حقیقت اش را بخواهید این یکی از دست راستی ترین استدلالاتی است که همواره از جانب محافل محافظه کار، و در واقع محافظه کارترین آنها، برای حفظ سلطه مرد بر زن پیش کشیده می شده است، و همانطور که گفتم طرح آن از جانب ایشان برای من بسیار تعجب آور و حیران کننده بود. اجازه بدهید ابتدا غیرعلمی و غیر واقعی بودن این نظریه را برای شما شرح بدهم.


------
دکتر هلاکوئی و تئوری عضلانی سلطه مرد بر زن

اواخر ماه گذشته در یکی از روزها در حالیکه حین کار پیچ رادیو را باز گذاشته بودم و جسته و گریخته به مطالب آن گوش می دادم، ناگهان مطلبی از آقای دکتر هلاکوئی شنیدم که در جای خود خشگم زد. راستش را بخواهید، از ایشان که در نظر من فرد بهرحال منورالفکری میباشند که سالهاست به زدودن عادات و سنن کهنه از رفتار و اذهان ایرانیان خارج از کشور و ارتقاء اجتماعی آنان به سطح رایج در کشورهای غربی و پیشرفته مشغول هستند، ابراز نظریه ای چنین غیر علمی، کهنه و مردسالارانه را انتظار نداشتم. داستان از اینقرار بود که در برنامه رادیوئی ایشان یکی از شنوندگان زن این پرسش را مطرح کرد که علت تسلط مردان بر زنان در طول تاریخ چه بوده است، و ایشان جواب داد که علت سلطه و کنترل مردان بر زنان در دو چیز بوده است. اول قدرت عضلانی و جسمی مردان، و دیگری مسئله حاملگی و عدم تحرک زنان که بخاطر بارداری و نگهداری از کودکان نمیتوانسته اند از محل خود دور شوند. ایشان در توضیح پاسخ خود زن را به گلی تشبیه کرد که در خاک محل سکونت خود کاشته شده و فرو رفته است، و بهمین خاطر این مردان اند که بخاط تحرک و عدم وابستگی شان به خاک و خانه نان آور خانه و کاشانه می باشند.

حقیقت اش را بخواهید این یکی از دست راستی ترین استدلالاتی است که همواره از جانب محافل محافظه کار، و در واقع محافظه کارترین آنها، برای حفظ سلطه مرد بر زن پیش کشیده می شده است، و همانطور که گفتم طرح آن از جانب ایشان برای من بسیار تعجب آور و حیران کننده بود. اجازه بدهید ابتدا غیرعلمی و غیر واقعی بودن این نظریه را برای شما شرح بدهم.

اول اینکه از یک میلیون سال که از تاریخ بشر می گذرد فقط در شش هزار سال اخیر است که مردان توانسته اند بر زنان مسلط گردند. این حقیقت در اروپا در قرون 19 و اوائل بیست که دانشمندان برای اولین بار با اقوامی مواجه شدند که هنوز به شیوه ی ماقبل تاریخ میزیسته و در میان آنها زن و مرد برابر بوده و هیچ سلطه ای از جانب مردان بر زنان وجود نداشت، کشف شد. تا آن موقع دانشمندان و کل جامعه بشری در این مورد همانطور فکر میکرد که اقای هلاکوئی امروزه فکر می کند. یعنی چون دانشمندان تا کنون با هیچ نمونه ی دیگری جز نمونه رایج خانواده پدرسالار آشنائی نداشتند، از اینرو تصور بر این بود که همیشه از روز ازل مرد نان آور خانه بوده و بدلیل برتری عضلانی و عقلائی بر زن حق تسلط و نگهبانی داشته است. تقریبا تمامی دانشمندان اروپا و جهان تا قبل از کشف این نوع جوامع اولیه و ماقبل تاریخ اینطور فکر میکردند. ما همین عقیده ابدی سروری مرد بر زن را در سوره های قران نیز می یابیم. ولی با کشف جدید مطالعه در مورد اقوام ماقبل تاریخ شروع شده و برای اولین بار معلوم میگردد که بشر تاریخ ناشناخته ی بس طولانی تری از آنچه که تاکنون فکر می شده است و منجمله دوره هائی که در آن بر اساس قوانین و سننن کاملا متفاوتی عمل می کرده است. بنابراین، اولین سؤال از آقای هلاکوئی اینست که اگر قدرت عضلانی علت تسلط مرد بر زن بوده است، پس چرا طی یک دوران طولانی که این برتری عضلانی حتی بیشتر از حال حاضر هم بوده، مرد بر زن سلطه که نداشته، از احترام بیشتری هم برخوردار بوده است.

دومین سؤالی که باید از آقای هلاکوئی کرد اینست که بنظر شما علت اصلی برتری و سلطه ی یک فرد بر فرد دیگر چیست؟ قدرت عضلانی یا قدرت اقتصادی؟ آیا قدرت سرمایه داران، شاهان و دیکتاتورها بر دیگران ناشی از قدرت عضلانی شان بوده است؟ مثلا ناپلئون یا آقا محمد خان قاجار با آن قد کوتاه و جثه ی کوچک چگونه میتوانسته اند دیگران را بزور بازو تابع خود گردانند؟ ممکن است بگوئید بزور ارتش و قدرت نظامی. آیا شاهان قدیم با زر و سیم و قدرت اقتصادی نبوده است که برای خود سرباز اجیر کرده، ارتش تشکیل می داده اند. اگر حقوق سربازان آمریکائی پرداخت نگردد، آیا یک لحظه هم فرامین پنتاگون را اجرا می کنند؟ پس در اینجا هم می بینیم که قدرت نظامی هم ناشی از قدرت اقتصادی بوده و هست. این قدرت اقتصادی است که به صاحب آن اجازه می دهد نیروی عضلانی دیگران را نیز به خود ملحق ساخته و با خرید و تابع کردن دیگران بر قدرت خود الی غیر النهایه بیافزاید.

نکته دیگر ایشان هم در این مورد که زن گل است که در خاک فرو رفته و نتایج بعدی آن با واقعیات تاریخی نمی خواند. درست است که در اولین تقسیم کار اجتماعی که تقسیم کاری جنسی بوده است، زنان به دلیل مشکل زایمان و بچه داری قادر به شرکت در امر شکار نبوده و به کار جمع آوری دانه های گیاهی اشتغال می یابند، اما این تقسیم کار بر خلاف نظر آقای هلاکوئی نه تنها باعث این نمیشود که مردان نان آور خانه و از اینطریق مسلط بر زنان گردند، بلکه بالعکس باعث برتری نقش زنان در تولید و موقعیت بالاتر آنان در جامعه می شود. چرا سهم دانه های گیاهی در تامین غذای قبیله بیشتر از سهم گوشت ناشی از شکار بوده و زنان بیش از مردان نان آور قبیله بوده اند. باید توجه داشت که در دورانهای بسیار اولیه، هنگامیکه این تقسیم کار بوجود می آید، ابزار شکار بسیار ابتدائی بوده، چنانکه گاهی شکار یک حیوان بزرگ ماهها طول می کشیده و لذا شکار نقش کمتری از جمع آوری دانه های گیاهی داشته است. حتی بعدا هم که زنان با کشف کشاورزی بیشتر در خاک فرو رفته وابسته به زمین و محل سکونت خود می شوند، این امر برخلاف نظر آقای هلاکوئی نه تنها منجر به سلطه مردان بر زنان نمیگردد، بلکه موقعیت اجتماعی زنان و نقش آنان در تولید را به اوج خود می برد. چنانکه ستایش الاهه های زن به همین دوران مربوط می گردد.

می بینید که از هر طرف که به مسئله نگاه کنید نظریه آقای هلاکوئی ره بجائی نمی برد. به نظر می رسد که ایشان بدون اینکه در این مورد یعنی در رشته آنتروپولوژی مطالعه ای داشته باشند، به چنین اظهار نظرهای مغشوش و گمراه کننده ای پرداخته اند. البته این امر بخودی خود مسئله مهمی نیست. چون با وسعتی که دامنه دانش بخود گرفته، بهرحال، هر فرد تنها در رشته ای توان تخصص یافته، و انتظار عالم جامع بودن از کسی درست نیست. با این وجود مسئله تنها در اینجا اشکال پیدا می کند که ابراز بعضی نظرات بلافاصله در مبارزه روزمره ای که توسط گروه های اجتماعی جریان دارد تاثیر گذارده و به آن زیان می رساند. از جمله ابراز چنین نظریاتی از طرف شخص بانفوذی مانند ایشان که هر روز صدها نفر به گفتارهای وی گوش فرا داده و از آن تاثیر می گیرند، میتواند باعث گمراهی بسیاری از زنان در فهم علت وابستگی های خود به مردان شده به تلاش آنان برای کسب برابری و آزادی لطمه بزند. چرا که نظریه قدرت عضلانی ایشان جز آنکه موقعیت مردان را در امر توجیه سرکوب و سلطه خود بر زنان تقویت می نماید، ابدی کردن این سلطه و چاره ناپذیری آن را نیز توجیه می نماید.

واقعی اینست که همانطور که من در نوشته های خود مفصلا توضیح داده ام، تسلط مردان بر زنان از زمانی شروع شد که بدنبال پیدایش مالکیت خصوصی، برای اولین بار در تاریخ بشر، مردان صاحب ثروت و قادر به خرید زنان شدند. با رواج زن خری که در شش هزار قبل یعنی همزمان با پیدایش مالکیت خصوصی بوجود آمد، برای اولین بار زن به مایملک مرد در آمد و تحت کنترل آو قرار گرفت. برای همین است که هرجا که زن صاحب استقلال و قدرت اقتصادی شده است، توانسته خود ار از سلطه ی مرد خارج سازد.

بنابراین، می بینیم که نظریه آقای هلاکوئی نه تنها با واقعیات تاریخی نمی خواند، بلکه نظریه متعلق به دویست سال قبل است که مدتها رد شده و به زباله دانی تاریخ ریخته شده است. چرا ایشان به چنین مسئله واضح و بدیهی واقف نیستند، من نمیدانم! سیامک ستوده