منوچهرجمالی / زال زر Ùˆ پـر ÙØ³ÛŒÙ…رغ

چرا ما همه ، زال زرهستیم ؟
چرا ما همه جـمشـیدیـم ؟
چرا سیمرغ( خدا = اصل نوشوی)
به ما ، « پـَـرَش » را میدهد ؟
منوچهرجمالی
زال زر Ùˆ پـر ÙØ³ÛŒÙ…رغ
« پـر » ، چیـسـت ؟
چرا خدای ایران
پـرخود را به هر انسانی میدهد ؟
چرا ما همه ، زال زرهستیم ؟
چرا ما همه جـمشـیدیـم ؟
چرا سیمرغ( خدا = اصل نوشوی)
به ما ، « پـَـرَش » را میدهد ؟
وچرا به انسان ،« کتابی یا آموزه ای یاشریعتی یا امرونهی ای» نمیدهد ؟
داستان زال زردرشاهنامه ØŒ سرنوشت هزاره های انسان است Ú©Ù‡ همه قدرتها Ùˆ ادیان وآموزه ها Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ آیند ØŒ اورا از« اصالت » ØŒ « ازخود بودن » ØŒ « ازخود، روشن شدن Ùˆ بینش ÛŒØ§ÙØªÙ† » ØŒ « ازخود، معیارسنجش نیک وبد بودن » ... Ù…ÛŒ اندازند.
آنگاه جستجوی اصالت ØŒ یا « از خود بودن » را ØŒ برای انسان ØŒ نخستین وبرترین گناه میسازند . کسیکه میکوشد، اصالت خود را بیابد ( تا ازخود، باشد ) ØŒ برضد قدرت برمیخیزد وسرکشی میکند. هرکه بخواهد ØŒ ازخود، بیندیشد Ùˆ ازخود، کاری بکند Ùˆ Ø§Ø²Ø®ÙˆØ¯Ø¨ÛŒØ§ÙØ±ÛŒÙ†Ø¯ ØŒ « بــد » است ØŒ گناهکاراست، سرکش است . به Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ تخم بودن ( = ازخود بودن ØŒ ازخود، معیارنیک وبد شدن) بزرگترین گناه میشود .
Ùˆ Ù„ÛŒ این سیمرغ، خدای ایران است Ú©Ù‡ هرانسانی را به آشیانه خود Ù…ÛŒ برد وبا شیرابه جان خود، او را Ù…ÛŒ پرورد ØŒ وخون خود را Ú©Ù‡ جان اوست ØŒ در رگهای انسان روان میکند Ùˆ اصالت اورا به اوبازمیگرداند، واورا همال ÙˆØ¬ÙØª خود میسازد، Ùˆ آنگاه اوراازنو، به جهان خاکی Ù…ÛŒÙØ±Ø³ØªÙ†Ø¯.
این باردیگرکسی توانائی آن را ندارد Ú©Ù‡ انسان را از اصالت بیندازد ØŒ چون سیمرغ ØŒ پـرهای خود را به انسان داده است . با داشتن پرهای سیمرغ، او سیمرغ میشود . پـرسیمرغ ØŒ روشنی چشم انسان ØŒ یا خرد بهمنی ØŒ یا همان « جام جم » میگردد . سیمرغ ØŒ به هیچکس ØŒ امر ونهی خود را نمیدهد ØŒ Ùˆ پیامی برای انسانها Ù†Ù…ÛŒÙØ±Ø³ØªØ¯ ØŒ وبه انسانها ØŒ درس ØÙ‚یقت را نمی آموزد ØŒ بلکه Ùقط به هرکسی ØŒ پرخود را میدهد، تا ازآن پس با پرسیمرغ بپرد . ازآن پس ØŒ ازخود، اصل تعالی Ùˆ Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ú¯ÛŒ بشود . انسان ØŒ ÙØ±Ø²Ù†Ø¯ سیمرغ Ùˆ همال ÙˆØ¬ÙØªÙ سیمرغ میشود .
....................
ما با تصویری Ú©Ù‡ در ذهن خود ØŒ از « مرغ یا پرنده » داریم ØŒ به سراغ تصویر« سیمرغ Ùˆ پـرش » میرویم ØŒ Ùˆ اشتباه ما ازهمین جا آغازمیشود ØŸ در ذهن ایرانیان آن روزگاران ØŒ مرغ ØŒ اینهمانی با باد ( وات = واد = وای = ÙˆÛŒ ) داشت . در پهلوی ( کتاب ÙØ±Ù‡ وشی ) دیده میشود Ú©Ù‡ « وای » ØŒ هم به معنای « مرغ یا پرنده » است، Ùˆ هم به معنای « هوا » هست ØŒ وهم به معنای « ایزد هوا » میباشد Ú©Ù‡ « وای به » باشد . « هوا » ØŒ چنانچه دیده خواهد شد ،« باد آرمیده» شمرده میشده است . ولی « هواhva Ú©Ù‡ همان سواsva در سانسکریت میباشد » به معنای « خود، ذات ØŒ قائم بالذات ØŒ ازخود موجود » است . ازاین رو ØŒ نام خدای ویشنوVishnu بود، Ú©Ù‡ مظهرایجاد وپرورش دهنده (پروردگار) است . ازخود بودن sva-bhu یا قائم بالذات، یا خود موجود، نام برهما Ùˆ وویشنو Ùˆ شیوا، هر سه خدای هند است .
ازاین رو درایران هـوا ( ازخود بود = قائم بالذات ) نام « باد = وای به » بود . « وای به » ØŒ ازخود، هست ØŒ قائم بالذات میباشد. رد پای این اندیشه درادبیات ایران ØŒ ÛŒØ§ÙØª میشود : مولوی گوید
چو کاهی جز به بادی می نجنبد
کجا جـÙنـبـد جهانی ØŒ بی هوائی !
البته همین « ازخود بودن hva» ØŒ سپس علت العلل زشت ساختن Ùˆ Ù†ÙØ±Øª آور ساختن Ùˆ Ù†ÙØ±ÛŒÙ† کردن آن شد . این همان « هوا hva»ست Ú©Ù‡ برای ما « معنائی » جزجسمی لطی٠و روان ندارد Ú©Ù‡ گرداگرد زمین را ÙØ±Ø§Ú¯Ø±Ùته Ùˆ جانداران Ùˆ گیاهان ازآن ØªÙ†ÙØ³ میکنند ØŒ ودر اصل ØŒ پیکریابی « اصل ازخود بودن ØŒ ازخود معیارنیک وبد بودن ... » بوده است، ولی این برآیندش هست Ú©Ù‡ منÙورو ملعون ادیان نوری شده است . Ùˆ Ù…ØÙ…د، رسول اسلام در آیه ای درقرآن ( سوره ÙØ±Ù‚ان) خوب بو برده است Ú©Ù‡ آنچه گوهر وجود هرانسانی هست ØŒ همان « هوا» هست Ú©Ù‡ اینهمانی با خدا داشته است . ازاینرو میگوید : « Ø§ÙØ±Ø§Ø¡ÛŒØª من اتخذ الهه هواه » آیا کسی را نمی بینی Ú©Ù‡ هوایش را خدایش میگیرد ! این هوا یا باد، دراین برآیند معنایش ØŒ به همان شدت مورد Ù†ÙØ±ØªÙ زرتشت بوده است ØŒ Ùˆ واژه « بـد » امروزه ما نیز، همان « باد = وات » است . همچنین واژه « باده baatak» که« می» باشد ،همین باد یا وای است Ú©Ù‡ « اصل پدیدارسازنده گوهرها » شمرده میشده است، وباده نیز نزد ÙØ±Ø¯ÙˆØ³ÛŒ Ùˆ اسدی توسی ØŒ همین ویژگی را دارند . دربندهش بخش نهم پاره 132 میآید Ú©Ù‡ « بادنیکو... چون برمردمان آمد، آنگاه ایشان را چنان خوش آمد Ú©Ù‡ به تن جان آید» یا درپاره 133میآید Ú©Ù‡ باد « به هرچه گذرد ØŒ آن گوهر را آورد». درØÙ‚یقت، وای به ØŒ اصل ÙØ±Ø´Ú¯Ø±Ø¯ وازنوسبزو رنگارنگ شوی Ùˆ طبعا « اصل Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ú¯ÛŒ Ùˆ از خود بودن » میباشد . این باد ØŒ چنانچه دیده خواهد شد ØŒ Ù…ØÙˆØ±ÛŒØ§ قطب Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ هستی انسان بوده است (axv اخو= اسوasv= اهوa-hv ) Ùˆ طبعا ،انسان را موجود قائم بالذات ( آنچه ازخود، هست ) میساخته است Ú©Ù‡ طبعا بی نیازاز ÙØ±Ø³ØªØ§Ø¯Ú¯Ø§Ù† خدائی میکرده است Ùˆ هیچ قدرتی نمیتوانسته است براو ØÚ©ÙˆÙ…ت کند، ومعیارنیک وبد ÙØ®ÙˆØ¯ را براو تØÙ…یل کند .
چنانچه درگرشاسپ نامه دیده میشود ودراین جستار، بررسی خواهد شد ØŒ از« هوا » Ú©Ù‡ « وای به » باشد ØŒ باد Ùˆ آتش Ùˆ آب Ùˆ زمین، پیدایش Ù…ÛŒ یابد . به عبارت دیگر، از«هوا» یا «وای به» است Ú©Ù‡ «همه چیزها » پیدایش Ù…ÛŒ یابند ( ØµÙØÙ‡ 138 گرشاسپ نامه /یغمائی )ØŒ وخودش ØŒ Ø¢ÙØ±ÛŒØ¯Ù‡ Ùˆ مخلوق هیچ قدرتی واصلی نیست .
چیزی ازخود، هست ( قائم بالذات هست ) ØŒ Ú©Ù‡ میتواند ازخود، همیشه نـووتـازه وسرسبزبشود ØŒ Ùˆ این «وای به» است Ú©Ù‡ درپیوند به هم دادن همه اضداد به همدیگر، اصل ÙØ±Ø´Ú¯Ø±Ø¯ ( خود، تازه ونو شوی ) میباشد. درست سیمرغ ( Ú©Ù‡ مرغ یا پرنده است ) همان وای است. درشاهنامه نیز سیمرغ ،همیشه در« ابرسیاه » پدیدارمیگردد . این باد است Ú©Ù‡ در جنبش ابر سیاه ØŒ Ù‡Ø±Ù„ØØ¸Ù‡ صورتی دیگر Ù…ÛŒ یابد ØŒ Ùˆ هیچگاه نمیشود اورا درصورتی، تثبیت کرد . همچنین برق یا آذرخش ØŒ اینهمانی با سیمرغ دارد ( رجوع به جلد سوم کتاب زال زر یا زرتشت بشود. برق وابر، هردو، سنگ نامیده میشدند- بندهش 9/140ØŒ چون سنگ همان معنای Ø¬ÙØª ویوغ را دارد ).اینست Ú©Ù‡ درست واژه ٠« جنبش هوا ووزیدن باد » ØŒ همان واژه٠« پروازکردن » است .وای ØŒ هم پرنده است Ùˆ هم باد . ازاین رو vaayenitanواینیتن Ú©Ù‡ درواقع وزیدن باد است ØŒ درپهلوی اصطلاØÛŒØ³Øª برای 1- پروازدادن 2- به پروازآوردن Ùˆ3- به ØØ±Ú©Øª درآوردن Ùˆ4- روانه کردن . ودرست ازواژه باد، Ú©Ù‡ وای باشد ØŒ واژه vaayendak ساخته شده، Ú©Ù‡ به معنای « پرنده» است .
گذشته ازاین، خود نام « پـرنـده » ØŒ بهترین گواه براین نکته است . چون پیشوند « پـرن » درپـرنده ( پرن + ا َنده ) ØŒ Ú©Ù‡ همان « Ùـرن » باشد در سانسکریت praanaمیباشد Ú©Ù‡ به « باد Ùˆ Ù†ÙØ³ Ùˆ دم، یا اصل منشاء زندگی » Ú¯ÙØªÙ‡ میشده است .« پـرنـده» ØŒ Ú©Ù‡ مرکب از « پرن + اند Ù‡ » میباشد، به معنای « تخم باد، یاتخم جان وزندگی ØŒ یا تخم اصل ØÛŒØ§Øª » هست . باید درپیش چشم داشت Ú©Ù‡ « پـرن pranna» از نامهای برهما Ùˆ ویشنو، دوخدای هند است . درسغدی « ÙØ±Ù† = پرن » نام عنصرنخستین است Ú©Ù‡ با« ارتا ÙØ±ÙˆØ±Ø¯Â» اینهمانی داده میشود ( ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سغدی ØŒ بدرالدین قریب) .پس مرغ ØŒ یا پرنده Ú©Ù‡ « اصل ازخود بودن Ùˆ قائم بالذات بودن » است ØŒ Ùˆ چنانچه درگرشاسپ نامه دیده میشود « اصل آتش ÙØ±ÙˆØ²ÛŒ » است ØŒ Ùˆ به عبارت دیگر، « پدید آرنده گوهرهاست » ØŒ اوست Ú©Ù‡ « پر» خود را به زال زر میدهد . این « پر» ØŒ چنانچه پنداشته میشود ØŒ چیزی نیست Ú©Ù‡ سیمرغ ØŒ ازتن خودش بکـند ØŒ Ùˆ یکی یا دوتا ازآن را به زال زر بدهد، تا درجیبش بگذارد . بلکه « پـر، اصل پدید آرنده (بـاد= دم ) ØŒ اصل انگیزنده ازخود بودن » است Ú©Ù‡ به زال زر میدهد .
هرهنگامی Ú©Ù‡ زال زر، این « اصل ازخود بودن = هوا » را درخود Ø¨ÛŒÙØ±ÙˆØ²Ø¯( به آن تلنگری بزند، وآن را بیانگیزد ) ØŒ آنگاه ØŒ اوخودش ØŒ اینهمانی با سیمرغ Ù…ÛŒ یابد ØŒ وسیمرغ ØŒ «اندر زمان= Ùوری» ØŒ پدیدارمیشود . سیمرغ ØŒ « وجودی Ø§ÙØ´Ø§Ù†Ù†Ø¯Ù‡ » « ازخود، پخش شونده » است. او، Ø¯Ø±Ø¢ÙØ±ÛŒØ¯Ù† ØŒ هستی خود را پخش میکند Ùˆ Ù…ÛŒ پراکند . Ø¯Ø±Ø¢ÙØ±ÛŒØ¯Ù† ØŒ گوهرخود را Ù…ÛŒ بـَغـَد( بغیدن ØŒ بخش همان واژه بخش کردن است ) .دادن پـر، انتقال گوهرباد ( پـرن ØŒ اسوasv= اخوaxv ØŒ یا آن دم یا « تخم هوا » به ضمیرانسان است ØŒ Ú©Ù‡ میان ٠هستی انسان قرارمیگیرد(hva = a-hv) ØŒ تا انسان ØŒ « ازخود، باشد » ØŒ « ازخود، روشن بشود » ØŒ « ازخود ØŒ نیک وبد را بشناسد » ØŒ « ازخود، خود را نو وتازه وسبزکند » . « باد » را Ú©Ù‡ نمیتوان بسته بندی کرد Ùˆ به کسی داد ØŒ بلکه باد، گوهرامتداد یابنده دارد .انسان ازهمان « هوا » هست Ú©Ù‡ با دَمـش ØŒ میتواند زنده کند . مولوی خطاب به انسان میگوید :
بشکن سبوی خوبان ، که تو ، یوس٠جمالی
Ú†Ùˆ Ù…Ø³ÛŒØ ØŒ دم روان Ú©Ù† ØŒ Ú©Ù‡ تو نیز ازآن هوائی
تو زخاک سر برآور، که درخت سر بلندی
تو بپر به قا٠قربت ØŒ Ú©Ù‡ Ø´Ø±ÛŒÙØªØ± همائی
این پـری هست Ú©Ù‡ سیمرغ (= وای به ) به هرانسانی میدهد، تا هرگاه Ø¨ÛŒÙØ±ÙˆØ²Ø¯ ( آن را بیانگیزد ØŒ Ùˆ تلنگری به آن بزند ) ØŒ سیمرغ ØŒ ازگوهرخود اوپدیدارمیشود . همین « گوهر ازخود بودن » است Ú©Ù‡ انسان ØŒ رسالت آن را Ù…ÛŒ یابد Ú©Ù‡ «خودرا درگیتی Ùˆ روزگار بیازماید، Ùˆ راه خود را به بینش درخود آزمائیها وجستجوها ØŒ بگشاید. هرانسانی ØŒ این رسالت سیمرغی را دارد Ú©Ù‡ درخود آزمائیها در روزگاروگیتی ØŒ به بینش مستقیم وبیواسطه برسد . ازاین روسیمرغ به زال زر Ú©Ù‡ باید ازآشیانه سیمرغ Ø¯Ø±ÙØ±Ø§Ø²Ú©ÙˆÙ‡ البرز به گیتی ÙØ±ÙˆØ±Ø¯ آید، Ùˆ خود را در روزگار بیازماید ØŒ میگوید :
مگر کین نشیمت نیاید بکار
یکی آزمایش کن از روزگار ......
نزد من( خدا) ماندن ØŒ هرچند Ú©Ù‡ بسیار نیکست ØŒ ولی نیکتر آنست Ú©Ù‡ به جهان خاکی بازگردی ØŒ Ùˆ ببینی Ú©Ù‡ میتوانی « ازخودت باشی » و« ازخودت ØŒ به بینش راه بیابی » ØŒ ولی ای زال زر، ای ÙØ±Ø²Ù†Ø¯ من ØŒ ای پرورده من ØŒ ای Ø¬ÙØª وهمال من، هنگام Ø±ÙØªÙ† به گیتی ØŒ پر مرا با خویشتن ببر! سیمرغ به زال نمیگوید سخنان Ùˆ اوامرونواهی مرا برسنگ بتراش Ùˆ برای زمینیان ببر. یا این سخنان من پیامهای من به زمینیان وزمانیان هستند Ùˆ تو دریک کتاب بنویس وآنرا برای مردمان ببر! تا مردمان هرروز سخنان مرا بخوانند Ùˆ ازپیامهایم آگاه شوند. سیمرغ میگوید من بتو ØŒ پرخود را میدهم Ùˆ با این پربه زمان Ùˆ زمین برو. سیمرغ ØŒ چرا ØŸ وچگونه ØŸ پرخو د را به زال زرمیدهد Ú©Ù‡ با خود ببرد ØŸ چرا وچگونه پرخود را به هرانسانی میدهد Ú©Ù‡ باخود ببرند ØŸ سیمرغ ØŒ دهنده پریا به سخنی بهتر، Ø§ÙØ´Ø§Ù†Ù†Ø¯Ù‡ پر( Ù¾Ø±Ø§ÙØ´Ø§Ù†) است .
پـر= بـاد
« پـرن » ، همان اسـو یا اخو،
یااهـوahv، یا hvaهوا یا«پـر» هست
درهمان واژه وای = پرنده ØŒ وای = هوایا باد ØŒ میتواند اینهمانی «جنبش پر» را با « باد یا جنبش هوا» شناخت . ازاینگدشته واژه « وا ینیتن » Ú©Ù‡ به معنای « به جنبش آمدن باد » هست ØŒ به معنای « پرواز دادن Ùˆ بپرواز درآمدن » بکاربرده میشود Ú©Ù‡ به خوبی گواهی بدین اینهمانی میدهد . دریادداشتهای Ø§ÙØ²ÙˆØ¯Ù‡ بر گزیده های زاد اسپرم (Ù…ØÙ…دتقی راشد Ù…ØØµÙ„ )دیده میشود Ú©Ù‡ وای ØŒ جوت گوهر است( waay I jud-gohrØŒ ازدید یزدانشناسی زرتشتی، معنای - وای جدا سازنده ازهم- دارد وطبعا وای بد گوهراست ØŒ ولی دراصل ،به معنای وای Ø¢ÙØ±ÛŒÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ Ø¯Ø±Ø§Ø«Ø±Ø¬ÙØª ویوغ کردن اجزاء بوده است ) . یا به عبارت دیگر، گوهر Ø¬ÙØªÛŒ وهمزادی Ùˆ یوغی دارد ØŒ Ùˆ معنای « خود Ø¢ÙØ±ÛŒÙ† Ùˆ قائم بالذات بودن » ØŒ درست ØŒ پیآیند این« گوهر Ø¬ÙØªÛŒÂ» اوبوده ،که از ادیان توØÛŒØ¯ÛŒØŒ سخنی Ù†Ø§Ù¾Ø°ÛŒØ±ÙØªÙ†ÛŒ است . آنها خدای خود را Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ یا خالق Ù« هوا یا باد » میسازند، ودرجهان Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø´ØŒ « اصل ازخود بودن » را درهمه چیزها انکار میکنند ØŒ وهمه ØŒ را مخلوق ÙˆØ¢ÙØ±ÛŒØ¯Ù‡ میدانند ØŒ وهیچ چیزی Ùˆ هیچ انسانی ØŒ ازخود ØŒ نیست . ازاین رو یزدانشناسی زرتشتی این واژه را به « جدا گوهر» ترجمه میکند .
ولی پژوهشهای علمی در زبان سانسکریت، نشان داده است Ú©Ù‡ « وا va» دراصل، « دوا dva » بوده است Ú©Ù‡ به معنای « عدد2 » Ùˆ « دوتا باهم یا Ø¬ÙØª » بوده است ( به Justi مراجعه شود ) .وایهvaya ØŒ دوایا dvayaa بوده است . دراوستا به مرغ نیز ÙˆÛŒ = vi Ú¯ÙØªÙ‡ میشود ( Ú©Ù‡ همان – ویس vis باشد ) Ú©Ù‡ البته اصطلاØÛŒØ³Øª Ú©Ù‡ خصوصا برای سیمرغ ( وای به ) بکار برده میشود . نام « ویس Ùˆ رامین » Ùˆ « پیران ویسه » ØŒ اینهمانی با همین « ÙˆÛŒ » دارند . با این آگاهیست Ú©Ù‡ میتوان بازشناخت Ú©Ù‡ پرن praana Ú©Ù‡ Ù†ÙØ³ وباد وجان Ùˆ اصل زندگی میباشد Ùˆ نام خدایان هند برهما Ùˆ ویشنونیزهست ØŒ همان واژه « پر=parnaa اوستا=parena هندی باستان» است ØŒ هرچند اندکی نیز تغییر ÛŒØ§ÙØªÙ‡ است . درواقع واژه « پرن = ÙØ±Ù†Â» ØŒ اینهمانی با واژه « پر» دارد . Â«Ø¬ÙØªÛŒ=دوتاپیوسته به هم »، وجنبش پر، با جنبش دَم ( ÙØ±ÙˆØ¨Ø±Ø¯Ù† وبرآوردن دم Ø¯Ø±Ø´Ù€ÙØ´ ) یکیست . همین اندیشه درمورد دوسوراخ بینی Ú©Ù‡ باهم Ø¬ÙØªÙ†Ø¯ ( دوپـره بینی ) ØŒ بازتابیده میشود . این دوپره بینی ØŒ دربندهش بخش سیزدهم ØŒ دودمه نیز خوانده میشد. درالتÙهیم Ø§Ø¨ÙˆØ±ÛŒØØ§Ù† بیرونی نیز دیده میشود Ú©Ù‡ یک سوراخ بینی(پـره بینی) منسوب به زÙهره ( رام ) Ùˆ سوراخ دیگربینی ( بین = وین = نای )،منسوب به مریخ ( بهرام ) است ØŒ Ú©Ù‡ همان « مهرگیاه = بهروزوصنم= برم » یا « Ø¬ÙØªÙ Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ جهان» میباشند، Ùˆ ازاین رو « دو دمه » نامیده میشوند . دمه ØŒ معنای آتش ÙØ±ÙˆØ² هم دارد .
این واقعه « ÙØ±ÙˆØ¯ آمدن Ùˆ ØÙ„ول یا پیکریابی خود٠خدا ØŒ دریزدانشناسی زرتشتی، Ø¯Ø±Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø Ù…Ø±Ø¨ÙˆØ· به « آتش جان» پوشیده Ùˆ تاریک ومجهول ساخته شده است . این آتش، آتش به ÙØ±Ù†Ùتارweh-franaftarar خوانده میشود( گزیده های زاداسپرم بخش3/79). ÙØ±Ù†Ùتار، مرکب از« ÙØ±Ù† + اوتار» است .
پسوند â€“Ø§ÙØªØ§Ø±ØŒ Ú©Ù‡ ava-taare باشد درسانسکریت به معنای نزول، ÙØ±ÙˆØ¯ØŒ ظهور، ØÙ„ول یا تشخص الوهیت ØŒ نزول ایزدی ازآسمان )
Ú©Ù‡ به معنای ÙØ±ÙˆØ¯ آمدن وصورت یابی « پرن » میباشد . این « ÙØ±Ù† = پرن » است Ú©Ù‡ درهرانسانی ،« اخوaxv= اسوasu= اهوahu » نامیده میشود . Ú©Ù‡ بدون پیشوند « a» ØŒ همانxva = sva= hva میباشد. درواقع بÙÙ† گیتی، یا سیمرغ( Ø§Ø±ØªØ§ÙØ±ÙˆØ±Ø¯= ÙØ±Ù†= نخستین عنصر ØŒ سغدی ØŒ قریب ) ØŒ درهرانسانی، صورت به خود میگیرد Ùˆ درهرانسانی، اصل ازخود بودن میشود . چنانکه دریسنه 26 ØŒ بند 4 (اوستا) دیده میشود . نیروهای مینوئی یا ضمیری، پنج تا بوده اند . - اهو ---ahu=axu=asu ( sva= xva = hva )- دئنا ---daenaa - بوی --- baoda - روان --- urvan – ÙØ±ÙˆÙ‡Ø±--- fravashay ازاهو = « هوا »، یا اخو= خوا Ú©Ù‡ تخم پر( پرن ) است ØŒ چهارپرمیروئید Ú©Ù‡ 2-دین Ùˆ3- بوی Ùˆ4- روان Ùˆ 5- ÙØ±ÙˆÙ‡Ø± باشند ØŒ وهنگامی این اخو= اهو، با تلنگری انگیخته ÙˆØ§ÙØ±ÙˆØ®ØªÙ‡ شد ØŒ این چهارپرانسان، پیدایش Ù…ÛŒ یابند ØŒ Ùˆ انسان « اندر زمان »، اینهمانی با سیمرغ ( وای به ØŒ ارتا ÙØ±ÙˆØ±Ø¯ ) Ù…ÛŒ یابد .
این عنصرنخستین Ú©Ù‡ « پرن = ÙØ±Ù† = اهو= هوا » باشد دراثراین Ú¯ÙˆÙ‡Ø±Ø¬Ù€ÙØªÛŒ ( چهارپر، دوپر، شش پر، هشت پر... ) ØŒ اصل قائم بالذات ( هوا = ) شمرده میشد . این Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø Â« هوا ØŒhvant هوانت » چنانکه خواهد آمد ØŒ معنای« خود» را دراوستا نگاه داشته است( یوستی Justi)ØŒ هرچند این معنا، Ø¯Ø±Ú˜Ø±ÙØ§ÛŒØ´ Ø¬Ø¯Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ نمیشود . این بود Ú©Ù‡ با یزدانشناسی زرتشتی ØŒ « اهو » معنای «کاستی ونقص وعیب» را ÛŒØ§ÙØª. Ùˆ دربخش چهارم بندهش Ú©Ù‡ یزدانشناسی زرتشتی است ØŒ دیده میشود Ú©Ù‡ نیروهای ضمیر یا مینوئی به« چهارتا » کاسته میشوند 1- جان 2- روان 3- آئینه 4- ÙØ±ÙˆÙ‡Ø± . « روان Ùˆ بوی»، باهم یکی ساخته میشوند . جای دین ،« آئینه » گذاشته میشود، Ùˆ این « آئینه» درهنگام مرگ، اینهمانی با «خورشید» Ù…ÛŒ یابد . به عبارت دیگر، بینش درتاریکی وجستجوگرانه وآزماینده نیست ( چون اینهمانی با ماه Ú©Ù‡ چشم بیننده درتاریکی است نمی یابد ) . به جای اهو( هوا)= اسو، نیز «جان» گذاشته میشود.
درمتون زرتشتی درهیچ کجا، نیروهای دین ( بینش زایشی ) Ùˆ بوی Ùˆ روان Ùˆ ÙØ±ÙˆÙ‡Ø±ØŒ اینهمانی با چهارپر داده نمیشوند . انسان، بی پر است Ùˆ ØÙ‚ ندارد به آسمان پروازکند Ùˆ به راز خدا ئی Ù¾ÛŒ ببرد . این همان اندیشه « هبوط » است . اینست Ú©Ù‡ داستان جمشید درشاهنامه ØŒ روایت زرتشتی است ØŒ چون پس ازهمه پیروزیهایش با خرد، در پایان همدست وهمکاردیو میشود تا به آسمان پروازکند . این درواقع ØŒ بزرگترین گناه اوست . خرد جمشیدی درپایان، اهریمنی میشود .
همچنین داستان کاوس Ùˆ پروازش به آسمان با چهارعقاب ØŒ یک روایت زرتشتی است . با این پروازاست Ú©Ù‡ کاوس، گناهکارمیشود . پـر داشتن ØŒ به معنای داشتن امکان وصال با خدا Ùˆ اینهمانی ÛŒØ§ÙØªÙ† با خدا بوده است . اینست Ú©Ù‡ زرتشتیان امروزه ØŒ معناهای بسیارسخی٠برای نماد« ÙØ±ÙˆÙ‡Ø±Â»ØŒ جعل میکنند . اینکه کوروش ØŒ بالداراست ØŒ به معنای آنست Ú©Ù‡ قائم بالذاتست Ùˆ با خدا پیود مستقیم دارد . البته ØŒ این تنها کوروش نبود Ú©Ù‡ پرداشت، بلکه هرانسانی، چنین پری داشت . این پریست Ú©Ù‡ سیمرغ به همه انسانها داده است .
این اندیشه Ú©Ù‡ اهو= اخو= هوا ØŒ پـرنده ( تخم پرن ) Ú©Ù‡ ازاو چهارپرمیروید ØŒ دریزدانشناسی زرتشتی ØŒ به Ú©Ù„ÛŒ طرد میگردد ØŒ چون وجود « پرن = اخو= هوا » درمیان انسان، اورا معیارنیک وبد ØŒ Ùˆ میزان قائم بالذات واصل ÙØ±Ø´Ú¯Ø±Ø¯ میساخت، Ú©Ù‡ با پایگاه ٠زرتشت Ùˆ بیکران بودن روشنی ( همه آگاهی ) اهورامزدای زرتشت ØŒ سازگاری نداشت .
دَم یا اسو( اهو= اخو= هوا) یا پرن ØŒ آتش جان را با دست خود درمیان انسان، Ù…ÛŒØ§ÙØ±ÙˆØ²Ø¯ ( روشن میکند) Ùˆ این آتش جان، ازروزنه ( = روشن ) های ÙØ§Ù†Ø¯Ø§Ù… پنجگانه ØÙˆØ§Ø³ ØŒ ÙØ±Ø§Ù…یدرخشند Ùˆ با Ù…ØØ³ÙˆØ³Ø§Øª Ø¬ÙØª میشوند . این روند، « خرد» نامیده میشد . درست « هوا = اهو) Ú©Ù‡ آتش جان را Ù…ÛŒØ§ÙØ±ÙˆØ®Øª ØŒ درØÙˆØ§Ø³ØŒ خرد میشد. خرد، درخود ØŒ اصل « ازخود بودن » میباشد . ولی یزدانشناسی زرتشتی ØŒ چنین خردی را نمیتوانست بپذیرد Ùˆ چنین گزارشی را رد ونÙÛŒ وطرد میکرد ØŒ چون بینش خوب وبد ( برای زندگی Ùˆ ضد زندگی) ØŒ مرجعیت گوهری Ø¯Ø±Ù‡Ø±ÙØ±Ø¯ÛŒ Ù…ÛŒ ÛŒØ§ÙØª Ú©Ù‡ با شناخت خواستهای اهورامزدای زرتشت به کردارمرجع ØŒ درتضاد بود. این است Ú©Ù‡ دریزدانشناسی زرتشتی خرد، برضد « هوا » بود، Ùˆ همین اندیشه زرتشتی است Ú©Ù‡ درشاهنامه نیز باقی مانده است. خرد، برضد هوا هست .
خردمند مردم ، که دارد روا خرد، دورکردن زبهر هوا
وگربرخرد ، چیره گردد هوا
نخواهد به دیوانگی برگوا
وگر برگزینی زگیتی هوا بمانی به چنگ هوا بی نوا
سراسرببندید دست ازهوا هوارا مدارید ÙØ±Ù…انروا
بنه کینه Ùˆ دورباش ازهوا مبادا هوا برتو ÙØ±Ù…انروا
وگرچیره گردد هوا برخرد
خردمندت ازمردمان نشمرد
« هوا » نباید برانسان Ùˆ خردش ØŒ ÙØ±Ù…انروا Ùˆ چیره گردد ØŒ چون علت العلل کینه ورزی Ùˆ بندگی وبینوائی ودیوانگیهاست . « ازخود بودن ØŒ درک اصالت خود » ØŒ دیگرسرچشمه اندیشیدن نیست ØŒ بلکه درخرد ورزی ØŒ نباید اصالت داشت . خرد باید تابع مرجعیتی ÙØ±Ø§Ø³ÙˆÛŒ خود باشد، تا خرد باشد. البته دربندهش، بخش چهارم پاره 34ØŒ آئینه انسان، Ú©Ù‡ دراصل « بینش زایشی Ùˆ استوار براصالت خود » بوده است، خرد ØŒ به Ù…Ùهوم تازه میشود، Ú©Ù‡ با « ازخود بودن » درتضاداست. خرد باید اینهمانی با « دین » به معنای زرتشت بیابد Ú©Ù‡ خواستهای اهورامزدا درآموزه زرتشت است . خرد انسان باید دردین زرتشت، ØÙ„ بشود ØŒ چون این واژه «آئینه» دراصل دراوستا ØŒ همان « دین » است . خرد، چیزی جزپیروی ÙˆÙØ±Ù…انبری کامل ازخواستهای اهورامزدای زرتشت نیست . بدینسان، خرد ØŒ دیگر تراوش اصالت انسان در« ازخود بودن » نیست . خرد دیگر، ÙØ±ÙˆØ²Ø´ تخم ارتا ( خرد= هره + راتاو ) یا « ÙØ±ÙˆØ¯Ø¢Ù…دن پرن وشکل یابی درانسان Ùˆ زهشی شدن ارتا = راته » نیست. Ø§Ø±ØªØ§ÙØ±ÙˆØ±Ø¯ همان پرن است ( سغدی، قریب) . ارتا، خودش دیگر، تخمی نیست Ú©Ù‡ درانسان Ø§ÙØ´Ø§Ù†Ø¯Ù‡ میشود. « اصالت انسان ØŒ ازخودبودن Ú©Ù‡ هوا باشد » دراسلام نیز دچارلعن ÙˆÙ†ÙØ±ÛŒÙ† ابدی میگردد Ùˆ این « ازخود بودن » است Ú©Ù‡ هیچگاه سجود دربرابر الله واراده اش را نمی پذیرد . ازاین رو ÙØ±Ø´ØªÙ‡ هارا Ù…ÛŒØ¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø¯ Ú©Ù‡ « بی هوا » هستند. مولوی گوید :
Ø¯Ø±ØØ¯ÛŒØ« آمد Ú©Ù‡ یزدان مجید
خلق عالم را سه گونه Ø¢ÙØ±ÛŒØ¯
یک گرÙÙ‡ را جمله عقل وعلم وجود
آن ÙØ±Ø´ØªÙ‡ است ØŒ او نداند جز سجود
نیست اندرعنصرش، ØØ±Øµ Ùˆ هوا
نور مطلق ØŒ زنده ازعشق خدا ( Ø¯ÙØªØ±Ú†Ù‡Ø§Ø±Ù… مثنوی)
علم وعقل وجود ØŒ همه برضد گوهر « هوا» هستند . ÙØ±Ø´ØªÚ¯Ø§Ù† ØŒ موجوداتی هستند Ú©Ù‡ هیچگاه « ازخود، نیستند » . کسی معصوم است Ú©Ù‡ « هوا » ندارد ØŒ یعنی هیچ کاری ÙˆÙکری ازخودش نمیکند Ùˆ هیچ سخنی ازخودش نمیگوید
زانک ما ینطق رسول بالهوی
رسول اسلام ، ازهوا یش( از خودش) سخن نمیگوید
کی« هوا » زاید زمعصوم خدا
منطقی کزوØÛŒ نبود ØŒ ازهواست
ÙˆØÛŒØŒ سخنیست Ú©Ù‡ « ازخود انسان » نیست . سخنی Ú©Ù‡ « ازخود انسان » نیست ØŒ ازخرد خود انسان نیست، اعتباردارد Ùˆ مرجع هست . ازخود٠انسان بودن Ùیک اندیشه ØŒ آن اندیشه را بی ارزش میسازد .
همچوخاکی ، درهوا و درهباست
ای رÙیقان زین مقیل Ùˆ زان مقال
اتقوا ØŒ ان الهوی ØÛŒØ¶ الرجال
هوا، مرد را زن میکند . زنست Ú©Ù‡ هوا دارد( ازخود، هست ) . خونروی ماهیانه ØŒ اینهمانی با هوا داده میشود . هوا، ØÛŒØ¶ رجالست . رجل، نباید هوا داشته باشد . کسی رجل است Ú©Ù‡ « ازخود» نیست ! « ازخود بودن ØŒ خود، معیاراندیشیدن Ùˆ سنجش بودن » ØŒ هوای Ù†ÙØ³ØŒ اصل ضد اخلاق وتقوا ÙˆÙØ¶ÛŒÙ„ت انسانی میگردد ØŒ وبزرگترین عدوانسان وابلیس میشود، Ú©Ù‡ ملعون Ùˆ اغواگرابدیست . به عبارت دیگر، انسان ØŒ همیشه درتلاش برای ازخود بودنست Ùˆ دست ازاین کشش درونی برنمیدارد ØŒ Ùˆ اراین روهست Ú©Ù‡ این ابلیس وخناس، همیشه درانسان، وسواس میکند . با خرد، باید ازبام تاشام جنگید Ú©Ù‡ تا « ازخود» نیندیشد ØŒ Ùˆ خودش را هرگز، معیارومرجع نکند.
اخلاق ÙˆÙØ¶ÛŒÙ„ت وهنر ØŒ برضد اصالت خرد میگردد .«باد = غرور» درسرانسان نباید باشد ØŒ اهو، پرن ØŒ ارتا ÙØ±ÙˆØ±Ø¯( سیمرغ) ØŒ وای به ØŒ برهما Ùˆ ویشنو نباید درانسان، ÙØ±ÙˆØ¯ آیند، Ùˆ به هسته Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ انسان تØÙˆÙ„ یابند Ùˆ این همان معنای « هبوط » است .
پـَـریا هـوا ØŒ نخستین اصل Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡
1. پــر= هـوا ، درجنبیدن ، باد میشود
2. باد، آتش را Ù…ÛŒØ§ÙØ±ÙˆØ²Ø¯
3. آتش ØŒ باد را Ø§ÙØ³Ø±Ø¯Ù‡ میکند وآب میشود
4. ک٠وتیرگی که ازآب برمیخیزد، زمین میشود
5ازت٠آتش وآب،بخارمیشود وازآن،آسمان پیدایش مییابد
«پرن» یا اهو( هوا=hva =ahv) ØŒ چیزی را خلق نمیکند،بلکه ازآنجا Ú©Ù‡ « اصل ازخود بودن ØŒ ازخود پدید آمدن » هست ØŒ این اصل را پخش میکند، Ù…ÛŒ پراکند، امتداد میدهد، میگسترد، ÙØ±Ø§Ø® میشود ØŒ پهن میکند، Ù…ÛŒØ§ÙØ´Ø§Ù†Ø¯ ØŒ یا به عبارتی دیگر، خودش به صورتهائی دیگر، متامورÙوز Ù…ÛŒ یابد . Â«ÙØ±Ù†Ùتار»، این تØÙˆÙ„ خدا ØŒ یکراست به جانها وانسانها وگیاههاست . وازاین زنجیره تØÙˆÙ„ات ( گشتن = وشتن = ورتن ) اوست، Ú©Ù‡ همه جهان پیدایش Ù…ÛŒ یابد .
این اندیشه ØŒ در داستان سیمرغ Ú©Ù‡ با بادپرخود، آتش Ù…ÛŒØ§ÙØ±ÙˆØ²Ø¯ Ùˆ با سوزندان خود تبدیل به خاکسترمیشود، وسپس ازآن خاکستربرمیخزد، یکی ازصورت های خودرا Ù…ÛŒ یابد. «خاکستر»، Ú©Ù‡ « هاگ – استر» باشد به معنای « پراکندن تخم » است وبا سوخته شدن، کاری ندارد. هاگ وآگ ØŒ تخم وخوشه هستند، واستردراوستا، به معنای پخش کردن وپراکندن است . اسدی درباره سیمرغ درگرشاسپ نامه میگوید:
یکی پشته سازید سهمن بلند
پس ØŒ از باد پر، آتش اندرÙکند
( پر، بادی پدید میآورد Ú©Ù‡ آتش Ù…ÛŒØ§ÙØ±ÙˆØ²Ø¯ )
چوهیزم زباد هوا Ø¨Ø±ÙØ±ÙˆØ®Øª
شد اندر میان، خویشتن را بسوخت
زخاکش پس آن پس به روز دراز
یکی مرغ خیزد چو او نیز باز
اسدی درگرشاسپ نامه میگوید که « هوا»، ماده نخستین بوده است آنگاه هوا را چنین تعری٠میکند :
هواهست « آرمیده باد » از نهاد
چو « جنبد هوا » ، نام گرددش ، باد
هرآن جانور، کش دمست ، ازهواست
به دم ( اسو= اهو=اخو ) جان وتن ، زنده وبانواست
همه تخم در کشتها گونه گون
Ú©Ù‡ ناراست Ø§ÙØªØ¯ØŒ بود سرنگون
هوا ، درهمه ، زور وساز آورد
سرهرنگون ØŒ زی ÙØ±Ø§Ø² آورد
این هواهست Ú©Ù‡ تخم سرنگون شده درخاک را بسوی ÙØ±Ø§Ø²Ù…یکشد ومی برد Ùˆ آن را Ù…ÛŒ بالاند ( معراج ).
اگرچندشان زآب خیزد بسیج
هوا چون نباشد ، نرویند هیچ
سپس زنخیره ٠تØÙˆÙ„ات هوا را به سایرعناصر برمیشمارد.
زگیتی، هوا Ø¨Ù€ÙØ¯ ØŒ نخستین پدید
خدا اندرو، جنبشی Ø¢ÙØ±ÛŒØ¯
این Ø¢ÙØ±ÛŒØ¯Ù† یاخلق هوا ازخدا، طرد اندیشه اصلی هست . « هوا» یا « وای » چون اصل Ø¬ÙØª Ø¢ÙØ±ÛŒÙ† هست، ازخود Ù…ÛŒ جنبد Ùˆ ازخود، خود را Ù…ÛŒØ¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø¯ .
Ú†Ùˆ جنید سخت آن هوای Ø´Ú¯ÙØª
بشد باد Ùˆ ØŒ زان باد ØŒ آتش Ú¯Ø±ÙØª
مرآن باد را آتش، Ø§ÙØ³Ø±Ø¯Ù‡ کرد
ازو ، آب بنشاند و ، گسترده کرد
چو نم دارجامه ، که بدهیش تاب
Ø¨ÙØ´Ø§Ø±ÛŒØ´ØŒ زو بپالاید آّب
ک٠وتیرگی، هرچه زآن آب خاست
زمی گشت اینک که درزیرماست
پس ازت٠آن آتش و عکس آب
برآمد بخارو زنو داد تاب
خدا از بخارش ØŒ سپهر Ø¢ÙØ±ÛŒØ¯
زعکسش، ستاره پدید آورید
آنچه اسدی توسی،ازقول Ùیلسو٠رومی آورده ØŒ گسترش ٠سراندیشه اصلی Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سیمرغی یا ارتائی میباشد . دراصل ØŒ همان جنبش باد Ú©Ù‡ ØØ±Ú©Øª پر( پرنا = اسو= هوا ) باشد Ùˆ پیدایش باد Ùˆ آتش ÙØ±ÙˆØ²ÛŒØ³Øª .
باد نیکو ØŒ همان« وای به» یا« نای به» است ( سپس صبا ونسیم بهاری خوانده میشود) Ú©Ù‡ آتش Ø§ÙØ±ÙˆØ² است .آتش Ø§ÙØ±ÙˆØ²ØŒ Ù…Ùهوم « Ø¢ÙØ±ÛŒØ¯Ù† Ùˆ نو Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†ÛŒ » داشته است . باد نیک بنا بربندهش، ÙØ±Ø´Ú¯Ø±Ø¯ میکند Ùˆ گوهر همه چیزهارا پدیدارمیسازد . «آتش ÙØ±ÙˆØ²ÛŒÂ» به معنای آنست Ú©Ù‡ با وزیدن باد ØŒ گوهریا ضمیر Ù†Ù‡ÙØªÙ‡ در« تخم ها » را Ú©Ù‡ درخاک Ù†Ù‡ÙØªÙ‡ اند ØŒ پدیدارمیسازد ØŒ وهمه تخم هارا ازنو، سبزو رنگارنگ میکند . این اندیشه بنیادی٠« Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ú¯ÛŒ » بوده است . « Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ » ØŒ معنای « خالق ازهیچ » رانداشته است ØŒ بلکه به معنای « انگیزنده وبیدارسازنده٠آنچه در درون تخم ها Ù†Ù‡ÙØªÙ‡ » بوده است . Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ ØŒ آنچه درگوهرچیزها Ù†Ù‡ÙØªÙ‡ وپوشیده ودربند Ùˆ طلسم است ØŒ میگشاید وبیرون میآورد . هرچیزی ØŒ ازخودش ØŒ هست ØŒ Ùقط نیار به یک تلنگر دارد، تا ازخود ØŒ برون آید Ùˆ چهره خود را بگشاید . Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ یا « وای به= نای به » ØŒ انگیزنده است، وبا تلنگر، همه را ازخواب بیدارمیسازد. این بود Ú©Ù‡ وای به ØŒ اینهمانی با « نوازنده Ù†ÛŒ وآهنگساز» داده میشد ØŒ ونای هم دراثر داشتن « گره = Ù‚Ù = کاو= بند» ØŒ نماد اصل Ø¬ÙØªÛŒ بود . وای به ØŒ باد نیکو، انگیزنده گوهر متنوع چیزهاست . « پـرن » هم وای به = هوا، Ùˆ هم خوشه پروین هست. پروین Ú©Ù‡ ارتاخوشت (زرتشت آن را اردیبهشت مینامد) هست مرکب از شش تخم هست. پـرن، خود انگیز، یا ازخود هست . هم آتش( تخم ) هست، وهم انگیزنده این تخم به پیدایش میباشد.این تخم ها Ú©Ù‡ شش گاهنبار باشند، تخم های 1- آسمان ابری 2- آب 3- زمین 4- گیاه 5- جانور 6- مردم ( انسان) میباشند Ú©Ù‡ ازخود( Ú©Ù‡ پرن = باد پر باشد) ØŒ انگیخته میشوند، Ùˆ Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø´ گیتی روی میدهد .
این اندیشه نخستین بوده است ØŒ Ùˆ همه این تخم های ششگانه باهم ØŒ همان پرن = اسو= اخو هستند. اینجا« پرن» Ú©Ù‡ درمیانش، بهمن ( مینوی مینو= تخم درون تخم) هست، Ùˆ اصل ازخود بودنست Ùˆ نادیدنی Ùˆ Ù†Ø§Ú¯Ø±ÙØªÙ†ÛŒ است ØŒ Ùˆ دراین تخمهای شش گانه ØŒ خود را میگستراند ( بهمن، شش پر پیدا میکند) .درخوشه پروین ØŒ ستاره ای Ú©Ù‡ ناپیداست، بهمن شمرده میشود، Ùˆ شش ستاره Ú©Ù‡ ازآن پیدایش Ù…ÛŒ یابند ØŒ ارتا وه خوشت یا ارتای خوشه یا « پرن » هستند.
درتصویرخوشه پروین Ú©Ù‡ تخمهای همه جهان Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø´ شمرده میشد ØŒ بهمن ØŒ مرغی شمرده میشد Ú©Ù‡ شش پر داشت . این مرغست Ú©Ù‡ باگستردن شش پرخود ØŒ جهان را Ù…ÛŒØ¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø¯ یا جهان راپدید میآورد وجهان میشود . آسمان ابری، وآب ،وزمین، Ùˆ گیاه ØŒ Ùˆ جانور، Ùˆ انسان، شش پریا بال ٠این مرغ هستند . جهان Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø´ ،پـرنده ( پرن + اند ) ای بود Ú©Ù‡ در شش بالش خودرا میگسترد ( شش سو )ØŒ Ùˆ عدد Ù‡ÙØª ازاین تصویر، پدید آمده است . وقتی انسانی را با شش بال نشان میدهند ØŒ اورا با خوشه پروین( بهمن + هما ) ØŒ Ú©Ù‡ تخم همه جهان Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø´ میدانستند، اینهمانی میدهند . درهمه این اندیشه ها وتصاویر، میتوان دید Ú©Ù‡ « آتش وه ÙØ±Ù†Ùتار» Ú©Ù‡ روند ÙØ±ÙˆØ¯ آمدن « پرن » ØŒ Ùˆ تØÙˆÙ„ ÛŒØ§ÙØªÙ† به صورتهای گوناگون درگیتی Ùˆ طبعا به انسان میباشد ØŒ اندیشه هبوط نیست.
دراین جهان نگری ØŒ تØÙˆÙ„ خدا به گیتی Ùˆ انسان هست ØŒ نه هبوط ازخدا .دراین اندیشه ØŒ خدا ØŒ یا به عبارت بهتر، بÙÙ† Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ú¯ÛŒ جهان هستی ØŒ خودش ØŒ گیتی میشود . گیتی Ùˆ انسان وجهان خاکی، هبوط خدا نیستند ØŒ بلکه دراین تØÙˆÙ„ ØŒ Ù‡Ø±Ù„ØØ¸Ù‡ خدا، به صورتی دیگر درمی آید . خدا ØŒ وجودی رنگارنگ شونده Ùˆ تنوع یابنده است. خدا، درختی است Ú©Ù‡ درهرشاخه ای Ùˆ درهر برگی Ùˆ درهرشکوÙÙ‡ ای Ùˆ باروبری ازآن ØŒ صورتی دیگرمی یابد.
جمشید، ÙØ±Ø²Ù†Ø¯ ٠ویواviva + هونتhvant
Viva-svatدرسانسکریت
Vivenhaao vivanhvantدراوستا
Viva- anhva
یعنی ØŒ جمشید، ÙØ±Ø²Ù†Ø¯ وای به Ù Ø¬ÙØª گوهراست
(hva هوا= ازخود بودن= اخوaxv ahv=)
جمشید ÙØ±Ø²Ù†Ø¯ اصل ازخود، نوشوی است
با شناخت این Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø Â« هوا = اسو= اخو= پرن » ØŒ میتوان به آسانی شناخت Ú©Ù‡ نخستین انسان ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ارتائی ØŒ جمشید ØŒ مستقیما ÙØ±Ø²Ù†Ø¯ « وای به = رام » است، Ú©Ù‡ اصل ÙØ±Ø´Ú¯Ø±Ø¯ ØŒ یا ازخود نوشوی Ùˆ سرسبزشوی Ùˆ اصل شناخت Ùˆ شعرو موسیقی Ùˆ رقص است، Ùˆ رام ØŒ نخستین پیکریابی سیمرغ میباشد . اینست Ú©Ù‡ « اصل ازخود بودن =hva هوا = a-hv» گوهرهستی اوست . به همین علت « هوا = هوی » ØŒ از همه ادیان نوری وازهمه قدرتهای اجتماعی وسیاسی ØŒ به سخنی طرد ونÙÛŒ میگردید ØŒ چون دشمن هرگونه « معیارگذاری ÙØ±Ø§Ø³ÙˆÛŒ خود انسان » هست.
دراوستا، جمشید ÙØ±Ø²Ù†Ø¯ « ویوا نهونت= viva-anhvant
Viva-anhaaoویونگهان خوانده میشود. او، به پاداش Ú¯Ø±ÙØªÙ† Ø§ÙØ´Ø±Ù‡ هوم ØŒ ÙØ±Ø²Ù†Ø¯ÛŒ به نام جمشید Ù…ÛŒ یابد . این شیوه ÙØ·Ø±Ø¯ زنخدا Ùˆ نشاندن یک مرد به جایش بود . «هـوم» ØŒ برعکس معنائی Ú©Ù‡ موبدان زرتشتی بدان میدهند، همان « خوم = نای » است. چنانچه هنوز دربرخی گویشها هنوز به گلو( گرو= نای ) هوم میگویند . درتبری به کاریزکه نمادی ازنای هست ØŒ sumaسوما Ú¯ÙØªÙ‡ میشود . Ø§ÙØ´Ø±Ø¯Ù† نای ،و بیرون آمدن شیرابه ازنای ØŒ اینهمانی با « روند زادن » داده میشد . بدینسان ØŒ مادر، پدر ساخته میشود .
ولی خود واژه « ویوا+نهونت » ØŒ بهترین گواه برآنست Ú©Ù‡ او کسی جز « وای به » نیست Ú©Ù‡ وجودی « قائم بالذات است، چون یوغ ÙˆØ¬ÙØª میباشد » ØŒ وهمین گوهر Ø¬ÙØªÛŒØŒ نیز به جم انتقال داده میشود، Ùˆ ازاین رو جم ØŒ ییما نامیده میشود Ú©Ù‡ به معنای « Ø¬ÙØª به هم چسبیده » یا« همزاد» است. Ø¬ÙØª به هم چسبیده ØŒ اصل Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ است Ú©Ù‡ همیشه ازخود، نو وتازه میگردد . زرتشت ØŒ تصویر تازه ای ازهمزاد آورد Ú©Ù‡ برضد ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران بود . او درهمزاد، دونیروی بریده ازهم Ùˆ متضاد باهم، میدید Ú©Ù‡ به Ú©Ù„ÛŒ با اندیشه بنیادی ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سیمرغی، درتضاد بود . موبدان زرتشتی هزاره ها کوشیده اند Ú©Ù‡ همه Ø§ØµØ·Ù„Ø§ØØ§Øª مربوط به « Ø¬ÙØª Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†ÛŒ » را ازمتون وسرودهای اوستا بزدایند ØŒ یا ØªØØ±ÛŒÙ ومسخ سازند ØŒ یا معانی واژگونه بدان ها بدهند .
نام پدرجمشید Ú©Ù‡ دراوستا « ویوانهوانت» نامیده میشود، مرکب از دوبخش است .هوانت hvant همان « هوا hva » است Ú©Ù‡ به معنای ازخود بودنست. anhva = ان+ هوا معنای «از خودبودن » را Ù…ÛŒØ§ÙØ²Ø§ÛŒØ¯ . «انهوا» ØŒ دراوستا به معنای « خودی خود = خود٠خود Ùˆ درون وباطن بکار برده میشود . چنانچه درهزوارش انهوام ØŒ معنای « دین = Anhvaam =daenaam» رادارد ØŒ Ú©Ù‡ دراصل معنای « بینش زائیدن ازبÙÙ† » داشته است . پس انهوا ØŒ همان « هوا » است Ú©Ù‡ بیشتر« ازخود بودن » درآن تائید شده است .
واژه ویوا viva همان واژه vi-bhaa درسانسکریت است. این واژه درسانسکریت به معنای « درخشنده + روشن + شکوه + زیبا » است. دراین صورت « ویوا نهوانت » به معنای وجود٠« ازخود درخشنده ، ازخود، روش ، ازخود، شکوهمند، ازخود زیبا » هست و درسانسکریت به معانی « درخشنده ، روشن شونده ، پدیدارشونده » بکاربرده میشود.
بخش دوم واژه ویوا ، که bhaa باشد دارای معانی 1- درخشیدن 2- ظاهرشدن و خودرا نمودن 3- زیبا بودن 4- وجود داشتن و بودن 5- آشکارساختن است .
پیشوند ÙˆÛŒ=vi ØŒ در اوستا هم به « مرغ »، وهم به « دوتاباهم = Ø¬ÙØª » Ú¯ÙØªÙ‡ میشود، وهمان واژه « وای=dvayaa =vaya » هست Ú©Ù‡ دراصل درسانسکریت دوتائی میباشد . باد، یا وای به ØŒ درگوهر وذاتش، Ø¬ÙØª Ùˆ یوغست ØŒ ازاین رو « اصل ازخود Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ Ùˆ نوشونده » است، Ùˆ طبعا « ازخود، هست » . اکنون واژه « ویوا + هونت » معنای اصلی خود را بدین گونه آشکارمیسازد Ú©Ù‡ او : وای Ù Ø¬ÙØªÛŒ است Ú©Ù‡ ازخود ØŒ روشن Ùˆ زیبا وبا شکوه Ùˆ آشکارشونده Ùˆ هستی یابنده هست ØŒ ازخود ØŒ هست.
وهمانسان که« باد» درصورت مرغ ØŒ Ù†Ø§Ú¯Ø±ÙØªÙ†ÛŒ ولی دیدنیست ØŒ همانسان « آهو» نیز Ú©Ù‡ همین واژه « اخو = اهو » میباشد، دیدنی ولی Ù†Ø§Ú¯Ø±ÙØªÙ†ÛŒ است . اینست Ú©Ù‡ رام ØŒ ÙØ±Ø²Ù†Ø¯ سیمرغ ØŒ به Ø´Ú©Ù„ آهو( Ø¨Ø²ÙˆØØ´ÛŒ یا نخجیر ØŒ گور ) نیز پیکر به خود میگیرد Ùˆ اندیشه « آهوی ÙˆØØ´ÛŒ » ØØ§Ùظ Ùˆ مولوی، Ùˆ همچنین « ضامن آهو بودن امام رضا » به این تصاویر بازمیگردند .
آهو یا رام ( اصل زندگی) ØŒ گریزنده ورمنده ØŒ ولی درپی خود، کشنده است . آنچه ازما میگریزد ØŒ مارا رها نمیکند ØŒ بلکه درگریختن Ùˆ رمیدن، درست با مزه Ùˆ زیبائی وشکوه Ùˆ درخشندگیش، مارا Ø´ÛŒÙØªÙ‡ خود میسازد . دررمیدن Ùˆ گریختن ØŒ بیشتر مارا به دنبال خود میکشد . خدا، درما، مزه میکند. مزه خدا ( رام = هوا = ازخود بودن )ØŒ همیشه در زیر زبان ما میماند . این خوشمزگی ØŒ میانگیزد Ùˆ مارا به جستجوی او میکشاند. این آهو ØŒ چهره ای ازهمان اندیشه « جستجوی همیشگی » است . رام در رام یشت میگوید : « نام من ØŒ جوینده هست » . درواقع ØŒ اصل ØÛŒØ§Øª Ùˆ مبداء نوشوی ونوسازی ØŒ ازخود، هست ØŒ چون همیشه Ù…ÛŒ جنبد Ùˆ میدود Ùˆ Ù…ÛŒ پرد ولی نمیتوان آن را Ú¯Ø±ÙØª Ùˆ به تملک خود درآورد. آنچه ازخود، هست ØŒ گریزان ورمنده ولی کشاننده Ùˆ گیرا هست . مزه ایست Ú©Ù‡ همیشه زیرزبان میماند Ùˆ میانگیزدو همیشه مارا میکشاند وهمیشه معیارØÙ‚یقت ونیکیست .
Ø¬Ù…Ø´ÛŒØ¯ØŒÙØ±Ø²Ù†Ø¯Ù«وای = مرغ »
جمشید بالدار = انسان چهارپر
با نامیدن « ویوانهوانت » به کردار٠پدر جمشید، بطور مسلم روشن میشود Ú©Ù‡ جمشید، ÙØ±Ø²Ù†Ø¯ « وای = ÙˆÛŒ » هست Ú©Ù‡ پرنده وباد Ùˆ « ازخود، یا قائم بالذات، Ùˆ ازخود، هستی یابنده » است. وازآنجا Ú©Ù‡ میدانیم Ú©Ù‡ آتش وه ÙØ±Ù†Ùتار( درگزیده های زاد اسپرم بخش 3/79 ) Ú©Ù‡ همان تخم جان انسان ( آتش تخمه) است، نخستین Ø¹Ù†ØµØ±Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ درانسان، به طور زهشی= immanent هست . Â«ÙØ±Ù†Ùتار»، « پرن + اوتار » میباشد، وپرن ØŒ همان اسو،یا اهو، یا اخو هست ،که ØªÙ„ÙØ¸ دیگر هوا= خوا = سوا باشد . بنا بر معنای پسوند« اوتا ر»، پرن یا اهو، ÙØ±ÙˆØ¯ آمده ÙˆØÙ„ول کرده Ùˆ ØªØºÛŒÛŒØ±Ù¾ÛŒÚ©Ø±ÛŒØ§ÙØªÙ‡ Ùˆ ضمیرو باطن ( waatene) انسان شده است Ú©Ù‡ دارای چهار پرشده است، Ú©Ù‡ چهار نیروی ضمیر انسان باشد .
Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø Â« باطن » چنانچه پنداشته میشود، عربی نیست، بلکه همان واژه « واتـنـه » ایرانیست . واتنه ØŒ Ú©Ù‡ معربش باطنی باشد، ازهمان واژه « بادwaat » ساخته شده است، Ú©Ù‡ درسغدی به معنای « Ø±ÙˆØ Â» است . واتنهwaatene درسغدی به معنای «اثیری، Ø±ÙˆØØ§Ù†ÛŒÂ» است . باطنی = واتـنی ØŒ همان اهو= اخو= هوا ( اصل ازخودبودن یا Ø§Ø±ØªØ§ÙØ±ÙˆØ±Ø¯= سیمرغ ) است Ú©Ù‡ Ù…ÛŒØ§Ù†Ù Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ هستی انسان، شمرده میشده است . جنبش باطنیه ØŒ یکی ازجنبشهای خرمدینان وسیمرغیان بوده است . همچنین Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø Ø¨Ø§Ø·Ù† در Ø¹Ø±ÙØ§Ù† نیز، رجوع به همین « اصالت سیمرغی Ùˆ ازخودبودن » میباشد . به همین علت مولوی همیشه دراین باطن، Ø¬ÙØª ویس ورامین ویا Ø¬ÙØª لیلی ومجنون Ù…ÛŒ بیند .
از« وای waay= ÙˆÛŒ vi»، یا پرن یا اخو= اهو = هوا ØŒ چهارپر میرویند، وبا این چهار پر، یا چهارپا، یا دودست( بال) Ùˆ دوپا ØŒ انسان ØŒ وجودی جنبنده Ùˆ پویا میشود . گوهر باطنی( مینوی) وضمیر انسان ØŒ «گوهرجنبش Ùˆ رقص Ùˆ تØÙˆÙ„ Ùˆ گردنده »میگردد . بدین گونه است Ú©Ù‡ سیمرغ یا وای٠به ( هوا ØŒ باد درابرسیاه ) پرهای خود را به انسان میدهد، تا انسان بتواند ØŒ همال سیمرغ ( Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ برابر با Ø¢ÙØ±ÛŒØ¯Ù‡ ) شود، Ùˆ ازخود، قائم بالذات بجنبد، بیندیشد، پروازکند ØŒ Ùˆ همیشه به سرعت ØŒ در گیتی وجهان خاکی پروازکند، Ùˆ به آشیانه اش Ú©Ù‡ جانان = سیمرغ است برود وبازگردد . این بود Ú©Ù‡ گوهر نخستین هرانسانی اهو= اخو بود Ú©Ù‡ چهارپر داشت . این چهارپر 1- دین ( بینش زایشی از بن ÙØ±Ø¯ ) Ùˆ 2- بوی ( شناخت از راه جستجو وآزمایش ) Ùˆ3- روان ( نیروی سامانده Ùˆ آراینده همه باهم ) Ùˆ 4- ÙØ±ÙˆÙ‡Ø± ( نیروی بالاننده Ùˆ معراجی Ùˆ متامورÙوز) میباشند .
این نیروهای معنوی وباطنی انسان ØŒ چهارپرهستند Ú©Ù‡ از« اهو= هوا » یا دمی ( پرن ) Ú©Ù‡ درانسان، از وای به = سیمرغ دمیده میشود ØŒ از سیمرغ به انسان، داده میشود . Ùˆ این، روند Ù ÙØ±ÙˆØ¯ آمدن سیمرغ در جان ( Ú˜ÛŒ ) هرانسانیست ( ÙØ±Ù†Ùتار) . این سیمرغست Ú©Ù‡ انسان میشود . ضمیرهرانسانی،« وای به » یا سیمرغست Ú©Ù‡ چهارپردارد.
همه نیروهای ضمیر( مینوی،باطنی= بادی یا هوائی )درهمآهنگی باهم ØŒ درهمآهنگی چهارپر باهم، میتوانند با اصل خود Ú©Ù‡ « پرن = اهو= اخو = Ø§Ø±ØªØ§ÙØ±ÙˆØ±Ø¯ » باشد، همیشه درآمد وشد باشند . ضمیر انسان ØŒ به عبارت مولوی « همای چهارپر» است Ú©Ù‡ دراثرگوهرباطنی اش ( بادی وهوائی اش ) ØŒ قائم بالذات Ùˆ ازخودش هست .
تو مرغ چهار پری ، تا بر آسمان پـرّ ی
تو ازکجا و، ره بام و نر دبان زکجا
تو نیازبه نردبان وواسطه نداری و میتوانی یکراست بسیمرغ برسی .
این برترین آزادی هست Ú©Ù‡ سیمرغ ØŒ خدای ایران، به هر انسانی میدهد . سیمرغ ØŒ خود را درهرانسانی Ù…ÛŒØ§ÙØ´Ø§Ù†Ø¯ØŒ میگدازد، آغشته میکند ØŒ Ù…ÛŒ سرشتد، میپراکند ØŒ میگسترد . این « اهو » Ú©Ù‡ « هوا » Ú©Ù‡ « وای به » باشد، چنانکه خود ٠نامش بهترین گواه براین « Ø¬ÙØªÛŒ وهمزادی » است، « Ø¬ÙØª گوهر» است ( چهاربال ØŒ دوبال، شش بال ... همه بیان Ø¬ÙØª گوهری ØŒ یعنی قائم بالذاتی هستند ) .
ازاین رو زال زر، در زاده شدن ØŒ جوت گوهر است . داشتن چشم سیاه Ùˆ موی سپید ØŒ یا روی سرخ Ùˆ موی سپید ØŒ نماد این « Ø¬ÙØª گوهری = اصالت = ازخود، Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ بودن » هست. به عبارت دیگر، سیمرغ یا وای به ØŒ درزال هست . او ÙØ±Ø²Ù†Ø¯ سیمرغست . ودرست خدا Ùˆ جامعه ای Ú©Ù‡ زال درآن زاده شده ØŒ اصالت خدائی انسان را انکار میکنند ØŒ ÙˆØÚ©Ù… به نابود ساختن او میدهند. او، چهارپر دارد ØŒ هرچند کسی آن را نبیند . ازاین رو ØŒ خدای زادگاه زال زر Ú©Ù‡ برضد اصالت٠خدائی انسان بود، این را « آهو = نقص Ùˆ عیب » میداند . ازخود بودن ØŒ برترین گناه است.
ازاین رو پیدایش زال زررا پیآیند گناهی Ú©Ù‡ پدرش کرده است، میشمارند . اصالت سیمرغی داشتن ØŒ گناه است ØŒ وباید مطرود Ùˆ ملعون Ùˆ نابود ساخته شود . ولی سیمرغ ØŒ آنچه را منکران اصالت انسان ØŒ دور میاÙکنند Ùˆ به نابودی میسپارند ØŒ وطرد Ùˆ لعن میکنند ØŒ برمیدارد، Ùˆ به آشیانه خود در پروین (= پرن ØŒ ÙØ±Ø§Ø²Ú©ÙˆÙ‡ البرز ) میبرد، Ùˆ به او ازپستان خود شیرمیدهد، Ùˆ اورا میپرورد Ùˆ زال زر، درخانه خدا ØŒ همال ÙˆØ¬ÙØª خدا میشود، Ùˆ آنگاهست Ú©Ù‡ زال را با پرهای سیمرغیش به جهان خاکی Ù…ÛŒÙØ±Ø³ØªØ¯ØŒ تا هرکسی بداند Ú©Ù‡ انسان، ÙØ±Ø²Ù†Ø¯ همای چهارپر است ØŒ Ùˆ در زیرپر سیمرغ ØŒ پرورده شده، Ùˆ خود، سیمرغ شده است .
پرسیمرغ و« چشم خورشید گونه » یا « جام جم »
چرا جمشید با « نگاه ٠خورشید » است ؟
چرا سیمرغ ، « آمـوزگار» است ؟
آموزگار= مـوسه + کار= موسیقار
aa--- mozha---kaar
پیوند سیمرغ با انسان وبا جان به طورکلی ØŒ پیوند« Ø¬ÙØªÛŒ یا یوغی وهمزادی Ùˆ همبغی = Ù‡Ù…Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†ÛŒ » هست . « انگیختن گوهر،یا تخم» یا به اصلاØÛŒ دیگر، « آتش Ø§ÙØ±ÙˆØ²ÛŒ » ØŒ یکی ازصورتهای « Ù‡Ù…Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†ÛŒ یا همبغی = نریوسنگی = نرسی » هست . انگیزنده ØŒ درهمکاری با تخم ØŒ گوهر Ù†Ù‡ÙØªÙ‡ درتخم را ØŒ آشکارمیسازد. این روند Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ú¯ÛŒ بود . خدا، Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سیمرغی، خلق نمیکند، بلکه تخم هرجانی را میانگیزد تا گوهر درون خود را بزاید. او نقش دایگی را درهرچیزی Ùˆ در پیدایش بینش Ùˆ زایش خرد باری میکند . او بینش به نیک وبد را نمیدهد، بلکه میانگیزد تا این بینش ازگوهر خود انسان، ÙØ§Ø´ وآشکارشود .
ما امروزه رابطه آموزگار را با « شاگرد یا آموزنده » را، بیشتردر راستای « ØØ§Ú©Ù…یت وتابعیت » درمی یابیم . آموزنده ØŒ ازخودش، نمیتواند، دانش را پدید آورد، Ùˆ نیاز به کسی دارد Ú©Ù‡ دانش را به او امانت بدهد . همین اندیشه است Ú©Ù‡ همه ادیان نوری برآن استوارند. انسان ØŒ نیاز به ÙØ±Ø³ØªØ§Ø¯Ù‡ ای ازخدای همه آگاه دارد Ú©Ù‡ «کل روشنی » است Ùˆ دیگران، همه تاریکند یا درتاریکی هستند. داستان غار اÙلاتون هم استوار برهمین اندیشه است . انسان ÙØ§Ø³ÛŒØ±Ùˆ زنجیری درغار، Ùقط Ø§Ø´Ø¨Ø§Ø ÙˆØ³Ø§ÛŒÙ‡( خراÙÙ‡ ) Ù…ÛŒ بیند، ونیاز به کسی دارد Ú©Ù‡ زنجیرهای اورا پاره کند، Ùˆ اورا به بیرون ازغارببرد ØŒ تا Ú©Ù… Ú©Ù… با روشنائی Ùˆ دیدن اشیاء درروشنائی آشنا گردد، Ùˆ ÙلاسÙه، چنین نقشی را بازی میکنند . ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ اصیل ایران، هم برضد ادیان نوری وهم برضد « روشنگری» به سبک اÙلاتونست Ú©Ù‡ امروزهم شیوه کار روشنÙکران وروشنگران ماست . چنانچه در داستان Ø¶ØØ§Ú© دیده میشود ØŒ نخستین بار، اهریمن ØŒ نقش معلم را بازی میکند، Ùˆ دربرابر یاد دادن بینش ØŒ «پیمان تابعیت Ø¶ØØ§Ú© را ازخود » میخواهد . چنین گونه رابطه ای را دربینش، ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران، اهریمنی میداند ( آنچه را ادیان نوری ØŒ هسته مرکزی آموزه های خود میدانند ) . اهریمن، بدین شرط به Ø¶ØØ§Ú© میآموزد ØŒ Ú©Ù‡ با اهریمن ØŒ رابطه ØØ§Ú©Ù…یت – تابعیت داشته باشد . همین اندیشه Ø¯Ø±Ú¯ÙØªØ§Ø± علی، خلیÙÙ‡ چهارمست Ú©Ù‡ میگوید هرکسی به من کلمه ای بیاموزد ،سید وآقای من میشود .
هنوز هم البته سازمانهای « آموزش » ، زیرنظر قدرتمندان سامان می یابد ، تا با آموزش ، مردمان را مطیع خود بار آورند .
ولی وارونه این اندیشه ØŒ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ برضد چنین رابطه ای میان آموز گارو شاگرد است. طبعا سازمان ØÚ©ÙˆÙ…تی وقدرت نیزباید براین رابطه استوار گردد . ØÚ©ÙˆÙ…ت ØÙ‚ ندارد، سازمانهای آموزشی را برای ایجاد « مقامات قدرتی خود » سامان بدهد . ازخود واژه « آموزگار» Ùˆ « شاگرد » میتوان دید Ú©Ù‡ آموزگار Ùˆ آموختن Ùˆ یا Ø¯Ú¯Ø±ÙØªÙ† ØŒ استواربرپیوند انبازشدن ÙˆØ¬ÙØª شدن ØŒ ÙˆÙ‡Ù…Ø¢ÙØ±ÛŒÙ† شدن » است . شاگرد ،« اشاگرد» است Ú©Ù‡ به معنای « جوینده اشه » است. آموزگار وشاگرد، با هم ØÙ‚یقت را میجویند .
درسغدی، واژه « یوغدyughd همان واژه « یوغ = Ø¬ÙØª » است ØŒ Ú©Ù‡ هم به معنای Ø¬ÙØª است، Ùˆ هم به معنای آموختن . ÛŒØ§Ø¯Ú¯Ø±ÙØªÙ† Ùˆ آموختن ØŒ رابطه « Ù‡Ù…Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†ÛŒ باهم = انبازی = نریوسنگی= نرسی » بود. دونیرو، دو شخص باهم ØŒ یک چیز( بینش ) را Ù…ÛŒØ¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯ . « دادن پر» نیز بیان رابطه یوغی سیمرغ با زال زر وبا انسان به طورکلی هست . نگاهی کوتاه به شاهنامه Ùˆ رابطه سیمرغ با زال زر میاندازیم :
اگر چند مردم ندیده بÙـد اوی
زسیمرغ ØŒ « آموخته » Ø¨Ù€ÙØ¯ ØŒ Ú¯ÙØª ÙˆÚ¯ÙˆÛŒ
زاا زر، Ú¯ÙØªÚ¯Ùˆ را Ú©Ù‡ «همپرسی» باشد ØŒ از سیمرغ ØŒ « آموخته » بود . به عبارت دیگر سخن Ùˆ خرد Ùˆ دانش زال ØŒ پیآیند این « یوغ Ùˆ Ù‡Ù…Ø¢ÙØ±ÛŒÙ† شدن Ùˆ انبازشدن » با سیمرغ بود . زال زر، پیآیند این آمیزش وانبازی
برآواز سیمرغ Ú¯ÙØªÛŒ سخن ÙØ±Ø§ÙˆØ§Ù† خرد بود ودانش کهن
سخنانش ØŒ آهنگین Ùˆ سرو د ØŒ Ùˆ به رقص آورنده Ùˆ شاد وخرّم سازنده بود ( رجوع شود به نخستین Ú¯ÙØªØ§Ø± جلد سوم زال زر یا زرتشت ) Ùˆ سرشار از خرد Ùˆ دانش بود . این خرد Ùˆ دانش Ùˆ سخن ØŒ پیآیند « Ù‡Ù…Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†ÛŒ = یوغ = آمیزش = همزادی » با سیمرغ میباشد Ú©Ù‡ « آموزگار» اوهست . رابطه آموزگاری سیمرغ با زال ØŒ رابطه آموزگاری خدا با هرانسانی هست . یکی آنکه خدا ØŒ مستقیما آموزگار زال زر است، Ùˆ واسطه ÙˆÙØ±Ø³ØªØ§Ø¯Ù‡ ای Ùˆ رسولی Ùˆ نبی یا ØŒ Ùقیه یا امامی درمیان نیست . ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ارتائی – سیمرغی ایران، استوار براینست Ú©Ù‡ Ùقط خدا ØŒ مستقیما آموزگار هرانسانی هست . ازخود میپرسیم Ú©Ù‡ خدا چگونه مستقیما به هرکسی میآموزد . پیش ازآنکه سخن را دراین راستا دنبال کنیم ØŒ خوبست Ú©Ù‡ به دورویگی Ùˆ دوسویگی درخود٠واژه « آموختن » نگاه کنیم . آموزنده Ùˆ آموزگار، با یک رابطه متقابله باهم کار دارند . آموختن ØŒ هم یاد دادن ØŒ وهم یاد Ú¯Ø±ÙØªÙ† است. انسان دریاد دادن، یاد میگیرد . انسان در ÛŒØ§Ø¯Ú¯Ø±ÙØªÙ†ØŒ یاد هم میدهد .این Ù…Ùهوم اگر در Ú˜Ø±ÙØ§ÛŒØ´ Ø¯Ø±ÛŒØ§ÙØªÙ‡ شود ØŒ سراسر ÙلسÙÙ‡ ادیان نوری را به هم میزند .
این Ù…ØØªÙˆØ§ ØŒ ازکجا میآید ØŸ این Ù…ØØªÙˆØ§ØŒ پیآیند همان اصل Ø¬ÙØª Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†ÛŒØŒ Ùˆ پیوند یوغیست Ú©Ù‡ به همه روابط گسترش داده میشود. آنکه یاد میدهد، یاد هم میگیرد Ùˆ آنکه یاد میگیرد، یادهم میدهد . آموزگار Ùˆ آموزنده ØŒ باهم درهمپرسی، بینش را Ù…ÛŒØ¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯. بینش ØŒ ریشه در« جستجوی باهمدیگر» دارد . خداهم با انسان، باهم میجئیند . خدا، اصل جستجو درانسانست .همه این اندیشه ها درخود واژه « آموزگار» هست .
آموزگار
درپهلوی kaar + mozha + aa
آ + موسه + کار
برای ریشه واژه آموزگار، زبان کردی به ما یاری میرساند. درکردی به یاد Ú¯Ø±ÙØªÙ† ØŒ «موسنایا » Ùˆ به آموزش ÛŒØ§ÙØªÙ‡ ( آموخته) «موسایا» Ùˆ به نشان دادن Ùˆ نمودن ØŒ « موژنایش » Ú¯ÙØª