منوچهرجمالی----سـیـمــرغ ØŒ خدای Ù…Ùـهــر
سـیـمــرغ ØŒ خدای Ù…Ùـهــر
یا « صنم Ùسپهرچهارم »
عنکبوتیست که
با تارهای تراویده ازجانش
گیتی یا خانه اش را می تند
خدای Ùدی به دین (روز23) ØŒ یا « شنبلید »
عنکبوتیست که « خانه اش، گیتی »را می تند
Metamorphos
= وردنه vartenak
متامـÙرÙÙ€Ùز = Ùـَرگـَرد= Ùروهـر
بÙـن انسان وخدا درÙرهنگ ایرانست
عنکبوت ، زنبور عسل
پروانه ، کرم ابریشم
هنگامی انسان، آبستن به اندیشه ای میشود ØŒ Ùˆ آن را میزاید Ùˆ میتواند به عبارت درآورد ØŒ Ú©Ù‡ ناگهان درجستجوهایش ØŒ به « پدیده ای ویژه، در طبیعت یا اجتماع » ØŒ برخورد کند ØŒ Ú©Ù‡ درآن پدیده ØŒ آن اندیشه ØŒ Ùوق العاده چشمگیرمیشود. دریوغ شدن آن اندیشه نهÙته وناگویا ØŒ با این پدیده نادر، آذرخش بینش ØŒ زده میشود .این یوغ ØŒ یا جÙت شدن خردÙانسان، با آن پدیده ای ویژه است ØŒ Ú©Ù‡ نهÙته Ùˆ نادانسته ØŒ آن را میجوید، Ùˆ هنگامیکه ناگهان، در دیده میاÙتد ØŒ سرچشمه زایش اندیشه ایست Ú©Ù‡ بدون این برخورد Ùˆ جÙت شدن ØŒ ناگرÙتنی ونادیدنی میماند .
سراندیشه « بستگی Ùˆ پیوستگی سراسرچیزها به هم » ØŒ درنهان ØŒ به این جستجو میکشد Ú©Ù‡ : چگونه میتواند گوهرخود ٠یک جان ØŒ چیزدیگری را، ازگوهر خود، پـدیـد آورد ØŸ چگونه میتواند« گوهر خود » ØŒ به « دیگری » منتقل شود . چگونه« خود» میتواند ØŒ تØول ٠وجودی، به اندیشه Ùˆ کردار Ùˆ Ú¯Ùتار Ùˆ اØساساتش بیابد ØŸ چگونه خوشه نخستین جهان، Ú©Ù‡ مجموعه تخمهای همه کیهانست ( ارتا Ùˆ بهمن = خوشه پروین = 6 + 1= 7) ØŒ میتواند تØول به آسمان Ùˆ زمین Ùˆ آب وگیاه Ùˆ جانور Ùˆ انسان بیابد ØŸ چگونه انسان میتواند تØول به خدا بیابد ØŸ
خدا ØŒ یا « خوشه نخستین»، هستی ٠« تØول پذیر، یا Metamorphos= دگردیس شونده= وردنه vartenak » = گردنده Ùˆ گشتی (= وشتی ) هست . ارتای خوشه ( ارتا خوشت » Ú©Ù‡ زرتشت اورا به « اردیبهشت » ØŒ کاسته است ØŒ ارتا Ùر ورد هم هست. چرا ارتا ØŒ « Ùرورد» هست ØŸ « Ùرورد »، یا « Ùرگرد » ØŒ یا « Ùروهر» یا « Ùره وشی »، نامهای Ù« اصل تØول پذیری » Ùˆ دگردیسی ØŒ یا « وردنـه » هست .ازوجود وگوهرخود او ست Ú©Ù‡ گیتی ( آسمان Ùˆ آب Ùˆ زمین Ùˆ... )ØŒ باÙته Ùˆ رشته میشود ØŒ Ùˆ به آنها ØŒ تØول Ù…ÛŒ پذیرد . هرجانی درگیتی ØŒ خانه اوست . خدا ØŒ یا« بÙÙ† گیتی » ØŒ « خـود گـَرد » ØŒ « خود گـشـت » یا « Ùـرگـرد = Ùـروهـر» است . خودش درگیتی ØŒ درهرچیزی ØŒ خانه خودش میشود .
همه ذرات ، پریشان ، زتو ، کالیوه وشادان
همه دستک زن و گویان : که تو در« خانه » مائی
همه درنور، نهÙته . همه در لط٠تو Ø®Ùته
غلط انداز بگÙته : Ú©Ù‡ خدایا تو کجائی ØŸ
Ú†Ùˆ من این وصل بدیدم ØŒ همه Ø¢Ùاق دویدم
طلبیدم ØŒ نشنیدم Ú©Ù‡ Ú†Ù‡ بÙد نام خدائی
خدا، چیزی را Ùراسوی گوهر ٠خود ØŒ با امروقدرت ØŒ خلق نمیکند ØŒ بلکه خودش ØŒ همان چیز، میگردد . خدا ØŒ خودش ØŒ روند ٠زمان میگردد . خدا یا « سپنتا » ØŒ خودش ØŒ سپنج ( گذر، Ùˆ جشن پذیرش نوو Ø´Ú¯Ùتی ٠آنچه میآید ) میگردد . « گذر»، چهره یابیهای گوناگون ٠هستی٠خدا در روند زمان هست ØŒ نه « Ùنا Ùˆ نابودشوی » . خدا ØŒ گیتی « میگردد » . خدا ØŒ انسان ØŒ میگردد . ازاینجاست Ú©Ù‡ « جان وخرد » ØŒ مقدس هستند. ازاینجاست Ú©Ù‡ جنبش یا Øرکت ( Øرکه=ارکه ) ØŒ Ùنا وگذر نیست ØŒ بلکه جشن ٠زایش نو Ùˆ رقص هست . ازاینجاست Ú©Ù‡ زندگی درگیتی ØŒ اصالت پیدا میکند .
« وردنه » ØŒ چوبی را گویند Ú©Ù‡ چرخ ØŒ برگرد آن میگردد Ú©Ù‡ درعربی« Ù…Øور» مینامند . این« Ù…Øور چرخ نخ ریسی» را درنائینی ØŒ ارکه میخوانند Ú©Ù‡ همان « ارکه من ØŒ یا بهمن » است . بهمن ØŒ ارکه یا وردنه جهان هستی است .همچنین به چوب درازوگردی نیز Ú©Ù‡ خمیر را با آن ØŒ پهن میکنند ØŒ وردنه Ú¯Ùته میشود . گیتی ØŒ دراصل ØŒ وجودخدا ØŒ به Ø´Ú©Ù„ چانه خمیراست ØŒ Ú©Ù‡ خودرا پهـن میکند ØŒ Ùˆ گیتی میشود. جهان ØŒ نانیست Ú©Ù‡ از چانه خمیرگونه خدا ØŒ پهن ساخته شده است . در پارسی باستان به شهر نیز، « وردنه vardana Ùˆ دراوستا ورزنهverezena » Ú¯Ùته میشد ØŒ Ú©Ù‡ امروزه « برزن » شده است . برپایه این اندیشه ØŒ آئین « نان درون » درÙرهنگ ایران پیدایش یاÙت. نان درون ØŒ نمایش « گیتی » یا « شهر» است Ú©Ù‡ ازچانه خمیرخدا، به وجود آمده است. « آردی » Ú©Ù‡ ازآن ØŒ نان پخته میشود ØŒ همان « ارتا» = « آرد » هست Ú©Ù‡ خدای خوشه گندم وجو است . خوردن « نان » ØŒ غرس کردن یا کاشتن تخم خدا ØŒ در تن ٠خود بشمار میرÙت . هنوز « نان » درکردی ØŒ به معنای 1- تو نهادن 2- غرس کردن است. به خدای مادر( سیمرغ ) هزاره ها ØŒ « نا نا » Ú¯Ùته میشده است، Ú©Ù‡ امروزه به Ø´Ú©Ù„ سبک شده ٠« نـنـه » در آمده است .خدا ØŒ خمیریست Ú©Ù‡ پهن Ùˆ گرد، Ùˆ تبدیل به گیتی میشود ØŒ Ùˆ این موضوع ØŒ درÙرصت دیگر، بررسی خواهد شد . برای این خاطراست Ú©Ù‡ هنوز نیز مردم ØŒ سوگند به « نان » میخوردند.
یکی از تصویر های « پـرویـن » Ú©Ù‡ اصل جهان شمرده میشد ØŒ همین « چرخ » بود ØŒ Ùˆ ستاره هقتمین درمیانش ØŒ Ú©Ù‡ بهمن باشد ØŒ نقش همین ارکه = بهی = وردنه را بازی میکرد . وردنه ØŒ اصل دگردیسی و« متا مـÙرÙÙ€Ùز= دیگرگشتن ٠خود » است . « Ùرورد » Ú©Ù‡ پیشوند « Ùروردین » باشد ØŒ به معنای « متامـÙرÙÙ€Ùز» است، ÙˆÙرورد+ دین ØŒ به معنای « زهدان یا جای دیگرگشتن ØŒ دیگرشدن » است . Ùˆ همین واژه « Ùرورد » است Ú©Ù‡ « Ùـرگـرد، یا Ùروهر، یا Ùره وشی» شده است . سـیمـرغ یا ارتا Ùرورد ØŒ « ارتای متامÙرÙــÙز» دربÙÙ† هرانسانی است . این اصل، درتن انسانست Ú©Ù‡ پروانه= روان یا مرغ چهارپرمیشود .
درجانورشناسیZoologie ارسطو، دیده میشود که« پـروانـه» همان معنای روان psychai را دارد . واژه پسیکولوژی امروزه ØŒ Ú©Ù‡ روانشناسی باشد ØŒ ازهمین واژه ساخته شده است . روان هرانسانی ØŒ رام است ØŒ Ú©Ù‡ دراصل « مادرزندگی » شمرده میشده است ( درآثارمانی ØŒ رام = مادر زندگی ) Ú©Ù‡ نزد رومیها« ونوس Venus » Ùˆ نزد یونانیها « AphroditeاÙرودیت » خوانده میشود .
این اندیشه٠متامÙرÙÙ€Ùز، یا « Ùرا وردنه = Ùرا گردنده = Ùرگرد = Ùروهر= Ùره وشی » خدائی Ú©Ù‡ به Ø´Ú©Ù„ تخم ØŒ درجان هرانسانی Ú©Ù‡ خانه اش هست ØŒ اÙشانده میشود ØŒ هم بیان متامورÙوز خدا به گیتی ØŒ Ùˆ هم بیان متامورÙوز جانها Ùˆ انسانها ØŒ به خدا بود . پسوند« Ùره وشی » ØŒ Ú©Ù‡ « وشی» باشد، Ùˆ دراصل به معنای «خوشه » است ØŒ درتبری ØŒ به معنای « باز»، یا عقابست . خوشه ØŒ قوش ØŒ هم « واش »( گردونه درپهلوی ) وهم « وشی » ØŒ شهباز( درتبری ) میگردد . « وشتن » Ú©Ù‡ دوباره زنده شدن Ùˆ رقصیدن باشد ØŒ بیان همین « روند انتقال ØŒ ازیک Øالت به Øالت دیگر= متامـÙرÙÙ€Ùز» بود . رقص (رخس درکردی ) ØŒ به معنای پای بازی Ùˆ تکوین یابی ازنو است ( رخس درکردی این هردو معنا را دارد ) . این روند انتقال یابی گوهری، یا « خود ØŒ دیگری گشتن ØŒ خود ØŒ دیگری شدن » ØŒ Ú©Ù‡ درآئین میترائی Transitu خوانده میشد، درپدیده های طبیعی مانند : 1- کارتنک ( دیو پای ) Ùˆ2- درزنبورعسل Ùˆ3- کرم ابریشم ( دیوه ) ØŒ چشمگیر وملموس میگردید .
Ú¯Ù„ « دی به دین » Ú©Ù‡ روز 23 هرماهی میباشد ØŒ شـنـبـلـیـد است، Ùˆ درست همین شنبلید ØŒ یکی از نامهای کارتنک یا عنکبوت یا غنده است . کارتنک وزنبوز عسل Ùˆ ابریشم ( بهرامه، نام سیمرغ است ) گوهر خدائی داشتند ( دیو ØŒ دیوه ØŒ دی به دین ). این روند دگردیس شدن وجـودی ØŒ Ú†Ù‡ ازخدا به انسان ØŒ Ùˆ Ú†Ù‡ ازانسان به خدا ØŒ یک سراندیشه بنیادی بود ØŒ Ú©Ù‡ دردگردیسهائی این Øشرات ØŒ پدیدار میگردید .
خدایان نوری،درگوهرخود،درخود، بسته اند ( verschlossen )
گوهر هستی اشان ØŒ هیچگاه ازخودشان ØŒ بیرون نمیرود ØŒ Ùˆ تØول ناپذیر، به گیتی Ùˆ به انسان Ùˆ به جانور Ùˆ به گیاه هستند . آنها ØŒ Ùراسوی خود ØŒ Ùقط با امروکلمه وقدرت ØŒ چیزی را Ú©Ù‡ غیر از گوهرخودشان است ØŒ خلق میکنند ØŒ ودرقدرت و« بینش تÙتیشی » آن Ùˆ هیبت ØŒ Øضور دارند Ùˆ نزدیکند ØŒ ولی هرگز، ازخود ØŒ به دیگری ØŒ تØول نمی یابند ØŒ Ùˆ وجودشان ØŒ انتقال ناپذیر به دیگریست . ازخود، به بیرون روان شدن ØŒ ازخود ØŒ دیگری شدن ØŒ بنیاد اندیشه « عشق یا مهر» است . مسئله مهر، « ازخود، گذشتگی » نیست. مهر، گذشتن ازخود نیست ØŒ بلکه ØŒ ازخود ØŒ دیگری شدنست . سیمرغ ØŒ خدای مهر بود ØŒ چون خودش ØŒ متامÙرÙÙ€Ùز Ù…ÛŒ یاÙت Ùˆ گیتی میشد . ازخودش ØŒ نمیگذشت، بلکه این خودش بود ØŒ Ú©Ù‡ چهره دیگر به خود میگرÙت. این وجود وگوهرخود را ØŒ به گذر به بیرون ازخود، بستن ØŒ درخدایان نوری ØŒ بلاÙاصله تبدیل به « خودرا ØŒ به درون خود بستن » میگردد . آنکه تØول به دیگری نمی یابد ØŒ درخودش نیز، تØول نمی یابد. خدایان نوری ØŒ درخود ØŒ ثابت میمانند، واین ماندن دریک Øالت را ØŒ جاودانی بودن وبقا مینامند . دراینکه خود را به بیرون ازخود ØŒ Ù…ÛŒ بندند ØŒ خودشان را نه تنها از دیگران ØŒ مخÙÛŒ میسازند ØŒ بلکه از بصیرت خودشان نیز، تاریک میمانند . اینست Ú©Ù‡ این اندیشه « خود - دیگری گـردی » ØŒ یا « خود- دیگـری گشـتن » ØŒ ازخدایان ایران Ùˆ از انسانها ØŒ موجودات « خـود گـشـا » میسازد . خدایان نوری ØŒ خودگشا وراست نیستند ØŒ بلکه همیشه با Øکمت ØŒ میگویند Ùˆ میکنند . آنها Ùقط Ùراسوی گوهرخود ØŒ درقدرت خود، درعکس خود ØŒ در Ùرستاده خود ØŒ در امر خود، در هیبت خود ØŒ نمایان میشوند . درشخصی ودر کتابی ØŒ ظهور میکنند ØŒ Ùˆ آنجا نیز درخود میمانند ( دین Ùˆ آموزه ØŒ ثابت Ùˆ تغیر ناپذیر میشوند ) ØŒ ولی خود را هرگز نمیگشایند ØŒ بلکه خود را ØŒ درچیزهائی Ú©Ù‡ همگوهرشان نیست ØŒ Ù…ÛŒ نمایند . بر این اندیشه ٠« خود گشائی » است Ú©Ù‡ ØŒ ÙلسÙÙ‡ « آزادی » بنا میشود .
در« خودگشائی » ØŒ این گوهر خوداست Ú©Ù‡ تبدیل میشود. این آرمان خود گشائی ØŒ خود گشتی ØŒ خود گردی ØŒ یک پدیده خدائی شمرده میشد . ازاین رو در نامهای 1- عنکبوت Ùˆ2- کرم ابریشم Ùˆ 3- زنبورعسل ØŒ اینهمانی با خدایان ØŒ دیده میشود . خدا ØŒ عنکیوتیست Ú©Ù‡ دنیارا ØŒ ازشیره جان خود Ú©Ù‡ درتنش هست ØŒ Ù…ÛŒ تند وباÙد . خدا ØŒ تخمیست Ú©Ù‡ کرم میشود، Ùˆ بدورخودش پیله Ù…ÛŒ تند، تا درآن ØŒ تØول به پروانه بیابد . خدا ØŒ زنبورعسلیست Ú©Ù‡ روند همین تØولات را دارد .
عنکبوت ØŒ ازجمله « دیـو پـای » خوانده میشود . « دیو » ØŒ پیش ازآنکه زرتشت ØŒ آنرا زشت Ùˆ Ù†Ùرین وطرد کند ØŒ همان زنخدای ایران ( دی Ùˆ دین ØŒ دی = دین) بود . « خدای پا » ØŒ بهرام است ØŒ Ú©Ù‡ جÙت جدا ناپذیر سیمرغ، یا بهرامه ØŒ یا ارتا هست . دربهرام یشت دیده میشود Ú©Ù‡ نخست به کالبد باد شتابان وزید . این به معنای آنست Ú©Ù‡ بهرام ØŒ به باد ( وای به = سیمرغ ) متامرÙز یاÙت . بهرام Ú©Ù‡ خدای پاست ( پا دار) ØŒ اورا « پـابغ » هم مینامیدند ØŒ Ú©Ù‡ درمرور زمان ØŒ تبدیل به « بـا بـک » شده است. وای به نیز بنا بربندهش ØŒ پا Ùˆ Ú©ÙØ´ چوبینه دارد. پست باید جÙت پا درانسان ØŒ اینهمانی با جÙت بهرام Ùˆ ارتا Ùرورد داشته باشند . نام دیگر عنکبوت ØŒ شنبلید هست، Ú©Ù‡ نام گیاهیست Ú©Ù‡ اینهمانی با « دی به دین » ØŒ خدای روز 23 ØŒ اینهمانی با « دین » ØŒ خدای روز بیست Ùˆ چهارم دارد ( دی به دین = دین ) . دی ØŒ مادر هست Ùˆ دین، زهدان آبستن Ùˆ دیدن هست . پس شنبلید یا عنکبوت Ú©Ù‡ همان خدای دی Ùˆ دین هست ØŒ مادر Ùˆ زهدان آبستن است ØŒ Ú©Ù‡ کودک را درشکمش Ù…ÛŒ تند Ùˆ Ù…ÛŒ باÙد . ازآنجا Ú©Ù‡ دین ØŒ بینش زایشی نیزهست ØŒ پس « بینش Øقیقی » ØŒ بینشی است Ú©Ù‡ بÙÙ† متامرÙز درونی به هم Ù…ÛŒ باÙد . پس انسان Ú©Ù‡ وجود آبستن است ( دین دارد ) ØŒ بینش Øقیقی خود را ازگوهر جان خودش میریسد ØŒ Ùˆ Ù…ÛŒ باÙد . عنکبوت ØŒ درتبری « وند ØŒ ونـّالی » خوانده میشود Ú©Ù‡ هم به معنای باÙنده Ùˆ هم به معنای عاشق است . خدا ØŒ جولاهه ایست Ú©Ù‡ ازشیره تن خود ØŒ گیتی را Ù…ÛŒ تند Ùˆ Ù…ÛŒ ریسد Ùˆ Ù…ÛŒ باÙد . خدا ØŒ درهرجانی Ùˆ انسانی ØŒ خانه وپیله خود را ازشیره تن وگوهرخود Ù…ÛŒ تند Ùˆ درآن ØŒ میزید Ùˆ متامرÙـز Ù…ÛŒ یابد. دین یا بینش ØŒ باÙته Ùˆ ریسیده Ùˆ تنیده تن = دین ( اصل زایش وجود انسان ) است . شبکه ای Ú©Ù‡ عنکبوت Ù…ÛŒ تند ØŒ نماد٠اوج ظراÙت Ùˆ نظم Ùˆ آراستگی بود . ازاین رو به شبکه چشم ØŒ عنکبوتیه Ú¯Ùته شد . نام دیگرعنکبوت « کارتنک » است . کرو کار، به ریسمان Ú¯Ùته میشده است. درکردی ØŒ « کر» ØŒ هم به معنای ریسمان Ùˆ هم به معنای تنیده Ùˆ باÙته شده است . کارتنک ØŒ وجودیست Ú©Ù‡ ریسمان Ù…ÛŒ تند Ùˆ میباÙد . عنکبوت ØŒ سرمشق باÙـندگی بود ØŒ چون ازشیره جان خود ØŒ ریسمان میساخت، Ùˆ به هم Ù…ÛŒ باÙت . تنش را Ù…ÛŒ تنید وتبدیل به « تناو= تن + آب= تنیده Ùˆ باÙته درکردی » میکرد . تبدل تن به تناو، به تنیله ( رشته ریسیده درکردی ) ØŒ به ته نیاگ ( باÙته ) اندیشه Ùوق العاده مهم دراین تصویر بود . ما این رابطه را با پدیده « تن » ØŒ از دست داده ایم . درØالیکه این تبدیل شدن ( متامÙرÙÙ€Ùز) تن ØŒ با تناو Ùˆ باÙته ØŒ اندیشه بنیادی این جهان بینی بوده است . چنانکه درپهلوی تندیه tandih ( Ùرهنگ Ùره وشی ) به معنای 1- غنچه درآوردن 2- برگ درآوردن 3- پدیدارشدن Ú¯Ù„ Ùˆ برگ برروی شاخه است . به همین علت ØŒ نام « تنه درخت » بوجود آمده است، چون تنه درخت ØŒ تØول به شاخه Ùˆ برگ Ùˆ Ø´Ú©ÙˆÙÙ‡ Ù…ÛŒ یابد . نام دیگرعنکبوت ØŒ جولاهه هست Ú©Ù‡ دراصل بایستی به واژه « جیل» بازگردد ØŒ چون درکردی ØŒ جیلا به معنای باÙنده Ùˆ جیلابا٠، عنکبوت وجیلائی ØŒ باÙندگیست . Ùˆ درشوشتری ØŒ معنای اصلی جیل باقیمانده است Ú©Ù‡ « Ù†ÛŒ » میباشد . ازتارهای این گیاه سایبان Ùˆ جامه .. Ù…ÛŒ باÙته اند. درسجستانی ØŒ چیلک ØŒ به ریسمانی Ú¯Ùته میشود Ú©Ù‡ از Ù†ÛŒ Ùˆ جگن Ù…ÛŒ باÙند ( خمک ) . نای Ú©Ù‡ همان چیل یا گیل باشد ØŒ Ùˆ اینهمانی با زهدان دارد ØŒ با تارهای خود ØŒ خانه میباÙد . اینکه عنکبوت ØŒ همگوهر خدا شمرده میشود ØŒ برای ما Ø´Ú¯Ùت آوروØتا مسخره آمیزاست . چون ما تصویر کاملا دیگری از عنکبوت داریم ØŒ Ú©Ù‡ ازآموزشهای اسلامی Ùˆ قرآن تولید شده اند ØŒ Ùˆ این تصویر Øاکم برذهن ماست Ú©Ù‡ مارا از دیدگاه بالا ØŒ بیگانه نگاه میدارد .
دراسلام ØŒ دودید٠گوناگون به « عنکبوت » هست . یک دید ٠آشکار وعلنی درقرآنست ØŒ Ú©Ù‡ بیت عنکبوت ØŒ اوهن بیوت است . این سخن البته ØŒ درطرد جهان بینی زنخدایان Ù…Ú©Ù‡ Ú¯Ùته شده است . عنکبوت ØŒ با شیره وجود خود ØŒ خانه خود را دراین گیتی میسازد . به عبارت دیگر، خدا ØŒ گیتی Ùˆ هرجانی را با شیره تن خود Ù…ÛŒ تند Ùˆ Ù…ÛŒ باÙد، تا جهان وجان Ùˆ انسان ØŒ خانه او باشد . گیتی یا دنیا Ùˆ هرانسانی ØŒ خانه خداهست Ú©Ù‡ از شیره وجود خودش ساخته است . این تصویر، Ú©Ù‡ ساختن خانه Ùˆ شهرو مدنیت، با شیره وجود خود انسانهاباشد ØŒ برضد اÙکار قرآنی میباشد ØŒ چون عقل انسان هم Ú©Ù‡ تنی است Ú©Ù‡ ازگوهرخدا، سرشته شده ØŒ Ùˆ طبعا عنکبوتیست Ú©Ù‡ با تارهای جان خود ØŒ شهرومدنیت Ùˆ قانون Ùˆ اخلاق را Ù…ÛŒ تند Ùˆ Ù…ÛŒ باÙد . با زشت ساختن عنکبوت ØŒ چنین اندیشه ای ØŒ طرد Ùˆ زشت Ùˆ منÙورساخته میشود . در خود آیه ای Ú©Ù‡ درسوره عنکبوت درقرآن میآید ØŒ میتوان Ù¾ÛŒ برد Ú©Ù‡ Ù…Øمد ازاین تصویر خدا ØŒ میان اعراب ØŒ آگاه بوده است ØŒ Ùˆ این آیه ØŒ درست برای طرد این تصویر بوده است . دراین آیه میآید Ú©Ù‡ ( ازترجمه تÙسیرطبری دردوره سامانیان، تصØÛŒØ Øبیب یغمائی ) « مثل آن کس ها ØŒ Ú©Ù‡ بگرÙتند ازجزخدا عزّ وجل ØŒ دوستان ØŒ چون مثل غنده است – یعنی کرتینه ØŒ Ú©Ù‡ بگرÙتند خانه ØŒ Ùˆ سست ترین خانه ها ØŒ خانه غنده است، اگرچنانست Ú©Ù‡ بدانندی » . « خدا گرÙتن » ØŒ همانند « خانه گرÙتن عنکبوت » شمرده میشود . در گزیده های زاداسپرم نیز میتوان دید Ú©Ù‡ « Ø¢Ùرینش Ø¢Ùریدگان » یا گیتی ØŒ همانند با « ساختن خانه » شمرده میشود. Ùرشگرد، یا باززائی Ùˆ نوشوی گیتی ØŒ سق٠خانه گیتی هست( بخش 34 پاره 21Ùˆ 22 Ùˆ 23 Ùˆ 24 ) درکردی ØŒ به تیربزرگ سق٠، « راژ» Ùˆ کاریته Ú¯Ùته میشود ( شرÙکندی ) . Ùˆ به صخره Ùرازکوه ØŒ راز Ú¯Ùته میشود . خوارزمیها بنا برابوریØان در آثار الباقیه به روز 28 Ú©Ù‡ « رام جید » بشد، Ùˆ با مانتره سپنتا ( 29 ) Ùˆ بهرام ( 30 ) ØŒ سق٠آسمان وزمان هستد ØŒ « راث = راز» Ú¯Ùته میشود .ازاین رو در عربی به معمار، راز میگویند . درست عنکبوت برسق٠، خانه خود را Ù…ÛŒ تند . چنانکه پروین اعتصامی گوید :
ازپرده عنکبوت عبرت گیر
بر بـام و در وجود ، تاری زن
ازاین رو هست Ú©Ù‡ « دیو پای = غنده » ØŒ اینهمانی با« رام Ùˆ مانتراسپنتا » داده میشده است . عنکبوت ØŒ Ú©Ù‡ اینهمانی با خدا داده میشد ØŒ با شیره تن خود ØŒ خانه خود را میسازد. خانه ØŒ Ú©Ù‡ در پهلوی خانیک xaanikÙˆ در ایرانی قدیم ØŒ آهنه aahana ( جا ومØÙ„ نامیده ) دراصل واژه « کانیا » میباشد . کانیا kanya=ganyaهم به « Ù†ÛŒ میان خالی »، وهم به « دختر kanyaa» ( درپهلوی کانیک kanik ) میشده است . ازآنجا Ú©Ù‡ میان Ù†ÛŒ ØŒ شیرابه هست Ùˆ زهدان ØŒ « آبگاه » هست ØŒ این واژه معنای « چـشـمـه » هم داشته است . اینست Ú©Ù‡ درکردی « هانه » Ú©Ù‡ همان آهانه هخامنشی ها باشد ØŒ هم به معنای چشمه Ùˆ « خانی » ØŒ وهم به معنای خانه هست . ازاینگذشته دراصل ØŒ خانه هارا از Ù†ÛŒ میساخته اند ØŒ Ùˆ هنوز نیز دربسیاری از نقاط میسازند ( ترا Ú©Ù‡ خانه نئین است ØŒ بازی نه اینست ØŒ سعدی ) . اراین رو هما را Ú©Ù‡ درواقع همان سیمرغ میباشد ØŒ همای خانی مینامند ØŒ چون هم دختراست (زهدان زاینده ) Ùˆ هم خانه است، Ùˆ هم چشمه، وهم معدن ( کان ØŒ کانی ). این واژه را سپس دردوره مردسالاری « کانا » درÙارسی ØŒ Ùˆ « کانه» در پشتو، زشت وخوارساخته اند ØŒ ولی درعین Øال ØŒ معنای مثبت خود را نیر درپشتو همان« کانه » نگاهداشته است . چنانکه ØŒ کانه به شهپرمرغ Ùˆ بخش بالائی چهره ØŒ Ùˆ قاب آئینه یا چهارچوبه هرچیزی Ú¯Ùته میشود . درپهلوی به قنات ونهرkanaakih کانکیه Ùˆ به گنابادkanaavat Ú¯Ùته میشود Ú©Ù‡ مرکب از aavat+ kanaa باشد . آبی Ú©Ù‡ از« کانا= زهدان = کاریز= در تبری سوما = کاریز، Ú©Ù‡ همان هوم= Ù†ÛŒ باشد » بیرون میآید . این واژه دراصل وینا وت vinaavat بوده است Ú©Ù‡ « وین + آباد » باشد ØŒ Ùˆ « وین »، مانند « بینی» به معنای Ù†ÛŒ Ùˆ مجرای زایشی زن ( درکردی بیناور= Øیض ) هست . پس « خانه یا کانا، همان Ù†ÛŒ یا زهدان بوده است ØŒ Ú©Ù‡ هم چشمه است، وهم زادگاه ومرکز Ø¢Ùرینش، وهم زن است اساس واژه « خانه » به پرده عنکبوت Ú¯Ùته میشود. ازآنجا Ú©Ù‡ عنکبوت با آب آبگاهش ( کان ØŒ تن هم Ù†ÛŒ است ) خانه اش را Ù…ÛŒ تند ØŒ ازاین رو واژه « خانه = Ú©Ù‡ هم جای زندگی+ وهم سر چشمه » است ØŒ درمورد او کاملا بجا بوده است . همانگونه Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø Â« بیت » درعربی، به ویژه برای خدایان بکار برده میشده است . بیت الله ØŒ بیت العتیق ØŒ بیت المقدس ØŒ بیت اقصی ØŒ بیت ایل ( درعبری ØŒ خانه خدا ) ØŒ بیت الصنم ØŒ بیت العروس ( Ù…Ú©Ù‡ ØŒ درمکه Ú©Ù‡ عروس بوده است ØŸ ) بیت الربه (= لات ) . بیت به « گور= قبر» نیز Ú¯Ùته میشود ØŒ چون گور(= دورنگ ) اصل باز زائی شمرده میشد . ازاین رو به برج های ماه ØŒ بیت Ú¯Ùته میشود ØŒ چون ماه Ú©Ù‡ تخمست ØŒ در زهدان آن برج قرارمیگیرد . بیت ØŒ با یوغ وجÙت شدن ( تخم در زهدان ØŒ انسان درزهدان خانه ØŒ رÙتن به درون زهدان خدا= بیت الله ØŒ برای ازنو زاده شدن ) کارداشته است از این رو« بیت » ØŒ به معنای زناشوئی کردن است . از این رو نیر به دومصرع شعر، یک بیت میگویند ØŒ چون درجÙت بودن باهم ØŒ یک معنا را میدهند. خود واژه « عنکبوت » ØŒ چنانچه درسنجش با کرم ابریشم Ùˆ زنبور عسل دیده خواهد شد ØŒ بایستی مرکب از دوبخش باشد 1- عنک ØŒ Ú©Ù‡ معرب « انگ » است Ú©Ù‡ دراصل مانند « انگرا= عنقر» ØŒ معنای « Ù†ÛŒ =گلووØلق» داشته است . عنق = گردن Ùˆ عنقا = Ú©Ù‡ نام دیگر سیمرغست ØŒ هردو به معنای « Ù†ÛŒ » هستند . Ùˆ 2- پسوند « بوت » درعنکبوت ØŒ همان « بوس » است Ú©Ù‡ Ù†ÛŒ میباشد . پس عنکبوت ØŒ به معنای « نای بزرگ = Ù†Ùیر= کره نا » هست ØŒ Ú©Ù‡ اصل Ø¢Ùرینش شمرده میشده است ( مانند گئو کرنا ØŒ درمیان دریای وروکش دربندهش ). « غـÙنده » Ú©Ù‡ نام دیگر عنکبوتست ØŒ دارای خوشه معانیست Ú©Ù‡ اینهمانی با تصویر سیمرغ دارد : 1- Ù†Ùیر ØŒ Ú©Ù‡ برادرکوچک کرناست 2- گلوله خمیر نان 3- پنبه گرد Ùˆ گلوله کرده، Ú©Ù‡ ازآن رشته میریسند . یوستی gunde را « خوشه » ترجمه کرده است . « غـÙند » دارای معانی 1- گرد باهم آمده 2- پیچیده 3- جمع شده است ØŒ ودرپهلوی به لشگر وگروه ØŒ Ú¯Ù€Ùند Ú¯Ùته میشود Ú©Ù‡ معربش « جند » میباشد . ارتا خوشت Ùˆ ارتا Ùرورد ØŒ هر دو خوشه ØŒ یعنی جانان ( تخم همه جانها به هم چسیده ) هستند . « رمه » Ú©Ù‡ امروزه Ùقط به معنای « گله » کاسته شده است ØŒ نام « خوشه پروین » است ØŒ ودرواقع به معنای « Ú©Ù„ جهان ØŒ Ú©Ù„ جانها» است . « رمه » Ú¯Ùتن به مردم ØŒ به هیچ روی ØŒ بیان تØقیر آنها نیست . تن ٠خدا ØŒ پنبه یا ابریشمیست Ú©Ù‡ ازآن ØŒ جهان را میریسد Ùˆ Ù…ÛŒ باÙد . ( پنبه= پن + به = زهدان به + ابریشم = رشتن آب Ú©Ù‡ شیره وجود باشد = تن ØŒ Ù…ÛŒ تند ) .
تصویر« خدای باÙنده ØŒ خدای ریسنده ØŒ خدای دوزنده، یاجولاه » ØŒ تصویر Ùوق العاده مهمی بوده است Ú©Ù‡ رابطه مستقیم Ø¢Ùریننده با Ø¢Ùریده ØŒ رابطه مستقیم خدا با انسان وگیتی ØŒ رابطه مستقیم انسان با اندیشه ( بینش ) Ùˆ Ú¯Ùتاروکردارش را نشان میداده است . خدا ØŒ یا اصل هستی ØŒ پنبه یا پیله ابریشمیست Ú©Ù‡ پیچیده Ùˆ ریسیده Ùˆ به هم باÙته میشود، Ùˆ بینش Ùˆ جهان Ùˆ انسان Ùˆ... ØŒ جامه Ùˆ کرباس Ùˆ باÙته Ùˆ تاÙته از جان آبکی خدا هستند، Ú©Ù‡ تبدیل به نخ Ùˆ رسن Ùˆ تناو ورشته شده است . اینست Ú©Ù‡ نخ ورشته Ùˆ ریسمان Ùˆ رسن Ùˆ تناب، همه، معنای « عشق » پیدا میکنند . مثلا درسغدی ØŒ واژه پیوند ØŒ patvand معنای « رشته » را هم دارد . یا درکردی ØŒ « داو» ØŒ Ú©Ù‡ به معنای تارنخ یا مو ... هست ØŒ « داوان » ØŒ به معنای داوطلب Ùˆ خواستگار است . « داوه ستن » ØŒ Ù…ØÚ©Ù… بستن است . داو داوی ØŒ عنکبوت است . داوه ته جنوکه ØŒ گردباداست . یا« رس » ØŒ Ú©Ù‡ رشته است، Ùˆ رستن ØŒ ریسیدن است ØŒ درست واژه رسین ،« به هم چسبانیدن» است، Ùˆ رسکاو، به معنای « به وجود آمدن طبیعی » است ØŒ چون به وجود آمدن ØŒ در راستای به هم باÙتن Ùˆ به هم رشتن ØŒ درک میشد .عشق، نخ Ùˆ ریسمان Ùˆ رسن Ùˆ رشته است . این اندیشه در ادبیات ایران ØŒ زنده باقی میماند. چنانکه مولوی گوید :
جنون عشق ، به از صد هزار گردون عقل
که عقل ، دعوی « سر» کرد و عشق ، بی سروپاست
هرآنکه سربـودش ، بیم سر هـمـش باشد
Øری٠بیم نباشد ØŒ هرآنکه شیروغـاست
رود درونه ٠سم ّ الخیاط( سوراخ سوزن ) رشته عشق
که سر ندارد و بی سر، مجرد و یکتاست
قلاوزش کندش سوزن و روان کندش
که تا وصال ببخشد به پاره ها که جداست
خود نخ یا رشته ØŒ درپیچیدن Ùˆ تابیدن ØŒ نخ ویا رشته شده است، Ùˆ پیچیدن وتاب دادن Ùˆ نوسان کردن ( تاب خوردن )ØŒ همه پیکریابی عشق بودند. اینست Ú©Ù‡ واژه های مربوط به نخ Ùˆ ریسمان ØŒ معمولا معنای پیچیدن Ùˆ گشتن را هم دارند . چنانچه « جول» Ú©Ù‡ واژه« جولاه » ازآن ساخته شده ØŒ هم به معنای ریسمان است Ùˆ هم به معنای « طوا٠کردن ØŒ گشتن ØŒ گرد برآمدن = جولان » میباشد . Øتا به عقل Ùˆ عزم Ùˆ آهنگ ØŒ نیز جول Ú¯Ùته میشود ØŒ چون عقل واراده ØŒ اصل باÙنده Ùˆ یا بهم باÙته، شمرده میشدند .
ازاین رو ØŒ باد ( وای به= رام ) Ú©Ù‡ درواقع گرد باد بوده است ( در رام یشت ) ØŒ Ùˆ پیکر یابی « جان وعشق باهمست » ØŒ درکردی به معنای « پیچ » است . باد (Ú©Ù‡ جان است) ØŒ Ù…ÛŒ پیچد ( باد، عشق است. جان Ùˆ عشق درÙرهنگ ایران یک گوهرند ) . اینست Ú©Ù‡ درکردی ØŒ باداک ØŒ به گیاه پیچک ( مهربانک ) Ú¯Ùته میشود Ùˆ بادان به معنای « تاب دادن » است . باد در سغدی به معنای « Ø±ÙˆØ Â» هست . Ù‡Ùتواد ØŒ به معنای « Ù‡Ùت جان ÙˆØ±ÙˆØ ØŒ یا Ù‡Ùت عشق» هست . باد Ú©Ù‡ همان دم یا جان است ØŒ تبدیل به نخ یا « غزل = ریسمان » میشود . غزل Øریر، به ابریشم رشته شده Ú¯Ùته میشود. غزل قطن ØŒ کتان رشته شده است . ازآنجا Ú©Ù‡ نخ = غزل ØŒ پیکر یابی پدیده عشق است ØŒ درست همین واژه است Ú©Ù‡ « غزل lyrik » شده است . درعربی ØŒ غزل، Øدیث زنان Ùˆ Øدیث عشق ایشان کردن است . غزل ØŒ رشته Ùˆ نخ ØŒ درست معنای سرودن از عشق زنان را Ù…ÛŒ یابد. غزلباÙÛŒ وغزلسرائی ØŒ Øدیث عشق است ØŒ Ùˆ البته دراصل ØŒ Øدیث عشق به سیمرغ ØŒ درعشق به هرزنی بازتابیده میشود ØŒ چون « غز+ ال » ØŒ همان پیله ابریشم زنخدا هست ( غز= Ù‚Ú˜= کج ØŒ همان Ú©Ú†Ù‡ یا دوشیزه با کره هست ) . درعشق به زن ØŒ عشق به سیمرغ نیز هست ØŒ چون ازپنبه Ùˆ ابریشم وجود سیمرغ ØŒ رشته شده است . اینست Ú©Ù‡ هر غزلی درادبیات ایران ØŒ نهÙته بیان « عشق به سیمرغ یا خرّم یا Ùرّخ » هست، ازاین رومعانی غزل ØŒ دورویه Ùˆ مبهم است .
مولوی میگوید :
بـود کان غزل درسوزن نگنجد، کین دمت ، غزل است
( دم = غزل = نخ )
Ú©Ù‡ میریسی ز پنبه تن ØŒ Ú©Ù‡ باÙÛŒ Øله ادکن
لباس Øله ادکن ØŒ ز « غزل پنبکی » ناید
مگراین پنبه ، ابریشم شود زاکسیر آن مخزن
Ú†Ùˆ ابریشم شوی ØŒ آید وریشم ØŒ تاب Ù ÙˆØÛŒ او
تراگوی بریس اکنون ØŒ بدم پیغام مستØسن
Øله ØŒ به جامه ابریشم Ú¯Ùته میشده است ØŒ ولی Øله دراصل ØŒ زنبیلی بوده است Ú©Ù‡ از Ù†ÛŒ Ù…ÛŒ باÙته اند ØŒ Ùˆ معنای خانه ومنزل را هم دارد . علت این بوده است Ú©Ù‡ خانه هارا نخست ØŒ ازنی میساخته اند. هنوزهم دربسیاری از نقاط ØŒ خانه ازنی میسازند . چون از تارهای Ù†ÛŒ ØŒ جامه میساخته اند و« نای به» Ú©Ù‡ سیمرغ ( بهرامه ) باشد ØŒ اینهمانی با « پیله ابریشم » نیز داشته است ØŒ سپس به ابریشم اطلاق شده است .ازآنجا Ú©Ù‡ عنکبوت وکرم ابریشم با آب دهان خود ØŒ خانه خود را میریسند ØŒ به سخن Ùˆ بینشی Ú©Ù‡ ازخون دل وجان باÙته شود ØŒ Øله Ú¯Ùته میشد . Ùرّخی گوید :
با کاروان Øله برÙتم زسیستان با Øله تنیده زدل باÙته زجان
این « انتقال وجودی= یا Ùرگردی جان ØŒ به Ú¯Ùتاروکردار Ùˆ اندیشه Ùˆ اØساسات Ùˆ عواط٠و پدیده های خود داشتن ØŒ سپس آرمان ÙلسÙÙ‡ معاصر شده است ( اکزیستنسیالیسم ) . هنگامی اندیشه Ùˆ Ú¯Ùتار Ùˆ کردار، ارزش والا دارند، Ú©Ù‡ Ùرگرد ( متامـÙرÙÙ€Ùز) جان یا بÙÙ† ٠خود انسان ( Ú©Ù‡ بهمن Ùˆ هماست ) باشند . تصویر خدا به کردار جولاهه، یا باÙنده ØŒ Ú©Ù‡ عنکبوت Ùˆ کرم ابریشم بهترین نماینده این سراندیشه میباشد ØŒ چون با پدیده عشق ( نخ ØŒ ریسمان ) کار داشته است ØŒ Ùˆ رابطه Ùرگردی یا متامرÙزی خدا با گیتی وانسان را آشکارا نشان میداده است. این تصاویر درتضاد کامل با تئوری خلقت همه مذاهب نوری بوده اند، ازاین رو این تصاویرتØقیر Ùˆ زشت Ùˆ Ùراموش ساخته شده اند . ولی رد پای آنها درپدیده هائی باقی مانده است ØŒ Ú©Ù‡ اگربادقت نگریسته شود ØŒ Øکایت ازاصل خود میکنند . یکی آنکه Ø¢Ùتاب ØŒ عنکبوت زرین تار، خوانده شده است.
Ø¢Ùتاب Ú©Ù‡ ( آبیست Ú©Ù‡ درتارهای نورش، تابیده میشود ) همان « صنم » درشعرعبید زاکان میباشد، Ú©Ù‡ خدای مهردرسپهر چهارم است . Ø¢Ùتاب ØŒ خدای مهر است، واو شاهیست Ú©Ù‡ هیچ همانند با شاهان ندارد . این خانه Ú©Ù‡ سپهر چهارم باشد ØŒ Ùˆ سپهر میانی است ( چهار، میان Ù‡Ùت است ) جایگاه Øاکمیت است، ولی دراین خانه شاهی ÙˆØاکمی نیست ØŒ بلکه صنمی هست Ú©Ù‡ هم زیبا ØŒ Ùˆ هم رامشگر خوشنواز، وهم ساقی جهان است ØŒ Ùˆ همه جهان، دراثر مهر به او ØŒ لشگرو سپاه او میشوند . این تصویر آرمانی ایرانیان از Øکومت Ùˆ شاهان بوده است .
سریرگاه چهارم که « جای پادشه » است
Ùزون ز قیصرو ÙغÙور Ùˆ هرمز Ùˆ دارا
تهی زوالی و خالی ز پادشه دیدم
ولیک ، لشگرش از پیش تخت او برپا
Ùرازآن صنمی با هزار غنج Ùˆ دلال
چو دلبران دلاویزو لعبتان خطا
Ú¯Ù‡ÛŒ به زخمه سØرآÙرین زدی رگ Ú†Ù†Ú¯
Ú¯Ù‡ÛŒ گرÙته بردست ساغر صهبا
روزخورشید را سغدیها ØŒ « میر» میگÙتند، Ú©Ù‡ همان « مهر» باشد.به خورشید، سیمرغ آتشین Ùˆ سیمرغ آتشین پرنیزمیگÙته اند ( برهان قاطع ) . از برابری عنکبوت زرین تار ØŒ با صنم زیبائی Ú©Ù‡ برای همه جهان Ú†Ù†Ú¯ میزند، Ùˆ ساقی همه جهانست، با سیمرغ آتشین پر ( پر= پرتو = تار ) میتوان دید Ú©Ù‡ Ø¢Ùتاب Ùˆ عنکبوت ØŒ همان ارتا بوده است . خورشید Ú©Ù‡ سیمرغ در روز باشد ،اینهمانی با عنکبوت داده میشود ØŒ Ùˆ تارهایش، پرتو Ø¢Ùتابند. با این تارها یا پرها یا پرتوها ØŒ گیتی را به Ø´Ú©Ù„ خانه خود Ù…ÛŒ تند . گیتی ØŒ خانه ارتا هست ØŒ Ú©Ù‡ درآن زندگی میکند .
ماند به عنکبوت سطرلاب Ø¢Ùتاب
زو، ذره های لایتجزی براÙکند خاقانی
صبج چون عنکبوت اصطرالاب
برعمود زمین تنید لعاب نظامی
نظرش برÙÙ„Ú© تنید لعاب
از دم عنکبوت اصطرالاب نظامی
همچنین طبقه چهارم چشم ازطبقات چشم، عنکبوتیه نامیده شده است . چشم آسمان ، ماه است که اصل روشنی شمرده میشده است که هرروز خورشید ( خودش ) را میزائیده است . ماه ، اینهمانی با نرگس داده میشود و پروین ، نرگسه است .
از پرده عنکبوتی نرگس تو
دردل زده عنکبوت مژگان تو چنگ
« چشم » ØŒ ماهی بود Ú©Ù‡ خورشید را میزائید، Ùˆ هردو متامرÙز سیمرغ بودند، وسیمرغ یا ماه ØŒ متامرÙز بهمن بود . ونرگس ØŒ اینهمانی با چشم داشت . بالاخره ØŒ تنیدن تارعنکبوت ØŒ به معنای عشق باقی مانده است :
عشق او عنکبوت را ماند
بتنیده است تÙته ØŒ گرد دلم شهید بلخی
همچنین پرده عنکبوتیه است Ú©Ù‡ دماغ را Ù…ÛŒ پوشاند Ùˆ تاج شاهی را با باÙته خود میپوشد :
عنکبوت آمده آنگاه چو نساجی
سرهارتاجی ، پوشیده به دیباجی منوچهری
وبالاخره ØŒ ناصرخسرو ØŒ اشعارو اÙکارخود را
نیست مرا تار، مگر عنکبوت
کو زتن خویش ، شده تار ٠خویش
آنگاه مولوی ، وجود انسان را اصطرلابی میداند که پرده عنکبوتی ( شبکه ) براو نقش شده است و ازاین پرده عنکبوتیست که غیب را میشناسد :
آدم اصطرلاب اوصا٠علو ست
وص٠آدم ، مظهر آیات اوست
هرچه دروی می نماید ، عکس اوست
هم چو عکس ماه ، اندر آب جوست
برصطرلابش ، نقوش عنکبوت
بهراوصا٠ازل ، دارد ثبوت
تا زچرخ غیب Ùˆ وز « خورشید Ø±ÙˆØ Â»
عنکبوتش درس گوید ازشروØ
درادبیات ایران ØŒ هرچند دیدگاه منÙÛŒ اسلامی نسبت به تصویر عنکبوت ØŒ باقی مانده است، ولی دراین میان، نه تنها مولوی بلخی این برآیندها را باز زنده ساخته است، همچنین پروین اعتصامی ØŒ ازنو، راه به تصویر اصیل عنکبوت درÙرهنگ ایران Ú©Ù‡ زمانها Ùراموش شده بود، Ù…ÛŒ یابد، Ùˆ عنکبوت را « جولای خدا » مینامد، وسرمشق کاروکوشش میشمارد. کاهلی
عنکبوتی دید بردر، گرم کار گوشه گیرازسرد و گرم روزگار
دوک همت را بکارانداخته جز ره سعی وعمل، نشناخته
رشته هارشتی زمو باریکتر زیروبالا ، دورتر، نزدیکتر
پرده میآویخت پیدا ونهان ریسمان Ù…ÛŒ باÙت ازآب دهان
کاردانان ، کار زینسان میکنند
تا که گوئی هست،چوگان میزنند
تصویر مثبت عنکبوت در اسلام ØŒ در داستان غاری Ú©Ù‡ Ù…Øمد Ùˆ ابوبکر درگریز ازمکه درآن پنهان شده اند ØŒ نیز مانده است . هرچند این معجزه ØŒ به الله نسبت داده میشود Ú©Ù‡ به عنکبوتها امر میکند Ú©Ù‡ Ùوری بر درغارپرده به تنند ØŒ ولی درواقع ØŒ این داستان بازتاب عقیده مردمان Ù…Ú©Ù‡ درآن زمانست ØŒ Ú©Ù‡ درخود عنکبوت ØŒ گوهر خدائی میشناختند ØŒ Ùˆ نیاز به معجزه الله نبوده است .
نا کرده مکر مکیان ØŒ جان Ù…Øمد را زیان
چون عنکبوتی درمیان ، پروانه غار آمده ( خاقانی )
جالب اینجاست که تصویرعنکبوت ، تصویرپروانه را تداعی کزده است . این تداعی دراثر ارسطو نیزهست ، که ناخود آگاهانه زنبورعسل و پروانه ، همدیگر را تداعی میکنند ، و جای یکدیگرمی نشینند . یا وقتی عطار ازهمین واقعه سخن میگوید :
Øبیب، Øضرت خود را کشید بر در غار
زپرده ای که تند عنکبوت ، شادروان
پرده عنکبوت ØŒ شادروان میشود . شادروان، به « پرده درپیش درخانه شاهان » Ú¯Ùته میشده است . چون « شاد Ùˆ شاده » ØŒ نام سیمرغ یا رام بوده است . چنانچه « شادروان مروارید » ØŒ نام Ù„ØÙ† دوازدهمست Ú©Ù‡ روزه ماه ( = سیمرغ ) است . همچنین، شاد ورد ØŒ طوق Ùˆ هاله وخرمن ماه است . درسغدی به گردن ( گرد+ نا ) Ú©Ù‡ اینهمانی با رام جید دارد ØŒ شاده shade Ùˆ شادکوshadaku Ú¯Ùته میشود ( قریب ). نیایشگاه شاد یا شاده دربلخ ØŒ نیایشگاه سیمرغ بوده اند، Ùˆ هیچ ربطی به نیایشگاه بودائیان ندارد ØŒ Ùˆ برمیکیان ØŒ تولیت ( سدانی ) این نیایشگاه را داشته اند . این سیمرغ ( = عنکبوت ) بوده است، Ú©Ù‡ انسان را ازگزند جانی ( تعقیب Ù…Øمد برای کشتنش) میرهاند . البته Ù…Ùهوم « خانه= کانا » و« بیت Ú©Ù‡ همان پیت= Ùیت است» و« سرا » نیز Ú©Ù‡ اینهمانی با Ù†ÛŒ= زهدان دارند ØŒ اÙاده همین اندیشه را میکرده اند . شهر وخانه ØŒ زهدانی شمرده میشدند Ú©Ù‡ جایگاه قداست جانست Ùˆ جان درآن گزند ناپذیر میباشد .
بررسی ادامه دارد
یا « صنم Ùسپهرچهارم »
عنکبوتیست که
با تارهای تراویده ازجانش
گیتی یا خانه اش را می تند
خدای Ùدی به دین (روز23) ØŒ یا « شنبلید »
عنکبوتیست که « خانه اش، گیتی »را می تند
Metamorphos
= وردنه vartenak
متامـÙرÙÙ€Ùز = Ùـَرگـَرد= Ùروهـر
بÙـن انسان وخدا درÙرهنگ ایرانست
عنکبوت ، زنبور عسل
پروانه ، کرم ابریشم
هنگامی انسان، آبستن به اندیشه ای میشود ØŒ Ùˆ آن را میزاید Ùˆ میتواند به عبارت درآورد ØŒ Ú©Ù‡ ناگهان درجستجوهایش ØŒ به « پدیده ای ویژه، در طبیعت یا اجتماع » ØŒ برخورد کند ØŒ Ú©Ù‡ درآن پدیده ØŒ آن اندیشه ØŒ Ùوق العاده چشمگیرمیشود. دریوغ شدن آن اندیشه نهÙته وناگویا ØŒ با این پدیده نادر، آذرخش بینش ØŒ زده میشود .این یوغ ØŒ یا جÙت شدن خردÙانسان، با آن پدیده ای ویژه است ØŒ Ú©Ù‡ نهÙته Ùˆ نادانسته ØŒ آن را میجوید، Ùˆ هنگامیکه ناگهان، در دیده میاÙتد ØŒ سرچشمه زایش اندیشه ایست Ú©Ù‡ بدون این برخورد Ùˆ جÙت شدن ØŒ ناگرÙتنی ونادیدنی میماند .
سراندیشه « بستگی Ùˆ پیوستگی سراسرچیزها به هم » ØŒ درنهان ØŒ به این جستجو میکشد Ú©Ù‡ : چگونه میتواند گوهرخود ٠یک جان ØŒ چیزدیگری را، ازگوهر خود، پـدیـد آورد ØŸ چگونه میتواند« گوهر خود » ØŒ به « دیگری » منتقل شود . چگونه« خود» میتواند ØŒ تØول ٠وجودی، به اندیشه Ùˆ کردار Ùˆ Ú¯Ùتار Ùˆ اØساساتش بیابد ØŸ چگونه خوشه نخستین جهان، Ú©Ù‡ مجموعه تخمهای همه کیهانست ( ارتا Ùˆ بهمن = خوشه پروین = 6 + 1= 7) ØŒ میتواند تØول به آسمان Ùˆ زمین Ùˆ آب وگیاه Ùˆ جانور Ùˆ انسان بیابد ØŸ چگونه انسان میتواند تØول به خدا بیابد ØŸ
خدا ØŒ یا « خوشه نخستین»، هستی ٠« تØول پذیر، یا Metamorphos= دگردیس شونده= وردنه vartenak » = گردنده Ùˆ گشتی (= وشتی ) هست . ارتای خوشه ( ارتا خوشت » Ú©Ù‡ زرتشت اورا به « اردیبهشت » ØŒ کاسته است ØŒ ارتا Ùر ورد هم هست. چرا ارتا ØŒ « Ùرورد» هست ØŸ « Ùرورد »، یا « Ùرگرد » ØŒ یا « Ùروهر» یا « Ùره وشی »، نامهای Ù« اصل تØول پذیری » Ùˆ دگردیسی ØŒ یا « وردنـه » هست .ازوجود وگوهرخود او ست Ú©Ù‡ گیتی ( آسمان Ùˆ آب Ùˆ زمین Ùˆ... )ØŒ باÙته Ùˆ رشته میشود ØŒ Ùˆ به آنها ØŒ تØول Ù…ÛŒ پذیرد . هرجانی درگیتی ØŒ خانه اوست . خدا ØŒ یا« بÙÙ† گیتی » ØŒ « خـود گـَرد » ØŒ « خود گـشـت » یا « Ùـرگـرد = Ùـروهـر» است . خودش درگیتی ØŒ درهرچیزی ØŒ خانه خودش میشود .
همه ذرات ، پریشان ، زتو ، کالیوه وشادان
همه دستک زن و گویان : که تو در« خانه » مائی
همه درنور، نهÙته . همه در لط٠تو Ø®Ùته
غلط انداز بگÙته : Ú©Ù‡ خدایا تو کجائی ØŸ
Ú†Ùˆ من این وصل بدیدم ØŒ همه Ø¢Ùاق دویدم
طلبیدم ØŒ نشنیدم Ú©Ù‡ Ú†Ù‡ بÙد نام خدائی
خدا، چیزی را Ùراسوی گوهر ٠خود ØŒ با امروقدرت ØŒ خلق نمیکند ØŒ بلکه خودش ØŒ همان چیز، میگردد . خدا ØŒ خودش ØŒ روند ٠زمان میگردد . خدا یا « سپنتا » ØŒ خودش ØŒ سپنج ( گذر، Ùˆ جشن پذیرش نوو Ø´Ú¯Ùتی ٠آنچه میآید ) میگردد . « گذر»، چهره یابیهای گوناگون ٠هستی٠خدا در روند زمان هست ØŒ نه « Ùنا Ùˆ نابودشوی » . خدا ØŒ گیتی « میگردد » . خدا ØŒ انسان ØŒ میگردد . ازاینجاست Ú©Ù‡ « جان وخرد » ØŒ مقدس هستند. ازاینجاست Ú©Ù‡ جنبش یا Øرکت ( Øرکه=ارکه ) ØŒ Ùنا وگذر نیست ØŒ بلکه جشن ٠زایش نو Ùˆ رقص هست . ازاینجاست Ú©Ù‡ زندگی درگیتی ØŒ اصالت پیدا میکند .
« وردنه » ØŒ چوبی را گویند Ú©Ù‡ چرخ ØŒ برگرد آن میگردد Ú©Ù‡ درعربی« Ù…Øور» مینامند . این« Ù…Øور چرخ نخ ریسی» را درنائینی ØŒ ارکه میخوانند Ú©Ù‡ همان « ارکه من ØŒ یا بهمن » است . بهمن ØŒ ارکه یا وردنه جهان هستی است .همچنین به چوب درازوگردی نیز Ú©Ù‡ خمیر را با آن ØŒ پهن میکنند ØŒ وردنه Ú¯Ùته میشود . گیتی ØŒ دراصل ØŒ وجودخدا ØŒ به Ø´Ú©Ù„ چانه خمیراست ØŒ Ú©Ù‡ خودرا پهـن میکند ØŒ Ùˆ گیتی میشود. جهان ØŒ نانیست Ú©Ù‡ از چانه خمیرگونه خدا ØŒ پهن ساخته شده است . در پارسی باستان به شهر نیز، « وردنه vardana Ùˆ دراوستا ورزنهverezena » Ú¯Ùته میشد ØŒ Ú©Ù‡ امروزه « برزن » شده است . برپایه این اندیشه ØŒ آئین « نان درون » درÙرهنگ ایران پیدایش یاÙت. نان درون ØŒ نمایش « گیتی » یا « شهر» است Ú©Ù‡ ازچانه خمیرخدا، به وجود آمده است. « آردی » Ú©Ù‡ ازآن ØŒ نان پخته میشود ØŒ همان « ارتا» = « آرد » هست Ú©Ù‡ خدای خوشه گندم وجو است . خوردن « نان » ØŒ غرس کردن یا کاشتن تخم خدا ØŒ در تن ٠خود بشمار میرÙت . هنوز « نان » درکردی ØŒ به معنای 1- تو نهادن 2- غرس کردن است. به خدای مادر( سیمرغ ) هزاره ها ØŒ « نا نا » Ú¯Ùته میشده است، Ú©Ù‡ امروزه به Ø´Ú©Ù„ سبک شده ٠« نـنـه » در آمده است .خدا ØŒ خمیریست Ú©Ù‡ پهن Ùˆ گرد، Ùˆ تبدیل به گیتی میشود ØŒ Ùˆ این موضوع ØŒ درÙرصت دیگر، بررسی خواهد شد . برای این خاطراست Ú©Ù‡ هنوز نیز مردم ØŒ سوگند به « نان » میخوردند.
یکی از تصویر های « پـرویـن » Ú©Ù‡ اصل جهان شمرده میشد ØŒ همین « چرخ » بود ØŒ Ùˆ ستاره هقتمین درمیانش ØŒ Ú©Ù‡ بهمن باشد ØŒ نقش همین ارکه = بهی = وردنه را بازی میکرد . وردنه ØŒ اصل دگردیسی و« متا مـÙرÙÙ€Ùز= دیگرگشتن ٠خود » است . « Ùرورد » Ú©Ù‡ پیشوند « Ùروردین » باشد ØŒ به معنای « متامـÙرÙÙ€Ùز» است، ÙˆÙرورد+ دین ØŒ به معنای « زهدان یا جای دیگرگشتن ØŒ دیگرشدن » است . Ùˆ همین واژه « Ùرورد » است Ú©Ù‡ « Ùـرگـرد، یا Ùروهر، یا Ùره وشی» شده است . سـیمـرغ یا ارتا Ùرورد ØŒ « ارتای متامÙرÙــÙز» دربÙÙ† هرانسانی است . این اصل، درتن انسانست Ú©Ù‡ پروانه= روان یا مرغ چهارپرمیشود .
درجانورشناسیZoologie ارسطو، دیده میشود که« پـروانـه» همان معنای روان psychai را دارد . واژه پسیکولوژی امروزه ØŒ Ú©Ù‡ روانشناسی باشد ØŒ ازهمین واژه ساخته شده است . روان هرانسانی ØŒ رام است ØŒ Ú©Ù‡ دراصل « مادرزندگی » شمرده میشده است ( درآثارمانی ØŒ رام = مادر زندگی ) Ú©Ù‡ نزد رومیها« ونوس Venus » Ùˆ نزد یونانیها « AphroditeاÙرودیت » خوانده میشود .
این اندیشه٠متامÙرÙÙ€Ùز، یا « Ùرا وردنه = Ùرا گردنده = Ùرگرد = Ùروهر= Ùره وشی » خدائی Ú©Ù‡ به Ø´Ú©Ù„ تخم ØŒ درجان هرانسانی Ú©Ù‡ خانه اش هست ØŒ اÙشانده میشود ØŒ هم بیان متامورÙوز خدا به گیتی ØŒ Ùˆ هم بیان متامورÙوز جانها Ùˆ انسانها ØŒ به خدا بود . پسوند« Ùره وشی » ØŒ Ú©Ù‡ « وشی» باشد، Ùˆ دراصل به معنای «خوشه » است ØŒ درتبری ØŒ به معنای « باز»، یا عقابست . خوشه ØŒ قوش ØŒ هم « واش »( گردونه درپهلوی ) وهم « وشی » ØŒ شهباز( درتبری ) میگردد . « وشتن » Ú©Ù‡ دوباره زنده شدن Ùˆ رقصیدن باشد ØŒ بیان همین « روند انتقال ØŒ ازیک Øالت به Øالت دیگر= متامـÙرÙÙ€Ùز» بود . رقص (رخس درکردی ) ØŒ به معنای پای بازی Ùˆ تکوین یابی ازنو است ( رخس درکردی این هردو معنا را دارد ) . این روند انتقال یابی گوهری، یا « خود ØŒ دیگری گشتن ØŒ خود ØŒ دیگری شدن » ØŒ Ú©Ù‡ درآئین میترائی Transitu خوانده میشد، درپدیده های طبیعی مانند : 1- کارتنک ( دیو پای ) Ùˆ2- درزنبورعسل Ùˆ3- کرم ابریشم ( دیوه ) ØŒ چشمگیر وملموس میگردید .
Ú¯Ù„ « دی به دین » Ú©Ù‡ روز 23 هرماهی میباشد ØŒ شـنـبـلـیـد است، Ùˆ درست همین شنبلید ØŒ یکی از نامهای کارتنک یا عنکبوت یا غنده است . کارتنک وزنبوز عسل Ùˆ ابریشم ( بهرامه، نام سیمرغ است ) گوهر خدائی داشتند ( دیو ØŒ دیوه ØŒ دی به دین ). این روند دگردیس شدن وجـودی ØŒ Ú†Ù‡ ازخدا به انسان ØŒ Ùˆ Ú†Ù‡ ازانسان به خدا ØŒ یک سراندیشه بنیادی بود ØŒ Ú©Ù‡ دردگردیسهائی این Øشرات ØŒ پدیدار میگردید .
خدایان نوری،درگوهرخود،درخود، بسته اند ( verschlossen )
گوهر هستی اشان ØŒ هیچگاه ازخودشان ØŒ بیرون نمیرود ØŒ Ùˆ تØول ناپذیر، به گیتی Ùˆ به انسان Ùˆ به جانور Ùˆ به گیاه هستند . آنها ØŒ Ùراسوی خود ØŒ Ùقط با امروکلمه وقدرت ØŒ چیزی را Ú©Ù‡ غیر از گوهرخودشان است ØŒ خلق میکنند ØŒ ودرقدرت و« بینش تÙتیشی » آن Ùˆ هیبت ØŒ Øضور دارند Ùˆ نزدیکند ØŒ ولی هرگز، ازخود ØŒ به دیگری ØŒ تØول نمی یابند ØŒ Ùˆ وجودشان ØŒ انتقال ناپذیر به دیگریست . ازخود، به بیرون روان شدن ØŒ ازخود ØŒ دیگری شدن ØŒ بنیاد اندیشه « عشق یا مهر» است . مسئله مهر، « ازخود، گذشتگی » نیست. مهر، گذشتن ازخود نیست ØŒ بلکه ØŒ ازخود ØŒ دیگری شدنست . سیمرغ ØŒ خدای مهر بود ØŒ چون خودش ØŒ متامÙرÙÙ€Ùز Ù…ÛŒ یاÙت Ùˆ گیتی میشد . ازخودش ØŒ نمیگذشت، بلکه این خودش بود ØŒ Ú©Ù‡ چهره دیگر به خود میگرÙت. این وجود وگوهرخود را ØŒ به گذر به بیرون ازخود، بستن ØŒ درخدایان نوری ØŒ بلاÙاصله تبدیل به « خودرا ØŒ به درون خود بستن » میگردد . آنکه تØول به دیگری نمی یابد ØŒ درخودش نیز، تØول نمی یابد. خدایان نوری ØŒ درخود ØŒ ثابت میمانند، واین ماندن دریک Øالت را ØŒ جاودانی بودن وبقا مینامند . دراینکه خود را به بیرون ازخود ØŒ Ù…ÛŒ بندند ØŒ خودشان را نه تنها از دیگران ØŒ مخÙÛŒ میسازند ØŒ بلکه از بصیرت خودشان نیز، تاریک میمانند . اینست Ú©Ù‡ این اندیشه « خود - دیگری گـردی » ØŒ یا « خود- دیگـری گشـتن » ØŒ ازخدایان ایران Ùˆ از انسانها ØŒ موجودات « خـود گـشـا » میسازد . خدایان نوری ØŒ خودگشا وراست نیستند ØŒ بلکه همیشه با Øکمت ØŒ میگویند Ùˆ میکنند . آنها Ùقط Ùراسوی گوهرخود ØŒ درقدرت خود، درعکس خود ØŒ در Ùرستاده خود ØŒ در امر خود، در هیبت خود ØŒ نمایان میشوند . درشخصی ودر کتابی ØŒ ظهور میکنند ØŒ Ùˆ آنجا نیز درخود میمانند ( دین Ùˆ آموزه ØŒ ثابت Ùˆ تغیر ناپذیر میشوند ) ØŒ ولی خود را هرگز نمیگشایند ØŒ بلکه خود را ØŒ درچیزهائی Ú©Ù‡ همگوهرشان نیست ØŒ Ù…ÛŒ نمایند . بر این اندیشه ٠« خود گشائی » است Ú©Ù‡ ØŒ ÙلسÙÙ‡ « آزادی » بنا میشود .
در« خودگشائی » ØŒ این گوهر خوداست Ú©Ù‡ تبدیل میشود. این آرمان خود گشائی ØŒ خود گشتی ØŒ خود گردی ØŒ یک پدیده خدائی شمرده میشد . ازاین رو در نامهای 1- عنکبوت Ùˆ2- کرم ابریشم Ùˆ 3- زنبورعسل ØŒ اینهمانی با خدایان ØŒ دیده میشود . خدا ØŒ عنکیوتیست Ú©Ù‡ دنیارا ØŒ ازشیره جان خود Ú©Ù‡ درتنش هست ØŒ Ù…ÛŒ تند وباÙد . خدا ØŒ تخمیست Ú©Ù‡ کرم میشود، Ùˆ بدورخودش پیله Ù…ÛŒ تند، تا درآن ØŒ تØول به پروانه بیابد . خدا ØŒ زنبورعسلیست Ú©Ù‡ روند همین تØولات را دارد .
عنکبوت ØŒ ازجمله « دیـو پـای » خوانده میشود . « دیو » ØŒ پیش ازآنکه زرتشت ØŒ آنرا زشت Ùˆ Ù†Ùرین وطرد کند ØŒ همان زنخدای ایران ( دی Ùˆ دین ØŒ دی = دین) بود . « خدای پا » ØŒ بهرام است ØŒ Ú©Ù‡ جÙت جدا ناپذیر سیمرغ، یا بهرامه ØŒ یا ارتا هست . دربهرام یشت دیده میشود Ú©Ù‡ نخست به کالبد باد شتابان وزید . این به معنای آنست Ú©Ù‡ بهرام ØŒ به باد ( وای به = سیمرغ ) متامرÙز یاÙت . بهرام Ú©Ù‡ خدای پاست ( پا دار) ØŒ اورا « پـابغ » هم مینامیدند ØŒ Ú©Ù‡ درمرور زمان ØŒ تبدیل به « بـا بـک » شده است. وای به نیز بنا بربندهش ØŒ پا Ùˆ Ú©ÙØ´ چوبینه دارد. پست باید جÙت پا درانسان ØŒ اینهمانی با جÙت بهرام Ùˆ ارتا Ùرورد داشته باشند . نام دیگر عنکبوت ØŒ شنبلید هست، Ú©Ù‡ نام گیاهیست Ú©Ù‡ اینهمانی با « دی به دین » ØŒ خدای روز 23 ØŒ اینهمانی با « دین » ØŒ خدای روز بیست Ùˆ چهارم دارد ( دی به دین = دین ) . دی ØŒ مادر هست Ùˆ دین، زهدان آبستن Ùˆ دیدن هست . پس شنبلید یا عنکبوت Ú©Ù‡ همان خدای دی Ùˆ دین هست ØŒ مادر Ùˆ زهدان آبستن است ØŒ Ú©Ù‡ کودک را درشکمش Ù…ÛŒ تند Ùˆ Ù…ÛŒ باÙد . ازآنجا Ú©Ù‡ دین ØŒ بینش زایشی نیزهست ØŒ پس « بینش Øقیقی » ØŒ بینشی است Ú©Ù‡ بÙÙ† متامرÙز درونی به هم Ù…ÛŒ باÙد . پس انسان Ú©Ù‡ وجود آبستن است ( دین دارد ) ØŒ بینش Øقیقی خود را ازگوهر جان خودش میریسد ØŒ Ùˆ Ù…ÛŒ باÙد . عنکبوت ØŒ درتبری « وند ØŒ ونـّالی » خوانده میشود Ú©Ù‡ هم به معنای باÙنده Ùˆ هم به معنای عاشق است . خدا ØŒ جولاهه ایست Ú©Ù‡ ازشیره تن خود ØŒ گیتی را Ù…ÛŒ تند Ùˆ Ù…ÛŒ ریسد Ùˆ Ù…ÛŒ باÙد . خدا ØŒ درهرجانی Ùˆ انسانی ØŒ خانه وپیله خود را ازشیره تن وگوهرخود Ù…ÛŒ تند Ùˆ درآن ØŒ میزید Ùˆ متامرÙـز Ù…ÛŒ یابد. دین یا بینش ØŒ باÙته Ùˆ ریسیده Ùˆ تنیده تن = دین ( اصل زایش وجود انسان ) است . شبکه ای Ú©Ù‡ عنکبوت Ù…ÛŒ تند ØŒ نماد٠اوج ظراÙت Ùˆ نظم Ùˆ آراستگی بود . ازاین رو به شبکه چشم ØŒ عنکبوتیه Ú¯Ùته شد . نام دیگرعنکبوت « کارتنک » است . کرو کار، به ریسمان Ú¯Ùته میشده است. درکردی ØŒ « کر» ØŒ هم به معنای ریسمان Ùˆ هم به معنای تنیده Ùˆ باÙته شده است . کارتنک ØŒ وجودیست Ú©Ù‡ ریسمان Ù…ÛŒ تند Ùˆ میباÙد . عنکبوت ØŒ سرمشق باÙـندگی بود ØŒ چون ازشیره جان خود ØŒ ریسمان میساخت، Ùˆ به هم Ù…ÛŒ باÙت . تنش را Ù…ÛŒ تنید وتبدیل به « تناو= تن + آب= تنیده Ùˆ باÙته درکردی » میکرد . تبدل تن به تناو، به تنیله ( رشته ریسیده درکردی ) ØŒ به ته نیاگ ( باÙته ) اندیشه Ùوق العاده مهم دراین تصویر بود . ما این رابطه را با پدیده « تن » ØŒ از دست داده ایم . درØالیکه این تبدیل شدن ( متامÙرÙÙ€Ùز) تن ØŒ با تناو Ùˆ باÙته ØŒ اندیشه بنیادی این جهان بینی بوده است . چنانکه درپهلوی تندیه tandih ( Ùرهنگ Ùره وشی ) به معنای 1- غنچه درآوردن 2- برگ درآوردن 3- پدیدارشدن Ú¯Ù„ Ùˆ برگ برروی شاخه است . به همین علت ØŒ نام « تنه درخت » بوجود آمده است، چون تنه درخت ØŒ تØول به شاخه Ùˆ برگ Ùˆ Ø´Ú©ÙˆÙÙ‡ Ù…ÛŒ یابد . نام دیگرعنکبوت ØŒ جولاهه هست Ú©Ù‡ دراصل بایستی به واژه « جیل» بازگردد ØŒ چون درکردی ØŒ جیلا به معنای باÙنده Ùˆ جیلابا٠، عنکبوت وجیلائی ØŒ باÙندگیست . Ùˆ درشوشتری ØŒ معنای اصلی جیل باقیمانده است Ú©Ù‡ « Ù†ÛŒ » میباشد . ازتارهای این گیاه سایبان Ùˆ جامه .. Ù…ÛŒ باÙته اند. درسجستانی ØŒ چیلک ØŒ به ریسمانی Ú¯Ùته میشود Ú©Ù‡ از Ù†ÛŒ Ùˆ جگن Ù…ÛŒ باÙند ( خمک ) . نای Ú©Ù‡ همان چیل یا گیل باشد ØŒ Ùˆ اینهمانی با زهدان دارد ØŒ با تارهای خود ØŒ خانه میباÙد . اینکه عنکبوت ØŒ همگوهر خدا شمرده میشود ØŒ برای ما Ø´Ú¯Ùت آوروØتا مسخره آمیزاست . چون ما تصویر کاملا دیگری از عنکبوت داریم ØŒ Ú©Ù‡ ازآموزشهای اسلامی Ùˆ قرآن تولید شده اند ØŒ Ùˆ این تصویر Øاکم برذهن ماست Ú©Ù‡ مارا از دیدگاه بالا ØŒ بیگانه نگاه میدارد .
دراسلام ØŒ دودید٠گوناگون به « عنکبوت » هست . یک دید ٠آشکار وعلنی درقرآنست ØŒ Ú©Ù‡ بیت عنکبوت ØŒ اوهن بیوت است . این سخن البته ØŒ درطرد جهان بینی زنخدایان Ù…Ú©Ù‡ Ú¯Ùته شده است . عنکبوت ØŒ با شیره وجود خود ØŒ خانه خود را دراین گیتی میسازد . به عبارت دیگر، خدا ØŒ گیتی Ùˆ هرجانی را با شیره تن خود Ù…ÛŒ تند Ùˆ Ù…ÛŒ باÙد، تا جهان وجان Ùˆ انسان ØŒ خانه او باشد . گیتی یا دنیا Ùˆ هرانسانی ØŒ خانه خداهست Ú©Ù‡ از شیره وجود خودش ساخته است . این تصویر، Ú©Ù‡ ساختن خانه Ùˆ شهرو مدنیت، با شیره وجود خود انسانهاباشد ØŒ برضد اÙکار قرآنی میباشد ØŒ چون عقل انسان هم Ú©Ù‡ تنی است Ú©Ù‡ ازگوهرخدا، سرشته شده ØŒ Ùˆ طبعا عنکبوتیست Ú©Ù‡ با تارهای جان خود ØŒ شهرومدنیت Ùˆ قانون Ùˆ اخلاق را Ù…ÛŒ تند Ùˆ Ù…ÛŒ باÙد . با زشت ساختن عنکبوت ØŒ چنین اندیشه ای ØŒ طرد Ùˆ زشت Ùˆ منÙورساخته میشود . در خود آیه ای Ú©Ù‡ درسوره عنکبوت درقرآن میآید ØŒ میتوان Ù¾ÛŒ برد Ú©Ù‡ Ù…Øمد ازاین تصویر خدا ØŒ میان اعراب ØŒ آگاه بوده است ØŒ Ùˆ این آیه ØŒ درست برای طرد این تصویر بوده است . دراین آیه میآید Ú©Ù‡ ( ازترجمه تÙسیرطبری دردوره سامانیان، تصØÛŒØ Øبیب یغمائی ) « مثل آن کس ها ØŒ Ú©Ù‡ بگرÙتند ازجزخدا عزّ وجل ØŒ دوستان ØŒ چون مثل غنده است – یعنی کرتینه ØŒ Ú©Ù‡ بگرÙتند خانه ØŒ Ùˆ سست ترین خانه ها ØŒ خانه غنده است، اگرچنانست Ú©Ù‡ بدانندی » . « خدا گرÙتن » ØŒ همانند « خانه گرÙتن عنکبوت » شمرده میشود . در گزیده های زاداسپرم نیز میتوان دید Ú©Ù‡ « Ø¢Ùرینش Ø¢Ùریدگان » یا گیتی ØŒ همانند با « ساختن خانه » شمرده میشود. Ùرشگرد، یا باززائی Ùˆ نوشوی گیتی ØŒ سق٠خانه گیتی هست( بخش 34 پاره 21Ùˆ 22 Ùˆ 23 Ùˆ 24 ) درکردی ØŒ به تیربزرگ سق٠، « راژ» Ùˆ کاریته Ú¯Ùته میشود ( شرÙکندی ) . Ùˆ به صخره Ùرازکوه ØŒ راز Ú¯Ùته میشود . خوارزمیها بنا برابوریØان در آثار الباقیه به روز 28 Ú©Ù‡ « رام جید » بشد، Ùˆ با مانتره سپنتا ( 29 ) Ùˆ بهرام ( 30 ) ØŒ سق٠آسمان وزمان هستد ØŒ « راث = راز» Ú¯Ùته میشود .ازاین رو در عربی به معمار، راز میگویند . درست عنکبوت برسق٠، خانه خود را Ù…ÛŒ تند . چنانکه پروین اعتصامی گوید :
ازپرده عنکبوت عبرت گیر
بر بـام و در وجود ، تاری زن
ازاین رو هست Ú©Ù‡ « دیو پای = غنده » ØŒ اینهمانی با« رام Ùˆ مانتراسپنتا » داده میشده است . عنکبوت ØŒ Ú©Ù‡ اینهمانی با خدا داده میشد ØŒ با شیره تن خود ØŒ خانه خود را میسازد. خانه ØŒ Ú©Ù‡ در پهلوی خانیک xaanikÙˆ در ایرانی قدیم ØŒ آهنه aahana ( جا ومØÙ„ نامیده ) دراصل واژه « کانیا » میباشد . کانیا kanya=ganyaهم به « Ù†ÛŒ میان خالی »، وهم به « دختر kanyaa» ( درپهلوی کانیک kanik ) میشده است . ازآنجا Ú©Ù‡ میان Ù†ÛŒ ØŒ شیرابه هست Ùˆ زهدان ØŒ « آبگاه » هست ØŒ این واژه معنای « چـشـمـه » هم داشته است . اینست Ú©Ù‡ درکردی « هانه » Ú©Ù‡ همان آهانه هخامنشی ها باشد ØŒ هم به معنای چشمه Ùˆ « خانی » ØŒ وهم به معنای خانه هست . ازاینگذشته دراصل ØŒ خانه هارا از Ù†ÛŒ میساخته اند ØŒ Ùˆ هنوز نیز دربسیاری از نقاط میسازند ( ترا Ú©Ù‡ خانه نئین است ØŒ بازی نه اینست ØŒ سعدی ) . اراین رو هما را Ú©Ù‡ درواقع همان سیمرغ میباشد ØŒ همای خانی مینامند ØŒ چون هم دختراست (زهدان زاینده ) Ùˆ هم خانه است، Ùˆ هم چشمه، وهم معدن ( کان ØŒ کانی ). این واژه را سپس دردوره مردسالاری « کانا » درÙارسی ØŒ Ùˆ « کانه» در پشتو، زشت وخوارساخته اند ØŒ ولی درعین Øال ØŒ معنای مثبت خود را نیر درپشتو همان« کانه » نگاهداشته است . چنانکه ØŒ کانه به شهپرمرغ Ùˆ بخش بالائی چهره ØŒ Ùˆ قاب آئینه یا چهارچوبه هرچیزی Ú¯Ùته میشود . درپهلوی به قنات ونهرkanaakih کانکیه Ùˆ به گنابادkanaavat Ú¯Ùته میشود Ú©Ù‡ مرکب از aavat+ kanaa باشد . آبی Ú©Ù‡ از« کانا= زهدان = کاریز= در تبری سوما = کاریز، Ú©Ù‡ همان هوم= Ù†ÛŒ باشد » بیرون میآید . این واژه دراصل وینا وت vinaavat بوده است Ú©Ù‡ « وین + آباد » باشد ØŒ Ùˆ « وین »، مانند « بینی» به معنای Ù†ÛŒ Ùˆ مجرای زایشی زن ( درکردی بیناور= Øیض ) هست . پس « خانه یا کانا، همان Ù†ÛŒ یا زهدان بوده است ØŒ Ú©Ù‡ هم چشمه است، وهم زادگاه ومرکز Ø¢Ùرینش، وهم زن است اساس واژه « خانه » به پرده عنکبوت Ú¯Ùته میشود. ازآنجا Ú©Ù‡ عنکبوت با آب آبگاهش ( کان ØŒ تن هم Ù†ÛŒ است ) خانه اش را Ù…ÛŒ تند ØŒ ازاین رو واژه « خانه = Ú©Ù‡ هم جای زندگی+ وهم سر چشمه » است ØŒ درمورد او کاملا بجا بوده است . همانگونه Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø Â« بیت » درعربی، به ویژه برای خدایان بکار برده میشده است . بیت الله ØŒ بیت العتیق ØŒ بیت المقدس ØŒ بیت اقصی ØŒ بیت ایل ( درعبری ØŒ خانه خدا ) ØŒ بیت الصنم ØŒ بیت العروس ( Ù…Ú©Ù‡ ØŒ درمکه Ú©Ù‡ عروس بوده است ØŸ ) بیت الربه (= لات ) . بیت به « گور= قبر» نیز Ú¯Ùته میشود ØŒ چون گور(= دورنگ ) اصل باز زائی شمرده میشد . ازاین رو به برج های ماه ØŒ بیت Ú¯Ùته میشود ØŒ چون ماه Ú©Ù‡ تخمست ØŒ در زهدان آن برج قرارمیگیرد . بیت ØŒ با یوغ وجÙت شدن ( تخم در زهدان ØŒ انسان درزهدان خانه ØŒ رÙتن به درون زهدان خدا= بیت الله ØŒ برای ازنو زاده شدن ) کارداشته است از این رو« بیت » ØŒ به معنای زناشوئی کردن است . از این رو نیر به دومصرع شعر، یک بیت میگویند ØŒ چون درجÙت بودن باهم ØŒ یک معنا را میدهند. خود واژه « عنکبوت » ØŒ چنانچه درسنجش با کرم ابریشم Ùˆ زنبور عسل دیده خواهد شد ØŒ بایستی مرکب از دوبخش باشد 1- عنک ØŒ Ú©Ù‡ معرب « انگ » است Ú©Ù‡ دراصل مانند « انگرا= عنقر» ØŒ معنای « Ù†ÛŒ =گلووØلق» داشته است . عنق = گردن Ùˆ عنقا = Ú©Ù‡ نام دیگر سیمرغست ØŒ هردو به معنای « Ù†ÛŒ » هستند . Ùˆ 2- پسوند « بوت » درعنکبوت ØŒ همان « بوس » است Ú©Ù‡ Ù†ÛŒ میباشد . پس عنکبوت ØŒ به معنای « نای بزرگ = Ù†Ùیر= کره نا » هست ØŒ Ú©Ù‡ اصل Ø¢Ùرینش شمرده میشده است ( مانند گئو کرنا ØŒ درمیان دریای وروکش دربندهش ). « غـÙنده » Ú©Ù‡ نام دیگر عنکبوتست ØŒ دارای خوشه معانیست Ú©Ù‡ اینهمانی با تصویر سیمرغ دارد : 1- Ù†Ùیر ØŒ Ú©Ù‡ برادرکوچک کرناست 2- گلوله خمیر نان 3- پنبه گرد Ùˆ گلوله کرده، Ú©Ù‡ ازآن رشته میریسند . یوستی gunde را « خوشه » ترجمه کرده است . « غـÙند » دارای معانی 1- گرد باهم آمده 2- پیچیده 3- جمع شده است ØŒ ودرپهلوی به لشگر وگروه ØŒ Ú¯Ù€Ùند Ú¯Ùته میشود Ú©Ù‡ معربش « جند » میباشد . ارتا خوشت Ùˆ ارتا Ùرورد ØŒ هر دو خوشه ØŒ یعنی جانان ( تخم همه جانها به هم چسیده ) هستند . « رمه » Ú©Ù‡ امروزه Ùقط به معنای « گله » کاسته شده است ØŒ نام « خوشه پروین » است ØŒ ودرواقع به معنای « Ú©Ù„ جهان ØŒ Ú©Ù„ جانها» است . « رمه » Ú¯Ùتن به مردم ØŒ به هیچ روی ØŒ بیان تØقیر آنها نیست . تن ٠خدا ØŒ پنبه یا ابریشمیست Ú©Ù‡ ازآن ØŒ جهان را میریسد Ùˆ Ù…ÛŒ باÙد . ( پنبه= پن + به = زهدان به + ابریشم = رشتن آب Ú©Ù‡ شیره وجود باشد = تن ØŒ Ù…ÛŒ تند ) .
تصویر« خدای باÙنده ØŒ خدای ریسنده ØŒ خدای دوزنده، یاجولاه » ØŒ تصویر Ùوق العاده مهمی بوده است Ú©Ù‡ رابطه مستقیم Ø¢Ùریننده با Ø¢Ùریده ØŒ رابطه مستقیم خدا با انسان وگیتی ØŒ رابطه مستقیم انسان با اندیشه ( بینش ) Ùˆ Ú¯Ùتاروکردارش را نشان میداده است . خدا ØŒ یا اصل هستی ØŒ پنبه یا پیله ابریشمیست Ú©Ù‡ پیچیده Ùˆ ریسیده Ùˆ به هم باÙته میشود، Ùˆ بینش Ùˆ جهان Ùˆ انسان Ùˆ... ØŒ جامه Ùˆ کرباس Ùˆ باÙته Ùˆ تاÙته از جان آبکی خدا هستند، Ú©Ù‡ تبدیل به نخ Ùˆ رسن Ùˆ تناو ورشته شده است . اینست Ú©Ù‡ نخ ورشته Ùˆ ریسمان Ùˆ رسن Ùˆ تناب، همه، معنای « عشق » پیدا میکنند . مثلا درسغدی ØŒ واژه پیوند ØŒ patvand معنای « رشته » را هم دارد . یا درکردی ØŒ « داو» ØŒ Ú©Ù‡ به معنای تارنخ یا مو ... هست ØŒ « داوان » ØŒ به معنای داوطلب Ùˆ خواستگار است . « داوه ستن » ØŒ Ù…ØÚ©Ù… بستن است . داو داوی ØŒ عنکبوت است . داوه ته جنوکه ØŒ گردباداست . یا« رس » ØŒ Ú©Ù‡ رشته است، Ùˆ رستن ØŒ ریسیدن است ØŒ درست واژه رسین ،« به هم چسبانیدن» است، Ùˆ رسکاو، به معنای « به وجود آمدن طبیعی » است ØŒ چون به وجود آمدن ØŒ در راستای به هم باÙتن Ùˆ به هم رشتن ØŒ درک میشد .عشق، نخ Ùˆ ریسمان Ùˆ رسن Ùˆ رشته است . این اندیشه در ادبیات ایران ØŒ زنده باقی میماند. چنانکه مولوی گوید :
جنون عشق ، به از صد هزار گردون عقل
که عقل ، دعوی « سر» کرد و عشق ، بی سروپاست
هرآنکه سربـودش ، بیم سر هـمـش باشد
Øری٠بیم نباشد ØŒ هرآنکه شیروغـاست
رود درونه ٠سم ّ الخیاط( سوراخ سوزن ) رشته عشق
که سر ندارد و بی سر، مجرد و یکتاست
قلاوزش کندش سوزن و روان کندش
که تا وصال ببخشد به پاره ها که جداست
خود نخ یا رشته ØŒ درپیچیدن Ùˆ تابیدن ØŒ نخ ویا رشته شده است، Ùˆ پیچیدن وتاب دادن Ùˆ نوسان کردن ( تاب خوردن )ØŒ همه پیکریابی عشق بودند. اینست Ú©Ù‡ واژه های مربوط به نخ Ùˆ ریسمان ØŒ معمولا معنای پیچیدن Ùˆ گشتن را هم دارند . چنانچه « جول» Ú©Ù‡ واژه« جولاه » ازآن ساخته شده ØŒ هم به معنای ریسمان است Ùˆ هم به معنای « طوا٠کردن ØŒ گشتن ØŒ گرد برآمدن = جولان » میباشد . Øتا به عقل Ùˆ عزم Ùˆ آهنگ ØŒ نیز جول Ú¯Ùته میشود ØŒ چون عقل واراده ØŒ اصل باÙنده Ùˆ یا بهم باÙته، شمرده میشدند .
ازاین رو ØŒ باد ( وای به= رام ) Ú©Ù‡ درواقع گرد باد بوده است ( در رام یشت ) ØŒ Ùˆ پیکر یابی « جان وعشق باهمست » ØŒ درکردی به معنای « پیچ » است . باد (Ú©Ù‡ جان است) ØŒ Ù…ÛŒ پیچد ( باد، عشق است. جان Ùˆ عشق درÙرهنگ ایران یک گوهرند ) . اینست Ú©Ù‡ درکردی ØŒ باداک ØŒ به گیاه پیچک ( مهربانک ) Ú¯Ùته میشود Ùˆ بادان به معنای « تاب دادن » است . باد در سغدی به معنای « Ø±ÙˆØ Â» هست . Ù‡Ùتواد ØŒ به معنای « Ù‡Ùت جان ÙˆØ±ÙˆØ ØŒ یا Ù‡Ùت عشق» هست . باد Ú©Ù‡ همان دم یا جان است ØŒ تبدیل به نخ یا « غزل = ریسمان » میشود . غزل Øریر، به ابریشم رشته شده Ú¯Ùته میشود. غزل قطن ØŒ کتان رشته شده است . ازآنجا Ú©Ù‡ نخ = غزل ØŒ پیکر یابی پدیده عشق است ØŒ درست همین واژه است Ú©Ù‡ « غزل lyrik » شده است . درعربی ØŒ غزل، Øدیث زنان Ùˆ Øدیث عشق ایشان کردن است . غزل ØŒ رشته Ùˆ نخ ØŒ درست معنای سرودن از عشق زنان را Ù…ÛŒ یابد. غزلباÙÛŒ وغزلسرائی ØŒ Øدیث عشق است ØŒ Ùˆ البته دراصل ØŒ Øدیث عشق به سیمرغ ØŒ درعشق به هرزنی بازتابیده میشود ØŒ چون « غز+ ال » ØŒ همان پیله ابریشم زنخدا هست ( غز= Ù‚Ú˜= کج ØŒ همان Ú©Ú†Ù‡ یا دوشیزه با کره هست ) . درعشق به زن ØŒ عشق به سیمرغ نیز هست ØŒ چون ازپنبه Ùˆ ابریشم وجود سیمرغ ØŒ رشته شده است . اینست Ú©Ù‡ هر غزلی درادبیات ایران ØŒ نهÙته بیان « عشق به سیمرغ یا خرّم یا Ùرّخ » هست، ازاین رومعانی غزل ØŒ دورویه Ùˆ مبهم است .
مولوی میگوید :
بـود کان غزل درسوزن نگنجد، کین دمت ، غزل است
( دم = غزل = نخ )
Ú©Ù‡ میریسی ز پنبه تن ØŒ Ú©Ù‡ باÙÛŒ Øله ادکن
لباس Øله ادکن ØŒ ز « غزل پنبکی » ناید
مگراین پنبه ، ابریشم شود زاکسیر آن مخزن
Ú†Ùˆ ابریشم شوی ØŒ آید وریشم ØŒ تاب Ù ÙˆØÛŒ او
تراگوی بریس اکنون ØŒ بدم پیغام مستØسن
Øله ØŒ به جامه ابریشم Ú¯Ùته میشده است ØŒ ولی Øله دراصل ØŒ زنبیلی بوده است Ú©Ù‡ از Ù†ÛŒ Ù…ÛŒ باÙته اند ØŒ Ùˆ معنای خانه ومنزل را هم دارد . علت این بوده است Ú©Ù‡ خانه هارا نخست ØŒ ازنی میساخته اند. هنوزهم دربسیاری از نقاط ØŒ خانه ازنی میسازند . چون از تارهای Ù†ÛŒ ØŒ جامه میساخته اند و« نای به» Ú©Ù‡ سیمرغ ( بهرامه ) باشد ØŒ اینهمانی با « پیله ابریشم » نیز داشته است ØŒ سپس به ابریشم اطلاق شده است .ازآنجا Ú©Ù‡ عنکبوت وکرم ابریشم با آب دهان خود ØŒ خانه خود را میریسند ØŒ به سخن Ùˆ بینشی Ú©Ù‡ ازخون دل وجان باÙته شود ØŒ Øله Ú¯Ùته میشد . Ùرّخی گوید :
با کاروان Øله برÙتم زسیستان با Øله تنیده زدل باÙته زجان
این « انتقال وجودی= یا Ùرگردی جان ØŒ به Ú¯Ùتاروکردار Ùˆ اندیشه Ùˆ اØساسات Ùˆ عواط٠و پدیده های خود داشتن ØŒ سپس آرمان ÙلسÙÙ‡ معاصر شده است ( اکزیستنسیالیسم ) . هنگامی اندیشه Ùˆ Ú¯Ùتار Ùˆ کردار، ارزش والا دارند، Ú©Ù‡ Ùرگرد ( متامـÙرÙÙ€Ùز) جان یا بÙÙ† ٠خود انسان ( Ú©Ù‡ بهمن Ùˆ هماست ) باشند . تصویر خدا به کردار جولاهه، یا باÙنده ØŒ Ú©Ù‡ عنکبوت Ùˆ کرم ابریشم بهترین نماینده این سراندیشه میباشد ØŒ چون با پدیده عشق ( نخ ØŒ ریسمان ) کار داشته است ØŒ Ùˆ رابطه Ùرگردی یا متامرÙزی خدا با گیتی وانسان را آشکارا نشان میداده است. این تصاویر درتضاد کامل با تئوری خلقت همه مذاهب نوری بوده اند، ازاین رو این تصاویرتØقیر Ùˆ زشت Ùˆ Ùراموش ساخته شده اند . ولی رد پای آنها درپدیده هائی باقی مانده است ØŒ Ú©Ù‡ اگربادقت نگریسته شود ØŒ Øکایت ازاصل خود میکنند . یکی آنکه Ø¢Ùتاب ØŒ عنکبوت زرین تار، خوانده شده است.
Ø¢Ùتاب Ú©Ù‡ ( آبیست Ú©Ù‡ درتارهای نورش، تابیده میشود ) همان « صنم » درشعرعبید زاکان میباشد، Ú©Ù‡ خدای مهردرسپهر چهارم است . Ø¢Ùتاب ØŒ خدای مهر است، واو شاهیست Ú©Ù‡ هیچ همانند با شاهان ندارد . این خانه Ú©Ù‡ سپهر چهارم باشد ØŒ Ùˆ سپهر میانی است ( چهار، میان Ù‡Ùت است ) جایگاه Øاکمیت است، ولی دراین خانه شاهی ÙˆØاکمی نیست ØŒ بلکه صنمی هست Ú©Ù‡ هم زیبا ØŒ Ùˆ هم رامشگر خوشنواز، وهم ساقی جهان است ØŒ Ùˆ همه جهان، دراثر مهر به او ØŒ لشگرو سپاه او میشوند . این تصویر آرمانی ایرانیان از Øکومت Ùˆ شاهان بوده است .
سریرگاه چهارم که « جای پادشه » است
Ùزون ز قیصرو ÙغÙور Ùˆ هرمز Ùˆ دارا
تهی زوالی و خالی ز پادشه دیدم
ولیک ، لشگرش از پیش تخت او برپا
Ùرازآن صنمی با هزار غنج Ùˆ دلال
چو دلبران دلاویزو لعبتان خطا
Ú¯Ù‡ÛŒ به زخمه سØرآÙرین زدی رگ Ú†Ù†Ú¯
Ú¯Ù‡ÛŒ گرÙته بردست ساغر صهبا
روزخورشید را سغدیها ØŒ « میر» میگÙتند، Ú©Ù‡ همان « مهر» باشد.به خورشید، سیمرغ آتشین Ùˆ سیمرغ آتشین پرنیزمیگÙته اند ( برهان قاطع ) . از برابری عنکبوت زرین تار ØŒ با صنم زیبائی Ú©Ù‡ برای همه جهان Ú†Ù†Ú¯ میزند، Ùˆ ساقی همه جهانست، با سیمرغ آتشین پر ( پر= پرتو = تار ) میتوان دید Ú©Ù‡ Ø¢Ùتاب Ùˆ عنکبوت ØŒ همان ارتا بوده است . خورشید Ú©Ù‡ سیمرغ در روز باشد ،اینهمانی با عنکبوت داده میشود ØŒ Ùˆ تارهایش، پرتو Ø¢Ùتابند. با این تارها یا پرها یا پرتوها ØŒ گیتی را به Ø´Ú©Ù„ خانه خود Ù…ÛŒ تند . گیتی ØŒ خانه ارتا هست ØŒ Ú©Ù‡ درآن زندگی میکند .
ماند به عنکبوت سطرلاب Ø¢Ùتاب
زو، ذره های لایتجزی براÙکند خاقانی
صبج چون عنکبوت اصطرالاب
برعمود زمین تنید لعاب نظامی
نظرش برÙÙ„Ú© تنید لعاب
از دم عنکبوت اصطرالاب نظامی
همچنین طبقه چهارم چشم ازطبقات چشم، عنکبوتیه نامیده شده است . چشم آسمان ، ماه است که اصل روشنی شمرده میشده است که هرروز خورشید ( خودش ) را میزائیده است . ماه ، اینهمانی با نرگس داده میشود و پروین ، نرگسه است .
از پرده عنکبوتی نرگس تو
دردل زده عنکبوت مژگان تو چنگ
« چشم » ØŒ ماهی بود Ú©Ù‡ خورشید را میزائید، Ùˆ هردو متامرÙز سیمرغ بودند، وسیمرغ یا ماه ØŒ متامرÙز بهمن بود . ونرگس ØŒ اینهمانی با چشم داشت . بالاخره ØŒ تنیدن تارعنکبوت ØŒ به معنای عشق باقی مانده است :
عشق او عنکبوت را ماند
بتنیده است تÙته ØŒ گرد دلم شهید بلخی
همچنین پرده عنکبوتیه است Ú©Ù‡ دماغ را Ù…ÛŒ پوشاند Ùˆ تاج شاهی را با باÙته خود میپوشد :
عنکبوت آمده آنگاه چو نساجی
سرهارتاجی ، پوشیده به دیباجی منوچهری
وبالاخره ØŒ ناصرخسرو ØŒ اشعارو اÙکارخود را
نیست مرا تار، مگر عنکبوت
کو زتن خویش ، شده تار ٠خویش
آنگاه مولوی ، وجود انسان را اصطرلابی میداند که پرده عنکبوتی ( شبکه ) براو نقش شده است و ازاین پرده عنکبوتیست که غیب را میشناسد :
آدم اصطرلاب اوصا٠علو ست
وص٠آدم ، مظهر آیات اوست
هرچه دروی می نماید ، عکس اوست
هم چو عکس ماه ، اندر آب جوست
برصطرلابش ، نقوش عنکبوت
بهراوصا٠ازل ، دارد ثبوت
تا زچرخ غیب Ùˆ وز « خورشید Ø±ÙˆØ Â»
عنکبوتش درس گوید ازشروØ
درادبیات ایران ØŒ هرچند دیدگاه منÙÛŒ اسلامی نسبت به تصویر عنکبوت ØŒ باقی مانده است، ولی دراین میان، نه تنها مولوی بلخی این برآیندها را باز زنده ساخته است، همچنین پروین اعتصامی ØŒ ازنو، راه به تصویر اصیل عنکبوت درÙرهنگ ایران Ú©Ù‡ زمانها Ùراموش شده بود، Ù…ÛŒ یابد، Ùˆ عنکبوت را « جولای خدا » مینامد، وسرمشق کاروکوشش میشمارد. کاهلی
عنکبوتی دید بردر، گرم کار گوشه گیرازسرد و گرم روزگار
دوک همت را بکارانداخته جز ره سعی وعمل، نشناخته
رشته هارشتی زمو باریکتر زیروبالا ، دورتر، نزدیکتر
پرده میآویخت پیدا ونهان ریسمان Ù…ÛŒ باÙت ازآب دهان
کاردانان ، کار زینسان میکنند
تا که گوئی هست،چوگان میزنند
تصویر مثبت عنکبوت در اسلام ØŒ در داستان غاری Ú©Ù‡ Ù…Øمد Ùˆ ابوبکر درگریز ازمکه درآن پنهان شده اند ØŒ نیز مانده است . هرچند این معجزه ØŒ به الله نسبت داده میشود Ú©Ù‡ به عنکبوتها امر میکند Ú©Ù‡ Ùوری بر درغارپرده به تنند ØŒ ولی درواقع ØŒ این داستان بازتاب عقیده مردمان Ù…Ú©Ù‡ درآن زمانست ØŒ Ú©Ù‡ درخود عنکبوت ØŒ گوهر خدائی میشناختند ØŒ Ùˆ نیاز به معجزه الله نبوده است .
نا کرده مکر مکیان ØŒ جان Ù…Øمد را زیان
چون عنکبوتی درمیان ، پروانه غار آمده ( خاقانی )
جالب اینجاست که تصویرعنکبوت ، تصویرپروانه را تداعی کزده است . این تداعی دراثر ارسطو نیزهست ، که ناخود آگاهانه زنبورعسل و پروانه ، همدیگر را تداعی میکنند ، و جای یکدیگرمی نشینند . یا وقتی عطار ازهمین واقعه سخن میگوید :
Øبیب، Øضرت خود را کشید بر در غار
زپرده ای که تند عنکبوت ، شادروان
پرده عنکبوت ØŒ شادروان میشود . شادروان، به « پرده درپیش درخانه شاهان » Ú¯Ùته میشده است . چون « شاد Ùˆ شاده » ØŒ نام سیمرغ یا رام بوده است . چنانچه « شادروان مروارید » ØŒ نام Ù„ØÙ† دوازدهمست Ú©Ù‡ روزه ماه ( = سیمرغ ) است . همچنین، شاد ورد ØŒ طوق Ùˆ هاله وخرمن ماه است . درسغدی به گردن ( گرد+ نا ) Ú©Ù‡ اینهمانی با رام جید دارد ØŒ شاده shade Ùˆ شادکوshadaku Ú¯Ùته میشود ( قریب ). نیایشگاه شاد یا شاده دربلخ ØŒ نیایشگاه سیمرغ بوده اند، Ùˆ هیچ ربطی به نیایشگاه بودائیان ندارد ØŒ Ùˆ برمیکیان ØŒ تولیت ( سدانی ) این نیایشگاه را داشته اند . این سیمرغ ( = عنکبوت ) بوده است، Ú©Ù‡ انسان را ازگزند جانی ( تعقیب Ù…Øمد برای کشتنش) میرهاند . البته Ù…Ùهوم « خانه= کانا » و« بیت Ú©Ù‡ همان پیت= Ùیت است» و« سرا » نیز Ú©Ù‡ اینهمانی با Ù†ÛŒ= زهدان دارند ØŒ اÙاده همین اندیشه را میکرده اند . شهر وخانه ØŒ زهدانی شمرده میشدند Ú©Ù‡ جایگاه قداست جانست Ùˆ جان درآن گزند ناپذیر میباشد .
بررسی ادامه دارد