منوچهرجمالی ---Ùـردوســی
منوچهرجمالی
Ùـردوســی
برانگیزنده ٠جÙـنـبــش Ù
« نـوشــدن از بÙـن Ùخـود »
کهن گشته این داستانها ، ز« مـن »
کـنون نــو کـنـد ، روزگار کهـن
تصویر« پهلوان »، و تضاد ٠آن با «پیامبر»
درجستجوی « سـرمشـقهای زنـدگی کردن »
درداسـتانهای پهـلوانان
نــه
« روش زیستن ، طبق یک آموزه » ،
یا «اØکام پیامبران Ùالهـی »
اندیشه٠« نوشدن همیشگی ازبÙن، یا از اصل Ø¢Ùرینندگی » ØŒ بنیاد Ùرهنگ ایران بوده است . زیستن Ùˆ بودن ØŒ Ú†Ù‡ Ùردی Ùˆ Ú†Ù‡ اجتماعی ØŒ « هنر نوشدن همیشگی از بÙÙ† خود، از سرچشمه Ùˆ سرمایه خود » است . برای نوشدن ØŒ باید ازسر « بَـÙÙ† » شد ØŒ ازسر، « تØول به بÙÙ† یاÙت »، ازسر، زهدان زاینده شد ØŒ ازسر ،« تخم درتخمدان خود » شد ØŒ وازسر ازتخمدان خود ØŒ زاده شد ØŒ ازسر، خود، سرچشمه خودجوش شد . این آرمان نیرومندی برای ساختن آینده Ùˆ پیشرÙت ØŒ در« داستانهای Ø¢Ùرینش » ایران بازتابیده شده بود ØŒ Ùˆ بدین علت ØŒ به داستانهائی Ú©Ù‡ اندیشه هایشان را درباره ØŒ روند Ø¢Ùریدن ازبن ØŒ Ùˆ تازه شدن ازبÙÙ† ØŒ بیان میکنردند ØŒ « بـÙنـدهشـن » میگÙتند، Ú©Ù‡ « بن + داتن » باشد .
بندهشن bundahishnØŒ به معنای « زایش وپیدایش تازه به تازه ،ازبÙÙ† یا زادگاه Ùˆ ازاصل Ø¢Ùریننده » میباشد . « بÙـن » ØŒ Ú©Ù‡ بیشتربه معنای « تنه درخت » Ùˆ « خوشه خرما» Ùˆ « سوراخ مقعد » درذهنها باقی مانده ØŒ همان واژه « بون bwny » بوده است ØŒ Ú©Ù‡ معنای زهدان Ùˆ بچه دان Ùˆ رØÙ… ( برهان+ آنندراج + ناظم الاطباء ) دارد . درواقع « بـÙـن = بــون » ØŒ همان معنای اصلی Ù« دین = اصل مادینگی Ùˆ زایندگی درهرانسانی » را داشته است.« بـÙÙ† » یا « دیـن» ØŒ یا « گـوهر» ØŒ یا « چهـره= چیتره » ØŒ وارونه تÙکر امروزی ØŒ بیان اصالت بینش Ùˆ روشنی Ùˆ نوشوی ازخود انسان بوده است . درسغدی به بنیاد « dene/ bunt » Ú¯Ùته میشود ØŒ Ú©Ù‡ بخوبی گواه براینهمانی ٠دیـن با بÙـن است .
« دین = اصل آبستن شوی Ùˆ زایش بینش Ùˆ روشنی باهم » ØŒ Ú©Ù‡ جزو چهارنیروی ذاتی یا Ùطری ضمیر هرانسانی هست ØŒ اینهمانی با « بÙÙ†= بون » دارد . « تصویر تخم در تخمدان» ØŒ اصل زایش Ùˆ پیدایش ØŒ شمرده میشده است ØŒ Ùˆ طبعا هربنی Ùˆ هر تخمی درخود ØŒ بالقوه، Ú©Ù„ Ùˆ تمامی را داشته است Ú©Ù‡ به ضرورت درپایان ØŒ به آن میرسیده است . ازاین رو هست Ú©Ù‡ همان واژه « بون » ØŒ معنای آسمان Ùˆ نهایت وپایان Ùˆ انتها را هم دارد ØŒ یا واژه « بÙÙ† » همزمان ØŒ معنای تنه درخت Ùˆ خوشه را نیز دارد .
به همانسان ØŒ چهره یا «چیتره» Ú©Ù‡ تخم وبذر باشد ØŒ معنای « چهره نمائی، یا ظهورکلی» را هم دارد . یا واژه « میان » ØŒ همان واژه « میدان » است . ازآنچه درمیان است ( بهمن وهما یا ارتا باهم ) ØŒ میدان یا جهان میشود . با یاÙتن بÙÙ† ØŒ با نوشدن بÙÙ† ( اصل زایندگی خود انسان ) ØŒ انسان Ùˆ جامعه ØŒ به Ú©Ù„ Ùˆ تمامیت نوین خواهد رسید .
« اÙکنده شدن تخم درزهدان یا دربÙون » ØŒ آغازپیدایش Ùˆ زایش نوین Ùˆ تازه، شمرده میشد .
مثلا کیکاوس ØŒ هنگامی سرود رامشگر مازندرانی را میشنود ØŒ تخمی تازه درزهدان بینش او اÙکنده میشود. شنیدن سخن، اÙکنده شدن تخم درزهدان وجود انسان است . شنیدن Ùˆ خواندن Ùˆ دیدن ومـَزید Ù† ØŒ هنرآبستن شدن است :
چوکاوس بشنید ازاو ، این سخن
یکی تازه اندیشه ØŒ اÙکند بÙÙ†
یا هنگامی ابلیس، ضØاک را با خورشهای خونینش، Ù…ÛŒ پرورد، تخم بینش بدی ( زدارکامگی یا کامیابی ازقهروآزار) را دربÙÙ† او میاÙکند .
چو ابلیس، پیوسته دید آن سخن
یکی پند بد را ØŒ نو اÙکند بÙÙ†
خداهم ØŒ از راه اÙکندن تخم دربن ØŒ میآÙریند :
همی Ú¯Ùت با شاه ØŒ یکسر سخن
Ú©Ù‡ دادار، گیتی Ú†Ù‡ اÙکند بن
با Ú¯Ùتارنیک، میتوان بÙÙ† مهر را، درزهدان هستی دیگری، اÙکند
بدوگÙت رستم Ú©Ù‡ چندین سخن
Ú©Ù‡ Ú¯Ùتی Ùˆ ØŒ اÙکندی ازمهر، بÙÙ†
شنیدن Ùˆ خواندن Ùˆ دیدن ØŒ راه زایاشدن از شنیده ها Ùˆ خوانده ها Ùˆ Ú¯Ùته هاست . آنها تجربیات خود را ØŒ انگیزنده به آبستنی خود از بینش میدانستند . هرتجربه ای میتواند وجود خود انسان را به بینش تازه ØŒ آبستن سازد . شنیدن یک داستان یا اندیشه ØŒ پذیرش تخم درتخمدان هستی خود، Ùˆ راه زاینده نو شدن از خوداست .
اندیشه « پیدایش گیتی از راه ٠زایش ازبÙÙ† یا از زهدان » ØŒ با چیرگی آموزه زرتشت ØŒ بکلی سرکوب Ùˆ ØØ°Ù Ùˆ تØری٠شده است . ولی خود سراندیشه، برغم این تØری٠وسرکوبی ØŒ نا آگاهبودانه در روان ایرانیان باقی مانده است ØŒ Ú©Ù‡ برای نوشدن ØŒ نیازبه « بÙÙ† شدن ٠خود » ویا « تخم تازه ØŒ در زهدان وجود خود اÙکندن » هست .
همین آرمان ØŒ Ú©Ù‡ زندگی Ùˆ اجتماع ایرانیان را مشخص میسازد ØŒ Ùˆ «اصل امید » و« سرچشمه زایش نیرومندی ویقین » ØŒ برای نگریستن Ùˆ اندیشیدن Ùˆ ساختن آینده بود ØŒ برای آنها ØŒ امری « بنیادی » بود . بنیادی اندیشیدن ØŒ زایش نیرو، برای ساختن آینده بود . « بنیاد » در پهلوی Ùˆ bun-daat درپارسی باستان bunadatti میباشد . « بنیادی » ØŒ چیزی هست Ú©Ù‡ از« بÙÙ† خودش ØŒ همیشه ازنو » ØŒ تازه میشود . « بـنـیـاد » ØŒ دراصل به معنای « تولد تازه بینش Ùˆ روشنی ØŒ ازهستی اصیل خود » هست .
کسی ØŒ زندگی میکند، Ú©Ù‡ بÙن، داردbunomand ØŒ Ú©Ù‡ زهدان زاینده روشنی Ùˆ بینش درهستی خودش هست . بنیادی اندیشیدن، وبنیادی عمل کردن ØŒ زادن اندیشه ( روشنی Ùˆ بینش ) از زهدان زاینده هستی Ùرد خود هست .
اسلام، با Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø Â« Ùطـرت » ØŒ به مسئله مبدء واصل انسان میپردازد . مکاتب ÙلسÙÛŒ درغرب، Ø¯Ø±Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø Â« nature= Ú©Ù‡ به واژه طبیعت برگردانیده میشود » به مسئله مبدء Ùˆ اصل انسان میپردازند . Ùرهنگ ایران دراصطلاØات « 1- بÙÙ† bun ØŒ 2- گوهرgohr 3- چهرهchihr ØŒ چیتره cithra» به این مسئله میپرداخته است . بررسی این اصطلاØات ØŒ به خودی خود ØŒ ویژگی شاخصه Ùرهنگ ایران است. صÙت ارتای خـوشـه (=سیمرغ ) ØŒ « هـوچـیـتـره = هـَجـیـر= هـژیر» بود ØŒ Ú©Ù‡ به معنای « دارنده تخمه ها یا چهره های به = خوشه به » است . هـÙمای چهـر آزاد ØŒ Ú©Ù‡ دراصل ØŒ همای چترآکات بوده است . به عبارت دیگر، هما، دارنده خوشه ØŒ یا تخمه های اصل Ùˆ بÙÙ†ÛŒ بوده است . یا آغاز انقلاب بهاری ØŒ با سر « گوزهر » درآسمان کاردارد ØŒ Ú©Ù‡ دراصل ØŒ واژه ٠« گوازچیتره » بوده است ØŒ Ùˆ به معنای « دارنده تخمهای جÙت، یعنی اصل زاینده Ùˆ نوشونده زندگی » است . « چیتره » ØŒ با نوشوی Ùˆ رستاخیز بهاری کار دارد . چنانچه درگزیده ها زاداسپرم ( 34 / 29 ) میآید Ú©Ù‡ » بـاز Ø¢Ùرینی همه چهره ها درپایان ØŒ به آغاز، همانند باشند ØŒ چنانکه مردم Ú©Ù‡ هستی آنان ازتخم ( = نطÙÙ‡ ) است ،از نطÙÙ‡ به وجود آیند ØŒ Ùˆ گیاهان Ú©Ù‡ هستی آنان ازتخمک است ØŒ کمال پایانی آنها نیز با همان تخم است » . درست واژه کمال ØŒ واژه بوندکbun-dak است . چون« بÙن» ØŒ بازآÙرین Ùˆ نو Ø¢Ùرین است Ùˆ « کمال» درÙرهنگ ایران ØŒ نیروی نوآÙرینی بوده است . کسی کاملست ØŒ Ú©Ù‡ نیروی نوزائی روشنی وبینش دارد( کسی کامل خوانده نمیشود ØŒ Ú©Ù‡ صندوق Ú©Ù„ معلومات Ùˆ روشنی های جهان است ) .
همچنین « گـور، Ú©Ù‡ همان واژه گوهرgohr » است ØŒ اینهمانی تخم را ØŒ با نوزائی Ùˆ باز زائی نشان میدهد .آنچه گوهریست ØŒ ویژگی نوشوندگی دارد . آنچه چیتره یا چهر است ØŒ اصل باز زائی Ùˆ انقلاب Ùˆ تازه شویست . هرچه تخم Ùˆ گوهر(= گور) Ùˆ بÙÙ† است ØŒ نوزا وبازآÙرین Ùˆ نوشونده Ùˆ رستاخیزنده Ùˆ Ùرشگرد کردار است . چنانکه واژه « گورین » درکردی به معنای « تکوین یاÙتن » است ØŒ Ùˆ « گورن » هم به معنای بیضه ØŒ وهم به معنای قبر است( جسد مرده درگور، تخمیست Ú©Ù‡ ازسرخواهد روئید ) ØŒ Ùˆ « گوران » به معنای تکوین یاÙتن جنین دررØÙ… است . برپایه این زمینه Ùکری بود که« بهرام » ØŒ شاه نامدار ساسانی ØŒ بهرام گور خوانده میشد ØŒ چون درشخصیت او ØŒ امید به نوشوی Ùˆ تØول درآن روزگار، زنده شده بود ØŒ نه برای خاطرآنکه ØŒ به شکارگور( جانوردورنگ ) میرÙته است . ازاین رو به ابربارنده ،« گوهربار» یا «گوهرپاش » Ú¯Ùته میشود ØŒ چون باران وآب ØŒ اصل رستاخیزنده Ùˆ نوکننده تخم گیاهان است .
« گوهرشب چراغ » نیز ØŒ Ú©Ù‡ ازاین تصویر برآمده بود ØŒ اشاره به تخمیست Ú©Ù‡ دراثر دیدن آب درتاریکی ØŒ میروید Ùˆ روشن میشود . پیدایش بینش Ùˆ روشنی در انسان بر داستانی استوار است Ú©Ù‡ ØŒ انسان ØŒ تخم یا بن یا گوهریست Ú©Ù‡ با آب (= شیره جهان = خدا ) Ú©Ù‡ بیامیزد ØŒ اصل بینش Ùˆ روشنائی میگردد . اینست Ú©Ù‡ ویژگی « بینش » درÙرهنگ ایران، ازسوئی با اصالت انسان ØŒ Ùˆ ازسوی دیگر، با تر وتازه کنندگی Ùˆ نوکنندگی همراه بود .
شنیدن یا خواندن ٠یک داستان ØŒ هنگامی بینشی تازه میآورد ØŒ Ú©Ù‡ سراسر هستی انسان را تروتازه ونو بکند ØŒ وتخمی درزهدان هستی هرکسی بیÙکند واورا آبستن سازد .
آنچه ما امروزه از « بندهشن bundahishn» داریم ØŒ روایاتی هست Ú©Ù‡ موبدان زرتشتی ØŒ ازآن « داستانهاواندیشه های نخستین Ø¢Ùرینش » ØŒ کرده اند . روایت اصلی را ØŒ به گونه ای گردانیده اند وپیچانیده اند، تا اندیشه های زرتشت را بیان وتبلیغ کنند . این خراب کردن کاخ بینش گذشته ØŒ Ùˆ بنای ساختمان تازه خود ØŒ با همان مواد ØŒ کارهمیشگی ادیان بوده است . دراین گردانیدن یا تØری٠است Ú©Ù‡ Ù…Ùهوم « نوشدن ازبÙÙ† Ùˆ یا زهدان وجود خود » نیز ØŒ بکلی وارونه ساخته شده است ØŒ Ùˆ درواقع ØŒ انسان ØŒ در روایت کنونی زرتشتی از بندهش ØŒ از بÙÙ† ( = زهدان زاینده روشنی وبینش ازخود ) ØŒ انداخته شده است . درهمان Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø Â« بندهش » ØŒ خود « بÙـن » ØŒ دیگر نباید معنای زهدان Ùˆ بچه دان ØŒ یا « بون » ØŒ بدهد . وهمچنین « داتـه » ØŒ نباید دیگر، معنای « زائیدن » را بدهد. بندهش ØŒ باید بØØ« Ø¢Ùرینش ازمبدء Ùˆ اصلی باشد ØŒ Ú©Ù‡ نه زهدان است ØŒ Ùˆ نه میزاید ØŒ Ùˆ نه از « پیدایش روشنی از تاریکی » کاری دارد . به عبارت دیگر، خود اصطلاØ« بندهش» ØŒ باید درتمامیتش ØŒ مسخ Ùˆ تØری٠گردد .
درواقع ØŒ این داستانها ØŒ یا بنداده ها = بنیاده ها بودند Ú©Ù‡ شیوه نوشدن Ùˆ پیدایش تازه را ازبÙÙ† مینمودند .
« نوشدن ازبÙÙ† » ØŒ براین تصویر انسان، قرارد اشت Ú©Ù‡ در طبیعت انسان ØŒ نیروی Ø¢Ùریننده روشنی Ùˆ بینش ازخوداو هست ØŒ واین با تصویر « پیامیر» Ùˆ « Ùرستاده Ùˆ برگزیده ازخدا ØŒ Ú©Ù‡ بینش Ùˆ روشنی را برای مردمان ازمرکزانØصاری روشنی وعلم میآود » درتضاد کاملست . اصل Ùرشگرد Ùˆ رستاخیزنده Ùˆ نوسازنده ØŒ در ذات خود انسانست ØŒ Ùˆ بقول مولوی ØŒ هرانسانی ØŒ Øامله به قیامت خودش Ùˆ بینشش Ùˆ روشنائیش هست .
مسائل اخلاق Ùˆ دین Ùˆ بینش Ùˆ جهان آرائی (= Øکومتگری ) درجستجو برای بÙÙ† شدن ازنو ØŒ ØÙ„ میگردید . تباهی یا مشکلات Ùˆ گرÙتاریهای اخلاقی واجتماعی ØŒ دراثردور شدن ازسرچشمه زایندگی Ùˆ Ø¢Ùرینندگی درخود هرانسانی ØŒ Ùˆ اÙتادن درتنگناهای صورتهای سÙت وسخت واÙسرده ایجاد میگردد ØŒ Ùˆ برای رÙع این تنگی ها Ùˆ منجمدشدگیها، بایستی انسان، خودش ØŒ ازسر، بÙÙ† ٠نو Ø¢Ùرینی شود.
این تنگیها Ùˆ Ùسادها Ùˆ تباهیها ØŒ درشدت دادن Ùامرونهی ها ØŒ یا دروعظ کردنها Ùˆ نصیØت کردنها ØŒ Ùˆ یا درتهدید Ùˆ ÙˆØشت اندازی از مجازاتهای سهمگین درجهنم ØŒ ØÙ„ نمیشوند ØŒ بلکه همه این مسائل ØŒ در« در بÙÙ† شدن Ùرد انسان ازنو » ØÙ„ میگردند. انسان ØŒ هنگامی تباه Ùˆ پلشت ÙˆÙاسد میگردد Ú©Ù‡ اصالت خود را با تØمیل این آموزه ها Ùˆ شریعت ها Ùˆ ایدئولوژیها Ùˆ آموزه ها Ùˆ.... از دست میدهد ØŒ Ùˆ بÙÙ† دراو سوخته میگردد .
واژه « داستان » هم Ú©Ù‡ دراصل « داتستانdaat+astaan » بوده است ØŒ با پیشوند Ù« دات » درداتستان ØŒ Ú©Ù‡ Ø¢Ùریده شدن Ùˆ زاده شدن Ùˆ پیدایش ازبن باشد ØŒ کار دارد . این آرمان ØŒ Ú©Ù‡ زیستن ØŒ روند همیشه نوشدن انسانها از بÙÙ† است ØŒ در ایران ØŒ درضمیرها Ø®Ùته Ùˆ نهÙته باقی ماند . « Ú˜ÛŒ » یا زندگی ØŒ با روند نوشدن از بÙÙ† ØŒ یا دوباره سرچشمه Ùˆ اصل شدن، کار دارد . درست واژه « Ú©Ù€Ùهـن » نیز دراصل ØŒ معنای « سرچشمه Ùˆ گوهر Ùˆ بن شدن » را داشته است ØŒ Ùˆ سپس معنای « گذشته های زمانی بسیاردور ØŒ یا پیرشده » را پیدا کرده است . « داستان کهن » ØŒ بیان یک اندیشه Ùˆ تجربه اصیل Ùˆ زاینده Ùˆ مایه ای بوده است ØŒ نه Øکایتی از رویدادی درگذشته دوراÙتاده . « روزگارکهن » ØŒ بÙÙ† Ø¢Ùریننده ٠زمان بوده است . « داستان کهن» Ùˆ « روزگار کهن » ØŒ به معنای « آنچه متعلق به تاریخ گذشته وپیرشده Ùˆ Ùرسوده Ùˆ خاتمه یاÙته است » نبوده ØŒ بلکه ØŒ معنای« بÙÙ† زاینده زمان Ùˆ اندیشه ٠تجربه های زاینده شـدن » را داشته است . این « کهن » است Ú©Ù‡ « نو» میزاید . کهن ØŒ سرچشمه پیدایش Ùˆ زایش نو است . این اندیشه با « تکرار برهه ای ازتاریخ گذشته » Ùرق Ú©Ù„ÛŒ داشته است . « بÙÙ† » Ú©Ù‡ « سرچشمه نو Ø¢Ùرینی » است ØŒ هیچگاه Ùرسوده Ùˆ عقیم Ùˆ خشک نمیشود . کمال درÙرهنگ ایران همین « بن شدن » بود، تا همیشه سرچشمه Ø¢Ùرینندگی بشود . درهزوارش ØŒ « کمال » ØŒ بوندک bundak = بونده bunda نامیده میشود . کمال ØŒ بÙÙ† شدن است . « کمال » درÙرهنگ زال زر ØŒ مانند ادیان نوری ØŒ بی نهایت شدن درآموخته ها Ùˆ روشنی ها نیست ØŒ بلکه « اصل Ø¢Ùریننده Ùˆ نوزائی Ùˆ نوشوی » میباشد . کسیکه بی نهایت قدرت Ùˆ علم وخوبی Ùˆ...دارد ØŒ از دید Ùرهنگ ایران ØŒ پیکریابی « کمال » نیست . بلکه کسی، به کمال خود میرسد ØŒ Ú©Ù‡ درÙرازش ØŒ باز، اصل نوشوی Ùˆ نو Ø¢Ùرینی درخود میگردد .
این آرمان را Ú©Ù‡ « درجستجو Ùˆ دریاÙتن بÙÙ† ØŒ ازسرنوشدن » میباشد ØŒ Ùˆ اصل نیرومندی Ùˆ پیروزی است، ایرانیان ØŒ دردوره ساسانیان ØŒ Ú¯Ù… کرده بودند ØŒ Ùˆ این آرمان را ازسر، Ùردوسی زنده کرد . Ùردوسی ØŒ داستانهای کهن را، با یقین از این آماج، میسراید Ú©Ù‡ روزگارکهن را، نو خواهد کرد .
اینجا منی سخن میگوید، Ú©Ù‡ یقین تام به رسالت بی چون وچرای خود ØŒ از نوکردن روزگارسرچشمگی ØŒ از روزگار Ø¢Ùرینندگی ایران دارد . این Ú†Ù‡ Ú©Ù€Ùهنیست Ú©Ù‡ سرچشمه نوشوی Ùˆ تازه شوی Ùˆ بازیابی Ø¢Ùرینندگی خود است ØŸ Ùردوسی میگوید Ú©Ù‡ گوهرداستانهای شاهنامه Ú©Ù‡ من میسرایم ØŒ پیکریابی نیروی باززائی Ùˆ نوشوی است . شاهنامه « روایت تاریخ گذشته » نیست ØŒ بلکه داستانهائی میسراید Ú©Ù‡ ایرانیان را ازسر تØول به « بÙÙ† زاینده ØŒ یا چیترآکات ØŒ یا گوهر رستاخیزنده » میدهد .
بیان این مطلب Ø¯Ø±Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø Ø¯ÛŒÙ†ÛŒ ØŒ آنست Ú©Ù‡ Ùردوسی ØŒ با سرودن شاهنامه ØŒ میخواهد باز زائی ( رÙنسانس ) یا Ùرشگردسیاسی Ùˆ دینی Ùˆ اجتماعی Ùˆ هنری درایران برپا کند، Ùˆ خود را توانا، به کردن چنین اقدام بزرگی میداند . Ùردوسی ØŒ Ú©Ù€Ùهـن را ØŒ زهدان Ø¢Ùرینش نوین میداند .
بنا براین ØŒ ازسر، تØول به بÙÙ† داده شدن ØŒ وازسراصالت هستی یاÙتن و« زهدان زاینده روشنی Ùˆ بینش تازه شدن » ØŒ استوار، به جا اÙتادن آن « تصویرانسانی » دارد Ú©Ù‡ خودش، زهدان نوآÙرینی است . هنگامی انسان، « وجود آبستن ØŒ یا اصل Øاملگی » شد ØŒ میتواند نو بشود . تصویرو Ù…Ùهوم « بن شدن » ØŒ پیوند مستقیم با تصویرو Ù…Ùهوم « درخت بودن Ú©Ù„ هستی » داشت . خدا، تخمی هست Ú©Ù‡ میروید ØŒ Ùˆ درÙرازش ØŒ به « تخم های گوناگون تازه » Ù…ÛŒ نشیند ØŒ Ú©Ù‡ همه انسانهای گوناگون هستند ØŒ Ùˆ این تخم ها ÛŒ گوناگون ازهم ØŒ درخود ØŒ همان گوهرخدا را دارند، Ùˆ اصل همیشه نوشونده هستند . گوناگونی Ùˆ طی٠و رنگارنگی، مستقیم ازگوهرخود Ùخدا برمیآید.
چیزی « بÙÙ† » است Ú©Ù‡ هم « بردرخت » است، وهم« تخم » است Ú©Ù‡ ازآن، درخت اÙکنده ØŒ Ùˆ باز پیدایش Ù…ÛŒ یابد . این همان اندیشه ایست Ú©Ù‡ درگرشاسپ نامه اسدی ØŒ برهمن Ú©Ù‡ همان« بهمن » میباشد ØŒ به گرشاسپ میگوید :
به تخم درخت، ارÙتی درگمان
نگه کن، بَـرش ، تخم باشد همان
بـَر Ùاینجهان ØŒ مردم آمد درست
چنان دان Ú©Ù‡ تخمش، همین بـÙد نخست
دراثر این تصویر « جÙت بودن تخم= برو تخم باهم بودن» ØŒ دانه ØŒ دوانه ØŒ وانسان ØŒ جمک = ییما = جما = جÙت یا همزاد ØŒ شمرده میشد . نخستین انسان Ú©Ù‡ بÙÙ† همه انسانهاست ØŒ جÙت = ییما – جیما= جم= همزاد خوانده میشد. او« هم سراست Ùˆ هم بیخ »، «هم برومیوه است وهم تخم » . اندیشه نوشدن ازخود ØŒ هنگامی ممکن است Ú©Ù‡ انسان ØŒ خود را چنین بـÙÙ†ÛŒ بـدانـد. هرانسانی باید ازنو، « جم » بشود تا بتواند سرچشمه مدنیت انسانی گردد . Ùˆ چنین تصویری را ØŒ انسانی ازخود دارد ØŒ Ú©Ù‡ چنین« تصویری را ازپیوند خدا با انسان » داشته باشد . خدا، خوشه ای ازبـَرها ست، Ú©Ù‡ با اÙکنده شدن، تخمهائی میشوند Ú©Ù‡ ازسر، خوشه خدا ( سیمرغ = ارتای خوشه ) میشوند .
با گاتا، یـا سرودهای زرتشت ØŒ این سـراندیشه ØŒ بکلی نابود ساخته شد . آرمان Ù Ùرشگرد Ùˆ نوشوی ØŒ درگاتای زرتشت ماند، ولی دیگر، ریشه ØŒ درتصویر « خدائی Ú©Ù‡ تبدیل به خوشه تخمهای گوناگون انسانها میشود » ØŒ نداشت . نام خدا ØŒ Ú©Ù‡ «ارتای خوشه= ارتا خوشت » بود ØŒ Øذ٠وطرد Ùˆ منسوخ شد Ùˆ بجایش ØŒ ازآن پس ØŒ « ارتاواهیشت یا اردیبهشت » نامیده شد . همای چیترآکات ØŒ ازآموزه زرتشت ØŒ طرد Ùˆ تبعید Ùˆ Øذ٠ساخته شد . هژیر، یا هوچیتربودن ارتا ØŒ همان خوشه بودن خدا بود . با طرد ارتای خوشه ( ارتا خوشت = اردوشت ) به وسیله زرتشت ØŒ رابطه انسانها با خدا ØŒ بکلی عوض شد ØŒ Ùˆ انسان ØŒ اصالتش را ازدست داد، Ùˆ دیگر، توانائی « بÙÙ† شدن » ØŒ ازاو غصب گردید . این آرمان نوشوی Ùˆ رÙنسانس از بÙÙ† خود٠انسان ØŒ واقعیت خود را درگیتی Ùˆ در زمان وتاریخ ØŒ از دست داد . Ùرشگرد یا یابازآÙرینی و« نوشوی » ØŒ رویدادی Ùراسوی زمان Ùˆ یا پایان زمانی Ùˆ آخرالزمانی شد .
پس ازاو ØŒ درهمه ادیان نوری ØŒ Ùرشگرد Ùˆ نوشوی ØŒ رویدادهای آخرالزمانی شدند ØŒ چون توانائی نوشدن ازخود انسان ØŒ غصب گردید . با غصب توانانی نوشوی ازخود انسان ØŒ مردمان را نیازمند ØŒ پیامبران Ùˆ منجیان Ùˆ پیشوایان Ùˆ رهبران وظهورات آخرالزمانی کردند . امید انسان را به خود انسان Ùˆ ازخود انسان ØŒ گرÙتند ØŒ Ùˆ به صاØب الزمان Ùˆ مهدی Ùˆ سایر منجیان دادند ØŒ وهمه را منتظرآمدن او کردند . نقد را ازانسان گرÙتند ØŒ Ùˆ با نوید به نسیه ØŒ اورا خرسند ساختند . زرتشت ØŒ با تبدیل ارتای خوشه ( سیمرغ ) ØŒ به اردیبهشت ØŒ Ùرهنگ ایران را گرÙتار بزرگترین Ùاجعه های خود کرد . با این تغییرتصویر ØŒ اصالت Ùˆ ØÙ‚ نوشوی ازخود انسان وجامعه ØŒ Ùˆ ازخرد Ùˆ اندیشه خود انسان ØŒ سلب وغصب گردید .
انسان ازاین پس ØŒ ازخود Ùˆ درخود ØŒ بÙÙ† نوشونده ØŒ بÙÙ† Ùرشگرد ØŒ بن باززائی ونوزائی اندیشگی Ùˆ روانی Ùˆ اجتماعی Ùˆ Øکومتی ندارد . این اندیشه ØŒ در زمان ساسانیان، با چیرگی الهیات زرتشتی ØŒ بÙÙ† زاینده را ØŒ در روان Ùˆ منش وخرد Ùˆ دین ایرانیان ØŒ سوزانید وخاکسترساخت. این بود Ú©Ù‡ به روایت Ùردوسی ØŒ پهلوانی دهقان نژاد ØŒ خردمندان را ازسراسر ایران دورهم گرد آورد، تا علت این شکست Ùاجعه انگیز ایران را ازاسلام ØŒ بپژوهند . چرا مهان وبزرگان ØŒ دنیا را به ما خوار، به ارث گذاشتند ØŸ چگونه انسان ØŒ دست از« بÙÙ† خدا بودن » کشید، Ùˆ اÙتخار به « عبـد ٠الله بودن ØŒ Ùˆ عبودیت ازالاه » کرد ØŸ Ùردوسی ØŒ درشاهنامه درست ØŒ میکوشد Ú©Ù‡ پاسخ به این پرسش بنیادی را بیابد :
پژوهنده روزگار نخست گذشته سخنها همه بازجست
بپرسیدشان ازنژاد کیان وزآن نامداران Ùرّخ گوان
که گیتی به آغـاز، چون داشتند
که ایـدر، به ما خواربگذاشتند
چگونه سرآمد به نیک اختری
برایشان همه « روزکـÙنـد آوری »
Ùردوسی، میکوشد درشاهنامه ØŒ پاسخ این مسئله را بیابد Ú©Ù‡ این شاهان Ùˆ بزرگان وگوان ØŒ به Ú†Ù‡ روشی جهانداری کردند Ú©Ù‡ جهانی، خواربه مرده ریگ برای ما گذاشتند ØŸ Ú†Ù‡ کرده اند Ú©Ù‡ نیک اختری سرآمد ØŸ Ú†Ù‡ کردند Ú©Ù‡ روزگار کند آوری ایران ØŒ پایان یاÙت ØŸ آنها با کارهایشان واندیشه هایشان ØŒ ازایرانیان ØŒ تخمه سوخته ساختند . آنها ØŒ بÙÙ† نوشوی Ùˆ بازآÙرینی را درایرانیان ØŒ نابود کردند . اینست Ú©Ù‡ Ùردوسی خودش یک تنه ØŒ نه تنها بپا میخیزد تا ایرانیان را بیاد نوشدن ازبÙÙ† خود بیندازد ØŒ بلکه زال زر ٠پهلوان میشود Ú©Ù‡ این رسالت را به عهده میگیرد Ú©Ù‡ ایرانی را تØول به « بن نوشونده ونوآÙرین » بدهد .
شیوه٠« بÙÙ† شدن انسان » یا
چگونه خدا ، میتواند انسان بشود؟
از سر، بÙÙ† Ø¢Ùریننده شدن ØŒ تصویری بسیارکهن درÙرهنگ ایران بود . ایرانیان درروزگاران پیشین، براین باور بودند Ú©Ù‡ تخم ( مینو) به آسمان میرود ØŒ Ùˆ درزهدان هلال ماه ( رام ØŒ سیمرغ ) کودک میشود، Ùˆ آنگاه به زمین ØŒ به Ø´Ú©Ù… مادر، Ùرود آورده میشود . دراین برهه اززمان ØŒ زن آبستن ØŒ اینهمانی با سیمرغ ( وایو= بیو) Ù…ÛŒ یابد. این تصویر، بنیاد گذار اندیشه های بزرگ شـد . بدینسان هرتخمی Ùˆ نطÙÙ‡ ای ازانسان ØŒ در زهدان سیمرغ ØŒ Ùرزند خدا میشـد . با این تصویر ØŒ اندیشه بزرگی درتاریخ بشریت ØŒ چهره واقعیت به خود گرÙت : در زاده شدن ØŒ همه انسانها ØŒ چون Ùرزند مستقیم خدا یند ØŒ باهم برابرند . همه باهم همالند . « هم + آل » ØŒ یا به عبارت دیگر همه Ùرزندان مشترک « آل = ال = سیمرغ = ارتای خوشه » هستند، چون همه زاده ازیک زهدانند ØŒ Ùˆ همخون Ùˆ همگوهر با خدایند .
رد پای این تصویر رایج میان ایرانیان، در روایات باقی مانده است . همان Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø Â« اب منی » Ú©Ù‡ هنوز نیز بکاربرده میشود ØŒ « آب مینو » هست . ودر روایات هرمزیار Ùرامرز دیده میشود Ú©Ù‡ این« مینو یا تخم ونطÙه»، به آسمان ( مینو ) میرود . آسمان Ùˆ بهشت ØŒ ازاین رو « مینو» خوانده شد، چون آسمان ØŒ جای بازآÙرینی تخمها ( زهدان ) شمرده میشد . این تصویر، درست بازتاب همان اندیشه « بÙÙ† شدن درÙرازوبرسردرخت » بود ØŒ Ú©Ù‡ به شیوه دیگر بیان میگردید .
این تصویرساده ØŒ در داستان دوراÙکندن زال بچه ØŒ Ùˆ سیمرغ ( ارتای خوشه ) ØŒ عبارتی تازه وتاءویلی نوین به خود میدهد ØŒ Ùˆ خود را میگسترد Ùˆ به خود، ژرÙائی تازه وبی نظیر میدهد .
بچه انسان ØŒ دور « اÙکنده » میشود، Ùˆ این خود ٠خداهست Ú©Ù‡ او را برمیدارد Ùˆ به آشیانه خود Ù…ÛŒ برد Ú©Ù‡ جایگاه قداست زندگی Ùˆ گزند ناپذیرمیباشد . با مراجعه به کتاب « مولوی وسایه هما ØŒ جلد سوم ( ص 369 ØŒ ازهمین پژوهشگر ) دیده میشود Ú©Ù‡ وجود سیمرغ ØŒ به خودی خود ØŒ آشیانه Ùˆ لانه هست ØŒ نه آنکه سیمرغ ØŒ درآشیانه Ùˆ لانه ای بسر برد . بقول مولوی :
لانه تو ، عشق بوده است ، ای همای لایزال
عشق را Ù…ØÚ©Ù… بگیرو ØŒ ساکن این لانه باش
درآن کتاب بررسی شده است Ú©Ù‡ لانه سیمرغ ØŒ همان کوه قا٠و اصل هستی Ùˆ « هیل hyle= هیولا » هست . « هیلین » درکردی هم معنای آشیان ØŒ Ùˆ هم معنای زهدان ( شرمگاه زن ) دارد . زال ØŒ درواقع در زهدان خدا ØŒ نهاده میشود . به Ùرزند، درپهلوی « پندند = پند + اند » Ú¯Ùته میشود ØŒ Ú©Ù‡ به معنای « تخم در زهدان » است ØŒ Ùˆ بدینسان ØŒ انسان ØŒ Ùرزند خدا میشود . تخمی Ú©Ù‡ ازانسان ØŒ دوراÙکنده میشود ØŒ ازخدا برداشته Ùˆ پرورده میشود ØŒ Ùˆ ازآن پس ØŒ هیچ Ùرزندی ØŒ Ùرزند مادرو پدرش نیست . ازآن پس ØŒ هیچ پدرو مادری ØŒ ØÙ‚ مالکیت به Ùرزند خود ندارد، Ùˆ نمیتواند با او، هرکاری Ú©Ù‡ میخواهد بکند ØŒ چون ازآن پس ØŒ هرکودکی ØŒ Ùرزند مستقیم خدا شمرده میشود Ùˆ با او ØŒ باید به کردار Ù Ùرزند خدا، Ú©Ù‡ به او سپرده شده است ØŒ رÙتارکرد. هرکودکی ØŒ ارج خدائی دارد . هنگامی سیمرغ ØŒ زال را به سام بازمیگرداند ØŒ سیمرغ با سام پیمان Ù…ÛŒ بندد Ú©Ù‡ آزادی زال را درخواستهایش ØŒ تضمین کند . ازاین پس ØŒ کودک ØŒ ØÙ‚ Ùˆ Øقوق Ùرزند خدا را Ù…ÛŒ یابد . هرانسانی ØŒ رابطه مالکیت Ùˆ تصر٠با Ùرزند خود را از دست میدهد . مثلا خود سام وجامعه اش Ùˆ دین Øاکم برجامعه اش ØŒ به هیچ روی ØŒ ØÙ‚ ندارند ØŒ Ú©Ù‡ زال را دور بیÙکنند ØŒ Ùˆ به مرگ بسپارند. این ØÙ‚ ØŒ ازهمه آنها گرÙته میشود . هیچکسی ØŒ خودش ØŒ Ùرزند ÛŒ ندارد Ú©Ù‡ مال او باشد، بلکه این سیمرغست Ú©Ù‡ مادر همه است. هیچ قدرتی دراجتماع ØŒ ØÙ‚ تصر٠کردن کودک ØŒ ویا آزردن کودکی را ندارد.
Ùردوسی با زنده نگاهداشتن این داستان ØŒ Ùˆ بابیان آن در « رمز» ØŒ درروزگاری Ú©Ù‡ شریعت اسلام ØŒ ابرازچنین اندیشه ای را Ú©Ùروشرک مطلق میدانست ØŒ Ùˆ گوینده اش را ازدم برنده شمشیر میگذرانید ØŒ اندیشه « اصالت انسان » را ازÙرهنگ زال زری ØŒ ازنو، زنده کرد . این تخم انسان درÙراز است Ú©Ù‡ « بÙÙ† خدا » در زمین میشود . در داستان زال زر ØŒ Ùردوسی بیان میکند Ú©Ù‡ چگونه انسان دوراÙکنده ØŒ خدا میشود ØŒ Ùˆ چگونه درخانه خدا ØŒ Ùˆ درزهدان خدا ØŒ پرورده ØŒ Ùˆ چگونه سپس همال Ùˆ جÙت خدا میشود ØŒ Ùˆ چگونه کسیکه همال Ùˆ برابر Ùˆ همگونه باخدا شده است ØŒ باخدا به زمین بازمیگردد Ùˆ انسان میگردد . درعرÙان ØŒ بیشتر توجه به « انا الØÙ‚ » ØŒ یا اینهمانی یاÙتن انسان با خدا ØŒ کرده میشود ØŒ Ùˆ کمترتوجه به بخش دوم داستان ØŒ Ú©Ù‡ انسان شدن خداست کرده میشود . ودرست مسئله Ùرهنگ زال زری ØŒ همین « انسان شدن خدا » هست .
تصویر « پهلوان » ØŒ تصویر « انسان شدن خدا » است . انسان ØŒ ازاین پس، به Ø´Ú©Ù„ Ù« خدای ناشـنـاخـتـه » زندگی میکند . زندگی کردن پهلوان درگیتی ØŒ زندگی کردن خدا درجامه انسانست . زال زر، پهلوانیست Ú©Ù‡ هم پیکریابی « اصل خداشوی انسان » Ùˆ هم « انسان شوی خدا » هست . زندگی زال زر ØŒ سیر خداشدن انسان ØŒ Ùˆ سپس ØŒ سیر انسان شدن خدا هست . داستان زال زر، در درازای زندگی اش، داستان چگونه زندگی کردن خدا درچهره انسان است . خدائی Ú©Ù‡ زندگی انسانی میکند ØŒ بی آنکه کسی بداند Ú©Ù‡ او خدا هست . این خدای مقتدرو عالم به همه چیزنیست Ú©Ù‡ به کردار انسان ØŒ زندگی میکند تا قادر باشد ازبام تا شام هر روز، معجزه بکند . این خدائیست Ú©Ù‡ در زندگی کردن درگیتی ØŒ زیباترو بزرگترو نیک ترمیشود . این خدا ØŒ تخمیست Ú©Ù‡ در زندگی کردن در انسان ØŒ میشکوÙد Ùˆ عظمت Ùˆ زیبائی Ùˆ نیکی اش میگسترد ØŒ Ùˆ درانسان شدن ØŒ خدا میشود .این خداست Ú©Ù‡ درهادخت نسک به انسانی Ú©Ù‡ خودش شده است ØŒ میگوید :
دوست داشتنی بودم و تو ای انسان ،
مرا دوست داشتنی ترکردی
زیبا بودم و تو ای انسان ، مرا زیبا ترکردی
دل پسند بودم ، تو مرا دلپسند ترکردی
بلند پایگاه بودم ، تو مرا بلند پایگاه ترکردی
خداشدن انسان ØŒ یک تراژدی است .بسختی میتوان تصورکرد Ú©Ù‡ با داشتن آگاهبود خدائی ØŒ انسان در تنگناهای زندگی درزمان Ùˆ درگیتی، Ú†Ù‡ عذابهائی را باید بشکیبد . بدینسان ØŒ زندگی کردن پهلوان ØŒ نمونه Ùˆ سرمشق ØŒ برای شناخت شیوه زیستن هرانسانی میگردد . پهلوان ØŒ کتاب Ùˆ آموزه Ùˆ ÙلسÙÙ‡ Ùˆ Øکمت Ùˆ علم Ùˆ تئوری نمیآورد، Ùˆ آموزگارکسی نیست ØŒ ولی به شیوه ای زندگی میکند ØŒ Ú©Ù‡ ازلابلای پوسته کارهایش ØŒ خدائیش، میدرخشد .
زرتشت Ùˆ سپس « بنیاد گذاران ادیان نوری » ØŒ آموزه Ùˆ تعلیم Ùˆ شریعتی میآورند Ú©Ù‡ مردمان طبق آن باید زندگی کنند. درØالیکه Ùرهنگ ایران ØŒ بر بنیاد انگیخته شدن انسان ØŒ از سرمشقها ÛŒ گوناگونست Ú©Ù‡ پهلوانان ایران ØŒ به آن چهره داده اند . انگیخته شدن از خدایانی Ú©Ù‡ ØŒ انسان شده اند ØŒ Ùˆ درلباس خدائیشان ناشناختنی بوده اند ØŒ میباشد . جستن خدایان درلباسهای انسانی ØŒ جستجوی بÙÙ† خود Ùˆ انگیخته شدن ازآنها ØŒ بÙÙ† شدن ازنو هست . شاهنامه ØŒ تاریخ زندگی پیشوایان Ùˆ رهبران Ùˆ منجیان ایران نیست ØŒ بلکه داستانهای پهلوانانیست Ú©Ù‡ راه انسانی را به خدا شدن ØŒ Ùˆ راه خداشدن به انسان را پیموده اند . ایرانی نمیخواهد تقلید ازپهلوانان: ازسام یا زال یا رستم بکند ØŒ بلکه میخواهد راه خداشدن خود Ùˆ راه مشکلتر انسان شدن ازخدائی را بجوید Ùˆ بپیماید . خدا، تا انسان نشود ØŒ تا درمجهولیت Ùˆ غربت ØŒ گوهرخود را آشکارو نمایان نسازد ØŒ خدا نیست .
این « رمز کلیدی شاهنامه » است ØŒ Ú©Ù‡ سرسختانه از دشمنان نوکردن ایران ØŒ « اÙسانه Ùˆ دروغ » ساخته شده است Ùˆ ساخته میشود . این تصویر پهلوان ØŒ Ú©Ù‡ در جم ÙˆÙریدون سام Ùˆ زال Ùˆ رستم وسیاوش Ùˆ ایرج Ùˆ کیخسرو چهره های گوناگون یاÙته ØŒ تصاویر انسان در Ùرهنگ ایران بوده است. « خدا شدن انسان Ùˆ انسان شدن خدا » Ú©Ù‡ Ùراسوی همه ادیان Ùˆ مذاهب Ùˆ ایدئولوژیها ØŒ راه زیستن انسان درگیتی شمرده میشود ØŒ « رمز زندگی پهلوان » است .
زال زر، خود سیمرغست Ú©Ù‡ درشعله ورشدن اندیشه جهاد دینی زرتشتیان Ùˆ تعصبات خونخوارنه اشان ØŒ در عذاب وشکنجه Ùˆ درد، میسوزد ØŒ Ùˆ درقÙس آهنین انداخته میشود، Ùˆ Ùرامرز Ùرزند دلیر وجوانمرد رستم ØŒ دربرابر چشمانش به صلیب کشیده میشود ØŒ Ùˆ خانواده اش بی امان تعقیب کرده میشود ØŒ ولی برغم همه این سختیها ØŒ انسان بزرگوار میماند ØŒ Ùˆ درانسانیتش ØŒ با عظمت Ùˆ مهرو بزرگ منشی سیمرغی میدرخشد ØŒ ولی بهمن دیندار Ùˆ متعصب ومجاهد ØŒ Ú©Ù‡ همه رسوم جوانمردی Ùˆ انسانیت را زیرپا گذاشته است ØŒ نمیتواند ذره ای ناچیز ازاین عظمت اخلاقی را ببیند وبشناسد Ùˆ دریابد . خدا در لباس انسان پوشیدن ØŒ Ùˆ درانسان زیستن ØŒ مسئله بنیادی زندگی کردن اخلاقی Ùˆ دینی Ùˆ اجتماعی انسان ØŒ درÙرهنگ ایران ØŒ Ú©Ù‡ Ùرهنگ زال زریست ØŒ میگردد . این بهمن وهما Ú©Ù‡ گنج پوشیده در بÙÙ† هرانسانی هستند ØŒ Ú©Ù‡ خدا درجامه ناشناختنی درهرانسانی هستند ØŒ باید ازسر دروجود ماانگیخته شوند ØŒ تا ما بÙÙ† نوشوی گردیم .
Ùـردوســی
برانگیزنده ٠جÙـنـبــش Ù
« نـوشــدن از بÙـن Ùخـود »
کهن گشته این داستانها ، ز« مـن »
کـنون نــو کـنـد ، روزگار کهـن
تصویر« پهلوان »، و تضاد ٠آن با «پیامبر»
درجستجوی « سـرمشـقهای زنـدگی کردن »
درداسـتانهای پهـلوانان
نــه
« روش زیستن ، طبق یک آموزه » ،
یا «اØکام پیامبران Ùالهـی »
اندیشه٠« نوشدن همیشگی ازبÙن، یا از اصل Ø¢Ùرینندگی » ØŒ بنیاد Ùرهنگ ایران بوده است . زیستن Ùˆ بودن ØŒ Ú†Ù‡ Ùردی Ùˆ Ú†Ù‡ اجتماعی ØŒ « هنر نوشدن همیشگی از بÙÙ† خود، از سرچشمه Ùˆ سرمایه خود » است . برای نوشدن ØŒ باید ازسر « بَـÙÙ† » شد ØŒ ازسر، « تØول به بÙÙ† یاÙت »، ازسر، زهدان زاینده شد ØŒ ازسر ،« تخم درتخمدان خود » شد ØŒ وازسر ازتخمدان خود ØŒ زاده شد ØŒ ازسر، خود، سرچشمه خودجوش شد . این آرمان نیرومندی برای ساختن آینده Ùˆ پیشرÙت ØŒ در« داستانهای Ø¢Ùرینش » ایران بازتابیده شده بود ØŒ Ùˆ بدین علت ØŒ به داستانهائی Ú©Ù‡ اندیشه هایشان را درباره ØŒ روند Ø¢Ùریدن ازبن ØŒ Ùˆ تازه شدن ازبÙÙ† ØŒ بیان میکنردند ØŒ « بـÙنـدهشـن » میگÙتند، Ú©Ù‡ « بن + داتن » باشد .
بندهشن bundahishnØŒ به معنای « زایش وپیدایش تازه به تازه ،ازبÙÙ† یا زادگاه Ùˆ ازاصل Ø¢Ùریننده » میباشد . « بÙـن » ØŒ Ú©Ù‡ بیشتربه معنای « تنه درخت » Ùˆ « خوشه خرما» Ùˆ « سوراخ مقعد » درذهنها باقی مانده ØŒ همان واژه « بون bwny » بوده است ØŒ Ú©Ù‡ معنای زهدان Ùˆ بچه دان Ùˆ رØÙ… ( برهان+ آنندراج + ناظم الاطباء ) دارد . درواقع « بـÙـن = بــون » ØŒ همان معنای اصلی Ù« دین = اصل مادینگی Ùˆ زایندگی درهرانسانی » را داشته است.« بـÙÙ† » یا « دیـن» ØŒ یا « گـوهر» ØŒ یا « چهـره= چیتره » ØŒ وارونه تÙکر امروزی ØŒ بیان اصالت بینش Ùˆ روشنی Ùˆ نوشوی ازخود انسان بوده است . درسغدی به بنیاد « dene/ bunt » Ú¯Ùته میشود ØŒ Ú©Ù‡ بخوبی گواه براینهمانی ٠دیـن با بÙـن است .
« دین = اصل آبستن شوی Ùˆ زایش بینش Ùˆ روشنی باهم » ØŒ Ú©Ù‡ جزو چهارنیروی ذاتی یا Ùطری ضمیر هرانسانی هست ØŒ اینهمانی با « بÙÙ†= بون » دارد . « تصویر تخم در تخمدان» ØŒ اصل زایش Ùˆ پیدایش ØŒ شمرده میشده است ØŒ Ùˆ طبعا هربنی Ùˆ هر تخمی درخود ØŒ بالقوه، Ú©Ù„ Ùˆ تمامی را داشته است Ú©Ù‡ به ضرورت درپایان ØŒ به آن میرسیده است . ازاین رو هست Ú©Ù‡ همان واژه « بون » ØŒ معنای آسمان Ùˆ نهایت وپایان Ùˆ انتها را هم دارد ØŒ یا واژه « بÙÙ† » همزمان ØŒ معنای تنه درخت Ùˆ خوشه را نیز دارد .
به همانسان ØŒ چهره یا «چیتره» Ú©Ù‡ تخم وبذر باشد ØŒ معنای « چهره نمائی، یا ظهورکلی» را هم دارد . یا واژه « میان » ØŒ همان واژه « میدان » است . ازآنچه درمیان است ( بهمن وهما یا ارتا باهم ) ØŒ میدان یا جهان میشود . با یاÙتن بÙÙ† ØŒ با نوشدن بÙÙ† ( اصل زایندگی خود انسان ) ØŒ انسان Ùˆ جامعه ØŒ به Ú©Ù„ Ùˆ تمامیت نوین خواهد رسید .
« اÙکنده شدن تخم درزهدان یا دربÙون » ØŒ آغازپیدایش Ùˆ زایش نوین Ùˆ تازه، شمرده میشد .
مثلا کیکاوس ØŒ هنگامی سرود رامشگر مازندرانی را میشنود ØŒ تخمی تازه درزهدان بینش او اÙکنده میشود. شنیدن سخن، اÙکنده شدن تخم درزهدان وجود انسان است . شنیدن Ùˆ خواندن Ùˆ دیدن ومـَزید Ù† ØŒ هنرآبستن شدن است :
چوکاوس بشنید ازاو ، این سخن
یکی تازه اندیشه ØŒ اÙکند بÙÙ†
یا هنگامی ابلیس، ضØاک را با خورشهای خونینش، Ù…ÛŒ پرورد، تخم بینش بدی ( زدارکامگی یا کامیابی ازقهروآزار) را دربÙÙ† او میاÙکند .
چو ابلیس، پیوسته دید آن سخن
یکی پند بد را ØŒ نو اÙکند بÙÙ†
خداهم ØŒ از راه اÙکندن تخم دربن ØŒ میآÙریند :
همی Ú¯Ùت با شاه ØŒ یکسر سخن
Ú©Ù‡ دادار، گیتی Ú†Ù‡ اÙکند بن
با Ú¯Ùتارنیک، میتوان بÙÙ† مهر را، درزهدان هستی دیگری، اÙکند
بدوگÙت رستم Ú©Ù‡ چندین سخن
Ú©Ù‡ Ú¯Ùتی Ùˆ ØŒ اÙکندی ازمهر، بÙÙ†
شنیدن Ùˆ خواندن Ùˆ دیدن ØŒ راه زایاشدن از شنیده ها Ùˆ خوانده ها Ùˆ Ú¯Ùته هاست . آنها تجربیات خود را ØŒ انگیزنده به آبستنی خود از بینش میدانستند . هرتجربه ای میتواند وجود خود انسان را به بینش تازه ØŒ آبستن سازد . شنیدن یک داستان یا اندیشه ØŒ پذیرش تخم درتخمدان هستی خود، Ùˆ راه زاینده نو شدن از خوداست .
اندیشه « پیدایش گیتی از راه ٠زایش ازبÙÙ† یا از زهدان » ØŒ با چیرگی آموزه زرتشت ØŒ بکلی سرکوب Ùˆ ØØ°Ù Ùˆ تØری٠شده است . ولی خود سراندیشه، برغم این تØری٠وسرکوبی ØŒ نا آگاهبودانه در روان ایرانیان باقی مانده است ØŒ Ú©Ù‡ برای نوشدن ØŒ نیازبه « بÙÙ† شدن ٠خود » ویا « تخم تازه ØŒ در زهدان وجود خود اÙکندن » هست .
همین آرمان ØŒ Ú©Ù‡ زندگی Ùˆ اجتماع ایرانیان را مشخص میسازد ØŒ Ùˆ «اصل امید » و« سرچشمه زایش نیرومندی ویقین » ØŒ برای نگریستن Ùˆ اندیشیدن Ùˆ ساختن آینده بود ØŒ برای آنها ØŒ امری « بنیادی » بود . بنیادی اندیشیدن ØŒ زایش نیرو، برای ساختن آینده بود . « بنیاد » در پهلوی Ùˆ bun-daat درپارسی باستان bunadatti میباشد . « بنیادی » ØŒ چیزی هست Ú©Ù‡ از« بÙÙ† خودش ØŒ همیشه ازنو » ØŒ تازه میشود . « بـنـیـاد » ØŒ دراصل به معنای « تولد تازه بینش Ùˆ روشنی ØŒ ازهستی اصیل خود » هست .
کسی ØŒ زندگی میکند، Ú©Ù‡ بÙن، داردbunomand ØŒ Ú©Ù‡ زهدان زاینده روشنی Ùˆ بینش درهستی خودش هست . بنیادی اندیشیدن، وبنیادی عمل کردن ØŒ زادن اندیشه ( روشنی Ùˆ بینش ) از زهدان زاینده هستی Ùرد خود هست .
اسلام، با Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø Â« Ùطـرت » ØŒ به مسئله مبدء واصل انسان میپردازد . مکاتب ÙلسÙÛŒ درغرب، Ø¯Ø±Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø Â« nature= Ú©Ù‡ به واژه طبیعت برگردانیده میشود » به مسئله مبدء Ùˆ اصل انسان میپردازند . Ùرهنگ ایران دراصطلاØات « 1- بÙÙ† bun ØŒ 2- گوهرgohr 3- چهرهchihr ØŒ چیتره cithra» به این مسئله میپرداخته است . بررسی این اصطلاØات ØŒ به خودی خود ØŒ ویژگی شاخصه Ùرهنگ ایران است. صÙت ارتای خـوشـه (=سیمرغ ) ØŒ « هـوچـیـتـره = هـَجـیـر= هـژیر» بود ØŒ Ú©Ù‡ به معنای « دارنده تخمه ها یا چهره های به = خوشه به » است . هـÙمای چهـر آزاد ØŒ Ú©Ù‡ دراصل ØŒ همای چترآکات بوده است . به عبارت دیگر، هما، دارنده خوشه ØŒ یا تخمه های اصل Ùˆ بÙÙ†ÛŒ بوده است . یا آغاز انقلاب بهاری ØŒ با سر « گوزهر » درآسمان کاردارد ØŒ Ú©Ù‡ دراصل ØŒ واژه ٠« گوازچیتره » بوده است ØŒ Ùˆ به معنای « دارنده تخمهای جÙت، یعنی اصل زاینده Ùˆ نوشونده زندگی » است . « چیتره » ØŒ با نوشوی Ùˆ رستاخیز بهاری کار دارد . چنانچه درگزیده ها زاداسپرم ( 34 / 29 ) میآید Ú©Ù‡ » بـاز Ø¢Ùرینی همه چهره ها درپایان ØŒ به آغاز، همانند باشند ØŒ چنانکه مردم Ú©Ù‡ هستی آنان ازتخم ( = نطÙÙ‡ ) است ،از نطÙÙ‡ به وجود آیند ØŒ Ùˆ گیاهان Ú©Ù‡ هستی آنان ازتخمک است ØŒ کمال پایانی آنها نیز با همان تخم است » . درست واژه کمال ØŒ واژه بوندکbun-dak است . چون« بÙن» ØŒ بازآÙرین Ùˆ نو Ø¢Ùرین است Ùˆ « کمال» درÙرهنگ ایران ØŒ نیروی نوآÙرینی بوده است . کسی کاملست ØŒ Ú©Ù‡ نیروی نوزائی روشنی وبینش دارد( کسی کامل خوانده نمیشود ØŒ Ú©Ù‡ صندوق Ú©Ù„ معلومات Ùˆ روشنی های جهان است ) .
همچنین « گـور، Ú©Ù‡ همان واژه گوهرgohr » است ØŒ اینهمانی تخم را ØŒ با نوزائی Ùˆ باز زائی نشان میدهد .آنچه گوهریست ØŒ ویژگی نوشوندگی دارد . آنچه چیتره یا چهر است ØŒ اصل باز زائی Ùˆ انقلاب Ùˆ تازه شویست . هرچه تخم Ùˆ گوهر(= گور) Ùˆ بÙÙ† است ØŒ نوزا وبازآÙرین Ùˆ نوشونده Ùˆ رستاخیزنده Ùˆ Ùرشگرد کردار است . چنانکه واژه « گورین » درکردی به معنای « تکوین یاÙتن » است ØŒ Ùˆ « گورن » هم به معنای بیضه ØŒ وهم به معنای قبر است( جسد مرده درگور، تخمیست Ú©Ù‡ ازسرخواهد روئید ) ØŒ Ùˆ « گوران » به معنای تکوین یاÙتن جنین دررØÙ… است . برپایه این زمینه Ùکری بود که« بهرام » ØŒ شاه نامدار ساسانی ØŒ بهرام گور خوانده میشد ØŒ چون درشخصیت او ØŒ امید به نوشوی Ùˆ تØول درآن روزگار، زنده شده بود ØŒ نه برای خاطرآنکه ØŒ به شکارگور( جانوردورنگ ) میرÙته است . ازاین رو به ابربارنده ،« گوهربار» یا «گوهرپاش » Ú¯Ùته میشود ØŒ چون باران وآب ØŒ اصل رستاخیزنده Ùˆ نوکننده تخم گیاهان است .
« گوهرشب چراغ » نیز ØŒ Ú©Ù‡ ازاین تصویر برآمده بود ØŒ اشاره به تخمیست Ú©Ù‡ دراثر دیدن آب درتاریکی ØŒ میروید Ùˆ روشن میشود . پیدایش بینش Ùˆ روشنی در انسان بر داستانی استوار است Ú©Ù‡ ØŒ انسان ØŒ تخم یا بن یا گوهریست Ú©Ù‡ با آب (= شیره جهان = خدا ) Ú©Ù‡ بیامیزد ØŒ اصل بینش Ùˆ روشنائی میگردد . اینست Ú©Ù‡ ویژگی « بینش » درÙرهنگ ایران، ازسوئی با اصالت انسان ØŒ Ùˆ ازسوی دیگر، با تر وتازه کنندگی Ùˆ نوکنندگی همراه بود .
شنیدن یا خواندن ٠یک داستان ØŒ هنگامی بینشی تازه میآورد ØŒ Ú©Ù‡ سراسر هستی انسان را تروتازه ونو بکند ØŒ وتخمی درزهدان هستی هرکسی بیÙکند واورا آبستن سازد .
آنچه ما امروزه از « بندهشن bundahishn» داریم ØŒ روایاتی هست Ú©Ù‡ موبدان زرتشتی ØŒ ازآن « داستانهاواندیشه های نخستین Ø¢Ùرینش » ØŒ کرده اند . روایت اصلی را ØŒ به گونه ای گردانیده اند وپیچانیده اند، تا اندیشه های زرتشت را بیان وتبلیغ کنند . این خراب کردن کاخ بینش گذشته ØŒ Ùˆ بنای ساختمان تازه خود ØŒ با همان مواد ØŒ کارهمیشگی ادیان بوده است . دراین گردانیدن یا تØری٠است Ú©Ù‡ Ù…Ùهوم « نوشدن ازبÙÙ† Ùˆ یا زهدان وجود خود » نیز ØŒ بکلی وارونه ساخته شده است ØŒ Ùˆ درواقع ØŒ انسان ØŒ در روایت کنونی زرتشتی از بندهش ØŒ از بÙÙ† ( = زهدان زاینده روشنی وبینش ازخود ) ØŒ انداخته شده است . درهمان Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø Â« بندهش » ØŒ خود « بÙـن » ØŒ دیگر نباید معنای زهدان Ùˆ بچه دان ØŒ یا « بون » ØŒ بدهد . وهمچنین « داتـه » ØŒ نباید دیگر، معنای « زائیدن » را بدهد. بندهش ØŒ باید بØØ« Ø¢Ùرینش ازمبدء Ùˆ اصلی باشد ØŒ Ú©Ù‡ نه زهدان است ØŒ Ùˆ نه میزاید ØŒ Ùˆ نه از « پیدایش روشنی از تاریکی » کاری دارد . به عبارت دیگر، خود اصطلاØ« بندهش» ØŒ باید درتمامیتش ØŒ مسخ Ùˆ تØری٠گردد .
درواقع ØŒ این داستانها ØŒ یا بنداده ها = بنیاده ها بودند Ú©Ù‡ شیوه نوشدن Ùˆ پیدایش تازه را ازبÙÙ† مینمودند .
« نوشدن ازبÙÙ† » ØŒ براین تصویر انسان، قرارد اشت Ú©Ù‡ در طبیعت انسان ØŒ نیروی Ø¢Ùریننده روشنی Ùˆ بینش ازخوداو هست ØŒ واین با تصویر « پیامیر» Ùˆ « Ùرستاده Ùˆ برگزیده ازخدا ØŒ Ú©Ù‡ بینش Ùˆ روشنی را برای مردمان ازمرکزانØصاری روشنی وعلم میآود » درتضاد کاملست . اصل Ùرشگرد Ùˆ رستاخیزنده Ùˆ نوسازنده ØŒ در ذات خود انسانست ØŒ Ùˆ بقول مولوی ØŒ هرانسانی ØŒ Øامله به قیامت خودش Ùˆ بینشش Ùˆ روشنائیش هست .
مسائل اخلاق Ùˆ دین Ùˆ بینش Ùˆ جهان آرائی (= Øکومتگری ) درجستجو برای بÙÙ† شدن ازنو ØŒ ØÙ„ میگردید . تباهی یا مشکلات Ùˆ گرÙتاریهای اخلاقی واجتماعی ØŒ دراثردور شدن ازسرچشمه زایندگی Ùˆ Ø¢Ùرینندگی درخود هرانسانی ØŒ Ùˆ اÙتادن درتنگناهای صورتهای سÙت وسخت واÙسرده ایجاد میگردد ØŒ Ùˆ برای رÙع این تنگی ها Ùˆ منجمدشدگیها، بایستی انسان، خودش ØŒ ازسر، بÙÙ† ٠نو Ø¢Ùرینی شود.
این تنگیها Ùˆ Ùسادها Ùˆ تباهیها ØŒ درشدت دادن Ùامرونهی ها ØŒ یا دروعظ کردنها Ùˆ نصیØت کردنها ØŒ Ùˆ یا درتهدید Ùˆ ÙˆØشت اندازی از مجازاتهای سهمگین درجهنم ØŒ ØÙ„ نمیشوند ØŒ بلکه همه این مسائل ØŒ در« در بÙÙ† شدن Ùرد انسان ازنو » ØÙ„ میگردند. انسان ØŒ هنگامی تباه Ùˆ پلشت ÙˆÙاسد میگردد Ú©Ù‡ اصالت خود را با تØمیل این آموزه ها Ùˆ شریعت ها Ùˆ ایدئولوژیها Ùˆ آموزه ها Ùˆ.... از دست میدهد ØŒ Ùˆ بÙÙ† دراو سوخته میگردد .
واژه « داستان » هم Ú©Ù‡ دراصل « داتستانdaat+astaan » بوده است ØŒ با پیشوند Ù« دات » درداتستان ØŒ Ú©Ù‡ Ø¢Ùریده شدن Ùˆ زاده شدن Ùˆ پیدایش ازبن باشد ØŒ کار دارد . این آرمان ØŒ Ú©Ù‡ زیستن ØŒ روند همیشه نوشدن انسانها از بÙÙ† است ØŒ در ایران ØŒ درضمیرها Ø®Ùته Ùˆ نهÙته باقی ماند . « Ú˜ÛŒ » یا زندگی ØŒ با روند نوشدن از بÙÙ† ØŒ یا دوباره سرچشمه Ùˆ اصل شدن، کار دارد . درست واژه « Ú©Ù€Ùهـن » نیز دراصل ØŒ معنای « سرچشمه Ùˆ گوهر Ùˆ بن شدن » را داشته است ØŒ Ùˆ سپس معنای « گذشته های زمانی بسیاردور ØŒ یا پیرشده » را پیدا کرده است . « داستان کهن » ØŒ بیان یک اندیشه Ùˆ تجربه اصیل Ùˆ زاینده Ùˆ مایه ای بوده است ØŒ نه Øکایتی از رویدادی درگذشته دوراÙتاده . « روزگارکهن » ØŒ بÙÙ† Ø¢Ùریننده ٠زمان بوده است . « داستان کهن» Ùˆ « روزگار کهن » ØŒ به معنای « آنچه متعلق به تاریخ گذشته وپیرشده Ùˆ Ùرسوده Ùˆ خاتمه یاÙته است » نبوده ØŒ بلکه ØŒ معنای« بÙÙ† زاینده زمان Ùˆ اندیشه ٠تجربه های زاینده شـدن » را داشته است . این « کهن » است Ú©Ù‡ « نو» میزاید . کهن ØŒ سرچشمه پیدایش Ùˆ زایش نو است . این اندیشه با « تکرار برهه ای ازتاریخ گذشته » Ùرق Ú©Ù„ÛŒ داشته است . « بÙÙ† » Ú©Ù‡ « سرچشمه نو Ø¢Ùرینی » است ØŒ هیچگاه Ùرسوده Ùˆ عقیم Ùˆ خشک نمیشود . کمال درÙرهنگ ایران همین « بن شدن » بود، تا همیشه سرچشمه Ø¢Ùرینندگی بشود . درهزوارش ØŒ « کمال » ØŒ بوندک bundak = بونده bunda نامیده میشود . کمال ØŒ بÙÙ† شدن است . « کمال » درÙرهنگ زال زر ØŒ مانند ادیان نوری ØŒ بی نهایت شدن درآموخته ها Ùˆ روشنی ها نیست ØŒ بلکه « اصل Ø¢Ùریننده Ùˆ نوزائی Ùˆ نوشوی » میباشد . کسیکه بی نهایت قدرت Ùˆ علم وخوبی Ùˆ...دارد ØŒ از دید Ùرهنگ ایران ØŒ پیکریابی « کمال » نیست . بلکه کسی، به کمال خود میرسد ØŒ Ú©Ù‡ درÙرازش ØŒ باز، اصل نوشوی Ùˆ نو Ø¢Ùرینی درخود میگردد .
این آرمان را Ú©Ù‡ « درجستجو Ùˆ دریاÙتن بÙÙ† ØŒ ازسرنوشدن » میباشد ØŒ Ùˆ اصل نیرومندی Ùˆ پیروزی است، ایرانیان ØŒ دردوره ساسانیان ØŒ Ú¯Ù… کرده بودند ØŒ Ùˆ این آرمان را ازسر، Ùردوسی زنده کرد . Ùردوسی ØŒ داستانهای کهن را، با یقین از این آماج، میسراید Ú©Ù‡ روزگارکهن را، نو خواهد کرد .
اینجا منی سخن میگوید، Ú©Ù‡ یقین تام به رسالت بی چون وچرای خود ØŒ از نوکردن روزگارسرچشمگی ØŒ از روزگار Ø¢Ùرینندگی ایران دارد . این Ú†Ù‡ Ú©Ù€Ùهنیست Ú©Ù‡ سرچشمه نوشوی Ùˆ تازه شوی Ùˆ بازیابی Ø¢Ùرینندگی خود است ØŸ Ùردوسی میگوید Ú©Ù‡ گوهرداستانهای شاهنامه Ú©Ù‡ من میسرایم ØŒ پیکریابی نیروی باززائی Ùˆ نوشوی است . شاهنامه « روایت تاریخ گذشته » نیست ØŒ بلکه داستانهائی میسراید Ú©Ù‡ ایرانیان را ازسر تØول به « بÙÙ† زاینده ØŒ یا چیترآکات ØŒ یا گوهر رستاخیزنده » میدهد .
بیان این مطلب Ø¯Ø±Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø Ø¯ÛŒÙ†ÛŒ ØŒ آنست Ú©Ù‡ Ùردوسی ØŒ با سرودن شاهنامه ØŒ میخواهد باز زائی ( رÙنسانس ) یا Ùرشگردسیاسی Ùˆ دینی Ùˆ اجتماعی Ùˆ هنری درایران برپا کند، Ùˆ خود را توانا، به کردن چنین اقدام بزرگی میداند . Ùردوسی ØŒ Ú©Ù€Ùهـن را ØŒ زهدان Ø¢Ùرینش نوین میداند .
بنا براین ØŒ ازسر، تØول به بÙÙ† داده شدن ØŒ وازسراصالت هستی یاÙتن و« زهدان زاینده روشنی Ùˆ بینش تازه شدن » ØŒ استوار، به جا اÙتادن آن « تصویرانسانی » دارد Ú©Ù‡ خودش، زهدان نوآÙرینی است . هنگامی انسان، « وجود آبستن ØŒ یا اصل Øاملگی » شد ØŒ میتواند نو بشود . تصویرو Ù…Ùهوم « بن شدن » ØŒ پیوند مستقیم با تصویرو Ù…Ùهوم « درخت بودن Ú©Ù„ هستی » داشت . خدا، تخمی هست Ú©Ù‡ میروید ØŒ Ùˆ درÙرازش ØŒ به « تخم های گوناگون تازه » Ù…ÛŒ نشیند ØŒ Ú©Ù‡ همه انسانهای گوناگون هستند ØŒ Ùˆ این تخم ها ÛŒ گوناگون ازهم ØŒ درخود ØŒ همان گوهرخدا را دارند، Ùˆ اصل همیشه نوشونده هستند . گوناگونی Ùˆ طی٠و رنگارنگی، مستقیم ازگوهرخود Ùخدا برمیآید.
چیزی « بÙÙ† » است Ú©Ù‡ هم « بردرخت » است، وهم« تخم » است Ú©Ù‡ ازآن، درخت اÙکنده ØŒ Ùˆ باز پیدایش Ù…ÛŒ یابد . این همان اندیشه ایست Ú©Ù‡ درگرشاسپ نامه اسدی ØŒ برهمن Ú©Ù‡ همان« بهمن » میباشد ØŒ به گرشاسپ میگوید :
به تخم درخت، ارÙتی درگمان
نگه کن، بَـرش ، تخم باشد همان
بـَر Ùاینجهان ØŒ مردم آمد درست
چنان دان Ú©Ù‡ تخمش، همین بـÙد نخست
دراثر این تصویر « جÙت بودن تخم= برو تخم باهم بودن» ØŒ دانه ØŒ دوانه ØŒ وانسان ØŒ جمک = ییما = جما = جÙت یا همزاد ØŒ شمرده میشد . نخستین انسان Ú©Ù‡ بÙÙ† همه انسانهاست ØŒ جÙت = ییما – جیما= جم= همزاد خوانده میشد. او« هم سراست Ùˆ هم بیخ »، «هم برومیوه است وهم تخم » . اندیشه نوشدن ازخود ØŒ هنگامی ممکن است Ú©Ù‡ انسان ØŒ خود را چنین بـÙÙ†ÛŒ بـدانـد. هرانسانی باید ازنو، « جم » بشود تا بتواند سرچشمه مدنیت انسانی گردد . Ùˆ چنین تصویری را ØŒ انسانی ازخود دارد ØŒ Ú©Ù‡ چنین« تصویری را ازپیوند خدا با انسان » داشته باشد . خدا، خوشه ای ازبـَرها ست، Ú©Ù‡ با اÙکنده شدن، تخمهائی میشوند Ú©Ù‡ ازسر، خوشه خدا ( سیمرغ = ارتای خوشه ) میشوند .
با گاتا، یـا سرودهای زرتشت ØŒ این سـراندیشه ØŒ بکلی نابود ساخته شد . آرمان Ù Ùرشگرد Ùˆ نوشوی ØŒ درگاتای زرتشت ماند، ولی دیگر، ریشه ØŒ درتصویر « خدائی Ú©Ù‡ تبدیل به خوشه تخمهای گوناگون انسانها میشود » ØŒ نداشت . نام خدا ØŒ Ú©Ù‡ «ارتای خوشه= ارتا خوشت » بود ØŒ Øذ٠وطرد Ùˆ منسوخ شد Ùˆ بجایش ØŒ ازآن پس ØŒ « ارتاواهیشت یا اردیبهشت » نامیده شد . همای چیترآکات ØŒ ازآموزه زرتشت ØŒ طرد Ùˆ تبعید Ùˆ Øذ٠ساخته شد . هژیر، یا هوچیتربودن ارتا ØŒ همان خوشه بودن خدا بود . با طرد ارتای خوشه ( ارتا خوشت = اردوشت ) به وسیله زرتشت ØŒ رابطه انسانها با خدا ØŒ بکلی عوض شد ØŒ Ùˆ انسان ØŒ اصالتش را ازدست داد، Ùˆ دیگر، توانائی « بÙÙ† شدن » ØŒ ازاو غصب گردید . این آرمان نوشوی Ùˆ رÙنسانس از بÙÙ† خود٠انسان ØŒ واقعیت خود را درگیتی Ùˆ در زمان وتاریخ ØŒ از دست داد . Ùرشگرد یا یابازآÙرینی و« نوشوی » ØŒ رویدادی Ùراسوی زمان Ùˆ یا پایان زمانی Ùˆ آخرالزمانی شد .
پس ازاو ØŒ درهمه ادیان نوری ØŒ Ùرشگرد Ùˆ نوشوی ØŒ رویدادهای آخرالزمانی شدند ØŒ چون توانائی نوشدن ازخود انسان ØŒ غصب گردید . با غصب توانانی نوشوی ازخود انسان ØŒ مردمان را نیازمند ØŒ پیامبران Ùˆ منجیان Ùˆ پیشوایان Ùˆ رهبران وظهورات آخرالزمانی کردند . امید انسان را به خود انسان Ùˆ ازخود انسان ØŒ گرÙتند ØŒ Ùˆ به صاØب الزمان Ùˆ مهدی Ùˆ سایر منجیان دادند ØŒ وهمه را منتظرآمدن او کردند . نقد را ازانسان گرÙتند ØŒ Ùˆ با نوید به نسیه ØŒ اورا خرسند ساختند . زرتشت ØŒ با تبدیل ارتای خوشه ( سیمرغ ) ØŒ به اردیبهشت ØŒ Ùرهنگ ایران را گرÙتار بزرگترین Ùاجعه های خود کرد . با این تغییرتصویر ØŒ اصالت Ùˆ ØÙ‚ نوشوی ازخود انسان وجامعه ØŒ Ùˆ ازخرد Ùˆ اندیشه خود انسان ØŒ سلب وغصب گردید .
انسان ازاین پس ØŒ ازخود Ùˆ درخود ØŒ بÙÙ† نوشونده ØŒ بÙÙ† Ùرشگرد ØŒ بن باززائی ونوزائی اندیشگی Ùˆ روانی Ùˆ اجتماعی Ùˆ Øکومتی ندارد . این اندیشه ØŒ در زمان ساسانیان، با چیرگی الهیات زرتشتی ØŒ بÙÙ† زاینده را ØŒ در روان Ùˆ منش وخرد Ùˆ دین ایرانیان ØŒ سوزانید وخاکسترساخت. این بود Ú©Ù‡ به روایت Ùردوسی ØŒ پهلوانی دهقان نژاد ØŒ خردمندان را ازسراسر ایران دورهم گرد آورد، تا علت این شکست Ùاجعه انگیز ایران را ازاسلام ØŒ بپژوهند . چرا مهان وبزرگان ØŒ دنیا را به ما خوار، به ارث گذاشتند ØŸ چگونه انسان ØŒ دست از« بÙÙ† خدا بودن » کشید، Ùˆ اÙتخار به « عبـد ٠الله بودن ØŒ Ùˆ عبودیت ازالاه » کرد ØŸ Ùردوسی ØŒ درشاهنامه درست ØŒ میکوشد Ú©Ù‡ پاسخ به این پرسش بنیادی را بیابد :
پژوهنده روزگار نخست گذشته سخنها همه بازجست
بپرسیدشان ازنژاد کیان وزآن نامداران Ùرّخ گوان
که گیتی به آغـاز، چون داشتند
که ایـدر، به ما خواربگذاشتند
چگونه سرآمد به نیک اختری
برایشان همه « روزکـÙنـد آوری »
Ùردوسی، میکوشد درشاهنامه ØŒ پاسخ این مسئله را بیابد Ú©Ù‡ این شاهان Ùˆ بزرگان وگوان ØŒ به Ú†Ù‡ روشی جهانداری کردند Ú©Ù‡ جهانی، خواربه مرده ریگ برای ما گذاشتند ØŸ Ú†Ù‡ کرده اند Ú©Ù‡ نیک اختری سرآمد ØŸ Ú†Ù‡ کردند Ú©Ù‡ روزگار کند آوری ایران ØŒ پایان یاÙت ØŸ آنها با کارهایشان واندیشه هایشان ØŒ ازایرانیان ØŒ تخمه سوخته ساختند . آنها ØŒ بÙÙ† نوشوی Ùˆ بازآÙرینی را درایرانیان ØŒ نابود کردند . اینست Ú©Ù‡ Ùردوسی خودش یک تنه ØŒ نه تنها بپا میخیزد تا ایرانیان را بیاد نوشدن ازبÙÙ† خود بیندازد ØŒ بلکه زال زر ٠پهلوان میشود Ú©Ù‡ این رسالت را به عهده میگیرد Ú©Ù‡ ایرانی را تØول به « بن نوشونده ونوآÙرین » بدهد .
شیوه٠« بÙÙ† شدن انسان » یا
چگونه خدا ، میتواند انسان بشود؟
از سر، بÙÙ† Ø¢Ùریننده شدن ØŒ تصویری بسیارکهن درÙرهنگ ایران بود . ایرانیان درروزگاران پیشین، براین باور بودند Ú©Ù‡ تخم ( مینو) به آسمان میرود ØŒ Ùˆ درزهدان هلال ماه ( رام ØŒ سیمرغ ) کودک میشود، Ùˆ آنگاه به زمین ØŒ به Ø´Ú©Ù… مادر، Ùرود آورده میشود . دراین برهه اززمان ØŒ زن آبستن ØŒ اینهمانی با سیمرغ ( وایو= بیو) Ù…ÛŒ یابد. این تصویر، بنیاد گذار اندیشه های بزرگ شـد . بدینسان هرتخمی Ùˆ نطÙÙ‡ ای ازانسان ØŒ در زهدان سیمرغ ØŒ Ùرزند خدا میشـد . با این تصویر ØŒ اندیشه بزرگی درتاریخ بشریت ØŒ چهره واقعیت به خود گرÙت : در زاده شدن ØŒ همه انسانها ØŒ چون Ùرزند مستقیم خدا یند ØŒ باهم برابرند . همه باهم همالند . « هم + آل » ØŒ یا به عبارت دیگر همه Ùرزندان مشترک « آل = ال = سیمرغ = ارتای خوشه » هستند، چون همه زاده ازیک زهدانند ØŒ Ùˆ همخون Ùˆ همگوهر با خدایند .
رد پای این تصویر رایج میان ایرانیان، در روایات باقی مانده است . همان Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø Â« اب منی » Ú©Ù‡ هنوز نیز بکاربرده میشود ØŒ « آب مینو » هست . ودر روایات هرمزیار Ùرامرز دیده میشود Ú©Ù‡ این« مینو یا تخم ونطÙه»، به آسمان ( مینو ) میرود . آسمان Ùˆ بهشت ØŒ ازاین رو « مینو» خوانده شد، چون آسمان ØŒ جای بازآÙرینی تخمها ( زهدان ) شمرده میشد . این تصویر، درست بازتاب همان اندیشه « بÙÙ† شدن درÙرازوبرسردرخت » بود ØŒ Ú©Ù‡ به شیوه دیگر بیان میگردید .
این تصویرساده ØŒ در داستان دوراÙکندن زال بچه ØŒ Ùˆ سیمرغ ( ارتای خوشه ) ØŒ عبارتی تازه وتاءویلی نوین به خود میدهد ØŒ Ùˆ خود را میگسترد Ùˆ به خود، ژرÙائی تازه وبی نظیر میدهد .
بچه انسان ØŒ دور « اÙکنده » میشود، Ùˆ این خود ٠خداهست Ú©Ù‡ او را برمیدارد Ùˆ به آشیانه خود Ù…ÛŒ برد Ú©Ù‡ جایگاه قداست زندگی Ùˆ گزند ناپذیرمیباشد . با مراجعه به کتاب « مولوی وسایه هما ØŒ جلد سوم ( ص 369 ØŒ ازهمین پژوهشگر ) دیده میشود Ú©Ù‡ وجود سیمرغ ØŒ به خودی خود ØŒ آشیانه Ùˆ لانه هست ØŒ نه آنکه سیمرغ ØŒ درآشیانه Ùˆ لانه ای بسر برد . بقول مولوی :
لانه تو ، عشق بوده است ، ای همای لایزال
عشق را Ù…ØÚ©Ù… بگیرو ØŒ ساکن این لانه باش
درآن کتاب بررسی شده است Ú©Ù‡ لانه سیمرغ ØŒ همان کوه قا٠و اصل هستی Ùˆ « هیل hyle= هیولا » هست . « هیلین » درکردی هم معنای آشیان ØŒ Ùˆ هم معنای زهدان ( شرمگاه زن ) دارد . زال ØŒ درواقع در زهدان خدا ØŒ نهاده میشود . به Ùرزند، درپهلوی « پندند = پند + اند » Ú¯Ùته میشود ØŒ Ú©Ù‡ به معنای « تخم در زهدان » است ØŒ Ùˆ بدینسان ØŒ انسان ØŒ Ùرزند خدا میشود . تخمی Ú©Ù‡ ازانسان ØŒ دوراÙکنده میشود ØŒ ازخدا برداشته Ùˆ پرورده میشود ØŒ Ùˆ ازآن پس ØŒ هیچ Ùرزندی ØŒ Ùرزند مادرو پدرش نیست . ازآن پس ØŒ هیچ پدرو مادری ØŒ ØÙ‚ مالکیت به Ùرزند خود ندارد، Ùˆ نمیتواند با او، هرکاری Ú©Ù‡ میخواهد بکند ØŒ چون ازآن پس ØŒ هرکودکی ØŒ Ùرزند مستقیم خدا شمرده میشود Ùˆ با او ØŒ باید به کردار Ù Ùرزند خدا، Ú©Ù‡ به او سپرده شده است ØŒ رÙتارکرد. هرکودکی ØŒ ارج خدائی دارد . هنگامی سیمرغ ØŒ زال را به سام بازمیگرداند ØŒ سیمرغ با سام پیمان Ù…ÛŒ بندد Ú©Ù‡ آزادی زال را درخواستهایش ØŒ تضمین کند . ازاین پس ØŒ کودک ØŒ ØÙ‚ Ùˆ Øقوق Ùرزند خدا را Ù…ÛŒ یابد . هرانسانی ØŒ رابطه مالکیت Ùˆ تصر٠با Ùرزند خود را از دست میدهد . مثلا خود سام وجامعه اش Ùˆ دین Øاکم برجامعه اش ØŒ به هیچ روی ØŒ ØÙ‚ ندارند ØŒ Ú©Ù‡ زال را دور بیÙکنند ØŒ Ùˆ به مرگ بسپارند. این ØÙ‚ ØŒ ازهمه آنها گرÙته میشود . هیچکسی ØŒ خودش ØŒ Ùرزند ÛŒ ندارد Ú©Ù‡ مال او باشد، بلکه این سیمرغست Ú©Ù‡ مادر همه است. هیچ قدرتی دراجتماع ØŒ ØÙ‚ تصر٠کردن کودک ØŒ ویا آزردن کودکی را ندارد.
Ùردوسی با زنده نگاهداشتن این داستان ØŒ Ùˆ بابیان آن در « رمز» ØŒ درروزگاری Ú©Ù‡ شریعت اسلام ØŒ ابرازچنین اندیشه ای را Ú©Ùروشرک مطلق میدانست ØŒ Ùˆ گوینده اش را ازدم برنده شمشیر میگذرانید ØŒ اندیشه « اصالت انسان » را ازÙرهنگ زال زری ØŒ ازنو، زنده کرد . این تخم انسان درÙراز است Ú©Ù‡ « بÙÙ† خدا » در زمین میشود . در داستان زال زر ØŒ Ùردوسی بیان میکند Ú©Ù‡ چگونه انسان دوراÙکنده ØŒ خدا میشود ØŒ Ùˆ چگونه درخانه خدا ØŒ Ùˆ درزهدان خدا ØŒ پرورده ØŒ Ùˆ چگونه سپس همال Ùˆ جÙت خدا میشود ØŒ Ùˆ چگونه کسیکه همال Ùˆ برابر Ùˆ همگونه باخدا شده است ØŒ باخدا به زمین بازمیگردد Ùˆ انسان میگردد . درعرÙان ØŒ بیشتر توجه به « انا الØÙ‚ » ØŒ یا اینهمانی یاÙتن انسان با خدا ØŒ کرده میشود ØŒ Ùˆ کمترتوجه به بخش دوم داستان ØŒ Ú©Ù‡ انسان شدن خداست کرده میشود . ودرست مسئله Ùرهنگ زال زری ØŒ همین « انسان شدن خدا » هست .
تصویر « پهلوان » ØŒ تصویر « انسان شدن خدا » است . انسان ØŒ ازاین پس، به Ø´Ú©Ù„ Ù« خدای ناشـنـاخـتـه » زندگی میکند . زندگی کردن پهلوان درگیتی ØŒ زندگی کردن خدا درجامه انسانست . زال زر، پهلوانیست Ú©Ù‡ هم پیکریابی « اصل خداشوی انسان » Ùˆ هم « انسان شوی خدا » هست . زندگی زال زر ØŒ سیر خداشدن انسان ØŒ Ùˆ سپس ØŒ سیر انسان شدن خدا هست . داستان زال زر، در درازای زندگی اش، داستان چگونه زندگی کردن خدا درچهره انسان است . خدائی Ú©Ù‡ زندگی انسانی میکند ØŒ بی آنکه کسی بداند Ú©Ù‡ او خدا هست . این خدای مقتدرو عالم به همه چیزنیست Ú©Ù‡ به کردار انسان ØŒ زندگی میکند تا قادر باشد ازبام تا شام هر روز، معجزه بکند . این خدائیست Ú©Ù‡ در زندگی کردن درگیتی ØŒ زیباترو بزرگترو نیک ترمیشود . این خدا ØŒ تخمیست Ú©Ù‡ در زندگی کردن در انسان ØŒ میشکوÙد Ùˆ عظمت Ùˆ زیبائی Ùˆ نیکی اش میگسترد ØŒ Ùˆ درانسان شدن ØŒ خدا میشود .این خداست Ú©Ù‡ درهادخت نسک به انسانی Ú©Ù‡ خودش شده است ØŒ میگوید :
دوست داشتنی بودم و تو ای انسان ،
مرا دوست داشتنی ترکردی
زیبا بودم و تو ای انسان ، مرا زیبا ترکردی
دل پسند بودم ، تو مرا دلپسند ترکردی
بلند پایگاه بودم ، تو مرا بلند پایگاه ترکردی
خداشدن انسان ØŒ یک تراژدی است .بسختی میتوان تصورکرد Ú©Ù‡ با داشتن آگاهبود خدائی ØŒ انسان در تنگناهای زندگی درزمان Ùˆ درگیتی، Ú†Ù‡ عذابهائی را باید بشکیبد . بدینسان ØŒ زندگی کردن پهلوان ØŒ نمونه Ùˆ سرمشق ØŒ برای شناخت شیوه زیستن هرانسانی میگردد . پهلوان ØŒ کتاب Ùˆ آموزه Ùˆ ÙلسÙÙ‡ Ùˆ Øکمت Ùˆ علم Ùˆ تئوری نمیآورد، Ùˆ آموزگارکسی نیست ØŒ ولی به شیوه ای زندگی میکند ØŒ Ú©Ù‡ ازلابلای پوسته کارهایش ØŒ خدائیش، میدرخشد .
زرتشت Ùˆ سپس « بنیاد گذاران ادیان نوری » ØŒ آموزه Ùˆ تعلیم Ùˆ شریعتی میآورند Ú©Ù‡ مردمان طبق آن باید زندگی کنند. درØالیکه Ùرهنگ ایران ØŒ بر بنیاد انگیخته شدن انسان ØŒ از سرمشقها ÛŒ گوناگونست Ú©Ù‡ پهلوانان ایران ØŒ به آن چهره داده اند . انگیخته شدن از خدایانی Ú©Ù‡ ØŒ انسان شده اند ØŒ Ùˆ درلباس خدائیشان ناشناختنی بوده اند ØŒ میباشد . جستن خدایان درلباسهای انسانی ØŒ جستجوی بÙÙ† خود Ùˆ انگیخته شدن ازآنها ØŒ بÙÙ† شدن ازنو هست . شاهنامه ØŒ تاریخ زندگی پیشوایان Ùˆ رهبران Ùˆ منجیان ایران نیست ØŒ بلکه داستانهای پهلوانانیست Ú©Ù‡ راه انسانی را به خدا شدن ØŒ Ùˆ راه خداشدن به انسان را پیموده اند . ایرانی نمیخواهد تقلید ازپهلوانان: ازسام یا زال یا رستم بکند ØŒ بلکه میخواهد راه خداشدن خود Ùˆ راه مشکلتر انسان شدن ازخدائی را بجوید Ùˆ بپیماید . خدا، تا انسان نشود ØŒ تا درمجهولیت Ùˆ غربت ØŒ گوهرخود را آشکارو نمایان نسازد ØŒ خدا نیست .
این « رمز کلیدی شاهنامه » است ØŒ Ú©Ù‡ سرسختانه از دشمنان نوکردن ایران ØŒ « اÙسانه Ùˆ دروغ » ساخته شده است Ùˆ ساخته میشود . این تصویر پهلوان ØŒ Ú©Ù‡ در جم ÙˆÙریدون سام Ùˆ زال Ùˆ رستم وسیاوش Ùˆ ایرج Ùˆ کیخسرو چهره های گوناگون یاÙته ØŒ تصاویر انسان در Ùرهنگ ایران بوده است. « خدا شدن انسان Ùˆ انسان شدن خدا » Ú©Ù‡ Ùراسوی همه ادیان Ùˆ مذاهب Ùˆ ایدئولوژیها ØŒ راه زیستن انسان درگیتی شمرده میشود ØŒ « رمز زندگی پهلوان » است .
زال زر، خود سیمرغست Ú©Ù‡ درشعله ورشدن اندیشه جهاد دینی زرتشتیان Ùˆ تعصبات خونخوارنه اشان ØŒ در عذاب وشکنجه Ùˆ درد، میسوزد ØŒ Ùˆ درقÙس آهنین انداخته میشود، Ùˆ Ùرامرز Ùرزند دلیر وجوانمرد رستم ØŒ دربرابر چشمانش به صلیب کشیده میشود ØŒ Ùˆ خانواده اش بی امان تعقیب کرده میشود ØŒ ولی برغم همه این سختیها ØŒ انسان بزرگوار میماند ØŒ Ùˆ درانسانیتش ØŒ با عظمت Ùˆ مهرو بزرگ منشی سیمرغی میدرخشد ØŒ ولی بهمن دیندار Ùˆ متعصب ومجاهد ØŒ Ú©Ù‡ همه رسوم جوانمردی Ùˆ انسانیت را زیرپا گذاشته است ØŒ نمیتواند ذره ای ناچیز ازاین عظمت اخلاقی را ببیند وبشناسد Ùˆ دریابد . خدا در لباس انسان پوشیدن ØŒ Ùˆ درانسان زیستن ØŒ مسئله بنیادی زندگی کردن اخلاقی Ùˆ دینی Ùˆ اجتماعی انسان ØŒ درÙرهنگ ایران ØŒ Ú©Ù‡ Ùرهنگ زال زریست ØŒ میگردد . این بهمن وهما Ú©Ù‡ گنج پوشیده در بÙÙ† هرانسانی هستند ØŒ Ú©Ù‡ خدا درجامه ناشناختنی درهرانسانی هستند ØŒ باید ازسر دروجود ماانگیخته شوند ØŒ تا ما بÙÙ† نوشوی گردیم .