مـن ، هـسـتـم-------منوچهرجمالی
منوچهرجمالی
مـن ، هـسـتـم
چون همیشه، Ø´ÙÙ€Ú¯Ù€Ùـتی، Ù…ÛŒ زایـم
Ùˆ Ø§Ø²Ø´Ú¯ÙØªÛŒ های ÙØ®ÙˆØ¯ØŒ خـنـدانم
« روان » ØŒ Ù¾Ø±Ø´Ú¯ÙØªØ³Øª Ùˆ ØŒ « تن » هم ØŒ Ø´Ú¯ÙØª
« نخست ØŒ ازخود ØŒ اندازه باید Ú¯Ø±ÙØª »
ÙØ±Ø¯ÙˆØ³ÛŒ
Ù…ØØªÙˆØ§ÛŒ این شعر، در آغاز ٠داستان اکوان دیو درشاهنامه ØŒ ردپائی ازگوهر ÙØ®ÙˆØ¯Ù همین « اکوان دیو » است ØŒ Ú©Ù‡ « خدای Ø´Ú¯ÙØªÛŒ ØŒ Ùˆ انگیزنده ٠خود اندیشی انسان، ÙˆÙØ·Ø±Øª یا بÙÙ† انسان » بوده است . « اکـه= ئه Ú©Ù‡ » ØŒ Ú©Ù‡ پیشوند٠نام Ù« اکوان» Ùˆ « اکومن» است ØŒ هم به معنای « Ø´Ú¯ÙØªÛŒ »، وهم به معنای « دایـه » است .
« Ø´Ú¯ÙØªÛŒÂ» ØŒ خرد را به اندیشیدن میانگیزاند، وبه بینش وروشنی ،آبستن میکند، Ùˆ روشنی وبینش Ùˆ اندیشه را چون ÙØ±Ø²Ù†Ø¯ انسان ØŒ ازدرون تاریک خود ÙØ§Ù†Ø³Ø§Ù† ØŒ میزایاند . Ø´Ú¯ÙØªÛŒØŒ دیدن Ùˆ تجربه کردن پیدایش ناگهانی چیزی ناشناخته Ùˆ مجهول ،ازتاریکی است Ú©Ù‡ به رغم بیگانگیش، Ù¾Ø°ÛŒØ±ÙØªÙ‡ ودوست داشته میشود . Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سیمرغی ØŒ « تـرس از تـاریکـی » وجود نداشت . Ø±ÙØªÙ† رستم به Ù‡ÙØªØ®ÙˆØ§Ù† آزمایش، Ø´ØªØ§ÙØªÙ† به درون تاریکیهاست، تا درست دراین تاریکیها، Ø´Ú¯ÙØªÛŒ ها را ببیند . Ø¯Ø±ØØ§Ù„یکه ØŒ غارتاریک اÙلاتون، Ú©Ù‡ سراندیشه اÙلاتون Ø§Ø²Ù…Ø¹Ø±ÙØª برآن بنا میشود ØŒ ترس انگیزاست، Ùˆ برای رسیدن به بینش ونور، باید زنجیری Ú©Ù‡ انسان را درتاریکی بند کرده است ØŒ بگسلد وازتاریکی، بگریزد ØŒ یا بوسیله « منجی» از« زنجیرتاریکی» نجات داده شود . Ø¯Ø±ØØ§Ù„یکه زال زر، به ÙØ±Ø²Ù†Ø¯Ø´ میگوید: تو راه تاریک را برگزین ØŒ تا Ø´Ú¯ÙØªÛŒ ببینی ØŒ Ùˆ درپایان چنین راه Ù¾Ø±Ø§Ø²Ø´Ú¯ÙØª است Ú©Ù‡ رستم ØŒ توتیائی راپیدامیکند، Ú©Ù‡ چشمهاراخورشیدگونه میسازد . تجربه Ø´Ú¯ÙØªÛŒ ها درتاریکی، چشم خورشید گونه را پدید میآورد .
ازاین پادشاهی، بدان، Ú¯ÙØª زال دوراهست، هردوبه رنج ووبال
یکی دیرباز آنکه کاوس Ø±ÙØª ودیگر Ú©Ù‡ بالاش باشد « Ø¯ÙˆÙ‡ÙØªÂ»
پرازشیرودیواست و تیرگی بماند برو، چشمت ازخیرگی
تو کوتاه بگزین، Ø´Ú¯ÙØªÛŒ ببین Ú©Ù‡ یارتو باشد جهان Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†
به انسان ØŒ آموزه ای Ùˆ بینشی ÙˆÙلسÙÙ‡ ای Ùˆ مذهبی، ارائه داده نمیشود تا برگزیند، بلکه به او Ø³ÙØ§Ø±Ø´ میشود Ú©Ù‡ اگر« چشمی میخواهی Ú©Ù‡ با آن، جهان را میتواند روشن بکند Ùˆ ببیند » ØŒ راهی Ú©Ù‡ تاریک ولی پر از Ø´Ú¯ÙØªÛŒ ها ست، بـرگـزیـن ( بهترین گزینش Ú©Ù‡ آزادی خرد را تضمین میکند ØŒ گزینش راه جستجو Ùˆ آزمودن است ). زال Ú©Ù‡ ÙØ±Ø²Ù†Ø¯ خدا یا سیمرغست ( =ارتا ) ØŒ به ÙØ±Ø²Ù†Ø¯Ø´ØŒ راه راست Ùˆ صراط مستقیم را نشان نمیدهد، وبه او یک آموزه دینی یا ÙلسÙÛŒ نمیدهد ØŒ بلکه به او Ø³ÙØ§Ø±Ø´ میکند Ú©Ù‡ بهتراست خودت « راه تاریکی Ú©Ù‡ هرگامش ØŒ Ø´Ú¯ÙØªÛŒ است، برگزینی » تا خودت ØŒ چشم روشن Ùˆ روشن کننده بیابی . خرد، اگرمیخواهد بسیج شود Ùˆ بیندیشد، باید راه تاریکی را برگزیند، Ú©Ù‡ درهرگامی چشمش بر Ø´Ú¯ÙØªÛŒ دیگر، خیره میماند . درست میتوان ØªÙØ§ÙˆØª Ù…Ùهوم « گزینش Ù» زال زر را، ازمÙهوم « گزینش ٠» زرتشت میان « Ú˜ÛŒ » Ùˆ « اژی » درگاتا ØŒ دراین جا دید . « گزینش» برای زال زر، گزینش راه جستجو درخود آزمائیست ØŒ نه گزینش« Ú˜ÛŒ = زندگی » ØŒ Ú©Ù‡ برای زرتشت ØŒ کاملا روشن Ùˆ مشخص Ùˆ متمایزاست، Ùˆ نیازبه جستجوئی ندارد . برای زال زر، خدا ØŒ Ú©Ù‡ اصل جوینده است ØŒ یارو Ø¬ÙØª جویندگی با انسانست . خردی Ú©Ù‡ « میجوید » ØŒ Ø¬ÙØª با اصل جویندگی (= رام ) هست . این خداست Ú©Ù‡ دراوو با او ØŒ میجوید Ùˆ میپرسد Ùˆ میآزماید . ازاین رو، ترس ازتاریکی، بی معنا هست .
درهزوارش، معنای « شب» ØŒ « Ù‡ÙØª » است ( یونکر) . « شب = شه ٠» درکردی ØŒ اینهمانی با سیمرغ ØŒ ابرسیاه وتاریک ( او Ú©Ù‡ دایه وقابله همه کودکان جهانست ØŒ سپس تبدیل به جن نوزادکش میشود !) دارد . Ø¯ÙˆÙ‡ÙØª ØŒ به معنای « شب درشب، تاریکی درتاریکی » است . ای رستم ØŒ ÙØ±Ø²Ù†Ø¯ من ØŒ تو دراین راه تیره Ùˆ تاریکست Ú©Ù‡ چشمت ØŒ به Ø´Ú¯ÙØªÛŒ ها ØŒ خیره میماند ØŒ دراین راه تاریکست، Ú©Ù‡ درهرخوانی، تو با Ø´Ú¯ÙØªÛŒ دیگری ØŒ روبرو خواهی شد، Ùˆ با خرد خودت، باید شیوه برخورد با آن Ø´Ú¯ÙØªÛŒ را بیابی ØŒ Ùˆ رستم ØŒ برای ÛŒØ§ÙØªÙ† Ù…Ø¹Ø±ÙØªÛŒ Ú©Ù‡ چشم کورشده ٠شاه Ùˆ سپاهیان ایران( نگهبانان جامعه = ØÚ©ÙˆÙ…ت ) را روشن کند ØŒ نیاز به تجربه این Ø´Ú¯ÙØªÛŒ ها دارد . تو این رسالت را نداری Ú©Ù‡ درپایان بروی ØŒ به شاه Ùˆ سپاهیانش ØŒ صراط مستقیم Ùˆ راه راست ( آموزه روشن ) یا یک مذهب وشریعت ÙˆÙلسÙÙ‡ Ùˆ یک مشت اوامر Ùˆ اØÚ©Ø§Ù… ØŒ بیاموزی . بلکه رسالت تو اینست Ú©Ù‡ چشم هرکسی را ØŒ مانند خورشید ØŒ ازخود ØŒ روشن Ú©Ù†ÛŒ . سیمرغ ØŒ به کسی، « روشنی ØŒ یا صراط مستقیم Ùˆ راه راست٠روشن، ÙˆØÙÚ©Ù… بکـÙÙ† Ùˆ ÙŽÙ†Ú©Ù€ÙÙ† » نمیدهد ØŒ بلکه هرکسی را به Ù‡ÙØªØ®ÙˆØ§Ù† خود آزمائی Ø¯Ø±Ø´Ú¯ÙØªÛŒ ها Ù…ÛŒÙØ±Ø³ØªØ¯ تا خودش بیندیشد Ú†Ù‡ میتوان کرد ÙˆÚ†Ù‡ نمیتوان کرد .
ترس ازتاریکی ØŒ با آمدن زرتشت ( ازخود٠گاتا ،آغازمیشود Ú©Ù‡ بینش درتاریکی را به سخره میگیرد ) وچیرگی Ù…Ùهوم روشنی اش ØŒ بر روانها واندیشه ها چیره شد. ترس ازتاریکی، ترسیدن ازآزمودن Ùˆ جستجوکردن وترس از « معلق ماندن میان زمین Ùˆ آسمان Ùˆ سرگردانی Ùˆ گمگشتگی» میشود .« ترس ازتاریکی» ØŒ رابطه انسان را با « Ø´Ú¯ÙØªÛŒ واندیشیدن برپایه Ø´Ú¯ÙØªÛŒ » وبا « آنچه نواست » ØŒ بکلی تغییر میدهد ØŒ ÙˆØØªØ§ وارونه میسازد . با ترس ازتاریکی ØŒ « ترس ازنو» پیدا میشود . « نو» ØŒ بیگانه Ùˆ اجنبی Ùˆ دشمن شمرده میشود . « آئین سپنج دادن سیمرغی » ØŒ آئینی بود Ú©Ù‡ بیگانه وغریب Ùˆ آواره Ùˆ سرگردان یا «هرچیزی نوی » را با آغوش باز، Ù…ÛŒÙ¾Ø°ÛŒØ±ÙØª ØŒ Ùˆ خویشکاری خود میدانست Ú©Ù‡ برای « بیگانه Ùˆ آواره Ùˆ سرگردان Ùˆ غریب Ùˆ نو » ØŒ جشن برپا کند .ازاین رو، به زمان گذرا ØŒ سـپـنـج Ù…ÛŒÚ¯ÙØªÙ†Ø¯ ØŒ چون با زمان، هرروز، « نوی » ،پیدایش Ù…ÛŒ ÛŒØ§ÙØª ØŒ Ùˆ باید برای آمدن « زمان نو Ú©Ù‡ ناشناخته است »، جشن Ú¯Ø±ÙØª Ùˆ با « نو» ØŒ دوست شد وبا آن به کردار دشمن ØŒ Ø±ÙØªØ§Ø± نکرد . ازمعانی ØŒ « سپنج » Ú©Ù‡ باقی مانده است ØŒ « یوغ » میباشد . سپنج دادن به غریب Ùˆ تازه وارد Ùˆ ناشناس، به معنای « یوغ شدن با غریب Ùˆ ناشناس Ùˆ غیر» است . « زمان ØŒ سپنجیست » ØŒ این Ù…ØØªÙˆØ§ را داشت Ú©Ù‡ باید به پیشواز« تازه ها Ùˆ نوها Ùˆ بیگانگان Ùˆ آنان Ú©Ù‡ غیرازما میاندیشند » Ø±ÙØªØŒ Ùˆ با آنها یوغ شد . درست این Ø§ØØ³Ø§Ø³ مثبت انسان ØŒ نسبت به زمان Ùˆ آینده، Ø¯Ø±Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø Ø§Ù…Ø±ÙˆØ²Ù‡ « زمان سپنجی» ØŒ واژگونه ساخته شده است .
« ترس ازتاریکی» ØŒ علت برای ترس از آینده شد ØŒ Ùˆ Ù†ÙØ±Øª از « گذرائی زمان » ایجاد گردید . با ترس ازتاریکی ØŒ رابطه انسان ØŒ با زمان وبا نو، وبا « بیگانه » ØŒ مختل Ùˆ Ø¢Ø´ÙØªÙ‡ گردیدند ØŒ Ùˆ زمان گذرا یا ÙØ§Ù†ÛŒØŒ وباآنچه نواست واندیشه نو ØŒ ومردمان بیگانه، دشمن وشرّو خطرناک وغیرقابل اعتماد ØŒ شمرده شدند .
ترس ازتاریکی، هنگامی ایجاد میگردد ØŒ Ú©Ù‡ « روشـنـی» ØŒ « غایت زندگی» ویا « معنای زندگی»، Ùˆ یا « ØÙ‚یقت زندگی » میگردد ØŒ ÙˆÙ†ÙØ±Øª ازتاریکی، وگریختن ازتاریکی ØŒ Ùˆ چیره شدن برتاریکی( دربندکردن Ùˆ بدام انداختن )ØŒ یا نابود ساختن تاریکی، ضرورت زندگی میگردد. « غایت زندگی » Ùˆ « معنای زندگی» و« ØÙ‚یقت زندگی » ØŒ باید ØŒ « روشــن ،» باشند . زندگی ( Ú˜ÛŒ=Ú¯ÛŒ= زی ) Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سیمرغی، Ø¬ÙØª جداناپذیر« تاریکی Ùˆ روشنی باهم » است . هردو باهم، گردونه Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ú¯ÛŒ را میکشند، وباهم ØŒ بÙÙ† زندگی هستند. غایت Ùˆ معنا Ùˆ ØÙ‚یقت ØŒ بÙÙ† انسان هستند، Ùˆ طبعا گوهرشان ØŒ « Ø¬ÙØª ازهم ناگسستنی تاریکی Ùˆ روشنائی » میباشد . غایت Ùˆ معنا Ùˆ ØÙ‚یقت، همیشه Ø´Ú¯ÙØª انگیزند . Ø´Ú¯ÙØªÛŒ ØŒ با تØÙˆÙ„ تاریکی به روشنائی ( هست شدن ØŒ پیدایش ) Ùˆ با تØÙˆÙ„ روشنائی به تاریکی ÙˆÙ†Ù‡ÙØªÙ‡ شدن تاریکی درروشنی ( ازنو، تخم Ùˆ بÙÙ† شدم ) کاردارد. با آمدن زرتشت ØŒ تضاد آشتی Ùˆ پیوند ناپذیر ٠« تاریکی با روشنائی»، دراثر همان جدائی Ùˆ تضاد همزاد ØŒ بر اذهان وروانها، چیره میگردد. غایت Ùˆ معنا ÙˆØÙ‚یقت، دربÙÙ† ØŒ روشن میگردد .
زندگی، باید روشن ساخته شود، تا معنا ویا غایت ویا ØÙ‚یقت پیداکند. برای روشن بودن ØŒ باید مستقیم دراین معنا Ùˆ غایت Ùˆ یا ØÙ‚یقت ØŒ ماند Ùˆ استواربود . اینست Ú©Ù‡ پدیده « دین » ØŒ معنای اصلیش را Ú©Ù‡ « زایش پیاپی ازوجود همیشه آبستن انسان» باشد، ازدست میدهد، Ùˆ به « ایمان، به یک بینش ثابت » کاسته میگردد .
با متزلزل شدن « آیمان مذهبی » ØŒ ÙـلـسـÙـه ØŒ درتاریخ ØŒ سبزمیشود . تÙکر ÙلسÙÛŒ ØŒ « ایمان Ùوق العاده به مقولات ÙˆÙ…ÙØ§Ù‡ÛŒÙ… وتعاری٠عقلی » دارد . ÙلسÙه، همان ایمان مذهبی را دارد Ú©Ù‡ روشنی ØŒ درتثبیت کردن و« تک معناسازی مقولات Ùˆ Ù…ÙØ§Ù‡ÛŒÙ… ØŒ Ùˆ « بریدگی کامل مقولات ازهم ØŒ Ùˆ Ù…ÙØ§Ù‡ÛŒÙ… ازهم ØŒ Ùˆ تعاری٠ازهم » دراندیشه ØŒ ممکن میگردد . وآنچه را Ú©Ù‡ در عقل وذهن، ازهم ØŒ کاملا بریده Ùˆ روشن شده ØŒ اینهمانی با واقعیات Ùˆ پدیده ها Ùˆ موجودات درجهان میدهد . ایمان به توانائی Ø¨ÛŒØØ¯ این مقولات ÙˆÙ…ÙØ§Ù‡ÛŒÙ… Ùˆ تعاری٠، دراثر، ایمان نا آگاهبودانه به اینهمانی « اندیشیدن، با جهان هستی ØŒ Sein=Denken» است . « ایمان به ارزش مطلق Ù…ÙØ§Ù‡ÛŒÙ… Ùˆ مقولات» درÙلسÙÙ‡ ØŒ جانشین « ایمان مذهبی» میگردد . زندگی، موقعی ارزش دارد Ú©Ù‡ معنای روشن، یا غایت روشن ØŒ Ùˆ یا ØÙ‚یقت روشن دارد . گوهر ٠« معنا Ùˆ غایت ÙˆØÙ‚یقت» ØŒ مقولات Ùˆ Ù…ÙØ§Ù‡ÛŒÙ… ٠روشن Ùˆ ثابت بودن آنانست . بدینسان ،« ÙلسÙÙ‡ » مانند « مذهب» ØŒ زندگی ( Ú˜ÛŒ = Ú¯ÛŒ=جی) را Ú©Ù‡ « Ø¬ÙØª جدا ناپذیرومتØÙˆÙ„ بهم ØŒ وآمیزنده بهم ÙØªØ§Ø±ÛŒÚ©ÛŒ روشنی » است ØŒ متزلزل Ùˆ Ø¢Ø´ÙØªÙ‡ میسازند ØŒ چون گستره های تاریک Ùˆ روشن زندگی، رابطه Ø¬ÙØªÛŒ ( یوغی ) خود را Ø¯Ø±Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø´ زندگی ØŒ به Ú©Ù„ÛŒ از دست میدهند، Ùˆ رابطه اضدادی میان آنها، برقرار واستوارمیگردد ØŒ Ú©Ù‡ سپس Ø¨Ø·ÙˆØ±Ù…ÙØµÙ„ ازآن سخن خواهد Ø±ÙØª . زندگی، موقعی «ارزش » دارد ØŒ Ú©Ù‡ معنای روشن ØŒ غایت روشن ØŒ ØÙ‚یقت روشن دارد . Ùˆ Ù„ÛŒ « ارزش » هرچیزی ØŒ بیان « هویت وسیله بودن آن چیز» است . این معنا، یا غایت یا ØÙ‚یقت ØŒ برترین ارزش را برای زندگی کردن دارد ØŒ درست ØŒ بیان آنست Ú©Ù‡ معنا ویا غایت Ùˆ یا ØÙ‚یقت ØŒ وسیله برای زندگی کردن هستند . ولی رابطه « وسیله با غایت » وارونه آنکه ثابت Ùˆ روشن انگاشته میشود ØŒ یکسویه وثابت نیست . وسیله وغایت، باهم ØŒ رابطه نوسانی ( تاب خوردن ) وموجی دارند . هروسیله ای، با یک ضربه Ùˆ دریک چشم بهمزدن، نا آگاهبودانه ØŒ وارونه ساخته میشود وخودش، غایت میگردد ØŒ Ùˆ غایت را ØŒ تبدیل به « وسیله خود » میکند . « وسیله » ØŒ تبدیل واعتلاء به « غایت » Ù…ÛŒ یابد ØŒ Ùˆ غایت، تقلیل به وسیله Ù…ÛŒ یابد، با هیچ روشی نمیتوان، امکان این نوسان Ùˆ تØÙˆÙ„ را ازمیان برد . « ØÚ©Ù…ت » درادیان نوری، به معنای آنست Ú©Ù‡ الاهشان، دراثر قدرت بی اندازه اش، قادراست ÙˆØÙ‚ دارد، که« شرّ» را به کردار« وسیله » ØŒ به غایت رسیدن به « خیر» ØŒ بکارگیرد . ولی ÙØ§Ø¬Ø¹Ù‡ این اندیشه ØŒ آنست Ú©Ù‡ دریک چشم بهمزدن ØŒ شرّ Ú©Ù‡ وسیله است ØŒ تبدیل به غایت ( به خیر) میشود ØŒ Ùˆ « خیر= ایده آل ØŒ ارزشها ØŒ نیکی ها ..» را به کردار وسیله درخدمت خود میگیرد . « ØÚ©Ù€ÙˆÙ…ـت » Ùˆ « اØÚ©Ù€Ø§Ù… الـهـی» Ú©Ù‡ برپایه این اندیشه « ØÚ©Ù…ت » ØŒ بنا نهاده شده اند، همه Ú¯Ø±ÙØªØ§Ø± این واژگونه شوی ØŒ غایت به وسیله ØŒ معنا به صورت ØŒ خیربه شرّ میشوند . با وعظ Ùˆ ارشاد Ùˆ Ù†ØµÛŒØØª وزهد ØŒ نمیتوان جلو این واژگونه شوی را Ú¯Ø±ÙØª .
معنای روشن، یا غایت روشن ØŒ یا ØÙ‚یقت روشن ØŒ تبدیل Ùˆ تقلیل به خطرناکترین وسائل قدرتمندان Ùˆ قدرتخواهان ØŒ دراجتماع Ùˆ درتاریخ Ù…ÛŒ یابند ØŒ Ú©Ù‡ باید Ø¯Ø±ÙØ±ØµØªÛŒ دیگر، گسترده شوند . ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سیمرغی، « روشنی Ùˆ تاریکی را، Ø¬ÙØª Ù‡Ù…Ø¢ÙØ±ÛŒÙ† زندگی » میداند . Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سیمرغی ØŒ « معنا » Ùˆ «غایت » Ùˆ « ØÙ‚یقت» ØŒ Ø¬ÙØª های روشنی با تاریکی هستند( همزاد به هم چسبیده ØŒ Ú©Ù‡ کاملا برضد همزاد زرتشت باشد ). درتصویر Ø¬ÙØª= یوغ = ییما= ... هیچکدام از Ø¯ÙˆØ¬ÙØªØŒ وسیله ٠دیگری نمیشود . « خیر»، نمیتواند « شرّ » را وسیله رسیدن به خیرسازد ØŒ Ùˆ این کار را مقدس بداند . Ø¯Ø±ØªØµÙˆÛŒØ±Ø¬ÙØª ( یوغ ) ØŒ اوج روشنی، با اوج تاریکی، باهمند، Ùˆ به هم تØÙˆÙ„ پذیروباهم همکارو Ù‡Ù…Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯ ØŒ وهیچکدام ØŒ وسیله دیگری نمیگردد. معنا Ùˆ غایت Ùˆ ØÙ‚یقت، با زندگی (= Ú˜ÛŒ ) Ø¬ÙØª ویوغند، وباهم ØŒ بÙÙ†ÛŒ هستند Ú©Ù‡ اهورامزدا یا یهوه Ùˆ الله ØŒ آنرا Ù†ÛŒØ§ÙØ±ÛŒØ¯Ù‡ Ùˆ خلق نکرده . « اژی = شرّ » وجود ندارد ØŒ Ú©Ù‡ کسی ازهمان آغاز، مانند زرتشت رد کند ودشمن بدارد ØŒ بلکه « اژی= شرّ» هنگامی پیدایش Ù…ÛŒ یابد ØŒ Ú©Ù‡ خرد انسان ØŒ نیرومندی خود را از دست میدهد ØŒ Ùˆ نمیتواند « مختل٠ها Ùˆ متنوع ها » را باهم، یوغ Ùˆ همپرس ÙˆÙ‡Ù…Ø¢ÙØ±ÛŒÙ† سازد . این برضد اندیشه « ازخود بودن بÙÙ† » هست . بÙÙ†ÛŒ Ú©Ù‡ خلق شد ØŒ دیگر، بÙÙ† نیست Ùˆ اصالت ندارد . Ù…Ùهوم « Ø´Ú¯ÙØªÛŒ » ØŒ با چنین بÙÙ†ÛŒ Ú©Ù‡ درگوهرش یوغ ÙˆØ¬ÙØª است ØŒ Ùˆ با چنین معنائی Ùˆ غایتی Ùˆ ØÙ‚یقتی در زندگی ØŒ کار دارد . درگستره رابطه یوغی ØŒ یکی ÙØ§Ø¹Ù„ ودیگری Ù…ÙØ¹ÙˆÙ„ ØŒ یکی علت Ùˆ دیگری معلول نیست . یکی ØŒ Ù†ÛŒ ØŒ Ùˆ دیگری ØŒ نائی نیست . دراین گستره دیوی، یا « پیوند Ø¬ÙØªÛŒ ویوغی» است Ú©Ù‡ سیمرغیان وخرّمدینان Ùˆ مولوی میاندیشیدند . تن وجان، شاخ وباد، هرچند، به غلط دوتای جدا ازهم به نظر میرسند ØŒ ولی دوتای باهمند، « دولایند، یک ورقه تاشده اند »، نه دوتا .
غلط Ø±ÙØª ØŒ غلط Ø±ÙØª ØŒ Ú©Ù‡ این « نقش » ØŒ نه مائیم
که تن ، شاخ درختیست و ، ما ، باد نسیمیم
ولی جنبش این شاخ ØŒ هم Ø§Ø²ÙØ¹Ù„ نسیم است
خمش باش، خمش باش، هم آنیم و هم اینیم
خدا، هم همجنس وهم « ناجنس » ، هم « مهمان» وهم « میزبان» است، چون با آنکه نه اینست و نه آنست، ولی آمیخته باهردوست
ازجنس ØŒ نبود « ØÛŒØ±ØªÛŒ » ØŒ بی جنس ØŒ نبود Ø§Ù„ÙØªÛŒ
همرنگی ویک جنسی ØŒ Ø´Ú¯ÙØªÛŒ Ù†Ù…ÛŒØ¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø¯
تو، این نه ای و آن ، نه ای ، با این و آن آمیختی
هردو جهان ، مهمان تو ، بنشسته گرد خوان تو
صد گونه نعمت ریختی ، با میهمان ، آمیختی
آمیختی ، چندانک او، خود را نمیداند زتو
آری کجا داند ؟ چوتو ، با تن ، چو جان آمیختی
درست Ù…Ùهوم « نیمه » Ú©Ù‡ برای ما ØŒ بیشترنشان « دوبخش بریده ازهم » است ØŒ در گستره پیوند یوغی، Ù…ØÙ„ اتصال Ùˆ آمیختگی ویکی بودنست . « نیمروز» ØŒ درست جائیست Ú©Ù‡ دوبخش، به هم Ù…ÛŒ پیوندند Ùˆ یکی میشوند . نیم، مسئله « تاخوردگی وخمیدگی» یک چیز به دوبخش است. ØªÙØ§ÙˆØªÙ‡Ø§ Ùˆ Ø§Ø®ØªÙ„Ø§ÙØ§ØªØŒ به کردار، تاخورگی درک میگردد ØŒ نه به کرداراضداد . دراین راستا مولوی میگوید :
Ú¯ÙØªÙ… : زکجائی تو ØŸ تسخر زد Ùˆ Ú¯ÙØª ای جان
نیمیم زترکستان ØŒ نیمیم Ø²ÙØ±ØºØ§Ù†Ù‡
نیمیم زآب و گل ، نیمیم زجان و دل
نیمیم ØŒ لب دریا ØŒ نیمی ØŒ همه Ø¯ÙØ± دانـه
Ú¯ÙØªÙ… Ú©Ù‡ رÙیقی Ú©Ù† با من ØŒ Ú©Ù‡ منم خویشت
Ú¯ÙØªØ§ Ú©Ù‡ بنشناسم ØŒ من ØŒ خویش ز بیگانه
درست Ø¯Ø±Ø¬ÙØª بودن « برومیوه Ø¯Ø±ÙØ±Ø§Ø²Ø±ÙˆØ´Ù† ØŒ Ùˆ تخم درپستی وتاریکی » بودن ØŒ Ø¯Ø±Ø¬ÙØª بودن بالا Ùˆ پست ØŒ است Ú©Ù‡ Ø´Ú¯ÙØªÛŒ وخیرگی( هم دوتائی بودن ØŒ وهم پیوند ÛŒØ§ÙØªÚ¯ÛŒ دوتا به هم ØŒ وهم نه این تا ونه آن تا بودن ) اوج معنای مثبت خود را میدهد .
بالا ، همه« باغ » آمد و پستی، همه « گنج »
سیمرغ درآسمان،خوشه ایست، Ú©Ù‡ Ø¯Ø±Ø§ÙØ´Ø§Ù†Ø¯Ù†ØŒ گنج درزمین میشود
ما، بو العجانیم ، نه بالا و نه پستیم
Ø´Ú¯ÙØªÛŒ درهمین Ø§ØØ³Ø§Ø³ ٠نه بالا بودن، ونه پست بودن است
خاموش Ú©Ù‡ تا هستی او ØŒ کرد تجلی( آگاهی ازبÙÙ† بودن )
هستیم بدانسان ، که ندانیم که « هستیم ؟»
هستیم بدانسان که ندانیم ، «که هستیم»؟
Ø´Ú¯ÙØªÛŒ ازاینجا آغازمیشود Ú©Ù‡ ما « به گونه ای هستیم » Ú©Ù‡ نمیدانیم ØŒ « Ú†Ù‡ ÙˆÚ©Ù‡ هستیم ØŒ ویا اساسا هستیم یا نیستیم » . « بÙÙ† ØŒ Ú©Ù‡ Ø§ØØ³Ø§Ø³ Ø¬ÙØª بودن ٠همزمان پایان روشن ØŒ با آغازتاریک » باهم ØŒ ودرک « پایان بودن Ø¯Ø±ÙØ±Ø§Ø²ØŒ Ùˆ آغازبودن Ø¯Ø±ÙØ±ÙˆØ¯Â» باهم است ØŒ مادروسرچشمه همیشگی، Ø´Ú¯ÙØªÛŒ هاست. این اندیشه « بÙÙ† بودن = معنا Ùˆ غایت Ùˆ ØÙ‚یقت بودن » ØŒ Ù…Ùهوم « کمال » بود . این ØŒ هم این وهم آن بودن ØŒ Ùˆ نه این ونه آن بودن ØŒ Ú©Ù‡ « گوهر بÙÙ† » هست، اصل پیدایش « Ø´Ú¯ÙØªÛŒ » هست . «معنا» و« غایت» Ùˆ « ØÙ‚یقت٠» زندگی Ùˆ جهان Ùˆ تاریخ ØŒ Ú¯ÙˆÙ‡Ø±Ø´Ú¯ÙØªÛŒ داشت ØŒ نه گوهر« روشنی مطلق ». معنا Ùˆ غایت Ùˆ ØÙ‚یقت زندگی، Ø´Ú¯ÙØª انگیزند، نه روشن ( اندیشه ای برضد اندیشه زرتشت ) . دراثر اینکه معنا وغایت Ùˆ ØÙ‚یقت، درمکاتب ÙلسÙÛŒ غرب، روشن ساخته میشد، ودرهمه رویدادها Ùˆ پدیده ها، این روشنی، Ø¬ÙØ³ØªÙ‡ میشد ØŒ Ùˆ تاریخ ØŒ غایت پیدا میکرد ØŒ جنبش های اجتماعی Ùˆ سیاسی نیزبایستی ØŒ به واقعیت دهی آن غایت ومعنای روشن، بپردازند ( این پدیده ،« Ù¾ÛŒØ´Ø±ÙØª » خوانده میشد ) ØŒ تØÙ…یل قهرو خشونت وتجاوز Ùˆ خدعه ØŒ ØÙ‚انیت پیدا میکرد ØŒ Ùˆ به Ù…ØØ¶ÛŒ Ú©Ù‡ بدان غایت نمیرسید، Ø¨Ù„Ø§ÙØ§ØµÙ„Ù‡ یاءس Ùˆ نومیدی، همه را ÙØ±Ø§Ù…ÛŒÚ¯Ø±ÙØª ØŒ Ùˆ ØªØ§Ø±ÛŒØ Ùˆ اجتماع Ùˆ اخلاق ØŒ بی معنا Ùˆ پوچ وبی ارزش شمرده میشد .
ولی چنانچه آمد ØŒ Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سیمرغی ØŒ «معنا» و« غایت» Ùˆ « ØÙ‚یقت٠» زندگی Ùˆ جهان Ùˆ تاریخ ØŒ Ú¯ÙˆÙ‡Ø±Ø´Ú¯ÙØªÛŒ داشت ØŒ نه گوهر« روشنی مطلق ». معنا Ùˆ غایت Ùˆ ØÙ‚یقت زندگی، Ø´Ú¯ÙØª انگیزند، نه روشن ( اندیشه ای برضد اندیشه زرتشت ) . درغزلیات مولوی ØŒ غالبا با این پدیده ØŒ روبرو میشویم . مثلا دریک غزل،«دل» با «من »( خود٠آگاه اجتماعی) روبرو میشود :
این دل من ، صورتی ، گشت ، و به من بنگرید
بوسه همی داد، دل ، بر سر و پیشانیم
Ú¯ÙØªÙ… ای دل ØŒ بگو ØŒ خیر بود ØŒ ØØ§Ù„ چیست ØŸ
تو، نه که نوری همه ؟ من ، نه که ظلمانیم ؟
« ور تـو ، مـنـی » ، خیرگی ازخود ، زچیست ؟
مست بخندید Ùˆ Ú¯ÙØª دل ØŒ Ú©Ù‡ نمیدانیم
« دین » Ú©Ù‡ Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سیمرغی ØŒ « بینش زایشی = یا بینش Ùˆ روشنی را Ú©Ù‡ ازتاریکی وجود خود انسان، زاده میشود » میدانست، وبدین علت ØŒ نه تنها « ترس ازتاریکی= ترس ازجستجووآزمایش واشتباه وکژروی Ùˆ گمراهی وآویختگی » درروانها نبود ØŒ بلکه نوعی شادی Ùˆ امید در Ø´ØªØ§ÙØªÙ† به تاریکیها Ùˆ استقبال ازنو ها Ùˆ تازه ها وجود داشت . درآغازبندهش، Ú©Ù‡ روایت الهیات زرتشتی ازاسطوره های Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø´ ایرانست ØŒ این ترس از تاریکی، بازتابیده میشود . یکی آنکه جایگاه اهریمن (= اژی ) در تاریکی است ØŒ Ùˆ تاریکی با « پس دانشی » Ùˆ « زدارکامگی » Ùˆ « ژر٠پایگی » ØŒ اینهمانی داده میشود . تاریکی، سرچشمه٠« اژی = ضد زندگی» است . بقول بندهش « خیم ٠زدارکامگی Ú©Ù‡ قهروپرخاشگری Ùˆ تجاوزطلبی » باشد ØŒ ازجای تاریک است . اینست Ú©Ù‡ وارونه ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سیمرغی، تاریکی ØŒ با Ù…ÙØ§Ù‡ÛŒÙ… ناخردمندی ØŒ گمراهی، پلیدی، بی ØµÙØ§Ø¦ÛŒØŒ پیچیدگی، ابهام Ùˆ Ø§ÙØ³Ø±Ø¯Ú¯ÛŒ Ùˆ پریشان ØØ§Ù„ÛŒ Ùˆ بدکاری Ùˆ بیراهه Ùˆ کج روی ØŒ همگوهر میگردد . Ø¯Ø±ØØ§Ù„یکه Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سیمرغی Ùˆ زال زری ،درست موضعگیری دیگری دربرابرتاریکی بود . این شعرسعدی، ردپائی ازاین موضعگیریست Ú©Ù‡ :
زکار بسته میندیش و دل شکسته مدار
Ú©Ù‡ « آب چشمه ØÛŒÙˆØ§Ù† » ØŒ درون تاریکیست
خضر، Ú©Ù‡ درتاریکی ØŒ آب زندگی را Ù…ÛŒ یابد، چون گوهرشب چراغ را دارد Ú©Ù‡ با دیدن آب ( تخم Ùˆ آب= رویش ) ØŒ روشن ودرخشان میشود ØŒ همان « خدر» Ùˆ همان سیمرغست Ú©Ù‡ « ابرتاریک وسیاه است ØŒ چون ابربارنده Ùˆ سرچشمه آبست Ú©Ù‡ با « برق خندان » ØŒ ÙØ±Ùˆ Ù…ÛŒ بارد .
دراوج تاریکی میان شب ØŒ همآغوشی « ارتا ÙØ±ÙˆØ±Ø¯ Ùˆ بهرام » است Ú©Ù‡ دراثرآن ØŒ نطÙÙ‡ جهان هستی Ùˆ خورشید روشن، نهاده میشود، Ùˆ درپگاه ØŒ این نطÙÙ‡ ØŒ تبدیل به جهان هستی وخورشید شده Ùˆ زاده میشود . به همین علت نیز« دین » ØŒ بکلی معنائی دیگر Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ زال زری دارد، Ú©Ù‡ درالهیات زرتشتی برپایه درک گاتا بوجود آمد( دین، تبدیل به Ù…ØÚ©Ù…Ù‡ Ùˆ قضاوت Ùˆ مجموعه روشنی یا معلومات اهورامزدا میگردد ) . « دین»، دیدن چیزهای ناچیزو دورو Ù…ØªØØ±Ú© در تاریکی Ùˆ سیاهی شب میباشد، مانند چشم ماهی کر( Ú©Ù‡ دلÙین بوده است، Ú©Ù‡ نام دیگرآن، Ú©Ú†Ù‡ است Ú©Ù‡ نام خود ٠سیمرغست ØŒ دیر کجین= نیایشگاه سیمرغ ) Ú©Ù‡ موج آب را ازدورها Ù…ÛŒ بیند، ویاچشم کرکس ( Ú©Ù‡ نماد خود سیمرغست )Ú©Ù‡ یک تکه گوشت را ازدورمی بیند، ویاچشم اسب ( ماه وخورشید Ú©Ù‡ هردو اینهمانی با سیمرغ دارند ) Ú©Ù‡ یک مو را درتاریکی ازدور Ù…ÛŒ بیند ØŒ هست . دین Ú©Ù‡ رسیدن به بینش درتاریکی باشد ØŒ با Ù…Ùهوم روشنی زرتشت ØŒ Ùˆ ازهمه آگاه بودن اهورامزدا ( هرویسپ آگاه= روشنی مطلق Ú©Ù‡ ازتاریکی پیدایش Ù†ÛŒØ§ÙØªÙ‡ ) ÙØ±Ù‚ دارد . این با بینش زایشی Ú©Ù‡ اززهدان تاریک خود هرانسانی بیواسطه Ùˆ Ø¨Ù„Ø§ÙØ§ØµÙ„Ù‡ ØŒ میجوشد کار دارد ØŒ Ú©Ù‡ با اندیشه برگزیدگی زرتشت ازاهورامزدا، ناسازگاراست . دین، Ú©Ù‡ بینش زایشی ازخود انسان باشد ØŒ با اندیشه « Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ بودن تاریکی » کار دارد .
روان Ùˆ تن انسان، Ù¾Ø±Ø§Ø²Ø´Ú¯ÙØª است
پیوند سیمرغ( خدای آسمان) با آرمئتی( خدای زمین) ØŒ یک معنای تشبیهی شاعرانه نداشت ØŒ بلکه پیوند بزرها Ùˆ نطÙÙ‡ ها ( سیمرغ= آسمان ) درتن هرانسانی بود . تن ØŒ به معنای زهدان است . تنبان Ùˆ تنکه ØŒ بهترین گواه براین معنایند . از سوی دیگر، درپهلوی ( ÙØ±Ù‡ وشی ) دیده میشود Ú©Ù‡ معنای تن ØŒ جای آتش یا « آتشدان = کانون ) نیزهست . چونکه تخم Ùˆ بذرو نطÙÙ‡ ØŒ آتش شمرده میشد Ùˆ زهدان مادر، تــنـور ( تن + ئور، ئوریا عور هم به معنای زهدان Ùˆ Ø´Ú©Ù… است ) است ØŒ « داش یا کوره » است . درآتشکده= نیایشگاه یا جشنگاه ØŒ انسان، تنوری برای Ø§ÙØ±ÙˆØ®ØªÙ† آتش ( تخم خدا ) درخود، میگردد . انسان به آتشکده میرود ØŒ تا خدا یا سیمرغ ØŒ اورا آبستن کند ØŒ Ùˆ درتن او، نطÙÙ‡ خود را بکارد. ازاین رو بود Ú©Ù‡ به بهمن Ùˆ به سیمرغ ( عنقا) ØŒ آتـش Ùـروز Ù…ÛŒÚ¯ÙØªÙ†Ø¯ØŒ چون بهمن Ùˆ هما ØŒ نطÙÙ‡ Ùˆ تخم ØŒ درتن هرانسانی میشدند. درتنورو آتشکده وجود هر انسانی ØŒ آتش وجود خود را بر Ù…ÛŒØ§ÙØ±ÙˆØ®ØªÙ†Ø¯. ارتا واهیشت یا ارتای خوشه ( سیمرغ ) ØŒ خوشه تخم ها ØŒ خوشه آتشها بود . به سخنی دیگر، هرانسانی، موجودی آبستن یا دوگیان یا « دیو» است . انسان، آبستن ØŒ دیوانه ( دیو+ یانه ØŒ دوانه = Ù„ÙÙ‡ = جیما = جم ) است .انسان، Ø¬ÙØªÙ به هم پیوسته ٠تاریکی Ùˆ روشنی است . ولی آنچه در درون تاریک اوست ( ضمیر= نطÙÙ‡ سیمرغ )ØŒ کشش به بالیدن Ùˆ عروج کردن Ùˆ سربه آسمان Ø§ÙØ±Ø§Ø®ØªÙ† وروشن شدن دارد .
ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران، « هستی » را ØŒ روند همیشگی « ازهم گشوده شدن ØŒ یا ازهم بازشدن وخندیدن = شـکـÙÙØªÙ† »، Ùˆ همزمان با آن ØŒ روند همیشگی « پیدایش نوو غیرمنتظره Ùˆ ناشناخته ØŒ Ùˆ طبعا Ø´Ú¯Ù€ÙÙـت آمیز» میدانست. Ù…Ùهوم « پیـشـرÙـت » Ú©Ù‡ میخواهد جنبش بسوی « آینده Ùˆ غایتی روشن وثابت» باشد، میکوشد ØŒ Ø´Ú¯ÙØªÛŒ را ØŒ از روند ØØ±Ú©Øª بسوی آینده ØŒ ØØ°Ù کند ØŒ وطبعا باید برضد ÙØ·Ø±Øª انسان ØŒ بجنگد ØŒ وازاینجا قهرو خشونت دراجتماع، با آرمانهای « پـیـشـرÙـت » ØŒ ØÙ‚انیت پیدا میکنند . همین « اندیشه «غایت روشن» و« معنای روشن برای آینده در تاریخ ØŒ معین کردن » Ú©Ù‡ گوهرادیان نوری وجنبش های سیاسی Ùˆ ایدئولوژیها هست، بزرگترین دشمن پیدایش Ø´Ú¯ÙØªÛŒ درتاریخ ØŒ ونو آوری طبیعت زاینده انسانست.
آنچه همیشه تاریکست، همیشه آبستن است، وهمیشه درروند٠خود گشائی Ùˆ ازهم Ø´Ú©ÙØªÙ† Ùˆ روشن شدنست، Ùˆ این روند ٠روشن شوی تاریکی ØŒ روندیست Ú©Ù‡ هیچگاه ØŒ پایان نمی پذیرد . هستی، انسان ØŒ هرجانی وپدیده ای ... زایمان Ù¾ÛŒ درپی Ù Ø´Ú¯ÙØªÛŒ است . Ø´Ú©Ù€ÙÙØªÙ† Ùˆ خندیدن ØŒ اینهمانی با « شـگـÙÙØªÙ†= تعجب ازدیدن نوها وآشنائی ودوستی با مجهولات » داشت . انسان ØŒ « هستی Ù…ÛŒ یابد » ØŒ هنگامی Ú©Ù‡ Ù…ÛŒØ´Ú©ÙˆÙØ¯ Ùˆ گشوده میشود Ùˆ ناشناخته های درونش، میگسترد Ùˆ ازدیدن این ناشناخته های نوین ØŒ به Ø´Ú¯Ù€ÙÙØª میآید Ùˆ به اندیشیدن انگیخته میشود . چنانچه دیده خواهد شد ØŒ تجربه ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ ازشکÙÙØªÙ† ØŒ Ùˆ به Ø´Ú¯Ù€ÙØª آمدن ØŒ یک ریشه داشت . خدایان ایران، همه ØŒ اینهمانی با « Ú¯Ù€ÙÙ„ » داشتند Ùˆ نام سیمرغ ØŒ گلچهره Ùˆ Ú¯Ù„ سوری Ùˆ Ú¯Ù„ کامکاربود . این وجه تشبیه شاعرانه نبود ØŒ بلکه آنها غنچه هائی بودند Ú©Ù‡ درگیتی ØŒ در روند زمان در سی روز ماه ØŒ هر روز درچهره دیگر، Ù…ÛŒØ´Ú©ÙØªÙ†Ø¯ Ùˆ نو ÙˆØ´Ú¯ÙØªÛŒ میآوردند . گیتی ØŒ Ú¯Ù„ÛŒ واشده Ùˆ گشوده شدن « غنچه خدا » بود. همین سائقه « ازهم بازشدن Ùˆ خود را گشودن همیشگی » را ØŒ به هر انسانی Ùˆ به هرجانی داده بودند. غنای وجود تخم انسان ØŒ نیاز به دریائی ازآب دارد تا بنوشد ØŒ Ùˆ هر روز ÙØ±Ø§ØªØ± خود را بگشاید Ùˆ ازگنج درون خودش ØŒ به Ø´Ú¯ÙØª آید Ùˆ بخندد . این « تشنگی بی اندازه وجود انسان » را برای « ازهم گشوده شدن » ØŒ مولوی درغزلی بسیار زیبا ØŒ میسراید . باده ØŒ Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ آب شمرده میشد .
گرتو شراب باره و نـرّی و اوستاد
چون Ú¯Ù€ÙÙ„ مباش ØŒ کزقدØÛŒ خورد Ùˆ Ø§ÙˆÙØªØ§Ø¯
چون دوزخی درآی و، بخور، Ù‡ÙØª Ø¨ØØ± را
تا ساقیت بگوید : کای شاه ، نوش باد
گر « گوهریست مرد » ØŒ بود Ø¨ØØ± ساغرش
دنیا ، چو لقمه شودش ، چون دهان گشاد
دنیا ، چو لقمه ایست ، ولیکن نه برمگس
بر آدمست ، لقمه ، برآنکس کزو بزاد
آدم ، مگس نزاید ، تو هم مگس مباش
جمشید باش و خسرو و سلطان و کیقباد
ØÙ‚ایق ØŒ جان عشق آمد ØŒ Ú©Ù‡ دریارا درآشامد
Ú©Ù‡ « استسقای ØÙ‚» دارد ØŒ Ú©Ù‡ تشنه شهریارست آن
زهی عشق Ù…Ø¸ÙØ± ÙØ±Ù‘ ØŒ Ú©Ù‡ چون آمد ØŒ قمار اندر
دوعالم باخت و جان برسر، هنوز اندر قمارست آن
ØªØµÙˆÛŒØ±ÙØ±ÙˆØ§Ùشانده شدن تخم سیمرغ ( ارتای خوشه ) و« گنج شدن در« تن انسان » ØŒ بیان این سائقه Ø´Ú¯ÙØª انگیز ازهم گشائی خود ØŒ Ùˆ Ø¯Ø±Ø´Ú¯ÙØª آمدن از غنای نو به نو ٠خدائی خود ( توکئی دراین ضمیرم Ú©Ù‡ ÙØ²ÙˆÙ†ØªØ± ازجهانÙÛŒ ) Ùˆ انگیخته شدن به اندیشیدن ازنو میباشد. اینست Ú©Ù‡ نام دیگر« بهمن » Ú©Ù‡ اصل اندیشیدن Ùˆ خندیدن Ùˆ آبستنی »است ØŒ « اکوان » یا « اکومن » ØŒ اصل Ø´Ú¯ÙØªÛŒ است .
این مقاله ادامه دارد
مـن ، هـسـتـم
چون همیشه، Ø´ÙÙ€Ú¯Ù€Ùـتی، Ù…ÛŒ زایـم
Ùˆ Ø§Ø²Ø´Ú¯ÙØªÛŒ های ÙØ®ÙˆØ¯ØŒ خـنـدانم
« روان » ØŒ Ù¾Ø±Ø´Ú¯ÙØªØ³Øª Ùˆ ØŒ « تن » هم ØŒ Ø´Ú¯ÙØª
« نخست ØŒ ازخود ØŒ اندازه باید Ú¯Ø±ÙØª »
ÙØ±Ø¯ÙˆØ³ÛŒ
Ù…ØØªÙˆØ§ÛŒ این شعر، در آغاز ٠داستان اکوان دیو درشاهنامه ØŒ ردپائی ازگوهر ÙØ®ÙˆØ¯Ù همین « اکوان دیو » است ØŒ Ú©Ù‡ « خدای Ø´Ú¯ÙØªÛŒ ØŒ Ùˆ انگیزنده ٠خود اندیشی انسان، ÙˆÙØ·Ø±Øª یا بÙÙ† انسان » بوده است . « اکـه= ئه Ú©Ù‡ » ØŒ Ú©Ù‡ پیشوند٠نام Ù« اکوان» Ùˆ « اکومن» است ØŒ هم به معنای « Ø´Ú¯ÙØªÛŒ »، وهم به معنای « دایـه » است .
« Ø´Ú¯ÙØªÛŒÂ» ØŒ خرد را به اندیشیدن میانگیزاند، وبه بینش وروشنی ،آبستن میکند، Ùˆ روشنی وبینش Ùˆ اندیشه را چون ÙØ±Ø²Ù†Ø¯ انسان ØŒ ازدرون تاریک خود ÙØ§Ù†Ø³Ø§Ù† ØŒ میزایاند . Ø´Ú¯ÙØªÛŒØŒ دیدن Ùˆ تجربه کردن پیدایش ناگهانی چیزی ناشناخته Ùˆ مجهول ،ازتاریکی است Ú©Ù‡ به رغم بیگانگیش، Ù¾Ø°ÛŒØ±ÙØªÙ‡ ودوست داشته میشود . Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سیمرغی ØŒ « تـرس از تـاریکـی » وجود نداشت . Ø±ÙØªÙ† رستم به Ù‡ÙØªØ®ÙˆØ§Ù† آزمایش، Ø´ØªØ§ÙØªÙ† به درون تاریکیهاست، تا درست دراین تاریکیها، Ø´Ú¯ÙØªÛŒ ها را ببیند . Ø¯Ø±ØØ§Ù„یکه ØŒ غارتاریک اÙلاتون، Ú©Ù‡ سراندیشه اÙلاتون Ø§Ø²Ù…Ø¹Ø±ÙØª برآن بنا میشود ØŒ ترس انگیزاست، Ùˆ برای رسیدن به بینش ونور، باید زنجیری Ú©Ù‡ انسان را درتاریکی بند کرده است ØŒ بگسلد وازتاریکی، بگریزد ØŒ یا بوسیله « منجی» از« زنجیرتاریکی» نجات داده شود . Ø¯Ø±ØØ§Ù„یکه زال زر، به ÙØ±Ø²Ù†Ø¯Ø´ میگوید: تو راه تاریک را برگزین ØŒ تا Ø´Ú¯ÙØªÛŒ ببینی ØŒ Ùˆ درپایان چنین راه Ù¾Ø±Ø§Ø²Ø´Ú¯ÙØª است Ú©Ù‡ رستم ØŒ توتیائی راپیدامیکند، Ú©Ù‡ چشمهاراخورشیدگونه میسازد . تجربه Ø´Ú¯ÙØªÛŒ ها درتاریکی، چشم خورشید گونه را پدید میآورد .
ازاین پادشاهی، بدان، Ú¯ÙØª زال دوراهست، هردوبه رنج ووبال
یکی دیرباز آنکه کاوس Ø±ÙØª ودیگر Ú©Ù‡ بالاش باشد « Ø¯ÙˆÙ‡ÙØªÂ»
پرازشیرودیواست و تیرگی بماند برو، چشمت ازخیرگی
تو کوتاه بگزین، Ø´Ú¯ÙØªÛŒ ببین Ú©Ù‡ یارتو باشد جهان Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†
به انسان ØŒ آموزه ای Ùˆ بینشی ÙˆÙلسÙÙ‡ ای Ùˆ مذهبی، ارائه داده نمیشود تا برگزیند، بلکه به او Ø³ÙØ§Ø±Ø´ میشود Ú©Ù‡ اگر« چشمی میخواهی Ú©Ù‡ با آن، جهان را میتواند روشن بکند Ùˆ ببیند » ØŒ راهی Ú©Ù‡ تاریک ولی پر از Ø´Ú¯ÙØªÛŒ ها ست، بـرگـزیـن ( بهترین گزینش Ú©Ù‡ آزادی خرد را تضمین میکند ØŒ گزینش راه جستجو Ùˆ آزمودن است ). زال Ú©Ù‡ ÙØ±Ø²Ù†Ø¯ خدا یا سیمرغست ( =ارتا ) ØŒ به ÙØ±Ø²Ù†Ø¯Ø´ØŒ راه راست Ùˆ صراط مستقیم را نشان نمیدهد، وبه او یک آموزه دینی یا ÙلسÙÛŒ نمیدهد ØŒ بلکه به او Ø³ÙØ§Ø±Ø´ میکند Ú©Ù‡ بهتراست خودت « راه تاریکی Ú©Ù‡ هرگامش ØŒ Ø´Ú¯ÙØªÛŒ است، برگزینی » تا خودت ØŒ چشم روشن Ùˆ روشن کننده بیابی . خرد، اگرمیخواهد بسیج شود Ùˆ بیندیشد، باید راه تاریکی را برگزیند، Ú©Ù‡ درهرگامی چشمش بر Ø´Ú¯ÙØªÛŒ دیگر، خیره میماند . درست میتوان ØªÙØ§ÙˆØª Ù…Ùهوم « گزینش Ù» زال زر را، ازمÙهوم « گزینش ٠» زرتشت میان « Ú˜ÛŒ » Ùˆ « اژی » درگاتا ØŒ دراین جا دید . « گزینش» برای زال زر، گزینش راه جستجو درخود آزمائیست ØŒ نه گزینش« Ú˜ÛŒ = زندگی » ØŒ Ú©Ù‡ برای زرتشت ØŒ کاملا روشن Ùˆ مشخص Ùˆ متمایزاست، Ùˆ نیازبه جستجوئی ندارد . برای زال زر، خدا ØŒ Ú©Ù‡ اصل جوینده است ØŒ یارو Ø¬ÙØª جویندگی با انسانست . خردی Ú©Ù‡ « میجوید » ØŒ Ø¬ÙØª با اصل جویندگی (= رام ) هست . این خداست Ú©Ù‡ دراوو با او ØŒ میجوید Ùˆ میپرسد Ùˆ میآزماید . ازاین رو، ترس ازتاریکی، بی معنا هست .
درهزوارش، معنای « شب» ØŒ « Ù‡ÙØª » است ( یونکر) . « شب = شه ٠» درکردی ØŒ اینهمانی با سیمرغ ØŒ ابرسیاه وتاریک ( او Ú©Ù‡ دایه وقابله همه کودکان جهانست ØŒ سپس تبدیل به جن نوزادکش میشود !) دارد . Ø¯ÙˆÙ‡ÙØª ØŒ به معنای « شب درشب، تاریکی درتاریکی » است . ای رستم ØŒ ÙØ±Ø²Ù†Ø¯ من ØŒ تو دراین راه تیره Ùˆ تاریکست Ú©Ù‡ چشمت ØŒ به Ø´Ú¯ÙØªÛŒ ها ØŒ خیره میماند ØŒ دراین راه تاریکست، Ú©Ù‡ درهرخوانی، تو با Ø´Ú¯ÙØªÛŒ دیگری ØŒ روبرو خواهی شد، Ùˆ با خرد خودت، باید شیوه برخورد با آن Ø´Ú¯ÙØªÛŒ را بیابی ØŒ Ùˆ رستم ØŒ برای ÛŒØ§ÙØªÙ† Ù…Ø¹Ø±ÙØªÛŒ Ú©Ù‡ چشم کورشده ٠شاه Ùˆ سپاهیان ایران( نگهبانان جامعه = ØÚ©ÙˆÙ…ت ) را روشن کند ØŒ نیاز به تجربه این Ø´Ú¯ÙØªÛŒ ها دارد . تو این رسالت را نداری Ú©Ù‡ درپایان بروی ØŒ به شاه Ùˆ سپاهیانش ØŒ صراط مستقیم Ùˆ راه راست ( آموزه روشن ) یا یک مذهب وشریعت ÙˆÙلسÙÙ‡ Ùˆ یک مشت اوامر Ùˆ اØÚ©Ø§Ù… ØŒ بیاموزی . بلکه رسالت تو اینست Ú©Ù‡ چشم هرکسی را ØŒ مانند خورشید ØŒ ازخود ØŒ روشن Ú©Ù†ÛŒ . سیمرغ ØŒ به کسی، « روشنی ØŒ یا صراط مستقیم Ùˆ راه راست٠روشن، ÙˆØÙÚ©Ù… بکـÙÙ† Ùˆ ÙŽÙ†Ú©Ù€ÙÙ† » نمیدهد ØŒ بلکه هرکسی را به Ù‡ÙØªØ®ÙˆØ§Ù† خود آزمائی Ø¯Ø±Ø´Ú¯ÙØªÛŒ ها Ù…ÛŒÙØ±Ø³ØªØ¯ تا خودش بیندیشد Ú†Ù‡ میتوان کرد ÙˆÚ†Ù‡ نمیتوان کرد .
ترس ازتاریکی ØŒ با آمدن زرتشت ( ازخود٠گاتا ،آغازمیشود Ú©Ù‡ بینش درتاریکی را به سخره میگیرد ) وچیرگی Ù…Ùهوم روشنی اش ØŒ بر روانها واندیشه ها چیره شد. ترس ازتاریکی، ترسیدن ازآزمودن Ùˆ جستجوکردن وترس از « معلق ماندن میان زمین Ùˆ آسمان Ùˆ سرگردانی Ùˆ گمگشتگی» میشود .« ترس ازتاریکی» ØŒ رابطه انسان را با « Ø´Ú¯ÙØªÛŒ واندیشیدن برپایه Ø´Ú¯ÙØªÛŒ » وبا « آنچه نواست » ØŒ بکلی تغییر میدهد ØŒ ÙˆØØªØ§ وارونه میسازد . با ترس ازتاریکی ØŒ « ترس ازنو» پیدا میشود . « نو» ØŒ بیگانه Ùˆ اجنبی Ùˆ دشمن شمرده میشود . « آئین سپنج دادن سیمرغی » ØŒ آئینی بود Ú©Ù‡ بیگانه وغریب Ùˆ آواره Ùˆ سرگردان یا «هرچیزی نوی » را با آغوش باز، Ù…ÛŒÙ¾Ø°ÛŒØ±ÙØª ØŒ Ùˆ خویشکاری خود میدانست Ú©Ù‡ برای « بیگانه Ùˆ آواره Ùˆ سرگردان Ùˆ غریب Ùˆ نو » ØŒ جشن برپا کند .ازاین رو، به زمان گذرا ØŒ سـپـنـج Ù…ÛŒÚ¯ÙØªÙ†Ø¯ ØŒ چون با زمان، هرروز، « نوی » ،پیدایش Ù…ÛŒ ÛŒØ§ÙØª ØŒ Ùˆ باید برای آمدن « زمان نو Ú©Ù‡ ناشناخته است »، جشن Ú¯Ø±ÙØª Ùˆ با « نو» ØŒ دوست شد وبا آن به کردار دشمن ØŒ Ø±ÙØªØ§Ø± نکرد . ازمعانی ØŒ « سپنج » Ú©Ù‡ باقی مانده است ØŒ « یوغ » میباشد . سپنج دادن به غریب Ùˆ تازه وارد Ùˆ ناشناس، به معنای « یوغ شدن با غریب Ùˆ ناشناس Ùˆ غیر» است . « زمان ØŒ سپنجیست » ØŒ این Ù…ØØªÙˆØ§ را داشت Ú©Ù‡ باید به پیشواز« تازه ها Ùˆ نوها Ùˆ بیگانگان Ùˆ آنان Ú©Ù‡ غیرازما میاندیشند » Ø±ÙØªØŒ Ùˆ با آنها یوغ شد . درست این Ø§ØØ³Ø§Ø³ مثبت انسان ØŒ نسبت به زمان Ùˆ آینده، Ø¯Ø±Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø Ø§Ù…Ø±ÙˆØ²Ù‡ « زمان سپنجی» ØŒ واژگونه ساخته شده است .
« ترس ازتاریکی» ØŒ علت برای ترس از آینده شد ØŒ Ùˆ Ù†ÙØ±Øª از « گذرائی زمان » ایجاد گردید . با ترس ازتاریکی ØŒ رابطه انسان ØŒ با زمان وبا نو، وبا « بیگانه » ØŒ مختل Ùˆ Ø¢Ø´ÙØªÙ‡ گردیدند ØŒ Ùˆ زمان گذرا یا ÙØ§Ù†ÛŒØŒ وباآنچه نواست واندیشه نو ØŒ ومردمان بیگانه، دشمن وشرّو خطرناک وغیرقابل اعتماد ØŒ شمرده شدند .
ترس ازتاریکی، هنگامی ایجاد میگردد ØŒ Ú©Ù‡ « روشـنـی» ØŒ « غایت زندگی» ویا « معنای زندگی»، Ùˆ یا « ØÙ‚یقت زندگی » میگردد ØŒ ÙˆÙ†ÙØ±Øª ازتاریکی، وگریختن ازتاریکی ØŒ Ùˆ چیره شدن برتاریکی( دربندکردن Ùˆ بدام انداختن )ØŒ یا نابود ساختن تاریکی، ضرورت زندگی میگردد. « غایت زندگی » Ùˆ « معنای زندگی» و« ØÙ‚یقت زندگی » ØŒ باید ØŒ « روشــن ،» باشند . زندگی ( Ú˜ÛŒ=Ú¯ÛŒ= زی ) Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سیمرغی، Ø¬ÙØª جداناپذیر« تاریکی Ùˆ روشنی باهم » است . هردو باهم، گردونه Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ú¯ÛŒ را میکشند، وباهم ØŒ بÙÙ† زندگی هستند. غایت Ùˆ معنا Ùˆ ØÙ‚یقت ØŒ بÙÙ† انسان هستند، Ùˆ طبعا گوهرشان ØŒ « Ø¬ÙØª ازهم ناگسستنی تاریکی Ùˆ روشنائی » میباشد . غایت Ùˆ معنا Ùˆ ØÙ‚یقت، همیشه Ø´Ú¯ÙØª انگیزند . Ø´Ú¯ÙØªÛŒ ØŒ با تØÙˆÙ„ تاریکی به روشنائی ( هست شدن ØŒ پیدایش ) Ùˆ با تØÙˆÙ„ روشنائی به تاریکی ÙˆÙ†Ù‡ÙØªÙ‡ شدن تاریکی درروشنی ( ازنو، تخم Ùˆ بÙÙ† شدم ) کاردارد. با آمدن زرتشت ØŒ تضاد آشتی Ùˆ پیوند ناپذیر ٠« تاریکی با روشنائی»، دراثر همان جدائی Ùˆ تضاد همزاد ØŒ بر اذهان وروانها، چیره میگردد. غایت Ùˆ معنا ÙˆØÙ‚یقت، دربÙÙ† ØŒ روشن میگردد .
زندگی، باید روشن ساخته شود، تا معنا ویا غایت ویا ØÙ‚یقت پیداکند. برای روشن بودن ØŒ باید مستقیم دراین معنا Ùˆ غایت Ùˆ یا ØÙ‚یقت ØŒ ماند Ùˆ استواربود . اینست Ú©Ù‡ پدیده « دین » ØŒ معنای اصلیش را Ú©Ù‡ « زایش پیاپی ازوجود همیشه آبستن انسان» باشد، ازدست میدهد، Ùˆ به « ایمان، به یک بینش ثابت » کاسته میگردد .
با متزلزل شدن « آیمان مذهبی » ØŒ ÙـلـسـÙـه ØŒ درتاریخ ØŒ سبزمیشود . تÙکر ÙلسÙÛŒ ØŒ « ایمان Ùوق العاده به مقولات ÙˆÙ…ÙØ§Ù‡ÛŒÙ… وتعاری٠عقلی » دارد . ÙلسÙه، همان ایمان مذهبی را دارد Ú©Ù‡ روشنی ØŒ درتثبیت کردن و« تک معناسازی مقولات Ùˆ Ù…ÙØ§Ù‡ÛŒÙ… ØŒ Ùˆ « بریدگی کامل مقولات ازهم ØŒ Ùˆ Ù…ÙØ§Ù‡ÛŒÙ… ازهم ØŒ Ùˆ تعاری٠ازهم » دراندیشه ØŒ ممکن میگردد . وآنچه را Ú©Ù‡ در عقل وذهن، ازهم ØŒ کاملا بریده Ùˆ روشن شده ØŒ اینهمانی با واقعیات Ùˆ پدیده ها Ùˆ موجودات درجهان میدهد . ایمان به توانائی Ø¨ÛŒØØ¯ این مقولات ÙˆÙ…ÙØ§Ù‡ÛŒÙ… Ùˆ تعاری٠، دراثر، ایمان نا آگاهبودانه به اینهمانی « اندیشیدن، با جهان هستی ØŒ Sein=Denken» است . « ایمان به ارزش مطلق Ù…ÙØ§Ù‡ÛŒÙ… Ùˆ مقولات» درÙلسÙÙ‡ ØŒ جانشین « ایمان مذهبی» میگردد . زندگی، موقعی ارزش دارد Ú©Ù‡ معنای روشن، یا غایت روشن ØŒ Ùˆ یا ØÙ‚یقت روشن دارد . گوهر ٠« معنا Ùˆ غایت ÙˆØÙ‚یقت» ØŒ مقولات Ùˆ Ù…ÙØ§Ù‡ÛŒÙ… ٠روشن Ùˆ ثابت بودن آنانست . بدینسان ،« ÙلسÙÙ‡ » مانند « مذهب» ØŒ زندگی ( Ú˜ÛŒ = Ú¯ÛŒ=جی) را Ú©Ù‡ « Ø¬ÙØª جدا ناپذیرومتØÙˆÙ„ بهم ØŒ وآمیزنده بهم ÙØªØ§Ø±ÛŒÚ©ÛŒ روشنی » است ØŒ متزلزل Ùˆ Ø¢Ø´ÙØªÙ‡ میسازند ØŒ چون گستره های تاریک Ùˆ روشن زندگی، رابطه Ø¬ÙØªÛŒ ( یوغی ) خود را Ø¯Ø±Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø´ زندگی ØŒ به Ú©Ù„ÛŒ از دست میدهند، Ùˆ رابطه اضدادی میان آنها، برقرار واستوارمیگردد ØŒ Ú©Ù‡ سپس Ø¨Ø·ÙˆØ±Ù…ÙØµÙ„ ازآن سخن خواهد Ø±ÙØª . زندگی، موقعی «ارزش » دارد ØŒ Ú©Ù‡ معنای روشن ØŒ غایت روشن ØŒ ØÙ‚یقت روشن دارد . Ùˆ Ù„ÛŒ « ارزش » هرچیزی ØŒ بیان « هویت وسیله بودن آن چیز» است . این معنا، یا غایت یا ØÙ‚یقت ØŒ برترین ارزش را برای زندگی کردن دارد ØŒ درست ØŒ بیان آنست Ú©Ù‡ معنا ویا غایت Ùˆ یا ØÙ‚یقت ØŒ وسیله برای زندگی کردن هستند . ولی رابطه « وسیله با غایت » وارونه آنکه ثابت Ùˆ روشن انگاشته میشود ØŒ یکسویه وثابت نیست . وسیله وغایت، باهم ØŒ رابطه نوسانی ( تاب خوردن ) وموجی دارند . هروسیله ای، با یک ضربه Ùˆ دریک چشم بهمزدن، نا آگاهبودانه ØŒ وارونه ساخته میشود وخودش، غایت میگردد ØŒ Ùˆ غایت را ØŒ تبدیل به « وسیله خود » میکند . « وسیله » ØŒ تبدیل واعتلاء به « غایت » Ù…ÛŒ یابد ØŒ Ùˆ غایت، تقلیل به وسیله Ù…ÛŒ یابد، با هیچ روشی نمیتوان، امکان این نوسان Ùˆ تØÙˆÙ„ را ازمیان برد . « ØÚ©Ù…ت » درادیان نوری، به معنای آنست Ú©Ù‡ الاهشان، دراثر قدرت بی اندازه اش، قادراست ÙˆØÙ‚ دارد، که« شرّ» را به کردار« وسیله » ØŒ به غایت رسیدن به « خیر» ØŒ بکارگیرد . ولی ÙØ§Ø¬Ø¹Ù‡ این اندیشه ØŒ آنست Ú©Ù‡ دریک چشم بهمزدن ØŒ شرّ Ú©Ù‡ وسیله است ØŒ تبدیل به غایت ( به خیر) میشود ØŒ Ùˆ « خیر= ایده آل ØŒ ارزشها ØŒ نیکی ها ..» را به کردار وسیله درخدمت خود میگیرد . « ØÚ©Ù€ÙˆÙ…ـت » Ùˆ « اØÚ©Ù€Ø§Ù… الـهـی» Ú©Ù‡ برپایه این اندیشه « ØÚ©Ù…ت » ØŒ بنا نهاده شده اند، همه Ú¯Ø±ÙØªØ§Ø± این واژگونه شوی ØŒ غایت به وسیله ØŒ معنا به صورت ØŒ خیربه شرّ میشوند . با وعظ Ùˆ ارشاد Ùˆ Ù†ØµÛŒØØª وزهد ØŒ نمیتوان جلو این واژگونه شوی را Ú¯Ø±ÙØª .
معنای روشن، یا غایت روشن ØŒ یا ØÙ‚یقت روشن ØŒ تبدیل Ùˆ تقلیل به خطرناکترین وسائل قدرتمندان Ùˆ قدرتخواهان ØŒ دراجتماع Ùˆ درتاریخ Ù…ÛŒ یابند ØŒ Ú©Ù‡ باید Ø¯Ø±ÙØ±ØµØªÛŒ دیگر، گسترده شوند . ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سیمرغی، « روشنی Ùˆ تاریکی را، Ø¬ÙØª Ù‡Ù…Ø¢ÙØ±ÛŒÙ† زندگی » میداند . Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سیمرغی ØŒ « معنا » Ùˆ «غایت » Ùˆ « ØÙ‚یقت» ØŒ Ø¬ÙØª های روشنی با تاریکی هستند( همزاد به هم چسبیده ØŒ Ú©Ù‡ کاملا برضد همزاد زرتشت باشد ). درتصویر Ø¬ÙØª= یوغ = ییما= ... هیچکدام از Ø¯ÙˆØ¬ÙØªØŒ وسیله ٠دیگری نمیشود . « خیر»، نمیتواند « شرّ » را وسیله رسیدن به خیرسازد ØŒ Ùˆ این کار را مقدس بداند . Ø¯Ø±ØªØµÙˆÛŒØ±Ø¬ÙØª ( یوغ ) ØŒ اوج روشنی، با اوج تاریکی، باهمند، Ùˆ به هم تØÙˆÙ„ پذیروباهم همکارو Ù‡Ù…Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯ ØŒ وهیچکدام ØŒ وسیله دیگری نمیگردد. معنا Ùˆ غایت Ùˆ ØÙ‚یقت، با زندگی (= Ú˜ÛŒ ) Ø¬ÙØª ویوغند، وباهم ØŒ بÙÙ†ÛŒ هستند Ú©Ù‡ اهورامزدا یا یهوه Ùˆ الله ØŒ آنرا Ù†ÛŒØ§ÙØ±ÛŒØ¯Ù‡ Ùˆ خلق نکرده . « اژی = شرّ » وجود ندارد ØŒ Ú©Ù‡ کسی ازهمان آغاز، مانند زرتشت رد کند ودشمن بدارد ØŒ بلکه « اژی= شرّ» هنگامی پیدایش Ù…ÛŒ یابد ØŒ Ú©Ù‡ خرد انسان ØŒ نیرومندی خود را از دست میدهد ØŒ Ùˆ نمیتواند « مختل٠ها Ùˆ متنوع ها » را باهم، یوغ Ùˆ همپرس ÙˆÙ‡Ù…Ø¢ÙØ±ÛŒÙ† سازد . این برضد اندیشه « ازخود بودن بÙÙ† » هست . بÙÙ†ÛŒ Ú©Ù‡ خلق شد ØŒ دیگر، بÙÙ† نیست Ùˆ اصالت ندارد . Ù…Ùهوم « Ø´Ú¯ÙØªÛŒ » ØŒ با چنین بÙÙ†ÛŒ Ú©Ù‡ درگوهرش یوغ ÙˆØ¬ÙØª است ØŒ Ùˆ با چنین معنائی Ùˆ غایتی Ùˆ ØÙ‚یقتی در زندگی ØŒ کار دارد . درگستره رابطه یوغی ØŒ یکی ÙØ§Ø¹Ù„ ودیگری Ù…ÙØ¹ÙˆÙ„ ØŒ یکی علت Ùˆ دیگری معلول نیست . یکی ØŒ Ù†ÛŒ ØŒ Ùˆ دیگری ØŒ نائی نیست . دراین گستره دیوی، یا « پیوند Ø¬ÙØªÛŒ ویوغی» است Ú©Ù‡ سیمرغیان وخرّمدینان Ùˆ مولوی میاندیشیدند . تن وجان، شاخ وباد، هرچند، به غلط دوتای جدا ازهم به نظر میرسند ØŒ ولی دوتای باهمند، « دولایند، یک ورقه تاشده اند »، نه دوتا .
غلط Ø±ÙØª ØŒ غلط Ø±ÙØª ØŒ Ú©Ù‡ این « نقش » ØŒ نه مائیم
که تن ، شاخ درختیست و ، ما ، باد نسیمیم
ولی جنبش این شاخ ØŒ هم Ø§Ø²ÙØ¹Ù„ نسیم است
خمش باش، خمش باش، هم آنیم و هم اینیم
خدا، هم همجنس وهم « ناجنس » ، هم « مهمان» وهم « میزبان» است، چون با آنکه نه اینست و نه آنست، ولی آمیخته باهردوست
ازجنس ØŒ نبود « ØÛŒØ±ØªÛŒ » ØŒ بی جنس ØŒ نبود Ø§Ù„ÙØªÛŒ
همرنگی ویک جنسی ØŒ Ø´Ú¯ÙØªÛŒ Ù†Ù…ÛŒØ¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø¯
تو، این نه ای و آن ، نه ای ، با این و آن آمیختی
هردو جهان ، مهمان تو ، بنشسته گرد خوان تو
صد گونه نعمت ریختی ، با میهمان ، آمیختی
آمیختی ، چندانک او، خود را نمیداند زتو
آری کجا داند ؟ چوتو ، با تن ، چو جان آمیختی
درست Ù…Ùهوم « نیمه » Ú©Ù‡ برای ما ØŒ بیشترنشان « دوبخش بریده ازهم » است ØŒ در گستره پیوند یوغی، Ù…ØÙ„ اتصال Ùˆ آمیختگی ویکی بودنست . « نیمروز» ØŒ درست جائیست Ú©Ù‡ دوبخش، به هم Ù…ÛŒ پیوندند Ùˆ یکی میشوند . نیم، مسئله « تاخوردگی وخمیدگی» یک چیز به دوبخش است. ØªÙØ§ÙˆØªÙ‡Ø§ Ùˆ Ø§Ø®ØªÙ„Ø§ÙØ§ØªØŒ به کردار، تاخورگی درک میگردد ØŒ نه به کرداراضداد . دراین راستا مولوی میگوید :
Ú¯ÙØªÙ… : زکجائی تو ØŸ تسخر زد Ùˆ Ú¯ÙØª ای جان
نیمیم زترکستان ØŒ نیمیم Ø²ÙØ±ØºØ§Ù†Ù‡
نیمیم زآب و گل ، نیمیم زجان و دل
نیمیم ØŒ لب دریا ØŒ نیمی ØŒ همه Ø¯ÙØ± دانـه
Ú¯ÙØªÙ… Ú©Ù‡ رÙیقی Ú©Ù† با من ØŒ Ú©Ù‡ منم خویشت
Ú¯ÙØªØ§ Ú©Ù‡ بنشناسم ØŒ من ØŒ خویش ز بیگانه
درست Ø¯Ø±Ø¬ÙØª بودن « برومیوه Ø¯Ø±ÙØ±Ø§Ø²Ø±ÙˆØ´Ù† ØŒ Ùˆ تخم درپستی وتاریکی » بودن ØŒ Ø¯Ø±Ø¬ÙØª بودن بالا Ùˆ پست ØŒ است Ú©Ù‡ Ø´Ú¯ÙØªÛŒ وخیرگی( هم دوتائی بودن ØŒ وهم پیوند ÛŒØ§ÙØªÚ¯ÛŒ دوتا به هم ØŒ وهم نه این تا ونه آن تا بودن ) اوج معنای مثبت خود را میدهد .
بالا ، همه« باغ » آمد و پستی، همه « گنج »
سیمرغ درآسمان،خوشه ایست، Ú©Ù‡ Ø¯Ø±Ø§ÙØ´Ø§Ù†Ø¯Ù†ØŒ گنج درزمین میشود
ما، بو العجانیم ، نه بالا و نه پستیم
Ø´Ú¯ÙØªÛŒ درهمین Ø§ØØ³Ø§Ø³ ٠نه بالا بودن، ونه پست بودن است
خاموش Ú©Ù‡ تا هستی او ØŒ کرد تجلی( آگاهی ازبÙÙ† بودن )
هستیم بدانسان ، که ندانیم که « هستیم ؟»
هستیم بدانسان که ندانیم ، «که هستیم»؟
Ø´Ú¯ÙØªÛŒ ازاینجا آغازمیشود Ú©Ù‡ ما « به گونه ای هستیم » Ú©Ù‡ نمیدانیم ØŒ « Ú†Ù‡ ÙˆÚ©Ù‡ هستیم ØŒ ویا اساسا هستیم یا نیستیم » . « بÙÙ† ØŒ Ú©Ù‡ Ø§ØØ³Ø§Ø³ Ø¬ÙØª بودن ٠همزمان پایان روشن ØŒ با آغازتاریک » باهم ØŒ ودرک « پایان بودن Ø¯Ø±ÙØ±Ø§Ø²ØŒ Ùˆ آغازبودن Ø¯Ø±ÙØ±ÙˆØ¯Â» باهم است ØŒ مادروسرچشمه همیشگی، Ø´Ú¯ÙØªÛŒ هاست. این اندیشه « بÙÙ† بودن = معنا Ùˆ غایت Ùˆ ØÙ‚یقت بودن » ØŒ Ù…Ùهوم « کمال » بود . این ØŒ هم این وهم آن بودن ØŒ Ùˆ نه این ونه آن بودن ØŒ Ú©Ù‡ « گوهر بÙÙ† » هست، اصل پیدایش « Ø´Ú¯ÙØªÛŒ » هست . «معنا» و« غایت» Ùˆ « ØÙ‚یقت٠» زندگی Ùˆ جهان Ùˆ تاریخ ØŒ Ú¯ÙˆÙ‡Ø±Ø´Ú¯ÙØªÛŒ داشت ØŒ نه گوهر« روشنی مطلق ». معنا Ùˆ غایت Ùˆ ØÙ‚یقت زندگی، Ø´Ú¯ÙØª انگیزند، نه روشن ( اندیشه ای برضد اندیشه زرتشت ) . دراثر اینکه معنا وغایت Ùˆ ØÙ‚یقت، درمکاتب ÙلسÙÛŒ غرب، روشن ساخته میشد، ودرهمه رویدادها Ùˆ پدیده ها، این روشنی، Ø¬ÙØ³ØªÙ‡ میشد ØŒ Ùˆ تاریخ ØŒ غایت پیدا میکرد ØŒ جنبش های اجتماعی Ùˆ سیاسی نیزبایستی ØŒ به واقعیت دهی آن غایت ومعنای روشن، بپردازند ( این پدیده ،« Ù¾ÛŒØ´Ø±ÙØª » خوانده میشد ) ØŒ تØÙ…یل قهرو خشونت وتجاوز Ùˆ خدعه ØŒ ØÙ‚انیت پیدا میکرد ØŒ Ùˆ به Ù…ØØ¶ÛŒ Ú©Ù‡ بدان غایت نمیرسید، Ø¨Ù„Ø§ÙØ§ØµÙ„Ù‡ یاءس Ùˆ نومیدی، همه را ÙØ±Ø§Ù…ÛŒÚ¯Ø±ÙØª ØŒ Ùˆ ØªØ§Ø±ÛŒØ Ùˆ اجتماع Ùˆ اخلاق ØŒ بی معنا Ùˆ پوچ وبی ارزش شمرده میشد .
ولی چنانچه آمد ØŒ Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سیمرغی ØŒ «معنا» و« غایت» Ùˆ « ØÙ‚یقت٠» زندگی Ùˆ جهان Ùˆ تاریخ ØŒ Ú¯ÙˆÙ‡Ø±Ø´Ú¯ÙØªÛŒ داشت ØŒ نه گوهر« روشنی مطلق ». معنا Ùˆ غایت Ùˆ ØÙ‚یقت زندگی، Ø´Ú¯ÙØª انگیزند، نه روشن ( اندیشه ای برضد اندیشه زرتشت ) . درغزلیات مولوی ØŒ غالبا با این پدیده ØŒ روبرو میشویم . مثلا دریک غزل،«دل» با «من »( خود٠آگاه اجتماعی) روبرو میشود :
این دل من ، صورتی ، گشت ، و به من بنگرید
بوسه همی داد، دل ، بر سر و پیشانیم
Ú¯ÙØªÙ… ای دل ØŒ بگو ØŒ خیر بود ØŒ ØØ§Ù„ چیست ØŸ
تو، نه که نوری همه ؟ من ، نه که ظلمانیم ؟
« ور تـو ، مـنـی » ، خیرگی ازخود ، زچیست ؟
مست بخندید Ùˆ Ú¯ÙØª دل ØŒ Ú©Ù‡ نمیدانیم
« دین » Ú©Ù‡ Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سیمرغی ØŒ « بینش زایشی = یا بینش Ùˆ روشنی را Ú©Ù‡ ازتاریکی وجود خود انسان، زاده میشود » میدانست، وبدین علت ØŒ نه تنها « ترس ازتاریکی= ترس ازجستجووآزمایش واشتباه وکژروی Ùˆ گمراهی وآویختگی » درروانها نبود ØŒ بلکه نوعی شادی Ùˆ امید در Ø´ØªØ§ÙØªÙ† به تاریکیها Ùˆ استقبال ازنو ها Ùˆ تازه ها وجود داشت . درآغازبندهش، Ú©Ù‡ روایت الهیات زرتشتی ازاسطوره های Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø´ ایرانست ØŒ این ترس از تاریکی، بازتابیده میشود . یکی آنکه جایگاه اهریمن (= اژی ) در تاریکی است ØŒ Ùˆ تاریکی با « پس دانشی » Ùˆ « زدارکامگی » Ùˆ « ژر٠پایگی » ØŒ اینهمانی داده میشود . تاریکی، سرچشمه٠« اژی = ضد زندگی» است . بقول بندهش « خیم ٠زدارکامگی Ú©Ù‡ قهروپرخاشگری Ùˆ تجاوزطلبی » باشد ØŒ ازجای تاریک است . اینست Ú©Ù‡ وارونه ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سیمرغی، تاریکی ØŒ با Ù…ÙØ§Ù‡ÛŒÙ… ناخردمندی ØŒ گمراهی، پلیدی، بی ØµÙØ§Ø¦ÛŒØŒ پیچیدگی، ابهام Ùˆ Ø§ÙØ³Ø±Ø¯Ú¯ÛŒ Ùˆ پریشان ØØ§Ù„ÛŒ Ùˆ بدکاری Ùˆ بیراهه Ùˆ کج روی ØŒ همگوهر میگردد . Ø¯Ø±ØØ§Ù„یکه Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سیمرغی Ùˆ زال زری ،درست موضعگیری دیگری دربرابرتاریکی بود . این شعرسعدی، ردپائی ازاین موضعگیریست Ú©Ù‡ :
زکار بسته میندیش و دل شکسته مدار
Ú©Ù‡ « آب چشمه ØÛŒÙˆØ§Ù† » ØŒ درون تاریکیست
خضر، Ú©Ù‡ درتاریکی ØŒ آب زندگی را Ù…ÛŒ یابد، چون گوهرشب چراغ را دارد Ú©Ù‡ با دیدن آب ( تخم Ùˆ آب= رویش ) ØŒ روشن ودرخشان میشود ØŒ همان « خدر» Ùˆ همان سیمرغست Ú©Ù‡ « ابرتاریک وسیاه است ØŒ چون ابربارنده Ùˆ سرچشمه آبست Ú©Ù‡ با « برق خندان » ØŒ ÙØ±Ùˆ Ù…ÛŒ بارد .
دراوج تاریکی میان شب ØŒ همآغوشی « ارتا ÙØ±ÙˆØ±Ø¯ Ùˆ بهرام » است Ú©Ù‡ دراثرآن ØŒ نطÙÙ‡ جهان هستی Ùˆ خورشید روشن، نهاده میشود، Ùˆ درپگاه ØŒ این نطÙÙ‡ ØŒ تبدیل به جهان هستی وخورشید شده Ùˆ زاده میشود . به همین علت نیز« دین » ØŒ بکلی معنائی دیگر Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ زال زری دارد، Ú©Ù‡ درالهیات زرتشتی برپایه درک گاتا بوجود آمد( دین، تبدیل به Ù…ØÚ©Ù…Ù‡ Ùˆ قضاوت Ùˆ مجموعه روشنی یا معلومات اهورامزدا میگردد ) . « دین»، دیدن چیزهای ناچیزو دورو Ù…ØªØØ±Ú© در تاریکی Ùˆ سیاهی شب میباشد، مانند چشم ماهی کر( Ú©Ù‡ دلÙین بوده است، Ú©Ù‡ نام دیگرآن، Ú©Ú†Ù‡ است Ú©Ù‡ نام خود ٠سیمرغست ØŒ دیر کجین= نیایشگاه سیمرغ ) Ú©Ù‡ موج آب را ازدورها Ù…ÛŒ بیند، ویاچشم کرکس ( Ú©Ù‡ نماد خود سیمرغست )Ú©Ù‡ یک تکه گوشت را ازدورمی بیند، ویاچشم اسب ( ماه وخورشید Ú©Ù‡ هردو اینهمانی با سیمرغ دارند ) Ú©Ù‡ یک مو را درتاریکی ازدور Ù…ÛŒ بیند ØŒ هست . دین Ú©Ù‡ رسیدن به بینش درتاریکی باشد ØŒ با Ù…Ùهوم روشنی زرتشت ØŒ Ùˆ ازهمه آگاه بودن اهورامزدا ( هرویسپ آگاه= روشنی مطلق Ú©Ù‡ ازتاریکی پیدایش Ù†ÛŒØ§ÙØªÙ‡ ) ÙØ±Ù‚ دارد . این با بینش زایشی Ú©Ù‡ اززهدان تاریک خود هرانسانی بیواسطه Ùˆ Ø¨Ù„Ø§ÙØ§ØµÙ„Ù‡ ØŒ میجوشد کار دارد ØŒ Ú©Ù‡ با اندیشه برگزیدگی زرتشت ازاهورامزدا، ناسازگاراست . دین، Ú©Ù‡ بینش زایشی ازخود انسان باشد ØŒ با اندیشه « Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ بودن تاریکی » کار دارد .
روان Ùˆ تن انسان، Ù¾Ø±Ø§Ø²Ø´Ú¯ÙØª است
پیوند سیمرغ( خدای آسمان) با آرمئتی( خدای زمین) ØŒ یک معنای تشبیهی شاعرانه نداشت ØŒ بلکه پیوند بزرها Ùˆ نطÙÙ‡ ها ( سیمرغ= آسمان ) درتن هرانسانی بود . تن ØŒ به معنای زهدان است . تنبان Ùˆ تنکه ØŒ بهترین گواه براین معنایند . از سوی دیگر، درپهلوی ( ÙØ±Ù‡ وشی ) دیده میشود Ú©Ù‡ معنای تن ØŒ جای آتش یا « آتشدان = کانون ) نیزهست . چونکه تخم Ùˆ بذرو نطÙÙ‡ ØŒ آتش شمرده میشد Ùˆ زهدان مادر، تــنـور ( تن + ئور، ئوریا عور هم به معنای زهدان Ùˆ Ø´Ú©Ù… است ) است ØŒ « داش یا کوره » است . درآتشکده= نیایشگاه یا جشنگاه ØŒ انسان، تنوری برای Ø§ÙØ±ÙˆØ®ØªÙ† آتش ( تخم خدا ) درخود، میگردد . انسان به آتشکده میرود ØŒ تا خدا یا سیمرغ ØŒ اورا آبستن کند ØŒ Ùˆ درتن او، نطÙÙ‡ خود را بکارد. ازاین رو بود Ú©Ù‡ به بهمن Ùˆ به سیمرغ ( عنقا) ØŒ آتـش Ùـروز Ù…ÛŒÚ¯ÙØªÙ†Ø¯ØŒ چون بهمن Ùˆ هما ØŒ نطÙÙ‡ Ùˆ تخم ØŒ درتن هرانسانی میشدند. درتنورو آتشکده وجود هر انسانی ØŒ آتش وجود خود را بر Ù…ÛŒØ§ÙØ±ÙˆØ®ØªÙ†Ø¯. ارتا واهیشت یا ارتای خوشه ( سیمرغ ) ØŒ خوشه تخم ها ØŒ خوشه آتشها بود . به سخنی دیگر، هرانسانی، موجودی آبستن یا دوگیان یا « دیو» است . انسان، آبستن ØŒ دیوانه ( دیو+ یانه ØŒ دوانه = Ù„ÙÙ‡ = جیما = جم ) است .انسان، Ø¬ÙØªÙ به هم پیوسته ٠تاریکی Ùˆ روشنی است . ولی آنچه در درون تاریک اوست ( ضمیر= نطÙÙ‡ سیمرغ )ØŒ کشش به بالیدن Ùˆ عروج کردن Ùˆ سربه آسمان Ø§ÙØ±Ø§Ø®ØªÙ† وروشن شدن دارد .
ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران، « هستی » را ØŒ روند همیشگی « ازهم گشوده شدن ØŒ یا ازهم بازشدن وخندیدن = شـکـÙÙØªÙ† »، Ùˆ همزمان با آن ØŒ روند همیشگی « پیدایش نوو غیرمنتظره Ùˆ ناشناخته ØŒ Ùˆ طبعا Ø´Ú¯Ù€ÙÙـت آمیز» میدانست. Ù…Ùهوم « پیـشـرÙـت » Ú©Ù‡ میخواهد جنبش بسوی « آینده Ùˆ غایتی روشن وثابت» باشد، میکوشد ØŒ Ø´Ú¯ÙØªÛŒ را ØŒ از روند ØØ±Ú©Øª بسوی آینده ØŒ ØØ°Ù کند ØŒ وطبعا باید برضد ÙØ·Ø±Øª انسان ØŒ بجنگد ØŒ وازاینجا قهرو خشونت دراجتماع، با آرمانهای « پـیـشـرÙـت » ØŒ ØÙ‚انیت پیدا میکنند . همین « اندیشه «غایت روشن» و« معنای روشن برای آینده در تاریخ ØŒ معین کردن » Ú©Ù‡ گوهرادیان نوری وجنبش های سیاسی Ùˆ ایدئولوژیها هست، بزرگترین دشمن پیدایش Ø´Ú¯ÙØªÛŒ درتاریخ ØŒ ونو آوری طبیعت زاینده انسانست.
آنچه همیشه تاریکست، همیشه آبستن است، وهمیشه درروند٠خود گشائی Ùˆ ازهم Ø´Ú©ÙØªÙ† Ùˆ روشن شدنست، Ùˆ این روند ٠روشن شوی تاریکی ØŒ روندیست Ú©Ù‡ هیچگاه ØŒ پایان نمی پذیرد . هستی، انسان ØŒ هرجانی وپدیده ای ... زایمان Ù¾ÛŒ درپی Ù Ø´Ú¯ÙØªÛŒ است . Ø´Ú©Ù€ÙÙØªÙ† Ùˆ خندیدن ØŒ اینهمانی با « شـگـÙÙØªÙ†= تعجب ازدیدن نوها وآشنائی ودوستی با مجهولات » داشت . انسان ØŒ « هستی Ù…ÛŒ یابد » ØŒ هنگامی Ú©Ù‡ Ù…ÛŒØ´Ú©ÙˆÙØ¯ Ùˆ گشوده میشود Ùˆ ناشناخته های درونش، میگسترد Ùˆ ازدیدن این ناشناخته های نوین ØŒ به Ø´Ú¯Ù€ÙÙØª میآید Ùˆ به اندیشیدن انگیخته میشود . چنانچه دیده خواهد شد ØŒ تجربه ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ ازشکÙÙØªÙ† ØŒ Ùˆ به Ø´Ú¯Ù€ÙØª آمدن ØŒ یک ریشه داشت . خدایان ایران، همه ØŒ اینهمانی با « Ú¯Ù€ÙÙ„ » داشتند Ùˆ نام سیمرغ ØŒ گلچهره Ùˆ Ú¯Ù„ سوری Ùˆ Ú¯Ù„ کامکاربود . این وجه تشبیه شاعرانه نبود ØŒ بلکه آنها غنچه هائی بودند Ú©Ù‡ درگیتی ØŒ در روند زمان در سی روز ماه ØŒ هر روز درچهره دیگر، Ù…ÛŒØ´Ú©ÙØªÙ†Ø¯ Ùˆ نو ÙˆØ´Ú¯ÙØªÛŒ میآوردند . گیتی ØŒ Ú¯Ù„ÛŒ واشده Ùˆ گشوده شدن « غنچه خدا » بود. همین سائقه « ازهم بازشدن Ùˆ خود را گشودن همیشگی » را ØŒ به هر انسانی Ùˆ به هرجانی داده بودند. غنای وجود تخم انسان ØŒ نیاز به دریائی ازآب دارد تا بنوشد ØŒ Ùˆ هر روز ÙØ±Ø§ØªØ± خود را بگشاید Ùˆ ازگنج درون خودش ØŒ به Ø´Ú¯ÙØª آید Ùˆ بخندد . این « تشنگی بی اندازه وجود انسان » را برای « ازهم گشوده شدن » ØŒ مولوی درغزلی بسیار زیبا ØŒ میسراید . باده ØŒ Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ آب شمرده میشد .
گرتو شراب باره و نـرّی و اوستاد
چون Ú¯Ù€ÙÙ„ مباش ØŒ کزقدØÛŒ خورد Ùˆ Ø§ÙˆÙØªØ§Ø¯
چون دوزخی درآی و، بخور، Ù‡ÙØª Ø¨ØØ± را
تا ساقیت بگوید : کای شاه ، نوش باد
گر « گوهریست مرد » ØŒ بود Ø¨ØØ± ساغرش
دنیا ، چو لقمه شودش ، چون دهان گشاد
دنیا ، چو لقمه ایست ، ولیکن نه برمگس
بر آدمست ، لقمه ، برآنکس کزو بزاد
آدم ، مگس نزاید ، تو هم مگس مباش
جمشید باش و خسرو و سلطان و کیقباد
ØÙ‚ایق ØŒ جان عشق آمد ØŒ Ú©Ù‡ دریارا درآشامد
Ú©Ù‡ « استسقای ØÙ‚» دارد ØŒ Ú©Ù‡ تشنه شهریارست آن
زهی عشق Ù…Ø¸ÙØ± ÙØ±Ù‘ ØŒ Ú©Ù‡ چون آمد ØŒ قمار اندر
دوعالم باخت و جان برسر، هنوز اندر قمارست آن
ØªØµÙˆÛŒØ±ÙØ±ÙˆØ§Ùشانده شدن تخم سیمرغ ( ارتای خوشه ) و« گنج شدن در« تن انسان » ØŒ بیان این سائقه Ø´Ú¯ÙØª انگیز ازهم گشائی خود ØŒ Ùˆ Ø¯Ø±Ø´Ú¯ÙØª آمدن از غنای نو به نو ٠خدائی خود ( توکئی دراین ضمیرم Ú©Ù‡ ÙØ²ÙˆÙ†ØªØ± ازجهانÙÛŒ ) Ùˆ انگیخته شدن به اندیشیدن ازنو میباشد. اینست Ú©Ù‡ نام دیگر« بهمن » Ú©Ù‡ اصل اندیشیدن Ùˆ خندیدن Ùˆ آبستنی »است ØŒ « اکوان » یا « اکومن » ØŒ اصل Ø´Ú¯ÙØªÛŒ است .
این مقاله ادامه دارد