جهان ملک خاتون , Ú¯Ù„ÛŒ سرخ در نمک / Ù…ØÙ…ود کویر
شعر جهان ملک خاتون شعری زنانه است. این زن است که سخن می گوید. شور و شیدایی‌های یک زن است.
جهان ملک خاتون
گلی سرخ در نمک
Ù…ØÙ…ود کویر
جهان ملک خاتون:
تا مدار ÙÙ„Ú© Ùˆ دور زمان خواهد بود
دل من طالب وصل تو به جان خواهد بود
ØØ§Ùظ:
تا ز میخانه و می نام و نشان خواهد بود
سر ما خاک ره پیر مغان خواهد بود
***
سخن از شاعری است عاشق و شوریده و شیدا در روزگار سیاهی و ستم! گلی سرخ در نمک!
آیا شاخ نبات Ùˆ معشوق ØØ§Ùظ همین جهان ملک خاتون است؟
این سرزمین مرد پرور Ú†Ù‡ کرده است با دل عاشق این شاعر Ùˆ با ØØ§Ùظ خویش؟ چند Ùˆ چندین Ú¯Ù„ سرخ Ú©Ù‡ در نمک زار این دشت بلاخیز بر خاک Ø§ÙØªØ§Ø¯â€ŒÙ†Ø¯ØŸ داستان عشق ممنوع ØØ§Ùظ Ùˆ جهان ملک خاتون شاید خود تصویری از جامعه‌ی ماست.اما جهان ملک خاتون پیش از آن Ú©Ù‡ معشوق ØØ§Ùظ بوده باشد یا نه، یک زن است Ùˆ شاعر است Ùˆ عاشق است. شعرهای او چونان نسیمی است Ú©Ù‡ بر دشت عطش Ù…ÛŒ وزد. شعری زنانه. گویی ملایکه بر میدان جنگ آواز Ù…ÛŒ خواند. ابریشم Ùˆ باران است Ú©Ù‡ برتاریخ ادبیاتی ÙØ±Ø§Ù…وشکار Ùˆ پر از خشونت Ù…ÛŒ بارد.
هنگامی Ú©Ù‡ از زندگی ØØ§Ùظ، سلطان شعر Ùˆ غزل، بسیار اندک می‌دانیم، از زندگی جهان ملک خاتون Ú†Ù‡ بگویم!
***
جهان ملک خاتون، شاعر بزرگ سده هشتم ماست. شاعری بلند پرواز و دلیر و عاشق. شاعری که خود از بیم دست اندازی های روزگار دیوانش را گرد آورده است.
سده هشتم در ÙØ§Ø±Ø³ØŒ روزگار ستم Ùˆ سیاهی است. زمانه‌ی Ù…ØØªØ³Ø¨Ø§Ù† Ùˆ گزمه ها. روزگار امیری Ú©Ù‡ از سر سجاده بر می‌خاست، سر می‌برید Ùˆ بار دیگر به سجده پیشانی پلید بر خاک Ù…ÛŒ نهاد. روزگاری Ú©Ù‡ ناموس عشق Ùˆ رونق عشاق Ù…ÛŒ بردند. روزگاری Ú©Ù‡ انسان در چاه صبر خویش می‌سوزد Ùˆ ÙØ±ÛŒØ§Ø¯ بر می‌دارد: Ú©Ùˆ رستمی!Ú©Ùˆ همدمی! Ú©Ùˆ رهروی!
در همین سده هشتم ما با زنان شاعری روبرو هستیم چون:
هما درکردستان، عایشه مقریه و بنت البخاریه (نمی دانیم شهرشان نیز کجاست) و دولت در سمرقند.
جهان ملک خاتون ÙØ±Ø²Ù†Ø¯ جلال الدین مسعود شاه اینجواست Ùˆ نسب او از سوی مادر به خواجه عبدالله انصاری Ù…ÛŒ رسد. به روایتی مادر ÙˆÛŒ سلطان بخت نام داشته Ùˆ به روایت دیگر سلطان بخت نام نامادری او بوده Ú©Ù‡ جهان ملک با او بسیار نزدیک بوده است. جهان ملک این اسم را به روی ÙØ±Ø²Ù†Ø¯Ø´ گذاشته Ùˆ این ÙØ±Ø²Ù†Ø¯ در نوجوانی از دست Ù…ÛŒ رودو شاعر سوکنامه ها برای ÙˆÛŒ Ù…ÛŒ سراید:
دردا Ùˆ ØØ³Ø±ØªØ§ Ú©Ù‡ مرا کام ٠جان Ø¨Ø±ÙØª
وان جان نازنین جوان، از جهان Ø¨Ø±ÙØª
بلبل بگو که باز نخواند میان باغ
کان روی همچو Ú¯Ù„ ز در ٠بوستان Ø¨Ø±ÙØª
ای دل بگو به منزل جانان تو کی رسی؟
کارام جان من ز Ù¾ÛŒ کاروان Ø¨Ø±ÙØª
سلطان بخت ٠من به سر تخت وصل بود
آخر چرا به بخت من او ناگهان Ø¨Ø±ÙØªØŸ
و باز:
گلبن روضه ی دل، سرو گلستان روان
غنچه ی باغ طرب، میوه ی شایسته ی جان
Ø·ÙÙ„ Ù…ØØ±ÙˆÙ… ٠شکسته دل ٠بیچاره ÛŒ من
کام نادیده به ناکام برون شد ز جهان
گر کنم گریه مکن عیب که بی یوس٠مصر
چشم یعقوب بود روز و شب از غم گریان
این چه زخمی است که جز گریه ندارد مرهم؟
این چه دردی است که جز ناله ندارد درمان؟
جهان خاتون، زیبارویی دلارام بوده است. چنانکه خود در پیرانه سری غزلی Ù…ÛŒ سراید Ùˆ در آن با ØØ³Ø±Øª از زیبایی Ùˆ جوانی از دست Ø±ÙØªÙ‡ یاد Ù…ÛŒ آورد:
رخی داشتم چون گل اندر چمن
قدی داشتم راست چون سرو ناز
دو ابرو Ú©Ù‡ بودی Ú†Ùˆ Ù…ØØ±Ø§Ø¨ دل
که جان ها ببستند در وی نماز
دو چشمم به نوعی که نرگس به باغ
یقینش به دیدار بودی نیاز
دو گیسو که بودی بسان کمند
به دستان دو راهم Ø¨ÙØ¯ÛŒ جمله ساز
صبا گر گذشتی به راهم دمی
به گوشم سخن نرم Ú¯ÙØªÛŒ به راز
دو لب همچو شکر، دو رخ همچوگل
به درد دل عاشقان چاره ساز
جهان ملک در زندگانی خویش دو بار همسر Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ است. بار نخست به همراه همسر خود راهی کرمان Ùˆ مقیم آنجا شده است. ÙˆÛŒ با از دست دادن ÙØ±Ø²Ù†Ø¯Ø´ سلطان بخت Ùˆ نیز درگذشت همسرش به شیراز بر Ù…ÛŒ گردد Ùˆ چون در شیراز خویشاوندی نزدیک جز عمویش« شیخ ابو Ø§Ø³ØØ§Ù‚ اینجو» برایش نمانده، به او پناهنده شده Ùˆ به دربار او Ù…ÛŒ رود. شیخ ابو Ø§Ø³ØØ§Ù‚ اینجو،سلطانی ادب دوست Ùˆ شاعر نواز Ùˆ دربار او جایگاه آمد Ùˆ Ø±ÙØª شاعران بزرگی چون ØØ§Ùظ بوده است.
جهان خاتون شاعر، به این نشست های شاعرانه دل بسته Ùˆ هماورد ØØ§Ùظ گردیده است.دردیوان ÙˆÛŒ بسیاری از غزل ها به همزبانی با ØØ§Ùظ Ùˆ یادر پاسخ ÙˆÛŒ سروده شده Ùˆ پیداست Ú©Ù‡ میان جهان ملک خاتون Ùˆ ØØ§Ùظ آشنایی های شاعرانه بوده است. برخی از پژوهشگران از جمله سعید Ù†Ùیسی، جهان خاتون را همان شاخ نبات ØØ§Ùظ دانسته اند. همان زنی Ú©Ù‡ ØØ§Ùظ به او عشق Ù…ÛŒ ورزیده Ùˆ در شعرش عاشقانه از او نام برده است.
به Ú¯ÙØªÙ‡ سعید Ù†Ùیسی چون جهان Ùˆ ØØ§Ùظ در یک زمان Ùˆ در یک شهر بوده اند ØØªÙ…ا با هم ارتباط ادبی وشعری داشته اند. ÙˆÛŒ ØØ¯ÙˆØ¯ شش هزار بیت پیدا کرده Ú©Ù‡ به یک وزن Ùˆ یک قاÙیه سروده شده Ùˆ Ù…ÛŒ توان نظر داد Ú©Ù‡ یا نخست ØØ§Ùظ غزل خود را Ú¯ÙØªÙ‡ Ùˆ جهان ملک از آن استقبال کرده Ùˆ یا اینکه جهان ملک مبتکر بوده Ùˆ ØØ§Ùظ به ÙˆÛŒ Ø§Ù‚ØªÙØ§ کرده است.
در این نشست ها امیران Ùˆ وزیران نیز بودند Ùˆ یکی از آنان خواجه امین الدین جهرمی، ندیم Ø§Ø¨ÙˆØ§Ø³ØØ§Ù‚ بود، Ú©Ù‡ برخی به اشتباه او را وزیر دانسته‌اند.
خواجه امین الدین پس از چندی Ø´ÛŒÙØªÙ‡ ÛŒ جهان خاتون Ù…ÛŒ شود Ùˆ او را خواستگاری Ù…ÛŒ کند، اما جهان خاتون به این همسری تن در نمی دهد. امین الدین Ù¾Ø§ÙØ´Ø§Ø±ÛŒ Ù…ÛŒ نماید Ùˆ با پا در میانی شاه Ø§Ø¨ÙˆØ§Ø³ØØ§Ù‚ØŒ جهان ملک خاتون Ù…ÛŒ پذیرد Ùˆ بخشی دیگر از زندگانی خویش را در کنار ÙˆÛŒ سپری Ù…ÛŒ نماید.
یکی از شاعران نام آوری Ú©Ù‡ در این مجالس شاعرانه ØØ¶ÙˆØ± Ù…ÛŒ ÛŒØ§ÙØªÙ‡ØŒ عبید زاکانی است. عبید شعرهای او را Ú©Ù‡ سرشار از عشق Ùˆ زنانگی است، به طنز Ù…ÛŒ کوبد. این موضوع در تاریخ ادبیات دکتر ØµÙØ§ جلد سوم بدینگونه آمده است:
" مطایبه‌ی دیگری از عبید درباره ÛŒ جهان خاتون Ùˆ زنانه بودن اشعارش در تذکره الشعراء دولتشاه آمده است Ú©Ù‡ از نقل عین آن معذورم Ùˆ Ù…Ùهوم آن چنین است Ú©Ù‡ اگر روزی غزل های جهان را به هند برند Ø±ÙˆØ Ø®Ø³Ø±Ùˆ با ØØ³Ù† دهلوی خواهد Ú¯ÙØª Ú©Ù‡ این سخن از شرم زن برآمده است! این اظهار نظر عبید Ú©Ù‡ البته با Ù„ØÙ† طیبت ادا شده درست است، زیرا بیشتر غزل های جهان در ذکر Ø§ØØ³Ø§Ø³Ø§Øª عاشقانه ÛŒ زنانه ÛŒ اوست Ùˆ ØØªØ§ در چند غزل ØŒ شاعر از مردی بی ÙˆÙØ§ گله کرده است.»
آیا این نشست Ùˆ برخاست ها Ùˆ سرخوردگی جهان خاتون از ازدواج پیشین Ùˆ دل عاشق Ùˆ شاعر او نیست Ú©Ù‡ راه را بر عشقی ممنوع میان او Ùˆ ØØ§Ùظ گشاده است؟ این همه شکوه‌ی ØØ§Ùظ از رقیب Ùˆ ناز معشوق از چیست؟ آن رقیب Ùˆ غیری Ú©Ù‡ در برابر عشق ØØ§Ùظ ایستاده است Ùˆ سبب آن همه غزل Ùˆ ترانه شده کیست؟ این همه همدلی Ùˆ همزبانی Ùˆ Ú¯ÙØª Ùˆ Ú¯ÙˆÛŒ شاعرانه میان ØØ§Ùظ Ùˆ جهان ملک خاتون از سر چیست؟ آن مرد بی ÙˆÙØ§ Ú©Ù‡ جهان ملک او را دلدار خود می‌نامد کیست؟
سرانجام با بر Ø§ÙØªØ§Ø¯Ù† اعتبار آل اینجو، کشته شدن ابواسØÙ‚ به دست امیرمبارزالدین، جهان خاتون هم به رنج Ùˆ تنگدستی Ùˆ بی کسی Ú¯Ø±ÙØªØ§Ø± Ù…ÛŒ آید. ریاکاران Ùˆ ÙØ±ÙˆÙ…ایگان از هیچگونه ستمی به ÙˆÛŒ خودداری نمی کنند، چنانکه خود در شعری، به زنی Ú©Ù‡ به او ستم بسیار روا داشته، Ù†ÙØ±ÛŒÙ† Ù…ÛŒ ÙØ±Ø³ØªØ¯ Ùˆ او را بجای خاتون، خاک٠تون Ù…ÛŒ خواند:
بی نسق شد جهان ز مردم دون |
خاک در چشم مردم دون باد!
خاک ٠تون است او، نه خاتون است
خاک ٠تون در دو چشم خاتون باد!
وانکه از غصه جان من خون کرد،
دلش از جور چرخ پر خون باد!
اخترش تیره باد Ùˆ طالع Ù†ØØ³
عشرتش تلخ و بخت وارون باد!
و باز از روزگار تنهایی و نا مردمی ها که برای ما بسیار آشناست و نیک می دانیم که سرگذشت زنی شاعر و زیبا در میان ما چون است:
به کنج مدرسه ای کز دلم خراب تر است،
نشسته ام من مسکین و بی کس و درویش
هنوز از سخن خلق رستگار نی ام،
به Ø¨ØØ± Ùکر ÙØ±Ùˆ Ø±ÙØªÙ‡ ام ز طالع خویش
دلم همیشه از آن روی پر ز خوناب است،
Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ رسد نمک جور بر Ø¬Ø±Ø§ØØª ریش
مرا نه رغبت جاه Ùˆ نه ØØ±Øµ مال Ùˆ منال
Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ ام به ارادت قناعتی در پیش
ندانم از من ÙØ®Ø³ØªÙ‡ جگر Ú†Ù‡ Ù…ÛŒ خواهند
Ú†Ùˆ نیست با Ú©Ù… Ùˆ بیشم ØŒ ØÚ©Ø§ÛŒØª از Ú©Ù… Ùˆ بیش
گرچه خود از دلبستگی به سعدی سخن Ù…ÛŒ گوید Ùˆ سادگی بی پیراگی Ùˆ زمینی بودن شعرهایش به سعدی نزدیک است اما شباهت های شعر او Ùˆ ØØ§Ùظ نیز Ú©Ù… نیست. برای نمونه به تایی چند از آن ها نگاه کنیم:
جهان ملک:
ای دل ار سر گشته ای از جور دوران غم مخور
باشد اØÙˆØ§Ù„ جهان Ø§ÙØªØ§Ù† Ùˆ خیزان غم مخور
ØØ§Ùظ:
یوس٠گم گشته باز آید به کنعان غم مخور
کلبه ÛŒ Ø§ØØ²Ø§Ù† شود روزی گلستان غم مخور
*
جهان ملک:
تا مدار ÙÙ„Ú© Ùˆ دور زمان خواهد بود
دل من طالب وصل تو به جان خواهد بود
ØØ§Ùظ:
تا ز میخانه و می نام و نشان خواهد بود
سر ما خاک ره پیر مغان خواهد بود
*
جهان ملک:
کسی که شمع جمال تو در نظر دارد
ز آتش دل پروانه کی خبر دارد
ØØ§Ùظ:
کسی Ú©Ù‡ ØØ³Ù† خط دوست در نظر دارد
Ù…ØÙ‚Ù‚ است Ú©Ù‡ او ØØ§ØµÙ„ بصر دارد
*
جهان ملک:
ما تو را دلدار خود پنداشتیم
وز تو چشم مردمی ها داشتیم
ØØ§Ùظ :
ما ز یاران چشم یاری داشتیم
خود غلط بود آنچه ما پنداشتیم
*
جهان ملک:
ای صبا بویی از آن زل٠پریشان به من آر
مژده ای زان گل سیراب به سوی چمن آر
ØØ§Ùظ:
ای صبا نکهتی از Ú©ÙˆÛŒ Ùلانی به من آر
زار Ùˆ بیمار غمم Ø±Ø§ØØª جانی به من آر
*
جهان ملک در مطلع غزلی می‌گوید:
در عشق تو تا چند کشم بار ملامت
اندیشه نداری مگر از روز قیامت؟
خواجه در دو بیت نخست غزلی Ù…ÛŒâ€ŒÙØ±Ù…اید:
یارم سببی ساز که یارم به سلامت
باز آید و برهاندم از بند ملامت
خاک ره آن یار Ø³ÙØ±Ú©Ø±Ø¯Ù‡ بیارید
*
در جایی دیگر ØØ§Ùظ می‌گوید:
گر بود عمر، به میخانه رسم بار دگر
به‌ جز از خدمت رندان نکنم کاردگر
جهان ملک، در پاسخ او می‌سراید:
Ú¯ÙØªÙ‡â€ŒØ§ÛŒØŒ نیست ترا از غم تو کار دگر
کی به دست آیدت ای یار چو من یار دگر؟
از این دست بسیار است، اما اندکی دقت نشان Ù…ÛŒ دهد Ú©Ù‡ گویی این دوتن بیش از یک پاسخ گویی شاعرانه به هم نگاهی داشته‌اند Ùˆ شور عشق را گرچه در هر دو می‌توان Ø¯Ø±ÛŒØ§ÙØªØŒ اما به گمان من این Ø´ÛŒÙØªÚ¯ÛŒ در جهان ملک بیشتر است.
اگر ØØ§Ùظ Ù…ÛŒ سراید:
ما زیاران چشم یاری داشتیم،
جهان ملک پاسخش می‌دهد:
ما تو را دلدار خود پنداشتیم.
شعر جهان ملک خاتون شعری زنانه است. این زن است Ú©Ù‡ سخن Ù…ÛŒ گوید. شور Ùˆ شیدایی‌های یک زن است. بیشتر شاعران زن در میان ما گویی از دهان مردی سخن Ù…ÛŒ گویند Ùˆ در چنین زمانه ای دل شیر Ù…ÛŒ خواسته است Ùˆ جانی Ø´ÛŒÙØªÙ‡ تا بتوان چنان سرود. زمانه ای Ú©Ù‡ ØØ§Ùظ از Ù…ØØªØ³Ø¨ Ùˆ Ø´ØÙ†Ù‡ اش ÙØ±ÛŒØ§Ø¯ یر می‌دارد. زمانه‌ی زاهدان ریایی Ùˆ تعزیر Ùˆ رجم Ùˆ ... روزگار تلخ تر از زهر. شب تاریک Ùˆ بیم موج Ùˆ گردابی هایل. سینه ها مالامال از درد. Ùˆ مدعیان Ùˆ ناهیان از منکر Ùˆ آمران به Ù…Ø¹Ø±ÙˆÙØŒ تازیانه بر Ú©Ù Ùˆ شمشیر برشانه Ùˆ دشنام به دندان. روزگار درد عشق Ùˆ زهر هجر. آن هم از آنگونه Ú©Ù‡ ØØ§Ùظش چشیده Ùˆ مپرس! در غزلی Ù…ÛŒ گوید:
گر مدعی به منعم هر Ù„ØØ¸Ù‡ بر سر آید،
در وسع من نباشد، از یار دل بریدن
در غزلی دیگر اشتیاق خود را به عشق و عیش چنین می‌سراید:
بیا که بی رخ خوبت نظر به کس نکنم
به غیر کوی تو جای دگر هوس نکنم
دلا مرا به جهان تا که جان بود در تن
ز عشق سیر نگردم، زعیش بس نکنم
در غزلی زیبا سخن از وصل است و کنار:
در میان من Ùˆ تو پیرهنی مانده ØØ¬Ø§Ø¨
با کنار آی که آن هم ز میان برخیزد
سادگی و زبان روان در ترانه ها و دوبیتی‌های او:
آن دوست که آرام دل ما باشد
گویند که زشت است، بهل تا باشد
شاید که به چشم کس نه زیبا باشد،
تا باری از آن ٠من ٠تنها باشد
دویست Ùˆ بیست غزل از دیوان ÙˆÛŒ به همت هانری ماسه به ÙØ±Ø§Ù†Ø³Ù‡ برگردان شده Ùˆ ÙØ±Ø§Ù†Ø³ÙˆÛŒØ§Ù† بعد از خواندن این اشعار Ø§ØØ³Ø§Ø³ شاعرانه ÛŒ جهان ملک خاتون را به شاعره ÛŒ خودشان مارسلین دبوردو – والمور نزدیک ÛŒØ§ÙØªÙ‡ Ùˆ جهان ملک خاتون را مارسلین ایرانی نامیده اند.
پیش روی تو دلم از سر جان برخیزد
جان چه باشد؟ ز سر هر دو جهان برخیزد
گر گذاری قدمی بر سر خاک عاشق،
از دل خاک سیه رقص کنان بر خیزد
چند در خواب رود بخت من شوریده
وقت آن است که از خواب گران برخیزد
ÙØªÙ†Ù‡ برخیزد Ùˆ آن گلبن نو بنشیند
سرو بنشیند و آن سرو روان بر خیزد
در میان من Ùˆ تو پیرهنی مانده ØØ¬Ø§Ø¨ØŒ
با کنار آی که آن هم ز میان برخیزد
گر کنم Ø´Ø±Ø Ù¾Ø±ÛŒØ´Ø§Ù†ÛŒ اØÙˆØ§Ù„ جهان
ای بسا نعره که از پیر و جوان بر خیزد
در همین غزل چه، واژه ها Ùˆ ترکیب‌هایی هست Ú©Ù‡ در غزل ØØ§Ùظ نیز ÛŒØ§ÙØª می‌شود: Ø´Ø±Ø Ù¾Ø±ÛŒØ´Ø§Ù†ÛŒ. از سر هر دو جهان برخیزد. رقص کنان برخیزد. سرو روان Ùˆ....
Ù…ØÙ…د علی سپانلو پژوهشی ارزشمند در باره‌ی این شاعر دارد Ú©Ù‡ بخشی از آن را در اینجا می‌‌آورم تا با زندگی Ùˆ کارهای این شاعر بزرگ بیشتر آشنا شویم:
خانم پروین دولت آبادی در کتاب Ú©ÙˆÚ†Ú© شان " منظور خردمند " آن گاه Ú©Ù‡ پرسش Ùˆ پاسخ های شاعرانه میان ØØ§Ùظ Ùˆ جهان ملک خاتون شاعره هم عصرش را مقابله Ù…ÛŒ کند، راه هیجان انگیزی برای رسوخ به برخی از جنبه های مبهم زندگی ØØ§Ùظ را به ما نشان Ù…ÛŒ دهد؛ وقتی ببینیم Ú©Ù‡ مصرع معروÙÛŒ چون:
" یوس٠گم گشته باز آید به کنعان غم مخور "
در اصل متعلق به جهان ملک خاتون است یا چندین مصرع دیگر Ú©Ù‡ ØØ§Ùظ Ùقط در آن دستکاری استادانه کرده، ارزش آن راه پیشنهادی را بیشتر درمی یابیم. من خود پیش از آشنایی با اثر خانم دولت آبادی هنگام مطالعه کتاب " تاریخ ادبیات " بزرگ دکتر ØµÙØ§ به شخصیت این بانوی شاعره ایرانی Ú©Ù‡ Ù‡ÙØª قرن پیش دیوانی ØØ§ÙˆÛŒ بیش از ده هزار بیت شعر به یادگار نهاده کنجکاو شده بودم.سال ها پیش در بخش نسخه های خطی کتابخانه ملی پاریس موÙÙ‚ شدم چند ساعتی زیر نظر مراقبان تنها نسخه موجود دیوان جهان ملک خاتون را تورق کنم Ùˆ بعدها خیال چاپش را داشتم تا آنکه زنده یاد دکتر زرین کوب مرا آگاه کرد Ú©Ù‡ یکی از دانشجویان او در کار تصØÛŒØ Ùˆ چاپ همین دیوان است؛ اما در این ÙØ§ØµÙ„Ù‡ من نیز به سهم خود نکات دیگری ÛŒØ§ÙØªÙ…. جهان خاتون از ØØ§Ùظ مسن تر است، در ایام جوانی با هم ماجراها داشته اند، سپس به مدتی طولانی از هم جدا شده اند. بعدها جهان خاتون Ú©Ù‡ خود ملک زاده شیراز است، به عقد ازدواج وزیر کهنسال همان شهر درمی آید. لابد شهرت ØØ§Ùظ باعث Ù…ÛŒ شود Ú©Ù‡ با ÙØ±Ø³ØªØ§Ø¯Ù† غزل هایی از پایبندی خود به عشق دیرین یاد کند، اما ØØ§Ùظ رنجیده خاطر است Ùˆ سرخورده Ùˆ شاید این همه Ú¯ÙØª ÙˆÚ¯Ùˆ را " آیین درویشی " نمی داند. پاسخ های ØØ§Ùظ دال بر آن است Ú©Ù‡ دوره هیجان های جوانی سپری شده، سن Ùˆ سالی از او گذشته Ùˆ دیگر به دلبستگی های این جهانی توجهی ندارد. در بسیاری از موارد هنگامی Ú©Ù‡ ØØ§Ùظ از جهان پیر Ùˆ بی بنیاد یا بی ÙˆÙØ§ سخن Ù…ÛŒ گوید اشاره او به " جهان " یعنی تخلص جهان خاتون است. در آن مدت Ú©Ù‡ دیوان دو شاعر را با هم مقابله Ù…ÛŒ کردم، ده ها غزل دیگر ÛŒØ§ÙØªÙ… Ú©Ù‡ در اثر خانم دولت آبادی به آنها اشاره نشده بود. ÙØ¶Ù„ تقدم با او بود اما من نیز نکته ها کش٠کردم. با کلید شعرهای جهان خاتون درمی یابیم Ú©Ù‡ مثلاً " " " سرو راست " در شعر ØØ§Ùظ نه تنها یک درخت بلکه موجود زنده ای است به نام رقیب. از آنجا Ú©Ù‡ شعر جهان خاتون ØµØ±ÛŒØ ØªØ± Ùˆ واقع گراتر است در روشنایی آن شماری از اسرار غزل های ØØ§Ùظ از Ø®ÙØ§ بیرون Ù…ÛŒ آید. کش٠دیگر اینکه در دیوان شاعره چندین شعر عاشقانه Ùˆ بعد مرثیه ای برای " جوانبخت " نامی آمده است. دکتر ØµÙØ§ یادآوری Ù…ÛŒ کند Ú©Ù‡ تنها جوانبختی Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ شناسیم دختر شوهر جهان خاتون بوده است Ùˆ نتیجه Ù…ÛŒ گیرد Ú©Ù‡ Ø§ØØªÙ…الاً یک جوانبخت مردانه نیز وجود دارد، اما به نظر من دکتر ØµÙØ§ متوجه عشق های ØØ±Ù…سرا نبوده است به ویژه Ú©Ù‡ ØªÙ„Ù…ÛŒØØ§Øª جهان خاتون یکسر " مردانه " است. اشاره ØØ§Ùظ به بی اخلاقی یا زندگی آزاد جهان خاتون همان Ú©Ù‡ باعث شده عبید زاکانی دشنام رکیکی ØÙˆØ§Ù„Ù‡ شاعره کند، تاییدی است بر این Ø¯Ø±ÛŒØ§ÙØª. از آن سو شاعره از زهد ریایی ØØ§Ùظ خشمگین بوده است چون اخبار عیش Ùˆ نوش شاعر را همه شهر Ù…ÛŒ دانسته اند. روزی در ØØ¶ÙˆØ± وزیر، ØØ§Ùظ غزلی Ù…ÛŒ خواند با مطلع:
" دردم از یار است و درمان نیز هم "
Ú©Ù‡ در مقطع آن از نوعی گوشه گیری Ùˆ پناه بردن به جام باده سخن Ù…ÛŒ رود.جهان خاتون برمی آشوبد Ùˆ ÙÛŒ البداهه بیتی به همان وزن Ùˆ قاÙیه در انتقاد از ØØ§Ùظ Ù…ÛŒ خواند:
"بس Ú©Ù† ای ØØ§Ùظ از این Ù…ÛŒ خوارگی
می ز تو بیزار و مستان نیز هم "
Ùˆ ØØ§Ùظ بی درنگ پاسخ Ù…ÛŒ دهد؛:
" بر جهان کهنه ما هم بگذریم
چون گدا بگذشت و سلطان نیز هم "
که طعنه زیرکانه ای است به زندگی پرماجرای خاتون (رویدادی که خانم دولت آبادی از یک تذکره قدیمی استخراج کرده است).
به هر ØØ§Ù„ جهان خاتون یک پرسوناژ رمان است ØØªÛŒ الهام بخش تر از ØØ§Ùظ Ùˆ مضمون روابط او Ùˆ ØØ§Ùظ نیز Ù…ÛŒ تواند موضوع یک رمان تاریخی ایرانی باشد به سبک امین مالو٠یا ØØªÛŒ بارگاس یوسا. نگارش این اثر را به رمان نویس های خودمان پیشنهاد Ù…ÛŒ کنم Ùˆ اطلاعات بسیاری را Ú©Ù‡ جمع کرده ام به شایسته ترین شان Ù…ÛŒ دهم به شرط آنکه بدانند با Ú†Ù‡ زبانی باید نوشت، زیرا به نظر من بیشتر نویسندگان ما در تقلید شیوه های قدیمی شکست خورده اند؛ ÛŒØØªÙ…Ù„ نوعی زبان روز باید Ú©Ù‡ در عین ØØ§Ù„ مارک روزگار ما را نداشته باشد.
***
وی شعرهای زنانه و تنانه نیز بسیار دارد و تازگی و شاهکار وی نیز همین شعرهاست:
دلبر Ø¨Ø±ÙØª Ùˆ بر دل تنگم نظر نکرد
وز آه سوزناک جهانی ØØ°Ø± نکرد
آهم گذشت Ùˆ بر ÙÙ„Ú© Ù‡ÙØªÙ…ین رسید
وز هیچ نوع در دل سختش اثر نکرد
دادم به باد عمر عزیز و به عمر خویش
یک بوسه‌ام نداد که خون در جگر نکرد
دل با وجود آن لب شیرین همچو قند
هیچ Ø§Ù„ØªÙØ§Øª باز به سوی شکر نکرد
مسکین دل Ø¶Ø¹ÛŒÙ Ø¬ÙØ§ دیده ÛŒ جهان
جز بندگی یار گناهی دگر نکرد
***
هنگامی Ú©Ù‡ غزل زیر را Ù…ÛŒ خوانم، تصویر جهان ملک خاتون Ùˆ ØØ§Ùظ شیراز پیش چشمانم بود. دوشاعر عاشق اما در دیار ممنوعیت‌ها Ùˆ Ù…ØØ±ÙˆÙ…یت ها:
بر مثال نامه بر خود چند پیچانی مرا؟
چون قلم تاکی به ÙØ±Ù‚ سر بگردانی مرا؟
چند Ø¨ÙØ±ÛŒØ¨ÛŒ به تقریر Ùˆ به ØªØØ±ÛŒØ±Ù… دگر؟
این چنین نادان نیم، آخر تو می‌دانی مرا؟
شاهبازوصل ما دردست توقدری نداشت
کز هوا، دردست آوردی، به آسانی مرا
زآتش دل همچو خاکی چند بر بادم دهی
وز دو دیده در میان آب بنشانی مرا
هم زاول ‌روز دانستم که در سودای تو
ØØ§ØµÙ„ دیگر نباشد جز پریشانی مرا
خاک ره گشتم که آویزم مگر در دامنت
تا یکی جانا Ú†Ùˆ گرد از دامن Ø§ÙØ´Ø§Ù†ÛŒ مرا
دردم Ø§Ø²ØØ¯Ø±Ùت، بنشین یکدم ای جان جهان
کاندرین دردم تو درمانی تو درمانی مرا
سخن را با بیتی از این شاعر Ø´ÛŒÙØªÙ‡ به پایان Ù…ÛŒ برم Ú©Ù‡ گویی هم اینک در نرگسستان رکن آباد شیراز، پرده از میان بر داشته Ùˆ دلبرانه دستی جام باده Ùˆ دستی گیسوی ØØ§Ùظ خویش بانگ در انداخته Ú©Ù‡:
در میان من Ùˆ تو پیرهنی مانده ØØ¬Ø§Ø¨
با کنار آی! که آن هم ز میان برخیزد
سبز باشید
پی نوشت:
پاره ای از کتاب ها و نوشته‌ها که من در نوشتن این مقاله از آن ها بهره بردم:
* Ø´Ø±Ø Ø²Ù†Ø¯Ú¯Ø§Ù†ÛŒ جهان ملک خاتون Ùˆ اشاره به آثار این شاعر مدت ها پیش از آن Ú©Ù‡ دیوانش به چاپ برسد ØŒ با توجه به دو نسخه خطی( در پاریس Ú©Ù‡ یکی به خط خود اوست) Ùˆ تذکره ها در جلد سوم تاریخ ادبیات استاد Ø°Ø¨ÛŒØ Ø§Ù„Ù„Ù‡ ØµÙØ§ آمده بود.
* دیوان کامل جهان ملک خاتون، به کوشش دکتر پوراندخت کاشانی راد، Ùˆ دکتر کامل اØÙ…د نژاد، انتشارات زوار، سال 1374
* در بخش زندگی Ùˆ مقایسه‌ی اشعار از نوشته‌ی پربهای خانم پیرایه‌ی یغمایی Ø§Ø³ØªÙØ§Ø¯Ù‡ بسیار بردم:
جهان ملک خاتون، شاعری از قبیله‌ی جسارت . تارنمای مجله روزانه
* نوشته‌ی ارزشمند شاعر گرانمایه Ù…ØÙ…د علی سپانلو: روزنامه ÛŒ شرق. من اما به آن روزنامه دسترسی Ù†ÛŒØ§ÙØªÙ… Ùˆ از تارنمای این پنج سال بهره Ú¯Ø±ÙØªÙ….
* هماورد ØØ§Ùظ. پوران ÙØ±Ø®Ø²Ø§Ø¯.نیمه های نانمام.کتابسرای تندیس.تهران چاپ اول
* در روزنوشت های استاد پرویز رجبی نیز نکاتی جالب در این زمینه آمده است: در بخشی از مطالبی Ú©Ù‡ ایشان در باره آرمان شهر ØØ§Ùظ می‌نویسند، با عنوان( همراه جهان ملک خاتون می‌توان به ØØ§Ùظ نزدیک شد)
-------
بر Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ از گذرگاه
خاتون قصه نوشت
چقدر Ø®ÙˆØ´ØØ§Ù„Ù… Ú©Ù‡ از خاتون دوست داشتنی خودم اینجا مطلب Ù…ÛŒ بینم...سه سال ÷یش تØÙ‚یقی برای کانون ادبی ای Ú©Ù‡ در ان عضو هستم از خاتون تهیه کردم Ùˆ این بسیار شاعران نو پای انجا را به وجد اورد تقریبا همگی از خاتون شاعر بی اطلاع بودن Ùˆ از ان به بعد دوستان مرا خاتون خطاب Ù…ÛŒ کنند..
دوست دارم به دیدارم بیایید دوست من
منتظر ØØ¶ÙˆØ± شما هستم
موÙÙ‚ باشید
خاتون قصه