نام دÙتر : Ù…Ú˜Ù‡ ها چشم هایم را بخیه کرده اند- -نقد از مظاهر شهامتShahamat
نام دÙتر : Ù…Ú˜Ù‡ ها چشم هایم را بخیه کرده اند
شاعر : بکتاش آبتین
انتشارات : نگیما 1381
مژه های کوتاه چشم های باز
دÙتر ØŒ Øاوی 32 قطعه شعر Ùˆ در 61 صÙØÙ‡ به چاپ رسیده است . Ù…ÛŒ توان دریاÙت شاعر این دÙتر ØŒ از نوعی از شاعرانی نیست Ú©Ù‡ با کلمات درگیری ناتمام دارد . آن ناهمسازگاری مدام با آنها ØŒ Ú©Ù‡ به جدالی سخت Ùˆ ناتمام Ù…ÛŒ ماند ØŒ بی هیچ امیدی به Øصول ÙتØÛŒ از سویی .ï€ Ø´Ø§Ø¹Ø± Ùˆ هر کدام از کلمه ها با هم ØŒ در برابر هستی Ùˆ نمودهای پیاپی اش ØŒ به بازخوانی مکرر تا Øد سرگردانی Ùˆ ناچاری ØŒ اقدام کرده اند . Ùˆ چون هیچ منÙØ°ÛŒ در دیواره سخت Ùˆ صلب جهان بازیاÙته نمی شود ØŒ مکالمه ای مخاصمانه در بین راهیان ØŒ بروز پیدا Ù…ÛŒ کند . Ùضایی Ú©Ù‡ در آن کلمه Ùˆ شاعر ØŒ با خود Ùˆ با هم ØŒ با Ù„ØÙ†ÛŒ پرخاشگرانه ØŒ از هر چیز Ùˆ از هم Ùˆ با هم ØŒ Ù…ÛŒ گویند . Ùˆ چون تو به خواندن چنین شعری برآمده ایی ØŒ در متنی گرÙتار Ù…ÛŒ شوی Ú©Ù‡ قبل از هر چیز ØŒ با توقع تو از وجود مهربانی در شعر ØŒ مشکل پیدا Ù…ÛŒ کند .
نه ØŒ در این دÙتر از این اتÙاق خبری نیست . شاعری هست با مجموع کلماتی Ú©Ù‡ در قالب یک Ùضای زبانی ØŒ با هم به راه اÙتاده اند . اگر معنایی ØŒ پرسشی ØŒ اØساسی Ùˆ تخیلی در مسیر یاÙت شود یا از دست رود ØŒ ÙØªØ Ùˆ پیروزیی است از آن همه مجموعه ØŒ Ú©Ù‡ در هیبت نه « آنها » یا « اینها» ØŒ بلکه در « همین » جلوه گر شده است . در این Øرکت ØŒ برای کش٠هستی ای به هر اندازه ØŒ دسیسه کردن لازم نبوده است . چرا Ú©Ù‡ خود آن هستی ØŒ اساسا نمودگاری دشمنی برانگیزانه نداشته است . بلکه خود آن هم برای خوانش خود ØŒ در کنار آغازگران ØŒ با نرمی پنهان به پا برخاسته است . پس پرسش Ùˆ پاسخ ØŒ نه در میان بیگانه Ùˆ بیگانگی است ØŒ بلکه در میان است Ùˆ از خویش ØŒ Ùˆ با Ù„ØÙ†ÛŒ Ú©Ù‡ نوعی بسندگی را در درون دارد تا بروز عصبانیت نابوده را هم پیش گرÙته باشد :
{ مساÙرم }
Ùˆ صدای Ú©ÙØ´ هایش
ØاÙظه ÛŒ آسÙالت را زیر پا گذاشت
{ مساÙرم ØŸ }
برگردم که چه ؟
که بگویم آری / و بپرسد کجا ؟
... ص 7
هیچ سینه ای در برابر طبیعت Ùˆ اجتماع انسانی Ùˆ Øتی در برابر اتÙاقاتی Ú©Ù‡ در جهان Ùردیت به وقوع Ù…ÛŒ پیوندد ØŒ سپر نمی شود Ùˆ هم هیچ نزاعی Ú©Ù‡ عصبیت ناچارش ØŒ ریتم طبیعی زبان را آشÙته کند Ùˆ با تØمیل ظرÙیت های ناگهانی ØŒ آن را به استÙراق معانی Ùˆ آرایش اجزاء اش وادار کند . آنچه بروز Ùˆ بیان Ù…ÛŒ شود ØŒ آغاز مکالمه در میان ضمیرهایی است Ú©Ù‡ با پس رÙتن شخصیت ها ØŒ به صØنه آمده اند . لیکن مکالمه از سوی هر ضمیری هم Ú©Ù‡ بوده باشد ØŒ اگر Ú†Ù‡ تردیدها Ùˆ اØیانا پاسخ های پیدا کرده اش را بی Ù…Øابا بر زبان Ù…ÛŒ آورد ØŒ بر یقینی استوار نشده است تا انعکاس بیان دیگر را منتÙÛŒ کرده باشد . چرا Ú©Ù‡ Ú©Ù„ بستر ØŒ بستر تردیدی است Ú©Ù‡ به ایجاد پرسش های ناتمام Ù…ÛŒ انجامد . همین نوع اندیشیدن است Ú©Ù‡ به بیان سطور زیبای زیر هم Ù…ÛŒ انجامد :
...
باید Øتما صادقانه دروغ بگویم
چند بام آن طر٠تر
ماه را بر بند پهن کرده ام
نگران پلنگی هستم
که از ناخن هایش رویای ماه می چکد
....
اگر قرار باشد بر یقین های خود پاÙشاری نکنیم ØŒ مرزهای میان هر چیز Ú©Ù… رنگ Ù…ÛŒ شود ØŒ Øتی مرز میان مرگ Ùˆ زندگی . در این صورت شخصیت ها Ùˆ نمودهای رÙتاری شان ØŒ در Ø³Ø·Ø Ùˆ عمقی لیز Ùˆ لغزنده ØŒ به دیگر Ùˆ دیگری شدن Ùˆ نمودن ØŒ راه Ù…ÛŒ یابد . Øاصل ØŒ نگرشی است Ú©Ù‡ Øدود Ùˆ هیبت موجودات را از تنگنای اندک تاریخ اندیشه گذشته Ù…ÛŒ رهاند Ùˆ با ØØ°Ù Ùˆ Ù…ØÙˆ قرار Ùˆ سکون ØŒ آنها را در زمان Ùˆ مکان همه زمانی Ùˆ همه جایی ØŒ گسترش Ù…ÛŒ دهد . این آیا همان Øصول آزادی تام است Ú©Ù‡ در طلب همیشگی وجود ØŒ نهÙته مانده است ØŸ
مثل همین گودال Øامله Ú©Ù‡ مرا Ù…ÛŒ زاید ص 10
رÙته بودم برای پرده ÛŒ خانه
پنجره بخرم ص 11
و کوچه ی تاریک
یعنی صدای روشن تو بعد از خداØاÙظی ص13
به قول مادربزرگ
Ø¢Ùتاب لب تاقچه
یعنی شمعدانی ص 19
دارم با گوش ماهی ها Øر٠می زنم ص 56
اما بینشی این گونه را ØŒ نوعی خطر زبانی تهدید خواهد کرد Ú©Ù‡ عمر کهنسالی دارد تا بی خبر Øتی شاعر ØŒ Ù…ÛŒ تواند در سکوت ØŒ بیان را در کام خود بکشد . Ùˆ آن نیست جز زبان تغزلی – عرÙانی ØŒ Ú©Ù‡ تا اکنون مظرو٠مالوÙÛŒ نمایان شده است . لیکن اگر Ú†Ù‡ به نظر این قلم ØŒ شاعر این دÙتر بارها چنین لغزشی را داشته است Ùˆ همان لغزش ها با وجودی Ú©Ù‡ در Ø³Ø·Ø Ø¯Ø±ÛŒØ§Ùت های خواننده خوش نشسته ØŒ ولی در هنگام بعدتر شناخت او از کلیت شعر Ùˆ بینش شاعر ØŒ با آن مشکل پیدا کرده ØŒ او توانسته است با انتخاب زبان روز ØŒ از این خطر رهایی پیدا کند . یعنی ØŒ سطرهای زیر مبین اراده ایی آگاهانه از سوی او بوده است :
من قول داده ام
و کلاغ را
روی تمام درختان عصر
کوک کرده ام
پیش تر Ú¯Ùته بودم
سنگ در سراشیبی قل می خورد
بالا نمی رود
انتخاب چنین زبانی ساده ØŒ پیشی گرÙتن از Øضور معناهای زودهنگام درخور آنها است ØŒ در عین Øال نجات یاÙتن از زبانی Ú©Ù‡ در کمین بود تا به انتظارهای مانوس مخاطب بینجامد . پس Ù…ÛŒ توان قبول کرد اگر ظاهر اشعار این دÙتر، در سوی اشعار معناگرا قرار Ù…ÛŒ گیرد ØŒ به دلیل تناقضی Ú©Ù‡ مدام با خود پیش Ù…ÛŒ برد ØŒ معناستیز هم باقی Ù…ÛŒ ماند . البته نه ستیز با معنا – Ú©Ù‡ اصولا اشعار این دÙتر از نوع تلاش برای نیل به معنا است – Ú©Ù‡ ستیز با معانیی Ú©Ù‡ با اقتدار تاریخی خود ØŒ در چنین مواقعی بر ما آوار Ù…ÛŒ شود .
بنابر این ØŒ اگر « زندگی / در گودالی باریک ادامه پیدا Ù…ÛŒ کند . ص 12 » ØŒ در این صورت ØŒ زبان عرÙان Ùˆ بینش Ú©Ù„ گرا ØŒ شکسته Ù…ÛŒ شود . ما توانایی خود را با Øدود نزدیکی ها اندازه Ù…ÛŒ گیریم تا از نظاره تارآلوده بیکرانگی ØŒ سرسام نگرÙته باشیم . پس زبان ساده تر Ù…ÛŒ شود ØŒ تا Ú¯Ùتگوی متقابل ممکن شود Ùˆ ادامه پیدا کند ØŒ بی آنکه تØÚ©Ù… باستانی زبان خودنمایی کرده باشد :
Ùنجان قهوه ای چشم های تو Ùˆ
این ماه نیمه کاره و
موج های چسبیده بر جداره ÛŒ Ùنجان
نمی دانم این خط را بگیرم
به مداد چشم های تو می رسم یا
به آینه ی شکسته ای که خورشید
در آن برق می زند
... ص60
Ú¯Ùتم در اشعار این دÙتر تØÚ©Ù… باستانی زبان شکسته شده ( بهتر است Ú¯Ùته باشم کنار گذاشته شده ) ØŒ اضاÙÙ‡ Ù…ÛŒ کنم بعد از آن ØŒ در عین Øال ØŒ زبانی مثلا مدرنی از نوع خود ویرانگر هم ØŒ انتخاب نشده است . نتیجه چنین رویکردی ØŒ اشعاری است Ú©Ù‡ ترکیبات تشبیهی را از جایگاه علامت گذر ØŒ به مقام وجودی مسجل ØŒ مبدل Ù…ÛŒ کند . یعنی شدنی عینی Ùˆ واقعی نو ØŒ از Ù…ØÙ„ امکان اشارت های زبان :
چقدر رودخانه دارد این قصه ص 42
و شماره ها به ترتیب قد
روی سینه ÛŒ من عکس یادگاری گرÙتند ص 43
دلم
مثل صدای رودخانه
شور می زند ص 28
Ùˆ مثال های Ùراوان دیگر .
Ùˆ بالاخره تاکید دارم به این Ú©Ù‡ اشعار این دÙتر صدایی است برای پاسداشت مهربانی انسان برای انسان Ùˆ هر آنچه Ù…ÛŒ تواند در Ù…Øیط او به پاکی یاد شود . Ùˆ نیز ØŒ شکوه از هر تصور Ùˆ رÙتاری Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ تواند بر آن Ùاجعه Ø¢Ùرین بوده باشد :
ننوشتم دریا که پا پس بکشید
نوشتم دریا که شنا کنید
که پارو بزنید
این شما و این قایق و این ...
... ص21
شاعر : بکتاش آبتین
انتشارات : نگیما 1381
مژه های کوتاه چشم های باز
دÙتر ØŒ Øاوی 32 قطعه شعر Ùˆ در 61 صÙØÙ‡ به چاپ رسیده است . Ù…ÛŒ توان دریاÙت شاعر این دÙتر ØŒ از نوعی از شاعرانی نیست Ú©Ù‡ با کلمات درگیری ناتمام دارد . آن ناهمسازگاری مدام با آنها ØŒ Ú©Ù‡ به جدالی سخت Ùˆ ناتمام Ù…ÛŒ ماند ØŒ بی هیچ امیدی به Øصول ÙتØÛŒ از سویی .ï€ Ø´Ø§Ø¹Ø± Ùˆ هر کدام از کلمه ها با هم ØŒ در برابر هستی Ùˆ نمودهای پیاپی اش ØŒ به بازخوانی مکرر تا Øد سرگردانی Ùˆ ناچاری ØŒ اقدام کرده اند . Ùˆ چون هیچ منÙØ°ÛŒ در دیواره سخت Ùˆ صلب جهان بازیاÙته نمی شود ØŒ مکالمه ای مخاصمانه در بین راهیان ØŒ بروز پیدا Ù…ÛŒ کند . Ùضایی Ú©Ù‡ در آن کلمه Ùˆ شاعر ØŒ با خود Ùˆ با هم ØŒ با Ù„ØÙ†ÛŒ پرخاشگرانه ØŒ از هر چیز Ùˆ از هم Ùˆ با هم ØŒ Ù…ÛŒ گویند . Ùˆ چون تو به خواندن چنین شعری برآمده ایی ØŒ در متنی گرÙتار Ù…ÛŒ شوی Ú©Ù‡ قبل از هر چیز ØŒ با توقع تو از وجود مهربانی در شعر ØŒ مشکل پیدا Ù…ÛŒ کند .
نه ØŒ در این دÙتر از این اتÙاق خبری نیست . شاعری هست با مجموع کلماتی Ú©Ù‡ در قالب یک Ùضای زبانی ØŒ با هم به راه اÙتاده اند . اگر معنایی ØŒ پرسشی ØŒ اØساسی Ùˆ تخیلی در مسیر یاÙت شود یا از دست رود ØŒ ÙØªØ Ùˆ پیروزیی است از آن همه مجموعه ØŒ Ú©Ù‡ در هیبت نه « آنها » یا « اینها» ØŒ بلکه در « همین » جلوه گر شده است . در این Øرکت ØŒ برای کش٠هستی ای به هر اندازه ØŒ دسیسه کردن لازم نبوده است . چرا Ú©Ù‡ خود آن هستی ØŒ اساسا نمودگاری دشمنی برانگیزانه نداشته است . بلکه خود آن هم برای خوانش خود ØŒ در کنار آغازگران ØŒ با نرمی پنهان به پا برخاسته است . پس پرسش Ùˆ پاسخ ØŒ نه در میان بیگانه Ùˆ بیگانگی است ØŒ بلکه در میان است Ùˆ از خویش ØŒ Ùˆ با Ù„ØÙ†ÛŒ Ú©Ù‡ نوعی بسندگی را در درون دارد تا بروز عصبانیت نابوده را هم پیش گرÙته باشد :
{ مساÙرم }
Ùˆ صدای Ú©ÙØ´ هایش
ØاÙظه ÛŒ آسÙالت را زیر پا گذاشت
{ مساÙرم ØŸ }
برگردم که چه ؟
که بگویم آری / و بپرسد کجا ؟
... ص 7
هیچ سینه ای در برابر طبیعت Ùˆ اجتماع انسانی Ùˆ Øتی در برابر اتÙاقاتی Ú©Ù‡ در جهان Ùردیت به وقوع Ù…ÛŒ پیوندد ØŒ سپر نمی شود Ùˆ هم هیچ نزاعی Ú©Ù‡ عصبیت ناچارش ØŒ ریتم طبیعی زبان را آشÙته کند Ùˆ با تØمیل ظرÙیت های ناگهانی ØŒ آن را به استÙراق معانی Ùˆ آرایش اجزاء اش وادار کند . آنچه بروز Ùˆ بیان Ù…ÛŒ شود ØŒ آغاز مکالمه در میان ضمیرهایی است Ú©Ù‡ با پس رÙتن شخصیت ها ØŒ به صØنه آمده اند . لیکن مکالمه از سوی هر ضمیری هم Ú©Ù‡ بوده باشد ØŒ اگر Ú†Ù‡ تردیدها Ùˆ اØیانا پاسخ های پیدا کرده اش را بی Ù…Øابا بر زبان Ù…ÛŒ آورد ØŒ بر یقینی استوار نشده است تا انعکاس بیان دیگر را منتÙÛŒ کرده باشد . چرا Ú©Ù‡ Ú©Ù„ بستر ØŒ بستر تردیدی است Ú©Ù‡ به ایجاد پرسش های ناتمام Ù…ÛŒ انجامد . همین نوع اندیشیدن است Ú©Ù‡ به بیان سطور زیبای زیر هم Ù…ÛŒ انجامد :
...
باید Øتما صادقانه دروغ بگویم
چند بام آن طر٠تر
ماه را بر بند پهن کرده ام
نگران پلنگی هستم
که از ناخن هایش رویای ماه می چکد
....
اگر قرار باشد بر یقین های خود پاÙشاری نکنیم ØŒ مرزهای میان هر چیز Ú©Ù… رنگ Ù…ÛŒ شود ØŒ Øتی مرز میان مرگ Ùˆ زندگی . در این صورت شخصیت ها Ùˆ نمودهای رÙتاری شان ØŒ در Ø³Ø·Ø Ùˆ عمقی لیز Ùˆ لغزنده ØŒ به دیگر Ùˆ دیگری شدن Ùˆ نمودن ØŒ راه Ù…ÛŒ یابد . Øاصل ØŒ نگرشی است Ú©Ù‡ Øدود Ùˆ هیبت موجودات را از تنگنای اندک تاریخ اندیشه گذشته Ù…ÛŒ رهاند Ùˆ با ØØ°Ù Ùˆ Ù…ØÙˆ قرار Ùˆ سکون ØŒ آنها را در زمان Ùˆ مکان همه زمانی Ùˆ همه جایی ØŒ گسترش Ù…ÛŒ دهد . این آیا همان Øصول آزادی تام است Ú©Ù‡ در طلب همیشگی وجود ØŒ نهÙته مانده است ØŸ
مثل همین گودال Øامله Ú©Ù‡ مرا Ù…ÛŒ زاید ص 10
رÙته بودم برای پرده ÛŒ خانه
پنجره بخرم ص 11
و کوچه ی تاریک
یعنی صدای روشن تو بعد از خداØاÙظی ص13
به قول مادربزرگ
Ø¢Ùتاب لب تاقچه
یعنی شمعدانی ص 19
دارم با گوش ماهی ها Øر٠می زنم ص 56
اما بینشی این گونه را ØŒ نوعی خطر زبانی تهدید خواهد کرد Ú©Ù‡ عمر کهنسالی دارد تا بی خبر Øتی شاعر ØŒ Ù…ÛŒ تواند در سکوت ØŒ بیان را در کام خود بکشد . Ùˆ آن نیست جز زبان تغزلی – عرÙانی ØŒ Ú©Ù‡ تا اکنون مظرو٠مالوÙÛŒ نمایان شده است . لیکن اگر Ú†Ù‡ به نظر این قلم ØŒ شاعر این دÙتر بارها چنین لغزشی را داشته است Ùˆ همان لغزش ها با وجودی Ú©Ù‡ در Ø³Ø·Ø Ø¯Ø±ÛŒØ§Ùت های خواننده خوش نشسته ØŒ ولی در هنگام بعدتر شناخت او از کلیت شعر Ùˆ بینش شاعر ØŒ با آن مشکل پیدا کرده ØŒ او توانسته است با انتخاب زبان روز ØŒ از این خطر رهایی پیدا کند . یعنی ØŒ سطرهای زیر مبین اراده ایی آگاهانه از سوی او بوده است :
من قول داده ام
و کلاغ را
روی تمام درختان عصر
کوک کرده ام
پیش تر Ú¯Ùته بودم
سنگ در سراشیبی قل می خورد
بالا نمی رود
انتخاب چنین زبانی ساده ØŒ پیشی گرÙتن از Øضور معناهای زودهنگام درخور آنها است ØŒ در عین Øال نجات یاÙتن از زبانی Ú©Ù‡ در کمین بود تا به انتظارهای مانوس مخاطب بینجامد . پس Ù…ÛŒ توان قبول کرد اگر ظاهر اشعار این دÙتر، در سوی اشعار معناگرا قرار Ù…ÛŒ گیرد ØŒ به دلیل تناقضی Ú©Ù‡ مدام با خود پیش Ù…ÛŒ برد ØŒ معناستیز هم باقی Ù…ÛŒ ماند . البته نه ستیز با معنا – Ú©Ù‡ اصولا اشعار این دÙتر از نوع تلاش برای نیل به معنا است – Ú©Ù‡ ستیز با معانیی Ú©Ù‡ با اقتدار تاریخی خود ØŒ در چنین مواقعی بر ما آوار Ù…ÛŒ شود .
بنابر این ØŒ اگر « زندگی / در گودالی باریک ادامه پیدا Ù…ÛŒ کند . ص 12 » ØŒ در این صورت ØŒ زبان عرÙان Ùˆ بینش Ú©Ù„ گرا ØŒ شکسته Ù…ÛŒ شود . ما توانایی خود را با Øدود نزدیکی ها اندازه Ù…ÛŒ گیریم تا از نظاره تارآلوده بیکرانگی ØŒ سرسام نگرÙته باشیم . پس زبان ساده تر Ù…ÛŒ شود ØŒ تا Ú¯Ùتگوی متقابل ممکن شود Ùˆ ادامه پیدا کند ØŒ بی آنکه تØÚ©Ù… باستانی زبان خودنمایی کرده باشد :
Ùنجان قهوه ای چشم های تو Ùˆ
این ماه نیمه کاره و
موج های چسبیده بر جداره ÛŒ Ùنجان
نمی دانم این خط را بگیرم
به مداد چشم های تو می رسم یا
به آینه ی شکسته ای که خورشید
در آن برق می زند
... ص60
Ú¯Ùتم در اشعار این دÙتر تØÚ©Ù… باستانی زبان شکسته شده ( بهتر است Ú¯Ùته باشم کنار گذاشته شده ) ØŒ اضاÙÙ‡ Ù…ÛŒ کنم بعد از آن ØŒ در عین Øال ØŒ زبانی مثلا مدرنی از نوع خود ویرانگر هم ØŒ انتخاب نشده است . نتیجه چنین رویکردی ØŒ اشعاری است Ú©Ù‡ ترکیبات تشبیهی را از جایگاه علامت گذر ØŒ به مقام وجودی مسجل ØŒ مبدل Ù…ÛŒ کند . یعنی شدنی عینی Ùˆ واقعی نو ØŒ از Ù…ØÙ„ امکان اشارت های زبان :
چقدر رودخانه دارد این قصه ص 42
و شماره ها به ترتیب قد
روی سینه ÛŒ من عکس یادگاری گرÙتند ص 43
دلم
مثل صدای رودخانه
شور می زند ص 28
Ùˆ مثال های Ùراوان دیگر .
Ùˆ بالاخره تاکید دارم به این Ú©Ù‡ اشعار این دÙتر صدایی است برای پاسداشت مهربانی انسان برای انسان Ùˆ هر آنچه Ù…ÛŒ تواند در Ù…Øیط او به پاکی یاد شود . Ùˆ نیز ØŒ شکوه از هر تصور Ùˆ رÙتاری Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ تواند بر آن Ùاجعه Ø¢Ùرین بوده باشد :
ننوشتم دریا که پا پس بکشید
نوشتم دریا که شنا کنید
که پارو بزنید
این شما و این قایق و این ...
... ص21
پیپ قرمز نوشت