این هم یکی دیگر از کاستیهای جامعه ی واپسگراست که از همان ابتدای کودکی در گوش انسان می خوانند که به چه باید بیندیشد و از چه اندیشه هایی دوری کند.

------
این هم یکی دیگر از کاستیهای جامعه ی واپسگراست که از همان ابتدای کودکی در گوش انسان می خوانند که به چه باید بیندیشد و از چه اندیشه هایی دوری کند. پدر و مادر؛ بستگان؛ آموزگاران؛ کتابهای درس؛ مجالس وعظ ورسانه های صوتی و تصویری همه برآنند تا آموزش و پرورش ما بر پایه ی خواست آنها که برآمده از باور و ارزشی وامانده است شکل بگیرد. ولی کسی در بند آن نیست تا چگونه اندیشیدن و پرسشگری را بما بیاموزد. بدیگر سخن مساله از ابتدا این است که ما بنا بر میل و آرزو و پیشداوری دیگران چنان ساخته بشویم تا در آینده با داشتن مدرکی مهند سی یا پزشکی یا مدیریت و مانند آنها, در چرخه داد و ستدهای اقتصادی اجتماعی روزگارمان را بگذرانیم.و سر آخر شهروندی باشیم با ویژگیهای تخصصی که بی شباهت به ماشین و کامپیوتر نیست.

کاری که با توجه به زیر ساختهای فرهنگی و و فن آوریهای امروزی و گردش اطلاعات ؛ چندان دشوار نیست؛ و هر کس با میزان متوسطی از استعداد و تلاشی متعادل, میتوتند از پس آن بر بیایید. در این روش اگر چه فرد با خروج از موسسات آموزشی ؛ میتواند امیدوار باشد که بیش و کم ؛ درامدی خواهد داشت و زندگی خواهد کرد. اما این شیوه آموختن با پیش شرطهای سنتی و خط و مرزهای از پیش تعیین شده نمی تواند در شکوفایی ذهن و زبان شهروندان کارساز باشد. تقلید از بیگانگان ؛ سترونی و اطاعت رعیت وار از جانب دانش آموختگان در این جوامع به امری عادی و شاید از شگردهای پیشرفت و کسب جا و مقام باشد.

کوتاه سخن آنکه دراین دیار اعتقاد بر داشتن اندیشه ای مشروط با وابستگی های خانوادگی؛قومی، دینی ؛ و ملی از پیش شرطهای بی چون و چرای آموزش و پرورش و زندگیست.

اندیشه ی آزاد و رها که مرزی برای گذشتن نمی داند و هیچ باور و ارزشی از زیر تیغ نقد او نمی گذرد؛ تن به بندهای سنت و سدهای ریز و درشت اعتقادی نمی دهد

.

نگاهی گذرا به دور و بر نشان می دهد که این روشهای تربیتی تا چه حد در ذهن و زبان بسیاری از شهروندان و حکومتگران جای پای محکمی دارد. که می خواهند از فرزندان ما انسانهایی بسازند تا در آینده در یک خط فکری که در تار و پود وی حک شده در مسیری از پیش تعیین شده که باز تاب آرزوهها و آمال والدین و دستگاه حاکمه سینه خیز گذر آهسنه بیایند و آهسته بروند تا در نظام اقتدار گرا که ملغمه ایست از پدر سالاری ، امت پروری ؛ آدم فروشی و ظاهر فریبی؛ کار و بارشان روبراه و حساب بانکیشان میزان باشد. در جامعه واپس نگر، نگرش خود بستده و جستجو گر تنها راهی را که به جایی می برد اتاقهای بی نام و نشان تمشیت حاکمیتی است که حافظ فضای بی پرسش و پاسخهای بسنه بندی شده شبه جزیره عربستان سعودی است.

نگفته پیداست که این اندیشه های بیشه سوز ناچار است تا تهمت ها و توهین ها و تبعید و شکنجه را تحمل کند. هر چه بیشتر می گرد ناکارایی و زیانهای نظام آموزشی ”به بیندیش“ و باورهای بی چون و چرا و یا با خط و مرز ؛ آشکارتر می شود؛ و اگر تا دیر نشده از این روند ویرانگر روی بر نگردانیم؛ رفته رفته؛ تک تک ما به ماشینهایی بدل خواهیم شد که تنها در جهت خواست و منافع سامان دهندگان نادانی همگانی از آن بهره مند می شونددر تک تک شهروندان بپرورانند. واما چگونه اندیشیدن را هیچکدام بما نمی آموزند.


تاریخ خونبار این سرزمین باز تاب سنیز میان َمن پرسندهَ و مفتشان مشیت الهی-شاهی بوده است و توده های مردم بسیلر کم جانب دیگر اندیشان را گرفته اند. مردمی که شالوده ی بنای بی عدالتی و ظالم پرور ی بوده اند.

این نوشته پی گیری خواهد شد



علی کریمی

karimi49@hotmail.com