سیمرغ ، یا سیـرنگ / منوچهر جمالی
خدای ایران
سبزیست که رنگارنگ میشود
ودررنگارنگ شدن ،
روشن میشود
.....
سیمرغ ، یا سیـرنگ ، یا
« رَنـگ »
خدای ایران
سبزیست که رنگارنگ میشود
ودررنگارنگ شدن ،
روشن میشود
با« رنگ »، گیتی، روشن شد
خرد،دررنگارنگی ÙØÙˆØ§Ø³ØŒØ±ÙˆØ´Ù† میشود
سکولاریته،جهان ÙØ±Ù†Ú¯Ø§Ø±Ù†Ú¯Ø³Øª
چرا خدای ایران سیمرغ یا ارتا ØŒ «سیرنگ=syringa » هم نامیده میشد ØŒ Ú©Ù‡ دراصل به معنای « سه رنگیست Ú©Ù‡ باهم، یک رنگ وبÙÙ† ÙØ±Ù†Ú¯ » اند ØŒ واین « رنگ » ØŒ عنصرنخستینیست Ú©Ù‡ سراسر جهان زنده ØŒ ازآن پیدایش Ù…ÛŒ یابد . این « رنگ »، چیست Ú©Ù‡ « بÙÙ† Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ درهرجانی » هست؟ چرا، «خدا» Ú©Ù‡ خودش این بÙÙ† هستی است ،« Ù…ÛŒ رَزَد » Ùˆ ازاین رو ØŒ « رنگرز» خوانده میشده است . این عنصرنخستین است Ú©Ù‡ همه چیزهارا درجهان ØŒ رنگین Ùˆ رنگارنگ میکند . این جهان ØŒ جهان رنگارنگی است . Ú†Ù‡ شد Ú©Ù‡ ما پشت به جهان رنگی کرده ایم Ùˆ خواهان جهان روشن شده ایم ØŸ چرا خدای ایران ØŒ رنگی Ú©Ù‡ سرچشمه همه رنگهاست ØŒ شمرده میشد، نه اصل روشنی ویا روشنگر ØŸ چرا خدا ØŒ یا عنصرنخستین Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ درهرجانی وهرانسانی ØŒ Ù…ÙØ±Øº یا رنگ ( رینگ ) نامیده میشده است ØŸ مرغ ورنگ، Ú†Ù‡ مخرج مشترکی باهم داشته اند ØŸ این «رنگرزصباغ » دردل مولوی کیست Ú©Ù‡ درپرزاغهای سیاهش، صد باغ رنگارنگست ØŸ :
اندردل من رنگرزصباغست کاندرپرهرزاغ ازاو، صدباغست
چرا خاقانی ØŒ Ú©Ø§Ø±Ù…Ø³ÛŒØ Ø±Ø§ رنگزری میدانسته ومیگوید :
گوگردسرخ و، مشک سیاه من ، آب و جان
آری درآن دکان Ú©Ù‡ ØŒ Ù…Ø³ÛŒØ Ø§Ø³Øª ØŒ رنگرز
عیسی Ù…Ø³ÛŒØ Ú©Ù‡ مرده ØŒ زنده میکرد ØŒ چرا زنده کردن مرده را ØŒ رنگرزی میخواند ØŸ رنگرزی با« جان بخشی» Ú†Ù‡ پیوندی داشته است ØŸ اگر، بÙÙ† ٠جان یا زندگی ØŒ رنگست ØŒ چرا خدایان نوری ØŒ رنگارنگی را ازجهان اندیشه وزندگی Ùˆ ایمان ÙˆØÙ‚یقت زدودند، Ùˆ « روشنی سپیدی » میخواستند Ú©Ù‡ ضد تاریکی ٠سیاه ØŒ وبریده ازسیاهی وتاریکی ØŒ ونابود کننده تاریکی ٠سیاهیست؟ چرا سپید، رنگ دانائی وخوبی شد، وسیاهی وظلمت ØŒ Ú©Ù‡ رنگی دیگراست، رنگ نادانی واهریمنی شد ØŸ Ú©Ù‡ باید Ù…ØÙˆØ³Ø§Ø®ØªÙ‡ شود تا جهان ØŒ Ùقط به یک رنگ درآید؟ مگر، خدا ØŒ خودش همه این رنگها باهم نبود ودگر دیسی به همه این رنگها Ù†ÛŒØ§ÙØªÙ‡ بود ØŸ چرا، رنگ به طورکلی ناگهان تغییرمعنا داد،و ØŒ ریا ومکرو اصل اختلا٠وستیزندگی شد؟ زندگی ØŒ رنگ ØŒ Ùˆ رنگارنگ وتنوع وآشتی بود، Ùˆ ØØ§Ù„ا باید سپیدی بشود Ú©Ù‡ همه رنگها دیگر را جزخود ØŒ بنام سیاهی وظلمت واهریمن ØŒ زشت میکند وبا آن Ù…ÛŒ ستیزد وازخود Ù…ÛŒ Ø¨Ù€ÙØ±Ø¯ وآنرا زیرپای خویشتن ØŒ پایمال میکند . Ùˆ زندگی ازاین پس ØŒ روند ٠پایمال کردن رنگارنگی ٠گوهر خود درسراسرعمر میشود . زندگی، جنگ با رنگارنگی وتنوع « ودیگرگونه شدن Ùˆ بودن وتØÙˆÙ„ یابی» میشود . زندگی ØŒ جنگ با Ø§ÙØ³Ø§Ù†Ù‡Ù دروغ سیمرغ میشود Ú©Ù‡ سیرنگست ØŒ Ú©Ù‡ اصل رنگ است ورنگیست Ú©Ù‡ ازآن همه جهان پیدایش Ù…ÛŒ یابد .
چرازندگی ØŒ بیرون انداختن طاوس ازبهشت میشود ØŒ چون طاوس، رÙیق با Ù…Ø§Ø±Ø§ØºÙˆØ§Ú¯Ø±ÙˆÙØ±ÛŒØ¨Ù†Ø¯Ù‡ است. چرا رنگارنگی، همکاراهریمن شد ØŸ
تقویم یا«ماهروز Ù» ایران ØŒ هرماهی با دوخدای 1- خرّم Ùˆ2- بهمن درروزیکم ودوم ØŒ آغازمیشوند، Ùˆ آنها خودرا با Ú¯Ù„ یاس اینهمانی میدهند . ونام دیگریاس ØŒ سیال است ( تØÙÙ‡ ØÚ©ÛŒÙ… موءمن ØŒ مخزن الادویه ) Ú©Ù‡ « سه + آل» یا « آل » زنخدای زایمان سیمرغست .
درلاتین نیز، به Ú¯Ù„ یاس syringa سیرنگ Ú¯ÙØªÙ‡ میشود Ú©Ù‡ یادگاری ازاین خدا هست Ú©Ù‡ بجا مانده است . این اندیشه« سه تائی Ú©Ù‡ باهم یکتائی میشوند Ùˆ سرچشمه Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ú¯ÛŒ شمرده میشوند درهمین نام ØŒ نموداراست . Ú¯Ù„ØŒ به علت تعدد برگهایش یکی ازنمادهای برجسته « خوشه » است Ùˆ هنوز درزبانهای گوناگون ØŒ به خوشه ØŒ Ú¯Ù„ ( گول) Ú¯ÙØªÙ‡ میشود . درکردی به اردیبهشت ØŒ گولان Ú¯ÙØªÙ‡ میشود ØŒ چون ارتای خوشه است . یاس ØŒ نماد این سه اصلیست Ú©Ù‡ دریکتاشوی، بوی ورنگی میشود Ú©Ù‡ منش ٠جشنی زمان وبینش میگردد . سیال، همان آل است ØŒ Ùˆ آل، یا سیمرغ ØŒ اینهمانی با رنگ ÙˆÙØ±Ø§ÙˆØ§Ù†ÛŒ رنگها دارد . ولی وارونه آنچه دریزدانشناسی زرتشتی ØŒ نخستین روز Ú©Ù‡ اینهمانی با خدای ایران خرّم یا ÙØ±Ù‘Ø® داشته ( نه با اهورامزدا ) Ùˆ روز دوم Ú©Ù‡ بهمن باشد، با « یاس سÙید» اینهمانی داده میشوند ØŒ Ø¯Ø±ØØ§Ù„یکه یاس ØŒ به رنگهای گوناگون هست . این رنگهای گوناگون یاس Ùˆ بوی ویژه این Ú¯Ù„ ØŒ تصویرخدا یا « بÙÙ† Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ هرجانی به ویژه انسان» را مشخص میساختند . یاس، انواع گوناگون دارد ØŒ هم یاس سÙید وهم یاس Ø¨Ù†ÙØ´ ØŒ وهم یاس خوشه ای Ùˆ هم یاس زرد( Ù‡ÛŒÙÙ„ ) Ùˆ هم یاس آبی ( بهمنی) Ùˆ هم یاسی با گلهای سÙید وزرد ( یاس امین الدوله ) وهم یاس کبودی هست . رنگ، رنگارنگی است . رنگی Ú©Ù‡ رنگارنگ نیست، رنگ نیست . رنگی، Ú©Ù‡ تنها یک رنگ باشد برضد Ù…Ùهوم « رنگ = گون » هست. رنگی هم Ú©Ù‡ همیشه همان بماند ( سپیدی Ú©Ù‡ همیشه سپید بماند، یا سیاهی Ú©Ù‡ همیشه سیاه بماند ) ØŒ برضد Ù…Ùهوم رنگست ØŒ چون رنگ، پیکریابی اصل تØÙˆÙ„ درشادیست. جهان ØŒ جهان رنگست، بدین معناهست Ú©Ù‡ همیشه درشادی ØŒ دیگرگونه میشود . چون « گـون » دراوستا Ú©Ù‡ به « رنگ » Ú¯ÙØªÙ‡ میشود ØŒ به معنای « Ø§ÙØ²Ø§ÛŒÙ†Ø¯Ú¯ÛŒ وغنا » هم هست . « رنگ » ØŒ بیان سرشاری ÙˆÙوران ÙˆØ§ÙØ´Ø§Ù†Ù†Ø¯Ú¯ÛŒ ÙˆÙ¾Ù€ÙØ±ÛŒ بÙÙ† ٠هستی است. چرا خدا وبالاخره بÙÙ† جان ( زندگی ) ØŒ رنگ است ØŒ رنگین هست . چرا بÙÙ† هستی رنگ ØŒ یا «اصل شادی از تØÙˆÙ„ وتغییرو دگردیسی» است . این Ú¯ÙØªÙ‡ درروان ایرانیان ØŒ Ú†Ù‡ Ù…ØØªÙˆØ§Ø¦ÛŒ را بازمی تابیده است ØŸ چرا آنها به جهان رنگارنگ دلبستگی داشتند Ùˆ آنرا Ø¬ÙØª ومعشوقه خود میدانستند؟
درسانسکریت rangaØŒ نه تنها به معنای رنگ هست ØŒ بلکه به معنای « نمایش ØªÙØ±ÛŒØÛŒ ÙˆØ®ÙˆØ´ØØ§Ù„ سازنده برای مردم » است ØŒ به معنای « صØÙ†Ù‡ بازی ونمایش » Ùˆ به معنای « تـعـدد » ØŒ وهم به معنای « عـشـق » هست . به خدای ورزش وسرگرمی وشادیRanga-devata =خدای رنگ Ú¯ÙØªÙ‡ میشود ØŒ Ùˆ به رقصیدن وشادی سازی ranganaمیگویند ( همان ر ÙÙ†Ú¯ ) . Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران، ماه را « رنگرز، یا رنگ ساز» میخواندند . ماه درشب وخورشید درروز، هردو با سیمرغ اینهمانی داشتند ودوچشم او بودند . به ماه « صباغ تنگار» Ú¯ÙØªÙ‡ میشد Ú©Ù‡ « تـنگار رنگرز » باشد ØŒ و« تنگر» Ú©Ù‡ نام خداهست ØŒ سبکشده واژه « تن + گوری » هست Ú©Ù‡ نام « مرغ » هم بود، Ùˆ « تن + گوری » ØŒ به معنای « زهدان یا سرچشمه تکوین یابی ازنو » هست . مرغ ورنگ ØŒ هردو پیکریابی یک اصل بودند . « رنگ Ùˆ رنگارنگی » ØŒ درست با این « نوزائی درگیتی Ùˆ انقلاب بهاری درگیتی ØŒ وتازگی وخرÙÙ… شوی ÙØ²Ù†Ø¯Ú¯ÛŒ درگیتی » سروکار داشت . اجتماعی وجهانی همیشه Ø¯Ø±ØØ§Ù„ نوشدن ویا ÙØ±Ø´Ú¯Ø±Ø¯ است Ú©Ù‡ رنگارنگست . نوشدن درشادی ØŒ ØªØºÛŒÛŒØ±ÛŒØ§ÙØªÙ† رنگ هست . رنگین شدن ØŒ باشادی Ùˆ آغوش باز، به پیشواز ٠تØÙˆÙ„ ÙˆØªØºÛŒÛŒØ±Ø±ÙØªÙ† است . اجتماعی وآموزه ای وجهان بینی Ú©Ù‡ یک رنگ یا بیرنگ میماند ØŒ برضد تØÙˆÙ„ است وازتØÙˆÙ„ ÛŒØ§ÙØªÙ†ØŒ اکراه ÙˆÙ†ÙØ±Øª دارد. این برداشت از« رنگ » ØŒ آزمون ژر٠٠دیگری از« رنگ » بوده است Ú©Ù‡ دراثرچیرگی ادیان نوری ØŒ سخت گزند دیده است . درست اینکه یزدانشناسی زرتشت ØŒ جایگاه اهورامزدا را « روشنی بیکران » میدانست ØŒ Ùˆ این روشنی را با سپیدی Ú©Ù‡ برضد همه رنگهاست اینهمانی میداد ØŒ درضدیت با همین «تصویر خدای رنگین ورنگارنگ یا سیمرغ یا سیرنگ » بوده است . اولویت Ù« رنگ» بر«روشنی » ØŒ بیان٠جـÙـتی Ùˆ عروسی Ùˆ پیوند ٠آسمان ( ارتا ) با زمین ( ارد= ارض = ارتا ) ØŒ بیان جشن زندگی درگیتی ØŒ بیان روئیدن یا رنگیدن ٠تخم انسان ( مر+ تخم ) در زمین ( ارتا= ارد درپهلوی ) ØŒ بیان شادی از تغییر بوده است، Ú©Ù‡ با آموزه زرتشت Ùˆ خدایان ابراهیمی ØŒ درتضاد میباشد .
انسان درخدا وازخدا، میروید یا Ù…ÛŒ رنگـد. «ارتا »، تخم درختیست Ú©Ù‡ برشاØÙ‡ های آن ØŒ هزاران هزارتخمهای انسان، به برمی نشیند Ú©Ù‡ هریک به گونه ای دیگر ورنگی دیگرهستند . ازیک تخم خدا ØŒ همه انسانهای رنگارنگ Ù…ÛŒ رویند یا Ù…ÛŒ رنگند . خدا یا ØÙ‚یقت Ú©Ù‡ اصل نادیدنی Ùˆ Ù†Ú¯Ø±ÙØªÙ†ÛŒ Ùˆ تاریک ÙˆÚ¯Ù… هست ØŒ ناگهان دگردیسی به همه رنگها Ù…ÛŒ یابد ØŒ تا زندگی درگیتی را جشنگاه بسازد . تاریکی وسیاهی ØŒ خودش رنگارنگی میشود ØŒ خودش ØŒ در رنگارنگ شدن ØŒ روشن میشود . دراین جهان ØŒ اهریمنی نیست .
انسان ØŒ خدا را Ù…ÛŒ شناسد، چون گوهرخدا ،سبزو رنگارنگ میشود ( دگردیسی به رنگ ها Ù…ÛŒ یابد ) Ùˆ دررنگارنگ شدنست Ú©Ù‡ روشن Ùˆ شناختنی ودیدنی میشود . انسان خدا ÙˆØÙ‚یقت را دررنگین شدنش، درتØÙˆÙ„ ÛŒØ§ÙØªÙ†Ø´ ØŒ درشادی ازتØÙˆÙ„ ÛŒØ§ÙØªÙ†Ø´ ØŒ میشناسد . خدا ÙˆØÙ‚یقت ،« روشنی ÙØ³Ù¾ÛŒØ¯ÛŒ » نیست Ú©Ù‡ « بیرنگ وضد رنگ » است ØŒ بلکه خدا Ùˆ ØÙ‚یقت، دررنگارنگی وتنوع ØŒ روشن میشوند . دانائی ØŒ سپیدی خالی ازرنگ نیست، بلکه رنگارنگیست . ØÙ‚یقت در رنگارنگیش ØŒ درتنوعش ØŒ Ø¯Ø±Ø·ÛŒÙØ´ ØŒ روشن میگردد . درهیچ رنگی Ú©Ù‡ بریده وجدا ازسایر رنگها باشد ØŒ خدا ÙˆØÙ‚یقت نیست . خدائی ÙˆØÙ‚یقتی Ú©Ù‡ ازتاریکی وسیاهی بریده است ØŒ خدا ÙˆØÙ‚یقت نیست با ØÙˆØ§Ø³ هست Ú©Ù‡ میشود، ØÙ‚یقت یا بÙÙ† Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ گیتی را درطی٠تنوعش شناخت .« خـرد» وارونه « عقل ØŒ ÙˆÙ…ÙØ§Ù‡ÛŒÙ… روشن وبیرنگش » ØŒ بینشی است Ú©Ù‡ ازرنگارنگی تجربیات٠ØÙˆØ§Ø³ درگیتی پیدایش Ù…ÛŒ یابد . کسی ØŒ میشناسد و« Ù…ÛŒ بیند» ØŒ Ú©Ù‡ رنگها را Ù…ÛŒ بیند Ú©Ù‡ رنگارنگی را Ù…ÛŒ بیند. ØÙˆØ§Ø³ ØŒ تنوع وگوناگونی را ØØ³ میکنند ودرمی یابند . اسدی میگوید :
«هنر»هرچه درمرد، والا بود به چهرش بـَر، ازدور، پیدا بود
چوگوهر،میان «گهردارسنگ» که بیرون، پدیدارباشد به رنگ
هنر، هرچه درشخص ØŒ برجسته ترشود ÙˆØ¨ÛŒÙØ²Ø§ÛŒØ¯ØŒ ازدوردرچهره او پیداست . مانند سنگی Ú©Ù‡ درآن گوهرهست . چون گوهر، ازسنگ میروید وزائیده میشود .« رنگیدن» ØŒ دراصل به معنای « روئیدن وسبزشدن » است . گیاهان، مادر٠« رنگها » هستند . ازگیاهان ØŒ رنگهارا Ù…ÛŒÙØ´Ø±Ø¯Ù†Ø¯ÙˆØ´ÛŒØ±Ù‡ آنها ( رس ورسا = خرداد ) را Ù…ÛŒÚ¯Ø±ÙØªÙ†Ø¯ وبا آن رنگها، جامه ها Ùˆ دیوارها را رنگ میکردند. هرگیاهی، سبزی است . این بود Ú©Ù‡ سبزشدن ØŒ معنای رنگارنگ شدن دارد . هرچه سبزو رنگارنگ Ùˆ متنوع وطی٠شد، روشن میشود . این اولویت٠« رنگارنگ شدن=سبزشدن» بر« روشنی» ØŒ جهان نگری ÙÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ارتائی- سیمرغی را مشخص وممتازمیساخت . درست این پیوند مستقیم وتنگاتنگ انسان، با رنگها دربینائی وسایرØÙˆØ§Ø³ ØŒ بیان Ùپیوند وخویشی او با گیتی است . درسانسکریت ØŒ رنگ راتـنا ØŒ ازعشق انگیخته شدن ØŒ یا دلبستگی به کسی ÛŒØ§ÙØªÙ† است . آنچه میروید(Ù…ÛŒ رنگـد) با خاک وزمین پیوند Ù…ÛŒ یابد وبا آن مهرمیورزد . مردمان ( مر+ تخم ) ØŒ تخمند Ú©Ù‡ از زمین میرویند ( رنگند) Ùˆ رنگین میشوند ولی درپایان بازتخم میشوند Ú©Ù‡ برای باززائی ازسر،درخاک Ø§ÙØ´Ø§Ù†Ø¯Ù‡ میشوند تا باز برنگند ÙˆÙØ±Ø´Ú¯Ø±Ø¯ یابند . انسان ØŒ Ø¬ÙØª وعاشق زمین وگیتی هست ØŒ چون با رستن ازآن ØŒ رنگارنگ وشاد میشود . زیستن ØŒ Ø±ÙØ³ØªÙ† اززمین ØŒ Ùˆ ÙØ±Ø´Ú¯Ø±Ø¯ درگیتی است . انسان ØŒ Ú¯Ù€ÙÙ„ÛŒ رنگین در« ÙØ±Ø´ زمین » هست . زمین ØŒ ÙØ±Ø´ است ØŒ چون جایگاه ÙØ±Ø´Ú¯Ø±Ø¯ زندگی است .
« ÙØ±Ø´ » ازبرترین نمادهای نوشوی وتازه شوی یعنی ÙØ±Ø´Ú¯Ø±Ø¯ زندگی درگیتی است . درگرشاسپ نامه درباره ÙØ±Ø´ÛŒ Ú©Ù‡ هدیه داده میشود، این پیوند « ÙØ±Ø´ » و« ÙØ±Ø´Ú¯Ø±Ø¯ درگیتی » Ú©Ù‡ ØªÙØ§ÙˆØª Ú©Ù„ÛŒ با Ù…Ùهوم ÙØ±Ø´Ú¯Ø±Ø¯ آخرالزمانی دارد ØŒ دیده میشود :
یکی ÙØ±Ø´ دیبا ØŒ دگررنگ رنگ Ú©Ù‡ Ø¨ÙØ¯ کشوری پیش پهناش تنگ
زهرکوه و دریا وهرشهروبر زخاورزمین تا در باختر
نگاریده برگرد او گونه گون کزآنجا چه آرند وآن بوم وچون
ززرّ وزبرجد یکی نغزباغ
درو هرگل ، از « گوهرشب چراغ »
درختی ازاو، شاخ بروی ، هزار
زپیروزه برگش ، زیاقوت ، بار
Ú†Ùˆ آب اندرو، راه کردی ÙØ±Ø§Ø®
درخت از بÙÙ† ØŒ آن برکشیدی به شاخ
سرازشاخ ØŒ هرمرغ Ø¨ÙØ±Ø§Ø®ØªÛŒ همی این ازآن به نوا ساختی
زمین وگیتی ØŒ ÙØ±Ø´ یا اصل ÙØ±Ø´Ú¯Ø±Ø¯ Ùˆ ازنو تازه شوی ودگرگونه شوی پیوسته با شادی در زندگی است. ÙØ±Ø´Ú¯Ø±Ø¯ وباززائی ØŒ پدیده آخرالزمانی وامام الزمانی نیست . درخت یا گیاه٠مردم ( مر+ تخم )ØŒ درزمین، ریشه وبیخ دارد . بیخش، تاریک وسیاهست وشاخه هایش، روشن Ùˆ رنگارنگ است ØŒ واین تاریکی وروشنائی ورنگارنگی به هم بسته است. انسان، وجودی « دورنگه ØŒ دورنگ به هم بسته وازهم جدا ناپذیر» است . این دورنگ به هم چسبیده بودن ØŒ اصل زندگی ÙˆØ¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ú¯ÛŒ شمرده میشد . واژه های « بـَرَنج Ùˆ پرنگ Ùˆ پلنگ Ùˆ اورنگ » بیان همین « دورنگ به هم چسبیده بودن»است . پلنگینه پوشیدن کیومرث درشاهنامه ØŒ بدان معنا نیست Ú©Ù‡ پوست پلنگ میپوشیده است ØŒ بلکه اشاره به « همزاد بودن هستی او » هست (گیومرث= گیا + مر+ تن ØŒ مر= Ø¬ÙØª ) .
ØÙ„قه هائی Ú©Ù‡ زنان دست وپارا ازآن میآرایند ØŒ برای آن « برنجین= اورنجین » نامیده میشوند Ú©Ù‡ آلیاژ زروسیم با همند .«ØÙ€Ù„ـقـه» درهمه شکلهایش ( کمربند، انگشتر، بازوبند، دستبند، گردن بند ÙˆØÙ„قه ای Ú©Ù‡ دردست ÙØ±ÙˆÙ‡Ø±Ø¯Ø±ØªØ®Øª جمشید است ) ØŒ Ú©Ù‡ « آل+ Ú¯Ù‡ » باشد به معنای « بند وگره زنخدا آل، یا آنچه دوچیزرا به هم Ø¬ÙØª میکند= سیال » هست . ØÙ„قه ØŒ نماد ٠« Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ú¯ÛŒ ازاصل پیوند ومهر» است . وازآنجا Ú©Ù‡ بهرام ØŒ Ø¬ÙØª ارتا ( Ú¯Ù„ چهره = آنکه گوهرش، خوشه است) یا رام هست ØŒ « اورنگ » نامیده میشده است. به کورمالی کردن با دست درتاریکی نیز « برنج » Ú¯ÙØªÙ‡ میشده است. این Ø¬ÙØª شدن دست با دیوار دربسودن ØŒ شناختن است . آمیختن دورنگ یا پیوند دادن دواصل باهم ØŒ بÙÙ† پیدایش چند رنگی Ùˆ رنگارنگی است . نه تنها آمیختن دورنگ ØŒ بÙÙ† رنگارنگی است ØŒ بلکه« بÙÙ† روشنی» نیزهست . ازاین رو« سنگ » در داستان هوشنگ درشاهنامه ØŒ به خودی خود، اصل ÙØ±ÙˆØº وروشنی بوده است ØŒ نه تصادم وستیزدوسنگ باهم . واژه « روشـن » در اصل « raoxshna » است Ú©Ù‡ « رخشـان » امروزه باشد . این واژه ازسوئی، تبدیل به واژه « روشن » Ùˆ ازسوی دیگر تبدیل به واژه « رخشان » شده است ØŒ وواژه « رخش » ØŒ Ú©Ù‡ نام اسب رستم است ØŒ سبکشده همین واژه « رخشان» است Ú©Ù‡ به «سرخ وسÙید درهم آمیخته» Ú¯ÙØªÙ‡ میشود . رخش ØŒ به برق Ùˆ درخش وصاعقه نیز میگویند Ú©Ù‡ دربندهش( بخش 9 )« سنگ» نیزنامیده میشود ( سنگ= اصل اتصال دوچیزباهم ) . رخش ØŒ نام رنگین کمان ( کمان بهمن، کمررستم ØŒ طوق بهار، تیراژه ... ) هم هست. پس رنگارنگی ØŒ روشن است . وروشنی ØŒ Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ارتائی ØŒ پیآیند دورنگ باهم آمیخته ØŒ است . رنگین کمان ØŒ همان « روشنی » است ! دورنگ آمیخته به هم بودن ØŒ روشنی است ! انسان هم ØŒ « مردم = مر+ تخم »هست ØŒ به عبارت دیگر، تخم Ø¬ÙØªÛŒ است ØŒ وازاین رو اصل روشنی وسبزیست . یک معنای « مـر» درسانسکریت ØŒ Ø¬ÙØª وهمزاد میباشد . هنوز درکردی به انسان ØŒ « مره » Ú¯ÙØªÙ‡ میشود .
مثلاشوشتریها به رنگین کمان ØŒ « سَوزقبا = قبای سبز» میگویند ØŒ Ùˆ کردها به آن ØŒ « Ú©Ù€ÙŽÙ‡ سکوسور= کـَسکوسور» میگویند Ú©Ù‡ « سبزوسرخ باهم » باشد . آنها درسبزی ØŒ رنگ مشخص ÙˆÙˆØ§ØØ¯ سبزرا مانند ما درنمی ÛŒØ§ÙØªÙ†Ø¯ ØŒ بلکه درسبزی، رنگارنگی میدیدند . آنها دورنگ سبزوسرخ را اصل پیدایش Ù‡ÙØª رنگ میدانند .دربهار، جهان ØŒ سبزوخرّم میشود ØŒ یعنی رنگارنگ میشود .
« ساپیزsaa-bizak» Ú©Ù‡ تبدیل به واژه « سبز» شده است ØŒ به معنای « سه اصل وزهدان ویا سه تخم » است که« بÙÙ† Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ هستی، یا همان دورنگ به هم چسبیده » میباشد . « بÙÙ† Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ جهان هستی» ،« ساپیزه» یا سبزی است Ú©Ù‡ رنگارنگی میـباشد . سبزی، درواقع نام رنگ به معنای امروزه نیست، بلکه به معنای « بÙÙ† واصل Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ » هست . اینست Ú©Ù‡ گاوپرمایه ( برما+ یون ) درشاهنامه ØŒ Ú©Ù‡ خدای زمین باشد (پیشوند٠برم= پرم = بـَرَهم = نخستین تخمیست Ú©Ù‡ جهان ازآن میروید ) وهمه رستنی ها ازاو میرویند ØŒ طاوس رنگ است. چراگاو زمین،طاووس گونه است ØŸ طاوس دراوستاfrasha-murw ÙØ±Ø´ مورو نامیده میشود ØŒ Ú©Ù‡ به معنای « مرغ ÙØ±Ø´Ú¯Ø±Ø¯ ØŒ یا اصل همیشه ازنو تازه شوی ØŒ اصل تغییریابی درشادی ØŒ اصل انقلاب بهاری » است .
یکی گاو دیدم چو خرّم بهار سراپای او پر زرنگ ونگار..
زپستان آن گاو طاوس رنگ
( ÙØ±ÛŒØ¯ÙˆÙ† ) Ø¨Ø±Ø§ÙØ±Ø§Ø®ØªÛŒ ØŒ چون دلاور نهنگ
هرانسانی ØŒ مانند ÙØ±ÛŒØ¯ÙˆÙ† ØŒ ازشیرمادرزندگی Ú©Ù‡ زمین باشد Ùˆ گوهرطاوسی دارد، Ùˆ اصل ÙØ±Ø´Ú¯Ø±Ø¯ØŒ یا اصل نووتازه شوی، یا اصل تØÙˆÙ„ ØŒ یا اصل رنگارنگی وجشن وشادی است، شیر مینوشد Ùˆ Ø¨Ø±Ø§ÙØ±Ø§Ø®ØªÙ‡ میشود .گیاهان ØŒ پستانهای گاوطاوس رنگ ٠زمین شمرده میشدند، وشیره ÙˆØ§ÙØ´Ø±Ù‡ آنها ØŒ شیر زنخدای زمین Ú©Ù‡ گاوی(گئو= Ú¯ÛŒ = جی = جان= Ú©Ù„ جانها) رنگارنگ میباشد ØŒ Ø§ÙØ´Ø±Ù‡ این گیاهان ومیوه ها Ùˆ درختان به شمار میآمد .
هرگیاهی، پستان (fshtaana=fsh-taana) وآغوش مادر٠همه انسانهاست Ú©Ù‡ سرچشمه Ø§ÙØ´Ø§Ù†Ø¯Ù† (fsh) زندگی است . چنانچه درگرشاسپ نامه میآید Ú©Ù‡ :
زمینست چون مادری مهرجوی
همه رستنیها، چو پستان اوی
به چه گونه گون خلق ، چندین هزار
که شان پروراند همی درکنار
زمین مادریست Ú©Ù‡ خلق های گوناگون را ازپستانهای خود Ú©Ù‡ گیاهان(سبزیها ) رنگارنگ هستند وبا Ø§ÙØ´Ø±Ù‡ ها وشیرابه های گوناگون ( رَس ورسا = خرداد) Ú©Ù‡ جان آنهاست ØŒ شیر میدهد . به سخنی دیگر، خدا ØŒ ازشیره جان خود، همه بشریت را Ù…ÛŒ پروراند Ùˆ دایه همه هست ØŒ ومی رنگاند ومیرویاند ومی پروراند ( پروردگار) .
دراوستا به سبز« axschaena» Ú¯ÙØªÙ‡ میشود Ú©Ù‡ هم میتواند « a- xshaena» Ùˆ هم « axv- xschaena» وهم «shaena + axv» باشد. ودرست واژه روشنی « raox-xschna= raoxshna» یا « raocana=raoc-cana » میباشدوپسوند « خشن» و« کانا cana» ØŒ هردو معنای « Ù†ÛŒ » دارند Ú©Ù‡ نماد همه گیاهان بود . نی، وجود دورنگه یا همزاد ÙˆØ¬ÙØª هست ØŒ چون گرهش، دوبخش آن را به هم پیوند میدهد . ازاین رو آسمان اعلی نیز، گرودمان نامیده میشد ØŒ چون « گرو+ دمن » به معنای « جایگاه Ù†ÛŒ ها = نیستان » میباشد ( گرو= گلو، غرو= Ù†ÛŒ ) . ازاین رو بود Ú©Ù‡ به آسمان ØŒ «آسمان سبز» یا کبود Ú¯ÙØªÙ‡ میشد Ú©Ù‡ همزمانش ØŒ معنای « Ù‡ÙØª رنگ » نیز داشت . Ù‡ÙØª سپهر، خوشه Ù‡ÙØª رنگ هست. هررنگی، تخمی ازاین خوشه است . معنای « کبود» ازنام درختی نیر Ú©Ù‡ «کبوده » خوانده میشود ØŒ روشن میگردد . کبوده ØŒ به درختان بیدمشگ ( بهرامه ) وپشه غال ( نارون= نار+ ون = درخت ٠زن ) Ú¯ÙØªÙ‡ میشود، Ú©Ù‡ هردو اینهمانی با سیمرغ ( ارتا ) دارند . برزیگران یا واستریوشان یا نسودیان ØŒ جامه کبود xashenمیپوشیدند، واین بیان آن است Ú©Ù‡ « جامه سیمرغ » را میپوشند Ú©Ù‡ جامه های رنگی ( پیروزه ØŒ لاجوردی، Ù†ÛŒÙ„ÙˆÙØ±ÛŒØŒ ازرق ØŒ بس رنگ= رنگارنگ ) میباشد . آنها روشن هستند، چون رنگین هستند، چون رنگارنگ هستند . بنا بربندهش ،برزیگران ( واستریوشان، نسودیان )ØŒ مانند سپهر، جامه xashen میپوشیدند Ú©Ù‡ جامه کبود باشد ( بندهش ØŒ بخش چهارم ØŒ 32 ) . روشنی آسمان نیز، رنگارنگی آسمان است . ازاین رو« روشنی» ØŒ اینهمانی با «جامه وپیراهن ودرواقع پوست » داده میشود . جامه ØŒ پوست ٠پیوسته به تن وجان وروئیده ازتن وجانست . همانسان ØŒ « صورت» ØŒ Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ معنای چنین پوستی را داشت .صورت ØŒ رویش گوهردر رنگارنگی بود . خود واژه « رنگ » ØŒ معنای « Ø´Ú©Ù„ وصورت Ùˆ سیما وقیاÙÙ‡ » هم دارد . هرتخمی درروئیدن ØŒ رنگین میشود یا به عبارت دیگر، صورت یا Ø´Ú©Ù„ به خود میدهد . گیاه ØŒ درسبزشدن ØŒ روشن میشود Ùˆ به سخنی دیگر، جامه سبزمیپوشد . برگ درختان، جامه درختان شمرده میشدند . روشنی، جامه شمرده میشد . مثلا اسدی توسی میگوید :
بپوشید گیتی ، پرند سیاه یکی« شعرسیمابی» ، از« نور ماه»
سیم ØŒ Ùلز ٠دورنگه است . ماه، کلیچه سیمین است، واینهمانی با نقره داده میشود، چون اصل زندگی، یا همه تخمها = اصل دورنگه زندگی شمرده میشود ØŒ Ùˆ همه تخمهای زندگان ØŒ تخم ٠ماه ( اندکوکا ) یا تخم سیمرغند . نورماه ØŒ پیدایش گوهراین تخم ازدرون انسان ØŒ درشکل وصورت است. تخم ØŒ جامه وپوست وپیراهن میشود . انسان ØŒ خرقه ماه را میپوشد . انسان جامه سپهررا میپوشد . درکردی به ژنده پوش ØŒ رینگال ( رینگ + آل ) میگویند Ú©Ù‡ به معنای « رنگ زنخدای زایمان » است Ùˆ ازاین جا معلوم میشود Ú©Ù‡ « ژنده = شنده » ØŒ معنای رنگین ورنگارنگ داشته است.
انسان ( مردم = مر+ تخم ) نیز Ú©Ù‡ ازرود Ù Ø§ÙØ´Ø±Ù‡ جهانی ( وه دایتی ) میگذرد، وسبزمیشود ØŒ به عبارتی دیگر،جامه دانائی دروجوداو، پیدایش Ù…ÛŒ یابد، یا میروید . طبعا جامه ØŒ پوست٠جان وتن ØŒ Ùˆ پیدایش بÙÙ† Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ انسانست، وچنین جامه یا پوست روئیده ازتن ØŒ « روشنائی » است . این بود Ú©Ù‡ پوست تخم مرغ ØŒ « خرّم » نامیده میشد Ú©Ù‡ خدای ایران باشد . خدا، پوست است . سپهرششم ( گزیده های زاداسپرم ) ØŒ انهوما ( مشتری= خرّم ) ØŒ پوست شمرده میشد . «دانائی یا شناختی » Ú©Ù‡ ازتخم ٠هستی خود٠انسان ØŒ نروئیده باشد، جامه وامی Ùˆ نورو بینش عاریه ای Ùˆ بی ریشه است . این دانائی ØŒ بیان آنست Ú©Ù‡ روشنی، ازگوهرخود پیدایش Ù†ÛŒØ§ÙØªÙ‡ است، پوست نیست . یا به عبارت دیگر، چشم انسان ØŒ خودش چراغ نیست، ومجبوراست Ú©Ù‡ با نور دیگری ببیند ØŒ بدینسان خرد انسان، با روشنائی خودش نمی بیند .
جامه سبزگیاه ØŒ اینهمانی با رنگارنگی Ùˆ رنگین کمانی وطاوسی ØŒ یا تنوع رنگها داشت . اینهمانی پیدایش رنگارنگی با روشنی ØŒ Ø¨Ù„Ø§ÙØ§ØµÙ„Ù‡ بدانجا کشیده میشد Ú©Ù‡ ØÙˆØ§Ø³ ØŒ Ú©Ù‡ اندام دانائی هستند ØŒ روشنی را Ùقط در تجربه تنوع Ùˆ گوناگونی میکنند . در ØØ³ کردن ØŒ گوهرانسان ( تخم آتش= ارتا = ÙØ±Ù† = نخستین عنصر) Ù…ÛŒ وَخـشد .« وخشیدن » ØŒ Ú©Ù‡ روئیدن ونموکردن Ùˆ زبانه کشیدن ÙˆØ§ÙØ±ÙˆØ®ØªÙ‡ شدن باشد ØŒ رنگیدنست . Ù‡Ø±ØØ³ÛŒ درانسان ØŒ Ø¯Ø±ØØ³ کردن ØŒ رنگارنگ یا گوناگون میشود Ùˆ دراین گوناگون ورنگارنگ شدن است Ú©Ù‡ « روشن میشود، Ùˆ روشن میکند » . ØØ³ کردن ØŒ رنگارنگ شدن Ùˆ رنگارنگ کردنست ØŒ چون زبانه شعله او ØŒ روشن میکند . ØØ³ ØŒ رنگین کمان شدن ÙØ¯Ø±Ú© ÙˆØ§ØØ³Ø§Ø³ است . ØØ³ کردن ØŒ خوشه شدن دررنگها Ùˆ گوناگونیهاست. خرد، دانائیهای چنین ØÙˆØ§Ø³ÛŒ هست . اینست Ú©Ù‡ ØØ³ کردن ØŒ دومعنای گوناگون ولی Ø¬ÙØª باهم داشت . ØØ³ کردن ØŒ هم چراغ وشمع ونوراÙÚ©Ù† هست Ú©Ù‡ روشن میکند، وهم چشم است Ú©Ù‡ با آن روشنی Ù…ÛŒ بیند . آرمان « چشم وچراغ باهم بودن » ØŒ Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ارتائی ØŒ آرمان بینش وشناخت بوده است Ú©Ù‡ برغم باقی ماندن در اذهان ØŒ معنای اصلیش ØŒ به Ú©Ù„ÛŒ ÙØ±Ø§Ù…وش ساخته شده است .
چشم در نگاهش با انداختن رنگها ØŒ رنگها را Ù…ÛŒ بیند Ùˆ با دیدن رنگارنگی درپدیده ها ØŒ روشن وبینا میشود ØŒ وبا تجربه رنگهای گوناگون ومتنوع ØŒ ازØÙ‚یقت یا گوهر ÙØ¯Ø±ÙˆÙ† چیزها آگاه میشود ØŒ چون رنگها ØŒ پیدایش این گوهر( ساپیزه ) Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ در درون هر جانی هستند. رنگ اصلی هرچیزی ØŒ نمی پوشاند Ùˆ نمی ÙØ±ÛŒØ¨Ø¯ ØŒ بلکه رنگ، Ù…ÛŒ چهرد، Ù…ÛŒ گـوهـرد . این Ù…Ùهوم رنگ، به Ú©Ù„ÛŒ با Ù…Ùهوم « رنگ » Ú©Ù‡ گوهر درون یا ØÙ‚یقت را میپوشاند Ùˆ گمراه میکند Ùˆ Ù…ÛŒÙØ±ÛŒØ¨Ø¯ØŒ ÙØ±Ù‚ دارد . رنگی Ú©Ù‡ گمراه میکند، رنگیست Ú©Ù‡ از انداختن روشنیهای خارجی به پدیده ها ØŒ پیدایش Ù…ÛŒ یابد . با روشنی وامی ØŒ چیزی را یا خود را روشن کردن ØŒ ÙØ±ÛŒÙتن واغواگری Ùˆ گمراه سازی آغازمیشود . انسان، جامه قرضی ( دانائی وام کرده ØŒ معیارنیکی وبدی وام کرده ) میپوشد، تا پوست خود را بپوشاند .
وقتی انسان با چشم بی چراغ خود Ù…ÛŒ بیند Ùˆ طبعا برای دیدن وشناختن ØŒ نور، وام میگیرد ØŒ به همه چیزها ØŒ جامه های بیگانه Ù…ÛŒ پوشاند . همه چیزها را با این روشنی های وامی، رنگ میزند . آنچه را دانائی Ùˆ ØÙ‚یقت Ù…ÛŒ نامد، چیزی چرپوشانیدن پدیده ها با رنگهای قلبی نیست Ú©Ù‡ بدانها چسبانیده شده است . اینست Ú©Ù‡ رابطه اش با پدیده ها ورویدادها ØŒ Ú©Ù‡ « رنگهای بیگانه بدانها زده Ùˆ ازخود آنها نروئیده » به هم میخورد . ما با Ù‡Ø±Ù…Ø¹Ø±ÙØªÛŒ وجهان بینی ومذهبی ومسلکی Ú©Ù‡ جهان را Ù…ÛŒ بینیم ومی شناسیم ØŒ به پدیده ها ورویدادها ØŒ رنگ میزنیم ØŒ وآن پدیده ها Ùˆ رویدادها را ازپیدایش گوهر خود در رنگین شدن ØŒ بازمیداریم .
مامی انگاریم که اینها ، « رنگ » پدیده ها ورویدادها هستند. ولی اینها رنگ چیزها نیستند. اینها رنگی هستند که روشنگرها ، به چیزها زده اند، و آنها را پوشانده اند و انسان را از درک مستقیم رنگهائی که مستقیما ازخود چیزها میرویند و میرنگند ، بازمیدارند.
خواروزشت وگمراه کننده ÙˆÙØ±ÛŒØ¨Ù†Ø¯Ù‡ ساختن Ù…Ùهوم ٠« رنگ» ØŒ خواروزشت وگمراه کننده ÙˆÙØ±ÛŒØ¨Ù†Ø¯Ù‡ ساختن « ØÙˆØ§Ø³ » است، Ú©Ù‡ درØÙ‚یقت ØŒ بیان « Ø¬ÙØª گیتی بودن انسان » میباشد . ما ØÙˆØ§Ø³ خود را با این آموزه ها وجهان بینی ها Ùˆ مذاهب وعقاید ØŒ کورمیسازیم . ما دردیدن ØŒ کوریم . ما Ø¯Ø±ØØ³ کردن ØŒ ازشناخت، هرروز بیگانه ترمیشویم . ما با ØÙˆØ§Ø³ خود، دیگر مستقیما نمی بینیم ØŒ وبا چیزها ØŒ پیوند٠بلاواسطه نمی یابیم ØŒ بلکه این روشنیهای وامی، چیزها را رنگ زده اند وپوشانیده وتاریک ساخته اند . این روشنیهای وامی، برضد ØÙˆØ§Ø³ ما هستند، Ùˆ ازاین رو ØÙˆØ§Ø³ وخرد مارا خوارو زشت وضعی٠میسازند . ولی انسان با ØÙˆØ§Ø³ خود هست Ú©Ù‡ با رنگهائی Ú©Ù‡ ازگوهرچیزها روئیده اند وبا رنگارنگی آنها ØŒ Ø¬ÙØª میگردد ØŒ نه با این روشنیهای سپید ویکرنگ Ú©Ù‡ برضد همه رنگهایند Ùˆ برضد « رنگارنگی گوهرها » هستند . انسان درشناختن رنگارنگی گیتی، مستقیما با ØÙˆØ§Ø³ خود، پیوند Ø¬ÙØªÛŒ ومهری خود را با گیتی درمی یابد . چنانکه دربالا آمد ØŒ اسدی این اندیشه اصیل را چنین Ø¨Ø§Ø²Ú¯ÙØªÙ‡ است Ú©Ù‡ :
چوگوهر،میان «گهردارسنگ» که بیرون، پدیدارباشد به رنگ
گوهرهرچیزی، بÙÙ† واصل ومبدء ومنشاء آنست . گوهریدن ØŒ به صورتیابی گوهردررنگها Ú¯ÙØªÙ‡ میشد.هرگوهری،می گوهرد .گوهر، رنگین است ØŒ Ùˆ درسنگ( سنگ، دراصل ØŒ به معنای پیوند Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ بوده است )ØŒ پدیدارمیشود وبه چشم میآید . این اندیشه توانائی ٠دیدن دراثر پیدایش ÙØ±Ù†Ú¯ ØŒ ریشه Ú˜Ø±Ù Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران دارد . واژه ٠«گـون » Ú©Ù‡ دراصل معنای « رنگ » دارد ØŒ همزمان نیز معنای « Ø§ÙØ²Ø§ÛŒÙ†Ø¯Ú¯ÛŒ وغنا وسرشاری » دارد . رنگ یا « گون » ØŒ Ùوران نیروی Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ú¯ÛŒ وزندگیست . چیزی، روشن یا پدیداراست Ú©Ù‡ رنگین است. این تابیدن « روشنی به آن چیز» نیست Ú©Ù‡ رنگهارا درجانها وانسانها، پدیدارمیسازند ØŒ بلکه این غنا وسرشاری Ùˆ Ø§ÙØ²Ø§ÛŒÙ†Ø¯Ú¯ÛŒ خود ٠جانها Ùˆ زندگی هست Ú©Ù‡ در« رنگ » ودر« گونه » پیدایش Ù…ÛŒ یابد ØŒ یا زاده میشود .
این اندیشه به Ú©Ù„ÛŒ با اندیشه متداول در اذهان ما ÙØ±Ù‚ دارد Ú©Ù‡ ما با روشن کردن جهان ØŒ جهان را Ù…ÛŒ بینیم . ما با روشن کردن چیزها هست Ú©Ù‡ رنگها ÛŒ آنها راپدیدارمیسازیم . این اولویت دادن به « روشن کردن با نوری خارجی » در ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ارتائی ایران نبوده است ØŒ وبا آموزه زرتشت آمده است Ú©Ù‡ سپس درهمه ادیان ابراهیمی ØŒ اصل بدیهی شده است . درست تورات با این عبارت آغازمیشود Ú©Ù‡ : « خدا Ú¯ÙØª روشنائی بشود Ùˆ روشنائی شد Ùˆ خدا روشنائی را دید Ú©Ù‡ نیکوست Ùˆ خدا روشنائی را ازتاریکی جدا ساخت » . طبعا ازاین پس بایستی ØŒ با این روشنائی Ú©Ù‡ خدا با امرخود ساخته است باید دید Ùˆ گرنه همه چیزها ØŒ تاریک میمانند. دریزدانشناسی زرتشتی نیز، جایگاه اهورامزدا ØŒ روشنی بیکرانست Ùˆ اهورامزدا ØŒ راستی (= ØÙ‚یقت ) را ازاین روشنی Ù…ÛŒØ¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø¯ . درقرآن نیز« الله نورالسموات والارض » است وبا این نوراست Ú©Ù‡ همه چیزها را میتوان روشن کرد Ùˆ دید Ùˆ رنگها نیز Ùقط با این روشنی هست Ú©Ù‡ میتوانند پدیدارشوند .
درواقع ØŒ این روشنائی هست Ú©Ù‡ رنگها را خلق میکند . ولی این روشنائی ØŒ یک ویژگی بنیادی درگوهرش دارد وآن اینست Ú©Ù‡ خدا آنرا ازتاریکی، جدا ساخته ØŒ Ùˆ آنرا نیک میداند. به عبارت دیگر، روشنی وسپیدی با نیکی ØŒ Ùˆ تاریکی وسیاهی با بدی ØŒ ازهمان آغاز اینهمانی داده شده است . بدین سان ØŒ Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø´ با دورنگ جدا وبریده ازهم آغازمیشود Ùˆ این دورنگ بریده ازهم ØŒ بÙÙ† گستره ٠سراسر Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø´ میگردد . دراین آغاز، رنگارنگی نیست . جائی رنگ هست Ú©Ù‡ رنگارنگی است، Ùˆ رنگها باهم آمیخته اند . به عبارت دیگر، سیاهی وسپیدی Ú©Ù‡ همگوهر تاریکی وروشنائی درجهان ٠تازه هستند ØŒ دیگر، رنگ نیستند Ùˆ ما به غلط آنها را رنگ مینامیم . هم سیاهی وهم سÙیدی ØŒ دراین جهان ØŒ بیان « تهی بودن ازرنگ » هستند .