گیل آوایی----نگذرد این روزگار تلخ تر از زهر
نگذرد این روزگار تلخ تر از زهر
گر که نخواهیم روزگارچون شکر آید!
سالهاست ما ایرانیان در مراØÙ„ مختل٠و موارد بسیار این شعر زیبای ØاÙظ را خوانده Ùˆ زمزمه کرده ایم Ú©Ù‡:
بگذرد این روزگار تلخ تر از زهر
بار دگر روزگار چون شکر آید
اما در٠روزگار همواره برایمان بر یک پاشنه گردیده است و روزگار زهراگین سهم ما بوده تا آن دم که برخاسته ایم و روزگار بهتری را طلب کرده ایم.
گذشته از برداشت های عامیانه Ùˆ نیز Øال Ùˆ هوای سنتی/ آیینی خویش Ú©Ù‡ Ùالی Ù…ÛŒ گیریم Ùˆ ØاÙظ را در زندگانی آیینی مان هماره پاس داشته ایم اما در همین مورد مشخص هم از شاعر ماندگار Ùˆ بلندآوازه خود Ú©Ù‡ Ø´ÛŒÙتگان جهانی اش اعتبار ماست! Ùال گیری ساخته ایم با هزار خراÙÙ‡ Ùˆ خیال خام بر بستر بسیاری از ناآگاهی ها. پرداختن به ØاÙظ هد٠این قلم نیست Ùˆ پیش از آنکه برداشتهای خراÙÛŒ از بزرگانی چون رند شیراز قلم را به جایی کشاند Ú©Ù‡ از آن پرهیزم است Ùˆ Ú¯Ùتمان آن نیز جای خود Ù…ÛŒ طلبد Ùˆ زمان خود، Ù…ÛŒ خواهم مستقیم به نکته ای بپردازم Ú©Ù‡ ضع٠بسیارانی از مردمان جامعه ماست در گذار زندگی شخصی Ùˆ اجتماعی شان.
در پهنه ادب، هنر، ÙلسÙÙ‡ Ùˆ......Ùˆ..... داریم Ùˆ داشته ایم Ùرهیختگانی Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ گویند Ùˆ Ú¯Ùته اند Ùˆ Ù…ÛŒ نویسند Ùˆ نوشته اند بالندگیهای زندگی انسانی Ùˆ انسان زیستن Ùˆ ساختن جامعه ای انسانی اما علیرغم ستایش Ú¯Ùتمانها Ùˆ آثاری از این دست، رسوایی Ùˆ ننگ خراÙÙ‡ Ùˆ تن دادنهای بسیار به Øاکمان Ùˆ Ø´Ú©Ù„ اجتماعی شرمگین، از سر گذشت Ùˆ Ù…ÛŒ گذرد.
نمونه های بسیار در تاریخ معاصر بویژه همین سالهای روی کار آمدن یا آوردن بختک روØانیان خراÙÙ‡ مست Ú©Ù‡ خدای آلوده از ارتکاب هر جنایتی رو نگرداندند Ùˆ جهنمی شد از برای همه Ú©Ù‡ Ú©Ù… نبوده Ùˆ نیست خیل خراÙÙ‡ آلودگانی Ú©Ù‡ Ùرهنگ Øاکمیت جهل Ùˆ جنون را در زندگی Ùردی Ùˆ اجتماعی خود خواسته یا ناخواسته Ùˆ مستقیم Ùˆ غیرمستقیم بکار گرÙته Ùˆ Ù…ÛŒ گیرند.
نمونه های مشخص آن گرد آمدن های Ùاجعه بار برای تماشای اعدام، بی تÙاوت از کنار هزاران جنایت عریان اجتماعی گذشتن، رونق Ùˆ نشو نما دادن به اماکن بغایت خراÙÙ‡ آمیز Ùˆ زیارت های جهالت باری Ú©Ù‡ امثال دزدانی چون واعظ طبسی Ùˆ جانیانی همچون خمینی Ùˆ دست غیب Ùˆ مشکینی Ùˆ.........Ùˆ................ Ùراهم کرده Ùˆ Ù…ÛŒ کنند.
هنوز بسیارانی به Ùتواهای آخوندهایی Ù…ÛŒ پردازند Ùˆ Ù…ÛŒ پذیرند Ùˆ بها Ù…ÛŒ دهند Ùˆ Ù…ÛŒ باورند Ùˆ Ù…ÛŒ باورانند Ú©Ù‡ گویی این همه جنایت رÙته به ملت Ùˆ میهن را همین تØÙÙ‡ های ماقبل تاریخی سبب نشده اند!
بسیاری از برخوردها Ùˆ رÙتارها Ùˆ باورها بزور اسلØÙ‡ Ùˆ Ùشار Ùˆ تطمیع Ùˆ تهدید Øاکمیت نیست اما چرا به این برخوردها Ùˆ باورها Ùˆ رÙتارها آن هم با تجربه خونباری Ú©Ù‡ جامعه ما پشت سر نهاده Ùˆ Ù…ÛŒ نهد دامن زده Ù…ÛŒ شود Ùˆ تداوم داده Ù…ÛŒ شود! سوالی است Ú©Ù‡ چون کوه باید بر سر همگان در جامعه ما Ùرو ریزد!
همه این کژیها Ùˆ بد Ùهمیها Ùˆ نارواییها ناشی از تن دادن ناگزیر بلØاظ سرکوب Ùˆ تهدید Ùˆ بگیر Ùˆ به بند نیست! نمادهایی از این دست Ù…ÛŒ توانست Ùˆ Ù…ÛŒ تواند از زندگی Ùردی Ùˆ اجتماعی بسیارانی دور شده Ùˆ زدوده شده باشد اما با وجود نمونه های Ùراوان جهل Ùˆ خراÙÙ‡ Ùˆ جنایت از سرگذشته ÛŒ دیارمان، هنوز هم جامعه ÛŒ بیمار از آنها، Øتی از برخی از آنها! خلاصی ندارد.
نگاهی گذرا به Øج Ùˆ زیارت Ùˆ عزاداری Ùˆ سینه زنی Ùˆ دوعا خوانی Ùˆ سÙره نذری Ùˆ هزار درد بی درمان از این نمونه ها، دود از کله آدمی در Ù…ÛŒ آید Ú©Ù‡ در عصر Øاضر Ú©Ù‡ داننش بشری بطور ثانیه ای در خال تØول Ùˆ دگرگونیست Ùˆ بسیاری از نادانسته های بشری دانسته Ù…ÛŒ شود! جامعه ما کجای کار است Ùˆ در Ú†Ù‡ مسیری Ø·ÛŒ طریق Ù…ÛŒ کند! Ú†Ù‡ بیماریی دردآوری را دچاریم Ú©Ù‡ جامعه ما علیرغم این همه پیامدهای غیرقابل انکار Ùˆ تاوان دادن های ناشی از جهل Ùˆ خراÙÙ‡ Ùˆ تزویر Ùˆ خودÙریبی! باز هم خیل عظیم بلاهت پیشگان تعجیب غمناکی را بر Ù…ÛŒ انگیزاند!
تردیدی نیست Ú©Ù‡ Ø®Ùقان Øاکم Ùˆ روان پریشی جامعه سبب کشانده شدن مردم به Ú©Ú˜ÛŒ هایی از این دست Ù…ÛŒ شود اما بموازات Ø®Ùقان ها Ùˆ سرکوبها Ùˆ دروغها Ùˆ Ùریبکاریها Ùˆ خراÙÙ‡ ها، اÙشاگریها Ùˆ نوشتن ها Ùˆ Ú¯Ùتمانهای آگاه کننده بسیارانی نیز وجود داشته Ùˆ دارد Ú©Ù‡ Øتی سر بر این کار نهاده Ùˆ چون Ø¢Ùتاب درخشان بی انکار جامعه مایند. ولی دریغ Ùˆ درد Ú©Ù‡ جامعه هنوز به روان پریشی خویش روزگار Ù…ÛŒ گذراند. Ùˆ این درد بزرگیست!
هنوز بسیارند نویسندگان، شاعران، هنرمندان سرزمین ما Ú©Ù‡ در بئ توجهی جامعه Ùˆ در Øتی Ùقر Ùˆ تنهایی روزگار Ù…ÛŒ گذرانند Ú©Ù‡ تنها مرگشان Øضور Ùˆ وجودشان را به جامعه هشدار Ù…ÛŒ دهد! Ùˆ دردا Ùرهنگ مرده پرستی Ú©Ù‡ آن نیز دست آورد کسانی هم چون Øاکمان جهل Ùˆ جنایت پیشه اکنونند!
Ùˆ اما سوال هوار گونه ÛŒ من از جامعه ایرانیست، همه آنانی Ú©Ù‡ بنوعی دردهای اشاره شده در بالا را دچارند Ùˆ یا در خود Ù…ÛŒ بینند! آیا وقت آن نرسیده Ú©Ù‡ Øداقل خودÙریبی نکنند Ùˆ بخود آیند!ØŸ
آیا Ùقر Ùˆ ÙØشا Ùˆ اعتیاد Ùˆ دزدی Ùˆ رشوه Ùˆ خراÙÙ‡ Ùˆ دروغ را به این آشکاری نمی بینند!ØŸ
برای ساختن جامعه ای انسانی، چه چیزی مانده که از دست بدهند!؟
اندک مردمان ناآگاه Ùˆ خراÙÛŒ را ØرÙÛŒ نیست Ú†Ù‡ از مرغ انتظار عقاب نیست اما آنان Ú©Ù‡ به قدرت پرواز رسیده اند چرا تا Øد مرغ خانگی سقوط Ù…ÛŒ کنند!ØŸ
ایا بر همگان نیست در برخوردهای شخصی، خانوادگی، اجتماعی Ùˆ در هر شرایطی Ú©Ù‡ بتوانیم با پدیده های جهل Ùˆ خراÙÙ‡ Ùˆ ناآگاهی از جزیی ترین آن گرÙته تا اندازه خانمان سوزش، برخوردی سازنده داشته باشیم !ØŸ
آیا تکیه بر اصل اØترام به عقاید Ùˆ آزادی دیگران در جامعه ای Ú©Ù‡ تا این Øد اسیر Ùˆ قربانی جهل Ùˆ خراÙÙ‡ اند، باید برای شانه خالی کردن از برخورد با آن، اصلی به این زیبایی Ùˆ ستودنی را مخدوش کرد!ØŸ
خراÙÙ‡ ای Ú©Ù‡ اینهمه بی داد Ù…ÛŒ کند Ùˆ چون خوره Ø±ÙˆØ Ùˆ روان جامعه ما را Ù…ÛŒ خورد! نباید با آن برخورد نمود!ØŸ
وقت آن نرسیده به خود آییم!؟
گیل آوایی
گر که نخواهیم روزگارچون شکر آید!
سالهاست ما ایرانیان در مراØÙ„ مختل٠و موارد بسیار این شعر زیبای ØاÙظ را خوانده Ùˆ زمزمه کرده ایم Ú©Ù‡:
بگذرد این روزگار تلخ تر از زهر
بار دگر روزگار چون شکر آید
اما در٠روزگار همواره برایمان بر یک پاشنه گردیده است و روزگار زهراگین سهم ما بوده تا آن دم که برخاسته ایم و روزگار بهتری را طلب کرده ایم.
گذشته از برداشت های عامیانه Ùˆ نیز Øال Ùˆ هوای سنتی/ آیینی خویش Ú©Ù‡ Ùالی Ù…ÛŒ گیریم Ùˆ ØاÙظ را در زندگانی آیینی مان هماره پاس داشته ایم اما در همین مورد مشخص هم از شاعر ماندگار Ùˆ بلندآوازه خود Ú©Ù‡ Ø´ÛŒÙتگان جهانی اش اعتبار ماست! Ùال گیری ساخته ایم با هزار خراÙÙ‡ Ùˆ خیال خام بر بستر بسیاری از ناآگاهی ها. پرداختن به ØاÙظ هد٠این قلم نیست Ùˆ پیش از آنکه برداشتهای خراÙÛŒ از بزرگانی چون رند شیراز قلم را به جایی کشاند Ú©Ù‡ از آن پرهیزم است Ùˆ Ú¯Ùتمان آن نیز جای خود Ù…ÛŒ طلبد Ùˆ زمان خود، Ù…ÛŒ خواهم مستقیم به نکته ای بپردازم Ú©Ù‡ ضع٠بسیارانی از مردمان جامعه ماست در گذار زندگی شخصی Ùˆ اجتماعی شان.
در پهنه ادب، هنر، ÙلسÙÙ‡ Ùˆ......Ùˆ..... داریم Ùˆ داشته ایم Ùرهیختگانی Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ گویند Ùˆ Ú¯Ùته اند Ùˆ Ù…ÛŒ نویسند Ùˆ نوشته اند بالندگیهای زندگی انسانی Ùˆ انسان زیستن Ùˆ ساختن جامعه ای انسانی اما علیرغم ستایش Ú¯Ùتمانها Ùˆ آثاری از این دست، رسوایی Ùˆ ننگ خراÙÙ‡ Ùˆ تن دادنهای بسیار به Øاکمان Ùˆ Ø´Ú©Ù„ اجتماعی شرمگین، از سر گذشت Ùˆ Ù…ÛŒ گذرد.
نمونه های بسیار در تاریخ معاصر بویژه همین سالهای روی کار آمدن یا آوردن بختک روØانیان خراÙÙ‡ مست Ú©Ù‡ خدای آلوده از ارتکاب هر جنایتی رو نگرداندند Ùˆ جهنمی شد از برای همه Ú©Ù‡ Ú©Ù… نبوده Ùˆ نیست خیل خراÙÙ‡ آلودگانی Ú©Ù‡ Ùرهنگ Øاکمیت جهل Ùˆ جنون را در زندگی Ùردی Ùˆ اجتماعی خود خواسته یا ناخواسته Ùˆ مستقیم Ùˆ غیرمستقیم بکار گرÙته Ùˆ Ù…ÛŒ گیرند.
نمونه های مشخص آن گرد آمدن های Ùاجعه بار برای تماشای اعدام، بی تÙاوت از کنار هزاران جنایت عریان اجتماعی گذشتن، رونق Ùˆ نشو نما دادن به اماکن بغایت خراÙÙ‡ آمیز Ùˆ زیارت های جهالت باری Ú©Ù‡ امثال دزدانی چون واعظ طبسی Ùˆ جانیانی همچون خمینی Ùˆ دست غیب Ùˆ مشکینی Ùˆ.........Ùˆ................ Ùراهم کرده Ùˆ Ù…ÛŒ کنند.
هنوز بسیارانی به Ùتواهای آخوندهایی Ù…ÛŒ پردازند Ùˆ Ù…ÛŒ پذیرند Ùˆ بها Ù…ÛŒ دهند Ùˆ Ù…ÛŒ باورند Ùˆ Ù…ÛŒ باورانند Ú©Ù‡ گویی این همه جنایت رÙته به ملت Ùˆ میهن را همین تØÙÙ‡ های ماقبل تاریخی سبب نشده اند!
بسیاری از برخوردها Ùˆ رÙتارها Ùˆ باورها بزور اسلØÙ‡ Ùˆ Ùشار Ùˆ تطمیع Ùˆ تهدید Øاکمیت نیست اما چرا به این برخوردها Ùˆ باورها Ùˆ رÙتارها آن هم با تجربه خونباری Ú©Ù‡ جامعه ما پشت سر نهاده Ùˆ Ù…ÛŒ نهد دامن زده Ù…ÛŒ شود Ùˆ تداوم داده Ù…ÛŒ شود! سوالی است Ú©Ù‡ چون کوه باید بر سر همگان در جامعه ما Ùرو ریزد!
همه این کژیها Ùˆ بد Ùهمیها Ùˆ نارواییها ناشی از تن دادن ناگزیر بلØاظ سرکوب Ùˆ تهدید Ùˆ بگیر Ùˆ به بند نیست! نمادهایی از این دست Ù…ÛŒ توانست Ùˆ Ù…ÛŒ تواند از زندگی Ùردی Ùˆ اجتماعی بسیارانی دور شده Ùˆ زدوده شده باشد اما با وجود نمونه های Ùراوان جهل Ùˆ خراÙÙ‡ Ùˆ جنایت از سرگذشته ÛŒ دیارمان، هنوز هم جامعه ÛŒ بیمار از آنها، Øتی از برخی از آنها! خلاصی ندارد.
نگاهی گذرا به Øج Ùˆ زیارت Ùˆ عزاداری Ùˆ سینه زنی Ùˆ دوعا خوانی Ùˆ سÙره نذری Ùˆ هزار درد بی درمان از این نمونه ها، دود از کله آدمی در Ù…ÛŒ آید Ú©Ù‡ در عصر Øاضر Ú©Ù‡ داننش بشری بطور ثانیه ای در خال تØول Ùˆ دگرگونیست Ùˆ بسیاری از نادانسته های بشری دانسته Ù…ÛŒ شود! جامعه ما کجای کار است Ùˆ در Ú†Ù‡ مسیری Ø·ÛŒ طریق Ù…ÛŒ کند! Ú†Ù‡ بیماریی دردآوری را دچاریم Ú©Ù‡ جامعه ما علیرغم این همه پیامدهای غیرقابل انکار Ùˆ تاوان دادن های ناشی از جهل Ùˆ خراÙÙ‡ Ùˆ تزویر Ùˆ خودÙریبی! باز هم خیل عظیم بلاهت پیشگان تعجیب غمناکی را بر Ù…ÛŒ انگیزاند!
تردیدی نیست Ú©Ù‡ Ø®Ùقان Øاکم Ùˆ روان پریشی جامعه سبب کشانده شدن مردم به Ú©Ú˜ÛŒ هایی از این دست Ù…ÛŒ شود اما بموازات Ø®Ùقان ها Ùˆ سرکوبها Ùˆ دروغها Ùˆ Ùریبکاریها Ùˆ خراÙÙ‡ ها، اÙشاگریها Ùˆ نوشتن ها Ùˆ Ú¯Ùتمانهای آگاه کننده بسیارانی نیز وجود داشته Ùˆ دارد Ú©Ù‡ Øتی سر بر این کار نهاده Ùˆ چون Ø¢Ùتاب درخشان بی انکار جامعه مایند. ولی دریغ Ùˆ درد Ú©Ù‡ جامعه هنوز به روان پریشی خویش روزگار Ù…ÛŒ گذراند. Ùˆ این درد بزرگیست!
هنوز بسیارند نویسندگان، شاعران، هنرمندان سرزمین ما Ú©Ù‡ در بئ توجهی جامعه Ùˆ در Øتی Ùقر Ùˆ تنهایی روزگار Ù…ÛŒ گذرانند Ú©Ù‡ تنها مرگشان Øضور Ùˆ وجودشان را به جامعه هشدار Ù…ÛŒ دهد! Ùˆ دردا Ùرهنگ مرده پرستی Ú©Ù‡ آن نیز دست آورد کسانی هم چون Øاکمان جهل Ùˆ جنایت پیشه اکنونند!
Ùˆ اما سوال هوار گونه ÛŒ من از جامعه ایرانیست، همه آنانی Ú©Ù‡ بنوعی دردهای اشاره شده در بالا را دچارند Ùˆ یا در خود Ù…ÛŒ بینند! آیا وقت آن نرسیده Ú©Ù‡ Øداقل خودÙریبی نکنند Ùˆ بخود آیند!ØŸ
آیا Ùقر Ùˆ ÙØشا Ùˆ اعتیاد Ùˆ دزدی Ùˆ رشوه Ùˆ خراÙÙ‡ Ùˆ دروغ را به این آشکاری نمی بینند!ØŸ
برای ساختن جامعه ای انسانی، چه چیزی مانده که از دست بدهند!؟
اندک مردمان ناآگاه Ùˆ خراÙÛŒ را ØرÙÛŒ نیست Ú†Ù‡ از مرغ انتظار عقاب نیست اما آنان Ú©Ù‡ به قدرت پرواز رسیده اند چرا تا Øد مرغ خانگی سقوط Ù…ÛŒ کنند!ØŸ
ایا بر همگان نیست در برخوردهای شخصی، خانوادگی، اجتماعی Ùˆ در هر شرایطی Ú©Ù‡ بتوانیم با پدیده های جهل Ùˆ خراÙÙ‡ Ùˆ ناآگاهی از جزیی ترین آن گرÙته تا اندازه خانمان سوزش، برخوردی سازنده داشته باشیم !ØŸ
آیا تکیه بر اصل اØترام به عقاید Ùˆ آزادی دیگران در جامعه ای Ú©Ù‡ تا این Øد اسیر Ùˆ قربانی جهل Ùˆ خراÙÙ‡ اند، باید برای شانه خالی کردن از برخورد با آن، اصلی به این زیبایی Ùˆ ستودنی را مخدوش کرد!ØŸ
خراÙÙ‡ ای Ú©Ù‡ اینهمه بی داد Ù…ÛŒ کند Ùˆ چون خوره Ø±ÙˆØ Ùˆ روان جامعه ما را Ù…ÛŒ خورد! نباید با آن برخورد نمود!ØŸ
وقت آن نرسیده به خود آییم!؟
گیل آوایی