سناریو نویسان تخریب
سناریو نویسان تخریب
آلوده سازی در پوشش ستایش
منصور جهانگیری
ژانویه ۲۰۰۷
بر بستر ÙØ¶Ø§ÛŒÛŒ مسموم، در ØØ§Ø´ÛŒÙ‡â€ŒÛŒ روزگار کنونی جامعه Ùˆ Â«ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒÂ» Ú©Ù‡ چهره نمای Ú˜Ø±ÙØ§ÛŒ Ø¨ØØ±Ø§Ù† مناسبات پوسیده‌ای‌ست جز ناسور عÙونتی مزمن، Ùˆ چرخه‌‌ای گندزا Ú©Ù‡ Ø¨Ø§ÙØªâ€ŒÙ‡Ø§ÛŒ سالم Ùˆ نیمه سالم را نیز به تهدید می‌گیرد، Ú†Ù‡ می‌تواند باز تولید شود؟ چند دهه پیش، به گونه‌ا‌ی از بیماری قارچی واگیردار ØÙ„قوی آماسیده زیر پوست آدمی، از آنجا Ú©Ù‡ میکروب بیماری زای آن زمانی‌اش ناشناخته می‌بود، به اشتباه این زخم را «کرم ØÙ„قوی» Ù…ÛŒâ€ŒÚ¯ÙØªÙ†Ø¯ØŒ Ù…Ú¯Ùˆ Ú©Ù‡ پاتولوژی آن به یک قارچ بیماریزا باز می‌گشت Ùˆ در این میان، نام ٠ناشناخته‌ای به‌اتهام عÙونتی ناکرده بدنام می‌گردید.
زخم دهان گشوده، اما در پهنه‌ی اجتماعی Ú©Ù‡ «سرنوشت‌اش» را بوش‌ها Ùˆ «پوتین‌ها» Ùˆ «مذهب» رقم می‌زند، نشانه‌‌ها Ùˆ علائم مناسبات واپس مانده Ùˆ قهقرایی ست Ú©Ù‡ به هر گونه، انسان را در هزاره سوم به روز Ùˆ روزگاری اینچنین نشانیده است. زبان کلینیکی را به ناچار به کار Ú¯Ø±ÙØªÙ‡â€ŒØ§ÛŒÙ… زیرا به زبانی دیگر، آسیب شناسی این بیماری واگیردار را نمی‌شد بیان نمود. به هرروی، در چنین چگونگی، همانگونه Ú©Ù‡ در پیوستار ابتذال دروازه‌ی تمدن بزرگ پرتاب شده به رادیو – تلویزن‌های دلالان در لوس Ùˆ آنجلس Ùˆ امیرنشین‌ها تا ام‌القراء شیعیان Ùˆ این گوشه Ùˆ آنگوشه‌ی جهان، گواه ریشه دوانیدن غده‌های بدخیم ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ واپس مانده Ùˆ خواری آوری هستیم Ùˆ با نیم نگاهی به پیرامون، نیز گواه پدیده‌ شناسی این اپیدمی در تازش به هنر Ùˆ شعر. این بیماری در ادبیات به ویژه آسمان شعر برون مرزی با برجستگی ٠گونه‌‌‌ای از لمپنیسم جنسی، دارد به یک «کارکرد»، خودنما Ù…ÛŒ شود. مدتی‌ست Ú©Ù‡ چنین نمودی، بر بستر خاموش Ùˆ سکوت، به عرصه‌ی شعر Ùˆ روی هم Ø±ÙØªÙ‡ ادبیات، دست درازی می‌کند. دراین آلوده سازی، عناصری را Ù…ÛŒ بینیم Ú©Ù‡ متوهم Ùˆ نژند، گوشخراشانه‌ با دسته ا‌ی Ú©ÙØ± آسا، تجاوز به شعر Ùˆ هنر را شلنگ انداز همنوا شده‌‌اند.
مروری بر آسیب شناسی این پدیده، کوششی‌ست در راستای ایستادن در برابر یک آلوده‌سازی ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒØŒ Ø¯ÙØ§Ø¹ از سپهر انسانی شعر Ú©Ù‡ از زمان پیدایش Ùˆ درازای رنج Ùˆ کار Ùˆ خود- پویی انسان، خود به‌سان بخشی از سرشت Ùˆ سنگر زمینیان، همدوش Ùˆ همراه انسان بوده است. شاید این نوشتار، هشداری باشد برای آنانی Ú©Ù‡ هنوز این «بیان» شری٠و به راستی زیبای بیکران انسانی را شکوه Ùˆ ارزشی می‌شناسند. اشاره به برخی نام‌‌ها در این نوشته پرهیز ناپذیراست Ùˆ برآن کوشش می‌باشیم تا نه با برخوردی ÙØ±Ø¯ÛŒ به عناصر- Ú©Ù‡ هیچکدام را نمی شناسیم- بلکه با انگیزه‌ای جانبدارانه به عنوان شهروند این جهان، به سهم خویش در برابر یک ناهنجاری کریه ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ پاسخی هشدارانه بگوییم.
دنیای درونشان
برای نشان دادن گوشه‌‌ای از این عارضه‌ی پاتولوژیک، یکراست Ù…ÛŒ رویم سراغ یکی از دست اندرکاران. آقایی به نام علی عبدالرضایی، پشت دهها نام، در پایگاه اینترنتی خود به سردبیری پرهام شهرجردی Ú©Ù‡ ØÙ„قه‌ Ùˆ کارگزار پایگاه این هجوم است، خود نمونه‌ی گویایی ست از این رسته. ایندو Ú©Ù‡ پریشان‌گویی‌های بسیاری را در پایگاه خود گرد می‌آورند، تمام کننده‌ی یکدیگر، همانستی‌های خویش را باز Ù…ÛŒ گشایند، با واگویه‌هایی مادون تر از«هنر» لوس آنجلسی آن‌سوی آب با دشنام Ùˆ هرزه Ùˆ هرز، در تلاش‌اند تا جلودار کارناوال پریشانی باشند Ùˆ خویش را «پسامدرن» وانمایند.اما انچه Ú©Ù‡ از کارکردشان پیداست، گویی تنها دنیایی Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ شناسند،‌ همان نگاه سده‌های میانه پیشا سنتی استبداد شرقی به زن Ùˆ جامعه Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ Ùˆ زیباشناسی ست Ùˆ خویشتن مردانه‌اشان را اینگونه در آن باز می‌بینند این گونه‌است:
«و بعدی ترین که من باشم جلقی بود»۱(۱1)
ایشان در آینه Ùˆ پیرامون خویش با ÙØ±Ø§ÙÚ©Ù†ÛŒ گویا جز این دو سه تصویر چیز دیگری نمی‌بیند:
«...
ما سه برادر بودیم
یکی بسیجی
بعدی خلقی
و بعدی ترین که من باشم جلقی بود
...
وبعدی‌ترین که هرکی بود
گاهی خلقی وهمچنان جلقی بود
کنار٠خمر ٠شراب که آب می‌آورد
در جبهه دشمن شکم می‌کشت
از بس Ú©Ù‡ جای شب‌های جمعه کون Ùکمیل
یک دنده جنده میل می‌کرد
...
زنی اÙلاغ به پیری ٠کلاغ Ú©Ù‡ داغ دیده بود
درسوگ٠این صدوسگ برادر که هرچه کشته می‌شدند نمی‌شدند!
جای گریه غارغارمی‌کرد
...»
این واکنشی آدمخوارانه‌ به زن است. رویکردی هیولایی به انسان. شهریار کاتبان، شهلا کاتبان، بابگ صليمی‌ضاده، داوود لینچ، اهورا اهریمن، شهرو٠بیلاخو٠و... نویسنده از جمله داستان‌های Â«Ù‡Ø±Ù…Ø§ÙØ±ÙˆØ¯ÛŒØªÂ»ØŒ با همکاری دوستانش، از جمله یک پایگاه اینترنتی به نام «مجله شعر در هنر نویسش» را جهت این تهاجم برگزیده است.
این جلوه‌ای از شخصیت Ùˆ نماد منش، اندیشه، Ùˆ ذهن گوینده‌ای است Ú©Ù‡ ØØªØ§ نوشتن قار Ùˆ Ø®ÙÙ… را در همین دو سه «غار غار» نمی‌‌داند. این‌ تن سپاری به زوال‌ است. همین است دراین مانداب، خرچنگ Ùˆ زغن می‌یابی Ùˆ نه ØØªØ§ داروَک Ùˆ ÙˆÙŽÚ©ÛŒ Ú©Ù‡ در شمال، ندای باران می‌‌خواند‌. باز هم با پوزش Ù…ÛŒ گویم، این اشاره هشدار واره‌ای ‌ست تنها Ùˆ یک آسیب شناسی را بازگو Ù…ÛŒ کند، قربانیانی Ú©Ù‡ بایستی به یاری‌اشان Ø´ØªØ§ÙØª. نویسنده سه برارد، آقای «ج- Ù„- ق» شاید نتواند Ø¯Ø±ÛŒØ§ÙØªÛŒ خردورزانه داشته باشد تا چیز دیگری را در این جامعه دریابد Ùˆ یا نوید دهد، Ø¯Ø±ÛŒØ§ÙØªÛŒ سالم Ùˆ منشی نا آلوده می‌خواهد تا آدمی به سوی زیبایی Ùˆ عاطÙÙ‡ انسانی بشتابد Ùˆ یا از چیزی بگریزد. به بیان «پاوز» در شعر سمندر«اندیشه‌های ستیزه جوی درتلاش شقّه کردن پیشانی من‌اند» Ùˆ با اجازه پاوز، جای اندیشه‌ Ùˆ ستیزه جوی را باید جابجا کرد Ú©Ù‡ اینان ستیزه جوی اندیشه‌‌اندایشان به همراه سر دبیر پایگاه هنری‌اش، در شناسایی ادبیات Ùˆ Ù‡Ø±Ù…Ø§ÙØ±ÙˆØ¯ÛŒØªâ€Œâ€ŒÙ‡Ø§ÛŒØ´Ø§Ù† این گونه منش خویش را به نمایش می‌گذارند:
Û±. Ù‡ÙØ±Ù…Ø§ÙØ±ÙˆØ¯ÙŠØª یا اين قصه يك مقاله‌ست نه رÙمان است نه کوسنویسی
Û². Ù‡Ø±Ù…Ø§ÙØ±ÙˆØ¯ÙŠØªÙ Ù¢ يا اين داستان Ùمردانه یا مقاله‌ست یا زنانه
Û³. Ù‡Ø±Ù…Ø§ÙØ±ÙˆØ¯ÛŒØªÙ Ù£ يا کون ٠لقّ ٠هرچه داستان!
Û´. Ù‡Ø±Ù…Ø§ÙØ±ÙˆØ¯ÙŠØª Û´ يا نيمه‌ی اول Ù Ùوت بالÙ٠دو نيمه‌ای٠سه جنسيتی با Ø§ØØªØ³Ø§Ø¨ Ù ÙوتÙ٠وقت
Ûµ. Ù‡Ø±Ù…Ø§ÙØ±ÙˆØ¯ÛŒØªÙ Ûµ
Û¶. Ù‡Ø±Ù…Ø§ÙØ±ÙˆØ¯ÛŒØªÙ Ù¦ یا شهلا در مادرید وشب٠واویلایی Ú©Ù‡ لیلا رید!
Û·. Ù‡Ø±Ù…Ø§ÙØ±ÙˆØ¯ÛŒØªÙ§ یا چون ØØ§Ù„Ù… از داستان به هم می‌خورد پس ØØ§Ù„Ù… از داستان به هم می‌خورد! شهرزاد٠هزار Ùˆ یک داده.
Û¸. Ù‡Ø±Ù…Ø§ÙØ±ÙˆØ¯ÛŒØª بعدی یا هرمانویسی‌ی یک عدد Ùیلمباز
Û¹. بعدی ترین Ù‡Ø±Ù…Ø§ÙØ±ÙˆØ¯ÙŠØª يا ØØ³Ø§Ø¨Ù کونی جماعت از Ú¯ÙÛŒ جداست
Û±Û°.Ù‡Ø±Ù…Ø§ÙØ±ÙˆØ¯ÛŒØª Û±Û° یا Ùˆ من زنم دارم روی پسرهای تمام ÙØ§Ø³Ù…‌های دنیا غلت می‌زنم
شاید از نگاهی، بر چنین موجوداتی سرزنش Ùˆ نقدی روا نباشد Ùˆ قانون به رای روانشانسی، آنان را زیر پیگرد قرار ندهد Ùˆ ÙØ§Ø±Øº Ùˆ معذورشان بدارد Ùˆ در سخت ترین ØØ§Ù„ت پس از گذار از سرندهای روانی به دوره‌ای دراز‌ Ù٠روان- توانخواهی روانه اشان کند. چرا Ú©Ù‡ در این جهان پهناور، بیش از۷ میلیارد آدم، شماری هم این چنین ÛŒØ§ÙØª می‌شوند، همانگونه Ú©Ù‡ برخی در نقش قاتل ØØ±Ùه‌ای‌، برخی بزهکار Ùˆ متجاوز به ØÙ‚وق ÙØ±Ø¯ÛŒ Ùˆ جمعی، برخی شکنجه گر Ùˆ جلاد پدیدار می‌شوند. راستی مرز بین کارگزارانی Ú©Ù‡ به ÙØ±Ù…ان بن لادن Ùˆ القاعده Ùˆ ØØ²Ø¨â€ŒØ§Ù„له اسلامی Ùˆ در برتری جویی‌‌های قبیله‌ای Ùˆ مذهبی، به خود بمب می‌بندند Ùˆ کارگران در جستجوی نان Ùˆ کار در میدان های بغداد، شهروندان را در ایستگاه های زیر زمینی Ùˆ اتوبوس در لندن Ùˆ اسپانیا، در رستورانی در اندونزی یا در برج‌های نیویورک Ùˆ یا هرجای دیگر قطعه قطعه می‌کنند، با کسی Ú©Ù‡ نه تنها به ترور شخصیت انسان‌ها‌ می‌پردازد، اندیشه‌‌های انسانی را لگد مال Ùˆ آلوده می‌کند Ùˆ Ø¢ÙÙØ±ÛŒÙ†Ø´â€ŒÙ‡Ø§ÛŒ ÙلسÙی، هنری Ùˆ زیبایی مشترک انسانی- تاریخی جامعه‌ی بشری را به‌ویرانی Ù…ÛŒ کشاند ØØªØ§ اگر دوسه انگشت شماری باشند، در کجاست! به راستی ما در کجای این ÙØ§Ø¬Ø¹Ù‡ ایستاده‌ایم!‌ در پشتیبانی از دستاوردهای تاریخی انسان به کجا باید Ø±ÙØª Ùˆ از کجا Ú©ÛŒÙØ± باید خواست! این نوشته، شاید به بیانی، شناسایی بزهی در ØÙˆØ²Ù‡â€Œâ€ŒØ§ÛŒ ØÛŒØ§ØªÛŒ باشد Ú©Ù‡ از گذشته Ùˆ اکنون Ùˆ به آینده پیوستار می‌يابد. این ÙØ±Ø¯ یا Ø§ÙØ±Ø§ همراه هر چند ناچیز Ùˆ ناشناخته، اما تنها به بیان Ùوکو، Ùقط عامل جرم نیستند(ÙØ§Ø¹Ù„ مسئول، بنا بر برخی معیارهای اراده‌ی آزاد Ùˆ آگاه) بلکه با دسته‌ی کاملی از رشته‌های درهم Ø¨Ø§ÙØªÙ‡(غریزه‌ها، انگیزش‌ها، گرایش Ùˆ شخصیت) به بزه‌اش پیوند خورده است.»(Û²2)
ناچار از اینکه سیاه زخم به چرک نشسته برای بازبینی Ú˜Ø±ÙØ§ Ùˆ گستره‌ی بیماری را نیشتر میزنیم تا چرک را وا ‌گشاییم، پوزش می‌خواهم. جز این گریزی نیست Ú©Ù‡ در آزمایشگاه بالینی برای شناخت پارازیت‌های پاتوژن، به ناچار بایستی نمونه‌های آزمایشگاهی را ماکروسکوپی Ùˆ میکروسپی بازدید Ùˆ گزارش داد.
به این نمونه نگاه کنید، روی سخن به مادر است، ‌به زن- انسان Ù…ØÚ©ÙˆÙ… نگرش پیشا سلطنت:
این موجود، در هر اپیزود خودشناسانه خویشتن خویش، در ØØ§Ù„یکه به مادر- نماد زایش انسان Ùˆ طبیعت- چنگالی خون آلود دراز می‌کند Ùˆ تا قلب ‌زن را از سینه به بیرون بکشاند، با دندانی خون آلود دشنام می‌گوید، انسان سیتزتراز طالبان‌های ایرانی Ùˆ Ø§ÙØºØ§Ù†ÛŒ Ú©Ù‡ زن را جز کالایی جنسیتی نمی‌‌شناسد:
«چوس»(۳3)
«کار؟ دارم!
پول؟ خیلی!
ØØ§Ù„ØŸ خیلی تر!
سرد از سروصورتم خیلی Ø³ÙØ± نمی خوره
Ú©Ù„ÙØª Ù…ÛŒ پوشم خیالت جمع چیزی نمی خورم!
هوای ØØ§Ù„Ù… خیلی ØØ§Ù„ÛŒ به ØØ§Ù„یه تا قورت Ù…ÛŒ دم Ù…ÛŒ Ø¨ÙØ±Ù‘Ù…
ÙØ±Ø§Ù†Ø³Ù‡ رو هم بیشتر از ÙØ§Ø±Ø³ÛŒ از بَرم آره!
وسط٠کلمه هاش چند تا مادر ٠خواب دیده خوابیده
تو نمیری آی ی جون می ده واسه خوابیدن
به آقا بگو دوباره راس کنه
یک کاره نوباوه ای کاس کنه
چی !؟ نع ع ع!
نا نداره جونم که لگد بخورم بی خیال!
کتکی در کار نیست
اینجا به تخم ٠کسی هم نیست که شاعر چی بلغور می کنه
خیالت تخت!
هر چی بخونی ک٠می زنن
بعد هم Ø¨Ù‡ÙØª Ù…ÛŒ خندن
Ø®ÙˆØ´ØØ§Ù„Ù…!
Ú¯ÙØªÙ… Ú©Ù‡!
خوبم!
خوب٠خوب
اونقده خیلی خوبم
که بعضی وقتها صدات می زنم جنده!
تو اگه ته٠اون شب
به جای کوس
Ùقط لب Ù…ÛŒ دادی
مثل ٠چوس
وسط٠مستراØ
منو پس نمی دادی»
کسی Ú©Ù‡ با مادر خویش این چنین کند، پیداست Ú©Ù‡ با دیگران چه‌ها کند! این خاکستر داغ خشم درونی شده‌‌ای‌ست Ú©Ù‡ از ذهنی مملو از عقده‌ی سرکوب، رقابت، شکست، ØªÙ†ÙØ±ØŒ خشم به مادر در دل سپاری به عشق پدر Ùˆ دهها درد سرکوب شده دارد. این ÙØ´Ø§Ø±Ù‡Ø§ÛŒ درونی سرشار از عطش، قدرت، گرایش به اطاعت، Ùˆ در همان ØØ§Ù„ سلطه گرایی، لذت ØØ³ÛŒ Ùˆ رسیدن به لیبیدوی کلامی Ùˆ دهانی ... شخصیتی را به وجود آورده است Ú©Ù‡ زاده ÛŒ پیوند‌ Ùˆ کانون رشد Ùˆ پرورش Ùˆ مناسبات اوست.
از این ذهن چرکین Ùˆ عÙن، بیگمان خشمگین Ù…ÛŒ شوید، Ùˆ به عنوان خواننده این نوشتار، معترض Ú©Ù‡ چشمداشتی جز این از این Ø§ÙØ±Ø§Ø¯ØŒ بیهودگی ست. من نیز چنین Ùکر می‌کردم، Ùˆ هنوز نیز، اما به پایگاه اینترنتی این بزه، «مجله شعر در هنر نویسش» نگاه کنید، ببینید، Ú†Ù‡ کسانی مهیمان Ùˆ پیوسته‌ی این کلنی پاتوژن هستند Ùˆ دم بر نمی‌آورند. بسیاری از اینان همراستای این دسته‌اند، برخی بی خبر! بی خبر؟! از سکوت Ùˆ مماشات، اما انسان در Ø´Ú¯ÙØª می‌ماند. از این دسته بگذریم، روی سخن این نوشتار بیش Ùˆ پیش ازهمه با آن دسته از شاعران Ùˆ نویسندگانی ست Ú©Ù‡ نه تنها در برابر یک تجاوز Ùˆ تهاجم مدهش، خاموشی گزیده‌‌اند، بلکه با نام Ùˆ شعر Ùˆ نوشته‌‌ها Ùˆ تصاویر تمام رخ Ùˆ نیمرخ خود، شانه به شانه ویرانگرانی‌های Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø´â€ŒÙ‡Ø§ÛŒ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ Ùˆ هستی اجتماعی ملیت‌‌هادر بخش گسترده‌ای، تزیین گر ویترین ابتذال‌ شده Ùˆ خود به تماشا نشسته‌اند. انسان باید تا Ú†Ù‡ میزان غیر مسئول Ùˆ ÙØ±ØµØª طلب باشد Ú©Ù‡ با دیدن Ùˆ شنیدن چنین تخریبی به اعتراض بر نخیزد. توهین، Ùˆ تجاوز به ملیت‌ها با توپ Ùˆ تانک پهلوی‌ها Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ تا جمهوری اسلامی Ùˆ اینک از سوی کارگزاران ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ این متجاوزین را نمی‌توان دید Ùˆ واکنش نشان نداد. زیرا دراین یورش است Ú©Ù‡ از نه تنها کوشندگان ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ این جامعه Ú©Ù‡ ملیت‌ها، از بلوچ سربلند Ùˆ از رنج Ùˆ کار Ùˆ Ùلاکت سوخته‌ی ØÚ©ÙˆÙ…ت گران Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ تا آذربایجانی Ùˆ کرد Ùˆ ÙØ§Ø±Ø³ آزادیخواه Ùˆ تمامی آنانی Ú©Ù‡ به عنوان انسان، خواهان ØÙ‚ تعیین سرنوشت انسانی خویش هستند Ùˆ نیز در Ø§ØªØØ§Ø¯ داوطلبانه خود با دیگر ملیت‌‌ها به ÙØ±Ø¯Ø§ÛŒ انسانی می‌اندیشند، آماج Ù…ÛŒ شوند. اگر این تهاجم Ùˆ تروریسم نیست، پس Ú†Ù‡ نام دارد؟!
«شهلی بلوچ بود. گرچه نیاکانش ازØÙˆØ§Ù„ÛŒ ٠گیلان به آنجا آمده بودند Ùˆ سدّ٠باهو کلات را دودستی روی رودخانه‌ی سرباز Ú©Ù‡ بعدها عوضی‌ها راهش را عوض کردند، گذاشتند، بااین ØØ§Ù„ گرچه Ú©Ù…ÛŒ لوچ اما بلوچ نبود.» (Û´4)
مردم خونیین Ùˆ پارچه پارچه کردستان نیز دراین تروریسم ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ ایمن نمی‌مانند، کردستان، سنگر آزادگان، Ú©Ù‡ در ØÚ©ÙˆÙ…ت شاه Ùˆ جمهوری اسلامی،‌همانند٠‌همه جای ایران، از چاه بهار Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ تا انزلی به همراه صیادان Ùˆ نیز تا ترکمن ØµØØ±Ø§ به خون نشانیده شد، باید به دست سرکوبگران ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ تازه سر از پوسته بیرون آورده مورد هجوم قرا گیرد:
«شهری ماد بود Ùˆ شهلی کردو، ولی هیچکس نبود. وگرنه هرگز اجازه نمی دادند تن Ùˆ بدن ٠کارداکا را Ú©Ù‡ قلبش هنوز در ایران Ù…ÛŒ تپد پنج تکه کرده بزرگش را به سرزمین ÙØºÙ„امان وصله کنند Ú©Ù‡ تازه در Ø³Ø±ØØ¯Ù‘Ø§ØªÙ ÙˆÙ‚Ø§ØØª ترکهای کوهستان بخوانندشان Ùˆ Ù¾ÙØ±Ø±ÙˆÛŒÛŒ را به ØØ¯Ù‘ÛŒ برسانند Ú©Ù‡ نام ٠آتورپاتکان ٠شمالی را به اران داده مدّعی شوند خود٠ماد٠کوچک Ú©Ù‡ همان آذربایجان ٠امروزین است Ùˆ تا پیش از سلاجقه ششدانگ به هرچه عثمانی Ù…ÛŒ Ú¯ÙØª سیک تیر، نسَبی عثمانی دارد!!!»(Ûµ5) آیا کسی جز دارنده‌ي یک ذهن ÙØ§Ø´ÛŒØ³ØªÛŒØŒ میلیون‌ها مردمان ترک Ùˆ شهروندان ترکیه را به یاوه Ùˆ تØÙ‚یر«غلام» می‌خواند؟
Ù…ÛŒ دانیم Ú©Ù‡ یکی از عوامل واپس ماندگی ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ-اجتماعی ایران نیز، ممنوعیت Ùˆ غیبت اندیشه ÙلسÙÛŒ- انتقادی ست. این خود در بخشی باز می‌گردد به بینش دوآلیستی اهورا-اهریمن یا ØÙ‚ علیه باطل Ú©Ù‡ پدر تمامی ادیان ابراهیمی می‌گردد با سرچشمه‌ای از جهان بینی سومریان در میان رودان Ú©Ù‡ گله گمیش نمود برجسته آن است. Ùˆ به راستی اگر از جمله، کسی به این کمبود نگریسته باشد، بی گمان نام آرامش دوستدار Ú©Ù‡ با کتاب «درخشش های تیره» نمایان می‌شود Ùˆ هرچند از آغازگران این راه. Ùˆ Ú†Ù‡ Ø§Ø³ÙØ¨Ø§Ø± Ú©Ù‡ بسیار دیرهنگام با دیرکردی نزدیک به یک هزاره تازه راه آغازین یک رنسانس را راستا Ú¯Ø±ÙØªÙ‡â€ŒØ§ÛŒÙ…. اندیشه ستیزان بزهکار، اما گویی وظیÙÙ‡ مندانه، همراه با تهاجم Ùˆ توهین به ØÚ©ÙˆÙ…ت شوندگان Ùˆ شهروندان شری٠این جامعه، به رهروان چنین راهی، اینگونه تیغ بکشند. گویی برنامه‌های «هویت» و«چراغ» Ùˆ ØØ³ÛŒÙ† شریعتمداری Ùˆ Ø±ÙˆØ Ø§Ù„Ù„Ù‡ ØØ³ÛŒÙ†ÛŒØ§Ù† Ùˆ Ù…ØµØ¨Ø§Ø ÛŒØ²Ø¯ÛŒâ€ŒÙ‡Ø§ بسنده نیستند، Ú©Ù‡ خسرو خوبان‌ها(Ø±ÙˆØ Ø§Ù„Ù„Ù‡ ØØ³ÛŒÙ†ÛŒØ§Ù†) Ùˆ یزدی‌‌های ریز Ùˆ درشت دیگری با سوء Ø§Ø³ØªÙØ§Ø¯Ù‡ از رسانه هاییی همانند رادیوهای Ù…ØÙ„ÛŒ در بخی کشورها Ùˆ یا اینترنت، در خارج از کشور این چنین تیغ را از رو بسته‌اند. جرم نیما Ùˆ ÙØ±ÙˆØº Ùˆ گلشیری، شاملو‌ها، Ùˆ سرکوهی‌ها این است Ú©Ù‡ یا همیشه در هراس Ùˆ زیر پی‌گرد گزمه گان شاه Ùˆ ساواک Ùˆ ساواما، Ùˆ قتل‌های سیاسی- زنجیره‌ای Ùˆ ترور Ùیزیکی Ùˆ شخصیتی، اکنون یا رخ به خاک کشیده Ùˆ یا در زندانی به گستره‌ ایران، با مردم مانده‌‌اند Ùˆ هنوز Ùˆ نیز در تبعید به آرمان‌های انسانی خویش می‌کوشند.
سردسته بزه می نویسد:
«من کتابهای دوستدار راکه توسط٠نشر ٠عشوه ای ٠خاوران هدیه شد، تازه در پاریس خوانده‌ام
گرچه من هم نامردی نکردم Ùˆ پاسی بر آرام ٠تو شا شیده ام در پاریس Ùˆ پارس نکرد Ùˆ ریدم در لولهنگ خانه ای Ú©Ù‡ دست Ùˆ پا کرده بودو هر Ú†Ù‡ Ùند توی پاسخ ریخت Ø§ÙØ§Ø¯Ù‡ نکرد وکاسه ÛŒ Ú†Ù‡ کنم Ú†Ù‡ کنم دستش دادم Ú©Ù‡ دست به آب رَود Ùˆ قصد٠رود نکند Ú©Ù‡ موج ٠قد بلندی سر ٠دریاست!
پاپتی با اون نثر Ùˆ سواد٠کتبی- سلبی ÙˆÙØ±Ù Ø´ÙØ§Ù‡ÛŒ در باره ÛŒ شعر Ùˆ شعوری Ú©Ù‡ نداردهم Ù…ÛŒ زند!
گرچه من هم نامردی نکردم Ùˆ پاسی بر آرام ٠تو شا شیده ام در پاریس Ùˆ پارس نکرد Ùˆ ریدم در لولهنگ خانه ای Ú©Ù‡ دست Ùˆ پا کرده بودو هر Ú†Ù‡ Ùند توی پاسخ ریخت Ø§ÙØ§Ø¯Ù‡ نکرد وکاسه ÛŒ Ú†Ù‡ کنم Ú†Ù‡ کنم دستش دادم Ú©Ù‡ دست به آب رَود ...!
پاپتی با اون نثر Ùˆ سواد٠کتبی- سلبی ÙˆÙØ±Ù Ø´ÙØ§Ù‡ÛŒ در باره ÛŒ شعر Ùˆ شعوری Ú©Ù‡ نداردهم Ù…ÛŒ زند! »
در قاموس چنین بزهکارانی، «پاپتی» بودن،‌ دشنام است Ùˆ ننگ٠انسان هستی به سرقت برده شده، دشنام هاشان از جمله «عمله» Ùˆ... می‌باشد Ùˆ در مغزهاشان نمی‌گنجد Ú©Ù‡ میلیون‌ها انسان از هستی Ùˆ دسترنج Ù…ØØ±ÙˆÙ… شده، در یک جامعه‌ی بیگانه از منش Ùˆ مناسبات انسان نوعی، «پاپتی» Ùˆ «عمله» بودنشان، شرم Ùˆ تازیانه تاریخ است بر چهره آنانی Ú©Ù‡ نان Ø³ÙØ±Ù‡ ‌و شیره‌ی جان اشان را ربوده Ùˆ می‌ربایند،‌در ØØ§Ù„یکه دریای Ù†ÙØª Ùˆ هستی‌اشان در درازای تاریخ به سرقت برده می‌شود. این جسم Ùˆ خاکسترصادق هدایت Ùˆ نیما یوشیج، پیشتاز رئالیسم Ùˆ شعر نو در ایران نیست Ú©Ù‡ زیر سم گزمه‌گان اندیشه لگد کوب می‌شود، این ادبیات نو Ùˆ نگاه پیشرو جامعه‌ی بشری‌ست Ú©Ù‡ مورد هجوم قرار می‌گیرد. چرا جوخه‌‌های ترور مقدس Ùˆ دستگاه اطلاعاتی Ùˆ صدا Ùˆ سیمای ØÚ©ÙˆÙ…ت اسلامی دوش به دوش در کمین مختاری‌ها Ùˆ پوینده‌‌ها Ùˆ سلطانپورها شبکه‌های ترور Ùˆ قتل‌ها زنجیره‌‌ای Ù…ÛŒ گسترانند Ùˆ برای شکارشان یک آن غاÙÙ„ نیستند! دو بال تباهی Ø¢ÙØ±ÛŒÙ† ترور Ùیزیکی Ùˆ شخصیتی ÙØ¯Ø³ØªÚ¯Ø§Ù‡ ØØ°Ù ایدئولوژیک، دو بخش Ø¬ÙØª وجور کننده یکدیگرند.
« اگر ما ببخشید! مانی یعنی اگر نیما Ùˆ هدایت تعلقی به اشرا٠و سلطتنت نداشتند Ú†Ù‡ بسا چون تندر وهوشنگ٠ایرانی طرزی Ùقط در جیغ ÙØ¨Ù†ÙØ´ شهره Ù…ÛŒ کردند. بی دلیل نیست Ú©Ù‡ پیشاپیش، خدا – شاه، این هر دو را اخته می‌کند.
یکی را در یوش وقت٠سلام Ùˆ صلوات موش کرد Ùˆ بعدی را در لاشه‌ی پاریس، Ù¾Ø±Ù„Ø§Ø´ÙØ²ØŒ زنده به گور!
اصلن همین اختگی باعث شد Ú©Ù‡ صادق خودش را سرخود از مردی بیندازد Ùˆ نیما چنان به واÙورش پناهنده شود Ú©Ù‡ عالیه را هرگز ØØ§Ù„ÛŒ به ØØ§Ù„ÛŒ نکند، دائم صدا بزند ری را! ری را» (Û¶6)
Ù‡Ø±Ù…Ø§ÙØ±ÙˆØ¯ÛŒØª Ûµ با این دشنام Ùˆ توهین به زنان ادامه می‌یابد.
« پس به قول ÙÙØ±ÙˆØº Ù:
تا کسی بیاید Ú©Ù‡ مثل Ùهیچکس نیست
کمی زود باشید
Ù„Ø·ÙØ§ Ú©ÙØ³ ٠بعدی!»
Ùˆ پانوشت آن Ú©Ù‡ Ø´Ùیعی کدکنی نیز بی گزند نمی‌‌ماند:
«۱- عجبا برخی چقدر Ú©ÙØ³ Ø®ÙÙ„ اند! دوسه مصرعی را Ú©Ù‡ من اینجا قلط خوانده‌ام، کدکنی ٠کّله خر در کتاب٠تخمی‌ش منسوب به مولوی می‌خواند!!!» نیز سیاه‌‌های دیگر.
در سیاهه‌ی شماره Û· سردسته‌ی ترور شخصیت Ùˆ Ù†ÙÛŒ Ùیزیکی، مارکس، Ùیلسو٠اندیشه‌ی رهایی انسان، به دشنام Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ می‌شود، با نگرش یک طلبه مکتبی Ú©Ù‡ بر منبر در Ùهم خویش Ùˆ گله â€ŒØØ²Ø¨â€ŒØ§Ù„له به جای جدل ÙلسÙÛŒ Ùˆ برخورد به نگرش ÙلسÙÛŒ مارکس، به پدر Ùˆ مادر Ùˆ باورهای مذهبی خانواده دشنام Ù…ÛŒ گوید Ú©Ù‡ از Ú†Ù‡ روی سترگ ترین جمع بست ÙلسÙÛŒ انسان از آغاز تا اکنون Ùˆ نیز جمع بست اقتصاد سیاسی تمامی نظام ها، به ویژه دوران کالا شدگی انسان را کش٠نموده Ùˆ راه رهایی انسان را از این از خود بیگانگی نشان می‌دهد، لگد بکوبد. Ú†Ù‡ کسی جز یک تÙکر ساواکی Ùˆ آخوندی- ØÙˆØ²ÙˆÛŒ آن هم نه درس خوانده‌های شاه Ùˆ ØÚ©ÙˆÙ…ت اسلامی، اندیشه رهایی انسان را «تورات تازه در Ø¨ØØ± شکم» می‌خواند! کدامین نقد اقتصاد دانان جایزه نوبل Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ تا کنون توانسته است کش٠ارزش Ø§ÙØ²ÙˆØ¯Ù‡â€ŒÛŒ برآمده از کالا شدگی نیروی کار انسان، ماتریالیسم تاریخی Ùˆ دیالکتیک مارکس را نقدی دیالکتیکی گوید Ùˆ نه با تهوعات ØÙˆØ²ÙˆÛŒ- Ùقهی؟ دانش مبارزه طبقاتی Ú©Ù‡ به اشتباه، مارکسیسم خوانده می‌شود، با کش٠مارکس Ùˆ انگلس است Ú©Ù‡ دیگر نه ØªÙØ³ÛŒØ± Ùˆ ØªÙˆØ¶ÛŒØ Ø¬Ù‡Ø§Ù†ØŒ Ú©Ù‡ بسان Ø³Ù„Ø§Ø Ù†Ù‚Ø¯ Ùˆ نقد Ø³Ù„Ø§Ø Ø¨Ø±Ø§ÛŒ دگرگونی جهان بر بلندای آسمان رهایی بشر از یوغ نظام‌های بردگی اعلام می‌گردد. زیرا Ú©Ù‡ ÙØ³Ù„ÙÙ‡ در نیمه دوم سده ۱۹، نیروی مادی خویش را در انسان کارگر ÛŒØ§ÙØª Ùˆ انسان کارگر نیروی معنوی خویش را در ÙØ³Ù„ÙÙ‡.
ذهن مسموم Ùقاهتی- شیعی اینگونه می‌پندارد Ú©Ù‡ کمونیسم یعنی به قول آیت الله دستغیب شیرازی «کÙم» یعنی Ø´Ú©Ù… ! پس این مارکس هم چیزی جز Ø´Ú©Ù… نمی شناخته! Ùˆ از هیمن رو یبود Ú©Ù‡ رهبر اینان آیت الله خمینی در ØÙ…له به کارگران Ú¯ÙØª ما «برای Ø´Ú©Ù… انقلاب نکردیم»! اکنون نسل سوم مخاطب آیت الله آمده با همان ادبیات Ùˆ اندیشه مارکس Ù…ÛŒ تازد«»!
Â«Ù‡Ø±Ù…Ø§ÙØ±ÙˆØ¯ÛŒØªÙ§ یا چون ØØ§Ù„Ù… از داستان به هم می‌خورد پس ØØ§Ù„Ù… از داستان به هم می‌خورد! شهرزاد٠هزار Ùˆ یک داده. نه آن یهودی زاده ÛŒ بی کس Ùˆ ناکس مارکسی، Ú©Ù‡ در Ø¨ØØ± ÙØ´Ú©Ù… تورات٠تازه آورد،
نه موسی کرده‌ای چون ÙØ±ÙˆÛŒØ¯ Ú©Ù‡ عمری زیر Ù Ø´Ú©Ù… کرال ÙØ³ÛŒÙ†Ù‡ Ø±ÙØª!
برخی چون نیچه Ùˆ واگنر، همین Ú©Ù‡ از کوس Ùمادر خلاص می‌شوند به خواهر Ú©Ù‡ لابد بلد ٠بدل کاری‌ست Ùˆ زیبایی ٠خودش را از مادر Ú©Ø´ Ø±ÙØª یعنی کشت عاشق می‌شوند.
دیکتاتوری ÙØ§ÛŒÙ† مادر- شیطان، رخصت نداد هرگز Ú©Ù‡ نیچه در واگنر دیگری کند...»
« گلشیری الÙÛŒ توی سوراخش خاک کرده اما درهمین مقال هم تصویری از یک معاشقه یا تو بگو تجاوزبه دست نداد Ú©Ù‡ نداد. اصلن چرا راه٠دوری بروم ØŒ خود٠گلشیری Ú©Ù‡ پدرخوانده‌ی همه ÛŒ این پاپتی‌هاست، باری نتوانست نه اینکه Ùکر کنید نخواسته نه! اشتباه نکنید! نمی توانست! یعنی اصلن بلد نبود زنی را توی سطرهای پیچ خورده اش لخت کرده لااقل Ú©Ù…ÛŒ لختی کند. ØØ§Ù„ا Ú©ÛŒ جماعت٠ایرانی از این کیری نویسی خسته می‌شوند، بماند! من Ú©Ù‡ از رو نمی‌روم، یعنی Ù†Ø±ÙØªÙ…!»(Û·7)
کنش Ùˆ واکنش‌های لایه خاکستری جمجمه‌ی این چنین موجوداتی، در گذرگاه خود - ویرانگری انسان‌هایی سرخورده می‌گذرد Ùˆ راهی جز به مرداب نمی‌برد. به دیگر راهیان این گذار Ú©Ù‡ می‌رسی در می‌يابی Ú©Ù‡ بر دیوار Ùˆ گذرهای کوچه‌های شهر آلودن کسب Ùˆ کارشان شده است. گویی مانند این ینگ‌های Ø¹Ø§ØµÛŒâ€ŒÙØ§Ø³Ù¾Ø±ÛŒ باز، در Ùˆ دیوارها Ùˆ متروهای شهر را بایستی تخریب کرد تا خشم â€ŒÙØ±ÙˆØ®ÙˆØ±Ø¯Ù‡ را ÙØ±ÙˆÙ†Ø´Ø§Ù†ÛŒØ¯ Ùˆ به Ú©ÙˆÚ†Ù‡ Ùˆ دیوارها پاشید. اینان، راه Ú¯Ù… کرده برای خروج از هر برون Ø±ÙØªÛŒ Ú©Ù‡ بیابند، برون‌زا می‌شوند. Ø¨Ø§ÙØª ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ Ùˆ نگاه خود Ø´ÛŒÙØªÚ¯Ø§Ù† این ØÙ„قه، در Ø³Ø±Ú©ÙˆÙØªÙ‡â€ŒÚ¯ÛŒâ€ŒÙ‡Ø§ÛŒ Ùˆ سرخوردگی‌های پیشا زایشی، در کمپلکس خویش Ú¯Ø±ÙØªØ§Ø± ویرانسازی خویشتن خویش‌اند. برخی در گذار «من خوبم، دیگران بد» Ùˆ برخی در چرخه‌ی «من بدم Ùˆ دیگران هم بد» در یک جایگاه پا در Ú¯Ù„ مانده‌اند.
با این دشنام‌ها ناخودآگاه به یاد شب «عمر کشان» شیعیان Ù…ÛŒâ€ŒØ§ÙØªÛŒ. در این شب، شیعیان به Ø³ÙØ§Ø±Ø´ ØÙˆØ²Ù‡â€Œ Ùˆ شریعتمداران، با رویکرد به برجسته نمودن نقش عمر خلیÙÙ‡ دوم مسلمانان Ùˆ کمرنگ سازی نقش دستیاران ÙˆÛŒ از جمله علی، در تخریب Ùˆ کشتار موهش درایران، روایت‌هایی دارند Ú©Ù‡ در شب«عمرکشان» Ú©Ù‡ مسخ آيینی ایرانی پیش اسلامی ست، «هرچه دشنام ها رکیک تر Ùˆ موهن تر به عمر بدهند ثوابش بیشتر». آخوندها در این شب دشنام‌هایی به عمر Ùˆ خانواده دومین جانشین پیامبر اسلام Ùˆ پدر زن Ù…ØÙ…د پیشکش Ù…ÛŒ کنند Ùˆ با به زبان راندن موهن‌ترین واژه ها Ùˆ اعضا تناسلی خویش Ùˆ مسلمین عزیز، پهلو به پهلوی این مدعیان گذار از پسا مدرنیسم می‌زنند Ú©Ù‡ آن سرش ناپیدا.
پست مدرنیسم ؟!
به راستی Ú©Ù‡ با این Ù…Ùهوم «پسا مدرنیسم» نیز مانند برخی دیگر Ù…ÙØ§Ù‡ÛŒÙ… به‌وام Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ شده Ú†Ù‡ Ø³ÙˆØ¡â€ŒØ§Ø³ØªÙØ§Ø¯Ù‡ ها Ú©Ù‡ نمی شود! این Ù…Ùهوم Ú†Ù‡ دارای جایگاهی معتبر یا به هرروی بیان شده Ùˆ برآمده از جوامعی ست Ú©Ù‡ رشد موزون داشته Ùˆ Ù¾ÛŒØ´Ø±ÙØª های صنعتی –علمی ومناسباتی را گذرانیده اند Ùˆ در برهه کنونی گلوبالیزایسون بی اÙÙ‚ در Ø¨ØØ±Ø§Ù† مانده‌اند. روشنÙکر این جوامع Ú©Ù‡ همانند Ù‡Ú¯Ù„ چشم به مدرنیسم Ùˆ دولت عقل دوخته بودند، با برآمد انقلاب Û±Û·Û¸Û¹ Ùˆ برآورده نشدن آرمان‌های برابری، برادری، بازتولید Ùˆ بازسازی دولت به‌سان دستگاه ØØ§Ú©Ù…Ù‡ طبقه‌ی ÙØ±Ù…انروا، با همان وظای٠و کارکردهای پیشین را گواه بودند، نامیدانه به نقد برخاستند. چشم به هم نزدند، هیتلر می‌آید. ÙلسÙÙ‡ آزادی بخش انسان به ایدئولوژی، دگرگون می‌شود Ùˆ تÙکر رشد ناموزون ÛŒØ§ÙØªÙ‡ در شوروی به رهبری استالین ØÚ©ÙˆÙ…ت تک ØØ²Ø¨ÛŒ مستبدانه‌ای برپا می‌کند Ùˆ دومین تلاش بشر در سال Û±Û¹Û±Û· برای خود رهایی پس از کمون پاریس Ùˆ خودگردانی Û³ ماهه‌‌ی کارگران در سال ۱۸۷۱، پس از گذشت کمتر از دو سده بوش پدر Ùˆ پسر به قدرت می‌آیند یا پدران ایشان Ùˆ عناصری همانند مارگارت تاچر را Ùˆ در این سوی، رشد بنیادگرایی کلیسایی Ùˆ اسلامی درهمه جای جهان. جنگ سرد به پایان می‌‌رسد Ùˆ به‌جای آرزوهای برابری، گورباچÙ‌ها می‌آیند روشنÙکر سرخورده Ùˆ بدون چشم انداز، نابرخوردار از ÙلسÙÙ‡ Ùˆ جهان بینی ÙØ±Ø§Ú¯ÛŒØ±ØŒâ€Œ ایدئولوژی Ùˆ آگاهی کاذبی برای ØªÙˆØ¶ÛŒØ Ú©Ù…Ù¾Ù„Ú©Ø³â€ŒÙ‡Ø§ Ùˆ پرسش واره‌های پیرامون خویش به همانگونه Ú©Ù‡ در دروان شکست، صوÙیسم ایرانی وخانقاه نشینی رشدی ÙØ±Ø§Ú¯ÛŒØ± ÛŒØ§ÙØªÙ†Ø¯ØŒ جستجوگر می‌شود. روشنÙکر سرخورده‌ی غرب، در نکوهش ناروایی‌ها Ùˆ پلیدی‌ها- پسامدرنیسم- را کش٠می‌کند. نکوهش روند مناسبات غیر انسانی کنونی، اما در نیمه‌ی دوم‌اش، یعنی پاسخ Ùˆ ارزیابی Ùˆ راه برون Ø±ÙØª ازاین Ø¨ØØ±Ø§Ù† تئوریک، ناتوان Ùˆ سرگردان Ù…ÛŒ ماند. روشنÙکر جهان پیرامونی، اما با رشد ناموزون اقتصادی، علمی، دست پا زنان در روابط ومناسبات پیشا سرمایه‌درای در یک آن «پسا مدرن» می‌شود، واژه‌ای را به وام می‌ستاند، بی آنکه «مدرنیسم» را به موزون گذرانیده باشد. عناصری از همه جا بی خبر پیرامونی می‌آیند Ùˆ تازه این واژه را مورد دستبرد قرار داده Ùˆ از «سنت Ùˆ مدرنیسم Ùˆ پسا مدرنیسم» روی کاغذ با دو سه ÙˆØ§ØØ¯ درس گذراندیه ونیمه تمام در یک کالج پیرامونی در می‌گذرند. به این اشاره در Ù¾ÛŒ آمد باز می‌گردیم. اما، جای Ø´Ú¯ÙØªÛŒ نیست Ú©Ù‡ در جمهوری اسلامی بیش از هر Ù…Ùهوم Ùˆ نوشتاری از سوی ارشاد اسلامی خاتمیستی تبلیغ می‌شود، به بابک اØÙ…دی‌های اجازه داده می‌شود تا با مسخ Ù…ÙØ§Ù‡ÛŒÙ… انقلابی، «بن بست»‌ امید Ùˆ اینکه «دیگر گزینه‌ای نیست» تبیلغ گردد Ùˆ به سردرگمی جامعه دامن زده شود Ùˆ صدها تیتر «پست مدرن» در قم Ùˆ سرخس Ùˆ ØÙˆØ²Ù‡â€ŒÙ‡Ø§ÛŒ دینی این گوشه Ùˆ آن گوشه انباشته گردد. ÙˆØ§ØØ¯Ù‡Ø§ÛŒÛŒ از درس‌های دانشگاه‌های سپاه Ùˆ امام ØØ³ÛŒÙ† Ùˆ امام صادق Ùˆ دیگر ارگان های سرکوب به وسیله کارشناسان «پست مدرن» گنجانیده شود تا کارگزاران ØÚ©ÙˆÙ…تی Ùˆ مدیران دستگاه جهنمی ØÚ©ÙˆÙ…ت اسلامی مجهزتر به Ø³Ù„Ø§Ø ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ Ù…Ø³Ù„Ø Ø´ÙˆÙ†Ø¯.
موزه لندن
به گوشه‌ای از سناریو نویسی تخریب باز میگردیم: به موزه لندن Ùˆ Ú¯ÙØªØ§Ø±ÛŒ از خانم Ø¹ÙØª ماهباز درباره انسانی Ú©Ù‡ باید به ویرانی کشانیده شود نگاهی Ù…ÛŒ اÙکنیم:
«شب شعری‌ست در "موزه لندن"!(ØØ§Ù„ا چرا موزه؟ داخل پرانتز از نویسنده) Ú©Ù‡ انجمن قلم در تبعید، برای شاعران تبعیدی، در لندن برگزار كرده است. «سعید یوسÙ»!! از Ùلسطین، «برایان چیک واوا» از کامرون، Â«Ø¢Ù„ÙØ±Ø¯Ùˆ کوردال» از شیلی Ùˆ زیبا کرباسی از ایران دعوت دارند. اکثریتی از شنوندگان، نویسندگان Ùˆ شاعران در تبعید ØØ¶ÙˆØ± دارند. اولین شاعر زیباست (ما این برگزیدگان بین المللی را نمی‌‌شناسم، این Ú©ÛŒ Ùˆ تا Ú†Ù‡ ØØ¯ نمایندگان شعر سرزمین Ùˆ مردمشان هستند، بماند، اما نخستین‌شان Ú©Ù‡ زیباست را از روی شعر Ùˆ دوستانش Ù…ÛŒ شناسیم- داخل پرانتز از نویسنده).
«زیبا مثل شعری نسیم وار به صØÙ†Ù‡ می‌خرامد. عطر رز در ÙØ¶Ø§ می‌پیچد Ùˆ او همچون دسته‌ای از رز‌های صورتی بر صندلی می‌نشیند. سرخ آبی لابه‌لای موهایش ترا با مرغان ÙˆØØ´ÛŒ عشق پرواز می‌دهد. زنانگی، دلبری Ùˆ لوندی‌اش Ù†ÙØ³Øª را می‌برد Ú©Ù‡ ناگهان سیب گاز نزده دستش بالا می‌رود Ùˆ سیب‌هاست Ú©Ù‡ از باغ وطن به سوی تو پرتاب می‌شود.:»(Û¸8)
زیباشناسی از هر نگاهی زیباست، هیچ انگاره‌ای همه‌گانی برای این نگاه نیست. اما در آنجا Ú©Ù‡ به‌ناهنجاری کشیده می‌شود، به راستی Ú†Ù‡ می‌تواند پشت Â«ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯Â» زیر جز دیگر آزاری Ùˆ Ø®ÙˆØ¯Ø´ÛŒÙØªÚ¯ÛŒ باشد!
«.....این که بلند بالاتر عشق دارم عشق!
این که شعر می‌گویم و عشق غش می‌کند
غش می‌کند عشق از شعرم
این که می‌دانم ناگهانی نام دیگر دیوانه‌گی‌ست
این که ناگهان مثل دیوانه‌ها در چشم‌های شما لخت می‌شوم لخت!
شعر در من دیوانه می‌شود
و من ناگهان می‌شوم در شعر
عشق بازی می‌کنم شب و روز عشق بازی با شعر
این که‌هاج و واج می‌مانید و چشم‌هاتان گرد می‌شود
این که لکنت٠زبان می‌گیرید و تته پته می‌کنید
این که آب گلوی تان خشک می‌شود و دهانتان باز می‌ماند باز!
ب ا ا ا ز
باز شعر زیباست زیبا!»(۹9)
این شعر است یا نشانه‌ی یک خوی آزار؟! شعر را به هر بیان Ùˆ نگاه بنگریم تا کنون از بوتیقای ارسطو تا کنون دارای ØØ±Ù…ت Ùˆ ارزشی ÛŒØ§ÙØªÙ‡â€ŒØ§ÛŒÙ…ØŒ همپا Ùˆ همیار انسان در پیکار تاریخی‌اش برای زیستی بهین Ùˆ با شکوه Ùˆ نه دشمنخو Ùˆ به دور از انگیزه دگرآزاری بوده است!
در یک†سالن «اکثریتی از شنوندگان، نویسندگان Ùˆ شاعران در تبعید» ØØ¶ÙˆØ± دارند Ùˆ اقلیت شان ØØ¶ÙˆØ± ندارند. گویا خانم ماهباز «اکثریت» Ùˆ «اقلیت» را سرشماری کرده Ùˆ اقلیت در تبعید بیچاره در این سالن Ú©Ù‡ نه نویسنده Ùˆ نه شاعراند، زیادی‌اند! اما اینجا چرا نامی از«کانون نویسندگان ایران در تبعید» نیست، ایشان چیزی نمی‌نویسند! باری، شاعران شری٠تبعیدی Ùˆ غیرتبعیدی Ú©Ù‡ در وطن خویش هم در تبعید‌اند در این سالن رایه نیست! بگذار «اکثریتی‌ها» بخشی از چند «اکثریتی» باشند Ú©Ù‡ به موزه آمده‌اند، به «گاز زدن سیب Ùˆ سیب‌های گاز نزده». بگذار اینان به این سیب بازی مشغول باشند،‌ دستکم آسیب‌های اجتماعی‌اشان کمتر است Ùˆ گاهی هم برای این Ø¬Ù†Ø§Ø Ùˆ آن Ø¬Ù†Ø§Ø Ù†Ø§Ù…Ù‡ بنویسند. اما، Ú†Ù‡ هیبتی دارد آن «دسته رز صورتی سرخ Ùˆ آبی لابلای موهایش» Ùˆ Ú†Ù‡ توهین آمیز Ùˆ خوار Ùˆ Ø®Ùی٠آمیز تر آنگاه Ú©Ù‡ آن «دلبری» Ùˆ «لوندی» Ú©Ù‡ Â«Ù†ÙØ³Øª ‌را می‌برند»، با ÙØ±ÙˆØº- بانوی شعر ایران- سنجه می‌شود Ùˆ به جای شکستن دیوارهای توهم خویش، سد ÙØ±ÙˆØº را در خود-ÙØ±ÛŒØ¨ÛŒ خویش بشکند. شخص نا خودآگاه به یاد «شعار بت Ø´Ú©Ù†ÛŒ خمینی» ØŒ Â«Ø±ÙˆØ Ù…Ù†ÛŒ خمینی» «جنت مکان» «شهریار» Ù…ÛŒâ€ŒØ§ÙØªØ¯. قصد اینان، اما تخریب است، تیشه را باید به ریشه‌ی شعر Ùˆ نمود شعر زنان زد- پس ÙØ±ÙˆØ¯ آیید تبرها! کاری Ú©Ù‡ با ابتذال در داخل آن گله‌ی وژغاوه‌گان ØØ²Ø¨â€ŒØ§Ù„له به سرو صورت زنان Â«Ø¨Ø¯ØØ¬Ø§Ø¨Â» Ùˆ بر سنگ قبر شاملو Ùˆ گور ÙØ±ÙˆØº می‌آورند.
انجمن قلم Ùˆ نویسندگان در تبعید Ùˆ تبعیدیان شاعر Ùˆ دست اندرکارانشان Ú©Ù‡ این گروه باشند، Ùˆ هم غما شان «گاز زدن سیب ها گاز زدن Ùˆ گاز نزده باشد» Ùˆ اینکه کسی با «لوندی» Ùˆ دلبری» بیاید تا Â«Ù†ÙØ³Øª را ببرد»، باید از عاطÙه‌ی اسنانی تهی باشی Ùˆ از هزاران هزار دختر خیابانی Ùˆ کودکان رنج وکار Ùˆ خیابان Ùˆ خیل کلیه ÙØ±ÙˆØ´Ø§Ù†ØŒ خودکشی های دستجمعی از ÙØ±Ø· تهی دستی Ùˆ از آن همه ویرانی انسان چشم ÙØ±ÙˆØ¨Ø³ØªÙ‡ باشی Ú©Ù‡ به این «طاوس» Ùˆ چترهایش» Ú©Ù‡ Ù‡ÛŒ باز Ùˆ بسته Ù…ÛŒ شوند، Ú†ÙØª شده باشی تا به جز «سیب گاز نزده دستش را (Ú©Ù‡) بالا Ù…ÛŒ رود»‌نبینی».
و او مسخگونه بخواند که:
«عشق بازی می‌کنم شب و روز عشق بازی با شعر
این که‌هاج و واج می‌مانید و چشم‌هاتان گرد می‌شود
این که لکنت٠زبان می‌گیرید و تته پته می‌کنید
این که آب گلوی تان خشک می‌شود و دهانتان باز می‌ماند باز!
ب ا ا ا ز
باز شعر زیباست زیبا!».
Ùˆ شاعر برون مرز Ùˆ یاران ØÙ„قه‌اش اینان، قلم Ú†Ù‡ سرشکسته اشک باید ببارد. راستی نمی‌دانستیم Ú©Ù‡ «سعید یوسÙ» هم از «Ùلسطین» آمده است، Ùˆ نه از کانادا، شاید هم این یک «سعید یوسÙ» دیگری باشد از دیار Ùلسطین، ØØ§Ù„ا، چرا به Ùلسطین نمی‌رود، به خانه‌ی ویرانه‌اش، به همان کرانه‌ی غربی Ùˆ یا «جنین»- جایی Ú©Ù‡ در Â«Ù…ØØ§ØµØ±Ù‡Â» Ù…ØÙ…ود درویش کتاب شعر « در Ù…ØØ§ØµØ±Ù‡Â» را سرود، در آنجا چراغ مقاومت را Ø¨ÛŒÙØ±ÙˆØ²Ø¯ØŒ آمده در موزه لندن، نام تبعیدی بر خویش نهاده Ùˆ برای «گاز» زدن آمده! خود Ù…ÛŒ داند. اما اینکه چنین کسی آیا تبعیدی ست، راوی Ù…ÛŒ داند Ùˆ بس. وزارت سرکوب کتاب Ùˆ هنر یا همان «ارشاد اسلامی» در ایران، به همان خداوندگار «قهار Ùˆ مکار» مسلمانان سوگند Ú©Ù‡ در این هرج Ùˆ مرج لازم نمی‌بیند در این راسته بازار کوچکترین هزینه‌ای بکند. بخش «هنری» ساواما مگر پول Ùˆ نیروی زیادی دارد Ú©Ù‡ مانند دیگر اپوزیسیون سازی‌های ØÚ©ÙˆÙ…تی، دست به ساختار نهادی «خودی» همانند«انجمن قلم در تبعید» Ùˆ یا «کانون نویسندگان در تبعید» بزند، همین «نخودی» هم Ú©Ù‡ نخ نما شده است، پربی ضرر نیست. تازه آقای بهنود Ùˆ مهاجرانی هم هست Ùˆ از دگر اندیشان Ùˆ «تساهل» کنندگان. Ùˆ گرنه همین مهاجرانی وزیر پیشین Â«Ø³ÙØ± Ùˆ Ù…ÙØ± Ùˆ گنده» در لندن با آقای بهنود٠بسته به میخ وسطی خیمه‌ی ØÚ©ÙˆÙ…تی، یک دکان دو نبش به نیابت از آیت‌الله Ø±ÙØ³Ù†Ø¬Ø§Ù†ÛŒ روبرویشان می‌زدند تا دوران پسا اØÙ…دی نژاد را ذهنیت سازی بکنند. ØÚ©ÙˆÙ…ت، هم خیالش Ø±Ø§ØØª است Ú©Ù‡ «خلق ادبی Ùˆ هنری» چنین «شاعرانی»، هیچ Ú©Ù‡ نباشد، از پویش انسانی به دور، معطو٠به شعر Ùˆ زبان Ùˆ عاطÙه‌‌ی ‌روزگار سیاه کنونی Ùˆ زیبایی شناسی Ú©Ù‡ نیست، همین بسنده است Ùˆ آلوده ساز آزادگان شعر Ùˆ هنر مردم. تا آگاهی بعدی دست به ترکیب چنین انجمن‌هایی نباید زد، Ú©Ù‡ خودش تجزیه شده Ùˆ بسیاران را خانه نشین ساخته Ú©Ù‡ یا به تنهایی ستون شعر Ùˆ ادب Ùˆ هنر انسانی را بر شانه‌های خویش Ù…ÛŒâ€ŒØ§ÙØ±Ø§Ø²Ù†Ø¯ یا یکی در Ù¾ÛŒ دیگری به سکته قلبی Ùˆ مغزی می‌‌پژمرند. پس باید تیشه Ùˆ تبر به پای اینان زد- وظیÙه‌‌ای Ú©Ù‡ دانسته Ùˆ نادانسته از سوی آکتورها، به پیش برده می‌شود- گرایش خود- ویرانگری، تیغ دو دمی ست Ú©Ù‡ یک سویش بر ÙØ±Ù‚ آکتورها Ùˆ دم دیگرش بر ÙØ±Ù‚ جامعه کوبیده Ù…ÛŒ شود.
به «موزه» بنگریم، در این موزه هم Ú©Ù‡ پر بدک جایی برای این آکتورها نیست، خانم Ø¹ÙØª ماهباز در رسای خانم«زیبا» Ú©Ù‡ «سرخ آبی لابه‌لای موهایش» مانند « مرغان ÙˆØØ´ÛŒ عشق» Ú©Ù‡ با « زنانگی، دلبری Ùˆ لوندی‌اش Ù†ÙØ³Øª را می‌برد» Ùˆ « همچون دسته‌ای از رز‌های صورتی بر صندلی می‌نشیند » Ùˆ « ناگهان سیب گاز نزده دستش بالا می‌رود » دراین بازی «دست اش ده» Ú©Ù‡ هی«سیب‌هاست Ú©Ù‡ از باغ وطن به سوی تو پرتاب می‌شود»، «تبعیدیان» Ú©Ù‡ «اکثریتی شاعر ووو هستند» Ú†Ù‡ خون دلی Ú©Ù‡ نمی‌‌خورند! به واگویه نویسی خانم ماهباز از نویسنده « هنر نویسش» باز می‌گردیم:
«بی Ø´Ú© زیبا، از شاعرترین شاعران عصر Ùˆ دوران ماست، او سد ÙØ±ÙˆØº را با جسارت شعر رند(!!) Ùˆ دلیرش(!!) شکسته است. زیبا امروز بی هماورد است Ú†Ù‡ در عرصه چوشش(منظور نویسنده شاید جوشش باشد، مگراینکه مانند گشتالت درمانگر، واژه ها را خودسرانه شکسته به قصد، تا به Ø§ÙØ§Ø¶Ø§Øª «کمالات» خویش چیزیکی بچرباند) Ùˆ شور ذاتی شعر، Ú†Ù‡ در عرصه زبانی Ùˆ Ù„ØÙ†ÛŒ آن، Ú†Ù‡ در خلق ایماژ Ùˆ اشاره‌های تازه Ú†Ù‡ در ساختار Ø´Ú©Ù†ÛŒ ÙØ±Ù…ی، صوتی Ùˆ معنایی Ú†Ù‡ در عرصه اروتیسم عاشقانه، Ú†Ù‡ در رندی Ùˆ طنز شیطنت بار شاعرانه»(Û±Û°10)
آدمی! تا Ú†Ù‡ درجه باید مردم آزار باشد Ú©Ù‡ به جای یاری رسانیدن به بیماران دست به‌گریبان Ùˆ Ú¯Ø±ÙØªØ§Ø± چنگال مشکلات خویش با اÙیون توهم، انسان دردمند Ùˆ Ú¯Ø±ÙØªØ§Ø±ÛŒ را به خود ویرانی بکشاند. وظیÙه‌‌ی انسانی می‌گوید باید به یاری‌ چنین خسته‌گانی â€ŒØ´ØªØ§ÙØª. از کابوس بیدارشان ساخت Ùˆ به نشانی کارشناسان Ùˆ خبره‌گان تن Ùˆ جانشان ÙØ±Ø³ØªØ§Ø¯. این گونه است Ú©Ù‡ «دوستان» به تقلید دوستی خاله خرسه‌ی کتاب سوم ابتدایی دوره‌ی پهلوی دویم، خانم زیبا کرباسی را Ú©Ù‡ از نگاه پویه‌ی شعری، می‌تواند راه آغازین Ùˆ خوش خیمانه‌ا‌ی را بپیماید، به پرتگاه خود- ویرانگری می‌کشانند Ùˆ او را «شوخ Ùˆ زیبا، بانوی شعر ایران» نام می‌نهند تا به چنین روز Ùˆ روزگاری Ø¨ÛŒÙØªØ¯ Ú©Ù‡ شمایل رنگ وارنگ خود را به نوشته هایش پیوست، بر هر سردری به همه جا بچسباند Ùˆ اینگونه بنویسد:
«آقا، یل، جناب، پهلوان، ØØ¶Ø±ØªØŒ دلاور، سالار، تهمتن، مردی، مردانگی، ØØ¶Ø±ØªÙ آقا!ØŒ ØØ¶Ø±Øª آدم! ØŒ جناب عالی، جناب آدم!ØŒ Ø¬Ø§Ú©ÙØ´ Ø´ Ø´ Ø´ Ø´ Ø´ Ø´!!! ...»
اغواگرانه غاÙÙ„ از اینکه هر چند Ø¢Ø´ÙØªÙ‡ بازاری‌ست، اما دستکم، باید هنوز Ú©Ù…ÛŒ لایه‌ی خاکستری در این نیم کاسه برای برخی به جا مانده باشد Ú©Ù‡ گوهر Ùˆ خز٠را از هم باز شناسند، تو گویی کالای خانگی را سرچهار شنبه بازار برای «خریداران برده» جار می‌زنند. جز پریشانخویی Ú†Ù‡ کسی Ù…ÛŒ تواند این همه بپراکند Ùˆ اوصا٠ضد Ùˆ نقیض را یکجا ردی٠سازد! ‌چگونه می‌توان در خزینه‌ی چنین غربتی، لاÙÛŒ Ùˆ گزاÙÛŒ به این ØØ¬Ù… زد Ùˆ به شنوایی Ùˆ Ùهم خواننده‌گان تجاوز نمود! غلو پردازی بیماری مزمن Ùˆ واگیری ست، Ú©Ù‡ در بیشتر زمینه‌ها، کارکردی ویرانگرانه دارد. اما، امروزه در تبعید Ùˆ مهاجرت Ùˆ نیز در ایران Ø®Ùقان زده Ùˆ سرکوب شده، شعر Ùˆ هنرجسارت Ùˆ شعر دلیر Ùˆ زنانه، شعر سیاسی Ùˆ اجتماعی- انسانی رویشی Ú©Ù… مانندی دارد. شمار شاعران جوان، دختران Ùˆ پسرانی Ú©Ù‡ می‌رویند Ùˆ دراین زندان بزرگ، در هر دبیرستان Ùˆ آموزشگاه زیبا Ùˆ انسانی Ù…ÛŒ سرایند Ùˆ هر برگ Ø¯ÙØªØ±Ù‡Ø§Ø´Ø§Ù† سینه شعرهای زمانه‌ است. اینان را باید مرده پنداشت تا چنین پریشانگوی‌هایی را ردی٠نمود. این خود- ویرانگری‌ست Ú©Ù‡ زن را تا درجه‌ی کالایی Ùˆ بیگانه از خویش، به بازار عرضه Ùˆ تقاضا می‌کشاند. این زن است Ú©Ù‡ چون کالایی برای ÙØ±ÙˆØ´ØŒ ØØªØ§ نه همانند نیروی کار ارزش Ø§ÙØ²Ø§ÛŒ کارگر، بلکه غیر انسانی تر، تنها برای مصر٠و تهی از ارزش های انسانی به مبادله کشانیده می‌شود. تا زن ناچار شود Ùˆ به پندار واهی، با «کلاژ» سازی از خود با رنگ Ùˆ وارنگ‌ها Ùˆ ویترین‌های ØÙ„بی،‌ پشت دریچه های هر «وب لاگ» Ùˆ «سایت» ارزانی، آویزان گردد Ùˆ جویای Ø¢Ú¯Ù‡ÛŒ Ùˆ هرجا Ú©Ù‡ دریچه‌ای Ù‡Ù…Ø¨Ø§ÙØª Ùˆ همرنگ با خویش Ùˆ پذیرش بیابد الصاق شود. جار زدن Ùˆ عکس‌ Ùˆ برعکسی چسبانیدن که«این منم طاوس علیین شده» با جلوه‌های رنگارنگ در تلاش برای Ú†Ù‡ کشش Ùˆ کوششی ست!ØŸ با گونه‌ای از سائقه‌ی تن نمایی Ùˆ کمپلکسها، آیا جایگاهش بر تارک شعر است یا جای دیگر؟! البته در بازار به بردگی کشانیدن زنان در شمارهای میلیونی به ویژه از بلوک شرق برای جلب Ùˆ جذب مشتری Ùˆ تبلیغ کالاهای مصرÙÛŒ Ùˆ لوکس Ú©Ù‡ نمی‌توان رقابت جست Ùˆ عرض اندامی نمود، Ú†Ù‡ جایی Ù…ÙØª تر از سر در دکه‌های همسرایان Ùˆ تریبون های ارزان تر از نماز جمعه جنتی‌ها.
گشتالت روان درمان گر!
به این واژه‌های پرت Ùˆ مسلول پرتاب شده در یک سایت زیر نام آقایی «روانشناس»- گشتالت روان درمانگر، به نام د- ساتیر یا داریوش برادری نگاه کنید: خود این ترکیب نام٠«مرد»- خدای زایش(ساتیر)- Ú†Ù‡ پیامی را می‌‌رساند؟ یک آن بیاندیشید Ú©Ù‡ آدمی باید به کدام گودال Ø§ÙØªØ§Ø¯Ù‡ باشد Ú©Ù‡ خویش را اینگونه به دیگران معرÙÛŒ کند:«روانشناس»- گشتالت روان درمانگر، د.ساتیر- داریوش برادری»!! این د- ساتیر نوشتاری دارد زیرنام (ÙŠÚ© روانکاوی معضلات نقادی Ùˆ بررسی برخی ÙØ§Ù†ØªØ²ÙŠÙ‡Ø§ÛŒ گروهی ناخودآگاه ايرانيان نقاد Ùˆ هنرمند) Ú©Ù‡ آنرا در سایت ایران گلوبال به چاپ رسانیده است. ÙˆÛŒ دراین نوشته به «نقد» چند وبلاگ نویس Ùˆ شاعر می‌پردازد Ùˆ از روی یکی دو پیام وبلاگی شخصیت آنها را به دشنام Ùˆ ØØ°Ù می‌کشاند.
«رابطه نارسیستی Ø´ÛŒÙØªÚ¯Ø§Ù†Ù‡ Ùˆ Ù…ØªÙ†ÙØ±Ø§Ù†Ù‡ ØÚ©Ø§ÛŒØª از عدم بلوغ نقاد Ùˆ عدم توانایی علمی نقد Ùˆ ناتوانی نقد Ùˆ نقاد از چیرگی بر کمپلکسها Ùˆ Ø´ÛŒÙØªÚ¯ÛŒÙ‡Ø§ÛŒ کودکانه نارسیستی خویش Ù…ÛŒ کند ... یا از عرصه متانقد به این نقد Ùˆ نقاد نگریست Ùˆ با روانکاوی نوع نگاهش به موضوع تØÙ‚یقش ØŒ بدقت معضلات Ùˆ ÙØ§Ù†ØªØ±ÛŒÙ‡Ø§ÛŒ جنسی، جنسیتی Ùˆ نارسیستی او را Ø¨Ø§Ø²ÛŒØ§ÙØª Ùˆ به نقد کشاند… زیرا این روانکاوی Ùقط Ù…ØØ¯ÙˆØ¯ به عرصه روانکاوی شخصی Ùˆ بنا بخواست خود بیمار Ùˆ Ù…ØÙوظ در چهارچوب رابطه بیمار Ùˆ روانکاو یا روان درمانگر است. نقد Ùˆ نقاد خوب به این ØªÙØ§ÙˆØª عرصه های خصوصی Ùˆ عمومی توجه دقیق دارد Ùˆ Ù…ÛŒ داند Ú©Ù‡ شکستن این ØÙˆØ²Ù‡Ù‡Ø§ Ùˆ قاطی کردن این ØÙˆØ²Ù‡Ù‡Ø§ Ùˆ برخورد شخصی به شخص ØÙ‚یقی Ùˆ ØÙ‚وقی پشت سر نویسنده Ùˆ یا برخورد به زندگی شخصی اش به معنای شکاندن شرم ارتباط Ùˆ توهین به ØØ±ÛŒÙ… خصوصی Ùˆ توهین به شخصیت Ùˆ Ø´Ø±Ø§ÙØª یک انسان ØÙ‚یقی Ùˆ ØÙ‚وقیست Ùˆ اینکار هم به معنای Ù†ÙÛŒ نقد علمی Ùˆ هنریست Ùˆ هم به معنای عملی جزایی Ú©Ù‡ قابل پیگرد Ù…ÛŒ باشد. اینگونه نیز برای مثال من در نقدهایم ØØªÛŒ وقتی از نویسندگان اثری چون مریم هوله، ساقی قهرمان، زیبا کرباسی، علی عبدالرضایی Ùˆ غیره سخن Ù…ÛŒ گویم،منظور من نه این Ø§ÙØ±Ø§Ø¯ مشخص ØÙ‚یقی Ùˆ ØÙ‚وقی بلکه هنرمندانی بدین نام Ùˆ خالقان متونی بدین نام هستند.»(Û±Û±11)
اکنون این ادعاها را داشته باشید تا شخصیت Ùˆ ثبات نویسنده را دریابید. نویسنده‌ی این نگاه، در یک آن، خود به تمامی معیارهای نقد خویش پشت پا می‌زند Ùˆ نقد را تا Ø³Ø·Ø Â«ØØ³Ø§Ø¯ØªÂ» دیگر زنان به خانم زیبا کرباسی آلوده Ù…ÛŒ کند، Ùˆ Â«ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایرانی» را هم به نقد روانشناختی می‌کشاند. همین عنصر Ú©Ù‡ خود را منقد دارای پرنسیپ می‌شناساند، در بخش دوم این مقاله Ú©Ù‡(روانکاوی معضلات نقد Ùˆ نقادى۲: نقدی بر نقادی شيما کلباسی Ùˆ ÙØ§Ù†ØªØ²ÙŠÙ‡Ø§ÛŒ نارسيستى ناخودآگاه ايرانى) نام دارد به Ø§ÙØ±Ø§Ø¯ ØÙ‚یقی Ùˆ ØÙ‚وقی Ùˆ شخصیت انسان‌ها برخوردی ÙØ§Ù†Ø¯Ù…نتالیستی می‌کند:
«.. این معضل نارسیستی Ùˆ این رابطه نارسیستی Ø´ÛŒÙØªÚ¯Ø§Ù†Ù‡/Ù…ØªÙ†ÙØ±Ø§Ù†Ù‡ نقطه مهم پیوند درونی آنهاست ... آن یکی برای رهبر سنتی Ùˆ یا مذهبی Ùˆ مسلکیش سینه چاک Ù…ÛŒ دهد Ùˆ اسیر مراد Ùˆ معبود خویش است Ùˆ در نام او گردن مخال٠را Ù…ÛŒ زند Ùˆ جمع Ùˆ جلسه بهم میزند Ùˆ نقشه قتل Ùیزیکی Ùˆ روØÛŒ مخال٠را در توطئه های پشت پرده Ù…ÛŒ چیند، بجای آنکه با رواداری Ùˆ چالش مدرن، تن به دیالوگ Ùˆ نقد متقابل Ùˆ جدل متقابل Ùˆ خندان اندیشه ها Ùˆ سلیقه ها دهد، Ùˆ این یکی نیز، برای مثال شیما کلباسی Ùˆ امثال او، بجای نقد دست به تهمت Ùˆ تخریب Ù…ÛŒ زنند Ùˆ بخاطر دوست یا مرادی سینه چاک Ù…ÛŒ دهند Ùˆ مثل قمرخانومها Ùˆ غیره خشگمین به میدان Ù…ÛŒ آیند Ùˆ از اول تهمت Ù…ÛŒ زنند Ùˆ هوچی گری Ù…ÛŒ کنند.
موضوع دردناک معنای Ø§ØØ³Ø§Ø³ÛŒ Ù†Ù‡ÙØªÙ‡ در این خبر شیما کلباسی است Ú©Ù‡ بیانگر عقب ماندگی Ùکری ... نگاه سنتی شیما Ùˆ هراس درونیش از هر بیماری Ùˆ کمپلکس روانی ØØ¯Ø³ بزنید Ú©Ù‡ لبخندهای همیشگی شیما در عکسهایش تا Ú†Ù‡ اندازه نماد شخصیت خودآگاه او Ùˆ تا Ú†Ù‡ اندازه تلاش برای پوشاندن هر عنصر Ù†Ø§Ù…ØªØ¹Ø§Ø±ÙØŒÙ‡Ø± چین Ùˆ چروک Ø§ÙØ³Ø±Ø¯Ù‡ گونه Ùˆ پوشاندن هر ØØ§Ù„ت بقول ایشان بیمارگونه است. ...نگاه نارسیستی در Ú¯Ø±ÙØªØ§Ø±ÛŒØ´ در این بازی نارسیستی مرید/مرادی Ùˆ میل مکیدن اورالی لذت نارسیستی Ùˆ Ù…ØÙˆ شدن در چشم معبود است... مثل این است Ú©Ù‡ جلوی کور مروارید بگذاری Ùˆ او Ù‡ÛŒ بگوید کو،کجا. چون ÙØ±ÙˆÛŒØ¯ Ùˆ لاکان نمی شناسد،هی Ù…ÛŒ گوید Ú©Ùˆ منبع Ùˆ ØØªÛŒ خنده دارتر چون نمی داند Ú©Ù‡ پایه گذار اصلی ترانس اکسیون آنالیز همان آقای اریک برن» (Û±Û²12)
بیان زیر نمونه‌ای از دشنام ها Ùˆ شخصیت همان«نقادی»‌ست Ú©Ù‡ خود اعترا٠می کند:«رابطه نارسیستی Ø´ÛŒÙØªÚ¯Ø§Ù†Ù‡ Ùˆ Ù…ØªÙ†ÙØ±Ø§Ù†Ù‡ ØÚ©Ø§ÛŒØª از عدم بلوغ نقاد Ùˆ عدم توانایی علمی نقد Ùˆ ناتوانی نقد Ùˆ نقاد از چیرگی بر کمپلکسها Ùˆ Ø´ÛŒÙØªÚ¯ÛŒÙ‡Ø§ÛŒ کودکانه نارسیستی خویش Ù…ÛŒ کند ... یا از عرصه متانقد به این نقد Ùˆ نقاد نگریست Ùˆ با روانکاوی نوع نگاهش به موضوع تØÙ‚یقش، بدقت معضلات Ùˆ ÙØ§Ù†ØªØ±ÛŒÙ‡Ø§ÛŒ جنسی، جنسیتی Ùˆ نارسیستی او را Ø¨Ø§Ø²ÛŒØ§ÙØª Ùˆ به نقد کشاند… » Ùˆ بی درنگ این گونه شاعری را به« نقد» Ù…ÛŒ کشاند:
«شیما کلباسی ( Ùˆ ÙØ§Ù†ØªØ²ÛŒ گروهی Ùˆ دوستان پشت سرش Ú©Ù‡ او را بقول معرو٠برای Ø¨Ø§Ø²Ú¯Ø±ÙØªÙ† آبرو Ùˆ نجابتشان به جنگ این نقاد هیز Ùˆ بی چشم Ùˆ رو Ù…ÛŒ ÙØ±Ø³ØªÙ†Ø¯) بخاطر خشم Ùˆ دل آزردگی نارسیستی اش، انگار مبتلا به کوری موقت Ùˆ ابلهی موقت Ù…ÛŒ شود Ú©Ù‡ اینهمه نمونه Ùˆ مثال در متن را، در باب عدم روانکاوی شخصیت کامل هنرمند Ùˆ بیان چشم اندازی روانشناختی به متن Ùˆ هنرمند را نمی بیند...
به این خاطر نیز مثل قورباغه ای Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ خواهد گاو شود، Ù‡ÛŒ خود را باد Ù…ÛŒ کند ... نشانه ای از یک خود بزرگ بینی ÙˆØØ´ØªÙ†Ø§Ú© نارسیستی است ØŒ تنها توسط یک متخصص Ú©Ù… سواد Ùˆ یا یک نارسیست مضØÚ© خودبزرگ بین Ùˆ مبتلا به دن کیشوتیسم Ù…ÛŒ تواند صورت گیرد. باری دوستان اگر میل روانکاوی از راه دور آنهم با این دیاگنوستیک بچگانه دارید، Ù„Ø·ÙØ§ با ایشان تماس بگیرید. اینکه بزبان طنز، تن ÙØ±ÙˆÛŒØ¯ Ùˆ لاکان، پرلز Ùˆ دیگران در قبر بخاطر دیدن این ØÙ…اقتهای نارسیستی Ùˆ ØªØØ±ÛŒÙ روانکاوی بلرزد، مشکل ایشان است Ùˆ نه خانم شیما کلباسی.
----
این مطلب ادامه دارد
منصور جهانگیری نوشت
به نظر می رسد که این نوشته ناتمام مانده در صورت ممکن بازنگری شود.