منوچهرجمالی -----کـعـبه، درهـرخانه ایست

Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران
کـعـبه، درهـرخانه ایست
اجاق یا آتشدان،در هـر خـانه ای
تن ٠سیمـرغـسـت که درونش
آتش ÙØ¨Ù‡Ø±Ø§Ù… ØŒ زبانه میکشد
چرا« قـبـلـه » Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران
آن روشنائی درجهانست
که ازتیرگی مـیـزاید ؟
هرجا روشنی بتابد، باید به آنجا روکرد
هرجا ØÙ‚یقت پدیدارشد، باید بدان روی آورد
Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران، هنگامی جان، با تخم ØŒ درجای (= زهدان) میرود، نخست ØŒ چشمان ØŒ نگاشته میشوند ØŒ Ùˆ روشنی جان آتشین ØŒ درچشمان پدید آورده میشود ( گزیده های زاد اسپرم 30 پاره 23 ) . چشم ØŒ Ú©Ù‡ اینهمانی با« خـرد» داده میشود ØŒ « نخستین پیدایش جان » ونگهبان وپاسدارجانسست Ú©Ù‡ گوهرآتشین دارد ØŒ Ùˆ روشنائی این آتش جانست Ú©Ù‡ نه تنها درچشم وخرد ØŒ بلکه درهمه اندامهای بینشی Ùˆ همچنین در« جنبش تن » به کردار روشنی، پدیدارمیشود . آتش جان ØŒ روشنائی درچشم Ùˆ دهان Ùˆ گوش Ùˆ بینی Ùˆ ... وهمچنین در « ØØ±Ú©Øª دست وپا Ùˆ تن » میگردد .
« ØØ±Ú©Øª » و« بینش » ØŒ باهم، ازیک گوهر Ùˆ به هم پیوسته اند . بینش Ùˆ کار(= عمل) همگوهرند . بینشی Ú©Ù‡ ازجان خود انسان، برنیامده باشد، علم بی عمل میماند .
اینست Ú©Ù‡ « روی آوردن به چیزی » درگیتی ØŒ دوختن وگماشتن چشم Ùˆ خرد به آن چیزست ØŒ تا آن چیز را روشن کند ØŒ یا به عبارت دیگر آن را بزایانـد ØŒ Ùˆ روی خود را Ø¨ÛŒÙØ±ÙˆØ²Ø¯ . روان رستم دردخمه اش، به بهمن زرتشتی Ú©Ù‡ برای سوختن تن رستم سیمرغی ØŒ راهها پیموده ØŒ میگوید :
هنرها Ùˆ مردیت آموختم به دیدارتو ØŒ روی Ø§ÙØ±ÙˆØ®ØªÙ… (بهمن نامه)
درپیدایش هنرهائی Ú©Ù‡ به تو آموختم ØŒ روی خودرا ازدیدارت( روی آوردن به تو) Ø§ÙØ±ÙˆØ®ØªÙ… .
« دین » ØŒ Ú©Ù‡ « دیدن با چشم وخرد وجان خود» میباشد ØŒ Ú†Ù‡ را Ù…ÛŒ بیند ØŸ Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ دین ØŒ دین را Ù…ÛŒ بیند ( ها دوخت نسک ). آنچه Ù…ÛŒ بیند، با آنچه دیده میشود ØŒ هردو همگوهرند . چشم وخرد انسان ØŒ چهره خدا (= دین ) را Ù…ÛŒ بیند ( دین ) .
دین هم 1- بینش از Ú˜Ø±ÙØ§ÛŒ جانست ØŒ هم 2- اصل زیبائی Ùˆ بزرگی Ùˆ نیکی است . این تخم خدا در Ú˜Ø±ÙØ§ÛŒ انسانست Ú©Ù‡ خود را درزیبائی Ùˆ نیکی Ùˆ بزرگی خدا Ù…ÛŒ بیند . دین، نه تنها دیدن باچشم درتاریکیست ØŒ بلکه دین ØŒ خود ٠زنخدای زیبائی هم هست ØŒ Ú©Ù‡ همچند همه زیبایان جهان زیباست .
مردم ØŒ روز بیست وچهارم Ú©Ù‡ روز دین است ØŒ « Ø¨ÙØª ÙØ±ÛŒØ¨ » میخواندند ØŒ چون بینشی Ú©Ù‡ از Ú˜Ø±ÙØ§ÛŒ جان آتشین برمیخیزد ØŒ روبه آتشی میکند Ú©Ù‡ از Ú˜Ø±ÙØ§ÛŒ جان دیگری برمیخیزد ØŒ Ùˆ او به « اصل زیبائی » در بینش هرگونه زیبائی، کشیده Ùˆ ÙØ±ÛŒÙته میشود . ÙØ±ÛŒÙتن، ربایش تـنـد وشتاب آمیز است. زیبائی Ùˆ نیکی Ùˆ بزرگی ØŒ با نیروی رباینده ای Ú©Ù‡ دارند ØŒ Ù…ÛŒÙØ±ÛŒØ¨Ù†Ø¯ ØŒ وانسان، درگوهرش دوست میدارد Ú©Ù‡ از زیبائی Ùˆ نیکی Ùˆ بزرگی ØŒ ÙØ±ÛŒÙته شود . Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø Â« ÙØ±ÛŒØ¨Â» ØŒ زشت ساخته شده است ØŒ چون آنان Ú©Ù‡ کینه را درمهرمیپوشانند، یا آنانکه دروغ را راست مینمایند ØŒ یا آنانکه Ú†Ù†Ú¯ واژگونه میزنند ØŒ انسان را ازکشش ÙØ·Ø±ÛŒ به زیبائی Ùˆ نیکی Ùˆ بزرگی ØŒ بازمیدارند . انسان ØŒ با چشم وخردش، Ú©Ù‡ ازجانش برمیآید ØŒ رو به زایانیدن روشنی وبینش Ùˆ زیبائی ازهرجانی Ùˆ ازهرانسانی میآورد . قبله انسان، دایه یا ماما شدن هرانسانیست . انسان ØŒ وجود روی آورنده هست . انسان به چیزی روی میآورد Ùˆ نگاه میاندازد Ú©Ù‡ « Ø´Ú¯ÙØª انگیز» است ØŒ تا آنرا « به Ø´Ú©ÙØªÙ† ØŒ Ø´Ú©ÙˆÙÙ‡ کردن » بیانگیزد . جان درچشم وخرد ØŒ متوجه میشود، ونگاه آواره Ùˆ پریشان وپراکنده اش، متمرکزمیشود، Ùˆ سووراستا پیدا میکند، Ùˆ بدان روی Ù…ÛŒ نماید . روی کردن ØŒ نه تنها برابرو مقابل شدن با آنچه Ø´Ú©ÙØªÙ‡ Ùˆ Ø´Ú¯ÙØª انگیزشدنست ØŒ بلکه ØØ¶ÙˆØ±Ùˆ نزدیکی با آن ØŒ وبالاخره زایانیدن ØÙ‚یقت ازدرون وزهدان جان ٠آنست. روی آن چیز را میخواهد ببیند . این آتش جانست Ú©Ù‡ درهرچیزی « روی » پیدا میکند . هرانسانی، « آتش روی » است . روی یا چهره Ùˆ صورت، Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران، اینهمانی با « شعله » دارد، Ùˆ ماسک Ùˆ نقاب Ùˆ پوست Ø³ÙØª وخشکیده نیست .
ای مطرب دل زان نغمه خوش این مغزمرا ، پرمشغله کن
ای زÙÙهره ومه زان « شعله رو »
دوچشم مرا ، دو مشعله کن مولوی
Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران، « جان » ØŒ آتشی هست Ú©Ù‡ درچشم Ùˆ درخرد Ùˆ اندیشه هایش ØŒ « روی یا صورت » پیدا میکند .
« آتش » دراین ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ØŒ «اصل گرمی » شمرده میشود ØŒ Ùˆ با « گرما » اینهمانی داده میشود ØŒ Ùˆ ویژگی « سوزندگی » بدان نسبت داده نمیشود . گرانیگاه تجربه آتش ØŒ سوختن وگداختن نبود، بلکه « گرمی Ùˆ جنبش وبه ÙØ±Ø§Ø²Ùˆ بلندی یازیدن » بود . آتش ØŒ نمیسوخت ØŒ بلکه « گرم » میکرد . سمندر، Ú©Ù‡ مرغی جز سیمرغ نیست، خود را میسوزاند، تا شعله آتش Ùˆ روشنی Ùˆ خاکستر( تخمهای Ø§ÙØ´Ø§Ù†Ù†Ø¯Ù‡ ) گردد . درسغدی ØŒ این تخم Ùˆ دانه Ú©Ù‡ دوانه dwaane نامیده میشود ØŒ گسترده میشودdwaane Ùˆ شعله میگردد Ú©Ù‡ « دوان dwaan » نام دارد .چنانکه در ویس Ùˆ رامین اشعاری Ú©Ù‡ درباره آتشی Ú©Ù‡ Ø¨Ø±Ø§ÙØ±ÙˆØ®ØªÙ‡ میشود T میآید Ú©Ù‡ ØŒ « زرش ØŒ میریخت » .
چو زرین گنبدی برچرخ ، یـازان
شده لرزان و، زرش ، پاک ریزان
یازیدن ، همان آختن وآهیختن است، که « برکشیدن» میباشد. درخت ، تخمیست ( = در) که می یازد ( در+ اخت ) . آتش هم مانند درخت ، به آسمان می یازد . روئیدن که وخشیدن نامیده میشود ، دربالیدن وشاخ شاخ شدن ، شعله ورمیشود . ازاین رو به شعله ورشدن ، وخشیدنwaxshidan و به شعله ور وخشنداگ waxshendaagمیگویند .
اخگرهائی یا شراره هائی Ú©Ù‡ ازآتش ÙØ±ÙˆÙ…یریزد، با Ø§ÙØ´Ø§Ù†Ø¯Ù† تخم ØŒ یکی Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ میشوند . اینست Ú©Ù‡ یکی ازنامهای خدا، درشاهنامه « گرمائیل = گرم + ال » است.سیمرغ ØŒ خدای گرمی هست( به عبارت دیگر خدای مهر است ) . همچنین نام اصلی کرمانشاه ØŒ گرماسین= قرماسین است .ازپسوند « سین » Ú©Ù‡ تبدیل به « شاه » شده است ØŒ میتوان شناخت Ú©Ù‡ این سیمرغست Ú©Ù‡ « شاه ØÙ‚یقی» است ØŒ Ùˆ این سیمرغست Ú©Ù‡ اصل گرمی است . واژه گرم ØŒ هم به معنای 1-« طلب بسیار» Ùˆ هم 2-« شتاب درجنبش» ØŒ Ùˆ هم به معنای 3- « رنگین کمان» است ( Ú©Ù‡ سیمرغ Ùˆ طی٠رنگهای به هم چسبیده او باشد ) . گرموک درپهلوی ØŒ به معنای 1- با ØØ±Ø§Ø±Øª Ùˆ2- جدی Ùˆ2- پرشوق است . به نان تاره Ùˆ میوه پیش رس، درپهلوی، گرمک Ú¯ÙØªÙ‡ میشود . Ùˆ « غـرم » Ú©Ù‡ میش کوهی باشد، یکی ازنماد های این زنخداست . ازاین رو هست Ú©Ù‡ ÙØ±Ø§Ù†Ú© Ù…Ø§Ø¯Ø±ÙØ±ÛŒØ¯ÙˆÙ†ØŒ او را درکودکی ØŒ ازترس Ø¶ØØ§Ú© ØŒ مانند « غرم »، به کوه البرز میبرد .
بیاورد ÙØ±Ø²Ù†Ø¯ را چون نوند Ú†Ùˆ غرم ژیان، سوی کوه بلند
وهمین غرم است Ú©Ù‡ رستم، درخوان دوم جستجویش ØŒ Ú©Ù‡ ازشدت گرما ازتشنگی Ø¯Ø±ØØ§Ù„ مرگست ودرهرگوشه ای درجستجوی آبست وآن را نمی یابد، به سوی چشمه آب ØŒ راهنمائی میکند.
Ø¨ÛŒÙØªØ§Ø¯ رستم بدان گرم خاک زبان گشته ازتشنگی چاک چاک
همانگه یکی میش ÙØ±Ù‘Ø® سرین
به پیمود پیش تهمتن زمین
ازآن Ø±ÙØªÙ† میش، « اندیشه خاست »
بدل Ú¯ÙØª : آبشخور این کجاست ØŸ
به ره بر یکی چشمه آمد پدید
Ú©Ù‡ میش Ø³Ø±Ø§ÙØ±Ø§Ø² آنجا رسید
تهمتن سوی آسمان کرد روی چنین Ú¯ÙØª کای داور راستگوی
برین چشمه ، جائی پی میش نیست
این غرمی که مرا راهنمائی کرد، کجاست ؟ رد پای راهنما، گمشده است. راهنمائی که در راهنمائی، ناپیداست.
همان غرم دشتی مرا خویش نیست..
برآن غرم بر، Ø¢ÙØ±ÛŒÙ† کرد چند
که ازچرخ گردان ، مبادت گزند
بتو هرکه تازد به تیرو کمان شکسته کمان باد وتیره روان
Ú©Ù‡ زنده شد ازتو، گوپیلتن وگرنه پراندیشه بود ازکÙÙ†
اینست Ú©Ù‡ اصل Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ ØŒ « نمی وگرمی باهم » هست، Ú©Ù‡ در عبارت « پیوند آب وآتش باهم » بیان کرده میشود . آب ØŒ معمولا یا درکوزه Ùˆ سبو Ùˆ جام Ùˆ مشک ØŒ یا دریخ بستن ØŒ صورت پیدا میکند، ولی آتش ØŒ در« زبانه های لرزان وشاخ شاخ Ùˆ چرخان Ùˆ ازهم گسترنده Ùˆ به هم کشنده Ùˆ ÙØ±Ø§Ø² بالنده وآشکارو Ø±Ø§Ø²Ø¢Ù…ÛŒØ²ÙˆØ±ÙØ¨Ø§ÛŒÙ€Ù†Ø¯Ù‡ ویازان ولرزان Ùˆ جنبانش » ØŒ Ú©Ù‡ هرآنی دگرگون میشود ØŒ روی خود را Ù…ÛŒ یابد .
اینست که« اندام ØØ³ÛŒ Ùˆ دانائی انسان »، Ùˆ « اندام ØØ±Ú©ØªÛŒ » ØŒ آتش جان را Ú©Ù‡ « به روی میآورند » ØŒ صورتهای Ø³ÙØª Ùˆ سخت Ùˆ منجمد نیستند . صورت یا « روی » ØŒ ماسک ونقاب نیست ØŒ Ú©Ù‡ خشکیده ÙˆØ¨ÛŒØØ±Ú©Øª Ùˆ یخ زده باشد .
آرمان ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران درروی ØŒ خنده روی ØŒ ماهروی ØŒ Ú¯Ù„ روی ØŒ ارغوان روی ØŒ بهشتی روی ØŒ خوشروی ØŒ ÙØ±Ø®Ù†Ø¯Ù‡ روی ØŒ ØµØ¨Ø Ø±ÙˆÛŒ بود . سیمرغ ØŒ گلچهره نام داشت . سیمرغ ØŒ آتشدان ØŒ Ùˆ بهرام ذغالهای آتش دراین آتشدان بود ØŒ Ú©Ù‡ زبانه میکشید ØŒ Ùˆ « صورت ها یا روی های رقصان Ùˆ گردان Ùˆ شاخ شاخ Ùˆ ... » میشد . این دو همزاد به هم چسبیده هستند. این دوسنگ، نخستین خانه هستند .
جان آتشین در هرانسانی تبدیل به « روی » میشد ØŒ Ú©Ù‡ ویژگی آتش جان را داشت . این بود Ú©Ù‡ « قـبـله » درایران ØŒ دیدن روی جنبان Ùˆ گردان Ùˆ رقصان (= رخسان) آتش ØŒ درروشنی ØÙˆØ§Ø³ وخرد ØŒ Ùˆ در بینش ها یشان بود .
ازاین رو « قبله » ØŒ برای ایرانی، « روند ٠زایش روشنی ازسنگ = دو بÙÙ† آمیزنده دربÙÙ† هرجانی» بود . مقصود از پیدایش آتش ازسنگ ØŒ پیدایش روشنی از آتش بود . سنگ ØŒ خانه امتزاج Ùˆ اتصال Ùˆ آمیزش ØŒ یا « خانه پیوند Ùˆ عشق » شمرده میشد، Ùˆ ازاین خانه بود Ú©Ù‡ روشنائی پدید میآمد .
به سنگ اندر آتش ازاو شد پدید
کزو ، روشنی درجهان گسترید
در داستان « هوشنگ = هائو شیانه = آشیانه به ØŒ یا خانه بـه » ØŒ دیده میشود Ú©Ù‡ گرانیگاه آن ØŒ زایش روشنی از آتشیست Ú©Ù‡ درون سنگ ( آمیزش Ùˆ پیوند دو جان یا دواصل ) Ù†Ù‡ÙØªÙ‡ است .
هرآنکس که برسنگ ، آهن زدی
ازو، روشنائی پدید آمدی
هوشنگ خدا را نیایش میکند
Ú©Ù‡ اورا ÙØ±ÙˆØºÛŒ ( Ø§ÙØ±ÙˆØ®ØªÙ† ) چنین هدیه داد
همین آتش، آنگاه قبله نهاد
هوشنگ ( خانه ٠به = آشیانه به است . ترجمه آن به دارنده خانه نیک، غلطست ) ØŒ کسی هست Ú©Ù‡ Ù…Ùهوم « قبله » را در ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ معین میسازد. دیده میشود Ú©Ù‡ پدیده های « خانه Ùˆ آتش Ùˆ قبله » به هم پیوسته اند . البته هوشنگ که« آتش Ù…ÛŒØ§ÙØ±ÙˆØ²Ø¯ » ØŒ تا درجهان روشنی بیاورد Ùˆ بگسترد (کزو روشنی درجهان گسترید ) کسی جز« بهمن= هومان = وهومن » نیست .
جشن سده Ú©Ù‡ جشن « پیدایش روشنی ازآتش است » درماه بهمن است، Ùˆ این بهمن است Ú©Ù‡ « اتش ÙØ±ÙˆØ²= آتش Ø§ÙØ±ÙˆØ²Â» میباشد ( برهان قاطع ) . این « روند پیدایش روشنی ازآتش وسنگ »، گرانیگاه ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ اصیل ایرانست . درست الهیات زرتشتی ØŒ برغم آنکه « اتشکده Ùˆ آئین رو آوردن به آتش » را Ø¯Ø±Ø®ÙˆØ¯Ù¾Ø°ÛŒØ±ÙØª ØŒ ولی خود این سر اندیشه را به Ú©Ù„ÛŒ واژگونه ساخت . الهیات زرتشتی ناچاربود این عبارت بندی را بپذیرد Ú©Ù‡ از « روشنی اهورامزدا = ازهمه آگاهی اهورامزدا= ازدانش مطلق » ØŒ آتش ØŒ پیدایش ÛŒØ§ÙØªÙ‡ است . آنچه تا کنون « انبثاقی یا زهشی » یا Imannentبوده است، ترانسندنتال میشود . پیدایش روشنی ازآتشی Ú©Ù‡ درون سنگ ( زهدان+ پیوند دواصل ) Ù†Ù‡ÙØªÙ‡ است ØŒ بنیاد انبثاقی یا زهشی وجهشی Imannenz بودن جهان بود . دانش وبینش ÙˆÙØ±Ø²Ø§Ù†Ú¯ÛŒ ÙˆØ¹Ø±ÙØ§Ù† ØŒ تا کنون Ø§Ø²Ú˜Ø±ÙØ§ÛŒ انسان ØŒ مانند کودک، از زن زاده میشدند . با واژگونه ساختن این اندیشه بنیادی ØŒ همزمان باهم ØŒ هم « زن » ØŒ خوار Ùˆ زشت، ساخته میشود ØŒ Ùˆ هم «اصالت از انسان وهم ازاصالت ازگیتی » Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ میشود .
قبله ایرانی، Ú©Ù‡ جایگاه زایش وپیدایش روشنائی از سنگ وشعله آتش بود ØŒ برآیندهای Ùوق العاده مهمی دارد ØŒ Ùˆ در الهیات زرتشتی ØŒ بکلی این معانی ØŒ واژگونه ساخته شده اند . قبله، جایگاه پیدایش روشنی ازتاریکیست ( ازآزمایش وجستجو وکاوش ) ØŒ هرکجا میخواهد باشد . هرکجا شمعی وچراغی روشن بشود، باید به آنجا روکرد. هرکجا ØÙ‚یقتی پیداشد، قبله آنجاست . زایش ØÙ‚یقت وبینش، درهیچ کجا ودرهیچ شخصی Ùˆ درهیچ کتابی ØŒ متمرکزو ثابت ساخته نشده است .
همانسان Ú©Ù‡ درمورد « خانه وجود انسان » ØŒ « جان » درتن ØŒ همانند است به « آتش درگنبد » ( گزیده های زاد اسپرم 29 ØŒ پاره 3 ) ØŒ Ùˆ در پهلوی ،« تن » ØŒ به معنای جایگاه ومقام آتش ( آتشکده = اجاق = تÙÚ© = دادگاه = گنبد = درمهر) است ØŒ درخانه نیز، اجاق ØŒ کـَرگ ( خوری ) ØŒ دل یا سرچشمه جان شمرده میشود . ارتای خوشه Ú©Ù‡ ØŒ زرتشت آنرا ØŒ اردیبهشت مینامد ØŒ اینهمانی با آتش ( تخم درجای ) در آتشدان دارد . درقبله ØŒ یا روی آوردن انسان Ùˆ راستا وسو دادن به نگرش ØŒ مسئله بنیادی ØŒ مسئله « تجربه زایش بینش زیبائی ونیکی وبزرگی، یا بÙÙ† گیتی ØŒ ازتاریکی » بود . 1- Ø¨Ø±Ø§ÙØ±ÙˆØ®ØªÙ† آتش ØŒ 2- روشن کردن چراغ درشب ØŒ 3- پیدایش نخستین تابش Ø¢ÙØªØ§Ø¨ ØŒ یا ماه ØŒ یا 4- تجربه زایش بینش ٠زیبائی درکـÙنه Ùˆ Ú˜Ø±ÙØ§ÛŒ جانها بود . این تجربه بنیادی است Ú©Ù‡ مقدس بود، Ùˆ قبله ØŒ روی آوردن چشم Ùˆ خرد ٠جان ØŒ به روند زایش بینش Ùˆ زیبائی ونیکی وبزرگی ودلیری ØŒ ازهرجا وهرجانی Ùˆ هرچیزیست . قبله ØŒ خانه ثابتی نیست Ú©Ù‡ خانه خدا شمرده شود ØŒ بلکه هرکجا ØŒ روشنی ازتاریکی ØŒ زاده میشود ØŒ باید بدانسو روی آورد . باید، گشوده Ùˆ ÙØ±Ø§Ø® بین بود، Ùˆ « وسعت مشرب » داشت .
همین اندیشه ØŒ بنیاد ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران است Ú©Ù‡ ÙØ±Ø§Ø³ÙˆÛŒ همه گونه تعصبات Ùˆ ادیان Ùˆ مذاهب Ùˆ مکاتب Ùˆ مسالکست . روشنی از هرکجا Ú©Ù‡ بتابد ØŒ روشنی است . ØÙ‚یقت ØŒ جایگاه طلوع ویژه Ùˆ ثابتی ندارد . ØÙ‚یقت، درهرجانی وهرانسانی، خانه دارد ØŒ Ùˆ گنج Ù†Ù‡ÙØªÙ‡ درهرانسانی است .
این همان اصل جویندگیست Ú©Ù‡ گوهر این خداست . درعربستان هم « قـَبـَل » را به « دیدن ماه نو » Ù…ÛŒÚ¯ÙØªÙ†Ø¯ . « راءینا الهلال قبلا » . قبل ØŒ « نخستین دیدن هرچیزی را » Ù…ÛŒÚ¯ÙØªÙ†Ø¯ ( منتهی الارب ) . قبل ØŒ معنای « ازسرنو » هم داشت . این بود Ú©Ù‡ ÙØ¬Ø±( نخستین تابش Ùˆ دمیدن Ø¢ÙØªØ§Ø¨)ØŒ یا روشن کردن شمع یا چراغ ØŒ یا Ø§ÙØ±ÙˆØ®ØªÙ† آتش ØŒ این تجربه بنیادی زایش روشنی ازتاریکی ØŒ این روند پیدایش زهشی Ùˆ انبثاقی را ازنو میانگیخت Ùˆ بسیج میکرد .
جان ، آتشی است
Ú©Ù‡ خرداد Ùˆ امرداد ØŒ درمعـده ØŒ Ù…ÛŒØ§ÙØ±ÙˆØ²Ù†Ø¯
معـده ØŒ جایگاه ÙØ®ÙˆØ´Ø²ÛŒØ³ØªÛŒ ودیرزیستی
خردادو امرداد
آرمان خوشزیستی ودیرزیستی درگیتی هستند
خردادو امرداد، Ú©Ù‡ سپس بنام «هاروت Ùˆ ماروت» طرد Ùˆ تبعید شده اند ØŒ Ùˆ در گاتا Ùˆ الهیات زرتشتی، بسیارمعنوی Ùˆ ÙØ±Ø§Ø¬Ù‡Ø§Ù†ÛŒ ومسخ ساخته شده اند، همزادی هستند Ú©Ù‡ « آرمان خوشزیستی Ùˆ دیرزیستی » Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران بوده اند، Ú©Ù‡ با خوش زیستن ودیر زیستن درگیتی ØŒ کارداشته اند، ازاین رو آنها هستند Ú©Ù‡ نخست درمعده ( Ø´Ú©Ù… ) ازخوردنیها Ùˆ آشامدنیها، آتش را Ø¨Ø±Ù…ÛŒØ§ÙØ±ÙˆØ²Ù†Ø¯ . رد پای آن در گزیده های زاد اسپرم ( 30 پارخ 23 ) بخوبی باقیمانده است ØŒ هرچند Ú©Ù‡ همکاری خرداد Ùˆ امرداد ØŒ در پیکارآن دو با هم، ØªØØ±ÛŒÙ شده است
: « ..نخست خوردنیها Ùˆ آشامیدنیها - زنده نگاهدارنده جانها – درون Ø´Ú©Ù… رود ØŒ با پیکارخرداد Ùˆ امرداد ØŒ آتش Ø¨ÛŒÙØ±ÙˆØ²Ø¯ . ازآنجا ÙØ±ÙˆØº به دل رود ... » . این آتش Ø´Ú©Ù… ØŒ به 1- دل Ùˆ به 2- سر میرود Ùˆ باهم ØŒ « سه آتش در تن » میشوند . معده Ùˆ دل ومغز، سه آتشکده درتن هستند .
درپاره 25 همین بخش میآید Ú©Ù‡ : « Ú†Ù‡ آن – آتش – Ú©Ù‡ درمغزسراست ØŒ ØÙˆØ§Ø³ منشعب شوند Ú©Ù‡ بینائی Ùˆ شنوائی Ùˆ بویائی Ùˆ چشائی Ùˆ بساوائی هستند » . این آتش ØŒ تبدیل به شعله های روشنگردر اندام دانائی انسان میگردند .
« کار اصلی آن آتش دل ... گرم کردن است که جنبش همه تنها همانان ازاین نیرواست » . ازگرمی خون دل ، جنبش تن و اندامهایش ، شعله میکشند .
درآتش ØŒ اصل گرم کننده دیده میشود ØŒ نه اصل سوزاننده . تن را گرم Ùˆ جنبان Ùˆ رقصان وخرامنده Ùˆ دوست دارنده Ùˆ پیشرونده میکند . این در آئین میترائیست Ú©Ù‡ « سوازندن آتش » ØŒ برآیند وگرانیگاه ÙØ§ØµÙ„ÛŒ آتش میگردد . د.وست داشتن ومهرورزیدن ØŒ با «گرمی آتش» کارداشته است ØŒ نه با سوختن ØŒ Ùˆ گوشت را خوردن آتش ØŒ Ú©Ù‡ نابود میسازد . « مهر» ØŒ گرم میکرده است، Ùˆ نمیسوزانده است . ازاین رو « خرد » ØŒ میبایستی ویژگی مهررا داشته باشد Ùˆ « گرم » بکند ØŒ Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ Ùˆ پیوند دهنده بکند . مشتبه سازی این دو برآیند آتش باهم ØŒ وجابجائی گرانیگاه اصلی آن Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ Ú©Ù‡ از گرمی به سوزاندن باشد ØŒ غالبا در ØªØµÙˆÙØŒ ÙØ±Ø§Ù…وش گردیده است .
آتش ØŒ دراصل ØŒ Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران سرشت درختی Ùˆ گیاهی وسرشت جانی داشته است . آذر، درهزوارش، زهدان زنست . ازاین رو مردمان آذررا « Ø²Ø±ÙØ´Ø§Ù† = Ø§ÙØ´Ø§Ù†Ù†Ø¯Ù‡ تخم » مینامیدند ( برهان قاطع ) . «آگر» Ú©Ù‡ درکردی به معنای« آتش» ØŒ Ùˆ Ø¯Ø±ÙØ§Ø±Ø³ÛŒ به معنای« زهدان»است، درسانسکریت اینهمانی با « انگره » دارد، Ú©Ù‡ به معنای « Ù†ÛŒ = عنقر درصیدنه » Ùˆ به معنای « ذغال Ø§ÙØ±ÙˆØ®ØªÙ‡ یا Ù†ÛŒÙØ±ÙˆØ®ØªÙ‡= ØØ¨Ù‡ های آتش= خوشه تخم ها Ùˆ مارس = بهرام است . خود واژه آتش، یا « تش » ØŒ هنوز درکردی به معنای « دوک = دوخ » است Ú©Ù‡ Ù†ÛŒ میباشد .
آتش، اینهمانی با Ù†ÛŒ( گیاه ØŒ درخت ) دارد . هردو، ÙØ±Ø§Ø¨Ø§Ù„نده وبرپا ایستنده Ùˆ شاخ شاخ شونده ( منشعب شونده ) هستند . روئیدن گیاه ØŒ بالیدن ØŒ Ù¾ÛŒØ´Ø±ÙØª به ÙØ±Ø§Ø²Ùˆ ایستادن است .همینسان ØŒ آتش ØŒ برخیزنده ( قیام کننده ) Ùˆ بالا رونده است .
چیزی « وجود » دارد که « برپای خود ، میایستد»
وجود= چیزیست که برپای خود میایستد
باید درپیش چشم داشت Ú©Ù‡ معنای « وجود » Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ « ایستادن » هست . چیزی موجود است، Ú©Ù‡ میایستد . درسغدی به « ایستادن» ا ٠شت osht میگویند، Ùˆ به وجود، oshtamande ا ٠شتا مند Ú¯ÙØªÙ‡ میشود . همین واژه ایستادن ØŒ در اشکانی ØŒ وشتvasht است . ÙØ±ÙˆÙ‡Ø±( ÙØ±Ø§+ وخش ØŒ ÙØ±Ø§ + وشت ) اصل بالاننده و« راست برشونده » است . ÙØ±ÙˆÙ‡Ø±ØŒ بـنـّا ئیست Ú©Ù‡ خانه وجود انسان را راست بالا میبرد . ÙØ±ÙˆÙ‡Ø± Ú©Ù‡ « ÙØ±Ø§ÙˆØ®Ø´ » نیز نامیده میشود به معنای « ÙØ±Ø§ بالنده » و« شعله ورشونده» هست . و« وخش » ØŒ نه تنها معنای روئیدن بلکه معنای « Ø§ÙØ±ÙˆØ®ØªÙ† وزبانه کشیدن Ùˆ شعله ورشدن » را هم دارد. ازاینجا میتوان بخوبی دید Ú©Ù‡ درخت وگیاه ØŒ همسرشت آتش شمرده میشده است . همچنین sate(sty) معنای « Ø¨Ø§Ù„Ø§Ø±ÙØªÙ‡ ØŒ برخاسته » دارد Ùˆ stya(styvy ) معنای « وجود وهستی» دارد .
چیزی هست وموجود است Ú©Ù‡ برپای خود میایستد ØŒ وبالا میرود Ùˆ برمیخیزد . مردم (مر+ تخم= انسان ) نیز تخم گیاهیست Ú©Ù‡ آتش گیاهی ( urwaazishta) دارد، Ùˆ ازاین آتش است Ú©Ù‡ ÙØ±Ø§Ù…یبالد Ùˆ میایستد Ùˆ شعله Ùˆ زبانه میکشد . urwaazدارای معانی 1- روئیدن 2- Ø§ÙØ²Ø§ÛŒØ´ 3- شادشدن 4 – وبلند سخن Ú¯ÙØªÙ† دارد .urwaaza اوروزه ØŒ به معنای دوستانه است .پس آتشی Ú©Ù‡ درگیاه Ùˆ درانسان( مر+ تخم ) هست، گرمائیست Ú©Ù‡ میرویاند Ùˆ Ù…ÛŒØ§ÙØ²Ø§ÛŒØ¯ Ùˆ شاد میکند . بنای خانه انسان، اصل ÙØ±Ø§Ø¨Ø§Ù„نده ØŒ ÙØ±Ù‡ وخش fra+vaxshنیزنامیده میشود . vaxshitan وخشیتن نیزکه روئیدن Ùˆ نموکردن باشد، دارای معانی دیگر 1- Ù¾ÛŒØ´Ø±ÙØª کردن 2- بالیدن 3- Ø´Ú©ÙˆÙÙ‡ کردن 4- درخشیدن Ùˆ5- شعله ورشدن هم دارد . vaxshik وخشیک، به معنای مشتعل است.
باختر Ú©Ù‡ واخترvaaxtar باشد معنای مشتعل شونده Ùˆ درخشنده دارد.vaxshak وخشک 1- روشن 2- شعله ور 3- نمو کننده است . انسان تخم گیاهیست Ú©Ù‡ آتش اوروازیشت دربÙÙ† خود دارد . اوست Ú©Ù‡ سرو ÙØ³Ø±Ùراز وآزاد است، Ùˆ شعله زبانه کشنده Ùˆ رقصان وجنبان وگسترنده Ùˆ یازنده است . « شعله » Ú©Ù‡ باید معرب همان واژه های « شوله Ùˆ جوله وژوله » باشد ØŒ به معنای « جنبش » است .ازاین روبود Ú©Ù‡ Ú¯ÙØªÙ‡ میشد Ú©Ù‡ « انسان ØŒ تخم آتش است » . ÙØ±Ø¯ÙˆØ³ÛŒ میگوید Ú©Ù‡ انسان ØŒ هنگامی به وجود آمد ØŒ Ú©Ù‡ سرش راست برشد
سرش راست برشد، چو سرو بلند
به Ú¯ÙØªØ§Ø±Ø®ÙˆØ¨ وخرد کاربند
یا اسدی میگوید :
زمردم ØŒ بدان راستی ( ØÙ‚یقت وتعالی ÙˆØ³Ø±ÙØ±Ø§Ø²ÛŒ) خواستست
که هرجانور، کژّ و ، او ، راستست
ازمردم برای آنکه راست به ÙØ±Ø§Ø²Ù…ÛŒ یازد ،« راستی= ØÙ‚یقت» باید پیدایش یابد. « ÙØ±ÙˆÙ‡Ø±Â» Ú©Ù‡ بنـّای وجود Ùˆ اصل معراجی ÙˆÙØ±Ø§Ø²Ø¨Ø§Ù„نده Ùˆ ÙØ±Ø§Ø²Ø±ÙˆÙ†Ø¯Ù‡ دربÙÙ† انسان است، چـیزی جز تخم Ù« ارتـا + Ùـرورد = ارتـا وخش= ارتای ÙØ±ÙˆÙ‡Ø±Â» نیست . ارتا ØŒ Ú©Ù‡ خوشه وتخم (= آتش ) هست، درارتا ÙØ±ÙˆØ±Ø¯ ( ÙØ±ÙˆØ±Ø¯= ÙØ±ÙˆÙ‡Ø±= ÙØ±Ø§ÙˆØ®Ø´ ) چهره دیگرش را Ú©Ù‡ بالیدن وشعله ورشدن Ùˆ زبانه کشیدن وپدیدارو آشکارشدن ( روی نمودن = چهره شدن = صورت شدن) باشد ØŒ مینماید . این تخم سیمرغ ( ارتا ÙØ±ÙˆØ±Ø¯) است Ú©Ù‡ درانسان ØŒ ÙØ±Ø§Ù…ÛŒ بالد Ùˆ شعله میکشد ØŒ وانسان ØŒ درپیدایش ÙˆØ§ÙØ±Ø§Ø®ØªÙ† Ùˆ برشدن وراست بالا Ø±ÙØªÙ† این تخم ØŒ « وجود = هستی » Ù…ÛŒ یابد . اینست Ú©Ù‡ Ø¯Ø±ØªÙ„ÙØ¸ های گوناگون ارتا ØŒ برآینده های معانی گوناگون آنرا میتوان ÛŒØ§ÙØª .« راست Ùˆ راستی » ØŒ چیزی جز خود همین واژه « ارتا » نیست . ereta معنای « عالی وبلند» دارد . erez ارز Ú©Ù‡ همان ایرج شده است معنای درست Ùˆ مستقیم را دارد . areta معنای کامل ÙˆØÙ‚یقت رادارد .
areto kerethana به معنای دارنده کردارØÙ‚یقی است. arta khsatra ارتا خشتره ØŒ به معنای ØØ§Ú©Ù… ÙˆØÚ©ÙˆÙ…ت ØÙ‚یقی هست .erezukhda=erez+ukhdha معنای« ØÙ‚یقت را Ú¯ÙØªÙ† » دارد . پس « راست به ÙØ±Ø§Ø² بالیدن Ùˆ شعله به ÙØ±Ø§Ø²Ú©Ø´ÛŒØ¯Ù† » ØŒ با پیدایش ØÙ‚یقت وکمال ÙˆÙ¾ÛŒØ´Ø±ÙØª Ùˆ تعالی Ùˆ ØµØ±ÛŒØ ÙˆØ¢Ø´Ú©Ø§Ø± بودن اینهمانی داده میشد . ÙØ±ÙˆØ²Ø´ آتش Ùˆ رویش درخت ØŒ تصویر گوهروجود انسانی بودند ØŒ Ú©Ù‡ خدا (= تخم ارتا ) دراو میروید، Ùˆ میبالد Ùˆ شعله میکشد . وازآنجا Ú©Ù‡ این تخم ارتا ÙØ±ÙˆØ±Ø¯ ØŒ درخاک تن، کاشته شده بود ØŒ درخت Ùˆ آتش ØŒ بیان « ازخودی خود ØŒ به ÙØ±Ø§Ø² Ø±ÙØªÙ† ØŒ ازخودی خود ØŒ شعله ور، ودرخشان شدن ØŒ Ùˆ ازخودی خود بودن » را دارد، Ú©Ù‡ نه با اÙکار زرتشت ØŒ سازگاری دارد، Ùˆ نه با شریعت اسلام ØŒ وسایر ادیان نوری .
ازاین رونام دیگر« سرو» Ú©Ù‡ نماد انسانست وبرگهای سوزنیش، آنش گیره هستند، اردوج = ارتا + وج = تخم ارتا خوانده میشود ØŒ چون پیکر یابی« ازخود بودن ØŒ دراثر برپا ایستادن Ùˆ سر به ماه مالیدن» است . ازاین رو بود Ú©Ù‡ سرو را « سرو آزاد» میخواندند، نه برای آنکه بارومیوه ندارد. Ø³Ø±Ø§ÙØ±Ø§Ø²ÛŒ سرو Ùˆ راست یازندگی سرو، نماد آزادی بود . اینست Ú©Ù‡ انسان ØŒ در ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران، سروی هست Ú©Ù‡ Ø¯Ø±ÙØ±Ø§Ø²Ø´ØŒ همیشه ماه گرد هست . چیزی ازخود ØŒ هستی Ù…ÛŒ یابد Ùˆ ØÙ‚یقت میگوید ØŒ Ùˆ ایستادگی درسخن راست میکند ØŒ Ú©Ù‡ خودش برپای خودش میایستد، Ùˆ راست برمیشود= شعله میکشد ØŒ ارتا میشود. انسان ØŒ هنگامی به وجود میآید Ú©Ù‡ مانند سرو بلند، خودش میبالد وسربه آسمان میساید .
ÙØ±ÙˆÙ‡Ø±Ú©Ù‡ بنـّای وجود هرانسانیست ØŒ اصل بالاننده Ùˆ راست برشونده Ùˆ رقصاننده ( وشت این معنا را هم دارد ) Ùˆ نوشونده Ùˆ معراج رونده است . آتش ودرخت ØŒ راست هستند، معراج طلبند، مستقیم هستند، مقاوم هستند ØŒ رستاخیزنده اند، دارای ØÙ‚یقت Ùˆ کمال هستند ØŒ Ùˆ زمین را به آسمان پیوند میدهند . این تصویر، معانی ژرÙÛŒ را درروان واندیشه ایرانی، بسیج Ùˆ زنده میکرده است . اگر دراین تصویر دقت شود ØŒ چشمگیراست Ú©Ù‡ رابطه « خاک» با « آتش بالنده Ùˆ مشتعل » ØŒ بکلی با تصویری Ú©Ù‡ درقرآن از خاک ( Ú¯Ù„ = طین ) و« آتش» هست ÙØ±Ù‚ دارد . خود واژه « خاک » ØŒ هاگ وتخمیست Ú©Ù‡ میروید ومیبالد Ùˆ آتش گرازان ÙˆØ³Ø±ÙØ±Ø§Ø² میشود . زمین ØŒ زهدان Ùˆ آتشدان است .زهدان ØŒ ارض درعربی = Erde درآلمانی = earthدرانگلیسی، همان خود ارتا هستند . این خود هلال ماه درآسمانست( مانگ ) Ú©Ù‡ گاو زمین ( مانگ ) شده است . تخم( خوشه ) وتخمدان ( ذغال وآتشدان= منقل ) هردو یک گوهرند . این خاک(=هاگ = Ø¢Ú¯= تخم ØŒ خاکینه ) هست، Ú©Ù‡ درخت بالنده Ùˆ آتش شعله کشنده میشود. انسانی Ú©Ù‡ تخم= خاک است، خودش ØŒ آتش شعله کشنده Ùˆ جنبان وگردان Ùˆ رقصان Ùˆ پرشاخ وگسترنده میشود.
اینکه قرآن ØŒ ابلیس ( شاه پریان = سیمرغ = ارتا ÙØ±ÙˆØ±Ø¯ ) را اینهمانی با آتش میدهد، تا آنجا درست است Ú©Ù‡ سیمرغ ØŒ اوروازیشت = urwaazishta آتش گیاهی ØŒ Ùˆ وهو ÙØ±ÛŒØ§Ù†Ø§ ( vohu- frayanaa= weh franaftaar ) آتس جان درزندگی هست ØŒ نه « آتش سوزنده » . آتس گیاهی، آتش رویاننده Ùˆ Ø§ÙØ²Ø§ÛŒÙ†Ø¯Ù‡ Ùˆ شادی بخش Ùˆ دوستی آور است . « وهو ÙØ±ÛŒØ§Ù†Ù‡Â» ØŒ یا« آتش جانی » ØŒ آتشی است Ú©Ù‡ درتن ماست، Ùˆ ازخوردن Ùˆ آشامیدن ØŒ آتش یا گرما ئی Ù…ÛŒØ¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø¯ Ú©Ù‡ دراندام ØØ³ÛŒØŒ بینش، Ùˆ Ø¯Ø±ØØ±Ú©Øª تن ØŒ شعله = جنبش میشوند .
پیشوند Ù ÙØ±Ø§ÛŒÙˆfrayaoØŒ بیان سرشاری ولبریزی است . این آتشیست Ú©Ù‡ جان را سرشار Ùˆ لبریزمیکند . نام دیگر این آتش Ú©Ù‡ « ÙØ±Ø§Ù†Ø§Ùتار» weh- franaftaar باشد ØŒ آتش وگرمی ÙÙ…ØØ¨Øª Ùˆ دوستی است . ÙØ±Ø§Ù†Ø§Ùتنfranaaftan ØŒ دوست داشتن Ùˆ تقدیم کردن Ùˆ پخش کردن ( ایثارکردن ) Ùˆ Ù¾ÛŒØ´Ø±ÙØªÙ† Ùˆ خرامیدن است .
جدا کردن خاکی Ú©Ù‡ رویا وبالنده نیست ØŒ به کردار ماده نخستین ÙØ§Ù†Ø³Ø§Ù† ØŒ Ùˆ آتش ØŒ به کردار گوهر ابلیس ( = شاه پریان = خدای ایران = سیمرغ ) ØŒ ازهم پاره کردن تصویر انسان Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ اصیل ایرانست . بالیدن وشعله ورشدن آتش ØŒ Ú©Ù‡ نماد رویش Ùˆ معراج گوهر گیاهی Ùˆ جانی انسان ازخاک ( = تخم = هاگ = تخم ارتا یا سیمرغ) است، Ú©Ù‡ نماد پیدایش راستی ÙˆØÙ‚یقت Ùˆ قانون Ùˆ داد، ازانسان ØŒ وبیان استقلال انسانست، گواه Ù…ØÚ©Ù… برهمگوهری خدا با انسانست . این تصویر ØŒ مینماید Ú©Ù‡ Ù…ØÙ…د رسول اسلام ØŒ تصویری کاملا غلط از ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران Ùˆ ازخاک وآتش ØŒ وطبعا ازآدم وابلیس داشته است.
این تصویر، Ú©Ù‡ ازضمیر هرایرانی تراویده وجوشیده ØŒ طبعا درتضاد Ùˆ درتنش با اندیشه قرآنی است . انسان،خدارا در روبروشدن درایستادن برپای خود ØŒ میدید . روشنائی در زبانه های همیشه برخیزنده Ùˆ گرما بخش رقصان وگردان وجنبان Ùˆ Ø´Ú©Ù„ ناپذیرو پیچنده وجهنده Ùˆ شاخ شاخ آتش ØŒ تجربه ای از « هما Ùˆ بهمن= عنقا وبهمن » است ،که اصل بیصورتیست Ú©Ù‡ درهمه صوتگیریهایش( درشعله ) ØŒ Ù†Ø§Ú¯Ø±ÙØªÙ†ÛŒ میداد.
تنش Ùکری مولوی با مسئله٠« سجـده »
« سجود بی ساجد٠» مولوی چیست ؟
بازگشت مولوی، به تصویرانسان
به کـردار«تخـم آتـش= ÙØ±Ø²Ù†Ø¯Ø§Ø¨Ù„یس=سیمرغ »
و پشت کردن به تصویرخلق آدم ازگل
Ú¯Ù€ÙÙ„ÛŒ Ú©Ù‡ آب با « خاک= تخم » آمیخته است،
ولی دیگر ازخود نمی بالد وآتش نمیشود
این تصویر« خاک وآتش» دانستن انسان، ویا« تخم آتش ØŒ یا تخم ارتایا سیمرغ » دانستن انسان، در تجربه روزانه٠« گوهرخدائی یا ØÙ‚یقت Ùˆ بهمن» ØŒ در روبه« شعله آتش Ùˆ شمع Ùˆ چراغ درهرجائی، یا رو به شعله ورشدن خورشید درسپیده دم » کردن، ریشه ژر٠درگوهرمردمان دوانیده بود، Ùˆ آنها سجده اسلامی را ØŒ درواقع « خمیدن Ùˆ شکسته شدن سـرو» و« نگونسار= نگون سر» شدن انسان میشمردند . انسان در روبروشدن با آتش Ø§ÙØ±ÙˆØ®ØªÙ‡ ( Ø¢ÙØ±ÙˆØ²Ù‡ = شعله ) ویازیدن آن به ماه وپروین ØŒ صورت انسانی خود را ØŒ درچهره خدا، Ú©Ù‡ همان « شعله» باشد، درک میکردند . وقتی قتیبة بن مسلم ØŒ سردارعرب ØŒ مسجد جامع بخارا بنا کرد ØŒ هرکس به نمازآدینه ØØ§Ø¶Ø±Ù†Ù…یشد، مجبور بود ØŒ دودرم جریمه بدهد Ùˆ درمسجد، مردی میایستاد Ú©Ù‡ « چون سجده خواستندی کردن ØŒ بانگ کردی : نگونیا نگونی » . سجده کردن برای مردم ØŒ تجربه مضاع٠« نگون شدن = سرنگون » شدن بود . انوشیروان مزدکیان را زنده زنده ØŒ « سرنگون » ØŒ در باغی بزرگ ØŒ کاشت Ùˆ این برترین وزشت ترین عذاب شمرده میشد . نگون شدن ØŒ نابود شدن بود . نگون شدن یا نگون کردن، معنای « سروته کردن » یا « واژگونه » کردن بود ØŒ Ú©Ù‡ « گوهر اهریمن » در الهیات زرتشتی بود . نگون شدن ØŒ نشان شکست بود
دریده Ø¯Ø±ÙØ´ ونگونسارکوس
چولاله Ú©Ùن، روی، چون سندروس
نگون شدن ، نشان مردن بود . کسیکه میمرد، زین اسبش رانگون روی اسب میگذاشتند :
نهاده براسبان نگونسارزین تو Ú¯ÙØªÛŒ همی برخروشد زمین
نگون شدن ØŒ ازپای درآمدن ØŒ ویران گشتن Ùˆ ÙØ±ÙˆØ±ÛŒØ®ØªÙ† Ùˆ خجالت وشرمساری Ùˆ باطل شدن Ùˆ پست شدن و« Ú¯Ø±ÙØªØ§Ø±Ø³ØªÙ… شدن » بود. مسئله سجده ØŒ درقرآن ØŒ با داستان Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø´ آدم ØŒ گره خورده است . آدم را الله ØŒ به کردار« اصل سجده = نگونساری » برضد ابلیس Ú©Ù‡ « اصل ÙØ±Ø§ÛŒØ§Ø²ÛŒØ¯Ù† ÙˆØ³Ø±Ø¨Ø±Ø§ÙØ±Ø§Ø®ØªÙ† است » خلق میکند . سجده کردن ÙØ±Ø´ØªÚ¯Ø§Ù†ØŒ تبعیت کردن از« اصل سجده » است . آنها ØŒ چنانچه پنداشته میشود، به عظمت انسان ØŒ Ø³Ø±ÙØ±ÙˆØ¯ نمیآورند ØŒ بلکه آدم ØŒ برای ÙØ±Ø´ØªÚ¯Ø§Ù† ØŒ سرمشق Ùˆ مثال اعلای نگونساریست . ابلیس Ú©Ù‡ شاه پریان Ùˆ خدای مجوسان ومغان میباشد ØŒ همان ارتا ØŒ اصل آتش درآتشدان است ØŒ Ú©Ù‡ « اصل ÙØ±Ø§Ø¨Ø§Ù„نده Ùˆ معراجی وآتش Ø§ÙØ±ÙˆØ²Ù†Ø¯Ù‡ وبه ÙØ±Ø§Ø² یازنده » است، Ùˆ تخمش دروجود هرانسانی ØŒ بنـّای وجود انسانست ØŒ ودرگنبد انسان Ú©Ù‡ تنش باشد، شعله ورمیشود .
انسان ازاین رو تخم آتش، ÙØ±Ø²Ù†Ø¯ ابلیس، یا ÙØ±Ø²Ù†Ø¯ سیمرغ ( ارتا ÛŒ خوشه ) است . انسان ØŒ سرویست Ú©Ù‡ تاب٠خم شدن Ùˆ نگونسارشدن را نمیآورد ØŒ Ùˆ درمقابل بادهای سخت Ø¨Ø±ÙØ±Ø§Ø²Ú©ÙˆÙ‡Ù‡Ø§ هرگز نمیخمد Ùˆ میایستد، چون همیشه یکراست بسوی Ú˜Ø±ÙØ§ÛŒ زمین ØŒ ریشه میدواند ( ریشه های Ú˜Ø±ÙØ§ رونده دارد ØŒ نه گسترنده Ø¯Ø±Ú˜Ø±ÙØ§ÛŒ Ú©Ù… ) . داستان سجده نکردن ابلیس به آدم ØŒ یا « آتش سرکش Ùˆ بیباک» ØŒ به « خاک» ØŒ پیآیند تعبیر کاملا خام وغلطی Ø§Ø²ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایرانست . آتشی Ú©Ù‡ Ø³Ø±Ø¨Ø±Ù…ÛŒØ§ÙØ±Ø§Ø²Ø¯ØŒ Ùˆ به ماه وپروین سر میساید ( در تعری٠شعله آتش درویس ورامین Ú©Ù‡ Ø¯Ø±Ú¯ÙØªØ§Ø±Ø¨Ø¹Ø¯ØŒ بررسی خواهد شد ) تا Ø¯Ø±ÙØ±Ø§Ø²ØŒ به بÙÙ† Ùˆ اصل خود برسد، وبدان بپیوندد، چیزی جزهمان « تخم = خاک = هاگ » در زهدان زمین نیست . نسبت دادن گوهر آتش سوزان به ابلیس، Ú©Ù‡ آتشی ÙØ§Ù‚د روشنائی Ùˆ گرمی ( عشق ) است ØŒ Ùˆ نسبت دادن خاک به انسان، Ú©Ù‡ بیان « مردنی بودن » Ùˆ « تاریک بودن گوهراو » Ùˆ « عقیم یا نارویا بودن ازخود» است ØŒ مسخسازی دو Ù…Ùهوم « خاک » Ùˆ « آتش » Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایرانست .
درواقع ØŒ Ù…ØÙ…د ØŒ درتعبیه این دو Ù…Ùهوم ساختگی ازآب Ùˆ آتش ØŒ مقصدش ØŒ دگرگونه ساختن « تصویر انسان » بوده است . انسانی باید تصویر بشود Ú©Ù‡ کاملا درتضاد با تصویرانسان Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ( نه در دین زرتشتی ) است .
تصویرخلق آدم ازگل ( طین، چیزی جزهمان « تین » نیست Ú©Ù‡ تخمدان وزهدان باشد . تین را درعربی به انجیرمیگویند Ùˆ انجیر، هرچند اکنون به سوراخ مقعد Ú¯ÙØªÙ‡ میشود ØŒ ولی دراصل اندام زایش زن بوده است ) . همه این تصاویر Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ واژگونه ساخته میشود . آدم ØŒ ازخاک خشک وگندیده خلق میشود Ùˆ سپس « Ø±ÙˆØ Ø§Ù…Ø±Â» Ú©Ù‡ « اصل اطاعت Ùˆ تسلیم Ùˆ تابعیت » است دراو دمیده میشود . بدینسان آدم ØŒ اصل پستی Ùˆ ÙØ±ÙˆØ¯ÛŒÙ† Ùˆ عقیم به ضریب دو، خلق میشود . ÙØ±Ø´ØªÚ¯Ø§Ù† ØŒ برای بزرگواری Ùˆ ارجمندی به انسان سجده نمیکنند ØŒ بلکه درآدم ØŒ اصل سجده ( تابعیت Ùˆ تسلیم Ùˆ اطاعت ) را درمی یابند . ÙØ±Ø´ØªÚ¯Ø§Ù† ØŒ آدم را به کردار گوهر سجده Ùˆ اطاعت Ùˆ تسلیم میشناسند . موسی نیز درپیدایش شعله ناسوز آتش از درخت ØŒ بدین جهت سجده میکند، چون دریهودیت « دیدن یهوه » ØŒ برابر با مرگ است .
Ø¯Ø±ØØ§Ù„یکه Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ روبروشدن با شعله آتش، تجربه گوهر اصل جان ØŒ بهمنست ØŒ Ú©Ù‡ اصل بیصورتی است ØŒ Ú©Ù‡ خودش به هرصورتی ØŒ تØÙˆÙ„ Ù…ÛŒ یابد .درست این بهمن Ú©Ù‡ آتش Ø§ÙØ±ÙˆØ² خوانده میشود، آتش ÙØ±ÙˆØ²ØŒ معنای « مشعل = Ø¢ÙØ±Ø§Ø²Ù‡ » را هم دارد . خدا Ùˆ ØÙ‚یقت ( ارتا ) ØŒ « شعله آتش» میشود . شـعـله ØŒ نماد صورتهای گریزان Ùˆ گردان Ùˆ پریشان ØŒ گردیدنست Ú©Ù‡ Ù‡Ø±Ù„ØØ¸Ù‡ تغییر میکند . ابلیس ØŒ Ú©Ù‡ تصویر انسان اصیل هست ØŒ Ùˆ سرو آزادیست Ú©Ù‡ سرش به ماه Ùˆ خوشه پروین ( ارتا Ùˆ بهمن ) کشیده میشود ØŒ درست درسرش ØŒ Ú©Ù‡ خوشه میشود ØŒ اینهانی با شعله = Ø§ÙØ±Ø§Ø²Ù‡ = شوله ( جنبش ورقص وتØÙˆÙ„ ) Ù…ÛŒ یابد .
طرد Ùˆ لعن ابلیس، چیزجز طرد تصویر اصیل انسانی Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران نبود . همین کار را زرتشت Ùˆ الهیات زرتشتی نیز به گونه دیگرکرده بودند. همان تعویض نام « ارتای خوشه » ØŒ به « اردیبهشت » ØŒ چیزی جز طرد انسان ازتخم ارتا (= سیمرغ ) نبود . ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ اصیل ایران( نه دین زرتشتی ) درروبروشدن انسان با « آتش شعله ور= آتش تیز» ØŒ دیدار با گوهر خدا را تجربه میکرد . همان تجربه ای Ú©Ù‡ موسی درکوه سینا کرده است . با این ØªÙØ§ÙˆØª Ú©Ù‡ موسی درتجربه اش، ØÙ‚ دیدن یهوه را ندارد . دیدن خدا ØŒ اورا دچارمرگ ونابودی میکند ØŒ ولی برای ایرانی درست دیدارخدا درشعله رقصان Ùˆ گرازان وخروشان Ùˆ یازان Ùˆ پیچان وگردان ومواج Ùˆ شاخ به شاخ شونده Ùˆ Ù¾Ù€ÙØ± از زبانه Ùˆ انگشتان Ùˆ جولان کننده ØŒ مایه زندگی Ùˆ وجود اوست .
انسان ØŒ خود را صندل Ùˆ عود Ùˆ کاÙوری میدید Ú©Ù‡ گرمای آتش ØŒ بویا میسازد ØŒ Ùˆ به سخنی دیگر، هنرش را پدیدارمیسازد. گوهرش، خوشبوهست( بو= بینش ) Ùˆ ازگرمی خدا ØŒ این بو، برون میتراود Ùˆ میپراکند . درست روبروشدن با شعله آتش، معنای ØÙ‚یقت Ùˆ راستی وبینش وروشنی را دراین ویژگیهای شعله میشناخت . سجده کردن ØŒ نگون کردن سر، شمرده میشد Ú©Ù‡ پرهیزو اجتناب ازدیدن روی وچهره زیبای خدا میباشد، Ú©Ù‡ اصل دین شمرده میشد . دیدن آتش، روی کردن به روی ØÙ‚یقت وخدا وراستی Ùˆ روند ٠پیدایش گوهر جان بود .
Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ تجربه خدا Ùˆ ØÙ‚یقت Ùˆ بن زندگی وجهان، Ù…ØØªÙˆÛŒØ§Øª دیگری داشت . تجربه پیدایش روشنی ازشعله آتش ØŒ Ú©Ù‡ Ù‡Ø±Ù„ØØ¸Ù‡ به Ø´Ú©Ù„ÛŒ دیگر درمیآمد ØŒ تجربه اوج ØÙ‚یقت Ùˆ راستی( ارتا = ا ٠ر ٠ز) بود . زرتشت، کوشید با واژگونه کردن Ù…Ùهوم « روشنی ازشعله رقصان وپریشان ولرزان ودرهم آتش » ØŒ به « Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø´ آتش ØŒ از روشنی ثابت وسـاکـن ØŒ یا علم ÙØ±Ø§Ú¯ÛŒØ± اهورامزدا »، آئین آتش را نگاه میدارد، ولی به Ú©Ù„ÛŒ تهی Ø§Ø²Ù…ØØªÙˆØ§ÛŒ غنی اصلی میسازد . این تنش میان ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران با شریعت اسلا Ù… ØŒ درست در سجده ای Ú©Ù‡ خدا از مولوی میطلبد Ú©Ù‡ پدیدار میشود . خدا ازاو میخواهد ØŒ Ú©Ù‡ بی آنکه ساجد باشد، سجده بکند !
کردم ازØÛŒØ±Øª ØŒ سجودی پیش او
Ú¯ÙØª : بی ساجد ØŒ سجودی خوش بیار
تو ساجد نباش ØŒ ولی سجود بکن، Ú©Ù‡ البته Ø·Ø±Ø ÛŒÚ© Ø´Ø·ØØ³Øª
آه ، بی ساجد ، سجودی چون بود ؟
Ú¯ÙØª : بیچون باشد Ùˆ بی خار خار
گردنک را پیش کردم ØŒ Ú¯ÙØªÙ…Ø´ :
ساجدی را سر Ø¨Ù€Ø¨Ù€ÙØ± ØŒ از ذوالÙقار
خوب دیده میشود Ú©Ù‡ درساجد ØŒ این « سر» هست Ú©Ù‡ گرانیگاه سجود است . مولوی میگوید Ú©Ù‡ اگرچین سجودی میخواهی ØŒ باید سرمن را ازتن جدا Ú©Ù†ÛŒ . الله ØŒ شروع ببریدن سراو با شمشیر( تیغ ØŒ با ذوالÙقار ) میکند ØŒ ولی هرچه الله سراورا میبرد ØŒ سرهای بیتشتربرگردن او میرویند ØŒ ولی این سرها همه ØŒ مانند ÙØªÛŒÙ„Ù‡ های شمع ویک چراخند Ú©Ù‡ شعله ورمیشوند . الله ØŒ یک سر را میزند تا سجودی بی ساجد داشته باشد، ولی ازقطع سرو نگونساختن آن ØŒ ازهمان تنه ØŒ سراسرجهان را شمعهای پرشرار میگیرند . ساجد ØŒ نابود ساخته میشود، ولی جهان پر از شمع Ùˆ آتش Ø§ÙØ±ÙˆØ®ØªÙ‡ میگردد .
تیغ تا او بیش زد ، سر ، بیش شد
تا به Ø±ÙØ³Øª از گردنم ØŒ سر صد هزار
من ØŒ چراغ Ùˆ هرسرم ØŒ همچون ÙØªÛŒÙ„
Ù‡Ø±Ø·Ø±Ù Ø§Ù†Ø¯Ø±Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ از شرار
شمعها می ورشد از سر های من
شرق تا مغرب Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ ازقطار
بدینسان « تصویر آدم خاکی Ú©Ù‡ ساجد Ø¨Ø§Ù„ÙØ·Ø±Ù‡ » بود ØŒ به عقب رانده میشود ØŒ Ùˆ انسانی به وجود میآید Ú©Ù‡ « شعله هزاران زبانه آتش » است . انسان باز ازنو ØŒ تخم آتش میگردد ØŒ Ú©Ù‡ میروید Ùˆ شعله هزارشاخه Ùˆ چراغ Ù‡Ø²Ø§Ø±ÙØªÛŒÙ„Ù‡ میگردد .
این بررسی ادامه دارد