منوچهرجمالی----ÙلسÙÙ‡ Ø´Ú¯ÙØªÛŒ واندیشیدن
« خـیــره شـدن Ùچـشم »
ازشÙÚ¯Ù€ÙÙØªÛŒØŒ به گستاخی Ùˆ سـرکشی
1- خیره شدن Ùچشم ØŒ از Ø´Ú¯ÙØªÙ بسـیار،
به – 2 - مبهوت وگیج ومات شدن
وبه بÙÙ† بست رسیدن (پـارادÙکس )
Ùˆ3- ازمات شدن، به نگرش ÙØ¹Ù…یق ÙˆÙ†Ú¯Ø§Ù‡Ù Ù†Ø§ÙØ°
و4- ازمات شدن،به گسـتاخی در خـودانـدیـشی
( پیدایش چشم سوم، در زیر ابرتاریک )
میکند دعوی بینش ØŒ همه کس ØŒ زیر ÙÙ„Ú©
هرشـراری ، به شب تار، ......... نماید خود را
صائب تبریزی
من غلام آن ÙÚ¯Ù„ ٠بـیـنـا ØŒ Ú©Ù‡ ÙØ§Ø±Øº باشداو
کان Ùلانم ØŒ خارخواند، Ùˆ آن Ùلانم ØŒ یاسمین
دیده بگـشا ، زین سپس با دیـده مـردم مرو
کان Ùلانت ØŒ گبرخواند، وآن Ùلانت ØŒ مرد دین
مولوی
مسئله بنیادی « ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ » ØŒ ایمان داشتن ٠به نیاکان Ùˆ سنـّـت Ùˆ گذشته، واشتیاق بازگشت به گذشته، یا بازسازی گذشته Ùˆ تکرارگذشته در زمان ØØ§Ù„ یا آینده نیست. امروز را ØŒ تکرار ÙØ¯ÛŒØ±ÙˆØ² Ùˆ پریروزساختن ØŒ Ú¯Ø±ÙØªÙ† Ù ØØ±Ú©Øª از زمان ØŒ Ùˆ نابودساختن بÙÙ† نوآوری Ùˆ Ø´Ú¯ÙØªÛŒ درتاریخ است . ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ØŒ درپی Ù« آزمونهای مایه ای وبیواسطه٠انسانی » میرود، Ú©Ù‡ گوهر ٠آÙـریننده دارند . این تجربه های مایه ای بیواسطه، چنانچه اندیشیدن ÙÙلسÙÛŒ میطلبد ØŒ « همیشه »، طبق اراده وعمد ØŒ ممکن Ùˆ مقدورنیست ØŒ Ùˆ درهرهنگامی اززمان ØŒ تجربه مایه ای Ùˆ بیواسطه دیگری ØŒ ممکنست، Ú©Ù‡ درگوهرخود، استثنائی Ùˆ بی نظیرمیماند .
هربرهه ای از تاریخ ØŒ آبستن به تجربه ای مایه ایست Ú©Ù‡ ØŒ بی تاریخ ØŒ Ùˆ یا ضد تاریخ، یا ÙØ±Ø§Ø³ÙˆÛŒ تاریخ ØŒ هست . هررویداد تاریخی ØŒ مشیمه٠رویداد ÙØ±Ø§ØªØ§Ø±ÛŒØ®ÛŒ وضد تاریخیست . درپوسته آنچه تاریخیست، هسته ای ÙØ±Ø§Ø³ÙˆÛŒ تاریخ یا ضد تاریخ Ù†ÛŒØ²Ù†Ù‡ÙØªÙ‡ است .آنکه این Ø¬ÙØª را ازهم میگسلد، تاریخ را بی معنا ØŒ Ùˆ زمان را پوچ میسازد . اینست Ú©Ù‡ تاریخ ØŒ Ø²Ø§ÛŒÙ†Ø¯Ù‡Ù Ø´Ú¯ÙØªÛŒ های نوین از رویداد ا ست، Ùˆ Ùقط نیاز به مامائی توانا دارد Ú©Ù‡ آن را بزایاند . آنکه در تاریخ ØŒ Ùقط گذشته ØŒ Ùˆ Ú©Ù€Ùهنه Ùˆ سنـّت Ùˆ خـراÙÙ‡ واسطوره وبـدوّیـت ØŒ وجاهلیت Ùˆ کودکی ..... را Ù…ÛŒ بیند ØŒ « هـÙنردیـدن » را هنوز یاد Ù†Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ است ØŒ چون « کسی هنر ÙØ¯ÛŒÙ€Ø¯Ù† را میشناسد ØŒ Ú©Ù‡ میتواند، پدیده ها را ازنـو، بـزایـا نـد » . دیدن ØŒ بی این هنر ÙØ¯ÛŒØ¯Ù† ØŒ Ùقط شریک شدن درکوری همگانیست .
Ù‡Ø±Ù„ØØ¸Ù‡ ØŒ یکی صورت ØŒ Ù…ÛŒ بینی و، زادن ØŒ Ù†ÛŒ
جز دیده ØŒ ÙØ²ÙˆØ¯Ù† ØŒ Ù†ÛŒ ØŒ جز چشم گشودن ØŒ Ù†ÛŒ
هنر دیدن ØŒ آبیاری کردن غنچه٠پدیده است، تا ÙÚ¯Ù„ ØÙ‚یقت، ازآن Ø¨Ø´Ú©ÙˆÙØ¯ . هنر دیدن ØŒ آتش زیر دیگ رویدادها Ùˆ مغزهای Ø§ÙØ³Ø±Ø¯Ù‡ وسرد شده گذاشتن است، تا به جوش آیند Ùˆ غلغل بزنند .
Ø³ØØ±Ø³Øª خیزساقی ØŒ بکـÙÙ† آنچه خوی داری
سرخنب برگشای و ، برسان شراب ناری
زشراب چون عقیقت ØŒ Ø´Ú©Ù€Ùـد Ú¯Ù„ ØÙ‚یقت
Ú©Ù‡ ØÛŒØ§Øª Ù…Ù€ÙØ±Øº ٠زاری Ùˆ بهار مرغزاری
همه آتشی تو مطلق ØŒ بر ٠ما شد این Ù…ØÙ‚Ù‚
Ú©Ù‡ هزار دیگ٠ســر را ØŒ به تـÙÛŒ ØŒ به جوش آری
« دیدن » ØŒ دایه شدن ( ماما ومادرشدن) است . « دیدن ÙØÙ‚ÛŒÙ‚ÛŒ » ØŒ چیزهائی را پدیدارمیسازد ØŒ Ú©Ù‡ دیگران ØŒ آنهارا نمی بینند، با آنکه درپیش پا و٠چشمشان Ø§ÙØªØ§Ø¯Ù‡ است . چشمی Ú©Ù‡ Ùقط چیزهائی را Ù…ÛŒ بیند Ú©Ù‡ همه Ù…ÛŒ بینند ØŒ انباز ØŒ درکوری مشترکست .
نقشها را پشت ٠پـائی میزنی سوی « نقش نا منقـّش » میروی
طبع ، چیزی نو به نو خواهد همی
چیزنو ، نو راهـرو، خواهد همی
باید راهرو Ùنوشد، تا چیزنو را دید
سرّ نو خواهی ، که تا خندان شوی
سرّ ، دو گوش سرّ شنو، خواهد همی
هرآنی از زمان ØŒ آبستن به نطÙÙ‡ ای ازآن ٠پیشین است ØŒ Ú©Ù‡ زاینده٠آنی دیگر، است Ú©Ù‡ نوین Ùˆ Ø´Ú¯ÙØª انگیزاست. دربرابر این چنین زمان زاینده است Ú©Ù‡ « ØÙ‚یقت جاوید » برمیخیزد ØŒ Ùˆ میکوشد Ú©Ù‡ زمان Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ ÙˆØ´Ú¯ÙØªÛŒ آور ورونده Ùˆ دونده را ØŒ نازا ویخ زده بسازد ØŒ تا زمان، همیشه درجابزند Ùˆ ثابت بماند Ùˆ Ùقط تکرار ابدی آن بینشی بشود Ú©Ù‡ اوØÙ‚یقت مینامد.
« هرتجربه ای در زمان » ، به رغم ، پوسته ای که پوشیده دارد ومیخشکد و کهنه میشود، ودور انداخته میشود، در درونه اش ، آبستن به پدیده ای هم هست که پنهان از دید است ، هرچند که سده ها یا هزاره ها بعد، آنرا میزایانند . این « مایه گی » یا « مادربودن و آبستن بودن ٠تجربه های تاریخی » ، زمانها ، نا دیده میماند، تا آنکه مامائی ( دایه ای ) آن را ازنو بزایاند .
هر تجربه مایه ای Ùˆ بنیادی انسان ØŒ Ú©Ù‡ درهنگامی ویژه ØŒ درشرائط خاص تاریخی Ùˆ اجتماعی Ùˆ سیاسی شده است ØŒ بدان برجستگی ونابی Ùˆ Ø´ÙØ§Ùیت ØŒ تکرارناپذیرنیست .ازاین رو تجربیات مایه ای Ùˆ بنیادی Ú©Ù‡ در درازای هزاره ها شده اند ØŒ هرچند در قالبهای کهن، ریخته شده Ùˆ Ø´Ú©Ù„ Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ اند ØŒ بسیارارزشمندند ØŒ Ùˆ بازگشائی ٠این تجربیات ØŒ ازمیان این قالبهای بیگانه ØŒ Ú©Ù‡ بسته به زمان ٠گذشه ٠خود هستند ØŒ کاری طاقت ÙØ±Ø³Ø§Ø³Øª . این تجربیات مایه ای ØŒ هیچگاه ناب ÙˆÙ„Ù€ÙØ®Ù… وآماده ØŒ بدست ما نمیرسند ØŒ بلکه در روند تاریخ ØŒ انقدر دستکاری Ùˆ کج وکوله شده اند، Ú©Ù‡ باید درآغاز، شیوه « واپیچی وپاکسازی وگردگیری ووصله وصله به هم چسبانی تکه پاره های آن » را ÛŒØ§Ø¯Ú¯Ø±ÙØª . ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سیمرغی را باید از ØŒ زیرلایه های ØªØØ±ÛŒÙات Ùˆ مسخسازیها Ùˆ ØØ°Ù سازیها Ùˆ Ø§Ù„ØØ§Ù‚ات میترائیها ØŒ زرتشتیها Ùˆ زروانیها ØŒ ØÙاری کرد، Ùˆ درآورد Ùˆ پاره هایش را با شکیبائی وتخیل بسیارنیرومند ØŒ به هم چسبانید . ولی هرلایه ای Ú©Ù‡ برروی این مواد ØŒ تلنبارو Ø³ÙØª شده است، Ø¢ÙØ±ÛŒØ¯Ù‡ ٠مقدسین مذهبی است ØŒ Ú©Ù‡ بنام قداست ØŒ Ø§ØØªØ±Ø§Ù… میطلبد، Ùˆ مارا ازکندن Ùˆ پوست کندن آن، بازمیدارد . این Ø§Ú©ØªØ´Ø§ÙØ§ØªØŒ همیشه توهین کردن به مقدسات ØŒ وبرضد مقدسات برخاستن ØŒ جریØÙ‡ دارکردن Ø§ØØ³Ø§Ø³Ø§Øª وعواط٠مردمست. ولی این آزمونهای مایه ای ØŒ سرمایه Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ú¯ÛŒ یک ملت ازنو است .
برای ما ØŒ پدیده های « دیدن » Ùˆ « چشم » Ùˆ « دایه » Ùˆ « دین » Ùˆ « ابستنی» ØŒ پدیده های بیگانه وجدا ازهمند . وبرای ما Ø´Ú¯ÙØª انگیز است Ú©Ù‡ چگونه برای ایرانیان درگذشته ها ØŒ این پدیده ها ØŒ به هم پیوسته ØŒ Ùˆ رویه های رنگارنگ Ùˆ گوناگون یک کریستال بوده اند . ولی باید ازخود پرسید Ú©Ù‡ چرا ما چنین تجربه ای نداریم ØŸ Ùˆ چرا آنها ØŒ چنین گونه ØŒ تجربه کرده اند ØŸ این دو سئوال، پشت Ùˆ روی یک سکه اند . این Ùقر وضع٠خیال وخردماست ØŒ یا بدویت وجهل آنها ØŸ با خراÙÙ‡ Ùˆ اسطوره Ùˆ جاهلیت نامیدن ٠اندیشه های گذشتگان ØŒ ما از درک مسئله انسان ØŒ میگریزیم . انسان، هرچه ØŒ درهرزمانی Ø¢ÙØ±ÛŒØ¯Ù‡ است، تابشی وچهره ای از سرشاری Ùˆ غنای هستی جان انسانست . انسانهای پیشین ØŒ جاهل وبدوی نبوده اند ØŒ بلکه این مائیم Ú©Ù‡ جهل وبدویت خود را درآنها Ù…ÛŒ بینیم، وازآن میترسیم Ú©Ù‡ با جهل وبدویت خود ØŒ روبروشویم . چگونه جاهلیت دیروز، تبدیل به روشنÙکری امروزشده است ØŸ چرا اسطوره Ùˆ قصه دیروز، ÙلسÙÙ‡ امروز شده است ØŸ تجربیات انسانها ØŒ درهمه زمانها ØŒ ارزش ÙˆÚ˜Ø±ÙØ§ ومعنا دارند، وبه هم پیوسته اند . کار برد Ø§ØµØ·Ù„Ø§ØØ§ØªÛŒ امثال ٠جاهلیت و« روشنÙکری Ùˆ دانش » ØŒ یا اسطوره Ùˆ ÙلسÙÙ‡ ØŒ یا تاریکی Ùˆ روشنی ØŒ ... Ùقط بیان ناتوانی وسستی Ùˆ تنگ نظری ما ØŒ از درک تØÙˆÙ‘ Ù„ است . این جاهلیت است Ú©Ù‡ دانائی را زائیده است ØŒ این اسطوره است Ú©Ù‡ مادر ÙÙلسÙÙ‡ شده است ØŒ این تاریکی است Ú©Ù‡ زهدان روشنائی بوده است، وبه همین روش همیشه نیز پیش خواهد Ø±ÙØª . این دین ماست Ú©Ù‡ ÙØ±Ø¯Ø§ ØŒ Ú©ÙØ±ÙˆØ¨Øª پرستی Ùˆ ضلالت خوانده خواهد شد . این روشنی ماست، Ú©Ù‡ ÙØ±Ø¯Ø§ØŒ جاهلیت خوانده خواهد شد . این ÙلسÙÙ‡ ماست Ú©Ù‡ ÙØ±Ø¯Ø§ ØŒ خراÙÙ‡ Ùˆ اسطوره خوانده خواهدشد . این روشنی ماست Ú©Ù‡ ÙØ±Ø¯Ø§ بنام تاریکی، طرد خواهد شد . علت٠دادن این گونه نامهای متضاد ØŒ برای بزرگ Ùˆ زیبا سازی یکی ØŒ وخواروزشت سازی دیگری ØŒ آنست Ú©Ù‡ وجود انسان را ØŒ وجودی آبستن نمیدانند . زمان ØŒ زنجیره آبستنی ها Ùˆ زایمانهاست . بینش در زمان ØŒ زنجیره بهم پیوسته ٠تاریک شویهاوروشن شویها، وتاریکسازی ها Ùˆ روشن سازیهاست .
روزگاری دراز در ایران ØŒ پدیده های « دیدن » Ùˆ « چشم » Ùˆ « دایه » Ùˆ « دین » Ùˆ « ابستنی» ØŒ پدیده های جدا ناپذیرازهم بودند . « دین » را به معنای رایج کنونی کاستن ÙˆÙهمیدن ØŒ به غارت بردن غنای انسان است ØŒ Ú©Ù‡ در زمان گسترده شده است وخواهد گسترد .هنوزهم کردی ØŒ معانی دین را Ú©Ù‡ 1- زائیدن 2- دیدن 3- دیوانه باشد، باهم نگاهداشته است . دراوستا اساسا واژه « دین » Daena به معنای « مادینگی Ùˆ زایندگی » بکار برده میشود . دربهرام یشت ودین یشت ØŒ دین ØŒ به چشمی Ú¯ÙØªÙ‡ میشود Ú©Ù‡ ازدورو درتاریکی ØŒ موئی یا موجی یا قطعه گوشتی را میتوان ببیند . واژه « دئنا Ú©Ù‡ مرکب از دو بخش « داءDae + ناna » هست به معنای « نای یا زهدان ٠» ØŒ زاینده یا Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ Ùˆ اندیشنده است . « نای » Ú©Ù‡ اینهمانی با زهدان داشت ØŒ اصل بینش وروشنی شمرده میشد. ازاینجاست Ú©Ù‡ هنوز درکردی « دیهـ » Ùˆ درشوشتری « تیه » به معنای چشم است . Ùˆ درکردی ØŒ دیناو، به معنای مکاشÙÙ‡ است Ùˆ « دیای » به معنای نگاه کردن است. روشنی Ùˆ بینش ØŒ با پدیده زائیدن Ùˆ پیدایش ازتاریکی کار داشتند. زائیدن روشنی وبینش ازتاریکی زهدان ( تـن ØŒ معنای زهدان را دارد ) ØŒ گواه براین بود Ú©Ù‡ روشنی Ùˆ بینش درانسان ØŒ زهشی Ùˆ انبثاقی یا است Ú©Ù‡ اصالت را به انسان وگیتی میداد ØŒ Ùˆ این را ادیان نوری، نمی Ù¾Ø°ÛŒØ±ÙØªÙ†Ø¯ . این بود Ú©Ù‡ Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø Â« دیدن چیزی درتاریکی خواب » ØŒ اصطلاØÛŒ برای آن بود Ú©Ù‡ این بینش ØŒ ازگوهرو تن ٠خود Ùمن، زائیده شده است. ØØªØ§ زرتشت درگاتا ØŒ اندیشه بنیادی خود را ØŒ Ú©Ù‡ جدائی Ùˆ تضاد همزاد باشد ØŒ با کاربرد این Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø ØŒ بینش زایشی ازخود میداند . درواقع ØŒ میانگاشتند Ú©Ù‡ روشنی وبینش ØŒ ازچشم ØŒ زاده میشود . واژه دیگرکه برای چشم ØŒ بکار برده میشد ØŒ واژه Ù« Ú†Ù… » است Ú©Ù‡ درسغدی، Ø´Ú©Ù„ اصلی آن ØŒ « چیم ØŒ چیمی » باقیمانده است . واژه « چیم » ØŒ همان واژه « چیمک، جیمک ØŒ جمک یا yema=yima است » Ú©Ù‡ همان واژه « همزاد» زرتشت باشد . یک Ø¬ÙØª بهم چسبیده را Ú©Ù‡ سرچشمه Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ú¯ÛŒ وجنبش وعشق Ùˆ شادی ( طرب ) Ùˆ موسیقی میدانستند، ییما یا Ø¬ÙØª یا یوغ ( یوج ØŒ یائوخ ØŒ یوش ) یا گواز، یا مر ØŒ ... Ù…ÛŒÚ¯ÙØªÙ†Ø¯ ØŒ واین Ø¬ÙØª بهم چسبیده ØŒ پیدایش بهمن ( آسن خرد = خرد سنگی ) بود . بقول صائب :
چون دوبرگ سبز، کزیک دانه سر بیرون کند
یکدل و یکروی در نشو و نما بودیم ما
اخترما ، سعد بود و، روزگارما ، سعید
از سعادت ، زیر با ل یک هما بودیم ما
هم ساختار هرچشمی به خودی خود ØŒ درسÙیدی Ùˆ سیاهیش ØŒ گوهر Ø¬ÙØªÛŒ داشت ØŒ وهم « Ø¬ÙØª دوچشم » ØŒ درست همان « همزادی » بود ند Ú©Ù‡ دراتصال باهم ØŒ روشنی Ùˆ بینش را ازخود Ù…ÛŒØ¢ÙØ±ÛŒØ¯Ù†Ø¯ . ولی تصویر زرتشت ازهمزاد ØŒ برضد این تصویر « همزاد ØŒ Ú©Ù‡ اصل خود Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†ÛŒ وجنبش Ùˆ روشنی Ùˆ شادی Ùˆ مهر» است ØŒ بود . بدینسان واژه « چیم » Ú©Ù‡ دوقلوی به هم چسبیده باشد Ùˆ نام چشم بوده است ØŒ Ø¯Ø±ÙØ§Ø±Ø³ÛŒ ØŒ تغییر Ø´Ú©Ù„ داده شده ØŒ Ùˆ به صورت « Ú†Ù… » درآمده ØŒ تا این ضدیت ØŒ با اندیشه بنیادی زرتشت ØŒ درچشم Ù†ÛŒÙØªØ¯ . ولی دیده میشود Ú©Ù‡ معنای دیگر، Ú†Ù… ØŒ Ø¯Ø±ÙØ§Ø±Ø³ÛŒ ØŒ خمیده است Ú©Ù‡ معنای دوتا Ùˆ دولا Ùˆ Ú†ÙØªÙ‡ ( دهخدا ) دارد . Ùˆ Ú†ÙØªÙ‡ ØŒ Ú©Ù‡ خمیده Ùˆ دوتاگشته باشد ØŒ ماءخوذ Ø§Ø²ÙØ§Ø±Ø³ÛŒ yuxta است Ú©Ù‡ همان یوغ ÙˆØ¬ÙØª است. ازبهترین نمونه های اندیشه همزاد ØŒ یا دوتای بهم چسبیده ØŒ چیزهای دولا Ùˆ دوتا Ùˆ Ú©ÙˆÚ˜ وخمیده هستند . «شناختن » از دید این ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ØŒ بریدن به دوبخش Ùˆ جدا ساختن آنها ازهمدیگرومتضاد ساختن آن دو باهم نبود ØŒ بلکه انسان در دولا یا دوتا وخمیده کردن ØŒ میتوانست دوبخش را ازهم بازشناسد ØŒ بی آنکه آن دو را ازهم پاره کند.
شناختن جهان Ùˆ تاریخ Ùˆ زندگی ØŒ پیوستگی جهان وروند تاریخ وروند ٠زندگی را ازبین نمی برد . این ØªÙØ§ÙˆØª شناخت زرتشت با شناخت زال زر بود . مثلا کمان ØŒ نماد همزاد است، چون خمیده شده ØŒ Ùˆ تبدیل به دوشاخه شده است .ازاین رو به رنگین کمان ØŒ Ú©Ù‡ باز نماد اندیشه همزاد است ØŒ کمان بهمن Ú¯ÙØªÙ‡ میشود، یا به هما ØŒ « همای خمانی= همای کمان دار» Ú¯ÙØªÙ‡ میشود، Ú©Ù‡ همان « کمان آرش » باشد . همچنین 1-هلال ماه Ùˆ2- دوشاخ گاو بزکوهی Ùˆ3- تاق خمیده.. ØŒ نمادهای Ø¬ÙØª ویوغ وهمزاد بودن هستند . ازاین رو شاخ ØÛŒÙˆØ§Ù†Ø§Øª ØŒ سنگ نامیده میشود ( تØÙÙ‡ ØÚ©ÛŒÙ… موءمن ) . این بود Ú©Ù‡ خمیدگی( Ú†Ù… ) Ú©Ù‡ نماد Ø¬ÙØª بودن است ØŒ Ùˆ پیکریابی بهمن ØŒ بÙÙ† خرد Ùˆ بینش Ùˆ دین است ØŒ زمینه پیدایش اندیشه Ù« خود درخود نگریستن = خود آئینه خود شدن = درخود نگریستن » شده است . خرد ØŒ اصل نگریستن درخود است ØŒ چیزی Ú©Ù‡ خود را ØŒ خود Ù…ÛŒ بیند . معنای دیگر« Ú†Ù… » ØŒ « معنا » است، چون کلمه ومعنا ØŒ دولایه بهم چسبیده شمرده میشدند Ú©Ù‡ یکی دیگری را میپوشاند ولی ازآن جداناپذیراست Ùˆ « Ú†Ù… دیگری را ÛŒØ§ÙØªÙ† » ØŒ ÛŒØ§ÙØªÙ† همان لایه پنهانی ولی جدا ناپذیر اوست .
چرا ،« چشم » ، اینهمانی با « جـزع »
یا Ù…Ùهره سلیمانی ØŒ یا« پیسه یمانی» دارد ØŸ
درشاهنامه Ùˆ گرشاسب نامه ØŒ دیده میشود Ú©Ù‡ چشم ØŒ اینهمانی با « جزع » Ú©Ù‡ « پیسه یمانی » باشد، دارد . درست همین مهره یا پیسه یمانی، « جیمک یا ییما = همزاد » بودن چشم را ÙØ§Ø´ میسازد . درست هرچشمی، به خودی خود ØŒ Ú©Ù‡ مرکب ازدوبخش سپیدی Ùˆ سیاهی بود، بزرگترین گواه بر اندیشه Â«Ø¬ÙØª بودن= یوغ بودن = اسیم بودن = همزاد بودن » بود Ùˆ رویاروی اندیشه همزاد زرتشت میایستاد Ùˆ آنرا بکلی رد ونÙÛŒ میکرد . اندیشه « پیسه یا دورنگه یا گوری وپلنگی یا ØŒ یا ییمه= yima بودن ٠چشم » ØŒ بیان آن بود Ú©Ù‡ روشنی Ùˆ بینش هرانسانی ØŒ درست مستقیم ازاین آمیختگی وهمآهنگی چشم خود او، میجوشد Ùˆ زاده میشود . این بیان اصالت بینش Ùˆ روشنی درانسان بود ØŒ Ú©Ù‡ درست برضد ادعای پیامبری Ùˆ رسالت Ùˆ مظهریت بود . « پیسه » ØŒ درست به معنای همین همزاد است . با غلبه ÛŒØ§ÙØªÙ† اسلام درایران ØŒ نام سلیمان را جانشین نام جم میساختند . این بود Ú©Ù‡ « پیسه یمانی » را « مهره سلیمانی » خواندند . Ùˆ « پیسه یمانی » Ùقط همان « پیسه جمانی » بود . « ج » ØŒ بدل به « ÛŒ » میشود . درمنتهی الارب دیده میشود Ú©Ù‡ « جمان » ØŒ نام « غوره نقره » است . همانسان ØŒ جمانه ØŒ دانه ایست ازنقره Ú©Ù‡ بشکل لوء لوء درآورند . نقره Ú©Ù‡ دراصل « سیم = اسیم » خوانده میشود ØŒ به معنای « یوغ » است Ùˆ با ماه ØŒ اینهمانی داده میشود . همچنین جمان به گیل دارو Ú¯ÙØªÙ‡ میشود Ùˆ آن چوبکی باشد سیاه رنگ ØŒ چون بشکنند درون آن ÙØ³ØªÙ‚ÛŒ بود . این دورنگه Ú©Ù‡ بهم پیوسته اند، همان تصویر همزاد است. Ú©Ù‡ اصل وسرچشمه زایش ٠روشنی وبینش است . این تصویر ØŒ ذهن ایرانیان را به « پیدایش کیهان Ùˆ زمان Ùˆ انسان وروشنی از همزاد = یوغ = گواز= مر= اسیم ØŒ یا جم » ØŒ گره میزد . اختلاط « سهیل یا شعرای یمانی Ùˆ یمنی » ØŒ با « زایش روشنی وکیهان Ùˆ زمان ازبÙÙ† جهان Ú©Ù‡ جیمک یا جمان » باشد، سبب شد Ú©Ù‡ Ù…Ùهوم « یمن Ùˆ یمان= جمان » ØŒ معنائی بسیارخجسته ومبارک دراذهان ÙØ±Ø§Ù…یخواند ( تداعی میکرد ) . سهیل نیزکه Ø¯Ø±ÙØ§Ø±Ø³ÛŒ ØŒ پرک نیز خوانده میشود در کردی معانی خود را نگاهداشته است . « برک » به معنای 1- تهیگاه 2- درد تهیگاه 3- انداختن است Ú©Ù‡ بخوبی روند زایمان را نشان میدهند . Ùˆ « پرک » ØŒ درد زایمان است . سهیل ØŒ ستاره Ø³ØØ±ÛŒØ³Øª . زایش نوردر نخستین پیدایشش( بیرون آمدن روشنی ازتاریکی ) ØŒ درست همین پیسه Ùˆ جمانی بودن را نشان میداد . چشم ØŒ جزع یا مهره یمانیست Ú©Ù‡ دراو سÙید Ùˆ سیاه میباشد . پیآیند این تصویر زایش روشنی وبینش از پیوند دواصل گوناگون ØŒ Ú©Ù‡ برضد اندیشه زرتشت بود ØŒ بنیاد ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران بود . چنانکه کاوس برای آراستن جهان ØŒ خانه های گوناگون درالبرزکوه میسازد.ازجمله
ز جزع یمانی ، یکی گنبدی نشستنگه نامور موبدی
ازیرا، چنین جایگاه کرد راست
که دانش ازآنجای ، هرگز نکاست
درگرشاسپ نامه ، گرشاسب درجزیره بندآب ، که درآن تابوت تهمورس را می یابد
زمین ، جزع یک پاره هموار بود
چنان کاندرو، چهره ، دیدار بود
درزمین که از پیسه یمانی بود ، میشد چهره خود را دید
درجای دیگر(ص 305 ) میآید که
همانجا اگرسنگ بود، جزع رنگ زهرسنگ، پیدا نگارپلنگ
Ú©Ù‡ هرسنگ اگرپاره شد صدهزار بهرسنگ Ø¨Ø±Ø¨ÙØ¯ÛŒ پلنگی نگار
ازآن هرکه بستی یکی برمیان نکردی پلنگ ژیانش زیان
دورنگی یا یوغی یا پلنگی یا گوری ( اصالت Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ú¯ÛŒ Ùˆ زایش روشنی )سنگ جزع بودن، چنان دروجود آن پیوسته بود Ú©Ù‡ اگرآن را صد هزار پاره میکردند ØŒ این اصالت Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ú¯ÛŒØŒ باقی میماند. به همین علت نام دیگراین سنگ ØŒ بابا قوری ( ابا گوری) میباشد . سپس ویژگی این بینش را نشان میدهد Ú©Ù‡ پابند اصل قداست جانست Ùˆ زندگی را از هرگزندی ( از اژی واژدها ) نگاه میدرد Ú©Ù‡ باز برضد اندیشه زرتشت است .
بدینسان ØŒ چشم ØŒ مانند وجود انسان ( مر+ تخم = مردم ) ØŒ تخمیست Ú©Ù‡ Ù…ÛŒØ´Ú©ÙˆÙØ¯ Ùˆ Ø´Ú¯ÙØª زاست . مردمک چشم ØŒ درکردی ØŒ « کچینه » یا« Ú©Ú†Ù‡ چاو» خوانده میشود Ú©Ù‡ به معنای « دخترباکره » و« Ú©Ú†Ù‡ » ØŒ نام خود سیمرغ است . برزمینه این اندیشه است Ú©Ù‡ مولوی میگوید :
هرکه در دیده عشاق شود « مردمکـی »
آن نظر، زود سوی گوهر ٠انسان ، کشـدش
چشم با داشتن سیمرغ درمیان خود، درخود ، اصل مادینگی وزایندگی که « دین= دیدن و زائیدن » هم نامیده میشود دارد که زیبائی نیزهست . نگاه، ازمردمک چشم ، ازخود ٠خدا ، ازخود ٠سیمرغ ، زائیده میشود . مولوی درباره زاده شدن درآن جهان میگوید که :
چون چشم تو واکنند، ناگه برشهرعظیم آن جهانی
مانند Ø·ÙÙ„ نو بزاده خیره نگری Ùˆ خیره مانی
« هیره » که سیمرغ باشد، در نگاه یا دیده ، « خیره » میشود ، و خود را میزاید . « نگاه یا دیده » ، پیکریابی « هیره = پژوهش وجستجو» هست. خدا ، درنگاه ، اصل جستجو وپژوهش میگردد.
چشم ØŒ Ú©Ù‡ اصل Ø¬ÙØª است ØŒ طبعا ØŒ « Ø¬ÙØª جو» هست، همیشه Ø¬ÙØª خود را درهمه جانها Ùˆ انسانها میجوید . سیمرغ ØŒ بذریست Ú©Ù‡ درهمه انسانها ØŒ کاشته شده است Ú©Ù‡ Ø¬ÙØª او هستند . ازاین رو خود واژه « جستن» Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ دراصل ØŒ به معنای « Ø¬ÙØª جوئیست » . درکردی به جستن ØŒ جوست Ú¯ÙØªÙ‡ میشود Ùˆ درعربی « جوس » Ú©Ù‡ ازهمین اصل آمده است ØŒ به معنای « نیک جستن چیزی را ØŒ گشتن به شب ØŒ طوا٠کردن شب » است Ú©Ù‡ گشتن درتاریکی باشد . این واژه ØŒ همان واژه ٠« یوزیدن » است ØŒ Ú©Ù‡ تبدیل به « جوسیدن = جوستن » شده است . ریشه اش دراوستا همان « yaoz » است Ú©Ù‡ یکی از ØªÙ„ÙØ¸ ها یوج = یوخ = یوگ یعنی یوغ ÙˆØ¬ÙØª است ØŒ Ú©Ù‡ درکردی « جوت » شده است . همین واژه درترکی به Ø´Ú©Ù„ « یوش yush» موجوداست، Ú©Ù‡ به معنای « خیره Ùˆ لجوج » است . ازاینگذشته درسانسکریت واژه یوگا yogaØŒ معنای « خدا جوی ØŒ جاسوس ØŒ مکاشÙÙ‡ » هم دارد. هرانسانی در گوهرش، Ø¬ÙØª است ØŒ طبعا در زندگی ØŒ Ø¬ÙØª جو هست . Ø¬ÙØª جوئی ØŒ معنای Ú©Ù„ÛŒ « عشق ومهر» را داشته است ØŒ Ùˆ کاهش پذیر به معنای جنسی خالص نبوده است . اینست Ú©Ù‡ مولوی میگوید :
عشق ØŒ زآغاز، همه ØÛŒØ±ØªØ³Øª
عقل درو خیره وجان گشته دنگ
چشم یا چیم یا « پیسه یمانی = پیسه جمانه » ØŒ Ú©Ù‡ درگوهرش Ø¬ÙØª Ùˆ یوغ وهمزاد است، درگوهرش ØŒ جوینده وپژوهنده است ودیده Ùˆ نگاهی Ú©Ù‡ میزاید ØŒ Ø´Ú¯ÙØª است ( معنای Ø´Ú¯ÙØª بررسی میشود ) Ú©Ù‡ دومعنا دارد 1- هم ØŒ در زادن، خودش ازهم Ø´Ú©Ø§ÙØªÙ‡ میشود، Ùˆ2- هم برای زایاندن ØŒ چیزها را میکاود وازهم Ù…ÛŒØ´Ú©Ø§ÙØ¯ .
درست با خیرگی Ú©Ù‡ با Ø´Ú¯ÙØªÛŒ آغازمیشود ØŒ جویندگی Ùˆ آزمودن درتاریکی هررویدادی در زندگی، آغازمیشود، Ú©Ù‡ سرچشمه ٠بینش است . سیمرغ ( = کچینه ) درون چشم ومردمک چشمست، Ùˆ « دین » ØŒ Ú©Ù‡ سیمرغ Ùˆ اصل مادینگی بینش درهرانسانیست ØŒ گنج Ù†Ù‡ÙØªÙ‡ کیهانیست Ú©Ù‡ پیدایش وزایشش در Ù‡Ø±Ù„ØØ¸Ù‡ ØŒ این خیرگی را با خود به جهان میآورد . اینست Ú©Ù‡ مولوی میگوید : مائیم Ùˆ دوچشم وجان خیره بنگر تو به عاشقان خیره
نگاه Ùچشم ØŒ Ú©Ù‡ اینهمانی با خرد دارد ØŒ خیره=هیره= پژوهنده است . اندیشیدن ØŒ خیره نگری هست . این نگاه Ú©Ù‡ ازچشم پیدایش Ù…ÛŒ یابد ØŒ ØØ§Ù…له به ابهام Ùˆ تردّد Ùˆ گیجی ÙˆØ´Ú¯ÙØªÛŒ است . اگر برای چشمان درآموزه زرتشت ،« Ú˜ÛŒ= زندگی » و« اژی = اژدها = ضد زندگی » ØŒ Ø¨Ù„Ø§ÙØ§ØµÙ„Ù‡ روشن Ùˆ ازهم متمایزهستند ØŒ Ùˆ آنها ایجاد٠هیچگونه Ø´Ú¯ÙØªÛŒ Ùˆ خیرگی Ùˆ گیجی نمیکنند ØŒ نیاز به جستجو Ùˆ آزمودن ندارند ØŒ Ùˆ به آسانی میتوانند Ùقط میان آن دو، یکی را برگزیند ØŒ در ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ زال زری ØŒ هرانسانی ØŒ رستمیست Ú©Ù‡ با چشم خیره وچشم خیرگی پسند ØŒ به Ù‡ÙØªØ®ÙˆØ§Ù† آزمایش وجویندگی میرود، Ùˆ با تجربه خیرگی درتاریکی ها ØŒ در پایان این ماجرا هست Ú©Ù‡ چشمی را Ù…ÛŒ یابد Ú©Ù‡ خودش، در هرپدیده ای ØŒ میبایستی ØŒ Ú˜ÛŒ Ùˆ اژی را Ú©Ù‡ باهم آمیخته اند ØŒ ازهم جدا سازد. اینست Ú©Ù‡ درست این شیوه بینش از راه خیره شدن چشم درتاریکی ها ÛŒ آزمایش ØŒ ØªÙØ§ÙˆØª جهان بینی زال زر Ùˆ رستم را از آئین زرتشتی جدا میسازد.
بررسی ادامه دارد
ازشÙÚ¯Ù€ÙÙØªÛŒØŒ به گستاخی Ùˆ سـرکشی
1- خیره شدن Ùچشم ØŒ از Ø´Ú¯ÙØªÙ بسـیار،
به – 2 - مبهوت وگیج ومات شدن
وبه بÙÙ† بست رسیدن (پـارادÙکس )
Ùˆ3- ازمات شدن، به نگرش ÙØ¹Ù…یق ÙˆÙ†Ú¯Ø§Ù‡Ù Ù†Ø§ÙØ°
و4- ازمات شدن،به گسـتاخی در خـودانـدیـشی
( پیدایش چشم سوم، در زیر ابرتاریک )
میکند دعوی بینش ØŒ همه کس ØŒ زیر ÙÙ„Ú©
هرشـراری ، به شب تار، ......... نماید خود را
صائب تبریزی
من غلام آن ÙÚ¯Ù„ ٠بـیـنـا ØŒ Ú©Ù‡ ÙØ§Ø±Øº باشداو
کان Ùلانم ØŒ خارخواند، Ùˆ آن Ùلانم ØŒ یاسمین
دیده بگـشا ، زین سپس با دیـده مـردم مرو
کان Ùلانت ØŒ گبرخواند، وآن Ùلانت ØŒ مرد دین
مولوی
مسئله بنیادی « ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ » ØŒ ایمان داشتن ٠به نیاکان Ùˆ سنـّـت Ùˆ گذشته، واشتیاق بازگشت به گذشته، یا بازسازی گذشته Ùˆ تکرارگذشته در زمان ØØ§Ù„ یا آینده نیست. امروز را ØŒ تکرار ÙØ¯ÛŒØ±ÙˆØ² Ùˆ پریروزساختن ØŒ Ú¯Ø±ÙØªÙ† Ù ØØ±Ú©Øª از زمان ØŒ Ùˆ نابودساختن بÙÙ† نوآوری Ùˆ Ø´Ú¯ÙØªÛŒ درتاریخ است . ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ØŒ درپی Ù« آزمونهای مایه ای وبیواسطه٠انسانی » میرود، Ú©Ù‡ گوهر ٠آÙـریننده دارند . این تجربه های مایه ای بیواسطه، چنانچه اندیشیدن ÙÙلسÙÛŒ میطلبد ØŒ « همیشه »، طبق اراده وعمد ØŒ ممکن Ùˆ مقدورنیست ØŒ Ùˆ درهرهنگامی اززمان ØŒ تجربه مایه ای Ùˆ بیواسطه دیگری ØŒ ممکنست، Ú©Ù‡ درگوهرخود، استثنائی Ùˆ بی نظیرمیماند .
هربرهه ای از تاریخ ØŒ آبستن به تجربه ای مایه ایست Ú©Ù‡ ØŒ بی تاریخ ØŒ Ùˆ یا ضد تاریخ، یا ÙØ±Ø§Ø³ÙˆÛŒ تاریخ ØŒ هست . هررویداد تاریخی ØŒ مشیمه٠رویداد ÙØ±Ø§ØªØ§Ø±ÛŒØ®ÛŒ وضد تاریخیست . درپوسته آنچه تاریخیست، هسته ای ÙØ±Ø§Ø³ÙˆÛŒ تاریخ یا ضد تاریخ Ù†ÛŒØ²Ù†Ù‡ÙØªÙ‡ است .آنکه این Ø¬ÙØª را ازهم میگسلد، تاریخ را بی معنا ØŒ Ùˆ زمان را پوچ میسازد . اینست Ú©Ù‡ تاریخ ØŒ Ø²Ø§ÛŒÙ†Ø¯Ù‡Ù Ø´Ú¯ÙØªÛŒ های نوین از رویداد ا ست، Ùˆ Ùقط نیاز به مامائی توانا دارد Ú©Ù‡ آن را بزایاند . آنکه در تاریخ ØŒ Ùقط گذشته ØŒ Ùˆ Ú©Ù€Ùهنه Ùˆ سنـّت Ùˆ خـراÙÙ‡ واسطوره وبـدوّیـت ØŒ وجاهلیت Ùˆ کودکی ..... را Ù…ÛŒ بیند ØŒ « هـÙنردیـدن » را هنوز یاد Ù†Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ است ØŒ چون « کسی هنر ÙØ¯ÛŒÙ€Ø¯Ù† را میشناسد ØŒ Ú©Ù‡ میتواند، پدیده ها را ازنـو، بـزایـا نـد » . دیدن ØŒ بی این هنر ÙØ¯ÛŒØ¯Ù† ØŒ Ùقط شریک شدن درکوری همگانیست .
Ù‡Ø±Ù„ØØ¸Ù‡ ØŒ یکی صورت ØŒ Ù…ÛŒ بینی و، زادن ØŒ Ù†ÛŒ
جز دیده ØŒ ÙØ²ÙˆØ¯Ù† ØŒ Ù†ÛŒ ØŒ جز چشم گشودن ØŒ Ù†ÛŒ
هنر دیدن ØŒ آبیاری کردن غنچه٠پدیده است، تا ÙÚ¯Ù„ ØÙ‚یقت، ازآن Ø¨Ø´Ú©ÙˆÙØ¯ . هنر دیدن ØŒ آتش زیر دیگ رویدادها Ùˆ مغزهای Ø§ÙØ³Ø±Ø¯Ù‡ وسرد شده گذاشتن است، تا به جوش آیند Ùˆ غلغل بزنند .
Ø³ØØ±Ø³Øª خیزساقی ØŒ بکـÙÙ† آنچه خوی داری
سرخنب برگشای و ، برسان شراب ناری
زشراب چون عقیقت ØŒ Ø´Ú©Ù€Ùـد Ú¯Ù„ ØÙ‚یقت
Ú©Ù‡ ØÛŒØ§Øª Ù…Ù€ÙØ±Øº ٠زاری Ùˆ بهار مرغزاری
همه آتشی تو مطلق ØŒ بر ٠ما شد این Ù…ØÙ‚Ù‚
Ú©Ù‡ هزار دیگ٠ســر را ØŒ به تـÙÛŒ ØŒ به جوش آری
« دیدن » ØŒ دایه شدن ( ماما ومادرشدن) است . « دیدن ÙØÙ‚ÛŒÙ‚ÛŒ » ØŒ چیزهائی را پدیدارمیسازد ØŒ Ú©Ù‡ دیگران ØŒ آنهارا نمی بینند، با آنکه درپیش پا و٠چشمشان Ø§ÙØªØ§Ø¯Ù‡ است . چشمی Ú©Ù‡ Ùقط چیزهائی را Ù…ÛŒ بیند Ú©Ù‡ همه Ù…ÛŒ بینند ØŒ انباز ØŒ درکوری مشترکست .
نقشها را پشت ٠پـائی میزنی سوی « نقش نا منقـّش » میروی
طبع ، چیزی نو به نو خواهد همی
چیزنو ، نو راهـرو، خواهد همی
باید راهرو Ùنوشد، تا چیزنو را دید
سرّ نو خواهی ، که تا خندان شوی
سرّ ، دو گوش سرّ شنو، خواهد همی
هرآنی از زمان ØŒ آبستن به نطÙÙ‡ ای ازآن ٠پیشین است ØŒ Ú©Ù‡ زاینده٠آنی دیگر، است Ú©Ù‡ نوین Ùˆ Ø´Ú¯ÙØª انگیزاست. دربرابر این چنین زمان زاینده است Ú©Ù‡ « ØÙ‚یقت جاوید » برمیخیزد ØŒ Ùˆ میکوشد Ú©Ù‡ زمان Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ ÙˆØ´Ú¯ÙØªÛŒ آور ورونده Ùˆ دونده را ØŒ نازا ویخ زده بسازد ØŒ تا زمان، همیشه درجابزند Ùˆ ثابت بماند Ùˆ Ùقط تکرار ابدی آن بینشی بشود Ú©Ù‡ اوØÙ‚یقت مینامد.
« هرتجربه ای در زمان » ، به رغم ، پوسته ای که پوشیده دارد ومیخشکد و کهنه میشود، ودور انداخته میشود، در درونه اش ، آبستن به پدیده ای هم هست که پنهان از دید است ، هرچند که سده ها یا هزاره ها بعد، آنرا میزایانند . این « مایه گی » یا « مادربودن و آبستن بودن ٠تجربه های تاریخی » ، زمانها ، نا دیده میماند، تا آنکه مامائی ( دایه ای ) آن را ازنو بزایاند .
هر تجربه مایه ای Ùˆ بنیادی انسان ØŒ Ú©Ù‡ درهنگامی ویژه ØŒ درشرائط خاص تاریخی Ùˆ اجتماعی Ùˆ سیاسی شده است ØŒ بدان برجستگی ونابی Ùˆ Ø´ÙØ§Ùیت ØŒ تکرارناپذیرنیست .ازاین رو تجربیات مایه ای Ùˆ بنیادی Ú©Ù‡ در درازای هزاره ها شده اند ØŒ هرچند در قالبهای کهن، ریخته شده Ùˆ Ø´Ú©Ù„ Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ اند ØŒ بسیارارزشمندند ØŒ Ùˆ بازگشائی ٠این تجربیات ØŒ ازمیان این قالبهای بیگانه ØŒ Ú©Ù‡ بسته به زمان ٠گذشه ٠خود هستند ØŒ کاری طاقت ÙØ±Ø³Ø§Ø³Øª . این تجربیات مایه ای ØŒ هیچگاه ناب ÙˆÙ„Ù€ÙØ®Ù… وآماده ØŒ بدست ما نمیرسند ØŒ بلکه در روند تاریخ ØŒ انقدر دستکاری Ùˆ کج وکوله شده اند، Ú©Ù‡ باید درآغاز، شیوه « واپیچی وپاکسازی وگردگیری ووصله وصله به هم چسبانی تکه پاره های آن » را ÛŒØ§Ø¯Ú¯Ø±ÙØª . ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سیمرغی را باید از ØŒ زیرلایه های ØªØØ±ÛŒÙات Ùˆ مسخسازیها Ùˆ ØØ°Ù سازیها Ùˆ Ø§Ù„ØØ§Ù‚ات میترائیها ØŒ زرتشتیها Ùˆ زروانیها ØŒ ØÙاری کرد، Ùˆ درآورد Ùˆ پاره هایش را با شکیبائی وتخیل بسیارنیرومند ØŒ به هم چسبانید . ولی هرلایه ای Ú©Ù‡ برروی این مواد ØŒ تلنبارو Ø³ÙØª شده است، Ø¢ÙØ±ÛŒØ¯Ù‡ ٠مقدسین مذهبی است ØŒ Ú©Ù‡ بنام قداست ØŒ Ø§ØØªØ±Ø§Ù… میطلبد، Ùˆ مارا ازکندن Ùˆ پوست کندن آن، بازمیدارد . این Ø§Ú©ØªØ´Ø§ÙØ§ØªØŒ همیشه توهین کردن به مقدسات ØŒ وبرضد مقدسات برخاستن ØŒ جریØÙ‡ دارکردن Ø§ØØ³Ø§Ø³Ø§Øª وعواط٠مردمست. ولی این آزمونهای مایه ای ØŒ سرمایه Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ú¯ÛŒ یک ملت ازنو است .
برای ما ØŒ پدیده های « دیدن » Ùˆ « چشم » Ùˆ « دایه » Ùˆ « دین » Ùˆ « ابستنی» ØŒ پدیده های بیگانه وجدا ازهمند . وبرای ما Ø´Ú¯ÙØª انگیز است Ú©Ù‡ چگونه برای ایرانیان درگذشته ها ØŒ این پدیده ها ØŒ به هم پیوسته ØŒ Ùˆ رویه های رنگارنگ Ùˆ گوناگون یک کریستال بوده اند . ولی باید ازخود پرسید Ú©Ù‡ چرا ما چنین تجربه ای نداریم ØŸ Ùˆ چرا آنها ØŒ چنین گونه ØŒ تجربه کرده اند ØŸ این دو سئوال، پشت Ùˆ روی یک سکه اند . این Ùقر وضع٠خیال وخردماست ØŒ یا بدویت وجهل آنها ØŸ با خراÙÙ‡ Ùˆ اسطوره Ùˆ جاهلیت نامیدن ٠اندیشه های گذشتگان ØŒ ما از درک مسئله انسان ØŒ میگریزیم . انسان، هرچه ØŒ درهرزمانی Ø¢ÙØ±ÛŒØ¯Ù‡ است، تابشی وچهره ای از سرشاری Ùˆ غنای هستی جان انسانست . انسانهای پیشین ØŒ جاهل وبدوی نبوده اند ØŒ بلکه این مائیم Ú©Ù‡ جهل وبدویت خود را درآنها Ù…ÛŒ بینیم، وازآن میترسیم Ú©Ù‡ با جهل وبدویت خود ØŒ روبروشویم . چگونه جاهلیت دیروز، تبدیل به روشنÙکری امروزشده است ØŸ چرا اسطوره Ùˆ قصه دیروز، ÙلسÙÙ‡ امروز شده است ØŸ تجربیات انسانها ØŒ درهمه زمانها ØŒ ارزش ÙˆÚ˜Ø±ÙØ§ ومعنا دارند، وبه هم پیوسته اند . کار برد Ø§ØµØ·Ù„Ø§ØØ§ØªÛŒ امثال ٠جاهلیت و« روشنÙکری Ùˆ دانش » ØŒ یا اسطوره Ùˆ ÙلسÙÙ‡ ØŒ یا تاریکی Ùˆ روشنی ØŒ ... Ùقط بیان ناتوانی وسستی Ùˆ تنگ نظری ما ØŒ از درک تØÙˆÙ‘ Ù„ است . این جاهلیت است Ú©Ù‡ دانائی را زائیده است ØŒ این اسطوره است Ú©Ù‡ مادر ÙÙلسÙÙ‡ شده است ØŒ این تاریکی است Ú©Ù‡ زهدان روشنائی بوده است، وبه همین روش همیشه نیز پیش خواهد Ø±ÙØª . این دین ماست Ú©Ù‡ ÙØ±Ø¯Ø§ ØŒ Ú©ÙØ±ÙˆØ¨Øª پرستی Ùˆ ضلالت خوانده خواهد شد . این روشنی ماست، Ú©Ù‡ ÙØ±Ø¯Ø§ØŒ جاهلیت خوانده خواهد شد . این ÙلسÙÙ‡ ماست Ú©Ù‡ ÙØ±Ø¯Ø§ ØŒ خراÙÙ‡ Ùˆ اسطوره خوانده خواهدشد . این روشنی ماست Ú©Ù‡ ÙØ±Ø¯Ø§ بنام تاریکی، طرد خواهد شد . علت٠دادن این گونه نامهای متضاد ØŒ برای بزرگ Ùˆ زیبا سازی یکی ØŒ وخواروزشت سازی دیگری ØŒ آنست Ú©Ù‡ وجود انسان را ØŒ وجودی آبستن نمیدانند . زمان ØŒ زنجیره آبستنی ها Ùˆ زایمانهاست . بینش در زمان ØŒ زنجیره بهم پیوسته ٠تاریک شویهاوروشن شویها، وتاریکسازی ها Ùˆ روشن سازیهاست .
روزگاری دراز در ایران ØŒ پدیده های « دیدن » Ùˆ « چشم » Ùˆ « دایه » Ùˆ « دین » Ùˆ « ابستنی» ØŒ پدیده های جدا ناپذیرازهم بودند . « دین » را به معنای رایج کنونی کاستن ÙˆÙهمیدن ØŒ به غارت بردن غنای انسان است ØŒ Ú©Ù‡ در زمان گسترده شده است وخواهد گسترد .هنوزهم کردی ØŒ معانی دین را Ú©Ù‡ 1- زائیدن 2- دیدن 3- دیوانه باشد، باهم نگاهداشته است . دراوستا اساسا واژه « دین » Daena به معنای « مادینگی Ùˆ زایندگی » بکار برده میشود . دربهرام یشت ودین یشت ØŒ دین ØŒ به چشمی Ú¯ÙØªÙ‡ میشود Ú©Ù‡ ازدورو درتاریکی ØŒ موئی یا موجی یا قطعه گوشتی را میتوان ببیند . واژه « دئنا Ú©Ù‡ مرکب از دو بخش « داءDae + ناna » هست به معنای « نای یا زهدان ٠» ØŒ زاینده یا Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ Ùˆ اندیشنده است . « نای » Ú©Ù‡ اینهمانی با زهدان داشت ØŒ اصل بینش وروشنی شمرده میشد. ازاینجاست Ú©Ù‡ هنوز درکردی « دیهـ » Ùˆ درشوشتری « تیه » به معنای چشم است . Ùˆ درکردی ØŒ دیناو، به معنای مکاشÙÙ‡ است Ùˆ « دیای » به معنای نگاه کردن است. روشنی Ùˆ بینش ØŒ با پدیده زائیدن Ùˆ پیدایش ازتاریکی کار داشتند. زائیدن روشنی وبینش ازتاریکی زهدان ( تـن ØŒ معنای زهدان را دارد ) ØŒ گواه براین بود Ú©Ù‡ روشنی Ùˆ بینش درانسان ØŒ زهشی Ùˆ انبثاقی یا است Ú©Ù‡ اصالت را به انسان وگیتی میداد ØŒ Ùˆ این را ادیان نوری، نمی Ù¾Ø°ÛŒØ±ÙØªÙ†Ø¯ . این بود Ú©Ù‡ Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø Â« دیدن چیزی درتاریکی خواب » ØŒ اصطلاØÛŒ برای آن بود Ú©Ù‡ این بینش ØŒ ازگوهرو تن ٠خود Ùمن، زائیده شده است. ØØªØ§ زرتشت درگاتا ØŒ اندیشه بنیادی خود را ØŒ Ú©Ù‡ جدائی Ùˆ تضاد همزاد باشد ØŒ با کاربرد این Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø ØŒ بینش زایشی ازخود میداند . درواقع ØŒ میانگاشتند Ú©Ù‡ روشنی وبینش ØŒ ازچشم ØŒ زاده میشود . واژه دیگرکه برای چشم ØŒ بکار برده میشد ØŒ واژه Ù« Ú†Ù… » است Ú©Ù‡ درسغدی، Ø´Ú©Ù„ اصلی آن ØŒ « چیم ØŒ چیمی » باقیمانده است . واژه « چیم » ØŒ همان واژه « چیمک، جیمک ØŒ جمک یا yema=yima است » Ú©Ù‡ همان واژه « همزاد» زرتشت باشد . یک Ø¬ÙØª بهم چسبیده را Ú©Ù‡ سرچشمه Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ú¯ÛŒ وجنبش وعشق Ùˆ شادی ( طرب ) Ùˆ موسیقی میدانستند، ییما یا Ø¬ÙØª یا یوغ ( یوج ØŒ یائوخ ØŒ یوش ) یا گواز، یا مر ØŒ ... Ù…ÛŒÚ¯ÙØªÙ†Ø¯ ØŒ واین Ø¬ÙØª بهم چسبیده ØŒ پیدایش بهمن ( آسن خرد = خرد سنگی ) بود . بقول صائب :
چون دوبرگ سبز، کزیک دانه سر بیرون کند
یکدل و یکروی در نشو و نما بودیم ما
اخترما ، سعد بود و، روزگارما ، سعید
از سعادت ، زیر با ل یک هما بودیم ما
هم ساختار هرچشمی به خودی خود ØŒ درسÙیدی Ùˆ سیاهیش ØŒ گوهر Ø¬ÙØªÛŒ داشت ØŒ وهم « Ø¬ÙØª دوچشم » ØŒ درست همان « همزادی » بود ند Ú©Ù‡ دراتصال باهم ØŒ روشنی Ùˆ بینش را ازخود Ù…ÛŒØ¢ÙØ±ÛŒØ¯Ù†Ø¯ . ولی تصویر زرتشت ازهمزاد ØŒ برضد این تصویر « همزاد ØŒ Ú©Ù‡ اصل خود Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†ÛŒ وجنبش Ùˆ روشنی Ùˆ شادی Ùˆ مهر» است ØŒ بود . بدینسان واژه « چیم » Ú©Ù‡ دوقلوی به هم چسبیده باشد Ùˆ نام چشم بوده است ØŒ Ø¯Ø±ÙØ§Ø±Ø³ÛŒ ØŒ تغییر Ø´Ú©Ù„ داده شده ØŒ Ùˆ به صورت « Ú†Ù… » درآمده ØŒ تا این ضدیت ØŒ با اندیشه بنیادی زرتشت ØŒ درچشم Ù†ÛŒÙØªØ¯ . ولی دیده میشود Ú©Ù‡ معنای دیگر، Ú†Ù… ØŒ Ø¯Ø±ÙØ§Ø±Ø³ÛŒ ØŒ خمیده است Ú©Ù‡ معنای دوتا Ùˆ دولا Ùˆ Ú†ÙØªÙ‡ ( دهخدا ) دارد . Ùˆ Ú†ÙØªÙ‡ ØŒ Ú©Ù‡ خمیده Ùˆ دوتاگشته باشد ØŒ ماءخوذ Ø§Ø²ÙØ§Ø±Ø³ÛŒ yuxta است Ú©Ù‡ همان یوغ ÙˆØ¬ÙØª است. ازبهترین نمونه های اندیشه همزاد ØŒ یا دوتای بهم چسبیده ØŒ چیزهای دولا Ùˆ دوتا Ùˆ Ú©ÙˆÚ˜ وخمیده هستند . «شناختن » از دید این ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ØŒ بریدن به دوبخش Ùˆ جدا ساختن آنها ازهمدیگرومتضاد ساختن آن دو باهم نبود ØŒ بلکه انسان در دولا یا دوتا وخمیده کردن ØŒ میتوانست دوبخش را ازهم بازشناسد ØŒ بی آنکه آن دو را ازهم پاره کند.
شناختن جهان Ùˆ تاریخ Ùˆ زندگی ØŒ پیوستگی جهان وروند تاریخ وروند ٠زندگی را ازبین نمی برد . این ØªÙØ§ÙˆØª شناخت زرتشت با شناخت زال زر بود . مثلا کمان ØŒ نماد همزاد است، چون خمیده شده ØŒ Ùˆ تبدیل به دوشاخه شده است .ازاین رو به رنگین کمان ØŒ Ú©Ù‡ باز نماد اندیشه همزاد است ØŒ کمان بهمن Ú¯ÙØªÙ‡ میشود، یا به هما ØŒ « همای خمانی= همای کمان دار» Ú¯ÙØªÙ‡ میشود، Ú©Ù‡ همان « کمان آرش » باشد . همچنین 1-هلال ماه Ùˆ2- دوشاخ گاو بزکوهی Ùˆ3- تاق خمیده.. ØŒ نمادهای Ø¬ÙØª ویوغ وهمزاد بودن هستند . ازاین رو شاخ ØÛŒÙˆØ§Ù†Ø§Øª ØŒ سنگ نامیده میشود ( تØÙÙ‡ ØÚ©ÛŒÙ… موءمن ) . این بود Ú©Ù‡ خمیدگی( Ú†Ù… ) Ú©Ù‡ نماد Ø¬ÙØª بودن است ØŒ Ùˆ پیکریابی بهمن ØŒ بÙÙ† خرد Ùˆ بینش Ùˆ دین است ØŒ زمینه پیدایش اندیشه Ù« خود درخود نگریستن = خود آئینه خود شدن = درخود نگریستن » شده است . خرد ØŒ اصل نگریستن درخود است ØŒ چیزی Ú©Ù‡ خود را ØŒ خود Ù…ÛŒ بیند . معنای دیگر« Ú†Ù… » ØŒ « معنا » است، چون کلمه ومعنا ØŒ دولایه بهم چسبیده شمرده میشدند Ú©Ù‡ یکی دیگری را میپوشاند ولی ازآن جداناپذیراست Ùˆ « Ú†Ù… دیگری را ÛŒØ§ÙØªÙ† » ØŒ ÛŒØ§ÙØªÙ† همان لایه پنهانی ولی جدا ناپذیر اوست .
چرا ،« چشم » ، اینهمانی با « جـزع »
یا Ù…Ùهره سلیمانی ØŒ یا« پیسه یمانی» دارد ØŸ
درشاهنامه Ùˆ گرشاسب نامه ØŒ دیده میشود Ú©Ù‡ چشم ØŒ اینهمانی با « جزع » Ú©Ù‡ « پیسه یمانی » باشد، دارد . درست همین مهره یا پیسه یمانی، « جیمک یا ییما = همزاد » بودن چشم را ÙØ§Ø´ میسازد . درست هرچشمی، به خودی خود ØŒ Ú©Ù‡ مرکب ازدوبخش سپیدی Ùˆ سیاهی بود، بزرگترین گواه بر اندیشه Â«Ø¬ÙØª بودن= یوغ بودن = اسیم بودن = همزاد بودن » بود Ùˆ رویاروی اندیشه همزاد زرتشت میایستاد Ùˆ آنرا بکلی رد ونÙÛŒ میکرد . اندیشه « پیسه یا دورنگه یا گوری وپلنگی یا ØŒ یا ییمه= yima بودن ٠چشم » ØŒ بیان آن بود Ú©Ù‡ روشنی Ùˆ بینش هرانسانی ØŒ درست مستقیم ازاین آمیختگی وهمآهنگی چشم خود او، میجوشد Ùˆ زاده میشود . این بیان اصالت بینش Ùˆ روشنی درانسان بود ØŒ Ú©Ù‡ درست برضد ادعای پیامبری Ùˆ رسالت Ùˆ مظهریت بود . « پیسه » ØŒ درست به معنای همین همزاد است . با غلبه ÛŒØ§ÙØªÙ† اسلام درایران ØŒ نام سلیمان را جانشین نام جم میساختند . این بود Ú©Ù‡ « پیسه یمانی » را « مهره سلیمانی » خواندند . Ùˆ « پیسه یمانی » Ùقط همان « پیسه جمانی » بود . « ج » ØŒ بدل به « ÛŒ » میشود . درمنتهی الارب دیده میشود Ú©Ù‡ « جمان » ØŒ نام « غوره نقره » است . همانسان ØŒ جمانه ØŒ دانه ایست ازنقره Ú©Ù‡ بشکل لوء لوء درآورند . نقره Ú©Ù‡ دراصل « سیم = اسیم » خوانده میشود ØŒ به معنای « یوغ » است Ùˆ با ماه ØŒ اینهمانی داده میشود . همچنین جمان به گیل دارو Ú¯ÙØªÙ‡ میشود Ùˆ آن چوبکی باشد سیاه رنگ ØŒ چون بشکنند درون آن ÙØ³ØªÙ‚ÛŒ بود . این دورنگه Ú©Ù‡ بهم پیوسته اند، همان تصویر همزاد است. Ú©Ù‡ اصل وسرچشمه زایش ٠روشنی وبینش است . این تصویر ØŒ ذهن ایرانیان را به « پیدایش کیهان Ùˆ زمان Ùˆ انسان وروشنی از همزاد = یوغ = گواز= مر= اسیم ØŒ یا جم » ØŒ گره میزد . اختلاط « سهیل یا شعرای یمانی Ùˆ یمنی » ØŒ با « زایش روشنی وکیهان Ùˆ زمان ازبÙÙ† جهان Ú©Ù‡ جیمک یا جمان » باشد، سبب شد Ú©Ù‡ Ù…Ùهوم « یمن Ùˆ یمان= جمان » ØŒ معنائی بسیارخجسته ومبارک دراذهان ÙØ±Ø§Ù…یخواند ( تداعی میکرد ) . سهیل نیزکه Ø¯Ø±ÙØ§Ø±Ø³ÛŒ ØŒ پرک نیز خوانده میشود در کردی معانی خود را نگاهداشته است . « برک » به معنای 1- تهیگاه 2- درد تهیگاه 3- انداختن است Ú©Ù‡ بخوبی روند زایمان را نشان میدهند . Ùˆ « پرک » ØŒ درد زایمان است . سهیل ØŒ ستاره Ø³ØØ±ÛŒØ³Øª . زایش نوردر نخستین پیدایشش( بیرون آمدن روشنی ازتاریکی ) ØŒ درست همین پیسه Ùˆ جمانی بودن را نشان میداد . چشم ØŒ جزع یا مهره یمانیست Ú©Ù‡ دراو سÙید Ùˆ سیاه میباشد . پیآیند این تصویر زایش روشنی وبینش از پیوند دواصل گوناگون ØŒ Ú©Ù‡ برضد اندیشه زرتشت بود ØŒ بنیاد ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران بود . چنانکه کاوس برای آراستن جهان ØŒ خانه های گوناگون درالبرزکوه میسازد.ازجمله
ز جزع یمانی ، یکی گنبدی نشستنگه نامور موبدی
ازیرا، چنین جایگاه کرد راست
که دانش ازآنجای ، هرگز نکاست
درگرشاسپ نامه ، گرشاسب درجزیره بندآب ، که درآن تابوت تهمورس را می یابد
زمین ، جزع یک پاره هموار بود
چنان کاندرو، چهره ، دیدار بود
درزمین که از پیسه یمانی بود ، میشد چهره خود را دید
درجای دیگر(ص 305 ) میآید که
همانجا اگرسنگ بود، جزع رنگ زهرسنگ، پیدا نگارپلنگ
Ú©Ù‡ هرسنگ اگرپاره شد صدهزار بهرسنگ Ø¨Ø±Ø¨ÙØ¯ÛŒ پلنگی نگار
ازآن هرکه بستی یکی برمیان نکردی پلنگ ژیانش زیان
دورنگی یا یوغی یا پلنگی یا گوری ( اصالت Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ú¯ÛŒ Ùˆ زایش روشنی )سنگ جزع بودن، چنان دروجود آن پیوسته بود Ú©Ù‡ اگرآن را صد هزار پاره میکردند ØŒ این اصالت Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ú¯ÛŒØŒ باقی میماند. به همین علت نام دیگراین سنگ ØŒ بابا قوری ( ابا گوری) میباشد . سپس ویژگی این بینش را نشان میدهد Ú©Ù‡ پابند اصل قداست جانست Ùˆ زندگی را از هرگزندی ( از اژی واژدها ) نگاه میدرد Ú©Ù‡ باز برضد اندیشه زرتشت است .
بدینسان ØŒ چشم ØŒ مانند وجود انسان ( مر+ تخم = مردم ) ØŒ تخمیست Ú©Ù‡ Ù…ÛŒØ´Ú©ÙˆÙØ¯ Ùˆ Ø´Ú¯ÙØª زاست . مردمک چشم ØŒ درکردی ØŒ « کچینه » یا« Ú©Ú†Ù‡ چاو» خوانده میشود Ú©Ù‡ به معنای « دخترباکره » و« Ú©Ú†Ù‡ » ØŒ نام خود سیمرغ است . برزمینه این اندیشه است Ú©Ù‡ مولوی میگوید :
هرکه در دیده عشاق شود « مردمکـی »
آن نظر، زود سوی گوهر ٠انسان ، کشـدش
چشم با داشتن سیمرغ درمیان خود، درخود ، اصل مادینگی وزایندگی که « دین= دیدن و زائیدن » هم نامیده میشود دارد که زیبائی نیزهست . نگاه، ازمردمک چشم ، ازخود ٠خدا ، ازخود ٠سیمرغ ، زائیده میشود . مولوی درباره زاده شدن درآن جهان میگوید که :
چون چشم تو واکنند، ناگه برشهرعظیم آن جهانی
مانند Ø·ÙÙ„ نو بزاده خیره نگری Ùˆ خیره مانی
« هیره » که سیمرغ باشد، در نگاه یا دیده ، « خیره » میشود ، و خود را میزاید . « نگاه یا دیده » ، پیکریابی « هیره = پژوهش وجستجو» هست. خدا ، درنگاه ، اصل جستجو وپژوهش میگردد.
چشم ØŒ Ú©Ù‡ اصل Ø¬ÙØª است ØŒ طبعا ØŒ « Ø¬ÙØª جو» هست، همیشه Ø¬ÙØª خود را درهمه جانها Ùˆ انسانها میجوید . سیمرغ ØŒ بذریست Ú©Ù‡ درهمه انسانها ØŒ کاشته شده است Ú©Ù‡ Ø¬ÙØª او هستند . ازاین رو خود واژه « جستن» Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ دراصل ØŒ به معنای « Ø¬ÙØª جوئیست » . درکردی به جستن ØŒ جوست Ú¯ÙØªÙ‡ میشود Ùˆ درعربی « جوس » Ú©Ù‡ ازهمین اصل آمده است ØŒ به معنای « نیک جستن چیزی را ØŒ گشتن به شب ØŒ طوا٠کردن شب » است Ú©Ù‡ گشتن درتاریکی باشد . این واژه ØŒ همان واژه ٠« یوزیدن » است ØŒ Ú©Ù‡ تبدیل به « جوسیدن = جوستن » شده است . ریشه اش دراوستا همان « yaoz » است Ú©Ù‡ یکی از ØªÙ„ÙØ¸ ها یوج = یوخ = یوگ یعنی یوغ ÙˆØ¬ÙØª است ØŒ Ú©Ù‡ درکردی « جوت » شده است . همین واژه درترکی به Ø´Ú©Ù„ « یوش yush» موجوداست، Ú©Ù‡ به معنای « خیره Ùˆ لجوج » است . ازاینگذشته درسانسکریت واژه یوگا yogaØŒ معنای « خدا جوی ØŒ جاسوس ØŒ مکاشÙÙ‡ » هم دارد. هرانسانی در گوهرش، Ø¬ÙØª است ØŒ طبعا در زندگی ØŒ Ø¬ÙØª جو هست . Ø¬ÙØª جوئی ØŒ معنای Ú©Ù„ÛŒ « عشق ومهر» را داشته است ØŒ Ùˆ کاهش پذیر به معنای جنسی خالص نبوده است . اینست Ú©Ù‡ مولوی میگوید :
عشق ØŒ زآغاز، همه ØÛŒØ±ØªØ³Øª
عقل درو خیره وجان گشته دنگ
چشم یا چیم یا « پیسه یمانی = پیسه جمانه » ØŒ Ú©Ù‡ درگوهرش Ø¬ÙØª Ùˆ یوغ وهمزاد است، درگوهرش ØŒ جوینده وپژوهنده است ودیده Ùˆ نگاهی Ú©Ù‡ میزاید ØŒ Ø´Ú¯ÙØª است ( معنای Ø´Ú¯ÙØª بررسی میشود ) Ú©Ù‡ دومعنا دارد 1- هم ØŒ در زادن، خودش ازهم Ø´Ú©Ø§ÙØªÙ‡ میشود، Ùˆ2- هم برای زایاندن ØŒ چیزها را میکاود وازهم Ù…ÛŒØ´Ú©Ø§ÙØ¯ .
درست با خیرگی Ú©Ù‡ با Ø´Ú¯ÙØªÛŒ آغازمیشود ØŒ جویندگی Ùˆ آزمودن درتاریکی هررویدادی در زندگی، آغازمیشود، Ú©Ù‡ سرچشمه ٠بینش است . سیمرغ ( = کچینه ) درون چشم ومردمک چشمست، Ùˆ « دین » ØŒ Ú©Ù‡ سیمرغ Ùˆ اصل مادینگی بینش درهرانسانیست ØŒ گنج Ù†Ù‡ÙØªÙ‡ کیهانیست Ú©Ù‡ پیدایش وزایشش در Ù‡Ø±Ù„ØØ¸Ù‡ ØŒ این خیرگی را با خود به جهان میآورد . اینست Ú©Ù‡ مولوی میگوید : مائیم Ùˆ دوچشم وجان خیره بنگر تو به عاشقان خیره
نگاه Ùچشم ØŒ Ú©Ù‡ اینهمانی با خرد دارد ØŒ خیره=هیره= پژوهنده است . اندیشیدن ØŒ خیره نگری هست . این نگاه Ú©Ù‡ ازچشم پیدایش Ù…ÛŒ یابد ØŒ ØØ§Ù…له به ابهام Ùˆ تردّد Ùˆ گیجی ÙˆØ´Ú¯ÙØªÛŒ است . اگر برای چشمان درآموزه زرتشت ،« Ú˜ÛŒ= زندگی » و« اژی = اژدها = ضد زندگی » ØŒ Ø¨Ù„Ø§ÙØ§ØµÙ„Ù‡ روشن Ùˆ ازهم متمایزهستند ØŒ Ùˆ آنها ایجاد٠هیچگونه Ø´Ú¯ÙØªÛŒ Ùˆ خیرگی Ùˆ گیجی نمیکنند ØŒ نیاز به جستجو Ùˆ آزمودن ندارند ØŒ Ùˆ به آسانی میتوانند Ùقط میان آن دو، یکی را برگزیند ØŒ در ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ زال زری ØŒ هرانسانی ØŒ رستمیست Ú©Ù‡ با چشم خیره وچشم خیرگی پسند ØŒ به Ù‡ÙØªØ®ÙˆØ§Ù† آزمایش وجویندگی میرود، Ùˆ با تجربه خیرگی درتاریکی ها ØŒ در پایان این ماجرا هست Ú©Ù‡ چشمی را Ù…ÛŒ یابد Ú©Ù‡ خودش، در هرپدیده ای ØŒ میبایستی ØŒ Ú˜ÛŒ Ùˆ اژی را Ú©Ù‡ باهم آمیخته اند ØŒ ازهم جدا سازد. اینست Ú©Ù‡ درست این شیوه بینش از راه خیره شدن چشم درتاریکی ها ÛŒ آزمایش ØŒ ØªÙØ§ÙˆØª جهان بینی زال زر Ùˆ رستم را از آئین زرتشتی جدا میسازد.
بررسی ادامه دارد