معشوق ÙØ±ÙˆØº :معشوق یا معشوقه - از ÙˆØÛŒØ¯ ضیایی
معشوق ÙØ±ÙˆØº :معشوق یا معشوقه
معشوق من/ با ان تن برهنه ی بی شرم/ بر ساقهای نیرومندش چون مرگ ایستاد...

اینکه زبان شعر ÙØ§Ø±Ø³ÛŒ به زنانگی Ù…ÛŒ رسد Ùˆ بین شاعر مرد Ùˆ زن ØªÙØ§ÙˆØªÛŒ به وجود Ù…ÛŒ آید از این ØÙ‚یقت سر چشمه Ù…ÛŒ گیرد Ú©Ù‡ بر خلا٠سنت شعری قدیمی ÙØ±ÙˆØº کلمه را به استخدام شعر Ù…ÛŒ برد Ùˆ نه خود در کلمات پوسیده ÛŒ شهری در قوالبی Ú©Ù‡ سالها تجربه شده اند تن به بی عاطÙÙ‡ Ú¯ÛŒ کلمات Ù…ÛŒ دهد .در شعر معشوق من Ú©Ù‡ در Ø¯ÙØªØ± تولدی دیگر –شعر های پخته ÛŒ ÙØ±ÙˆØº – ثبت شده کلمات به سادگی نگاه Ùˆ بی ریایی اندیشه ایست Ú©Ù‡ بدون اعمال سانسور های ذهنی –اجتماعی یا آیینی به نوعی ØªÙˆØµÛŒÙ Ù…Ø¯Ø Ú¯ÙˆÙ†Ù‡ از معشوقی گمنام Ù…ÛŒ پردازد .هرچند در خلال خوانش این اشعار به نظر Ù…ÛŒ رسد در بن مایه هایی از آن نوعی تÙکر مرد ستیزانه وجود دارد .نگاهی Ú©Ù‡ تاریخ مردسالار سرزمین Ø´ را – ØØ¯Ø§Ù‚Ù„ در سده های اخیر – به دیده ÛŒ ØªÙ†ÙØ± Ù…ÛŒ نگرد .ØªÙ†ÙØ±ÛŒ Ú©Ù‡ به مهری ناشی از عصیانی تاریخی ریشه در ناخوداگاه زنانگی اش دارد .او معشوقش را Ù…ÛŒ ستاید اما – گویی تاتاری / در انتهای چشمانش ...- گویی بربری ...مجذوب خون گرم شکاریست .../-همچون طبیعت Ù…Ùهوم ناگزیر صریØÛŒ دارد .-Ùˆ در نهایت قدرت از ان اوست .تشبیه ها Ùˆ استعاراتند Ú©Ù‡ به منÙÛŒ بودن تÙکر ÙØ±ÙˆØº نسبت به مردان قوت Ù…ÛŒ بخشند .هر چند او را به عنوان شاعری عاشقانه سرا Ù…ÛŒ نانیم Ùˆ این عشق لازمه اش در ارتباطی خطی وجود یک معشوق است اما در شعر های واپسین ÙØ±ÙˆØº نه عشق دیگر آن عشق رنگین به عصیان Ùˆ گناه آلودست Ùˆ نه معشوق آن Ú†Ù‡ در اسیر Ùˆ عصیان ...به بیان ØµØ±ÛŒØØªØ± ÙØ±ÙˆØº با اشعاری مثل ایمان بیاوریم یه اغز ÙØµÙ„ سرد یا ای مرز پر گهر دل زده از تاریخ مرد سالار Ùˆ مردان بربرش به نوعی خود – زن Ø´ÛŒÙØªÚ¯ÛŒ Ù…ÛŒ رسد Ú©Ù‡ بی Ø´Ú© در شعری نمادینه زن – یعنی معشوق غایی خویش را اینگونه Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ دانیم به تصویر Ù…ÛŒ کشد :این منم زنی تنها /در آستانه ÛŒ ÙØµÙ„ÛŒ سرد ...Ùˆ ØØªØ§ باز در شعر معشوق من بر Ø®Ù„Ø§Ù ÙØÙˆØ§ÛŒ کلام به مرد معشوقش ØµÙØªÛŒ زنانه نسبت Ù…ÛŒ دهد .../او با خلوص دوست Ù…ÛŒ دارد /...یک Ú©ÙˆÚ†Ù‡ باغ دهکده را /یک بستنی را /یک بند رخت را...!انسان ساده ای Ú©Ù‡ متراد٠مذهبی شگرÙ(!)او را Ù…ØÚ©ÙˆÙ… به پنهان کردن در لابلای بوته {...} Ù…ÛŒ کند
معشوق من/ با ان تن برهنه ی بی شرم/ بر ساقهای نیرومندش چون مرگ ایستاد...

اینکه زبان شعر ÙØ§Ø±Ø³ÛŒ به زنانگی Ù…ÛŒ رسد Ùˆ بین شاعر مرد Ùˆ زن ØªÙØ§ÙˆØªÛŒ به وجود Ù…ÛŒ آید از این ØÙ‚یقت سر چشمه Ù…ÛŒ گیرد Ú©Ù‡ بر خلا٠سنت شعری قدیمی ÙØ±ÙˆØº کلمه را به استخدام شعر Ù…ÛŒ برد Ùˆ نه خود در کلمات پوسیده ÛŒ شهری در قوالبی Ú©Ù‡ سالها تجربه شده اند تن به بی عاطÙÙ‡ Ú¯ÛŒ کلمات Ù…ÛŒ دهد .در شعر معشوق من Ú©Ù‡ در Ø¯ÙØªØ± تولدی دیگر –شعر های پخته ÛŒ ÙØ±ÙˆØº – ثبت شده کلمات به سادگی نگاه Ùˆ بی ریایی اندیشه ایست Ú©Ù‡ بدون اعمال سانسور های ذهنی –اجتماعی یا آیینی به نوعی ØªÙˆØµÛŒÙ Ù…Ø¯Ø Ú¯ÙˆÙ†Ù‡ از معشوقی گمنام Ù…ÛŒ پردازد .هرچند در خلال خوانش این اشعار به نظر Ù…ÛŒ رسد در بن مایه هایی از آن نوعی تÙکر مرد ستیزانه وجود دارد .نگاهی Ú©Ù‡ تاریخ مردسالار سرزمین Ø´ را – ØØ¯Ø§Ù‚Ù„ در سده های اخیر – به دیده ÛŒ ØªÙ†ÙØ± Ù…ÛŒ نگرد .ØªÙ†ÙØ±ÛŒ Ú©Ù‡ به مهری ناشی از عصیانی تاریخی ریشه در ناخوداگاه زنانگی اش دارد .او معشوقش را Ù…ÛŒ ستاید اما – گویی تاتاری / در انتهای چشمانش ...- گویی بربری ...مجذوب خون گرم شکاریست .../-همچون طبیعت Ù…Ùهوم ناگزیر صریØÛŒ دارد .-Ùˆ در نهایت قدرت از ان اوست .تشبیه ها Ùˆ استعاراتند Ú©Ù‡ به منÙÛŒ بودن تÙکر ÙØ±ÙˆØº نسبت به مردان قوت Ù…ÛŒ بخشند .هر چند او را به عنوان شاعری عاشقانه سرا Ù…ÛŒ نانیم Ùˆ این عشق لازمه اش در ارتباطی خطی وجود یک معشوق است اما در شعر های واپسین ÙØ±ÙˆØº نه عشق دیگر آن عشق رنگین به عصیان Ùˆ گناه آلودست Ùˆ نه معشوق آن Ú†Ù‡ در اسیر Ùˆ عصیان ...به بیان ØµØ±ÛŒØØªØ± ÙØ±ÙˆØº با اشعاری مثل ایمان بیاوریم یه اغز ÙØµÙ„ سرد یا ای مرز پر گهر دل زده از تاریخ مرد سالار Ùˆ مردان بربرش به نوعی خود – زن Ø´ÛŒÙØªÚ¯ÛŒ Ù…ÛŒ رسد Ú©Ù‡ بی Ø´Ú© در شعری نمادینه زن – یعنی معشوق غایی خویش را اینگونه Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ دانیم به تصویر Ù…ÛŒ کشد :این منم زنی تنها /در آستانه ÛŒ ÙØµÙ„ÛŒ سرد ...Ùˆ ØØªØ§ باز در شعر معشوق من بر Ø®Ù„Ø§Ù ÙØÙˆØ§ÛŒ کلام به مرد معشوقش ØµÙØªÛŒ زنانه نسبت Ù…ÛŒ دهد .../او با خلوص دوست Ù…ÛŒ دارد /...یک Ú©ÙˆÚ†Ù‡ باغ دهکده را /یک بستنی را /یک بند رخت را...!انسان ساده ای Ú©Ù‡ متراد٠مذهبی شگرÙ(!)او را Ù…ØÚ©ÙˆÙ… به پنهان کردن در لابلای بوته {...} Ù…ÛŒ کند
سهیل قاسمی نوشت
موضوع را خیلی Ú©Ù„ÛŒ Ú¯ÙØªÛŒ. Ùˆ چون موضوع ٠کهنه یی است، Ú©Ù„ÛŒ گویی ات باعث شده خواندنی نباشد