منوچهرجمالی ------تـصـویـر Ù« خـانــه »
منوچهرجمالی
تـصـویـر Ù« خـانــه »
درÙـرهـنگ ایـران
خانه = ده + شهر+ کشور + جهان + مدنیت + نظم
-------- -------- -------
سنگ ØŒ اصل همبستگی Ùˆ پیوند Ùˆ مهر است . ازاین رو بود Ú©Ù‡ سنگ یاقوت با مهرگان ØŒ اینهمانی داده میشد ØŒ چون مهرگان = میترا گانه است Ú©Ù‡ زهدان میترا باشد ØŒ Ùˆ یاقوت ØŒ نماد مهرپایدارمیباشد ( درویس ورامین ) . درسغدی به «مهرگان » Ú©Ù‡ ماه Ù‡Ùتم است، bagha+kaanich میگویند Ú©Ù‡ به معنای « دوشیزه یا کنیزبغ = دوشیزه خدا » است . ازاینجا بخوبی میتوان دید Ú©Ù‡ « خدای مهر» ØŒ درآغاز زن بوده است
دی = مـادر= بـنـّا
Ø¢Ùـریـدن Ùجهـان
سـاخـتـن ٠خانه اسـت
چرا « جای = مکان» ، خانه است ؟
چرا ØŒ « کنون= آن = زمان Øاضر»، خانه است ØŸ
چرا، خدا، تا خانه نیاÙریند، خدا نمیشود
خدا، درخانه اش، « هستی می یابد »
چرا، هرانسانی، خانه ایست که خدادرآن میزید ؟
چرا، زمین ، خانه ایست که خدا، برای زیستن خودش میسازد ؟
« عنکبوت ، زنبورعسل ، کرم ابریشم »
درÙرهنگ ایران، تصویر ویژه ای از« خانه » هست Ú©Ù‡ ازتصویر « خدا » Ùˆ « Ø¢Ùریدن » جدا ناپذیراست . خدا ØŒ ازشیرابه گوهرخودش ØŒ آب Ùˆ Ú¯Ù„ ØŒ یا تاری وپودی میسازد ØŒ Ùˆ با آن ØŒ زمین ØŒ Ùˆ گیاهان Ùˆ جانوران Ùˆ انسانها را به Ø´Ú©Ù„ « خانه » خودش بنا میکند ØŒ تا درهریک ازآنها ØŒ زندگی کند.
« خانه » ØŒ جا Ùˆ مکانی هست Ú©Ù‡ خدا درآن ØŒ « هستی Ù…ÛŒ یابد » . خدا ØŒ درآÙریدن ØŒ هست Ú©Ù‡ خدا میشود . خدا ØŒ تا همه را نیاÙریده است ØŒ هنوز« نیست » . خدا، در« کاری Ú©Ù‡ میکند » ØŒ « هستی » Ù…ÛŒ یابد . همین اندیشه، درجمشید نیز Ú©Ù‡ بÙÙ† همه انسانهاست، بازتابیده میشود . جمشید دررشتن وباÙتن Ùˆ خانه ساختن وبوهای خوش Ùˆ سنگهای قیمتی ... یاÙتن، Ùˆ جها Ù† را آراستن ØŒ جمشید و« بÙÙ† انسان » میگردد . پس هرانسانی ØŒ درآنچه میکند ØŒ هستی Ù…ÛŒ یابد . انسان، درآراستن جهانست ØŒ Ú©Ù‡ هستی مییابد، Ùˆ انسان میشود . انسان، تا نظم ÙˆØکومت نسازد، تا قانون نسازد، تا آبـاد نکند ØŒ هستی نمی یابد . میهن، یا بهشت( پردیسpardes)ØŒ یا باغ ØŒ یا خانه ØŒ جائیست Ú©Ù‡ انسان ØŒ خودش، با دست خودش ساخته Ùˆ آباد کرده باشد . باغ یا خانه را باید خود بنا کرد ØŒ تا خود، درآنچه ازخود تراویده ØŒ آرام بگیرد .
Par+des= pari+disa درسغدی ØŒ مانند des=دیس ØŒ به معنای ساختن Ùˆ بنا کردن وقرارگرÙتن است .انسان ØŒ درخانه ای وطن دارد، Ú©Ù‡ خودش بنا کرده است . Ùرق جمشید، با آدم توراتی Ùˆ قرآنی اینست Ú©Ù‡ آدم ØŒ از دید Ùرهنگ ایران، درباغ عدن ( گان) ØŒ درخانه اجاره ایست Ú©Ù‡ یهوه یا الله خلق کرده است . بهشت یا باغ عدن ØŒ خانه ایست Ú©Ù‡ با بینش یهوه یا الله ØŒ خلق شده ØŒ Ùˆ اوچون طبق این بینش، عمل نمیکند ØŒ ازاین خانه ØŒ رانده میشود Ùˆ گیتی ØŒ « آواره گاه = گستره آوارگی Ùˆ بیگانگی» اوست. وارونه آدم ØŒ جمشید ØŒ ازخانه ای ØŒ یا ازمدنیت Ùˆ بهشتی کـه با بینش زاده ازخردش، بناکرده است ØŒ بیرون رانده میشود ØŒ چونکه خرد او درپایان ØŒ با دیو یا اهریمن، همکارشده ØŒ وبا معراجش ØŒ به گستره « بینش خدا درآسمان»، تجاوزکرده است . خرد ورزی انسان درساختن خانه Øکومت ومدنیت ØŒ گوهر اهریمنی Ùˆ دیوی خود را درپایان، نشان میدهد . انسانی Ú©Ù‡ با خرد ورزی خودش ØŒ خانه ( مدنیت ÙˆØکومت وقانون ) بناکند ØŒ باید ازآن خانه اش تبعید گردد تا درآورگی به دونیمه ارّه شود . مسئله ØŒ Ù†Ùرین کردن خرد انسانی است . پایان داستان جمشید ØŒ Ú©Ù‡ بیان اندیشه اصیل Ùرهنگ سیمرغی ( ارتائی = خرّم ) ایران بود ØŒ بوسیله الهیات زرتشتی دستکاری شده است ØŒ تا از« خرد انسانی » ØŒ ØÙ‚ Ùˆ توانائی به ساختن مدنیت Ùˆ نظام Ùˆ آراستن جهان ØŒ گرÙته شود . « آدم توراتی یا قرآنی » و« جمشید٠سیمرغی»، دو تصویرکاملا متÙاوت ازانسان هستند . آدم ØŒ ازبن ØŒ بیوطن است ØŒ چون توانائی ساختن خانه خود را ازهمان آغاز ندارد، ولی جمشید، خرد خانه ساز( خرد جهان آرا ) دارد ØŒ ولی این خردش را باید بکوبد Ùˆ خواربشمارد Ùˆ Ù†Ùرین کند .
درÙرهنگ سیمرغی= ارتائی= خرّمی ØŒ انسان، مانند ٠خدا ØŒ درخود را گستردن ØŒ درخود را نثارکردن ØŒ در خود را امتداد دادن ،در بیرون رÙتن ازخود ØŒ هست میشود . خدا ØŒ هنگامی « گیتی » شد ØŒ خدا شده است . خدا درآÙریدن همه خدایانست، Ú©Ù‡ خدا میشود . خدا، درخانه خود را ساختن ØŒ درمتامورÙوز دادن به خود، Ùˆ خانه خود شدنست Ú©Ù‡ ØŒ « هست » میشود ( تن میشود ). خدا درتن شدن، درجسم وماده شدن ØŒ خدا میشود . این Ù…Ùهوم خدا ØŒ به Ú©Ù„ÛŒ با Ù…Ùهوم ما از« الاه ٠خالـق » ØŒ Ùرق دارد . خدا در« کد خدا شدن = کت خدا شدن = خانه٠خدا شدن » ØŒ خدا میشود .
« کت » یا کد، یا کهت ØŒ خانه است . این Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø ( کت = کد = کهت = کات )ØŒ Ú†Ù‡ معنائی داشته است ØŸ چرا به خانه ØŒ « کت = کد = کده » Ú¯Ùته میشده است ØŸ
هرخانه ای ØŒ با سقÙØ´ ØŒ به کمال میرسد Ùˆ خانه میشود. همچنین خانه زمان، Ú©Ù‡ خانه خدایانست ( روزهای ماه ØŒ روندپیدایش ٠خدایانند ) ØŒ Ùˆ منازل 27 گانه ماه میباشد ØŒ با رسیدن به سه منزل آخر( سه کهت = سی کات = چکاد = سابات= سا پیته )ØŒ به آسمانه اش میرسد ØŒ واین آسمانه ØŒ خوشه تاک ØŒ یا درخت زمان است . ازاین رو ØŒ به ویران شدن خانه ØŒ درسغدی « شکستن کت = شکستن سق٠» Ú¯Ùته میشد. درشاهنامه نیزدر داستان بهمن وهما ØŒ داراب ØŒ درزیر« طاق آزرده » Ø®Ùته است، Ú©Ù‡ درØال
Ùروریختن Ùˆ ویران شدنست ØŒ Ùˆ رشنواد ØŒ اورا ازÙروریختن سق٠، نجات میدهد . همچنین دراشعاری Ú©Ù‡ اسدی درگرشاسب نامه درصÙت جان وتن میآورد ØŒ خانه ØŒ از سق٠، ویران میشود :
تنت، خانه ای دان، بباغی درون
چراغش ، روان . زندگانی ، ستون
Ùروهشته زین خانه ØŒ زنجیز، چار
چراغ اندرو بسته ، قندیل وار
هرآنگه که زنجیرشد سست بند
زهرگوشه ناگه بخیزد گزند
شود خانه ویران و ، پژمرده ، باغ
بیÙتد ستون Ùˆ بمیرد چراغ
طاق ( Ú©Ù‡ درواقع همان تاغ Ùˆ تاک Ùˆ داک است ) به سق٠خمیده (= آهنگ = آسنگ = سنگ) Ú¯Ùته میشود. ودرست به خانه هم، طاق میگویند . طاق، Ú©Ù‡ به تاک ( درخت مو ) Ùˆ داک بازمیگردد ØŒ به معنای « مادر» است، و« تاغ » نیز به معنای « تخم مرغ » است ( جهانگیری+ ناظم الاطباء ) .همچنین طاق ØŒ به آزاد درخت Ùˆ همچنین به « درخت٠سایه خوش » Ú¯Ùته میشود Ú©Ù‡ نارون باشد ØŒ Ùˆ نارون ( نار+ ون = درخت ٠زن ) ØŒ اینهمانی با سیمرغ دارد . تابوت(= گاهان = گاسان ) رستم Ùˆ رخش را از چوب درخت نارون میسازند . گاسان، به خمسه مسترقه Ú¯Ùته میشود Ú©Ù‡ نام دیگرش « اندرگاه » است Ùˆ نام دیگرش « پیتک » میباشد.« اندر»، همان دین یا زهدان است ØŒ Ùˆ « پیت » نیز دراردو وسانسکریت ،« Ø´Ú©Ù… » ØŒ Ùˆ درØقیقت همان « Ùیت = Ùیتک ØŒ سوت یا Ù†ÛŒ » است .
ازآنجا Ú©Ù‡ خدا ØŒ خوشه بود ØŒ این اندیشه Ú©Ù‡ گیتی ØŒ یا زمین ØŒ خانه هست ØŒ این معنا را داشت Ú©Ù‡ خدا ØŒ « خوشه٠همه خانه ها » است. خدا درگیتی شدن ØŒ مجموعه خانه های به هم پیوسته میشود ( شهرجهانی ØŒ یا جهانخانه میشود ) . درجهان ØŒ جائی Ú©Ù‡ بی خانه یا ویران باشد ØŒ نیست . . همه جانها ØŒ خانه های او هستند . خدا ØŒ متامورÙوز، به خانه اش Ù…ÛŒ یابد ØŒ بدین معنا بود Ú©Ù‡ خدا دگردیسی به « همه خانه ها » Ù…ÛŒ یابد . درک انسان ØŒ به کردار« خانه » ØŒ تصویرویژه از انسان را پدید میآورد . خدا، درانسان ØŒ خانه خود را میسازد . خانه ØŒ دراثر همین آسمانه، یا سابات( سا پیته )ØŒ Ú©Ù‡ « رازraadh» هم نامیده میشود، آراسته است. «آراستن » Ú©Ù‡ aa+raadh باشد ØŒ به معنای به نظم درآوردن ØŒ زینت دادن ØŒ آماده کردن است . araastik درپهلوی به معنای مزّین ØŒ Ùˆ Ùراهم ØŒ وآبادان است . چیزی آباد است Ú©Ù‡ « آراسته » باشد . این واژه « راز» ØŒ همان واژه « رته = ارتا » هست، Ú©Ù‡ سیمرغ Ùˆ سق٠آسمان میباشد . درکردی ØŒ رازاندن، به آراستن Ùˆ جوان کردن Ú¯Ùته میشود .« رازندنه وه » ØŒ به معنای زینت دادن Ùˆ آراستن است . رازانن ØŒ آراستن است . اینست Ú©Ù‡ آراسته ØŒ معنای آبادشدن Ùˆ جوانشدن را داشته است . بیهقی مینویسد Ú©Ù‡ « جهان، چون عروس آراسته را مانست درآن روزگار مبارکش + سرائی دیدم چون بهشت، آراسته » . درشاهنامه هنگامی سخن ازآن میرود Ú©Ù‡ کاوس، جهان را میآراید ØŒ دیده میشود Ú©Ù‡ Ù‡Ùت خانه، ازسنگهای گوناگون وکانی ها میسازد . آراستن جهان ØŒ همان خانه ساختن است . آراستن ØŒ Ø´Ú©Ù„ Ùˆ صورت دادن است ØŒ چیدن Ùˆ گستردنست ØŒ غنی کردن وپـÙرکردن است ØŒ آغازیدن است ØŒ آبادکردنست . داستان جمشید درشاهنامه ØŒ داستان « آراستن جهان » با خرد Ùˆ خواست انسانی خودش هست . « جهانیان را جمشید بزرو گوهرو دیبا Ùˆ عطرهاو چهارپایان بیاراست » . جمشید Ú©Ù‡ درÙرهنگ سیمرغی ØŒ بÙÙ† انسان بوده است ØŒ خودش ØŒ جهان را میآراید . Øهان آرائی ØŒ همان Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø Â« سیاست رانی Ùˆ Øکومت کردن » امروزه میباشد.
البته دراصطلاØ« جهان آرائی » ØŒ بنیاد اندیشه ایران ØŒ از سیاست ÙˆØکومت ØŒ گذارده شده است ØŒ Ú©Ù‡ کمتر به آن توجه میگردد . اینست Ú©Ù‡ « ویران کردن »، درست ØŒ روند وارونه آراستن ØŒ وارونه Ø¢Ùرینندگی خدا ( ارتا = رته = راز) ØŒ برضد گوهرخدا Ùˆ طبعا برضد گوهرانسانست Ú©Ù‡ دانه های خوشه خداست . ویران ØŒ به معنای « بی ویرایش ØŒ بی پیرایش » است . دراصل پهلوی وپازند، « ویران» به دوشکل aperaan+ یاawiraaan, averaan وجود دارد . averaan= a+ veraanبه معنای بی ویراستگی است . ویرایشveraayayishn به معنای آراستگی ØŒ ترتیب ØŒ آمادگی، پیرایش است . همچنین a+peraan به معنای بی پیرایش است . پیرایش peraayishn ØŒ به معنای زینت دادنست . باید در پیش چشم داشت Ú©Ù‡ واژه کیهان Kosmus در یونانی نیز، به معنای زینت ( kosmetik ) است . مقصود از بررسی Ù…Ùهوم دقیق « خانه آباد، Ú©Ù‡ خانه آراسته یا، دارای پایه Ùˆ دیوار Ùˆ سق٠است »، آنست Ú©Ù‡ Ù…Ùهوم « تـن » ØŒ Ú©Ù‡ خانه شمرده میشود ØŒ هم معنای« نظام یاÙتن » وهم معنای« زیبا شدن » Ùˆ هم معنای « غنا » را دارد . اینکه خدا ØŒ درتن وجان انسانها، خانه میشود، یا خانه خود را میسازد ØŒ معانی بسیار ژر٠اجتماعی Ùˆ Øقوقی Ùˆ سیاسی Ù…ÛŒ یابد .
این خلق کردن، خلق کردن ازÙراسوی وجود انسان نیست، بلکه درست این « بـنـّا ØŒ یا اصل Ø´Ú©Ù„ وصورت دهنده ØŒ این اصل متامورÙوز» ØŒ در بÙÙ† خود ٠هرانسانیست . ارتا Ùرورد ØŒ به صورت « Ùروهر = Ùرورد = Ùرگرد » دربÙÙ† هر انسانست ØŒ Ú©Ù‡ خانه تن را میسازد . در گزیده های زاد اسپرم ØŒ بخش 29 میآید Ú©Ù‡ « 2- Ùروهر رویاننده است Ú©Ù‡ دست Ùˆ پای برویاند ØŒ ونری Ùˆ مادگی پدید آورد ØŒ Ùˆ رگ وپی را بسازد ØŒ Ùˆ استخوانهارا به هم پیوندد ØŒ Ùˆ راه گذرپدید آرد ØŒ Ú©Ù‡ در Ùˆ روزن گشاید ØŒ همانند است به بـنـّا ØŒ Ú©Ù‡ خانه سازد » در عبارت یکم ازهمین بخش میآید Ú©Ù‡ « تن ØŒ... همانند خانه است » . این Ùروهر، این اصل تØول دهنده Ùˆ تØول یابنده ØŒ ازچه اجزائی خانه تن را به هم Ù…ÛŒ پیوندد تا آن را بیاراید ØŒ تا ازآن درآراستن ØŒ خانه بسازد ØŸ پاسخ این پرسش سپس درهمین Ú¯Ùتار، یاÙته میشود .
پس معلوم شد Ú©Ù‡ به Ú†Ù‡ علتی به خانه ØŒ « کت = کد = کده = کات» Ú¯Ùته میشده است .ازاین رو دیده میشود Ú©Ù‡ « کد» معنای « شخص » را هم دارد . همانسان Ú©Ù‡ خانه ØŒ معنای چشمه آب را هم دارد ØŒ ( سیمرغ = آسمان ابری، یعنی سرچشمه آب بود ) کـت ØŒ نیز معنای کاریز= Ùرهنگ =کـتـز( کاتوز) = سوما هم دارد . خانه ØŒ هم آسمانست ØŒ Ùˆ هم کاریزو سرچشمه Ùˆ Ùرهنگ درزیرزمین . اینست Ú©Ù‡ نام « کتایون = کتا + یون » ØŒ هنگامی Ú©Ù‡ به معنای « زهدان کاریز» گرÙته میشد ØŒ « آناهیتا یا ناهید» بود .
پسوند Ù« یون » درکتایون ØŒ مانند« یائونه » Ùˆ « یان » ØŒ معنای زهدان Ùˆ خانه رادارد . « جان » Ú©Ù‡ گیان ( gyan= gy+yan ) باشد ØŒ به معنای « خانه سیمرغ= خانه ارتا Ùرورد » ØŒ خانه، یا سرچشمه آب یا ØŒ خانه زندگی است . به عبارت دیگر، خانه یا سرچشمه « اصل متامورÙوز= Ùرورد = Ùرگرد» است Ú©Ù‡ چنانچه دیده شد ØŒ بـنـّا، یا سازنده خانه است . درجان ØŒ اصل سازنده Ùˆ بنـّا Ùˆ آراینده ( رازنده= جوان سازنده ØŒ نظم Ùˆ زیبائی دهنده ) جهان هست .
یکی جانیست مارا، شادی انگیز
که گر ویران شود عالم ، بسازیم ( مولوی )
ازاین رو بود Ú©Ù‡ الهیات زرتشتی در آغاز،« روشنی » را ØŒ « جای » اهورامزدا شمرد . در بندهش میآید Ú©Ù‡ : « هرمزد Ùرازپایه ØŒ با همه آگاهی وبهی ØŒ زمانی بیکرانه در روشنی بود . آن روشنی ØŒ گاه Ùˆ جای هرمزد است » . خدا ØŒ جای دارد . این « جای وخانه » اهورا مزداست Ú©Ù‡ گوهر اهورامزدا درآن ØŒ دیدنی میگردد ØŒ وهمچنین ویژگی گوهری اهریمن را ،ازجایش Ú©Ù‡ تاریکی هست ØŒ میتوان شناخت ودید .
« جای Ùˆ مکان » دراین Ùرهنگ ØŒ بطورکلی ØŒ Ùضای خالی وبی همه چیز درآن، وتهی ØŒ نیست .« جای » ØŒ پیکریابی اصل Ø¢Ùریینده درآنست. « جای» ØŒ دراصل ØŒ گیاک ( gi+yaak= giyaak ) و« جیناک » بود Ù‡ است . پسوند « یاک » ØŒ به معنای « مادر» است . Ùˆ سروش ØŒ نخستین خانه جهان را Ú©Ù‡ درگرشاسپ نامه ØŒ میآورد ØŒ تا آدم ÙˆØوا درآن ØŒ همدیگررا بیابند ( آبادیان = خانه آباد = بیت المعمور ) ØŒ ازسنگ یاقوت (= یاک کوت = زهدان مادر) یکپارچه است . همچنین درسانسکریت ØŒ Ø¢Ú©Ù‡ به معنای مادراست . ازاین رو، « جای » ØŒ Ú©Ù‡ « Ú¯ÛŒ + یاک» باشد به معنای « سرچشمه زندگی » است ØŒ ودرکردی به جای ØŒ یاگه Ú¯Ùته میشود Ú©Ù‡ همان « مادرو سرچشمه » باشد . به« جای » ØŒ «جیناک» نیز Ú¯Ùته میشود .درسغدی میتوان دید (zhinaak ) ØŒ معنای « تن » را دارد Ú©Ù‡ زهدان باشد . جین وگین ØŒ معنای زهدان ØŒ Ùˆ « Ø¢Ú© » معنای « تخم » را دارد. جیناک ØŒ معنای « تخم درزهدان مادر= آبستن» را دارد .
« جای »، « اصل یا سرچشمه زایندگی » است ØŒ چون جای، تخم درزهدان است . به همین علت به Ú¯Ù„ چنبیلی ( درالÙاظ الادویه ) یا یاسمن، « جای » Ú¯Ùته میشود. یاس ØŒ Ú¯Ù„ « خرّم Ùˆ بهمن ØŒ یا روز یکم Ùˆ دوم » است ØŒ Ú©Ù‡ سپس الهیات زرتشتی، روزیکم را به اهورا مزدا ØŒ نسبت داده است. در« جای » ØŒ جÙت Ø¢Ùریننده « بهمن وارتا یا بهمن Ùˆ هما » باهمست ØŒ Ú©Ù‡ هرچند نادیدنی Ùˆ ناگرÙتنی است، ولی ØŒ تØول پذیر به دیدنی Ùˆ گرÙتنی میباشد . جای وخانه Ùˆ کده ودیس Ùˆ استان .. بدینسان، با Ù…Ùهوم امروزه ما ازجا وخانه ... Ùرق Ú©Ù„ÛŒ دارند . مثلا Ùردوسی ØŒ هرگز واژه « اسطوره » را بکارنمی برد ØŒ بلکه واژه « داسـتان » را بکار میبرد ØŒ Ú©Ù‡ در اصل « دات + استان » بوده است . « داتستان= داستان » ØŒ به معنای « جایگاه وخانه Ùزایش بینش وروشنی » است ØŒ چون « زایش » ØŒ اینهمانی با « بینش Ùˆ روشنی» داشته است . « داستان » ØŒ معنائی در راستای واژه « بندهشن » دارد . در داستانها ØŒ برای ما ØŒ روشنی Ùˆ بینش ØŒ پیدایش Ù…ÛŒ یابند .
امروزه معمولا Ù…Ùهوم ما از جای Ùˆ خانه .. اÙاده سائقه جستجوی چیزی سÙت Ùˆ Ù…ØÚ©Ù… Ùˆ ساکن وبیØرکت وبسته ومØصوررا میکند . ما درخانه Ùˆ درجای... Ù…ØÙ„ همیشه ماندن Ùˆ دست ازجستجو کشیدن را میخواهیم . ولی دیده میشود Ú©Ù‡ خدای ایران ØŒ هم خدای خانه ØŒ Ùˆ هم خدای جستجوباهمست، هم دیواراست ØŒ وهم درو روزن است . بسته ایست، Ú©Ù‡ بازو گشوده است . ما دریاÙتن خانه، میخواهیم چیزی بیابیم Ú©Ù‡ قاطع میباشد، تمام شده وبسته میباشد، Ùˆ دیگر نیاز به ادامه جستجوو سرگشتگی نباشد . درخانه، چیزی میخواهیم Ú©Ù‡ گرداگردش بسته است ØŒ وانسان را پایدار Ùˆ مقیم میسازد . Ù…Ùهوم « خانه وجای » ØŒ Ù…Øدود به « جای زندگی جسمی ما » نمانده است ØŒ بلکه درهمان اصل نیز، Ù…Ùهومی گسترده گردیده است . ما میخواهیم در ÙلسÙÙ‡ ای ØŒ در آموزه ای Ùˆ درشریعتی Ùˆ درجهان بینی ØŒ درمسلکی، در طریقه ای ،« خانه بسته خود » را بیابیم ØŒ ودرآن ثابت بمانیم . خانه عقلی، خانه ÙلسÙÛŒ ØŒ خانه سیاسی ØŒ خانه روانی ØŒ خانه عاطÙÛŒ ØŒ خانه ضمیری ØŒ خانه روØÛŒ ØŒ خانه روابط Ùˆ پیوند ها . البته چنین « خانه های سربسته ای » ØŒ از دید Ùرهنگ ایران، خانه نیست ØŒ بلکه « Ù‚Ùس Ùˆ زندان Ùˆ دام » است . همه « دستگاههای ÙلسÙÛŒ یا مذهبی یا ایدئولوژیکی » هرچند، خودرا بنام « خانه » نیز Ù…ÛŒÙروشند ØŒ ولی درگوهرشان ØŒ Ù‚Ùس وزندانند .
آسودگی کنج Ù‚Ùس کرد تلاÙÛŒ
یکچند اگرزØمت پروازکشیدیم ( صائب )
خانه ØŒ درÙرهنگ سیمرغی= ارتائی ØŒ Ù…Ùهوم « آشیانه » را دارد Ú©Ù‡ همیشه ازآن ØŒ امکان پروازبه خدا، به آسمان ØŒ یا به هرجائی هست . « تن » درÙرهنگ ایران، خانه ØŒ به معنای « آشیانه» هست Ú©Ù‡ « همای چهارپرضمیر» ØŒ همیشه میتواند آزادانه به هرسوئی ØŒ پروازکند وبه معراج برود . «ضمیر» درآشیانه تن ØŒ درÙرهنگ ایران ØŒ هما یا مرغ چهارپراست. خانه، Ù‚Ùس Ùˆ زندان نیست ØŒ بلکه « آشیانه » است .
درسینه صد چاک ØŒ نگنجد دل عارÙ
سیمرغ ØŒ Ù…Øالست Ù‚Ùس داشته باشد ( صائب )
Ù‚Ùس مذاهب Ùˆ دستگاهها Ùˆ ایدئولوژیها ،« رخنه های Ùراوان» دارند، ولی هیچگدام ØŒ « درباز Ùˆ گشوده » ندارند ØŒ ویا دربشان برای همیشه بسته است .
زخنده روئی گردون ØŒ Ùریب رØÙ… مخور
Ú©Ù‡ « رخنه های Ù‚Ùس » ØŒ رخنه رهائی نیست ( صائب )
بلاÙاصله موضعی Ú©Ù‡ ما نسبت به « خانه جسمانی » گرÙته ایم ØŒ در جستجوی ما در ساختن خانه عقلی ØŒ خانه روØÛŒ ØŒ خانه عاطÙÛŒ ØŒ خانه روانی ØŒ خانه سیاسی ØŒ خانه مذهبی .... بازتابیده میشود .
اینست Ú©Ù‡ آموزه های مذهبی ØŒ مکاتب ÙلسÙÛŒ ØŒ ایدئولوژیها .. هنگامی مارا قانع Ùˆ متقاعد میسازند، وما پذیرا ÛŒ آن هستیم Ú©Ù‡ بدین Ù…Ùهوم ØŒ خانه برای اقامت مان ØŒ برای « دست کشیدن از جستجوو از آزمودن Ùˆ ازنو Ø¢Ùرینی واز آواره گشتنمان» گردند . ما بنام خانه ØŒ با رغبت ØŒ Ù‚Ùس Ùˆ زندان خود را میجوئیم . تبدیل « کشش خانه جوئی » به « Ù‚Ùس وزندان جوئی » زود ØŒ روی میدهد . ما ازخانه ØŒ آشیانه نمیخواهیم ØŒ بلکه Ù‚Ùس میخواهیم .
بدینسان دیده میشود Ú©Ù‡ خود Ù Ù…Ùاهیم « خانه ØŒ یان، کـَد ØŒ دیس ØŒ جای ... » سازگار با این تجربه امروزه ما، از« جای Ùˆ خانه » نیستند . خود٠سراندیشه « Ø¢Ùرینش »، برضد این تجربه است . خدا ØŒ تا گیتی نشده است ØŒ تا گیتی را نیاÙریده است ØŒ خدا نیست . وگیتی ØŒ خانه اوست . خود ٠خدا در« جهانخانه شدن» ØŒ هستی Ù…ÛŒ یابد ØŒ وپیش ازآن ØŒ هنوز خدا نیست . بهمن وهما ( = ارتا Ùرورد ) Ú©Ù‡ اصل Ø¢Ùرینش جهان Ùˆ بÙÙ† هرانسانی است ØŒ بیان رابطه « بیصورتیست » Ú©Ù‡ کشش به « صورت یابی Ùˆ Ø´Ú©Ù„ پذیری » دارد، وازصورتگیری ØŒ سائقه وکشش به « تن » شوی ( تنکرد= جسمانی، Ø´Ú©Ù„ÛŒ Ú©Ù‡ گرÙتنی است ) دارد .
درÙرهنگ سیمرغی – ارتائی – خرّمی ØŒ بÙÙ† هستی ØŒ « بهمن» است ØŒ Ú©Ù‡ مانمن( مینوی مینو ) ØŒ یا « ارکه + من » میباشد . بهمن ØŒ ارکه است . خانه درون خانه است . بهمن Ú©Ù‡ « اصل Ø¢Ùریننده Ú©Ù„ هستی» است ØŒ در« خانه تنگ Ùردی » هست .« درخت Ú©Ù„ زندگی » ØŒ در « دانه » هست . چگونه « Ú©Ù„ گشاده » ØŒ در«Ùرد تنگ وبسته» ØŒ جامیگیرد ØŸ
این خانه٠درون خانه ØŒ Ú©Ù‡ بیان Ù…Ùهوم جÙت بودنست ( مر= امر ) در گرشاسپ نامه « Øصار» ØŒ Ùˆ درشاهنامه « دژ» هم نامیده میشود . « بÙÙ† هستی انسان » ØŒ ارکه ØŒ یا Øصار، یا دژی میباشد Ú©Ù‡ « ویژگی خاصی » دارد . درست این ویژگی خاص بهمن ØŒ تصویر خانه را درÙرهنگ ایران، چشمگیر Ùˆ ملموس میسازد . بهمن ØŒ Ú©Ù‡ خرد بنیادی Ø¢Ùریننده هستی باشد ØŒ خانه ایست Ú©Ù‡ 1- هنگامی میخواهند به آن تجاوزکنند Ùˆ بیم Ùˆ ÙˆØشت میاندازند ØŒ بسته ودیوارمیشود، Ú©Ù‡ هیچ دری Ùˆ روزنی ندارد، وهیچ قدرتی نمیتواند درآن داخل شود . بهمن ØŒ اصل ضدخشم است . بیم انداختن( ارهاب، انذار، ایجاد خو٠) ØŒ بÙÙ† خشم یا قهرورزی Ùˆ تجاوزگریست . 2- این ارکه، یا خانه ØŒ Ú©Ù‡ تا کنون Øصارودژو قلعه وباره بود Ùˆ هیچ دری نداشت ØŒ ولی به Ù…Øضی Ú©Ù‡ دست ازبیم اندازی Ùˆ ارهاب Ùˆ انذارو ترور برداشته شود ØŒ باز وگشوده میگردد، Ùˆ همه دیوارها ØŒ دریک آن ØŒ تبدیل به « در» میگردند . این ویژگی خرد وجان انسان درÙرهنگ ایرانست . Ùطرت انسان ØŒ خانه ایست Ú©Ù‡ رویارو با قهرو خشم Ùˆ زدارکامگی Ùˆ تجاوزطلبی Ùˆ ÙˆØشت انگیزی ØŒ تبدیل به دژ Ùˆ دیوار ÙˆØصارمیگردد، Ùˆ رویا رو با آشتی ومهرو همپرسی ØŒ تبدیل به « گشودگی » میگردد، Ùˆ همه دیوارهایش ØŒ ازبین میروند . درپشتو، به خانه ØŒ « مینه » Ú¯Ùته میشود، ومعنای دیگر« مینه » ØŒ عشق Ùˆ بستکی Ùˆ دوستی ونوازش هست . این اندیشه Ú©Ù‡ گوهرانسان را درÙرهنگ سیمرغی بیان میکند ØŒ در تصویر« خانه » بازتابیده شده است . خانه ØŒ ویژگی دیالکتیکی خودرا دارد . دیواروØصارو دژ، دربرابر مهرودوستی ØŒ تبدیل به دربهای گشوده وباز میگردد، ودر برابر بیم وخشم وقهر، تبدیل به Øصارو دژ Ùˆ قلعه . این روند متامورÙوزاست Ú©Ù‡ Ù…Ùهوم « خانه Ùˆ جای Ùˆ دیس Ùˆ کده Ùˆ یان .. » را مشخص میسازد . بدینسان « خانه تن، Ú©Ù‡ آشیانه یا ارکه ضمیراست » ØŒ مقدس است ØŒ Ùˆ هیچ قدرتی ØŒ Øقانیت وارد شدن درآن را با تهدید Ùˆ قهرو عن٠ندارد . هیچ قدرتی ØŒ ولو خود را الهی Ùˆ مقدس نیز بداند ØŒ Øقانیت آن را ندارد Ú©Ù‡ به هر « خانه ای » ØŒ با زور وتهدید وقهر، وارد شود ØŒ Ùˆ آنرا تصر٠یا ویران کند . این اندیشه ØŒ Ùراگیربود . بتخانه نیز، خانه ای بود . مذهب هم خانه بود . هر شیوه Ùکری نیز، خانه ای بود . داستانی درگرشاسپ نامه میآید Ú©Ù‡ Ùرهنگ سیمرغی ایران را در رÙتارش ØŒ رویاروی با عقاید Ùˆ مذاهب گوناگون نشان میدهد . درجنگ Ùˆ پیروزی بردشمن ØŒ سپاه ØŒ ØÙ‚ تجاوز به هیچ نیایشگاه Ùˆ بتخانه ای وخانه ای را نداشت . جنگ با دشمن ØŒ جهاد دینی نبود . دراین داستان ØŒ شیوه رÙتار ( سام ) نریمان را با دلیری درسپاهش Ú©Ù‡ قباد نام داشت ØŒ بیان میکند . قباد، چون ازخانواده Ùریدون بود ØŒ خودرا Ùراسوی قانون میشمرد، Ùˆ به خود، ØÙ‚ تجاوز به بتخانه شهر را میدهد وبا زورو عن٠وارد بتخانه میشود . نریمان با آگاه شدن ازاین عمل ضد Ùرهنگی ØŒ دستور میدهد Ú©Ù‡ اورا بدون رعایت پیوندش با Ùریدون، شاه ایران ØŒ به داربکشند .
Ú¯ÙˆÛŒ بÙد هنرمند، نامش قباد ازاهواز، گردی Ùریدون نژاد
همیگشت با چاکران گردشهر که گیرد زدیدارآن شهر، بهر
ببازار، بت خانه ای نغز دید که بود ازبلندی، سرش ناپدید
زمین، جزع و، دیوارها، لاژورد
درش زرّ و ، بیجاده بر زرّ زرد
بدهلیزگه ØŒ طاقش ازآبنوس Ú©Ù‡ بÙرجش، همی ماه را دادبوس
همه خمّ طاق، ازگهر،پرنگار درو بسته قندیل زرین، هزار
بَر ٠در زمرمر، دو دکان زده بهریک ، برازبت پرستان رده
به مجمر، Ùروزان همه مشک ناب
شده دود ØŒ چون میغ بر Ø¢Ùتاب
درآن خانه شد خواست ، نگذاشتند
شمن هرچه بÙد ØŒ با Ù†Ú¯ بر داشتند
که نزد خدایان ما ، بار نیست نه همکیشی ایدر، تراکارنیست
قباد هنرجوی، بÙد تند وتیز برآهخت ØŒ خنجربه خشم وستیز
بدان چاکران Ú¯Ùت یکسردهید زخون برسرهریک، اÙسرنهید
ازآن بت پرستان، بیÙکند Ù‡Ùت همه چاک زد پرده زرّ بÙت
همه شهر ازآن درد، بریان شدند بÙریاد، نزد نریمان شدند
Ùرستاد، گرد سپهبد بجای یکی سرورازخادمان سرای
بدوگÙت : بردارکن هرکه هست
بشد خادم و، دید بت خانه ، پست
همه شهر، با گریه وسرد باد
خروشان گرÙته ØŒ قبای قباد
شده چاکرانش، ازگهر، بارکش
بتی زرّ پیکر، کشان زیرکش
نیارست بـَد کرد Ú©Ùˆ ازسپاه بÙد از ویژگان Ùریدون شاه
هیچکدام ازسپاهیان این جرئت را نداشت Ú©Ù‡ دست به او بزند،چون از نزدیکان Ùریدون ØŒ شاه ایران بود
Ú†Ù‡ شورست Ú¯Ùت، اینکه انگیختی
که خاک از بر تارکت ریختی
سپهبد ترا دار Ùرمود جای برو نزد او زود وپوزش بخواه
قباد ØŒ ازبزرگی ØŒ برآشÙت Ùˆ Ú¯Ùت
به ایران Ùˆ توران ØŒ مرا کیست جÙت
Ùریدون ØŒ درشتم نگوید سخن Ú©Ù‡ یارد مراگÙت بردارکن
زتو بی بهاتر، کجا خواست کس
که ببریده پیشی و بدریده پس
کیی تو؟ که با من بوی همزبان که نزخیل مردانی ونز زنان
سپهداررا داد ØŒ خادم خبر Ú©Ù‡ هست آن ØŒ قباد Ùریدون گهر
اگرچه مرا دست دشنام برد ترا نیزهم چندئیی برشمرد
ببخشی گناهش، به از داروبند
نباید که گردد ، شهنشه نژند
نریمان برآشÙت Ùˆ دشنام داد بخادم دگرباره پیغام داد
Ú©Ù‡ گرخود Ùریدن شه Ùرّخ اوست
زدار اندر آویزش آهخته پوست ...
Ú†Ùˆ بشنید گرشاسپ ØŒ کار قباد پسندید Ùˆ Ú¯Ùت این بود راه داد
نریمان نبودی مرا هم گهر اگر کردی از راه پیمان گذر
این پیمان وداد است Ú©Ù‡ کسی نباید به زوروقهرو ستیز، به هرگونه خانه ای ØŒ Ùˆ به بت خانه ای وارد شود ØŒ Ùˆ این پیمان وداد، شاه Ùˆ دهقان Ùˆ سربازوموبد Ùˆ آخوند Ùˆ نسبت Ùˆ خویشی نمیشناسد . همه باید یکسان وبرابر، این قانون ÙˆØÙ‚ را نگاه دارند . این پیشینه خانواده گرشاسپ وسام Ùˆ زال زر Ùˆ رستم است ØŒ Ú©Ù‡ تÙاوت Ú©Ù„ÛŒ با رÙتار اسÙندیارزرتشتی دارد ØŒ Ú©Ù‡ به بتخانه ها Ù…ÛŒ تازد ØŒ Ùˆ بت هارا میشکند، Ùˆ پیروانشان را به اجبار، زرتشتی میکند وآنرا اÙتخارخود میشمارد . همچنین تÙاوت Ú©Ù„ÛŒ با اسلام دارد ØŒ Ú©Ù‡ « قداست خانه وجود انسان Ùˆ ضمیرش » را به Ú©Ù„ نادیده میگیرد . امروزه ØŒ معرکه گیران وهوچیان ØŒ به دو جمله کوروش ØŒ چسبیده اند، Ùˆ ازپیشینه آزادیخواهی خانواده سام وزال Ùˆ رستم ØŒ خاموشند ØŒ Ùˆ آن را جز اÙسانه های کودکانه چیزی بیش نمیشمارند .
چنانکه Ú¯Ùته شد ØŒ قداست گوهرانسان ØŒ درÙرهنگ سیمرغی – ارتائی ØŒ در تصویر« خانه » بازتابیده شده است . خانه ØŒ هم دیواربسته وهم درگشوده است .هم دیواروØصارو دژ، دربرابر تهدید وقهرو تجاوزاست ØŒ وهم دربرابر مهر Ùˆ دوستی Ùˆ آشتی خواهی ØŒ تبدیل به دربهای گشوده وباز میگردد. این روند متامورÙوزاست Ú©Ù‡ Ù…Ùهوم « خانه Ùˆ جای Ùˆ دیس Ùˆ کده Ùˆ یان .. » را مشخص میسازد . بدینسان « خانه تن Ú©Ù‡ آشیانه یا ارکه ضمیراست » ØŒ مقدس است ØŒ Ùˆ هیچ قدرتی ØŒ Øقانیت وارد شدن درآن را با تهدید Ùˆ قهرو عن٠ندارد. داد Ùˆ پیمان ( قوانین ÙˆØقوق ) ØŒ نگاهبان این اندیشه دراجتماعند .
بهمن وارتائی Ú©Ù‡ بÙÙ† Ø¢Ùریننده Ú©Ù„ هستی است ØŒ در خانه خـÙزد تن وجانست . آنچه ناگنجیدنی درهرجا هست ØŒ درهرجائی ØŒ درهرخانه ای ØŒ گنجانیده شده است . تصویر « خانه » باید این دیالکتیک را درخود، واقعیت ببخشد . خانه ØŒ جایگاه گنجانیدن ناگنجیدنیست . ضمیرانسان ØŒ درهرچه خانه میکند ØŒ آن خانه ØŒ ناگنجیدنی را درخود میگنجاند . این تجربه است Ú©Ù‡ در غزل مولوی ØŒ چهره به خود گرÙته است :
توکئیی دراین ضمیرم ØŒ Ú©Ù‡ Ùزونتر از جهانی
تو که « نکته جهانی » ، زچه نکته ، میجهانی ( می زهشی )؟
خود خدا ØŒ خود ٠بÙÙ† جهان، باید « خانه بشود ØŒ یا به سخنی دیگر Ø´Ú©Ù„ به خود بگیرد » تا درآن ØŒ هستی بیابد . خدا، دربه خود Ø´Ú©Ù„ دادن ØŒ Ùˆ در متامورÙوز Ùگوهرخود ØŒ خانه میشود .زمین ØŒ وهستی ØŒ خوشه خانه هاست . یا بسخنی دیگر، خدا ØŒ جهان هستی را به Ø´Ú©Ù„ « انبوه بیشماری از خانه ها » میسازد ØŒ تا درهمه آنها به Ø´Ú©Ù„ÛŒ Ùˆ صورتی دیگر، هستی یابد ØŒ وشاد بزید Ùˆ برقصد Ùˆ بنوشد Ùˆ خرّم باشد وقراربگیرد. اینست Ú©Ù‡ « ویرانه » ای درجهانی Ú©Ù‡ خدا Ø¢Ùریده است ØŒ نیست، یا بقول اسدی توسی : « Ú©Ù‡ ویران زمین ØŒ جای دیوان بود » . ویران کردن خانه تن Ùˆ جان Ùˆ خرد هر انسانی ØŒ ستم کردن به خود خدا هست .
خانه ساختن ØŒ معنای « آراستن Ùˆ نظم دادن Ùˆ Ø´Ú©Ù„ وصورت دادن » دارد . همه جانها ØŒ همه انسانها ØŒ خانه خدا هستند . هرتنی ØŒ خانه خدا یا « خانه بÙÙ† Ø¢Ùریننده جهان هستی » است . این تصویر را بایستی درهمه برآیندهایش شناخت ØŒ تا ورطه ÙˆØشت انگیزی Ú©Ù‡ میان تصویر کنونی ما از « خانه Ùˆ جایگاه » واز « طبیعت » Ùˆ از« مدنیت » ØŒ با تصویر Ùرهنگ ایرانی از« خانه » هست، دریابیم .
ما ادبیات خود را بدون شناخت این تصویرویژه ازخانه ØŒ نمیتوانیم بÙهمیم . برای درک این تÙاوت ØŒ نگاهی کوتاه به داستانی میکنیم Ú©Ù‡ عبید زاکانی در رساله دلگشایش میآورد . « دهقانی دراصÙهان، به درخانه خواجه بهاء الدین صاØب دیوان رÙت . با خواجه سرا Ú¯Ùت Ú©Ù‡ : با خواجه بگو Ú©Ù‡ - خدا - بیرون نشسته است ØŒ با تو کاری دارد . با خواجه بگÙت . به اØضاراو اشارت کرد . چون درآمد پرسید Ú©Ù‡ : تو خدائی ØŸ Ú¯Ùت آری . Ú¯Ùت چگونه ØŸ
Ú¯Ùت : Øال آنکه من پیش، « ده خدا » Ùˆ « باغ خدا » Ùˆ « خانه خدا » بودم . نوّاب تو ØŒ ده Ùˆ باغ Ùˆ خانه ØŒ از من، به ظلم بستدند . خدا ØŒ ماند »
به سخنی دیگر، من ØŒ ازاین پس ØŒ هیچ نیستم. من خدائی خود را از دست داده ام . خدا، بی خانه وبی ده Ùˆ بی باغ ØŒ « نیست » . چون ØŒ خدا ØŒ خداست، هنگامی گیتی میشود ØŒ هنگامی باغ( پردیس = Ùردوس ) میآÙریند ØŒ هنگامی ده میآÙریند ØŒ هنگامی خانه میآÙریند . خدا در، خانه شدن Ùˆ باغ شدن Ùˆ ده شدن ØŒ درآبادان کردن ØŒ درشاد کردن ØŒ درجشن ساختن ØŒ هستی Ù…ÛŒ یابد . ظلم هر Øکومتی ØŒ « خدا » را ØŒ هیچ میکند ØŒ نابود میکند ومیکـÙشد . اینست Ú©Ù‡ با ظلم ØŒ خدا ( بÙÙ† Ø¢Ùریننده درهرانسانی) ازبین میرود . خدا درÙرهنگ ایران ØŒ در Ø¢Ùریدن گیتی هست Ú©Ù‡ خدا میشود ØŒ Ùˆ تا آن را نیاÙریده ØŒ خدا نیست، Ùˆ با جدا کردن خدا ØŒ از Ø¢Ùریده هایش ØŒ خدا ØŒ « نیست میشود» ØŒ چون در Ø¢Ùریده هایش ØŒ خدا، به اوج هستی اش میرسد . این رد پای همان Ù…Ùهوم از خانه است ØŒ Ú©Ù‡ دراین داستان عبید زاکان در رساله دلگشا ØŒ بازتابیده میشود :
« شخصی ازمولانا عضدالدین پرسید Ú©Ù‡ چونست Ú©Ù‡ درزمان خلÙا، مردم ØŒ دعوی خدائی Ùˆ پیغمبری بسیار میکردند ØŒ Ùˆ اکنون نمیکنند . Ú¯Ùت : مردم این روزگاررا ØŒ چندان از ظلم Ùˆ گرسنگی اÙتاده است ØŒ Ú©Ù‡ نه ازخدایشان بیاد میآید Ùˆ نه از پیغامبر» . البته این عبارت ØŒ اشاره Ø®ÙÛŒ بدانست Ú©Ù‡ نه از خدا بودنشان Ùˆ نه از پیغامبربودنشان، یاد میکنند ! ظلم ØŒ « جان وخرد انسان » را ØŒ Ú©Ù‡ خانه٠نشیمن Ùˆ زیستن خدائیست Ú©Ù‡ خودش، ازگل Ùˆ آب وجود خودش ØŒ بنا کرده است ØŒ ویران میکند . Øالا این انسان ØŒ خواه موءمن باشد ØŒ خواه کاÙر، خواه مشرک باشد، خواه ملØد. آنکه خانه وجود انسان را ویران میکند ØŒ ظالمست ØŒ هرچند این کار را بنام خدائی، مقدس Ùˆ ثواب سازد . ستم ØŒ ویران کردن Ùˆ درهم شکستن ÙˆÙرو ریزاندن خدا ØŒ درشکل خانه وجود انسانهاست . ستم ØŒ آنست Ú©Ù‡ انسانها Ùراموش سازند Ú©Ù‡ خانه خدا ( سرچشمه Ùˆ کاریز خدا ) هستند .
موج دریای Øقیقت Ú©Ù‡ زند بر کـه قاÙ
زان زما جوش برآورد که ما کاریزیم - مولوی
گرÙتن این آگاهبود از انسان Ú©Ù‡ او خانه خدا ØŒ خانه Øقیقت ØŒ خانه اصل Ø¢Ùریننده ØŒ سرچشمه ÙˆÙرهنگ هست ØŒ بÙÙ† همه ستم ها Ùˆ برترین ستم است. هنگامیکه انسان نمیتواند دیگر بیاد آورد Ú©Ù‡ خانه خدا ØŒ سرچشمه Øقیقت Ùˆ نظم Ùˆ صورتدهیست ØŒ بدو ستم شده است . خانه خدا بودن ØŒ آبستن بودن به خدا ØŒ سرچشمه خدا ÙˆØقیقت بودن ØŒ Ùˆ بÙÙ† متامورÙوز(Ùروهر) بودنست . Ùراموش ساختن اینکه من خانه خدا وچشمه خدا هستم ØŒ ویرانشدگی من هست . Ùراموش ساختن اینکه من، به خدا ÙˆØقیقت Ùˆ اصل Ø¢Ùریندگی ØŒ آبستن هستم ØŒ نازا Ùˆ عقیم ساختن Ùˆ سوختن بÙÙ† من است . اینست Ú©Ù‡ Ú¯Ùته میشود Ú©Ù‡ « گنج ØŒ در ویرانه است » .
ما دیگر« کت خدا ØŒ خانه خدا ØŒ خانه خدا » نیستیم ØŒ بلکه دراثر این مذاهب ومکاتب Ùˆ مسالک وآموزه ها ØŒ « گنجی ØŒ در ویرانه ای شده ایم » . ما دیگر، « خانه خدا » نیستیم ØŒ بلکه « ویرانه خدا » ØŒ « خدای ویرانه = دیو » شده ایم ØŒ سق٠ما ( کت = ساپیته= سابات= سیکات = سه کهت= سه کت = راز ) Ú©Ù‡ اصل جوانشوی ونوزائی وبنا کنندگی ماست ØŒ Ùروریخته Ùˆ آزرده شده است . ولی درخاکستر ٠سمندر یا سیمرغ ØŒ تخمهای نوشونده وباز زاینده Ùسمندرهست . خاکستر، Ú©Ù‡ « خاک= هاک= تخم + استر» باشد، به معنای « پاشیدن Ùˆ پراکندن تخم وبذر» است . بَـرو بـÙÙ† ØŒ درتخمهای خوشه ( ارتا Ùˆ ÙÙ‡ خوشت = ارتای خوشه به ) Ú©Ù‡ آسمانست ØŒ هست Ùˆ درÙروریختن، Ùˆ ویران شدن ØŒ ازسر نیروی بنا کردن دارد .
سق٠زمان درهر روزی، « نیمه شب آن روز» است ØŒ Ú©Ù‡ خانه همآغوشی « ارتا Ùˆ بهرام = مهرگیاه = بهروزوصنم = گلچهره Ùˆ اورنگ = مهر ووÙا » . ازاین سنگشدن است Ú©Ù‡ هرروز ازنو، گیتی Ùˆ انسان Ùˆ خورشید ØŒ پیدایش Ù…ÛŒ یابند . گیتی Ùˆ انسان ØŒ هنگامی خانه خدا( خانه٠بÙÙ† Ø¢Ùریننده یا ارتاÙرورد، یا Ùروهر، بـنـّای گوهری درانسان ) هستند ØŒ آباد هستند . این بود Ú©Ù‡ این گاه را ØŒ « آبادیان = آباد+ یان » مینامیدند . « یان ØŒ یا یانه = » هم به معنای 1- خانه ومØÙ„ سکونت هست ØŒ وهم 2- به معنای وصال وپیوند Ùˆ متØدشدن هست ØŒ Ùˆ هم 3- به معنای نیرو هست Ú©Ù‡ دراصل معنای یوغ دارد Ú©Ù‡ سرچشمه Ø¢Ùرینندگی باشد . این گاه ØŒ خانه آباد است . خانه آباد، خانه پیوند دواصل Ø¢Ùریننده جهان وانسان وزمان ØŒ ارتا Ùˆ بهرام باهم است . نیمه شب ØŒ گاه Ù Øجله عروسی ( پری ) بهرام وارتا Ùرورد است. این پیوند ووصال دوبÙÙ† جهان ØŒ یا اصل پیوند، Ú©Ù‡ همان سنگ باشد، اصل سومست ØŒ و« جایگاه پیوند » یا« خانه= یان» شمرده میشد ØŒ وبا بهرام وارتا Ú©Ù‡ جÙتند،« اصل سه تا یکتائی » میشوند. بهرام دراین خانه = یان ØŒ با ارتا ØŒ باهم یکی میشوند ) . ترجمه عربی « آبـادیـان= آباد + یان » « بیت المعمور»است Ú©Ù‡ به « کعبه » اطلاق گردیده است . درکعبه هم دراصل، اسا٠ونائله ØŒ همین نقش بهرام وارتا را داشته اند ØŒ Ú©Ù‡ سپس در اسلام ØŒ آنهارا زشت ساخته اند .
درگرشاسپ نامه ØŒ رد پای این داستان باقی مانده است . سروش ØŒ سنگی از یاقوت(= یاک + کوت = زهدان مادر) یکپاره میآورد ØŒ تا آدم ÙˆØوا درآن باهم پیوند یابند . این سنگ یاقوت، نخستین خانه است . سنگ ØŒ خانه وجایگاه ٠پیوند یابی بطورکلی هست . سنگ درسانسکریتsam-gha دارای این معانی میباشد 1- تماس نزدیک 2- ترکیب کردن 3- هرمجموعه یا گردهم آئی ( Ù…ØÙÙ„ÛŒ ) 4- کثرت 5- مهمان 6- جامعه 7- هرعده ازمردم Ú©Ù‡ برای غایتی ویژه ومشترک، با هم زندگی میکنند .... .
سنگ ØŒ اصل همبستگی Ùˆ پیوند Ùˆ مهر است . ازاین رو بود Ú©Ù‡ سنگ یاقوت با مهرگان ØŒ اینهمانی داده میشد ØŒ چون مهرگان = میترا گانه است Ú©Ù‡ زهدان میترا باشد ØŒ Ùˆ یاقوت ØŒ نماد مهرپایدارمیباشد ( درویس ورامین ) . درسغدی به «مهرگان » Ú©Ù‡ ماه Ù‡Ùتم است، bagha+kaanich میگویند Ú©Ù‡ به معنای « دوشیزه یا کنیزبغ = دوشیزه خدا » است . ازاینجا بخوبی میتوان دید Ú©Ù‡ « خدای مهر» ØŒ درآغاز زن بوده است .
ازاین رو هست Ú©Ù‡ کاوس برای آراستن جهان ØŒ Ù‡Ùت خانه ازسنگها ( ازسنگ خارا 2 خانه + از آبگینه، دوخانه + از سیم ØŒ دوخانه +از زر، یک خانه، آبگینه وسیم وزر ØŒ کانی شمرده میشوند Ùˆ از سنگ ØŒ زاده شده اند ) میسازد. اندیشه خانه درÙرازکوه ØŒ همان اندیشه « خانه سیمرغ » است Ú©Ù‡ درشاهنامه Ùرازکوه ØŒ ÙˆÙراز سه درخت است Ú©Ù‡ سر به خوشه پروین میساید . درواقع ØŒ خوشه پروین ØŒ خانه سیمرغ است .
یکی خانه کرد اندرالبرزکوه که دیو اندرآن رنجها شد ستوه
بÙرمود کزسنگ خارا کنند دو خانه براو هریکی ده کمند
دوخانه دگر زآبگینه بساخت زبرجد به هرجایش اندرنشاخت
دوخانه Ø²Ø¨Ù‡Ø±Ø³Ù„ÛŒØ Ù†Ø¨Ø±Ø¯ بÙرمود کز نقره خام کرد
یکی خانه از زر بیاراستند به دیبا و خوالیگران ، خواستند
سنگ ، « خانه ، یا جایگاه٠پیوند بطورکلی» شمرده میشد. به روایت گرشاسب نامه ، سروش، آورنده « ابادیان = خانه آباد» هست . سروش، دراصل ، خدای زایمان بوده است ، ازاین رو چنانچه خواهد آمد نام دیگرش « تنو مانتره » است و همچنین نام دیگرش « رهگشا » میباشد ، چون راه زائیدن را میگشاید. سروش ، چون خدای زایمان بوده است ، خدای بینش وخرد نیزشمرده میشده است، چون بینش و روشنی، روند زادن هستند.
Ùرستاد پس کردگار ازبهشت بدست سروش خجسته سرشت
زیاقوت یکپاره ٠لعل Ùام دÙرÙشان ØŒ یک خانه ØŒ آباد نام
مر آن را « میان جهان» جای کرد
پرستشگهی زو دلارام کرد
« میان جهان » دراین Ùرهنگ ØŒ به معنای « میان هرجانی وهرانسانی» میباشد، نه آنکه نقطه ای برگزیده در زمین باشد ØŒ مانند کعبه یا بیت المقدس، . Ú©Ù‡ میان جهان شمرده شود . این Ù…Ùاهیم ØŒ سپس در راستای « برگزیدگی یک نقطه » تØری٠شده . برگزیدن یک خانه برای خود ØŒ چیزی جز« بی خانه Ùˆ بی وطن شدن خدا Ùˆ Øقیقت Ùˆ معنا وبÙÙ† ØŒ درسراسرجهان » نیست .
بÙرمود تا آدم آنجا شتاÙت چوشد نزداو، جÙت را بازیاÙت
بدانگه Ú©Ù‡ بگرÙت طوÙان جهان ( هنگامی ادیان نوری آمدند)
شد آن خانه ، سوی گرزمان ، نهان
(گرزمان ، گرو+ دمن است که خانه نی باشد )
همانجایگه ساخت خواهد خدای
یکی خانه ، کزوی بود « دین » بپای
دراین روایت کوشیده شده است Ú©Ù‡ « آبادیان » بطور مبهم ØŒ با « کعبه = بیت المعمور» رابطه داده شود .طبعا معنای « دین» Ú©Ù‡ « بینش زایشی Ùردی » بوده است ØŒ بکلی تغییرجهت داده است، Ùˆ معنای کعبه ÙˆØجرالاسود Ùˆ شریعت اسلام را پیدا کرده است . سروش با رشنواد، دراصل، خدای زایمان هستند Ùˆ هرکسی، سروش انÙرادی خودش را دارد. دراین Ùرهنگ ،« زایمان» ØŒ معنائی بسیارگسترده دارد . زائیدن ØŒ Ù…Øدود به زائیدن کودک از زهدان مادرنیست ØŒ بلکه سخن از زائیدن خورشید وروشنی وبینش Ùˆ جهان هستی Ùˆ زمان ØŒ از همآغوشی بهرام وارتا نیزهست . همچنین سروش ØŒ خدای « زایمان بینش ازدین، Ú©Ù‡ زهدان بینشی هر انسانی میباشد » نیز هست ØŒ بدین علت نیز « تنو مانتره = زهدان سخن ومشورت ÙˆÙکر= زهدانی Ú©Ù‡ با سرود، Ø´Ú©Ù„ میدهد Ùˆ میآÙریند وبنا میکند » نامیده میشده است . هرانسانی ØŒ سروش ویژه خود را دارد ØŒ Ú©Ù‡ « بینش درونی وگوهری اورا Ú©Ù‡ آسن خرد، یا خرد بنیادی بهمنی باشد » ØŒ میزایاند، Ùˆ این « دین » هرانسانی هست . این ویژگی سروش ØŒ در نامش Ú©Ù‡ « تـنـو مـانـتـره » باشد ØŒ پدیدار میگردد . الهیات زرتشتی ØŒ واژه« تنو مانتره» را برای سو دادن به الهیات خود ØŒ به « پیکریابی Ùˆ تجسم Ùرمان ØŒ یا آنچه اهورا مزدا میگوید » برمیگرداند ØŒ Ú©Ù‡ البته تØریÙÛŒ ازمعنای اصلیش میباشد، وبا این تØری٠، اصالت بینش Øقیقت را ازهر انسانی ØŒ میگیرد .« منترهmantra » در سانسکریت ØŒ معنای « اسباب تÙکر+ نصیØت خصوصی+ مشورت رازگونه+ آموزش معنوی + شعرعرÙانی+ تصمیم + نقشه + راز» را دارد . منتری mantriØŒ به معنای مشاور Ùˆ Ù†Ø§ØµØ Ø§Ø³Øª . مثلا سغدیها به کتاب یا رساله مار دانه maar dane یا منتره دان manthra- dana میگویند Ú©Ù‡ به معنای « جایگاه Ùˆ خانه شناخت Ùˆ منتره ØŒ یعنی سخن Ùˆ Ùکراست » .
ما معنای ژرÙ٠منتره را درست در سق٠زمان ( سه خانه پایانی ماه ) Ù…ÛŒ یابیم .سق٠زمان Ú©Ù‡ « کت = خانه » باشد ØŒ درهرماهی ØŒ سه منزل پایانی ماه شمرده میشد ( کهت=کت= کات = کد ) ØŒ Ú©Ù‡ اینهمانی با روزها وخدایان 28= رام جید، Ùˆ 29= ماترا سپنتا = مانتره سپنتا = امرسپنتا ( = سنگ ) ØŒ Ùˆ 30 = بهرام یا بهروز، یا روزبه داشت . درست ماترا سپنتا ( سپنتای مادر) ØŒ مارسپند Ùˆ امر سپند وهمچنین مانتره سپنتا نیز خوانده میشود .
« مـر= امـر» ØŒ درسانسکریت معانی خود را نگاه داشته است . یکی به معنای جÙت ( همزاد ) است، Ùˆ دیگری به معنای جایگاه اندر ( اندروای ) است. وهمچنین به معنای 33 است Ú©Ù‡ خدایان زمان ( ردان اشون ØŒ دراوستا ) باشند . این روز، روزیست نیک برای زناشوئی و« گرد آمدن با دوستان » . Ú¯Ù„ این روز، « برگ بو» هست ØŒ Ú©Ù‡ « غـار» Ùˆ « ر نـد » Ùˆ « ماه بهشتان » Ùˆ « سـنگ » نیز خوانده میشود ØŒ Ú©Ù‡ یونانیها شاخه وبرگ آن را نیم تاج کرده، به کردارنماد پیروزی ØŒ روی سر میگذاشتند .
درواقع ØŒ « ماترا سپنتا » یا« مارسپند » یا« مانترا سپنتا » ØŒ خانه پیوند رام( روز 28 ) با بهرام( روز 30 ) شمرده میشده است .سه خانه پایان ماه ØŒ خانه ایست Ú©Ù‡ تخم زمان تازه ØŒ پیدایش Ù…ÛŒ یابد Ùˆ زمان تازه ازآن میروید . این سه تای یکتا، بÙÙ† Ø¢Ùریننده اند ØŒ Ú©Ù‡ زمان وگیتی وجان ازآن پیدایش Ù…ÛŒ یابد . ازاین نامها ØŒ سه ویژگی ٠« سنگ یا خانه » نمایان میگردد . سپنتا ØŒ Ú©Ù‡ سه زهدان ( پنت = پند = پن )یا بÙÙ† جهانست ØŒ دارای سه ویژگیست
ماترا ، مادر است
مار، مر، امهر( امر= جÙت= همزاد= گواز= یوغ) است
مانترا ØŒ نای ØŒ وبا Ù†Ú¯ Ù†ÛŒ Ùˆ سرود ٠آÙریننده آنست ( رند)
مانترا سپنتا ، از الهیات زرتشتی ، به « کلام مقدس » ترجمه میگردد . به مانترا، معنای « دانش وسخن اهورامزدا » ، وبه سپنتا ، معنای « مقدس » داده میشود . البته این روز، مانند سایر روزها ، اینهمانی با « خدائی » داشته است ، نه با « کلام وسخن مقدس » که متون زرتشتی میگویند . گذشته ازاین ، ویژگی ومعنای « سپنتا » ، نزد مردم، بخوبی باقی مانده است .
سپنتا وسپنا Ùˆ وسپند Ùˆ سپنج واسÙند، اشکال گوناگون ٠یک واژه اند . سپنج ØŒ به یوغ Ú¯Ùته میشود ØŒ Ùˆ ما درست درگیاه این روز، Ú©Ù‡ برگ بوهست Ùˆ « سنگ» هم نامیده میشود، همین معنا را Ù…ÛŒ یابیم . همچنین دراینکه این روز ØŒ نیک برای جشن زناشوئی Ùˆ مصاØبت با دوستان شمرده میشود، این معنا تائید میشود . سپنج= سپنتا ØŒ اصل پیوند دهیست . ازآنجا Ú©Ù‡ « پیوند دادن» ØŒ گرانیگاه این جهان بینی بوده است این واژه ØŒ به معنای « مقدس » بکار برده شده است . یوغ ØŒ تبدیل به« یوج» و« یوژ» Ùˆ یوش شده است ØŒ Ùˆ دراین شکلها، معنای « مقدس » پیدا کرده است . یوشیج ازهمین ریشه ساخته شده است . درواقع ØŒ مهرو عشق ØŒ قداست وقدس میباشد. عشق ومهر، قــÙدس است . Ùˆ یوغ ØŒ یعنی پیوند نیروها Ùˆ انسانها باهم ØŒ اصل Ø¢Ùرینندگی Ùˆ پیدایش روشنی Ùˆ بینش شمرده میشده است. این تجربه « قدس وقداست » ØŒ بکلی با تجربه ادیان نوری از« قدس وقداست » Ùرق دارد . این برآیند بسیارمهم ØŒ به Ùراموشی سپرده میشود . معنای دیگر« سپنج » ØŒ Ùراهم آوردن جشن ØŒ برای غریب Ùˆ آواره Ùˆ بیگانه Ùˆ ناشناس Ùˆ تازه وارد ØŒ Ùˆ کشش برای پیوند یابی با آنچه نو است میباشد . سرا یا خانه باید « سپنجی سرای = مهمانخانه آوارگان Ùˆ بیوران باشد ( بی+ ور= غریب ) . این Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø Â« سپنجی سرای» Ú©Ù‡ خانه جشن برای پیوند یابی با هرچه نوین است ØŒ سپس ØŒ معنای« سرای Ùانی » گرÙته است ! نکته دیگری Ú©Ù‡ معنای اصلی سپنتا را روشن میسازد آنست که، هم کت یا سق٠آسمان ØŒ صÙت « سپنتا » را دارد ØŒ Ùˆ همچنین مادر زمین « آرمئتی » ØŒ سپنتا آرمئتی است ( سپندارمد ) . زمین وآسمان باهم مقدسند . این اندیشه ØŒ تصویری دیگر از زندگی درگیتی ارائه میدهد . زندگی درگیتی وبر روی زمین ØŒ مقدس شمرده میشود . این بیان متامورÙوز« ماترا سپنتا » ØŒ به « سپنتا آرمئتی » ØŒ Ùˆ متامورÙوز« سپنتا آرمئتی» به « ماتراسپنتا » است . به عبارت دیگر، آسمان Ùˆ زمین، به هم تØول Ù…ÛŒ یابند . ÙرازوÙرود ØŒ ازهم بریده وجدا نیستند. آسمان ØŒ همان اندازه مادراست Ú©Ù‡ زمین . آسمان وزمین باهم یک خانه اند، ویک چشمه Ùˆ یک مادرند . « ماترا سپنتا » Ú©Ù‡ سق٠و آسمانه زمانست ØŒ متامورÙوز( Ùرگرد= دگردیسی) به زمین ( آرمئتی ) Ù…ÛŒ یابد .
دراصل ØŒ پدیده « مقدّس بودن= قــÙدس » ØŒ درÙرهنگ ایران ØŒ « عشق ومهر» بوده است ØŒ Ú©Ù‡ درمÙاهیم همزاد = جما= ییما ØŒ یا سنگ، یا گواز، یا « مر= مار» ØŒ یا یوغ ( یوج = یوژ= یوش ) ØŒ یا « سپنج Ùˆ سپنتا » ØŒ یا « آماج » ØŒ عبارت به خود میگرÙته است . « عشق وجان » باهم، اینهمانی داشتند ØŒ وباهم مقدس بودند ( نه شخصی Ùˆ نه کتابی Ùˆ نه شریعتی ) . « یوش » Ú©Ù‡ همان یوغ ( همآÙرینی ØŒ همپرسی ) باشد ØŒ اصطلاØیست هم معنا با « سپنج Ùˆ سپنت = اسÙند » . ماترا سپنتا ØŒ به معنای « مادرمقدس ØŒ مادرعشق ومهر، خانه وسرچشمه پیوند » است . ماترا Ú©Ù‡ مادر باشد، درعربی تبدیل به « مطر» شده است Ú©Ù‡ باران باشد . مادر، آب زندگیست . مادر، سرچشمه است.
نام « آرمئتی » ØŒ Ú©Ù‡ خدائیست Ú©Ù‡ اینهمانی با« زمین » دارد ØŒ وقداستش، در زهدان Ùˆ در تن ودر زندگی در زمین بازتابیده میشود ØŒ برعکس آنچه ایرانشناسان میگویند ØŒ مرکب از« آرمه + تی » هست . پیشوند ٠« آرمه » ØŒ همان « رمه » هست ØŒ Ú©Ù‡ نام « خوشه پروین » است ( برهان قاطع ) Ùˆ چون خوشه پروینست ØŒ تخم همه موجودات درگیتی است( شش ستاره پروین، ارتا هست) . ازاین رو« رمـه » ØŒ به معنای « سراسرجانها ØŒ ویا همه جانها » است . امروزه معنای این واژه « رمه » ØŒ Ùقط به « گلـه گاو وگوسÙند وبز » کاهش یاÙته است . خوشه پروین= رمه، پس ازآنکه در زهدان هلال ماه قرارگرÙت ØŒ ÙرواÙشانده میشود ØŒ وازتخمهایش ( Ú©Ù‡ ارتا : شش تخم= شش Ùصل میباشد ) Ú©Ù„ جهان جان، پیدایش Ù…ÛŒ یابد . واژه ٠« شبان » Ú©Ù‡ خشه پان باشد ØŒ همان معنای « شب » را دارد ØŒ Ùˆ « شب » ØŒ نام خدای زایمان یا آل Ùˆ سیمرغ بوده است . « شـبـان ٠رمـه » ØŒ به معنای « زایاننده ودایه Ùˆ مامای همه تخمهای جان درگیتی » است ØŒ Ùˆ ربطی به رابطه « چـوپـان با گله گاو وگوسÙند » ندارد . « سپنتا + آرمه + تی » که« زنخدای مقدش زمین» باشد، معنای « مادرمقدس همه زندگان درگیتی= زهدان مقدس همه زندگان درگیتی » را دارد . قداست در وجودآرمئتی ØŒ Ú©Ù‡ خدائی جدا از زمین باشد، نمی ماند ØŒ بلکه دروجود Ùهمه زندگان برروی زمین ØŒ پخش میگردد . آرمئتی ØŒ چیزی جز همه تن ها ØŒ همه زمینی ها ØŒ همه کانی ها نیست . برگرداندن دیده ها، ازمعنای اصلی واژه « آرمئتی » ØŒ به علت آن بوده است Ú©Ù‡ الهیات زرتشتی ØŒ میبایست « اقتران ماه با پروین » را Ù†ÙÛŒ Ùˆ طرد کند ØŒ تا بتواند اهورامزدا را به کردار Ø¢Ùریننده ØŒ جانشین آن سازد.
این متامورÙوز« سق٠آسمان » به « زمین» ØŒ یا زمین به آسمان ØŒ تصویر الهیات زرتشتی را درباره Ùرازپایه بودن آسمان Ùˆ روشنی Ú©Ù‡ خانه اهورامزدا ست ØŒ Ùˆ Ùرود پایه بودن زمین ØŒ Ú©Ù‡ اهریمن بدان میتازد، Ùˆ خود را با آن میآمیزد ØŒ رد ونÙÛŒ میکرد . دراین تصویر« ماترا سپنتا + سپنتا آرمئتی » ØŒ هردو، سق٠و بوم ØŒ به هم چسبیده در یک خانه هستند ØŒ وهردو ازیک گوهر Ùˆ هردو هم ارزشند . Ùراز Ùˆ Ùرود ØŒ آسمان Ùˆ زمین ØŒ روشنی وتاریکی، همگوهروبه هم پیوسته اند . پدیده « سکولاریته » ØŒ امکان پیدایش دراین Ùرهنگ نداشت . پدیده سکولاریته ØŒ آنگاه پیدایش Ù…ÛŒ یابد Ú©Ù‡ Ùراز( آسمان، روشنی ) از Ùرود ( زمین ØŒ تاریکی ) ØŒ بریده Ùˆ پاره Ùˆ جدا ساخته شود. اینست Ú©Ù‡ مکاتب ÙلسÙÛŒ درغرب ØŒ همه برای رویارو شدن با مسیØیت ØŒ روی به « زمین» آورند ØŒ Ùˆ « زمینی شدند » Ùˆ اÙتخار به « زمینی بودن » کردند ØŒ Ùˆ زمینی بودن، معنای واقعیت بین شدن Ùˆ ماده گرا شدن را یاÙت ØŒ ولی Ùرهنگ سیمرغی ایران ØŒ Ú†Ù†
تـصـویـر Ù« خـانــه »
درÙـرهـنگ ایـران
خانه = ده + شهر+ کشور + جهان + مدنیت + نظم
-------- -------- -------
سنگ ØŒ اصل همبستگی Ùˆ پیوند Ùˆ مهر است . ازاین رو بود Ú©Ù‡ سنگ یاقوت با مهرگان ØŒ اینهمانی داده میشد ØŒ چون مهرگان = میترا گانه است Ú©Ù‡ زهدان میترا باشد ØŒ Ùˆ یاقوت ØŒ نماد مهرپایدارمیباشد ( درویس ورامین ) . درسغدی به «مهرگان » Ú©Ù‡ ماه Ù‡Ùتم است، bagha+kaanich میگویند Ú©Ù‡ به معنای « دوشیزه یا کنیزبغ = دوشیزه خدا » است . ازاینجا بخوبی میتوان دید Ú©Ù‡ « خدای مهر» ØŒ درآغاز زن بوده است
دی = مـادر= بـنـّا
Ø¢Ùـریـدن Ùجهـان
سـاخـتـن ٠خانه اسـت
چرا « جای = مکان» ، خانه است ؟
چرا ØŒ « کنون= آن = زمان Øاضر»، خانه است ØŸ
چرا، خدا، تا خانه نیاÙریند، خدا نمیشود
خدا، درخانه اش، « هستی می یابد »
چرا، هرانسانی، خانه ایست که خدادرآن میزید ؟
چرا، زمین ، خانه ایست که خدا، برای زیستن خودش میسازد ؟
« عنکبوت ، زنبورعسل ، کرم ابریشم »
درÙرهنگ ایران، تصویر ویژه ای از« خانه » هست Ú©Ù‡ ازتصویر « خدا » Ùˆ « Ø¢Ùریدن » جدا ناپذیراست . خدا ØŒ ازشیرابه گوهرخودش ØŒ آب Ùˆ Ú¯Ù„ ØŒ یا تاری وپودی میسازد ØŒ Ùˆ با آن ØŒ زمین ØŒ Ùˆ گیاهان Ùˆ جانوران Ùˆ انسانها را به Ø´Ú©Ù„ « خانه » خودش بنا میکند ØŒ تا درهریک ازآنها ØŒ زندگی کند.
« خانه » ØŒ جا Ùˆ مکانی هست Ú©Ù‡ خدا درآن ØŒ « هستی Ù…ÛŒ یابد » . خدا ØŒ درآÙریدن ØŒ هست Ú©Ù‡ خدا میشود . خدا ØŒ تا همه را نیاÙریده است ØŒ هنوز« نیست » . خدا، در« کاری Ú©Ù‡ میکند » ØŒ « هستی » Ù…ÛŒ یابد . همین اندیشه، درجمشید نیز Ú©Ù‡ بÙÙ† همه انسانهاست، بازتابیده میشود . جمشید دررشتن وباÙتن Ùˆ خانه ساختن وبوهای خوش Ùˆ سنگهای قیمتی ... یاÙتن، Ùˆ جها Ù† را آراستن ØŒ جمشید و« بÙÙ† انسان » میگردد . پس هرانسانی ØŒ درآنچه میکند ØŒ هستی Ù…ÛŒ یابد . انسان، درآراستن جهانست ØŒ Ú©Ù‡ هستی مییابد، Ùˆ انسان میشود . انسان، تا نظم ÙˆØکومت نسازد، تا قانون نسازد، تا آبـاد نکند ØŒ هستی نمی یابد . میهن، یا بهشت( پردیسpardes)ØŒ یا باغ ØŒ یا خانه ØŒ جائیست Ú©Ù‡ انسان ØŒ خودش، با دست خودش ساخته Ùˆ آباد کرده باشد . باغ یا خانه را باید خود بنا کرد ØŒ تا خود، درآنچه ازخود تراویده ØŒ آرام بگیرد .
Par+des= pari+disa درسغدی ØŒ مانند des=دیس ØŒ به معنای ساختن Ùˆ بنا کردن وقرارگرÙتن است .انسان ØŒ درخانه ای وطن دارد، Ú©Ù‡ خودش بنا کرده است . Ùرق جمشید، با آدم توراتی Ùˆ قرآنی اینست Ú©Ù‡ آدم ØŒ از دید Ùرهنگ ایران، درباغ عدن ( گان) ØŒ درخانه اجاره ایست Ú©Ù‡ یهوه یا الله خلق کرده است . بهشت یا باغ عدن ØŒ خانه ایست Ú©Ù‡ با بینش یهوه یا الله ØŒ خلق شده ØŒ Ùˆ اوچون طبق این بینش، عمل نمیکند ØŒ ازاین خانه ØŒ رانده میشود Ùˆ گیتی ØŒ « آواره گاه = گستره آوارگی Ùˆ بیگانگی» اوست. وارونه آدم ØŒ جمشید ØŒ ازخانه ای ØŒ یا ازمدنیت Ùˆ بهشتی کـه با بینش زاده ازخردش، بناکرده است ØŒ بیرون رانده میشود ØŒ چونکه خرد او درپایان ØŒ با دیو یا اهریمن، همکارشده ØŒ وبا معراجش ØŒ به گستره « بینش خدا درآسمان»، تجاوزکرده است . خرد ورزی انسان درساختن خانه Øکومت ومدنیت ØŒ گوهر اهریمنی Ùˆ دیوی خود را درپایان، نشان میدهد . انسانی Ú©Ù‡ با خرد ورزی خودش ØŒ خانه ( مدنیت ÙˆØکومت وقانون ) بناکند ØŒ باید ازآن خانه اش تبعید گردد تا درآورگی به دونیمه ارّه شود . مسئله ØŒ Ù†Ùرین کردن خرد انسانی است . پایان داستان جمشید ØŒ Ú©Ù‡ بیان اندیشه اصیل Ùرهنگ سیمرغی ( ارتائی = خرّم ) ایران بود ØŒ بوسیله الهیات زرتشتی دستکاری شده است ØŒ تا از« خرد انسانی » ØŒ ØÙ‚ Ùˆ توانائی به ساختن مدنیت Ùˆ نظام Ùˆ آراستن جهان ØŒ گرÙته شود . « آدم توراتی یا قرآنی » و« جمشید٠سیمرغی»، دو تصویرکاملا متÙاوت ازانسان هستند . آدم ØŒ ازبن ØŒ بیوطن است ØŒ چون توانائی ساختن خانه خود را ازهمان آغاز ندارد، ولی جمشید، خرد خانه ساز( خرد جهان آرا ) دارد ØŒ ولی این خردش را باید بکوبد Ùˆ خواربشمارد Ùˆ Ù†Ùرین کند .
درÙرهنگ سیمرغی= ارتائی= خرّمی ØŒ انسان، مانند ٠خدا ØŒ درخود را گستردن ØŒ درخود را نثارکردن ØŒ در خود را امتداد دادن ،در بیرون رÙتن ازخود ØŒ هست میشود . خدا ØŒ هنگامی « گیتی » شد ØŒ خدا شده است . خدا درآÙریدن همه خدایانست، Ú©Ù‡ خدا میشود . خدا، درخانه خود را ساختن ØŒ درمتامورÙوز دادن به خود، Ùˆ خانه خود شدنست Ú©Ù‡ ØŒ « هست » میشود ( تن میشود ). خدا درتن شدن، درجسم وماده شدن ØŒ خدا میشود . این Ù…Ùهوم خدا ØŒ به Ú©Ù„ÛŒ با Ù…Ùهوم ما از« الاه ٠خالـق » ØŒ Ùرق دارد . خدا در« کد خدا شدن = کت خدا شدن = خانه٠خدا شدن » ØŒ خدا میشود .
« کت » یا کد، یا کهت ØŒ خانه است . این Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø ( کت = کد = کهت = کات )ØŒ Ú†Ù‡ معنائی داشته است ØŸ چرا به خانه ØŒ « کت = کد = کده » Ú¯Ùته میشده است ØŸ
هرخانه ای ØŒ با سقÙØ´ ØŒ به کمال میرسد Ùˆ خانه میشود. همچنین خانه زمان، Ú©Ù‡ خانه خدایانست ( روزهای ماه ØŒ روندپیدایش ٠خدایانند ) ØŒ Ùˆ منازل 27 گانه ماه میباشد ØŒ با رسیدن به سه منزل آخر( سه کهت = سی کات = چکاد = سابات= سا پیته )ØŒ به آسمانه اش میرسد ØŒ واین آسمانه ØŒ خوشه تاک ØŒ یا درخت زمان است . ازاین رو ØŒ به ویران شدن خانه ØŒ درسغدی « شکستن کت = شکستن سق٠» Ú¯Ùته میشد. درشاهنامه نیزدر داستان بهمن وهما ØŒ داراب ØŒ درزیر« طاق آزرده » Ø®Ùته است، Ú©Ù‡ درØال
Ùروریختن Ùˆ ویران شدنست ØŒ Ùˆ رشنواد ØŒ اورا ازÙروریختن سق٠، نجات میدهد . همچنین دراشعاری Ú©Ù‡ اسدی درگرشاسب نامه درصÙت جان وتن میآورد ØŒ خانه ØŒ از سق٠، ویران میشود :
تنت، خانه ای دان، بباغی درون
چراغش ، روان . زندگانی ، ستون
Ùروهشته زین خانه ØŒ زنجیز، چار
چراغ اندرو بسته ، قندیل وار
هرآنگه که زنجیرشد سست بند
زهرگوشه ناگه بخیزد گزند
شود خانه ویران و ، پژمرده ، باغ
بیÙتد ستون Ùˆ بمیرد چراغ
طاق ( Ú©Ù‡ درواقع همان تاغ Ùˆ تاک Ùˆ داک است ) به سق٠خمیده (= آهنگ = آسنگ = سنگ) Ú¯Ùته میشود. ودرست به خانه هم، طاق میگویند . طاق، Ú©Ù‡ به تاک ( درخت مو ) Ùˆ داک بازمیگردد ØŒ به معنای « مادر» است، و« تاغ » نیز به معنای « تخم مرغ » است ( جهانگیری+ ناظم الاطباء ) .همچنین طاق ØŒ به آزاد درخت Ùˆ همچنین به « درخت٠سایه خوش » Ú¯Ùته میشود Ú©Ù‡ نارون باشد ØŒ Ùˆ نارون ( نار+ ون = درخت ٠زن ) ØŒ اینهمانی با سیمرغ دارد . تابوت(= گاهان = گاسان ) رستم Ùˆ رخش را از چوب درخت نارون میسازند . گاسان، به خمسه مسترقه Ú¯Ùته میشود Ú©Ù‡ نام دیگرش « اندرگاه » است Ùˆ نام دیگرش « پیتک » میباشد.« اندر»، همان دین یا زهدان است ØŒ Ùˆ « پیت » نیز دراردو وسانسکریت ،« Ø´Ú©Ù… » ØŒ Ùˆ درØقیقت همان « Ùیت = Ùیتک ØŒ سوت یا Ù†ÛŒ » است .
ازآنجا Ú©Ù‡ خدا ØŒ خوشه بود ØŒ این اندیشه Ú©Ù‡ گیتی ØŒ یا زمین ØŒ خانه هست ØŒ این معنا را داشت Ú©Ù‡ خدا ØŒ « خوشه٠همه خانه ها » است. خدا درگیتی شدن ØŒ مجموعه خانه های به هم پیوسته میشود ( شهرجهانی ØŒ یا جهانخانه میشود ) . درجهان ØŒ جائی Ú©Ù‡ بی خانه یا ویران باشد ØŒ نیست . . همه جانها ØŒ خانه های او هستند . خدا ØŒ متامورÙوز، به خانه اش Ù…ÛŒ یابد ØŒ بدین معنا بود Ú©Ù‡ خدا دگردیسی به « همه خانه ها » Ù…ÛŒ یابد . درک انسان ØŒ به کردار« خانه » ØŒ تصویرویژه از انسان را پدید میآورد . خدا، درانسان ØŒ خانه خود را میسازد . خانه ØŒ دراثر همین آسمانه، یا سابات( سا پیته )ØŒ Ú©Ù‡ « رازraadh» هم نامیده میشود، آراسته است. «آراستن » Ú©Ù‡ aa+raadh باشد ØŒ به معنای به نظم درآوردن ØŒ زینت دادن ØŒ آماده کردن است . araastik درپهلوی به معنای مزّین ØŒ Ùˆ Ùراهم ØŒ وآبادان است . چیزی آباد است Ú©Ù‡ « آراسته » باشد . این واژه « راز» ØŒ همان واژه « رته = ارتا » هست، Ú©Ù‡ سیمرغ Ùˆ سق٠آسمان میباشد . درکردی ØŒ رازاندن، به آراستن Ùˆ جوان کردن Ú¯Ùته میشود .« رازندنه وه » ØŒ به معنای زینت دادن Ùˆ آراستن است . رازانن ØŒ آراستن است . اینست Ú©Ù‡ آراسته ØŒ معنای آبادشدن Ùˆ جوانشدن را داشته است . بیهقی مینویسد Ú©Ù‡ « جهان، چون عروس آراسته را مانست درآن روزگار مبارکش + سرائی دیدم چون بهشت، آراسته » . درشاهنامه هنگامی سخن ازآن میرود Ú©Ù‡ کاوس، جهان را میآراید ØŒ دیده میشود Ú©Ù‡ Ù‡Ùت خانه، ازسنگهای گوناگون وکانی ها میسازد . آراستن جهان ØŒ همان خانه ساختن است . آراستن ØŒ Ø´Ú©Ù„ Ùˆ صورت دادن است ØŒ چیدن Ùˆ گستردنست ØŒ غنی کردن وپـÙرکردن است ØŒ آغازیدن است ØŒ آبادکردنست . داستان جمشید درشاهنامه ØŒ داستان « آراستن جهان » با خرد Ùˆ خواست انسانی خودش هست . « جهانیان را جمشید بزرو گوهرو دیبا Ùˆ عطرهاو چهارپایان بیاراست » . جمشید Ú©Ù‡ درÙرهنگ سیمرغی ØŒ بÙÙ† انسان بوده است ØŒ خودش ØŒ جهان را میآراید . Øهان آرائی ØŒ همان Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø Â« سیاست رانی Ùˆ Øکومت کردن » امروزه میباشد.
البته دراصطلاØ« جهان آرائی » ØŒ بنیاد اندیشه ایران ØŒ از سیاست ÙˆØکومت ØŒ گذارده شده است ØŒ Ú©Ù‡ کمتر به آن توجه میگردد . اینست Ú©Ù‡ « ویران کردن »، درست ØŒ روند وارونه آراستن ØŒ وارونه Ø¢Ùرینندگی خدا ( ارتا = رته = راز) ØŒ برضد گوهرخدا Ùˆ طبعا برضد گوهرانسانست Ú©Ù‡ دانه های خوشه خداست . ویران ØŒ به معنای « بی ویرایش ØŒ بی پیرایش » است . دراصل پهلوی وپازند، « ویران» به دوشکل aperaan+ یاawiraaan, averaan وجود دارد . averaan= a+ veraanبه معنای بی ویراستگی است . ویرایشveraayayishn به معنای آراستگی ØŒ ترتیب ØŒ آمادگی، پیرایش است . همچنین a+peraan به معنای بی پیرایش است . پیرایش peraayishn ØŒ به معنای زینت دادنست . باید در پیش چشم داشت Ú©Ù‡ واژه کیهان Kosmus در یونانی نیز، به معنای زینت ( kosmetik ) است . مقصود از بررسی Ù…Ùهوم دقیق « خانه آباد، Ú©Ù‡ خانه آراسته یا، دارای پایه Ùˆ دیوار Ùˆ سق٠است »، آنست Ú©Ù‡ Ù…Ùهوم « تـن » ØŒ Ú©Ù‡ خانه شمرده میشود ØŒ هم معنای« نظام یاÙتن » وهم معنای« زیبا شدن » Ùˆ هم معنای « غنا » را دارد . اینکه خدا ØŒ درتن وجان انسانها، خانه میشود، یا خانه خود را میسازد ØŒ معانی بسیار ژر٠اجتماعی Ùˆ Øقوقی Ùˆ سیاسی Ù…ÛŒ یابد .
این خلق کردن، خلق کردن ازÙراسوی وجود انسان نیست، بلکه درست این « بـنـّا ØŒ یا اصل Ø´Ú©Ù„ وصورت دهنده ØŒ این اصل متامورÙوز» ØŒ در بÙÙ† خود ٠هرانسانیست . ارتا Ùرورد ØŒ به صورت « Ùروهر = Ùرورد = Ùرگرد » دربÙÙ† هر انسانست ØŒ Ú©Ù‡ خانه تن را میسازد . در گزیده های زاد اسپرم ØŒ بخش 29 میآید Ú©Ù‡ « 2- Ùروهر رویاننده است Ú©Ù‡ دست Ùˆ پای برویاند ØŒ ونری Ùˆ مادگی پدید آورد ØŒ Ùˆ رگ وپی را بسازد ØŒ Ùˆ استخوانهارا به هم پیوندد ØŒ Ùˆ راه گذرپدید آرد ØŒ Ú©Ù‡ در Ùˆ روزن گشاید ØŒ همانند است به بـنـّا ØŒ Ú©Ù‡ خانه سازد » در عبارت یکم ازهمین بخش میآید Ú©Ù‡ « تن ØŒ... همانند خانه است » . این Ùروهر، این اصل تØول دهنده Ùˆ تØول یابنده ØŒ ازچه اجزائی خانه تن را به هم Ù…ÛŒ پیوندد تا آن را بیاراید ØŒ تا ازآن درآراستن ØŒ خانه بسازد ØŸ پاسخ این پرسش سپس درهمین Ú¯Ùتار، یاÙته میشود .
پس معلوم شد Ú©Ù‡ به Ú†Ù‡ علتی به خانه ØŒ « کت = کد = کده = کات» Ú¯Ùته میشده است .ازاین رو دیده میشود Ú©Ù‡ « کد» معنای « شخص » را هم دارد . همانسان Ú©Ù‡ خانه ØŒ معنای چشمه آب را هم دارد ØŒ ( سیمرغ = آسمان ابری، یعنی سرچشمه آب بود ) کـت ØŒ نیز معنای کاریز= Ùرهنگ =کـتـز( کاتوز) = سوما هم دارد . خانه ØŒ هم آسمانست ØŒ Ùˆ هم کاریزو سرچشمه Ùˆ Ùرهنگ درزیرزمین . اینست Ú©Ù‡ نام « کتایون = کتا + یون » ØŒ هنگامی Ú©Ù‡ به معنای « زهدان کاریز» گرÙته میشد ØŒ « آناهیتا یا ناهید» بود .
پسوند Ù« یون » درکتایون ØŒ مانند« یائونه » Ùˆ « یان » ØŒ معنای زهدان Ùˆ خانه رادارد . « جان » Ú©Ù‡ گیان ( gyan= gy+yan ) باشد ØŒ به معنای « خانه سیمرغ= خانه ارتا Ùرورد » ØŒ خانه، یا سرچشمه آب یا ØŒ خانه زندگی است . به عبارت دیگر، خانه یا سرچشمه « اصل متامورÙوز= Ùرورد = Ùرگرد» است Ú©Ù‡ چنانچه دیده شد ØŒ بـنـّا، یا سازنده خانه است . درجان ØŒ اصل سازنده Ùˆ بنـّا Ùˆ آراینده ( رازنده= جوان سازنده ØŒ نظم Ùˆ زیبائی دهنده ) جهان هست .
یکی جانیست مارا، شادی انگیز
که گر ویران شود عالم ، بسازیم ( مولوی )
ازاین رو بود Ú©Ù‡ الهیات زرتشتی در آغاز،« روشنی » را ØŒ « جای » اهورامزدا شمرد . در بندهش میآید Ú©Ù‡ : « هرمزد Ùرازپایه ØŒ با همه آگاهی وبهی ØŒ زمانی بیکرانه در روشنی بود . آن روشنی ØŒ گاه Ùˆ جای هرمزد است » . خدا ØŒ جای دارد . این « جای وخانه » اهورا مزداست Ú©Ù‡ گوهر اهورامزدا درآن ØŒ دیدنی میگردد ØŒ وهمچنین ویژگی گوهری اهریمن را ،ازجایش Ú©Ù‡ تاریکی هست ØŒ میتوان شناخت ودید .
« جای Ùˆ مکان » دراین Ùرهنگ ØŒ بطورکلی ØŒ Ùضای خالی وبی همه چیز درآن، وتهی ØŒ نیست .« جای » ØŒ پیکریابی اصل Ø¢Ùریینده درآنست. « جای» ØŒ دراصل ØŒ گیاک ( gi+yaak= giyaak ) و« جیناک » بود Ù‡ است . پسوند « یاک » ØŒ به معنای « مادر» است . Ùˆ سروش ØŒ نخستین خانه جهان را Ú©Ù‡ درگرشاسپ نامه ØŒ میآورد ØŒ تا آدم ÙˆØوا درآن ØŒ همدیگررا بیابند ( آبادیان = خانه آباد = بیت المعمور ) ØŒ ازسنگ یاقوت (= یاک کوت = زهدان مادر) یکپارچه است . همچنین درسانسکریت ØŒ Ø¢Ú©Ù‡ به معنای مادراست . ازاین رو، « جای » ØŒ Ú©Ù‡ « Ú¯ÛŒ + یاک» باشد به معنای « سرچشمه زندگی » است ØŒ ودرکردی به جای ØŒ یاگه Ú¯Ùته میشود Ú©Ù‡ همان « مادرو سرچشمه » باشد . به« جای » ØŒ «جیناک» نیز Ú¯Ùته میشود .درسغدی میتوان دید (zhinaak ) ØŒ معنای « تن » را دارد Ú©Ù‡ زهدان باشد . جین وگین ØŒ معنای زهدان ØŒ Ùˆ « Ø¢Ú© » معنای « تخم » را دارد. جیناک ØŒ معنای « تخم درزهدان مادر= آبستن» را دارد .
« جای »، « اصل یا سرچشمه زایندگی » است ØŒ چون جای، تخم درزهدان است . به همین علت به Ú¯Ù„ چنبیلی ( درالÙاظ الادویه ) یا یاسمن، « جای » Ú¯Ùته میشود. یاس ØŒ Ú¯Ù„ « خرّم Ùˆ بهمن ØŒ یا روز یکم Ùˆ دوم » است ØŒ Ú©Ù‡ سپس الهیات زرتشتی، روزیکم را به اهورا مزدا ØŒ نسبت داده است. در« جای » ØŒ جÙت Ø¢Ùریننده « بهمن وارتا یا بهمن Ùˆ هما » باهمست ØŒ Ú©Ù‡ هرچند نادیدنی Ùˆ ناگرÙتنی است، ولی ØŒ تØول پذیر به دیدنی Ùˆ گرÙتنی میباشد . جای وخانه Ùˆ کده ودیس Ùˆ استان .. بدینسان، با Ù…Ùهوم امروزه ما ازجا وخانه ... Ùرق Ú©Ù„ÛŒ دارند . مثلا Ùردوسی ØŒ هرگز واژه « اسطوره » را بکارنمی برد ØŒ بلکه واژه « داسـتان » را بکار میبرد ØŒ Ú©Ù‡ در اصل « دات + استان » بوده است . « داتستان= داستان » ØŒ به معنای « جایگاه وخانه Ùزایش بینش وروشنی » است ØŒ چون « زایش » ØŒ اینهمانی با « بینش Ùˆ روشنی» داشته است . « داستان » ØŒ معنائی در راستای واژه « بندهشن » دارد . در داستانها ØŒ برای ما ØŒ روشنی Ùˆ بینش ØŒ پیدایش Ù…ÛŒ یابند .
امروزه معمولا Ù…Ùهوم ما از جای Ùˆ خانه .. اÙاده سائقه جستجوی چیزی سÙت Ùˆ Ù…ØÚ©Ù… Ùˆ ساکن وبیØرکت وبسته ومØصوررا میکند . ما درخانه Ùˆ درجای... Ù…ØÙ„ همیشه ماندن Ùˆ دست ازجستجو کشیدن را میخواهیم . ولی دیده میشود Ú©Ù‡ خدای ایران ØŒ هم خدای خانه ØŒ Ùˆ هم خدای جستجوباهمست، هم دیواراست ØŒ وهم درو روزن است . بسته ایست، Ú©Ù‡ بازو گشوده است . ما دریاÙتن خانه، میخواهیم چیزی بیابیم Ú©Ù‡ قاطع میباشد، تمام شده وبسته میباشد، Ùˆ دیگر نیاز به ادامه جستجوو سرگشتگی نباشد . درخانه، چیزی میخواهیم Ú©Ù‡ گرداگردش بسته است ØŒ وانسان را پایدار Ùˆ مقیم میسازد . Ù…Ùهوم « خانه وجای » ØŒ Ù…Øدود به « جای زندگی جسمی ما » نمانده است ØŒ بلکه درهمان اصل نیز، Ù…Ùهومی گسترده گردیده است . ما میخواهیم در ÙلسÙÙ‡ ای ØŒ در آموزه ای Ùˆ درشریعتی Ùˆ درجهان بینی ØŒ درمسلکی، در طریقه ای ،« خانه بسته خود » را بیابیم ØŒ ودرآن ثابت بمانیم . خانه عقلی، خانه ÙلسÙÛŒ ØŒ خانه سیاسی ØŒ خانه روانی ØŒ خانه عاطÙÛŒ ØŒ خانه ضمیری ØŒ خانه روØÛŒ ØŒ خانه روابط Ùˆ پیوند ها . البته چنین « خانه های سربسته ای » ØŒ از دید Ùرهنگ ایران، خانه نیست ØŒ بلکه « Ù‚Ùس Ùˆ زندان Ùˆ دام » است . همه « دستگاههای ÙلسÙÛŒ یا مذهبی یا ایدئولوژیکی » هرچند، خودرا بنام « خانه » نیز Ù…ÛŒÙروشند ØŒ ولی درگوهرشان ØŒ Ù‚Ùس وزندانند .
آسودگی کنج Ù‚Ùس کرد تلاÙÛŒ
یکچند اگرزØمت پروازکشیدیم ( صائب )
خانه ØŒ درÙرهنگ سیمرغی= ارتائی ØŒ Ù…Ùهوم « آشیانه » را دارد Ú©Ù‡ همیشه ازآن ØŒ امکان پروازبه خدا، به آسمان ØŒ یا به هرجائی هست . « تن » درÙرهنگ ایران، خانه ØŒ به معنای « آشیانه» هست Ú©Ù‡ « همای چهارپرضمیر» ØŒ همیشه میتواند آزادانه به هرسوئی ØŒ پروازکند وبه معراج برود . «ضمیر» درآشیانه تن ØŒ درÙرهنگ ایران ØŒ هما یا مرغ چهارپراست. خانه، Ù‚Ùس Ùˆ زندان نیست ØŒ بلکه « آشیانه » است .
درسینه صد چاک ØŒ نگنجد دل عارÙ
سیمرغ ØŒ Ù…Øالست Ù‚Ùس داشته باشد ( صائب )
Ù‚Ùس مذاهب Ùˆ دستگاهها Ùˆ ایدئولوژیها ،« رخنه های Ùراوان» دارند، ولی هیچگدام ØŒ « درباز Ùˆ گشوده » ندارند ØŒ ویا دربشان برای همیشه بسته است .
زخنده روئی گردون ØŒ Ùریب رØÙ… مخور
Ú©Ù‡ « رخنه های Ù‚Ùس » ØŒ رخنه رهائی نیست ( صائب )
بلاÙاصله موضعی Ú©Ù‡ ما نسبت به « خانه جسمانی » گرÙته ایم ØŒ در جستجوی ما در ساختن خانه عقلی ØŒ خانه روØÛŒ ØŒ خانه عاطÙÛŒ ØŒ خانه روانی ØŒ خانه سیاسی ØŒ خانه مذهبی .... بازتابیده میشود .
اینست Ú©Ù‡ آموزه های مذهبی ØŒ مکاتب ÙلسÙÛŒ ØŒ ایدئولوژیها .. هنگامی مارا قانع Ùˆ متقاعد میسازند، وما پذیرا ÛŒ آن هستیم Ú©Ù‡ بدین Ù…Ùهوم ØŒ خانه برای اقامت مان ØŒ برای « دست کشیدن از جستجوو از آزمودن Ùˆ ازنو Ø¢Ùرینی واز آواره گشتنمان» گردند . ما بنام خانه ØŒ با رغبت ØŒ Ù‚Ùس Ùˆ زندان خود را میجوئیم . تبدیل « کشش خانه جوئی » به « Ù‚Ùس وزندان جوئی » زود ØŒ روی میدهد . ما ازخانه ØŒ آشیانه نمیخواهیم ØŒ بلکه Ù‚Ùس میخواهیم .
بدینسان دیده میشود Ú©Ù‡ خود Ù Ù…Ùاهیم « خانه ØŒ یان، کـَد ØŒ دیس ØŒ جای ... » سازگار با این تجربه امروزه ما، از« جای Ùˆ خانه » نیستند . خود٠سراندیشه « Ø¢Ùرینش »، برضد این تجربه است . خدا ØŒ تا گیتی نشده است ØŒ تا گیتی را نیاÙریده است ØŒ خدا نیست . وگیتی ØŒ خانه اوست . خود ٠خدا در« جهانخانه شدن» ØŒ هستی Ù…ÛŒ یابد ØŒ وپیش ازآن ØŒ هنوز خدا نیست . بهمن وهما ( = ارتا Ùرورد ) Ú©Ù‡ اصل Ø¢Ùرینش جهان Ùˆ بÙÙ† هرانسانی است ØŒ بیان رابطه « بیصورتیست » Ú©Ù‡ کشش به « صورت یابی Ùˆ Ø´Ú©Ù„ پذیری » دارد، وازصورتگیری ØŒ سائقه وکشش به « تن » شوی ( تنکرد= جسمانی، Ø´Ú©Ù„ÛŒ Ú©Ù‡ گرÙتنی است ) دارد .
درÙرهنگ سیمرغی – ارتائی – خرّمی ØŒ بÙÙ† هستی ØŒ « بهمن» است ØŒ Ú©Ù‡ مانمن( مینوی مینو ) ØŒ یا « ارکه + من » میباشد . بهمن ØŒ ارکه است . خانه درون خانه است . بهمن Ú©Ù‡ « اصل Ø¢Ùریننده Ú©Ù„ هستی» است ØŒ در« خانه تنگ Ùردی » هست .« درخت Ú©Ù„ زندگی » ØŒ در « دانه » هست . چگونه « Ú©Ù„ گشاده » ØŒ در«Ùرد تنگ وبسته» ØŒ جامیگیرد ØŸ
این خانه٠درون خانه ØŒ Ú©Ù‡ بیان Ù…Ùهوم جÙت بودنست ( مر= امر ) در گرشاسپ نامه « Øصار» ØŒ Ùˆ درشاهنامه « دژ» هم نامیده میشود . « بÙÙ† هستی انسان » ØŒ ارکه ØŒ یا Øصار، یا دژی میباشد Ú©Ù‡ « ویژگی خاصی » دارد . درست این ویژگی خاص بهمن ØŒ تصویر خانه را درÙرهنگ ایران، چشمگیر Ùˆ ملموس میسازد . بهمن ØŒ Ú©Ù‡ خرد بنیادی Ø¢Ùریننده هستی باشد ØŒ خانه ایست Ú©Ù‡ 1- هنگامی میخواهند به آن تجاوزکنند Ùˆ بیم Ùˆ ÙˆØشت میاندازند ØŒ بسته ودیوارمیشود، Ú©Ù‡ هیچ دری Ùˆ روزنی ندارد، وهیچ قدرتی نمیتواند درآن داخل شود . بهمن ØŒ اصل ضدخشم است . بیم انداختن( ارهاب، انذار، ایجاد خو٠) ØŒ بÙÙ† خشم یا قهرورزی Ùˆ تجاوزگریست . 2- این ارکه، یا خانه ØŒ Ú©Ù‡ تا کنون Øصارودژو قلعه وباره بود Ùˆ هیچ دری نداشت ØŒ ولی به Ù…Øضی Ú©Ù‡ دست ازبیم اندازی Ùˆ ارهاب Ùˆ انذارو ترور برداشته شود ØŒ باز وگشوده میگردد، Ùˆ همه دیوارها ØŒ دریک آن ØŒ تبدیل به « در» میگردند . این ویژگی خرد وجان انسان درÙرهنگ ایرانست . Ùطرت انسان ØŒ خانه ایست Ú©Ù‡ رویارو با قهرو خشم Ùˆ زدارکامگی Ùˆ تجاوزطلبی Ùˆ ÙˆØشت انگیزی ØŒ تبدیل به دژ Ùˆ دیوار ÙˆØصارمیگردد، Ùˆ رویا رو با آشتی ومهرو همپرسی ØŒ تبدیل به « گشودگی » میگردد، Ùˆ همه دیوارهایش ØŒ ازبین میروند . درپشتو، به خانه ØŒ « مینه » Ú¯Ùته میشود، ومعنای دیگر« مینه » ØŒ عشق Ùˆ بستکی Ùˆ دوستی ونوازش هست . این اندیشه Ú©Ù‡ گوهرانسان را درÙرهنگ سیمرغی بیان میکند ØŒ در تصویر« خانه » بازتابیده شده است . خانه ØŒ ویژگی دیالکتیکی خودرا دارد . دیواروØصارو دژ، دربرابر مهرودوستی ØŒ تبدیل به دربهای گشوده وباز میگردد، ودر برابر بیم وخشم وقهر، تبدیل به Øصارو دژ Ùˆ قلعه . این روند متامورÙوزاست Ú©Ù‡ Ù…Ùهوم « خانه Ùˆ جای Ùˆ دیس Ùˆ کده Ùˆ یان .. » را مشخص میسازد . بدینسان « خانه تن، Ú©Ù‡ آشیانه یا ارکه ضمیراست » ØŒ مقدس است ØŒ Ùˆ هیچ قدرتی ØŒ Øقانیت وارد شدن درآن را با تهدید Ùˆ قهرو عن٠ندارد . هیچ قدرتی ØŒ ولو خود را الهی Ùˆ مقدس نیز بداند ØŒ Øقانیت آن را ندارد Ú©Ù‡ به هر « خانه ای » ØŒ با زور وتهدید وقهر، وارد شود ØŒ Ùˆ آنرا تصر٠یا ویران کند . این اندیشه ØŒ Ùراگیربود . بتخانه نیز، خانه ای بود . مذهب هم خانه بود . هر شیوه Ùکری نیز، خانه ای بود . داستانی درگرشاسپ نامه میآید Ú©Ù‡ Ùرهنگ سیمرغی ایران را در رÙتارش ØŒ رویاروی با عقاید Ùˆ مذاهب گوناگون نشان میدهد . درجنگ Ùˆ پیروزی بردشمن ØŒ سپاه ØŒ ØÙ‚ تجاوز به هیچ نیایشگاه Ùˆ بتخانه ای وخانه ای را نداشت . جنگ با دشمن ØŒ جهاد دینی نبود . دراین داستان ØŒ شیوه رÙتار ( سام ) نریمان را با دلیری درسپاهش Ú©Ù‡ قباد نام داشت ØŒ بیان میکند . قباد، چون ازخانواده Ùریدون بود ØŒ خودرا Ùراسوی قانون میشمرد، Ùˆ به خود، ØÙ‚ تجاوز به بتخانه شهر را میدهد وبا زورو عن٠وارد بتخانه میشود . نریمان با آگاه شدن ازاین عمل ضد Ùرهنگی ØŒ دستور میدهد Ú©Ù‡ اورا بدون رعایت پیوندش با Ùریدون، شاه ایران ØŒ به داربکشند .
Ú¯ÙˆÛŒ بÙد هنرمند، نامش قباد ازاهواز، گردی Ùریدون نژاد
همیگشت با چاکران گردشهر که گیرد زدیدارآن شهر، بهر
ببازار، بت خانه ای نغز دید که بود ازبلندی، سرش ناپدید
زمین، جزع و، دیوارها، لاژورد
درش زرّ و ، بیجاده بر زرّ زرد
بدهلیزگه ØŒ طاقش ازآبنوس Ú©Ù‡ بÙرجش، همی ماه را دادبوس
همه خمّ طاق، ازگهر،پرنگار درو بسته قندیل زرین، هزار
بَر ٠در زمرمر، دو دکان زده بهریک ، برازبت پرستان رده
به مجمر، Ùروزان همه مشک ناب
شده دود ØŒ چون میغ بر Ø¢Ùتاب
درآن خانه شد خواست ، نگذاشتند
شمن هرچه بÙد ØŒ با Ù†Ú¯ بر داشتند
که نزد خدایان ما ، بار نیست نه همکیشی ایدر، تراکارنیست
قباد هنرجوی، بÙد تند وتیز برآهخت ØŒ خنجربه خشم وستیز
بدان چاکران Ú¯Ùت یکسردهید زخون برسرهریک، اÙسرنهید
ازآن بت پرستان، بیÙکند Ù‡Ùت همه چاک زد پرده زرّ بÙت
همه شهر ازآن درد، بریان شدند بÙریاد، نزد نریمان شدند
Ùرستاد، گرد سپهبد بجای یکی سرورازخادمان سرای
بدوگÙت : بردارکن هرکه هست
بشد خادم و، دید بت خانه ، پست
همه شهر، با گریه وسرد باد
خروشان گرÙته ØŒ قبای قباد
شده چاکرانش، ازگهر، بارکش
بتی زرّ پیکر، کشان زیرکش
نیارست بـَد کرد Ú©Ùˆ ازسپاه بÙد از ویژگان Ùریدون شاه
هیچکدام ازسپاهیان این جرئت را نداشت Ú©Ù‡ دست به او بزند،چون از نزدیکان Ùریدون ØŒ شاه ایران بود
Ú†Ù‡ شورست Ú¯Ùت، اینکه انگیختی
که خاک از بر تارکت ریختی
سپهبد ترا دار Ùرمود جای برو نزد او زود وپوزش بخواه
قباد ØŒ ازبزرگی ØŒ برآشÙت Ùˆ Ú¯Ùت
به ایران Ùˆ توران ØŒ مرا کیست جÙت
Ùریدون ØŒ درشتم نگوید سخن Ú©Ù‡ یارد مراگÙت بردارکن
زتو بی بهاتر، کجا خواست کس
که ببریده پیشی و بدریده پس
کیی تو؟ که با من بوی همزبان که نزخیل مردانی ونز زنان
سپهداررا داد ØŒ خادم خبر Ú©Ù‡ هست آن ØŒ قباد Ùریدون گهر
اگرچه مرا دست دشنام برد ترا نیزهم چندئیی برشمرد
ببخشی گناهش، به از داروبند
نباید که گردد ، شهنشه نژند
نریمان برآشÙت Ùˆ دشنام داد بخادم دگرباره پیغام داد
Ú©Ù‡ گرخود Ùریدن شه Ùرّخ اوست
زدار اندر آویزش آهخته پوست ...
Ú†Ùˆ بشنید گرشاسپ ØŒ کار قباد پسندید Ùˆ Ú¯Ùت این بود راه داد
نریمان نبودی مرا هم گهر اگر کردی از راه پیمان گذر
این پیمان وداد است Ú©Ù‡ کسی نباید به زوروقهرو ستیز، به هرگونه خانه ای ØŒ Ùˆ به بت خانه ای وارد شود ØŒ Ùˆ این پیمان وداد، شاه Ùˆ دهقان Ùˆ سربازوموبد Ùˆ آخوند Ùˆ نسبت Ùˆ خویشی نمیشناسد . همه باید یکسان وبرابر، این قانون ÙˆØÙ‚ را نگاه دارند . این پیشینه خانواده گرشاسپ وسام Ùˆ زال زر Ùˆ رستم است ØŒ Ú©Ù‡ تÙاوت Ú©Ù„ÛŒ با رÙتار اسÙندیارزرتشتی دارد ØŒ Ú©Ù‡ به بتخانه ها Ù…ÛŒ تازد ØŒ Ùˆ بت هارا میشکند، Ùˆ پیروانشان را به اجبار، زرتشتی میکند وآنرا اÙتخارخود میشمارد . همچنین تÙاوت Ú©Ù„ÛŒ با اسلام دارد ØŒ Ú©Ù‡ « قداست خانه وجود انسان Ùˆ ضمیرش » را به Ú©Ù„ نادیده میگیرد . امروزه ØŒ معرکه گیران وهوچیان ØŒ به دو جمله کوروش ØŒ چسبیده اند، Ùˆ ازپیشینه آزادیخواهی خانواده سام وزال Ùˆ رستم ØŒ خاموشند ØŒ Ùˆ آن را جز اÙسانه های کودکانه چیزی بیش نمیشمارند .
چنانکه Ú¯Ùته شد ØŒ قداست گوهرانسان ØŒ درÙرهنگ سیمرغی – ارتائی ØŒ در تصویر« خانه » بازتابیده شده است . خانه ØŒ هم دیواربسته وهم درگشوده است .هم دیواروØصارو دژ، دربرابر تهدید وقهرو تجاوزاست ØŒ وهم دربرابر مهر Ùˆ دوستی Ùˆ آشتی خواهی ØŒ تبدیل به دربهای گشوده وباز میگردد. این روند متامورÙوزاست Ú©Ù‡ Ù…Ùهوم « خانه Ùˆ جای Ùˆ دیس Ùˆ کده Ùˆ یان .. » را مشخص میسازد . بدینسان « خانه تن Ú©Ù‡ آشیانه یا ارکه ضمیراست » ØŒ مقدس است ØŒ Ùˆ هیچ قدرتی ØŒ Øقانیت وارد شدن درآن را با تهدید Ùˆ قهرو عن٠ندارد. داد Ùˆ پیمان ( قوانین ÙˆØقوق ) ØŒ نگاهبان این اندیشه دراجتماعند .
بهمن وارتائی Ú©Ù‡ بÙÙ† Ø¢Ùریننده Ú©Ù„ هستی است ØŒ در خانه خـÙزد تن وجانست . آنچه ناگنجیدنی درهرجا هست ØŒ درهرجائی ØŒ درهرخانه ای ØŒ گنجانیده شده است . تصویر « خانه » باید این دیالکتیک را درخود، واقعیت ببخشد . خانه ØŒ جایگاه گنجانیدن ناگنجیدنیست . ضمیرانسان ØŒ درهرچه خانه میکند ØŒ آن خانه ØŒ ناگنجیدنی را درخود میگنجاند . این تجربه است Ú©Ù‡ در غزل مولوی ØŒ چهره به خود گرÙته است :
توکئیی دراین ضمیرم ØŒ Ú©Ù‡ Ùزونتر از جهانی
تو که « نکته جهانی » ، زچه نکته ، میجهانی ( می زهشی )؟
خود خدا ØŒ خود ٠بÙÙ† جهان، باید « خانه بشود ØŒ یا به سخنی دیگر Ø´Ú©Ù„ به خود بگیرد » تا درآن ØŒ هستی بیابد . خدا، دربه خود Ø´Ú©Ù„ دادن ØŒ Ùˆ در متامورÙوز Ùگوهرخود ØŒ خانه میشود .زمین ØŒ وهستی ØŒ خوشه خانه هاست . یا بسخنی دیگر، خدا ØŒ جهان هستی را به Ø´Ú©Ù„ « انبوه بیشماری از خانه ها » میسازد ØŒ تا درهمه آنها به Ø´Ú©Ù„ÛŒ Ùˆ صورتی دیگر، هستی یابد ØŒ وشاد بزید Ùˆ برقصد Ùˆ بنوشد Ùˆ خرّم باشد وقراربگیرد. اینست Ú©Ù‡ « ویرانه » ای درجهانی Ú©Ù‡ خدا Ø¢Ùریده است ØŒ نیست، یا بقول اسدی توسی : « Ú©Ù‡ ویران زمین ØŒ جای دیوان بود » . ویران کردن خانه تن Ùˆ جان Ùˆ خرد هر انسانی ØŒ ستم کردن به خود خدا هست .
خانه ساختن ØŒ معنای « آراستن Ùˆ نظم دادن Ùˆ Ø´Ú©Ù„ وصورت دادن » دارد . همه جانها ØŒ همه انسانها ØŒ خانه خدا هستند . هرتنی ØŒ خانه خدا یا « خانه بÙÙ† Ø¢Ùریننده جهان هستی » است . این تصویر را بایستی درهمه برآیندهایش شناخت ØŒ تا ورطه ÙˆØشت انگیزی Ú©Ù‡ میان تصویر کنونی ما از « خانه Ùˆ جایگاه » واز « طبیعت » Ùˆ از« مدنیت » ØŒ با تصویر Ùرهنگ ایرانی از« خانه » هست، دریابیم .
ما ادبیات خود را بدون شناخت این تصویرویژه ازخانه ØŒ نمیتوانیم بÙهمیم . برای درک این تÙاوت ØŒ نگاهی کوتاه به داستانی میکنیم Ú©Ù‡ عبید زاکانی در رساله دلگشایش میآورد . « دهقانی دراصÙهان، به درخانه خواجه بهاء الدین صاØب دیوان رÙت . با خواجه سرا Ú¯Ùت Ú©Ù‡ : با خواجه بگو Ú©Ù‡ - خدا - بیرون نشسته است ØŒ با تو کاری دارد . با خواجه بگÙت . به اØضاراو اشارت کرد . چون درآمد پرسید Ú©Ù‡ : تو خدائی ØŸ Ú¯Ùت آری . Ú¯Ùت چگونه ØŸ
Ú¯Ùت : Øال آنکه من پیش، « ده خدا » Ùˆ « باغ خدا » Ùˆ « خانه خدا » بودم . نوّاب تو ØŒ ده Ùˆ باغ Ùˆ خانه ØŒ از من، به ظلم بستدند . خدا ØŒ ماند »
به سخنی دیگر، من ØŒ ازاین پس ØŒ هیچ نیستم. من خدائی خود را از دست داده ام . خدا، بی خانه وبی ده Ùˆ بی باغ ØŒ « نیست » . چون ØŒ خدا ØŒ خداست، هنگامی گیتی میشود ØŒ هنگامی باغ( پردیس = Ùردوس ) میآÙریند ØŒ هنگامی ده میآÙریند ØŒ هنگامی خانه میآÙریند . خدا در، خانه شدن Ùˆ باغ شدن Ùˆ ده شدن ØŒ درآبادان کردن ØŒ درشاد کردن ØŒ درجشن ساختن ØŒ هستی Ù…ÛŒ یابد . ظلم هر Øکومتی ØŒ « خدا » را ØŒ هیچ میکند ØŒ نابود میکند ومیکـÙشد . اینست Ú©Ù‡ با ظلم ØŒ خدا ( بÙÙ† Ø¢Ùریننده درهرانسانی) ازبین میرود . خدا درÙرهنگ ایران ØŒ در Ø¢Ùریدن گیتی هست Ú©Ù‡ خدا میشود ØŒ Ùˆ تا آن را نیاÙریده ØŒ خدا نیست، Ùˆ با جدا کردن خدا ØŒ از Ø¢Ùریده هایش ØŒ خدا ØŒ « نیست میشود» ØŒ چون در Ø¢Ùریده هایش ØŒ خدا، به اوج هستی اش میرسد . این رد پای همان Ù…Ùهوم از خانه است ØŒ Ú©Ù‡ دراین داستان عبید زاکان در رساله دلگشا ØŒ بازتابیده میشود :
« شخصی ازمولانا عضدالدین پرسید Ú©Ù‡ چونست Ú©Ù‡ درزمان خلÙا، مردم ØŒ دعوی خدائی Ùˆ پیغمبری بسیار میکردند ØŒ Ùˆ اکنون نمیکنند . Ú¯Ùت : مردم این روزگاررا ØŒ چندان از ظلم Ùˆ گرسنگی اÙتاده است ØŒ Ú©Ù‡ نه ازخدایشان بیاد میآید Ùˆ نه از پیغامبر» . البته این عبارت ØŒ اشاره Ø®ÙÛŒ بدانست Ú©Ù‡ نه از خدا بودنشان Ùˆ نه از پیغامبربودنشان، یاد میکنند ! ظلم ØŒ « جان وخرد انسان » را ØŒ Ú©Ù‡ خانه٠نشیمن Ùˆ زیستن خدائیست Ú©Ù‡ خودش، ازگل Ùˆ آب وجود خودش ØŒ بنا کرده است ØŒ ویران میکند . Øالا این انسان ØŒ خواه موءمن باشد ØŒ خواه کاÙر، خواه مشرک باشد، خواه ملØد. آنکه خانه وجود انسان را ویران میکند ØŒ ظالمست ØŒ هرچند این کار را بنام خدائی، مقدس Ùˆ ثواب سازد . ستم ØŒ ویران کردن Ùˆ درهم شکستن ÙˆÙرو ریزاندن خدا ØŒ درشکل خانه وجود انسانهاست . ستم ØŒ آنست Ú©Ù‡ انسانها Ùراموش سازند Ú©Ù‡ خانه خدا ( سرچشمه Ùˆ کاریز خدا ) هستند .
موج دریای Øقیقت Ú©Ù‡ زند بر کـه قاÙ
زان زما جوش برآورد که ما کاریزیم - مولوی
گرÙتن این آگاهبود از انسان Ú©Ù‡ او خانه خدا ØŒ خانه Øقیقت ØŒ خانه اصل Ø¢Ùریننده ØŒ سرچشمه ÙˆÙرهنگ هست ØŒ بÙÙ† همه ستم ها Ùˆ برترین ستم است. هنگامیکه انسان نمیتواند دیگر بیاد آورد Ú©Ù‡ خانه خدا ØŒ سرچشمه Øقیقت Ùˆ نظم Ùˆ صورتدهیست ØŒ بدو ستم شده است . خانه خدا بودن ØŒ آبستن بودن به خدا ØŒ سرچشمه خدا ÙˆØقیقت بودن ØŒ Ùˆ بÙÙ† متامورÙوز(Ùروهر) بودنست . Ùراموش ساختن اینکه من خانه خدا وچشمه خدا هستم ØŒ ویرانشدگی من هست . Ùراموش ساختن اینکه من، به خدا ÙˆØقیقت Ùˆ اصل Ø¢Ùریندگی ØŒ آبستن هستم ØŒ نازا Ùˆ عقیم ساختن Ùˆ سوختن بÙÙ† من است . اینست Ú©Ù‡ Ú¯Ùته میشود Ú©Ù‡ « گنج ØŒ در ویرانه است » .
ما دیگر« کت خدا ØŒ خانه خدا ØŒ خانه خدا » نیستیم ØŒ بلکه دراثر این مذاهب ومکاتب Ùˆ مسالک وآموزه ها ØŒ « گنجی ØŒ در ویرانه ای شده ایم » . ما دیگر، « خانه خدا » نیستیم ØŒ بلکه « ویرانه خدا » ØŒ « خدای ویرانه = دیو » شده ایم ØŒ سق٠ما ( کت = ساپیته= سابات= سیکات = سه کهت= سه کت = راز ) Ú©Ù‡ اصل جوانشوی ونوزائی وبنا کنندگی ماست ØŒ Ùروریخته Ùˆ آزرده شده است . ولی درخاکستر ٠سمندر یا سیمرغ ØŒ تخمهای نوشونده وباز زاینده Ùسمندرهست . خاکستر، Ú©Ù‡ « خاک= هاک= تخم + استر» باشد، به معنای « پاشیدن Ùˆ پراکندن تخم وبذر» است . بَـرو بـÙÙ† ØŒ درتخمهای خوشه ( ارتا Ùˆ ÙÙ‡ خوشت = ارتای خوشه به ) Ú©Ù‡ آسمانست ØŒ هست Ùˆ درÙروریختن، Ùˆ ویران شدن ØŒ ازسر نیروی بنا کردن دارد .
سق٠زمان درهر روزی، « نیمه شب آن روز» است ØŒ Ú©Ù‡ خانه همآغوشی « ارتا Ùˆ بهرام = مهرگیاه = بهروزوصنم = گلچهره Ùˆ اورنگ = مهر ووÙا » . ازاین سنگشدن است Ú©Ù‡ هرروز ازنو، گیتی Ùˆ انسان Ùˆ خورشید ØŒ پیدایش Ù…ÛŒ یابند . گیتی Ùˆ انسان ØŒ هنگامی خانه خدا( خانه٠بÙÙ† Ø¢Ùریننده یا ارتاÙرورد، یا Ùروهر، بـنـّای گوهری درانسان ) هستند ØŒ آباد هستند . این بود Ú©Ù‡ این گاه را ØŒ « آبادیان = آباد+ یان » مینامیدند . « یان ØŒ یا یانه = » هم به معنای 1- خانه ومØÙ„ سکونت هست ØŒ وهم 2- به معنای وصال وپیوند Ùˆ متØدشدن هست ØŒ Ùˆ هم 3- به معنای نیرو هست Ú©Ù‡ دراصل معنای یوغ دارد Ú©Ù‡ سرچشمه Ø¢Ùرینندگی باشد . این گاه ØŒ خانه آباد است . خانه آباد، خانه پیوند دواصل Ø¢Ùریننده جهان وانسان وزمان ØŒ ارتا Ùˆ بهرام باهم است . نیمه شب ØŒ گاه Ù Øجله عروسی ( پری ) بهرام وارتا Ùرورد است. این پیوند ووصال دوبÙÙ† جهان ØŒ یا اصل پیوند، Ú©Ù‡ همان سنگ باشد، اصل سومست ØŒ و« جایگاه پیوند » یا« خانه= یان» شمرده میشد ØŒ وبا بهرام وارتا Ú©Ù‡ جÙتند،« اصل سه تا یکتائی » میشوند. بهرام دراین خانه = یان ØŒ با ارتا ØŒ باهم یکی میشوند ) . ترجمه عربی « آبـادیـان= آباد + یان » « بیت المعمور»است Ú©Ù‡ به « کعبه » اطلاق گردیده است . درکعبه هم دراصل، اسا٠ونائله ØŒ همین نقش بهرام وارتا را داشته اند ØŒ Ú©Ù‡ سپس در اسلام ØŒ آنهارا زشت ساخته اند .
درگرشاسپ نامه ØŒ رد پای این داستان باقی مانده است . سروش ØŒ سنگی از یاقوت(= یاک + کوت = زهدان مادر) یکپاره میآورد ØŒ تا آدم ÙˆØوا درآن باهم پیوند یابند . این سنگ یاقوت، نخستین خانه است . سنگ ØŒ خانه وجایگاه ٠پیوند یابی بطورکلی هست . سنگ درسانسکریتsam-gha دارای این معانی میباشد 1- تماس نزدیک 2- ترکیب کردن 3- هرمجموعه یا گردهم آئی ( Ù…ØÙÙ„ÛŒ ) 4- کثرت 5- مهمان 6- جامعه 7- هرعده ازمردم Ú©Ù‡ برای غایتی ویژه ومشترک، با هم زندگی میکنند .... .
سنگ ØŒ اصل همبستگی Ùˆ پیوند Ùˆ مهر است . ازاین رو بود Ú©Ù‡ سنگ یاقوت با مهرگان ØŒ اینهمانی داده میشد ØŒ چون مهرگان = میترا گانه است Ú©Ù‡ زهدان میترا باشد ØŒ Ùˆ یاقوت ØŒ نماد مهرپایدارمیباشد ( درویس ورامین ) . درسغدی به «مهرگان » Ú©Ù‡ ماه Ù‡Ùتم است، bagha+kaanich میگویند Ú©Ù‡ به معنای « دوشیزه یا کنیزبغ = دوشیزه خدا » است . ازاینجا بخوبی میتوان دید Ú©Ù‡ « خدای مهر» ØŒ درآغاز زن بوده است .
ازاین رو هست Ú©Ù‡ کاوس برای آراستن جهان ØŒ Ù‡Ùت خانه ازسنگها ( ازسنگ خارا 2 خانه + از آبگینه، دوخانه + از سیم ØŒ دوخانه +از زر، یک خانه، آبگینه وسیم وزر ØŒ کانی شمرده میشوند Ùˆ از سنگ ØŒ زاده شده اند ) میسازد. اندیشه خانه درÙرازکوه ØŒ همان اندیشه « خانه سیمرغ » است Ú©Ù‡ درشاهنامه Ùرازکوه ØŒ ÙˆÙراز سه درخت است Ú©Ù‡ سر به خوشه پروین میساید . درواقع ØŒ خوشه پروین ØŒ خانه سیمرغ است .
یکی خانه کرد اندرالبرزکوه که دیو اندرآن رنجها شد ستوه
بÙرمود کزسنگ خارا کنند دو خانه براو هریکی ده کمند
دوخانه دگر زآبگینه بساخت زبرجد به هرجایش اندرنشاخت
دوخانه Ø²Ø¨Ù‡Ø±Ø³Ù„ÛŒØ Ù†Ø¨Ø±Ø¯ بÙرمود کز نقره خام کرد
یکی خانه از زر بیاراستند به دیبا و خوالیگران ، خواستند
سنگ ، « خانه ، یا جایگاه٠پیوند بطورکلی» شمرده میشد. به روایت گرشاسب نامه ، سروش، آورنده « ابادیان = خانه آباد» هست . سروش، دراصل ، خدای زایمان بوده است ، ازاین رو چنانچه خواهد آمد نام دیگرش « تنو مانتره » است و همچنین نام دیگرش « رهگشا » میباشد ، چون راه زائیدن را میگشاید. سروش ، چون خدای زایمان بوده است ، خدای بینش وخرد نیزشمرده میشده است، چون بینش و روشنی، روند زادن هستند.
Ùرستاد پس کردگار ازبهشت بدست سروش خجسته سرشت
زیاقوت یکپاره ٠لعل Ùام دÙرÙشان ØŒ یک خانه ØŒ آباد نام
مر آن را « میان جهان» جای کرد
پرستشگهی زو دلارام کرد
« میان جهان » دراین Ùرهنگ ØŒ به معنای « میان هرجانی وهرانسانی» میباشد، نه آنکه نقطه ای برگزیده در زمین باشد ØŒ مانند کعبه یا بیت المقدس، . Ú©Ù‡ میان جهان شمرده شود . این Ù…Ùاهیم ØŒ سپس در راستای « برگزیدگی یک نقطه » تØری٠شده . برگزیدن یک خانه برای خود ØŒ چیزی جز« بی خانه Ùˆ بی وطن شدن خدا Ùˆ Øقیقت Ùˆ معنا وبÙÙ† ØŒ درسراسرجهان » نیست .
بÙرمود تا آدم آنجا شتاÙت چوشد نزداو، جÙت را بازیاÙت
بدانگه Ú©Ù‡ بگرÙت طوÙان جهان ( هنگامی ادیان نوری آمدند)
شد آن خانه ، سوی گرزمان ، نهان
(گرزمان ، گرو+ دمن است که خانه نی باشد )
همانجایگه ساخت خواهد خدای
یکی خانه ، کزوی بود « دین » بپای
دراین روایت کوشیده شده است Ú©Ù‡ « آبادیان » بطور مبهم ØŒ با « کعبه = بیت المعمور» رابطه داده شود .طبعا معنای « دین» Ú©Ù‡ « بینش زایشی Ùردی » بوده است ØŒ بکلی تغییرجهت داده است، Ùˆ معنای کعبه ÙˆØجرالاسود Ùˆ شریعت اسلام را پیدا کرده است . سروش با رشنواد، دراصل، خدای زایمان هستند Ùˆ هرکسی، سروش انÙرادی خودش را دارد. دراین Ùرهنگ ،« زایمان» ØŒ معنائی بسیارگسترده دارد . زائیدن ØŒ Ù…Øدود به زائیدن کودک از زهدان مادرنیست ØŒ بلکه سخن از زائیدن خورشید وروشنی وبینش Ùˆ جهان هستی Ùˆ زمان ØŒ از همآغوشی بهرام وارتا نیزهست . همچنین سروش ØŒ خدای « زایمان بینش ازدین، Ú©Ù‡ زهدان بینشی هر انسانی میباشد » نیز هست ØŒ بدین علت نیز « تنو مانتره = زهدان سخن ومشورت ÙˆÙکر= زهدانی Ú©Ù‡ با سرود، Ø´Ú©Ù„ میدهد Ùˆ میآÙریند وبنا میکند » نامیده میشده است . هرانسانی ØŒ سروش ویژه خود را دارد ØŒ Ú©Ù‡ « بینش درونی وگوهری اورا Ú©Ù‡ آسن خرد، یا خرد بنیادی بهمنی باشد » ØŒ میزایاند، Ùˆ این « دین » هرانسانی هست . این ویژگی سروش ØŒ در نامش Ú©Ù‡ « تـنـو مـانـتـره » باشد ØŒ پدیدار میگردد . الهیات زرتشتی ØŒ واژه« تنو مانتره» را برای سو دادن به الهیات خود ØŒ به « پیکریابی Ùˆ تجسم Ùرمان ØŒ یا آنچه اهورا مزدا میگوید » برمیگرداند ØŒ Ú©Ù‡ البته تØریÙÛŒ ازمعنای اصلیش میباشد، وبا این تØری٠، اصالت بینش Øقیقت را ازهر انسانی ØŒ میگیرد .« منترهmantra » در سانسکریت ØŒ معنای « اسباب تÙکر+ نصیØت خصوصی+ مشورت رازگونه+ آموزش معنوی + شعرعرÙانی+ تصمیم + نقشه + راز» را دارد . منتری mantriØŒ به معنای مشاور Ùˆ Ù†Ø§ØµØ Ø§Ø³Øª . مثلا سغدیها به کتاب یا رساله مار دانه maar dane یا منتره دان manthra- dana میگویند Ú©Ù‡ به معنای « جایگاه Ùˆ خانه شناخت Ùˆ منتره ØŒ یعنی سخن Ùˆ Ùکراست » .
ما معنای ژرÙ٠منتره را درست در سق٠زمان ( سه خانه پایانی ماه ) Ù…ÛŒ یابیم .سق٠زمان Ú©Ù‡ « کت = خانه » باشد ØŒ درهرماهی ØŒ سه منزل پایانی ماه شمرده میشد ( کهت=کت= کات = کد ) ØŒ Ú©Ù‡ اینهمانی با روزها وخدایان 28= رام جید، Ùˆ 29= ماترا سپنتا = مانتره سپنتا = امرسپنتا ( = سنگ ) ØŒ Ùˆ 30 = بهرام یا بهروز، یا روزبه داشت . درست ماترا سپنتا ( سپنتای مادر) ØŒ مارسپند Ùˆ امر سپند وهمچنین مانتره سپنتا نیز خوانده میشود .
« مـر= امـر» ØŒ درسانسکریت معانی خود را نگاه داشته است . یکی به معنای جÙت ( همزاد ) است، Ùˆ دیگری به معنای جایگاه اندر ( اندروای ) است. وهمچنین به معنای 33 است Ú©Ù‡ خدایان زمان ( ردان اشون ØŒ دراوستا ) باشند . این روز، روزیست نیک برای زناشوئی و« گرد آمدن با دوستان » . Ú¯Ù„ این روز، « برگ بو» هست ØŒ Ú©Ù‡ « غـار» Ùˆ « ر نـد » Ùˆ « ماه بهشتان » Ùˆ « سـنگ » نیز خوانده میشود ØŒ Ú©Ù‡ یونانیها شاخه وبرگ آن را نیم تاج کرده، به کردارنماد پیروزی ØŒ روی سر میگذاشتند .
درواقع ØŒ « ماترا سپنتا » یا« مارسپند » یا« مانترا سپنتا » ØŒ خانه پیوند رام( روز 28 ) با بهرام( روز 30 ) شمرده میشده است .سه خانه پایان ماه ØŒ خانه ایست Ú©Ù‡ تخم زمان تازه ØŒ پیدایش Ù…ÛŒ یابد Ùˆ زمان تازه ازآن میروید . این سه تای یکتا، بÙÙ† Ø¢Ùریننده اند ØŒ Ú©Ù‡ زمان وگیتی وجان ازآن پیدایش Ù…ÛŒ یابد . ازاین نامها ØŒ سه ویژگی ٠« سنگ یا خانه » نمایان میگردد . سپنتا ØŒ Ú©Ù‡ سه زهدان ( پنت = پند = پن )یا بÙÙ† جهانست ØŒ دارای سه ویژگیست
ماترا ، مادر است
مار، مر، امهر( امر= جÙت= همزاد= گواز= یوغ) است
مانترا ØŒ نای ØŒ وبا Ù†Ú¯ Ù†ÛŒ Ùˆ سرود ٠آÙریننده آنست ( رند)
مانترا سپنتا ، از الهیات زرتشتی ، به « کلام مقدس » ترجمه میگردد . به مانترا، معنای « دانش وسخن اهورامزدا » ، وبه سپنتا ، معنای « مقدس » داده میشود . البته این روز، مانند سایر روزها ، اینهمانی با « خدائی » داشته است ، نه با « کلام وسخن مقدس » که متون زرتشتی میگویند . گذشته ازاین ، ویژگی ومعنای « سپنتا » ، نزد مردم، بخوبی باقی مانده است .
سپنتا وسپنا Ùˆ وسپند Ùˆ سپنج واسÙند، اشکال گوناگون ٠یک واژه اند . سپنج ØŒ به یوغ Ú¯Ùته میشود ØŒ Ùˆ ما درست درگیاه این روز، Ú©Ù‡ برگ بوهست Ùˆ « سنگ» هم نامیده میشود، همین معنا را Ù…ÛŒ یابیم . همچنین دراینکه این روز ØŒ نیک برای جشن زناشوئی Ùˆ مصاØبت با دوستان شمرده میشود، این معنا تائید میشود . سپنج= سپنتا ØŒ اصل پیوند دهیست . ازآنجا Ú©Ù‡ « پیوند دادن» ØŒ گرانیگاه این جهان بینی بوده است این واژه ØŒ به معنای « مقدس » بکار برده شده است . یوغ ØŒ تبدیل به« یوج» و« یوژ» Ùˆ یوش شده است ØŒ Ùˆ دراین شکلها، معنای « مقدس » پیدا کرده است . یوشیج ازهمین ریشه ساخته شده است . درواقع ØŒ مهرو عشق ØŒ قداست وقدس میباشد. عشق ومهر، قــÙدس است . Ùˆ یوغ ØŒ یعنی پیوند نیروها Ùˆ انسانها باهم ØŒ اصل Ø¢Ùرینندگی Ùˆ پیدایش روشنی Ùˆ بینش شمرده میشده است. این تجربه « قدس وقداست » ØŒ بکلی با تجربه ادیان نوری از« قدس وقداست » Ùرق دارد . این برآیند بسیارمهم ØŒ به Ùراموشی سپرده میشود . معنای دیگر« سپنج » ØŒ Ùراهم آوردن جشن ØŒ برای غریب Ùˆ آواره Ùˆ بیگانه Ùˆ ناشناس Ùˆ تازه وارد ØŒ Ùˆ کشش برای پیوند یابی با آنچه نو است میباشد . سرا یا خانه باید « سپنجی سرای = مهمانخانه آوارگان Ùˆ بیوران باشد ( بی+ ور= غریب ) . این Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø Â« سپنجی سرای» Ú©Ù‡ خانه جشن برای پیوند یابی با هرچه نوین است ØŒ سپس ØŒ معنای« سرای Ùانی » گرÙته است ! نکته دیگری Ú©Ù‡ معنای اصلی سپنتا را روشن میسازد آنست که، هم کت یا سق٠آسمان ØŒ صÙت « سپنتا » را دارد ØŒ Ùˆ همچنین مادر زمین « آرمئتی » ØŒ سپنتا آرمئتی است ( سپندارمد ) . زمین وآسمان باهم مقدسند . این اندیشه ØŒ تصویری دیگر از زندگی درگیتی ارائه میدهد . زندگی درگیتی وبر روی زمین ØŒ مقدس شمرده میشود . این بیان متامورÙوز« ماترا سپنتا » ØŒ به « سپنتا آرمئتی » ØŒ Ùˆ متامورÙوز« سپنتا آرمئتی» به « ماتراسپنتا » است . به عبارت دیگر، آسمان Ùˆ زمین، به هم تØول Ù…ÛŒ یابند . ÙرازوÙرود ØŒ ازهم بریده وجدا نیستند. آسمان ØŒ همان اندازه مادراست Ú©Ù‡ زمین . آسمان وزمین باهم یک خانه اند، ویک چشمه Ùˆ یک مادرند . « ماترا سپنتا » Ú©Ù‡ سق٠و آسمانه زمانست ØŒ متامورÙوز( Ùرگرد= دگردیسی) به زمین ( آرمئتی ) Ù…ÛŒ یابد .
دراصل ØŒ پدیده « مقدّس بودن= قــÙدس » ØŒ درÙرهنگ ایران ØŒ « عشق ومهر» بوده است ØŒ Ú©Ù‡ درمÙاهیم همزاد = جما= ییما ØŒ یا سنگ، یا گواز، یا « مر= مار» ØŒ یا یوغ ( یوج = یوژ= یوش ) ØŒ یا « سپنج Ùˆ سپنتا » ØŒ یا « آماج » ØŒ عبارت به خود میگرÙته است . « عشق وجان » باهم، اینهمانی داشتند ØŒ وباهم مقدس بودند ( نه شخصی Ùˆ نه کتابی Ùˆ نه شریعتی ) . « یوش » Ú©Ù‡ همان یوغ ( همآÙرینی ØŒ همپرسی ) باشد ØŒ اصطلاØیست هم معنا با « سپنج Ùˆ سپنت = اسÙند » . ماترا سپنتا ØŒ به معنای « مادرمقدس ØŒ مادرعشق ومهر، خانه وسرچشمه پیوند » است . ماترا Ú©Ù‡ مادر باشد، درعربی تبدیل به « مطر» شده است Ú©Ù‡ باران باشد . مادر، آب زندگیست . مادر، سرچشمه است.
نام « آرمئتی » ØŒ Ú©Ù‡ خدائیست Ú©Ù‡ اینهمانی با« زمین » دارد ØŒ وقداستش، در زهدان Ùˆ در تن ودر زندگی در زمین بازتابیده میشود ØŒ برعکس آنچه ایرانشناسان میگویند ØŒ مرکب از« آرمه + تی » هست . پیشوند ٠« آرمه » ØŒ همان « رمه » هست ØŒ Ú©Ù‡ نام « خوشه پروین » است ( برهان قاطع ) Ùˆ چون خوشه پروینست ØŒ تخم همه موجودات درگیتی است( شش ستاره پروین، ارتا هست) . ازاین رو« رمـه » ØŒ به معنای « سراسرجانها ØŒ ویا همه جانها » است . امروزه معنای این واژه « رمه » ØŒ Ùقط به « گلـه گاو وگوسÙند وبز » کاهش یاÙته است . خوشه پروین= رمه، پس ازآنکه در زهدان هلال ماه قرارگرÙت ØŒ ÙرواÙشانده میشود ØŒ وازتخمهایش ( Ú©Ù‡ ارتا : شش تخم= شش Ùصل میباشد ) Ú©Ù„ جهان جان، پیدایش Ù…ÛŒ یابد . واژه ٠« شبان » Ú©Ù‡ خشه پان باشد ØŒ همان معنای « شب » را دارد ØŒ Ùˆ « شب » ØŒ نام خدای زایمان یا آل Ùˆ سیمرغ بوده است . « شـبـان ٠رمـه » ØŒ به معنای « زایاننده ودایه Ùˆ مامای همه تخمهای جان درگیتی » است ØŒ Ùˆ ربطی به رابطه « چـوپـان با گله گاو وگوسÙند » ندارد . « سپنتا + آرمه + تی » که« زنخدای مقدش زمین» باشد، معنای « مادرمقدس همه زندگان درگیتی= زهدان مقدس همه زندگان درگیتی » را دارد . قداست در وجودآرمئتی ØŒ Ú©Ù‡ خدائی جدا از زمین باشد، نمی ماند ØŒ بلکه دروجود Ùهمه زندگان برروی زمین ØŒ پخش میگردد . آرمئتی ØŒ چیزی جز همه تن ها ØŒ همه زمینی ها ØŒ همه کانی ها نیست . برگرداندن دیده ها، ازمعنای اصلی واژه « آرمئتی » ØŒ به علت آن بوده است Ú©Ù‡ الهیات زرتشتی ØŒ میبایست « اقتران ماه با پروین » را Ù†ÙÛŒ Ùˆ طرد کند ØŒ تا بتواند اهورامزدا را به کردار Ø¢Ùریننده ØŒ جانشین آن سازد.
این متامورÙوز« سق٠آسمان » به « زمین» ØŒ یا زمین به آسمان ØŒ تصویر الهیات زرتشتی را درباره Ùرازپایه بودن آسمان Ùˆ روشنی Ú©Ù‡ خانه اهورامزدا ست ØŒ Ùˆ Ùرود پایه بودن زمین ØŒ Ú©Ù‡ اهریمن بدان میتازد، Ùˆ خود را با آن میآمیزد ØŒ رد ونÙÛŒ میکرد . دراین تصویر« ماترا سپنتا + سپنتا آرمئتی » ØŒ هردو، سق٠و بوم ØŒ به هم چسبیده در یک خانه هستند ØŒ وهردو ازیک گوهر Ùˆ هردو هم ارزشند . Ùراز Ùˆ Ùرود ØŒ آسمان Ùˆ زمین ØŒ روشنی وتاریکی، همگوهروبه هم پیوسته اند . پدیده « سکولاریته » ØŒ امکان پیدایش دراین Ùرهنگ نداشت . پدیده سکولاریته ØŒ آنگاه پیدایش Ù…ÛŒ یابد Ú©Ù‡ Ùراز( آسمان، روشنی ) از Ùرود ( زمین ØŒ تاریکی ) ØŒ بریده Ùˆ پاره Ùˆ جدا ساخته شود. اینست Ú©Ù‡ مکاتب ÙلسÙÛŒ درغرب ØŒ همه برای رویارو شدن با مسیØیت ØŒ روی به « زمین» آورند ØŒ Ùˆ « زمینی شدند » Ùˆ اÙتخار به « زمینی بودن » کردند ØŒ Ùˆ زمینی بودن، معنای واقعیت بین شدن Ùˆ ماده گرا شدن را یاÙت ØŒ ولی Ùرهنگ سیمرغی ایران ØŒ Ú†Ù†
راضیه نوشت