منوچهرجمالی -----کـعـبه، درهـرخانه ایست
درÙرهنگ ایران
کـعـبه، درهـرخانه ایست
اجاق یا آتشدان،در هـر خـانه ای
تن ٠سیمـرغـسـت که درونش
آتش Ùبهرام ØŒ زبانه میکشد
چرا« قـبـلـه » درÙرهنگ ایران
آن روشنائی درجهانست
که ازتیرگی مـیـزاید ؟
هرجا روشنی بتابد، باید به آنجا روکرد
هرجا Øقیقت پدیدارشد، باید بدان روی آورد
درÙرهنگ ایران، هنگامی جان، با تخم ØŒ درجای (= زهدان) میرود، نخست ØŒ چشمان ØŒ نگاشته میشوند ØŒ Ùˆ روشنی جان آتشین ØŒ درچشمان پدید آورده میشود ( گزیده های زاد اسپرم 30 پاره 23 ) . چشم ØŒ Ú©Ù‡ اینهمانی با« خـرد» داده میشود ØŒ « نخستین پیدایش جان » ونگهبان وپاسدارجانسست Ú©Ù‡ گوهرآتشین دارد ØŒ Ùˆ روشنائی این آتش جانست Ú©Ù‡ نه تنها درچشم وخرد ØŒ بلکه درهمه اندامهای بینشی Ùˆ همچنین در« جنبش تن » به کردار روشنی، پدیدارمیشود . آتش جان ØŒ روشنائی درچشم Ùˆ دهان Ùˆ گوش Ùˆ بینی Ùˆ ... وهمچنین در « Øرکت دست وپا Ùˆ تن » میگردد .
« Øرکت » و« بینش » ØŒ باهم، ازیک گوهر Ùˆ به هم پیوسته اند . بینش Ùˆ کار(= عمل) همگوهرند . بینشی Ú©Ù‡ ازجان خود انسان، برنیامده باشد، علم بی عمل میماند .
اینست Ú©Ù‡ « روی آوردن به چیزی » درگیتی ØŒ دوختن وگماشتن چشم Ùˆ خرد به آن چیزست ØŒ تا آن چیز را روشن کند ØŒ یا به عبارت دیگر آن را بزایانـد ØŒ Ùˆ روی خود را بیÙروزد . روان رستم دردخمه اش، به بهمن زرتشتی Ú©Ù‡ برای سوختن تن رستم سیمرغی ØŒ راهها پیموده ØŒ میگوید :
هنرها Ùˆ مردیت آموختم به دیدارتو ØŒ روی اÙروختم (بهمن نامه)
درپیدایش هنرهائی Ú©Ù‡ به تو آموختم ØŒ روی خودرا ازدیدارت( روی آوردن به تو) اÙروختم .
« دین » ØŒ Ú©Ù‡ « دیدن با چشم وخرد وجان خود» میباشد ØŒ Ú†Ù‡ را Ù…ÛŒ بیند ØŸ درÙرهنگ ایران ØŒ دین ØŒ دین را Ù…ÛŒ بیند ( ها دوخت نسک ). آنچه Ù…ÛŒ بیند، با آنچه دیده میشود ØŒ هردو همگوهرند . چشم وخرد انسان ØŒ چهره خدا (= دین ) را Ù…ÛŒ بیند ( دین ) .
دین هم 1- بینش از ژرÙای جانست ØŒ هم 2- اصل زیبائی Ùˆ بزرگی Ùˆ نیکی است . این تخم خدا در ژرÙای انسانست Ú©Ù‡ خود را درزیبائی Ùˆ نیکی Ùˆ بزرگی خدا Ù…ÛŒ بیند . دین، نه تنها دیدن باچشم درتاریکیست ØŒ بلکه دین ØŒ خود ٠زنخدای زیبائی هم هست ØŒ Ú©Ù‡ همچند همه زیبایان جهان زیباست .
مردم ØŒ روز بیست وچهارم Ú©Ù‡ روز دین است ØŒ « بÙت Ùریب » میخواندند ØŒ چون بینشی Ú©Ù‡ از ژرÙای جان آتشین برمیخیزد ØŒ روبه آتشی میکند Ú©Ù‡ از ژرÙای جان دیگری برمیخیزد ØŒ Ùˆ او به « اصل زیبائی » در بینش هرگونه زیبائی، کشیده Ùˆ ÙریÙته میشود . ÙریÙتن، ربایش تـنـد وشتاب آمیز است. زیبائی Ùˆ نیکی Ùˆ بزرگی ØŒ با نیروی رباینده ای Ú©Ù‡ دارند ØŒ Ù…ÛŒÙریبند ØŒ وانسان، درگوهرش دوست میدارد Ú©Ù‡ از زیبائی Ùˆ نیکی Ùˆ بزرگی ØŒ ÙریÙته شود . Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø Â« Ùریب» ØŒ زشت ساخته شده است ØŒ چون آنان Ú©Ù‡ کینه را درمهرمیپوشانند، یا آنانکه دروغ را راست مینمایند ØŒ یا آنانکه Ú†Ù†Ú¯ واژگونه میزنند ØŒ انسان را ازکشش Ùطری به زیبائی Ùˆ نیکی Ùˆ بزرگی ØŒ بازمیدارند . انسان ØŒ با چشم وخردش، Ú©Ù‡ ازجانش برمیآید ØŒ رو به زایانیدن روشنی وبینش Ùˆ زیبائی ازهرجانی Ùˆ ازهرانسانی میآورد . قبله انسان، دایه یا ماما شدن هرانسانیست . انسان ØŒ وجود روی آورنده هست . انسان به چیزی روی میآورد Ùˆ نگاه میاندازد Ú©Ù‡ « Ø´Ú¯Ùت انگیز» است ØŒ تا آنرا « به Ø´Ú©Ùتن ØŒ Ø´Ú©ÙˆÙÙ‡ کردن » بیانگیزد . جان درچشم وخرد ØŒ متوجه میشود، ونگاه آواره Ùˆ پریشان وپراکنده اش، متمرکزمیشود، Ùˆ سووراستا پیدا میکند، Ùˆ بدان روی Ù…ÛŒ نماید . روی کردن ØŒ نه تنها برابرو مقابل شدن با آنچه Ø´Ú©Ùته Ùˆ Ø´Ú¯Ùت انگیزشدنست ØŒ بلکه Øضورو نزدیکی با آن ØŒ وبالاخره زایانیدن Øقیقت ازدرون وزهدان جان ٠آنست. روی آن چیز را میخواهد ببیند . این آتش جانست Ú©Ù‡ درهرچیزی « روی » پیدا میکند . هرانسانی، « آتش روی » است . روی یا چهره Ùˆ صورت، درÙرهنگ ایران، اینهمانی با « شعله » دارد، Ùˆ ماسک Ùˆ نقاب Ùˆ پوست سÙت وخشکیده نیست .
ای مطرب دل زان نغمه خوش این مغزمرا ، پرمشغله کن
ای زÙÙهره ومه زان « شعله رو »
دوچشم مرا ، دو مشعله کن مولوی
درÙرهنگ ایران، « جان » ØŒ آتشی هست Ú©Ù‡ درچشم Ùˆ درخرد Ùˆ اندیشه هایش ØŒ « روی یا صورت » پیدا میکند .
« آتش » دراین Ùرهنگ ØŒ «اصل گرمی » شمرده میشود ØŒ Ùˆ با « گرما » اینهمانی داده میشود ØŒ Ùˆ ویژگی « سوزندگی » بدان نسبت داده نمیشود . گرانیگاه تجربه آتش ØŒ سوختن وگداختن نبود، بلکه « گرمی Ùˆ جنبش وبه Ùرازو بلندی یازیدن » بود . آتش ØŒ نمیسوخت ØŒ بلکه « گرم » میکرد . سمندر، Ú©Ù‡ مرغی جز سیمرغ نیست، خود را میسوزاند، تا شعله آتش Ùˆ روشنی Ùˆ خاکستر( تخمهای اÙشاننده ) گردد . درسغدی ØŒ این تخم Ùˆ دانه Ú©Ù‡ دوانه dwaane نامیده میشود ØŒ گسترده میشودdwaane Ùˆ شعله میگردد Ú©Ù‡ « دوان dwaan » نام دارد .چنانکه در ویس Ùˆ رامین اشعاری Ú©Ù‡ درباره آتشی Ú©Ù‡ براÙروخته میشود T میآید Ú©Ù‡ ØŒ « زرش ØŒ میریخت » .
چو زرین گنبدی برچرخ ، یـازان
شده لرزان و، زرش ، پاک ریزان
یازیدن ، همان آختن وآهیختن است، که « برکشیدن» میباشد. درخت ، تخمیست ( = در) که می یازد ( در+ اخت ) . آتش هم مانند درخت ، به آسمان می یازد . روئیدن که وخشیدن نامیده میشود ، دربالیدن وشاخ شاخ شدن ، شعله ورمیشود . ازاین رو به شعله ورشدن ، وخشیدنwaxshidan و به شعله ور وخشنداگ waxshendaagمیگویند .
اخگرهائی یا شراره هائی Ú©Ù‡ ازآتش Ùرومیریزد، با اÙشاندن تخم ØŒ یکی گرÙته میشوند . اینست Ú©Ù‡ یکی ازنامهای خدا، درشاهنامه « گرمائیل = گرم + ال » است.سیمرغ ØŒ خدای گرمی هست( به عبارت دیگر خدای مهر است ) . همچنین نام اصلی کرمانشاه ØŒ گرماسین= قرماسین است .ازپسوند « سین » Ú©Ù‡ تبدیل به « شاه » شده است ØŒ میتوان شناخت Ú©Ù‡ این سیمرغست Ú©Ù‡ « شاه Øقیقی» است ØŒ Ùˆ این سیمرغست Ú©Ù‡ اصل گرمی است . واژه گرم ØŒ هم به معنای 1-« طلب بسیار» Ùˆ هم 2-« شتاب درجنبش» ØŒ Ùˆ هم به معنای 3- « رنگین کمان» است ( Ú©Ù‡ سیمرغ Ùˆ طی٠رنگهای به هم چسبیده او باشد ) . گرموک درپهلوی ØŒ به معنای 1- با Øرارت Ùˆ2- جدی Ùˆ2- پرشوق است . به نان تاره Ùˆ میوه پیش رس، درپهلوی، گرمک Ú¯Ùته میشود . Ùˆ « غـرم » Ú©Ù‡ میش کوهی باشد، یکی ازنماد های این زنخداست . ازاین رو هست Ú©Ù‡ Ùرانک مادرÙریدون، او را درکودکی ØŒ ازترس ضØاک ØŒ مانند « غرم »، به کوه البرز میبرد .
بیاورد Ùرزند را چون نوند Ú†Ùˆ غرم ژیان، سوی کوه بلند
وهمین غرم است Ú©Ù‡ رستم، درخوان دوم جستجویش ØŒ Ú©Ù‡ ازشدت گرما ازتشنگی درØال مرگست ودرهرگوشه ای درجستجوی آبست وآن را نمی یابد، به سوی چشمه آب ØŒ راهنمائی میکند.
بیÙتاد رستم بدان گرم خاک زبان گشته ازتشنگی چاک چاک
همانگه یکی میش Ùرّخ سرین
به پیمود پیش تهمتن زمین
ازآن رÙتن میش، « اندیشه خاست »
بدل Ú¯Ùت : آبشخور این کجاست ØŸ
به ره بر یکی چشمه آمد پدید
Ú©Ù‡ میش سراÙراز آنجا رسید
تهمتن سوی آسمان کرد روی چنین Ú¯Ùت کای داور راستگوی
برین چشمه ، جائی پی میش نیست
این غرمی که مرا راهنمائی کرد، کجاست ؟ رد پای راهنما، گمشده است. راهنمائی که در راهنمائی، ناپیداست.
همان غرم دشتی مرا خویش نیست..
برآن غرم بر، Ø¢Ùرین کرد چند
که ازچرخ گردان ، مبادت گزند
بتو هرکه تازد به تیرو کمان شکسته کمان باد وتیره روان
Ú©Ù‡ زنده شد ازتو، گوپیلتن وگرنه پراندیشه بود ازکÙÙ†
اینست Ú©Ù‡ اصل Ø¢Ùریننده ØŒ « نمی وگرمی باهم » هست، Ú©Ù‡ در عبارت « پیوند آب وآتش باهم » بیان کرده میشود . آب ØŒ معمولا یا درکوزه Ùˆ سبو Ùˆ جام Ùˆ مشک ØŒ یا دریخ بستن ØŒ صورت پیدا میکند، ولی آتش ØŒ در« زبانه های لرزان وشاخ شاخ Ùˆ چرخان Ùˆ ازهم گسترنده Ùˆ به هم کشنده Ùˆ Ùراز بالنده وآشکارو رازآمیزورÙبایـنده ویازان ولرزان Ùˆ جنبانش » ØŒ Ú©Ù‡ هرآنی دگرگون میشود ØŒ روی خود را Ù…ÛŒ یابد .
اینست که« اندام Øسی Ùˆ دانائی انسان »، Ùˆ « اندام Øرکتی » ØŒ آتش جان را Ú©Ù‡ « به روی میآورند » ØŒ صورتهای سÙت Ùˆ سخت Ùˆ منجمد نیستند . صورت یا « روی » ØŒ ماسک ونقاب نیست ØŒ Ú©Ù‡ خشکیده وبیØرکت Ùˆ یخ زده باشد .
آرمان Ùرهنگ ایران درروی ØŒ خنده روی ØŒ ماهروی ØŒ Ú¯Ù„ روی ØŒ ارغوان روی ØŒ بهشتی روی ØŒ خوشروی ØŒ Ùرخنده روی ØŒ ØµØ¨Ø Ø±ÙˆÛŒ بود . سیمرغ ØŒ گلچهره نام داشت . سیمرغ ØŒ آتشدان ØŒ Ùˆ بهرام ذغالهای آتش دراین آتشدان بود ØŒ Ú©Ù‡ زبانه میکشید ØŒ Ùˆ « صورت ها یا روی های رقصان Ùˆ گردان Ùˆ شاخ شاخ Ùˆ ... » میشد . این دو همزاد به هم چسبیده هستند. این دوسنگ، نخستین خانه هستند .
جان آتشین در هرانسانی تبدیل به « روی » میشد ØŒ Ú©Ù‡ ویژگی آتش جان را داشت . این بود Ú©Ù‡ « قـبـله » درایران ØŒ دیدن روی جنبان Ùˆ گردان Ùˆ رقصان (= رخسان) آتش ØŒ درروشنی Øواس وخرد ØŒ Ùˆ در بینش ها یشان بود .
ازاین رو « قبله » ØŒ برای ایرانی، « روند ٠زایش روشنی ازسنگ = دو بÙÙ† آمیزنده دربÙÙ† هرجانی» بود . مقصود از پیدایش آتش ازسنگ ØŒ پیدایش روشنی از آتش بود . سنگ ØŒ خانه امتزاج Ùˆ اتصال Ùˆ آمیزش ØŒ یا « خانه پیوند Ùˆ عشق » شمرده میشد، Ùˆ ازاین خانه بود Ú©Ù‡ روشنائی پدید میآمد .
به سنگ اندر آتش ازاو شد پدید
کزو ، روشنی درجهان گسترید
در داستان « هوشنگ = هائو شیانه = آشیانه به ØŒ یا خانه بـه » ØŒ دیده میشود Ú©Ù‡ گرانیگاه آن ØŒ زایش روشنی از آتشیست Ú©Ù‡ درون سنگ ( آمیزش Ùˆ پیوند دو جان یا دواصل ) نهÙته است .
هرآنکس که برسنگ ، آهن زدی
ازو، روشنائی پدید آمدی
هوشنگ خدا را نیایش میکند
Ú©Ù‡ اورا Ùروغی ( اÙروختن ) چنین هدیه داد
همین آتش، آنگاه قبله نهاد
هوشنگ ( خانه ٠به = آشیانه به است . ترجمه آن به دارنده خانه نیک، غلطست ) ØŒ کسی هست Ú©Ù‡ Ù…Ùهوم « قبله » را در Ùرهنگ ایران ØŒ معین میسازد. دیده میشود Ú©Ù‡ پدیده های « خانه Ùˆ آتش Ùˆ قبله » به هم پیوسته اند . البته هوشنگ که« آتش میاÙروزد » ØŒ تا درجهان روشنی بیاورد Ùˆ بگسترد (کزو روشنی درجهان گسترید ) کسی جز« بهمن= هومان = وهومن » نیست .
جشن سده Ú©Ù‡ جشن « پیدایش روشنی ازآتش است » درماه بهمن است، Ùˆ این بهمن است Ú©Ù‡ « اتش Ùروز= آتش اÙروز» میباشد ( برهان قاطع ) . این « روند پیدایش روشنی ازآتش وسنگ »، گرانیگاه Ùرهنگ اصیل ایرانست . درست الهیات زرتشتی ØŒ برغم آنکه « اتشکده Ùˆ آئین رو آوردن به آتش » را درخودپذیرÙت ØŒ ولی خود این سر اندیشه را به Ú©Ù„ÛŒ واژگونه ساخت . الهیات زرتشتی ناچاربود این عبارت بندی را بپذیرد Ú©Ù‡ از « روشنی اهورامزدا = ازهمه آگاهی اهورامزدا= ازدانش مطلق » ØŒ آتش ØŒ پیدایش یاÙته است . آنچه تا کنون « انبثاقی یا زهشی » یا Imannentبوده است، ترانسندنتال میشود . پیدایش روشنی ازآتشی Ú©Ù‡ درون سنگ ( زهدان+ پیوند دواصل ) نهÙته است ØŒ بنیاد انبثاقی یا زهشی وجهشی Imannenz بودن جهان بود . دانش وبینش ÙˆÙرزانگی وعرÙان ØŒ تا کنون ازژرÙای انسان ØŒ مانند کودک، از زن زاده میشدند . با واژگونه ساختن این اندیشه بنیادی ØŒ همزمان باهم ØŒ هم « زن » ØŒ خوار Ùˆ زشت، ساخته میشود ØŒ Ùˆ هم «اصالت از انسان وهم ازاصالت ازگیتی » گرÙته میشود .
قبله ایرانی، Ú©Ù‡ جایگاه زایش وپیدایش روشنائی از سنگ وشعله آتش بود ØŒ برآیندهای Ùوق العاده مهمی دارد ØŒ Ùˆ در الهیات زرتشتی ØŒ بکلی این معانی ØŒ واژگونه ساخته شده اند . قبله، جایگاه پیدایش روشنی ازتاریکیست ( ازآزمایش وجستجو وکاوش ) ØŒ هرکجا میخواهد باشد . هرکجا شمعی وچراغی روشن بشود، باید به آنجا روکرد. هرکجا Øقیقتی پیداشد، قبله آنجاست . زایش Øقیقت وبینش، درهیچ کجا ودرهیچ شخصی Ùˆ درهیچ کتابی ØŒ متمرکزو ثابت ساخته نشده است .
همانسان Ú©Ù‡ درمورد « خانه وجود انسان » ØŒ « جان » درتن ØŒ همانند است به « آتش درگنبد » ( گزیده های زاد اسپرم 29 ØŒ پاره 3 ) ØŒ Ùˆ در پهلوی ،« تن » ØŒ به معنای جایگاه ومقام آتش ( آتشکده = اجاق = تÙÚ© = دادگاه = گنبد = درمهر) است ØŒ درخانه نیز، اجاق ØŒ کـَرگ ( خوری ) ØŒ دل یا سرچشمه جان شمرده میشود . ارتای خوشه Ú©Ù‡ ØŒ زرتشت آنرا ØŒ اردیبهشت مینامد ØŒ اینهمانی با آتش ( تخم درجای ) در آتشدان دارد . درقبله ØŒ یا روی آوردن انسان Ùˆ راستا وسو دادن به نگرش ØŒ مسئله بنیادی ØŒ مسئله « تجربه زایش بینش زیبائی ونیکی وبزرگی، یا بÙÙ† گیتی ØŒ ازتاریکی » بود . 1- براÙروختن آتش ØŒ 2- روشن کردن چراغ درشب ØŒ 3- پیدایش نخستین تابش Ø¢Ùتاب ØŒ یا ماه ØŒ یا 4- تجربه زایش بینش ٠زیبائی درکـÙنه Ùˆ ژرÙای جانها بود . این تجربه بنیادی است Ú©Ù‡ مقدس بود، Ùˆ قبله ØŒ روی آوردن چشم Ùˆ خرد ٠جان ØŒ به روند زایش بینش Ùˆ زیبائی ونیکی وبزرگی ودلیری ØŒ ازهرجا وهرجانی Ùˆ هرچیزیست . قبله ØŒ خانه ثابتی نیست Ú©Ù‡ خانه خدا شمرده شود ØŒ بلکه هرکجا ØŒ روشنی ازتاریکی ØŒ زاده میشود ØŒ باید بدانسو روی آورد . باید، گشوده Ùˆ Ùراخ بین بود، Ùˆ « وسعت مشرب » داشت .
همین اندیشه ØŒ بنیاد Ùرهنگ ایران است Ú©Ù‡ Ùراسوی همه گونه تعصبات Ùˆ ادیان Ùˆ مذاهب Ùˆ مکاتب Ùˆ مسالکست . روشنی از هرکجا Ú©Ù‡ بتابد ØŒ روشنی است . Øقیقت ØŒ جایگاه طلوع ویژه Ùˆ ثابتی ندارد . Øقیقت، درهرجانی وهرانسانی، خانه دارد ØŒ Ùˆ گنج نهÙته درهرانسانی است .
این همان اصل جویندگیست Ú©Ù‡ گوهر این خداست . درعربستان هم « قـَبـَل » را به « دیدن ماه نو » میگÙتند . « راءینا الهلال قبلا » . قبل ØŒ « نخستین دیدن هرچیزی را » میگÙتند ( منتهی الارب ) . قبل ØŒ معنای « ازسرنو » هم داشت . این بود Ú©Ù‡ Ùجر( نخستین تابش Ùˆ دمیدن Ø¢Ùتاب)ØŒ یا روشن کردن شمع یا چراغ ØŒ یا اÙروختن آتش ØŒ این تجربه بنیادی زایش روشنی ازتاریکی ØŒ این روند پیدایش زهشی Ùˆ انبثاقی را ازنو میانگیخت Ùˆ بسیج میکرد .
جان ، آتشی است
Ú©Ù‡ خرداد Ùˆ امرداد ØŒ درمعـده ØŒ میاÙروزند
معـده ØŒ جایگاه Ùخوشزیستی ودیرزیستی
خردادو امرداد
آرمان خوشزیستی ودیرزیستی درگیتی هستند
خردادو امرداد، Ú©Ù‡ سپس بنام «هاروت Ùˆ ماروت» طرد Ùˆ تبعید شده اند ØŒ Ùˆ در گاتا Ùˆ الهیات زرتشتی، بسیارمعنوی Ùˆ Ùراجهانی ومسخ ساخته شده اند، همزادی هستند Ú©Ù‡ « آرمان خوشزیستی Ùˆ دیرزیستی » درÙرهنگ ایران بوده اند، Ú©Ù‡ با خوش زیستن ودیر زیستن درگیتی ØŒ کارداشته اند، ازاین رو آنها هستند Ú©Ù‡ نخست درمعده ( Ø´Ú©Ù… ) ازخوردنیها Ùˆ آشامدنیها، آتش را برمیاÙروزند . رد پای آن در گزیده های زاد اسپرم ( 30 پارخ 23 ) بخوبی باقیمانده است ØŒ هرچند Ú©Ù‡ همکاری خرداد Ùˆ امرداد ØŒ در پیکارآن دو با هم، تØری٠شده است
: « ..نخست خوردنیها Ùˆ آشامیدنیها - زنده نگاهدارنده جانها – درون Ø´Ú©Ù… رود ØŒ با پیکارخرداد Ùˆ امرداد ØŒ آتش بیÙروزد . ازآنجا Ùروغ به دل رود ... » . این آتش Ø´Ú©Ù… ØŒ به 1- دل Ùˆ به 2- سر میرود Ùˆ باهم ØŒ « سه آتش در تن » میشوند . معده Ùˆ دل ومغز، سه آتشکده درتن هستند .
درپاره 25 همین بخش میآید Ú©Ù‡ : « Ú†Ù‡ آن – آتش – Ú©Ù‡ درمغزسراست ØŒ Øواس منشعب شوند Ú©Ù‡ بینائی Ùˆ شنوائی Ùˆ بویائی Ùˆ چشائی Ùˆ بساوائی هستند » . این آتش ØŒ تبدیل به شعله های روشنگردر اندام دانائی انسان میگردند .
« کار اصلی آن آتش دل ... گرم کردن است که جنبش همه تنها همانان ازاین نیرواست » . ازگرمی خون دل ، جنبش تن و اندامهایش ، شعله میکشند .
درآتش ØŒ اصل گرم کننده دیده میشود ØŒ نه اصل سوزاننده . تن را گرم Ùˆ جنبان Ùˆ رقصان وخرامنده Ùˆ دوست دارنده Ùˆ پیشرونده میکند . این در آئین میترائیست Ú©Ù‡ « سوازندن آتش » ØŒ برآیند وگرانیگاه Ùاصلی آتش میگردد . د.وست داشتن ومهرورزیدن ØŒ با «گرمی آتش» کارداشته است ØŒ نه با سوختن ØŒ Ùˆ گوشت را خوردن آتش ØŒ Ú©Ù‡ نابود میسازد . « مهر» ØŒ گرم میکرده است، Ùˆ نمیسوزانده است . ازاین رو « خرد » ØŒ میبایستی ویژگی مهررا داشته باشد Ùˆ « گرم » بکند ØŒ Ø¢Ùریننده Ùˆ پیوند دهنده بکند . مشتبه سازی این دو برآیند آتش باهم ØŒ وجابجائی گرانیگاه اصلی آن درÙرهنگ ایران ØŒ Ú©Ù‡ از گرمی به سوزاندن باشد ØŒ غالبا در تصوÙØŒ Ùراموش گردیده است .
آتش ØŒ دراصل ØŒ درÙرهنگ ایران سرشت درختی Ùˆ گیاهی وسرشت جانی داشته است . آذر، درهزوارش، زهدان زنست . ازاین رو مردمان آذررا « زرÙشان = اÙشاننده تخم » مینامیدند ( برهان قاطع ) . «آگر» Ú©Ù‡ درکردی به معنای« آتش» ØŒ Ùˆ درÙارسی به معنای« زهدان»است، درسانسکریت اینهمانی با « انگره » دارد، Ú©Ù‡ به معنای « Ù†ÛŒ = عنقر درصیدنه » Ùˆ به معنای « ذغال اÙروخته یا Ù†ÛŒÙروخته= Øبه های آتش= خوشه تخم ها Ùˆ مارس = بهرام است . خود واژه آتش، یا « تش » ØŒ هنوز درکردی به معنای « دوک = دوخ » است Ú©Ù‡ Ù†ÛŒ میباشد .
آتش، اینهمانی با Ù†ÛŒ( گیاه ØŒ درخت ) دارد . هردو، Ùرابالنده وبرپا ایستنده Ùˆ شاخ شاخ شونده ( منشعب شونده ) هستند . روئیدن گیاه ØŒ بالیدن ØŒ پیشرÙت به Ùرازو ایستادن است .همینسان ØŒ آتش ØŒ برخیزنده ( قیام کننده ) Ùˆ بالا رونده است .
چیزی « وجود » دارد که « برپای خود ، میایستد»
وجود= چیزیست که برپای خود میایستد
باید درپیش چشم داشت Ú©Ù‡ معنای « وجود » درÙرهنگ ایران ØŒ « ایستادن » هست . چیزی موجود است، Ú©Ù‡ میایستد . درسغدی به « ایستادن» ا ٠شت osht میگویند، Ùˆ به وجود، oshtamande ا ٠شتا مند Ú¯Ùته میشود . همین واژه ایستادن ØŒ در اشکانی ØŒ وشتvasht است . Ùروهر( Ùرا+ وخش ØŒ Ùرا + وشت ) اصل بالاننده و« راست برشونده » است . Ùروهر، بـنـّا ئیست Ú©Ù‡ خانه وجود انسان را راست بالا میبرد . Ùروهر Ú©Ù‡ « Ùراوخش » نیز نامیده میشود به معنای « Ùرا بالنده » و« شعله ورشونده» هست . و« وخش » ØŒ نه تنها معنای روئیدن بلکه معنای « اÙروختن وزبانه کشیدن Ùˆ شعله ورشدن » را هم دارد. ازاینجا میتوان بخوبی دید Ú©Ù‡ درخت وگیاه ØŒ همسرشت آتش شمرده میشده است . همچنین sate(sty) معنای « بالارÙته ØŒ برخاسته » دارد Ùˆ stya(styvy ) معنای « وجود وهستی» دارد .
چیزی هست وموجود است Ú©Ù‡ برپای خود میایستد ØŒ وبالا میرود Ùˆ برمیخیزد . مردم (مر+ تخم= انسان ) نیز تخم گیاهیست Ú©Ù‡ آتش گیاهی ( urwaazishta) دارد، Ùˆ ازاین آتش است Ú©Ù‡ Ùرامیبالد Ùˆ میایستد Ùˆ شعله Ùˆ زبانه میکشد . urwaazدارای معانی 1- روئیدن 2- اÙزایش 3- شادشدن 4 – وبلند سخن Ú¯Ùتن دارد .urwaaza اوروزه ØŒ به معنای دوستانه است .پس آتشی Ú©Ù‡ درگیاه Ùˆ درانسان( مر+ تخم ) هست، گرمائیست Ú©Ù‡ میرویاند Ùˆ میاÙزاید Ùˆ شاد میکند . بنای خانه انسان، اصل Ùرابالنده ØŒ Ùره وخش fra+vaxshنیزنامیده میشود . vaxshitan وخشیتن نیزکه روئیدن Ùˆ نموکردن باشد، دارای معانی دیگر 1- پیشرÙت کردن 2- بالیدن 3- Ø´Ú©ÙˆÙÙ‡ کردن 4- درخشیدن Ùˆ5- شعله ورشدن هم دارد . vaxshik وخشیک، به معنای مشتعل است.
باختر Ú©Ù‡ واخترvaaxtar باشد معنای مشتعل شونده Ùˆ درخشنده دارد.vaxshak وخشک 1- روشن 2- شعله ور 3- نمو کننده است . انسان تخم گیاهیست Ú©Ù‡ آتش اوروازیشت دربÙÙ† خود دارد . اوست Ú©Ù‡ سرو ÙسرÙراز وآزاد است، Ùˆ شعله زبانه کشنده Ùˆ رقصان وجنبان وگسترنده Ùˆ یازنده است . « شعله » Ú©Ù‡ باید معرب همان واژه های « شوله Ùˆ جوله وژوله » باشد ØŒ به معنای « جنبش » است .ازاین روبود Ú©Ù‡ Ú¯Ùته میشد Ú©Ù‡ « انسان ØŒ تخم آتش است » . Ùردوسی میگوید Ú©Ù‡ انسان ØŒ هنگامی به وجود آمد ØŒ Ú©Ù‡ سرش راست برشد
سرش راست برشد، چو سرو بلند
به Ú¯Ùتارخوب وخرد کاربند
یا اسدی میگوید :
زمردم ØŒ بدان راستی ( Øقیقت وتعالی وسرÙرازی) خواستست
که هرجانور، کژّ و ، او ، راستست
ازمردم برای آنکه راست به Ùرازمی یازد ،« راستی= Øقیقت» باید پیدایش یابد. « Ùروهر» Ú©Ù‡ بنـّای وجود Ùˆ اصل معراجی ÙˆÙرازبالنده Ùˆ Ùرازرونده دربÙÙ† انسان است، چـیزی جز تخم Ù« ارتـا + Ùـرورد = ارتـا وخش= ارتای Ùروهر» نیست . ارتا ØŒ Ú©Ù‡ خوشه وتخم (= آتش ) هست، درارتا Ùرورد ( Ùرورد= Ùروهر= Ùراوخش ) چهره دیگرش را Ú©Ù‡ بالیدن وشعله ورشدن Ùˆ زبانه کشیدن وپدیدارو آشکارشدن ( روی نمودن = چهره شدن = صورت شدن) باشد ØŒ مینماید . این تخم سیمرغ ( ارتا Ùرورد) است Ú©Ù‡ درانسان ØŒ Ùرامی بالد Ùˆ شعله میکشد ØŒ وانسان ØŒ درپیدایش واÙراختن Ùˆ برشدن وراست بالا رÙتن این تخم ØŒ « وجود = هستی » Ù…ÛŒ یابد . اینست Ú©Ù‡ درتلÙظ های گوناگون ارتا ØŒ برآینده های معانی گوناگون آنرا میتوان یاÙت .« راست Ùˆ راستی » ØŒ چیزی جز خود همین واژه « ارتا » نیست . ereta معنای « عالی وبلند» دارد . erez ارز Ú©Ù‡ همان ایرج شده است معنای درست Ùˆ مستقیم را دارد . areta معنای کامل ÙˆØقیقت رادارد .
areto kerethana به معنای دارنده کردارØقیقی است. arta khsatra ارتا خشتره ØŒ به معنای Øاکم ÙˆØکومت Øقیقی هست .erezukhda=erez+ukhdha معنای« Øقیقت را Ú¯Ùتن » دارد . پس « راست به Ùراز بالیدن Ùˆ شعله به Ùرازکشیدن » ØŒ با پیدایش Øقیقت وکمال وپیشرÙت Ùˆ تعالی Ùˆ ØµØ±ÛŒØ ÙˆØ¢Ø´Ú©Ø§Ø± بودن اینهمانی داده میشد . Ùروزش آتش Ùˆ رویش درخت ØŒ تصویر گوهروجود انسانی بودند ØŒ Ú©Ù‡ خدا (= تخم ارتا ) دراو میروید، Ùˆ میبالد Ùˆ شعله میکشد . وازآنجا Ú©Ù‡ این تخم ارتا Ùرورد ØŒ درخاک تن، کاشته شده بود ØŒ درخت Ùˆ آتش ØŒ بیان « ازخودی خود ØŒ به Ùراز رÙتن ØŒ ازخودی خود ØŒ شعله ور، ودرخشان شدن ØŒ Ùˆ ازخودی خود بودن » را دارد، Ú©Ù‡ نه با اÙکار زرتشت ØŒ سازگاری دارد، Ùˆ نه با شریعت اسلام ØŒ وسایر ادیان نوری .
ازاین رونام دیگر« سرو» Ú©Ù‡ نماد انسانست وبرگهای سوزنیش، آنش گیره هستند، اردوج = ارتا + وج = تخم ارتا خوانده میشود ØŒ چون پیکر یابی« ازخود بودن ØŒ دراثر برپا ایستادن Ùˆ سر به ماه مالیدن» است . ازاین رو بود Ú©Ù‡ سرو را « سرو آزاد» میخواندند، نه برای آنکه بارومیوه ندارد. سراÙرازی سرو Ùˆ راست یازندگی سرو، نماد آزادی بود . اینست Ú©Ù‡ انسان ØŒ در Ùرهنگ ایران، سروی هست Ú©Ù‡ درÙرازش، همیشه ماه گرد هست . چیزی ازخود ØŒ هستی Ù…ÛŒ یابد Ùˆ Øقیقت میگوید ØŒ Ùˆ ایستادگی درسخن راست میکند ØŒ Ú©Ù‡ خودش برپای خودش میایستد، Ùˆ راست برمیشود= شعله میکشد ØŒ ارتا میشود. انسان ØŒ هنگامی به وجود میآید Ú©Ù‡ مانند سرو بلند، خودش میبالد وسربه آسمان میساید .
Ùروهرکه بنـّای وجود هرانسانیست ØŒ اصل بالاننده Ùˆ راست برشونده Ùˆ رقصاننده ( وشت این معنا را هم دارد ) Ùˆ نوشونده Ùˆ معراج رونده است . آتش ودرخت ØŒ راست هستند، معراج طلبند، مستقیم هستند، مقاوم هستند ØŒ رستاخیزنده اند، دارای Øقیقت Ùˆ کمال هستند ØŒ Ùˆ زمین را به آسمان پیوند میدهند . این تصویر، معانی ژرÙÛŒ را درروان واندیشه ایرانی، بسیج Ùˆ زنده میکرده است . اگر دراین تصویر دقت شود ØŒ چشمگیراست Ú©Ù‡ رابطه « خاک» با « آتش بالنده Ùˆ مشتعل » ØŒ بکلی با تصویری Ú©Ù‡ درقرآن از خاک ( Ú¯Ù„ = طین ) و« آتش» هست Ùرق دارد . خود واژه « خاک » ØŒ هاگ وتخمیست Ú©Ù‡ میروید ومیبالد Ùˆ آتش گرازان وسرÙراز میشود . زمین ØŒ زهدان Ùˆ آتشدان است .زهدان ØŒ ارض درعربی = Erde درآلمانی = earthدرانگلیسی، همان خود ارتا هستند . این خود هلال ماه درآسمانست( مانگ ) Ú©Ù‡ گاو زمین ( مانگ ) شده است . تخم( خوشه ) وتخمدان ( ذغال وآتشدان= منقل ) هردو یک گوهرند . این خاک(=هاگ = Ø¢Ú¯= تخم ØŒ خاکینه ) هست، Ú©Ù‡ درخت بالنده Ùˆ آتش شعله کشنده میشود. انسانی Ú©Ù‡ تخم= خاک است، خودش ØŒ آتش شعله کشنده Ùˆ جنبان وگردان Ùˆ رقصان Ùˆ پرشاخ وگسترنده میشود.
اینکه قرآن ØŒ ابلیس ( شاه پریان = سیمرغ = ارتا Ùرورد ) را اینهمانی با آتش میدهد، تا آنجا درست است Ú©Ù‡ سیمرغ ØŒ اوروازیشت = urwaazishta آتش گیاهی ØŒ Ùˆ وهو Ùریانا ( vohu- frayanaa= weh franaftaar ) آتس جان درزندگی هست ØŒ نه « آتش سوزنده » . آتس گیاهی، آتش رویاننده Ùˆ اÙزاینده Ùˆ شادی بخش Ùˆ دوستی آور است . « وهو Ùریانه» ØŒ یا« آتش جانی » ØŒ آتشی است Ú©Ù‡ درتن ماست، Ùˆ ازخوردن Ùˆ آشامیدن ØŒ آتش یا گرما ئی میآÙریند Ú©Ù‡ دراندام Øسی، بینش، Ùˆ درØرکت تن ØŒ شعله = جنبش میشوند .
پیشوند Ù ÙرایوfrayaoØŒ بیان سرشاری ولبریزی است . این آتشیست Ú©Ù‡ جان را سرشار Ùˆ لبریزمیکند . نام دیگر این آتش Ú©Ù‡ « ÙراناÙتار» weh- franaftaar باشد ØŒ آتش وگرمی ÙÙ…Øبت Ùˆ دوستی است . ÙراناÙتنfranaaftan ØŒ دوست داشتن Ùˆ تقدیم کردن Ùˆ پخش کردن ( ایثارکردن ) Ùˆ پیشرÙتن Ùˆ خرامیدن است .
جدا کردن خاکی Ú©Ù‡ رویا وبالنده نیست ØŒ به کردار ماده نخستین Ùانسان ØŒ Ùˆ آتش ØŒ به کردار گوهر ابلیس ( = شاه پریان = خدای ایران = سیمرغ ) ØŒ ازهم پاره کردن تصویر انسان درÙرهنگ اصیل ایرانست . بالیدن وشعله ورشدن آتش ØŒ Ú©Ù‡ نماد رویش Ùˆ معراج گوهر گیاهی Ùˆ جانی انسان ازخاک ( = تخم = هاگ = تخم ارتا یا سیمرغ) است، Ú©Ù‡ نماد پیدایش راستی ÙˆØقیقت Ùˆ قانون Ùˆ داد، ازانسان ØŒ وبیان استقلال انسانست، گواه Ù…ØÚ©Ù… برهمگوهری خدا با انسانست . این تصویر ØŒ مینماید Ú©Ù‡ Ù…Øمد رسول اسلام ØŒ تصویری کاملا غلط از Ùرهنگ ایران Ùˆ ازخاک وآتش ØŒ وطبعا ازآدم وابلیس داشته است.
این تصویر، Ú©Ù‡ ازضمیر هرایرانی تراویده وجوشیده ØŒ طبعا درتضاد Ùˆ درتنش با اندیشه قرآنی است . انسان،خدارا در روبروشدن درایستادن برپای خود ØŒ میدید . روشنائی در زبانه های همیشه برخیزنده Ùˆ گرما بخش رقصان وگردان وجنبان Ùˆ Ø´Ú©Ù„ ناپذیرو پیچنده وجهنده Ùˆ شاخ شاخ آتش ØŒ تجربه ای از « هما Ùˆ بهمن= عنقا وبهمن » است ،که اصل بیصورتیست Ú©Ù‡ درهمه صوتگیریهایش( درشعله ) ØŒ ناگرÙتنی میداد.
تنش Ùکری مولوی با مسئله٠« سجـده »
« سجود بی ساجد٠» مولوی چیست ؟
بازگشت مولوی، به تصویرانسان
به کـردار«تخـم آتـش= Ùرزندابلیس=سیمرغ »
و پشت کردن به تصویرخلق آدم ازگل
Ú¯Ù€ÙÙ„ÛŒ Ú©Ù‡ آب با « خاک= تخم » آمیخته است،
ولی دیگر ازخود نمی بالد وآتش نمیشود
این تصویر« خاک وآتش» دانستن انسان، ویا« تخم آتش ØŒ یا تخم ارتایا سیمرغ » دانستن انسان، در تجربه روزانه٠« گوهرخدائی یا Øقیقت Ùˆ بهمن» ØŒ در روبه« شعله آتش Ùˆ شمع Ùˆ چراغ درهرجائی، یا رو به شعله ورشدن خورشید درسپیده دم » کردن، ریشه ژر٠درگوهرمردمان دوانیده بود، Ùˆ آنها سجده اسلامی را ØŒ درواقع « خمیدن Ùˆ شکسته شدن سـرو» و« نگونسار= نگون سر» شدن انسان میشمردند . انسان در روبروشدن با آتش اÙروخته ( Ø¢Ùروزه = شعله ) ویازیدن آن به ماه وپروین ØŒ صورت انسانی خود را ØŒ درچهره خدا، Ú©Ù‡ همان « شعله» باشد، درک میکردند . وقتی قتیبة بن مسلم ØŒ سردارعرب ØŒ مسجد جامع بخارا بنا کرد ØŒ هرکس به نمازآدینه Øاضرنمیشد، مجبور بود ØŒ دودرم جریمه بدهد Ùˆ درمسجد، مردی میایستاد Ú©Ù‡ « چون سجده خواستندی کردن ØŒ بانگ کردی : نگونیا نگونی » . سجده کردن برای مردم ØŒ تجربه مضاع٠« نگون شدن = سرنگون » شدن بود . انوشیروان مزدکیان را زنده زنده ØŒ « سرنگون » ØŒ در باغی بزرگ ØŒ کاشت Ùˆ این برترین وزشت ترین عذاب شمرده میشد . نگون شدن ØŒ نابود شدن بود . نگون شدن یا نگون کردن، معنای « سروته کردن » یا « واژگونه » کردن بود ØŒ Ú©Ù‡ « گوهر اهریمن » در الهیات زرتشتی بود . نگون شدن ØŒ نشان شکست بود
دریده درÙØ´ ونگونسارکوس
چولاله Ú©Ùن، روی، چون سندروس
نگون شدن ، نشان مردن بود . کسیکه میمرد، زین اسبش رانگون روی اسب میگذاشتند :
نهاده براسبان نگونسارزین تو Ú¯Ùتی همی برخروشد زمین
نگون شدن ØŒ ازپای درآمدن ØŒ ویران گشتن Ùˆ Ùروریختن Ùˆ خجالت وشرمساری Ùˆ باطل شدن Ùˆ پست شدن و« گرÙتارستم شدن » بود. مسئله سجده ØŒ درقرآن ØŒ با داستان Ø¢Ùرینش آدم ØŒ گره خورده است . آدم را الله ØŒ به کردار« اصل سجده = نگونساری » برضد ابلیس Ú©Ù‡ « اصل Ùرایازیدن وسربراÙراختن است » خلق میکند . سجده کردن Ùرشتگان، تبعیت کردن از« اصل سجده » است . آنها ØŒ چنانچه پنداشته میشود، به عظمت انسان ØŒ سرÙرود نمیآورند ØŒ بلکه آدم ØŒ برای Ùرشتگان ØŒ سرمشق Ùˆ مثال اعلای نگونساریست . ابلیس Ú©Ù‡ شاه پریان Ùˆ خدای مجوسان ومغان میباشد ØŒ همان ارتا ØŒ اصل آتش درآتشدان است ØŒ Ú©Ù‡ « اصل Ùرابالنده Ùˆ معراجی وآتش اÙروزنده وبه Ùراز یازنده » است، Ùˆ تخمش دروجود هرانسانی ØŒ بنـّای وجود انسانست ØŒ ودرگنبد انسان Ú©Ù‡ تنش باشد، شعله ورمیشود .
انسان ازاین رو تخم آتش، Ùرزند ابلیس، یا Ùرزند سیمرغ ( ارتا ÛŒ خوشه ) است . انسان ØŒ سرویست Ú©Ù‡ تاب٠خم شدن Ùˆ نگونسارشدن را نمیآورد ØŒ Ùˆ درمقابل بادهای سخت برÙرازکوهها هرگز نمیخمد Ùˆ میایستد، چون همیشه یکراست بسوی ژرÙای زمین ØŒ ریشه میدواند ( ریشه های ژرÙا رونده دارد ØŒ نه گسترنده درژرÙای Ú©Ù… ) . داستان سجده نکردن ابلیس به آدم ØŒ یا « آتش سرکش Ùˆ بیباک» ØŒ به « خاک» ØŒ پیآیند تعبیر کاملا خام وغلطی ازÙرهنگ ایرانست . آتشی Ú©Ù‡ سربرمیاÙرازد، Ùˆ به ماه وپروین سر میساید ( در تعری٠شعله آتش درویس ورامین Ú©Ù‡ درگÙتاربعد، بررسی خواهد شد ) تا درÙراز، به بÙÙ† Ùˆ اصل خود برسد، وبدان بپیوندد، چیزی جزهمان « تخم = خاک = هاگ » در زهدان زمین نیست . نسبت دادن گوهر آتش سوزان به ابلیس، Ú©Ù‡ آتشی Ùاقد روشنائی Ùˆ گرمی ( عشق ) است ØŒ Ùˆ نسبت دادن خاک به انسان، Ú©Ù‡ بیان « مردنی بودن » Ùˆ « تاریک بودن گوهراو » Ùˆ « عقیم یا نارویا بودن ازخود» است ØŒ مسخسازی دو Ù…Ùهوم « خاک » Ùˆ « آتش » درÙرهنگ ایرانست .
درواقع ØŒ Ù…Øمد ØŒ درتعبیه این دو Ù…Ùهوم ساختگی ازآب Ùˆ آتش ØŒ مقصدش ØŒ دگرگونه ساختن « تصویر انسان » بوده است . انسانی باید تصویر بشود Ú©Ù‡ کاملا درتضاد با تصویرانسان درÙرهنگ ایران ( نه در دین زرتشتی ) است .
تصویرخلق آدم ازگل ( طین، چیزی جزهمان « تین » نیست Ú©Ù‡ تخمدان وزهدان باشد . تین را درعربی به انجیرمیگویند Ùˆ انجیر، هرچند اکنون به سوراخ مقعد Ú¯Ùته میشود ØŒ ولی دراصل اندام زایش زن بوده است ) . همه این تصاویر Ø¢Ùریننده Ùرهنگ ایران ØŒ واژگونه ساخته میشود . آدم ØŒ ازخاک خشک وگندیده خلق میشود Ùˆ سپس « Ø±ÙˆØ Ø§Ù…Ø±Â» Ú©Ù‡ « اصل اطاعت Ùˆ تسلیم Ùˆ تابعیت » است دراو دمیده میشود . بدینسان آدم ØŒ اصل پستی Ùˆ Ùرودین Ùˆ عقیم به ضریب دو، خلق میشود . Ùرشتگان ØŒ برای بزرگواری Ùˆ ارجمندی به انسان سجده نمیکنند ØŒ بلکه درآدم ØŒ اصل سجده ( تابعیت Ùˆ تسلیم Ùˆ اطاعت ) را درمی یابند . Ùرشتگان ØŒ آدم را به کردار گوهر سجده Ùˆ اطاعت Ùˆ تسلیم میشناسند . موسی نیز درپیدایش شعله ناسوز آتش از درخت ØŒ بدین جهت سجده میکند، چون دریهودیت « دیدن یهوه » ØŒ برابر با مرگ است .
درØالیکه درÙرهنگ ایران ØŒ روبروشدن با شعله آتش، تجربه گوهر اصل جان ØŒ بهمنست ØŒ Ú©Ù‡ اصل بیصورتی است ØŒ Ú©Ù‡ خودش به هرصورتی ØŒ تØول Ù…ÛŒ یابد .درست این بهمن Ú©Ù‡ آتش اÙروز خوانده میشود، آتش Ùروز، معنای « مشعل = Ø¢Ùرازه » را هم دارد . خدا Ùˆ Øقیقت ( ارتا ) ØŒ « شعله آتش» میشود . شـعـله ØŒ نماد صورتهای گریزان Ùˆ گردان Ùˆ پریشان ØŒ گردیدنست Ú©Ù‡ هرلØظه تغییر میکند . ابلیس ØŒ Ú©Ù‡ تصویر انسان اصیل هست ØŒ Ùˆ سرو آزادیست Ú©Ù‡ سرش به ماه Ùˆ خوشه پروین ( ارتا Ùˆ بهمن ) کشیده میشود ØŒ درست درسرش ØŒ Ú©Ù‡ خوشه میشود ØŒ اینهانی با شعله = اÙرازه = شوله ( جنبش ورقص وتØول ) Ù…ÛŒ یابد .
طرد Ùˆ لعن ابلیس، چیزجز طرد تصویر اصیل انسانی درÙرهنگ ایران نبود . همین کار را زرتشت Ùˆ الهیات زرتشتی نیز به گونه دیگرکرده بودند. همان تعویض نام « ارتای خوشه » ØŒ به « اردیبهشت » ØŒ چیزی جز طرد انسان ازتخم ارتا (= سیمرغ ) نبود . Ùرهنگ اصیل ایران( نه دین زرتشتی ) درروبروشدن انسان با « آتش شعله ور= آتش تیز» ØŒ دیدار با گوهر خدا را تجربه میکرد . همان تجربه ای Ú©Ù‡ موسی درکوه سینا کرده است . با این تÙاوت Ú©Ù‡ موسی درتجربه اش، ØÙ‚ دیدن یهوه را ندارد . دیدن خدا ØŒ اورا دچارمرگ ونابودی میکند ØŒ ولی برای ایرانی درست دیدارخدا درشعله رقصان Ùˆ گرازان وخروشان Ùˆ یازان Ùˆ پیچان وگردان ومواج Ùˆ شاخ به شاخ شونده Ùˆ پـÙر از زبانه Ùˆ انگشتان Ùˆ جولان کننده ØŒ مایه زندگی Ùˆ وجود اوست .
انسان ØŒ خود را صندل Ùˆ عود Ùˆ کاÙوری میدید Ú©Ù‡ گرمای آتش ØŒ بویا میسازد ØŒ Ùˆ به سخنی دیگر، هنرش را پدیدارمیسازد. گوهرش، خوشبوهست( بو= بینش ) Ùˆ ازگرمی خدا ØŒ این بو، برون میتراود Ùˆ میپراکند . درست روبروشدن با شعله آتش، معنای Øقیقت Ùˆ راستی وبینش وروشنی را دراین ویژگیهای شعله میشناخت . سجده کردن ØŒ نگون کردن سر، شمرده میشد Ú©Ù‡ پرهیزو اجتناب ازدیدن روی وچهره زیبای خدا میباشد، Ú©Ù‡ اصل دین شمرده میشد . دیدن آتش، روی کردن به روی Øقیقت وخدا وراستی Ùˆ روند ٠پیدایش گوهر جان بود .
درÙرهنگ ایران ØŒ تجربه خدا Ùˆ Øقیقت Ùˆ بن زندگی وجهان، Ù…Øتویات دیگری داشت . تجربه پیدایش روشنی ازشعله آتش ØŒ Ú©Ù‡ هرلØظه به Ø´Ú©Ù„ÛŒ دیگر درمیآمد ØŒ تجربه اوج Øقیقت Ùˆ راستی( ارتا = ا ٠ر ٠ز) بود . زرتشت، کوشید با واژگونه کردن Ù…Ùهوم « روشنی ازشعله رقصان وپریشان ولرزان ودرهم آتش » ØŒ به « Ø¢Ùرینش آتش ØŒ از روشنی ثابت وسـاکـن ØŒ یا علم Ùراگیر اهورامزدا »، آئین آتش را نگاه میدارد، ولی به Ú©Ù„ÛŒ تهی ازمØتوای غنی اصلی میسازد . این تنش میان Ùرهنگ ایران با شریعت اسلا Ù… ØŒ درست در سجده ای Ú©Ù‡ خدا از مولوی میطلبد Ú©Ù‡ پدیدار میشود . خدا ازاو میخواهد ØŒ Ú©Ù‡ بی آنکه ساجد باشد، سجده بکند !
کردم ازØیرت ØŒ سجودی پیش او
Ú¯Ùت : بی ساجد ØŒ سجودی خوش بیار
تو ساجد نباش ØŒ ولی سجود بکن، Ú©Ù‡ البته Ø·Ø±Ø ÛŒÚ© شطØست
آه ، بی ساجد ، سجودی چون بود ؟
Ú¯Ùت : بیچون باشد Ùˆ بی خار خار
گردنک را پیش کردم ØŒ Ú¯Ùتمش :
ساجدی را سر بـبـÙر ØŒ از ذوالÙقار
خوب دیده میشود Ú©Ù‡ درساجد ØŒ این « سر» هست Ú©Ù‡ گرانیگاه سجود است . مولوی میگوید Ú©Ù‡ اگرچین سجودی میخواهی ØŒ باید سرمن را ازتن جدا Ú©Ù†ÛŒ . الله ØŒ شروع ببریدن سراو با شمشیر( تیغ ØŒ با ذوالÙقار ) میکند ØŒ ولی هرچه الله سراورا میبرد ØŒ سرهای بیتشتربرگردن او میرویند ØŒ ولی این سرها همه ØŒ مانند Ùتیله های شمع ویک چراخند Ú©Ù‡ شعله ورمیشوند . الله ØŒ یک سر را میزند تا سجودی بی ساجد داشته باشد، ولی ازقطع سرو نگونساختن آن ØŒ ازهمان تنه ØŒ سراسرجهان را شمعهای پرشرار میگیرند . ساجد ØŒ نابود ساخته میشود، ولی جهان پر از شمع Ùˆ آتش اÙروخته میگردد .
تیغ تا او بیش زد ، سر ، بیش شد
تا به رÙست از گردنم ØŒ سر صد هزار
من ØŒ چراغ Ùˆ هرسرم ØŒ همچون Ùتیل
هرطر٠اندرگرÙته از شرار
شمعها می ورشد از سر های من
شرق تا مغرب گرÙته ازقطار
بدینسان « تصویر آدم خاکی Ú©Ù‡ ساجد بالÙطره » بود ØŒ به عقب رانده میشود ØŒ Ùˆ انسانی به وجود میآید Ú©Ù‡ « شعله هزاران زبانه آتش » است . انسان باز ازنو ØŒ تخم آتش میگردد ØŒ Ú©Ù‡ میروید Ùˆ شعله هزارشاخه Ùˆ چراغ هزارÙتیله میگردد .
این بررسی ادامه دارد