منوچهرجمالی -----Ùرق Ùمیان پهلوان ومÙجاهÙـد
Ùرق Ùمیان پهلوان ومÙجاهÙـد
زال ورستم ØŒ مثل Ùاعلای پهـلوانی
اسÙندیار، مثل Ùاعلای ÙÙ…Ùجاهـد
پهلوان، سـپر Ùجان (قداست جان)
مجاهد،برای چیرگی ایمانش میجنگد
تÙاوت Ù‡Ùتخوان رستم Ùˆ Ù‡Ùتخوان اسÙندیار
داستان Ù‡Ùتخوان اسÙندیار، برای عرضه کردن یک « مجاهد ٠زرتشتی »، رویاروی « رستم ØŒ پهلوان سیمرغی » ØŒ ساخته Ùˆ پرداخته شده است . بکاربردن واژه « پهلوان » برای اسÙندیار، مشتبه سازی دو جهان بینی متضاد باهمست. پهلوان ØŒ آرمانیست Ú©Ù‡ نمیتوان برای هرگونه مبارزه ای ØŒ بکار برد .
سازندگان داستان اسÙندیار ØŒ خیال میکرده اند Ú©Ù‡ « جهان پهلوانی رستم »، استوار بر نمایش زورمندی وخطرجوئی Ùیک مرد جنگجو است . مغزو بÙÙ† داستان را Ú©Ù‡ « یاÙتن چشمی است Ú©Ù‡ ازخود، میتواند درتاریکی رویدادها ØŒ نیکی را ازبدی ØŒ Ùˆ زندگی را از ضد زندگی ببیند » به عمد ØŒ نادیده گرÙته اند . هسته داستان ØŒ یاÙتن ٠راز جام جم ØŒ یا جستن ٠بینش بهمنی وجمشیدی ازبÙÙ† خود است . هسته داستان ØŒ یاÙتن چنین چشمی Ùˆ هدیه کردن چنین چشمانی به دیگرانست ØŒ میتواند Ú©Ù‡ بلاواسطه ØŒ سراسر رویدادهای گیتی با روشنی Ú©Ù‡ خود میاÙکند ØŒ خود نیز ببینند . هسته این داستان ØŒ یاÙتن خردیست Ú©Ù‡ خودش ØŒ معیارشناخت زندگی ازضد زندگی میباشد، Ùˆ دادن آن به دیگران ØŒ بی آنکه با آنها درانتقال این خرد، ازآنها پیمان تابعیت Ùˆ اطاعت بخواهد. سازندگان داستان Ù‡Ùتخوان اسÙندیار، این سراندیشه را از Ú©Ù„ داستان ØŒ بیرون اÙکنده اند Ú©Ù‡ آماج Ùپهلوان ØŒ ازخود زیستن ØŒ در ازخود دیدن است. چشم (= خرد) وجان ØŒ باهمند .
آماج مجاهد ØŒ چیره ساختن آموزه ایست Ú©Ù‡ خود بدان ایمان آورده براذهان دیگرانست، Ùˆ طبعا سلب توانائی دیدن ازچشم وخرد خود ØŒ Ùˆ به هستی ازآنست . مسئله ØŒ انگیختن Ùˆ Ø¢Ùریدن خرد در دیگران نیست ØŒ بلکه دادن یک آموزه به دیگرانست Ú©Ù‡ درچهارچوبه آن وبا معیارهای آن ØŒ بیندیشند ورÙتارکنند . درهÙتخوان اسÙندیار ØŒ ازهمان آغاز دیده میشود Ú©Ù‡ آماج رÙتن اسÙندیار، کشتن ارجاسب ØŒ دشمن دین زرتشت Ùˆ درضمن ØŒ رهائی بخشیدن خواهران خود میباشد، Ú©Ù‡ دراثر غÙلت Ùˆ بی سیاستی پدرش گشتاسپ ØŒ اسیرارجاسب شده اند میباشد.
ازسوی دیگر ØŒ رابطه رستم با « دیو سپید » ØŒ بکلی با رابطه اسÙندیار با ارجاسب ØŒ Ùرق دارد . رستم در دیو سپید ØŒ دوبخش متضاد میشناسد Ú©Ù‡ آمیخته به همند. دست وپای دیو سپید ØŒ آهنین است Ú©Ù‡ نماد تجاوزطلبی وپرخاشگری ( خشم ) است ØŒ درØالیکه جگرو دل Ùˆ مغزش ØŒ دارای خونی هستند Ú©Ù‡ روشن کننده چشمانی هستند Ú©Ù‡ از بی اندازه بودن ØŒ کور شده اند . رستم ØŒ Ù…Ùهوم دیگری از دشمنی Ùˆ دشمن دارد . رستم ØŒ دشمن را وارونه زرتشت ØŒ « اژی ناب Ùˆ زدارکامه یکدست » نمیشناسد ØŒ بلکه در دشمن ØŒ خوبی Ùˆ نیکی Ùˆ بینش را نیز Ù…ÛŒ یابد . Ú˜ÛŒ Ùˆ اژی ØŒ زندگی Ùˆ ضد زندگی ØŒ در دشمن ØŒ باهم آمیخته اند . جنگ با دشمن ØŒ بسیارپیچیده است ØŒ چون کسی ØÙ‚ ندارد ØŒ دشمن را درکل ØŒ بد Ùˆ تباه Ùˆ زشت کند Ùˆ Ùقط در او، « اژی = ضد زندگی ØŒ Øقیقت پوشانی » ببیند. او ØŒ اژی را بطور روشن Ùˆ ساده در پیش چشم خود نمیشناسد. چنین « اژی = ضد زندگی ØŒ بدی Ùˆ شرّ » در جهان وجود ندارد . درهیچ دشمنی Ùˆ رویدادی ØŒ خوبی Ùˆ بدی ØŒ خیر Ùˆ شرّ ØŒ Ú˜ÛŒ Ùˆ اژی ØŒ ازهم جدا Ùˆ مشخص نیستند . ازاین رو، هرانسانی باید چشمی وخردی داشته باشد، Ú©Ù‡ دربرخوردهایش بتواند این دورا ازهم جدا سازد . هر رویدادی وپدیده ای ØŒ دیو سپید است . درØالیکه اسÙندیار، تصویر کاملا دیگری از ارجاسب دارد . این همان تصویر« اهریمن = اژی » زرتشت است . رستم باید « Ú˜ÛŒ »و « اژی » را Ú©Ù‡ دردیو سپید باهم آمیخته اند ØŒ ازهم بازشناسد . او با Ú©Ù„ وجود دیو سپید ،عداوت ندارد Ùˆ اورا درتمامیتش ØŒ تاریک Ùˆ دروغزن Ùˆ پرخاشگر نمیداند . او دشمن ÙÚ©Ù„ دشمن نیست. هیچ دشمنی برای او، اهریمن زرتشتی یا شیطان اسلامی نیست .رستم درهر پدیده ای ØŒ نیک وبد ØŒ یا Ú˜ÛŒ Ùˆ اژی ØŒ مهرو کین را باهم آمیخته میداند ØŒ Ú©Ù‡ بایستی درجستجو، با بینشی ژر٠ازخود درهنگام ØŒ آنهارا ازهم جدا سازد .
این دو Ù‡Ùتخوان ØŒ بخوبی ویژگیهای شاخصه « پهلوان » را از« مجاهد» ØŒ نمایان وبرجسته میسازد. دراثرکاربÙرد نا بهنجار ٠واژه « پهلوان » ØŒ معنای ژر٠و برجسته آن ØŒ درÙرهنگ سیاسی ایران ØŒ بکلی Ùراموش شده است . تصویر Ùˆ جایگاه اجتماعی پهلوان ØŒ با چیرگی ساسانیان Ùˆ موبدان والهیات زرتشتی ØŒ بکلی عوض شد ØŒ ودر ذهن ما، این تصویرتنگ Ùˆ یکسویه است Ú©Ù‡ جااÙتاده است ØŒ Ú©Ù‡ با تصویراصلی درÙرهنگ زال زری یا سیمرغی ØŒ Ùرق Ú©Ù„ÛŒ داشته است . موبد زرتشتی ØŒ Ù†ÙØ´ روشن کننده Ùˆ جداسازنده خوبی از بدی ØŒ یا Ú˜ÛŒ Ùˆ اژی را در دوره ساسانیان به عهده گرÙت ØŒ Ùˆ طبعا برضد چنان تصویری از پهلوان بود . پهلوان ØŒ چنانچه سپس با بررسی دقیق ØŒ در واژه « پهلوی وپهلوانی » نشان داده خواهد شد، نام خود سیمرغ بوده است . پهلوان ØŒ کسی بود Ú©Ù‡ خود را ÙˆÙادار نسبت به آرمانهای « ارتای خوشه ØŒ ارتای هژیر، Ú©Ù‡ «هو چیتره باشد ØŒ وبه معنای ارتا، دارای دانه های Ø¢Ùریننده » میدانست . پهلوان ØŒ کسی بود Ú©Ù‡ با بینش روئیده ازبÙÙ† جان خود ( اخو = خوا = چتره = ÙˆÙŽÙ† ) ØŒ سپر همه جانها Ùˆ انسانها ØŒ ازگزند Ùˆ آزار ودرد است .
پهلوان ØŒ با نگاهی Ú©Ù‡ زاده از بینش بنیادی خود ٠اوست ØŒ نگاهدار« زندگی وخرد » جامعه ازگزند Ùˆ آزار زدارکامگانست . این آرمان پهلوانی ØŒ Øتا در « یاوگیان » ØŒ سده ها پس ازچیرگی اسلام در میان سپاهیان ایران باقی ماند . « Øکومت » ØŒ دراین Ùرهنگ ØŒ « نگهبان جانها » ØŒ با « نگاهیست Ú©Ù‡ ازخردی Ú©Ù‡ چشم جان است » برمیخیزد . این سراندیشه ØŒ برضد هرگونه Øکومت دینی Ùˆ مذهبی Ùˆ ایدئولوژیکی است .
شناخت٠« نگاه ازچشم جان ØŒ Ú©Ù‡ خرد باشد » ØŒ بنیاد Ù Øکومت، یا نگهبانی جامعه است . خویشکاری خرد ØŒ اندیشیدن به « بهزیستی جان ØŒ بطورکلی » است . خرد ØŒ درخدمت « دÙاع از دین Ùˆ مذهب Ùˆ طریقه ای ومسلکی » نیست ØŒ بلکه درخدمت نگهبانی ازخردیست Ú©Ù‡ به بهزیستی جانها ( نه موءمنان ) میاندیشد . این آرمان پهلوانی ØŒ بکلی با آرمان اسÙندیار Ú©Ù‡ یک مجاهد دین زرتشتی است ØŒ Ùرق دارد . تÙاوت این دوآرمان ØŒ وتÙاوت« پهلوان » از« مجاهد » ØŒ درهÙتخوان رستم Ùˆ درهÙتخوان اسÙندیار، بطور برجسته مشخص میگردد .
هرچند موبدان زرتشتی در تØری٠داستانهای موجود درشاهنامه کوشیده اند Ú©Ù‡ سیمرغ را جانوری خونخوارو ÙˆØØ´ÛŒ Ùˆ درنده Ùˆ پرخاشگر، نشان بدهند ØŒ Ùˆ اصالت مهر را ازاو بگیرند ØŒ ولی با « اشتباهات لـÙپـی = اشتباهات نا آگاهبودانه » Ú©Ù‡ کرده اند ØŒ میتوان به Øقیقت گمشده راه یاÙت . بهترین گواه براین اندیشه ØŒ سخنی است Ú©Ù‡ کیخسرو ØŒ هنگامی Ú©Ù‡ رستم را به نجات بیژن Ùرامیخواند ØŒ میگوید :
توئی پهلوان Ùکیان جهان نهان ØŒ آشکار، Ùˆ آشکارت ØŒ نهان
گزین کیانی و پشت سپاه « نگهدارایران » و لشگر پناه
مرا شاد کردی بدیدارخویش بدین پرهنر، جان ٠بیدار خویش
سپس به او میگوید :
زهربد ، تو بر پیش ایران ،« ســپــر »
همیشه ، چو « سیمـرغ گــستـرده پــر »
پهلوان ØŒ کسیست Ú©Ù‡ نهانش ØŒ آشکار، Ùˆ آشکارش ØŒ نهان باشد. این گوهر Ùپدیده « راستی »، یا « چهره نمائی گوهر ٠خود Ùانسان = اخو= خوا xva= تخم » میباشد.
تو مانند سیمرغ گسترده پر، پیش ایران ØŒ سپرجان )= نگهبان ) آنان از بدیها Ùˆ آزار هستی . همین جا ØŒ خود را لو داده اند. چون این سیمرغ ( ارتای خوشه ØŒ ارتای Ùهژیر= هوچیتره ) با گشودن پرهایش، همه Ùرزندان خود را زیر پرهای خود ØŒ ازهرگزندی Ùˆ آزاری ( اژی ) بجانشان باز میدارد . سیمرغ ØŒ یا جانان ØŒ اصل قداست جان وزندگیست، وبدین علت، اصل نگهبانی همه جانها بدون هیچ تبعیضی هست . او اصل نگهبانی هرجانیست ØŒ چون تخم جان درهرجانی و« جÙت هرجانی = پـات = پـر » است . اوست Ú©Ù‡ « پـرش » را به هرجانی میدهد . دراثراینکه «جÙت هرجانی » است ØŒ « نگهبان هرجانی » است ØŒ نگران هرجانیست . چشمان سیمرغ ØŒ چشمانیست Ú©Ù‡ کوچکترین درد Ùˆ آزارهرجانی را ازدورمی بیند، Ùˆ به نگهداری آن ازگزند میشتابد . این همان بینشی است Ú©Ù‡ دردین یشت Ùˆ بهرام یشت ØŒ « دین » خوانده شده است ØŒ چون بینش چشم کرکس ( کرک + کاز= مرغ Ùرازکوه ) اینهمانی با بینش چشم سیمرغ، داده میشده است . همین اندیشه است Ú©Ù‡ برغم تØری٠موبدان، در داستان زال دور اÙکنده ØŒ مانده است : سیمرغ ØŒ از دوردرآسمان :
یکی شیرخواره، خروشنده دیـد زمین همچو دریای جوشنده دید
زخاراش، گهواره و، دایه ، خاک
تن ازجامه دور و ، لب از شیر پاک
بگرد اندرش ، تیره خاک نژند بسربرش، خورشیدگشته بلند
خداوند، مهری به سیمرغ داد نکرد او ، بخوردن ازآن بچه یاد
این سخن Ú©Ù‡ خداوند دردل این مرغ خونخوار، مهری اÙکند، تØری٠ومسخسازیست . این زشت سازی سیمرغ وگرÙتن اصالت مهرازاوست که، مرغ خونخواراست Ùˆ این خدا( اهورامزدا ) هست Ú©Ù‡ به دل پرخاشگراو، مهر Ù…ÛŒ اندازد !
Ùˆ هنگامی سیمرغ ØŒ زال را به پدرش سام بازمیدهد ØŒ بادادن پر، به زال ØŒ این پیوند جÙت بودن ٠خود با او را ØŒ بیان میکند. من همیشه با تو، وجÙت تو Ùˆ ازاین ر وهمیشه ٠نگاهبان جان توهستم . دادن پربه زال ØŒ بیان جÙت همیشگی با زال بودنست :
ابا خویشتن بر، یکی پرّ من همی باش درسایه Ùرّ من
گرت هیچ سختی بروی آورند زنیک Ùˆ زبد، Ú¯Ùت ÙˆÚ¯ÙˆÛŒ آورند
برآتش براÙÚ©Ù† یکی پرّ من ببینی هم اندر زمان ØŒ Ùرّ من
که در زیرپرّت ، برآورده ام ابا بچگانم بپرورده ام
همانگه بیایم چو ابر سیاه بی آزارت آرم ، برین جایگاه
Ùرامش مکن،« مهر دایه» زدل Ú©Ù‡ دردل، مرا مهرتو دلگسل
اندیشه « جÙت بودن سیمرغ با هرجانی » ØŒ سرچشمه آنست Ú©Ù‡ هرگز، سیمرغ « بی جÙت » ØŒ نمیتواند زنده بماند . همه انسانها Ùˆ جانها ØŒ جÙت سیمرغ هستند .هستی( =Ú˜ÛŒ) ØŒ اینهمانی با جÙت ویوغ بودن ( جی = یوغ ) دارد . دانه های وجود خوشه گونه سیمرغ ØŒ درتن هرانسانی Ùˆ جÙت هرانسانیست. اینست Ú©Ù‡ همیشه نگران Ùˆ نگاهبان جÙت خود ØŒ Ú©Ù‡ هرجانیست ØŒ میباشد .
نگاه سیمرغ به جÙت ØŒ نگرنده ونگاهدارنده جÙت خود است. دوجÙت را نمیتوان ازهم برید . اینست Ú©Ù‡ واژه « پـاس » در پهلوی ØŒ Ú©Ù‡ همان « پاتpaatha » دراوستاست ØŒ Ùˆ دراصل به معنای « جÙت = Øضور= همراه بودگی= تواءم بودگی = اتØاد = معیت = با کسی بودن » بوده است . با تصویر زرتشت ازهمزاد = جÙت ØŒ معنای « پات = پاد » ØŒ درمتون زرتشتی واژگونه ساخته شد، Ùˆ ازآن پس ØŒ پات= پاد، معنای « ضد » را پیدا کرد . مثلا « پاد زهر» ØŒ به معنای ضد زهر است ØŒ ولی « پادشاه » ØŒ دراصل، به معنای « جÙت ویار سیمرغ » بوده است Ú©Ù‡ بهرام باشد ØŒ چون سیمرغ ØŒ « شاه » است .
مثلا « پـتـیـاره = پات یارکpat+yaarak=pait+yaara » درÙرهنگ سیمرغی به معنای « جÙت ویارو یوغ ٠سیمرغ » است ØŒ در Øالیکه در الهیات زرتشتی Ùˆ زبان Ùارسی ØŒ معنای « ضد Ùˆ مخالÙ» را پیدا کرده است ØŒ چون درتصویر« همزاد» ØŒ جÙت Ú˜ÛŒ ØŒ ضد Ú˜ÛŒ ØŒ شده بود .
ازاینجاست Ú©Ù‡ نگهبان ومØاÙظ ÙˆØارس ÙˆØامی ØŒ دراصل به معنای کسی است Ú©Ù‡ همیشه جÙت Ùˆ تواءمان Ùˆ همراه است . جÙت Ú©Ù‡ همیشه بدیگری متصل است ØŒ Ú©Ù‡ جÙت دیگر را همیشه نگاه میدارد ØŒ وگرنه هستی خودش ØŒ درخطرمیاÙتد . سیمرغ با دادن پربه زال ØŒ میگوید Ú©Ù‡ من همیشه با توام ØŒ من همیشه جÙت توام . ازاینرو همیشه نگهدارجان ٠تو، از گزند وآزارهستم . جÙت بودن ØŒ معنای « مهر» را مشخص میساخت ØŒ چون ریشه «مـهــر» Ú©Ù‡ « مت maetha » باشد، به معنای «جÙت + اتØاد ووصال » هست(Ferdinand Justi ) . Øکومت ØŒ هنگامی اصالت ÙˆØقانیت دارد Ú©Ù‡ نگهبان جان هرÙردی باشد ØŒ یا به سخنی دیگر، جÙت Ùˆ تواءمان با هرÙردی دراجتماع میباشد . نام این پیوند ØŒ مهر بود. مهر، معنای « جÙت بودن » داشت . مهر،اصلیست Ú©Ù‡ دوتا را به هم پیوند میدهد Ùˆ سومیست Ú©Ù‡ نادیده میماند، ولی ازدو، یکی میسازد . این اندیشه ØŒ سبب میشد، Ú©Ù‡ چیزهائی Ú©Ù‡ « سه تا » نامیده میشدند ØŒ معنای « یکی » هم میدادند . مثلا دراوستا « سه پاspaa » به معنای « پا » هست ( یوستی ) . یا « چکاد» Ú©Ù‡ قله باشد ØŒ دراصل « سی کات = سه سر= سر» میباشد . همانسان « سپاس » Ú©Ù‡ « سه پاس » باشد ØŒ همان معنای « پاس = نگهدارو Ù…ØاÙظ » را دارد . همانسان « سپاه » Ú©Ù‡ « spaadha= سه + پاد » باشد، همان معنای paadha یا نگهبان را دارد . همانسان سپرspaara ØŒ معنای پرpaara را دارد . اندیشه« نگهبانی Ùˆ نگهداری » Ùˆ « نگاه » ØŒ با اندیشه جÙت وتواءم Ùˆ یوغ بودن Ùˆ مهرورزیدن ونگران Ùˆ دلمشغول Ùˆ مراقب Ùˆ مواظب جÙت خود بودن ( Ú©Ù‡ هرجانی بود ) ،ازهم جدا ناپذیرند .
تصاویر سیمرغ ØŒ به کردار جانور پرخاشگرو خونخوارو تباهگر درشاهنامه ØŒ یا متون دیگر، همه توهین Ùˆ تهمت Ùˆ زشت سازی Ùˆ تØری٠است . واژه « سپر» ØŒ درکردی، نام « باز = عقاب » هست ØŒ Ùˆ « باز» همان » واز= وای » یا سیمرغ است . سپرها را دراصل ØŒ ازنی میساخته اند . کیخسرو به رستم میگوید Ú©Ù‡ تو ای رستم ØŒ ای پهلوان ØŒ همگوهر با سیمرغ ØŒ Ùˆ سپرجان ایران هستی . تو « جان همیشه بیداری » Ùˆ « نگهدار» مردمان از آزارو گزند هستی . نقش پهلوان ØŒ سپر بودن برای جان بطورکلی ØŒ ازگزند Ùˆ آزار ( اژی ) است .اوباید مانند سیمرغ ( کرک + کاز = مرغ Ùرازکوه ØŒ کرک + کاس = مرغ Ù†ÛŒ نواز ) Ú©Ù‡ چشمان دوربین دارد ØŒ Ùˆ خطرهرجانی ( Ú˜ÛŒ ) را از دور، Ù…ÛŒ بیند ( مانند دیدن کودک زال Ú©Ù‡ روی سنگ خارا اÙکنده شده بود ) ØŒ ببیند Ùˆ بیاری آن جان بشتابد .
داستان بینش در« جام گیتی نما » نیز دیدن از دور ٠« درد بیژنیست ØŒ Ú©Ù‡ درچاهی تاریک دراقصای جهان » اسیرو درمانده اÙتاده است، Ùˆ رهائی دادن اواز درد ست. « بینش درجام جم » ØŒ برای شتاÙتن به رهائی دادن ازگزند است . پهلوان ØŒ باید با بینشی Ú©Ù‡ ازبÙÙ† جان ٠جهان بین ØŒ درخود ( اخو= چیتره =وین = جام جم) دارد ØŒ به یاری انسانها از آزار ( اژی = اژدها ) بشتابد .
خویشکاری پهلوان ØŒ دÙاع از رندگی( جان ) بطورکلی هست، نه تنÙیذ Ùˆ تØمیل دین Ùˆ عقیده Ùˆ آموزه خود، با زورو شمشیر Ùˆ تیغ به دیگرانست . درست ØŒ گشتاسپ Ùˆ اسÙندیار Ùˆ بهمن ØŒ با زورو تیغ وبند میخواستند دین زرتشت را به خانواده رستم تØمیل کنند. خانواده رستم وزال ØŒ برضد جهاد دینی Ùˆ استبداد دینی برخاستند، هستی خود را نثارکردند ØŒ وبدینسان بنیاد گذار آزادی دینی درایران شدند . منش پهلوانی ØŒ برضد « منش جهاد » بود . « ارتای خوشه = ارتای هژیر یا هو چیتره » یا ارتا وشی » ØŒ خود را « خوشه همه جانها Ùˆ انسانهای جهان » میدانست ØŒ Ùˆ Ù…Ùهوم « دروند » Ùˆ « اشون Ù» زرتشت را نداشت، Ú©Ù‡ مردمان گیتی را به دوبخش ØŒ نظیر آموزه اسلامی « دارالسلام » Ùˆ « دار الØرب » ازهم جدا میکند. برای پهلوان ØŒ ایمان وبی ایمانی ØŒ جانهارا ازهم جدا نمیکند .
برای پهلوان ØŒ « جان= زندگی = Ú˜ÛŒ » ØŒ بر هرگونه ایمانی Ùˆ هر گونه اختلاÙÛŒ ØŒ اولویت داشت . برای پهلوان ØŒ « بینش برای نگاهداری جان » ØŒ ازخود ٠ژرÙای جان در هرانسانی ØŒ برمیخیزد ØŒ وچنین بینشی است Ú©Ù‡ ØŒ انسان را به نگهبانی جانها میکشاند .این اندیشه Ú©Ù‡ آرمان ٠بنیادی Ùپهلوان است ØŒ درچند بیت در آغازشاهنامه آمده است
خرد ، « چشم جان» است چون بنگری
توبی چشم جان ، این جهان نسپری
خرد ØŒ چشم جان، Ùˆ طبعا پاسدارو نگاهبان جان وزندگیست . اندیشیدن خرد، نگاهیست Ú©Ù‡ چشم جان ØŒ یا چشم زندگی ØŒ به رویدادها، برای بهترزیستن جان بطورکلی میکند . اینهمانی دادن « خرد » با «چشم جان » ØŒ Ùˆ طبعا اینهمانی دادن ØŒ « اندیشه » با « نگاه » ØŒ نشان میدهد Ú©Ù‡ خویشکاری خرد ØŒ « نگهداری جان بطورکلی » است .اینست Ú©Ù‡ Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø Ù†Ú¯Ù‡Ø¯Ø§Ø±ÛŒ Ùˆ نگهبانی ØŒ رابطه تنگاتنگ « نگاه انسان را Ú©Ù‡ بینش خرد انسان باشد »، با Ø·ÛŒÙÛŒ ازخویشکاریهای اجتماعی Ùˆ سیاسی نشان میدهد .
با نگاه یا اندیشه است ØŒ Ú©Ù‡ شهررا نگاه میدارند ØŒ رعیت را نگاه میدارند ØŒ جامعه را از دشمن نگاه میدارند ØŒ کودک Ùˆ دوستان را نگاه میدارند ØŒ Ùرصت را نگاه میدارند ØŒ به روزهای بدی یا نیکی Ú©Ù‡ میآید نگاه میکنند . بالاخره جهان آرائی ØŒ نگاهداشتن زندگی است . نگاه ØŒ اینهمانی با اندیشه ای دارد Ú©Ù‡ ازبÙÙ† جان انسان میتراود .
نخست Ø¢Ùرینش ØŒ خرد را شناس نگهدارجانست Ùˆ جان را سپاس
برداشت ما از« نخست Ø¢Ùرینش » ØŒ برداشتیست Ú©Ù‡ زاده از تصویر خدا در اسلام Ùˆ دین زرتشتی است . درØالیکه « نخست Ø¢Ùرینش » ØŒ دراصل به تصویر « بهمن = مینوی درون مینو = بÙÙ† زندگی Ùˆ بÙÙ† خرد باهم » بازمیگردد . بهمن ØŒ بÙÙ† خرد Ùˆ بن زندگی بطورکلی هست . دربهمن ،که بÙÙ† جهان هستی است ØŒ « خرد» با « جان» ØŒ اینهمانی دارد . جهان از خرد، روئیده Ùˆ زائیده شده است . اینست Ú©Ù‡ نخستین پیدایش بهمن ØŒ ماه است ( رØیم عÙÛŒÙی، اساطیر، صÙØÙ‡ 249 ماه نیایش ) ØŒ Ú©Ù‡ مجموعه همه تخمهای زندگان شمرده میشود ØŒ وچون تخم ØŒ سرچشمه روشنائیست ØŒ بنابراین ماه ØŒ اصل روشنائی است ØŒ Ùˆ چشم آسمانست، Ú©Ù‡ اینهمانی با خرد دارد . ودرادبیات ایران ØŒ ماه ØŒ سـپر شمرده میشود .
سپاس ( سه + پاس ) تو چشم است و گوش و زبان
کزین سه ، رسد نیک و بد ، بیگمان
همیشه خرد را تو دستور دار بدو ، جانت ازناسزا ، دور دار
با پیدایش زرتشت ØŒ معنای « خرد» بکلی تغییر میکند . خرد، ازبرگزیدن « Ú˜ÛŒ Ùˆ اژی » در تصویر همزاد زرتشت ØŒ معین ساخته میشود Ú©Ù‡ ازهم جدا Ùˆ متضاد با همند Ùˆ ازاین رو کاملا روشن هستند . این در آموزه زرتشت است Ú©Ù‡ چنین روشنائی میان پدیده های خیروشرّ ØŒ Ú˜ÛŒ Ùˆ اژی هست . ازاین رو، Ù‡Ùتخوان رستم ØŒ دراین چهارچوبه ØŒ بی معنا وپوچست . با باور به آموزه زرتشت ØŒ کسی بسراغ یاÙتن چشم خورشید گونه یا جام جم ( چشمی Ú©Ù‡ ازخود ببیند Ùˆ ازخود روشن بکند ) نمیرود . اینست Ú©Ù‡ درهÙتخوان اسÙندیار، این هسته داستان، Øذ٠میگردد .
رابطه اسÙندیار با پدرش Ú©Ù‡ گسترنده دین زرتشت است ØŒ Ùˆ با گوش های خود ØŒ گاتا را از دهان خود زرتشت ØŒ شنیده Ùˆ Ùهمیده ØŒ دراثر قدرتخواهی بیش ازØدی Ú©Ù‡ هردودارند ØŒ بسیار آشÙته Ùˆ پریشان است . درØالیکه میان زال زر، Ùرزند وجÙت سیمرغ Ùˆ پیکریابی سیمرغ Ùˆ رستم ØŒ درست رابطه ای دیگر برقراراست . رستم ØŒ Ùرستاده میشود تا « یکی آزمایش از روزگار بکند» Ùˆ نخست خودش بادیده خود بتواند راه برود Ùˆ چشم دیگران را ازهمین راه بازکند . اسÙندیارÙرستاده نمیشود Ú©Ù‡ یکی آزمایش از روزگاربکند تا به « چشم ازخود بیننده » برسد، بلکه مانند پدرش با ایمان به آموزه زرتشت ØŒ نیازبه چنین Ù‡Ùتخوانی ندارد .
دیدن برای سیمرغ یا « ارتا ÛŒ خوشه» ØŒ دیدن درتاریکی Ùˆ جستجوی آب زندگی درتاریکیها کاردارد . گوهر ٠ارتای خوشه یا سیمرغ، چنین چشمیست Ú©Ù‡ درهرانسانی ØŒ کاشته Ùˆ غرس شده است . نام ÙÚ¯Ù„ ارتای خوشه ØŒ Ú©Ù‡ سپس زرتشت ØŒ نامش را تبدیل به اردیبهشت کرد ØŒ مرزنگوش است، Ú©Ù‡ « عین الهدهد » یا « مروی= مر+ وای » نیز نامیده میشود . باید پیش چشم داشت Ú©Ù‡ ÙÚ¯Ù„ ØŒ یا گول ØŒ معنای خوشه را دارد . کردها، ماه اردیبهشت را « گولان » مینامند . ارتا ØŒ گلچهره است ( همان گلچهره ØŒ در غزل ØاÙظ ) ØŒ یعنی گوهرش Ùˆ ذاتش، خوشه است . هدهد را Ú©Ù‡ ما، در منطق الطیرعطارمیشناسیم، درواقع چشم خود این خداست، Ú©Ù‡ درهرانسانی هست ØŒ Ùˆ بینش او در تاریکیهاست Ú©Ù‡ همه را درپایان به سیمرغ راهبری میکند Ùˆ تبدیل به سیمرغ میکند .
صنما( سن=سیمرغ )، چگونه گویم که : تو نور جان مائی
که چه طاقتست جان را ، چو تو ، نور خود ، نمائی
توچنان همائی ای جان ، که بزیر سایه تو
به ک٠آورند زاغان ، همه ، خلقت ٠هـمـائـی
هد هد، Ú©Ù‡ سبکشده واژه « هو توتک » است، به معنای « نای به » است ØŒ Ú©Ù‡ همان « وای به» یا سیمرغ میباشد ( توتک = نای شبانان، هو= به ) . به عبارت دیگر ارتای خوشه ØŒ چشم هدهد یا چشم نای به است . وهدهد درÙرهنگ ایران ØŒ چشمی دارد Ú©Ù‡ قنات ( = Ùرهنگ= سیمرغ ) یا آب روان درتاریکیهای زیر زمین را Ù…ÛŒ بیند . Ø´Ú¯Ùتی وخیرگی Ùˆ اندیشیدن وجستجو Ùˆ آزمودن ØŒ با دیدن در تاریکی کار دارد . اینست Ú©Ù‡ رستم درآغاز، بدون رهبریست Ú©Ù‡ پیشاپیش به او « آنچه پیش خواهد آمد Ùˆ روی خواهد داد » به او بگوید . دراین صورت ØŒ او با چشم خود، باید راه خود را بیابد وهیچ رهبرو راهگشا Ùˆ پیشوا ئی ندارد. درست این سراندیشه Ú©Ù‡ گوهرهÙتخوان خیرگی Ùˆ آزمایش Ùˆ جستجو است ØŒ درداستان اسÙندیار، Ùراموش ساخته میشود . کرگسار، دشمنی Ú©Ù‡ درجنگ ØŒ اسیر اوشده است ØŒ همه رویداد هارا Ú©Ù‡ پیش خواهد آمد، پیشاپیش درهرخوانی به او میگوید ØŒ Ùˆ برعکس Ù‡Ùتخوان رستم ØŒ همه جا ØŒ سپاه او با اوست Ùˆ تماشاچی قهرمانیهای اوست . غایتی را Ú©Ù‡ اسÙندیار، ندارد Ùˆ نمیشناسد ØŒ جستجوی توتیائیست Ú©Ù‡ چشمهای نگهبانان ایران را ØŒ ازخود ØŒ بینا میکند.
چشم اسÙندیار، کرگسار تورانی است Ú©Ù‡ دشمن او میباشد Ùˆ اسیرگرÙته است . اسÙندیار، خودش، درتاریکی زمان نمی بیند .
ز روئین دژ Ùˆ کار اسÙندیار ز راه Ùˆ ز « آموزش کرگسار »
پس ازمشاجره اسÙندیاربا پدرش، Ú©Ù‡ وعده های دروغ به او میدهد Ùˆ به هیچکدام نیز ÙˆÙادارنمی ماند ( Ùˆ نخستین مبلغ دین زرتشت است Ú©Ù‡ سرودهای گاتا را یک به یک از دهان خود زرتشت شنیده است ) وخودش، درقدرتخواهی، دست Ú©Ù…ÛŒ از پدرش ندارد ØŒ راه میاÙتد
چنین Ú¯Ùت Ú©Ùˆ چون بیامد زبلخ زبان وروان پر زگÙتار تلخ
زپیش پدر رÙت اسÙندیار سوی راه توران ØŒ ابا کرگسار
همی راند تا پیشش آمد دوراه سراپرده و خیمه زد با سپاه
اسÙندیار وگشتاسپ ØŒ Ú©Ù‡ موءمن به زرتشت هستند ØŒ دراندیشه یاÙتن چشمی Ú©Ù‡ دراثر آزمایش Ùˆ جستجو ازخود، همه چیزها را ( به ویژه تÙاوت Ú˜ÛŒ از اژی را ) روشن کند نیستند ØŒ چون این تÙاوت را زرتشت ØŒ درآموزه خود ØŒ کاملا روشن کرده است، وآنها راه درست را برگزیده اند . اکنون این دوراه تازه ØŒ Ú†Ù‡ معنائی دارد ØŸ سپس نیز« کرگسار تورانی » را Ú©Ù‡ دشمن است با نوشانیدن باده، به زور Ùˆ عن٠، مورد تÙتیش قرارمیگیرد. دشمن دراثرنوشیدن باده به عن٠، مست میشود Ùˆ برضد خواست خود ØŒ هررویدادی را Ú©Ù‡ پیش خواهد آمد ØŒ به اسÙندیاری Ú©Ù‡ چشم برای جستن آن ندارد ØŒ میگوید . اسÙندیار، چشمی را Ú©Ù‡ درتاریکیهای جستجو، ببیند ØŒ Ú¯Ù… کرده است . چشمش وخردش را با ایمان ØŒ برای چنین بینشی ØŒ کور کرده است. این نقطه ضع٠اسÙندیار، Ùˆ هرموءمنی هست، Ùˆ بدین علت، سیمرغ درجنگش با رستم ØŒ تیرگز را به رستم میدهد تا به چشم او بزند .
درهÙتخوان اسÙندیار، ناگهانی بودن Øادثه ها وشگÙتی پیدایش آنها ØŒ Øذ٠شده است ØŒ چون کرگسار، زیر Ùشارو مست ساخته شدگی ØŒ راه Ùˆ Øادثه ای Ú©Ù‡ پیش خواهد آمد ØŒ بدو میگوید میداند. دشمن ØŒ زیر Ùشار Ùˆ ناخواسته ØŒ اورا از Øقیقت آگاه میسازد ØŒ واو Ùقط زورمندی خود را در برخورد با آن پیش آمد ØŒ نشان میدهد :
ازآن پس بÙرمود تا کرگسار شود داغ دل پیش اسÙندیار
بÙرمود تا جام زرین چهار دمادم بدادند برکرگسار
وزآن پس بدوگÙت کای تیره بخت
رسانم ترا من به تاج و به تخت
اسÙندیار،ازقماش همان وعده های دروغی Ú©Ù‡ پدرش به او مرتبا میدهد ØŒ به کرگسارنیز میدهد، تا او را بÙریبد وبه هیچکدام نیزدرپایان ÙˆÙا نمیکند . این شیوه راست گوئی Ùˆ راست کرداری شاگرد زرتشت است !
گرایدون که هرچت بپرسم ، تو راست
بگوئی ، همه مرز توران ، تراست !
چو پیروز گردم ، سپارم ترا بخورشید تابان برآرم ترا
وگر هیچ گردی به گرد دروغ نگیرد دروغت برمن Ùروغ
این کرگسار، پیش ازرسیدن به هرخوانی، بزور، مست ساخته میشود Ùˆ همه جا نیز راست میگوید، ولی اسÙندیار زرتشتی ØŒ برعکس همه وعده هایش، اورا دچار سخت ترین عذابها، ودرپایان، با ناراØت ساختن Ùˆ خشمگین ساختن اوبه عمد ØŒ اورا به پرخاش وخشمناکی میانگیزاند ØŒ تا او را به هرترتیبی شده ØŒ ازسرخود واکند Ùˆ بکشد. این شیوه برخورد شاگرد Ùˆ مبلغ بزرگ دین زرتشت است Ú©Ù‡ گاتا را از دهان خود زرتشت با گوش خود شنیده است ØŒ Ùˆ چون زبان خودش بوده است ØŒ واژه به واژه آن را Ùهمیده است ØŒ درØالیکه هیچکدام از مدعیان امروزه ØŒ چنین ادعائی نمیتوانند بکنند .
تÙاوت رÙتاراسÙندیار با کرگسار، با شیوه ٠رÙتار رستم با « اولاد »که ازسپاه دشمنست، واورا Ùقط درمرØله پایانی رهنمائی میکند ØŒ تÙاوت Ù…Ùهوم « دشمن » را نزد پهلوان Ùˆ نزد مجاهد دینی، نمودار میسازد . رستم ØŒ وعده ئی Ú©Ù‡ به اولاد میدهد ØŒ انجام میدهد Ùˆ به تØول اولاد از دشمنی به دوستی ØŒ اطمینان دارد . برای اسÙندیار، دشمن ØŒ کاÙر ØŒ یعنی درگوهر، پوشنده Øقیقت است . دشمن ØŒ بالÙطره ØŒ Øقیقت را تاریک میسازد ØŒ Ùˆ طبعا جنایتکار است ØŒ Ùˆ گوهرش ØŒ تغییر نمی پذیرد . برای رستم ØŒ دشمن ØŒ جنایتکار Ùˆ کاÙر( پوشنده Øقیقت بالÙطره ) نیست، Ùˆ بازور نباید Øقیقت را به رغم میل او ØŒ ازاو بیرون کشید . مجاهد دینی Ùˆ ایدئولوژیکی ØŒ تÙاوت میان Ù…Ùهوم « دشمن » ØŒ با « جنایتکار Ùˆ پوشنده Øقیقت بالÙطره » را نمیشاسد . برای مجاهد ØŒ دشمن ØŒ کاÙر( پوشنده Øقیقت )ØŒ یا واژگونه سازنده Øقیقت ( اهریمن ) ودرگوهرش ØŒ ضد Øقیقت وضد زندگی ( اژی= اهریمن ) است . اینست Ú©Ù‡ دشمن ØŒ قطرتا ØŒ جنایتکاراست . چنین Ù…Ùهومی از دشمن ØŒ سراسر رÙتار Ùˆ اندیشیدن Ùˆ شیوه مبارزات مجاهد را معین میسازد . برپایه این شیوه اندیشیدن است Ú©Ù‡ اسÙندیار درخوان ششم میگوید :
به نیروی یزدان ، بیابیم دست بدین بدکنش مردم بت پرست
ازآن دژ، یکایک توانگرشوید همه پاک ØŒ با گنج Ùˆ اÙسرشوید
برای ما ØŒ Ú©Ù‡ تصاویر اسلامی بر ذهنمان چیره است ØŒ « مردم بت پرست بدکنش » نه تنها معنای بدی ندارد ØŒ بلکه Ùضیلت واÙتخار هم هست ØŒ چون اسلام هم، بت پرستان جاهل را میکوبد ومیکشد Ùˆ آنرا Ùخرو ثواب هم میداند . ولی بت پرستی درآن زمان ØŒ همین دین سیمرغی بوده است . جهاد، هم با بت پرستانی کاردارد Ú©Ù‡ کنششان دراثر ایمانشان ØŒ بد هست ØŒ Ùˆ هم با غارت Ùˆ یغمای اموال چنین Ú©Ùاری Ú©Ù‡ ØÙ‚ مالکیت ندارند ØŒ Ùˆ توانگر ساختن خود ازاین اموال ØŒ کار دارد . کسیکه Øقیقت ندارد( کاÙراست ) ØŒ ØÙ‚ هستی Ùˆ ØÙ‚ مالکیت ندارد .
اسÙندیار، با خدعه وارد روئین دژ میشود، Ùˆ بنام بازرگان بزمی میسازد تا شاه ( ارجاسب ) Ùˆ مهتران لشگررا همه مست سازد Ùˆ سپس دراین مست سازی ØŒ لشگرخود را ازخارج به تهاجم Ùرامیخواند Ùˆ ارجاسب را میکشد، Ùˆ کاخ اورا آتش میزند :
بÙرمود تا شمع اÙروختند به هرسوی ØŒ ایوان همی سوختند
ودستور میدهد سر ارجاسب را از تن جدا کرده ، از روئین دژ پائین اندازند :
چو انبوه گردد به دژ در، سپاه گریزان و برگشته از رزمگاه
سرشاه ترکان ، ازاین دیدگاه بینداخت باید به پیش سپاه
ظÙزوÙØªØ Ù Ø§Ø³Ùندیار، یک ظÙر ٠دینی شمرده میشود :
همیشه جوان باد اسÙندیار Ùˆ را باد چرخ ومه Ùˆ بخت، یار
که برکین لهراسب، زارجاسب سر
ببرید Ùˆ ØŒ بÙروخت آئین Ùˆ Ùرّ
با کشتن ارجاست ØŒ آئین زرتشت ر امیاÙروزد . آنگاه اسÙندیار به پدرش مینویسد :
به روئین دژ، ارجاسب وکهرم نماند
بجزمویه و درد و ماتم نماند
کسی را ندادم به جان زینهار گیا در بیابان سرآورد بار
همه مغزمردم خورد شیروگرگ جز از دل نجوید پلنگ سترگ
این نخستین مبلغ آموزه مهر زرتشت است، Ú©Ù‡ هیچکس را به جانش زینهار نمیدهد، Ùˆ ازخون دشمن ØŒ همه گیاهان بیابان را آبیاری میکند، Ùˆ باندازه ای کشتارکرده است، Ú©Ù‡ پلنگان ØŒ Ùقط دل کشته شدگان Ùˆ شیرها وگرگها Ùقط مغز مردمان را میخورند .
« مجاهد دینی » ØŒ همیشه در دشمن ØŒ کاÙر(= پوشنده Øقیقت ) Ùˆ طبعا ظالم Ùˆ Ùاسد Ùˆ جنایتکارمی بیند، Ú©Ù‡ راهی جز نابود ساختن آن نیست Ùˆ این Ù…Ùهوم « دشمنی » برای رستم Ùˆ خانواده زال، پذیرÙتنی نبود .