سیمرغ ، یا سیـرنگ / منوچهر جمالی
خدای ایران
سبزیست که رنگارنگ میشود
ودررنگارنگ شدن ،
روشن میشود
.....
سیمرغ ، یا سیـرنگ ، یا
« رَنـگ »
خدای ایران
سبزیست که رنگارنگ میشود
ودررنگارنگ شدن ،
روشن میشود
با« رنگ »، گیتی، روشن شد
خرد،دررنگارنگی ÙØواس،روشن میشود
سکولاریته،جهان Ùرنگارنگست
چرا خدای ایران سیمرغ یا ارتا ØŒ «سیرنگ=syringa » هم نامیده میشد ØŒ Ú©Ù‡ دراصل به معنای « سه رنگیست Ú©Ù‡ باهم، یک رنگ وبÙÙ† Ùرنگ » اند ØŒ واین « رنگ » ØŒ عنصرنخستینیست Ú©Ù‡ سراسر جهان زنده ØŒ ازآن پیدایش Ù…ÛŒ یابد . این « رنگ »، چیست Ú©Ù‡ « بÙÙ† Ø¢Ùریننده درهرجانی » هست؟ چرا، «خدا» Ú©Ù‡ خودش این بÙÙ† هستی است ،« Ù…ÛŒ رَزَد » Ùˆ ازاین رو ØŒ « رنگرز» خوانده میشده است . این عنصرنخستین است Ú©Ù‡ همه چیزهارا درجهان ØŒ رنگین Ùˆ رنگارنگ میکند . این جهان ØŒ جهان رنگارنگی است . Ú†Ù‡ شد Ú©Ù‡ ما پشت به جهان رنگی کرده ایم Ùˆ خواهان جهان روشن شده ایم ØŸ چرا خدای ایران ØŒ رنگی Ú©Ù‡ سرچشمه همه رنگهاست ØŒ شمرده میشد، نه اصل روشنی ویا روشنگر ØŸ چرا خدا ØŒ یا عنصرنخستین Ø¢Ùریننده درهرجانی وهرانسانی ØŒ Ù…Ùرغ یا رنگ ( رینگ ) نامیده میشده است ØŸ مرغ ورنگ، Ú†Ù‡ مخرج مشترکی باهم داشته اند ØŸ این «رنگرزصباغ » دردل مولوی کیست Ú©Ù‡ درپرزاغهای سیاهش، صد باغ رنگارنگست ØŸ :
اندردل من رنگرزصباغست کاندرپرهرزاغ ازاو، صدباغست
چرا خاقانی ØŒ Ú©Ø§Ø±Ù…Ø³ÛŒØ Ø±Ø§ رنگزری میدانسته ومیگوید :
گوگردسرخ و، مشک سیاه من ، آب و جان
آری درآن دکان Ú©Ù‡ ØŒ Ù…Ø³ÛŒØ Ø§Ø³Øª ØŒ رنگرز
عیسی Ù…Ø³ÛŒØ Ú©Ù‡ مرده ØŒ زنده میکرد ØŒ چرا زنده کردن مرده را ØŒ رنگرزی میخواند ØŸ رنگرزی با« جان بخشی» Ú†Ù‡ پیوندی داشته است ØŸ اگر، بÙÙ† ٠جان یا زندگی ØŒ رنگست ØŒ چرا خدایان نوری ØŒ رنگارنگی را ازجهان اندیشه وزندگی Ùˆ ایمان ÙˆØقیقت زدودند، Ùˆ « روشنی سپیدی » میخواستند Ú©Ù‡ ضد تاریکی ٠سیاه ØŒ وبریده ازسیاهی وتاریکی ØŒ ونابود کننده تاریکی ٠سیاهیست؟ چرا سپید، رنگ دانائی وخوبی شد، وسیاهی وظلمت ØŒ Ú©Ù‡ رنگی دیگراست، رنگ نادانی واهریمنی شد ØŸ Ú©Ù‡ باید Ù…Øوساخته شود تا جهان ØŒ Ùقط به یک رنگ درآید؟ مگر، خدا ØŒ خودش همه این رنگها باهم نبود ودگر دیسی به همه این رنگها نیاÙته بود ØŸ چرا، رنگ به طورکلی ناگهان تغییرمعنا داد،و ØŒ ریا ومکرو اصل اختلا٠وستیزندگی شد؟ زندگی ØŒ رنگ ØŒ Ùˆ رنگارنگ وتنوع وآشتی بود، Ùˆ Øالا باید سپیدی بشود Ú©Ù‡ همه رنگها دیگر را جزخود ØŒ بنام سیاهی وظلمت واهریمن ØŒ زشت میکند وبا آن Ù…ÛŒ ستیزد وازخود Ù…ÛŒ بـÙرد وآنرا زیرپای خویشتن ØŒ پایمال میکند . Ùˆ زندگی ازاین پس ØŒ روند ٠پایمال کردن رنگارنگی ٠گوهر خود درسراسرعمر میشود . زندگی، جنگ با رنگارنگی وتنوع « ودیگرگونه شدن Ùˆ بودن وتØول یابی» میشود . زندگی ØŒ جنگ با اÙسانه٠دروغ سیمرغ میشود Ú©Ù‡ سیرنگست ØŒ Ú©Ù‡ اصل رنگ است ورنگیست Ú©Ù‡ ازآن همه جهان پیدایش Ù…ÛŒ یابد .
چرازندگی ØŒ بیرون انداختن طاوس ازبهشت میشود ØŒ چون طاوس، رÙیق با ماراغواگروÙریبنده است. چرا رنگارنگی، همکاراهریمن شد ØŸ
تقویم یا«ماهروز Ù» ایران ØŒ هرماهی با دوخدای 1- خرّم Ùˆ2- بهمن درروزیکم ودوم ØŒ آغازمیشوند، Ùˆ آنها خودرا با Ú¯Ù„ یاس اینهمانی میدهند . ونام دیگریاس ØŒ سیال است ( تØÙÙ‡ Øکیم موءمن ØŒ مخزن الادویه ) Ú©Ù‡ « سه + آل» یا « آل » زنخدای زایمان سیمرغست .
درلاتین نیز، به Ú¯Ù„ یاس syringa سیرنگ Ú¯Ùته میشود Ú©Ù‡ یادگاری ازاین خدا هست Ú©Ù‡ بجا مانده است . این اندیشه« سه تائی Ú©Ù‡ باهم یکتائی میشوند Ùˆ سرچشمه Ø¢Ùرینندگی شمرده میشوند درهمین نام ØŒ نموداراست . Ú¯Ù„ØŒ به علت تعدد برگهایش یکی ازنمادهای برجسته « خوشه » است Ùˆ هنوز درزبانهای گوناگون ØŒ به خوشه ØŒ Ú¯Ù„ ( گول) Ú¯Ùته میشود . درکردی به اردیبهشت ØŒ گولان Ú¯Ùته میشود ØŒ چون ارتای خوشه است . یاس ØŒ نماد این سه اصلیست Ú©Ù‡ دریکتاشوی، بوی ورنگی میشود Ú©Ù‡ منش ٠جشنی زمان وبینش میگردد . سیال، همان آل است ØŒ Ùˆ آل، یا سیمرغ ØŒ اینهمانی با رنگ ÙˆÙراوانی رنگها دارد . ولی وارونه آنچه دریزدانشناسی زرتشتی ØŒ نخستین روز Ú©Ù‡ اینهمانی با خدای ایران خرّم یا Ùرّخ داشته ( نه با اهورامزدا ) Ùˆ روز دوم Ú©Ù‡ بهمن باشد، با « یاس سÙید» اینهمانی داده میشوند ØŒ درØالیکه یاس ØŒ به رنگهای گوناگون هست . این رنگهای گوناگون یاس Ùˆ بوی ویژه این Ú¯Ù„ ØŒ تصویرخدا یا « بÙÙ† Ø¢Ùریننده هرجانی به ویژه انسان» را مشخص میساختند . یاس، انواع گوناگون دارد ØŒ هم یاس سÙید وهم یاس بنÙØ´ ØŒ وهم یاس خوشه ای Ùˆ هم یاس زرد( Ù‡ÛŒÙÙ„ ) Ùˆ هم یاس آبی ( بهمنی) Ùˆ هم یاسی با گلهای سÙید وزرد ( یاس امین الدوله ) وهم یاس کبودی هست . رنگ، رنگارنگی است . رنگی Ú©Ù‡ رنگارنگ نیست، رنگ نیست . رنگی، Ú©Ù‡ تنها یک رنگ باشد برضد Ù…Ùهوم « رنگ = گون » هست. رنگی هم Ú©Ù‡ همیشه همان بماند ( سپیدی Ú©Ù‡ همیشه سپید بماند، یا سیاهی Ú©Ù‡ همیشه سیاه بماند ) ØŒ برضد Ù…Ùهوم رنگست ØŒ چون رنگ، پیکریابی اصل تØول درشادیست. جهان ØŒ جهان رنگست، بدین معناهست Ú©Ù‡ همیشه درشادی ØŒ دیگرگونه میشود . چون « گـون » دراوستا Ú©Ù‡ به « رنگ » Ú¯Ùته میشود ØŒ به معنای « اÙزایندگی وغنا » هم هست . « رنگ » ØŒ بیان سرشاری ÙˆÙوران واÙشانندگی وپـÙری بÙÙ† ٠هستی است. چرا خدا وبالاخره بÙÙ† جان ( زندگی ) ØŒ رنگ است ØŒ رنگین هست . چرا بÙÙ† هستی رنگ ØŒ یا «اصل شادی از تØول وتغییرو دگردیسی» است . این Ú¯Ùته درروان ایرانیان ØŒ Ú†Ù‡ Ù…Øتوائی را بازمی تابیده است ØŸ چرا آنها به جهان رنگارنگ دلبستگی داشتند Ùˆ آنرا جÙت ومعشوقه خود میدانستند؟
درسانسکریت rangaØŒ نه تنها به معنای رنگ هست ØŒ بلکه به معنای « نمایش تÙریØÛŒ وخوشØال سازنده برای مردم » است ØŒ به معنای « صØنه بازی ونمایش » Ùˆ به معنای « تـعـدد » ØŒ وهم به معنای « عـشـق » هست . به خدای ورزش وسرگرمی وشادیRanga-devata =خدای رنگ Ú¯Ùته میشود ØŒ Ùˆ به رقصیدن وشادی سازی ranganaمیگویند ( همان ر ÙÙ†Ú¯ ) . درÙرهنگ ایران، ماه را « رنگرز، یا رنگ ساز» میخواندند . ماه درشب وخورشید درروز، هردو با سیمرغ اینهمانی داشتند ودوچشم او بودند . به ماه « صباغ تنگار» Ú¯Ùته میشد Ú©Ù‡ « تـنگار رنگرز » باشد ØŒ و« تنگر» Ú©Ù‡ نام خداهست ØŒ سبکشده واژه « تن + گوری » هست Ú©Ù‡ نام « مرغ » هم بود، Ùˆ « تن + گوری » ØŒ به معنای « زهدان یا سرچشمه تکوین یابی ازنو » هست . مرغ ورنگ ØŒ هردو پیکریابی یک اصل بودند . « رنگ Ùˆ رنگارنگی » ØŒ درست با این « نوزائی درگیتی Ùˆ انقلاب بهاری درگیتی ØŒ وتازگی وخرÙÙ… شوی Ùزندگی درگیتی » سروکار داشت . اجتماعی وجهانی همیشه درØال نوشدن ویا Ùرشگرد است Ú©Ù‡ رنگارنگست . نوشدن درشادی ØŒ تغییریاÙتن رنگ هست . رنگین شدن ØŒ باشادی Ùˆ آغوش باز، به پیشواز ٠تØول وتغییررÙتن است . اجتماعی وآموزه ای وجهان بینی Ú©Ù‡ یک رنگ یا بیرنگ میماند ØŒ برضد تØول است وازتØول یاÙتن، اکراه ونÙرت دارد. این برداشت از« رنگ » ØŒ آزمون ژر٠٠دیگری از« رنگ » بوده است Ú©Ù‡ دراثرچیرگی ادیان نوری ØŒ سخت گزند دیده است . درست اینکه یزدانشناسی زرتشت ØŒ جایگاه اهورامزدا را « روشنی بیکران » میدانست ØŒ Ùˆ این روشنی را با سپیدی Ú©Ù‡ برضد همه رنگهاست اینهمانی میداد ØŒ درضدیت با همین «تصویر خدای رنگین ورنگارنگ یا سیمرغ یا سیرنگ » بوده است . اولویت Ù« رنگ» بر«روشنی » ØŒ بیان٠جـÙـتی Ùˆ عروسی Ùˆ پیوند ٠آسمان ( ارتا ) با زمین ( ارد= ارض = ارتا ) ØŒ بیان جشن زندگی درگیتی ØŒ بیان روئیدن یا رنگیدن ٠تخم انسان ( مر+ تخم ) در زمین ( ارتا= ارد درپهلوی ) ØŒ بیان شادی از تغییر بوده است، Ú©Ù‡ با آموزه زرتشت Ùˆ خدایان ابراهیمی ØŒ درتضاد میباشد .
انسان درخدا وازخدا، میروید یا Ù…ÛŒ رنگـد. «ارتا »، تخم درختیست Ú©Ù‡ برشاØÙ‡ های آن ØŒ هزاران هزارتخمهای انسان، به برمی نشیند Ú©Ù‡ هریک به گونه ای دیگر ورنگی دیگرهستند . ازیک تخم خدا ØŒ همه انسانهای رنگارنگ Ù…ÛŒ رویند یا Ù…ÛŒ رنگند . خدا یا Øقیقت Ú©Ù‡ اصل نادیدنی Ùˆ نگرÙتنی Ùˆ تاریک ÙˆÚ¯Ù… هست ØŒ ناگهان دگردیسی به همه رنگها Ù…ÛŒ یابد ØŒ تا زندگی درگیتی را جشنگاه بسازد . تاریکی وسیاهی ØŒ خودش رنگارنگی میشود ØŒ خودش ØŒ در رنگارنگ شدن ØŒ روشن میشود . دراین جهان ØŒ اهریمنی نیست .
انسان ØŒ خدا را Ù…ÛŒ شناسد، چون گوهرخدا ،سبزو رنگارنگ میشود ( دگردیسی به رنگ ها Ù…ÛŒ یابد ) Ùˆ دررنگارنگ شدنست Ú©Ù‡ روشن Ùˆ شناختنی ودیدنی میشود . انسان خدا ÙˆØقیقت را دررنگین شدنش، درتØول یاÙتنش ØŒ درشادی ازتØول یاÙتنش ØŒ میشناسد . خدا ÙˆØقیقت ،« روشنی Ùسپیدی » نیست Ú©Ù‡ « بیرنگ وضد رنگ » است ØŒ بلکه خدا Ùˆ Øقیقت، دررنگارنگی وتنوع ØŒ روشن میشوند . دانائی ØŒ سپیدی خالی ازرنگ نیست، بلکه رنگارنگیست . Øقیقت در رنگارنگیش ØŒ درتنوعش ØŒ درطیÙØ´ ØŒ روشن میگردد . درهیچ رنگی Ú©Ù‡ بریده وجدا ازسایر رنگها باشد ØŒ خدا ÙˆØقیقت نیست . خدائی ÙˆØقیقتی Ú©Ù‡ ازتاریکی وسیاهی بریده است ØŒ خدا ÙˆØقیقت نیست با Øواس هست Ú©Ù‡ میشود، Øقیقت یا بÙÙ† Ø¢Ùریننده گیتی را درطی٠تنوعش شناخت .« خـرد» وارونه « عقل ØŒ ومÙاهیم روشن وبیرنگش » ØŒ بینشی است Ú©Ù‡ ازرنگارنگی تجربیات٠Øواس درگیتی پیدایش Ù…ÛŒ یابد . کسی ØŒ میشناسد و« Ù…ÛŒ بیند» ØŒ Ú©Ù‡ رنگها را Ù…ÛŒ بیند Ú©Ù‡ رنگارنگی را Ù…ÛŒ بیند. Øواس ØŒ تنوع وگوناگونی را Øس میکنند ودرمی یابند . اسدی میگوید :
«هنر»هرچه درمرد، والا بود به چهرش بـَر، ازدور، پیدا بود
چوگوهر،میان «گهردارسنگ» که بیرون، پدیدارباشد به رنگ
هنر، هرچه درشخص ØŒ برجسته ترشود وبیÙزاید، ازدوردرچهره او پیداست . مانند سنگی Ú©Ù‡ درآن گوهرهست . چون گوهر، ازسنگ میروید وزائیده میشود .« رنگیدن» ØŒ دراصل به معنای « روئیدن وسبزشدن » است . گیاهان، مادر٠« رنگها » هستند . ازگیاهان ØŒ رنگهارا Ù…ÛŒÙشردندوشیره آنها ( رس ورسا = خرداد ) را میگرÙتند وبا آن رنگها، جامه ها Ùˆ دیوارها را رنگ میکردند. هرگیاهی، سبزی است . این بود Ú©Ù‡ سبزشدن ØŒ معنای رنگارنگ شدن دارد . هرچه سبزو رنگارنگ Ùˆ متنوع وطی٠شد، روشن میشود . این اولویت٠« رنگارنگ شدن=سبزشدن» بر« روشنی» ØŒ جهان نگری ÙÙرهنگ ارتائی- سیمرغی را مشخص وممتازمیساخت . درست این پیوند مستقیم وتنگاتنگ انسان، با رنگها دربینائی وسایرØواس ØŒ بیان Ùپیوند وخویشی او با گیتی است . درسانسکریت ØŒ رنگ راتـنا ØŒ ازعشق انگیخته شدن ØŒ یا دلبستگی به کسی یاÙتن است . آنچه میروید(Ù…ÛŒ رنگـد) با خاک وزمین پیوند Ù…ÛŒ یابد وبا آن مهرمیورزد . مردمان ( مر+ تخم ) ØŒ تخمند Ú©Ù‡ از زمین میرویند ( رنگند) Ùˆ رنگین میشوند ولی درپایان بازتخم میشوند Ú©Ù‡ برای باززائی ازسر،درخاک اÙشانده میشوند تا باز برنگند ÙˆÙرشگرد یابند . انسان ØŒ جÙت وعاشق زمین وگیتی هست ØŒ چون با رستن ازآن ØŒ رنگارنگ وشاد میشود . زیستن ØŒ رÙستن اززمین ØŒ Ùˆ Ùرشگرد درگیتی است . انسان ØŒ Ú¯Ù€ÙÙ„ÛŒ رنگین در« Ùرش زمین » هست . زمین ØŒ Ùرش است ØŒ چون جایگاه Ùرشگرد زندگی است .
« Ùرش » ازبرترین نمادهای نوشوی وتازه شوی یعنی Ùرشگرد زندگی درگیتی است . درگرشاسپ نامه درباره Ùرشی Ú©Ù‡ هدیه داده میشود، این پیوند « Ùرش » و« Ùرشگرد درگیتی » Ú©Ù‡ تÙاوت Ú©Ù„ÛŒ با Ù…Ùهوم Ùرشگرد آخرالزمانی دارد ØŒ دیده میشود :
یکی Ùرش دیبا ØŒ دگررنگ رنگ Ú©Ù‡ بÙد کشوری پیش پهناش تنگ
زهرکوه و دریا وهرشهروبر زخاورزمین تا در باختر
نگاریده برگرد او گونه گون کزآنجا چه آرند وآن بوم وچون
ززرّ وزبرجد یکی نغزباغ
درو هرگل ، از « گوهرشب چراغ »
درختی ازاو، شاخ بروی ، هزار
زپیروزه برگش ، زیاقوت ، بار
Ú†Ùˆ آب اندرو، راه کردی Ùراخ
درخت از بÙÙ† ØŒ آن برکشیدی به شاخ
سرازشاخ ØŒ هرمرغ بÙراختی همی این ازآن به نوا ساختی
زمین وگیتی ØŒ Ùرش یا اصل Ùرشگرد Ùˆ ازنو تازه شوی ودگرگونه شوی پیوسته با شادی در زندگی است. Ùرشگرد وباززائی ØŒ پدیده آخرالزمانی وامام الزمانی نیست . درخت یا گیاه٠مردم ( مر+ تخم )ØŒ درزمین، ریشه وبیخ دارد . بیخش، تاریک وسیاهست وشاخه هایش، روشن Ùˆ رنگارنگ است ØŒ واین تاریکی وروشنائی ورنگارنگی به هم بسته است. انسان، وجودی « دورنگه ØŒ دورنگ به هم بسته وازهم جدا ناپذیر» است . این دورنگ به هم چسبیده بودن ØŒ اصل زندگی وآÙرینندگی شمرده میشد . واژه های « بـَرَنج Ùˆ پرنگ Ùˆ پلنگ Ùˆ اورنگ » بیان همین « دورنگ به هم چسبیده بودن»است . پلنگینه پوشیدن کیومرث درشاهنامه ØŒ بدان معنا نیست Ú©Ù‡ پوست پلنگ میپوشیده است ØŒ بلکه اشاره به « همزاد بودن هستی او » هست (گیومرث= گیا + مر+ تن ØŒ مر= جÙت ) .
Øلقه هائی Ú©Ù‡ زنان دست وپارا ازآن میآرایند ØŒ برای آن « برنجین= اورنجین » نامیده میشوند Ú©Ù‡ آلیاژ زروسیم با همند .«Øـلـقـه» درهمه شکلهایش ( کمربند، انگشتر، بازوبند، دستبند، گردن بند ÙˆØلقه ای Ú©Ù‡ دردست Ùروهردرتخت جمشید است ) ØŒ Ú©Ù‡ « آل+ Ú¯Ù‡ » باشد به معنای « بند وگره زنخدا آل، یا آنچه دوچیزرا به هم جÙت میکند= سیال » هست . Øلقه ØŒ نماد ٠« Ø¢Ùرینندگی ازاصل پیوند ومهر» است . وازآنجا Ú©Ù‡ بهرام ØŒ جÙت ارتا ( Ú¯Ù„ چهره = آنکه گوهرش، خوشه است) یا رام هست ØŒ « اورنگ » نامیده میشده است. به کورمالی کردن با دست درتاریکی نیز « برنج » Ú¯Ùته میشده است. این جÙت شدن دست با دیوار دربسودن ØŒ شناختن است . آمیختن دورنگ یا پیوند دادن دواصل باهم ØŒ بÙÙ† پیدایش چند رنگی Ùˆ رنگارنگی است . نه تنها آمیختن دورنگ ØŒ بÙÙ† رنگارنگی است ØŒ بلکه« بÙÙ† روشنی» نیزهست . ازاین رو« سنگ » در داستان هوشنگ درشاهنامه ØŒ به خودی خود، اصل Ùروغ وروشنی بوده است ØŒ نه تصادم وستیزدوسنگ باهم . واژه « روشـن » در اصل « raoxshna » است Ú©Ù‡ « رخشـان » امروزه باشد . این واژه ازسوئی، تبدیل به واژه « روشن » Ùˆ ازسوی دیگر تبدیل به واژه « رخشان » شده است ØŒ وواژه « رخش » ØŒ Ú©Ù‡ نام اسب رستم است ØŒ سبکشده همین واژه « رخشان» است Ú©Ù‡ به «سرخ وسÙید درهم آمیخته» Ú¯Ùته میشود . رخش ØŒ به برق Ùˆ درخش وصاعقه نیز میگویند Ú©Ù‡ دربندهش( بخش 9 )« سنگ» نیزنامیده میشود ( سنگ= اصل اتصال دوچیزباهم ) . رخش ØŒ نام رنگین کمان ( کمان بهمن، کمررستم ØŒ طوق بهار، تیراژه ... ) هم هست. پس رنگارنگی ØŒ روشن است . وروشنی ØŒ درÙرهنگ ارتائی ØŒ پیآیند دورنگ باهم آمیخته ØŒ است . رنگین کمان ØŒ همان « روشنی » است ! دورنگ آمیخته به هم بودن ØŒ روشنی است ! انسان هم ØŒ « مردم = مر+ تخم »هست ØŒ به عبارت دیگر، تخم جÙتی است ØŒ وازاین رو اصل روشنی وسبزیست . یک معنای « مـر» درسانسکریت ØŒ جÙت وهمزاد میباشد . هنوز درکردی به انسان ØŒ « مره » Ú¯Ùته میشود .
مثلاشوشتریها به رنگین کمان ØŒ « سَوزقبا = قبای سبز» میگویند ØŒ Ùˆ کردها به آن ØŒ « Ú©Ù€ÙŽÙ‡ سکوسور= کـَسکوسور» میگویند Ú©Ù‡ « سبزوسرخ باهم » باشد . آنها درسبزی ØŒ رنگ مشخص وواØد سبزرا مانند ما درنمی یاÙتند ØŒ بلکه درسبزی، رنگارنگی میدیدند . آنها دورنگ سبزوسرخ را اصل پیدایش Ù‡Ùت رنگ میدانند .دربهار، جهان ØŒ سبزوخرّم میشود ØŒ یعنی رنگارنگ میشود .
« ساپیزsaa-bizak» Ú©Ù‡ تبدیل به واژه « سبز» شده است ØŒ به معنای « سه اصل وزهدان ویا سه تخم » است که« بÙÙ† Ø¢Ùریننده هستی، یا همان دورنگ به هم چسبیده » میباشد . « بÙÙ† Ø¢Ùریننده جهان هستی» ،« ساپیزه» یا سبزی است Ú©Ù‡ رنگارنگی میـباشد . سبزی، درواقع نام رنگ به معنای امروزه نیست، بلکه به معنای « بÙÙ† واصل Ø¢Ùریننده » هست . اینست Ú©Ù‡ گاوپرمایه ( برما+ یون ) درشاهنامه ØŒ Ú©Ù‡ خدای زمین باشد (پیشوند٠برم= پرم = بـَرَهم = نخستین تخمیست Ú©Ù‡ جهان ازآن میروید ) وهمه رستنی ها ازاو میرویند ØŒ طاوس رنگ است. چراگاو زمین،طاووس گونه است ØŸ طاوس دراوستاfrasha-murw Ùرش مورو نامیده میشود ØŒ Ú©Ù‡ به معنای « مرغ Ùرشگرد ØŒ یا اصل همیشه ازنو تازه شوی ØŒ اصل تغییریابی درشادی ØŒ اصل انقلاب بهاری » است .
یکی گاو دیدم چو خرّم بهار سراپای او پر زرنگ ونگار..
زپستان آن گاو طاوس رنگ
( Ùریدون ) براÙراختی ØŒ چون دلاور نهنگ
هرانسانی ØŒ مانند Ùریدون ØŒ ازشیرمادرزندگی Ú©Ù‡ زمین باشد Ùˆ گوهرطاوسی دارد، Ùˆ اصل Ùرشگرد، یا اصل نووتازه شوی، یا اصل تØول ØŒ یا اصل رنگارنگی وجشن وشادی است، شیر مینوشد Ùˆ براÙراخته میشود .گیاهان ØŒ پستانهای گاوطاوس رنگ ٠زمین شمرده میشدند، وشیره واÙشره آنها ØŒ شیر زنخدای زمین Ú©Ù‡ گاوی(گئو= Ú¯ÛŒ = جی = جان= Ú©Ù„ جانها) رنگارنگ میباشد ØŒ اÙشره این گیاهان ومیوه ها Ùˆ درختان به شمار میآمد .
هرگیاهی، پستان (fshtaana=fsh-taana) وآغوش مادر٠همه انسانهاست Ú©Ù‡ سرچشمه اÙشاندن (fsh) زندگی است . چنانچه درگرشاسپ نامه میآید Ú©Ù‡ :
زمینست چون مادری مهرجوی
همه رستنیها، چو پستان اوی
به چه گونه گون خلق ، چندین هزار
که شان پروراند همی درکنار
زمین مادریست Ú©Ù‡ خلق های گوناگون را ازپستانهای خود Ú©Ù‡ گیاهان(سبزیها ) رنگارنگ هستند وبا اÙشره ها وشیرابه های گوناگون ( رَس ورسا = خرداد) Ú©Ù‡ جان آنهاست ØŒ شیر میدهد . به سخنی دیگر، خدا ØŒ ازشیره جان خود، همه بشریت را Ù…ÛŒ پروراند Ùˆ دایه همه هست ØŒ ومی رنگاند ومیرویاند ومی پروراند ( پروردگار) .
دراوستا به سبز« axschaena» Ú¯Ùته میشود Ú©Ù‡ هم میتواند « a- xshaena» Ùˆ هم « axv- xschaena» وهم «shaena + axv» باشد. ودرست واژه روشنی « raox-xschna= raoxshna» یا « raocana=raoc-cana » میباشدوپسوند « خشن» و« کانا cana» ØŒ هردو معنای « Ù†ÛŒ » دارند Ú©Ù‡ نماد همه گیاهان بود . نی، وجود دورنگه یا همزاد وجÙت هست ØŒ چون گرهش، دوبخش آن را به هم پیوند میدهد . ازاین رو آسمان اعلی نیز، گرودمان نامیده میشد ØŒ چون « گرو+ دمن » به معنای « جایگاه Ù†ÛŒ ها = نیستان » میباشد ( گرو= گلو، غرو= Ù†ÛŒ ) . ازاین رو بود Ú©Ù‡ به آسمان ØŒ «آسمان سبز» یا کبود Ú¯Ùته میشد Ú©Ù‡ همزمانش ØŒ معنای « Ù‡Ùت رنگ » نیز داشت . Ù‡Ùت سپهر، خوشه Ù‡Ùت رنگ هست. هررنگی، تخمی ازاین خوشه است . معنای « کبود» ازنام درختی نیر Ú©Ù‡ «کبوده » خوانده میشود ØŒ روشن میگردد . کبوده ØŒ به درختان بیدمشگ ( بهرامه ) وپشه غال ( نارون= نار+ ون = درخت ٠زن ) Ú¯Ùته میشود، Ú©Ù‡ هردو اینهمانی با سیمرغ ( ارتا ) دارند . برزیگران یا واستریوشان یا نسودیان ØŒ جامه کبود xashenمیپوشیدند، واین بیان آن است Ú©Ù‡ « جامه سیمرغ » را میپوشند Ú©Ù‡ جامه های رنگی ( پیروزه ØŒ لاجوردی، نیلوÙری، ازرق ØŒ بس رنگ= رنگارنگ ) میباشد . آنها روشن هستند، چون رنگین هستند، چون رنگارنگ هستند . بنا بربندهش ،برزیگران ( واستریوشان، نسودیان )ØŒ مانند سپهر، جامه xashen میپوشیدند Ú©Ù‡ جامه کبود باشد ( بندهش ØŒ بخش چهارم ØŒ 32 ) . روشنی آسمان نیز، رنگارنگی آسمان است . ازاین رو« روشنی» ØŒ اینهمانی با «جامه وپیراهن ودرواقع پوست » داده میشود . جامه ØŒ پوست ٠پیوسته به تن وجان وروئیده ازتن وجانست . همانسان ØŒ « صورت» ØŒ درÙرهنگ ایران ØŒ معنای چنین پوستی را داشت .صورت ØŒ رویش گوهردر رنگارنگی بود . خود واژه « رنگ » ØŒ معنای « Ø´Ú©Ù„ وصورت Ùˆ سیما وقیاÙÙ‡ » هم دارد . هرتخمی درروئیدن ØŒ رنگین میشود یا به عبارت دیگر، صورت یا Ø´Ú©Ù„ به خود میدهد . گیاه ØŒ درسبزشدن ØŒ روشن میشود Ùˆ به سخنی دیگر، جامه سبزمیپوشد . برگ درختان، جامه درختان شمرده میشدند . روشنی، جامه شمرده میشد . مثلا اسدی توسی میگوید :
بپوشید گیتی ، پرند سیاه یکی« شعرسیمابی» ، از« نور ماه»
سیم ØŒ Ùلز ٠دورنگه است . ماه، کلیچه سیمین است، واینهمانی با نقره داده میشود، چون اصل زندگی، یا همه تخمها = اصل دورنگه زندگی شمرده میشود ØŒ Ùˆ همه تخمهای زندگان ØŒ تخم ٠ماه ( اندکوکا ) یا تخم سیمرغند . نورماه ØŒ پیدایش گوهراین تخم ازدرون انسان ØŒ درشکل وصورت است. تخم ØŒ جامه وپوست وپیراهن میشود . انسان ØŒ خرقه ماه را میپوشد . انسان جامه سپهررا میپوشد . درکردی به ژنده پوش ØŒ رینگال ( رینگ + آل ) میگویند Ú©Ù‡ به معنای « رنگ زنخدای زایمان » است Ùˆ ازاین جا معلوم میشود Ú©Ù‡ « ژنده = شنده » ØŒ معنای رنگین ورنگارنگ داشته است.
انسان ( مردم = مر+ تخم ) نیز Ú©Ù‡ ازرود ٠اÙشره جهانی ( وه دایتی ) میگذرد، وسبزمیشود ØŒ به عبارتی دیگر،جامه دانائی دروجوداو، پیدایش Ù…ÛŒ یابد، یا میروید . طبعا جامه ØŒ پوست٠جان وتن ØŒ Ùˆ پیدایش بÙÙ† Ø¢Ùریننده انسانست، وچنین جامه یا پوست روئیده ازتن ØŒ « روشنائی » است . این بود Ú©Ù‡ پوست تخم مرغ ØŒ « خرّم » نامیده میشد Ú©Ù‡ خدای ایران باشد . خدا، پوست است . سپهرششم ( گزیده های زاداسپرم ) ØŒ انهوما ( مشتری= خرّم ) ØŒ پوست شمرده میشد . «دانائی یا شناختی » Ú©Ù‡ ازتخم ٠هستی خود٠انسان ØŒ نروئیده باشد، جامه وامی Ùˆ نورو بینش عاریه ای Ùˆ بی ریشه است . این دانائی ØŒ بیان آنست Ú©Ù‡ روشنی، ازگوهرخود پیدایش نیاÙته است، پوست نیست . یا به عبارت دیگر، چشم انسان ØŒ خودش چراغ نیست، ومجبوراست Ú©Ù‡ با نور دیگری ببیند ØŒ بدینسان خرد انسان، با روشنائی خودش نمی بیند .
جامه سبزگیاه ØŒ اینهمانی با رنگارنگی Ùˆ رنگین کمانی وطاوسی ØŒ یا تنوع رنگها داشت . اینهمانی پیدایش رنگارنگی با روشنی ØŒ بلاÙاصله بدانجا کشیده میشد Ú©Ù‡ Øواس ØŒ Ú©Ù‡ اندام دانائی هستند ØŒ روشنی را Ùقط در تجربه تنوع Ùˆ گوناگونی میکنند . در Øس کردن ØŒ گوهرانسان ( تخم آتش= ارتا = Ùرن = نخستین عنصر) Ù…ÛŒ وَخـشد .« وخشیدن » ØŒ Ú©Ù‡ روئیدن ونموکردن Ùˆ زبانه کشیدن واÙروخته شدن باشد ØŒ رنگیدنست . هرØسی درانسان ØŒ درØس کردن ØŒ رنگارنگ یا گوناگون میشود Ùˆ دراین گوناگون ورنگارنگ شدن است Ú©Ù‡ « روشن میشود، Ùˆ روشن میکند » . Øس کردن ØŒ رنگارنگ شدن Ùˆ رنگارنگ کردنست ØŒ چون زبانه شعله او ØŒ روشن میکند . Øس ØŒ رنگین کمان شدن Ùدرک واØساس است . Øس کردن ØŒ خوشه شدن دررنگها Ùˆ گوناگونیهاست. خرد، دانائیهای چنین Øواسی هست . اینست Ú©Ù‡ Øس کردن ØŒ دومعنای گوناگون ولی جÙت باهم داشت . Øس کردن ØŒ هم چراغ وشمع ونوراÙÚ©Ù† هست Ú©Ù‡ روشن میکند، وهم چشم است Ú©Ù‡ با آن روشنی Ù…ÛŒ بیند . آرمان « چشم وچراغ باهم بودن » ØŒ درÙرهنگ ارتائی ØŒ آرمان بینش وشناخت بوده است Ú©Ù‡ برغم باقی ماندن در اذهان ØŒ معنای اصلیش ØŒ به Ú©Ù„ÛŒ Ùراموش ساخته شده است .
چشم در نگاهش با انداختن رنگها ØŒ رنگها را Ù…ÛŒ بیند Ùˆ با دیدن رنگارنگی درپدیده ها ØŒ روشن وبینا میشود ØŒ وبا تجربه رنگهای گوناگون ومتنوع ØŒ ازØقیقت یا گوهر Ùدرون چیزها آگاه میشود ØŒ چون رنگها ØŒ پیدایش این گوهر( ساپیزه ) Ø¢Ùریننده در درون هر جانی هستند. رنگ اصلی هرچیزی ØŒ نمی پوشاند Ùˆ نمی Ùریبد ØŒ بلکه رنگ، Ù…ÛŒ چهرد، Ù…ÛŒ گـوهـرد . این Ù…Ùهوم رنگ، به Ú©Ù„ÛŒ با Ù…Ùهوم « رنگ » Ú©Ù‡ گوهر درون یا Øقیقت را میپوشاند Ùˆ گمراه میکند Ùˆ Ù…ÛŒÙریبد، Ùرق دارد . رنگی Ú©Ù‡ گمراه میکند، رنگیست Ú©Ù‡ از انداختن روشنیهای خارجی به پدیده ها ØŒ پیدایش Ù…ÛŒ یابد . با روشنی وامی ØŒ چیزی را یا خود را روشن کردن ØŒ ÙریÙتن واغواگری Ùˆ گمراه سازی آغازمیشود . انسان، جامه قرضی ( دانائی وام کرده ØŒ معیارنیکی وبدی وام کرده ) میپوشد، تا پوست خود را بپوشاند .
وقتی انسان با چشم بی چراغ خود Ù…ÛŒ بیند Ùˆ طبعا برای دیدن وشناختن ØŒ نور، وام میگیرد ØŒ به همه چیزها ØŒ جامه های بیگانه Ù…ÛŒ پوشاند . همه چیزها را با این روشنی های وامی، رنگ میزند . آنچه را دانائی Ùˆ Øقیقت Ù…ÛŒ نامد، چیزی چرپوشانیدن پدیده ها با رنگهای قلبی نیست Ú©Ù‡ بدانها چسبانیده شده است . اینست Ú©Ù‡ رابطه اش با پدیده ها ورویدادها ØŒ Ú©Ù‡ « رنگهای بیگانه بدانها زده Ùˆ ازخود آنها نروئیده » به هم میخورد . ما با هرمعرÙتی وجهان بینی ومذهبی ومسلکی Ú©Ù‡ جهان را Ù…ÛŒ بینیم ومی شناسیم ØŒ به پدیده ها ورویدادها ØŒ رنگ میزنیم ØŒ وآن پدیده ها Ùˆ رویدادها را ازپیدایش گوهر خود در رنگین شدن ØŒ بازمیداریم .
مامی انگاریم که اینها ، « رنگ » پدیده ها ورویدادها هستند. ولی اینها رنگ چیزها نیستند. اینها رنگی هستند که روشنگرها ، به چیزها زده اند، و آنها را پوشانده اند و انسان را از درک مستقیم رنگهائی که مستقیما ازخود چیزها میرویند و میرنگند ، بازمیدارند.
خواروزشت وگمراه کننده ÙˆÙریبنده ساختن Ù…Ùهوم ٠« رنگ» ØŒ خواروزشت وگمراه کننده ÙˆÙریبنده ساختن « Øواس » است، Ú©Ù‡ درØقیقت ØŒ بیان « جÙت گیتی بودن انسان » میباشد . ما Øواس خود را با این آموزه ها وجهان بینی ها Ùˆ مذاهب وعقاید ØŒ کورمیسازیم . ما دردیدن ØŒ کوریم . ما درØس کردن ØŒ ازشناخت، هرروز بیگانه ترمیشویم . ما با Øواس خود، دیگر مستقیما نمی بینیم ØŒ وبا چیزها ØŒ پیوند٠بلاواسطه نمی یابیم ØŒ بلکه این روشنیهای وامی، چیزها را رنگ زده اند وپوشانیده وتاریک ساخته اند . این روشنیهای وامی، برضد Øواس ما هستند، Ùˆ ازاین رو Øواس وخرد مارا خوارو زشت وضعی٠میسازند . ولی انسان با Øواس خود هست Ú©Ù‡ با رنگهائی Ú©Ù‡ ازگوهرچیزها روئیده اند وبا رنگارنگی آنها ØŒ جÙت میگردد ØŒ نه با این روشنیهای سپید ویکرنگ Ú©Ù‡ برضد همه رنگهایند Ùˆ برضد « رنگارنگی گوهرها » هستند . انسان درشناختن رنگارنگی گیتی، مستقیما با Øواس خود، پیوند جÙتی ومهری خود را با گیتی درمی یابد . چنانکه دربالا آمد ØŒ اسدی این اندیشه اصیل را چنین بازگÙته است Ú©Ù‡ :
چوگوهر،میان «گهردارسنگ» که بیرون، پدیدارباشد به رنگ
گوهرهرچیزی، بÙÙ† واصل ومبدء ومنشاء آنست . گوهریدن ØŒ به صورتیابی گوهردررنگها Ú¯Ùته میشد.هرگوهری،می گوهرد .گوهر، رنگین است ØŒ Ùˆ درسنگ( سنگ، دراصل ØŒ به معنای پیوند Ø¢Ùریننده بوده است )ØŒ پدیدارمیشود وبه چشم میآید . این اندیشه توانائی ٠دیدن دراثر پیدایش Ùرنگ ØŒ ریشه ژر٠درÙرهنگ ایران دارد . واژه ٠«گـون » Ú©Ù‡ دراصل معنای « رنگ » دارد ØŒ همزمان نیز معنای « اÙزایندگی وغنا وسرشاری » دارد . رنگ یا « گون » ØŒ Ùوران نیروی Ø¢Ùرینندگی وزندگیست . چیزی، روشن یا پدیداراست Ú©Ù‡ رنگین است. این تابیدن « روشنی به آن چیز» نیست Ú©Ù‡ رنگهارا درجانها وانسانها، پدیدارمیسازند ØŒ بلکه این غنا وسرشاری Ùˆ اÙزایندگی خود ٠جانها Ùˆ زندگی هست Ú©Ù‡ در« رنگ » ودر« گونه » پیدایش Ù…ÛŒ یابد ØŒ یا زاده میشود .
این اندیشه به Ú©Ù„ÛŒ با اندیشه متداول در اذهان ما Ùرق دارد Ú©Ù‡ ما با روشن کردن جهان ØŒ جهان را Ù…ÛŒ بینیم . ما با روشن کردن چیزها هست Ú©Ù‡ رنگها ÛŒ آنها راپدیدارمیسازیم . این اولویت دادن به « روشن کردن با نوری خارجی » در Ùرهنگ ارتائی ایران نبوده است ØŒ وبا آموزه زرتشت آمده است Ú©Ù‡ سپس درهمه ادیان ابراهیمی ØŒ اصل بدیهی شده است . درست تورات با این عبارت آغازمیشود Ú©Ù‡ : « خدا Ú¯Ùت روشنائی بشود Ùˆ روشنائی شد Ùˆ خدا روشنائی را دید Ú©Ù‡ نیکوست Ùˆ خدا روشنائی را ازتاریکی جدا ساخت » . طبعا ازاین پس بایستی ØŒ با این روشنائی Ú©Ù‡ خدا با امرخود ساخته است باید دید Ùˆ گرنه همه چیزها ØŒ تاریک میمانند. دریزدانشناسی زرتشتی نیز، جایگاه اهورامزدا ØŒ روشنی بیکرانست Ùˆ اهورامزدا ØŒ راستی (= Øقیقت ) را ازاین روشنی میآÙریند . درقرآن نیز« الله نورالسموات والارض » است وبا این نوراست Ú©Ù‡ همه چیزها را میتوان روشن کرد Ùˆ دید Ùˆ رنگها نیز Ùقط با این روشنی هست Ú©Ù‡ میتوانند پدیدارشوند .
درواقع ØŒ این روشنائی هست Ú©Ù‡ رنگها را خلق میکند . ولی این روشنائی ØŒ یک ویژگی بنیادی درگوهرش دارد وآن اینست Ú©Ù‡ خدا آنرا ازتاریکی، جدا ساخته ØŒ Ùˆ آنرا نیک میداند. به عبارت دیگر، روشنی وسپیدی با نیکی ØŒ Ùˆ تاریکی وسیاهی با بدی ØŒ ازهمان آغاز اینهمانی داده شده است . بدین سان ØŒ Ø¢Ùرینش با دورنگ جدا وبریده ازهم آغازمیشود Ùˆ این دورنگ بریده ازهم ØŒ بÙÙ† گستره ٠سراسر Ø¢Ùرینش میگردد . دراین آغاز، رنگارنگی نیست . جائی رنگ هست Ú©Ù‡ رنگارنگی است، Ùˆ رنگها باهم آمیخته اند . به عبارت دیگر، سیاهی وسپیدی Ú©Ù‡ همگوهر تاریکی وروشنائی درجهان ٠تازه هستند ØŒ دیگر، رنگ نیستند Ùˆ ما به غلط آنها را رنگ مینامیم . هم سیاهی وهم سÙیدی ØŒ دراین جهان ØŒ بیان « تهی بودن ازرنگ » هستند .