شادمانی ÙØ¬Ø´Ù† ٠آتش ٠چهارشنبه سوری آتش Ø§ÙØ´Ø§Ù† باد---دکتر اØÙ…د پناهنده

شادمانی ÙØ¬Ø´Ù† ٠آتش ٠چهارشنبه سوری آتش Ø§ÙØ´Ø§Ù† باد
ÙØ±Ø³ØªÙ†Ø¯Ù‡ ÛŒ مطلب: گیل آوایی
دکتر اØÙ…د پناهنده
توضیØ:
به دلیل ÙØ±ÙˆØ¯ آمدن نوروز هشتاد Ùˆ شش ٠خورشیدی، در روز چهارشنبه، برگزاری جشن ٠چهارشنبه سوری از نظر سرورانی چند دچار اشکال شده است. بعضی از سروران عزیز معتقد هستند چون نوروز هشتاد Ùˆ شش
روز چهارشنبه است، جشن چهارشنبه سوری باید یک Ù‡ÙØªÙ‡ قبل یعنی سه شنبه شب Û²Û² اسÙند ماه بر گزار شود. اما سرورانی دیگر Ù…ÛŒ گویند، چون همواره جشن سوری در آخرین سه شنبه شب سال ٠کهنه برگزار Ù…ÛŒ شده است پس امسال هم Ù…ÛŒ بایستی جشن چهارشنبه سوری، در آخرین سه شنبه شب سال کهنه یعنی Û²Û¹ اسÙند ماه برگزار شود.
این قلم با نظر سروران ٠سری اول مواÙÙ‚ است زیرا طبق رسوم پدران Ùˆ مادران ما در گیلان بویژه در لنگرود، روز چهارشنبه سوری کسی به خانه یکدیگر مهمانی نمی رود. بنابراین اگر قرار باشد طبق نظر سروران سری دوم جشن سوری را در سه شنبه شب Û²Û¹ اسÙند ماه برگزار کنیم با این ØØ³Ø§Ø¨ ما گیلانیها وبویژه لنگرودیها نباید روز نوروز پیش یکدیگر به مهمانی برویم Ùˆ دید Ùˆ باز دید کنیم Ú©Ù‡ به نظر Ù…ÛŒ رسد سروران سری دوم چنین نمی خواهند. Ùˆ اگر چنین نمی خواهند پس باید بپذیریم Ú©Ù‡ جشن سوری در سه شنبه شب Û²Û² اسÙند ماه برگزار شود.
اما برای زدودن هرگونه اختلا٠در این باره اگر معتقدیم Ú©Ù‡ سراسر زندگی مردم پهن دشت ایرانزمین بر بستر شاد خوانی Ùˆ شاد خواری Ùˆ شاد گویی Ùˆ شاد رقصی، Ø³ÙØ±Ù‡ شادمانی پهن کرده بود Ùˆ غم را در سرسرای کاشانه نیاکانمان مکانی نبوده است Ùˆ ØØªÛŒ در مرگ عزیزان خود لباس سÙید Ù…ÛŒ پوشیدند Ùˆ باور داشتند Ú©Ù‡ شادمانی ÙØ±ÙˆØ®Ùته در عزیز از دست Ø±ÙØªÙ‡ را باید در زندگان Ø´Ú©ÙˆÙØ§ کرد Ùˆ به همین مناسبت سراسر ایام سال را با جشن Ùˆ سرور بدرقه Ù…ÛŒ کردند، بیاییم چهارشنبه سوری ٠امسال را به کوری چشم ذلّت پرستان هم در این Ù‡ÙØªÙ‡ Ùˆ هم در Ù‡ÙØªÙ‡ آینده، جشن بگیریم.
جشن آتش سوری:
از سی Ùˆ یک جشن سالیانه Ú©Ù‡ نیاکان ما در Ù‡ÙØªØ§Ø¯ Ùˆ سه روز برگزار Ù…ÛŒ کردند، Ø§ÙØ²ÙˆÙ† بر سه جشن سده، آذرگان Ùˆ اردیبهشت گان، جشن چهارشنبه سوری است Ú©Ù‡ به پاس Ùˆ بزرگداشت آتش آن را گرامی Ù…ÛŒ داشتند Ùˆ جشن Ù…ÛŒ Ú¯Ø±ÙØªÙ†Ø¯.
در میان این جشن ها Ú©Ù‡ به مناسبت Ùˆ گرامیداشت آتش برگزار Ù…ÛŒ شد ومی شود، جشن چهارشنبه سوری به دلیل نزدیکی Ùˆ گاهاً همزمانی با جشن بزرگ Ùˆ سالار ٠نوروز از Ùˆ یژه گی، جنب Ùˆ جوش Ùˆ شور Ùˆ شیدایی والایی برخوردار است. بطوری Ú©Ù‡ در سراسر ٠پهن دشت ٠بی کران سرای ٠ایران زمین، در شب چهارشنبه سوری، ÙØ±ÙˆØºÛŒ از شراره های آتش، دل Ùˆ جان ٠شب قیرگون را Ù…ÛŒ درد Ùˆ سرخی Ø´ÙÙ‚ گون را بر چهره شب Ù…ÛŒ نشاند.
ÙØ±ÛŒØ§Ø¯ شادی Ùˆ شادمانی ٠پیر Ùˆ جوان در جای جای ٠جان ٠جامعه، آهنگی گوشنواز Ùˆ رقص Ùˆ پایکوبی ٠چشم نواز را در هیئت ٠کنسرتی به وسعت ایران آواز Ù…ÛŒ دهد.
شب چهارشنبه سوری شب ٠عاشقان دلباخته ای است Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ توانند در این شب ٠بی همتای شادمانی، معشوق را به سیری دل Ùˆ جان نظاره کنند Ùˆ ØØªÛŒ در سرور Ùˆ شادی Ù ÙØ¶Ø§ÛŒ ٠دلکش ٠دود ٠اسپند، دست یار را به قدر ÙØ±Ùˆ نشاندن عطش، Ø¨ÙØ´Ø§Ø±Ù†Ø¯.
از دیر باز تا جایی Ú©Ù‡ در خاطره ام ضبط Ùˆ ثبت شده است، ما کودکان Ùˆ نوجوانان ٠بی قرار ٠آن روزهای خوش Ùˆ سرمست Ùˆ Ø¢ÙØªØ§Ø¨ÛŒ Ùˆ شادمانی، هرساله برای استقبال از نوروز ٠جوان کننده طبیعت Ùˆ Ú¯Ù„ Ùˆ گیاه Ùˆ دیده Ùˆ دل، کودکانه Ùˆ سپس جوانانه اما عاشقانه ابتدا به پیش باز " جشن سرخ " در آخرین شب چهارشنبه ٠سال Ù…ÛŒ Ø±ÙØªÛŒÙ….
میدان شهر " لنگرود " ولوله ای از شادی Ùˆ سرور ٠جمعیت در ÙØ¶Ø§ÛŒÛŒ از یگانگی بی همتا موج Ù…ÛŒ زد.
دود ٠اسپند در شعاع نورانی لامپ Ùˆ چراغ ٠زنبوری، ØÙ„قه ای از مستان شب را جار Ù…ÛŒ زد Ùˆ عطر دل انگیزش، مستی شب عاشقان را در تن ما ÙØ±Ùˆ Ù…ÛŒ داد.
دست ÙØ±ÙˆØ´Ø§Ù†ØŒ دانه های اسپند را همراه با براده چوب با الوانی از رنگها Ù…ÛŒ آمیختند Ùˆ آن را در طبق های جداگانه بر روی بستر گاری ٠دستی عرضه Ù…ÛŒ کردند.
منقلی Ú©ÙˆÚ†Ú© در مرکز گاریها ÛŒ دستی با زغال سرخ Ùˆ بور، دانه های اسپند را در داغی جانش Ù…ÛŒ ترکاند Ùˆ عصاره معطرش را به Ø§Ø²Ø¯ØØ§Ù… شب چهارشنبه سوری Ù…ÛŒ پاشاند Ùˆ عشق رنگین را هدیه Ù…ÛŒ داد.
سوزن Ùˆ سنجاق Ùˆ جوراب Ùˆ روسری Ùˆ دستمال Ùˆ Ú©ÙØ´ Ùˆ پیراهن بر روی هر بساطی جلوه ای از ÙØ±Ø§ÙˆØ§Ù†ÛŒ Ùˆ ÙØ²ÙˆÙ†ÛŒ کالای زندگی را در دیده نوازش Ù…ÛŒ کرد.
جار Ùˆ هوار ٠دست ÙØ±ÙˆØ´Ø§Ù† ٠شب، با آوازی خوش Ùˆ آهنگین، گوشها را نوازشی دلپذیر Ù…ÛŒ داد.
ØÙ„قه های جمعیت از زن ومرد، دختر Ùˆ پسر بر دورا دور ٠هر بساطی رونق آن را بر رخ Ù…ÛŒ کشیدند.
جوانان اما در سودای دیگری بسر می بردند.
زیرا این شب، شب عاشقان بود.
شب دیدار ٠یار از رخ ٠دلدار و بوسه بر لب ٠تبدار.
شب گشایش نگاه ٠معشوق به عاشق و خنده عسلین و ناز و عشوه از هر دو دلدار.
منتظران، چنین شبی را با سرمستی، هر Ù„ØØ¸Ù‡ اش را غنیمتی قیمتی Ù…ÛŒ دانستند Ùˆ با نوش، هوش را مدهوش اما شب را با شور Ùˆ شیدایی، جلوه ای عاشقانه Ù…ÛŒ بخشیدند.
دخترکان برای دیدن یار، عیارترین پوشاک را بر تن می آراییدند و با خوشبوترین عطر ٠دل انگیز، خود را معطر می کردند و با آرایشی متین به عشق دیدار ٠یار با خواهر و مادر از خانه، خروجی عاشقانه می زدند.
عاشق در انتظار دیدار ٠معشوق سرو مویش را آب شانه کرده، در گوشه ای، چشم به مسیری دوخته بود تا آمدن یار را در جان Ùˆ دلش جشن بگیرد.مادران Ù…ÛŒ دانستند اما چشم ÙØ±Ùˆ Ù…ÛŒ بستند Ú©Ù‡ دخترانشان به هوای دیدن یار، شب ٠بی قرار را به انتظار نشسته اند.
اما چه باک!
بگذار این شب Ù Ø³Ø±ÙØ±Ø§Ø² Ùˆ شادمان ٠سالانه را خوش باشند. زیرا مادران هم در این شب ٠عاشقان، شادمان بودند. Ùˆ ØØ³Ø±Øª Ùˆ Ù…ØØ±ÙˆÙ…یت ٠جوانی خودشان را در عشق Ùˆ دلدادگی دخترکان Ùˆ پسرکان ٠شب ٠عاشق، جبران Ù…ÛŒ کردند Ùˆ به ثمره خودشان، جان Ùˆ توان ٠سالار زیستن Ù…ÛŒ دادند. بچه های بازیگوش دور از غوغای جوانان ٠به بلوغ رسیده در ÙØ¶Ø§ÛŒÛŒ از شیطنت، چادرهای دو زن را از پشت به هم سنجاق Ù…ÛŒ کردند Ùˆ در گوشه ای به تماشای ٠رسوایی Ù Ø§ÙØªØ§Ø¯Ù† چادرهای زنان، به انتظار Ù…ÛŒ نشستند Ùˆ خنده های شکرین ٠کودکانه را Ú©Ù‡ از دل Ùˆ جانشان بر چهره شان ظاهر Ù…ÛŒ شد، سر Ù…ÛŒ دادند.
شهر در غوغای شادی Ù Ø§Ø²Ø¯ØØ§Ù… غرق بود Ùˆ شب را آرام Ùˆ قرار نبود. در Ú©ÙˆÚ†Ù‡ ها Ùˆ پس Ú©ÙˆÚ†Ù‡ های خلوت ٠شهر، دلداده گان، ÙØ¶Ø§ÛŒ دلتنگی خلوتکدهء Ú©ÙˆÚ†Ù‡ ها را با سرگذاشتن بر شانه های یکدیگر Ùˆ نجواهای بی قراری Ùˆ اشک عطش عشق، روشنی عاشقانه Ù…ÛŒ بخشیدند.شب بیدار Ùˆ آسمان با چراغک های چشمک زنش ماه را به میهمانی عاشقان سور ٠سوری دعوت کرده بود. هوای دلپذیر ٠بهاری، گونه های Ø´ÙÙ‚ گون مستان شب را نوازشی ÙØ±Ø بخش Ùˆ جانانه Ùˆ جوان کننده Ù…ÛŒ داد.
در غروب Ù Ø¢ÙØªØ§Ø¨ØŒ جلوه های جشن ٠سوری با کوپه کردن خار Ùˆ خاشاک Ùˆ ساقه های خشک شده برنج در Ù‡ÙØª تل جدا از هم با نام Ù‡ÙØª امشاسپندان آغاز Ù…ÛŒ شد.آتش ٠کوپه ها در سراسر شهر، شب را از هویت ٠ظلمت گون ٠خویش تهی کرده بود Ùˆ پرواز پروانه وار پیر Ùˆ جوان از روی کوپه های آتش، جشن سوری را با آوای " سرخی تو از من، زردی من از تو " طنین اÙکنده بود. همه جا آتش بود Ùˆ شراره های آتش زبانه Ù…ÛŒ کشید.اهل دلان Ùˆ شب زنده داران با نوشیدن خون ٠رگ ٠تاک چهره های خود را در همبستگی با آتش ٠سوری، آتش گون Ùˆ ارغوان Ù…ÛŒ کردند.عطر دل انگیز ماهی پلو از هر خانه ای ÙØ¶Ø§ÛŒ شب ٠سوری را معطر کرده بود Ùˆ سبزیهای تازه روی Ø³ÙØ±Ù‡ شب ٠چهارشنبه سوری باغچه سبز را در کنار Ø³ÙØ±Ù‡ دامن گستر کرده بود.در هر خانه ای، شادی Ùˆ سرور موج Ù…ÛŒ زد Ùˆ کودکان هدیه خود را از پدر Ùˆ مادر در Ø§Ø²Ø¯ØØ§Ù… شادی خانوادگی، Ø¯Ø±ÛŒØ§ÙØª Ù…ÛŒ کردند.جوانان عاشق پس از بدرقه یار به خانه Ùˆ کاشانه شان، شیطنت نیمه شب چهارشنبه سوری را آغاز Ù…ÛŒ کردند. Ùˆ وقتی Ú©Ù‡ شهر پس از یک جشن ٠شادمانی بخش ٠طولانی، به خواب Ù…ÛŒ Ø±ÙØª. جوانان ٠شیطان، شیرین کاریهای خود را آغاز Ù…ÛŒ کردند. مثلاً برای بیدارکردن Ø®ÙØªÚ¯Ø§Ù† شب، نخی سیاه به زنگ ٠دروازهء خانه ای Ù…ÛŒ بستند Ùˆ چند متر دورتر در گوشه ای در کمین Ù…ÛŒ نشستند Ùˆ با کشیدن نخ Ú©Ù‡ به زنگ وصل بود، زنگ خانه را بطور مداوم به صدا در Ù…ÛŒ آورند تا ØµØ§ØØ¨ خانه از خواب بیدار شود. همینکه در ٠خانه را باز Ù…ÛŒ کرد، کسی را نمی ÛŒØ§ÙØª. اما جوانان برای اذیت کردن او، در بیخ گوشش زنگ را مجدداً به صدا در Ù…ÛŒ آوردند. گاهاً آنچنان ترسی بر این ØµØ§ØØ¨ خانه ها مستولی Ù…ÛŒ شد Ú©Ù‡ پا به ÙØ±Ø§Ø± Ù…ÛŒ گذاشتند. اما آنانیکه قدری باهوش تر بودند به آهستگی دست روی زنگ Ù…ÛŒ گذاشتند Ùˆ نخ را Ù…ÛŒ Ú¯Ø±ÙØªÙ†Ø¯ Ùˆ به مبداً هدایت کننده این شوخی بی مزه اما در عین ØØ§Ù„ با مزه Ùˆ خاطره انگیز، آهسته آهسته در تاریکی شب راه Ù…ÛŒ Ø§ÙØªØ§Ø¯Ù†Ø¯. اما همینکه به نزدیکی ما جوانان Ù…ÛŒ رسیدند، ما با صدایی دلخراش، همگی از کمین بیرون Ù…ÛŒ آمدیم Ú©Ù‡ سبب Ù…ÛŒ شد آن مرد درجا میخ کوب شود Ùˆ یا پا به ÙØ±Ø§Ø± بگذارد.
البته مراسم این شب در جای جای جامعه زیاد و متنوع است و تاکنون بوسیله عاشقان سنن ایرانی در این باره قلم زده شد و این قلم برای طولانی تر نشدن مطلب از آنها صر٠نظر کرده است.
***
باور کنید وقتی Ú©Ù‡ این سطور را Ù…ÛŒ نویسم، خود را درشب چهار شنبه سوری سالهای پر شور Ùˆ شر ٠جوانی ام Ø§ØØ³Ø§Ø³ Ù…ÛŒ کنم Ùˆ آن Ù„ØØ¸Ø§Øª شیرین زنده گانی را Ú©Ù‡ با رسوایی Ùˆ شیدایی همراه بوده است،در جلوی دیده گانم چون Ùیلمی برروی پرده سینما به نمایش در Ù…ÛŒ آید Ùˆ Ø§ØØ³Ø§Ø³ Ù…ÛŒ کنم، آنجا هستم. Ùˆ Ú†Ù‡ Ø®ÙˆØ´ØØ§Ù„Ù… Ú©Ù‡ آنجا هستم Ùˆ در روزهای Ø¢ÙØªØ§Ø¨ÛŒ بسر Ù…ÛŒ برم Ùˆ دنیا را زیر نگین جوانیم دارم.اما Ø§ÙØ³ÙˆØ³ Ú©Ù‡ قدر نشناختیم Ùˆ با لگد جهالت، هر آنچه را Ú©Ù‡ داشتیم، Ø¬ÙØªÚ© انداختیم Ùˆ بر سرمان خراب Ùˆ آوار کردیم Ùˆ جامه سیاه پوشیدیم Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ عزا Ùˆ ناله Ùˆ مرگ Ùˆ سینه زنی Ùˆ قمه زنی را به استقبال Ø´ØªØ§ÙØªÛŒÙ….
آری:
ما قدر نشناختیم
ما ناسپاسانه دستاوردهای ملی و میهنی مان را با لگد جهالت کوبیدیم
ما بر روشنایی Ùˆ سپیده Ø³ØØ± تاختیم Ùˆ شب را به استقبال Ø´ØªØ§ÙØªÛŒÙ…
ما زیبایی و رعنایی را در چنگال دریدیم و کهنه پرستی و زشتی و نکبت را بی صبرانه به انتظار نشستیم
ما چهرهای شادمان Ùˆ Ø¢ÙØªØ§Ø¨ گون را به Ù†ÙØ±Øª آمیختیم Ùˆ عبوس سالاری Ùˆ Ø§ÙØ³Ø±Ø¯Ú¯ÛŒ مذمن را سلام کردیم
ما قدر Ùˆ اندازه نشناختیم، با دیو جماران ساختیم، بر خود تاختیم، هر آنچه داشتیم، باختیم، Ùˆ Ø§ÙØ³Ø§Ø± گسیخته به سوی مرگ Ø´ØªØ§ÙØªÛŒÙ…
ما...
ما...
در پایان مایل هستم شما را به گیلان ٠جانم ببرم و ببینیم که مردم ساده دل شهر لنگرود این جش آتش ٠شادمان را چگونه بر گزار می کردند و شاید امروز هم می کنند و به چه رسوماتی باور داشتند.
کول کوله چار شمبه **
در آخرین سه شنبه شب سال ٠کهنه، مردم شهر لنگرود هیجان بیشتری پیدا Ù…ÛŒ کنند. پیر Ùˆ جوان، زن Ùˆ مرد، در Ú©ÙˆÚ†Ù‡ ها Ùˆ Ù…ØÙ„Ù‡ ها ÙˆØØªÛŒ خیابانها ساقه های خشک شده برنج ( کولوش )ØŒ همچنین چوب های نازک ٠خشک شده Ùˆ کئونه جارو ( جاروی کهنه ) را آتش Ù…ÛŒ زنند Ùˆ بَل بَل ÙŽ آتیش ( آتش ٠شعله ور ) روشن Ù…ÛŒ کنند Ùˆ از روی آن Ù…ÛŒ پرند Ùˆ Ù…ÛŒ خوانند:
کول کوله چارشمبه بَدَر
سال بَدَر ( کهنه سال بیرون! )
ماه بَدَر ( ماه بیرون! )
سینزه بَدَر ( سیزده بیرون! Ù†ØÙˆØ³Øª بیرون! )
بعد از آتش Ø§ÙØ±ÙˆØ²ÛŒ Ùˆ پریدن از رو آنها به کارهای زیر Ù…ÛŒ پردازند:
* ØØªÙ…Ø£ یک چیز نو Ù…ÛŒ خرند
* ( ساتور تخته ) تخته ساتور را ( تخته ای Ú©Ù‡ سبزی Ùˆ پیاز را با ساتور بر روی آن Ø®ÙØ±Ø¯ Ù…ÛŒ کنند ) ØØªÙ…Ø£ به صدا در Ù…ÛŒ آورند زیرا معتقد هستند Ú©Ù‡ شگون دارد.
* ØµØ¨Ø Ø²ÙˆØ¯ ٠بعد از آئین کول کوله چهارشنبه بدر، زنهای خانه دار، اطاق ها را با جاروی تازه ای تمیز Ù…ÛŒ کنند. آت آشغالها را در بیرون اطاق گرد Ù…ÛŒ آورند Ùˆ روی ٠لت پاره ( تکه ای از تخته ) یا بَشکَسَه گَمج ( دیگ Ø³ÙØ§Ù„ین ÙØ´Ú©Ø³ØªÙ‡ ) Ù…ÛŒ ریزند Ùˆ آن را کنار " راشی " ( گذرگاه ) Ù…ÛŒ گذارند Ùˆ پشت ٠سر خود را نگاه نمی کنند Ùˆ به خانه باز Ù…ÛŒ گردند.
به هنگام بردن آشغال به خارج از خانه، کسی نباید آنها را ببیند زیرا عقیده دارند که این کار شگون و میمنت دارد.
* در روز چهارشنبه سوری هیچکس به خانه کسی مهمانی نمی رود.
* برای شام، تره ( نوعی خورشت از انواع سبزی های کوبیده شده با تخم مرغ که در تابه سرخ می کنند) آماده می کنند.
* انواع ماهی ( دودی، شور، سÙید، کولی ( نوعی ماهی کوچولو )) را روی Ø³ÙØ±Ù‡ Ù…ÛŒ آرایند.
* دختران ٠دم ٠بخت را با جارو از خانه بیرون می کنند و بعد یکی از بستگان میانجیگری می کند و او را به خانه می آورد تا در سال ٠جدید شوهر پیدا کند.
* سوخته های هر چیزی را که آتش می زنند و از روی آن می پرند، زیر درختان می ریزند.
* بعصی از زنها به چاه دباغ خانه Ù…ÛŒ Ø±ÙØªÙ†Ø¯ Ùˆ از پسر نابالغی Ù…ÛŒ خواستند Ú©Ù‡ بند تنبان شان را بگشاید تا در سال جدید بختشان باز شود.
* بعضی ها به ÙØ§Ù„گوش اعتقاد داشتند. مثلأ در همه شبهای چهارشنبه، خصوصأ شب چهارشنبه سوری، برای برآورده شدن خواستشان، نیت Ù…ÛŒ کنند.
برای این کار پارچه ای به عرض دو تا سه Ùˆ به طول بیست تا بیست Ùˆ پنج سانتیمتر ( آب ندیده ) Ùˆ دوک ٠کج ریسی ( نوعی ابریشم ٠مخصوص ٠چادرشب باÙÛŒ ) را برمی دارند. دوک را وسط پارچه Ù…ÛŒ گذارند Ùˆ دو سر پارچه را با یک دست Ù…ÛŒ گیرند Ùˆ Ù…ÛŒ کشند Ùˆ با دست دیگر، Ù…ØÙ„ ٠تا شده را به دور ٠دوک Ù…ÛŒ پیچند Ùˆ در گوشه ایوان Ù…ÛŒ گذارند وخود در اطاق Ù…ÛŒ نشینند. پس از نیم ساعتی، دوک را برمیدارند Ùˆ دوسر پارچه را Ù…ÛŒ گیرند Ùˆ باز Ù…ÛŒ کنند.
اگر دوک، خارج از پارچه قرار گیرد نیت برآورده می شود ولی اگر دوک در داخل دوسر پارچه قرار گیرد، نیت باطل است.
چهارشنبه سوری همه شما شادمان باد!
** Ø¨Ø±Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ از کتاب ٠آئین ها Ùˆ باورداشتهای ٠گیل Ùˆ دیلم اثر زنده یاد، عزیز ٠جان Ù…ØÙ…ود پاینده لنگرودی