جهان ملک خاتون , Ú¯Ù„ÛŒ سرخ در نمک / Ù…Øمود کویر
شعر جهان ملک خاتون شعری زنانه است. این زن است که سخن می گوید. شور و شیدایی‌های یک زن است.
جهان ملک خاتون
گلی سرخ در نمک
Ù…Øمود کویر
جهان ملک خاتون:
تا مدار ÙÙ„Ú© Ùˆ دور زمان خواهد بود
دل من طالب وصل تو به جان خواهد بود
ØاÙظ:
تا ز میخانه و می نام و نشان خواهد بود
سر ما خاک ره پیر مغان خواهد بود
***
سخن از شاعری است عاشق و شوریده و شیدا در روزگار سیاهی و ستم! گلی سرخ در نمک!
آیا شاخ نبات Ùˆ معشوق ØاÙظ همین جهان ملک خاتون است؟
این سرزمین مرد پرور Ú†Ù‡ کرده است با دل عاشق این شاعر Ùˆ با ØاÙظ خویش؟ چند Ùˆ چندین Ú¯Ù„ سرخ Ú©Ù‡ در نمک زار این دشت بلاخیز بر خاک اÙتاد‌ند؟ داستان عشق ممنوع ØاÙظ Ùˆ جهان ملک خاتون شاید خود تصویری از جامعه‌ی ماست.اما جهان ملک خاتون پیش از آن Ú©Ù‡ معشوق ØاÙظ بوده باشد یا نه، یک زن است Ùˆ شاعر است Ùˆ عاشق است. شعرهای او چونان نسیمی است Ú©Ù‡ بر دشت عطش Ù…ÛŒ وزد. شعری زنانه. گویی ملایکه بر میدان جنگ آواز Ù…ÛŒ خواند. ابریشم Ùˆ باران است Ú©Ù‡ برتاریخ ادبیاتی Ùراموشکار Ùˆ پر از خشونت Ù…ÛŒ بارد.
هنگامی Ú©Ù‡ از زندگی ØاÙظ، سلطان شعر Ùˆ غزل، بسیار اندک می‌دانیم، از زندگی جهان ملک خاتون Ú†Ù‡ بگویم!
***
جهان ملک خاتون، شاعر بزرگ سده هشتم ماست. شاعری بلند پرواز و دلیر و عاشق. شاعری که خود از بیم دست اندازی های روزگار دیوانش را گرد آورده است.
سده هشتم در Ùارس، روزگار ستم Ùˆ سیاهی است. زمانه‌ی Ù…Øتسبان Ùˆ گزمه ها. روزگار امیری Ú©Ù‡ از سر سجاده بر می‌خاست، سر می‌برید Ùˆ بار دیگر به سجده پیشانی پلید بر خاک Ù…ÛŒ نهاد. روزگاری Ú©Ù‡ ناموس عشق Ùˆ رونق عشاق Ù…ÛŒ بردند. روزگاری Ú©Ù‡ انسان در چاه صبر خویش می‌سوزد Ùˆ Ùریاد بر می‌دارد: Ú©Ùˆ رستمی!Ú©Ùˆ همدمی! Ú©Ùˆ رهروی!
در همین سده هشتم ما با زنان شاعری روبرو هستیم چون:
هما درکردستان، عایشه مقریه و بنت البخاریه (نمی دانیم شهرشان نیز کجاست) و دولت در سمرقند.
جهان ملک خاتون Ùرزند جلال الدین مسعود شاه اینجواست Ùˆ نسب او از سوی مادر به خواجه عبدالله انصاری Ù…ÛŒ رسد. به روایتی مادر ÙˆÛŒ سلطان بخت نام داشته Ùˆ به روایت دیگر سلطان بخت نام نامادری او بوده Ú©Ù‡ جهان ملک با او بسیار نزدیک بوده است. جهان ملک این اسم را به روی Ùرزندش گذاشته Ùˆ این Ùرزند در نوجوانی از دست Ù…ÛŒ رودو شاعر سوکنامه ها برای ÙˆÛŒ Ù…ÛŒ سراید:
دردا Ùˆ Øسرتا Ú©Ù‡ مرا کام ٠جان برÙت
وان جان نازنین جوان، از جهان برÙت
بلبل بگو که باز نخواند میان باغ
کان روی همچو Ú¯Ù„ ز در ٠بوستان برÙت
ای دل بگو به منزل جانان تو کی رسی؟
کارام جان من ز Ù¾ÛŒ کاروان برÙت
سلطان بخت ٠من به سر تخت وصل بود
آخر چرا به بخت من او ناگهان برÙت؟
و باز:
گلبن روضه ی دل، سرو گلستان روان
غنچه ی باغ طرب، میوه ی شایسته ی جان
Ø·ÙÙ„ Ù…Øروم ٠شکسته دل ٠بیچاره ÛŒ من
کام نادیده به ناکام برون شد ز جهان
گر کنم گریه مکن عیب که بی یوس٠مصر
چشم یعقوب بود روز و شب از غم گریان
این چه زخمی است که جز گریه ندارد مرهم؟
این چه دردی است که جز ناله ندارد درمان؟
جهان خاتون، زیبارویی دلارام بوده است. چنانکه خود در پیرانه سری غزلی Ù…ÛŒ سراید Ùˆ در آن با Øسرت از زیبایی Ùˆ جوانی از دست رÙته یاد Ù…ÛŒ آورد:
رخی داشتم چون گل اندر چمن
قدی داشتم راست چون سرو ناز
دو ابرو Ú©Ù‡ بودی Ú†Ùˆ Ù…Øراب دل
که جان ها ببستند در وی نماز
دو چشمم به نوعی که نرگس به باغ
یقینش به دیدار بودی نیاز
دو گیسو که بودی بسان کمند
به دستان دو راهم بÙدی جمله ساز
صبا گر گذشتی به راهم دمی
به گوشم سخن نرم Ú¯Ùتی به راز
دو لب همچو شکر، دو رخ همچوگل
به درد دل عاشقان چاره ساز
جهان ملک در زندگانی خویش دو بار همسر گرÙته است. بار نخست به همراه همسر خود راهی کرمان Ùˆ مقیم آنجا شده است. ÙˆÛŒ با از دست دادن Ùرزندش سلطان بخت Ùˆ نیز درگذشت همسرش به شیراز بر Ù…ÛŒ گردد Ùˆ چون در شیراز خویشاوندی نزدیک جز عمویش« شیخ ابو اسØاق اینجو» برایش نمانده، به او پناهنده شده Ùˆ به دربار او Ù…ÛŒ رود. شیخ ابو اسØاق اینجو،سلطانی ادب دوست Ùˆ شاعر نواز Ùˆ دربار او جایگاه آمد Ùˆ رÙت شاعران بزرگی چون ØاÙظ بوده است.
جهان خاتون شاعر، به این نشست های شاعرانه دل بسته Ùˆ هماورد ØاÙظ گردیده است.دردیوان ÙˆÛŒ بسیاری از غزل ها به همزبانی با ØاÙظ Ùˆ یادر پاسخ ÙˆÛŒ سروده شده Ùˆ پیداست Ú©Ù‡ میان جهان ملک خاتون Ùˆ ØاÙظ آشنایی های شاعرانه بوده است. برخی از پژوهشگران از جمله سعید Ù†Ùیسی، جهان خاتون را همان شاخ نبات ØاÙظ دانسته اند. همان زنی Ú©Ù‡ ØاÙظ به او عشق Ù…ÛŒ ورزیده Ùˆ در شعرش عاشقانه از او نام برده است.
به Ú¯Ùته سعید Ù†Ùیسی چون جهان Ùˆ ØاÙظ در یک زمان Ùˆ در یک شهر بوده اند Øتما با هم ارتباط ادبی وشعری داشته اند. ÙˆÛŒ Øدود شش هزار بیت پیدا کرده Ú©Ù‡ به یک وزن Ùˆ یک قاÙیه سروده شده Ùˆ Ù…ÛŒ توان نظر داد Ú©Ù‡ یا نخست ØاÙظ غزل خود را Ú¯Ùته Ùˆ جهان ملک از آن استقبال کرده Ùˆ یا اینکه جهان ملک مبتکر بوده Ùˆ ØاÙظ به ÙˆÛŒ اقتÙا کرده است.
در این نشست ها امیران Ùˆ وزیران نیز بودند Ùˆ یکی از آنان خواجه امین الدین جهرمی، ندیم ابواسØاق بود، Ú©Ù‡ برخی به اشتباه او را وزیر دانسته‌اند.
خواجه امین الدین پس از چندی Ø´ÛŒÙته ÛŒ جهان خاتون Ù…ÛŒ شود Ùˆ او را خواستگاری Ù…ÛŒ کند، اما جهان خاتون به این همسری تن در نمی دهد. امین الدین پاÙشاری Ù…ÛŒ نماید Ùˆ با پا در میانی شاه ابواسØاق، جهان ملک خاتون Ù…ÛŒ پذیرد Ùˆ بخشی دیگر از زندگانی خویش را در کنار ÙˆÛŒ سپری Ù…ÛŒ نماید.
یکی از شاعران نام آوری Ú©Ù‡ در این مجالس شاعرانه Øضور Ù…ÛŒ یاÙته، عبید زاکانی است. عبید شعرهای او را Ú©Ù‡ سرشار از عشق Ùˆ زنانگی است، به طنز Ù…ÛŒ کوبد. این موضوع در تاریخ ادبیات دکتر صÙا جلد سوم بدینگونه آمده است:
" مطایبه‌ی دیگری از عبید درباره ÛŒ جهان خاتون Ùˆ زنانه بودن اشعارش در تذکره الشعراء دولتشاه آمده است Ú©Ù‡ از نقل عین آن معذورم Ùˆ Ù…Ùهوم آن چنین است Ú©Ù‡ اگر روزی غزل های جهان را به هند برند Ø±ÙˆØ Ø®Ø³Ø±Ùˆ با Øسن دهلوی خواهد Ú¯Ùت Ú©Ù‡ این سخن از شرم زن برآمده است! این اظهار نظر عبید Ú©Ù‡ البته با Ù„ØÙ† طیبت ادا شده درست است، زیرا بیشتر غزل های جهان در ذکر اØساسات عاشقانه ÛŒ زنانه ÛŒ اوست Ùˆ Øتا در چند غزل ØŒ شاعر از مردی بی ÙˆÙا گله کرده است.»
آیا این نشست Ùˆ برخاست ها Ùˆ سرخوردگی جهان خاتون از ازدواج پیشین Ùˆ دل عاشق Ùˆ شاعر او نیست Ú©Ù‡ راه را بر عشقی ممنوع میان او Ùˆ ØاÙظ گشاده است؟ این همه شکوه‌ی ØاÙظ از رقیب Ùˆ ناز معشوق از چیست؟ آن رقیب Ùˆ غیری Ú©Ù‡ در برابر عشق ØاÙظ ایستاده است Ùˆ سبب آن همه غزل Ùˆ ترانه شده کیست؟ این همه همدلی Ùˆ همزبانی Ùˆ Ú¯Ùت Ùˆ Ú¯ÙˆÛŒ شاعرانه میان ØاÙظ Ùˆ جهان ملک خاتون از سر چیست؟ آن مرد بی ÙˆÙا Ú©Ù‡ جهان ملک او را دلدار خود می‌نامد کیست؟
سرانجام با بر اÙتادن اعتبار آل اینجو، کشته شدن ابواسØÙ‚ به دست امیرمبارزالدین، جهان خاتون هم به رنج Ùˆ تنگدستی Ùˆ بی کسی گرÙتار Ù…ÛŒ آید. ریاکاران Ùˆ Ùرومایگان از هیچگونه ستمی به ÙˆÛŒ خودداری نمی کنند، چنانکه خود در شعری، به زنی Ú©Ù‡ به او ستم بسیار روا داشته، Ù†Ùرین Ù…ÛŒ Ùرستد Ùˆ او را بجای خاتون، خاک٠تون Ù…ÛŒ خواند:
بی نسق شد جهان ز مردم دون |
خاک در چشم مردم دون باد!
خاک ٠تون است او، نه خاتون است
خاک ٠تون در دو چشم خاتون باد!
وانکه از غصه جان من خون کرد،
دلش از جور چرخ پر خون باد!
اخترش تیره باد Ùˆ طالع Ù†Øس
عشرتش تلخ و بخت وارون باد!
و باز از روزگار تنهایی و نا مردمی ها که برای ما بسیار آشناست و نیک می دانیم که سرگذشت زنی شاعر و زیبا در میان ما چون است:
به کنج مدرسه ای کز دلم خراب تر است،
نشسته ام من مسکین و بی کس و درویش
هنوز از سخن خلق رستگار نی ام،
به بØر Ùکر Ùرو رÙته ام ز طالع خویش
دلم همیشه از آن روی پر ز خوناب است،
Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ رسد نمک جور بر جراØت ریش
مرا نه رغبت جاه Ùˆ نه Øرص مال Ùˆ منال
گرÙته ام به ارادت قناعتی در پیش
ندانم از من Ùخسته جگر Ú†Ù‡ Ù…ÛŒ خواهند
Ú†Ùˆ نیست با Ú©Ù… Ùˆ بیشم ØŒ Øکایت از Ú©Ù… Ùˆ بیش
گرچه خود از دلبستگی به سعدی سخن Ù…ÛŒ گوید Ùˆ سادگی بی پیراگی Ùˆ زمینی بودن شعرهایش به سعدی نزدیک است اما شباهت های شعر او Ùˆ ØاÙظ نیز Ú©Ù… نیست. برای نمونه به تایی چند از آن ها نگاه کنیم:
جهان ملک:
ای دل ار سر گشته ای از جور دوران غم مخور
باشد اØوال جهان اÙتان Ùˆ خیزان غم مخور
ØاÙظ:
یوس٠گم گشته باز آید به کنعان غم مخور
کلبه ÛŒ اØزان شود روزی گلستان غم مخور
*
جهان ملک:
تا مدار ÙÙ„Ú© Ùˆ دور زمان خواهد بود
دل من طالب وصل تو به جان خواهد بود
ØاÙظ:
تا ز میخانه و می نام و نشان خواهد بود
سر ما خاک ره پیر مغان خواهد بود
*
جهان ملک:
کسی که شمع جمال تو در نظر دارد
ز آتش دل پروانه کی خبر دارد
ØاÙظ:
کسی Ú©Ù‡ Øسن خط دوست در نظر دارد
Ù…Øقق است Ú©Ù‡ او Øاصل بصر دارد
*
جهان ملک:
ما تو را دلدار خود پنداشتیم
وز تو چشم مردمی ها داشتیم
ØاÙظ :
ما ز یاران چشم یاری داشتیم
خود غلط بود آنچه ما پنداشتیم
*
جهان ملک:
ای صبا بویی از آن زل٠پریشان به من آر
مژده ای زان گل سیراب به سوی چمن آر
ØاÙظ:
ای صبا نکهتی از Ú©ÙˆÛŒ Ùلانی به من آر
زار Ùˆ بیمار غمم راØت جانی به من آر
*
جهان ملک در مطلع غزلی می‌گوید:
در عشق تو تا چند کشم بار ملامت
اندیشه نداری مگر از روز قیامت؟
خواجه در دو بیت نخست غزلی می‌Ùرماید:
یارم سببی ساز که یارم به سلامت
باز آید و برهاندم از بند ملامت
خاک ره آن یار سÙرکرده بیارید
*
در جایی دیگر ØاÙظ می‌گوید:
گر بود عمر، به میخانه رسم بار دگر
به‌ جز از خدمت رندان نکنم کاردگر
جهان ملک، در پاسخ او می‌سراید:
Ú¯Ùته‌ای، نیست ترا از غم تو کار دگر
کی به دست آیدت ای یار چو من یار دگر؟
از این دست بسیار است، اما اندکی دقت نشان Ù…ÛŒ دهد Ú©Ù‡ گویی این دوتن بیش از یک پاسخ گویی شاعرانه به هم نگاهی داشته‌اند Ùˆ شور عشق را گرچه در هر دو می‌توان دریاÙت، اما به گمان من این Ø´ÛŒÙتگی در جهان ملک بیشتر است.
اگر ØاÙظ Ù…ÛŒ سراید:
ما زیاران چشم یاری داشتیم،
جهان ملک پاسخش می‌دهد:
ما تو را دلدار خود پنداشتیم.
شعر جهان ملک خاتون شعری زنانه است. این زن است Ú©Ù‡ سخن Ù…ÛŒ گوید. شور Ùˆ شیدایی‌های یک زن است. بیشتر شاعران زن در میان ما گویی از دهان مردی سخن Ù…ÛŒ گویند Ùˆ در چنین زمانه ای دل شیر Ù…ÛŒ خواسته است Ùˆ جانی Ø´ÛŒÙته تا بتوان چنان سرود. زمانه ای Ú©Ù‡ ØاÙظ از Ù…Øتسب Ùˆ Ø´Øنه اش Ùریاد یر می‌دارد. زمانه‌ی زاهدان ریایی Ùˆ تعزیر Ùˆ رجم Ùˆ ... روزگار تلخ تر از زهر. شب تاریک Ùˆ بیم موج Ùˆ گردابی هایل. سینه ها مالامال از درد. Ùˆ مدعیان Ùˆ ناهیان از منکر Ùˆ آمران به معروÙØŒ تازیانه بر Ú©Ù Ùˆ شمشیر برشانه Ùˆ دشنام به دندان. روزگار درد عشق Ùˆ زهر هجر. آن هم از آنگونه Ú©Ù‡ ØاÙظش چشیده Ùˆ مپرس! در غزلی Ù…ÛŒ گوید:
گر مدعی به منعم هر Ù„Øظه بر سر آید،
در وسع من نباشد، از یار دل بریدن
در غزلی دیگر اشتیاق خود را به عشق و عیش چنین می‌سراید:
بیا که بی رخ خوبت نظر به کس نکنم
به غیر کوی تو جای دگر هوس نکنم
دلا مرا به جهان تا که جان بود در تن
ز عشق سیر نگردم، زعیش بس نکنم
در غزلی زیبا سخن از وصل است و کنار:
در میان من Ùˆ تو پیرهنی مانده Øجاب
با کنار آی که آن هم ز میان برخیزد
سادگی و زبان روان در ترانه ها و دوبیتی‌های او:
آن دوست که آرام دل ما باشد
گویند که زشت است، بهل تا باشد
شاید که به چشم کس نه زیبا باشد،
تا باری از آن ٠من ٠تنها باشد
دویست Ùˆ بیست غزل از دیوان ÙˆÛŒ به همت هانری ماسه به Ùرانسه برگردان شده Ùˆ Ùرانسویان بعد از خواندن این اشعار اØساس شاعرانه ÛŒ جهان ملک خاتون را به شاعره ÛŒ خودشان مارسلین دبوردو – والمور نزدیک یاÙته Ùˆ جهان ملک خاتون را مارسلین ایرانی نامیده اند.
پیش روی تو دلم از سر جان برخیزد
جان چه باشد؟ ز سر هر دو جهان برخیزد
گر گذاری قدمی بر سر خاک عاشق،
از دل خاک سیه رقص کنان بر خیزد
چند در خواب رود بخت من شوریده
وقت آن است که از خواب گران برخیزد
Ùتنه برخیزد Ùˆ آن گلبن نو بنشیند
سرو بنشیند و آن سرو روان بر خیزد
در میان من Ùˆ تو پیرهنی مانده Øجاب،
با کنار آی که آن هم ز میان برخیزد
گر کنم Ø´Ø±Ø Ù¾Ø±ÛŒØ´Ø§Ù†ÛŒ اØوال جهان
ای بسا نعره که از پیر و جوان بر خیزد
در همین غزل چه، واژه ها Ùˆ ترکیب‌هایی هست Ú©Ù‡ در غزل ØاÙظ نیز یاÙت می‌شود: Ø´Ø±Ø Ù¾Ø±ÛŒØ´Ø§Ù†ÛŒ. از سر هر دو جهان برخیزد. رقص کنان برخیزد. سرو روان Ùˆ....
Ù…Øمد علی سپانلو پژوهشی ارزشمند در باره‌ی این شاعر دارد Ú©Ù‡ بخشی از آن را در اینجا می‌‌آورم تا با زندگی Ùˆ کارهای این شاعر بزرگ بیشتر آشنا شویم:
خانم پروین دولت آبادی در کتاب Ú©ÙˆÚ†Ú© شان " منظور خردمند " آن گاه Ú©Ù‡ پرسش Ùˆ پاسخ های شاعرانه میان ØاÙظ Ùˆ جهان ملک خاتون شاعره هم عصرش را مقابله Ù…ÛŒ کند، راه هیجان انگیزی برای رسوخ به برخی از جنبه های مبهم زندگی ØاÙظ را به ما نشان Ù…ÛŒ دهد؛ وقتی ببینیم Ú©Ù‡ مصرع معروÙÛŒ چون:
" یوس٠گم گشته باز آید به کنعان غم مخور "
در اصل متعلق به جهان ملک خاتون است یا چندین مصرع دیگر Ú©Ù‡ ØاÙظ Ùقط در آن دستکاری استادانه کرده، ارزش آن راه پیشنهادی را بیشتر درمی یابیم. من خود پیش از آشنایی با اثر خانم دولت آبادی هنگام مطالعه کتاب " تاریخ ادبیات " بزرگ دکتر صÙا به شخصیت این بانوی شاعره ایرانی Ú©Ù‡ Ù‡Ùت قرن پیش دیوانی Øاوی بیش از ده هزار بیت شعر به یادگار نهاده کنجکاو شده بودم.سال ها پیش در بخش نسخه های خطی کتابخانه ملی پاریس موÙÙ‚ شدم چند ساعتی زیر نظر مراقبان تنها نسخه موجود دیوان جهان ملک خاتون را تورق کنم Ùˆ بعدها خیال چاپش را داشتم تا آنکه زنده یاد دکتر زرین کوب مرا آگاه کرد Ú©Ù‡ یکی از دانشجویان او در کار تصØÛŒØ Ùˆ چاپ همین دیوان است؛ اما در این Ùاصله من نیز به سهم خود نکات دیگری یاÙتم. جهان خاتون از ØاÙظ مسن تر است، در ایام جوانی با هم ماجراها داشته اند، سپس به مدتی طولانی از هم جدا شده اند. بعدها جهان خاتون Ú©Ù‡ خود ملک زاده شیراز است، به عقد ازدواج وزیر کهنسال همان شهر درمی آید. لابد شهرت ØاÙظ باعث Ù…ÛŒ شود Ú©Ù‡ با Ùرستادن غزل هایی از پایبندی خود به عشق دیرین یاد کند، اما ØاÙظ رنجیده خاطر است Ùˆ سرخورده Ùˆ شاید این همه Ú¯Ùت ÙˆÚ¯Ùˆ را " آیین درویشی " نمی داند. پاسخ های ØاÙظ دال بر آن است Ú©Ù‡ دوره هیجان های جوانی سپری شده، سن Ùˆ سالی از او گذشته Ùˆ دیگر به دلبستگی های این جهانی توجهی ندارد. در بسیاری از موارد هنگامی Ú©Ù‡ ØاÙظ از جهان پیر Ùˆ بی بنیاد یا بی ÙˆÙا سخن Ù…ÛŒ گوید اشاره او به " جهان " یعنی تخلص جهان خاتون است. در آن مدت Ú©Ù‡ دیوان دو شاعر را با هم مقابله Ù…ÛŒ کردم، ده ها غزل دیگر یاÙتم Ú©Ù‡ در اثر خانم دولت آبادی به آنها اشاره نشده بود. Ùضل تقدم با او بود اما من نیز نکته ها کش٠کردم. با کلید شعرهای جهان خاتون درمی یابیم Ú©Ù‡ مثلاً " " " سرو راست " در شعر ØاÙظ نه تنها یک درخت بلکه موجود زنده ای است به نام رقیب. از آنجا Ú©Ù‡ شعر جهان خاتون ØµØ±ÛŒØ ØªØ± Ùˆ واقع گراتر است در روشنایی آن شماری از اسرار غزل های ØاÙظ از Ø®Ùا بیرون Ù…ÛŒ آید. کش٠دیگر اینکه در دیوان شاعره چندین شعر عاشقانه Ùˆ بعد مرثیه ای برای " جوانبخت " نامی آمده است. دکتر صÙا یادآوری Ù…ÛŒ کند Ú©Ù‡ تنها جوانبختی Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ شناسیم دختر شوهر جهان خاتون بوده است Ùˆ نتیجه Ù…ÛŒ گیرد Ú©Ù‡ اØتمالاً یک جوانبخت مردانه نیز وجود دارد، اما به نظر من دکتر صÙا متوجه عشق های Øرمسرا نبوده است به ویژه Ú©Ù‡ تلمیØات جهان خاتون یکسر " مردانه " است. اشاره ØاÙظ به بی اخلاقی یا زندگی آزاد جهان خاتون همان Ú©Ù‡ باعث شده عبید زاکانی دشنام رکیکی Øواله شاعره کند، تاییدی است بر این دریاÙت. از آن سو شاعره از زهد ریایی ØاÙظ خشمگین بوده است چون اخبار عیش Ùˆ نوش شاعر را همه شهر Ù…ÛŒ دانسته اند. روزی در Øضور وزیر، ØاÙظ غزلی Ù…ÛŒ خواند با مطلع:
" دردم از یار است و درمان نیز هم "
Ú©Ù‡ در مقطع آن از نوعی گوشه گیری Ùˆ پناه بردن به جام باده سخن Ù…ÛŒ رود.جهان خاتون برمی آشوبد Ùˆ ÙÛŒ البداهه بیتی به همان وزن Ùˆ قاÙیه در انتقاد از ØاÙظ Ù…ÛŒ خواند:
"بس Ú©Ù† ای ØاÙظ از این Ù…ÛŒ خوارگی
می ز تو بیزار و مستان نیز هم "
Ùˆ ØاÙظ بی درنگ پاسخ Ù…ÛŒ دهد؛:
" بر جهان کهنه ما هم بگذریم
چون گدا بگذشت و سلطان نیز هم "
که طعنه زیرکانه ای است به زندگی پرماجرای خاتون (رویدادی که خانم دولت آبادی از یک تذکره قدیمی استخراج کرده است).
به هر Øال جهان خاتون یک پرسوناژ رمان است Øتی الهام بخش تر از ØاÙظ Ùˆ مضمون روابط او Ùˆ ØاÙظ نیز Ù…ÛŒ تواند موضوع یک رمان تاریخی ایرانی باشد به سبک امین مالو٠یا Øتی بارگاس یوسا. نگارش این اثر را به رمان نویس های خودمان پیشنهاد Ù…ÛŒ کنم Ùˆ اطلاعات بسیاری را Ú©Ù‡ جمع کرده ام به شایسته ترین شان Ù…ÛŒ دهم به شرط آنکه بدانند با Ú†Ù‡ زبانی باید نوشت، زیرا به نظر من بیشتر نویسندگان ما در تقلید شیوه های قدیمی شکست خورده اند؛ ÛŒØتمل نوعی زبان روز باید Ú©Ù‡ در عین Øال مارک روزگار ما را نداشته باشد.
***
وی شعرهای زنانه و تنانه نیز بسیار دارد و تازگی و شاهکار وی نیز همین شعرهاست:
دلبر برÙت Ùˆ بر دل تنگم نظر نکرد
وز آه سوزناک جهانی Øذر نکرد
آهم گذشت Ùˆ بر ÙÙ„Ú© Ù‡Ùتمین رسید
وز هیچ نوع در دل سختش اثر نکرد
دادم به باد عمر عزیز و به عمر خویش
یک بوسه‌ام نداد که خون در جگر نکرد
دل با وجود آن لب شیرین همچو قند
هیچ التÙات باز به سوی شکر نکرد
مسکین دل ضعی٠جÙا دیده ÛŒ جهان
جز بندگی یار گناهی دگر نکرد
***
هنگامی Ú©Ù‡ غزل زیر را Ù…ÛŒ خوانم، تصویر جهان ملک خاتون Ùˆ ØاÙظ شیراز پیش چشمانم بود. دوشاعر عاشق اما در دیار ممنوعیت‌ها Ùˆ Ù…Øرومیت ها:
بر مثال نامه بر خود چند پیچانی مرا؟
چون قلم تاکی به Ùرق سر بگردانی مرا؟
چند بÙریبی به تقریر Ùˆ به تØریرم دگر؟
این چنین نادان نیم، آخر تو می‌دانی مرا؟
شاهبازوصل ما دردست توقدری نداشت
کز هوا، دردست آوردی، به آسانی مرا
زآتش دل همچو خاکی چند بر بادم دهی
وز دو دیده در میان آب بنشانی مرا
هم زاول ‌روز دانستم که در سودای تو
Øاصل دیگر نباشد جز پریشانی مرا
خاک ره گشتم که آویزم مگر در دامنت
تا یکی جانا Ú†Ùˆ گرد از دامن اÙشانی مرا
دردم ازØدرÙت، بنشین یکدم ای جان جهان
کاندرین دردم تو درمانی تو درمانی مرا
سخن را با بیتی از این شاعر Ø´ÛŒÙته به پایان Ù…ÛŒ برم Ú©Ù‡ گویی هم اینک در نرگسستان رکن آباد شیراز، پرده از میان بر داشته Ùˆ دلبرانه دستی جام باده Ùˆ دستی گیسوی ØاÙظ خویش بانگ در انداخته Ú©Ù‡:
در میان من Ùˆ تو پیرهنی مانده Øجاب
با کنار آی! که آن هم ز میان برخیزد
سبز باشید
پی نوشت:
پاره ای از کتاب ها و نوشته‌ها که من در نوشتن این مقاله از آن ها بهره بردم:
* Ø´Ø±Ø Ø²Ù†Ø¯Ú¯Ø§Ù†ÛŒ جهان ملک خاتون Ùˆ اشاره به آثار این شاعر مدت ها پیش از آن Ú©Ù‡ دیوانش به چاپ برسد ØŒ با توجه به دو نسخه خطی( در پاریس Ú©Ù‡ یکی به خط خود اوست) Ùˆ تذکره ها در جلد سوم تاریخ ادبیات استاد Ø°Ø¨ÛŒØ Ø§Ù„Ù„Ù‡ صÙا آمده بود.
* دیوان کامل جهان ملک خاتون، به کوشش دکتر پوراندخت کاشانی راد، Ùˆ دکتر کامل اØمد نژاد، انتشارات زوار، سال 1374
* در بخش زندگی Ùˆ مقایسه‌ی اشعار از نوشته‌ی پربهای خانم پیرایه‌ی یغمایی استÙاده بسیار بردم:
جهان ملک خاتون، شاعری از قبیله‌ی جسارت . تارنمای مجله روزانه
* نوشته‌ی ارزشمند شاعر گرانمایه Ù…Øمد علی سپانلو: روزنامه ÛŒ شرق. من اما به آن روزنامه دسترسی نیاÙتم Ùˆ از تارنمای این پنج سال بهره گرÙتم.
* هماورد ØاÙظ. پوران Ùرخزاد.نیمه های نانمام.کتابسرای تندیس.تهران چاپ اول
* در روزنوشت های استاد پرویز رجبی نیز نکاتی جالب در این زمینه آمده است: در بخشی از مطالبی Ú©Ù‡ ایشان در باره آرمان شهر ØاÙظ می‌نویسند، با عنوان( همراه جهان ملک خاتون می‌توان به ØاÙظ نزدیک شد)
-------
بر گرÙته از گذرگاه
خاتون قصه نوشت
چقدر خوشØالم Ú©Ù‡ از خاتون دوست داشتنی خودم اینجا مطلب Ù…ÛŒ بینم...سه سال ÷یش تØقیقی برای کانون ادبی ای Ú©Ù‡ در ان عضو هستم از خاتون تهیه کردم Ùˆ این بسیار شاعران نو پای انجا را به وجد اورد تقریبا همگی از خاتون شاعر بی اطلاع بودن Ùˆ از ان به بعد دوستان مرا خاتون خطاب Ù…ÛŒ کنند..
دوست دارم به دیدارم بیایید دوست من
منتظر Øضور شما هستم
موÙÙ‚ باشید
خاتون قصه