منوچهرجمالی ----خـدای ٠جـنـبـشـهای آزادی »
منوچهرجمالی 
ســیـمـرغ
خدای ÙØ³Ø±Ú©Ø´ ومتمـرّ ÙØ¯ Ùˆ یـاغی
« ارتـای ســرÙـراز »
« خـدای ٠جـنـبـشـهای آزادی »
خدائی بسیار خطرناک
که رویاروی همه قدرتها، میایستد
سرکشی« ØÙ‚ » ØŒ در برابر ٠« قانون Ùˆ ØÙ€Ùکـم Ùˆ َامـر»
سرکشی«ØÙ‚یقت»،دربرابر« بینش وآموزه وشریعـت»
چرا سیمرغ ØŒ همیشه ازنو، Ú©Ù€ÙØ´ØªÙ‡ ØŒ ویا ازنو سوخته ØŒ ویا ازنو، ازهم پاره پاره Ùˆ ازهم Ø´Ú©Ø§ÙØªÙ‡ میشود ØŸ چرا سیمرغ ØŒ همیشه دروغ Ùˆ باطل Ùˆ Ø§ÙØ³Ø§Ù†Ù‡ ساخته میشود ØŸ چرا سیمرغ ØŒ در تورات ØŒ شیطان (= ساتان ) ومار،و درقرآن ØŒ ابلیس وخـنـّاس شده است ØŸ نام دیگر «ابلیس » نزداعراب،« ØÙ€Ø§Ø±Ø« » بوده است(Ø¨ØØ§Ø±Ø§Ù„انوار باقرمجلسی ) Ú©Ù‡ معرب واژه «ارتـا=ارس= ا ٠ر ٠ز» است .چون اوخدائی بود Ú©Ù‡ برضد هرقانونی Ùˆ Ù‡Ø±Ø¹Ù€ÙØ±Ù وسنـّتی ØŒ وهر شریعتی وهر امری ÙˆØÚ©Ù…ÛŒ Ùˆ آموزه ای ØŒ Ú©Ù‡ خود را Ø³Ù€ÙØª Ùˆ سخت Ùˆ تغییر ناپذیر( نا گردان) Ùˆ پایدارمیساخت ØŒ برمیخاست ومیایستاد. چون او، ØÙ‚یقتی است Ú©Ù‡ در« صورت Ú¯Ø±ÙØªÙ† در بینشی » ØŒ نمیتوان او را درآن بینش ØŒ Ø³ÙØª وثابت ÙˆØ§ÙØ³Ø±Ø¯Ù‡ Ùˆ منجمد کرد ØŒ ودرهم شکستن آن بینش ØŒ درآن عبارات Ùˆ Ø§ØµØ·Ù„Ø§ØØ§Øª ØŒ Ùˆ جستجوی بینشی نوین، روند زاده شدن ØÙ‚یقت درپیمودن Ùˆ گذشتن ازبینشها Ùˆ آموزه ها وصورتها ست . ØÙ‚یقت ØŒ در روان بودن ØŒ درجریان ÛŒØ§ÙØªÙ† ØŒ درگـشتن ØŒ در سیلاب ØŒ در آب جو ØŒ در آب رود ØŒ در تموّج دریا درک میگردد .
ای کوزه گر صورت ØŒ Ù…ÙØ±ÙˆØ´ مرا « کوزه »
کوزه چه کند آنکس ، کو « جـوی روان » دارد ؟
او«اصل Ùورتن vartanگردیدن یا گـشتن یا جنبش ورقصیدن( =وشتن ) Ùˆ تØÙˆÙ‘Ù„ » است . ارتا ØŒ « ارتا+ ÙØ±ÙˆØ±Ø¯Â» بود. « ÙØ±ÙˆÙŽØ±Ø¯ = ÙØ±ÙˆÙ‡Ø±Â» ØŒ ÙØ±Ø§ + ورد میباشد، و« ورد » همان واژه ٠« گـَرد یدن » امروزی ماست . ارتا ØŒ اصل گردیدن Ùˆ ØØ±Ú©Øª (= ارکه ) Ùˆ رقصیدن است.« ارکیا » ØŒ Ú©Ù‡ همان ارکه باشد ØŒ معنای « جوی آب » را هم دارد . چون « بهمن» Ùˆ « هما ØŒ Ú©Ù‡ همان ارتا باشد » باهم ØŒ « اصل ناگنجائی ØŒ درهرصورتی Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ یابـنـد » هستند . همیشه ØŒ « بیش از هرصورتی» هستند Ú©Ù‡ به آن تØÙˆÙ„ Ù…ÛŒ یابند . درهرصورتی Ú©Ù‡ میگیرند ØŒ هنوز آن صورت را Ù†ÛŒØ§ÙØªÙ‡ ØŒ آن را Ø´Ú©Ø§ÙØªÙ‡ Ùˆ ازآن لبریزمیشوند.
آن یکی گنج، کزجهان بیش است
در دل وجان خود، دÙین دارم
این « صورت یابی گذرا » ØŒ به غایت٠روی کردن به آنچه «نادیدنی Ùˆ Ù†Ø§Ú¯Ø±ÙØªÙ†ÛŒ » ØŒ یا به آنچه صورت ناپذیراست، میباشد
درجان بلبل ØŒ Ú¯Ù„ نگر . از Ú¯Ù„ ØŒ به عقل ÙÚ©Ù„ نگر
وز « رنگ » ، در « بی رنگ » پـَر، تا بوک آنجا ره بـری
بهمن، در هما یا ارتا، هرصورتی را Ú©Ù‡ Ú¯Ø±ÙØª Ùˆ هر پوستی را Ú©Ù‡ ÛŒØ§ÙØª ØŒ میترکاند Ùˆ میشکند وازهم Ù…ÛŒØ´Ú©Ø§ÙØ¯ . بهمن ØŒ خرد٠سامانده Ùˆ بنیادیست، Ú©Ù‡ به هر « بینشی » تØÙˆÙ„ ÛŒØ§ÙØª ØŒ آن بینش ØŒ برایش، صورت Ùˆ پوست Ùˆ مشیمه وصد٠است Ú©Ù‡ درآن Ùقط « مهمان » است . بقول مولوی :
Ø³ÙØ±Ú©Ø±Ø¯ÛŒÙ… چون استارگان ما
ز« تو » هم « سوی تو» که آسمانی
یکی صورت ، رود ، دیگر بیاید
به « مهمان خانه ات » ، زیرا که « جانی»
Ú©Ù‡ مهمانان ØŒ مثال Ú†Ø§Ø±ÙØµÙ„ند
تو ØŒ اصل ÙØµÙ„هائی ØŒ Ú©Ù‡ جهانی
هرصورتی وپوستی Ùˆ نقشی Ùˆ عبارتی Ùˆ تشکلی Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ یابد ØŒ مهمانیست. او، مهمانخانه است ØŒ نه منزل Ùˆ اقامتگاه دائمی یک مهمان »، Ú©Ù‡ مانع از آمدن سایر مهمانها میگردد ØŒ نه مسکن مهمانی ØŒ Ú©Ù‡ Ø¨Ù„Ø§ÙØ§ØµÙ„Ù‡ ØŒ خود را« مالک خانه» میسازد ØŒ Ùˆ خانه ای Ú©Ù‡ درش برای همه گشوده بود ØŒ غصب میکند . برپایه این سراندیشه است Ú©Ù‡ سپس « لـنـگـر Ùˆ خانقاه » به وجود آمده است. خانه سیمرغ ØŒ مهمانخانه است .
صورت او ØŒ برایش ØŒ « پـوست مـار» یست ØŒ Ú©Ù‡ همیشه ازنو ØŒ از پوست کهنه اش ØŒ بیرون میآید ØŒ Ùˆ زندگی تازه ای را آغازمیکند . تصویر « مار » ØŒ Ú©Ù‡ در ادیان نوری، ودر آئین زرتشتی ØŒ اینهمانی با شیطان Ùˆ اهریمن ÛŒØ§ÙØªÙ‡ است ØŒ دراصل معنائی دیگر داشته است ØŒ Ú©Ù‡ ÙØ±Ø§Ù…وش ساخته شده است ودراصل ،تصویری ØŒ بسیارمثبت بوده است . دیدگاه آنها به جانوران ØŒ بکلی با دیدگاهی Ú©Ù‡ پس از زرتشت بر اذهان ØØ§Ú©Ù… شد ØŒ ØªÙØ§ÙˆØª داشته است . چنانچه « مارآسمان » ØŒ دم التنین یا دم الثعبان یا دم الاخوین ( Ú©Ù‡ نام پرسیاوشان هم هست) یا« ایدع » یا جوزهر (جوزهر، همان گوازچیتره است ) نامیده میشده است ( تØÙÙ‡ ØÚ©ÛŒÙ… موءمن ) . در بخش Ù‡ÙØªÙ… بندهش میآید Ú©Ù‡ « گوزهر، میان آسمان به مانند ماران بایستاد ØŒ سر، به دو پیکر Ùˆ دم به نیمسپ » . این مارÙÙ„Ú© ØŒ « گوزهر» نامیده میشود ØŒ Ú©Ù‡ « گوازچیتره » باشد . « گواز، یا گوازه » Ú©Ù‡ هاون چوبی ( دسته هاون Ùˆ هاون باهم ) باشد ØŒ بیان همان « همزاد به هم چسبیده ایست » Ú©Ù‡ زرتشت ØŒ ماهیت آن را وارونه ساخته ØŒ ودرست « همزاد٠ازهم جدا شده ØŒ وباهم متضاد » ساخته است . ایرانشناسان ومترجمان گاتا ØŒ به آسانی از Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø Â« همزاد = ییما = جیما » میگذرند ØŒ Ø¯Ø±ØØ§Ù„یکه این Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø ØŒ همگوهر همان Ø§ØµØ·Ù„Ø§ØØ§Øª « گواز» Ùˆ « یوغ » Ùˆ « اسیم » ØŒ « مر» ØŒ « لـَو » ØŒ « خوا جه » ØŒ « دواdva = دیو= Ø¬ÙØª بهم چسبیده » .... بوده است ØŒ Ú©Ù‡ بنیاد ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سیمرغی بوده است .
« گوازچیتره » ØŒ تخمیست Ú©Ù‡ گوهرش ØŒ Ø¬ÙØª Ùˆ همزاد Ùˆ یوغ ØŒ یا به عبارت دیگر، Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ Ùˆ اصل جنبش Ùˆ شادی Ùˆ عشق است .همین واژه ØŒ درشکل « Ú©Ù€Ùوازه » نیز مانده است Ú©Ù‡ به « تخم مرغ نیم پخته » Ú¯ÙØªÙ‡ میشود . « گوازچیتره » ØŒ یا تخمی Ú©Ù‡ گوهرش Ø¬ÙØªÛŒ وهمزادی است ( نرو ماده هردو را درخود دارد ) ØŒ اصل Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ Ùˆ جنبش Ùˆ تØÙˆÙ„ ( گشتن ) Ùˆ عشق است . اصل وبÙÙ† وتخم ØŒ Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ است ØŒ چون درخود ØŒ هم نرینگی وهم مادینگی را دارد . همین اندیشه را مولوی برای « خود میزان بودن انسان » بکار میبرد . انسان باید دردرون خودش ØŒ هم لیلی Ùˆ هم مجنون ØŒ یا هم ویس Ùˆ هم رامین باشد . ازاین رو، سر این مار، Ú©Ù‡ « دوپیکر» نام دارد ( همآغوشی عاشق ومعشوق= بهرام Ùˆ صنم = بهروز وصنم ) ØŒ وبیان همان Ù…Ùهوم «همزاد به هم چسبیده » است ØŒ موجب « انقلاب بهاری » میگردد، Ùˆ دÙمبش Ú©Ù‡ نیم اسب ( دریونانی ØŒ قانطور Kentaur ØŒ مرکب ازسر انسان با تنه اسب است) Ú©Ù‡ باز بیان همان اندیشه Â«Ø¬ÙØª بهم چسبیده » است ØŒ موجب «انقلاب پائیزی= گشتگان » میگردد . Ø¬ÙØª بهم چسبیده ( Ø¬ÙØª یا2 + با 1ØŒ یا یک نیروی ناپیدانی Ú©Ù‡ درمیانشان آنها را بهم میچسباند ) همان « اصل سه تا یکتائی » یا« عشق» است . نام همین مار، « دم الاخوین » یا پرسیاوشان نیزهست ØŒ Ú©Ù‡ درتبری « سه لینگ واش = سبزی سه پا »، ودرکردی « سنه » نامیده میشود( سن = سیمرغ ) ØŒ وبخوبی میتوان اینهمانیش را با سیمرغ دید . « مـار» Ùˆ « تـخم مـرغ » ØŒ پدیده هائی در طبیعت بودند ØŒ Ú©Ù‡ اندیشه « Ø¢ÙØ±ÛŒØ¯Ù† ازراه Ùـرشگرد = تازه به تازه نوشدن » را در خـرد ایرانیان برانگیختند . مثلا همان « ایـدع » ØŒ Ú©Ù‡ نام دیگر این « مارÙÙ„Ú© » است ØŒ به Ø²Ø¹ÙØ±Ø§Ù† ( منتهی الارب + Ø¨ØØ±Ø§Ù„جواهر) هم Ú¯ÙØªÙ‡ میشود، Ùˆ درضمن، بقول منتهی الارب ØŒ نام مرغی نیزهست . البته این مرغ Ùمجهول الهویة ØŒ همیشه سیمرغست . Ø²Ø¹ÙØ±Ø§Ù† Ú©Ù‡ « Ú©Ù€ÙØ±Ú©Ù€ÙÙ… » نیزخوانده میشود ØŒ اینهمانی با خدای روز بیست Ùˆ نهم دارد، Ú©Ù‡ « ماراسپند » نامیده میشود، Ùˆ زرتشتیها آنرا بشکل « مانترا اسپند » درمیآورند، وبه « کلام مقدس » ترجمه میکنند .نام روز ها، Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سیمرغی ØŒ باید نام خدا یان باشد ØŒ Ùˆ نمیتواند « کلام » باشـد. سه روز پایان ماه (28 را Ù… جید + 29ماراسپند +30 به روز = بهرام ) ØŒ همان سه تا یکتا، یا تخمی هستند که« زمان تازه= ماه نو » ازآن میروید . «ماراسپند » ØŒ اصل به هم پیوند دهنده ٠« رام جید» با «بهرام »است، Ú©Ù‡ Ø¬ÙØª بنیادی جهان هستی Ùˆ زمانند . درآثارمانی ØŒ رام ØŒ مادر زندگی خوانده میشود . ماراسپند ØŒ درواقع همان سیمرغ یا خرّ Ù… است . نام پوست تخم مرغ ØŒ نیز« خرّ Ù… » میباشد ( تØÙÙ‡ ØÚ©ÛŒÙ… موءمن ) . ØØ§Ùظ شیرازی، به شاه میگوید Ú©Ù‡ پس از ریشه Ú©Ù† کردن بدخواهان با شمشیر عدل :
بعد ازاین Ù†Ø´Ú©ÙØª اگر، با نکهت خلق خوشت
خیزد از ØµØØ±Ø§ÛŒ ایدع ØŒ ناÙÙ‡ مشک ختن
«ایدع » Ú©Ù‡ ماراسپند باشد، همان« ایرج » Ùˆ ارتا میباشد ØŒ Ùˆ Ù…ÙØ´Ú© ØŒ بوی ویژه سیمرغست . سه روز پایان ماه ØŒ پوست سی روزه (= ماه ) شمرده میشود، وماه نو ØŒ این پوست را Ù…ÛŒØ´Ú©Ø§ÙØ¯ Ùˆ ازآن زائیده میشود .
سیمرغ ØŒ خودش را به Ø´Ú©Ù„ پوست، ازخود، ÙØ±Ùˆ میاندازد ØŒ Ùˆ از پوست یا ازصد٠شکسته خودش ØŒ مرغی تازه میشود .
به صد٠مانم ، خندم ، چو مرا درشکنند
کار خامان بود ØŒ از ÙØªØ Ùˆ Ø¸ÙØ± ØŒ خندیدن
Ú¯ÙØªÙ… بنگارمن ØŒ کزجور، مرا مشکن
Ú¯ÙØª : به صد٠مانی ØŒ Ú©Ù‡ د٠ر به Ø´Ú©Ù… دارد
تا نشکنی ای شیدا ، آن د٠ر نشود پیدا
آن د ÙØ± ØŒ Ø¨Ù€ÙØª ٠من باشد ØŒ یا Ø´Ú©Ù„ بـتم دارد
با شکستن صد٠، کسی برصد٠، غلبه نمیکند ØŒ بلکه درست ØŒ گوهر Ù†Ù‡ÙØªÙ‡ در درون صد٠را ØŒ ناخواسته ØŒ آشکار میسازد .
این « خود کهنه Ùˆ پوسیده » ØŒ این « اندیشه ÙØ±Ø³ÙˆØ¯Ù‡ Ùˆ یخ زده » را شکستن Ùˆ Ø´Ú©Ø§ÙØªÙ† Ùˆ دورانداختن ØŒ برای « نوزائی خود، Ú©Ù‡ نوشوی اندیشه Ùˆ بینش نیزهست » ØŒ بایسته (= ضروری ) است.
« ØÙ€Ù‚ » در سرکشی ازقانون Ùˆ Ø¹Ù€ÙØ±Ù Ùˆ شریعت ØŒ و« بینش استوارشده Ùˆ ØØ§Ú©Ù…» ØŒ درواقع « خود ٠کهنه شده وسنگ شده اش » را میشکند ØŒ تا « خودی تازه ØŒ Ú©Ù‡ جوجه ای در نهانست » ØŒ پر درآورد . چنانچه دیده خواهد شد ØŒ «ارتا » ØŒ بدین علت ،« Ø³Ø±ÙØ±Ø§Ø²Â» خوانده میشد، چون « Ø§ÙØ±Ø§Ø®ØªÙ† » با برون آمدن جوجه ازپوست تخم مرغ ØŒ با شکستن پوست تخم مرغ کار دارد .
« ØÙ‚ »، درقانون Ùˆ شریعت Ùˆ عر٠، خود ٠کهنه اش را میشکند . « ØÙ‚یقت » ØŒ در آموزه Ùˆ در دستگاه بینش ØØ§Ú©Ù… ØŒ Ùˆ در سنت ØŒ « خود Ù Ø³ÙØª Ùˆ سخت شده اش » را درهم میشکند . این « خود Ø´Ú©Ù†ÛŒ ØŒ یا خود گدازی ØŒ یا خود شکاÙÛŒ » ØŒ بنام « طغیان Ùˆ یاغیگری Ùˆ سرکشی Ùˆ عصیان Ùˆ گناه » ØŒ ملعون ساخته میشود . این قانونی Ú©Ù‡ ما میشکنیم ØŒ قانونیست Ú©Ù‡ روزگاری ØŒ خرد نیاکان ما ØŒ وضع کرده است . ما ØŒ تا بع ØŒ Ù…ØØµÙˆÙ„ Ùˆ ساخته نیکان خود نمیشویم . آنچه دیروزیست ØŒ زهدان پرورش Ù Ùˆ زایش آنچیزیست Ú©Ù‡ ÙØ±Ø¯Ø§ ØŒ زاده خواهد شد . این قانونی را Ú©Ù‡ ما دیروز، برای پایدارساختنش ØŒ مقدس Ùˆ الهی ساخته ایم ØŒ اکنون ØŒ Ú¯Ø±ÙØªØ§Ø±Ø´ میشویم ØŒ چون « صورت » ØŒ خود را با قداست الهی ÛŒØ§ÙØªÙ† ØŒ « تغییر ناپذیر» ساخته است . ولی سیمرغ ( ارتا ÙØ±ÙˆØ±Ø¯ ) اصل گشتن ( ورتن ) هست. اینست Ú©Ù‡ سیمرغ ØŒ علیه خود٠سیمرغ ØŒ خدا ØŒ علیه خود ٠خدا برمیخیزد ØŒ Ùˆ خود را درهم میشکند . خود را میسوزد ØŒ تا ازخاکسترش ØŒ ازنو برخیزد .
این روند ٠خود Ø´Ú©Ù†ÛŒ سیمرغ ØŒ در پوست مار هم نمودارمیشود ØŒ چون « پوست مار» ØŒ نام خود همین خدا را دارد . چنانچه « پوست تخم مرغ » هم ØŒ خود خدا، یا « خرّم » است ( تØÙÙ‡ ØÚ©ÛŒÙ… موءمن ) . روز یکم ماه را Ú©Ù‡ زرتشتیان ØŒ اهورامزدا مینامند ØŒ اهل ÙØ§Ø±Ø³ØŒ همشهریان ØØ§Ùظ ØŒ خرّم ژدا مینامیدند ØŒ یا به عبارت دیگر خدایشان، خرّم بوده است.
پوستی Ú©Ù‡ مار Ù…ÛŒ اندازد ØŒ درکردی « کاژ= کاش » نامیده میشود Ú©Ù‡ همان واژه « کاج = صنوبر = سن + ور » باشد . این واژه « کاژ= کاز= کازه »، همان واژه « کاس = کـَس » است Ú©Ù‡ درسانسکریت به معنای « نای= زهدان زاینده » است . Ùˆ درنائینی نیز به Ù†ÛŒ « گواسه » Ú¯ÙØªÙ‡ میشود، Ú©Ù‡ همین « گوازه » باشد . نی، ساختار ٠سه تایکتائی دارد ØŒ چون همیشه یک بند یا یوغ ( اصل پیوند) هست Ú©Ù‡ دوبخش Ù†ÛŒ را ØŒ بهم پیوند میدهد، Ùˆ ازدوتا ØŒ یک Ù†ÛŒ میسازد . مار Ùگوازچهره ØŒ پوست خودش را Ú©Ù‡ « خود کهنه اش باشد، Ùˆ همان کاژ نام دارد » میاندازد ØŒ Ùˆ ÙØ±Ø´Ú¯Ø±Ø¯ Ù…ÛŒ یابد Ùˆ نومیشود . پوست خود٠کهنه اش را ازهم Ù…ÛŒØ´Ú©Ø§ÙØ¯ØŒ ودیگر، درآن پوست Ú©Ù‡ روزگاری دراو خانه داشته است، نمیگنجد .« هستی » در ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سیمرغی ØŒ « اصل ناگنجا درخود » است . چیزی « هست » ØŒ Ú©Ù‡ درخود ØŒ نمیگنجد Ùˆ همیشه ازنو ØŒ آبستن میشود .
همینسان دیده شد Ú©Ù‡ تخم مرغ را Ú©Ù‡ « کوازه » مینامند ( نیم پختگی ØŒ Ù…Ùهومی در همان راستای ٠پیوند ٠سپیده وزرده بودن تخم مرغست ØŒ با پوست نازکی درمیانشان هست )ØŒ همین ویژگی رادارد . تخم مرغ نیز، Ú©Ù‡ به علت داشتن ٠زرده Ùˆ سپیده ØŒ Ùˆ پوست نازک میانشان ØŒ گواز است ØŒ اصل Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ است . اساسا تصویر « تخم مرغ= هاگ » ØŒ دراصل ØŒ معنای « ازخود بودن ØŒ ازخود ØŒ پیدایش ÛŒØ§ÙØªÙ† = مستقل بودن = آزادی » را داشته است . Ùˆ زرتشت ØŒ مجبور بود Ú©Ù‡ با تصویری Ú©Ù‡ از اهورامزدا داشت ØŒ « تخم» را با خواست ٠اهورامزدا ØŒ خلق کند ØŒ یعنی تصویر« تخم » را ازاصالت ( ازخود، پدید آمدن ) بیاندازد . « تهمتن = تخم + تن » ØŒ Ú©Ù‡ به معنای « تخم یا نطÙه، درزهدان » است ØŒ ØÚ©Ø§ÛŒØª از« مستقل بودن انسان » میکند. تهمتن، وجودیست Ú©Ù‡ ازخود، میزاید . معنای واژه « خدا = خوا + دای ØŒ یا خوا + تای » همین « ازخود زائی » است . رستم ØŒ تهمتن است ØŒ یعنی خود مختاراست ØŒ تابع کسی Ùˆ رای کسی نیست . تا بع وجود کسی نیست . تهمتن ØŒ کسیست Ú©Ù‡ تابع Ùˆ مطیع کسی نیست، Ùˆ ازخودش ØŒ هست . « گوازه » Ú©Ù‡ به تخم مرغ هم، دراثر این Ø¬ÙØª بودن زرده Ùˆ سپیده Ùˆ پوست درمیان زرده Ùˆ سپیده ØŒ Ú¯ÙØªÙ‡ میشده است ØŒ در غزلی از مولوی ،اینهمانی با اندیشه Ú©ÙØ±Ùˆ ایمان داده میشود . ازاین Ø¬ÙØª ایمان ÙˆÚ©ÙØ± دروجود هرانسانی ØŒ « مرغ ÙˆØØ¯ØªÂ» پیدایش Ù…ÛŒ یابد Ú©Ù‡ پوست تخم مرغ را میشکند، Ùˆ ازآن پرواز میکند :
این زمین و این زمان ، بیضه است ومرغی کاندروست
مظلم Ùˆ اشکسته پر باشد ØŒ ØÙ‚یر Ùˆ مستهان
مرغ ØŒ Ø§Ø²Ø¬ÙØª سپیده وزرده = Ú©ÙØ±ÙˆØ§ÛŒÙ…ان ØŒ پیدایش Ù…ÛŒ یابد
Ú©ÙØ±Ùˆ ایمان دان ازین بیضه ØŒ سپید Ùˆ زرده را
واصل Ùˆ ÙØ§Ø±Ù‚ میانشان ØŒ برزخ لا یبغیان
پوست میان سپیده Ùˆ زرده اگرچه بجسب ظاهر، « ÙØ§Ø±Ù‚ » است ØŒ ولی درباطن ØŒ « واصل» ØŒ میان آن دو (Ú©ÙØ± Ùˆ ایمان ) هست.
بیضه را چون زیر پرّ خویش پرورد از کرم
Ú©ÙØ±Ùˆ دین ØŒ ÙØ§Ù†ÛŒ شد Ùˆ ØŒ شد « مرغ ÙˆØØ¯Øª » Ù¾Ø±ÙØ´Ø§Ù†
شناخت ØÙ‚یقت یا شناخت ٠بÙÙ† Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ جهان هستی ØŒ شناخت این جوی روان ØŒ این زنجیره گـشتها در صورت یابیها Ùˆ صورت Ø´Ú©Ù†ÛŒ ها، است ØŒ نه پای بند یک صورت ٠بسته شدن :
عالم ، چون آب جو است ، بسته نماید ، ولیک
میرود و میرسد ، نو نو ، این از کجاست ؟
ارتا ØŒ کشش گوهری به صورت یابی دارد، ولی درهیچ صورتی نمی ماند ØŒ Ùˆ در« ثبوت Ùˆ Ø³ÙØª شدگی Ùˆ ØØ¯ یابی » و«روشن شدگی» ØŒ اصل بریدگی Ùˆ جدائی Ùˆ ستیزندگی را Ù…ÛŒ بیند ØŒ Ùˆ « صورت » را ØŒ Ùقط در « گذرائی وگشتن » Ù…ÛŒ پذیرد . هرقانونی Ùˆ شریعتی Ùˆ صورتی ومÙهومی Ùˆ ØÙ‚یقتی .. Ú©Ù‡ ØØ¯ÙˆØ¯ خود را Ù…ÛŒ بست، Ùˆ تبدیل به « دژ ÙØ§Ø²Ø¬Ù‡Ø§Ù† بریده » میکرد ØŒ ونا پیوسته به« Ú©Ù„ ÙØ±ÙˆØ§Ù† وپیوسته » میشد ( آب روان در ایران ØŒ آب پیوسته خوانده میشده است ) ØŒ میبایستی گداخته Ùˆ درهم شکسته Ùˆ ازهم Ø´Ú©Ø§ÙØªÙ‡ شود ØŒ تا باز Ùˆ گشاد گردد ØŒ تا آنچه دراو ØŒ منجمد گردیده ØŒ ازنو، آب شود ØŒ Ùˆ روان وپیوسته گردد . در « صورت ÛŒØ§ÙØªÙ† ٠بÙÙ† »، درتثبیت بÙÙ† در یک صورت ØŒ ویا در یک Ù…Ùهوم ویادر یک آموزه وتعری٠و دستگاه Ùˆ .....Ú©Ù‡ ازهمه سو ØŒ بریده شده Ùˆ ØØ¯ÙˆØ¯ روشن Ùˆ معین دارد ØŒ ØÙ‚یقت ØŒ Ú©Ù‡ « اصل روان Ùˆ پیوند دهنده » است ØŒ از بـیـن میرود . اینست Ú©Ù‡ هرصورتی Ùˆ هر قانونی Ùˆ هر Ù…Ùهومی Ùˆ هر آموزه ای Ùˆ هر شریعتی ... باید ازهم Ø´Ú©Ø§ÙØªÙ‡ Ùˆ ازهم گسسته Ùˆ درهم گداخته شود ØŒ تا دو باره ØŒ روان شود ØŒ تا دوباره گوهر پیوندی (= عشق یا مهر ) گردد . به Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø Ù…ÙˆÙ„ÙˆÛŒ ØŒ « ØÙ‚یقت ٠صورت یخ زده » ØŒ که« بن » آن باشد ØŒ هنگامی نمودارمیشود، Ú©Ù‡ « آب روان وپیوسته » گردد .
هرصورتی ØŒ پرورده معنی است ØŒ لیک ØŒ Ø§ÙØ³Ø±Ø¯Ù‡ ای
صورت ، چو معنی شد ، کنون ، آغاز را ، روشن شده
یخ را اگر بیند کسی ، و انکس نداند اصل یخ
چون دید کاخر آب شد ، در اصل ٠یخ ، بی ظن شده
اینست Ú©Ù‡ « شکستن صورتها Ùˆ قانونها Ùˆ رسـمها Ùˆ Ù…ÙØ§Ù‡ÛŒÙ… Ùˆ آموزه ها Ùˆ شریعت ها ÙˆØÙÚ©Ù… ها .... » ØŒ برای رسیدن Ùˆ دیدن ØÙ‚یقت، Ú©Ù‡ « اصل روان Ùˆ پیوند دهنده » زندانی درآنهاست ØŒ ضروری ( بایسته ) هست. ازاین روهست Ú©Ù‡ سیمرغ ØŒ مار Ùˆ شیطان درتورات شد ( مار، پیکر یابی اصل تØÙˆÙ„ ØŒ در پوست اندازی نو به نو است ) ØŒ Ùˆ ابلیس و« خناس ٠وسواس آور» درقرآن ØŒ « اصل طغیان » رویاروی یهوه Ùˆ الله گردید، وبرای همیشه ØŒ ملعون ( رانده شده ) گردید . ازاین رو ØŒ سیمرغ Ú©Ù‡ ارتا باشد ØŒ از سوی مردمان درایران ØŒ « ارتای سرÙـراز» خوانده میشد . چون او ØŒ ØÙ‚یقت یخ زده Ùˆ سنگشده دراین صورتها Ùˆ قانونها Ùˆ سیستم ها Ùˆ آموزه ها Ùˆ .... را در شکستن ØŒ در گداختن ØŒ در تمرد Ùˆ طغیان Ùˆ درسرکشی ØŒ آشکار میکرد .
« ØÙ‚ » ØŒ نه تنها درقانونگذاری Ùˆ اØÚ©Ø§Ù… ØŒ میکوشد Ú©Ù‡ صورت به خود بگیرد ØŒ بلکه این ØÙ‚ ØŒ دریک قانون Ùˆ دریک ØÚ©Ù… ØŒ دریک آموزه ØŒ دریک شریعت ØŒ .... Ú©Ù‡ Ø³ÙØª Ùˆ تثبیت Ùˆ روشن Ùˆ Ú¯Ø±ÙØªÙ†ÛŒ شد ØŒ « ناØÙ‚ Ùˆ دروغ Ùˆ باطل » میگردد، وبایستی برضد این انجماد٠ØÙ‚یقت ØŒ برخاست ØŒ واین سبوئی Ú©Ù‡ آب را درخود ØŒ زندان کرده ØŒ شکست وآنرا روان ساخت.
ای آب زندگانی ، سـیـلـت ربود مارا
اکنون ØÙ„ال بادت ØŒ « بشکن سـبوی ما » را
درک این « روا بودن شکستن صورت ØŒ شکستن قانون ÙˆØÚ©Ù… ØŒ شکستن آموزه وشریعت ... » ØŒ بسیار دشوار است . هرقانونی ÙˆØÚ©Ù…ÛŒ ØŒ خود را با « ØÙ€Ù‚ » اینهمانی میدهد ØŒ Ùˆ هر آموزه ای Ùˆ بینشی Ùˆ عقیده ای Ùˆ دینی ØŒ خود را با « ØÙ‚یقت » اینهمانی میدهد، Ùˆ سرکشی Ùˆ طغیان ونوآوری را تمرد Ùˆ گناه کبیره Ùˆ اصلی Ùˆ بدعت میداند Ùˆ مجازاتش را سخت ترین شکنجه ها Ùˆ عذابها دراین دنیا Ùˆ درآن دنیا میداند . ازاین رو هست Ú©Ù‡ سیمرغ ØŒ در تورات ØŒ همان مارو ساتان است Ùˆ در قرآن ØŒ همان ابلیس است Ú©Ù‡ « مهترو شاه پریان » ØŒ Ùˆ خدای مجوسان یا مغان ( نه زرتشتیان ) بوده است .
ارتا خوشت ( ارتای خوشه ØŒ Ú©Ù‡ زرتشتیها ØŒ اورا ØŒ اردیبهشت Ù…ÛŒ نامند ) ØŒ هزاره ها ازمردم ØŒ « ارتـای سـراÙـراز» خوانده میشده است، Ú©Ù‡ به معنای Ù« ارتای سرکش ویاغی ومتمرد » میباشد . پسوند٠« اÙـراز» ØŒ از واژه « Ø§ÙØ±Ø§Ø®ØªÙ† » برآمده است ØŒ Ùˆ امروزه این واژه ØŒ بیشتر در معانی دوم Ùˆ مجازیش بکار برده میشود . معنای اصلی « Ø§ÙØ±Ø§Ø²Â» ØŒ ØŒ هنوز درواژه « Ø§ÙØ±Ø§Ø® » ØŒ باقی مانده است . « Ø§ÙØ±Ø§Ø® » ØŒ به معنای بیرون آمدن جوجه از تخم مرغ است . Ø§ÙØ±Ø§Ø® ØŒ دارای چوزه گردیدن مرغ ( ناظم الاطباء ) است . Ø§ÙØ±Ø§Ø® ØŒ Ø´Ú©Ø§ÙØªÙ‡ شدن تخم Ùˆ بیرون آمدن چوزه « ناظم الاطباء ) است . Ø§ÙØ±Ø§Ø® ØŒ بیرون گردیدن ترس Ùˆ بیم از دل ( ناظم الاطباء ) است . Ø§ÙØ±Ø§Ø® ØŒ زائل شدن بیم ( المصادر زوزنی ) Ùˆ بیرون گردیدن از ترس Ùˆ بیم Ùˆ زائل گردیدن ترس ( آنندراج ) است . بالاخره ØŒ Ø§ÙØ±Ø§Ø® ØŒ آشکارگشتن کار Ùˆ پیدا کردن راز نهانی است ( منتهی الارب ) . طی٠معانی اصلی « Ø§ÙØ±Ø§Ø® » Ùˆ « Ø§ÙØ±Ø§Ø®ØªÙ† » Ùˆ « Ø§ÙØ±Ø§Ø² » بدینسان ØŒ چشمگیر برجسته میگردد . Ø§ÙØ±Ø§Ø® ØŒ شکستن پوسته تخم مرغ Ùˆ پیدایش راز نهان است . Ø§ÙØ±Ø§Ø®ØªÙ† ØŒ ØÙ‚یقت درون خود را بدون ترس Ùˆ بیم ØŒ آشکار ساختن است .
از سوی دیگر ØŒ خود واژه های « ØÙ€Ù‚ » Ùˆ « ØÙ€Ù‚ـیـقـت »، معرب واژه « هاگ Ùˆ Ø¢Ú¯ Ùˆ Ø¢Ú© » ایرانی هستند( egg انگلیسی ) . واژه « ØÙ‚ » درعربی از واژه « ØØ§Ù‚ » برخاسته است . « ØØ§Ù‚ » ØŒ به معنای 1- Ù†ÙØ³ الامر، ØÙ‚یقت امرو مغزآن ØŒ 2- اصل شیئی 3- وسط چیزی ( منتهی الارب ) Ùˆ میان چیزی ( غیاث اللغات ) است . میان چیزها ØŒ « بهمن وارتا » هستند . « هاگ » ØŒ هنوز درکردی به معنای « تخم پرنده » است . درپشتو به تخم مرغ ØŒ Ù‡Ú¯ÛŒ میگویند. Ùˆ « Ø¢Ú¯ » ØŒ گندم Ùˆ خوشه گندم است ( ارتا خوشت = ارتای خوشه ØŒ اردوشت ØŒ وشی = خوشه ) . « آگر» ØŒ درکردی آتش ÙˆØ¯Ø±ÙØ§Ø±Ø³ÛŒ ØŒ زهدان ( تهیگاه ) است، Ú©Ù‡ بایستی دراصل ( Ø¢Ú¯ + گره = تخم در تخمدان = آبستن ) بوده باشد ØŒ چون« آور» درکردی، هم به معنای « آتش» ØŒ وهم به معنای « آبستن » است . « آتـش » ØŒ دراصل ØŒ برای « تخم در تخمدان » بکاربرده میشده است ØŒ چون « تـشه » ØŒ هنوز درکردی ØŒ هم معنای آتش ØŒ Ùˆ هم معنای « دوک » دارد ØŒ Ùˆ « دوخ = Ù†ÛŒ » است . Ù†ÛŒ ØŒ اصل Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ است ØŒ چون « پیوند یابی دوبخش دریک بند باهمست » .ازاین رو ارتا یا ارتا خوشت ØŒ خدائیست Ú©Ù‡ آتش را به خود Ù…ÛŒ پذیرد ( بندهش ØŒ بخش چهارم ØŒ پاره 35 ) ØŒ Ùˆ روز سوم Ú©Ù‡ اردیبهشت است ØŒ اینهمانی با «خوشه پروین= ثـرّیا =thriya برای هخامنشی ها » دارد ØŒ Ùˆ ازاین رو « Ø¢Ú© » هم ØŒ در تØÙÙ‡ ØÚ©ÛŒÙ… موءمن ØŒ به معنای « آتش » باقی مانده است . « آتش » ØŒ نماد « ارتای خوشه، یا سیمرغ » بوده است Ú©Ù‡ هم « Ù†ÛŒ= سه تا یکتائی » است وهم « خوشه پروین = ثریا = سه Ø¬ÙØª ». خوشه پروین ،دارای سه Ø¬ÙØª ستاره پیدا Ùˆ یک ستاره ناپیداست Ú©Ù‡ نماد بهمن بوده است ( خوشه پروین = ارتا + بهمن= هاگ = ØÙ‚ ) .
ازهمه مقدماتی Ú©Ù‡ در بالا آمد، میتوان بخوبی دید Ú©Ù‡ ØŒ « ØÙ‚ » Ùˆ ØÙ‚یقت ØŒ تخمی شمرده میشد Ú©Ù‡ برای پیدایش وتکون جوجه مرغ ØŒ باید بدون ترس وبیم ØŒ پوست تخم مرغ را Ú©Ù‡ در آغاز، مانند مشیمه ØŒ نگهبان جوجه بوده است ØŒ بشکند ØŒ Ùˆ ازآن پیدا شود . به عبارت دیگر، هرصورتی ونقشی ØŒ « پوست تخم »، یا مشیمه زادن هست ØŒ Ùˆ هنگامیکه تخم در تخمدان ØŒ پرورده ( ÙØ±+ ورد = ÙØ±ÙˆÙ‡Ø± ) شد ØŒ باید این صورت Ùˆ Ù†ÙØ´ را بدون ترس Ùˆ بیم بشکند ØŒ چون ازاین به بعد ØŒ پوست ØŒ تبدیل به زندان Ùˆ Ù‚ÙØ³ میگردد . زهدان ÙØ¯ÛŒØ±ÙˆØ²ØŒ زندان امروز شده است . صورت دیروز، پرورنده ØÙ‚ بوده است ØŒ ولی همان صورت ØŒ امروز، Ø®ÙÙ‡ کننده Ùˆ Ú©Ù€ÙØ´Ù†Ø¯Ù‡ ØÙ‚ است . ØÙ‚ = ØØ§Ù‚ = میان = بهمن وارتا ØŒ با « گشتن » ØŒ کار دارد . صورت ÛŒØ§ÙØªÙ† وسپس صورت شکستن ØŒ روند گشتن ( ورتن = وردنه ) ØÙ‚یقت ( بهمن = بÙÙ† = اصل میان Ùˆ عشق ) است .
این سراندیشه٠پیدایش Ùˆ آشکارشدن Ù ØÙ‚ ( ØØ§Ù‚ = میان تخم = بهمن Ùˆ ارتا ) ØŒ Ú©Ù‡ با « شکستن صورت Ùˆ نقش » ØŒ کار دارد ØŒ درهمان نام « ارتای Ø³Ø±Ø§ÙØ±Ø§Ø² »، به خود Ø´Ú©Ù„ Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ است . ØÙ‚ ( هم ØÙ‚یقت دربینش ØŒ Ùˆ هم ØÙ‚ ØŒ به معنای اصل عدالت Ùˆ قانون ) ØŒ با باز زائی ونوشوی ØŒ Ùˆ طبعا با درهم شکستن صورتی ( قانونی ØŒ شریعتی ØŒ آموزه ای ....ØŒ وبرون روئیدن ٠از ÙلسÙÙ‡ ای ) کار دارد .
مولوی ØŒ برای درک بهتر همین سراندیشه ØŒ Ø§ØµØ·Ù„Ø§ØØ§Øª « شکستن سبو » Ùˆ « گداختن یخ » را بکار برده است . Ø¯Ø±ØØ§Ù„یکه درآغاز، بیشتر همان « ÙØ´Ø±Ø¯Ù† هوم ØŒ یا Ù†ÛŒ شکر ØŒ ویا انگور ØŒ درچرخشت » Ùˆ « ازتخم بیرون آمدن جوجه ØŒ با شکستن پوسته » Ùˆ « زادن، با درد زه یا Ø´Ú©Ø§ÙØªÙ† پهلو » بکار Ù…ÛŒØ±ÙØªÙ‡ است .
صورت Ùˆ نقش Ùˆ تعری٠و Ù…Ùهوم Ùˆ آموزه Ùˆ قانون .... در Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø Ù…ÙˆÙ„ÙˆÛŒ ØŒ همان « یخ بستگی » است . آب ØŒ هنگامی صورت پیدا میکند، Ú©Ù‡ یادر یخ بستن ØŒ Ù…ÛŒ بند ØŒ یا درسبو Ùˆ کوزه Ùˆ پیاله Ùˆ مشک Ùˆ خنب ÙˆØÙˆØ¶ واستخر ریخته میشود، وساکن میماند، یا تبدیل به « ØØ¨Ù‡ های انگوردرخوشه انگور» میگردد . یکی را باید گرم کرد، تا آب بشود ØŒ دیگری را باید تهی کرد Ùˆ ÙØ±ÙˆØ±ÛŒØ®Øª یا شکست ØŒ Ùˆ سومی راباید درچرخشت ریخت ÙˆÙØ´Ø±Ø¯ ØŒ تا شیره اش Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ شود .
صورت Ø´Ú©Ù†ÛŒ ØŒ صورت گدازی ØŒ Ù†ÙÛŒ Ùˆ Ø±ÙØ¹ این « ØØ¯ Ùˆ بریدگی Ùˆ جدائی »، Ùˆ طبعا « امکان ستیزندگی Ùˆ جنگ با صورت » هست . ازهم بریدگی Ùˆ جدائی درصورت ØŒ تنها در ØØ§Ù„ت ØŒ جدا وتنها بودن ØŒ باقی نمی ماند ØŒ بلکه امکان دشمنی Ùˆ ستیزندگی Ùˆ جنگ ØŒ گشوده میگردد .
بهمن ØŒ در ارتا ØŒ دیدنی میشد ØŒ ولی درآنچه دیدنی میشد ØŒ Ù†Ø§Ú¯Ø±ÙØªÙ†ÛŒ Ùˆ تصر٠ناپذیر باقی میماند . بهمن ØŒ ارکه (ØØ±Ú©Ù‡ ) یا ارک ( تاب خوردن Ùˆ نوسان ) بود . ارتــا ( ارس = رود )ØŒ خدائی بود Ú©Ù‡ « سراندیشه ØÙ‚ » را ØŒ زندانی در یک Ø´Ú©Ù„ Ù« قانون یا عر٠یا ØÚ©Ù… یا آموزه یا دین وشریعت » نمیکرد . اوخدائی بود Ú©Ù‡ « ØÙ‚یقت » را دریک صورت از بینش ØŒ دریک آموزه Ùˆ دین Ùˆ مکتب ÙلسÙÛŒ ØŒ زندانی Ùˆ Ú¯Ø±ÙØªØ§Ø± نمیدانست . ØÙ‚یقت Ùˆ ØÙ‚ برای او ØŒ در صورت دادن به خود ØŒ باید « صورت Ø´Ú©Ù† Ùˆ صورت گداز» نیز باشند ØŒ تا دراین « تـمـوّج همیشگی » ØŒ ØÙ‚یقت یا ØÙ‚ باشند . ØÙ‚ÛŒ Ú©Ù‡ یکصورت Ùˆ عبارت Ùˆ Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø ÙˆÙ‚Ø§Ù†ÙˆÙ† پایدار ÛŒØ§ÙØª ودرآن ایستاد وماند وثابت شد ØŒ ناØÙ‚ وضد ØÙ‚ وبیداد وستم میشود . ØÙ‚یقتی Ú©Ù‡ زندانی یک عبارت Ùˆ آیه Ùˆ Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø Ùˆ آموزه دینی Ùˆ شریعت شد ØŒ باطل Ùˆ دروغ میشود . این بود Ú©Ù‡ « سیمرغ، یا ارتا » ØŒ خدای سرکش Ùˆ متمرد Ùˆ یاغی بود . خدائی بود Ú©Ù‡ به سرکشی Ùˆ تمرد Ùˆ طغیان Ùˆ یاغیگری Ùˆ سرکشی ØŒ ØÙ‚انیت میداد ØŒ چون هیچ « ØÙ‚ی» Ùˆ هیچ « ØÙ‚یتقتی » ØŒ بدون سرکشی Ùˆ سر پیچی از« صورتها Ùˆ نقشهائی Ú©Ù‡ Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ » ØŒ زنده Ùˆ روان وپیوسته نمی ماند .
ریشه هرجنبشی درایران ØŒ همین سراندیشه ایست Ú©Ù‡ Ø¯Ø±Ø¬ÙØª « بهمن وهما ØŒ یا بهمن Ùˆ ارتا » در ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سیمرغی، پیدایش ÛŒØ§ÙØª ØŒ Ùˆ زرتشت، برضد آن برخاست ØŒ واین منش سرکشی Ùˆ گردنکشی Ùˆ طغیان را تا توانست ØŒ کوبید Ùˆ Ø®ÙÙ‡ کرد . با ابلیس Ùˆ شیطان، Ú©Ù‡ هردو نامهای گوناگون سیمرغ هستند ØŒ تورات Ùˆ قرآن، این منش یاغیگری Ùˆ سرکشی را در ÙØ·Ø±Øª ( بÙÙ† ) انسان ØŒ زشت Ùˆ پلشت وملعون ØŒ Ùˆ اصل همه گناهکاریها ساختند .
« بهمن » ØŒ بÙÙ† ٠بÙÙ† هست Ú©Ù‡ نا دیدنی ÙˆÙ†Ø§Ú¯Ø±ÙØªÙ†ÛŒ است . بهمن یا هخامن ØŒ نخست در « هما = ارتا = سیمرغ »، پدیدار Ùˆ دیدنی میشود ØŒ ولی برغم آنکه صورت به خود میگیرد ØŒ درهمین صورت ØŒ باز نادیدنی Ùˆ Ù†Ø§Ú¯Ø±ÙØªÙ†ÛŒ میماند . این صورت نابهنگانی Ùˆ ناگهان ØŒ Ùقط برای آنست Ú©Ù‡ انسان را « جوینده بÙÙ† = بهمن = اندیمان = Ù…ØØ±Ù…ترین بخش وجود » سازد . تلاش برای Ú¯Ø±ÙØªÙ† ( تصر٠کردن ) بن هستی ( ØÙ‚یقت روان ) دراین صورت ØŒ Ùˆ تثبیت ØÙ‚یقت دراین صورت Ùˆ قانون Ùˆ عر٠وØÚ©Ù… ØŒ درست ØŒ قیام برضد ØÙ‚یقت است . ایمان به همه آموزه ها، Ú©Ù‡ « ØÙ‚یقت٠روان را ØŒ در صورتی ÙˆØ§ØØ¯ ÙˆÙ…Ù†ØØµØ± به ÙØ±Ø¯ وتنگ ØŒ گیرا وتصر٠پذیر » کرده اند ØŒ سرچشمه همه جنگ ها Ùˆ کینه توزیها ست . اینست Ú©Ù‡ ØØ§Ùظ میگوید :
جنگ Ù‡ÙØªØ§Ø¯ Ùˆ دو ملت ØŒ همه را عذر بنه
چون ندیدند ØÙ‚یقت ØŒ ره Ø§ÙØ³Ø§Ù†Ù‡ زدند
بهمن ØŒ Ú©Ù‡ خود، به همه صورتها تØÙˆÙ„ Ù…ÛŒ یابد ØŒ اصل پیوند دهی یا عشق میان همه گوناگونیها نیرهست. ولی « ایمان به هرآموزه Ùˆ صورتی » ØŒ درست ØŒ این پیوند را Ù…ÛŒ بـرّد . چون « صورت پذیری بهمن ØŒ وصورت شکاÙÛŒ Ùˆ صورت گدازیش ØŒ دو رویه متمم هم هستند » . ØÙ‚یقت( هاگ = بهمن ) ارکه ایست Ú©Ù‡ در Ù‡ÙØªØ§Ø¯ Ùˆ دو Ø´Ú©Ù„ ØŒ روانست ØŒ نه درآنها ØŒ یخ بسته است . به Ù…ØØ¶ÛŒ Ú©Ù‡ این صورت گیری ØŒ ازصورت Ø´Ú©Ù†ÛŒ » بریده شد ØŒ عشق ØŒ تبدیل به کین Ùˆ ستیز Ùˆ جنگ میشود.
ØÙ‚یقت Ùˆ ØÙ‚ ØŒ درهیچ یک ازصورتها Ùˆ قانونها Ùˆ آموزه ها Ùˆ عقیده ها Ùˆ دین ها ماندنی Ùˆ Ú¯Ø±ÙØªÙ†ÛŒ نیست ØŒ بلکه Ùقط در « ØØ±Ú©Øª ازصورت گیری به صورت شکنی» ØŒ دراین « Ø§ÙØ³Ø±Ø¯Ú¯ÛŒ ویخزدگی درصورت ØŒ Ùˆ در آبشوی صورت » ØŒ در تموّج درنشیب Ùˆ ÙØ±Ø§Ø²ØŒ روان میباشد . بهمن ØŒ هم اصل تعدد Ùˆ کثرت ØŒ Ùˆ هم اصل پیوستگی ( میان ) یا مهر Ùˆ هم اصل خرد است . خرد ØŒ درک همین ØØ±Ú©Øª آنچه در صورتیابیها، میخواهد نمایان شود، ولی درصورت Ú¯Ø±ÙØªÙ† ØŒ Ú¯Ù… میشود ØŒ Ùˆ برای جستن گمشده ØŒ صورت را باید ازسر، گداخت ØŒ میباشد . خرد ØŒ درک ØÙ‚یقت ÙˆØÙ‚ ØŒ در روان بودنش هست . ولی برعکس « عـقـل » ØŒ کوشش برای تثبیت ØÙ‚یقت، در یک صورت ( تعری٠و Ù…Ùهوم Ùˆ آموزه ومکتب) هست ( خرد ØŒ ترجمه عقل نیست ) . این تثبیت شدن ØÙ‚یقت را دریک صورت ØŒ روشنسازی مینامند . اینست Ú©Ù‡ مولوی ØŒ Ù…Ùهوم « ØÙ‚یقت » را Ú©Ù‡ ØØ§Ùظ آورده ØŒ اینهمانی با« عشق » میدهد . ØÙ‚یقت ØŒ نیروی پیوند دهنده تعددد Ùˆ کثرت هست ØŒ بی آنکه آنها را به ÙˆØØ¯Øª بکاهد .
« طریق عشق » ØŒ ز هـÙـتـاد Ùˆ دو ØŒ برون باشد
چو عشق و مذهب تو ، خدعه و ریاست ، بخسب
این Ù‡ÙØªØ§Ø¯ ودوملت ( Ú©Ù‡ Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ بیان اوج کثرت پیدایش بÙÙ† Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ هستی در زمان ØŒ یا در درازای یک سال شمسی هست ØŒ Ùˆ هیچ ربطی به تعداد مذاهب اسلام درکتاب ملل ونØÙ„ شهرستانی ندارد. یکسال ØŒ دارای 72 تخم است = X5 72= 360 ) Ú©Ù‡ استوار بر « ایمان » هستند ØŒ Ùˆ با عقلشان ØŒ ØÙ‚یقت را دریک صورت Ùˆ نقش ثابت ØŒ زندانی میکنند ØŒ ودست از صورت گدازی Ùˆ صورت Ø´Ú©Ù†ÛŒ میکشند ØŒ Ùˆ درگوهرشان ØŒ بری وتهی از عشق هستند ØŒ هرچند نیز همیشه دم ازعشق Ùˆ Ù…ØØ¨Øª هم بزنند ØŒ هیچکدام ØŒ ØÙ‚یقت را « ندیده اند » . عقل آنها ،« روشنی » را در تثبیت ØÙ‚یقت یا ØÙ‚ ØŒ در« یک صورت « ØŒ در« یک آموزه »، دریک قانون ØŒ دریک ØÚ©Ù… ØŒ در« یک شریعت» ..... میداند ØŒ Ùˆ این تثبیت ØÙ‚یقت دریک صورت ØŒ یا روشن کردن ØÙ‚یقت ØŒ علت العلل همه جنگها Ùˆ کین توزیها میشود ØŒ چون عشق، Ú©Ù‡ گوهر ØÙ‚یقت است ØŒ Ùقط درصورت گدازی Ùˆ صورت Ø´Ú©Ù†ÛŒ ØŒ پس از صورت دهی وصورت یابی ممکن میگردد . اینست Ú©Ù‡ مولوی میگوید :
Ú†Ùˆ Ù‡ÙØªØ§Ø¯ Ùˆ دوملتی ØŒ « عقل » دارد
بجو ØŒ درجنونش ØŒ دلا Ø§ØµØ·ÙØ§Ø¦ÛŒ
همه این Ù‡ÙØªØ§Ø¯ Ùˆ دوملت ØŒ عقلشان درراستای ØŒ تثبیت ØÙ‚یقت دریک صورت Ùˆ آموزه Ùˆ قانون Ùˆ... است ØŒ Ùˆ این را « روشنی » میدانند . دست ازاین عقل بکش . با آمدن زرتشتیگری Ùˆ سپس اسلام ØŒ معنای اصلی « خرد » ØŒ مغشوش ونامعلوم ساخته شده بود . ازاین رومولوی میگوید: درجنونی Ú©Ù‡ ضد این عقل است ØŒ برگزیدگی خود را بجو .
البته تصویری Ú©Ù‡ آموزه زرتشت از« بهمن=هخامن=ارکه من= اندیمن » به ما میدهد ØŒ درست وارونه تصویریست Ú©Ù‡ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ زال زر(= ÙØ±Ù‡Ú¯ سیمرغی ) از بهمن ØŒ داشته است . « ارکه » ØŒ Ú©Ù‡ بÙÙ† خرد بنیادی Ùˆ Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ جهان هستی است ( یعنی بهمن ØŒ نه اهورامزدا ) ØŒ اصل ØØ±Ú©Øª ( ارکه = ØØ±Ú©Ù‡ = ØØ±Ú©Ø© ) Ùˆ گردیدن ( ورت ØŒ ورتن ØŒ وردنه ) Ùˆ نوسان ( ارک = تاب بازی ) است ØŒ اصل تØÙˆÙ„ صورتهاست ØŒ Ùˆ طبعا برضد « تثبیت دریک صورت » Ùˆ قراردادن « روشنی ثابت Ùˆ Ø¨ÛŒØØ±Ú©Øª » به کردار اصل جهانست . بهمن ٠زال زر ØŒ با اهورامزدای زرتشت ØŒ وبهمنی Ú©Ù‡ صادر ازاین اصل روشنی هست ØŒ درتضادند .
با آموزه زرتشت ØŒ ØÙ‚ Ùˆ ØÙ‚یقت ØŒ ثابت Ùˆ Ø¨ÛŒØØ±Ú©Øª و« بی جنبش اندیشیدن » میگردد . اندیشیدن ØŒ همیشه با جنبش وتØÙˆÙ„ ونوشوی Ùˆ بدعت ØŒ کار دارد. همه آگاه بودن ( هرویسپ آگاه ) اهورامزدا ØŒ نیاز به « جنبش اندیشیدن در تØÙˆÙ„ یابی در صورتها » ندارد . با چنین Ù…Ùهومی از ØÙ‚یقت ثابت ØŒ اصل سرکشی Ùˆ تمرد Ùˆ طغیان Ùˆ صورت Ø´Ú©Ù†ÛŒ Ùˆ تØÙˆÙ„ ØŒ Ú©Ù‡ سیمرغ باشد ØŒ ملعون Ùˆ مطرود میگردد ØŒ Ú©Ù‡ از بÙÙ† بایستی کنده شود .
تضاد ٠آموزه زرتشت
با « ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯Ù زال زری، یا ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯Ù سیمرغی »
تضاد آموزه زرتشت را با ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سیمرغی ØŒ Ø§Ø²ØªÙØ§ÙˆØª « اهورامزدا » درآموزه زرتشت ØŒ با « بهمن، در ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سیمرغی » میتوان آشکارو برجسته دید .
Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سیمرغی ØŒ Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø´ ØŒ روند ØØ±Ú©Øª ØŒ یا روند تØÙˆÙ„ همیشه بود . اگرا راته (اغریرث ratha+aghra ) Ú©Ù‡ به « نخستین گردونه» ترجمه میشود ØŒ همان یوغ Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ú¯ÛŒØ³Øª Ú©Ù‡ « انگره مینو Ùˆ سپنتا مینو » آن را باهم میکشند Ùˆ میرانند( دوقلوی یا Ø¬ÙØª یا همزادی Ú©Ù‡ به هم پیوسته اند ) . ØØ±Ú©Øª دادن گردونه ØŒ یا یوغ ØŒ اینهمانی با « روند Ø¢ÙØ±ÛŒØ¯Ù† جهان » داده میشود . یوغ ØŒ همان تصویر « همزاد یا Ø¬ÙØª » زرتشت است ØŒ Ú©Ù‡ مردم به آن « جی= Ú˜ÛŒ » هم Ù…ÛŒÚ¯ÙØªÙ†Ø¯ . « زندگی= Ú˜ÛŒ » ØŒ اینهمانی با یوغ ( اتصال Ùˆ امتزاج وعشق ) داده میشد . ازهمین جا ØŒ اختلا٠اندیشه سیمرغی را با تصویر زرتشت ازهمزاد یا یوغ ØŒ میتوان دید ØŒ چون « Ú˜ÛŒ » درتصویر زرتشت ØŒ یوغ ( اتصال دو نیرو به هم ) نیست ØŒ بلکه نیروی دیگر، اژی است ØŒ Ú©Ù‡ قابل یوغ شدن با « Ú˜ÛŒ » نیست .
با تصویر« همزاد » زرتشت ØŒ درست یوغ ( گردونه ) ØŒ پیش ازآنکه ØØ±Ú©Øª کند ÙˆØ¨ÛŒØ§ÙØ±ÛŒÙ†Ø¯ ØŒ ازمیان، بریده شده است . « نیروی همآهنگساز، اصل میان ØŒ Ú©Ù‡ همه دوتائیها را همروش وهمگام میسازد ØŒ Ùˆ ازدو نیروی گوناگون ØŒ یک نیروی Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ میسازد ØŒ Ú©Ù‡ با آن نیروی ÙˆØ§ØØ¯ Ùˆ آمیخته ØŒ ØØ±Ú©Øª Ùˆ Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø´ ØŒ آغازمیشود ØŒ درتصویر زرتشت ØŒ نابود Ùˆ Ù…ØÙˆ ساخته میشود .
ولی « 1- بریدگی » Ùˆ « تضاد » ØŒ جانشین « یوغ = عشق = Ø§ØªØØ§Ø¯= همآهنگی» میگردد. بدینسان با زرتشت ،« پیوند بنیادی کیهانی » ØŒ دربÙÙ† انسان Ùˆ کیهان Ùˆ زمان ØŒ بریده Ùˆ نابود میگردد .
برای آنکه ØŒ چیزی تØÙˆÙ„ نیابد ( نگردد ) ØŒ باید ازهم « بریده » شود . دربریده شدن است Ú©Ù‡ « Ú˜ÛŒ » ØŒ همیشه « Ú˜ÛŒ = زندگی » میماند ØŒ Ùˆ « اژی = ضد زندگی » ØŒ همیشه « اژی » میماند . ازاین پس ØŒ هیچکدام ازاین دو ØŒ به همدیگر، تØÙˆÙ„ نمی یابند . تØÙˆÙ„ ÛŒØ§ÙØªÙ† ØŒ دیگر گونه شدن ،« غیر ازگوهر خود شدن » ØŒ میشود. اگر« Ú˜ÛŒ » دیگرگونه شود ØŒ « اژی = اژدها » میشود . اگر« اژی » ØŒ دیگر گون شود ØŒ « Ú˜ÛŒ » میگردد . ازاین ببعد ØŒ درتØÙˆÙ„ ØŒ « دیگرشد Ù† » ØŒ معنای « ضد گوهرخود شدن » را پیدا میکند . خدا ØŒ Ú©Ù‡ اصل پیدایش ازخود بود ØŒ وبه جهان ØŒ تØÙˆÙ„ Ù…ÛŒ ÛŒØ§ÙØª ØŒ نمیتواند ØŒ « دیگرگونه » شود ØŒ چون « غیر ازخود » میشود . با بریده شدن ØŒ راه تØÙˆÙ„ بسته میشود . بدینسان ØŒ انددیشه « ثبوت » Ùˆ « Ù…Ùهوم نوینی از روشنی » پیدایش Ù…ÛŒ یابد ØŒ Ú©Ù‡ هنوز ما را درهمه ادیان نوری ØŒ در زنجیر خود ØŒ بسته Ùˆ Ú¯Ø±ÙØªØ§Ø± دارد .
با پدیده « بریدگی Ùˆ تضاد همزاد (= یا یوغ » ØŒ کرانه دوضد باهم ØŒ ثابت Ùˆ Ø³ÙØª Ùˆ تغییر ناپذیر میگردد . با این تصویر همزاد زرتشت، Ú©Ù‡ چیزی جز همان یوغ یا دوقلوی بهم بسته پیشین نیست ØŒ دو چیز کاملا مشخص Ùˆ ممتاز، Ùˆ جدا ازهم ØŒ پیدایش Ù…ÛŒ یابند Ú©Ù‡ به آسانی میتوان یکی از آن دو را ØŒ شناخت Ùˆ برگزید . دو چیز، Ú©Ù‡ تا کنون، باهم ØŒ یارویوغ Ùˆ متصل بودند، Ùˆ Ùقط درپیوند باهم Ù…ÛŒØ¢ÙØ±ÛŒØ¯Ù†Ø¯ ( Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø´ ØŒ همکاری Ùˆ Ù‡Ù…Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†ÛŒ وهماندیشی وهمپرسی بود ØŒ هیچ خدائی ØŒ به تنهائی Ù†Ù…ÛŒØ¢ÙØ±ÛŒØ¯ ) درپارگی Ùˆ گسست ازهم ØŒ Ùˆ پیوند ناپذیر بودن باهم ØŒ « روشن » میشوند . بدینسان ØŒ پدیده ٠« روشنی » ØŒ پدیده بسیار خطرناکی میگردد . دو چیز، در روشن شدن ازهم ØŒ دشمن گوهری باهم میشوند ØŒ وهمیشه ØŒ کینه توزی گوهری باهم دارند . « روشن شدن » ØŒ ازاین پس « ایجاب دشمنی Ùˆ جنگ Ùˆ ستیز » میکند .
هرکدام ازآنها ØŒ هنگامی خود را روشن، Ù…ÛŒ یابد ØŒ Ú©Ù‡ دیگری را بکوبد Ùˆ بزند Ùˆ ازبÙـن ØŒ ریشه Ú©Ù† سازد . جنگ میان همه Ø§ÙØ±Ø§Ø¯ Ùˆ اجتماعات Ùˆ ملل ØŒ Ùˆ عقاید Ùˆ ادیان ( چون همه، باهم گوناگونند )ØŒ ضرورت٠« روشن ساختن وثبوت خود » میگردد . بدینسان ØŒ خود را برای خود Ùˆ دیگران ØŒ روشن ساختن ØŒ ایجاد کرانه هائیست Ú©Ù‡ خود را ازهمه Ù…ÛŒ برّد ØŒ Ùˆ در واقع ØŒ ستیزیدن وکینه ورزی Ùˆ جنگیدن همیشگی با همه است . Ù…Ùهوم « روشنی » زرتشت ØŒ متلازم با « جنگ وستیزو کینه ورزی Ùˆ رشگ ورزی» میباشد . با زرتشت وهمزادش ØŒ جهاد دینی ØŒ درتاریخ ایران ØŒ پیدایش Ù…ÛŒ یابد ØŒ Ùˆ خانواده گشتاسپ ØŒ همیشه درگیر جهاد دینی بوده اند . نه تنها ØŒ درجنگ وستیزوکینه ورزی Ùˆ رشگ ورزی انگره مینو Ùˆ سپنتا مینو ( اهورامزدا ) ازهم شناختنی Ùˆ ازهم جدا Ùˆ روشن میگردند ØŒ بلکه این Ù…Ùهوم « روشنی » ØŒ همه گستره هارا ÙØ±Ø§ میگیرد . دو ملت ØŒ دو قوم ØŒ دو عقیده ØŒ دوجهان بینی.... هنگامی ازهم روشن میشوند ØŒ Ú©Ù‡ درجنگ وستیز Ùˆ کینه توزی ØŒ رویاروی هم قرار بگیرند . این سراندیشه گاتائی ØŒ ناگزیر ØŒ گوهر خود اهورا مزدا مشخص میسازد . همانسان Ú©Ù‡ گوهر یهوه Ùˆ پدرآسمانی Ùˆ الله را مشخص میسازند . همه این خدایان « بری ازخلق » هستند ØŒ خلق ØŒ بـرّیه هستند .آنها از خلق ومخلوق ØŒ بریده وجدا Ùˆ « پاک » هستند . پدیده « پاکی = قداست» ØŒ ازاین پس « پدیده جدا شدگی Ùˆ بریدگی Ùˆ اختلا٠گوهری » است ØŒ Ùˆ دیگری ØŒ درنزدیکی ØŒ او را نا پاک Ùˆ نجس میسازد . ازاین روهست Ú©Ù‡ دربندهش ØŒ اهریمن میخواهد با هرچیزی « بیامیزد » ØŒ به عبارت دیگر، همه چیز را با تازش ØŒ نجس سازد . Ø¯Ø±ØØ§Ù„یکه اهورامزدا با همه آگاهی .... زمانی بیکرانه در روشنی بیکران است ( بندهش بخش نخست ) . خود « همه آگاهی » به معنای « روشنی مطلق » است . این Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø Â« روشنی بیکران » ØŒ دو معنای متضاد باهم دارد . Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø Ø¨ÛŒÚ©Ø±Ø§Ù† ØŒ ترجمه « an+ aghra » است . Ú©Ù‡ سپس شکلهای « onir+ anaghr+ aneraan» را Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ است . ولی « ان+ اگره » به معنای وجودیست Ú©Ù‡ « از زهدان ØŒ پیدایش Ù†ÛŒØ§ÙØªÙ‡ است » . چون « آگر» ØŒ به معنای تهیگاه Ùˆ Ú©ÙÙ„ است ( برهان قاطع ) . این واژه بدون Ø´Ú© ØŒ همان واژه « گراو = گرو » است Ú©Ù‡ معنای « Ù†ÛŒ » دارد Ú©Ù‡ اینهمانی با زهدان Ùˆ ÙØ±Ø¬ دارد . به عبارت دیگر، اهورامزدا ØŒ در روشنائیست Ú©Ù‡ از تاریکی زهدان ØŒ زائیده نشده است . به عبارت دیگر با این Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø ØŒ پیدایش وروشن شدن ØŒ از زائیده شدن Ùˆ روئیدن Ùˆ ازپوست Ùˆ تخم بیرون آمدن ØŒ Ùˆ تراویدن آب ازچشمه را Ù†ÙÛŒ Ùˆ طرد میکند . اهورا مزدا ØŒ روند پیدایش بهم بسته Ùˆ زنجیره ای « ازتاریکی به روشنائی = درخت شدن تخم » Ùˆ ازروشنائی به تاریکی = کاشته شدن تخم در زمین ØŒ یا در زهدان » نیست . این روشنائی، بکلی گوهری ØŒ برضد این تØÙˆÙ„ات زائیدن Ùˆ روئیدن دارد . اصل ØŒ روشنی ثابت Ùˆ Ø¨ÛŒØØ±Ú©Øª است Ú©Ù‡ همیشه همان میماند Ú©Ù‡ هست . درست ØŒ تصویر « بهمن = هومن » ØŒ Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سیمرغی ØŒ پیکر یابی وارونه این اندیشه است .
« هومن= بهمن = هخامن » ØŒ درست به معنای « اصل زائیدن » است . هومن ØŒ مینوی مینو ØŒ تخم درون تخمدان ( من ٠من ) است . « بـÙÙ‡ » ØŒ امروزه معنای اصلیش را Ú¯Ù… کرده است. در یوستی ØŒ هو( hu ) Ú©Ù‡ همان « به » باشد ØŒ به معنای زائیدن Ùˆ پدید آوردن Ùˆ ایجاد کردن است .humaami به معنای من میزایم هست . hunahi به معنای تو میزائی است . برای Ø§ÙØ´Ø±Ø¯Ù† شیره هوم ØŒ Ú©Ù‡ متناظز با عمل زادن بود ØŒ همین واژه « هو » بکار برده میشود . چون روند زاده شدن یا پیدایش ( تکون ÛŒØ§ÙØªÙ† ) ØŒ Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سیمرغی ØŒ با پدیده شاد شدن ØŒ اینهمانی داده میشد ØŒ هنوز درکردی ØŒ هو، به معنای « خنده » Ùˆ « خود » است . هوایش = خندیدن است . چون هومن ØŒ اصل میان Ùˆ بÙÙ† ٠هرجانی وهرانسانی Ùˆ کیهان شمرده میشد ØŒ این بود Ú©Ù‡ واژه « هویت » ازآن پیدایش ÛŒØ§ÙØªÙ‡ است، Ùˆ درویشان ØŒ بدین علت « یا هو » میگویند . Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سیمرغی ØŒ « بÙÙ† » ØŒ اولویت داشت . خدایان ØŒ با تصویر ٠« بÙÙ† » درک میشدند . مسئله٠« بـندهش » ØŒ شناختن « رویش وگسترش وپیدایش ٠جهان از بÙÙ† Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø´Â» بود ØŒ نه شیوه خلق جهان ØŒ با خواست Ùˆ دانش یک خدا Ú©Ù‡ شخص است . آنچه ما در « بندهش» ( در بندهش هندی Ùˆ ایرانی ) Ù…ÛŒ یابیم ØŒ ØªØØ±ÛŒÙ سراندیشه اصلیست . اندیشه پیدایش Ùˆ گسترش از بÙÙ† ØŒ به عقب رانده میشود ØŒ Ùˆ اندیشه خلق جهان ازخواست ٠اهورامزدا ØŒ برجسته ساخته میشود . طبعا مخلوطی پریشان از هردو اندیشه ØŒ دربندهش Ùˆ گزیده های زاد اسپرم Ùˆ دینکرد ØŒ پدید میآید . Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سیمرغی ØŒ « Ø¯Ø±ÛŒØ§ÙØªÙ† بÙÙ† ØŒ درخود، یا درهرانسانی وهر جانی» است Ú©Ù‡ اصل سعادت Ùˆ نیکی Ùˆ مردمی، شمرده میشد ØŒ ودر دین مزدیسنا ØŒ انجام ÙØ±Ù…انها Ùˆ خواستهای اهورامزدا ست Ú©Ù‡ اصل سعادت Ùˆ نیکی Ùˆ مردمیست. البته « بÙÙ† وتخم Ùˆ آتش » نیز ØŒ با خواست اهورامزدا ØŒ Ø¢ÙØ±ÛŒØ¯Ù‡ میشود ØŒ وطبعا « تخم Ùˆ بÙÙ† Ùˆ آتش » ØŒ اصالت خود را از دست میدهند . هیچکدام دیگر ØŒ « ازخود » نیستند . نه تخم ØŒ دیگر تخم است ØŒ نه بÙÙ† ØŒ دیگر بن است ØŒ نه آتش ØŒ دیگر آتش . این کارها ØŒ با تردستی Ùˆ مهارت موبدانه درمتون ØŒ صورت میگیرد . ولی ازسوی دیگر، مردمان ØŒ بهمن = هومن = هخامن ØŒ را « بـز مـو نه » نیز میخواندند ØŒ واین نام ØŒ ویژگیهای بهمن را Ú©Ù‡ الهیات زرتشتی ØŒ وارونه وپوشیده ساخته ØŒ بسیار چشمگیر Ùˆ برجسته میسازد، Ùˆ تضاد اورا ØŒ با اهورامزدای زرتشت ØŒ مینماید . « بزمونه » ØŒ مرکب ازدوبخش « بز+ مونه » است . « پـز» ØŒ هنوز درکردی معانی اصلی خود را Ú©Ù‡ 1- جنین 2- ÙØ±Ø¬ ( آلت تناسلی زن ) نگاه داشته است . « بز» ØŒ به معنای 1- زهدان 2- انگولک ( Ú©Ù‡ انگیزنده باشد ) Ùˆ 3 دایره ( گرد = ورد ) است . « پزدان = پزلی = پزو » ØŒ به معنای بچه دان Ùˆ رØÙ… است . « بزاو»، به معنای ØØ±Ú©Øª است . بزاوتن ØŒ جنبانیدن است . بز، لبخنده Ùˆ نگاه خیره است . این معانی ØŒ نشان میهند Ú©Ù‡ « بز» درواقع ØŒ هم زهدان وهم جنین بوده است . « پزشکی » ØŒ درآغاز، با هنز زایمان کارداشته است . ازاین رو نیزهست Ú©Ù‡ سیمرغ ØŒ دایه ( قابله وماما = پزشک) خوانده میشود . پسوند Ù« مون ومونه » دارای معانی مرکز واصل وروش است . پس بهمن یا « بزمونه » ØŒ اصل زایمان است . بهمن یا بزمونه ØŒ اصل ØØ±Ú©Øª Ùˆ جنبش هست . Ùˆ بهمن ØŒ اصل خنده است. ویژگی بنیادی بهمن ØŒ انگیزندگی است . او با یک تلنگر، با یک بوسه ØŒ با یک کوبه ...گوهرچیزها را به ØØ±Ú©Øª وجنبش میآورند ØŒ با یک بوسه ØŒ هرجانی را آبستن میکند ØŒ تا خودشان بزایند Ùˆ بشکوÙند Ùˆ بگسترند Ùˆ Ø¨ÛŒØ§ÙØ²Ø§ÛŒÙ†Ø¯ . این ویژگی ØŒ بکلی با Ù…Ùهوم « خلق ØŒ با خواست Ùˆ دانش » اهورامزدا والله Ùˆ یهوه ØŒ ÙØ±Ù‚ دارد . او میانگیزد ØŒ Ùˆ خلق نمیکند . سغدیها ØŒ به بهمن ( ماه یازدهم ) ØŒ ژیـم دال Ù…ÛŒÚ¯ÙØªÙ‡ اند، Ú©Ù‡ چهره دیگربهمن را آشکارمیسازد . ژیم ØŒ همان جیم Ùˆ جیما Ùˆ ییما ØŒ یا همزاد یا یوغ ( جی = Ú˜ÛŒ ) است ØŒ Ú©Ù‡ زرتشت آنهارا ازهم بریده Ùˆ باهم متضاد ساخته است . « دال » ØŒ به معنای خوشه Ùˆ کرکس است ( کرک + کاز= مرغ ÙØ±Ø§Ø²Ú©ÙˆÙ‡= سیمرغ ) . دالک ØŒ به مادر Ú¯ÙØªÙ‡ میشود ØŒ Ùˆ دالو، به « مترسک» Ú¯ÙØªÙ‡ میشود ØŒ Ùˆ مترسک ØŒ همان « میتراس » است . سیمرغ ØŒ اصل بازدارنده از زیان وگزند بوده است .ازاین رو، هم درشکل مهره(= خرّمک ) به گردن Ùˆ پیشانی کودکان آویخته میشد، وهم بشکل صورتکی درکشتزارها گذارده میشد . پس « ژیم + دال » یا بهمن ØŒ به معنای « خوشه جم Ùˆ جما ØŒ خوشه انگره مینو Ùˆ سپنتامینو، یا اصل Ùˆ پیوند هردوی آنها » میباشد . درنامهای 1- هـومن Ùˆ 2- بـزمـونه Ùˆ 3- ژیـمـدال ØŒ میتوان همه ویژگیهای بهمن را ØŒ Ú©Ù‡ دراصل داشته است ØŒ ودرالهیات زرتشتی ØŒ پوشیده ویا سرکوبی Ùˆ زدوده شـده ØŒ ÛŒØ§ÙØª . « بهمن » Ú©Ù‡ اصل دین (= بینش زایشی ازخود Ù ÙØ±Ø¯ انسان ) است ØŒ با زایش ( ازتاریکی به روشنی ) ØŒ با یوغ ( همزاد به هم بسته ) با « انگیزندگی » ØŒ با اصل ØØ±Ú©Øª وجنبش Ùˆ تØÙˆÙ„ کاردارد . بدین ترتیب ØŒ بهمن ØŒ با Ù…Ùهومی از « روشنی » کار دارد ØŒ Ú©Ù‡ کاملا متضاد با گوهرروشنی اهورامزدا است . نخستین پیدایش بهمن ØŒ ارتا ( هما ) ØŒ در چهره « ارتا ÙØ±ÙˆØ±Ø¯ » ØŒ ویژگی Ùوق العاده مهم Ù« جستجوکردن Ùˆ پژوهش کردن » را دارد، Ú©Ù‡ « بینش درتاریکی » است ØŒ چون جستجو ØŒ همیشه کورمالی کردن در تاریکی آزمایشهاست . « ÙØ±ÙˆØ±Ø¯ » Ú©Ù‡ ÙØ±ÙˆÙ‡Ø± باشد نه تنها ØŒ معنای گردیدن ( ورد= ورت ) Ùˆ گردش را دارد ØŒ بلکه « گشتن » ØŒ همیشه معنای « جستجو کردن Ùˆ پرسش » را نیز داشته است . گشتن ØŒ برگردیدن Ùˆ باز چیزی را ازنو دیدن ØŒ Ùˆ نگاه به پیرامون آن انداختن ØŒ Ùˆ سیر کردن در Ø¢ÙØ§Ù‚ØŒ Ùˆ دور وبرچیزی Ø±ÙØªÙ†ØŒ وازآن چیز، واق٠شدن را دارد . این معنای ÙØ±ÙˆØ±Ø¯ = ÙØ±ÙˆÙ‡Ø±ØŒ درمتون Ùپهلوی، ØØ°Ù ØŒ ولی در سغدی، بخوبی باقی مانده است Ùˆparwed + parwedaar جسنجو کردن است .
parwed جستجو کردن ØŒ نگاه کردن ØŒ Ø¯Ø±ÛŒØ§ÙØªÙ† Ùˆ پرسش است . گشتن ( ورد ØŒ ورتن ) به معنای ØªÙØØµ Ùˆ جستجو کردن ØŒ هنوز اصطلاØÛŒ رایجست . به پاسبان شب Ùˆ گزمه ،« گشتی» میگویند.
ÙØ±Ø¯ÙˆØ³ÛŒ دراین راستا گوید :
ÙØ±ÛŒØ¯ÙˆÙ† شبستان ØŒ یکایک بگشت
برآن ماهرویان همه برگذشت
« بهرام » ØŒ اصل نرینه٠« بÙÙ† کیهان Ùˆ زمان Ùˆ جان » ØŒ اصل جهانگری Ùˆ سلوک است ( او، نخستین سالک است ) وهمیشه « ارتا » را ازنو ØŒ میجوید . ازاین رو ØŒ خدای جهانگردی Ùˆ Ù…Ø³Ø§ÙØ±Ø§Ù† Ùˆ سالکانست . همیشه درجستجوی معشوقه خود ØŒ درشکارو درجستجو، دور جهان میگردد . این چهره اصیل بهرام ØŒ خدائی Ú©Ù‡ بÙÙ† Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø´ است ØŒ درشاهنامه ØŒ در داستانهای « بهرام گور» ØŒ به بهرام گور نسبت داده شده است ØŒ Ø¯Ø±ØØ§Ù„یکه ØŒ هیچ ربطی به بهرام گور ساسانی ندارد .
او( بهرام ØŒ اصل نرینه دربÙÙ† جهان ) همیشه « سرگشته » است . نخستین تجلی گوهر بهمن ØŒ گشتن (= وردیدن ØŒ نوردیدن) تØÙˆÙ„ ÛŒØ§ÙØªÙ† ØŒ جستجو کردن Ùˆ پرسیدن Ùˆ چون Ùˆ چرا کردن Ùˆ آزمودن است . همین سراندیشه است Ú©Ù‡ دراندیشه های مولوی ØŒ باز تابیده میشود . بهمن ØŒ کنزمخÙÛŒ Ùˆ گنج نهان درهرجانیست Ùˆ باید ØŒ گشت تا اورا ÛŒØ§ÙØª .
گشتیم به ویرانه ، به سودای تو گنج
چون مار ، به آخر به تک خاک خزیدیم
لاجرم ، سرگشته گشتیم از ضلال
چون ØÙ‚یقت ØŒ شد نهان ØŒ پیدا ØŒ ضلال
زهرسوئی که گردیدم ، نشانه نیز، از او دیدم
زهرشش سو ØŒ برون Ø±ÙØªÙ… ØŒ Ú©Ù‡ آن ره ØŒ بی نشانستی
ولی ØŒ « گشتن = ورتن = وشتن » ØŒ سکه ایست Ú©Ù‡ دورویه متمم هم دارد. گشتن ØŒ یک جنبش پـادی (= دیالکتیکی ) است . انسان ØŒ درØÛŒÙ†ÛŒ Ú©Ù‡ در برونسو ØŒ درجستجو ØŒ میگردد، ودر Ø¢ÙØ§Ù‚ ÙˆØ§Ù†ÙØ³ ( مردمان Ùˆ اجتماع ) سرگشته میشود ،همزمان با آن ØŒ در درونسویش ØŒ هستی وجان انسان خودش ØŒ تØÙˆÙ„ Ù…ÛŒ یابد ( میگردد ) ØŒ وهمان چیزدرخود ،میشود ØŒ Ú©Ù‡ دربرونسو ØŒ عبث ØŒ میجوید. او ØŒ درخود ØŒ نا آگاهبودانه ØŒ آن چیزی میشود ØŒ Ú©Ù‡ دربیرون ØŒ آن را میجوید Ùˆ نمی یابد . آنچه دربرونسو ØŒ میجوید، تا بیابد ولی Ú¯Ù… میشود ØŒ در درون ØŒ نا آگاهبودانه ØŒ میگردد ØŒ یابسخنی دیگر، بدان تØÙˆÙ„ Ù…ÛŒ یابد، وهمان گمشده رامی یابد، همان گمشده ØŒ میشود ØŒ میگردد. گمشدن دربرونسو ØŒ همگام با خود را ÛŒØ§ÙØªÙ† Ùˆ « خود شدن= خود گشتن » در درونسو هست . این سراندیشه ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ در« روند اجتماع سازی یا ملت سازی Ùˆ ØÚ©ÙˆÙ…ت سازی » واقعیت Ù…ÛŒ یابد . در ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سیمرغی ØŒ یک ملت یا یک جامعه ØŒ در روند خدا شدن ( سیمرغ شدن ) همه Ø§ÙØ±Ø§Ø¯ باهم ØŒ پیدایش Ù…ÛŒ یابد . Ø§ÙØ±Ø§Ø¯ ØŒ در روند « یک خدا شدن » باهم ØŒ یک ملت ØŒ یک ØÚ©ÙˆÙ…ت ØŒ یک جامعه میگردد . ازاین رو نیز هست Ú©Ù‡ همه ØÚ©ÙˆÙ…ات ØŒ غاصب شمرده میشوند ØŒ چون ملت را از سیمرغ شدن ØŒ باز میدارند . در ØØ§Ù„یکه در ادیان ٠نوری وزرتشتی، Ø§ÙØ±Ø§Ø¯ ØŒ در روند « انتظارکشیدن یک اژها Ú©Ù€Ù€ÙØ´ ØŒ در پایان زمان ØŒ یا خود Ú©Ø´ÛŒ اژدها ØŒ در پایان زمان » ØŒ باهم ØŒ یک ملت میشوند ( در ÙØ±ØµØªÛŒ دیگر، بطور گسترده ØŒ بررسی خواهد شد . باهم انتظارکشیدن یک اژدها Ú©Ù€ÙØ´ ØŒ یک ملت یا امت را میسازد . انتظارکشیدن یک منجی ØŒ ضرورت ٠روند اجتماعسازیست. Ø¯Ø±ØØ§Ù„یکه ØŒ Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سیمرغی ØŒ مردمان در تلاش آنکه باهم ØŒ یک خدا ( سیمرغ ) شوند ØŒ یک ملت میشوند .
---------------------------
این مقاله دنباله دار است......

ســیـمـرغ
خدای ÙØ³Ø±Ú©Ø´ ومتمـرّ ÙØ¯ Ùˆ یـاغی
« ارتـای ســرÙـراز »
« خـدای ٠جـنـبـشـهای آزادی »
خدائی بسیار خطرناک
که رویاروی همه قدرتها، میایستد
سرکشی« ØÙ‚ » ØŒ در برابر ٠« قانون Ùˆ ØÙ€Ùکـم Ùˆ َامـر»
سرکشی«ØÙ‚یقت»،دربرابر« بینش وآموزه وشریعـت»
چرا سیمرغ ØŒ همیشه ازنو، Ú©Ù€ÙØ´ØªÙ‡ ØŒ ویا ازنو سوخته ØŒ ویا ازنو، ازهم پاره پاره Ùˆ ازهم Ø´Ú©Ø§ÙØªÙ‡ میشود ØŸ چرا سیمرغ ØŒ همیشه دروغ Ùˆ باطل Ùˆ Ø§ÙØ³Ø§Ù†Ù‡ ساخته میشود ØŸ چرا سیمرغ ØŒ در تورات ØŒ شیطان (= ساتان ) ومار،و درقرآن ØŒ ابلیس وخـنـّاس شده است ØŸ نام دیگر «ابلیس » نزداعراب،« ØÙ€Ø§Ø±Ø« » بوده است(Ø¨ØØ§Ø±Ø§Ù„انوار باقرمجلسی ) Ú©Ù‡ معرب واژه «ارتـا=ارس= ا ٠ر ٠ز» است .چون اوخدائی بود Ú©Ù‡ برضد هرقانونی Ùˆ Ù‡Ø±Ø¹Ù€ÙØ±Ù وسنـّتی ØŒ وهر شریعتی وهر امری ÙˆØÚ©Ù…ÛŒ Ùˆ آموزه ای ØŒ Ú©Ù‡ خود را Ø³Ù€ÙØª Ùˆ سخت Ùˆ تغییر ناپذیر( نا گردان) Ùˆ پایدارمیساخت ØŒ برمیخاست ومیایستاد. چون او، ØÙ‚یقتی است Ú©Ù‡ در« صورت Ú¯Ø±ÙØªÙ† در بینشی » ØŒ نمیتوان او را درآن بینش ØŒ Ø³ÙØª وثابت ÙˆØ§ÙØ³Ø±Ø¯Ù‡ Ùˆ منجمد کرد ØŒ ودرهم شکستن آن بینش ØŒ درآن عبارات Ùˆ Ø§ØµØ·Ù„Ø§ØØ§Øª ØŒ Ùˆ جستجوی بینشی نوین، روند زاده شدن ØÙ‚یقت درپیمودن Ùˆ گذشتن ازبینشها Ùˆ آموزه ها وصورتها ست . ØÙ‚یقت ØŒ در روان بودن ØŒ درجریان ÛŒØ§ÙØªÙ† ØŒ درگـشتن ØŒ در سیلاب ØŒ در آب جو ØŒ در آب رود ØŒ در تموّج دریا درک میگردد .
ای کوزه گر صورت ØŒ Ù…ÙØ±ÙˆØ´ مرا « کوزه »
کوزه چه کند آنکس ، کو « جـوی روان » دارد ؟
او«اصل Ùورتن vartanگردیدن یا گـشتن یا جنبش ورقصیدن( =وشتن ) Ùˆ تØÙˆÙ‘Ù„ » است . ارتا ØŒ « ارتا+ ÙØ±ÙˆØ±Ø¯Â» بود. « ÙØ±ÙˆÙŽØ±Ø¯ = ÙØ±ÙˆÙ‡Ø±Â» ØŒ ÙØ±Ø§ + ورد میباشد، و« ورد » همان واژه ٠« گـَرد یدن » امروزی ماست . ارتا ØŒ اصل گردیدن Ùˆ ØØ±Ú©Øª (= ارکه ) Ùˆ رقصیدن است.« ارکیا » ØŒ Ú©Ù‡ همان ارکه باشد ØŒ معنای « جوی آب » را هم دارد . چون « بهمن» Ùˆ « هما ØŒ Ú©Ù‡ همان ارتا باشد » باهم ØŒ « اصل ناگنجائی ØŒ درهرصورتی Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ یابـنـد » هستند . همیشه ØŒ « بیش از هرصورتی» هستند Ú©Ù‡ به آن تØÙˆÙ„ Ù…ÛŒ یابند . درهرصورتی Ú©Ù‡ میگیرند ØŒ هنوز آن صورت را Ù†ÛŒØ§ÙØªÙ‡ ØŒ آن را Ø´Ú©Ø§ÙØªÙ‡ Ùˆ ازآن لبریزمیشوند.
آن یکی گنج، کزجهان بیش است
در دل وجان خود، دÙین دارم
این « صورت یابی گذرا » ØŒ به غایت٠روی کردن به آنچه «نادیدنی Ùˆ Ù†Ø§Ú¯Ø±ÙØªÙ†ÛŒ » ØŒ یا به آنچه صورت ناپذیراست، میباشد
درجان بلبل ØŒ Ú¯Ù„ نگر . از Ú¯Ù„ ØŒ به عقل ÙÚ©Ù„ نگر
وز « رنگ » ، در « بی رنگ » پـَر، تا بوک آنجا ره بـری
بهمن، در هما یا ارتا، هرصورتی را Ú©Ù‡ Ú¯Ø±ÙØª Ùˆ هر پوستی را Ú©Ù‡ ÛŒØ§ÙØª ØŒ میترکاند Ùˆ میشکند وازهم Ù…ÛŒØ´Ú©Ø§ÙØ¯ . بهمن ØŒ خرد٠سامانده Ùˆ بنیادیست، Ú©Ù‡ به هر « بینشی » تØÙˆÙ„ ÛŒØ§ÙØª ØŒ آن بینش ØŒ برایش، صورت Ùˆ پوست Ùˆ مشیمه وصد٠است Ú©Ù‡ درآن Ùقط « مهمان » است . بقول مولوی :
Ø³ÙØ±Ú©Ø±Ø¯ÛŒÙ… چون استارگان ما
ز« تو » هم « سوی تو» که آسمانی
یکی صورت ، رود ، دیگر بیاید
به « مهمان خانه ات » ، زیرا که « جانی»
Ú©Ù‡ مهمانان ØŒ مثال Ú†Ø§Ø±ÙØµÙ„ند
تو ØŒ اصل ÙØµÙ„هائی ØŒ Ú©Ù‡ جهانی
هرصورتی وپوستی Ùˆ نقشی Ùˆ عبارتی Ùˆ تشکلی Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ یابد ØŒ مهمانیست. او، مهمانخانه است ØŒ نه منزل Ùˆ اقامتگاه دائمی یک مهمان »، Ú©Ù‡ مانع از آمدن سایر مهمانها میگردد ØŒ نه مسکن مهمانی ØŒ Ú©Ù‡ Ø¨Ù„Ø§ÙØ§ØµÙ„Ù‡ ØŒ خود را« مالک خانه» میسازد ØŒ Ùˆ خانه ای Ú©Ù‡ درش برای همه گشوده بود ØŒ غصب میکند . برپایه این سراندیشه است Ú©Ù‡ سپس « لـنـگـر Ùˆ خانقاه » به وجود آمده است. خانه سیمرغ ØŒ مهمانخانه است .
صورت او ØŒ برایش ØŒ « پـوست مـار» یست ØŒ Ú©Ù‡ همیشه ازنو ØŒ از پوست کهنه اش ØŒ بیرون میآید ØŒ Ùˆ زندگی تازه ای را آغازمیکند . تصویر « مار » ØŒ Ú©Ù‡ در ادیان نوری، ودر آئین زرتشتی ØŒ اینهمانی با شیطان Ùˆ اهریمن ÛŒØ§ÙØªÙ‡ است ØŒ دراصل معنائی دیگر داشته است ØŒ Ú©Ù‡ ÙØ±Ø§Ù…وش ساخته شده است ودراصل ،تصویری ØŒ بسیارمثبت بوده است . دیدگاه آنها به جانوران ØŒ بکلی با دیدگاهی Ú©Ù‡ پس از زرتشت بر اذهان ØØ§Ú©Ù… شد ØŒ ØªÙØ§ÙˆØª داشته است . چنانچه « مارآسمان » ØŒ دم التنین یا دم الثعبان یا دم الاخوین ( Ú©Ù‡ نام پرسیاوشان هم هست) یا« ایدع » یا جوزهر (جوزهر، همان گوازچیتره است ) نامیده میشده است ( تØÙÙ‡ ØÚ©ÛŒÙ… موءمن ) . در بخش Ù‡ÙØªÙ… بندهش میآید Ú©Ù‡ « گوزهر، میان آسمان به مانند ماران بایستاد ØŒ سر، به دو پیکر Ùˆ دم به نیمسپ » . این مارÙÙ„Ú© ØŒ « گوزهر» نامیده میشود ØŒ Ú©Ù‡ « گوازچیتره » باشد . « گواز، یا گوازه » Ú©Ù‡ هاون چوبی ( دسته هاون Ùˆ هاون باهم ) باشد ØŒ بیان همان « همزاد به هم چسبیده ایست » Ú©Ù‡ زرتشت ØŒ ماهیت آن را وارونه ساخته ØŒ ودرست « همزاد٠ازهم جدا شده ØŒ وباهم متضاد » ساخته است . ایرانشناسان ومترجمان گاتا ØŒ به آسانی از Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø Â« همزاد = ییما = جیما » میگذرند ØŒ Ø¯Ø±ØØ§Ù„یکه این Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø ØŒ همگوهر همان Ø§ØµØ·Ù„Ø§ØØ§Øª « گواز» Ùˆ « یوغ » Ùˆ « اسیم » ØŒ « مر» ØŒ « لـَو » ØŒ « خوا جه » ØŒ « دواdva = دیو= Ø¬ÙØª بهم چسبیده » .... بوده است ØŒ Ú©Ù‡ بنیاد ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سیمرغی بوده است .
« گوازچیتره » ØŒ تخمیست Ú©Ù‡ گوهرش ØŒ Ø¬ÙØª Ùˆ همزاد Ùˆ یوغ ØŒ یا به عبارت دیگر، Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ Ùˆ اصل جنبش Ùˆ شادی Ùˆ عشق است .همین واژه ØŒ درشکل « Ú©Ù€Ùوازه » نیز مانده است Ú©Ù‡ به « تخم مرغ نیم پخته » Ú¯ÙØªÙ‡ میشود . « گوازچیتره » ØŒ یا تخمی Ú©Ù‡ گوهرش Ø¬ÙØªÛŒ وهمزادی است ( نرو ماده هردو را درخود دارد ) ØŒ اصل Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ Ùˆ جنبش Ùˆ تØÙˆÙ„ ( گشتن ) Ùˆ عشق است . اصل وبÙÙ† وتخم ØŒ Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ است ØŒ چون درخود ØŒ هم نرینگی وهم مادینگی را دارد . همین اندیشه را مولوی برای « خود میزان بودن انسان » بکار میبرد . انسان باید دردرون خودش ØŒ هم لیلی Ùˆ هم مجنون ØŒ یا هم ویس Ùˆ هم رامین باشد . ازاین رو، سر این مار، Ú©Ù‡ « دوپیکر» نام دارد ( همآغوشی عاشق ومعشوق= بهرام Ùˆ صنم = بهروز وصنم ) ØŒ وبیان همان Ù…Ùهوم «همزاد به هم چسبیده » است ØŒ موجب « انقلاب بهاری » میگردد، Ùˆ دÙمبش Ú©Ù‡ نیم اسب ( دریونانی ØŒ قانطور Kentaur ØŒ مرکب ازسر انسان با تنه اسب است) Ú©Ù‡ باز بیان همان اندیشه Â«Ø¬ÙØª بهم چسبیده » است ØŒ موجب «انقلاب پائیزی= گشتگان » میگردد . Ø¬ÙØª بهم چسبیده ( Ø¬ÙØª یا2 + با 1ØŒ یا یک نیروی ناپیدانی Ú©Ù‡ درمیانشان آنها را بهم میچسباند ) همان « اصل سه تا یکتائی » یا« عشق» است . نام همین مار، « دم الاخوین » یا پرسیاوشان نیزهست ØŒ Ú©Ù‡ درتبری « سه لینگ واش = سبزی سه پا »، ودرکردی « سنه » نامیده میشود( سن = سیمرغ ) ØŒ وبخوبی میتوان اینهمانیش را با سیمرغ دید . « مـار» Ùˆ « تـخم مـرغ » ØŒ پدیده هائی در طبیعت بودند ØŒ Ú©Ù‡ اندیشه « Ø¢ÙØ±ÛŒØ¯Ù† ازراه Ùـرشگرد = تازه به تازه نوشدن » را در خـرد ایرانیان برانگیختند . مثلا همان « ایـدع » ØŒ Ú©Ù‡ نام دیگر این « مارÙÙ„Ú© » است ØŒ به Ø²Ø¹ÙØ±Ø§Ù† ( منتهی الارب + Ø¨ØØ±Ø§Ù„جواهر) هم Ú¯ÙØªÙ‡ میشود، Ùˆ درضمن، بقول منتهی الارب ØŒ نام مرغی نیزهست . البته این مرغ Ùمجهول الهویة ØŒ همیشه سیمرغست . Ø²Ø¹ÙØ±Ø§Ù† Ú©Ù‡ « Ú©Ù€ÙØ±Ú©Ù€ÙÙ… » نیزخوانده میشود ØŒ اینهمانی با خدای روز بیست Ùˆ نهم دارد، Ú©Ù‡ « ماراسپند » نامیده میشود، Ùˆ زرتشتیها آنرا بشکل « مانترا اسپند » درمیآورند، وبه « کلام مقدس » ترجمه میکنند .نام روز ها، Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سیمرغی ØŒ باید نام خدا یان باشد ØŒ Ùˆ نمیتواند « کلام » باشـد. سه روز پایان ماه (28 را Ù… جید + 29ماراسپند +30 به روز = بهرام ) ØŒ همان سه تا یکتا، یا تخمی هستند که« زمان تازه= ماه نو » ازآن میروید . «ماراسپند » ØŒ اصل به هم پیوند دهنده ٠« رام جید» با «بهرام »است، Ú©Ù‡ Ø¬ÙØª بنیادی جهان هستی Ùˆ زمانند . درآثارمانی ØŒ رام ØŒ مادر زندگی خوانده میشود . ماراسپند ØŒ درواقع همان سیمرغ یا خرّ Ù… است . نام پوست تخم مرغ ØŒ نیز« خرّ Ù… » میباشد ( تØÙÙ‡ ØÚ©ÛŒÙ… موءمن ) . ØØ§Ùظ شیرازی، به شاه میگوید Ú©Ù‡ پس از ریشه Ú©Ù† کردن بدخواهان با شمشیر عدل :
بعد ازاین Ù†Ø´Ú©ÙØª اگر، با نکهت خلق خوشت
خیزد از ØµØØ±Ø§ÛŒ ایدع ØŒ ناÙÙ‡ مشک ختن
«ایدع » Ú©Ù‡ ماراسپند باشد، همان« ایرج » Ùˆ ارتا میباشد ØŒ Ùˆ Ù…ÙØ´Ú© ØŒ بوی ویژه سیمرغست . سه روز پایان ماه ØŒ پوست سی روزه (= ماه ) شمرده میشود، وماه نو ØŒ این پوست را Ù…ÛŒØ´Ú©Ø§ÙØ¯ Ùˆ ازآن زائیده میشود .
سیمرغ ØŒ خودش را به Ø´Ú©Ù„ پوست، ازخود، ÙØ±Ùˆ میاندازد ØŒ Ùˆ از پوست یا ازصد٠شکسته خودش ØŒ مرغی تازه میشود .
به صد٠مانم ، خندم ، چو مرا درشکنند
کار خامان بود ØŒ از ÙØªØ Ùˆ Ø¸ÙØ± ØŒ خندیدن
Ú¯ÙØªÙ… بنگارمن ØŒ کزجور، مرا مشکن
Ú¯ÙØª : به صد٠مانی ØŒ Ú©Ù‡ د٠ر به Ø´Ú©Ù… دارد
تا نشکنی ای شیدا ، آن د٠ر نشود پیدا
آن د ÙØ± ØŒ Ø¨Ù€ÙØª ٠من باشد ØŒ یا Ø´Ú©Ù„ بـتم دارد
با شکستن صد٠، کسی برصد٠، غلبه نمیکند ØŒ بلکه درست ØŒ گوهر Ù†Ù‡ÙØªÙ‡ در درون صد٠را ØŒ ناخواسته ØŒ آشکار میسازد .
این « خود کهنه Ùˆ پوسیده » ØŒ این « اندیشه ÙØ±Ø³ÙˆØ¯Ù‡ Ùˆ یخ زده » را شکستن Ùˆ Ø´Ú©Ø§ÙØªÙ† Ùˆ دورانداختن ØŒ برای « نوزائی خود، Ú©Ù‡ نوشوی اندیشه Ùˆ بینش نیزهست » ØŒ بایسته (= ضروری ) است.
« ØÙ€Ù‚ » در سرکشی ازقانون Ùˆ Ø¹Ù€ÙØ±Ù Ùˆ شریعت ØŒ و« بینش استوارشده Ùˆ ØØ§Ú©Ù…» ØŒ درواقع « خود ٠کهنه شده وسنگ شده اش » را میشکند ØŒ تا « خودی تازه ØŒ Ú©Ù‡ جوجه ای در نهانست » ØŒ پر درآورد . چنانچه دیده خواهد شد ØŒ «ارتا » ØŒ بدین علت ،« Ø³Ø±ÙØ±Ø§Ø²Â» خوانده میشد، چون « Ø§ÙØ±Ø§Ø®ØªÙ† » با برون آمدن جوجه ازپوست تخم مرغ ØŒ با شکستن پوست تخم مرغ کار دارد .
« ØÙ‚ »، درقانون Ùˆ شریعت Ùˆ عر٠، خود ٠کهنه اش را میشکند . « ØÙ‚یقت » ØŒ در آموزه Ùˆ در دستگاه بینش ØØ§Ú©Ù… ØŒ Ùˆ در سنت ØŒ « خود Ù Ø³ÙØª Ùˆ سخت شده اش » را درهم میشکند . این « خود Ø´Ú©Ù†ÛŒ ØŒ یا خود گدازی ØŒ یا خود شکاÙÛŒ » ØŒ بنام « طغیان Ùˆ یاغیگری Ùˆ سرکشی Ùˆ عصیان Ùˆ گناه » ØŒ ملعون ساخته میشود . این قانونی Ú©Ù‡ ما میشکنیم ØŒ قانونیست Ú©Ù‡ روزگاری ØŒ خرد نیاکان ما ØŒ وضع کرده است . ما ØŒ تا بع ØŒ Ù…ØØµÙˆÙ„ Ùˆ ساخته نیکان خود نمیشویم . آنچه دیروزیست ØŒ زهدان پرورش Ù Ùˆ زایش آنچیزیست Ú©Ù‡ ÙØ±Ø¯Ø§ ØŒ زاده خواهد شد . این قانونی را Ú©Ù‡ ما دیروز، برای پایدارساختنش ØŒ مقدس Ùˆ الهی ساخته ایم ØŒ اکنون ØŒ Ú¯Ø±ÙØªØ§Ø±Ø´ میشویم ØŒ چون « صورت » ØŒ خود را با قداست الهی ÛŒØ§ÙØªÙ† ØŒ « تغییر ناپذیر» ساخته است . ولی سیمرغ ( ارتا ÙØ±ÙˆØ±Ø¯ ) اصل گشتن ( ورتن ) هست. اینست Ú©Ù‡ سیمرغ ØŒ علیه خود٠سیمرغ ØŒ خدا ØŒ علیه خود ٠خدا برمیخیزد ØŒ Ùˆ خود را درهم میشکند . خود را میسوزد ØŒ تا ازخاکسترش ØŒ ازنو برخیزد .
این روند ٠خود Ø´Ú©Ù†ÛŒ سیمرغ ØŒ در پوست مار هم نمودارمیشود ØŒ چون « پوست مار» ØŒ نام خود همین خدا را دارد . چنانچه « پوست تخم مرغ » هم ØŒ خود خدا، یا « خرّم » است ( تØÙÙ‡ ØÚ©ÛŒÙ… موءمن ) . روز یکم ماه را Ú©Ù‡ زرتشتیان ØŒ اهورامزدا مینامند ØŒ اهل ÙØ§Ø±Ø³ØŒ همشهریان ØØ§Ùظ ØŒ خرّم ژدا مینامیدند ØŒ یا به عبارت دیگر خدایشان، خرّم بوده است.
پوستی Ú©Ù‡ مار Ù…ÛŒ اندازد ØŒ درکردی « کاژ= کاش » نامیده میشود Ú©Ù‡ همان واژه « کاج = صنوبر = سن + ور » باشد . این واژه « کاژ= کاز= کازه »، همان واژه « کاس = کـَس » است Ú©Ù‡ درسانسکریت به معنای « نای= زهدان زاینده » است . Ùˆ درنائینی نیز به Ù†ÛŒ « گواسه » Ú¯ÙØªÙ‡ میشود، Ú©Ù‡ همین « گوازه » باشد . نی، ساختار ٠سه تایکتائی دارد ØŒ چون همیشه یک بند یا یوغ ( اصل پیوند) هست Ú©Ù‡ دوبخش Ù†ÛŒ را ØŒ بهم پیوند میدهد، Ùˆ ازدوتا ØŒ یک Ù†ÛŒ میسازد . مار Ùگوازچهره ØŒ پوست خودش را Ú©Ù‡ « خود کهنه اش باشد، Ùˆ همان کاژ نام دارد » میاندازد ØŒ Ùˆ ÙØ±Ø´Ú¯Ø±Ø¯ Ù…ÛŒ یابد Ùˆ نومیشود . پوست خود٠کهنه اش را ازهم Ù…ÛŒØ´Ú©Ø§ÙØ¯ØŒ ودیگر، درآن پوست Ú©Ù‡ روزگاری دراو خانه داشته است، نمیگنجد .« هستی » در ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سیمرغی ØŒ « اصل ناگنجا درخود » است . چیزی « هست » ØŒ Ú©Ù‡ درخود ØŒ نمیگنجد Ùˆ همیشه ازنو ØŒ آبستن میشود .
همینسان دیده شد Ú©Ù‡ تخم مرغ را Ú©Ù‡ « کوازه » مینامند ( نیم پختگی ØŒ Ù…Ùهومی در همان راستای ٠پیوند ٠سپیده وزرده بودن تخم مرغست ØŒ با پوست نازکی درمیانشان هست )ØŒ همین ویژگی رادارد . تخم مرغ نیز، Ú©Ù‡ به علت داشتن ٠زرده Ùˆ سپیده ØŒ Ùˆ پوست نازک میانشان ØŒ گواز است ØŒ اصل Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ است . اساسا تصویر « تخم مرغ= هاگ » ØŒ دراصل ØŒ معنای « ازخود بودن ØŒ ازخود ØŒ پیدایش ÛŒØ§ÙØªÙ† = مستقل بودن = آزادی » را داشته است . Ùˆ زرتشت ØŒ مجبور بود Ú©Ù‡ با تصویری Ú©Ù‡ از اهورامزدا داشت ØŒ « تخم» را با خواست ٠اهورامزدا ØŒ خلق کند ØŒ یعنی تصویر« تخم » را ازاصالت ( ازخود، پدید آمدن ) بیاندازد . « تهمتن = تخم + تن » ØŒ Ú©Ù‡ به معنای « تخم یا نطÙه، درزهدان » است ØŒ ØÚ©Ø§ÛŒØª از« مستقل بودن انسان » میکند. تهمتن، وجودیست Ú©Ù‡ ازخود، میزاید . معنای واژه « خدا = خوا + دای ØŒ یا خوا + تای » همین « ازخود زائی » است . رستم ØŒ تهمتن است ØŒ یعنی خود مختاراست ØŒ تابع کسی Ùˆ رای کسی نیست . تا بع وجود کسی نیست . تهمتن ØŒ کسیست Ú©Ù‡ تابع Ùˆ مطیع کسی نیست، Ùˆ ازخودش ØŒ هست . « گوازه » Ú©Ù‡ به تخم مرغ هم، دراثر این Ø¬ÙØª بودن زرده Ùˆ سپیده Ùˆ پوست درمیان زرده Ùˆ سپیده ØŒ Ú¯ÙØªÙ‡ میشده است ØŒ در غزلی از مولوی ،اینهمانی با اندیشه Ú©ÙØ±Ùˆ ایمان داده میشود . ازاین Ø¬ÙØª ایمان ÙˆÚ©ÙØ± دروجود هرانسانی ØŒ « مرغ ÙˆØØ¯ØªÂ» پیدایش Ù…ÛŒ یابد Ú©Ù‡ پوست تخم مرغ را میشکند، Ùˆ ازآن پرواز میکند :
این زمین و این زمان ، بیضه است ومرغی کاندروست
مظلم Ùˆ اشکسته پر باشد ØŒ ØÙ‚یر Ùˆ مستهان
مرغ ØŒ Ø§Ø²Ø¬ÙØª سپیده وزرده = Ú©ÙØ±ÙˆØ§ÛŒÙ…ان ØŒ پیدایش Ù…ÛŒ یابد
Ú©ÙØ±Ùˆ ایمان دان ازین بیضه ØŒ سپید Ùˆ زرده را
واصل Ùˆ ÙØ§Ø±Ù‚ میانشان ØŒ برزخ لا یبغیان
پوست میان سپیده Ùˆ زرده اگرچه بجسب ظاهر، « ÙØ§Ø±Ù‚ » است ØŒ ولی درباطن ØŒ « واصل» ØŒ میان آن دو (Ú©ÙØ± Ùˆ ایمان ) هست.
بیضه را چون زیر پرّ خویش پرورد از کرم
Ú©ÙØ±Ùˆ دین ØŒ ÙØ§Ù†ÛŒ شد Ùˆ ØŒ شد « مرغ ÙˆØØ¯Øª » Ù¾Ø±ÙØ´Ø§Ù†
شناخت ØÙ‚یقت یا شناخت ٠بÙÙ† Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ جهان هستی ØŒ شناخت این جوی روان ØŒ این زنجیره گـشتها در صورت یابیها Ùˆ صورت Ø´Ú©Ù†ÛŒ ها، است ØŒ نه پای بند یک صورت ٠بسته شدن :
عالم ، چون آب جو است ، بسته نماید ، ولیک
میرود و میرسد ، نو نو ، این از کجاست ؟
ارتا ØŒ کشش گوهری به صورت یابی دارد، ولی درهیچ صورتی نمی ماند ØŒ Ùˆ در« ثبوت Ùˆ Ø³ÙØª شدگی Ùˆ ØØ¯ یابی » و«روشن شدگی» ØŒ اصل بریدگی Ùˆ جدائی Ùˆ ستیزندگی را Ù…ÛŒ بیند ØŒ Ùˆ « صورت » را ØŒ Ùقط در « گذرائی وگشتن » Ù…ÛŒ پذیرد . هرقانونی Ùˆ شریعتی Ùˆ صورتی ومÙهومی Ùˆ ØÙ‚یقتی .. Ú©Ù‡ ØØ¯ÙˆØ¯ خود را Ù…ÛŒ بست، Ùˆ تبدیل به « دژ ÙØ§Ø²Ø¬Ù‡Ø§Ù† بریده » میکرد ØŒ ونا پیوسته به« Ú©Ù„ ÙØ±ÙˆØ§Ù† وپیوسته » میشد ( آب روان در ایران ØŒ آب پیوسته خوانده میشده است ) ØŒ میبایستی گداخته Ùˆ درهم شکسته Ùˆ ازهم Ø´Ú©Ø§ÙØªÙ‡ شود ØŒ تا باز Ùˆ گشاد گردد ØŒ تا آنچه دراو ØŒ منجمد گردیده ØŒ ازنو، آب شود ØŒ Ùˆ روان وپیوسته گردد . در « صورت ÛŒØ§ÙØªÙ† ٠بÙÙ† »، درتثبیت بÙÙ† در یک صورت ØŒ ویا در یک Ù…Ùهوم ویادر یک آموزه وتعری٠و دستگاه Ùˆ .....Ú©Ù‡ ازهمه سو ØŒ بریده شده Ùˆ ØØ¯ÙˆØ¯ روشن Ùˆ معین دارد ØŒ ØÙ‚یقت ØŒ Ú©Ù‡ « اصل روان Ùˆ پیوند دهنده » است ØŒ از بـیـن میرود . اینست Ú©Ù‡ هرصورتی Ùˆ هر قانونی Ùˆ هر Ù…Ùهومی Ùˆ هر آموزه ای Ùˆ هر شریعتی ... باید ازهم Ø´Ú©Ø§ÙØªÙ‡ Ùˆ ازهم گسسته Ùˆ درهم گداخته شود ØŒ تا دو باره ØŒ روان شود ØŒ تا دوباره گوهر پیوندی (= عشق یا مهر ) گردد . به Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø Ù…ÙˆÙ„ÙˆÛŒ ØŒ « ØÙ‚یقت ٠صورت یخ زده » ØŒ که« بن » آن باشد ØŒ هنگامی نمودارمیشود، Ú©Ù‡ « آب روان وپیوسته » گردد .
هرصورتی ØŒ پرورده معنی است ØŒ لیک ØŒ Ø§ÙØ³Ø±Ø¯Ù‡ ای
صورت ، چو معنی شد ، کنون ، آغاز را ، روشن شده
یخ را اگر بیند کسی ، و انکس نداند اصل یخ
چون دید کاخر آب شد ، در اصل ٠یخ ، بی ظن شده
اینست Ú©Ù‡ « شکستن صورتها Ùˆ قانونها Ùˆ رسـمها Ùˆ Ù…ÙØ§Ù‡ÛŒÙ… Ùˆ آموزه ها Ùˆ شریعت ها ÙˆØÙÚ©Ù… ها .... » ØŒ برای رسیدن Ùˆ دیدن ØÙ‚یقت، Ú©Ù‡ « اصل روان Ùˆ پیوند دهنده » زندانی درآنهاست ØŒ ضروری ( بایسته ) هست. ازاین روهست Ú©Ù‡ سیمرغ ØŒ مار Ùˆ شیطان درتورات شد ( مار، پیکر یابی اصل تØÙˆÙ„ ØŒ در پوست اندازی نو به نو است ) ØŒ Ùˆ ابلیس و« خناس ٠وسواس آور» درقرآن ØŒ « اصل طغیان » رویاروی یهوه Ùˆ الله گردید، وبرای همیشه ØŒ ملعون ( رانده شده ) گردید . ازاین رو ØŒ سیمرغ Ú©Ù‡ ارتا باشد ØŒ از سوی مردمان درایران ØŒ « ارتای سرÙـراز» خوانده میشد . چون او ØŒ ØÙ‚یقت یخ زده Ùˆ سنگشده دراین صورتها Ùˆ قانونها Ùˆ سیستم ها Ùˆ آموزه ها Ùˆ .... را در شکستن ØŒ در گداختن ØŒ در تمرد Ùˆ طغیان Ùˆ درسرکشی ØŒ آشکار میکرد .
« ØÙ‚ » ØŒ نه تنها درقانونگذاری Ùˆ اØÚ©Ø§Ù… ØŒ میکوشد Ú©Ù‡ صورت به خود بگیرد ØŒ بلکه این ØÙ‚ ØŒ دریک قانون Ùˆ دریک ØÚ©Ù… ØŒ دریک آموزه ØŒ دریک شریعت ØŒ .... Ú©Ù‡ Ø³ÙØª Ùˆ تثبیت Ùˆ روشن Ùˆ Ú¯Ø±ÙØªÙ†ÛŒ شد ØŒ « ناØÙ‚ Ùˆ دروغ Ùˆ باطل » میگردد، وبایستی برضد این انجماد٠ØÙ‚یقت ØŒ برخاست ØŒ واین سبوئی Ú©Ù‡ آب را درخود ØŒ زندان کرده ØŒ شکست وآنرا روان ساخت.
ای آب زندگانی ، سـیـلـت ربود مارا
اکنون ØÙ„ال بادت ØŒ « بشکن سـبوی ما » را
درک این « روا بودن شکستن صورت ØŒ شکستن قانون ÙˆØÚ©Ù… ØŒ شکستن آموزه وشریعت ... » ØŒ بسیار دشوار است . هرقانونی ÙˆØÚ©Ù…ÛŒ ØŒ خود را با « ØÙ€Ù‚ » اینهمانی میدهد ØŒ Ùˆ هر آموزه ای Ùˆ بینشی Ùˆ عقیده ای Ùˆ دینی ØŒ خود را با « ØÙ‚یقت » اینهمانی میدهد، Ùˆ سرکشی Ùˆ طغیان ونوآوری را تمرد Ùˆ گناه کبیره Ùˆ اصلی Ùˆ بدعت میداند Ùˆ مجازاتش را سخت ترین شکنجه ها Ùˆ عذابها دراین دنیا Ùˆ درآن دنیا میداند . ازاین رو هست Ú©Ù‡ سیمرغ ØŒ در تورات ØŒ همان مارو ساتان است Ùˆ در قرآن ØŒ همان ابلیس است Ú©Ù‡ « مهترو شاه پریان » ØŒ Ùˆ خدای مجوسان یا مغان ( نه زرتشتیان ) بوده است .
ارتا خوشت ( ارتای خوشه ØŒ Ú©Ù‡ زرتشتیها ØŒ اورا ØŒ اردیبهشت Ù…ÛŒ نامند ) ØŒ هزاره ها ازمردم ØŒ « ارتـای سـراÙـراز» خوانده میشده است، Ú©Ù‡ به معنای Ù« ارتای سرکش ویاغی ومتمرد » میباشد . پسوند٠« اÙـراز» ØŒ از واژه « Ø§ÙØ±Ø§Ø®ØªÙ† » برآمده است ØŒ Ùˆ امروزه این واژه ØŒ بیشتر در معانی دوم Ùˆ مجازیش بکار برده میشود . معنای اصلی « Ø§ÙØ±Ø§Ø²Â» ØŒ ØŒ هنوز درواژه « Ø§ÙØ±Ø§Ø® » ØŒ باقی مانده است . « Ø§ÙØ±Ø§Ø® » ØŒ به معنای بیرون آمدن جوجه از تخم مرغ است . Ø§ÙØ±Ø§Ø® ØŒ دارای چوزه گردیدن مرغ ( ناظم الاطباء ) است . Ø§ÙØ±Ø§Ø® ØŒ Ø´Ú©Ø§ÙØªÙ‡ شدن تخم Ùˆ بیرون آمدن چوزه « ناظم الاطباء ) است . Ø§ÙØ±Ø§Ø® ØŒ بیرون گردیدن ترس Ùˆ بیم از دل ( ناظم الاطباء ) است . Ø§ÙØ±Ø§Ø® ØŒ زائل شدن بیم ( المصادر زوزنی ) Ùˆ بیرون گردیدن از ترس Ùˆ بیم Ùˆ زائل گردیدن ترس ( آنندراج ) است . بالاخره ØŒ Ø§ÙØ±Ø§Ø® ØŒ آشکارگشتن کار Ùˆ پیدا کردن راز نهانی است ( منتهی الارب ) . طی٠معانی اصلی « Ø§ÙØ±Ø§Ø® » Ùˆ « Ø§ÙØ±Ø§Ø®ØªÙ† » Ùˆ « Ø§ÙØ±Ø§Ø² » بدینسان ØŒ چشمگیر برجسته میگردد . Ø§ÙØ±Ø§Ø® ØŒ شکستن پوسته تخم مرغ Ùˆ پیدایش راز نهان است . Ø§ÙØ±Ø§Ø®ØªÙ† ØŒ ØÙ‚یقت درون خود را بدون ترس Ùˆ بیم ØŒ آشکار ساختن است .
از سوی دیگر ØŒ خود واژه های « ØÙ€Ù‚ » Ùˆ « ØÙ€Ù‚ـیـقـت »، معرب واژه « هاگ Ùˆ Ø¢Ú¯ Ùˆ Ø¢Ú© » ایرانی هستند( egg انگلیسی ) . واژه « ØÙ‚ » درعربی از واژه « ØØ§Ù‚ » برخاسته است . « ØØ§Ù‚ » ØŒ به معنای 1- Ù†ÙØ³ الامر، ØÙ‚یقت امرو مغزآن ØŒ 2- اصل شیئی 3- وسط چیزی ( منتهی الارب ) Ùˆ میان چیزی ( غیاث اللغات ) است . میان چیزها ØŒ « بهمن وارتا » هستند . « هاگ » ØŒ هنوز درکردی به معنای « تخم پرنده » است . درپشتو به تخم مرغ ØŒ Ù‡Ú¯ÛŒ میگویند. Ùˆ « Ø¢Ú¯ » ØŒ گندم Ùˆ خوشه گندم است ( ارتا خوشت = ارتای خوشه ØŒ اردوشت ØŒ وشی = خوشه ) . « آگر» ØŒ درکردی آتش ÙˆØ¯Ø±ÙØ§Ø±Ø³ÛŒ ØŒ زهدان ( تهیگاه ) است، Ú©Ù‡ بایستی دراصل ( Ø¢Ú¯ + گره = تخم در تخمدان = آبستن ) بوده باشد ØŒ چون« آور» درکردی، هم به معنای « آتش» ØŒ وهم به معنای « آبستن » است . « آتـش » ØŒ دراصل ØŒ برای « تخم در تخمدان » بکاربرده میشده است ØŒ چون « تـشه » ØŒ هنوز درکردی ØŒ هم معنای آتش ØŒ Ùˆ هم معنای « دوک » دارد ØŒ Ùˆ « دوخ = Ù†ÛŒ » است . Ù†ÛŒ ØŒ اصل Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ است ØŒ چون « پیوند یابی دوبخش دریک بند باهمست » .ازاین رو ارتا یا ارتا خوشت ØŒ خدائیست Ú©Ù‡ آتش را به خود Ù…ÛŒ پذیرد ( بندهش ØŒ بخش چهارم ØŒ پاره 35 ) ØŒ Ùˆ روز سوم Ú©Ù‡ اردیبهشت است ØŒ اینهمانی با «خوشه پروین= ثـرّیا =thriya برای هخامنشی ها » دارد ØŒ Ùˆ ازاین رو « Ø¢Ú© » هم ØŒ در تØÙÙ‡ ØÚ©ÛŒÙ… موءمن ØŒ به معنای « آتش » باقی مانده است . « آتش » ØŒ نماد « ارتای خوشه، یا سیمرغ » بوده است Ú©Ù‡ هم « Ù†ÛŒ= سه تا یکتائی » است وهم « خوشه پروین = ثریا = سه Ø¬ÙØª ». خوشه پروین ،دارای سه Ø¬ÙØª ستاره پیدا Ùˆ یک ستاره ناپیداست Ú©Ù‡ نماد بهمن بوده است ( خوشه پروین = ارتا + بهمن= هاگ = ØÙ‚ ) .
ازهمه مقدماتی Ú©Ù‡ در بالا آمد، میتوان بخوبی دید Ú©Ù‡ ØŒ « ØÙ‚ » Ùˆ ØÙ‚یقت ØŒ تخمی شمرده میشد Ú©Ù‡ برای پیدایش وتکون جوجه مرغ ØŒ باید بدون ترس وبیم ØŒ پوست تخم مرغ را Ú©Ù‡ در آغاز، مانند مشیمه ØŒ نگهبان جوجه بوده است ØŒ بشکند ØŒ Ùˆ ازآن پیدا شود . به عبارت دیگر، هرصورتی ونقشی ØŒ « پوست تخم »، یا مشیمه زادن هست ØŒ Ùˆ هنگامیکه تخم در تخمدان ØŒ پرورده ( ÙØ±+ ورد = ÙØ±ÙˆÙ‡Ø± ) شد ØŒ باید این صورت Ùˆ Ù†ÙØ´ را بدون ترس Ùˆ بیم بشکند ØŒ چون ازاین به بعد ØŒ پوست ØŒ تبدیل به زندان Ùˆ Ù‚ÙØ³ میگردد . زهدان ÙØ¯ÛŒØ±ÙˆØ²ØŒ زندان امروز شده است . صورت دیروز، پرورنده ØÙ‚ بوده است ØŒ ولی همان صورت ØŒ امروز، Ø®ÙÙ‡ کننده Ùˆ Ú©Ù€ÙØ´Ù†Ø¯Ù‡ ØÙ‚ است . ØÙ‚ = ØØ§Ù‚ = میان = بهمن وارتا ØŒ با « گشتن » ØŒ کار دارد . صورت ÛŒØ§ÙØªÙ† وسپس صورت شکستن ØŒ روند گشتن ( ورتن = وردنه ) ØÙ‚یقت ( بهمن = بÙÙ† = اصل میان Ùˆ عشق ) است .
این سراندیشه٠پیدایش Ùˆ آشکارشدن Ù ØÙ‚ ( ØØ§Ù‚ = میان تخم = بهمن Ùˆ ارتا ) ØŒ Ú©Ù‡ با « شکستن صورت Ùˆ نقش » ØŒ کار دارد ØŒ درهمان نام « ارتای Ø³Ø±Ø§ÙØ±Ø§Ø² »، به خود Ø´Ú©Ù„ Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ است . ØÙ‚ ( هم ØÙ‚یقت دربینش ØŒ Ùˆ هم ØÙ‚ ØŒ به معنای اصل عدالت Ùˆ قانون ) ØŒ با باز زائی ونوشوی ØŒ Ùˆ طبعا با درهم شکستن صورتی ( قانونی ØŒ شریعتی ØŒ آموزه ای ....ØŒ وبرون روئیدن ٠از ÙلسÙÙ‡ ای ) کار دارد .
مولوی ØŒ برای درک بهتر همین سراندیشه ØŒ Ø§ØµØ·Ù„Ø§ØØ§Øª « شکستن سبو » Ùˆ « گداختن یخ » را بکار برده است . Ø¯Ø±ØØ§Ù„یکه درآغاز، بیشتر همان « ÙØ´Ø±Ø¯Ù† هوم ØŒ یا Ù†ÛŒ شکر ØŒ ویا انگور ØŒ درچرخشت » Ùˆ « ازتخم بیرون آمدن جوجه ØŒ با شکستن پوسته » Ùˆ « زادن، با درد زه یا Ø´Ú©Ø§ÙØªÙ† پهلو » بکار Ù…ÛŒØ±ÙØªÙ‡ است .
صورت Ùˆ نقش Ùˆ تعری٠و Ù…Ùهوم Ùˆ آموزه Ùˆ قانون .... در Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø Ù…ÙˆÙ„ÙˆÛŒ ØŒ همان « یخ بستگی » است . آب ØŒ هنگامی صورت پیدا میکند، Ú©Ù‡ یادر یخ بستن ØŒ Ù…ÛŒ بند ØŒ یا درسبو Ùˆ کوزه Ùˆ پیاله Ùˆ مشک Ùˆ خنب ÙˆØÙˆØ¶ واستخر ریخته میشود، وساکن میماند، یا تبدیل به « ØØ¨Ù‡ های انگوردرخوشه انگور» میگردد . یکی را باید گرم کرد، تا آب بشود ØŒ دیگری را باید تهی کرد Ùˆ ÙØ±ÙˆØ±ÛŒØ®Øª یا شکست ØŒ Ùˆ سومی راباید درچرخشت ریخت ÙˆÙØ´Ø±Ø¯ ØŒ تا شیره اش Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ شود .
صورت Ø´Ú©Ù†ÛŒ ØŒ صورت گدازی ØŒ Ù†ÙÛŒ Ùˆ Ø±ÙØ¹ این « ØØ¯ Ùˆ بریدگی Ùˆ جدائی »، Ùˆ طبعا « امکان ستیزندگی Ùˆ جنگ با صورت » هست . ازهم بریدگی Ùˆ جدائی درصورت ØŒ تنها در ØØ§Ù„ت ØŒ جدا وتنها بودن ØŒ باقی نمی ماند ØŒ بلکه امکان دشمنی Ùˆ ستیزندگی Ùˆ جنگ ØŒ گشوده میگردد .
بهمن ØŒ در ارتا ØŒ دیدنی میشد ØŒ ولی درآنچه دیدنی میشد ØŒ Ù†Ø§Ú¯Ø±ÙØªÙ†ÛŒ Ùˆ تصر٠ناپذیر باقی میماند . بهمن ØŒ ارکه (ØØ±Ú©Ù‡ ) یا ارک ( تاب خوردن Ùˆ نوسان ) بود . ارتــا ( ارس = رود )ØŒ خدائی بود Ú©Ù‡ « سراندیشه ØÙ‚ » را ØŒ زندانی در یک Ø´Ú©Ù„ Ù« قانون یا عر٠یا ØÚ©Ù… یا آموزه یا دین وشریعت » نمیکرد . اوخدائی بود Ú©Ù‡ « ØÙ‚یقت » را دریک صورت از بینش ØŒ دریک آموزه Ùˆ دین Ùˆ مکتب ÙلسÙÛŒ ØŒ زندانی Ùˆ Ú¯Ø±ÙØªØ§Ø± نمیدانست . ØÙ‚یقت Ùˆ ØÙ‚ برای او ØŒ در صورت دادن به خود ØŒ باید « صورت Ø´Ú©Ù† Ùˆ صورت گداز» نیز باشند ØŒ تا دراین « تـمـوّج همیشگی » ØŒ ØÙ‚یقت یا ØÙ‚ باشند . ØÙ‚ÛŒ Ú©Ù‡ یکصورت Ùˆ عبارت Ùˆ Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø ÙˆÙ‚Ø§Ù†ÙˆÙ† پایدار ÛŒØ§ÙØª ودرآن ایستاد وماند وثابت شد ØŒ ناØÙ‚ وضد ØÙ‚ وبیداد وستم میشود . ØÙ‚یقتی Ú©Ù‡ زندانی یک عبارت Ùˆ آیه Ùˆ Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø Ùˆ آموزه دینی Ùˆ شریعت شد ØŒ باطل Ùˆ دروغ میشود . این بود Ú©Ù‡ « سیمرغ، یا ارتا » ØŒ خدای سرکش Ùˆ متمرد Ùˆ یاغی بود . خدائی بود Ú©Ù‡ به سرکشی Ùˆ تمرد Ùˆ طغیان Ùˆ یاغیگری Ùˆ سرکشی ØŒ ØÙ‚انیت میداد ØŒ چون هیچ « ØÙ‚ی» Ùˆ هیچ « ØÙ‚یتقتی » ØŒ بدون سرکشی Ùˆ سر پیچی از« صورتها Ùˆ نقشهائی Ú©Ù‡ Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ » ØŒ زنده Ùˆ روان وپیوسته نمی ماند .
ریشه هرجنبشی درایران ØŒ همین سراندیشه ایست Ú©Ù‡ Ø¯Ø±Ø¬ÙØª « بهمن وهما ØŒ یا بهمن Ùˆ ارتا » در ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سیمرغی، پیدایش ÛŒØ§ÙØª ØŒ Ùˆ زرتشت، برضد آن برخاست ØŒ واین منش سرکشی Ùˆ گردنکشی Ùˆ طغیان را تا توانست ØŒ کوبید Ùˆ Ø®ÙÙ‡ کرد . با ابلیس Ùˆ شیطان، Ú©Ù‡ هردو نامهای گوناگون سیمرغ هستند ØŒ تورات Ùˆ قرآن، این منش یاغیگری Ùˆ سرکشی را در ÙØ·Ø±Øª ( بÙÙ† ) انسان ØŒ زشت Ùˆ پلشت وملعون ØŒ Ùˆ اصل همه گناهکاریها ساختند .
« بهمن » ØŒ بÙÙ† ٠بÙÙ† هست Ú©Ù‡ نا دیدنی ÙˆÙ†Ø§Ú¯Ø±ÙØªÙ†ÛŒ است . بهمن یا هخامن ØŒ نخست در « هما = ارتا = سیمرغ »، پدیدار Ùˆ دیدنی میشود ØŒ ولی برغم آنکه صورت به خود میگیرد ØŒ درهمین صورت ØŒ باز نادیدنی Ùˆ Ù†Ø§Ú¯Ø±ÙØªÙ†ÛŒ میماند . این صورت نابهنگانی Ùˆ ناگهان ØŒ Ùقط برای آنست Ú©Ù‡ انسان را « جوینده بÙÙ† = بهمن = اندیمان = Ù…ØØ±Ù…ترین بخش وجود » سازد . تلاش برای Ú¯Ø±ÙØªÙ† ( تصر٠کردن ) بن هستی ( ØÙ‚یقت روان ) دراین صورت ØŒ Ùˆ تثبیت ØÙ‚یقت دراین صورت Ùˆ قانون Ùˆ عر٠وØÚ©Ù… ØŒ درست ØŒ قیام برضد ØÙ‚یقت است . ایمان به همه آموزه ها، Ú©Ù‡ « ØÙ‚یقت٠روان را ØŒ در صورتی ÙˆØ§ØØ¯ ÙˆÙ…Ù†ØØµØ± به ÙØ±Ø¯ وتنگ ØŒ گیرا وتصر٠پذیر » کرده اند ØŒ سرچشمه همه جنگ ها Ùˆ کینه توزیها ست . اینست Ú©Ù‡ ØØ§Ùظ میگوید :
جنگ Ù‡ÙØªØ§Ø¯ Ùˆ دو ملت ØŒ همه را عذر بنه
چون ندیدند ØÙ‚یقت ØŒ ره Ø§ÙØ³Ø§Ù†Ù‡ زدند
بهمن ØŒ Ú©Ù‡ خود، به همه صورتها تØÙˆÙ„ Ù…ÛŒ یابد ØŒ اصل پیوند دهی یا عشق میان همه گوناگونیها نیرهست. ولی « ایمان به هرآموزه Ùˆ صورتی » ØŒ درست ØŒ این پیوند را Ù…ÛŒ بـرّد . چون « صورت پذیری بهمن ØŒ وصورت شکاÙÛŒ Ùˆ صورت گدازیش ØŒ دو رویه متمم هم هستند » . ØÙ‚یقت( هاگ = بهمن ) ارکه ایست Ú©Ù‡ در Ù‡ÙØªØ§Ø¯ Ùˆ دو Ø´Ú©Ù„ ØŒ روانست ØŒ نه درآنها ØŒ یخ بسته است . به Ù…ØØ¶ÛŒ Ú©Ù‡ این صورت گیری ØŒ ازصورت Ø´Ú©Ù†ÛŒ » بریده شد ØŒ عشق ØŒ تبدیل به کین Ùˆ ستیز Ùˆ جنگ میشود.
ØÙ‚یقت Ùˆ ØÙ‚ ØŒ درهیچ یک ازصورتها Ùˆ قانونها Ùˆ آموزه ها Ùˆ عقیده ها Ùˆ دین ها ماندنی Ùˆ Ú¯Ø±ÙØªÙ†ÛŒ نیست ØŒ بلکه Ùقط در « ØØ±Ú©Øª ازصورت گیری به صورت شکنی» ØŒ دراین « Ø§ÙØ³Ø±Ø¯Ú¯ÛŒ ویخزدگی درصورت ØŒ Ùˆ در آبشوی صورت » ØŒ در تموّج درنشیب Ùˆ ÙØ±Ø§Ø²ØŒ روان میباشد . بهمن ØŒ هم اصل تعدد Ùˆ کثرت ØŒ Ùˆ هم اصل پیوستگی ( میان ) یا مهر Ùˆ هم اصل خرد است . خرد ØŒ درک همین ØØ±Ú©Øª آنچه در صورتیابیها، میخواهد نمایان شود، ولی درصورت Ú¯Ø±ÙØªÙ† ØŒ Ú¯Ù… میشود ØŒ Ùˆ برای جستن گمشده ØŒ صورت را باید ازسر، گداخت ØŒ میباشد . خرد ØŒ درک ØÙ‚یقت ÙˆØÙ‚ ØŒ در روان بودنش هست . ولی برعکس « عـقـل » ØŒ کوشش برای تثبیت ØÙ‚یقت، در یک صورت ( تعری٠و Ù…Ùهوم Ùˆ آموزه ومکتب) هست ( خرد ØŒ ترجمه عقل نیست ) . این تثبیت شدن ØÙ‚یقت را دریک صورت ØŒ روشنسازی مینامند . اینست Ú©Ù‡ مولوی ØŒ Ù…Ùهوم « ØÙ‚یقت » را Ú©Ù‡ ØØ§Ùظ آورده ØŒ اینهمانی با« عشق » میدهد . ØÙ‚یقت ØŒ نیروی پیوند دهنده تعددد Ùˆ کثرت هست ØŒ بی آنکه آنها را به ÙˆØØ¯Øª بکاهد .
« طریق عشق » ØŒ ز هـÙـتـاد Ùˆ دو ØŒ برون باشد
چو عشق و مذهب تو ، خدعه و ریاست ، بخسب
این Ù‡ÙØªØ§Ø¯ ودوملت ( Ú©Ù‡ Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ بیان اوج کثرت پیدایش بÙÙ† Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ هستی در زمان ØŒ یا در درازای یک سال شمسی هست ØŒ Ùˆ هیچ ربطی به تعداد مذاهب اسلام درکتاب ملل ونØÙ„ شهرستانی ندارد. یکسال ØŒ دارای 72 تخم است = X5 72= 360 ) Ú©Ù‡ استوار بر « ایمان » هستند ØŒ Ùˆ با عقلشان ØŒ ØÙ‚یقت را دریک صورت Ùˆ نقش ثابت ØŒ زندانی میکنند ØŒ ودست از صورت گدازی Ùˆ صورت Ø´Ú©Ù†ÛŒ میکشند ØŒ Ùˆ درگوهرشان ØŒ بری وتهی از عشق هستند ØŒ هرچند نیز همیشه دم ازعشق Ùˆ Ù…ØØ¨Øª هم بزنند ØŒ هیچکدام ØŒ ØÙ‚یقت را « ندیده اند » . عقل آنها ،« روشنی » را در تثبیت ØÙ‚یقت یا ØÙ‚ ØŒ در« یک صورت « ØŒ در« یک آموزه »، دریک قانون ØŒ دریک ØÚ©Ù… ØŒ در« یک شریعت» ..... میداند ØŒ Ùˆ این تثبیت ØÙ‚یقت دریک صورت ØŒ یا روشن کردن ØÙ‚یقت ØŒ علت العلل همه جنگها Ùˆ کین توزیها میشود ØŒ چون عشق، Ú©Ù‡ گوهر ØÙ‚یقت است ØŒ Ùقط درصورت گدازی Ùˆ صورت Ø´Ú©Ù†ÛŒ ØŒ پس از صورت دهی وصورت یابی ممکن میگردد . اینست Ú©Ù‡ مولوی میگوید :
Ú†Ùˆ Ù‡ÙØªØ§Ø¯ Ùˆ دوملتی ØŒ « عقل » دارد
بجو ØŒ درجنونش ØŒ دلا Ø§ØµØ·ÙØ§Ø¦ÛŒ
همه این Ù‡ÙØªØ§Ø¯ Ùˆ دوملت ØŒ عقلشان درراستای ØŒ تثبیت ØÙ‚یقت دریک صورت Ùˆ آموزه Ùˆ قانون Ùˆ... است ØŒ Ùˆ این را « روشنی » میدانند . دست ازاین عقل بکش . با آمدن زرتشتیگری Ùˆ سپس اسلام ØŒ معنای اصلی « خرد » ØŒ مغشوش ونامعلوم ساخته شده بود . ازاین رومولوی میگوید: درجنونی Ú©Ù‡ ضد این عقل است ØŒ برگزیدگی خود را بجو .
البته تصویری Ú©Ù‡ آموزه زرتشت از« بهمن=هخامن=ارکه من= اندیمن » به ما میدهد ØŒ درست وارونه تصویریست Ú©Ù‡ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ زال زر(= ÙØ±Ù‡Ú¯ سیمرغی ) از بهمن ØŒ داشته است . « ارکه » ØŒ Ú©Ù‡ بÙÙ† خرد بنیادی Ùˆ Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ جهان هستی است ( یعنی بهمن ØŒ نه اهورامزدا ) ØŒ اصل ØØ±Ú©Øª ( ارکه = ØØ±Ú©Ù‡ = ØØ±Ú©Ø© ) Ùˆ گردیدن ( ورت ØŒ ورتن ØŒ وردنه ) Ùˆ نوسان ( ارک = تاب بازی ) است ØŒ اصل تØÙˆÙ„ صورتهاست ØŒ Ùˆ طبعا برضد « تثبیت دریک صورت » Ùˆ قراردادن « روشنی ثابت Ùˆ Ø¨ÛŒØØ±Ú©Øª » به کردار اصل جهانست . بهمن ٠زال زر ØŒ با اهورامزدای زرتشت ØŒ وبهمنی Ú©Ù‡ صادر ازاین اصل روشنی هست ØŒ درتضادند .
با آموزه زرتشت ØŒ ØÙ‚ Ùˆ ØÙ‚یقت ØŒ ثابت Ùˆ Ø¨ÛŒØØ±Ú©Øª و« بی جنبش اندیشیدن » میگردد . اندیشیدن ØŒ همیشه با جنبش وتØÙˆÙ„ ونوشوی Ùˆ بدعت ØŒ کار دارد. همه آگاه بودن ( هرویسپ آگاه ) اهورامزدا ØŒ نیاز به « جنبش اندیشیدن در تØÙˆÙ„ یابی در صورتها » ندارد . با چنین Ù…Ùهومی از ØÙ‚یقت ثابت ØŒ اصل سرکشی Ùˆ تمرد Ùˆ طغیان Ùˆ صورت Ø´Ú©Ù†ÛŒ Ùˆ تØÙˆÙ„ ØŒ Ú©Ù‡ سیمرغ باشد ØŒ ملعون Ùˆ مطرود میگردد ØŒ Ú©Ù‡ از بÙÙ† بایستی کنده شود .
تضاد ٠آموزه زرتشت
با « ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯Ù زال زری، یا ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯Ù سیمرغی »
تضاد آموزه زرتشت را با ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سیمرغی ØŒ Ø§Ø²ØªÙØ§ÙˆØª « اهورامزدا » درآموزه زرتشت ØŒ با « بهمن، در ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سیمرغی » میتوان آشکارو برجسته دید .
Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سیمرغی ØŒ Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø´ ØŒ روند ØØ±Ú©Øª ØŒ یا روند تØÙˆÙ„ همیشه بود . اگرا راته (اغریرث ratha+aghra ) Ú©Ù‡ به « نخستین گردونه» ترجمه میشود ØŒ همان یوغ Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ú¯ÛŒØ³Øª Ú©Ù‡ « انگره مینو Ùˆ سپنتا مینو » آن را باهم میکشند Ùˆ میرانند( دوقلوی یا Ø¬ÙØª یا همزادی Ú©Ù‡ به هم پیوسته اند ) . ØØ±Ú©Øª دادن گردونه ØŒ یا یوغ ØŒ اینهمانی با « روند Ø¢ÙØ±ÛŒØ¯Ù† جهان » داده میشود . یوغ ØŒ همان تصویر « همزاد یا Ø¬ÙØª » زرتشت است ØŒ Ú©Ù‡ مردم به آن « جی= Ú˜ÛŒ » هم Ù…ÛŒÚ¯ÙØªÙ†Ø¯ . « زندگی= Ú˜ÛŒ » ØŒ اینهمانی با یوغ ( اتصال Ùˆ امتزاج وعشق ) داده میشد . ازهمین جا ØŒ اختلا٠اندیشه سیمرغی را با تصویر زرتشت ازهمزاد یا یوغ ØŒ میتوان دید ØŒ چون « Ú˜ÛŒ » درتصویر زرتشت ØŒ یوغ ( اتصال دو نیرو به هم ) نیست ØŒ بلکه نیروی دیگر، اژی است ØŒ Ú©Ù‡ قابل یوغ شدن با « Ú˜ÛŒ » نیست .
با تصویر« همزاد » زرتشت ØŒ درست یوغ ( گردونه ) ØŒ پیش ازآنکه ØØ±Ú©Øª کند ÙˆØ¨ÛŒØ§ÙØ±ÛŒÙ†Ø¯ ØŒ ازمیان، بریده شده است . « نیروی همآهنگساز، اصل میان ØŒ Ú©Ù‡ همه دوتائیها را همروش وهمگام میسازد ØŒ Ùˆ ازدو نیروی گوناگون ØŒ یک نیروی Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ میسازد ØŒ Ú©Ù‡ با آن نیروی ÙˆØ§ØØ¯ Ùˆ آمیخته ØŒ ØØ±Ú©Øª Ùˆ Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø´ ØŒ آغازمیشود ØŒ درتصویر زرتشت ØŒ نابود Ùˆ Ù…ØÙˆ ساخته میشود .
ولی « 1- بریدگی » Ùˆ « تضاد » ØŒ جانشین « یوغ = عشق = Ø§ØªØØ§Ø¯= همآهنگی» میگردد. بدینسان با زرتشت ،« پیوند بنیادی کیهانی » ØŒ دربÙÙ† انسان Ùˆ کیهان Ùˆ زمان ØŒ بریده Ùˆ نابود میگردد .
برای آنکه ØŒ چیزی تØÙˆÙ„ نیابد ( نگردد ) ØŒ باید ازهم « بریده » شود . دربریده شدن است Ú©Ù‡ « Ú˜ÛŒ » ØŒ همیشه « Ú˜ÛŒ = زندگی » میماند ØŒ Ùˆ « اژی = ضد زندگی » ØŒ همیشه « اژی » میماند . ازاین پس ØŒ هیچکدام ازاین دو ØŒ به همدیگر، تØÙˆÙ„ نمی یابند . تØÙˆÙ„ ÛŒØ§ÙØªÙ† ØŒ دیگر گونه شدن ،« غیر ازگوهر خود شدن » ØŒ میشود. اگر« Ú˜ÛŒ » دیگرگونه شود ØŒ « اژی = اژدها » میشود . اگر« اژی » ØŒ دیگر گون شود ØŒ « Ú˜ÛŒ » میگردد . ازاین ببعد ØŒ درتØÙˆÙ„ ØŒ « دیگرشد Ù† » ØŒ معنای « ضد گوهرخود شدن » را پیدا میکند . خدا ØŒ Ú©Ù‡ اصل پیدایش ازخود بود ØŒ وبه جهان ØŒ تØÙˆÙ„ Ù…ÛŒ ÛŒØ§ÙØª ØŒ نمیتواند ØŒ « دیگرگونه » شود ØŒ چون « غیر ازخود » میشود . با بریده شدن ØŒ راه تØÙˆÙ„ بسته میشود . بدینسان ØŒ انددیشه « ثبوت » Ùˆ « Ù…Ùهوم نوینی از روشنی » پیدایش Ù…ÛŒ یابد ØŒ Ú©Ù‡ هنوز ما را درهمه ادیان نوری ØŒ در زنجیر خود ØŒ بسته Ùˆ Ú¯Ø±ÙØªØ§Ø± دارد .
با پدیده « بریدگی Ùˆ تضاد همزاد (= یا یوغ » ØŒ کرانه دوضد باهم ØŒ ثابت Ùˆ Ø³ÙØª Ùˆ تغییر ناپذیر میگردد . با این تصویر همزاد زرتشت، Ú©Ù‡ چیزی جز همان یوغ یا دوقلوی بهم بسته پیشین نیست ØŒ دو چیز کاملا مشخص Ùˆ ممتاز، Ùˆ جدا ازهم ØŒ پیدایش Ù…ÛŒ یابند Ú©Ù‡ به آسانی میتوان یکی از آن دو را ØŒ شناخت Ùˆ برگزید . دو چیز، Ú©Ù‡ تا کنون، باهم ØŒ یارویوغ Ùˆ متصل بودند، Ùˆ Ùقط درپیوند باهم Ù…ÛŒØ¢ÙØ±ÛŒØ¯Ù†Ø¯ ( Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø´ ØŒ همکاری Ùˆ Ù‡Ù…Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†ÛŒ وهماندیشی وهمپرسی بود ØŒ هیچ خدائی ØŒ به تنهائی Ù†Ù…ÛŒØ¢ÙØ±ÛŒØ¯ ) درپارگی Ùˆ گسست ازهم ØŒ Ùˆ پیوند ناپذیر بودن باهم ØŒ « روشن » میشوند . بدینسان ØŒ پدیده ٠« روشنی » ØŒ پدیده بسیار خطرناکی میگردد . دو چیز، در روشن شدن ازهم ØŒ دشمن گوهری باهم میشوند ØŒ وهمیشه ØŒ کینه توزی گوهری باهم دارند . « روشن شدن » ØŒ ازاین پس « ایجاب دشمنی Ùˆ جنگ Ùˆ ستیز » میکند .
هرکدام ازآنها ØŒ هنگامی خود را روشن، Ù…ÛŒ یابد ØŒ Ú©Ù‡ دیگری را بکوبد Ùˆ بزند Ùˆ ازبÙـن ØŒ ریشه Ú©Ù† سازد . جنگ میان همه Ø§ÙØ±Ø§Ø¯ Ùˆ اجتماعات Ùˆ ملل ØŒ Ùˆ عقاید Ùˆ ادیان ( چون همه، باهم گوناگونند )ØŒ ضرورت٠« روشن ساختن وثبوت خود » میگردد . بدینسان ØŒ خود را برای خود Ùˆ دیگران ØŒ روشن ساختن ØŒ ایجاد کرانه هائیست Ú©Ù‡ خود را ازهمه Ù…ÛŒ برّد ØŒ Ùˆ در واقع ØŒ ستیزیدن وکینه ورزی Ùˆ جنگیدن همیشگی با همه است . Ù…Ùهوم « روشنی » زرتشت ØŒ متلازم با « جنگ وستیزو کینه ورزی Ùˆ رشگ ورزی» میباشد . با زرتشت وهمزادش ØŒ جهاد دینی ØŒ درتاریخ ایران ØŒ پیدایش Ù…ÛŒ یابد ØŒ Ùˆ خانواده گشتاسپ ØŒ همیشه درگیر جهاد دینی بوده اند . نه تنها ØŒ درجنگ وستیزوکینه ورزی Ùˆ رشگ ورزی انگره مینو Ùˆ سپنتا مینو ( اهورامزدا ) ازهم شناختنی Ùˆ ازهم جدا Ùˆ روشن میگردند ØŒ بلکه این Ù…Ùهوم « روشنی » ØŒ همه گستره هارا ÙØ±Ø§ میگیرد . دو ملت ØŒ دو قوم ØŒ دو عقیده ØŒ دوجهان بینی.... هنگامی ازهم روشن میشوند ØŒ Ú©Ù‡ درجنگ وستیز Ùˆ کینه توزی ØŒ رویاروی هم قرار بگیرند . این سراندیشه گاتائی ØŒ ناگزیر ØŒ گوهر خود اهورا مزدا مشخص میسازد . همانسان Ú©Ù‡ گوهر یهوه Ùˆ پدرآسمانی Ùˆ الله را مشخص میسازند . همه این خدایان « بری ازخلق » هستند ØŒ خلق ØŒ بـرّیه هستند .آنها از خلق ومخلوق ØŒ بریده وجدا Ùˆ « پاک » هستند . پدیده « پاکی = قداست» ØŒ ازاین پس « پدیده جدا شدگی Ùˆ بریدگی Ùˆ اختلا٠گوهری » است ØŒ Ùˆ دیگری ØŒ درنزدیکی ØŒ او را نا پاک Ùˆ نجس میسازد . ازاین روهست Ú©Ù‡ دربندهش ØŒ اهریمن میخواهد با هرچیزی « بیامیزد » ØŒ به عبارت دیگر، همه چیز را با تازش ØŒ نجس سازد . Ø¯Ø±ØØ§Ù„یکه اهورامزدا با همه آگاهی .... زمانی بیکرانه در روشنی بیکران است ( بندهش بخش نخست ) . خود « همه آگاهی » به معنای « روشنی مطلق » است . این Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø Â« روشنی بیکران » ØŒ دو معنای متضاد باهم دارد . Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø Ø¨ÛŒÚ©Ø±Ø§Ù† ØŒ ترجمه « an+ aghra » است . Ú©Ù‡ سپس شکلهای « onir+ anaghr+ aneraan» را Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ است . ولی « ان+ اگره » به معنای وجودیست Ú©Ù‡ « از زهدان ØŒ پیدایش Ù†ÛŒØ§ÙØªÙ‡ است » . چون « آگر» ØŒ به معنای تهیگاه Ùˆ Ú©ÙÙ„ است ( برهان قاطع ) . این واژه بدون Ø´Ú© ØŒ همان واژه « گراو = گرو » است Ú©Ù‡ معنای « Ù†ÛŒ » دارد Ú©Ù‡ اینهمانی با زهدان Ùˆ ÙØ±Ø¬ دارد . به عبارت دیگر، اهورامزدا ØŒ در روشنائیست Ú©Ù‡ از تاریکی زهدان ØŒ زائیده نشده است . به عبارت دیگر با این Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø ØŒ پیدایش وروشن شدن ØŒ از زائیده شدن Ùˆ روئیدن Ùˆ ازپوست Ùˆ تخم بیرون آمدن ØŒ Ùˆ تراویدن آب ازچشمه را Ù†ÙÛŒ Ùˆ طرد میکند . اهورا مزدا ØŒ روند پیدایش بهم بسته Ùˆ زنجیره ای « ازتاریکی به روشنائی = درخت شدن تخم » Ùˆ ازروشنائی به تاریکی = کاشته شدن تخم در زمین ØŒ یا در زهدان » نیست . این روشنائی، بکلی گوهری ØŒ برضد این تØÙˆÙ„ات زائیدن Ùˆ روئیدن دارد . اصل ØŒ روشنی ثابت Ùˆ Ø¨ÛŒØØ±Ú©Øª است Ú©Ù‡ همیشه همان میماند Ú©Ù‡ هست . درست ØŒ تصویر « بهمن = هومن » ØŒ Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سیمرغی ØŒ پیکر یابی وارونه این اندیشه است .
« هومن= بهمن = هخامن » ØŒ درست به معنای « اصل زائیدن » است . هومن ØŒ مینوی مینو ØŒ تخم درون تخمدان ( من ٠من ) است . « بـÙÙ‡ » ØŒ امروزه معنای اصلیش را Ú¯Ù… کرده است. در یوستی ØŒ هو( hu ) Ú©Ù‡ همان « به » باشد ØŒ به معنای زائیدن Ùˆ پدید آوردن Ùˆ ایجاد کردن است .humaami به معنای من میزایم هست . hunahi به معنای تو میزائی است . برای Ø§ÙØ´Ø±Ø¯Ù† شیره هوم ØŒ Ú©Ù‡ متناظز با عمل زادن بود ØŒ همین واژه « هو » بکار برده میشود . چون روند زاده شدن یا پیدایش ( تکون ÛŒØ§ÙØªÙ† ) ØŒ Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سیمرغی ØŒ با پدیده شاد شدن ØŒ اینهمانی داده میشد ØŒ هنوز درکردی ØŒ هو، به معنای « خنده » Ùˆ « خود » است . هوایش = خندیدن است . چون هومن ØŒ اصل میان Ùˆ بÙÙ† ٠هرجانی وهرانسانی Ùˆ کیهان شمرده میشد ØŒ این بود Ú©Ù‡ واژه « هویت » ازآن پیدایش ÛŒØ§ÙØªÙ‡ است، Ùˆ درویشان ØŒ بدین علت « یا هو » میگویند . Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سیمرغی ØŒ « بÙÙ† » ØŒ اولویت داشت . خدایان ØŒ با تصویر ٠« بÙÙ† » درک میشدند . مسئله٠« بـندهش » ØŒ شناختن « رویش وگسترش وپیدایش ٠جهان از بÙÙ† Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø´Â» بود ØŒ نه شیوه خلق جهان ØŒ با خواست Ùˆ دانش یک خدا Ú©Ù‡ شخص است . آنچه ما در « بندهش» ( در بندهش هندی Ùˆ ایرانی ) Ù…ÛŒ یابیم ØŒ ØªØØ±ÛŒÙ سراندیشه اصلیست . اندیشه پیدایش Ùˆ گسترش از بÙÙ† ØŒ به عقب رانده میشود ØŒ Ùˆ اندیشه خلق جهان ازخواست ٠اهورامزدا ØŒ برجسته ساخته میشود . طبعا مخلوطی پریشان از هردو اندیشه ØŒ دربندهش Ùˆ گزیده های زاد اسپرم Ùˆ دینکرد ØŒ پدید میآید . Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سیمرغی ØŒ « Ø¯Ø±ÛŒØ§ÙØªÙ† بÙÙ† ØŒ درخود، یا درهرانسانی وهر جانی» است Ú©Ù‡ اصل سعادت Ùˆ نیکی Ùˆ مردمی، شمرده میشد ØŒ ودر دین مزدیسنا ØŒ انجام ÙØ±Ù…انها Ùˆ خواستهای اهورامزدا ست Ú©Ù‡ اصل سعادت Ùˆ نیکی Ùˆ مردمیست. البته « بÙÙ† وتخم Ùˆ آتش » نیز ØŒ با خواست اهورامزدا ØŒ Ø¢ÙØ±ÛŒØ¯Ù‡ میشود ØŒ وطبعا « تخم Ùˆ بÙÙ† Ùˆ آتش » ØŒ اصالت خود را از دست میدهند . هیچکدام دیگر ØŒ « ازخود » نیستند . نه تخم ØŒ دیگر تخم است ØŒ نه بÙÙ† ØŒ دیگر بن است ØŒ نه آتش ØŒ دیگر آتش . این کارها ØŒ با تردستی Ùˆ مهارت موبدانه درمتون ØŒ صورت میگیرد . ولی ازسوی دیگر، مردمان ØŒ بهمن = هومن = هخامن ØŒ را « بـز مـو نه » نیز میخواندند ØŒ واین نام ØŒ ویژگیهای بهمن را Ú©Ù‡ الهیات زرتشتی ØŒ وارونه وپوشیده ساخته ØŒ بسیار چشمگیر Ùˆ برجسته میسازد، Ùˆ تضاد اورا ØŒ با اهورامزدای زرتشت ØŒ مینماید . « بزمونه » ØŒ مرکب ازدوبخش « بز+ مونه » است . « پـز» ØŒ هنوز درکردی معانی اصلی خود را Ú©Ù‡ 1- جنین 2- ÙØ±Ø¬ ( آلت تناسلی زن ) نگاه داشته است . « بز» ØŒ به معنای 1- زهدان 2- انگولک ( Ú©Ù‡ انگیزنده باشد ) Ùˆ 3 دایره ( گرد = ورد ) است . « پزدان = پزلی = پزو » ØŒ به معنای بچه دان Ùˆ رØÙ… است . « بزاو»، به معنای ØØ±Ú©Øª است . بزاوتن ØŒ جنبانیدن است . بز، لبخنده Ùˆ نگاه خیره است . این معانی ØŒ نشان میهند Ú©Ù‡ « بز» درواقع ØŒ هم زهدان وهم جنین بوده است . « پزشکی » ØŒ درآغاز، با هنز زایمان کارداشته است . ازاین رو نیزهست Ú©Ù‡ سیمرغ ØŒ دایه ( قابله وماما = پزشک) خوانده میشود . پسوند Ù« مون ومونه » دارای معانی مرکز واصل وروش است . پس بهمن یا « بزمونه » ØŒ اصل زایمان است . بهمن یا بزمونه ØŒ اصل ØØ±Ú©Øª Ùˆ جنبش هست . Ùˆ بهمن ØŒ اصل خنده است. ویژگی بنیادی بهمن ØŒ انگیزندگی است . او با یک تلنگر، با یک بوسه ØŒ با یک کوبه ...گوهرچیزها را به ØØ±Ú©Øª وجنبش میآورند ØŒ با یک بوسه ØŒ هرجانی را آبستن میکند ØŒ تا خودشان بزایند Ùˆ بشکوÙند Ùˆ بگسترند Ùˆ Ø¨ÛŒØ§ÙØ²Ø§ÛŒÙ†Ø¯ . این ویژگی ØŒ بکلی با Ù…Ùهوم « خلق ØŒ با خواست Ùˆ دانش » اهورامزدا والله Ùˆ یهوه ØŒ ÙØ±Ù‚ دارد . او میانگیزد ØŒ Ùˆ خلق نمیکند . سغدیها ØŒ به بهمن ( ماه یازدهم ) ØŒ ژیـم دال Ù…ÛŒÚ¯ÙØªÙ‡ اند، Ú©Ù‡ چهره دیگربهمن را آشکارمیسازد . ژیم ØŒ همان جیم Ùˆ جیما Ùˆ ییما ØŒ یا همزاد یا یوغ ( جی = Ú˜ÛŒ ) است ØŒ Ú©Ù‡ زرتشت آنهارا ازهم بریده Ùˆ باهم متضاد ساخته است . « دال » ØŒ به معنای خوشه Ùˆ کرکس است ( کرک + کاز= مرغ ÙØ±Ø§Ø²Ú©ÙˆÙ‡= سیمرغ ) . دالک ØŒ به مادر Ú¯ÙØªÙ‡ میشود ØŒ Ùˆ دالو، به « مترسک» Ú¯ÙØªÙ‡ میشود ØŒ Ùˆ مترسک ØŒ همان « میتراس » است . سیمرغ ØŒ اصل بازدارنده از زیان وگزند بوده است .ازاین رو، هم درشکل مهره(= خرّمک ) به گردن Ùˆ پیشانی کودکان آویخته میشد، وهم بشکل صورتکی درکشتزارها گذارده میشد . پس « ژیم + دال » یا بهمن ØŒ به معنای « خوشه جم Ùˆ جما ØŒ خوشه انگره مینو Ùˆ سپنتامینو، یا اصل Ùˆ پیوند هردوی آنها » میباشد . درنامهای 1- هـومن Ùˆ 2- بـزمـونه Ùˆ 3- ژیـمـدال ØŒ میتوان همه ویژگیهای بهمن را ØŒ Ú©Ù‡ دراصل داشته است ØŒ ودرالهیات زرتشتی ØŒ پوشیده ویا سرکوبی Ùˆ زدوده شـده ØŒ ÛŒØ§ÙØª . « بهمن » Ú©Ù‡ اصل دین (= بینش زایشی ازخود Ù ÙØ±Ø¯ انسان ) است ØŒ با زایش ( ازتاریکی به روشنی ) ØŒ با یوغ ( همزاد به هم بسته ) با « انگیزندگی » ØŒ با اصل ØØ±Ú©Øª وجنبش Ùˆ تØÙˆÙ„ کاردارد . بدین ترتیب ØŒ بهمن ØŒ با Ù…Ùهومی از « روشنی » کار دارد ØŒ Ú©Ù‡ کاملا متضاد با گوهرروشنی اهورامزدا است . نخستین پیدایش بهمن ØŒ ارتا ( هما ) ØŒ در چهره « ارتا ÙØ±ÙˆØ±Ø¯ » ØŒ ویژگی Ùوق العاده مهم Ù« جستجوکردن Ùˆ پژوهش کردن » را دارد، Ú©Ù‡ « بینش درتاریکی » است ØŒ چون جستجو ØŒ همیشه کورمالی کردن در تاریکی آزمایشهاست . « ÙØ±ÙˆØ±Ø¯ » Ú©Ù‡ ÙØ±ÙˆÙ‡Ø± باشد نه تنها ØŒ معنای گردیدن ( ورد= ورت ) Ùˆ گردش را دارد ØŒ بلکه « گشتن » ØŒ همیشه معنای « جستجو کردن Ùˆ پرسش » را نیز داشته است . گشتن ØŒ برگردیدن Ùˆ باز چیزی را ازنو دیدن ØŒ Ùˆ نگاه به پیرامون آن انداختن ØŒ Ùˆ سیر کردن در Ø¢ÙØ§Ù‚ØŒ Ùˆ دور وبرچیزی Ø±ÙØªÙ†ØŒ وازآن چیز، واق٠شدن را دارد . این معنای ÙØ±ÙˆØ±Ø¯ = ÙØ±ÙˆÙ‡Ø±ØŒ درمتون Ùپهلوی، ØØ°Ù ØŒ ولی در سغدی، بخوبی باقی مانده است Ùˆparwed + parwedaar جسنجو کردن است .
parwed جستجو کردن ØŒ نگاه کردن ØŒ Ø¯Ø±ÛŒØ§ÙØªÙ† Ùˆ پرسش است . گشتن ( ورد ØŒ ورتن ) به معنای ØªÙØØµ Ùˆ جستجو کردن ØŒ هنوز اصطلاØÛŒ رایجست . به پاسبان شب Ùˆ گزمه ،« گشتی» میگویند.
ÙØ±Ø¯ÙˆØ³ÛŒ دراین راستا گوید :
ÙØ±ÛŒØ¯ÙˆÙ† شبستان ØŒ یکایک بگشت
برآن ماهرویان همه برگذشت
« بهرام » ØŒ اصل نرینه٠« بÙÙ† کیهان Ùˆ زمان Ùˆ جان » ØŒ اصل جهانگری Ùˆ سلوک است ( او، نخستین سالک است ) وهمیشه « ارتا » را ازنو ØŒ میجوید . ازاین رو ØŒ خدای جهانگردی Ùˆ Ù…Ø³Ø§ÙØ±Ø§Ù† Ùˆ سالکانست . همیشه درجستجوی معشوقه خود ØŒ درشکارو درجستجو، دور جهان میگردد . این چهره اصیل بهرام ØŒ خدائی Ú©Ù‡ بÙÙ† Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø´ است ØŒ درشاهنامه ØŒ در داستانهای « بهرام گور» ØŒ به بهرام گور نسبت داده شده است ØŒ Ø¯Ø±ØØ§Ù„یکه ØŒ هیچ ربطی به بهرام گور ساسانی ندارد .
او( بهرام ØŒ اصل نرینه دربÙÙ† جهان ) همیشه « سرگشته » است . نخستین تجلی گوهر بهمن ØŒ گشتن (= وردیدن ØŒ نوردیدن) تØÙˆÙ„ ÛŒØ§ÙØªÙ† ØŒ جستجو کردن Ùˆ پرسیدن Ùˆ چون Ùˆ چرا کردن Ùˆ آزمودن است . همین سراندیشه است Ú©Ù‡ دراندیشه های مولوی ØŒ باز تابیده میشود . بهمن ØŒ کنزمخÙÛŒ Ùˆ گنج نهان درهرجانیست Ùˆ باید ØŒ گشت تا اورا ÛŒØ§ÙØª .
گشتیم به ویرانه ، به سودای تو گنج
چون مار ، به آخر به تک خاک خزیدیم
لاجرم ، سرگشته گشتیم از ضلال
چون ØÙ‚یقت ØŒ شد نهان ØŒ پیدا ØŒ ضلال
زهرسوئی که گردیدم ، نشانه نیز، از او دیدم
زهرشش سو ØŒ برون Ø±ÙØªÙ… ØŒ Ú©Ù‡ آن ره ØŒ بی نشانستی
ولی ØŒ « گشتن = ورتن = وشتن » ØŒ سکه ایست Ú©Ù‡ دورویه متمم هم دارد. گشتن ØŒ یک جنبش پـادی (= دیالکتیکی ) است . انسان ØŒ درØÛŒÙ†ÛŒ Ú©Ù‡ در برونسو ØŒ درجستجو ØŒ میگردد، ودر Ø¢ÙØ§Ù‚ ÙˆØ§Ù†ÙØ³ ( مردمان Ùˆ اجتماع ) سرگشته میشود ،همزمان با آن ØŒ در درونسویش ØŒ هستی وجان انسان خودش ØŒ تØÙˆÙ„ Ù…ÛŒ یابد ( میگردد ) ØŒ وهمان چیزدرخود ،میشود ØŒ Ú©Ù‡ دربرونسو ØŒ عبث ØŒ میجوید. او ØŒ درخود ØŒ نا آگاهبودانه ØŒ آن چیزی میشود ØŒ Ú©Ù‡ دربیرون ØŒ آن را میجوید Ùˆ نمی یابد . آنچه دربرونسو ØŒ میجوید، تا بیابد ولی Ú¯Ù… میشود ØŒ در درون ØŒ نا آگاهبودانه ØŒ میگردد ØŒ یابسخنی دیگر، بدان تØÙˆÙ„ Ù…ÛŒ یابد، وهمان گمشده رامی یابد، همان گمشده ØŒ میشود ØŒ میگردد. گمشدن دربرونسو ØŒ همگام با خود را ÛŒØ§ÙØªÙ† Ùˆ « خود شدن= خود گشتن » در درونسو هست . این سراندیشه ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ در« روند اجتماع سازی یا ملت سازی Ùˆ ØÚ©ÙˆÙ…ت سازی » واقعیت Ù…ÛŒ یابد . در ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سیمرغی ØŒ یک ملت یا یک جامعه ØŒ در روند خدا شدن ( سیمرغ شدن ) همه Ø§ÙØ±Ø§Ø¯ باهم ØŒ پیدایش Ù…ÛŒ یابد . Ø§ÙØ±Ø§Ø¯ ØŒ در روند « یک خدا شدن » باهم ØŒ یک ملت ØŒ یک ØÚ©ÙˆÙ…ت ØŒ یک جامعه میگردد . ازاین رو نیز هست Ú©Ù‡ همه ØÚ©ÙˆÙ…ات ØŒ غاصب شمرده میشوند ØŒ چون ملت را از سیمرغ شدن ØŒ باز میدارند . در ØØ§Ù„یکه در ادیان ٠نوری وزرتشتی، Ø§ÙØ±Ø§Ø¯ ØŒ در روند « انتظارکشیدن یک اژها Ú©Ù€Ù€ÙØ´ ØŒ در پایان زمان ØŒ یا خود Ú©Ø´ÛŒ اژدها ØŒ در پایان زمان » ØŒ باهم ØŒ یک ملت میشوند ( در ÙØ±ØµØªÛŒ دیگر، بطور گسترده ØŒ بررسی خواهد شد . باهم انتظارکشیدن یک اژدها Ú©Ù€ÙØ´ ØŒ یک ملت یا امت را میسازد . انتظارکشیدن یک منجی ØŒ ضرورت ٠روند اجتماعسازیست. Ø¯Ø±ØØ§Ù„یکه ØŒ Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سیمرغی ØŒ مردمان در تلاش آنکه باهم ØŒ یک خدا ( سیمرغ ) شوند ØŒ یک ملت میشوند .
---------------------------
این مقاله دنباله دار است......