منوچهرجمالی ---Ùـردوســی
منوچهرجمالی

Ùـردوســی
برانگیزنده ٠جÙـنـبــش Ù
« نـوشــدن از بÙـن ÙØ®Ù€ÙˆØ¯ »
کهن گشته این داستانها ، ز« مـن »
کـنون نــو کـنـد ، روزگار کهـن
تصویر« پهلوان »، و تضاد ٠آن با «پیامبر»
درجستجوی « سـرمشـقهای زنـدگی کردن »
درداسـتانهای پهـلوانان
نــه
« روش زیستن ، طبق یک آموزه » ،
یا «اØÚ©Ø§Ù… پیامبران ÙØ§Ù„هـی »
اندیشه٠« نوشدن همیشگی ازبÙن، یا از اصل Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ú¯ÛŒ » ØŒ بنیاد ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران بوده است . زیستن Ùˆ بودن ØŒ Ú†Ù‡ ÙØ±Ø¯ÛŒ Ùˆ Ú†Ù‡ اجتماعی ØŒ « هنر نوشدن همیشگی از بÙÙ† خود، از سرچشمه Ùˆ سرمایه خود » است . برای نوشدن ØŒ باید ازسر « بَـÙÙ† » شد ØŒ ازسر، « تØÙˆÙ„ به بÙÙ† ÛŒØ§ÙØª »، ازسر، زهدان زاینده شد ØŒ ازسر ،« تخم درتخمدان خود » شد ØŒ وازسر ازتخمدان خود ØŒ زاده شد ØŒ ازسر، خود، سرچشمه خودجوش شد . این آرمان نیرومندی برای ساختن آینده Ùˆ Ù¾ÛŒØ´Ø±ÙØª ØŒ در« داستانهای Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø´ » ایران بازتابیده شده بود ØŒ Ùˆ بدین علت ØŒ به داستانهائی Ú©Ù‡ اندیشه هایشان را درباره ØŒ روند Ø¢ÙØ±ÛŒØ¯Ù† ازبن ØŒ Ùˆ تازه شدن ازبÙÙ† ØŒ بیان میکنردند ØŒ « بـÙنـدهشـن » Ù…ÛŒÚ¯ÙØªÙ†Ø¯ØŒ Ú©Ù‡ « بن + داتن » باشد .
بندهشن bundahishnØŒ به معنای « زایش وپیدایش تازه به تازه ،ازبÙÙ† یا زادگاه Ùˆ ازاصل Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ » میباشد . « بÙـن » ØŒ Ú©Ù‡ بیشتربه معنای « تنه درخت » Ùˆ « خوشه خرما» Ùˆ « سوراخ مقعد » درذهنها باقی مانده ØŒ همان واژه « بون bwny » بوده است ØŒ Ú©Ù‡ معنای زهدان Ùˆ بچه دان Ùˆ رØÙ… ( برهان+ آنندراج + ناظم الاطباء ) دارد . درواقع « بـÙـن = بــون » ØŒ همان معنای اصلی Ù« دین = اصل مادینگی Ùˆ زایندگی درهرانسانی » را داشته است.« بـÙÙ† » یا « دیـن» ØŒ یا « گـوهر» ØŒ یا « چهـره= چیتره » ØŒ وارونه تÙکر امروزی ØŒ بیان اصالت بینش Ùˆ روشنی Ùˆ نوشوی ازخود انسان بوده است . درسغدی به بنیاد « dene/ bunt » Ú¯ÙØªÙ‡ میشود ØŒ Ú©Ù‡ بخوبی گواه براینهمانی ٠دیـن با بÙـن است .
« دین = اصل آبستن شوی Ùˆ زایش بینش Ùˆ روشنی باهم » ØŒ Ú©Ù‡ جزو چهارنیروی ذاتی یا ÙØ·Ø±ÛŒ ضمیر هرانسانی هست ØŒ اینهمانی با « بÙÙ†= بون » دارد . « تصویر تخم در تخمدان» ØŒ اصل زایش Ùˆ پیدایش ØŒ شمرده میشده است ØŒ Ùˆ طبعا هربنی Ùˆ هر تخمی درخود ØŒ بالقوه، Ú©Ù„ Ùˆ تمامی را داشته است Ú©Ù‡ به ضرورت درپایان ØŒ به آن میرسیده است . ازاین رو هست Ú©Ù‡ همان واژه « بون » ØŒ معنای آسمان Ùˆ نهایت وپایان Ùˆ انتها را هم دارد ØŒ یا واژه « بÙÙ† » همزمان ØŒ معنای تنه درخت Ùˆ خوشه را نیز دارد .
به همانسان ØŒ چهره یا «چیتره» Ú©Ù‡ تخم وبذر باشد ØŒ معنای « چهره نمائی، یا ظهورکلی» را هم دارد . یا واژه « میان » ØŒ همان واژه « میدان » است . ازآنچه درمیان است ( بهمن وهما یا ارتا باهم ) ØŒ میدان یا جهان میشود . با ÛŒØ§ÙØªÙ† بÙÙ† ØŒ با نوشدن بÙÙ† ( اصل زایندگی خود انسان ) ØŒ انسان Ùˆ جامعه ØŒ به Ú©Ù„ Ùˆ تمامیت نوین خواهد رسید .
« اÙکنده شدن تخم درزهدان یا دربÙون » ØŒ آغازپیدایش Ùˆ زایش نوین Ùˆ تازه، شمرده میشد .
مثلا کیکاوس ØŒ هنگامی سرود رامشگر مازندرانی را میشنود ØŒ تخمی تازه درزهدان بینش او اÙکنده میشود. شنیدن سخن، اÙکنده شدن تخم درزهدان وجود انسان است . شنیدن Ùˆ خواندن Ùˆ دیدن ومـَزید Ù† ØŒ هنرآبستن شدن است :
چوکاوس بشنید ازاو ، این سخن
یکی تازه اندیشه ØŒ اÙکند بÙÙ†
یا هنگامی ابلیس، Ø¶ØØ§Ú© را با خورشهای خونینش، Ù…ÛŒ پرورد، تخم بینش بدی ( زدارکامگی یا کامیابی ازقهروآزار) را دربÙÙ† او میاÙکند .
چو ابلیس، پیوسته دید آن سخن
یکی پند بد را ØŒ نو اÙکند بÙÙ†
خداهم ØŒ از راه اÙکندن تخم دربن ØŒ Ù…ÛŒØ¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø¯ :
همی Ú¯ÙØª با شاه ØŒ یکسر سخن
Ú©Ù‡ دادار، گیتی Ú†Ù‡ اÙکند بن
با Ú¯ÙØªØ§Ø±Ù†ÛŒÚ©ØŒ میتوان بÙÙ† مهر را، درزهدان هستی دیگری، اÙکند
Ø¨Ø¯ÙˆÚ¯ÙØª رستم Ú©Ù‡ چندین سخن
Ú©Ù‡ Ú¯ÙØªÛŒ Ùˆ ØŒ اÙکندی ازمهر، بÙÙ†
شنیدن Ùˆ خواندن Ùˆ دیدن ØŒ راه زایاشدن از شنیده ها Ùˆ خوانده ها Ùˆ Ú¯ÙØªÙ‡ هاست . آنها تجربیات خود را ØŒ انگیزنده به آبستنی خود از بینش میدانستند . هرتجربه ای میتواند وجود خود انسان را به بینش تازه ØŒ آبستن سازد . شنیدن یک داستان یا اندیشه ØŒ پذیرش تخم درتخمدان هستی خود، Ùˆ راه زاینده نو شدن از خوداست .
اندیشه « پیدایش گیتی از راه ٠زایش ازبÙÙ† یا از زهدان » ØŒ با چیرگی آموزه زرتشت ØŒ بکلی سرکوب Ùˆ ØØ°Ù Ùˆ ØªØØ±ÛŒÙ شده است . ولی خود سراندیشه، برغم این ØªØØ±ÛŒÙ وسرکوبی ØŒ نا آگاهبودانه در روان ایرانیان باقی مانده است ØŒ Ú©Ù‡ برای نوشدن ØŒ نیازبه « بÙÙ† شدن ٠خود » ویا « تخم تازه ØŒ در زهدان وجود خود اÙکندن » هست .
همین آرمان ØŒ Ú©Ù‡ زندگی Ùˆ اجتماع ایرانیان را مشخص میسازد ØŒ Ùˆ «اصل امید » و« سرچشمه زایش نیرومندی ویقین » ØŒ برای نگریستن Ùˆ اندیشیدن Ùˆ ساختن آینده بود ØŒ برای آنها ØŒ امری « بنیادی » بود . بنیادی اندیشیدن ØŒ زایش نیرو، برای ساختن آینده بود . « بنیاد » در پهلوی Ùˆ bun-daat درپارسی باستان bunadatti میباشد . « بنیادی » ØŒ چیزی هست Ú©Ù‡ از« بÙÙ† خودش ØŒ همیشه ازنو » ØŒ تازه میشود . « بـنـیـاد » ØŒ دراصل به معنای « تولد تازه بینش Ùˆ روشنی ØŒ ازهستی اصیل خود » هست .
کسی ØŒ زندگی میکند، Ú©Ù‡ بÙن، داردbunomand ØŒ Ú©Ù‡ زهدان زاینده روشنی Ùˆ بینش درهستی خودش هست . بنیادی اندیشیدن، وبنیادی عمل کردن ØŒ زادن اندیشه ( روشنی Ùˆ بینش ) از زهدان زاینده هستی ÙØ±Ø¯ خود هست .
اسلام، با Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø Â« ÙØ·Ù€Ø±Øª » ØŒ به مسئله مبدء واصل انسان میپردازد . مکاتب ÙلسÙÛŒ درغرب، Ø¯Ø±Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø Â« nature= Ú©Ù‡ به واژه طبیعت برگردانیده میشود » به مسئله مبدء Ùˆ اصل انسان میپردازند . ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران Ø¯Ø±Ø§ØµØ·Ù„Ø§ØØ§Øª « 1- بÙÙ† bun ØŒ 2- گوهرgohr 3- چهرهchihr ØŒ چیتره cithra» به این مسئله میپرداخته است . بررسی این Ø§ØµØ·Ù„Ø§ØØ§Øª ØŒ به خودی خود ØŒ ویژگی شاخصه ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران است. ØµÙØª ارتای خـوشـه (=سیمرغ ) ØŒ « هـوچـیـتـره = هـَجـیـر= هـژیر» بود ØŒ Ú©Ù‡ به معنای « دارنده تخمه ها یا چهره های به = خوشه به » است . هـÙمای چهـر آزاد ØŒ Ú©Ù‡ دراصل ØŒ همای چترآکات بوده است . به عبارت دیگر، هما، دارنده خوشه ØŒ یا تخمه های اصل Ùˆ بÙÙ†ÛŒ بوده است . یا آغاز انقلاب بهاری ØŒ با سر « گوزهر » درآسمان کاردارد ØŒ Ú©Ù‡ دراصل ØŒ واژه ٠« گوازچیتره » بوده است ØŒ Ùˆ به معنای « دارنده تخمهای Ø¬ÙØªØŒ یعنی اصل زاینده Ùˆ نوشونده زندگی » است . « چیتره » ØŒ با نوشوی Ùˆ رستاخیز بهاری کار دارد . چنانچه درگزیده ها زاداسپرم ( 34 / 29 ) میآید Ú©Ù‡ » بـاز Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†ÛŒ همه چهره ها درپایان ØŒ به آغاز، همانند باشند ØŒ چنانکه مردم Ú©Ù‡ هستی آنان ازتخم ( = نطÙÙ‡ ) است ،از نطÙÙ‡ به وجود آیند ØŒ Ùˆ گیاهان Ú©Ù‡ هستی آنان ازتخمک است ØŒ کمال پایانی آنها نیز با همان تخم است » . درست واژه کمال ØŒ واژه بوندکbun-dak است . چون« بÙن» ØŒ Ø¨Ø§Ø²Ø¢ÙØ±ÛŒÙ† Ùˆ نو Ø¢ÙØ±ÛŒÙ† است Ùˆ « کمال» Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ نیروی Ù†ÙˆØ¢ÙØ±ÛŒÙ†ÛŒ بوده است . کسی کاملست ØŒ Ú©Ù‡ نیروی نوزائی روشنی وبینش دارد( کسی کامل خوانده نمیشود ØŒ Ú©Ù‡ صندوق Ú©Ù„ معلومات Ùˆ روشنی های جهان است ) .
همچنین « گـور، Ú©Ù‡ همان واژه گوهرgohr » است ØŒ اینهمانی تخم را ØŒ با نوزائی Ùˆ باز زائی نشان میدهد .آنچه گوهریست ØŒ ویژگی نوشوندگی دارد . آنچه چیتره یا چهر است ØŒ اصل باز زائی Ùˆ انقلاب Ùˆ تازه شویست . هرچه تخم Ùˆ گوهر(= گور) Ùˆ بÙÙ† است ØŒ نوزا ÙˆØ¨Ø§Ø²Ø¢ÙØ±ÛŒÙ† Ùˆ نوشونده Ùˆ رستاخیزنده Ùˆ ÙØ±Ø´Ú¯Ø±Ø¯ کردار است . چنانکه واژه « گورین » درکردی به معنای « تکوین ÛŒØ§ÙØªÙ† » است ØŒ Ùˆ « گورن » هم به معنای بیضه ØŒ وهم به معنای قبر است( جسد مرده درگور، تخمیست Ú©Ù‡ ازسرخواهد روئید ) ØŒ Ùˆ « گوران » به معنای تکوین ÛŒØ§ÙØªÙ† جنین دررØÙ… است . برپایه این زمینه Ùکری بود که« بهرام » ØŒ شاه نامدار ساسانی ØŒ بهرام گور خوانده میشد ØŒ چون درشخصیت او ØŒ امید به نوشوی Ùˆ تØÙˆÙ„ درآن روزگار، زنده شده بود ØŒ نه برای خاطرآنکه ØŒ به شکارگور( جانوردورنگ ) Ù…ÛŒØ±ÙØªÙ‡ است . ازاین رو به ابربارنده ،« گوهربار» یا «گوهرپاش » Ú¯ÙØªÙ‡ میشود ØŒ چون باران وآب ØŒ اصل رستاخیزنده Ùˆ نوکننده تخم گیاهان است .
« گوهرشب چراغ » نیز ØŒ Ú©Ù‡ ازاین تصویر برآمده بود ØŒ اشاره به تخمیست Ú©Ù‡ دراثر دیدن آب درتاریکی ØŒ میروید Ùˆ روشن میشود . پیدایش بینش Ùˆ روشنی در انسان بر داستانی استوار است Ú©Ù‡ ØŒ انسان ØŒ تخم یا بن یا گوهریست Ú©Ù‡ با آب (= شیره جهان = خدا ) Ú©Ù‡ بیامیزد ØŒ اصل بینش Ùˆ روشنائی میگردد . اینست Ú©Ù‡ ویژگی « بینش » Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران، ازسوئی با اصالت انسان ØŒ Ùˆ ازسوی دیگر، با تر وتازه کنندگی Ùˆ نوکنندگی همراه بود .
شنیدن یا خواندن ٠یک داستان ØŒ هنگامی بینشی تازه میآورد ØŒ Ú©Ù‡ سراسر هستی انسان را تروتازه ونو بکند ØŒ وتخمی درزهدان هستی هرکسی بیÙکند واورا آبستن سازد .
آنچه ما امروزه از « بندهشن bundahishn» داریم ØŒ روایاتی هست Ú©Ù‡ موبدان زرتشتی ØŒ ازآن « داستانهاواندیشه های نخستین Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø´ » ØŒ کرده اند . روایت اصلی را ØŒ به گونه ای گردانیده اند وپیچانیده اند، تا اندیشه های زرتشت را بیان وتبلیغ کنند . این خراب کردن کاخ بینش گذشته ØŒ Ùˆ بنای ساختمان تازه خود ØŒ با همان مواد ØŒ کارهمیشگی ادیان بوده است . دراین گردانیدن یا ØªØØ±ÛŒÙ است Ú©Ù‡ Ù…Ùهوم « نوشدن ازبÙÙ† Ùˆ یا زهدان وجود خود » نیز ØŒ بکلی وارونه ساخته شده است ØŒ Ùˆ درواقع ØŒ انسان ØŒ در روایت کنونی زرتشتی از بندهش ØŒ از بÙÙ† ( = زهدان زاینده روشنی وبینش ازخود ) ØŒ انداخته شده است . درهمان Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø Â« بندهش » ØŒ خود « بÙـن » ØŒ دیگر نباید معنای زهدان Ùˆ بچه دان ØŒ یا « بون » ØŒ بدهد . وهمچنین « داتـه » ØŒ نباید دیگر، معنای « زائیدن » را بدهد. بندهش ØŒ باید Ø¨ØØ« Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø´ ازمبدء Ùˆ اصلی باشد ØŒ Ú©Ù‡ نه زهدان است ØŒ Ùˆ نه میزاید ØŒ Ùˆ نه از « پیدایش روشنی از تاریکی » کاری دارد . به عبارت دیگر، خود اصطلاØÂ« بندهش» ØŒ باید درتمامیتش ØŒ مسخ Ùˆ ØªØØ±ÛŒÙ گردد .
درواقع ØŒ این داستانها ØŒ یا بنداده ها = بنیاده ها بودند Ú©Ù‡ شیوه نوشدن Ùˆ پیدایش تازه را ازبÙÙ† مینمودند .
« نوشدن ازبÙÙ† » ØŒ براین تصویر انسان، قرارد اشت Ú©Ù‡ در طبیعت انسان ØŒ نیروی Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ روشنی Ùˆ بینش ازخوداو هست ØŒ واین با تصویر « پیامیر» Ùˆ « ÙØ±Ø³ØªØ§Ø¯Ù‡ Ùˆ برگزیده ازخدا ØŒ Ú©Ù‡ بینش Ùˆ روشنی را برای مردمان Ø§Ø²Ù…Ø±Ú©Ø²Ø§Ù†ØØµØ§Ø±ÛŒ روشنی وعلم میآود » درتضاد کاملست . اصل ÙØ±Ø´Ú¯Ø±Ø¯ Ùˆ رستاخیزنده Ùˆ نوسازنده ØŒ در ذات خود انسانست ØŒ Ùˆ بقول مولوی ØŒ هرانسانی ØŒ ØØ§Ù…له به قیامت خودش Ùˆ بینشش Ùˆ روشنائیش هست .
مسائل اخلاق Ùˆ دین Ùˆ بینش Ùˆ جهان آرائی (= ØÚ©ÙˆÙ…تگری ) درجستجو برای بÙÙ† شدن ازنو ØŒ ØÙ„ میگردید . تباهی یا مشکلات Ùˆ Ú¯Ø±ÙØªØ§Ø±ÛŒÙ‡Ø§ÛŒ اخلاقی واجتماعی ØŒ دراثردور شدن ازسرچشمه زایندگی Ùˆ Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ú¯ÛŒ درخود هرانسانی ØŒ Ùˆ Ø§ÙØªØ§Ø¯Ù† درتنگناهای صورتهای Ø³ÙØª وسخت ÙˆØ§ÙØ³Ø±Ø¯Ù‡ ایجاد میگردد ØŒ Ùˆ برای Ø±ÙØ¹ این تنگی ها Ùˆ منجمدشدگیها، بایستی انسان، خودش ØŒ ازسر، بÙÙ† ٠نو Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†ÛŒ شود.
این تنگیها Ùˆ ÙØ³Ø§Ø¯Ù‡Ø§ Ùˆ تباهیها ØŒ درشدت دادن ÙØ§Ù…رونهی ها ØŒ یا دروعظ کردنها Ùˆ Ù†ØµÛŒØØª کردنها ØŒ Ùˆ یا درتهدید Ùˆ ÙˆØØ´Øª اندازی از مجازاتهای سهمگین درجهنم ØŒ ØÙ„ نمیشوند ØŒ بلکه همه این مسائل ØŒ در« در بÙÙ† شدن ÙØ±Ø¯ انسان ازنو » ØÙ„ میگردند. انسان ØŒ هنگامی تباه Ùˆ پلشت ÙˆÙØ§Ø³Ø¯ میگردد Ú©Ù‡ اصالت خود را با تØÙ…یل این آموزه ها Ùˆ شریعت ها Ùˆ ایدئولوژیها Ùˆ آموزه ها Ùˆ.... از دست میدهد ØŒ Ùˆ بÙÙ† دراو سوخته میگردد .
واژه « داستان » هم Ú©Ù‡ دراصل « داتستانdaat+astaan » بوده است ØŒ با پیشوند Ù« دات » درداتستان ØŒ Ú©Ù‡ Ø¢ÙØ±ÛŒØ¯Ù‡ شدن Ùˆ زاده شدن Ùˆ پیدایش ازبن باشد ØŒ کار دارد . این آرمان ØŒ Ú©Ù‡ زیستن ØŒ روند همیشه نوشدن انسانها از بÙÙ† است ØŒ در ایران ØŒ درضمیرها Ø®ÙØªÙ‡ Ùˆ Ù†Ù‡ÙØªÙ‡ باقی ماند . « Ú˜ÛŒ » یا زندگی ØŒ با روند نوشدن از بÙÙ† ØŒ یا دوباره سرچشمه Ùˆ اصل شدن، کار دارد . درست واژه « Ú©Ù€Ùهـن » نیز دراصل ØŒ معنای « سرچشمه Ùˆ گوهر Ùˆ بن شدن » را داشته است ØŒ Ùˆ سپس معنای « گذشته های زمانی بسیاردور ØŒ یا پیرشده » را پیدا کرده است . « داستان کهن » ØŒ بیان یک اندیشه Ùˆ تجربه اصیل Ùˆ زاینده Ùˆ مایه ای بوده است ØŒ نه ØÚ©Ø§ÛŒØªÛŒ از رویدادی درگذشته Ø¯ÙˆØ±Ø§ÙØªØ§Ø¯Ù‡ . « روزگارکهن » ØŒ بÙÙ† Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ ٠زمان بوده است . « داستان کهن» Ùˆ « روزگار کهن » ØŒ به معنای « آنچه متعلق به تاریخ گذشته وپیرشده Ùˆ ÙØ±Ø³ÙˆØ¯Ù‡ Ùˆ خاتمه ÛŒØ§ÙØªÙ‡ است » نبوده ØŒ بلکه ØŒ معنای« بÙÙ† زاینده زمان Ùˆ اندیشه ٠تجربه های زاینده شـدن » را داشته است . این « کهن » است Ú©Ù‡ « نو» میزاید . کهن ØŒ سرچشمه پیدایش Ùˆ زایش نو است . این اندیشه با « تکرار برهه ای ازتاریخ گذشته » ÙØ±Ù‚ Ú©Ù„ÛŒ داشته است . « بÙÙ† » Ú©Ù‡ « سرچشمه نو Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†ÛŒ » است ØŒ هیچگاه ÙØ±Ø³ÙˆØ¯Ù‡ Ùˆ عقیم Ùˆ خشک نمیشود . کمال Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران همین « بن شدن » بود، تا همیشه سرچشمه Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ú¯ÛŒ بشود . درهزوارش ØŒ « کمال » ØŒ بوندک bundak = بونده bunda نامیده میشود . کمال ØŒ بÙÙ† شدن است . « کمال » Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ زال زر ØŒ مانند ادیان نوری ØŒ بی نهایت شدن درآموخته ها Ùˆ روشنی ها نیست ØŒ بلکه « اصل Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ Ùˆ نوزائی Ùˆ نوشوی » میباشد . کسیکه بی نهایت قدرت Ùˆ علم وخوبی Ùˆ...دارد ØŒ از دید ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ پیکریابی « کمال » نیست . بلکه کسی، به کمال خود میرسد ØŒ Ú©Ù‡ Ø¯Ø±ÙØ±Ø§Ø²Ø´ ØŒ باز، اصل نوشوی Ùˆ نو Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†ÛŒ درخود میگردد .
این آرمان را Ú©Ù‡ « درجستجو Ùˆ Ø¯Ø±ÛŒØ§ÙØªÙ† بÙÙ† ØŒ ازسرنوشدن » میباشد ØŒ Ùˆ اصل نیرومندی Ùˆ پیروزی است، ایرانیان ØŒ دردوره ساسانیان ØŒ Ú¯Ù… کرده بودند ØŒ Ùˆ این آرمان را ازسر، ÙØ±Ø¯ÙˆØ³ÛŒ زنده کرد . ÙØ±Ø¯ÙˆØ³ÛŒ ØŒ داستانهای کهن را، با یقین از این آماج، میسراید Ú©Ù‡ روزگارکهن را، نو خواهد کرد .
اینجا منی سخن میگوید، Ú©Ù‡ یقین تام به رسالت بی چون وچرای خود ØŒ از نوکردن روزگارسرچشمگی ØŒ از روزگار Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ú¯ÛŒ ایران دارد . این Ú†Ù‡ Ú©Ù€Ùهنیست Ú©Ù‡ سرچشمه نوشوی Ùˆ تازه شوی Ùˆ بازیابی Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ú¯ÛŒ خود است ØŸ ÙØ±Ø¯ÙˆØ³ÛŒ میگوید Ú©Ù‡ گوهرداستانهای شاهنامه Ú©Ù‡ من میسرایم ØŒ پیکریابی نیروی باززائی Ùˆ نوشوی است . شاهنامه « روایت تاریخ گذشته » نیست ØŒ بلکه داستانهائی میسراید Ú©Ù‡ ایرانیان را ازسر تØÙˆÙ„ به « بÙÙ† زاینده ØŒ یا چیترآکات ØŒ یا گوهر رستاخیزنده » میدهد .
بیان این مطلب Ø¯Ø±Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø Ø¯ÛŒÙ†ÛŒ ØŒ آنست Ú©Ù‡ ÙØ±Ø¯ÙˆØ³ÛŒ ØŒ با سرودن شاهنامه ØŒ میخواهد باز زائی ( رÙنسانس ) یا ÙØ±Ø´Ú¯Ø±Ø¯Ø³ÛŒØ§Ø³ÛŒ Ùˆ دینی Ùˆ اجتماعی Ùˆ هنری درایران برپا کند، Ùˆ خود را توانا، به کردن چنین اقدام بزرگی میداند . ÙØ±Ø¯ÙˆØ³ÛŒ ØŒ Ú©Ù€Ùهـن را ØŒ زهدان Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø´ نوین میداند .
بنا براین ØŒ ازسر، تØÙˆÙ„ به بÙÙ† داده شدن ØŒ وازسراصالت هستی ÛŒØ§ÙØªÙ† و« زهدان زاینده روشنی Ùˆ بینش تازه شدن » ØŒ استوار، به جا Ø§ÙØªØ§Ø¯Ù† آن « تصویرانسانی » دارد Ú©Ù‡ خودش، زهدان Ù†ÙˆØ¢ÙØ±ÛŒÙ†ÛŒ است . هنگامی انسان، « وجود آبستن ØŒ یا اصل ØØ§Ù…Ù„Ú¯ÛŒ » شد ØŒ میتواند نو بشود . تصویرو Ù…Ùهوم « بن شدن » ØŒ پیوند مستقیم با تصویرو Ù…Ùهوم « درخت بودن Ú©Ù„ هستی » داشت . خدا، تخمی هست Ú©Ù‡ میروید ØŒ Ùˆ Ø¯Ø±ÙØ±Ø§Ø²Ø´ ØŒ به « تخم های گوناگون تازه » Ù…ÛŒ نشیند ØŒ Ú©Ù‡ همه انسانهای گوناگون هستند ØŒ Ùˆ این تخم ها ÛŒ گوناگون ازهم ØŒ درخود ØŒ همان گوهرخدا را دارند، Ùˆ اصل همیشه نوشونده هستند . گوناگونی Ùˆ طی٠و رنگارنگی، مستقیم ازگوهرخود ÙØ®Ø¯Ø§ برمیآید.
چیزی « بÙÙ† » است Ú©Ù‡ هم « بردرخت » است، وهم« تخم » است Ú©Ù‡ ازآن، درخت اÙکنده ØŒ Ùˆ باز پیدایش Ù…ÛŒ یابد . این همان اندیشه ایست Ú©Ù‡ درگرشاسپ نامه اسدی ØŒ برهمن Ú©Ù‡ همان« بهمن » میباشد ØŒ به گرشاسپ میگوید :
به تخم درخت، Ø§Ø±ÙØªÛŒ درگمان
نگه کن، بَـرش ، تخم باشد همان
بـَر ÙØ§ÛŒÙ†Ø¬Ù‡Ø§Ù† ØŒ مردم آمد درست
چنان دان Ú©Ù‡ تخمش، همین Ø¨Ù€ÙØ¯ نخست
دراثر این تصویر « Ø¬ÙØª بودن تخم= برو تخم باهم بودن» ØŒ دانه ØŒ دوانه ØŒ وانسان ØŒ جمک = ییما = جما = Ø¬ÙØª یا همزاد ØŒ شمرده میشد . نخستین انسان Ú©Ù‡ بÙÙ† همه انسانهاست ØŒ Ø¬ÙØª = ییما – جیما= جم= همزاد خوانده میشد. او« هم سراست Ùˆ هم بیخ »، «هم برومیوه است وهم تخم » . اندیشه نوشدن ازخود ØŒ هنگامی ممکن است Ú©Ù‡ انسان ØŒ خود را چنین بـÙÙ†ÛŒ بـدانـد. هرانسانی باید ازنو، « جم » بشود تا بتواند سرچشمه مدنیت انسانی گردد . Ùˆ چنین تصویری را ØŒ انسانی ازخود دارد ØŒ Ú©Ù‡ چنین« تصویری را ازپیوند خدا با انسان » داشته باشد . خدا، خوشه ای ازبـَرها ست، Ú©Ù‡ با اÙکنده شدن، تخمهائی میشوند Ú©Ù‡ ازسر، خوشه خدا ( سیمرغ = ارتای خوشه ) میشوند .
با گاتا، یـا سرودهای زرتشت ØŒ این سـراندیشه ØŒ بکلی نابود ساخته شد . آرمان Ù ÙØ±Ø´Ú¯Ø±Ø¯ Ùˆ نوشوی ØŒ درگاتای زرتشت ماند، ولی دیگر، ریشه ØŒ درتصویر « خدائی Ú©Ù‡ تبدیل به خوشه تخمهای گوناگون انسانها میشود » ØŒ نداشت . نام خدا ØŒ Ú©Ù‡ «ارتای خوشه= ارتا خوشت » بود ØŒ ØØ°Ù وطرد Ùˆ منسوخ شد Ùˆ بجایش ØŒ ازآن پس ØŒ « ارتاواهیشت یا اردیبهشت » نامیده شد . همای چیترآکات ØŒ ازآموزه زرتشت ØŒ طرد Ùˆ تبعید Ùˆ ØØ°Ù ساخته شد . هژیر، یا هوچیتربودن ارتا ØŒ همان خوشه بودن خدا بود . با طرد ارتای خوشه ( ارتا خوشت = اردوشت ) به وسیله زرتشت ØŒ رابطه انسانها با خدا ØŒ بکلی عوض شد ØŒ Ùˆ انسان ØŒ اصالتش را ازدست داد، Ùˆ دیگر، توانائی « بÙÙ† شدن » ØŒ ازاو غصب گردید . این آرمان نوشوی Ùˆ رÙنسانس از بÙÙ† خود٠انسان ØŒ واقعیت خود را درگیتی Ùˆ در زمان وتاریخ ØŒ از دست داد . ÙØ±Ø´Ú¯Ø±Ø¯ یا ÛŒØ§Ø¨Ø§Ø²Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†ÛŒ و« نوشوی » ØŒ رویدادی ÙØ±Ø§Ø³ÙˆÛŒ زمان Ùˆ یا پایان زمانی Ùˆ آخرالزمانی شد .
پس ازاو ØŒ درهمه ادیان نوری ØŒ ÙØ±Ø´Ú¯Ø±Ø¯ Ùˆ نوشوی ØŒ رویدادهای آخرالزمانی شدند ØŒ چون توانائی نوشدن ازخود انسان ØŒ غصب گردید . با غصب توانانی نوشوی ازخود انسان ØŒ مردمان را نیازمند ØŒ پیامبران Ùˆ منجیان Ùˆ پیشوایان Ùˆ رهبران وظهورات آخرالزمانی کردند . امید انسان را به خود انسان Ùˆ ازخود انسان ØŒ Ú¯Ø±ÙØªÙ†Ø¯ ØŒ Ùˆ به ØµØ§ØØ¨ الزمان Ùˆ مهدی Ùˆ سایر منجیان دادند ØŒ وهمه را منتظرآمدن او کردند . نقد را ازانسان Ú¯Ø±ÙØªÙ†Ø¯ ØŒ Ùˆ با نوید به نسیه ØŒ اورا خرسند ساختند . زرتشت ØŒ با تبدیل ارتای خوشه ( سیمرغ ) ØŒ به اردیبهشت ØŒ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران را Ú¯Ø±ÙØªØ§Ø± بزرگترین ÙØ§Ø¬Ø¹Ù‡ های خود کرد . با این تغییرتصویر ØŒ اصالت Ùˆ ØÙ‚ نوشوی ازخود انسان وجامعه ØŒ Ùˆ ازخرد Ùˆ اندیشه خود انسان ØŒ سلب وغصب گردید .
انسان ازاین پس ØŒ ازخود Ùˆ درخود ØŒ بÙÙ† نوشونده ØŒ بÙÙ† ÙØ±Ø´Ú¯Ø±Ø¯ ØŒ بن باززائی ونوزائی اندیشگی Ùˆ روانی Ùˆ اجتماعی Ùˆ ØÚ©ÙˆÙ…تی ندارد . این اندیشه ØŒ در زمان ساسانیان، با چیرگی الهیات زرتشتی ØŒ بÙÙ† زاینده را ØŒ در روان Ùˆ منش وخرد Ùˆ دین ایرانیان ØŒ سوزانید وخاکسترساخت. این بود Ú©Ù‡ به روایت ÙØ±Ø¯ÙˆØ³ÛŒ ØŒ پهلوانی دهقان نژاد ØŒ خردمندان را ازسراسر ایران دورهم گرد آورد، تا علت این شکست ÙØ§Ø¬Ø¹Ù‡ انگیز ایران را ازاسلام ØŒ بپژوهند . چرا مهان وبزرگان ØŒ دنیا را به ما خوار، به ارث گذاشتند ØŸ چگونه انسان ØŒ دست از« بÙÙ† خدا بودن » کشید، Ùˆ Ø§ÙØªØ®Ø§Ø± به « عبـد ٠الله بودن ØŒ Ùˆ عبودیت ازالاه » کرد ØŸ ÙØ±Ø¯ÙˆØ³ÛŒ ØŒ درشاهنامه درست ØŒ میکوشد Ú©Ù‡ پاسخ به این پرسش بنیادی را بیابد :
پژوهنده روزگار نخست گذشته سخنها همه بازجست
بپرسیدشان ازنژاد کیان وزآن نامداران ÙØ±Ù‘Ø® گوان
که گیتی به آغـاز، چون داشتند
که ایـدر، به ما خواربگذاشتند
چگونه سرآمد به نیک اختری
برایشان همه « روزکـÙنـد آوری »
ÙØ±Ø¯ÙˆØ³ÛŒØŒ میکوشد درشاهنامه ØŒ پاسخ این مسئله را بیابد Ú©Ù‡ این شاهان Ùˆ بزرگان وگوان ØŒ به Ú†Ù‡ روشی جهانداری کردند Ú©Ù‡ جهانی، خواربه مرده ریگ برای ما گذاشتند ØŸ Ú†Ù‡ کرده اند Ú©Ù‡ نیک اختری سرآمد ØŸ Ú†Ù‡ کردند Ú©Ù‡ روزگار کند آوری ایران ØŒ پایان ÛŒØ§ÙØª ØŸ آنها با کارهایشان واندیشه هایشان ØŒ ازایرانیان ØŒ تخمه سوخته ساختند . آنها ØŒ بÙÙ† نوشوی Ùˆ Ø¨Ø§Ø²Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†ÛŒ را درایرانیان ØŒ نابود کردند . اینست Ú©Ù‡ ÙØ±Ø¯ÙˆØ³ÛŒ خودش یک تنه ØŒ نه تنها بپا میخیزد تا ایرانیان را بیاد نوشدن ازبÙÙ† خود بیندازد ØŒ بلکه زال زر ٠پهلوان میشود Ú©Ù‡ این رسالت را به عهده میگیرد Ú©Ù‡ ایرانی را تØÙˆÙ„ به « بن نوشونده ÙˆÙ†ÙˆØ¢ÙØ±ÛŒÙ† » بدهد .
شیوه٠« بÙÙ† شدن انسان » یا
چگونه خدا ، میتواند انسان بشود؟
از سر، بÙÙ† Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ شدن ØŒ تصویری بسیارکهن Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران بود . ایرانیان درروزگاران پیشین، براین باور بودند Ú©Ù‡ تخم ( مینو) به آسمان میرود ØŒ Ùˆ درزهدان هلال ماه ( رام ØŒ سیمرغ ) کودک میشود، Ùˆ آنگاه به زمین ØŒ به Ø´Ú©Ù… مادر، ÙØ±ÙˆØ¯ آورده میشود . دراین برهه اززمان ØŒ زن آبستن ØŒ اینهمانی با سیمرغ ( وایو= بیو) Ù…ÛŒ یابد. این تصویر، بنیاد گذار اندیشه های بزرگ شـد . بدینسان هرتخمی Ùˆ نطÙÙ‡ ای ازانسان ØŒ در زهدان سیمرغ ØŒ ÙØ±Ø²Ù†Ø¯ خدا میشـد . با این تصویر ØŒ اندیشه بزرگی درتاریخ بشریت ØŒ چهره واقعیت به خود Ú¯Ø±ÙØª : در زاده شدن ØŒ همه انسانها ØŒ چون ÙØ±Ø²Ù†Ø¯ مستقیم خدا یند ØŒ باهم برابرند . همه باهم همالند . « هم + آل » ØŒ یا به عبارت دیگر همه ÙØ±Ø²Ù†Ø¯Ø§Ù† مشترک « آل = ال = سیمرغ = ارتای خوشه » هستند، چون همه زاده ازیک زهدانند ØŒ Ùˆ همخون Ùˆ همگوهر با خدایند .
رد پای این تصویر رایج میان ایرانیان، در روایات باقی مانده است . همان Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø Â« اب منی » Ú©Ù‡ هنوز نیز بکاربرده میشود ØŒ « آب مینو » هست . ودر روایات هرمزیار ÙØ±Ø§Ù…رز دیده میشود Ú©Ù‡ این« مینو یا تخم ونطÙه»، به آسمان ( مینو ) میرود . آسمان Ùˆ بهشت ØŒ ازاین رو « مینو» خوانده شد، چون آسمان ØŒ جای Ø¨Ø§Ø²Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†ÛŒ تخمها ( زهدان ) شمرده میشد . این تصویر، درست بازتاب همان اندیشه « بÙÙ† شدن Ø¯Ø±ÙØ±Ø§Ø²ÙˆØ¨Ø±Ø³Ø±Ø¯Ø±Ø®Øª » بود ØŒ Ú©Ù‡ به شیوه دیگر بیان میگردید .
این تصویرساده ØŒ در داستان دوراÙکندن زال بچه ØŒ Ùˆ سیمرغ ( ارتای خوشه ) ØŒ عبارتی تازه وتاءویلی نوین به خود میدهد ØŒ Ùˆ خود را میگسترد Ùˆ به خود، Ú˜Ø±ÙØ§Ø¦ÛŒ تازه وبی نظیر میدهد .
بچه انسان ØŒ دور « اÙکنده » میشود، Ùˆ این خود ٠خداهست Ú©Ù‡ او را برمیدارد Ùˆ به آشیانه خود Ù…ÛŒ برد Ú©Ù‡ جایگاه قداست زندگی Ùˆ گزند ناپذیرمیباشد . با مراجعه به کتاب « مولوی وسایه هما ØŒ جلد سوم ( ص 369 ØŒ ازهمین پژوهشگر ) دیده میشود Ú©Ù‡ وجود سیمرغ ØŒ به خودی خود ØŒ آشیانه Ùˆ لانه هست ØŒ نه آنکه سیمرغ ØŒ درآشیانه Ùˆ لانه ای بسر برد . بقول مولوی :
لانه تو ، عشق بوده است ، ای همای لایزال
عشق را Ù…ØÚ©Ù… بگیرو ØŒ ساکن این لانه باش
درآن کتاب بررسی شده است Ú©Ù‡ لانه سیمرغ ØŒ همان کوه قا٠و اصل هستی Ùˆ « هیل hyle= هیولا » هست . « هیلین » درکردی هم معنای آشیان ØŒ Ùˆ هم معنای زهدان ( شرمگاه زن ) دارد . زال ØŒ درواقع در زهدان خدا ØŒ نهاده میشود . به ÙØ±Ø²Ù†Ø¯ØŒ درپهلوی « پندند = پند + اند » Ú¯ÙØªÙ‡ میشود ØŒ Ú©Ù‡ به معنای « تخم در زهدان » است ØŒ Ùˆ بدینسان ØŒ انسان ØŒ ÙØ±Ø²Ù†Ø¯ خدا میشود . تخمی Ú©Ù‡ ازانسان ØŒ دوراÙکنده میشود ØŒ ازخدا برداشته Ùˆ پرورده میشود ØŒ Ùˆ ازآن پس ØŒ هیچ ÙØ±Ø²Ù†Ø¯ÛŒ ØŒ ÙØ±Ø²Ù†Ø¯ مادرو پدرش نیست . ازآن پس ØŒ هیچ پدرو مادری ØŒ ØÙ‚ مالکیت به ÙØ±Ø²Ù†Ø¯ خود ندارد، Ùˆ نمیتواند با او، هرکاری Ú©Ù‡ میخواهد بکند ØŒ چون ازآن پس ØŒ هرکودکی ØŒ ÙØ±Ø²Ù†Ø¯ مستقیم خدا شمرده میشود Ùˆ با او ØŒ باید به کردار Ù ÙØ±Ø²Ù†Ø¯ خدا، Ú©Ù‡ به او سپرده شده است ØŒ Ø±ÙØªØ§Ø±Ú©Ø±Ø¯. هرکودکی ØŒ ارج خدائی دارد . هنگامی سیمرغ ØŒ زال را به سام بازمیگرداند ØŒ سیمرغ با سام پیمان Ù…ÛŒ بندد Ú©Ù‡ آزادی زال را درخواستهایش ØŒ تضمین کند . ازاین پس ØŒ کودک ØŒ ØÙ‚ Ùˆ ØÙ‚وق ÙØ±Ø²Ù†Ø¯ خدا را Ù…ÛŒ یابد . هرانسانی ØŒ رابطه مالکیت Ùˆ تصر٠با ÙØ±Ø²Ù†Ø¯ خود را از دست میدهد . مثلا خود سام وجامعه اش Ùˆ دین ØØ§Ú©Ù… برجامعه اش ØŒ به هیچ روی ØŒ ØÙ‚ ندارند ØŒ Ú©Ù‡ زال را دور بیÙکنند ØŒ Ùˆ به مرگ بسپارند. این ØÙ‚ ØŒ ازهمه آنها Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ میشود . هیچکسی ØŒ خودش ØŒ ÙØ±Ø²Ù†Ø¯ ÛŒ ندارد Ú©Ù‡ مال او باشد، بلکه این سیمرغست Ú©Ù‡ مادر همه است. هیچ قدرتی دراجتماع ØŒ ØÙ‚ تصر٠کردن کودک ØŒ ویا آزردن کودکی را ندارد.
ÙØ±Ø¯ÙˆØ³ÛŒ با زنده نگاهداشتن این داستان ØŒ Ùˆ بابیان آن در « رمز» ØŒ درروزگاری Ú©Ù‡ شریعت اسلام ØŒ ابرازچنین اندیشه ای را Ú©ÙØ±ÙˆØ´Ø±Ú© مطلق میدانست ØŒ Ùˆ گوینده اش را ازدم برنده شمشیر میگذرانید ØŒ اندیشه « اصالت انسان » را Ø§Ø²ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ زال زری ØŒ ازنو، زنده کرد . این تخم انسان Ø¯Ø±ÙØ±Ø§Ø² است Ú©Ù‡ « بÙÙ† خدا » در زمین میشود . در داستان زال زر ØŒ ÙØ±Ø¯ÙˆØ³ÛŒ بیان میکند Ú©Ù‡ چگونه انسان دوراÙکنده ØŒ خدا میشود ØŒ Ùˆ چگونه درخانه خدا ØŒ Ùˆ درزهدان خدا ØŒ پرورده ØŒ Ùˆ چگونه سپس همال Ùˆ Ø¬ÙØª خدا میشود ØŒ Ùˆ چگونه کسیکه همال Ùˆ برابر Ùˆ همگونه باخدا شده است ØŒ باخدا به زمین بازمیگردد Ùˆ انسان میگردد . Ø¯Ø±Ø¹Ø±ÙØ§Ù† ØŒ بیشتر توجه به « انا الØÙ‚ » ØŒ یا اینهمانی ÛŒØ§ÙØªÙ† انسان با خدا ØŒ کرده میشود ØŒ Ùˆ کمترتوجه به بخش دوم داستان ØŒ Ú©Ù‡ انسان شدن خداست کرده میشود . ودرست مسئله ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ زال زری ØŒ همین « انسان شدن خدا » هست .
تصویر « پهلوان » ØŒ تصویر « انسان شدن خدا » است . انسان ØŒ ازاین پس، به Ø´Ú©Ù„ Ù« خدای ناشـنـاخـتـه » زندگی میکند . زندگی کردن پهلوان درگیتی ØŒ زندگی کردن خدا درجامه انسانست . زال زر، پهلوانیست Ú©Ù‡ هم پیکریابی « اصل خداشوی انسان » Ùˆ هم « انسان شوی خدا » هست . زندگی زال زر ØŒ سیر خداشدن انسان ØŒ Ùˆ سپس ØŒ سیر انسان شدن خدا هست . داستان زال زر، در درازای زندگی اش، داستان چگونه زندگی کردن خدا درچهره انسان است . خدائی Ú©Ù‡ زندگی انسانی میکند ØŒ بی آنکه کسی بداند Ú©Ù‡ او خدا هست . این خدای مقتدرو عالم به همه چیزنیست Ú©Ù‡ به کردار انسان ØŒ زندگی میکند تا قادر باشد ازبام تا شام هر روز، معجزه بکند . این خدائیست Ú©Ù‡ در زندگی کردن درگیتی ØŒ زیباترو بزرگترو نیک ترمیشود . این خدا ØŒ تخمیست Ú©Ù‡ در زندگی کردن در انسان ØŒ Ù…ÛŒØ´Ú©ÙˆÙØ¯ Ùˆ عظمت Ùˆ زیبائی Ùˆ نیکی اش میگسترد ØŒ Ùˆ درانسان شدن ØŒ خدا میشود .این خداست Ú©Ù‡ درهادخت نسک به انسانی Ú©Ù‡ خودش شده است ØŒ میگوید :
دوست داشتنی بودم و تو ای انسان ،
مرا دوست داشتنی ترکردی
زیبا بودم و تو ای انسان ، مرا زیبا ترکردی
دل پسند بودم ، تو مرا دلپسند ترکردی
بلند پایگاه بودم ، تو مرا بلند پایگاه ترکردی
خداشدن انسان ØŒ یک تراژدی است .بسختی میتوان تصورکرد Ú©Ù‡ با داشتن آگاهبود خدائی ØŒ انسان در تنگناهای زندگی درزمان Ùˆ درگیتی، Ú†Ù‡ عذابهائی را باید بشکیبد . بدینسان ØŒ زندگی کردن پهلوان ØŒ نمونه Ùˆ سرمشق ØŒ برای شناخت شیوه زیستن هرانسانی میگردد . پهلوان ØŒ کتاب Ùˆ آموزه Ùˆ ÙلسÙÙ‡ Ùˆ ØÚ©Ù…ت Ùˆ علم Ùˆ تئوری نمیآورد، Ùˆ آموزگارکسی نیست ØŒ ولی به شیوه ای زندگی میکند ØŒ Ú©Ù‡ ازلابلای پوسته کارهایش ØŒ خدائیش، میدرخشد .
زرتشت Ùˆ سپس « بنیاد گذاران ادیان نوری » ØŒ آموزه Ùˆ تعلیم Ùˆ شریعتی میآورند Ú©Ù‡ مردمان طبق آن باید زندگی کنند. Ø¯Ø±ØØ§Ù„یکه ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ بر بنیاد انگیخته شدن انسان ØŒ از سرمشقها ÛŒ گوناگونست Ú©Ù‡ پهلوانان ایران ØŒ به آن چهره داده اند . انگیخته شدن از خدایانی Ú©Ù‡ ØŒ انسان شده اند ØŒ Ùˆ درلباس خدائیشان ناشناختنی بوده اند ØŒ میباشد . جستن خدایان درلباسهای انسانی ØŒ جستجوی بÙÙ† خود Ùˆ انگیخته شدن ازآنها ØŒ بÙÙ† شدن ازنو هست . شاهنامه ØŒ تاریخ زندگی پیشوایان Ùˆ رهبران Ùˆ منجیان ایران نیست ØŒ بلکه داستانهای پهلوانانیست Ú©Ù‡ راه انسانی را به خدا شدن ØŒ Ùˆ راه خداشدن به انسان را پیموده اند . ایرانی نمیخواهد تقلید ازپهلوانان: ازسام یا زال یا رستم بکند ØŒ بلکه میخواهد راه خداشدن خود Ùˆ راه مشکلتر انسان شدن ازخدائی را بجوید Ùˆ بپیماید . خدا، تا انسان نشود ØŒ تا درمجهولیت Ùˆ غربت ØŒ گوهرخود را آشکارو نمایان نسازد ØŒ خدا نیست .
این « رمز کلیدی شاهنامه » است ØŒ Ú©Ù‡ سرسختانه از دشمنان نوکردن ایران ØŒ « Ø§ÙØ³Ø§Ù†Ù‡ Ùˆ دروغ » ساخته شده است Ùˆ ساخته میشود . این تصویر پهلوان ØŒ Ú©Ù‡ در جم ÙˆÙØ±ÛŒØ¯ÙˆÙ† سام Ùˆ زال Ùˆ رستم وسیاوش Ùˆ ایرج Ùˆ کیخسرو چهره های گوناگون ÛŒØ§ÙØªÙ‡ ØŒ تصاویر انسان در ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران بوده است. « خدا شدن انسان Ùˆ انسان شدن خدا » Ú©Ù‡ ÙØ±Ø§Ø³ÙˆÛŒ همه ادیان Ùˆ مذاهب Ùˆ ایدئولوژیها ØŒ راه زیستن انسان درگیتی شمرده میشود ØŒ « رمز زندگی پهلوان » است .
زال زر، خود سیمرغست Ú©Ù‡ درشعله ورشدن اندیشه جهاد دینی زرتشتیان Ùˆ تعصبات خونخوارنه اشان ØŒ در عذاب وشکنجه Ùˆ درد، میسوزد ØŒ Ùˆ Ø¯Ø±Ù‚ÙØ³ آهنین انداخته میشود، Ùˆ ÙØ±Ø§Ù…رز ÙØ±Ø²Ù†Ø¯ دلیر وجوانمرد رستم ØŒ دربرابر چشمانش به صلیب کشیده میشود ØŒ Ùˆ خانواده اش بی امان تعقیب کرده میشود ØŒ ولی برغم همه این سختیها ØŒ انسان بزرگوار میماند ØŒ Ùˆ درانسانیتش ØŒ با عظمت Ùˆ مهرو بزرگ منشی سیمرغی میدرخشد ØŒ ولی بهمن دیندار Ùˆ متعصب ومجاهد ØŒ Ú©Ù‡ همه رسوم جوانمردی Ùˆ انسانیت را زیرپا گذاشته است ØŒ نمیتواند ذره ای ناچیز ازاین عظمت اخلاقی را ببیند وبشناسد Ùˆ دریابد . خدا در لباس انسان پوشیدن ØŒ Ùˆ درانسان زیستن ØŒ مسئله بنیادی زندگی کردن اخلاقی Ùˆ دینی Ùˆ اجتماعی انسان ØŒ Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ Ú©Ù‡ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ زال زریست ØŒ میگردد . این بهمن وهما Ú©Ù‡ گنج پوشیده در بÙÙ† هرانسانی هستند ØŒ Ú©Ù‡ خدا درجامه ناشناختنی درهرانسانی هستند ØŒ باید ازسر دروجود ماانگیخته شوند ØŒ تا ما بÙÙ† نوشوی گردیم .

Ùـردوســی
برانگیزنده ٠جÙـنـبــش Ù
« نـوشــدن از بÙـن ÙØ®Ù€ÙˆØ¯ »
کهن گشته این داستانها ، ز« مـن »
کـنون نــو کـنـد ، روزگار کهـن
تصویر« پهلوان »، و تضاد ٠آن با «پیامبر»
درجستجوی « سـرمشـقهای زنـدگی کردن »
درداسـتانهای پهـلوانان
نــه
« روش زیستن ، طبق یک آموزه » ،
یا «اØÚ©Ø§Ù… پیامبران ÙØ§Ù„هـی »
اندیشه٠« نوشدن همیشگی ازبÙن، یا از اصل Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ú¯ÛŒ » ØŒ بنیاد ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران بوده است . زیستن Ùˆ بودن ØŒ Ú†Ù‡ ÙØ±Ø¯ÛŒ Ùˆ Ú†Ù‡ اجتماعی ØŒ « هنر نوشدن همیشگی از بÙÙ† خود، از سرچشمه Ùˆ سرمایه خود » است . برای نوشدن ØŒ باید ازسر « بَـÙÙ† » شد ØŒ ازسر، « تØÙˆÙ„ به بÙÙ† ÛŒØ§ÙØª »، ازسر، زهدان زاینده شد ØŒ ازسر ،« تخم درتخمدان خود » شد ØŒ وازسر ازتخمدان خود ØŒ زاده شد ØŒ ازسر، خود، سرچشمه خودجوش شد . این آرمان نیرومندی برای ساختن آینده Ùˆ Ù¾ÛŒØ´Ø±ÙØª ØŒ در« داستانهای Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø´ » ایران بازتابیده شده بود ØŒ Ùˆ بدین علت ØŒ به داستانهائی Ú©Ù‡ اندیشه هایشان را درباره ØŒ روند Ø¢ÙØ±ÛŒØ¯Ù† ازبن ØŒ Ùˆ تازه شدن ازبÙÙ† ØŒ بیان میکنردند ØŒ « بـÙنـدهشـن » Ù…ÛŒÚ¯ÙØªÙ†Ø¯ØŒ Ú©Ù‡ « بن + داتن » باشد .
بندهشن bundahishnØŒ به معنای « زایش وپیدایش تازه به تازه ،ازبÙÙ† یا زادگاه Ùˆ ازاصل Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ » میباشد . « بÙـن » ØŒ Ú©Ù‡ بیشتربه معنای « تنه درخت » Ùˆ « خوشه خرما» Ùˆ « سوراخ مقعد » درذهنها باقی مانده ØŒ همان واژه « بون bwny » بوده است ØŒ Ú©Ù‡ معنای زهدان Ùˆ بچه دان Ùˆ رØÙ… ( برهان+ آنندراج + ناظم الاطباء ) دارد . درواقع « بـÙـن = بــون » ØŒ همان معنای اصلی Ù« دین = اصل مادینگی Ùˆ زایندگی درهرانسانی » را داشته است.« بـÙÙ† » یا « دیـن» ØŒ یا « گـوهر» ØŒ یا « چهـره= چیتره » ØŒ وارونه تÙکر امروزی ØŒ بیان اصالت بینش Ùˆ روشنی Ùˆ نوشوی ازخود انسان بوده است . درسغدی به بنیاد « dene/ bunt » Ú¯ÙØªÙ‡ میشود ØŒ Ú©Ù‡ بخوبی گواه براینهمانی ٠دیـن با بÙـن است .
« دین = اصل آبستن شوی Ùˆ زایش بینش Ùˆ روشنی باهم » ØŒ Ú©Ù‡ جزو چهارنیروی ذاتی یا ÙØ·Ø±ÛŒ ضمیر هرانسانی هست ØŒ اینهمانی با « بÙÙ†= بون » دارد . « تصویر تخم در تخمدان» ØŒ اصل زایش Ùˆ پیدایش ØŒ شمرده میشده است ØŒ Ùˆ طبعا هربنی Ùˆ هر تخمی درخود ØŒ بالقوه، Ú©Ù„ Ùˆ تمامی را داشته است Ú©Ù‡ به ضرورت درپایان ØŒ به آن میرسیده است . ازاین رو هست Ú©Ù‡ همان واژه « بون » ØŒ معنای آسمان Ùˆ نهایت وپایان Ùˆ انتها را هم دارد ØŒ یا واژه « بÙÙ† » همزمان ØŒ معنای تنه درخت Ùˆ خوشه را نیز دارد .
به همانسان ØŒ چهره یا «چیتره» Ú©Ù‡ تخم وبذر باشد ØŒ معنای « چهره نمائی، یا ظهورکلی» را هم دارد . یا واژه « میان » ØŒ همان واژه « میدان » است . ازآنچه درمیان است ( بهمن وهما یا ارتا باهم ) ØŒ میدان یا جهان میشود . با ÛŒØ§ÙØªÙ† بÙÙ† ØŒ با نوشدن بÙÙ† ( اصل زایندگی خود انسان ) ØŒ انسان Ùˆ جامعه ØŒ به Ú©Ù„ Ùˆ تمامیت نوین خواهد رسید .
« اÙکنده شدن تخم درزهدان یا دربÙون » ØŒ آغازپیدایش Ùˆ زایش نوین Ùˆ تازه، شمرده میشد .
مثلا کیکاوس ØŒ هنگامی سرود رامشگر مازندرانی را میشنود ØŒ تخمی تازه درزهدان بینش او اÙکنده میشود. شنیدن سخن، اÙکنده شدن تخم درزهدان وجود انسان است . شنیدن Ùˆ خواندن Ùˆ دیدن ومـَزید Ù† ØŒ هنرآبستن شدن است :
چوکاوس بشنید ازاو ، این سخن
یکی تازه اندیشه ØŒ اÙکند بÙÙ†
یا هنگامی ابلیس، Ø¶ØØ§Ú© را با خورشهای خونینش، Ù…ÛŒ پرورد، تخم بینش بدی ( زدارکامگی یا کامیابی ازقهروآزار) را دربÙÙ† او میاÙکند .
چو ابلیس، پیوسته دید آن سخن
یکی پند بد را ØŒ نو اÙکند بÙÙ†
خداهم ØŒ از راه اÙکندن تخم دربن ØŒ Ù…ÛŒØ¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø¯ :
همی Ú¯ÙØª با شاه ØŒ یکسر سخن
Ú©Ù‡ دادار، گیتی Ú†Ù‡ اÙکند بن
با Ú¯ÙØªØ§Ø±Ù†ÛŒÚ©ØŒ میتوان بÙÙ† مهر را، درزهدان هستی دیگری، اÙکند
Ø¨Ø¯ÙˆÚ¯ÙØª رستم Ú©Ù‡ چندین سخن
Ú©Ù‡ Ú¯ÙØªÛŒ Ùˆ ØŒ اÙکندی ازمهر، بÙÙ†
شنیدن Ùˆ خواندن Ùˆ دیدن ØŒ راه زایاشدن از شنیده ها Ùˆ خوانده ها Ùˆ Ú¯ÙØªÙ‡ هاست . آنها تجربیات خود را ØŒ انگیزنده به آبستنی خود از بینش میدانستند . هرتجربه ای میتواند وجود خود انسان را به بینش تازه ØŒ آبستن سازد . شنیدن یک داستان یا اندیشه ØŒ پذیرش تخم درتخمدان هستی خود، Ùˆ راه زاینده نو شدن از خوداست .
اندیشه « پیدایش گیتی از راه ٠زایش ازبÙÙ† یا از زهدان » ØŒ با چیرگی آموزه زرتشت ØŒ بکلی سرکوب Ùˆ ØØ°Ù Ùˆ ØªØØ±ÛŒÙ شده است . ولی خود سراندیشه، برغم این ØªØØ±ÛŒÙ وسرکوبی ØŒ نا آگاهبودانه در روان ایرانیان باقی مانده است ØŒ Ú©Ù‡ برای نوشدن ØŒ نیازبه « بÙÙ† شدن ٠خود » ویا « تخم تازه ØŒ در زهدان وجود خود اÙکندن » هست .
همین آرمان ØŒ Ú©Ù‡ زندگی Ùˆ اجتماع ایرانیان را مشخص میسازد ØŒ Ùˆ «اصل امید » و« سرچشمه زایش نیرومندی ویقین » ØŒ برای نگریستن Ùˆ اندیشیدن Ùˆ ساختن آینده بود ØŒ برای آنها ØŒ امری « بنیادی » بود . بنیادی اندیشیدن ØŒ زایش نیرو، برای ساختن آینده بود . « بنیاد » در پهلوی Ùˆ bun-daat درپارسی باستان bunadatti میباشد . « بنیادی » ØŒ چیزی هست Ú©Ù‡ از« بÙÙ† خودش ØŒ همیشه ازنو » ØŒ تازه میشود . « بـنـیـاد » ØŒ دراصل به معنای « تولد تازه بینش Ùˆ روشنی ØŒ ازهستی اصیل خود » هست .
کسی ØŒ زندگی میکند، Ú©Ù‡ بÙن، داردbunomand ØŒ Ú©Ù‡ زهدان زاینده روشنی Ùˆ بینش درهستی خودش هست . بنیادی اندیشیدن، وبنیادی عمل کردن ØŒ زادن اندیشه ( روشنی Ùˆ بینش ) از زهدان زاینده هستی ÙØ±Ø¯ خود هست .
اسلام، با Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø Â« ÙØ·Ù€Ø±Øª » ØŒ به مسئله مبدء واصل انسان میپردازد . مکاتب ÙلسÙÛŒ درغرب، Ø¯Ø±Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø Â« nature= Ú©Ù‡ به واژه طبیعت برگردانیده میشود » به مسئله مبدء Ùˆ اصل انسان میپردازند . ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران Ø¯Ø±Ø§ØµØ·Ù„Ø§ØØ§Øª « 1- بÙÙ† bun ØŒ 2- گوهرgohr 3- چهرهchihr ØŒ چیتره cithra» به این مسئله میپرداخته است . بررسی این Ø§ØµØ·Ù„Ø§ØØ§Øª ØŒ به خودی خود ØŒ ویژگی شاخصه ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران است. ØµÙØª ارتای خـوشـه (=سیمرغ ) ØŒ « هـوچـیـتـره = هـَجـیـر= هـژیر» بود ØŒ Ú©Ù‡ به معنای « دارنده تخمه ها یا چهره های به = خوشه به » است . هـÙمای چهـر آزاد ØŒ Ú©Ù‡ دراصل ØŒ همای چترآکات بوده است . به عبارت دیگر، هما، دارنده خوشه ØŒ یا تخمه های اصل Ùˆ بÙÙ†ÛŒ بوده است . یا آغاز انقلاب بهاری ØŒ با سر « گوزهر » درآسمان کاردارد ØŒ Ú©Ù‡ دراصل ØŒ واژه ٠« گوازچیتره » بوده است ØŒ Ùˆ به معنای « دارنده تخمهای Ø¬ÙØªØŒ یعنی اصل زاینده Ùˆ نوشونده زندگی » است . « چیتره » ØŒ با نوشوی Ùˆ رستاخیز بهاری کار دارد . چنانچه درگزیده ها زاداسپرم ( 34 / 29 ) میآید Ú©Ù‡ » بـاز Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†ÛŒ همه چهره ها درپایان ØŒ به آغاز، همانند باشند ØŒ چنانکه مردم Ú©Ù‡ هستی آنان ازتخم ( = نطÙÙ‡ ) است ،از نطÙÙ‡ به وجود آیند ØŒ Ùˆ گیاهان Ú©Ù‡ هستی آنان ازتخمک است ØŒ کمال پایانی آنها نیز با همان تخم است » . درست واژه کمال ØŒ واژه بوندکbun-dak است . چون« بÙن» ØŒ Ø¨Ø§Ø²Ø¢ÙØ±ÛŒÙ† Ùˆ نو Ø¢ÙØ±ÛŒÙ† است Ùˆ « کمال» Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ نیروی Ù†ÙˆØ¢ÙØ±ÛŒÙ†ÛŒ بوده است . کسی کاملست ØŒ Ú©Ù‡ نیروی نوزائی روشنی وبینش دارد( کسی کامل خوانده نمیشود ØŒ Ú©Ù‡ صندوق Ú©Ù„ معلومات Ùˆ روشنی های جهان است ) .
همچنین « گـور، Ú©Ù‡ همان واژه گوهرgohr » است ØŒ اینهمانی تخم را ØŒ با نوزائی Ùˆ باز زائی نشان میدهد .آنچه گوهریست ØŒ ویژگی نوشوندگی دارد . آنچه چیتره یا چهر است ØŒ اصل باز زائی Ùˆ انقلاب Ùˆ تازه شویست . هرچه تخم Ùˆ گوهر(= گور) Ùˆ بÙÙ† است ØŒ نوزا ÙˆØ¨Ø§Ø²Ø¢ÙØ±ÛŒÙ† Ùˆ نوشونده Ùˆ رستاخیزنده Ùˆ ÙØ±Ø´Ú¯Ø±Ø¯ کردار است . چنانکه واژه « گورین » درکردی به معنای « تکوین ÛŒØ§ÙØªÙ† » است ØŒ Ùˆ « گورن » هم به معنای بیضه ØŒ وهم به معنای قبر است( جسد مرده درگور، تخمیست Ú©Ù‡ ازسرخواهد روئید ) ØŒ Ùˆ « گوران » به معنای تکوین ÛŒØ§ÙØªÙ† جنین دررØÙ… است . برپایه این زمینه Ùکری بود که« بهرام » ØŒ شاه نامدار ساسانی ØŒ بهرام گور خوانده میشد ØŒ چون درشخصیت او ØŒ امید به نوشوی Ùˆ تØÙˆÙ„ درآن روزگار، زنده شده بود ØŒ نه برای خاطرآنکه ØŒ به شکارگور( جانوردورنگ ) Ù…ÛŒØ±ÙØªÙ‡ است . ازاین رو به ابربارنده ،« گوهربار» یا «گوهرپاش » Ú¯ÙØªÙ‡ میشود ØŒ چون باران وآب ØŒ اصل رستاخیزنده Ùˆ نوکننده تخم گیاهان است .
« گوهرشب چراغ » نیز ØŒ Ú©Ù‡ ازاین تصویر برآمده بود ØŒ اشاره به تخمیست Ú©Ù‡ دراثر دیدن آب درتاریکی ØŒ میروید Ùˆ روشن میشود . پیدایش بینش Ùˆ روشنی در انسان بر داستانی استوار است Ú©Ù‡ ØŒ انسان ØŒ تخم یا بن یا گوهریست Ú©Ù‡ با آب (= شیره جهان = خدا ) Ú©Ù‡ بیامیزد ØŒ اصل بینش Ùˆ روشنائی میگردد . اینست Ú©Ù‡ ویژگی « بینش » Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران، ازسوئی با اصالت انسان ØŒ Ùˆ ازسوی دیگر، با تر وتازه کنندگی Ùˆ نوکنندگی همراه بود .
شنیدن یا خواندن ٠یک داستان ØŒ هنگامی بینشی تازه میآورد ØŒ Ú©Ù‡ سراسر هستی انسان را تروتازه ونو بکند ØŒ وتخمی درزهدان هستی هرکسی بیÙکند واورا آبستن سازد .
آنچه ما امروزه از « بندهشن bundahishn» داریم ØŒ روایاتی هست Ú©Ù‡ موبدان زرتشتی ØŒ ازآن « داستانهاواندیشه های نخستین Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø´ » ØŒ کرده اند . روایت اصلی را ØŒ به گونه ای گردانیده اند وپیچانیده اند، تا اندیشه های زرتشت را بیان وتبلیغ کنند . این خراب کردن کاخ بینش گذشته ØŒ Ùˆ بنای ساختمان تازه خود ØŒ با همان مواد ØŒ کارهمیشگی ادیان بوده است . دراین گردانیدن یا ØªØØ±ÛŒÙ است Ú©Ù‡ Ù…Ùهوم « نوشدن ازبÙÙ† Ùˆ یا زهدان وجود خود » نیز ØŒ بکلی وارونه ساخته شده است ØŒ Ùˆ درواقع ØŒ انسان ØŒ در روایت کنونی زرتشتی از بندهش ØŒ از بÙÙ† ( = زهدان زاینده روشنی وبینش ازخود ) ØŒ انداخته شده است . درهمان Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø Â« بندهش » ØŒ خود « بÙـن » ØŒ دیگر نباید معنای زهدان Ùˆ بچه دان ØŒ یا « بون » ØŒ بدهد . وهمچنین « داتـه » ØŒ نباید دیگر، معنای « زائیدن » را بدهد. بندهش ØŒ باید Ø¨ØØ« Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø´ ازمبدء Ùˆ اصلی باشد ØŒ Ú©Ù‡ نه زهدان است ØŒ Ùˆ نه میزاید ØŒ Ùˆ نه از « پیدایش روشنی از تاریکی » کاری دارد . به عبارت دیگر، خود اصطلاØÂ« بندهش» ØŒ باید درتمامیتش ØŒ مسخ Ùˆ ØªØØ±ÛŒÙ گردد .
درواقع ØŒ این داستانها ØŒ یا بنداده ها = بنیاده ها بودند Ú©Ù‡ شیوه نوشدن Ùˆ پیدایش تازه را ازبÙÙ† مینمودند .
« نوشدن ازبÙÙ† » ØŒ براین تصویر انسان، قرارد اشت Ú©Ù‡ در طبیعت انسان ØŒ نیروی Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ روشنی Ùˆ بینش ازخوداو هست ØŒ واین با تصویر « پیامیر» Ùˆ « ÙØ±Ø³ØªØ§Ø¯Ù‡ Ùˆ برگزیده ازخدا ØŒ Ú©Ù‡ بینش Ùˆ روشنی را برای مردمان Ø§Ø²Ù…Ø±Ú©Ø²Ø§Ù†ØØµØ§Ø±ÛŒ روشنی وعلم میآود » درتضاد کاملست . اصل ÙØ±Ø´Ú¯Ø±Ø¯ Ùˆ رستاخیزنده Ùˆ نوسازنده ØŒ در ذات خود انسانست ØŒ Ùˆ بقول مولوی ØŒ هرانسانی ØŒ ØØ§Ù…له به قیامت خودش Ùˆ بینشش Ùˆ روشنائیش هست .
مسائل اخلاق Ùˆ دین Ùˆ بینش Ùˆ جهان آرائی (= ØÚ©ÙˆÙ…تگری ) درجستجو برای بÙÙ† شدن ازنو ØŒ ØÙ„ میگردید . تباهی یا مشکلات Ùˆ Ú¯Ø±ÙØªØ§Ø±ÛŒÙ‡Ø§ÛŒ اخلاقی واجتماعی ØŒ دراثردور شدن ازسرچشمه زایندگی Ùˆ Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ú¯ÛŒ درخود هرانسانی ØŒ Ùˆ Ø§ÙØªØ§Ø¯Ù† درتنگناهای صورتهای Ø³ÙØª وسخت ÙˆØ§ÙØ³Ø±Ø¯Ù‡ ایجاد میگردد ØŒ Ùˆ برای Ø±ÙØ¹ این تنگی ها Ùˆ منجمدشدگیها، بایستی انسان، خودش ØŒ ازسر، بÙÙ† ٠نو Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†ÛŒ شود.
این تنگیها Ùˆ ÙØ³Ø§Ø¯Ù‡Ø§ Ùˆ تباهیها ØŒ درشدت دادن ÙØ§Ù…رونهی ها ØŒ یا دروعظ کردنها Ùˆ Ù†ØµÛŒØØª کردنها ØŒ Ùˆ یا درتهدید Ùˆ ÙˆØØ´Øª اندازی از مجازاتهای سهمگین درجهنم ØŒ ØÙ„ نمیشوند ØŒ بلکه همه این مسائل ØŒ در« در بÙÙ† شدن ÙØ±Ø¯ انسان ازنو » ØÙ„ میگردند. انسان ØŒ هنگامی تباه Ùˆ پلشت ÙˆÙØ§Ø³Ø¯ میگردد Ú©Ù‡ اصالت خود را با تØÙ…یل این آموزه ها Ùˆ شریعت ها Ùˆ ایدئولوژیها Ùˆ آموزه ها Ùˆ.... از دست میدهد ØŒ Ùˆ بÙÙ† دراو سوخته میگردد .
واژه « داستان » هم Ú©Ù‡ دراصل « داتستانdaat+astaan » بوده است ØŒ با پیشوند Ù« دات » درداتستان ØŒ Ú©Ù‡ Ø¢ÙØ±ÛŒØ¯Ù‡ شدن Ùˆ زاده شدن Ùˆ پیدایش ازبن باشد ØŒ کار دارد . این آرمان ØŒ Ú©Ù‡ زیستن ØŒ روند همیشه نوشدن انسانها از بÙÙ† است ØŒ در ایران ØŒ درضمیرها Ø®ÙØªÙ‡ Ùˆ Ù†Ù‡ÙØªÙ‡ باقی ماند . « Ú˜ÛŒ » یا زندگی ØŒ با روند نوشدن از بÙÙ† ØŒ یا دوباره سرچشمه Ùˆ اصل شدن، کار دارد . درست واژه « Ú©Ù€Ùهـن » نیز دراصل ØŒ معنای « سرچشمه Ùˆ گوهر Ùˆ بن شدن » را داشته است ØŒ Ùˆ سپس معنای « گذشته های زمانی بسیاردور ØŒ یا پیرشده » را پیدا کرده است . « داستان کهن » ØŒ بیان یک اندیشه Ùˆ تجربه اصیل Ùˆ زاینده Ùˆ مایه ای بوده است ØŒ نه ØÚ©Ø§ÛŒØªÛŒ از رویدادی درگذشته Ø¯ÙˆØ±Ø§ÙØªØ§Ø¯Ù‡ . « روزگارکهن » ØŒ بÙÙ† Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ ٠زمان بوده است . « داستان کهن» Ùˆ « روزگار کهن » ØŒ به معنای « آنچه متعلق به تاریخ گذشته وپیرشده Ùˆ ÙØ±Ø³ÙˆØ¯Ù‡ Ùˆ خاتمه ÛŒØ§ÙØªÙ‡ است » نبوده ØŒ بلکه ØŒ معنای« بÙÙ† زاینده زمان Ùˆ اندیشه ٠تجربه های زاینده شـدن » را داشته است . این « کهن » است Ú©Ù‡ « نو» میزاید . کهن ØŒ سرچشمه پیدایش Ùˆ زایش نو است . این اندیشه با « تکرار برهه ای ازتاریخ گذشته » ÙØ±Ù‚ Ú©Ù„ÛŒ داشته است . « بÙÙ† » Ú©Ù‡ « سرچشمه نو Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†ÛŒ » است ØŒ هیچگاه ÙØ±Ø³ÙˆØ¯Ù‡ Ùˆ عقیم Ùˆ خشک نمیشود . کمال Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران همین « بن شدن » بود، تا همیشه سرچشمه Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ú¯ÛŒ بشود . درهزوارش ØŒ « کمال » ØŒ بوندک bundak = بونده bunda نامیده میشود . کمال ØŒ بÙÙ† شدن است . « کمال » Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ زال زر ØŒ مانند ادیان نوری ØŒ بی نهایت شدن درآموخته ها Ùˆ روشنی ها نیست ØŒ بلکه « اصل Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ Ùˆ نوزائی Ùˆ نوشوی » میباشد . کسیکه بی نهایت قدرت Ùˆ علم وخوبی Ùˆ...دارد ØŒ از دید ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ پیکریابی « کمال » نیست . بلکه کسی، به کمال خود میرسد ØŒ Ú©Ù‡ Ø¯Ø±ÙØ±Ø§Ø²Ø´ ØŒ باز، اصل نوشوی Ùˆ نو Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†ÛŒ درخود میگردد .
این آرمان را Ú©Ù‡ « درجستجو Ùˆ Ø¯Ø±ÛŒØ§ÙØªÙ† بÙÙ† ØŒ ازسرنوشدن » میباشد ØŒ Ùˆ اصل نیرومندی Ùˆ پیروزی است، ایرانیان ØŒ دردوره ساسانیان ØŒ Ú¯Ù… کرده بودند ØŒ Ùˆ این آرمان را ازسر، ÙØ±Ø¯ÙˆØ³ÛŒ زنده کرد . ÙØ±Ø¯ÙˆØ³ÛŒ ØŒ داستانهای کهن را، با یقین از این آماج، میسراید Ú©Ù‡ روزگارکهن را، نو خواهد کرد .
اینجا منی سخن میگوید، Ú©Ù‡ یقین تام به رسالت بی چون وچرای خود ØŒ از نوکردن روزگارسرچشمگی ØŒ از روزگار Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ú¯ÛŒ ایران دارد . این Ú†Ù‡ Ú©Ù€Ùهنیست Ú©Ù‡ سرچشمه نوشوی Ùˆ تازه شوی Ùˆ بازیابی Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ú¯ÛŒ خود است ØŸ ÙØ±Ø¯ÙˆØ³ÛŒ میگوید Ú©Ù‡ گوهرداستانهای شاهنامه Ú©Ù‡ من میسرایم ØŒ پیکریابی نیروی باززائی Ùˆ نوشوی است . شاهنامه « روایت تاریخ گذشته » نیست ØŒ بلکه داستانهائی میسراید Ú©Ù‡ ایرانیان را ازسر تØÙˆÙ„ به « بÙÙ† زاینده ØŒ یا چیترآکات ØŒ یا گوهر رستاخیزنده » میدهد .
بیان این مطلب Ø¯Ø±Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø Ø¯ÛŒÙ†ÛŒ ØŒ آنست Ú©Ù‡ ÙØ±Ø¯ÙˆØ³ÛŒ ØŒ با سرودن شاهنامه ØŒ میخواهد باز زائی ( رÙنسانس ) یا ÙØ±Ø´Ú¯Ø±Ø¯Ø³ÛŒØ§Ø³ÛŒ Ùˆ دینی Ùˆ اجتماعی Ùˆ هنری درایران برپا کند، Ùˆ خود را توانا، به کردن چنین اقدام بزرگی میداند . ÙØ±Ø¯ÙˆØ³ÛŒ ØŒ Ú©Ù€Ùهـن را ØŒ زهدان Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø´ نوین میداند .
بنا براین ØŒ ازسر، تØÙˆÙ„ به بÙÙ† داده شدن ØŒ وازسراصالت هستی ÛŒØ§ÙØªÙ† و« زهدان زاینده روشنی Ùˆ بینش تازه شدن » ØŒ استوار، به جا Ø§ÙØªØ§Ø¯Ù† آن « تصویرانسانی » دارد Ú©Ù‡ خودش، زهدان Ù†ÙˆØ¢ÙØ±ÛŒÙ†ÛŒ است . هنگامی انسان، « وجود آبستن ØŒ یا اصل ØØ§Ù…Ù„Ú¯ÛŒ » شد ØŒ میتواند نو بشود . تصویرو Ù…Ùهوم « بن شدن » ØŒ پیوند مستقیم با تصویرو Ù…Ùهوم « درخت بودن Ú©Ù„ هستی » داشت . خدا، تخمی هست Ú©Ù‡ میروید ØŒ Ùˆ Ø¯Ø±ÙØ±Ø§Ø²Ø´ ØŒ به « تخم های گوناگون تازه » Ù…ÛŒ نشیند ØŒ Ú©Ù‡ همه انسانهای گوناگون هستند ØŒ Ùˆ این تخم ها ÛŒ گوناگون ازهم ØŒ درخود ØŒ همان گوهرخدا را دارند، Ùˆ اصل همیشه نوشونده هستند . گوناگونی Ùˆ طی٠و رنگارنگی، مستقیم ازگوهرخود ÙØ®Ø¯Ø§ برمیآید.
چیزی « بÙÙ† » است Ú©Ù‡ هم « بردرخت » است، وهم« تخم » است Ú©Ù‡ ازآن، درخت اÙکنده ØŒ Ùˆ باز پیدایش Ù…ÛŒ یابد . این همان اندیشه ایست Ú©Ù‡ درگرشاسپ نامه اسدی ØŒ برهمن Ú©Ù‡ همان« بهمن » میباشد ØŒ به گرشاسپ میگوید :
به تخم درخت، Ø§Ø±ÙØªÛŒ درگمان
نگه کن، بَـرش ، تخم باشد همان
بـَر ÙØ§ÛŒÙ†Ø¬Ù‡Ø§Ù† ØŒ مردم آمد درست
چنان دان Ú©Ù‡ تخمش، همین Ø¨Ù€ÙØ¯ نخست
دراثر این تصویر « Ø¬ÙØª بودن تخم= برو تخم باهم بودن» ØŒ دانه ØŒ دوانه ØŒ وانسان ØŒ جمک = ییما = جما = Ø¬ÙØª یا همزاد ØŒ شمرده میشد . نخستین انسان Ú©Ù‡ بÙÙ† همه انسانهاست ØŒ Ø¬ÙØª = ییما – جیما= جم= همزاد خوانده میشد. او« هم سراست Ùˆ هم بیخ »، «هم برومیوه است وهم تخم » . اندیشه نوشدن ازخود ØŒ هنگامی ممکن است Ú©Ù‡ انسان ØŒ خود را چنین بـÙÙ†ÛŒ بـدانـد. هرانسانی باید ازنو، « جم » بشود تا بتواند سرچشمه مدنیت انسانی گردد . Ùˆ چنین تصویری را ØŒ انسانی ازخود دارد ØŒ Ú©Ù‡ چنین« تصویری را ازپیوند خدا با انسان » داشته باشد . خدا، خوشه ای ازبـَرها ست، Ú©Ù‡ با اÙکنده شدن، تخمهائی میشوند Ú©Ù‡ ازسر، خوشه خدا ( سیمرغ = ارتای خوشه ) میشوند .
با گاتا، یـا سرودهای زرتشت ØŒ این سـراندیشه ØŒ بکلی نابود ساخته شد . آرمان Ù ÙØ±Ø´Ú¯Ø±Ø¯ Ùˆ نوشوی ØŒ درگاتای زرتشت ماند، ولی دیگر، ریشه ØŒ درتصویر « خدائی Ú©Ù‡ تبدیل به خوشه تخمهای گوناگون انسانها میشود » ØŒ نداشت . نام خدا ØŒ Ú©Ù‡ «ارتای خوشه= ارتا خوشت » بود ØŒ ØØ°Ù وطرد Ùˆ منسوخ شد Ùˆ بجایش ØŒ ازآن پس ØŒ « ارتاواهیشت یا اردیبهشت » نامیده شد . همای چیترآکات ØŒ ازآموزه زرتشت ØŒ طرد Ùˆ تبعید Ùˆ ØØ°Ù ساخته شد . هژیر، یا هوچیتربودن ارتا ØŒ همان خوشه بودن خدا بود . با طرد ارتای خوشه ( ارتا خوشت = اردوشت ) به وسیله زرتشت ØŒ رابطه انسانها با خدا ØŒ بکلی عوض شد ØŒ Ùˆ انسان ØŒ اصالتش را ازدست داد، Ùˆ دیگر، توانائی « بÙÙ† شدن » ØŒ ازاو غصب گردید . این آرمان نوشوی Ùˆ رÙنسانس از بÙÙ† خود٠انسان ØŒ واقعیت خود را درگیتی Ùˆ در زمان وتاریخ ØŒ از دست داد . ÙØ±Ø´Ú¯Ø±Ø¯ یا ÛŒØ§Ø¨Ø§Ø²Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†ÛŒ و« نوشوی » ØŒ رویدادی ÙØ±Ø§Ø³ÙˆÛŒ زمان Ùˆ یا پایان زمانی Ùˆ آخرالزمانی شد .
پس ازاو ØŒ درهمه ادیان نوری ØŒ ÙØ±Ø´Ú¯Ø±Ø¯ Ùˆ نوشوی ØŒ رویدادهای آخرالزمانی شدند ØŒ چون توانائی نوشدن ازخود انسان ØŒ غصب گردید . با غصب توانانی نوشوی ازخود انسان ØŒ مردمان را نیازمند ØŒ پیامبران Ùˆ منجیان Ùˆ پیشوایان Ùˆ رهبران وظهورات آخرالزمانی کردند . امید انسان را به خود انسان Ùˆ ازخود انسان ØŒ Ú¯Ø±ÙØªÙ†Ø¯ ØŒ Ùˆ به ØµØ§ØØ¨ الزمان Ùˆ مهدی Ùˆ سایر منجیان دادند ØŒ وهمه را منتظرآمدن او کردند . نقد را ازانسان Ú¯Ø±ÙØªÙ†Ø¯ ØŒ Ùˆ با نوید به نسیه ØŒ اورا خرسند ساختند . زرتشت ØŒ با تبدیل ارتای خوشه ( سیمرغ ) ØŒ به اردیبهشت ØŒ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران را Ú¯Ø±ÙØªØ§Ø± بزرگترین ÙØ§Ø¬Ø¹Ù‡ های خود کرد . با این تغییرتصویر ØŒ اصالت Ùˆ ØÙ‚ نوشوی ازخود انسان وجامعه ØŒ Ùˆ ازخرد Ùˆ اندیشه خود انسان ØŒ سلب وغصب گردید .
انسان ازاین پس ØŒ ازخود Ùˆ درخود ØŒ بÙÙ† نوشونده ØŒ بÙÙ† ÙØ±Ø´Ú¯Ø±Ø¯ ØŒ بن باززائی ونوزائی اندیشگی Ùˆ روانی Ùˆ اجتماعی Ùˆ ØÚ©ÙˆÙ…تی ندارد . این اندیشه ØŒ در زمان ساسانیان، با چیرگی الهیات زرتشتی ØŒ بÙÙ† زاینده را ØŒ در روان Ùˆ منش وخرد Ùˆ دین ایرانیان ØŒ سوزانید وخاکسترساخت. این بود Ú©Ù‡ به روایت ÙØ±Ø¯ÙˆØ³ÛŒ ØŒ پهلوانی دهقان نژاد ØŒ خردمندان را ازسراسر ایران دورهم گرد آورد، تا علت این شکست ÙØ§Ø¬Ø¹Ù‡ انگیز ایران را ازاسلام ØŒ بپژوهند . چرا مهان وبزرگان ØŒ دنیا را به ما خوار، به ارث گذاشتند ØŸ چگونه انسان ØŒ دست از« بÙÙ† خدا بودن » کشید، Ùˆ Ø§ÙØªØ®Ø§Ø± به « عبـد ٠الله بودن ØŒ Ùˆ عبودیت ازالاه » کرد ØŸ ÙØ±Ø¯ÙˆØ³ÛŒ ØŒ درشاهنامه درست ØŒ میکوشد Ú©Ù‡ پاسخ به این پرسش بنیادی را بیابد :
پژوهنده روزگار نخست گذشته سخنها همه بازجست
بپرسیدشان ازنژاد کیان وزآن نامداران ÙØ±Ù‘Ø® گوان
که گیتی به آغـاز، چون داشتند
که ایـدر، به ما خواربگذاشتند
چگونه سرآمد به نیک اختری
برایشان همه « روزکـÙنـد آوری »
ÙØ±Ø¯ÙˆØ³ÛŒØŒ میکوشد درشاهنامه ØŒ پاسخ این مسئله را بیابد Ú©Ù‡ این شاهان Ùˆ بزرگان وگوان ØŒ به Ú†Ù‡ روشی جهانداری کردند Ú©Ù‡ جهانی، خواربه مرده ریگ برای ما گذاشتند ØŸ Ú†Ù‡ کرده اند Ú©Ù‡ نیک اختری سرآمد ØŸ Ú†Ù‡ کردند Ú©Ù‡ روزگار کند آوری ایران ØŒ پایان ÛŒØ§ÙØª ØŸ آنها با کارهایشان واندیشه هایشان ØŒ ازایرانیان ØŒ تخمه سوخته ساختند . آنها ØŒ بÙÙ† نوشوی Ùˆ Ø¨Ø§Ø²Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†ÛŒ را درایرانیان ØŒ نابود کردند . اینست Ú©Ù‡ ÙØ±Ø¯ÙˆØ³ÛŒ خودش یک تنه ØŒ نه تنها بپا میخیزد تا ایرانیان را بیاد نوشدن ازبÙÙ† خود بیندازد ØŒ بلکه زال زر ٠پهلوان میشود Ú©Ù‡ این رسالت را به عهده میگیرد Ú©Ù‡ ایرانی را تØÙˆÙ„ به « بن نوشونده ÙˆÙ†ÙˆØ¢ÙØ±ÛŒÙ† » بدهد .
شیوه٠« بÙÙ† شدن انسان » یا
چگونه خدا ، میتواند انسان بشود؟
از سر، بÙÙ† Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ شدن ØŒ تصویری بسیارکهن Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران بود . ایرانیان درروزگاران پیشین، براین باور بودند Ú©Ù‡ تخم ( مینو) به آسمان میرود ØŒ Ùˆ درزهدان هلال ماه ( رام ØŒ سیمرغ ) کودک میشود، Ùˆ آنگاه به زمین ØŒ به Ø´Ú©Ù… مادر، ÙØ±ÙˆØ¯ آورده میشود . دراین برهه اززمان ØŒ زن آبستن ØŒ اینهمانی با سیمرغ ( وایو= بیو) Ù…ÛŒ یابد. این تصویر، بنیاد گذار اندیشه های بزرگ شـد . بدینسان هرتخمی Ùˆ نطÙÙ‡ ای ازانسان ØŒ در زهدان سیمرغ ØŒ ÙØ±Ø²Ù†Ø¯ خدا میشـد . با این تصویر ØŒ اندیشه بزرگی درتاریخ بشریت ØŒ چهره واقعیت به خود Ú¯Ø±ÙØª : در زاده شدن ØŒ همه انسانها ØŒ چون ÙØ±Ø²Ù†Ø¯ مستقیم خدا یند ØŒ باهم برابرند . همه باهم همالند . « هم + آل » ØŒ یا به عبارت دیگر همه ÙØ±Ø²Ù†Ø¯Ø§Ù† مشترک « آل = ال = سیمرغ = ارتای خوشه » هستند، چون همه زاده ازیک زهدانند ØŒ Ùˆ همخون Ùˆ همگوهر با خدایند .
رد پای این تصویر رایج میان ایرانیان، در روایات باقی مانده است . همان Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø Â« اب منی » Ú©Ù‡ هنوز نیز بکاربرده میشود ØŒ « آب مینو » هست . ودر روایات هرمزیار ÙØ±Ø§Ù…رز دیده میشود Ú©Ù‡ این« مینو یا تخم ونطÙه»، به آسمان ( مینو ) میرود . آسمان Ùˆ بهشت ØŒ ازاین رو « مینو» خوانده شد، چون آسمان ØŒ جای Ø¨Ø§Ø²Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†ÛŒ تخمها ( زهدان ) شمرده میشد . این تصویر، درست بازتاب همان اندیشه « بÙÙ† شدن Ø¯Ø±ÙØ±Ø§Ø²ÙˆØ¨Ø±Ø³Ø±Ø¯Ø±Ø®Øª » بود ØŒ Ú©Ù‡ به شیوه دیگر بیان میگردید .
این تصویرساده ØŒ در داستان دوراÙکندن زال بچه ØŒ Ùˆ سیمرغ ( ارتای خوشه ) ØŒ عبارتی تازه وتاءویلی نوین به خود میدهد ØŒ Ùˆ خود را میگسترد Ùˆ به خود، Ú˜Ø±ÙØ§Ø¦ÛŒ تازه وبی نظیر میدهد .
بچه انسان ØŒ دور « اÙکنده » میشود، Ùˆ این خود ٠خداهست Ú©Ù‡ او را برمیدارد Ùˆ به آشیانه خود Ù…ÛŒ برد Ú©Ù‡ جایگاه قداست زندگی Ùˆ گزند ناپذیرمیباشد . با مراجعه به کتاب « مولوی وسایه هما ØŒ جلد سوم ( ص 369 ØŒ ازهمین پژوهشگر ) دیده میشود Ú©Ù‡ وجود سیمرغ ØŒ به خودی خود ØŒ آشیانه Ùˆ لانه هست ØŒ نه آنکه سیمرغ ØŒ درآشیانه Ùˆ لانه ای بسر برد . بقول مولوی :
لانه تو ، عشق بوده است ، ای همای لایزال
عشق را Ù…ØÚ©Ù… بگیرو ØŒ ساکن این لانه باش
درآن کتاب بررسی شده است Ú©Ù‡ لانه سیمرغ ØŒ همان کوه قا٠و اصل هستی Ùˆ « هیل hyle= هیولا » هست . « هیلین » درکردی هم معنای آشیان ØŒ Ùˆ هم معنای زهدان ( شرمگاه زن ) دارد . زال ØŒ درواقع در زهدان خدا ØŒ نهاده میشود . به ÙØ±Ø²Ù†Ø¯ØŒ درپهلوی « پندند = پند + اند » Ú¯ÙØªÙ‡ میشود ØŒ Ú©Ù‡ به معنای « تخم در زهدان » است ØŒ Ùˆ بدینسان ØŒ انسان ØŒ ÙØ±Ø²Ù†Ø¯ خدا میشود . تخمی Ú©Ù‡ ازانسان ØŒ دوراÙکنده میشود ØŒ ازخدا برداشته Ùˆ پرورده میشود ØŒ Ùˆ ازآن پس ØŒ هیچ ÙØ±Ø²Ù†Ø¯ÛŒ ØŒ ÙØ±Ø²Ù†Ø¯ مادرو پدرش نیست . ازآن پس ØŒ هیچ پدرو مادری ØŒ ØÙ‚ مالکیت به ÙØ±Ø²Ù†Ø¯ خود ندارد، Ùˆ نمیتواند با او، هرکاری Ú©Ù‡ میخواهد بکند ØŒ چون ازآن پس ØŒ هرکودکی ØŒ ÙØ±Ø²Ù†Ø¯ مستقیم خدا شمرده میشود Ùˆ با او ØŒ باید به کردار Ù ÙØ±Ø²Ù†Ø¯ خدا، Ú©Ù‡ به او سپرده شده است ØŒ Ø±ÙØªØ§Ø±Ú©Ø±Ø¯. هرکودکی ØŒ ارج خدائی دارد . هنگامی سیمرغ ØŒ زال را به سام بازمیگرداند ØŒ سیمرغ با سام پیمان Ù…ÛŒ بندد Ú©Ù‡ آزادی زال را درخواستهایش ØŒ تضمین کند . ازاین پس ØŒ کودک ØŒ ØÙ‚ Ùˆ ØÙ‚وق ÙØ±Ø²Ù†Ø¯ خدا را Ù…ÛŒ یابد . هرانسانی ØŒ رابطه مالکیت Ùˆ تصر٠با ÙØ±Ø²Ù†Ø¯ خود را از دست میدهد . مثلا خود سام وجامعه اش Ùˆ دین ØØ§Ú©Ù… برجامعه اش ØŒ به هیچ روی ØŒ ØÙ‚ ندارند ØŒ Ú©Ù‡ زال را دور بیÙکنند ØŒ Ùˆ به مرگ بسپارند. این ØÙ‚ ØŒ ازهمه آنها Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ میشود . هیچکسی ØŒ خودش ØŒ ÙØ±Ø²Ù†Ø¯ ÛŒ ندارد Ú©Ù‡ مال او باشد، بلکه این سیمرغست Ú©Ù‡ مادر همه است. هیچ قدرتی دراجتماع ØŒ ØÙ‚ تصر٠کردن کودک ØŒ ویا آزردن کودکی را ندارد.
ÙØ±Ø¯ÙˆØ³ÛŒ با زنده نگاهداشتن این داستان ØŒ Ùˆ بابیان آن در « رمز» ØŒ درروزگاری Ú©Ù‡ شریعت اسلام ØŒ ابرازچنین اندیشه ای را Ú©ÙØ±ÙˆØ´Ø±Ú© مطلق میدانست ØŒ Ùˆ گوینده اش را ازدم برنده شمشیر میگذرانید ØŒ اندیشه « اصالت انسان » را Ø§Ø²ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ زال زری ØŒ ازنو، زنده کرد . این تخم انسان Ø¯Ø±ÙØ±Ø§Ø² است Ú©Ù‡ « بÙÙ† خدا » در زمین میشود . در داستان زال زر ØŒ ÙØ±Ø¯ÙˆØ³ÛŒ بیان میکند Ú©Ù‡ چگونه انسان دوراÙکنده ØŒ خدا میشود ØŒ Ùˆ چگونه درخانه خدا ØŒ Ùˆ درزهدان خدا ØŒ پرورده ØŒ Ùˆ چگونه سپس همال Ùˆ Ø¬ÙØª خدا میشود ØŒ Ùˆ چگونه کسیکه همال Ùˆ برابر Ùˆ همگونه باخدا شده است ØŒ باخدا به زمین بازمیگردد Ùˆ انسان میگردد . Ø¯Ø±Ø¹Ø±ÙØ§Ù† ØŒ بیشتر توجه به « انا الØÙ‚ » ØŒ یا اینهمانی ÛŒØ§ÙØªÙ† انسان با خدا ØŒ کرده میشود ØŒ Ùˆ کمترتوجه به بخش دوم داستان ØŒ Ú©Ù‡ انسان شدن خداست کرده میشود . ودرست مسئله ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ زال زری ØŒ همین « انسان شدن خدا » هست .
تصویر « پهلوان » ØŒ تصویر « انسان شدن خدا » است . انسان ØŒ ازاین پس، به Ø´Ú©Ù„ Ù« خدای ناشـنـاخـتـه » زندگی میکند . زندگی کردن پهلوان درگیتی ØŒ زندگی کردن خدا درجامه انسانست . زال زر، پهلوانیست Ú©Ù‡ هم پیکریابی « اصل خداشوی انسان » Ùˆ هم « انسان شوی خدا » هست . زندگی زال زر ØŒ سیر خداشدن انسان ØŒ Ùˆ سپس ØŒ سیر انسان شدن خدا هست . داستان زال زر، در درازای زندگی اش، داستان چگونه زندگی کردن خدا درچهره انسان است . خدائی Ú©Ù‡ زندگی انسانی میکند ØŒ بی آنکه کسی بداند Ú©Ù‡ او خدا هست . این خدای مقتدرو عالم به همه چیزنیست Ú©Ù‡ به کردار انسان ØŒ زندگی میکند تا قادر باشد ازبام تا شام هر روز، معجزه بکند . این خدائیست Ú©Ù‡ در زندگی کردن درگیتی ØŒ زیباترو بزرگترو نیک ترمیشود . این خدا ØŒ تخمیست Ú©Ù‡ در زندگی کردن در انسان ØŒ Ù…ÛŒØ´Ú©ÙˆÙØ¯ Ùˆ عظمت Ùˆ زیبائی Ùˆ نیکی اش میگسترد ØŒ Ùˆ درانسان شدن ØŒ خدا میشود .این خداست Ú©Ù‡ درهادخت نسک به انسانی Ú©Ù‡ خودش شده است ØŒ میگوید :
دوست داشتنی بودم و تو ای انسان ،
مرا دوست داشتنی ترکردی
زیبا بودم و تو ای انسان ، مرا زیبا ترکردی
دل پسند بودم ، تو مرا دلپسند ترکردی
بلند پایگاه بودم ، تو مرا بلند پایگاه ترکردی
خداشدن انسان ØŒ یک تراژدی است .بسختی میتوان تصورکرد Ú©Ù‡ با داشتن آگاهبود خدائی ØŒ انسان در تنگناهای زندگی درزمان Ùˆ درگیتی، Ú†Ù‡ عذابهائی را باید بشکیبد . بدینسان ØŒ زندگی کردن پهلوان ØŒ نمونه Ùˆ سرمشق ØŒ برای شناخت شیوه زیستن هرانسانی میگردد . پهلوان ØŒ کتاب Ùˆ آموزه Ùˆ ÙلسÙÙ‡ Ùˆ ØÚ©Ù…ت Ùˆ علم Ùˆ تئوری نمیآورد، Ùˆ آموزگارکسی نیست ØŒ ولی به شیوه ای زندگی میکند ØŒ Ú©Ù‡ ازلابلای پوسته کارهایش ØŒ خدائیش، میدرخشد .
زرتشت Ùˆ سپس « بنیاد گذاران ادیان نوری » ØŒ آموزه Ùˆ تعلیم Ùˆ شریعتی میآورند Ú©Ù‡ مردمان طبق آن باید زندگی کنند. Ø¯Ø±ØØ§Ù„یکه ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ بر بنیاد انگیخته شدن انسان ØŒ از سرمشقها ÛŒ گوناگونست Ú©Ù‡ پهلوانان ایران ØŒ به آن چهره داده اند . انگیخته شدن از خدایانی Ú©Ù‡ ØŒ انسان شده اند ØŒ Ùˆ درلباس خدائیشان ناشناختنی بوده اند ØŒ میباشد . جستن خدایان درلباسهای انسانی ØŒ جستجوی بÙÙ† خود Ùˆ انگیخته شدن ازآنها ØŒ بÙÙ† شدن ازنو هست . شاهنامه ØŒ تاریخ زندگی پیشوایان Ùˆ رهبران Ùˆ منجیان ایران نیست ØŒ بلکه داستانهای پهلوانانیست Ú©Ù‡ راه انسانی را به خدا شدن ØŒ Ùˆ راه خداشدن به انسان را پیموده اند . ایرانی نمیخواهد تقلید ازپهلوانان: ازسام یا زال یا رستم بکند ØŒ بلکه میخواهد راه خداشدن خود Ùˆ راه مشکلتر انسان شدن ازخدائی را بجوید Ùˆ بپیماید . خدا، تا انسان نشود ØŒ تا درمجهولیت Ùˆ غربت ØŒ گوهرخود را آشکارو نمایان نسازد ØŒ خدا نیست .
این « رمز کلیدی شاهنامه » است ØŒ Ú©Ù‡ سرسختانه از دشمنان نوکردن ایران ØŒ « Ø§ÙØ³Ø§Ù†Ù‡ Ùˆ دروغ » ساخته شده است Ùˆ ساخته میشود . این تصویر پهلوان ØŒ Ú©Ù‡ در جم ÙˆÙØ±ÛŒØ¯ÙˆÙ† سام Ùˆ زال Ùˆ رستم وسیاوش Ùˆ ایرج Ùˆ کیخسرو چهره های گوناگون ÛŒØ§ÙØªÙ‡ ØŒ تصاویر انسان در ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران بوده است. « خدا شدن انسان Ùˆ انسان شدن خدا » Ú©Ù‡ ÙØ±Ø§Ø³ÙˆÛŒ همه ادیان Ùˆ مذاهب Ùˆ ایدئولوژیها ØŒ راه زیستن انسان درگیتی شمرده میشود ØŒ « رمز زندگی پهلوان » است .
زال زر، خود سیمرغست Ú©Ù‡ درشعله ورشدن اندیشه جهاد دینی زرتشتیان Ùˆ تعصبات خونخوارنه اشان ØŒ در عذاب وشکنجه Ùˆ درد، میسوزد ØŒ Ùˆ Ø¯Ø±Ù‚ÙØ³ آهنین انداخته میشود، Ùˆ ÙØ±Ø§Ù…رز ÙØ±Ø²Ù†Ø¯ دلیر وجوانمرد رستم ØŒ دربرابر چشمانش به صلیب کشیده میشود ØŒ Ùˆ خانواده اش بی امان تعقیب کرده میشود ØŒ ولی برغم همه این سختیها ØŒ انسان بزرگوار میماند ØŒ Ùˆ درانسانیتش ØŒ با عظمت Ùˆ مهرو بزرگ منشی سیمرغی میدرخشد ØŒ ولی بهمن دیندار Ùˆ متعصب ومجاهد ØŒ Ú©Ù‡ همه رسوم جوانمردی Ùˆ انسانیت را زیرپا گذاشته است ØŒ نمیتواند ذره ای ناچیز ازاین عظمت اخلاقی را ببیند وبشناسد Ùˆ دریابد . خدا در لباس انسان پوشیدن ØŒ Ùˆ درانسان زیستن ØŒ مسئله بنیادی زندگی کردن اخلاقی Ùˆ دینی Ùˆ اجتماعی انسان ØŒ Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ Ú©Ù‡ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ زال زریست ØŒ میگردد . این بهمن وهما Ú©Ù‡ گنج پوشیده در بÙÙ† هرانسانی هستند ØŒ Ú©Ù‡ خدا درجامه ناشناختنی درهرانسانی هستند ØŒ باید ازسر دروجود ماانگیخته شوند ØŒ تا ما بÙÙ† نوشوی گردیم .