چرا زرتشت، خدایان ایران را « دیو» ساخت؟ / استاد منوچهر جمالی
این شهر، Ú©Ù‡ هیچگاه سپاه وشاه را ندیده ونمی شناسد، همان شهر آرمانی « خرّمدینان » است Ú©Ù‡ همیشه ازخرّمی ØŒ شاد است . دراین شهر ٠بی شاه وبی سپاه ØŒ آنچه Ø´Ú¯Ùت انگیزاست ØŒ «درخت دوبÙÙ† گشته جÙت» است ØŒ Ú©Ù‡ هم اصل بینش درتاریکی وهم اصل بینش در روشنائیست .
خدائی که دیو ساخته میشود
چرا زرتشت، خدایان ایران را « دیو» ساخت؟
زرتشت، خدایان ایران را به نام٠«دیـو»
زشت وطردومنÙورودشمن٠انسان ساخت
تااصالت٠انسان وگیتی را نابودسازد
Ùرهـنگ اصیل ایران
آنگاه ازنـوزنده خواهـدشـد
که « دیوان » ، ازسر، « خدایان نوین» شوند
« دیو» چیست وکیست ØŸ درÙرهنگ ایران ØŒ دیو، اصطلاØÛŒ دیگر، ازاندیشه Ùˆ اصل Ù« جÙت بودن » است . گوهر جهان هستی ازخدایان گرÙته تا سراسرگیتی ØŒ « جÙتی یا دیوی، یا یاری، یا بندی ØŒ یا رادی( رته = راد= لاد= لات ) یا جیمی ( ژیم = چیم = ییما ) یا سنگی ( سم + Ú¯Ù‡ ) یا پیوندی .... » است . همه هستان ØŒ باهم جÙت وبه هم پیوسته اند. همه زمان، به هم پیوسته است . خرد، Ùقط درجÙت شدن با چیزی ØŒ میتواند بیندیشد . رابطه انسان با خدا Ùˆ با خدایان نیز، جÙـتی Ùˆ یاری وپیوندی یا دیوی است . خدا ØŒ خوشه Ú©Ù„ هستانست. پس پیوند جÙتی ( یوغی = یوجی= یوشی ) با خدا ØŒ پیوند٠جÙتی ویاری Ùˆ سنگی وپیوندی یا رادی یا دیوی با سراسرگیتی وباهستانست .
هنگامی سام به کوه البرزمیشتابد Ùˆ سیمرغ میخواهد نیازاو را برای باز یاÙتن زال ØŒ برآورده کند ØŒ زال Ú©Ù‡ Øاضربه رÙتن ازنزد سیمرغ ( خدا= ارتا) نیست ØŒ به سیمرغ میگوید :
به سیمرغ بنگر Ú©Ù‡ دستان Ú†Ù‡ Ú¯Ùت
Ú©Ù‡ سـیرآمـدستی همانا زجـÙـت ØŸ
ای سیمرغ ØŒ ای ارتا ØŒ ای خدای من ØŒ آیا ازمن Ú©Ù‡ جÙت توهستم ØŒ سیرشده ای ØŸ آیا میخواهی پیوندت را ازانسان، بگسلی ØŸ برای رÙع این نگرانیست Ú©Ù‡ سیمرغ « جÙت پرهای خود » را به او میدهد ØŒ تا نشان بدهد Ú©Ù‡ این جÙتی در دورشدن ازاو هم ØŒ استوار باقی میماند . انسان Ú©Ù‡ ØŒ ازآشیانه خدا دور میشود، دارای بالهائیست Ú©Ù‡ گواه بر پیوند او باخداست .«پـَر» Ú©Ù‡ همان pair انگلیسی Ùˆ همان Paar آلمانی است ØŒ به معنای جÙت است، وخود واژه Ù« پری» Ú©Ù‡ نام دیگراین خداست ØŒ به معنای جÙت شدن Ùˆ عشق Ùˆ دوستی است . گوهرخدا ØŒ پریا جÙتی هست . ساختارهرپری نیز، بیانگردو دسته تارهای نازک مو است Ú©Ù‡ بریک ساقه درمیان روئیده اند . اینکه ضمیرانسان مرغ چهارپر( چهارنیرو) هست، بیان پیوند وبـنـد Ùˆ یاری (ایار) Ùˆ جÙتی Ùˆ دیوی بودن انسان با خداست . برشالوده این پیوند وبند ویاری Ùˆ مری هست Ú©Ù‡ مولوی به خدا ( به الله دراسلام ) یاد آوری میکند :
درگوش من بگÙتی ØŒ چیزی زسرّ جـÙـتی
منکرمشو . مگو کی . دانم که هست یادت
Ù†Ú¯Ùتی تا قیامت باتو جÙتم کنون با جور، جÙتی یاد میدار
مرا بیداردرشب های تاریک رهاکردی وخÙتی؟ یاد میدار
با من آمیختی چوشیرو شکر چون شکر، درگدازازآن شیرم
طاقتم طاق شد، زجÙتی خویش درمیÙÚ©Ù† دگربه تاءخیرم
عجب ای عشق، Ú†Ù‡ جÙتی . Ú†Ù‡ غریبی ØŒ Ú†Ù‡ Ø´Ú©Ùتی
Ú†Ùˆ دهانم بگرÙتی ØŒ به درون رÙت ØŒ بیانم
این اصل جÙتی یا دیوی یا یاری (ایاری= عیاری، عشق ومهر) یا سنگی یا « مـری » درهمه هستی ØŒ اÙشانده شده است . این جهان ØŒ جهان٠به هم پیوسته ØŒ یعنی جهانیست Ú©Ù‡ همه چیزآن به هم جÙت ومتصل است ØŒ Ùˆ خدا یا خدایان هم، با Ú©Ù„ هستان به هم پیوسته اند . خدا با هرجانی وهرانسانی، جÙت Ùˆ دیو است. همه هستان به هم « بند= یوغ = یوج = یوش = جÙت » هستند .
اگرنیستی جÙت اندرجهان بماندی توانائی اندر نهان
« توانائی » ØŒ Ùقط ازاصل جÙتی ØŒ پیدایش Ù…ÛŒ یابد . خدا ØŒ خودش ØŒ همین اصل جÙتی درهمه جانها Ùˆ درگیتی هست ( خودش، گره ÙˆØلقه وبند Ùˆ مهرهست ) ØŒ نه آنکه خدا، جÙت وجÙتی، گوهری، Ùراسوی جÙتی باشد وجÙتی ها را خلق کند . توانائی خدا ØŒ پیآیند همین گوهرجÙتی ( پیوند) اوست. او میان همه چیزها را به هم گره میزند . او، بند یا کمربندیست Ú©Ù‡ میان همه چیزها بسته شده است . هرچیزی هست، چون درمیانش ØŒ خدا، بـنـد وکمربند ورشته شده است .
جدا کردن وپاره کردن Ùˆ استثناء کردن ٠خدا یا خدایان ازجهان ØŒ Ù†ÙÛŒ وطرد اصل عشق ومهرو پیوند Ùˆ دیوی Ùˆ همبغی ( انبازی) بود . Ù†ÙÛŒ رشته وبند بودن خدا ØŒ نابودساختن جهان هستی است. خدا ØŒ هم « دیو » یا « زوش = Ù…Øبوبه ودوست » یا « یار= جÙت » بود . خـرد هم، درگوهرش سنگی (= آسن خرد ) ØŒ یعنی جÙت جو هست ØŒ Ùˆ درجÙتی با همه پدیده ها میتوانست رازنهان را بجوید وبیابد Ùˆ توانائی را درچیزها بزایاند . این اندیشه بنیادی ØŒ چنان درسراسرÙرهنگ ایران ØŒ ریشه٠ژر٠داشت Ú©Ù‡ زرتشت ØŒ برغم ضدیت با آن ØŒ هرگزنتوانست آنرا از جا بکند، Ùˆ یزدانشناسی زرتشتی وخود٠آموزه زرتشت ØŒ همیشه گلاویزو درتنش با این اندیشه باقی ماند . هنوز نیزاین اندیشه دیوی یا جÙتی ØŒ Ú©Ù‡ « پیوند یا مهریا یاری یا انبازی » باشد، نه تنها درژرÙای مسائل اجتماعی وسیاسی Ùˆ اقتصادی ÙˆØقوق ٠بشری Øضور دارد ØŒ بلکه بدون اولویت یاÙتن آن ØŒ گره های کور ٠مسائل٠جهانی را نمیتوان گشود.
ناپاک سازی Ùˆ زشت Ùˆ منÙور وخوارسازی Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø Â« دیو» ØŒ
چیزی جز « زشت سازی Ùˆ منÙورو خوارسازی Øقیقتی » نیست، Ú©Ù‡ بیان Ùطرت واصالت انسان میباشد . نوزائی Ùرهنگ ایران ØŒ زدودن این زشتی واین خواری Ùˆ اکراه Ùˆ Ù†Ùرت از « دیوان » است . ما نیاز به همین خدایان ٠خود داریم Ú©Ù‡ زرتشت ØŒ آنها را دیو ساخته است . همه امشاسپندان یزدانشناسی زرتشتی ØŒ دراصل ØŒ همان دیوان بوده اند Ú©Ù‡ « دیوی » ازآنها زدوده شده است . از« بهمن » ØŒ «اکومن » Ú©Ù‡ خدای اندیشیدن برشالوده چون وچرا وشک بوده هست ØŒ زدوده شده Ùˆ یک « دیو کماله » ازاو ساخته شده است . هرکدام از خدایان اصیل ایران ØŒ به دونیمه اره شده اند ØŒ Ùˆ از یک نیمه اشان ØŒ یک دیو ساخته شده است . همانسان این ارّه شدگی Ùˆ « دیوسازی نیمی ازآن » ØŒ درهمه پدیده های انسانی واجتماعی وسیاسی، روی داده است . بی پیوند یابی ازنو Ùدیوها با خدایان ØŒ این خدایان ØŒ منÙورو پرخاشگرو دورو Ùˆ کینه توز وجهاد گر،باقی میمانند .
چرا زرتشت برضد « دیو» Ùˆ خدایان ایران Ú©Ù‡ همه بدون استثناء، دیو بودند برخاست ØŸ چرا خانواده زال ØŒ در برابراین اندیشه زرتشت، ایستادند Ùˆ از اصالت انسان وگیتی Ú©Ù‡ پیآیند مستقیم همین « دیو پرستی » بود دÙاع کردند . واژه « دیو=div = deva» دراصل « dva » میباشد Ùˆ به معنای « دوبÙÙ† ٠به هم پیوسته » است . این « dva» همان واژه « دو» یا « two » درانگلیسی Ùˆ « Zwei» درآلمانیست . نام خدای ایران Ú©Ù‡ « سرچشمه زندگی وجان بخشی وجان اÙشانی » شمرده میشد، « وای به » است . این « وایvaya » ØŒ هم به 1- خدای هوا وباد، Ùˆ هم به 2- هوا ØŒ Ùˆ هم به 3- مرغ Ú¯Ùته میشود . چرا مرغ Ùˆ باد وخدا ØŒ هرسه ØŒ یک نام دارند ØŸ چرا این هرسه ،« وای » نامیده میشدند، چون آنها پیکریابی « اصل Ø¢Ùرینندگی ازخود = قائم بالذات » شمرده میشدند ØŒ به علت آنکه هرسه ØŒ « گوهرجÙت داشتند» . باد Ùˆ خدا وهوا ØŒ مانند مرغ دربهم پیوستن دوبال به هم درتن ØŒ اصل جنبش وپروازوبرخاستن هستند . این واژه « vaya » ØŒ دراصل سانسکریت « dvayaa » است Ú©Ù‡ دوتای به هم پیوسته باشد ØŒ Ùˆ سپس به « وای ØŒ ÙˆÛŒ vi ØŒ ویس vis» ØŒ سبک شده است . این سراندیشه بزرگ دراین « نقش – اندیشه ها » ØŒ معمولا درکاسته شدن به نقشهائی Ú©Ù‡ برای ما معنای خود را از دست داده اند ØŒ Ú¯Ù… میشود . ما دراثرهزاران سال ستیزندگی Ùˆ زشت سازی یا مسخ سازی این نقش ها وصورتها ØŒ نمیتوانیم دیگر آن اندیشه بزرگ را دریابیم . آنها دراین تصاویر گوناگون ØŒ میاندیشیدند Ú©Ù‡ « پیوند = pat-vand » درهرجانی ودرهرانسانی ØŒ اصل Ø¢Ùرینندگی هست . اصل Ø¢Ùرینندگی پیوند یا « جÙت Ø¢Ùرینی » یا « جÙتی = یوغی= همبغی » ØŒ خدائی هست. « دیویاdva » نیز اصطلاØÛŒ برای بیان این « اصل Ø¢Ùرینندگی پیوند » بود . هرچند این اندیشه از تجربه « نروماده » هم برخاسته باشد، ولی درهمان بÙÙ† ØŒ معنای انتزاعی وگسترده داشته ØŒ وبه هیچ روی معنای تنگ جنسی ØŒ Ú†Ù‡ رسد به شهوانی امروزه را نداشته است . جمع بودن اصل نری Ùˆ اصل مادگی دریک جا ØŒ معنای ٠انتزاعی وگسترده٠« پیوند Ùˆ امتزاج واتصال دونیری گوناگون » را یاÙته است . چیزی اصل Ø¢Ùریننده است Ú©Ù‡ میتواند درخود، دواصل گوناگون را به هم بپیوندد . همه چیزها درجهان هستی « ازهم ØŒ دیگرگونه اند » ØŒ وازاین رو اتصال پذیروجÙت شدنی Ùˆ دیوی هستند . هیچ چیز ٠متضاد درجهان نیست .
مثلا به « ابـر» دراوستا ØŒ deva-nara Ú¯Ùته میشود Ú©Ù‡ به معنای « دوجنسه » هست ØŒ چون ابر ØŒ اصل ٠پیدایش Ù« باران = آب » Ùˆ « آذرخش = آتش وروشنائی » با همست . همچنین به ابرو آذرخش ØŒ « سنگ » Ú¯Ùته میشده است ØŒ چون واژه ٠سنگ هم، به معنای اتصال وامتزاج دوچیزاست . ازاین رو به خرد بنیادی هم Ú©Ù‡ دربÙÙ† یا Ùطرت هرانسانی هست ØŒ آسن خرد ØŒ یعنی « خرد سنگی » Ú¯Ùته میشود ( Ú©Ù‡ به غلط به خرد غریزی برگردانیده میشود ) ØŒ چون خرد یست Ú©Ù‡ گوهرش ،پیوند دادن تجربه ها Ùˆ پدیده ها است ØŒ وباهمه چیزها جÙت Ùˆ انبازمیشود وبدینوسیله « اصل Ø¢Ùریننده » درانسانست . این دیوی بودن ( جÙت بهم پیوسته بودن =dva =a-mara= mar ( Ú©Ù‡ درطی٠تصاویرگوناگون مانده است ØŒ بهترین گواه برآنست Ú©Ù‡ یک سراندیشه بزرگ Ùˆ ژر٠و انتزاعی ÙˆÚ©Ù„ÛŒ بوده است ØŒ ودراین تصاویر، نباید آن اندیشه بزرگ وژرÙ٠« پیوند Ùˆ دوستی Ùˆ عشق » را Ú¯Ù… کرد، Ú©Ù‡ « اصل Ø¢Ùریننده وسامانده وجنبنده وشادی Ø¢Ùرین » درهرجانی درگیتی شمرده میشده است . انسان ( مر+ تخم ) ØŒ نیز همین گوهردیوی را دارد، Ùˆ « مـر» Ú©Ù‡ پیشوند واژه « مردم » است ØŒ یکی ازمعانیش درسانسکریت « جÙتی » هست ØŒ وهمان معنای « دیو » را دارد. جمشید هم Ú©Ù‡ نخستین انسان درÙرهنگ اصیل ایران بوده است، وهمان « ییما =yima » میباشد به معنای « جÙت Ùˆ دوقلوی به هم چسبیده » است . هرانسانی درگوهرخودش ØŒ جÙت یا دیویا « مره » است، چون هستی قائم به ذات Ùˆ Ø¢Ùریننده وسامانده شمرده میشود .هنوز درکردی به انسان، مره Ú¯Ùته میشود .
اصل Ø¢Ùریننده ØŒ همان « آتش جان یا ÙرنÙتار» ØŒ یا ارتا هست ØŒ Ùˆ ارتا(a-rtha )یا « ratha » Ú©Ù‡ خداست ØŒ همچنین نخستین عنصر یا گردونه نخستینی ( اگرا رته = اغریرث ) است Ú©Ù‡ در بÙÙ† هرجانی وهرÙردی هست ØŒ Ùˆ دواسب یا دوگاو یا دونیرو ØŒ در پیوند وهم آهنگی باهم آن را به جنبش میآورند . نام دیگراین یوغ یا یوش ØŒ همان « جی = Ú˜ÛŒ » ØŒ زندگی است. پیوند ( pat-vand) Ú©Ù‡ « همبستگی Ùیک جÙت » باشد، Ùˆ معانی دوستی Ùˆ رÙاقت وهمآÙرینی Ùˆ همبغی وتواÙÙ‚ دارد ØŒ همین اصل Ø¢Ùریننده است . اینست Ú©Ù‡ « جی= Ú˜ÛŒ = Ú¯ÛŒ » ØŒ یا زندگی بطورکلی ØŒ Ú©Ù‡ نام خدا هم هست، « جوت گوهر» ØŒ یعنی « دیوی » یا جÙت گوهراست . زشت وطرد ساختن خدایان ØŒ بنام « دیو» ØŒ چیزی جز کندن ریشه اصالت ازبÙÙ† ÙˆÙطرت انسان نیست . این اصل Ø¢Ùریننده انتزاغی Ù« پیوند، یا همبغی، یا سنگی، یا مری، یا دیوی، یوگائی، یوشی » درطیÙÛŒ ازتصاویرگوناگون ØŒ به آن صورت داده شده است ØŒ Ùˆ همه آنها ØŒ یک سراندیشه بزرگ وباشکوه را در تراشهای گوناگون، مینمایند .
1- ازجمله این تصاویر، پیله ابریشم وکرم ابریشم است . کرم پیله ابریشم ØŒ « دیوه » خوانده میشود Ú©Ù‡ همان واژه « devi » میباشد. کرم ابریشم با پیله اش بیان ØŒ یکی ازپیکریابیهای سراندیشه « دیو= یوغ = مر= سنگ = پیوند » است . به ابریشم ØŒ « بهرامه » Ú¯Ùته میشود Ú©Ù‡ مقصود « سیمرغ= ارتا » باشد Ú©Ù‡ با بهرام، دوبÙÙ† جÙت کیهانی درهرجانی هستند. در گویش هرزندی به کرم ابریشم (ÛŒØیی ذکاء) بارام کرمی، یا کرم بهرام Ú¯Ùته میشود . پیله ابریشم وکرم ابریشم باهم یک دیـوهستند . ازاین رو نام دیگرابریشم ØŒ «کج = قز= Ú©Ú˜= قژ» میباشد ØŒ چون کج یا کچه، Ú©Ù‡ دراصل به معنای دوشیزه جوان هست نام سیمرغ، زنخدای ایران بوده است، Ùˆ نیایشگاههای این زنخدا درایران ØŒ « دیرکچین = درکچین » نامیده میشده است . یزدانشناسی زرتشتی ØŒ از پوشیدن جامه های ابریشمی میپرهیزد واکراه دارد، چون ابریشم ( دیبا = دیوا = دیوه ) ØŒ پیکریابی این دیوه یا زنخدای ایرانست . هنوزهم درآلمان به زنی Ú©Ù‡ دارای شاءن واØترام هست ØŒ « دیوا » Ú¯Ùته میشود . Ùˆ درجنگ نیز درایران ØŒ جامه « قژآکند » میپوشیدند، نه تنها برای اینکه تیغ به سختی میتواند ابریشم را ببرد ØŒ بلکه برای اینکه ØŒ این خدا Ú©Ù‡ خدای قداست جانست ØŒ جان را ازگزند نگاه میدارد .
قژآکند پوشید بهرام گرد گرامی تنش را به یزدان سپرد
2- تصویر دیگرهمین « دیوخدائی» یا خدایان جÙت گوهر، « درخت دوبÙÙ† گشته جÙت » درشاهنامه است، Ú©Ù‡ جزو Øکایات اسکندرآورده شده است. اسکندرازراه بیابان به شهری میرسد Ú©Ù‡
همه بوم وبر باغ آباد بود دل مردم ازخرّمی، شاد بود
بدین شهر، هرگرنیامد سپاه نه هرگزشنیدست کس نام شاه
این شهر، Ú©Ù‡ هیچگاه سپاه وشاه را ندیده ونمی شناسد، همان شهر آرمانی « خرّمدینان » است Ú©Ù‡ همیشه ازخرّمی ØŒ شاد است . دراین شهر ٠بی شاه وبی سپاه ØŒ آنچه Ø´Ú¯Ùت انگیزاست ØŒ «درخت دوبÙÙ† گشته جÙت» است ØŒ Ú©Ù‡ هم اصل بینش درتاریکی وهم اصل بینش در روشنائیست .
درختیست ایدر، دوبن گشته جÙت
Ú©Ù‡ چون آن Ø´Ú¯Ùتی نشایدنهÙت
یکی ماده و دیگری ، نرّ اوی
سخن گوی وباشاخ و با رنگ وبوی
به شب، ماده گویا و بویا شود
چو روشن شود ، نرّ ، گویا شود
3- تصویر دیگرجÙتی یا دیوی ØŒ همان تصویرمشی ومشیانه دریزدانشناسی زرتشتی است. هرچند بنیاد آموزه ٠زرتشت،برضد اندیشه « جÙتی= همزادی= یوغی = سنگی» بود، ØŒ Ùˆ Ù„ÛŒ سراسر Ùرهنگ ایران ØŒ استواربراین اندیشه بود ویزدانشناسی زرتشتی نیز به آسانی نمیتوانست ازآن یگریزد . چنانچه خود زرتشت نیز همین اندیشه همزاد یا دوقلو را نگاه داشت ØŒ ÙˆÙقط این دوقلوی بهم پیوسته را ازهم جدا ساخته Ùˆ آن دورا برضد هم ساخت . سراسرآموزه ٠زرتشت از « برگزیدن » Ùˆ « جهاد دینی ومÙهوم دشمنی » ومÙهوم « روشنی» Ùˆ... پیآیند Ùهمین سراندیشه اش هست ØŒ Ú©Ù‡ درتضاد کامل با Ùرهنگ ایرانست . این دوجÙت زرتشت ØŒ دیگردرپیوند باهم نمی Ø¢Ùرینند، بلکه درهمان Ùطرت ØŒ ازهم جدا Ùˆ ضد هم هستند. این جدائی ØŒ Ù…Ùهوم روشنی را درآموزه زرتشت، معین میسازد . خوبی (= زندگی) Ùˆ بدی ( =ضد زندگی) درهمان اصل، ازهم روشن هستند Ùˆ انسان باید با خردش ØŒ Ùقط برگزیند ØŒ Ùˆ دربرگزیدن یکی ازآنها ØŒ موظ٠و مکل٠بجنگیدن با ضدش هست Ú©Ù‡ همان Ù…Ùهوم جهاد میباشد.
دربندهش ( بخش نهم ) ØŒ تخم کیومرث Ú©Ù‡ به زمین ریخته شد ازآن ریباسی میروید Ú©Ù‡ مهلی ومهلیانه ( نخستین جÙت انسانی ) به هم چسبیده میباشند Ú©Ù‡ هم بالا وهم دیسه ( همشکل) هستند. البته « ریواس » ØŒ یک گیاه « نرماده ای » « دوبÙÙ† جÙت گشته » یا « دیوی » یا « همزاد به هم چسبیده » است Ú©Ù‡ یزدانشناسی زرتشتی آنرا ناگÙته میگذارد.
3- درگرشاسپ نامه (یغمائی، ص 322 ) داستانی ازگرشاسپ ( نیای رستم ) میآورد Ú©Ù‡ در دیدارپادشاه روم رامشگری جÙت Ù…ÛŒ بیند . روم ØŒ سبکشده واژه « هروم » هست Ú©Ù‡ شهر« زنخدایان » باشد. شاه روم ( هروم ) :
بـÙدش نغزرامشگری چنگزن یکی نیمه مرد ویکی نیمه زن
سرهردو از تن بهم رسته بود تنانشان بهم بازپیوسته بود
چنان کان زدی ، این زدی نیز رود
وران Ú¯Ùتی ØŒ این نیزگÙتی سرود
یکی گرشدی سیر ازخورد وچیز
بدی آن دگر همچنو سیر نیز
بÙرمود تا هردو Ù…ÛŒ خواستند ره Ú†Ù†Ú¯ رومی بیاراستند
نواشان زخوشی همی بردهوش Ùکند ازهوا مرغ را درخروش
پیآیند این پیوند وجÙتی ودیوی ØŒ رامش Ùˆ سرود ودستانیست Ú©Ù‡ هوش هارا ازخوشی Ù…ÛŒ برد Ùˆ مرغ را درهوا ازشادی خروشان میکند .
4- تصویر دیگراین جÙت Ø¢Ùرینی یا « اصل Ø¢Ùرینندگی درپیوند»
ترکیب کردن بخشی ازØیوان با بخشی ازانسان هست . مانند سرانسان، با تن شیر درتخت جمشید، یا سرانسان با تن ماهی . نام دیگرماهی، سینا ( تØÙÙ‡ Øکیم موءمن ) یعنی سیمرغست . یا سرانسان با تن گاو در مرزبان نامه ØŒ Ùˆ مینوی خرد ØŒ یا نیمسپ Ú©Ù‡ سرانسان وتن اسپ باشد درتصویر« مارÙÙ„Ú©ØŒ تنین » دربندهش ØŒ Ú©Ù‡ نقطه انقلاب خزانیست . همانسان Ú©Ù‡ سراین مار، « گوازچهره = جÙت تخم » ØŒ اصل انقلاب یا گشتگاه بهاریست . اینها نیازبه بررسی گسترده دارند . انقلاب ØŒ درÙرهنگ ایران، پیآیند « تراکم وتکاث٠خشم های به هم انباشته» نیست . انقلابی Ú©Ù‡ ازتکاث٠خشم دراجتماع ( پرخاشگری، کینه توزی ØŒ Ù†Ùرت Ùˆ دشمنی ) برمیخیزد سرانجام، ضد زندگی وخرد میشود . انقلاب٠آÙریننده درÙرهنگ ایران ØŒ همیشه متناظر با « انقلاب بهاری » است . بهار Ú©Ù‡ « ÙˆÙŽÙ† – غره » باشد ØŒ به معنای « نای به یا وای به » است . انقلاب، نسیمیست Ú©Ù‡ با آهنگ دلنوازش، همه تخمه های نهÙته را ازهم میگشاید .
5- بÙت های Ù…Ùرغی Ú©Ù‡ درلرستان یاÙته شده اند، همه برشالوده این اندیشه جÙت Ø¢Ùرینی میباشند.
6- سرستونهای تخت جمشید Ú©Ù‡ همه بیان جÙت Ø¢Ùرینی هستند Ùˆ اندیشه ایست ضد آموزه زرتشت .
درست زرتشت ØŒ این سراندیشه را Ú©Ù‡ سراسرÙرهنگ ایران برآن استواراست ØŒ مورد تهاجم قرارداد . ولی Ùرهنگ ایران ØŒ هیچگاه این اصل کیهانی را برغم چیرگی Øکومت٠زرتشتی ØŒ در دوره ساسانیان رها نکرد . همه خدایان ایران را Ú©Ù‡ سپس یزدانشناسی زرتشتی پذیرÙت ØŒ همه بدون استثناء « دیو» ØŒ یعنی « جÙت گوهر= پیوندی » بوده اند. به همین علت ØŒ زرتشت، « ییما» را Ú©Ù‡ دراصل نام جمشید است ØŒ بطور اصل Ú©Ù„ÛŒ Ù« همزاد = جÙت »، مورد Øمله قرارمیدهد . او این اصل را ØŒ درهمین Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø ØŒ وارونه ساخت ØŒ تا گرانیگاه Ùرهنگ ایران را ازهم بپاشد . از همزاد یا جÙت یا یوغ Ùبه هم چسبیده وهمآهنگ وهمروش وهمآÙرین وهمبغ ØŒ همزاد٠یا جÙت ٠ازهم جدا Ùˆ متضاد باهم ساخت. با دگرگونه ساختن همین اصل ØŒ Ú©Ù„ آموزه زرتشت ØŒ Ø´Ú©Ù„ Ù…ÛŒ یابد .
1. همزاد ازهم جدا ومشخص ، به معنای آنست که
خیروشر، درهمان اصل ØŒ روشن هستند Ùˆ انسان Ùقط با خردش باید یکی را برگزیند Ùˆ بپذیرد . بدینسان « اولویت روشنی » ØŒ سبب میشود Ú©Ù‡ اهورامزدا را درجایگاه « روشنی بیکران Ùˆ روشنی Ú©Ù‡ پیدایش نمی یابد » قراربدهند .
2-گزینش یکی از این جÙت ØŒ ضرورتا بلاÙاصله به « جنگ وجهاد با جÙت دیگر» کشیده میشود . انسان بایستی ازهمان آن Ùگزینش Ù ØŒ برضد آنچه برنگزیده است بجنگد Ùˆ این همان جهاد مقدس است . ازاینجا Ù…Ùهوم دشمنی ویژه ای پیدایش Ù…ÛŒ یابد Ú©Ù‡ Ùرهنگ ایران نمیشناخت .
«همزاد به هم پیوسته» درÙرهنگ ایران ØŒ معنای « مهروعشق » داشت. شرّی واهریمنی وگناهی نیزدراصل، وجود نداشت ØŒ بلکه شرّوگناه ØŒ Ùقط پیآیند به هم خوردن اندازه (ناهم آهنگی دوپله ترازو، ناهم آهنگی دو اسبی Ú©Ù‡ گردونه٠جان یا جی را میکشند ) بود . اهریمن ØŒ اصل ومÙهوم دشمنیست Ú©Ù‡ در همین تصویر همزاد زرتشت ریشه دارد . همین اندیشه « همزاد به هم پیوسته = جی = Ú˜ÛŒ » درÙرهنگ اصیل ایران ØŒ سپس درعرÙان ازنوعبارتی تازه یاÙت .
« قدیم بودن عشق » درعرÙان ØŒ چیزی جزهمان اصل Ø¢Ùریننده پیوند یا دیوی درهرجانی نیست . درÙرهنگ ایران ØŒ اژی ( ضد زندگی = شرّ) مانند آموزه زرتشت، ضد « Ú˜ÛŒ » دراصل، وجود نداشت ØŒ بلکه این « به هم خوردگی اندازه در Ú˜ÛŒ » ØŒ سبب پیدایش « ا- Ú˜ÛŒ » میشد.
یزدانشناسی زرتشتی ØŒ چاره ای جزاین نداشت Ú©Ù‡ برضد همه Ù…Ùاهیم واصطلاØات جÙتی بجنگد ØŒ Ùˆ همه اصطلاØات Ùˆ واژه هارا Ú©Ù‡ بسیارÙراوانند ØŒ تØری٠ومسخ Ùˆ وارونه سازد ØŒ واز راستا وسوی اصلی بگرداند . دراثر این مسخسازیها Ùˆ تØریÙات این واژه ها Ùˆ اصطلاØات، واژه نامه های علمی ! ( مزدیسنان ) پیدایش یاÙته اند Ú©Ù‡ همه تاریک سازنده Ùˆ پوشاننده وخÙÙ‡ کننده Ùرهنگ اصیل ایران هستند .
Lila Ghobady نوشت