ØÙ…اسه "جان استÙÙ† آکواری---
ÙØ±Ø³ØªÙ†Ø¯Ù‡ امین عطار زاده

در سال 1968 مسابقات المپیک در شهر مکزیکوسیتی برگزار شد. در آن سال ، مسابقه دو
ماراتن یکی از Ø´Ú¯ÙØª انگیزترین مسابقات دو در جهان بود.دو ماراتن در همه ÛŒ المپیک ها مورد توجه همگان است Ùˆ مدال طلایش Ú¯Ù„ سر سبد مدالهای المپیک Ù…ØØ³ÙˆØ¨ شده Ùˆ این مسابقه به طور مستقیم در هر پنج قاره جهان پخش Ù…ÛŒ شود. در این مسابقه، کیلومتر آخر رقابت
بود.دوندگان ØŒ رقابت ØØ³Ø§Ø³ Ùˆ نزدیکی با هم داشتند. Ù†ÙØ³Ù‡Ø§ÛŒ آنها به شماره Ø§ÙØªØ§Ø¯Ù‡ بود. زیرا آنها 42 کیلومتر Ùˆ 195 متر را دویده بودند. دوندگان همچنان با گامهای بلند Ùˆ منظم پیش Ù…ÛŒâ€ŒØ±ÙØªÙ†Ø¯. چقدر این استقامت زیبا
بود. هر تماشاگری دلش می خواست که تا این اندازه استقامت و توان داشته باشد. دوندگان، قسمت آخر جاده را طی کردند و یکی پس از دیگری وارد استادیوم شدند. استادیوم مملو از تماشاگر بود و جمعیت با وارد شدن دوندگان شروع به تشویق آنها
کردند. رقابت Ù†ÙØ³ گیر شده بود Ùˆ دونده شماره 8 چند قدمی جلوتر از بقیه بود. دونده ها تلاش Ù…ÛŒ کردند تا زودتر به خط پایان برسند Ùˆ بالاخره دونده شماره 8 نوار خط پایان را پاره کرد. استادیوم سراپا او را تشویق Ù…ÛŒ کرد. Ùلاش دوربین های خبرنگاران Ù„ØØ¸Ù‡ ای
امان نمی داد Ùˆ دونده های بعدی یکی پس از دیگری از خط پایان گذشتند Ùˆ بعضی ها Ø¨Ù„Ø§ÙØ§ØµÙ„Ù‡ پس از عبور از خط پایان ØŒ چند قدم جلوتر از شدت خستگی روی زمین ولو شدند. اسامی Ùˆ زمان های بدست آمده Ù†ÙØ±Ø§Øª برتر از بلندگو اعلام شد. Ù†ÙØ± اول با زمان دو
ساعت Ùˆ چهل Ùˆ شش دقیقه Ùˆ سی Ùˆ یک ثانیه Ùˆ هشتاد صدم ثانیه ...در همین ØØ§Ù„ دوندگان دیگر نیز از راه رسیدند Ùˆ از خط پایان گذشتند. در طول مسابقه دوربینها بارها Ù†ÙØ±Ø§ØªÛŒ را نشان دادند Ú©Ù‡ دویدند ØŒ از ادامه مسابقه منصر٠شدند ØŒ Ùˆ از مسیر مسابقه بیرون Ø±ÙØªÙ†Ø¯.به نظر می‌رسید Ú©Ù‡ آخرین Ù†ÙØ± نیز از خط پایان عبور کرده باشد. داوران Ùˆ
مسئولان برگزاری مسابقه Ù…ÛŒâ€ŒØ±ÙØªÙ†Ø¯ تا علائم مربوط به مسابقه ماراتن Ùˆ خط پایان را
جمع آوری کنند. جمعیت هم آرام‌آرام استادیوم را ترک می کرد. اما ...
بلندگوی استادیوم به داوران اعلام نمود Ú©Ù‡ خط پایان را ترک نکنند.گزارش رسیده Ú©Ù‡ هنوز یک دونده دیگر باقی مانده است. همه سر جای خود باز گشتند Ùˆ انتظار رسیدن Ù†ÙØ± آخر را کشیدند. دوربین های مستقر در طول جاده ØŒ تصویر او را به استادیوم مخابره می‌کردند. از روی شماره پیراهن ØŒ اسم او را ÛŒØ§ÙØªÙ†Ø¯ Ø› "جان استÙÙ† آکواری" دونده سیاه
پوست اهل تانزانیا Ú©Ù‡ ظاهرا مشکلی برایش پیش آمده بود. لنگ Ù…ÛŒ زد Ùˆ پایش بانداژ شده بود.20 کیلو متر با خط پایان ÙØ§ØµÙ„Ù‡ داشت Ùˆ Ø§ØØªÙ…ال آنکه از ادامه مسابقه منصر٠شود ØŒ بسیار زیاد بود. Ù†ÙØ³ Ù†ÙØ³ Ù…ÛŒ زد. Ø§ØØ³Ø§Ø³ درد در چهره اش نمایان بود. لنگ لنگان
Ùˆ آرام Ù…ÛŒ آمد ولی دست بردار نبود. چند Ù„ØØ¸Ù‡ Ù…Ú©Ø« Ù…ÛŒ کرد Ùˆ دوباره راه Ù…ÛŒ Ø§ÙØªØ§Ø¯. چند Ù†ÙØ± دور او را Ú¯Ø±ÙØªÙ†Ø¯ تا از ادامه مسابقه Ù…Ù†ØµØ±ÙØ´ کنند ØŒ ولی او با دست آنها را کنار می‌زد Ùˆ به راه خود ادامه Ù…ÛŒ داد. داوران طبق مقررات ØÙ‚ نداشتتند قبل از عبور Ù†ÙØ± آخر از خط پایان ØŒ Ù…ØÙ„ مسابقه را ترک کنند. جمعیت همان طور منتظر بود Ùˆ Ù…ØÙ„ مسابقه را
با وجود اعلام نتایج ترک نمی‌کرد. "جان"هنوز مسیر مسابقه را ترک نکرده Ùˆ با جدیت مسیر را ادامه Ù…ÛŒ داد. خبرنگاران بخش های مختل٠با هیجان زده وارد استادیوم شده Ùˆ جمعیت هم به جای آنکه Ú©Ù… شود زیادتر Ù…ÛŒ شد! "جان استÙÙ†"با دستان گره کرده Ùˆ
دندان های به هم ÙØ´Ø±Ø¯Ù‡ Ùˆ لنگ‌لنگان اما استوار ØŒ همچنان به ØØ±Ú©Øª خود به سمت خط پایان ادامه Ù…ÛŒ داد. او هنوز چند کیلومتری باخط پایان ÙØ§ØµÙ„Ù‡ داشت. آیا او Ù…ÛŒ توانست مسیر مسابقه را به پایان برساند؟ خورشید در مکزیکو سیتی غروب Ù…ÛŒ کرد Ùˆ هوا
رو به تاریکی Ù…ÛŒ Ø±ÙØª. بعد از گذشت مدتی طولانی ØŒ آخرین دونده دو ماراتن به استادیوم نزدیک Ù…ÛŒ شد. با ورود او به استادیوم ØŒ جمعیت از جا برخاست Ùˆ چند Ù†ÙØ± در گوشه ای از استادیوم شروع به تشویق نمودند Ùˆ بعد انگار از آن نقطه موجی از
ک٠زدن آغاز شد Ùˆ تمام استادیوم را ÙØ±Ø§ Ú¯Ø±ÙØª. Ú†Ù‡ غوغایی برپا بود. 40 یا 50 متر بیشتر به خط پایان نمانده بود Ùˆ او Ù†ÙØ³ زنان Ù…ÛŒ ایستاد ØŒ خم Ù…ÛŒ شد Ùˆ دستش را
روی ساق پاهایش Ù…ÛŒ گذاشت. پلک هایش را ÙØ´Ø§Ø± Ù…ÛŒ داد ØŒ Ù†ÙØ³ Ù…ÛŒâ€ŒÚ¯Ø±ÙØª Ùˆ دوباره با سرعت بیشتری شروع به ØØ±Ú©Øª Ù…ÛŒ کرد. شدت ک٠زدن جمعیت Ù„ØØ¸Ù‡ به Ù„ØØ¸Ù‡ بیشتر می‌شد. خبرنگاران در خط پایان تجمع کرده بودند. ØØªÛŒ وقتی Ù†ÙØ±Ø§Øª اول از خط پایان گذشتند ØŒ استادیوم اینقدر شور Ùˆ هیجان نداشت. دونده نزدیک Ùˆ نزدیکتر شد Ùˆ از خط پایان گذشت. خبرنگاران به سوی او هجوم بردند؛ نور Ù¾ÛŒ در Ù¾ÛŒ Ùلاش ها استادیوم را روشن کرده بود. انگار نه انگار Ú©Ù‡ دیگر شب شده بود. مربیان ØÙˆÙ„Ù‡ ای بر دوشش
انداختند Ùˆ او Ú©Ù‡ دیگر توان ایستادن نداشت ØŒ بر زمین Ø§ÙØªØ§Ø¯....
آن شب مکزیکوسیتی Ùˆ شاید تمام جهان از شوق ØÙ…اسه این دونده ØŒ تا ØµØ¨Ø Ù†Ø®ÙˆØ§Ø¨ÛŒØ¯. دنیا از او درس بزرگی آموخت Ùˆ آن درس"اصالت ØØ±Ú©Øª مستقل از نتیجه" بود. او یک
Ù„ØØ¸Ù‡ هم به این Ùکر نکرد Ú©Ù‡ Ù†ÙØ± آخر است. به این Ùکر نکرد Ú©Ù‡ برای پیشگیری از نگاه تØÙ‚یرآمیز دیگران به خاطر آخر بودن ميدان را خالی کند. او تصمیم Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ بود Ú©Ù‡ این مسیر را Ø·ÛŒ کند. اصالت تصمیم او Ùˆ استقامتش در اجرای تصمیمش باعث شد تا
دنیا به ارزش جدیدی توجه کند. ارزشی Ú©Ù‡ Ø§ØØªØ±Ø§Ù…ÛŒ ØªØØ³ÛŒÙ† برانگیز به همراه داشت. ÙØ±Ø¯Ø§ÛŒ مسابقه مشخص شده Ú©Ù‡ "جان" از همان شروع مسابقه به زمین خورده Ùˆ به شدت آسیب دیده بود. او در پاسخ به سوال خبرنگاری Ú©Ù‡ پرسیده بود: چرا با آن وضع Ùˆ در ØØ§Ù„ÛŒ Ú©Ù‡ Ù†ÙØ± آخر بودید از ادامه مسابقه منصر٠نشدید؟ او ابتدا Ùقط Ú¯ÙØª: "برای شما قابل درک نیست" Ùˆ بعد در برابر اصرار خبرنگار ادامه داد: "مردم کشورم مرا 5000 مایل تا مکزیکوسیتی Ù†ÙØ±Ø³ØªØ§Ø¯Ù‡ اند Ú©Ù‡ Ùقط مسابقه را شروع کنم، مرا ÙØ±Ø³ØªØ§Ø¯Ù‡ اند Ú©Ù‡
آن را به پایان برسانم."
ØÙ…اسه "جان استÙÙ† آکواری"از آن پس در میان تمام ورزشکاران سینه به سینه نقل شد...

در سال 1968 مسابقات المپیک در شهر مکزیکوسیتی برگزار شد. در آن سال ، مسابقه دو
ماراتن یکی از Ø´Ú¯ÙØª انگیزترین مسابقات دو در جهان بود.دو ماراتن در همه ÛŒ المپیک ها مورد توجه همگان است Ùˆ مدال طلایش Ú¯Ù„ سر سبد مدالهای المپیک Ù…ØØ³ÙˆØ¨ شده Ùˆ این مسابقه به طور مستقیم در هر پنج قاره جهان پخش Ù…ÛŒ شود. در این مسابقه، کیلومتر آخر رقابت
بود.دوندگان ØŒ رقابت ØØ³Ø§Ø³ Ùˆ نزدیکی با هم داشتند. Ù†ÙØ³Ù‡Ø§ÛŒ آنها به شماره Ø§ÙØªØ§Ø¯Ù‡ بود. زیرا آنها 42 کیلومتر Ùˆ 195 متر را دویده بودند. دوندگان همچنان با گامهای بلند Ùˆ منظم پیش Ù…ÛŒâ€ŒØ±ÙØªÙ†Ø¯. چقدر این استقامت زیبا
بود. هر تماشاگری دلش می خواست که تا این اندازه استقامت و توان داشته باشد. دوندگان، قسمت آخر جاده را طی کردند و یکی پس از دیگری وارد استادیوم شدند. استادیوم مملو از تماشاگر بود و جمعیت با وارد شدن دوندگان شروع به تشویق آنها
کردند. رقابت Ù†ÙØ³ گیر شده بود Ùˆ دونده شماره 8 چند قدمی جلوتر از بقیه بود. دونده ها تلاش Ù…ÛŒ کردند تا زودتر به خط پایان برسند Ùˆ بالاخره دونده شماره 8 نوار خط پایان را پاره کرد. استادیوم سراپا او را تشویق Ù…ÛŒ کرد. Ùلاش دوربین های خبرنگاران Ù„ØØ¸Ù‡ ای
امان نمی داد Ùˆ دونده های بعدی یکی پس از دیگری از خط پایان گذشتند Ùˆ بعضی ها Ø¨Ù„Ø§ÙØ§ØµÙ„Ù‡ پس از عبور از خط پایان ØŒ چند قدم جلوتر از شدت خستگی روی زمین ولو شدند. اسامی Ùˆ زمان های بدست آمده Ù†ÙØ±Ø§Øª برتر از بلندگو اعلام شد. Ù†ÙØ± اول با زمان دو
ساعت Ùˆ چهل Ùˆ شش دقیقه Ùˆ سی Ùˆ یک ثانیه Ùˆ هشتاد صدم ثانیه ...در همین ØØ§Ù„ دوندگان دیگر نیز از راه رسیدند Ùˆ از خط پایان گذشتند. در طول مسابقه دوربینها بارها Ù†ÙØ±Ø§ØªÛŒ را نشان دادند Ú©Ù‡ دویدند ØŒ از ادامه مسابقه منصر٠شدند ØŒ Ùˆ از مسیر مسابقه بیرون Ø±ÙØªÙ†Ø¯.به نظر می‌رسید Ú©Ù‡ آخرین Ù†ÙØ± نیز از خط پایان عبور کرده باشد. داوران Ùˆ
مسئولان برگزاری مسابقه Ù…ÛŒâ€ŒØ±ÙØªÙ†Ø¯ تا علائم مربوط به مسابقه ماراتن Ùˆ خط پایان را
جمع آوری کنند. جمعیت هم آرام‌آرام استادیوم را ترک می کرد. اما ...
بلندگوی استادیوم به داوران اعلام نمود Ú©Ù‡ خط پایان را ترک نکنند.گزارش رسیده Ú©Ù‡ هنوز یک دونده دیگر باقی مانده است. همه سر جای خود باز گشتند Ùˆ انتظار رسیدن Ù†ÙØ± آخر را کشیدند. دوربین های مستقر در طول جاده ØŒ تصویر او را به استادیوم مخابره می‌کردند. از روی شماره پیراهن ØŒ اسم او را ÛŒØ§ÙØªÙ†Ø¯ Ø› "جان استÙÙ† آکواری" دونده سیاه
پوست اهل تانزانیا Ú©Ù‡ ظاهرا مشکلی برایش پیش آمده بود. لنگ Ù…ÛŒ زد Ùˆ پایش بانداژ شده بود.20 کیلو متر با خط پایان ÙØ§ØµÙ„Ù‡ داشت Ùˆ Ø§ØØªÙ…ال آنکه از ادامه مسابقه منصر٠شود ØŒ بسیار زیاد بود. Ù†ÙØ³ Ù†ÙØ³ Ù…ÛŒ زد. Ø§ØØ³Ø§Ø³ درد در چهره اش نمایان بود. لنگ لنگان
Ùˆ آرام Ù…ÛŒ آمد ولی دست بردار نبود. چند Ù„ØØ¸Ù‡ Ù…Ú©Ø« Ù…ÛŒ کرد Ùˆ دوباره راه Ù…ÛŒ Ø§ÙØªØ§Ø¯. چند Ù†ÙØ± دور او را Ú¯Ø±ÙØªÙ†Ø¯ تا از ادامه مسابقه Ù…Ù†ØµØ±ÙØ´ کنند ØŒ ولی او با دست آنها را کنار می‌زد Ùˆ به راه خود ادامه Ù…ÛŒ داد. داوران طبق مقررات ØÙ‚ نداشتتند قبل از عبور Ù†ÙØ± آخر از خط پایان ØŒ Ù…ØÙ„ مسابقه را ترک کنند. جمعیت همان طور منتظر بود Ùˆ Ù…ØÙ„ مسابقه را
با وجود اعلام نتایج ترک نمی‌کرد. "جان"هنوز مسیر مسابقه را ترک نکرده Ùˆ با جدیت مسیر را ادامه Ù…ÛŒ داد. خبرنگاران بخش های مختل٠با هیجان زده وارد استادیوم شده Ùˆ جمعیت هم به جای آنکه Ú©Ù… شود زیادتر Ù…ÛŒ شد! "جان استÙÙ†"با دستان گره کرده Ùˆ
دندان های به هم ÙØ´Ø±Ø¯Ù‡ Ùˆ لنگ‌لنگان اما استوار ØŒ همچنان به ØØ±Ú©Øª خود به سمت خط پایان ادامه Ù…ÛŒ داد. او هنوز چند کیلومتری باخط پایان ÙØ§ØµÙ„Ù‡ داشت. آیا او Ù…ÛŒ توانست مسیر مسابقه را به پایان برساند؟ خورشید در مکزیکو سیتی غروب Ù…ÛŒ کرد Ùˆ هوا
رو به تاریکی Ù…ÛŒ Ø±ÙØª. بعد از گذشت مدتی طولانی ØŒ آخرین دونده دو ماراتن به استادیوم نزدیک Ù…ÛŒ شد. با ورود او به استادیوم ØŒ جمعیت از جا برخاست Ùˆ چند Ù†ÙØ± در گوشه ای از استادیوم شروع به تشویق نمودند Ùˆ بعد انگار از آن نقطه موجی از
ک٠زدن آغاز شد Ùˆ تمام استادیوم را ÙØ±Ø§ Ú¯Ø±ÙØª. Ú†Ù‡ غوغایی برپا بود. 40 یا 50 متر بیشتر به خط پایان نمانده بود Ùˆ او Ù†ÙØ³ زنان Ù…ÛŒ ایستاد ØŒ خم Ù…ÛŒ شد Ùˆ دستش را
روی ساق پاهایش Ù…ÛŒ گذاشت. پلک هایش را ÙØ´Ø§Ø± Ù…ÛŒ داد ØŒ Ù†ÙØ³ Ù…ÛŒâ€ŒÚ¯Ø±ÙØª Ùˆ دوباره با سرعت بیشتری شروع به ØØ±Ú©Øª Ù…ÛŒ کرد. شدت ک٠زدن جمعیت Ù„ØØ¸Ù‡ به Ù„ØØ¸Ù‡ بیشتر می‌شد. خبرنگاران در خط پایان تجمع کرده بودند. ØØªÛŒ وقتی Ù†ÙØ±Ø§Øª اول از خط پایان گذشتند ØŒ استادیوم اینقدر شور Ùˆ هیجان نداشت. دونده نزدیک Ùˆ نزدیکتر شد Ùˆ از خط پایان گذشت. خبرنگاران به سوی او هجوم بردند؛ نور Ù¾ÛŒ در Ù¾ÛŒ Ùلاش ها استادیوم را روشن کرده بود. انگار نه انگار Ú©Ù‡ دیگر شب شده بود. مربیان ØÙˆÙ„Ù‡ ای بر دوشش
انداختند Ùˆ او Ú©Ù‡ دیگر توان ایستادن نداشت ØŒ بر زمین Ø§ÙØªØ§Ø¯....
آن شب مکزیکوسیتی Ùˆ شاید تمام جهان از شوق ØÙ…اسه این دونده ØŒ تا ØµØ¨Ø Ù†Ø®ÙˆØ§Ø¨ÛŒØ¯. دنیا از او درس بزرگی آموخت Ùˆ آن درس"اصالت ØØ±Ú©Øª مستقل از نتیجه" بود. او یک
Ù„ØØ¸Ù‡ هم به این Ùکر نکرد Ú©Ù‡ Ù†ÙØ± آخر است. به این Ùکر نکرد Ú©Ù‡ برای پیشگیری از نگاه تØÙ‚یرآمیز دیگران به خاطر آخر بودن ميدان را خالی کند. او تصمیم Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ بود Ú©Ù‡ این مسیر را Ø·ÛŒ کند. اصالت تصمیم او Ùˆ استقامتش در اجرای تصمیمش باعث شد تا
دنیا به ارزش جدیدی توجه کند. ارزشی Ú©Ù‡ Ø§ØØªØ±Ø§Ù…ÛŒ ØªØØ³ÛŒÙ† برانگیز به همراه داشت. ÙØ±Ø¯Ø§ÛŒ مسابقه مشخص شده Ú©Ù‡ "جان" از همان شروع مسابقه به زمین خورده Ùˆ به شدت آسیب دیده بود. او در پاسخ به سوال خبرنگاری Ú©Ù‡ پرسیده بود: چرا با آن وضع Ùˆ در ØØ§Ù„ÛŒ Ú©Ù‡ Ù†ÙØ± آخر بودید از ادامه مسابقه منصر٠نشدید؟ او ابتدا Ùقط Ú¯ÙØª: "برای شما قابل درک نیست" Ùˆ بعد در برابر اصرار خبرنگار ادامه داد: "مردم کشورم مرا 5000 مایل تا مکزیکوسیتی Ù†ÙØ±Ø³ØªØ§Ø¯Ù‡ اند Ú©Ù‡ Ùقط مسابقه را شروع کنم، مرا ÙØ±Ø³ØªØ§Ø¯Ù‡ اند Ú©Ù‡
آن را به پایان برسانم."
ØÙ…اسه "جان استÙÙ† آکواری"از آن پس در میان تمام ورزشکاران سینه به سینه نقل شد...
خزان نوشت
کاش همه ی ادم ها کمی از استقامت جا را داشتند!