آریابرزن زاگرسی / چرا « خوبترین٠خوبان٠ایرانزمین » به جنون٠خودÙریبی، Ù…Ùبتلا هستند؟
[ دلم از این خرابیها بÙوَد خوش، ز آنکه Ù…ÛŒ دانم ...... خرابی، چونکه از Øدّ بگذرد، آباد Ù…ÛŒ گردد
به ویرانی این اوضاع، هستم مطمئن، زآنرو ...... Ú©Ù‡ بÙنیان جÙا Ùˆ جور، بی بÙنیاد Ù…ÛŒ گردد ]
( Ùرّخی یزدی )
-------------------------------
آریابرزن زاگرسی
تاریخ نگارش و ویرایش: چهارم ماه آوریل سال 2008 میلادی
« ÙˆØشت از آزادی »
{ چرا « خوبترین٠خوبان٠ایرانزمین » به جنون٠خودÙریبی، Ù…Ùبتلا هستند؟. }
[ دلم از این خرابیها بÙوَد خوش، ز آنکه Ù…ÛŒ دانم ...... خرابی، چونکه از Øدّ بگذرد، آباد Ù…ÛŒ گردد
به ویرانی این اوضاع، هستم مطمئن، زآنرو ...... Ú©Ù‡ بÙنیان جÙا Ùˆ جور، بی بÙنیاد Ù…ÛŒ گردد ]
( Ùرّخی یزدی )
...... پیشکلام:
من وقتی از « خوبترین خوبان »، سخن Ù…ÛŒ گویم، منظورم گرایشها Ùˆ سازمانها Ùˆ Øزبها Ùˆ گروهها Ùˆ Ùرقه ها Ùˆ دسته جات Ùˆ تک، تک آنانی Ù…ÛŒ باشد Ú©Ù‡ خود را « خیرخواه ایرانزمین Ùˆ ایرانی Ùˆ مدّعی Ùˆ کیا بیا دار عرصه های مختل٠» Ù…ÛŒ دانند Ùˆ سخت به « مطلق کاردانی » خودشان، ایمان Øبل المتینی دارند. برای آنکه بتوان Ùاجعه ÛŒ تاس٠بار قهقرائیهای یک ملّت را در معنای وسیع کلمه، شناخت Ùˆ ریشه یابی کرد، بایستی آنانی Ú©Ù‡ خود را « خوبترین خوبان » Ù…ÛŒ شمارند، یک بار اگر Ùرصتی به دست آوردند در « آیینه ÛŒ دیوان شاعران Ùˆ متÙکّران ایرانزمین از کهنترین ایّام تا همین امروز » نظری سرسری بیÙکنند تا بدانند، آنچه Ú©Ù‡ در ایران امروز Ù…ÛŒ گذرد، Ù…Øصول کرد – Ùˆ - کار همین « خوبترین خوبان مدّعی » Ù…ÛŒ باشد. شاید با روخوانی آن « دیوانهای شاعران متÙکّر ایرانی » Ùˆ مقایسه ÛŒ Ù…Øتویّات آنها با واقعیّتهای تلخ Ùˆ گزنده ÛŒ ایرانزمین در سیطره ÛŒ اقتدار کانیبالیستهای الهی، اندکی از Ù…Øصولات Ùˆ ثمره ÛŒ « مطلق کاردانی خودشان » شرمزده شوند Ùˆ سر انجام بیاموزند Ú©Ù‡ « همه چیز را همگان دانند Ùˆ همگان نیز، هنوز ز مادر نزاده اند ». شاید از این راه بتوانند عزم خود را جزم کنند Ùˆ با همدیگر به یک Øدّاقلی از همگرایی Ùˆ مسئولیّت Ùˆ بیدار وجدانی Ùˆ پراکتیک مورچه ای برسند Ùˆ Ùجایعی را در « مام وطن »، درمانپذیر کنند Ú©Ù‡ Ù…Øصول « مطلق کاردانی خودشان » Ù…ÛŒ باشد. شاید!.
1- ریشه های نامرئی صغارت.
انسان از دوران کودکی در Ùضای مناسبات « خانواده Ú¯ÛŒ » به اØساسها Ùˆ عواط٠و گرایشهایی عادت Ù…ÛŒ کند Ú©Ù‡ در روند زندگی Ùردی اش به Ø´Ú©Ù„ قالبهای هنجاری Ùˆ قواعد رÙتاری در Ù…ÛŒ آیند Ùˆ برایش بدیهی Ùˆ مسلّم Ù…ÛŒ شوند. عادت کردن٠نم نم نیز در دوران رشد Ùˆ بالغ شدن به چنان « هنجارها Ùˆ قواعد قالببندی شده » باعث Ù…ÛŒ شود Ú©Ù‡ هر گونه نادیده گرÙتن Ùˆ پشت پا زدن Ùˆ پایمال کردن آنها، این تصوّر را در ذهن آدمی ایجاد کند Ú©Ù‡ به اخلاق خانواده Ùˆ Øیثیّت Ùامیلی، آسیب رسانده ایم Ùˆ لاجرم، اØساس Ù…Ùجرمی Ùˆ گناه کبیره Ù…ÛŒ کنیم؛ بویژه در مناسبات با پدر Ùˆ مادر. در کلا٠پیچ در پیچ اØساسها Ùˆ دلبسته گیها Ùˆ عواط٠غلیظ، کمتر عضوی از اعضای خانواده Ù…ÛŒ تواند به بریدن نا٠وابسته گیها Ùˆ تسلیم نشدن در برابر متابعتهای آتوریته ای در خانواده، دلیر Ùˆ گستاخ Ùˆ مصمّم شود Ùˆ بکوشد Ùˆ بخواهد Ú©Ù‡ راه Ùردی Ùˆ منش شخصی خودش را جست – Ùˆ - جو کند Ùˆ بیاÙریند Ùˆ بر شالوده ÛŒ معیارهای خویشکاویده Ùˆ خویشآÙریده ÛŒ وجدان شخصی خودش بیندیشد Ùˆ سخن بگوید Ùˆ رÙتار کند Ùˆ از این راه به بالنده Ú¯ÛŒ شخصیّت منØصر به Ùرد خودش مدد رساند Ùˆ همّت کند. در ذهنیّت انسانهایی Ú©Ù‡ به عادتهای خانواده Ú¯ÛŒ مبتلا هستند، هر گونه سنجشگری Ùˆ بررسی Ùˆ Ø´Ú© به « تابوهای خانواده Ú¯ÛŒ » به معنای « Ú©Ùر Ùˆ طغیان Ùˆ بی دینی » ارزشیابی Ù…ÛŒ شود.
بسیاری از آتوریته های زنگار گرÙته Ùˆ Ù…ÙتعÙّن مذهبی Ùˆ ایدئولوژیکی را بایستی در آن دامنه هایی شناخت Ùˆ بازشکاÙÛŒ Ùˆ سنجشگری کرد Ú©Ù‡ انسانها را همچنان در غÙÙ„ Ùˆ زنجیر هنجارهای عادات تابویی خانواده، اسیر Ùˆ در بند نگاه داشته اند Ùˆ تاثیر Ùˆ Ù†Ùوذ اخلاقیّات Ù…Ùهر Ùˆ موم شده ÛŒ خانواده Ú¯ÛŒ را بر « تجربیّات بی واسطه ÛŒ Ùردی »، Ø§Ø±Ø¬Ø Ù…ÛŒ شمارند. انسانهایی Ú©Ù‡ به ضرورت سنجشگری اعتقادات Ùˆ هنجارهای خانواده Ú¯ÛŒ به تن خویش نپرداخته باشند در هر رده ای از تØصیّلات پایه ای Ùˆ دانشگاهی Ùˆ مدرّسی Ùˆ مقامهای کشوری نیز Ú©Ù‡ باشند، همچنان تابع Ùˆ مطیع Ùˆ مقلّد Ùˆ Ù…Ùجری همان هنجارهایی Ù…ÛŒ مانند Ú©Ù‡ از کودکی به Ø´Ú©Ù„ شابلونهای تابویی در Ùضایشان، زاییده Ùˆ بزرگ شده اند Ùˆ آنها را به نام تابلوی مقدّس اخلاقیّات بر Ø³Ø·Ø Ø°Ù‡Ù†ÛŒÙ‘Øª Ùˆ قلب خودشان، Øکّاکی کرده اند. اینگونه انسانها در « بستر جÙنب Ùˆ جوشهای اکنون Ùˆ دوران جدید » Ù…ÛŒ زییند؛ ولی از Ù„Øاظ رÙتاری Ùˆ Ùکری Ùˆ Ú¯Ùتاری به عادتهایی تعلّق دارند Ùˆ وابسته اند Ú©Ù‡ هرگز همپای « دوران معاصر » نیستند Ú©Ù‡ نیستند. مسئله ÛŒ « اکنون » در کنار چنان انسانهای میخکوب مانده به شابلون هنجارهای عادتی بسان قاصدکی Ù…ÛŒ ماند Ú©Ù‡ از کنار پنجره ÛŒ عادتهایشان رد Ù…ÛŒ شود Ùˆ آنها Ùقط نظاره گر آن Ù…ÛŒ باشند. وابسته ماندن به عادتها Ùˆ ذلیل شدن در غÙÙ„ Ùˆ زنجیرهای عادات خانواده گی؛ یعنی ناتوانی Ùˆ صغارت انسان در کاربست نیروی Ùهم Ùˆ شعور Ùردی خودش Ùˆ هراسیدن از به کار انداختن مغز Ùردی برای گزینش راه Ùˆ روش زندگی خود؛ آنهم با قصد Ùˆ غرض Ùˆ آگاهی. یعنی بستن درب آینده بر روی خویشتن. گریز از تلاش برای تغییر Ùˆ تØوّل در عادتهای خود باعث Ù…ÛŒ شود از هر چیزی Ú©Ù‡ « نو » Ù…ÛŒ باشد یا بویی از « آینده ÛŒ دگرسان » بدهد، با شدّت تمام بهراسیم Ùˆ موضعهای کاملا ستیزانه با آنها بگیریم. دوام اقتدار مراجع مذهبی در عادتهای هنجاری / تابویی تک، تک انسانها، ریشه دارد Ú©Ù‡ از کودکی در وجودشان « شخصیّت آنها » را قالببندی انجمادی Ùˆ سمنتی کرده اند. تا چنین قالبهای منجمد Ùˆ سمنتی به دست تک، تک انسانهای بالغ Ùˆ مستقل اندیش، شکسته Ùˆ Ùرو پاشیده نشوند، پروسه ÛŒ « صغارتی Ùˆ Øقارتی Ø¢Øّاد اجتماع »، مستمر Ù…ÛŒ ماند Ùˆ Øاکمیّت مراجع تقلید Ùˆ Ùقها Ùˆ آخوندها بر ذهنیّت Ùˆ روان Ùˆ هستی Ùˆ نیستی مردم اجتماع، اجتناب ناپذیر خواهد بود.
2- سکولاریسم.
بسیاری از آن Ù…Ùاهیمی را Ú©Ù‡ ما به کار Ù…ÛŒ بریم، نه تنها تا امروز در باره ÛŒ معنای نهÙته در آنها نمی اندیشیم؛ بلکه گیجسری خود را تا بدانجا وسعت Ù…ÛŒ دهیم Ú©Ù‡ « Ù…Ùهوم » را با واقعیّت، اینهمانی نیز Ù…ÛŒ دهیم!. بØØ« Ù…Ùاهیم به گرداگرد این Ù…Øور نمی چرخد Ú©Ù‡ « Ù…Øتویاتی نامتغیّر Ùˆ آکبند Ùˆ هرگز تØوّل ناپذیر » را در خود Ù…ÛŒ گنجانند Ùˆ واتاب Ù…ÛŒ دهند. اگر چنین تصوّری از Ù…Ùاهیم در دامنه ÛŒ « ساینسهای دقیقه / انÙورماتیکی / ریاضی / هندسی / Ùˆ امثالهم »، تا اندازه ای صØت داشته باشند، در دامنه های « روان Ùˆ ذهنیّت Ùˆ Ø±ÙˆØ Ø¢Ø¯Ù…ÛŒ » هرگز مصداق ندارند Ùˆ اعتقاد داشتن به چنین تصوّری، خطایی ÙاØØ´ Ù…ÛŒ باشد. در گستره ÛŒ روان Ùˆ ذهنیّت آدمی، هیچ Ù…Ùهومی، مصداق قیراطی با واقعیّتها Ùˆ رویدادها ندارد Ùˆ همواره به تیره گیها Ùˆ لایه های رنگارنگ Ùˆ سایه روشنها Ùˆ درهمگداخته گیهای اسرار آمیز، عجین Ù…ÛŒ باشد. Ù…Ùاهیم، واتاب دهنده ÛŒ تصوّرات ما نیستند. همچنین تصاویر واقعی از رویدادهای روانی Ùˆ روØÛŒ Ùˆ درونی آدمی نیز نیستند. اساسا Ù…Ùاهیم، هیچ واقعیّتی ندارند؛ بلکه Ùقط « ضرو٠اندیشیده ای » هستند Ú©Ù‡ ما تلاش Ù…ÛŒ کنیم تصوّرات خودمان را از تجربیّاتمان با خصوصیّات معیّن Ùˆ مشخصّی در کرانمندی ظروÙØŒ رده بندی Ùˆ جاسازی کنیم تا بتوانیم در باره ÛŒ Ù…Øتوای تجربیّاتمان بیندیشیم.
با تعری٠هر چیزی Ù…ÛŒ خواهیم به آن چیزی برسیم Ú©Ù‡ در واقعیّت پیرامون خودمان، نشانه ای از آن را نمی بینیم. با تعری٠مثلا « روشنگری » Ù…ÛŒ خواهیم سخن از چیزی بگوییم Ú©Ù‡ در اجتماع خود، Ùقدان آن را اØساس Ù…ÛŒ کنیم Ùˆ Ù…ÛŒ بینیم. ما با کاربست « Ù…Ùهوم روشنگری » Ù…ÛŒ خواهیم در دامنه ÛŒ « اندیشیدنهای ÙلسÙÛŒ Ùˆ پژوهشهای دانشورزی » به متعیّن Ùˆ مشخّص کردن Ù…Øتویّات چیزی مصمّم شویم Ú©Ù‡ ضرورت شناخت Ùˆ واقعیّت پذیری آن را در روبرو شدن با Ù…Ùعضلات Ùˆ مسائل باهمستان، وظیÙÙ‡ ÛŒ عاجل خود Ù…ÛŒ دانیم. تعری٠هر چیزی به ما با « نامی عام » از همان چیز، همراه Ù…ÛŒ باشد Ú©Ù‡ ما، خصوصیّات آن را شناخته Ùˆ نمادگذاری Ùˆ اتیکت Ù…ÛŒ زنیم. هر تعریÙÛŒ نیز، توضیØÛŒ نامگذارنده برای اشیاء Ùˆ چیزها Ù…ÛŒ باشد. از این رو، هر چیزی Ú©Ù‡ موضوع تÙکّر باشد از اشیاء Ùˆ چیزهای ماتریالیستی گرÙته تا رویدادها Ùˆ تØوّلات Ùˆ دگرگشتهای رÙتاری Ùˆ روØÛŒ Ùˆ روانی Ùˆ خیالباÙیها Ùˆ Ùانتزیها Ùˆ رویاها Ùˆ امثالهم را Ù…ÛŒ توان در Ù…Ùاهیم اندیشید Ùˆ عبارت بندی کرد. در این زمینه، هر « Ù…Ùهومی » در دامنه ÛŒ مسائل روØÛŒ Ùˆ روانی انسان بایستی بتواند چیزی واقعی را نماینده Ú¯ÛŒ کند Ùˆ واتاب دهد Ú©Ù‡ با اندیشیدن زنده Ùˆ پویای آدمی، همخوان Ùˆ همتراز باشد. امّا واقعیّت تاریخ تØوّلات Ùکری Ùˆ نظری ابناء بشر در سراسر کره زمین از کهنترین ایّام تا امروز نشان داده Ùˆ اثبات کرده است Ú©Ù‡ Ù…Ùاهیم ما با واقعیّتها، هرگز همخوان Ùˆ همتراز نیستند Ùˆ به کژیها Ùˆ ناخالصیهای گوناگون Ùˆ مسئله آور، آغشته نیز Ù…ÛŒ باشند. اعتقاد داشتن به اینکه « Ù…Ùاهیم » با تصوّرات ما Ù…ÛŒ توانند اینهمانی داشته باشند از کلیدی ترین خطاهائیست Ú©Ù‡ تا کنون، بسیاری از ÙلاسÙÙ‡ را به دام خود، Ùرو کشیده Ùˆ به اندیشه ها Ùˆ ایده های آنها، آسیبهای شدیدی زده است.
انسان اندیشنده تلاش Ù…ÛŒ کند Ú©Ù‡ « تجربیّاتی » را از راه Ù…Ùاهیم، پا به پای پروسه ÛŒ اندیشیدن در ذهنیّت ( = آگاهبود ) خودش با کلمات Ùردی بیاراید Ùˆ باز Ø¢Ùرینی کند. به همین دلیل Ù…ÛŒ توان Ú¯Ùت Ú©Ù‡ کرد Ùˆ کار Ù…Ùاهیم بر این Ù…Øور Ù…ÛŒ چرخند Ú©Ù‡ چیزهای « واقعی » را عبارت بندی تÙهیمی کنند؛ نه اینکه Ù…Ùاهیم با واقعیّت، اینهمانی گوهری داشته باشند. واقعیّت، چیز دیگریست Ú©Ù‡ لباس Ù…Ùهوم، بر وجود تجربیاتی از آن واقعیّت، Ùقط پوشیده Ù…ÛŒ شود. از این رو، در گستره ÛŒ آگاهبود آدمیست Ú©Ù‡ Ù…Ùاهیم Ù…ÛŒ توانند جایگزینهای پیوندی با واقعیّتهای تجربی داشته باشند. بنابر این، تصوّری اØمقانه است Ú©Ù‡ بخواهیم بپذیریم، Ù…Ùاهیم Ù…ÛŒ توانند مستقل از آگاهبود آدمی، واقعیّت ملموس Ùˆ عینی نیز داشته باشند. دقیقا Ù†Ùهمیدن همین درس کلیدی، باعث شد Ú©Ù‡ « کارل مارکس »، تمام آرشیتکت Ù…Ùاهیم ÙلسÙÙ‡ ÛŒ استادش، « گئورگ ویلهلم Ù‡Ú¯Ù„ » را واژگون کند Ùˆ Ù…Ùاهیم راسیونالیستی استاد را به واقعیّتهای اجتماعی Ùˆ باهمستان انسانها، تزریق Ùˆ تجاوز Ùˆ تØمیل کند. عواقب Ùˆ Ù…Øصول Ù†Ùهمیهای شاگرد جاهل نیز به « Øکومت مخو٠لنینی / استالینی » مختوم شد Ùˆ Ùاجعه ÛŒ تÙکّر را برای بیش از یک قرن تمام در سراسر جهان به منجلابی از کشمکشها Ùˆ خونریزیها Ùˆ تل٠شدن استعدادها Ùˆ نیروهای انسانی؛ بویژه در « ایران وامانده ÛŒ خودمان » وسعت انهدامی داد Ùˆ همچنان با چیزنویسیهای صØابه ÛŒ مارکس Ùˆ موضعگیریهای مومنانه Ùˆ پراکتیکی آنها به صورت Ú©Ú˜ دار Ùˆ مریز، استمرار Ù…ÛŒ دهد. همانطور Ú©Ù‡ اشیاء را نمی توان از نامهای آنها منÙÚ© کرد Ùˆ چیزی علیØده از آنها ساخت، از Ù…Ùاهیم ناب Ùˆ یکدست نیز نمی توان هرگز اشیاء Ùˆ چیزهایی را اختراع کرد یا Ø¢Ùرید. Ù…Ùاهیم به طور کلّی، هیچ چیز دیگری نیستند سوای پرده ÛŒ نمایش دهنده ÛŒ اÙکار ما Ú©Ù‡ برآنند تصوّری تقریبا دقیق Ùˆ گویا Ùˆ Ø´Ùّا٠از موضوعات به منظور « شناخت Ùˆ کسب دانش » در مغز Ùˆ ذهن ما ایجاد کنند.
من این چند کلام را آوردم تا نتیجه گیری زیر را بکنم. « طی٠خوبترین خوبان » اجتماع وامانده ÛŒ ایرانی در طول بیش از Ù‡Ùتاد سال تمام تا همین ثانیه های گذرا هنوز نمی تواند تÙاوت « جزء را از کلّ » بداند؛ آنگاه ادّعای کائناتسوزی نیز دارند. آنان متوجّه نیستند Ú©Ù‡ « دادگزاری / عدالت اجتماعی / مدرنیته / Ù¾Ùست مدرنیسم / جامعه ÛŒ مدنی! / قوانین Ùˆ ضوابط Ùˆ امثالهم » Ùقط « آسپکتهایی / جنبه هایی / بخشهایی » از مجموعه ÛŒ « ÙلسÙÙ‡ ÛŒ باهمستان انسانها » Ù…ÛŒ باشند؛ نه تمامیّت آن مجموعه. خوبترین خوبان ما با آویزان شدنهای گاه گداری به آسپکتهای هرگز Ù†Ùهمیده Ùˆ نگواریده Ùˆ Ùقط با رونوشت برداریهای تقلیدی از « Ù…Øصولات آزادی در سرزمینهای باختری » Ù…ÛŒ کوشند تمام انرژی Ùˆ دار Ùˆ ندار خود را برای واقعیّت پذیری آن آسپکتها در ایران به کار اندازند Ùˆ با انتشار Ùˆ پخش چیز نویسیهای خود در وبسایتها Ùˆ وبلاگها Ùˆ رادیوها Ùˆ دانشگاهها Ùˆ موسسات Ùˆ غیره Ùˆ ذالک، سر تا پای همدیگر را در رسای چنان آسپکتها به شدّت، « Ùضل مالیهای علمی / آکادمیکی / مبارزه ای » کنند. Ø´Ú¯Ùتا Ú©Ù‡ از شکستهای ریشخند آمیز در مصا٠با واقعیّتهای زندگی نیز هیچ درسی نمی آموزند؛ برغم آنکه هر « آسپکتی » را Ú©Ù‡ آنها عَلَم Ù…ÛŒ کنند، بلاÙاصله، آموزگار واقعیّتها به آنها، شکستی توام با ذلالت Ùˆ خواری Ù…ÛŒ دهد. آنها متوجّه نیستند Ú©Ù‡ « تک آسپکتی دیدن مسائل باهمستان »، هرگز دیدن « اجتماع در تمامیّت مسائل Ùˆ Ù…Ùعضلاتش » نیست. مثلا قدرت، یک آسپکت است Ùˆ تمام دامنه ÛŒ « سیاست / کشور داری » نیست. به عبارت دقیقتر Ùˆ گویاتر؛ چشم، بخشی از انسان است Ùˆ تمامیّت انسان نیست. گوشها همینطور. دهان Ùˆ بینی Ùˆ دندان Ùˆ پاها Ùˆ دستها Ùˆ قلب Ùˆ غیره Ùˆ ذالک، هر کدام، بخشهایی از وجود آدم هستند؛ نه تمامیّت آدم.
شعور Ùˆ Ùهم پخته Ùˆ Ùرهیخته Ùˆ جانسوخته Ù…ÛŒ خواهد تا بتواند تمییز Ùˆ تشخیص دهد Ú©Ù‡ آنچه انسانها بدان نیاز مبرم دارند، « دانش پزشکی » Ù…ÛŒ باشد Ùˆ طبیبان ماهر Ùˆ Øاذق؛ نه اینکه با عَلَم کردن مثلا چشم پزشکی Ùˆ کوبیدن بر طبل چشم Ùˆ چشم Ùˆ چشم، ادّعای یاÙتن نسخه ÛŒ تمام Ùˆ کمال تندرستی Ùˆ صØت مزاج را برای مردم داشته باشیم. بیش از Ù‡Ùتاد سال آزگار است Ú©Ù‡ « خوبترین خوبان ایرانزمین » در بوق Ùˆ کرّنای آسپکتهای تØÙÙ‡ ای / وارداتی مثل: « سوسیالیسم / کمونیسم / مدرنیته / جامعه ÛŒ مدنی! / پست مدرنیسم / Ùمینیسم / دمکراتیسم / Ùˆ خزعبلاتی از این دست » Ù…ÛŒ دمند Ùˆ Ù…ÛŒ توپند بدون آنکه در باره ÛŒ « چیستی Ù…Øتویّات این Ù…Ùاهیم وارداتی »، ذرّه ای با مغز خودشان Ùˆ در بستر تجربیّات ملّی ایرانیان بیندیشند. اینان هنوز متوجّه نیستند Ú©Ù‡ چنین « آسپکتهایی » از « Ùروزه های پیدایشی Ùˆ زایشی آزادی » Ù…ÛŒ باشند Ùˆ تاکید Ùˆ پایورزی بر Ùقط یکی از آنها، واقعیّت « آزادی » را در اجتماعات بشری، هیچگاه پدیدار نخواهد کرد Ú©Ù‡ نخواهد کرد. آسپکتها هر کدام به تنهایی، گرایش روØÛŒ Ùˆ روانی ابناء بشر را در زندگی باهمستانشان تبلور Ù…ÛŒ دهند؛ زیرا از Ù…Øصولات « آزادی Ùˆ گستره ÛŒ امکانهای آزمودنی اش » هستند. علّت شکست ممتد Ùˆ تمام عیار پداÙندگران Ùˆ یسل کشان اینگونه « آسپکتهای ایدئولوژیکی / وارداتی / تقلیدی » در اجتماعات خاور میانه Ùˆ مشابه اش؛ آنهم در مقابل شمشیر کشان « مذاهب نوری Ùˆ ابراهیمی »، دقیقا از همین تک بعدی گرایی Ù…Øلّلچیهاست Ú©Ù‡ دونده گیهای قلمسوخته شان Ùˆ Ùعالیّتهای بی مغز Ùˆ پایه شان را در واقعیّت ایرانزمین بی ثمر Ù…ÛŒ کند Ùˆ آنان نمی توانند با تمام ادّعای « خیرخواهی خودشان » راه به جایی ببرند.
این Ø·ÛŒÙØŒ متوجّه نیستند Ú©Ù‡ تمام آن « آسپکتهای آرزویی » در سرزمینهای باختری از پیامدهای « آزادی Ùˆ Ùضای بار آور » آن Ù…ÛŒ باشند Ú©Ù‡ از نیروگاههای « ÙلسÙیدن Ùˆ اندیشیدن سنجشگرانه ÛŒ متÙکّران Ùˆ ÙیلسوÙان Ùˆ هنرمندان Ùˆ ایده Ø¢Ùرینان رادمنش با تکیه به تار – Ùˆ – پود بÙنمایه های Ùرهنگ Ùˆ تاریخ باهمستان اجتماعات مغرب زمینی » آبشخور خود را دارند. بنابر این، تا زمانی Ú©Ù‡ تلاشها Ùˆ جانÙشانیهای گسترده برای « آزادی » در اجتماعات بشری، Ù†Ùوذ Ùˆ تاثیر نداشته باشند، Ù…Øال است Ú©Ù‡ شریانهای قلب آزادیهای Ùردی Ùˆ اجتماعی به طپش اÙتد Ùˆ Ù…Øصولات آرزویی خویش را برای همگان بدون هیچ تبعیضی به بار آورد. Ù…Øال است. هیچکس نمی تواند Ùقط با کباده کشیهای شبانه روزی برای تلقین Ùˆ جا انداختن « یکی از آسپکتهای آزموده شده ÛŒ آزادی » به واقعیّت پذیر شدن « آزادی »، امیدوار Ùˆ مطمئن باشد. « خوبترین خوبان ما »، ادّعای کهکشانسوز Ùهمیدن مسائل ایران Ùˆ جهان را؛ آنهم با زبانی الکن در Øوضچه ÛŒ مسائل ترجمه جاتی Ùˆ بی ربط با واقعیّت ایران Ùˆ ایرانی، مدام جار Ù…ÛŒ زنند؛ ولی هنوز نمی خواهند بپذیرند Ú©Ù‡ « آزادی Ùˆ کوششهای مسئولانه به پای درخت Ù¾Ùر بار آن »، تنها میدان بسیار Ùراخ دامنه ای Ù…ÛŒ باشد Ú©Ù‡ انسانهای هر سرزمینی Ù…ÛŒ توانند چند – Ùˆ – چون آرمانها Ùˆ آرزوها Ùˆ خیالات Ùˆ رویاها Ùˆ خواستها Ùˆ نیازها Ùˆ غیره Ùˆ ذالک خود را بیازمایند Ùˆ از نتایج آزمونهای خود، تجربه کسب کنند تا بتوانند برای چگونه زیستن در جهان Ùˆ در کنار یکدیگر از بهر Ùراتر کاویدن Ùˆ Ùراتر اندیشیدن Ùˆ آزمودن مجهولات دیگر ØŒ گشوده Ùکر Ùˆ کاونده بمانند.
متاسÙانه اÙتخار Ùˆ هنر Ùˆ استعداد خوبترین خوبان دنباله رو Ùˆ تابع مجتهدان باختری تا امروز این بوده است Ú©Ù‡ « Ù…Øصولات آزادی در سرزمینهای باختری » را با « اصل Ùˆ پرنسیپ Ùˆ گوهر آزادی »، اشتباه گرÙته اند Ùˆ به جای آنکه بیایند در باره ÛŒ « آزادی Ùˆ موانع مخرّب Ùˆ ستیزنده با آن در اجتماع ایرانی » بیندیشند Ùˆ سخن بگویند Ùˆ با رادمنشی Ùˆ دلاوری Ùˆ گستاخی Ùˆ سختسری به سنجشگری موانع آزادی رو آورند، آمده اند با عَلَم Ùˆ Ú©Ùتَل گردانیهای مضØÚ© در باره ÛŒ « آسپکتهای آزادی در باختر زمین » به « سقط شدن آزادی در ایران » Ùˆ دوام Øاکمیّت کانیبالیستهای Ùقاهتی به Ø´Ú©Ù„ مستقیم Ùˆ نامستقیم، « امدادهای غیبی ! » Ù…ÛŒ کنند. طی٠خوبترین خوبان ما در طول تاریخچه ÛŒ مملوّ از خطاهای هولناک، هیچوقت گامی ارزشمند Ùˆ شایان Ø¢Ùرینها برای « آزادی بر شالوده ÛŒ بÙنمایه های Ùرهنگ باهمستان ایرانیان » برنداشتند Ú©Ù‡ برنداشتند Ùˆ تمام سعی بلیغ Ùˆ Ùاضل نماییهای خود را در این راه هدر دادند Ùˆ هنوز Ù…ÛŒ دهند Ú©Ù‡ « آسپکتهای آرزویی » را به جای « آزادی » به خورد مردم بدهند Ùˆ همچنان بر « جنون خود Ùریبیهای دهه به دهه ÛŒ خودشان » میخکوب بمانند Ùˆ لذّتهای روشنÙکری!ØŸ ببرند از عواقب دونده گیهایشان برای ØÙکّام بی لیاقت Ùˆ Ùرّ در جهت سرکوب Ùˆ قتل عام مردم Ùˆ غارت میهن.
3- معیاری برای گزینش کشور داران.
تنها « معیار » برای گزینش کشور داران در ایرانزمین بایستی Ùقط پایبندی به « پرنسیپ گزند ناپذیری جان Ùˆ زندگی » باشد. مهم نیست Ú†Ù‡ کسانی با کدامین اعتقادها Ùˆ مرام Ùˆ مسلکها Ùˆ برنامه ها Ùˆ اساسنامه ها Ùˆ غیره Ùˆ ذالک برای سهیم شدن در قدرت Ùˆ تشکیل دولت انتخابی با یکدیگر به رقابت رو Ù…ÛŒ آورند. اصل Ùˆ اساس گزینش هر گرایشی بایستی Ùقط Øول Ùˆ Øوش « پرنسیپ گزند ناپذیری جان Ùˆ زندگی » بچرخد. گرایشی Ùˆ گروهی Ùˆ سازمانی Ùˆ Øزبی Ú©Ù‡ « خونریزی Ùˆ جان آزاری Ùˆ جانستانی » را بپسندد Ùˆ مجری Ùˆ مبلّغ Ùˆ توجیه گر خونریزی Ùˆ Ú©Ùشتار باشد، بایستی بدون چون Ùˆ چرا « به بند » کشیده شود Ùˆ هیچگونه امکانی نیز برای Ù†Ùوذ Ùˆ تاثیر گذاشتن در مسائل میهنی نداشته باشد. « شرّ » را بایستی به بند کشید؛ ولی آزار Ùˆ اذیّت Ùˆ Ú©Ùشتار نکرد. معیار برای Øکومت مردمی Ùˆ ایرانی بودن، Ùقط « پرنسیپ گزند ناپذیری جان Ùˆ زندگی » Ù…ÛŒ باشد. کشور دارانی Ú©Ù‡ به چنین پرنسیپی پایبند Ùˆ متعهد Ùˆ ملزم نیستند، همه بدون استثناء از « ضØّاکیان » Ù…ÛŒ باشند Ùˆ خاصم جان Ùˆ زندگی Ùˆ هیچ ØقّانیÙتی نیز به Øکومت کردن ندارند. مهم نیست چنان ضØّاکانی، معمّم Ùˆ ریشو باشند. یا سه تیغه تراشیده Ùˆ کراواتی. یا سبیل پاچه بÙزی داشته Ùˆ شعارنده ÛŒ مترّقی بودن باشند!.
4- آینه ی دیگران و آینه ی خود.
هر ملّتی Ùˆ انسانی در آینه ÛŒ خود، Øتّا اگر بسیار زیبا نیز جلوه نکند، دست Ú©Ù…ØŒ خودش را رضایت بخش، برانداز Ùˆ ارزیابی Ù…ÛŒ کند. Ùقط در آینه ÛŒ دیگران است Ú©Ù‡ ما Ù…ÛŒ توانیم چهره های دیگری از خود را نیز تجربه کنیم. از این رو، نه در آینه ÛŒ خود، نه در آینه ÛŒ دیگران Ù…ÛŒ توان چهره ای تمام رÙØ® از وجود خود در معنای وسیع آن داشت؛ بلکه در ادغام Ùˆ برگذشتن از آینه ÛŒ خود Ùˆ آینه ÛŒ دیگران است Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ توان تصویری « رضایت بخش Ùˆ معتدل » از وجود خویش Ø¢Ùرید. در هیچ یک از تصویرهایی Ú©Ù‡ از ما Ù…ÛŒ کشند Ùˆ ما از خود Ù…ÛŒ کشیم، به تنهایی نمی توان واقعیّت بود ما را کش٠کرد Ùˆ شناخت. هم تصویرنگاری خودی به غÙلّو Ùˆ اغراق Ùˆ زرق Ùˆ برق، آغشته است. هم تصویر دیگران از ما به پیشداوریها Ùˆ Øسادتها Ùˆ کینه توزیها Ùˆ دشمنیها آمیخته است. به همین علّت، تصاویر آینه های خویشتن Ùˆ دیگران را سرند کردن، هنر اندیشیدن مستقل بدون « ØÙب Ùˆ بÙغض » Ù…ÛŒ باشد.
5- سمتگیری برای پیشرÙتها.
روان Ùˆ ذهنیّت انسان، مسیرهای رÙتن Ù…ÛŒ باشند. اینکه انسان، چگونه Ùˆ بر شالوده ÛŒ کدامین « اهدا٠و آرزوها Ùˆ امیدها Ùˆ آرمانها Ùˆ خواستها Ùˆ نیازها »، سمتگیری Ú©Ùنشی Ùˆ واکنشی کند، در همان مسیر نیز Ù…ÛŒ تواند Ù†Øوه ÛŒ رÙتن خودش را رقم بزند؛ یعنی به پیش برود یا واپس برود یا عمودی برود یا اÙÙ‚ÛŒ برود یا زیگ زاگ برود یا Ú©Ú˜ Ùˆ معوژ برود. آنچه Ú©Ù‡ مشخّص Ù…ÛŒ کند آیا ما « به پیش رÙته ایم » یا مسیرهای دیگری را Ø·ÛŒ کرده ایم، روند « رÙتن » نیست؛ بلکه « پرنسیپ سمتگیری » Ù…ÛŒ باشد Ú©Ù‡ آشکار Ùˆ اثبات Ù…ÛŒ کند ما چگونه رÙته ایم. در آنچه Ú©Ù‡ ما بیش از دو دهه است با Øماقتی باور نکردنی Ùˆ شتابی سر سام آور Ù…ÛŒ تازیم، از تنها چیزی Ú©Ù‡ هیچ نشانه ای وجود ندارد، همان « رÙتن سمت Ùˆ سو دار » Ù…ÛŒ باشد. نتیجه Ùˆ عواقب رÙتنهای بی پرنسیپ آنست Ú©Ù‡ اجتماع مردم در اقیانوسی از بغرنجها Ùˆ مسائل Ùˆ Ùلاکتها Ùˆ مصیبتهای کشوری Ùˆ منطقه ای Ùˆ جهانی Ùرو اÙتاده Ùˆ میخکوب مانده است Ùˆ « خوبترین خوبان Ùˆ یسل کشان عرصه ÛŒ سیاست » نیز نمی دانند بادبانهای کشتی شکسته ÛŒ اجتماع را در کدامین « سمت Ùˆ سوها » به اهتزاز در آورند تا بتوان از طوÙان Øوادث میهنی Ùˆ منطقه ای Ùˆ جهانی، جان سالم به در برد Ùˆ به ساØÙ„ آرامبخش دست یاÙت. « خوبترین خوبان » آن ملّتی Ú©Ù‡ گوش شنوا برای شنیدن طپش « قلب پرنسیپهای Ùرهنگ جهان آرا Ùˆ زندگی پرور مردم » خودشان ندارند، مطمئنا کشتی شکسته ÛŒ اجتماع نیز به سواØÙ„ هیچ بندری نخواهد رسید. مردم مستاصل Ùˆ سرگردان ما، تا امروز Ùریب آنانی را خورده اند Ùˆ قربانی Øاکمیّت آنانی شده اند Ú©Ù‡ « Ù†Ùرت Ùˆ کینه توزی از خویشتن Ùˆ دیگران » را به جای « اندیشیدن Ùˆ آزمونگرایی Ùˆ کاویدن Ùˆ نو زایی » به ذهنیّت Ùˆ روان مردم، تØمیل Ùˆ تلقین Ùˆ تزریق کرده اند.
6- پولیتیک (= کشور داری )؛ یعنی همباز شدن دگراندیشان با یکدیگر.
تلاش Ùˆ پیگیری توام با مسئولیّت برای یاÙتن Ùˆ زایش مناسبات ارزشمند در عرصه های کشور داری Ùˆ جهان آرایی، امیدیست شعله ور Ú©Ù‡ مشعل Ùروزان آن، Ùرا راه جوامع بشری Ù…ÛŒ درخشد. اندیشیدن در باره ÛŒ واقعیّت امروز « پولیتیک » Ùˆ مقایسه آن با سیستمهای سیاسی در جهان باستان، نشان Ù…ÛŒ دهد Ú©Ù‡ پولیتیک در جهان امروز، چهره های دیگرسان Ùˆ بسیار پیچیده Ùˆ درهمتاÙته ای را نسبت به گذشته های سپری شده دارد. اشخاصی Ú©Ù‡ بر آنند در مناسبات درهمگداخته ÛŒ پولیتیک، نقشی ایÙا کنند، باید پیشاپیش بدانند Ú©Ù‡ نادیده گرÙتن Ùˆ تØقیر کردن واقعیّتهای عریان Ùˆ ملموس Ùˆ دم دست، هرگز هیچ سنخیّتی با اندیشیدن Ùˆ نقشگذار بودن در دامنه ÛŒ « پولیتیک Ùˆ کشور داری » ندارد. هر انسانی در هر رده ای از نقشهای Ùردی Ùˆ اجتماعی Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ خواهد باشد به Ù†ØÙˆÛŒ با « پولیتیک » درگیر Ùˆ همسایه Ù…ÛŒ باشد Ùˆ از تاثیر Ùˆ Ù†Ùوذ تصمیمها Ùˆ روشهای سیاستگران، Ú†Ù‡ Ù…Øقّ Ùˆ شایسته باشند، Ú†Ù‡ نامØقّ Ùˆ بی لیاقت. در هر صورت Ùرقی نمی کند. از خانواده گرÙته تا عالی ترین ارگانهای کشوری به دلیل آنکه Ùرد، Ùرد ما با پولیتیک، Ú†Ù‡ بخواهیم، Ú†Ù‡ نخواهیم، همسایه Ù…ÛŒ باشیم، خود به خود بایستی پیامدها Ùˆ عواقب تصمیمها Ùˆ کارهای سیاستگران را بپذیریم. خواه خوشایند Ùˆ خوشگوار Ùˆ با مزه باشند. خواه چندش آور Ùˆ تهوّع آور. از این رو؛ اندیشیدن در باره ÛŒ پولیتیک Ùˆ اهمیّت دادن Ùˆ اعتنا کردن به رویدادهای کشوری Ùˆ منطقه ای Ùˆ جهانی به معنای آنست Ú©Ù‡ این دامنه به « خشونتگریها Ùˆ توّØØ´ Ùˆ Ùونکسیونهای آسیب رسان Ùˆ هرگز جبران ناپذیر »، به شدّت، آلوده شده است Ùˆ مسائل باهمستان را به جای رتق Ùˆ Ùتق کردن به گردابی مختل Ùˆ هلاک کننده تبدیل کرده است. اندیشیدن در باره ÛŒ ÙلسÙÙ‡ ÛŒ کشور داری به تک، تک انسانها Ù…ÛŒ آموزاند Ú©Ù‡ چگونه Ù…ÛŒ توانند با تکیه به تجربیّات Ùردی Ùˆ جمعی خودشان در سرنوشت Ùردی Ùˆ میهن Ùˆ دیگران، سهیم شوند Ùˆ از بین « آلترناتیوهای گوناگون »، آن گرایشهایی را برگزینند Ú©Ù‡ تا اندازه ای بسیار رضایت بخش با ایده آلها Ùˆ آرمانها Ùˆ خواستها Ùˆ آرزوها Ùˆ نیازها Ùˆ Ùرهنگ باهمستان گزینشگران، همسو Ùˆ همپا Ù…ÛŒ باشد. متاسÙانه در ایران ما به علّت سرکوب هزاره ای Ùˆ قتل عام متÙکّران Ùˆ مسئولان Ùˆ Ùونکسیونرهای دلیر، « تÙکر کشور داری »، تا کنون نتوانسته است در بستر « بÙنمایه های Ùرهنگ جهان آرایی ایرانیان » از Ù„Øاظ تئوریک، پروریده Ùˆ پرداخته شود. اینست Ú©Ù‡ اجتماع ما به دلیل Ùقدان « ایده Ùˆ Ùکر کشور داری Ùˆ جهان آرایی » تا امروز، مقهور مستبدان خونریز Ùˆ خبیث، اسیر Ùˆ Ù…Øبوس مانده است.
در ادبیّات منثور Ùˆ منظوم ما مرسوم است Ú©Ù‡ « سیاست » را به معانی» « متنبّه کردن Ùˆ گوشمال دادن Ùˆ پوز مخالÙان را زدن Ùˆ آزردن Ùˆ سیّاسی Ùˆ Øقّه بازی Ùˆ انواع Ùˆ اقسام تبهکاریها را در Øقّ یکدیگر » بدانند Ùˆ دقیقا چنین نگرشی از اسیر بودن ایده ÛŒ « پولیتیک = آیین کشور داری » در چارچوبها Ùˆ قالبهای شرایع اسلامیّت باتلاقی، Øکایت Ù…ÛŒ کند Ú©Ù‡ ÙلسÙÙ‡ ÛŒ Ùرمانروایی را در پروسه ÛŒ تلاش برای کسب « قدرت Ùˆ اقتدار Ø·ÛŒÙÛŒ مشخّص » بر تمام Ø·ÛŒÙهای رقیب Ùˆ سپس سرکوب Ùˆ متلاشی کردن آنها Ùˆ Øاکمیّت مطلق یاÙتن بر مردم یک سرزمین Ù…ÛŒ داند. چنین نگرشی تا همین امروز باعث شده است Ú©Ù‡ تاریخ اجتماعی سرزمین ما به « میدان جنگ Ùˆ گریزهای خونین Ùˆ بر باد دادن ثروتهای مادّی Ùˆ معنوی Ùˆ نیروها Ùˆ شخصیّتهای بسیار مسئول Ùˆ ارزشمند » سرزمینمان مختوم شود. ما Øتّا در آشنایی با ÙلسÙÙ‡ ÛŒ پولیتیک در کشورهای باختر زمینی نتوانستیم خود را از چارچوب سیاستهای شریعت مآب برهانیم Ùˆ به تÙکّری در خور Ùˆ شایسته ÛŒ مسائل کشوری دست یابیم. علّتش نیز آنست Ú©Ù‡ ایده های باختر زمینی هرگز از زمینه ÛŒ روان Ùˆ تجربیات ما نروییده اند Ùˆ Ùقط در همان Ø³Ø·Ø ØªØ±Ø¬Ù…Ù‡ های الکن Ùˆ مکانیکی Ùˆ بی Ø±ÙˆØ Ùˆ جان، بسان گرد Ùˆ غبار بر پاره Ù„Øا٠شرایع مذهبی ما نشست کرده اند. ما تصوّر Ù…ÛŒ کنیم بدون سنجشگری آنچه Ú©Ù‡ میراث گذشتگان Ù…ÛŒ باشد، Ù…ÛŒ توان تاریخ را دور زد Ùˆ به آن چیزی رسید Ú©Ù‡ Ù…Øصول زØمات Ùˆ کوششهای شبانه روزی باختر زمینیان Ù…ÛŒ باشد. تÙکّر پولیتکی همواره در این باره Ù…ÛŒ اندیشد Ú©Ù‡ چگونه Ùˆ بر شالوده ÛŒ کدامین پرنسیپها Ùˆ اصلها Ùˆ بÙنمایه Ù…ÛŒ توان با دیگری Ú©Ù‡ بخشی از واقعیّت رنگارنگ Ù…ÛŒ باشد، در یک همگرایی بار آور برای آبادانی Ùˆ سرÙرازی میهن Ùˆ Ø®Ùشنودی Ùˆ بزرگی جویی هموطنان خود، همبازی یکدیگر شد؟. آیین کشور داری هرگز به معنای Øاکمیّت یاÙتن گروهی برای قلع Ùˆ قمع کردن گروهها Ùˆ Ø·ÛŒÙها Ùˆ گرایشهای دیگر نیست؛ بلکه « هنر همبازی شدن با یکدیگر را در یک هارمونی Ùˆ همبسته Ú¯ÛŒ سازنده برای خوشزیستی Ùˆ آزادی اÙراد یک اجتماع »، پولیتیک Ù…ÛŒ گویند. اجتماع ما همچنان درگیر Ùˆ اسیر شرایع اسلامیّت شمشیر اقتلویی Ù…ÛŒ باشد Ùˆ هنوز بویی از « پولیتیک » به مشام هیچکس نرسیده است. نه آنانی Ú©Ù‡ Øاکم قتّال Ù…ÛŒ باشند. نه آنانی Ú©Ù‡ Ù…Øکوم Ù…ÛŒ باشند Ùˆ خاصم ØÙکّام شده اند Ùˆ خود را « اپوزیسیون » Ù…ÛŒ نامند. ///
بابک نوشت