جراØÛŒ پلاستیک روی دیگری
""جراØÙ‰ ٠پلاستيک براى ٠ديگرى""
ژان بودريار
برگردان : پويا عزيزى
ژان بودريار
برگردان : پويا عزيزى
بورديا ر ÙيلسوÙÙ‰ است كه در انديشه Ùˆ بيان خود سعى در آزاد كردن تØÙ„يل هاى اجتماعى از بند Ù…ØØ¯ÙˆØ¯ÙŠØª هاى ماركسيستى دارد كه ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ را به اثر ثانوى عوامل Ùˆ روابط اقتصادى ÙØ±ÙˆÙƒØ§Ø³ØªÙ‡ است . ازآن جا كه مطالعات Ùˆ Ú¯ÙØªØ§Ø±Ù‡Ø§Ù‰ ÙلسÙÙ‰ در راستا Ùˆ در ادامه Ùˆ در پاسخ گويى به يكديگرند لازم است در ابتدا ØªÙˆØ¶ÙŠØØ§ØªÙ‰ درباره Ù‰ واژگان كليدى Ø§Ø³ØªÙØ§Ø¯Ù‡ شده در اين مقاله براى خواننده Ù‰ كم آشنا Ùˆ يا ÙØ±Ø§Ù…وش كار آورده شود
Ù¡- ديگرى ( ( the other : اصطلاØÙ‰ بسيار Ú¯Ù†Ú¯ است كه در روان كاوى٠ژان لاكان ) ١٩٦٠( به يك قطب ٠يك ديالكتيك عامل ميان سوژه - ابژه،
Ù¡- ديگرى ( ( the other : اصطلاØÙ‰ بسيار Ú¯Ù†Ú¯ است كه در روان كاوى٠ژان لاكان ) ١٩٦٠( به يك قطب ٠يك ديالكتيك عامل ميان سوژه - ابژه،
به ديگر بوده Ú¯Ù‰ به طور كل، Ùˆ به صورت برجسته Ùˆ متمايز ØŒ به امور نمادين Ùˆ ناخودآگاه اطلاق مى شود . خاستگاه Ù…Ùهوم ديگرى در تÙكر Ù‡Ú¯Ù„ Ùˆ دليل عقلنمود آن را به طور مشخص مى توان در آثار تاثير گذارالكساندروكوژ Ùˆ( ١٩٤ Ù§ )از پديدار شناسى Ø±ÙˆØ Ø§Ùˆ در دهه سى ÙŠØ§ÙØª . لكان كه از شركت كننده هاى پروپا قرص همايش هاى كوژ Ùˆ بود – اگر Ú†Ù‡ در نوشته هاى لكان نامى از كوژو به ميان نيامده ØŒ در سراسر اين آثار مى توان رد پاى او كند . از اين رو ميل آدمى را به ميل ديگرى دانست . اين ضابط اغلب مورد Ø§Ø³ØªÙØ§Ø¯Ù‡ ى٠لكان بوده ØŒ اما ÙØ§ØµÙ„Ù‡ ى٠بسيارى با كاربرد آن در آثار هگلى هاى ÙØ±Ø§Ù†Ø³ÙˆÙ‰ پس را مشاهده كرد- كوژو رابطه ى٠سوژه – ديگرى ( ارباب – برده ) را در چاچوپ ستيزه اى ناشى از ميل متقايل به رسميت شناخته شدن Ù…Ø·Ø±Ø Ù…Ù‰ از جنگ جهانى دوم دارد . در كاربرد لكانى «ديگرى » تصويرى بازتابى ست كه در مرØÙ„Ù‡ Ù‰ آيينه Ù‰ ى٠شناسايى مى شود . اما ديگرى نمادين به ساختارهاى ÙØ®ÙˆØ¯ آيين Ùˆ اساساً بى نام Ùˆ نشان زبان Ùˆ نيز به ناخود آگاه اشاره دارد ØŒ البته تا اين جا كه اين ها سازمان دهنده Ù‰ سوژه هاى ÙØ±Ø¯Ù‰ باشد .Ù¡- Ù¢- بيگانگى : بنابر تعري٠ماركس در دست نوشته هاى اقتصادى Ùˆ ÙلسÙÙ‰ ١٨٤٤، بيگانگى وضعيت تاريخى خاصى ست ØŒ كه انسان در آن ØŒ جدايى از طبيعت ØŒ از ديگر موجودات انسانى ØŒ به ويژه از ØØ§ØµÙ„ كار خود را تجربه مى كند . از آن جا كه انسان خود را از طريق كار خلق مى كند ØŒ همه Ù‰ اين اشكال بيگانگى ØØ§ÙƒÙ‰ از بيگانگى انسان از خودند . در نظر Ù‡Ú¯Ù„ بيگانگى Ù…Ùهومى ÙلسÙÙ‰ Ùˆ گوياى ÙŠÚ© جنبه از ÙØ±Ø¢ÙŠÙ†Ø¯ ÙØ¨Ù‡- خود- عينيت بخشى بود. در ÙØ±Ø§ÙŠÙ†Ø¯Ù ديالكتيكى ØŒ «روØÂ» خود را در طبيعت عينيت بخشيده ( مرØÙ„Ù‡ اى كه طى آن « Ø±ÙˆØ Â» از خود بيگانه مى شود ) سپس به خود بازگشت مى كند . ماركس بيگانگى را ØØ§ØµÙ„ تكامل تقسيم كار، مالكيت خصوصى ØŒ Ùˆ دولت مى دانست ØŒ هنگامى كه اين پديده ها به مرØÙ„Ù‡ اى پيش Ø±ÙØªÙ‡ ( جامعه Ù‰ سرمايه دارى ) مى رسند ØŒ ÙØ±Ø¯ كل جهان عينى را هم چون آميزه اى از نيروى هاى بيگانه اى كه ÙØ±Ø§ Ùˆ Ùوق او قرار مى گيرند تجربه خواهد كرد . از اين نظر ØŒ يگانگى تنها با ابعادى انقلابى نظام اقتصاد مبتنى بر مالكيت خصوصى ست كه مى توان بر اين بيگانگى چيره شد
«جراØÙ‰ پلاستيك براى ديگرى »
ژان بورديار ١٩٩٤
با مدرنيته آغاز مى شود ØŒ ما داريم به عصر ديگرى از توليد وارد مى شويم ØŒ آن يك Ø¨ØØ« ٠مشتاق كننده نيست ØŒ بلعنده يا گمراه كننده Ù‰ ديگرى ØŒ از ر ÙŽ وى Ù Ù‡ Ù‰ ٠ما ØŒ از رقابت با ما ØŒ Ù…ØØ¨ÙˆØ¨ كننده يا منÙور كننده Ù‰ ما . قبل از هر چيز تمام موضوعات در جهت توليد ديگرى اند ØŒ ديگرى موضوع گسترده اى در راستاى توليد نيست ØŒ اما گونه اى از توليداست . شايد چون ديگرى دربنيان خود ØŒ گونه اى ديگر است ØŒ يا در يكه بودن غير قابل كاستن اش دارد بى دوام Ùˆ پر خطر مى آيد Ùˆ ما داريم ÙØ±ÙŠÙتگى اش را Ø§ØØ³Ø§Ø³ مى كنيم . يا Ø§ØØªÙ…الاً به همين سادگى ØŒ ديگرى Ùˆ مالكيت دوگانه با خاتمه ÙŠØ§ÙØªÙ† ارزش هاى اختصاصى (از مالكيت ) Ùˆ با ويرانى شخصى بودن نمادين كم كم ناپديد مى شوند . ديگرى در هر ØØ§Ù„ نابودى است . چون ديگرى را مثل سرنوشت نمى توانيم تجربه كنيم . يكى بايد گونه اى ديگرى را كه Ù…ØªÙØ§ÙˆØª است توليد كند ØŒ Ùˆ اين شباهتى زياد به بدن Ùˆ به همان اندازه روابط جنسى دارد ØŒ يا به روابط دوگانه Ù‰ اجتماعى ØŒ امرى كه شبيه است به ميلى براى دورى جستن از تقدير شمردن جهان . بدنى كه سرنوشت است . يك جنس ( Ùˆ جنس ديگر ) در توليد ٠گونه اى Ù…ØªÙØ§ÙˆØª سرنوشت سازند . اين بلايى ست كه بر س Ø±Ù ØªÙØ§ÙˆØª ٠جنسيت آمده است Ùˆ با Ù…ØªÙØ§ÙˆØª خواهى در تناسل صورت مى گيرد . هر جنسى كالبد شناسى خودش را دارد Ùˆ روان شناسى Ùˆ مشخصات ويژه Ù‰ خودش را به همراه اميال خودش Ùˆ تمام مشكلاتى كه از آن پديدار مى شوند Ùˆ از اين طريق شناخته شده است وقتى در ØØ§Ù„ قرار دادن يك ايدئولوژى جنسى Ùˆ ØªØ´Ø±ÙŠØ Ø±ÙˆØ§Ø¨Ø· جنسى Ù…ØªÙØ§ÙˆØª مبنى بر قانون طبيعت است . هيچ كدام از اين ها در ÙØ±ÙŠÙتگى مقصود نيست . به هيچ وجه در ÙØ±ÙŠÙتگى جاى Ø¨ØØ« از يك ميل نيست ،اما از يك بازى با ميل ØŒ Ùˆ جاى سوال نيست از برابرى بين جنس هاى مختل٠يا بيگانگى ٠يكى از ديگرى ( ويا تصر٠يکى توسط ديگرى ) . يعنى اين بازى Ù…Ùهومى مى رساند ØŒ يعنى كه در آن عمل متقابل از هر همسر توسط ديگرى تكميل مى شود .« ديگرى كه Ù…ØªÙØ§ÙˆØª يا بيگانه نيست ( در اين بازى Ù…Ø·Ø±Ø Ù†Ù…Ù‰ شود ) ØŒ اما تغيير ناپذير است ØŒ ØªÙØ§ÙˆØª يا همدستى در جرم Ù…Ø·Ø±Ø Ø§Ø³Øª. ÙØ±ÙŠÙتگى د ٠رد ٠بى ارزشى ست تا اين كه ØŒ هيجان شديد ( هى س تريك ) از راه مى رسد نظر به اين كه اين جنس آن جنس را در ديگرى برجسته نمى كند ØŒ آنها يكدست دور Ù†Ú¯Ù‡ داشته شده اند ( Ùˆ ÙØ§ØµÙ„Ù‡ ها باقى ماند) Ùˆ ديگرى ÙØ±ÙŠÙتگى را از اين بزرگ تر مى كند ØŒ از اين بازى با ميل ( سرنوشت ).
در دوره رمانتيك Ú†Ù‡ چيزى توليد شده است ØŒ تØÙˆÙ„ رمانتيك در تØÙˆÙ„ات قرن نوزدهم مخال٠قرار دادن هيجان هاى شديد نرينه درون بازى است Ùˆ با آن ØŒ از يك تغيير ( كامل شدن ) در تناسل نمونه هاى بهشتى مى گويد كه آن ها بار ديگر لگام گسيخته گشته Ùˆ در كليت بيش تر Ùˆ زمينه Ù‰ عمومى تر يك تغيير ØŒ ديگرگون شوند .
درمدت اين دوره Ù‰ هيجانى ØŒ نمونه اى از Ø¸Ø±Ø§ÙØª Ùˆ زنانگى كه به شكل عشق ورزى ايده آل در زنان تصوير شده است ،درون مردان هم هست . ديگر عشق Ø§ØØ³Ø§Ø³Ø§ØªÙ‰ براى قلب يك زن جذاب Ùˆ طولانى مدت نيست . تقريباً اورا مى ÙØ±Ø¨ÙŠØ¯ ( گمراه مى كند ) . اين بيش تر موضوعى در Ø¢ÙØ±ÙŠÙ†Ø´ دورنى اوست ØŒ كه در ØØ§Ù„ سازش آرزويى Ù…ØÙ‚Ù‚ شده ( زنى ايده آل ) است ØŒ چون مشخصاتى ويژه Ùˆ قابل درك دارد ØŒ يا شبيهÙ" زنى Ø§ÙØ³ÙˆÙ†Ú¯Ø±" يك ستاره است . اما هنوزهيجان ديگرى هم هست Ùˆ استعاره اى است ماوراء الطبيعى : اين يك اثر دست نخورده Ùˆ بى عيب از غرايز Ùˆ شهوانيت انسانى ست : او ( مذكر) كسى ست كه دارد نظمى چنين را مى سازد ØŒ Ùˆ آن تقريباً شكلى ست همسان ØŒ در ميان Ø¬ÙØª Ø¢ÙØ±ÙŠØ¯Ù‡ شدگان( هم سان خواه) . (زن تصويرى يكنواخت از رستاخيز است Ùˆ كسى كه اندام طبيعى اش در يك همسانى ايده آل تنها در ÙŠØ§ÙØª كننده است) را ابداع مى كند .
آن Ú†Ù‡ براى عشق مقدر شده Ù…ØØµÙˆÙ„Ù‰ مصنوع است ØŒ مقدراتى كه براى تاثير گذارى عشق ورزى ايده آل Ø¢ÙØ±ÙŠÙ†Ø¯Ù‡ گان Ùˆ جنس ها Ú¯ÙØªÙ†Ù‰ اند ØŒ يك Ø¢Ø´ÙØªÚ¯Ù‰ Ø§ØØ³Ø§Ø³ كه آن را با ديگر گونه Ú¯Ù‰ دوتايى ÙØ±ÙŠØ¨ ( ÙØ±ÙŠÙتگى ) عوض مى كنند . دستگاه شهوانى بى عيب معنادهى را كامل مى كند/ تمايل (ØØ³)چون جاذبه اى شهوانيت يك باره از ديگرى مى آيد . از بيگانه ØŒ از ديگرى Ùˆ ØØ§Ù„ا انتقال مى يابد به طرÙÙ‰ هم سان به طرÙÙ‰ هم سان( مشابه) Ùˆ عشق ورزيدن... شهوانيت خودكار ØŸ هم جنس خواهى ØŸ نه ØŒ اما بيش تر Ù…ØØ§Ùظت(پشتيبانى) هم سان ،از هم سان كه ديگرى را مى پايد ØŒ مى گذارد Ùˆ واگذار مى كند به ما در نوعى از ديگرى ،اما ديگرى هرگز بيش از شكل بى دوام ØªÙØ§ÙˆØª مرا جذب نمى كند . دست Ùˆ پاگير است . اين هم چنان Ùˆ عشق Ø§ØØ³Ø§Ø³Ø§ØªÙ‰ است Ùˆ شايع بودن اش در Ù…ØØµÙˆÙ„ات تناسل ØŒ به مرگ نزديك مى شود : چون آن تناسل در ØØ§Ù„ دست Ùˆ پاگيرى Ùˆ همسانى ست Ùˆ براى آن ما سرنوشت هستيم ØŒ ØØªØ§ اگر ابتذال است . ( براى طولانى نشدن Ø¨ØØ« اسطورهاى يا تراژيك هم جنس خوهى با شهوانيت مدرن ما تنها در ØØ§Ù„ مبادله Ù‰ همسانى هاى برگردانده شده هستيم . او در نمودى از ديگرى تصوير شده است در برخى اشيا شبيه يك Ø¢Ø´ÙØªÚ¯Ù‰ Ùˆ تباهى در همه نمودهايش )
در پايان آن ØŒ جعل كردن (تقليد) زنانگى ست كه زن ها را موجوداتى اضاÙÙ‰ مى سازد ØŒ اين جعل كردن يك ØªÙØ§ÙˆØª است ØŒ كه آن چيزى بيش تز از يك Ø§Ù†ØØ±Ø§Ù ( سر گرمى ) در جماع كردن دوگانه ٠يك ÙØ±Ø¯ نيست . در آخرين تØÙ„يل هر رويارويى در ديگرگونه Ú¯Ù‰ غير ممكن ساخته شده است . ( در اين راه كه بايد براى شناخت كمى پيچيده شده باشد ØŒ رونوشت هيجانى براى اين پديده از طر٠زنانه ( زن ) در ساختارى از مردانگى Ùˆ ساختار اسطوره اى ( Ø§ÙØ³Ø§Ù†Ù‡ اى ) آلت مردانه هميشه بايد موجود باشد ØŒÙمنيسيت در واقع نمونه اى از هيجان شديد مردانه در زنان است : باز تاباندن يك نوع هيجان Ø·Ø±Ø Ø±ÙŠØ²Ù‰ شده Ù‰ مردانه كه در آن هيجان Ø·Ø±Ø Ø±ÙŠØ²Ù‰ شده Ù‰ مردانه به كلى از زنانگى ٠تصوير Ø§ÙØ³Ø§Ù†Ù‡ اى يك زن پيروى مى كند .)
اما درآثار سكوت شان هنوز عدم تقارن در اين اختصاص ÙŠØ§ÙØªÚ¯Ù‰ اجبارى براى ØªÙØ§ÙˆØª وجود دارد.
به اين علت است كه من مى گويم ØŒ به شيوه اى متناقض ØŒ Ù…ØªÙØ§ÙˆØª بودن مردان با زنان بيش از ØªÙØ§ÙˆØªÙ‰ است كه عملا " با هم دارند.اين معنا را مى دهد كه در Ø¨Ø§ÙØª جنسى Ù…ØªÙØ§ÙˆØª ØŒ مردان بالاتر ازهمه Ù‰ صورت هاى ديگر Ù…ØªÙØ§ÙˆØª هستند ØŒ اين ها نشانه هاى كمى هستند از ديگربوده Ú¯Ù‰ اساسى در زنان ØŒ يك ديگر بودگى بنيادگرا كه در آن زنان در پست ترين ØØ§Ù„ات Ù…ØªÙØ§ÙˆØª (مردانه) پيشى Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ اند .
به اختصار ØŒ در ÙØ±Ø§ÙŠÙ†Ø¯ برآوردى هم سان در توليد ديگرى ØŒ در اين سازش هيجان از جنسيت ديگر در تناسل شبيه خواهر يا برادرى دوقلو ( اگر انتشار همزادها چنين به روز شده است ØŒ كه مدل هاى Ù ÙØ¹Ù„Ù‰ خيلى روش هاى توليد مثل غير جنسى Ùˆ وابسته به ØªØØ±ÙŠÙƒ جنسى بازتاب مى دهد ) اين تØÙ„يل پيشرو جنسى ست كه از Ù…ØªÙØ§ÙˆØª بودن به ØªÙØ§ÙˆØª كمتر Ùˆ سپس يك واژگون سازى Ùˆ در نتيجه Ù†Ø§Ù…ØªÙØ§ÙˆØª بودن مى رسد .
در آخرين تØÙ„يل کارکرد جنسيت در بعضى چيزها تغيير مى كند Ùˆ جمعاً بى ÙØ§ÙŠØ¯Ù‡ است . در ÙØ±Ø§ÙŠÙ†Ø¯ توليد مثل غير جنسى ØŒ توليد مثل كردن دوباره Ù‰ جنسى بى ÙØ§ÙŠØ¯Ù‡ خواهد بود . از اين پس جنسيت ها بى ÙØ§ÙŠØ¯Ù‡ اند Ùˆ اصلاً جنسيت براى توالد Ùˆ تناسل Ù…Ø·Ø±Ø Ù†Ø®ÙˆØ§Ù‡Ø¯Ø¨ÙˆØ¯ .
زن ٠واقعى به نظر مى آيد كه در سازش هيجان زنانه ناپديد مى شود ( اما اوراه هاى Ù…Ùيدى براى مقاومت در برابر آن دارد ) سازش جنسيت Ù…ØªÙØ§ÙˆØª كه به وسيله Ù‰ آن طر٠مردانه ØŒ قطب ٠داراى امتياز Ùˆ ØØ¯ ٠وسط ٠ميان ٠دو جنس است ( مى گذارد Ùˆ واگذار مى كند ) ØŒ در بين تمام ايدئولوژيك ها Ùˆ Ùمنيسيت هاى Ù…Ù†ØØ±Ù شده ØŒ Ù…ØÙƒÙˆÙ… به باز سازى هر دو امتياز يا جدا كردن ØªÙØ§ÙˆØª شان خواهد بود . اما در يكنواختى ( روابط دوتايى ) يك ميل مردانه Ø§ØØ¶Ø§Ø± مى شود Ùˆ سپس مى آيد ( ØØ¶ÙˆØ± مى يابد ) در ميان سازش يكنواخت ØŒ با تكاملى نامعلوم ( مشكوك ) Ùˆ بعد از آن خيلى قادر نيست تصوير خويش را در ديگرى بازتاب دهد . پس عمل خطرناكى نيست .همه Ù‰ اين سخنان بى مغز درباره Ù‰ آلت تناسلى مردانه Ùˆ امتياز جنسيت مردانه بايد هم چنان تجربه شوند . آن يك نوع عدالت پيروز شده است Ùˆ در اين جا زايده Ù‰ جنسيت تÙكيك نشده ØŒ عدالتى كه هر دو جنس را به سختى پيش مى برد به سمت ØØ¯Ø§ÙƒØ«Ø± همسانى Ùˆ به تÙكيك نشدن جامع شان منجر مى شود در جايى كه قرابت Ùˆ ديگر گونگى شان را از دست مى دهند .
اين عصر تغيير جنسيت گرايى ست ØŒ جايى كه همه به وسيله Ù‰ تناسل Ù…ØªÙØ§ÙˆØª Ù…Ù†ØØ±Ù شده اند ØŒ سپس بعد از غيبت جنسيت واقعى ( تناسل واقعى ) يا هر گونه اى ديگر كه دارند Ù…Ù†ØØ±Ù مى شوند .
اين (كاميابى؟ ) بازتاباندن شهوانيت ÙØ±Ø§Ú¯ÙŠØ± هم سان مردانه در زنانه Ú¯Ù‰ است كه اØÙŠØ§ مى شود ØŒ اختصاص هريک( ÙØ±Ø¯) به بدن هاى خودشان ( زن Ùˆ مرد ) تكرار مى شود . هر ÙØ±Ø¯ بدن اش را شبيه بازتابى از خودش ØŒ خودى كه ديگر شبيه به ديگرى Ùˆ يا تقدير به نظر نمى رسد ØŒ شناسائى Ùˆ ØªØµØ§ØØ¨ مى كند : با اين ØÙ‚يقت كه : در ويژگى هاى
صورى ØŒ تناسل ØŒ در بيمارى ØŒ مرگ ØŒ اين همانى پيوسته" تغيير ÙŠØ§ÙØªÙ‡ اى" ست Ùˆ چيزى كه تقريباً مى توانى آن را انجام دهى ( به ÙØ¹Ù„ در بياورى )ØŒ ميل است ØŒ چيزى كه بى هيچ ارزشى در بين شناسايى بدن بيرون رانده شود : اختصاص ÙŠØ§ÙØªÚ¯Ù‰ Ø§Ù†ÙØ±Ø§Ø¯Ù‰ بدن، ميل شما > ظاهر شما> تصوير شما (نمود شما):
جراØÙ‰ پلاستيك روى همه جا ØŒ اگر مكانى مشتاق براى ديگر گونى (تغيير ناپذير )ØŒ يك مالكيت دوگانه نيست ØŒ اما بيش تر هندسه يى براى تعيين هويت است كه مابا يد با آن آشتى كنيم . كامل اش كنيم ØŒ شبيه يه شبى اى ايده آل بسازيم اش . هركس از بدن اش Ø§Ø³ØªÙØ§Ø¯Ù‡ كند شبيه مردى كه از زن Ø§Ø³ØªÙØ§Ø¯Ù‡ مى كند در شكل از قبل طراØÙ‰ شده Ù‰ تعيين هويت كه Ø´Ø±Ø Ø§Ø´ Ø±ÙØª . بدن سرمايه اى شبيه به يك بت است Ùˆ مثل يك بت Ø§Ø³ØªÙØ§Ø¯Ù‡ مى شود در كوششى بسيار براى تعيين هويت خويش ØŒ بدن به صورت شى از هوسى متوهمانه در مى آيد Ùˆ ظاهراً يك هم سانى Ùˆ اين عشق ورزى ( در چهره خاص خودش ) به بدن است ØŒ كه از سرچشمه شهوانيت مى آيد Ùˆ « تسليم » مى شود .( جعل ،باكره Ú¯Ù‰ ØŒ خنثا بودگى Ùˆ...) براى ÙØ±ÙŠØ¨ خودش باقى مانده Ù‰ آن عشق ورزى مجازى از ديگرى خارج مى شود Ùˆ اين بهترين راه براى خروج از ÙØ±ÙŠÙتگى است ØŒ وقتى بايد از جائى ديگر پديدار شود .
توليد ديگرى در ØØ§Ù„ت هاى بيش تر ØŒ از شهوانيت ØŒ توليد ذهنى : شبيه ØŒ نژاد پرستى ست براى نمونه ØŒ در توسعه سراسر مدرن خودش ØŒ Ùˆ با انتقال Ùˆ شيوع اش . نژاد پرستى قاعدتاً بايد از Ù¾ÙŠØ´Ø±ÙØª روشنگرى تشكر كند ØŒ Ùˆ اين شكر گزارى وقتى بيش تر مى شود كه بدانيم نظريه Ù‰ نژاد پرستى بى اساس است .نژاد پرستى بيش تر لگام گسيخته است چون بر ساختار گرايى ساختگى ديگرگونه بر ÙŠÚ© ÙØ±Ø³Ø§ÙŠØ´ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯Ù‰ اختصاص ÙŠØ§ÙØªÙ‡ متکى ست ( ÙØ±Ø³Ø§ÙŠØ´ ديگر بودگى در بين Ø§ÙØ±Ø§Ø¯ ) Ùˆ بر سيستم خراÙÙ‰ ØªÙØ§ÙˆØª ها مبتنى ست . پس تا وقتى ديگرى ØŒ بيگانگى Ùˆ روابط متقابل ( ØØªØ§ روابط خشن ) وجود داشته باشد قطعاً از چيزى مانند نژاد پرستى خبرى نخواهد بود درست مانند شرايطى كه كمابيش در قرن ١٨ شاهدش بوديم .
Ùˆ انسان شناسان گزارش كرده اند . ØØ§Ù„ت «طبيعى » مالكيت به يك باره گذشته است ØŒ Ùˆ ورود به يك ديگرگونى ساختگى به نمايندگى از مالكيت اختصاصى Ùˆ در ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ØŒ چيزى نيست كه نژاد پرستى را جايز بشمارد ØŒ Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ دست نخورده Ù‰ ما را كه مى رود در يك تمايل هم سان ( ØØ³) كه آن ساختار Ù…ØªÙØ§ÙˆØª ديوانه وارى از ديگرى ست Ùˆ از پيش بينى هاى هميشه يكسان در ميان ديگرى سركوب كند : ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯Ù‰ خيالى كه شکلى از جارزدن ØÙ‚وق ديگران دارد .
امروزه هر كسى درباره Ù‰ بيگانگى مى گويد :اما بدترين بيگانگى بى بهره بودن از ديگرى است ØŒ نه وقتى ديگرى ما را بى بهره مى كند ،با Ú¯ÙØªÙ† > با داشتن ØŒ ما مجبوريم توليد ديگرى را در غياب ÙØ®ÙˆØ¯Ø´ داشته باشيم Ùˆ اين طور پيوسته به گذشته Ù‰ مان رجوع مى كنيم Ùˆ به ÙŠÚ© تصويرمان . اگر ما امروز Ù…ØÙƒÙˆÙ…يم كه تصوير خود ( وانمودى خود) باشيم (Ù…ØÙƒÙˆÙ…يم به تربيت كردن بدن هايمان ØŒ چهره هايمان ØŒ اين همانى هايمان با ميل هايمان(سرنوشت مان) ØŒ اين به خاطر بيگانگى نيست . اما چون نهايت بيگانگى ناپديد شدن واقعيت ٠مجازى ٠ديگرى ست ØŒ آن از يك ÙØ§Ø¬Ø¹Ù‡ بدتر است . در واقع ØØ¯ÙˆØ¯ نامتجانس بيگانگى ست كه ÙØ±Ø¯ را مركز مى گيرد شبيه شى اى مورد توجه كه از سرنوشت رنج مى برد . اين پايان ديگرى ست كه دور كوتاهى مى زند Ùˆ آغاز مى كند عصر Ø´ÙØ§Ùيت را . جراØÙ‰ پلاستيك عمومى Ùˆ جهانى مى شود . آن جراØÙ‰ صورت ها Ùˆ بدن ها Ùˆ تنها نشانه Ù‰ يك اساس بيش تر يگانه است كه سرنوشت ديگر گونه را رقم مى زند .
راه ØÙ„ چيست ØŸ خوب ØŒ هيچ راه ØÙ„Ù‰ براى اين جنبش شهوانى نيست كه ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯Ù‰ دست نخورده است Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ما را ØªØØª تاثير قرار داده . هيچ راه ØÙ„Ù‰ براى اين چنين مجذوب كننده Ú¯Ù‰ ØŒ براى چنين ورطه اى از تكذيب Ùˆ ديگرگونى ØŒ از تكذيب بيگانگى Ùˆ خنثاشده Ú¯Ù‰ وجود ندارد ØŒ هيچ راه ØÙ„Ù‰ براى اخراج شيطان Ùˆ Ø±ÙØ¹ اختلا٠در باره Ù‰ هم سانى Ùˆ نمودهاى متكثرش : هم جنس خواهى ØŒ خود ارضائى ØŒ دوقلو بودن ( همسان پندارى ) Ùˆ توليد مثل غير جنسى (مصنوعى ) ØŒ ما Ùقط مى توانيم آن ÙØ±ÙŠØ¨ Ùˆ دروغگويى را در آشتى نكردن با ديگرگونى وعدم ØÙظ ٠بيگانگى به ياد بياوريم . ما نبايد آشتى كرده باشيم با بدن هايمان يا با خودمان ØŒ ما نبايد آشتى كرده باشيم با ديگرى ما نيابد آشتى كرده باشيم با طبيعت ØŒ ما ( Ú†Ù‡ مرد Ùˆ Ú†Ù‡ زن )نبايد آشتى كرده باشيم با زنانگى (آن هم چنان براى زنان با قى مى ماند . دروغ> اين جا براى بيگانه مخÙÙ‰ شده است .
Ù¡ - نقل از ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ Ø§ØµØ·Ù„Ø§ØØ§Øª نقد ادبى / مايکل پين / برگردام پيام يزدان جو/نشر مرکز