ترانه جوانبخت / عقل در شبکه عادت ها
ÙیلسوÙان عقل گرا از جمله اÙلاطون دکارت Ùˆ لایپ نیتز هرگز این مورد مهم را مد نظر نداشته اند Ú©Ù‡ عقل همیشه تØت تاثیر عادت هاست. من اسم عقلی Ú©Ù‡ باید مبنای
متاÙیزیک باشد را «عقل مبنا» Ù…ÛŒ گذارم. این عقل بدون تاثیر عادت ها مرکزیت عملکردهای بشر را به عهده دارد.
-----
عقل در شبکه عادت ها
(برگرÙته از کتاب "ماراتن به توان Ùردا")
نویسنده: ترانه جوانبخت
www.javanbakht.net
این مطلب برگرÙته از کتاب "ماراتن به توان Ùردا" نوشته ترانه جوانبخت است Ú©Ù‡ در مرداد Û±Û³Û¸Û· جهت صدور مجوز چاپ به صورت کتاب تØویل وزارت ارشاد در تهران شد.
ÙیلسوÙان عقل گرا از جمله اÙلاطون دکارت Ùˆ لایپ نیتز هرگز این مورد مهم را مد نظر نداشته اند Ú©Ù‡ عقل همیشه تØت تاثیر عادت هاست. من اسم عقلی Ú©Ù‡ باید مبنای متاÙیزیک باشد را «عقل مبنا» Ù…ÛŒ گذارم. این عقل بدون تاثیر عادت ها مرکزیت عملکردهای بشر را به عهده دارد. اما عقلی Ú©Ù‡ توسط متاÙیزیسین ها معرÙÛŒ شده عقل مبنا نیست چون عملکرد Ùرد به عادت هایش برمی گردد Ùˆ این عقل به دلیل تØت تاثیر بودن عادت های او نمی تواند منبع اصلی شناخت برایش باشد. Ùرد از کودکی به پیدا کردن عادت های مختل٠دچار Ù…ÛŒ شود بنابراین امکان داشتن عقل مبنا Ù…Øال است Ùˆ باید عادت ها را به جای عقل مبنای شناخت متاÙیزیکی قرار داد. Øتی اگر ÙیلسوÙÛŒ در مبنا قرار دادن عقل برای این نوع شناخت اصرار داشته باشد باید عقل تاثیر گرÙته از عادت ها را منظور کند نه عقل مبنا را.
به نظر من عقل یک منبع تغییر ناپذیر نیست چون عادت های بشری مدام در Øال تغییر است پس عقل هم دچار تغییر Ù…ÛŒ شود Ùˆ ثابث بودن آن معنا ندارد.
ایده آل گرایی در ÙلسÙÙ‡ کانت Ùقط به دلیل استعلایی بودن آن نیست نیز به این دلیل است Ú©Ù‡ او عقل Ù…Øض را مرکز متاÙیزیک اش قرار داده است. اشتباه کانت در این است Ú©Ù‡ در دیالکتیک استعلایی Øر٠از عقل Ù…Øض Ù…ÛŒ زند هم این Ú©Ù‡ با جدا کردن Øسیات Ùˆ ادراک از آن موجودی Ù…ÛŒ سازد Ú©Ù‡ انگار تنها مهره شناخت متاÙیزیک است. او در ÙلسÙÙ‡ سیستماتیک خود کنار قواعد ماتقدم منطق استعلایی Ùˆ استتیک استعلایی عقل Ù…Øض را طوری در دیالکتیک استعلایی بررسی Ù…ÛŒ کند Ú©Ù‡ انگار تنها آن برای شناخت متاÙیزیک ضروری است. کانت اصلا ØرÙÛŒ از عادت ها نمی زند. این Ùکر اصلا به ذهن او نیامده Ú©Ù‡ عقل Øتی جدا از Øسیات Ùˆ ادراک موجودی اسیر عادت ها Ùˆ بنابراین برای شناخت متاÙیزیکی ناتوان است. دیگر ÙیلسوÙان هم از این مورد مستثنی نیستند. آنان هم مثل او با اهمال در بØØ« از عادت ها متاÙیزیک را به بیراهه برده اند.
عادت همان گرایش درونی به تکرار ویژگی های هستی (منعکس شده در رخدادها) در زمانی معین است. عادت Ù…ÛŒ تواند Øسی یا Øسی-عقلی باشد اما عادتی Ú©Ù‡ Ùقط بر مبنای عقل باشد نداریم.
من روش جدیدی برای شناخت متاÙیزیکی پیشنهاد Ù…ÛŒ کنم. این پرسش پیش Ù…ÛŒ آید Ú©Ù‡ Øال Ú©Ù‡ عادت ها را مبنای شناخت متاÙیزیکی قرار Ù…ÛŒ دهیم با توجه به متغیر بودن آنها این نوع شناخت چگونه ممکن است؟.
پیش از پاسخ به این پرسش باید چند مورد مهم را مد نظر داشته باشیم:
Û±. عادت ها با زمان تغییر Ù…ÛŒ کند پس ادعای آن دسته از ÙیلسوÙان Ú©Ù‡ شناخت تغییرناپذیر متاÙیزیکی را ممکن Ù…ÛŒ دانند نادرست است. البته این بدان معنی نیست Ú©Ù‡ با تغییر کردن عادت ها Ù…Ùاهیم متاÙیزیکی چنان دچار تغییر Ù…ÛŒ شوند Ú©Ù‡ همدیگر را باطل Ù…ÛŒ کنند. درست تر آن است Ú©Ù‡ این Ù…Ùاهیم را تاثیر دهنده Ùˆ نه باطل کننده یکدیگر بدانیم. وضعیت درست مثل این است Ú©Ù‡ راهی به راه جدیدی برسد عادت ها Ùˆ نیز Ù…Ùاهیم متاÙیزیکی جدید Ù…ÛŒ شوند اما تغییرشان را Ù…ÛŒ توان در ادامه هم دانست.
Û². چون عادت از بدو تولد Øاصل Ù…ÛŒ شود پس نمی توان آن را انکار کرد یا تاثیر آن را بر عقل نادیده گرÙت.
Û³. عادت علاوه بر عقل همه Øس های بشر را هم تØت تاثیر قرار Ù…ÛŒ دهد. پس Øر٠آن دسته از ÙیلسوÙان Ú©Ù‡ Øس را مبنای شناخت Ù…ÛŒ دانند نیز نادرست است.
Û´. Ù†Øوه تاثیر عادت بر عقل با چگونگی تغییر دادن Øس تÙاوت دارد. عادت Øس را به گونه ای Ùردی تغییر Ù…ÛŒ دهد. Øواس Ùرد نسبت به Øواس Ùرد دیگر متÙاوت است نه صرÙا به این دلیل Ú©Ù‡ Øس آنها به اشیاء با هم Ùرق دارد بلکه نیز به این دلیل Ú©Ù‡ عادت هایشان با هم متÙاوت است. یک Ù†Ùر ممکن است Øسی متÙاوت از سختی یا گرما یا عامل Ùیزیکی دیگر نسبت به اشیاء داشته باشد تا Ùردی دیگر. این بستگی به عادت های او از بدو تولدش دارد. اما درباره عقل چنین نیست. عادت ها عقل اÙراد را بیشتر به صورت جمعی تغییر Ù…ÛŒ دهد نه Ùردی. یعنی عقل تØت تاثیر عادت ها بیشتر به یک صورت از رÙتارهایشان درک Ù…ÛŒ شود. اگر کسی به دروغ Ú¯Ùتن عادت کرده باشد Ùˆ دیگری این عادت را نداشته باشد در صورتی Ú©Ù‡ هر دو Ù†Ùر با Ú¯Ùتن دروغ دچار خطر شوند عقل به آنها نهیب خواهد زد Ú©Ù‡ دروغ نگویند. این جا داشتن یا نداشتن عادت به دروغگویی نتیجه متÙاوتی نخواهد داشت. پس تاثیر عادت ها بر عقل عمومی تر از Øس است.
در پاسخ به این پرسش Ú©Ù‡ با وجود متغیر بودن عادت ها چگونه شناخت متاÙیزیکی ممکن است روشی دو مرØله ای برای این نوع شناخت پیشنهاد Ù…ÛŒ کنم:
Û±. کار عقل صادر کردن ØÚ©Ù… است. با توجه به این Ú©Ù‡ عادت ها به خوب Ùˆ بد تقسیم Ù…ÛŒ شوند Ùˆ عقل تاثیر از این عادت ها Ù…ÛŒ گیرد پس دیگر نمی تواند منبع معتبری برای قضاوت درستی یا نادرستی آنها باشد. پس ØÚ©Ù… کردن به خوب یا بد بودن عادت ها با استناد به عقل باطل است Ùˆ اگر کسی بر آن اصرار داشته باشد باید بداند Ú©Ù‡ چنین ØÚ©Ù…ÛŒ نسبی است. با نسبی شدن ØÚ©Ù… عقلانی شناخت متاÙیزیکی تسهیل خواهد شد چون عقل Ú©Ù‡ تا امروز شروع کننده این شناخت اما مانع شونده آن بوده کنار خواهد رÙت.
Û². عادت های مختل٠را کنار روش های پیشنهاد شده برای شناخت متاÙیزیکی قرار دهیم Ùˆ از تشابه عادت ها به تشابه این روش ها برسیم. در این صورت عقل به عنوان منبع شناخت متاÙیزیکی جای خودش را به عادت ها Ùˆ یا عقل تاثیر گرÙته از عادت ها خواهد داد. بنابراین باید این تغییر را در همه مراØÙ„ شناخت وارد کنیم.
توجه به نکات زیر در شناخت متاÙیزیکی ضروری است:
Û±. تاثیرپذیری عوامل شناخت متاÙیزیکی یعنی عقل Ùˆ ØÚ©Ù… های آن از عادت ها صعودی تصاعدی دارد. هر Ú†Ù‡ تاثیر عادت ها را در شناخت متاÙیزیکی بیشتر وارد کنیم این نوع شناخت به واقعیت نزدیک تر خواهد بود.
Û². Øتی آموخته های بشر هم تØت تاثیر عادت های او Ù…ÛŒ باشد. بشر آن دسته از عادت هایش را Ú©Ù‡ در روند توسعه درک او از جهان مانع ایجاد نمی کند با گذشت زمان Ù†Ú¯Ù‡ Ù…ÛŒ دارد اما بقیه را رها Ù…ÛŒ کند. این رها کردن عادت های مختل کننده زندگی تØت تاثیر مستقیم عادت های دیگر اوست نه عقل. یعنی اگر عقل بشر را از Ù†Ú¯Ù‡ داشتن عادت های مانع پیشرÙت شونده مانع شود این مانع شدن را نه به تنهایی بلکه تØت تاثیر عادت های دیگر او سبب Ù…ÛŒ شود. بنابراین هر زمان Ú©Ù‡ روش جدیدی برای شناخت متاÙیزیکی پیشنهاد Ù…ÛŒ شود باید این مورد را مد نظر داشته باشیم.
Û³. گاهی بعضی عادت ها برای توسعه پیشرÙت ایجاد مشکل Ù…ÛŒ کند اما Øتی عقل هم برای رد کردنشان به بعضی ها نهیب نمی زند. این مورد به این دلیل است Ú©Ù‡ عقل آنها به قدری تØت تاثیر عادت هایشان قرار گرÙته Ú©Ù‡ دیگر نمی تواند تاثیری مثبت در روند زندگی شان داشته باشد. من این نوع عقل را «عقل خنثی» Ù…ÛŒ نامم یعنی عقلی Ú©Ù‡ تاثیر مثبت اش را در زندگی از دست داده است Ùˆ جوابگوی پسروی ها نیست. متاÙیزیسین ها تاثیر این نوع عقل را در شناخت متاÙیزیکی در نظر نگرÙته اند.
Û´. عوامل Ùˆ نتایج شناخت متاÙیزیکی به صورت اجزاء یک شبکه است Ú©Ù‡ من آن ها را به این صورت از هم تÙکیک Ù…ÛŒ کنم: در مقایسه رشته ها Ùˆ نقاط اتصال در شبکه Ù…ÛŒ توان نتیجه گرÙت Ú©Ù‡ با پاره کردن رشته ها شبکه از بین Ù…ÛŒ رود اما نقاط اتصال را Ù…ÛŒ توان ثابت در نظر گرÙت. پس نتایج شناخت متاÙیزیکی همان رشته ها Ùˆ عوامل شناخت آن همان نقاط اتصال است. به این دلیل عوامل شناخت (عادت ها) را رشته های شبکه در نظر نمی گیرم Ú©Ù‡ این عوامل جایشان در شناخت متاÙیزیکی ثابت است Ùˆ با تغییر زمان مکانشان تغییر نمی کند (یعنی از نقطه ای به نقطه ای دیگر جا به جا نمی شوند اما ممکن است Øذ٠شوند) یعنی آن جا Ú©Ù‡ باید به نتایج شناخت متاÙیزیکی تاثیر بگذارند تاثیرشان را Ù…ÛŒ کنند تا نتایج جدیدی Øاصل شود. این دیدگاه ÙلسÙÛŒ را «نتیسم یا شبکه گرایی» Ù…ÛŒ نامم.
عقلی Ú©Ù‡ متاÙیزیسین ها تا امروز برای شناخت متاÙیزیکی Ù…Ø·Ø±Ø Ú©Ø±Ø¯Ù‡ اند نمی تواند به تنهایی جایی در شبکه شناخت داشته باشد. عقل تنها تØت تاثیر عادت ها Ù…ÛŒ تواند در شبکه ظاهر شود Ùˆ دیگر مرکزیت ندارد.
با Øذ٠کردن عادت های منÙÛŒ در روند توسعه Ùˆ پیشرÙت از تعداد نقاط در شبکه کاسته خواهد شد بنابراین وسعت Ùˆ Ø´Ú©Ù„ شبکه ثابت نیست Ùˆ مدام در Øال تغییر است.
«شبکه انطباق» نام آن شبکه است Ú©Ù‡ همه عادت های منÙÛŒ از آن Øذ٠شده پس این شبکه منطبق به Ùراواقعیت است. هرچقدر عادت های منÙÛŒ بیشتر Øذ٠شود شبکه شناخت متاÙیزیکی به شبکه انطباق شبیه تر Ù…ÛŒ شود.
عادت های مشابه را Ù…ÛŒ توان به عنوان «عادت های هم گروه» در نظر گرÙت. این عادت ها را Ù…ÛŒ توان با اتصال نقاط شبکه به عنوان زیر گروه های هم در نظر گرÙت Ùˆ گروه بزرگی را برایشان ترسیم کرد. هر Ú†Ù‡ تعداد بیشتری گروه در نظر بگیریم بررسی شبکه عادت ها ساده تر خواهد شد. مسلما برای رÙتن از یک گروه از عادت ها به گروه دیگر باید از تعدادی نقاط بین رشته ها بگذریم.
«گروه های مجاور» آن دسته از گروه های عادت ها است که در کنار هم در شبکه قرار دارند و نقاط اتصال مشترک دارند. هر چه تعداد این نقاط اتصال مشترک بیشتر باشد تعداد گروه های مجاور هم بیشتر است.
از تقسیم کردن تعداد کل عادت های شبکه شناخت به عادت های هم گروه می توان تعداد گروه ها را تعیین کرد.
نکته دیگری Ú©Ù‡ لازم Ù…ÛŒ دانم Ù…Ø·Ø±Ø Ú©Ù†Ù… لزوم هماهنگی بین Ù…Ùاهیم متاÙیزیک است. «متاÙیزیک هماهنگ» آن نوع متاÙیزیک است Ú©Ù‡ بین اجزاء لازم در شناخت آن هماهنگی وجود دارد Ùˆ «متاÙیزیک ناهماهنگ» نام نوع دیگری از متاÙیزیک است Ú©Ù‡ بین اجزاء آن هماهنگی نیست. چون ما با عادت هایی Ú©Ù‡ داریم جهان را Ù…ÛŒ شناسیم Ùˆ درصدد داشتن شناخت متاÙیزیکی برمی آییم بنابراین Øصول این نوع شناخت بدون عادت ها امکان ندارد Ùˆ نیز نمی توان بدون در نظر گرÙتن عادت ها آن را بررسی کرد. در متاÙیزیک هماهنگ سعی Ùیلسو٠در توجه به این عادت هاست. به نظر من هماهنگی لازم بین اجزاء شناخت متاÙیزیکی یعنی عوامل شناخت آن Ùˆ نتایج بدست آمده بدون توجه به عادت ها از بین Ù…ÛŒ رود Ùˆ به همین علت است Ú©Ù‡ متاÙیزیک پیشنهاد شده توسط متاÙیزیسین ها تا به امروز از نوع «متاÙیزیک ناهماهنگ» بوده است. آنها در روش های پیشنهادی خود تاثیر عقل یا Øس را بیشتر از دیگر ابزارهای شناخت متاÙیزیک در نظر گرÙته اند. هماهنگی در شبکه بستگی تام به عادت های هم گروه دارد یعنی اگر عادت های هم گروه نبود تعادل شبکه از بین Ù…ÛŒ رÙت Ùˆ مجموعه ای ناهماهنگ از عادت ها به دست Ù…ÛŒ آمد Ú©Ù‡ ارتباطی به هم نداشت. اما چون تشابه عادت ها سبب شده بتوان آن ها را در یک گروه جا داد هماهنگی بین آنها ایجاد Ù…ÛŒ شود Ú©Ù‡ من آن را «تعادل شبکه» Ù…ÛŒ نامم. این جاست Ú©Ù‡ در اÙرادی Ú©Ù‡ این تعادل بین عادت ها به هم بخورد نقش عقل به عنوان ØÚ©Ù… کننده رÙتارهایشان نیز کمرنگ خواهد شد.
Ù…Ùاهیم مستقل ازعادت ها نیستند یعنی نمی توان Ù…Ùاهیم را مبنای ادراک در نظر گرÙت بدون آن Ú©Ù‡ به نقش عادت ها در ادراک پرداخت. کانت این مورد مهم را در نقد عقل Ù…Øض در نظر نگرÙته Ùˆ از همین جا Ù…ÛŒ توان سست بودن اساس ÙلسÙÙ‡ او را دریاÙت. عادت ها Ù…Ùاهیم را در برمی گیرند. کسی Ú©Ù‡ عادت به Ùکر کردن درباره موضوعی ندارد Ùˆ ذهن اش از آن موضوع بسیار Ùاصله دارد نمی تواند Ù…Ùاهیم مربوط به آن موضوع را درک کند بنابراین درک Ù…Ùاهیم منوط به داشتن عادت به درک آن هاست. درباره مقوله ها یا Ù…Ùاهیم Ù…Øض هم همین نتیجه صادق است. ادراک مقوله ها Ùقط در صورتی به درستی صورت Ù…ÛŒ گیرد Ú©Ù‡ Ùرد به درک آن ها عادت داشته باشد.
عادت ها در واقع مثل پاکت های نامه هستند Ú©Ù‡ عقل Øسیات Ùˆ ادراک را مثل کاغذ در خود جا داده اند. در شبکه اØکام عقلانی Øسیات Ùˆ Ù…Ùاهیم میان عادت ها قرار دارند Ùˆ گسترش شبکه از این انباشتگی Øاصل Ù…ÛŒ شود.
این Ú©Ù‡ مجموع چند نقطه در شبکه بخش های چند وجهی Ù…ÛŒ سازد مهم است. تعداد وجوه در گروه ها با هم متÙاوت است Ùˆ بستگی به تاثیر عادت ها از هم دارد. هر Ú†Ù‡ تعداد عادت های مشابه در یک گروه کمتر باشد تعداد نقاط سازنده آن بخش از شبکه کمتر Ùˆ در نتیجه تعداد وجوه آن نیز کمتر است. اما تعداد اØکام عقلانی Øسیات Ùˆ Ù…Ùاهیم بستگی به تعداد نقاط Ùˆ وجوه ندارد یعنی Ù…ÛŒ تواند برای بخشی از شبکه با تعداد نقاط Ùˆ وجوه بیشتر کمتر باشد Ùˆ برعکس برای بخش دیگری از آن با تعداد نقاط Ùˆ وجوه کمتر بیشتر باشد. با این وجود هماهنگی بین اجزاء شبکه از بین نمی رود چون عادت ها کنترل کننده اجزاء دیگر شبکه هستند.
***
عادت ها به دو نوع عادت های اولیه Ùˆ ثانویه تقسیم Ù…ÛŒ شود. لزومی برای کنار گذاشتن عادت های اولیه نیست چون تاثیر منÙÛŒ بر عقل ندارد. به عنوان مثال عادت کردن به نگاه مادر از بدو تولد در Ùرد به وجود Ù…ÛŒ آید. راست دست یا Ú†Ù¾ دست بودن برای قلم به دست گرÙتن از آغاز دوران مدرسه ایجاد Ù…ÛŒ شود. این ها عادت های منÙÛŒ در زندگی نیست Ú©Ù‡ لزومی برای رها کردنشان باشد. اگرچه عادت به نگاه مادر باید در کودک به تدریج Ú©Ù… شود وگرنه او نخواهد توانست به مرور زمان با دیگران Øس آشنایی یابی پیدا کند. بیشتر عادت های ثانویه منÙÛŒ هستند به ویژه اگر بیش از Øد در زندگی تکرار شود Ùˆ نوعی اعتیاد در Ùرد نسبت به آنها به وجود بیاید. به عنوان مثال پرداختن به یک شغل اگر بیش از Øد باشد خانواده از ذهن Ùرد دور Ù…ÛŒ شود Ùˆ این برای داشتن زندگی متعادل مناسب نیست.
***
برای مطالعه عقل Ùˆ وجود این روش چند مرØله ای را پیشنهاد Ù…ÛŒ کنم:
Û±. برای رسم دو منØÙ†ÛŒ مربوط به عقل Ùˆ وجود نسبت به زمان دو Ù…Øور اÙÙ‚ÛŒ Ùˆ عمودی در نظر Ù…ÛŒ گیریم. عادت ها Ù…Øور اÙÙ‚ÛŒ Ùˆ زمان Ù…Øور عمودی است.
Û². عقل از بدو تولد Ùرد تØت تاثیر عادت هاست Ùˆ با گذشت زمان بر این تاثیر اÙزوده Ù…ÛŒ شود. بنابراین منØÙ†ÛŒ عقل نسبت به عادت ها Ùˆ زمان یک منØÙ†ÛŒ صعودی است. چون تغییرات وضعیت عقل نسبت به عادت ها به طور یکسان در زمان های مختل٠از زندگی Ùرد رخ نمی دهد به این دلیل این منØÙ†ÛŒ را خط راست در نظر نمی گیریم.
Û³. وجود همانند عقل تØت تاثیر عادت هاست منتهی این Ùرق اساسی بین این دو وجود دارد Ú©Ù‡ روند تغییر عادت های وجود با گذشت زمان همیشه مثبت نیست Ùˆ گاهی این عادت ها تغییراتی Ù…ÛŒ کنند Ùˆ جای خود را به عادت های دیگر Ù…ÛŒ دهند.
این دیاگرام Ùرضی است Ùˆ چون زمان خارج از وجود معنی ندارد Ù…ÛŒ توان Ù…Øور زمان را در داخل نوسانات وجود رسم کرد. در این صورت دو طر٠خطوط وجود را به عنوان Ù…Øدوده تغییرات آن در نظر Ù…ÛŒ گیریم.
Û´. Ù…ÛŒ توان همه تغییرات منØÙ†ÛŒ وجود را در زمان صÙر هم خلاصه کرد (با Ùرض این Ú©Ù‡ همه این تغییرات در زمان صÙر یکجا به وجود آمده).
Ûµ. «درجه وابستگی» عقل به عادت ها مهم است. منØÙ†ÛŒ تغییرات عقل با زمان Ùˆ تØت تاثیر عادت ها در Ù…Øدوده منØÙ†ÛŒ وجود Ùˆ در داخل آن قرار دارد. هرچه عقل به سمتی از منØÙ†ÛŒ وجود Ú©Ù‡ عادت ها در آن کمتر است برود درجه وابستگی اش به عادت ها کمتر است Ùˆ برعکس هر Ú†Ù‡ به سمتی از منØÙ†ÛŒ وجود برود Ú©Ù‡ عادت ها در آن بیشتر است وابستگی اش به آنها بیشتر خواهد بود.
Û¶. بیشترین Ùاصله ممکن برای عقل نسبت به سمتی از منØÙ†ÛŒ وجود Ú©Ù‡ عادت ها در آن کمتر است را «Ùاصله ماکزیمم» Ù…ÛŒ نامم.
Û·. Ùاصله عقل نسبت به Ù…Øدوده ای از منØÙ†ÛŒ وجود را Ú©Ù‡ بیشتر از آن Ùاصله عقل (به دلیل تاثیر بیش از اندازه عادت ها بر آن) تبدیل به عقل منÙعل Ù…ÛŒ شود (یعنی Øالتی Ú©Ù‡ قدرت تصمیم گیری از Ùرد سلب Ù…ÛŒ شود Ùˆ او تØت تاثیر کامل عادت هاست) را «Ùاصله بØرانی» Ù…ÛŒ نامم.
Û¸. طبق دو تعری٠موجود در موارد Ûµ Ùˆ Û¶ Ù…ÛŒ توان نتیجه گرÙت Ú©Ù‡ Ùاصله ماکزیمم بیشتر از Ùاصله بØرانی است.
من ÙلسÙÙ‡ هایی Ú©Ù‡ تا به امروز توسط دیگران پیشنهاد شده را «ÙلسÙÙ‡ های عادت زده» Ù…ÛŒ نامم. این نوع ÙلسÙÙ‡ همان ÙلسÙÙ‡ بدون پرداختن به مبØØ« تاثیر عادت ها بر وجود Ùˆ عقل است یعنی ÙلسÙÙ‡ بدون مبØØ« عادت ها. ÙلسÙÙ‡ عادت زده مخصوص ذهن های عادت زده است ذهن اÙرادی مثل دکارت کانت نیچه هایدگر Ùˆ دیگر متاÙیزیسین های قبل از من. آنها یا عقل را وسیله شناخت متاÙیزیک دانستند یا آن را رد کردند اما هیچگاه آن را طبق تاثیر پذیری اش از عادت ها نقد نکردند.
Ù†Øله نتیسم ÙلسÙÙ‡ ای در نقد خودش است. من در ارائه دیدگاه نتیسم اساس آن (عادت ها) را هم نقد کرده ام. برای دوری از ÙلسÙÙ‡ عادت زده به نظر من باید به بررسی عادت ها در متاÙیزیک - Ú©Ù‡ ریشه همه مباØØ« ÙلسÙÛŒ است - پرداخت.
***
این پرسش را Ù…Ø·Ø±Ø Ù…ÛŒ کنم: اگر عادت ها را باید کنار گذاشت آیا عادت های خوب را هم باید کنار گذاشت؟ ممکن است این ایراد را بر ÙلسÙÙ‡ من ( شبکه گرایی) بگیرند Ú©Ù‡ در صورتی Ú©Ù‡ عادت های خوب را کنار بگذاریم بشر تبدیل به موجودی غیر قابل تØمل Ùˆ ویرانگر خواهد شد.
در پاسخ به پرسشی Ú©Ù‡ Ù…Ø·Ø±Ø Ú©Ø±Ø¯Ù… لازم است این نکته را Ù…Ø·Ø±Ø Ú©Ù†Ù… Ú©Ù‡ به نظر من بهتر است به داشتن یک سری عادت های خوب عادت نکرد بلکه آن را با عادت های خوب جدید عوض کرد. به این ترتیب نه تنها بازده Ùرد در انجام کارهای خوب اÙزایش Ù…ÛŒ یابد بلکه از تجربه های قبلی خود برای تجربه های Ù…Ùید جدیدتر استÙاده خواهد کرد Ùˆ دچار رکود Ùکری Ùˆ تثبیت بازده نخواهد شد. Ùردی را در نظر بگیریم Ú©Ù‡ Ù…Øصولات باارزش به دیگران عرضه Ù…ÛŒ کند اگر او به این کار عادت کند اگرچه این عادت یک عادت خوب است نخواهد توانست Ùکر خود را در زندگی توسعه دهد Ùˆ پیشرÙت کند بنابراین بهتر است این عادت را تبدیل به عادتی وسیع تر Ùˆ Øتی متÙاوت تر کند عادتی Ú©Ù‡ از طریق آن بازده اش به دیگران بیشتر شود مثلا به جای عرضه آن Ù…Øصولات Ù…Ùید به دیگران Ù†Øوه تولیدشان را به آنها یاد دهد. بنابراین Ù…ÛŒ بینیم Ú©Ù‡ Ù†Ú¯Ù‡ داشتن یک عادت خوب Ùˆ تمایل داشتن به عدم تغییر آن بهترین راه زندگی نیست.
ممکن است عده ای ÙلسÙÙ‡ مرا به درستی درک نکنند Ùˆ این ایراد را Ù…Ø·Ø±Ø Ú©Ù†Ù†Ø¯ Ú©Ù‡ اگر نظر من به ترک عادت هاست در این صورت کسی Ú©Ù‡ عادت به داشتن شغلی دارد آن را ترک خواهد کرد Ùˆ به شغل دیگری خواهد پرداخت Ùˆ چون بهتر است به شغل دوم هم عادت نکند آن را هم رها خواهد کرد Ùˆ این روند ادامه خواهد یاÙت Ùˆ Ùرد هرگز نخواهد توانست شغل خود را ØÙظ کند. در پاسخ به این ایراد لازم است دو نکته را Ù…Ø·Ø±Ø Ú©Ù†Ù…:
Û±. چند شغله بودن در دنیای امروز ممکن است Øتی اگر Ùرد برای متخصص شدن در زمینه های مختل٠زمان بیشتری بگذارد. این مورد Ùرق اÙراد تنبل را از سخت کوشانی Ú©Ù‡ زندگی خود Ùˆ دیگران را به درستی Ù…ÛŒ سازند نشان Ù…ÛŒ دهد.
Û². لازم نیست Ùرد شغل خود را رها کند بلکه Ù…ÛŒ تواند برای عادت نکردن به شغل خود هراز گاه با دیدگاهی متÙاوت به آن بپردازد. این کار دو Øسن دارد:
دانسته هایش نسبت به شغلش با گذشت زمان زیاد خواهد شد. ضمنا اØساس بی Øوصلی نخواهد کرد بلکه انگیزه اش برای وسعت دادن کارش زیاد خواهد شد.
با توجه به این نکته Ú©Ù‡ Ùرد با برنامه ریزی مناسب Ù…ÛŒ تواند به کارهای مختل٠برسد بنابراین نیازی به این Ú©Ù‡ از یک کار برای رسیدن به کار دیگر Ú©Ù… کند نیست. البته منکر این قضیه نیستم Ú©Ù‡ این توانایی در همه اÙراد یکسان نیست اما به نظر من Ù…ÛŒ توان آن را توسعه داد Ùˆ اگر کسی توانایی Ú©Ù…ÛŒ برای پرداختن به چند کار را دارد Ù…ÛŒ تواند به تدریج این توانایی را در خودش گسترش دهد.
***
زبانی Ú©Ù‡ به کار Ù…ÛŒ بریم نظر ما را درباره واقعیت ها تعیین Ù…ÛŒ کند اما خود واقعیت ها را تعیین نمی کند چون زبان Ù…Øصور در عادت هاست پس نمی تواند به Ùراتر از خودش تاثیر کند. عادت ها واقعیت ها را تعیین Ù…ÛŒ کنند همان طور Ú©Ù‡ واقعیت ها Ù…ÛŒ توانند عادت های جدید به وجود آورند. این عادت های جدید Ù…ÛŒ توانند به نوبه خود باعث ایجاد واقعیت های جدید شوند Ú©Ù‡ آنها هم عادت های دیگری را نتیجه Ù…ÛŒ دهند Ùˆ این Ø´Ú©Ù„ گیری عادت ها Ùˆ واقعیت ها از همدیگر متداوم است اما زبان نمی تواند به ورای Ù…Øدوده ای Ú©Ù‡ در آن است وارد شود Ùˆ چون Ù…Øصور در عادت هاست نه Ù…ÛŒ تواند واقعیت ها را تعیین کند Ùˆ نه عادت ها را Ø´Ú©Ù„ دهد.
چون عادت ها در Ù…Øدوده وجود است پس نمی توانیم آنها را خارج از آن در نظر بگیریم. پس عادت ها Ùˆ واقعیت ها همدیگر را در Ù…Øدوده وجود Øاصل Ù…ÛŒ کنند.
دو اصل زیر را در منطق داریم:
اصل اول : هر قضیه راجع به امری که واقع شود معنی مشخصی دارد.
اصل دوم: راهی که یک قضیه را به معنی آن می رساند تصویری است که ارتباطشان را نشان می دهد.
ویتگنشتاین در کتاب پژوهش ها به اشتباه نیاز به اصول اول Ùˆ دوم را رد کرد. برخلا٠ادعای او نمی توان بدون پرداختن به این اصول به شناخت متاÙیزیکی رسید چون آنها Ù…Øدود به عادت ها هستند Ùˆ همان طور Ú©Ù‡ من در بخش نتیسم ØªÙˆØ¶ÛŒØ Ø¯Ø§Ø¯Ù‡ ام بررسی عادت ها برای شناخت متاÙیزیکی ضروری است.
زبان عادت ها را به وجود نمی آورد بلکه عادت ها زبان را Ø´Ú©Ù„ Ù…ÛŒ دهد. پیدایش جهان جهت گسترش عادت های پیش رونده با زمان بوده است. هر Ú†Ù‡ به سمت عادت های کمتر پیش رویم به پیدایش خود نزدیک تر Ù…ÛŒ شویم. در این صورت زبان توصی٠گر واقعیت ها زبانی متÙاوت خواهد بود. این مورد یعنی عادت زدایی از زبان از ویژگی های آن است Ùˆ Ù…ÛŒ تواند از Øالت ذهنی به دنیای واقعیت ها وارد شود.
نتیسم براساس «منطق نوسان یا Fluctuation Logic» است. در این نوع منطق هر عادت یک گزاره اولیه Ù…Øسوب Ù…ÛŒ شود Ú©Ù‡ گزاره های دیگر - گزاره های ثانویه - را شامل Ù…ÛŒ شود. چون عادت ها ثابت نیستند بلکه با گذشت زمان از بین Ù…ÛŒ روند Ùˆ جای خود را به عادت های جدید Ù…ÛŒ دهند در منطق نوسان جای گزاره های اولیه به تدریج تغییر Ù…ÛŒ کند Ùˆ به این دلیل اگر گزاره های تشکیل دهنده متاÙیزیک های پیشنهادی توسط دیگر ÙیلسوÙان را در کنار گزاره های تشکیل دهنده نتیسم یعنی گزاره های منطق نوسان قرار دهیم Ù…ÛŒ بینیم Ú©Ù‡ گزاره های دیگر متاÙیزیک ها اساس ثابت Ùˆ تغییر ناپذیر از دیدگاه آن ÙیلسوÙان است درØالی Ú©Ù‡ ثبات در منطق نوسان بی معنی است. از آن جا Ú©Ù‡ دیگر متاÙیزیسین ها دیدگاه های خود را نقد نمی کنند Ùˆ متاÙیزیک آنها مبانی ثابت دارد Ù…ÛŒ توان نتیجه گرÙت Ú©Ù‡ با انتقاد از مبانی آن متاÙیزیک ها مرکز ثقل آنها Ú©Ù‡ تعری٠کننده کلیت آنها است جا به جا Ù…ÛŒ شود درØالی Ú©Ù‡ چون من در نتیسم نقد عادت ها را قرار داده ام Ùˆ اساس نتیسم بر نقد خودش است پس با انتقاد از آن کلیت اش دستخوش جابه جایی نخواهد شد. با نگاهی دقیق تر به نتیسم Ù…ÛŒ توان دریاÙت Ú©Ù‡ این دیدگاه اصلا مرکز ثقل ندارد Ú©Ù‡ تغییر کند بنابراین با هر نقد تازه از عادت ها گزاره های اولیه از منطق نوسان Øذ٠شده Ùˆ جای خود را به گزاره های جدید Ù…ÛŒ دهند. در Øالت ایده آل Ø´Ú©Ù„ Ú©Ù„ÛŒ مجموعه گزاره های منطق نوسان به صورت مخروطی واژگون است Ú©Ù‡ با رÙتن از قاعده به راس آن به تدریج از تعداد Ú©Ù„ گزاره ها Ú©Ù… Ù…ÛŒ شود. توجه به این نکته ضروری است Ú©Ù‡ اگرچه بزرگی راس مخروط واژگون به اندازه قاعده آن نیست اما این به معنای Ú©ÙˆÚ†Ú© شدن وسعت تعری٠نتیسم نیست چون نتیسم نوعی متاÙیزیک است Ú©Ù‡ تعری٠کننده وجود است Ùˆ وجود مدام گسترش Ù…ÛŒ یابد Ùˆ نتیسم منطبق با این گسترش تعری٠شده است یعنی تعری٠متقابل بین وجود Ùˆ نتیسم برقرار است.
من دو اصل جدید به منطق اضاÙÙ‡ Ù…ÛŒ کنم. طبق اصل اول Ú©Ù‡ آن را اصل v Ù…ÛŒ نامم:
Ù†Øوه ارتباط بین معانی قضایاء با یکدیگر از عادت ها Øاصل Ù…ÛŒ شود.
نیز طبق اصل دیگری که آن را اصل w می نامم:
ارتباط بین معانی قضایاء با راه ØÙ„ آنها تØت تاثیر عادت ها Ù…ÛŒ باشد.
Øتی اگر بسیاری از معانی را در تعاری٠در نظر نگیریم باز هم درک ما از معانی تØت تاثیر عادت هاست.
پیشنهاد ویتگنشتاین مبنی بر لزوم تاکید ÙیلسوÙان بر کاربرد بیان به جای تاکید بر اشکال آن تغییری در تاثیر پذیریشان از عادت ها نمی کند. Ú†Ù‡ ÙیلسوÙان بر اشکال بیان تاکید کنند Ùˆ Ú†Ù‡ بر کاربردشان در هر دو صورت این عادت ها هستند Ú©Ù‡ آن دو را تØت تاثیر خود دارند.
در نظر داشته باشیم Ú©Ù‡ موقعیت یک گوینده در کابرد واژه ها در Ù…Øدوده عادت هایش در زندگی روزمره Øاصل شده است. یک Ù†Ùر دیگر ممکن است در همان موقعیت آن Ùرد گوینده قرار گیرد اما چون به داشتن آن موقعیت عادت نکرده از آن واژه ها استÙاده نکند.
***
من دو پرسش Ù…Ø·Ø±Ø Ù…ÛŒ کنم:
۱. عادت ها را در تاثیرپذیری از زمان و زبان چگونه می توان تقسیم بندی کرد؟
۲. از بین عادت های تقسیم بندی شده طبق تاثیرپذیریشان از زمان و زبان تاثیر کدام بر دیگری بیشتر است و چرا؟
در پاسخ پرسش اولی Ú©Ù‡ Ù…Ø·Ø±Ø Ú©Ø±Ø¯Ù… لازم است این نکات را در نظر بگیریم:
۱. عادت ها با گذشت زمان کم و زیاد می شوند.
Û². عادت ها تØت تاثیر بیان Ùˆ استÙاده از کلمات از زبان بشر تاثیر Ù…ÛŒ گیرند.
Û³. طبق تاثیر زبان بر عادت ها Ù…ÛŒ توان آنها را به سه دسته Û±. عادت های صامت Û². عادت های Ø´Ùاهی (گویشی) Ùˆ Û³. عادت های نوشتاری تقسیم بندی کرد. عادت های صامت آن دسته از عادت ها هستند Ú©Ù‡ تØت تاثیر Ùکر هستند اما بیان کلمات در زمان تاثیر کردن این عادت ها بر رÙتارهای بشری نقشی ندارد. به عبارت دیگر Ùرد در هنگام نشان دادن یک عادت صامت صرÙا از Ùکر خود - Ùˆ نه زبان - عادت خود را به صورت یک رÙتار منعکس Ù…ÛŒ کند. Ùرد در این Øالت ØرÙÛŒ نمی زند بلکه عادتی Ú©Ù‡ از گذشته دارد در رÙتارش نمایان Ù…ÛŒ شود. عادت های Ø´Ùاهی آن دسته از عادت ها هستند Ú©Ù‡ در هنگام گویش کلمات توسط Ùرد منعکس Ù…ÛŒ شوند. عادت های Ø´Ùاهی Ù…ÛŒ توانند یا تØت تاثیر Ùکر Ùˆ زبان باشند یا Ùقط تØت تاثیر زبان باشند (یعنی Ùکر Ùرد در هنگام بیان کلمات Ùˆ منعکس کردن یک عادت Ø´Ùاهی وارد عمل نشود). عادت های کتبی آن دسته از عادت ها هستند Ú©Ù‡ در هنگام نوشتن یک متن Ùˆ Øتی یک کلمه توسط Ùرد از Ùکر او به رÙتارش منعکس Ù…ÛŒ شوند Ùˆ زبان تاثیری بر این عادت ها ندارد مگر آن Ú©Ù‡ در هنگام منعکس شدن این عادت ها Ùرد کلماتی را هم به زبان بیاورد Ùˆ شرط لازم برای آن Ú©Ù‡ زبان در این Øالت همراه Ùکر Ùرد عامل تاثیر دهنده عادت کتبی باشد آن است Ú©Ù‡ کلماتی Ú©Ù‡ از طر٠Ùرد بر زبانش آورده Ù…ÛŒ شود همسویی با رÙتار منعکس کننده آن عادت هنگام نوشتن کلمات داشته باشد وگرنه ناهمسویی بین کلماتی Ú©Ù‡ بر زبانش جاری Ù…ÛŒ شود Ùˆ رÙتار او نقش زبان را بر عادت کبتی باطل Ù…ÛŒ کند Ùˆ در این Øالت Ùقط Ùکر Ùرد - Ùˆ نه کلماتی Ú©Ù‡ به کار Ù…ÛŒ برد - عامل تاثیر گذار بر عادت منعکس شده در رÙتار او است.
در پاسخ پرسش دوم Ú©Ù‡ Ù…Ø·Ø±Ø Ú©Ø±Ø¯Ù… به این نکات Ù…ÛŒ پردازم:
Û±. Ù…ÛŒ توان دقیقا تعیین کرد کدام دسته از عادت ها قبل از دیگری در Ùرد از بدو تولدش Ø´Ú©Ù„ Ù…ÛŒ گیرد. مدت زمانی طول Ù…ÛŒ کشد تا کودک Øر٠زدن را یاد بگیرد اما از همان بدو تولد عادت های صامت در او ایجاد Ù…ÛŒ شوند. با رشد او Ùˆ یادگیری نوشتن Ú©Ù… Ú©Ù… عادت های نوشتاری در او Ú©Ù‡ دیگر Ùرد خردسالی است Ø´Ú©Ù„ Ù…ÛŒ گیرند. بنابراین عادت های صامت قبل از عادت های Ø´Ùاهی Ùˆ عادت های Ø´Ùاهی قبل از عادت های نوشتاری در Ùرد ایجاد Ù…ÛŒ شوند. این مورد در بین همه اÙراد بشر یکسان است.
Û². هر سه دسته عادت ها بر هم اثر دارند اما این تاثیر در شبکه عادت ها هماهنگ نیست بنابراین شبکه عادت های Ùرد شبکه ای همگن نیست.
قبلا Ù…Ø·Ø±Ø Ú©Ø±Ø¯Ù… Ú©Ù‡ با تغییر کردن عادت ها Ù…Ùاهیم متاÙیزیکی چنان دچار تغییر نمی شوند Ú©Ù‡ همدیگر را باطل Ù…ÛŒ کنند. درست تر آن است Ú©Ù‡ این Ù…Ùاهیم را تاثیر دهنده Ùˆ نه باطل کننده یکدیگر بدانیم. وضعیت درست مثل این است Ú©Ù‡ راهی به راه جدیدی برسد عادت ها Ùˆ نیز Ù…Ùاهیم متاÙیزیکی جدید Ù…ÛŒ شوند اما تغییرشان را Ù…ÛŒ توان در ادامه هم دانست. من Ù…Ùهوم عقل Ù…Øض کانت را مورد نقد قرار دادم Ùˆ Ú¯Ùتم Ú©Ù‡ عقل Ù…Øض بدون تاثیر پذیری از عادت ها وجود خارجی ندارد Ùˆ این یکی از اشکالات اساسی متاÙیزیک کانت است.
از طر٠منتقدان این ایراد ممکن است بر دیدگاه من وارد شود Ú©Ù‡ با توجه به این Ú©Ù‡ قبلا Ú¯Ùته ام Ù…Ùاهیم متاÙیزیکی بیشتر به جای باطل کردن همدیگر از هم تاثیر Ù…ÛŒ پذیرند در این صورت وضعیت عقل Ù…Øض Ú†Ù‡ Ù…ÛŒ شود؟ آیا باطل Ù…ÛŒ شود Ùˆ در نتیسم جایش را به Ù…Ùهوم جدیدی Ù…ÛŒ دهد؟ پاسخ من این است Ú©Ù‡ عقل Ù…Øض در نتیسم Ù…ÛŒ ماند ولی دگردیسی Ùˆ تغییر Ø´Ú©Ù„ Ù…ÛŒ یابد. این پرسش Ù…Ø·Ø±Ø Ø§Ø³Øª Ú©Ù‡ عقل Ù…Øض به Ú†Ù‡ چیزی دگردیسی Ù…ÛŒ باید؟ پاسخ من این است Ú©Ù‡ عقل Ù…Øض به عقل تاثیر پذیرنده از عادت های صامت تغییر Ø´Ú©Ù„ Ù…ÛŒ یابد یعنی عادت هایی Ú©Ù‡ زبان بر آنها نقشی ندارد Ùˆ Ùقط ذهن بشر بر آنها تاثیر Ù…ÛŒ گذارد. باید به این نکته توجه داشت Ú©Ù‡ عقل به خودی خود Ùˆ جدا از این عادت ها باقی نمی ماند بنابراین عقل از Øالت عقل Ù…Øض تبدیل به عقل تاثیر پذیرنده از عادت های صامت Ù…ÛŒ شود.
***
شناوری عقل در شبکه عادت ها به این Ù…Ùهوم است Ú©Ù‡ عقل جای ثابتی در شبکه ندارد Ùˆ در بین عادت ها گردش Ù…ÛŒ کند اما در مواقعی از زندگی یک Ùرد Ù…ÛŒ بینیم Ú©Ù‡ اصلا عادت یا برخی از عادت ها اثری از عقل نشان نمی دهند به این دلیل من نتیجه Ù…ÛŒ گیرم Ú©Ù‡ عقل در همه جای شبکه عادت ها به طور هم زمان Øضور ندارد بلکه در بعضی از بخش های شبکه اصلا غایب است Ùˆ بنابراین این عادت ها Ú©Ù‡ عقل را در انØصار ندارند کاملا عادت های عاری از عقل اند. میزان شناوری عقل در شبکه عادت ها ارتباطی به نوع عادت ها ندارد Ùˆ نمی توان Ú¯Ùت عقل در شبکه به کدام نوع از عادت ها نزدیک تر است Ùˆ ØªØ±Ø¬ÛŒØ Ø¹Ù‚Ù„ به عنوان یک موجود به بودن در انØصار عادت های خاص امکان پذیر نیست. به همین دلیل است Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ بینیم وقتی کسی عادت هایی خاص دارد در ادامه زندگی اش این اØتمال وجود دارد Ú©Ù‡ کاملا از انØصار آن عادت ها رها شود Ùˆ تبدیل به Ùردی با عادت های جدید شود Ú©Ù‡ کاملا با عادت های قبل در تناقض اند. این Ú©Ù‡ چرا عقل نمی تواند ترجیØÛŒ بر عادت های خاص در شبکه داشته باشد به این دلیل است Ú©Ù‡ عقل تØت تاثیر عادت هاست پس انتخاب گر نیست بلکه انتخاب شونده است Ùˆ این عادت ها هستند Ú©Ù‡ کنترل شناوری عقل در شبکه را برعهده دارند نه خود عقل. اما آیا عقل Ù…ÛŒ تواند از شبکه عادت ها به طور کامل نجات یابد؟ Ùˆ چرا؟ جواب من به پرسش نخست منÙÛŒ است. پاسخ من به پرسش دوم - یعنی علت وابستگی عقل به شبکه عادت ها - این است Ú©Ù‡ با Ú©Ù… شدن عادت ها وابستگی عقل به عادت های دیگر بیشتر Ù…ÛŒ شود مگر آن Ú©Ù‡ این عدم وابستگی به عادت ها در اثر تمرین Ùˆ ممارست ذهنی به Øالت متداوم درآید. Øال این پرسش پیش Ù…ÛŒ آید Ú©Ù‡ اگر از تعداد عادت های یک Ùرد به تدریج Ú©Ù… شود آیا این Ú©Ù… شدن تعداد عادت ها Ù…ÛŒ تواند به Øدی برسد Ú©Ù‡ اصلا دیگری عادتی باقی نماند Ùˆ عقل به طور کامل از عادت ها رها شود یعنی آیا Ù…ÛŒ توان از شبکه عادت ها به عقل Ù…Øض رسید؟ پاسخ من به این پرسش منÙÛŒ است. چون Øتی اگر Ùرض کنیم Ú©Ù‡ عادت ها به عنوان نقاط شبکه کاملا از بین بروند تاثیرات Ùˆ نتایج آنها به عنوان زنجیرهای ارتباطی این شبکه هنوز بر جای خود هستند Ùˆ با Ùرض به صÙر رسیدن تعداد Ú©Ù„ عادت های Ùرد باز هم تاثیرات Ùˆ نتایج عادت ها نقاط جدیدی را Ø´Ú©Ù„ Ù…ÛŒ دهند Ùˆ شبکه جدیدی را تشکیل Ù…ÛŒ دهند Ùˆ باز هم عقل در انØصار شبکه خواهد بود اما این بار شبکه شبکه ای جدید از عادت هاست. با این وجود نقش مثبت کاهش تعداد عادت ها در زندگی را Ù†ÙÛŒ نمی کنم.
نتیسم دیدگاهی بر مبنای عقل است اما بر نقد آن استوار است یعنی یک دیدگاه عقلی است اما نه آن عقل که مد نظر کانت و دیگر عقل گرایان بوده است.
منبع:
ردّ لنگان (بخش ÙلسÙÙ‡ از کتاب "ماراتن به توان Ùرداâ€)- نوشته: ترانه جوانبخت- سال نشر: Û±Û³Û¸Û·- مونترال.
mahnaz badihian نوشت
Az inke gharghe tafakor va andishehi ...khooshhalam.
negahe shoma be mozoe "Adat" jaleb ast. ba bakhshhai az nazare shoma metavanam kenar biayam.
nameye shoma mara be yade jomlehi andakht ke yeki az doostane man dar dorane Collage ke ahle Kerman bood roozi be zaban avard. Ma 2 nafar mashghol bahs boodin dar senin 20 salegi ke yek jomleye bahse on rooz hanooz dar zehne man mandeh va on in bood:"Bani Adam Bani Adat ast !!". ke goya be formi zeerbanaye zehnie theory shomast.
Aya fekr nemekonid ke adatha sarcheshmehi ham az hallucination fard ra dar khood darand ?
Dar jai goftehid :
عادت ها به دو نوع عادت های اولیه Ùˆ ثانویه تقسیم Ù…ÛŒ شود. لزومی برای کنار گذاشتن عادت های اولیه نیست چون تاثیر منÙÛŒ بر عقل ندارد. به عنوان مثال عادت کردن به نگاه مادر از بدو تولد در Ùرد به وجود Ù…ÛŒ آید. راست دست یا Ú†Ù¾ دست بودن برای قلم به دست گرÙتن از آغاز دوران مدرسه ایجاد Ù…ÛŒ شود. این ها عادت های منÙÛŒ در زندگی نیست Ú©Ù‡ لزومی برای رها کردنشان باشد. اگرچه عادت به نگاه مادر باید در کودک به تدریج Ú©Ù… شود وگرنه او نخواهد توانست به مرور زمان با دیگران Øس آشنایی یابی پیدا کند.
bavar bar in neest ke hameye adate avalieh ensan beja va soodman bashaad va tazeh besyar sakht ast ke betavan in adate avalih ra ke zeerbanaye shakhsiati va zehnie har fard ast ra rahat kenar gozasht.
Afarin bar shoma va zehne jostojogare shoma...
ba mehr
mahnaz badihian