آریابرزن زاگرسی----سنجشگری تاریخ Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایرانزمین
تاریخ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ باهمستان یک ملّت، بستر رد پاهای اسرار آمیز آن نیروهایی Ù…ÛŒ باشد Ú©Ù‡ در تعیین Ùˆ تغییر Ùˆ سمتگیری رویدادهای اجتماعی Ùˆ کشوری Ùˆ جهانی، نقش اساسی Ø§ÛŒÙØ§ Ù…ÛŒ کنند Ùˆ در گوشه Ùˆ کنار اجتماع، پراکنده مانده اند. اندیشیدن در باره ÛŒ رخدادهای تاریخی Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ
تاریخ نگارش: 23 مارس 2007 میلادی
[ گوشه چشمی به Ú¯ÙØªØ§Ø± آقای نویدی ]
- Ù¾ÛŒØ´Ú¯ÙØªØ§Ø±:
تاریخ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ باهمستان یک ملّت، بستر رد پاهای اسرار آمیز آن نیروهایی Ù…ÛŒ باشد Ú©Ù‡ در تعیین Ùˆ تغییر Ùˆ سمتگیری رویدادهای اجتماعی Ùˆ کشوری Ùˆ جهانی، نقش اساسی Ø§ÛŒÙØ§ Ù…ÛŒ کنند Ùˆ در گوشه Ùˆ کنار اجتماع، پراکنده مانده اند. اندیشیدن در باره ÛŒ رخدادهای تاریخی Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ Ùˆ اجتماعی، تلاشیست برای ÛŒØ§ÙØªÙ† روزنه ای به سوی شناخت تاریکی Ø´ÙØ¨Ù‡Ø§Øª Ùˆ هزارتوی سرگیجه آور نشانه ها Ùˆ آثار پرنسیپهای پخش Ùˆ پلا Ùˆ سرکوب Ùˆ واپس Ùˆ ØªØØ±ÛŒÙ Ùˆ تقلیب Ùˆ ملعون شده به دست قدرتپرستان Ùˆ دبیران همدست آنها. از این رو، ÙلسÙÙ‡ ÛŒ تاریخ بر آنست Ú©Ù‡ مویرگهای ØÛŒØ§ØªÛŒ Ùˆ ریشه های ناپیدای آن اهرمهایی را Ø¨Ø§Ø²Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†ÛŒ Ùˆ شناسایی کند Ú©Ù‡ قلب جنبشهای اجتماعی را به طپش در Ù…ÛŒ آورند. اندیشیدن در باره ÛŒ « تاریخ نانوشته Ùˆ نارسمیّت ÛŒØ§ÙØªÙ‡ Ùˆ بیرون از موضوعات ØÙˆØ²Ù‡ های آکادمیکی »، کوششی Ù…ÛŒ باشد برای Ú©Ø´Ù Ùˆ شناخت آن چیزی Ú©Ù‡ از سوی ØÚ©Ù‘ام Ùˆ وابسته گان عقیدتی Ùˆ مرام Ùˆ مسلکی آنها در هر برهه ای از دورانهای تاریخ، لت Ùˆ پار Ùˆ گمچال Ùˆ Ù…Ùقود شده اند. تاریخ یک ملّت را بایستی در میراث مطرود Ùˆ Ù…Ùقود Ùˆ ملعون Ùˆ پایمال Ùˆ متلاشی Ùˆ تقلیب Ùˆ ØªØØ±ÛŒÙ شده اش شناخت Ùˆ به Ù…ØÚ©Ù‘ زد؛ نه در آنچه Ú©Ù‡ رسمیّت ØÚ©ÙˆÙ…تی دارد Ùˆ هیچ راهی نمی برد به شناخت آنچه Ú©Ù‡ ما « بوده ایم Ùˆ هستیم Ùˆ Ù…ÛŒ توانیم بشویم ».
انسان وقتی در باره ÛŒ Ù…ØØªÙˆÛŒÙ‘ات ذهنیّت خودش نیندیشد Ùˆ روخوانیها Ùˆ شنیده ها Ùˆ دیده ها Ùˆ از دهان دیگران قاپیده ها را در Ú©Ùنج انبار مغز خودش، تلنبار Ùˆ Ù…ØÙوظ کند Ùˆ هیچگاه نیز زØÙ…ت آنکه درب کارتون کارتون « اطّلاعات تلنبار شده » را بازگشاید، بر خودش هموار نکند Ùˆ به همّت شعور Ùˆ نیروی تمییز Ùˆ تشخیص ÙØ±Ø¯ÛŒ خودش با ژرÙنگری Ùˆ تامّلات توام با پرسشگری Ùˆ شکّاکیّت مستدام، چند – Ùˆ – چون آنها را بررسی نکند، خود به خود تمام آن بینشی را Ú©Ù‡ به نام « قوه ÛŒ تشخیص Ùˆ شعور » در خودش Ù…ÛŒ داند، سطØÛŒÙ‘اتی خواهند بود Ú©Ù‡ دایره Ùˆ عمق بینش Ùˆ دید او را تا نوک بینی Ùˆ یک متری پایش پرتو Ù…ÛŒ اÙکنند. اینگونه انسانها، ذهنیّتی مغشوش Ùˆ مشوّش Ùˆ نامنسجم دارند Ùˆ وجود آنها، وجودیست وصله ای. تکه ای به قوم Ùˆ نژاد Ùˆ زبان مادری اش وابسته است . تکه ای به تاریخ Ùˆ زادگاه Ùˆ سرزمینش وصل است. تکه ای به اعتقادات Ùˆ آداب Ùˆ رسوم Ùˆ مراسم Ùˆ اخلاقیّات عشیره ای Ùˆ قبیله ای اش آغشته است. تکه ای به ایدئولوژی Ùˆ مرام Ùˆ مذهب Ùˆ مسلک آبا Ùˆ اجداد Ùˆ همعقیده گانش وصل است. تکه ای به نظریّه ها Ùˆ تزها Ùˆ دکترینهای عجیب Ùˆ غریب Ùˆ شایع در جهان، آلوده است. تکه ای نیز به سوائق Ùˆ خواستها Ùˆ رویاها Ùˆ خیالهای خوش Ùˆ نقش Ùˆ نگار خودش.
من در این Ø¬ÙØ³ØªØ§Ø±Ù… بر آن نیستم Ú©Ù‡ گام به گام به « سنجشگری تمام آن Ú©Ú˜Ùهمیها Ùˆ کژبرداشتهایی » بپردازم Ú©Ù‡ آقای « کیومرث نویدی ( 1 ) » بر قلم رانده اند؛ بلکه برآنم برای چندمین بار، به بازگویی ساده ترین Ùˆ پیش پا Ø§ÙØªØ§Ø¯Ù‡ ترین Ùˆ اساسی ترین « پرنسیپهایی » تاکید مبرّم کنم Ú©Ù‡ اجتماع ØªØØµÛŒÙ„ کرده گان ما – مهم نیست کجا مقیم باشند Ùˆ Ú†Ù‡ عقیده ای را پداÙند کند - هنوز Ú©Ù‡ هنوز است از Ùهمیدن Ùˆ Ø¯Ø±ÛŒØ§ÙØªÙ† Ùقط خردلی از آنها، عاجز Ùˆ وامانده اند. این جای تاس٠و دریغ ندارد؛ بلکه ØÙ‚Ù‘ است چنان ØªØØµÛŒÙ„ کردگان « بی Ù…ØØµÙˆÙ„ Ùˆ بار Ùˆ بر » را پس از نزدیک به سه دهه اقتدار کانیبالیسم Ùقاهتی Ùˆ ÙØ¹Ù‘ال مایشاء بودن گیوتین اقتلوئی اش، Ùقط نکوهید ونکوهید Ùˆ نکوهید. ذهنیّتهای معصوم Ùˆ پریشیده ای Ú©Ù‡ هنوز هیچ نوع شاخکهای شعوری Ùˆ Ùهمایی برای تمییز Ùˆ تشخیص دادن « ØªÙØ§ÙˆØªÙ‡Ø§ Ùˆ تضادها Ùˆ تنشها » ندارند. هنوز نمی دانند تصویر چیست؟. هنوز نمی دانند Ù…Ùهوم چیست Ùˆ چگونه از زهدان تصاویر، زاییده Ù…ÛŒ شود؟. هنوز نمی دانند راسیونالیستی اندیشیدن یعنی چه؟. هنوز نمی دانند خود کیستند؟ Ùˆ چیستند؟؛ ولی داعیه ÛŒ طلایه داری بسیاری از آرمانها Ùˆ ایده آلها Ùˆ تزها Ùˆ نظریّه های چشمگیر را برای مردم همیشه غارت Ùˆ سرکوب Ùˆ تØÙ‚یر شده ÛŒ مام وطن دارند.
نگاهی سرسری به کتابشناسی « تاریخ Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ یونان باستان » در تک، تک کشورهای باختر زمینی Ú©ÙØ§ÛŒØª Ù…ÛŒ کند تا بتوان شمارش ناپذیر Ùˆ سر سام آور بودن آمار کتابها Ùˆ Ø¬ÙØ³ØªØ§Ø±Ù‡Ø§ Ùˆ رساله ها Ùˆ سمینارها Ùˆ غیره Ùˆ ذالک را به تن خویش، تجربه Ùˆ برآورد کرد. منظورم کوششهایی هستند Ú©Ù‡ در باره ÛŒ « تاریخ Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ یونان » به رشته ÛŒ ØªØØ±ÛŒØ± در آمده Ùˆ همچنان در Ù…ÛŒ آیند. همینطور رقابتهایی Ú©Ù‡ استادان دانشگاهی برای اخذ کرسی در باره ÛŒ ادبیّات Ùˆ زبان یونانی در دانشگاههای سراسر جهان با یکدیگر دارند. من تا کنون در هیچ کجا، ندیده Ùˆ نشنیده Ùˆ نخوانده ام Ú©Ù‡ کسانی به شناختن Ùˆ اندیشیدن در باره ÛŒ تاریخ Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ یونان رو آورده باشند Ùˆ ناگهان عدّه ای بگویند یا بنویسند Ú©Ù‡ پرداختن به تاریخ Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ یونان یا اساسا هر کشور دیگری، نوعی [ راسیسم ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ !ØŸ ] Ù…ÛŒ باشد. این Ùقط از ویژه گیهای تیپیک اجتماع ØªØØµÛŒÙ„ کرده گان اجتماع ماست Ú©Ù‡ با آن ذهنیّت متابعتی Ùˆ کلیشه ای Ùˆ تقلیدی خود، هر چیزی را Ú©Ù‡ بویی از « تاریخ Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایرانی » بدهد، Ø¨Ù„Ø§ÙØ§ØµÙ„Ù‡ با برچسبهای ناØÙ‚Ù‘ Ùˆ ناچسبنده ÛŒ « ناسیونالیسم Ùˆ ÙØ§Ø´ÛŒØ³Ù… Ùˆ راسیسم Ùˆ شووینسم Ùˆ خزعبلاتی مزخر٠از این دست »، لجن آلود Ù…ÛŒ کنند. ما عادت کرده ایم Ú©Ù‡ هر گونه « به خود آیی Ùˆ بیداری تاریخی Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ مردم سرزمین خود » را با شنیع ترین برچسبهای تØÙ‚یری، بدنام Ùˆ ریشه Ú©Ù† کنیم.
برای کثیری از ما، هر چیزی Ú©Ù‡ بویی Ùˆ رنگی Ùˆ نشانه ای Ùˆ نمادی Ùˆ چهره ای از « تاریخ Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایرانزمین » داشته باشد، نوعی « بدنامی Ùˆ سرشکسته Ú¯ÛŒ » Ù…ÛŒ باشد Ú©Ù‡ نبایستی اصلا Ùˆ ابدا از آن سخنی به میان آورد یا در باره ÛŒ چند Ùˆ چون زوایای تاریک Ùˆ معمّایی آن اندیشید. اگر قرار است به چنان دورانهای تاریخی Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ نیز پرداخته شود، بایستی Ùقط برای کوبیدن Ùˆ تمسخر Ùˆ هیچ پنداشتن Ùˆ سطØÛŒ جلوه دادن Ùˆ بی اهمیّت بودن سراسر بÙنمایه ها Ùˆ جلوه های آن باشد. ما عادت کرده ایم Ú©Ù‡ خودمان را Ùقط Ùˆ Ùقط از « چشم انداز باختر زمینیان Ùˆ از پشت آن عینکی برانداز کنیم Ùˆ بشناسیم » Ú©Ù‡ در هیچ شماری ما، یکه تاز عرصه ÛŒ بی مقدار چیز نویسی « آکادمیکی » Ù…ÛŒ باشند. ما اگر کسانی بخواهند در باره ÛŒ « بود Ùˆ تجربیّات بی واسطه Ùˆ اصیل مردم سرزمینمان » بیندیشند، آنان را با انواع Ùˆ اقسام تهمتها آلوده خواهیم کرد تا « دوام ØÙ‚ارت Ùˆ صغارت Ùˆ روØÛŒÙ‡ ÛŒ متابعتی Ùˆ مقلّدی Ùˆ ذلالت خود » را در سیطره ÛŒ بی لیاقترینها با قاطعیّت تام، تضمین Ùˆ تامین کنیم.
برای ما آویختن به نامهای دهن Ù¾ÙØ±Ú©Ù† تمام آن « متÙکّران Ùˆ ÙÛŒÙ„Ø³ÙˆÙØ§Ù† Ùˆ دانشورزان Ùˆ پژوهشگران باختری » Ú©Ù‡ ØØªÙ‘ا نمی توانیم یک جمله از آثار آنها را Ø¯ÙØ±Ùست روخوانی کنیم؛ Ú†Ù‡ رسد به آنکه ادّعای Ùهمیدن Ùˆ Ø¯Ø±ÛŒØ§ÙØªÙ† اÙکار Ùˆ ایده های آنان را نیز داشته باشیم، از یک جمله ای Ú©Ù‡ « متÙکّر Ùˆ پژوهنده ÛŒ سرزمینمان » در باره ÛŒ « تاریخ Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ میهنمان » بیندیشد Ùˆ بر زبان Ùˆ قلم براند، بسیار بسیار Ø§Ø±Ø¬Ø ØªØ± Ù…ÛŒ باشد. ما تمام Ø§ÙØªØ®Ø§Ø± Ùˆ هنر Ùˆ استعداد Ùˆ همّت بی دریغ خود را در این Ù…ÛŒ دانیم Ú©Ù‡ شبانه روز با « به گور سپاری Ùˆ تØÙ‚یر Ùˆ تمسخر کردن Ùˆ به لجن کشیدن تاریخ Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ مردم سرزمین خود » با غروری وص٠نشدنی، تقّلاهای آنچنانی کنیم. ما در خوارشماری خود، بسیار یکه تاز Ùˆ میداندار میهنی Ùˆ جهانی هستیم. ولی در « به خود آمدن Ùˆ بیدار شدن از خواب Ø§ØµØØ§Ù Ú©Ù‡ÙÛŒ ØÙ‚ارتهای قرن به قرن »، هیچگاه ØØ§Ø¶Ø± نیستیم برای اندیشه ورزان Ùˆ ایده Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø§Ù† Ùˆ دلاوران Ùˆ متÙکّران Ùˆ نویسنده گان Ùˆ شاعران Ùˆ هنرمندان میهندوست در طول تاریخ، یک میلیمتر نیز قدم برداریم یا اقدامی کنیم.
Ø§ÙØªØ®Ø§Ø± Ùˆ هنر ما، « خوار خویشتنی » Ù…ÛŒ باشد با روکش مدرنیته نمایی Ùˆ انترناسیونال بازیهای نوکر مآبانه. هر چیزی نیز Ú©Ù‡ بر این « ØÙ‚ارتها Ùˆ صغارتها » دامن بزند، ما شق القمر خود Ù…ÛŒ دانیم Ú©Ù‡ آنها را قاب بندی Ùˆ منبّت کاری Ùˆ منقوش کنیم Ùˆ سپس با رنگ Ùˆ لعاب خیره کننده ÛŒ چشمها بر سر وبسایتها Ùˆ کتابها Ùˆ وبلاگها Ùˆ نشریه ها Ùˆ خطابه ها Ùˆ پژوهشهای ناپژوهیده ÛŒ خود بیاویزیم. ما به جای آنکه تلاشهای « به خود آیی مردم میهنمان » را بپرورانیم؛ یعنی زØÙ…اتی Ú©Ù‡ در شاعریها Ùˆ داستان نویسیها Ùˆ Ú¯ÙØªØ§Ø±Ù‡Ø§ Ùˆ تلاشهای کشور داران میهندوست؛ برغم کورمالیها Ùˆ آغشته بودن به برخی Ú©Ú˜ Ùˆ معوژ گویهای قلمی Ùˆ Ùکری Ùˆ نظری عبارت بندی شده اند Ùˆ کار Ùˆ تکلی٠و وظیÙÙ‡ Ùˆ مسئولیّت ماست Ú©Ù‡ آنان را Ú˜Ø±ÙØªØ± Ùˆ دامنه دارتر بیندیشیم، هنر Ùˆ استعداد خود را در این Ù…ÛŒ دانیم Ú©Ù‡ آنها را با برچسبهای کثی٠و اØÙ…قانه ای مثل: « ناسیونالیسم Ùˆ ÙØ§Ø´ÛŒØ³Ù… Ùˆ شووینیسم Ùˆ راسیسم Ùˆ امثالهم » بکوبیم Ùˆ لت Ùˆ پار کنیم تا به دوام گیوتین اقتلویی مذاهب ضدّ جان Ùˆ زندگی Ùˆ اقتدار بی لیاقترینهای ÙØ§Ù‚د ÙØ±Ù‘ در ØÚ©ÙˆÙ…ت کردن بر سرنوشت Ùˆ زندگی خودمان Ùˆ هم میهنانمان بدون هیچ مزد Ùˆ اجری، خدمتهای Ù¾ÛŒ در Ù¾ÛŒ کنیم.
ما از ایرانی بودن خود، خیلی خیلی شرمنده ایم؛ ولی از ØÙ‚ارتها Ùˆ صغارتها Ùˆ بی اعتباریهای خود در عرصه ÛŒ میهنی Ùˆ جهانی، اصلا Ùˆ ابدا، ککمان نیز نمی گزد. ØªØØµÛŒÙ„ کرده گان سرزمین ما اگر صدها بار کائنات از هم ÙØ±ÙˆÙ¾Ø§Ø´Ø¯ Ùˆ از نو Ø¢ÙØ±ÛŒØ¯Ù‡ شود، تنها Ø·ÛŒÙÛŒ در جهان هستند Ú©Ù‡ هرگز از خواب گران Ø®ÙˆØ¯ÙØ±ÛŒØ¨ÛŒÙ‡Ø§ÛŒ ÙØ§Ø¬Ø¹Ù‡ بار خود، بیدار نخواهند شد!. برای اینگونه ذهنیّتهای ØÙ‚یر Ùˆ صغیر Ùˆ متابعتی، آویزان شدن به ترّهات Ùˆ ØØ¨Ù„ المتین انواع Ùˆ اقسام انبیاء Ùˆ رسولان کهنه Ùˆ مدرن از انبیاء مذاهب ابراهیمی Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ تا رسولانی مثل مارکس Ùˆ هایدگر Ùˆ نیتچه Ùˆ درایدا Ùˆ امثالهم به معنای « علمگرایی Ùˆ مردمی بودن Ùˆ انتر ناسیونال زیستن » Ù…ÛŒ باشد. در زبان Ùˆ مغز Ùˆ قلب اینگونه اشخاص، انترناسیونال بودن به معنای کشوری Ùˆ میهنی مستقل در « بینابین ملل » نیست؛ بلکه به معنای Ù†ÙÛŒ Ùˆ نابودی ملّت Ùˆ تاریخ Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سرزمین خود برای Ù…ØÙˆ Ùˆ ØÙ„ شدن در یک توّهم Ù…ÛŒ باشد. از همین رو بود Ùˆ هنوز هست Ú©Ù‡ « انترناسیونال بازی در سرزمین ما » به باتلاق نوکری برای غربیان Ùˆ روسها انجامید Ùˆ دست آخر نیز به Ù…ÙØªØ¹Ù‡ Ú¯ÛŒ برای Ù…Ùلّایان خاصم جان Ùˆ زندگی Ùˆ تاریخ Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایرانزمین.
اینگونه ذهنیّتها با آن سائقه ÛŒ ایمانخواهی Ùˆ متابعتی خود، وقتی از Ù…ØÙ…ّد ابن عبدالّله سرخورده شوند. به ØØ¨Ù„ المتین زرتشت Ù…ÛŒ آویزند. وقتی از ØØ¨Ù„ المتین زرتشت، سرخورده شوند به ØØ¨Ù„ المتین مارکس Ùˆ لنین آویخته Ù…ÛŒ شوند. وقتی از مارکس Ùˆ لنین نیز طرÙÛŒ نبندند به ØØ¨Ù„ المتین ژاک درایدا آویزان Ù…ÛŒ شوند. وقتی از درایدا Ùˆ ÙÙˆÚ©Ùˆ Ùˆ هابرماس Ùˆ هایدگر Ùˆ پوپر Ùˆ نیتچه Ùˆ Ù‡Ú¯Ù„ Ùˆ Ú†Ù‡ Ùˆ Ú†Ù‡ Ùˆ Ú†Ù‡ سرخورده شوند Ùˆ طرÙÛŒ نبندند، باز یک ØØ¨Ù„ المتینی خواهند ÛŒØ§ÙØª Ú©Ù‡ وجود ØÙ‚یر خود را بتوانند به آن آویزان کنند. چیزی Ú©Ù‡ اینگونه ذهنیّتهای متابعتی Ùˆ مقلّدی هرگز به آن نخواهند رسید « ÙØ±Ø¯ÛŒÙ‘ت Ùˆ وجدان Ø®ÙˆÛŒØ´Ø¢ÙØ±ÛŒØ¯Ù‡ Ùˆ دلیری برای استقلال اندیشیدن Ùˆ « قائم به ذات بودن = سیمرغ گسترده پر شدن » Ù…ÛŒ باشد.
ÙØ§Ø¬Ø¹Ù‡ ÛŒ اجتماع ایرانزمین، ÙØ§Ø¬Ø¹Ù‡ ÛŒ متابعتی Ùˆ تقلیدگری عامی Ùˆ ØªØØµÛŒÙ„ کرده Ù…ÛŒ باشد. مهم نیست Ú©Ù‡ مرجع تقلید در ØÙˆØ²Ù‡ ÛŒ علمیّه ÛŒ قم یا نج٠باشد. یا در ÙØ±Ø§Ù†Ø³Ù‡ Ùˆ انگلیس Ùˆ آمریکا Ùˆ آلمان Ùˆ امثالهم. انسان تابع Ùˆ دنباله رو Ú©Ù‡ هیچگاه نمی کوشد بر پاهای مغز اندیشنده ÛŒ خودش بایستد، برایش ÙØ±Ù‚ÛŒ نمی کند Ú©Ù‡ به کجا آویزان شود. اصل برای او همین است Ú©Ù‡ به چیزی وابسته Ùˆ متّکی Ùˆ آویزان باشد Ø› ولو چنان چیز در خصومت Ùˆ تضاد با وجود خود او نیز باشد. سائقه ÛŒ ایمانخواهی به مذهب Ùˆ مسلک Ùˆ نوع ایدئولوژی Ùˆ مرام Ùˆ مسلک Ùˆ نظریّه Ùˆ تز Ùˆ دکترین وابسته نیست؛ بلکه به « خوارخویشتنی Ùˆ بی مایه Ú¯ÛŒ Ùˆ ÙˆØØ´Øª از استقلال Ùکر Ùˆ دلیر نبودن در خود بودن Ùˆ اوریژینال زیستن » است Ú©Ù‡ Ùلاکت Ùˆ بدبختی مقلّدی را در تمام جوامع بشری با درجه های Ù…ØªÙØ§ÙˆØª رقم Ù…ÛŒ زند. بیشینه شمار جامعه ÛŒ ØªØØµÛŒÙ„ کرده گان ایرانی تا امروز اثبات کرده اند Ú©Ù‡ در Ú©ÙØ´ØªÙ† اÙکار Ùˆ ایده ها Ùˆ توطئه ÛŒ سکوت Ùˆ نابود کردن Ùˆ در قرنطینه گذاشتن Ùˆ پایمالی Ùˆ بایکوت « رادمنش ترین Ùˆ اصیل ترین ایرانیان خویشاندیش Ùˆ دلیر Ùˆ متÙکّر Ùˆ جوینده Ùˆ ایده Ø¢ÙØ±ÛŒÙ† » از سرآمدترین تبهکاران روزگار هستند. ما تاب اینکه ÙØ±Ø¯ÛŒ در میانمان پیدا شود Ùˆ خردلی اندیشه Ùˆ ایده از خودش داشته باشد Ùˆ قائم به ذات بزیید Ùˆ بیندیشد، هرگز نداریم. ما تمام همّ Ùˆ غم خود را در این Ù…ÛŒ دانیم Ú©Ù‡ « برای استØÚ©Ø§Ù… غÙÙ„ Ùˆ زنجیرهای کوتوله مغزهای Ù„ÛŒ Ù„ÛŒ پوتی » بر همعقیده گان خود Ø¨ÛŒÙØ²Ø§ÛŒÛŒÙ… Ùˆ از « Ù†Ø§Ù…ØªØ¹Ø§Ø±ÙØ§Ù† Ùˆ خویشاندیشان Ùˆ متÙکّران دلیر » تا Ù…ÛŒ توانیم با کاربست انواع Ùˆ اقسام شانتاژها Ùˆ بدپوزیها Ùˆ تهمتها Ùˆ لجن پراکنیها Ùˆ خباثتها Ùˆ بند Ùˆ بستهای Ù…ØÙÙ„ÛŒ بکاهیم.
هنوز آنانی Ú©Ù‡ خود را « وکیل Ùˆ وصیّ ادبیّات منظوم Ùˆ منثور » ایرانزمین Ù…ÛŒ دانند، آن Ùهم Ùˆ شعور را برای Ú¯ÙØªÙ† « یک Ø¢ÙØ±ÛŒÙ† خشک Ùˆ خالی » از خود بروز نداده اند؛ آنهم در وضعیّتی Ú©Ù‡ سیستم کانیبالیستی Ùˆ خونریز Ùقاهتی، بیش از سه دهه ÛŒ مرگبار است انسانها Ùˆ جان Ùˆ زندگی آنها را بسان « ØØ´Ø±Ø§Øª » Ù…ÛŒ Ú©ÙØ´Ù†Ø¯ Ùˆ آزار Ù…ÛŒ دهند Ùˆ نابود Ù…ÛŒ کنند. آنان دلیر نیستند تا بیایند بر متÙکّری، « Ø¢ÙØ±ÛŒÙ† » خشک Ùˆ خالی بگویند Ú©Ù‡ بیش از پنجاه Ùˆ پنج سال آزگار است بر کلیدی ترین « پرنسیپ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سیمرغی ایرانزمین = قداست جان Ùˆ زندگی » پای Ù…ÛŒ ÙØ´Ø§Ø±Ø¯ Ùˆ تاکید مبرم Ù…ÛŒ کند Ùˆ هزاران هزار برگ کاغذ را در اصالت این « پرنسیپ بی همتای تجربیّات مایه ای Ùˆ گمشده ÛŒ ایرانی » تا امروز با برهانها Ùˆ استدلالهای Ú˜Ø±ÙØ§Ù†Ø¯ÛŒØ´ÛŒØ¯Ù‡ ÙØ±ÛŒØ§Ø¯ Ù…ÛŒ زند Ùˆ همچنان ÙØ±ÛŒØ§Ø¯Ù‡Ø§ÛŒØ´ رساست.
در این عرصات پاکباخته Ú¯ÛŒ Ø·ÛŒÙ ØªØØµÛŒÙ„ کرده گان ایرانی، جای تاس٠و لب گزیدن ندارد؛ زیرا چنان ØØ§Ø³Ø¯Ø§Ù† Ùˆ بی مایه گان چیز نویس Ú©Ù‡ خود را مثلا « استادترین استادان Ùˆ متخصّص ترین Ùˆ خبره ترین شناسنده گان شاعران Ùˆ متÙکّران نامدار ایرانزمین » Ù…ÛŒ دانند تا امروز نشان داده اند Ú©Ù‡ نه تنها هیچ چیزی از آن « بزرگان ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ » نیاموخته اند؛ بلکه در بی Ù…ØØªÙˆØ§ Ùˆ مزخر٠جلوه دادن Ù…ØØµÙˆÙ„ خون خوردنهای آن بزرگان؛ سعی بلیغ آکادمیکی نیز با آن ذهنیّتهای تا خرخره ÙØ±Ùˆ Ø±ÙØªÙ‡ شان در شرایع باتلاق اسلامیّت شمشر اقتلویی Ùˆ متابعت از هر Ú†ÛŒ آقا Ú¯ÙØªÙ†Ù‡Ø§ (= تاسی مطلق کردن بدون هیچ سنجشگری به آراء پژوهشگران باختری ) به سر برده اند. جای دریغ Ú¯ÙØªÙ† ندارد؛ بلکه Ùقط باید چنین بی مایگانی را نکویید Ùˆ دریغ بر آن بزرگانی خورد Ú©Ù‡ Ù…ØØµÙˆÙ„ تمام وجودشان به دست چنین تبهکاران تاریخ Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایرانی Ø§ÙØªØ§Ø¯Ù‡ است تا در به لجن کشیدن آن، نه تنها در انظار جهانیان، Ø§ÙØªØ®Ø§Ø± کنند؛ بلکه خود را هر ثانیه Ùˆ دقیقه Ùˆ ساعت Ùˆ روز Ùˆ Ù‡ÙØªÙ‡ Ùˆ ماه Ùˆ سال در قیر ØÙ‚ارت Ùˆ خوار خویشتنی غوطه دادن، Ø§ØØ³Ø§Ø³ ارگاسمهای علمگرایی مضاعÙ!ØŸ نیز داشته باشند.
در این ÙˆØ§Ù†ÙØ³Ø§ÛŒ قهقرایی ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒØŒ اصلا جای تاس٠و دریغ نیست؛ زیرا انسان هر چیزی را Ú©Ù‡ ژر٠و ریشه ای به دنبال شناختن Ùˆ تجربه ÛŒ بی واسطه داشتن از آن، دنبال نکرده باشد، خیلی سریع در گرداب اطّلاعات سطØÛŒ Ùˆ ژورنالیستی Ùˆ Ø±Ø§ØØª الØÙ„قومی به غلظت « Ù†Ùهمیهای خودش » شدّت Ù…ÛŒ دهد. از این رو، سنجه ÛŒ Ù†Ùهمیهای خود را بایستی از آن « دقیقه ها Ùˆ ساعتها Ùˆ ماهها Ùˆ سالهایی » استخراج کرد Ú©Ù‡ برای Ùهم یک موضوع همچون کپسول اکسیژن غواصان برای Ø±ÙØªÙ† به Ú˜Ø±ÙØ§ÛŒ مسئله ای صر٠می کنیم. کثیری از ما هستند Ú©Ù‡ Ùقط در هوای آزاد سواØÙ„ ایده ها Ùˆ اÙکار متÙکّران Ùˆ ÙÛŒÙ„Ø³ÙˆÙØ§Ù† Ùˆ نوابغ دینی قدمزنی Ù…ÛŒ کنند با این تصوّر Ú©Ù‡ تا آخرین نقطه ÛŒ عمیق دریای ایده ها Ùˆ اÙکار آنها را زیر Ùˆ رو کرده اند. « Ù†Ùهمیهای هر انسانی » را از میزان عمیق شدن یا نشدن Ùˆ سطØÛŒ بودن یا نبودن کلماتش Ù…ÛŒ توان شناخت. آیا تا کنون از خودمان پرسیده ام Ú©Ù‡: « من چقدر، مسئله ای را Ù…ÛŒ Ùهمم Ùˆ چقدر همان مسئله را نمی Ùهمم »؟. ( 2 )
1- نقش اسطوره ها [ = بÙنداده ها ) در نو زایی ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ.
به نخستین چیزی Ú©Ù‡ ما نباید بیاویزیم Ùˆ مجاب شویم، معادلنویسیهایی Ù…ÛŒ باشند Ú©Ù‡ برای واژه گان در لغتنامه های عمومی Ùˆ تخصّصی گردآوری Ù…ÛŒ شوند. باز ماندن به نخستین معادلنویسیها؛ یعنی قربانی کردن « تجربه ÛŒ گنجانیده شده در کلمه Ùˆ Ù…ØØªÙˆØ§ÛŒ راز آمیز آن ». اکثر کسانی Ú©Ù‡ کلمه ÛŒ اسطوره را Ù…ÛŒ شنوند یا در جایی Ù…ÛŒ خوانند، Ø¨Ù„Ø§ÙØ§ØµÙ„Ù‡ آن را با « Ø§ÙØ³Ø§Ù†Ù‡ ها Ùˆ Ø®Ø±Ø§ÙØ§Øª Ùˆ متلها Ùˆ ØÚ©Ø§ÛŒØªÙ‡Ø§ Ùˆ داستانها Ùˆ امثالهم » اینهمانی معنایی Ù…ÛŒ دهند. در ØØ§Ù„یکه تک، تک این همسان پنداریها نشان Ù…ÛŒ دهند Ú©Ù‡ چنان اشخاصی، اصلا Ùˆ ابدا در باره ÛŒ « چیستی اسطوره ها » نمی اندیشند Ùˆ Ùقط شنیده ها Ùˆ Ù…ØÙوظاتی را تکرار Ù…ÛŒ کنند. اساطیر در « آسپکتهایی مثل : Ø§ÙØ³Ø§Ù†Ù‡ ها، متلها، ØÚ©Ø§ÛŒØªÙ‡Ø§ØŒ قصّه ها، اشعار، آداب Ùˆ رسوم، اعتقادات مذهبی، جادو Ùˆ جنبل Ùˆ مذاهب Ùˆ رویاها Ùˆ گویشها Ùˆ زبانها Ùˆ انسان - ØÛŒÙˆØ§Ù†Ù¾ÛŒÚ©Ø±ÛŒÙ‡Ø§ Ùˆ نمادها Ùˆ سمبلهای مختل٠»، واتاب Ù…ÛŒ یابند Ùˆ Ø¯ÙØ±Ùست در « همخوانی Ùˆ خوشه وار در نظر Ú¯Ø±ÙØªÙ† تمام این آسپکتهاست Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ توان به اندیشیدن در باره ÛŒ تجربیّات Ù†Ù‡ÙØªÙ‡ در تصاویر اسطوره ای » انگیخته Ùˆ راغب شد. بنابر این، اسطوره ها را نمی توان به هیچکدام از این آسپکتها، تقلیل داد؛ برغم اینکه بهره ای از تصاویر اسطوره ای را در خود، انعکاس Ù…ÛŒ دهند. این نکته ایست Ú©Ù‡ بایستی با هوشیاری Ùˆ تیز بینی در برابر چشم، پیوسته داشت؛ مبادا Ú©Ù‡ به Ú©Ú˜Ùهمی Ùˆ کژسنجی در رویکرد خود به شناخت تصاویر اسطوره ای درغلتیم.
مسئله ÛŒ اساطیر در سرزمینهای باختری، Ø¨ØØ«ÛŒØ³Øª Ú©Ù‡ بسیار در باره ÛŒ نقش اساسی آنها در پروسه ÛŒ زندگی اجتماعی Ùˆ ÙØ±Ø¯ÛŒ انسانها Ùˆ پیوند آنها با تØÙˆÙ‘لات کیهانی Ùˆ گیتایی، اندیشیده شده Ùˆ کثیری کتابها Ùˆ Ø¬ÙØ³ØªØ§Ø±Ù‡Ø§ در باره ÛŒ آنها، انتشار ÛŒØ§ÙØªÙ‡ Ùˆ Ú©Ù†ÙØ±Ø§Ù†Ø³Ù‡Ø§ Ùˆ سمینارها Ùˆ انواع Ùˆ اقسام سخنرایها Ùˆ Ú¯ÙØª Ùˆ شنودها نیز در باره ÛŒ آنها برگزار شده Ùˆ همچنان پیگیر در باره ÛŒ نقش Ùˆ تاثیر Ùˆ Ù†Ùوذ آنها اندیشیده Ùˆ ژرÙکاوی Ù…ÛŒ شود. ولی در سرزمین ما به دلیل سرکوب متÙکّران Ùˆ ترور Ùˆ پیگرد Ùˆ شکنجه Ùˆ قتل Ùˆ اعدام Ùˆ تبعید آنها Ùˆ همچنین Ùقدان « گستره ÛŒ سنجشگری بار آور »، Ø¨ØØ« Ùˆ نقش اساطیر در مسئله ÛŒ « تÙکرّ Ùˆ ÙلسÙیدن »، هیچ جایگاهی نداشته است. مسئله، بسیار مضØÚ©ØªØ± Ùˆ پیچیده تر Ù…ÛŒ شود، وقتی Ú©Ù‡ پای « مترجمان الکن » به میان Ù…ÛŒ آید Ùˆ Ù…ÛŒ خواهند نقش Ùˆ ادا Ùˆ اطوار « متÙکّران Ùˆ ÙÛŒÙ„Ø³ÙˆÙØ§Ù† » را با آن لغت پرانیهای مضØÚ© Ùˆ مزخر٠و معادلتراشیهای ابلهانه Ùˆ علّامه ÛŒ نمای خود در گستره ÛŒ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ نیز Ø§ÛŒÙØ§ کنند.
مترجمان ایرانی به خودشان تØÙ…یل Ùˆ تلقین Ù…ÛŒ کنند Ú©Ù‡ « معادل نویسی Ùˆ معادل تراشی Ùˆ معادل یابی برای واژه گان بیگانه »؛ یعنی انتقال Ù…ØØªÙˆÛŒÙ‘ات همان واژه گان به زبان Ùˆ روان ایرانیان!. تا امروز همین تصوّر خام Ùˆ بسیار ÙØ±ÛŒØ¨Ù†Ø¯Ù‡ از « واژه گان زبان » بوده است Ú©Ù‡ مسائل اجتماع ما را ناگشوده Ùˆ خاراسنگی کرده اند. اگر به تمام لغتنامه های عمومی Ùˆ ØØªÙ‘ا تخصّصی نیز نگاهی سرسری بیندازید Ú©Ù‡ تا کنون ترجمه Ùˆ به زبان ÙØ§Ø±Ø³ÛŒ نوشته Ùˆ منتشر شده اند، خواهید دید Ú©Ù‡ معادل کلمه ÛŒ اسطوره را نوشته اند: « Ø§ÙØ³Ø§Ù†Ù‡ØŒ Ø®Ø±Ø§ÙØ§ØªØŒ قصّه های عامیانه، متلها Ùˆ ØÚ©Ø§ÛŒØªÙ‡Ø§ØŒ عقاید عوام Ùˆ امثالهم ». همین گونه معادلنویسیهاست Ú©Ù‡ مسئله ÛŒ « اندیشیدن Ùˆ نو زایی » را در سرزمین ما، ناممکن Ù…ÛŒ کنند Ùˆ به پدیدار شدن Ù…ØØªÙˆÛŒÙ‘ات Ùکری Ùˆ ÙلسÙÛŒ آنها، آسیب شدید Ù…ÛŒ زنند Ùˆ آنها را ØØªÙ‘ا متلاشی Ù…ÛŒ کنند؛ زیرا ما با پذیرش چنان معادلهایی، ناخودآگاه، مویرگهای ØÛŒØ§ØªÛŒ Ùˆ انگیزشی ذهنیّت خود را در تاثیر Ù¾Ø°ÛŒØ±ÙØªÙ† Ùˆ اهمیّت دادن به مایه های Ùکری Ùˆ تجربی اساطیر، قطع Ù…ÛŒ کنیم Ùˆ از اندیشیدن، واپس Ù…ÛŒ Ø§ÙØªÛŒÙ….
مسئله ÛŒ اساطیر، مسئله ÛŒ زندگی انسان در گیتی Ùˆ چگونه Ú¯ÛŒ Ø±ÙØªØ§Ø±Ø´ با سراسر موجودات گیتایی Ùˆ کیهانی Ù…ÛŒ باشد. انسانها بالذّات خود، نه به دنبال « اخلاق = مورال نصّی / آکبندی » هستند. نه به دنبال « اخلاق ثوابی – آخرتی » هستند. نه به دنبال « اخلاق تکلیÙÛŒ – وظایÙÛŒ / امریّه ای »؛ بلکه انسانها در جست – Ùˆ – جوی خود زندگی هستند. یک زندگی گسترده دامن Ùˆ سرشار از خوشی Ùˆ بدون موانع دست Ùˆ پا گیر. از این رو، اندیشیدن در باره ÛŒ تصاویر اسطوره های مردم، Ø¯ÙØ±Ùست در راستای همین واقعیّت بخشیدن به آن چیزهاییست Ú©Ù‡ از Ú˜Ø±ÙØ§ÛŒ آدمیان Ù…ÛŒ جوشند Ùˆ در آرزوها Ùˆ آرمانها Ùˆ رویاها Ùˆ ایده آلهایشان وامی تابند. Ø¨ØØ« اساطیر، Ø¨ØØ« Ø¯Ø±ÛŒØ§ÙØªÙ† Ùˆ Ùهمیدن بی واسطه ÛŒ آن چیزیست Ú©Ù‡ « Ø±ÙˆØ Â» ÙØ±Ø¯ØŒ ÙØ±Ø¯ ما را Ù…ÛŒ Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯. گونه ای تلاش است از بهر شناختن Ùˆ آگاهی مایه دار به دست آوردن از ریشه های تاریک ذهنیّت Ùˆ روان آدمی. سراسر آنچه را Ú©Ù‡ به نام « دانش / علم / ساینس / ÙˆÛŒØ³Ù†Ø´Ø§ÙØª / اپیستومولوژی Ùˆ امثالهم » Ù…ÛŒ شناسیم، از زهدان اساطیر یک ملّت است Ú©Ù‡ زاییده Ùˆ بالیده Ùˆ پروریده Ù…ÛŒ شوند. هیچ دانشی را در زمینه های مختل٠نمی توان شناخت Ú©Ù‡ بر اساطیر، تکیه نداشته باشد.
با اندیشیدن در باره ÛŒ مغزه ÛŒ اساطیر بود Ú©Ù‡ تئوری نسبیّت Ùˆ تئوری مجموعه ها Ùˆ تئوری Ùیزیک کوانتوم Ùˆ امثالهم، امکانپذیر شدند. اساطیر، ابعاد واقعیّت هستند Ú©Ù‡ ما در آنها Ù…ÛŒ زییم بدون آنکه بر تمامیّت Ùˆ جامعیّت آنها بتوانیم مسلّط Ùˆ ØØ§Ú©Ù… شویم. دانشهای بشری در باره ÛŒ جزئیّات هر چیزی به ما، آگاهیهای آزمایشی در چارچوبها Ùˆ قواعد Ùˆ قوانین Ùˆ پرنسیپهای ØØ³Ø§Ø¨Ø´Ø¯Ù‡ Ùˆ مشخّصی Ù…ÛŒ دهند؛ ولی قطعیّتهای ازلی – ابدی هرگز. اساطیر دقیقا در باره ÛŒ چیزهایی به ما آگاهی Ù…ÛŒ دهند Ú©Ù‡ ÙØ±Ø§Ø³ÙˆÛŒ امکانهای آزمایشی Ùˆ Ù…ØØ§Ø³Ø¨Ù‡ های راسیونالیستی ما Ù…ÛŒ باشند.
کوبیدن Ùˆ تمسخر کردن Ùˆ پشت کردن به اساطیر ملّت خود به معنای عقیم کردن Ùˆ از ÙØ¹Ù‘الیّت انداختن زهدان « Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø´Ù‡Ø§ÛŒ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ در ابعاد جورواجور اجتماعی Ùˆ نو زایی » Ù…ÛŒ باشد. ما با تØÙ‚یر Ùˆ نادیده Ú¯Ø±ÙØªÙ† Ùˆ اهمیّت ندادن به اساطیر مردم خود بر روند استمرار Ùقاهتی Ùˆ رو به قهقرا Ø±ÙØªÙ† هنجارهای باهمزیستی Ùˆ رشد Ùˆ بالنده Ú¯ÛŒ شعور Ùˆ Ùهم خود Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒØ¯Ù‡ شدن منش اجتماعی Ø§ÙØ±Ø§Ø¯ با ØÙ…اقتی تاس٠بار شدّت Ù…ÛŒ دهیم. Ø¨ØØ« اساطیر Ùˆ استنباط Ùˆ استخراج جواهرات Ùکری Ùˆ ایده ای Ùˆ ÙلسÙÛŒ Ù†Ù‡ÙØªÙ‡ در درون آنها، به دارنده گان استعداد اندیشیدن Ùˆ مغزهای ÙلسÙی، ملزم Ùˆ منوط است؛ نه به ذهنیّتهای ØÙظی Ùˆ آکادمیکرها مترجمان چیزنویس. ( 3 )
2- Ú©Ø´Ù Ùˆ شناخت هویّت [ = خویشباشی ] در گستره ÛŒ دیگر بودن [ = Ø¯ÛŒÙØ±Ù†Ø³ / Difference ].
ÙØ±Ù‚ است مابین گستره ÛŒ زبانی Ú©Ù‡ انسان در آن Ù…ÛŒ اندیشد با Ù…ØØªÙˆØ§ Ùˆ نتایج اندیشیدنها در همان زبان. جریان آب را نبایستی هیچگاه با بستر آب Ú©Ù‡ رودخانه Ùˆ دریا Ùˆ اقیانوس Ùˆ ØÙˆØ¶ Ùˆ جویبار Ù…ÛŒ باشد، اینهمانی دارد؛ بلکه بایست آن تیزهوشی را داشت Ú©Ù‡ ØªÙØ§ÙˆØª آب را از بستر آب شناخت تا بتوان در باره ÛŒ ØªÙØ§ÙˆØª Ùˆ همپیوندی آن دو با روشنی Ùˆ Ø´ÙّاÙیّت اندیشید. مسئله ÛŒ « ÛŒØ§ÙØªÙ† آغازی نو در اندیشیدن » با مسئله ÛŒ « زمان Ùیزیکی Ùˆ قرار دادی »، هیچ پیوندی ندارد؛ بلکه نتایج اندیشیدن بی واسطه Ùˆ عریان در دامنه ÛŒ تجربیات Ùˆ ØØ³ÛŒÙ‘ات ÙØ±Ø¯ÛŒ ماست Ú©Ù‡ در بستر زمان Ùیزیکی، وقوع پیدا Ù…ÛŒ کنند. ÛŒØ§ÙØªÙ† آغازی نو در اندیشیدن / ÙلسÙیدن، هیچ ربطی به این ندارد Ú©Ù‡ ما در کدامین عصر Ù…ÛŒ زییم Ùˆ ذهنیّت ما دارای کدامین کلیشه ها Ùˆ قالبهای از پیش تعیین شده Ù…ÛŒ باشد؛ بلکه بیش از هر چیز تاکیدییست بر ÛŒØ§ÙØªÙ† Ù…Ù†ÙØ°Ú¯Ø§Ù‡ Ùˆ ثقلگاه به سوی آنچه Ú©Ù‡ ما به تن خویش، Ø§ØØ³Ø§Ø³ Ùˆ تجربه Ùˆ تمییز Ùˆ تشخیص Ù…ÛŒ دهیم بدون آنکه قالبهای کلیشه ای را در شناختن آنچه Ú©Ù‡ ØØ³Ù‘ Ù…ÛŒ کنیم Ùˆ Ù…ÛŒ Ùهمیم Ùˆ درمی یابیم، دخالت مستقیم Ùˆ غیر مستقیم بدهیم.
در این معنا Ù…ÛŒ توان Ú¯ÙØª Ú©Ù‡ آن اندیشیدنها Ùˆ تÙکّرات Ùˆ ایده هایی اصیل Ùˆ ثمر بخش Ùˆ بار آور Ùˆ انگیزنده به نو جوییهای متنوّع Ù…ÛŒ باشند Ú©Ù‡ متÙکّر Ùˆ Ùیلسو٠و پژوهشگر خویشاندیش را در ÙØ§ØµÙ„Ù‡ Ú¯Ø±ÙØªÙ† از « تمام آنچه Ú©Ù‡ به نام دانشها Ùˆ سنّتها Ùˆ غیره Ùˆ ذالک » بر دوش ذهنیّت Ùˆ روان ما تلنبار شده اند به گستره ÛŒ « آزمونگرایی Ùˆ سنجشگری ÙØ±Ø¯ÛŒ » Ù…ÛŒ انگیزانند Ùˆ تشویق Ùˆ ترغیب Ù…ÛŒ کنند. Ø¨ØØ« آغازی نو در اندیشیدن، همواره با « تصاویر اسطوره های هر ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ Ùˆ اجتماعی »، پیوندی بی واسطه دارد؛ زیرا در بطن تصاویر اسطوره ای، زمان Ùیزیکی هرگز Ù†Ùوذ Ùˆ دخالتی ندارد Ùˆ تصاویر اسطوره ای همواره Ùˆ همیشه در ØØ§Ù„ت « اکنونبوده Ú¯ÛŒ = Present – Gegenwart » Ù…ÛŒ باشند Ùˆ Ù…ÛŒ توانند نشانه های انگیزنده به شمار آیند؛ نه معنای آنچه Ú©Ù‡ ما Ù…ÛŒ جوییم Ùˆ به تن خویش تجربه Ùˆ کسب Ù…ÛŒ کنیم.
اساطیر، انگیزنده های « پاد – زمانی در پروسه ÛŒ رویدادهای تاریخی » هستند از بهر ØÙظ عصاره Ùˆ شیره ÛŒ تجربیات مایه ای Ùˆ بی واسطه ÛŒ « ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ یک ملّت در گردآمد Ùˆ باهمستان رنگارنگ خود » Ú©Ù‡ در تمام تاریکیهای زندگی، نقش راهنماینده را دوشادوش ملّتها Ø§ÛŒÙØ§ Ù…ÛŒ کنند Ùˆ آنها را در تمام بن بستهای معمّایی Ùˆ پیچ Ùˆ خمهای زندگی به تÙکّر Ù…ÛŒ انگیزانند. تصاویر اسطوره ای را هیچ سیستم دیکتاتوری Ùˆ استبدادی Ùˆ ایدئولوژیکی Ùˆ عقیدتی Ùˆ مذهبی Ùˆ امثالهم نمی توانند از بین ببرند Ùˆ نابود کنند؛ زیرا آنچه Ú©Ù‡ ÙØ±Ø§Ø³ÙˆÛŒ « زمان Ùیزیکی » پدیدار Ù…ÛŒ شود؛ هرگز مادیّت ملموس ندارد؛ بلکه ØØ¶ÙˆØ±ÛŒ معنوی Ùˆ انگیزنده دارد. آنانی Ú©Ù‡ هنوز نمی توانند « مسئله ÛŒ زمان » را Ùˆ معانی مختل٠آن را در دامنه های Ùیزیکی Ùˆ اسطوره ای Ùˆ تئولوژیکی Ùˆ دانشهای دقیقه Ùˆ غیره Ùˆ ذالک از یکدیگر، تمییز Ùˆ تشخیص بدهند، بی Ø´Ú© به بزرگترین خطاهای ذهنی Ùˆ عقیدتی مبتلا Ù…ÛŒ باشند.
خراÙÙ‡ ای Ú©Ù‡ با « Ø§ØµØØ§Ø¨ دائرة المعار٠» بر اذهان بشر، چیره شد Ùˆ سپس امتداد خود را در اÙکار Ùˆ آثار متÙکّران Ùˆ ÙÛŒÙ„Ø³ÙˆÙØ§Ù† Ùˆ دانشورزان باختر زمینی Ùˆ به تبعیّت از آنها در سراسر جوامع آکادمیکی جهان، Ú©Ù… Ùˆ بیش، ÙØ±Ø§Ú¯Ø³ØªØ±Ø§Ù†Ø¯ØŒ همان ایمان داشتن کور به « روش راسیونالیستی » بود Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ خواست با کاربست « یک متد » در تمام دامنه های زندگی بشری به گسترش Ùˆ ØØ±ÛŒØµ بودن در « دانستنخواهی خودش » وسعت بدهد. خطر عظیم چنین گرایشی همین بود Ùˆ هنوز هست Ú©Ù‡ « روش راسیونالیستی » Ùقط Ù…ÛŒ توانست Ùˆ Ù…ÛŒ تواند آن چیزهایی را در باره اش ØÚ©Ù… صادر کند Ú©Ù‡ « ابژکتیو » بودند Ùˆ هستند. ولی انسانها در طول زندگی خویش همواره در سراسر روان Ùˆ ناخودآگاه Ùˆ ذهنیّت خود بر شالوده ÛŒ آن تجربیات بی واسطه Ùˆ تصاویر ایده آلی Ùˆ اÙکار Ùˆ ضرب المثلها Ùˆ تک بیتها Ùˆ خرده اÙکاری Ù…ÛŒ زییند Ú©Ù‡ در وجودشان، ØØ¶ÙˆØ±ÛŒ پویا Ùˆ سر زنده دارند Ùˆ از Ù„ØØ§Ø¸ پراکتیکی در زندگی آنها، همه جا، عصای دستشان Ù…ÛŒ باشند.
روش ÙلسÙÛŒ درست بر خلا٠« روش راسیونالیستی » در همین تدقیق شدن به « چیزکی » Ù…ÛŒ باشد Ú©Ù‡ چاه Ù…ÛŒ زند Ùˆ از Ú˜Ø±ÙØ§ÛŒ آن « چیزک »، آبهایی گوارا Ùˆ شاداب Ùˆ زندگی بخش Ù…ÛŒ زایاند. در ژرÙنگری به چیزهای جزئی Ùˆ واژه گان متروک Ùˆ خرابه های Ùکری Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ انسانهای هر سرزمینی Ù…ÛŒ توان آن « نیروگاههای بالقوّ Ù‡ ای » را به کار انداخت Ùˆ مثمر ثمر کرد Ú©Ù‡ هزاره هاست گرد Ùˆ خاک قرون « دائرة المعار٠شدن انسان » بر وجود آنها نشسته است. در هر « چیزکی »، Ù…ÛŒ توان « چاههایی بسیار عمیق Ùˆ ارزشمند » ØÙّاری کرد Ùˆ گنجهای درون آنها را استخراج کرد. روشهای ÙلسÙی، روشها Ùˆ گریز راههایی هستند برای انسانها از بهر Ù…ØÚ©ÙˆÙ… Ùˆ برده نماندن Ùˆ دانستنی نشدن در سیطره ÛŒ ÙØ§Ø¬Ø¹Ù‡ ÛŒ بار « روش Ù…ØØ§Ø³Ø¨Ù‡ پذیر Ùˆ قیراطی Ùˆ آکبند راسیونالیستی ».
انسانها زمانی Ù…ÛŒ توانند جهان را بیندیشند Ú©Ù‡ در آغاز، « هنر باهم زیستن در خانه Ùˆ Ù…ØÙ„ّه Ùˆ شهر Ùˆ میهن خود » را تجربه کرده باشند. وقتی Ú©Ù‡ ملّتی در معنای وسیع کلمه نتوانند « در باهمستان خود در کنار یکدیگر بزییند »، نمی توان توقّع داشت Ú©Ù‡ بیشینه شمار ØªØØµÛŒÙ„ کرده گان سطØÛŒ بین اجتماع بتوانند « جهان » را نیز « بیندیشند ». اندیشیدن جهان به معنای این نیست Ú©Ù‡ من خودم را تابع Ùˆ دنباله رو Ùˆ مطابقه نگر Ùˆ مکرّرگوی سراسر آن « اÙکار Ùˆ ایده هایی » کنم Ú©Ù‡ در « بستر روان Ùˆ تاریخ ملّتهای دیگر » در نقاط مختل٠کره زمین، اندیشیده Ùˆ در Ù…ÙØ§Ù‡ÛŒÙ… Ùکری زبان خودشان، عبارت بندی شده اند. اندیشیدن جهان همانا زیستن در جهان روان Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ Ùˆ تاریخ ملّت خود است تا بتوانیم تجربیاتی را عبارت بندی Ùکری کنیم Ùˆ به « درخت جهانÙکری » پیوند بزنیم Ùˆ از این راه، میوه ÛŒ شعور Ùˆ Ùهم Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ خودمان را در دسترس دیگران بگذاریم؛ یعنی تلاشی Ú©Ù‡ شیرازه ÛŒ باهمستان ملّت را Ù…ÛŒ Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯ Ùˆ با اتّکا به آنها Ù…ÛŒ توان اÙکار Ùˆ ایده های تجربه شده Ùˆ زیستاری خودمان Ùˆ دیگران را جهانی اندیشید.
ما با نشخوار Ùˆ قرقره کردن Ù…ØØµÙˆÙ„ تجربیات دیگر ملّتها هرگز نخواهیم توانست ØØªÙ‘ا در « اجتماع Ùˆ سرزمین خود » در کنار یکدیگر بزییم؛ Ú†Ù‡ رسد به آنکه بخواهیم داعیه ÛŒ « جهانی اندیشیدن » نیز داشته باشیم. جهانی اندیشیدن، تلاشیست برای شخم زدن خاک مزرعه ÛŒ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ Ùˆ تاریخ خویش از بهر کاشتن تخمه ÛŒ اÙکار Ùˆ ایده های جهانی. ما با ÙØ±Ùˆ کردن سر خود در بر٠« Ø®ÙˆØ¯ÙØ±ÛŒØ¨ÛŒÙ‡Ø§ Ùˆ ادای راه Ø±ÙØªÙ† کبک را در آوردن »، هرگز به جایی نخواهیم رسید؛ سوای مقهور Ùˆ مغلوب ابدی ماندن در سیطره ÛŒ شرایع اسلامیّت Ùˆ ایدئولوژی ØØ§Ú©Ù…ان بی ÙØ±Ù‘ بر سرنوشت مناسبات باهمستانمان. قبل از آنکه ما بخواهیم ادّعای « جهانی اندیشیدن » داشته باشیم، نیک است از خود بپرسیم، ملّتی Ú©Ù‡ Ø¢ØÙ‘ادش نمی تواند همسایه ÛŒ دگراندیش Ùˆ دگرمذهب خود را تاب آورد Ùˆ به او Ø§ØØªØ±Ø§Ù… گزارد، آیا شعور زیستن در چنان جهانی را خواهد داشت؟؛ یعنی جهانی Ú©Ù‡ از نظر او، « جیÙÙ‡ ÛŒ بی مقدار = دنیا = پست Ùˆ خوار Ùˆ ÙØ§Ù‚د ارزش » Ù…ÛŒ باشد؟. چگونه Ù…ÛŒ توان جهانی را اندیشید Ú©Ù‡ در چارچوبهای اعتقاداتی مذهب ØØ§Ú©Ù… Ùˆ آمر بر وجدان ÙØ±Ø¯ÛŒ تک، تک انسانهای یک اجتماع( مثل ایران امروز خودمان ) منÙور Ùˆ ملعون Ù…ÛŒ باشد Ùˆ پشت کردن به آن با زور Ùˆ خشونت متولّیانش همراه Ù…ÛŒ باشد؟. چگونه؟. اگر شعار « جهانی اندیشیدن »، امتداد Ø®ÙˆØ¯ÙØ±ÛŒØ¨ÛŒÙ‡Ø§ÛŒ بیش از یک قرن « ØªØØµÛŒÙ„ کرده گان چیز نویس » جامعه ÛŒ ما نباشد، پس چگونه است Ú©Ù‡ ما هنوز نمی توانیم ØØªÙ‘ا از ØªØØ¬Ù‘ر Ùˆ بدویّت شرایع اسلامیّت شمشیر اقتلویی بر ذهنیّت Ùˆ روان Ùˆ اجتماع Ùˆ کشور خود، آزاد شویم Ùˆ بگسلیم؟. Ø®ÙˆØ¯ÙØ±ÛŒØ¨ÛŒ تا کی؟. ( 4 )
3- هنر (= نگاهبانی از جان و زندگی )، همچنان نزد ایرانیان است و بس!.
کلمه ÛŒ « ناسیون » از اسطوره ÛŒ « ناسّیا » بر Ø´Ú©Ø§ÙØªÙ‡ شده است Ùˆ ریشه ÛŒ اصیل Ùˆ میتولوژیکی آن به معنای « زاییده شدن » Ù…ÛŒ باشد. « اسطوره ÛŒ ناسّیا » همان « زنخدای زایشگری » Ù…ÛŒ باشد Ú©Ù‡ « خاستگاه انسانها Ùˆ چیزهای دیگر » را مشخّص Ù…ÛŒ کند. در ÙØ±Ù… Ùˆ برداشت ÙلسÙÛŒ « واژه ÛŒ ناسیون » بر ØØ§Ú©Ù…یّت خرد جهان آرای مردم یک سرزمین بدون هیچ تبعیض Ùˆ تمایزی Ùˆ همچنین استقلال ملّی در معنای وسیع آن تاکید مبرّم Ù…ÛŒ شود. اینکه در طول تاریخ دگرگشتهای روانی Ùˆ روØÛŒ Ùˆ Ùکری، کدامین عارضه های ناچسب به دلیل Ù…Ù†ÙØ¹ØªØ®ÙˆØ§Ù‡ÛŒÙ‡Ø§ Ùˆ قدرت پرستیهای گروههای Ø°ÛŒÙ†ÙØ¹ به گستره ÛŒ « کلمه ÛŒ ناسیون » آویخته Ùˆ تزریق شد Ùˆ همین برچسبهای ناخجسته به تهی سازی Ùˆ بی معنا جلوه دادن Ùˆ ØØªÙ‘ا از آن، دشنام Ùˆ ابزار ÙØÙ‘Ø§Ø´ÛŒÚ¯Ø±ÛŒ ساختند، Ù…Ø¨ØØ«ÛŒØ³Øª Ú©Ù‡ نیاز به جستار جداگانه ای دارد. در بطن Ùˆ کلمه Ùˆ ایده ÛŒ « ناسیون » Ù…ÛŒ توان گرد آمد تمام اقوام Ùˆ قبیله ها Ùˆ نژادها Ùˆ اقلیّتها را در کنار تمام گرایشهای اعتقاداتی Ùˆ زبانی Ùˆ آداب Ùˆ رسومی Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ Ùˆ امثالهم را در نظر Ú¯Ø±ÙØª. واژه ÛŒ « ناسیون » را هرگز نمی توان تنها با استناد کردن به یک « آسپکت = Aspekt» مثل زبان یا مذهب یا نژاد، تعری٠کرد Ùˆ اتیکت Ù…ØØ¶ چسباند. چنین کاری در تضاد گوهری با ایده Ùˆ کلمه ÛŒ « ناسیون » Ù…ÛŒ باشد.
با وزیدن نسیم « انقلاب ÙØ±Ø§Ù†Ø³Ù‡ در اروپا » بود Ú©Ù‡ مسئله ÛŒ « ناسیون » در سرزمین ما نیز Ù…Ø·Ø±Ø Ø´Ø¯. ÙØ¹Ù‘الان Ùˆ Ùونکسیونرها Ùˆ انجمنهای مختل٠در آغاز انقلاب مشروطیّت با تقلید از شعار « ÙÛŒÙØ§ لا ناسیون = زنده باد ملّت! » به نبرد با استبداد عصر رو آوردند. تراژدی قضیه در این بود Ú©Ù‡ مردم ایران در آن دوران از « ملّت »، معنای « شریعت » را Ù…ÛŒ Ùهمیدند Ùˆ وظیÙÙ‡ ÛŒ ØªØØµÛŒÙ„ کرده گان ما بود Ú©Ù‡ چنین توهّم ویرانگر Ùˆ مصیبت زایی را روشن Ùˆ مستدل برای مردم، بازشکاÙÛŒ کنند. کاری Ú©Ù‡ هرگز انجام نشد Ùˆ بی مسئولیّتهای آنان Ùˆ امروزیان، ÙØ§Ø¬Ø¹Ù‡ ÛŒ تاریخ ما را تا همین ثانیه های گذرا « رقم » زده است. با تشکیل شدن « Ù…ØÙÙ„ تقی ارانی » Ùˆ به دنبالش « ØØ²Ø¨ توده »، مسئله ÛŒ « ملّت / ناسیون » به دلیل ذهنیّت ایدئولوژیکی Ùˆ مذهبی ÙØ¹Ù‘الان ØØ²Ø¨ÛŒ به یکی از ابزارهای لجن پراکنی Ùˆ خصومت سر سختانه با « تاریخ Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایرانزمین » تبدیل شد Ú©Ù‡ هنوز بقایای چنان ایدئولوژی زده گان در گوشه Ùˆ کنار جهان Ùˆ ایران Ùˆ وبسایتها Ùˆ وبلاگها به لیچار باÙیهای خود بر ضدّ تاریخ Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سیمرغی ایرانزمین مشغولند. در نظر بسط دهنده گان ایدئولوژی مارکسیسم، هر چیزی Ú©Ù‡ رنگ Ùˆ بویی از میهن Ùˆ میهندوستی Ùˆ عشق به آب Ùˆ خاک Ùˆ مردم خود داشته باشد، گونه ای Ø±ÙØªØ§Ø± ارتجاعی بر ضدّ پرولتاریا Ùˆ انترناسیونالیسم جهانی!ØŸ Ù…ÛŒ باشد. آنها از Ù…Ùهوم « انترناسیونالیسم » Ùقط نوکری Ùˆ جاسوسی برای بیگانگان Ùˆ « Ù…ÙØªØ¹Ù‡ شدن برای متشرّعان نالایق Ùˆ بی ÙØ±Ù‘ » را Ù…ÛŒ Ùهمند Ùˆ با عشقی توصی٠ناپذیر به نوکری Ùˆ Ù…ÙØªØ¹Ù‡ Ú¯ÛŒ خود Ù…ÛŒ بالند Ùˆ غرّه هستند.
خصومت کردن با تاریخ Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایرانزمین Ùˆ کوبیدن « ایراندوستی » در زیر لوای « ناسیون » باعث شد Ú©Ù‡ ارتجاع مذهبی از خواب Ø§ØµØØ§Ù Ú©Ù‡ÙÛŒ بیدار شود Ùˆ در یک Ø§ØªÙ‘ØØ§Ø¯ ناخجسته Ùˆ کاملا تاکتیکی از چنین ناÙهمان شعارنده، سوء Ø§Ø³ØªÙØ§Ø¯Ù‡ های ابزاری Ùˆ تکیه گاهی کنند؛ یعنی کسانی Ú©Ù‡ هنوز نمی توانند تمیز Ùˆ تشخیص بدهند بدون مهر ورزیدن به « تاریخ Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ Ùˆ میهن Ùˆ مردم خود Ùˆ اندیشیدن در باره ÛŒ معضلات Ùˆ مسائل میهنی » نمی توان ØØªÙ‘ا هیچ ملّت غریبه ای را روی کره زمین دوست داشت Ùˆ به هویّت آنها ارج گزاشت. در نظر Ùˆ زبان Ùˆ قلم چنان « Ù…ÙØªØ¹Ù‡ گانی »، ناسیونالیسم شد ÙØØ´ تØÙ‚یری Ùˆ ابزار ØÙ…له به ایراندوستان. « لیبرالیسم » شد ÙØØ´ تØÙ‚یری Ùˆ ابزار ترور سیاسی. « دمکراسی » شد ÙØØ´ تØÙ‚یری Ùˆ ابزار بیگانه ستیزی Ùˆ تØÙÙ‡ ÛŒ کاپیتالیستی. هر چیزی Ú©Ù‡ رنگ ایدئولوژی Ù…Ù†ØØ· Ùˆ مزخر٠آنها را نداشت، توهین Ùˆ دشنام Ùˆ هرزه بود. آنها آنقدر شعور نداشتند تا بÙهمند Ú©Ù‡ « لیبرالیسم »، مادر « سوسیالیسم » Ù…ÛŒ باشد Ùˆ جنگ بر ضدّ « لیبرالیسم »؛ یعنی سقط کردن جنین سوسیالیسمی Ú©Ù‡ بایستی در زهدان « ملّت = ناسیون »، کاشته Ùˆ بالیده Ùˆ زاییده شود.
چنین شد Ú©Ù‡ مبلّغان Ùˆ مروّجان ایدئولوژی خانه خراب Ú©Ù† مارکسیسم در همدستی Ùˆ همپایی Ùˆ همدوشی با متوکّلان Ùˆ شمشیر کشان شریعت اسلامیّت به متلاشی کردن Ùˆ نابودی « تاریخ Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایرانزمین » با قاطعیّتی منسجم به تقلّا Ø§ÙØªØ§Ø¯Ù†Ø¯ Ùˆ Ù…ØØµÙˆÙ„ همکاریهای ناخجسته ÛŒ آنها به « کودتای 28 مرداد Ùˆ رخداد ÙØ§Ø¬Ø¹Ù‡ بار 1357 » مختوم شد. چنان « Ù…ÙØªØ¹Ù‡ گانی » از کلیدی ترین موانعی هستند Ú©Ù‡ توانستند تا امروز به دوام Ùˆ استقرار ولایت Ùقیه Ùˆ گسترش ØªÙˆØØ´ Ùقاهتی در Ø³Ø·Ø Ù…ÛŒÙ‡Ù†ÛŒ Ùˆ جهانی، بسیار از خودشان نیرو بگذارند Ùˆ « رستاخیز نو زایی ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایرانی » را به تاخیر بیندازند. یک نگاه سرسری به وبسایتها Ùˆ وبلاگها Ùˆ نشریه ها Ùˆ رسانه های Ù…Ø®ØªÙ„Ù ÙØ¹Ù‘الین ایدئولوژی مارکسیسم کاÙیست تا عمق خصومت Ùˆ کینه توزی آنها را در ØÙ‚Ù‘ « تاریخ Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایرانزمین » Ùˆ همچنین همپایی ممتد Ùونکسیونرهای آنها را با آخوندها ببینیم.
آنان هرگز Ù†Ùهمیدند Ùˆ همچنان نیز نمی Ùهمند Ú©Ù‡ « ایرانی » هیچگاه چیزی به نام « ناسیونالیسم » در معنای سیاسی Ùˆ تÙکّراتی Ùˆ تجربیّات تاریخی Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ باختر زمینیان، اصلا Ùˆ ابدا نداشته است؛ زیرا تک، تک استانهای ایرانزمین به نام آن قومها Ùˆ ملیّتهای نامیده Ù…ÛŒ شود Ú©Ù‡ از کهنترین ایّام در سرزمین ایران Ù…ÛŒ زیسته اند Ùˆ همچنان Ù…ÛŒ زییند. پرنسیپ باهمستان ملّت ایران در تمامیّت واقعیّت وجودی اش Ùˆ جهاناندیشی شان در همین تک مصرع « شاهنامه ÛŒ ÙØ±Ø¯ÙˆØ³ÛŒ خرّمدین » عبارتبندی شده است: [ بیا تا جهان را به بد Ù†Ø³Ù¾ÙØ±ÛŒÙ… ].
ایدئولوژی زده گان اجتماع ما نمی Ùهمند Ú©Ù‡ یک ملّت ( = ناسیون ) در « ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯Ø´ » است Ú©Ù‡ نو به نو، « زاییده » Ù…ÛŒ شود Ùˆ چهره های تازه به خود Ù…ÛŒ گیرد. آنها نمی Ùهمند Ú©Ù‡ کاغذ دیواریهای « مذهبی Ùˆ ایدئولوژیکی Ùˆ نظریّه های آکادمیکی » را نمی توان شاخص متعیّن کننده ÛŒ « ملّت = ناسیون » قلمداد کرد. آنها نمی Ùهمند بدون داشتن « میهنی » Ú©Ù‡ ملّت در آن بتواند « استقلال Ùˆ خویشباشی / هویّت = Selbstbestimmung » خود را Ø¨ÛŒØ§ÙØ±ÛŒÙ†Ø¯ Ùˆ تثبیت کند، نمی توان به واقعیّت پذیری هیچ ایده ای امیدوار بود؛ گیرم Ú©Ù‡ خیلی خیلی خودش را مترقّی Ùˆ ایده آل بداند. آنچه ایرانزمین را به خاک سیاه نشانید، Ø§ØªÙ‘ØØ§Ø¯ مبلّغان Ùˆ مروّجان « ایدئولوژی مارکسیسم Ùˆ شریعت اسلام » بود Ú©Ù‡ با کینه توزی به « تاریخ Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایرانزمین » توانستند آشویتس Ùˆ جهنّمی بسازند Ú©Ù‡ ملّت ایران را در آن، دم به دم بسوزانند Ùˆ خاکستر کنند. Ùلاکت سرزمین ما در « ایدئولوژی زده گان Ùˆ مذهب پرستان Ù…ØªØØ¬Ù‘ر مغز » ریشه دارد؛ نه مطلق سیاستهای بیگانه گان Ùˆ همسایه گانمان.
4- زرتشت و الاهیّات زرتشتیگری.
ÙØ±Ù‚ است بین آنچه Ú©Ù‡ Ù…ØØµÙˆÙ„ تجربیّات بی واسطه ÛŒ « زرتشت » بوده است با آنچه Ú©Ù‡ Ù…ØØµÙˆÙ„ ذهنیّت اقتدار طلب « موبدان Ùˆ دبیران در راستای همدستی با سلاطین بی لیاقت Ùˆ ÙØ±Ù‘ » Ù…ÛŒ بوده است. زرتشت با سرودن « گاتها » Ù…ÛŒ خواست Ú©Ù‡ با انگیخته شدن از پرنسیپهای ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سیمرغی ایرانزمین ( = قداست جان Ùˆ زندگی Ùˆ مهر Ùˆ داد Ùˆ راستی ) از نو، به گسترش Ùˆ Ù†Ùوذ Ùˆ اهمیّت چنین پرنسیپهایی، جانی تازه Ùˆ نو بدمد. Ùقط مسئله این بود Ú©Ù‡ او در تلاش خودش از یک طر٠به لت Ùˆ پار کردن بÙنمایه های ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سیمرغی ایران آسیب زد ( = مسئله ÛŒ همزاد در آموزه ÛŒ زرتشت ) Ùˆ از طر٠دیگر، امکانی را به وجود آورد Ú©Ù‡ « موبدان » توانستند از آموزه ÛŒ او، الاهیّاتی بسیار بی مغز بسازند؛ طوری Ú©Ù‡ نه تنها راه را بر رستاخیز ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سیمرغی بستند؛ بلکه امکانهای رو به قهقرائی Ø±ÙØªÙ† تاریخ Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایرانی را Ùˆ سرانجام، واژگونی Ùˆ متلاشی شدن آن را در قعر باتلاق اسلامیّت شمشیر اقتلویی، مددکار شوند. اسلامیّت نیز، هیچ چیز دیگری نیست؛ سوای ØªÙØ§Ù„Ù‡ ÛŒ الاهیّات زرتشتیگری Ú©Ù‡ تمام بینش Ùˆ نظرات شرقشناسان Ùˆ ایرانشناسان باختری Ùˆ ØØªÙ‘ا نظرات اÙلاطون Ùˆ ارسطو نسبت به ایرانیان از همین الاهیاتی ریشه Ù…ÛŒ گیرند Ú©Ù‡ موبدان بر ضدّ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سیمرغی ایرانزمین، ساخته Ùˆ پرداخته کرده اند.
مسئله ÛŒ هویّت ایرانی به معنای آویزان شدن به آموزه های تئولوژیکی شده ÛŒ زرتشت در مذهب زرتشتیگری نیست؛ زیرا از Ù„ØØ§Ø¸ پرنسیپی در تضاد Ùˆ تنش با « بÙنمایه های هویّتی ایرانیان » Ù…ÛŒ باشد. برغم آنکه زرتشتیگری، مذهبیست Ú©Ù‡ از دامنه ÛŒ تاریخ Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایرانی، برخاسته است؛ ولی در پراکتیک Ø±ÙØªØ§Ø±ÛŒ Ùˆ نظری بر ضدّ بÙنمایه های ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایرانزمین Ù…ÛŒ باشد. اصالت ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ Ùˆ به خود آمدن، این نیست Ú©Ù‡ ما به زرتشت یا Ù…ØÙ…ّد یا مارکس یا نمیدانم هایدگر Ùˆ پوپر Ùˆ امثالهم آویزان شویم؛ بلکه اصالت ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ Ùˆ هویّت خود را به دست آوردن؛ یعنی « سیمرغ ÙØ±Ø¯ÛŒÙ‘ت خویشاندیش خود را در واقعیّت » زندگی بجوییم Ùˆ Ø¨ÛŒØ§ÙØ±ÛŒÙ†ÛŒÙ…. سیمرغ، نه مرغ ( = ماکیان ) به تعبیر امروزی ما Ù…ÛŒ باشد. نه پرنده ای عجیب الخلقه، نشسته بر ÙØ±Ø§Ø² ستیغ کوهی معمّایی به نام قا٠می باشد؛ بلکه سیمرغ، تصویریست از « تجربیّات ایرانی از خدا Ùˆ زندگی Ùˆ جهان Ùˆ کائنات به طور کلّی » Ùˆ تلاش برای ÛŒØ§ÙØªÙ† Ùˆ Ø¬ÙØ³Øª Ùˆ جوی معنا Ùˆ مغزه ÛŒ آنها در زندگی تک، تک انسانها.
هر انسانی، زمانی خویشباشی Ùˆ اصالت خودش را دارد Ú©Ù‡ « سیمرغ وجود خود » را در مجهولات Ùˆ معمّاها Ùˆ تاریکیهای زندگی Ùˆ تمام آن پیشامدهای پراکتیکی Ùˆ نظری روزگار خود بتواند کور مال کورمال بجوید Ùˆ بیابد Ùˆ از « Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø´ راه ÙØ±Ø¯ÛŒ خود »، همواره خورسند Ùˆ دلشاد Ùˆ آواز خوان Ùˆ رقصنده باشد. سیمرغ شدن، همان « Ø¢ÙØ±ÛŒØ¯Ù† ÙØ±Ø¯ÛŒÙ‘ت نامتعار٠و دیگرگونه Ùˆ خدایی » خود Ù…ÛŒ باشد. آنانی Ú©Ù‡ پیرو Ùˆ مقلّد Ùˆ معتقد به رسولان Ùˆ انبیاء Ùˆ امثالهم Ù…ÛŒ شوند، هنوز تخمه ÛŒ وجود خود را در خاک اصالت خود نکاشته اند Ùˆ همچنان بذرهایی خام Ù…ÛŒ باشند در دستان قدرتپرستان Ùˆ خاصمان جان Ùˆ زندگی Ùˆ آمرانی Ú©Ù‡ بر آنها سیطره دارند Ùˆ ØÙÚ©Ù… Ù…ÛŒ رانند. مسئله ÛŒ زرتشت، مسئله ÛŒ « بازگشت انگیزشی Ùˆ انگیزاندنی ایرانیان » به سیمرغ شدن ÙØ±Ø¯ ÙØ±Ø¯ آنان بود Ú©Ù‡ با موانع صخره سان موبدان Ùˆ سلاطین دست نشانده ÛŒ آنها روبرو شد Ùˆ خود زرتشت نیز از قربانیان تلاش انسانی اش شد به دست موبدان قدرت طلب. ( = نیاکان آخوندهای امروزی )
مرده ریگ الاهیّات موبدان زرتشتیگری، سرانجام به کاست Ùقاهتی Ùˆ شیعه گری مظلوم نما رسید Ùˆ واقعیّتی را به ایرانزمین تØÙ…یل Ùˆ زورچپان کردند Ú©Ù‡ قرنهاست در ایران، ÙØ§Ø¬Ø¹Ù‡ به دنبال ÙØ§Ø¬Ø¹Ù‡ØŒ تولید Ù…ÛŒ کند Ùˆ اکنون نزدیک به سه دهه است از ÙØ§Ø¬Ø¹Ù‡ ÛŒ میهنی ÙØ±Ø§ گذشته Ùˆ به ÙØ§Ø¬Ø¹Ù‡ ای جهانی، تبدیل شده است. به همین دلیل نیز، زمانی Ù…ÛŒ توان بر آن، چیره شد Ùˆ ابعاد ÙˆØØ´ØªÙ†Ø§Ú©Ø´ را خنثا کرد Ùˆ از کار انداخت Ú©Ù‡ هر ایرانی، از نو، به « جست Ùˆ جو » Ùˆ زایش Ùˆ پدیدار کردن « سیمرغ اصالت ÙØ±Ø¯ÛŒÙ‘ت خودش » با گشوده Ùکری Ùˆ دلیری سر Ø¨Ø±Ø§ÙØ±Ø§Ø²Ø¯ Ùˆ در برابر تمام آنانی Ú©Ù‡ ادّعای « نجات Ùˆ رستگاری Ùˆ راهبری » او را دارند با قاطعیّت Ùˆ رادمنشی Ùˆ پهلوانی بایستد Ùˆ Ùقط « راه ÙØ±Ø¯ÛŒ خودش » را Ø¨ÛŒØ§ÙØ±ÛŒÙ†Ø¯ Ùˆ بپیماید. آویزان شدن به آموزه های الاهیاتی شده ÛŒ زرتشت بزرگ، هرگز Ùˆ هرگز، اصالت ایرانی بودن خود را کش٠کردن Ùˆ زایاندن ÙØ±Ø¯ÛŒÙ‘ت خود، نیست Ú©Ù‡ نیست؛ بلکه از باتلاقی در آمدن Ùˆ به چاهی هولناکتر Ùˆ پر از پیچ Ùˆ خمهای صعب العبور Ùˆ تاریکتر ÙØ±Ùˆ Ø§ÙØªØ§Ø¯Ù† Ù…ÛŒ باشد. « سیمرغ گسترده پر » Ùقط در اوج Ø´Ú©ÙˆÙØ§ شدن Ùˆ بردمیدن Ù‚Ø§Ù ÙØ±Ø¯ÛŒÙ‘ت خویشاندیش Ùˆ خویشرهبر Ùˆ خویشزا Ùˆ Ø®ÙˆÛŒØ´Ú¯ÙØªØ§Ø± Ùˆ خویشپرسا Ùˆ خویشجویا Ùˆ خویشپهلوانیهای تک، تک ماست Ú©Ù‡ پدیدار Ù…ÛŒ شود Ùˆ Ù…ÛŒ تواند هم در میهن Ùˆ هم در گیتی، ÙØ±ÙˆØ²Ù‡ های بهمنشی خودش را ÙØ±Ø§ گستراند. ( 5 )
5- پرنسیپ سنجشگری.
هیچ انسانی از امروز به ÙØ±Ø¯Ø§ØŒ Ú©Ø§ÙØ± یا مومن یا نمیدانم آزاد اندیش Ùˆ غیره Ùˆ ذالک نمی شود. هر تØÙˆÙ‘Ù„ روØÛŒ Ùˆ روانی Ùˆ اعتقاداتی، پروسه ای طولانی Ùˆ Ù…ØªÙØ§ÙˆØª Ùˆ پر پیچ Ùˆ خمی را Ø·ÛŒ Ù…ÛŒ کند. نقش Ùˆ تاثیر اÙکار Ùˆ ایده های متÙکّران Ùˆ ÙÛŒÙ„Ø³ÙˆÙØ§Ù† Ùˆ هنرمندان Ùˆ شاعران Ùˆ نویسنده گان Ùˆ امثالهم همین است Ú©Ù‡ نتایج آنها را در پروسه ÛŒ زمانها Ùˆ دورانها Ùˆ نسلهای آینده Ù…ÛŒ توان دید. بیش از دو هزار سال طول کشید تا ایده های « رواقیون » توانست در ذهنیّت اروپائیان موثر واقع شوند Ùˆ بیان ØÙ‚وقی خود را در اعلامیه جهانی ØÙ‚وق بشر، باز یابند. بیش از پانصد سال تمام، طول کشید تا ایده ÛŒ « روشنگری » توانست در اÙکار ایمانوئل کانت از Ù„ØØ§Ø¸ ÙلسÙÛŒ عبارت بندی شود. همینطور بسیاری از ایده ها Ùˆ اÙکار Ùˆ غیره. ØØªÙ‘ا تئوری Ùیزیک کوانتوم Ú©Ù‡ چندان زمانی از آن نمی گذرد در عصر ماکس پلانک با واکنشهای انکاری بسیار شدید Ùˆ تØÙ‚یرها Ùˆ توبیخها روبرو شد تا سرانجام، جایگاه ارزشمند خود را Ø¨Ø§Ø²ÛŒØ§ÙØª.
Ø¨ØØ« گسستن نیز همین Ù…ÛŒ باشد. انسان وقتی از چیزهایی Ùˆ اعتقاداتی Ùˆ مذاهبی Ùˆ ایدئولوژیهایی Ù…ÛŒ گسلد Ùˆ دیگر بر سر مبانی آنها، هرگز تعصّب نمی ورزد، خود به خود در گام نخست، تصوّر Ù…ÛŒ کند Ú©Ù‡ از چیزهایی خالی شده است. ولی دقیقا همین Ø§ØØ³Ø§Ø³ است Ú©Ù‡ مهم Ù…ÛŒ باشد؛ زیرا وقت آن ÙØ±Ø§ رسیده Ú©Ù‡ ما در باره ÛŒ خود بیندیشیم. در باره ÛŒ اینکه Ú†ÛŒ هستیم Ùˆ Ú†Ù‡ Ù…ÛŒ خواهیم Ùˆ Ú†Ù‡ چیزهایی در من، هست Ùˆ کدامین آرمانها Ùˆ آرزوها Ùˆ خواستها Ùˆ نیازها Ùˆ غیره برایم ارزشمند هستند Ùˆ Ú†Ù‡ چیزهایی بر شادمانیهای من Ù…ÛŒ Ø§ÙØ²Ø§ÛŒÙ†Ø¯ Ùˆ چگونه Ù…ÛŒ توانم به واقعیّت پذیری آنها رو آورم Ùˆ در باره ÛŒ هر چیزی نیز، خودم با مغز خودم بیندیشم Ùˆ تصمیم بگیرم Ùˆ مسئولیّت تصمیماتم را نیز خودم به عهده بگیرم.
انسان، هیچگاه از عقایدی در وجودش، خالی Ùˆ متروکه نخواهد شد. پرنسیپ سنجشگری Ùˆ باهمزیستی انسانها به گرداگرد این اصل Ù…ÛŒ چرخد Ú©Ù‡ چگونه Ù…ÛŒ توان گشوده Ùکر ماند Ùˆ از عقاید کهنه Ùˆ متعÙّن خود گسست Ùˆ اندیشه های نو Ùˆ اÙقهای بکر دیگری را تجربه کرد. مهم اینست Ú©Ù‡ ما، پذیرنده ÛŒ اÙکار نو به نو باشیم Ùˆ شعور پوست اندازی به سان مار را داشته باشیم.
انسانها باید تلاش کنند Ùˆ بتوانند مالک اعتقادات خود باشند تا بتوانند با گشوده Ùکری از چنان اعتقاداتی به وقتش نیز بگذرند Ùˆ آزادیهای ÙØ±Ø¯ÛŒ خود را بجویند؛ نه اینکه عقاید Ùˆ مذاهب Ùˆ ایدئولوژیها باشند Ú©Ù‡ انسانها را به تملّک Ùˆ اسارت خود بگیرند. در مالک عقیده شدن، هیچکس آزاد نیست؛ بلکه اسیریست Ú©Ù‡ توهّم آزاد بودن را دارد. آزادی، هیچگاه به عقیده Ùˆ مذهب Ùˆ ایدئولوژی Ùˆ امثالهم، Ù…ØØªØ§Ø¬ نیست؛ بلکه به دلیر Ùˆ گستاخ بودن برای کنکاوی مجهولزارها Ùˆ اÙقهای ناشناخته Ùˆ تازه ÛŒ باهمزیستی Ùˆ اندیشیدن Ùˆ ایده Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†ÛŒ منوط است. ( 6 )
« ادامه دارد.......
تاریخ نگارش: 23 مارس 2007 میلادی
[ گوشه چشمی به Ú¯ÙØªØ§Ø± آقای نویدی ]
- Ù¾ÛŒØ´Ú¯ÙØªØ§Ø±:
تاریخ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ باهمستان یک ملّت، بستر رد پاهای اسرار آمیز آن نیروهایی Ù…ÛŒ باشد Ú©Ù‡ در تعیین Ùˆ تغییر Ùˆ سمتگیری رویدادهای اجتماعی Ùˆ کشوری Ùˆ جهانی، نقش اساسی Ø§ÛŒÙØ§ Ù…ÛŒ کنند Ùˆ در گوشه Ùˆ کنار اجتماع، پراکنده مانده اند. اندیشیدن در باره ÛŒ رخدادهای تاریخی Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ Ùˆ اجتماعی، تلاشیست برای ÛŒØ§ÙØªÙ† روزنه ای به سوی شناخت تاریکی Ø´ÙØ¨Ù‡Ø§Øª Ùˆ هزارتوی سرگیجه آور نشانه ها Ùˆ آثار پرنسیپهای پخش Ùˆ پلا Ùˆ سرکوب Ùˆ واپس Ùˆ ØªØØ±ÛŒÙ Ùˆ تقلیب Ùˆ ملعون شده به دست قدرتپرستان Ùˆ دبیران همدست آنها. از این رو، ÙلسÙÙ‡ ÛŒ تاریخ بر آنست Ú©Ù‡ مویرگهای ØÛŒØ§ØªÛŒ Ùˆ ریشه های ناپیدای آن اهرمهایی را Ø¨Ø§Ø²Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†ÛŒ Ùˆ شناسایی کند Ú©Ù‡ قلب جنبشهای اجتماعی را به طپش در Ù…ÛŒ آورند. اندیشیدن در باره ÛŒ « تاریخ نانوشته Ùˆ نارسمیّت ÛŒØ§ÙØªÙ‡ Ùˆ بیرون از موضوعات ØÙˆØ²Ù‡ های آکادمیکی »، کوششی Ù…ÛŒ باشد برای Ú©Ø´Ù Ùˆ شناخت آن چیزی Ú©Ù‡ از سوی ØÚ©Ù‘ام Ùˆ وابسته گان عقیدتی Ùˆ مرام Ùˆ مسلکی آنها در هر برهه ای از دورانهای تاریخ، لت Ùˆ پار Ùˆ گمچال Ùˆ Ù…Ùقود شده اند. تاریخ یک ملّت را بایستی در میراث مطرود Ùˆ Ù…Ùقود Ùˆ ملعون Ùˆ پایمال Ùˆ متلاشی Ùˆ تقلیب Ùˆ ØªØØ±ÛŒÙ شده اش شناخت Ùˆ به Ù…ØÚ©Ù‘ زد؛ نه در آنچه Ú©Ù‡ رسمیّت ØÚ©ÙˆÙ…تی دارد Ùˆ هیچ راهی نمی برد به شناخت آنچه Ú©Ù‡ ما « بوده ایم Ùˆ هستیم Ùˆ Ù…ÛŒ توانیم بشویم ».
انسان وقتی در باره ÛŒ Ù…ØØªÙˆÛŒÙ‘ات ذهنیّت خودش نیندیشد Ùˆ روخوانیها Ùˆ شنیده ها Ùˆ دیده ها Ùˆ از دهان دیگران قاپیده ها را در Ú©Ùنج انبار مغز خودش، تلنبار Ùˆ Ù…ØÙوظ کند Ùˆ هیچگاه نیز زØÙ…ت آنکه درب کارتون کارتون « اطّلاعات تلنبار شده » را بازگشاید، بر خودش هموار نکند Ùˆ به همّت شعور Ùˆ نیروی تمییز Ùˆ تشخیص ÙØ±Ø¯ÛŒ خودش با ژرÙنگری Ùˆ تامّلات توام با پرسشگری Ùˆ شکّاکیّت مستدام، چند – Ùˆ – چون آنها را بررسی نکند، خود به خود تمام آن بینشی را Ú©Ù‡ به نام « قوه ÛŒ تشخیص Ùˆ شعور » در خودش Ù…ÛŒ داند، سطØÛŒÙ‘اتی خواهند بود Ú©Ù‡ دایره Ùˆ عمق بینش Ùˆ دید او را تا نوک بینی Ùˆ یک متری پایش پرتو Ù…ÛŒ اÙکنند. اینگونه انسانها، ذهنیّتی مغشوش Ùˆ مشوّش Ùˆ نامنسجم دارند Ùˆ وجود آنها، وجودیست وصله ای. تکه ای به قوم Ùˆ نژاد Ùˆ زبان مادری اش وابسته است . تکه ای به تاریخ Ùˆ زادگاه Ùˆ سرزمینش وصل است. تکه ای به اعتقادات Ùˆ آداب Ùˆ رسوم Ùˆ مراسم Ùˆ اخلاقیّات عشیره ای Ùˆ قبیله ای اش آغشته است. تکه ای به ایدئولوژی Ùˆ مرام Ùˆ مذهب Ùˆ مسلک آبا Ùˆ اجداد Ùˆ همعقیده گانش وصل است. تکه ای به نظریّه ها Ùˆ تزها Ùˆ دکترینهای عجیب Ùˆ غریب Ùˆ شایع در جهان، آلوده است. تکه ای نیز به سوائق Ùˆ خواستها Ùˆ رویاها Ùˆ خیالهای خوش Ùˆ نقش Ùˆ نگار خودش.
من در این Ø¬ÙØ³ØªØ§Ø±Ù… بر آن نیستم Ú©Ù‡ گام به گام به « سنجشگری تمام آن Ú©Ú˜Ùهمیها Ùˆ کژبرداشتهایی » بپردازم Ú©Ù‡ آقای « کیومرث نویدی ( 1 ) » بر قلم رانده اند؛ بلکه برآنم برای چندمین بار، به بازگویی ساده ترین Ùˆ پیش پا Ø§ÙØªØ§Ø¯Ù‡ ترین Ùˆ اساسی ترین « پرنسیپهایی » تاکید مبرّم کنم Ú©Ù‡ اجتماع ØªØØµÛŒÙ„ کرده گان ما – مهم نیست کجا مقیم باشند Ùˆ Ú†Ù‡ عقیده ای را پداÙند کند - هنوز Ú©Ù‡ هنوز است از Ùهمیدن Ùˆ Ø¯Ø±ÛŒØ§ÙØªÙ† Ùقط خردلی از آنها، عاجز Ùˆ وامانده اند. این جای تاس٠و دریغ ندارد؛ بلکه ØÙ‚Ù‘ است چنان ØªØØµÛŒÙ„ کردگان « بی Ù…ØØµÙˆÙ„ Ùˆ بار Ùˆ بر » را پس از نزدیک به سه دهه اقتدار کانیبالیسم Ùقاهتی Ùˆ ÙØ¹Ù‘ال مایشاء بودن گیوتین اقتلوئی اش، Ùقط نکوهید ونکوهید Ùˆ نکوهید. ذهنیّتهای معصوم Ùˆ پریشیده ای Ú©Ù‡ هنوز هیچ نوع شاخکهای شعوری Ùˆ Ùهمایی برای تمییز Ùˆ تشخیص دادن « ØªÙØ§ÙˆØªÙ‡Ø§ Ùˆ تضادها Ùˆ تنشها » ندارند. هنوز نمی دانند تصویر چیست؟. هنوز نمی دانند Ù…Ùهوم چیست Ùˆ چگونه از زهدان تصاویر، زاییده Ù…ÛŒ شود؟. هنوز نمی دانند راسیونالیستی اندیشیدن یعنی چه؟. هنوز نمی دانند خود کیستند؟ Ùˆ چیستند؟؛ ولی داعیه ÛŒ طلایه داری بسیاری از آرمانها Ùˆ ایده آلها Ùˆ تزها Ùˆ نظریّه های چشمگیر را برای مردم همیشه غارت Ùˆ سرکوب Ùˆ تØÙ‚یر شده ÛŒ مام وطن دارند.
نگاهی سرسری به کتابشناسی « تاریخ Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ یونان باستان » در تک، تک کشورهای باختر زمینی Ú©ÙØ§ÛŒØª Ù…ÛŒ کند تا بتوان شمارش ناپذیر Ùˆ سر سام آور بودن آمار کتابها Ùˆ Ø¬ÙØ³ØªØ§Ø±Ù‡Ø§ Ùˆ رساله ها Ùˆ سمینارها Ùˆ غیره Ùˆ ذالک را به تن خویش، تجربه Ùˆ برآورد کرد. منظورم کوششهایی هستند Ú©Ù‡ در باره ÛŒ « تاریخ Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ یونان » به رشته ÛŒ ØªØØ±ÛŒØ± در آمده Ùˆ همچنان در Ù…ÛŒ آیند. همینطور رقابتهایی Ú©Ù‡ استادان دانشگاهی برای اخذ کرسی در باره ÛŒ ادبیّات Ùˆ زبان یونانی در دانشگاههای سراسر جهان با یکدیگر دارند. من تا کنون در هیچ کجا، ندیده Ùˆ نشنیده Ùˆ نخوانده ام Ú©Ù‡ کسانی به شناختن Ùˆ اندیشیدن در باره ÛŒ تاریخ Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ یونان رو آورده باشند Ùˆ ناگهان عدّه ای بگویند یا بنویسند Ú©Ù‡ پرداختن به تاریخ Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ یونان یا اساسا هر کشور دیگری، نوعی [ راسیسم ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ !ØŸ ] Ù…ÛŒ باشد. این Ùقط از ویژه گیهای تیپیک اجتماع ØªØØµÛŒÙ„ کرده گان اجتماع ماست Ú©Ù‡ با آن ذهنیّت متابعتی Ùˆ کلیشه ای Ùˆ تقلیدی خود، هر چیزی را Ú©Ù‡ بویی از « تاریخ Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایرانی » بدهد، Ø¨Ù„Ø§ÙØ§ØµÙ„Ù‡ با برچسبهای ناØÙ‚Ù‘ Ùˆ ناچسبنده ÛŒ « ناسیونالیسم Ùˆ ÙØ§Ø´ÛŒØ³Ù… Ùˆ راسیسم Ùˆ شووینسم Ùˆ خزعبلاتی مزخر٠از این دست »، لجن آلود Ù…ÛŒ کنند. ما عادت کرده ایم Ú©Ù‡ هر گونه « به خود آیی Ùˆ بیداری تاریخی Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ مردم سرزمین خود » را با شنیع ترین برچسبهای تØÙ‚یری، بدنام Ùˆ ریشه Ú©Ù† کنیم.
برای کثیری از ما، هر چیزی Ú©Ù‡ بویی Ùˆ رنگی Ùˆ نشانه ای Ùˆ نمادی Ùˆ چهره ای از « تاریخ Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایرانزمین » داشته باشد، نوعی « بدنامی Ùˆ سرشکسته Ú¯ÛŒ » Ù…ÛŒ باشد Ú©Ù‡ نبایستی اصلا Ùˆ ابدا از آن سخنی به میان آورد یا در باره ÛŒ چند Ùˆ چون زوایای تاریک Ùˆ معمّایی آن اندیشید. اگر قرار است به چنان دورانهای تاریخی Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ نیز پرداخته شود، بایستی Ùقط برای کوبیدن Ùˆ تمسخر Ùˆ هیچ پنداشتن Ùˆ سطØÛŒ جلوه دادن Ùˆ بی اهمیّت بودن سراسر بÙنمایه ها Ùˆ جلوه های آن باشد. ما عادت کرده ایم Ú©Ù‡ خودمان را Ùقط Ùˆ Ùقط از « چشم انداز باختر زمینیان Ùˆ از پشت آن عینکی برانداز کنیم Ùˆ بشناسیم » Ú©Ù‡ در هیچ شماری ما، یکه تاز عرصه ÛŒ بی مقدار چیز نویسی « آکادمیکی » Ù…ÛŒ باشند. ما اگر کسانی بخواهند در باره ÛŒ « بود Ùˆ تجربیّات بی واسطه Ùˆ اصیل مردم سرزمینمان » بیندیشند، آنان را با انواع Ùˆ اقسام تهمتها آلوده خواهیم کرد تا « دوام ØÙ‚ارت Ùˆ صغارت Ùˆ روØÛŒÙ‡ ÛŒ متابعتی Ùˆ مقلّدی Ùˆ ذلالت خود » را در سیطره ÛŒ بی لیاقترینها با قاطعیّت تام، تضمین Ùˆ تامین کنیم.
برای ما آویختن به نامهای دهن Ù¾ÙØ±Ú©Ù† تمام آن « متÙکّران Ùˆ ÙÛŒÙ„Ø³ÙˆÙØ§Ù† Ùˆ دانشورزان Ùˆ پژوهشگران باختری » Ú©Ù‡ ØØªÙ‘ا نمی توانیم یک جمله از آثار آنها را Ø¯ÙØ±Ùست روخوانی کنیم؛ Ú†Ù‡ رسد به آنکه ادّعای Ùهمیدن Ùˆ Ø¯Ø±ÛŒØ§ÙØªÙ† اÙکار Ùˆ ایده های آنان را نیز داشته باشیم، از یک جمله ای Ú©Ù‡ « متÙکّر Ùˆ پژوهنده ÛŒ سرزمینمان » در باره ÛŒ « تاریخ Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ میهنمان » بیندیشد Ùˆ بر زبان Ùˆ قلم براند، بسیار بسیار Ø§Ø±Ø¬Ø ØªØ± Ù…ÛŒ باشد. ما تمام Ø§ÙØªØ®Ø§Ø± Ùˆ هنر Ùˆ استعداد Ùˆ همّت بی دریغ خود را در این Ù…ÛŒ دانیم Ú©Ù‡ شبانه روز با « به گور سپاری Ùˆ تØÙ‚یر Ùˆ تمسخر کردن Ùˆ به لجن کشیدن تاریخ Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ مردم سرزمین خود » با غروری وص٠نشدنی، تقّلاهای آنچنانی کنیم. ما در خوارشماری خود، بسیار یکه تاز Ùˆ میداندار میهنی Ùˆ جهانی هستیم. ولی در « به خود آمدن Ùˆ بیدار شدن از خواب Ø§ØµØØ§Ù Ú©Ù‡ÙÛŒ ØÙ‚ارتهای قرن به قرن »، هیچگاه ØØ§Ø¶Ø± نیستیم برای اندیشه ورزان Ùˆ ایده Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø§Ù† Ùˆ دلاوران Ùˆ متÙکّران Ùˆ نویسنده گان Ùˆ شاعران Ùˆ هنرمندان میهندوست در طول تاریخ، یک میلیمتر نیز قدم برداریم یا اقدامی کنیم.
Ø§ÙØªØ®Ø§Ø± Ùˆ هنر ما، « خوار خویشتنی » Ù…ÛŒ باشد با روکش مدرنیته نمایی Ùˆ انترناسیونال بازیهای نوکر مآبانه. هر چیزی نیز Ú©Ù‡ بر این « ØÙ‚ارتها Ùˆ صغارتها » دامن بزند، ما شق القمر خود Ù…ÛŒ دانیم Ú©Ù‡ آنها را قاب بندی Ùˆ منبّت کاری Ùˆ منقوش کنیم Ùˆ سپس با رنگ Ùˆ لعاب خیره کننده ÛŒ چشمها بر سر وبسایتها Ùˆ کتابها Ùˆ وبلاگها Ùˆ نشریه ها Ùˆ خطابه ها Ùˆ پژوهشهای ناپژوهیده ÛŒ خود بیاویزیم. ما به جای آنکه تلاشهای « به خود آیی مردم میهنمان » را بپرورانیم؛ یعنی زØÙ…اتی Ú©Ù‡ در شاعریها Ùˆ داستان نویسیها Ùˆ Ú¯ÙØªØ§Ø±Ù‡Ø§ Ùˆ تلاشهای کشور داران میهندوست؛ برغم کورمالیها Ùˆ آغشته بودن به برخی Ú©Ú˜ Ùˆ معوژ گویهای قلمی Ùˆ Ùکری Ùˆ نظری عبارت بندی شده اند Ùˆ کار Ùˆ تکلی٠و وظیÙÙ‡ Ùˆ مسئولیّت ماست Ú©Ù‡ آنان را Ú˜Ø±ÙØªØ± Ùˆ دامنه دارتر بیندیشیم، هنر Ùˆ استعداد خود را در این Ù…ÛŒ دانیم Ú©Ù‡ آنها را با برچسبهای کثی٠و اØÙ…قانه ای مثل: « ناسیونالیسم Ùˆ ÙØ§Ø´ÛŒØ³Ù… Ùˆ شووینیسم Ùˆ راسیسم Ùˆ امثالهم » بکوبیم Ùˆ لت Ùˆ پار کنیم تا به دوام گیوتین اقتلویی مذاهب ضدّ جان Ùˆ زندگی Ùˆ اقتدار بی لیاقترینهای ÙØ§Ù‚د ÙØ±Ù‘ در ØÚ©ÙˆÙ…ت کردن بر سرنوشت Ùˆ زندگی خودمان Ùˆ هم میهنانمان بدون هیچ مزد Ùˆ اجری، خدمتهای Ù¾ÛŒ در Ù¾ÛŒ کنیم.
ما از ایرانی بودن خود، خیلی خیلی شرمنده ایم؛ ولی از ØÙ‚ارتها Ùˆ صغارتها Ùˆ بی اعتباریهای خود در عرصه ÛŒ میهنی Ùˆ جهانی، اصلا Ùˆ ابدا، ککمان نیز نمی گزد. ØªØØµÛŒÙ„ کرده گان سرزمین ما اگر صدها بار کائنات از هم ÙØ±ÙˆÙ¾Ø§Ø´Ø¯ Ùˆ از نو Ø¢ÙØ±ÛŒØ¯Ù‡ شود، تنها Ø·ÛŒÙÛŒ در جهان هستند Ú©Ù‡ هرگز از خواب گران Ø®ÙˆØ¯ÙØ±ÛŒØ¨ÛŒÙ‡Ø§ÛŒ ÙØ§Ø¬Ø¹Ù‡ بار خود، بیدار نخواهند شد!. برای اینگونه ذهنیّتهای ØÙ‚یر Ùˆ صغیر Ùˆ متابعتی، آویزان شدن به ترّهات Ùˆ ØØ¨Ù„ المتین انواع Ùˆ اقسام انبیاء Ùˆ رسولان کهنه Ùˆ مدرن از انبیاء مذاهب ابراهیمی Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ تا رسولانی مثل مارکس Ùˆ هایدگر Ùˆ نیتچه Ùˆ درایدا Ùˆ امثالهم به معنای « علمگرایی Ùˆ مردمی بودن Ùˆ انتر ناسیونال زیستن » Ù…ÛŒ باشد. در زبان Ùˆ مغز Ùˆ قلب اینگونه اشخاص، انترناسیونال بودن به معنای کشوری Ùˆ میهنی مستقل در « بینابین ملل » نیست؛ بلکه به معنای Ù†ÙÛŒ Ùˆ نابودی ملّت Ùˆ تاریخ Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سرزمین خود برای Ù…ØÙˆ Ùˆ ØÙ„ شدن در یک توّهم Ù…ÛŒ باشد. از همین رو بود Ùˆ هنوز هست Ú©Ù‡ « انترناسیونال بازی در سرزمین ما » به باتلاق نوکری برای غربیان Ùˆ روسها انجامید Ùˆ دست آخر نیز به Ù…ÙØªØ¹Ù‡ Ú¯ÛŒ برای Ù…Ùلّایان خاصم جان Ùˆ زندگی Ùˆ تاریخ Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایرانزمین.
اینگونه ذهنیّتها با آن سائقه ÛŒ ایمانخواهی Ùˆ متابعتی خود، وقتی از Ù…ØÙ…ّد ابن عبدالّله سرخورده شوند. به ØØ¨Ù„ المتین زرتشت Ù…ÛŒ آویزند. وقتی از ØØ¨Ù„ المتین زرتشت، سرخورده شوند به ØØ¨Ù„ المتین مارکس Ùˆ لنین آویخته Ù…ÛŒ شوند. وقتی از مارکس Ùˆ لنین نیز طرÙÛŒ نبندند به ØØ¨Ù„ المتین ژاک درایدا آویزان Ù…ÛŒ شوند. وقتی از درایدا Ùˆ ÙÙˆÚ©Ùˆ Ùˆ هابرماس Ùˆ هایدگر Ùˆ پوپر Ùˆ نیتچه Ùˆ Ù‡Ú¯Ù„ Ùˆ Ú†Ù‡ Ùˆ Ú†Ù‡ Ùˆ Ú†Ù‡ سرخورده شوند Ùˆ طرÙÛŒ نبندند، باز یک ØØ¨Ù„ المتینی خواهند ÛŒØ§ÙØª Ú©Ù‡ وجود ØÙ‚یر خود را بتوانند به آن آویزان کنند. چیزی Ú©Ù‡ اینگونه ذهنیّتهای متابعتی Ùˆ مقلّدی هرگز به آن نخواهند رسید « ÙØ±Ø¯ÛŒÙ‘ت Ùˆ وجدان Ø®ÙˆÛŒØ´Ø¢ÙØ±ÛŒØ¯Ù‡ Ùˆ دلیری برای استقلال اندیشیدن Ùˆ « قائم به ذات بودن = سیمرغ گسترده پر شدن » Ù…ÛŒ باشد.
ÙØ§Ø¬Ø¹Ù‡ ÛŒ اجتماع ایرانزمین، ÙØ§Ø¬Ø¹Ù‡ ÛŒ متابعتی Ùˆ تقلیدگری عامی Ùˆ ØªØØµÛŒÙ„ کرده Ù…ÛŒ باشد. مهم نیست Ú©Ù‡ مرجع تقلید در ØÙˆØ²Ù‡ ÛŒ علمیّه ÛŒ قم یا نج٠باشد. یا در ÙØ±Ø§Ù†Ø³Ù‡ Ùˆ انگلیس Ùˆ آمریکا Ùˆ آلمان Ùˆ امثالهم. انسان تابع Ùˆ دنباله رو Ú©Ù‡ هیچگاه نمی کوشد بر پاهای مغز اندیشنده ÛŒ خودش بایستد، برایش ÙØ±Ù‚ÛŒ نمی کند Ú©Ù‡ به کجا آویزان شود. اصل برای او همین است Ú©Ù‡ به چیزی وابسته Ùˆ متّکی Ùˆ آویزان باشد Ø› ولو چنان چیز در خصومت Ùˆ تضاد با وجود خود او نیز باشد. سائقه ÛŒ ایمانخواهی به مذهب Ùˆ مسلک Ùˆ نوع ایدئولوژی Ùˆ مرام Ùˆ مسلک Ùˆ نظریّه Ùˆ تز Ùˆ دکترین وابسته نیست؛ بلکه به « خوارخویشتنی Ùˆ بی مایه Ú¯ÛŒ Ùˆ ÙˆØØ´Øª از استقلال Ùکر Ùˆ دلیر نبودن در خود بودن Ùˆ اوریژینال زیستن » است Ú©Ù‡ Ùلاکت Ùˆ بدبختی مقلّدی را در تمام جوامع بشری با درجه های Ù…ØªÙØ§ÙˆØª رقم Ù…ÛŒ زند. بیشینه شمار جامعه ÛŒ ØªØØµÛŒÙ„ کرده گان ایرانی تا امروز اثبات کرده اند Ú©Ù‡ در Ú©ÙØ´ØªÙ† اÙکار Ùˆ ایده ها Ùˆ توطئه ÛŒ سکوت Ùˆ نابود کردن Ùˆ در قرنطینه گذاشتن Ùˆ پایمالی Ùˆ بایکوت « رادمنش ترین Ùˆ اصیل ترین ایرانیان خویشاندیش Ùˆ دلیر Ùˆ متÙکّر Ùˆ جوینده Ùˆ ایده Ø¢ÙØ±ÛŒÙ† » از سرآمدترین تبهکاران روزگار هستند. ما تاب اینکه ÙØ±Ø¯ÛŒ در میانمان پیدا شود Ùˆ خردلی اندیشه Ùˆ ایده از خودش داشته باشد Ùˆ قائم به ذات بزیید Ùˆ بیندیشد، هرگز نداریم. ما تمام همّ Ùˆ غم خود را در این Ù…ÛŒ دانیم Ú©Ù‡ « برای استØÚ©Ø§Ù… غÙÙ„ Ùˆ زنجیرهای کوتوله مغزهای Ù„ÛŒ Ù„ÛŒ پوتی » بر همعقیده گان خود Ø¨ÛŒÙØ²Ø§ÛŒÛŒÙ… Ùˆ از « Ù†Ø§Ù…ØªØ¹Ø§Ø±ÙØ§Ù† Ùˆ خویشاندیشان Ùˆ متÙکّران دلیر » تا Ù…ÛŒ توانیم با کاربست انواع Ùˆ اقسام شانتاژها Ùˆ بدپوزیها Ùˆ تهمتها Ùˆ لجن پراکنیها Ùˆ خباثتها Ùˆ بند Ùˆ بستهای Ù…ØÙÙ„ÛŒ بکاهیم.
هنوز آنانی Ú©Ù‡ خود را « وکیل Ùˆ وصیّ ادبیّات منظوم Ùˆ منثور » ایرانزمین Ù…ÛŒ دانند، آن Ùهم Ùˆ شعور را برای Ú¯ÙØªÙ† « یک Ø¢ÙØ±ÛŒÙ† خشک Ùˆ خالی » از خود بروز نداده اند؛ آنهم در وضعیّتی Ú©Ù‡ سیستم کانیبالیستی Ùˆ خونریز Ùقاهتی، بیش از سه دهه ÛŒ مرگبار است انسانها Ùˆ جان Ùˆ زندگی آنها را بسان « ØØ´Ø±Ø§Øª » Ù…ÛŒ Ú©ÙØ´Ù†Ø¯ Ùˆ آزار Ù…ÛŒ دهند Ùˆ نابود Ù…ÛŒ کنند. آنان دلیر نیستند تا بیایند بر متÙکّری، « Ø¢ÙØ±ÛŒÙ† » خشک Ùˆ خالی بگویند Ú©Ù‡ بیش از پنجاه Ùˆ پنج سال آزگار است بر کلیدی ترین « پرنسیپ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سیمرغی ایرانزمین = قداست جان Ùˆ زندگی » پای Ù…ÛŒ ÙØ´Ø§Ø±Ø¯ Ùˆ تاکید مبرم Ù…ÛŒ کند Ùˆ هزاران هزار برگ کاغذ را در اصالت این « پرنسیپ بی همتای تجربیّات مایه ای Ùˆ گمشده ÛŒ ایرانی » تا امروز با برهانها Ùˆ استدلالهای Ú˜Ø±ÙØ§Ù†Ø¯ÛŒØ´ÛŒØ¯Ù‡ ÙØ±ÛŒØ§Ø¯ Ù…ÛŒ زند Ùˆ همچنان ÙØ±ÛŒØ§Ø¯Ù‡Ø§ÛŒØ´ رساست.
در این عرصات پاکباخته Ú¯ÛŒ Ø·ÛŒÙ ØªØØµÛŒÙ„ کرده گان ایرانی، جای تاس٠و لب گزیدن ندارد؛ زیرا چنان ØØ§Ø³Ø¯Ø§Ù† Ùˆ بی مایه گان چیز نویس Ú©Ù‡ خود را مثلا « استادترین استادان Ùˆ متخصّص ترین Ùˆ خبره ترین شناسنده گان شاعران Ùˆ متÙکّران نامدار ایرانزمین » Ù…ÛŒ دانند تا امروز نشان داده اند Ú©Ù‡ نه تنها هیچ چیزی از آن « بزرگان ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ » نیاموخته اند؛ بلکه در بی Ù…ØØªÙˆØ§ Ùˆ مزخر٠جلوه دادن Ù…ØØµÙˆÙ„ خون خوردنهای آن بزرگان؛ سعی بلیغ آکادمیکی نیز با آن ذهنیّتهای تا خرخره ÙØ±Ùˆ Ø±ÙØªÙ‡ شان در شرایع باتلاق اسلامیّت شمشر اقتلویی Ùˆ متابعت از هر Ú†ÛŒ آقا Ú¯ÙØªÙ†Ù‡Ø§ (= تاسی مطلق کردن بدون هیچ سنجشگری به آراء پژوهشگران باختری ) به سر برده اند. جای دریغ Ú¯ÙØªÙ† ندارد؛ بلکه Ùقط باید چنین بی مایگانی را نکویید Ùˆ دریغ بر آن بزرگانی خورد Ú©Ù‡ Ù…ØØµÙˆÙ„ تمام وجودشان به دست چنین تبهکاران تاریخ Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایرانی Ø§ÙØªØ§Ø¯Ù‡ است تا در به لجن کشیدن آن، نه تنها در انظار جهانیان، Ø§ÙØªØ®Ø§Ø± کنند؛ بلکه خود را هر ثانیه Ùˆ دقیقه Ùˆ ساعت Ùˆ روز Ùˆ Ù‡ÙØªÙ‡ Ùˆ ماه Ùˆ سال در قیر ØÙ‚ارت Ùˆ خوار خویشتنی غوطه دادن، Ø§ØØ³Ø§Ø³ ارگاسمهای علمگرایی مضاعÙ!ØŸ نیز داشته باشند.
در این ÙˆØ§Ù†ÙØ³Ø§ÛŒ قهقرایی ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒØŒ اصلا جای تاس٠و دریغ نیست؛ زیرا انسان هر چیزی را Ú©Ù‡ ژر٠و ریشه ای به دنبال شناختن Ùˆ تجربه ÛŒ بی واسطه داشتن از آن، دنبال نکرده باشد، خیلی سریع در گرداب اطّلاعات سطØÛŒ Ùˆ ژورنالیستی Ùˆ Ø±Ø§ØØª الØÙ„قومی به غلظت « Ù†Ùهمیهای خودش » شدّت Ù…ÛŒ دهد. از این رو، سنجه ÛŒ Ù†Ùهمیهای خود را بایستی از آن « دقیقه ها Ùˆ ساعتها Ùˆ ماهها Ùˆ سالهایی » استخراج کرد Ú©Ù‡ برای Ùهم یک موضوع همچون کپسول اکسیژن غواصان برای Ø±ÙØªÙ† به Ú˜Ø±ÙØ§ÛŒ مسئله ای صر٠می کنیم. کثیری از ما هستند Ú©Ù‡ Ùقط در هوای آزاد سواØÙ„ ایده ها Ùˆ اÙکار متÙکّران Ùˆ ÙÛŒÙ„Ø³ÙˆÙØ§Ù† Ùˆ نوابغ دینی قدمزنی Ù…ÛŒ کنند با این تصوّر Ú©Ù‡ تا آخرین نقطه ÛŒ عمیق دریای ایده ها Ùˆ اÙکار آنها را زیر Ùˆ رو کرده اند. « Ù†Ùهمیهای هر انسانی » را از میزان عمیق شدن یا نشدن Ùˆ سطØÛŒ بودن یا نبودن کلماتش Ù…ÛŒ توان شناخت. آیا تا کنون از خودمان پرسیده ام Ú©Ù‡: « من چقدر، مسئله ای را Ù…ÛŒ Ùهمم Ùˆ چقدر همان مسئله را نمی Ùهمم »؟. ( 2 )
1- نقش اسطوره ها [ = بÙنداده ها ) در نو زایی ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ.
به نخستین چیزی Ú©Ù‡ ما نباید بیاویزیم Ùˆ مجاب شویم، معادلنویسیهایی Ù…ÛŒ باشند Ú©Ù‡ برای واژه گان در لغتنامه های عمومی Ùˆ تخصّصی گردآوری Ù…ÛŒ شوند. باز ماندن به نخستین معادلنویسیها؛ یعنی قربانی کردن « تجربه ÛŒ گنجانیده شده در کلمه Ùˆ Ù…ØØªÙˆØ§ÛŒ راز آمیز آن ». اکثر کسانی Ú©Ù‡ کلمه ÛŒ اسطوره را Ù…ÛŒ شنوند یا در جایی Ù…ÛŒ خوانند، Ø¨Ù„Ø§ÙØ§ØµÙ„Ù‡ آن را با « Ø§ÙØ³Ø§Ù†Ù‡ ها Ùˆ Ø®Ø±Ø§ÙØ§Øª Ùˆ متلها Ùˆ ØÚ©Ø§ÛŒØªÙ‡Ø§ Ùˆ داستانها Ùˆ امثالهم » اینهمانی معنایی Ù…ÛŒ دهند. در ØØ§Ù„یکه تک، تک این همسان پنداریها نشان Ù…ÛŒ دهند Ú©Ù‡ چنان اشخاصی، اصلا Ùˆ ابدا در باره ÛŒ « چیستی اسطوره ها » نمی اندیشند Ùˆ Ùقط شنیده ها Ùˆ Ù…ØÙوظاتی را تکرار Ù…ÛŒ کنند. اساطیر در « آسپکتهایی مثل : Ø§ÙØ³Ø§Ù†Ù‡ ها، متلها، ØÚ©Ø§ÛŒØªÙ‡Ø§ØŒ قصّه ها، اشعار، آداب Ùˆ رسوم، اعتقادات مذهبی، جادو Ùˆ جنبل Ùˆ مذاهب Ùˆ رویاها Ùˆ گویشها Ùˆ زبانها Ùˆ انسان - ØÛŒÙˆØ§Ù†Ù¾ÛŒÚ©Ø±ÛŒÙ‡Ø§ Ùˆ نمادها Ùˆ سمبلهای مختل٠»، واتاب Ù…ÛŒ یابند Ùˆ Ø¯ÙØ±Ùست در « همخوانی Ùˆ خوشه وار در نظر Ú¯Ø±ÙØªÙ† تمام این آسپکتهاست Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ توان به اندیشیدن در باره ÛŒ تجربیّات Ù†Ù‡ÙØªÙ‡ در تصاویر اسطوره ای » انگیخته Ùˆ راغب شد. بنابر این، اسطوره ها را نمی توان به هیچکدام از این آسپکتها، تقلیل داد؛ برغم اینکه بهره ای از تصاویر اسطوره ای را در خود، انعکاس Ù…ÛŒ دهند. این نکته ایست Ú©Ù‡ بایستی با هوشیاری Ùˆ تیز بینی در برابر چشم، پیوسته داشت؛ مبادا Ú©Ù‡ به Ú©Ú˜Ùهمی Ùˆ کژسنجی در رویکرد خود به شناخت تصاویر اسطوره ای درغلتیم.
مسئله ÛŒ اساطیر در سرزمینهای باختری، Ø¨ØØ«ÛŒØ³Øª Ú©Ù‡ بسیار در باره ÛŒ نقش اساسی آنها در پروسه ÛŒ زندگی اجتماعی Ùˆ ÙØ±Ø¯ÛŒ انسانها Ùˆ پیوند آنها با تØÙˆÙ‘لات کیهانی Ùˆ گیتایی، اندیشیده شده Ùˆ کثیری کتابها Ùˆ Ø¬ÙØ³ØªØ§Ø±Ù‡Ø§ در باره ÛŒ آنها، انتشار ÛŒØ§ÙØªÙ‡ Ùˆ Ú©Ù†ÙØ±Ø§Ù†Ø³Ù‡Ø§ Ùˆ سمینارها Ùˆ انواع Ùˆ اقسام سخنرایها Ùˆ Ú¯ÙØª Ùˆ شنودها نیز در باره ÛŒ آنها برگزار شده Ùˆ همچنان پیگیر در باره ÛŒ نقش Ùˆ تاثیر Ùˆ Ù†Ùوذ آنها اندیشیده Ùˆ ژرÙکاوی Ù…ÛŒ شود. ولی در سرزمین ما به دلیل سرکوب متÙکّران Ùˆ ترور Ùˆ پیگرد Ùˆ شکنجه Ùˆ قتل Ùˆ اعدام Ùˆ تبعید آنها Ùˆ همچنین Ùقدان « گستره ÛŒ سنجشگری بار آور »، Ø¨ØØ« Ùˆ نقش اساطیر در مسئله ÛŒ « تÙکرّ Ùˆ ÙلسÙیدن »، هیچ جایگاهی نداشته است. مسئله، بسیار مضØÚ©ØªØ± Ùˆ پیچیده تر Ù…ÛŒ شود، وقتی Ú©Ù‡ پای « مترجمان الکن » به میان Ù…ÛŒ آید Ùˆ Ù…ÛŒ خواهند نقش Ùˆ ادا Ùˆ اطوار « متÙکّران Ùˆ ÙÛŒÙ„Ø³ÙˆÙØ§Ù† » را با آن لغت پرانیهای مضØÚ© Ùˆ مزخر٠و معادلتراشیهای ابلهانه Ùˆ علّامه ÛŒ نمای خود در گستره ÛŒ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ نیز Ø§ÛŒÙØ§ کنند.
مترجمان ایرانی به خودشان تØÙ…یل Ùˆ تلقین Ù…ÛŒ کنند Ú©Ù‡ « معادل نویسی Ùˆ معادل تراشی Ùˆ معادل یابی برای واژه گان بیگانه »؛ یعنی انتقال Ù…ØØªÙˆÛŒÙ‘ات همان واژه گان به زبان Ùˆ روان ایرانیان!. تا امروز همین تصوّر خام Ùˆ بسیار ÙØ±ÛŒØ¨Ù†Ø¯Ù‡ از « واژه گان زبان » بوده است Ú©Ù‡ مسائل اجتماع ما را ناگشوده Ùˆ خاراسنگی کرده اند. اگر به تمام لغتنامه های عمومی Ùˆ ØØªÙ‘ا تخصّصی نیز نگاهی سرسری بیندازید Ú©Ù‡ تا کنون ترجمه Ùˆ به زبان ÙØ§Ø±Ø³ÛŒ نوشته Ùˆ منتشر شده اند، خواهید دید Ú©Ù‡ معادل کلمه ÛŒ اسطوره را نوشته اند: « Ø§ÙØ³Ø§Ù†Ù‡ØŒ Ø®Ø±Ø§ÙØ§ØªØŒ قصّه های عامیانه، متلها Ùˆ ØÚ©Ø§ÛŒØªÙ‡Ø§ØŒ عقاید عوام Ùˆ امثالهم ». همین گونه معادلنویسیهاست Ú©Ù‡ مسئله ÛŒ « اندیشیدن Ùˆ نو زایی » را در سرزمین ما، ناممکن Ù…ÛŒ کنند Ùˆ به پدیدار شدن Ù…ØØªÙˆÛŒÙ‘ات Ùکری Ùˆ ÙلسÙÛŒ آنها، آسیب شدید Ù…ÛŒ زنند Ùˆ آنها را ØØªÙ‘ا متلاشی Ù…ÛŒ کنند؛ زیرا ما با پذیرش چنان معادلهایی، ناخودآگاه، مویرگهای ØÛŒØ§ØªÛŒ Ùˆ انگیزشی ذهنیّت خود را در تاثیر Ù¾Ø°ÛŒØ±ÙØªÙ† Ùˆ اهمیّت دادن به مایه های Ùکری Ùˆ تجربی اساطیر، قطع Ù…ÛŒ کنیم Ùˆ از اندیشیدن، واپس Ù…ÛŒ Ø§ÙØªÛŒÙ….
مسئله ÛŒ اساطیر، مسئله ÛŒ زندگی انسان در گیتی Ùˆ چگونه Ú¯ÛŒ Ø±ÙØªØ§Ø±Ø´ با سراسر موجودات گیتایی Ùˆ کیهانی Ù…ÛŒ باشد. انسانها بالذّات خود، نه به دنبال « اخلاق = مورال نصّی / آکبندی » هستند. نه به دنبال « اخلاق ثوابی – آخرتی » هستند. نه به دنبال « اخلاق تکلیÙÛŒ – وظایÙÛŒ / امریّه ای »؛ بلکه انسانها در جست – Ùˆ – جوی خود زندگی هستند. یک زندگی گسترده دامن Ùˆ سرشار از خوشی Ùˆ بدون موانع دست Ùˆ پا گیر. از این رو، اندیشیدن در باره ÛŒ تصاویر اسطوره های مردم، Ø¯ÙØ±Ùست در راستای همین واقعیّت بخشیدن به آن چیزهاییست Ú©Ù‡ از Ú˜Ø±ÙØ§ÛŒ آدمیان Ù…ÛŒ جوشند Ùˆ در آرزوها Ùˆ آرمانها Ùˆ رویاها Ùˆ ایده آلهایشان وامی تابند. Ø¨ØØ« اساطیر، Ø¨ØØ« Ø¯Ø±ÛŒØ§ÙØªÙ† Ùˆ Ùهمیدن بی واسطه ÛŒ آن چیزیست Ú©Ù‡ « Ø±ÙˆØ Â» ÙØ±Ø¯ØŒ ÙØ±Ø¯ ما را Ù…ÛŒ Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯. گونه ای تلاش است از بهر شناختن Ùˆ آگاهی مایه دار به دست آوردن از ریشه های تاریک ذهنیّت Ùˆ روان آدمی. سراسر آنچه را Ú©Ù‡ به نام « دانش / علم / ساینس / ÙˆÛŒØ³Ù†Ø´Ø§ÙØª / اپیستومولوژی Ùˆ امثالهم » Ù…ÛŒ شناسیم، از زهدان اساطیر یک ملّت است Ú©Ù‡ زاییده Ùˆ بالیده Ùˆ پروریده Ù…ÛŒ شوند. هیچ دانشی را در زمینه های مختل٠نمی توان شناخت Ú©Ù‡ بر اساطیر، تکیه نداشته باشد.
با اندیشیدن در باره ÛŒ مغزه ÛŒ اساطیر بود Ú©Ù‡ تئوری نسبیّت Ùˆ تئوری مجموعه ها Ùˆ تئوری Ùیزیک کوانتوم Ùˆ امثالهم، امکانپذیر شدند. اساطیر، ابعاد واقعیّت هستند Ú©Ù‡ ما در آنها Ù…ÛŒ زییم بدون آنکه بر تمامیّت Ùˆ جامعیّت آنها بتوانیم مسلّط Ùˆ ØØ§Ú©Ù… شویم. دانشهای بشری در باره ÛŒ جزئیّات هر چیزی به ما، آگاهیهای آزمایشی در چارچوبها Ùˆ قواعد Ùˆ قوانین Ùˆ پرنسیپهای ØØ³Ø§Ø¨Ø´Ø¯Ù‡ Ùˆ مشخّصی Ù…ÛŒ دهند؛ ولی قطعیّتهای ازلی – ابدی هرگز. اساطیر دقیقا در باره ÛŒ چیزهایی به ما آگاهی Ù…ÛŒ دهند Ú©Ù‡ ÙØ±Ø§Ø³ÙˆÛŒ امکانهای آزمایشی Ùˆ Ù…ØØ§Ø³Ø¨Ù‡ های راسیونالیستی ما Ù…ÛŒ باشند.
کوبیدن Ùˆ تمسخر کردن Ùˆ پشت کردن به اساطیر ملّت خود به معنای عقیم کردن Ùˆ از ÙØ¹Ù‘الیّت انداختن زهدان « Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø´Ù‡Ø§ÛŒ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ در ابعاد جورواجور اجتماعی Ùˆ نو زایی » Ù…ÛŒ باشد. ما با تØÙ‚یر Ùˆ نادیده Ú¯Ø±ÙØªÙ† Ùˆ اهمیّت ندادن به اساطیر مردم خود بر روند استمرار Ùقاهتی Ùˆ رو به قهقرا Ø±ÙØªÙ† هنجارهای باهمزیستی Ùˆ رشد Ùˆ بالنده Ú¯ÛŒ شعور Ùˆ Ùهم خود Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒØ¯Ù‡ شدن منش اجتماعی Ø§ÙØ±Ø§Ø¯ با ØÙ…اقتی تاس٠بار شدّت Ù…ÛŒ دهیم. Ø¨ØØ« اساطیر Ùˆ استنباط Ùˆ استخراج جواهرات Ùکری Ùˆ ایده ای Ùˆ ÙلسÙÛŒ Ù†Ù‡ÙØªÙ‡ در درون آنها، به دارنده گان استعداد اندیشیدن Ùˆ مغزهای ÙلسÙی، ملزم Ùˆ منوط است؛ نه به ذهنیّتهای ØÙظی Ùˆ آکادمیکرها مترجمان چیزنویس. ( 3 )
2- Ú©Ø´Ù Ùˆ شناخت هویّت [ = خویشباشی ] در گستره ÛŒ دیگر بودن [ = Ø¯ÛŒÙØ±Ù†Ø³ / Difference ].
ÙØ±Ù‚ است مابین گستره ÛŒ زبانی Ú©Ù‡ انسان در آن Ù…ÛŒ اندیشد با Ù…ØØªÙˆØ§ Ùˆ نتایج اندیشیدنها در همان زبان. جریان آب را نبایستی هیچگاه با بستر آب Ú©Ù‡ رودخانه Ùˆ دریا Ùˆ اقیانوس Ùˆ ØÙˆØ¶ Ùˆ جویبار Ù…ÛŒ باشد، اینهمانی دارد؛ بلکه بایست آن تیزهوشی را داشت Ú©Ù‡ ØªÙØ§ÙˆØª آب را از بستر آب شناخت تا بتوان در باره ÛŒ ØªÙØ§ÙˆØª Ùˆ همپیوندی آن دو با روشنی Ùˆ Ø´ÙّاÙیّت اندیشید. مسئله ÛŒ « ÛŒØ§ÙØªÙ† آغازی نو در اندیشیدن » با مسئله ÛŒ « زمان Ùیزیکی Ùˆ قرار دادی »، هیچ پیوندی ندارد؛ بلکه نتایج اندیشیدن بی واسطه Ùˆ عریان در دامنه ÛŒ تجربیات Ùˆ ØØ³ÛŒÙ‘ات ÙØ±Ø¯ÛŒ ماست Ú©Ù‡ در بستر زمان Ùیزیکی، وقوع پیدا Ù…ÛŒ کنند. ÛŒØ§ÙØªÙ† آغازی نو در اندیشیدن / ÙلسÙیدن، هیچ ربطی به این ندارد Ú©Ù‡ ما در کدامین عصر Ù…ÛŒ زییم Ùˆ ذهنیّت ما دارای کدامین کلیشه ها Ùˆ قالبهای از پیش تعیین شده Ù…ÛŒ باشد؛ بلکه بیش از هر چیز تاکیدییست بر ÛŒØ§ÙØªÙ† Ù…Ù†ÙØ°Ú¯Ø§Ù‡ Ùˆ ثقلگاه به سوی آنچه Ú©Ù‡ ما به تن خویش، Ø§ØØ³Ø§Ø³ Ùˆ تجربه Ùˆ تمییز Ùˆ تشخیص Ù…ÛŒ دهیم بدون آنکه قالبهای کلیشه ای را در شناختن آنچه Ú©Ù‡ ØØ³Ù‘ Ù…ÛŒ کنیم Ùˆ Ù…ÛŒ Ùهمیم Ùˆ درمی یابیم، دخالت مستقیم Ùˆ غیر مستقیم بدهیم.
در این معنا Ù…ÛŒ توان Ú¯ÙØª Ú©Ù‡ آن اندیشیدنها Ùˆ تÙکّرات Ùˆ ایده هایی اصیل Ùˆ ثمر بخش Ùˆ بار آور Ùˆ انگیزنده به نو جوییهای متنوّع Ù…ÛŒ باشند Ú©Ù‡ متÙکّر Ùˆ Ùیلسو٠و پژوهشگر خویشاندیش را در ÙØ§ØµÙ„Ù‡ Ú¯Ø±ÙØªÙ† از « تمام آنچه Ú©Ù‡ به نام دانشها Ùˆ سنّتها Ùˆ غیره Ùˆ ذالک » بر دوش ذهنیّت Ùˆ روان ما تلنبار شده اند به گستره ÛŒ « آزمونگرایی Ùˆ سنجشگری ÙØ±Ø¯ÛŒ » Ù…ÛŒ انگیزانند Ùˆ تشویق Ùˆ ترغیب Ù…ÛŒ کنند. Ø¨ØØ« آغازی نو در اندیشیدن، همواره با « تصاویر اسطوره های هر ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ Ùˆ اجتماعی »، پیوندی بی واسطه دارد؛ زیرا در بطن تصاویر اسطوره ای، زمان Ùیزیکی هرگز Ù†Ùوذ Ùˆ دخالتی ندارد Ùˆ تصاویر اسطوره ای همواره Ùˆ همیشه در ØØ§Ù„ت « اکنونبوده Ú¯ÛŒ = Present – Gegenwart » Ù…ÛŒ باشند Ùˆ Ù…ÛŒ توانند نشانه های انگیزنده به شمار آیند؛ نه معنای آنچه Ú©Ù‡ ما Ù…ÛŒ جوییم Ùˆ به تن خویش تجربه Ùˆ کسب Ù…ÛŒ کنیم.
اساطیر، انگیزنده های « پاد – زمانی در پروسه ÛŒ رویدادهای تاریخی » هستند از بهر ØÙظ عصاره Ùˆ شیره ÛŒ تجربیات مایه ای Ùˆ بی واسطه ÛŒ « ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ یک ملّت در گردآمد Ùˆ باهمستان رنگارنگ خود » Ú©Ù‡ در تمام تاریکیهای زندگی، نقش راهنماینده را دوشادوش ملّتها Ø§ÛŒÙØ§ Ù…ÛŒ کنند Ùˆ آنها را در تمام بن بستهای معمّایی Ùˆ پیچ Ùˆ خمهای زندگی به تÙکّر Ù…ÛŒ انگیزانند. تصاویر اسطوره ای را هیچ سیستم دیکتاتوری Ùˆ استبدادی Ùˆ ایدئولوژیکی Ùˆ عقیدتی Ùˆ مذهبی Ùˆ امثالهم نمی توانند از بین ببرند Ùˆ نابود کنند؛ زیرا آنچه Ú©Ù‡ ÙØ±Ø§Ø³ÙˆÛŒ « زمان Ùیزیکی » پدیدار Ù…ÛŒ شود؛ هرگز مادیّت ملموس ندارد؛ بلکه ØØ¶ÙˆØ±ÛŒ معنوی Ùˆ انگیزنده دارد. آنانی Ú©Ù‡ هنوز نمی توانند « مسئله ÛŒ زمان » را Ùˆ معانی مختل٠آن را در دامنه های Ùیزیکی Ùˆ اسطوره ای Ùˆ تئولوژیکی Ùˆ دانشهای دقیقه Ùˆ غیره Ùˆ ذالک از یکدیگر، تمییز Ùˆ تشخیص بدهند، بی Ø´Ú© به بزرگترین خطاهای ذهنی Ùˆ عقیدتی مبتلا Ù…ÛŒ باشند.
خراÙÙ‡ ای Ú©Ù‡ با « Ø§ØµØØ§Ø¨ دائرة المعار٠» بر اذهان بشر، چیره شد Ùˆ سپس امتداد خود را در اÙکار Ùˆ آثار متÙکّران Ùˆ ÙÛŒÙ„Ø³ÙˆÙØ§Ù† Ùˆ دانشورزان باختر زمینی Ùˆ به تبعیّت از آنها در سراسر جوامع آکادمیکی جهان، Ú©Ù… Ùˆ بیش، ÙØ±Ø§Ú¯Ø³ØªØ±Ø§Ù†Ø¯ØŒ همان ایمان داشتن کور به « روش راسیونالیستی » بود Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ خواست با کاربست « یک متد » در تمام دامنه های زندگی بشری به گسترش Ùˆ ØØ±ÛŒØµ بودن در « دانستنخواهی خودش » وسعت بدهد. خطر عظیم چنین گرایشی همین بود Ùˆ هنوز هست Ú©Ù‡ « روش راسیونالیستی » Ùقط Ù…ÛŒ توانست Ùˆ Ù…ÛŒ تواند آن چیزهایی را در باره اش ØÚ©Ù… صادر کند Ú©Ù‡ « ابژکتیو » بودند Ùˆ هستند. ولی انسانها در طول زندگی خویش همواره در سراسر روان Ùˆ ناخودآگاه Ùˆ ذهنیّت خود بر شالوده ÛŒ آن تجربیات بی واسطه Ùˆ تصاویر ایده آلی Ùˆ اÙکار Ùˆ ضرب المثلها Ùˆ تک بیتها Ùˆ خرده اÙکاری Ù…ÛŒ زییند Ú©Ù‡ در وجودشان، ØØ¶ÙˆØ±ÛŒ پویا Ùˆ سر زنده دارند Ùˆ از Ù„ØØ§Ø¸ پراکتیکی در زندگی آنها، همه جا، عصای دستشان Ù…ÛŒ باشند.
روش ÙلسÙÛŒ درست بر خلا٠« روش راسیونالیستی » در همین تدقیق شدن به « چیزکی » Ù…ÛŒ باشد Ú©Ù‡ چاه Ù…ÛŒ زند Ùˆ از Ú˜Ø±ÙØ§ÛŒ آن « چیزک »، آبهایی گوارا Ùˆ شاداب Ùˆ زندگی بخش Ù…ÛŒ زایاند. در ژرÙنگری به چیزهای جزئی Ùˆ واژه گان متروک Ùˆ خرابه های Ùکری Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ انسانهای هر سرزمینی Ù…ÛŒ توان آن « نیروگاههای بالقوّ Ù‡ ای » را به کار انداخت Ùˆ مثمر ثمر کرد Ú©Ù‡ هزاره هاست گرد Ùˆ خاک قرون « دائرة المعار٠شدن انسان » بر وجود آنها نشسته است. در هر « چیزکی »، Ù…ÛŒ توان « چاههایی بسیار عمیق Ùˆ ارزشمند » ØÙّاری کرد Ùˆ گنجهای درون آنها را استخراج کرد. روشهای ÙلسÙی، روشها Ùˆ گریز راههایی هستند برای انسانها از بهر Ù…ØÚ©ÙˆÙ… Ùˆ برده نماندن Ùˆ دانستنی نشدن در سیطره ÛŒ ÙØ§Ø¬Ø¹Ù‡ ÛŒ بار « روش Ù…ØØ§Ø³Ø¨Ù‡ پذیر Ùˆ قیراطی Ùˆ آکبند راسیونالیستی ».
انسانها زمانی Ù…ÛŒ توانند جهان را بیندیشند Ú©Ù‡ در آغاز، « هنر باهم زیستن در خانه Ùˆ Ù…ØÙ„ّه Ùˆ شهر Ùˆ میهن خود » را تجربه کرده باشند. وقتی Ú©Ù‡ ملّتی در معنای وسیع کلمه نتوانند « در باهمستان خود در کنار یکدیگر بزییند »، نمی توان توقّع داشت Ú©Ù‡ بیشینه شمار ØªØØµÛŒÙ„ کرده گان سطØÛŒ بین اجتماع بتوانند « جهان » را نیز « بیندیشند ». اندیشیدن جهان به معنای این نیست Ú©Ù‡ من خودم را تابع Ùˆ دنباله رو Ùˆ مطابقه نگر Ùˆ مکرّرگوی سراسر آن « اÙکار Ùˆ ایده هایی » کنم Ú©Ù‡ در « بستر روان Ùˆ تاریخ ملّتهای دیگر » در نقاط مختل٠کره زمین، اندیشیده Ùˆ در Ù…ÙØ§Ù‡ÛŒÙ… Ùکری زبان خودشان، عبارت بندی شده اند. اندیشیدن جهان همانا زیستن در جهان روان Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ Ùˆ تاریخ ملّت خود است تا بتوانیم تجربیاتی را عبارت بندی Ùکری کنیم Ùˆ به « درخت جهانÙکری » پیوند بزنیم Ùˆ از این راه، میوه ÛŒ شعور Ùˆ Ùهم Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ خودمان را در دسترس دیگران بگذاریم؛ یعنی تلاشی Ú©Ù‡ شیرازه ÛŒ باهمستان ملّت را Ù…ÛŒ Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯ Ùˆ با اتّکا به آنها Ù…ÛŒ توان اÙکار Ùˆ ایده های تجربه شده Ùˆ زیستاری خودمان Ùˆ دیگران را جهانی اندیشید.
ما با نشخوار Ùˆ قرقره کردن Ù…ØØµÙˆÙ„ تجربیات دیگر ملّتها هرگز نخواهیم توانست ØØªÙ‘ا در « اجتماع Ùˆ سرزمین خود » در کنار یکدیگر بزییم؛ Ú†Ù‡ رسد به آنکه بخواهیم داعیه ÛŒ « جهانی اندیشیدن » نیز داشته باشیم. جهانی اندیشیدن، تلاشیست برای شخم زدن خاک مزرعه ÛŒ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ Ùˆ تاریخ خویش از بهر کاشتن تخمه ÛŒ اÙکار Ùˆ ایده های جهانی. ما با ÙØ±Ùˆ کردن سر خود در بر٠« Ø®ÙˆØ¯ÙØ±ÛŒØ¨ÛŒÙ‡Ø§ Ùˆ ادای راه Ø±ÙØªÙ† کبک را در آوردن »، هرگز به جایی نخواهیم رسید؛ سوای مقهور Ùˆ مغلوب ابدی ماندن در سیطره ÛŒ شرایع اسلامیّت Ùˆ ایدئولوژی ØØ§Ú©Ù…ان بی ÙØ±Ù‘ بر سرنوشت مناسبات باهمستانمان. قبل از آنکه ما بخواهیم ادّعای « جهانی اندیشیدن » داشته باشیم، نیک است از خود بپرسیم، ملّتی Ú©Ù‡ Ø¢ØÙ‘ادش نمی تواند همسایه ÛŒ دگراندیش Ùˆ دگرمذهب خود را تاب آورد Ùˆ به او Ø§ØØªØ±Ø§Ù… گزارد، آیا شعور زیستن در چنان جهانی را خواهد داشت؟؛ یعنی جهانی Ú©Ù‡ از نظر او، « جیÙÙ‡ ÛŒ بی مقدار = دنیا = پست Ùˆ خوار Ùˆ ÙØ§Ù‚د ارزش » Ù…ÛŒ باشد؟. چگونه Ù…ÛŒ توان جهانی را اندیشید Ú©Ù‡ در چارچوبهای اعتقاداتی مذهب ØØ§Ú©Ù… Ùˆ آمر بر وجدان ÙØ±Ø¯ÛŒ تک، تک انسانهای یک اجتماع( مثل ایران امروز خودمان ) منÙور Ùˆ ملعون Ù…ÛŒ باشد Ùˆ پشت کردن به آن با زور Ùˆ خشونت متولّیانش همراه Ù…ÛŒ باشد؟. چگونه؟. اگر شعار « جهانی اندیشیدن »، امتداد Ø®ÙˆØ¯ÙØ±ÛŒØ¨ÛŒÙ‡Ø§ÛŒ بیش از یک قرن « ØªØØµÛŒÙ„ کرده گان چیز نویس » جامعه ÛŒ ما نباشد، پس چگونه است Ú©Ù‡ ما هنوز نمی توانیم ØØªÙ‘ا از ØªØØ¬Ù‘ر Ùˆ بدویّت شرایع اسلامیّت شمشیر اقتلویی بر ذهنیّت Ùˆ روان Ùˆ اجتماع Ùˆ کشور خود، آزاد شویم Ùˆ بگسلیم؟. Ø®ÙˆØ¯ÙØ±ÛŒØ¨ÛŒ تا کی؟. ( 4 )
3- هنر (= نگاهبانی از جان و زندگی )، همچنان نزد ایرانیان است و بس!.
کلمه ÛŒ « ناسیون » از اسطوره ÛŒ « ناسّیا » بر Ø´Ú©Ø§ÙØªÙ‡ شده است Ùˆ ریشه ÛŒ اصیل Ùˆ میتولوژیکی آن به معنای « زاییده شدن » Ù…ÛŒ باشد. « اسطوره ÛŒ ناسّیا » همان « زنخدای زایشگری » Ù…ÛŒ باشد Ú©Ù‡ « خاستگاه انسانها Ùˆ چیزهای دیگر » را مشخّص Ù…ÛŒ کند. در ÙØ±Ù… Ùˆ برداشت ÙلسÙÛŒ « واژه ÛŒ ناسیون » بر ØØ§Ú©Ù…یّت خرد جهان آرای مردم یک سرزمین بدون هیچ تبعیض Ùˆ تمایزی Ùˆ همچنین استقلال ملّی در معنای وسیع آن تاکید مبرّم Ù…ÛŒ شود. اینکه در طول تاریخ دگرگشتهای روانی Ùˆ روØÛŒ Ùˆ Ùکری، کدامین عارضه های ناچسب به دلیل Ù…Ù†ÙØ¹ØªØ®ÙˆØ§Ù‡ÛŒÙ‡Ø§ Ùˆ قدرت پرستیهای گروههای Ø°ÛŒÙ†ÙØ¹ به گستره ÛŒ « کلمه ÛŒ ناسیون » آویخته Ùˆ تزریق شد Ùˆ همین برچسبهای ناخجسته به تهی سازی Ùˆ بی معنا جلوه دادن Ùˆ ØØªÙ‘ا از آن، دشنام Ùˆ ابزار ÙØÙ‘Ø§Ø´ÛŒÚ¯Ø±ÛŒ ساختند، Ù…Ø¨ØØ«ÛŒØ³Øª Ú©Ù‡ نیاز به جستار جداگانه ای دارد. در بطن Ùˆ کلمه Ùˆ ایده ÛŒ « ناسیون » Ù…ÛŒ توان گرد آمد تمام اقوام Ùˆ قبیله ها Ùˆ نژادها Ùˆ اقلیّتها را در کنار تمام گرایشهای اعتقاداتی Ùˆ زبانی Ùˆ آداب Ùˆ رسومی Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ Ùˆ امثالهم را در نظر Ú¯Ø±ÙØª. واژه ÛŒ « ناسیون » را هرگز نمی توان تنها با استناد کردن به یک « آسپکت = Aspekt» مثل زبان یا مذهب یا نژاد، تعری٠کرد Ùˆ اتیکت Ù…ØØ¶ چسباند. چنین کاری در تضاد گوهری با ایده Ùˆ کلمه ÛŒ « ناسیون » Ù…ÛŒ باشد.
با وزیدن نسیم « انقلاب ÙØ±Ø§Ù†Ø³Ù‡ در اروپا » بود Ú©Ù‡ مسئله ÛŒ « ناسیون » در سرزمین ما نیز Ù…Ø·Ø±Ø Ø´Ø¯. ÙØ¹Ù‘الان Ùˆ Ùونکسیونرها Ùˆ انجمنهای مختل٠در آغاز انقلاب مشروطیّت با تقلید از شعار « ÙÛŒÙØ§ لا ناسیون = زنده باد ملّت! » به نبرد با استبداد عصر رو آوردند. تراژدی قضیه در این بود Ú©Ù‡ مردم ایران در آن دوران از « ملّت »، معنای « شریعت » را Ù…ÛŒ Ùهمیدند Ùˆ وظیÙÙ‡ ÛŒ ØªØØµÛŒÙ„ کرده گان ما بود Ú©Ù‡ چنین توهّم ویرانگر Ùˆ مصیبت زایی را روشن Ùˆ مستدل برای مردم، بازشکاÙÛŒ کنند. کاری Ú©Ù‡ هرگز انجام نشد Ùˆ بی مسئولیّتهای آنان Ùˆ امروزیان، ÙØ§Ø¬Ø¹Ù‡ ÛŒ تاریخ ما را تا همین ثانیه های گذرا « رقم » زده است. با تشکیل شدن « Ù…ØÙÙ„ تقی ارانی » Ùˆ به دنبالش « ØØ²Ø¨ توده »، مسئله ÛŒ « ملّت / ناسیون » به دلیل ذهنیّت ایدئولوژیکی Ùˆ مذهبی ÙØ¹Ù‘الان ØØ²Ø¨ÛŒ به یکی از ابزارهای لجن پراکنی Ùˆ خصومت سر سختانه با « تاریخ Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایرانزمین » تبدیل شد Ú©Ù‡ هنوز بقایای چنان ایدئولوژی زده گان در گوشه Ùˆ کنار جهان Ùˆ ایران Ùˆ وبسایتها Ùˆ وبلاگها به لیچار باÙیهای خود بر ضدّ تاریخ Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سیمرغی ایرانزمین مشغولند. در نظر بسط دهنده گان ایدئولوژی مارکسیسم، هر چیزی Ú©Ù‡ رنگ Ùˆ بویی از میهن Ùˆ میهندوستی Ùˆ عشق به آب Ùˆ خاک Ùˆ مردم خود داشته باشد، گونه ای Ø±ÙØªØ§Ø± ارتجاعی بر ضدّ پرولتاریا Ùˆ انترناسیونالیسم جهانی!ØŸ Ù…ÛŒ باشد. آنها از Ù…Ùهوم « انترناسیونالیسم » Ùقط نوکری Ùˆ جاسوسی برای بیگانگان Ùˆ « Ù…ÙØªØ¹Ù‡ شدن برای متشرّعان نالایق Ùˆ بی ÙØ±Ù‘ » را Ù…ÛŒ Ùهمند Ùˆ با عشقی توصی٠ناپذیر به نوکری Ùˆ Ù…ÙØªØ¹Ù‡ Ú¯ÛŒ خود Ù…ÛŒ بالند Ùˆ غرّه هستند.
خصومت کردن با تاریخ Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایرانزمین Ùˆ کوبیدن « ایراندوستی » در زیر لوای « ناسیون » باعث شد Ú©Ù‡ ارتجاع مذهبی از خواب Ø§ØµØØ§Ù Ú©Ù‡ÙÛŒ بیدار شود Ùˆ در یک Ø§ØªÙ‘ØØ§Ø¯ ناخجسته Ùˆ کاملا تاکتیکی از چنین ناÙهمان شعارنده، سوء Ø§Ø³ØªÙØ§Ø¯Ù‡ های ابزاری Ùˆ تکیه گاهی کنند؛ یعنی کسانی Ú©Ù‡ هنوز نمی توانند تمیز Ùˆ تشخیص بدهند بدون مهر ورزیدن به « تاریخ Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ Ùˆ میهن Ùˆ مردم خود Ùˆ اندیشیدن در باره ÛŒ معضلات Ùˆ مسائل میهنی » نمی توان ØØªÙ‘ا هیچ ملّت غریبه ای را روی کره زمین دوست داشت Ùˆ به هویّت آنها ارج گزاشت. در نظر Ùˆ زبان Ùˆ قلم چنان « Ù…ÙØªØ¹Ù‡ گانی »، ناسیونالیسم شد ÙØØ´ تØÙ‚یری Ùˆ ابزار ØÙ…له به ایراندوستان. « لیبرالیسم » شد ÙØØ´ تØÙ‚یری Ùˆ ابزار ترور سیاسی. « دمکراسی » شد ÙØØ´ تØÙ‚یری Ùˆ ابزار بیگانه ستیزی Ùˆ تØÙÙ‡ ÛŒ کاپیتالیستی. هر چیزی Ú©Ù‡ رنگ ایدئولوژی Ù…Ù†ØØ· Ùˆ مزخر٠آنها را نداشت، توهین Ùˆ دشنام Ùˆ هرزه بود. آنها آنقدر شعور نداشتند تا بÙهمند Ú©Ù‡ « لیبرالیسم »، مادر « سوسیالیسم » Ù…ÛŒ باشد Ùˆ جنگ بر ضدّ « لیبرالیسم »؛ یعنی سقط کردن جنین سوسیالیسمی Ú©Ù‡ بایستی در زهدان « ملّت = ناسیون »، کاشته Ùˆ بالیده Ùˆ زاییده شود.
چنین شد Ú©Ù‡ مبلّغان Ùˆ مروّجان ایدئولوژی خانه خراب Ú©Ù† مارکسیسم در همدستی Ùˆ همپایی Ùˆ همدوشی با متوکّلان Ùˆ شمشیر کشان شریعت اسلامیّت به متلاشی کردن Ùˆ نابودی « تاریخ Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایرانزمین » با قاطعیّتی منسجم به تقلّا Ø§ÙØªØ§Ø¯Ù†Ø¯ Ùˆ Ù…ØØµÙˆÙ„ همکاریهای ناخجسته ÛŒ آنها به « کودتای 28 مرداد Ùˆ رخداد ÙØ§Ø¬Ø¹Ù‡ بار 1357 » مختوم شد. چنان « Ù…ÙØªØ¹Ù‡ گانی » از کلیدی ترین موانعی هستند Ú©Ù‡ توانستند تا امروز به دوام Ùˆ استقرار ولایت Ùقیه Ùˆ گسترش ØªÙˆØØ´ Ùقاهتی در Ø³Ø·Ø Ù…ÛŒÙ‡Ù†ÛŒ Ùˆ جهانی، بسیار از خودشان نیرو بگذارند Ùˆ « رستاخیز نو زایی ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایرانی » را به تاخیر بیندازند. یک نگاه سرسری به وبسایتها Ùˆ وبلاگها Ùˆ نشریه ها Ùˆ رسانه های Ù…Ø®ØªÙ„Ù ÙØ¹Ù‘الین ایدئولوژی مارکسیسم کاÙیست تا عمق خصومت Ùˆ کینه توزی آنها را در ØÙ‚Ù‘ « تاریخ Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایرانزمین » Ùˆ همچنین همپایی ممتد Ùونکسیونرهای آنها را با آخوندها ببینیم.
آنان هرگز Ù†Ùهمیدند Ùˆ همچنان نیز نمی Ùهمند Ú©Ù‡ « ایرانی » هیچگاه چیزی به نام « ناسیونالیسم » در معنای سیاسی Ùˆ تÙکّراتی Ùˆ تجربیّات تاریخی Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ باختر زمینیان، اصلا Ùˆ ابدا نداشته است؛ زیرا تک، تک استانهای ایرانزمین به نام آن قومها Ùˆ ملیّتهای نامیده Ù…ÛŒ شود Ú©Ù‡ از کهنترین ایّام در سرزمین ایران Ù…ÛŒ زیسته اند Ùˆ همچنان Ù…ÛŒ زییند. پرنسیپ باهمستان ملّت ایران در تمامیّت واقعیّت وجودی اش Ùˆ جهاناندیشی شان در همین تک مصرع « شاهنامه ÛŒ ÙØ±Ø¯ÙˆØ³ÛŒ خرّمدین » عبارتبندی شده است: [ بیا تا جهان را به بد Ù†Ø³Ù¾ÙØ±ÛŒÙ… ].
ایدئولوژی زده گان اجتماع ما نمی Ùهمند Ú©Ù‡ یک ملّت ( = ناسیون ) در « ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯Ø´ » است Ú©Ù‡ نو به نو، « زاییده » Ù…ÛŒ شود Ùˆ چهره های تازه به خود Ù…ÛŒ گیرد. آنها نمی Ùهمند Ú©Ù‡ کاغذ دیواریهای « مذهبی Ùˆ ایدئولوژیکی Ùˆ نظریّه های آکادمیکی » را نمی توان شاخص متعیّن کننده ÛŒ « ملّت = ناسیون » قلمداد کرد. آنها نمی Ùهمند بدون داشتن « میهنی » Ú©Ù‡ ملّت در آن بتواند « استقلال Ùˆ خویشباشی / هویّت = Selbstbestimmung » خود را Ø¨ÛŒØ§ÙØ±ÛŒÙ†Ø¯ Ùˆ تثبیت کند، نمی توان به واقعیّت پذیری هیچ ایده ای امیدوار بود؛ گیرم Ú©Ù‡ خیلی خیلی خودش را مترقّی Ùˆ ایده آل بداند. آنچه ایرانزمین را به خاک سیاه نشانید، Ø§ØªÙ‘ØØ§Ø¯ مبلّغان Ùˆ مروّجان « ایدئولوژی مارکسیسم Ùˆ شریعت اسلام » بود Ú©Ù‡ با کینه توزی به « تاریخ Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایرانزمین » توانستند آشویتس Ùˆ جهنّمی بسازند Ú©Ù‡ ملّت ایران را در آن، دم به دم بسوزانند Ùˆ خاکستر کنند. Ùلاکت سرزمین ما در « ایدئولوژی زده گان Ùˆ مذهب پرستان Ù…ØªØØ¬Ù‘ر مغز » ریشه دارد؛ نه مطلق سیاستهای بیگانه گان Ùˆ همسایه گانمان.
4- زرتشت و الاهیّات زرتشتیگری.
ÙØ±Ù‚ است بین آنچه Ú©Ù‡ Ù…ØØµÙˆÙ„ تجربیّات بی واسطه ÛŒ « زرتشت » بوده است با آنچه Ú©Ù‡ Ù…ØØµÙˆÙ„ ذهنیّت اقتدار طلب « موبدان Ùˆ دبیران در راستای همدستی با سلاطین بی لیاقت Ùˆ ÙØ±Ù‘ » Ù…ÛŒ بوده است. زرتشت با سرودن « گاتها » Ù…ÛŒ خواست Ú©Ù‡ با انگیخته شدن از پرنسیپهای ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سیمرغی ایرانزمین ( = قداست جان Ùˆ زندگی Ùˆ مهر Ùˆ داد Ùˆ راستی ) از نو، به گسترش Ùˆ Ù†Ùوذ Ùˆ اهمیّت چنین پرنسیپهایی، جانی تازه Ùˆ نو بدمد. Ùقط مسئله این بود Ú©Ù‡ او در تلاش خودش از یک طر٠به لت Ùˆ پار کردن بÙنمایه های ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سیمرغی ایران آسیب زد ( = مسئله ÛŒ همزاد در آموزه ÛŒ زرتشت ) Ùˆ از طر٠دیگر، امکانی را به وجود آورد Ú©Ù‡ « موبدان » توانستند از آموزه ÛŒ او، الاهیّاتی بسیار بی مغز بسازند؛ طوری Ú©Ù‡ نه تنها راه را بر رستاخیز ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سیمرغی بستند؛ بلکه امکانهای رو به قهقرائی Ø±ÙØªÙ† تاریخ Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایرانی را Ùˆ سرانجام، واژگونی Ùˆ متلاشی شدن آن را در قعر باتلاق اسلامیّت شمشیر اقتلویی، مددکار شوند. اسلامیّت نیز، هیچ چیز دیگری نیست؛ سوای ØªÙØ§Ù„Ù‡ ÛŒ الاهیّات زرتشتیگری Ú©Ù‡ تمام بینش Ùˆ نظرات شرقشناسان Ùˆ ایرانشناسان باختری Ùˆ ØØªÙ‘ا نظرات اÙلاطون Ùˆ ارسطو نسبت به ایرانیان از همین الاهیاتی ریشه Ù…ÛŒ گیرند Ú©Ù‡ موبدان بر ضدّ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سیمرغی ایرانزمین، ساخته Ùˆ پرداخته کرده اند.
مسئله ÛŒ هویّت ایرانی به معنای آویزان شدن به آموزه های تئولوژیکی شده ÛŒ زرتشت در مذهب زرتشتیگری نیست؛ زیرا از Ù„ØØ§Ø¸ پرنسیپی در تضاد Ùˆ تنش با « بÙنمایه های هویّتی ایرانیان » Ù…ÛŒ باشد. برغم آنکه زرتشتیگری، مذهبیست Ú©Ù‡ از دامنه ÛŒ تاریخ Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایرانی، برخاسته است؛ ولی در پراکتیک Ø±ÙØªØ§Ø±ÛŒ Ùˆ نظری بر ضدّ بÙنمایه های ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایرانزمین Ù…ÛŒ باشد. اصالت ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ Ùˆ به خود آمدن، این نیست Ú©Ù‡ ما به زرتشت یا Ù…ØÙ…ّد یا مارکس یا نمیدانم هایدگر Ùˆ پوپر Ùˆ امثالهم آویزان شویم؛ بلکه اصالت ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ Ùˆ هویّت خود را به دست آوردن؛ یعنی « سیمرغ ÙØ±Ø¯ÛŒÙ‘ت خویشاندیش خود را در واقعیّت » زندگی بجوییم Ùˆ Ø¨ÛŒØ§ÙØ±ÛŒÙ†ÛŒÙ…. سیمرغ، نه مرغ ( = ماکیان ) به تعبیر امروزی ما Ù…ÛŒ باشد. نه پرنده ای عجیب الخلقه، نشسته بر ÙØ±Ø§Ø² ستیغ کوهی معمّایی به نام قا٠می باشد؛ بلکه سیمرغ، تصویریست از « تجربیّات ایرانی از خدا Ùˆ زندگی Ùˆ جهان Ùˆ کائنات به طور کلّی » Ùˆ تلاش برای ÛŒØ§ÙØªÙ† Ùˆ Ø¬ÙØ³Øª Ùˆ جوی معنا Ùˆ مغزه ÛŒ آنها در زندگی تک، تک انسانها.
هر انسانی، زمانی خویشباشی Ùˆ اصالت خودش را دارد Ú©Ù‡ « سیمرغ وجود خود » را در مجهولات Ùˆ معمّاها Ùˆ تاریکیهای زندگی Ùˆ تمام آن پیشامدهای پراکتیکی Ùˆ نظری روزگار خود بتواند کور مال کورمال بجوید Ùˆ بیابد Ùˆ از « Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø´ راه ÙØ±Ø¯ÛŒ خود »، همواره خورسند Ùˆ دلشاد Ùˆ آواز خوان Ùˆ رقصنده باشد. سیمرغ شدن، همان « Ø¢ÙØ±ÛŒØ¯Ù† ÙØ±Ø¯ÛŒÙ‘ت نامتعار٠و دیگرگونه Ùˆ خدایی » خود Ù…ÛŒ باشد. آنانی Ú©Ù‡ پیرو Ùˆ مقلّد Ùˆ معتقد به رسولان Ùˆ انبیاء Ùˆ امثالهم Ù…ÛŒ شوند، هنوز تخمه ÛŒ وجود خود را در خاک اصالت خود نکاشته اند Ùˆ همچنان بذرهایی خام Ù…ÛŒ باشند در دستان قدرتپرستان Ùˆ خاصمان جان Ùˆ زندگی Ùˆ آمرانی Ú©Ù‡ بر آنها سیطره دارند Ùˆ ØÙÚ©Ù… Ù…ÛŒ رانند. مسئله ÛŒ زرتشت، مسئله ÛŒ « بازگشت انگیزشی Ùˆ انگیزاندنی ایرانیان » به سیمرغ شدن ÙØ±Ø¯ ÙØ±Ø¯ آنان بود Ú©Ù‡ با موانع صخره سان موبدان Ùˆ سلاطین دست نشانده ÛŒ آنها روبرو شد Ùˆ خود زرتشت نیز از قربانیان تلاش انسانی اش شد به دست موبدان قدرت طلب. ( = نیاکان آخوندهای امروزی )
مرده ریگ الاهیّات موبدان زرتشتیگری، سرانجام به کاست Ùقاهتی Ùˆ شیعه گری مظلوم نما رسید Ùˆ واقعیّتی را به ایرانزمین تØÙ…یل Ùˆ زورچپان کردند Ú©Ù‡ قرنهاست در ایران، ÙØ§Ø¬Ø¹Ù‡ به دنبال ÙØ§Ø¬Ø¹Ù‡ØŒ تولید Ù…ÛŒ کند Ùˆ اکنون نزدیک به سه دهه است از ÙØ§Ø¬Ø¹Ù‡ ÛŒ میهنی ÙØ±Ø§ گذشته Ùˆ به ÙØ§Ø¬Ø¹Ù‡ ای جهانی، تبدیل شده است. به همین دلیل نیز، زمانی Ù…ÛŒ توان بر آن، چیره شد Ùˆ ابعاد ÙˆØØ´ØªÙ†Ø§Ú©Ø´ را خنثا کرد Ùˆ از کار انداخت Ú©Ù‡ هر ایرانی، از نو، به « جست Ùˆ جو » Ùˆ زایش Ùˆ پدیدار کردن « سیمرغ اصالت ÙØ±Ø¯ÛŒÙ‘ت خودش » با گشوده Ùکری Ùˆ دلیری سر Ø¨Ø±Ø§ÙØ±Ø§Ø²Ø¯ Ùˆ در برابر تمام آنانی Ú©Ù‡ ادّعای « نجات Ùˆ رستگاری Ùˆ راهبری » او را دارند با قاطعیّت Ùˆ رادمنشی Ùˆ پهلوانی بایستد Ùˆ Ùقط « راه ÙØ±Ø¯ÛŒ خودش » را Ø¨ÛŒØ§ÙØ±ÛŒÙ†Ø¯ Ùˆ بپیماید. آویزان شدن به آموزه های الاهیاتی شده ÛŒ زرتشت بزرگ، هرگز Ùˆ هرگز، اصالت ایرانی بودن خود را کش٠کردن Ùˆ زایاندن ÙØ±Ø¯ÛŒÙ‘ت خود، نیست Ú©Ù‡ نیست؛ بلکه از باتلاقی در آمدن Ùˆ به چاهی هولناکتر Ùˆ پر از پیچ Ùˆ خمهای صعب العبور Ùˆ تاریکتر ÙØ±Ùˆ Ø§ÙØªØ§Ø¯Ù† Ù…ÛŒ باشد. « سیمرغ گسترده پر » Ùقط در اوج Ø´Ú©ÙˆÙØ§ شدن Ùˆ بردمیدن Ù‚Ø§Ù ÙØ±Ø¯ÛŒÙ‘ت خویشاندیش Ùˆ خویشرهبر Ùˆ خویشزا Ùˆ Ø®ÙˆÛŒØ´Ú¯ÙØªØ§Ø± Ùˆ خویشپرسا Ùˆ خویشجویا Ùˆ خویشپهلوانیهای تک، تک ماست Ú©Ù‡ پدیدار Ù…ÛŒ شود Ùˆ Ù…ÛŒ تواند هم در میهن Ùˆ هم در گیتی، ÙØ±ÙˆØ²Ù‡ های بهمنشی خودش را ÙØ±Ø§ گستراند. ( 5 )
5- پرنسیپ سنجشگری.
هیچ انسانی از امروز به ÙØ±Ø¯Ø§ØŒ Ú©Ø§ÙØ± یا مومن یا نمیدانم آزاد اندیش Ùˆ غیره Ùˆ ذالک نمی شود. هر تØÙˆÙ‘Ù„ روØÛŒ Ùˆ روانی Ùˆ اعتقاداتی، پروسه ای طولانی Ùˆ Ù…ØªÙØ§ÙˆØª Ùˆ پر پیچ Ùˆ خمی را Ø·ÛŒ Ù…ÛŒ کند. نقش Ùˆ تاثیر اÙکار Ùˆ ایده های متÙکّران Ùˆ ÙÛŒÙ„Ø³ÙˆÙØ§Ù† Ùˆ هنرمندان Ùˆ شاعران Ùˆ نویسنده گان Ùˆ امثالهم همین است Ú©Ù‡ نتایج آنها را در پروسه ÛŒ زمانها Ùˆ دورانها Ùˆ نسلهای آینده Ù…ÛŒ توان دید. بیش از دو هزار سال طول کشید تا ایده های « رواقیون » توانست در ذهنیّت اروپائیان موثر واقع شوند Ùˆ بیان ØÙ‚وقی خود را در اعلامیه جهانی ØÙ‚وق بشر، باز یابند. بیش از پانصد سال تمام، طول کشید تا ایده ÛŒ « روشنگری » توانست در اÙکار ایمانوئل کانت از Ù„ØØ§Ø¸ ÙلسÙÛŒ عبارت بندی شود. همینطور بسیاری از ایده ها Ùˆ اÙکار Ùˆ غیره. ØØªÙ‘ا تئوری Ùیزیک کوانتوم Ú©Ù‡ چندان زمانی از آن نمی گذرد در عصر ماکس پلانک با واکنشهای انکاری بسیار شدید Ùˆ تØÙ‚یرها Ùˆ توبیخها روبرو شد تا سرانجام، جایگاه ارزشمند خود را Ø¨Ø§Ø²ÛŒØ§ÙØª.
Ø¨ØØ« گسستن نیز همین Ù…ÛŒ باشد. انسان وقتی از چیزهایی Ùˆ اعتقاداتی Ùˆ مذاهبی Ùˆ ایدئولوژیهایی Ù…ÛŒ گسلد Ùˆ دیگر بر سر مبانی آنها، هرگز تعصّب نمی ورزد، خود به خود در گام نخست، تصوّر Ù…ÛŒ کند Ú©Ù‡ از چیزهایی خالی شده است. ولی دقیقا همین Ø§ØØ³Ø§Ø³ است Ú©Ù‡ مهم Ù…ÛŒ باشد؛ زیرا وقت آن ÙØ±Ø§ رسیده Ú©Ù‡ ما در باره ÛŒ خود بیندیشیم. در باره ÛŒ اینکه Ú†ÛŒ هستیم Ùˆ Ú†Ù‡ Ù…ÛŒ خواهیم Ùˆ Ú†Ù‡ چیزهایی در من، هست Ùˆ کدامین آرمانها Ùˆ آرزوها Ùˆ خواستها Ùˆ نیازها Ùˆ غیره برایم ارزشمند هستند Ùˆ Ú†Ù‡ چیزهایی بر شادمانیهای من Ù…ÛŒ Ø§ÙØ²Ø§ÛŒÙ†Ø¯ Ùˆ چگونه Ù…ÛŒ توانم به واقعیّت پذیری آنها رو آورم Ùˆ در باره ÛŒ هر چیزی نیز، خودم با مغز خودم بیندیشم Ùˆ تصمیم بگیرم Ùˆ مسئولیّت تصمیماتم را نیز خودم به عهده بگیرم.
انسان، هیچگاه از عقایدی در وجودش، خالی Ùˆ متروکه نخواهد شد. پرنسیپ سنجشگری Ùˆ باهمزیستی انسانها به گرداگرد این اصل Ù…ÛŒ چرخد Ú©Ù‡ چگونه Ù…ÛŒ توان گشوده Ùکر ماند Ùˆ از عقاید کهنه Ùˆ متعÙّن خود گسست Ùˆ اندیشه های نو Ùˆ اÙقهای بکر دیگری را تجربه کرد. مهم اینست Ú©Ù‡ ما، پذیرنده ÛŒ اÙکار نو به نو باشیم Ùˆ شعور پوست اندازی به سان مار را داشته باشیم.
انسانها باید تلاش کنند Ùˆ بتوانند مالک اعتقادات خود باشند تا بتوانند با گشوده Ùکری از چنان اعتقاداتی به وقتش نیز بگذرند Ùˆ آزادیهای ÙØ±Ø¯ÛŒ خود را بجویند؛ نه اینکه عقاید Ùˆ مذاهب Ùˆ ایدئولوژیها باشند Ú©Ù‡ انسانها را به تملّک Ùˆ اسارت خود بگیرند. در مالک عقیده شدن، هیچکس آزاد نیست؛ بلکه اسیریست Ú©Ù‡ توهّم آزاد بودن را دارد. آزادی، هیچگاه به عقیده Ùˆ مذهب Ùˆ ایدئولوژی Ùˆ امثالهم، Ù…ØØªØ§Ø¬ نیست؛ بلکه به دلیر Ùˆ گستاخ بودن برای کنکاوی مجهولزارها Ùˆ اÙقهای ناشناخته Ùˆ تازه ÛŒ باهمزیستی Ùˆ اندیشیدن Ùˆ ایده Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†ÛŒ منوط است. ( 6 )
« ادامه دارد.......