Ø§Ù†Ø³Ø§Ù†ØŒÙˆØ¬ÙˆØ¯ÙØ¢Ø¨Ø³ØªÙ† به قیامت---منو چهر جمالی
منو چهر جمالی
Ø§Ù†Ø³Ø§Ù†ØŒÙˆØ¬ÙˆØ¯ÙØ¢Ø¨Ø³ØªÙ† به قیامت
نیازبه قیامت، درآخرالزمان ندارد
« مایه نوزائی»
یا«اصـل Ùـَرَشکـرد»
یا « بÙÙ† ٠انقلاب بهاری »
شیره٠وجود٠هرانـسـانی هست
من ازقـیـامـت، ØØ§Ù…لم(=ØØ§Ù…له ام)
مولوی بلخی
Ù…Ùهوم « قیامت نقد »
برخاست قیامت وصالش تاکی به امید، درنشستن
پس « قیامت شــو» ، « قیامت را ببین »
دیدن هرچیزرا ، شرطست این
انسان با« شدن Ùیک Ùچیز» است که«آن چیزرامی بیند»
Ù…Ùهـوم « بـیـنـش »
ØªÙØ§ÙˆØª « بینش نوزائی » بـا « دانـش ٠نوزائی »
برابری بهمن ( بن هستی ÙˆØ®Ø±Ø¯ÙˆÙØ±Ø´Ú©Ø±Ø¯) با هما (= سیمرغ )
برابری هما با گیتی ( Ùگش ئورون = مجموعه جانها )
تـضــاد٠آمـوزه٠زرتـشــت
بـا
منشـور ØÙ€Ù‚ـوق بشـر کـوروش
« من ØØ§Ù…له ØŒ به قیامت یا به ÙØ±Ø´Ú©Ø±Ø¯Ù… ». ازمنست Ú©Ù‡ قیامت یا ÙØ±Ø´Ú©Ø±Ø¯ ØŒ یا نوشوی Ùˆ نوزائی ØŒ پیدایش خواهد ÛŒØ§ÙØª . ما Ø§Ø²ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ خود ØŒ بیگانه شده ایم ØŒ چون به آنچه Ú©Ù‡ Ú¯ÙØªÙ‡ شده ØŒ Ùمهر ٠« تشبیهات شاعرانه » میزنیم ØŒ Ùˆ خودمان را، از ژر٠نگری در معانی آنها Ùˆ جد Ú¯Ø±ÙØªÙ† آنها ØŒ آزاد میسازیم . آیا ازمعنای واقعی Ú©Ù‡ این عبارت مولوی میدهد، ناخود آگاهانه ØŒ نمیترسیم ØŸ معنای واقعی آن ØŒ به Ú©Ù„ÛŒ برضد بنیاد ٠اسلام Ùˆ مسیØÛŒØª Ùˆ زرتشتیگریست . این ØØ±Ù ØŒ منکر نیاز« ایمان به آخرت » است ØŒ Ú©Ù‡ اصل این ادیان، شمرده میشود.
به همین علت نیز، آن را « تشبیه شاعرانه میکنیم » ØŒ تا دردسری در اجتماع نداشته باشیم . ولی این Ú¯ÙØªÙ‡ ØŒ تشبیه شاعرانه نیست . این ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ اصیل ایران بوده است Ú©Ù‡ « هرانسانی ØŒ آبستن به خودی تازه ØŒ به بینشی تازه ØŒ به جهانی تازه » است. انسان، اصالت دارد ØŒ چون خود، میتواند ازخود ØŒ نوبشود ØŒ چون خود میتواند، سرچشمه بینش نو بشود ØŒ چون خود، میتواند آدمی نو ØŒ ازخود، Ø¨ÛŒØ§ÙØ±ÛŒÙ†Ø¯ . دربÙÙ† ٠انسان ،« ارتا » یا « اشه » ØŒ هست Ú©Ù‡ « ÙØ±Ø´Ù‡ = ÙØ±Ù‡ + اشه »، یا اصل نوزائیست . آنچه در بÙÙ† انسان هست ØŒ شیرابه انسان است Ú©Ù‡ « مان = من » هم نامیده میشد . « مـن » ØŒ شیره ومغز Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ ناپیدا در ماست ØŒ وآن بخش آگاهبود نیست Ú©Ù‡ « بخش نازائی، Ú©Ù‡ Ù…ØÚ©ÙˆÙ… Ùˆ مطیع Ù…ØÛŒØ· Ùˆ دین ØØ§Ú©Ù… Ùˆ ØÚ©ÙˆÙ…ت Ùˆ شرائط ØØ§Ú©Ù… است » Ú©Ù‡ آن را به غلط ØŒ ØŒ من ØŒ مینامیم. شیره وجود ما ØŒ اصل ÙØ±Ø´Ú©Ø±Ø¯ است ØŒ Ú©Ù‡ « من Ù ØÙ‚یقی ماست، Ùˆ درما Ú¯Ù… است. در « من ÙØ¹Ù‚یم Ùˆ سطØÛŒ Ùˆ روشن ٠ما » ØŒ « من زاینده ما »، Ú¯Ù… شده است . به این « شیرابه ناپیدا، Ú©Ù‡ انسان بدان ØØ§Ù…له است » ØŒ « Ú¯Ù€ÙÙ… » یا « انگـÙÙ… » Ú¯ÙØªÙ‡ میشد. اساسا نام شیرابه گیاه ØŒ بطورکلی، « Ú¯Ù€ÙÙ… » است . درهرگیاهی، شیره اش ØŒ Ú¯Ù… Ùˆ ناپیداست . به همین علت به شیرابه گیاه ØŒ Ú¯Ù… ØŒ Ú¯ÙØªÙ‡ میشود.
شیرابه ای یا ØÙ‚یقتی Ú©Ù‡ اصل نوزائیست، درمیان انسان ØŒ « Ú¯Ù€ÙÙ… » است Ú©Ù‡ « من= مان= شیرابه » هم نامیده میشود . « Ú¯Ù€ÙÙ… » ØŒ هنوز نیز به شیرابه Ú¯ÙØªÙ‡ میشود . ارتا یا اشه یا ایرج یا سیمرغ ( مرغ ÙØ±Ø´Ú©Ø±Ø¯) یا طاووس، درما Ùˆ با ما هست ØŒ ولی درما ØŒ « Ú¯Ù… » است ØŒ چون شیرابه ÙˆØÙ‚یقت هستی ماست Ú©Ù‡ میتواند مارا نوکند . انسان ØŒ جویای نوشدن ØŒ جویای ÙØ±Ø´Ú©Ø±Ø¯ خود ازخود است . این، آن چیزیست Ú©Ù‡ هرانسانی ØŒ Ú¯Ù… کرده است .
آن یار Ú©Ù‡ Ú¯Ù… کردی ØŒ عمریست کزو ÙØ±Ø¯ÛŒ
بیرونش ØŒ Ø¨Ø¬ÙØ³ØªØ³ÛŒ ØŒ درخانه Ù†Ø¬ÙØ³ØªØ³ØªÛŒ
این ÙØ·Ø±ÙÙ‡ ØŒ Ú©Ù‡ آن دلبر، با تست در این جستن
دست تو Ú¯Ø±ÙØªØ³Øª او ØŒ هرجا Ú©Ù‡ بگشتستی
در جستن او ، با او ، همره شده و می جو
ای دوست ز پیدائی ØŒ گوئی Ú©Ù‡ Ù†Ù‡ÙØªØ³ØªÛŒ
این « ØÙ‚یقت ٠گمشده درتو» Ú©Ù‡ ویژگیش ØŒ « نوشوی Ùˆ نوزائیست» ØŒ جوهرتست ØŒ Ùˆ خودش، اصل جستجواست . تو Ùقط باید با او همراه شوی ØŒ تا آنچه ØŒ خودش را درتو Ú¯Ù… کرده است ØŒ درزایش Ùˆ پیدایش نوین ØŒ خودش را باز بیابد . Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ این بÙÙ† هستی Ú©Ù‡ « بهمن + هما » باشد ØŒ انسان شده است ØŒ وهمچنین ØŒ گیتی شده است ØŒ Ùˆ درانسان ودرگیتی ØŒ شیرابه و« مان = من » ÙˆØ§ÙØ´Ø±Ù‡ Ùˆ شیره یا « Ú¯Ù€ÙÙ… » همه آنها شده است ØŒ Ùˆ جویای ÙØ±Ø´Ú©Ø±Ø¯ Ùˆ قیامت همیشگی ٠خود است . جوهر واصل هرانسانی ØŒ Ú¯Ù€ÙÙ… است . اینست Ú©Ù‡ مولوی میگوید : « Ú¯Ù… شدن درگم شدن ØŒ دین من است » . « Ú¯Ù€ÙÙ… » ØŒ بهمن Ùˆ سیمرغ است . « Ú¯Ù€ÙÙ… » ØŒ کوه قاÙÛŒ هست ( قا٠= کاو = کاب = کعبه = بند Ù†ÛŒ یا اصل ÙØ±Ø´Ú©Ø±Ø¯ Ùˆ نوزائی است ) Ú©Ù‡ سیمرغ درآنجا آشیانه دارد . اینست Ú©Ù‡ بÙÙ† هستی ( بهمن + سیمرغ ) ØŒ مغزهرانسانی Ùˆ هرجانی درگیتی است . خدا ØŒ Ø¯Ø±ÙØ±Ø´Ú©Ø±Ø¯ ØŒ هرچه بشود ØŒ باز همان خداست . شاه ØŒ هرلباسی Ú©Ù‡ بپوشد ØŒ بازهمان شاهست .
دیده ای خواهم که باشد شه شناس تا شناسد شاه را درهرلباس
این اصل برابری خدا ØŒ درهمه ÙØ±Ø´Ú©Ø±Ø¯Ù‡Ø§ÛŒØ´ هست . شناختن ØÙ‚یقت ØŒ دیدن مستقیم وبیواسطه Ù ØÙ‚یقت در هرچیزیست . گیتی Ùˆ انسان ØŒ ÙØ±Ø´Ú©Ø±Ø¯ خدا ( بهمن + Ùهما ) است .
Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ اندیشه « بـرابـری » ØŒ از« برابر بودن خدا، با انسان، وبرابر بودن خدا با گیتی » پیدایش ÛŒØ§ÙØªÙ‡ است. سیمرغ برانسان ØŒ سایه میاندازد ØŒ Ùˆ درانسان ØŒ سیمرغ، یا مرغ چهارپر ضمیر، زاده میشود . سیمرغ درانسان ØŒ ÙØ±Ø´Ú©Ø±Ø¯ Ù…ÛŒ یابد .
در داستان جنگ اسÙندیاربارستم ( درجلد پیشین ) آمد که، سیمرغ برتارک سر رستم میایستد ØŒ Ùˆ Ù…Ùهوم « سایه انداختن سیمرغ یاهما » ØŒ همین ایستادن سیمرغ یا هما، برتارک سر است .
« قائم » ØŒ به معنای Ù€ ایستاده Ùˆ برخاسته Ùˆ برپای است . قائم ØŒ Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ درآخرالزمان نمی آید ØŒ بلکه اصل خود هرانسانی ØŒ قائم شدن وقیامت کردن است . قائمی Ú©Ù‡ در آخرالزمان میآید ØŒ منکر اصالت انسان است . انسان ØŒ اصالت دارد ØŒ چون خود، میتواند بدون انتظار قائمی درآخرالزمان ØŒ نو شود . انسان ØŒ درانتظاروضع ØÙ…Ù„ قیامت ازخود دراجتماع Ùˆ تاریخست.
انتظارقائم درآخرالزمان ، تخم انسان را میسوزاند . وتخم سوخته ، اگر هزار انقلاب بهاری هم بشود ، بپا نمی خیزد .
قیامت Ùˆ قیام ØŒ همین عمل ایستادن برپا هست . درنقوش برجسته میترائیان درغرب ØŒ دیده میشود Ú©Ù‡ همان گاوی Ú©Ù‡ بر روی زمین « نشسته » است ØŒ در درون هلال ماه ØŒ Ú©Ù‡ زهدان آسمانست ØŒ بپا ایستاده است . در زهدان آسمانست Ú©Ù‡ همه تخم های زندگان Ú©Ù‡ به آسمان پرواز میکنند( = گاو = جانان )ØŒ ÙØ±Ø´Ú©Ø±Ø¯ Ù…ÛŒ یا بند . ÙØ±Ø´Ú©Ø±Ø¯ ØŒ یا ÙØ±Ø´Ú¯Ø±Ø¯ ( ÙØ±Ø´Ù‡ + گشتن ) ویژگی هرتخمی وهرانسانی است . در زهدان هلال ماه ( سیمرغ ) ØŒ قیامت همه تخمهای گیاهان Ùˆ جانوران Ùˆ انسانهاست.
« بهرام » را بابک مینامند ØŒ Ú©Ù‡ همان « پابغ »، خـدای پـا باشد . نام دیگرش « پادار» است ( برهان قاطع ) . برای اینکه بهرام وسیمرغ باهم ØŒ « اصل ÙØ±Ø´Ú©Ø±Ø¯ ØŒ بپا خیزاننده هستند. آنها، پاینده هستند . مولوی ØŒ درباره بهار Ú©Ù‡ اصل ÙØ±Ø´Ú¯Ø±Ø¯ است میگوید :
گوئی قیامتست که برکرد سرزخاک
پوسیدگان بهمن ودی ، مردگان پار
تخمی Ú©Ù‡ مرده بود ØŒ کنون ÛŒØ§ÙØª زندگی
رازی که خاک داشت ، کنون گشت آشکار
آخرچنین شوند درختان Ø±ÙˆØ Ù†ÛŒØ²
پیدا شود درخت نکو شاخ بختیار
انسان ، موجودیست که می ایستد . انسان ، وجود یست که درخود ، اصل قیام کردن ، قیامت شدن را دارد .
انسان ( مردم = مر+ تخم ) ، تخمیست میروید، و درخت سروی میگردد که راست ببالا میرود تا به ماه میرسد ( جلد پیشین ) . این
تصویر Ú©Ù‡ انسان ØŒ « سرش راست برشد Ú†Ùˆ سرو بلند » ØŒ ازیک سو، به معنای آنست Ú©Ù‡ انسان ØŒ وجودی « ÙØ±Ø´Ú©Ø±Ø¯ÛŒ » است . ازجمله نامهای ٠« سرو » ØŒ یکی « شجرة الØÛŒØ§Ø© » است، Ùˆ دیگری ØŒ « پـیـرو » Ú©Ù‡ نام « خوشه ٠پروین » است ( شرÙکندی ) ØŒ Ú©Ù‡ تخم ÙØ±Ø´Ú©Ø±Ø¯ جهانست ØŒ Ùˆ همچنین نام دیگرسرو، « اردوج = ارتا + وج » است، Ú©Ù‡ به معنای « تخم ارتا ÙØ±ÙˆÙˆØ±Ø¯ یا سیمرغ یا هما » است Ú©Ù‡ « اصل ÙØ±Ø´Ú©Ø±Ø¯ » است . ازاین رو نیزهست Ú©Ù‡ سیمرغ ØŒ Ø¨Ø±ÙØ±Ø§Ø² تارک رستم ØŒ میایستد . رستم دراین ایستادن سیمرغ برتارک سرش، ÙØ±Ø´Ú©Ø±Ø¯ Ù…ÛŒ یابد Ùˆ جوان میشود .
در Ùهزوارش دیده میشود Ú©Ù‡ « تارکtarok » ØŒ معنای ٠« جوان tauruna» را دارد . از اینگذشته ØŒ هم گوهر « ترانه taraaneh» نیز هست ( یوستی ØŒ زیر واژه جوان =tauruna ). ÙØ±ÙˆØ¯ آمدن سیمرغ برتارک سر ØŒ با پدیده های جوان شدن ØŒ Ùˆ ترانه خواندن کار دارد . ازاینگذشته تارک سر، اینهمانی با« بهمن » دارد . سیمرغ Ø¯Ø±ÙØ±ÙˆØ¯ آمدنش (= هبوط) Ú©Ù‡ « سایه انداختن » هم نامیده میشود ØŒ جوان Ùˆ ترانه خوان میشود . وهمین پدیده « ÙØ±Ø´Ú©Ø±Ø¯ » است . سیمرغ Ø¯Ø±ÙØ±ÙˆØ¯ آمدن ØŒ « هبوط » نمیکند ØŒ بلکه « ÙØ±Ø´Ú¯Ø±Ø¯ میکند » . این درست تصویریست برضد تصویر انسان در ادیان ابراهیمی .
همچنین در شاهنامه ØŒ « گـاو بـرمـایـون » Ú©Ù‡ ÙØ±ÛŒØ¯ÙˆÙ† ازپستانش سه سال شیرمینوشد ØŒ گواه براین Ù…Ùهومست . برمایون ( چنانکه درجلد پیشین، بررسی شد ) ،« بـرم + یـون » است Ú©Ù‡ ØŒ به معنای « زهدان بـَرم ØŒ Ùˆ بÙÙ† ٠بـَرم » است ØŒ و« بـرم » Ú©Ù‡ اینهمانی با « بـرهـمـا » درسانسکریت دارد ØŒ به بÙÙ† ویاتخم هستی ( مهرگیاه = بهروز Ùˆ صنم = اَ سـَن = سیم = یوغ ) Ú¯ÙØªÙ‡ میشده است . گاو برمایون ØŒ زمین (= گئو) است ØŒ Ú©Ù‡ بÙÙ† هستی (= بـرم ) را درزهدان خود، دارد.
همین بیان ÙØ±ÙˆØ¯ آمدن بهمن ØŒ یا بÙÙ† Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ هستی ØŒ به زهدان زمین ØŒ به درون هر تنی ( تـنـکـرد = تن شدن = جسم شدن= استومند= دارنده هسته شدن) است . دراین ÙØ±ÙˆØ¯ آمدن ØŒ به معنای ادیان نوری ØŒ هبوط نمیکند، بلکه خودش، به صورتی دیگر، پیدایش Ù…ÛŒ یابد ØŒ یا ÙØ±Ø´Ú©Ø±Ø¯ Ù…ÛŒ یابد . اینست Ú©Ù‡ گاو برمایون ØŒ در شاهنامه ØŒ « گاو طاوس رنگ » خوانده شده است . طاوس ØŒ مرغیست Ú©Ù‡ به علت 1- رنگارنگی دمش Ùˆ2- هم آهنگی رنگهایش ØŒ Ùˆ3- پیوستگی این رنگها به هم ØŒ پیکر یابی « ÙØ±Ø´Ú©Ø±Ø¯ » است ØŒ به همین علت نام طاووس در پهلوی « مرغ ÙØ±Ø´Ú©Ø±Ø¯ frashamurw » است . سیمرغ درآسمان ØŒ ÙØ±Ø´ رنگارنگ٠رنگین کمان میشد ØŒ یا به عبارت دیگر، ÙØ±Ø´Ú©Ø±Ø¯ Ù…ÛŒ ÛŒØ§ÙØª ØŒ همانسان ÙØ±Ø´ رنگارنگ یا طاوس زمین ( شادروان) میشد ( دو داستان ازگرشاسپ نامه Ú©Ù‡ در Ú¯ÙØªØ§Ø± پیشین آمد ) ØŒ Ú©Ù‡ « گاو طاوس رنگ» شاهنامه ØŒ بیان همان اندیشه است .
در بندهش، رنگین کمان ØŒ « سـن Ùˆ َر» خوانده میشود Ú©Ù‡ به معنای « زهدان سیمرغ » است . رنگارنگی Ùˆ همآهنگی رنگها ØŒ زهدان یا سرچشمه Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ú¯ÛŒ است . گوهر بهمن ØŒ ÙØ±Ø´Ú©Ø±Ø¯ ( نوشوی Ùˆ رنگارنگ شوی Ùˆ تنوع یابی Ùˆ کثرتمند شوی ØŒ Ùˆ تصاویر Ùˆ نقوش گوناگون شوی ) Ù¾ÛŒ در Ù¾ÛŒ است .
اینست Ú©Ù‡ یزیدیان کردستان ØŒ سیمرغ را ØŒ ملک طاوس مینامند . اینکه در لغت نامه دهخدا ØŒ از نویسنده ای میآید Ú©Ù‡ : « Ø´Ú¯ÙØª آن است Ú©Ù‡ این پرنده را با ØØ³Ù† Ùˆ زیبائی Ú©Ù‡ دارد ØŒ به ÙØ§Ù„ بد گیرند . شاید سبب آن باشد Ú©Ù‡ سبب دخول ابلیس را دربهشت ØŒ طاوس دانسته اند، Ùˆ خروج ابوالبشر را ازبهشت نیز به ÙˆÛŒ نسبت دهند » .
ولی درست به ÙØ§Ù„ بد Ú¯Ø±ÙØªÙ† طاوس ØŒ زشت سازی خدای پیشین ایران ØŒ سیمرغ ( شاه پریان = ابلیس ) بوده است . دلبستگی به این خدا ØŒ Ú©Ù‡ خودش ØŒ گیتی Ùˆ انسان ÙˆÙØ±Ø´ رنگارنگ Ùˆ گاو طاوس رنگ ØŒ « میشـود » ØŒ علت تبعید ٠آدم توراتی Ùˆ انجیلی Ùˆ قرآنی ØŒ ازبهشت یهوه Ùˆ پدرآسمانی Ùˆ الله است .
جای Ø´Ú¯ÙØª است Ú©Ù‡ خود ٠موبدان زرتشتی ØŒ Ù…Ùهوم « ÙØ±Ø´Ú©Ø±Ø¯ » را ØŒ به همان معنائی Ú©Ù‡ سیمرغیان ازآن داشته اند ØŒ برای بنیاد نهادن ØÚ©ÙˆÙ…ت ساسانی بکار برده اند . این واقعه تاریخی را یک « ÙØ±Ø´Ú©Ø±Ø¯ درگیتی» شمرده اند . درشاهنامه ØŒ در داستان « گریختن اردشیر بابکان با گلنار» Ú©Ù‡ به تاءسیس ØÚ©ÙˆÙ…ت ساسانی میانجامد ØŒ دست به ساختن داستانی از « ØºÙ€ÙØ±Ù… » زده اند تا ØŒ نشان دهند Ú©Ù‡ با ØÚ©ÙˆÙ…ت ساسانی ØŒ ایران وتاریخ ØŒ ÙØ±Ø´Ú©Ø±Ø¯ ( نوزائی) Ù…ÛŒ یابد.
بدین شهر بگذشت پویان دوتن پرازگرد و بی آب گشته دهن
یکی ØºÙ€ÙØ±Ù… تازان ز دم سوار Ú©Ù‡ چون او ندیدم برایوان نگار
چو سیمرغ ، بال و چوطاوس، دم
Ú†Ùˆ رخش دلاور ØŒ سرو گوش Ùˆ سـÙÙ…
برنگ ارغوان و به تک ، تـنـد بـاد
ندارد برآنسان کسی غرم ، یاد
چنین Ú¯ÙØª با اردوان کدخدای Ú©Ù‡ ایدر نگر بازگردی بجای
سپه سازی و سازجنگ آوری که اکنون دگر گشته شد داوری
که « بختش » پس پشت او درنشست
ازاین تاختن ، باد ماند بدست
Ø´Ú¯ÙØª است Ú©Ù‡ « بخت پشتیبان اردشیر بابکان » ØŒ غرم با بال سیمرغ وبا دم طاوس است ØŒ نه اهورامزدا ! همیشه « ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ » یک ملت ØŒ منـش ٠« دین های نوری » را به Ú©Ù„ÛŒ تغییر میدهد . ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سیمرغی ØŒ منـش دین زرتشتی را ØŒ برغم ضدیت با سیمرغ ØŒ درتاریخ ØŒ بکلی تغییر داد . Ùـرهنگ سیمرغی یا خرّمدینی ØŒ زیـر نام تصو٠( صوÙÛŒ = Ù†ÛŒ نواز ) Ùˆ Ø¹Ù€ÙŽØ±ÙØ§Ù† ØŒ خامه Ùˆ سرشیر Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ Ùˆ Ø±ÙˆØ ÙÙØ§Ø³Ù„ام شد . بسیج سازی ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سیمرغی ØŒ درآینده نیز ØŒ به اسلام ØŒ چهره مردمی بیشتر خواهد بخشید . سیمرغ ØŒ اصل ÙØ±Ø´Ú©Ø±Ø¯ درصورتهای ٠گوناگون تاریخی Ùˆ اجتماعی Ùˆ سیاسی Ùˆ دینی است . سیمرغ ØŒ شیرابه ایست Ú©Ù‡ با هردینی وهر مکتبی وهر مذهبی وهر مسلکی ØŒ میتواند چنان « بیامیزد » Ú©Ù‡ درآن « گــÙÙ… » شود ( جان او، Ùˆ Ø±ÙˆØ Ø§Ùˆ ØŒ Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ او، Ùˆ منش٠او شود ) .
درست هم « ØºÙ€Ù€ÙØ±Ù… » Ùˆ هم « سیـمـرغ » Ùˆ هم « طـاوس »، در داستان بنیاد گذاری سلسله ساسانی ØŒ سه چهره گوناگون ÙØ±Ø´Ú©Ø±Ø¯ÛŒ این زنخدا هستند . رنگ ارغوان غرم نیز ØŒ بیان ÙØ±Ø´Ú©Ø±Ø¯ بودن است . نام دیگر ٠« Ú¯Ù„ ارغوان » ØŒ « اکـوان » است ( برهان قاطع ). ارغوان ØŒ « ارکه وان » ØŒ همان « ارکه من » است Ú©Ù‡ بهمن میباشد . بهمن ØŒ ارکه٠جهان هستی است. در انگلیسی ØŒ به Ú¯Ù„ ارغوان love tree درخت عشق میگویند Ùˆ « لاو= لـَو= لبلاب ØŒ Ú©Ù‡ لاو لاو باشد » Ø¯Ø±ÙØ§Ø±Ø³ÛŒ ØŒ به پیچه Ú¯ÙØªÙ‡ میشود Ú©Ù‡ نماد عشق Ú©Ù‡ نام دیگرش « سن = سیمرغ» است . درکردی به اول بهار، « ئه رخه وان سور» Ú¯ÙØªÙ‡ میشود . اول بهار، جشن آغازگری ÙˆÙØ±Ø´Ú©Ø±Ø¯ است . به Ú¯Ù„ بستان Ø§ÙØ±ÙˆØ² Ú©Ù‡ اینهمانی با سیمرغ ( ارتا ÙØ±ÙˆØ±Ø¯ ) دارد ØŒ درکردی « سوراو » میگویند . به کشورهائی Ú©Ù‡ درآن پیروان سیمرغ ( خرمدینان ) میزیستند ،« سورستان» Ù…ÛŒÚ¯ÙØªÙ†Ø¯ . « ماهوی سوری » نیز Ú©Ù‡ یزدگرد ساسانی را میکشد ØŒ ازهر دونامش میتوان دید Ú©Ù‡ سیمرغی بوده است .
« ØºÙ€ÙØ±Ù… ØŒ میش کوهی است Ú©Ù‡ درداستان ÙØ±ÛŒØ¯ÙˆÙ†ØŒ اشاره وار در Ø±ÙØªÙ† ÙØ±Ø§Ù†Ú© با ÙØ±ÛŒØ¯ÙˆÙ† خردسال به ÙØ±Ø§Ø² کوه البرزکه آشیانه سیمرغ است ،پیش میآید .
بیآورد ÙØ±Ø²Ù†Ø¯ را چون نوند Ú†Ùˆ غرم ژیان ØŒ سوی کوه بلند
( البته ÙØ±Ø§Ù†Ú© ØŒ Ù…Ø§Ø¯Ø±ÙØ±ÛŒØ¯ÙˆÙ† ØŒ همان Ø³Ø±ÙØ±Ø§Ø²ØŒ یا ارتا ØŒ یا سیمرغ هست ØŒ Ú©Ù‡ چهره دیگرش ØŒØºÙ€ÙØ±Ù… ژیان است . ÙØ±Ø§Ù†Ú© Ú©Ù‡ نقش بنیاد قیام ÙØ±ÛŒØ¯ÙˆÙ† را برای Ø¯ÙØ§Ø¹ از قداست جان میریزد، همان ارتا ÙØ±ÙˆØ±Ø¯ یا سیمرغ هست Ú©Ù‡ بنیاد گذارØÙ‚یقی جشن مهرگان است )
این همان ØºÙ€ÙØ±Ù…ÛŒ است Ú©Ù‡ درخوان دوم ØŒ رستم را دراوج تشنگی ØŒ به چشمه آب راهنمائی میکند . رستم با تشنگی در بیابان سوزان ØŒ درجستجوی آبست Ùˆ این غرم است Ú©Ù‡ راه به چشمه آب را میداند .
Ø¨ÛŒÙØªØ§Ø¯ رستم بدان گرم خاک زبان گشته ازتشنگی چاک چاک
همانگه یکی میش ÙØ±Ù‘Ø® سرین بپمود پیش تهمتن زمین
ازآن Ø±ÙØªÙ† میش، اندیشه خاست بدل Ú¯ÙØª آبشخور این کجاست..
بره بر یکی چشمه آمد پدید Ú©Ù‡ میش Ø³Ø±Ø§ÙØ±Ø§Ø² آنجا رسید
تهمتن سوی آسمان کرد روی چنین Ú¯ÙØªØŒ کای داور راست Ú¯ÙˆÛŒ
برین چشمه ، جای پی میش نیست
همان غرم دشتی مرا خویش نیست
در رسیدن رستم به چشمه ، غرم ، ناپدید و« گم » میشود ، ولی رستم ازنوشیدن آب ، ازآن چشمه ازسر، زنده میشود
که زنده شد از تو(= غـرم) ، گو پیلتن
Ùˆ گرنه ØŒ پراندیشه بود از Ú©ÙÙ†
Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سیمرغی ØŒ چون ØÙ‚یقت ØŒ همان گوهر آب ( ویژگیهای روانی Ùˆ تازه گری Ùˆ آمیزش داشت ) را داشت ØŒ آنچه درآغاز، جستجوی آب بود ØŒ سپس به صورت « جستجوی ØÙ‚یقت » درآمد . چون ویژگی « ØÙ‚یقت » هم آنست Ú©Ù‡ « اصل ÙØ±Ø´Ú¯Ø±Ø¯ در انسان » است . ØÙ‚یقت هرچیزی ØŒ نیروی ÙØ±Ø´Ú¯Ø±Ø¯ آن چیزاست . هر آموزه ای ÙˆÙلسÙÙ‡ ای Ùˆ دینی Ùˆ جنبشی ØŒ « ØÙ‚یقت » را از دست میدهد ØŒ وقتی ØŒ نیروی ÙØ±Ø´Ú©Ø±Ø¯ÛŒØ´ را از دست بدهد . داستان خضری Ú©Ù‡ آب ØÛŒØ§Øª را میجوید ØŒ داستان جستجوی ØÙ‚یقت است Ú©Ù‡ ویژگیش « ÙØ±Ø´Ú©Ø±Ø¯ همیشگی » است . یکی از نامهای سیمرغ ØŒ ماترا سپنتا بود . ماترا ØŒ همان « مطر» درعربی Ùˆ همان « مادر» Ø¯Ø±ÙØ§Ø±Ø³ÛŒ است . آب ØŒ Ú©Ù‡ شیره همه وجو باشد ØŒ مادرو اصل زاینده Ùˆ ÙØ±Ø´Ú©Ø±Ø¯ یا « شه = اشه » شمرده میشد Ú©Ù‡ « ØÙ‚یقت » باشد . درپهلوی ØŒ این ماترا یا مار سپنتا را « ام + هو + سپنت am+hu+ spent= » مینامند . am به معنای مادر است . امهوسپنتا به معنای سپنتا ØŒ مادر به است . این را الهیات زرتشتی ØŒ تبدیل به « مانترا سپنتا » کرد Ùˆ به معنای « سخن مقدس اهورامزدا » ØŒ برگردانید . « آبی Ú©Ù‡ اصل ÙØ±Ø´Ú©Ø±Ø¯ همه چیزبود = سیمرغ » ØŒ اینهمانی با « سخن مقدس اهورامزدا » داده شد . بدین ترتیب ØŒ سخن وسرود زرتشت ØŒ ØÙ‚یقت ÙØ±Ø´Ú©Ø±Ø¯ÛŒ شمرده شد .
« ØºÙ€ÙØ±Ù… » ØŒ همان میشی است که« مشی» ØŒ نخستین زن Ùˆ Ø¬ÙØª مشیانه ØŒ در بندهش ØŒ از پستان او شیر ممکد Ùˆ به دروغ میگوید Ú©Ù‡ نوشیدن این شیر، به او آرامش نداده است.
« غرم» و« سیمرغ » Ùˆ « طاوس » Ùˆ « خضر= خدر» ØŒ چهارچهره چهره ٠گوناگون « اصل ÙØ±Ø´Ú©Ø±Ø¯ » هستند . در عربی به طاوس « Ø§Ø¨ÙˆØ§Ù„ØØ³Ù† Ùˆ ابوالوشی » Ú¯ÙØªÙ‡ میشود . « ØØ³Ù† » ØŒ معرب « اسن » است ØŒ Ú©Ù‡ همان « سنگ یا امتزاج دو اصل نخستین » است . ازاین رو درعربی به نقره Ú©Ù‡ « سیم » باشد ØŒ طاوس میگویند ( منتهی الارب ) . سیم یا اسیم Ú©Ù‡ « ماه = سیمرغ » نیزهست ( کلیچه سیمین = ماه ) ØŒ به معنای « یوغ = یوگا = عشق » است ØŒ Ú©Ù‡ اصل ÙØ±Ø´Ú©Ø±Ø¯ است . همچنین « ابوالوشی » ØŒ همان « وه Ø´ÛŒ » است ØŒ Ùˆ درکردی، « وه Ø´ Ú©Ù‡ ردش » به معنای « دوباره زنده کردن+ Ø´ÙØ§ دادن + خوش شدن » است . Ùˆ نام ÙØ±ÙˆÙ‡Ø±ØŒ Ú©Ù‡ اصل ÙØ±Ø´Ú©Ø±Ø¯ در بن انسان است ØŒ « ÙØ±Ù‡ + وه Ø´ÛŒ » است . بÙÙ† انسان ØŒ Ø§Ø±ØªØ§ÙØ±ÙˆØ±Ø¯ ØŒ یا « ÙØ±Ù‡ + وه Ø´ÛŒ » است ØŒ Ú©Ù‡ اصل همیشه نو وتازه شوی ØŒ Ùˆ اصل بهشت Ùˆ جش سازی ØŒ Ùˆ اصل گونه گونه شوی است . وهمین پدیده را ØŒ سایه انداختن سیمرغ یا سمندریا هما درگیتی Ùˆ درانسان ØŒ میدانسته اند .
دراینکه « غرم » ØŒ دارای برآیند های اندیشه « ÙØ±Ø´Ú©Ø±Ø¯ » است ØŒ در شعر ÙØ±Ø¯ÙˆØ³ÛŒ نمایانست . « غرم تازان » ØŒ ØµÙØª غرم را مشخص میسازد . « تازان » Ú©Ù‡ تازنده باشد ØŒ همریشه با واژه « تازه » است . چیزی تازه است ØŒ Ú©Ù‡ میتازد، شتاب Ø¯Ø±ØØ±Ú©Øª دارد ØŒ همیشه میشود . پدیده « تازه » درایران ØŒ از تجربه « تاختن = ØØ±Ú©Øª سریع کردن = شتاب » میآید . « وه شاندن » Ú©Ù‡ پسوند « ÙØ±Ù‡ وشی » است درکردی ØŒ به معنای « پاشیدن Ùˆ Ø§ÙØ´Ø§Ù†Ø¯Ù† » Ùˆ « به شدت ØØ±Ú©Øª دادن » است .
چه عملیست که آنچه رامیکند،آن هم، میشود ؟
چرا ما به رغم تجدد خواهی ونوخواهی،
جدید و نو ، « نمیشویم » ؟
تازگی ÙØ±Ø´Ú©Ø±Ø¯ ØŒ هم درواژه Ù« ÙØ±Ø´Â» وهم درواژه Ù« کرد» است . معمولا درواژه « کردن » ØŒ Ú©Ù‡ پسوند ÙØ±Ø´Ú©Ø±Ø¯ است ØŒ ما برآیند دیگر آن را Ú©Ù‡ - شدن - باشد، ÙØ±Ø§Ù…وش میکنیم . « کردن » Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ آمیختگی دو پدیده « کننده » و« شونده» با هم بوده است . به همین علت ØŒ به « ÙØ±Ø´Ú©Ø±Ø¯ » ØŒ « ÙØ±Ø´Ú¯Ø±Ø¯ » هم میگویند . ما امروزه « کردن » را Ùقط در راستای « ÙØ§Ø¹Ù„یت » بکارمیبریم . ولی Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران، دارای معنی « شدن = گشتن » هم هست . آن ØŒ Ú†Ù‡ عملیست Ú©Ù‡ با اراده ØŒ انجام داده میشود، وهمزمان با آن ØŒ عمل بدون آن خواست ØŒ درکل وجود ØŒ میشود ØŸ این اندیشه بسیار بزرگی درایران بوده است . این Ú†Ù‡ عملیست Ú©Ù‡ انسان ØŒ درشـدن ØŒ آن را میکـند، Ùˆ درکـردن ØŒ آن ØŒ میشود . این اندیشه را موبدان زرتشتی Ú©Ù‡ سخت زیر Ù†Ùوذ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سیمرغی بوده اند ØŒ ØØªØ§ درمورد « خلاقیت اهورامزدا » نگاه داشته اند . اهورا مزدا ØŒ جهان را با خواستش ØŒ ازتن خودش ØŒ خلق میکند ØŒ ولی این کارش ØŒ درست چیزی جز روئیدن وشدن اعضاء Ùˆ اندامش نیست . آنچه در روئیدن میشود ØŒ درخواستن ØŒ میکند . در کردن ØŒ میشود Ùˆ درشدن ØŒ میخواهد . هم میشود ØŒ هم آنچه میشود ØŒ میخواهد . این آمیختگی Ù 1- شدن بدون عمد ØŒ Ùˆ2- کردن با عمد ØŒ این دوپهلویه بودن شدن وکردن ØŒ از ویژگیهای ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایرانست Ú©Ù‡ باید درآن اندیشید Ùˆ شناخت ØŒ چون ما ازاین شیوه اندیشیدن ØŒ بسیار ÙØ§ØµÙ„Ù‡ Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ ایم . ولی پیآیند این اندیشه ØŒ درجنبش های تجدد خواهی ما ØŒ کاملا چشمگیر است .
ما میتوانیم خود را ØŒ « تازه ونووجدید بکنیم » ØŒ ولی با تازه ونو وجدید کردن ØŒ تازه ونو Ùˆ جدید ØŒ « نمیشویم » . میان کردن Ùˆ شدن ØŒ ورطه Ùˆ شکا٠بزرگیست Ú©Ù‡ مارا غالبا Ù…ÛŒÙØ±ÛŒØ¨Ø¯. Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ انسان Ùˆ اجتماع Ùˆ ... ØŒ موقعی خود را تازه Ùˆ نوین وجدید میکنند ØŒ Ú©Ù‡ همزمان با آن ØŒ تازه Ùˆ نوین Ùˆ جدید هم بشوند . شکست جنبش تجدد خواهی درایران Ùˆ درکشورهای همسایه اش ØŒ به علت عدم آمیختگی « کردن Ùˆ شدن » باهمست . آنها ØŒ خود را با اراده ØŒ نو وجدید « میکنند » ØŒ ولی خودشان ØŒ نو وجدید « نمیشوند » . Ú†Ù‡ هنگامی « کردن » ØŒ « شدن » هم هست ØŸ
واژه « ØºÙ€ÙØ±Ù… » ØŒ همان واژه « Ú¯Ù€ÙØ±Ù… » است . « Ú¯Ù€ÙØ±Ù… » ØŒ هم به معنای « طلب بسیار» است ØŒ Ùˆ هم به معنای « قوس Ù‚Ø²Ø Â» است ( برهان قاطع ) . Ù‚Ø²Ø ØŒ نام خود سیمرغست . غرم ØŒ Ù…ÛŒ تازد ØŒ ØØ±Ú©Øª شتاب آمیز میکند ØŒ چون درطلب Ùˆ جستجو هست . در« جستجو کردن » هست Ú©Ù‡ انسان آنچیزی« میشود » Ú©Ù‡ جستجو میکند .
اینهمانی « کردن » و« شدن» ØŒ در جویندگیست . جوینده درجستجو کردن آنچیزی Ú©Ù‡ میجوید ØŒ آن چیز، میشود . این اندیشه ØŒ بنیاد پدیده « ÙØ±Ø´Ú©Ø±Ø¯ » است . هیچکس وهیچ قدرتی ØŒ نمیتواند ØŒ دنیا Ùˆ اجتماع را تازه ونو « بکـنــد » ØŒ بلکه انسانها ØŒ درجستجو کردن نو ØŒ خود به خود ØŒ نو میشوند .
سایه ٠سیمرغ ، همان خود ٠سیمرغست
درتبری ØŒ به سایه ،« ساینه » Ú¯ÙØªÙ‡ میشود ØŒ Ú©Ù‡ نام خود سیمرغ ( سئنا= ساینه) است. به عبارتی دیگر، سیمرغ در سایه انداختن ØŒ همان ساینه است Ú©Ù‡ ساینه میشود . آنچه درسیمرغ هست ( اصل ÙØ±Ø´Ú©Ø±Ø¯ ) ØŒ به سایه اش ØŒ انتقال Ù…ÛŒ یابد، Ùˆ سایه سیمرغ ØŒ برابر Ùˆ همال با سیمرغست .
ازاینرو هست Ú©Ù‡ به « سایه » درانگلیسی ØŒ « shade » Ú¯ÙØªÙ‡ میشده است Ú©Ù‡ سپس shadow Ùˆ درآلمانی « Schatten » شده است ØŒ و« شاده » یا « شاتیه » ØŒ نام رام است Ú©Ù‡ نخستین پیدایش ( یا سایه ) سیمرغ است. درسغدی به گردن ( گرو =هوم ) ØŒ « شاده » Ú¯ÙØªÙ‡ میشود ØŒ Ùˆ از روایات هرمزیار ÙØ±Ø§Ù…رز( ) میدانیم Ú©Ù‡ گردن یا ØÙ„Ù‚ ØŒ اینهمانی با « رام » دارد، Ú©Ù‡ نخستین پیدایش یا سایه سیمرغ ( Ø§Ø±ØªØ§ÙØ±ÙˆØ±Ø¯) است .
سیمرغ ØŒ خودش ØŒ Ú©Ù‡ شادی Ùˆ شاده است ازخودش، میزاید ØŒ خودش، شادی میشود . سیمرغ ØŒ خودش « رام » میشود Ú©Ù‡ « رقص وموسیقی Ùˆ شعر Ùˆ شناخت » است . رام ØŒ ÙØ±Ø´Ú©Ø±Ø¯ سیمرغست . اینست Ú©Ù‡ شادی ØŒ سایه سیمرغست . هخامنشیان Ù…ÛŒÚ¯ÙØªÙ†Ø¯ Ú©Ù‡ اهورا مزدا، Ú©Ù‡ همان سیمرغ بود ØŒ « شادی» را Ù…ÛŒØ§ÙØ±ÛŒÙ†Ø¯ . این به معنای آن بود Ú©Ù‡ : سیمرغ ØŒ شادی همه انسانها وجانها میگردد . دربندهش میآید Ú©Ù‡ اهورامزدا با آسمان ( Ú©Ù‡ سیمرغ باشد ) شادی را Ø¢ÙØ±ÛŒØ¯ . اهورامزدای زرتشت ØŒ سیمرغ را انباز در Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø´ شادی میکند . سیمرغ درانسان ØŒ ÙØ±Ø´Ú©Ø±Ø¯( ÙØ±Ø´ شدن) Ù…ÛŒ یابد . « شادی » ØŒ پدیده ای ØŒ مجازی ÙˆÙØ±Ø¹ÛŒ ÙˆÙØ±ÛŒØ¨ نیست ØŒ بلکه خود٠خدا ØŒ خود سیمرغ Ú©Ù‡ « هو دای = خدا » باشد اصل شاد زیستی است ØŒ Ùˆ همین اندیشه Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ یونان ØŒ در اصل شاد زیستی Eu+dai+moon (اوی+ دای + مون) دردرون خود ٠انسان ØŒ بازتابیده شده است. پسوند« مون » به معنای «اصل » است . همین واژه « هودای= اوی دای » است Ú©Ù‡ به یونان Ø±ÙØªÙ‡ است ØŒ Ùˆ بنیاد اندیشه « خوشزیستی » درمکاتب گوناگون ÙلسÙÛŒ شده است .
ارتا ÙØ±ÙˆØ±Ø¯ (= ÙØ±ÙˆÙ‡Ø±= ÙØ±Ù‡ وشی = اصل ÙØ±Ø´Ú©Ø±Ø¯= جشن خود زائی تازه به تازه خود )ØŒ بÙÙ† هرانسانی است . به عبارت دیگر، بÙÙ† هرانسانی ØŒ اصل ÙØ±Ø´Ú©Ø±Ø¯ ØŒ اصل همیشه نوشوی ØŒ اصل نوزائی ØŒ اصل تØÙˆÙ„ به طی٠و رنگارنگی ØŒ بÙÙ† جشن Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†ÛŒ ØŒ بÙÙ† سرشاری Ùˆ غنا ( کان = معدن = چشمه = کاریز= گنج )ØŒ اصل شادی Ø¢ÙØ±ÛŒÙ† Ùˆ بهشت ساز است.
« شادی » ، جشن عروسی است. سیمرغ ، درهرجا و هرآبادی و شهری و درهر انسانی که سایه بیاندازد ، اصل « جشن سا ز» میگردد ، وخودش ، جشن میشود ، خودش « یز+ نا = یسنا= سرود نای » میشود ، که همان یسن وجشن است .
تصویر« قیامت »
درغزلیات ٠مولوی
همان تصویر ÙØ±Ø´Ú©Ø±Ø¯ØŒ Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سیمرغی است
ÙØ±Ø´Ú©Ø±Ø¯ درغزلیات مولوی، درهمان Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø Â« قیامت » Ø´Ú©Ù„ به خود میگیرد . Ù…Ùهوم « قیامت » مولوی ØŒ ØØ§ÙˆÛŒ همان برآیندهای ÙØ±Ø´Ú©Ø±Ø¯ Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران است. قیامت ØŒ جشن بهار، جشن عشق ØŒ جشن نقد وهمیشگی درانسانست . انسان ØŒ خودش هست Ú©Ù‡ باید قیامت بشود. انسان، خودش، باید قائم بشود .
برخاست قیامت وصالش تا کی به امید ، درنشستن
قیامت درقیامت بین ، نگارسرو قامت بین
کزاو « عالم » ، بهشتی شد ، هزاران نوبهار آمد
صد قیامت در بلای عشق اوست درنگرامروز Ùˆ ØŒ Ø§Ø²ÙØ±Ø¯Ø§Ù…پرس
به باغ Ø¢ÛŒ Ùˆ قیامت ببین Ùˆ ØØ´Ø±Ø¹ÛŒØ§Ù†
Ú©Ù‡ رعد ØŒ Ù†ÙØ®Ù‡ صورآمد Ùˆ نشور موات
آن عشق Ù…ÛŒ ÙØ±ÙˆØ´ ØŒ قیامت همی کند
زان باده ای که درخور خم و سبوی نیست
چه عروسی است درجان که جهان زعکس رویش
چو دو دست ازعروسان ، ترو پر نگار بادا
رنگارنگی دست عروسان ØŒ نماد جشن وصالست . این همان رنگارنگی ÙØ±Ø´ آسمانست Ú©Ù‡ سیمرغ در پیدایشش Ù…ÛŒ یابد Ùˆ همان « شادروان = ÙØ±Ø´= ماه » است Ú©Ù‡ ÙØ±Ø´ زمین ( Ùگش ئور ون » میگردد . این ÙØ±ÙˆØ¯ آمدن تخمهای سیمرغ درهرانسانی ØŒ به معنای آنست Ú©Ù‡ هرانسانی ØŒ ØØ§Ù…له به قیامت ØŒ آبستن به ÙØ±Ø´Ú©Ø±Ø¯ است .
این Ù…Ùهوم « برابری Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ با Ø¢ÙØ±ÛŒØ¯Ù‡ »، یا « برابری آسمان با زمین » ØŒ یا « برابری ٠خدا ØŒ با گیتی = Ùگش ئورون » ØŒ بنیاد ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران است. این برابری ØŒ تنها برابری ØÙ‚وقی نیست ØŒ بلکه برابری در همگوهرو همسرشتی است . درآنچه ØŒ اصل ÙØ±Ø´Ú©Ø±Ø¯ هست ØŒ از سوختن Ùˆ خاکسترشدن Ùˆ آزرده شده نمیترسد ØŒ چون همیشه از خاکسترش برمیخیزد .
زرتشت، درسرود دومش ( یسنا ها، هات 29 ) ØŒ ازÙگش ئورون ØŒ این برابری را سلب میکند . Ùگش ئور ون ( Ú©Ù‡ همه جهان جان درگیتی باشد= گیاهان+ جانوران + مردمان ) ØŒ چون دیگر « اصل ÙØ±Ø´Ú©Ø±Ø¯ » ØŒ نیست ØŒ نیاز به« منجی از آزارو گزندی » دارد ØŒ Ú©Ù‡ به او میرسد . اگر« اصل ÙØ±Ø´Ú©Ø±Ø¯ØŒ در Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø´ ØŒ به او انتقال داده شده بود »، Ùگش ئور ون ØŒ بسراغ یاری دهنده Ùˆ رهاننده ØŒ Ù†Ù…ÛŒØ±ÙØª تا اورا ازگزند Ùˆ آزار برهاند . جان ØŒ درآموزه زرتشت ØŒ اصالت خود را از دست میدهد . ازاین رو هست Ú©Ù‡ بدنبال « منجی Ùˆ رهاننده از آزار Ùˆ درد » میرود ØŒ Ùˆ ÙØ±ÛŒØ§Ø¯ یاریخواهی برمیدارد . جهان جان زرتشت ØŒ چون درخود ØŒ دیگر اصل ÙØ±Ø´Ú©Ø±Ø¯ را ندارد ØŒ نیاز به « منجی = رهاننده » از آزار، Ù…ÛŒ یابد . واین برضد ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سیمرغی بود ØŒ Ú©Ù‡ وجود اصل ÙØ±Ø´Ú©Ø±Ø¯ درانسان ØŒ بنیاد همه طغیانها Ùˆ سرکشیها Ùˆ قیامهای سیاسی Ùˆ اجتماعی Ùˆ دینی شده است . همین اندیشه در ادیان ابراهیمی ØŒ بشکل « نیاز به رهاننده از گناه » درمیآید .
دراندیشه Ù ÙØ±Ø´Ú©Ø±Ø¯ سیمرغیان ØŒ « ترس Ùˆ ÙˆØØ´Øª Ø§Ø²ØØ³Ø§Ø¨Ø±Ø³ÛŒ Ùˆ داوری نهائی » نیست ØŒ بلکه ÙØ±Ø´Ú©Ø±Ø¯ ØŒ برعکس هولناک بودن قیامت در اسلام Ùˆ مسیØÛŒØª Ùˆ زرتشتیگری ØŒ بیان « جشن همگانی Ùˆ نوشوی همگانی Ùˆ شادی » است . علت هم اینست Ú©Ù‡ « بهمن » Ùˆ « ارتا ÙØ±ÙˆØ±Ø¯ = هما » Ùˆ « شه = اشه » Ú©Ù‡ از ماه ( ابرومند ) ÙØ±ÙˆÙ…ÛŒ ریزد ØŒ همه گوهر « ضد خشم » دارند . آنها « بÙÙ† ٠ضد خشم » هستند . آنها هرگز، خشمگین نمیشوند ØŒ چون Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ خشم ØŒ بÙÙ† پیدایش قهر Ùˆ تجاوزگری Ùˆ خشونت Ùˆ جهاد است. آنکه خشمگین میشود ØŒ پرخاشگر Ùˆ قهرورز Ùˆ زدارکامه نیز خواهد شد . امروزه از ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سیمرغی ØŒ ازهمه آن غنای ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ ØŒ Ùقط « اصل عدم خشونت » باقی مانده است Ú©Ù‡ Ùقط ØŒ یکی از پیایندهای « ضد خشم بودن ٠گوهر بهمن Ùˆ هما ØŒ بÙÙ† هستی » میباشد .
درست زرتشت در همان نخستین سرودش درگاتا ØŒ این اصل بزرگ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران را واژگونه میسازد . دربیت نهم نخستین سرودش ( یسنا ØŒ هات 28 ) دیده میشود Ú©Ù‡ اهوره مزدا Ùˆ اشه Ùˆ بهمن ØŒ هرسه ØŒ خشمگین شونده هستند . زرتشت میگوید : « ای اهورامزدا ØŒ همواره کوشش میکنم سرودهای ستایش خود را صمیمانه نیازت کنم Ùˆ هیچگاه اشا Ùˆ وهومن را به خشم نیاورم زیرا اشا Ùˆ وهومن Ùˆ خشترای توانا را سزاوار ستایش میدانم » ترجمه موبد Ùیروز آذرگشسپ . دراین عبارت ØŒ زرتشت هم واژه « ئشمه ashemcaa» را بکار میبرد Ú©Ù‡ همان « خشم » باشد Ùˆ هم زرنئما zaranaemaرا بکار میبرد Ú©Ù‡ به معنای « بخشم آوردن Ùˆ آزردن » است . زرتشت با این عبارت ØŒ Ú©Ù„ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران را دگرگون میسازد ØŒ چون Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سیمرغی ØŒ1- وهومن Ùˆ 2-اشه Ùˆ3- خشترا Ùˆ 4- اهورامزدا Ú©Ù‡ پیش از زرتشت ØŒ همان سیمرغ وهما بوده است ØŒ گوهرشان « ضدخشم » است . به عبارت دیگر، همه آنها ØŒ خشمگین ناشونده هستند . خشم Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ بÙÙ† یا اصل قهرو خشونت Ùˆ تجاوزخواهی Ùˆ پرخاشگری Ùˆ جهاد دینی Ùˆ عقیدتی است . این عبارت ØŒ بیان آنست Ú©Ù‡ زرتشت Ú©Ù„ تصویر « وهومن » Ùˆ « اشه » Ùˆ « خشتره » Ùˆ « اهوره مزدا » را دگرگون ساخته است . بدینسان ØŒ با این عبارت زرتشت ØŒ راه برای جهاد دینی Ùˆ بت Ø´Ú©Ù†ÛŒ Ùˆ تØÙ…یل دین زرتشتی بربت پرستان بازشد وگشتاسپ Ùˆ اسÙندیار Ùˆ بهمن ØŒ هرسه این کاررا تکلی٠دینی خود ساختند .
با این سخن ØŒ زرتشت ØŒ گوهر اهوره مزدا ( Ú©Ù‡ دراصل ØŒ همان سیمرغ خرمدینان Ùˆ هخامنشیان بود ) Ùˆ اشه ( شه ØŒ Ú©Ù‡ ریشه ÙØ±Ø´Ù‡= ÙØ±Ù‡ + شه ØŒ Ø¯Ø±ÙØ±Ø´Ú©Ø±Ø¯ است ) Ùˆ بهمن Ú©Ù‡ بزمونه ( اصل بزم وجشن ØŒ Ùˆ اصل ابستنی است Ùˆ مینوی درمینو است = اصل ÙØ±Ø´Ú©Ø±Ø¯ ) است Ùˆ خرد ضد خشم است را بکلی دگرگون میسازد ØŒ Ùˆ بدین سان ØŒ بنیاد جهاد دینی را میگذارد . چون خرد بنیادی ( بهمن ) Ú©Ù‡ درهرانسانی هست ØŒ Ùˆ اشه ( ØÙ‚یقت ) ØŒ ناگهان در آموزه او ØŒ اصل یا بÙÙ† ٠خشم زا ØŒ اصل پرخاشگری Ùˆ قهر Ùˆ تجاوز Ùˆ خشونت میگردند . بدنیسان گزند بسیار بزرگی به ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران زده میشود ØŒ Ùˆ بزرگترین ÙØ§Ø¬Ø¹Ù‡ تاریخ ایران میگردد .
زرتشت درست با آموزه خود ØŒ اقدامی برضد « منشور ØÙ‚وق بشـر کوروش » میکند . آنچه را هخامنشیان Ùˆ اشکانیان ØŒ سده ها رشته بودند ØŒ ساسانیان زرتشتی ØŒ پنبه میکنند . اسÙندیاری Ú©Ù‡ از رستم در اسطوره ها شکست خورد ØŒ درتاریخ ØŒ غالب میگردد ØŒ Ùˆ با غلبه اش ØŒ راه ØŒ برای شکست ایران از اسلام گشوده میگردد .
اینست Ú©Ù‡ درک اندیشه « انتقال یابی نیروی ÙØ±Ø´Ú©Ø±Ø¯ از بÙÙ† هستی( بهمن ) به هما ØŒ Ùˆ سپس ازهما ØŒ به همه جانها درگیتی Ùˆ انسان به ویژه » ØŒ Ùˆ بسیج سازی این سراندیشه ØŒ برای نوزائی ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ ضروریست . انسان ØŒ هنگامی اصالت خود را باز Ù…ÛŒ یابد Ú©Ù‡ « ØØ§Ù…له به قیامت » یا « ابستن به ÙØ±Ø´Ú©Ø±Ø¯ = وجود ÙØ±Ø´Ú©Ø±Ø¯ÛŒ » باشد .
سیمرغ یا سمندر(1- سمن + در= تخم سیمرغ ØŒ یا 2- سمن + منتره = سرود سیمرغ ) درانداختن تخم ØŒ یا سایه خود را به خاک انداختن ØŒ یا « خودرا Ø§ÙØ±ÙˆØ®ØªÙ† »، Ùˆ خاک Ùˆ خاکسترساختن ،همه این Ø§ØµØ·Ù„Ø§ØØ§Øª گوناگون ØŒ به معنای« آبستن ساختن هرجانی وهرانسانی ازنطÙÙ‡ خود، ازسرود خود، ازبانگ خود » هستند ØŒ Ú©Ù‡ « اصل Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ú¯ÛŒÂ» است.
خاکستر یا « خاک + استر » Ú©Ù‡ همان « هاگ + استر » یا « Ø¢Ú¯ + استر» باشد ØŒ به معنای « تخم پاشیدن Ùˆ Ø¨Ø°Ø±Ø§ÙØ´Ø§Ù†Ø¯Ù† » است . سمندر، خاکسترمیشود ØŒ به معنای آنست Ú©Ù‡ سمندر، تبدیل به بذرهائی میشود Ú©Ù‡ Ø§ÙØ´Ø§Ù†Ø¯Ù‡ میشود . Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ بزرگترین نماد خدا ØŒ « خوشه » است. خدا ØŒ خوشه همه جانهاست Ú©Ù‡ خود را Ù…ÛŒØ§ÙØ´Ø§Ù†Ø¯ØŒ Ùˆ بذری درهمه تن ها میگردد ØŒ واین « تنکرد = جسم شوی » میباشد .
ساینا= سیمرغ آسمان(هم تخم وهم سرشگ آب ) ØŒ ساینا= سایه ( تخم بالنده ÙˆØ´Ú©ÙˆÙØ§ درزمین ) میشود . سیمرغ ØŒ نه « هبوط » میکند، Ùˆ نه « مجازی » میشود. نسر طائر، نسر واقع میشود .« طیر= پرواز»، تبدیل به « نشست = واقعیت » میشود( برای زائیدن، Ù…ÛŒ نشستند، کاشتن ØŒ نشستن درخاک Ùˆ Ø®ÙØªÙ† Ùˆ آسودن برخاک بود ) ØŒ و« واقعیت » Ú©Ù‡ نشسته برخاک است ØŒ تبدیل به « طیران بینش ØŒ ومعراج شادی » میگردد .
« Ú©ÙÙـشتن » Ú©Ù‡ کاشتن باشد ØŒ در التÙهیم Ø§Ø¨ÙˆØ±ÛŒØØ§Ù† بیرونی ØŒ به معنای « آبستن کردن Ùˆ انداختن نطÙÙ‡ در رØÙ… است . مسقط النطÙÙ‡ Ùˆ سقوط النطÙÙ‡ ØŒ جلال الدین همائی » .
« سایه شدن » ØŒ « مجازی ÙˆÙØ±Ø¹ÛŒ Ùˆ بیرون اÙکنده شدن» نیست ØŒ بلکه « شاده = عروسی » ،و « جشن زایش تازه » است . گیتی ØŒ هستی مجازی نیست .Ú¯Ø°Ø±ÙˆØØ±Ú©Øª وشدن ØŒ علت مجازی Ùˆ غیر ØÙ‚یقی شدن ØŒ نیست .
نه تنها « گیتی » و« Ø¢ÙØ±ÛŒØ¯Ù‡ » Ùˆ « انسان» Ùˆ « شهر»، سایه هما بودند ØŒ بلکه « ÙØ¬Ùت هما » نیز ØŒ میماندند . « هما » دردل ٠هرجانی وهر انسانی « Ù…ÛŒ نشست»، ودرمیان انسان، « آشیانه ولانه وخانه » میکرد .
با چیرگی تصویر الاهان نوری ØŒ Ù…Ùهوم « سایه » ØŒ معنای Ù Ø¬ÙØª بودن ØŒ به معنای ٠« همگوهر شدن» را از دست داد. هرچند سایه ØŒ Ø¬ÙØª یک چیزمیشد، ولی دیگر، گوهری درخود وازخود نداشت .« سایه » ØŒ معنائی کاملا متضاد با معنای اصلیش پیدا میکرد . « سایه » ØŒ یک امر « مجازی » میشد . گیتی ØŒ ازخدا یا « خالق» ØŒ بریده Ùˆ دریده میشد، Ùˆ گیتی Ùˆ آنچه ازگیتی هست ØŒ « بی خدا = بی گوهرخدا » میشد . « تن » ØŒ دیگر زهدان بذرسیمرغ یا خدا Ùˆ بهمن نبود . در آنچه جسمانی ومادÙÛŒ است ØŒ اصل باززائی Ùˆ ÙØ±Ø´Ú©Ø±Ø¯ Ùˆ قیامت نبود .
تغییر معنای « ســایــه » ،
Ùˆ پـیـدایـش Ù« درد »
اینست Ú©Ù‡ برای صوÙیها ØŒ « درد » ØŒ Ú©Ù‡ « مسئله دریده شدن وجود انسان، ازخدا »، یا « خالی شدن انسان ازاصل نوزائی Ùˆ ÙØ±Ø´Ú©Ø±Ø¯ » باشد ØŒ مسئله اصلی است . برای آنها، در دنیائی Ú©Ù‡ یهوه وپدرآسمانی Ùˆ الله خلق میکردند ØŒ همه « مخلوقات » Ùˆ « عباد » ØŒ « درد داشتند ØŒ چون ازاصل ØŒ Ú©Ù‡ خدا باشد ØŒ دریده بودند » ØŒ چون « مخلوق Ùˆ عبد٠Ù» یهوه Ùˆ پدرآسمانی Ùˆ الله شده بودند . یهوه Ùˆ پدرآسمانی Ùˆ الله ØŒ دیگر،« وجود خود» را Ù†Ù…ÛŒØ§ÙØ´Ø§Ù†Ø¯Ù†Ø¯ ØŒ تا گیتی بشوند . مولوی ØŒ انسان را همیشه بیاد این « دوره آمیختگی، نوشیدن شیراز پستان دایه Ú©Ù‡ همان سیمرغ باشد » میاندازد :
کو همت شاهانه ؟ نه زان دایه دولت
زان شیر ، تباشیر سعادت بمزیدی
آن شاه ØŒ Ú¯Ù€ÙÙ„ ما ØŒ به ک٠خویش سرشتست
آن همت و بخشش، زک٠شاه ، چشیدی
آموخت ترا که : دل و دلدار، یکی اند
Ú¯Ù‡ Ù‚ÙÙ„ شود ØŒ گاه کند رسم کلیدی
هر«ایمانی » ØŒ استوار بر « دریده بودن خالق ازمخلوق ØŒ یا دریده بودن ٠خدا ازانسان » بود . این بود Ú©Ù‡ مسئله Ø¹Ø±ÙØ§Ù† ØŒ در ایمان آوردن به این دین، یا به آن دین ( Ú©Ù‡ Ú©ÙØ±Ø´Ù…رده میشد ) ØŒ ØÙ„ ناشدنی بود . ازاین رو هست Ú©Ù‡ عطار درمنطق الطیر میگوید :
ذرّه درد تو ، بس درمان من زانکه بیدردت ، بمیرد جان من
Ø§ØØ³Ø§Ø³ یا آگاهبود ٠همیشگی ٠دریده بودن ØŒ شوق Ùˆ سائقه « پیوستن Ùˆ عشق برای آمیختن دوباره » را بسیج میسازد ØŒ ولی « ایمان » ØŒ نا همگوهر بودن خدا Ùˆ انسان ØŒ را با همین « میثاق وعهد » ØŒ Ù…ÛŒ پذیرد . مکیدن شیر ازپستان دایه ( سیمرغ ) ØŒ بیان یکی بودن « دل Ùˆ دلدار» است . ازاین رو هست ØŒ Ú©Ù‡ چنین پیوندی برضد « پدیده عهد Ùˆ میثاق Ùˆ قرارداد » هست . هیچکسی با خودش ØŒ عهد نمی بندد:
دی از پس صد پرده ØŒ Ø¯Ø±ØªØ§ÙØªÙ‡ رخسارت
تا عالم خاکی را، ازعشق ، بر آرائی
جان دوش زسرمستی ، با عشق تو، عهدی کرد
جان بود درآن بیعت ، با عشق ، به تنهائی
سر، عشق به گوشش برد ØŒ سرّ Ú¯ÙØª به گوش جان :
کس عهد کند با خود ؟ نی تو ، همگی مائی
عهد ومیثاق ( تورات Ùˆ انجیل Ùˆ قرآن ) بر بنیاد بریدگی Ùˆ دریدگی انسان ازخدا، یا بÙÙ† هستی ØŒ به وجود میآید ØŒ وبریدگی Ùˆ دریدگی ØŒ Ù†ÙÛŒ عشق میان انسان Ùˆ خدا ØŒ یا انسان Ùˆ بÙÙ† ÙØ±Ø´Ú©Ø±Ø¯ÛŒØ´ هست.
انسان ØŒ Ù…ØØ§Ù„ست Ú©Ù‡ به این الاهان بپیوندد یا با آنها بیامیزد . ماÙوقش میتواند به « لقاء آنها از دور» برسد !
Ú©ÙØ±ØŒ Ú©Ø§ÙØ± را ØŒ Ùˆ دین ØŒ دیندار را ذرّه دردت ØŒ دل عطار را...
ذره ام ، گم شده ای درسایه ای نیست غیر ازتو کسی سرمایه ای
سایه ام ØŒ زآن ØØ¶Ø±Øª چون Ø¢ÙØªØ§Ø¨
بو که زان « تابم » ، رسد « یکرشته تاب »
پرتو ( پر+ تاو = پر+ تاب ) Ø¢ÙØªØ§Ø¨ ØŒ یکرشته تاب ورشته ØŒ برای معراج به Ø¢ÙØªØ§Ø¨ است
تا مگرچون ذره سرگشته من درجهم ، دستی زنم در رشته من
پس برون آیم از این روزن که هست
پیش گیرم ، عالم روشن که هست
سایه Ø¢ÙØªØ§Ø¨ØŒ برای عطارنیز، مجموعه رشته ها وتابهائیست Ú©Ù‡ Ø¢ÙØªØ§Ø¨ ÙØ±Ùˆ انداخته، تا با آویختن بدانها ذرات به او برسند .
برغم « ایمان » دراین دین Ùˆ آن دین ( Ú©Ù‡ Ú©ÙØ±Ø®ÙˆØ§Ù†Ø¯Ù‡ میشود) ØŒ Ú©Ù‡ ادیان نوری باشند ØŒ « Ø§ØØ³Ø§Ø³ این دریده بودن ازخدا باقی میماند ØŒ و« سایه هما » Ú©Ù‡ بیان Ø¬ÙØª Ùˆ پیوسته بودن انسان وخدا ( گیتی وخدا ) Ùˆ بیان « سعادت انسان دروصال با خدا» بود ØŒ نماد « سعادت ودولت » باقی میماند . « سعادت ودولت » ØŒ Ùقط دروصال یا بازگشت به بÙÙ† خوداست ØŒ Ú©Ù‡ « هما » میباشد .
هما ØŒ آنجا Ú©Ù‡ سایه میانداخت ØŒ آنجا Ù…ÛŒ نشست( بذری Ú©Ù‡ درخاک یا تن، کاشته میشد ) ØŒ آنجا « همنشین وهمدم وهمسایه ÙˆØ¬ÙØªÂ» میشد. سیمرغی Ú©Ù‡ Ø¨Ø±ÙØ±Ø§Ø±Ø³Ø± رستم ÙØ±ÙˆØ¯ آمد ØŒ با رستم ØŒ همنشین وهمدم وهمسایه ÙˆØ¬ÙØª شد . انسان ایرانی ØŒ نمیتوانست ØŒ دریدگی خدا را ازخود ØŒ تØÙ…Ù„ کند.
واژه ٠« مهر»، برای ایرانی ØŒ معنای « آمیختن Ùˆ آمیزش» داشت . دو چیزبریده Ùˆ دریده ازهم ØŒ با هم ØŒ مهر نداشتند . آمیختن ØŒ برضد دریدن Ùˆ بریدن است . عشق میان خدا یا بÙÙ† هستی با انسان ØŒ در ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ Ùقط Ùˆ Ùقط به معنای « آمیزش خدا Ùˆ انسان » بود . درایمان ØŒ Ú©Ù‡ برپایه عهد Ùˆ میثاق نهاده شده ØŒ Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ عشق نیست . چنین عشقی ØŒ Ùقط معنای « تشبیهی ØŒ یعنی غیر اصیل » دارد . برای ایرانی ØŒ مصیبتی ØŒ شدید تراز آن نبود Ú©Ù‡ خدا وانسان ØŒ خدا Ùˆ گیتی ØŒ یار ÙˆØ¬ÙØª Ùˆ پیوسته وآمیخته به هم نباشند .
اینکه خدا ØŒ خالق باشد ØŒ Ùˆ انسان ØŒ مخلوق باشد ØŒ این بزرگترین « درد » بود . خدا ØŒ « دسـت » هر انسانی بودکه به تن او چسبیده است Ùˆ اندام انسانست، Ùˆ کسیکه خدا را ØŒ خالقی Ø¯Ø±ÙØ±Ø§Ø²Ø¢Ø³Ù…ان میکرد ØŒ وانسان را ØŒ مخلوق Ùˆ عبد او، در روی زمین میساخت ØŒ هر روز یکبار، دست آن انسان را از تنش میبرید . برای ایرانی ØŒ این « زدارکامگی » ØŒ این برترین قساوت وخونخواری Ùˆ تجاوزگری وخشونت وخشم بود . خدائی (= هـÙÙˆ دای . اهل ÙØ§Ø±Ø³ ØŒ سه Ø¢ØºØ§Ø²Ù‡ÙØªÙ‡ را Ú©Ù‡ دای=دی نامیده میشود، دسـت مینامیدند) را Ú©Ù‡ دست است،ازانسان Ø¨Ø±ÛŒØ¯Ù†ØŒØ§ØØ³Ø§Ø³ برترین دردها رامیکند .
مسئله « درد » Ø¯Ø±ØªØµÙˆÙØŒ مسئله « دریده شدن ازخدا » بود Ú©Ù‡ Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ مجموعه Ú©Ù„ جانها ( جانان = Ú©Ù„ ) بود .
هرچیزی در پیوند با کل ، معنی میدهد . وقتی انسان، یا گیتی از خدا یا سیمرغ ، بریده و دریده شد، بی معنا ، بی مزه میگردد .
مسئله « درد » ØŒ یک مسئله ماوراء الطبیعی ( متاÙیزیکی ) ÙˆØ¹Ø±ÙØ§Ù†ÛŒ Ùˆ مه آلوده نبود ØŒ بلکه یک مسئله روشــن Ù« اجتماعی ØŒ سیاسی ØŒ اقتصادی » بود، Ú©Ù‡ Ùقط نمیشد آن را، آشکارا بزبان آورد .مسئله دریده شدن از« خدا » ØŒ دریده شدن « ÙØ±Ø¯Ù انسان » ØŒ ازکل اجتماع ØŒ ازکل بشریت، ازکل طبیعت، ازکل تاریخ بود .
جزو زجزوی چوبرید ازتن تو ، درد کند
جزو من ازکل Ø¨Ø¨ÙØ±Ø¯ ØŒ چون نبود درد مرا ØŸ
مسئله دریده شدن ØŒ دریده شدن از« موءمنان به مذاهب دیگر» ØŒ دریده شدن ازمتعلقان « به طبقه دیگر، به قوم دیگر، به ملت دیگر، به نژاد دیگر، به جنس دیگر» ØŒ همه جزو این درد ٠دریده شدن ازخدا ØŒ یا ازکل بود . خاموشی درگستردن این Ù…Ùهوم ØŒ ومبهم Ú¯ÙØªÙ† واشاره ÙˆØ§Ø±Ú¯ÙØªÙ† ØŒ پیآیند ترس از شریعت اسلام ØŒ یا سایر آموزه های ØØ§Ú©Ù… براجتماع بود .
تØÙ€ÙˆÙ‘ Ù„ Ù
بهمن، به > Ù‡Ùـمـا
Ùˆ Ù‡Ùـما ØŒ به > گیتی
Ù¾ÛŒØ´Ú¯ÙØªØ§Ø±
پیکاربا اندیشه ای چند هزارساله که هنوز زنده است
نکته ای کوتاه در باره روش پژوهش
« جعلیات» را نباید دور ریخت، بلکه باید ازآنها بهره برد. ØÙ‚یقت را میتوان، ازجعلیات Ùˆ ØªØØ±ÛŒÙات، استخراج کرد. درآغازباید دانست Ú©Ù‡ مقصد Ùˆ غایت این جعل کردن چیست ØŸ موبدان زرتشتی ØŒ « مشروعیت ØÚ©ÙˆÙ…ت » را ØŒ تبلیغ کردن Ùˆ رواج دادن آموزه زرتشت میدانستند ØŒ وچون این کار، درخانواده گشاسپ آغاز شده بود ØŒ هرØÚ©ÙˆÙ…تی ØŒ نزد آنها ØŒ ØÙ‚انیت به ØÚ©ÙˆÙ…ت Ù…ÛŒ ÛŒØ§ÙØª Ú©Ù‡ این دو ویژگی را داشته باشد :
1-هم ازخانواده گشتاسپ ، نخستین مبلغ دین زرتشتی باشد و هم 2- مرّوج دین زرتشتی باشد .
البته این اندیشه درتمامیتش ØŒ به شیعه دوازده امامی درایران به ارث رسیده است. مشروعیت به ØÚ©ÙˆÙ…ت ØŒ کسی دارد Ú©Ù‡ ازخانواده علی Ùˆ ØØ³Ù† ÙˆØØ³ÛŒÙ† Ùˆ....Ùˆ امام دوازدهم ØŒ میباشد وهم مرّوج تشیع میباشد . اینست Ú©Ù‡ شناختن ریشه تÙکرات سیاسی امروزه ما ØŒ پیشینه چند هزارساله دارد، Ùˆ بدون قطع ریشه آن در روان ØŒ نمیتوان گامی به پیش برداشت .
همین داستانی Ú©Ù‡ درشاهنامه، از دید پژوهشهای علمی Ùˆ تاریخی ØŒ بی بها وپوچ Ùˆ خراÙÙ‡ شمرده میشود ØŒ تاروپود ٠مسئله روز Ùˆ واقعیت سیاسی واجتماعی Ùˆ دینی Ùˆ ÙلسÙÛŒ کنونی ما ست . با داشتن چنین اندیشه ای ØŒ موبدان زرتشتی ØŒ اسطوره « بهمن وهما » را بسیار زیرکانه، تغییر Ø´Ú©Ù„ دادند ØŒ Ùˆ اسطوره Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø´ را تبدیل به تاریخ ساختند . با این کار، هم هخامنشیها وهم ساسانیها را ØŒ از جمله تبار ٠گشتاسپ زرتشتی ساختند. ساسان را هم پسرهمین بهمن کردند . با این کار، ØÙ‚انیت ØÚ©ÙˆÙ…تی را درÙلسÙÙ‡ سیاسی ایران ØŒ مسخ وجابجا ساختند . « ØÙ‚انیت ØÚ©ÙˆÙ…ت» درایران همیشه براین شالوده استوار بود Ú©Ù‡ باید : ØÙ‚ Ùˆ داد Ùˆ عدالت Ùˆ قانون ØŒ مستقیما از « خرد بنیاد بهمنی درانسانها دراجتماع » تراویده باشد . این اندیشه بادست کاری موبدان زرتشتی ØŒ مسخ ساخته شد ØŒ Ùˆ ØÙ‚انیت ØÚ©ÙˆÙ…ت ØŒ ترویج آموزه زرتشت Ùˆ داشتن تبارگشتاسپی گردید . این ØŒ بزرگترین ÙØ§Ø¬Ø¹Ù‡ در ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سیاسی ایران بود ØŒ Ú©Ù‡ هنوز Ú¯Ø±ÙØªØ§Ø±Ø¢Ù† هستیم .
داستان بهمن وهما درشاهنامه ØŒ دراصل ØŒ اسطوره بنیادی ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سیاسی Ùˆ اجتماعی ایران بوده است ØŒ Ú©Ù‡ هخامنشیها ØŒ ØÙ‚انیت خود را برپایه « بهمن Ú©Ù‡ مینوی خرد باشد » Ùˆ دخترش « هما ØŒ Ú©Ù‡ همان ارتا ØŒ ØÙ‚ وعدالت وقانون » باشد ØŒ استوار میساخته اند ØŒ وازاین دید، این داستان درشاهنامه ØŒ روشنگر تاریخ هخامنشیها ست . ولی موبدان زرتشتی ØŒ دست دراین اسطوره برده اند ØŒ Ùˆ بهمن ØŒ پسر اسÙندیار را، جانشین بهمن ØŒ Ú©Ù‡ اصل خرد Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران بوده است ØŒ ساخته اند ØŒ تا اصل هخامنشیها را ØŒ زرتشتی بسازند . با مسخسازی اسطوره ( بندهش ) ØŒ جعل تاریخ کرده اند .
بهمن ØŒ پسر اسÙندیار، سده ها ÙØ§ØµÙ„Ù‡ زمانی تا پیدایش هخامنشیها داشته است . سلسله گشتاسپ با بهمن ØŒ به Ú©Ù„ÛŒ درشمال شرقی Ú©Ù‡ خارج از ایران کنونیست ØŒ قطع میگردد، ودین زرتشتی ØŒ دراثر ویژگی جهادیش Ú©Ù‡ با ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ناسازگاربود، سده ها به جهان ÙØ±Ø§Ù…وشی سپرده میشود . ازاین دوره دراز، میان ØÚ©ÙˆÙ…ت گشتاسپ Ú©Ù‡ با بهمن ØŒ Ú©Ù‡ به Ú©Ù„ÛŒ قطع میگردد ØŒ تا دوره پیدایش هخامنشیها ØŒ هیچ خبری Ùˆ اثری نیست . موبدانش این دین را از منطقه شرقی ØŒ بتدریج به پارس میآورند Ùˆ درآنجا تبلیغ میکنند Ùˆ با خیزش اردشیربابکان ØŒ توانستند پس از قریب هزارسال پس ازبهمن پسراسÙندیارپسرگشتاسپ ØŒ ØÚ©ÙˆÙ…ت را از دست اشکانیان بربایند، Ùˆ دراثرکینه توزی سختی Ú©Ù‡ با سیمرغیان داشتند (اشکانیان،آرش کمانگیر را، نیای خود میدانستند ØŒ Ú©Ù‡ همان همای خمانی= همای کمانگیر است )ØŒ همه آثار تاریخی اشکانیان رااز بین بردند.ازاینگذشته،بهمن ØŒ پسراسÙندیار Ú©Ù‡ درکینه توزی با سیمرغیان ØØ¯ واندازه نمیشناخته است Ùˆ این کینه توزی ØŒ زاده ازتعصب Ùوق العاده اش در ایمان به زرتشتیگری بوده است ØŒ نمیتواند هرگز، « پدر اندیشگی ÙˆÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ هخامنشیان » بوده باشد ØŒ Ú©Ù‡ Ø¨Ù†ÛŒØ§Ø¯Ú¯Ø°Ø§Ø±ØªØ³Ø§Ù…Ø Ø¯ÛŒÙ†ÛŒ Ùˆ آزادی دینی بوده اند .
با چنین بینشی ØŒ میتوان جعلیات موبدان زرتشتی را ØŒ ازاندیشه اصلی Ú©Ù‡ ÙلسÙÙ‡ جهانداری درایران میباشد ØŒ Ú©Ù‡ ØŒ برپایه اندیشه ٠« تØÙˆÙ„ بهمن به هما ØŒ Ùˆ تØÙˆÙ„ هما به گیتی » است ØŒ ازهم ØŒ جدا ساخت ØŒ Ùˆ ازآن ØŒ بهره برد .
هخامنشی ها، به« بهمن» ØŒ « هخا من » Ù…ÛŒÚ¯ÙØªÙ†Ø¯
هخامنشی، به معنای « بهمنی وهمائی» است.
« هـÙما » ØŒ Ú©Ù‡ میتواند هم « هو+ مایه » وهم « هوم + مایه »باشد ØŒ دارای معانی « 1- مادر به ØŒ 2- آب٠به = اشه به(= اشم وهو)ØŒ آپا دانا = نیایشگاه آوه ØŒ 3- Ø§ÙØ´Ø±Ù‡ هوم= آب ØÛŒØ§Øª » است .
سراندیشه « سـایـه » ØŒ از « تØÙˆÙ„ بهمن یا هومان » درآغاز، به «هما یا ماه » ØŒ Ùˆ از تØÙˆÙ„ « هما به گیتی » ( گیتی= گوشورون) پیدایش میآید . بهمن درهما ØŒ وهما درگیتی ØŒ سایه میاندازد، یا به سخنی دیگر، بهمن ØŒ تØÙˆÙ„ به ماه ( هما ) Ù…ÛŒ یابد ØŒ Ùˆ هما ØŒ سپس ØŒ تØÙˆÙ„ به گیتی Ù…ÛŒ یابد . بهمن یا هومان ØŒ Ú©Ù‡ هخامنشیان آنرا « هخه من » مینامیدند ( ونام هخامنشی، ازمنسوب ساختن خودشان ØŒ به هومان بر آمده است ) ØŒ تØÙˆÙ„ به هما (= ارتا ) یا سیمرغ یا سمندر( سمن + من تره= سرودسیمرغ ) Ù…ÛŒ یابد، Ùˆ سپس ازصورت٠هما ØŒ تØÙˆÙ„ به گیتی ( گوشورون =1- گوش +2- ئور+3- ون ) Ù…ÛŒ یابد . این سه مرØÙ„Ù‡ ازگشتن (= وَشتن )ØŒ سیـور یا « سه تخمه» یا « سه برگه= سمن= شبدر » ØŒ سه اند ØŒ سی Ú©ÙˆÚ© ØŒ سیان( ساینا ) .... نامیده میشدند . بهمن ØŒ درآغاز به ماه Ú©Ù‡ همان هما باشد ØŒ تØÙˆÙ„ Ù…ÛŒ یابد . چنانچه در بررسی ماه ØŒ دیده خواهد شد ØŒ ماه هم ØŒ مرکب از« سه گونه تØÙˆÙ„ » است Ùˆ به همین علت سیور ( سه ور= سه بر) یا « سهند = سه اند = سه تخمه » است . سه پنت ( سپنتا ) ØŒ سه پیت ( ساپیته = سابات= سپد) ØŒ سمن ( سه + مینو) ØŒ منتره ( من + تره= سه )ØŒ دریغوش (= درویش) Ú©Ù‡ « دری= سه + خوشه » همه Ø§ØµØ·Ù„Ø§ØØ§ØªÛŒ برای بیان این سه تØÙˆÙ„ست Ú©Ù‡ دریک گوهر، روی میدهند .
ولی درهمه این تØÙˆÙ„ ها ØŒ همیشه « هومان، ÛŒ
Ø§Ù†Ø³Ø§Ù†ØŒÙˆØ¬ÙˆØ¯ÙØ¢Ø¨Ø³ØªÙ† به قیامت
نیازبه قیامت، درآخرالزمان ندارد
« مایه نوزائی»
یا«اصـل Ùـَرَشکـرد»
یا « بÙÙ† ٠انقلاب بهاری »
شیره٠وجود٠هرانـسـانی هست
من ازقـیـامـت، ØØ§Ù…لم(=ØØ§Ù…له ام)
مولوی بلخی
Ù…Ùهوم « قیامت نقد »
برخاست قیامت وصالش تاکی به امید، درنشستن
پس « قیامت شــو» ، « قیامت را ببین »
دیدن هرچیزرا ، شرطست این
انسان با« شدن Ùیک Ùچیز» است که«آن چیزرامی بیند»
Ù…Ùهـوم « بـیـنـش »
ØªÙØ§ÙˆØª « بینش نوزائی » بـا « دانـش ٠نوزائی »
برابری بهمن ( بن هستی ÙˆØ®Ø±Ø¯ÙˆÙØ±Ø´Ú©Ø±Ø¯) با هما (= سیمرغ )
برابری هما با گیتی ( Ùگش ئورون = مجموعه جانها )
تـضــاد٠آمـوزه٠زرتـشــت
بـا
منشـور ØÙ€Ù‚ـوق بشـر کـوروش
« من ØØ§Ù…له ØŒ به قیامت یا به ÙØ±Ø´Ú©Ø±Ø¯Ù… ». ازمنست Ú©Ù‡ قیامت یا ÙØ±Ø´Ú©Ø±Ø¯ ØŒ یا نوشوی Ùˆ نوزائی ØŒ پیدایش خواهد ÛŒØ§ÙØª . ما Ø§Ø²ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ خود ØŒ بیگانه شده ایم ØŒ چون به آنچه Ú©Ù‡ Ú¯ÙØªÙ‡ شده ØŒ Ùمهر ٠« تشبیهات شاعرانه » میزنیم ØŒ Ùˆ خودمان را، از ژر٠نگری در معانی آنها Ùˆ جد Ú¯Ø±ÙØªÙ† آنها ØŒ آزاد میسازیم . آیا ازمعنای واقعی Ú©Ù‡ این عبارت مولوی میدهد، ناخود آگاهانه ØŒ نمیترسیم ØŸ معنای واقعی آن ØŒ به Ú©Ù„ÛŒ برضد بنیاد ٠اسلام Ùˆ مسیØÛŒØª Ùˆ زرتشتیگریست . این ØØ±Ù ØŒ منکر نیاز« ایمان به آخرت » است ØŒ Ú©Ù‡ اصل این ادیان، شمرده میشود.
به همین علت نیز، آن را « تشبیه شاعرانه میکنیم » ØŒ تا دردسری در اجتماع نداشته باشیم . ولی این Ú¯ÙØªÙ‡ ØŒ تشبیه شاعرانه نیست . این ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ اصیل ایران بوده است Ú©Ù‡ « هرانسانی ØŒ آبستن به خودی تازه ØŒ به بینشی تازه ØŒ به جهانی تازه » است. انسان، اصالت دارد ØŒ چون خود، میتواند ازخود ØŒ نوبشود ØŒ چون خود میتواند، سرچشمه بینش نو بشود ØŒ چون خود، میتواند آدمی نو ØŒ ازخود، Ø¨ÛŒØ§ÙØ±ÛŒÙ†Ø¯ . دربÙÙ† ٠انسان ،« ارتا » یا « اشه » ØŒ هست Ú©Ù‡ « ÙØ±Ø´Ù‡ = ÙØ±Ù‡ + اشه »، یا اصل نوزائیست . آنچه در بÙÙ† انسان هست ØŒ شیرابه انسان است Ú©Ù‡ « مان = من » هم نامیده میشد . « مـن » ØŒ شیره ومغز Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ ناپیدا در ماست ØŒ وآن بخش آگاهبود نیست Ú©Ù‡ « بخش نازائی، Ú©Ù‡ Ù…ØÚ©ÙˆÙ… Ùˆ مطیع Ù…ØÛŒØ· Ùˆ دین ØØ§Ú©Ù… Ùˆ ØÚ©ÙˆÙ…ت Ùˆ شرائط ØØ§Ú©Ù… است » Ú©Ù‡ آن را به غلط ØŒ ØŒ من ØŒ مینامیم. شیره وجود ما ØŒ اصل ÙØ±Ø´Ú©Ø±Ø¯ است ØŒ Ú©Ù‡ « من Ù ØÙ‚یقی ماست، Ùˆ درما Ú¯Ù… است. در « من ÙØ¹Ù‚یم Ùˆ سطØÛŒ Ùˆ روشن ٠ما » ØŒ « من زاینده ما »، Ú¯Ù… شده است . به این « شیرابه ناپیدا، Ú©Ù‡ انسان بدان ØØ§Ù…له است » ØŒ « Ú¯Ù€ÙÙ… » یا « انگـÙÙ… » Ú¯ÙØªÙ‡ میشد. اساسا نام شیرابه گیاه ØŒ بطورکلی، « Ú¯Ù€ÙÙ… » است . درهرگیاهی، شیره اش ØŒ Ú¯Ù… Ùˆ ناپیداست . به همین علت به شیرابه گیاه ØŒ Ú¯Ù… ØŒ Ú¯ÙØªÙ‡ میشود.
شیرابه ای یا ØÙ‚یقتی Ú©Ù‡ اصل نوزائیست، درمیان انسان ØŒ « Ú¯Ù€ÙÙ… » است Ú©Ù‡ « من= مان= شیرابه » هم نامیده میشود . « Ú¯Ù€ÙÙ… » ØŒ هنوز نیز به شیرابه Ú¯ÙØªÙ‡ میشود . ارتا یا اشه یا ایرج یا سیمرغ ( مرغ ÙØ±Ø´Ú©Ø±Ø¯) یا طاووس، درما Ùˆ با ما هست ØŒ ولی درما ØŒ « Ú¯Ù… » است ØŒ چون شیرابه ÙˆØÙ‚یقت هستی ماست Ú©Ù‡ میتواند مارا نوکند . انسان ØŒ جویای نوشدن ØŒ جویای ÙØ±Ø´Ú©Ø±Ø¯ خود ازخود است . این، آن چیزیست Ú©Ù‡ هرانسانی ØŒ Ú¯Ù… کرده است .
آن یار Ú©Ù‡ Ú¯Ù… کردی ØŒ عمریست کزو ÙØ±Ø¯ÛŒ
بیرونش ØŒ Ø¨Ø¬ÙØ³ØªØ³ÛŒ ØŒ درخانه Ù†Ø¬ÙØ³ØªØ³ØªÛŒ
این ÙØ·Ø±ÙÙ‡ ØŒ Ú©Ù‡ آن دلبر، با تست در این جستن
دست تو Ú¯Ø±ÙØªØ³Øª او ØŒ هرجا Ú©Ù‡ بگشتستی
در جستن او ، با او ، همره شده و می جو
ای دوست ز پیدائی ØŒ گوئی Ú©Ù‡ Ù†Ù‡ÙØªØ³ØªÛŒ
این « ØÙ‚یقت ٠گمشده درتو» Ú©Ù‡ ویژگیش ØŒ « نوشوی Ùˆ نوزائیست» ØŒ جوهرتست ØŒ Ùˆ خودش، اصل جستجواست . تو Ùقط باید با او همراه شوی ØŒ تا آنچه ØŒ خودش را درتو Ú¯Ù… کرده است ØŒ درزایش Ùˆ پیدایش نوین ØŒ خودش را باز بیابد . Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ این بÙÙ† هستی Ú©Ù‡ « بهمن + هما » باشد ØŒ انسان شده است ØŒ وهمچنین ØŒ گیتی شده است ØŒ Ùˆ درانسان ودرگیتی ØŒ شیرابه و« مان = من » ÙˆØ§ÙØ´Ø±Ù‡ Ùˆ شیره یا « Ú¯Ù€ÙÙ… » همه آنها شده است ØŒ Ùˆ جویای ÙØ±Ø´Ú©Ø±Ø¯ Ùˆ قیامت همیشگی ٠خود است . جوهر واصل هرانسانی ØŒ Ú¯Ù€ÙÙ… است . اینست Ú©Ù‡ مولوی میگوید : « Ú¯Ù… شدن درگم شدن ØŒ دین من است » . « Ú¯Ù€ÙÙ… » ØŒ بهمن Ùˆ سیمرغ است . « Ú¯Ù€ÙÙ… » ØŒ کوه قاÙÛŒ هست ( قا٠= کاو = کاب = کعبه = بند Ù†ÛŒ یا اصل ÙØ±Ø´Ú©Ø±Ø¯ Ùˆ نوزائی است ) Ú©Ù‡ سیمرغ درآنجا آشیانه دارد . اینست Ú©Ù‡ بÙÙ† هستی ( بهمن + سیمرغ ) ØŒ مغزهرانسانی Ùˆ هرجانی درگیتی است . خدا ØŒ Ø¯Ø±ÙØ±Ø´Ú©Ø±Ø¯ ØŒ هرچه بشود ØŒ باز همان خداست . شاه ØŒ هرلباسی Ú©Ù‡ بپوشد ØŒ بازهمان شاهست .
دیده ای خواهم که باشد شه شناس تا شناسد شاه را درهرلباس
این اصل برابری خدا ØŒ درهمه ÙØ±Ø´Ú©Ø±Ø¯Ù‡Ø§ÛŒØ´ هست . شناختن ØÙ‚یقت ØŒ دیدن مستقیم وبیواسطه Ù ØÙ‚یقت در هرچیزیست . گیتی Ùˆ انسان ØŒ ÙØ±Ø´Ú©Ø±Ø¯ خدا ( بهمن + Ùهما ) است .
Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ اندیشه « بـرابـری » ØŒ از« برابر بودن خدا، با انسان، وبرابر بودن خدا با گیتی » پیدایش ÛŒØ§ÙØªÙ‡ است. سیمرغ برانسان ØŒ سایه میاندازد ØŒ Ùˆ درانسان ØŒ سیمرغ، یا مرغ چهارپر ضمیر، زاده میشود . سیمرغ درانسان ØŒ ÙØ±Ø´Ú©Ø±Ø¯ Ù…ÛŒ یابد .
در داستان جنگ اسÙندیاربارستم ( درجلد پیشین ) آمد که، سیمرغ برتارک سر رستم میایستد ØŒ Ùˆ Ù…Ùهوم « سایه انداختن سیمرغ یاهما » ØŒ همین ایستادن سیمرغ یا هما، برتارک سر است .
« قائم » ØŒ به معنای Ù€ ایستاده Ùˆ برخاسته Ùˆ برپای است . قائم ØŒ Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ درآخرالزمان نمی آید ØŒ بلکه اصل خود هرانسانی ØŒ قائم شدن وقیامت کردن است . قائمی Ú©Ù‡ در آخرالزمان میآید ØŒ منکر اصالت انسان است . انسان ØŒ اصالت دارد ØŒ چون خود، میتواند بدون انتظار قائمی درآخرالزمان ØŒ نو شود . انسان ØŒ درانتظاروضع ØÙ…Ù„ قیامت ازخود دراجتماع Ùˆ تاریخست.
انتظارقائم درآخرالزمان ، تخم انسان را میسوزاند . وتخم سوخته ، اگر هزار انقلاب بهاری هم بشود ، بپا نمی خیزد .
قیامت Ùˆ قیام ØŒ همین عمل ایستادن برپا هست . درنقوش برجسته میترائیان درغرب ØŒ دیده میشود Ú©Ù‡ همان گاوی Ú©Ù‡ بر روی زمین « نشسته » است ØŒ در درون هلال ماه ØŒ Ú©Ù‡ زهدان آسمانست ØŒ بپا ایستاده است . در زهدان آسمانست Ú©Ù‡ همه تخم های زندگان Ú©Ù‡ به آسمان پرواز میکنند( = گاو = جانان )ØŒ ÙØ±Ø´Ú©Ø±Ø¯ Ù…ÛŒ یا بند . ÙØ±Ø´Ú©Ø±Ø¯ ØŒ یا ÙØ±Ø´Ú¯Ø±Ø¯ ( ÙØ±Ø´Ù‡ + گشتن ) ویژگی هرتخمی وهرانسانی است . در زهدان هلال ماه ( سیمرغ ) ØŒ قیامت همه تخمهای گیاهان Ùˆ جانوران Ùˆ انسانهاست.
« بهرام » را بابک مینامند ØŒ Ú©Ù‡ همان « پابغ »، خـدای پـا باشد . نام دیگرش « پادار» است ( برهان قاطع ) . برای اینکه بهرام وسیمرغ باهم ØŒ « اصل ÙØ±Ø´Ú©Ø±Ø¯ ØŒ بپا خیزاننده هستند. آنها، پاینده هستند . مولوی ØŒ درباره بهار Ú©Ù‡ اصل ÙØ±Ø´Ú¯Ø±Ø¯ است میگوید :
گوئی قیامتست که برکرد سرزخاک
پوسیدگان بهمن ودی ، مردگان پار
تخمی Ú©Ù‡ مرده بود ØŒ کنون ÛŒØ§ÙØª زندگی
رازی که خاک داشت ، کنون گشت آشکار
آخرچنین شوند درختان Ø±ÙˆØ Ù†ÛŒØ²
پیدا شود درخت نکو شاخ بختیار
انسان ، موجودیست که می ایستد . انسان ، وجود یست که درخود ، اصل قیام کردن ، قیامت شدن را دارد .
انسان ( مردم = مر+ تخم ) ، تخمیست میروید، و درخت سروی میگردد که راست ببالا میرود تا به ماه میرسد ( جلد پیشین ) . این
تصویر Ú©Ù‡ انسان ØŒ « سرش راست برشد Ú†Ùˆ سرو بلند » ØŒ ازیک سو، به معنای آنست Ú©Ù‡ انسان ØŒ وجودی « ÙØ±Ø´Ú©Ø±Ø¯ÛŒ » است . ازجمله نامهای ٠« سرو » ØŒ یکی « شجرة الØÛŒØ§Ø© » است، Ùˆ دیگری ØŒ « پـیـرو » Ú©Ù‡ نام « خوشه ٠پروین » است ( شرÙکندی ) ØŒ Ú©Ù‡ تخم ÙØ±Ø´Ú©Ø±Ø¯ جهانست ØŒ Ùˆ همچنین نام دیگرسرو، « اردوج = ارتا + وج » است، Ú©Ù‡ به معنای « تخم ارتا ÙØ±ÙˆÙˆØ±Ø¯ یا سیمرغ یا هما » است Ú©Ù‡ « اصل ÙØ±Ø´Ú©Ø±Ø¯ » است . ازاین رو نیزهست Ú©Ù‡ سیمرغ ØŒ Ø¨Ø±ÙØ±Ø§Ø² تارک رستم ØŒ میایستد . رستم دراین ایستادن سیمرغ برتارک سرش، ÙØ±Ø´Ú©Ø±Ø¯ Ù…ÛŒ یابد Ùˆ جوان میشود .
در Ùهزوارش دیده میشود Ú©Ù‡ « تارکtarok » ØŒ معنای ٠« جوان tauruna» را دارد . از اینگذشته ØŒ هم گوهر « ترانه taraaneh» نیز هست ( یوستی ØŒ زیر واژه جوان =tauruna ). ÙØ±ÙˆØ¯ آمدن سیمرغ برتارک سر ØŒ با پدیده های جوان شدن ØŒ Ùˆ ترانه خواندن کار دارد . ازاینگذشته تارک سر، اینهمانی با« بهمن » دارد . سیمرغ Ø¯Ø±ÙØ±ÙˆØ¯ آمدنش (= هبوط) Ú©Ù‡ « سایه انداختن » هم نامیده میشود ØŒ جوان Ùˆ ترانه خوان میشود . وهمین پدیده « ÙØ±Ø´Ú©Ø±Ø¯ » است . سیمرغ Ø¯Ø±ÙØ±ÙˆØ¯ آمدن ØŒ « هبوط » نمیکند ØŒ بلکه « ÙØ±Ø´Ú¯Ø±Ø¯ میکند » . این درست تصویریست برضد تصویر انسان در ادیان ابراهیمی .
همچنین در شاهنامه ØŒ « گـاو بـرمـایـون » Ú©Ù‡ ÙØ±ÛŒØ¯ÙˆÙ† ازپستانش سه سال شیرمینوشد ØŒ گواه براین Ù…Ùهومست . برمایون ( چنانکه درجلد پیشین، بررسی شد ) ،« بـرم + یـون » است Ú©Ù‡ ØŒ به معنای « زهدان بـَرم ØŒ Ùˆ بÙÙ† ٠بـَرم » است ØŒ و« بـرم » Ú©Ù‡ اینهمانی با « بـرهـمـا » درسانسکریت دارد ØŒ به بÙÙ† ویاتخم هستی ( مهرگیاه = بهروز Ùˆ صنم = اَ سـَن = سیم = یوغ ) Ú¯ÙØªÙ‡ میشده است . گاو برمایون ØŒ زمین (= گئو) است ØŒ Ú©Ù‡ بÙÙ† هستی (= بـرم ) را درزهدان خود، دارد.
همین بیان ÙØ±ÙˆØ¯ آمدن بهمن ØŒ یا بÙÙ† Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ هستی ØŒ به زهدان زمین ØŒ به درون هر تنی ( تـنـکـرد = تن شدن = جسم شدن= استومند= دارنده هسته شدن) است . دراین ÙØ±ÙˆØ¯ آمدن ØŒ به معنای ادیان نوری ØŒ هبوط نمیکند، بلکه خودش، به صورتی دیگر، پیدایش Ù…ÛŒ یابد ØŒ یا ÙØ±Ø´Ú©Ø±Ø¯ Ù…ÛŒ یابد . اینست Ú©Ù‡ گاو برمایون ØŒ در شاهنامه ØŒ « گاو طاوس رنگ » خوانده شده است . طاوس ØŒ مرغیست Ú©Ù‡ به علت 1- رنگارنگی دمش Ùˆ2- هم آهنگی رنگهایش ØŒ Ùˆ3- پیوستگی این رنگها به هم ØŒ پیکر یابی « ÙØ±Ø´Ú©Ø±Ø¯ » است ØŒ به همین علت نام طاووس در پهلوی « مرغ ÙØ±Ø´Ú©Ø±Ø¯ frashamurw » است . سیمرغ درآسمان ØŒ ÙØ±Ø´ رنگارنگ٠رنگین کمان میشد ØŒ یا به عبارت دیگر، ÙØ±Ø´Ú©Ø±Ø¯ Ù…ÛŒ ÛŒØ§ÙØª ØŒ همانسان ÙØ±Ø´ رنگارنگ یا طاوس زمین ( شادروان) میشد ( دو داستان ازگرشاسپ نامه Ú©Ù‡ در Ú¯ÙØªØ§Ø± پیشین آمد ) ØŒ Ú©Ù‡ « گاو طاوس رنگ» شاهنامه ØŒ بیان همان اندیشه است .
در بندهش، رنگین کمان ØŒ « سـن Ùˆ َر» خوانده میشود Ú©Ù‡ به معنای « زهدان سیمرغ » است . رنگارنگی Ùˆ همآهنگی رنگها ØŒ زهدان یا سرچشمه Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ú¯ÛŒ است . گوهر بهمن ØŒ ÙØ±Ø´Ú©Ø±Ø¯ ( نوشوی Ùˆ رنگارنگ شوی Ùˆ تنوع یابی Ùˆ کثرتمند شوی ØŒ Ùˆ تصاویر Ùˆ نقوش گوناگون شوی ) Ù¾ÛŒ در Ù¾ÛŒ است .
اینست Ú©Ù‡ یزیدیان کردستان ØŒ سیمرغ را ØŒ ملک طاوس مینامند . اینکه در لغت نامه دهخدا ØŒ از نویسنده ای میآید Ú©Ù‡ : « Ø´Ú¯ÙØª آن است Ú©Ù‡ این پرنده را با ØØ³Ù† Ùˆ زیبائی Ú©Ù‡ دارد ØŒ به ÙØ§Ù„ بد گیرند . شاید سبب آن باشد Ú©Ù‡ سبب دخول ابلیس را دربهشت ØŒ طاوس دانسته اند، Ùˆ خروج ابوالبشر را ازبهشت نیز به ÙˆÛŒ نسبت دهند » .
ولی درست به ÙØ§Ù„ بد Ú¯Ø±ÙØªÙ† طاوس ØŒ زشت سازی خدای پیشین ایران ØŒ سیمرغ ( شاه پریان = ابلیس ) بوده است . دلبستگی به این خدا ØŒ Ú©Ù‡ خودش ØŒ گیتی Ùˆ انسان ÙˆÙØ±Ø´ رنگارنگ Ùˆ گاو طاوس رنگ ØŒ « میشـود » ØŒ علت تبعید ٠آدم توراتی Ùˆ انجیلی Ùˆ قرآنی ØŒ ازبهشت یهوه Ùˆ پدرآسمانی Ùˆ الله است .
جای Ø´Ú¯ÙØª است Ú©Ù‡ خود ٠موبدان زرتشتی ØŒ Ù…Ùهوم « ÙØ±Ø´Ú©Ø±Ø¯ » را ØŒ به همان معنائی Ú©Ù‡ سیمرغیان ازآن داشته اند ØŒ برای بنیاد نهادن ØÚ©ÙˆÙ…ت ساسانی بکار برده اند . این واقعه تاریخی را یک « ÙØ±Ø´Ú©Ø±Ø¯ درگیتی» شمرده اند . درشاهنامه ØŒ در داستان « گریختن اردشیر بابکان با گلنار» Ú©Ù‡ به تاءسیس ØÚ©ÙˆÙ…ت ساسانی میانجامد ØŒ دست به ساختن داستانی از « ØºÙ€ÙØ±Ù… » زده اند تا ØŒ نشان دهند Ú©Ù‡ با ØÚ©ÙˆÙ…ت ساسانی ØŒ ایران وتاریخ ØŒ ÙØ±Ø´Ú©Ø±Ø¯ ( نوزائی) Ù…ÛŒ یابد.
بدین شهر بگذشت پویان دوتن پرازگرد و بی آب گشته دهن
یکی ØºÙ€ÙØ±Ù… تازان ز دم سوار Ú©Ù‡ چون او ندیدم برایوان نگار
چو سیمرغ ، بال و چوطاوس، دم
Ú†Ùˆ رخش دلاور ØŒ سرو گوش Ùˆ سـÙÙ…
برنگ ارغوان و به تک ، تـنـد بـاد
ندارد برآنسان کسی غرم ، یاد
چنین Ú¯ÙØª با اردوان کدخدای Ú©Ù‡ ایدر نگر بازگردی بجای
سپه سازی و سازجنگ آوری که اکنون دگر گشته شد داوری
که « بختش » پس پشت او درنشست
ازاین تاختن ، باد ماند بدست
Ø´Ú¯ÙØª است Ú©Ù‡ « بخت پشتیبان اردشیر بابکان » ØŒ غرم با بال سیمرغ وبا دم طاوس است ØŒ نه اهورامزدا ! همیشه « ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ » یک ملت ØŒ منـش ٠« دین های نوری » را به Ú©Ù„ÛŒ تغییر میدهد . ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سیمرغی ØŒ منـش دین زرتشتی را ØŒ برغم ضدیت با سیمرغ ØŒ درتاریخ ØŒ بکلی تغییر داد . Ùـرهنگ سیمرغی یا خرّمدینی ØŒ زیـر نام تصو٠( صوÙÛŒ = Ù†ÛŒ نواز ) Ùˆ Ø¹Ù€ÙŽØ±ÙØ§Ù† ØŒ خامه Ùˆ سرشیر Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ Ùˆ Ø±ÙˆØ ÙÙØ§Ø³Ù„ام شد . بسیج سازی ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سیمرغی ØŒ درآینده نیز ØŒ به اسلام ØŒ چهره مردمی بیشتر خواهد بخشید . سیمرغ ØŒ اصل ÙØ±Ø´Ú©Ø±Ø¯ درصورتهای ٠گوناگون تاریخی Ùˆ اجتماعی Ùˆ سیاسی Ùˆ دینی است . سیمرغ ØŒ شیرابه ایست Ú©Ù‡ با هردینی وهر مکتبی وهر مذهبی وهر مسلکی ØŒ میتواند چنان « بیامیزد » Ú©Ù‡ درآن « گــÙÙ… » شود ( جان او، Ùˆ Ø±ÙˆØ Ø§Ùˆ ØŒ Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ او، Ùˆ منش٠او شود ) .
درست هم « ØºÙ€Ù€ÙØ±Ù… » Ùˆ هم « سیـمـرغ » Ùˆ هم « طـاوس »، در داستان بنیاد گذاری سلسله ساسانی ØŒ سه چهره گوناگون ÙØ±Ø´Ú©Ø±Ø¯ÛŒ این زنخدا هستند . رنگ ارغوان غرم نیز ØŒ بیان ÙØ±Ø´Ú©Ø±Ø¯ بودن است . نام دیگر ٠« Ú¯Ù„ ارغوان » ØŒ « اکـوان » است ( برهان قاطع ). ارغوان ØŒ « ارکه وان » ØŒ همان « ارکه من » است Ú©Ù‡ بهمن میباشد . بهمن ØŒ ارکه٠جهان هستی است. در انگلیسی ØŒ به Ú¯Ù„ ارغوان love tree درخت عشق میگویند Ùˆ « لاو= لـَو= لبلاب ØŒ Ú©Ù‡ لاو لاو باشد » Ø¯Ø±ÙØ§Ø±Ø³ÛŒ ØŒ به پیچه Ú¯ÙØªÙ‡ میشود Ú©Ù‡ نماد عشق Ú©Ù‡ نام دیگرش « سن = سیمرغ» است . درکردی به اول بهار، « ئه رخه وان سور» Ú¯ÙØªÙ‡ میشود . اول بهار، جشن آغازگری ÙˆÙØ±Ø´Ú©Ø±Ø¯ است . به Ú¯Ù„ بستان Ø§ÙØ±ÙˆØ² Ú©Ù‡ اینهمانی با سیمرغ ( ارتا ÙØ±ÙˆØ±Ø¯ ) دارد ØŒ درکردی « سوراو » میگویند . به کشورهائی Ú©Ù‡ درآن پیروان سیمرغ ( خرمدینان ) میزیستند ،« سورستان» Ù…ÛŒÚ¯ÙØªÙ†Ø¯ . « ماهوی سوری » نیز Ú©Ù‡ یزدگرد ساسانی را میکشد ØŒ ازهر دونامش میتوان دید Ú©Ù‡ سیمرغی بوده است .
« ØºÙ€ÙØ±Ù… ØŒ میش کوهی است Ú©Ù‡ درداستان ÙØ±ÛŒØ¯ÙˆÙ†ØŒ اشاره وار در Ø±ÙØªÙ† ÙØ±Ø§Ù†Ú© با ÙØ±ÛŒØ¯ÙˆÙ† خردسال به ÙØ±Ø§Ø² کوه البرزکه آشیانه سیمرغ است ،پیش میآید .
بیآورد ÙØ±Ø²Ù†Ø¯ را چون نوند Ú†Ùˆ غرم ژیان ØŒ سوی کوه بلند
( البته ÙØ±Ø§Ù†Ú© ØŒ Ù…Ø§Ø¯Ø±ÙØ±ÛŒØ¯ÙˆÙ† ØŒ همان Ø³Ø±ÙØ±Ø§Ø²ØŒ یا ارتا ØŒ یا سیمرغ هست ØŒ Ú©Ù‡ چهره دیگرش ØŒØºÙ€ÙØ±Ù… ژیان است . ÙØ±Ø§Ù†Ú© Ú©Ù‡ نقش بنیاد قیام ÙØ±ÛŒØ¯ÙˆÙ† را برای Ø¯ÙØ§Ø¹ از قداست جان میریزد، همان ارتا ÙØ±ÙˆØ±Ø¯ یا سیمرغ هست Ú©Ù‡ بنیاد گذارØÙ‚یقی جشن مهرگان است )
این همان ØºÙ€ÙØ±Ù…ÛŒ است Ú©Ù‡ درخوان دوم ØŒ رستم را دراوج تشنگی ØŒ به چشمه آب راهنمائی میکند . رستم با تشنگی در بیابان سوزان ØŒ درجستجوی آبست Ùˆ این غرم است Ú©Ù‡ راه به چشمه آب را میداند .
Ø¨ÛŒÙØªØ§Ø¯ رستم بدان گرم خاک زبان گشته ازتشنگی چاک چاک
همانگه یکی میش ÙØ±Ù‘Ø® سرین بپمود پیش تهمتن زمین
ازآن Ø±ÙØªÙ† میش، اندیشه خاست بدل Ú¯ÙØª آبشخور این کجاست..
بره بر یکی چشمه آمد پدید Ú©Ù‡ میش Ø³Ø±Ø§ÙØ±Ø§Ø² آنجا رسید
تهمتن سوی آسمان کرد روی چنین Ú¯ÙØªØŒ کای داور راست Ú¯ÙˆÛŒ
برین چشمه ، جای پی میش نیست
همان غرم دشتی مرا خویش نیست
در رسیدن رستم به چشمه ، غرم ، ناپدید و« گم » میشود ، ولی رستم ازنوشیدن آب ، ازآن چشمه ازسر، زنده میشود
که زنده شد از تو(= غـرم) ، گو پیلتن
Ùˆ گرنه ØŒ پراندیشه بود از Ú©ÙÙ†
Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سیمرغی ØŒ چون ØÙ‚یقت ØŒ همان گوهر آب ( ویژگیهای روانی Ùˆ تازه گری Ùˆ آمیزش داشت ) را داشت ØŒ آنچه درآغاز، جستجوی آب بود ØŒ سپس به صورت « جستجوی ØÙ‚یقت » درآمد . چون ویژگی « ØÙ‚یقت » هم آنست Ú©Ù‡ « اصل ÙØ±Ø´Ú¯Ø±Ø¯ در انسان » است . ØÙ‚یقت هرچیزی ØŒ نیروی ÙØ±Ø´Ú¯Ø±Ø¯ آن چیزاست . هر آموزه ای ÙˆÙلسÙÙ‡ ای Ùˆ دینی Ùˆ جنبشی ØŒ « ØÙ‚یقت » را از دست میدهد ØŒ وقتی ØŒ نیروی ÙØ±Ø´Ú©Ø±Ø¯ÛŒØ´ را از دست بدهد . داستان خضری Ú©Ù‡ آب ØÛŒØ§Øª را میجوید ØŒ داستان جستجوی ØÙ‚یقت است Ú©Ù‡ ویژگیش « ÙØ±Ø´Ú©Ø±Ø¯ همیشگی » است . یکی از نامهای سیمرغ ØŒ ماترا سپنتا بود . ماترا ØŒ همان « مطر» درعربی Ùˆ همان « مادر» Ø¯Ø±ÙØ§Ø±Ø³ÛŒ است . آب ØŒ Ú©Ù‡ شیره همه وجو باشد ØŒ مادرو اصل زاینده Ùˆ ÙØ±Ø´Ú©Ø±Ø¯ یا « شه = اشه » شمرده میشد Ú©Ù‡ « ØÙ‚یقت » باشد . درپهلوی ØŒ این ماترا یا مار سپنتا را « ام + هو + سپنت am+hu+ spent= » مینامند . am به معنای مادر است . امهوسپنتا به معنای سپنتا ØŒ مادر به است . این را الهیات زرتشتی ØŒ تبدیل به « مانترا سپنتا » کرد Ùˆ به معنای « سخن مقدس اهورامزدا » ØŒ برگردانید . « آبی Ú©Ù‡ اصل ÙØ±Ø´Ú©Ø±Ø¯ همه چیزبود = سیمرغ » ØŒ اینهمانی با « سخن مقدس اهورامزدا » داده شد . بدین ترتیب ØŒ سخن وسرود زرتشت ØŒ ØÙ‚یقت ÙØ±Ø´Ú©Ø±Ø¯ÛŒ شمرده شد .
« ØºÙ€ÙØ±Ù… » ØŒ همان میشی است که« مشی» ØŒ نخستین زن Ùˆ Ø¬ÙØª مشیانه ØŒ در بندهش ØŒ از پستان او شیر ممکد Ùˆ به دروغ میگوید Ú©Ù‡ نوشیدن این شیر، به او آرامش نداده است.
« غرم» و« سیمرغ » Ùˆ « طاوس » Ùˆ « خضر= خدر» ØŒ چهارچهره چهره ٠گوناگون « اصل ÙØ±Ø´Ú©Ø±Ø¯ » هستند . در عربی به طاوس « Ø§Ø¨ÙˆØ§Ù„ØØ³Ù† Ùˆ ابوالوشی » Ú¯ÙØªÙ‡ میشود . « ØØ³Ù† » ØŒ معرب « اسن » است ØŒ Ú©Ù‡ همان « سنگ یا امتزاج دو اصل نخستین » است . ازاین رو درعربی به نقره Ú©Ù‡ « سیم » باشد ØŒ طاوس میگویند ( منتهی الارب ) . سیم یا اسیم Ú©Ù‡ « ماه = سیمرغ » نیزهست ( کلیچه سیمین = ماه ) ØŒ به معنای « یوغ = یوگا = عشق » است ØŒ Ú©Ù‡ اصل ÙØ±Ø´Ú©Ø±Ø¯ است . همچنین « ابوالوشی » ØŒ همان « وه Ø´ÛŒ » است ØŒ Ùˆ درکردی، « وه Ø´ Ú©Ù‡ ردش » به معنای « دوباره زنده کردن+ Ø´ÙØ§ دادن + خوش شدن » است . Ùˆ نام ÙØ±ÙˆÙ‡Ø±ØŒ Ú©Ù‡ اصل ÙØ±Ø´Ú©Ø±Ø¯ در بن انسان است ØŒ « ÙØ±Ù‡ + وه Ø´ÛŒ » است . بÙÙ† انسان ØŒ Ø§Ø±ØªØ§ÙØ±ÙˆØ±Ø¯ ØŒ یا « ÙØ±Ù‡ + وه Ø´ÛŒ » است ØŒ Ú©Ù‡ اصل همیشه نو وتازه شوی ØŒ Ùˆ اصل بهشت Ùˆ جش سازی ØŒ Ùˆ اصل گونه گونه شوی است . وهمین پدیده را ØŒ سایه انداختن سیمرغ یا سمندریا هما درگیتی Ùˆ درانسان ØŒ میدانسته اند .
دراینکه « غرم » ØŒ دارای برآیند های اندیشه « ÙØ±Ø´Ú©Ø±Ø¯ » است ØŒ در شعر ÙØ±Ø¯ÙˆØ³ÛŒ نمایانست . « غرم تازان » ØŒ ØµÙØª غرم را مشخص میسازد . « تازان » Ú©Ù‡ تازنده باشد ØŒ همریشه با واژه « تازه » است . چیزی تازه است ØŒ Ú©Ù‡ میتازد، شتاب Ø¯Ø±ØØ±Ú©Øª دارد ØŒ همیشه میشود . پدیده « تازه » درایران ØŒ از تجربه « تاختن = ØØ±Ú©Øª سریع کردن = شتاب » میآید . « وه شاندن » Ú©Ù‡ پسوند « ÙØ±Ù‡ وشی » است درکردی ØŒ به معنای « پاشیدن Ùˆ Ø§ÙØ´Ø§Ù†Ø¯Ù† » Ùˆ « به شدت ØØ±Ú©Øª دادن » است .
چه عملیست که آنچه رامیکند،آن هم، میشود ؟
چرا ما به رغم تجدد خواهی ونوخواهی،
جدید و نو ، « نمیشویم » ؟
تازگی ÙØ±Ø´Ú©Ø±Ø¯ ØŒ هم درواژه Ù« ÙØ±Ø´Â» وهم درواژه Ù« کرد» است . معمولا درواژه « کردن » ØŒ Ú©Ù‡ پسوند ÙØ±Ø´Ú©Ø±Ø¯ است ØŒ ما برآیند دیگر آن را Ú©Ù‡ - شدن - باشد، ÙØ±Ø§Ù…وش میکنیم . « کردن » Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ آمیختگی دو پدیده « کننده » و« شونده» با هم بوده است . به همین علت ØŒ به « ÙØ±Ø´Ú©Ø±Ø¯ » ØŒ « ÙØ±Ø´Ú¯Ø±Ø¯ » هم میگویند . ما امروزه « کردن » را Ùقط در راستای « ÙØ§Ø¹Ù„یت » بکارمیبریم . ولی Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران، دارای معنی « شدن = گشتن » هم هست . آن ØŒ Ú†Ù‡ عملیست Ú©Ù‡ با اراده ØŒ انجام داده میشود، وهمزمان با آن ØŒ عمل بدون آن خواست ØŒ درکل وجود ØŒ میشود ØŸ این اندیشه بسیار بزرگی درایران بوده است . این Ú†Ù‡ عملیست Ú©Ù‡ انسان ØŒ درشـدن ØŒ آن را میکـند، Ùˆ درکـردن ØŒ آن ØŒ میشود . این اندیشه را موبدان زرتشتی Ú©Ù‡ سخت زیر Ù†Ùوذ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سیمرغی بوده اند ØŒ ØØªØ§ درمورد « خلاقیت اهورامزدا » نگاه داشته اند . اهورا مزدا ØŒ جهان را با خواستش ØŒ ازتن خودش ØŒ خلق میکند ØŒ ولی این کارش ØŒ درست چیزی جز روئیدن وشدن اعضاء Ùˆ اندامش نیست . آنچه در روئیدن میشود ØŒ درخواستن ØŒ میکند . در کردن ØŒ میشود Ùˆ درشدن ØŒ میخواهد . هم میشود ØŒ هم آنچه میشود ØŒ میخواهد . این آمیختگی Ù 1- شدن بدون عمد ØŒ Ùˆ2- کردن با عمد ØŒ این دوپهلویه بودن شدن وکردن ØŒ از ویژگیهای ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایرانست Ú©Ù‡ باید درآن اندیشید Ùˆ شناخت ØŒ چون ما ازاین شیوه اندیشیدن ØŒ بسیار ÙØ§ØµÙ„Ù‡ Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ ایم . ولی پیآیند این اندیشه ØŒ درجنبش های تجدد خواهی ما ØŒ کاملا چشمگیر است .
ما میتوانیم خود را ØŒ « تازه ونووجدید بکنیم » ØŒ ولی با تازه ونو وجدید کردن ØŒ تازه ونو Ùˆ جدید ØŒ « نمیشویم » . میان کردن Ùˆ شدن ØŒ ورطه Ùˆ شکا٠بزرگیست Ú©Ù‡ مارا غالبا Ù…ÛŒÙØ±ÛŒØ¨Ø¯. Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ انسان Ùˆ اجتماع Ùˆ ... ØŒ موقعی خود را تازه Ùˆ نوین وجدید میکنند ØŒ Ú©Ù‡ همزمان با آن ØŒ تازه Ùˆ نوین Ùˆ جدید هم بشوند . شکست جنبش تجدد خواهی درایران Ùˆ درکشورهای همسایه اش ØŒ به علت عدم آمیختگی « کردن Ùˆ شدن » باهمست . آنها ØŒ خود را با اراده ØŒ نو وجدید « میکنند » ØŒ ولی خودشان ØŒ نو وجدید « نمیشوند » . Ú†Ù‡ هنگامی « کردن » ØŒ « شدن » هم هست ØŸ
واژه « ØºÙ€ÙØ±Ù… » ØŒ همان واژه « Ú¯Ù€ÙØ±Ù… » است . « Ú¯Ù€ÙØ±Ù… » ØŒ هم به معنای « طلب بسیار» است ØŒ Ùˆ هم به معنای « قوس Ù‚Ø²Ø Â» است ( برهان قاطع ) . Ù‚Ø²Ø ØŒ نام خود سیمرغست . غرم ØŒ Ù…ÛŒ تازد ØŒ ØØ±Ú©Øª شتاب آمیز میکند ØŒ چون درطلب Ùˆ جستجو هست . در« جستجو کردن » هست Ú©Ù‡ انسان آنچیزی« میشود » Ú©Ù‡ جستجو میکند .
اینهمانی « کردن » و« شدن» ØŒ در جویندگیست . جوینده درجستجو کردن آنچیزی Ú©Ù‡ میجوید ØŒ آن چیز، میشود . این اندیشه ØŒ بنیاد پدیده « ÙØ±Ø´Ú©Ø±Ø¯ » است . هیچکس وهیچ قدرتی ØŒ نمیتواند ØŒ دنیا Ùˆ اجتماع را تازه ونو « بکـنــد » ØŒ بلکه انسانها ØŒ درجستجو کردن نو ØŒ خود به خود ØŒ نو میشوند .
سایه ٠سیمرغ ، همان خود ٠سیمرغست
درتبری ØŒ به سایه ،« ساینه » Ú¯ÙØªÙ‡ میشود ØŒ Ú©Ù‡ نام خود سیمرغ ( سئنا= ساینه) است. به عبارتی دیگر، سیمرغ در سایه انداختن ØŒ همان ساینه است Ú©Ù‡ ساینه میشود . آنچه درسیمرغ هست ( اصل ÙØ±Ø´Ú©Ø±Ø¯ ) ØŒ به سایه اش ØŒ انتقال Ù…ÛŒ یابد، Ùˆ سایه سیمرغ ØŒ برابر Ùˆ همال با سیمرغست .
ازاینرو هست Ú©Ù‡ به « سایه » درانگلیسی ØŒ « shade » Ú¯ÙØªÙ‡ میشده است Ú©Ù‡ سپس shadow Ùˆ درآلمانی « Schatten » شده است ØŒ و« شاده » یا « شاتیه » ØŒ نام رام است Ú©Ù‡ نخستین پیدایش ( یا سایه ) سیمرغ است. درسغدی به گردن ( گرو =هوم ) ØŒ « شاده » Ú¯ÙØªÙ‡ میشود ØŒ Ùˆ از روایات هرمزیار ÙØ±Ø§Ù…رز( ) میدانیم Ú©Ù‡ گردن یا ØÙ„Ù‚ ØŒ اینهمانی با « رام » دارد، Ú©Ù‡ نخستین پیدایش یا سایه سیمرغ ( Ø§Ø±ØªØ§ÙØ±ÙˆØ±Ø¯) است .
سیمرغ ØŒ خودش ØŒ Ú©Ù‡ شادی Ùˆ شاده است ازخودش، میزاید ØŒ خودش، شادی میشود . سیمرغ ØŒ خودش « رام » میشود Ú©Ù‡ « رقص وموسیقی Ùˆ شعر Ùˆ شناخت » است . رام ØŒ ÙØ±Ø´Ú©Ø±Ø¯ سیمرغست . اینست Ú©Ù‡ شادی ØŒ سایه سیمرغست . هخامنشیان Ù…ÛŒÚ¯ÙØªÙ†Ø¯ Ú©Ù‡ اهورا مزدا، Ú©Ù‡ همان سیمرغ بود ØŒ « شادی» را Ù…ÛŒØ§ÙØ±ÛŒÙ†Ø¯ . این به معنای آن بود Ú©Ù‡ : سیمرغ ØŒ شادی همه انسانها وجانها میگردد . دربندهش میآید Ú©Ù‡ اهورامزدا با آسمان ( Ú©Ù‡ سیمرغ باشد ) شادی را Ø¢ÙØ±ÛŒØ¯ . اهورامزدای زرتشت ØŒ سیمرغ را انباز در Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø´ شادی میکند . سیمرغ درانسان ØŒ ÙØ±Ø´Ú©Ø±Ø¯( ÙØ±Ø´ شدن) Ù…ÛŒ یابد . « شادی » ØŒ پدیده ای ØŒ مجازی ÙˆÙØ±Ø¹ÛŒ ÙˆÙØ±ÛŒØ¨ نیست ØŒ بلکه خود٠خدا ØŒ خود سیمرغ Ú©Ù‡ « هو دای = خدا » باشد اصل شاد زیستی است ØŒ Ùˆ همین اندیشه Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ یونان ØŒ در اصل شاد زیستی Eu+dai+moon (اوی+ دای + مون) دردرون خود ٠انسان ØŒ بازتابیده شده است. پسوند« مون » به معنای «اصل » است . همین واژه « هودای= اوی دای » است Ú©Ù‡ به یونان Ø±ÙØªÙ‡ است ØŒ Ùˆ بنیاد اندیشه « خوشزیستی » درمکاتب گوناگون ÙلسÙÛŒ شده است .
ارتا ÙØ±ÙˆØ±Ø¯ (= ÙØ±ÙˆÙ‡Ø±= ÙØ±Ù‡ وشی = اصل ÙØ±Ø´Ú©Ø±Ø¯= جشن خود زائی تازه به تازه خود )ØŒ بÙÙ† هرانسانی است . به عبارت دیگر، بÙÙ† هرانسانی ØŒ اصل ÙØ±Ø´Ú©Ø±Ø¯ ØŒ اصل همیشه نوشوی ØŒ اصل نوزائی ØŒ اصل تØÙˆÙ„ به طی٠و رنگارنگی ØŒ بÙÙ† جشن Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†ÛŒ ØŒ بÙÙ† سرشاری Ùˆ غنا ( کان = معدن = چشمه = کاریز= گنج )ØŒ اصل شادی Ø¢ÙØ±ÛŒÙ† Ùˆ بهشت ساز است.
« شادی » ، جشن عروسی است. سیمرغ ، درهرجا و هرآبادی و شهری و درهر انسانی که سایه بیاندازد ، اصل « جشن سا ز» میگردد ، وخودش ، جشن میشود ، خودش « یز+ نا = یسنا= سرود نای » میشود ، که همان یسن وجشن است .
تصویر« قیامت »
درغزلیات ٠مولوی
همان تصویر ÙØ±Ø´Ú©Ø±Ø¯ØŒ Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سیمرغی است
ÙØ±Ø´Ú©Ø±Ø¯ درغزلیات مولوی، درهمان Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø Â« قیامت » Ø´Ú©Ù„ به خود میگیرد . Ù…Ùهوم « قیامت » مولوی ØŒ ØØ§ÙˆÛŒ همان برآیندهای ÙØ±Ø´Ú©Ø±Ø¯ Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران است. قیامت ØŒ جشن بهار، جشن عشق ØŒ جشن نقد وهمیشگی درانسانست . انسان ØŒ خودش هست Ú©Ù‡ باید قیامت بشود. انسان، خودش، باید قائم بشود .
برخاست قیامت وصالش تا کی به امید ، درنشستن
قیامت درقیامت بین ، نگارسرو قامت بین
کزاو « عالم » ، بهشتی شد ، هزاران نوبهار آمد
صد قیامت در بلای عشق اوست درنگرامروز Ùˆ ØŒ Ø§Ø²ÙØ±Ø¯Ø§Ù…پرس
به باغ Ø¢ÛŒ Ùˆ قیامت ببین Ùˆ ØØ´Ø±Ø¹ÛŒØ§Ù†
Ú©Ù‡ رعد ØŒ Ù†ÙØ®Ù‡ صورآمد Ùˆ نشور موات
آن عشق Ù…ÛŒ ÙØ±ÙˆØ´ ØŒ قیامت همی کند
زان باده ای که درخور خم و سبوی نیست
چه عروسی است درجان که جهان زعکس رویش
چو دو دست ازعروسان ، ترو پر نگار بادا
رنگارنگی دست عروسان ØŒ نماد جشن وصالست . این همان رنگارنگی ÙØ±Ø´ آسمانست Ú©Ù‡ سیمرغ در پیدایشش Ù…ÛŒ یابد Ùˆ همان « شادروان = ÙØ±Ø´= ماه » است Ú©Ù‡ ÙØ±Ø´ زمین ( Ùگش ئور ون » میگردد . این ÙØ±ÙˆØ¯ آمدن تخمهای سیمرغ درهرانسانی ØŒ به معنای آنست Ú©Ù‡ هرانسانی ØŒ ØØ§Ù…له به قیامت ØŒ آبستن به ÙØ±Ø´Ú©Ø±Ø¯ است .
این Ù…Ùهوم « برابری Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ با Ø¢ÙØ±ÛŒØ¯Ù‡ »، یا « برابری آسمان با زمین » ØŒ یا « برابری ٠خدا ØŒ با گیتی = Ùگش ئورون » ØŒ بنیاد ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران است. این برابری ØŒ تنها برابری ØÙ‚وقی نیست ØŒ بلکه برابری در همگوهرو همسرشتی است . درآنچه ØŒ اصل ÙØ±Ø´Ú©Ø±Ø¯ هست ØŒ از سوختن Ùˆ خاکسترشدن Ùˆ آزرده شده نمیترسد ØŒ چون همیشه از خاکسترش برمیخیزد .
زرتشت، درسرود دومش ( یسنا ها، هات 29 ) ØŒ ازÙگش ئورون ØŒ این برابری را سلب میکند . Ùگش ئور ون ( Ú©Ù‡ همه جهان جان درگیتی باشد= گیاهان+ جانوران + مردمان ) ØŒ چون دیگر « اصل ÙØ±Ø´Ú©Ø±Ø¯ » ØŒ نیست ØŒ نیاز به« منجی از آزارو گزندی » دارد ØŒ Ú©Ù‡ به او میرسد . اگر« اصل ÙØ±Ø´Ú©Ø±Ø¯ØŒ در Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø´ ØŒ به او انتقال داده شده بود »، Ùگش ئور ون ØŒ بسراغ یاری دهنده Ùˆ رهاننده ØŒ Ù†Ù…ÛŒØ±ÙØª تا اورا ازگزند Ùˆ آزار برهاند . جان ØŒ درآموزه زرتشت ØŒ اصالت خود را از دست میدهد . ازاین رو هست Ú©Ù‡ بدنبال « منجی Ùˆ رهاننده از آزار Ùˆ درد » میرود ØŒ Ùˆ ÙØ±ÛŒØ§Ø¯ یاریخواهی برمیدارد . جهان جان زرتشت ØŒ چون درخود ØŒ دیگر اصل ÙØ±Ø´Ú©Ø±Ø¯ را ندارد ØŒ نیاز به « منجی = رهاننده » از آزار، Ù…ÛŒ یابد . واین برضد ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سیمرغی بود ØŒ Ú©Ù‡ وجود اصل ÙØ±Ø´Ú©Ø±Ø¯ درانسان ØŒ بنیاد همه طغیانها Ùˆ سرکشیها Ùˆ قیامهای سیاسی Ùˆ اجتماعی Ùˆ دینی شده است . همین اندیشه در ادیان ابراهیمی ØŒ بشکل « نیاز به رهاننده از گناه » درمیآید .
دراندیشه Ù ÙØ±Ø´Ú©Ø±Ø¯ سیمرغیان ØŒ « ترس Ùˆ ÙˆØØ´Øª Ø§Ø²ØØ³Ø§Ø¨Ø±Ø³ÛŒ Ùˆ داوری نهائی » نیست ØŒ بلکه ÙØ±Ø´Ú©Ø±Ø¯ ØŒ برعکس هولناک بودن قیامت در اسلام Ùˆ مسیØÛŒØª Ùˆ زرتشتیگری ØŒ بیان « جشن همگانی Ùˆ نوشوی همگانی Ùˆ شادی » است . علت هم اینست Ú©Ù‡ « بهمن » Ùˆ « ارتا ÙØ±ÙˆØ±Ø¯ = هما » Ùˆ « شه = اشه » Ú©Ù‡ از ماه ( ابرومند ) ÙØ±ÙˆÙ…ÛŒ ریزد ØŒ همه گوهر « ضد خشم » دارند . آنها « بÙÙ† ٠ضد خشم » هستند . آنها هرگز، خشمگین نمیشوند ØŒ چون Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ خشم ØŒ بÙÙ† پیدایش قهر Ùˆ تجاوزگری Ùˆ خشونت Ùˆ جهاد است. آنکه خشمگین میشود ØŒ پرخاشگر Ùˆ قهرورز Ùˆ زدارکامه نیز خواهد شد . امروزه از ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سیمرغی ØŒ ازهمه آن غنای ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ ØŒ Ùقط « اصل عدم خشونت » باقی مانده است Ú©Ù‡ Ùقط ØŒ یکی از پیایندهای « ضد خشم بودن ٠گوهر بهمن Ùˆ هما ØŒ بÙÙ† هستی » میباشد .
درست زرتشت در همان نخستین سرودش درگاتا ØŒ این اصل بزرگ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران را واژگونه میسازد . دربیت نهم نخستین سرودش ( یسنا ØŒ هات 28 ) دیده میشود Ú©Ù‡ اهوره مزدا Ùˆ اشه Ùˆ بهمن ØŒ هرسه ØŒ خشمگین شونده هستند . زرتشت میگوید : « ای اهورامزدا ØŒ همواره کوشش میکنم سرودهای ستایش خود را صمیمانه نیازت کنم Ùˆ هیچگاه اشا Ùˆ وهومن را به خشم نیاورم زیرا اشا Ùˆ وهومن Ùˆ خشترای توانا را سزاوار ستایش میدانم » ترجمه موبد Ùیروز آذرگشسپ . دراین عبارت ØŒ زرتشت هم واژه « ئشمه ashemcaa» را بکار میبرد Ú©Ù‡ همان « خشم » باشد Ùˆ هم زرنئما zaranaemaرا بکار میبرد Ú©Ù‡ به معنای « بخشم آوردن Ùˆ آزردن » است . زرتشت با این عبارت ØŒ Ú©Ù„ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران را دگرگون میسازد ØŒ چون Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سیمرغی ØŒ1- وهومن Ùˆ 2-اشه Ùˆ3- خشترا Ùˆ 4- اهورامزدا Ú©Ù‡ پیش از زرتشت ØŒ همان سیمرغ وهما بوده است ØŒ گوهرشان « ضدخشم » است . به عبارت دیگر، همه آنها ØŒ خشمگین ناشونده هستند . خشم Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ بÙÙ† یا اصل قهرو خشونت Ùˆ تجاوزخواهی Ùˆ پرخاشگری Ùˆ جهاد دینی Ùˆ عقیدتی است . این عبارت ØŒ بیان آنست Ú©Ù‡ زرتشت Ú©Ù„ تصویر « وهومن » Ùˆ « اشه » Ùˆ « خشتره » Ùˆ « اهوره مزدا » را دگرگون ساخته است . بدینسان ØŒ با این عبارت زرتشت ØŒ راه برای جهاد دینی Ùˆ بت Ø´Ú©Ù†ÛŒ Ùˆ تØÙ…یل دین زرتشتی بربت پرستان بازشد وگشتاسپ Ùˆ اسÙندیار Ùˆ بهمن ØŒ هرسه این کاررا تکلی٠دینی خود ساختند .
با این سخن ØŒ زرتشت ØŒ گوهر اهوره مزدا ( Ú©Ù‡ دراصل ØŒ همان سیمرغ خرمدینان Ùˆ هخامنشیان بود ) Ùˆ اشه ( شه ØŒ Ú©Ù‡ ریشه ÙØ±Ø´Ù‡= ÙØ±Ù‡ + شه ØŒ Ø¯Ø±ÙØ±Ø´Ú©Ø±Ø¯ است ) Ùˆ بهمن Ú©Ù‡ بزمونه ( اصل بزم وجشن ØŒ Ùˆ اصل ابستنی است Ùˆ مینوی درمینو است = اصل ÙØ±Ø´Ú©Ø±Ø¯ ) است Ùˆ خرد ضد خشم است را بکلی دگرگون میسازد ØŒ Ùˆ بدین سان ØŒ بنیاد جهاد دینی را میگذارد . چون خرد بنیادی ( بهمن ) Ú©Ù‡ درهرانسانی هست ØŒ Ùˆ اشه ( ØÙ‚یقت ) ØŒ ناگهان در آموزه او ØŒ اصل یا بÙÙ† ٠خشم زا ØŒ اصل پرخاشگری Ùˆ قهر Ùˆ تجاوز Ùˆ خشونت میگردند . بدنیسان گزند بسیار بزرگی به ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران زده میشود ØŒ Ùˆ بزرگترین ÙØ§Ø¬Ø¹Ù‡ تاریخ ایران میگردد .
زرتشت درست با آموزه خود ØŒ اقدامی برضد « منشور ØÙ‚وق بشـر کوروش » میکند . آنچه را هخامنشیان Ùˆ اشکانیان ØŒ سده ها رشته بودند ØŒ ساسانیان زرتشتی ØŒ پنبه میکنند . اسÙندیاری Ú©Ù‡ از رستم در اسطوره ها شکست خورد ØŒ درتاریخ ØŒ غالب میگردد ØŒ Ùˆ با غلبه اش ØŒ راه ØŒ برای شکست ایران از اسلام گشوده میگردد .
اینست Ú©Ù‡ درک اندیشه « انتقال یابی نیروی ÙØ±Ø´Ú©Ø±Ø¯ از بÙÙ† هستی( بهمن ) به هما ØŒ Ùˆ سپس ازهما ØŒ به همه جانها درگیتی Ùˆ انسان به ویژه » ØŒ Ùˆ بسیج سازی این سراندیشه ØŒ برای نوزائی ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ ضروریست . انسان ØŒ هنگامی اصالت خود را باز Ù…ÛŒ یابد Ú©Ù‡ « ØØ§Ù…له به قیامت » یا « ابستن به ÙØ±Ø´Ú©Ø±Ø¯ = وجود ÙØ±Ø´Ú©Ø±Ø¯ÛŒ » باشد .
سیمرغ یا سمندر(1- سمن + در= تخم سیمرغ ØŒ یا 2- سمن + منتره = سرود سیمرغ ) درانداختن تخم ØŒ یا سایه خود را به خاک انداختن ØŒ یا « خودرا Ø§ÙØ±ÙˆØ®ØªÙ† »، Ùˆ خاک Ùˆ خاکسترساختن ،همه این Ø§ØµØ·Ù„Ø§ØØ§Øª گوناگون ØŒ به معنای« آبستن ساختن هرجانی وهرانسانی ازنطÙÙ‡ خود، ازسرود خود، ازبانگ خود » هستند ØŒ Ú©Ù‡ « اصل Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ú¯ÛŒÂ» است.
خاکستر یا « خاک + استر » Ú©Ù‡ همان « هاگ + استر » یا « Ø¢Ú¯ + استر» باشد ØŒ به معنای « تخم پاشیدن Ùˆ Ø¨Ø°Ø±Ø§ÙØ´Ø§Ù†Ø¯Ù† » است . سمندر، خاکسترمیشود ØŒ به معنای آنست Ú©Ù‡ سمندر، تبدیل به بذرهائی میشود Ú©Ù‡ Ø§ÙØ´Ø§Ù†Ø¯Ù‡ میشود . Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ بزرگترین نماد خدا ØŒ « خوشه » است. خدا ØŒ خوشه همه جانهاست Ú©Ù‡ خود را Ù…ÛŒØ§ÙØ´Ø§Ù†Ø¯ØŒ Ùˆ بذری درهمه تن ها میگردد ØŒ واین « تنکرد = جسم شوی » میباشد .
ساینا= سیمرغ آسمان(هم تخم وهم سرشگ آب ) ØŒ ساینا= سایه ( تخم بالنده ÙˆØ´Ú©ÙˆÙØ§ درزمین ) میشود . سیمرغ ØŒ نه « هبوط » میکند، Ùˆ نه « مجازی » میشود. نسر طائر، نسر واقع میشود .« طیر= پرواز»، تبدیل به « نشست = واقعیت » میشود( برای زائیدن، Ù…ÛŒ نشستند، کاشتن ØŒ نشستن درخاک Ùˆ Ø®ÙØªÙ† Ùˆ آسودن برخاک بود ) ØŒ و« واقعیت » Ú©Ù‡ نشسته برخاک است ØŒ تبدیل به « طیران بینش ØŒ ومعراج شادی » میگردد .
« Ú©ÙÙـشتن » Ú©Ù‡ کاشتن باشد ØŒ در التÙهیم Ø§Ø¨ÙˆØ±ÛŒØØ§Ù† بیرونی ØŒ به معنای « آبستن کردن Ùˆ انداختن نطÙÙ‡ در رØÙ… است . مسقط النطÙÙ‡ Ùˆ سقوط النطÙÙ‡ ØŒ جلال الدین همائی » .
« سایه شدن » ØŒ « مجازی ÙˆÙØ±Ø¹ÛŒ Ùˆ بیرون اÙکنده شدن» نیست ØŒ بلکه « شاده = عروسی » ،و « جشن زایش تازه » است . گیتی ØŒ هستی مجازی نیست .Ú¯Ø°Ø±ÙˆØØ±Ú©Øª وشدن ØŒ علت مجازی Ùˆ غیر ØÙ‚یقی شدن ØŒ نیست .
نه تنها « گیتی » و« Ø¢ÙØ±ÛŒØ¯Ù‡ » Ùˆ « انسان» Ùˆ « شهر»، سایه هما بودند ØŒ بلکه « ÙØ¬Ùت هما » نیز ØŒ میماندند . « هما » دردل ٠هرجانی وهر انسانی « Ù…ÛŒ نشست»، ودرمیان انسان، « آشیانه ولانه وخانه » میکرد .
با چیرگی تصویر الاهان نوری ØŒ Ù…Ùهوم « سایه » ØŒ معنای Ù Ø¬ÙØª بودن ØŒ به معنای ٠« همگوهر شدن» را از دست داد. هرچند سایه ØŒ Ø¬ÙØª یک چیزمیشد، ولی دیگر، گوهری درخود وازخود نداشت .« سایه » ØŒ معنائی کاملا متضاد با معنای اصلیش پیدا میکرد . « سایه » ØŒ یک امر « مجازی » میشد . گیتی ØŒ ازخدا یا « خالق» ØŒ بریده Ùˆ دریده میشد، Ùˆ گیتی Ùˆ آنچه ازگیتی هست ØŒ « بی خدا = بی گوهرخدا » میشد . « تن » ØŒ دیگر زهدان بذرسیمرغ یا خدا Ùˆ بهمن نبود . در آنچه جسمانی ومادÙÛŒ است ØŒ اصل باززائی Ùˆ ÙØ±Ø´Ú©Ø±Ø¯ Ùˆ قیامت نبود .
تغییر معنای « ســایــه » ،
Ùˆ پـیـدایـش Ù« درد »
اینست Ú©Ù‡ برای صوÙیها ØŒ « درد » ØŒ Ú©Ù‡ « مسئله دریده شدن وجود انسان، ازخدا »، یا « خالی شدن انسان ازاصل نوزائی Ùˆ ÙØ±Ø´Ú©Ø±Ø¯ » باشد ØŒ مسئله اصلی است . برای آنها، در دنیائی Ú©Ù‡ یهوه وپدرآسمانی Ùˆ الله خلق میکردند ØŒ همه « مخلوقات » Ùˆ « عباد » ØŒ « درد داشتند ØŒ چون ازاصل ØŒ Ú©Ù‡ خدا باشد ØŒ دریده بودند » ØŒ چون « مخلوق Ùˆ عبد٠Ù» یهوه Ùˆ پدرآسمانی Ùˆ الله شده بودند . یهوه Ùˆ پدرآسمانی Ùˆ الله ØŒ دیگر،« وجود خود» را Ù†Ù…ÛŒØ§ÙØ´Ø§Ù†Ø¯Ù†Ø¯ ØŒ تا گیتی بشوند . مولوی ØŒ انسان را همیشه بیاد این « دوره آمیختگی، نوشیدن شیراز پستان دایه Ú©Ù‡ همان سیمرغ باشد » میاندازد :
کو همت شاهانه ؟ نه زان دایه دولت
زان شیر ، تباشیر سعادت بمزیدی
آن شاه ØŒ Ú¯Ù€ÙÙ„ ما ØŒ به ک٠خویش سرشتست
آن همت و بخشش، زک٠شاه ، چشیدی
آموخت ترا که : دل و دلدار، یکی اند
Ú¯Ù‡ Ù‚ÙÙ„ شود ØŒ گاه کند رسم کلیدی
هر«ایمانی » ØŒ استوار بر « دریده بودن خالق ازمخلوق ØŒ یا دریده بودن ٠خدا ازانسان » بود . این بود Ú©Ù‡ مسئله Ø¹Ø±ÙØ§Ù† ØŒ در ایمان آوردن به این دین، یا به آن دین ( Ú©Ù‡ Ú©ÙØ±Ø´Ù…رده میشد ) ØŒ ØÙ„ ناشدنی بود . ازاین رو هست Ú©Ù‡ عطار درمنطق الطیر میگوید :
ذرّه درد تو ، بس درمان من زانکه بیدردت ، بمیرد جان من
Ø§ØØ³Ø§Ø³ یا آگاهبود ٠همیشگی ٠دریده بودن ØŒ شوق Ùˆ سائقه « پیوستن Ùˆ عشق برای آمیختن دوباره » را بسیج میسازد ØŒ ولی « ایمان » ØŒ نا همگوهر بودن خدا Ùˆ انسان ØŒ را با همین « میثاق وعهد » ØŒ Ù…ÛŒ پذیرد . مکیدن شیر ازپستان دایه ( سیمرغ ) ØŒ بیان یکی بودن « دل Ùˆ دلدار» است . ازاین رو هست ØŒ Ú©Ù‡ چنین پیوندی برضد « پدیده عهد Ùˆ میثاق Ùˆ قرارداد » هست . هیچکسی با خودش ØŒ عهد نمی بندد:
دی از پس صد پرده ØŒ Ø¯Ø±ØªØ§ÙØªÙ‡ رخسارت
تا عالم خاکی را، ازعشق ، بر آرائی
جان دوش زسرمستی ، با عشق تو، عهدی کرد
جان بود درآن بیعت ، با عشق ، به تنهائی
سر، عشق به گوشش برد ØŒ سرّ Ú¯ÙØª به گوش جان :
کس عهد کند با خود ؟ نی تو ، همگی مائی
عهد ومیثاق ( تورات Ùˆ انجیل Ùˆ قرآن ) بر بنیاد بریدگی Ùˆ دریدگی انسان ازخدا، یا بÙÙ† هستی ØŒ به وجود میآید ØŒ وبریدگی Ùˆ دریدگی ØŒ Ù†ÙÛŒ عشق میان انسان Ùˆ خدا ØŒ یا انسان Ùˆ بÙÙ† ÙØ±Ø´Ú©Ø±Ø¯ÛŒØ´ هست.
انسان ØŒ Ù…ØØ§Ù„ست Ú©Ù‡ به این الاهان بپیوندد یا با آنها بیامیزد . ماÙوقش میتواند به « لقاء آنها از دور» برسد !
Ú©ÙØ±ØŒ Ú©Ø§ÙØ± را ØŒ Ùˆ دین ØŒ دیندار را ذرّه دردت ØŒ دل عطار را...
ذره ام ، گم شده ای درسایه ای نیست غیر ازتو کسی سرمایه ای
سایه ام ØŒ زآن ØØ¶Ø±Øª چون Ø¢ÙØªØ§Ø¨
بو که زان « تابم » ، رسد « یکرشته تاب »
پرتو ( پر+ تاو = پر+ تاب ) Ø¢ÙØªØ§Ø¨ ØŒ یکرشته تاب ورشته ØŒ برای معراج به Ø¢ÙØªØ§Ø¨ است
تا مگرچون ذره سرگشته من درجهم ، دستی زنم در رشته من
پس برون آیم از این روزن که هست
پیش گیرم ، عالم روشن که هست
سایه Ø¢ÙØªØ§Ø¨ØŒ برای عطارنیز، مجموعه رشته ها وتابهائیست Ú©Ù‡ Ø¢ÙØªØ§Ø¨ ÙØ±Ùˆ انداخته، تا با آویختن بدانها ذرات به او برسند .
برغم « ایمان » دراین دین Ùˆ آن دین ( Ú©Ù‡ Ú©ÙØ±Ø®ÙˆØ§Ù†Ø¯Ù‡ میشود) ØŒ Ú©Ù‡ ادیان نوری باشند ØŒ « Ø§ØØ³Ø§Ø³ این دریده بودن ازخدا باقی میماند ØŒ و« سایه هما » Ú©Ù‡ بیان Ø¬ÙØª Ùˆ پیوسته بودن انسان وخدا ( گیتی وخدا ) Ùˆ بیان « سعادت انسان دروصال با خدا» بود ØŒ نماد « سعادت ودولت » باقی میماند . « سعادت ودولت » ØŒ Ùقط دروصال یا بازگشت به بÙÙ† خوداست ØŒ Ú©Ù‡ « هما » میباشد .
هما ØŒ آنجا Ú©Ù‡ سایه میانداخت ØŒ آنجا Ù…ÛŒ نشست( بذری Ú©Ù‡ درخاک یا تن، کاشته میشد ) ØŒ آنجا « همنشین وهمدم وهمسایه ÙˆØ¬ÙØªÂ» میشد. سیمرغی Ú©Ù‡ Ø¨Ø±ÙØ±Ø§Ø±Ø³Ø± رستم ÙØ±ÙˆØ¯ آمد ØŒ با رستم ØŒ همنشین وهمدم وهمسایه ÙˆØ¬ÙØª شد . انسان ایرانی ØŒ نمیتوانست ØŒ دریدگی خدا را ازخود ØŒ تØÙ…Ù„ کند.
واژه ٠« مهر»، برای ایرانی ØŒ معنای « آمیختن Ùˆ آمیزش» داشت . دو چیزبریده Ùˆ دریده ازهم ØŒ با هم ØŒ مهر نداشتند . آمیختن ØŒ برضد دریدن Ùˆ بریدن است . عشق میان خدا یا بÙÙ† هستی با انسان ØŒ در ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ Ùقط Ùˆ Ùقط به معنای « آمیزش خدا Ùˆ انسان » بود . درایمان ØŒ Ú©Ù‡ برپایه عهد Ùˆ میثاق نهاده شده ØŒ Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ عشق نیست . چنین عشقی ØŒ Ùقط معنای « تشبیهی ØŒ یعنی غیر اصیل » دارد . برای ایرانی ØŒ مصیبتی ØŒ شدید تراز آن نبود Ú©Ù‡ خدا وانسان ØŒ خدا Ùˆ گیتی ØŒ یار ÙˆØ¬ÙØª Ùˆ پیوسته وآمیخته به هم نباشند .
اینکه خدا ØŒ خالق باشد ØŒ Ùˆ انسان ØŒ مخلوق باشد ØŒ این بزرگترین « درد » بود . خدا ØŒ « دسـت » هر انسانی بودکه به تن او چسبیده است Ùˆ اندام انسانست، Ùˆ کسیکه خدا را ØŒ خالقی Ø¯Ø±ÙØ±Ø§Ø²Ø¢Ø³Ù…ان میکرد ØŒ وانسان را ØŒ مخلوق Ùˆ عبد او، در روی زمین میساخت ØŒ هر روز یکبار، دست آن انسان را از تنش میبرید . برای ایرانی ØŒ این « زدارکامگی » ØŒ این برترین قساوت وخونخواری Ùˆ تجاوزگری وخشونت وخشم بود . خدائی (= هـÙÙˆ دای . اهل ÙØ§Ø±Ø³ ØŒ سه Ø¢ØºØ§Ø²Ù‡ÙØªÙ‡ را Ú©Ù‡ دای=دی نامیده میشود، دسـت مینامیدند) را Ú©Ù‡ دست است،ازانسان Ø¨Ø±ÛŒØ¯Ù†ØŒØ§ØØ³Ø§Ø³ برترین دردها رامیکند .
مسئله « درد » Ø¯Ø±ØªØµÙˆÙØŒ مسئله « دریده شدن ازخدا » بود Ú©Ù‡ Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ مجموعه Ú©Ù„ جانها ( جانان = Ú©Ù„ ) بود .
هرچیزی در پیوند با کل ، معنی میدهد . وقتی انسان، یا گیتی از خدا یا سیمرغ ، بریده و دریده شد، بی معنا ، بی مزه میگردد .
مسئله « درد » ØŒ یک مسئله ماوراء الطبیعی ( متاÙیزیکی ) ÙˆØ¹Ø±ÙØ§Ù†ÛŒ Ùˆ مه آلوده نبود ØŒ بلکه یک مسئله روشــن Ù« اجتماعی ØŒ سیاسی ØŒ اقتصادی » بود، Ú©Ù‡ Ùقط نمیشد آن را، آشکارا بزبان آورد .مسئله دریده شدن از« خدا » ØŒ دریده شدن « ÙØ±Ø¯Ù انسان » ØŒ ازکل اجتماع ØŒ ازکل بشریت، ازکل طبیعت، ازکل تاریخ بود .
جزو زجزوی چوبرید ازتن تو ، درد کند
جزو من ازکل Ø¨Ø¨ÙØ±Ø¯ ØŒ چون نبود درد مرا ØŸ
مسئله دریده شدن ØŒ دریده شدن از« موءمنان به مذاهب دیگر» ØŒ دریده شدن ازمتعلقان « به طبقه دیگر، به قوم دیگر، به ملت دیگر، به نژاد دیگر، به جنس دیگر» ØŒ همه جزو این درد ٠دریده شدن ازخدا ØŒ یا ازکل بود . خاموشی درگستردن این Ù…Ùهوم ØŒ ومبهم Ú¯ÙØªÙ† واشاره ÙˆØ§Ø±Ú¯ÙØªÙ† ØŒ پیآیند ترس از شریعت اسلام ØŒ یا سایر آموزه های ØØ§Ú©Ù… براجتماع بود .
تØÙ€ÙˆÙ‘ Ù„ Ù
بهمن، به > Ù‡Ùـمـا
Ùˆ Ù‡Ùـما ØŒ به > گیتی
Ù¾ÛŒØ´Ú¯ÙØªØ§Ø±
پیکاربا اندیشه ای چند هزارساله که هنوز زنده است
نکته ای کوتاه در باره روش پژوهش
« جعلیات» را نباید دور ریخت، بلکه باید ازآنها بهره برد. ØÙ‚یقت را میتوان، ازجعلیات Ùˆ ØªØØ±ÛŒÙات، استخراج کرد. درآغازباید دانست Ú©Ù‡ مقصد Ùˆ غایت این جعل کردن چیست ØŸ موبدان زرتشتی ØŒ « مشروعیت ØÚ©ÙˆÙ…ت » را ØŒ تبلیغ کردن Ùˆ رواج دادن آموزه زرتشت میدانستند ØŒ وچون این کار، درخانواده گشاسپ آغاز شده بود ØŒ هرØÚ©ÙˆÙ…تی ØŒ نزد آنها ØŒ ØÙ‚انیت به ØÚ©ÙˆÙ…ت Ù…ÛŒ ÛŒØ§ÙØª Ú©Ù‡ این دو ویژگی را داشته باشد :
1-هم ازخانواده گشتاسپ ، نخستین مبلغ دین زرتشتی باشد و هم 2- مرّوج دین زرتشتی باشد .
البته این اندیشه درتمامیتش ØŒ به شیعه دوازده امامی درایران به ارث رسیده است. مشروعیت به ØÚ©ÙˆÙ…ت ØŒ کسی دارد Ú©Ù‡ ازخانواده علی Ùˆ ØØ³Ù† ÙˆØØ³ÛŒÙ† Ùˆ....Ùˆ امام دوازدهم ØŒ میباشد وهم مرّوج تشیع میباشد . اینست Ú©Ù‡ شناختن ریشه تÙکرات سیاسی امروزه ما ØŒ پیشینه چند هزارساله دارد، Ùˆ بدون قطع ریشه آن در روان ØŒ نمیتوان گامی به پیش برداشت .
همین داستانی Ú©Ù‡ درشاهنامه، از دید پژوهشهای علمی Ùˆ تاریخی ØŒ بی بها وپوچ Ùˆ خراÙÙ‡ شمرده میشود ØŒ تاروپود ٠مسئله روز Ùˆ واقعیت سیاسی واجتماعی Ùˆ دینی Ùˆ ÙلسÙÛŒ کنونی ما ست . با داشتن چنین اندیشه ای ØŒ موبدان زرتشتی ØŒ اسطوره « بهمن وهما » را بسیار زیرکانه، تغییر Ø´Ú©Ù„ دادند ØŒ Ùˆ اسطوره Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø´ را تبدیل به تاریخ ساختند . با این کار، هم هخامنشیها وهم ساسانیها را ØŒ از جمله تبار ٠گشتاسپ زرتشتی ساختند. ساسان را هم پسرهمین بهمن کردند . با این کار، ØÙ‚انیت ØÚ©ÙˆÙ…تی را درÙلسÙÙ‡ سیاسی ایران ØŒ مسخ وجابجا ساختند . « ØÙ‚انیت ØÚ©ÙˆÙ…ت» درایران همیشه براین شالوده استوار بود Ú©Ù‡ باید : ØÙ‚ Ùˆ داد Ùˆ عدالت Ùˆ قانون ØŒ مستقیما از « خرد بنیاد بهمنی درانسانها دراجتماع » تراویده باشد . این اندیشه بادست کاری موبدان زرتشتی ØŒ مسخ ساخته شد ØŒ Ùˆ ØÙ‚انیت ØÚ©ÙˆÙ…ت ØŒ ترویج آموزه زرتشت Ùˆ داشتن تبارگشتاسپی گردید . این ØŒ بزرگترین ÙØ§Ø¬Ø¹Ù‡ در ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سیاسی ایران بود ØŒ Ú©Ù‡ هنوز Ú¯Ø±ÙØªØ§Ø±Ø¢Ù† هستیم .
داستان بهمن وهما درشاهنامه ØŒ دراصل ØŒ اسطوره بنیادی ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سیاسی Ùˆ اجتماعی ایران بوده است ØŒ Ú©Ù‡ هخامنشیها ØŒ ØÙ‚انیت خود را برپایه « بهمن Ú©Ù‡ مینوی خرد باشد » Ùˆ دخترش « هما ØŒ Ú©Ù‡ همان ارتا ØŒ ØÙ‚ وعدالت وقانون » باشد ØŒ استوار میساخته اند ØŒ وازاین دید، این داستان درشاهنامه ØŒ روشنگر تاریخ هخامنشیها ست . ولی موبدان زرتشتی ØŒ دست دراین اسطوره برده اند ØŒ Ùˆ بهمن ØŒ پسر اسÙندیار را، جانشین بهمن ØŒ Ú©Ù‡ اصل خرد Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران بوده است ØŒ ساخته اند ØŒ تا اصل هخامنشیها را ØŒ زرتشتی بسازند . با مسخسازی اسطوره ( بندهش ) ØŒ جعل تاریخ کرده اند .
بهمن ØŒ پسر اسÙندیار، سده ها ÙØ§ØµÙ„Ù‡ زمانی تا پیدایش هخامنشیها داشته است . سلسله گشتاسپ با بهمن ØŒ به Ú©Ù„ÛŒ درشمال شرقی Ú©Ù‡ خارج از ایران کنونیست ØŒ قطع میگردد، ودین زرتشتی ØŒ دراثر ویژگی جهادیش Ú©Ù‡ با ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ناسازگاربود، سده ها به جهان ÙØ±Ø§Ù…وشی سپرده میشود . ازاین دوره دراز، میان ØÚ©ÙˆÙ…ت گشتاسپ Ú©Ù‡ با بهمن ØŒ Ú©Ù‡ به Ú©Ù„ÛŒ قطع میگردد ØŒ تا دوره پیدایش هخامنشیها ØŒ هیچ خبری Ùˆ اثری نیست . موبدانش این دین را از منطقه شرقی ØŒ بتدریج به پارس میآورند Ùˆ درآنجا تبلیغ میکنند Ùˆ با خیزش اردشیربابکان ØŒ توانستند پس از قریب هزارسال پس ازبهمن پسراسÙندیارپسرگشتاسپ ØŒ ØÚ©ÙˆÙ…ت را از دست اشکانیان بربایند، Ùˆ دراثرکینه توزی سختی Ú©Ù‡ با سیمرغیان داشتند (اشکانیان،آرش کمانگیر را، نیای خود میدانستند ØŒ Ú©Ù‡ همان همای خمانی= همای کمانگیر است )ØŒ همه آثار تاریخی اشکانیان رااز بین بردند.ازاینگذشته،بهمن ØŒ پسراسÙندیار Ú©Ù‡ درکینه توزی با سیمرغیان ØØ¯ واندازه نمیشناخته است Ùˆ این کینه توزی ØŒ زاده ازتعصب Ùوق العاده اش در ایمان به زرتشتیگری بوده است ØŒ نمیتواند هرگز، « پدر اندیشگی ÙˆÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ هخامنشیان » بوده باشد ØŒ Ú©Ù‡ Ø¨Ù†ÛŒØ§Ø¯Ú¯Ø°Ø§Ø±ØªØ³Ø§Ù…Ø Ø¯ÛŒÙ†ÛŒ Ùˆ آزادی دینی بوده اند .
با چنین بینشی ØŒ میتوان جعلیات موبدان زرتشتی را ØŒ ازاندیشه اصلی Ú©Ù‡ ÙلسÙÙ‡ جهانداری درایران میباشد ØŒ Ú©Ù‡ ØŒ برپایه اندیشه ٠« تØÙˆÙ„ بهمن به هما ØŒ Ùˆ تØÙˆÙ„ هما به گیتی » است ØŒ ازهم ØŒ جدا ساخت ØŒ Ùˆ ازآن ØŒ بهره برد .
هخامنشی ها، به« بهمن» ØŒ « هخا من » Ù…ÛŒÚ¯ÙØªÙ†Ø¯
هخامنشی، به معنای « بهمنی وهمائی» است.
« هـÙما » ØŒ Ú©Ù‡ میتواند هم « هو+ مایه » وهم « هوم + مایه »باشد ØŒ دارای معانی « 1- مادر به ØŒ 2- آب٠به = اشه به(= اشم وهو)ØŒ آپا دانا = نیایشگاه آوه ØŒ 3- Ø§ÙØ´Ø±Ù‡ هوم= آب ØÛŒØ§Øª » است .
سراندیشه « سـایـه » ØŒ از « تØÙˆÙ„ بهمن یا هومان » درآغاز، به «هما یا ماه » ØŒ Ùˆ از تØÙˆÙ„ « هما به گیتی » ( گیتی= گوشورون) پیدایش میآید . بهمن درهما ØŒ وهما درگیتی ØŒ سایه میاندازد، یا به سخنی دیگر، بهمن ØŒ تØÙˆÙ„ به ماه ( هما ) Ù…ÛŒ یابد ØŒ Ùˆ هما ØŒ سپس ØŒ تØÙˆÙ„ به گیتی Ù…ÛŒ یابد . بهمن یا هومان ØŒ Ú©Ù‡ هخامنشیان آنرا « هخه من » مینامیدند ( ونام هخامنشی، ازمنسوب ساختن خودشان ØŒ به هومان بر آمده است ) ØŒ تØÙˆÙ„ به هما (= ارتا ) یا سیمرغ یا سمندر( سمن + من تره= سرودسیمرغ ) Ù…ÛŒ یابد، Ùˆ سپس ازصورت٠هما ØŒ تØÙˆÙ„ به گیتی ( گوشورون =1- گوش +2- ئور+3- ون ) Ù…ÛŒ یابد . این سه مرØÙ„Ù‡ ازگشتن (= وَشتن )ØŒ سیـور یا « سه تخمه» یا « سه برگه= سمن= شبدر » ØŒ سه اند ØŒ سی Ú©ÙˆÚ© ØŒ سیان( ساینا ) .... نامیده میشدند . بهمن ØŒ درآغاز به ماه Ú©Ù‡ همان هما باشد ØŒ تØÙˆÙ„ Ù…ÛŒ یابد . چنانچه در بررسی ماه ØŒ دیده خواهد شد ØŒ ماه هم ØŒ مرکب از« سه گونه تØÙˆÙ„ » است Ùˆ به همین علت سیور ( سه ور= سه بر) یا « سهند = سه اند = سه تخمه » است . سه پنت ( سپنتا ) ØŒ سه پیت ( ساپیته = سابات= سپد) ØŒ سمن ( سه + مینو) ØŒ منتره ( من + تره= سه )ØŒ دریغوش (= درویش) Ú©Ù‡ « دری= سه + خوشه » همه Ø§ØµØ·Ù„Ø§ØØ§ØªÛŒ برای بیان این سه تØÙˆÙ„ست Ú©Ù‡ دریک گوهر، روی میدهند .
ولی درهمه این تØÙˆÙ„ ها ØŒ همیشه « هومان، ÛŒ
رسول نوشت