مهدی جلیل خانی / روشنÙکر ایرانی Ùˆ تهاجم ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ ــ بخش پنجم
گلوله در میان دو چشم بینا زیبا نیست
چه دختر دشتستانی باشد، چه رهزن کوهستانی
زیبا Ùقط،
خال زمرّدین میان دو ابروی کولی‌ست.
منوچهر آتشی
------
روشنÙکر ایرانی Ùˆ تهاجم ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ ــ بخش پنجم
یادی از دکتر Ø³ÛŒØ¯ØºÙØ§Ø± ØØ³ÛŒÙ†ÛŒ [1]
به بهانه‌ی سالگرد قتل‌های زنجیره‌ای
گلوله در میان دو چشم بینا زیبا نیست
چه دختر دشتستانی باشد، چه رهزن کوهستانی
زیبا Ùقط،
خال زمرّدین میان دو ابروی کولی‌ست.
منوچهر آتشی [2]
دکتر Ø³ÛŒØ¯ØºÙØ§Ø± ØØ³ÛŒÙ†ÛŒØŒ شاعر، مترجم، پژوهشگر Ùˆ استاد دانشگاه در بیستم آبان‌ماه 1375 (دوازده پاییز قبل) در خانه‌ی Ú©ÙˆÚ†Ú© خود در تهران به دست مأموران وزارت اطلاعات Ùˆ با تزریق آمپول پتاسیم از پای درآمد. او از امضاءکنندگان متن 134 نویسنده معرو٠به "ما نویسنده‌ایم"[3] بود.
ØºÙØ§Ø± ØØ³ÛŒÙ†ÛŒ در سال 1313 در دهکده‌ای در لرستان Ùˆ در خانواده‌ای کشاورز Ùˆ تنگ‌دست چشم به جهان می‌گشاید. در آغاز نوجوانی دل از روستا برمی‌دارد Ùˆ رنجور از Ùقر Ùˆ تنگ‌دستی Ùˆ برای ÛŒØ§ÙØªÙ† روزگاری بهتر رهسپار شهر الیگودرز می‌شود. ولی ÛŒØ§ÙØªÙ† بیش‌تر در شهر، جز توهمی بیش نیست. شهر، Ùقر را بیش‌تر جلوه می‌دهد Ùˆ ØºÙØ§Ø± برای تأمین معاش به هر کار مشروعی هر Ú†Ù‡ قدر سخت، تن می‌سپارد. خدمتکاری می‌کند، شاگرد بقال Ù…ØÙ„Ù‡ می‌شود، Ùˆ با تØÙ…Ù„ همه‌ی دشواری‌ها در کنار کار، به اکابر می‌رود تا سواد اولیه را به جایی برساند. ØºÙØ§Ø± 14 ساله است Ú©Ù‡ راهی آبادان می‌شود Ùˆ در پالایشگاه به کار می‌پردازد. با پیوستن به سازمان جوانان ØØ²Ø¨ توده، دانش سیاسی Ùˆ اقتصادی در او جرقه می‌زند. چندی بعد کارگر روشنÙکر Ùˆ انگلیسی‌خوانده‌ی تلمبه‌خانه‌های اهواز Ùˆ آبادان در کنکور دانشگاه تهران شرکت می‌کند Ùˆ پس از قبولی در رشته‌ی ادبیات انگلیسی در دانشکده‌ی ادبیات، نام می‌نویسد.
از سال 1345 پس از به پایان رسیدن دوران دانشگاه، کار ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ ØºÙØ§Ø± ØØ³ÛŒÙ†ÛŒ آغاز می‌شود؛ شعر می‌گوید، نقد تئاتر Ùˆ مقاله می‌نویسد Ùˆ ترجمه می‌کند. در سال 1348 Ùوق لیسانس خود را در رشته‌ی جامعه‌شناسی می‌گیرد Ùˆ به عضویت کانون نویسندگان ایران درمی‌آید Ùˆ در دانشکده‌ی هنرهای زیبا به تدریس جامعه‌شناسی هنر می‌پردازد.
ØºÙØ§Ø± ØØ³ÛŒÙ†ÛŒ در سال 1355 رهسپار پاریس می‌شود Ùˆ دانایی‌های خود را Ø§ÙØ²Ø§ÛŒØ´ دهد. عاقبت در سال 1360 در دانشگاه سوربون به Ø¯Ø±ÛŒØ§ÙØª درجه‌ی دکترا در جامعه‌شناسی نایل می‌شود.
با وقوع انقلاب ØºÙØ§Ø± به ایران باز می‌گردد. چیزی نمی‌گذرد Ú©Ù‡ دانشگاه‌ها را می‌بندند Ùˆ او نیز چون بسیاری از استادان Ùˆ ÙØ±Ù‡ÛŒØ®ØªÚ¯Ø§Ù† Ú¯Ø±ÙØªØ§Ø± پاکسازی می‌شود Ùˆ از نو به پاریس باز می‌گردد؛ به خیل گریختگان.
او ولی نه دلسرد می‌شود Ùˆ نه آرام می‌گیرد. به ÙØ¹Ø§Ù„یت در کانون نویسندگان ایران در تبعید می‌پردازد. در میانه‌ی سال‌های 70-1362 به کارهای پژوهشی خود می‌رسد. شعر می‌سراید Ùˆ مقاله می‌نویسد Ùˆ ترجمه می‌کند. بعد از هشت سال تاب او برای زندگی در غربت به پایان می‌رسد. در سال پایانی اقامت در ÙØ±Ø§Ù†Ø³Ù‡ یک مغازه‌ی Ø±ÙˆØ²Ù†Ø§Ù…Ù‡â€ŒÙØ±ÙˆØ´ÛŒ در ØÙˆÙ…ه‌ی پاریس بر پا می‌کند Ùˆ می‌کوشد تا به اوضاع مالی خود سر Ùˆ سامانی دهد. این مشغله‌ی تمام وقت، او را از نوشتن Ùˆ پژوهش دور می‌کند. هر بار Ú©Ù‡ از او می‌پرسند: «در Ú†Ù‡ ØØ§Ù„ی؟» می‌گوید: «دست‌هایم در لجن است».
در چنین شرایطی به ایران بازمی‌گردد Ùˆ به کار نوشتن Ùˆ ترجمه‌ی کتاب می‌پردازد Ùˆ با شاعران Ùˆ نویسندگان دیگر در نوسازی کانون نویسندگان شرکت می‌کند. دوـ‌سه سال بعد برای دیدار ÙØ±Ø²Ù†Ø¯Ø§Ù†Ø´ مانلی Ùˆ مزدک چند Ù‡ÙØªÙ‡â€ŒØ§ÛŒ به پاریس برمی‌گردد. Ù…Ù„Ø§ØØ¸Ø§Øª سیاسی Ùˆ امنیتی او، یاران پیشین‌اش را به Ø´Ú© Ùˆ تردید می‌برد. تهمت‌های زبانی در ÙØ¶Ø§ پخش می‌شود. او را چون علی‌اکبر سعیدی‌سیرجانی سÙیر سیار ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ ØÚ©ÙˆÙ…ت می‌نامند. ØºÙØ§Ø± از نو به ایران می‌آید. Ùˆ درست 26 روز بعد از بازگشت نهایی‌اش، ÙØ§Ø¬Ø¹Ù‡ رخ می‌دهد. در 20 آبان‌ماه سال 1375 به آپارتمان Ú©ÙˆÚ†Ú© Ùˆ Ùقیرانه‌ی او یورش می‌برند Ùˆ...
دو سه روزی باید می‌گذشت تا دوستان Ùˆ همسایگان ØºÙØ§Ø± ØØ³ÛŒÙ†ÛŒ با جسد او روبرو می‌شدند. پزشکی قانونی علت مرگ را سکته‌ی مغزی اعلام کرد Ùˆ تمام.
کمیته‌ی Ø¯ÙØ§Ø¹ از ØÙ‚وق بشر در ایران‌ـ‌سوئد در گزارش خود [4] مرگ ØºÙØ§Ø± ØØ³ÛŒÙ†ÛŒ را ناشی از تزریق آمپول پتاسیم اعلام می‌کند.
ØºÙØ§Ø± ØØ³ÛŒÙ†ÛŒ قبل از ماجرای اتوبوس نویسندگان در جلسه‌ی جمع مشورتی کانون نویسندگان به دیگر اعضا هشدار داده بود. هوشنگ گلشیری درباره‌ی هوشیاری سیاسی غÙّار در اوج سرکوب نویسندگان ایران Ùˆ خصوصاً در توطئـه‌ی سقوط اتوبوس نویسندگان به وسیله‌ی Ù…ØÙÙ„ سعید امامی (اسلامی) می‌نویسد: «در جلسات ما، غÙّار ØØ³ÛŒÙ†ÛŒ معمولاً جملات ØÚ©ÛŒÙ…انه Ù…ÛŒâ€ŒÚ¯ÙØª Ùˆ گاهی توی خال می‌زد. یک بار (در جریان Ø³ÙØ± نویسندگان به ارمنستان) Ú¯ÙØª: «همه‌تان را Ù…ÛŒ اندازند توی درّه»[5]
ÙØ±Ø¬ سرکوهی در مورد ماجرای این Ø³ÙØ±ØŒ بعدها در نامه‌ای به پیام امروز نوشته ‌است: «خبر را آقای‌هاشمی (مهرداد عالیخانی)ØŒ در یک جلسه‌ی بازجویی به من داد Ùˆ Ú¯ÙØª "ØºÙØ§Ø± را هم ØØ°Ù کردیم" شبی را به یاد آوردم Ú©Ù‡ ØºÙØ§Ø± در جلسه‌ی مشورتی کانون نویسندگان گزارش داد Ú©Ù‡ او را در یکی از هتل‌های تهران، ØªØØª ÙØ´Ø§Ø± قرار داده‌اند Ùˆ تهدید به مرگ کرده‌اند».[6]
Ù…ØÙ…د Ù…ØÙ…دعلی در روایت خود از Ø³ÙØ± نویسندگان به ارمنستان می‌گوید: ØºÙØ§Ø± ØØ³ÛŒÙ†ÛŒ هم پیغام داده كه به این Ø³ÙØ± نروید، ‌ولی Ù†Ú¯ÙØªÙ‡ چرا. برخی هم معتقدند،‌ چون انجمن نویسندگان ارمنستان چنین بودجه‌هایی ندارد،‌ به Ø§ØØªÙ…ال زیاد هزینه‌ی Ø³ÙØ± را وزارت ارشاد می‌پردازد برای تبلیغات... ØºÙØ§Ø± ØØ³ÛŒÙ†ÛŒ بار دیگر Ùˆ این بار با جمله‌ای ÙˆØ§Ø¶Ø Ùˆ روشن Ùˆ زنگ‌دار Ú¯ÙØª: اگر با اتوبوس بروید پرت می‌شوید تو درّه... علی‌اشر٠درویشیان خواهش كرد اسمش را خط بزنند. هنوز هم معلوم نبود Ú†Ù‡ كسانی جزو لیست هستند...[7]
از مهم‌ترین ÙØ¹Ø§Ù„یت‌های ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ ØºÙØ§Ø± ØØ³ÛŒÙ†ÛŒØŒ پیشتازی Ùˆ پی‌گیری او در Ø·Ø±Ø Ø¯ÛŒØ¯Ú¯Ø§Ù‡â€ŒÙ‡Ø§ÛŒ نو در عرصه‌ی جامعه‌شناسی هنر Ùˆ به‌ویژه جامعه‌شناسی ادبیات است.
تØÙˆÙ„ در باب رابطه‌ی هنر با جامعه نیز نتیجه‌ی ÙØ¹Ø§Ù„یت Ùˆ آثار اوست. از آثار چاپ‌شده‌ی او می‌توان به: خون سÙید شمشیر (مجموعه شعر)ØŒ شهر Ú©ÙˆÚ†Ú© ما (نوشته‌ی مادموازل اولی) تاریخ ترکان آسیای میانه (نوشته‌ی Ùˆ. بارتولد)ØŒ هنر Ùˆ جامعه (نوشته‌ی رژه باستید)ØŒ جامعه‌شناسی رمان (نوشته‌ی گلدمن)ØŒ ساخت‌سرای سلطانی، مجموعه‌ی شعرهای ریتسوس، Ù‡ÙØª جلد کتاب از مجموعــه‌ی نسل قلم (ترجمه)ØŒ اشاره کرد.
پی‌نوشت‌ها:
1. این مقاله پیش‌تر در Ù‡ÙØªÙ‡â€ŒÙ†Ø§Ù…ه‌ی مهرزنجان، یکشنبه 19 آبان 1381ØŒ شماره‌ی 18ØŒ ص 4ØŒ منتشر شده است.
2. چه تلخ است این سیب!، منوچهر آتشی، نگاه، 1380
3. این نامه Ú©Ù‡ با امضای 134 نویسنده در مهرماه 73 منتشر شد، سر آغاز ÙØ¹Ø§Ù„یت دوباره‌ی کانون نویسندگان بود Ú©Ù‡ با واکنش تند نهادهای ØÚ©ÙˆÙ…تی مواجه شد.
4. گزارش کمیته‌ی Ø¯ÙØ§Ø¹ از ØÙ‚وق بشر در ایران‌ـ‌سوئد، 10 مرداد 1381/1 آگوست 2002
5. ماهنامه‌ی پیام امروز، شماره‌ی ۳۳، شهریور و مهر ۱۳۷۸، ص ۳۱
6. ویکی‌پدیای ÙØ§Ø±Ø³ÛŒØŒ مدخل ØºÙØ§Ø± ØØ³ÛŒÙ†ÛŒ
7. جان می‌دهد دریا...ØŒ روایت Ù…ØÙ…د Ù…ØÙ…دعلی از توطئه‌ی سقوط اتوبوس نویسندگان، روزنامه‌ی ÙØªØØŒ شنبه 20 ÙØ±ÙˆØ±Ø¯ÛŒÙ† 1379
منابع:
o از سلسله Ú¯ÙØªØ§Ø±Ù‡Ø§ÛŒ ØØ³ÛŒÙ† ÙØ±Ø¬ÛŒ در یکی از رادیوهای برون‌مرزی پیرامون قتل Ùˆ آزار نویسندگان ایرانی با عنوان Â«ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ پایداری»
o برای اطلاع بیش‌تر بنگرید به: «مرگ یک روستایی ÙØ±Ù†Ú¯ÛŒ مآب» از اسماعیل نوری‌علا، دوست دیرین ØºÙØ§Ø± ØØ³ÛŒÙ†ÛŒØŒ به نشانی: این‌جا
o همچنین بنگرید به: پرونده‌ای Ú©Ù‡ اسماعیل نوری‌علا برای ØºÙØ§Ø± ØØ³ÛŒÙ†ÛŒ در سایت پویشگران ترتیب داده، به نشانی: این‌جا
چه دختر دشتستانی باشد، چه رهزن کوهستانی
زیبا Ùقط،
خال زمرّدین میان دو ابروی کولی‌ست.
منوچهر آتشی
------
روشنÙکر ایرانی Ùˆ تهاجم ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ ــ بخش پنجم
یادی از دکتر Ø³ÛŒØ¯ØºÙØ§Ø± ØØ³ÛŒÙ†ÛŒ [1]
به بهانه‌ی سالگرد قتل‌های زنجیره‌ای
گلوله در میان دو چشم بینا زیبا نیست
چه دختر دشتستانی باشد، چه رهزن کوهستانی
زیبا Ùقط،
خال زمرّدین میان دو ابروی کولی‌ست.
منوچهر آتشی [2]
دکتر Ø³ÛŒØ¯ØºÙØ§Ø± ØØ³ÛŒÙ†ÛŒØŒ شاعر، مترجم، پژوهشگر Ùˆ استاد دانشگاه در بیستم آبان‌ماه 1375 (دوازده پاییز قبل) در خانه‌ی Ú©ÙˆÚ†Ú© خود در تهران به دست مأموران وزارت اطلاعات Ùˆ با تزریق آمپول پتاسیم از پای درآمد. او از امضاءکنندگان متن 134 نویسنده معرو٠به "ما نویسنده‌ایم"[3] بود.
ØºÙØ§Ø± ØØ³ÛŒÙ†ÛŒ در سال 1313 در دهکده‌ای در لرستان Ùˆ در خانواده‌ای کشاورز Ùˆ تنگ‌دست چشم به جهان می‌گشاید. در آغاز نوجوانی دل از روستا برمی‌دارد Ùˆ رنجور از Ùقر Ùˆ تنگ‌دستی Ùˆ برای ÛŒØ§ÙØªÙ† روزگاری بهتر رهسپار شهر الیگودرز می‌شود. ولی ÛŒØ§ÙØªÙ† بیش‌تر در شهر، جز توهمی بیش نیست. شهر، Ùقر را بیش‌تر جلوه می‌دهد Ùˆ ØºÙØ§Ø± برای تأمین معاش به هر کار مشروعی هر Ú†Ù‡ قدر سخت، تن می‌سپارد. خدمتکاری می‌کند، شاگرد بقال Ù…ØÙ„Ù‡ می‌شود، Ùˆ با تØÙ…Ù„ همه‌ی دشواری‌ها در کنار کار، به اکابر می‌رود تا سواد اولیه را به جایی برساند. ØºÙØ§Ø± 14 ساله است Ú©Ù‡ راهی آبادان می‌شود Ùˆ در پالایشگاه به کار می‌پردازد. با پیوستن به سازمان جوانان ØØ²Ø¨ توده، دانش سیاسی Ùˆ اقتصادی در او جرقه می‌زند. چندی بعد کارگر روشنÙکر Ùˆ انگلیسی‌خوانده‌ی تلمبه‌خانه‌های اهواز Ùˆ آبادان در کنکور دانشگاه تهران شرکت می‌کند Ùˆ پس از قبولی در رشته‌ی ادبیات انگلیسی در دانشکده‌ی ادبیات، نام می‌نویسد.
از سال 1345 پس از به پایان رسیدن دوران دانشگاه، کار ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ ØºÙØ§Ø± ØØ³ÛŒÙ†ÛŒ آغاز می‌شود؛ شعر می‌گوید، نقد تئاتر Ùˆ مقاله می‌نویسد Ùˆ ترجمه می‌کند. در سال 1348 Ùوق لیسانس خود را در رشته‌ی جامعه‌شناسی می‌گیرد Ùˆ به عضویت کانون نویسندگان ایران درمی‌آید Ùˆ در دانشکده‌ی هنرهای زیبا به تدریس جامعه‌شناسی هنر می‌پردازد.
ØºÙØ§Ø± ØØ³ÛŒÙ†ÛŒ در سال 1355 رهسپار پاریس می‌شود Ùˆ دانایی‌های خود را Ø§ÙØ²Ø§ÛŒØ´ دهد. عاقبت در سال 1360 در دانشگاه سوربون به Ø¯Ø±ÛŒØ§ÙØª درجه‌ی دکترا در جامعه‌شناسی نایل می‌شود.
با وقوع انقلاب ØºÙØ§Ø± به ایران باز می‌گردد. چیزی نمی‌گذرد Ú©Ù‡ دانشگاه‌ها را می‌بندند Ùˆ او نیز چون بسیاری از استادان Ùˆ ÙØ±Ù‡ÛŒØ®ØªÚ¯Ø§Ù† Ú¯Ø±ÙØªØ§Ø± پاکسازی می‌شود Ùˆ از نو به پاریس باز می‌گردد؛ به خیل گریختگان.
او ولی نه دلسرد می‌شود Ùˆ نه آرام می‌گیرد. به ÙØ¹Ø§Ù„یت در کانون نویسندگان ایران در تبعید می‌پردازد. در میانه‌ی سال‌های 70-1362 به کارهای پژوهشی خود می‌رسد. شعر می‌سراید Ùˆ مقاله می‌نویسد Ùˆ ترجمه می‌کند. بعد از هشت سال تاب او برای زندگی در غربت به پایان می‌رسد. در سال پایانی اقامت در ÙØ±Ø§Ù†Ø³Ù‡ یک مغازه‌ی Ø±ÙˆØ²Ù†Ø§Ù…Ù‡â€ŒÙØ±ÙˆØ´ÛŒ در ØÙˆÙ…ه‌ی پاریس بر پا می‌کند Ùˆ می‌کوشد تا به اوضاع مالی خود سر Ùˆ سامانی دهد. این مشغله‌ی تمام وقت، او را از نوشتن Ùˆ پژوهش دور می‌کند. هر بار Ú©Ù‡ از او می‌پرسند: «در Ú†Ù‡ ØØ§Ù„ی؟» می‌گوید: «دست‌هایم در لجن است».
در چنین شرایطی به ایران بازمی‌گردد Ùˆ به کار نوشتن Ùˆ ترجمه‌ی کتاب می‌پردازد Ùˆ با شاعران Ùˆ نویسندگان دیگر در نوسازی کانون نویسندگان شرکت می‌کند. دوـ‌سه سال بعد برای دیدار ÙØ±Ø²Ù†Ø¯Ø§Ù†Ø´ مانلی Ùˆ مزدک چند Ù‡ÙØªÙ‡â€ŒØ§ÛŒ به پاریس برمی‌گردد. Ù…Ù„Ø§ØØ¸Ø§Øª سیاسی Ùˆ امنیتی او، یاران پیشین‌اش را به Ø´Ú© Ùˆ تردید می‌برد. تهمت‌های زبانی در ÙØ¶Ø§ پخش می‌شود. او را چون علی‌اکبر سعیدی‌سیرجانی سÙیر سیار ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ ØÚ©ÙˆÙ…ت می‌نامند. ØºÙØ§Ø± از نو به ایران می‌آید. Ùˆ درست 26 روز بعد از بازگشت نهایی‌اش، ÙØ§Ø¬Ø¹Ù‡ رخ می‌دهد. در 20 آبان‌ماه سال 1375 به آپارتمان Ú©ÙˆÚ†Ú© Ùˆ Ùقیرانه‌ی او یورش می‌برند Ùˆ...
دو سه روزی باید می‌گذشت تا دوستان Ùˆ همسایگان ØºÙØ§Ø± ØØ³ÛŒÙ†ÛŒ با جسد او روبرو می‌شدند. پزشکی قانونی علت مرگ را سکته‌ی مغزی اعلام کرد Ùˆ تمام.
کمیته‌ی Ø¯ÙØ§Ø¹ از ØÙ‚وق بشر در ایران‌ـ‌سوئد در گزارش خود [4] مرگ ØºÙØ§Ø± ØØ³ÛŒÙ†ÛŒ را ناشی از تزریق آمپول پتاسیم اعلام می‌کند.
ØºÙØ§Ø± ØØ³ÛŒÙ†ÛŒ قبل از ماجرای اتوبوس نویسندگان در جلسه‌ی جمع مشورتی کانون نویسندگان به دیگر اعضا هشدار داده بود. هوشنگ گلشیری درباره‌ی هوشیاری سیاسی غÙّار در اوج سرکوب نویسندگان ایران Ùˆ خصوصاً در توطئـه‌ی سقوط اتوبوس نویسندگان به وسیله‌ی Ù…ØÙÙ„ سعید امامی (اسلامی) می‌نویسد: «در جلسات ما، غÙّار ØØ³ÛŒÙ†ÛŒ معمولاً جملات ØÚ©ÛŒÙ…انه Ù…ÛŒâ€ŒÚ¯ÙØª Ùˆ گاهی توی خال می‌زد. یک بار (در جریان Ø³ÙØ± نویسندگان به ارمنستان) Ú¯ÙØª: «همه‌تان را Ù…ÛŒ اندازند توی درّه»[5]
ÙØ±Ø¬ سرکوهی در مورد ماجرای این Ø³ÙØ±ØŒ بعدها در نامه‌ای به پیام امروز نوشته ‌است: «خبر را آقای‌هاشمی (مهرداد عالیخانی)ØŒ در یک جلسه‌ی بازجویی به من داد Ùˆ Ú¯ÙØª "ØºÙØ§Ø± را هم ØØ°Ù کردیم" شبی را به یاد آوردم Ú©Ù‡ ØºÙØ§Ø± در جلسه‌ی مشورتی کانون نویسندگان گزارش داد Ú©Ù‡ او را در یکی از هتل‌های تهران، ØªØØª ÙØ´Ø§Ø± قرار داده‌اند Ùˆ تهدید به مرگ کرده‌اند».[6]
Ù…ØÙ…د Ù…ØÙ…دعلی در روایت خود از Ø³ÙØ± نویسندگان به ارمنستان می‌گوید: ØºÙØ§Ø± ØØ³ÛŒÙ†ÛŒ هم پیغام داده كه به این Ø³ÙØ± نروید، ‌ولی Ù†Ú¯ÙØªÙ‡ چرا. برخی هم معتقدند،‌ چون انجمن نویسندگان ارمنستان چنین بودجه‌هایی ندارد،‌ به Ø§ØØªÙ…ال زیاد هزینه‌ی Ø³ÙØ± را وزارت ارشاد می‌پردازد برای تبلیغات... ØºÙØ§Ø± ØØ³ÛŒÙ†ÛŒ بار دیگر Ùˆ این بار با جمله‌ای ÙˆØ§Ø¶Ø Ùˆ روشن Ùˆ زنگ‌دار Ú¯ÙØª: اگر با اتوبوس بروید پرت می‌شوید تو درّه... علی‌اشر٠درویشیان خواهش كرد اسمش را خط بزنند. هنوز هم معلوم نبود Ú†Ù‡ كسانی جزو لیست هستند...[7]
از مهم‌ترین ÙØ¹Ø§Ù„یت‌های ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ ØºÙØ§Ø± ØØ³ÛŒÙ†ÛŒØŒ پیشتازی Ùˆ پی‌گیری او در Ø·Ø±Ø Ø¯ÛŒØ¯Ú¯Ø§Ù‡â€ŒÙ‡Ø§ÛŒ نو در عرصه‌ی جامعه‌شناسی هنر Ùˆ به‌ویژه جامعه‌شناسی ادبیات است.
تØÙˆÙ„ در باب رابطه‌ی هنر با جامعه نیز نتیجه‌ی ÙØ¹Ø§Ù„یت Ùˆ آثار اوست. از آثار چاپ‌شده‌ی او می‌توان به: خون سÙید شمشیر (مجموعه شعر)ØŒ شهر Ú©ÙˆÚ†Ú© ما (نوشته‌ی مادموازل اولی) تاریخ ترکان آسیای میانه (نوشته‌ی Ùˆ. بارتولد)ØŒ هنر Ùˆ جامعه (نوشته‌ی رژه باستید)ØŒ جامعه‌شناسی رمان (نوشته‌ی گلدمن)ØŒ ساخت‌سرای سلطانی، مجموعه‌ی شعرهای ریتسوس، Ù‡ÙØª جلد کتاب از مجموعــه‌ی نسل قلم (ترجمه)ØŒ اشاره کرد.
پی‌نوشت‌ها:
1. این مقاله پیش‌تر در Ù‡ÙØªÙ‡â€ŒÙ†Ø§Ù…ه‌ی مهرزنجان، یکشنبه 19 آبان 1381ØŒ شماره‌ی 18ØŒ ص 4ØŒ منتشر شده است.
2. چه تلخ است این سیب!، منوچهر آتشی، نگاه، 1380
3. این نامه Ú©Ù‡ با امضای 134 نویسنده در مهرماه 73 منتشر شد، سر آغاز ÙØ¹Ø§Ù„یت دوباره‌ی کانون نویسندگان بود Ú©Ù‡ با واکنش تند نهادهای ØÚ©ÙˆÙ…تی مواجه شد.
4. گزارش کمیته‌ی Ø¯ÙØ§Ø¹ از ØÙ‚وق بشر در ایران‌ـ‌سوئد، 10 مرداد 1381/1 آگوست 2002
5. ماهنامه‌ی پیام امروز، شماره‌ی ۳۳، شهریور و مهر ۱۳۷۸، ص ۳۱
6. ویکی‌پدیای ÙØ§Ø±Ø³ÛŒØŒ مدخل ØºÙØ§Ø± ØØ³ÛŒÙ†ÛŒ
7. جان می‌دهد دریا...ØŒ روایت Ù…ØÙ…د Ù…ØÙ…دعلی از توطئه‌ی سقوط اتوبوس نویسندگان، روزنامه‌ی ÙØªØØŒ شنبه 20 ÙØ±ÙˆØ±Ø¯ÛŒÙ† 1379
منابع:
o از سلسله Ú¯ÙØªØ§Ø±Ù‡Ø§ÛŒ ØØ³ÛŒÙ† ÙØ±Ø¬ÛŒ در یکی از رادیوهای برون‌مرزی پیرامون قتل Ùˆ آزار نویسندگان ایرانی با عنوان Â«ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ پایداری»
o برای اطلاع بیش‌تر بنگرید به: «مرگ یک روستایی ÙØ±Ù†Ú¯ÛŒ مآب» از اسماعیل نوری‌علا، دوست دیرین ØºÙØ§Ø± ØØ³ÛŒÙ†ÛŒØŒ به نشانی: این‌جا
o همچنین بنگرید به: پرونده‌ای Ú©Ù‡ اسماعیل نوری‌علا برای ØºÙØ§Ø± ØØ³ÛŒÙ†ÛŒ در سایت پویشگران ترتیب داده، به نشانی: این‌جا