آریابرزن زاگرسی----چگونه ایرانزمین، Ú©Ùنام پلنگان .......

[ = اينکه ما – آگاهانه يا ناآگاهانه - در برابر کدامین خدايان، تعظيم Ùˆ کرنش کنيم Ùˆ تصوير آنها را الگوي Ø±ÙØªØ§Ø±Ù‡Ø§ÙŠ Ø®ÙˆØ¯ برگزينيم، همين گزينش ماست Ú©Ù‡ متعيّن مي کند، Ú†Ù‡ رهبراني را انتخاب خواهيم کرد. ( ماکس شلر
آریابرزن زاگرسی
تاریخ نگارش: 15 Ùوریه 2007 میلادی
تاریخ ویرایش: دوم آگوست سال 2007 میلادی
ØÚ©ÙˆÙ…ت الله Ùˆ رسالت مومنانش برای به دار آویختن زندگی
[ چگونه ایرانزمین، Ú©Ùنام پلنگان Ùˆ شیران درّنده خو شد؟. ]
[ ... تمام نكبتی كه زندگی را آلوده Ùˆ متعÙÙ† Ù…ÛŒ كند از بينشی برمی خيزد كه ما نسبت به « زندگی » داريم. دشوار است كه بتوان انسان « خر مقدّس » را در ايمان Ùˆ اعتقاد ناسنجيده اش به مذهبی يا ايدئولوژيی يا نظريه ای يا چيزهايی از اين دست با منطق Ùˆ برهان Ùˆ انديشيدن به خردمندانه زيستن در كنار همنوعان دگرانديشش ÙØ±Ø§Ø®ÙˆØ§Ù†Ø¯ Ùˆ انگيخت. او برای اثبات ÙˆÙØ§Ø¯Ø§Ø±ÛŒ Ùˆ ØÙ‚يقت شماری مذهب Ùˆ ايدئولوژی اش، جانستانی Ù…ÛŒ كند Ùˆ خون ديگر انسانها را Ù…ÛŒ ريزد Ùˆ همزمان با جنايتهای خودش، مشتاقانه در ØØ³Ø±Øª مرگخواهی، رياضت Ù…ÛŒ كشد. او Ú†Ù‡ دژخيم خونريز باشد Ú†Ù‡ شهيد بشود، در هر دو ØØ§Ù„ت، ÙØ±Ù‚ÛŒ نمی كند، او يك غول بی شاخ Ùˆ دم است. از اين رو، هيچ انسانی خطرناكتر از آن ÙØ±Ø¯ÛŒ نيست كه برای ايمان به مذهبی يا ايدئولوژيی يا نظريّه ای يا مرام Ùˆ مسلكی، سالها رياضت Ùˆ عذاب كشيده باشد. اينست كه بزرگترين صيّادان بشر از دامنه ÛŒ شهيدانی سر برمی آورند كه خونشان هنوز بر زمين ريخته نشده است. اشتهای سرسام آور از بهر قدرت طلبی Ù…ØØ¶ نه تنها با رياضت Ùˆ زهد خشك Ùˆ خالی، ساكت Ùˆ جبران نمی شود؛ بلكه Ø§ÙØ²Ø§ÙŠØ´ نيز Ù…ÛŒ يابد. ]
« اميل ميشائيل سيوران ï´¿ Û±Û¹Û±Û± - Û±Û¹Û¹Ûµ Ù…. ) » - كتاب: { تئوری ويرانگری} - مجموعه ÛŒ آثار - نشر گاليمار - ÙØ±Ø§Ù†Ø³Ù‡
1- آشغالدونی.
Ú¯Ù… شدن Ùˆ سرگرداني در جنگل تÙكّرات Ùˆ مذاهب Ùˆ نظريّه ها Ùˆ ايدئولوژيها Ùˆ امثالهم، اين مزيّت را دارد كه ما را متوجّه ÙŠ نيروها Ùˆ استعدادها Ùˆ توانائيهاي ÙØ±Ø¯ÙŠ Ø®ÙˆØ¯Ù…Ø§Ù† مي كنند؛ زيرا سرگشته Ùˆ آواره بودن از انتخاب مابين صدها Ùˆ هزاران راه Ùˆ مقصد رنگارنگ بر تشويش Ø±ÙˆØ Ù…Ø§ مي Ø§ÙØ²Ø§ÙŠØ¯. تصميم از بهر Ø¢ÙØ±ÙŠÙ†Ø´ راه ÙØ±Ø¯ÛŒ خود؛ - ولو گمراهه ای در « شاهراههای صراط المستقیمی باشد - همانا گزينشيست براي پذيرش مسئوليت عواقب Ùˆ نتايج Ùˆ ثمرات آنچه ما به تن خويش برگزيده ایم. گريز بیشینه شمار Ø¢ØÙ‘اد ما ملت از Ø¢ÙØ±ÙŠÙ†Ø´ راه خودمان Ùˆ تن در دادن به دنباله روي Ùˆ متابعت كردن Ùˆ تقليد از دیگران، نشانگر آنست كه کثیری از ما ØØ§Ø¶Ø± نيستيم مسئوليت خطاها Ùˆ ندانمكاريها Ùˆ پلشتیهاي خود را به شخصه تقبل كنيم. اينست كه ما براي استتار تمام كارهاي ناخوشايند Ùˆ Ø±ÙØªØ§Ø±Ù‡Ø§ Ùˆ Ú¯ÙØªØ§Ø±Ù‡Ø§ÙŠ Ø¢Ø²Ø§Ø±Ù†Ø¯Ù‡ Ùˆ نکبتی خود به آشغالدوني « توجیه Ùˆ تبرئه »، نياز مبرم داريم. ØÙƒÙˆÙ…تهايي كه ما ملّت به قدرت مي رسانيم Ùˆ دوام آنها را برمی تابیم، نقش آشغالدوني را براي توجيه Ùˆ مسئوليت گريزيهاي ما Ø§ÙŠÙØ§ مي كنند Ùˆ لازم به Ú¯ÙØªÙ† نيست كه ØÙƒÙˆÙ…ت آشغالي به تعÙÙ† اجتماع انسانها خواهد Ø§ÙØ²ÙˆØ¯Ø› زيرا انباشت آشغال پلشتیهای کاراکتری به استقرار Ùˆ دوام ØÚ©ÙˆÙ…تهای آشغالی مختوم خواهد شد. بنابر این، « ØÙƒÙˆÙ…ت آشغالي ولایت Ùقیه » از پيامدهاي آشغال بودن بسیاری از جلوه های اعتقاداتی Ùˆ دیدگاهی Ùˆ منشی Ùˆ Ø±ÙØªØ§Ø±ÛŒ Ùˆ کرداری Ùˆ سوائق خود ماست.
2- وابسته گی تقلیدی و عواقبش.
ÙØ±Ù‚ است مابين بسته Ùˆ اسير Ùˆ ذليل شدن با گرايش Ùˆ همپا شدن. در وابستگي از هر نوعش كه باشد ما با رغبت، جذب مي شويم بدون آنكه در سمت Ùˆ سوي كشيده شدنها نقشي داشته باشيم. ولي در گرايش داشتن Ùˆ همپا شدن مي توانيم هر كجا كه اراده كنيم از چيزهائي يا كساني بگسليم Ùˆ راه خود را برويم. در وابستگيهاي تعبّديست كه ما با مغز خود نمي انديشيم؛ بلكه ديگران ما را در كجاوه ÙŠ اعتقاداتمان مي نشانند Ùˆ به هر سو كه بخواهند ØÙ…Ù„ مي كنند. Ùقط در گرايشهاي آزاد Ùˆ بيدار باشيهاي ÙØ±Ø¯ÙŠØ³Øª كه ما به اختيار خود Ùˆ با آگاهي تا مرزهائي مشخص Ùˆ پرنسيپ دار با ديگران همپا Ùˆ همÙكر مي شويم. جامعه اي كه بيشينه شمار Ø§ÙØ±Ø§Ø¯Ø´ در اسارتهاي وابستگي مي زييند، نمي توان همپائي گرايشهاي آزاد را به زور وسعت داد. پاهائي كه كوتاه Ùˆ بلند باشند، ØØ±ÙƒØª Ùˆ جنبش آدمي را مختل Ùˆ كند Ùˆ مسئله ساز مي كنند. Ø§ÙØ±Ø§Ø¯ اجتماع ما، داراي پاهاي كوتاه Ùˆ بلند گرایشی Ùˆ وابسته Ú¯ÛŒ Ùˆ اعتقاداتی Ù…ØªÙØ§ÙˆØª Ùˆ متضاد Ùˆ ØØªÙ‘ا متخاصم یکدیگر هستند. به همين دليل، تØÙˆÙ‘لات اجتماعي Ùˆ Ùكري Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÙŠ Ø¯Ø± جامعه ÙŠ ما ØÙ„زون وار هستند؛ زيرا پاهاي « Ùهم Ùˆ شعور Ùˆ ÙØ±Ù‡ÛŒØ®ØªÙ‡ Ú¯ÛŒ » کثیری از ما، به رشد Ùˆ اندازه ÙŠ همپایی Ùˆ همآزمایی Ùˆ هماندیشی Ùˆ همدردی با یکدیگر هنوز نرسيده اند.
3- شهوت و اشتها برای ستمگری و خونریزی.
< …. Welchen Göttern wir dienen, indem wir sie heimlich oder bewusst unser Vorbild werfen lassen – das entscheidet auch, welche Führer wir wählen …… >
Max Scheler – Schriften aus dem Nachlaß – Gesammelte Werke - Bd. 10 – Bouvier Verlag – Bonn – 2000 – S. 263
[ = اينکه ما – آگاهانه يا ناآگاهانه - در برابر کدامین خدايان، تعظيم Ùˆ کرنش کنيم Ùˆ تصوير آنها را الگوي Ø±ÙØªØ§Ø±Ù‡Ø§ÙŠ Ø®ÙˆØ¯ برگزينيم، همين گزينش ماست Ú©Ù‡ متعيّن مي کند، Ú†Ù‡ رهبراني را انتخاب خواهيم کرد. ( ماکس شلر ) ]
« يازون »، ÙŠÚ©ÙŠ از ستمگران جهان باستان مي Ú¯ÙØª: « هر وقت Ú©Ù‡ ستم نمي کنم، گرسنه ام مي شود! ». اشتها Ùˆ شهوتي را Ú©Ù‡ انسان براي زجر Ùˆ شکنجه دادن Ùˆ کشتن ديگران دارد Ùˆ لذّتي را Ú©Ù‡ از انجام چنين کاري مي برد، شايد کمتر کسي بتواند دلايل بنياني Ùˆ روانکاوانه ÙŠ آن را ريشه يابي ژر٠کند. رسالت Ùˆ سيماي « Ù…ØÙ…ّد ابن عبدالّله » Ùˆ ائمه Ùˆ وليان جانشين او را در شمشير کشي Ùˆ خونريزي، « قرآن » خيلي عالي ترسيم کرده است؛ زيرا « الّله »، عکس برگردان کاراکتر روانپريش خود « Ù…ØÙ…ّد ابن عبدالّله » است Ú©Ù‡ برای انتقام خون مادرش Ú©Ù‡ به دست پدر بزرگ Ù…ØÙ…ّد به قتل رسیده بود، به خدایی خونریز Ù…ØØªØ§Ø¬ بود. « الّله Ù…ØÙ…ّد »، آنقدر از آزار Ùˆ کشتار Ùˆ ستم Ùˆ تهديد Ùˆ ترور Ùˆ ارعاب Ùˆ قتل ديگران لذّت مي برد Ú©Ù‡ از جنايتهاي خود، قرنهاست هرگز سيرموني ندارد.
4- دمکراسی، هنر همبازی شدن است.
انسانها زماني از تنوّع Ùˆ اختلا٠و دگرگونگي گريزان مي شوند Ú©Ù‡ هنر بازي کردن را از ياد برده باشند. وقتي چيزي ÙØ±Ù‚ مي کند با آنچه Ú©Ù‡ من دوست مي دارم، Ø¢Ø´ÙØªÚ¯ÙŠ Ø°Ù‡Ù†ÙŠ Ùˆ آرامش روØÙŠ Ùˆ دلزدگي من شدّت مي گيرد؛ زيرا با آنچه Ú©Ù‡ Ù…ØªÙØ§ÙˆØª با تصوّرات من است، بايستي به گونه اي ديگر زيست Ùˆ Ø±ÙØªØ§Ø± کرد Ùˆ انديشيد. پيامد اين تنش ذهني Ùˆ رواني آنست Ú©Ù‡ من بايستي براي تغيير دادن به بسياري از اعتقادات Ùˆ تÙکّرات خودم، گشوده Ùکر Ùˆ آمادگي روØÙŠ Ø¯Ø§Ø´ØªÙ‡ باشم. دمکراسي، گونه اي همبازي شدن با ديگر انیشان است. ما هنر بازي کردن را از ياد برده ايم به همين دليل در چنگال ØÚ©ÙˆÙ…تهاي مستبد اسيريم.
5 - سکوت در برابر جانستانان.
مسئله ÛŒ ستمگری در ØÙ‚Ù‘ دیگران به همان میزان، نکوهنده Ù…ÛŒ باشد Ú©Ù‡ پذیرش ستم. در برابر آن ستمگرانی Ú©Ù‡ ما هیچ مقاومت Ùˆ استواری Ùˆ طغیان Ùˆ سرکشی Ùˆ اعتراضی نمی کنیم، به قطور Ùˆ برّنده شدن شمشیر ستمگری Ùˆ جانستانی، بی گمان، مدد رسانیده ایم؛ گیرم Ú©Ù‡ از جان Ùˆ دل نیز نخواسته باشیم. نکوهش ستمگری در Ú¯ÙØªØ§Ø±Ù‡Ø§ÛŒ زبانی Ùˆ بدون واکنشهای Ø±ÙØªØ§Ø±ÛŒ باعث Ù…ÛŒ شود Ú©Ù‡ ما به شکایتهای Ø´ÙØ§Ù‡ÛŒ Ú©Ù… Ú©Ù… خو بگیریم Ùˆ از این راه، دوام ستمگری را از Ù„ØØ§Ø¸ وجدانی Ùˆ اخلاقی بر خودمان هموار Ùˆ خوشگوار کنیم؛ زیرا بهانه ای در دست داریم Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ توانیم با تکیه به آن اثبات کنیم ØØ§Ú©Ù…ان Ùˆ مستبدان هستند Ú©Ù‡ بنیان شرّ Ùˆ ستم را در ØÙ‚Ù‘ دیگران Ù¾ÛŒ Ù…ÛŒ ریزند؛ ولی ما بی گناهیم Ùˆ هیچ تقصیری نداریم. تاب Ùˆ تØÙ…ّل ستمگری Ùˆ ستمکاران باعث Ù…ÛŒ شود Ú©Ù‡ ما خود را از Ù„ØØ§Ø¸ اخلاقی بر ستمگر Ø§Ø±Ø¬Ø ØªØ± بدانیم Ùˆ به جای تلاش برای در بند کردن ستمگران Ùˆ خنثا کردن اقتدار ستمگرانه ÛŒ آنها به این دل خوش داریم Ú©Ù‡ ما بیگناهیم Ùˆ دستمان به خون هیچ جانداری آلوده نیست. نباید از یاد برد Ú©Ù‡ با پذیرش نخستین نشانه ÛŒ ستمگری Ùˆ جانستانی، خود به خود ما نیز در گسترش ستم Ùˆ زورگویی سهیم هستیم ØØªÙ‘ا اگر از راههای ÙØ±Ø¹ÛŒ Ùˆ غیر مستقیم باشد. در برابر ستمکاران Ùˆ ستمگری بایستی همان Ù„ØØ¸Ø§ØªÛŒ واکنش نشان داد Ú©Ù‡ Ùهم Ùˆ شعور Ùˆ نیروی « دادگزاری Ùˆ شعور ÙØ±Ù‡ÛŒØ®ØªÙ‡ Ùˆ وجدان بیدار تک، تک ما »، به وجود آن، گواهی Ù…ÛŒ دهد.
6- تاریخ نانوشته ی جنایتهای مقدّس.
آدمای Ú©Ùمپلکسی، اون دسته از آدما هستن Ú©Ù‡ هیچوقت « درد » را Ø§ØØ³Ø§Ø³ نکردن. هیچوقت Ù†Ùهمیدن اشکهای آدما Ú†Ù‡ معنایی Ù…ÛŒ ده. هیچوقت Ù†Ùهمیدن زندگی Ùˆ دوست داشتن چیه. این جور آدما، وقتی عجز Ùˆ بی مایه Ú¯ÛŒ خود را در روبرو شدن با مسائل زندگی Ù…ÛŒ بینن، برا Ø·ÙØ±Ù‡ Ø±ÙØªÙ† از مسئولیّت Ùˆ شانه خالی کردن از انجام ØªÚ©Ø§Ù„ÛŒÙ ÙØ±Ø¯ÛŒ خودشون، آرزوی مرگ دیگرون را در سر دارن. عاشق خونریزی میشن. لذّت سادیستی Ù…ÛŒ برن از شنیدن اخبار جنگ Ùˆ Ú©ÙØ´ØªØ§Ø±. وقتی خون را Ù…ÛŒ بینن، نشئه میشن. کی٠می کنن وقتی عذاب Ùˆ زجر کشیدن دیگرون را Ù…ÛŒ بینن. وقتی مصیبتهای ÙØ§Ø¬Ø¹Ù‡ بار اجتماعی Ùˆ میهنی Ùˆ طبیعی Ùˆ زیستی Ùˆ جهانی را Ù…ÛŒ بینن، Ø®ÙˆØ´ØØ§Ù„ Ùˆ خندان میشن. این جور آدما از همون روز اولی Ú©Ù‡ شاششون ک٠میکنه، یه راست میرن استخدام سازمانهای مخو٠تروریستی Ùˆ ماÙیایی Ùˆ اطّلاعاتی Ùˆ شکنجه گاهها Ùˆ سربازخونه های مزدوری Ùˆ امثالهم میشن؛ زیرا استعداد Ùˆ آرمان Ùˆ ایده آلشون، جلّادیگری Ù…ÛŒ باشه. کتاب مقدّس این جور آدما با شعار « مرگ خوبه ولی برا همسایه! » شروع میشه. آدمای Ú©Ùمپلکسی، آدمای ØÙ‚یر Ùˆ بدبختی هستن؛ زیرا هیچوقت « آدم بودن » خود را کش٠نکردن. جوامع انسانی از آدمای Ú©Ùمپلکسی، بزرگترین آسیبها را تا امروز دیده Ùˆ خواهند دید. لیاقت « آدم بودن » را کسی به کسی دیگه نمیده. هر کسی خودشه Ú©Ù‡ « آدم بودن » خودش را بر شالوده ÛŒ میزان Ùهم Ùˆ شعور Ùˆ تجربیّات Ùˆ آموخته های ÙØ±Ø¯ÛŒ اش Ú©Ø´Ù Ù…ÛŒ کنه Ùˆ آن را پاس Ù…ÛŒ داره. اینکه من بشینم یه گوشه ای Ùˆ از سر Ø´Ú©Ù… سیری Ùˆ Ø±ÙØ§Ù‡ عاریتی از دیدن Ùˆ شنیدن Ùلاکتهای دیگرون، غرق در شادمانی بشم، هیچوقت نشانگر آن نیست Ú©Ù‡ من از Ø§ÙØªØ§Ø¯Ù† به چنان Ùلاکتهایی معا٠و مستثناء خواهم شد. آنکه در غم Ùˆ زجر دیگرون، Ø§ØØ³Ø§Ø³ شادمانی ÙØ±Ø¯ÛŒ Ù…ÛŒ کنه، دیر یا زود به مصیبتی در خواهد غلتید Ú©Ù‡ ذهن ØÙ‚یرش از Ø¯Ø±ÛŒØ§ÙØª آن، ناکام خواهد ماند. آدمای Ú©Ùمپلکسی، آدمای صغیر Ùˆ ØÙ‚یری هستن.
به همین سبب، آنانی Ú©Ù‡ برای آزردن Ùˆ جانستانی از دیگران - مهم نیست با Ú†Ù‡ اتّهام Ùˆ برچسبی باشد – مصمّم Ùˆ ÙØ¹Ù‘ال هستن، انسانهایی عقده ای Ù…ÛŒ باشن Ú©Ù‡ از کمبود مهر Ùˆ دوست داشتن، عذاب دهنده ÛŒ دیگران شده اند Ùˆ با شکنجه دادن دیگران Ùˆ دیدن زجر Ùˆ عجز آنها Ùˆ شدّت ارتعاش Ùˆ بلندی ÙØ±ÛŒØ§Ø¯Ù‡Ø§ÛŒ دلخراش Ùˆ ناله ها Ùˆ التماسهایشان Ù…ÛŒ توانند دم به دم بر Ø§ØØ³Ø§Ø³ « قدرت نداشته ÛŒ خودشان » ØŒ صØÙ‘Ù‡ بگذارن. آنانی Ú©Ù‡ در زندگیهای خانواده Ú¯ÛŒ Ùˆ اجتماعی، مطرود Ùˆ به گوشه Ùˆ کنار، رانده Ùˆ تØÙ‚یر شده اند Ùˆ در عدم کسب نقش شایسته Ùˆ درخور میهنی به جایی نیز نرسیده اند، Ù…ÛŒ تونن بدون هیچ عذاب وجدانی در آزردن دیگران، Ø§ØØ³Ø§Ø³ خاصیّت دار بودن خود را ایجاد کنن؛ ولو به قیمت ریختن خون دیگران باشه. وقتی انسان ØÙ‚یر Ùˆ ابزار Ùˆ مطیع Ùˆ تابع « قدرتهای بی ÙØ±Ù‘ ØØ§Ú©Ù… بر کشور » بدونند Ú©Ù‡ جان آزاریها Ùˆ جانستانیهایشان با قدرت ØØ§Ú©Ù…ان وقت، همتراز Ùˆ اینهمانی دارد، در اجرای خشونت Ùˆ کاربست شنیع ترین ابزارها Ùˆ متدهای شکنجه، Ø§ØØ³Ø§Ø³ « خود بزرگنمایی مطلق العنانی » Ù…ÛŒ کنند. در پوچ Ùˆ هیچ کردن روØÛŒ Ùˆ بدنی دیگران، Ø§ØØ³Ø§Ø³ بقای خود را Ù…ÛŒ کنند. به همین دلیل، در گرداگرد تمام آنانی Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ خواهند به ØØ§Ú©Ù…یّت مستبد خود، ابدیّت بدهند، سپاهی از « دژخیمان شکنجه Ùˆ Ú©ÙØ´ØªØ§Ø± » به ص٠می ایستند تا در همداستانی با ØÚ©Ù‘ام قدرتپرست بتوانند زخم آن عقده هایی را التیام دهند Ú©Ù‡ از « کمبود بی مهریها Ùˆ بی مایه گیها Ùˆ بی هنریهایی » خود، چشیده Ùˆ کشیده اند. انسانهای شکنجه گر Ùˆ جانستان Ùˆ زندگی آزار، مطرودان عقده ای اجتماع هستند Ú©Ù‡ به انتقامگیری Ùˆ قصاص Ú¯Ø±ÙØªÙ† از تمام Ø§ÙØ±Ø§Ø¯ اجتماع ØØªÙ‘ا خانواده ÛŒ خود، همعقیده Ùˆ Ù…ØªÙ‘ØØ¯ Ù…ÛŒ شوند. اجتماع ایرانزمین، بیش از دو دهه است Ú©Ù‡ Ú¯Ø±ÙØªØ§Ø± « عقده ای ترین مطرودان Ùˆ منÙوران جامعه » Ù…ÛŒ باشد. از این رو، انسانهايي Ú©Ù‡ از Ù„ØØ§Ø¸ شخصيّتي ضعي٠هستند، مطيع Ùˆ تابع قدرت نمي شوند؛ بلکه مطيع اوامر شخص قدرتمند مي شوند. آنها در اجراي اوامر شخص قدرتمند، خود را با او، اينهماني مي دهند Ùˆ نشئه ÙŠ قدرت ورزي مي شوند Ùˆ Ø§ØØ³Ø§Ø³ برتري Ùˆ امتياز داشتن مي کنند. چنين نشئگي Ùˆ مست شدن از قدرت، باعث مي شود Ú©Ù‡ انسانهاي ضعي٠و مطيع در برابر « جلوه های رنگارنگ آزادي » بايستند Ùˆ با آن خصومت کنند. از انسانهاي ÙØ§Ù‚د شخصيّت Ùˆ ضعي٠در اجتماع بايد ترسيد. اينگونه انسانها، بزرگترين سياهي لشگر براي قدرت پرستان بي لياقت هستند.
7- Ø¨ÙØªÙ‡Ø§ÛŒ ما Ùˆ ایده آلهای ناکام ما.
بزرگترين ستمها در ØÙ‚Ù‘ ديگران اينست Ú©Ù‡ ما از وجود ديگران، بتهاي ايده آل براي خود بسازيم. با اين بت سازيهاست Ú©Ù‡ ما نمي خواهيم ديگران را بدانسان Ú©Ù‡ هستند ببينيم؛ بلکه بدانگونه ببينيم Ú©Ù‡ دوست مي داريم Ùˆ آرزو مي کنيم. چنين تصوّر ايده آلي از انسانهای Ù…ØØ¨ÙˆØ¨ خود داشتن، Ùلاکتي مضاع٠است؛ زيرا اگر روزي بتهای Ù…ØØ¨ÙˆØ¨ ما با کوچکترين بدگماني يا لغزش Ùˆ لرزش Ø®ÙÙŠÙÙŠ به يکباره ÙØ±Ùˆ ريزند، ما نه تنها از ÙØ±ÙˆÙ¾Ø§Ø´ÙŠ Ø¨ØªÙ‡Ø§ÛŒ Ù…ØØ¨ÙˆØ¨ خود، آزرده خواهيم شد Ùˆ دردها خواهيم کشيد؛ بلکه زندگي ديگران را نيز تباه کرده ايم. بهتر Ùˆ شايان ستايش است اگر ما بکوشيم انسانها را بدانگونه Ú©Ù‡ هستند، بشناسيم Ùˆ همواره در نظر داشته باشيم Ú©Ù‡ خطاهاي انساني از کرامت Ùˆ Ø´Ø±Ø§ÙØª انسانها نمي٠کاهد؛ بلکه Ùقط شاخصهاي اعتبار Ùˆ ارزشدهي ما را متاثر Ùˆ متغيّر مي کنند. ما در مناسبات اجتماعي خود بايستي يکديگر را بدانگونه Ú©Ù‡ هستيم به رسميّت بشناسيم Ùˆ ببينيم Ùˆ ارج بگزاريم تا از تلطي٠خطاها Ùˆ اشتباهات خود در ØÙ‚Ù‘ همديگر بتوانيم به زيباتر کردن زندگي ÙØ±Ø¯ÙŠ Ùˆ اجتماعي خودمان، چهره اي آرامبخش Ùˆ دوست داشتني بدهيم. بت ساختن از انسانها، خطريست بالّقوه براي ÙØ±ÙˆÙ¾Ø§Ø´ÙŠ Ùˆ متلاشي Ùˆ بي ارزش شدن ايده آلهايي Ú©Ù‡ ما واقعيّت پذيري آنها را به وجود انسانهاي Ù…ØØ¨ÙˆØ¨ خود گره زده ايم. ايده آلها Ùˆ آرزوها Ùˆ اميدها را نبايستي همچون خشکبار بر دوش انسانهاي Ù…ØØ¨ÙˆØ¨ خود سوار کرد؛ بلکه بايستي تلاش کرد Ú©Ù‡ انسانها از ايده آلها Ùˆ اميدها Ùˆ آرزوها به بهمنشي شخصيّت Ùˆ Ú¯ÙØªØ§Ø± Ùˆ کردار خود در زندگي ÙØ±Ø¯ÙŠ Ùˆ اجتماعي انگيخته شوند. از این رو، ÙØ±Ù‚ است بين « آزاده Ú¯ÙŠ » Ùˆ « آزادي ». آزاده Ú¯ÙŠ از ÙØ±ÙˆØ²Ù‡ هاي ÙØ±Ø¯ÙŠ Ø§Ù†Ø³Ø§Ù† مي باشد؛ ولي آزادي، ÙŠÚ© واقعيّت اجتماعي مي باشد. در ÙŠÚ© جامعه، ممکن است Ø§ÙØ±Ø§Ø¯ آزاده، زياد وجود داشته باشند؛ ولی از آزادي اجتماعي، هيچ نشانه اي نباشد. ØªÙØ§ÙˆØª آزادي Ùˆ آزاده Ú¯ÙŠØŒ ØªÙØ§ÙˆØª شخصيّت ÙØ±Ø¯ÙŠ Ø§Ù†Ø³Ø§Ù†Ù‡Ø§ Ùˆ ØÙ‚وق اجتماعي آنهاست. ما ايرانيان در طول تاريخ خويش، آنقدرها Ú©Ù‡ بايد Ùˆ شايسته است، درس « آزاده Ú¯ÙŠ » آموخته ايم. اکنون زمان آن ÙØ±Ø§ رسيده است Ú©Ù‡ Ø§Ù„ÙØ¨Ø§ÙŠ Â« آزادي » را بياموزيم تا بتوانيم در « قدرت سياسي / کشور داری / پولیتیکی » سهيم شويم Ùˆ قرباني Ùˆ برده ÙŠ مستبدين Ùˆ ديکتاتورها نشويم.
8- رستاخیر لاشه گان Ù…ØªØØ±Ù‘Ú©.
در جامعه ای Ú©Ù‡ آسیبهای سرسام آور ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ ببینه، هر انسانی خودش را به همون قیمتی Ù…ÛŒ ÙØ±ÙˆØ´Ù‡ Ú©Ù‡ متقاضی تعیین Ù…ÛŒ کنه. ما اجتماعی از « انسانهای ÙØ±ÙˆØ´Ù†Ø¯Ù‡ Ùˆ خریدار » شده ایم Ùˆ برای توجیه تمام معاملات تجاری خود از کالاها Ùˆ نیازهای مادّی Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ تا معنویّات ظاهر آرا به هر مستمسکی Ù…ÛŒ آویزیم. هیچ چیزی نیز وجود نداره Ú©Ù‡ در مناسبات تجاری ما، جا Ùˆ Ù…Ù†ÙØ¹Øª سود آور خودش را نداشته باشه. از خدا Ùˆ دین Ùˆ آزادی Ùˆ جاودانه Ú¯ÛŒ Ùˆ بهشت Ùˆ جهنم Ùˆ طالع بینی Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ تا اندامها Ùˆ مغزها Ùˆ استعدادها Ùˆ مهارتهایمان. ما مزدور شده ایم. ÙØ±Ù‚ÛŒ نمی کنه Ú©Ù‡ Ú†Ù‡ کسانی ØØ³Ø§Ø¨ پادویهای ما را Ù…ÛŒ دهند. ما مزدمون را Ù…ÛŒ گیریم ØØªÙ‘ا اگه از راه اختلاس Ùˆ گدایی Ùˆ گردن کج کردن باشه. ما دستمزد بی پرنسیپیها Ùˆ « دروغزنیها Ùˆ دروغگوییهای » خودمون را به هر طریقی Ú©Ù‡ باشه اخذ Ù…ÛŒ کنیم. ØØ§Ù„ا Ú†Ù‡ از دست اونایی باشه Ú©Ù‡ توی سرمون Ù…ÛŒ زنند Ùˆ بر شعور Ùˆ Ùهم Ùˆ اراده Ùˆ هستی Ùˆ نیستی ما ØØ§Ú©Ù… Ùˆ آمر هستند، Ú†Ù‡ اونایی Ú©Ù‡ کنار گود نشسته اند Ùˆ به ریش ما Ù…ÛŒ خندند Ùˆ منتظر نوبت سیطره یابی خودشون له له Ù…ÛŒ زنند. ما ملّتی هستیم از اجتماع آدمهای بدهکار بدون هیچ پرسشی در باره ÛŒ چرایی بدهکاری خودمون. Ùقط اونایی Ú©Ù‡ ØØ§Ú©Ù… Ùˆ زورگو هستند، طلبکار Ù…ÛŒ باشند. چنان طلبکارانی نیز خیلی قلیل تر از اونایی هستند Ú©Ù‡ بدهکارند. عادت هم بد Ú©ÙˆÙØªÛŒÙ‡. ØÚ©Ø§ÛŒØª ØÚ©ÙˆÙ…ت Ùقها بر سرنوشت ما، ØÚ©Ø§ÛŒØª به زور Ùˆ ØÛŒÙ„Ù‡ Ùˆ ØÙ‚ّه Ùˆ پاپوشهای آنچنانی خاله ها (= روشنÙکران متعه )ØŒ شوهر دادن دختری به خواستگار منÙور Ùˆ ایکبیری Ùˆ هرزه Ùˆ ØØ±ÛŒØµ Ù…ÛŒ باشه. نه عشقی. نه مهری. نه دوست داشتنی. Ùقط جبر Ùˆ زور Ùˆ بی چاره Ú¯ÛŒ. ساخت Ùˆ پاخت کردن شده شیوه ÛŒ زیستن روزمره Ú¯ÛŒ ما. دیگه کسی دستاش را نمی ذاره توی دستهای دیگری Ùˆ همبسته ÛŒ با او نمیشه تا تمام نبض گیتی Ùˆ کائنات را از Ø§ØØ³Ø§Ø³ ØØ¶ÙˆØ± دیگری بÙهمد Ùˆ دریابد Ùˆ دوست بدارد. همه شاعر شدن. اونم شاعر بند تنبونی. سخن Ú¯ÙØªÙ† از میهندوستی Ùˆ آبادانی Ùˆ آینده نگری Ùˆ مهر ورزی Ùˆ پهلوانی Ùˆ Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ Ú¯ÛŒ هنرهای ÙØ±Ø¯ÛŒØŒ ØÚ©Ø§ÛŒØª متل Ùˆ قصّه Ú¯ÙØªÙ† برای خواب کردن کودکانه. ما دیگه صدای « ÙØ±Ø¯ÛŒÙ‘ت دیگری » را نمی شنویم. اونقدر Ø®Ø±ÙØª شده ایم Ú©Ù‡ جلو چشمامون آدم را دار Ù…ÛŒ زنن Ùˆ ما با شهوتی باور نکردنی Ùقط نظاره Ù…ÛŒ کنیم؛ انگار Ú©Ù‡ همین ÙØ±Ø¯Ø§ نوبت خودمون نیز خواهد رسید. چشماموم وقتی توی آیینه زÙÙ„ Ù…ÛŒ زنند، Ùقط ظاهر را Ù…ÛŒ بینن. ما دیگه روØÛŒ نداریم Ú©Ù‡ جانی شوریده ØØ§Ù„ در آن به تکاپو Ø§ÙØªØ¯ Ùˆ جهانی نو Ø¨ÛŒØ§ÙØ±ÛŒÙ†Ø¯. ما به همّت ØØ§Ú©Ù…ان اراده ÛŒ الهی، لاشه ای Ù…ØªØØ±Ù‘Ú© شده ایم Ùˆ بوی تعÙÙ† گندیده Ú¯ÛŒ خود را به همه جا منتشر Ù…ÛŒ کنیم. چرا هیچکس نیست Ú©Ù‡ جسد ما را به خاک بسپارد شاید امید رستاخیزی بود Ùˆ ما از نو، زاده شدیم. شاید!.
9- سرچشمه ی نو زایی و نو منشی.
پایه ها Ùˆ داربست « نو زایی » از خانواده شروع Ù…ÛŒ شود. اینکه اعضاء یک خانواده، چگونه با یکدیگر پیوند دارند Ùˆ مناسباتشان با یکدیگر بر شالوده ÛŒ کدامین « پرنسیپها Ùˆ اصلها Ùˆ ارزشها » Ø´Ú©Ù„ Ù…ÛŒ گیرد، از همان دامنه نیز هست Ú©Ù‡ Ù…ØØµÙˆÙ„ کاشته شده ÛŒ کاراکتر Ùˆ منش Ùˆ نگرش ÙØ±Ø¯ØŒ ÙØ±Ø¯ اعضاء خانواده به بار Ù…ÛŒ نشیند. به ندرت، خانواده های ایرانی وجود دارند Ú©Ù‡ اعضاء خود را از همان دوران کودکی بشناسند Ùˆ Ù¾ÙØªØ§Ù†Ø³ÛŒÙ„ استعدادی Ùˆ مایه های ذاتی یکدیگر را کش٠کنند Ùˆ بپرورانند. ما اکثرا در ÙØ¶Ø§Ù‡Ø§ÛŒÛŒ رشد Ù…ÛŒ کنیم Ú©Ù‡ هیچ سنخیّتی ندارند با آنچه Ú©Ù‡ ما بالذّات هستیم Ùˆ آرزو Ù…ÛŒ کنیم باشیم. کوله بارهای سنگین سنّتها Ùˆ اعتقادات مذهبی Ùˆ مراسم عصر ØØ¬Ø±ÛŒ تلنبار شده در ذهنیّت ما باعث Ù…ÛŒ شوند Ú©Ù‡ ما نتوانیم قامت Ùهم Ùˆ شعور Ùˆ نیروی داوری Ùˆ آزماینده Ú¯ÛŒ ÙØ±Ø¯ÛŒ خود را Ø¨Ø±Ø§ÙØ±Ø§Ø²ÛŒÙ… Ùˆ بکوشیم Ú©Ù‡ اÙقهای پهناور Ùˆ ناشناخته Ùˆ دیگرسانی را ببینیم Ùˆ بجوییم. ما در « تÙکّر Ùˆ خویشاندیشی » به انسانهایی قوز کرده Ùˆ خمیده خمیده رو تبدیل شده ایم. به همین دلیل است Ú©Ù‡ از یک Ø·Ø±ÙØŒ قدرت پرستان خوش ماسک با نامهای ÙØ±ÛŒØ¨Ù†Ø¯Ù‡ Ù…ÛŒ توانند بر ما به Ø±Ø§ØØªÛŒ سوار شوند Ùˆ از وجودمان بهره برداری کنند Ùˆ از طر٠دیگر، ما در هر گامی Ú©Ù‡ برمی داریم Ø§ØØªÙ…ال سکندری خوردن Ùˆ به اعماق درّه های نامعلوم سقوط کردنمان نیز زیاد Ù…ÛŒ باشد. ملّتی Ú©Ù‡ « راست قامت Ùˆ سرو آزاده » بود، چرا اینقدر ذلیل Ùˆ ØÙ‚یر خمیده گیهای جنون شمشیر کشان الّله شده است؟. چرا؟.
10- راست قامتان به هنگام.
به هر مذهب که باشی، باش نیکو کار و بخشنده
Ú©Ù‡ Ú©ÙÙØ± Ùˆ نیکخویی، به ز اسلام Ùˆ بد اخلاقی ( Ø¹ÙØ¨ÛŒØ¯ زاکانی )
Ú¯Ø±Ø¯Ù†ÙØ±Ø§Ø²ÙŠ Ùˆ سرکشي Ùˆ اعتراض Ùˆ عصيانگري در ÙŠÚ© « آن » باعث مي شود Ú©Ù‡ اقتدار مطلق، خيلي سريع، متزلزل شود Ùˆ از هم ÙØ±Ùˆ پاشد. اگر هزار Ù†ÙØ±ØŒ در سراسر ÙŠÚ© اجتماع، همآواز شوند Ùˆ بر ضدّ « قدرت ØØ§Ú©Ù… » بشورند، پيامد اعتراض Ùˆ طغيانشان از « انقلاب توده اي ميليونها Ù†ÙØ± » با ارزشتر Ùˆ ثمر بخشتر است. اقتدار مطلق با آن رنگ آميزي « الهي اش » از سکوتي نشات مي گيرد Ú©Ù‡ « وجدانهاي بيدار » در نخستين اقدام « زورگويانه ÙŠ مقتدران » به آن، تن در داده اند Ùˆ همچنان به سکوت خود مومن مانده اند!. مردم Ùˆ بويژه « وجدانهاي بيدار » اجتماع بايستي از همان آغاز در برابر کردارها Ùˆ Ø±ÙØªØ§Ø±Ù‡Ø§ Ùˆ Ú¯ÙØªØ§Ø±Ù‡Ø§ÙŠ Ø®Ø´ÙˆÙ†Øª آميز Ùˆ خشن Ùˆ جان آزار « مقتدرين بی Ù„ÛŒØ§ÙØª Ùˆ ÙØ±Ù‘ »، مقاومت Ùˆ ایستادگي Ùˆ Ø§ÙØ´Ø§Ú¯Ø±ÙŠ Ùˆ اعتراض سر سختانه کنند؛ به جاي آنکه پس از استقرار مطلق « قدرت پرستان » بخواهند در دراز مدّت با زد Ùˆ خوردهاي گاه Ùˆ بي گاه Ùˆ انقلابهاي خونين Ùˆ ويرانيهاي سر سام آور به درهم کوبيدن سيستمهاي استبدادي ØØ§Ú©Ù… بر جامعه رو آورند. هر استبدادي را بايستي در همان نشانه هاي اوليّه اش سر به نيست کرد تا جامعه به مناسبات استبدادي « خو » نگيرد.
11- همدردی و همبسته گی.
آستانه ÛŒ صبوری Ùˆ تØÙ…ّل ما ایرانیها شاید به قدمت تاریخ سرزمینمان باشد. بسیار طولانی با هزاران پیچ Ùˆ تاب معمّایی. ما نیاموخته ایم Ùˆ تلاش نیز نمی کنیم Ú©Ù‡ شیوه های باهماندیشی Ùˆ همآزمایی ایده ها Ùˆ آرزوهای زمینی را در واقعیّتهایی با یکدیگر تجربه کنیم Ú©Ù‡ در آنها Ù…ÛŒ زییم Ùˆ مقهور لبه های زمخت Ùˆ آزارنده ÛŒ چنان واقعیّتهایی نیز هستیم. تلاشهای ما وقتی به سق٠قطور سرخورده گیها Ù…ÛŒ رسند به جای آنکه به « گستره ÛŒ چرایی Ùˆ علّت یابی » بازگشت کنیم Ùˆ از نو با نیرویی پر توانتر به « آزماینده Ú¯ÛŒ » بکوشیم، همواره برعکس Ù…ÛŒ باشد Ùˆ به « گوشه ÛŒ اعتکا٠خزیدن Ùˆ ورطه ÛŒ خوره ای نا امیدی Ùˆ Ú†ÙØ³Ù†Ø§Ù„Ù‡ های نوستالوژیکی » در Ù…ÛŒ غلتیم. ما زخم خنجر « درد » را تا مغز استخوان Ùˆ روØÙ…ان Ù…ÛŒ چشیم Ùˆ ØØ³Ù‘ Ù…ÛŒ کنیم؛ ولی از ÙØ±ÛŒØ§Ø¯ کشیدن Ùˆ درمان درد ناتوانیم. ما تصوّر Ù…ÛŒ کنیم Ú©Ù‡ با بی اعتنایی به مسائل Ùˆ Ù…ÙØ¹Ø¶Ù„ات پیرامونمان Ù…ÛŒ توانیم بر چهره های زجر آور Ùˆ خشن Ùˆ بسیار زشت Ùˆ منØÙˆØ³ آنها نیز چیره شویم. در ØØ§Ù„یکه گریز از مسائل به معنای ØÙ„Ù‘ Ùˆ ÙØµÙ„ کردن مسائل نیست؛ بلکه میدان دادن به تلنبار شدن آنها Ù…ÛŒ باشد. مشکلاتی را Ú©Ù‡ ما نتوانیم با همدیگر به Ø±ÙØ¹ آنها همّت کنیم، خواهی نخواهی بر ما آوار خواهند شد. جامعه ای Ú©Ù‡ در آوار مسائل خودش، زندانی شود، جامعه ایست Ú©Ù‡ هزاران نیروی بین المللی نیز نخواهند توانست برای آبادانی آن، گامهایی اساسی بردارند. خانه ای را Ú©Ù‡ من با دستان خودم ویران Ù…ÛŒ کنم، هیچ بیگانه ای به آبادانی اش مشتاق نخواهد بود. ما ایرانزمین را در « جنون انقلاب 1357 » ویران کردیم؛ ولی امروزه روز در « همبسته Ú¯ÛŒ » با یکدیگر است Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ توانیم آن را، دوباره آباد کنیم Ùˆ از « شرّ » مستبدین غارتگر Ùˆ ØØ§Ú©Ù… بر آن، در امان Ù†Ú¯Ù‡ داریم. ولی وقتی ما « زخم دردهای ÙØ±Ø¯ÛŒ Ùˆ اجتماعی » را هنوز نمی Ùهمیم، چگونه Ù…ÛŒ توان همگرا Ùˆ همبسته شد؟. چگونه؟.
12- از گلهای خندانی Ú©Ù‡ نوØÙ‡ خوان شدند.
ما، گلهای خندانیم ...... ÙØ±Ø²Ù†Ø¯Ø§Ù† ایرانیم
ایران پاک خود را ...... مانند جان می دانیم
ما باید دانا باشیم ...... Ù‡ÙØ´ÛŒØ§Ø± Ùˆ بینا باشیم
از بهر ØÙظ ایران ...... باید توانا باشیم
آباد باشی ای ایران! ...... آزاد باشی ای ایران!
از ما ÙØ±Ø²Ù†Ø¯Ø§Ù† خود ...... دلشاد باشی ای ایران!
« عبّاس یمینی شری٠»
ما هیچگاه ÙØ±Ø²Ù†Ø¯Ø§Ù† وطن نبودیم تا مادر خویش را بسان « جان خود » دوست بداریم Ùˆ به آن مهر بورزیم. ما، دانا Ùˆ ÙØ±Ø²Ø§Ù†Ù‡ نبودیم؛ بلکه نمک به ØØ±Ø§Ù…انی بودیم Ùˆ هنوز هستیم Ú©Ù‡ تمام استعداد Ùˆ هشیاری Ùˆ بینایی نداشته ÛŒ خود را برای نابودی Ùˆ متلاشی Ùˆ ویران کردن ایران به کار برده ایم Ùˆ هنوز Ù…ÛŒ بریم. ما توانا نبودیم؛ نه در اندیشیدن. نه در کاویدن Ùˆ پرسیدن Ùˆ ژرÙنگری. نه در ایده Ùˆ Ùکر داشتن. نه در مسئولیّت Ùˆ آزاد منش Ùˆ آزاد اندیش بودن. نه در دوست داشتن Ùˆ مهر ورزیدن. نه در همآزمایی Ùˆ همدردی Ùˆ همÙکری با یکدیگر. ما ایران را قربانی اعتقادات مذهبی Ùˆ ایدئولوژیهای وارداتی Ùˆ توسعه Ùˆ پخش تزهای آلامدی باختر زمینی با کوله بار ترجمه جات! Ùˆ جاه طلبیها Ùˆ قدرتپرستیهای خود کردیم. ما ایران را به ویرانه ای برای ÙˆØÙˆØ´ الهی تبدیل کردیم. آن ایرانی Ú©Ù‡ آبادانی Ùˆ آزادی اش، آرمان Ùˆ ایده آل ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ Ùˆ تاریخ Ùˆ میراث پرورده ÛŒ نیاکان ما بود به دست ÙØ±Ø²Ù†Ø¯Ø§Ù† ناخل٠و جاهل Ùˆ بی مسئولیّتش Ú©Ù‡ ما معاصران سه دهه ÛŒ اخیر باشیم به باد Ùنا Ø±ÙØª. تمام آن بذرهای ستمگری Ùˆ بلاهت Ùˆ کینه توزی Ú©Ù‡ ما در قلب Ùˆ مغز یکدیگر کاشتیم، ثمره اش نوØÙ‡ خوانی Ùˆ قمه زنی Ùˆ عربده های گوشخراش Ùˆ بغضها Ùˆ عزاداریهای ÙØ§Ø¬Ø¹Ù‡ بار شد Ú©Ù‡ نه تنها ایرانزمین را به عزاخانه Ùˆ قبرستانی برای خاک بر سر همدیگر ریختن تبدیل کرد؛ بلکه آتش Ù†ÙØ±Øª Ùˆ خصومت را نیز به سراسر جهان گسترش داد. ما هرگز گلهای خندانی نشدیم؛ زیرا ÙØ±Ø²Ù†Ø¯Ø§Ù† اصیل مام میهن نیستیم. ما صغیران Ùˆ عبیدان Ùˆ بنده گان Ùˆ مقلّدان بی مایه Ùˆ ارجی هستیم Ú©Ù‡ به خبیث ترین Ùˆ جنایتکارترین خونریزان تاریخ بشر برای ØØ§Ú©Ù…یّت بر وجدان Ùˆ شعور Ùˆ Ùهم Ùˆ بینش خود، دست ارادت Ùˆ نوکری داده ایم. ما ایرانزمین را غارت کردیم Ùˆ آزردیم Ùˆ آن را به جنگستان درّنده خویان واگرداندیم. ما هیچگاه وطن خویش را دوست نداشتیم؛ وگر نه اینقدر خاصم Ùˆ خونریز Ùˆ تشنه ÛŒ جاه طلبیها Ùˆ قدرت پرسیتیها Ùˆ ثروت اندوزیهای نجومی نبودیم. ما ایرانزمین را Ú©Ù‡ مادر خودمان باشد بسان روسپی ÙØ±ÙˆØ®ØªÙ‡ ایم Ùˆ از صدقه ÛŒ جنده گیهای مادر خود، ادّعای شر٠و آبرو Ùˆ ØÛŒØ«ÛŒÙ‘ت Ùˆ اعتبار Ù…ÛŒ کنیم .
13- کدام « Ú¯ÙØª – Ùˆ – شنود » است Ú©Ù‡ شایان ارزش Ùˆ بار آور Ù…ÛŒ باشد؟.
با هر انسانی نمی توان Ù‡Ù…Ø³ÙØ®Ù† شد Ùˆ در هر میزگرد Ùˆ انجمن Ùˆ Ù…ØÙÙ„ÛŒ نیز نمی توان از « Ú¯ÙØª Ùˆ – شنود » بار آور Ùˆ انگیزنده به Ùکر، نشانی دید Ú©Ù‡ روشنگر مسائل پیچیده Ùˆ مه آلوده Ùˆ خاکستری Ùˆ مجهول باشند. در کثیری از گردهمآییها Ùˆ Ù‚Ù„Ù…ÙØ±Ø³ÙˆØ¯Ù†Ù‡Ø§ Ùˆ کتابنویسیها Ùˆ مقالات مختل٠و کشمکشهای Ù„ÙØ¸ÛŒ Ùˆ قلمی در رسانه های جور واجور نیز نمی توان از « Ú¯ÙØª – Ùˆ – شنود » ارزشمند Ùˆ شایسته Ùˆ بایسته ÛŒ اندیشیدن، ردّ پایی پیدا کرد. Ú©Ù… Ø§ØªÙ‘ÙØ§Ù‚ Ù…ÛŒ Ø§ÙØªØ¯ Ú©Ù‡ از میان اینهمه خروارها خروار Ú¯ÙØªÙ‡ ها Ùˆ نوشته ها Ùˆ Ú©Ù†ÙØ±Ø§Ù†Ø³Ù‡Ø§ Ùˆ میزگردها Ùˆ نشستها بتوان روزنه ای را ÛŒØ§ÙØª Ú©Ù‡ از آن « رایØÙ‡ ÛŒ Ú¯ÙØª – Ùˆ – شنود » به مشام آدمی برسد. همه تا امروز بر آن بوده اند Ú©Ù‡ در پوشش مسائل Ùˆ Ù…ÙØ¹Ø¶Ù„ات، Ùقط « خود را عرضه کنند » بدون آنکه « مسئله » را بازشکاÙÛŒ Ùکری Ùˆ راهنوردی ÙØ±Ø§Ú©Ø§ÙˆÙ†Ø¯Ù‡ کنند. « Ú¯ÙØª – Ùˆ – شنود » در میان ما ایرانیان، خیلی به Ù†ÙØ¯Ø±ØªØŒ پیش Ù…ÛŒ آید Ùˆ از نوادر روزگار Ù…ÛŒ باشد Ùˆ بسان « گوهر شبچراغ »، نایاب است. « Ú¯ÙØª – Ùˆ – شنود » با این پرنسیپ رانشی به وجود Ù…ÛŒ آید Ú©Ù‡ هر انسانی با آگاهی Ùˆ گشوده Ùکری به « آزمونگری Ùˆ سنجش » آموخته ها Ùˆ تجربیات ÙØ±Ø¯ÛŒ Ùˆ تصوّرات تقریبا مجاب خود در روبرو شدن با دگراندیشان، پیشگام Ù…ÛŒ شود بدون آنکه بر « ØÙ‚یقت شماری » نگرشهای خود، تعصّب Ùˆ Ø¯ÙØ§Ø¹ کور Ùˆ اصرار بی جا کند. « Ú¯ÙØª – Ùˆ – شنودی » Ú©Ù‡ طرÙین Ú¯ÙØªÚ¯Ùˆ را به اندیشیدن ژر٠و ÙØ±Ø§ØªØ±Ú©Ø§ÙˆÛŒ Ùˆ بازاندیشی آنچه نارسا Ùˆ مبهم در ذهنیّت ما جا Ø§ÙØªØ§Ø¯Ù‡ است، ترغیب Ùˆ تشویق نکند، هرگز « ارزش وقت تل٠کردن » نیز ندارد؛ Ú†Ù‡ رسد به آنکه انسان بخواهد نیروی خود را صر٠آن نیز بکند. « Ú¯ÙØª – Ùˆ – شنود » در اجتماع ما نمی تواند Ø§ØªÙ‘ÙØ§Ù‚ Ø¨ÛŒÙØªØ¯Ø› زیرا ØØ±Ø§Ù…یان « بی ØÙ‚یقتی ØÙ‚یقت ادّعایی الهی » در هر Ú©ÙˆÛŒ Ùˆ برزنی، شمشیر به دست بر سر مردم ایستاده اند.
14- ØØ§Ú©Ù…ان بی ØÚ©ÙˆÙ…ت.
« ÙØ±Ù…انروایی / ØÚ©ÙˆÙ…ت / کشور داری »، یک « ایده = سراندیشه » است Ú©Ù‡ شاه / رئیس جمهور / ملکه به عنوان نمادهای واتاب دهنده Ùˆ نماینده ÛŒ « خرد Ùˆ شعور Ùˆ Ùهم Ùˆ آگاهیهای ÙØ±Ø¯ØŒ ÙØ±Ø¯ » مردم یک سرزمین در معنای وسیع آن Ù…ÛŒ باشند. در سرزمین ما، آنچه Ú©Ù‡ به نام « ولایت Ùقیه »، واقعیّت کارکردی دارد، هرگز نماد « ØÚ©ÙˆÙ…ت / ÙØ±Ù…انروایی / کشور داری » نیست؛ بلکه نمایشگر ØØ§Ú©Ù…ان بی ØÚ©ÙˆÙ…تیست Ú©Ù‡ اراده ÛŒ Ùونکسیونالیستی Ùˆ جباریّت تصمیمهای ÙØ±Ø¯ÛŒ Ùˆ گروهی خود را به نیرویی ماوراء الطّبیعی استناد Ù…ÛŒ دهند Ùˆ برای اجرای بی چون – Ùˆ – چرای آنها، ØÙ‚انیّت Ù…ÛŒ تراشند. ولایت Ùقاهتی، سلطنت اجباری Ùˆ قهّاری « ØØ§Ú©Ù…ان بی ØÚ©ÙˆÙ…ت » Ù…ÛŒ باشد Ú©Ù‡ تنÙیذ مقاصد Ùˆ اغراض خود را بر « توهّمات اعتقاداتی مردم یک سرزمین » استوار کرده Ùˆ قصر شنی اقتدار خود را در تمام عرصه های تصوّر شدنی Ùˆ نشدنی Ø¨Ø±Ø§ÙØ±Ø§Ø´ØªÙ‡ اند. ØÚ©Ù‘امی Ú©Ù‡ ØÚ©ÙˆÙ…ت آنها Ùˆ « ریشه های ØÙ‚ّانیّت دهی به قدرتشان » را نتوان به طور عینی Ùˆ ملموس Ùˆ ØØ¶ÙˆØ±ÛŒ شناخت، آن ØÚ©ÙˆÙ…ت را به سختی Ù…ÛŒ توان واژگون Ùˆ متلاشی کرد؛ زیرا « ØÚ©Ù‘امی » Ú©Ù‡ بر دامنه ÛŒ « اعتقادات نامرئی انسانها »، ØÚ©ÙˆÙ…ت خود را Ù¾ÛŒ ریخته اند Ùˆ برای آن ØÙ‚ّانیّت دروغین ساخته اند، هیچ دژ عینی Ùˆ جبهه ÛŒ مشخص مبارزه ای ندارند Ú©Ù‡ کسانی بخواهند در جبهه ÛŒ مخال٠آنها به مصا٠بایستند. ولایت Ùقاهتی در ایرانزمین، ØÚ©ÙˆÙ…ت ØÚ©Ù‘امی Ù…ÛŒ باشد Ú©Ù‡ بر « Ø®Ø±Ø§ÙØ§Øª زنگار Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ ÛŒ آدمها » Ù…ÛŒ خواهند سلطنت ابدی داشته باشند. جنگ با ØÚ©Ù‘ام بی ØÚ©ÙˆÙ…ت از نوع ولایت Ùقاهتی؛ یعنی مبارزه با توهمات Ùˆ Ø§Ø´Ø¨Ø§Ø Ø±ÙˆØ§Ù†ÛŒ Ùˆ ذهنی انسانهای یک سرزمین.
15- زبان زندگی.
من مي انديشم Ú©Ù‡ زندگي بسان ÙØ±Ø§Ú¯ÙŠØ±ÙŠ Ø²Ø¨Ø§Ù†ÙŠ بيگانه است Ú©Ù‡ انسان بايستي آن را در آزمونهاي سخنگويي Ùˆ نوشتاري Ùˆ Ùهمآزمايي دريابد. کساني Ú©Ù‡ زبان آموزي خود را بر شالوده ÙŠ اصول گراماتيکي پي بريزند، پيداست Ú©Ù‡ زبان ياد مي گيرند؛ ولي در زبان بيگانه، زائيده Ùˆ باليده Ùˆ Ø´Ú©ÙˆÙØ§ نمي شوند؛ يعني Ù…ØÙوظاتي را به ذهن مي سپارند Ùˆ سپس معادل نويسيهاي تطبيقي مي کنند. آموختن زبان بيگانه ÙŠ زندگي به آزمونهاي ÙØ±Ø¯ÙŠ Ø¯Ø± سخن Ú¯ÙØªÙ† Ùˆ نوشتن Ùˆ خواندن Ùˆ Ø¯Ø±ÙŠØ§ÙØªÙ† Ùˆ Ùهميدن گوهر آن، بازبسته است. آناني Ú©Ù‡ به تن خويش نمي کوشند زبان زندگي را بياموزند، مقلّداني خواهند شد Ú©Ù‡ زبان زندگي را به زور اوامر « گرامري = منکرات Ùˆ منهيات Ùˆ شرعيات Ùˆ امثالهم » در مغزشان ÙØ±Ùˆ مي کنند. زبان زندگي را بايستي هر ÙØ±Ø¯ÙŠ Ø¨Ø§ تجربيات خود ÙØ±Ø§ گيرد؛ نه با تکيه به گرامر منکرات Ùˆ شرعيّات Ùˆ منهيات Ùˆ نصايØ. آزادی ÙØ±Ø¯ÛŒ انسان از پیامدهای « بی واسطه Ùˆ عریان در بستر زبان زندگی زیستن » هست Ú©Ù‡ واقعیّت ÙØ±Ø¯ÛŒ Ùˆ اجتماعی پیدا Ù…ÛŒ کند؛ نه از تن دادن به اوامر قالبی.///