سکورلاریته / منوچهرجمالی
بÙÙ† Ùزمان، هر روز خدائی دیگرمیشود
تا هرروز، Ú¯Ù„ÛŒ دیگربیاÙشاند
تا هرروز آهنگی دیگر، برای رقصی دیگربنوازد
هرزمانی، دوجشن است
منوچهرجمالی
سکورلاریته
Ùˆ درخت٠زمان درÙرهنگ ایران
هرروز، شاخی نوین ازدرخت زمان میروید
«شاخ» ، هم معنای « نی وابزاربادی موسیقی» وهم « جام باده» را دارد
بÙÙ† Ùزمان، هر روز خدائی دیگرمیشود
تا هرروز، Ú¯Ù„ÛŒ دیگربیاÙشاند
تا هرروز آهنگی دیگر، برای رقصی دیگربنوازد
هرزمانی، دوجشن است
1- جشن خرمن 2- جش پیدایش
منوچهرجمالی
Ùرهنگ ایران ØŒ زمان را ØŒ درختی میدانست Ú©Ù‡ بÙÙ†ÛŒ دارد ØŒ Ùˆ درروئیدن Ùˆ بالیدن، شاخه هائی میشود، Ú©Ù‡ همان روزها هستند ØŒ Ùˆ به Ùرازش وسرش Ú©Ù‡ رسید ØŒ تخم Ùˆ بری میدهد ØŒ Ùˆ همین تخم وبر است Ú©Ù‡ باز تبدیل به بÙÙ† میشود، Ùˆ زمان تازه ازآن میروید. این اندیشه شبانروز ØŒ به هراØظه ای از زمان بازتابیده میشود . هرآنی از زمان ØŒ تازه است . واژه « تازه » ØŒ از « تاختن Ùˆ دویدن » است . خود واژه تازه ØŒ بهترین گواه براین معناست که« آنچه Øرکت میکند ØŒ تازه میشود ». چیزی تازه Ùˆ نو میشود Ú©Ù‡ Øرکت میکند Ùˆ به عبارت دقیقتر، چیزی تاز Ùˆ نو میشو Ú©Ù‡ میرقصد .این اندیشه ØŒ در Ùرازسرتصویرکوروش در مشهد مرغاب Ùارس دیده میشود . سه تخمند Ú©Ù‡ میرویند Ùˆ Ù…ÛŒ بالند Ùˆ در Ùرازشان ØŒ تبدیل به تخم میشوند ( سه تخم در بÙÙ† Ùˆ سه تخم در Ùرازتنه درخت – البته این همان سه بÙÙ† زمان است ) . وهمین Øاصل درخت زمانست Ú©Ù‡ اÙشانده میشود، Ùˆ اصل ٠« پیدایش زمان تازه » میگردد . این تصویر، همه آن اندیشه هائی را دربر دارد Ú©Ù‡ امروزه ما درجنبش ٠سکولاریته ØŒ در غرب بدنبلش میدویم . این اندیشه به هر « آنی » از زمان ØŒ باز تابیده میشود . در هرآنی ØŒ دوجشن هست ØŒ یکی جشن شادی بدست آوردن Ù…Øصول (جشن خرمن ) ØŒ یکی جشن کاشتن Ùˆ بنیاد نهادن Ùˆ اÙØªØªØ§Ø Ùˆ نوآوری وابداع ( آتش Ùروزی ) . بقول مولوی بلخی
صوÙیان هردمی ØŒ دو عید کنند عنکبوتان، مگس، قدید کنند
کیمیای سعادت همه اند درهمه ØŒ Ùعل خود ØŒ پدید کنند
درپایان زمان، زمان ØŒ نیست Ùˆ Ùانی نمیشود، بلکه تخمی وخوشه Ùˆ خرمنی میشود ØŒ Ú©Ù‡ ازآن « آن Ùنوین » میروید . این اندیشه به Ú©Ù„ÛŒ ØŒ متضاد با « Ù…Ùهوم Ùنای زمان ØŒ در گذشت ٠زمان » است . زمان ØŒ میاÙزاید Ùˆ میآÙریند ØŒ Ùˆ هرگز نابود Ùˆ نیست نمیشود . زمان، Ø¢Ùریننده آینده است . درÙرهنگ ایران ،زمان ØŒ میروید . Ùˆ روئیدن ØŒ معنای پیش رÙتن Ùˆ شادی Ùˆ دوستی باهم داشت . چنانکه به پیشرÙت دادن گیتی ØŒ رویش گیتی varedatgaetha Ú¯Ùته میشد . گیتی ( Ú©Ù‡ به معنای مجموعه جانها هم هست ) موقعی پیشرÙت Øقیقی میکند Ú©Ù‡ بروید . Øرکتش ØŒ رویشی باشد . دراینجا اÙÙ‚ Ù…Ùهوم « پیشرÙت » ØŒ پدیدار میگردد . این سراندیشه ØŒ « پیشرÙتی» را Ù…ÛŒ پذیرد Ú©Ù‡ در راستای « رویانیدن جان Ùˆ گوهر» از خودش باشد.
واژه « ورد vareda » Ú©Ù‡ امروزه معنای « ÙÚ¯Ù„ » دارد ØŒ دراصل به معنای روئیدن است، Ùˆ همین واژه است Ú©Ù‡ « بالیدن Ùˆ بال » شده است . «Ùروهر»، Ú©Ù‡ دراصل « Ùرَ وَرد » است Ùˆ نام سیمرغست ( ارتا Ùرورد = Ùروردین ) ØŒ به معنای « Ùرا بالیدن = پروازکردن= بال درآورن » است . این Ùروهر، بخش سیمرغی از بÙÙ† هرانسانی نیزهست ØŒ Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ بالد Ùˆ در رÙت Ùˆ آمد ( پرواز وآمیزش همیشگی با سیمرغ ØŒ Ùˆ بازگشت ازاو ) به سیمرغ Ùˆ از سیمرغست . البته همه خدایان ایران ØŒ خویش ÙÙ Ú¯Ù„ ( خویشاوند وخانواده Ú¯Ù„ Ùˆ ازگوهرگل ) هستند، Ùˆ هرخدائی ØŒ درگلی ØŒ پیکرمی یابد . از درخت زمان، تنها یک Ú¯Ù„ نمیروید ØŒ بلکه هر روز، Ú¯Ù„ÛŒ دیگر میروید . درخت زمان ØŒ درختی است Ú©Ù‡ همه گلها ازآن میرویند . بÙÙ† ٠زمان ØŒ اصل تنوع Ùˆ طی٠است. خدایان ØŒ گلهای رنگارنگ Ùˆ گوناگون درخت زمانند . یکی از نامهای سیمرغ ØŒ « گلچهره » Ùˆ « Ú¯Ù„ کامکار» Ùˆ « گلشهر» است . نام دیگر رخش، گلرنگ است ØŒ Ùˆ رخش، پیکریابی خود٠سیمرغ است . خدایان ایران درهرماهی باهم ØŒ یک « دسته Ú¯Ù„ = گلدسته » اند .
با صبا همراه بÙرست از رخت گلدسته ای
بو Ú©Ù‡ بوئی بشنویم از خاک بستان شما ØاÙظ
اینست Ú©Ù‡ « درخت زمان » ØŒ Ú¯Ù„ اÙشانست . Ú¯Ù„ اÙشانی درخت ØŒ با نو Ø¢Ùرینی Ùˆ جشن ابداع Ùˆ نوآوری کاردارد . Ú¯Ù„ اÙشانی ØŒ همانند « اÙشاندن خوشه Ùˆ بذر» است . این Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø Â« Ú¯Ù„ اÙشانی » ØŒ در ادبیات ما بیادگار باقی مانده است . خدایان خودرا Ú©Ù‡ گلدسته رنگارنگ هستند ØŒ درگیتی، میاÙشانند تا جشن برپا کنند . زیردرخت Ú¯Ù„ اÙشان نشستن، جشن گرÙتنست.
چنان بد Ú©Ù‡ درپارس یک روز تخت نهادند زیرگل اÙشان درخت Ùردوسی
بخت این نکند بامن، کان شاخ صنوبر را
بنشینم Ùˆ بنشانم ØŒ Ú¯Ù„ برسرش اÙشانم سعدی
میخواه Ùˆ Ú¯Ù„ اÙشان Ú©Ù† ØŒ از « دهر» Ú†Ù‡ میجوئی(دهر وگل،دهر=زمان)
این Ú¯Ùت سØرگه Ú¯Ù„ ØŒ بلبل تو Ú†Ù‡ میگوئی
بیا تا « Ú¯Ù„ براÙشانیم » Ùˆ Ù…ÛŒ در ساغر اندازیم
ÙÙ„Ú© را سق٠بشکاÙیم و« طرØÛŒ نو دراندازیم » ØاÙظ
درخت زمان، گلدسته یا دسته Ú¯Ù„ بوده است Ú©Ù‡ از« بÙÙ† زمان » میروئیده است .واژه « اوروازurvaaz » Ú©Ù‡ روئیدن باشد ØŒ همزمانش دارای معنای شادی Ùˆ دوستی است . Ùˆ همان واژه « urvaaza» به معنای « دوستانه » هم هست . Ùˆ « اوروازمن urvaazeman» ØŒ به معنای « شاد سازنده Ùˆ شادی آور» هست . بخوبی دیده میشود Ú©Ù‡ این درخت ØŒ گلهای یکنواخت ندارد ØŒ بلکه در « بالیدن Ùˆ روئیدن » ØŒ همیشه « Ú¯Ù„ÛŒ تازه با Ø´Ú©Ù„ Ùˆ رنگ Ùˆ بوی دیگر» میآورد .Ù…Ùهوم Ù« پیشرÙت ØŒ برآیند « تنوع Ùˆ طی٠و رنگارنگی » دارد . Øتا در داستانی Ú©Ù‡ اسدی طوسی از همین درخت میآورد ØŒ درختیست Ú©Ù‡ دارای « انواع میوه ها » است . همچنین درخت بس تخمه، Ú©Ù‡ Ùرازش سیمرغ نشسته است ØŒ دارای همه داروها ست، Ùˆ ازاینرو « همه پزشک » خوانده میشود .
نه تنها خدایان ØŒ گلهای گوناگون درخت زمانند ØŒ بلکه « آهنگها Ùˆ Ù„ØÙ† ها Ùˆ دستانهای گوناگونی » نیر هستند، Ú©Ù‡ از درخت زمان ØŒ نواخته Ùˆ سروده میشوند . درخت زمان ØŒ یک ارکسترکیهانی است .باید درپیش چشم داشت Ú©Ù‡ « نی، Ú©Ù‡ همان هوم » بوده است ØŒ رد، یعنی سرور Ùˆ نماینده همه گیاهاناست ØŒ Ùˆ زمان، Ú©Ù‡ « زرونzarvan » باشد ØŒ پیشوندش « زر» ØŒ به معنای « Ù†ÛŒ » است ØŒ Ùˆ رد پایش، در واژه « زَل = Ù†ÛŒ » باقیمانده است . پسوند « ÙˆÙŽÙ† » در « زرون » ØŒ همان « بَن » است Ú©Ù‡ درخت باشد. این تصویر، هم در داستان « خرسه پا » Ùˆ هم در مرغ ققنس ØŒ بازتابیده میشود . ققنس ( Ú©Ø® + نوس = Ù†ÛŒ + بینی= منقاری Ú©Ù‡ به Ø´Ú©Ù„ نای است ) دارای بینی از Ù†ÛŒ هست Ú©Ù‡ به اندازه روزهای سال دارای سوراخ است . Ùˆ از هرسوراخی ØŒ در روز ویژه اش مینوازد . اینهمانی یاÙتن یک آهنگ ولØÙ† Ùˆ یک Ú¯Ù„ ØŒ با خدایان در هرروزی ØŒ بهترین بیان آنست Ú©Ù‡ رویش زمان Ùˆ « اÙزایش زمان » ØŒ اینهمانی با جش دارد . Ú¯Ù„ Ùˆ موسیقی ØŒ نماد جشن هستند . هرروز، جشن است ( شاخ) Ùˆ جشنها به هم پیوسته اند ( تنه درخت ون ) نخستین اندیشه دراین تصویر ØŒ آنست Ú©Ù‡ « زمان ØŒ اÙزوده میشود ØŒ نه کاسته » . جان Ùˆ زندگی درشادی ٠رویش ØŒ میاÙزاید ØŒ نه آنکه بکاهد .زمان ØŒ اØساس اÙزایش وجود را میآورد . زمان در رویش ØŒ پیشرÙت میکند ØŒ نه آنکه « اØساس Ùنا Ùˆ نیستی Ùˆ از دست دادن » با خود بیاورد . ایرانی ØŒ در اØساس زمان ØŒ اØساس روئیدن Ùˆ بالیدن Ùˆ اÙزودن Ùˆ پروازکردن ... داشت . انسان درÙرهنگ ایران ØŒ اØساس، Ùوران غنای خود را میکرد ØŒ Ú©Ù‡ شادی آور بود . اینکه انسان هم مانند خدا ØŒ درخت شمرده میشود ØŒ همین اندیشه ها دراو بازتابیده میشد . در روایات زرتشتی ØŒ مشی Ùˆ مشیانه ØŒ جÙت انسان نخستین ØŒ از تخم کیومرث « میرویند » ØŒ Ú©Ù‡ برزمین ریخته میشود . انسان، گیاهیست Ú©Ù‡ میروید . البته باید درذهن داشت Ú©Ù‡ Ù…Ùهوم « گیاه » دراین Ùرهنگ ØŒ گستره پهناوری داشت Ú©Ù‡ امروزه ندارد . خدا Ùˆ انسان Ùˆ جانور وگیتی همه، گیاه شمرده میشدند. همه ازهم میروئیدند . جم Ùˆ جما، هم در داستان اصلی پیدایش زنخدائی ØŒ از تخم « بهروزو صنم ØŒ یا از اورنگ Ùˆ گلچهره » میروئیدند ØŒ Ùˆ این درخت ØŒ «مردم گیاه» Ùˆ «مهرگیاه » نام داشت . انسان، تنه وشاخ وبرگ درختی بود Ú©Ù‡ بÙنش « همآغوشی خدایان » بود . دراین Ùرهنگ تصویرزایش را با رویش ØŒ باهم بطور انتزاعی آمیخته بودند . « ازعشق ورزی بهرام Ùˆ سیمرغ » بذری پدید میآمد . نطÙÙ‡ انسان ØŒ تبدیل به بزر گیاه میشد. عشق ورزی بهرام Ùˆ سیمرغ ØŒ باید به زایش بکشد ØŒ ولی ازاین عشق ورزی ØŒ گیاه یا درخت زمان میروئید . زایش ØŒ ناگهان تبدیل به رویش میشد . این سنتزیا ترکیب دو تصویر ØŒ ایجاد جهان بینی بسیار ژرÙÛŒ کرد Ú©Ù‡ برآیندهایش بسیارشگÙت آوراست .
این تناظر « درخت زمان » با « درخت انسان » ØŒ سبب میشد Ú©Ù‡ انسان، همسرشت زمان شناخته بشود ØŒ Ùˆ همان ویژگیهای درخت زمان را داشته باشد .انسان هم در روند Øرکت ØŒ صورتهای گوناگون Ùˆ رنگین پیدا میکرد.
اسدی طوسی در تصویری Ú©Ù‡ « از درختی Ú©Ù‡ Ù‡Ùت گونه بارش بود» میآورد Ú©Ù‡ رد پای اندیشه اصلی ØŒ بخوبی نگاه داشته شده است . این درخت در « شهرخرّم » است . روبری بتی ØŒ درختی هست Ú©Ù‡ برگ Ùˆ بارش ØŒ اینهمانی با این بت دارند . Ùˆ از نشانی Ú©Ù‡ میدهد ØŒ درختی همانند « درخت ÙˆÙŽÙ† وَس تخمک » میباشد . این درختیست Ú©Ù‡ میوه های گوناگونش ØŒ چاره هر دردی است ØŒ Ú©Ù‡ همان « درخت همه پزشک » است.
بشهری رسیدند خرّم دگر پر آرایش Ùˆ زیب Ùˆ خوبی Ùˆ Ùرّ
ز بیرونش ، بتخانه ای پرنگار بروبر ، بیکران برده گوهر بکار
نهاده درایوانش تختی زعاج بتی دروی ، از زرّ ، با طوق و تاج
درختی گشن رÙسته ØŒ درپیش تخت Ú©Ù‡ دادی بر از Ù‡Ùت سان آن درخت
زانگورو انجیرو نارنج Ùˆ سیب زنارو ترنج Ùˆ به دلÙریب
نه باری بدینسان ببار آمدی که هرسال بارش دوبارآمدی
هرآن برگ کزوی شدی آشکار بدی چهرآن بت برو بر نگار
زشهرآنکه بیمار بودی وسست چو خوردی ازآن میوه گشتی درست
انگور Ùˆ انجیر Ùˆ نارنج Ùˆ سیب Ùˆ انارو ترنج Ùˆ به ØŒ چهره های گوناگون همین بÙت یا سیمرغ ( خرّم ) است. البته این میوها مانند گلها ØŒ خویشاوند خدایانند ØŒ ودر آئین ها Ùˆ مراسم ØŒ نقش بزرگی بازی میکرده اند .
در « درخت زمان » ØŒ Ú©Ù‡ یکی از تصاویرمهم « زمان » درÙرهنگ ایران است ØŒ چندویژگی بسیار مهم ØŒ برجسته وچشمگیر میشوند . (1)- پیدایش تنوع Ùˆ رنگارنگی از یک بÙÙ†. پیدایش همه خدایان ØŒ همه گلها ØŒ همه آهنگها ØŒ همه میوه ها ( همه تخمه ها ) ازیک بÙÙ†. (2)- بالیدن Ùˆ به ÙرازرÙتن ØŒ به پیش رÙتن وپروازکردن Ùˆ معراج. درÙرهنگ ایران ØŒ سراندیشه « پیشرÙت » ØŒ با سراندیشه « اندازه ØŒ یا همآهنگی » ازهم جدا ناپذیرند . آنگونه پیشرÙت Ú©Ù‡ همآهنگی ØŒ بپاید. پیشرÙت باید همآهنگ بسازد ØŒ وهمآهنگی ØŒ نباید Øرکت Ùˆ جنبش Ùˆ پیشرÙت را باز دارد . ( 3)- بهم پیوستگی هرجزئی به جزء دیگری ØŒ Ùˆ پیوستگی همه هستی به هم ( ازاین رو خدا Ùˆ گیتی Ùازهم بریده ØŒ یا زمان بریده ØŒ یا تاریکی Ùˆ روشنی ازهم بریده ØŒ نمیتوانند وجود داشته باشند. الله Ùˆ یهوه Ùˆ پدرآسمانی ØŒ Ù…Øالند ) ( 4)- تØول یک بØØ´ به بخش دیگر . در واقع در زمان ØŒ ازیکسو ØŒ « اÙزایش » هست، Ùˆ از سوی دیگر « تØول » هست . وجود درجنبش ØŒ میاÙزاید ØŒ Ùˆ باید درنظر داشت Ú©Ù‡ اÙزودن ØŒ معنای « Ø¢Ùریدن » داشت . هرچیزی درزمان، Ø¢Ùریننده هست . هرچیزی به چیز دیگر، تØول Ù…ÛŒ یابد ØŒ ولی « نمیگذرد Ùˆ نابود نمیشود ». گیتی به خدا ØŒ Ùˆ خدا ØŒ به گیتی تØول Ù…ÛŒ یابد . بقا ØŒ در گیتی یا درخدا نیست ØŒ بلکه« بقا» ØŒ درتØوّ Ù„ Ùˆ Øرکت گیتی به خدا، Ùˆ خدا به گیتی است . بقا، در Øرکت ( ارک = چرخیدن ) هست . یک چیزی در سکون(= زمان بیکران ) ØŒ بقا ندارد . چیزی بقا دارد Ú©Ù‡ برقصد . گردیدن، برگشتن Ùˆ گشتن ØŒ درک Ùˆ Ùهمیده نمیشد ØŒ بلکه گردیدن ØŒ یک Øرکت تنها وخشک Ùˆ خالی نبود ØŒ بلکه رقصیدن بود .
دوتصویر بنیادی زمان ØŒ زمان را باهم ØŒ Ù…Øسوس Ùˆ Ù…Ùهوم میساختند ØŒ Ùˆ این دوتصویر، متمم همدیگر بودند . انتقال از یک تصویر به تصویر، ضروریست ØŒ چون درهرتصویری ØŒ برآیندهای دیگر، روشن Ùˆ چشمگیرمیشوند . زمان ØŒ بر تجربه Øرکت ماه ( Ú©Ù‡ با قاعدگی زن ØŒ متناظر بود ) قرار داشت . ولی گردیدن ماه در منزلهای بیست Ùˆ Ù‡Ùت گانه اش ØŒ درÙرهنگ ایران ) ØŒ تنها جا بجا شدن نیست . باید در نظر داشت ØŒ Ú©Ù‡ واژه « جا » ØŒ درÙرهنگ ایران ØŒ به معنای زهدان است ØŒ Ùˆ رد پایش هنوز در « جاکش » باقی مانده است . جای اهورامزدا در روشنی است ØŒ به معنای آن بود Ú©Ù‡ اهورامزدا ØŒ جنینی در زهدان روشنی است . این بود Ú©Ù‡ ماه هر روز، در زهدانی دیگر( منزلی ) یا « جشن وصال » بود . گردیدن ماه در منازل ØŒ رقصیدن ماه در آسمان ØŒ Øس میشد . ماه درآسمان میرقصید . انسان ØŒ رقصیدن را از خدا Ú©Ù‡ سیمرغ ( = ماه = Ø¢Ùتاب ) باشد میآموخت. انسان باید برقصد ØŒ چون ماه Ùˆ Ø¢Ùتاب میرقصند . مولوی گوید :
ای آسمان ، این چرخ ( = رقص ) من ، زان ماه رو آموختم
خورشید اورا ذره ام ، این رقص ازاو آموختم
ای مه ، نقاب روی او ، ای آب جان در جوی او
بر رو دویدن سوی او ، زان آب جو آموختم
زمان ØŒ رقص ماه است . چرا ماه یا هر تخمه ای میرقصد ØŒ چون بسوی اصل ØŒ « میشود» ØŒ «تØول Ù…ÛŒ یابد» . تغییر Øالات برای رسیدن به اصل ØŒ Ùˆ اصل شدن است . اینست Ú©Ù‡ Øرکت ØŒ Øرکت خوش Ùˆ شاد است . زمان ØŒ Øرکت تØول رقصی است تا ازسر، بÙÙ† Ùˆ اصل شود . در پهلوی ØŒ بجای گردیدن ( زیرنویس برهان قاطع ) در بندهش ØŒ وشتنvashtan آمده است .
وشتن ØŒ به معنای رقصیدن است . این واژه ØŒ تصویر یست Ú©Ù‡ همه برآیندهای خود را نگاه داشته است . وه Ø´ÛŒ ØŒ به معنای خوشه Ùˆ خوشی است . وه شیان ØŒ پاشیده شدن است . وه شان ØŒ همان اÙشان است . وه Ø´ Ú©Ù‡ ردش ØŒ به معنای 1- دوباره زنده کردن 2- Ø´Ùا دادن 3- خوش گذشتن Ùˆ4- Ù…Ø²Ø§Ø Ú©Ø±Ø¯Ù† . این برآیندهای باهم در ذهن ØŒ Ùراخوانده میشدند . همان واژه « گردیدن» ØŒ برآیند های درک زمان را نگاه داشته اند. درکردی « Ú¯Ù‡ ردون » خودش به معنای زمان Ùˆ2- وهم به معنای چرخ ( چاه یا اَراده بزرگ) است. پس زمان ØŒ میگردد.اکنون همان واژه « Ú¯Ù‡ ر» دارای معانی 1- چرخیدن 2- رÙتن Ùˆ گردش 3- Ù¾ÛŒ جوئی ( جستجو) 4- ÙرÙره 5- قرن است . Ú¯Ù‡ ران : گردش+ جستجوی گمشده + تغییر یاÙتن است . گردیدن ØŒ معنای تØول Ùˆ تغییر هم دارد . Ú¯Ù‡ رال ØŒ هرزه گرد وبی هد٠= ولگرد .
این گردش ماه Ú©Ù‡ اینهمانی با زمان داشت ØŒ سÙرمیکرد تا تغییر Øالت بدهد
مه Ú©Ù‡ منور آمد ØŒ دایم مساÙرآمد
ای ماهرو سÙرکن ØŒ چون شمع این سرائی
هرØالتی Ú†Ùˆ برجی، دروی دری Ùˆ درجی
غم ، آتشی و برقی ، شادی تو ضیائی
ماه درهربرجی ØŒ تØول Ù…ÛŒ یابد . اینست Ú©Ù‡ در هر برجی ØŒ خدائی دیگرمیشود . در یک برج ØŒ خرّم است ØŒ دربرج دوم ØŒ بهمن است ØŒ دربرج سوم ØŒ ارتا خوشت است ØŒ ....... . ماه ØŒ هرروزی ØŒ خدائی دیگر میشود . نه تنها در هرروزی ØŒ بلکه در هرشبانروزی ØŒ پنج بار، تØول به خدایان دیگر Ù…ÛŒ یابد . ازاینرو خدایان ایران ØŒ زنجیره بهم پیوسته تØول یابی ماه ( سیمرغ یا بÙÙ† زمان ) هستند . این اندیشه را ،با Ù…Ùاهیم تنگ Ùˆ خشک Ùˆ ثابت « شرک Ùˆ توØید » در قرآن ØŒ نمیتوان Ùهمید . ولی میتوان Ú¯Ùت چنین تصویری هم شرکست Ùˆ هم توØید ØŒ Ùˆ نه شرک است Ùˆ نه توØید . تØول یابی بÙÙ† زمان ØŒ بنیاد بقای آنست . بÙÙ† زمان ØŒ درتØول ØŒ « هست » . بÙÙ† زمان ØŒ دررقص ØŒ هست.
این Ù…Ùهوم هست Ú©Ù‡ به عرÙان میآید ØŒ Ùˆ از دید اصطلاØات اسلامی ØŒ به Ú©Ù„ÛŒ نامÙهوم میماند ØŒ یا انسان را دچارØیرت Ùˆ سرگشتگی میکند . همین پدیده « وجود دررقص Ùˆ تØول » ØŒ Ù…Ùهوم دیگری از « خود» میآÙریند Ú©Ù‡ به Ú©Ù„ÛŒ با Ù…Ùهوم « خود » در اسلام Ùˆ ادیان نوری ØŒ Ùرق دارد . درÙرهنگ ایران ØŒ خود ØŒ یک چیز ثابت وسÙتی نیست Ú©Ù‡ جوابگوی اندیشه « پاداش Ùˆ Ú©ÛŒÙرو مجازات دراین ادیان » میباشد ØŒ بلکه ØŒ خود ØŒ در هرزمانی ØŒ چیز دیگری میشود . درک تØول همیشگی در«خود » ØŒ هیچ رابطه ای با Ù…Ùهوم « گذر Ùˆ Ùنا « ندارد . خود ØŒ تغییر Øال میدهد ( ازØالی به Øال دیگر میرود ) ØŒ ولی نابود Ùˆ Ùانی نمیشود .
زمانی، قعر دریائی دراÙتم دمی دیگر، Ú†Ùˆ خورشیدی برآیم
ÙرورÙتن خورشید درآب ØŒ Ùˆ برآمدن خورشید ØŒ مردن Ùˆ زاده شدن دوباره خورشید بود
زمانی ، ازمن ، آبستن جهانی زمانی ، چون جهان ، خلقی بزایم
انسان ØŒ وجودی خود زا دارد ØŒ یعنی تخم است ØŒ پس ØŒ هم نرینه ( بهرام ) Ùˆ هم مادینه ( ارتاÙرود) باهم است .
مرا گوئی ، چرا با « خود » نیائی تو بنما « خود » که تا با خود ، بیایم
مراسایه هما ، چندان نوازد که گوئی ، سایه او شد ، من همایم
«خود» ØŒ هست ØŒ وقتی در تØول Ùˆ گردیدن Ùˆ رقص است ØŒ ازاینرو ØŒ اصل شادی است ØŒ چون این رقص وجود است ( وجود از – وجد – میآید Ú©Ù‡ از واژه - وشتن = رقصیدن Ùˆ گردیدن – ساخته شده است ) . خود ØŒ تØولیست بسوی اصلش، Ùˆ این شادی آوراست ØŒ Ùˆ اØساس « Ùنا Ùˆ گذر» درمیان نیست ØŒ بلکه درتØول یاÙتن ØŒ همیشه نزدیکترشدن به اصل را درمی یابد .
مراست جان مساÙر، Ú†Ùˆ آب ومن چون جوی
روانه جانب دریا ØŒ Ú©Ù‡ شد مدار سÙر
وگرتو پای نداری، سÙرگزین درخویش
چو کان لعل ، پذیراشو از شعاع ، اثر
زخویشتن ØŒ سÙری Ú©Ù† به خویش ØŒ ای خواجه
Ú©Ù‡ از چنین سÙری ØŒ گشت خاک ØŒ معدن زر
ز تلخی Ùˆ تÙرÙØ´ÛŒ ØŒ رو بسوی شیرینی
چنانک رست ز تلخی ، هزارگونه ثمر
این « تØول » ØŒ از تلخی Ùˆ ترشی به شیرینی ØŒ ازخاک به زر ØŒ ازکمی به اÙزونی است . دراین Ùرهنگ ØŒ درست از Øرکت Ùˆ رقص Ùˆ گردش ØŒ بقا پیدایش Ù…ÛŒ یابد. به عبارت دیگر، « گذر ÙˆÙنا » ØŒ Øرکت، Ùˆ طبعا بقا ست.
یک Ù„Øظه به Ù„Øظه دیگر، تØول Ù…ÛŒ یابد، نه آنکه « یک Ù„Øظه » نا گهان ØŒ نیست Ùˆ نابود بشود ØŒ Ùˆ Ù„Øظه دیگر، ناگهان از هیچ ØŒ پیدایش یابد . این بود Ú©Ù‡ درÙرهنگ ایران دوگونه جهان Ùˆ هستی ØŒ Ùˆ دوگونه زمان ( زمان بریده یا کرانمند ØŒ Ùˆ زمان بیکرانه ) نمیتوانست وجود داشته باشد . همین اندیشه ØŒ برغم چیرگی « اندیشه دنیای Ùانی » Ú©Ù‡ از اسلام آمده ØŒ در روان Ùˆ اندیشه مولوی بلخی میماند . عرÙان ØŒ دوجهان ØŒ دوگونه هستی ØŒ ... Ùˆ طبعا دوگونه زمان را نمیتوانست بپذیرد . این بود ØŒ « Ùانی Ùˆ گذرا»هست Ú©Ù‡ تØول به بقا Ù…ÛŒ یابد ØŒ ولو آنکه بدین شیوه بیان میشد Ú©Ù‡ خدا ØŒ ازجهان Ùانی ØŒ جهان باقی میسازد .
نظرمکن به جهان ØŒ خوار، کین جهان Ùانیست
که او ، به عاقبتش ، عالم بقا سازد
ز کیمیا ، عجب آید که زرکند ، مس را
مسی نگر، Ú©Ù‡ به هرلØظه کیمیاسازد
( مس ØŒ Ùلزی است Ú©Ù‡ نماد عشق است ØŒ وهم نماد رام وهم نماد بهرامست)
هزارقÙÙ„ اگرهست بر دلت ØŒ مهراس
دکان عشق ، طلب کن که دلگشا دارد
هرلØظه ØŒ مس ٠گذر، تبدیل به زر بقا میگردد . دوبودن ٠دو جهان ØŒ Ùقط در اثر «Øجاب بینش» است . دو جهانی Ùˆ طبعا دو زمانی نیست ØŒ بلکه همان جهانست Ú©Ù‡ جهان دیگرمیشود . این دوبینی دوجهان را « اØولی » میدانستند . البته گسترش این اندیشه در پهنایش ØŒ با اندیشه دوجهان بودن اسلامی ( دنیا Ùˆ آخرت ØŒ دنیای Ùانی Ùˆ دنیای باقی ) رویارو میشد Ú©Ù‡ طبعا ØŒ عرÙا از گسترش آن میپرهیزیدند . البته این اندیشه، به « یکی بودن خدا با جهان هستی » Ùˆ تØول یکی به دیگری میکشد ØŒ Ú©Ù‡ باز با « اندیشه توØید الله دراسلام » ØŒ متضاد است . برای عرÙا ØŒ توØید ØŒ همان یکی بودن خدا Ùˆ جهان بود ØŒ نه توØید ØŒ به معنای اسلامی اش، Ú©Ù‡ وجود الاه واØدی ØŒ Ùراسوی مخلوقات Ùˆ گیتی باشد ØŒ Ú©Ù‡ برای عرÙا ( ودر Ùرهنگ ایران ) ØŒ ثنویت Ùˆ شرک شمرده میشود . آنها ØŒ همان Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø Â« توØید » را بکار میبردند ØŒ ولی ازآن ØŒ همان Ù…Ùهوم ایرانی را از « تØول یک هستی به هم » ØŒ Ù…ÛŒÙهمیدند .
هزاران دانه سیب یا دانه انگور را Ú©Ù‡ بÙشاری ØŒ Ùقط یک اÙشره ( اشه = اشیر= شیره ) Ù…ÛŒ یابی . عدد ØŒ تا هنگامی هست Ú©Ù‡ انسان، گوهرچیزها را نمی بیند .
صدهزاران دانه انگور ازØجاب پوست شد
چون نماند پوست ، ماند ، باده های شهریار
این بود Ú©Ù‡ چیرگی Ù Ù…Ùهوم « دنیا Ùˆ جهان Ùانی اسلامی » Ú©Ù‡ ریشه در دو دوتا بودن زمان Ùˆ دوتا بودن جهان دارد ØŒ همیشه درکشمکش با Ù…Ùهوم « ÙˆØدت وجود » عرÙا هست ØŒ Ùˆ این دو اندیشه ØŒ روان آنهارا ازهم میشکاÙد ØŒ Ùˆ در عذاب نگاه میدارد . پشت به دنیای Ùانی میکنند، Ú©Ù‡ جهان بینی « ÙˆØدت هستی» یا « اندیشه توØیدشان » ØŒ بکلی منکر آن است .
پیوستگی زمان ، که با اندیشه رنگارنگی و تنوع و طی٠به هم آمیخته اند ، در تصویر درخت زمان ، بهتر باقی مانده است . این تصویر در شاهنامه در داستان زال باقی مانده است که :
نخست از ده و دو درخت بلند ( دوازه ماه درسال )
که هریک ، همی شاخ سی ( سی روز= سی شاخه ) برکشند
از بÙÙ† یا تخم زمان ( Ú©Ù‡ سپس آن را بررسی خواهیم کرد ) ØŒ هر روز، شاخی دیگرمیروید، Ùˆ درخت بالا میرود Ùˆ میاÙزاید ØŒ Ùˆ هرشاخه ای ØŒ پیوند به یک تنه وساقه دارد ØŒ Ùˆ پیدایش Ùهمان یک تخم است ØŒ ولی غناو لبریزی Ùˆ سرشاری این بÙÙ† ØŒ در هیچ تصویری نمیگنجد ØŒ Ùˆ هرروز در خدائی دیگر Ú©Ù‡ اینهمانی با روز دیگردارد، پیدایش Ù…ÛŒ یابد . هرروز، خدائی دیگر میشود ØŒ تا Ú¯Ù„ÛŒ دیگر بیاÙشاند Ùˆ تا هر روز، آهنگی دیگر بنوازد ØŒ تا بتوان بشیوه ای دیگر بدان آهنگ رقصید . Ú¯Ù„ اÙشانی Ùˆ آهنگ موسیقی Ùˆ رقص ØŒ بیان واقعیت یابی جشن است ØŒ ولی در هرروزی ØŒ خدائی دیگر، Ú¯Ù„ÛŒ دیگر میاÙشاند ØŒ Ùˆ آهنگی دیگر ØŒ برای رقصی نوین مینوازد . چون Øرکت Ùˆ تØول درخت ØŒ روز به روز، آن به آن ØŒ بسوی رسیدن به میوه Ùˆ بر است Ú©Ù‡ باز، تخم پیدایش ماه دیگر Ùˆ زمان دیگر خواهد شد . زمان ØŒ رقص بسوی اصل است Ú©Ù‡ انسان درآنجا ØŒ گوهر خود را Ù…ÛŒ یابد . این اندیشه در همان « سماع » صوÙیه باقی میماند Ú©Ù‡ بیان درک زمان ØŒ به کردار وصل Ùˆ عروسی Ùˆ رسیدن به گوهر خود است . انسان ØŒ زمان را به Ø´Ú©Ù„ « تØول یاÙتن خود بسوی اصل » تجربه میکند ØŒ نه به Ø´Ú©Ù„ « Ùانی شدن Ùˆ از دست دادن Ùˆ نیست شدن » (Ú©Ù‡ درست وارونه تجربه عمرخیام از زمانست ). انسان ØŒ هنگامی خوش Ùˆ شاد است ØŒ Ú©Ù‡ بسوی بÙÙ† خود میرود . بÙÙ† او ØŒ اورا بسوی خود Ù…ÛŒ کشد . او میخواهد از نو ØŒ بÙÙ† ویا اصل Ø¢Ùریننده بشود . اینست Ú©Ù‡ او در جشن Ùˆ پایکوبیست ( درسماع است ) . واژه ٠زمان ØŒ Ú©Ù‡ پیشوند « زما » را دارد ØŒ به معنای « خانه پایکوبی » است . زما ØŒ هنوز درکردی به معنای پایکوبی است ØŒ Ùˆ معرب همین واژه ØŒ « سماع » Ùˆ « سما= آسمان » شده است ( چون زم Ú©Ù‡ رامست سق٠یعنی آسمانست ). Ùˆ « زم » ØŒ نام « رام جید ØŒ روز بیست Ùˆ هشتم است Ú©Ù‡ برابر با روز اول از « سه روز آخرماه « است Ú©Ù‡ برابر با « سه منزل آخرماه » هستند، Ùˆ سه « کت یا کات » خوانده میشوند . Ú©Ù‡ با هم بÙÙ† زمان هستند . این اندیشه ØŒ Øتا به « آنات زمان » انتقال Ù…ÛŒ یابد . هرآنی از زمان ØŒ جشن خرمن برداری ØŒ یا « خرمن سور» است . ایرانیان ØŒ شبانه روز را به ده هزار بØØ´ تقسیم میکردند ØŒ Ùˆ هربخشی ازآن را « یک پنگ » مینامیدند ( واژه Ùنجان ازهمینجا برخاسته ) . پنگ ØŒ به معنای « خوشه خرما » است . هرلØظه از زمان ØŒ یک خوشه یا پنگ است Ú©Ù‡ میروید . این به Ú©Ù„ÛŒ در تضاد با Ù…Ùهوم « زمان Ùانی در اسلام » است . هرلØظه ای ØŒ جشن Ùˆ وصل Ùˆ خود یابی وآÙریننده شدن خود است . مولوی گوید :
سماع آنجا بکن ، کانجا ، عروسیست
نه در ماتم ØŒ Ú©Ù‡ آن جای Ùغانست
کسی کو « جوهرخود » را ندیدست
کسی کان « ماه » از چشمش نهانست
چنین کس را ، سماع و د٠چه باید ؟
سماع ، از بهر « وصل دلستان » است
کسانی را که روشان ، سوی قبله است
سماع این جهان و آن جهان است
خصوصا Øلقه ای کاندر سماعند
همی گردند و کعبه در میان است
( رقص دستبندی= Øلقه ØŒ کعبه وقبله Øقیقی، درمیان Øلقه پایکوبانست . جشن ØŒ غایت زندگی است + درسماع ØŒ این جهان وآن جهان، بهم Ù…ÛŒ پیوندند ویکی میشوند)
زمان، جای پایکوبی است ( زما = سماع). پدیده« تجربه زمان» را در Ùرهنگ ایران ØŒ میتوان درهمان « سماع » صوÙیان یاÙت ( صوÙÛŒ به معنای Ù†ÛŒ نواز، یعنی جشن ساز است، نه پشمینه پوش ).
اینکه زمان، رویش شاخه های نوین است ØŒ به خودی خود، Øاوی Ù…Ùاهیم جشن هست ØŒ هرچند Ú©Ù‡ ما دراثر بیگانگی با معانی اصلی Ùواژه « شاخ Ùˆ شاخه » ØŒ این اندیشه «اینهمانی زمان با جشن Ùˆ رقص Ùˆ Ú¯Ù„ اÙشانی » را Ùراموش کرده ایم.
شاخ ØŒ به معنای سَرÙو، سرون ØŒ قرن یعنی شاخ Øیوانات است، Ùˆ یکی ازنامهای Ø´Ø§Ø Ø¯Ø± لغت نامه دهخدا « Ùسن » است ØŒ Ú©Ù‡ تلÙظی دیگر ازهمان سئنا ( سه نای ) Ùˆ سن ( صنم ) Ùˆ سیمرغ است . در کردی « شه خلان » به معنای نیزارو نیستان است ØŒ پس بی هیچ Ø´Ú©ÛŒ ØŒ واژه « شخ = شغ = شاخ » ØŒ به معنای « نای » بکار برده میشده است . Ùˆ درÙارسی ØŒ شخل ØŒ به معنای بانگ Ùˆ نعره است، وشخلیدن ØŒ صÙیر زدن میباشد . Ùˆ دربلوچی ØŒ به « شاخ » ØŒ « شاه » میگویند . هخامنشیان به مدیریت کردن Ùˆ راهبری کردن ØŒ نییدن ØŒ نامیده میگÙته اند . پس Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø Â« شاه » ،ازهمین ریشه است . شاه ØŒ نائی است ( شاخی است ) Ú©Ù‡ با نواختن موسیقی، مردم را با کشش ØŒ راهبری میکند . همینکار را جمشید نیز با « سوورا = سوÙرا » Ú©Ù‡ Ù†ÛŒ بوده است ØŒ میکند . البته شاخ ØŒ شاخ گاو هم هست Ú©Ù‡ هم ازآن ابزاربادی موسیقی ( horn ) میسازند Ùˆ هم ازآن پیاله برای نوشیدن شراب میساخته اند، Ùˆ Øتا به شرابی Ú©Ù‡ با گلاب بیامیزند، شاخ میگویند. بدینسان شاخ ØŒ هم نماد موسیقی Ùˆ هم نماد باده نوشی بوده است، Ùˆ به هلال ماه ØŒ « شاخ گوزن درهوا » میگویند . از همین دوشاخگی هلال ماه ( Ú©Ù‡ رام Ùˆ زهدان Ø¢Ùریننده اسمان است ) ØŒ ذوالقرنین ( دارنده دوشاخ ) آمده است . پس « شاخ Ùˆ شاخه » ØŒ معنای نای Ùˆ ابزاربادی موسیقی را داشته است Ú©Ù‡ درÙرهنگ ایران ØŒ اصل جشن است . در بندهش ØŒ درمیان دریای ورورکش ØŒ خرسه پا ئی هست Ú©Ù‡ البته همان نام زشت ساخته سیمرغست . چون سیمرغ ØŒ سه انگشته Ùˆ سه پایه Ùˆ سه شاخه هست . در گزیده های زاد اسپرم ( بخش 10 ) سخن ازمیش کروشه یا میش سه شاخه میرود Ú©Ù‡ بهمن Ùˆ سروش اورا برای نوشاندن شیر به زرتشت کودک میبرند . اینها تصاویری بودند Ú©Ù‡ رد پای « سه تا یکتائی » را نگاه داشته اند . این « خرسه پا » Ú©Ù‡ همان « خارو خاره سه پا » است ØŒ Ùˆ به معنای « زن یا ماه سه تا » هست ØŒ وجودش ØŒ پیکریابی « موسیقی » بوده است Ú©Ù‡ آنرا زشت ساخته اند . ازجمله این جانور سه پا ØŒ دارای یک شاخ زرین هست( زرین در اصل به معنای سبز هست ) Ú©Ù‡ نای بزرگیست ØŒ Ú©Ù‡ هزار نای دیگر ازآن رÙسته است . درواقع ØŒ او « هزارآوا= هزار دستان = بلبل » است ØŒ Ùˆ با نوا Ùˆ سرود این شاخ هزارنوا ØŒ همه گزندها را برطر٠میسازد، Ùˆ با این بانگ ØŒ همه ماهیان را آبستن میسازد . بندهش ØŒ بخش نهم پاره 152 « .... آن یک شاخ زرین همانند سوورا – نای - است Ùˆ ازآن ØŒ یکهزار شاخ دیگر رسته است ØŒ بزرگ Ùˆ Ú©ÙˆÚ†Ú© به بلندی شتری Ùˆ به بلندی اسپی Ùˆ به بلندی گاوی Ùˆ به بلندی خری باشد . بدان شاخ ØŒ همه آن بدترین خطرهای کوشنده را برطر٠سازد ØŒ نابود کند . آن خر .... چون بانگ کند همه Ø¢Ùریدگان ماده آبزی هرمزدی آبستن شود .... » . این رد پای خدای نای است Ú©Ù‡ با سرود نایش ØŒ میآÙریند . پس ØŒ درخت سی شاخه زمان، نیزعبارت بندی همان « نائیست Ú©Ù‡ ازآن ØŒ نای های سی گانه میروید ( زÙر+ ÙˆÙÙ† = درخت نای = خدای زمان ) ØŒ Ùˆ با بانگ نای، هر روزگیتی را به Ø´Ú©Ù„ جشنی نوین میآÙریند . باید درنظر داشت Ú©Ù‡ خدایان ایران ØŒ با کلمه Ùˆ Øر٠، امر نمیکنند تا خلق کنند ØŒ بلکه باسرود Ùˆ نوا ØŒ میآÙرینند . موسیقی ØŒ زبان خدائیست . خدا ØŒ با کشش ØŒ کارمیکند نه با « َزنÙØ´ » . خدا ØŒ در آهنگ Ùˆ سرود ØŒ میآÙریند . آهنگ Ùˆ سرود ØŒ زبان عشق Ùˆ زبان « گوهری خدائی » است . آهنگ وسرود Ùˆ ترانه ØŒ Ú©Ù‡ نماد جشن است ØŒ بر Ú¯Ùته Ùˆ Øر٠و کلمه ØŒ برتری دارد . اینست Ú©Ù‡ مولوی میگوید :
ربود عشق تو ØªØ³Ø¨ÛŒØ Ùˆ ØŒ داد ØŒ بیت Ùˆ سرود
بسی بکردم لاØول Ùˆ توبه ØŒ دل نشنود
غزل سرا شدم از دست عشق و دست زنان
بسوخت عشق تو ، ناموی و شرم و هرچم بود
اینست Ú©Ù‡ نیایشگاه این خدا ØŒ دراصل ØŒ جشنگاه بوده است . خرابات Ùˆ خانقاه ( خانه گاه = خانه موسیقی ) هم ØŒ جای جشن است . زبانی Ú©Ù‡ ازگوهر خدائی انسان ØŒ Øکایت میکند ØŒ موسیقی است Ú©Ù‡ « همه انسانها » را به هم پیوند میدهد ØŒ نه واژه ÙˆØر٠و کلمه ØŒ Ú©Ù‡ بیشتر انسانها را ازهم پاره میکند .
درد دل را اگر نمی بینی بشنو از چنگ ، ناله و زاری
ناله نای Ùˆ Ú†Ù†Ú¯ ØŒ Øال دل است Øال دل را تو بین Ú©Ù‡ دلداری
دست بر« ØرÙ٠بی دلی » ØŒ Ú†Ù‡ نهی ØŸ « Øر٠» را درمیان Ú†Ù‡ میآری
Ú¯Ùته را ØŒ دانه های دام مساز Ú©Ù‡ زگÙته است این گرÙتاری
این بود Ú©Ù‡ با« اوÙز » نامیدن ٠انسان ( اوز= اÙز = نای = انسان ) ØŒ هرانسانی را « اصل جشن » میشمردند . انسان ØŒ انسان اقتصادی homo economicus ØŒ انسان سیاسی homo politicusØŒ انسان دینی ØŒ ... نبود ØŒ بلکه « انسان جشن ساز» بود .
نتانم بÙد Ú©Ù… از Ú†Ù†Ú¯ÛŒ ØŒ Øری٠هردل تنگی
غذای گوشها گشته ، بهر زخمی و هر تاری
نتانم بد کم از باده ، زینبوع طرب زاده
صلای عشق میگوید ، به هر مخمور و خماری
کرم آموز تو یارا ، ز سنگ مرمرو خارا
که میجوشد زهرعشقش ، عطا بخشی و ایثاری
این انسانیست Ú©Ù‡ با زمانی کاردارد Ú©Ù‡ میروید، Ùˆ هرروز Ú¯Ù„ÛŒ تازه میاÙشاند Ùˆ هرروز سرودی Ùˆ آهنگی نو مینوازد، Ùˆ هرروز باده ای تازه میگسارد، Ùˆ خودش « اصل جشن ساز، سرچشمه شادی انگیختن Ùˆ Ø¢Ùریدن » است .
در کنار زÙهره نه تو Ú†Ù†Ú¯ عشرت همچنان
پای کوبان اندرآ ، ای ماه تابان همچنین
چرخه چرخ ØŒ اربگردد بی مرادت یک Ù†Ùس
آتشی درزن بجان چرخ گردان همچنین
.