هشتاد سالگي و عشق
تصديق کن که عجيب است/
حواي پير دگر بار/
گرم تعارف سيب است/
لب سرخ و زلف طلايي/



"کافه دو ماگو"ي پاريس ديروز شاهد اهداي جايزه به زنان مبارز ايراني بود که در قالب کمپين يک ميليون امضا به قوانين تبعيض آميز، "نه" گفته اند؛ زناني که در اين راه "کتک" خورده، "تحقير" شده، و طعم "زندان" را چشيده اند، اما مانده اند تا روشن انديشان جهان، از جمله وزير فرهنگ فرانسه خطاب به نماينده آنان ـ سيمين بهبهاني ـ بگويد: ايران تنها، پرونده هسته اي نيست؛ ايران جايي است که آدميان بسياري، از جمله زنان، براي احقاق حقوق انساني خويش به پا خاسته اند.

درست در کنار ميزي که سيمون دوبووار، نويسنده وانديشمند فرانسوي و همراه ابدي ژان پل سارتر، کتاب "جنس دوم" را نوشت، سيمين بهبهاني، شاعر پر آوازه ايران، نشسته است. روي يقه لباس قهوه ايش، گل سينه اي زده است آبي، به شکل گربه ايران.همان نام "واحدي" که وقتي از آن سخن مي گويد، اشگ به چشم همگان مي آورد.

خانم بهبهاني که به نمايندگي از طرف کمپين يک ميليون امضا براي دريافت "جايزه سيمون دوبووار براي آزادي زنان" به پاريس آمده است، از اين مي گويد که اگردرست نمي بيند، و سفر، سختي هاي بسيار براي او دارد، اما آمده است تا از جانب زناني سخن بگويد که ايستاده اند تا حق انساني خويش را بگيرند. زناني که او نيز خود را از آنان مي داند و همراه آنان آماده ست تا جان خود را نثارايران و ايراني کند.

جايزه سيمون دوبووار که در سال 2008 به مناسبت صدمين سالگرد تولد سيمون دوبووار، پايه ريزي شد، سال گذشته به تسليمه نسرين، نويسنده بنگلادشي تعلق گرفت و امسال به "کمپين يک ميليون امضا". اين جايزه به پاس مبارزات زنان جهان در راه محو قوانين تبعيض آميز و آزادي زنان اهدا مي شود و خانم ژوليا کريستوا، که خود مبتکرراه اندازي آن است، در موردش چنين توضيح مي دهد:

"اين جايزه به مردان وزناني اهدا مي شود که در چارچوب انديشه آزاد سيمون دوبووار مي کوشند سهم خويش رادر ارتقاء حقوق زنان
در سراسر جهان ايفا کنند."

اين جايزه با مشارکت فرانس کولتور، کتابخانه ملي فرانسه، مرکز ملي اسناد وکتاب اين کشور و انتشارات گاليمار، و توسط يک گروه داوري متشکل از اهالي فرهنگ فرانسه و ديگر کشورهاي جهان، و پس از بررسي فعاليت هاي افراد و يا نهادهايي که در زمينه ارتقا حقوق زنان فعاليت مي کنند، اهدا مي شود.

خانم کريستوا اسامي داوران را چنين برشمرد: اليزابت بدينتر [فيلسوف]، ژرار بونال [نويسنده]، آني ارنو [نويسنده]، کلراشرلي [نويسنده]، اليزابت فاليز [استاد سنت جان کالج آکفسورد]، مادلين گوبي نوئل [مدير سابق بخش هنر در يونسکو]، ميشل کيل [مدير نشريه انسان و جامعه]، ليليان کندل [جامعه شناس]، عايشه کي ران [استاد دانشگاه در آنکارا]، کلود لانزمن [مدير نشريه اعصار مدرن]، بي يورن لارسون [نويسنده و استاد دانشگاه لوند در سوئد]، ليليان لازار [نماينده انجمن سيمون دوبووار در آمريکا]، آنت لوي ـ ويلارد [نويسنده و روزنامه نگار در ليبراسيون]، آنت ماري ليزين[نماينده سابق سنا و رئيس انجمن زنان وال نووا]، کيت ميليت [نويسنده و نقاش از آمريکا]، ايوت روودي [وزير حقوق بشر فرانسه در سال هاي 1981 تا 1986]، دانيل سال نييو [نويسنده]، يوسان ساوي نو [روزنامه نگار در لوموند]، آليس شوارتزر [نويسنده آلماني]، آني سوگيه [رئيس کانون بين المللي دفاع از حقوق زنان] و ليندا وي کوري [وکيل دادگستري].

فهرست داوران طولانيست اما همه اين تعداد صاحب نام در برابر همه آن گمنام هايي که به گفته سيمين بهبهياني، "خانه ها را تک به تک کوفته اند تا نه فقط امضا بگيرند که در ارتقاء آگاهي زنان ايراني نقشي داشته باشند" کم تعدادست. همه آنهايي که خانم بهبهاني به بغض مي گويد: "کتک خورده اند، توهين و تحقير شنيده اند، زنداني شده اند، اما از پا ننشسته اند."


زناني که گردانندگان بنياد سيمون دوبووار در توضيح فضايي که اينان عليه آن به مبارزه برخاسته اند، چنين نوشته اند: "براساس قوانين فعلي ايران، زنان جنس دوم محسوب مي شوند و باتبعيض رو به رو هستند.اين تبعيضات غيرقانوني در حالي در مورد زنان اعمال مي شود که آنان بيش از 60 در صد قبول شدگان دانشگاه ها را تشکيل مي دهند. در چنين شرايطي بايد قوانين بر هنجارهاي فرهنگي پيشي بگيرند تا زمينه ارتقا و تحول در جامعه عملي شود.مطابق قوانين موجود دختران از سن 9 سالگي داراي مسئوليت قضايي هستند؛ به عبارت ديگر اگر دختري در ايران در اين سن مرتکب جرم شود، به لحاظ قانوني مجازات مرگ در مورد وي قابل اجراست.از سوي ديگر خسارتي که به زنان قرباني تصادف يا از کار افتادگي تعلق مي گيرد، معادل نيمي از خسارتي است که به يک مرد پرداخت مي شود. شهادت زني که شاهد يک حرم باشد، ارزش قضايي ندارد، حتي اگر وي تنها شاهد جرم باشد در حاليکه شهادت يک مرد در شرايطي مشابه، ارزش قانوني دارد. مي شود دختران را قبل از سيزده سالگي، بااجازه پدر و تاييد دادگاه، به خانه شوهر فرستاد. مادر نمي تواند اختيار اموال فرزندان غيربالغ خود را بر عهده بگيرد، نمي تواند محل کار خود را انتخاب کند، حق سفر بدون اجازه پدر يا شوهر را ندارد....حال آنکه مردان مي توانند با چند زن ازدواج کنند و هرگاه که مايل باشند همسران خود را به طور يکجانبه طلاق دهند.... اينها تنها بخشي از شرايطي است که قربانيان آن زنان هستند و زنان اقشار پاييني و زنان اقليت هاي قومي و ديني از تبعيضات بيشتري نيز رنج مي برند....آن هم در حالي که دولت جمهوري اسلامي کنوانسيون هاي بين المللي در اين زمينه و همچنين کنوانسيون حقوق بشر را امضا کرده و متعهد به اجراي آن است.با اين وضعيت بايد روبه رو شد.اين قوانين بايد با قوانين بين المللي هم خوان شوند.مهم ترين خواست در چنين شرايطي لغو کليه تبعيضات مبتني بر جنس، قوميت، مذهب و... است. از اين نقطه است که کمپين بين المللي يک ميليون امضا بر مي خيزد و مي کوشد با جمع آوري يک ميليون امضا اين قوانين تبعيض آميز را تغيير دهد.اين زنان که در بستر گسترده اجتماعي فعاليت مي کنند، آگاهي اجتماعي و خيزش آن را هدف گرفته اند.اين زنان براي برقراري ارتباط با مردم و همچنين آگاه سازي اجتماعي، در هاي خانه ها را يک به يک مي کوبند وفعالانه در همه جمع هايي که در آنها مي توان حقوق زنان را مطرح کرد حاضر مي شوند. همايش ها و گردهمايي هاي مختلف تشکيل مي دهند ومي کوشند تا برقراري گفت و گوي اجتماعي بين اقشار مختلف را ارتقا بخشند...."

و آنچه اينان مي کنند بر پرده کوچکي نيز به نمايش در مي آيد که زنان ايراني، اينجا و آنجاي شهر، شهرها، در فضايي آرام و يا در زير شلاق ماموراني که آنان را بر خاک مي کشند، يکصدا مي خوانند "جهاني ديگر ممکن است؛ جهاني آزاد."

و همين هاست که کريسيتين آلبانل، وزير فرهنگ فرانسه را که براي اهداي جايزه کمپين يک ميليون امضا به نماينده آنان ـ سيمين بهبهاني ـ آمده، به سخن وامي دارد که بگويد: "ايران تنها پرونده هسته اي نيست؛ ايران سرزمين زنان و مرداني ست که در شرايطي دشوار براي حفظ حقوق انساني خويش مبارزه مي کنند و ما بايد به آنان بگوييم: شما تنها نيستيد."

جايزه اما يک لوح است و بخشي هم نقد: سي هزار يورو. سيمين بهبهاني اما، لوح را بر فراز دست مي گيرد و دريافتش را "افتخار" مي خواند و بخش نقدي را نمي پذيرد: قرارمان براين است که هيچ دريافت نقدي نداشته باشيم. ما اين مبلغ را در اختيار بنياد سيمون دوبووار مي گذاريم تا در راه هدف ارزشمندي که براي خود تعيين کرده، هزينه کند.

و دست هايي که به شادي و احترام بر هم کوبيده مي شود، لحظاتي خاموشي نمي گيرد.
و مگر مي شود که صداي مردمانت باشي و نماينده زنان ميهنت و شعر نخواني؟ و سيمين بهبهاني مي خواند؛ شعر "هشتاد سالگي حوا" را که خود مي گويد: سمبليک است:

هشتاد سالگي و عشق
تصديق کن که عجيب است/
حواي پير دگر بار/
گرم تعارف سيب است/
لب سرخ و زلف طلايي/
زيبا ولي نه خدايي/
بر چهره رنگ هم اگر هست /
آرايش است و فريب است/
در سينه ام دل شيدا/
پرپر زنان ز تمنا/
هفتاد ضربه او را/
گويي دو بار ضريب است/
عشق است ودغدغه شرم/
تن از دماي هوس گرم/
ميسوزم از تب و اين تب/
فارغ ز لطف طبيب است/
شادا کنار من و يار/
آن مهربان وفادار/
گويي ميان بهشتم/
تا اين کنار نصيب است/
با بوسه بسته دهانم/
ديگر سخن نتوانم/
آتش فکنده به جانم/
اين بوسه نيست لهيب است/
اي تشنه مانده ي عاشق/
بخت است و يار موافق/
با اين شراب گوارا/
ديگر چه جاي شکيب است/
آدم! بيا به تماشا/
بس کن چالش و حاشا/
هشتاد ساله ي حوا /
با بيست ساله رقيب است.

شعر که به پايان مي رسد و ترجمه اش نيز، اين وزير فرهنگ فرانسه است که رئيس انتشارات پرآوازه گاليمار را به ترجمه آن به فرانسه مي خواند. و سيمين بهبهاني مي گويد: ما رابطه فرهنگي ايران و فرانسه را قدر مي نهيم.

اهداي جايزه به پايان مي رسد؛ در غيبت همه چهره هاي کمپين يک ميليون امضا که بيشترشان يا ممنوع الخروجند، يا پرونده دارند يا در تب و تابند تا سايت شان را که براي چندين و چندمين بار، "فيلتر" شده ست به روز کنند. سيمين بهبهاني اما با آن گل سينه آبي ايران که بر سينه دارد، با لوح سيمون دوبووار، فردا عازم وطن است. جايي که قرار ست دوباره بسازيمش به مهر.


مريم کاشاني
m.kashani@roozonline.com
---
برگرفته از "روز"