علی کریمی/ پاسخ به نویسنده ÛŒ سرشناس Ù…Øمود دولت آبادی
جناب دولت آبادی! باور نمی کنم ندانی Ú©Ù‡ ما سالهاست در سرزمین Ø¢Ùتاب Ùˆ عطش زندگی Ù…ÛŒ کنیم.سرزمینی Ú©Ù‡ Ø¢Ùتاب را از آسمان آن ربوده اند، Ùˆ امتداد خلیج Ùˆ خاک آن از دستهایی Ù…ÛŒ گذرد، Ú©Ù‡ روز را بر شانه های دریده Ù…ÛŒ برند.
------
جناب دولت آبادی! باور نمی کنم ندانی Ú©Ù‡ ما سالهاست در سرزمین Ø¢Ùتاب Ùˆ عطش زندگی Ù…ÛŒ کنیم.سرزمینی Ú©Ù‡ Ø¢Ùتاب را از آسمان آن ربوده اند، Ùˆ امتداد خلیج Ùˆ خاک آن از دستهایی Ù…ÛŒ گذرد، Ú©Ù‡ روز را بر شانه های دریده Ù…ÛŒ برند. آنجا Ú©Ù‡ انسان نه از بی نانی Ú©Ù‡ از بی Øرمتی Ù…ÛŒ میرد.
شما هم شوربختانه بنای آرمان شهری را با روØانیت بنا نهادید Ú©Ù‡ در آن: دیوارها درخت ها را ریشخند Ù…ÛŒ کنند... طرÙند پرخاش به آنکه در قدرت نیست روی دیگری ازآب Øلال ریختن بر سر نظام Ùˆ سرآمدان آن است.نگرش Ùرازمانی یا بدیگر سخن همزاد نبودن عنصر زمان از ویژگیهای رمان شما Ùˆ بسیاری از رمان های ایرانی است. چرا Ú©Ù‡ : موج سنگین گذر زمان نه در درون Ú©Ù‡ بیرون شما در گذر است. نمی دانم رمان Ú©ÙˆÚ†Ú©: سرزمین برÙی، یاسوناری کاواباتا را خوانده ای یا نه؟ Ú©Ù‡ سامورایی سودایی در شیشه قطار چهره ÛŒ گیشای را Ú©Ù‡ دوباره بسوی او دارد باز Ù…ÛŒ گردد، Ù…ÛŒ بیند Ùˆ بازیاÙت خاطره ها اشتیاق او را Ú©Ù‡ نویسنده هیچگاه از ان سخن نمی گوید برای خواننده آشکار Ù…ÛŒ کند. تمنایی Ú©Ù‡ نه برای ماندن با گیشا Ú©Ù‡ برای بازگشت بسوی چیزی است Ú©Ù‡ باز هم نویسنده از Ú¯Ùتنش باز Ù…ÛŒ ماند.... Ùˆ تو Ù…ÛŒ توانی رد پایش بعدها در : خانه ای برای زیبا رویان Ø®Ùته بیابی...Ùˆ آن برای من ستیز با گذر زمان است Ùˆ درک شخصی Ùˆ درونی انسان از Ù…Ùهوم زمان... Ùˆ این همان نایابی Ùˆ یا کمبودی است Ú©Ù‡ در بن مایه ÛŒ اندیشه شما جا دادر. ( Ù†Ú¯Ùته نگذارم Ú©Ù‡ مارکز هم با نو شتن کتاب: بیاد آن ÙاØشه ÛŒ بزرگوار، برداشتی شخصی Ùˆ غیر از انچه کاواباتا در ذهن دارد از Ù…Ùهوم نا متعار٠پیری را از خود بجای Ù…ÛŒ گذارد)
رمان نویس با ساختار پسزمینه ÛŒ اندیشه ÛŒ ماندگار بی زمان در پروراندن خوانندد منÙعل دخیل است. Ùˆ این همان شیوه ای است Ú©Ù‡ در ادبیات ما سالهاست جا خوش کرده. Øالی Ú©Ù‡ رمان شیوه ÛŒ دیگر از تلاش انسان برای دریاÙت Øقیقت از درون واقعیت های موجود دستکاری شده است. رمان Ùˆ شعر مشکلات انسانی را نه ØÙ„Ø› Ú©Ù‡ قابل اندیشیدن Ù…ÛŒ کند. کدام رمان شما در بردارنده ÛŒ Ù…Ùهوم بی باوری به جهان با ساختاری ضروری Ùˆ غایتمند است؟ در کدامین رمان بی اعتباری بی واقعیت را Ùریاد کردید یا خواننده را به خود نهادید تا باید ها Ùˆ نبایدهای خود را خود دریابد. ویرجینیا وول٠می گوید: پروست به چیزی Ú©Ù‡ همواره از دست گریخته است ثبات Ùˆ جسمیت Ù…ÛŒ بخشد. Ùˆ بازیاÙت چیز های برباد رÙته کاش روزی پیش از آن Ú©Ù‡ روزگار ما سپری شود، از عهده ÛŒ رمان نویسی ایرانی یر آید
بیدادی Ú©Ù‡ بر ما رÙته ØŒ همگی از پیامدهای سیاستهای Ùرهنگی –اجتماعی پیگیر Ùˆ هماهنگ نظامیست Ú©Ù‡ بنای بودن خود را بر Ù†ÙÛŒ Ùˆ ریشخند همه ÛŒ ارزشهای ماندگار Ùˆ پذیرÙته شده جهانی گذاشته است Ùˆ پایه های Ùرمانروایی خود را بر بی خبری Ùˆ ÙˆØشت همگانی استوار کرده است. سنگسار؛ سرکوÙت؛ زندان؛اخراج؛کشتار؛تبعیض Ùˆ هر Ú†Ù‡ در چنته ÛŒ سیاستگذارن ستمگر بود؛ در این دیار تجربه شده است. دیگراندیشان؛ دارندگان سلیقه ای Ùردی Ø› پیروان ادیان غیر Øکومتی؛بی دینان؛ Ùˆ دارندگان گویشهای متÙاوت Ùˆ اقوام همگی در یک امر مشترکند؛ Ùˆ آن چشیدن مزه ÛŒ بی عدالتی نظام Øاکم در در طول Ùˆ عرض هستی اشان است. نظامی Ú©Ù‡ گویی از سر صدقه اوست Ú©Ù‡ ما زنده ایم.Ùˆ از آن جهت بر ما واجب است تا هر از گاهی در صØنه Øاضر شویم؛ تا آنها با صر٠ملیونها تومان از سرمایه ÛŒ ملت؛ گروهی را در مجالس قانون گذاری،موسسات آموزشی؛ شهرداری یا جنبشهای زنان Ùˆ کارگران؛ سند رسمی سرکوب Ùˆ ویرانگری را با آرا ریخته شده در صندوق بگیرند Ùˆ بعد هم بریش ما بخندند. در این راستا رهبران دستچین شده خواسته های شخصی خود را نیز وارد معرکه کرده اند؛ Ú©Ù‡ شهرت؛ثروت Ùˆ قدرت از ان جمله اند.
Ùˆ در این شگرد شبه دموکراسی؛ اینبار Ø±ÙˆØ Ùˆ روان آدمی مستقیماَ مورد Øمله قرار Ù…ÛŒ گیرد تا با دستکاری در Øقایق موجود؛ مثل واپس ماندگی های اجتماعی ویا با بØران های در راه Ùˆ Ø´Ø¨Ø Ù‚Ø¯Ø±ØªÙ‡Ø§ÛŒ بیگانه؛ شهروندان را از دستیابی به Øقیقت باز دارند.Ø› Ùˆ به ستمگری های خود وجاهت قانونی بدهند. شوالیه های جنگ مقدس Ùˆ قدیسان ماکیاولی( Ú©Ù‡ ترس را در چشمان ملت نشاندند Ùˆ لبخندشان را از ما پنهان نمی کنند) آهنگهای کهنه ای را Ù…ÛŒ خوانند Ú©Ù‡ گویی پیشتر از این برای کرها نواخته بوند. Ùˆ شنیدنی اینجاست Ú©Ù‡ ظالمان دست کوتاه Ú©Ù‡ از قدرت وامانده اند Ùˆ شریک دزدند Ùˆ نارÙیق قاÙله؛ با دعوت از ما در این خل بازیهای انتصاباتی Ø› بر آنند تا از دوستان دیروز دلربایی کنند
این جایگاه دلÙریب Ú©Ù‡ من از آن Ú¯Ùتگو Ù…ÛŒ کنم؛ جان ماست. منزلگاهی Ùریبنده Ú©Ù‡ مصالØØ´ در Ùراخنای دلÙریب Ùرهنگ Ùˆ هنر انسانی؛ پراکنده اما Ùراوان یاÙت Ù…ÛŒ شود. Ùˆ اگر Øی٠و میلهای مردم Ùریب Ù…ÛŒ گذاشت؛ ما پیش از اینها Ù…ÛŒ توانستیم از گنجینه دانش Ùˆ خرد مشترک انسانی بهره مند شویم Ùˆ با هزینه کمتری آسودگی Ùˆ Ùراوانی را تجربه کنیم.
باورکنید Ù„Øظه ÛŒ موعود همایش ما پیش از این Ùرا رسیده؛ Ù„Øظه ای Ú©Ù‡ باید از این جهان بی در Ùˆ پیکر بی خردی رها شویم. جهانی Ú©Ù‡ ÙˆØشت Ùرا گیر را توده های انسانی در روزمرگی خود تجربه Ù…ÛŒ کنند. جهانی Ú©Ù‡ بسیاری از ما را از دستیابی به Ùرصتهای هستی باز Ù…ÛŒ دارد.
در Øالی Ú©Ù‡ مستمری بگیران نهادهای قدرت با همدستی روشنÙکران کوته بین ما را از جاذبه های Øقایق انسانی رم Ù…ÛŒ دهند Ùˆ اÙسون واقعیتهای مونتاژ شده را پیش چشم ما بنمایش Ù…ÛŒ گذارند. من بر این باورم Ú©Ù‡ Ù„Øظه ÛŒ موعد همایش ما Ú©Ù‡ پیشتر از این Ùرا رسیده؛ جایگاهی را Ù…ÛŒ طلبد Ú©Ù‡ اگر با جدیت Ùˆ هوشیاری بان نپردازیم؛ از سر سهل انگاری Ùˆ Ùرسودگی؛ Ù…ÛŒ رود تا بر سرمان خراب شود. سر آغاز این گردهمایی همانا بازبینی اهل قلم در پندار خویش Ùˆ پرداختن کردارهای خود است نه همواره Øمله Ùˆ هوار بدیگران. خلق را با خوی شکوه الÙت بسیار است، بیایید با هم نعره ÛŒ مستانه سر دهیم.
polak نوشت