مقاله يكم ، منوچهر جمالى----« هــومـنـى »
در Ùرهنگ ايران ØŒ انسان ØŒ همگوهر خداست ØŒ همپرس خداست . خدا ØŒ Øتا آموزگار اوهم نيست ØŒ بلكه در ديالوگ با انسان ØŒ Ùˆ در آميخته شدن با انسان ØŒ تبديل به انسانى ميشود كه اصل معرÙت Ùˆ اندازه است .
« هــومـنـى »
نه « انسان گرائى »
نه « خليÙÙ‡ الله »
ونـه «هومنيسمHUMANISM»
نوزائى Ùرهنگى Ùˆ اجتماعى Ùˆ سياسى Ùˆ اقتصادى Ùˆ دينى Ùˆ هنرى ايران ØŒ نوزائى « بهمن » يا « هومن» است ØŒ كه هسته ژر٠هر ايرانيست . يكى از نامهاى بهمن ( = وهومن ØŒ خداى انديشه Ùˆ خنده Ùˆ همپرسى انجمنى Ùˆ آشتى دهنده اضداد ) در يسناها ØŒ « هومن » است . هومن ØŒ اصل هر اصليست . گوهر هرانسانى ØŒ اين » اصل همه اصلها « ØŒ يعنى « هومن » است . انديشه Ùˆ بينش Ùˆ اندازه ( معيارها Ùˆ ارزشها )ØŒ از اين هومن، كه بن هر انسانى است، بر ميخيزد . گوهر هر انسانى ØŒ در هركجا Ùˆ از هر جنس Ùˆ نژاد Ùˆ دينى Ùˆ طبقه اى كه باشد، بهمن يا هومن شمرده ميشود . به اØتمال بسيار قوى ØŒ واژه هومن وهومنيسم درباختر، ازهمين نام، سرچشمه گرÙته است،چون نيايشگاهاى اين خدا ØŒ زمانهاى دراز ØŒ در كرانه هاى آسياى صغير كه يونانيان در آنجا ميزيسته اند ØŒ بوده است .
Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø Â« هومنسيم »، امروزه درÙارسى به « انسان گرائى» بر گردانيده ميشود ØŒ Ùˆ نـÙقـل دهانها گرديده است . ولى بدبختانه بسيارى از اصطلاØات بنيادى در ترجمه ØŒ بارگران Ù…Øتوياتشان را ØŒ از دوش مياندازند ØŒ Ùˆ سبك Ùˆ طبعا تهى از معناى اصلى ميگردند . اين اصطلاØات، با از دست دادن ريشه هاى Ùرهنگ اصلى خود در ترجمه، ابزار Ùريبگرى Ùˆ مكارى گروههاى گوناگون در ايران ميگردند. از جمله اين اصطلاØات، همين هومنيسم است كه به انسانگرائى برگردانيده ميشود . هومنسيم در باختر ØŒ خوشه اى از معانى جدا ناپذير از هم دارد.اين Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø ØŒ هم به بررسى Ùˆ مطالعه Ùرهنگ باستانى يونان بطوركلى Ú¯Ùته ميشود ØŒ Ùˆ هم خصوصا ØŒ به تصويرى از انسان Ú¯Ùته ميشود كه دراسطوره هاى يونان پيدايش ياÙته است ØŒ Ùˆ در هنر Ùˆ ÙلسÙÙ‡ يونان ØŒ پيكر به خود گرÙته ولطي٠ساخته شده است .اين تصوير انسان را ØŒ از Ùرهنگ يونانى نميشود جراØÙ‰ كرد Ùˆ بريد ØŒ Ùˆ بريده اش را به خارج صادر كرد، وبه Ùرهنگهاى ديگر ØŒ با سريشم چسبانيد .
Ùرهنگ ØŒ روند رويشى Ùˆ جوششى يك جامعه است . اين تصوير انسان ØŒ جائى جا مياÙتد Ùˆ ريشه پيدا ميكند ،كه اين Ùرهنگ، در شكلهاى گوناگون، مرتبا پرورده Ùˆ آموخته Ùˆ امتداد داده شود. بسيج شدن Ùرهنگ يونانى از دوره رنسانس ( باز زائى ) به بعد در غرب ØŒ Ùˆ گسترش اين Ùرهنگ Ùˆ Ù†Ùوذ شديد تصوير انسانش درجهان غرب ØŒ روياروى مسيØيت Ùˆ يهوديت، Ùˆ در تنش Ùˆ كشمكش با اين دو دين سامى قرارگرÙت ØŒ Ùˆ اين تصوير انسانست كه كم كم درØقيقت، جانشين تصوير « آدم Ùˆ Øواى توراتى » شد، Ùˆ تصوير كنونىغرب از انسان ØŒ زير Ù†Ùوذ اين تصوير ØŒ پيدايش ياÙته است. اين تصوير ØŒ با زنده شدن Ùرهنگ يونانى در غرب ØŒ بسيج ساخته شد. وارد كردن Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø Ø®Ø´Ùƒ Ùˆ خالى « انسان گرائى » كه اين زمينه را از ديد مى اندازد ØŒ دردى را دوا نميكند .
ما در برابر يونان ØŒ Ùرهنگ ژر٠و مردمى Ùˆ متعالى ايران را داشتيم، Ùˆ اين Ùرهنگ ØŒ زائيده از خودى خود ما ØŒ يا از همان » هومن « بود. براى داشتن انسان گرائى يونانى ØŒ نياز به زنده ساختن « كل Ùرهنگ يونان » در ايران هست،كه اين تصوير را در اصالتش بتواند انتقال دهد . همچنين نياز به بسيج ساختن هنر Ùˆ ÙلسÙÙ‡ Ùˆ ادبيات Ùˆ موسيقى Ùˆ ÙلسÙÙ‡ جشن هاى يونان به ايران هست. ولى چنين كارى با مسئله « زدودن هويت ايرانى از ايرانيان » كار دارد كه غير ممكن است. Ùرهنگ ايران، اصل « هومن » خود را ØŒ روياروى تصوير « پرومتئوس يونانى » دارد ØŒ كه بنياد تصوير انسان در يونان بوده است. از اين رو Ùرهنگ يونان ØŒ برغم تسخير ايران بوسيله اسكندر، Ùˆ Øكومت جانشينانش ØŒ در ايرانيان « ريشه » نكرد .تصوير انسان در اديان سامى، هر چند كه اندكى باهم تÙاوت دارند ØŒ ولى در گوهرشان يكى هستتد . Ùراموش نبايد كرد كه غالبا تÙاوتهاى اندك ØŒ به ØµÙ„Ø Ùˆ آشتى نميانجامد ØŒ بلكه سائقه امتياز جوئى ØŒ از آن تÙاوت هاى نا چيز ØŒ ورطه هاى سهمناك ميسازند كه نميتوان بر روى آنها پلى زد. چنانكه اØزاب Ú†Ù¾ يا مذاهب اسلامى يا مسيØÙ‰ اگر Ú†Ù‡ باهم ØŒ مو ئى نازك ØŒ تÙاوت داشتند ØŒ دشمنان خونى هم بودند، Ùˆ آن مو تبديل به كوه ميشد . تصاوير انسان در اديان سامى، همه استوار بر تصوير « خلق آدم Ùˆ Øوا بوسيله يك خالق + Ùˆ بستن ميثاق تابعيت با اين خالق + Ùˆ گناهكار بودن انسان + قربانى خونى كردن ابراهيم » قرار دارد. همان انديشه خالق بودن ØŒ بيان « بريدگى گوهر يهوه Ùˆ پدر آسمانى Ùˆ الله » از مخلوقاتش بطوركلى ØŒ Ùˆ از انسان بطور خصوصى است. Ùˆ از آنجا كه خالق با مخلوق، همگوهر نيستند ØŒ انسان Ùˆ گيتى ØŒ اصالت ندارند ØŒ Ùˆ اصالت بينش Ùˆ اندازه گذارى ØŒ از انسان، Øذ٠شده است .
اين پيآيند مستقيم همان رابطه خالق با مخلوق، Ùˆ بريدگى گوهرى مخلوق از خالقست . Ùˆ از همين جا ØŒ تÙاوت Ø´Ú¯Ùت آور Ùرهنگ ايران از اديان سامى آغاز ميگردد ØŒ چون اين هومن يا بهمن كه اصل همه اصلها يا « بزر درون همه بزرهاست » ØŒ يك اصل پيدايشى درگوهر هر جانيست ØŒ Ùˆ برضد الله يا يهوه خالق است ،كه بريده از جهان Ùˆ انسان ØŒ Ùˆ Ùراسوى آنست . الله Ùˆ يهوه Ùˆ پدر آسمانى ØŒ همگوهر انسانها Ùˆ گيتى Ùˆ زمين نيستند .در Ùرهنگ ايران ،انسان، از خدا ØŒ خلق نميشود ØŒ بلكه از خدا ØŒ مانند گياه از تخم ØŒ پيدايش مى يابد ØŒ Ùˆ همگوهر اوست ØŒ Ùˆ همان اندازه، اصالت Ùˆ مرجعيت دارد كه خدا .Ùرهنگ يونان در باختر ØŒ در روياروئى با مسيØيت Ùˆ يهوديت ØŒ زلزله در تصوير انسانى كه مسيØيت Ùˆ يهوديت ارائه ميداد انداخت. ولى ترجمه هزاران اثر انديشمندان باختر به Ùارسى ØŒ كه استوار براين تنش Ùرهنگ يونانى با مسيØيت هستند ØŒ ودر واقع مسيØيت را به لعاب Ùˆ روكش Ùرهنگ يونان كاسته است ØŒ در ايران Ùˆ ساير كشورهاى خاور ØŒ قادر به متزلزل ساختن اسلام ØŒ Ùˆ مهار كردن آن نبوده است، Ùˆ در آينده نيز نخواهد بود. علت آن چيست ØŸ علت آنست كه نقشى را كه Ùرهنگ يونان در باختر،بازى كرده است ØŒ در شرق نميتواند بازى كند، وگرنه گوهر يهوديت Ùˆ مسيØيت Ùˆ اسلام ØŒ در برابر Ùرهنگ يونان،همسان Ùˆ همانندند . آنچه در غرب توانست مسيØيت را متزلزل سازد، وتبديل به روكش Ùˆ لعاب ظاهريش كند ØŒ چرا در مقابله با اسلام،كارآ نيست ØŸ در شرق، اين نقش را، Ùقط Ùˆ Ùقط Ùرهنگ اصيل ايران ميتواند بازى كند . جاى اÙسوس است كه اين Ùرهنگ ØŒ از درونسو ØŒ در بند Ùˆ زنجير است، Ùˆ هنوز نيز در زنجير اسارت « الهيات زرتشتى » است . درست هنگامى كه ما نياز به رستاخيز اين Ùرهنگ داشتيم، باز ابراهيم پورداود ØŒ اين Ùرهنگ را ØŒ در شكل مسخ ساخته زرتشتى اش، به مردم ايران ارائه داد .
مهرداد بهار ØŒ كه برغم زØمات Ùراوانش، هنوز پايند انديشه « روبنائى بودن اسطوره ها » بود ØŒ نميتوانست از عهده چنين كارى برآيد . همين اسطوره ها ( بندهشن = شيوه درك Ø¢Ùرينش ازجستن بن ØŒ درك جهان Ùˆ زندگى از روند رويش آنها از بن Ùˆ تخم، پيدايش نه خلقت ) شامل Ùرهنگ اصيل ايران هستند كه موبدان زرتشتى آنها را تØري٠و دستكارى كرده اند ØŒ تا انطباق به انديشه هاى تنگ Ùˆ سطØÙ‰ خود بدهند كه مى پندارند همان انديشه هاى زرتشت است ØŒ ولى از انديشه هاى زرتشت ØŒ Ùرسخها Ùاصله دارد . اينكه سرودهاى زرتشت را ميتوان بدون داستانهاى Ø¢Ùرينش ( در بندهشن Ùˆ گزيده هاى زاد اسپرم Ùˆ ونديداد Ùˆ يشتها ) Ùهميد ØŒ يك خيال پوچ است . ساير پژوهشگران ايرانى، همه در چهار ديواره برداشتهاى موبدان زرتشتى كه از دوره ساسانى به ارث برده اند ØŒ مانده اند ØŒ Ùˆ طبعا نا خود آگاهانه، باز دارنده رستاخيز Ùˆ نو زائى Ùرهنگ اصيل ايرانند . در الهيات زرتشتى ØŒ Ùرهنگ اصيل ايران ØŒ مسخ Ùˆ مثله Ùˆ كوÙته شده است .
پيش از هجوم اسلام ØŒ اين Ùرهنگ ØŒ چهارصد سال در زندان Ø®Ùقان آور Øكومت ساسانى بوده است كه در واقع چيزى جز همان Øكومت موبدان ( ولايت Ùقيه بشكل ايرانيش ) نبوده است ØŒ Ùˆ سپس ارث همان موبدان زرتشتى ØŒ به آخوندهاى شيعه در ايران رسيده است . تشيع ØŒ اسلاميست كه رنگ موبدان زرتشتى را گرÙته است . پيكار با ولايت Ùقيه Ùˆ قدرت آخوندان شيعه ØŒ پيكار با موبدان زرتشتى است ،كه شالوده انديشه هاى آنها را ريخته اند . پيكار با ولايت Ùقيه ØŒ پيكار هزاره هاست ØŒ چون ولايت Ùقيه ØŒ ريشه در هزاره ها دارد . در چهارصد سال Øكومت ساسانى ØŒ Ùرهنگ اصيل ايران ØŒ سركوب Ùˆ مسخ Ùˆ مثله شده است ØŒ Ùˆ هنوز جامعه زرتشتى در ايران Ùˆ هند وجود دارد كه ميكوشد ØŒ Ùرهنگ ايران را هميشه در چهار چوب تنگ الهيات خود زندانى كند ØŒ Ùˆ Ø®Ùقان Ùرهنگى زمان ساسانى را، نا آگاهانه ادامه ميدهد. ولى در غرب ØŒ با آمدن رنسانس ØŒ آخوندهاى آپولو Ùˆ زئوس Ùˆ دمتر Ùˆ Ø¢Ùروديت Ùˆ ... ØŒ ديگر موجود نبودند . از اين رو نوزائى Ùرهنگ ايران ØŒ Ùˆ بسيج ساختن تصوير انسانش ØŒ بايد در چهار جبهه گوناگون بجنگد :
1- در برابر تØريÙات Ùˆ سركوبى اسلام Ù¢- در برابر مسخسازى Ùˆ تØريÙات موبدان زرتشتى Ù£- در جبهه » هومنسيم يونانى « كه در همه كتابهاى ترجمه شده از غرب ØŒ نامرئى Øاضرند Û´-با روشنÙكران ايرانى ØŒ كه« انسان گرائى» برايشان يك پديده بى ريشه ميباشد ØŒ Ùˆ برضد Ùرهنگ ايرانند. اين روشنÙكران ØŒ چون پيوند با مايه هاى اصيل Ùرهنگ ندارند ØŒ نميتوانند انديشه هاى غرب را در ايران ØŒ رويا Ùˆ شكوÙا سازند . هر انديشه تازه اى را ( Øتا پست مدرنيسم را كه پيش از پيدايشش در غرب ØŒ من در ايران در آثارم ØŒ بنياد گذارده ام ) بايد در زمين Ùرهنگ خود كاشت ØŒ تا از روان Ùˆ خرد Ùˆ Ùروهر خود ØŒ برويد .
در پايان ØŒ نگاهى كوتاه به « هومن » Ùˆ « هومنى بودن انسان » ØŒ در Ùرهنگ ايران مياندازيم ØŒ Ùˆ آنرا در برابراسلام Ùˆ هومنسيم باخترى ØŒ مرزبندى ميكنيم . هومن يا بهمن ØŒ در اصل به معناى « مينوى مينو » يا « بزردرون بزر » يا « اصل درون اصل » است. بهمن ØŒ درونى ترين Ùˆ Ù…Øرمترين Ùˆ نزديكترين چيز ،به انسان، Ùˆ هسته ايست كه هستى انسان از آن ميرويد . اين بزريست كه « از خود » ØŒ ميرويد ØŒ Ùˆ تبديل به مردم = انسان ميگردد. هومن ØŒ تخم خود رو Ùˆ خود زائيست كه بن هر انسانيست . خدا كه « خوا داتا » باشد ،به معناى تخميست ( خوا = خيا = خايه = خيه ) كه خودش از خودش ميرويد . به عبارت ديگر ØŒ خودش ØŒ خودش را ميآÙريند ØŒ Ùˆ در واقع ØŒ واژه خدا ØŒ به معناى « اصل » است. هر چيزى اصيلى در Ùرهنگ ايران ØŒ خداست . در Ùرهنگ ايران ØŒ خدا ØŒ همان مينو يا بزر Ùˆ تخم خود رو شمرده ميشود. Ùرهنگ ايران از همان سپيده دم پيدايشش ØŒ به گيتى Ùˆ انسان ØŒ بدين ترتيب اصالت داد ØŒ كه تصويرى انتزاعى، از تخم يا بزر يا هسته ( است ) Ø¢Ùريد . تخمى كه از خود Ùˆ به خود ØŒ ميرويد ØŒ اصل است . Ùˆ خدا را چنين اصلى دانست كه خودش ØŒ چون از خودش ميرويد Ùˆ پيدايش مى يابد ØŒ پس خودش ØŒ اصل روشنى Ùˆ اصل خنده Ùˆ شاديست. پيدايش ØŒ برابر با روشنيست، Ùˆ شكÙتن ØŒ برابر با خنده Ùˆ شاديست. اكنون بن هر انسانى، همين بهمن يا هومنست . به عبارت ديگر ØŒ هر انسانى، اصالت دارد . هرانسانى،اصالت بينش دارد . اصالت گذاردن اندازه ( معيارها Ùˆ ارزشها + قانون + نظم ) را دارد . از اين رو ØŒ بنياد Ùرهنگ ايران، بر اصل همپرسى يا ديالوگ ميان خدا Ùˆ انسانى كه بنش بهمن يا هومنست ØŒ قرار دارد .
جمشيد كه نخستين انسان Ùˆ بن همه انسانهاست از رود آبى كه « وه دايتى » ناميده ميشود، Ùˆ نماد خداست ميگذرد، Ùˆ بهمن ØŒ خداى انديشيدن Ùˆ خنده ،از او پيدايش مى يابد ØŒ Ùˆ بلاÙاصه انسان به انجمن خدايان راه مى يابد ØŒ تا با آنها در برابرى ØŒ همپرسى كند.انسان ايرانى مانند پرومتئوس يونانى ØŒ نياز به آن ندارد كه دست به دزدى از اولومپ ØŒ بارگاه خدا ØŒ بزند كه معرÙت را از انسانها دريغ ميدارد .
انسان ايرانى نياز به آن ندارد برضد Ùرمان يهوه ØŒ از درخت معرÙت دزدى كند ( تورات ). انسان ايرانى ØŒ نياز به آن ندارد كه « خليÙÙ‡ » الله گردد . « وانى جاعل ÙÙ‰ الارض خليÙØ© - قرآن سوره بقره » ØŒ براى ايرانى Ù†ÙÙ‰ اصالت از انسان شمرده ميشود ØŒ چون خودش ØŒ همانقدر اصالت Ùˆ مرجعيت دارد كه خدايش . خليÙÙ‡ كسى بودن ØŒ Ù†ÙÙ‰ اصالت از خود است . آن بهمنى كه نگهبان Øكومت Ùˆ نظمست ØŒ بن هستى خود اوست . براى ايرانى « ولقد كرمنا بنى آدم ØŒ سوره اسراء » ØŒ كه الله كرامت به Ùرزندان بنى آدم ميدهد ØŒ Ù†ÙÙ‰ اصالت از انسانست .
چون اين كرامت كه « كرمة » باشد ØŒ همان « كرمة البيضاء » يا درخت بسيار تخمه يا « ديو دار » است كه سيمرغ Ùرازش لانه دارد، Ùˆ خودش مجموعه تخمهاى همه زندگانست Ùˆ خودش را در جهان مياÙشاند، Ùˆ اين همان كرامت Øقيقى است.اوخدائيست كه هرچه درگوهرش هست در جهان مياÙشاند . معرب اين واژه « كرمة » ØŒ « قرمطة » است ،كه نام جنبش پيروان زنخدايان در ايران ( خرمدينان ) برضد عرب Ùˆ اسلام بوده است . ازاين تخمهاكه گوهر خداست، انسان، پديد ميآيد . پس انسان ØŒ خودش تخم كرامت است . انسان ØŒ نياز به آن ندارد كه الله به او كرامتى كند . واو خود را Ùرزند آدم نميشمارد ØŒ بلكه خود را Ùرزند جمشيد Ùˆ كيومرث ميشمارد ØŒ Ùˆ كيومرث ،كه « گيا مرتن» يا گياه مردم ØŒ يا مهر گياه باشد ØŒ همآغوشى بهرام Ùˆ سيمرغست، كه بن كل كيهانست . انسان ØŒ از تخم مهر خدايان به هم ØŒ ميرويد .
خليÙÙ‡ الله شدن ØŒ استعÙا دادن از اصالت در بينش ØŒ Ùˆ اصالت در جهان آرائى است. استعÙا دادن از مرجعيت Ùˆ اصل اندازه بودنست . معرÙت ØŒ در اسطوره پرومتئوس ØŒ مانند اسطوره آدم Ùˆ Øوا در تورات ØŒ Øيله گرى Ùˆ كلاهبردارى از زئوس واز يهوه است .
در Ùرهنگ ايران ØŒ انسان ØŒ همگوهر خداست ØŒ همپرس خداست . خدا ØŒ Øتا آموزگار اوهم نيست ØŒ بلكه در ديالوگ با انسان ØŒ Ùˆ در آميخته شدن با انسان ØŒ تبديل به انسانى ميشود كه اصل معرÙت Ùˆ اندازه است . با Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø Â« انسان گرائى » كه تهى از ريشه Ùرهنگى تصوير انسانست، مشتبه سازيها Ùˆ Ùريب كاريهادرجامعه، آغازميگردد.هومنسيم را نميشود، از آيه« لقد كرمنا بنى آدم » يا ازآيه « وانى جاعل ÙÙ‰ الارض خليÙØ© » ،اÙسون كرد.درغرب نيز هومنسيم يونانى را هيچگاه به Øساب مسيØيت Ùˆ يهوديت نگذاشتند ØŒ با آنكه مهارت كاÙÙ‰ در ÙÙ† Ùˆ Ùوت « هرمنويتيك » داشتند . هومنسيم يونانى را نميتوان از چند آيه قرآن ØŒ يا بدويت عرب ØŒ بيرون كشيد . قرآن Ùˆ اسلام كه انبان ابوهريره نيست كه بتوان هر چيزى را از آن بيرون كشيد .هومنيسم كه در Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø Â« انسان گرائى » چهره كمرنگ Ùˆ بى ريشه ميشود، با اسلام، دو مقوله متÙاوتند . Ùرهنگ يونانى كه در غرب ØŒ لعاب Ùˆ روكش مسيØيت به خود زده ØŒ Ùˆ ملقمه اى ساخته كه مدرنيسم Ùˆ پست مدرنيسم ØŒ چهره تازه آنست ØŒ هرگز نميتواند در خاور ،همان نقشى را بازى كند كه درباختر بازى كرده است .
اين ملقمه يونان Ùˆ مسيØيت ØŒ هرگز نميتواند جانشين Ùرهنگ اصيل ايران درشرق گردد كه « خودى خود = هومن » ايرانيست.هومن، خودى خود ايرانيست ØŒ ولو هزار خروار خاكستروگرد از الهيات زرتشتى Ùˆ الهيات Ùˆ Ùقه اسلامى روى آن ريخته شده باشد . اسلام ØŒ اين Ùرهنگ را هزار Ùˆ چهارصد سال تا توانسته ( برغم ادعاى مكر آميز Ú¯Ùتگوى مدنيتها ! ) كوبيده Ùˆ پوشيده ØŒ چون از Ú¯Ùتگو Ùˆ همپرسى با آن ميترسد . همچنين الهيات زرتشتى، پيش از اسلام، چهارصد سال آنرا مسخ Ùˆ مثله Ùˆ تØري٠كرده است.
ولى خودى خود ايرانى كه هومنش باشد ØŒ Ùˆ هسته Ùرهنگ زاى اوست ØŒ دست نخورده بجاى مانده است ØŒ چون هومن ØŒ اندرونى ترين بخش هستى اوست كه دست هيچ مهاجمى به آن نميرسد.براى ايرانى ØŒ گرائيدن به انسان ( مردم ) ØŒ زنده كردن Ùˆ بسيج ساختن Ùˆ نوزائى همين هومن است.گرائيدن به انسان ØŒ زايانيدن خداى نهÙته در انسان از انسان ØŒ يا درك همگوهرى انسان با خدا، يا درك هم اصل بودن انسان با خداست.درياÙتن وياÙتن آنست كه انسان، خود، ميتواند قانون بگذارد،خود،معيار ارزش هاست،خود ميتواندنظم Øكومتى واقتصادى Ùˆ اجتماعى را تعيين كند.درياÙتن Ùˆ ياÙتن آنست كه هيچ مرجعى Ùراسوى اين هومن كه در ژرÙاى وجود اوست، نيست. درياÙتن Ùˆ ياÙتن اينست كه خدا، Ùقط همپرس با انسانهاست ØŒ نه Øاكم بر انسانها ØŒ ÙˆØاكميت الهى، يك دروغ بزرگست. Ùˆ بالاخره، درياÙتن وياÙتن اينست كه خدا،خوشه انسانهاست .
« هــومـنـى »
نه « انسان گرائى »
نه « خليÙÙ‡ الله »
ونـه «هومنيسمHUMANISM»
نوزائى Ùرهنگى Ùˆ اجتماعى Ùˆ سياسى Ùˆ اقتصادى Ùˆ دينى Ùˆ هنرى ايران ØŒ نوزائى « بهمن » يا « هومن» است ØŒ كه هسته ژر٠هر ايرانيست . يكى از نامهاى بهمن ( = وهومن ØŒ خداى انديشه Ùˆ خنده Ùˆ همپرسى انجمنى Ùˆ آشتى دهنده اضداد ) در يسناها ØŒ « هومن » است . هومن ØŒ اصل هر اصليست . گوهر هرانسانى ØŒ اين » اصل همه اصلها « ØŒ يعنى « هومن » است . انديشه Ùˆ بينش Ùˆ اندازه ( معيارها Ùˆ ارزشها )ØŒ از اين هومن، كه بن هر انسانى است، بر ميخيزد . گوهر هر انسانى ØŒ در هركجا Ùˆ از هر جنس Ùˆ نژاد Ùˆ دينى Ùˆ طبقه اى كه باشد، بهمن يا هومن شمرده ميشود . به اØتمال بسيار قوى ØŒ واژه هومن وهومنيسم درباختر، ازهمين نام، سرچشمه گرÙته است،چون نيايشگاهاى اين خدا ØŒ زمانهاى دراز ØŒ در كرانه هاى آسياى صغير كه يونانيان در آنجا ميزيسته اند ØŒ بوده است .
Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø Â« هومنسيم »، امروزه درÙارسى به « انسان گرائى» بر گردانيده ميشود ØŒ Ùˆ نـÙقـل دهانها گرديده است . ولى بدبختانه بسيارى از اصطلاØات بنيادى در ترجمه ØŒ بارگران Ù…Øتوياتشان را ØŒ از دوش مياندازند ØŒ Ùˆ سبك Ùˆ طبعا تهى از معناى اصلى ميگردند . اين اصطلاØات، با از دست دادن ريشه هاى Ùرهنگ اصلى خود در ترجمه، ابزار Ùريبگرى Ùˆ مكارى گروههاى گوناگون در ايران ميگردند. از جمله اين اصطلاØات، همين هومنيسم است كه به انسانگرائى برگردانيده ميشود . هومنسيم در باختر ØŒ خوشه اى از معانى جدا ناپذير از هم دارد.اين Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø ØŒ هم به بررسى Ùˆ مطالعه Ùرهنگ باستانى يونان بطوركلى Ú¯Ùته ميشود ØŒ Ùˆ هم خصوصا ØŒ به تصويرى از انسان Ú¯Ùته ميشود كه دراسطوره هاى يونان پيدايش ياÙته است ØŒ Ùˆ در هنر Ùˆ ÙلسÙÙ‡ يونان ØŒ پيكر به خود گرÙته ولطي٠ساخته شده است .اين تصوير انسان را ØŒ از Ùرهنگ يونانى نميشود جراØÙ‰ كرد Ùˆ بريد ØŒ Ùˆ بريده اش را به خارج صادر كرد، وبه Ùرهنگهاى ديگر ØŒ با سريشم چسبانيد .
Ùرهنگ ØŒ روند رويشى Ùˆ جوششى يك جامعه است . اين تصوير انسان ØŒ جائى جا مياÙتد Ùˆ ريشه پيدا ميكند ،كه اين Ùرهنگ، در شكلهاى گوناگون، مرتبا پرورده Ùˆ آموخته Ùˆ امتداد داده شود. بسيج شدن Ùرهنگ يونانى از دوره رنسانس ( باز زائى ) به بعد در غرب ØŒ Ùˆ گسترش اين Ùرهنگ Ùˆ Ù†Ùوذ شديد تصوير انسانش درجهان غرب ØŒ روياروى مسيØيت Ùˆ يهوديت، Ùˆ در تنش Ùˆ كشمكش با اين دو دين سامى قرارگرÙت ØŒ Ùˆ اين تصوير انسانست كه كم كم درØقيقت، جانشين تصوير « آدم Ùˆ Øواى توراتى » شد، Ùˆ تصوير كنونىغرب از انسان ØŒ زير Ù†Ùوذ اين تصوير ØŒ پيدايش ياÙته است. اين تصوير ØŒ با زنده شدن Ùرهنگ يونانى در غرب ØŒ بسيج ساخته شد. وارد كردن Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø Ø®Ø´Ùƒ Ùˆ خالى « انسان گرائى » كه اين زمينه را از ديد مى اندازد ØŒ دردى را دوا نميكند .
ما در برابر يونان ØŒ Ùرهنگ ژر٠و مردمى Ùˆ متعالى ايران را داشتيم، Ùˆ اين Ùرهنگ ØŒ زائيده از خودى خود ما ØŒ يا از همان » هومن « بود. براى داشتن انسان گرائى يونانى ØŒ نياز به زنده ساختن « كل Ùرهنگ يونان » در ايران هست،كه اين تصوير را در اصالتش بتواند انتقال دهد . همچنين نياز به بسيج ساختن هنر Ùˆ ÙلسÙÙ‡ Ùˆ ادبيات Ùˆ موسيقى Ùˆ ÙلسÙÙ‡ جشن هاى يونان به ايران هست. ولى چنين كارى با مسئله « زدودن هويت ايرانى از ايرانيان » كار دارد كه غير ممكن است. Ùرهنگ ايران، اصل « هومن » خود را ØŒ روياروى تصوير « پرومتئوس يونانى » دارد ØŒ كه بنياد تصوير انسان در يونان بوده است. از اين رو Ùرهنگ يونان ØŒ برغم تسخير ايران بوسيله اسكندر، Ùˆ Øكومت جانشينانش ØŒ در ايرانيان « ريشه » نكرد .تصوير انسان در اديان سامى، هر چند كه اندكى باهم تÙاوت دارند ØŒ ولى در گوهرشان يكى هستتد . Ùراموش نبايد كرد كه غالبا تÙاوتهاى اندك ØŒ به ØµÙ„Ø Ùˆ آشتى نميانجامد ØŒ بلكه سائقه امتياز جوئى ØŒ از آن تÙاوت هاى نا چيز ØŒ ورطه هاى سهمناك ميسازند كه نميتوان بر روى آنها پلى زد. چنانكه اØزاب Ú†Ù¾ يا مذاهب اسلامى يا مسيØÙ‰ اگر Ú†Ù‡ باهم ØŒ مو ئى نازك ØŒ تÙاوت داشتند ØŒ دشمنان خونى هم بودند، Ùˆ آن مو تبديل به كوه ميشد . تصاوير انسان در اديان سامى، همه استوار بر تصوير « خلق آدم Ùˆ Øوا بوسيله يك خالق + Ùˆ بستن ميثاق تابعيت با اين خالق + Ùˆ گناهكار بودن انسان + قربانى خونى كردن ابراهيم » قرار دارد. همان انديشه خالق بودن ØŒ بيان « بريدگى گوهر يهوه Ùˆ پدر آسمانى Ùˆ الله » از مخلوقاتش بطوركلى ØŒ Ùˆ از انسان بطور خصوصى است. Ùˆ از آنجا كه خالق با مخلوق، همگوهر نيستند ØŒ انسان Ùˆ گيتى ØŒ اصالت ندارند ØŒ Ùˆ اصالت بينش Ùˆ اندازه گذارى ØŒ از انسان، Øذ٠شده است .
اين پيآيند مستقيم همان رابطه خالق با مخلوق، Ùˆ بريدگى گوهرى مخلوق از خالقست . Ùˆ از همين جا ØŒ تÙاوت Ø´Ú¯Ùت آور Ùرهنگ ايران از اديان سامى آغاز ميگردد ØŒ چون اين هومن يا بهمن كه اصل همه اصلها يا « بزر درون همه بزرهاست » ØŒ يك اصل پيدايشى درگوهر هر جانيست ØŒ Ùˆ برضد الله يا يهوه خالق است ،كه بريده از جهان Ùˆ انسان ØŒ Ùˆ Ùراسوى آنست . الله Ùˆ يهوه Ùˆ پدر آسمانى ØŒ همگوهر انسانها Ùˆ گيتى Ùˆ زمين نيستند .در Ùرهنگ ايران ،انسان، از خدا ØŒ خلق نميشود ØŒ بلكه از خدا ØŒ مانند گياه از تخم ØŒ پيدايش مى يابد ØŒ Ùˆ همگوهر اوست ØŒ Ùˆ همان اندازه، اصالت Ùˆ مرجعيت دارد كه خدا .Ùرهنگ يونان در باختر ØŒ در روياروئى با مسيØيت Ùˆ يهوديت ØŒ زلزله در تصوير انسانى كه مسيØيت Ùˆ يهوديت ارائه ميداد انداخت. ولى ترجمه هزاران اثر انديشمندان باختر به Ùارسى ØŒ كه استوار براين تنش Ùرهنگ يونانى با مسيØيت هستند ØŒ ودر واقع مسيØيت را به لعاب Ùˆ روكش Ùرهنگ يونان كاسته است ØŒ در ايران Ùˆ ساير كشورهاى خاور ØŒ قادر به متزلزل ساختن اسلام ØŒ Ùˆ مهار كردن آن نبوده است، Ùˆ در آينده نيز نخواهد بود. علت آن چيست ØŸ علت آنست كه نقشى را كه Ùرهنگ يونان در باختر،بازى كرده است ØŒ در شرق نميتواند بازى كند، وگرنه گوهر يهوديت Ùˆ مسيØيت Ùˆ اسلام ØŒ در برابر Ùرهنگ يونان،همسان Ùˆ همانندند . آنچه در غرب توانست مسيØيت را متزلزل سازد، وتبديل به روكش Ùˆ لعاب ظاهريش كند ØŒ چرا در مقابله با اسلام،كارآ نيست ØŸ در شرق، اين نقش را، Ùقط Ùˆ Ùقط Ùرهنگ اصيل ايران ميتواند بازى كند . جاى اÙسوس است كه اين Ùرهنگ ØŒ از درونسو ØŒ در بند Ùˆ زنجير است، Ùˆ هنوز نيز در زنجير اسارت « الهيات زرتشتى » است . درست هنگامى كه ما نياز به رستاخيز اين Ùرهنگ داشتيم، باز ابراهيم پورداود ØŒ اين Ùرهنگ را ØŒ در شكل مسخ ساخته زرتشتى اش، به مردم ايران ارائه داد .
مهرداد بهار ØŒ كه برغم زØمات Ùراوانش، هنوز پايند انديشه « روبنائى بودن اسطوره ها » بود ØŒ نميتوانست از عهده چنين كارى برآيد . همين اسطوره ها ( بندهشن = شيوه درك Ø¢Ùرينش ازجستن بن ØŒ درك جهان Ùˆ زندگى از روند رويش آنها از بن Ùˆ تخم، پيدايش نه خلقت ) شامل Ùرهنگ اصيل ايران هستند كه موبدان زرتشتى آنها را تØري٠و دستكارى كرده اند ØŒ تا انطباق به انديشه هاى تنگ Ùˆ سطØÙ‰ خود بدهند كه مى پندارند همان انديشه هاى زرتشت است ØŒ ولى از انديشه هاى زرتشت ØŒ Ùرسخها Ùاصله دارد . اينكه سرودهاى زرتشت را ميتوان بدون داستانهاى Ø¢Ùرينش ( در بندهشن Ùˆ گزيده هاى زاد اسپرم Ùˆ ونديداد Ùˆ يشتها ) Ùهميد ØŒ يك خيال پوچ است . ساير پژوهشگران ايرانى، همه در چهار ديواره برداشتهاى موبدان زرتشتى كه از دوره ساسانى به ارث برده اند ØŒ مانده اند ØŒ Ùˆ طبعا نا خود آگاهانه، باز دارنده رستاخيز Ùˆ نو زائى Ùرهنگ اصيل ايرانند . در الهيات زرتشتى ØŒ Ùرهنگ اصيل ايران ØŒ مسخ Ùˆ مثله Ùˆ كوÙته شده است .
پيش از هجوم اسلام ØŒ اين Ùرهنگ ØŒ چهارصد سال در زندان Ø®Ùقان آور Øكومت ساسانى بوده است كه در واقع چيزى جز همان Øكومت موبدان ( ولايت Ùقيه بشكل ايرانيش ) نبوده است ØŒ Ùˆ سپس ارث همان موبدان زرتشتى ØŒ به آخوندهاى شيعه در ايران رسيده است . تشيع ØŒ اسلاميست كه رنگ موبدان زرتشتى را گرÙته است . پيكار با ولايت Ùقيه Ùˆ قدرت آخوندان شيعه ØŒ پيكار با موبدان زرتشتى است ،كه شالوده انديشه هاى آنها را ريخته اند . پيكار با ولايت Ùقيه ØŒ پيكار هزاره هاست ØŒ چون ولايت Ùقيه ØŒ ريشه در هزاره ها دارد . در چهارصد سال Øكومت ساسانى ØŒ Ùرهنگ اصيل ايران ØŒ سركوب Ùˆ مسخ Ùˆ مثله شده است ØŒ Ùˆ هنوز جامعه زرتشتى در ايران Ùˆ هند وجود دارد كه ميكوشد ØŒ Ùرهنگ ايران را هميشه در چهار چوب تنگ الهيات خود زندانى كند ØŒ Ùˆ Ø®Ùقان Ùرهنگى زمان ساسانى را، نا آگاهانه ادامه ميدهد. ولى در غرب ØŒ با آمدن رنسانس ØŒ آخوندهاى آپولو Ùˆ زئوس Ùˆ دمتر Ùˆ Ø¢Ùروديت Ùˆ ... ØŒ ديگر موجود نبودند . از اين رو نوزائى Ùرهنگ ايران ØŒ Ùˆ بسيج ساختن تصوير انسانش ØŒ بايد در چهار جبهه گوناگون بجنگد :
1- در برابر تØريÙات Ùˆ سركوبى اسلام Ù¢- در برابر مسخسازى Ùˆ تØريÙات موبدان زرتشتى Ù£- در جبهه » هومنسيم يونانى « كه در همه كتابهاى ترجمه شده از غرب ØŒ نامرئى Øاضرند Û´-با روشنÙكران ايرانى ØŒ كه« انسان گرائى» برايشان يك پديده بى ريشه ميباشد ØŒ Ùˆ برضد Ùرهنگ ايرانند. اين روشنÙكران ØŒ چون پيوند با مايه هاى اصيل Ùرهنگ ندارند ØŒ نميتوانند انديشه هاى غرب را در ايران ØŒ رويا Ùˆ شكوÙا سازند . هر انديشه تازه اى را ( Øتا پست مدرنيسم را كه پيش از پيدايشش در غرب ØŒ من در ايران در آثارم ØŒ بنياد گذارده ام ) بايد در زمين Ùرهنگ خود كاشت ØŒ تا از روان Ùˆ خرد Ùˆ Ùروهر خود ØŒ برويد .
در پايان ØŒ نگاهى كوتاه به « هومن » Ùˆ « هومنى بودن انسان » ØŒ در Ùرهنگ ايران مياندازيم ØŒ Ùˆ آنرا در برابراسلام Ùˆ هومنسيم باخترى ØŒ مرزبندى ميكنيم . هومن يا بهمن ØŒ در اصل به معناى « مينوى مينو » يا « بزردرون بزر » يا « اصل درون اصل » است. بهمن ØŒ درونى ترين Ùˆ Ù…Øرمترين Ùˆ نزديكترين چيز ،به انسان، Ùˆ هسته ايست كه هستى انسان از آن ميرويد . اين بزريست كه « از خود » ØŒ ميرويد ØŒ Ùˆ تبديل به مردم = انسان ميگردد. هومن ØŒ تخم خود رو Ùˆ خود زائيست كه بن هر انسانيست . خدا كه « خوا داتا » باشد ،به معناى تخميست ( خوا = خيا = خايه = خيه ) كه خودش از خودش ميرويد . به عبارت ديگر ØŒ خودش ØŒ خودش را ميآÙريند ØŒ Ùˆ در واقع ØŒ واژه خدا ØŒ به معناى « اصل » است. هر چيزى اصيلى در Ùرهنگ ايران ØŒ خداست . در Ùرهنگ ايران ØŒ خدا ØŒ همان مينو يا بزر Ùˆ تخم خود رو شمرده ميشود. Ùرهنگ ايران از همان سپيده دم پيدايشش ØŒ به گيتى Ùˆ انسان ØŒ بدين ترتيب اصالت داد ØŒ كه تصويرى انتزاعى، از تخم يا بزر يا هسته ( است ) Ø¢Ùريد . تخمى كه از خود Ùˆ به خود ØŒ ميرويد ØŒ اصل است . Ùˆ خدا را چنين اصلى دانست كه خودش ØŒ چون از خودش ميرويد Ùˆ پيدايش مى يابد ØŒ پس خودش ØŒ اصل روشنى Ùˆ اصل خنده Ùˆ شاديست. پيدايش ØŒ برابر با روشنيست، Ùˆ شكÙتن ØŒ برابر با خنده Ùˆ شاديست. اكنون بن هر انسانى، همين بهمن يا هومنست . به عبارت ديگر ØŒ هر انسانى، اصالت دارد . هرانسانى،اصالت بينش دارد . اصالت گذاردن اندازه ( معيارها Ùˆ ارزشها + قانون + نظم ) را دارد . از اين رو ØŒ بنياد Ùرهنگ ايران، بر اصل همپرسى يا ديالوگ ميان خدا Ùˆ انسانى كه بنش بهمن يا هومنست ØŒ قرار دارد .
جمشيد كه نخستين انسان Ùˆ بن همه انسانهاست از رود آبى كه « وه دايتى » ناميده ميشود، Ùˆ نماد خداست ميگذرد، Ùˆ بهمن ØŒ خداى انديشيدن Ùˆ خنده ،از او پيدايش مى يابد ØŒ Ùˆ بلاÙاصه انسان به انجمن خدايان راه مى يابد ØŒ تا با آنها در برابرى ØŒ همپرسى كند.انسان ايرانى مانند پرومتئوس يونانى ØŒ نياز به آن ندارد كه دست به دزدى از اولومپ ØŒ بارگاه خدا ØŒ بزند كه معرÙت را از انسانها دريغ ميدارد .
انسان ايرانى نياز به آن ندارد برضد Ùرمان يهوه ØŒ از درخت معرÙت دزدى كند ( تورات ). انسان ايرانى ØŒ نياز به آن ندارد كه « خليÙÙ‡ » الله گردد . « وانى جاعل ÙÙ‰ الارض خليÙØ© - قرآن سوره بقره » ØŒ براى ايرانى Ù†ÙÙ‰ اصالت از انسان شمرده ميشود ØŒ چون خودش ØŒ همانقدر اصالت Ùˆ مرجعيت دارد كه خدايش . خليÙÙ‡ كسى بودن ØŒ Ù†ÙÙ‰ اصالت از خود است . آن بهمنى كه نگهبان Øكومت Ùˆ نظمست ØŒ بن هستى خود اوست . براى ايرانى « ولقد كرمنا بنى آدم ØŒ سوره اسراء » ØŒ كه الله كرامت به Ùرزندان بنى آدم ميدهد ØŒ Ù†ÙÙ‰ اصالت از انسانست .
چون اين كرامت كه « كرمة » باشد ØŒ همان « كرمة البيضاء » يا درخت بسيار تخمه يا « ديو دار » است كه سيمرغ Ùرازش لانه دارد، Ùˆ خودش مجموعه تخمهاى همه زندگانست Ùˆ خودش را در جهان مياÙشاند، Ùˆ اين همان كرامت Øقيقى است.اوخدائيست كه هرچه درگوهرش هست در جهان مياÙشاند . معرب اين واژه « كرمة » ØŒ « قرمطة » است ،كه نام جنبش پيروان زنخدايان در ايران ( خرمدينان ) برضد عرب Ùˆ اسلام بوده است . ازاين تخمهاكه گوهر خداست، انسان، پديد ميآيد . پس انسان ØŒ خودش تخم كرامت است . انسان ØŒ نياز به آن ندارد كه الله به او كرامتى كند . واو خود را Ùرزند آدم نميشمارد ØŒ بلكه خود را Ùرزند جمشيد Ùˆ كيومرث ميشمارد ØŒ Ùˆ كيومرث ،كه « گيا مرتن» يا گياه مردم ØŒ يا مهر گياه باشد ØŒ همآغوشى بهرام Ùˆ سيمرغست، كه بن كل كيهانست . انسان ØŒ از تخم مهر خدايان به هم ØŒ ميرويد .
خليÙÙ‡ الله شدن ØŒ استعÙا دادن از اصالت در بينش ØŒ Ùˆ اصالت در جهان آرائى است. استعÙا دادن از مرجعيت Ùˆ اصل اندازه بودنست . معرÙت ØŒ در اسطوره پرومتئوس ØŒ مانند اسطوره آدم Ùˆ Øوا در تورات ØŒ Øيله گرى Ùˆ كلاهبردارى از زئوس واز يهوه است .
در Ùرهنگ ايران ØŒ انسان ØŒ همگوهر خداست ØŒ همپرس خداست . خدا ØŒ Øتا آموزگار اوهم نيست ØŒ بلكه در ديالوگ با انسان ØŒ Ùˆ در آميخته شدن با انسان ØŒ تبديل به انسانى ميشود كه اصل معرÙت Ùˆ اندازه است . با Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø Â« انسان گرائى » كه تهى از ريشه Ùرهنگى تصوير انسانست، مشتبه سازيها Ùˆ Ùريب كاريهادرجامعه، آغازميگردد.هومنسيم را نميشود، از آيه« لقد كرمنا بنى آدم » يا ازآيه « وانى جاعل ÙÙ‰ الارض خليÙØ© » ،اÙسون كرد.درغرب نيز هومنسيم يونانى را هيچگاه به Øساب مسيØيت Ùˆ يهوديت نگذاشتند ØŒ با آنكه مهارت كاÙÙ‰ در ÙÙ† Ùˆ Ùوت « هرمنويتيك » داشتند . هومنسيم يونانى را نميتوان از چند آيه قرآن ØŒ يا بدويت عرب ØŒ بيرون كشيد . قرآن Ùˆ اسلام كه انبان ابوهريره نيست كه بتوان هر چيزى را از آن بيرون كشيد .هومنيسم كه در Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø Â« انسان گرائى » چهره كمرنگ Ùˆ بى ريشه ميشود، با اسلام، دو مقوله متÙاوتند . Ùرهنگ يونانى كه در غرب ØŒ لعاب Ùˆ روكش مسيØيت به خود زده ØŒ Ùˆ ملقمه اى ساخته كه مدرنيسم Ùˆ پست مدرنيسم ØŒ چهره تازه آنست ØŒ هرگز نميتواند در خاور ،همان نقشى را بازى كند كه درباختر بازى كرده است .
اين ملقمه يونان Ùˆ مسيØيت ØŒ هرگز نميتواند جانشين Ùرهنگ اصيل ايران درشرق گردد كه « خودى خود = هومن » ايرانيست.هومن، خودى خود ايرانيست ØŒ ولو هزار خروار خاكستروگرد از الهيات زرتشتى Ùˆ الهيات Ùˆ Ùقه اسلامى روى آن ريخته شده باشد . اسلام ØŒ اين Ùرهنگ را هزار Ùˆ چهارصد سال تا توانسته ( برغم ادعاى مكر آميز Ú¯Ùتگوى مدنيتها ! ) كوبيده Ùˆ پوشيده ØŒ چون از Ú¯Ùتگو Ùˆ همپرسى با آن ميترسد . همچنين الهيات زرتشتى، پيش از اسلام، چهارصد سال آنرا مسخ Ùˆ مثله Ùˆ تØري٠كرده است.
ولى خودى خود ايرانى كه هومنش باشد ØŒ Ùˆ هسته Ùرهنگ زاى اوست ØŒ دست نخورده بجاى مانده است ØŒ چون هومن ØŒ اندرونى ترين بخش هستى اوست كه دست هيچ مهاجمى به آن نميرسد.براى ايرانى ØŒ گرائيدن به انسان ( مردم ) ØŒ زنده كردن Ùˆ بسيج ساختن Ùˆ نوزائى همين هومن است.گرائيدن به انسان ØŒ زايانيدن خداى نهÙته در انسان از انسان ØŒ يا درك همگوهرى انسان با خدا، يا درك هم اصل بودن انسان با خداست.درياÙتن وياÙتن آنست كه انسان، خود، ميتواند قانون بگذارد،خود،معيار ارزش هاست،خود ميتواندنظم Øكومتى واقتصادى Ùˆ اجتماعى را تعيين كند.درياÙتن Ùˆ ياÙتن آنست كه هيچ مرجعى Ùراسوى اين هومن كه در ژرÙاى وجود اوست، نيست. درياÙتن Ùˆ ياÙتن اينست كه خدا، Ùقط همپرس با انسانهاست ØŒ نه Øاكم بر انسانها ØŒ ÙˆØاكميت الهى، يك دروغ بزرگست. Ùˆ بالاخره، درياÙتن وياÙتن اينست كه خدا،خوشه انسانهاست .