استاد منوچهر جمالی
چرا مـولـوی بلخی

ÙØ·Ø±ØªÙ انسان را ØŒ Ú©Ù‡ همان بÙÙ† انسان میـباشد
اصل تØÙˆÙ‘Ù„ ( وَشـتـن = گشـتـن = رقصـیدن»
ÙˆØÙ€Ø±Ú©Øª (= ارکه )
Ùˆ نوزائی (= ÙØ±Ø´Ú¯Ø±Ø¯) مـیـدانـد ØŸ
Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سیمرغی (= زال زری ) ØŒ بÙÙ† انسان ØŒ اصل تØÙˆÙ‘Ù„ Ùˆ جنبش ( ØØ±Ú©Ù‡ = ارکه ) Ùˆ ÙØ±Ø´Ú¯Ø±Ø¯ ( نوزائی ) است . اگر« بیرونه، یا پوست وآگاهبود »، Ú©Ù‡ ما ØŒ آن را « خـود » مینامیم ØŒ « زهدان Ùˆ مشیمه این درونه » ØŒ نـباشد ØŒ آنگاه « خود » ØŒ تبدیل به « زندان Ùˆ Ù‚ÙØ³ Ø³ÙØª وسخت وثابت » میگردد.
معمولا اندیشه های مولوی ØŒ دراثر نا آگاهی ازاین سراندیشه ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سیمرغی ØŒ غلط وکج Ùهمیده میشود . « خود » ØŒ در غزلیات مولوی ØŒ غالبا ØŒ به همین « Ù¾ÙˆØ³ØªÙ Ø³ÙØª Ùˆ سخت Ùˆ ثابت Ùˆ طبعا، روشن ساخته شده » ØŒ Ú¯ÙØªÙ‡ میشود، Ú©Ù‡ نماد یخزدگی Ùˆ Ø§ÙØ³Ø±Ø¯Ú¯ÛŒ وملال آوری ویکنواختی میباشد . عقل Ùˆ آگاهبود ØŒ با چنین « خودی » ØŒ پیوسته است . « بیخودی ØŒ Ùˆ ضمیر، Ùˆ دل ØŒ Ùˆ جان ٠جان ØŒ یا عدم » ØŒ همان « درونه » ØŒ یا « بÙÙ† ٠بهمن-همائی»است، Ú©Ù‡ « اصل تØÙˆÙ„ Ùˆ ØØ±Ú©Øª Ùˆ نوزائی » است ØŒ وبه کلی، با Ù…Ùهوم Ùˆ تصویر« ÙØ·Ø±Øª اسلامی Ùˆ زرتشتیگری » ØŒ ÙØ±Ù‚ دارد . وقتی « آنچه Ø³ÙØª Ùˆ Ù…ØÚ©Ù… بهم چسبیده، Ùˆ طبعا Ø¨ÛŒØØ±Ú©Øª Ùˆ تغییر ناپذیر» است ØŒ « خـود »، نامیده میشود ØŒ « آنچه همیشه Ø¯Ø±ØØ§Ù„ ØØ±Ú©Øª Ùˆ تموّج وتØÙ€Ù‘ول است ØŒ « بی + خود » است .هرچه از این درونه جنبان Ùˆ تØÙˆÙ„ یابنده Ùˆ نوشونده ØŒ Ú©Ù‡ خواه ناخواه ØŒ هم « تاریک » وهم « آزاد » است ØŒ به Ø³Ø·Ø ØŒ به خود ØŒ به آگاهبود ØŒ به عقل ØŒ به بیرونه ØŒ نزدیکترمیشویم ØŒ ازاین جنبش وتØÙˆÙ„ Ùˆ روانی وبی Ø´Ú©Ù„ÛŒ ØŒ کاسته میگردد ØŒ Ùˆ Ø³ÙØª ترو سخت تر وثابت تر Ùˆ طبعا ØŒ روشنتر» میگردد، و« صورتی ØŒ با لبه های تند وتیز وبریده Ùˆ برّنده » Ù…ÛŒ یابد ØŒ Ùˆ به همان اندازه ØŒ « آزادی » نیز، از دست داده میشود . « خـود Ùˆ عـقـل » ØŒ این « قشر ÙØ§Ùسرده Ùˆ یخ زده Ùˆ Ø³ÙØª Ùˆ ثابت شده٠هستی » است، Ú©Ù‡ Ú©Ù… Ú©Ù… ØŒ نقش مشیمه Ùˆ زهدان بودن را، از دست داده اند . درغزلی مولوی میگوید :
آن Ù†ÙØ³ÛŒ Ú©Ù‡ با خودی ØŒ همچو خزان، ÙØ³Ø±Ø¯Ù‡ ای
وان Ù†ÙØ³ÛŒ Ú©Ù‡ بیخودی ØŒ دی ØŒ Ú†Ùˆ بهار آیدت
« بیخودی » ØŒ این درونه است Ú©Ù‡ ØŒ اصل جنبش Ùˆ تØÙˆÙ„ Ùˆ نوشوی Ùˆ آزادی است Ú©Ù‡ ØŒ طبعا نمیتواند « Ø®ÙˆØ¯Ù Ø³ÙØª وثابت وسختشده Ùˆ روشن Ùˆ تعری٠پذیر» بوده باشد .
جمله بیقراریت ، ازطلب قرار تست
طالب بیقرار شو ، تا که قرار آیدت
خود روشن Ùˆ Ø§ÙØ³Ø±Ø¯Ù‡ Ùˆ سخت ØŒ دراثر همین طلب « قرار بیشتر، ÙˆØ³ÙØª شدگی بیشتر.. » ØŒ بیقرارتر Ùˆ نا آرامتر میگردد . هرچه Ø³ÙØª ترو سخت ترو روشنتر شد، شکننده ترمیگردد . یک اندیشه ØŒ وقتی به آخرین ØØ¯ روشنائی خود، رسید ( همه اش، مقولات Ùˆ تعاری٠دقیق گردید ) ØŒ به آسانی میتوان آن را ØŒ « رد » کرد ØŒ وآنرا درهم شکست . این ویژگی ØŒ Ú©Ù‡ برترین ÙØ¶ÛŒÙ„ت وهنر ٠مکاتب ÙلسÙÛŒ است ØŒ همزمان با آن نیز، ضع٠بنیادی ٠مکاتب ÙلسÙÛŒ Ùˆ عقلی ØŒ در برابر « ادیان » میباشد .
جمله بی مرادیت ، از طلب مراد تست
ورنه همه مرادهها ، همچو نثار آیدت
چنین خودی ØŒ با چنین عقلی وچنین آگاهبودی، Ú©Ù‡ Ùقط با مقولات Ùˆ Ù…ÙØ§Ù‡ÛŒÙ… Ùˆ تصاویر خشک، به Ø¨ØØ« Ùˆ دلیل آوری میپردازد ØŒ Ùˆ همیشه « با یک میزان ثابت شده ای » ØŒ همه چیزها را میسنجد Ùˆ داوری میکند ØŒ خواه نا خواه ØŒ راه را به آتش ÙØ´Ø§Ù†ÛŒ Ùˆ زایش درونه هستی خود، Ù…ÛŒ بندد Ùˆ آنرا نازا میکند .
هرکه Ø¨ÙØ³Ø±Ø¯ ØŒ برو سخت نماید ØØ±Ú©Øª
اندکی « گرم شو » و جنبش را ، آسان بین
خشک کردی تو دماغ از طلب Ø¨ØØ« Ùˆ دلیل
Ø¨ÙØ´Ø§Ù† خویش زÙکرو ØŒ لمع ( روشنی) برهان بین
هست میزان معیـّنـت و ، بدان ، می سنجی
هله ، میزان بگذارو ، « زر بی میزان » بین
این همیشه با یک میزان، سنجیدن ØŒ Ùˆ با یک الک ØŒ همه چیزها را غربال کردن Ùˆ برگزیدن ØŒ به Ù…ØÙˆ ÙØºÙ†Ø§ÛŒ درونه انسان ØŒ میانجامد . با تثبیت چنین میزان Ùˆ الک ویا روش ØŒ امکان رابطه گیری بیواسطه انسان، با جهان وبا رویدادها ØŒ ازبین برده میشود .
لباس Ùکرت Ùˆ اندیشه ها ØŒ برون انداز
Ú©Ù‡ Ø¢ÙØªØ§Ø¨ نتابد ØŒ مگرکه برعوران
اینست Ú©Ù‡ باید با سراندیشه ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سیمرغی Ú©Ù‡ بÙÙ† انسان ØŒ اصل تØÙˆÙ„ Ùˆ جنبش Ùˆ نوشوی ( ÙØ±Ø´Ú¯Ø±Ø¯) است ØŒ بیشـتر آشناشد . چون همه ادیان نوری Ùˆ همه قدرتها ØŒ میکوشند Ú©Ù‡ « خود » هرانسانی را ØŒ به Ø´Ú©Ù„ÛŒ ثابت Ùˆ Ø³ÙØª وسختی درآورند ØŒ چون برای قدرت ورزی، همه « خودها Ùˆ عقل ها Ùˆ آگاهبود ها » ØŒ باید ØŒ یکنواخت، روشن باشند ØŒ تا قابل کنترل کردن باشند، Ùˆ بتوان بدانها Ø¯Ø±ÙØ±Ù…ان پذیری ØŒ اعتماد کرد ØŒ ÙˆØ¯Ø±ÙØ±Ù…ان ناپذیری، آنهارا مجازات کرد . برای قابل اعتماد بودن ØŒ بایستی ازشکل وصورت گذشت Ùˆ بÙÙ† یا ÙØ·Ø±Øª هرانسانی را ØŒ Ø³ÙØª وثابت Ùˆ تغییرناپذیرو روشن وساده ( یکنواخت وهمرنگ) ساخت . اینکار، بزرگترین تجاوز، به ØØ±ÛŒÙ… مقدس هستی انسان ونابود ساختن ÙØ¢Ø²Ø§Ø¯ÛŒ وجدان Ùˆ اندیشیدن است . به این بÙÙ† ÛŒØ§ÙØ·Ø±Øª ÙØ§Ù†Ø³Ø§Ù† ØŒ Ú©Ù‡ Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سیمرغی ØŒ «1- دژ بهمن، یا2- دخمه سیامک ØŒ یا3- آبادیان= خانه آباد » نامیده میشد، هیچکس ØÙ‚ تجاوزنداشت، Ùˆ به روی هیچ کسی وقدرتی ØŒ گشوده نمیشد، تا « اندیشه تهدید Ùˆ ارهاب Ùˆ ستیزخواهی وقهر» را ازضمیرش نزداید ونپالاید.
این بÙÙ† یا ÙØ·Ø±ØªÙ Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ ٠انسان ØŒ اصل تØÙˆÙ„ Ùˆ جنبش Ùˆ نوشوی است، وازاین رو، سرچشمه همه آزادیهاست . این بÙÙ† Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ جهان ØŒ Ú©Ù‡ درمیان جان هرانسانی هست ØŒ دوچهره Ø¬ÙØª همدیگر دارد . بهمن یا ارکمن ( ارشه من = ارکه من = هخه من ) ØŒ اصل Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ نادیدنی Ùˆ Ù†Ø§Ú¯Ø±ÙØªÙ†ÛŒ بود، Ú©Ù‡ در« هما یا ارتا » ØŒ دیدنی میشد، ولی برغم دیدنی شدن ØŒ Ù†Ø§Ú¯Ø±ÙØªÙ†ÛŒ میماند .
همین Ø¬ÙØª بودن « بهمن وهما » ØŒ به معنای Ù« تØÙˆÙ„ یابی اصل ٠صورت ناپذیر، به صورت پذیری» بود . برشالوده این اندیشه ØŒ Ú©Ù„ روند Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø´ Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سیمرغی ØŒ بنا شده بود . بهمن ØŒ خودش، اندیشه وصورت، Ùˆ بالاخره درگام بعد، دنیا وجسم ( تنکرد = استومند ) میشد . این بهمن ØŒ خودش بود Ú©Ù‡ به اندیشه وصورت، ودرگام بعد ØŒ به تن ( جسم وگیتی ) ØŒ تØÙˆÙ„ Ù…ÛŒ ÛŒØ§ÙØª . دراثراین تØÙˆÙ„ات بهمن به هما ØŒ و« هما به گیتی Ùˆ انسان » ØŒ همسرشتی وهمگوهری ØŒ امتداد Ù…ÛŒ ÛŒØ§ÙØª . این اندیشه ØŒ Ú©Ù‡ بنیاد ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ زال زریست ØŒ به Ú©Ù„ ØŒ با اندیشه ٠ادیان نوری ØŒ ÙØ±Ù‚ دارد ØŒ Ú©Ù‡ الاه ØŒ دنیا را، ناهمگوهر باخود ØŒ وجدا ازخود ØŒ خلق میکند . اکنون درهمان مرØÙ„Ù‡ نخست میمانیم .
ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سیمرغی ØŒ
ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ Ù« ضد هر گونه ٠قدرت » است
ØªÙØ§ÙˆØª « ارکـه » Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سیمرغی
و « انارشیسم، ان+ ارکه » درغرب
ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ دراثر همین سراندیشه ای Ú©Ù‡ درتصاویر« دژ بهمن» ØŒ « نشیم گذرناپذیر ÙØ³ÛŒÙ…رغ » ØŒ « ØØµØ§Ø±Ø¯Ø®Ù…Ù‡ سیامک » ØŒ و« خانه آباد= خانه Ú©Ù‡ همیشه درآن بانگ چغانه » است ØŒ به عبارت آمده اند ØŒ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒØ³Øª Ú©Ù‡ در گوهرش ØŒ برضد هرگونه قدرتیست ØŒ Ú†Ù‡ این قدرت ØŒ قدرت سیاسی Ùˆ ØÚ©ÙˆÙ…تی باشد، Ú†Ù‡ این قدرت ØŒ سازمان دینی Ùˆ مذهبی وکلیسائی ودهنده ÙØªÙˆÛŒ باشد ØŒ Ú†Ù‡ قدرت اقتصادی Ùˆ طبقاتی . ازهمان Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø Â« ارکه » ØŒ این گوهر ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒØŒ مشخص Ùˆ نمایان میگردد .
درست در زبانهای غربی ØŒ همین Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø Â« ارکه » ØŒ معنای واژگونه با ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران را پیدا کرده است . درجنبشهای آزادیخواهی غرب ØŒ اوج آزادیخواهی، در Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø Â« آنارشیسم » نمودارمیگردد . « ارکه » Ú©Ù‡ پسوند « مو نارکی Ùˆ هیرارکی Ùˆ ... ) نیزمیباشد، معنای « نظم ØŒ با گوهرقدرت » را دارد ØŒ Ùˆ « آنارشیسم » Ù†ÙÛŒ چنین نظامهائیست . آرمان « آنارشیسم » ØŒ همیشه مورد سوء ØªÙØ§Ù‡Ù… قرار میگیرد، Ùˆ معنای « هرج ومرج، Ùˆ بیقانونی » به آن داده میشود . Ø¯Ø±ØØ§Ù„یکه « ارکه » ØŒ همان « خردسامانده ØŒ یا آسـن خرد ØŒ در درون هرانسانی » هست ØŒ Ú©Ù‡ Ø§Ø²ÙØ±Ø§Ø¬ÙˆØ´ÛŒØ¯Ù† آن ØŒ وسپس همپرسی میان انسانها ØŒ بنیاد نظمی خرد پسند( شهریور)ØŒ دراجتماع، نهاده میشود، Ú©Ù‡ از بالا ( الاهان نوری یا عقل مجسم شده دریک آموزه ) دیکته نشده است . همین اعتراض را نیز موبدی زرتشتی ØŒ بنام « روزبه » -- روزبه ØŒ نام دیگر ٠« بهرام » است--- ØŒ درشاهنامه ØŒ در داستانهای بهرام گور، درپنهان ØŒ به خرّمدینان میکند . این داستان درشاهنامه، داستانیست Ú©Ù‡ موبدان زرتشتی، برای Ù†ÙÛŒ ورد اندیشه خرّمدینان ساخته Ùˆ پرداخته اند . موبد ÙØ±Ø²Ø§Ù†Ù‡ ! نشان میدهد Ú©Ù‡ وقتی کار، به «همه اهل روستا» واگذار شود، روستا ØŒ در مدت یکی دوسال ØŒ Ú¯Ø±ÙØªØ§Ø± هرج Ùˆ مرج Ùˆ بیقانونی میشود ØŒ وبکلی ویران میگردد، وسپس با نصب ٠« یک دهخدای مقتدر» بوسیله موبد ( اندیشه ولایت Ùقیهی ) ØŒ همان روستا، Ø¨Ù„Ø§ÙØ§ØµÙ„Ù‡ درمدت کوتاهی ØŒ آباد میگردد ØŒ Ú©Ù‡ البته از همان Ù…ÙØ¯Ù„ Ùکری ØÚ©ÙˆÙ…ت زرتشتی ساسانی ØŒ Ø¯ÙØ§Ø¹ کرده میشود . البته این روزبه ( بهرام ) موبد ØŒ نه بهرام گور است ØŒ Ú©Ù‡ چنین انتصابی را میکند وچنین ÙلسÙÙ‡ سیاسی را میشناسد . به سخنی دیگر، هم ØÚ©Ù…ت Ùˆ بینش سیاسی ØŒ وهم مرجعیت انتصاب ØŒ ازآن ٠موبد زرتشتی ØŒ پدر آخوندهای امروزین است .
سپردن کارها به همپرسی Ùهمگانی ØŒ و« ÙØ±Ø§Ø¬ÙˆØ´ÛŒ ٠خرد سامانده ازهرکس » Ú©Ù‡ اندیشه سیمرغیان ( خرمدینان ) بوده است، با اندیشه Ù« همه آگاهی اهورامزدا، Ùˆ پیشدانشی اش » Ú©Ù‡ موبدان زرتشتی داشته اند ØŒ سازگار نبود . همپرسی همگانی ( ارکه ) یا هماندیشی ØŒ هرج ومرج Ùˆ بی نظمی میآورد . Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سیمرغی ØŒ « ارکه » ØŒ به معنای « نظامی بوده است Ú©Ù‡ درآن ØŒ Ùقط خرد ÛŒ بکار برده میشود Ú©Ù‡ درمقولات تهدید Ùˆ قهرورزی Ùˆ شکنجه دهی Ùˆ جهانگیری Ùˆ پرخاشگری ØŒ نمیاندیشد» ØŒ Ùˆ ازهمه انسانها ÙØ±Ø§Ù…یجوشد ( ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ = قنات ). « دژبهمن = ارک » ØŒ به روی هرگونه قدرتی Ùˆ تجاوز طلبی Ùˆ ÙˆØØ´Øª انگیزی Ú©Ù‡ درصدد تصر٠به عن٠ضمیر انسانست ØŒ بسته میماند . هیچگونه قدرتی ØŒ به گستره این ضمیر، Ùˆ این خرد ØŒ راه داده نمیشود . وجود چنین دژی یا ضمیر ÙˆÙØ·Ø±ØªÛŒ درانسان، بزرگترین سرچشمه خطرو طغیان Ùˆ سرپیچی، برضد هرگونه قدرتیست . ازاین رو ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ بدون انقطاع درسراسر تاریخ ØŒ مورد ØÙ…له Ùˆ هجوم Ùˆ مسخسازی Ùˆ ØªØØ±ÛŒÙ قدرتمندان دینی Ùˆ ØÚ©ÙˆÙ…تی Ùˆ اقتصادی Ù‚Ø±Ø§Ø±Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ است Ùˆ قرار خواهد Ú¯Ø±ÙØª . این تضاد ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سیمرغی ØŒ با« قدرت بطورکلی » ØŒ یک تضاد Ø±ÙØ¹ ناشدنی ØŒ ویک گلاویزی همیشگی درتاریخ است.
عقل ØŒ جانشین ÙØ®Ø¯Ø§ÛŒ نوری میشود
این تضاد، با تصویر خدای نوری ØŒ Ú©Ù‡ میترائیسم Ùˆ مزدیسنان ( زرتشتگری ) آورد ند، بنیاد گذارده شد، Ùˆ دراسلام ØŒ امتداد ÛŒØ§ÙØª Ùˆ امروزه کوشیده میشود Ú©Ù‡ « عقل » ØŒ جانشین همان « خدای نور» گردد ØŒ ولی این «عقل » نیز، همان نقش « خدایان نوری » را به عهده میگیرد . دراثروجود چنین بنی ( دژ بهمنی ) درهرانسانی ØŒ هیچگونه قدرتی ØŒ به این دامنه هستی درانسان راه داده نمیشود . اینست Ú©Ù‡ « عقل » هم با « دژبهمن یا ضمیرانسان » گلاویزمیشود ØŒ چون با « تیغ تیز نورش» میکوشد Ú©Ù‡ آنرا ØŒ ÙØªØ کند Ùˆ درتصر٠آورد ØŒ ولی همیشه دچارشکست میشود ØŒ وبنام مرکز تاریکی ØŒ آن را بدنام میسازد .
نقش اصلی « خدای نوری » Ùˆ » «عقل ØŒ Ú©Ù‡ جانشین خدای نوری » میگردد ØŒ ولی همان نقش خدای نوری را با همان مرجعیت به عهده میگیرد » ØŒ 1- یکی ساده سازی است ØŒ Ùˆ 2- دیگری ØŒ روشن سازی . 1- ساده سازی ØŒ کاستن دیگرگونها Ùˆ رنگارنگها ØŒ به دوالترناتیو کاملا ازهم متمایز، یا دوبدیل متضاد است : سÙید Ùˆ سیاه ØŒ ØÙ‚ Ùˆ باطل ØŒ درون گروهی Ùˆ بیرون گروهی ØŒ موءمن Ùˆ Ú©Ø§ÙØ±ØŒ دروند Ùˆ اشون ....... . Ø¯Ø±ØØ§Ù„یکه « بهمن Ùˆ هما » ØŒ گوهرشان طاوسی Ùˆ قوس قزØÛŒ است .آنها را Ú©Ù‡ یا « نادیدنی Ùˆ Ù†Ø§Ú¯Ø±ÙØªÙ†ÛŒ » هستند ØŒ ویا «اصل پیدایش همه گوناگونیها Ùˆ رنگارنگیها » هستند نمیشود ØŒ ساده ساخت . از« یک تخم تاریک » بود Ú©Ù‡ ØŒ همه دانه های گوناگون Ùˆ همه انسانهای گوناگون میروئیدند . همه جهان Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø´ ØŒ پیدایش همه گوناگونیها ازیک تخم بود . هرچند بارها Ú¯ÙØªÙ‡ شده است ØŒ ولی بازنیز تکرارمیشود Ú©Ù‡ ØŒ « بهمن » ØŒ در متون زرتشتی ØŒ بکلی معنائی Ù…ØªÙØ§ÙˆØª با « بهمن » ØŒ در ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سیمرغی دارد . چنانکه به پسر ٠اسÙندیار، Ú©Ù‡ پیکریابی دشمنی وجهاد Ùˆ کین توزیست ØŒ نام « بهمن » داده اند ! وازاین خوشمزه ترآنکه او را دراسطوره با بهمن Ùˆ هما ØŒ اینهمانی داده اند . بهمن کین توز Ùˆ پرخاشگرو متجاوز، درست با « اصل ضدخشم Ùˆ کین وقهر»، اینهمانی داده میشود ! بدینسان ØŒ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ مردمی ایران ØŒ دربÙنش ØŒ نابود ساخته میشود . ØØ§Ù„ا اشک ØªÙ…Ø³Ø§Ø Ø¨Ø±Ø§ÛŒ ازبین بردن پاسارگارد Ùˆ تخت جمشید بوسیله دشمنان دیگر سیمرغ ØŒ میریزند ! مانویان نیزبه « بهمن » ØŒ معانی دیگری میدادند . زرتشت با همان تصویر همزادش ØŒ Ú©Ù‡ دوبدیل متضاد Ùˆ جدا ازهم هستند ØŒ سبب شد Ú©Ù‡ همه پدیده های جهان Ùˆ اجتماع ØŒ با یک ضربه ØŒ هم ساده، Ùˆ هم روشن ساخته شد ند . 2- روشن سازی ØŒ تثبیت سازی ØŒ Ø¨ÛŒØØ±Ú©Øª سازی ØŒ Ø§ÙØ³Ø±Ø¯Ù‡ Ùˆ منجمد سازی Ùˆ بی تغییرو بی تØÙˆÙ„ سازی است . پیآیند این دونقش ØŒ 1- یکی بنیاد گذاری قوانین ازلی- ابدیست ØŒ Ùˆ2- دیگری ØŒ یکنواخت سازی طبیعت، Ùˆ ÙØ·Ø±Øª انسان ها در اجتماعست. با این دوابزار ساده سازی Ùˆ روشن سازی ØŒ قدرتهای دینی Ùˆ ØÚ©ÙˆÙ…تی Ùˆ اقتصادی Ùˆ طبقاتی، خود را استوارو پابرجای میسازند، Ùˆ Ø¨Ø±Ø§ØØªÛŒÂ« نظمی ØŒ با گوهرسکوت وخاموشی Ùکری » ØŒ برقرار میسازند .
ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سیمرغی، درست « آراستن گیتی، برپایه رنگارنگی Ùˆ کثرت Ùˆ تنوع » است ØŒ Ùˆ نیاز به « جنبش همیشگی Ùˆ پیوسته Ùکردرجستجو» دارد ØŒ نه در بینش « آموزه ای Ùˆ صراط مستقیمی ÙˆØÙ‚یقت Ù…Ù†ØØµØ± به ÙØ±Ø¯ » . با داشتن چنین گوهری ØŒ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سیمرغی ØŒ یک ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯Ù همیشه مظلوم ØŒ همیشه رانده شده ØŒ یک ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ تراژیک است .چون هرقدرتی Ú©Ù‡ پشتیبان Ùˆ ØØ§Ù…ÛŒ این ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ بشود، درگوهرش ØŒ متتضاد با این ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯Ø³Øª Ùˆ میکوشد ØŒ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ Ú©Ù‡ به هیچ روی ØŒ ابزار Ùˆ آلت نمیشود ØŒ ابزار Ùˆ آلت خودش بسازد . ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ را Ú©Ù‡ ضد قدرتست ØŒ قدرت زده کند .
داستان « ایرج » Ùˆ « سیاوش » در شاهنامه ØŒ Ú©Ù‡ بنیادی ترین داستانهای شاهنامه اند، ØØ§Ù…Ù„ این اندیشه ضد قدرتی ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سیمرغی اند . «ایرج= Erez= artha» Ú©Ù‡ « نخستین شاه اسطوره ای ایران» است ØŒ نماد « آرمان ØÚ©ÙˆÙ…تیست Ú©Ù‡ بدون سپاه Ùˆ Ø³Ù„Ø§Ø Â» میباشد . این داستان ØŒ هیچگاه ازشاهنامه شناسان دانشگاهی Ùˆ رسمی ØŒ به جد هم Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ نمیشود ونشده است ØŒ Ùˆ شاید همه اشان درته دلشان ØŒ میانگارند Ú©Ù‡ این یک ØÚ©Ø§ÛŒØª صوÙیانه است Ú©Ù‡ ربطی به شاهنامه ندارد . سیاوش ØŒ بیان همان سر اندیشه، درشکل دیگراست . قدرت ØŒ Ú†Ù‡ از دوست ( کیکاوس ) باشد ØŒ Ú†Ù‡ از دشمن ( Ø§ÙØ±Ø§Ø³ÛŒØ§Ø¨ ) ØŒ یک ویژگی مشترک دارد ØŒ واین ویژگی : آنست Ú©Ù‡ « ارزشهای بنیادی اخلاقی » را Ùقط به Ø´Ú©Ù„ ابزار، Ù…ÛŒ پذیرند Ùˆ طبعا هرکجا Ù…ØµÙ„ØØª بود ØŒ قربانی هدÙهای سیاسی کرده Ùˆ آنهارا پایمال میسازند. ولی انسان سیمرغی ( سیاوش ) ØŒ هم دربرابر دوست Ùˆ هم دربرابر دشمن ØŒ استوار برآن ارزشها میماند، Ùˆ برای نیکیهایش ØŒ Ú©ÛŒÙØ± وعذاب Ù…ÛŒ بیند . سیاوش Ùˆ ایرج ØŒ دوچهره خود ٠سیمرغ هستند . آنها، کارهای نیک را برای Ú¯Ø±ÙØªÙ† پاداش نمیکنند . سرنوشت زال زر، درپایان عمرنیز، همان سرنوشت ایرج Ùˆ سیاوش است ØŒ Ùˆ او برغم بردن ٠همه عذابها Ùˆ شکنجه ها از زرتشتیان ØŒ در ارزشهای مردمیش ØŒ استوار میماند . سیمرغ ØŒ هیچگاه برای نجات خود از این عذابها ØŒ پرخود را آتش نمیزند . این خودش هست Ú©Ù‡ ØŒ درآتش عذابها میسوزد ØŒ چون ازخاکسترش باز برمیخزد .
هیچ قدرتی ØŒ ØÙ‚ ابزارسازی از ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سیمرغی ندارد . Ùˆ این برضد شیوه تÙکر قدرتمند است ØŒ چون قدرت ØŒ درمقوله ابزارسازی ازهرچیزی میاندیشد . داستان ایرج Ùˆ سیاوش را « وسیله Ùˆ ابزار ٠انتقام گیری ساختن »، از جمله همین سوء Ø§Ø³ØªÙØ§Ø¯Ù‡ کردن هاست . همین داستان را ایرانیان کوشیدند Ú©Ù‡ در داستان ØØ³ÛŒÙ† ØŒ جا سازی کنند ØŒ تا به شریعت تجاوزگر اسلام ØŒ منش سیمرغی بدمند . ولی این اندیشه ایرانی ØŒ در« داستان ØØ³ÛŒÙ† » ØŒ از بÙن، آلوده ØŒ با « کین توزی ابـدی با قدرت » شد. دستگاه قدرت مذهبی اسلامی درایران ØŒ مجبور است Ú©Ù‡ خود را اینهمانی با « ØØ³ÛŒÙ† » بدهد، تا مردم را از ضدیت باخود، Ú©Ù‡ قدرت را تصر٠کرده اند ØŒ Ù…Ù†ØØ±Ù سازند . این سراندیشه دراصل ØŒ برضد هرگونه ØÚ©ÙˆÙ…ت دینی Ùˆ ایدئولوژیکی نیزهست . Ùقط زمان لازم دارد ØŒ تا دراین راستا ØŒ عبارت بندی شود. سازمان قدرت دینی Ùˆ مذهبی ØŒ قدرت ØŒ میماند Ùˆ به همان اندازه اکراه انگیز Ùˆ Ù†ÙØ±Øª آور است Ú©Ù‡ سایر قدرتها . ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سیمرغی ØŒ قدرت دینی را از قدرت ØÚ©ÙˆÙ…تی ØŒ مستثنی نمیسازد .همین گوهر« ضد قدرت بودن ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سیمرغی » ØŒ نیز سبب شده است Ú©Ù‡ « تنها ØÚ©ÙˆÙ…ت ØÙ‚ را ØŒ ØÚ©ÙˆÙ…ت امام زمان » بدانند ØŒ ÙˆØÙ‚انیت را ازهرگونه ØÚ©ÙˆÙ…تی بگیرند . Ø¯Ø±ØØ§Ù„یکه ØŒ مسئله دراصل ØŒ « سیمرغ شدن همه ملت » بوده است . تنها ØÚ©ÙˆÙ…تی ØŒ ØÙ‚انیت دارد Ú©Ù‡ درآن ØŒ همه ملت باهم ØŒ سیمرغ ( سیاوش ØŒ ایرج، زال زر ) شده اند . مسئله ØŒ درانتظار« ØµØ§ØØ¨ زمان »نشستن نیست ØŒ بلکه واقعیت بخشی به روند ٠« سیمرغ شدن همه ملت باهمست، Ú©Ù‡ خودش زمان ÙˆØµØ§ØØ¨ زمان است » .
همانسان Ú©Ù‡ این سراندیشه ØŒ ازایرج Ùˆ سیاوش ØŒ در ØØ³ÛŒÙ† بازتابیده Ùˆ مسخ وخطرناک ساخته شده است، از سوی دیگر Ø¯Ø±Ù…ÙØ§Ù‡ÛŒÙ… « عشق Ùˆ سرّ Ùˆ جان ÙØ¬Ø§Ù† ØŒ Ùˆ گنج Ù†Ù‡ÙØªÙ‡ ØŒ Ùˆ بیواسطگی ... » در Ø¹Ø±ÙØ§Ù† ØŒ قیاÙÙ‡ های « غیر سیاسی یا ÙØ±Ø§Ø³ÛŒØ§Ø³ÛŒ » به خود Ú¯Ø±ÙØª . ولی همه این Ù…ÙØ§Ù‡ÛŒÙ… Ø¹Ø±ÙØ§Ù†ÛŒ نیز،غشاء بسیار نازکی بر اندیشه « ضد قدرتی ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سیمرغی » هستند ØŒ Ú©Ù‡ درست گوهرشان ØŒ جهان آرائی است . این « غیر سیاسی Ùˆ اقتصادی Ùˆ ØÙ‚وقی پنداشتن ٠پدیده عشق » ØŒ پیآیند ٠بیگانه شدن Ø§Ø²Ù…ØØªÙˆØ§ÛŒ Ù ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سیمرغیست . این Ù…ØÙˆØ± مرکزی ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سیمرغی بوده است Ú©Ù‡ « داد Ùˆ مهر » یا « نظم ÙˆØÚ©ÙˆÙ…ت، با عشق » باید با هم آمیخته باشند . لق لق Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø Â« داد Ùˆ مهر» ØŒ در اندرزهای شاهان ساسانی ØŒ دراصل ØŒ « لق لق زبانی » نبوده است . تراژدی ÙØ±ÛŒØ¯ÙˆÙ† Ùˆ ایرج ØŒ گرداگرد Ù…ØÙˆØ± « آمیزش مهر با داد، Ú©Ù‡ با هم درتضادند » میگردد . ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سیمرغ ØŒ درست درپی « جمع اضداد مهر Ùˆ داد باهم » ØŒ Ùˆ با هم پیوستن ٠« عشق، با ØÚ©ÙˆÙ…ت Ùˆ قانون » است . با داستان ایرج در شاهنامه ØŒ تنها ØŒØÚ©ÙˆÙ…تی Ùˆ نظمی Ùˆ شاهی Ùˆ... درایران ØŒ ØÙ‚انیت دارد Ú©Ù‡ با مهر، آمیخته باشد . خرد ØŒ Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سیمرغی ØŒ کلیدیست Ú©Ù‡ دراندیشیدن ØŒ با پدیده ها ØŒ مهرورزی میکند، Ùˆ با مهر، آنهارا میگشاید ØŒ نه با تزویر Ùˆ Ú†Ù†Ú¯ وارونه زدن، Ùˆ زور وتهدید Ùˆ قهر. اساسا Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سیمرغی ØŒ زیستن درگیتی ØŒ عشق ورزی با گیتی است . رابطه خدا با انسان ØŒ رابطه عشق ورزیست ØŒ نه رابطه ٠« آنکه همه چیز را میداند= اهورامزدا ویا الله ) ØŒ با آنکه هیچ نمیداند ( انسان ) . رابطه انسان با خدا ØŒ رابطه « تابعیت Ùˆ ØØ§Ú©Ù…یت » نیست . Ù…Ùهوم Ùچنین رابطه ای میان خدا Ùˆ انسان ØŒ با خدایان نوری ØŒ متداول شده است. بهمن وهما Ú©Ù‡ بÙÙ† Ùˆ میان هرانسانی هستند ØŒ چرا « میان انسان » میباشند ØŸ چون « اصل میان بودن » ØŒ به معنای « اصل عشق ومهربودن » است . این عشقست Ú©Ù‡ اصل جان Ùˆ اصل Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø´ است . آنگاه همین بهمن ØŒ «ارکه » ØŒ یا « اصل ØÚ©ÙˆÙ…ت رانی، یا جهان ارائی » است . این پدیده ها، ازهم انÙکاک ناپذیرند .تهدید Ùˆ ارهاب Ùˆ ÙˆØØ´Øª انگیزی ØŒ ضد مهرند . خدعه Ùˆ تزویر Ùˆ Ú†Ù†Ú¯ واژگونه زدن ØŒ ضد مهر هستند . اینکه Ù…Ùهوم « عشق » Ø¯Ø±Ø¹Ø±ÙØ§Ù† ØŒ زخم بریدگی ازپدیده های اجتماعی Ùˆ سیاسی را دارد ØŒ گواه برآن نیست Ú©Ù‡ « عشق » ØŒ با « جهان آرائی = سیاست » کاری ندارد ØŒ وعشق ØŒ تهی از سیاست ( آراستن گیتی ) است . این پدیده ØŒ همان پدیده « خاموش ماندن » است . مولوی درهرغزلی ØŒ این مرز خاموشی را درمی یابد . Ù…Ùهوم عشق را باید درهمان پیکریابی سراندیشه مهر، در « ایرج » درشاهنامه Ø¯Ø±ÛŒØ§ÙØªØŒ Ú©Ù‡ برضد « داد » است ØŒ Ú©Ù‡ « نظام Ùˆ ØÚ©ÙˆÙ…ت وقانون » میباشد ØŒ Ùˆ با مهر است Ú©Ù‡ برضد داد ØŒ سرکشی میکند . دراین داستان ØŒ دراین گلاویزی داد بامهر، هردو، روبرو با شکست میشوند ØŒ چون ÙØ±ÛŒØ¯ÙˆÙ† Ú©Ù‡ اصل داد است ØŒ سه ÙØ±Ø²Ù†Ø¯Ø´ را قربانی اصل داد میکند ØŒ ولی به غایت داد نمیرسد . وایرج ØŒ Ú©Ù‡ اصل مهراست ØŒ برضد اصل « شمشیر با شمشیر » Ø±ÙØªØ§Ø±Ù…یکند، Ùˆ نمیتواند مهر میان ملل را واقعیت بدهد . ولی این ÙØ±Ø²Ù†Ø¯ ایرج (اصل مهر) ØŒ Ú©Ù‡ منوچهر باشد ØŒ پیوند دهنده اصل داد با مهرباهم است . Ùˆ در زمان همین منوچهراست Ú©Ù‡ داستان سام Ùˆ زال Ùˆ سیمرغ روی میدهد . درمنوچهرست Ú©Ù‡ ÙØ±ÛŒØ¯ÙˆÙ† Ùˆ ایرج، باهم میآمیزند . مهر، همان اندازه ØŒ « همبستگی میان ملل » است Ú©Ù‡ « همبستگی میان مردم دریک اجتماع » است . مهر همان اندازه ØŒ پیوند جنسی Ùˆ زناشوئیست Ú©Ù‡ همبستگی با مادر Ùˆ پدر است . مهر، دربرگیرنده همه پیوند هاست . مهر، تنها پیوند هم مذهبیان به همدیگر، یا « اخوت دینی » یا « Ù‡Ù…ØØ²Ø¨ÛŒ سیاسی، یا همقومی » نیست . « خدا » Ø¯Ø±Ø¹Ø±ÙØ§Ù† نیز، مانند ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سیمرغی ØŒ درهمه جانها Ùˆ انسانهاست ØŒ وطبعا « عشق به خدا » ØŒ چیزی جز عشق ورزی به همه انسانها Ùˆ به طبیعت Ùˆ به زندگی نیست . تا هنگامی Ú©Ù‡ « تصویر الله » بر ذهن ما چیره هست ØŒ « عشق » درغزلیات مولوی ØŒ غیر سیاسی است . ولی هنگامی تصویرخود مولوی ازخدا ØŒ جای « تصویر ٠الله اسلامی » بنشیند ØŒ آنگاه ØŒ عشق ØŒ پیوندی « ÙØ±Ø§Ø³ÙˆÛŒ زمان Ùˆ مکان » نیست، چون خدا ( سیمرغ ØŒ هما ØŒ گنج Ù†Ù‡ÙØªÙ‡ ØŒ سرّ ØŒ شاه پریان ) بÙÙ† هرانسانیست.
طبعا، عشق ØŒ همه Ø±ÙØªØ§Ø± Ùˆ اندیشه سیاسی Ùˆ اجتماعی Ùˆ اقتصادی Ùˆ جنسی وآموزشی وهنری را سامان میدهد . کسانی Ú©Ù‡ میاندیشند ØŒ مولوی Ùقط با عشق کاردارد، Ùˆ با ØÚ©ÙˆÙ…ت Ùˆ سیاست، هیچ کاری ندارد ØŒ ازمولوی Ùˆ Ø§Ø²Ø¹Ø±ÙØ§Ù† ØŒ به اندازه خردلی نیز، Ù†Ùهمیده اند . نخستین پیآیند این اندیشه ØŒ اینست Ú©Ù‡ ØÚ©ÙˆÙ…ت ØŒ ØÙ‚ به ØÚ©ÙˆÙ…ت کردن ندارد ØŒ تا در میان هرانسانی ØŒ خدا را نشناسد ØŒ وبه هرانسانی، چنین ارجی ندهد .ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سیمرغی ایران ØŒ « ضد قدرت بطورکلی » هست ØŒ نه اینکه برضد این Ø´Ú©Ù„ قدرت Ùˆ مواÙÙ‚ با Ø´Ú©Ù„ دیگر قدرت باشد . او نمیخواهد یک Ø´Ú©Ù„ قدرت را جایگزین Ø´Ú©Ù„ دیگر ٠قدرت دیگرکند ØŒ بلکه میخواهد درست « قدرت را ازØÚ©ÙˆÙ…ت، یا نظام ساماندهنده بزداید » . قدرت بطورکلی، برضد ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سیمرغی ØŒ Ùˆ برضد « ارک » ØŒ برضد « بهمن وهما » است . این اندیشه ضد قدرت را با همان تصویر خدایش، یا بÙÙ† جان وجهانش، شروع میکند . خدا در ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سیمرغی ØŒ هیچگونه رابطه قدرتی با انسان وبا گیتی ندارد . ازاین رو خدا ØŒ نقش آموزگار Ùˆ هادی Ùˆ مرشد ... دربرابر انسان ندارد . خدا، راد است . « راد بودن خدا » Ú©Ù‡ « پخشیدن . پراکندن وجود خود خدا هست » ØŒ اصل جوشنده Ùˆ زاینده بینش را Ú©Ù‡ درگوهرش هست ØŒ مستقیما به گوهرخود ÙØ§Ù†Ø³Ø§Ù† ØŒ انتقال میدهد .
ازاین روهست Ú©Ù‡ درمیان ودربÙÙ† انسان ØŒ اصل تØÙˆÙ„ ( وشتن = گشتن ) وجنبش ونوشوی ( ÙØ±Ø´Ú©Ø±Ø¯ ) هست Ú©Ù‡ « ارک ØŒ ارکمن » نامیده میشود . بدینسان ØŒ بÙÙ† ÙˆÙØ·Ø±Øª هرانسانی، اصل آزادی هست . رد پای معانی « ارک ØŒ ارکه ØŒ ارغه، ارخه » هنوزباقیمانده است . درنائینی ØŒ به Ù…ØÙˆØ± وقطب چرخ نخریسی Ú©Ù‡ همه پرها، روی آن سوارند ØŒ وچرخ نخریسی ØŒ گرداگرد این Ù…ØÙˆØ± میچرخد ØŒ ارک Ú¯ÙØªÙ‡ میشود . همچنین Ø¯Ø±ÙØ§Ø±Ø³ÛŒØŒ به ریسمان تاب خوردن Ú©Ù‡ درنوروز بدرخت Ù…ÛŒ بسته اند Ùˆ با آن برای Ú¯Ø±ÙØªÙ† جشن نوزائی بهار، تاب میخورده اند ØŒ ارک Ú¯ÙØªÙ‡ میشد . جشن پیدایش جهان یا نوروز ØŒ هنگام تاب خوردن بود . «جشن Ùپیدایش » ÙˆÂ«ØØ±Ú©Øª شادی آور» ØŒ پدیده های متلازم هم بودند . ودرست معرب این واژه، « ØØ±Ú© Ùˆ ØØ±Ú©Ù‡ ÙˆØØ±Ú©Øª » شده است Ú©Ù‡ به معنای « جنبیدن » است . اصالت ایرانی بودن این واژه ØŒ از معنای دیگر « ØØ±Ú© » درعربی مشخص میگردد ØŒ چون درعربی به « بادروج » Ú©Ù‡ همان « Ú¯Ù„ بستان Ø§ÙØ±Ø±ÙˆØ²Â» باشد، Ùˆ اینهمانی با « ÙØ±ÙˆØ±Ø¯ÛŒÙ† = ارتا ÙØ±ÙˆØ±Ø¯ = سیمرغ = هما » دارد، « ØØ±Ú© » Ú¯ÙØªÙ‡ میشود . نامهای دیگر این Ú¯Ù„ØŒ یکی « داه = Ø¯Ø§Ø Â» ØŒ Ùˆ دیگری « ÙØ±Ù‘Ø® » است . Ùˆ درست این بهمن ( ارک ) هست Ú©Ù‡ درسیمرغ یا هما ( ارک ) پدیدار Ùˆ دیدنی میشود ولی Ù†Ø§Ú¯Ø±ÙØªÙ†ÛŒ میماند . رابطه باد Ùˆ ابر، درست نماد پیدایش اصل نادیدنی ونا Ú¯Ø±ÙØªÙ†ÛŒ ( باد ) در ØØ±Ú©Øª وشکل یابی « ابر» بوده است . همچنین باد در به موج انداختن آب ØŒ دیدنی میشود، ولی زنجیره امواج ØŒ Ù†Ø§Ú¯Ø±ÙØªÙ†ÛŒ میماند . اندروای یا رام خود را در رام یشت اینهمانی با امواج میدهد . ازاین رو نا Ù… عنقا ( هما) Ùˆ موج ØŒ اشترکا Ùˆ اشترک است . خود پسوند « ÙØ±ÙˆØ±Ø¯ = ÙØ±ÙˆÙ‡Ø±Â» درارتا ÙØ±ÙˆØ±Ø¯ ØŒ همان معنای « تØÙˆÙ„ وزنده شوی Ùˆ بالیدن Ùˆ به معراج Ø±ÙØªÙ† را دارد . این اندیشه Ú©Ù‡ بÙÙ† Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ یا گوهر Ùˆ ÙØ·Ø±Øª انسان ( اصل میان ØŒ Ù…ØØ±Ù…ترین درونه = اندیمان )ØŒ ØØ±Ú©Øª Ùˆ نوشوی Ùˆ نوزائی Ùˆ ÙØ±Ø´Ú¯Ø±Ø¯ است ØŒ Ú©Ù‡ هرچند صورتهای گوناگون به خود میگیرد، ولی درهیچ صورتی ØŒ نمیگنجد Ùˆ تثبیت نمیشود ØŒ هم برضد الهیات زرتشتی ØŒ وهم برضد تصویر ÙØ·Ø±Øª انسان دراسلامست ØŒ وهمین اندیشه ØŒ درست Ø¯Ø±Ø¹Ø±ÙØ§Ù† ØŒ بازتابیده شده است ØŒ Ùˆ درغزلیات مولوی ØŒ اشکال رنگارنگ Ùˆ گوناگون پیدا کرده است . با بی خبری ازاین سراندیشه اصلی ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سیمرغی ØŒ پیوستگی اندیشه های مولوی به همدیگر Ùˆ Ú˜Ø±ÙØ§ÛŒØ´ ØŒ نا معلوم میماند . بدون دانستن روند تØÙˆÙ„ این اندیشه به Ø¹Ø±ÙØ§Ù† ØŒ همه اندیشه های مولوی ØŒ به نظر، جنگلی ابنوه ازاندیشه های شاخ درشاخ Ùˆ پراکنده Ú©Ù‡ درهم روئیده اند وعقل Ùˆ منطق درآن Ú¯Ù… Ùˆ گیج میشود ØŒ میرسد . بÙÙ† انسان را ( Ú©Ù‡ تØÙˆÙ„ بهمن به هما باشد ) Ø¯Ø±Ù…ÙØ§Ù‡ÛŒÙ… ثابت Ùˆ عقلائی Ùˆ تثبیت شده Ùˆ یکنواخت ØŒ نمیتوان منجمد ساخت . ازاین رو هست Ú©Ù‡ « بÙÙ† یا ÙØ·Ø±Øª هرانسانی وهرجانی » را در « ØØ§Ù„اتش ØŒ Ùˆ درسرایت ØØ§Ù„اتش ØŒ ودر روند تØÙˆÙ„ یابی ØØ§Ù„اتش به دیگری » میتوان Ø¯Ø±ÛŒØ§ÙØª . ما دیگری را در سرایت ØØ§Ù„اتش به ØØ§Ù„ات خود ØŒ میتوانیم درک کنیم ØŒ نه Ø¯Ø±Ú¯ÙØªÚ¯ÙˆØ¨Ø§Ù…ÙØ§Ù‡ÛŒÙ… ثابت ومنجمد ØŒ به معنای « Ù…Ø¨Ø§ØØ«Ø§Øª ØŒ Ú©Ù‡ هرچه ازعمق ØŒ کاسته میگردد ØŒ بر درازا Ù…ÛŒØ§ÙØ²Ø§ÛŒØ¯ ØŒ وتبدیل به سطØÛŒØ§Øª میگردد، Ú©Ù‡ همه عمنقش را از دست داده است » . این انتقال یابی تØÙˆÙ„ یکی به دیگری ØŒ « ØµØØ¨Øª » یا « همپرسی » نامیده میشد . این سراندیشه ØŒ Ú©Ù„ Ø¨Ø§ÙØª « بینش بنیادی » را مشخص میسازد . این سراندیشه ØŒ گوهر غیر کتابی بودن بینش بنیادی را معین میسازد. این سراندیشه درغزلیات مولوی ØŒ هم دردیدار وشناخت خدا ØŒ Ùˆ هم در پیدایش ÙØ®ÙˆØ¯ انسان ØŒ هم درعبارت بندی بینش درتلاش درک ØÙ‚یقت .... نمودار میگردد ØŒ Ú©Ù‡ با آوردن چند نمونه ØŒ میتوان طی٠آن را دید .
انسان ØŒ به تجربه خود ازاین بÙÙ† Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ اش درتÙکر ØŒ Ù‡Ø±Ù„ØØ¸Ù‡ ØŒ Ø´Ú©Ù„ÛŒ Ùˆ عبارتی دیگربه آن میدهد ØŒ ولی با بازگشت به تجربه زنده ٠بÙÙ† وسنجش عبارت بندیهای خود با آن ØŒ همه آنها را میگدازد ØŒ چون همه ØŒ نارسایند .
صورتگرنقاشم ØŒ هر Ù„ØØ¸Ù‡ ØŒ بتی سازم
وانگه ، همه بتها را ، پیش تو بگدازم
صد نقش ØŒ برانگیزم ØŒ با Ø±ÙˆØ Ø¯Ø±Ø¢Ù…ÛŒØ²Ù…
چو نقش ترا بینم ، در آتشش اندازم
انسان ØŒ تنها دردرک معانی ØŒ درعقلش ØŒ Ù…ÙØ§Ù‡ÛŒÙ…Ø´ را تغییر نمیدهد ØŒ بلکه برای درک معانی ØŒ به خود ØŒ « ØªØºÛŒÛŒØ±ØØ§Ù„ » میدهد . تغییر، Ùقط Ù…ØØ¯ÙˆØ¯ به تغییر اÙکار درمغزنیست ØŒ بلکه « تØÙˆÙ„ وجودی » است . عقل ØŒ ازگمشدن درمعنا ØŒ میپرهیزد . عقل ØŒ معنا را ØŒ در زیر سلطه Ùˆ ضابطه خود میآورد . ازاین رو ØŒ معانی ØŒ در اختیار او هستند . ازاین رو ØŒ « عقل » ØŒ انسان را ØŒ ازتØÙˆÙ„ وجودی ØŒ بازمیدارد Ú©Ù‡ Ùقط در گمشدن درمعانی ØŒ ممکنست .
درمعانی، گم شدستم ، همچنین شیرین تراست
سوی صورت باز نایم ، در دوعالم ننگرم
در معانی، میگدازم ، تاشوم همرنگ او
زانک معنی ، همچو آب و ، من دراو چون شکرّم
عقل ØŒ هیچگاه درمعنا ØŒ آب نمیشود Ùˆ نمیگدازد ØŒ بلکه معنا را درصورتی ØŒ منجمد Ùˆ زندانی Ùˆ Ù…ØØ¯ÙˆØ¯ میسازد ØŒ تا معنارا دراختیار خود داشته باشد، Ùˆ به کردار ابزار، ازآن برای غلبه برپدیده ها ØŒ بهره ببرد .
انسان ØŒ خود را درتصویری Ú©Ù‡ ØŒ یا او ازخود ساخته ØŒ یا جامعه ازاو ساخته ØŒ Ùˆ اورا درآن ØŒ زندانی کرده ØŒ Ùقیرو ناچیزو تهی نمیکند. او ØŒ ناگهان غنای خود را دربرابر این « خودهای جعلی» ØŒ درمی یابد، Ùˆ آنگاهست Ú©Ù‡ سرگردان Ùˆ آواره میشود Ùˆ نمیداند Ú©Ù‡ کیست . جامعه Ùˆ قدرت ØÚ©ÙˆÙ…تی Ùˆ دینی Ùˆ ØÙ‚وقی Ùˆ اقتصادی ØŒ اورا « تعری٠پذیر» میخواهند . اوباید دریک صورت ØŒ ثابت بشود ØŒ تا به او، ارج Ùˆ اعتبار ومقام بدهند . ولی این بÙÙ† او ØŒ دراین تصویرو تعریÙÛŒ Ú©Ù‡ خود را درآن جاداده، نمیگنجد ØŒ Ùˆ خودرا با آن ØŒ اینهمانی نمیدهد .
این شکل که من دارم ، ای خواجه ، کرا مانم ؟
یک Ù„ØØ¸Ù‡ ØŒ پری شکلم ØŒ یک Ù„ØØ·Ù‡ پری خوانم
درآتش مشتاقی ، هم جمعم و هم شمعم
هم دودم و هم نورم ، هم جمع و پریشانم
ای خواجه چو مرغم من ، نی کبکم و نی بازم
نی خوبم و نی زشتم ، نی اینم و نی آنم
نی خواجه بازارم ، نی بلبل گلزارم
این خواجه تو نامم نه ! تا خویش بدان خوانم
انسان ØŒ همان رابطه را با بÙÙ† Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ جهان ØŒ یا با آنچه خدا ÙˆØÙ‚یقت مینامد ØŒ دارد . هردینی ومذهبی Ùˆ مکتبی ØŒ برغم ادعایشان ØŒ از« صورت Ùˆ بت نساختن ازخدا » ØŒ ازخدا Ùˆ یا ازØÙ‚یقت Ùˆ یا « بÙÙ† ÙˆÙØ·Ø±Øª انسان » ØŒ صورتی مشخص Ùˆ معین میسازند . ولی انسان ØŒ گول این ادعاهای پوچ را نمیخورد ØŒ Ùˆ تناقض درمیان ادعا Ùˆ واقعیت را در Ù…ÛŒ یابد . قرآن Ùˆ انجیل Ùˆ تورات ØŒ برغم ادعایشان ØŒ صورتی ثابت ÙˆØ³ÙØª Ùˆ کلیشه ای ازخدا میسازند . ÙلاسÙÙ‡ برغم ادعای Ù« هیچ دانی Ùˆ Ø´Ú© » ØŒ ØÙ‚یقت را میدانند . ولی انسان این تناقضات را در ته دلش، درمی یابد .
امروز جمال تو ، سیمای دگر دارد
امروز ØŒ لب نوشت ØŒ ØÙ„وای دگر دارد
دریای دوچشم ØŒ اورا ØŒ Ù…ÛŒ Ø¬Ù€ÙØ³Øª و، تهی میشد
آگاه Ù†Ù€Ø¨Ù€ÙØ¯ ØŒ کان Ø¯ÙØ± ØŒ دریای دگر دارد
امروز دلم ØŒ عشقست ØŒ ÙØ±Ø¯Ø§ÛŒ ØŒ دلم ØŒ معشوق
امروز ØŒ دلم در دل ØŒ ÙØ±Ø¯Ø§ÛŒ دگر دارد
این « درک دیگر بودن » یا « جز این بودن » Ú©Ù‡ انسان در همه این ادعا ها میکند ØŒ بی آنکه آنهارا رد کند ØŒ Ùˆ دست رد به سینه آنها بزند . این غنا Ùˆ سرشاری درهرتجربه ØŒ این غنا Ùˆ Ùوران صورت گیری ازیک اصل ØŒ این تØÙˆÙ„ پذیری بینشی در بینشی دیگر، ØØ§Ù„ت گمشدگی Ùˆ سرگردانی Ùˆ نادانی دراو پدید میآورد .
تو خورشیدی و یا زهره و یا ماهی ، نمیدانم
وزین « سرگشته مجنون » ، چه میخواهی نمیدانم
زهی دریای بی ساØÙ„ ØŒ پر ازماهی درون دل
چنین دریا ندیدستم ، چنین ماهی نمیدانم
Ú†Ùˆ Ø·ÙÙ„ÛŒ گمشدستم من ØŒ میان Ú©ÙˆÛŒ Ùˆ بازاری
که این بازار و این کو را ، نمیدانم نمیدانم
تو گوئی شش جهت منگر، بسوی بیسوئی بنگر
بیا این سو ، من ، آن سو را نمیدانم نمیدانم

ÙØ·Ø±ØªÙ انسان را ØŒ Ú©Ù‡ همان بÙÙ† انسان میـباشد
اصل تØÙˆÙ‘Ù„ ( وَشـتـن = گشـتـن = رقصـیدن»
ÙˆØÙ€Ø±Ú©Øª (= ارکه )
Ùˆ نوزائی (= ÙØ±Ø´Ú¯Ø±Ø¯) مـیـدانـد ØŸ
Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سیمرغی (= زال زری ) ØŒ بÙÙ† انسان ØŒ اصل تØÙˆÙ‘Ù„ Ùˆ جنبش ( ØØ±Ú©Ù‡ = ارکه ) Ùˆ ÙØ±Ø´Ú¯Ø±Ø¯ ( نوزائی ) است . اگر« بیرونه، یا پوست وآگاهبود »، Ú©Ù‡ ما ØŒ آن را « خـود » مینامیم ØŒ « زهدان Ùˆ مشیمه این درونه » ØŒ نـباشد ØŒ آنگاه « خود » ØŒ تبدیل به « زندان Ùˆ Ù‚ÙØ³ Ø³ÙØª وسخت وثابت » میگردد.
معمولا اندیشه های مولوی ØŒ دراثر نا آگاهی ازاین سراندیشه ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سیمرغی ØŒ غلط وکج Ùهمیده میشود . « خود » ØŒ در غزلیات مولوی ØŒ غالبا ØŒ به همین « Ù¾ÙˆØ³ØªÙ Ø³ÙØª Ùˆ سخت Ùˆ ثابت Ùˆ طبعا، روشن ساخته شده » ØŒ Ú¯ÙØªÙ‡ میشود، Ú©Ù‡ نماد یخزدگی Ùˆ Ø§ÙØ³Ø±Ø¯Ú¯ÛŒ وملال آوری ویکنواختی میباشد . عقل Ùˆ آگاهبود ØŒ با چنین « خودی » ØŒ پیوسته است . « بیخودی ØŒ Ùˆ ضمیر، Ùˆ دل ØŒ Ùˆ جان ٠جان ØŒ یا عدم » ØŒ همان « درونه » ØŒ یا « بÙÙ† ٠بهمن-همائی»است، Ú©Ù‡ « اصل تØÙˆÙ„ Ùˆ ØØ±Ú©Øª Ùˆ نوزائی » است ØŒ وبه کلی، با Ù…Ùهوم Ùˆ تصویر« ÙØ·Ø±Øª اسلامی Ùˆ زرتشتیگری » ØŒ ÙØ±Ù‚ دارد . وقتی « آنچه Ø³ÙØª Ùˆ Ù…ØÚ©Ù… بهم چسبیده، Ùˆ طبعا Ø¨ÛŒØØ±Ú©Øª Ùˆ تغییر ناپذیر» است ØŒ « خـود »، نامیده میشود ØŒ « آنچه همیشه Ø¯Ø±ØØ§Ù„ ØØ±Ú©Øª Ùˆ تموّج وتØÙ€Ù‘ول است ØŒ « بی + خود » است .هرچه از این درونه جنبان Ùˆ تØÙˆÙ„ یابنده Ùˆ نوشونده ØŒ Ú©Ù‡ خواه ناخواه ØŒ هم « تاریک » وهم « آزاد » است ØŒ به Ø³Ø·Ø ØŒ به خود ØŒ به آگاهبود ØŒ به عقل ØŒ به بیرونه ØŒ نزدیکترمیشویم ØŒ ازاین جنبش وتØÙˆÙ„ Ùˆ روانی وبی Ø´Ú©Ù„ÛŒ ØŒ کاسته میگردد ØŒ Ùˆ Ø³ÙØª ترو سخت تر وثابت تر Ùˆ طبعا ØŒ روشنتر» میگردد، و« صورتی ØŒ با لبه های تند وتیز وبریده Ùˆ برّنده » Ù…ÛŒ یابد ØŒ Ùˆ به همان اندازه ØŒ « آزادی » نیز، از دست داده میشود . « خـود Ùˆ عـقـل » ØŒ این « قشر ÙØ§Ùسرده Ùˆ یخ زده Ùˆ Ø³ÙØª Ùˆ ثابت شده٠هستی » است، Ú©Ù‡ Ú©Ù… Ú©Ù… ØŒ نقش مشیمه Ùˆ زهدان بودن را، از دست داده اند . درغزلی مولوی میگوید :
آن Ù†ÙØ³ÛŒ Ú©Ù‡ با خودی ØŒ همچو خزان، ÙØ³Ø±Ø¯Ù‡ ای
وان Ù†ÙØ³ÛŒ Ú©Ù‡ بیخودی ØŒ دی ØŒ Ú†Ùˆ بهار آیدت
« بیخودی » ØŒ این درونه است Ú©Ù‡ ØŒ اصل جنبش Ùˆ تØÙˆÙ„ Ùˆ نوشوی Ùˆ آزادی است Ú©Ù‡ ØŒ طبعا نمیتواند « Ø®ÙˆØ¯Ù Ø³ÙØª وثابت وسختشده Ùˆ روشن Ùˆ تعری٠پذیر» بوده باشد .
جمله بیقراریت ، ازطلب قرار تست
طالب بیقرار شو ، تا که قرار آیدت
خود روشن Ùˆ Ø§ÙØ³Ø±Ø¯Ù‡ Ùˆ سخت ØŒ دراثر همین طلب « قرار بیشتر، ÙˆØ³ÙØª شدگی بیشتر.. » ØŒ بیقرارتر Ùˆ نا آرامتر میگردد . هرچه Ø³ÙØª ترو سخت ترو روشنتر شد، شکننده ترمیگردد . یک اندیشه ØŒ وقتی به آخرین ØØ¯ روشنائی خود، رسید ( همه اش، مقولات Ùˆ تعاری٠دقیق گردید ) ØŒ به آسانی میتوان آن را ØŒ « رد » کرد ØŒ وآنرا درهم شکست . این ویژگی ØŒ Ú©Ù‡ برترین ÙØ¶ÛŒÙ„ت وهنر ٠مکاتب ÙلسÙÛŒ است ØŒ همزمان با آن نیز، ضع٠بنیادی ٠مکاتب ÙلسÙÛŒ Ùˆ عقلی ØŒ در برابر « ادیان » میباشد .
جمله بی مرادیت ، از طلب مراد تست
ورنه همه مرادهها ، همچو نثار آیدت
چنین خودی ØŒ با چنین عقلی وچنین آگاهبودی، Ú©Ù‡ Ùقط با مقولات Ùˆ Ù…ÙØ§Ù‡ÛŒÙ… Ùˆ تصاویر خشک، به Ø¨ØØ« Ùˆ دلیل آوری میپردازد ØŒ Ùˆ همیشه « با یک میزان ثابت شده ای » ØŒ همه چیزها را میسنجد Ùˆ داوری میکند ØŒ خواه نا خواه ØŒ راه را به آتش ÙØ´Ø§Ù†ÛŒ Ùˆ زایش درونه هستی خود، Ù…ÛŒ بندد Ùˆ آنرا نازا میکند .
هرکه Ø¨ÙØ³Ø±Ø¯ ØŒ برو سخت نماید ØØ±Ú©Øª
اندکی « گرم شو » و جنبش را ، آسان بین
خشک کردی تو دماغ از طلب Ø¨ØØ« Ùˆ دلیل
Ø¨ÙØ´Ø§Ù† خویش زÙکرو ØŒ لمع ( روشنی) برهان بین
هست میزان معیـّنـت و ، بدان ، می سنجی
هله ، میزان بگذارو ، « زر بی میزان » بین
این همیشه با یک میزان، سنجیدن ØŒ Ùˆ با یک الک ØŒ همه چیزها را غربال کردن Ùˆ برگزیدن ØŒ به Ù…ØÙˆ ÙØºÙ†Ø§ÛŒ درونه انسان ØŒ میانجامد . با تثبیت چنین میزان Ùˆ الک ویا روش ØŒ امکان رابطه گیری بیواسطه انسان، با جهان وبا رویدادها ØŒ ازبین برده میشود .
لباس Ùکرت Ùˆ اندیشه ها ØŒ برون انداز
Ú©Ù‡ Ø¢ÙØªØ§Ø¨ نتابد ØŒ مگرکه برعوران
اینست Ú©Ù‡ باید با سراندیشه ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سیمرغی Ú©Ù‡ بÙÙ† انسان ØŒ اصل تØÙˆÙ„ Ùˆ جنبش Ùˆ نوشوی ( ÙØ±Ø´Ú¯Ø±Ø¯) است ØŒ بیشـتر آشناشد . چون همه ادیان نوری Ùˆ همه قدرتها ØŒ میکوشند Ú©Ù‡ « خود » هرانسانی را ØŒ به Ø´Ú©Ù„ÛŒ ثابت Ùˆ Ø³ÙØª وسختی درآورند ØŒ چون برای قدرت ورزی، همه « خودها Ùˆ عقل ها Ùˆ آگاهبود ها » ØŒ باید ØŒ یکنواخت، روشن باشند ØŒ تا قابل کنترل کردن باشند، Ùˆ بتوان بدانها Ø¯Ø±ÙØ±Ù…ان پذیری ØŒ اعتماد کرد ØŒ ÙˆØ¯Ø±ÙØ±Ù…ان ناپذیری، آنهارا مجازات کرد . برای قابل اعتماد بودن ØŒ بایستی ازشکل وصورت گذشت Ùˆ بÙÙ† یا ÙØ·Ø±Øª هرانسانی را ØŒ Ø³ÙØª وثابت Ùˆ تغییرناپذیرو روشن وساده ( یکنواخت وهمرنگ) ساخت . اینکار، بزرگترین تجاوز، به ØØ±ÛŒÙ… مقدس هستی انسان ونابود ساختن ÙØ¢Ø²Ø§Ø¯ÛŒ وجدان Ùˆ اندیشیدن است . به این بÙÙ† ÛŒØ§ÙØ·Ø±Øª ÙØ§Ù†Ø³Ø§Ù† ØŒ Ú©Ù‡ Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سیمرغی ØŒ «1- دژ بهمن، یا2- دخمه سیامک ØŒ یا3- آبادیان= خانه آباد » نامیده میشد، هیچکس ØÙ‚ تجاوزنداشت، Ùˆ به روی هیچ کسی وقدرتی ØŒ گشوده نمیشد، تا « اندیشه تهدید Ùˆ ارهاب Ùˆ ستیزخواهی وقهر» را ازضمیرش نزداید ونپالاید.
این بÙÙ† یا ÙØ·Ø±ØªÙ Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ ٠انسان ØŒ اصل تØÙˆÙ„ Ùˆ جنبش Ùˆ نوشوی است، وازاین رو، سرچشمه همه آزادیهاست . این بÙÙ† Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ جهان ØŒ Ú©Ù‡ درمیان جان هرانسانی هست ØŒ دوچهره Ø¬ÙØª همدیگر دارد . بهمن یا ارکمن ( ارشه من = ارکه من = هخه من ) ØŒ اصل Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ نادیدنی Ùˆ Ù†Ø§Ú¯Ø±ÙØªÙ†ÛŒ بود، Ú©Ù‡ در« هما یا ارتا » ØŒ دیدنی میشد، ولی برغم دیدنی شدن ØŒ Ù†Ø§Ú¯Ø±ÙØªÙ†ÛŒ میماند .
همین Ø¬ÙØª بودن « بهمن وهما » ØŒ به معنای Ù« تØÙˆÙ„ یابی اصل ٠صورت ناپذیر، به صورت پذیری» بود . برشالوده این اندیشه ØŒ Ú©Ù„ روند Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø´ Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سیمرغی ØŒ بنا شده بود . بهمن ØŒ خودش، اندیشه وصورت، Ùˆ بالاخره درگام بعد، دنیا وجسم ( تنکرد = استومند ) میشد . این بهمن ØŒ خودش بود Ú©Ù‡ به اندیشه وصورت، ودرگام بعد ØŒ به تن ( جسم وگیتی ) ØŒ تØÙˆÙ„ Ù…ÛŒ ÛŒØ§ÙØª . دراثراین تØÙˆÙ„ات بهمن به هما ØŒ و« هما به گیتی Ùˆ انسان » ØŒ همسرشتی وهمگوهری ØŒ امتداد Ù…ÛŒ ÛŒØ§ÙØª . این اندیشه ØŒ Ú©Ù‡ بنیاد ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ زال زریست ØŒ به Ú©Ù„ ØŒ با اندیشه ٠ادیان نوری ØŒ ÙØ±Ù‚ دارد ØŒ Ú©Ù‡ الاه ØŒ دنیا را، ناهمگوهر باخود ØŒ وجدا ازخود ØŒ خلق میکند . اکنون درهمان مرØÙ„Ù‡ نخست میمانیم .
ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سیمرغی ØŒ
ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ Ù« ضد هر گونه ٠قدرت » است
ØªÙØ§ÙˆØª « ارکـه » Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سیمرغی
و « انارشیسم، ان+ ارکه » درغرب
ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ دراثر همین سراندیشه ای Ú©Ù‡ درتصاویر« دژ بهمن» ØŒ « نشیم گذرناپذیر ÙØ³ÛŒÙ…رغ » ØŒ « ØØµØ§Ø±Ø¯Ø®Ù…Ù‡ سیامک » ØŒ و« خانه آباد= خانه Ú©Ù‡ همیشه درآن بانگ چغانه » است ØŒ به عبارت آمده اند ØŒ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒØ³Øª Ú©Ù‡ در گوهرش ØŒ برضد هرگونه قدرتیست ØŒ Ú†Ù‡ این قدرت ØŒ قدرت سیاسی Ùˆ ØÚ©ÙˆÙ…تی باشد، Ú†Ù‡ این قدرت ØŒ سازمان دینی Ùˆ مذهبی وکلیسائی ودهنده ÙØªÙˆÛŒ باشد ØŒ Ú†Ù‡ قدرت اقتصادی Ùˆ طبقاتی . ازهمان Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø Â« ارکه » ØŒ این گوهر ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒØŒ مشخص Ùˆ نمایان میگردد .
درست در زبانهای غربی ØŒ همین Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø Â« ارکه » ØŒ معنای واژگونه با ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران را پیدا کرده است . درجنبشهای آزادیخواهی غرب ØŒ اوج آزادیخواهی، در Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø Â« آنارشیسم » نمودارمیگردد . « ارکه » Ú©Ù‡ پسوند « مو نارکی Ùˆ هیرارکی Ùˆ ... ) نیزمیباشد، معنای « نظم ØŒ با گوهرقدرت » را دارد ØŒ Ùˆ « آنارشیسم » Ù†ÙÛŒ چنین نظامهائیست . آرمان « آنارشیسم » ØŒ همیشه مورد سوء ØªÙØ§Ù‡Ù… قرار میگیرد، Ùˆ معنای « هرج ومرج، Ùˆ بیقانونی » به آن داده میشود . Ø¯Ø±ØØ§Ù„یکه « ارکه » ØŒ همان « خردسامانده ØŒ یا آسـن خرد ØŒ در درون هرانسانی » هست ØŒ Ú©Ù‡ Ø§Ø²ÙØ±Ø§Ø¬ÙˆØ´ÛŒØ¯Ù† آن ØŒ وسپس همپرسی میان انسانها ØŒ بنیاد نظمی خرد پسند( شهریور)ØŒ دراجتماع، نهاده میشود، Ú©Ù‡ از بالا ( الاهان نوری یا عقل مجسم شده دریک آموزه ) دیکته نشده است . همین اعتراض را نیز موبدی زرتشتی ØŒ بنام « روزبه » -- روزبه ØŒ نام دیگر ٠« بهرام » است--- ØŒ درشاهنامه ØŒ در داستانهای بهرام گور، درپنهان ØŒ به خرّمدینان میکند . این داستان درشاهنامه، داستانیست Ú©Ù‡ موبدان زرتشتی، برای Ù†ÙÛŒ ورد اندیشه خرّمدینان ساخته Ùˆ پرداخته اند . موبد ÙØ±Ø²Ø§Ù†Ù‡ ! نشان میدهد Ú©Ù‡ وقتی کار، به «همه اهل روستا» واگذار شود، روستا ØŒ در مدت یکی دوسال ØŒ Ú¯Ø±ÙØªØ§Ø± هرج Ùˆ مرج Ùˆ بیقانونی میشود ØŒ وبکلی ویران میگردد، وسپس با نصب ٠« یک دهخدای مقتدر» بوسیله موبد ( اندیشه ولایت Ùقیهی ) ØŒ همان روستا، Ø¨Ù„Ø§ÙØ§ØµÙ„Ù‡ درمدت کوتاهی ØŒ آباد میگردد ØŒ Ú©Ù‡ البته از همان Ù…ÙØ¯Ù„ Ùکری ØÚ©ÙˆÙ…ت زرتشتی ساسانی ØŒ Ø¯ÙØ§Ø¹ کرده میشود . البته این روزبه ( بهرام ) موبد ØŒ نه بهرام گور است ØŒ Ú©Ù‡ چنین انتصابی را میکند وچنین ÙلسÙÙ‡ سیاسی را میشناسد . به سخنی دیگر، هم ØÚ©Ù…ت Ùˆ بینش سیاسی ØŒ وهم مرجعیت انتصاب ØŒ ازآن ٠موبد زرتشتی ØŒ پدر آخوندهای امروزین است .
سپردن کارها به همپرسی Ùهمگانی ØŒ و« ÙØ±Ø§Ø¬ÙˆØ´ÛŒ ٠خرد سامانده ازهرکس » Ú©Ù‡ اندیشه سیمرغیان ( خرمدینان ) بوده است، با اندیشه Ù« همه آگاهی اهورامزدا، Ùˆ پیشدانشی اش » Ú©Ù‡ موبدان زرتشتی داشته اند ØŒ سازگار نبود . همپرسی همگانی ( ارکه ) یا هماندیشی ØŒ هرج ومرج Ùˆ بی نظمی میآورد . Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سیمرغی ØŒ « ارکه » ØŒ به معنای « نظامی بوده است Ú©Ù‡ درآن ØŒ Ùقط خرد ÛŒ بکار برده میشود Ú©Ù‡ درمقولات تهدید Ùˆ قهرورزی Ùˆ شکنجه دهی Ùˆ جهانگیری Ùˆ پرخاشگری ØŒ نمیاندیشد» ØŒ Ùˆ ازهمه انسانها ÙØ±Ø§Ù…یجوشد ( ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ = قنات ). « دژبهمن = ارک » ØŒ به روی هرگونه قدرتی Ùˆ تجاوز طلبی Ùˆ ÙˆØØ´Øª انگیزی Ú©Ù‡ درصدد تصر٠به عن٠ضمیر انسانست ØŒ بسته میماند . هیچگونه قدرتی ØŒ به گستره این ضمیر، Ùˆ این خرد ØŒ راه داده نمیشود . وجود چنین دژی یا ضمیر ÙˆÙØ·Ø±ØªÛŒ درانسان، بزرگترین سرچشمه خطرو طغیان Ùˆ سرپیچی، برضد هرگونه قدرتیست . ازاین رو ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ بدون انقطاع درسراسر تاریخ ØŒ مورد ØÙ…له Ùˆ هجوم Ùˆ مسخسازی Ùˆ ØªØØ±ÛŒÙ قدرتمندان دینی Ùˆ ØÚ©ÙˆÙ…تی Ùˆ اقتصادی Ù‚Ø±Ø§Ø±Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ است Ùˆ قرار خواهد Ú¯Ø±ÙØª . این تضاد ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سیمرغی ØŒ با« قدرت بطورکلی » ØŒ یک تضاد Ø±ÙØ¹ ناشدنی ØŒ ویک گلاویزی همیشگی درتاریخ است.
عقل ØŒ جانشین ÙØ®Ø¯Ø§ÛŒ نوری میشود
این تضاد، با تصویر خدای نوری ØŒ Ú©Ù‡ میترائیسم Ùˆ مزدیسنان ( زرتشتگری ) آورد ند، بنیاد گذارده شد، Ùˆ دراسلام ØŒ امتداد ÛŒØ§ÙØª Ùˆ امروزه کوشیده میشود Ú©Ù‡ « عقل » ØŒ جانشین همان « خدای نور» گردد ØŒ ولی این «عقل » نیز، همان نقش « خدایان نوری » را به عهده میگیرد . دراثروجود چنین بنی ( دژ بهمنی ) درهرانسانی ØŒ هیچگونه قدرتی ØŒ به این دامنه هستی درانسان راه داده نمیشود . اینست Ú©Ù‡ « عقل » هم با « دژبهمن یا ضمیرانسان » گلاویزمیشود ØŒ چون با « تیغ تیز نورش» میکوشد Ú©Ù‡ آنرا ØŒ ÙØªØ کند Ùˆ درتصر٠آورد ØŒ ولی همیشه دچارشکست میشود ØŒ وبنام مرکز تاریکی ØŒ آن را بدنام میسازد .
نقش اصلی « خدای نوری » Ùˆ » «عقل ØŒ Ú©Ù‡ جانشین خدای نوری » میگردد ØŒ ولی همان نقش خدای نوری را با همان مرجعیت به عهده میگیرد » ØŒ 1- یکی ساده سازی است ØŒ Ùˆ 2- دیگری ØŒ روشن سازی . 1- ساده سازی ØŒ کاستن دیگرگونها Ùˆ رنگارنگها ØŒ به دوالترناتیو کاملا ازهم متمایز، یا دوبدیل متضاد است : سÙید Ùˆ سیاه ØŒ ØÙ‚ Ùˆ باطل ØŒ درون گروهی Ùˆ بیرون گروهی ØŒ موءمن Ùˆ Ú©Ø§ÙØ±ØŒ دروند Ùˆ اشون ....... . Ø¯Ø±ØØ§Ù„یکه « بهمن Ùˆ هما » ØŒ گوهرشان طاوسی Ùˆ قوس قزØÛŒ است .آنها را Ú©Ù‡ یا « نادیدنی Ùˆ Ù†Ø§Ú¯Ø±ÙØªÙ†ÛŒ » هستند ØŒ ویا «اصل پیدایش همه گوناگونیها Ùˆ رنگارنگیها » هستند نمیشود ØŒ ساده ساخت . از« یک تخم تاریک » بود Ú©Ù‡ ØŒ همه دانه های گوناگون Ùˆ همه انسانهای گوناگون میروئیدند . همه جهان Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø´ ØŒ پیدایش همه گوناگونیها ازیک تخم بود . هرچند بارها Ú¯ÙØªÙ‡ شده است ØŒ ولی بازنیز تکرارمیشود Ú©Ù‡ ØŒ « بهمن » ØŒ در متون زرتشتی ØŒ بکلی معنائی Ù…ØªÙØ§ÙˆØª با « بهمن » ØŒ در ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سیمرغی دارد . چنانکه به پسر ٠اسÙندیار، Ú©Ù‡ پیکریابی دشمنی وجهاد Ùˆ کین توزیست ØŒ نام « بهمن » داده اند ! وازاین خوشمزه ترآنکه او را دراسطوره با بهمن Ùˆ هما ØŒ اینهمانی داده اند . بهمن کین توز Ùˆ پرخاشگرو متجاوز، درست با « اصل ضدخشم Ùˆ کین وقهر»، اینهمانی داده میشود ! بدینسان ØŒ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ مردمی ایران ØŒ دربÙنش ØŒ نابود ساخته میشود . ØØ§Ù„ا اشک ØªÙ…Ø³Ø§Ø Ø¨Ø±Ø§ÛŒ ازبین بردن پاسارگارد Ùˆ تخت جمشید بوسیله دشمنان دیگر سیمرغ ØŒ میریزند ! مانویان نیزبه « بهمن » ØŒ معانی دیگری میدادند . زرتشت با همان تصویر همزادش ØŒ Ú©Ù‡ دوبدیل متضاد Ùˆ جدا ازهم هستند ØŒ سبب شد Ú©Ù‡ همه پدیده های جهان Ùˆ اجتماع ØŒ با یک ضربه ØŒ هم ساده، Ùˆ هم روشن ساخته شد ند . 2- روشن سازی ØŒ تثبیت سازی ØŒ Ø¨ÛŒØØ±Ú©Øª سازی ØŒ Ø§ÙØ³Ø±Ø¯Ù‡ Ùˆ منجمد سازی Ùˆ بی تغییرو بی تØÙˆÙ„ سازی است . پیآیند این دونقش ØŒ 1- یکی بنیاد گذاری قوانین ازلی- ابدیست ØŒ Ùˆ2- دیگری ØŒ یکنواخت سازی طبیعت، Ùˆ ÙØ·Ø±Øª انسان ها در اجتماعست. با این دوابزار ساده سازی Ùˆ روشن سازی ØŒ قدرتهای دینی Ùˆ ØÚ©ÙˆÙ…تی Ùˆ اقتصادی Ùˆ طبقاتی، خود را استوارو پابرجای میسازند، Ùˆ Ø¨Ø±Ø§ØØªÛŒÂ« نظمی ØŒ با گوهرسکوت وخاموشی Ùکری » ØŒ برقرار میسازند .
ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سیمرغی، درست « آراستن گیتی، برپایه رنگارنگی Ùˆ کثرت Ùˆ تنوع » است ØŒ Ùˆ نیاز به « جنبش همیشگی Ùˆ پیوسته Ùکردرجستجو» دارد ØŒ نه در بینش « آموزه ای Ùˆ صراط مستقیمی ÙˆØÙ‚یقت Ù…Ù†ØØµØ± به ÙØ±Ø¯ » . با داشتن چنین گوهری ØŒ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سیمرغی ØŒ یک ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯Ù همیشه مظلوم ØŒ همیشه رانده شده ØŒ یک ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ تراژیک است .چون هرقدرتی Ú©Ù‡ پشتیبان Ùˆ ØØ§Ù…ÛŒ این ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ بشود، درگوهرش ØŒ متتضاد با این ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯Ø³Øª Ùˆ میکوشد ØŒ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ Ú©Ù‡ به هیچ روی ØŒ ابزار Ùˆ آلت نمیشود ØŒ ابزار Ùˆ آلت خودش بسازد . ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ را Ú©Ù‡ ضد قدرتست ØŒ قدرت زده کند .
داستان « ایرج » Ùˆ « سیاوش » در شاهنامه ØŒ Ú©Ù‡ بنیادی ترین داستانهای شاهنامه اند، ØØ§Ù…Ù„ این اندیشه ضد قدرتی ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سیمرغی اند . «ایرج= Erez= artha» Ú©Ù‡ « نخستین شاه اسطوره ای ایران» است ØŒ نماد « آرمان ØÚ©ÙˆÙ…تیست Ú©Ù‡ بدون سپاه Ùˆ Ø³Ù„Ø§Ø Â» میباشد . این داستان ØŒ هیچگاه ازشاهنامه شناسان دانشگاهی Ùˆ رسمی ØŒ به جد هم Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ نمیشود ونشده است ØŒ Ùˆ شاید همه اشان درته دلشان ØŒ میانگارند Ú©Ù‡ این یک ØÚ©Ø§ÛŒØª صوÙیانه است Ú©Ù‡ ربطی به شاهنامه ندارد . سیاوش ØŒ بیان همان سر اندیشه، درشکل دیگراست . قدرت ØŒ Ú†Ù‡ از دوست ( کیکاوس ) باشد ØŒ Ú†Ù‡ از دشمن ( Ø§ÙØ±Ø§Ø³ÛŒØ§Ø¨ ) ØŒ یک ویژگی مشترک دارد ØŒ واین ویژگی : آنست Ú©Ù‡ « ارزشهای بنیادی اخلاقی » را Ùقط به Ø´Ú©Ù„ ابزار، Ù…ÛŒ پذیرند Ùˆ طبعا هرکجا Ù…ØµÙ„ØØª بود ØŒ قربانی هدÙهای سیاسی کرده Ùˆ آنهارا پایمال میسازند. ولی انسان سیمرغی ( سیاوش ) ØŒ هم دربرابر دوست Ùˆ هم دربرابر دشمن ØŒ استوار برآن ارزشها میماند، Ùˆ برای نیکیهایش ØŒ Ú©ÛŒÙØ± وعذاب Ù…ÛŒ بیند . سیاوش Ùˆ ایرج ØŒ دوچهره خود ٠سیمرغ هستند . آنها، کارهای نیک را برای Ú¯Ø±ÙØªÙ† پاداش نمیکنند . سرنوشت زال زر، درپایان عمرنیز، همان سرنوشت ایرج Ùˆ سیاوش است ØŒ Ùˆ او برغم بردن ٠همه عذابها Ùˆ شکنجه ها از زرتشتیان ØŒ در ارزشهای مردمیش ØŒ استوار میماند . سیمرغ ØŒ هیچگاه برای نجات خود از این عذابها ØŒ پرخود را آتش نمیزند . این خودش هست Ú©Ù‡ ØŒ درآتش عذابها میسوزد ØŒ چون ازخاکسترش باز برمیخزد .
هیچ قدرتی ØŒ ØÙ‚ ابزارسازی از ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سیمرغی ندارد . Ùˆ این برضد شیوه تÙکر قدرتمند است ØŒ چون قدرت ØŒ درمقوله ابزارسازی ازهرچیزی میاندیشد . داستان ایرج Ùˆ سیاوش را « وسیله Ùˆ ابزار ٠انتقام گیری ساختن »، از جمله همین سوء Ø§Ø³ØªÙØ§Ø¯Ù‡ کردن هاست . همین داستان را ایرانیان کوشیدند Ú©Ù‡ در داستان ØØ³ÛŒÙ† ØŒ جا سازی کنند ØŒ تا به شریعت تجاوزگر اسلام ØŒ منش سیمرغی بدمند . ولی این اندیشه ایرانی ØŒ در« داستان ØØ³ÛŒÙ† » ØŒ از بÙن، آلوده ØŒ با « کین توزی ابـدی با قدرت » شد. دستگاه قدرت مذهبی اسلامی درایران ØŒ مجبور است Ú©Ù‡ خود را اینهمانی با « ØØ³ÛŒÙ† » بدهد، تا مردم را از ضدیت باخود، Ú©Ù‡ قدرت را تصر٠کرده اند ØŒ Ù…Ù†ØØ±Ù سازند . این سراندیشه دراصل ØŒ برضد هرگونه ØÚ©ÙˆÙ…ت دینی Ùˆ ایدئولوژیکی نیزهست . Ùقط زمان لازم دارد ØŒ تا دراین راستا ØŒ عبارت بندی شود. سازمان قدرت دینی Ùˆ مذهبی ØŒ قدرت ØŒ میماند Ùˆ به همان اندازه اکراه انگیز Ùˆ Ù†ÙØ±Øª آور است Ú©Ù‡ سایر قدرتها . ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سیمرغی ØŒ قدرت دینی را از قدرت ØÚ©ÙˆÙ…تی ØŒ مستثنی نمیسازد .همین گوهر« ضد قدرت بودن ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سیمرغی » ØŒ نیز سبب شده است Ú©Ù‡ « تنها ØÚ©ÙˆÙ…ت ØÙ‚ را ØŒ ØÚ©ÙˆÙ…ت امام زمان » بدانند ØŒ ÙˆØÙ‚انیت را ازهرگونه ØÚ©ÙˆÙ…تی بگیرند . Ø¯Ø±ØØ§Ù„یکه ØŒ مسئله دراصل ØŒ « سیمرغ شدن همه ملت » بوده است . تنها ØÚ©ÙˆÙ…تی ØŒ ØÙ‚انیت دارد Ú©Ù‡ درآن ØŒ همه ملت باهم ØŒ سیمرغ ( سیاوش ØŒ ایرج، زال زر ) شده اند . مسئله ØŒ درانتظار« ØµØ§ØØ¨ زمان »نشستن نیست ØŒ بلکه واقعیت بخشی به روند ٠« سیمرغ شدن همه ملت باهمست، Ú©Ù‡ خودش زمان ÙˆØµØ§ØØ¨ زمان است » .
همانسان Ú©Ù‡ این سراندیشه ØŒ ازایرج Ùˆ سیاوش ØŒ در ØØ³ÛŒÙ† بازتابیده Ùˆ مسخ وخطرناک ساخته شده است، از سوی دیگر Ø¯Ø±Ù…ÙØ§Ù‡ÛŒÙ… « عشق Ùˆ سرّ Ùˆ جان ÙØ¬Ø§Ù† ØŒ Ùˆ گنج Ù†Ù‡ÙØªÙ‡ ØŒ Ùˆ بیواسطگی ... » در Ø¹Ø±ÙØ§Ù† ØŒ قیاÙÙ‡ های « غیر سیاسی یا ÙØ±Ø§Ø³ÛŒØ§Ø³ÛŒ » به خود Ú¯Ø±ÙØª . ولی همه این Ù…ÙØ§Ù‡ÛŒÙ… Ø¹Ø±ÙØ§Ù†ÛŒ نیز،غشاء بسیار نازکی بر اندیشه « ضد قدرتی ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سیمرغی » هستند ØŒ Ú©Ù‡ درست گوهرشان ØŒ جهان آرائی است . این « غیر سیاسی Ùˆ اقتصادی Ùˆ ØÙ‚وقی پنداشتن ٠پدیده عشق » ØŒ پیآیند ٠بیگانه شدن Ø§Ø²Ù…ØØªÙˆØ§ÛŒ Ù ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سیمرغیست . این Ù…ØÙˆØ± مرکزی ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سیمرغی بوده است Ú©Ù‡ « داد Ùˆ مهر » یا « نظم ÙˆØÚ©ÙˆÙ…ت، با عشق » باید با هم آمیخته باشند . لق لق Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø Â« داد Ùˆ مهر» ØŒ در اندرزهای شاهان ساسانی ØŒ دراصل ØŒ « لق لق زبانی » نبوده است . تراژدی ÙØ±ÛŒØ¯ÙˆÙ† Ùˆ ایرج ØŒ گرداگرد Ù…ØÙˆØ± « آمیزش مهر با داد، Ú©Ù‡ با هم درتضادند » میگردد . ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سیمرغ ØŒ درست درپی « جمع اضداد مهر Ùˆ داد باهم » ØŒ Ùˆ با هم پیوستن ٠« عشق، با ØÚ©ÙˆÙ…ت Ùˆ قانون » است . با داستان ایرج در شاهنامه ØŒ تنها ØŒØÚ©ÙˆÙ…تی Ùˆ نظمی Ùˆ شاهی Ùˆ... درایران ØŒ ØÙ‚انیت دارد Ú©Ù‡ با مهر، آمیخته باشد . خرد ØŒ Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سیمرغی ØŒ کلیدیست Ú©Ù‡ دراندیشیدن ØŒ با پدیده ها ØŒ مهرورزی میکند، Ùˆ با مهر، آنهارا میگشاید ØŒ نه با تزویر Ùˆ Ú†Ù†Ú¯ وارونه زدن، Ùˆ زور وتهدید Ùˆ قهر. اساسا Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سیمرغی ØŒ زیستن درگیتی ØŒ عشق ورزی با گیتی است . رابطه خدا با انسان ØŒ رابطه عشق ورزیست ØŒ نه رابطه ٠« آنکه همه چیز را میداند= اهورامزدا ویا الله ) ØŒ با آنکه هیچ نمیداند ( انسان ) . رابطه انسان با خدا ØŒ رابطه « تابعیت Ùˆ ØØ§Ú©Ù…یت » نیست . Ù…Ùهوم Ùچنین رابطه ای میان خدا Ùˆ انسان ØŒ با خدایان نوری ØŒ متداول شده است. بهمن وهما Ú©Ù‡ بÙÙ† Ùˆ میان هرانسانی هستند ØŒ چرا « میان انسان » میباشند ØŸ چون « اصل میان بودن » ØŒ به معنای « اصل عشق ومهربودن » است . این عشقست Ú©Ù‡ اصل جان Ùˆ اصل Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø´ است . آنگاه همین بهمن ØŒ «ارکه » ØŒ یا « اصل ØÚ©ÙˆÙ…ت رانی، یا جهان ارائی » است . این پدیده ها، ازهم انÙکاک ناپذیرند .تهدید Ùˆ ارهاب Ùˆ ÙˆØØ´Øª انگیزی ØŒ ضد مهرند . خدعه Ùˆ تزویر Ùˆ Ú†Ù†Ú¯ واژگونه زدن ØŒ ضد مهر هستند . اینکه Ù…Ùهوم « عشق » Ø¯Ø±Ø¹Ø±ÙØ§Ù† ØŒ زخم بریدگی ازپدیده های اجتماعی Ùˆ سیاسی را دارد ØŒ گواه برآن نیست Ú©Ù‡ « عشق » ØŒ با « جهان آرائی = سیاست » کاری ندارد ØŒ وعشق ØŒ تهی از سیاست ( آراستن گیتی ) است . این پدیده ØŒ همان پدیده « خاموش ماندن » است . مولوی درهرغزلی ØŒ این مرز خاموشی را درمی یابد . Ù…Ùهوم عشق را باید درهمان پیکریابی سراندیشه مهر، در « ایرج » درشاهنامه Ø¯Ø±ÛŒØ§ÙØªØŒ Ú©Ù‡ برضد « داد » است ØŒ Ú©Ù‡ « نظام Ùˆ ØÚ©ÙˆÙ…ت وقانون » میباشد ØŒ Ùˆ با مهر است Ú©Ù‡ برضد داد ØŒ سرکشی میکند . دراین داستان ØŒ دراین گلاویزی داد بامهر، هردو، روبرو با شکست میشوند ØŒ چون ÙØ±ÛŒØ¯ÙˆÙ† Ú©Ù‡ اصل داد است ØŒ سه ÙØ±Ø²Ù†Ø¯Ø´ را قربانی اصل داد میکند ØŒ ولی به غایت داد نمیرسد . وایرج ØŒ Ú©Ù‡ اصل مهراست ØŒ برضد اصل « شمشیر با شمشیر » Ø±ÙØªØ§Ø±Ù…یکند، Ùˆ نمیتواند مهر میان ملل را واقعیت بدهد . ولی این ÙØ±Ø²Ù†Ø¯ ایرج (اصل مهر) ØŒ Ú©Ù‡ منوچهر باشد ØŒ پیوند دهنده اصل داد با مهرباهم است . Ùˆ در زمان همین منوچهراست Ú©Ù‡ داستان سام Ùˆ زال Ùˆ سیمرغ روی میدهد . درمنوچهرست Ú©Ù‡ ÙØ±ÛŒØ¯ÙˆÙ† Ùˆ ایرج، باهم میآمیزند . مهر، همان اندازه ØŒ « همبستگی میان ملل » است Ú©Ù‡ « همبستگی میان مردم دریک اجتماع » است . مهر همان اندازه ØŒ پیوند جنسی Ùˆ زناشوئیست Ú©Ù‡ همبستگی با مادر Ùˆ پدر است . مهر، دربرگیرنده همه پیوند هاست . مهر، تنها پیوند هم مذهبیان به همدیگر، یا « اخوت دینی » یا « Ù‡Ù…ØØ²Ø¨ÛŒ سیاسی، یا همقومی » نیست . « خدا » Ø¯Ø±Ø¹Ø±ÙØ§Ù† نیز، مانند ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سیمرغی ØŒ درهمه جانها Ùˆ انسانهاست ØŒ وطبعا « عشق به خدا » ØŒ چیزی جز عشق ورزی به همه انسانها Ùˆ به طبیعت Ùˆ به زندگی نیست . تا هنگامی Ú©Ù‡ « تصویر الله » بر ذهن ما چیره هست ØŒ « عشق » درغزلیات مولوی ØŒ غیر سیاسی است . ولی هنگامی تصویرخود مولوی ازخدا ØŒ جای « تصویر ٠الله اسلامی » بنشیند ØŒ آنگاه ØŒ عشق ØŒ پیوندی « ÙØ±Ø§Ø³ÙˆÛŒ زمان Ùˆ مکان » نیست، چون خدا ( سیمرغ ØŒ هما ØŒ گنج Ù†Ù‡ÙØªÙ‡ ØŒ سرّ ØŒ شاه پریان ) بÙÙ† هرانسانیست.
طبعا، عشق ØŒ همه Ø±ÙØªØ§Ø± Ùˆ اندیشه سیاسی Ùˆ اجتماعی Ùˆ اقتصادی Ùˆ جنسی وآموزشی وهنری را سامان میدهد . کسانی Ú©Ù‡ میاندیشند ØŒ مولوی Ùقط با عشق کاردارد، Ùˆ با ØÚ©ÙˆÙ…ت Ùˆ سیاست، هیچ کاری ندارد ØŒ ازمولوی Ùˆ Ø§Ø²Ø¹Ø±ÙØ§Ù† ØŒ به اندازه خردلی نیز، Ù†Ùهمیده اند . نخستین پیآیند این اندیشه ØŒ اینست Ú©Ù‡ ØÚ©ÙˆÙ…ت ØŒ ØÙ‚ به ØÚ©ÙˆÙ…ت کردن ندارد ØŒ تا در میان هرانسانی ØŒ خدا را نشناسد ØŒ وبه هرانسانی، چنین ارجی ندهد .ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سیمرغی ایران ØŒ « ضد قدرت بطورکلی » هست ØŒ نه اینکه برضد این Ø´Ú©Ù„ قدرت Ùˆ مواÙÙ‚ با Ø´Ú©Ù„ دیگر قدرت باشد . او نمیخواهد یک Ø´Ú©Ù„ قدرت را جایگزین Ø´Ú©Ù„ دیگر ٠قدرت دیگرکند ØŒ بلکه میخواهد درست « قدرت را ازØÚ©ÙˆÙ…ت، یا نظام ساماندهنده بزداید » . قدرت بطورکلی، برضد ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سیمرغی ØŒ Ùˆ برضد « ارک » ØŒ برضد « بهمن وهما » است . این اندیشه ضد قدرت را با همان تصویر خدایش، یا بÙÙ† جان وجهانش، شروع میکند . خدا در ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سیمرغی ØŒ هیچگونه رابطه قدرتی با انسان وبا گیتی ندارد . ازاین رو خدا ØŒ نقش آموزگار Ùˆ هادی Ùˆ مرشد ... دربرابر انسان ندارد . خدا، راد است . « راد بودن خدا » Ú©Ù‡ « پخشیدن . پراکندن وجود خود خدا هست » ØŒ اصل جوشنده Ùˆ زاینده بینش را Ú©Ù‡ درگوهرش هست ØŒ مستقیما به گوهرخود ÙØ§Ù†Ø³Ø§Ù† ØŒ انتقال میدهد .
ازاین روهست Ú©Ù‡ درمیان ودربÙÙ† انسان ØŒ اصل تØÙˆÙ„ ( وشتن = گشتن ) وجنبش ونوشوی ( ÙØ±Ø´Ú©Ø±Ø¯ ) هست Ú©Ù‡ « ارک ØŒ ارکمن » نامیده میشود . بدینسان ØŒ بÙÙ† ÙˆÙØ·Ø±Øª هرانسانی، اصل آزادی هست . رد پای معانی « ارک ØŒ ارکه ØŒ ارغه، ارخه » هنوزباقیمانده است . درنائینی ØŒ به Ù…ØÙˆØ± وقطب چرخ نخریسی Ú©Ù‡ همه پرها، روی آن سوارند ØŒ وچرخ نخریسی ØŒ گرداگرد این Ù…ØÙˆØ± میچرخد ØŒ ارک Ú¯ÙØªÙ‡ میشود . همچنین Ø¯Ø±ÙØ§Ø±Ø³ÛŒØŒ به ریسمان تاب خوردن Ú©Ù‡ درنوروز بدرخت Ù…ÛŒ بسته اند Ùˆ با آن برای Ú¯Ø±ÙØªÙ† جشن نوزائی بهار، تاب میخورده اند ØŒ ارک Ú¯ÙØªÙ‡ میشد . جشن پیدایش جهان یا نوروز ØŒ هنگام تاب خوردن بود . «جشن Ùپیدایش » ÙˆÂ«ØØ±Ú©Øª شادی آور» ØŒ پدیده های متلازم هم بودند . ودرست معرب این واژه، « ØØ±Ú© Ùˆ ØØ±Ú©Ù‡ ÙˆØØ±Ú©Øª » شده است Ú©Ù‡ به معنای « جنبیدن » است . اصالت ایرانی بودن این واژه ØŒ از معنای دیگر « ØØ±Ú© » درعربی مشخص میگردد ØŒ چون درعربی به « بادروج » Ú©Ù‡ همان « Ú¯Ù„ بستان Ø§ÙØ±Ø±ÙˆØ²Â» باشد، Ùˆ اینهمانی با « ÙØ±ÙˆØ±Ø¯ÛŒÙ† = ارتا ÙØ±ÙˆØ±Ø¯ = سیمرغ = هما » دارد، « ØØ±Ú© » Ú¯ÙØªÙ‡ میشود . نامهای دیگر این Ú¯Ù„ØŒ یکی « داه = Ø¯Ø§Ø Â» ØŒ Ùˆ دیگری « ÙØ±Ù‘Ø® » است . Ùˆ درست این بهمن ( ارک ) هست Ú©Ù‡ درسیمرغ یا هما ( ارک ) پدیدار Ùˆ دیدنی میشود ولی Ù†Ø§Ú¯Ø±ÙØªÙ†ÛŒ میماند . رابطه باد Ùˆ ابر، درست نماد پیدایش اصل نادیدنی ونا Ú¯Ø±ÙØªÙ†ÛŒ ( باد ) در ØØ±Ú©Øª وشکل یابی « ابر» بوده است . همچنین باد در به موج انداختن آب ØŒ دیدنی میشود، ولی زنجیره امواج ØŒ Ù†Ø§Ú¯Ø±ÙØªÙ†ÛŒ میماند . اندروای یا رام خود را در رام یشت اینهمانی با امواج میدهد . ازاین رو نا Ù… عنقا ( هما) Ùˆ موج ØŒ اشترکا Ùˆ اشترک است . خود پسوند « ÙØ±ÙˆØ±Ø¯ = ÙØ±ÙˆÙ‡Ø±Â» درارتا ÙØ±ÙˆØ±Ø¯ ØŒ همان معنای « تØÙˆÙ„ وزنده شوی Ùˆ بالیدن Ùˆ به معراج Ø±ÙØªÙ† را دارد . این اندیشه Ú©Ù‡ بÙÙ† Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ یا گوهر Ùˆ ÙØ·Ø±Øª انسان ( اصل میان ØŒ Ù…ØØ±Ù…ترین درونه = اندیمان )ØŒ ØØ±Ú©Øª Ùˆ نوشوی Ùˆ نوزائی Ùˆ ÙØ±Ø´Ú¯Ø±Ø¯ است ØŒ Ú©Ù‡ هرچند صورتهای گوناگون به خود میگیرد، ولی درهیچ صورتی ØŒ نمیگنجد Ùˆ تثبیت نمیشود ØŒ هم برضد الهیات زرتشتی ØŒ وهم برضد تصویر ÙØ·Ø±Øª انسان دراسلامست ØŒ وهمین اندیشه ØŒ درست Ø¯Ø±Ø¹Ø±ÙØ§Ù† ØŒ بازتابیده شده است ØŒ Ùˆ درغزلیات مولوی ØŒ اشکال رنگارنگ Ùˆ گوناگون پیدا کرده است . با بی خبری ازاین سراندیشه اصلی ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سیمرغی ØŒ پیوستگی اندیشه های مولوی به همدیگر Ùˆ Ú˜Ø±ÙØ§ÛŒØ´ ØŒ نا معلوم میماند . بدون دانستن روند تØÙˆÙ„ این اندیشه به Ø¹Ø±ÙØ§Ù† ØŒ همه اندیشه های مولوی ØŒ به نظر، جنگلی ابنوه ازاندیشه های شاخ درشاخ Ùˆ پراکنده Ú©Ù‡ درهم روئیده اند وعقل Ùˆ منطق درآن Ú¯Ù… Ùˆ گیج میشود ØŒ میرسد . بÙÙ† انسان را ( Ú©Ù‡ تØÙˆÙ„ بهمن به هما باشد ) Ø¯Ø±Ù…ÙØ§Ù‡ÛŒÙ… ثابت Ùˆ عقلائی Ùˆ تثبیت شده Ùˆ یکنواخت ØŒ نمیتوان منجمد ساخت . ازاین رو هست Ú©Ù‡ « بÙÙ† یا ÙØ·Ø±Øª هرانسانی وهرجانی » را در « ØØ§Ù„اتش ØŒ Ùˆ درسرایت ØØ§Ù„اتش ØŒ ودر روند تØÙˆÙ„ یابی ØØ§Ù„اتش به دیگری » میتوان Ø¯Ø±ÛŒØ§ÙØª . ما دیگری را در سرایت ØØ§Ù„اتش به ØØ§Ù„ات خود ØŒ میتوانیم درک کنیم ØŒ نه Ø¯Ø±Ú¯ÙØªÚ¯ÙˆØ¨Ø§Ù…ÙØ§Ù‡ÛŒÙ… ثابت ومنجمد ØŒ به معنای « Ù…Ø¨Ø§ØØ«Ø§Øª ØŒ Ú©Ù‡ هرچه ازعمق ØŒ کاسته میگردد ØŒ بر درازا Ù…ÛŒØ§ÙØ²Ø§ÛŒØ¯ ØŒ وتبدیل به سطØÛŒØ§Øª میگردد، Ú©Ù‡ همه عمنقش را از دست داده است » . این انتقال یابی تØÙˆÙ„ یکی به دیگری ØŒ « ØµØØ¨Øª » یا « همپرسی » نامیده میشد . این سراندیشه ØŒ Ú©Ù„ Ø¨Ø§ÙØª « بینش بنیادی » را مشخص میسازد . این سراندیشه ØŒ گوهر غیر کتابی بودن بینش بنیادی را معین میسازد. این سراندیشه درغزلیات مولوی ØŒ هم دردیدار وشناخت خدا ØŒ Ùˆ هم در پیدایش ÙØ®ÙˆØ¯ انسان ØŒ هم درعبارت بندی بینش درتلاش درک ØÙ‚یقت .... نمودار میگردد ØŒ Ú©Ù‡ با آوردن چند نمونه ØŒ میتوان طی٠آن را دید .
انسان ØŒ به تجربه خود ازاین بÙÙ† Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ اش درتÙکر ØŒ Ù‡Ø±Ù„ØØ¸Ù‡ ØŒ Ø´Ú©Ù„ÛŒ Ùˆ عبارتی دیگربه آن میدهد ØŒ ولی با بازگشت به تجربه زنده ٠بÙÙ† وسنجش عبارت بندیهای خود با آن ØŒ همه آنها را میگدازد ØŒ چون همه ØŒ نارسایند .
صورتگرنقاشم ØŒ هر Ù„ØØ¸Ù‡ ØŒ بتی سازم
وانگه ، همه بتها را ، پیش تو بگدازم
صد نقش ØŒ برانگیزم ØŒ با Ø±ÙˆØ Ø¯Ø±Ø¢Ù…ÛŒØ²Ù…
چو نقش ترا بینم ، در آتشش اندازم
انسان ØŒ تنها دردرک معانی ØŒ درعقلش ØŒ Ù…ÙØ§Ù‡ÛŒÙ…Ø´ را تغییر نمیدهد ØŒ بلکه برای درک معانی ØŒ به خود ØŒ « ØªØºÛŒÛŒØ±ØØ§Ù„ » میدهد . تغییر، Ùقط Ù…ØØ¯ÙˆØ¯ به تغییر اÙکار درمغزنیست ØŒ بلکه « تØÙˆÙ„ وجودی » است . عقل ØŒ ازگمشدن درمعنا ØŒ میپرهیزد . عقل ØŒ معنا را ØŒ در زیر سلطه Ùˆ ضابطه خود میآورد . ازاین رو ØŒ معانی ØŒ در اختیار او هستند . ازاین رو ØŒ « عقل » ØŒ انسان را ØŒ ازتØÙˆÙ„ وجودی ØŒ بازمیدارد Ú©Ù‡ Ùقط در گمشدن درمعانی ØŒ ممکنست .
درمعانی، گم شدستم ، همچنین شیرین تراست
سوی صورت باز نایم ، در دوعالم ننگرم
در معانی، میگدازم ، تاشوم همرنگ او
زانک معنی ، همچو آب و ، من دراو چون شکرّم
عقل ØŒ هیچگاه درمعنا ØŒ آب نمیشود Ùˆ نمیگدازد ØŒ بلکه معنا را درصورتی ØŒ منجمد Ùˆ زندانی Ùˆ Ù…ØØ¯ÙˆØ¯ میسازد ØŒ تا معنارا دراختیار خود داشته باشد، Ùˆ به کردار ابزار، ازآن برای غلبه برپدیده ها ØŒ بهره ببرد .
انسان ØŒ خود را درتصویری Ú©Ù‡ ØŒ یا او ازخود ساخته ØŒ یا جامعه ازاو ساخته ØŒ Ùˆ اورا درآن ØŒ زندانی کرده ØŒ Ùقیرو ناچیزو تهی نمیکند. او ØŒ ناگهان غنای خود را دربرابر این « خودهای جعلی» ØŒ درمی یابد، Ùˆ آنگاهست Ú©Ù‡ سرگردان Ùˆ آواره میشود Ùˆ نمیداند Ú©Ù‡ کیست . جامعه Ùˆ قدرت ØÚ©ÙˆÙ…تی Ùˆ دینی Ùˆ ØÙ‚وقی Ùˆ اقتصادی ØŒ اورا « تعری٠پذیر» میخواهند . اوباید دریک صورت ØŒ ثابت بشود ØŒ تا به او، ارج Ùˆ اعتبار ومقام بدهند . ولی این بÙÙ† او ØŒ دراین تصویرو تعریÙÛŒ Ú©Ù‡ خود را درآن جاداده، نمیگنجد ØŒ Ùˆ خودرا با آن ØŒ اینهمانی نمیدهد .
این شکل که من دارم ، ای خواجه ، کرا مانم ؟
یک Ù„ØØ¸Ù‡ ØŒ پری شکلم ØŒ یک Ù„ØØ·Ù‡ پری خوانم
درآتش مشتاقی ، هم جمعم و هم شمعم
هم دودم و هم نورم ، هم جمع و پریشانم
ای خواجه چو مرغم من ، نی کبکم و نی بازم
نی خوبم و نی زشتم ، نی اینم و نی آنم
نی خواجه بازارم ، نی بلبل گلزارم
این خواجه تو نامم نه ! تا خویش بدان خوانم
انسان ØŒ همان رابطه را با بÙÙ† Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ جهان ØŒ یا با آنچه خدا ÙˆØÙ‚یقت مینامد ØŒ دارد . هردینی ومذهبی Ùˆ مکتبی ØŒ برغم ادعایشان ØŒ از« صورت Ùˆ بت نساختن ازخدا » ØŒ ازخدا Ùˆ یا ازØÙ‚یقت Ùˆ یا « بÙÙ† ÙˆÙØ·Ø±Øª انسان » ØŒ صورتی مشخص Ùˆ معین میسازند . ولی انسان ØŒ گول این ادعاهای پوچ را نمیخورد ØŒ Ùˆ تناقض درمیان ادعا Ùˆ واقعیت را در Ù…ÛŒ یابد . قرآن Ùˆ انجیل Ùˆ تورات ØŒ برغم ادعایشان ØŒ صورتی ثابت ÙˆØ³ÙØª Ùˆ کلیشه ای ازخدا میسازند . ÙلاسÙÙ‡ برغم ادعای Ù« هیچ دانی Ùˆ Ø´Ú© » ØŒ ØÙ‚یقت را میدانند . ولی انسان این تناقضات را در ته دلش، درمی یابد .
امروز جمال تو ، سیمای دگر دارد
امروز ØŒ لب نوشت ØŒ ØÙ„وای دگر دارد
دریای دوچشم ØŒ اورا ØŒ Ù…ÛŒ Ø¬Ù€ÙØ³Øª و، تهی میشد
آگاه Ù†Ù€Ø¨Ù€ÙØ¯ ØŒ کان Ø¯ÙØ± ØŒ دریای دگر دارد
امروز دلم ØŒ عشقست ØŒ ÙØ±Ø¯Ø§ÛŒ ØŒ دلم ØŒ معشوق
امروز ØŒ دلم در دل ØŒ ÙØ±Ø¯Ø§ÛŒ دگر دارد
این « درک دیگر بودن » یا « جز این بودن » Ú©Ù‡ انسان در همه این ادعا ها میکند ØŒ بی آنکه آنهارا رد کند ØŒ Ùˆ دست رد به سینه آنها بزند . این غنا Ùˆ سرشاری درهرتجربه ØŒ این غنا Ùˆ Ùوران صورت گیری ازیک اصل ØŒ این تØÙˆÙ„ پذیری بینشی در بینشی دیگر، ØØ§Ù„ت گمشدگی Ùˆ سرگردانی Ùˆ نادانی دراو پدید میآورد .
تو خورشیدی و یا زهره و یا ماهی ، نمیدانم
وزین « سرگشته مجنون » ، چه میخواهی نمیدانم
زهی دریای بی ساØÙ„ ØŒ پر ازماهی درون دل
چنین دریا ندیدستم ، چنین ماهی نمیدانم
Ú†Ùˆ Ø·ÙÙ„ÛŒ گمشدستم من ØŒ میان Ú©ÙˆÛŒ Ùˆ بازاری
که این بازار و این کو را ، نمیدانم نمیدانم
تو گوئی شش جهت منگر، بسوی بیسوئی بنگر
بیا این سو ، من ، آن سو را نمیدانم نمیدانم