mascot.crystalxp.net

ولى ابليس ميدانست كه ميوه نرم ، زهدان تخمه سنگين است .
و تخمهِ « ميوه بينش » ، « پرسش » دندان شكنـست !





میوهِ بى تخمه !


آدم ، حقيقت را ميوه بى تخمه ميدانست

حقيقت را بينشى ميدانست كه بايد از آن كام برد و به آرامش رسيد ،

و ميوه هاى بهشت را كه ميخورد ،

تخمه هايش را با نفرت از دهان بيرون ميافكند ،

و ميگفت كه چرا خدا در ميوه هاى به اين شيرينى ،

سنگهاى دندان شكن گذاشته ،

ولى ابليس ميدانست كه ميوه نرم ، زهدان تخمه سنگين است .

و تخمهِ « ميوه بينش » ، « پرسش » دندان شكنـست !

ابليس ، تخمه هائى را كه آدم با خشم از دهان بيرون ميافكند ،

در زمينى ديگر كاشت و بهشتى ديگر آفريد.

كه ميوه ها ى بى سنگ ، و بينش ها بى سئوال بودند !

و آدم كه از ميوه هاى بهشت خدا ، بيزار شده بود ،

پشت به بهشت خدا كرد ،

و به سراغ بهشت ابليس رفت ،

كه كام را شيرين ميكرد و آرامش ميبخشيد ،

و ميوه بينش در خود ، هيچ تخم پرسشى نداشت.

او از كاشتن رنج آور تخمه ، و پرورش آن ،

و خطرهاى كشت و كار ، بيزار بود

و ازآن پس در بهشت ابليس ماند ،

كه « معرفت بى سئوال » داشت .

او حقيقت را ، « ميوه بى تخمه » ميدانست ،

و حقيتهاى بى سئوال را ، مصرف ميكرد

ونميدانست كه حقيقت ، آنگاه آفريننده است ،

كه تخمه اش ، سئوال باشد ،

ومعرفتى كه ازآن سئوالى پيدايش نمييابد ، حقيقتى هم ندارد

او بهشت ابليس را ، بهشت خدا ناميد،

و نام بهشت خدا را دوزخ گذاشت!