گیل آوایئ---ÙØ±Ø§Ø² مسند خورشید" "
نگاهئ به رمان

" ÙØ±Ø§Ø² مسند خورشید"
اثرئ تازه از آقائ نسیم خاکسار
نگاهئ به رمان
" ÙØ±Ø§Ø² مسند خورشید"
اثرئ تازه از نسیم خاکسار
خواندن نوشته هائ نسیم خاکسار بگونه ایست برایم Ú©Ù‡ بخواهم به موسیقئ گوش کنم با این ØªÙØ§ÙˆØª Ú©Ù‡ پیش درآمدئ Ú©Ù‡ نسیم در داستانهایش Ùˆ ØØªØ¦ شعرهایش مئ نوازد ØŒ تو بخوانش مئ نویسد، همواره Ù…ØªÙØ§ÙˆØª Ùˆ ØØ§Ù„ Ùˆ هوائ تازه ائ دارد.
نسیم با Ø³ØØ± کلامش در ساخت هماهنگ ولئ Ù…ØªÙØ§ÙˆØª آدم را مئ برد با سبک Ùˆ سیاق خاص خود Ú©Ù‡ با آدمئ به ØµØØ¨Øª مئ نشیند Ùˆ در همان راستایئ Ú©Ù‡ بÙکر وا مئ دارد، نوازش مئ دهد Ùˆ چونان نوائ دل انگیز سازئ Ú©Ù‡ رها نمئ کند تا آنکه بر جان Ùˆ دل آدمئ بنشیند، آدم را با خود همراه مئ سازد.
خواندن " ÙØ±Ø§Ø² مسند خورشید" رمان تازه نسیم خاکسار Ú©Ù‡ در Ø³ÙØ±Ø¦ به بروکسل بدستم رسیده، با همه آشنایئ هائ پیشین، مرا باز هم با ØØ§Ù„ Ùˆ هوائ Ù…ØªÙØ§ÙˆØªØ¦ در خود مئ گیرد. خواندن رمان " ÙØ±Ø§Ø² مسند خورشید" نوائ تار جلیل شهناز را تداعئ کرد برایم در Ù…ØÙÙ„ رÙیقانه ائ Ú©Ù‡ آن رÙیق نازنینم خواسته بود Ú©Ù‡ مرا با آن به Ø´Ú¯ÙØªØ¦ وا دارد( سورپریزم کند بقول معروÙ!) در آن قطعه تار نوازئ استاد جلیل شهناز Ú©Ù‡ با ØØ¶ÙˆØ± همیشه ØØ§Ø¶Ø± پرویز یاØÙ‚ئ صورت Ú¯Ø±ÙØªØŒ بگونه ائ بود Ú©Ù‡ استاد با شروع نواختن دنبال دستگاه، گوشه، مایه ائ مناسب ØØ§Ù„ Ùˆ هوائ خود Ùˆ جمعئ Ú©Ù‡ برایشان شروع به نواختن کرده بود، مئ گشت. در جستارئ بسیار دلنشین Ùˆ زیبا قطعه اش را به پایان مئ برد.
رمان تازه نسیم خاکسار را Ú©Ù‡ شروع به خواندن کردم با چنین ØØ§Ù„ Ùˆ هوایئ بود. نگاهئ تازه مئ داد در همان ØØ§Ù„ئ Ú©Ù‡ مرا با خود به دنیائ رمان خویش مئ برد Ùˆ ماجراهائ آن.
شروع این رمان زیبا با نگاهئ Ù…ØªÙØ§ÙˆØª به اشیاء دور Ùˆ برم همراه بود گویئ Ú©Ù‡ هر کدامشان با من نوعئ همزیستئ ملموس Ùˆ زنده دارند. از بئ جانئ شان خبرئ نبود. وقتئ بئ ØªÙØ§ÙˆØª از کنارشان مئ گذرم، به گونه ائ مرا به بودنشان هشدار مئ دهند Ùˆ گاه به شوخئ یا بازیگوشئ مئ نشینند.
نسیم در این رمان با آغازئ اینچنینئ:
" بازئ را اولین بار میز توئ اتاقم یادم داد. شاید هم زیر پوشهائ کتانئ ام یا دستگیره در آشپزخانه. راستش درست نمئ دانم کدامشان شروع کردند. Ú©Ø§ÙØ¦ بود کمئ بئ توجهئ کنم، یا ØÙˆØ§Ø³Ù… جایئ دیگر باشد تا یکئ از آنها بازیش را شروع کند Ùˆ کارئ کند Ú©Ù‡ مایه تعجب Ùˆ ØÛŒØ±ØªÙ… شود..................."
با شروع خواندن رمان " ÙØ±Ø§Ø² مسند خورشید" در آغاز Ø§ØØ³Ø§Ø³ مئ کنئ ظاهرا اشیاء دور Ùˆ بر ما، هستند Ú©Ù‡ در این رمان نقش دارند، اما ماجرا بگونه ائ دیگر در جایئ دیگر آدمئ را مئ کشاند به طنز غم آلود زندگئ روزمره در خراب ابادئ Ú©Ù‡ غربتش مئ گوییم.
زندگئ روزمره ائ Ú©Ù‡ ØØªØ¦ از در Ùˆ میز Ùˆ صندلئ Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ تا Ú¯Ù„ Ùˆ پرنده Ùˆ Ø¢ÙØªØ§Ø¨ بسان هم نشین Ùˆ هم دلئ با آدمئ ØØ¶ÙˆØ± زنده Ùˆ هم نوا دارند.
از ØØ§Ù„ Ùˆ هوائ میز Ùˆ صندلئ Ùˆ بسان جاندارئ با آنها برخورد کردن Ùˆ ØªÙØ³ÛŒØ±Ø´Ø§Ù† نمودن میرسئ به ØØ³Ø¦ دوگانه Ú©Ù‡ بنوعئ در تقابل با هم هستند. طنز غم آلودئ Ú©Ù‡ نسیم در جائ جائ رمان تازه اش پیش مئ کشد، تا بخواهئ لبخند بلب آورئ، غم غریبئ دل آدمئ را مئ گیرد Ú©Ù‡ مئ مانئ بین خنده Ùˆ اشک، کدام بر چهره ات نقش خواهد بست!
در کنار ØØ¶ÙˆØ± زنده اشیاء هر روز در تماس با ما، Ú©Ù‡ نسیم با شیوه بسیار لطی٠و شاعرانه به آنها مئ پردازد، ناگاه مئ رسئ به اینجا Ú©Ù‡ مئ گوید:
" این دنیائ Ú¯Ù‡ به هیچ نمئ ارزد. ØØªØ§ به Ùکر کردن در باره آن. هیچش به روال نیست. Ùˆ اصلا ارزش ندارد Ú©Ù‡ یک ذره وقت Ùˆ نیرو برائ ØªÙˆØ¶ÛŒØ Ø¢Ù† بگذارئ............"
در اینجاست Ú©Ù‡ از Ø±ÙˆØ Ù…Ø§Ø¯Ø± مهدئ Ú©Ù‡ پرنده ائ خو کرده به دید Ùˆ بازدید هائ با نسیم از یک سو Ùˆ بازئ Ùˆ تعقیب گریز اشیاء دور Ùˆ بر نسیم، به ØªØ¹Ø±ÛŒÙØ¦ بسیار ساده ولئ عمیق از دنیائ خشن کنونئ سر در مئ آورئ Ú©Ù‡ ذره ائ ØØªØ¦ ارزش وقت ونیرو گذاشتن برائ تعری٠آن، ندارد.
نسیم در رمان " ÙØ±Ø§Ø² مسند خورشید" در هیبت سلیم، شخصیت همیشه با تو، یک پا در وطن دارد Ùˆ خواننده را در ØØ§Ù„ Ùˆ هوائ ایران با خود همراه مئ کند . Ùˆ یک پائ دیگر در زندگئ مهاجر Ùˆ غربتئ Ú©Ù‡ در آن است.
در مجموع این نوائ ممتد و هماهنگ( هارمونیک) نتئ همواره از خاطرات زندان و چند و چون گذارش، گم شده ائ را آهنگین ( ملودیک ) هشدار مئ دهد.
اسد، بازجوئ زندان، در غربت است. زندانئ و زندان بان، هر دو رانده یا تارانده شده به این سوئ جهان دربدرئ که سلیم پیگیرانه و مصمم در پئ دیدن دوباره اوست، نشستن در مقابلش!
در بستر نوائ نت Ú¯Ù… شده، ØØ³Ø¦ دوگانه در جان آدمئ تکرار مئ شود. تØÙ‚یر، انتقام Ùˆ برخورد با زندان بان، با همه خاطراتئ Ú©Ù‡ سلیم از او Ùˆ زندانش داشته ویا گذر از آن در پیچ Ùˆ تاب زندگئ غربت.
این نوائ دلچسب Ùˆ کنجکاو با تمئ گاه لطی٠و سرشار از ØØ³ انسان گرایانه ( اومانیستئ) Ùˆ گاه معترض Ùˆ دادخواه، تا پایان رومان Ø§ØØ³Ø§Ø³ مئ شود.
نسیم با شیوه بسیار هنرمندانه Ùˆ زیبا، بسان تارنوازئ یئ Ú©Ù‡ در ابتدائ این نوشتار Ú¯ÙØªÙ‡ ام، سلیم زندانئ را با اسد زندان بان Ùˆ شکنجه گر روبرو مئ کند.
" برائ یک Ù„ØØ¸Ù‡ تکانئ خوردم. پایم بلند شد Ú©Ù‡ به سویش بروم. اما ایستادم. در من هیچ انگیزه ائ برائ Ø±ÙØªÙ† به آنجا Ùˆ نشستن روبروی او نبود. برائ من تمام شده بود اسدئ. خیلئ وقت بود Ú©Ù‡ تمام شده بود. گیرم Ú©Ù‡ مئ Ø±ÙØªÙ… توئ کاÙÙ‡ Ùˆ مئ نشستم روبرویش Ùˆ به او نگاه مئ کردم. Ú†Ù‡ مئ دیدم!ØŸ Ú†Ù‡ مئ خواستم ببینم؟ دایره بسته Ùلاکت. عمرئ بود Ú©Ù‡ داشتم به Ùˆ آنها نگاه مئ کردم. عمرئ بود Ú©Ù‡ Ùقط او Ùˆ Ù…Ùلوکانئ چون او روبرویم نشسته بودند یا از پشت سر تعقیبم کرده بودند. عمرئ بود Ú©Ù‡ مرا در Ù…ØØ§ØµØ±Ù‡ داشتند. نشستن روبروئ او Ø¨ÛŒÙØ§ÛŒØ¯Ù‡ بود. از همان اول هم بئ ÙØ§ÛŒØ¯Ù‡ بود. دیدن او، دیدن Ùلاکت بود. Ùلاکت جارئ در خاکئ Ú©Ù‡ از همان آغاز نگاه کردنت به جهان تو را مئ نشاند برابر آن تا خوب ببینئ کجایئ......"
در اینجاست Ú©Ù‡ قطعه پایانئ جستار آهنگین نسیم، خواننده را در نوایئ گاه بم، بسان بغضئ در گلو Ùˆ گاه زیر، بسان ÙØ±ÛŒØ§Ø¯Ø¦ در همان ØØ³ دوگانه به اندیشیدن وا مئ نهد تا بنشینئ Ùˆ بر آنچه Ú©Ù‡ Ø±ÙØªØŒ تعمق کنئ.
در پایان، ØØ³Ø¦ دلنشین Ùˆ زیبا در جان آدمئ، بسان نوائ Ø±ÙˆØ Ù†ÙˆØ§Ø² موسیقئ Ú©Ù‡ اشاره اش Ø±ÙØª با نسیم همراه مئ شوئ با آن نهیبئ Ú©Ù‡:
" این دنیائ گه به هیچ نمئ ارزد...................."
رمان " ÙØ±Ø§Ø² مسند خورشید" را کارئ Ù…ØªÙØ§ÙˆØª از کارهائ پیشین نسیم خاکسار، بادنماها Ùˆ شلاقها، مرایئ Ú©Ø§ÙØ± است Ùˆ............ مئ دانم.
این نوشته را در ØØ§Ù„ئ به پایان مئ برم Ú©Ù‡ هنوز Ø§ØØ³Ø§Ø³ روبرو شدن سلیم زندانئ با اسد زندان بان Ùˆ شکنجه گر، با من است Ùˆ من در تب Ùˆ تاب این Ø·ÙˆÙØ§Ù†ØŒ به سلیمهائ میهنم مئ اندیشم.
گیل آوایئ
مارچ 2007
نام Ùˆ نشانئ ناشر رمان " ÙØ±Ø§Ø² مسند خورشید"برائ تماس علاقمندان در پئ مئ آید:
Cesmandaz
P.B. 100
94300 Vencennes Cedex( France)
e-mail : cesmandaz@noos.fr
برای تهیه ÛŒ کتاب با نشر چشم انداز در ÙØ±Ø§Ù†Ø³Ù‡ تماس @noos.fr
مارچ 2007
" ÙØ±Ø§Ø² مسند خورشید"
اثرئ تازه از آقائ نسیم خاکسار
نگاهئ به رمان
" ÙØ±Ø§Ø² مسند خورشید"
اثرئ تازه از نسیم خاکسار
خواندن نوشته هائ نسیم خاکسار بگونه ایست برایم Ú©Ù‡ بخواهم به موسیقئ گوش کنم با این ØªÙØ§ÙˆØª Ú©Ù‡ پیش درآمدئ Ú©Ù‡ نسیم در داستانهایش Ùˆ ØØªØ¦ شعرهایش مئ نوازد ØŒ تو بخوانش مئ نویسد، همواره Ù…ØªÙØ§ÙˆØª Ùˆ ØØ§Ù„ Ùˆ هوائ تازه ائ دارد.
نسیم با Ø³ØØ± کلامش در ساخت هماهنگ ولئ Ù…ØªÙØ§ÙˆØª آدم را مئ برد با سبک Ùˆ سیاق خاص خود Ú©Ù‡ با آدمئ به ØµØØ¨Øª مئ نشیند Ùˆ در همان راستایئ Ú©Ù‡ بÙکر وا مئ دارد، نوازش مئ دهد Ùˆ چونان نوائ دل انگیز سازئ Ú©Ù‡ رها نمئ کند تا آنکه بر جان Ùˆ دل آدمئ بنشیند، آدم را با خود همراه مئ سازد.
خواندن " ÙØ±Ø§Ø² مسند خورشید" رمان تازه نسیم خاکسار Ú©Ù‡ در Ø³ÙØ±Ø¦ به بروکسل بدستم رسیده، با همه آشنایئ هائ پیشین، مرا باز هم با ØØ§Ù„ Ùˆ هوائ Ù…ØªÙØ§ÙˆØªØ¦ در خود مئ گیرد. خواندن رمان " ÙØ±Ø§Ø² مسند خورشید" نوائ تار جلیل شهناز را تداعئ کرد برایم در Ù…ØÙÙ„ رÙیقانه ائ Ú©Ù‡ آن رÙیق نازنینم خواسته بود Ú©Ù‡ مرا با آن به Ø´Ú¯ÙØªØ¦ وا دارد( سورپریزم کند بقول معروÙ!) در آن قطعه تار نوازئ استاد جلیل شهناز Ú©Ù‡ با ØØ¶ÙˆØ± همیشه ØØ§Ø¶Ø± پرویز یاØÙ‚ئ صورت Ú¯Ø±ÙØªØŒ بگونه ائ بود Ú©Ù‡ استاد با شروع نواختن دنبال دستگاه، گوشه، مایه ائ مناسب ØØ§Ù„ Ùˆ هوائ خود Ùˆ جمعئ Ú©Ù‡ برایشان شروع به نواختن کرده بود، مئ گشت. در جستارئ بسیار دلنشین Ùˆ زیبا قطعه اش را به پایان مئ برد.
رمان تازه نسیم خاکسار را Ú©Ù‡ شروع به خواندن کردم با چنین ØØ§Ù„ Ùˆ هوایئ بود. نگاهئ تازه مئ داد در همان ØØ§Ù„ئ Ú©Ù‡ مرا با خود به دنیائ رمان خویش مئ برد Ùˆ ماجراهائ آن.
شروع این رمان زیبا با نگاهئ Ù…ØªÙØ§ÙˆØª به اشیاء دور Ùˆ برم همراه بود گویئ Ú©Ù‡ هر کدامشان با من نوعئ همزیستئ ملموس Ùˆ زنده دارند. از بئ جانئ شان خبرئ نبود. وقتئ بئ ØªÙØ§ÙˆØª از کنارشان مئ گذرم، به گونه ائ مرا به بودنشان هشدار مئ دهند Ùˆ گاه به شوخئ یا بازیگوشئ مئ نشینند.
نسیم در این رمان با آغازئ اینچنینئ:
" بازئ را اولین بار میز توئ اتاقم یادم داد. شاید هم زیر پوشهائ کتانئ ام یا دستگیره در آشپزخانه. راستش درست نمئ دانم کدامشان شروع کردند. Ú©Ø§ÙØ¦ بود کمئ بئ توجهئ کنم، یا ØÙˆØ§Ø³Ù… جایئ دیگر باشد تا یکئ از آنها بازیش را شروع کند Ùˆ کارئ کند Ú©Ù‡ مایه تعجب Ùˆ ØÛŒØ±ØªÙ… شود..................."
با شروع خواندن رمان " ÙØ±Ø§Ø² مسند خورشید" در آغاز Ø§ØØ³Ø§Ø³ مئ کنئ ظاهرا اشیاء دور Ùˆ بر ما، هستند Ú©Ù‡ در این رمان نقش دارند، اما ماجرا بگونه ائ دیگر در جایئ دیگر آدمئ را مئ کشاند به طنز غم آلود زندگئ روزمره در خراب ابادئ Ú©Ù‡ غربتش مئ گوییم.
زندگئ روزمره ائ Ú©Ù‡ ØØªØ¦ از در Ùˆ میز Ùˆ صندلئ Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ تا Ú¯Ù„ Ùˆ پرنده Ùˆ Ø¢ÙØªØ§Ø¨ بسان هم نشین Ùˆ هم دلئ با آدمئ ØØ¶ÙˆØ± زنده Ùˆ هم نوا دارند.
از ØØ§Ù„ Ùˆ هوائ میز Ùˆ صندلئ Ùˆ بسان جاندارئ با آنها برخورد کردن Ùˆ ØªÙØ³ÛŒØ±Ø´Ø§Ù† نمودن میرسئ به ØØ³Ø¦ دوگانه Ú©Ù‡ بنوعئ در تقابل با هم هستند. طنز غم آلودئ Ú©Ù‡ نسیم در جائ جائ رمان تازه اش پیش مئ کشد، تا بخواهئ لبخند بلب آورئ، غم غریبئ دل آدمئ را مئ گیرد Ú©Ù‡ مئ مانئ بین خنده Ùˆ اشک، کدام بر چهره ات نقش خواهد بست!
در کنار ØØ¶ÙˆØ± زنده اشیاء هر روز در تماس با ما، Ú©Ù‡ نسیم با شیوه بسیار لطی٠و شاعرانه به آنها مئ پردازد، ناگاه مئ رسئ به اینجا Ú©Ù‡ مئ گوید:
" این دنیائ Ú¯Ù‡ به هیچ نمئ ارزد. ØØªØ§ به Ùکر کردن در باره آن. هیچش به روال نیست. Ùˆ اصلا ارزش ندارد Ú©Ù‡ یک ذره وقت Ùˆ نیرو برائ ØªÙˆØ¶ÛŒØ Ø¢Ù† بگذارئ............"
در اینجاست Ú©Ù‡ از Ø±ÙˆØ Ù…Ø§Ø¯Ø± مهدئ Ú©Ù‡ پرنده ائ خو کرده به دید Ùˆ بازدید هائ با نسیم از یک سو Ùˆ بازئ Ùˆ تعقیب گریز اشیاء دور Ùˆ بر نسیم، به ØªØ¹Ø±ÛŒÙØ¦ بسیار ساده ولئ عمیق از دنیائ خشن کنونئ سر در مئ آورئ Ú©Ù‡ ذره ائ ØØªØ¦ ارزش وقت ونیرو گذاشتن برائ تعری٠آن، ندارد.
نسیم در رمان " ÙØ±Ø§Ø² مسند خورشید" در هیبت سلیم، شخصیت همیشه با تو، یک پا در وطن دارد Ùˆ خواننده را در ØØ§Ù„ Ùˆ هوائ ایران با خود همراه مئ کند . Ùˆ یک پائ دیگر در زندگئ مهاجر Ùˆ غربتئ Ú©Ù‡ در آن است.
در مجموع این نوائ ممتد و هماهنگ( هارمونیک) نتئ همواره از خاطرات زندان و چند و چون گذارش، گم شده ائ را آهنگین ( ملودیک ) هشدار مئ دهد.
اسد، بازجوئ زندان، در غربت است. زندانئ و زندان بان، هر دو رانده یا تارانده شده به این سوئ جهان دربدرئ که سلیم پیگیرانه و مصمم در پئ دیدن دوباره اوست، نشستن در مقابلش!
در بستر نوائ نت Ú¯Ù… شده، ØØ³Ø¦ دوگانه در جان آدمئ تکرار مئ شود. تØÙ‚یر، انتقام Ùˆ برخورد با زندان بان، با همه خاطراتئ Ú©Ù‡ سلیم از او Ùˆ زندانش داشته ویا گذر از آن در پیچ Ùˆ تاب زندگئ غربت.
این نوائ دلچسب Ùˆ کنجکاو با تمئ گاه لطی٠و سرشار از ØØ³ انسان گرایانه ( اومانیستئ) Ùˆ گاه معترض Ùˆ دادخواه، تا پایان رومان Ø§ØØ³Ø§Ø³ مئ شود.
نسیم با شیوه بسیار هنرمندانه Ùˆ زیبا، بسان تارنوازئ یئ Ú©Ù‡ در ابتدائ این نوشتار Ú¯ÙØªÙ‡ ام، سلیم زندانئ را با اسد زندان بان Ùˆ شکنجه گر روبرو مئ کند.
" برائ یک Ù„ØØ¸Ù‡ تکانئ خوردم. پایم بلند شد Ú©Ù‡ به سویش بروم. اما ایستادم. در من هیچ انگیزه ائ برائ Ø±ÙØªÙ† به آنجا Ùˆ نشستن روبروی او نبود. برائ من تمام شده بود اسدئ. خیلئ وقت بود Ú©Ù‡ تمام شده بود. گیرم Ú©Ù‡ مئ Ø±ÙØªÙ… توئ کاÙÙ‡ Ùˆ مئ نشستم روبرویش Ùˆ به او نگاه مئ کردم. Ú†Ù‡ مئ دیدم!ØŸ Ú†Ù‡ مئ خواستم ببینم؟ دایره بسته Ùلاکت. عمرئ بود Ú©Ù‡ داشتم به Ùˆ آنها نگاه مئ کردم. عمرئ بود Ú©Ù‡ Ùقط او Ùˆ Ù…Ùلوکانئ چون او روبرویم نشسته بودند یا از پشت سر تعقیبم کرده بودند. عمرئ بود Ú©Ù‡ مرا در Ù…ØØ§ØµØ±Ù‡ داشتند. نشستن روبروئ او Ø¨ÛŒÙØ§ÛŒØ¯Ù‡ بود. از همان اول هم بئ ÙØ§ÛŒØ¯Ù‡ بود. دیدن او، دیدن Ùلاکت بود. Ùلاکت جارئ در خاکئ Ú©Ù‡ از همان آغاز نگاه کردنت به جهان تو را مئ نشاند برابر آن تا خوب ببینئ کجایئ......"
در اینجاست Ú©Ù‡ قطعه پایانئ جستار آهنگین نسیم، خواننده را در نوایئ گاه بم، بسان بغضئ در گلو Ùˆ گاه زیر، بسان ÙØ±ÛŒØ§Ø¯Ø¦ در همان ØØ³ دوگانه به اندیشیدن وا مئ نهد تا بنشینئ Ùˆ بر آنچه Ú©Ù‡ Ø±ÙØªØŒ تعمق کنئ.
در پایان، ØØ³Ø¦ دلنشین Ùˆ زیبا در جان آدمئ، بسان نوائ Ø±ÙˆØ Ù†ÙˆØ§Ø² موسیقئ Ú©Ù‡ اشاره اش Ø±ÙØª با نسیم همراه مئ شوئ با آن نهیبئ Ú©Ù‡:
" این دنیائ گه به هیچ نمئ ارزد...................."
رمان " ÙØ±Ø§Ø² مسند خورشید" را کارئ Ù…ØªÙØ§ÙˆØª از کارهائ پیشین نسیم خاکسار، بادنماها Ùˆ شلاقها، مرایئ Ú©Ø§ÙØ± است Ùˆ............ مئ دانم.
این نوشته را در ØØ§Ù„ئ به پایان مئ برم Ú©Ù‡ هنوز Ø§ØØ³Ø§Ø³ روبرو شدن سلیم زندانئ با اسد زندان بان Ùˆ شکنجه گر، با من است Ùˆ من در تب Ùˆ تاب این Ø·ÙˆÙØ§Ù†ØŒ به سلیمهائ میهنم مئ اندیشم.
گیل آوایئ
مارچ 2007
نام Ùˆ نشانئ ناشر رمان " ÙØ±Ø§Ø² مسند خورشید"برائ تماس علاقمندان در پئ مئ آید:
Cesmandaz
P.B. 100
94300 Vencennes Cedex( France)
e-mail : cesmandaz@noos.fr
برای تهیه ÛŒ کتاب با نشر چشم انداز در ÙØ±Ø§Ù†Ø³Ù‡ تماس @noos.fr
مارچ 2007