با یک پوست ماندن ---آریابرزن زاگرسی
آریابرزن زاگرسی

تاریخ نگارش: 12 مارس 2007 میلادی
گسستن از زنجیرهای اسارتی برای نو Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†ÛŒ Ùˆ نو زایی
« با یک پوست ماندن »
چرا من، مارها را دوست دارم ...... نمی بینی چو ماران، پوست دارم
مرا روØÛŒØ³ØªØŒ خوی مار دارد ...... به نوبت، پوست از خود Ù…ÛŒ گذارد
نمیدانی Ú†Ù‡ باشد پوستینم؟ ...... ØÙˆØ§Ø³ Ùˆ Ú©Ø´Ù Ùˆ معقولات Ùˆ دینم
مرا این پوست، باید تازه گردد ...... که از نو زیستن، آغازه گردد
اگر این پوست، هر سالی بریزد ...... تواند پوستینی تازه خیزد
مرا در پوست اندازی ØÛŒØ§ØªØ³Øª ...... Ø´Ú¯ÙØªÙ من، ز روØÙ با ثباتست
اگر آدم، پی٠ماری قدم زد ...... ز کش٠نیک Ùˆ بد، در Ø®Ùلد، قدم زد
دوباره آدم نو می توان شد ...... توانی گر پی٠ماری روان شد
هزاران سال با یک پوست ماندن ..... هماره یک سرود٠کهنه خواندن
تو، روØÙ Ù…ÙØ±Ø¯Ù‡ ای، جانی نداری ...... ضمیر٠Ùکر جÙنبانی نداری
نگشته مار، Ø±ÙˆØØªØŒ مرده باشد ...... نه راهی تا ØÙ‚یقت، برده باشد
بیا این پوست را از خود بریزیم ...... که ما، لاینقطع در رستخیزم
- « منوچهر جمالی »- کتاب: « جوینده و گامهای سنگینش » - نشر خصوصی – لندن – 1976 - ص. 3
- Ù¾ÛŒØ´Ú¯ÙØªØ§Ø±
اندیشیدن در باره ÛŒ ایده ها Ùˆ اÙکار متÙکّری Ú©Ù‡ هنوز در جنب – Ùˆ – جوش کنکاویهای خود Ùˆ ÙØ±Ø§ Ø§ÙØ´Ø§Ù†ÛŒ گدازه های Ø¢ØªØ´ÙØ´Ø§Ù†ÛŒ Ø±ÙˆØ Ø¬ÙˆÛŒÙ†Ø¯Ù‡ Ùˆ پرسنده Ùˆ زاینده Ùˆ Ø´Ú¯ÙØª انگیز خود Ù…ÛŒ باشد Ùˆ همچنان در بازاندیشی Ùˆ سرندکاری Ùˆ سنجشگری اندیشیده ها Ùˆ ÛŒØ§ÙØªÙ‡ های بدیع Ùˆ چیستانی خود به گستره های بسیار چشمگیرتری راه Ù…ÛŒ یابد Ùˆ هر بار در زبانی Ùˆ کلامی دیگر پدیدار Ù…ÛŒ شود، کاری اگر دشوار نباشد، بی Ø´Ú©ØŒ همآوردخواهی گستاخانه ایست Ú©Ù‡ مرا به آزمونگری Ùˆ Ùهمازمایی ÙØ±Ø§ Ù…ÛŒ خواند. برغم ریشه یابیهای دقیق Ùˆ سختگیری Ú©Ù‡ سالها برای Ùهمیدن Ùˆ Ø¯Ø±ÛŒØ§ÙØªÙ† اندیشه ها Ùˆ ایده های استاد « منوچهر جمالی » داشته ام، بایستی صمیمانه اعترا٠کنم Ú©Ù‡ ابعاد Ø´Ú¯ÙØª انگیز Ùˆ Ú˜Ø±ÙØ§ÛŒ این اقیانوس را نمی توان در چندین کتاب مستقل در باره اش نوشت Ùˆ منتشر کرد؛ زیرا زیرلایه های Ùکری Ùˆ ایده ای هر آنچه Ú©Ù‡ در زبان Ùˆ کلام استاد « منوچهر جمالی » به خودش چهره Ù…ÛŒ آراید، همان پهناوری زیبا Ùˆ سرشار از اÙکار ناگسترده Ùˆ ایده های رنگارنگ Ùˆ ناکاویده Ùˆ بکر Ùˆ بسیار مایه دار در بستر « ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایرانزمین » Ù…ÛŒ باشد. من تمام آرزو Ùˆ تلاشم این است Ú©Ù‡ به انگیزاندن آن طی٠از جوینده گان Ùˆ مشتاقانی مدد کنم Ú©Ù‡ برآنند به تن خویش، راه ÙØ±Ø¯ÛŒ خود را با Ø±ÙØªÙ† به « Ù‡ÙØªØ®ÙˆØ§Ù† خویشآزمایی » در همآوردی با « دیو تاریکیهای ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران » Ø¨ÛŒØ§ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯ Ùˆ به چشم خورشیدگونه ÛŒ ÙØ±Ø¯ÛŒ خود برای استقلال اندیشیدن Ùˆ خدا شدن کامیاب شوند.
بزرگترین مشکل اجتناب ناپذیر برای من همین است Ú©Ù‡ ØØ¬Ù… آثار استاد، بسیار زیاد Ù…ÛŒ باشند Ùˆ پیوسته Ú¯ÛŒ Ù…ØØªÙˆÛŒÙ‘ات آنها به نیروی تخیّل Ùˆ انرژی بار آوری Ù…ØØªØ§Ø¬ Ù…ÛŒ باشد Ú©Ù‡ بتوان تمامیّت آثار او را در گستره ÛŒ آن ایده هایی Ø¯Ø±ÛŒØ§ÙØª Ùˆ ارزشیابی کرد Ú©Ù‡ ÙØ±Ø´ ایرانزمین را در معنای ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ - کیهانی Ù…ÛŒ اندیشد. بنابر این، در پذیرش Ùˆ بازاندیشی کژبرداشتهای Ø§ØØªÙ…الی ÙØ±Ø¯ÛŒ خودم از اÙکار Ùˆ ایده های او به همان اندازه گشوده Ùکر Ù…ÛŒ مانم Ú©Ù‡ برای پرسشهای ÙØ±Ø¯ÛŒ خودم در راستای بازشکاÙÛŒ Ùˆ بازاندیشی اÙکار Ùˆ ایده های استاد، سرسختی نشان Ù…ÛŒ دهم Ùˆ وجود چالشهای نظری را اجتناب ناپذیر Ù…ÛŒ دانم. تلاشهای من برای گشودن پنجره ای به سوی یک منظومه ÛŒ Ùکری Ù…ÛŒ باشد Ú©Ù‡ در نوع خود Ùˆ تاریخ سرزمین ما، Ù…Ù†ØØµØ± به ÙØ±Ø¯ Ù…ÛŒ باشد. در این Ø¬ÙØ³ØªØ§Ø±Ù…ØŒ آنچه Ú©Ù‡ در کروشه ها Ùˆ به Ø´Ú©Ù„ خمیده نقل Ù…ÛŒ شوند از آثار « استاد جمالی » Ø¨Ø±Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ شده اند.
ال٠)- ØÙ‚یقتهایی Ú©Ù‡ هیچ قداستی ندارند.
« منوچهر جمالی » در مسئله ÛŒ گسستن Ùˆ ÛŒØ§ÙØªÙ† آغازگاهی دیگر برای نو زایی Ùˆ دگرگشت Ùˆ پوست اندازی ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ بر این اندیشه است Ú©Ù‡: [ .... هر کسی خودش به تنهایی، مسئولیّت در برابر ØÙ‚یقت دارد Ú©Ù‡ در هیچ Ø´Ú©Ù„ از اشکال، قابل انتقال نیست. از این رو وقتی ما با جستجوی ØÙ‚یقت روبرو Ù…ÛŒ شویم، ترک آنچه آموخته ایم، بریدن از آنچه باور داشته ایم Ùˆ پرستیده ایم، دور انداختن آنچه بدان پرورده شده ایم، آغاز Ù…ÛŒ گردد. از آغاز شروع کردن، منجر به بریدن از همه چیزها، شنیده ها، خوانده ها، دانسته ها، باورداشته ها Ù…ÛŒ شود. ÛŒØ§ÙØªÙ† آغاز نو، شرط اولیّه برای جستجوی ØÙ‚یقت است. ØÙ‚یقت، سنّت ندارد. در ØÙ‚یقت، هر کسی باید از نو، آغازی تازه کند. ]. گسستن به معنای پاره - پاره کردن وجود خویش نیست؛ بلکه « ÙØ§ØµÙ„Ù‡ Ú¯Ø±ÙØªÙ† آگاهانه » از چیزهائیست Ú©Ù‡ ذهنیّت ما را رقم Ù…ÛŒ زنند Ùˆ نیروگاه Ø±ÙØªØ§Ø±Ù‡Ø§ Ùˆ Ú¯ÙØªØ§Ø±Ù‡Ø§ Ùˆ قضاوتها Ùˆ کنشها Ùˆ واکنشهای تک، تک انسانهاست در برابر ØØ³ÛŒÙ‘ات ÙØ±Ø¯ÛŒ Ùˆ تاثیرات Ùˆ اهرمهای Ù†Ùوذی زیستبوم خود. آن چیزهایی را Ú©Ù‡ ما در پروسه ÛŒ زایش Ùˆ بالنده Ú¯ÛŒ از راههای با واسطه Ùˆ بی واسطه Ù…ÛŒ آموزیم Ùˆ سپس در طول عمر خود بر ØØ¬Ù… آنها Ù…ÛŒ Ø§ÙØ²Ø§ÛŒÛŒÙ… یا از انبوه آنها Ù…ÛŒ کاهیم، همه Ùˆ همه به سراسر مویرگهای عاطÙÛŒ Ùˆ خاطره ای Ùˆ Ù…Ù†ÙØ¹ØªÛŒ Ùˆ سوائق جور واجور آدمی، عجین Ùˆ وابسته Ù…ÛŒ باشند. آغشته بودن تمام آن چیزهایی Ú©Ù‡ ذهنیّت ما را Ù…ÛŒ سازند با مویرگهای عواط٠آدمی باعث Ù…ÛŒ شوند Ú©Ù‡ انسان در Ø¯Ø±ÛŒØ§ÙØªÙ† Ùˆ Ùهمیدن واقعیّتهای زندگی از یک طر٠در زیستبوم میهنی خود Ùˆ از طر٠دیگر در زیستبوم گیتایی با دشواریهایی گلاویز شود Ú©Ù‡ ذهنیّت کلیشه ای Ùˆ قالبی ما از پاسخ دادن به آن رویدادها Ùˆ گنجایش پذیری آنها ناتوان Ùˆ عاجز Ù…ÛŒ باشد. به همین دلیل است Ú©Ù‡ تنش انسان با واقعیّتها Ùˆ Ù…ØØªÙˆÛŒØ§Øª ذهنیّت ما آغاز Ù…ÛŒ شود. پیامد تنشها نیز Ø¨ØØ±Ø§Ù†Ù‡Ø§ÛŒ Ù¾ÛŒ در Ù¾ÛŒ ÙØ±Ø¯ÛŒ Ùˆ روانی Ùˆ اجتماعی Ùˆ جهانی Ù…ÛŒ باشد Ú©Ù‡ بر شدّت Ùلاکتها Ùˆ پیچیده Ú¯ÛŒ مسائل ÙØ±Ø¯ÛŒ Ùˆ اجتماعی Ùˆ جهانی نیز Ù…ÛŒ Ø§ÙØ²Ø§ÛŒÙ†Ø¯.
مسئله ÛŒ « گسستن »، تلاشیست برای شناختن آن موانع Ùˆ اهرمها Ùˆ Ø§Ø´Ø¨Ø§Ø Ùˆ سایه هایی Ú©Ù‡ ذهنیّت ما را در بند خود نگاه داشته اند Ùˆ بایستی تجدید نظر Ùˆ بازکاوی Ùˆ سنجشگری بشوند تا ما بتوانیم امکانهای ÙØ±Ø¯ÛŒ Ùˆ اجتماعی خود را در تجربیات نو به نو داشتن از پدیده های بدیع Ùˆ واقعیّتهای نامکرّر بشناسیم Ùˆ به گسترش دامنه های Ùکری Ùˆ روØÛŒ Ùˆ سرزنده Ú¯ÛŒ Ùˆ شادابی ذهنیّت گشوده Ùکر Ùˆ انعطا٠پذیر خود Ø¨ÛŒÙØ²Ø§ÛŒÛŒÙ….
گسستن از هر چیزی Ú©Ù‡ مانعی عظیم در مقابل عطش نوجوییها Ùˆ نو روشهای ما Ù…ÛŒ گذارد؛ یعنی رها کردن خود از چیزی Ú©Ù‡ در مرØÙ„Ù‡ ای از زندگی انسان، باعث آزار آدمیست؛ نه امکانی برای خوشی آدمی. در گسستن از هر چیزی Ù…ÛŒ کوشیم Ú©Ù‡ با ÙØ§ØµÙ„Ù‡ Ú¯Ø±ÙØªÙ† از همان چیز، نه تنها غÙÙ„ Ùˆ زنجیرهای اسارت کننده ÛŒ آن را از هم بشکاÙیم Ùˆ ذهنیّت ÙØ¹Ù‘ال Ùˆ Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ Ùˆ مبتکر خود را آزاد کنیم؛ بلکه Ù…ÛŒ کوشیم آنچه را Ú©Ù‡ ما اسیر Ùˆ دربند آن بوده ایم، بهتر Ùˆ دقیقتر Ùˆ Ú˜Ø±ÙØªØ± بÙهمیم Ùˆ دانشی درخور از آن به دست آوریم. در آن گسستنهایی Ú©Ù‡ با آگاهی Ùˆ سنجشگری بار آور صورت گیرند، ما از موضوع سنجشگری خود، هرگز نه Ù†ÙØ±Øª خواهیم داشت، نه به آن کینه ای خواهیم توخت، نه بازگشتی توام با ØÙب Ùˆ Ø´ÛŒÙØªÙ‡ Ú¯ÛŒ به آن خواهیم داشت. ما چیزی را Ú©Ù‡ از آن Ù…ÛŒ گسلیم به عنوان پوسته ای Ùˆ لباسی Ú©Ù‡ روزی، روزگاری بر قامت وجود ما، زیبا Ù…ÛŒ نشست؛ ولی به مرور زمان، ÙØ±Ø³ÙˆØ¯Ù‡ Ùˆ کهنه Ùˆ مندرس Ùˆ ÙØ§Ù‚د Ú©ÛŒÙیّت پوششی شده است Ùˆ درخور زمانه Ùˆ عصر Ùˆ Ù„ØØ¸Ø§Øª زیستی ما نیست، به کنار Ù…ÛŒ گذاریم تا در پوششی تازه Ùˆ جذّاب Ùˆ دگرسان به زندگی خود، معنایی تازه Ùˆ شادی Ø¢ÙØ±ÛŒÙ† بدهیم. گسستن، معادله ای تخریبی – تهاجمی نیست؛ بلکه گزینشی - تبدیلی Ùˆ جنبشی آگاهانه است Ú©Ù‡ هر کسی به تن خویش Ù…ÛŒ تواند آن را در گلاویز شدن با Ù…ØØªÙˆÛŒØ§Øª ذهنیّت خود بیاغازد Ùˆ نم نم به ÙØ§ØµÙ„Ù‡ Ú¯Ø±ÙØªÙ† از آن چیزهایی رو آورد Ú©Ù‡ Ø±ÙˆØ Ø¢Ø²Ø§Ø¯ Ùˆ ÙØ±Ø§Ú©Ø§ÙˆÙ†Ø¯Ù‡ ÛŒ او را در Ù‚ÙØ³ تاریک یکنواختی Ùˆ یکسانی Ùˆ ÛŒÚ©ÙØ±Ù…ÛŒ اعتقادات Ùˆ باورداشتهای کلیشه ای – قومی – قبیله ای Ù…ØØ¨ÙˆØ³ Ùˆ اسیر نگاه داشته اند. از این رو، [ مسئله ÛŒ اساسی کلیّه بریدنها در تاریخ انسانی، مسئله ÛŒ « نیمه تمام بریدن » است. هیجانی Ú©Ù‡ از Ø¸ÙØ±Ù‡Ø§ÛŒ بریدن، پدید Ù…ÛŒ آید، ما را از دیدن « نیمه Ú¯ÛŒ برشها » نابینا Ù…ÛŒ گذارد؛ ولی هر تزلزل Ùˆ اغتشاشی در عقیده یا Ùکر ما، طلیعه ÛŒ نوید بخشی برای بریدن است. ما در منطبق سازی Ùˆ تصØÛŒØØ§ØªØŒ عقیده Ùˆ مذهب یا Ùکر را نه تنها از تزلزل نجات نمی دهیم؛ بلکه ÙØ¬Ø± ØÙ‚یقت را در خود، تاریک Ù…ÛŒ سازیم. ]
زیستن در جهان Ùˆ کائنات معمّایی Ùˆ مجهولگوهر، واقعیّتیست بسیار متکثّر Ùˆ چندین هزار هزار چهره Ú©Ù‡ هیچ مذهب Ùˆ تئوری Ùˆ ایدئولوژی Ùˆ دستگاه منسجم Ùˆ نامنسجم Ùکری نمی تواند سراسر ØØªÙ‘ا چهره های پدیدار شده ÛŒ واقعیّتها را در خود بگنجاند؛ Ú†Ù‡ رسد به آن چیزهایی Ú©Ù‡ همچنان در تاریکی مجهولات هستند Ùˆ هنوز در دامنه ÛŒ ØÙˆØ§Ø³ ما نیستند Ùˆ از میدان امکانهای تجربی ما نیز بیرون Ù…ÛŒ باشند. به همین دلیل است Ú©Ù‡ به هیچ چیزی نبایستی بازماند Ùˆ آن را به نام « نهائی ترین Ùˆ آخرین Ùˆ خاتم جوینده گیها Ùˆ پرسشها » دانست. مسئله ÛŒ بنیانی زندگی اینست Ú©Ù‡ ما در آن « مجهولاتی » Ù…ÛŒ توانیم پاسخ پرسشهای اکنون خود را بازیابیم Ú©Ù‡ ÙØ±Ø§Ø³ÙˆÛŒ واقعیّتهای اکنون ما هستند. بنابر این، تلاش برای ÙØ±Ø§Ø³ÙˆÛŒ مرزهای آهنین Ùˆ خاراسنگی هر عقیده Ùˆ مذهب Ùˆ ایدئولوژی Ùˆ تئوری Ùˆ مرام Ùˆ مسلکی Ø±ÙØªÙ†ØŒ کوششیست برای « امتداد دامنه های زندگی از بهر ÛŒØ§ÙØªÙ† پاسخی برای پرسشهای خویش ». از این رو، مسئله ÛŒ « گسستن » از سراسر آن چیزی Ú©Ù‡ ذهنیّت ما را متعیّن Ùˆ تثبیت Ù…ÛŒ کند، آزاد کردن Ø±ÙˆØ Ø§Ø³ÛŒØ± ما Ùˆ گشودن بالهای جوینده Ú¯ÛŒ در تاریکی مجهولات Ù…ÛŒ باشد. ما همواره در آن مکانهایی ØØ¶ÙˆØ± ملموس Ùˆ Ø´Ùّا٠و یگانه Ú¯ÛŒ خویش را درمی یابیم Ú©Ù‡ در سپیده دم آرزوها Ùˆ آرمانها Ùˆ رویاها Ùˆ خیالاتمان، متصوّر Ùˆ ناپدید Ù…ÛŒ شود. در این راستا، « منوچهر جمالی » Ù…ÛŒ اندیشد Ú©Ù‡ پروسه ÛŒ گسستن از بندهای اسارت کننده در مغز Ùˆ روان ما Ùˆ ØØ§Ú©Ù… بر مناسبات اجتماعی در هر ÙØ±Ù…ÛŒ Ú©Ù‡ تصوّر پذیر باشد Ùˆ بتواند واقعیّت استبدادی خود را اجرا کند، به راهها Ù…Ø®ØªÙ„ÙØŒ امکانپذیر است Ú©Ù‡ برخی از آنها عبارتند از:
[ 1- طغیان (= سرکشی ): در برابر « Ù…Ø¹Ø±ÙØªÛŒØ³Øª مقتدر ». یا قدرتیست Ú©Ù‡ استوار بر Ù…Ø¹Ø±ÙØªÛŒØ³Øª. دزدیدن Ù…Ø¹Ø±ÙØª. Ù…Ø¹Ø±ÙØªØŒ از آن هیچکسی نیست. نامعتبر بودن اصل مالکیّت در Ù…Ø¹Ø±ÙØª. 2- Ø´Ú© ورزیدن: روش عقلی (= راسیونالیستی ) برای گسستن. 3- تاویل کردن: رها کردن ظاهر برای رسیدن به باطن. 4- دیالکتیک ( شطØÛŒÙ‘ات ): از Ú©ÙØ± به دین، Ùˆ از دین به Ú©ÙØ± Ø±ÙØªÙ†. آگاهانه به ضدّ Ø±ÙØªÙ†. ناآگاهانه به ضدّ، کشیده شدن. 5- طنز 6- نسبی سازی 7- مستی / بیخودی / دیوانه Ú¯ÛŒ ( از دست Ù…Ø¹Ø±ÙØªÙ‡Ø§ÛŒ آگاهبودانه، آزاد شدن )ØŒ از خودآگاهبود رهیدن. 8- از Ù…Ø¹Ø±ÙØª به هنر ( زیبائی ). زیبایی، معیار اخلاق Ùˆ دین Ùˆ سیاست. 9- گستردن یک اندیشه تا به Ø³Ø±ØØ¯ پوچی ( غلوّ، اغراق، بی نهایتگرایی ) 10- Ùˆ 11- Ùˆ 12 Ùˆ ..................... ]
انسان جوینده Ùˆ پرسنده در روشهای گسستن بر آنست Ú©Ù‡ از « آنچه Ù…ÛŒ داند، آگاهی سنجیده به دست آورد Ùˆ از آنچه Ú©Ù‡ آگاه است، دانشی سنجیده ». ما بسیاری از چیزهایی را Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ دانیم، هیچ آگاهی Ùˆ دانش ژر٠در باره ÛŒ Ú†Ù… Ùˆ خم آنها نداریم؛ بلکه Ùقط داده هایی خام هستند Ú©Ù‡ مانند بسیاری از ØØ¨ÙˆØ¨Ø§Øª در یخچال مغز Ùˆ روان خود، آنها را تلنبار کرده ایم بدون آنکه از Ù…ØØªÙˆÛŒÙ‘ات Ùˆ چگونه Ú¯ÛŒ خواص آنها، آگاهی درخور داشته باشیم. همچنین ما بسیاری از چیزهای را Ú©Ù‡ از تمام Ú†Ù… Ùˆ خم آنها، دانش داریم در Ù†ØÙˆÙ‡ های کاربستی آنها، آگاهی سنجیده نداریم مثل بسیاری از سلاØÙ‡Ø§ Ùˆ ابزاهای مختل٠شیمیایی. مسئله ÛŒ گسستن به گرداگرد این Ù…ØÙˆØ± بنیانی Ù…ÛŒ چرخد Ú©Ù‡ ما با ÙØ§ØµÙ„Ù‡ Ú¯Ø±ÙØªÙ† از Ù…ØØªÙˆÛŒÙ‘ات ذهنیّت Ùˆ روان خود به سرند کردن آن چیزهایی رو Ù…ÛŒ آوریم Ú©Ù‡ وجودشان در ذهنیّت Ùˆ مغز Ùˆ روان ما باعث Ù…ÛŒ شوند Ú©Ù‡ خطر ÙØ±ÛŒØ¨ خوردنها Ùˆ گسترش « شرّ » را در مناسبات انسانی شدّت بدهند Ùˆ وجود خود ما را قربانی کنند. بهترین روش گسستن آنست Ú©Ù‡ انسان به تن خویش با خودش رویا رو شود Ùˆ با مسئولیّت Ùˆ آگاهی Ùˆ دلیری بپذیرد Ú©Ù‡ تمام دانسته ها Ùˆ آگاهیها Ùˆ « آنچه Ú©Ù‡ به طور کلّی به او داده شده است »، همه Ùˆ همه، Ùقط « Ø®Ø±Ø§ÙØ§Øª زبانی » Ù…ÛŒ باشند. اینست Ú©Ù‡ [ بزرگترین Ø®Ø±Ø§ÙØ§Øª هر کسی، ØÙ‚ایق او Ù…ÛŒ باشند. برای مبارزه با Ø®Ø±Ø§ÙØ§Øª خود، باید با ØÙ‚ایق خود، مبارزه کرد. ]
ما در تلاش برای گسستن از « آنچه Ú©Ù‡ هستیم » از بهر زایش Ùˆ Ø¢ÙØ±ÛŒØ¯Ù† « آنچه Ú©Ù‡ نمی دانیم هنوز چیست Ùˆ Ùقط در سپیده دم ذهنیّت ماست » به گستره ÛŒ گرگ Ùˆ میشی Ùˆ برزخ « بیگانه Ú¯ÛŒ » ÙØ±Ùˆ Ù…ÛŒ آییم؛ زیرا آنچه Ú©Ù‡ در پروسه ÛŒ گسستن از وجود ما « زاییده » Ù…ÛŒ شود، « خود آینده ÛŒ » ماست Ú©Ù‡ مجهول Ù…ÛŒ باشد Ùˆ نم نم، خودش را به سراسر وجود ما Ù…ÛŒ گستراند تا جایگزین آن کهنه اعتقادات Ùˆ غÙÙ„ Ùˆ زنجیرهایی شود Ú©Ù‡ ذهنیّت Ùˆ روان ما را دربند خود نگاه داشته اند. پروسه ÛŒ گسستن بسان « پوست اندازی مار » Ù…ÛŒ باشد. ما از درون چیزهای کهنه Ùˆ پوسیده Ùˆ Ù…ØªØØ¬Ù‘ر Ùˆ سنگسان Ùˆ پژمرده شده به سوی زایش Ùˆ Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø´ چیزهایی تازه Ùˆ جوان Ùˆ شاداب Ùˆ ÙØ±ØØ¨Ø®Ø´ Ùˆ شادی Ø¢ÙØ±ÛŒÙ† انگیخته Ù…ÛŒ شویم. این روند گسستن به سوی Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø´ چیزی نو ( = خود زایی ) به گونه ای نیرومند Ùˆ تزلزل اÙÚ©Ù† است Ú©Ù‡ خود کهنه ÛŒ ما از تاب آوری Ùˆ Ù¾Ø°ÛŒØ±ÙØªÙ† آن به ÙˆØØ´Øª Ù…ÛŒ Ø§ÙØªØ¯Ø› زیرا با دردی همراه است Ú©Ù‡ بسان « زایمان » Ù…ÛŒ ماند Ùˆ هر زایشی را نمی توان بدون « درد کشیدن » در نظر آورد. نو شدن Ùˆ Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø´ Ùˆ Ù¾ÛŒØ´Ø±ÙØª Ùˆ دگرسانی، همواره، با دردی جانگداز همپاست؛ ولی به دنبال خود، شادیهایی بدیع نیز به ارمغان Ù…ÛŒ آورد.
اگر روزی روزگاری ÙØ±Ø§ رسید Ú©Ù‡ انسانها در جوامع خود به پرسش « Ú†Ù‡ عقیده Ùˆ مرام Ùˆ مذهب Ùˆ مسلکی » دارید؟. همه با قهقهه بخندند، آن روز، انسانها به آزادیهای اصیل ÙØ±Ø¯ÛŒ خود دست ÛŒØ§ÙØªÙ‡ اند؛ نه به آزادیهای عقیدتی. ما هنوز Ú©Ù‡ هنوز است در اجتماع ایرانزمین با تمام جانسختیهای خود، همچنان داریم برای « آزادی عقیده Ùˆ بیان »، مبارزه ÛŒ سرسختانه Ù…ÛŒ کنیم Ùˆ خبر نداریم Ú©Ù‡ « آزادی عقیدتی »، هرگز « آزاد بودن از عقیده » نیست؛ بلکه همچنان، اسیر ماندن در طنابهای عقیده Ù…ÛŒ باشد؛ زیرا عقیده در ما به « ØÙ‚یقت » تبدیل شده است Ùˆ ما برآنیم Ú©Ù‡ « ØÙ‚یقت خود » را به سمع Ùˆ بصر دیگران، عرضه کنیم؛ در ØØ§Ù„یکه [ ØÙ‚یقت، ضدّ اندیشیدن است. چون ØÙ‚یقت، تجسّم Ùˆ تبلور « Ùکر جاوید Ùˆ ثابت » Ù…ÛŒ باشد. اندیشیدن، به Ø¢ÙØ±ÛŒØ¯Ù† « اندیشه ای جاوید »، اغوا Ùˆ ÙØ±ÛŒÙته Ù…ÛŒ شود Ùˆ در جستجوی اندیشه ÛŒ جاوید، هستی خود را Ú©Ù‡ اندیشیدن است نه تنها به خطر Ù…ÛŒ اندازد؛ بلکه از بین Ù…ÛŒ برد. ØÙ‚یقت، ÙØ±Ø§Ø®ÙˆØ§Ø³Øª اندیشیدن Ù…ÛŒ شود. بدین ترتیب Ú©Ù‡ اندیشیدن بر ضدّ جوهر هستی خود Ú©Ù‡ ØØ±Ú©Øª است چیزی Ù…ÛŒ خواهد. ØÙ‚یقت، ÙØ±Ø§Ø®ÙˆØ§Ø³Øª اندیشیدن است، چون ضدّ اندیشیدن Ù…ÛŒ باشد. ما به ØÙ‚یقت، موقعی Ù…ÛŒ رسیم Ú©Ù‡ اندیشیدن در ما به پایان رسیده باشد ( اندیشیدن، منتÙÛŒ شده باشد ).
انسانها هیچگاه نمی توانند راههایی را پیدا کنند Ú©Ù‡ مستقیم Ùˆ سر راست باشند. خراÙÙ‡ ÛŒ « صراط المستقیم »، راهی Ù…ÛŒ باشد Ú©Ù‡ جنون خیالات آدمی را ترضیه Ù…ÛŒ کند؛ ولی هرگز پاسخگوی پرسشهای عمیق Ùˆ تکاندهنده ÛŒ او نمی باشد. ØØªÙ‘ا مومن ترین Ùˆ متّقی ترین آنانی Ú©Ù‡ تصوّر Ù…ÛŒ کنند در « صراط المستقیم » به سوی الاه خود، روان هستند، در بیراهه ها Ùˆ گمراهه ها Ùˆ گیجراهه ها Ùˆ سرگشته راهها Ùˆ باریکراههای بسیار Ù¾ÙØ± پیچ Ùˆ خم هست Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ کوشند Ù…Ù†ÙØ°ÛŒ به سوی مقصد خود، پیدا کنند. در جهان انسانها، هیچ راهی Ú©Ù‡ مستقیم باشد، هرگز وجود ندارد. رویاها Ùˆ خیالات Ùˆ آرمانها Ùˆ اعتقادات زنگار Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ به ما Ù…ÛŒ قبولانند در آن مسیری Ú©Ù‡ ما Ù…ÛŒ پیماییم همان نیز « راه مستقیم » Ù…ÛŒ باشد؛ زیرا ایمانمان به ما، چگونه Ø±ÙØªÙ†Ø´ را ابلاغ کرده است. راه مستقیم، راهیست Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ خواهد تمام بیراهه ها را ØØ°Ù کند تا انسانها هیچگاه کورمال کورمال Ùˆ Ù…ØØªØ§Ø· به ÛŒØ§ÙØªÙ† مقصد خود مجبور نباشند. مشکل انسان، تنبلیها Ùˆ Ø±Ø§ØØª طلبیها Ùˆ مسئولیّت گریزیهای اوست. ما تا نیاموزیم Ú©Ù‡ چگونه Ù…ÛŒ توان خود را از تمام خیالات جنون آسای « صراط المستقیمی » برهانیم Ùˆ راه ÙØ±Ø¯ÛŒ خویش را Ø¨ÛŒØ§ÙØ±ÛŒÙ†ÛŒÙ…ØŒ از « شرّ » ÙØ±ÛŒØ¨ دهنده گان Ùˆ ØØ§Ú©Ù…ان آمر بر خود نیز، آزاد Ùˆ رها نخواهیم شد. « آزادی » را در هیچ کجای جهان، Ù…ÙØª Ùˆ مجانی به کسی ارزانی نمی کنند. آدم نیز برای آسوده شدن از اقتدار Ùˆ آتوریته ÛŒ « خدای ØØ§Ú©Ù… در جنّت » Ùˆ در شور Ùˆ شوق داشتن برای « آزادی » بود Ú©Ù‡ با رغبت تمام به خوردن سیب رو آورد تا راه ÙØ±Ø¯ÛŒ خود را در جهان تاریکیها Ø¨ÛŒØ§ÙØ±ÛŒÙ†Ø¯. مسئله ÛŒ « گسستن »، مسئله ÛŒ سرکشی Ùˆ ایستاده Ú¯ÛŒ Ùˆ استواری در برابر تمام اهرمهای مرئی Ùˆ نامرئی اقتدار Ùˆ آتوریته ÛŒ اسارتبار در ذهنیّت Ùˆ روان ماست. بنابر این، طبیعیست Ú©Ù‡ ما با واکنش خود در برابر چنان مقتدرانی به رانده Ùˆ Ù…ØÚ©ÙˆÙ… Ùˆ مطرود Ùˆ ملعون Ùˆ دژنام Ùˆ تنها شدن، تبعید خواهیم شد. امّا آنانی Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ گسلند، در پروسه ÛŒ جستجوی راه ÙØ±Ø¯ÛŒ خود Ù…ÛŒ آموزند Ú©Ù‡ به نیروها Ùˆ استعدادها Ùˆ تواناییها Ùˆ امکانهای ÙØ±Ø¯ÛŒ خودشان اعتماد Ùˆ اطمینان کنند. Ù…ÛŒ آموزند Ú©Ù‡ تنها خودشان هستند Ú©Ù‡ تصمیم گیرنده Ù…ÛŒ باشند Ùˆ بایستی مسئولیّت عواقب تمام تصمیمهای ÙØ±Ø¯ÛŒ خود را نیز به عهده بگیرند. گسستن، پروسه ایست Ú©Ù‡ ما را به گستره ÛŒ « آزادی » سوق Ù…ÛŒ دهد. از این رو، [ انسان بایستی راهی را برود Ú©Ù‡ آن را نه الاهان Ù…ÛŒ شناسند نه غارتگران Ùˆ راهزنان. در سر راه تازه ای Ú©Ù‡ انسان برای خود Ù…ÛŒ سازد، هنوز هیچ راهزنی Ùˆ باجگیری Ùˆ کنترلچی ننشسته است؛ زیرا همیشه راهزنان بر سر راهها Ùˆ به خصوص بر سر راههای مستقیم Ù…ÛŒ نشینند. از بیراهه ها، انسان بی خطر تر Ùˆ بی دردسرتر پیش Ù…ÛŒ رود. ]
انسان در کاوش برای واقعیّت پذیری آزادی ÙØ±Ø¯ÛŒ خود Ù…ÛŒ پذیرد Ú©Ù‡ اشتباه نیز خواهد کرد. مزیّت چنان پذیرشی این است Ú©Ù‡ ما به تصØÛŒØ Ùˆ بازاندیشی خطاهای خود Ùˆ بازنگری Ùˆ اندیشیدن در باره ÛŒ راههای پیموده شده Ùˆ سپس سنجیده گام برداشتن، بیشتر Ùˆ بیشتر آموخته Ùˆ پخته Ùˆ مجرّب Ù…ÛŒ شویم. آنانی Ú©Ù‡ از اشتباه کردن Ù…ÛŒ هراسند، خیلی زود به رهبرانی Ùˆ پیشوایانی Ùˆ مجتهدانی Ùˆ Ùقهایی Ùˆ سلاطینی Ùˆ امثالهم ایمان کور Ù…ÛŒ آورند. ولی همه ÛŒ رهبران نیز اشتباه Ù…ÛŒ کنند Ùˆ مجبورند Ú©Ù‡ خطاهای خود را Ø§ØµÙ„Ø§Ø Ú©Ù†Ù†Ø¯ با این ØªÙØ§ÙˆØª بزرگ Ú©Ù‡ انسان در خطاهای ÙØ±Ø¯ÛŒ خودش، هیچکس دیگر را مقصر Ùˆ گناهکار Ùˆ مسئول مصیبتها Ùˆ عواقب خطاهایش نمی داند؛ امّا در ایمان آوردن به رهبران بایستی عواقب تمام Ùلاکتها Ùˆ بدبختیها Ùˆ سیه روزیهای نه تنها خود را؛ بلکه اجتماع امّت ØµÙØª را نیز به دوش بگیرد؛ زیرا [ برای آنکه انسان بداند Ú†Ù‡ Ù…ÛŒ کند، Ùقط خودش هست Ú©Ù‡ باید بداند Ú†Ù‡ Ù…ÛŒ کند. عمل هر شخصی از Ù…Ø¹Ø±ÙØª خود آن شخص، جدا ناپذیر است. ØØªÙ‘ا ما ( Ú†Ù‡ به عنوان ÙØ±Ø¯ØŒ Ú†Ù‡ به عنوان جامعه )ØŒ وقتی گناه Ùˆ اشتباه Ùˆ جرم خود را نادیده Ù…ÛŒ گیریم، خود را نابود Ù…ÛŒ سازیم. بهتر است Ú©Ù‡ ما، جرم یا اشتباه Ùˆ یا گناه خود را بپذیریم تا متوجّه بشویم Ú©Ù‡ یاد Ú¯Ø±ÙØªÙ† از اشتباه Ùˆ عدم مبادرت مجدّد به جرم Ùقط موقعی ممکن است Ú©Ù‡ خود، سرچشمه ÛŒ Ù…Ø¹Ø±ÙØª خود بشویم. کسی Ú©Ù‡ خود نمی داند Ùˆ جرم Ùˆ اشتباه Ù…ÛŒ کند، نه اشتباهش از اوست، نه جرمش از اوست. از این رو، جرم Ùˆ اشتباهش را به رهبرش، به گروهی دیگر، به ØØ²Ø¨Ø´ØŒ به طبقه ÛŒ دیگر، ملّت دیگر، به اقلیّتی دیگر در اجتماع Ùˆ امثالهم رجعت Ù…ÛŒ دهد Ùˆ به خودش ØÙ‚Ù‘ Ù…ÛŒ دهد Ú©Ù‡ جرم Ùˆ اشتباه را به دوش دیگری بیندازد. ]
سرچشمه ÛŒ Ù…Ø¹Ø±ÙØª ÙØ±Ø¯ÛŒ شدن، Ø¨ØØ« استقلال در اندیشیدن Ùˆ سهیم شدن در Ù¾ÙØ±Ø³Ù…ان قدرت Ù…ÛŒ باشد؛ ولو چنان سهمی به اندازه ÛŒ سر سوزن باشد. در Ù…Ø¹Ø±ÙØª ÙØ±Ø¯ÛŒØŒ مرجع همواره مغز اندیشنده Ùˆ مسئولیّت پذیر ماست Ú©Ù‡ به چند Ùˆ چون مسائل Ùˆ تصمیمها Ùˆ نتایج آنها رو Ù…ÛŒ آورد بدون آنکه مرعوب نیرویی یا اقتداری ÙØ±Ø§Ø³ÙˆÛŒ قوه ÛŒ Ùهم Ùˆ شعور Ùˆ آگاهی ÙØ±Ø¯ÛŒ خود شویم. در منبع Ùˆ ماخد Ù…Ø¹Ø±ÙØª ÙØ±Ø¯ÛŒ شدن، تک، تک ما هستیم Ú©Ù‡ به آنچه زاییده ÛŒ وجود ماست یقین Ù…ÛŒ آوریم Ùˆ اعتماد Ùˆ اطمینان Ù…ÛŒ کنیم. اگر ایمانی نیز به دنبال چنین جوششهایی در ما ایجاد شود، بی گمان، رنگ Ùˆ بوی ÙØ±Ø¯ÛŒÙ‘ت Ùˆ Ù…Ø¹Ø±ÙØª آزمونگرای ما را دارد. ولی انسانی Ú©Ù‡ Ù…Ø¹Ø±ÙØªØ´ را مدیون نیرویی ÙØ±Ø§Ø³ÙˆÛŒ شعور Ùˆ Ùهم Ùˆ گستره ÛŒ آزمونهای ÙØ±Ø¯ÛŒ خود دارد، آن انسان برغم ادّعای Ø´ÙØ§Ù‡ÛŒ Ùˆ زبانی ایمان به چنان Ù…Ø¹Ø±ÙØªÙ‡Ø§ÛŒÛŒØŒ همواره هر چیزی را بسان ابزار در نظر خواهد Ú¯Ø±ÙØª Ú©Ù‡ به Ú©Ù…Ú© آن Ù…ÛŒ تواند به تمام نیّتها Ùˆ اهدا٠و اغراض خود دست یابد. او اگر به الاهی نیز ایمانی داشته باشد، چنان ایمانی، جنبه ÛŒ ابزار سازی الاه را دارد؛ زیرا [ انسانی Ú©Ù‡ خدایش را آگاهانه یا ناخودآگاهانه Ùˆ علیرغم اکراه Ùˆ انکارش، عبد خود Ù…ÛŒ سازد، خطرناکتر از انسانیست Ú©Ù‡ ایمان به خدا ندارد. خدا هم Ù…ÛŒ تواند در خدمت انسان قرار گیرد Ùˆ آلت دست انسان Ùˆ Ù…Ø¹Ø±ÙØª انسان بشود، در ØÛŒÙ†ÛŒ Ú©Ù‡ او Ù…ÛŒ انگارد Ú©Ù‡ عبد Ùˆ خادم اوست. وقتی صدای ملّت، صدای Ø±ÙˆØØ§Ù†ÛŒØŒ صدای روشنÙکر، صدای ØØ²Ø¨ØŒ صدای خدا یا ØÙ‚یقت شد، باید از صدای ملّت Ùˆ از صدای آخوند Ùˆ از صدای روشنÙکر Ùˆ از صدای ØØ²Ø¨ ترسید. از این رو، موقعی باید از خدا ترسید Ú©Ù‡ در خدمت انسانی یا طبقه ای ( Ø±ÙˆØØ§Ù†ÛŒÙˆÙ† یا نخبگان Ùˆ روشنÙکران ) در آید Ùˆ از زبان آنها سخن بگوید. ÙˆØØ´ØªØŒ همیشه از مترجم خدا یا مترجم ØÙ‚یقت، شروع Ù…ÛŒ شود. ]
لازم Ù…ÛŒ دانم همچنان بر این « مسئله ÛŒ اساسی » تاکید کنم Ú©Ù‡ تلاش من در روشنگویی Ùˆ بازشکاÙÛŒ Ùهمآپذیر ایده ها Ùˆ اندیشه های « استاد منوچهر جمالی » در راستای انگیزاندن تمام آن انسانهایی Ù…ÛŒ باشد Ú©Ù‡ بر آنند به استقلال Ùکری Ùˆ Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø´ وجدان Ùˆ نیروی داوری Ùˆ جهاننگری خود دست یابند. Ø¨ØØ«Ù‡Ø§ÛŒ من، تدریسی نیستند؛ بلکه انگیزشی Ù…ÛŒ باشند. من بیش از هر چیز امیدوار هستم Ú©Ù‡ با انگیزاندن دیگران بتوانم آنها را در مطالعه ÛŒ آثار استاد Ùˆ سپس با مغز Ùˆ نیروی Ùهم Ùˆ شعور خودشان به سنجشگری رو آوردن، تشویق Ùˆ ترغیب کنم. من خودم تا آنجایی Ú©Ù‡ برایم امکانپذیر بوده است سعی کرده ام با گذر از اÙکار « استاد جمالی » به آن دامنه هایی راه یابم Ú©Ù‡ با Ù…ÙØ¹Ø¶Ù„ات ÙØ±Ø¯ÛŒ ام پیوند انگیزشی دارند. درست در همین گلاویز بودن خودم با مسائل Ùˆ Ù…ÙØ¹Ø¶Ù„ات ÙØ±Ø¯ÛŒ ام است Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ توانم از کرانه های اÙکار Ùˆ ایده های « استاد جمالی » برگذرم. بنابر این، سنجشگری تنها به این معنا نیست Ú©Ù‡ ما به رد کردن نظریهّ ای یا ایده ای یا اÙکاری رو آوریم؛ بلکه همچنین Ù…ÛŒ توان در انگیخته شدن از مایه های Ùکری هر متÙکّر Ùˆ ÙیلسوÙÛŒ به زایش آن ایده ها Ùˆ اÙکاری از خود موÙّق Ùˆ کامیاب شد Ú©Ù‡ دقیقا Ù…ÛŒ توانند در تکمیل Ùˆ سنجشگری Ùˆ تقابل Ùˆ امتداد Ùˆ بازگستری دامنه ÛŒ ایده ها Ùˆ اÙکار متÙکّران جهان – مهم نیست Ú©Ù‡ خاستگاهشان کجا باشد - ØŒ نقش اساسی Ø§ÛŒÙØ§ کنند.
Ø¨ØØ« گسستن را Ù…ÛŒ توان یکی از کلیدی ترین مایه های Ùکری ایده های « استاد جمالی » دانست؛ زیرا دامنه ÛŒ اÙکار خود او را نیز در بر Ù…ÛŒ گیرد. به این معنا Ú©Ù‡ گسستن در این راستا نیست Ú©Ù‡ ما ذهنیّت Ùˆ روان خود را از چیزهایی ببریم Ùˆ سپس به چیزهایی دیگر، ایمان Ùˆ اعتقاد بیاوریم Ùˆ به آنها متّصل شویم؛ بلکه گسستن همانطور Ú©Ù‡ قبلا نیز نوشته ام به معنای « ÙØ§ØµÙ„Ù‡ Ú¯Ø±ÙØªÙ† از چیزی برای شناختن درست Ùˆ دقیق آن چیز بدون داشتن ØÙب Ùˆ بغض نسبت به آن » Ù…ÛŒ باشد. از این رو، [ عبور از دستگاههای Ùکری، نه برای رسیدن به یک دستگاه Ùکری نهائیست؛ بلکه برای تامین جنبش مستقل Ùˆ دائمی تÙکّر انسانی خود Ù…ÛŒ باشد. ما، همه ÛŒ دستگاههای Ùکری Ùˆ دینی Ùˆ ایدئولوژیکی را Ù…ÛŒ آزماییم تا تÙکّر مستقل خود را به آخرین ØØ¯Ù‘ توانائیش در Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ Ú¯ÛŒ برسانیم. دستگاه ÙلسÙÙ‡ ای Ú©Ù‡ ما را به اعتقاد Ùˆ ایمان به خود Ù…ÛŒ کشاند، بدترین ÙلسÙÙ‡ هاست؛ زیرا نقش اولیّه هر ÙلسÙÙ‡ ای، Ú©Ù…Ú© به « متÙکّر شدن هر انسانی » Ùˆ اندیشیدن آزاد، اندیشیدن وراء آن دستگاهی Ú©Ù‡ ØØ§Ú©Ù… بر اجتماع است، Ù…ÛŒ باشد. این سکون تÙکّر ماست Ú©Ù‡ از یک دستگاه Ùکری، مطلق Ùˆ ØÙ‚یقت Ù…ÛŒ سازد. روزی Ú©Ù‡ تÙکّر ما، شوق به ØØ±Ú©Øª را از دست Ù…ÛŒ دهد Ùˆ Ù…ÛŒ خواهد جائی لانه کند Ùˆ در بستری بیارآمد، اشتیاق به Ú©Ø´Ù ØÙ‚یقت Ùˆ مطلق را پیدا Ù…ÛŒ کند. ]
در هر گسستی Ú©Ù‡ ما بر آنیم آن را در وجود خویش بیازماییم، همواره ترس Ùˆ دلهره Ùˆ بیقراری بر ما مستولی Ù…ÛŒ شود؛ زیرا نمی دانیم از Ú†Ù‡ چیزی در وجود خود باید بگسلیم Ùˆ منظور از گسستن Ú†Ù‡ چیزی Ù…ÛŒ باشد Ùˆ چگونه Ù…ÛŒ توان خودی یا اعتقاداتی را از وجود خود، دور اÙکند Ùˆ چشم اندازهایی تازه در وجود خویش Ø¢ÙØ±ÛŒØ¯. مسئله ÛŒ گسستن را نمی توان از امروز به ÙØ±Ø¯Ø§ØŒ اجرا کرد. چنین کاری ناممکن است. البته هستند موقعیّتها Ùˆ ÙØ±ØµØªÙ‡Ø§ Ùˆ رویدادها Ùˆ تجربه های عریان Ùˆ بی واسطه ای Ú©Ù‡ به Ø´Ú©Ù„ ناگهانی Ùˆ رادیکال، سراسر اعقادات آدمی را ÙØ±Ùˆ Ù…ÛŒ پاشند Ùˆ درهم Ù…ÛŒ ریزند. ولی چنین رویدادهایی به ندرت در زندگی آدمی Ø§ØªÙ‘ÙØ§Ù‚ Ù…ÛŒ Ø§ÙØªÙ†Ø¯. اصل اینست Ú©Ù‡ ما بیاموزیم نهال درخت Ù¾ÙØ± بار گشوده Ùکری را در وجود خویش بپرورانیم Ùˆ نسبت به عقاید Ùˆ مذاهب Ùˆ ایدئولوژیها Ùˆ نظریّه ها Ùˆ دیدگاهها، تعصّب Ùˆ جانبداریهای خشک Ùˆ ØÙ‚ به جانبی نداشته باشیم. بکوشیم « پرنسیپها Ùˆ اصلها Ùˆ بÙنمایه ها » را بشناسیم Ùˆ ارج گزاریم Ùˆ در دوام Ùˆ به آرایی Ùˆ زیبایی آنها بکوشیم. مسئله ÛŒ گسستن از هر چیزی بایستی ما را چابک اندیش Ùˆ خندان Ùˆ سبکبال Ùˆ بهمنش بار آورد؛ نه اینکه بر خاراسنگی جهالت Ùˆ بلاهت Ùˆ Ø³ÙØ§Ù‡Øª Ùˆ ØÙ…اقت در وجود ما، شدتّ بدهد. هد٠از گسستن، Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø´ روØÛŒÙ‡ ÛŒ بازی در وجود خود Ù…ÛŒ باشد؛ یعنی اینکه بیاموزیم چگونه Ù…ÛŒ توان « Ø±ÙˆØ Ø¨Ø§Ø²ÛŒ » را در تمام نگرشها Ùˆ ایدئولوژیها Ùˆ نظریّه ها Ùˆ مذاهب Ùˆ غیره Ùˆ ذالک دمید Ùˆ با آنها بر نشاط Ùˆ خوشی Ùˆ خوشزیستی خود Ùˆ دیگران Ø§ÙØ²ÙˆØ¯Ø› نه اینکه چگونه Ù…ÛŒ توان جهنّم را برای خود Ùˆ دیگران، برپا ساخت Ùˆ دوام آن را ابدیّت داد. به همین دلیل، [ روش آزمودن Ùˆ اشتباه کردن، روندیست معتبر برای رسیدن به Ù…Ø¹Ø±ÙØª. زندگی انسان از این دیدگاه، برابر شدن با ÙØ±ÛŒØ¨Ù‡Ø§ Ùˆ ÙØ±ÛŒØ¨ خورده گیها Ùˆ بیدار شدن Ùˆ به خود آمدن از درون این ÙØ±ÛŒØ¨ Ùˆ دردهاییست Ú©Ù‡ از آنها باید کشید. کار گوهری انسان، پیکار همیشه Ú¯ÛŒ با اهریمنست Ùˆ گوهر اهریمن، واژگون ساختن ØÙ‚یقت Ùˆ مهر Ùˆ ناپدیدار ساختن دروغ در ØÙ‚یقت Ùˆ پنهان ساختن کینه در مهر است. ضدّ را با ضدّش Ù…ÛŒ پوشاند. آنچه به نظر، نیکی Ù…ÛŒ رسد، Ù…ÛŒ تواند بدی باشد. آنچه به نظر، آزادی Ù…ÛŒ نماید، Ù…ÛŒ تواند استبداد باشد. از این رو، باید همیشه پرسید Ú©Ù‡ آنچه به نظر روشنیست، تاریکی نباشد؟. آنچه به نام داد کرده Ù…ÛŒ شود، بیداد Ùˆ ستم نباشد؟. Ù…Ø¹Ø±ÙØª ØÙ‚یقت با گذشتن از درون ÙØ±ÛŒØ¨Ù‡Ø§ ممکن Ù…ÛŒ گردد؛ نه در گریز از ÙØ±ÛŒØ¨ یا در جدا ماندن از ÙØ±ÛŒØ¨. ]
با نخستین سنجشگری عقاید Ùˆ نظرات Ùˆ دیدگاههای ماست Ú©Ù‡ Ø¨Ù„Ø§ÙØ§ØµÙ„Ù‡ متوجّه Ù…ÛŒ شویم آیا عقیده در وجود ما به « ØÙ‚یقت » واگردانده شده است یا اینکه هنوز عقیده ای سنجش پذیر Ù…ÛŒ باشد Ùˆ Ù…ÛŒ توان از آن گسست Ùˆ در زایش اÙکار Ùˆ ایده های نو، همّت کرد. معمولا کمتر انسانهایی را Ù…ÛŒ توان ÛŒØ§ÙØª Ú©Ù‡ بپذیرند « ØÙ‚یقتهایشان » همان عقایدشان Ù…ÛŒ باشند Ùˆ هیچ پیوندی Ùˆ اینهمانی با آن چیزی ندارد Ú©Ù‡ نامش « ØÙ‚یقت » هست Ùˆ هیچکس نمی داند چیست؟. انسانی Ú©Ù‡ به عقاید خودش ایمان خشک Ùˆ Ø³ÙØª Ùˆ سخت دارد در سنجشگری عقایدش، Ø§ØØ³Ø§Ø³ زخمی شدن Ù…ÛŒ کند؛ زیرا معتقد است Ú©Ù‡ عقایدش، بهترین Ùˆ عالیترین Ùˆ سنجش ناپذیرترین عقاید هستند. از این رو، وقتی نتواند Ùˆ آنقدر دلیر Ùˆ جوینده Ùˆ کنجکاو نیز نباشد Ú©Ù‡ از عقیده ÛŒ خودش بگسلد با شنیدن Ùˆ مطالعه ÛŒ سنجشگری ابعاد عقیده اش، به عذابی شدید دچار Ù…ÛŒ شود Ùˆ وقتی Ú©Ù‡ نتواند با کاربست ÙØÙ‘Ø§Ø´ÛŒÚ¯Ø±ÛŒ Ùˆ هتّاکی Ùˆ پرخاشگری Ù„ÙØ¸ÛŒ Ùˆ قلمی بر سنجشگر خود غالب آید، آنگاه است Ú©Ù‡ به بدترین خشونتها Ùˆ تجاوزها Ùˆ زورگوییها Ùˆ جنایتها Ùˆ تبهکاریها در ØÙ‚Ù‘ سنجشگر عقایدش رو Ù…ÛŒ آورد. خطر بازمانی در زندان عقاید Ùˆ مذاهب Ùˆ ایدئولوژیها Ùˆ نظریّه های آکادمیکی Ùˆ به ظاهر علمی همین است Ú©Ù‡ انسان را Ù…ÛŒ توانند به سÙّاکی خونریز Ùˆ مردم آزار تبدیل کنند. نبایستی از یاد برد Ú©Ù‡ [ یک Ùکر، موقعی عقیده Ù…ÛŒ شود Ú©Ù‡ قدرت گسستن ما از آن Ùکر بکاهد Ùˆ همانطور بالعکس یک عقیده، موقعی Ù…ÛŒ تواند تبدیل به یک Ùکر بشود Ú©Ù‡ قدرت گسستن ما از آن عقیده، Ø¨ÛŒÙØ²Ø§ÛŒØ¯. بدون اینکه ما بتوانیم از Ùکری یا عقیده ای بگسلیم، نمی توانیم از آن آزاد بشویم. آزادی، قدرت انسان در بستن به اÙکار Ùˆ عقاید Ùˆ گسستن از اÙکار Ùˆ عقاید است. آزادی این نیست Ú©Ù‡ انسان، بی Ùکر Ùˆ بی عقیده Ùˆ بی ایدئولوژی باشد یا نسبت به همه، لاقید Ùˆ بی اعتنا باشد. یک Ùکر یا عقیده یا ایدئولوژی داشتن، به خودی خود بد نیست؛ بلکه در یک Ùکر یا عقیده یا ایدئولوژی ماندن، بد Ùˆ شوم است. Ú†Ù‡ در ایمان بازمانیم Ú†Ù‡ در Ú©ÙØ±ØŒ هر دو بت پرستی است. تلاش در یک Ùکر یا عقیده برای رشد کردن در آن Ùˆ بالاخره برای « برون روییدن از آن » Ùˆ « ÙØ±Ø§ØªØ± Ø±ÙØªÙ† از آن »، درک Ùˆ تجربه ÛŒ آزادیست. آزادی، همین ØØ±Ú©Øª از Ùکری به Ùکر دیگر است. ]
ب)- نقش اسطوره ها[= بÙنداده ها ] در خود زایی ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ.
انسان در معنای تاریخی Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ اش، زاینده ایست Ú©Ù‡ هیچگاه به Ø¢ÙØ±ÛŒØ¯Ù‡ های خود در برهه های مختل٠« تاریخ Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯Ø´ » باز نمی ماند؛ بلکه در تولید Ùˆ زایش تازه به تازه ها بر جوانشوی Ùˆ شادابی زندگی خود Ù…ÛŒ Ø§ÙØ²Ø§ÛŒØ¯ Ùˆ غنای گوهر زاینده ÛŒ خود را وسعت نیز Ù…ÛŒ دهد. هر ملّتی در نخستین تجربیاتی Ú©Ù‡ از « باهمستان Ùˆ زیستبوم » خود ÙØ±Ø§ دست آورده است، تلاش کرده Ú©Ù‡ مغزه ÛŒ مانده گار Ùˆ ارزشمند چنان تجربیاتی را ØÙظ کند؛ زیرا شیرازه ÛŒ باهمستان آنها را در پیوند با یکدیگر Ùˆ جهان Ùˆ موجودات دیگر، متعیّن Ùˆ دوام Ù…ÛŒ بخشد. مسئله ÛŒ اساطیر بر خلا٠کژ برداشتها Ùˆ Ú©Ú˜ Ùهمیها Ùˆ Ú©Ú˜ نویسیها Ùˆ Ú©Ú˜ خوانیها Ùˆ Ú©Ú˜ گوییهای بسیار بی مایه Ùˆ تمسخر آمیزی Ú©Ù‡ تا امروز بر ذهنیّت ØªØØµÛŒÙ„ کرده گان ما، غالب Ùˆ گسترده Ù…ÛŒ باشد، مسئله ÛŒ مهم Ùˆ اساسی Ù…ÛŒ باشد Ú©Ù‡ در « خود زایی Ùˆ نو زایی ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ یک ملّت برای مایه پرور کردن پروسه ÛŒ تاثیر پذیری Ùˆ تاثیر گذاری جهانی »، نقش کلیدی Ø§ÛŒÙØ§ Ù…ÛŒ کنند. ما تا امروز خو Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ ایم برای هر واژه ÛŒ بیگانه Ú©Ù‡ وجود دارد یا در زبانهای بیگانه، Ø¢ÙØ±ÛŒØ¯Ù‡ Ù…ÛŒ شود، Ø¨Ù„Ø§ÙØ§ØµÙ„ه، معادلتراشی کنیم یا اینکه واژه ÛŒ مصنوعی برای آن بسازیم. Ú©Ù… پیش آمده است Ú©Ù‡ ما در باره ÛŒ مغزه ÛŒ واژه گان بیندیشیم Ùˆ بکوشیم تخمه ÛŒ اÙکار Ùˆ ایده ها را اخذ Ùˆ استنباط کنیم، مهم نیست Ú©Ù‡ چنان اÙکار Ùˆ ایده هایی در کدامین سرزمین Ùˆ خاک، رویده شده باشند. اصل اینست Ú©Ù‡ ما بیاموزیم، تخمه ÛŒ چیزی را اخذ کنیم Ùˆ سپس در خاک شخم زده ÛŒ روان Ùˆ مغز خود، آن را بکاریم Ùˆ به زایش Ùˆ بالش آن بکوشیم.
ما عادت کرده ایم Ú©Ù‡ اسطوره ها را یا به عبارت دقیقتر Ùˆ مایه ای تر، همان « بÙنداده ها » را در شمار Ø®Ø±Ø§ÙØ§Øª Ùˆ Ø§ÙØ³Ø§Ù†Ù‡ ها Ùˆ لاطائلات Ùˆ قصّه ها Ùˆ متلها Ùˆ ÙØ§Ù†ØªØ²ÛŒ باÙیهای عوام بدانیم Ú©Ù‡ هیچ ربطی به « دانش » ندارند Ùˆ پرداختن به آنها، وقت تل٠کردن Ù…ÛŒ باشد. درست با همین نگرش سطØÛŒ Ùˆ پوزخند بلاهت آمیز است Ú©Ù‡ ما ÙØ¬Ø§ÛŒØ¹ هزاره ای تاریخ Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سرزمین خودمان را تا امروز به دست ØÙ…اقتهای خود رقم زده ایم Ùˆ نسل به نسل Ùقط قربانی چنین بلاهتی نیز مانده ایم. در ØØ§Ù„یکه در آیینه ÛŒ تمام نمای تصاویر اسطوره ای Ú©Ù‡ داستان خدایان (= تجربیات مایه ای Ùˆ بی واسطه Ùˆ عریان یک ملّت ) Ù…ÛŒ باشند، Ù…ÛŒ توان سیما Ùˆ هویّت اصیل خود را کش٠کرد Ùˆ شناخت. هر ملّتی در اساطیرش هست Ú©Ù‡ خودش را Ù…ÛŒ شناسد Ùˆ راهی Ùˆ امکانی پیدا Ù…ÛŒ کند برای شناخت دیگران Ùˆ ایجاد پیوندهای انسانی Ùˆ بازرگانی Ùˆ اجتماعی Ùˆ مناسبات همجواری Ùˆ داد Ùˆ ستد ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ با آنها.
تÙکّر زاینده در رویکرد خود به تصاویر اسطوره ای بر آن است Ú©Ù‡ بینش یک ملّت را نسبت به زندگی Ùˆ جهان Ùˆ موجودات، بشناسد Ùˆ آن را از Ú˜Ø±ÙØ§ÛŒ چاه روان Ùˆ ذهنیّت انسانها در بستر آگاهبود آنها باز Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø¯ تا انسانها بتوانند نه تنها پیوند خود را با زندگی از دست ندهند؛ بلکه برای پرسشهای متنوّع خود نیز در تلاطم ناگهانیها Ùˆ مجهولات زندگی، مشعلی ÙØ±Ø§ راه جوینده گیهای خود داشته باشند. به همین دلیل، [ یاد کردن از آغاز، یا از بÙÙ† Ùˆ از تخمه، انگیزه ÛŒ دوباره آغاز کردن Ùˆ رستاخیز Ùˆ نوزایی Ù…ÛŒ باشد. اسطوره نمی خواهد آنچه Ø§ØªÙ‘ÙØ§Ù‚ Ø§ÙØªØ§Ø¯Ù‡ یا همه ÛŒ رویدادها را از ØØ§Ùظه به آگاهبود بیاورد Ùˆ قابل تکرار در ذهن کند؛ بلکه Ù…ÛŒ خواهد یک تجربه ÛŒ مایه ای انسانی، یک تجربه ÛŒ Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ یا تخمه ای را به یاد آورد. یاد کردن از این تجربه های مایه ای، انگیزه برای آبستن شدن هست. یاد آوری اسطوره ای، ترکیب دو عنصر متضاد باهمست. دو عنصر متضاد Ú©Ù‡ « تکرار Ùˆ تازه Ú¯ÛŒ » باشند در یاد آوری اسطوره ای با هم Ù…ÛŒ آمیزند. یاد آوری اسطوره ای با جهان پیدایشی کار دارد. تصویر هندسی Ùˆ انتزاعی ØØ±Ú©Øª دایره ای، راه Ùهم پدیده ÛŒ یاد آوری را در اسطوره Ù…ÛŒ بندد. عمل زاییده شدن Ùˆ موجودی زنده زاییدن، جریانیست Ú©Ù‡ تکرار Ù…ÛŒ شود؛ ولی آنچه زاییده Ù…ÛŒ شود، تازه Ùˆ نو Ùˆ غیر تکراریست Ùˆ دو Ù…Ùهوم رستاخیز Ùˆ نو زایی Ú©Ù‡ ریشه در تÙکّرات پیدایشی دارند، ترکیب یا به عبارت بهتر؛ آمیزش این دو عنصر تکرار Ùˆ تازه Ú¯ÛŒ با هم بوده اند. در اثر گمشدن این تجربه ÛŒ دوره ÛŒ تÙکّر پیدایشی، دو Ù…Ùهوم رستاخیز Ùˆ نو زایی از معنای اصلیشان دور Ø§ÙØªØ§Ø¯Ù‡ Ùˆ بیگانه شده اند Ùˆ از رستاخیز Ùˆ نوزایی به اشتباه، انتظار تکرار زندگی آنچه یکبار مرده است را داشته اند. بر عکس این استنباط غلط از رستاخیز، رستاخیز Ú©Ù‡ یک تجربه ÛŒ زایشی Ùˆ رویشی بوده است، این معنا را داشته است Ú©Ù‡ یک انسان یا یک ملّت از سر، تجربه ÛŒ Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ Ú¯ÛŒ را در خود Ù…ÛŒ کنند. ولی علیرغم این تکرار، ملّت Ùˆ انسان، آنچه Ù…ÛŒ Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø¯ØŒ تازه Ùˆ ناهمانند با آنچه در پیش Ø¢ÙØ±ÛŒØ¯Ù‡ شده بوده است، Ù…ÛŒ باشد. در اروپا با انگیخته شدن از اسطوره های یونان در دوره ÛŒ رنسانس، جهان هنری Ùˆ ÙلسÙÛŒ تازه پیدایش ÛŒØ§ÙØª. ولی اسطوره های ما علیرغم دهه ها تØÙ‚یقات ایرانشناسان Ùˆ پشتکار Ùˆ جدیّت شاهنامه شناسان، علیرغم موشکاÙیها در لغات Ùˆ دستور زبان Ùˆ مقایسه ÛŒ کلمات Ùˆ ÛŒØ§ÙØªÙ† ریشه ÛŒ کلمات، جز تجدید Ø§ØØ³Ø§Ø³ نازا بودن Ùˆ ØØ³Ø±Øª Ùˆ شور اندازی دروغین Ùˆ سطØÛŒØŒ چیزی عاید ملّت ایران نشده است Ùˆ هر گونه آزمایش را برای کش٠آن تجربه های مایه ای، عاری از ØÙ‚یقت Ùˆ نتیجه ÛŒ رای شخصی Ùˆ خصوصی Ùˆ پنداشتهای غیر علمی!ØŸ Ù…ÛŒ شمارند. درست با همین دیدگاهای سطØÛŒ Ùˆ ÙØ§Ø¬Ø¹Ù‡ بار Ùˆ Ùقدان هنرمندان Ùˆ ÙلاسÙÙ‡ بود Ú©Ù‡ قادسیّه ÛŒ دوم [= ÙØ§Ø¬Ø¹Ù‡ ÛŒ انقلاب اسلامی ] امکانپذیر شد. ]
من Ù…ÛŒ اندیشم Ú©Ù‡ تاثیر Ùˆ Ù†Ùوذ تصاویر اسطوره ای در سراسر Ø±ÙØªØ§Ø±Ù‡Ø§ÛŒ زندگی روزانه ÛŒ Ø§ÙØ±Ø§Ø¯ اجتماع به آسانی هویدا Ù…ÛŒ باشد؛ هر چند ما Ø´ÙØ§Ù‡ÛŒØŒ منکر نقش آنها باشیم. آنچه Ú©Ù‡ شایان توجه Ù…ÛŒ باشد، اینست Ú©Ù‡ ما در رویکرد خود به تصاویر اسطوره ای بایستی بتوانیم اسطوره ها را به عنوان اساطیر بشناسیم؛ نه چیزهایی دیگر Ùˆ تلاش کنیم Ú©Ù‡ مایه های Ùکری Ùˆ تجربی گنجانیده شده در آنها را بÙهمیم Ùˆ دریابیم. از یاد نیز نباید برد Ú©Ù‡ ما در جهانی اسطوره ای Ù…ÛŒ زییم Ùˆ بر خلا٠آن تصوّراتی Ú©Ù‡ ادّعای دانشگرایی دارند، ÙØ¶Ø§ Ùˆ Ø¢ØªÙ…Ø³ÙØ± زیستی انسانها همواره اسطوره ای خواهد ماند Ùˆ دانش هیچگاه نخواهد توانست Ú©Ù‡ از کرانه های میتولوژیکی جهاننگری انسانها برگذرد Ùˆ بر آن، چیره شود. دانش Ùˆ دانشپژوهی در بطن ÙØ¶Ø§ÛŒ اساطیری به نو ÛŒØ§ÙØªÙ‡ ها Ùˆ نوجوییهای خود، امتداد خواهد داد؛ ولی هرگز بر اساطیر، پیشی نخواهد Ú¯Ø±ÙØª. مسئله اینست Ú©Ù‡ دانش با ابژکتیوها سر Ùˆ کار دارد Ùˆ [ آغازهای روشن Ùˆ مشخص Ùˆ ثابت. ولی بÙن، ریشه هاییست Ú©Ù‡ در تاریکی، دور از دید، ریشه دوانده اند. آغاز، بریده است. بÙن، پیوسته است. آغاز درخت، از نقطه ÛŒ تماس تنه ÛŒ درخت با زمین است Ùˆ با بÙÙ† درخت Ú©Ù‡ در تاریکیست، ÙØ±Ù‚ دارد. اینست Ú©Ù‡ بنیاد Ú©Ù‡ در اصل « بÙÙ† دات » بوده است، پدید آمدن از بن است. مسئله ÛŒ اسطوره ها، شناختن این بنها بود؛ نه آغازها. آغاز، روشن است؛ ولی بÙÙ† در تاریکیست. ÙلسÙÙ‡ Ùˆ دین، به دنبال آغازها Ù…ÛŒ روند؛ ولی اسطوره به دنبال بÙÙ†. بÙن، پیچیده Ú¯ÛŒ Ùˆ سر درگمی در هزاران ریشه های موی گونه است. گشتن در تاریکیهاست. گذشتن از روشنی واقعیّات برای Ø±ÙØªÙ† به تاریکی بنهاست. بررسی تاریخ، موقعی ارزش دارد Ú©Ù‡ روند پیدایش از بنهای تاریک را جست Ùˆ جو کند؛ نه آنکه Ùقط وقایع روشن را به هم زنجیر کند. اسطوره شناسی، کش٠بÙÙ† معمّایی انسانی در روند پیدایش خدایان Ùˆ Ù†ÙÛŒ Ùˆ انکار آنهاست. هم کثرت خدایان، هم ÙˆØØ¯Øª خدایان، نماینده ÛŒ گرایشها Ùˆ جنبشها Ùˆ خواستها Ùˆ آرزوها Ùˆ لایه ها ÛŒ روان Ùˆ گوهر ژر٠و پر نوسان ما هستند. ما امروزه ØªØ±Ø¬ÛŒØ Ù…ÛŒ دهیم، انسان را در قالب Ù…ÙØ§Ù‡ÛŒÙ… روشن بشناسیم (= روانشناسی / جامعه شناسی / دین شناسی / قوم شناسی Ùˆ کذا Ùˆ کذا ). ولی انسان را از آغازهایش نمی شناسند؛ بلکه از بنهایش Ú©Ù‡ در Ú˜Ø±ÙØ§ÛŒ تاریکیهای تاریخ Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ØŒ گسترده است. با Ø±ÙØªÙ† از تئولوژی به میتولوژی Ù…ÛŒ توان بسیاری از مسائل سیاسی Ùˆ اجتماعی را بهتر شناخت Ùˆ Ù¾ÛŒ برد Ú©Ù‡ بسیاری از تنشهای تاریخی Ùˆ کشوری در ØÙ‚یقت از کجا سرچشمه Ù…ÛŒ گیرند. ]
در بÙنمایه های اسرار آمیز Ùˆ انگیزنده Ùˆ تکاندهنده ÛŒ تصاویر اسطوره ای است Ú©Ù‡ انسانها Ú©Ø´Ù Ù…ÛŒ کنند Ú†Ù‡ چیزهایی بر خلا٠آنهمه دبدبه Ùˆ کبکه ای Ú©Ù‡ ØÙکام Ùˆ قدرتپرستان در رسانه های تبلیغاتی خود، برایشان شاخ Ùˆ شونه Ù…ÛŒ کشند ØŒ هرگز « ØÙ‚یقت » نیستند. تصاویر اسطوره ای به ما نشان Ù…ÛŒ دهند Ú©Ù‡ تمام تصوّرات ما از ØÙ‚یقتهایمان، تصوّراتی ساخته Ú¯ÛŒ Ù…ÛŒ باشند؛ زیرا آنچه در نظر ما، آشکار Ùˆ مشخّص Ùˆ معلوم Ùˆ صد در صد صØÛŒØØŒ جلوه Ù…ÛŒ کند در تصویر اسطوره ای، همان چیز، تاریک Ùˆ Ú¯ÙÙ†Ú¯ Ùˆ پیچیده Ùˆ نا روشن Ùˆ دگرسان واتابیده Ù…ÛŒ شود. سراسر آن ساختمان پر شکوه نظریّه هایی Ú©Ù‡ متÙکّران نامداری مثل: « ایمانوئل کانت / دیوید هیوم / رنه دکارت » در باره ÛŒ مقولات « سوبژکتیو – ابژکتیو » بر زبان رانده اند Ùˆ در Ù…ÙØ§Ù‡ÛŒÙ…ÛŒ بسیار ثقیل، عبارت بنده ای کرده اند در یک ص٠آرایی ساده در برابر تصاویر اسطوره ای، Ø¨Ù„Ø§ÙØ§ØµÙ„Ù‡ از هم ÙØ±Ùˆ Ù…ÛŒ پاشند Ùˆ بی اعتبار Ù…ÛŒ شوند؛ زیرا آن چیزهایی Ú©Ù‡ واقعیّتها را برمی سببند، ابژه های عینی نیستند؛ بلکه پدیده ها هستند Ú©Ù‡ تار – Ùˆ – پود آگاهبود ما را Ù…ÛŒ Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯ Ùˆ خود آگاهبود ما را به پدیده ای پیچیده Ùˆ معمّایی نیز تبدیل Ù…ÛŒ کنند. جهان در تÙکّر اسطوره ای، جهانی پیوسته پدیداری Ùˆ متغیّر شونده Ù…ÛŒ باشد؛ نه جهانی ثابت Ùˆ مکانیکی. اینست Ú©Ù‡ [ اسطوره های هر ملّتی، نماد ایده آلهای آن ملّت هستند Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ هر ملّتی را باید در اسطوره هایش Ø¬ÙØ³Øª Ú©Ù‡ با واکنش در برابر واقعیّات سیاسی Ùˆ اجتماعیش پدید آمده اند؛ نه در تاریخش Ú©Ù‡ بیشتر بیانگر تلخی واقعیّاتند. ارزش بررسیهای تاریخی در همین نشان دادن گلاویزی نیروهای تاریخی با ایده آلهای Ù†Ù‡ÙØªÙ‡ در اسطوره های ملّت هستند. ما باید کشمکش Ùˆ گلاویزی قدرتمندان ایران را در هر برهه ای از تاریخ میهنمان با اسطوره ها Ú©Ù‡ ایده الهای ملّت بوده اند، بشناسیم تا تاریخ آن دوره، برایمان معنا پیدا کند. از این رو، تاریخ ایران را از دیدگاه اسطوره ها بایستی بررسی کرد تا تواناییهای ملّت Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ملّت را، رویا رو با ØÚ©ÙˆÙ…ات بازشناخت. تاریخ ما هنوز نوشته نشده است؛ زیرا تاریخنگاران ما، هنوز اسطوره های ما را در Ú˜Ø±ÙØ§ÛŒØ´Ø§Ù† نمی شناسند. درک تاریخ از دیالکتیک میان اسطوره Ùˆ تاریخ، ممکن Ù…ÛŒ گردد. ] ///

تاریخ نگارش: 12 مارس 2007 میلادی
گسستن از زنجیرهای اسارتی برای نو Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†ÛŒ Ùˆ نو زایی
« با یک پوست ماندن »
چرا من، مارها را دوست دارم ...... نمی بینی چو ماران، پوست دارم
مرا روØÛŒØ³ØªØŒ خوی مار دارد ...... به نوبت، پوست از خود Ù…ÛŒ گذارد
نمیدانی Ú†Ù‡ باشد پوستینم؟ ...... ØÙˆØ§Ø³ Ùˆ Ú©Ø´Ù Ùˆ معقولات Ùˆ دینم
مرا این پوست، باید تازه گردد ...... که از نو زیستن، آغازه گردد
اگر این پوست، هر سالی بریزد ...... تواند پوستینی تازه خیزد
مرا در پوست اندازی ØÛŒØ§ØªØ³Øª ...... Ø´Ú¯ÙØªÙ من، ز روØÙ با ثباتست
اگر آدم، پی٠ماری قدم زد ...... ز کش٠نیک Ùˆ بد، در Ø®Ùلد، قدم زد
دوباره آدم نو می توان شد ...... توانی گر پی٠ماری روان شد
هزاران سال با یک پوست ماندن ..... هماره یک سرود٠کهنه خواندن
تو، روØÙ Ù…ÙØ±Ø¯Ù‡ ای، جانی نداری ...... ضمیر٠Ùکر جÙنبانی نداری
نگشته مار، Ø±ÙˆØØªØŒ مرده باشد ...... نه راهی تا ØÙ‚یقت، برده باشد
بیا این پوست را از خود بریزیم ...... که ما، لاینقطع در رستخیزم
- « منوچهر جمالی »- کتاب: « جوینده و گامهای سنگینش » - نشر خصوصی – لندن – 1976 - ص. 3
- Ù¾ÛŒØ´Ú¯ÙØªØ§Ø±
اندیشیدن در باره ÛŒ ایده ها Ùˆ اÙکار متÙکّری Ú©Ù‡ هنوز در جنب – Ùˆ – جوش کنکاویهای خود Ùˆ ÙØ±Ø§ Ø§ÙØ´Ø§Ù†ÛŒ گدازه های Ø¢ØªØ´ÙØ´Ø§Ù†ÛŒ Ø±ÙˆØ Ø¬ÙˆÛŒÙ†Ø¯Ù‡ Ùˆ پرسنده Ùˆ زاینده Ùˆ Ø´Ú¯ÙØª انگیز خود Ù…ÛŒ باشد Ùˆ همچنان در بازاندیشی Ùˆ سرندکاری Ùˆ سنجشگری اندیشیده ها Ùˆ ÛŒØ§ÙØªÙ‡ های بدیع Ùˆ چیستانی خود به گستره های بسیار چشمگیرتری راه Ù…ÛŒ یابد Ùˆ هر بار در زبانی Ùˆ کلامی دیگر پدیدار Ù…ÛŒ شود، کاری اگر دشوار نباشد، بی Ø´Ú©ØŒ همآوردخواهی گستاخانه ایست Ú©Ù‡ مرا به آزمونگری Ùˆ Ùهمازمایی ÙØ±Ø§ Ù…ÛŒ خواند. برغم ریشه یابیهای دقیق Ùˆ سختگیری Ú©Ù‡ سالها برای Ùهمیدن Ùˆ Ø¯Ø±ÛŒØ§ÙØªÙ† اندیشه ها Ùˆ ایده های استاد « منوچهر جمالی » داشته ام، بایستی صمیمانه اعترا٠کنم Ú©Ù‡ ابعاد Ø´Ú¯ÙØª انگیز Ùˆ Ú˜Ø±ÙØ§ÛŒ این اقیانوس را نمی توان در چندین کتاب مستقل در باره اش نوشت Ùˆ منتشر کرد؛ زیرا زیرلایه های Ùکری Ùˆ ایده ای هر آنچه Ú©Ù‡ در زبان Ùˆ کلام استاد « منوچهر جمالی » به خودش چهره Ù…ÛŒ آراید، همان پهناوری زیبا Ùˆ سرشار از اÙکار ناگسترده Ùˆ ایده های رنگارنگ Ùˆ ناکاویده Ùˆ بکر Ùˆ بسیار مایه دار در بستر « ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایرانزمین » Ù…ÛŒ باشد. من تمام آرزو Ùˆ تلاشم این است Ú©Ù‡ به انگیزاندن آن طی٠از جوینده گان Ùˆ مشتاقانی مدد کنم Ú©Ù‡ برآنند به تن خویش، راه ÙØ±Ø¯ÛŒ خود را با Ø±ÙØªÙ† به « Ù‡ÙØªØ®ÙˆØ§Ù† خویشآزمایی » در همآوردی با « دیو تاریکیهای ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران » Ø¨ÛŒØ§ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯ Ùˆ به چشم خورشیدگونه ÛŒ ÙØ±Ø¯ÛŒ خود برای استقلال اندیشیدن Ùˆ خدا شدن کامیاب شوند.
بزرگترین مشکل اجتناب ناپذیر برای من همین است Ú©Ù‡ ØØ¬Ù… آثار استاد، بسیار زیاد Ù…ÛŒ باشند Ùˆ پیوسته Ú¯ÛŒ Ù…ØØªÙˆÛŒÙ‘ات آنها به نیروی تخیّل Ùˆ انرژی بار آوری Ù…ØØªØ§Ø¬ Ù…ÛŒ باشد Ú©Ù‡ بتوان تمامیّت آثار او را در گستره ÛŒ آن ایده هایی Ø¯Ø±ÛŒØ§ÙØª Ùˆ ارزشیابی کرد Ú©Ù‡ ÙØ±Ø´ ایرانزمین را در معنای ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ - کیهانی Ù…ÛŒ اندیشد. بنابر این، در پذیرش Ùˆ بازاندیشی کژبرداشتهای Ø§ØØªÙ…الی ÙØ±Ø¯ÛŒ خودم از اÙکار Ùˆ ایده های او به همان اندازه گشوده Ùکر Ù…ÛŒ مانم Ú©Ù‡ برای پرسشهای ÙØ±Ø¯ÛŒ خودم در راستای بازشکاÙÛŒ Ùˆ بازاندیشی اÙکار Ùˆ ایده های استاد، سرسختی نشان Ù…ÛŒ دهم Ùˆ وجود چالشهای نظری را اجتناب ناپذیر Ù…ÛŒ دانم. تلاشهای من برای گشودن پنجره ای به سوی یک منظومه ÛŒ Ùکری Ù…ÛŒ باشد Ú©Ù‡ در نوع خود Ùˆ تاریخ سرزمین ما، Ù…Ù†ØØµØ± به ÙØ±Ø¯ Ù…ÛŒ باشد. در این Ø¬ÙØ³ØªØ§Ø±Ù…ØŒ آنچه Ú©Ù‡ در کروشه ها Ùˆ به Ø´Ú©Ù„ خمیده نقل Ù…ÛŒ شوند از آثار « استاد جمالی » Ø¨Ø±Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ شده اند.
ال٠)- ØÙ‚یقتهایی Ú©Ù‡ هیچ قداستی ندارند.
« منوچهر جمالی » در مسئله ÛŒ گسستن Ùˆ ÛŒØ§ÙØªÙ† آغازگاهی دیگر برای نو زایی Ùˆ دگرگشت Ùˆ پوست اندازی ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ بر این اندیشه است Ú©Ù‡: [ .... هر کسی خودش به تنهایی، مسئولیّت در برابر ØÙ‚یقت دارد Ú©Ù‡ در هیچ Ø´Ú©Ù„ از اشکال، قابل انتقال نیست. از این رو وقتی ما با جستجوی ØÙ‚یقت روبرو Ù…ÛŒ شویم، ترک آنچه آموخته ایم، بریدن از آنچه باور داشته ایم Ùˆ پرستیده ایم، دور انداختن آنچه بدان پرورده شده ایم، آغاز Ù…ÛŒ گردد. از آغاز شروع کردن، منجر به بریدن از همه چیزها، شنیده ها، خوانده ها، دانسته ها، باورداشته ها Ù…ÛŒ شود. ÛŒØ§ÙØªÙ† آغاز نو، شرط اولیّه برای جستجوی ØÙ‚یقت است. ØÙ‚یقت، سنّت ندارد. در ØÙ‚یقت، هر کسی باید از نو، آغازی تازه کند. ]. گسستن به معنای پاره - پاره کردن وجود خویش نیست؛ بلکه « ÙØ§ØµÙ„Ù‡ Ú¯Ø±ÙØªÙ† آگاهانه » از چیزهائیست Ú©Ù‡ ذهنیّت ما را رقم Ù…ÛŒ زنند Ùˆ نیروگاه Ø±ÙØªØ§Ø±Ù‡Ø§ Ùˆ Ú¯ÙØªØ§Ø±Ù‡Ø§ Ùˆ قضاوتها Ùˆ کنشها Ùˆ واکنشهای تک، تک انسانهاست در برابر ØØ³ÛŒÙ‘ات ÙØ±Ø¯ÛŒ Ùˆ تاثیرات Ùˆ اهرمهای Ù†Ùوذی زیستبوم خود. آن چیزهایی را Ú©Ù‡ ما در پروسه ÛŒ زایش Ùˆ بالنده Ú¯ÛŒ از راههای با واسطه Ùˆ بی واسطه Ù…ÛŒ آموزیم Ùˆ سپس در طول عمر خود بر ØØ¬Ù… آنها Ù…ÛŒ Ø§ÙØ²Ø§ÛŒÛŒÙ… یا از انبوه آنها Ù…ÛŒ کاهیم، همه Ùˆ همه به سراسر مویرگهای عاطÙÛŒ Ùˆ خاطره ای Ùˆ Ù…Ù†ÙØ¹ØªÛŒ Ùˆ سوائق جور واجور آدمی، عجین Ùˆ وابسته Ù…ÛŒ باشند. آغشته بودن تمام آن چیزهایی Ú©Ù‡ ذهنیّت ما را Ù…ÛŒ سازند با مویرگهای عواط٠آدمی باعث Ù…ÛŒ شوند Ú©Ù‡ انسان در Ø¯Ø±ÛŒØ§ÙØªÙ† Ùˆ Ùهمیدن واقعیّتهای زندگی از یک طر٠در زیستبوم میهنی خود Ùˆ از طر٠دیگر در زیستبوم گیتایی با دشواریهایی گلاویز شود Ú©Ù‡ ذهنیّت کلیشه ای Ùˆ قالبی ما از پاسخ دادن به آن رویدادها Ùˆ گنجایش پذیری آنها ناتوان Ùˆ عاجز Ù…ÛŒ باشد. به همین دلیل است Ú©Ù‡ تنش انسان با واقعیّتها Ùˆ Ù…ØØªÙˆÛŒØ§Øª ذهنیّت ما آغاز Ù…ÛŒ شود. پیامد تنشها نیز Ø¨ØØ±Ø§Ù†Ù‡Ø§ÛŒ Ù¾ÛŒ در Ù¾ÛŒ ÙØ±Ø¯ÛŒ Ùˆ روانی Ùˆ اجتماعی Ùˆ جهانی Ù…ÛŒ باشد Ú©Ù‡ بر شدّت Ùلاکتها Ùˆ پیچیده Ú¯ÛŒ مسائل ÙØ±Ø¯ÛŒ Ùˆ اجتماعی Ùˆ جهانی نیز Ù…ÛŒ Ø§ÙØ²Ø§ÛŒÙ†Ø¯.
مسئله ÛŒ « گسستن »، تلاشیست برای شناختن آن موانع Ùˆ اهرمها Ùˆ Ø§Ø´Ø¨Ø§Ø Ùˆ سایه هایی Ú©Ù‡ ذهنیّت ما را در بند خود نگاه داشته اند Ùˆ بایستی تجدید نظر Ùˆ بازکاوی Ùˆ سنجشگری بشوند تا ما بتوانیم امکانهای ÙØ±Ø¯ÛŒ Ùˆ اجتماعی خود را در تجربیات نو به نو داشتن از پدیده های بدیع Ùˆ واقعیّتهای نامکرّر بشناسیم Ùˆ به گسترش دامنه های Ùکری Ùˆ روØÛŒ Ùˆ سرزنده Ú¯ÛŒ Ùˆ شادابی ذهنیّت گشوده Ùکر Ùˆ انعطا٠پذیر خود Ø¨ÛŒÙØ²Ø§ÛŒÛŒÙ….
گسستن از هر چیزی Ú©Ù‡ مانعی عظیم در مقابل عطش نوجوییها Ùˆ نو روشهای ما Ù…ÛŒ گذارد؛ یعنی رها کردن خود از چیزی Ú©Ù‡ در مرØÙ„Ù‡ ای از زندگی انسان، باعث آزار آدمیست؛ نه امکانی برای خوشی آدمی. در گسستن از هر چیزی Ù…ÛŒ کوشیم Ú©Ù‡ با ÙØ§ØµÙ„Ù‡ Ú¯Ø±ÙØªÙ† از همان چیز، نه تنها غÙÙ„ Ùˆ زنجیرهای اسارت کننده ÛŒ آن را از هم بشکاÙیم Ùˆ ذهنیّت ÙØ¹Ù‘ال Ùˆ Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ Ùˆ مبتکر خود را آزاد کنیم؛ بلکه Ù…ÛŒ کوشیم آنچه را Ú©Ù‡ ما اسیر Ùˆ دربند آن بوده ایم، بهتر Ùˆ دقیقتر Ùˆ Ú˜Ø±ÙØªØ± بÙهمیم Ùˆ دانشی درخور از آن به دست آوریم. در آن گسستنهایی Ú©Ù‡ با آگاهی Ùˆ سنجشگری بار آور صورت گیرند، ما از موضوع سنجشگری خود، هرگز نه Ù†ÙØ±Øª خواهیم داشت، نه به آن کینه ای خواهیم توخت، نه بازگشتی توام با ØÙب Ùˆ Ø´ÛŒÙØªÙ‡ Ú¯ÛŒ به آن خواهیم داشت. ما چیزی را Ú©Ù‡ از آن Ù…ÛŒ گسلیم به عنوان پوسته ای Ùˆ لباسی Ú©Ù‡ روزی، روزگاری بر قامت وجود ما، زیبا Ù…ÛŒ نشست؛ ولی به مرور زمان، ÙØ±Ø³ÙˆØ¯Ù‡ Ùˆ کهنه Ùˆ مندرس Ùˆ ÙØ§Ù‚د Ú©ÛŒÙیّت پوششی شده است Ùˆ درخور زمانه Ùˆ عصر Ùˆ Ù„ØØ¸Ø§Øª زیستی ما نیست، به کنار Ù…ÛŒ گذاریم تا در پوششی تازه Ùˆ جذّاب Ùˆ دگرسان به زندگی خود، معنایی تازه Ùˆ شادی Ø¢ÙØ±ÛŒÙ† بدهیم. گسستن، معادله ای تخریبی – تهاجمی نیست؛ بلکه گزینشی - تبدیلی Ùˆ جنبشی آگاهانه است Ú©Ù‡ هر کسی به تن خویش Ù…ÛŒ تواند آن را در گلاویز شدن با Ù…ØØªÙˆÛŒØ§Øª ذهنیّت خود بیاغازد Ùˆ نم نم به ÙØ§ØµÙ„Ù‡ Ú¯Ø±ÙØªÙ† از آن چیزهایی رو آورد Ú©Ù‡ Ø±ÙˆØ Ø¢Ø²Ø§Ø¯ Ùˆ ÙØ±Ø§Ú©Ø§ÙˆÙ†Ø¯Ù‡ ÛŒ او را در Ù‚ÙØ³ تاریک یکنواختی Ùˆ یکسانی Ùˆ ÛŒÚ©ÙØ±Ù…ÛŒ اعتقادات Ùˆ باورداشتهای کلیشه ای – قومی – قبیله ای Ù…ØØ¨ÙˆØ³ Ùˆ اسیر نگاه داشته اند. از این رو، [ مسئله ÛŒ اساسی کلیّه بریدنها در تاریخ انسانی، مسئله ÛŒ « نیمه تمام بریدن » است. هیجانی Ú©Ù‡ از Ø¸ÙØ±Ù‡Ø§ÛŒ بریدن، پدید Ù…ÛŒ آید، ما را از دیدن « نیمه Ú¯ÛŒ برشها » نابینا Ù…ÛŒ گذارد؛ ولی هر تزلزل Ùˆ اغتشاشی در عقیده یا Ùکر ما، طلیعه ÛŒ نوید بخشی برای بریدن است. ما در منطبق سازی Ùˆ تصØÛŒØØ§ØªØŒ عقیده Ùˆ مذهب یا Ùکر را نه تنها از تزلزل نجات نمی دهیم؛ بلکه ÙØ¬Ø± ØÙ‚یقت را در خود، تاریک Ù…ÛŒ سازیم. ]
زیستن در جهان Ùˆ کائنات معمّایی Ùˆ مجهولگوهر، واقعیّتیست بسیار متکثّر Ùˆ چندین هزار هزار چهره Ú©Ù‡ هیچ مذهب Ùˆ تئوری Ùˆ ایدئولوژی Ùˆ دستگاه منسجم Ùˆ نامنسجم Ùکری نمی تواند سراسر ØØªÙ‘ا چهره های پدیدار شده ÛŒ واقعیّتها را در خود بگنجاند؛ Ú†Ù‡ رسد به آن چیزهایی Ú©Ù‡ همچنان در تاریکی مجهولات هستند Ùˆ هنوز در دامنه ÛŒ ØÙˆØ§Ø³ ما نیستند Ùˆ از میدان امکانهای تجربی ما نیز بیرون Ù…ÛŒ باشند. به همین دلیل است Ú©Ù‡ به هیچ چیزی نبایستی بازماند Ùˆ آن را به نام « نهائی ترین Ùˆ آخرین Ùˆ خاتم جوینده گیها Ùˆ پرسشها » دانست. مسئله ÛŒ بنیانی زندگی اینست Ú©Ù‡ ما در آن « مجهولاتی » Ù…ÛŒ توانیم پاسخ پرسشهای اکنون خود را بازیابیم Ú©Ù‡ ÙØ±Ø§Ø³ÙˆÛŒ واقعیّتهای اکنون ما هستند. بنابر این، تلاش برای ÙØ±Ø§Ø³ÙˆÛŒ مرزهای آهنین Ùˆ خاراسنگی هر عقیده Ùˆ مذهب Ùˆ ایدئولوژی Ùˆ تئوری Ùˆ مرام Ùˆ مسلکی Ø±ÙØªÙ†ØŒ کوششیست برای « امتداد دامنه های زندگی از بهر ÛŒØ§ÙØªÙ† پاسخی برای پرسشهای خویش ». از این رو، مسئله ÛŒ « گسستن » از سراسر آن چیزی Ú©Ù‡ ذهنیّت ما را متعیّن Ùˆ تثبیت Ù…ÛŒ کند، آزاد کردن Ø±ÙˆØ Ø§Ø³ÛŒØ± ما Ùˆ گشودن بالهای جوینده Ú¯ÛŒ در تاریکی مجهولات Ù…ÛŒ باشد. ما همواره در آن مکانهایی ØØ¶ÙˆØ± ملموس Ùˆ Ø´Ùّا٠و یگانه Ú¯ÛŒ خویش را درمی یابیم Ú©Ù‡ در سپیده دم آرزوها Ùˆ آرمانها Ùˆ رویاها Ùˆ خیالاتمان، متصوّر Ùˆ ناپدید Ù…ÛŒ شود. در این راستا، « منوچهر جمالی » Ù…ÛŒ اندیشد Ú©Ù‡ پروسه ÛŒ گسستن از بندهای اسارت کننده در مغز Ùˆ روان ما Ùˆ ØØ§Ú©Ù… بر مناسبات اجتماعی در هر ÙØ±Ù…ÛŒ Ú©Ù‡ تصوّر پذیر باشد Ùˆ بتواند واقعیّت استبدادی خود را اجرا کند، به راهها Ù…Ø®ØªÙ„ÙØŒ امکانپذیر است Ú©Ù‡ برخی از آنها عبارتند از:
[ 1- طغیان (= سرکشی ): در برابر « Ù…Ø¹Ø±ÙØªÛŒØ³Øª مقتدر ». یا قدرتیست Ú©Ù‡ استوار بر Ù…Ø¹Ø±ÙØªÛŒØ³Øª. دزدیدن Ù…Ø¹Ø±ÙØª. Ù…Ø¹Ø±ÙØªØŒ از آن هیچکسی نیست. نامعتبر بودن اصل مالکیّت در Ù…Ø¹Ø±ÙØª. 2- Ø´Ú© ورزیدن: روش عقلی (= راسیونالیستی ) برای گسستن. 3- تاویل کردن: رها کردن ظاهر برای رسیدن به باطن. 4- دیالکتیک ( شطØÛŒÙ‘ات ): از Ú©ÙØ± به دین، Ùˆ از دین به Ú©ÙØ± Ø±ÙØªÙ†. آگاهانه به ضدّ Ø±ÙØªÙ†. ناآگاهانه به ضدّ، کشیده شدن. 5- طنز 6- نسبی سازی 7- مستی / بیخودی / دیوانه Ú¯ÛŒ ( از دست Ù…Ø¹Ø±ÙØªÙ‡Ø§ÛŒ آگاهبودانه، آزاد شدن )ØŒ از خودآگاهبود رهیدن. 8- از Ù…Ø¹Ø±ÙØª به هنر ( زیبائی ). زیبایی، معیار اخلاق Ùˆ دین Ùˆ سیاست. 9- گستردن یک اندیشه تا به Ø³Ø±ØØ¯ پوچی ( غلوّ، اغراق، بی نهایتگرایی ) 10- Ùˆ 11- Ùˆ 12 Ùˆ ..................... ]
انسان جوینده Ùˆ پرسنده در روشهای گسستن بر آنست Ú©Ù‡ از « آنچه Ù…ÛŒ داند، آگاهی سنجیده به دست آورد Ùˆ از آنچه Ú©Ù‡ آگاه است، دانشی سنجیده ». ما بسیاری از چیزهایی را Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ دانیم، هیچ آگاهی Ùˆ دانش ژر٠در باره ÛŒ Ú†Ù… Ùˆ خم آنها نداریم؛ بلکه Ùقط داده هایی خام هستند Ú©Ù‡ مانند بسیاری از ØØ¨ÙˆØ¨Ø§Øª در یخچال مغز Ùˆ روان خود، آنها را تلنبار کرده ایم بدون آنکه از Ù…ØØªÙˆÛŒÙ‘ات Ùˆ چگونه Ú¯ÛŒ خواص آنها، آگاهی درخور داشته باشیم. همچنین ما بسیاری از چیزهای را Ú©Ù‡ از تمام Ú†Ù… Ùˆ خم آنها، دانش داریم در Ù†ØÙˆÙ‡ های کاربستی آنها، آگاهی سنجیده نداریم مثل بسیاری از سلاØÙ‡Ø§ Ùˆ ابزاهای مختل٠شیمیایی. مسئله ÛŒ گسستن به گرداگرد این Ù…ØÙˆØ± بنیانی Ù…ÛŒ چرخد Ú©Ù‡ ما با ÙØ§ØµÙ„Ù‡ Ú¯Ø±ÙØªÙ† از Ù…ØØªÙˆÛŒÙ‘ات ذهنیّت Ùˆ روان خود به سرند کردن آن چیزهایی رو Ù…ÛŒ آوریم Ú©Ù‡ وجودشان در ذهنیّت Ùˆ مغز Ùˆ روان ما باعث Ù…ÛŒ شوند Ú©Ù‡ خطر ÙØ±ÛŒØ¨ خوردنها Ùˆ گسترش « شرّ » را در مناسبات انسانی شدّت بدهند Ùˆ وجود خود ما را قربانی کنند. بهترین روش گسستن آنست Ú©Ù‡ انسان به تن خویش با خودش رویا رو شود Ùˆ با مسئولیّت Ùˆ آگاهی Ùˆ دلیری بپذیرد Ú©Ù‡ تمام دانسته ها Ùˆ آگاهیها Ùˆ « آنچه Ú©Ù‡ به طور کلّی به او داده شده است »، همه Ùˆ همه، Ùقط « Ø®Ø±Ø§ÙØ§Øª زبانی » Ù…ÛŒ باشند. اینست Ú©Ù‡ [ بزرگترین Ø®Ø±Ø§ÙØ§Øª هر کسی، ØÙ‚ایق او Ù…ÛŒ باشند. برای مبارزه با Ø®Ø±Ø§ÙØ§Øª خود، باید با ØÙ‚ایق خود، مبارزه کرد. ]
ما در تلاش برای گسستن از « آنچه Ú©Ù‡ هستیم » از بهر زایش Ùˆ Ø¢ÙØ±ÛŒØ¯Ù† « آنچه Ú©Ù‡ نمی دانیم هنوز چیست Ùˆ Ùقط در سپیده دم ذهنیّت ماست » به گستره ÛŒ گرگ Ùˆ میشی Ùˆ برزخ « بیگانه Ú¯ÛŒ » ÙØ±Ùˆ Ù…ÛŒ آییم؛ زیرا آنچه Ú©Ù‡ در پروسه ÛŒ گسستن از وجود ما « زاییده » Ù…ÛŒ شود، « خود آینده ÛŒ » ماست Ú©Ù‡ مجهول Ù…ÛŒ باشد Ùˆ نم نم، خودش را به سراسر وجود ما Ù…ÛŒ گستراند تا جایگزین آن کهنه اعتقادات Ùˆ غÙÙ„ Ùˆ زنجیرهایی شود Ú©Ù‡ ذهنیّت Ùˆ روان ما را دربند خود نگاه داشته اند. پروسه ÛŒ گسستن بسان « پوست اندازی مار » Ù…ÛŒ باشد. ما از درون چیزهای کهنه Ùˆ پوسیده Ùˆ Ù…ØªØØ¬Ù‘ر Ùˆ سنگسان Ùˆ پژمرده شده به سوی زایش Ùˆ Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø´ چیزهایی تازه Ùˆ جوان Ùˆ شاداب Ùˆ ÙØ±ØØ¨Ø®Ø´ Ùˆ شادی Ø¢ÙØ±ÛŒÙ† انگیخته Ù…ÛŒ شویم. این روند گسستن به سوی Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø´ چیزی نو ( = خود زایی ) به گونه ای نیرومند Ùˆ تزلزل اÙÚ©Ù† است Ú©Ù‡ خود کهنه ÛŒ ما از تاب آوری Ùˆ Ù¾Ø°ÛŒØ±ÙØªÙ† آن به ÙˆØØ´Øª Ù…ÛŒ Ø§ÙØªØ¯Ø› زیرا با دردی همراه است Ú©Ù‡ بسان « زایمان » Ù…ÛŒ ماند Ùˆ هر زایشی را نمی توان بدون « درد کشیدن » در نظر آورد. نو شدن Ùˆ Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø´ Ùˆ Ù¾ÛŒØ´Ø±ÙØª Ùˆ دگرسانی، همواره، با دردی جانگداز همپاست؛ ولی به دنبال خود، شادیهایی بدیع نیز به ارمغان Ù…ÛŒ آورد.
اگر روزی روزگاری ÙØ±Ø§ رسید Ú©Ù‡ انسانها در جوامع خود به پرسش « Ú†Ù‡ عقیده Ùˆ مرام Ùˆ مذهب Ùˆ مسلکی » دارید؟. همه با قهقهه بخندند، آن روز، انسانها به آزادیهای اصیل ÙØ±Ø¯ÛŒ خود دست ÛŒØ§ÙØªÙ‡ اند؛ نه به آزادیهای عقیدتی. ما هنوز Ú©Ù‡ هنوز است در اجتماع ایرانزمین با تمام جانسختیهای خود، همچنان داریم برای « آزادی عقیده Ùˆ بیان »، مبارزه ÛŒ سرسختانه Ù…ÛŒ کنیم Ùˆ خبر نداریم Ú©Ù‡ « آزادی عقیدتی »، هرگز « آزاد بودن از عقیده » نیست؛ بلکه همچنان، اسیر ماندن در طنابهای عقیده Ù…ÛŒ باشد؛ زیرا عقیده در ما به « ØÙ‚یقت » تبدیل شده است Ùˆ ما برآنیم Ú©Ù‡ « ØÙ‚یقت خود » را به سمع Ùˆ بصر دیگران، عرضه کنیم؛ در ØØ§Ù„یکه [ ØÙ‚یقت، ضدّ اندیشیدن است. چون ØÙ‚یقت، تجسّم Ùˆ تبلور « Ùکر جاوید Ùˆ ثابت » Ù…ÛŒ باشد. اندیشیدن، به Ø¢ÙØ±ÛŒØ¯Ù† « اندیشه ای جاوید »، اغوا Ùˆ ÙØ±ÛŒÙته Ù…ÛŒ شود Ùˆ در جستجوی اندیشه ÛŒ جاوید، هستی خود را Ú©Ù‡ اندیشیدن است نه تنها به خطر Ù…ÛŒ اندازد؛ بلکه از بین Ù…ÛŒ برد. ØÙ‚یقت، ÙØ±Ø§Ø®ÙˆØ§Ø³Øª اندیشیدن Ù…ÛŒ شود. بدین ترتیب Ú©Ù‡ اندیشیدن بر ضدّ جوهر هستی خود Ú©Ù‡ ØØ±Ú©Øª است چیزی Ù…ÛŒ خواهد. ØÙ‚یقت، ÙØ±Ø§Ø®ÙˆØ§Ø³Øª اندیشیدن است، چون ضدّ اندیشیدن Ù…ÛŒ باشد. ما به ØÙ‚یقت، موقعی Ù…ÛŒ رسیم Ú©Ù‡ اندیشیدن در ما به پایان رسیده باشد ( اندیشیدن، منتÙÛŒ شده باشد ).
انسانها هیچگاه نمی توانند راههایی را پیدا کنند Ú©Ù‡ مستقیم Ùˆ سر راست باشند. خراÙÙ‡ ÛŒ « صراط المستقیم »، راهی Ù…ÛŒ باشد Ú©Ù‡ جنون خیالات آدمی را ترضیه Ù…ÛŒ کند؛ ولی هرگز پاسخگوی پرسشهای عمیق Ùˆ تکاندهنده ÛŒ او نمی باشد. ØØªÙ‘ا مومن ترین Ùˆ متّقی ترین آنانی Ú©Ù‡ تصوّر Ù…ÛŒ کنند در « صراط المستقیم » به سوی الاه خود، روان هستند، در بیراهه ها Ùˆ گمراهه ها Ùˆ گیجراهه ها Ùˆ سرگشته راهها Ùˆ باریکراههای بسیار Ù¾ÙØ± پیچ Ùˆ خم هست Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ کوشند Ù…Ù†ÙØ°ÛŒ به سوی مقصد خود، پیدا کنند. در جهان انسانها، هیچ راهی Ú©Ù‡ مستقیم باشد، هرگز وجود ندارد. رویاها Ùˆ خیالات Ùˆ آرمانها Ùˆ اعتقادات زنگار Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ به ما Ù…ÛŒ قبولانند در آن مسیری Ú©Ù‡ ما Ù…ÛŒ پیماییم همان نیز « راه مستقیم » Ù…ÛŒ باشد؛ زیرا ایمانمان به ما، چگونه Ø±ÙØªÙ†Ø´ را ابلاغ کرده است. راه مستقیم، راهیست Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ خواهد تمام بیراهه ها را ØØ°Ù کند تا انسانها هیچگاه کورمال کورمال Ùˆ Ù…ØØªØ§Ø· به ÛŒØ§ÙØªÙ† مقصد خود مجبور نباشند. مشکل انسان، تنبلیها Ùˆ Ø±Ø§ØØª طلبیها Ùˆ مسئولیّت گریزیهای اوست. ما تا نیاموزیم Ú©Ù‡ چگونه Ù…ÛŒ توان خود را از تمام خیالات جنون آسای « صراط المستقیمی » برهانیم Ùˆ راه ÙØ±Ø¯ÛŒ خویش را Ø¨ÛŒØ§ÙØ±ÛŒÙ†ÛŒÙ…ØŒ از « شرّ » ÙØ±ÛŒØ¨ دهنده گان Ùˆ ØØ§Ú©Ù…ان آمر بر خود نیز، آزاد Ùˆ رها نخواهیم شد. « آزادی » را در هیچ کجای جهان، Ù…ÙØª Ùˆ مجانی به کسی ارزانی نمی کنند. آدم نیز برای آسوده شدن از اقتدار Ùˆ آتوریته ÛŒ « خدای ØØ§Ú©Ù… در جنّت » Ùˆ در شور Ùˆ شوق داشتن برای « آزادی » بود Ú©Ù‡ با رغبت تمام به خوردن سیب رو آورد تا راه ÙØ±Ø¯ÛŒ خود را در جهان تاریکیها Ø¨ÛŒØ§ÙØ±ÛŒÙ†Ø¯. مسئله ÛŒ « گسستن »، مسئله ÛŒ سرکشی Ùˆ ایستاده Ú¯ÛŒ Ùˆ استواری در برابر تمام اهرمهای مرئی Ùˆ نامرئی اقتدار Ùˆ آتوریته ÛŒ اسارتبار در ذهنیّت Ùˆ روان ماست. بنابر این، طبیعیست Ú©Ù‡ ما با واکنش خود در برابر چنان مقتدرانی به رانده Ùˆ Ù…ØÚ©ÙˆÙ… Ùˆ مطرود Ùˆ ملعون Ùˆ دژنام Ùˆ تنها شدن، تبعید خواهیم شد. امّا آنانی Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ گسلند، در پروسه ÛŒ جستجوی راه ÙØ±Ø¯ÛŒ خود Ù…ÛŒ آموزند Ú©Ù‡ به نیروها Ùˆ استعدادها Ùˆ تواناییها Ùˆ امکانهای ÙØ±Ø¯ÛŒ خودشان اعتماد Ùˆ اطمینان کنند. Ù…ÛŒ آموزند Ú©Ù‡ تنها خودشان هستند Ú©Ù‡ تصمیم گیرنده Ù…ÛŒ باشند Ùˆ بایستی مسئولیّت عواقب تمام تصمیمهای ÙØ±Ø¯ÛŒ خود را نیز به عهده بگیرند. گسستن، پروسه ایست Ú©Ù‡ ما را به گستره ÛŒ « آزادی » سوق Ù…ÛŒ دهد. از این رو، [ انسان بایستی راهی را برود Ú©Ù‡ آن را نه الاهان Ù…ÛŒ شناسند نه غارتگران Ùˆ راهزنان. در سر راه تازه ای Ú©Ù‡ انسان برای خود Ù…ÛŒ سازد، هنوز هیچ راهزنی Ùˆ باجگیری Ùˆ کنترلچی ننشسته است؛ زیرا همیشه راهزنان بر سر راهها Ùˆ به خصوص بر سر راههای مستقیم Ù…ÛŒ نشینند. از بیراهه ها، انسان بی خطر تر Ùˆ بی دردسرتر پیش Ù…ÛŒ رود. ]
انسان در کاوش برای واقعیّت پذیری آزادی ÙØ±Ø¯ÛŒ خود Ù…ÛŒ پذیرد Ú©Ù‡ اشتباه نیز خواهد کرد. مزیّت چنان پذیرشی این است Ú©Ù‡ ما به تصØÛŒØ Ùˆ بازاندیشی خطاهای خود Ùˆ بازنگری Ùˆ اندیشیدن در باره ÛŒ راههای پیموده شده Ùˆ سپس سنجیده گام برداشتن، بیشتر Ùˆ بیشتر آموخته Ùˆ پخته Ùˆ مجرّب Ù…ÛŒ شویم. آنانی Ú©Ù‡ از اشتباه کردن Ù…ÛŒ هراسند، خیلی زود به رهبرانی Ùˆ پیشوایانی Ùˆ مجتهدانی Ùˆ Ùقهایی Ùˆ سلاطینی Ùˆ امثالهم ایمان کور Ù…ÛŒ آورند. ولی همه ÛŒ رهبران نیز اشتباه Ù…ÛŒ کنند Ùˆ مجبورند Ú©Ù‡ خطاهای خود را Ø§ØµÙ„Ø§Ø Ú©Ù†Ù†Ø¯ با این ØªÙØ§ÙˆØª بزرگ Ú©Ù‡ انسان در خطاهای ÙØ±Ø¯ÛŒ خودش، هیچکس دیگر را مقصر Ùˆ گناهکار Ùˆ مسئول مصیبتها Ùˆ عواقب خطاهایش نمی داند؛ امّا در ایمان آوردن به رهبران بایستی عواقب تمام Ùلاکتها Ùˆ بدبختیها Ùˆ سیه روزیهای نه تنها خود را؛ بلکه اجتماع امّت ØµÙØª را نیز به دوش بگیرد؛ زیرا [ برای آنکه انسان بداند Ú†Ù‡ Ù…ÛŒ کند، Ùقط خودش هست Ú©Ù‡ باید بداند Ú†Ù‡ Ù…ÛŒ کند. عمل هر شخصی از Ù…Ø¹Ø±ÙØª خود آن شخص، جدا ناپذیر است. ØØªÙ‘ا ما ( Ú†Ù‡ به عنوان ÙØ±Ø¯ØŒ Ú†Ù‡ به عنوان جامعه )ØŒ وقتی گناه Ùˆ اشتباه Ùˆ جرم خود را نادیده Ù…ÛŒ گیریم، خود را نابود Ù…ÛŒ سازیم. بهتر است Ú©Ù‡ ما، جرم یا اشتباه Ùˆ یا گناه خود را بپذیریم تا متوجّه بشویم Ú©Ù‡ یاد Ú¯Ø±ÙØªÙ† از اشتباه Ùˆ عدم مبادرت مجدّد به جرم Ùقط موقعی ممکن است Ú©Ù‡ خود، سرچشمه ÛŒ Ù…Ø¹Ø±ÙØª خود بشویم. کسی Ú©Ù‡ خود نمی داند Ùˆ جرم Ùˆ اشتباه Ù…ÛŒ کند، نه اشتباهش از اوست، نه جرمش از اوست. از این رو، جرم Ùˆ اشتباهش را به رهبرش، به گروهی دیگر، به ØØ²Ø¨Ø´ØŒ به طبقه ÛŒ دیگر، ملّت دیگر، به اقلیّتی دیگر در اجتماع Ùˆ امثالهم رجعت Ù…ÛŒ دهد Ùˆ به خودش ØÙ‚Ù‘ Ù…ÛŒ دهد Ú©Ù‡ جرم Ùˆ اشتباه را به دوش دیگری بیندازد. ]
سرچشمه ÛŒ Ù…Ø¹Ø±ÙØª ÙØ±Ø¯ÛŒ شدن، Ø¨ØØ« استقلال در اندیشیدن Ùˆ سهیم شدن در Ù¾ÙØ±Ø³Ù…ان قدرت Ù…ÛŒ باشد؛ ولو چنان سهمی به اندازه ÛŒ سر سوزن باشد. در Ù…Ø¹Ø±ÙØª ÙØ±Ø¯ÛŒØŒ مرجع همواره مغز اندیشنده Ùˆ مسئولیّت پذیر ماست Ú©Ù‡ به چند Ùˆ چون مسائل Ùˆ تصمیمها Ùˆ نتایج آنها رو Ù…ÛŒ آورد بدون آنکه مرعوب نیرویی یا اقتداری ÙØ±Ø§Ø³ÙˆÛŒ قوه ÛŒ Ùهم Ùˆ شعور Ùˆ آگاهی ÙØ±Ø¯ÛŒ خود شویم. در منبع Ùˆ ماخد Ù…Ø¹Ø±ÙØª ÙØ±Ø¯ÛŒ شدن، تک، تک ما هستیم Ú©Ù‡ به آنچه زاییده ÛŒ وجود ماست یقین Ù…ÛŒ آوریم Ùˆ اعتماد Ùˆ اطمینان Ù…ÛŒ کنیم. اگر ایمانی نیز به دنبال چنین جوششهایی در ما ایجاد شود، بی گمان، رنگ Ùˆ بوی ÙØ±Ø¯ÛŒÙ‘ت Ùˆ Ù…Ø¹Ø±ÙØª آزمونگرای ما را دارد. ولی انسانی Ú©Ù‡ Ù…Ø¹Ø±ÙØªØ´ را مدیون نیرویی ÙØ±Ø§Ø³ÙˆÛŒ شعور Ùˆ Ùهم Ùˆ گستره ÛŒ آزمونهای ÙØ±Ø¯ÛŒ خود دارد، آن انسان برغم ادّعای Ø´ÙØ§Ù‡ÛŒ Ùˆ زبانی ایمان به چنان Ù…Ø¹Ø±ÙØªÙ‡Ø§ÛŒÛŒØŒ همواره هر چیزی را بسان ابزار در نظر خواهد Ú¯Ø±ÙØª Ú©Ù‡ به Ú©Ù…Ú© آن Ù…ÛŒ تواند به تمام نیّتها Ùˆ اهدا٠و اغراض خود دست یابد. او اگر به الاهی نیز ایمانی داشته باشد، چنان ایمانی، جنبه ÛŒ ابزار سازی الاه را دارد؛ زیرا [ انسانی Ú©Ù‡ خدایش را آگاهانه یا ناخودآگاهانه Ùˆ علیرغم اکراه Ùˆ انکارش، عبد خود Ù…ÛŒ سازد، خطرناکتر از انسانیست Ú©Ù‡ ایمان به خدا ندارد. خدا هم Ù…ÛŒ تواند در خدمت انسان قرار گیرد Ùˆ آلت دست انسان Ùˆ Ù…Ø¹Ø±ÙØª انسان بشود، در ØÛŒÙ†ÛŒ Ú©Ù‡ او Ù…ÛŒ انگارد Ú©Ù‡ عبد Ùˆ خادم اوست. وقتی صدای ملّت، صدای Ø±ÙˆØØ§Ù†ÛŒØŒ صدای روشنÙکر، صدای ØØ²Ø¨ØŒ صدای خدا یا ØÙ‚یقت شد، باید از صدای ملّت Ùˆ از صدای آخوند Ùˆ از صدای روشنÙکر Ùˆ از صدای ØØ²Ø¨ ترسید. از این رو، موقعی باید از خدا ترسید Ú©Ù‡ در خدمت انسانی یا طبقه ای ( Ø±ÙˆØØ§Ù†ÛŒÙˆÙ† یا نخبگان Ùˆ روشنÙکران ) در آید Ùˆ از زبان آنها سخن بگوید. ÙˆØØ´ØªØŒ همیشه از مترجم خدا یا مترجم ØÙ‚یقت، شروع Ù…ÛŒ شود. ]
لازم Ù…ÛŒ دانم همچنان بر این « مسئله ÛŒ اساسی » تاکید کنم Ú©Ù‡ تلاش من در روشنگویی Ùˆ بازشکاÙÛŒ Ùهمآپذیر ایده ها Ùˆ اندیشه های « استاد منوچهر جمالی » در راستای انگیزاندن تمام آن انسانهایی Ù…ÛŒ باشد Ú©Ù‡ بر آنند به استقلال Ùکری Ùˆ Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø´ وجدان Ùˆ نیروی داوری Ùˆ جهاننگری خود دست یابند. Ø¨ØØ«Ù‡Ø§ÛŒ من، تدریسی نیستند؛ بلکه انگیزشی Ù…ÛŒ باشند. من بیش از هر چیز امیدوار هستم Ú©Ù‡ با انگیزاندن دیگران بتوانم آنها را در مطالعه ÛŒ آثار استاد Ùˆ سپس با مغز Ùˆ نیروی Ùهم Ùˆ شعور خودشان به سنجشگری رو آوردن، تشویق Ùˆ ترغیب کنم. من خودم تا آنجایی Ú©Ù‡ برایم امکانپذیر بوده است سعی کرده ام با گذر از اÙکار « استاد جمالی » به آن دامنه هایی راه یابم Ú©Ù‡ با Ù…ÙØ¹Ø¶Ù„ات ÙØ±Ø¯ÛŒ ام پیوند انگیزشی دارند. درست در همین گلاویز بودن خودم با مسائل Ùˆ Ù…ÙØ¹Ø¶Ù„ات ÙØ±Ø¯ÛŒ ام است Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ توانم از کرانه های اÙکار Ùˆ ایده های « استاد جمالی » برگذرم. بنابر این، سنجشگری تنها به این معنا نیست Ú©Ù‡ ما به رد کردن نظریهّ ای یا ایده ای یا اÙکاری رو آوریم؛ بلکه همچنین Ù…ÛŒ توان در انگیخته شدن از مایه های Ùکری هر متÙکّر Ùˆ ÙیلسوÙÛŒ به زایش آن ایده ها Ùˆ اÙکاری از خود موÙّق Ùˆ کامیاب شد Ú©Ù‡ دقیقا Ù…ÛŒ توانند در تکمیل Ùˆ سنجشگری Ùˆ تقابل Ùˆ امتداد Ùˆ بازگستری دامنه ÛŒ ایده ها Ùˆ اÙکار متÙکّران جهان – مهم نیست Ú©Ù‡ خاستگاهشان کجا باشد - ØŒ نقش اساسی Ø§ÛŒÙØ§ کنند.
Ø¨ØØ« گسستن را Ù…ÛŒ توان یکی از کلیدی ترین مایه های Ùکری ایده های « استاد جمالی » دانست؛ زیرا دامنه ÛŒ اÙکار خود او را نیز در بر Ù…ÛŒ گیرد. به این معنا Ú©Ù‡ گسستن در این راستا نیست Ú©Ù‡ ما ذهنیّت Ùˆ روان خود را از چیزهایی ببریم Ùˆ سپس به چیزهایی دیگر، ایمان Ùˆ اعتقاد بیاوریم Ùˆ به آنها متّصل شویم؛ بلکه گسستن همانطور Ú©Ù‡ قبلا نیز نوشته ام به معنای « ÙØ§ØµÙ„Ù‡ Ú¯Ø±ÙØªÙ† از چیزی برای شناختن درست Ùˆ دقیق آن چیز بدون داشتن ØÙب Ùˆ بغض نسبت به آن » Ù…ÛŒ باشد. از این رو، [ عبور از دستگاههای Ùکری، نه برای رسیدن به یک دستگاه Ùکری نهائیست؛ بلکه برای تامین جنبش مستقل Ùˆ دائمی تÙکّر انسانی خود Ù…ÛŒ باشد. ما، همه ÛŒ دستگاههای Ùکری Ùˆ دینی Ùˆ ایدئولوژیکی را Ù…ÛŒ آزماییم تا تÙکّر مستقل خود را به آخرین ØØ¯Ù‘ توانائیش در Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ Ú¯ÛŒ برسانیم. دستگاه ÙلسÙÙ‡ ای Ú©Ù‡ ما را به اعتقاد Ùˆ ایمان به خود Ù…ÛŒ کشاند، بدترین ÙلسÙÙ‡ هاست؛ زیرا نقش اولیّه هر ÙلسÙÙ‡ ای، Ú©Ù…Ú© به « متÙکّر شدن هر انسانی » Ùˆ اندیشیدن آزاد، اندیشیدن وراء آن دستگاهی Ú©Ù‡ ØØ§Ú©Ù… بر اجتماع است، Ù…ÛŒ باشد. این سکون تÙکّر ماست Ú©Ù‡ از یک دستگاه Ùکری، مطلق Ùˆ ØÙ‚یقت Ù…ÛŒ سازد. روزی Ú©Ù‡ تÙکّر ما، شوق به ØØ±Ú©Øª را از دست Ù…ÛŒ دهد Ùˆ Ù…ÛŒ خواهد جائی لانه کند Ùˆ در بستری بیارآمد، اشتیاق به Ú©Ø´Ù ØÙ‚یقت Ùˆ مطلق را پیدا Ù…ÛŒ کند. ]
در هر گسستی Ú©Ù‡ ما بر آنیم آن را در وجود خویش بیازماییم، همواره ترس Ùˆ دلهره Ùˆ بیقراری بر ما مستولی Ù…ÛŒ شود؛ زیرا نمی دانیم از Ú†Ù‡ چیزی در وجود خود باید بگسلیم Ùˆ منظور از گسستن Ú†Ù‡ چیزی Ù…ÛŒ باشد Ùˆ چگونه Ù…ÛŒ توان خودی یا اعتقاداتی را از وجود خود، دور اÙکند Ùˆ چشم اندازهایی تازه در وجود خویش Ø¢ÙØ±ÛŒØ¯. مسئله ÛŒ گسستن را نمی توان از امروز به ÙØ±Ø¯Ø§ØŒ اجرا کرد. چنین کاری ناممکن است. البته هستند موقعیّتها Ùˆ ÙØ±ØµØªÙ‡Ø§ Ùˆ رویدادها Ùˆ تجربه های عریان Ùˆ بی واسطه ای Ú©Ù‡ به Ø´Ú©Ù„ ناگهانی Ùˆ رادیکال، سراسر اعقادات آدمی را ÙØ±Ùˆ Ù…ÛŒ پاشند Ùˆ درهم Ù…ÛŒ ریزند. ولی چنین رویدادهایی به ندرت در زندگی آدمی Ø§ØªÙ‘ÙØ§Ù‚ Ù…ÛŒ Ø§ÙØªÙ†Ø¯. اصل اینست Ú©Ù‡ ما بیاموزیم نهال درخت Ù¾ÙØ± بار گشوده Ùکری را در وجود خویش بپرورانیم Ùˆ نسبت به عقاید Ùˆ مذاهب Ùˆ ایدئولوژیها Ùˆ نظریّه ها Ùˆ دیدگاهها، تعصّب Ùˆ جانبداریهای خشک Ùˆ ØÙ‚ به جانبی نداشته باشیم. بکوشیم « پرنسیپها Ùˆ اصلها Ùˆ بÙنمایه ها » را بشناسیم Ùˆ ارج گزاریم Ùˆ در دوام Ùˆ به آرایی Ùˆ زیبایی آنها بکوشیم. مسئله ÛŒ گسستن از هر چیزی بایستی ما را چابک اندیش Ùˆ خندان Ùˆ سبکبال Ùˆ بهمنش بار آورد؛ نه اینکه بر خاراسنگی جهالت Ùˆ بلاهت Ùˆ Ø³ÙØ§Ù‡Øª Ùˆ ØÙ…اقت در وجود ما، شدتّ بدهد. هد٠از گسستن، Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø´ روØÛŒÙ‡ ÛŒ بازی در وجود خود Ù…ÛŒ باشد؛ یعنی اینکه بیاموزیم چگونه Ù…ÛŒ توان « Ø±ÙˆØ Ø¨Ø§Ø²ÛŒ » را در تمام نگرشها Ùˆ ایدئولوژیها Ùˆ نظریّه ها Ùˆ مذاهب Ùˆ غیره Ùˆ ذالک دمید Ùˆ با آنها بر نشاط Ùˆ خوشی Ùˆ خوشزیستی خود Ùˆ دیگران Ø§ÙØ²ÙˆØ¯Ø› نه اینکه چگونه Ù…ÛŒ توان جهنّم را برای خود Ùˆ دیگران، برپا ساخت Ùˆ دوام آن را ابدیّت داد. به همین دلیل، [ روش آزمودن Ùˆ اشتباه کردن، روندیست معتبر برای رسیدن به Ù…Ø¹Ø±ÙØª. زندگی انسان از این دیدگاه، برابر شدن با ÙØ±ÛŒØ¨Ù‡Ø§ Ùˆ ÙØ±ÛŒØ¨ خورده گیها Ùˆ بیدار شدن Ùˆ به خود آمدن از درون این ÙØ±ÛŒØ¨ Ùˆ دردهاییست Ú©Ù‡ از آنها باید کشید. کار گوهری انسان، پیکار همیشه Ú¯ÛŒ با اهریمنست Ùˆ گوهر اهریمن، واژگون ساختن ØÙ‚یقت Ùˆ مهر Ùˆ ناپدیدار ساختن دروغ در ØÙ‚یقت Ùˆ پنهان ساختن کینه در مهر است. ضدّ را با ضدّش Ù…ÛŒ پوشاند. آنچه به نظر، نیکی Ù…ÛŒ رسد، Ù…ÛŒ تواند بدی باشد. آنچه به نظر، آزادی Ù…ÛŒ نماید، Ù…ÛŒ تواند استبداد باشد. از این رو، باید همیشه پرسید Ú©Ù‡ آنچه به نظر روشنیست، تاریکی نباشد؟. آنچه به نام داد کرده Ù…ÛŒ شود، بیداد Ùˆ ستم نباشد؟. Ù…Ø¹Ø±ÙØª ØÙ‚یقت با گذشتن از درون ÙØ±ÛŒØ¨Ù‡Ø§ ممکن Ù…ÛŒ گردد؛ نه در گریز از ÙØ±ÛŒØ¨ یا در جدا ماندن از ÙØ±ÛŒØ¨. ]
با نخستین سنجشگری عقاید Ùˆ نظرات Ùˆ دیدگاههای ماست Ú©Ù‡ Ø¨Ù„Ø§ÙØ§ØµÙ„Ù‡ متوجّه Ù…ÛŒ شویم آیا عقیده در وجود ما به « ØÙ‚یقت » واگردانده شده است یا اینکه هنوز عقیده ای سنجش پذیر Ù…ÛŒ باشد Ùˆ Ù…ÛŒ توان از آن گسست Ùˆ در زایش اÙکار Ùˆ ایده های نو، همّت کرد. معمولا کمتر انسانهایی را Ù…ÛŒ توان ÛŒØ§ÙØª Ú©Ù‡ بپذیرند « ØÙ‚یقتهایشان » همان عقایدشان Ù…ÛŒ باشند Ùˆ هیچ پیوندی Ùˆ اینهمانی با آن چیزی ندارد Ú©Ù‡ نامش « ØÙ‚یقت » هست Ùˆ هیچکس نمی داند چیست؟. انسانی Ú©Ù‡ به عقاید خودش ایمان خشک Ùˆ Ø³ÙØª Ùˆ سخت دارد در سنجشگری عقایدش، Ø§ØØ³Ø§Ø³ زخمی شدن Ù…ÛŒ کند؛ زیرا معتقد است Ú©Ù‡ عقایدش، بهترین Ùˆ عالیترین Ùˆ سنجش ناپذیرترین عقاید هستند. از این رو، وقتی نتواند Ùˆ آنقدر دلیر Ùˆ جوینده Ùˆ کنجکاو نیز نباشد Ú©Ù‡ از عقیده ÛŒ خودش بگسلد با شنیدن Ùˆ مطالعه ÛŒ سنجشگری ابعاد عقیده اش، به عذابی شدید دچار Ù…ÛŒ شود Ùˆ وقتی Ú©Ù‡ نتواند با کاربست ÙØÙ‘Ø§Ø´ÛŒÚ¯Ø±ÛŒ Ùˆ هتّاکی Ùˆ پرخاشگری Ù„ÙØ¸ÛŒ Ùˆ قلمی بر سنجشگر خود غالب آید، آنگاه است Ú©Ù‡ به بدترین خشونتها Ùˆ تجاوزها Ùˆ زورگوییها Ùˆ جنایتها Ùˆ تبهکاریها در ØÙ‚Ù‘ سنجشگر عقایدش رو Ù…ÛŒ آورد. خطر بازمانی در زندان عقاید Ùˆ مذاهب Ùˆ ایدئولوژیها Ùˆ نظریّه های آکادمیکی Ùˆ به ظاهر علمی همین است Ú©Ù‡ انسان را Ù…ÛŒ توانند به سÙّاکی خونریز Ùˆ مردم آزار تبدیل کنند. نبایستی از یاد برد Ú©Ù‡ [ یک Ùکر، موقعی عقیده Ù…ÛŒ شود Ú©Ù‡ قدرت گسستن ما از آن Ùکر بکاهد Ùˆ همانطور بالعکس یک عقیده، موقعی Ù…ÛŒ تواند تبدیل به یک Ùکر بشود Ú©Ù‡ قدرت گسستن ما از آن عقیده، Ø¨ÛŒÙØ²Ø§ÛŒØ¯. بدون اینکه ما بتوانیم از Ùکری یا عقیده ای بگسلیم، نمی توانیم از آن آزاد بشویم. آزادی، قدرت انسان در بستن به اÙکار Ùˆ عقاید Ùˆ گسستن از اÙکار Ùˆ عقاید است. آزادی این نیست Ú©Ù‡ انسان، بی Ùکر Ùˆ بی عقیده Ùˆ بی ایدئولوژی باشد یا نسبت به همه، لاقید Ùˆ بی اعتنا باشد. یک Ùکر یا عقیده یا ایدئولوژی داشتن، به خودی خود بد نیست؛ بلکه در یک Ùکر یا عقیده یا ایدئولوژی ماندن، بد Ùˆ شوم است. Ú†Ù‡ در ایمان بازمانیم Ú†Ù‡ در Ú©ÙØ±ØŒ هر دو بت پرستی است. تلاش در یک Ùکر یا عقیده برای رشد کردن در آن Ùˆ بالاخره برای « برون روییدن از آن » Ùˆ « ÙØ±Ø§ØªØ± Ø±ÙØªÙ† از آن »، درک Ùˆ تجربه ÛŒ آزادیست. آزادی، همین ØØ±Ú©Øª از Ùکری به Ùکر دیگر است. ]
ب)- نقش اسطوره ها[= بÙنداده ها ] در خود زایی ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ.
انسان در معنای تاریخی Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ اش، زاینده ایست Ú©Ù‡ هیچگاه به Ø¢ÙØ±ÛŒØ¯Ù‡ های خود در برهه های مختل٠« تاریخ Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯Ø´ » باز نمی ماند؛ بلکه در تولید Ùˆ زایش تازه به تازه ها بر جوانشوی Ùˆ شادابی زندگی خود Ù…ÛŒ Ø§ÙØ²Ø§ÛŒØ¯ Ùˆ غنای گوهر زاینده ÛŒ خود را وسعت نیز Ù…ÛŒ دهد. هر ملّتی در نخستین تجربیاتی Ú©Ù‡ از « باهمستان Ùˆ زیستبوم » خود ÙØ±Ø§ دست آورده است، تلاش کرده Ú©Ù‡ مغزه ÛŒ مانده گار Ùˆ ارزشمند چنان تجربیاتی را ØÙظ کند؛ زیرا شیرازه ÛŒ باهمستان آنها را در پیوند با یکدیگر Ùˆ جهان Ùˆ موجودات دیگر، متعیّن Ùˆ دوام Ù…ÛŒ بخشد. مسئله ÛŒ اساطیر بر خلا٠کژ برداشتها Ùˆ Ú©Ú˜ Ùهمیها Ùˆ Ú©Ú˜ نویسیها Ùˆ Ú©Ú˜ خوانیها Ùˆ Ú©Ú˜ گوییهای بسیار بی مایه Ùˆ تمسخر آمیزی Ú©Ù‡ تا امروز بر ذهنیّت ØªØØµÛŒÙ„ کرده گان ما، غالب Ùˆ گسترده Ù…ÛŒ باشد، مسئله ÛŒ مهم Ùˆ اساسی Ù…ÛŒ باشد Ú©Ù‡ در « خود زایی Ùˆ نو زایی ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ یک ملّت برای مایه پرور کردن پروسه ÛŒ تاثیر پذیری Ùˆ تاثیر گذاری جهانی »، نقش کلیدی Ø§ÛŒÙØ§ Ù…ÛŒ کنند. ما تا امروز خو Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ ایم برای هر واژه ÛŒ بیگانه Ú©Ù‡ وجود دارد یا در زبانهای بیگانه، Ø¢ÙØ±ÛŒØ¯Ù‡ Ù…ÛŒ شود، Ø¨Ù„Ø§ÙØ§ØµÙ„ه، معادلتراشی کنیم یا اینکه واژه ÛŒ مصنوعی برای آن بسازیم. Ú©Ù… پیش آمده است Ú©Ù‡ ما در باره ÛŒ مغزه ÛŒ واژه گان بیندیشیم Ùˆ بکوشیم تخمه ÛŒ اÙکار Ùˆ ایده ها را اخذ Ùˆ استنباط کنیم، مهم نیست Ú©Ù‡ چنان اÙکار Ùˆ ایده هایی در کدامین سرزمین Ùˆ خاک، رویده شده باشند. اصل اینست Ú©Ù‡ ما بیاموزیم، تخمه ÛŒ چیزی را اخذ کنیم Ùˆ سپس در خاک شخم زده ÛŒ روان Ùˆ مغز خود، آن را بکاریم Ùˆ به زایش Ùˆ بالش آن بکوشیم.
ما عادت کرده ایم Ú©Ù‡ اسطوره ها را یا به عبارت دقیقتر Ùˆ مایه ای تر، همان « بÙنداده ها » را در شمار Ø®Ø±Ø§ÙØ§Øª Ùˆ Ø§ÙØ³Ø§Ù†Ù‡ ها Ùˆ لاطائلات Ùˆ قصّه ها Ùˆ متلها Ùˆ ÙØ§Ù†ØªØ²ÛŒ باÙیهای عوام بدانیم Ú©Ù‡ هیچ ربطی به « دانش » ندارند Ùˆ پرداختن به آنها، وقت تل٠کردن Ù…ÛŒ باشد. درست با همین نگرش سطØÛŒ Ùˆ پوزخند بلاهت آمیز است Ú©Ù‡ ما ÙØ¬Ø§ÛŒØ¹ هزاره ای تاریخ Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سرزمین خودمان را تا امروز به دست ØÙ…اقتهای خود رقم زده ایم Ùˆ نسل به نسل Ùقط قربانی چنین بلاهتی نیز مانده ایم. در ØØ§Ù„یکه در آیینه ÛŒ تمام نمای تصاویر اسطوره ای Ú©Ù‡ داستان خدایان (= تجربیات مایه ای Ùˆ بی واسطه Ùˆ عریان یک ملّت ) Ù…ÛŒ باشند، Ù…ÛŒ توان سیما Ùˆ هویّت اصیل خود را کش٠کرد Ùˆ شناخت. هر ملّتی در اساطیرش هست Ú©Ù‡ خودش را Ù…ÛŒ شناسد Ùˆ راهی Ùˆ امکانی پیدا Ù…ÛŒ کند برای شناخت دیگران Ùˆ ایجاد پیوندهای انسانی Ùˆ بازرگانی Ùˆ اجتماعی Ùˆ مناسبات همجواری Ùˆ داد Ùˆ ستد ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ با آنها.
تÙکّر زاینده در رویکرد خود به تصاویر اسطوره ای بر آن است Ú©Ù‡ بینش یک ملّت را نسبت به زندگی Ùˆ جهان Ùˆ موجودات، بشناسد Ùˆ آن را از Ú˜Ø±ÙØ§ÛŒ چاه روان Ùˆ ذهنیّت انسانها در بستر آگاهبود آنها باز Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø¯ تا انسانها بتوانند نه تنها پیوند خود را با زندگی از دست ندهند؛ بلکه برای پرسشهای متنوّع خود نیز در تلاطم ناگهانیها Ùˆ مجهولات زندگی، مشعلی ÙØ±Ø§ راه جوینده گیهای خود داشته باشند. به همین دلیل، [ یاد کردن از آغاز، یا از بÙÙ† Ùˆ از تخمه، انگیزه ÛŒ دوباره آغاز کردن Ùˆ رستاخیز Ùˆ نوزایی Ù…ÛŒ باشد. اسطوره نمی خواهد آنچه Ø§ØªÙ‘ÙØ§Ù‚ Ø§ÙØªØ§Ø¯Ù‡ یا همه ÛŒ رویدادها را از ØØ§Ùظه به آگاهبود بیاورد Ùˆ قابل تکرار در ذهن کند؛ بلکه Ù…ÛŒ خواهد یک تجربه ÛŒ مایه ای انسانی، یک تجربه ÛŒ Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ یا تخمه ای را به یاد آورد. یاد کردن از این تجربه های مایه ای، انگیزه برای آبستن شدن هست. یاد آوری اسطوره ای، ترکیب دو عنصر متضاد باهمست. دو عنصر متضاد Ú©Ù‡ « تکرار Ùˆ تازه Ú¯ÛŒ » باشند در یاد آوری اسطوره ای با هم Ù…ÛŒ آمیزند. یاد آوری اسطوره ای با جهان پیدایشی کار دارد. تصویر هندسی Ùˆ انتزاعی ØØ±Ú©Øª دایره ای، راه Ùهم پدیده ÛŒ یاد آوری را در اسطوره Ù…ÛŒ بندد. عمل زاییده شدن Ùˆ موجودی زنده زاییدن، جریانیست Ú©Ù‡ تکرار Ù…ÛŒ شود؛ ولی آنچه زاییده Ù…ÛŒ شود، تازه Ùˆ نو Ùˆ غیر تکراریست Ùˆ دو Ù…Ùهوم رستاخیز Ùˆ نو زایی Ú©Ù‡ ریشه در تÙکّرات پیدایشی دارند، ترکیب یا به عبارت بهتر؛ آمیزش این دو عنصر تکرار Ùˆ تازه Ú¯ÛŒ با هم بوده اند. در اثر گمشدن این تجربه ÛŒ دوره ÛŒ تÙکّر پیدایشی، دو Ù…Ùهوم رستاخیز Ùˆ نو زایی از معنای اصلیشان دور Ø§ÙØªØ§Ø¯Ù‡ Ùˆ بیگانه شده اند Ùˆ از رستاخیز Ùˆ نوزایی به اشتباه، انتظار تکرار زندگی آنچه یکبار مرده است را داشته اند. بر عکس این استنباط غلط از رستاخیز، رستاخیز Ú©Ù‡ یک تجربه ÛŒ زایشی Ùˆ رویشی بوده است، این معنا را داشته است Ú©Ù‡ یک انسان یا یک ملّت از سر، تجربه ÛŒ Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ Ú¯ÛŒ را در خود Ù…ÛŒ کنند. ولی علیرغم این تکرار، ملّت Ùˆ انسان، آنچه Ù…ÛŒ Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø¯ØŒ تازه Ùˆ ناهمانند با آنچه در پیش Ø¢ÙØ±ÛŒØ¯Ù‡ شده بوده است، Ù…ÛŒ باشد. در اروپا با انگیخته شدن از اسطوره های یونان در دوره ÛŒ رنسانس، جهان هنری Ùˆ ÙلسÙÛŒ تازه پیدایش ÛŒØ§ÙØª. ولی اسطوره های ما علیرغم دهه ها تØÙ‚یقات ایرانشناسان Ùˆ پشتکار Ùˆ جدیّت شاهنامه شناسان، علیرغم موشکاÙیها در لغات Ùˆ دستور زبان Ùˆ مقایسه ÛŒ کلمات Ùˆ ÛŒØ§ÙØªÙ† ریشه ÛŒ کلمات، جز تجدید Ø§ØØ³Ø§Ø³ نازا بودن Ùˆ ØØ³Ø±Øª Ùˆ شور اندازی دروغین Ùˆ سطØÛŒØŒ چیزی عاید ملّت ایران نشده است Ùˆ هر گونه آزمایش را برای کش٠آن تجربه های مایه ای، عاری از ØÙ‚یقت Ùˆ نتیجه ÛŒ رای شخصی Ùˆ خصوصی Ùˆ پنداشتهای غیر علمی!ØŸ Ù…ÛŒ شمارند. درست با همین دیدگاهای سطØÛŒ Ùˆ ÙØ§Ø¬Ø¹Ù‡ بار Ùˆ Ùقدان هنرمندان Ùˆ ÙلاسÙÙ‡ بود Ú©Ù‡ قادسیّه ÛŒ دوم [= ÙØ§Ø¬Ø¹Ù‡ ÛŒ انقلاب اسلامی ] امکانپذیر شد. ]
من Ù…ÛŒ اندیشم Ú©Ù‡ تاثیر Ùˆ Ù†Ùوذ تصاویر اسطوره ای در سراسر Ø±ÙØªØ§Ø±Ù‡Ø§ÛŒ زندگی روزانه ÛŒ Ø§ÙØ±Ø§Ø¯ اجتماع به آسانی هویدا Ù…ÛŒ باشد؛ هر چند ما Ø´ÙØ§Ù‡ÛŒØŒ منکر نقش آنها باشیم. آنچه Ú©Ù‡ شایان توجه Ù…ÛŒ باشد، اینست Ú©Ù‡ ما در رویکرد خود به تصاویر اسطوره ای بایستی بتوانیم اسطوره ها را به عنوان اساطیر بشناسیم؛ نه چیزهایی دیگر Ùˆ تلاش کنیم Ú©Ù‡ مایه های Ùکری Ùˆ تجربی گنجانیده شده در آنها را بÙهمیم Ùˆ دریابیم. از یاد نیز نباید برد Ú©Ù‡ ما در جهانی اسطوره ای Ù…ÛŒ زییم Ùˆ بر خلا٠آن تصوّراتی Ú©Ù‡ ادّعای دانشگرایی دارند، ÙØ¶Ø§ Ùˆ Ø¢ØªÙ…Ø³ÙØ± زیستی انسانها همواره اسطوره ای خواهد ماند Ùˆ دانش هیچگاه نخواهد توانست Ú©Ù‡ از کرانه های میتولوژیکی جهاننگری انسانها برگذرد Ùˆ بر آن، چیره شود. دانش Ùˆ دانشپژوهی در بطن ÙØ¶Ø§ÛŒ اساطیری به نو ÛŒØ§ÙØªÙ‡ ها Ùˆ نوجوییهای خود، امتداد خواهد داد؛ ولی هرگز بر اساطیر، پیشی نخواهد Ú¯Ø±ÙØª. مسئله اینست Ú©Ù‡ دانش با ابژکتیوها سر Ùˆ کار دارد Ùˆ [ آغازهای روشن Ùˆ مشخص Ùˆ ثابت. ولی بÙن، ریشه هاییست Ú©Ù‡ در تاریکی، دور از دید، ریشه دوانده اند. آغاز، بریده است. بÙن، پیوسته است. آغاز درخت، از نقطه ÛŒ تماس تنه ÛŒ درخت با زمین است Ùˆ با بÙÙ† درخت Ú©Ù‡ در تاریکیست، ÙØ±Ù‚ دارد. اینست Ú©Ù‡ بنیاد Ú©Ù‡ در اصل « بÙÙ† دات » بوده است، پدید آمدن از بن است. مسئله ÛŒ اسطوره ها، شناختن این بنها بود؛ نه آغازها. آغاز، روشن است؛ ولی بÙÙ† در تاریکیست. ÙلسÙÙ‡ Ùˆ دین، به دنبال آغازها Ù…ÛŒ روند؛ ولی اسطوره به دنبال بÙÙ†. بÙن، پیچیده Ú¯ÛŒ Ùˆ سر درگمی در هزاران ریشه های موی گونه است. گشتن در تاریکیهاست. گذشتن از روشنی واقعیّات برای Ø±ÙØªÙ† به تاریکی بنهاست. بررسی تاریخ، موقعی ارزش دارد Ú©Ù‡ روند پیدایش از بنهای تاریک را جست Ùˆ جو کند؛ نه آنکه Ùقط وقایع روشن را به هم زنجیر کند. اسطوره شناسی، کش٠بÙÙ† معمّایی انسانی در روند پیدایش خدایان Ùˆ Ù†ÙÛŒ Ùˆ انکار آنهاست. هم کثرت خدایان، هم ÙˆØØ¯Øª خدایان، نماینده ÛŒ گرایشها Ùˆ جنبشها Ùˆ خواستها Ùˆ آرزوها Ùˆ لایه ها ÛŒ روان Ùˆ گوهر ژر٠و پر نوسان ما هستند. ما امروزه ØªØ±Ø¬ÛŒØ Ù…ÛŒ دهیم، انسان را در قالب Ù…ÙØ§Ù‡ÛŒÙ… روشن بشناسیم (= روانشناسی / جامعه شناسی / دین شناسی / قوم شناسی Ùˆ کذا Ùˆ کذا ). ولی انسان را از آغازهایش نمی شناسند؛ بلکه از بنهایش Ú©Ù‡ در Ú˜Ø±ÙØ§ÛŒ تاریکیهای تاریخ Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ØŒ گسترده است. با Ø±ÙØªÙ† از تئولوژی به میتولوژی Ù…ÛŒ توان بسیاری از مسائل سیاسی Ùˆ اجتماعی را بهتر شناخت Ùˆ Ù¾ÛŒ برد Ú©Ù‡ بسیاری از تنشهای تاریخی Ùˆ کشوری در ØÙ‚یقت از کجا سرچشمه Ù…ÛŒ گیرند. ]
در بÙنمایه های اسرار آمیز Ùˆ انگیزنده Ùˆ تکاندهنده ÛŒ تصاویر اسطوره ای است Ú©Ù‡ انسانها Ú©Ø´Ù Ù…ÛŒ کنند Ú†Ù‡ چیزهایی بر خلا٠آنهمه دبدبه Ùˆ کبکه ای Ú©Ù‡ ØÙکام Ùˆ قدرتپرستان در رسانه های تبلیغاتی خود، برایشان شاخ Ùˆ شونه Ù…ÛŒ کشند ØŒ هرگز « ØÙ‚یقت » نیستند. تصاویر اسطوره ای به ما نشان Ù…ÛŒ دهند Ú©Ù‡ تمام تصوّرات ما از ØÙ‚یقتهایمان، تصوّراتی ساخته Ú¯ÛŒ Ù…ÛŒ باشند؛ زیرا آنچه در نظر ما، آشکار Ùˆ مشخّص Ùˆ معلوم Ùˆ صد در صد صØÛŒØØŒ جلوه Ù…ÛŒ کند در تصویر اسطوره ای، همان چیز، تاریک Ùˆ Ú¯ÙÙ†Ú¯ Ùˆ پیچیده Ùˆ نا روشن Ùˆ دگرسان واتابیده Ù…ÛŒ شود. سراسر آن ساختمان پر شکوه نظریّه هایی Ú©Ù‡ متÙکّران نامداری مثل: « ایمانوئل کانت / دیوید هیوم / رنه دکارت » در باره ÛŒ مقولات « سوبژکتیو – ابژکتیو » بر زبان رانده اند Ùˆ در Ù…ÙØ§Ù‡ÛŒÙ…ÛŒ بسیار ثقیل، عبارت بنده ای کرده اند در یک ص٠آرایی ساده در برابر تصاویر اسطوره ای، Ø¨Ù„Ø§ÙØ§ØµÙ„Ù‡ از هم ÙØ±Ùˆ Ù…ÛŒ پاشند Ùˆ بی اعتبار Ù…ÛŒ شوند؛ زیرا آن چیزهایی Ú©Ù‡ واقعیّتها را برمی سببند، ابژه های عینی نیستند؛ بلکه پدیده ها هستند Ú©Ù‡ تار – Ùˆ – پود آگاهبود ما را Ù…ÛŒ Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯ Ùˆ خود آگاهبود ما را به پدیده ای پیچیده Ùˆ معمّایی نیز تبدیل Ù…ÛŒ کنند. جهان در تÙکّر اسطوره ای، جهانی پیوسته پدیداری Ùˆ متغیّر شونده Ù…ÛŒ باشد؛ نه جهانی ثابت Ùˆ مکانیکی. اینست Ú©Ù‡ [ اسطوره های هر ملّتی، نماد ایده آلهای آن ملّت هستند Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ هر ملّتی را باید در اسطوره هایش Ø¬ÙØ³Øª Ú©Ù‡ با واکنش در برابر واقعیّات سیاسی Ùˆ اجتماعیش پدید آمده اند؛ نه در تاریخش Ú©Ù‡ بیشتر بیانگر تلخی واقعیّاتند. ارزش بررسیهای تاریخی در همین نشان دادن گلاویزی نیروهای تاریخی با ایده آلهای Ù†Ù‡ÙØªÙ‡ در اسطوره های ملّت هستند. ما باید کشمکش Ùˆ گلاویزی قدرتمندان ایران را در هر برهه ای از تاریخ میهنمان با اسطوره ها Ú©Ù‡ ایده الهای ملّت بوده اند، بشناسیم تا تاریخ آن دوره، برایمان معنا پیدا کند. از این رو، تاریخ ایران را از دیدگاه اسطوره ها بایستی بررسی کرد تا تواناییهای ملّت Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ملّت را، رویا رو با ØÚ©ÙˆÙ…ات بازشناخت. تاریخ ما هنوز نوشته نشده است؛ زیرا تاریخنگاران ما، هنوز اسطوره های ما را در Ú˜Ø±ÙØ§ÛŒØ´Ø§Ù† نمی شناسند. درک تاریخ از دیالکتیک میان اسطوره Ùˆ تاریخ، ممکن Ù…ÛŒ گردد. ] ///