آریابرزن زاگرسی--- و بازار مکّاره ی دینداران
آریابرزن زاگرسی
تاریخ نگارش: 28 مارس 2007 میلادی
در باره ی مرغوبیّت کالای مارک اعلای دین و بازار مکّاره ی دینداران
[ نیم نگاهی برق آسا به نظرات آقای Ù†ÛŒÚ©ÙØ± ]
« ... Ú¯ÙØª: آری! اگر Ù…ÛŒ دانی نشان ماهی بگو. Ú¯ÙØª Ú©Ù‡ نشان ماهی آن است Ú©Ù‡ همچنین دو شاخ دارد همچون اشتر. Ú¯ÙØª: خه! من خود Ù…ÛŒ دانستم Ú©Ù‡ تو ØŒ ماهی را نمی دانی، الّا اکنون Ú©Ù‡ نشان دادی چیزی دیگرم معلوم شد Ú©Ù‡ تو، گاو را از اشتر نمی دانی. ... »
شمس الدّین Ù…ØÙ…ّد تبریزی / « مقالات شمس » -/ به کوشش: Ù…ØÙ…ّد علی موØÙ‘د -/ چاپ دوم / انتشارات خوارزمی / تهران / 1377 / ص. 76
- Ù¾ÛŒØ´Ú¯ÙØªØ§Ø±:
همه چیز برای کثیری از ØªØØµÛŒÙ„ کرده گان ایرانی، بدیهی Ùˆ پیش پا Ø§ÙØªØ§Ø¯Ù‡ است. هیچ ØªÙØ§ÙˆØªÛŒ Ùˆ تضادی Ùˆ تنشی Ùˆ ناهمخوانی در هیچ کجای جهان به چشم آنها نمی خورد. همه چیز، یکدست Ùˆ همشکل Ùˆ همگونه Ùˆ هم معنی Ùˆ همردی٠و همسان Ùˆ همخوان است. همه ÛŒ چیزها در گستره ÛŒ « ذهنیّت انجمادی Ùˆ دقیانوسی بیشینه شمار ØªØØµÛŒÙ„ کرده گان سرزمین ما » با معادلها Ùˆ واقعیّتها Ùˆ رویدادها در سرزمینهای دیگر، اینهمانی مشترک Ùˆ گوهری دارند. همه چیز، آنقدر ساده Ùهم Ùˆ Ø±Ø§ØØª الØÙ„قوم Ùˆ گویا Ùˆ کاملا گوارشی Ù…ÛŒ باشد Ú©Ù‡ به « اندیشیدن Ùˆ پرسشگری Ùˆ کنکاوی عمیق » اصلا Ùˆ ابدا Ù…ØØªØ§Ø¬ نیست. اگر مشکلی نیز هست، اشکال در ØÙˆØ§Ø³ پرتی ماست؛ طوری Ú©Ù‡ باعث شده است پایمان از Ø¢Ø³ÙØ§Ù„ت « صراط المستقیم » Ù…Ù†ØØ±Ù شود Ùˆ به « درّه ÛŒ سنگ Ùˆ کلوخی Ùˆ Ù¾ÙØ± از دست انداز گمراهی » Ø¨ÛŒÙØªÛŒÙ… Ùˆ دنده ÛŒ اعتقاداتمان بشکند Ùˆ Ø¯ÛŒÙØ±Ø§Ù†Ø³ÛŒÙ„ ایمان ØØ¨Ù„ المتینی مان نیز دو شقّه شود!. به همین دلیل، برای درمان گمراهی « عوام کالانعام به طور کلّی » Ú©Ù‡ ما ایرانیان چموش Ùˆ سر تق Ùˆ ØªÙØ®Ø³ Ùˆ پالون کج باشیم، تنها با تکرار مکرّرات Ùˆ ØØ±Ú©Ø§Øª انگشت اشاره Ú©ÙØ§ÛŒØª Ù…ÛŒ کند تا تمام مسئله هایی را مختومه Ùˆ ØÙ„ Ùˆ ÙØµÙ„ شده پنداریم Ú©Ù‡ برای « همه Ùنّ ØØ±ÛŒÙان معرکه ÛŒ نیندیشیدنهای قرن به قرن!» از آب خوردن نیز ساده تر Ù…ÛŒ باشند.
درد Ùˆ زجر جانسوز این جاست Ú©Ù‡ Ù…ÙØ¹Ø¶Ù„ات ÙØ±Ø¯ÛŒ Ùˆ اجتماعی از نقطه ای گریبان ÙØ±Ø¯ØŒ ÙØ±Ø¯ Ùˆ اجتماع را Ù…ÛŒ گیرند Ú©Ù‡ آنچه تا همین ثانیه ÛŒ گذرا برای تک، تک ما، « کاملا بدیهی Ùˆ مسلّم پنداشته Ùˆ پیش پا Ø§ÙØªØ§Ø¯Ù‡ »، جلوه Ù…ÛŒ کرد، ناگهان به « پیچیده ترین Ùˆ کلاÙÙ‡ کننده ترین Ùˆ ØØªÙ‘ا مرگبارترین مسئله ÛŒ ÙØ±Ø¯ÛŒ Ùˆ اجتماعی Ùˆ جهانی » برای تک، تک ما Ùˆ دیگران Ùˆ اغیار تبدیل Ù…ÛŒ شود. ناگهان اعتقادات ساده Ùˆ Ú†Ù‡ بسا مزخر٠و بی مغز Ùˆ Ø®Ø±Ø§ÙØ§ØªÛŒ تک، تک ما Ù…ÛŒ شوند، Ù…Ø¹ÙØ¶Ù„ کشوری Ùˆ جهانی Ùˆ کائناتی با عواقب مهلک آور Ùˆ ویرانگر زندگی Ùˆ ØÛŒØ§Øª Ùˆ کهکشانها!. Ø¯ÙØ±Ùست از همین نقطه است Ú©Ù‡ مجموع آن « پیش پا Ø§ÙØªØ§Ø¯Ù‡ های ما » Ù…ÛŒ شوند کلیدی ترین مسائلی Ú©Ù‡ « بود Ùˆ نبود » تک، تک ما Ùˆ دیگران در گرو اندیشیدن در باره ÛŒ « چند – Ùˆ – چون » آنها Ùˆ « چرایی وجودشان Ùˆ پاسخ کارساز ÛŒØ§ÙØªÙ† برای مقابله با هجوم تهدید آمیزشان » Ù…ÛŒ شود.
از نخستین روزهای آشنایی ما ایرانیان با تمدّنها Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯Ù‡Ø§ÛŒ دیگر Ùˆ مردم کشورهای باختری تا همین امروز، عادت کرده ایم Ú©Ù‡ بر همان مداری بچرخیم Ùˆ Ø±ÙØªØ§Ø± کنیم Ú©Ù‡ هزاره ها با زور Ùˆ Ú©ÙØ´ØªØ§Ø± Ùˆ تØÙ…یل Ùˆ تلقین Ùˆ ØØ¨Ø³ Ùˆ شکنجه Ùˆ سرکوب مجبور بوده ایم عادتهای خود را مکرّر کنیم؛ مبادا ØÙکّام Ùˆ Ù…ÙØªØ¹Ù‡ گان قلم به دست آنها، « جان Ùˆ زندگی Ùˆ دار Ùˆ ندار » ما را به دلیل « از خلا٠آمد عادت »، در یک چشم بر هم زدن، Ù…ØÙˆ Ùˆ سر به نیست کنند. مصیبت طی٠کثیری از ØªØØµÛŒÙ„ کرده گان سرزمین ما، عادتخواره Ú¯ÛŒ به متابعت Ùˆ مقلّدی Ùˆ دنباله روی کردن از مراجع Ùˆ تاسی کردن به هر Ú†ÛŒ آقا Ú¯ÙØª! Ù…ÛŒ باشد. نوعی رونوشت برداری از مشقهای همدیگر Ùˆ ترجمه بازی با زبانی الکن Ùˆ آلامد گرایی مدرن نما Ùˆ تشابه جویی به همسایه های از ما بهترون Ù…ÛŒ باشد. همینطور Ú©Ù„Ú©Ù„Ú©Ù„ کردنهای آکادمیکوار Ùˆ علّامه مآب Ùˆ نشخوار هزاران بار جویده Ùˆ ØªÙØ§Ù„Ù‡ شده ÛŒ Ú¯ÙØªØ§Ø±Ù‡Ø§ÛŒ اساتید باختر زمینی در سمینارها Ùˆ دانشگاهها Ùˆ دانشکده ها Ùˆ نشریه ها Ùˆ مجلات Ùˆ روزنامه ها Ùˆ برنامه ها Ùˆ غیره Ùˆ ذالک.
ما هنوز، « خود » را در مقام « ÙØ±Ø¯ اندیشنده Ùˆ قائم به ذات »، کش٠نکرده Ùˆ نشناخته ایم. ما همچنان بسان روده ÛŒ دراز تونلی هستیم Ú©Ù‡ صدها Ùˆ هزاران چیز از وجودمان عبور Ù…ÛŒ کنند؛ یعنی چیزهایی Ú©Ù‡ آنها را از یک Ø·Ø±ÙØŒ مجبوریم یا Ø§Ø³ØªÙØ±Ø§Øº کنیم؛ زیرا معده ÛŒ مغز Ùˆ Ùهم Ùˆ شعورمان به گوارش آنها توانمند نیستند، یا اینکه از طر٠دیگر، Ø¯ÙØ¹ کنیم؛ زیرا وجودشان در بدن ما به اسهال « چیز نویسی Ùˆ چیز گویی Ùˆ قنطور کاریهای ØÚ©ÙˆÙ…ت پسند Ùˆ وقت تل٠کن روزمره Ú¯ÛŒ Ùˆ مراقب دخل کاسبی Ùˆ دکّان چند نبشه ÛŒ خود را داشتن » مختوم شده اند. هیچ چیزی در این همه « عبور Ùˆ مرور اÙکار Ùˆ ایده ها Ùˆ نظریّه ها Ùˆ تزها Ùˆ اندیشه های جور واجور »، هرگز جذب وجود ما نمی شود؛ زیرا از خاک وجود ما، ریشه Ù†Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ اند Ùˆ در کارخانه ÛŒ وجود ما نیز، پرداخته Ùˆ پروریده نشده اند. ما Ùقط، گذرگاه بوده ایم بدون هیچ نقش ارزشمند Ùˆ شایسته ÛŒ تامل Ùˆ تÙکّر داشتن در آنچه Ú©Ù‡ از کانال وجود ما Ù…ÛŒ گذرد.
قرنهاست بر سر ما کوبیده اند Ùˆ همچنان با شدّت Ù…ÛŒ کوبند Ùˆ به مغز Ùˆ روانمان نیز تØÙ…یل Ùˆ تلقین کرده اند Ú©Ù‡ آنچه را « اجداد Ùˆ پدران Ùˆ نیاکان Ùˆ معلّمان Ùˆ اساتید Ùˆ آتوریته ها Ùˆ امثالهم » Ú¯ÙØªÙ‡ اند Ùˆ Ù…ÛŒ گویند، جای « چون – Ùˆ – چرا » ندارد Ùˆ بایستی بدون امّا Ùˆ اگر، سخنان « بزرگان » را دربست Ù¾Ø°ÛŒØ±ÙØª Ùˆ در انتقال Ú¯ÙØªØ§Ø±Ù‡Ø§ÛŒ آنها به نسلهای پس از خود، همّت عاجل کرد. چیزی Ú©Ù‡ در اینهمه « نقل Ùˆ انتقال » به ذهنیّت « ØÙ…ّالان = نسلهای Ù¾ÛŒ در Ù¾ÛŒ » نمی رسد، همانا « پرسش Ùˆ Ø´Ú© Ùˆ بازنگری Ùˆ سنجشگری Ùˆ سرند کردن Ùˆ تمییز دادن صد٠از خز٠در انبوه خروار خرواری میراث گذشته گان » Ù…ÛŒ باشد. انسان بایستی اگر به راستی آدم Ùهمیده Ùˆ دانا Ùˆ ØµØ§ØØ¨ خردلی مغز Ù…ÛŒ باشد Ùˆ قرار است او را به « بهشت » ببرند، دست Ú©Ù…ØŒ آن دلیری را از خودش نشان دهد Ùˆ بپرسد: « بهشت چیست Ùˆ کجاست Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ خواهید مرا به آن رهنمون شوید؟ ».
ملّتی Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ خواهد در ÙØ¶Ø§ÛŒÛŒ Ùˆ مناسباتی دیگرسان بزیید، بایستی ØªØØµÛŒÙ„ کردگانش Ùˆ ÙØ¹Ù‘الین دامنه ÛŒ مثلا سیاستش، هنر زا Ùˆ گستاخ شوند. باید یاد بگیرند برای واژگونی ØÙ‚یقتهای آکبند Ùˆ قاب Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ Ùˆ منقّش شده Ùˆ ØØ§Ú©Ù… جبّارگونه بر مناسبات اجتماعی، پیکارهای Ùکری Ùˆ نظری Ùˆ پراکتیکی استوارمند Ùˆ توام با رادمنشی کنند. باید بیاموزند Ú©Ù‡ چگونه Ù…ÛŒ توان از بهر اکتساب مغزه ÛŒ ارزشمند میراث ساختمان خشت Ùˆ کلنگی « تاریخ Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ مردم سرزمین خود در معنای وسیع کلمه »، سنجشگری ناخوشایندگوی مقتدران Ùˆ موکّلان ØÙ‚ایق شوند. باید با پیکارهای ØÛŒØ§ØªØ¨Ø®Ø´ Ùˆ اساسی بتوانند نه تنها « مغزی پویا برای اندیشیدن Ùˆ ایده Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†ÛŒ » داشته باشند؛ بلکه دلیری خودشان را برای روبرو شدن مستقیم بدون هیچ واسطی در سمت Ùˆ سوی سنجشگری رادیکال Ùˆ سرند کردن میراث پیشینیان بیازماید.
ال٠)- چین خورده Ú¯ÛŒ واژه گان Ùˆ Ù…ÙØ§Ù‡ÛŒÙ….
واژه گان زبان، بسان سطل نیستند Ú©Ù‡ بتوان هر نوع معنایی را در درون آنها ÙØ±Ùˆ ریخت Ùˆ در جایی از آن بهره برداری Ùˆ نیازهای خود را به این وسیله، ترضیه کرد؛ بلکه واژه، نهالیست Ú©Ù‡ تخمه ÛŒ وجود انسان در بستر آن Ù…ÛŒ روید Ùˆ Ù…ÛŒ بالد Ùˆ Ø´Ú©ÙˆÙØ§ Ù…ÛŒ شود. انسان در « زهدان زبان »، پروریده Ùˆ پدیدار Ùˆ آشکار Ù…ÛŒ شود. از این رو، واژه گان هر زبانی نیز در طول تاریخ از ÙØ±Ø§Ø² Ùˆ نشیبهایی گذر کرده اند Ú©Ù‡ تمام « تØÙˆÙ‘لات اجتماعی Ùˆ Ùکری Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ Ùˆ تاریخی Ùˆ هنری Ùˆ کشوری Ùˆ غیره Ùˆ ذالک » را در بطن خود، بسان لایه های چین خورده ÛŒ زمین بر یکدیگر ØÙ…Ù„ Ù…ÛŒ کنند. Ù…ØØ§Ù„ است واژه ای، کاربرد عام پیدا کند، بدون آنکه « معناهای مختل٠» را در خودش نگنجانیده باشد. روان هر انسانی، Ù…ØØµÙˆÙ„ÛŒ تاریخی - ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ Ù…ÛŒ باشد Ú©Ù‡ به انواع Ùˆ اقسام لایه های راز آمیز تØÙˆÙ‘لات گذشته های سپری شده Ùˆ پتانسیلهای آینده زا، آبستن Ù…ÛŒ باشد.
رویکرد ÙلسÙÛŒ به زبانها Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ مردم سرزمین خود؛ سوای ØªÙØÙ‘ØµÙ‡Ø§ÛŒ Ùیلولوژیکی Ù…ÛŒ باشد. تÙکّر ÙلسÙÛŒ با رویکرد خودش به واژه گان زبان Ù…ÛŒ کوشد Ú©Ù‡ « تجربیّات Ù†Ù‡ÙØªÙ‡ در بطن کلمات » را در یک همخوانی « خوشه ای » دریابد Ùˆ بÙهمد Ùˆ سپس تجربیات مردم یک سرزمین را در « Ù…ÙØ§Ù‡ÛŒÙ… زبان ÙØ±Ø¯ÛŒ » از نو، بیندیشد Ùˆ عبارتبندی کند تا از این راه، نه تنها « ØªÙØ§ÙˆØª Ùˆ تضاد Ùˆ تنش Ùˆ علل گلاویزیهای ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ مردم را با ØÙکّام Ùˆ مدّعیان مثلا واتاب دهنده ÛŒ پرنسیپها Ùˆ بÙنمایه های ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ مردم » با Ø´ÙّاÙیّت Ùˆ گویایی Ùˆ روشنی تام نشان دهد؛ بلکه دلایل Ùلاکتها Ùˆ کشمکشهای خونین اجتماعی Ùˆ قهقرائیهای ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ را نیز در طول تاریخ بتواند بشناسد Ùˆ ارزشیابی کند. از این رو، لغزیدن بر Ø³Ø·Ø ÙˆØ§Ú˜Ù‡ گان Ùˆ اینهمانی Ú¯Ø±ÙØªÙ† صورت مشابه آنها با « اصل Ù…ØªÙØ§ÙˆØª Ùˆ متضاد Ùˆ بسیار ناهمخوان Ùˆ ناهمتراز معانی آنها » در زبانها Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯Ù‡Ø§ÛŒ مختل٠به معنای « نیندیشیدن Ùˆ Ù†Ùهمیدن معانی لایه لایه ای کلمات زبانها Ùˆ تجربیّات ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ مردم خود » Ù…ÛŒ باشد.
آقای Ù†ÛŒÚ©ÙØ± در « Ú¯ÙØªØ§Ø± کوتاهی ( 1 ) » Ú©Ù‡ گویا دنباله دار نیز Ù…ÛŒ باشد، در باره ÛŒ « دین »، سخنانی را بر زبان Ùˆ قلم رانده اند Ú©Ù‡ بررسی همین تک Ú¯ÙØªØ§Ø± ایشان، Ú©ÙØ§ÛŒØª Ù…ÛŒ کند؛ زیرا به قول Ù…Ø¹Ø±ÙˆÙØŒ مشت، نمونه ÛŒ خروار است. برای آقای Ù†ÛŒÚ©ÙØ±ØŒ « دین » همان معنایی را Ù…ÛŒ دهد Ú©Ù‡ متشرّعان از آن سخن Ù…ÛŒ گویند؛ یعنی « دینی » Ú©Ù‡ ابلاغ نصوص آن به بشر از سوی قاهرانی مستبد Ùˆ جبّار Ùˆ Ù…Ùنذر Ùˆ خونریز Ùˆ آمر، ØØ§Ø¯Ø« شده است؛ یعنی الاهانی Ú©Ù‡ ÙØ±Ø§Ø³ÙˆÛŒ کائنات نمیدانم کجا لم داده اند Ùˆ اراده کرده اند Ú©Ù‡ رسالت واقعیّت پذیری ترّهاتشان را از راه شیّادان Ùˆ شارلاتانهایی به نام انبیاء برای رستگاری Ùˆ نجات ÛŒØ§ÙØªÙ† بشر از لولوی ÙØ±ÛŒØ¨Ù†Ø¯Ù‡ ای به نام زندگی دنیوی، تکلی٠اجباری کنند. در این عرصات الهی / زمینی، برای آقای Ù†ÛŒÚ©ÙØ±ØŒ هیچ « ØªÙØ§ÙˆØª Ùˆ تمایز Ùˆ تنش ÙØ§ØØ´ÛŒ » مابین « دین در تجربیّات ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ Ùˆ زبانهای ایرانی » با معادلهای مشابهش در « مذاهب ابراهیمی » یا برآمده از بستر خود ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ Ùˆ تاریخ ایرانزمین، اصلا Ùˆ ابدا وجود ندارد. برای ایشان، « دین »، یک کلمه است Ú©Ù‡ دو وجه دارد: [ ظاهر Ùˆ باطن ]. بخش ظاهری آن، همان است Ú©Ù‡ متشرّعان Ùˆ مدّعیان دین (= آخوندها، Ùقها، مجتهدان، Ù…Ùلایان، مومنان جور واجور ) به تظاهرش جلوه آرایی Ù…ÛŒ کنند Ùˆ بخش باطنش نیز، آن قسمتیست Ú©Ù‡ مردم از « دین Ùˆ دینداری » Ù…ÛŒ Ùهمند.
اینکه آقای Ù†ÛŒÚ©ÙØ± به خودش زØÙ…ت نداده است تا از یک Ø·Ø±ÙØŒ « ØªÙØ§ÙˆØª Ùˆ تضاد Ùˆ تنش کلیدی Ùˆ پرنسیپی Ùˆ مایه ای دین در زبانها Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ مردم ایران را با شرعیّات ارباب معمّم Ùˆ غیر معمّم » از یکدیگر تÙکیک کند Ùˆ همچنین از طر٠دیگر، ØªÙØ§ÙˆØª Ùˆ تضاد برداشت Ùˆ تجربه ÛŒ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ مردم ایران را از برداشت « دین » در مذاهب ابراهیمی (= یهودیّت / مسیØÛŒÙ‘ت / اسلامیّت ) Ùˆ دیگر مذاهب برآمده از تاریخ Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایرانی (= میترائیسم، زرتشتیگری، بهائیّت Ùˆ امثالهم ) به روشنی متمایز کند، همه نشانگر آنند Ú©Ù‡ آقای Ù†ÛŒÚ©ÙØ± در رویکرد خودش به مسئله ÛŒ تاریخی Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ اجتماع مردم ایرانزمین به طور کلّی، هیچ گونه « Ù…ÙØ¹Ø¶Ù„ چالش انگیزی » را تمییز Ùˆ تشخیص نداده است. همه چیز در نظر ایشان، O. K. Ù…ÛŒ باشد Ùˆ روال عادی Ùˆ طبیعی خودش را Ù…ÛŒ پیماید!ØŒ دیگر Ú†Ù‡ ØØ§Ø¬ØªÛŒ به چون Ùˆ چرا کردن!ØŸ. اینگونه مطلب نویسی « بی Ù¾ÙØ±Ø³Ø´ Ùˆ بی اندیشه Ùˆ بدون جست Ùˆ جو Ùˆ ÙØ§Ù‚د Ø´Ú© Ùˆ تردید Ùˆ مته به خشخاش نگذاشتن را » Ùقط Ù…ÛŒ توان « چیز نویسی » دانست؛ نه تلاش بایسته Ùˆ شایسته از بهر « روشنگری Ùˆ زّلال Ùˆ Ø´ÙÙ‘Ø§Ù ØªÙˆØ¶ÛŒØ Ø¯Ø§Ø¯Ù† دلایل Ùˆ علّت اختلا٠برداشتهای مردم از دین Ùˆ دینداری با برداشت مدّعیان Ùˆ مروّجان متشرّع از دین ».
من استدلال Ù…ÛŒ کنم Ú©Ù‡ نیندیشیدن در باره ÛŒ تضاد Ùˆ اختلا٠برداشت مردم ایرانزمین « با برداشت ØÚ©ÙˆÙ…تگران Ùقاهتی » از دین، نوعی گریز خود خواسته Ùˆ هدÙمند از روبرو شدن با خود در مقام وجودی تاریخی - ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ Ù…ÛŒ باشد؛ زیرا مسئله ÛŒ « دین Ùˆ دینداری »، پیچیده ترین Ùˆ ØØ§Ø¯Ù‘ترین Ù…ÙØ¹Ø¶Ù„ ملّت ایران با ØÚ©ÙˆÙ…تگران بی لیاقت Ùˆ ÙØ±Ù‘ از عصر ساسانیان تا همین امروز Ù…ÛŒ باشد. دقیقا همین اختلا٠و تضاد برداشت Ùˆ منظور مردم از « دین »، علّت کلیدی تنشهای هزاره ای مردم ما با ØÙکّام Ùˆ تلاش آنها برای بازپس Ú¯Ø±ÙØªÙ† ØÙ‚ّانیت به ÙØ±Ù…انروایی از قدرتمندان Ùˆ ØÙÙکّام جانستان Ù…ÛŒ باشد. به همین سبب نمی توان آن را به Ø¨ØØ« سطØÛŒ « ظاهر Ùˆ باطن Ù„ÙØ¸ÛŒ » تقلیل داد Ùˆ سرسری از آن گذشت.
ما بایستی آن دلیری Ùˆ گستاخی Ùˆ رادمنشی را داشته باشیم Ùˆ از خود بپرسیم چرا آنچه را ØÚ©ÙˆÙ…تگران Ùقاهتی، « دین Ùˆ دینداری » Ù…ÛŒ نامند، مردم، همان چیز را « ضدّ دین Ùˆ بی دینی Ùˆ خدا ستیزی » Ù…ÛŒ خوانند؟. گریز از Ø·Ø±Ø Ú†Ù†ÛŒÙ† پرسشی Ùˆ کوشش نکردن برای ÛŒØ§ÙØªÙ† پاسخ درخور به آن؛ یعنی مدد رسانی مستقیم Ùˆ غیر مستقیم در راستای تداوم Ùˆ استمرار جهالت Ùˆ Ù†Ø§ÙØ±Ù‡ÛŒØ®ØªÙ‡ Ú¯ÛŒ منش اجتماعی مردم Ùˆ توسعه ÛŒ توØÙ‘شگری در مناسبات اجتماعی. انسانی Ú©Ù‡ نکوشد Ùˆ نتواند Ùˆ بدتر Ùˆ ÙØ§Ø¬Ø¹Ù‡ بارتر از همه ÛŒ اینها با قصد Ùˆ غرض Ùˆ خود خواسته نخواهد در باره ÛŒ این « تضاد Ùˆ ØªÙØ§ÙˆØª Ùˆ تنش » بیندیشید Ùˆ Ù…ØØµÙˆÙ„ تÙکّرات خود را بدون رعایت Ø§ØØ¯ÛŒ بر زبان Ùˆ قلم بیاورد، آن انسان، یک چیز نویس است؛ ولو آکادمیکر Ùˆ استاد دانشگاه باشد Ùˆ برای هر جمله ای نیز Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ نویسد به صدها مرجع کتبی Ùˆ Ú¯ÙØªØ§Ø±Ù‡Ø§ÛŒ آتوریته ها Ùˆ مقالات گوناگون مراجعه کند Ùˆ ارجاع بنگرید بنگرید بدهد.
آنانی Ú©Ù‡ نمی خواهند ØªÙØ§ÙˆØªÙ‡Ø§ Ùˆ تنشها Ùˆ تضادها را در زبانی شیوا Ùˆ گویا Ùˆ روشنگر بر زبان Ùˆ قلم برانند، از سلاله ÛŒ تبهکاران ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ Ùˆ غلیظ کننده گان ضخامت دیوار تاریکمغزی Ùˆ جهالت Ùˆ قهقرائی ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ Ù…ÛŒ باشند؛ زیرا روشنگری؛ سوختن با جوهره ÛŒ وجود پرسنده Ùˆ جوینده Ùˆ شکّاک Ùˆ رادمنش Ùˆ دلاوریهای ÙØ±Ø¯ÛŒ Ù…ÛŒ باشد. تلاش جانسختیست برای بر Ø§ÙØ±ÙˆØ®ØªÙ† هیزم پرسشهای ممتد به Ú©Ù…Ú© مغز اندیشنده Ùˆ کور مال کورمال کاونده ÛŒ ÙØ±Ø¯ÛŒ از بهر ÛŒØ§ÙØªÙ† پاسخ درخور Ùˆ ستایش آمیز برای ØªÙˆØ¶ÛŒØ Ùˆ بازشکاÙÛŒ چرایی « تضادها Ùˆ ØªÙØ§ÙˆØªÙ‡Ø§ Ùˆ تنشها ». تلاشیست ÙØ±Ø¯ÛŒ برای زایش ایده ها Ùˆ اÙکار نو به منظور راهکار درمانده گیها Ùˆ Ùلاکتها Ùˆ بدبختیها Ùˆ مصیبتها Ùˆ Ú†Ù‡ کنم؟ Ú†Ù‡ کنم؟ های مردم سرزمین خود.
ب )- تضاد Ùˆ تنش « دین = وجدان Ø®ÙˆÛŒØ´Ø¢ÙØ±ÛŒØ¯Ù‡ » با شرایع Ùˆ شریعتمداران.
هر چقدر انسان از انديشيدن در باره ÙŠ آنچه Ú©Ù‡ « من » خودش مي نامد، ÙØ§ØµÙ„Ù‡ بگيرد Ùˆ غÙلت کند؛ به همان اندازه از کش٠گوهر وجودي خودش بيگانه تر خواهد شد. اصالت انسان در اين نيست Ú©Ù‡ چيزي در مغز Ùˆ Ø±ÙˆØ Ø§Ù†Ø³Ø§Ù† به صورت تصنّعي جاسازي شده باشد Ùˆ برچسب ÙØ·Ø±ÙŠ Ø¨Ù‡ آن بیاویزند؛ بلکه اصالت در نيروي « خود زايشي » انسانها Ù†Ù‡ÙØªÙ‡ است Ú©Ù‡ به تلنگر اÙکار انگيزشي نياز دارد تا Ø´Ú©ÙØªÙ‡ شود. رابطه ÙŠ هر انساني با گوهر اصيل خودش بايستي رابطه اي بي واسطه باشد؛ وگر نه ما از Ú©Ø´Ù Ùˆ زايش آنچه Ú©Ù‡ مي توانيم بشويم ناکام خواهيم بود. آن « من = دین ÙØ±Ø¯ÛŒ / وجدان Ø®ÙˆÛŒØ´Ø¢ÙØ±ÛŒØ¯Ù‡ » ÙØ±Ø¯ÙŠÙ‘ت هر انساني، زائيدنيست؛ نه اکتسابي. در چنين زايشي بايستي هر ÙØ±Ø¯ÙŠ Ù‡Ù… مادر باشد Ùˆ هم پدر. « خود زايي »، همآغوشي با تجربه هاي بي واسطه ÙŠ ÙØ±Ø¯ÙŠ Ùˆ آبستن کردن آنها از بهر زائيده شدن « من » است. در اصيل بودن هر انساني، دو نيروي مادينه ( تاثير پذيري ) Ùˆ نرينه ( تاثير گذاري ) بايستي همگام Ùˆ آميخته شوند تا انسان بتواند « خود » را Ø¨ÙŠØ§ÙØ±ÙŠÙ†Ø¯. در Ùقدان باهمآيي چنين نيروهائيست Ú©Ù‡ قدرتهاي سيطره خواه، ما را « خلق » مي کنند تا بتوانند بر ما ØÚ©ÙˆÙ…ت کنند. هيچ خالقي نمي تواند Ø¢ÙØ±ÙŠÙ†Ù†Ø¯Ù‡ باشد. خلق کردن، مصنوعي ساختن انسان است.
اینست Ú©Ù‡ شرایع Ùˆ ÙØªØ§ÙˆÛŒ Ùˆ ØªÙˆØ¶ÛŒØ Ø§Ù„Ù…Ø³Ø§Ø¦Ù„ØŒ هرگز « دین » نیستند Ùˆ نه تنها با « دین در تجربیّات تاریخی Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ مردم ایرانزمین »، هیچ سنخیّتی ندارند؛ بلکه با تمام آنچه Ú©Ù‡ « دین = وجدان Ø®ÙˆÛŒØ´Ø¢ÙØ±ÛŒØ¯Ù‡ » باشد Ùˆ بویی Ùˆ رنگی Ùˆ نشانه ای از ÙØ±Ø¯ÛŒÙ‘ت Ùˆ شخصیّت اندیشنده Ùˆ مصمّم ÙØ±Ø¯ÛŒ Ùˆ خویشراهی بدهد به شدّت در تضاد Ùˆ خصومت مدام نیز هستند. اسلامیّت، « دین » نیست؛ بلکه مجموعه ای از « منهیّات Ùˆ منکرات Ùˆ Ù…Ø¹Ø±ÙˆÙØ§Øª Ùˆ اوامر جبری Ùˆ توام با شنیع ترین خشونتها Ùˆ خونریزیها Ùˆ تبهکاریها در ØÙ‚Ù‘ انسانها » Ù…ÛŒ باشد. اسلامیّت از بدو توّلدش Ùˆ سپس ØÚ©ÙˆÙ…ت طلبی اش Ùقط با « سر به نیست کردن دینهای ÙØ±Ø¯ÛŒ » بوده Ú©Ù‡ توانسته با تکیه به گیوتین اقتلوئی اش، شرایع بی مغز خودش را بر برخی جوامع، ØÙظ کند. آقای Ù†ÛŒÚ©ÙØ± با « کلّی باÙÛŒ Ùˆ دستآویز قرار دادن نام دین Ùˆ سپس آن را با اتیکت [ امر اجتماعی ( !ØŸ ) ] » قنداق پیچ کردن Ù…ÛŒ خواهد مثلا در باره ÛŒ Ù…ÙØ¹Ø¶Ù„ÛŒ نظر بدهد Ú©Ù‡ بالذّات در تضاد با هر گونه [ امر اجتماعی ] Ù…ÛŒ باشد.
آقای Ù†ÛŒÚ©ÙØ± نمی گوید منظورش از دین، کدام دین است؟؛ بلکه Ùقط واژه ÛŒ را در معنایی عام Ùˆ اونیورسال به کار Ù…ÛŒ برد Ú©Ù‡ اگر کسی از او پرسشی کرد، ایشان بتوانند از پاسخ ØµØ±ÛŒØ Ùˆ رو راست دادن، شانه خالی کند Ùˆ راههای گریز، داشته باشد. از دیدگاه آقای Ù†ÛŒÚ©ÙØ± ØŒ « دین »، نوعی کالاست Ú©Ù‡ در کارخانه ÛŒ تجاری عدّه ای از انسانهای سوداگر تولید Ù…ÛŒ شود Ùˆ در بازار عرضه Ùˆ تقاضای اجتماعی به ÙØ±ÙˆØ´ Ù…ÛŒ رسد. ( Ùقط در مطالعه مطالب ایشان، ØØªÙ…ا ذهنیّت ایدئولوژیکی / مارکسیستی آقای Ù†ÛŒÚ©ÙØ± را در مد نظر داشته باشید ) قیمتگذاری آن نیز به میزان خواهنده Ú¯ÛŒ یا کمیابی یا لوکس بودن Ùˆ نبودن Ùˆ دیگر Ú©ÛŒÙیّتهای آن Ùˆ همچنین هجوم متقاضیان پامنبری بازیسته است Ú©Ù‡ « بهای آن » را متعیّن Ù…ÛŒ کند. آقای Ù†ÛŒÚ©ÙØ± در این باره از خود نمی پرسد Ú©Ù‡ چگونه Ùˆ چرا در این بازار عرضه Ùˆ تقاضا، ناگهان مومنان Ùˆ مروّجان Ùˆ مبلّغان دینی / مسلکی / مرامی / Ù†ØÙ„Ù‡ ای Ùˆ امثالهم، دین خود را، « دین خاصّ Ùˆ Ù…ØµØ·ÙØ§Ø¦ÛŒ Ùˆ دارای امتیار ویژه » Ù…ÛŒ شمارند؟.
آقای Ù†ÛŒÚ©ÙØ± با آن ذهنیّت ÙØ±ÙˆÙ…انده اش در ایدئولوژی مارکسیسم Ùˆ با کاربست کلیشه ÛŒ زیر بنا – رو بنا همچنان اعتقاد راسخ دارند Ú©Ù‡ دین، دارای ابعاد مصرÙÛŒ Ùˆ مبادله ای Ù…ÛŒ باشد Ùˆ انسانی دیندار است Ú©Ù‡ دینش، ارزش مبادله ای داشته باشد Ùˆ بتواند ØØªÙ‘ا تولید ارزش اضاÙÛŒ ! نیز بکند Ø› طوری Ú©Ù‡ بتوان آن را ÙØ±ÙˆØ®Øª Ùˆ بر ØØ¬Ù… نقدینه Ú¯ÛŒ ÙØ±Ø¯ÛŒ نیز Ø¨ÛŒÙØ²Ø§ÛŒØ¯. از این منظر برای آقای Ù†ÛŒÚ©ÙØ±ØŒ دینی، دین است Ú©Ù‡ Ú©ÛŒÙیّت عرضه کردن در بازار تجارت مومنان را داشته باشد. هم از این روست Ú©Ù‡ بنا به اعتقاد آقای Ù†ÛŒÚ©ÙØ±ØŒ [ سنّت دینی!ØŸ ]ØŒ علّت Ùˆ خاستگاه « دین ÙØ±ÙˆØ´ÛŒ » Ù…ÛŒ باشد. در نتیجه، دین، یک ÙØ§Ú©ØªÙˆØ± سرمایه ای است Ú©Ù‡ در بی خطر ترین ÙØ±Ù… خودش به دامنه ÛŒ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ مردم تعلّق دارد؛ ولی Ù…ÛŒ توان آن را کالایی تولیدی به ØØ³Ø§Ø¨ آورد Ùˆ در بازار مومنان Ùˆ معتقدان برای ÙØ±ÙˆØ´Ø´ØŒ رقابتهای اقتصادی کرد! Ùˆ ØØªÙ‘ا در صورت انباشت ØØ¬Ù… دینداری Ù…ÛŒ توان آن را در زرورق « دیالوگ Ùˆ Ú¯ÙØªÚ¯ÙˆÛŒ تمدّنها » پیچید Ùˆ در مواقع ضروری برای کنار زدن رقیبان با Ø³Ù„Ø§Ø Ø§Ù„Ù‘Ù„Ù‡ اکبر Ùˆ تروریسم وسیع بین المللی، آن را به سراسر بازار کشورهای Ú©ÙØ± آلود، صادرش کرد!.
اصلا Ùˆ ابدا به ذهن آقای Ù†ÛŒÚ©ÙØ± خطور نیز نکرده است Ú©Ù‡ درهمریختن Ùˆ سخن Ú¯ÙØªÙ† از مقولات اقتصادی Ùˆ اخلاقی Ùˆ دینی Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒØŒ هنوز اندیشیدن نیست. تÙکّر از جزئیّات شروع Ù…ÛŒ شود Ùˆ کاملا Ù…ØØªØ§Ø·Ø§Ù†Ù‡ با گشوده Ùکری به بازگشتهای سنجشی آنچه نوشته Ùˆ Ú¯ÙØªÙ‡ Ùˆ ØªØØ±ÛŒØ± شده Ùˆ Ù…ÛŒ شود، ØØ±Ú©ØªÛŒ گشتاره ای Ù…ÛŒ کند. همچنین تدقیق شدنهای Ø´Ú© آمیز Ùˆ از نو، وا دیدن موضوع چالش انگیز را دائم زیر ذرّه بین واکاوی Ùˆ پیگیری گذاشتن Ùˆ کنج Ùˆ کناره ها را واررسی کردن متمایل Ù…ÛŒ باشد. تÙکّر، ØØ³Ù‘اس بودن قیراطی برای تمییز Ùˆ تشخیص دادن Ùˆ برجسته کردن ریزترین Ø§Ø®ØªÙ„Ø§ÙØ§Øª مویگونه Ù…ÛŒ باشد؛ یعنی کاری Ú©Ù‡ آقای Ù†ÛŒÚ©ÙØ±ØŒ خود را تا امروز در تمام نوشته هایشان، معا٠از پرداختن به آن، نشان داده اند.
از دیدگاه آقای Ù†ÛŒÚ©ÙØ±ØŒ جواز برای تجارت دین، همین « دیندار بودن یا ØØ¯Ø§Ù‚ّل تظاهر کردن به دینداری » Ú©ÙØ§ÛŒØª Ù…ÛŒ کند Ùˆ Ø§ØØªÛŒØ§Ø¬ به هیچ آداب Ùˆ رسوم پیچیده ÛŒ بوروکراتیکی نیز ندارد؛ زیرا شاهد از غیب رسیده ÛŒ آن نیز همین تک بیت « ناصر خسرو » Ù…ÛŒ باشد: سخن از مردم دیندار شنو Ùˆ آن را ..... Ú©Ù‡ ندارد دین، منگر سوی دینارش. آقای Ù†ÛŒÚ©ÙØ± ØØªÙ‘ا برای « ارزش مصرÙÛŒ دین » به دنبال سبقه ÛŒ هزاره ای نیز Ù…ÛŒ رود Ùˆ از قضا در « شاهنامه ÛŒ ÙØ±Ø¯ÙˆØ³ÛŒ »، ابیاتی را برای قواعد تخت پروکراست ذهنیّت ایدئولوژیکی خودش Ú©Ø´Ù Ù…ÛŒ کند Ùˆ نشان Ù…ÛŒ دهد Ú©Ù‡ « راستی » Ù…ÛŒ تواند پتانسیلی ÙØ±Ø§ØªØ± از « اصل خودش » داشته باشد Ùˆ به کالا نیز تبدیل شود!ØŸ.
آقای Ù†ÛŒÚ©ÙØ± با چنین « چیزنویسی قنطور مآب » هنوز متوجّه نیستند Ú©Ù‡ در رویکرد ما به متون کلاسیک ادبیّات ÙØ§Ø±Ø³ÛŒ Ùˆ عربی بایستی تا Ù…ÛŒ توانیم از ذهنیّت ØªØØ±ÛŒÙÛŒ Ùˆ تقلیبی Ùˆ تصنّعی امروزه ÛŒ خودمان با تمام نیرو بگسلیم Ùˆ ÙØ§ØµÙ„Ù‡ بگیریم تا بتوانیم یکراست بدون هیچ پیشداوری Ùˆ کاربست معانی ØØ§Ø¶Ø± Ùˆ آماده Ùˆ دم دست Ùˆ رایج Ùˆ ورد زبان خاصّ Ùˆ عام به درک Ùˆ Ùهمیدن Ùˆ Ø¯Ø±ÛŒØ§ÙØªÙ† گستره ÛŒ Ùکر Ùˆ اندیشیدن بزرگان ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ خود کوششها کنیم. ما نباید ذهنیّت امروز خود را پلی مطلق متّصل شده به تجربیّات گذشته گان برای معناÙهمی سرایشها Ùˆ Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø´Ù‡Ø§ÛŒ بزرگان ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ بدون هیچ کژبرداشت Ùˆ Ú©Ú˜ Ùهمی Ùˆ Ú©Ú˜ ØªÙØ³ÛŒØ±ÛŒ Ùˆ کژخوانی بدانیم. این مسئله ایست Ú©Ù‡ در نخستین گامهای پژوهشگری بایستی از آن، آگاهی درخور Ùˆ شایسته Ùˆ بایسته ای داشت. کسی Ú©Ù‡ با ذهنیّت امروز خودش به سراغ تولیدات معنوی Ùˆ Ùکری نامداران درگذشته Ù…ÛŒ رود Ùˆ Ù…ÛŒ خواهد Ú©Ù‡ معانی ØÙ‚یر Ùˆ تهی مغز Ùˆ ØªØØ±ÛŒÙÛŒ Ùˆ اماله ای امروزی را بر قامت اصالتهای Ùکری Ùˆ هنری Ùˆ تجربی Ùˆ Ú˜Ø±ÙØ§Ù†Ø¯ÛŒØ´ÛŒÙ‡Ø§ÛŒ آن بزرگان بیاویزد، آن انسان با تمام نیروی خودش Ùقط Ùˆ Ùقط، Ø³ÙØ±Ù†Ø§ را از سر گشادش خواهد نواخت.
من Ù…ÛŒ پرسم این چگونه ذهنیّتی است Ú©Ù‡ آقای Ù†ÛŒÚ©ÙØ± دارد؟. چرا ایشان نمی کوشد در مرز « پرسشها » توق٠کند Ùˆ دست Ú©Ù… از خودش بپرسد، معنای « راستی » در شعر ÙØ±Ø¯ÙˆØ³ÛŒ چیست؟. معنای « دین » در زبانها Ùˆ بÙنمایه های ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ مردم ایران چیست؟. چرا ÙØ±Ø¯ÙˆØ³ÛŒØŒ دین را « راستی » Ù…ÛŒ داند Ú©Ù‡ از Ù¾ÛŒ « جست – Ùˆ – جو » ØØ§ØµÙ„ Ù…ÛŒ شود؟. چرا شاهان ایرانی، نه تنها « دین ÙØ±ÙˆØ´ » نبودند Ø› بلکه گوش خود را به « ÙØ±Ù…انهای دین ÙØ±Ø¯ÛŒ خودشان » Ù…ÛŒ سپاردند؟. کدامین پیوندها بین « دین ÙØ±Ø¯ÛŒ با راستی Ùˆ ÙØ±Ù…انروایی / پادشاهی » هست؟. چرا « دین ÙØ±Ø¯ÛŒ » ÙØ§Ù‚د عیار ماتریالیستی Ù…ÛŒ باشد؟. Ú†Ù‡ امتداد گسترده Ùˆ پیوسته ای هست مابین آن سرایشهای ÙØ±Ø¯ÙˆØ³ÛŒ در باره ÛŒ دین Ùˆ معنای تک بیت ناصر خسرو؟. آیا منظور نظر ناصر خسرو از دین، همان معنا Ùˆ منظوری نیست Ú©Ù‡ ÙØ±Ø¯ÙˆØ³ÛŒ از دین دارد؟. چرا دین در این معنای ایرانی به طور کلّی با تمام ادیان ابراهیمی Ùˆ رسمی Ùˆ نصّی Ùˆ کتابی به شدّت در تضاد Ùˆ تنش Ù…ÛŒ باشد؟. آیا همین گرهگاه، نشانگر « ØªÙØ§ÙˆØª Ùˆ تمایز هویّت / خویشباشی ایرانی » با هویّت اقوام بر آمده از مذاهب ابراهیمی Ùˆ مذاهب برآمده Ùˆ الاهیاتی شده ÛŒ از بطن تاریخ Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران نیست Ú©Ù‡ تاریخ کشمکشهای اجتماعی مردم ما را با ØÚ©ÙˆÙ…تگران بی لیاقت Ùˆ ÙØ±Ù‘ گذشته Ùˆ ØÙکّام Ùقاهتی امروز رقم Ù…ÛŒ زند؟.
من Ù…ÛŒ پرسم چرا آقای Ù†ÛŒÚ©ÙØ± به خودش آن زØÙ…ت را نمی دهد Ú©Ù‡ در آغاز، ذهنیّت ÙØ±Ø¯ÛŒ خود را در رویکردش به متون کلاسیک ادبیّات ایرانزمین از تمام آن آموخته های کلیشه ای Ùˆ کتابی Ùˆ آکادمیکی بگسلاند Ùˆ با ذهنیّتی پاک شده از تمام آموخته های تلنباری به اندیشیدن با مغز خودش در باره ÛŒ مسائل Ùˆ Ù…ÙØ¹Ø¶Ù„ات ایرانی بپردازد؟. من Ù…ÛŒ پرسم Ú©Ù‡ انسان اگر به راستی، مغزی مایه دار برای اندیشیدن Ùˆ خواست نوجویی دارد، باید بتواند دریابد Ùˆ بÙهمد Ú©Ù‡ ÙلسÙیدن؛ یعنی ایستادن در مقابل دربی Ú©Ù‡ با گشودن آن، Ø¨Ù„Ø§ÙØ§ØµÙ„ه، تاریکی مطلق مجهولات Ùˆ پرسشها بر سراسر وجود آدمی ÙØ±Ùˆ Ù…ÛŒ ریزد Ùˆ انسان Ùقط با « از خود روشن شدن Ùˆ نور چشمان مغز اندیشینده ÛŒ خودش » هست Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ تواند در کش٠راز آمیزی چنان تاریکی به نیروهای ÙØ±Ø¯ÛŒ خودش متّکی شود Ùˆ با کور مال کور مال کردن، گمانپاسخهای خود را بیابد Ùˆ بجوید Ùˆ در باره ÛŒ ÛŒØ§ÙØªÙ‡ های خودش، عمیق Ùˆ سنجنده بیندیشد. سراسر برداشت آقای Ù†ÛŒÚ©ÙØ± از ابیات شاهنامه ÛŒ ÙØ±Ø¯ÙˆØ³ÛŒ Ùˆ تک بیت ناصر خسرو، خطای Ù…ØØ¶ است Ùˆ Ú©Ú˜Ùهمی مطلق. مسئله ÛŒ راستی Ùˆ دین در سرایشهای ÙØ±Ø¯ÙˆØ³ÛŒ طوسی Ùˆ ناصر خسرو قبادیانی، هیچ ربطی به « چیزنویسی آقای Ù†ÛŒÚ©ÙØ± » در باره ÛŒ « دین Ùˆ دین ÙØ±ÙˆØ´ÛŒ Ùˆ تجارت دین! » ندارد. آقای Ù†ÛŒÚ©ÙØ± با دوربین ذهنیّت امروزی خودش به گذشته ای Ù…ÛŒ نگرد Ú©Ù‡ هیچ پیوند « بی واسطه Ùˆ عریانی » با آن ندارد.
هر چند آقای Ù†ÛŒÚ©ÙØ± نوشته است Ú©Ù‡ [ تاریخ دینهای رسمی امّا تاریخ مقابله ÛŒ ØØ§Ø¯Ù‘ با تولیدهای معنوی شخصی Ùˆ خانگی است ]ØŒ ولی ایشان ØªÙˆØ¶ÛŒØ Ù†Ø¯Ø§Ø¯Ù‡ اند Ú©Ù‡ علل بر ØÙ‚Ù‘ [ مقابله ÛŒ ØØ§Ø¯Ù‘ تولیدهای معنوی شخصی Ùˆ خانگی ] با ادیان رسمی از کجا ریشه Ù…ÛŒ گیرند؟ Ùˆ چرایی تنش Ùˆ کشمکش Ùˆ گلاویزی ممتد مردم با ادیان رسمی Ùˆ ابراهیمی Ùˆ کتابی Ùˆ نصّی در چیست؟. درست در همین نقطه ÛŒ کلیدیست Ú©Ù‡ بایستی توق٠سمج Ùˆ Ù¾Ø§ÙØ´Ø§Ø±ÛŒ سخت پرسنده Ùˆ کاونده کرد Ùˆ به اندیشیدن Ùˆ مرز بندی Ø´Ùّا٠داشتن با ادیان رسمی رو آورد. چیزهایی را Ø´ÙØ§Ù‡ÛŒ یا کتبی قنطور کردن با تÙکّر Ùˆ ÙلسÙیدن، هیچ پیوندی ندارند؛ بویژه با [ تÙکّر انتقادی ] Ú©Ù‡ همان رونوشت برداری متابعتی از « کریتیشه تئوری / kritische Theorie » مکتب ÙØ±Ø§Ù†Ú©Ùورت Ù…ÛŒ باشد بدون Ø¯Ø±ÛŒØ§ÙØªÙ† Ùˆ Ùهمیدن Ùˆ کاربست مغزه ÛŒ پرنسیپی آن.
آقای Ù†ÛŒÚ©ÙØ± از [ تÙکّر انتقادی ] در مطالب Ø´ÙØ§Ù‡ÛŒ Ùˆ کتبی خودش، زیاد دم Ù…ÛŒ زند؛ ولی هیچگاه در باره ÛŒ کاربست پرنسیپهای [= تÙکّر انتقادی ] با مغز خودش نیندیشیده است Ùˆ آن را تنها به Ø´Ú©Ù„ ابزار Ùˆ ملاط دم دست Ù…ÛŒ بیند. ØªÙØ§ÙˆØª Ùˆ تضاد ÙØ§ØØ´ تÙکّر انتقادی در زبان Ùˆ قلم آقای Ù†ÛŒÚ©ÙØ± با اوریژینالیته بودن تÙکّر انتقادی مکتب ÙØ±Ø§Ù†Ú©Ùورت در این است Ú©Ù‡ اوریژنالها در اندیشیدن، اوریژینال بودند Ùˆ مایه هایی برای اندیشیدن Ùˆ ÙلسÙیدن داشتند؛ ولی نوع تقلیبی / متابعتی آن، هیچ بویی از اندیشیدن نبرده است؛ بلکه Ùقط تابلوی [ تÙکّر انتقادی ] را به پیشانی خودش آویخته Ùˆ همچنان در همان ذهنیّتی درجا Ù…ÛŒ زند Ùˆ میخکوب مانده است Ú©Ù‡ زاییده Ùˆ پرورده ÛŒ Ù…ØÛŒØ· Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ Ùˆ تاریخ شریعت زده سرزمینش Ù…ÛŒ باشد. در ØØ§Ù„یکه تÙکّر انتقادی بایستی بتواند شکاÙÛŒ عظیم برای زایش ÙØ±Ø¯ÛŒÙ‘تها در ذهنیّت همگونه گرای امّت همعقیده گان Ùˆ ایدئولوژی زده گان اجتماع ایرانیان ذلیل Ùˆ صغیر Ùˆ ØÙ‚یر شده ایجاد کند؛ زیرا « ÙˆØØ¯ØªÙŠ { عقيدتي Ùˆ Ø±ÙØªØ§Ø±ÙŠ } Ú©Ù‡ با متعيّن کردن { Ùˆ يکدست سازي Ùˆ همگونگي } ذهنيّت { Ø§ÙØ±Ø§Ø¯ ÙŠÚ© جامعه } ايجاد مي شود از Ù†ÙÙŠ { Ùˆ درهمکوبي } ÙØ±Ø¯ÙŠÙ‘ت { Ùˆ شخصيّت } تک، تک انسانها ريشه مي گيرد. اين روش { قدرت طلبان } براي تØÙ‚ير Ùˆ تمسخر جامعه ايست Ú©Ù‡ آن را { دم به دم } سرکوب مي کنند تا بتوانند ذهنيّت Ø§ÙØ±Ø§Ø¯ را به دلخواه خود، همعقیده Ùˆ همگونه بار آورند. » ( 2 )
با مزه این جاست Ú©Ù‡ آقای Ù†ÛŒÚ©ÙØ± از ترکیب مضØÚ© [ تÙکّر انتقادی سنّتی (!ØŸ ) ] نیز سخن Ù…ÛŒ گویند. بدون آنکه از خود بپرسند، تÙکّر، اگر [ انتقادی ] باشد، دیگر به « سنتّهای آکبند Ùˆ نصّی Ùˆ هرگز تجدید نظر ناپذیر » باز نمی ماند Ùˆ اسیر Ùˆ ذلیل Ùˆ تابع آنها نیز نمی شود؛ بلکه از دیواره ÛŒ ضخیم آنها برمی گذرد تا اÙقهای تازه Ùˆ بدیع Ùˆ نو Ùˆ دیگرسانی را جست Ùˆ جو کند. باز ماندن به نصوص Ùˆ ØÙ‚ایق آکبند Ùˆ هرگز چون Ùˆ چرا ناپذیر Ùˆ شبانه روز رتوشگری Ùˆ خوشگل نمایی آنها با [ تÙکّر انتقادی ] ،هیچ سنخیّتی ندارد Ùˆ Ø§ØªÙ‘ÙØ§Ù‚ا در تقابل Ùˆ تضاد با آن نیز Ù…ÛŒ باشد. این مسئله را آقای Ù†ÛŒÚ©ÙØ± بایستی از روز اول کاربست این روش Ù…ÛŒ دانستند Ùˆ چگونگی پرنسیپ آن را در کلام ÙØ±Ø¯ÛŒ خودش برای مرز بندی کردن Ø´Ùّا٠و کاملا ØµØ±ÛŒØ Ùˆ سلیس در برابر اسلامیّت شمشیر اقتلویی Ùˆ ØÙکّام خونریز Ùقاهتی با دلیری Ùˆ روشنگویی Ù…ÛŒ اندیشیدند. ولی ایشان از این کار رو برگردانده اند؛ زیرا ذهنیّت Ùˆ روان خود آقای Ù†ÛŒÚ©ÙØ±ØŒ هنوز از غÙÙ„ Ùˆ زنجیرهای شرایع اسلامیّت نگسسته است Ùˆ مرز بندی نامتعار٠و شناخته Ùˆ پدیدار شده ÛŒ ÙØ±Ø¯ÛŒÙ‘ت مستقل اندیش خود را با اسلامیّت ندارد Ú©Ù‡ ندارد.
آقای Ù†ÛŒÚ©ÙØ± با Ù…ØØªÙˆÛŒÙ‘ات « قرآن Ùˆ Ù…ØÙˆØ± رسالتی آن Ú©Ù‡ اقتلو اقتلو » Ù…ÛŒ باشد به تن خویش در جایی تا امروز، ص٠آرای روشنگر نداشته است. ایشان با متد [ تÙکّر انتقادی !ØŸ ]ØŒ البته اهل « رعایت کردن » هستند. تراژدی اینجاست Ú©Ù‡ آقای Ù†ÛŒÚ©ÙØ± در زیرلایه ÛŒ ذهنیّت خودش به شرایع اسلامیّت وامانده است Ùˆ در ذهنیّتش به ایدئولوژی مارکسیسم، دل بسته است Ùˆ در Ù‚Ù„Ù…ÙØ±Ø³Ø§Ø¦ÛŒÙ‡Ø§ÛŒ خودش نیز، هم پست مدرن است. هم مدرنیست است. هم از Ø·Ø±ÙØ¯Ø§Ø±Ø§Ù† پر Ùˆ پا قرص تئوری انتقادی!. به عبارت دقیق تر؛ ایشان وجودی وصله ای Ùˆ چهل تیکه هست Ú©Ù‡ هنوز هیچ تصوّر روشنی از « تÙکّر ÙØ±Ø¯ÛŒ Ùˆ ÙلسÙیدن Ùˆ پرنسیپ سنجشگری » ندارد Ú©Ù‡ ندارد.
شایان Ø¢ÙØ±ÛŒÙ† Ù…ÛŒ بود اگر آقای Ù†ÛŒÚ©ÙØ± در باره ÛŒ چرایی ریشه های خصومت مدّعیان ادیان رسمی Ùˆ ابراهیمی با ادیان ÙØ±Ø¯ÛŒ ( = وجدانهای Ø®ÙˆÛŒØ´Ø¢ÙØ±ÛŒØ¯Ù‡ ) Ù…ÛŒ کوشید Ùˆ Ù…ØØµÙˆÙ„ زØÙ…ات ÙØ±Ø¯ÛŒ خودش را به ÙˆØ¶ÙˆØ Ø¯Ø± زبان Ùˆ قلم به دیگران نشان Ù…ÛŒ داد. کلّی گویی Ùˆ کلّی باÙی، هرگز روشنگر Ùˆ پرتو اÙÚ©Ù† به Ù…ÙØ¹Ø¶Ù„ات درهمتنیده Ùˆ مسئله ایجاد Ú©Ù† اجتماع ما ایرانیان نیستند؛ زیرا « شرّ » در جزئیات است Ú©Ù‡ گسترده Ùˆ ÙØ¹Ù‘ال Ùˆ با Ù†Ùوذ Ù…ÛŒ باشد. به همین سبب، تÙکّر ÙلسÙÛŒ نیز، اندیشیدن در باره ÛŒ « جزئیّات Ø§Ø®ØªÙ„Ø§ÙØ§Øª Ùˆ مویرگهای متناقض Ùˆ ریشه های ظری٠و نامرئی Ùˆ ناهمگون؛ ولی قطور Ùˆ موثر در Ø±ÙØªØ§Ø± Ùˆ Ú¯ÙØªØ§Ø± Ùˆ واکنشهای بشر » هست Ú©Ù‡ بایستی هر ÙØ±Ø¯ مدّعی پژوهشگری بتواند « مو را از ماست » بیرون بکشد Ùˆ تمایزها Ùˆ ØªÙØ§ÙˆØªÙ‡Ø§ Ùˆ تنشها را « روشن Ùˆ مستدل » بدون رعایت Ùˆ اهمیّت دادن به مقتدران Ùˆ Ù…Ù†ÙØ¹ØªÙ¾Ø±Ø³ØªØ§Ù† Ùˆ ذینÙوذان با گستاخی Ùˆ دلیری بر زبان Ùˆ قلم براند؛ یعنی کاری Ú©Ù‡ آقای Ù†ÛŒÚ©ÙØ± از آن گریخته اند Ùˆ تنها به همان Ø³ÙØ±Ø³Ùره بازی بر Ø³Ø·Ø Ú©Ùلیّات کلامی Ø§Ú©ØªÙØ§ کرده اند؛ مبادا Ú©Ù‡ با Ú¯ÙØªÙ† ØØ±ÙÛŒ به تریج قبای مومنان Ùˆ معتقدان Ùˆ مقتدران Ùˆ Ø¯ÛŒÙ†ÙØ¹Ø§Ù† ØØ§Ú©Ù… Ùˆ شمشیر به دست بر بخورد!. [ تÙکّر انتقادی ] از دیدگاه آقای Ù†ÛŒÚ©ÙØ± به معنای [ رعایت کردن ] Ù…ÛŒ باشد. ( رجوع کنید به مقاله ÛŒ ایشان در باره ÛŒ ماجرای کاریکاتورهای Ù…ØÙ…ّد ابن عبدالّله ).
آنچه آقای Ù†ÛŒÚ©ÙØ± از پرداختن به مسئله ای به نام « دین ÙØ±Ø¯ÛŒ Ùˆ تضاد Ùˆ تنش آن با دین رسمی »، غÙلت کرده Ùˆ یا شاید هم، خود خواسته Ùˆ با قصد به کتمان Ùˆ در پرده گذاشتن آن قناعت کرده است، این ØÙ‚یقت بسیار گویا Ùˆ شایسته ÛŒ تاکیدهای مبرم Ù…ÛŒ باشد Ú©Ù‡ تمام ØÙ‚یقتهای آکبند Ùˆ نصّی از ÙØ±Ø§Ú©Ø§Ø¦Ù†Ø§ØªÛŒ اش Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ تا سوپر آکادمیکی اش، همه Ùˆ همه از خاصمان سر سخت « دین ÙØ±Ø¯ÛŒ انسانها = وجدان Ø®ÙˆÛŒØ´Ø¢ÙØ±ÛŒØ¯Ù‡ » Ù…ÛŒ باشند. « دین ÙØ±Ø¯ÛŒ » همان « خویشاندیشی » هست Ú©Ù‡ اوریژینال بودن انسانها را متعیّن Ù…ÛŒ کند. خصومت موکّلان Ùˆ مومنان Ùˆ متولّیان ادیان رسمی Ùˆ ابراهیمی با ÙØ±Ø¯ÛŒÙ‘تها، کینه توزی آنها به « وجدان ÙØ±Ø¯ÛŒ Ùˆ Ø±ÙØªØ§Ø± تکرو Ùˆ نامتعار٠و ناهمگونه ÛŒ ÙØ±Ø¯ÛŒÙ‘تها » Ù…ÛŒ باشد؛ زیرا انسان خویشاندیش، خطریست برای تمام آنانی Ú©Ù‡ همعقیده Ùˆ هم مرام Ùˆ هم ایدئولوژی Ùˆ هم مذهب هستند. انسان خویشاندیش، خطری بسیار مهیب Ùˆ متلاشی کننده برای تمام مقتدران ØØ§Ú©Ù… Ùˆ قدرت پرستان بالقوّه Ùˆ شیّادان Ùˆ ØÙ‚ّه بازان Ùˆ سود خواهان نجومی Ù…ÛŒ باشد. انسان خویشاندیش، خطریست Ú©Ù‡ از عصر اساطیری « Ø·ÙˆÙØ§Ù† Ù†ÙˆØ ØªØ§ Ø¨ØØ±Ø§Ù†Ù‡Ø§ÛŒ رنگارنگ امروزی » در تمام جوامع بشری به شکلهای گوناگون خواسته اند با آن مقابله Ùˆ سر به نیستش کنند. کشتی Ù†ÙˆØØŒ خاصم خویشاندیشان است. « اوامر دهگانه ÛŒ یهوه به موسا »،« خاصم خویشاندیشان است. « نصوص قرآن Ùˆ تورات Ùˆ انجیل Ùˆ اوستا Ùˆ کاپیتال Ùˆ امثالهم Ùˆ رسالت تمام انبیاء از خاصمان خویشاندیشان هستند. تمام ایدئولوژیها Ùˆ نظریّه های برآمده از چارچوبهای مذاهب مبلّغ « نجات / رستگاری Ùˆ امثالهم » از خاصمان سر سخت خویشاندیشان هستند.
انسان خویشاندیش در استقلال تÙکّر Ùˆ رادمنش زیستن Ùˆ گوشه گیریهای خود، خطریست برای تمام آنانی Ú©Ù‡ به « کلیشه ها Ùˆ قالبها Ùˆ ÙØ±Ù…های متعیّن شده »، ایمان مطلق دارند. وجود هر انسان خویشاندیشی در جوامع بشری؛ یعنی خطری ریشه برانداز برای تمام آنانی Ú©Ù‡ به Ø§Ù†ØØ§Ø¡ مختل٠می خواهند بر ذهنیّت Ùˆ روان انسانها، ØØ§Ú©Ù…یّت تام داشته باشند. هیچ چیزی برای مقتدرین Ùˆ معتقدین به مذاهب Ùˆ Ù†ØÙ„Ù‡ ها Ùˆ ایدئولوژیها نمی تواند از « اÙکار Ùˆ ایده ها Ùˆ وجود انسان خویشاندیش »، خطرناکتر باشد؛ زیرا وجود Ùقط یک « استثناء » Ø› ولو مورچه سان باشد، Ù…ÛŒ تواند شکاÙÛŒ در گوشه ای از ساختمان قاعده ÛŒ همعقیده Ú¯ÛŒ Ùˆ همگونه Ú¯ÛŒ ایجاد کند Ùˆ ناگهان، سراسر آن را از هم ÙØ±Ùˆ پاشد. از این رو، تمام مراقبتها Ùˆ Ù…ØØ§Ùظتهای کنترلی ØÙکّام بی لیاقت Ùˆ ÙØ±Ù‘ به گرداگرد این Ù…ØÙˆØ± Ù…ÛŒ چرخد Ú©Ù‡ « خویشاندیشان » را منزوی Ùˆ طرد Ùˆ بدنام Ùˆ شانتاژ Ùˆ به قتل برسانند تا هیچکس، الگویی Ùˆ انگیزه ای استثنائی را نبیند Ùˆ نشناسد Ú©Ù‡ بخواهد از او بیاموزد Ùˆ راه خویشتن را Ø¨ÛŒØ§ÙØ±ÛŒÙ†Ø¯ Ùˆ « آزادمنش » بزیید Ùˆ بیندیشد.
انسان خویشاندیش، انسانیست « معیار Ø¢ÙØ±ÛŒÙ† Ùˆ معیار گذار Ùˆ ترازوی سنجشگر تمام Ú†ÙØª Ùˆ بست اجتماع انسانها » از ریزترین جزء تا پیچیده ترین Ùˆ بزرگترین Ùˆ کلیدی ترین قسمتها. بنابر این، ØÙکّامی Ú©Ù‡ به دنبال سیطره یابی Ùˆ اقتدار Ù…ÛŒ باشند، هیچگاه نمی توانند ÙØ±Ø¯ خویشاندیش را تاب آورند. آنها تقلّا Ù…ÛŒ کنند Ú©Ù‡ انسان خویشاندیش را در تمام جلوه های وجودی اش، Ú©ÙˆÚ˜ Ùˆ زشت Ùˆ منÙور کنند. آنان به خود Ù…ÛŒ گویند ØØ§Ù„ Ú©Ù‡ نمی توان از انسان خویشاندیش، برده ای صغیر Ùˆ ØÙ‚یر ساخت، پس تا Ù…ÛŒ توان بایستی او را یا به اوج دنیای Ø§ÙØ³Ø§Ù†Ù‡ ها Ùˆ خیالات Ù…ØØ§Ù„ کوچانید یا اینقدر از ارج Ùˆ قرب او کاست Ú©Ù‡ به قعر تاریکیها Ùˆ Ú¯Ù… Ùˆ گور شدنها رانده Ùˆ تبعید شود. انسان خویشاندیش، خطر Ùˆ شاهکلید متلاشی کردن تمام سیستمهای استبدادی Ùˆ جبّاران غارتگر Ùˆ شارلاتانهای الهی Ùˆ زمینی Ù…ÛŒ باشد.
قرنهاست Ú©Ù‡ ما براي آزاد شدن از مباني عقيدتي اسلامیّت Ùˆ اعتقادات آغشته شده به آن تلاش داريم Ú©Ù‡ « قرآن » را تاويل Ùˆ ØªÙØ³ÙŠØ± کنيم. اين تاويلات Ùˆ ØªÙØ³ÙŠØ±Ù‡Ø§ Ùقط به اسلام راستينهاي جديد ختم شده اند؛ ولي تØÙˆÙ‘لاتي بنياني در جامعه ايجاد نکرده اند Ùˆ ما همچنان در چنگال ØÙ‚ايق Ùˆ مرجعيّت اعتباري آنها اسير مانده ايم. تاويل Ùˆ ØªÙØ³ÙŠØ± « قرآن » به اين معناست Ú©Ù‡ ما اÙکار خود را در آيات قرآني مي تپانيم Ùˆ آگاهانه به آياتي Ú©Ù‡ کلا معاني ديگري دارند، معنائي امروزي مي دهيم. بدبختي Ùˆ راز Ùلاکت جامعه ÙŠ ما در اينست Ú©Ù‡ ما مي خواهيم خود را در « قرآن » بازيابيم Ùˆ همين خواست ماست Ú©Ù‡ ما را از به خود آمدن باز داشته Ùˆ دائم در ØØ§Ù„ت سرگرداني Ùˆ Ø¢Ø´ÙØªÙ‡ Ùکري Ù†Ú¯Ù‡ داشته است.
ما هنوز Ú©Ù‡ هنوز است آن دليري Ùˆ گستاخي را نداريم تا برداشتهاي Ùکري خود را مستقل از « آيات قرآني » در کلمات ÙØ±Ø¯ÙŠ Ø®ÙˆØ¯ عبارت بندي کنيم. براي ما، مرجع انديشيدن هميشه « قرآن » بوده است؛ نه مغز پويا Ùˆ جوينده Ùˆ پرسنده Ùˆ Ø¢ÙØ±ÙŠÙ†Ø´Ú¯Ø± ÙØ±Ø¯ÙŠ Ø®ÙˆØ¯Ù…Ø§Ù†. آناني Ú©Ù‡ اÙکار خود را با « آيات قرآني » زيور مي دهند Ùˆ تلاش دارند Ú©Ù‡ براي معتبر بودن اÙکار خود به « قرآن » Ùˆ Ø§ØØ§Ø¯ÙŠØ« Ùˆ سيره ÙŠ « Ù…ØÙ…ّد ابن عبدالّله » استناد کنند به استقلال انديشيدن خود، خيانت آشکار مي کنند Ùˆ بر دوام واماندگي Ùˆ عقب ماندگي اجتماعي شدّت مي دهند. با اعتبار Ùˆ مرجعيّت مطلق دادن به « آيات قرآني » Ùˆ آنها را سرچشمه ÙŠ معنا دانستن، شعور Ùˆ Ùهم Ùˆ روان هيچ انساني Ùˆ مناسبات اجتماعي هرگز « معنوي » نمي شوند. ÙØ±Ø¯ØŒ ÙØ±Ø¯ ما با استقلال انديشيدن ÙØ±Ø¯ÙŠ Ø®ÙˆØ¯ هستيم Ú©Ù‡ مي توانيم « معنويّات » را از خود بزائيم Ùˆ جامعه اي « معنوي » بسازيم. « قرآن Ùˆ Ù…ÙØ³Ù‘رانش »، معاصر دوران ما نيستند. به همین دلیل، منسوخ کردن علنی قرآن Ùˆ تمام بند Ùˆ بستهای آویزان شده به آن، آغازگاهیست برای Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø´ Ùˆ زایش Ùˆ بنیان اÙکندن طرØÛŒ نو در باهمستان ایرانزمین.
من برای کوتاه شدن مطلبم از بازگویی آنچه قبلا در باره ÛŒ « دین پیدایشی » Ùˆ تضاد Ùˆ تنش Ùˆ ناهمخوانی آن با ادیان ابراهیمی Ùˆ کتابی Ùˆ نصّی Ùˆ رسمی، سخن Ú¯ÙØªÙ‡ ام، خود داری Ù…ÛŒ کنم Ùˆ Ùقط لینک Ø¬ÙØ³ØªØ§Ø±Ù‡Ø§ÛŒÙ… را برای علاقمندان Ù…ÛŒ گذارم. ( 3 )
Ù¾ )- ترمینوسها Ùˆ Ù…ÙØ§Ù‡ÛŒÙ… باختری در چنبره ÛŒ ذهنیّتهای کلیشه ای / شابلونی.
در زبان آلماني، کلمه اي وجود دارد به نام « آئوس – اَين – Ø§ÙŽÙ†Ø¯ÙØ± – زتسونگ / Auseinandersetzung ». معناي ساده ÙŠ اين واژه اينست:« تÙÚ©ÙŠÚ© کردن ». اين واژه در دانشهاي ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÙŠ Ùˆ انسان – شناسيک؛ بويژه ÙلسÙÙ‡ Ùˆ تئولوژي Ùˆ جامعه شناسي Ùˆ روانشناسي Ùˆ غيره به معنای مرز بندی Ùکري با ایده ها Ùˆ تجربيات Ùˆ انديشه ها Ùˆ ديدگاهها Ùˆ تزها Ùˆ دکترینها Ùˆ نظریّه های ديگران به کار برده مي شود. وقتي Ú©Ù‡ ما با کلمات بيگانه – ÙØ±Ù‚ نمي کند Ú©Ù‡ در Ú†Ù‡ زباني – رويارو مي شويم، بايستي در آغاز بکوشيم Ú©Ù‡ « اصل Ù…Ùهوم را از تاريخ آن Ù…Ùهوم » جدا کنيم Ùˆ سپس با انديشيدن در باره ÙŠ خود Ù…Ùهوم به شناختن Ùˆ Ø¯Ø±ÙŠØ§ÙØªÙ† Ùˆ سنجشگري Ùˆ بازشکاÙÙŠ آن چيزي بپردازيم Ú©Ù‡ ما در لوای نام آن Ù…Ùهوم در زبانها Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ Ùˆ روان خود مي Ùهميم Ùˆ تجربه کرده ايم.
Ø¯Ø±ÙŠØ§ÙØªÙ† Ùˆ Ùهمیدن Ùˆ تمییز Ùˆ تشخیص دادن ØªÙØ§ÙˆØª Ùˆ تضاد « آزاد – انديشي » با « انديشيدن در چارچوبهاي کليشه اي Ùˆ مذهبي Ùˆ ايدئولوژيکي » از اساسی ترین کارمایه های ÙلسÙیدن Ùˆ اندیشیدن مستقل Ù…ÛŒ باشد. کساني Ú©Ù‡ اسير Ùˆ معتقد به مباني اعتقاداتي مذهبي يا ايدئولوژيي يا نظريه اي Ùˆ امثالهم مي باشند، در انديشيدن همواره تلاش دارند Ú©Ù‡ هر چيزي را از چارچوب اعتقاداتي خودشان گذر بدهند Ùˆ رنگ Ùˆ بوي اعتقادات خودشان را به آن بزنند. آنها ØØªÙ‘ا ØÙ‚يقت را در باز ماندن به مبانی Ùˆ اصول اعتقادات خود Ùˆ از چارچوب Ùˆ رمل Ùˆ اسطرلاب مباني عقيدتي خود، استنتاج مي کنند؛ نه در ÙØ±Ø§ØªØ± Ø±ÙØªÙ† Ùˆ سنجشگري مباني اعتقاداتي خود. از اين رو، هر آن چيزي را Ú©Ù‡ آنها مي نویسند Ùˆ بررسي مي کنند، همواره در چارچوب متعيّن شده ای مي باشد؛ گيرم Ú©Ù‡ با رتوشگری Ùˆ ويرايشگري Ùˆ خوشگل نویسی مباني اعتقاداتي خودشان، ايرادهاي جزئي نیز به اصول اعتقاداتيشان بگیرند. براي آنها، ØÙ‚يقت، خدشه ناپذير است Ùˆ در گذر زمان، Ùقط گرد Ùˆ غبار بر چهره ÙŠ ازلي – ابدي آن مي نشيند Ú©Ù‡ بايستي هر از گاهي دستي به آن کشيد تا از برق Ùˆ جلا Ù†ÙŠÙØªØ¯.
انسانهاي معتقد Ùˆ مومن نمي خواهند Ú©Ù‡ آزاد انديش باشند؛ زيرا پيش شرط « آزاد – انديشي »، Ú¯ÙØ³Ø³ØªÙ† از مباني اعتقاداتي خود مي باشد از بهر انديشيدن در باره ÙŠ هر چيزي بدانسان Ú©Ù‡ بر ما پديدار مي شود Ùˆ ما آن را بي واسطه تجربه مي کنيم؛ نه بدانسان Ú©Ù‡ تثبيت Ùˆ تلقين Ùˆ تØÙ…يل مي شود. « آزاد- انديشي »، گسستن از تمام عقايديست Ú©Ù‡ برآنند ذهنيّت ما را براي هميشه متعيّن بکنند. « آزاد – انديشي » به معناي آنست Ú©Ù‡ ما در Ù„ØØ¸Ø§Øª انديشيدن بايستي بتوانيم از اهرمهاي سيطره خواهانه ÙŠ عقايد Ùˆ مذاهب Ùˆ ايدئولوژيها Ùˆ نظريه ها، خود را آزاد کنيم Ùˆ به ÙØ±Ø§Ø³ÙˆÙŠ Â« مجموعه ÙŠ تضادها » برويم از بهر ديدن بي واسطه ÙŠ « پدیده ها Ùˆ مسائل » Ùˆ انديشيدن با مغز خودمان Ùˆ در زبان خودمان.
اگر به « Ù‡Ù…Ù¾ÙØ±Ø³Ù‡ هاي سقراط ( 470 Ù‚.Ù… – 399 Ù‚.Ù… ) » نگاهي ژر٠بيÙکنيم، متوجّه مي شويم Ú©Ù‡ « سقراط » از طر٠مقابل خود مي خواهد Ú©Ù‡ بر روي ÙŠÚ© « موضوع » توق٠کند Ùˆ تا روشن نشدن آن موضوع به موضوعي ديگر پرداخته نشود. چنين Ù¾Ø§ÙØ´Ø§Ø±ÙŠ Ø§Ø² سوي « سقراط » براي آن بود Ú©Ù‡ از ابهام Ùˆ پيچيدگي Ùˆ بغرنجزائي Ùˆ متغيّر بودن واقعيّتها Ùˆ نارسا بودن Ù…ÙØ§Ù‡ÙŠÙ… راسیونالیستی، آگاهي داشت. Ù…ØªØ§Ø³ÙØ§Ù†Ù‡ طی٠رنگارنگ ØªØØµÛŒÙ„ کرده گان ايراني هنوز Ú©Ù‡ هنوز است به اين وسواس Ùˆ ژرÙنگري Ø´Ú¯ÙØª انگيز « سقراط » برای رويارويي با مسائل ايرانزمين، پي نبرده اند. آنها در کتابها Ùˆ مقالاتي Ú©Ù‡ مي نويسند به قدري « آش شله قلمکار » تØÙˆÙŠÙ„ خواننده مي دهند Ú©Ù‡ انسان از شعبده بازي اينگونه « چیز نویسان » وامي ماند.
وقتي ما از « دین »، سخن Ù…ÛŒ گوییم، باید در آغاز از خود بپرسیم Ú©Ù‡ « دین در زبانها Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ Ùˆ تجربیّات ایرانیان » به Ú†Ù‡ معناست؟. Ú†Ù‡ چيزي Ù…ØØªÙˆØ§ÛŒ « دین بر شالوده ÛŒ تجربیّات ایرانیان Ùˆ ØªÙØ§ÙˆØª Ùˆ تضاد آن را با تجربیّات دیگران » رقم مي زند؟. ما در روند انديشيدن در باره ÙŠ « چيستي » ايراني بودن خودمان است Ú©Ù‡ مي توانیم به جنبش تÙکّر Ùˆ رودخانه ÙŠ اندیشیدن جامعه ÙŠ جهاني با اتيکتي مشخّص Ùˆ متعيّن همانند ديگر ملّتها بپيوندیم. وقتي ما هنوز از « بود » خود، آگاهي نداریم Ùˆ در باره ÙŠ تجربيات خودمان Ùˆ ملّتمان نمی اندیشم، چگونه مي توان در باره ÙŠ اÙکار متÙکّران Ùˆ ÙÙŠÙ„Ø³ÙˆÙØ§Ù† اروپايي Ùˆ يوناني نظر داد يا ØØªÙ‘ا از آرا آنان آنگیخته شد Ùˆ بدتر Ùˆ مضØÚ© تر Ùˆ رسوا تر از همه، ÙØ¶ÙˆÙ„یهای آنچنانی در باره ÛŒ اÙکار Ùˆ ایده های آنان بر زبان Ùˆ قلم راند؟ Ùˆ ØØªÙ‘ا ادّعای شناختن Ùˆ Ùهمیدن چگونگی زیر Ùˆ بم تÙکّرات آنها را داشت Ùˆ مدرّسی براي تدریس Ùˆ تعلیم آرا آنها به ديگران شد؟. چگونه؟.
هد٠و Ø¨ØØ« ما نبايستي اين باشد Ú©Ù‡ تمام عمرمان Ùقط « Ù…ÙØ¹ÙˆÙ„ » بمانيم Ùˆ هيچ نقشي در زايش Ùˆ سنجشگري تÙکّر جهاني نداشته باشيم. ما نيز بايستي به گستره ÙŠ انديشيدن پا بگذاريم Ùˆ با پس دادن وام اÙکاري شروع کنيم Ú©Ù‡ سالهاست از بيگانگان اخذ کرده ايم Ùˆ آنها را در هيچ کجا نيز سرمايه گذاري نکرده ايم. « انديشيدن »، واميست کلان Ú©Ù‡ ما به جامعه ÙŠ جهاني مقروض مي باشيم Ùˆ نزول آن نيز دارد روز به روز، تصاعدي بالا مي رود. پس بياييد به جاي Ø®ÙˆØ¯ÙØ±ÙŠØ¨ÙŠØŒ در کنار يکديگر با انديشيدن در باره ÙŠ « بود » خودمان Ùˆ تجربیّات تاریخی Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ مردم سرزمینمان، بدهيها Ùˆ وامهاي خود را هم به ملّت خويش هم به جهانيان تصÙيه کنيم؛ زیرا براي روشنگري Ùˆ تاثير گذاشتن بر ذهنيّت مردم بايستي در هيزم اÙکار خود سوخت تا ديگران در پرتو روشنایي خویشاندیشیهای ما بتوانند راه خود را باز يابند Ùˆ به Ø§ÙØ±ÙˆØ²Ø§Ù†Ø¯Ù† چراغ مغز اندیشنده ÛŒ خودشان انگیخته Ùˆ راغب شوند. با اÙکار قرضي Ùˆ عاریتی Ùˆ زلم زیمبویی هرگز نمي توان روشنگري کرد Ùˆ ذهنیّتهای تابع Ùˆ مقلّد Ùˆ ÙØ±ÙˆÙ…اسیده در توهّمات واقعیّت نما را از هم ÙØ±Ùˆ گسلاند. ///
+++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++
پانویسها:
Ú¯ÙØªØ§Ø± آقای Ù†ÛŒÚ©ÙØ±:
https://archives.farhangshahr.com/standpoints/issue_275032007.php
2 تئودور آدورنو – مجموعه ÙŠ آثار ( جلد سوم / ديالکتيک روشنگري / ص 29 ) – انتشارات زورکامپ / ÙØ±Ø§Ù†Ú©Ùورت / 1997
3- در باره ی دین پیدایشی:
https://archives.farhangshahr.com/antecedent_archive/issue_34112002.php
https://archives.farhangshahr.com/private_segment/issue_61072006/
تاریخ نگارش: 28 مارس 2007 میلادی
در باره ی مرغوبیّت کالای مارک اعلای دین و بازار مکّاره ی دینداران
[ نیم نگاهی برق آسا به نظرات آقای Ù†ÛŒÚ©ÙØ± ]
« ... Ú¯ÙØª: آری! اگر Ù…ÛŒ دانی نشان ماهی بگو. Ú¯ÙØª Ú©Ù‡ نشان ماهی آن است Ú©Ù‡ همچنین دو شاخ دارد همچون اشتر. Ú¯ÙØª: خه! من خود Ù…ÛŒ دانستم Ú©Ù‡ تو ØŒ ماهی را نمی دانی، الّا اکنون Ú©Ù‡ نشان دادی چیزی دیگرم معلوم شد Ú©Ù‡ تو، گاو را از اشتر نمی دانی. ... »
شمس الدّین Ù…ØÙ…ّد تبریزی / « مقالات شمس » -/ به کوشش: Ù…ØÙ…ّد علی موØÙ‘د -/ چاپ دوم / انتشارات خوارزمی / تهران / 1377 / ص. 76
- Ù¾ÛŒØ´Ú¯ÙØªØ§Ø±:
همه چیز برای کثیری از ØªØØµÛŒÙ„ کرده گان ایرانی، بدیهی Ùˆ پیش پا Ø§ÙØªØ§Ø¯Ù‡ است. هیچ ØªÙØ§ÙˆØªÛŒ Ùˆ تضادی Ùˆ تنشی Ùˆ ناهمخوانی در هیچ کجای جهان به چشم آنها نمی خورد. همه چیز، یکدست Ùˆ همشکل Ùˆ همگونه Ùˆ هم معنی Ùˆ همردی٠و همسان Ùˆ همخوان است. همه ÛŒ چیزها در گستره ÛŒ « ذهنیّت انجمادی Ùˆ دقیانوسی بیشینه شمار ØªØØµÛŒÙ„ کرده گان سرزمین ما » با معادلها Ùˆ واقعیّتها Ùˆ رویدادها در سرزمینهای دیگر، اینهمانی مشترک Ùˆ گوهری دارند. همه چیز، آنقدر ساده Ùهم Ùˆ Ø±Ø§ØØª الØÙ„قوم Ùˆ گویا Ùˆ کاملا گوارشی Ù…ÛŒ باشد Ú©Ù‡ به « اندیشیدن Ùˆ پرسشگری Ùˆ کنکاوی عمیق » اصلا Ùˆ ابدا Ù…ØØªØ§Ø¬ نیست. اگر مشکلی نیز هست، اشکال در ØÙˆØ§Ø³ پرتی ماست؛ طوری Ú©Ù‡ باعث شده است پایمان از Ø¢Ø³ÙØ§Ù„ت « صراط المستقیم » Ù…Ù†ØØ±Ù شود Ùˆ به « درّه ÛŒ سنگ Ùˆ کلوخی Ùˆ Ù¾ÙØ± از دست انداز گمراهی » Ø¨ÛŒÙØªÛŒÙ… Ùˆ دنده ÛŒ اعتقاداتمان بشکند Ùˆ Ø¯ÛŒÙØ±Ø§Ù†Ø³ÛŒÙ„ ایمان ØØ¨Ù„ المتینی مان نیز دو شقّه شود!. به همین دلیل، برای درمان گمراهی « عوام کالانعام به طور کلّی » Ú©Ù‡ ما ایرانیان چموش Ùˆ سر تق Ùˆ ØªÙØ®Ø³ Ùˆ پالون کج باشیم، تنها با تکرار مکرّرات Ùˆ ØØ±Ú©Ø§Øª انگشت اشاره Ú©ÙØ§ÛŒØª Ù…ÛŒ کند تا تمام مسئله هایی را مختومه Ùˆ ØÙ„ Ùˆ ÙØµÙ„ شده پنداریم Ú©Ù‡ برای « همه Ùنّ ØØ±ÛŒÙان معرکه ÛŒ نیندیشیدنهای قرن به قرن!» از آب خوردن نیز ساده تر Ù…ÛŒ باشند.
درد Ùˆ زجر جانسوز این جاست Ú©Ù‡ Ù…ÙØ¹Ø¶Ù„ات ÙØ±Ø¯ÛŒ Ùˆ اجتماعی از نقطه ای گریبان ÙØ±Ø¯ØŒ ÙØ±Ø¯ Ùˆ اجتماع را Ù…ÛŒ گیرند Ú©Ù‡ آنچه تا همین ثانیه ÛŒ گذرا برای تک، تک ما، « کاملا بدیهی Ùˆ مسلّم پنداشته Ùˆ پیش پا Ø§ÙØªØ§Ø¯Ù‡ »، جلوه Ù…ÛŒ کرد، ناگهان به « پیچیده ترین Ùˆ کلاÙÙ‡ کننده ترین Ùˆ ØØªÙ‘ا مرگبارترین مسئله ÛŒ ÙØ±Ø¯ÛŒ Ùˆ اجتماعی Ùˆ جهانی » برای تک، تک ما Ùˆ دیگران Ùˆ اغیار تبدیل Ù…ÛŒ شود. ناگهان اعتقادات ساده Ùˆ Ú†Ù‡ بسا مزخر٠و بی مغز Ùˆ Ø®Ø±Ø§ÙØ§ØªÛŒ تک، تک ما Ù…ÛŒ شوند، Ù…Ø¹ÙØ¶Ù„ کشوری Ùˆ جهانی Ùˆ کائناتی با عواقب مهلک آور Ùˆ ویرانگر زندگی Ùˆ ØÛŒØ§Øª Ùˆ کهکشانها!. Ø¯ÙØ±Ùست از همین نقطه است Ú©Ù‡ مجموع آن « پیش پا Ø§ÙØªØ§Ø¯Ù‡ های ما » Ù…ÛŒ شوند کلیدی ترین مسائلی Ú©Ù‡ « بود Ùˆ نبود » تک، تک ما Ùˆ دیگران در گرو اندیشیدن در باره ÛŒ « چند – Ùˆ – چون » آنها Ùˆ « چرایی وجودشان Ùˆ پاسخ کارساز ÛŒØ§ÙØªÙ† برای مقابله با هجوم تهدید آمیزشان » Ù…ÛŒ شود.
از نخستین روزهای آشنایی ما ایرانیان با تمدّنها Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯Ù‡Ø§ÛŒ دیگر Ùˆ مردم کشورهای باختری تا همین امروز، عادت کرده ایم Ú©Ù‡ بر همان مداری بچرخیم Ùˆ Ø±ÙØªØ§Ø± کنیم Ú©Ù‡ هزاره ها با زور Ùˆ Ú©ÙØ´ØªØ§Ø± Ùˆ تØÙ…یل Ùˆ تلقین Ùˆ ØØ¨Ø³ Ùˆ شکنجه Ùˆ سرکوب مجبور بوده ایم عادتهای خود را مکرّر کنیم؛ مبادا ØÙکّام Ùˆ Ù…ÙØªØ¹Ù‡ گان قلم به دست آنها، « جان Ùˆ زندگی Ùˆ دار Ùˆ ندار » ما را به دلیل « از خلا٠آمد عادت »، در یک چشم بر هم زدن، Ù…ØÙˆ Ùˆ سر به نیست کنند. مصیبت طی٠کثیری از ØªØØµÛŒÙ„ کرده گان سرزمین ما، عادتخواره Ú¯ÛŒ به متابعت Ùˆ مقلّدی Ùˆ دنباله روی کردن از مراجع Ùˆ تاسی کردن به هر Ú†ÛŒ آقا Ú¯ÙØª! Ù…ÛŒ باشد. نوعی رونوشت برداری از مشقهای همدیگر Ùˆ ترجمه بازی با زبانی الکن Ùˆ آلامد گرایی مدرن نما Ùˆ تشابه جویی به همسایه های از ما بهترون Ù…ÛŒ باشد. همینطور Ú©Ù„Ú©Ù„Ú©Ù„ کردنهای آکادمیکوار Ùˆ علّامه مآب Ùˆ نشخوار هزاران بار جویده Ùˆ ØªÙØ§Ù„Ù‡ شده ÛŒ Ú¯ÙØªØ§Ø±Ù‡Ø§ÛŒ اساتید باختر زمینی در سمینارها Ùˆ دانشگاهها Ùˆ دانشکده ها Ùˆ نشریه ها Ùˆ مجلات Ùˆ روزنامه ها Ùˆ برنامه ها Ùˆ غیره Ùˆ ذالک.
ما هنوز، « خود » را در مقام « ÙØ±Ø¯ اندیشنده Ùˆ قائم به ذات »، کش٠نکرده Ùˆ نشناخته ایم. ما همچنان بسان روده ÛŒ دراز تونلی هستیم Ú©Ù‡ صدها Ùˆ هزاران چیز از وجودمان عبور Ù…ÛŒ کنند؛ یعنی چیزهایی Ú©Ù‡ آنها را از یک Ø·Ø±ÙØŒ مجبوریم یا Ø§Ø³ØªÙØ±Ø§Øº کنیم؛ زیرا معده ÛŒ مغز Ùˆ Ùهم Ùˆ شعورمان به گوارش آنها توانمند نیستند، یا اینکه از طر٠دیگر، Ø¯ÙØ¹ کنیم؛ زیرا وجودشان در بدن ما به اسهال « چیز نویسی Ùˆ چیز گویی Ùˆ قنطور کاریهای ØÚ©ÙˆÙ…ت پسند Ùˆ وقت تل٠کن روزمره Ú¯ÛŒ Ùˆ مراقب دخل کاسبی Ùˆ دکّان چند نبشه ÛŒ خود را داشتن » مختوم شده اند. هیچ چیزی در این همه « عبور Ùˆ مرور اÙکار Ùˆ ایده ها Ùˆ نظریّه ها Ùˆ تزها Ùˆ اندیشه های جور واجور »، هرگز جذب وجود ما نمی شود؛ زیرا از خاک وجود ما، ریشه Ù†Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ اند Ùˆ در کارخانه ÛŒ وجود ما نیز، پرداخته Ùˆ پروریده نشده اند. ما Ùقط، گذرگاه بوده ایم بدون هیچ نقش ارزشمند Ùˆ شایسته ÛŒ تامل Ùˆ تÙکّر داشتن در آنچه Ú©Ù‡ از کانال وجود ما Ù…ÛŒ گذرد.
قرنهاست بر سر ما کوبیده اند Ùˆ همچنان با شدّت Ù…ÛŒ کوبند Ùˆ به مغز Ùˆ روانمان نیز تØÙ…یل Ùˆ تلقین کرده اند Ú©Ù‡ آنچه را « اجداد Ùˆ پدران Ùˆ نیاکان Ùˆ معلّمان Ùˆ اساتید Ùˆ آتوریته ها Ùˆ امثالهم » Ú¯ÙØªÙ‡ اند Ùˆ Ù…ÛŒ گویند، جای « چون – Ùˆ – چرا » ندارد Ùˆ بایستی بدون امّا Ùˆ اگر، سخنان « بزرگان » را دربست Ù¾Ø°ÛŒØ±ÙØª Ùˆ در انتقال Ú¯ÙØªØ§Ø±Ù‡Ø§ÛŒ آنها به نسلهای پس از خود، همّت عاجل کرد. چیزی Ú©Ù‡ در اینهمه « نقل Ùˆ انتقال » به ذهنیّت « ØÙ…ّالان = نسلهای Ù¾ÛŒ در Ù¾ÛŒ » نمی رسد، همانا « پرسش Ùˆ Ø´Ú© Ùˆ بازنگری Ùˆ سنجشگری Ùˆ سرند کردن Ùˆ تمییز دادن صد٠از خز٠در انبوه خروار خرواری میراث گذشته گان » Ù…ÛŒ باشد. انسان بایستی اگر به راستی آدم Ùهمیده Ùˆ دانا Ùˆ ØµØ§ØØ¨ خردلی مغز Ù…ÛŒ باشد Ùˆ قرار است او را به « بهشت » ببرند، دست Ú©Ù…ØŒ آن دلیری را از خودش نشان دهد Ùˆ بپرسد: « بهشت چیست Ùˆ کجاست Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ خواهید مرا به آن رهنمون شوید؟ ».
ملّتی Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ خواهد در ÙØ¶Ø§ÛŒÛŒ Ùˆ مناسباتی دیگرسان بزیید، بایستی ØªØØµÛŒÙ„ کردگانش Ùˆ ÙØ¹Ù‘الین دامنه ÛŒ مثلا سیاستش، هنر زا Ùˆ گستاخ شوند. باید یاد بگیرند برای واژگونی ØÙ‚یقتهای آکبند Ùˆ قاب Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ Ùˆ منقّش شده Ùˆ ØØ§Ú©Ù… جبّارگونه بر مناسبات اجتماعی، پیکارهای Ùکری Ùˆ نظری Ùˆ پراکتیکی استوارمند Ùˆ توام با رادمنشی کنند. باید بیاموزند Ú©Ù‡ چگونه Ù…ÛŒ توان از بهر اکتساب مغزه ÛŒ ارزشمند میراث ساختمان خشت Ùˆ کلنگی « تاریخ Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ مردم سرزمین خود در معنای وسیع کلمه »، سنجشگری ناخوشایندگوی مقتدران Ùˆ موکّلان ØÙ‚ایق شوند. باید با پیکارهای ØÛŒØ§ØªØ¨Ø®Ø´ Ùˆ اساسی بتوانند نه تنها « مغزی پویا برای اندیشیدن Ùˆ ایده Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†ÛŒ » داشته باشند؛ بلکه دلیری خودشان را برای روبرو شدن مستقیم بدون هیچ واسطی در سمت Ùˆ سوی سنجشگری رادیکال Ùˆ سرند کردن میراث پیشینیان بیازماید.
ال٠)- چین خورده Ú¯ÛŒ واژه گان Ùˆ Ù…ÙØ§Ù‡ÛŒÙ….
واژه گان زبان، بسان سطل نیستند Ú©Ù‡ بتوان هر نوع معنایی را در درون آنها ÙØ±Ùˆ ریخت Ùˆ در جایی از آن بهره برداری Ùˆ نیازهای خود را به این وسیله، ترضیه کرد؛ بلکه واژه، نهالیست Ú©Ù‡ تخمه ÛŒ وجود انسان در بستر آن Ù…ÛŒ روید Ùˆ Ù…ÛŒ بالد Ùˆ Ø´Ú©ÙˆÙØ§ Ù…ÛŒ شود. انسان در « زهدان زبان »، پروریده Ùˆ پدیدار Ùˆ آشکار Ù…ÛŒ شود. از این رو، واژه گان هر زبانی نیز در طول تاریخ از ÙØ±Ø§Ø² Ùˆ نشیبهایی گذر کرده اند Ú©Ù‡ تمام « تØÙˆÙ‘لات اجتماعی Ùˆ Ùکری Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ Ùˆ تاریخی Ùˆ هنری Ùˆ کشوری Ùˆ غیره Ùˆ ذالک » را در بطن خود، بسان لایه های چین خورده ÛŒ زمین بر یکدیگر ØÙ…Ù„ Ù…ÛŒ کنند. Ù…ØØ§Ù„ است واژه ای، کاربرد عام پیدا کند، بدون آنکه « معناهای مختل٠» را در خودش نگنجانیده باشد. روان هر انسانی، Ù…ØØµÙˆÙ„ÛŒ تاریخی - ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ Ù…ÛŒ باشد Ú©Ù‡ به انواع Ùˆ اقسام لایه های راز آمیز تØÙˆÙ‘لات گذشته های سپری شده Ùˆ پتانسیلهای آینده زا، آبستن Ù…ÛŒ باشد.
رویکرد ÙلسÙÛŒ به زبانها Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ مردم سرزمین خود؛ سوای ØªÙØÙ‘ØµÙ‡Ø§ÛŒ Ùیلولوژیکی Ù…ÛŒ باشد. تÙکّر ÙلسÙÛŒ با رویکرد خودش به واژه گان زبان Ù…ÛŒ کوشد Ú©Ù‡ « تجربیّات Ù†Ù‡ÙØªÙ‡ در بطن کلمات » را در یک همخوانی « خوشه ای » دریابد Ùˆ بÙهمد Ùˆ سپس تجربیات مردم یک سرزمین را در « Ù…ÙØ§Ù‡ÛŒÙ… زبان ÙØ±Ø¯ÛŒ » از نو، بیندیشد Ùˆ عبارتبندی کند تا از این راه، نه تنها « ØªÙØ§ÙˆØª Ùˆ تضاد Ùˆ تنش Ùˆ علل گلاویزیهای ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ مردم را با ØÙکّام Ùˆ مدّعیان مثلا واتاب دهنده ÛŒ پرنسیپها Ùˆ بÙنمایه های ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ مردم » با Ø´ÙّاÙیّت Ùˆ گویایی Ùˆ روشنی تام نشان دهد؛ بلکه دلایل Ùلاکتها Ùˆ کشمکشهای خونین اجتماعی Ùˆ قهقرائیهای ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ را نیز در طول تاریخ بتواند بشناسد Ùˆ ارزشیابی کند. از این رو، لغزیدن بر Ø³Ø·Ø ÙˆØ§Ú˜Ù‡ گان Ùˆ اینهمانی Ú¯Ø±ÙØªÙ† صورت مشابه آنها با « اصل Ù…ØªÙØ§ÙˆØª Ùˆ متضاد Ùˆ بسیار ناهمخوان Ùˆ ناهمتراز معانی آنها » در زبانها Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯Ù‡Ø§ÛŒ مختل٠به معنای « نیندیشیدن Ùˆ Ù†Ùهمیدن معانی لایه لایه ای کلمات زبانها Ùˆ تجربیّات ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ مردم خود » Ù…ÛŒ باشد.
آقای Ù†ÛŒÚ©ÙØ± در « Ú¯ÙØªØ§Ø± کوتاهی ( 1 ) » Ú©Ù‡ گویا دنباله دار نیز Ù…ÛŒ باشد، در باره ÛŒ « دین »، سخنانی را بر زبان Ùˆ قلم رانده اند Ú©Ù‡ بررسی همین تک Ú¯ÙØªØ§Ø± ایشان، Ú©ÙØ§ÛŒØª Ù…ÛŒ کند؛ زیرا به قول Ù…Ø¹Ø±ÙˆÙØŒ مشت، نمونه ÛŒ خروار است. برای آقای Ù†ÛŒÚ©ÙØ±ØŒ « دین » همان معنایی را Ù…ÛŒ دهد Ú©Ù‡ متشرّعان از آن سخن Ù…ÛŒ گویند؛ یعنی « دینی » Ú©Ù‡ ابلاغ نصوص آن به بشر از سوی قاهرانی مستبد Ùˆ جبّار Ùˆ Ù…Ùنذر Ùˆ خونریز Ùˆ آمر، ØØ§Ø¯Ø« شده است؛ یعنی الاهانی Ú©Ù‡ ÙØ±Ø§Ø³ÙˆÛŒ کائنات نمیدانم کجا لم داده اند Ùˆ اراده کرده اند Ú©Ù‡ رسالت واقعیّت پذیری ترّهاتشان را از راه شیّادان Ùˆ شارلاتانهایی به نام انبیاء برای رستگاری Ùˆ نجات ÛŒØ§ÙØªÙ† بشر از لولوی ÙØ±ÛŒØ¨Ù†Ø¯Ù‡ ای به نام زندگی دنیوی، تکلی٠اجباری کنند. در این عرصات الهی / زمینی، برای آقای Ù†ÛŒÚ©ÙØ±ØŒ هیچ « ØªÙØ§ÙˆØª Ùˆ تمایز Ùˆ تنش ÙØ§ØØ´ÛŒ » مابین « دین در تجربیّات ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ Ùˆ زبانهای ایرانی » با معادلهای مشابهش در « مذاهب ابراهیمی » یا برآمده از بستر خود ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ Ùˆ تاریخ ایرانزمین، اصلا Ùˆ ابدا وجود ندارد. برای ایشان، « دین »، یک کلمه است Ú©Ù‡ دو وجه دارد: [ ظاهر Ùˆ باطن ]. بخش ظاهری آن، همان است Ú©Ù‡ متشرّعان Ùˆ مدّعیان دین (= آخوندها، Ùقها، مجتهدان، Ù…Ùلایان، مومنان جور واجور ) به تظاهرش جلوه آرایی Ù…ÛŒ کنند Ùˆ بخش باطنش نیز، آن قسمتیست Ú©Ù‡ مردم از « دین Ùˆ دینداری » Ù…ÛŒ Ùهمند.
اینکه آقای Ù†ÛŒÚ©ÙØ± به خودش زØÙ…ت نداده است تا از یک Ø·Ø±ÙØŒ « ØªÙØ§ÙˆØª Ùˆ تضاد Ùˆ تنش کلیدی Ùˆ پرنسیپی Ùˆ مایه ای دین در زبانها Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ مردم ایران را با شرعیّات ارباب معمّم Ùˆ غیر معمّم » از یکدیگر تÙکیک کند Ùˆ همچنین از طر٠دیگر، ØªÙØ§ÙˆØª Ùˆ تضاد برداشت Ùˆ تجربه ÛŒ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ مردم ایران را از برداشت « دین » در مذاهب ابراهیمی (= یهودیّت / مسیØÛŒÙ‘ت / اسلامیّت ) Ùˆ دیگر مذاهب برآمده از تاریخ Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایرانی (= میترائیسم، زرتشتیگری، بهائیّت Ùˆ امثالهم ) به روشنی متمایز کند، همه نشانگر آنند Ú©Ù‡ آقای Ù†ÛŒÚ©ÙØ± در رویکرد خودش به مسئله ÛŒ تاریخی Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ اجتماع مردم ایرانزمین به طور کلّی، هیچ گونه « Ù…ÙØ¹Ø¶Ù„ چالش انگیزی » را تمییز Ùˆ تشخیص نداده است. همه چیز در نظر ایشان، O. K. Ù…ÛŒ باشد Ùˆ روال عادی Ùˆ طبیعی خودش را Ù…ÛŒ پیماید!ØŒ دیگر Ú†Ù‡ ØØ§Ø¬ØªÛŒ به چون Ùˆ چرا کردن!ØŸ. اینگونه مطلب نویسی « بی Ù¾ÙØ±Ø³Ø´ Ùˆ بی اندیشه Ùˆ بدون جست Ùˆ جو Ùˆ ÙØ§Ù‚د Ø´Ú© Ùˆ تردید Ùˆ مته به خشخاش نگذاشتن را » Ùقط Ù…ÛŒ توان « چیز نویسی » دانست؛ نه تلاش بایسته Ùˆ شایسته از بهر « روشنگری Ùˆ زّلال Ùˆ Ø´ÙÙ‘Ø§Ù ØªÙˆØ¶ÛŒØ Ø¯Ø§Ø¯Ù† دلایل Ùˆ علّت اختلا٠برداشتهای مردم از دین Ùˆ دینداری با برداشت مدّعیان Ùˆ مروّجان متشرّع از دین ».
من استدلال Ù…ÛŒ کنم Ú©Ù‡ نیندیشیدن در باره ÛŒ تضاد Ùˆ اختلا٠برداشت مردم ایرانزمین « با برداشت ØÚ©ÙˆÙ…تگران Ùقاهتی » از دین، نوعی گریز خود خواسته Ùˆ هدÙمند از روبرو شدن با خود در مقام وجودی تاریخی - ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ Ù…ÛŒ باشد؛ زیرا مسئله ÛŒ « دین Ùˆ دینداری »، پیچیده ترین Ùˆ ØØ§Ø¯Ù‘ترین Ù…ÙØ¹Ø¶Ù„ ملّت ایران با ØÚ©ÙˆÙ…تگران بی لیاقت Ùˆ ÙØ±Ù‘ از عصر ساسانیان تا همین امروز Ù…ÛŒ باشد. دقیقا همین اختلا٠و تضاد برداشت Ùˆ منظور مردم از « دین »، علّت کلیدی تنشهای هزاره ای مردم ما با ØÙکّام Ùˆ تلاش آنها برای بازپس Ú¯Ø±ÙØªÙ† ØÙ‚ّانیت به ÙØ±Ù…انروایی از قدرتمندان Ùˆ ØÙÙکّام جانستان Ù…ÛŒ باشد. به همین سبب نمی توان آن را به Ø¨ØØ« سطØÛŒ « ظاهر Ùˆ باطن Ù„ÙØ¸ÛŒ » تقلیل داد Ùˆ سرسری از آن گذشت.
ما بایستی آن دلیری Ùˆ گستاخی Ùˆ رادمنشی را داشته باشیم Ùˆ از خود بپرسیم چرا آنچه را ØÚ©ÙˆÙ…تگران Ùقاهتی، « دین Ùˆ دینداری » Ù…ÛŒ نامند، مردم، همان چیز را « ضدّ دین Ùˆ بی دینی Ùˆ خدا ستیزی » Ù…ÛŒ خوانند؟. گریز از Ø·Ø±Ø Ú†Ù†ÛŒÙ† پرسشی Ùˆ کوشش نکردن برای ÛŒØ§ÙØªÙ† پاسخ درخور به آن؛ یعنی مدد رسانی مستقیم Ùˆ غیر مستقیم در راستای تداوم Ùˆ استمرار جهالت Ùˆ Ù†Ø§ÙØ±Ù‡ÛŒØ®ØªÙ‡ Ú¯ÛŒ منش اجتماعی مردم Ùˆ توسعه ÛŒ توØÙ‘شگری در مناسبات اجتماعی. انسانی Ú©Ù‡ نکوشد Ùˆ نتواند Ùˆ بدتر Ùˆ ÙØ§Ø¬Ø¹Ù‡ بارتر از همه ÛŒ اینها با قصد Ùˆ غرض Ùˆ خود خواسته نخواهد در باره ÛŒ این « تضاد Ùˆ ØªÙØ§ÙˆØª Ùˆ تنش » بیندیشید Ùˆ Ù…ØØµÙˆÙ„ تÙکّرات خود را بدون رعایت Ø§ØØ¯ÛŒ بر زبان Ùˆ قلم بیاورد، آن انسان، یک چیز نویس است؛ ولو آکادمیکر Ùˆ استاد دانشگاه باشد Ùˆ برای هر جمله ای نیز Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ نویسد به صدها مرجع کتبی Ùˆ Ú¯ÙØªØ§Ø±Ù‡Ø§ÛŒ آتوریته ها Ùˆ مقالات گوناگون مراجعه کند Ùˆ ارجاع بنگرید بنگرید بدهد.
آنانی Ú©Ù‡ نمی خواهند ØªÙØ§ÙˆØªÙ‡Ø§ Ùˆ تنشها Ùˆ تضادها را در زبانی شیوا Ùˆ گویا Ùˆ روشنگر بر زبان Ùˆ قلم برانند، از سلاله ÛŒ تبهکاران ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ Ùˆ غلیظ کننده گان ضخامت دیوار تاریکمغزی Ùˆ جهالت Ùˆ قهقرائی ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ Ù…ÛŒ باشند؛ زیرا روشنگری؛ سوختن با جوهره ÛŒ وجود پرسنده Ùˆ جوینده Ùˆ شکّاک Ùˆ رادمنش Ùˆ دلاوریهای ÙØ±Ø¯ÛŒ Ù…ÛŒ باشد. تلاش جانسختیست برای بر Ø§ÙØ±ÙˆØ®ØªÙ† هیزم پرسشهای ممتد به Ú©Ù…Ú© مغز اندیشنده Ùˆ کور مال کورمال کاونده ÛŒ ÙØ±Ø¯ÛŒ از بهر ÛŒØ§ÙØªÙ† پاسخ درخور Ùˆ ستایش آمیز برای ØªÙˆØ¶ÛŒØ Ùˆ بازشکاÙÛŒ چرایی « تضادها Ùˆ ØªÙØ§ÙˆØªÙ‡Ø§ Ùˆ تنشها ». تلاشیست ÙØ±Ø¯ÛŒ برای زایش ایده ها Ùˆ اÙکار نو به منظور راهکار درمانده گیها Ùˆ Ùلاکتها Ùˆ بدبختیها Ùˆ مصیبتها Ùˆ Ú†Ù‡ کنم؟ Ú†Ù‡ کنم؟ های مردم سرزمین خود.
ب )- تضاد Ùˆ تنش « دین = وجدان Ø®ÙˆÛŒØ´Ø¢ÙØ±ÛŒØ¯Ù‡ » با شرایع Ùˆ شریعتمداران.
هر چقدر انسان از انديشيدن در باره ÙŠ آنچه Ú©Ù‡ « من » خودش مي نامد، ÙØ§ØµÙ„Ù‡ بگيرد Ùˆ غÙلت کند؛ به همان اندازه از کش٠گوهر وجودي خودش بيگانه تر خواهد شد. اصالت انسان در اين نيست Ú©Ù‡ چيزي در مغز Ùˆ Ø±ÙˆØ Ø§Ù†Ø³Ø§Ù† به صورت تصنّعي جاسازي شده باشد Ùˆ برچسب ÙØ·Ø±ÙŠ Ø¨Ù‡ آن بیاویزند؛ بلکه اصالت در نيروي « خود زايشي » انسانها Ù†Ù‡ÙØªÙ‡ است Ú©Ù‡ به تلنگر اÙکار انگيزشي نياز دارد تا Ø´Ú©ÙØªÙ‡ شود. رابطه ÙŠ هر انساني با گوهر اصيل خودش بايستي رابطه اي بي واسطه باشد؛ وگر نه ما از Ú©Ø´Ù Ùˆ زايش آنچه Ú©Ù‡ مي توانيم بشويم ناکام خواهيم بود. آن « من = دین ÙØ±Ø¯ÛŒ / وجدان Ø®ÙˆÛŒØ´Ø¢ÙØ±ÛŒØ¯Ù‡ » ÙØ±Ø¯ÙŠÙ‘ت هر انساني، زائيدنيست؛ نه اکتسابي. در چنين زايشي بايستي هر ÙØ±Ø¯ÙŠ Ù‡Ù… مادر باشد Ùˆ هم پدر. « خود زايي »، همآغوشي با تجربه هاي بي واسطه ÙŠ ÙØ±Ø¯ÙŠ Ùˆ آبستن کردن آنها از بهر زائيده شدن « من » است. در اصيل بودن هر انساني، دو نيروي مادينه ( تاثير پذيري ) Ùˆ نرينه ( تاثير گذاري ) بايستي همگام Ùˆ آميخته شوند تا انسان بتواند « خود » را Ø¨ÙŠØ§ÙØ±ÙŠÙ†Ø¯. در Ùقدان باهمآيي چنين نيروهائيست Ú©Ù‡ قدرتهاي سيطره خواه، ما را « خلق » مي کنند تا بتوانند بر ما ØÚ©ÙˆÙ…ت کنند. هيچ خالقي نمي تواند Ø¢ÙØ±ÙŠÙ†Ù†Ø¯Ù‡ باشد. خلق کردن، مصنوعي ساختن انسان است.
اینست Ú©Ù‡ شرایع Ùˆ ÙØªØ§ÙˆÛŒ Ùˆ ØªÙˆØ¶ÛŒØ Ø§Ù„Ù…Ø³Ø§Ø¦Ù„ØŒ هرگز « دین » نیستند Ùˆ نه تنها با « دین در تجربیّات تاریخی Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ مردم ایرانزمین »، هیچ سنخیّتی ندارند؛ بلکه با تمام آنچه Ú©Ù‡ « دین = وجدان Ø®ÙˆÛŒØ´Ø¢ÙØ±ÛŒØ¯Ù‡ » باشد Ùˆ بویی Ùˆ رنگی Ùˆ نشانه ای از ÙØ±Ø¯ÛŒÙ‘ت Ùˆ شخصیّت اندیشنده Ùˆ مصمّم ÙØ±Ø¯ÛŒ Ùˆ خویشراهی بدهد به شدّت در تضاد Ùˆ خصومت مدام نیز هستند. اسلامیّت، « دین » نیست؛ بلکه مجموعه ای از « منهیّات Ùˆ منکرات Ùˆ Ù…Ø¹Ø±ÙˆÙØ§Øª Ùˆ اوامر جبری Ùˆ توام با شنیع ترین خشونتها Ùˆ خونریزیها Ùˆ تبهکاریها در ØÙ‚Ù‘ انسانها » Ù…ÛŒ باشد. اسلامیّت از بدو توّلدش Ùˆ سپس ØÚ©ÙˆÙ…ت طلبی اش Ùقط با « سر به نیست کردن دینهای ÙØ±Ø¯ÛŒ » بوده Ú©Ù‡ توانسته با تکیه به گیوتین اقتلوئی اش، شرایع بی مغز خودش را بر برخی جوامع، ØÙظ کند. آقای Ù†ÛŒÚ©ÙØ± با « کلّی باÙÛŒ Ùˆ دستآویز قرار دادن نام دین Ùˆ سپس آن را با اتیکت [ امر اجتماعی ( !ØŸ ) ] » قنداق پیچ کردن Ù…ÛŒ خواهد مثلا در باره ÛŒ Ù…ÙØ¹Ø¶Ù„ÛŒ نظر بدهد Ú©Ù‡ بالذّات در تضاد با هر گونه [ امر اجتماعی ] Ù…ÛŒ باشد.
آقای Ù†ÛŒÚ©ÙØ± نمی گوید منظورش از دین، کدام دین است؟؛ بلکه Ùقط واژه ÛŒ را در معنایی عام Ùˆ اونیورسال به کار Ù…ÛŒ برد Ú©Ù‡ اگر کسی از او پرسشی کرد، ایشان بتوانند از پاسخ ØµØ±ÛŒØ Ùˆ رو راست دادن، شانه خالی کند Ùˆ راههای گریز، داشته باشد. از دیدگاه آقای Ù†ÛŒÚ©ÙØ± ØŒ « دین »، نوعی کالاست Ú©Ù‡ در کارخانه ÛŒ تجاری عدّه ای از انسانهای سوداگر تولید Ù…ÛŒ شود Ùˆ در بازار عرضه Ùˆ تقاضای اجتماعی به ÙØ±ÙˆØ´ Ù…ÛŒ رسد. ( Ùقط در مطالعه مطالب ایشان، ØØªÙ…ا ذهنیّت ایدئولوژیکی / مارکسیستی آقای Ù†ÛŒÚ©ÙØ± را در مد نظر داشته باشید ) قیمتگذاری آن نیز به میزان خواهنده Ú¯ÛŒ یا کمیابی یا لوکس بودن Ùˆ نبودن Ùˆ دیگر Ú©ÛŒÙیّتهای آن Ùˆ همچنین هجوم متقاضیان پامنبری بازیسته است Ú©Ù‡ « بهای آن » را متعیّن Ù…ÛŒ کند. آقای Ù†ÛŒÚ©ÙØ± در این باره از خود نمی پرسد Ú©Ù‡ چگونه Ùˆ چرا در این بازار عرضه Ùˆ تقاضا، ناگهان مومنان Ùˆ مروّجان Ùˆ مبلّغان دینی / مسلکی / مرامی / Ù†ØÙ„Ù‡ ای Ùˆ امثالهم، دین خود را، « دین خاصّ Ùˆ Ù…ØµØ·ÙØ§Ø¦ÛŒ Ùˆ دارای امتیار ویژه » Ù…ÛŒ شمارند؟.
آقای Ù†ÛŒÚ©ÙØ± با آن ذهنیّت ÙØ±ÙˆÙ…انده اش در ایدئولوژی مارکسیسم Ùˆ با کاربست کلیشه ÛŒ زیر بنا – رو بنا همچنان اعتقاد راسخ دارند Ú©Ù‡ دین، دارای ابعاد مصرÙÛŒ Ùˆ مبادله ای Ù…ÛŒ باشد Ùˆ انسانی دیندار است Ú©Ù‡ دینش، ارزش مبادله ای داشته باشد Ùˆ بتواند ØØªÙ‘ا تولید ارزش اضاÙÛŒ ! نیز بکند Ø› طوری Ú©Ù‡ بتوان آن را ÙØ±ÙˆØ®Øª Ùˆ بر ØØ¬Ù… نقدینه Ú¯ÛŒ ÙØ±Ø¯ÛŒ نیز Ø¨ÛŒÙØ²Ø§ÛŒØ¯. از این منظر برای آقای Ù†ÛŒÚ©ÙØ±ØŒ دینی، دین است Ú©Ù‡ Ú©ÛŒÙیّت عرضه کردن در بازار تجارت مومنان را داشته باشد. هم از این روست Ú©Ù‡ بنا به اعتقاد آقای Ù†ÛŒÚ©ÙØ±ØŒ [ سنّت دینی!ØŸ ]ØŒ علّت Ùˆ خاستگاه « دین ÙØ±ÙˆØ´ÛŒ » Ù…ÛŒ باشد. در نتیجه، دین، یک ÙØ§Ú©ØªÙˆØ± سرمایه ای است Ú©Ù‡ در بی خطر ترین ÙØ±Ù… خودش به دامنه ÛŒ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ مردم تعلّق دارد؛ ولی Ù…ÛŒ توان آن را کالایی تولیدی به ØØ³Ø§Ø¨ آورد Ùˆ در بازار مومنان Ùˆ معتقدان برای ÙØ±ÙˆØ´Ø´ØŒ رقابتهای اقتصادی کرد! Ùˆ ØØªÙ‘ا در صورت انباشت ØØ¬Ù… دینداری Ù…ÛŒ توان آن را در زرورق « دیالوگ Ùˆ Ú¯ÙØªÚ¯ÙˆÛŒ تمدّنها » پیچید Ùˆ در مواقع ضروری برای کنار زدن رقیبان با Ø³Ù„Ø§Ø Ø§Ù„Ù‘Ù„Ù‡ اکبر Ùˆ تروریسم وسیع بین المللی، آن را به سراسر بازار کشورهای Ú©ÙØ± آلود، صادرش کرد!.
اصلا Ùˆ ابدا به ذهن آقای Ù†ÛŒÚ©ÙØ± خطور نیز نکرده است Ú©Ù‡ درهمریختن Ùˆ سخن Ú¯ÙØªÙ† از مقولات اقتصادی Ùˆ اخلاقی Ùˆ دینی Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒØŒ هنوز اندیشیدن نیست. تÙکّر از جزئیّات شروع Ù…ÛŒ شود Ùˆ کاملا Ù…ØØªØ§Ø·Ø§Ù†Ù‡ با گشوده Ùکری به بازگشتهای سنجشی آنچه نوشته Ùˆ Ú¯ÙØªÙ‡ Ùˆ ØªØØ±ÛŒØ± شده Ùˆ Ù…ÛŒ شود، ØØ±Ú©ØªÛŒ گشتاره ای Ù…ÛŒ کند. همچنین تدقیق شدنهای Ø´Ú© آمیز Ùˆ از نو، وا دیدن موضوع چالش انگیز را دائم زیر ذرّه بین واکاوی Ùˆ پیگیری گذاشتن Ùˆ کنج Ùˆ کناره ها را واررسی کردن متمایل Ù…ÛŒ باشد. تÙکّر، ØØ³Ù‘اس بودن قیراطی برای تمییز Ùˆ تشخیص دادن Ùˆ برجسته کردن ریزترین Ø§Ø®ØªÙ„Ø§ÙØ§Øª مویگونه Ù…ÛŒ باشد؛ یعنی کاری Ú©Ù‡ آقای Ù†ÛŒÚ©ÙØ±ØŒ خود را تا امروز در تمام نوشته هایشان، معا٠از پرداختن به آن، نشان داده اند.
از دیدگاه آقای Ù†ÛŒÚ©ÙØ±ØŒ جواز برای تجارت دین، همین « دیندار بودن یا ØØ¯Ø§Ù‚ّل تظاهر کردن به دینداری » Ú©ÙØ§ÛŒØª Ù…ÛŒ کند Ùˆ Ø§ØØªÛŒØ§Ø¬ به هیچ آداب Ùˆ رسوم پیچیده ÛŒ بوروکراتیکی نیز ندارد؛ زیرا شاهد از غیب رسیده ÛŒ آن نیز همین تک بیت « ناصر خسرو » Ù…ÛŒ باشد: سخن از مردم دیندار شنو Ùˆ آن را ..... Ú©Ù‡ ندارد دین، منگر سوی دینارش. آقای Ù†ÛŒÚ©ÙØ± ØØªÙ‘ا برای « ارزش مصرÙÛŒ دین » به دنبال سبقه ÛŒ هزاره ای نیز Ù…ÛŒ رود Ùˆ از قضا در « شاهنامه ÛŒ ÙØ±Ø¯ÙˆØ³ÛŒ »، ابیاتی را برای قواعد تخت پروکراست ذهنیّت ایدئولوژیکی خودش Ú©Ø´Ù Ù…ÛŒ کند Ùˆ نشان Ù…ÛŒ دهد Ú©Ù‡ « راستی » Ù…ÛŒ تواند پتانسیلی ÙØ±Ø§ØªØ± از « اصل خودش » داشته باشد Ùˆ به کالا نیز تبدیل شود!ØŸ.
آقای Ù†ÛŒÚ©ÙØ± با چنین « چیزنویسی قنطور مآب » هنوز متوجّه نیستند Ú©Ù‡ در رویکرد ما به متون کلاسیک ادبیّات ÙØ§Ø±Ø³ÛŒ Ùˆ عربی بایستی تا Ù…ÛŒ توانیم از ذهنیّت ØªØØ±ÛŒÙÛŒ Ùˆ تقلیبی Ùˆ تصنّعی امروزه ÛŒ خودمان با تمام نیرو بگسلیم Ùˆ ÙØ§ØµÙ„Ù‡ بگیریم تا بتوانیم یکراست بدون هیچ پیشداوری Ùˆ کاربست معانی ØØ§Ø¶Ø± Ùˆ آماده Ùˆ دم دست Ùˆ رایج Ùˆ ورد زبان خاصّ Ùˆ عام به درک Ùˆ Ùهمیدن Ùˆ Ø¯Ø±ÛŒØ§ÙØªÙ† گستره ÛŒ Ùکر Ùˆ اندیشیدن بزرگان ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ خود کوششها کنیم. ما نباید ذهنیّت امروز خود را پلی مطلق متّصل شده به تجربیّات گذشته گان برای معناÙهمی سرایشها Ùˆ Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø´Ù‡Ø§ÛŒ بزرگان ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ بدون هیچ کژبرداشت Ùˆ Ú©Ú˜ Ùهمی Ùˆ Ú©Ú˜ ØªÙØ³ÛŒØ±ÛŒ Ùˆ کژخوانی بدانیم. این مسئله ایست Ú©Ù‡ در نخستین گامهای پژوهشگری بایستی از آن، آگاهی درخور Ùˆ شایسته Ùˆ بایسته ای داشت. کسی Ú©Ù‡ با ذهنیّت امروز خودش به سراغ تولیدات معنوی Ùˆ Ùکری نامداران درگذشته Ù…ÛŒ رود Ùˆ Ù…ÛŒ خواهد Ú©Ù‡ معانی ØÙ‚یر Ùˆ تهی مغز Ùˆ ØªØØ±ÛŒÙÛŒ Ùˆ اماله ای امروزی را بر قامت اصالتهای Ùکری Ùˆ هنری Ùˆ تجربی Ùˆ Ú˜Ø±ÙØ§Ù†Ø¯ÛŒØ´ÛŒÙ‡Ø§ÛŒ آن بزرگان بیاویزد، آن انسان با تمام نیروی خودش Ùقط Ùˆ Ùقط، Ø³ÙØ±Ù†Ø§ را از سر گشادش خواهد نواخت.
من Ù…ÛŒ پرسم این چگونه ذهنیّتی است Ú©Ù‡ آقای Ù†ÛŒÚ©ÙØ± دارد؟. چرا ایشان نمی کوشد در مرز « پرسشها » توق٠کند Ùˆ دست Ú©Ù… از خودش بپرسد، معنای « راستی » در شعر ÙØ±Ø¯ÙˆØ³ÛŒ چیست؟. معنای « دین » در زبانها Ùˆ بÙنمایه های ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ مردم ایران چیست؟. چرا ÙØ±Ø¯ÙˆØ³ÛŒØŒ دین را « راستی » Ù…ÛŒ داند Ú©Ù‡ از Ù¾ÛŒ « جست – Ùˆ – جو » ØØ§ØµÙ„ Ù…ÛŒ شود؟. چرا شاهان ایرانی، نه تنها « دین ÙØ±ÙˆØ´ » نبودند Ø› بلکه گوش خود را به « ÙØ±Ù…انهای دین ÙØ±Ø¯ÛŒ خودشان » Ù…ÛŒ سپاردند؟. کدامین پیوندها بین « دین ÙØ±Ø¯ÛŒ با راستی Ùˆ ÙØ±Ù…انروایی / پادشاهی » هست؟. چرا « دین ÙØ±Ø¯ÛŒ » ÙØ§Ù‚د عیار ماتریالیستی Ù…ÛŒ باشد؟. Ú†Ù‡ امتداد گسترده Ùˆ پیوسته ای هست مابین آن سرایشهای ÙØ±Ø¯ÙˆØ³ÛŒ در باره ÛŒ دین Ùˆ معنای تک بیت ناصر خسرو؟. آیا منظور نظر ناصر خسرو از دین، همان معنا Ùˆ منظوری نیست Ú©Ù‡ ÙØ±Ø¯ÙˆØ³ÛŒ از دین دارد؟. چرا دین در این معنای ایرانی به طور کلّی با تمام ادیان ابراهیمی Ùˆ رسمی Ùˆ نصّی Ùˆ کتابی به شدّت در تضاد Ùˆ تنش Ù…ÛŒ باشد؟. آیا همین گرهگاه، نشانگر « ØªÙØ§ÙˆØª Ùˆ تمایز هویّت / خویشباشی ایرانی » با هویّت اقوام بر آمده از مذاهب ابراهیمی Ùˆ مذاهب برآمده Ùˆ الاهیاتی شده ÛŒ از بطن تاریخ Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران نیست Ú©Ù‡ تاریخ کشمکشهای اجتماعی مردم ما را با ØÚ©ÙˆÙ…تگران بی لیاقت Ùˆ ÙØ±Ù‘ گذشته Ùˆ ØÙکّام Ùقاهتی امروز رقم Ù…ÛŒ زند؟.
من Ù…ÛŒ پرسم چرا آقای Ù†ÛŒÚ©ÙØ± به خودش آن زØÙ…ت را نمی دهد Ú©Ù‡ در آغاز، ذهنیّت ÙØ±Ø¯ÛŒ خود را در رویکردش به متون کلاسیک ادبیّات ایرانزمین از تمام آن آموخته های کلیشه ای Ùˆ کتابی Ùˆ آکادمیکی بگسلاند Ùˆ با ذهنیّتی پاک شده از تمام آموخته های تلنباری به اندیشیدن با مغز خودش در باره ÛŒ مسائل Ùˆ Ù…ÙØ¹Ø¶Ù„ات ایرانی بپردازد؟. من Ù…ÛŒ پرسم Ú©Ù‡ انسان اگر به راستی، مغزی مایه دار برای اندیشیدن Ùˆ خواست نوجویی دارد، باید بتواند دریابد Ùˆ بÙهمد Ú©Ù‡ ÙلسÙیدن؛ یعنی ایستادن در مقابل دربی Ú©Ù‡ با گشودن آن، Ø¨Ù„Ø§ÙØ§ØµÙ„ه، تاریکی مطلق مجهولات Ùˆ پرسشها بر سراسر وجود آدمی ÙØ±Ùˆ Ù…ÛŒ ریزد Ùˆ انسان Ùقط با « از خود روشن شدن Ùˆ نور چشمان مغز اندیشینده ÛŒ خودش » هست Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ تواند در کش٠راز آمیزی چنان تاریکی به نیروهای ÙØ±Ø¯ÛŒ خودش متّکی شود Ùˆ با کور مال کور مال کردن، گمانپاسخهای خود را بیابد Ùˆ بجوید Ùˆ در باره ÛŒ ÛŒØ§ÙØªÙ‡ های خودش، عمیق Ùˆ سنجنده بیندیشد. سراسر برداشت آقای Ù†ÛŒÚ©ÙØ± از ابیات شاهنامه ÛŒ ÙØ±Ø¯ÙˆØ³ÛŒ Ùˆ تک بیت ناصر خسرو، خطای Ù…ØØ¶ است Ùˆ Ú©Ú˜Ùهمی مطلق. مسئله ÛŒ راستی Ùˆ دین در سرایشهای ÙØ±Ø¯ÙˆØ³ÛŒ طوسی Ùˆ ناصر خسرو قبادیانی، هیچ ربطی به « چیزنویسی آقای Ù†ÛŒÚ©ÙØ± » در باره ÛŒ « دین Ùˆ دین ÙØ±ÙˆØ´ÛŒ Ùˆ تجارت دین! » ندارد. آقای Ù†ÛŒÚ©ÙØ± با دوربین ذهنیّت امروزی خودش به گذشته ای Ù…ÛŒ نگرد Ú©Ù‡ هیچ پیوند « بی واسطه Ùˆ عریانی » با آن ندارد.
هر چند آقای Ù†ÛŒÚ©ÙØ± نوشته است Ú©Ù‡ [ تاریخ دینهای رسمی امّا تاریخ مقابله ÛŒ ØØ§Ø¯Ù‘ با تولیدهای معنوی شخصی Ùˆ خانگی است ]ØŒ ولی ایشان ØªÙˆØ¶ÛŒØ Ù†Ø¯Ø§Ø¯Ù‡ اند Ú©Ù‡ علل بر ØÙ‚Ù‘ [ مقابله ÛŒ ØØ§Ø¯Ù‘ تولیدهای معنوی شخصی Ùˆ خانگی ] با ادیان رسمی از کجا ریشه Ù…ÛŒ گیرند؟ Ùˆ چرایی تنش Ùˆ کشمکش Ùˆ گلاویزی ممتد مردم با ادیان رسمی Ùˆ ابراهیمی Ùˆ کتابی Ùˆ نصّی در چیست؟. درست در همین نقطه ÛŒ کلیدیست Ú©Ù‡ بایستی توق٠سمج Ùˆ Ù¾Ø§ÙØ´Ø§Ø±ÛŒ سخت پرسنده Ùˆ کاونده کرد Ùˆ به اندیشیدن Ùˆ مرز بندی Ø´Ùّا٠داشتن با ادیان رسمی رو آورد. چیزهایی را Ø´ÙØ§Ù‡ÛŒ یا کتبی قنطور کردن با تÙکّر Ùˆ ÙلسÙیدن، هیچ پیوندی ندارند؛ بویژه با [ تÙکّر انتقادی ] Ú©Ù‡ همان رونوشت برداری متابعتی از « کریتیشه تئوری / kritische Theorie » مکتب ÙØ±Ø§Ù†Ú©Ùورت Ù…ÛŒ باشد بدون Ø¯Ø±ÛŒØ§ÙØªÙ† Ùˆ Ùهمیدن Ùˆ کاربست مغزه ÛŒ پرنسیپی آن.
آقای Ù†ÛŒÚ©ÙØ± از [ تÙکّر انتقادی ] در مطالب Ø´ÙØ§Ù‡ÛŒ Ùˆ کتبی خودش، زیاد دم Ù…ÛŒ زند؛ ولی هیچگاه در باره ÛŒ کاربست پرنسیپهای [= تÙکّر انتقادی ] با مغز خودش نیندیشیده است Ùˆ آن را تنها به Ø´Ú©Ù„ ابزار Ùˆ ملاط دم دست Ù…ÛŒ بیند. ØªÙØ§ÙˆØª Ùˆ تضاد ÙØ§ØØ´ تÙکّر انتقادی در زبان Ùˆ قلم آقای Ù†ÛŒÚ©ÙØ± با اوریژینالیته بودن تÙکّر انتقادی مکتب ÙØ±Ø§Ù†Ú©Ùورت در این است Ú©Ù‡ اوریژنالها در اندیشیدن، اوریژینال بودند Ùˆ مایه هایی برای اندیشیدن Ùˆ ÙلسÙیدن داشتند؛ ولی نوع تقلیبی / متابعتی آن، هیچ بویی از اندیشیدن نبرده است؛ بلکه Ùقط تابلوی [ تÙکّر انتقادی ] را به پیشانی خودش آویخته Ùˆ همچنان در همان ذهنیّتی درجا Ù…ÛŒ زند Ùˆ میخکوب مانده است Ú©Ù‡ زاییده Ùˆ پرورده ÛŒ Ù…ØÛŒØ· Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ Ùˆ تاریخ شریعت زده سرزمینش Ù…ÛŒ باشد. در ØØ§Ù„یکه تÙکّر انتقادی بایستی بتواند شکاÙÛŒ عظیم برای زایش ÙØ±Ø¯ÛŒÙ‘تها در ذهنیّت همگونه گرای امّت همعقیده گان Ùˆ ایدئولوژی زده گان اجتماع ایرانیان ذلیل Ùˆ صغیر Ùˆ ØÙ‚یر شده ایجاد کند؛ زیرا « ÙˆØØ¯ØªÙŠ { عقيدتي Ùˆ Ø±ÙØªØ§Ø±ÙŠ } Ú©Ù‡ با متعيّن کردن { Ùˆ يکدست سازي Ùˆ همگونگي } ذهنيّت { Ø§ÙØ±Ø§Ø¯ ÙŠÚ© جامعه } ايجاد مي شود از Ù†ÙÙŠ { Ùˆ درهمکوبي } ÙØ±Ø¯ÙŠÙ‘ت { Ùˆ شخصيّت } تک، تک انسانها ريشه مي گيرد. اين روش { قدرت طلبان } براي تØÙ‚ير Ùˆ تمسخر جامعه ايست Ú©Ù‡ آن را { دم به دم } سرکوب مي کنند تا بتوانند ذهنيّت Ø§ÙØ±Ø§Ø¯ را به دلخواه خود، همعقیده Ùˆ همگونه بار آورند. » ( 2 )
با مزه این جاست Ú©Ù‡ آقای Ù†ÛŒÚ©ÙØ± از ترکیب مضØÚ© [ تÙکّر انتقادی سنّتی (!ØŸ ) ] نیز سخن Ù…ÛŒ گویند. بدون آنکه از خود بپرسند، تÙکّر، اگر [ انتقادی ] باشد، دیگر به « سنتّهای آکبند Ùˆ نصّی Ùˆ هرگز تجدید نظر ناپذیر » باز نمی ماند Ùˆ اسیر Ùˆ ذلیل Ùˆ تابع آنها نیز نمی شود؛ بلکه از دیواره ÛŒ ضخیم آنها برمی گذرد تا اÙقهای تازه Ùˆ بدیع Ùˆ نو Ùˆ دیگرسانی را جست Ùˆ جو کند. باز ماندن به نصوص Ùˆ ØÙ‚ایق آکبند Ùˆ هرگز چون Ùˆ چرا ناپذیر Ùˆ شبانه روز رتوشگری Ùˆ خوشگل نمایی آنها با [ تÙکّر انتقادی ] ،هیچ سنخیّتی ندارد Ùˆ Ø§ØªÙ‘ÙØ§Ù‚ا در تقابل Ùˆ تضاد با آن نیز Ù…ÛŒ باشد. این مسئله را آقای Ù†ÛŒÚ©ÙØ± بایستی از روز اول کاربست این روش Ù…ÛŒ دانستند Ùˆ چگونگی پرنسیپ آن را در کلام ÙØ±Ø¯ÛŒ خودش برای مرز بندی کردن Ø´Ùّا٠و کاملا ØµØ±ÛŒØ Ùˆ سلیس در برابر اسلامیّت شمشیر اقتلویی Ùˆ ØÙکّام خونریز Ùقاهتی با دلیری Ùˆ روشنگویی Ù…ÛŒ اندیشیدند. ولی ایشان از این کار رو برگردانده اند؛ زیرا ذهنیّت Ùˆ روان خود آقای Ù†ÛŒÚ©ÙØ±ØŒ هنوز از غÙÙ„ Ùˆ زنجیرهای شرایع اسلامیّت نگسسته است Ùˆ مرز بندی نامتعار٠و شناخته Ùˆ پدیدار شده ÛŒ ÙØ±Ø¯ÛŒÙ‘ت مستقل اندیش خود را با اسلامیّت ندارد Ú©Ù‡ ندارد.
آقای Ù†ÛŒÚ©ÙØ± با Ù…ØØªÙˆÛŒÙ‘ات « قرآن Ùˆ Ù…ØÙˆØ± رسالتی آن Ú©Ù‡ اقتلو اقتلو » Ù…ÛŒ باشد به تن خویش در جایی تا امروز، ص٠آرای روشنگر نداشته است. ایشان با متد [ تÙکّر انتقادی !ØŸ ]ØŒ البته اهل « رعایت کردن » هستند. تراژدی اینجاست Ú©Ù‡ آقای Ù†ÛŒÚ©ÙØ± در زیرلایه ÛŒ ذهنیّت خودش به شرایع اسلامیّت وامانده است Ùˆ در ذهنیّتش به ایدئولوژی مارکسیسم، دل بسته است Ùˆ در Ù‚Ù„Ù…ÙØ±Ø³Ø§Ø¦ÛŒÙ‡Ø§ÛŒ خودش نیز، هم پست مدرن است. هم مدرنیست است. هم از Ø·Ø±ÙØ¯Ø§Ø±Ø§Ù† پر Ùˆ پا قرص تئوری انتقادی!. به عبارت دقیق تر؛ ایشان وجودی وصله ای Ùˆ چهل تیکه هست Ú©Ù‡ هنوز هیچ تصوّر روشنی از « تÙکّر ÙØ±Ø¯ÛŒ Ùˆ ÙلسÙیدن Ùˆ پرنسیپ سنجشگری » ندارد Ú©Ù‡ ندارد.
شایان Ø¢ÙØ±ÛŒÙ† Ù…ÛŒ بود اگر آقای Ù†ÛŒÚ©ÙØ± در باره ÛŒ چرایی ریشه های خصومت مدّعیان ادیان رسمی Ùˆ ابراهیمی با ادیان ÙØ±Ø¯ÛŒ ( = وجدانهای Ø®ÙˆÛŒØ´Ø¢ÙØ±ÛŒØ¯Ù‡ ) Ù…ÛŒ کوشید Ùˆ Ù…ØØµÙˆÙ„ زØÙ…ات ÙØ±Ø¯ÛŒ خودش را به ÙˆØ¶ÙˆØ Ø¯Ø± زبان Ùˆ قلم به دیگران نشان Ù…ÛŒ داد. کلّی گویی Ùˆ کلّی باÙی، هرگز روشنگر Ùˆ پرتو اÙÚ©Ù† به Ù…ÙØ¹Ø¶Ù„ات درهمتنیده Ùˆ مسئله ایجاد Ú©Ù† اجتماع ما ایرانیان نیستند؛ زیرا « شرّ » در جزئیات است Ú©Ù‡ گسترده Ùˆ ÙØ¹Ù‘ال Ùˆ با Ù†Ùوذ Ù…ÛŒ باشد. به همین سبب، تÙکّر ÙلسÙÛŒ نیز، اندیشیدن در باره ÛŒ « جزئیّات Ø§Ø®ØªÙ„Ø§ÙØ§Øª Ùˆ مویرگهای متناقض Ùˆ ریشه های ظری٠و نامرئی Ùˆ ناهمگون؛ ولی قطور Ùˆ موثر در Ø±ÙØªØ§Ø± Ùˆ Ú¯ÙØªØ§Ø± Ùˆ واکنشهای بشر » هست Ú©Ù‡ بایستی هر ÙØ±Ø¯ مدّعی پژوهشگری بتواند « مو را از ماست » بیرون بکشد Ùˆ تمایزها Ùˆ ØªÙØ§ÙˆØªÙ‡Ø§ Ùˆ تنشها را « روشن Ùˆ مستدل » بدون رعایت Ùˆ اهمیّت دادن به مقتدران Ùˆ Ù…Ù†ÙØ¹ØªÙ¾Ø±Ø³ØªØ§Ù† Ùˆ ذینÙوذان با گستاخی Ùˆ دلیری بر زبان Ùˆ قلم براند؛ یعنی کاری Ú©Ù‡ آقای Ù†ÛŒÚ©ÙØ± از آن گریخته اند Ùˆ تنها به همان Ø³ÙØ±Ø³Ùره بازی بر Ø³Ø·Ø Ú©Ùلیّات کلامی Ø§Ú©ØªÙØ§ کرده اند؛ مبادا Ú©Ù‡ با Ú¯ÙØªÙ† ØØ±ÙÛŒ به تریج قبای مومنان Ùˆ معتقدان Ùˆ مقتدران Ùˆ Ø¯ÛŒÙ†ÙØ¹Ø§Ù† ØØ§Ú©Ù… Ùˆ شمشیر به دست بر بخورد!. [ تÙکّر انتقادی ] از دیدگاه آقای Ù†ÛŒÚ©ÙØ± به معنای [ رعایت کردن ] Ù…ÛŒ باشد. ( رجوع کنید به مقاله ÛŒ ایشان در باره ÛŒ ماجرای کاریکاتورهای Ù…ØÙ…ّد ابن عبدالّله ).
آنچه آقای Ù†ÛŒÚ©ÙØ± از پرداختن به مسئله ای به نام « دین ÙØ±Ø¯ÛŒ Ùˆ تضاد Ùˆ تنش آن با دین رسمی »، غÙلت کرده Ùˆ یا شاید هم، خود خواسته Ùˆ با قصد به کتمان Ùˆ در پرده گذاشتن آن قناعت کرده است، این ØÙ‚یقت بسیار گویا Ùˆ شایسته ÛŒ تاکیدهای مبرم Ù…ÛŒ باشد Ú©Ù‡ تمام ØÙ‚یقتهای آکبند Ùˆ نصّی از ÙØ±Ø§Ú©Ø§Ø¦Ù†Ø§ØªÛŒ اش Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ تا سوپر آکادمیکی اش، همه Ùˆ همه از خاصمان سر سخت « دین ÙØ±Ø¯ÛŒ انسانها = وجدان Ø®ÙˆÛŒØ´Ø¢ÙØ±ÛŒØ¯Ù‡ » Ù…ÛŒ باشند. « دین ÙØ±Ø¯ÛŒ » همان « خویشاندیشی » هست Ú©Ù‡ اوریژینال بودن انسانها را متعیّن Ù…ÛŒ کند. خصومت موکّلان Ùˆ مومنان Ùˆ متولّیان ادیان رسمی Ùˆ ابراهیمی با ÙØ±Ø¯ÛŒÙ‘تها، کینه توزی آنها به « وجدان ÙØ±Ø¯ÛŒ Ùˆ Ø±ÙØªØ§Ø± تکرو Ùˆ نامتعار٠و ناهمگونه ÛŒ ÙØ±Ø¯ÛŒÙ‘تها » Ù…ÛŒ باشد؛ زیرا انسان خویشاندیش، خطریست برای تمام آنانی Ú©Ù‡ همعقیده Ùˆ هم مرام Ùˆ هم ایدئولوژی Ùˆ هم مذهب هستند. انسان خویشاندیش، خطری بسیار مهیب Ùˆ متلاشی کننده برای تمام مقتدران ØØ§Ú©Ù… Ùˆ قدرت پرستان بالقوّه Ùˆ شیّادان Ùˆ ØÙ‚ّه بازان Ùˆ سود خواهان نجومی Ù…ÛŒ باشد. انسان خویشاندیش، خطریست Ú©Ù‡ از عصر اساطیری « Ø·ÙˆÙØ§Ù† Ù†ÙˆØ ØªØ§ Ø¨ØØ±Ø§Ù†Ù‡Ø§ÛŒ رنگارنگ امروزی » در تمام جوامع بشری به شکلهای گوناگون خواسته اند با آن مقابله Ùˆ سر به نیستش کنند. کشتی Ù†ÙˆØØŒ خاصم خویشاندیشان است. « اوامر دهگانه ÛŒ یهوه به موسا »،« خاصم خویشاندیشان است. « نصوص قرآن Ùˆ تورات Ùˆ انجیل Ùˆ اوستا Ùˆ کاپیتال Ùˆ امثالهم Ùˆ رسالت تمام انبیاء از خاصمان خویشاندیشان هستند. تمام ایدئولوژیها Ùˆ نظریّه های برآمده از چارچوبهای مذاهب مبلّغ « نجات / رستگاری Ùˆ امثالهم » از خاصمان سر سخت خویشاندیشان هستند.
انسان خویشاندیش در استقلال تÙکّر Ùˆ رادمنش زیستن Ùˆ گوشه گیریهای خود، خطریست برای تمام آنانی Ú©Ù‡ به « کلیشه ها Ùˆ قالبها Ùˆ ÙØ±Ù…های متعیّن شده »، ایمان مطلق دارند. وجود هر انسان خویشاندیشی در جوامع بشری؛ یعنی خطری ریشه برانداز برای تمام آنانی Ú©Ù‡ به Ø§Ù†ØØ§Ø¡ مختل٠می خواهند بر ذهنیّت Ùˆ روان انسانها، ØØ§Ú©Ù…یّت تام داشته باشند. هیچ چیزی برای مقتدرین Ùˆ معتقدین به مذاهب Ùˆ Ù†ØÙ„Ù‡ ها Ùˆ ایدئولوژیها نمی تواند از « اÙکار Ùˆ ایده ها Ùˆ وجود انسان خویشاندیش »، خطرناکتر باشد؛ زیرا وجود Ùقط یک « استثناء » Ø› ولو مورچه سان باشد، Ù…ÛŒ تواند شکاÙÛŒ در گوشه ای از ساختمان قاعده ÛŒ همعقیده Ú¯ÛŒ Ùˆ همگونه Ú¯ÛŒ ایجاد کند Ùˆ ناگهان، سراسر آن را از هم ÙØ±Ùˆ پاشد. از این رو، تمام مراقبتها Ùˆ Ù…ØØ§Ùظتهای کنترلی ØÙکّام بی لیاقت Ùˆ ÙØ±Ù‘ به گرداگرد این Ù…ØÙˆØ± Ù…ÛŒ چرخد Ú©Ù‡ « خویشاندیشان » را منزوی Ùˆ طرد Ùˆ بدنام Ùˆ شانتاژ Ùˆ به قتل برسانند تا هیچکس، الگویی Ùˆ انگیزه ای استثنائی را نبیند Ùˆ نشناسد Ú©Ù‡ بخواهد از او بیاموزد Ùˆ راه خویشتن را Ø¨ÛŒØ§ÙØ±ÛŒÙ†Ø¯ Ùˆ « آزادمنش » بزیید Ùˆ بیندیشد.
انسان خویشاندیش، انسانیست « معیار Ø¢ÙØ±ÛŒÙ† Ùˆ معیار گذار Ùˆ ترازوی سنجشگر تمام Ú†ÙØª Ùˆ بست اجتماع انسانها » از ریزترین جزء تا پیچیده ترین Ùˆ بزرگترین Ùˆ کلیدی ترین قسمتها. بنابر این، ØÙکّامی Ú©Ù‡ به دنبال سیطره یابی Ùˆ اقتدار Ù…ÛŒ باشند، هیچگاه نمی توانند ÙØ±Ø¯ خویشاندیش را تاب آورند. آنها تقلّا Ù…ÛŒ کنند Ú©Ù‡ انسان خویشاندیش را در تمام جلوه های وجودی اش، Ú©ÙˆÚ˜ Ùˆ زشت Ùˆ منÙور کنند. آنان به خود Ù…ÛŒ گویند ØØ§Ù„ Ú©Ù‡ نمی توان از انسان خویشاندیش، برده ای صغیر Ùˆ ØÙ‚یر ساخت، پس تا Ù…ÛŒ توان بایستی او را یا به اوج دنیای Ø§ÙØ³Ø§Ù†Ù‡ ها Ùˆ خیالات Ù…ØØ§Ù„ کوچانید یا اینقدر از ارج Ùˆ قرب او کاست Ú©Ù‡ به قعر تاریکیها Ùˆ Ú¯Ù… Ùˆ گور شدنها رانده Ùˆ تبعید شود. انسان خویشاندیش، خطر Ùˆ شاهکلید متلاشی کردن تمام سیستمهای استبدادی Ùˆ جبّاران غارتگر Ùˆ شارلاتانهای الهی Ùˆ زمینی Ù…ÛŒ باشد.
قرنهاست Ú©Ù‡ ما براي آزاد شدن از مباني عقيدتي اسلامیّت Ùˆ اعتقادات آغشته شده به آن تلاش داريم Ú©Ù‡ « قرآن » را تاويل Ùˆ ØªÙØ³ÙŠØ± کنيم. اين تاويلات Ùˆ ØªÙØ³ÙŠØ±Ù‡Ø§ Ùقط به اسلام راستينهاي جديد ختم شده اند؛ ولي تØÙˆÙ‘لاتي بنياني در جامعه ايجاد نکرده اند Ùˆ ما همچنان در چنگال ØÙ‚ايق Ùˆ مرجعيّت اعتباري آنها اسير مانده ايم. تاويل Ùˆ ØªÙØ³ÙŠØ± « قرآن » به اين معناست Ú©Ù‡ ما اÙکار خود را در آيات قرآني مي تپانيم Ùˆ آگاهانه به آياتي Ú©Ù‡ کلا معاني ديگري دارند، معنائي امروزي مي دهيم. بدبختي Ùˆ راز Ùلاکت جامعه ÙŠ ما در اينست Ú©Ù‡ ما مي خواهيم خود را در « قرآن » بازيابيم Ùˆ همين خواست ماست Ú©Ù‡ ما را از به خود آمدن باز داشته Ùˆ دائم در ØØ§Ù„ت سرگرداني Ùˆ Ø¢Ø´ÙØªÙ‡ Ùکري Ù†Ú¯Ù‡ داشته است.
ما هنوز Ú©Ù‡ هنوز است آن دليري Ùˆ گستاخي را نداريم تا برداشتهاي Ùکري خود را مستقل از « آيات قرآني » در کلمات ÙØ±Ø¯ÙŠ Ø®ÙˆØ¯ عبارت بندي کنيم. براي ما، مرجع انديشيدن هميشه « قرآن » بوده است؛ نه مغز پويا Ùˆ جوينده Ùˆ پرسنده Ùˆ Ø¢ÙØ±ÙŠÙ†Ø´Ú¯Ø± ÙØ±Ø¯ÙŠ Ø®ÙˆØ¯Ù…Ø§Ù†. آناني Ú©Ù‡ اÙکار خود را با « آيات قرآني » زيور مي دهند Ùˆ تلاش دارند Ú©Ù‡ براي معتبر بودن اÙکار خود به « قرآن » Ùˆ Ø§ØØ§Ø¯ÙŠØ« Ùˆ سيره ÙŠ « Ù…ØÙ…ّد ابن عبدالّله » استناد کنند به استقلال انديشيدن خود، خيانت آشکار مي کنند Ùˆ بر دوام واماندگي Ùˆ عقب ماندگي اجتماعي شدّت مي دهند. با اعتبار Ùˆ مرجعيّت مطلق دادن به « آيات قرآني » Ùˆ آنها را سرچشمه ÙŠ معنا دانستن، شعور Ùˆ Ùهم Ùˆ روان هيچ انساني Ùˆ مناسبات اجتماعي هرگز « معنوي » نمي شوند. ÙØ±Ø¯ØŒ ÙØ±Ø¯ ما با استقلال انديشيدن ÙØ±Ø¯ÙŠ Ø®ÙˆØ¯ هستيم Ú©Ù‡ مي توانيم « معنويّات » را از خود بزائيم Ùˆ جامعه اي « معنوي » بسازيم. « قرآن Ùˆ Ù…ÙØ³Ù‘رانش »، معاصر دوران ما نيستند. به همین دلیل، منسوخ کردن علنی قرآن Ùˆ تمام بند Ùˆ بستهای آویزان شده به آن، آغازگاهیست برای Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø´ Ùˆ زایش Ùˆ بنیان اÙکندن طرØÛŒ نو در باهمستان ایرانزمین.
من برای کوتاه شدن مطلبم از بازگویی آنچه قبلا در باره ÛŒ « دین پیدایشی » Ùˆ تضاد Ùˆ تنش Ùˆ ناهمخوانی آن با ادیان ابراهیمی Ùˆ کتابی Ùˆ نصّی Ùˆ رسمی، سخن Ú¯ÙØªÙ‡ ام، خود داری Ù…ÛŒ کنم Ùˆ Ùقط لینک Ø¬ÙØ³ØªØ§Ø±Ù‡Ø§ÛŒÙ… را برای علاقمندان Ù…ÛŒ گذارم. ( 3 )
Ù¾ )- ترمینوسها Ùˆ Ù…ÙØ§Ù‡ÛŒÙ… باختری در چنبره ÛŒ ذهنیّتهای کلیشه ای / شابلونی.
در زبان آلماني، کلمه اي وجود دارد به نام « آئوس – اَين – Ø§ÙŽÙ†Ø¯ÙØ± – زتسونگ / Auseinandersetzung ». معناي ساده ÙŠ اين واژه اينست:« تÙÚ©ÙŠÚ© کردن ». اين واژه در دانشهاي ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÙŠ Ùˆ انسان – شناسيک؛ بويژه ÙلسÙÙ‡ Ùˆ تئولوژي Ùˆ جامعه شناسي Ùˆ روانشناسي Ùˆ غيره به معنای مرز بندی Ùکري با ایده ها Ùˆ تجربيات Ùˆ انديشه ها Ùˆ ديدگاهها Ùˆ تزها Ùˆ دکترینها Ùˆ نظریّه های ديگران به کار برده مي شود. وقتي Ú©Ù‡ ما با کلمات بيگانه – ÙØ±Ù‚ نمي کند Ú©Ù‡ در Ú†Ù‡ زباني – رويارو مي شويم، بايستي در آغاز بکوشيم Ú©Ù‡ « اصل Ù…Ùهوم را از تاريخ آن Ù…Ùهوم » جدا کنيم Ùˆ سپس با انديشيدن در باره ÙŠ خود Ù…Ùهوم به شناختن Ùˆ Ø¯Ø±ÙŠØ§ÙØªÙ† Ùˆ سنجشگري Ùˆ بازشکاÙÙŠ آن چيزي بپردازيم Ú©Ù‡ ما در لوای نام آن Ù…Ùهوم در زبانها Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ Ùˆ روان خود مي Ùهميم Ùˆ تجربه کرده ايم.
Ø¯Ø±ÙŠØ§ÙØªÙ† Ùˆ Ùهمیدن Ùˆ تمییز Ùˆ تشخیص دادن ØªÙØ§ÙˆØª Ùˆ تضاد « آزاد – انديشي » با « انديشيدن در چارچوبهاي کليشه اي Ùˆ مذهبي Ùˆ ايدئولوژيکي » از اساسی ترین کارمایه های ÙلسÙیدن Ùˆ اندیشیدن مستقل Ù…ÛŒ باشد. کساني Ú©Ù‡ اسير Ùˆ معتقد به مباني اعتقاداتي مذهبي يا ايدئولوژيي يا نظريه اي Ùˆ امثالهم مي باشند، در انديشيدن همواره تلاش دارند Ú©Ù‡ هر چيزي را از چارچوب اعتقاداتي خودشان گذر بدهند Ùˆ رنگ Ùˆ بوي اعتقادات خودشان را به آن بزنند. آنها ØØªÙ‘ا ØÙ‚يقت را در باز ماندن به مبانی Ùˆ اصول اعتقادات خود Ùˆ از چارچوب Ùˆ رمل Ùˆ اسطرلاب مباني عقيدتي خود، استنتاج مي کنند؛ نه در ÙØ±Ø§ØªØ± Ø±ÙØªÙ† Ùˆ سنجشگري مباني اعتقاداتي خود. از اين رو، هر آن چيزي را Ú©Ù‡ آنها مي نویسند Ùˆ بررسي مي کنند، همواره در چارچوب متعيّن شده ای مي باشد؛ گيرم Ú©Ù‡ با رتوشگری Ùˆ ويرايشگري Ùˆ خوشگل نویسی مباني اعتقاداتي خودشان، ايرادهاي جزئي نیز به اصول اعتقاداتيشان بگیرند. براي آنها، ØÙ‚يقت، خدشه ناپذير است Ùˆ در گذر زمان، Ùقط گرد Ùˆ غبار بر چهره ÙŠ ازلي – ابدي آن مي نشيند Ú©Ù‡ بايستي هر از گاهي دستي به آن کشيد تا از برق Ùˆ جلا Ù†ÙŠÙØªØ¯.
انسانهاي معتقد Ùˆ مومن نمي خواهند Ú©Ù‡ آزاد انديش باشند؛ زيرا پيش شرط « آزاد – انديشي »، Ú¯ÙØ³Ø³ØªÙ† از مباني اعتقاداتي خود مي باشد از بهر انديشيدن در باره ÙŠ هر چيزي بدانسان Ú©Ù‡ بر ما پديدار مي شود Ùˆ ما آن را بي واسطه تجربه مي کنيم؛ نه بدانسان Ú©Ù‡ تثبيت Ùˆ تلقين Ùˆ تØÙ…يل مي شود. « آزاد- انديشي »، گسستن از تمام عقايديست Ú©Ù‡ برآنند ذهنيّت ما را براي هميشه متعيّن بکنند. « آزاد – انديشي » به معناي آنست Ú©Ù‡ ما در Ù„ØØ¸Ø§Øª انديشيدن بايستي بتوانيم از اهرمهاي سيطره خواهانه ÙŠ عقايد Ùˆ مذاهب Ùˆ ايدئولوژيها Ùˆ نظريه ها، خود را آزاد کنيم Ùˆ به ÙØ±Ø§Ø³ÙˆÙŠ Â« مجموعه ÙŠ تضادها » برويم از بهر ديدن بي واسطه ÙŠ « پدیده ها Ùˆ مسائل » Ùˆ انديشيدن با مغز خودمان Ùˆ در زبان خودمان.
اگر به « Ù‡Ù…Ù¾ÙØ±Ø³Ù‡ هاي سقراط ( 470 Ù‚.Ù… – 399 Ù‚.Ù… ) » نگاهي ژر٠بيÙکنيم، متوجّه مي شويم Ú©Ù‡ « سقراط » از طر٠مقابل خود مي خواهد Ú©Ù‡ بر روي ÙŠÚ© « موضوع » توق٠کند Ùˆ تا روشن نشدن آن موضوع به موضوعي ديگر پرداخته نشود. چنين Ù¾Ø§ÙØ´Ø§Ø±ÙŠ Ø§Ø² سوي « سقراط » براي آن بود Ú©Ù‡ از ابهام Ùˆ پيچيدگي Ùˆ بغرنجزائي Ùˆ متغيّر بودن واقعيّتها Ùˆ نارسا بودن Ù…ÙØ§Ù‡ÙŠÙ… راسیونالیستی، آگاهي داشت. Ù…ØªØ§Ø³ÙØ§Ù†Ù‡ طی٠رنگارنگ ØªØØµÛŒÙ„ کرده گان ايراني هنوز Ú©Ù‡ هنوز است به اين وسواس Ùˆ ژرÙنگري Ø´Ú¯ÙØª انگيز « سقراط » برای رويارويي با مسائل ايرانزمين، پي نبرده اند. آنها در کتابها Ùˆ مقالاتي Ú©Ù‡ مي نويسند به قدري « آش شله قلمکار » تØÙˆÙŠÙ„ خواننده مي دهند Ú©Ù‡ انسان از شعبده بازي اينگونه « چیز نویسان » وامي ماند.
وقتي ما از « دین »، سخن Ù…ÛŒ گوییم، باید در آغاز از خود بپرسیم Ú©Ù‡ « دین در زبانها Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ Ùˆ تجربیّات ایرانیان » به Ú†Ù‡ معناست؟. Ú†Ù‡ چيزي Ù…ØØªÙˆØ§ÛŒ « دین بر شالوده ÛŒ تجربیّات ایرانیان Ùˆ ØªÙØ§ÙˆØª Ùˆ تضاد آن را با تجربیّات دیگران » رقم مي زند؟. ما در روند انديشيدن در باره ÙŠ « چيستي » ايراني بودن خودمان است Ú©Ù‡ مي توانیم به جنبش تÙکّر Ùˆ رودخانه ÙŠ اندیشیدن جامعه ÙŠ جهاني با اتيکتي مشخّص Ùˆ متعيّن همانند ديگر ملّتها بپيوندیم. وقتي ما هنوز از « بود » خود، آگاهي نداریم Ùˆ در باره ÙŠ تجربيات خودمان Ùˆ ملّتمان نمی اندیشم، چگونه مي توان در باره ÙŠ اÙکار متÙکّران Ùˆ ÙÙŠÙ„Ø³ÙˆÙØ§Ù† اروپايي Ùˆ يوناني نظر داد يا ØØªÙ‘ا از آرا آنان آنگیخته شد Ùˆ بدتر Ùˆ مضØÚ© تر Ùˆ رسوا تر از همه، ÙØ¶ÙˆÙ„یهای آنچنانی در باره ÛŒ اÙکار Ùˆ ایده های آنان بر زبان Ùˆ قلم راند؟ Ùˆ ØØªÙ‘ا ادّعای شناختن Ùˆ Ùهمیدن چگونگی زیر Ùˆ بم تÙکّرات آنها را داشت Ùˆ مدرّسی براي تدریس Ùˆ تعلیم آرا آنها به ديگران شد؟. چگونه؟.
هد٠و Ø¨ØØ« ما نبايستي اين باشد Ú©Ù‡ تمام عمرمان Ùقط « Ù…ÙØ¹ÙˆÙ„ » بمانيم Ùˆ هيچ نقشي در زايش Ùˆ سنجشگري تÙکّر جهاني نداشته باشيم. ما نيز بايستي به گستره ÙŠ انديشيدن پا بگذاريم Ùˆ با پس دادن وام اÙکاري شروع کنيم Ú©Ù‡ سالهاست از بيگانگان اخذ کرده ايم Ùˆ آنها را در هيچ کجا نيز سرمايه گذاري نکرده ايم. « انديشيدن »، واميست کلان Ú©Ù‡ ما به جامعه ÙŠ جهاني مقروض مي باشيم Ùˆ نزول آن نيز دارد روز به روز، تصاعدي بالا مي رود. پس بياييد به جاي Ø®ÙˆØ¯ÙØ±ÙŠØ¨ÙŠØŒ در کنار يکديگر با انديشيدن در باره ÙŠ « بود » خودمان Ùˆ تجربیّات تاریخی Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ مردم سرزمینمان، بدهيها Ùˆ وامهاي خود را هم به ملّت خويش هم به جهانيان تصÙيه کنيم؛ زیرا براي روشنگري Ùˆ تاثير گذاشتن بر ذهنيّت مردم بايستي در هيزم اÙکار خود سوخت تا ديگران در پرتو روشنایي خویشاندیشیهای ما بتوانند راه خود را باز يابند Ùˆ به Ø§ÙØ±ÙˆØ²Ø§Ù†Ø¯Ù† چراغ مغز اندیشنده ÛŒ خودشان انگیخته Ùˆ راغب شوند. با اÙکار قرضي Ùˆ عاریتی Ùˆ زلم زیمبویی هرگز نمي توان روشنگري کرد Ùˆ ذهنیّتهای تابع Ùˆ مقلّد Ùˆ ÙØ±ÙˆÙ…اسیده در توهّمات واقعیّت نما را از هم ÙØ±Ùˆ گسلاند. ///
+++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++
پانویسها:
Ú¯ÙØªØ§Ø± آقای Ù†ÛŒÚ©ÙØ±:
https://archives.farhangshahr.com/standpoints/issue_275032007.php
2 تئودور آدورنو – مجموعه ÙŠ آثار ( جلد سوم / ديالکتيک روشنگري / ص 29 ) – انتشارات زورکامپ / ÙØ±Ø§Ù†Ú©Ùورت / 1997
3- در باره ی دین پیدایشی:
https://archives.farhangshahr.com/antecedent_archive/issue_34112002.php
https://archives.farhangshahr.com/private_segment/issue_61072006/
امیر نوشت