طنز من Ùˆ آه دهان-رباب Ù…ØØ¨
طنز من و آه دهان
ديگری Ú¯ÙØª: اينکه مي گوئي ØØ±Ù های تلنبار دل است Ùˆ ٠خط هائي Ú©Ù‡ در سايه ÛŒ ٠شعر مي دوند. من شعر را ديدم در سايه ÛŒ Ù Ú©ÙØ´ هايت قدم مي زد، مي Ø±ÙØª.
سومي Ú¯ÙØª: سايه ÛŒ ٠نوشته هايت را از روی خط های ليز بردارو ٠برو. دردی از دنيا دوا نمي شود با تو.
بلند شدم. Ú©ÙØ´ هايم را نپوشيدم. گوشهايم را Ú¯Ø±ÙØªÙ…. راه Ø§ÙØªØ§Ø¯Ù…. Ø±ÙØªÙ…. بقچه ای زير ٠بغل نداشتم. جعبه ای داشتم. ومدادی بي نوک. نوشتم. خط زدم. با بي نوک ترين ٠مدادهای ٠خودم ØŒ خودم را خط زدم. Ø±ÙØªÙ…. Ú¯ÙØªÙ… : مي Ú¯ÙØªÙ… Ùˆ ٠نمي Ú¯ÙØªÙ…...
ØØ§Ù„ا تنم بي بهانه گرم بود. بوی ٠بابونه رنگش توی سرم Ú¯Ù…. سرم Ú¯Ù… بود در Ø´Ú©Ù… ٠روز های ٠هر روزه. روز را نديدم. شق Ùˆ ÙØ±Ù‚ های ٠هر روزه را ديدم. از کنارم نمي Ø±ÙØªÙ†Ø¯. من مي Ø±ÙØªÙ…. در رؤيای رنگ باخته. آمد. در پاگرد نشست Ùˆ به خود ادويه پاشيد. بوی تند ادويه روی بال پشه پر زد. پر زد از ابر ٠توی چشم هايم بوی ٠تند ادويه پر زد تا بال ٠گريزان پشه ØŒ پر زد. بال را ديدم. بالا Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ بود. پر زد. « بوی تند ادويه پشه را گريزان مي کند » را ديدم. پر زد. ØØ§Ù„ا کدام بهانه بالا Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ بود Ú©Ù‡ داغي ٠تنم به بهانه ای داغ تر بود؟
بلند شدم. به شناسنامه ام چند ورق اضاÙÙ‡ کردم. چند موی ٠سÙيد را رنگ زدم. در آينه خنديدم. Ø±ÙØªÙ…. نشستم. با قلم - سوگلي ترين Ù ØØ±Ù دهان. قلم بود. قلم پايم شکست . توی جعبه نبود. آمد. نشست توی سرم. توی سرم بود. توی سرم جعبه سياه. سياه با سÙيدی مدارا نمي کند. نکرد.« روزی سق٠٠سياه ٠سرت بر سرت خراب مي شود، خاک بر سرت، سياه تر Ù†Ú©Ù† سياهي ٠سرت!» ØŒ Ú¯ÙØªÙ‡ بود . روزی . اين Ú¯ÙØªÙ‡ را روزی Ú¯ÙØªÙ‡ بود ÙŠÚ©ÙŠ ØŒ Ú©Ù‡ نامش مام Ù Ú©ÙˆÚ†Ú© بود در دهان های بزرگ. نداشتم. نام نداشتم. دهان داشتم. برای ٠خاک های ٠در قبضه ÛŒ ٠خرمن خرمن خاشاک Ùˆ خاکستر دهان داشتم. Ùˆ ديگر هيچ. وباقي چند سده ريل - برای ديگری شدن . ÙŠÚ© من - جاده های ٠باقي.
بود. برداشتم. نوشته های نيامده ÛŒ ٠روی خط های ليز٠نيامده را برداشتم. خط های ٠ليز٠جعبه سياه Ùگمشده را برداشتم. نبود. پيدا بود. اشک های شيب ٠صورت - پائين Ú¯Ø±ÙØªÙ‡. اشک های خاکي ٠مشت مشت. مشتي خاک. قبضه. تÙÙ†Ú¯ در قبضه. تÙÙ†Ú¯ ٠در قبضه در قبضه ÛŒ ٠مشت ٠خاک های مشت مشت و٠مشت های توطئه توی بقچه ØŒ توی جعبه های سياه. ØØ§Ù„ا سردم بود. گاه ٠عبورم بود. گاه ٠عبورم بود از يخ. عبور آينه هايم در يخ. Ùˆ Ø¢ÙØªØ§Ø¨ نبود ØŒ گاه ٠عبورپل از پل ٠گلو. Ùˆ Ú¯Ù„ÙˆÙ¾ÙØ± بود از عبور ØØ³ . Ø¹Ø¨ÙˆØ±ØØ³ بود از گلو. عبور ØØ³ Ùˆ ٠گلو بود از رنگ رؤيا لای اشک های بابونه ای توی جعبه سياه.
ÙŠÚ©ÙŠ Ú¯ÙØª: خط بزن. پا Ú© Ú©Ù†. تلنبار مي شود رؤيا.
ديگری Ú¯ÙØª: خط نزن. پا Ú© Ù†Ú©Ù†. خشک مي شود صورت ٠در باد.
سومي Ú¯ÙØª: خط بزني ØŒ نزني . پا Ú© کني ØŒ نکني. .. توی جعبه سياه آهي هست قد ٠دهان تو. با دهان يا با خاک ٠دهان. باز کني دردی از دنيا هايت دوا کني.
Ú©ÙØ´ هايم را پوشيدم. نشستم. کشيدم. آه Ùهمه دهان های خاکي دهانم را. ملس بود. دهانم با عينک های Ø¢ÙØªØ§Ø¨ÙŠØ´.
در سايه آه Ùˆ ٠دهان قد مي کشيد . مي Ø±ÙØª.
رباب Ù…ØØ¨
استکهلم/ Ùوريه دوهزارو Ù‡ÙØª