سکورلاریته / منوچهرجمالی
بÙÙ† ÙØ²Ù…ان، هر روز خدائی دیگرمیشود
تا هرروز، Ú¯Ù„ÛŒ Ø¯ÛŒÚ¯Ø±Ø¨ÛŒØ§ÙØ´Ø§Ù†Ø¯
تا هرروز آهنگی دیگر، برای رقصی دیگربنوازد
هرزمانی، دوجشن است
منوچهرجمالی
سکورلاریته
Ùˆ درخت٠زمان Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران
هرروز، شاخی نوین ازدرخت زمان میروید
«شاخ» ، هم معنای « نی وابزاربادی موسیقی» وهم « جام باده» را دارد
بÙÙ† ÙØ²Ù…ان، هر روز خدائی دیگرمیشود
تا هرروز، Ú¯Ù„ÛŒ Ø¯ÛŒÚ¯Ø±Ø¨ÛŒØ§ÙØ´Ø§Ù†Ø¯
تا هرروز آهنگی دیگر، برای رقصی دیگربنوازد
هرزمانی، دوجشن است
1- جشن خرمن 2- جش پیدایش
منوچهرجمالی
ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ زمان را ØŒ درختی میدانست Ú©Ù‡ بÙÙ†ÛŒ دارد ØŒ Ùˆ درروئیدن Ùˆ بالیدن، شاخه هائی میشود، Ú©Ù‡ همان روزها هستند ØŒ Ùˆ به ÙØ±Ø§Ø²Ø´ وسرش Ú©Ù‡ رسید ØŒ تخم Ùˆ بری میدهد ØŒ Ùˆ همین تخم وبر است Ú©Ù‡ باز تبدیل به بÙÙ† میشود، Ùˆ زمان تازه ازآن میروید. این اندیشه شبانروز ØŒ به Ù‡Ø±Ø§ØØ¸Ù‡ ای از زمان بازتابیده میشود . هرآنی از زمان ØŒ تازه است . واژه « تازه » ØŒ از « تاختن Ùˆ دویدن » است . خود واژه تازه ØŒ بهترین گواه براین معناست که« آنچه ØØ±Ú©Øª میکند ØŒ تازه میشود ». چیزی تازه Ùˆ نو میشود Ú©Ù‡ ØØ±Ú©Øª میکند Ùˆ به عبارت دقیقتر، چیزی تاز Ùˆ نو میشو Ú©Ù‡ میرقصد .این اندیشه ØŒ در ÙØ±Ø§Ø²Ø³Ø±ØªØµÙˆÛŒØ±Ú©ÙˆØ±ÙˆØ´ در مشهد مرغاب ÙØ§Ø±Ø³ دیده میشود . سه تخمند Ú©Ù‡ میرویند Ùˆ Ù…ÛŒ بالند Ùˆ در ÙØ±Ø§Ø²Ø´Ø§Ù† ØŒ تبدیل به تخم میشوند ( سه تخم در بÙÙ† Ùˆ سه تخم در ÙØ±Ø§Ø²ØªÙ†Ù‡ درخت – البته این همان سه بÙÙ† زمان است ) . وهمین ØØ§ØµÙ„ درخت زمانست Ú©Ù‡ Ø§ÙØ´Ø§Ù†Ø¯Ù‡ میشود، Ùˆ اصل ٠« پیدایش زمان تازه » میگردد . این تصویر، همه آن اندیشه هائی را دربر دارد Ú©Ù‡ امروزه ما درجنبش ٠سکولاریته ØŒ در غرب بدنبلش میدویم . این اندیشه به هر « آنی » از زمان ØŒ باز تابیده میشود . در هرآنی ØŒ دوجشن هست ØŒ یکی جشن شادی بدست آوردن Ù…ØØµÙˆÙ„ (جشن خرمن ) ØŒ یکی جشن کاشتن Ùˆ بنیاد نهادن Ùˆ Ø§ÙØªØªØ§Ø Ùˆ نوآوری وابداع ( آتش ÙØ±ÙˆØ²ÛŒ ) . بقول مولوی بلخی
صوÙیان هردمی ØŒ دو عید کنند عنکبوتان، مگس، قدید کنند
کیمیای سعادت همه اند درهمه ØŒ ÙØ¹Ù„ خود ØŒ پدید کنند
درپایان زمان، زمان ØŒ نیست Ùˆ ÙØ§Ù†ÛŒ نمیشود، بلکه تخمی وخوشه Ùˆ خرمنی میشود ØŒ Ú©Ù‡ ازآن « آن Ùنوین » میروید . این اندیشه به Ú©Ù„ÛŒ ØŒ متضاد با « Ù…Ùهوم Ùنای زمان ØŒ در گذشت ٠زمان » است . زمان ØŒ Ù…ÛŒØ§ÙØ²Ø§ÛŒØ¯ Ùˆ Ù…ÛŒØ¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø¯ ØŒ Ùˆ هرگز نابود Ùˆ نیست نمیشود . زمان، Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ آینده است . Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ،زمان ØŒ میروید . Ùˆ روئیدن ØŒ معنای پیش Ø±ÙØªÙ† Ùˆ شادی Ùˆ دوستی باهم داشت . چنانکه به Ù¾ÛŒØ´Ø±ÙØª دادن گیتی ØŒ رویش گیتی varedatgaetha Ú¯ÙØªÙ‡ میشد . گیتی ( Ú©Ù‡ به معنای مجموعه جانها هم هست ) موقعی Ù¾ÛŒØ´Ø±ÙØª ØÙ‚یقی میکند Ú©Ù‡ بروید . ØØ±Ú©ØªØ´ ØŒ رویشی باشد . دراینجا اÙÙ‚ Ù…Ùهوم « Ù¾ÛŒØ´Ø±ÙØª » ØŒ پدیدار میگردد . این سراندیشه ØŒ « Ù¾ÛŒØ´Ø±ÙØªÛŒÂ» را Ù…ÛŒ پذیرد Ú©Ù‡ در راستای « رویانیدن جان Ùˆ گوهر» از خودش باشد.
واژه « ورد vareda » Ú©Ù‡ امروزه معنای « ÙÚ¯Ù„ » دارد ØŒ دراصل به معنای روئیدن است، Ùˆ همین واژه است Ú©Ù‡ « بالیدن Ùˆ بال » شده است . Â«ÙØ±ÙˆÙ‡Ø±Â»ØŒ Ú©Ù‡ دراصل « ÙØ±ÙŽ ÙˆÙŽØ±Ø¯ » است Ùˆ نام سیمرغست ( ارتا ÙØ±ÙˆØ±Ø¯ = ÙØ±ÙˆØ±Ø¯ÛŒÙ† ) ØŒ به معنای « ÙØ±Ø§ بالیدن = پروازکردن= بال درآورن » است . این ÙØ±ÙˆÙ‡Ø±ØŒ بخش سیمرغی از بÙÙ† هرانسانی نیزهست ØŒ Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ بالد Ùˆ در Ø±ÙØª Ùˆ آمد ( پرواز وآمیزش همیشگی با سیمرغ ØŒ Ùˆ بازگشت ازاو ) به سیمرغ Ùˆ از سیمرغست . البته همه خدایان ایران ØŒ خویش ÙÙ Ú¯Ù„ ( خویشاوند وخانواده Ú¯Ù„ Ùˆ ازگوهرگل ) هستند، Ùˆ هرخدائی ØŒ درگلی ØŒ پیکرمی یابد . از درخت زمان، تنها یک Ú¯Ù„ نمیروید ØŒ بلکه هر روز، Ú¯Ù„ÛŒ دیگر میروید . درخت زمان ØŒ درختی است Ú©Ù‡ همه گلها ازآن میرویند . بÙÙ† ٠زمان ØŒ اصل تنوع Ùˆ طی٠است. خدایان ØŒ گلهای رنگارنگ Ùˆ گوناگون درخت زمانند . یکی از نامهای سیمرغ ØŒ « گلچهره » Ùˆ « Ú¯Ù„ کامکار» Ùˆ « گلشهر» است . نام دیگر رخش، گلرنگ است ØŒ Ùˆ رخش، پیکریابی خود٠سیمرغ است . خدایان ایران درهرماهی باهم ØŒ یک « دسته Ú¯Ù„ = گلدسته » اند .
با صبا همراه Ø¨ÙØ±Ø³Øª از رخت گلدسته ای
بو Ú©Ù‡ بوئی بشنویم از خاک بستان شما ØØ§Ùظ
اینست Ú©Ù‡ « درخت زمان » ØŒ Ú¯Ù„ Ø§ÙØ´Ø§Ù†Ø³Øª . Ú¯Ù„ Ø§ÙØ´Ø§Ù†ÛŒ درخت ØŒ با نو Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†ÛŒ Ùˆ جشن ابداع Ùˆ نوآوری کاردارد . Ú¯Ù„ Ø§ÙØ´Ø§Ù†ÛŒ ØŒ همانند « Ø§ÙØ´Ø§Ù†Ø¯Ù† خوشه Ùˆ بذر» است . این Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø Â« Ú¯Ù„ Ø§ÙØ´Ø§Ù†ÛŒ » ØŒ در ادبیات ما بیادگار باقی مانده است . خدایان خودرا Ú©Ù‡ گلدسته رنگارنگ هستند ØŒ درگیتی، Ù…ÛŒØ§ÙØ´Ø§Ù†Ù†Ø¯ تا جشن برپا کنند . زیردرخت Ú¯Ù„ Ø§ÙØ´Ø§Ù† نشستن، جشن Ú¯Ø±ÙØªÙ†Ø³Øª.
چنان بد Ú©Ù‡ درپارس یک روز تخت نهادند زیرگل Ø§ÙØ´Ø§Ù† درخت ÙØ±Ø¯ÙˆØ³ÛŒ
بخت این نکند بامن، کان شاخ صنوبر را
بنشینم Ùˆ بنشانم ØŒ Ú¯Ù„ برسرش Ø§ÙØ´Ø§Ù†Ù… سعدی
میخواه Ùˆ Ú¯Ù„ Ø§ÙØ´Ø§Ù† Ú©Ù† ØŒ از « دهر» Ú†Ù‡ میجوئی(دهر وگل،دهر=زمان)
این Ú¯ÙØª Ø³ØØ±Ú¯Ù‡ Ú¯Ù„ ØŒ بلبل تو Ú†Ù‡ میگوئی
بیا تا « Ú¯Ù„ Ø¨Ø±Ø§ÙØ´Ø§Ù†ÛŒÙ… » Ùˆ Ù…ÛŒ در ساغر اندازیم
ÙÙ„Ú© را سق٠بشکاÙیم و« طرØÛŒ نو دراندازیم » ØØ§Ùظ
درخت زمان، گلدسته یا دسته Ú¯Ù„ بوده است Ú©Ù‡ از« بÙÙ† زمان » میروئیده است .واژه « اوروازurvaaz » Ú©Ù‡ روئیدن باشد ØŒ همزمانش دارای معنای شادی Ùˆ دوستی است . Ùˆ همان واژه « urvaaza» به معنای « دوستانه » هم هست . Ùˆ « اوروازمن urvaazeman» ØŒ به معنای « شاد سازنده Ùˆ شادی آور» هست . بخوبی دیده میشود Ú©Ù‡ این درخت ØŒ گلهای یکنواخت ندارد ØŒ بلکه در « بالیدن Ùˆ روئیدن » ØŒ همیشه « Ú¯Ù„ÛŒ تازه با Ø´Ú©Ù„ Ùˆ رنگ Ùˆ بوی دیگر» میآورد .Ù…Ùهوم Ù« Ù¾ÛŒØ´Ø±ÙØª ØŒ برآیند « تنوع Ùˆ طی٠و رنگارنگی » دارد . ØØªØ§ در داستانی Ú©Ù‡ اسدی طوسی از همین درخت میآورد ØŒ درختیست Ú©Ù‡ دارای « انواع میوه ها » است . همچنین درخت بس تخمه، Ú©Ù‡ ÙØ±Ø§Ø²Ø´ سیمرغ نشسته است ØŒ دارای همه داروها ست، Ùˆ ازاینرو « همه پزشک » خوانده میشود .
نه تنها خدایان ØŒ گلهای گوناگون درخت زمانند ØŒ بلکه « آهنگها Ùˆ Ù„ØÙ† ها Ùˆ دستانهای گوناگونی » نیر هستند، Ú©Ù‡ از درخت زمان ØŒ نواخته Ùˆ سروده میشوند . درخت زمان ØŒ یک ارکسترکیهانی است .باید درپیش چشم داشت Ú©Ù‡ « نی، Ú©Ù‡ همان هوم » بوده است ØŒ رد، یعنی سرور Ùˆ نماینده همه گیاهاناست ØŒ Ùˆ زمان، Ú©Ù‡ « زرونzarvan » باشد ØŒ پیشوندش « زر» ØŒ به معنای « Ù†ÛŒ » است ØŒ Ùˆ رد پایش، در واژه « زَل = Ù†ÛŒ » باقیمانده است . پسوند « ÙˆÙŽÙ† » در « زرون » ØŒ همان « بَن » است Ú©Ù‡ درخت باشد. این تصویر، هم در داستان « خرسه پا » Ùˆ هم در مرغ ققنس ØŒ بازتابیده میشود . ققنس ( Ú©Ø® + نوس = Ù†ÛŒ + بینی= منقاری Ú©Ù‡ به Ø´Ú©Ù„ نای است ) دارای بینی از Ù†ÛŒ هست Ú©Ù‡ به اندازه روزهای سال دارای سوراخ است . Ùˆ از هرسوراخی ØŒ در روز ویژه اش مینوازد . اینهمانی ÛŒØ§ÙØªÙ† یک آهنگ ولØÙ† Ùˆ یک Ú¯Ù„ ØŒ با خدایان در هرروزی ØŒ بهترین بیان آنست Ú©Ù‡ رویش زمان Ùˆ « Ø§ÙØ²Ø§ÛŒØ´ زمان » ØŒ اینهمانی با جش دارد . Ú¯Ù„ Ùˆ موسیقی ØŒ نماد جشن هستند . هرروز، جشن است ( شاخ) Ùˆ جشنها به هم پیوسته اند ( تنه درخت ون ) نخستین اندیشه دراین تصویر ØŒ آنست Ú©Ù‡ « زمان ØŒ Ø§ÙØ²ÙˆØ¯Ù‡ میشود ØŒ نه کاسته » . جان Ùˆ زندگی درشادی ٠رویش ØŒ Ù…ÛŒØ§ÙØ²Ø§ÛŒØ¯ ØŒ نه آنکه بکاهد .زمان ØŒ Ø§ØØ³Ø§Ø³ Ø§ÙØ²Ø§ÛŒØ´ وجود را میآورد . زمان در رویش ØŒ Ù¾ÛŒØ´Ø±ÙØª میکند ØŒ نه آنکه « Ø§ØØ³Ø§Ø³ Ùنا Ùˆ نیستی Ùˆ از دست دادن » با خود بیاورد . ایرانی ØŒ در Ø§ØØ³Ø§Ø³ زمان ØŒ Ø§ØØ³Ø§Ø³ روئیدن Ùˆ بالیدن Ùˆ Ø§ÙØ²ÙˆØ¯Ù† Ùˆ پروازکردن ... داشت . انسان Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ Ø§ØØ³Ø§Ø³ØŒ Ùوران غنای خود را میکرد ØŒ Ú©Ù‡ شادی آور بود . اینکه انسان هم مانند خدا ØŒ درخت شمرده میشود ØŒ همین اندیشه ها دراو بازتابیده میشد . در روایات زرتشتی ØŒ مشی Ùˆ مشیانه ØŒ Ø¬ÙØª انسان نخستین ØŒ از تخم کیومرث « میرویند » ØŒ Ú©Ù‡ برزمین ریخته میشود . انسان، گیاهیست Ú©Ù‡ میروید . البته باید درذهن داشت Ú©Ù‡ Ù…Ùهوم « گیاه » دراین ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ØŒ گستره پهناوری داشت Ú©Ù‡ امروزه ندارد . خدا Ùˆ انسان Ùˆ جانور وگیتی همه، گیاه شمرده میشدند. همه ازهم میروئیدند . جم Ùˆ جما، هم در داستان اصلی پیدایش زنخدائی ØŒ از تخم « بهروزو صنم ØŒ یا از اورنگ Ùˆ گلچهره » میروئیدند ØŒ Ùˆ این درخت ØŒ «مردم گیاه» Ùˆ «مهرگیاه » نام داشت . انسان، تنه وشاخ وبرگ درختی بود Ú©Ù‡ بÙنش « همآغوشی خدایان » بود . دراین ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ تصویرزایش را با رویش ØŒ باهم بطور انتزاعی آمیخته بودند . « ازعشق ورزی بهرام Ùˆ سیمرغ » بذری پدید میآمد . نطÙÙ‡ انسان ØŒ تبدیل به بزر گیاه میشد. عشق ورزی بهرام Ùˆ سیمرغ ØŒ باید به زایش بکشد ØŒ ولی ازاین عشق ورزی ØŒ گیاه یا درخت زمان میروئید . زایش ØŒ ناگهان تبدیل به رویش میشد . این سنتزیا ترکیب دو تصویر ØŒ ایجاد جهان بینی بسیار ژرÙÛŒ کرد Ú©Ù‡ برآیندهایش Ø¨Ø³ÛŒØ§Ø±Ø´Ú¯ÙØª آوراست .
این تناظر « درخت زمان » با « درخت انسان » ØŒ سبب میشد Ú©Ù‡ انسان، همسرشت زمان شناخته بشود ØŒ Ùˆ همان ویژگیهای درخت زمان را داشته باشد .انسان هم در روند ØØ±Ú©Øª ØŒ صورتهای گوناگون Ùˆ رنگین پیدا میکرد.
اسدی طوسی در تصویری Ú©Ù‡ « از درختی Ú©Ù‡ Ù‡ÙØª گونه بارش بود» میآورد Ú©Ù‡ رد پای اندیشه اصلی ØŒ بخوبی نگاه داشته شده است . این درخت در « شهرخرّم » است . روبری بتی ØŒ درختی هست Ú©Ù‡ برگ Ùˆ بارش ØŒ اینهمانی با این بت دارند . Ùˆ از نشانی Ú©Ù‡ میدهد ØŒ درختی همانند « درخت ÙˆÙŽÙ† وَس تخمک » میباشد . این درختیست Ú©Ù‡ میوه های گوناگونش ØŒ چاره هر دردی است ØŒ Ú©Ù‡ همان « درخت همه پزشک » است.
بشهری رسیدند خرّم دگر پر آرایش Ùˆ زیب Ùˆ خوبی Ùˆ ÙØ±Ù‘
ز بیرونش ، بتخانه ای پرنگار بروبر ، بیکران برده گوهر بکار
نهاده درایوانش تختی زعاج بتی دروی ، از زرّ ، با طوق و تاج
درختی گشن Ø±ÙØ³ØªÙ‡ ØŒ درپیش تخت Ú©Ù‡ دادی بر از Ù‡ÙØª سان آن درخت
زانگورو انجیرو نارنج Ùˆ سیب زنارو ترنج Ùˆ به Ø¯Ù„ÙØ±ÛŒØ¨
نه باری بدینسان ببار آمدی که هرسال بارش دوبارآمدی
هرآن برگ کزوی شدی آشکار بدی چهرآن بت برو بر نگار
زشهرآنکه بیمار بودی وسست چو خوردی ازآن میوه گشتی درست
انگور Ùˆ انجیر Ùˆ نارنج Ùˆ سیب Ùˆ انارو ترنج Ùˆ به ØŒ چهره های گوناگون همین Ø¨ÙØª یا سیمرغ ( خرّم ) است. البته این میوها مانند گلها ØŒ خویشاوند خدایانند ØŒ ودر آئین ها Ùˆ مراسم ØŒ نقش بزرگی بازی میکرده اند .
در « درخت زمان » ØŒ Ú©Ù‡ یکی از تصاویرمهم « زمان » Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران است ØŒ چندویژگی بسیار مهم ØŒ برجسته وچشمگیر میشوند . (1)- پیدایش تنوع Ùˆ رنگارنگی از یک بÙÙ†. پیدایش همه خدایان ØŒ همه گلها ØŒ همه آهنگها ØŒ همه میوه ها ( همه تخمه ها ) ازیک بÙÙ†. (2)- بالیدن Ùˆ به ÙØ±Ø§Ø²Ø±Ùتن ØŒ به پیش Ø±ÙØªÙ† وپروازکردن Ùˆ معراج. Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ سراندیشه « Ù¾ÛŒØ´Ø±ÙØª » ØŒ با سراندیشه « اندازه ØŒ یا همآهنگی » ازهم جدا ناپذیرند . آنگونه Ù¾ÛŒØ´Ø±ÙØª Ú©Ù‡ همآهنگی ØŒ بپاید. Ù¾ÛŒØ´Ø±ÙØª باید همآهنگ بسازد ØŒ وهمآهنگی ØŒ نباید ØØ±Ú©Øª Ùˆ جنبش Ùˆ Ù¾ÛŒØ´Ø±ÙØª را باز دارد . ( 3)- بهم پیوستگی هرجزئی به جزء دیگری ØŒ Ùˆ پیوستگی همه هستی به هم ( ازاین رو خدا Ùˆ گیتی ÙØ§Ø²Ù‡Ù… بریده ØŒ یا زمان بریده ØŒ یا تاریکی Ùˆ روشنی ازهم بریده ØŒ نمیتوانند وجود داشته باشند. الله Ùˆ یهوه Ùˆ پدرآسمانی ØŒ Ù…ØØ§Ù„ند ) ( 4)- تØÙˆÙ„ یک Ø¨ØØ´ به بخش دیگر . در واقع در زمان ØŒ ازیکسو ØŒ « Ø§ÙØ²Ø§ÛŒØ´ » هست، Ùˆ از سوی دیگر « تØÙˆÙ„ » هست . وجود درجنبش ØŒ Ù…ÛŒØ§ÙØ²Ø§ÛŒØ¯ ØŒ Ùˆ باید درنظر داشت Ú©Ù‡ Ø§ÙØ²ÙˆØ¯Ù† ØŒ معنای « Ø¢ÙØ±ÛŒØ¯Ù† » داشت . هرچیزی درزمان، Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ هست . هرچیزی به چیز دیگر، تØÙˆÙ„ Ù…ÛŒ یابد ØŒ ولی « نمیگذرد Ùˆ نابود نمیشود ». گیتی به خدا ØŒ Ùˆ خدا ØŒ به گیتی تØÙˆÙ„ Ù…ÛŒ یابد . بقا ØŒ در گیتی یا درخدا نیست ØŒ بلکه« بقا» ØŒ درتØÙˆÙ‘ Ù„ Ùˆ ØØ±Ú©Øª گیتی به خدا، Ùˆ خدا به گیتی است . بقا، در ØØ±Ú©Øª ( ارک = چرخیدن ) هست . یک چیزی در سکون(= زمان بیکران ) ØŒ بقا ندارد . چیزی بقا دارد Ú©Ù‡ برقصد . گردیدن، برگشتن Ùˆ گشتن ØŒ درک Ùˆ Ùهمیده نمیشد ØŒ بلکه گردیدن ØŒ یک ØØ±Ú©Øª تنها وخشک Ùˆ خالی نبود ØŒ بلکه رقصیدن بود .
دوتصویر بنیادی زمان ØŒ زمان را باهم ØŒ Ù…ØØ³ÙˆØ³ Ùˆ Ù…Ùهوم میساختند ØŒ Ùˆ این دوتصویر، متمم همدیگر بودند . انتقال از یک تصویر به تصویر، ضروریست ØŒ چون درهرتصویری ØŒ برآیندهای دیگر، روشن Ùˆ چشمگیرمیشوند . زمان ØŒ بر تجربه ØØ±Ú©Øª ماه ( Ú©Ù‡ با قاعدگی زن ØŒ متناظر بود ) قرار داشت . ولی گردیدن ماه در منزلهای بیست Ùˆ Ù‡ÙØª گانه اش ØŒ Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ) ØŒ تنها جا بجا شدن نیست . باید در نظر داشت ØŒ Ú©Ù‡ واژه « جا » ØŒ Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ به معنای زهدان است ØŒ Ùˆ رد پایش هنوز در « جاکش » باقی مانده است . جای اهورامزدا در روشنی است ØŒ به معنای آن بود Ú©Ù‡ اهورامزدا ØŒ جنینی در زهدان روشنی است . این بود Ú©Ù‡ ماه هر روز، در زهدانی دیگر( منزلی ) یا « جشن وصال » بود . گردیدن ماه در منازل ØŒ رقصیدن ماه در آسمان ØŒ ØØ³ میشد . ماه درآسمان میرقصید . انسان ØŒ رقصیدن را از خدا Ú©Ù‡ سیمرغ ( = ماه = Ø¢ÙØªØ§Ø¨ ) باشد میآموخت. انسان باید برقصد ØŒ چون ماه Ùˆ Ø¢ÙØªØ§Ø¨ میرقصند . مولوی گوید :
ای آسمان ، این چرخ ( = رقص ) من ، زان ماه رو آموختم
خورشید اورا ذره ام ، این رقص ازاو آموختم
ای مه ، نقاب روی او ، ای آب جان در جوی او
بر رو دویدن سوی او ، زان آب جو آموختم
زمان ØŒ رقص ماه است . چرا ماه یا هر تخمه ای میرقصد ØŒ چون بسوی اصل ØŒ « میشود» ØŒ «تØÙˆÙ„ Ù…ÛŒ یابد» . تغییر ØØ§Ù„ات برای رسیدن به اصل ØŒ Ùˆ اصل شدن است . اینست Ú©Ù‡ ØØ±Ú©Øª ØŒ ØØ±Ú©Øª خوش Ùˆ شاد است . زمان ØŒ ØØ±Ú©Øª تØÙˆÙ„ رقصی است تا ازسر، بÙÙ† Ùˆ اصل شود . در پهلوی ØŒ بجای گردیدن ( زیرنویس برهان قاطع ) در بندهش ØŒ وشتنvashtan آمده است .
وشتن ØŒ به معنای رقصیدن است . این واژه ØŒ تصویر یست Ú©Ù‡ همه برآیندهای خود را نگاه داشته است . وه Ø´ÛŒ ØŒ به معنای خوشه Ùˆ خوشی است . وه شیان ØŒ پاشیده شدن است . وه شان ØŒ همان Ø§ÙØ´Ø§Ù† است . وه Ø´ Ú©Ù‡ ردش ØŒ به معنای 1- دوباره زنده کردن 2- Ø´ÙØ§ دادن 3- خوش گذشتن Ùˆ4- Ù…Ø²Ø§Ø Ú©Ø±Ø¯Ù† . این برآیندهای باهم در ذهن ØŒ ÙØ±Ø§Ø®ÙˆØ§Ù†Ø¯Ù‡ میشدند . همان واژه « گردیدن» ØŒ برآیند های درک زمان را نگاه داشته اند. درکردی « Ú¯Ù‡ ردون » خودش به معنای زمان Ùˆ2- وهم به معنای چرخ ( چاه یا اَراده بزرگ) است. پس زمان ØŒ میگردد.اکنون همان واژه « Ú¯Ù‡ ر» دارای معانی 1- چرخیدن 2- Ø±ÙØªÙ† Ùˆ گردش 3- Ù¾ÛŒ جوئی ( جستجو) 4- ÙØ±Ùره 5- قرن است . Ú¯Ù‡ ران : گردش+ جستجوی گمشده + تغییر ÛŒØ§ÙØªÙ† است . گردیدن ØŒ معنای تØÙˆÙ„ Ùˆ تغییر هم دارد . Ú¯Ù‡ رال ØŒ هرزه گرد وبی هد٠= ولگرد .
این گردش ماه Ú©Ù‡ اینهمانی با زمان داشت ØŒ Ø³ÙØ±Ù…یکرد تا تغییر ØØ§Ù„ت بدهد
مه Ú©Ù‡ منور آمد ØŒ دایم Ù…Ø³Ø§ÙØ±Ø¢Ù…د
ای ماهرو Ø³ÙØ±Ú©Ù† ØŒ چون شمع این سرائی
Ù‡Ø±ØØ§Ù„تی Ú†Ùˆ برجی، دروی دری Ùˆ درجی
غم ، آتشی و برقی ، شادی تو ضیائی
ماه درهربرجی ØŒ تØÙˆÙ„ Ù…ÛŒ یابد . اینست Ú©Ù‡ در هر برجی ØŒ خدائی دیگرمیشود . در یک برج ØŒ خرّم است ØŒ دربرج دوم ØŒ بهمن است ØŒ دربرج سوم ØŒ ارتا خوشت است ØŒ ....... . ماه ØŒ هرروزی ØŒ خدائی دیگر میشود . نه تنها در هرروزی ØŒ بلکه در هرشبانروزی ØŒ پنج بار، تØÙˆÙ„ به خدایان دیگر Ù…ÛŒ یابد . ازاینرو خدایان ایران ØŒ زنجیره بهم پیوسته تØÙˆÙ„ یابی ماه ( سیمرغ یا بÙÙ† زمان ) هستند . این اندیشه را ،با Ù…ÙØ§Ù‡ÛŒÙ… تنگ Ùˆ خشک Ùˆ ثابت « شرک Ùˆ توØÛŒØ¯ » در قرآن ØŒ نمیتوان Ùهمید . ولی میتوان Ú¯ÙØª چنین تصویری هم شرکست Ùˆ هم توØÛŒØ¯ ØŒ Ùˆ نه شرک است Ùˆ نه توØÛŒØ¯ . تØÙˆÙ„ یابی بÙÙ† زمان ØŒ بنیاد بقای آنست . بÙÙ† زمان ØŒ درتØÙˆÙ„ ØŒ « هست » . بÙÙ† زمان ØŒ دررقص ØŒ هست.
این Ù…Ùهوم هست Ú©Ù‡ به Ø¹Ø±ÙØ§Ù† میآید ØŒ Ùˆ از دید Ø§ØµØ·Ù„Ø§ØØ§Øª اسلامی ØŒ به Ú©Ù„ÛŒ نامÙهوم میماند ØŒ یا انسان را دچارØÛŒØ±Øª Ùˆ سرگشتگی میکند . همین پدیده « وجود دررقص Ùˆ تØÙˆÙ„ » ØŒ Ù…Ùهوم دیگری از « خود» Ù…ÛŒØ¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø¯ Ú©Ù‡ به Ú©Ù„ÛŒ با Ù…Ùهوم « خود » در اسلام Ùˆ ادیان نوری ØŒ ÙØ±Ù‚ دارد . Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ خود ØŒ یک چیز ثابت ÙˆØ³ÙØªÛŒ نیست Ú©Ù‡ جوابگوی اندیشه « پاداش Ùˆ Ú©ÛŒÙØ±Ùˆ مجازات دراین ادیان » میباشد ØŒ بلکه ØŒ خود ØŒ در هرزمانی ØŒ چیز دیگری میشود . درک تØÙˆÙ„ همیشگی در«خود » ØŒ هیچ رابطه ای با Ù…Ùهوم « گذر Ùˆ Ùنا « ندارد . خود ØŒ تغییر ØØ§Ù„ میدهد ( Ø§Ø²ØØ§Ù„ÛŒ به ØØ§Ù„ دیگر میرود ) ØŒ ولی نابود Ùˆ ÙØ§Ù†ÛŒ نمیشود .
زمانی، قعر دریائی Ø¯Ø±Ø§ÙØªÙ… دمی دیگر، Ú†Ùˆ خورشیدی برآیم
ÙØ±ÙˆØ±Ùتن خورشید درآب ØŒ Ùˆ برآمدن خورشید ØŒ مردن Ùˆ زاده شدن دوباره خورشید بود
زمانی ، ازمن ، آبستن جهانی زمانی ، چون جهان ، خلقی بزایم
انسان ØŒ وجودی خود زا دارد ØŒ یعنی تخم است ØŒ پس ØŒ هم نرینه ( بهرام ) Ùˆ هم مادینه ( Ø§Ø±ØªØ§ÙØ±ÙˆØ¯) باهم است .
مرا گوئی ، چرا با « خود » نیائی تو بنما « خود » که تا با خود ، بیایم
مراسایه هما ، چندان نوازد که گوئی ، سایه او شد ، من همایم
«خود» ØŒ هست ØŒ وقتی در تØÙˆÙ„ Ùˆ گردیدن Ùˆ رقص است ØŒ ازاینرو ØŒ اصل شادی است ØŒ چون این رقص وجود است ( وجود از – وجد – میآید Ú©Ù‡ از واژه - وشتن = رقصیدن Ùˆ گردیدن – ساخته شده است ) . خود ØŒ تØÙˆÙ„یست بسوی اصلش، Ùˆ این شادی آوراست ØŒ Ùˆ Ø§ØØ³Ø§Ø³ « Ùنا Ùˆ گذر» درمیان نیست ØŒ بلکه درتØÙˆÙ„ ÛŒØ§ÙØªÙ† ØŒ همیشه نزدیکترشدن به اصل را درمی یابد .
مراست جان Ù…Ø³Ø§ÙØ±ØŒ Ú†Ùˆ آب ومن چون جوی
روانه جانب دریا ØŒ Ú©Ù‡ شد مدار Ø³ÙØ±
وگرتو پای نداری، Ø³ÙØ±Ú¯Ø²ÛŒÙ† درخویش
چو کان لعل ، پذیراشو از شعاع ، اثر
زخویشتن ØŒ Ø³ÙØ±ÛŒ Ú©Ù† به خویش ØŒ ای خواجه
Ú©Ù‡ از چنین Ø³ÙØ±ÛŒ ØŒ گشت خاک ØŒ معدن زر
ز تلخی Ùˆ ØªÙØ±ÙØ´ÛŒ ØŒ رو بسوی شیرینی
چنانک رست ز تلخی ، هزارگونه ثمر
این « تØÙˆÙ„ » ØŒ از تلخی Ùˆ ترشی به شیرینی ØŒ ازخاک به زر ØŒ ازکمی به Ø§ÙØ²ÙˆÙ†ÛŒ است . دراین ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ØŒ درست از ØØ±Ú©Øª Ùˆ رقص Ùˆ گردش ØŒ بقا پیدایش Ù…ÛŒ یابد. به عبارت دیگر، « گذر ÙˆÙنا » ØŒ ØØ±Ú©ØªØŒ Ùˆ طبعا بقا ست.
یک Ù„ØØ¸Ù‡ به Ù„ØØ¸Ù‡ دیگر، تØÙˆÙ„ Ù…ÛŒ یابد، نه آنکه « یک Ù„ØØ¸Ù‡ » نا گهان ØŒ نیست Ùˆ نابود بشود ØŒ Ùˆ Ù„ØØ¸Ù‡ دیگر، ناگهان از هیچ ØŒ پیدایش یابد . این بود Ú©Ù‡ Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران دوگونه جهان Ùˆ هستی ØŒ Ùˆ دوگونه زمان ( زمان بریده یا کرانمند ØŒ Ùˆ زمان بیکرانه ) نمیتوانست وجود داشته باشد . همین اندیشه ØŒ برغم چیرگی « اندیشه دنیای ÙØ§Ù†ÛŒ » Ú©Ù‡ از اسلام آمده ØŒ در روان Ùˆ اندیشه مولوی بلخی میماند . Ø¹Ø±ÙØ§Ù† ØŒ دوجهان ØŒ دوگونه هستی ØŒ ... Ùˆ طبعا دوگونه زمان را نمیتوانست بپذیرد . این بود ØŒ « ÙØ§Ù†ÛŒ Ùˆ گذرا»هست Ú©Ù‡ تØÙˆÙ„ به بقا Ù…ÛŒ یابد ØŒ ولو آنکه بدین شیوه بیان میشد Ú©Ù‡ خدا ØŒ ازجهان ÙØ§Ù†ÛŒ ØŒ جهان باقی میسازد .
نظرمکن به جهان ØŒ خوار، کین جهان ÙØ§Ù†ÛŒØ³Øª
که او ، به عاقبتش ، عالم بقا سازد
ز کیمیا ، عجب آید که زرکند ، مس را
مسی نگر، Ú©Ù‡ به Ù‡Ø±Ù„ØØ¸Ù‡ کیمیاسازد
( مس ØŒ Ùلزی است Ú©Ù‡ نماد عشق است ØŒ وهم نماد رام وهم نماد بهرامست)
هزارقÙÙ„ اگرهست بر دلت ØŒ مهراس
دکان عشق ، طلب کن که دلگشا دارد
Ù‡Ø±Ù„ØØ¸Ù‡ ØŒ مس ٠گذر، تبدیل به زر بقا میگردد . دوبودن ٠دو جهان ØŒ Ùقط در اثر Â«ØØ¬Ø§Ø¨ بینش» است . دو جهانی Ùˆ طبعا دو زمانی نیست ØŒ بلکه همان جهانست Ú©Ù‡ جهان دیگرمیشود . این دوبینی دوجهان را « اØÙˆÙ„ÛŒ » میدانستند . البته گسترش این اندیشه در پهنایش ØŒ با اندیشه دوجهان بودن اسلامی ( دنیا Ùˆ آخرت ØŒ دنیای ÙØ§Ù†ÛŒ Ùˆ دنیای باقی ) رویارو میشد Ú©Ù‡ طبعا ØŒ Ø¹Ø±ÙØ§ از گسترش آن میپرهیزیدند . البته این اندیشه، به « یکی بودن خدا با جهان هستی » Ùˆ تØÙˆÙ„ یکی به دیگری میکشد ØŒ Ú©Ù‡ باز با « اندیشه توØÛŒØ¯ الله دراسلام » ØŒ متضاد است . برای Ø¹Ø±ÙØ§ ØŒ توØÛŒØ¯ ØŒ همان یکی بودن خدا Ùˆ جهان بود ØŒ نه توØÛŒØ¯ ØŒ به معنای اسلامی اش، Ú©Ù‡ وجود الاه ÙˆØ§ØØ¯ÛŒ ØŒ ÙØ±Ø§Ø³ÙˆÛŒ مخلوقات Ùˆ گیتی باشد ØŒ Ú©Ù‡ برای Ø¹Ø±ÙØ§ ( ودر ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ) ØŒ ثنویت Ùˆ شرک شمرده میشود . آنها ØŒ همان Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø Â« توØÛŒØ¯ » را بکار میبردند ØŒ ولی ازآن ØŒ همان Ù…Ùهوم ایرانی را از « تØÙˆÙ„ یک هستی به هم » ØŒ Ù…ÛŒÙهمیدند .
هزاران دانه سیب یا دانه انگور را Ú©Ù‡ Ø¨ÙØ´Ø§Ø±ÛŒ ØŒ Ùقط یک Ø§ÙØ´Ø±Ù‡ ( اشه = اشیر= شیره ) Ù…ÛŒ یابی . عدد ØŒ تا هنگامی هست Ú©Ù‡ انسان، گوهرچیزها را نمی بیند .
صدهزاران دانه انگور Ø§Ø²ØØ¬Ø§Ø¨ پوست شد
چون نماند پوست ، ماند ، باده های شهریار
این بود Ú©Ù‡ چیرگی Ù Ù…Ùهوم « دنیا Ùˆ جهان ÙØ§Ù†ÛŒ اسلامی » Ú©Ù‡ ریشه در دو دوتا بودن زمان Ùˆ دوتا بودن جهان دارد ØŒ همیشه درکشمکش با Ù…Ùهوم « ÙˆØØ¯Øª وجود » Ø¹Ø±ÙØ§ هست ØŒ Ùˆ این دو اندیشه ØŒ روان آنهارا ازهم Ù…ÛŒØ´Ú©Ø§ÙØ¯ ØŒ Ùˆ در عذاب نگاه میدارد . پشت به دنیای ÙØ§Ù†ÛŒ میکنند، Ú©Ù‡ جهان بینی « ÙˆØØ¯Øª هستی» یا « اندیشه توØÛŒØ¯Ø´Ø§Ù† » ØŒ بکلی منکر آن است .
پیوستگی زمان ، که با اندیشه رنگارنگی و تنوع و طی٠به هم آمیخته اند ، در تصویر درخت زمان ، بهتر باقی مانده است . این تصویر در شاهنامه در داستان زال باقی مانده است که :
نخست از ده و دو درخت بلند ( دوازه ماه درسال )
که هریک ، همی شاخ سی ( سی روز= سی شاخه ) برکشند
از بÙÙ† یا تخم زمان ( Ú©Ù‡ سپس آن را بررسی خواهیم کرد ) ØŒ هر روز، شاخی دیگرمیروید، Ùˆ درخت بالا میرود Ùˆ Ù…ÛŒØ§ÙØ²Ø§ÛŒØ¯ ØŒ Ùˆ هرشاخه ای ØŒ پیوند به یک تنه وساقه دارد ØŒ Ùˆ پیدایش Ùهمان یک تخم است ØŒ ولی غناو لبریزی Ùˆ سرشاری این بÙÙ† ØŒ در هیچ تصویری نمیگنجد ØŒ Ùˆ هرروز در خدائی دیگر Ú©Ù‡ اینهمانی با روز دیگردارد، پیدایش Ù…ÛŒ یابد . هرروز، خدائی دیگر میشود ØŒ تا Ú¯Ù„ÛŒ دیگر Ø¨ÛŒØ§ÙØ´Ø§Ù†Ø¯ Ùˆ تا هر روز، آهنگی دیگر بنوازد ØŒ تا بتوان بشیوه ای دیگر بدان آهنگ رقصید . Ú¯Ù„ Ø§ÙØ´Ø§Ù†ÛŒ Ùˆ آهنگ موسیقی Ùˆ رقص ØŒ بیان واقعیت یابی جشن است ØŒ ولی در هرروزی ØŒ خدائی دیگر، Ú¯Ù„ÛŒ دیگر Ù…ÛŒØ§ÙØ´Ø§Ù†Ø¯ ØŒ Ùˆ آهنگی دیگر ØŒ برای رقصی نوین مینوازد . چون ØØ±Ú©Øª Ùˆ تØÙˆÙ„ درخت ØŒ روز به روز، آن به آن ØŒ بسوی رسیدن به میوه Ùˆ بر است Ú©Ù‡ باز، تخم پیدایش ماه دیگر Ùˆ زمان دیگر خواهد شد . زمان ØŒ رقص بسوی اصل است Ú©Ù‡ انسان درآنجا ØŒ گوهر خود را Ù…ÛŒ یابد . این اندیشه در همان « سماع » صوÙیه باقی میماند Ú©Ù‡ بیان درک زمان ØŒ به کردار وصل Ùˆ عروسی Ùˆ رسیدن به گوهر خود است . انسان ØŒ زمان را به Ø´Ú©Ù„ « تØÙˆÙ„ ÛŒØ§ÙØªÙ† خود بسوی اصل » تجربه میکند ØŒ نه به Ø´Ú©Ù„ « ÙØ§Ù†ÛŒ شدن Ùˆ از دست دادن Ùˆ نیست شدن » (Ú©Ù‡ درست وارونه تجربه عمرخیام از زمانست ). انسان ØŒ هنگامی خوش Ùˆ شاد است ØŒ Ú©Ù‡ بسوی بÙÙ† خود میرود . بÙÙ† او ØŒ اورا بسوی خود Ù…ÛŒ کشد . او میخواهد از نو ØŒ بÙÙ† ویا اصل Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ بشود . اینست Ú©Ù‡ او در جشن Ùˆ پایکوبیست ( درسماع است ) . واژه ٠زمان ØŒ Ú©Ù‡ پیشوند « زما » را دارد ØŒ به معنای « خانه پایکوبی » است . زما ØŒ هنوز درکردی به معنای پایکوبی است ØŒ Ùˆ معرب همین واژه ØŒ « سماع » Ùˆ « سما= آسمان » شده است ( چون زم Ú©Ù‡ رامست سق٠یعنی آسمانست ). Ùˆ « زم » ØŒ نام « رام جید ØŒ روز بیست Ùˆ هشتم است Ú©Ù‡ برابر با روز اول از « سه روز آخرماه « است Ú©Ù‡ برابر با « سه منزل آخرماه » هستند، Ùˆ سه « کت یا کات » خوانده میشوند . Ú©Ù‡ با هم بÙÙ† زمان هستند . این اندیشه ØŒ ØØªØ§ به « آنات زمان » انتقال Ù…ÛŒ یابد . هرآنی از زمان ØŒ جشن خرمن برداری ØŒ یا « خرمن سور» است . ایرانیان ØŒ شبانه روز را به ده هزار Ø¨ØØ´ تقسیم میکردند ØŒ Ùˆ هربخشی ازآن را « یک پنگ » مینامیدند ( واژه Ùنجان ازهمینجا برخاسته ) . پنگ ØŒ به معنای « خوشه خرما » است . Ù‡Ø±Ù„ØØ¸Ù‡ از زمان ØŒ یک خوشه یا پنگ است Ú©Ù‡ میروید . این به Ú©Ù„ÛŒ در تضاد با Ù…Ùهوم « زمان ÙØ§Ù†ÛŒ در اسلام » است . Ù‡Ø±Ù„ØØ¸Ù‡ ای ØŒ جشن Ùˆ وصل Ùˆ خود یابی ÙˆØ¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ شدن خود است . مولوی گوید :
سماع آنجا بکن ، کانجا ، عروسیست
نه در ماتم ØŒ Ú©Ù‡ آن جای ÙØºØ§Ù†Ø³Øª
کسی کو « جوهرخود » را ندیدست
کسی کان « ماه » از چشمش نهانست
چنین کس را ، سماع و د٠چه باید ؟
سماع ، از بهر « وصل دلستان » است
کسانی را که روشان ، سوی قبله است
سماع این جهان و آن جهان است
خصوصا ØÙ„قه ای کاندر سماعند
همی گردند و کعبه در میان است
( رقص دستبندی= ØÙ„قه ØŒ کعبه وقبله ØÙ‚یقی، درمیان ØÙ„قه پایکوبانست . جشن ØŒ غایت زندگی است + درسماع ØŒ این جهان وآن جهان، بهم Ù…ÛŒ پیوندند ویکی میشوند)
زمان، جای پایکوبی است ( زما = سماع). پدیده« تجربه زمان» را در ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ میتوان درهمان « سماع » صوÙیان ÛŒØ§ÙØª ( صوÙÛŒ به معنای Ù†ÛŒ نواز، یعنی جشن ساز است، نه پشمینه پوش ).
اینکه زمان، رویش شاخه های نوین است ØŒ به خودی خود، ØØ§ÙˆÛŒ Ù…ÙØ§Ù‡ÛŒÙ… جشن هست ØŒ هرچند Ú©Ù‡ ما دراثر بیگانگی با معانی اصلی Ùواژه « شاخ Ùˆ شاخه » ØŒ این اندیشه «اینهمانی زمان با جشن Ùˆ رقص Ùˆ Ú¯Ù„ Ø§ÙØ´Ø§Ù†ÛŒ » را ÙØ±Ø§Ù…وش کرده ایم.
شاخ ØŒ به معنای سَرÙو، سرون ØŒ قرن یعنی شاخ ØÛŒÙˆØ§Ù†Ø§Øª است، Ùˆ یکی ازنامهای Ø´Ø§Ø Ø¯Ø± لغت نامه دهخدا « ÙØ³Ù† » است ØŒ Ú©Ù‡ ØªÙ„ÙØ¸ÛŒ دیگر ازهمان سئنا ( سه نای ) Ùˆ سن ( صنم ) Ùˆ سیمرغ است . در کردی « شه خلان » به معنای نیزارو نیستان است ØŒ پس بی هیچ Ø´Ú©ÛŒ ØŒ واژه « شخ = شغ = شاخ » ØŒ به معنای « نای » بکار برده میشده است . Ùˆ Ø¯Ø±ÙØ§Ø±Ø³ÛŒ ØŒ شخل ØŒ به معنای بانگ Ùˆ نعره است، وشخلیدن ØŒ صÙیر زدن میباشد . Ùˆ دربلوچی ØŒ به « شاخ » ØŒ « شاه » میگویند . هخامنشیان به مدیریت کردن Ùˆ راهبری کردن ØŒ نییدن ØŒ نامیده Ù…ÛŒÚ¯ÙØªÙ‡ اند . پس Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø Â« شاه » ،ازهمین ریشه است . شاه ØŒ نائی است ( شاخی است ) Ú©Ù‡ با نواختن موسیقی، مردم را با کشش ØŒ راهبری میکند . همینکار را جمشید نیز با « سوورا = Ø³ÙˆÙØ±Ø§ » Ú©Ù‡ Ù†ÛŒ بوده است ØŒ میکند . البته شاخ ØŒ شاخ گاو هم هست Ú©Ù‡ هم ازآن ابزاربادی موسیقی ( horn ) میسازند Ùˆ هم ازآن پیاله برای نوشیدن شراب میساخته اند، Ùˆ ØØªØ§ به شرابی Ú©Ù‡ با گلاب بیامیزند، شاخ میگویند. بدینسان شاخ ØŒ هم نماد موسیقی Ùˆ هم نماد باده نوشی بوده است، Ùˆ به هلال ماه ØŒ « شاخ گوزن درهوا » میگویند . از همین دوشاخگی هلال ماه ( Ú©Ù‡ رام Ùˆ زهدان Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ اسمان است ) ØŒ ذوالقرنین ( دارنده دوشاخ ) آمده است . پس « شاخ Ùˆ شاخه » ØŒ معنای نای Ùˆ ابزاربادی موسیقی را داشته است Ú©Ù‡ Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ اصل جشن است . در بندهش ØŒ درمیان دریای ورورکش ØŒ خرسه پا ئی هست Ú©Ù‡ البته همان نام زشت ساخته سیمرغست . چون سیمرغ ØŒ سه انگشته Ùˆ سه پایه Ùˆ سه شاخه هست . در گزیده های زاد اسپرم ( بخش 10 ) سخن ازمیش کروشه یا میش سه شاخه میرود Ú©Ù‡ بهمن Ùˆ سروش اورا برای نوشاندن شیر به زرتشت کودک میبرند . اینها تصاویری بودند Ú©Ù‡ رد پای « سه تا یکتائی » را نگاه داشته اند . این « خرسه پا » Ú©Ù‡ همان « خارو خاره سه پا » است ØŒ Ùˆ به معنای « زن یا ماه سه تا » هست ØŒ وجودش ØŒ پیکریابی « موسیقی » بوده است Ú©Ù‡ آنرا زشت ساخته اند . ازجمله این جانور سه پا ØŒ دارای یک شاخ زرین هست( زرین در اصل به معنای سبز هست ) Ú©Ù‡ نای بزرگیست ØŒ Ú©Ù‡ هزار نای دیگر ازآن Ø±ÙØ³ØªÙ‡ است . درواقع ØŒ او « هزارآوا= هزار دستان = بلبل » است ØŒ Ùˆ با نوا Ùˆ سرود این شاخ هزارنوا ØŒ همه گزندها را برطر٠میسازد، Ùˆ با این بانگ ØŒ همه ماهیان را آبستن میسازد . بندهش ØŒ بخش نهم پاره 152 « .... آن یک شاخ زرین همانند سوورا – نای - است Ùˆ ازآن ØŒ یکهزار شاخ دیگر رسته است ØŒ بزرگ Ùˆ Ú©ÙˆÚ†Ú© به بلندی شتری Ùˆ به بلندی اسپی Ùˆ به بلندی گاوی Ùˆ به بلندی خری باشد . بدان شاخ ØŒ همه آن بدترین خطرهای کوشنده را برطر٠سازد ØŒ نابود کند . آن خر .... چون بانگ کند همه Ø¢ÙØ±ÛŒØ¯Ú¯Ø§Ù† ماده آبزی هرمزدی آبستن شود .... » . این رد پای خدای نای است Ú©Ù‡ با سرود نایش ØŒ Ù…ÛŒØ¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø¯ . پس ØŒ درخت سی شاخه زمان، نیزعبارت بندی همان « نائیست Ú©Ù‡ ازآن ØŒ نای های سی گانه میروید ( Ø²ÙØ±+ ÙˆÙÙ† = درخت نای = خدای زمان ) ØŒ Ùˆ با بانگ نای، هر روزگیتی را به Ø´Ú©Ù„ جشنی نوین Ù…ÛŒØ¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø¯ . باید درنظر داشت Ú©Ù‡ خدایان ایران ØŒ با کلمه Ùˆ ØØ±Ù ØŒ امر نمیکنند تا خلق کنند ØŒ بلکه باسرود Ùˆ نوا ØŒ Ù…ÛŒØ¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯ . موسیقی ØŒ زبان خدائیست . خدا ØŒ با کشش ØŒ کارمیکند نه با « ÙŽØ²Ù†ÙØ´ » . خدا ØŒ در آهنگ Ùˆ سرود ØŒ Ù…ÛŒØ¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø¯ . آهنگ Ùˆ سرود ØŒ زبان عشق Ùˆ زبان « گوهری خدائی » است . آهنگ وسرود Ùˆ ترانه ØŒ Ú©Ù‡ نماد جشن است ØŒ بر Ú¯ÙØªÙ‡ Ùˆ ØØ±Ù Ùˆ کلمه ØŒ برتری دارد . اینست Ú©Ù‡ مولوی میگوید :
ربود عشق تو ØªØ³Ø¨ÛŒØ Ùˆ ØŒ داد ØŒ بیت Ùˆ سرود
بسی بکردم لاØÙˆÙ„ Ùˆ توبه ØŒ دل نشنود
غزل سرا شدم از دست عشق و دست زنان
بسوخت عشق تو ، ناموی و شرم و هرچم بود
اینست Ú©Ù‡ نیایشگاه این خدا ØŒ دراصل ØŒ جشنگاه بوده است . خرابات Ùˆ خانقاه ( خانه گاه = خانه موسیقی ) هم ØŒ جای جشن است . زبانی Ú©Ù‡ ازگوهر خدائی انسان ØŒ ØÚ©Ø§ÛŒØª میکند ØŒ موسیقی است Ú©Ù‡ « همه انسانها » را به هم پیوند میدهد ØŒ نه واژه ÙˆØØ±Ù Ùˆ کلمه ØŒ Ú©Ù‡ بیشتر انسانها را ازهم پاره میکند .
درد دل را اگر نمی بینی بشنو از چنگ ، ناله و زاری
ناله نای Ùˆ Ú†Ù†Ú¯ ØŒ ØØ§Ù„ دل است ØØ§Ù„ دل را تو بین Ú©Ù‡ دلداری
دست بر« ØØ±Ù٠بی دلی » ØŒ Ú†Ù‡ نهی ØŸ « ØØ±Ù » را درمیان Ú†Ù‡ میآری
Ú¯ÙØªÙ‡ را ØŒ دانه های دام مساز Ú©Ù‡ Ø²Ú¯ÙØªÙ‡ است این Ú¯Ø±ÙØªØ§Ø±ÛŒ
این بود Ú©Ù‡ با« Ø§ÙˆÙØ² » نامیدن ٠انسان ( اوز= Ø§ÙØ² = نای = انسان ) ØŒ هرانسانی را « اصل جشن » میشمردند . انسان ØŒ انسان اقتصادی homo economicus ØŒ انسان سیاسی homo politicusØŒ انسان دینی ØŒ ... نبود ØŒ بلکه « انسان جشن ساز» بود .
نتانم Ø¨ÙØ¯ Ú©Ù… از Ú†Ù†Ú¯ÛŒ ØŒ ØØ±ÛŒÙ هردل تنگی
غذای گوشها گشته ، بهر زخمی و هر تاری
نتانم بد کم از باده ، زینبوع طرب زاده
صلای عشق میگوید ، به هر مخمور و خماری
کرم آموز تو یارا ، ز سنگ مرمرو خارا
که میجوشد زهرعشقش ، عطا بخشی و ایثاری
این انسانیست Ú©Ù‡ با زمانی کاردارد Ú©Ù‡ میروید، Ùˆ هرروز Ú¯Ù„ÛŒ تازه Ù…ÛŒØ§ÙØ´Ø§Ù†Ø¯ Ùˆ هرروز سرودی Ùˆ آهنگی نو مینوازد، Ùˆ هرروز باده ای تازه میگسارد، Ùˆ خودش « اصل جشن ساز، سرچشمه شادی انگیختن Ùˆ Ø¢ÙØ±ÛŒØ¯Ù† » است .
در کنار زÙهره نه تو Ú†Ù†Ú¯ عشرت همچنان
پای کوبان اندرآ ، ای ماه تابان همچنین
چرخه چرخ ØŒ اربگردد بی مرادت یک Ù†ÙØ³
آتشی درزن بجان چرخ گردان همچنین
.