مهدي Ø¬Ø¹ÙØ±ÙŠ
خال هندوی تو کجاست؟
برای " خاطرات Ù…ØÙ…دعلی عمویی"
وشايد براي بهار
* به خال هندوی تو
اغما در اغما
!
می روم
کنار آب رکناباد - با- کارد یا کارت
زنگ بزنم به تو ، بهار
و سعی کنم که بگویم : ----- ----- !

اگر مرداد ، بمب باران زخم ام نکند
و باقی مانده ی دل ام آخ با باروت های جمادی الاول
نسوزد –
ماه ،
( نا٠خدای من نیست )
نا٠تو ست البته
شلیک خدا به شقیقه ی شب هایی هم هست که ندارم یا
دارم
به اشک های مادرم Ùˆ بلوغ پیرهن ات Ùکر Ù…ÛŒ کنم
به تر باشد Ù…ØØ±Ù…انه گریه کنم
یا نه نمی دانم Ùکر کنم به چسب ها ØŒ قیچی ها ØŒ باندها یا
Ùقط به کلینکس های بال دار تو –
این جا Ùید Ú©Ù†
تا درست همین جا معلوم شود که در طلب ات ، ببین دوام نمی آورم
و بوسه های به سکس – سکسکه های
لب ها و مطــلب های رژ روی گلوی من
بریده بریده
از رزهای باغ بغـل
صدای زخم ویولن می آید
ویولونی برای ادامه ی اعدام ها انگار
کم می آورم
خیلی کم می آورم این وقت ها وقتی
نمی توانم از قسمتی از قیدهای تو Ù‚Ù€ÙØµÙر بروم
مختوم روز ٠به و به تر نسل پدرم می شوم
و به خاطر «خوشه و خسرو»
توی شیار جوان شعرت خوشه می کنم
تو اصلن ÙØ¹Ù„ Ú©Ù… نمی آوری ØŒ بهار!
اگر بیاوری
از پایین پاچه های پر پرنده ی اردی بهشت
می بری
می گذاری توی جیب جمله ها
و من که شعرهای پاچه پاره ی بی پرنده و پر دارم
بالاخره باید گریه کنم
بی چاره جیب جملات من !
خب ØŒ ÙØ¹Ù„Ù† ØŒ Ùورا" ØŒ این جا هم Ùید Ú©Ù† – یا قید Ú©Ù† ØŒ Ùید Ú©Ù†
تا خال لب ام را با چاقو
به جهان گونه های تو مرس کنم
تا خدای کوچک ات ------- ؛
Ùید Ú©Ù†
Ú©Ù‡ بی سعی به جای این ÙØ¹Ù„ آخری
به اندازه ÛŒ یک ÙØ¹Ù„ ( Ùˆ خون Ú©Ù‡ مثل آب رکناباد )
اندازه ÛŒ یک ÙØ¹Ù„ ( Ùˆ خون Ú©Ù‡ مثل آب رکناباد )
یک ÙØ¹Ù„ ( Ùˆ خون Ú©Ù‡ مثل آب رکناباد )
به تو بگویم : دوست ات ------- ؛
# ا ÙŽÙ‡ ØŒ Ùید شد .