نام Ø¯ÙØªØ± : Ù…Ú˜Ù‡ ها چشم هایم را بخیه کرده اند- -نقد از مظاهر شهامتShahamat
نام Ø¯ÙØªØ± : Ù…Ú˜Ù‡ ها چشم هایم را بخیه کرده اند
شاعر : بکتاش آبتین
انتشارات : نگیما 1381
مژه های کوتاه چشم های باز
Ø¯ÙØªØ± ØŒ ØØ§ÙˆÛŒ 32 قطعه شعر Ùˆ در 61 ØµÙØÙ‡ به چاپ رسیده است . Ù…ÛŒ توان Ø¯Ø±ÛŒØ§ÙØª شاعر این Ø¯ÙØªØ± ØŒ از نوعی از شاعرانی نیست Ú©Ù‡ با کلمات درگیری ناتمام دارد . آن ناهمسازگاری مدام با آنها ØŒ Ú©Ù‡ به جدالی سخت Ùˆ ناتمام Ù…ÛŒ ماند ØŒ بی هیچ امیدی به ØØµÙˆÙ„ ÙØªØÛŒ از سویی .ï€ Ø´Ø§Ø¹Ø± Ùˆ هر کدام از کلمه ها با هم ØŒ در برابر هستی Ùˆ نمودهای پیاپی اش ØŒ به بازخوانی مکرر تا ØØ¯ سرگردانی Ùˆ ناچاری ØŒ اقدام کرده اند . Ùˆ چون هیچ Ù…Ù†ÙØ°ÛŒ در دیواره سخت Ùˆ صلب جهان Ø¨Ø§Ø²ÛŒØ§ÙØªÙ‡ نمی شود ØŒ مکالمه ای مخاصمانه در بین راهیان ØŒ بروز پیدا Ù…ÛŒ کند . ÙØ¶Ø§ÛŒÛŒ Ú©Ù‡ در آن کلمه Ùˆ شاعر ØŒ با خود Ùˆ با هم ØŒ با Ù„ØÙ†ÛŒ پرخاشگرانه ØŒ از هر چیز Ùˆ از هم Ùˆ با هم ØŒ Ù…ÛŒ گویند . Ùˆ چون تو به خواندن چنین شعری برآمده ایی ØŒ در متنی Ú¯Ø±ÙØªØ§Ø± Ù…ÛŒ شوی Ú©Ù‡ قبل از هر چیز ØŒ با توقع تو از وجود مهربانی در شعر ØŒ مشکل پیدا Ù…ÛŒ کند .
نه ØŒ در این Ø¯ÙØªØ± از این Ø§ØªÙØ§Ù‚ خبری نیست . شاعری هست با مجموع کلماتی Ú©Ù‡ در قالب یک ÙØ¶Ø§ÛŒ زبانی ØŒ با هم به راه Ø§ÙØªØ§Ø¯Ù‡ اند . اگر معنایی ØŒ پرسشی ØŒ Ø§ØØ³Ø§Ø³ÛŒ Ùˆ تخیلی در مسیر ÛŒØ§ÙØª شود یا از دست رود ØŒ ÙØªØ Ùˆ پیروزیی است از آن همه مجموعه ØŒ Ú©Ù‡ در هیبت نه « آنها » یا « اینها» ØŒ بلکه در « همین » جلوه گر شده است . در این ØØ±Ú©Øª ØŒ برای کش٠هستی ای به هر اندازه ØŒ دسیسه کردن لازم نبوده است . چرا Ú©Ù‡ خود آن هستی ØŒ اساسا نمودگاری دشمنی برانگیزانه نداشته است . بلکه خود آن هم برای خوانش خود ØŒ در کنار آغازگران ØŒ با نرمی پنهان به پا برخاسته است . پس پرسش Ùˆ پاسخ ØŒ نه در میان بیگانه Ùˆ بیگانگی است ØŒ بلکه در میان است Ùˆ از خویش ØŒ Ùˆ با Ù„ØÙ†ÛŒ Ú©Ù‡ نوعی بسندگی را در درون دارد تا بروز عصبانیت نابوده را هم پیش Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ باشد :
{ Ù…Ø³Ø§ÙØ±Ù… }
Ùˆ صدای Ú©ÙØ´ هایش
ØØ§Ùظه ÛŒ Ø¢Ø³ÙØ§Ù„ت را زیر پا گذاشت
{ Ù…Ø³Ø§ÙØ±Ù… ØŸ }
برگردم که چه ؟
که بگویم آری / و بپرسد کجا ؟
... ص 7
هیچ سینه ای در برابر طبیعت Ùˆ اجتماع انسانی Ùˆ ØØªÛŒ در برابر Ø§ØªÙØ§Ù‚اتی Ú©Ù‡ در جهان ÙØ±Ø¯ÛŒØª به وقوع Ù…ÛŒ پیوندد ØŒ سپر نمی شود Ùˆ هم هیچ نزاعی Ú©Ù‡ عصبیت ناچارش ØŒ ریتم طبیعی زبان را Ø¢Ø´ÙØªÙ‡ کند Ùˆ با تØÙ…یل ظرÙیت های ناگهانی ØŒ آن را به Ø§Ø³ØªÙØ±Ø§Ù‚ معانی Ùˆ آرایش اجزاء اش وادار کند . آنچه بروز Ùˆ بیان Ù…ÛŒ شود ØŒ آغاز مکالمه در میان ضمیرهایی است Ú©Ù‡ با پس Ø±ÙØªÙ† شخصیت ها ØŒ به صØÙ†Ù‡ آمده اند . لیکن مکالمه از سوی هر ضمیری هم Ú©Ù‡ بوده باشد ØŒ اگر Ú†Ù‡ تردیدها Ùˆ اØÛŒØ§Ù†Ø§ پاسخ های پیدا کرده اش را بی Ù…ØØ§Ø¨Ø§ بر زبان Ù…ÛŒ آورد ØŒ بر یقینی استوار نشده است تا انعکاس بیان دیگر را منتÙÛŒ کرده باشد . چرا Ú©Ù‡ Ú©Ù„ بستر ØŒ بستر تردیدی است Ú©Ù‡ به ایجاد پرسش های ناتمام Ù…ÛŒ انجامد . همین نوع اندیشیدن است Ú©Ù‡ به بیان سطور زیبای زیر هم Ù…ÛŒ انجامد :
...
باید ØØªÙ…ا صادقانه دروغ بگویم
چند بام آن طر٠تر
ماه را بر بند پهن کرده ام
نگران پلنگی هستم
که از ناخن هایش رویای ماه می چکد
....
اگر قرار باشد بر یقین های خود Ù¾Ø§ÙØ´Ø§Ø±ÛŒ نکنیم ØŒ مرزهای میان هر چیز Ú©Ù… رنگ Ù…ÛŒ شود ØŒ ØØªÛŒ مرز میان مرگ Ùˆ زندگی . در این صورت شخصیت ها Ùˆ نمودهای Ø±ÙØªØ§Ø±ÛŒ شان ØŒ در Ø³Ø·Ø Ùˆ عمقی لیز Ùˆ لغزنده ØŒ به دیگر Ùˆ دیگری شدن Ùˆ نمودن ØŒ راه Ù…ÛŒ یابد . ØØ§ØµÙ„ ØŒ نگرشی است Ú©Ù‡ ØØ¯ÙˆØ¯ Ùˆ هیبت موجودات را از تنگنای اندک تاریخ اندیشه گذشته Ù…ÛŒ رهاند Ùˆ با ØØ°Ù Ùˆ Ù…ØÙˆ قرار Ùˆ سکون ØŒ آنها را در زمان Ùˆ مکان همه زمانی Ùˆ همه جایی ØŒ گسترش Ù…ÛŒ دهد . این آیا همان ØØµÙˆÙ„ آزادی تام است Ú©Ù‡ در طلب همیشگی وجود ØŒ Ù†Ù‡ÙØªÙ‡ مانده است ØŸ
مثل همین گودال ØØ§Ù…له Ú©Ù‡ مرا Ù…ÛŒ زاید ص 10
Ø±ÙØªÙ‡ بودم برای پرده ÛŒ خانه
پنجره بخرم ص 11
و کوچه ی تاریک
یعنی صدای روشن تو بعد از Ø®Ø¯Ø§ØØ§Ùظی ص13
به قول مادربزرگ
Ø¢ÙØªØ§Ø¨ لب تاقچه
یعنی شمعدانی ص 19
دارم با گوش ماهی ها ØØ±Ù Ù…ÛŒ زنم ص 56
اما بینشی این گونه را ØŒ نوعی خطر زبانی تهدید خواهد کرد Ú©Ù‡ عمر کهنسالی دارد تا بی خبر ØØªÛŒ شاعر ØŒ Ù…ÛŒ تواند در سکوت ØŒ بیان را در کام خود بکشد . Ùˆ آن نیست جز زبان تغزلی – Ø¹Ø±ÙØ§Ù†ÛŒ ØŒ Ú©Ù‡ تا اکنون مظرو٠مالوÙÛŒ نمایان شده است . لیکن اگر Ú†Ù‡ به نظر این قلم ØŒ شاعر این Ø¯ÙØªØ± بارها چنین لغزشی را داشته است Ùˆ همان لغزش ها با وجودی Ú©Ù‡ در Ø³Ø·Ø Ø¯Ø±ÛŒØ§ÙØª های خواننده خوش نشسته ØŒ ولی در هنگام بعدتر شناخت او از کلیت شعر Ùˆ بینش شاعر ØŒ با آن مشکل پیدا کرده ØŒ او توانسته است با انتخاب زبان روز ØŒ از این خطر رهایی پیدا کند . یعنی ØŒ سطرهای زیر مبین اراده ایی آگاهانه از سوی او بوده است :
من قول داده ام
و کلاغ را
روی تمام درختان عصر
کوک کرده ام
پیش تر Ú¯ÙØªÙ‡ بودم
سنگ در سراشیبی قل می خورد
بالا نمی رود
انتخاب چنین زبانی ساده ØŒ پیشی Ú¯Ø±ÙØªÙ† از ØØ¶ÙˆØ± معناهای زودهنگام درخور آنها است ØŒ در عین ØØ§Ù„ نجات ÛŒØ§ÙØªÙ† از زبانی Ú©Ù‡ در کمین بود تا به انتظارهای مانوس مخاطب بینجامد . پس Ù…ÛŒ توان قبول کرد اگر ظاهر اشعار این Ø¯ÙØªØ±ØŒ در سوی اشعار معناگرا قرار Ù…ÛŒ گیرد ØŒ به دلیل تناقضی Ú©Ù‡ مدام با خود پیش Ù…ÛŒ برد ØŒ معناستیز هم باقی Ù…ÛŒ ماند . البته نه ستیز با معنا – Ú©Ù‡ اصولا اشعار این Ø¯ÙØªØ± از نوع تلاش برای نیل به معنا است – Ú©Ù‡ ستیز با معانیی Ú©Ù‡ با اقتدار تاریخی خود ØŒ در چنین مواقعی بر ما آوار Ù…ÛŒ شود .
بنابر این ØŒ اگر « زندگی / در گودالی باریک ادامه پیدا Ù…ÛŒ کند . ص 12 » ØŒ در این صورت ØŒ زبان Ø¹Ø±ÙØ§Ù† Ùˆ بینش Ú©Ù„ گرا ØŒ شکسته Ù…ÛŒ شود . ما توانایی خود را با ØØ¯ÙˆØ¯ نزدیکی ها اندازه Ù…ÛŒ گیریم تا از نظاره تارآلوده بیکرانگی ØŒ سرسام Ù†Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ باشیم . پس زبان ساده تر Ù…ÛŒ شود ØŒ تا Ú¯ÙØªÚ¯ÙˆÛŒ متقابل ممکن شود Ùˆ ادامه پیدا کند ØŒ بی آنکه تØÚ©Ù… باستانی زبان خودنمایی کرده باشد :
Ùنجان قهوه ای چشم های تو Ùˆ
این ماه نیمه کاره و
موج های چسبیده بر جداره ÛŒ Ùنجان
نمی دانم این خط را بگیرم
به مداد چشم های تو می رسم یا
به آینه ی شکسته ای که خورشید
در آن برق می زند
... ص60
Ú¯ÙØªÙ… در اشعار این Ø¯ÙØªØ± تØÚ©Ù… باستانی زبان شکسته شده ( بهتر است Ú¯ÙØªÙ‡ باشم کنار گذاشته شده ) ØŒ اضاÙÙ‡ Ù…ÛŒ کنم بعد از آن ØŒ در عین ØØ§Ù„ ØŒ زبانی مثلا مدرنی از نوع خود ویرانگر هم ØŒ انتخاب نشده است . نتیجه چنین رویکردی ØŒ اشعاری است Ú©Ù‡ ترکیبات تشبیهی را از جایگاه علامت گذر ØŒ به مقام وجودی مسجل ØŒ مبدل Ù…ÛŒ کند . یعنی شدنی عینی Ùˆ واقعی نو ØŒ از Ù…ØÙ„ امکان اشارت های زبان :
چقدر رودخانه دارد این قصه ص 42
و شماره ها به ترتیب قد
روی سینه ÛŒ من عکس یادگاری Ú¯Ø±ÙØªÙ†Ø¯ ص 43
دلم
مثل صدای رودخانه
شور می زند ص 28
Ùˆ مثال های ÙØ±Ø§ÙˆØ§Ù† دیگر .
Ùˆ بالاخره تاکید دارم به این Ú©Ù‡ اشعار این Ø¯ÙØªØ± صدایی است برای پاسداشت مهربانی انسان برای انسان Ùˆ هر آنچه Ù…ÛŒ تواند در Ù…ØÛŒØ· او به پاکی یاد شود . Ùˆ نیز ØŒ شکوه از هر تصور Ùˆ Ø±ÙØªØ§Ø±ÛŒ Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ تواند بر آن ÙØ§Ø¬Ø¹Ù‡ Ø¢ÙØ±ÛŒÙ† بوده باشد :
ننوشتم دریا که پا پس بکشید
نوشتم دریا که شنا کنید
که پارو بزنید
این شما و این قایق و این ...
... ص21
شاعر : بکتاش آبتین
انتشارات : نگیما 1381
مژه های کوتاه چشم های باز
Ø¯ÙØªØ± ØŒ ØØ§ÙˆÛŒ 32 قطعه شعر Ùˆ در 61 ØµÙØÙ‡ به چاپ رسیده است . Ù…ÛŒ توان Ø¯Ø±ÛŒØ§ÙØª شاعر این Ø¯ÙØªØ± ØŒ از نوعی از شاعرانی نیست Ú©Ù‡ با کلمات درگیری ناتمام دارد . آن ناهمسازگاری مدام با آنها ØŒ Ú©Ù‡ به جدالی سخت Ùˆ ناتمام Ù…ÛŒ ماند ØŒ بی هیچ امیدی به ØØµÙˆÙ„ ÙØªØÛŒ از سویی .ï€ Ø´Ø§Ø¹Ø± Ùˆ هر کدام از کلمه ها با هم ØŒ در برابر هستی Ùˆ نمودهای پیاپی اش ØŒ به بازخوانی مکرر تا ØØ¯ سرگردانی Ùˆ ناچاری ØŒ اقدام کرده اند . Ùˆ چون هیچ Ù…Ù†ÙØ°ÛŒ در دیواره سخت Ùˆ صلب جهان Ø¨Ø§Ø²ÛŒØ§ÙØªÙ‡ نمی شود ØŒ مکالمه ای مخاصمانه در بین راهیان ØŒ بروز پیدا Ù…ÛŒ کند . ÙØ¶Ø§ÛŒÛŒ Ú©Ù‡ در آن کلمه Ùˆ شاعر ØŒ با خود Ùˆ با هم ØŒ با Ù„ØÙ†ÛŒ پرخاشگرانه ØŒ از هر چیز Ùˆ از هم Ùˆ با هم ØŒ Ù…ÛŒ گویند . Ùˆ چون تو به خواندن چنین شعری برآمده ایی ØŒ در متنی Ú¯Ø±ÙØªØ§Ø± Ù…ÛŒ شوی Ú©Ù‡ قبل از هر چیز ØŒ با توقع تو از وجود مهربانی در شعر ØŒ مشکل پیدا Ù…ÛŒ کند .
نه ØŒ در این Ø¯ÙØªØ± از این Ø§ØªÙØ§Ù‚ خبری نیست . شاعری هست با مجموع کلماتی Ú©Ù‡ در قالب یک ÙØ¶Ø§ÛŒ زبانی ØŒ با هم به راه Ø§ÙØªØ§Ø¯Ù‡ اند . اگر معنایی ØŒ پرسشی ØŒ Ø§ØØ³Ø§Ø³ÛŒ Ùˆ تخیلی در مسیر ÛŒØ§ÙØª شود یا از دست رود ØŒ ÙØªØ Ùˆ پیروزیی است از آن همه مجموعه ØŒ Ú©Ù‡ در هیبت نه « آنها » یا « اینها» ØŒ بلکه در « همین » جلوه گر شده است . در این ØØ±Ú©Øª ØŒ برای کش٠هستی ای به هر اندازه ØŒ دسیسه کردن لازم نبوده است . چرا Ú©Ù‡ خود آن هستی ØŒ اساسا نمودگاری دشمنی برانگیزانه نداشته است . بلکه خود آن هم برای خوانش خود ØŒ در کنار آغازگران ØŒ با نرمی پنهان به پا برخاسته است . پس پرسش Ùˆ پاسخ ØŒ نه در میان بیگانه Ùˆ بیگانگی است ØŒ بلکه در میان است Ùˆ از خویش ØŒ Ùˆ با Ù„ØÙ†ÛŒ Ú©Ù‡ نوعی بسندگی را در درون دارد تا بروز عصبانیت نابوده را هم پیش Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ باشد :
{ Ù…Ø³Ø§ÙØ±Ù… }
Ùˆ صدای Ú©ÙØ´ هایش
ØØ§Ùظه ÛŒ Ø¢Ø³ÙØ§Ù„ت را زیر پا گذاشت
{ Ù…Ø³Ø§ÙØ±Ù… ØŸ }
برگردم که چه ؟
که بگویم آری / و بپرسد کجا ؟
... ص 7
هیچ سینه ای در برابر طبیعت Ùˆ اجتماع انسانی Ùˆ ØØªÛŒ در برابر Ø§ØªÙØ§Ù‚اتی Ú©Ù‡ در جهان ÙØ±Ø¯ÛŒØª به وقوع Ù…ÛŒ پیوندد ØŒ سپر نمی شود Ùˆ هم هیچ نزاعی Ú©Ù‡ عصبیت ناچارش ØŒ ریتم طبیعی زبان را Ø¢Ø´ÙØªÙ‡ کند Ùˆ با تØÙ…یل ظرÙیت های ناگهانی ØŒ آن را به Ø§Ø³ØªÙØ±Ø§Ù‚ معانی Ùˆ آرایش اجزاء اش وادار کند . آنچه بروز Ùˆ بیان Ù…ÛŒ شود ØŒ آغاز مکالمه در میان ضمیرهایی است Ú©Ù‡ با پس Ø±ÙØªÙ† شخصیت ها ØŒ به صØÙ†Ù‡ آمده اند . لیکن مکالمه از سوی هر ضمیری هم Ú©Ù‡ بوده باشد ØŒ اگر Ú†Ù‡ تردیدها Ùˆ اØÛŒØ§Ù†Ø§ پاسخ های پیدا کرده اش را بی Ù…ØØ§Ø¨Ø§ بر زبان Ù…ÛŒ آورد ØŒ بر یقینی استوار نشده است تا انعکاس بیان دیگر را منتÙÛŒ کرده باشد . چرا Ú©Ù‡ Ú©Ù„ بستر ØŒ بستر تردیدی است Ú©Ù‡ به ایجاد پرسش های ناتمام Ù…ÛŒ انجامد . همین نوع اندیشیدن است Ú©Ù‡ به بیان سطور زیبای زیر هم Ù…ÛŒ انجامد :
...
باید ØØªÙ…ا صادقانه دروغ بگویم
چند بام آن طر٠تر
ماه را بر بند پهن کرده ام
نگران پلنگی هستم
که از ناخن هایش رویای ماه می چکد
....
اگر قرار باشد بر یقین های خود Ù¾Ø§ÙØ´Ø§Ø±ÛŒ نکنیم ØŒ مرزهای میان هر چیز Ú©Ù… رنگ Ù…ÛŒ شود ØŒ ØØªÛŒ مرز میان مرگ Ùˆ زندگی . در این صورت شخصیت ها Ùˆ نمودهای Ø±ÙØªØ§Ø±ÛŒ شان ØŒ در Ø³Ø·Ø Ùˆ عمقی لیز Ùˆ لغزنده ØŒ به دیگر Ùˆ دیگری شدن Ùˆ نمودن ØŒ راه Ù…ÛŒ یابد . ØØ§ØµÙ„ ØŒ نگرشی است Ú©Ù‡ ØØ¯ÙˆØ¯ Ùˆ هیبت موجودات را از تنگنای اندک تاریخ اندیشه گذشته Ù…ÛŒ رهاند Ùˆ با ØØ°Ù Ùˆ Ù…ØÙˆ قرار Ùˆ سکون ØŒ آنها را در زمان Ùˆ مکان همه زمانی Ùˆ همه جایی ØŒ گسترش Ù…ÛŒ دهد . این آیا همان ØØµÙˆÙ„ آزادی تام است Ú©Ù‡ در طلب همیشگی وجود ØŒ Ù†Ù‡ÙØªÙ‡ مانده است ØŸ
مثل همین گودال ØØ§Ù…له Ú©Ù‡ مرا Ù…ÛŒ زاید ص 10
Ø±ÙØªÙ‡ بودم برای پرده ÛŒ خانه
پنجره بخرم ص 11
و کوچه ی تاریک
یعنی صدای روشن تو بعد از Ø®Ø¯Ø§ØØ§Ùظی ص13
به قول مادربزرگ
Ø¢ÙØªØ§Ø¨ لب تاقچه
یعنی شمعدانی ص 19
دارم با گوش ماهی ها ØØ±Ù Ù…ÛŒ زنم ص 56
اما بینشی این گونه را ØŒ نوعی خطر زبانی تهدید خواهد کرد Ú©Ù‡ عمر کهنسالی دارد تا بی خبر ØØªÛŒ شاعر ØŒ Ù…ÛŒ تواند در سکوت ØŒ بیان را در کام خود بکشد . Ùˆ آن نیست جز زبان تغزلی – Ø¹Ø±ÙØ§Ù†ÛŒ ØŒ Ú©Ù‡ تا اکنون مظرو٠مالوÙÛŒ نمایان شده است . لیکن اگر Ú†Ù‡ به نظر این قلم ØŒ شاعر این Ø¯ÙØªØ± بارها چنین لغزشی را داشته است Ùˆ همان لغزش ها با وجودی Ú©Ù‡ در Ø³Ø·Ø Ø¯Ø±ÛŒØ§ÙØª های خواننده خوش نشسته ØŒ ولی در هنگام بعدتر شناخت او از کلیت شعر Ùˆ بینش شاعر ØŒ با آن مشکل پیدا کرده ØŒ او توانسته است با انتخاب زبان روز ØŒ از این خطر رهایی پیدا کند . یعنی ØŒ سطرهای زیر مبین اراده ایی آگاهانه از سوی او بوده است :
من قول داده ام
و کلاغ را
روی تمام درختان عصر
کوک کرده ام
پیش تر Ú¯ÙØªÙ‡ بودم
سنگ در سراشیبی قل می خورد
بالا نمی رود
انتخاب چنین زبانی ساده ØŒ پیشی Ú¯Ø±ÙØªÙ† از ØØ¶ÙˆØ± معناهای زودهنگام درخور آنها است ØŒ در عین ØØ§Ù„ نجات ÛŒØ§ÙØªÙ† از زبانی Ú©Ù‡ در کمین بود تا به انتظارهای مانوس مخاطب بینجامد . پس Ù…ÛŒ توان قبول کرد اگر ظاهر اشعار این Ø¯ÙØªØ±ØŒ در سوی اشعار معناگرا قرار Ù…ÛŒ گیرد ØŒ به دلیل تناقضی Ú©Ù‡ مدام با خود پیش Ù…ÛŒ برد ØŒ معناستیز هم باقی Ù…ÛŒ ماند . البته نه ستیز با معنا – Ú©Ù‡ اصولا اشعار این Ø¯ÙØªØ± از نوع تلاش برای نیل به معنا است – Ú©Ù‡ ستیز با معانیی Ú©Ù‡ با اقتدار تاریخی خود ØŒ در چنین مواقعی بر ما آوار Ù…ÛŒ شود .
بنابر این ØŒ اگر « زندگی / در گودالی باریک ادامه پیدا Ù…ÛŒ کند . ص 12 » ØŒ در این صورت ØŒ زبان Ø¹Ø±ÙØ§Ù† Ùˆ بینش Ú©Ù„ گرا ØŒ شکسته Ù…ÛŒ شود . ما توانایی خود را با ØØ¯ÙˆØ¯ نزدیکی ها اندازه Ù…ÛŒ گیریم تا از نظاره تارآلوده بیکرانگی ØŒ سرسام Ù†Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ باشیم . پس زبان ساده تر Ù…ÛŒ شود ØŒ تا Ú¯ÙØªÚ¯ÙˆÛŒ متقابل ممکن شود Ùˆ ادامه پیدا کند ØŒ بی آنکه تØÚ©Ù… باستانی زبان خودنمایی کرده باشد :
Ùنجان قهوه ای چشم های تو Ùˆ
این ماه نیمه کاره و
موج های چسبیده بر جداره ÛŒ Ùنجان
نمی دانم این خط را بگیرم
به مداد چشم های تو می رسم یا
به آینه ی شکسته ای که خورشید
در آن برق می زند
... ص60
Ú¯ÙØªÙ… در اشعار این Ø¯ÙØªØ± تØÚ©Ù… باستانی زبان شکسته شده ( بهتر است Ú¯ÙØªÙ‡ باشم کنار گذاشته شده ) ØŒ اضاÙÙ‡ Ù…ÛŒ کنم بعد از آن ØŒ در عین ØØ§Ù„ ØŒ زبانی مثلا مدرنی از نوع خود ویرانگر هم ØŒ انتخاب نشده است . نتیجه چنین رویکردی ØŒ اشعاری است Ú©Ù‡ ترکیبات تشبیهی را از جایگاه علامت گذر ØŒ به مقام وجودی مسجل ØŒ مبدل Ù…ÛŒ کند . یعنی شدنی عینی Ùˆ واقعی نو ØŒ از Ù…ØÙ„ امکان اشارت های زبان :
چقدر رودخانه دارد این قصه ص 42
و شماره ها به ترتیب قد
روی سینه ÛŒ من عکس یادگاری Ú¯Ø±ÙØªÙ†Ø¯ ص 43
دلم
مثل صدای رودخانه
شور می زند ص 28
Ùˆ مثال های ÙØ±Ø§ÙˆØ§Ù† دیگر .
Ùˆ بالاخره تاکید دارم به این Ú©Ù‡ اشعار این Ø¯ÙØªØ± صدایی است برای پاسداشت مهربانی انسان برای انسان Ùˆ هر آنچه Ù…ÛŒ تواند در Ù…ØÛŒØ· او به پاکی یاد شود . Ùˆ نیز ØŒ شکوه از هر تصور Ùˆ Ø±ÙØªØ§Ø±ÛŒ Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ تواند بر آن ÙØ§Ø¬Ø¹Ù‡ Ø¢ÙØ±ÛŒÙ† بوده باشد :
ننوشتم دریا که پا پس بکشید
نوشتم دریا که شنا کنید
که پارو بزنید
این شما و این قایق و این ...
... ص21
پیپ قرمز نوشت