منوچهرجمالی ---ØÙ‚وق بشر،
منوچهرجمالی 
ØÙ‚وق بشر،
ریشه درسکولاریته دارد
1-« ازخود ، زیستن»، سکولاریته است
2-« ازخود، تراویدن Ù ØÙ‚»، ØÙ‚وق بشراست
3-«ازخود،روشن کردن»، بینش ØÙ‚یقیست
نخستین پیمان سیمرغ باسام،پیمان آزادیست
سیمرغ بدین شرط زال رابه سام میدهد
Ú©Ù‡ زال ،«ØÙ‚ به آزادی »داشته باشد
«سامه» ، به معنای « پیمان » است
سامان ØŒ به معنای « ØÚ©ÙˆÙ…ت ونظم»است
نظام اجتماعی باید استواربرآزادی باشد
ÙØ´Ø±Ø¯Ù‡ مطالب این Ú¯ÙØªØ§Ø±
درسکولاریته ØŒ اصل Ùˆ معنا Ùˆ غایت٠زندگی ØŒ دراندرون خود انسان،هست.انسان،باهدÙ٠رسیدنی درزمان ØŒ کاردارد،نه باغایت٠نارسیدنی Ø¯Ø±ÙØ±Ø§Ø³ÙˆÛŒ زمان. اصل چیست؟ اصل ØŒ چیزیست Ú©Ù‡ «همیشه ØŒ Ù¾ÛŒ درپی درزمان، Ù…ÛŒØ¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø¯Â» ØŒ Ùˆ طبعا همیشه دوام درزمان دارد، ÙˆØ¯Ø±ØØ±Ú©Øª با زمان ØŒ باقی میماند ونومیشود Ùˆ Ù¾ÛŒØ´Ø±ÙØª میکند، Ùˆ بدین سان، Ú¯Ø°Ø±Ø§ÙˆÙØ§Ù†ÛŒ نیست. موقعی ØŒ هرچیزی ØŒ یا جهان جان بطورکلی، ÙØ§Ù†ÛŒ شمرده میشود، که«بی اصل»یا به اصطلاØÛŒ دیگر، « بی تخم = بی گوهر= بی مینو= بی خوا= خایه = او٠وا = بی بÙÙ† » باشد. انسان Ú©Ù‡ Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ مردم = مر+ تخم نامیده میشود ØŒ این اندیشه را درخود٠نامش دارد . چون ØŒ « مر» Ú©Ù‡ پیشوند مردم باشد ØŒ به معنای «غار» Ùˆ به معنای گوسپند ( گئوسپنتا = جان مقدس = جان برخاسته ازسه اصل = سه+ پنت Ú©Ù‡ همان سه پند باشد، پند، زهدانست، چون پندند= Ú©Ù‡ به معنای ÙØ±Ø²Ù†Ø¯Ø§Ø³ØªØŒ پند+ اند= تخم از زهدان) است. پس مردم ØŒ به معنای آنست Ú©Ù‡ «تخم Ø¯Ø±ÙˆÙ†Ù ÙØºØ§Ø±= تخم درون جایگاه Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ú¯ÛŒÂ»Ø§Ø³Øª . انسان ØŒ «جایگاه تخم ØŒ یا زهدان ÙØ§ØµÙ„ Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ » است، چون« جا» نیز، به معنای«زهدان» است ( جاکش) . این به سخن امروزین ØŒ به معنای آنست Ú©Ù‡ مردم یا انسان، وجودÙ« آبستن به اصل» است. انسان، وجود٠همیشه آبستن به خود است. وجودیست، Ú©Ù‡ خودش، خودش را میزاید Ùˆ Ù…ÛŒØ¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø¯ وروشن میکند . دراندرون خود، اصل ÙØ®ÙˆØ¯-Ø¢ÙØ±ÛŒÙ† دارد . واژه « اندرونandaron » به خودی خودش ØŒ گواه براینست . چون اندرandar به معنای دین یا زهدان Ùˆ نیروی زایندگی است-Junker- Ùˆ پسوند٠- رون، به معنای – به سوی – میباشد .پس اندرون ØŒ به معنای: بسوی زهدان= بسوی اصل Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ú¯ÛŒ جان وبینش- است » . انسان ØŒ «وجودیست همیشه آبستن » . این Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø ØŒ ØØ§ÙˆÛŒ این اندیشه بود ØŒ Ú©Ù‡ انسان هیچگاه نابود نمیشود ØŒ یا به عبارت دیگر، به معنای آنست Ú©Ù‡ وجودیست ناگذرا . در الهیات زرتشتی ØŒ واژه « مردم» را تبدیل به « مرت + تخم » ساختند . یعنی انسان را با یک ضربه از اصالت انداختند . چون « مرت + تخم » ØŒ به معنای آنست Ú©Ù‡ مردم ØŒ « تخم مردنی» است . بدینسان ØŒ Ù…Ùهوم « تخم = مینو= خوا =گوهر= ...» بکلی عوض شد . تخم میمیرد . پس درتخم ØŒ درمردم ØŒ بÙÙ† واصل نیست . تخم ØŒ مخلوق شد. بدینسان انسان ØŒ گذرا Ùˆ مردنی وکاستنی میشود . Ø¯Ø±ØØ§Ù„یکه « مر+ تخم = مردم » Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سیمرغی ØŒ بیان « دوام Ùˆ Ù†ÙˆØ¢ÙØ±ÛŒÙ†ÛŒ وخود Ø§ÙØ²Ø§Ø¦ÛŒÂ» بود. خود، تخم یا گوهراست ØŒ طبعا « ازخود، پیدایش Ù…ÛŒ یابد ØŒ ازخود، روشن میکند ومیشود،ازخودمی بیند، وازخود، میاندیشد، Ùˆ ازخود، برمیگزیند » . پس ازخود ØŒ آزاد است( خود، سرچشمه آزادی است ) . به عبارت دیگر، انسان ØŒ ÙØ·Ø±ØªØ§ ØŒ آزاد است ØŒ واین آزادی را، قدرتی ÙØ±Ø§Ø³ÙˆÛŒ او ( خدا یا الله یا یهوه ...)ØŒ به او به امانت نداده است، وخلیÙÙ‡ دیگری نیست . واین اندیشه ØŒ در داستان سام وزال درشاهنامه، وماجرای زناشوئی زال با رودابه، عبارت بندی شده است. زال ØŒ آزاد به انتخاب زن است ،هرچند این انتخاب ÙØ±Ø¯ÛŒØŒ برضد عر٠و دین چیره براجتماع باشد . این زن Ú©Ù‡ رودابه باشد ØŒ متعلق به دین دیگریست (= دین Ø¶ØØ§Ú©ÛŒ دارد ) Ú©Ù‡ برضد دینیست Ú©Ù‡ زال دارد( دین سیمرغی ) . پیوند زناشوئی ØŒ بÙÙ† همه پیمانها Ùˆ قرارداهاست . آزادی دراین قرارداد ØŒ بیان آزادی در قرارداد اجتماعی ،وآزادی در قرارداد ØÚ©ÙˆÙ…تی است .او دربستن پیمان زناشوئی با هرزنی ØŒ Ú©Ù‡ « بÙÙ† همه قراردادهاست » ØŒ آزادی تام دارد .سام Ùˆ موبدان وشاه( منوچهر) با آنکه برضد این زناشوئی هستند، زال، سام را بیاد ٠پیمانی میاندازد Ú©Ù‡ باسیمرغ ،درباره آزادی زال بسته است. زال ØŒ این ØÙ‚ را ازسیمرغ دارد . وجان او یا هرانسانی، آشیانه سیمرغست . پس آزادی انسان ØŒ ÙØ·Ø±ÛŒ وطبیعی Ùˆ نهادی است .اکنون این مطلب کوتاه ØŒ گسترده میشود .
سکولاریته ØŒ زمان را، ÙØ§Ù†ÛŒ Ùˆ گذرا درنمی یابد
سکولاریته ØŒ دنبال رسیدن به هدÙهای Ú¯Ø±ÙØªÙ†ÛŒ است
« سکولار» ØŒ دراصل ØŒ بیان « پابستگی به زمان ÙØ§Ù†ÛŒ یا گذرا» بود . آنانکه Ùقط به زندگی در زمان ÙØ§Ù†ÛŒ Ùˆ گذرا میپردازند، Ùˆ هدÙهایش، Ùقط دراین زمان ÙØ§Ù†ÛŒ ( ÙØ±Ø¯Ø§ ویا آینده ای Ú©Ù‡ در زمان میآید ) قراردارد، آنان ØŒ سکولارهستند . آنانکه کاری جز پرداختن به مسائل Ùˆ امور روزو موّقت، یعنی مسائل مربوط به زندگی درگیتی ندارند ØŒ سکولار هستند . طبعا علمای دین Ùˆ Ø±ÙˆØØ§Ù†ÛŒÙˆÙ† ØŒ Ú©Ù‡ به مسائل زندگی ناگذرا Ùˆ Ù†Ø§ÙØ±Ø³ÙˆØ¯Ù†ÛŒ وجاودانی میپردازند، ودر زندگی کردن درگیتی هم ØŒ Ùقط به «غایت زندگانی جاودان Ùˆ ناگذرا» میاندیشند، وبدان غایت،عمل میکنند، نقطه مقابل چنین زندگانئی هستند . سکولار، درزندگانی دنبال « هدÙ» میرود Ùˆ Ø±ÙˆØØ§Ù†ÛŒ ØŒ Ø¯Ø±ÙØ²Ù†Ø¯Ú¯ÛŒ درگیتی ØŒ دنبال« غایت » میرود . این دوگونه زیستن، تنها ویژه غرب نبوده است ØŒ بلکه درهمه جا ØŒ بویژه دراجتماعاتی Ú©Ù‡ ادیان نوری، چیره بوده اند ØŒ پدیده ای عادی بوده است . چون گوهر ÙØ§Ù„اهشان ØŒ بریده، و« جداگوهر» از مخلوقاتشان است. آنها، دوام دارند( دوام وبقا، ویژگی الهی است= خلود) ØŒ اینها، بی دوامند . الاهان این ادیان ØŒ ویژگی جاودانگی Ùˆ دوام دارند ØŒ Ùˆ مخلوقاتشان ØŒ ویژگی Ùنایا گذرا دارند. عوام (عامه Ú©Ù‡ ازواژه ایرانی – اَم Ùˆ همه - برخاسته ØŒ متناظر با واژه لائیک، است ) یا عامه ØŒ بیشتر زندگانیشان صر٠چاره اندیشی، برای همین گونه مسائل میگردد، Ú©Ù‡ آنها را به گیتی Ù…ØÚ©Ù… پیوند داده است . عامه ØŒ معمولا به زندگی درزمان Ùˆ در زمین چسبیده اند، ونا آگاهانه ØŒ سکولار یا لائیک هستند . واقعیت زندگی عامه ØŒ سکولاراست، Ùقط « آگاهبود ضد سکولار» دارند . درواقع آنها در برزخ، زندگی میکنند. Ø±ÙˆØØ§Ù†ÛŒÙˆÙ† یا خواص ØŒ با ØÙ‚ایق جاوید Ùˆ ناگذرا Ùˆ Ù†Ø§ÙØ±Ø³ÙˆØ¯Ù†ÛŒ کار دارند . آنان ØŒ آنچه را خدائی یا مینوئی یا آسمانی نبود، چیزهای ÙØ§Ù†ÛŒ Ùˆ گذراو ÙØ±Ø³ÙˆØ¯Ù†ÛŒ میشمردند ØŒ Ùˆ طبعا آنرا ØŒ خوار ÙˆÚ©Ù… ارزش ØŒ Ùˆ « وسیله برای رسیدن به غایت نا گذرا » میشمردند . گرانیگاه توجه عامه Ùˆ خلق ØŒ رسیدن به هدÙهای رسیدنی درزمان است، نه به غایات٠« ÙØ±Ø§Ø³ÙˆÛŒ زمان ». سکولاریته ØŒ یک اندیشه بسیارپیش پا Ø§ÙØªØ§Ø¯Ù‡ Ùˆ عادی در زندگیست Ú©Ù‡ Ùقط همیشه ØŒ زشت Ùˆ خواروکم ارزش ساخته شده است Ùˆ میشود . ازاین رو هست Ú©Ù‡ درادبیات ما ØŒ «عوام »، کالانعام هستند، و« خلق » ØŒ بسیارتØÙ‚یرکرده میشوند، چون نگاه آنها به « آنچه دنیائیست» دوخته . مسئله ØŒ آوردن Ù…Ùهومی ناشناخته Ùˆ نو از غرب نیست ØŒ بلکه مسئله زیبا ساختن Ùˆ ارجمند ساختن Ùˆ ارزشمند ساختن همین هدÙهای رسیدنی درگیتی یا در زمانیست ØŒ Ú©Ù‡ ادیان نوری ØŒ ÙØ§Ù†ÛŒ Ùˆ گذرا ساخته اند . نوشیدن یک جرعه باده Ùˆ Ú¯Ø±ÙØªÙ† یک بوسه ازلب یار، Ùˆ ÛŒØ§ÙØªÙ† خوشی از خوردن یک خوراک،همه خوشیهای ارزشمندهستند. مسئله بنیادی سکولاریته، پیکار برای« تغییر دادن Ù…Ùهوم زمان» در اذهانست. سکولاریته، بجای رسیدن به«غایت زندگی در آخرت Ùˆ درملکوت ودرجنت» ØŒ به« هدÙهای بهبود Ùˆ Ù¾ÛŒØ´Ø±ÙØª زندگی در آینده ای دسترسی پذیر» میاندیشد Ùˆ میگوید وکارمیکند. این غایت ÙØ±Ø§Ø³ÙˆÛŒ زمانست ØŒ Ú©Ù‡ ارزش« هدÙگذاری درزمان آمدنی Ùˆ Ù…ØØ³ÙˆØ³ درزندگی درگیتی » را دزدیده است. ولی عامه یا خلق، همیشه این غایات ÙØ±Ø§Ø³ÙˆØ¦ÛŒ را،درتنش وکشمکش باهدÙهای خواستنی ورسیدنی ÛŒØ§ÙØªÙ‡ است. نگاهی به این ØªØ¹Ø±ÛŒÙØ§Øª بسیارساده Ùˆ کوتاه وروان عبید زاکانی بیندازیم تادریابیم Ú©Ù‡ مردم Ú†Ù‡ میاندیشیده اند
الشیخ = ابلیس
الوسوسه = آنچه درباب آخرت گوید
المهملات = کلماتی Ú©Ù‡ در Ù…Ø¹Ø±ÙØª راند
الشیاطین = اتباع او
Ø§Ù„ØØ§Ø¬ÛŒ = انکه دروغ به کعبه خورد
القاضی = آنکه همه اورا Ù†ÙØ±ÛŒÙ† کنند
نایب قاضی= آنکه ایمان ندارد
العدل = آنکه هرگز راست نگوید
البهشت = آنچه نبینند
الØÙ„ال = آنچه نخورند
مال الایتام Ùˆ الاوقا٠= آنچه برخود ازهمه Ú†ÛŒØ²Ù‡Ø§Ù…Ø¨Ø§ØØªØ±Ø¯Ø§Ù†Ù†Ø¯
دارالقضا ( دادگستری آخوندها) = عتبة الشیطان
الواعظ= آنکه بگوید و نکند
الخدا = خوان یغما
الرسول = خیرخواه دشمنان
الزیارت = بهانه گاه ÙØ³Ù‚
المسجد = گوزگاه
العلیه العنت = ØØ§Ø¬ÛŒ
العلیه اللعنت Ùˆ العذاب = آنکه Ø¯ÙˆØ¨Ø§Ø±ØØ¬ کرده
الانشاءالله = روزمره دروغگویان
السّید = Ù‚Ø¨Ø§ØØª ناÙهم
الخوش طبع = بی مذهب
الایمان = نقد کیسه
السعید = آنکه روی Ù…ÙØªÛŒ ندیده
الملا = همیشه جÙÙ†ÙØ¨
الزهد = پرده لوندی
الکذب = Ø¯Ø±Ù‡Ø±Ú¯ÙØªÚ¯Ùˆ به الله
الدین = تقلید متقدمین
Ø§Ù„Ù…ÙØªÛŒ ( آنکه ÙØªÙˆØ§ میدهد) = بی دین
اگر آنانکه امروز، یکریز دم ازسکولاریته ÙˆÙ¾ÙØ³Øª مدرنیسم میزنند Ùˆ دیروز،یکریز دم ازمارکس Ùˆ لنین میزدند ،وهمه علمای دین اسلام را جزوروشنÙکران جهان شمردند ØŒ همین چند کلمه عبید زاکانی را Ú©Ù‡ داستان موش Ùˆ گربه را سروده ØŒ میخواندند Ùˆ درست آنهارا هضم Ùˆ جذب میکردند ØŒ امروزه، ملت Ú¯Ø±ÙØªØ§Ø±Ø§ÛŒÙ† ÙØ§Ø¬Ø¹Ù‡ بزرگ نبود. آنچه عبید زاکان Ú¯ÙØªÙ‡ است ØŒ چیزی جز سکولاریته نیست ØŒ Ùقط نام ÙØ±Ù†Ú¯ÛŒ سکولاریته را ندارد . آنانکه این غایتها را به خورد مردم میدهند، خود آنان ØŒ به آن غایات، پای بند نیستند ØŒ Ùˆ درست غرق درسکولاریته هستند . Ùقط زندگی سکولار را برای عامه ØŒ زیان آور میدانند ØŒ تا عامه ØŒ به آسانی ازخوشیها Ùˆ سودهای خود، به سود آخوند Ùˆ خلیÙÙ‡ Ùˆ Ù…ÙØªÛŒ وقاضی Ùˆ شیخ ÙˆØØ§Ø¬ÛŒ Ùˆ... بگذرند، Ùˆ زیستن درجهنم دنیا را با روی باز برای رسیدن به « سعادت در آخرت » تØÙ…Ù„ کنند . از« هد٠نقد » بگذرند ØŒ Ùˆ به « غایت نسیه » دلخوش کنند Ùˆ امیدوارباشند . «ریا کاری »، پیآیند این وعظ آخرت به دیگران ØŒ Ùˆ طلب زندگی خوش درگیتی برای خود است . سکولاریته ØŒ درست میخواهد « ریا » را ریشه کند ØŒ همان ریائی را Ú©Ù‡ ØØ§Ùظ ØŒ درعلمای دین Ùˆ Ù…ÙØªÛŒØ§Ù† ÙˆÙ…ØØªØ³Ø¨Ø§Ù†( پاسداران دین ) Ù…ÛŒ ÛŒØ§ÙØª وهمیشه خواهد بود. اینها همه Ø¨ØØ« سکولاریته است . چرا اینقدر راه دورمیروند تا اصطلاØÛŒ نا ماءنوس Ùˆ ناشناخته را با نامهای اندیشمندانی Ú©Ù‡ Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران، هیچ تاءثیری نداشته اند ØŒ وارد سازند . زاهد Ùˆ Ø±ÙˆØØ§Ù†ÛŒ Ùˆ عالم دین ØŒ درگوهرش ØŒ ریا کاراست. ÙØ±Ù‚ میان Ø±ÙˆØØ§Ù†ÛŒ Ùˆ « Ø±ÙˆØØ§Ù†ÛŒ نما » ØŒ Ùˆ « زهد » Ùˆ « زهد ریائی » ØŒ Ùقط بستگی به درجات « ریاکاری بدوی ØŒ Ùˆ ریاکاری ظری٠» دارد . « ریا » ازآنجا شروع میشود Ú©Ù‡ آنچه ناگذرا Ùˆ دگرگون ناشدنی Ùˆ بی گردش است ØŒ غایت زندگانی ÙØ§Ù†ÛŒ ساخته میشود .
البته این « دوام خواهی Ùˆ پایداری خواهی » ØŒ خواست « قدرت » است . غایت قدرت ØŒ دوامست، Ùˆ این دوام را میخواهد درگیتی= دردنیا داشته باشد . ازاین رو باید « به آنچه گذرا Ùˆ گشتنی Ùˆ متغییر » است ØŒ راستا بسوی غایتی ثابت Ùˆ دگرگونه ناشدنی بدهد . بدینسان ØŒ آنچه را متغیر است ØŒ مهارکند، Ùˆ برآن چیره گردد، تا قدرتش ØŒ پایدار بماند . Ú†Ù‡ این قدرت ØŒ Ø±ÙˆØØ§Ù†ÛŒ باشد ØŒ Ú†Ù‡ این قدرت ØŒ مادی Ùˆ جسمانی وسیاسی باشد . برآنچه متغیر است ØŒ نمیتوان قدرت راند Ùˆ ØÚ©ÙˆÙ…ت کرد . اگر متغیر را به ØØ§Ù„ت خود واگذارند ØŒ قدرت را بزودی متزلزل میسازد . آنها براین باورند Ú©Ù‡ در زندگانی ÙØ§Ù†ÛŒ ØŒ هرکاری Ùˆ اندیشه ای Ùˆ Ú¯ÙØªØ§Ø±ÛŒ ØŒ باید در راستای چنین غایتی باشد ØŒ تا سعادت بخش Ùˆ شادی زا باشد . Ùقط شادی Ùˆ سعادت همیشگی ØŒ ارزش دارد، Ùˆ شادی Ùˆ سعادت ØŒ آنی Ùˆ کوتاه Ùˆ گذرا ØŒ ارزش چندانی ندارد، Ùˆ باید آن را ÙØ¯Ø§ÛŒ رسیدن به سعادت با دوام وجاودان کرد . آنچه Ø±ÙˆØØ§Ù†ÛŒ است ØŒ یا آنچه درالهیات زرتشتی « ÙØ±Ù‡ وشی » است ØŒ جاوید است، Ùˆ آنچه ناگذرا Ùˆ جاویدان Ùˆ Ù†Ø§ÙØ±Ø³ÙˆØ¯Ù†ÛŒ است ØŒ اصالت دارد .
این بود Ú©Ù‡ آنها ØŒ زمان Ùˆ تاریخ را بدینگونه Ù…ÛŒÙهمیدند Ùˆ Ø§ØØ³Ø§Ø³ میکردند ØŒ Ú©Ù‡ دریک نقطه تاریخ یا زمان ØŒ Ú©Ù‡ آنها نقطه گوهری Ùˆ بÙÙ†ÛŒ (= بنیادی) میشمردند ØŒ درآنجا ØŒ مرکز ÙØ§ØµØ§Ù„ت بود، Ùˆ سراسر ٠اصالت، درآنجا متمرکزودرهم ÙØ´Ø±Ø¯Ù‡ بود . آن Ø¨ÙØ±Ù‡Ù‡ Ú©Ù‡ زرتشت یا ابراهیم یا Ù…ØÙ…دو یا عیسی ØŒ زنده بودند، وپیام خودرا میگستردند ØŒ زمان اصیل و« جایگاه Ùˆ خانه اصالت » بود، Ùˆ سپس زمان ØŒ هرچه ازاین اصل ØŒ دورتر میشد، Ùˆ ÙØ§ØµÙ„Ù‡ Ù…ÛŒÚ¯Ø±ÙØª ØŒ از اصالتش میکاست ØŒ Ùˆ در پایان یا در «آخرالزمان» ØŒ جامعه درتاریخ Ùˆ در زمان ØŒ به « بی اصالتی مطلق » میرسید ØŒ آنگاه ØŒ شخص موعودی میآمد، Ùˆ این اصالت را باز میآورد . چنین « روندی از زمان، بسوی کاهش اصالت » ØŒ زمان ÙØ§Ù†ÛŒ بود . نه تنها چندی (=کمیت )زندگی ØŒ بلکه چونی(=Ú©ÛŒÙیت) زندگی Ø¯Ø±ØØ±Ú©Øª زمان ØŒ میکاهد. درکاهش اصالت ØŒ تباهکاری Ùˆ پلشتی Ùˆ ستم Ùˆ ناخوشی Ùˆ بدمنشی ØŒ Ù…ÛŒØ§ÙØ²Ø§ÛŒØ¯. تاریخ ØŒ ØØ±Ú©Øª از اوج اصالت، به قعر بی اصالتی است . زمان ØŒ جنبش ÙØ§Ùتی Ùˆ Ø§Ù†ØØ·Ø§Ø·ÛŒ از اوج است، Ú©Ù‡ اصالت درآنجا( درزندگی Ù…ØÙ…د یاعیسی یا زرتشت ... ) متمرکز بوده است . ÙŽÙØ±ÙŽØ´Ú¯Ø±Ø¯ Ùˆ نوشوی ØŒ Ùقط درپایان تاریخ Ùˆ زمان است ØŒ آنجا Ú©Ù‡ زمان گذرا ØŒ زمان بیکرانه میشود ØŒ Ùˆ درزمان بیکرانه ØŒ همه چیزها ساکن Ùˆ یکنواخت Ùˆ ثابت میشوند، Ùˆ دیگر هیچ Ù¾ÛŒØ´Ø±ÙØªÛŒ نیست . سکون ØŒ کمال است.
ولی ØØ±Ú©Øª برای « Ù¾ÛŒØ´Ø±ÙØª درزمان» ØŒ درست نیاز به « Ø§ØØ³Ø§Ø³ دیگری از زمان » دارد . Ù…Ùهوم « تمرکز اصالت در یک برهه ودر یک شخص در زمان » ØŒ بایستی به Ú©Ù„ÛŒ ØŒ ØØ°Ù Ùˆ طرد گردد. این Ù…Ùهومی بود Ú©Ù‡ مردان دین(ادیان نوری) ،از سکولاریته داشتند . ولی جنبش سکولاریته ØŒ جنبشی است Ú©Ù‡ همین Ù…Ùهوم « زمان ÙØ§Ù†ÛŒ » را ØŒ صد Ùˆ هشتاد درجه تغییر راستا میدهد، Ùˆ روند زمان Ùˆ روند تاریخ را ØŒ « روند پیدایش اصل، درزمان » میداند . در ØØ±Ú©Øª زمان ØŒ امکان Ø§ÙØ²Ø§ÛŒØ´ ٠پیدایش ÙØ§ØµÙ„ است . پیدایش اصل ØŒ در یک برهه تنگ از تاریخ ØŒ Ù…ØØµÙˆØ±Ùˆ متمرکز نیست ØŒ بلکه به عبارت تئولوژیکی ØŒ خدا ( Ú©Ù‡ مینو یا تخم یا گوهر باشد ØŒ خوا = تخم وبزر ) خود را در روند تاریخ Ùˆ زمان ØŒ میگسترد ÙˆÙ…ÛŒØ§ÙØ²Ø§ÛŒØ¯ . هر روز ØŒ چهره Ùˆ رنگ Ùˆ روی Ùˆ بوی Ùˆ نوای دیگر خود را پدیدار میسازد . زمان ØŒ «اصل» را، درهرنقطه اش ØŒ بطور پیوسته ØŒ میگسترد . زمان ØŒ اصل را ØŒ در تنوع Ùˆ طی٠و غنای بی نهایتی Ú©Ù‡ Ù†Ù‡ÙØªÙ‡ درخود دارد ØŒ میرویاند Ùˆ Ù…ÛŒØ´Ú©ÙˆÙØ§Ù†Ø¯ . زمان ØŒ Ù„ØØ¸Ù‡ به Ù„ØØ¸Ù‡ ØŒ Ø§ÙØ²Ø§ÛŒØ´ اصل، در پیدایش است ØŒ نه گام به گام ØŒ کاستن Ùˆ Ù…ØÙˆØ´Ø¯Ù† Ùˆ تباه شدن Ùˆ از دست دادن اصالت . در زمان ØŒ اصل، خود را میگسترد Ùˆ Ù…ÛŒØ§ÙØ²Ø§ÛŒØ¯ . اصل، یا خدا ( = خوا+ دای ØŒ خوا ØŒ تخم وبزراست ) در زمان ØŒ پیش میرود . در این تصویر از زمان ØŒ زمان Ùˆ Ù¾ÛŒØ´Ø±ÙØª ØŒ زمان Ùˆ تعالی ØŒ زمان Ùˆ Ø¢ØªØ´ÙØ´Ø§Ù†ÛŒ گوهر، پدیده های ازهم جدا ناپذیرند.سکولار، یا « پرستندگان زندگانی گذرا» ØŒ اصطلاØÛŒ بود Ú©Ù‡ Ø±ÙˆØØ§Ù†ÛŒÙˆÙ† ØŒ برای خوار Ùˆ زشت سازی «هدÙهای دسترسی پذیر درزندگی درگیتی»، ساخته بودند. همین نام را ØŒ دوستداران Ù« زمان، به معنای Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ اش» بکار بردند . آنچه را Ø±ÙˆØØ§Ù†ÛŒÙˆÙ† « ÙØ§Ù†ÛŒ Ùˆ گذرا » میدانند، Ùˆ « تغییر» درآن ØŒ Ùقط نقش منÙÛŒ دارد ØŒ پدیده ایست مثبت Ùˆ بارآورو دوست داشتنی.
آنها میپرسیدند Ú©Ù‡ « اصالت» چیست ØŸ چیست Ú©Ù‡ « اصل » است؟ اصل « همان « بÙÙ† » ØŒ همان « گوهر» ØŒ همان « چیترا» در هرانسانی است. گوهر، آن چیزیست Ú©Ù‡ میتواند خود را همیشه ازنو ØŒ تغییر بدهد . Ùˆ در روند این تغییر دادن ØŒ نو وتازه بسازد . تغییر دادن ØŒ Ùˆ گشتن ØŒ ایجاد ÙØ³Ø§Ø¯ Ùˆ تباهی Ùˆ نقصان Ùˆ کاهش نیست ØŒ بلکه « Ù†ÙˆØ¢ÙØ±ÛŒÙ†ÛŒ Ùˆ تکوین » است . در الهیات زرتشتی ØŒ گشتننgashtan Ú©Ù‡ گردیدن Ùˆ تغییر کردن Ùˆ شدن باشد ØŒ دراثر اینکه ارزش منÙÛŒ داشت ØŒ « گشتیه gashtih» Ú©Ù‡ ازهمان ریشه گشتن است ØŒ به معنای « دشمنی Ùˆ ضدیت » بود ( واژه نامه ÙØ±Ù‡ وشی ) . Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سیمرغی ØŒ این « گوهر یا اصل » ØŒ « خود٠» هرانسانی است . انسان با پیدایشش ØŒ خود را ØŒ « خود » یا « مردم » نامید . او این بزرگترین تجربه انسانی را داشت Ú©Ù‡ Ú©Ù‡ «خود» ØŒ تخم Ùˆ گوهر Ùˆ اصل Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ú¯ÛŒ Ùˆ نوسازی است . او این تجربه بی نظیر را درهمان Ù„ØØ¸Ù‡Ù پیدایشش داشت ØŒ Ú©Ù‡ هرانسانی ØŒ اصالت دارد، Ùˆ اصل است ØŒ چون سرچشمه « تغییر ØŒ در Ø´Ú©Ù„ تکوین » است، نه درشکل گذرائی Ùˆ Ùنا . ØØªØ§ « کاستن » نیز برای او، مرØÙ„Ù‡ پذیراشدن برای« تکون Ùˆ Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ú¯ÛŒ » بود ØŒ ازاین رو بود Ú©Ù‡ به ماه ØŒ « کاهنده » Ù…ÛŒÚ¯ÙØª . به تغییر ماه از ØØ§Ù„ت بدر به هلال ØŒ « کاستن ماه » Ù…ÛŒÚ¯ÙØª ØŒ وماه ØŒ Ú©Ù‡ جایگاه « همه تخمه های زندگان » بود ØŒ دراین کاستن ØŒ پذیرنده تخم ها بود . ماه ØŒ درکاستن ØŒ زهدان Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ میشد . به رغم ØªØØ±ÛŒÙات موبدان ØŒ این اندیشه درماه نیایش ( اساطیر، عÙÛŒÙÛŒ ) باقی مانده است . در پاره 4 این نیایش میآید Ú©Ù‡ 4- چگونه Ú©Ù‡ ماه Ù…ÛŒØ§ÙØ²Ø§ÛŒØ¯ ØŒ چگونه Ú©Ù‡ ماه میکاهد . پانزده روز از گیتیان – اهل گیتی – کاروکرÙÙ‡ –کارنیک – پذیرد Ùˆ از مینویان ØŒ مزد Ùˆ پاداش ØŒ Ùˆ پانزده روز به مینویان ØŒ کارکرÙÙ‡ بسپارد Ùˆ ازگیتان ØŒ مزد Ùˆ پاداش. نیکی ماه پیروزگر اینکه ازیک تا پانزده روز، از مینویان ØŒ نیکی، ÙØ±Ø®ÛŒ پذیرد Ùˆ از پانزده تا سی روز، به گیتان بخشد ... » . این روایت موبدان ØŒ ØªØØ±ÛŒÙ آن اندیشه است Ú©Ù‡ پانزده روز Ú©Ù‡ ماه میکاهد – تبدیل به « زهدان Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ ٠کیهان» میگردد ØŒ تخم مردمان ØŒ به زهدان خدا یا سیمرغ میرود ØŒ ودرآنجا مانند نهالستان روئیده میشود، Ùˆ در پانزده روز بعد ØŒ ازسر به مردمان درگیتی ØŒ به Ø´Ú©Ù„ نهال، برگردانیده ÙˆØ§ÙØ´Ø§Ù†Ø¯Ù‡ میشود . مقصود اینست Ú©Ù‡ اندیشه « کاستن= کاهیدن » هم ØŒ همراه اندیشه « زهدان پذیرا برای آبستنی شدن» است . « اندیشه ÙØ±ÙˆØªÙ†ÛŒ Ùˆ بردباری یا مدارائی » ØŒ با این کاهش ماه Ùˆ آبستن شدن ماه ØŒ گره خورده بود . دربردباری ØŒ انسان از اندیشه های دیگران، آبستن میشود .
« گشتن» نیز Ú©Ù‡ ازآن واژه « گذرا » ساخته شده است ØŒ دراصل « وشتن » است، Ú©Ù‡ به معنای رقصیدن است . هنوز درکردی « وه Ø´ Ú©Ù‡ ردش » به معنای 1- دوباره زنده کردن 2- خوش گذشتن 3- Ù…Ø²Ø§Ø Ú©Ø±Ø¯Ù† 4- Ø´ÙØ§ دادن .. است .
این دو Ù…Ùهوم ÙØ²Ù…ان ( زمان گذرا ÛŒØ§ÙØ§Ù†ÛŒ+زمان ناگذرا یا جاودانی ) درواقع ØŒ پیآیند دو درک Ù…ØªÙØ§ÙˆØª از« اصل یا بÙÙ† یا گوهر» بود . دریکی( ادیان نوری ) ØŒ اصل Ùˆ بÙÙ† ØŒ دریک شخص Ùˆ دریک جنبش Ù…ØØ¯ÙˆØ¯ ودریک برهه بریده از زمان بود . دردیگری Ú©Ù‡ سکولاریته باشد ØŒ اصل وبÙÙ† ØŒ Ù†Ù‡ÙØªÙ‡ درهمه انسانها Ùˆ درهمه زمانها، پخش است . درسکولاریته ØŒ هرانسانی ØŒ دارنده بÙÙ† Ùˆ گوهرواصل است . طبعا هرانسانی، امکان٠تاه نوآوری ÙˆÙØ±Ø´Ú¯Ø±Ø¯ Ùˆ رستاخیز در هرزمانی است ØŒ Ùˆ ربطی به دوری یا نزدیکی از ابراهیم Ùˆ موسی Ùˆ عیسی Ùˆ Ù…ØÙ…د Ùˆ زرتشت ندارد. نوشوی ØŒ نیاز به قیامت Ùˆ آمدن مهدی وقائم ØŒ یا آمدن عیسی سوار برابر، یا هوشیدرو سوشیانس ندارد .اینست Ú©Ù‡ درادیان نوری ØŒ این بÙÙ† زاینده Ùˆ Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ Ùˆ نوسازنده ØŒ این اصل یا گوهر یا تخم Ù†Ù‡ÙØªÙ‡ در درون انسانها را ازانسانها ØØ°Ù میکنند . به عبارت دیکر، انسانها ØŒ دیگر« ازخودشان » ØŒ نیستند . مردمان، از خودشان، روشن نمیشوند. ازخودشان، شهریار نیستند. آنها ØŒ Ùقط خلیÙÙ‡ اند ØŒ « از پس» یک اصل هستند . انسان ØŒ پس ٠یک اصل است . پدیده « ایمان » Ùˆ « تقلید» ØŒ پیآیند مستقیم « نبود اصالت درانسان» است . این بود Ú©Ù‡ « دین» ØŒ در ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ بیان « اصالت انسان» بود . واصالت انسان ØŒ Ù†ÙÛŒ Ø®Ù„Ø§ÙØª Ùˆ Ù†ÙÛŒ ایمان Ùˆ Ù†ÙÛŒ تقلید را میکند . Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ کسیکه تقلید میکند ،« بیدین» شمرده میشود . Ø®Ù„Ø§ÙØª آدم، Ù†ÙÛŒ اندیشه اصالت انسانست . اصالت ØŒ ازخود ØŒ آغازگریست ØŒ نه از پس دیگری Ø±ÙØªÙ† . انسان ØŒ خودش آغازگراست ØŒ نه پس رو (= پیرو) . در ØØ§Ù„یکه ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ براین استوار بود Ú©Ù‡ هر انسانی، دارنده گوهر یا بÙÙ† یا اصل، درخودش هست. هرانسانی، ازخودش هست . هرکسی ØŒ گوهرست ØŒ یعنی اصل رستاخیزنده Ùˆ نوشوی Ùˆ ÙØ±Ø´Ú¯Ø±Ø¯ است . به عبارت دیگر، هرانسانی ØŒ باید ازخودش باشد ØŒ تا انسان باشد. به عبارت دیگر، هرانسانی ØŒ ÙØ·Ø±ØªØ§ آزاد است . « خود بودن» ØŒ به معنای آنست Ú©Ù‡: آنچه او میکند ومیاندیشد « ازخود» است. وجودی Ùˆ انسانی، اصیل است Ú©Ù‡ «ازخود» است. ازخود ØŒ میزاید Ùˆ پیدایش Ù…ÛŒ یابد. «ازخود»،روشن وبینا میشود.« ازخود » ØŒ مهرمیورزد . « ازخود» ØŒ میاندیشد . آنچه « خود، بود = یعنی تخم Ùˆ بزر Ùˆ چیترا Ùˆ گوهر» بود ØŒ ازخود مهرمیورزید ØŒ ازخود ØŒ پیدایش Ù…ÛŒ ÛŒØ§ÙØª ØŒ ازخود ØŒ همه چیزها را روشن میکرد Ùˆ میدید ØŒ ازخود ØŒ میانیشید . این« خود= گوهر= خوا» هست Ú©Ù‡ « ازخود » هست . « تخم » هست Ú©Ù‡ « از تخم » هست. « گوهر» هست Ú©Ù‡ « ازگوهر» هست ØŒ چیترا هست Ú©Ù‡ از چیترا هست . وقتی انسان Ù…ÛŒÚ¯ÙØª ،« خودم »، اقرار به اصالت خود ØŒ به ازخود بودن ØŒ ازخود روشن کردن Ùˆ بیناشدن، ازخود، شهریارشدن ..... میکرد . آنکه ازهوم مینوشد ØŒ ازخود ØŒ شهریارمیشود ( هوم یشت ) . سروش ØŒ درهرانسانی هست، Ùˆ سروش درخانه ای ازخود، روشن هست . در ادیان ابراهیمی، هیچ ØÚ©ÙˆÙ…تی ØŒ ازخود ØŒ ØÚ©ÙˆÙ…ت نیست . تخم Ùˆ بزر Ùˆ گوهرو مینو Ùˆ چیترا ... همه بیان ØŒ ازخود Ø¢ÙØ±ÛŒØ¯Ù† ØŒ ازخود پیدایش ÛŒØ§ÙØªÙ† ØŒ ازخود دانستن ....بود . چنانچه رد پای این اندیشه درواژه ها بخوبی مانده است . hvaa+yaosda به معنای ازخود پاک ( ازخود، مقدس ) ØŒ hvaa+yaona به معنای ازخود Ù…ØÙوظ یا ازخود نگاهداری شده ØŒ hvaa+raokhshna به معنای ازخوددرخشان وروشن ØŒ hvaa+vant به معنای ازخود مهربان است.
hva= تخم(h)uva+xva = Ú©Ù‡ به معنای« خود»است ØŒ ازخود هست . سپس این معنای « تخم = بزر= گوهر= چیترا= مینو ... »، از تخم وبزرو گوهر Ùˆ چیترا Ùˆ مینو، Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ Ùˆ ØØ°Ù شد. تخم ØŒ مردنی Ùˆ نابودشدنی Ùˆ Ø¢ÙØ±ÛŒØ¯Ù‡ ØŒ یا مخلوق گردید. تخم ØŒ دیگر بیان « ازخود بودن » ØŒ نبود . چرا ØŒ تخم یا چیترا یا مینو،یا بزر،یاگوهر، یا « اووا = خوا = خایه » ØŒ ازخود هست ØŸ چون خودی درخود ØŒ تخمی درتخم ØŒ مینوئی در مینو هست . خود= تخم = گوهر= مینو ØŒ آبستن به خودی دیگرهست، Ú©Ù‡ امکان تازه Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ú¯ÛŒØ³Øª . هرخود Ø¨Ø§Ù„ÙØ¹Ù„ÛŒ ØŒ خودی بالقوه نیز دارد. هرچیزی درشکم خودش، درتن (= زهدان) خودش ØŒ خود یا تخمی ØŒ Ù†Ù‡ÙØªÙ‡ دارد . به همین علت به خودی خود، یا باطن ویا اندرون، anhva Ù…ÛŒÚ¯ÙØªÙ†Ø¯. hva+ an به معنای«آن تخم یاخود٠دیگر»است . ازاینرو درهزوارشanhvaam به معنای دین daaenaØŒ یعنی اصل زایندگی Ùˆ آبستنی است . مینو یا گوهر یا تخم یا « خوا »، Ú©Ù‡ پیشوند واژه خدا ( خوا+ دای ) است ... ØŒ هم خود، بود، Ùˆ هم « خود دیگر » در درون آن بود . واژه Ù« گوهر»، این اندیشه را آشکارتر Ùˆ برجسته تر میسازد .گوهر، Ú©Ù‡ همان واژه « گور= قبر» است، در اصل هم 1- به معنای Ø´Ú©Ù… Ùˆ رØÙ… است Ùˆ 2- هم به معنای جنین است (کتاب ÙØ±Ù‡ وشی). چیزی گوهریست Ú©Ù‡ هم رØÙ… Ùˆ زهدان است، Ùˆ هم جنین یا بچه است . واژه٠«اوستا» در ÙØ®ØªÙ†ÛŒ ØŒ هم به معنای زهدان، وهم به معنای جنین است. به عبارت دیگر، اوستا ØŒ کتابی برای رسیدن به « بیشی زایشی» درهرانسانست. در« تن » انسان نیزکه به معنای «زهدان» است ØŒ Ùˆ اینهمانی باآرمئیتی دارد،گوهرهست. گوهر، Ú©Ù‡ – شهباز- باشد( Ø¯Ø±Ù‡ÙØ²ÙˆØ§Ø±Ø´ØŒ کتاب یونکر) ØŒ همان مرغ چهارپراست .از این رو درهزوارش، گوهر، هم شهبازاست، Ùˆ هم « چاربوشیا = چارزهدان» ØŒ Ú©Ù‡ چهار نیروی ضمیر باشند Ú©Ù‡ پیکریابی سیمرغ ( مرغ چهارپر) هست . انسان ØŒ خود است ØŒ چون خودی درخود دارد ØŒ تخمی درتخم دارد . در کردی ØŒ گور ØŒ به معنای قبر است . گورن ØŒ به معنای بیضه است . گوران، به معنای تکوین ÛŒØ§ÙØªÙ† جنین در رØÙ… + Ùˆ به معنای Ø±ÙØ³ØªÙ† است. «گوراو» ØŒ به معنای تکوین ÛŒØ§ÙØªÙ‡ Ùˆ ازپوست درآمده است . پس ØŒ گوهر = تخم = مینو = خوا = چیترا .... آنچیزیست Ú©Ù‡ دردرون خود، خودی ومینوئی Ùˆ تخمی دیگر دارد، Ú©Ù‡ در تغییر ÛŒØ§ÙØªÙ†ØŒ باسرعت Ùˆ تیزی ØŒ تکون Ù…ÛŒ یابد . گوهر وتخم Ùˆ خوا ... اصلیست Ú©Ù‡ درتØÙˆÙ„ ØŒ Ù…ÛŒØ§ÙØ²Ø§ÛŒØ¯ . به همین علت « چیترا » دراردو، به ماه شب چهارده Ú¯ÙØªÙ‡ میشود Ú©Ù‡ به اصل سانسکریت بازمیگردد. باربد ØŒ Ù„ØÙ†ÛŒ Ú©Ù‡ برای روزچهاردهم ماه ØŒ ساخته است ،شب ÙØ±Ù‘Ø® یا ÙØ±Ø® شب نامیده است . به سخنی دیگر ØŒ سیمرغ Ú©Ù‡ ÙØ±Ù‘Ø® است همان چیترا= تخم است Ú©Ù‡ گوهر هرانسانی است . در باره ماه شب چارده ØŒ مولوی این اندیشه بسیار مهم را نگاهداشته است
اختران را شب وصل است و نثاراست و نثار
چون سوی چرخ ، عروسی است زماه ده و چهار
ماه شب چهارده ØŒ بدر یا گردماه ØŒ یا ماه تمام است. سیمرغ ØŒ تخم های خود را در آسمان Ù…ÛŒØ§ÙØ´Ø§Ù†Ø¯ØŒ Ùˆ همه جانها ازآن تخمها ØŒ آبستن میشوند .
ماه ØŒ تخمیست Ú©Ù‡ مجموعه همه تخمهای زندگانست ( همه تخمها = همه مردمان باهم، ماه یا سیمرغند ) . همانسان Ú©Ù‡ ماه ØŒ خودرا میزاید ( گزیده های زاداسپرم بخش 34ØŒ پاره 26 )ØŒ همانسان هرتخمی خود را میزاید . همانسان Ú©Ù‡ ماه ØŒ هرروز Ùˆ هرماه ØŒ ÙØ±Ø´Ú¯Ø±Ø¯ دارد، Ùˆ خود را ازنو میزاید ØŒ هرجانی Ùˆ هرانسانی ØŒ ازخود ØŒ ÙØ±Ø´Ú¯Ø±Ø¯ دارد . به عبارت دیگر، هرانسانی ØŒ همانقدر اصالت دارد، Ùˆ ازخود، هست Ú©Ù‡ ماه ØŒ Ú©Ù‡ خدا ØŒ Ú©Ù‡ سیمرغ . خود (= اووا huva= خواxva ) ØŒ اصل خود زائی Ùˆ خود Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†ÛŒ Ùˆ خود روشن شوی Ùˆ خود آگاهی وخود اندیشی است .
ولی امروزه درما، این اندیشه جا Ø§ÙØªØ§Ø¯Ù‡ است Ú©Ù‡ : هیچ چیزی Ùˆ هیچ انسانی، « ازخودش ØŒ نیست »، بلکه هرچیزی Ùˆ هر انسانی ØŒ ازدیگری، هست . گرانیگاه Ùˆ اصل Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ هرچیزی ØŒ ÙØ±Ø§Ø³ÙˆÛŒ آنست ØŒ نه در درون آن . انسان نیز، ازخودش، معین نمیشود . انسان ازدیگری، معین میشود.این اندیشه،درتئولوژی (= یزدانشناسی ) اینگونه بیان میشود Ú©Ù‡ : « یهوه Ùˆ پدرآسمان Ùˆ الله ØŒ خالقند ØŒ Ùˆ گیتی Ùˆ انسان ØŒ مخلوقند » . مخلوق ،« ازخالق» ØŒ هست . عبارت ÙلسÙÛŒ Ùˆ علمی این اندیشه، آنست Ú©Ù‡ « هرچیزی ØŒ معلول علتی است . همه چیزها درجهان، معلول علتی هستند، Ùˆ از خودشان ØŒ نیستند . معلول، از علت ØŒ هست .این اندیشه ØŒ چنان بر ذهن Ùˆ روان ما چیره شده است Ú©Ù‡ نمیتوانیم اندیشه ضد آنرا بÙهمیم Ùˆ بپذیریم . اندیشه ای Ú©Ù‡ ضد آن باشد ØŒ برای ما اندیشه ای خراÙی، یا واپسمانده Ùˆ یا غیرعلمی بنظرمیرسد، Ùˆ انکار الوهیت را میکند Ùˆ Ø§Ù„ØØ§Ø¯ است. ولی درست « آرمان Ù» ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ هزاره ها، « ازخود ØŒ بودن » بوده است . انسان ØŒ « ازخودش ØŒ هست » . البته چیزی Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ «هست= موجوداست» ØŒ Ú©Ù‡ « خود را میزاید Ùˆ Ù…ÛŒØ¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø¯ » . آنچیزی هست Ú©Ù‡ همیشه آبستن به «خودی بالقوه » هست . آن جانی ازخود ØŒ هست ØŒ Ú©Ù‡ ازخود ØŒ زاده Ùˆ روئیده Ùˆ Ø¢ÙØ±ÛŒØ¯Ù‡ ÙˆØ§ÙØ²ÙˆØ¯Ù‡ Ùˆ گسترده میشود . اساسا واژه « خود» درزبان هخامنشیها ØŒ uva(h)است Ú©Ù‡ به معنای « تخم » است Ú©Ù‡ همان خوای xvaخیه، یا خایه میباشد Ú©Ù‡ تخم است. این همان واژه آلمانی Ei= تخم است Ú©Ù‡ درانگلیسی« I= خود» شده است . چنانچه اگ eggØŒ همان اگوego است . « ازخود، بودن » ØŒ به معنای « ازخود، زندگی کردن است » Ùˆ « گیتی= دنیا » ØŒ مجموعه جانها، یامجموعه زندگانست . خوارشمردن گیتی ØŒ خوارشمردن جان وزندگیست Ú©Ù‡ برضد اندیشه « مقدس بودن جان» است . چون واژه « جانونیتن» Ú©Ù‡ زندگی کردن باشد ØŒ درهزوارشjanonitan به معنای « بودن » است. ازخود بودن، ازخود، زندگی کردن،از بÙÙ† وگوهرخویشتن ØŒ زیستن است . انسان (= مردم = مر+ تخم)ØŒ تخمیست Ú©Ù‡ ازخود ØŒ میروید . « خدا= خوا + دای » هم ØŒ بیان همین « اصل خود زائی Ùˆ خود Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†ÛŒ » است. خدا هم ØŒ تخمست، Ùˆ تخم Ù٠درون همه تخمهاست . « خدا » ØŒ چیزیست Ú©Ù‡ خودش ØŒ ازخودش میروید . تخم خود روست . خدا ØŒ چیزیست Ú©Ù‡ خودش ØŒ خودش را میزاید . خدا ØŒ وجودیست Ú©Ù‡ خودش ØŒ اصل Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ خودش هست .
در واقع ØŒ خدا ØŒ اصل Ú©Ù„ همه روند٠خود زائیها ØŒ اصل روند٠خود روئیها ØŒ Ùˆ اصل روند٠خود Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†ÛŒ ها درجانها است، یعنی درگیتی است . هسته زاینده ٠همه جانها دردنیا ØŒ باهم ØŒ «خداست» . این سکولاریته است . به عبارت دیگر، همه جانها ØŒ اصل خود Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†ÛŒ Ùˆ خود زائی Ùˆ خود روئی را درخود ØŒ دارند . خدا ØŒ درهمه جانها Ùˆ درهمه انسانها هست . خدا ØŒ بÙÙ† یا گوهر ونهاد Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ هرجانی Ùˆ هر انسانی است . این سراندیشه Ú©Ù‡ « تخم ØŒ اصل هرچیزاست » ØŒ بدان کشیده میشود Ú©Ù‡ « اصل باز Ø¢ÙØ±ÛŒÙ† ٠این تخم ØŒ در درون خود٠همین تخم، Ù†Ù‡ÙØªÙ‡ است » . به عبارت دیگر، هرتخمی ØŒ آبستن به تخمیست Ú©Ù‡ باز میروید Ùˆ باز Ù…ÛŒØ§ÙØ±ÛŒÙ†Ø¯ . این « دو تخمه بودن هرجانی » ØŒ اصل دوام جهان است . هر جانی(= گیانی) ØŒ دوجانه ( دو گیان) است، Ùˆ دو گیان ØŒ هنوز درکردی، به معنای « آبستن » است . اینست Ú©Ù‡ « وهومن» ØŒ اینهمانی با روز دوم ماه ØŒ وهم ماه یازدهم درسال ( 11 = دوتا یک ) دارد . وهومن ØŒ مینوی مینو ØŒ تخم ٠تخم ØŒ جان ٠جان ØŒ من ٠من ØŒ خود ٠خود ØŒ قلعه درون قلعه = ارکه است . یکی از نامهای بهمن ØŒ ارکه من = ارشه من = ارخه من = هخا من( هخامنشی ها ØŒ خود را بهمنی میدانستند ) بوده است . همه جانها، آبستن هستند .جهان، آبستن است . تخم ØŒ ÙØ±Ø³ÙˆØ¯Ú¯ÛŒ ونابودی ندارد، چون درون خودش ØŒ تخم دیگر دارد . این یک اندیشه Ùوق العاده بزرگ Ùˆ Ù¾ÙØ±Ù…عنی است، Ú©Ù‡ بنیاد ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران بوده است . به عبارت دیگر، جهان ØŒ همیشه میتواند خودرا ،ازنو Ø¨ÛŒØ§ÙØ±ÛŒÙ†Ø¯ Ùˆ بزاید . Ùˆ این اصل Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ú¯ÛŒ ØŒ درهمه تخمها هست . این بود Ú©Ù‡ نام« تخم »، به چیزی Ùˆ شخصی دادن، « دادن اصالت به او» بوده است . او ØŒ ازخود هست . به همین علت، به جهان پهلوان ایران ØŒ رستم ( رئودا+ تخم ) یا تهمتن (= تخم + تن ) Ú¯ÙØªÙ‡ میشد . کسیکه اصالت دارد ( خود زا Ùˆ خودرو هست = اصل بقای خود را درخود دارد )ØŒ آزاده است . در پارسی باستان ØŒ به « خود » ØŒ اووا Ù…ÛŒÚ¯ÙØªÙ‡ اند h)uva ) Ú©Ù‡ همان تخم باشد Ùˆ همان اÙÚ¯ egg انگلیسی Ùˆ Ø¢ÛŒ Ei آلمانیست . « Ø¢ÛŒ » آلمانی همان I انگلیسی است Ú©Ù‡ به معنای « من » است . از « egg » انگلیسی ØŒ واژه اگو ego ساخته شده است . Ùˆ به همانسان، واژه من Ú©Ù‡ « مینو» باشد ØŒ معنای تخم را داشته است . مردم (= انسان) ØŒ تخم است ØŒ واین بدان معناست Ú©Ù‡ «اصل Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ خود را، در اندرون خودش دارد ». تخم ØŒ ازخودش باز Ø¢ÙØ±ÛŒØ¯Ù‡ میشود . تخم ØŒ دربÙÙ† ØŒ تبدیل به گیاه Ùˆ درخت Ùˆ بالاخره ØŒ تخم در پایان ÙˆÙØ±Ø§Ø²ØŒ میشود Ú©Ù‡ باز، اصل نو Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†ÛŒ را درخود دارد ( ÙØ±Ø§Ø² سرکورش درنقش برجسته کوروش ØŒ سه تخم دربÙÙ† ØŒ تبدیل به سه تخم در ÙØ±Ø§Ø²Ù…یشوند ). به همین علت ØŒ مینو ØŒ هم بÙÙ† در زیر زمین ØŒ Ùˆ هم « اصل Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ú¯ÛŒ » در ÙØ±Ø§Ø² درخت= درآسمان= درسپهر ÙØ±Ø§Ø²ÛŒÙ† بوده است . الهیات زرتشتی ØŒ Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø Â« مینو » را بیشتر، برای این « جایگاه Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ú¯ÛŒ در ÙØ±Ø§Ø² آسمان » به کار برده است . مینوئی ØŒ به معنای آسمانی Ùˆ Ø±ÙˆØØ§Ù†ÛŒ وبهشتی وملکوتی بکار برده شده است . البته آسمان Ùˆ بهشت ØŒ دراصل معنای « جایگاه ÙØ±Ø´Ú¯Ø±Ø¯ Ùˆ نوزائی Ùˆ Ø¨Ø§Ø²Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†ÛŒ » داشته است . شادی وسعادت ØŒ جائیست Ú©Ù‡ Ù†ÙˆØ¢ÙØ±ÛŒÙ†ÛŒ است . ولی در ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران، مینو ØŒ هم تخم در بÙÙ† ( زیر زمین ) ØŒ Ùˆ هم تخم Ø¯Ø±ÙØ±Ø§Ø² درخت ( درآسمان ) بوده است . « کمال» ØŒ « بÙÙ† » است . خدا ØŒ کمال است ØŒ چون « بÙن» است، چون « تخم» است ØŒ چون « چیترا» ØŒ چون « گوهر» ØŒ چون « مینو» هست . بدینسان ØŒ تصویر « خالق » در این شیوه جهان اندیشی، وجودی ندارد. هرجانی در جهان( وجهان ØŒ جهان ٠جان است ) ØŒ خودش ØŒ خودش را Ù…ÛŒØ¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø¯ . خدا ØŒ Ùقط این اصل خودزائی Ùˆ خودروئی در همه تخمهاست . اینست Ú©Ù‡ واژه « خدا » درست همین معنا را دارد . واژه « xva» Ú©Ù‡ پیشوند « خدا = xvadai , xvadhaaya Ùˆxvataay» است ØŒ همان معنای تخم = خایه = خیه=خوا را دارد . کردها به خدا ØŒ « خوا = تخم » میگویند . واژه « خواجه » Ú©Ù‡ دارای همین پیشوند « خوا» است ØŒ اینهمانی با واژه « خوا دای = خدا» دارد . Ùˆ « خواجه ÙÙ„Ú© » Ú©Ù‡ مشتری ( =خرÙّم ) Ùˆ Ø¢ÙØªØ§Ø¨ باشد ØŒ هر دو همین زنخدا بوده اند . Ùˆ پسوند « دای + دایه » ØŒ از ریشه « دا » برخاسته است ØŒ Ú©Ù‡ ریشه واژه های دایه + دی+ دیو » است . دایه ØŒ درکردی، نه تنها به معنای ماما Ùˆ قابله Ùˆ شیردهنده است ØŒ بلکه به « مادر» هم Ú¯ÙØªÙ‡ میشود . Ùˆ یک معنای« تایه » درکردی ØŒ « نهال بید خود رو » است . بید ØŒ اینهمانی با سیمرغ دارد . Ùˆ درکردی « دائینان » به معنای « ÙØ±ÙˆÙ‡Ø´ØªÙ† + ابداع کردن » است، Ùˆ همچنین « دائه نیم » ØŒ به معنای « چنین Ùکرمیکنم » است . اندیشیدن ØŒ روند ازخود ØŒ زائیدن ØŒ ازخود ØŒ ÙØ±ÙˆÙ‡Ø´ØªÙ† است . بالاخره « دا » ØŒ دارای معانی 1- نو ØŒ تازه 2- بخشیدن 3- مادر است . پس « خوا دای + خوا دایه »= خدا ØŒ به معنای « تخمیست Ú©Ù‡ خودش ØŒ خودش را میزاید ØŒ خودش ØŒ ازخودش زائیده میشود . خود ٠خود Ø¢ÙØ±ÛŒÙ† ØŒ زهدان Ùˆ اصل خودزا Ùˆ خود رو ست . خدا تخمیست Ú©Ù‡ ازخودش ØŒ میروید . نیروی Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ú¯ÛŒ Ùˆ ابداع Ùˆ نوآوری وتازه سازی Ùˆ زائیدن Ùˆ روئیدن Ùˆ Ø¢ÙØ±ÛŒØ¯Ù† ØŒ در درون چیزهاست ØŒ نه ÙØ±Ø§Ø³ÙˆÛŒ چیزها، ونه متمرکز در یک شخص Ùˆ در اراده او . این ØªÙØ§ÙˆØª Ù…Ùهوم « خدا » درایران ØŒ با یهوه Ùˆ الله Ùˆ پدرآسمانی است . خدا، Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران، بÙÙ† Ùˆ گوهر Ùˆ نهاد Ùˆ چهره Ùˆ نیروی زایندگی( دین ) همه چیزهاست .
« اندیشیدن – منیدن – دین = دائه نیم » ØŒ همه معنای روئیدن Ùˆ گستردن وبرکشیده شدن از یک تخم یا زائیدن را دارند . Ùˆ ازآنجا Ú©Ù‡ بÙÙ† هرتخمی، وطبعا هرانسانی ( مردم = مر+ تخم ) ØŒ وهومن است ØŒ ووهومن ØŒ خرد سامانده اجتماعست ØŒ پس دراندیشدن ( اندیشیتن= اندی+ شیتن ØŒ درپهلوی ) ØŒ اصل Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ کیهانی ØŒ دراندیشه ها Ùˆ بینش ØŒ گسترده Ùˆ پهن ÙˆÙØ±Ø§Ø® میشوند . اندیشیدن ØŒ پیدایش بینش ØŒ ازخود است . دراندیشیدن ØŒ بینش ØŒ از خود ØŒ از بÙÙ† کیهانی خود، از اصل Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ درخود، سرچشمه میگیرد . انسان ØŒ چون تخم است ØŒ ازخود ØŒ میروید ØŒ Ùˆ ازخود ØŒ روشن میشود ØŒ Ùˆ ازخود ØŒ بینا میشود. اندیشیدن ØŒ یکی از برترین چهره های « ازخود، بودن»است . جامعه ای سکولاراست ØŒ Ú©Ù‡ مردمان ØŒ از خودشان، بیندیشند. بینششان ØŒ ازخودشان سرچشمه بگیرد .
درجامعه ای Ú©Ù‡ اکثریت مردم، مقلدآخوندها هستند ØŒ Ùˆ روشنÙکرش ØŒ Ùقط از غربیان، رونوشت برمیدارد، Ùˆ میخواهند سرمشق تازه ملت باشد ØŒ انتظار جامعه سکولارساختن، انتظاری بیجاست .
اندیشیدن Ú©Ù‡ در پهلوی « اندیشیتن » است، مرکب از دو بخش « اندی + شیتن»است. باید دانست Ú©Ù‡ واژه ها ØŒ دربرگیرنده تجربیات بنیادی انسانها هستند . مسئله ما ØŒ مسئله رجوع به کتابهای لغت ØŒ نیست . مسئله ØŒ ÛŒØ§ÙØªÙ† تجربیات مستقیم وزنده انسان Ùˆ اجتماع ØŒ در هرواژه ایست . با « ØÙاریات در واژه ها= زبانکاوی » ØŒ میتوان بسیاری ازتجربیات گمشده درتاریخ Ø±Ø§Ø¨Ø§Ø²ÛŒØ§ÙØª. « اندیشیدن » ØŒ شید کردن Ù« اند» است، Ú©Ù‡ همان « تخم » باشد . آنها در اندیشیدن = اندی+ شیتن ØŒ این تجربه را داشتند Ú©Ù‡ انسان ØŒ تخم درون تخم خود را ØŒ به عبارت دیگر، بÙÙ† خود را Ú©Ù‡ بهمن باشد ØŒ پدیدارمیسازد Ùˆ پهن میکند . « شت کردن « در تداول عامیانه Ú©Ù‡ معنای اصلی را درست تر نگاه داشته اند ØŒ « Ù…ØªÙØ±Ù‚ کردن اجزاء چیزی از یکدیگر» ویا « ازهم جدا کردن پرزهای Ú¯Ù„ Ù†ÛŒ است » Ú©Ù‡ برای ساروج بکار میبرده اند . « شیدن » ØÙ„اجی کردن ØŒ نداÙÛŒ کردن ØŒ زدن پنبه Ùˆ پشم ومانند آن است Ú©Ù‡ به آن 1- واخیدن 2- Ùلخیدن 3- Ùلخمیدن هم Ú¯ÙØªÙ‡ میشود .« شیده » ØŒ به معنای ØÙ„اجی شده ØŒ Ùلخیده ØŒ Ùلخمیده است . Ùلخیدن ØŒ هرچیزی را گویند Ú©Ù‡ آنرا از غل وغش، پاک ساخته باشند . مثلا پنبه را از پنبه دانه جدا کرده باشند . معنای دقیق این در رابطه « دوام زندگی، برغم مرگ » نمودار میشود . چون به دخمه Ùˆ مقبره گبران ØŒ « Ùلخم » Ù…ÛŒÚ¯ÙØªÙ‡ اند . انسان ØŒ درمرگ Ùˆ در دخمه ØŒ Ùلخمیده Ùˆ یا Ùلخیده Ùˆ یا « شیده = شید » میشود . به عبارت دیگر، اصل Ùˆ گوهرش ØŒ از غل Ùˆ غش پاک میشود . گوهر پاک Ùˆ نا آمیخته میشود . اینست Ú©Ù‡ در« اندیشیدن = اندی + شیتن » این تجربه بنیادی میشد Ú©Ù‡ اصل Ùˆ گوهر، از پوسته ØŒ بیرون آورده میشود وازسر، نو وتازه Ùˆ زنده ساخته میشود. روان Ùˆ جان Ùˆ ÙØ±ÙˆÙ‡Ø± ( به عبارت دیگر ØŒ سیمرغ ) از دانه تن ØŒ بیرون آورده میشود. پس اندیشیدن ØŒ گستردن Ùˆ پهن کردن همه اجزاء Ù†Ù‡ÙØªÙ‡ در گوهروبن وجود خود Ú©Ù‡ بÙÙ† کیهان Ùˆ زمان Ùˆ جان هم هست ØŒ Ùˆ بیرون آوردن بخش زنده Ùˆ متعالی ( پرواز کننده Ùˆ Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ ) ازآنست . در اندیشیدن هرانسانی ØŒ بهمن Ú©Ù‡ « اندی + مان= هندی + مان » است ØŒ Ú©Ù‡ ارکه کیهانست ØŒ پیدایش Ù…ÛŒ یابد . بهمن ØŒ Ú©Ù‡ اصل اصلهاست ØŒ مرجع نهائیست Ú©Ù‡ به آن درگوهر انسان، رجوع میشود. این مرجع نهائیست Ú©Ù‡ دراندیشیدن ØŒ پهن میشود Ùˆ میگسترد . سکولاریته ØŒ Ùقط این هسته وگوهر Ùˆ بÙÙ† درونی انسان را، مرجع نهائی میداند ØŒ Ùˆ هیچ مرجعی ØŒ جزاین نمیشناسد . هیچ مرجعی، جز این بهمن درون، وجز این «همای ÙØ¯Ø±ÙˆÙ†Â» Ú©Ù‡ پیدایش« بهمن» است ØŒ مرجعیت ندارد.این مرجعیت است که« آزادی» میباشد . اندیشیدن ØŒ مبادی Ùˆ اصول Ùˆ ØÙ‚وق ومعنا وغایت را Ú©Ù‡ نیروی زندگی Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†ÛŒ دارند ،از پوسته صورت، بیرون میآورد وپاک میکند . مسئله سکولارشدن، همین است Ú©Ù‡ درما ØŒ « اندیشه از دیگری ØŒ به وجود آمدن» ریشه Ú©Ù† ساخته بشود ØŒ Ùˆ بجایش اندیشه « ازخود ØŒ پیدایش ÛŒØ§ÙØªÙ† » ریشه بدواند . یکی ازچهره های ٠ازخود ØŒ پیدایش ÛŒØ§ÙØªÙ†ØŒ از خود، اندیشیدن ØŒ ازخود ØŒ روشن شدن ØŒ ازخود ØŒ ØÙ‚وق جوشیدن است. همین اندیشه را در غرب در Ø§ØµØ·Ù„Ø§ØØ§ØªÛŒ نظیر « self-determination» در انگلیسی Ùˆ « Selbstbestimmung)» درآلمانی Ú©Ù‡ به معنای « ازخود ØŒ خود را معین ساختن » باشد، عبارت بندی میکردند. وجودهر مرجعیتی درخارج، Ú©Ù‡ مارا به شیوه ای معین سازد Ùˆ به وجود بیاورد ØŒ برضد این « معین ساختن خود، ازخود » است . مسئه ØÙ‚وق بشر ØŒ پیآیند این اندیشه « ازخود، زندگی کردن » است ØŒ Ú©Ù‡ در اندیشه وروان وضمیرما، این اندیشه Ú©Ù‡ قدرتی یاوجودی ÙØ±Ø§Ø³ÙˆÛŒ ماهست، Ú©Ù‡ به ما ØÙ‚ ÙˆØÙ‚وق، اعطاء میکند ØŒ بکلی از بین برود . وجایش این اندیشه ریشه بدواند که، جان انسان ØŒ سرچشمه ØÙ‚ Ùˆ ØÙ‚وقش هست،سرچشمه روشنی وبینشش هست . وبا این سرچشمه بودن Ù« خود= تخم » ØŒ Ú©Ù‡ همان « انسان، تخم است» ( مردم = مر+ تخم ) این اندیشه استوار میشد. « تخم بودن، به معنای ازخود اندیشیدن ØŒ ازخود، عمل کردن ØŒ ازخود، ØÚ©ÙˆÙ…ت کردن ØŒ ازخود ØŒ رهبری شدنست . به عبارت دیگر، انسان ( = مردم = مر+ تخم ) ØŒ خلیÙÙ‡ قدرتی Ùˆ الهی نیست.
اندیشه « خلیÙÙ‡ یهوه Ùˆ الله بودن » ØŒ بکلی برضد ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایرانست.
تصویر خدا مانند تصویر الله ØŒ تصویر « قدرت خلق کننده انسان » نیست . بلکه خدا ØŒ اصل « ازخود ØŒ زائیدن ØŒ ازخود ØŒ روشن شدن ØŒ ازخود ØŒ بودن » هست . واین اصل ØŒ درهمه انسانها Ùˆ جانها ØŒ پیکر به خود میگیرد . پس مردم، Ú©Ù‡ انسان باشد، همانند خدا (=خوا) ØŒ اووا = خود = تخم است . مر+ تخم ØŒ Ú©Ù‡ مردم باشد ØŒ به معنای تخمیست Ú©Ù‡ در غار،یا زهدان Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø´ جهان، روند پیدایش خود را Ù…ÛŒ پیماید . مر، این غاراست . نام جهان پهلوان ایران ØŒ تهمتن ØŒ Ú©Ù‡ تخم + تن باشد ØŒ به معنای تخمیست Ú©Ù‡ همیشه درزهدان( = تن ) ازنو میروید . همانسان رستم Ú©Ù‡ رائودا + تخم باشد ØŒ به معنای تخمیست Ú©Ù‡ همیشه ازنو میروید Ùˆ برمیخیزد . پهلوانی درایران، همیشه نو میشود . همیشه درایران، رستم هست. اینست Ú©Ù‡ عمر رستم درشاهنامه ØŒ بسیار درازاست . مردم Ùˆ خدا ØŒ در روند زمان است Ú©Ù‡ Ù…ÛŒØ§ÙØ²Ø§ÛŒØ¯ ØŒ میروید ØŒ میگسترد . زمان ØŒ بستر پیدایش وتازه شوی Ùˆ Ø§ÙØ²Ø§ÛŒØ´ یابس Ùˆ گسترندگی انسان Ùˆ خداست . « زمان» ØŒ برای ادیان ابراهیمی Ùˆ الهیات زرتشتی ØŒ Ú¯Ø°Ø±Ø§ÙˆÙØ§Ù†ÛŒ شمرده میشود، ولی برای ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران، روند ازخود، Ø§ÙØ²Ø§ÛŒØ´ یابی– ازخود،روشن شوی – ازخود ØŒ پیش روی – ازخود ØŒ نووتازه شوی است. روند زمان ØŒ برای همین « ازخود، Ø§ÙØ²ÙˆØ¯Ù† » ØŒ « ازخود ØŒ پیش Ø±ÙØªÙ† Ùˆ ÙØ±Ø§Ø±ÙˆØ¦ÛŒØ¯Ù†= ÙØ±ÙŽ ÙˆÙŽ رد»، ازخود ØŒ اندیشیدن است، وزمان، روند پیدایش آزادی انسان درگیتی است .
ÙØ±ÙˆØ¯ آمدن زال از چکاد البرز،
با ØÙ‚ به آزادی
«اندیشیدن ازبÙÙ† » ØŒ Ú©Ù‡ چهره ای « ازخود ØŒ بودن » است ØŒ بنیاد آزادی است ØŒ چون ÙØ±Ø¯ انسان، مرجع Ùˆ اصل نوآورو مبدع میشود.اگر نگاهی ژر٠به داستان سام Ùˆ زال بیندازیم ØŒ درست متوجه این سراندیشه بزرگ میشویم Ú©Ù‡ همیشه نا دیده Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ میشود . سیمرغ ØŒ به شرطی زال را Ú©Ù‡ اکنون ØŒ مادراوست ( هم مام وهم دایه ) به سام میدهد، Ùˆ ازاواین نخستین پیمان را میگیرد Ú©Ù‡ همیشه ØÙ‚ اورا به آزادی ØŒ نگاه دارد . یکی از معانی « سامه » ØŒ « پیمان+ پناهگاه » است( شرÙکندی) . سام ØŒ به یک شرط ØŒ میتواند زال را به ÙØ±Ø²Ù†Ø¯ÛŒ ازسر داشته باشد ØŒ Ùˆ آن « نگاهبانی از ØÙ‚ او به آزادی» است . این بدان معناست Ú©Ù‡ هرانسانی ØŒ ÙØ±Ø²Ù†Ø¯ خود را، بشرط نگاهبانی این ØÙ‚ به آزادی ،از سیمرغ میگیرد . همه کودکان ØŒ کودکان سیمرغند، وهمه چنین ØÙ‚ ÙØ·Ø±ÛŒ را دارند . پدرومادر، ØØ§Ú©Ù… Ø¨Ø±ÙØ±Ø²Ù†Ø¯ ٠خود نیستند . هر ÙØ±Ø²Ù†Ø¯ÛŒ ØŒ ÙØ±Ø²Ù†Ø¯ سیمرغست ØŒ Ùقط به شرط نگاهبانی از ØÙ‚ ÙØ±Ø²Ù†Ø¯Ø¨Ù‡ آزادی، ÙØ±Ø²Ù†Ø¯ از سیمرغ، به پدرومادر،داده میشود . این پیمانیست Ú©Ù‡ هر پدرو مادری با سیمرغ Ù…ÛŒ بندد . ÙØ±Ø²Ù†Ø¯ هرانسانی ØŒ سپرده سیمرغ، بشرط معتبردانستن ØÙ‚ آزادی اوست. این « ØÙ‚ ÙØ·Ø±ÛŒ ونهادی Ùˆ گوهری به آزادی » ØŒ درهنگام زناشوئی زال با رودابه عبارت خود را Ù…ÛŒ یابد . زال ØŒ میخواهد با دختری زناشوئی کند Ú©Ù‡ متعلق به دین دیگری است . Ùˆ سام ØŒ ضدیت با زناشوئی زال با رودابه میکند ØŒ چون رودابه ØŒ متعلق به دین دیگریست، Ùˆ Ø¶ØØ§Ú©ÛŒØ³Øª . ولی زال دربرابر ضدیت پدرمیایستد ØŒ Ùˆ اورا یاد آوری ازاین ØÙ‚ به آزادیش میکند . این سامست Ú©Ù‡ پیمانی را Ú©Ù‡ سیمرغ درباره ØÙ‚ زال به آزادی، با اوبسته ØŒ ÙØ±Ø§Ù…وش کرده :
پدر یاد دارد که چون مرمر بدو باز داد ، ایزدی داورا
به « پیمان » چنین Ú¯ÙØª پیش گروه
چو بازآوریدم از البرز کوه
که هیچ آرزو بر دلت نگسلم کنون اندرین است بسته دلم
زال ØŒ از« چکاد البرز» ØŒ یعنی از « چکاد=سه + کات » البرز ÙØ±ÙˆØ¯ میآید . سیمرغ، Ø¯Ø±ÙØ±Ø§Ø²Ø§Ù„برز، ÙØ±Ø§Ø²Ø³Ù‡ درخت نشسته است . همچنین سه منزل پایانی ماه، دربندهش « سه + کهت » نامیده میشوند Ú©Ù‡ همان « سه + کت = سه کات » میباشند . این سه کات ØŒ درواقع همان « سه بÙÙ† کیهان هستند Ú©Ù‡ رام + سیمرغ + بهرام باشند . سیمرغ ØŒ جمع این سه بÙÙ† باهم نیزهست . به عبارت دیگر، زال ØŒ ریشه در بÙÙ† کیهان Ùˆ دربÙÙ† زمان دارد . به عبارت دیگر، این آزادی یک ØÙ‚ ÙØ·Ø±ÛŒØ³Øª . ازسوئی ،درچکاد البرز، آشیانه سیمرغ است . آشیانه Ú©Ù‡ همان « شیان « باشد، خانه همآغوشی همیشگی « بهرام وسیمرغ یا بهروز Ùˆ پیروز » است، Ú©Ù‡ بÙÙ† کیهان هستند. این به معنای آنست Ú©Ù‡ زال، از گوهر Ùˆ ÙØ·Ø±Øª خود ØŒ ØÙ‚ به تعیین کردن خود، ازخود دارد . ØÙ‚ به آزادی خواستن Ùˆ اندیشیدن Ùˆ ازخود ØŒ روشن شدن دارد . وسام، Ú©Ù‡ نخستین تاجبخش، یعنی «دهنده ØÙ‚انیت به ØÚ©ÙˆÙ…ت ایران » است، Ùˆ واژه «سامان» Ú©Ù‡ به معنای « ØÚ©ÙˆÙ…ت» هست ØŒ ازنام خود او ساخته شده است ØŒ با سیمرغ یعنی با بÙÙ† کیهان وجان Ùˆ قدس جان ØŒ این بزرگترین پیمان را Ù…ÛŒ بندد Ú©Ù‡ ÙØ±Ø²Ù†Ø¯Ø§Ù† سیمرغ ØŒ همه انسانها ØŒ ØÙ‚ ÙØ·Ø±ÛŒ Ùˆ گوهری Ùˆ بنیادی Ùˆ نهادی، به آزادی دارند .
Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ هرچیزی ،از بÙنش شناخته میشود . پیمان اجتماعی هم ØŒ بÙÙ†ÛŒ دارد . این « پیمان بنیادی » است Ú©Ù‡ میگسترد ØŒ Ùˆ پیمان اجتماعی وپیمان ØÚ©ÙˆÙ…تی میشود . ازاین رو « پیوند زناشوئی زال با رودابه » ØŒ بنیاد اندیشه « پیمان اجتماعی یا قرارداد اجتماعی » بطور Ú©Ù„ÛŒ است . به همین دلیل است Ú©Ù‡ این داستان درشاهنامه ØŒ چنین پرتنش Ùˆ کشمکش هست . پیمان زناشوئی ØŒ یک امر خصوصی Ùˆ ØØ§Ø¯Ø«Ù‡ Ø§Ù†ÙØ±Ø§Ø¯ÛŒØŒ میان زال Ùˆ رودابه نیست ØŒ بلکه یک پیمان بنی، یا یک پیمان کیهانی است . ازاین پیوند، همه پیمانها Ùˆ پیوندهای اجتماعی ÙˆØÚ©ÙˆÙ…تی ØŒ گسترده Ùˆ مشخص میشود ØŒ چنانکه از « پیوند سیمرغ Ùˆ بهرام = گلچهره Ùˆ اورنگ= بÙÙ† ÙˆÙØ·Ø±Øª Ùˆ گوهرانسان وکیهان Ùˆ زمان » ØŒ جهان Ùˆ زمان Ùˆ انسان میروید . این پیوند Ùˆ پیمان ØŒ بر بنیاد « مهر گوهری ÙØ±Ø¯ÛŒÂ» است . این آرزو Ùˆ کام Ùˆ خواست Ú©Ù‡ ازگوهر ÙØ±Ø¯ برمیخیزد ØŒ معین کننده این پیمانست ØŒ ولو آنکه چنین خواستی ØŒ برضد همه عر٠و رسوم Ùˆ ایمان Ùˆ عقیده Ùˆ دین باشد . چنانکه رودابه ØŒ Ø¶ØØ§Ú©ÛŒØ³Øª Ùˆ زال Ú©Ù‡ سیمرغیست ØŒ دو دین کاملا متضاد دارند .هرچند Ú©Ù‡ دراین داستان ØŒ ØÙ‚ آزادی انسان در پیوند زناشوئی عبارت بندی میگردد ØŒ ولی بیان آزادی انسان در بستن هرقراردادیست . وسام :
سخنهای دستان( زال) یکایک بخواند
بپژمرد برجای و ، خیره بماند
پسندش نیامد ، چنان آرزوی
دگرگونه پنداشت، اورا به خوی
چنین داد پاسخ که آمد پدید سخن هرچه از گوهر اوسزید
چو مرغ ژیان، باشد آموزگار چنین کام دل جوید از روزگار
زنخجیر، چوآمد سوی خانه باز
به دلش اندر اندیشه آمد دراز
همی Ú¯ÙØª اگر گویم این نیست رای
مکن داوری ، سوی دانش گرای
بر دادگر نیز و برانجمن نباشد پسندیده ، پیمان شکن
این ØÙ‚ زال به آزادی درانتخاب، ØÙ‚یست Ú©Ù‡ ریشه درپیمانی دارد Ú©Ù‡ سام با سیمرغ بسته است . پیوند جوئی ÙØ±Ø¯ÛŒ ØŒ استوار برØÙ‚ ÙØ·Ø±ÛŒ آزادیست ØŒ واین پیوند ØŒ بÙÙ† همه پیوندهاست . Ùˆ جان هرکسی Ú©Ù‡ گیان باشد ( Ú¯ÛŒ + یان ) آشیانه سیمرغست . پس ØÙ‚وق بشر، ریشه درسکولاریته دارد .

ØÙ‚وق بشر،
ریشه درسکولاریته دارد
1-« ازخود ، زیستن»، سکولاریته است
2-« ازخود، تراویدن Ù ØÙ‚»، ØÙ‚وق بشراست
3-«ازخود،روشن کردن»، بینش ØÙ‚یقیست
نخستین پیمان سیمرغ باسام،پیمان آزادیست
سیمرغ بدین شرط زال رابه سام میدهد
Ú©Ù‡ زال ،«ØÙ‚ به آزادی »داشته باشد
«سامه» ، به معنای « پیمان » است
سامان ØŒ به معنای « ØÚ©ÙˆÙ…ت ونظم»است
نظام اجتماعی باید استواربرآزادی باشد
ÙØ´Ø±Ø¯Ù‡ مطالب این Ú¯ÙØªØ§Ø±
درسکولاریته ØŒ اصل Ùˆ معنا Ùˆ غایت٠زندگی ØŒ دراندرون خود انسان،هست.انسان،باهدÙ٠رسیدنی درزمان ØŒ کاردارد،نه باغایت٠نارسیدنی Ø¯Ø±ÙØ±Ø§Ø³ÙˆÛŒ زمان. اصل چیست؟ اصل ØŒ چیزیست Ú©Ù‡ «همیشه ØŒ Ù¾ÛŒ درپی درزمان، Ù…ÛŒØ¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø¯Â» ØŒ Ùˆ طبعا همیشه دوام درزمان دارد، ÙˆØ¯Ø±ØØ±Ú©Øª با زمان ØŒ باقی میماند ونومیشود Ùˆ Ù¾ÛŒØ´Ø±ÙØª میکند، Ùˆ بدین سان، Ú¯Ø°Ø±Ø§ÙˆÙØ§Ù†ÛŒ نیست. موقعی ØŒ هرچیزی ØŒ یا جهان جان بطورکلی، ÙØ§Ù†ÛŒ شمرده میشود، که«بی اصل»یا به اصطلاØÛŒ دیگر، « بی تخم = بی گوهر= بی مینو= بی خوا= خایه = او٠وا = بی بÙÙ† » باشد. انسان Ú©Ù‡ Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ مردم = مر+ تخم نامیده میشود ØŒ این اندیشه را درخود٠نامش دارد . چون ØŒ « مر» Ú©Ù‡ پیشوند مردم باشد ØŒ به معنای «غار» Ùˆ به معنای گوسپند ( گئوسپنتا = جان مقدس = جان برخاسته ازسه اصل = سه+ پنت Ú©Ù‡ همان سه پند باشد، پند، زهدانست، چون پندند= Ú©Ù‡ به معنای ÙØ±Ø²Ù†Ø¯Ø§Ø³ØªØŒ پند+ اند= تخم از زهدان) است. پس مردم ØŒ به معنای آنست Ú©Ù‡ «تخم Ø¯Ø±ÙˆÙ†Ù ÙØºØ§Ø±= تخم درون جایگاه Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ú¯ÛŒÂ»Ø§Ø³Øª . انسان ØŒ «جایگاه تخم ØŒ یا زهدان ÙØ§ØµÙ„ Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ » است، چون« جا» نیز، به معنای«زهدان» است ( جاکش) . این به سخن امروزین ØŒ به معنای آنست Ú©Ù‡ مردم یا انسان، وجودÙ« آبستن به اصل» است. انسان، وجود٠همیشه آبستن به خود است. وجودیست، Ú©Ù‡ خودش، خودش را میزاید Ùˆ Ù…ÛŒØ¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø¯ وروشن میکند . دراندرون خود، اصل ÙØ®ÙˆØ¯-Ø¢ÙØ±ÛŒÙ† دارد . واژه « اندرونandaron » به خودی خودش ØŒ گواه براینست . چون اندرandar به معنای دین یا زهدان Ùˆ نیروی زایندگی است-Junker- Ùˆ پسوند٠- رون، به معنای – به سوی – میباشد .پس اندرون ØŒ به معنای: بسوی زهدان= بسوی اصل Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ú¯ÛŒ جان وبینش- است » . انسان ØŒ «وجودیست همیشه آبستن » . این Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø ØŒ ØØ§ÙˆÛŒ این اندیشه بود ØŒ Ú©Ù‡ انسان هیچگاه نابود نمیشود ØŒ یا به عبارت دیگر، به معنای آنست Ú©Ù‡ وجودیست ناگذرا . در الهیات زرتشتی ØŒ واژه « مردم» را تبدیل به « مرت + تخم » ساختند . یعنی انسان را با یک ضربه از اصالت انداختند . چون « مرت + تخم » ØŒ به معنای آنست Ú©Ù‡ مردم ØŒ « تخم مردنی» است . بدینسان ØŒ Ù…Ùهوم « تخم = مینو= خوا =گوهر= ...» بکلی عوض شد . تخم میمیرد . پس درتخم ØŒ درمردم ØŒ بÙÙ† واصل نیست . تخم ØŒ مخلوق شد. بدینسان انسان ØŒ گذرا Ùˆ مردنی وکاستنی میشود . Ø¯Ø±ØØ§Ù„یکه « مر+ تخم = مردم » Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سیمرغی ØŒ بیان « دوام Ùˆ Ù†ÙˆØ¢ÙØ±ÛŒÙ†ÛŒ وخود Ø§ÙØ²Ø§Ø¦ÛŒÂ» بود. خود، تخم یا گوهراست ØŒ طبعا « ازخود، پیدایش Ù…ÛŒ یابد ØŒ ازخود، روشن میکند ومیشود،ازخودمی بیند، وازخود، میاندیشد، Ùˆ ازخود، برمیگزیند » . پس ازخود ØŒ آزاد است( خود، سرچشمه آزادی است ) . به عبارت دیگر، انسان ØŒ ÙØ·Ø±ØªØ§ ØŒ آزاد است ØŒ واین آزادی را، قدرتی ÙØ±Ø§Ø³ÙˆÛŒ او ( خدا یا الله یا یهوه ...)ØŒ به او به امانت نداده است، وخلیÙÙ‡ دیگری نیست . واین اندیشه ØŒ در داستان سام وزال درشاهنامه، وماجرای زناشوئی زال با رودابه، عبارت بندی شده است. زال ØŒ آزاد به انتخاب زن است ،هرچند این انتخاب ÙØ±Ø¯ÛŒØŒ برضد عر٠و دین چیره براجتماع باشد . این زن Ú©Ù‡ رودابه باشد ØŒ متعلق به دین دیگریست (= دین Ø¶ØØ§Ú©ÛŒ دارد ) Ú©Ù‡ برضد دینیست Ú©Ù‡ زال دارد( دین سیمرغی ) . پیوند زناشوئی ØŒ بÙÙ† همه پیمانها Ùˆ قرارداهاست . آزادی دراین قرارداد ØŒ بیان آزادی در قرارداد اجتماعی ،وآزادی در قرارداد ØÚ©ÙˆÙ…تی است .او دربستن پیمان زناشوئی با هرزنی ØŒ Ú©Ù‡ « بÙÙ† همه قراردادهاست » ØŒ آزادی تام دارد .سام Ùˆ موبدان وشاه( منوچهر) با آنکه برضد این زناشوئی هستند، زال، سام را بیاد ٠پیمانی میاندازد Ú©Ù‡ باسیمرغ ،درباره آزادی زال بسته است. زال ØŒ این ØÙ‚ را ازسیمرغ دارد . وجان او یا هرانسانی، آشیانه سیمرغست . پس آزادی انسان ØŒ ÙØ·Ø±ÛŒ وطبیعی Ùˆ نهادی است .اکنون این مطلب کوتاه ØŒ گسترده میشود .
سکولاریته ØŒ زمان را، ÙØ§Ù†ÛŒ Ùˆ گذرا درنمی یابد
سکولاریته ØŒ دنبال رسیدن به هدÙهای Ú¯Ø±ÙØªÙ†ÛŒ است
« سکولار» ØŒ دراصل ØŒ بیان « پابستگی به زمان ÙØ§Ù†ÛŒ یا گذرا» بود . آنانکه Ùقط به زندگی در زمان ÙØ§Ù†ÛŒ Ùˆ گذرا میپردازند، Ùˆ هدÙهایش، Ùقط دراین زمان ÙØ§Ù†ÛŒ ( ÙØ±Ø¯Ø§ ویا آینده ای Ú©Ù‡ در زمان میآید ) قراردارد، آنان ØŒ سکولارهستند . آنانکه کاری جز پرداختن به مسائل Ùˆ امور روزو موّقت، یعنی مسائل مربوط به زندگی درگیتی ندارند ØŒ سکولار هستند . طبعا علمای دین Ùˆ Ø±ÙˆØØ§Ù†ÛŒÙˆÙ† ØŒ Ú©Ù‡ به مسائل زندگی ناگذرا Ùˆ Ù†Ø§ÙØ±Ø³ÙˆØ¯Ù†ÛŒ وجاودانی میپردازند، ودر زندگی کردن درگیتی هم ØŒ Ùقط به «غایت زندگانی جاودان Ùˆ ناگذرا» میاندیشند، وبدان غایت،عمل میکنند، نقطه مقابل چنین زندگانئی هستند . سکولار، درزندگانی دنبال « هدÙ» میرود Ùˆ Ø±ÙˆØØ§Ù†ÛŒ ØŒ Ø¯Ø±ÙØ²Ù†Ø¯Ú¯ÛŒ درگیتی ØŒ دنبال« غایت » میرود . این دوگونه زیستن، تنها ویژه غرب نبوده است ØŒ بلکه درهمه جا ØŒ بویژه دراجتماعاتی Ú©Ù‡ ادیان نوری، چیره بوده اند ØŒ پدیده ای عادی بوده است . چون گوهر ÙØ§Ù„اهشان ØŒ بریده، و« جداگوهر» از مخلوقاتشان است. آنها، دوام دارند( دوام وبقا، ویژگی الهی است= خلود) ØŒ اینها، بی دوامند . الاهان این ادیان ØŒ ویژگی جاودانگی Ùˆ دوام دارند ØŒ Ùˆ مخلوقاتشان ØŒ ویژگی Ùنایا گذرا دارند. عوام (عامه Ú©Ù‡ ازواژه ایرانی – اَم Ùˆ همه - برخاسته ØŒ متناظر با واژه لائیک، است ) یا عامه ØŒ بیشتر زندگانیشان صر٠چاره اندیشی، برای همین گونه مسائل میگردد، Ú©Ù‡ آنها را به گیتی Ù…ØÚ©Ù… پیوند داده است . عامه ØŒ معمولا به زندگی درزمان Ùˆ در زمین چسبیده اند، ونا آگاهانه ØŒ سکولار یا لائیک هستند . واقعیت زندگی عامه ØŒ سکولاراست، Ùقط « آگاهبود ضد سکولار» دارند . درواقع آنها در برزخ، زندگی میکنند. Ø±ÙˆØØ§Ù†ÛŒÙˆÙ† یا خواص ØŒ با ØÙ‚ایق جاوید Ùˆ ناگذرا Ùˆ Ù†Ø§ÙØ±Ø³ÙˆØ¯Ù†ÛŒ کار دارند . آنان ØŒ آنچه را خدائی یا مینوئی یا آسمانی نبود، چیزهای ÙØ§Ù†ÛŒ Ùˆ گذراو ÙØ±Ø³ÙˆØ¯Ù†ÛŒ میشمردند ØŒ Ùˆ طبعا آنرا ØŒ خوار ÙˆÚ©Ù… ارزش ØŒ Ùˆ « وسیله برای رسیدن به غایت نا گذرا » میشمردند . گرانیگاه توجه عامه Ùˆ خلق ØŒ رسیدن به هدÙهای رسیدنی درزمان است، نه به غایات٠« ÙØ±Ø§Ø³ÙˆÛŒ زمان ». سکولاریته ØŒ یک اندیشه بسیارپیش پا Ø§ÙØªØ§Ø¯Ù‡ Ùˆ عادی در زندگیست Ú©Ù‡ Ùقط همیشه ØŒ زشت Ùˆ خواروکم ارزش ساخته شده است Ùˆ میشود . ازاین رو هست Ú©Ù‡ درادبیات ما ØŒ «عوام »، کالانعام هستند، و« خلق » ØŒ بسیارتØÙ‚یرکرده میشوند، چون نگاه آنها به « آنچه دنیائیست» دوخته . مسئله ØŒ آوردن Ù…Ùهومی ناشناخته Ùˆ نو از غرب نیست ØŒ بلکه مسئله زیبا ساختن Ùˆ ارجمند ساختن Ùˆ ارزشمند ساختن همین هدÙهای رسیدنی درگیتی یا در زمانیست ØŒ Ú©Ù‡ ادیان نوری ØŒ ÙØ§Ù†ÛŒ Ùˆ گذرا ساخته اند . نوشیدن یک جرعه باده Ùˆ Ú¯Ø±ÙØªÙ† یک بوسه ازلب یار، Ùˆ ÛŒØ§ÙØªÙ† خوشی از خوردن یک خوراک،همه خوشیهای ارزشمندهستند. مسئله بنیادی سکولاریته، پیکار برای« تغییر دادن Ù…Ùهوم زمان» در اذهانست. سکولاریته، بجای رسیدن به«غایت زندگی در آخرت Ùˆ درملکوت ودرجنت» ØŒ به« هدÙهای بهبود Ùˆ Ù¾ÛŒØ´Ø±ÙØª زندگی در آینده ای دسترسی پذیر» میاندیشد Ùˆ میگوید وکارمیکند. این غایت ÙØ±Ø§Ø³ÙˆÛŒ زمانست ØŒ Ú©Ù‡ ارزش« هدÙگذاری درزمان آمدنی Ùˆ Ù…ØØ³ÙˆØ³ درزندگی درگیتی » را دزدیده است. ولی عامه یا خلق، همیشه این غایات ÙØ±Ø§Ø³ÙˆØ¦ÛŒ را،درتنش وکشمکش باهدÙهای خواستنی ورسیدنی ÛŒØ§ÙØªÙ‡ است. نگاهی به این ØªØ¹Ø±ÛŒÙØ§Øª بسیارساده Ùˆ کوتاه وروان عبید زاکانی بیندازیم تادریابیم Ú©Ù‡ مردم Ú†Ù‡ میاندیشیده اند
الشیخ = ابلیس
الوسوسه = آنچه درباب آخرت گوید
المهملات = کلماتی Ú©Ù‡ در Ù…Ø¹Ø±ÙØª راند
الشیاطین = اتباع او
Ø§Ù„ØØ§Ø¬ÛŒ = انکه دروغ به کعبه خورد
القاضی = آنکه همه اورا Ù†ÙØ±ÛŒÙ† کنند
نایب قاضی= آنکه ایمان ندارد
العدل = آنکه هرگز راست نگوید
البهشت = آنچه نبینند
الØÙ„ال = آنچه نخورند
مال الایتام Ùˆ الاوقا٠= آنچه برخود ازهمه Ú†ÛŒØ²Ù‡Ø§Ù…Ø¨Ø§ØØªØ±Ø¯Ø§Ù†Ù†Ø¯
دارالقضا ( دادگستری آخوندها) = عتبة الشیطان
الواعظ= آنکه بگوید و نکند
الخدا = خوان یغما
الرسول = خیرخواه دشمنان
الزیارت = بهانه گاه ÙØ³Ù‚
المسجد = گوزگاه
العلیه العنت = ØØ§Ø¬ÛŒ
العلیه اللعنت Ùˆ العذاب = آنکه Ø¯ÙˆØ¨Ø§Ø±ØØ¬ کرده
الانشاءالله = روزمره دروغگویان
السّید = Ù‚Ø¨Ø§ØØª ناÙهم
الخوش طبع = بی مذهب
الایمان = نقد کیسه
السعید = آنکه روی Ù…ÙØªÛŒ ندیده
الملا = همیشه جÙÙ†ÙØ¨
الزهد = پرده لوندی
الکذب = Ø¯Ø±Ù‡Ø±Ú¯ÙØªÚ¯Ùˆ به الله
الدین = تقلید متقدمین
Ø§Ù„Ù…ÙØªÛŒ ( آنکه ÙØªÙˆØ§ میدهد) = بی دین
اگر آنانکه امروز، یکریز دم ازسکولاریته ÙˆÙ¾ÙØ³Øª مدرنیسم میزنند Ùˆ دیروز،یکریز دم ازمارکس Ùˆ لنین میزدند ،وهمه علمای دین اسلام را جزوروشنÙکران جهان شمردند ØŒ همین چند کلمه عبید زاکانی را Ú©Ù‡ داستان موش Ùˆ گربه را سروده ØŒ میخواندند Ùˆ درست آنهارا هضم Ùˆ جذب میکردند ØŒ امروزه، ملت Ú¯Ø±ÙØªØ§Ø±Ø§ÛŒÙ† ÙØ§Ø¬Ø¹Ù‡ بزرگ نبود. آنچه عبید زاکان Ú¯ÙØªÙ‡ است ØŒ چیزی جز سکولاریته نیست ØŒ Ùقط نام ÙØ±Ù†Ú¯ÛŒ سکولاریته را ندارد . آنانکه این غایتها را به خورد مردم میدهند، خود آنان ØŒ به آن غایات، پای بند نیستند ØŒ Ùˆ درست غرق درسکولاریته هستند . Ùقط زندگی سکولار را برای عامه ØŒ زیان آور میدانند ØŒ تا عامه ØŒ به آسانی ازخوشیها Ùˆ سودهای خود، به سود آخوند Ùˆ خلیÙÙ‡ Ùˆ Ù…ÙØªÛŒ وقاضی Ùˆ شیخ ÙˆØØ§Ø¬ÛŒ Ùˆ... بگذرند، Ùˆ زیستن درجهنم دنیا را با روی باز برای رسیدن به « سعادت در آخرت » تØÙ…Ù„ کنند . از« هد٠نقد » بگذرند ØŒ Ùˆ به « غایت نسیه » دلخوش کنند Ùˆ امیدوارباشند . «ریا کاری »، پیآیند این وعظ آخرت به دیگران ØŒ Ùˆ طلب زندگی خوش درگیتی برای خود است . سکولاریته ØŒ درست میخواهد « ریا » را ریشه کند ØŒ همان ریائی را Ú©Ù‡ ØØ§Ùظ ØŒ درعلمای دین Ùˆ Ù…ÙØªÛŒØ§Ù† ÙˆÙ…ØØªØ³Ø¨Ø§Ù†( پاسداران دین ) Ù…ÛŒ ÛŒØ§ÙØª وهمیشه خواهد بود. اینها همه Ø¨ØØ« سکولاریته است . چرا اینقدر راه دورمیروند تا اصطلاØÛŒ نا ماءنوس Ùˆ ناشناخته را با نامهای اندیشمندانی Ú©Ù‡ Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران، هیچ تاءثیری نداشته اند ØŒ وارد سازند . زاهد Ùˆ Ø±ÙˆØØ§Ù†ÛŒ Ùˆ عالم دین ØŒ درگوهرش ØŒ ریا کاراست. ÙØ±Ù‚ میان Ø±ÙˆØØ§Ù†ÛŒ Ùˆ « Ø±ÙˆØØ§Ù†ÛŒ نما » ØŒ Ùˆ « زهد » Ùˆ « زهد ریائی » ØŒ Ùقط بستگی به درجات « ریاکاری بدوی ØŒ Ùˆ ریاکاری ظری٠» دارد . « ریا » ازآنجا شروع میشود Ú©Ù‡ آنچه ناگذرا Ùˆ دگرگون ناشدنی Ùˆ بی گردش است ØŒ غایت زندگانی ÙØ§Ù†ÛŒ ساخته میشود .
البته این « دوام خواهی Ùˆ پایداری خواهی » ØŒ خواست « قدرت » است . غایت قدرت ØŒ دوامست، Ùˆ این دوام را میخواهد درگیتی= دردنیا داشته باشد . ازاین رو باید « به آنچه گذرا Ùˆ گشتنی Ùˆ متغییر » است ØŒ راستا بسوی غایتی ثابت Ùˆ دگرگونه ناشدنی بدهد . بدینسان ØŒ آنچه را متغیر است ØŒ مهارکند، Ùˆ برآن چیره گردد، تا قدرتش ØŒ پایدار بماند . Ú†Ù‡ این قدرت ØŒ Ø±ÙˆØØ§Ù†ÛŒ باشد ØŒ Ú†Ù‡ این قدرت ØŒ مادی Ùˆ جسمانی وسیاسی باشد . برآنچه متغیر است ØŒ نمیتوان قدرت راند Ùˆ ØÚ©ÙˆÙ…ت کرد . اگر متغیر را به ØØ§Ù„ت خود واگذارند ØŒ قدرت را بزودی متزلزل میسازد . آنها براین باورند Ú©Ù‡ در زندگانی ÙØ§Ù†ÛŒ ØŒ هرکاری Ùˆ اندیشه ای Ùˆ Ú¯ÙØªØ§Ø±ÛŒ ØŒ باید در راستای چنین غایتی باشد ØŒ تا سعادت بخش Ùˆ شادی زا باشد . Ùقط شادی Ùˆ سعادت همیشگی ØŒ ارزش دارد، Ùˆ شادی Ùˆ سعادت ØŒ آنی Ùˆ کوتاه Ùˆ گذرا ØŒ ارزش چندانی ندارد، Ùˆ باید آن را ÙØ¯Ø§ÛŒ رسیدن به سعادت با دوام وجاودان کرد . آنچه Ø±ÙˆØØ§Ù†ÛŒ است ØŒ یا آنچه درالهیات زرتشتی « ÙØ±Ù‡ وشی » است ØŒ جاوید است، Ùˆ آنچه ناگذرا Ùˆ جاویدان Ùˆ Ù†Ø§ÙØ±Ø³ÙˆØ¯Ù†ÛŒ است ØŒ اصالت دارد .
این بود Ú©Ù‡ آنها ØŒ زمان Ùˆ تاریخ را بدینگونه Ù…ÛŒÙهمیدند Ùˆ Ø§ØØ³Ø§Ø³ میکردند ØŒ Ú©Ù‡ دریک نقطه تاریخ یا زمان ØŒ Ú©Ù‡ آنها نقطه گوهری Ùˆ بÙÙ†ÛŒ (= بنیادی) میشمردند ØŒ درآنجا ØŒ مرکز ÙØ§ØµØ§Ù„ت بود، Ùˆ سراسر ٠اصالت، درآنجا متمرکزودرهم ÙØ´Ø±Ø¯Ù‡ بود . آن Ø¨ÙØ±Ù‡Ù‡ Ú©Ù‡ زرتشت یا ابراهیم یا Ù…ØÙ…دو یا عیسی ØŒ زنده بودند، وپیام خودرا میگستردند ØŒ زمان اصیل و« جایگاه Ùˆ خانه اصالت » بود، Ùˆ سپس زمان ØŒ هرچه ازاین اصل ØŒ دورتر میشد، Ùˆ ÙØ§ØµÙ„Ù‡ Ù…ÛŒÚ¯Ø±ÙØª ØŒ از اصالتش میکاست ØŒ Ùˆ در پایان یا در «آخرالزمان» ØŒ جامعه درتاریخ Ùˆ در زمان ØŒ به « بی اصالتی مطلق » میرسید ØŒ آنگاه ØŒ شخص موعودی میآمد، Ùˆ این اصالت را باز میآورد . چنین « روندی از زمان، بسوی کاهش اصالت » ØŒ زمان ÙØ§Ù†ÛŒ بود . نه تنها چندی (=کمیت )زندگی ØŒ بلکه چونی(=Ú©ÛŒÙیت) زندگی Ø¯Ø±ØØ±Ú©Øª زمان ØŒ میکاهد. درکاهش اصالت ØŒ تباهکاری Ùˆ پلشتی Ùˆ ستم Ùˆ ناخوشی Ùˆ بدمنشی ØŒ Ù…ÛŒØ§ÙØ²Ø§ÛŒØ¯. تاریخ ØŒ ØØ±Ú©Øª از اوج اصالت، به قعر بی اصالتی است . زمان ØŒ جنبش ÙØ§Ùتی Ùˆ Ø§Ù†ØØ·Ø§Ø·ÛŒ از اوج است، Ú©Ù‡ اصالت درآنجا( درزندگی Ù…ØÙ…د یاعیسی یا زرتشت ... ) متمرکز بوده است . ÙŽÙØ±ÙŽØ´Ú¯Ø±Ø¯ Ùˆ نوشوی ØŒ Ùقط درپایان تاریخ Ùˆ زمان است ØŒ آنجا Ú©Ù‡ زمان گذرا ØŒ زمان بیکرانه میشود ØŒ Ùˆ درزمان بیکرانه ØŒ همه چیزها ساکن Ùˆ یکنواخت Ùˆ ثابت میشوند، Ùˆ دیگر هیچ Ù¾ÛŒØ´Ø±ÙØªÛŒ نیست . سکون ØŒ کمال است.
ولی ØØ±Ú©Øª برای « Ù¾ÛŒØ´Ø±ÙØª درزمان» ØŒ درست نیاز به « Ø§ØØ³Ø§Ø³ دیگری از زمان » دارد . Ù…Ùهوم « تمرکز اصالت در یک برهه ودر یک شخص در زمان » ØŒ بایستی به Ú©Ù„ÛŒ ØŒ ØØ°Ù Ùˆ طرد گردد. این Ù…Ùهومی بود Ú©Ù‡ مردان دین(ادیان نوری) ،از سکولاریته داشتند . ولی جنبش سکولاریته ØŒ جنبشی است Ú©Ù‡ همین Ù…Ùهوم « زمان ÙØ§Ù†ÛŒ » را ØŒ صد Ùˆ هشتاد درجه تغییر راستا میدهد، Ùˆ روند زمان Ùˆ روند تاریخ را ØŒ « روند پیدایش اصل، درزمان » میداند . در ØØ±Ú©Øª زمان ØŒ امکان Ø§ÙØ²Ø§ÛŒØ´ ٠پیدایش ÙØ§ØµÙ„ است . پیدایش اصل ØŒ در یک برهه تنگ از تاریخ ØŒ Ù…ØØµÙˆØ±Ùˆ متمرکز نیست ØŒ بلکه به عبارت تئولوژیکی ØŒ خدا ( Ú©Ù‡ مینو یا تخم یا گوهر باشد ØŒ خوا = تخم وبزر ) خود را در روند تاریخ Ùˆ زمان ØŒ میگسترد ÙˆÙ…ÛŒØ§ÙØ²Ø§ÛŒØ¯ . هر روز ØŒ چهره Ùˆ رنگ Ùˆ روی Ùˆ بوی Ùˆ نوای دیگر خود را پدیدار میسازد . زمان ØŒ «اصل» را، درهرنقطه اش ØŒ بطور پیوسته ØŒ میگسترد . زمان ØŒ اصل را ØŒ در تنوع Ùˆ طی٠و غنای بی نهایتی Ú©Ù‡ Ù†Ù‡ÙØªÙ‡ درخود دارد ØŒ میرویاند Ùˆ Ù…ÛŒØ´Ú©ÙˆÙØ§Ù†Ø¯ . زمان ØŒ Ù„ØØ¸Ù‡ به Ù„ØØ¸Ù‡ ØŒ Ø§ÙØ²Ø§ÛŒØ´ اصل، در پیدایش است ØŒ نه گام به گام ØŒ کاستن Ùˆ Ù…ØÙˆØ´Ø¯Ù† Ùˆ تباه شدن Ùˆ از دست دادن اصالت . در زمان ØŒ اصل، خود را میگسترد Ùˆ Ù…ÛŒØ§ÙØ²Ø§ÛŒØ¯ . اصل، یا خدا ( = خوا+ دای ØŒ خوا ØŒ تخم وبزراست ) در زمان ØŒ پیش میرود . در این تصویر از زمان ØŒ زمان Ùˆ Ù¾ÛŒØ´Ø±ÙØª ØŒ زمان Ùˆ تعالی ØŒ زمان Ùˆ Ø¢ØªØ´ÙØ´Ø§Ù†ÛŒ گوهر، پدیده های ازهم جدا ناپذیرند.سکولار، یا « پرستندگان زندگانی گذرا» ØŒ اصطلاØÛŒ بود Ú©Ù‡ Ø±ÙˆØØ§Ù†ÛŒÙˆÙ† ØŒ برای خوار Ùˆ زشت سازی «هدÙهای دسترسی پذیر درزندگی درگیتی»، ساخته بودند. همین نام را ØŒ دوستداران Ù« زمان، به معنای Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ اش» بکار بردند . آنچه را Ø±ÙˆØØ§Ù†ÛŒÙˆÙ† « ÙØ§Ù†ÛŒ Ùˆ گذرا » میدانند، Ùˆ « تغییر» درآن ØŒ Ùقط نقش منÙÛŒ دارد ØŒ پدیده ایست مثبت Ùˆ بارآورو دوست داشتنی.
آنها میپرسیدند Ú©Ù‡ « اصالت» چیست ØŸ چیست Ú©Ù‡ « اصل » است؟ اصل « همان « بÙÙ† » ØŒ همان « گوهر» ØŒ همان « چیترا» در هرانسانی است. گوهر، آن چیزیست Ú©Ù‡ میتواند خود را همیشه ازنو ØŒ تغییر بدهد . Ùˆ در روند این تغییر دادن ØŒ نو وتازه بسازد . تغییر دادن ØŒ Ùˆ گشتن ØŒ ایجاد ÙØ³Ø§Ø¯ Ùˆ تباهی Ùˆ نقصان Ùˆ کاهش نیست ØŒ بلکه « Ù†ÙˆØ¢ÙØ±ÛŒÙ†ÛŒ Ùˆ تکوین » است . در الهیات زرتشتی ØŒ گشتننgashtan Ú©Ù‡ گردیدن Ùˆ تغییر کردن Ùˆ شدن باشد ØŒ دراثر اینکه ارزش منÙÛŒ داشت ØŒ « گشتیه gashtih» Ú©Ù‡ ازهمان ریشه گشتن است ØŒ به معنای « دشمنی Ùˆ ضدیت » بود ( واژه نامه ÙØ±Ù‡ وشی ) . Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سیمرغی ØŒ این « گوهر یا اصل » ØŒ « خود٠» هرانسانی است . انسان با پیدایشش ØŒ خود را ØŒ « خود » یا « مردم » نامید . او این بزرگترین تجربه انسانی را داشت Ú©Ù‡ Ú©Ù‡ «خود» ØŒ تخم Ùˆ گوهر Ùˆ اصل Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ú¯ÛŒ Ùˆ نوسازی است . او این تجربه بی نظیر را درهمان Ù„ØØ¸Ù‡Ù پیدایشش داشت ØŒ Ú©Ù‡ هرانسانی ØŒ اصالت دارد، Ùˆ اصل است ØŒ چون سرچشمه « تغییر ØŒ در Ø´Ú©Ù„ تکوین » است، نه درشکل گذرائی Ùˆ Ùنا . ØØªØ§ « کاستن » نیز برای او، مرØÙ„Ù‡ پذیراشدن برای« تکون Ùˆ Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ú¯ÛŒ » بود ØŒ ازاین رو بود Ú©Ù‡ به ماه ØŒ « کاهنده » Ù…ÛŒÚ¯ÙØª . به تغییر ماه از ØØ§Ù„ت بدر به هلال ØŒ « کاستن ماه » Ù…ÛŒÚ¯ÙØª ØŒ وماه ØŒ Ú©Ù‡ جایگاه « همه تخمه های زندگان » بود ØŒ دراین کاستن ØŒ پذیرنده تخم ها بود . ماه ØŒ درکاستن ØŒ زهدان Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ میشد . به رغم ØªØØ±ÛŒÙات موبدان ØŒ این اندیشه درماه نیایش ( اساطیر، عÙÛŒÙÛŒ ) باقی مانده است . در پاره 4 این نیایش میآید Ú©Ù‡ 4- چگونه Ú©Ù‡ ماه Ù…ÛŒØ§ÙØ²Ø§ÛŒØ¯ ØŒ چگونه Ú©Ù‡ ماه میکاهد . پانزده روز از گیتیان – اهل گیتی – کاروکرÙÙ‡ –کارنیک – پذیرد Ùˆ از مینویان ØŒ مزد Ùˆ پاداش ØŒ Ùˆ پانزده روز به مینویان ØŒ کارکرÙÙ‡ بسپارد Ùˆ ازگیتان ØŒ مزد Ùˆ پاداش. نیکی ماه پیروزگر اینکه ازیک تا پانزده روز، از مینویان ØŒ نیکی، ÙØ±Ø®ÛŒ پذیرد Ùˆ از پانزده تا سی روز، به گیتان بخشد ... » . این روایت موبدان ØŒ ØªØØ±ÛŒÙ آن اندیشه است Ú©Ù‡ پانزده روز Ú©Ù‡ ماه میکاهد – تبدیل به « زهدان Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ ٠کیهان» میگردد ØŒ تخم مردمان ØŒ به زهدان خدا یا سیمرغ میرود ØŒ ودرآنجا مانند نهالستان روئیده میشود، Ùˆ در پانزده روز بعد ØŒ ازسر به مردمان درگیتی ØŒ به Ø´Ú©Ù„ نهال، برگردانیده ÙˆØ§ÙØ´Ø§Ù†Ø¯Ù‡ میشود . مقصود اینست Ú©Ù‡ اندیشه « کاستن= کاهیدن » هم ØŒ همراه اندیشه « زهدان پذیرا برای آبستنی شدن» است . « اندیشه ÙØ±ÙˆØªÙ†ÛŒ Ùˆ بردباری یا مدارائی » ØŒ با این کاهش ماه Ùˆ آبستن شدن ماه ØŒ گره خورده بود . دربردباری ØŒ انسان از اندیشه های دیگران، آبستن میشود .
« گشتن» نیز Ú©Ù‡ ازآن واژه « گذرا » ساخته شده است ØŒ دراصل « وشتن » است، Ú©Ù‡ به معنای رقصیدن است . هنوز درکردی « وه Ø´ Ú©Ù‡ ردش » به معنای 1- دوباره زنده کردن 2- خوش گذشتن 3- Ù…Ø²Ø§Ø Ú©Ø±Ø¯Ù† 4- Ø´ÙØ§ دادن .. است .
این دو Ù…Ùهوم ÙØ²Ù…ان ( زمان گذرا ÛŒØ§ÙØ§Ù†ÛŒ+زمان ناگذرا یا جاودانی ) درواقع ØŒ پیآیند دو درک Ù…ØªÙØ§ÙˆØª از« اصل یا بÙÙ† یا گوهر» بود . دریکی( ادیان نوری ) ØŒ اصل Ùˆ بÙÙ† ØŒ دریک شخص Ùˆ دریک جنبش Ù…ØØ¯ÙˆØ¯ ودریک برهه بریده از زمان بود . دردیگری Ú©Ù‡ سکولاریته باشد ØŒ اصل وبÙÙ† ØŒ Ù†Ù‡ÙØªÙ‡ درهمه انسانها Ùˆ درهمه زمانها، پخش است . درسکولاریته ØŒ هرانسانی ØŒ دارنده بÙÙ† Ùˆ گوهرواصل است . طبعا هرانسانی، امکان٠تاه نوآوری ÙˆÙØ±Ø´Ú¯Ø±Ø¯ Ùˆ رستاخیز در هرزمانی است ØŒ Ùˆ ربطی به دوری یا نزدیکی از ابراهیم Ùˆ موسی Ùˆ عیسی Ùˆ Ù…ØÙ…د Ùˆ زرتشت ندارد. نوشوی ØŒ نیاز به قیامت Ùˆ آمدن مهدی وقائم ØŒ یا آمدن عیسی سوار برابر، یا هوشیدرو سوشیانس ندارد .اینست Ú©Ù‡ درادیان نوری ØŒ این بÙÙ† زاینده Ùˆ Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ Ùˆ نوسازنده ØŒ این اصل یا گوهر یا تخم Ù†Ù‡ÙØªÙ‡ در درون انسانها را ازانسانها ØØ°Ù میکنند . به عبارت دیکر، انسانها ØŒ دیگر« ازخودشان » ØŒ نیستند . مردمان، از خودشان، روشن نمیشوند. ازخودشان، شهریار نیستند. آنها ØŒ Ùقط خلیÙÙ‡ اند ØŒ « از پس» یک اصل هستند . انسان ØŒ پس ٠یک اصل است . پدیده « ایمان » Ùˆ « تقلید» ØŒ پیآیند مستقیم « نبود اصالت درانسان» است . این بود Ú©Ù‡ « دین» ØŒ در ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ بیان « اصالت انسان» بود . واصالت انسان ØŒ Ù†ÙÛŒ Ø®Ù„Ø§ÙØª Ùˆ Ù†ÙÛŒ ایمان Ùˆ Ù†ÙÛŒ تقلید را میکند . Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ کسیکه تقلید میکند ،« بیدین» شمرده میشود . Ø®Ù„Ø§ÙØª آدم، Ù†ÙÛŒ اندیشه اصالت انسانست . اصالت ØŒ ازخود ØŒ آغازگریست ØŒ نه از پس دیگری Ø±ÙØªÙ† . انسان ØŒ خودش آغازگراست ØŒ نه پس رو (= پیرو) . در ØØ§Ù„یکه ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ براین استوار بود Ú©Ù‡ هر انسانی، دارنده گوهر یا بÙÙ† یا اصل، درخودش هست. هرانسانی، ازخودش هست . هرکسی ØŒ گوهرست ØŒ یعنی اصل رستاخیزنده Ùˆ نوشوی Ùˆ ÙØ±Ø´Ú¯Ø±Ø¯ است . به عبارت دیگر، هرانسانی ØŒ باید ازخودش باشد ØŒ تا انسان باشد. به عبارت دیگر، هرانسانی ØŒ ÙØ·Ø±ØªØ§ آزاد است . « خود بودن» ØŒ به معنای آنست Ú©Ù‡: آنچه او میکند ومیاندیشد « ازخود» است. وجودی Ùˆ انسانی، اصیل است Ú©Ù‡ «ازخود» است. ازخود ØŒ میزاید Ùˆ پیدایش Ù…ÛŒ یابد. «ازخود»،روشن وبینا میشود.« ازخود » ØŒ مهرمیورزد . « ازخود» ØŒ میاندیشد . آنچه « خود، بود = یعنی تخم Ùˆ بزر Ùˆ چیترا Ùˆ گوهر» بود ØŒ ازخود مهرمیورزید ØŒ ازخود ØŒ پیدایش Ù…ÛŒ ÛŒØ§ÙØª ØŒ ازخود ØŒ همه چیزها را روشن میکرد Ùˆ میدید ØŒ ازخود ØŒ میانیشید . این« خود= گوهر= خوا» هست Ú©Ù‡ « ازخود » هست . « تخم » هست Ú©Ù‡ « از تخم » هست. « گوهر» هست Ú©Ù‡ « ازگوهر» هست ØŒ چیترا هست Ú©Ù‡ از چیترا هست . وقتی انسان Ù…ÛŒÚ¯ÙØª ،« خودم »، اقرار به اصالت خود ØŒ به ازخود بودن ØŒ ازخود روشن کردن Ùˆ بیناشدن، ازخود، شهریارشدن ..... میکرد . آنکه ازهوم مینوشد ØŒ ازخود ØŒ شهریارمیشود ( هوم یشت ) . سروش ØŒ درهرانسانی هست، Ùˆ سروش درخانه ای ازخود، روشن هست . در ادیان ابراهیمی، هیچ ØÚ©ÙˆÙ…تی ØŒ ازخود ØŒ ØÚ©ÙˆÙ…ت نیست . تخم Ùˆ بزر Ùˆ گوهرو مینو Ùˆ چیترا ... همه بیان ØŒ ازخود Ø¢ÙØ±ÛŒØ¯Ù† ØŒ ازخود پیدایش ÛŒØ§ÙØªÙ† ØŒ ازخود دانستن ....بود . چنانچه رد پای این اندیشه درواژه ها بخوبی مانده است . hvaa+yaosda به معنای ازخود پاک ( ازخود، مقدس ) ØŒ hvaa+yaona به معنای ازخود Ù…ØÙوظ یا ازخود نگاهداری شده ØŒ hvaa+raokhshna به معنای ازخوددرخشان وروشن ØŒ hvaa+vant به معنای ازخود مهربان است.
hva= تخم(h)uva+xva = Ú©Ù‡ به معنای« خود»است ØŒ ازخود هست . سپس این معنای « تخم = بزر= گوهر= چیترا= مینو ... »، از تخم وبزرو گوهر Ùˆ چیترا Ùˆ مینو، Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ Ùˆ ØØ°Ù شد. تخم ØŒ مردنی Ùˆ نابودشدنی Ùˆ Ø¢ÙØ±ÛŒØ¯Ù‡ ØŒ یا مخلوق گردید. تخم ØŒ دیگر بیان « ازخود بودن » ØŒ نبود . چرا ØŒ تخم یا چیترا یا مینو،یا بزر،یاگوهر، یا « اووا = خوا = خایه » ØŒ ازخود هست ØŸ چون خودی درخود ØŒ تخمی درتخم ØŒ مینوئی در مینو هست . خود= تخم = گوهر= مینو ØŒ آبستن به خودی دیگرهست، Ú©Ù‡ امکان تازه Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ú¯ÛŒØ³Øª . هرخود Ø¨Ø§Ù„ÙØ¹Ù„ÛŒ ØŒ خودی بالقوه نیز دارد. هرچیزی درشکم خودش، درتن (= زهدان) خودش ØŒ خود یا تخمی ØŒ Ù†Ù‡ÙØªÙ‡ دارد . به همین علت به خودی خود، یا باطن ویا اندرون، anhva Ù…ÛŒÚ¯ÙØªÙ†Ø¯. hva+ an به معنای«آن تخم یاخود٠دیگر»است . ازاینرو درهزوارشanhvaam به معنای دین daaenaØŒ یعنی اصل زایندگی Ùˆ آبستنی است . مینو یا گوهر یا تخم یا « خوا »، Ú©Ù‡ پیشوند واژه خدا ( خوا+ دای ) است ... ØŒ هم خود، بود، Ùˆ هم « خود دیگر » در درون آن بود . واژه Ù« گوهر»، این اندیشه را آشکارتر Ùˆ برجسته تر میسازد .گوهر، Ú©Ù‡ همان واژه « گور= قبر» است، در اصل هم 1- به معنای Ø´Ú©Ù… Ùˆ رØÙ… است Ùˆ 2- هم به معنای جنین است (کتاب ÙØ±Ù‡ وشی). چیزی گوهریست Ú©Ù‡ هم رØÙ… Ùˆ زهدان است، Ùˆ هم جنین یا بچه است . واژه٠«اوستا» در ÙØ®ØªÙ†ÛŒ ØŒ هم به معنای زهدان، وهم به معنای جنین است. به عبارت دیگر، اوستا ØŒ کتابی برای رسیدن به « بیشی زایشی» درهرانسانست. در« تن » انسان نیزکه به معنای «زهدان» است ØŒ Ùˆ اینهمانی باآرمئیتی دارد،گوهرهست. گوهر، Ú©Ù‡ – شهباز- باشد( Ø¯Ø±Ù‡ÙØ²ÙˆØ§Ø±Ø´ØŒ کتاب یونکر) ØŒ همان مرغ چهارپراست .از این رو درهزوارش، گوهر، هم شهبازاست، Ùˆ هم « چاربوشیا = چارزهدان» ØŒ Ú©Ù‡ چهار نیروی ضمیر باشند Ú©Ù‡ پیکریابی سیمرغ ( مرغ چهارپر) هست . انسان ØŒ خود است ØŒ چون خودی درخود دارد ØŒ تخمی درتخم دارد . در کردی ØŒ گور ØŒ به معنای قبر است . گورن ØŒ به معنای بیضه است . گوران، به معنای تکوین ÛŒØ§ÙØªÙ† جنین در رØÙ… + Ùˆ به معنای Ø±ÙØ³ØªÙ† است. «گوراو» ØŒ به معنای تکوین ÛŒØ§ÙØªÙ‡ Ùˆ ازپوست درآمده است . پس ØŒ گوهر = تخم = مینو = خوا = چیترا .... آنچیزیست Ú©Ù‡ دردرون خود، خودی ومینوئی Ùˆ تخمی دیگر دارد، Ú©Ù‡ در تغییر ÛŒØ§ÙØªÙ†ØŒ باسرعت Ùˆ تیزی ØŒ تکون Ù…ÛŒ یابد . گوهر وتخم Ùˆ خوا ... اصلیست Ú©Ù‡ درتØÙˆÙ„ ØŒ Ù…ÛŒØ§ÙØ²Ø§ÛŒØ¯ . به همین علت « چیترا » دراردو، به ماه شب چهارده Ú¯ÙØªÙ‡ میشود Ú©Ù‡ به اصل سانسکریت بازمیگردد. باربد ØŒ Ù„ØÙ†ÛŒ Ú©Ù‡ برای روزچهاردهم ماه ØŒ ساخته است ،شب ÙØ±Ù‘Ø® یا ÙØ±Ø® شب نامیده است . به سخنی دیگر ØŒ سیمرغ Ú©Ù‡ ÙØ±Ù‘Ø® است همان چیترا= تخم است Ú©Ù‡ گوهر هرانسانی است . در باره ماه شب چارده ØŒ مولوی این اندیشه بسیار مهم را نگاهداشته است
اختران را شب وصل است و نثاراست و نثار
چون سوی چرخ ، عروسی است زماه ده و چهار
ماه شب چهارده ØŒ بدر یا گردماه ØŒ یا ماه تمام است. سیمرغ ØŒ تخم های خود را در آسمان Ù…ÛŒØ§ÙØ´Ø§Ù†Ø¯ØŒ Ùˆ همه جانها ازآن تخمها ØŒ آبستن میشوند .
ماه ØŒ تخمیست Ú©Ù‡ مجموعه همه تخمهای زندگانست ( همه تخمها = همه مردمان باهم، ماه یا سیمرغند ) . همانسان Ú©Ù‡ ماه ØŒ خودرا میزاید ( گزیده های زاداسپرم بخش 34ØŒ پاره 26 )ØŒ همانسان هرتخمی خود را میزاید . همانسان Ú©Ù‡ ماه ØŒ هرروز Ùˆ هرماه ØŒ ÙØ±Ø´Ú¯Ø±Ø¯ دارد، Ùˆ خود را ازنو میزاید ØŒ هرجانی Ùˆ هرانسانی ØŒ ازخود ØŒ ÙØ±Ø´Ú¯Ø±Ø¯ دارد . به عبارت دیگر، هرانسانی ØŒ همانقدر اصالت دارد، Ùˆ ازخود، هست Ú©Ù‡ ماه ØŒ Ú©Ù‡ خدا ØŒ Ú©Ù‡ سیمرغ . خود (= اووا huva= خواxva ) ØŒ اصل خود زائی Ùˆ خود Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†ÛŒ Ùˆ خود روشن شوی Ùˆ خود آگاهی وخود اندیشی است .
ولی امروزه درما، این اندیشه جا Ø§ÙØªØ§Ø¯Ù‡ است Ú©Ù‡ : هیچ چیزی Ùˆ هیچ انسانی، « ازخودش ØŒ نیست »، بلکه هرچیزی Ùˆ هر انسانی ØŒ ازدیگری، هست . گرانیگاه Ùˆ اصل Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ هرچیزی ØŒ ÙØ±Ø§Ø³ÙˆÛŒ آنست ØŒ نه در درون آن . انسان نیز، ازخودش، معین نمیشود . انسان ازدیگری، معین میشود.این اندیشه،درتئولوژی (= یزدانشناسی ) اینگونه بیان میشود Ú©Ù‡ : « یهوه Ùˆ پدرآسمان Ùˆ الله ØŒ خالقند ØŒ Ùˆ گیتی Ùˆ انسان ØŒ مخلوقند » . مخلوق ،« ازخالق» ØŒ هست . عبارت ÙلسÙÛŒ Ùˆ علمی این اندیشه، آنست Ú©Ù‡ « هرچیزی ØŒ معلول علتی است . همه چیزها درجهان، معلول علتی هستند، Ùˆ از خودشان ØŒ نیستند . معلول، از علت ØŒ هست .این اندیشه ØŒ چنان بر ذهن Ùˆ روان ما چیره شده است Ú©Ù‡ نمیتوانیم اندیشه ضد آنرا بÙهمیم Ùˆ بپذیریم . اندیشه ای Ú©Ù‡ ضد آن باشد ØŒ برای ما اندیشه ای خراÙی، یا واپسمانده Ùˆ یا غیرعلمی بنظرمیرسد، Ùˆ انکار الوهیت را میکند Ùˆ Ø§Ù„ØØ§Ø¯ است. ولی درست « آرمان Ù» ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ هزاره ها، « ازخود ØŒ بودن » بوده است . انسان ØŒ « ازخودش ØŒ هست » . البته چیزی Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ «هست= موجوداست» ØŒ Ú©Ù‡ « خود را میزاید Ùˆ Ù…ÛŒØ¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø¯ » . آنچیزی هست Ú©Ù‡ همیشه آبستن به «خودی بالقوه » هست . آن جانی ازخود ØŒ هست ØŒ Ú©Ù‡ ازخود ØŒ زاده Ùˆ روئیده Ùˆ Ø¢ÙØ±ÛŒØ¯Ù‡ ÙˆØ§ÙØ²ÙˆØ¯Ù‡ Ùˆ گسترده میشود . اساسا واژه « خود» درزبان هخامنشیها ØŒ uva(h)است Ú©Ù‡ به معنای « تخم » است Ú©Ù‡ همان خوای xvaخیه، یا خایه میباشد Ú©Ù‡ تخم است. این همان واژه آلمانی Ei= تخم است Ú©Ù‡ درانگلیسی« I= خود» شده است . چنانچه اگ eggØŒ همان اگوego است . « ازخود، بودن » ØŒ به معنای « ازخود، زندگی کردن است » Ùˆ « گیتی= دنیا » ØŒ مجموعه جانها، یامجموعه زندگانست . خوارشمردن گیتی ØŒ خوارشمردن جان وزندگیست Ú©Ù‡ برضد اندیشه « مقدس بودن جان» است . چون واژه « جانونیتن» Ú©Ù‡ زندگی کردن باشد ØŒ درهزوارشjanonitan به معنای « بودن » است. ازخود بودن، ازخود، زندگی کردن،از بÙÙ† وگوهرخویشتن ØŒ زیستن است . انسان (= مردم = مر+ تخم)ØŒ تخمیست Ú©Ù‡ ازخود ØŒ میروید . « خدا= خوا + دای » هم ØŒ بیان همین « اصل خود زائی Ùˆ خود Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†ÛŒ » است. خدا هم ØŒ تخمست، Ùˆ تخم Ù٠درون همه تخمهاست . « خدا » ØŒ چیزیست Ú©Ù‡ خودش ØŒ ازخودش میروید . تخم خود روست . خدا ØŒ چیزیست Ú©Ù‡ خودش ØŒ خودش را میزاید . خدا ØŒ وجودیست Ú©Ù‡ خودش ØŒ اصل Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ خودش هست .
در واقع ØŒ خدا ØŒ اصل Ú©Ù„ همه روند٠خود زائیها ØŒ اصل روند٠خود روئیها ØŒ Ùˆ اصل روند٠خود Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†ÛŒ ها درجانها است، یعنی درگیتی است . هسته زاینده ٠همه جانها دردنیا ØŒ باهم ØŒ «خداست» . این سکولاریته است . به عبارت دیگر، همه جانها ØŒ اصل خود Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†ÛŒ Ùˆ خود زائی Ùˆ خود روئی را درخود ØŒ دارند . خدا ØŒ درهمه جانها Ùˆ درهمه انسانها هست . خدا ØŒ بÙÙ† یا گوهر ونهاد Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ هرجانی Ùˆ هر انسانی است . این سراندیشه Ú©Ù‡ « تخم ØŒ اصل هرچیزاست » ØŒ بدان کشیده میشود Ú©Ù‡ « اصل باز Ø¢ÙØ±ÛŒÙ† ٠این تخم ØŒ در درون خود٠همین تخم، Ù†Ù‡ÙØªÙ‡ است » . به عبارت دیگر، هرتخمی ØŒ آبستن به تخمیست Ú©Ù‡ باز میروید Ùˆ باز Ù…ÛŒØ§ÙØ±ÛŒÙ†Ø¯ . این « دو تخمه بودن هرجانی » ØŒ اصل دوام جهان است . هر جانی(= گیانی) ØŒ دوجانه ( دو گیان) است، Ùˆ دو گیان ØŒ هنوز درکردی، به معنای « آبستن » است . اینست Ú©Ù‡ « وهومن» ØŒ اینهمانی با روز دوم ماه ØŒ وهم ماه یازدهم درسال ( 11 = دوتا یک ) دارد . وهومن ØŒ مینوی مینو ØŒ تخم ٠تخم ØŒ جان ٠جان ØŒ من ٠من ØŒ خود ٠خود ØŒ قلعه درون قلعه = ارکه است . یکی از نامهای بهمن ØŒ ارکه من = ارشه من = ارخه من = هخا من( هخامنشی ها ØŒ خود را بهمنی میدانستند ) بوده است . همه جانها، آبستن هستند .جهان، آبستن است . تخم ØŒ ÙØ±Ø³ÙˆØ¯Ú¯ÛŒ ونابودی ندارد، چون درون خودش ØŒ تخم دیگر دارد . این یک اندیشه Ùوق العاده بزرگ Ùˆ Ù¾ÙØ±Ù…عنی است، Ú©Ù‡ بنیاد ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران بوده است . به عبارت دیگر، جهان ØŒ همیشه میتواند خودرا ،ازنو Ø¨ÛŒØ§ÙØ±ÛŒÙ†Ø¯ Ùˆ بزاید . Ùˆ این اصل Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ú¯ÛŒ ØŒ درهمه تخمها هست . این بود Ú©Ù‡ نام« تخم »، به چیزی Ùˆ شخصی دادن، « دادن اصالت به او» بوده است . او ØŒ ازخود هست . به همین علت، به جهان پهلوان ایران ØŒ رستم ( رئودا+ تخم ) یا تهمتن (= تخم + تن ) Ú¯ÙØªÙ‡ میشد . کسیکه اصالت دارد ( خود زا Ùˆ خودرو هست = اصل بقای خود را درخود دارد )ØŒ آزاده است . در پارسی باستان ØŒ به « خود » ØŒ اووا Ù…ÛŒÚ¯ÙØªÙ‡ اند h)uva ) Ú©Ù‡ همان تخم باشد Ùˆ همان اÙÚ¯ egg انگلیسی Ùˆ Ø¢ÛŒ Ei آلمانیست . « Ø¢ÛŒ » آلمانی همان I انگلیسی است Ú©Ù‡ به معنای « من » است . از « egg » انگلیسی ØŒ واژه اگو ego ساخته شده است . Ùˆ به همانسان، واژه من Ú©Ù‡ « مینو» باشد ØŒ معنای تخم را داشته است . مردم (= انسان) ØŒ تخم است ØŒ واین بدان معناست Ú©Ù‡ «اصل Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ خود را، در اندرون خودش دارد ». تخم ØŒ ازخودش باز Ø¢ÙØ±ÛŒØ¯Ù‡ میشود . تخم ØŒ دربÙÙ† ØŒ تبدیل به گیاه Ùˆ درخت Ùˆ بالاخره ØŒ تخم در پایان ÙˆÙØ±Ø§Ø²ØŒ میشود Ú©Ù‡ باز، اصل نو Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†ÛŒ را درخود دارد ( ÙØ±Ø§Ø² سرکورش درنقش برجسته کوروش ØŒ سه تخم دربÙÙ† ØŒ تبدیل به سه تخم در ÙØ±Ø§Ø²Ù…یشوند ). به همین علت ØŒ مینو ØŒ هم بÙÙ† در زیر زمین ØŒ Ùˆ هم « اصل Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ú¯ÛŒ » در ÙØ±Ø§Ø² درخت= درآسمان= درسپهر ÙØ±Ø§Ø²ÛŒÙ† بوده است . الهیات زرتشتی ØŒ Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø Â« مینو » را بیشتر، برای این « جایگاه Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ú¯ÛŒ در ÙØ±Ø§Ø² آسمان » به کار برده است . مینوئی ØŒ به معنای آسمانی Ùˆ Ø±ÙˆØØ§Ù†ÛŒ وبهشتی وملکوتی بکار برده شده است . البته آسمان Ùˆ بهشت ØŒ دراصل معنای « جایگاه ÙØ±Ø´Ú¯Ø±Ø¯ Ùˆ نوزائی Ùˆ Ø¨Ø§Ø²Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†ÛŒ » داشته است . شادی وسعادت ØŒ جائیست Ú©Ù‡ Ù†ÙˆØ¢ÙØ±ÛŒÙ†ÛŒ است . ولی در ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران، مینو ØŒ هم تخم در بÙÙ† ( زیر زمین ) ØŒ Ùˆ هم تخم Ø¯Ø±ÙØ±Ø§Ø² درخت ( درآسمان ) بوده است . « کمال» ØŒ « بÙÙ† » است . خدا ØŒ کمال است ØŒ چون « بÙن» است، چون « تخم» است ØŒ چون « چیترا» ØŒ چون « گوهر» ØŒ چون « مینو» هست . بدینسان ØŒ تصویر « خالق » در این شیوه جهان اندیشی، وجودی ندارد. هرجانی در جهان( وجهان ØŒ جهان ٠جان است ) ØŒ خودش ØŒ خودش را Ù…ÛŒØ¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø¯ . خدا ØŒ Ùقط این اصل خودزائی Ùˆ خودروئی در همه تخمهاست . اینست Ú©Ù‡ واژه « خدا » درست همین معنا را دارد . واژه « xva» Ú©Ù‡ پیشوند « خدا = xvadai , xvadhaaya Ùˆxvataay» است ØŒ همان معنای تخم = خایه = خیه=خوا را دارد . کردها به خدا ØŒ « خوا = تخم » میگویند . واژه « خواجه » Ú©Ù‡ دارای همین پیشوند « خوا» است ØŒ اینهمانی با واژه « خوا دای = خدا» دارد . Ùˆ « خواجه ÙÙ„Ú© » Ú©Ù‡ مشتری ( =خرÙّم ) Ùˆ Ø¢ÙØªØ§Ø¨ باشد ØŒ هر دو همین زنخدا بوده اند . Ùˆ پسوند « دای + دایه » ØŒ از ریشه « دا » برخاسته است ØŒ Ú©Ù‡ ریشه واژه های دایه + دی+ دیو » است . دایه ØŒ درکردی، نه تنها به معنای ماما Ùˆ قابله Ùˆ شیردهنده است ØŒ بلکه به « مادر» هم Ú¯ÙØªÙ‡ میشود . Ùˆ یک معنای« تایه » درکردی ØŒ « نهال بید خود رو » است . بید ØŒ اینهمانی با سیمرغ دارد . Ùˆ درکردی « دائینان » به معنای « ÙØ±ÙˆÙ‡Ø´ØªÙ† + ابداع کردن » است، Ùˆ همچنین « دائه نیم » ØŒ به معنای « چنین Ùکرمیکنم » است . اندیشیدن ØŒ روند ازخود ØŒ زائیدن ØŒ ازخود ØŒ ÙØ±ÙˆÙ‡Ø´ØªÙ† است . بالاخره « دا » ØŒ دارای معانی 1- نو ØŒ تازه 2- بخشیدن 3- مادر است . پس « خوا دای + خوا دایه »= خدا ØŒ به معنای « تخمیست Ú©Ù‡ خودش ØŒ خودش را میزاید ØŒ خودش ØŒ ازخودش زائیده میشود . خود ٠خود Ø¢ÙØ±ÛŒÙ† ØŒ زهدان Ùˆ اصل خودزا Ùˆ خود رو ست . خدا تخمیست Ú©Ù‡ ازخودش ØŒ میروید . نیروی Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ú¯ÛŒ Ùˆ ابداع Ùˆ نوآوری وتازه سازی Ùˆ زائیدن Ùˆ روئیدن Ùˆ Ø¢ÙØ±ÛŒØ¯Ù† ØŒ در درون چیزهاست ØŒ نه ÙØ±Ø§Ø³ÙˆÛŒ چیزها، ونه متمرکز در یک شخص Ùˆ در اراده او . این ØªÙØ§ÙˆØª Ù…Ùهوم « خدا » درایران ØŒ با یهوه Ùˆ الله Ùˆ پدرآسمانی است . خدا، Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران، بÙÙ† Ùˆ گوهر Ùˆ نهاد Ùˆ چهره Ùˆ نیروی زایندگی( دین ) همه چیزهاست .
« اندیشیدن – منیدن – دین = دائه نیم » ØŒ همه معنای روئیدن Ùˆ گستردن وبرکشیده شدن از یک تخم یا زائیدن را دارند . Ùˆ ازآنجا Ú©Ù‡ بÙÙ† هرتخمی، وطبعا هرانسانی ( مردم = مر+ تخم ) ØŒ وهومن است ØŒ ووهومن ØŒ خرد سامانده اجتماعست ØŒ پس دراندیشدن ( اندیشیتن= اندی+ شیتن ØŒ درپهلوی ) ØŒ اصل Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ کیهانی ØŒ دراندیشه ها Ùˆ بینش ØŒ گسترده Ùˆ پهن ÙˆÙØ±Ø§Ø® میشوند . اندیشیدن ØŒ پیدایش بینش ØŒ ازخود است . دراندیشیدن ØŒ بینش ØŒ از خود ØŒ از بÙÙ† کیهانی خود، از اصل Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ درخود، سرچشمه میگیرد . انسان ØŒ چون تخم است ØŒ ازخود ØŒ میروید ØŒ Ùˆ ازخود ØŒ روشن میشود ØŒ Ùˆ ازخود ØŒ بینا میشود. اندیشیدن ØŒ یکی از برترین چهره های « ازخود، بودن»است . جامعه ای سکولاراست ØŒ Ú©Ù‡ مردمان ØŒ از خودشان، بیندیشند. بینششان ØŒ ازخودشان سرچشمه بگیرد .
درجامعه ای Ú©Ù‡ اکثریت مردم، مقلدآخوندها هستند ØŒ Ùˆ روشنÙکرش ØŒ Ùقط از غربیان، رونوشت برمیدارد، Ùˆ میخواهند سرمشق تازه ملت باشد ØŒ انتظار جامعه سکولارساختن، انتظاری بیجاست .
اندیشیدن Ú©Ù‡ در پهلوی « اندیشیتن » است، مرکب از دو بخش « اندی + شیتن»است. باید دانست Ú©Ù‡ واژه ها ØŒ دربرگیرنده تجربیات بنیادی انسانها هستند . مسئله ما ØŒ مسئله رجوع به کتابهای لغت ØŒ نیست . مسئله ØŒ ÛŒØ§ÙØªÙ† تجربیات مستقیم وزنده انسان Ùˆ اجتماع ØŒ در هرواژه ایست . با « ØÙاریات در واژه ها= زبانکاوی » ØŒ میتوان بسیاری ازتجربیات گمشده درتاریخ Ø±Ø§Ø¨Ø§Ø²ÛŒØ§ÙØª. « اندیشیدن » ØŒ شید کردن Ù« اند» است، Ú©Ù‡ همان « تخم » باشد . آنها در اندیشیدن = اندی+ شیتن ØŒ این تجربه را داشتند Ú©Ù‡ انسان ØŒ تخم درون تخم خود را ØŒ به عبارت دیگر، بÙÙ† خود را Ú©Ù‡ بهمن باشد ØŒ پدیدارمیسازد Ùˆ پهن میکند . « شت کردن « در تداول عامیانه Ú©Ù‡ معنای اصلی را درست تر نگاه داشته اند ØŒ « Ù…ØªÙØ±Ù‚ کردن اجزاء چیزی از یکدیگر» ویا « ازهم جدا کردن پرزهای Ú¯Ù„ Ù†ÛŒ است » Ú©Ù‡ برای ساروج بکار میبرده اند . « شیدن » ØÙ„اجی کردن ØŒ نداÙÛŒ کردن ØŒ زدن پنبه Ùˆ پشم ومانند آن است Ú©Ù‡ به آن 1- واخیدن 2- Ùلخیدن 3- Ùلخمیدن هم Ú¯ÙØªÙ‡ میشود .« شیده » ØŒ به معنای ØÙ„اجی شده ØŒ Ùلخیده ØŒ Ùلخمیده است . Ùلخیدن ØŒ هرچیزی را گویند Ú©Ù‡ آنرا از غل وغش، پاک ساخته باشند . مثلا پنبه را از پنبه دانه جدا کرده باشند . معنای دقیق این در رابطه « دوام زندگی، برغم مرگ » نمودار میشود . چون به دخمه Ùˆ مقبره گبران ØŒ « Ùلخم » Ù…ÛŒÚ¯ÙØªÙ‡ اند . انسان ØŒ درمرگ Ùˆ در دخمه ØŒ Ùلخمیده Ùˆ یا Ùلخیده Ùˆ یا « شیده = شید » میشود . به عبارت دیگر، اصل Ùˆ گوهرش ØŒ از غل Ùˆ غش پاک میشود . گوهر پاک Ùˆ نا آمیخته میشود . اینست Ú©Ù‡ در« اندیشیدن = اندی + شیتن » این تجربه بنیادی میشد Ú©Ù‡ اصل Ùˆ گوهر، از پوسته ØŒ بیرون آورده میشود وازسر، نو وتازه Ùˆ زنده ساخته میشود. روان Ùˆ جان Ùˆ ÙØ±ÙˆÙ‡Ø± ( به عبارت دیگر ØŒ سیمرغ ) از دانه تن ØŒ بیرون آورده میشود. پس اندیشیدن ØŒ گستردن Ùˆ پهن کردن همه اجزاء Ù†Ù‡ÙØªÙ‡ در گوهروبن وجود خود Ú©Ù‡ بÙÙ† کیهان Ùˆ زمان Ùˆ جان هم هست ØŒ Ùˆ بیرون آوردن بخش زنده Ùˆ متعالی ( پرواز کننده Ùˆ Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ ) ازآنست . در اندیشیدن هرانسانی ØŒ بهمن Ú©Ù‡ « اندی + مان= هندی + مان » است ØŒ Ú©Ù‡ ارکه کیهانست ØŒ پیدایش Ù…ÛŒ یابد . بهمن ØŒ Ú©Ù‡ اصل اصلهاست ØŒ مرجع نهائیست Ú©Ù‡ به آن درگوهر انسان، رجوع میشود. این مرجع نهائیست Ú©Ù‡ دراندیشیدن ØŒ پهن میشود Ùˆ میگسترد . سکولاریته ØŒ Ùقط این هسته وگوهر Ùˆ بÙÙ† درونی انسان را، مرجع نهائی میداند ØŒ Ùˆ هیچ مرجعی ØŒ جزاین نمیشناسد . هیچ مرجعی، جز این بهمن درون، وجز این «همای ÙØ¯Ø±ÙˆÙ†Â» Ú©Ù‡ پیدایش« بهمن» است ØŒ مرجعیت ندارد.این مرجعیت است که« آزادی» میباشد . اندیشیدن ØŒ مبادی Ùˆ اصول Ùˆ ØÙ‚وق ومعنا وغایت را Ú©Ù‡ نیروی زندگی Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†ÛŒ دارند ،از پوسته صورت، بیرون میآورد وپاک میکند . مسئله سکولارشدن، همین است Ú©Ù‡ درما ØŒ « اندیشه از دیگری ØŒ به وجود آمدن» ریشه Ú©Ù† ساخته بشود ØŒ Ùˆ بجایش اندیشه « ازخود ØŒ پیدایش ÛŒØ§ÙØªÙ† » ریشه بدواند . یکی ازچهره های ٠ازخود ØŒ پیدایش ÛŒØ§ÙØªÙ†ØŒ از خود، اندیشیدن ØŒ ازخود ØŒ روشن شدن ØŒ ازخود ØŒ ØÙ‚وق جوشیدن است. همین اندیشه را در غرب در Ø§ØµØ·Ù„Ø§ØØ§ØªÛŒ نظیر « self-determination» در انگلیسی Ùˆ « Selbstbestimmung)» درآلمانی Ú©Ù‡ به معنای « ازخود ØŒ خود را معین ساختن » باشد، عبارت بندی میکردند. وجودهر مرجعیتی درخارج، Ú©Ù‡ مارا به شیوه ای معین سازد Ùˆ به وجود بیاورد ØŒ برضد این « معین ساختن خود، ازخود » است . مسئه ØÙ‚وق بشر ØŒ پیآیند این اندیشه « ازخود، زندگی کردن » است ØŒ Ú©Ù‡ در اندیشه وروان وضمیرما، این اندیشه Ú©Ù‡ قدرتی یاوجودی ÙØ±Ø§Ø³ÙˆÛŒ ماهست، Ú©Ù‡ به ما ØÙ‚ ÙˆØÙ‚وق، اعطاء میکند ØŒ بکلی از بین برود . وجایش این اندیشه ریشه بدواند که، جان انسان ØŒ سرچشمه ØÙ‚ Ùˆ ØÙ‚وقش هست،سرچشمه روشنی وبینشش هست . وبا این سرچشمه بودن Ù« خود= تخم » ØŒ Ú©Ù‡ همان « انسان، تخم است» ( مردم = مر+ تخم ) این اندیشه استوار میشد. « تخم بودن، به معنای ازخود اندیشیدن ØŒ ازخود، عمل کردن ØŒ ازخود، ØÚ©ÙˆÙ…ت کردن ØŒ ازخود ØŒ رهبری شدنست . به عبارت دیگر، انسان ( = مردم = مر+ تخم ) ØŒ خلیÙÙ‡ قدرتی Ùˆ الهی نیست.
اندیشه « خلیÙÙ‡ یهوه Ùˆ الله بودن » ØŒ بکلی برضد ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایرانست.
تصویر خدا مانند تصویر الله ØŒ تصویر « قدرت خلق کننده انسان » نیست . بلکه خدا ØŒ اصل « ازخود ØŒ زائیدن ØŒ ازخود ØŒ روشن شدن ØŒ ازخود ØŒ بودن » هست . واین اصل ØŒ درهمه انسانها Ùˆ جانها ØŒ پیکر به خود میگیرد . پس مردم، Ú©Ù‡ انسان باشد، همانند خدا (=خوا) ØŒ اووا = خود = تخم است . مر+ تخم ØŒ Ú©Ù‡ مردم باشد ØŒ به معنای تخمیست Ú©Ù‡ در غار،یا زهدان Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø´ جهان، روند پیدایش خود را Ù…ÛŒ پیماید . مر، این غاراست . نام جهان پهلوان ایران ØŒ تهمتن ØŒ Ú©Ù‡ تخم + تن باشد ØŒ به معنای تخمیست Ú©Ù‡ همیشه درزهدان( = تن ) ازنو میروید . همانسان رستم Ú©Ù‡ رائودا + تخم باشد ØŒ به معنای تخمیست Ú©Ù‡ همیشه ازنو میروید Ùˆ برمیخیزد . پهلوانی درایران، همیشه نو میشود . همیشه درایران، رستم هست. اینست Ú©Ù‡ عمر رستم درشاهنامه ØŒ بسیار درازاست . مردم Ùˆ خدا ØŒ در روند زمان است Ú©Ù‡ Ù…ÛŒØ§ÙØ²Ø§ÛŒØ¯ ØŒ میروید ØŒ میگسترد . زمان ØŒ بستر پیدایش وتازه شوی Ùˆ Ø§ÙØ²Ø§ÛŒØ´ یابس Ùˆ گسترندگی انسان Ùˆ خداست . « زمان» ØŒ برای ادیان ابراهیمی Ùˆ الهیات زرتشتی ØŒ Ú¯Ø°Ø±Ø§ÙˆÙØ§Ù†ÛŒ شمرده میشود، ولی برای ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران، روند ازخود، Ø§ÙØ²Ø§ÛŒØ´ یابی– ازخود،روشن شوی – ازخود ØŒ پیش روی – ازخود ØŒ نووتازه شوی است. روند زمان ØŒ برای همین « ازخود، Ø§ÙØ²ÙˆØ¯Ù† » ØŒ « ازخود ØŒ پیش Ø±ÙØªÙ† Ùˆ ÙØ±Ø§Ø±ÙˆØ¦ÛŒØ¯Ù†= ÙØ±ÙŽ ÙˆÙŽ رد»، ازخود ØŒ اندیشیدن است، وزمان، روند پیدایش آزادی انسان درگیتی است .
ÙØ±ÙˆØ¯ آمدن زال از چکاد البرز،
با ØÙ‚ به آزادی
«اندیشیدن ازبÙÙ† » ØŒ Ú©Ù‡ چهره ای « ازخود ØŒ بودن » است ØŒ بنیاد آزادی است ØŒ چون ÙØ±Ø¯ انسان، مرجع Ùˆ اصل نوآورو مبدع میشود.اگر نگاهی ژر٠به داستان سام Ùˆ زال بیندازیم ØŒ درست متوجه این سراندیشه بزرگ میشویم Ú©Ù‡ همیشه نا دیده Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ میشود . سیمرغ ØŒ به شرطی زال را Ú©Ù‡ اکنون ØŒ مادراوست ( هم مام وهم دایه ) به سام میدهد، Ùˆ ازاواین نخستین پیمان را میگیرد Ú©Ù‡ همیشه ØÙ‚ اورا به آزادی ØŒ نگاه دارد . یکی از معانی « سامه » ØŒ « پیمان+ پناهگاه » است( شرÙکندی) . سام ØŒ به یک شرط ØŒ میتواند زال را به ÙØ±Ø²Ù†Ø¯ÛŒ ازسر داشته باشد ØŒ Ùˆ آن « نگاهبانی از ØÙ‚ او به آزادی» است . این بدان معناست Ú©Ù‡ هرانسانی ØŒ ÙØ±Ø²Ù†Ø¯ خود را، بشرط نگاهبانی این ØÙ‚ به آزادی ،از سیمرغ میگیرد . همه کودکان ØŒ کودکان سیمرغند، وهمه چنین ØÙ‚ ÙØ·Ø±ÛŒ را دارند . پدرومادر، ØØ§Ú©Ù… Ø¨Ø±ÙØ±Ø²Ù†Ø¯ ٠خود نیستند . هر ÙØ±Ø²Ù†Ø¯ÛŒ ØŒ ÙØ±Ø²Ù†Ø¯ سیمرغست ØŒ Ùقط به شرط نگاهبانی از ØÙ‚ ÙØ±Ø²Ù†Ø¯Ø¨Ù‡ آزادی، ÙØ±Ø²Ù†Ø¯ از سیمرغ، به پدرومادر،داده میشود . این پیمانیست Ú©Ù‡ هر پدرو مادری با سیمرغ Ù…ÛŒ بندد . ÙØ±Ø²Ù†Ø¯ هرانسانی ØŒ سپرده سیمرغ، بشرط معتبردانستن ØÙ‚ آزادی اوست. این « ØÙ‚ ÙØ·Ø±ÛŒ ونهادی Ùˆ گوهری به آزادی » ØŒ درهنگام زناشوئی زال با رودابه عبارت خود را Ù…ÛŒ یابد . زال ØŒ میخواهد با دختری زناشوئی کند Ú©Ù‡ متعلق به دین دیگری است . Ùˆ سام ØŒ ضدیت با زناشوئی زال با رودابه میکند ØŒ چون رودابه ØŒ متعلق به دین دیگریست، Ùˆ Ø¶ØØ§Ú©ÛŒØ³Øª . ولی زال دربرابر ضدیت پدرمیایستد ØŒ Ùˆ اورا یاد آوری ازاین ØÙ‚ به آزادیش میکند . این سامست Ú©Ù‡ پیمانی را Ú©Ù‡ سیمرغ درباره ØÙ‚ زال به آزادی، با اوبسته ØŒ ÙØ±Ø§Ù…وش کرده :
پدر یاد دارد که چون مرمر بدو باز داد ، ایزدی داورا
به « پیمان » چنین Ú¯ÙØª پیش گروه
چو بازآوریدم از البرز کوه
که هیچ آرزو بر دلت نگسلم کنون اندرین است بسته دلم
زال ØŒ از« چکاد البرز» ØŒ یعنی از « چکاد=سه + کات » البرز ÙØ±ÙˆØ¯ میآید . سیمرغ، Ø¯Ø±ÙØ±Ø§Ø²Ø§Ù„برز، ÙØ±Ø§Ø²Ø³Ù‡ درخت نشسته است . همچنین سه منزل پایانی ماه، دربندهش « سه + کهت » نامیده میشوند Ú©Ù‡ همان « سه + کت = سه کات » میباشند . این سه کات ØŒ درواقع همان « سه بÙÙ† کیهان هستند Ú©Ù‡ رام + سیمرغ + بهرام باشند . سیمرغ ØŒ جمع این سه بÙÙ† باهم نیزهست . به عبارت دیگر، زال ØŒ ریشه در بÙÙ† کیهان Ùˆ دربÙÙ† زمان دارد . به عبارت دیگر، این آزادی یک ØÙ‚ ÙØ·Ø±ÛŒØ³Øª . ازسوئی ،درچکاد البرز، آشیانه سیمرغ است . آشیانه Ú©Ù‡ همان « شیان « باشد، خانه همآغوشی همیشگی « بهرام وسیمرغ یا بهروز Ùˆ پیروز » است، Ú©Ù‡ بÙÙ† کیهان هستند. این به معنای آنست Ú©Ù‡ زال، از گوهر Ùˆ ÙØ·Ø±Øª خود ØŒ ØÙ‚ به تعیین کردن خود، ازخود دارد . ØÙ‚ به آزادی خواستن Ùˆ اندیشیدن Ùˆ ازخود ØŒ روشن شدن دارد . وسام، Ú©Ù‡ نخستین تاجبخش، یعنی «دهنده ØÙ‚انیت به ØÚ©ÙˆÙ…ت ایران » است، Ùˆ واژه «سامان» Ú©Ù‡ به معنای « ØÚ©ÙˆÙ…ت» هست ØŒ ازنام خود او ساخته شده است ØŒ با سیمرغ یعنی با بÙÙ† کیهان وجان Ùˆ قدس جان ØŒ این بزرگترین پیمان را Ù…ÛŒ بندد Ú©Ù‡ ÙØ±Ø²Ù†Ø¯Ø§Ù† سیمرغ ØŒ همه انسانها ØŒ ØÙ‚ ÙØ·Ø±ÛŒ Ùˆ گوهری Ùˆ بنیادی Ùˆ نهادی، به آزادی دارند .
Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ هرچیزی ،از بÙنش شناخته میشود . پیمان اجتماعی هم ØŒ بÙÙ†ÛŒ دارد . این « پیمان بنیادی » است Ú©Ù‡ میگسترد ØŒ Ùˆ پیمان اجتماعی وپیمان ØÚ©ÙˆÙ…تی میشود . ازاین رو « پیوند زناشوئی زال با رودابه » ØŒ بنیاد اندیشه « پیمان اجتماعی یا قرارداد اجتماعی » بطور Ú©Ù„ÛŒ است . به همین دلیل است Ú©Ù‡ این داستان درشاهنامه ØŒ چنین پرتنش Ùˆ کشمکش هست . پیمان زناشوئی ØŒ یک امر خصوصی Ùˆ ØØ§Ø¯Ø«Ù‡ Ø§Ù†ÙØ±Ø§Ø¯ÛŒØŒ میان زال Ùˆ رودابه نیست ØŒ بلکه یک پیمان بنی، یا یک پیمان کیهانی است . ازاین پیوند، همه پیمانها Ùˆ پیوندهای اجتماعی ÙˆØÚ©ÙˆÙ…تی ØŒ گسترده Ùˆ مشخص میشود ØŒ چنانکه از « پیوند سیمرغ Ùˆ بهرام = گلچهره Ùˆ اورنگ= بÙÙ† ÙˆÙØ·Ø±Øª Ùˆ گوهرانسان وکیهان Ùˆ زمان » ØŒ جهان Ùˆ زمان Ùˆ انسان میروید . این پیوند Ùˆ پیمان ØŒ بر بنیاد « مهر گوهری ÙØ±Ø¯ÛŒÂ» است . این آرزو Ùˆ کام Ùˆ خواست Ú©Ù‡ ازگوهر ÙØ±Ø¯ برمیخیزد ØŒ معین کننده این پیمانست ØŒ ولو آنکه چنین خواستی ØŒ برضد همه عر٠و رسوم Ùˆ ایمان Ùˆ عقیده Ùˆ دین باشد . چنانکه رودابه ØŒ Ø¶ØØ§Ú©ÛŒØ³Øª Ùˆ زال Ú©Ù‡ سیمرغیست ØŒ دو دین کاملا متضاد دارند .هرچند Ú©Ù‡ دراین داستان ØŒ ØÙ‚ آزادی انسان در پیوند زناشوئی عبارت بندی میگردد ØŒ ولی بیان آزادی انسان در بستن هرقراردادیست . وسام :
سخنهای دستان( زال) یکایک بخواند
بپژمرد برجای و ، خیره بماند
پسندش نیامد ، چنان آرزوی
دگرگونه پنداشت، اورا به خوی
چنین داد پاسخ که آمد پدید سخن هرچه از گوهر اوسزید
چو مرغ ژیان، باشد آموزگار چنین کام دل جوید از روزگار
زنخجیر، چوآمد سوی خانه باز
به دلش اندر اندیشه آمد دراز
همی Ú¯ÙØª اگر گویم این نیست رای
مکن داوری ، سوی دانش گرای
بر دادگر نیز و برانجمن نباشد پسندیده ، پیمان شکن
این ØÙ‚ زال به آزادی درانتخاب، ØÙ‚یست Ú©Ù‡ ریشه درپیمانی دارد Ú©Ù‡ سام با سیمرغ بسته است . پیوند جوئی ÙØ±Ø¯ÛŒ ØŒ استوار برØÙ‚ ÙØ·Ø±ÛŒ آزادیست ØŒ واین پیوند ØŒ بÙÙ† همه پیوندهاست . Ùˆ جان هرکسی Ú©Ù‡ گیان باشد ( Ú¯ÛŒ + یان ) آشیانه سیمرغست . پس ØÙ‚وق بشر، ریشه درسکولاریته دارد .