آریابرزن زاگرسی / « تراژدی آزادی در ایرانزمین
Ú©Ùشته ÛŒ آن شاه خوبانم Ú©Ù‡ بهر صید٠دل ... سرکش Ùˆ عاشق Ú©ÙØ´ Ùˆ چالاک Ù…ÛŒ آید برون ( بابا Ùغانی شیرازی
Download the original attachment
آریابرزن زاگرسی
تاریخ نگارش و ویرایش: بیست و چهارم ماه مارس سال 2008 میلادی
« تراژدی آزادی در ایرانزمین »
[ Ú©Ùشته ÛŒ آن شاه خوبانم Ú©Ù‡ بهر صید٠دل ... سرکش Ùˆ عاشق Ú©ÙØ´ Ùˆ چالاک Ù…ÛŒ آید برون ( بابا Ùغانی شیرازی ) ]
1- Øقیقت Ùˆ قدرت.
کسانی Ú©Ù‡ ادّعای تملّک Øقیقتی را دارند با به کرسی نشاندن Øقیقت خود بر اریکه ÛŒ قدرت، اثبات Ù…ÛŒ کنند Ú©Ù‡ هیچ Øقیقتی را در دست ندارند؛ بلکه Ùقط نام Øقیقت را به ابزار Øاکمیّت خود بر ذهنیّت Ùˆ زندگی Ùˆ روان انسانهای یک سرزمین، تبدیل کرده اند. Øقیقتی Ú©Ù‡ به سوی قدرتگرایی توتالیتری متمایل باشد، Øقیقتیست Ú©Ù‡ در تضاد با زندگی Ùˆ جان انسانها به راه اÙتاده Ùˆ شمشیر Ú©Ø´ شده است. Øقیقت تا زمانی ارزش Øقیقی دارد Ú©Ù‡ نه تنها به تسخیر Ùˆ تملّک « قدرت »، هیچ تمایلی نداشته باشد؛ بلکه در ستیز Ùˆ سنجشگری Ùˆ گلاویز شدن با « قدرتمدارانی Ú©Ù‡ در تضاد با جان Ùˆ زندگی » هستند، با مسئولیّت Ùˆ پشتکار Ùˆ دلیری، گلاویز شود. اسلامیّت در سرزمین ایران، Ùاقد ارزنی Øقیقت Ù…ÛŒ باشد؛ زیرا Ùقط ابزاریست برای قدرتپرستی Ùˆ جاه طلبی بی لیاقت ترین Ùˆ پلیدترین Ùˆ عقده ای ترین انسان نماها.
2- آمیختن در گداخته شدن.
تا چیزی از Øالت انجماد در نیاید، هرگز جاری Ùˆ آماده ÛŒ آمیختن به چیزهای دیگر نیز نخواهد شد. اعتقادها Ùˆ آداب Ùˆ سنّتها Ùˆ نگرشها Ùˆ ایدئولوژیها Ùˆ مذاهب Ùˆ مرام Ùˆ مسلکهایی Ú©Ù‡ منجمد شده باشند، Øالتی خشن Ùˆ زمخت Ùˆ زندگی آزار به خود Ù…ÛŒ گیرند Ùˆ به جای آنکه بتوانند در خاک وجودی انسانها، ته نشین شوند Ùˆ آنها را شاداب کنند، به صورت نیزه های تند Ùˆ تیز در Ù…ÛŒ آیند Ùˆ به قلب انسانها Ùرو Ù…ÛŒ روند Ùˆ جان آنها را Ù…ÛŒ گیرند. تا زمانی Ú©Ù‡ اعتقادات آدمی به اÙکار Ùˆ ایده های شاداب Ùˆ جاری Ùˆ روان، واگردانده نشوند، مناسبات انسانی نیز نیزه Ú©Ø´ÛŒ بر وجود یکدیگر خواهد بود؛ نه شاداب پروری خاک وجود یکدیگر.
3- Ùرمانبری از خود.
« Ùرّ »، پدیده ای زایشی Ù…ÛŒ باشد Ùˆ از عمق تجربیات Ùˆ نگرشها Ùˆ Ùروزه های آدمی به پیرامون Ù…ÛŒ درخشد Ùˆ اÙشانده Ù…ÛŒ شود. چیزی Ú©Ù‡ ویژه Ú¯ÛŒ تابشی / اÙشانده Ú¯ÛŒ داشته باشد، Ù…ÛŒ تواند انسانها را نیز به یکدیگر پیوند بزند. از این رو، آنچه Ú©Ù‡ « زایشی Ùˆ تابشی » Ù…ÛŒ باشد به هیچ امریّه ای Ù…Øتاج Ùˆ ملزوم نیست؛ زیرا از خودش اÙشانده Ù…ÛŒ شود Ùˆ بسان چشمه بر اطراÙØ´ تابیده Ùˆ پخش Ù…ÛŒ شود. « Ùروزه ÛŒ Ùرّ » را نمی توان تعلیم Ùˆ تدریس داد یا اکتساب کرد Ùˆ به ارث بÙرد؛ زیرا منØصر به Ùرد Ù…ÛŒ باشد Ùˆ یگانه Ùˆ انتقال ناپذیر هست. از انسان « Ùرهمند » Ù…ÛŒ توان به Ú©Ø´Ù Ùˆ پرورش « Ùروزه های Ùرّی » در وجود خویشتن انگیخته شد. به همین دلیل، انسان Ùقط Ù…ÛŒ تواند از چیزی Ùˆ کسی « Ùرمان » ببرد Ú©Ù‡ زاییده ÛŒ چشمه ÛŒ جوینده Ùˆ کاونده Ùˆ اندیشنده ÛŒ وجود خودش باشد. هیچ قانونی Ùˆ بندی Ùˆ زندانی Ùˆ امریّه ای نمی تواند انسانها را « غلام Øلقه به گوش اوامر خود » کند. انسان Ùقط از « سروش بیدار » وجود خودش هست Ú©Ù‡ بدون هیچ اجبار Ùˆ اکراهی Ù…ÛŒ تواند « Ùرمانبرداری » کند.
4- ترس ، خاصم و ضدّ آزادی می باشد.
انسانها، زمانی اØساس آزادی Ù…ÛŒ کنند Ú©Ù‡ از هیچ چیزی نترسند؛ ولو آن چیزها، خدا Ùˆ Øکومت Ùˆ ارگانهای کشوری باشند. هر کجا Ú©Ù‡ انسانها، اØساس بدگمانی Ùˆ دلهره Ùˆ اضطرابهای روانی Ùˆ روØÛŒ Ùˆ Ùکری داشته باشند، همانجا نیز آزادی را Ù…ÛŒ توان Ù†Ùله Ùˆ انسانها را به Ø®Ùقانی آزارنده دچار کرد. ترس در وجود آدمی باعث Ù…ÛŒ شود Ú©Ù‡ تمام نیروهای کارساز Ùˆ Ùعّال Ùˆ واکنشگر در وجود انسان به یکباره Ùلج Ùˆ منجمد شوند. ترس در هر انسانی Ù…ÛŒ تواند واکنشهای بسیار خطرناکی را نیز ایجاد کند Ùˆ به لطمات Ùˆ آسیبهای جبران ناپذیری در عرصه ÛŒ اجتماع مختوم بشود. غریزه ÛŒ زندگی Ùˆ بقاء از چیزی Ú©Ù‡ بخواهد ترس را گسترش Ùˆ Øاکم کند، بسیار Ù†Ùرت دارد Ùˆ Ù…ÛŒ گریزد. ترساندن Ùˆ ایجاد Ùضاهای دلهره Ùˆ ÙˆØشت از بزرگترین دلایل ناآرامیها Ùˆ کشمکشهای تخریبگر Ùˆ متلاشی کننده ÛŒ شیرازه ÛŒ اجتماع انسانها هستند. از این رو، در جوامعی Ú©Ù‡ ترس بر مناسبات انسانی، Øاکم Ùˆ ذینÙوذ باشد، نمی توان هیچ پیشرÙتی را متوقّع Ùˆ آرزومند بود. Øکومت Ùقاهتی در سایه سار Ùعّال کردن گیوتین الهی، اÙتخار آن را دارد Ú©Ù‡ مروّج Ùˆ مبلّغ Ùˆ مداÙع Ùˆ توسعه دهنده ÛŒ « ÙˆØشت در اجتماع » باشد.
5- Ù†Ùرت از یکدیگر.
آنقدر Ú©Ù‡ ما ایرانیها در مسئله ÛŒ Ù†Ùرت از یکدیگر، سنگ تمام Ù…ÛŒ گذاریم Ùˆ تقلّاهای آنچنانی Ù…ÛŒ کنیم، Øاضر نیستیم یک میلیونیوم آن تلاشهای Ù†Ùرت آلود را برای ارجگزاری Ùˆ رعایت Øرمت متقابل در Øقّ یکدیگر صر٠کنیم. با Ù†Ùرت Ù…ÛŒ توان سائقه ÛŒ انتقامخواهیهای خود را لذیذ Ùˆ دلچسب پنداشت؛ ولی در ارجگزاری به دیگران، نوعی « کمبود Ùˆ بی بو Ùˆ خاصیّتی خود » را اØساس Ù…ÛŒ کنیم. ÙˆØشت از Ù¾ÛŒ بردن Ùˆ شناختن « کمبودهای خود » Ùˆ اهمیّت ندادن به آنها باعث شده است Ú©Ù‡ ما ایرانیها در « انتخاب Ùˆ کاربست Ùˆ آشکارگری سائقه ÛŒ Ù†Ùرت » در خودمان با Øالتی جنونوار در برابر یکدیگر سنگربندی آزار دهنده ایجاد کنیم. ما در آزردن یکدیگر، نشئه ÛŒ انتقامخواهیها Ùˆ خاموش کردن لهیب Øسادت در وجود خودمان نسبت به دیگران Ù…ÛŒ شویم Ùˆ در ارجگزاری به یکدیگر، به خماری Øقارت Ùرو Ù…ÛŒ اÙتیم به جای آنکه « هوشیاری Ø¢Ùرینگویی » را در ذهنیّت Ùˆ روانمان دریابیم Ùˆ بیدار کنیم.
6- Ùرمانروایی شایسته از پیامدهای « باهمآÙرینی » Ù…ÛŒ باشد.
در اجتماع ایرانی Ù…ÛŒ توان به یک Ùرمانروایی شایسته دست یاÙت؛ اگر مسئولین Ùˆ تلاشگران آزادی Ùˆ روشنگری بتوانند دریابند Ùˆ بÙهمند Ú©Ù‡ بدون شناختن آنچه Ú©Ù‡ ما هستیم Ùˆ مغزه ÛŒ Ùرهنگمان را Ù…ÛŒ Ø¢Ùریند، نمی توان به شالوده ریزی برنامه هایی هدÙمند Ùˆ بار آور در کنار یکدیگر همگام شد. بÙنمایه های Ùرهنگ هر کشوری Ù…ÛŒ گویند Ú©Ù‡ چگونه Ù…ÛŒ توان Ù…ØµØ§Ù„Ø Ø³Ø§Ø®ØªÙ† چیزی را از ژرÙای همان Ùرهنگ، استخراج Ùˆ برای واقعیّت پذیری اش تلاش کرد. همچنان تاکیدها Ùˆ بازگوییهای مکرّر Ù…ÛŒ کنم Ú©Ù‡ « اسلامیّت »، پدیده ای ضدّ Ùˆ خاصم Ùرهنگ است Ùˆ هیچ ربطی به مایه های Ùرهنگ ایرانی ندارد Ùˆ اتّÙاقا خاصم سر سخت Ùرهنگ ایرانی نیز Ù…ÛŒ باشد. این را تاریخ نکبت بار Ùˆ مملوّ از خونریزی اش تا امروز، گواه Ù…ÛŒ دهد Ùˆ اثبات Ù…ÛŒ کند. از این رو، عوارض غالب شده بر ظواهر یک اجتماع را نبایستی با آنچه Ú©Ù‡ « Ùرهنگش » Ù…ÛŒ باشد، اینهمانی داد. Ùرهنگ هر ملّتی در آن ایده آلها Ùˆ آرزوها Ùˆ آرمانها Ùˆ تصاویر اسطوره ای جمع Ù…ÛŒ شود Ú©Ù‡ در تمام دورانهای تاریخ بر Ùراروی ملّت، Ù…ÛŒ تابند Ùˆ مشعلدار ملّت در تاریکیهای زمان Ù…ÛŒ باشند. Ú©Ù… اتّÙاق Ù…ÛŒ اÙتد Ú©Ù‡ ما در باره ÛŒ « آنچه Ú©Ù‡ داریم با دلیری Ùˆ مسئولیّت بیندیشیم ». ما عادت کرده ایم Ú©Ù‡ Ùقط در Ùکر نداشته های خود باشیم Ùˆ اینکه چگونه Ù…ÛŒ توان « شبیه دیگران » شد Ùˆ به آن چیزهایی دست یاÙت Ú©Ù‡ دیگران دارند. اینکه آیا دیگران با داشته های خود، « دلشاد Ùˆ خوشدل » هستند، چندان مدّ نظر ما نیست؛ بلکه رسیدن Ùˆ مالک شدن همان چیزهای دیگران است Ú©Ù‡ آرام Ùˆ قرار را از ما Ù…ÛŒ رباید Ùˆ تمام همّ Ùˆ غم ما را به خود مشغول Ù…ÛŒ کند. ما Ù…ÛŒ توانیم Ùرمانروایی خاصّ سرزمین خود را در یک همعزمی Ùˆ همآزمایی Ùˆ همکاری با یکدیگر بیاÙرینیم، چنانچه « داشته های Ùرهنگ سرزمین خود » را در آغاز بشناسیم Ùˆ بÙهمیم Ùˆ سپس به استخراج Ùˆ کاربست آنها در دامنه های مختل٠و ضروری، کوشش کنیم. از خود بپرسیم: « من چقدر خودم را Ùˆ Ùرهنگ میهنم را Ù…ÛŒ شناسم؟ ».
7- جهان عجیب و غریب.
جهان، زمانی برای انسانها، عجیب Ù…ÛŒ شود Ú©Ù‡ هر Ùردی، خودش را در آن، غریب، اØساس کند. اØساس غربتی Ú©Ù‡ از Øضور Ùˆ Ø¢Ùرینش در جهان به انسانها سرایت Ù…ÛŒ کند، اØساس عجیبیست Ú©Ù‡ ما از شناختن Ùˆ Ùهم آن ناتوانیم؛ زیرا چنان Øسّی به همآورد شدن با آنچه Ú©Ù‡ « واقعیّت Ùردی » ØŒ تک، تک ماست، گرایش دارد؛ یعنی واقعیّتهایی Ú©Ù‡ تک، تک ما را به سنجیدن Ùˆ شایسته بودن برای زندگی Ùرامی خوانند. ترس از آزمودن واقعیّت Ùردی، باعث Ù…ÛŒ شود Ú©Ù‡ ما اØساس غربت کنیم؛ ولی با آزمودن خود در مجهولزار زندگی هست Ú©Ù‡ ناگهان به Ø´Ú¯Ùت انگیزی جهان، پس از تجربیات Ùردی خود Ù…ÛŒ رسیم. در جهانی Ú©Ù‡ من با آزمونهایم به Ø´Ú¯Ùتیهای جور واجور مبتلا Ù…ÛŒ شوم، جهانیست Ú©Ù‡ اØساس غربت را از ذهنیّت Ùˆ روان آدمی Ù…ÛŒ شوید Ùˆ پاک Ù…ÛŒ کند؛ زیرا در « Ø´Ú¯Ùتیهای آدمی » Ù…ÛŒ توان عناصر « شوخکاریهای زندگی » را تجربه کرد. جهان، میدانیست برای بازیهای Ø´Ú¯Ùت انگیز « من Ùˆ تو ». چرا چنین میدانی Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ تواند زیبایی بازیگوشیهای شادی Ø¢Ùرین « من Ùˆ تو » را بر پرده ÛŒ تاریکیهای « غربتش » بیÙکند Ùˆ بنگارد، بایستی آن را به جهانی برای نکبت انباری Øماقتها Ùˆ بلاهتهای اعتقاداتی / مذهبی / ایدئولوژیکی همدیگر تبدیل کنیم؟. چرا؟.
8- راز نابرابری.
در جهان نمی توان پدیده ای را کش٠کرد Ùˆ شناخت Ú©Ù‡ با پدیده ای دیگر، « برابر » باشد. ایده ÛŒ « برابری » از ضعÙها Ùˆ نقصانها Ùˆ کمداشتها Ùˆ Ú©Ù… مایه گیها Ùˆ ÙˆØشتها Ùˆ جهالتها Ùˆ Øسادتها Ùˆ عقده های آن طی٠از Ø¢Øّاد بشر نشات Ù…ÛŒ گیرد Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ خواهند واقعیّت Ù…Øصور Ùˆ Ù…Øدود بودن خود را کتمان کنند. نیرومندی به زاییده شدن، متمایل است Ùˆ چیزی را در خودش Ù…ÛŒ گوارد Ùˆ ذوب Ù…ÛŒ کند Ú©Ù‡ « نیرومند نیست ». ناگÙته نگذارم Ú©Ù‡ « نیرومندی » هرگز به معنای « قدرتمندی Ùˆ اقتدار » نیست Ú©Ù‡ نیست. این دو را نباید اینهمانی معنای Ùˆ تجربی داد. بنابر این، شعار « برابری » را Ù…ÛŒ توان برایش از نظر Øقوقی، تعریÙÛŒ راسیونالیستی در همان چارچوبهای Øقوقی نوشت؛ ولی از Ù„Øاظ « پرنسیپی » نمی توان به برابر بودن چیزی با چیز دیگر، اذعان داشت. ادّعا Ùˆ شعار « برابری »، یک شعار Ùریبنده Ùˆ انØراÙÛŒ Ùˆ ضدّ زندگیست Ú©Ù‡ به بهای نابودی Ùˆ متلاشی Ùˆ قلع Ùˆ قمع کردن نیرومندترین « دیوها Ùˆ گلادیاتورها Ùˆ تکروان Ùˆ پهلوانان » جوامع بشری تمام Ù…ÛŒ شود. آنانی Ú©Ù‡ « نیرومند زایشگر » نیستند از یَسَل کشان شعار « برابری » Ù…ÛŒ باشند.
9- از کهنه مانده گی منشها در نوروزهای مکرّر.
نوروز، نه یادگار نیاکان است. نه جشن باستانی ماست. نه کهنه میراث قرنهای وامانده. « نوروز » یک رویداد « کیهانی – گیتایی- انسانی » Ù…ÛŒ باشد Ú©Ù‡ ما Ùقط پوسته اش را تا امروز، جشن گرÙته ایم؛ نه Ù…Øتوا Ùˆ مغزه ÛŒ انگیزنده Ùˆ بار آور آن را. در آنچه Ú©Ù‡ دم به دم، بی خبر از ما، نو Ù…ÛŒ شود Ùˆ چهره های دگرسان به خود Ù…ÛŒ گیرد، آنچه « کهنه » Ù…ÛŒ ماند، انسان است Ú©Ù‡ در همان چارچوبهایی رÙتار Ù…ÛŒ کند Ùˆ سخن Ù…ÛŒ گوید Ùˆ Ù…ÛŒ اندیشد Ú©Ù‡ پیش از مرØله ÛŒ گذار به سوی نوروز، Ù…ÛŒ زیسته Ùˆ رÙتار Ù…ÛŒ کرده است. آنچه بر مدار رویداد « کیهانی – گیتایی » بایستی همپایی Ùˆ همخوانی خود را باز یابد، پروسه ÛŒ « نو شونده Ú¯ÛŒ انسان در منشهایش » Ù…ÛŒ باشد؛ نه در ظواهرش. ÙلسÙÙ‡ ÛŒ نوروز بر این پرنسیپ ژرÙØŒ استوار است Ú©Ù‡ « انسان » در هر گشتاری از سال بایستی بکوشد Ú©Ù‡ به « طرØÛŒ نو از جهانمنشی خودش » انگیخته Ùˆ کوشا شود. چرا ما نمی توانیم هر سال، Ù…Øتوای آن چیزی را جشن بگیریم Ú©Ù‡ مدار « کیهانی – گیتایی » Ù…ÛŒ باشد؟. چرا؟.
10- سرخورده شدن از همدیگر.
گاهی آنچه باعث گریز ما از یکدیگر Ù…ÛŒ شود، در توقّعاتی ریشه دارد Ú©Ù‡ ما از یکدیگر داریم Ùˆ هیچکداممان نمی توانیم در Øقّ یکدیگر گذشت کنیم Ùˆ هر کداممان منتظرم Ú©Ù‡ دیگری پا پیش بگذارد Ùˆ ایثار کند آن چیزی را Ú©Ù‡ ما از ایثارش برای او، دریغ Ù…ÛŒ داریم. در توقّعات آدمها از یکدیگر به دشواری Ù…ÛŒ توان آنچه را Ú©Ù‡ بدون نیّت Ùˆ غرض Ùˆ سودجویی Ù…ÛŒ باشد از آنچه Ú©Ù‡ نیاز Ùˆ آرزو Ùˆ ضرورت انسانها است، تمییز Ùˆ تشخیص داد. گاهی Øیله گریهای آدمی آنقدر رنگ لطاÙت به خود Ù…ÛŒ گیرند Ùˆ گرگ باران دیده Ù…ÛŒ شوند Ú©Ù‡ انسانها خودشان نیز نمی توانند ماهیّت توقعّات خود را از نیازهای خود، تمایز دهند. سرخورده گهای ما، Ù…Øصول بدÙهمیهای ما در شناخت ماهیّت توقّعات ما از یکدیگر ریشه دارد Ú©Ù‡ مناسبات ما را Øتّا به خصومت Ùˆ Ù†Ùرت از یکدیگر نیز سوق Ù…ÛŒ دهند.
11- دشمن تراشی خودخواسته.
مردم بسیاری از کشورهای جهان آموخته اند Ú©Ù‡ با تکیه به تجارب Ùˆ تاریخ Ùˆ Ùرهنگ Ùˆ تمدّن Ùˆ تØوّلات اجتماعی سرزمین خود در راستای باهمزیستی مسالمت آمیز Ùˆ صلØجویانه Ùˆ دوستیهای چند جانبه ÛŒ Ùرهنگی – بازرگانی با دیگر سرزمینها تلاش کنند Ùˆ همواره بر دوستان خود بیÙزایند تا نه تنها در امکانهای رÙاهی مناسب Ùˆ Ù…Ú©ÙÛŒ بتوانند زندگی کنند؛ بلکه از متلاشی Ùˆ نیست Ùˆ نابود شدن سرزمین Ùˆ مردم خود نیز جلوگیری کنند. اقتدار Ùقاهتی از نخستین روزهای چپاول قدرت Ùˆ تلاش برای سیطره یاÙتن بر وجدان Ùˆ ذهنیّت Ùˆ روان ایرانیان با دریا دریا خونریزی Ùˆ Ú©Ùشتار Ùˆ شکنجه Ùˆ Ùراری دادن ایرانیان توانسته است تا همین امروز Ùقط « خصومتها Ùˆ دشمن تراشیها Ùˆ Ùلاکتها Ùˆ مصیبتها Ùˆ Øقارتها Ùˆ منزوی Ùˆ تمسخر شدنها Ùˆ Ùروپاشی هنجارهای باهمزیستی Ùˆ قهقرایی Ùرهنگ Ùˆ آموزش » را برای ایرانیان به ارمغان آورد. اگر اÙتخار Ùˆ هنر مردم دیگر سرزمینها در اینست Ú©Ù‡ سرÙرازی مردم Ùˆ سرزمین خود را برنامه ÛŒ تمام کنشها Ùˆ واکنشهای کشورداری خود Ù…ÛŒ دانند، برعکسش در سرزمین ما، هنر Ùˆ اÙتخارمان در این است Ú©Ù‡ « Øماقتهای خود را » با بوق Ùˆ کرّنا Ùˆ جنجالهای سیاسی Ùˆ مطبوعاتی به گوش پرت اÙتاده ترین موجودات سیّارات منظومه ÛŒ شمسی نیز برسانیم. ما اÙتخار خود Ù…ÛŒ دانیم در سیطره ÛŒ Ùقاهتی، صغارت Ùˆ جهالت جمعی خویش را جشن بگیریم Ùˆ برای امتداد بلاهتهای خود، آواز بخوانیم Ùˆ برقصیم Ùˆ عبادتهای الهی کنیم. آنچه ما را در قعر قهقرا میخکوب Ùˆ Ù…Øکوم کرده است، نشئه Ú¯ÛŒ بلاهت Ù…ÛŒ باشد؛ نه تراژدی واقعیّت.
12- Øماقت یا بهشت؟.
..... « مخبر السّلطنه ÛŒ هدایت » در کتاب « خاطرات Ùˆ خطرات » Ù…ÛŒ نویسد Ú©Ù‡: [ ..... Ùکر انسان، بهشت Ùˆ جهنّم او است؛ بسته به آنکه ذمّه پاک باشد یا آلوده. ]. اینکه اعتقادات Ùˆ اÙکار Ùˆ ایده های آدمی Ù…ÛŒ توانند همان « بهشت Ùˆ جهنّم » انسان باشند، بØثیست Ú©Ù‡ شاید به قدمت تاریخ تÙکّر باشد. تنها نکته ای Ú©Ù‡ برای من در این مسئله، نهÙته Ùˆ ناگشوده مانده است Ùˆ تا کنون در جایی نخوانده ام Ú©Ù‡ اشخاصی به بازشکاÙÛŒ این مسله رو آورده باشند، اینست Ú©Ù‡ « چرا کثیری از انسانها به جهنّم بودن اÙکار Ùˆ اعتقادات Ùˆ مذاهب Ùˆ ایدئولوژیها Ùˆ نظریّه های خودشان، آگاه نیستند Ùˆ اگر هم آگاه Ù…ÛŒ باشند، چرا به سوختن در آتش هیزم چنان اعتقاداتی، پایبند Ù…ÛŒ مانند؟. ». این مسئله، مدّتهاست Ú©Ù‡ ذهن مرا بد جوری Ùتیله پیچ کرده از جمله در تجربه ÛŒ آن با اعتقادات Ùˆ مسائل Ùرهنگی – اجتماعی مردم خودمان. بسیاری از مردم ما در رده های مختل٠آموزشی Ùˆ Ø³Ø·Ø Ùکرهای متÙاوت از یکدیگر با پیامد Ùˆ Ù†Ùوذ Ùˆ کاربست اعتقاداتی زندگی Ù…ÛŒ کنند Ú©Ù‡ تمام Ù„Øظه های آنها را Ùقط تلخ Ùˆ زهر آگین Ùˆ نکبتی Ù…ÛŒ کنند بدون آنکه چنان اعتقاداتی، ذرّه ای خوشی برای آدمها ایجاد کنند. با چنین تجربیات تکاندهنده Ùˆ آزارنده Ù…ÛŒ باشد Ú©Ù‡ کثیری از مردم ما، همچنان Øاضر نیستند آن اعتقادات پوشالی Ùˆ منشاء آزارهای بدنی Ùˆ روانی را از ذهنیّت خودشان پاک کنند. برای من واقعا یک معمّا شده است Ú©Ù‡ تاریخچه ÛŒ Øضور Ùˆ نقش Ùˆ تاثیر بسیار مخرّب « آخوند جماعت » از کهنترین ایّام تا همین امروز در ادبیّات نوشتاری Ùˆ Ø´Ùاهی Ùˆ ضرب المثلها Ùˆ تاریخ اجتماعی Ùˆ کشوری ما به کرّات در ØµØ±ÛŒØ ØªØ±ÛŒÙ† Ùرم ممکن، آشکار Ùˆ رسوا شده است؛ ولی باز Ù…ÛŒ بینیم Ú©Ù‡ جهنّم Øضور آنها را مردم ما تاب Ù…ÛŒ آورند؟ آیا آنچه را Ú©Ù‡ مردم Ù…ÛŒ توانند تاب آورند Ùˆ سوختن هستی Ùˆ نیستی خود را به دست آنها با چشم Ùˆ گوشت Ùˆ پوست خود، تجربه کنند، بایستی « دلیل Ùˆ کلید Øماقت مردم » خواند یا برای آنها « بهشتیست Ú©Ù‡ Ùقط رنگ Ùˆ کاغذ دیواری جهنّم » را دارد؟. کدامیک؟.
13- آنچه پایدار نیست.
« سلطه گری » به معنای پایداری نیست. بسیاری چیزها Ù…ÛŒ توانند « مسلّط Ùˆ Øاکم قهّار Ùˆ جبّار Ùˆ قتّال » باشند؛ ولی دوام Ùˆ پایداری نداشته باشند. چیزی Ù…ÛŒ پاید Ú©Ù‡ به « سلطه گری Ùˆ قهّاریت توام با آن » هرگز Ù…Øتاج نباشد؛ بلکه همچون اکسیژن در تار – Ùˆ – پود هستی چیزهای دیگر، آمیخته Ùˆ درهمسرشته شود. آنچه را Ú©Ù‡ به مانند لباس بر تن دیگری، آویخته Ù…ÛŒ شود، نمی توان آن را « تن Ùˆ پیکر دیگری » دانست. بسیاری از چیزهایی Ú©Ù‡ ورد زبان انسانهاست یا انسانها از ÙˆØشت جان خود در برابر سلطه گری قهّار Ùˆ قتّال آنها برای یاÙتن Ùرصت گریز، سکوت کرده اند Ùˆ همچنان Ù…ÛŒ کنند، چیزهایی هستند Ú©Ù‡ هرگز بر قلب Ùˆ مغز انسانها، نقش نبسته اند؛ بلکه Ùقط بسان چرک Ùˆ غباری Ù…ÛŒ مانند Ú©Ù‡ بر ظواهر آنها Ùرو نشسته اند. بدویّت اسلام Ùˆ موکّلان Ùقاهتی Ùˆ ریشدار Ùˆ بی ریش آن بسان چرکی زننده Ù…ÛŒ باشند Ú©Ù‡ زیبایی انسانها را مخدوش کرده اند. سنجشگری رادیکال Ùˆ ریشه برانداز اسلامیّت شمشیر اقتلویی؛ بویژه در ایرانزمین Ùˆ خاور میانه به معنای « لایروبی کردن طویله ÛŒ اوژیاس » Ù…ÛŒ باشد Ú©Ù‡ مردم بسیاری از جوامع جهانی، بیش از چهارده قرن است در لجنیّت چنان طویله ای با ÙˆØشتناکترین متدهای سرکوب، غوطه داده Ù…ÛŒ شوند.
14- آخوند و تاکتیکهایش.
هیچ موجودی را نمی توان شناخت Ùˆ سراغ گرÙت Ú©Ù‡ به اندازه ÛŒ آخوند Ùˆ Ùقیه Ùˆ پاپ Ùˆ اسق٠و کاردینال Ùˆ امثالهم در تاکتیکهای قدرتپرستی Ùˆ منÙعتخواهی Ùˆ تبهکاری Ùˆ جنایّتهای هدÙمند Ùˆ اغراض شخصی Ùˆ استمرار آتوریته ای خودشان بسیار متبØّر Ùˆ زرنگ Ùˆ شارلاتان Ùˆ ماراتن – Ù†Ùس باشند. آخوند در لایه ای از سایه ها Ùˆ مشتبهات Ùˆ Ùضاهای هرج Ùˆ مرجی Ùˆ بی نظمیهای ممتد Ùˆ اضطرابها Ùˆ دلشوره های گاه - گداری Ùˆ نااطمینانی Ùکری Ùˆ روØÛŒ مناسبات قلمی – Ú¯Ùتاری – نوشتاری Ùˆ مضØÚ©Ù‡ بازیهای رÙتاری Ù…ÛŒ تواند در هر اجتماعی به عالیترین Ùرم ممکن، اهدا٠و نیّتهای خود را به پیش ببرد Ùˆ به آنچه Ú©Ù‡ خواهانش Ù…ÛŒ باشد دست یابد. هیچ چیزی برای آخوندهای جماعت، دردناکتر Ùˆ Ùاجعه بارتر از این نیست Ú©Ù‡ از میدان « قدرتپرستی » رانده شوند Ùˆ از میزان « Ù†Ùوذ اقتدار Ùˆ آتوریته ÛŒ » آنها، سر سوزنی، کاسته یا کرانمند شود. آخوندها Ùˆ Ùقها Ùˆ مراجع تقلید به هیچ پرنسیپی معتقد نیستند؛ سوای پرنسیپ « مطلق اقتدار خواهی Ùˆ منÙعتپرستی خودشان » بدون هیچ شریک Ùˆ سهامدار دیگر. آخوند Ùˆ پاپ Ùˆ مشابهان آنها از شرکتهای انØصاری Ù…ÛŒ باشند Ú©Ù‡ هیچ « دویّت Ùˆ ثنویّتی » را نمی پذیرند Ùˆ Øاضر به رقابت با هیچکس نیز نیستند. تسخیر « خدا Ùˆ دین » در اجتماعات بشری به معنای « اتیکت Ùˆ داغ انØصاری زدن » به املاک تک، تک انسانهای روی کره زمین به نام « آخوند Ùˆ پاپ Ùˆ کاردینال Ùˆ خاخام Ùˆ امثالهم » Ù…ÛŒ باشد. به همین سبب، آن خدایی Ú©Ù‡ واØد شود، مومنان Ùˆ عابدان Ùˆ متولّیانش، همه بدون استثناء، غارتگر Ùˆ خبیث Ùˆ خونریز Ùˆ تروریست Ùˆ جنایتکار Ùˆ منÙعت پرست از آب در خواهند آمد مثل الله. خدایان نوری، خدایان واØدی Ù…ÛŒ باشند؛ یعنی خدایان آخوندی Ùˆ پاپی Ùˆ خاخامی هستند Ú©Ù‡ جهان را به ÙˆØشتگاه تبدیل کرده اند برای ارضای سوائق شهوانی Ùˆ آزخواهیهای سیری ناپذیر مومنان خود. استراتژی آخوند جماعت، همیشه روشن Ùˆ آشکار است؛ یعنی استراتژی اش همان « اقتدارخواهی مطلق Ùˆ منÙعت پرستی بی انتها » Ù…ÛŒ باشد؛ ولی تÙکّر سنجشگر Ùˆ بار آور بایستی بتواند آخوند را در تاکتیکهایش بشناساند Ùˆ رسوا کند از بهر نرسیدن مطلق آنها به قدرت Ùˆ واقعیّت نیاÙتن استراتژی آنها. ///
Download the original attachment
آریابرزن زاگرسی
تاریخ نگارش و ویرایش: بیست و چهارم ماه مارس سال 2008 میلادی
« تراژدی آزادی در ایرانزمین »
[ Ú©Ùشته ÛŒ آن شاه خوبانم Ú©Ù‡ بهر صید٠دل ... سرکش Ùˆ عاشق Ú©ÙØ´ Ùˆ چالاک Ù…ÛŒ آید برون ( بابا Ùغانی شیرازی ) ]
1- Øقیقت Ùˆ قدرت.
کسانی Ú©Ù‡ ادّعای تملّک Øقیقتی را دارند با به کرسی نشاندن Øقیقت خود بر اریکه ÛŒ قدرت، اثبات Ù…ÛŒ کنند Ú©Ù‡ هیچ Øقیقتی را در دست ندارند؛ بلکه Ùقط نام Øقیقت را به ابزار Øاکمیّت خود بر ذهنیّت Ùˆ زندگی Ùˆ روان انسانهای یک سرزمین، تبدیل کرده اند. Øقیقتی Ú©Ù‡ به سوی قدرتگرایی توتالیتری متمایل باشد، Øقیقتیست Ú©Ù‡ در تضاد با زندگی Ùˆ جان انسانها به راه اÙتاده Ùˆ شمشیر Ú©Ø´ شده است. Øقیقت تا زمانی ارزش Øقیقی دارد Ú©Ù‡ نه تنها به تسخیر Ùˆ تملّک « قدرت »، هیچ تمایلی نداشته باشد؛ بلکه در ستیز Ùˆ سنجشگری Ùˆ گلاویز شدن با « قدرتمدارانی Ú©Ù‡ در تضاد با جان Ùˆ زندگی » هستند، با مسئولیّت Ùˆ پشتکار Ùˆ دلیری، گلاویز شود. اسلامیّت در سرزمین ایران، Ùاقد ارزنی Øقیقت Ù…ÛŒ باشد؛ زیرا Ùقط ابزاریست برای قدرتپرستی Ùˆ جاه طلبی بی لیاقت ترین Ùˆ پلیدترین Ùˆ عقده ای ترین انسان نماها.
2- آمیختن در گداخته شدن.
تا چیزی از Øالت انجماد در نیاید، هرگز جاری Ùˆ آماده ÛŒ آمیختن به چیزهای دیگر نیز نخواهد شد. اعتقادها Ùˆ آداب Ùˆ سنّتها Ùˆ نگرشها Ùˆ ایدئولوژیها Ùˆ مذاهب Ùˆ مرام Ùˆ مسلکهایی Ú©Ù‡ منجمد شده باشند، Øالتی خشن Ùˆ زمخت Ùˆ زندگی آزار به خود Ù…ÛŒ گیرند Ùˆ به جای آنکه بتوانند در خاک وجودی انسانها، ته نشین شوند Ùˆ آنها را شاداب کنند، به صورت نیزه های تند Ùˆ تیز در Ù…ÛŒ آیند Ùˆ به قلب انسانها Ùرو Ù…ÛŒ روند Ùˆ جان آنها را Ù…ÛŒ گیرند. تا زمانی Ú©Ù‡ اعتقادات آدمی به اÙکار Ùˆ ایده های شاداب Ùˆ جاری Ùˆ روان، واگردانده نشوند، مناسبات انسانی نیز نیزه Ú©Ø´ÛŒ بر وجود یکدیگر خواهد بود؛ نه شاداب پروری خاک وجود یکدیگر.
3- Ùرمانبری از خود.
« Ùرّ »، پدیده ای زایشی Ù…ÛŒ باشد Ùˆ از عمق تجربیات Ùˆ نگرشها Ùˆ Ùروزه های آدمی به پیرامون Ù…ÛŒ درخشد Ùˆ اÙشانده Ù…ÛŒ شود. چیزی Ú©Ù‡ ویژه Ú¯ÛŒ تابشی / اÙشانده Ú¯ÛŒ داشته باشد، Ù…ÛŒ تواند انسانها را نیز به یکدیگر پیوند بزند. از این رو، آنچه Ú©Ù‡ « زایشی Ùˆ تابشی » Ù…ÛŒ باشد به هیچ امریّه ای Ù…Øتاج Ùˆ ملزوم نیست؛ زیرا از خودش اÙشانده Ù…ÛŒ شود Ùˆ بسان چشمه بر اطراÙØ´ تابیده Ùˆ پخش Ù…ÛŒ شود. « Ùروزه ÛŒ Ùرّ » را نمی توان تعلیم Ùˆ تدریس داد یا اکتساب کرد Ùˆ به ارث بÙرد؛ زیرا منØصر به Ùرد Ù…ÛŒ باشد Ùˆ یگانه Ùˆ انتقال ناپذیر هست. از انسان « Ùرهمند » Ù…ÛŒ توان به Ú©Ø´Ù Ùˆ پرورش « Ùروزه های Ùرّی » در وجود خویشتن انگیخته شد. به همین دلیل، انسان Ùقط Ù…ÛŒ تواند از چیزی Ùˆ کسی « Ùرمان » ببرد Ú©Ù‡ زاییده ÛŒ چشمه ÛŒ جوینده Ùˆ کاونده Ùˆ اندیشنده ÛŒ وجود خودش باشد. هیچ قانونی Ùˆ بندی Ùˆ زندانی Ùˆ امریّه ای نمی تواند انسانها را « غلام Øلقه به گوش اوامر خود » کند. انسان Ùقط از « سروش بیدار » وجود خودش هست Ú©Ù‡ بدون هیچ اجبار Ùˆ اکراهی Ù…ÛŒ تواند « Ùرمانبرداری » کند.
4- ترس ، خاصم و ضدّ آزادی می باشد.
انسانها، زمانی اØساس آزادی Ù…ÛŒ کنند Ú©Ù‡ از هیچ چیزی نترسند؛ ولو آن چیزها، خدا Ùˆ Øکومت Ùˆ ارگانهای کشوری باشند. هر کجا Ú©Ù‡ انسانها، اØساس بدگمانی Ùˆ دلهره Ùˆ اضطرابهای روانی Ùˆ روØÛŒ Ùˆ Ùکری داشته باشند، همانجا نیز آزادی را Ù…ÛŒ توان Ù†Ùله Ùˆ انسانها را به Ø®Ùقانی آزارنده دچار کرد. ترس در وجود آدمی باعث Ù…ÛŒ شود Ú©Ù‡ تمام نیروهای کارساز Ùˆ Ùعّال Ùˆ واکنشگر در وجود انسان به یکباره Ùلج Ùˆ منجمد شوند. ترس در هر انسانی Ù…ÛŒ تواند واکنشهای بسیار خطرناکی را نیز ایجاد کند Ùˆ به لطمات Ùˆ آسیبهای جبران ناپذیری در عرصه ÛŒ اجتماع مختوم بشود. غریزه ÛŒ زندگی Ùˆ بقاء از چیزی Ú©Ù‡ بخواهد ترس را گسترش Ùˆ Øاکم کند، بسیار Ù†Ùرت دارد Ùˆ Ù…ÛŒ گریزد. ترساندن Ùˆ ایجاد Ùضاهای دلهره Ùˆ ÙˆØشت از بزرگترین دلایل ناآرامیها Ùˆ کشمکشهای تخریبگر Ùˆ متلاشی کننده ÛŒ شیرازه ÛŒ اجتماع انسانها هستند. از این رو، در جوامعی Ú©Ù‡ ترس بر مناسبات انسانی، Øاکم Ùˆ ذینÙوذ باشد، نمی توان هیچ پیشرÙتی را متوقّع Ùˆ آرزومند بود. Øکومت Ùقاهتی در سایه سار Ùعّال کردن گیوتین الهی، اÙتخار آن را دارد Ú©Ù‡ مروّج Ùˆ مبلّغ Ùˆ مداÙع Ùˆ توسعه دهنده ÛŒ « ÙˆØشت در اجتماع » باشد.
5- Ù†Ùرت از یکدیگر.
آنقدر Ú©Ù‡ ما ایرانیها در مسئله ÛŒ Ù†Ùرت از یکدیگر، سنگ تمام Ù…ÛŒ گذاریم Ùˆ تقلّاهای آنچنانی Ù…ÛŒ کنیم، Øاضر نیستیم یک میلیونیوم آن تلاشهای Ù†Ùرت آلود را برای ارجگزاری Ùˆ رعایت Øرمت متقابل در Øقّ یکدیگر صر٠کنیم. با Ù†Ùرت Ù…ÛŒ توان سائقه ÛŒ انتقامخواهیهای خود را لذیذ Ùˆ دلچسب پنداشت؛ ولی در ارجگزاری به دیگران، نوعی « کمبود Ùˆ بی بو Ùˆ خاصیّتی خود » را اØساس Ù…ÛŒ کنیم. ÙˆØشت از Ù¾ÛŒ بردن Ùˆ شناختن « کمبودهای خود » Ùˆ اهمیّت ندادن به آنها باعث شده است Ú©Ù‡ ما ایرانیها در « انتخاب Ùˆ کاربست Ùˆ آشکارگری سائقه ÛŒ Ù†Ùرت » در خودمان با Øالتی جنونوار در برابر یکدیگر سنگربندی آزار دهنده ایجاد کنیم. ما در آزردن یکدیگر، نشئه ÛŒ انتقامخواهیها Ùˆ خاموش کردن لهیب Øسادت در وجود خودمان نسبت به دیگران Ù…ÛŒ شویم Ùˆ در ارجگزاری به یکدیگر، به خماری Øقارت Ùرو Ù…ÛŒ اÙتیم به جای آنکه « هوشیاری Ø¢Ùرینگویی » را در ذهنیّت Ùˆ روانمان دریابیم Ùˆ بیدار کنیم.
6- Ùرمانروایی شایسته از پیامدهای « باهمآÙرینی » Ù…ÛŒ باشد.
در اجتماع ایرانی Ù…ÛŒ توان به یک Ùرمانروایی شایسته دست یاÙت؛ اگر مسئولین Ùˆ تلاشگران آزادی Ùˆ روشنگری بتوانند دریابند Ùˆ بÙهمند Ú©Ù‡ بدون شناختن آنچه Ú©Ù‡ ما هستیم Ùˆ مغزه ÛŒ Ùرهنگمان را Ù…ÛŒ Ø¢Ùریند، نمی توان به شالوده ریزی برنامه هایی هدÙمند Ùˆ بار آور در کنار یکدیگر همگام شد. بÙنمایه های Ùرهنگ هر کشوری Ù…ÛŒ گویند Ú©Ù‡ چگونه Ù…ÛŒ توان Ù…ØµØ§Ù„Ø Ø³Ø§Ø®ØªÙ† چیزی را از ژرÙای همان Ùرهنگ، استخراج Ùˆ برای واقعیّت پذیری اش تلاش کرد. همچنان تاکیدها Ùˆ بازگوییهای مکرّر Ù…ÛŒ کنم Ú©Ù‡ « اسلامیّت »، پدیده ای ضدّ Ùˆ خاصم Ùرهنگ است Ùˆ هیچ ربطی به مایه های Ùرهنگ ایرانی ندارد Ùˆ اتّÙاقا خاصم سر سخت Ùرهنگ ایرانی نیز Ù…ÛŒ باشد. این را تاریخ نکبت بار Ùˆ مملوّ از خونریزی اش تا امروز، گواه Ù…ÛŒ دهد Ùˆ اثبات Ù…ÛŒ کند. از این رو، عوارض غالب شده بر ظواهر یک اجتماع را نبایستی با آنچه Ú©Ù‡ « Ùرهنگش » Ù…ÛŒ باشد، اینهمانی داد. Ùرهنگ هر ملّتی در آن ایده آلها Ùˆ آرزوها Ùˆ آرمانها Ùˆ تصاویر اسطوره ای جمع Ù…ÛŒ شود Ú©Ù‡ در تمام دورانهای تاریخ بر Ùراروی ملّت، Ù…ÛŒ تابند Ùˆ مشعلدار ملّت در تاریکیهای زمان Ù…ÛŒ باشند. Ú©Ù… اتّÙاق Ù…ÛŒ اÙتد Ú©Ù‡ ما در باره ÛŒ « آنچه Ú©Ù‡ داریم با دلیری Ùˆ مسئولیّت بیندیشیم ». ما عادت کرده ایم Ú©Ù‡ Ùقط در Ùکر نداشته های خود باشیم Ùˆ اینکه چگونه Ù…ÛŒ توان « شبیه دیگران » شد Ùˆ به آن چیزهایی دست یاÙت Ú©Ù‡ دیگران دارند. اینکه آیا دیگران با داشته های خود، « دلشاد Ùˆ خوشدل » هستند، چندان مدّ نظر ما نیست؛ بلکه رسیدن Ùˆ مالک شدن همان چیزهای دیگران است Ú©Ù‡ آرام Ùˆ قرار را از ما Ù…ÛŒ رباید Ùˆ تمام همّ Ùˆ غم ما را به خود مشغول Ù…ÛŒ کند. ما Ù…ÛŒ توانیم Ùرمانروایی خاصّ سرزمین خود را در یک همعزمی Ùˆ همآزمایی Ùˆ همکاری با یکدیگر بیاÙرینیم، چنانچه « داشته های Ùرهنگ سرزمین خود » را در آغاز بشناسیم Ùˆ بÙهمیم Ùˆ سپس به استخراج Ùˆ کاربست آنها در دامنه های مختل٠و ضروری، کوشش کنیم. از خود بپرسیم: « من چقدر خودم را Ùˆ Ùرهنگ میهنم را Ù…ÛŒ شناسم؟ ».
7- جهان عجیب و غریب.
جهان، زمانی برای انسانها، عجیب Ù…ÛŒ شود Ú©Ù‡ هر Ùردی، خودش را در آن، غریب، اØساس کند. اØساس غربتی Ú©Ù‡ از Øضور Ùˆ Ø¢Ùرینش در جهان به انسانها سرایت Ù…ÛŒ کند، اØساس عجیبیست Ú©Ù‡ ما از شناختن Ùˆ Ùهم آن ناتوانیم؛ زیرا چنان Øسّی به همآورد شدن با آنچه Ú©Ù‡ « واقعیّت Ùردی » ØŒ تک، تک ماست، گرایش دارد؛ یعنی واقعیّتهایی Ú©Ù‡ تک، تک ما را به سنجیدن Ùˆ شایسته بودن برای زندگی Ùرامی خوانند. ترس از آزمودن واقعیّت Ùردی، باعث Ù…ÛŒ شود Ú©Ù‡ ما اØساس غربت کنیم؛ ولی با آزمودن خود در مجهولزار زندگی هست Ú©Ù‡ ناگهان به Ø´Ú¯Ùت انگیزی جهان، پس از تجربیات Ùردی خود Ù…ÛŒ رسیم. در جهانی Ú©Ù‡ من با آزمونهایم به Ø´Ú¯Ùتیهای جور واجور مبتلا Ù…ÛŒ شوم، جهانیست Ú©Ù‡ اØساس غربت را از ذهنیّت Ùˆ روان آدمی Ù…ÛŒ شوید Ùˆ پاک Ù…ÛŒ کند؛ زیرا در « Ø´Ú¯Ùتیهای آدمی » Ù…ÛŒ توان عناصر « شوخکاریهای زندگی » را تجربه کرد. جهان، میدانیست برای بازیهای Ø´Ú¯Ùت انگیز « من Ùˆ تو ». چرا چنین میدانی Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ تواند زیبایی بازیگوشیهای شادی Ø¢Ùرین « من Ùˆ تو » را بر پرده ÛŒ تاریکیهای « غربتش » بیÙکند Ùˆ بنگارد، بایستی آن را به جهانی برای نکبت انباری Øماقتها Ùˆ بلاهتهای اعتقاداتی / مذهبی / ایدئولوژیکی همدیگر تبدیل کنیم؟. چرا؟.
8- راز نابرابری.
در جهان نمی توان پدیده ای را کش٠کرد Ùˆ شناخت Ú©Ù‡ با پدیده ای دیگر، « برابر » باشد. ایده ÛŒ « برابری » از ضعÙها Ùˆ نقصانها Ùˆ کمداشتها Ùˆ Ú©Ù… مایه گیها Ùˆ ÙˆØشتها Ùˆ جهالتها Ùˆ Øسادتها Ùˆ عقده های آن طی٠از Ø¢Øّاد بشر نشات Ù…ÛŒ گیرد Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ خواهند واقعیّت Ù…Øصور Ùˆ Ù…Øدود بودن خود را کتمان کنند. نیرومندی به زاییده شدن، متمایل است Ùˆ چیزی را در خودش Ù…ÛŒ گوارد Ùˆ ذوب Ù…ÛŒ کند Ú©Ù‡ « نیرومند نیست ». ناگÙته نگذارم Ú©Ù‡ « نیرومندی » هرگز به معنای « قدرتمندی Ùˆ اقتدار » نیست Ú©Ù‡ نیست. این دو را نباید اینهمانی معنای Ùˆ تجربی داد. بنابر این، شعار « برابری » را Ù…ÛŒ توان برایش از نظر Øقوقی، تعریÙÛŒ راسیونالیستی در همان چارچوبهای Øقوقی نوشت؛ ولی از Ù„Øاظ « پرنسیپی » نمی توان به برابر بودن چیزی با چیز دیگر، اذعان داشت. ادّعا Ùˆ شعار « برابری »، یک شعار Ùریبنده Ùˆ انØراÙÛŒ Ùˆ ضدّ زندگیست Ú©Ù‡ به بهای نابودی Ùˆ متلاشی Ùˆ قلع Ùˆ قمع کردن نیرومندترین « دیوها Ùˆ گلادیاتورها Ùˆ تکروان Ùˆ پهلوانان » جوامع بشری تمام Ù…ÛŒ شود. آنانی Ú©Ù‡ « نیرومند زایشگر » نیستند از یَسَل کشان شعار « برابری » Ù…ÛŒ باشند.
9- از کهنه مانده گی منشها در نوروزهای مکرّر.
نوروز، نه یادگار نیاکان است. نه جشن باستانی ماست. نه کهنه میراث قرنهای وامانده. « نوروز » یک رویداد « کیهانی – گیتایی- انسانی » Ù…ÛŒ باشد Ú©Ù‡ ما Ùقط پوسته اش را تا امروز، جشن گرÙته ایم؛ نه Ù…Øتوا Ùˆ مغزه ÛŒ انگیزنده Ùˆ بار آور آن را. در آنچه Ú©Ù‡ دم به دم، بی خبر از ما، نو Ù…ÛŒ شود Ùˆ چهره های دگرسان به خود Ù…ÛŒ گیرد، آنچه « کهنه » Ù…ÛŒ ماند، انسان است Ú©Ù‡ در همان چارچوبهایی رÙتار Ù…ÛŒ کند Ùˆ سخن Ù…ÛŒ گوید Ùˆ Ù…ÛŒ اندیشد Ú©Ù‡ پیش از مرØله ÛŒ گذار به سوی نوروز، Ù…ÛŒ زیسته Ùˆ رÙتار Ù…ÛŒ کرده است. آنچه بر مدار رویداد « کیهانی – گیتایی » بایستی همپایی Ùˆ همخوانی خود را باز یابد، پروسه ÛŒ « نو شونده Ú¯ÛŒ انسان در منشهایش » Ù…ÛŒ باشد؛ نه در ظواهرش. ÙلسÙÙ‡ ÛŒ نوروز بر این پرنسیپ ژرÙØŒ استوار است Ú©Ù‡ « انسان » در هر گشتاری از سال بایستی بکوشد Ú©Ù‡ به « طرØÛŒ نو از جهانمنشی خودش » انگیخته Ùˆ کوشا شود. چرا ما نمی توانیم هر سال، Ù…Øتوای آن چیزی را جشن بگیریم Ú©Ù‡ مدار « کیهانی – گیتایی » Ù…ÛŒ باشد؟. چرا؟.
10- سرخورده شدن از همدیگر.
گاهی آنچه باعث گریز ما از یکدیگر Ù…ÛŒ شود، در توقّعاتی ریشه دارد Ú©Ù‡ ما از یکدیگر داریم Ùˆ هیچکداممان نمی توانیم در Øقّ یکدیگر گذشت کنیم Ùˆ هر کداممان منتظرم Ú©Ù‡ دیگری پا پیش بگذارد Ùˆ ایثار کند آن چیزی را Ú©Ù‡ ما از ایثارش برای او، دریغ Ù…ÛŒ داریم. در توقّعات آدمها از یکدیگر به دشواری Ù…ÛŒ توان آنچه را Ú©Ù‡ بدون نیّت Ùˆ غرض Ùˆ سودجویی Ù…ÛŒ باشد از آنچه Ú©Ù‡ نیاز Ùˆ آرزو Ùˆ ضرورت انسانها است، تمییز Ùˆ تشخیص داد. گاهی Øیله گریهای آدمی آنقدر رنگ لطاÙت به خود Ù…ÛŒ گیرند Ùˆ گرگ باران دیده Ù…ÛŒ شوند Ú©Ù‡ انسانها خودشان نیز نمی توانند ماهیّت توقعّات خود را از نیازهای خود، تمایز دهند. سرخورده گهای ما، Ù…Øصول بدÙهمیهای ما در شناخت ماهیّت توقّعات ما از یکدیگر ریشه دارد Ú©Ù‡ مناسبات ما را Øتّا به خصومت Ùˆ Ù†Ùرت از یکدیگر نیز سوق Ù…ÛŒ دهند.
11- دشمن تراشی خودخواسته.
مردم بسیاری از کشورهای جهان آموخته اند Ú©Ù‡ با تکیه به تجارب Ùˆ تاریخ Ùˆ Ùرهنگ Ùˆ تمدّن Ùˆ تØوّلات اجتماعی سرزمین خود در راستای باهمزیستی مسالمت آمیز Ùˆ صلØجویانه Ùˆ دوستیهای چند جانبه ÛŒ Ùرهنگی – بازرگانی با دیگر سرزمینها تلاش کنند Ùˆ همواره بر دوستان خود بیÙزایند تا نه تنها در امکانهای رÙاهی مناسب Ùˆ Ù…Ú©ÙÛŒ بتوانند زندگی کنند؛ بلکه از متلاشی Ùˆ نیست Ùˆ نابود شدن سرزمین Ùˆ مردم خود نیز جلوگیری کنند. اقتدار Ùقاهتی از نخستین روزهای چپاول قدرت Ùˆ تلاش برای سیطره یاÙتن بر وجدان Ùˆ ذهنیّت Ùˆ روان ایرانیان با دریا دریا خونریزی Ùˆ Ú©Ùشتار Ùˆ شکنجه Ùˆ Ùراری دادن ایرانیان توانسته است تا همین امروز Ùقط « خصومتها Ùˆ دشمن تراشیها Ùˆ Ùلاکتها Ùˆ مصیبتها Ùˆ Øقارتها Ùˆ منزوی Ùˆ تمسخر شدنها Ùˆ Ùروپاشی هنجارهای باهمزیستی Ùˆ قهقرایی Ùرهنگ Ùˆ آموزش » را برای ایرانیان به ارمغان آورد. اگر اÙتخار Ùˆ هنر مردم دیگر سرزمینها در اینست Ú©Ù‡ سرÙرازی مردم Ùˆ سرزمین خود را برنامه ÛŒ تمام کنشها Ùˆ واکنشهای کشورداری خود Ù…ÛŒ دانند، برعکسش در سرزمین ما، هنر Ùˆ اÙتخارمان در این است Ú©Ù‡ « Øماقتهای خود را » با بوق Ùˆ کرّنا Ùˆ جنجالهای سیاسی Ùˆ مطبوعاتی به گوش پرت اÙتاده ترین موجودات سیّارات منظومه ÛŒ شمسی نیز برسانیم. ما اÙتخار خود Ù…ÛŒ دانیم در سیطره ÛŒ Ùقاهتی، صغارت Ùˆ جهالت جمعی خویش را جشن بگیریم Ùˆ برای امتداد بلاهتهای خود، آواز بخوانیم Ùˆ برقصیم Ùˆ عبادتهای الهی کنیم. آنچه ما را در قعر قهقرا میخکوب Ùˆ Ù…Øکوم کرده است، نشئه Ú¯ÛŒ بلاهت Ù…ÛŒ باشد؛ نه تراژدی واقعیّت.
12- Øماقت یا بهشت؟.
..... « مخبر السّلطنه ÛŒ هدایت » در کتاب « خاطرات Ùˆ خطرات » Ù…ÛŒ نویسد Ú©Ù‡: [ ..... Ùکر انسان، بهشت Ùˆ جهنّم او است؛ بسته به آنکه ذمّه پاک باشد یا آلوده. ]. اینکه اعتقادات Ùˆ اÙکار Ùˆ ایده های آدمی Ù…ÛŒ توانند همان « بهشت Ùˆ جهنّم » انسان باشند، بØثیست Ú©Ù‡ شاید به قدمت تاریخ تÙکّر باشد. تنها نکته ای Ú©Ù‡ برای من در این مسئله، نهÙته Ùˆ ناگشوده مانده است Ùˆ تا کنون در جایی نخوانده ام Ú©Ù‡ اشخاصی به بازشکاÙÛŒ این مسله رو آورده باشند، اینست Ú©Ù‡ « چرا کثیری از انسانها به جهنّم بودن اÙکار Ùˆ اعتقادات Ùˆ مذاهب Ùˆ ایدئولوژیها Ùˆ نظریّه های خودشان، آگاه نیستند Ùˆ اگر هم آگاه Ù…ÛŒ باشند، چرا به سوختن در آتش هیزم چنان اعتقاداتی، پایبند Ù…ÛŒ مانند؟. ». این مسئله، مدّتهاست Ú©Ù‡ ذهن مرا بد جوری Ùتیله پیچ کرده از جمله در تجربه ÛŒ آن با اعتقادات Ùˆ مسائل Ùرهنگی – اجتماعی مردم خودمان. بسیاری از مردم ما در رده های مختل٠آموزشی Ùˆ Ø³Ø·Ø Ùکرهای متÙاوت از یکدیگر با پیامد Ùˆ Ù†Ùوذ Ùˆ کاربست اعتقاداتی زندگی Ù…ÛŒ کنند Ú©Ù‡ تمام Ù„Øظه های آنها را Ùقط تلخ Ùˆ زهر آگین Ùˆ نکبتی Ù…ÛŒ کنند بدون آنکه چنان اعتقاداتی، ذرّه ای خوشی برای آدمها ایجاد کنند. با چنین تجربیات تکاندهنده Ùˆ آزارنده Ù…ÛŒ باشد Ú©Ù‡ کثیری از مردم ما، همچنان Øاضر نیستند آن اعتقادات پوشالی Ùˆ منشاء آزارهای بدنی Ùˆ روانی را از ذهنیّت خودشان پاک کنند. برای من واقعا یک معمّا شده است Ú©Ù‡ تاریخچه ÛŒ Øضور Ùˆ نقش Ùˆ تاثیر بسیار مخرّب « آخوند جماعت » از کهنترین ایّام تا همین امروز در ادبیّات نوشتاری Ùˆ Ø´Ùاهی Ùˆ ضرب المثلها Ùˆ تاریخ اجتماعی Ùˆ کشوری ما به کرّات در ØµØ±ÛŒØ ØªØ±ÛŒÙ† Ùرم ممکن، آشکار Ùˆ رسوا شده است؛ ولی باز Ù…ÛŒ بینیم Ú©Ù‡ جهنّم Øضور آنها را مردم ما تاب Ù…ÛŒ آورند؟ آیا آنچه را Ú©Ù‡ مردم Ù…ÛŒ توانند تاب آورند Ùˆ سوختن هستی Ùˆ نیستی خود را به دست آنها با چشم Ùˆ گوشت Ùˆ پوست خود، تجربه کنند، بایستی « دلیل Ùˆ کلید Øماقت مردم » خواند یا برای آنها « بهشتیست Ú©Ù‡ Ùقط رنگ Ùˆ کاغذ دیواری جهنّم » را دارد؟. کدامیک؟.
13- آنچه پایدار نیست.
« سلطه گری » به معنای پایداری نیست. بسیاری چیزها Ù…ÛŒ توانند « مسلّط Ùˆ Øاکم قهّار Ùˆ جبّار Ùˆ قتّال » باشند؛ ولی دوام Ùˆ پایداری نداشته باشند. چیزی Ù…ÛŒ پاید Ú©Ù‡ به « سلطه گری Ùˆ قهّاریت توام با آن » هرگز Ù…Øتاج نباشد؛ بلکه همچون اکسیژن در تار – Ùˆ – پود هستی چیزهای دیگر، آمیخته Ùˆ درهمسرشته شود. آنچه را Ú©Ù‡ به مانند لباس بر تن دیگری، آویخته Ù…ÛŒ شود، نمی توان آن را « تن Ùˆ پیکر دیگری » دانست. بسیاری از چیزهایی Ú©Ù‡ ورد زبان انسانهاست یا انسانها از ÙˆØشت جان خود در برابر سلطه گری قهّار Ùˆ قتّال آنها برای یاÙتن Ùرصت گریز، سکوت کرده اند Ùˆ همچنان Ù…ÛŒ کنند، چیزهایی هستند Ú©Ù‡ هرگز بر قلب Ùˆ مغز انسانها، نقش نبسته اند؛ بلکه Ùقط بسان چرک Ùˆ غباری Ù…ÛŒ مانند Ú©Ù‡ بر ظواهر آنها Ùرو نشسته اند. بدویّت اسلام Ùˆ موکّلان Ùقاهتی Ùˆ ریشدار Ùˆ بی ریش آن بسان چرکی زننده Ù…ÛŒ باشند Ú©Ù‡ زیبایی انسانها را مخدوش کرده اند. سنجشگری رادیکال Ùˆ ریشه برانداز اسلامیّت شمشیر اقتلویی؛ بویژه در ایرانزمین Ùˆ خاور میانه به معنای « لایروبی کردن طویله ÛŒ اوژیاس » Ù…ÛŒ باشد Ú©Ù‡ مردم بسیاری از جوامع جهانی، بیش از چهارده قرن است در لجنیّت چنان طویله ای با ÙˆØشتناکترین متدهای سرکوب، غوطه داده Ù…ÛŒ شوند.
14- آخوند و تاکتیکهایش.
هیچ موجودی را نمی توان شناخت Ùˆ سراغ گرÙت Ú©Ù‡ به اندازه ÛŒ آخوند Ùˆ Ùقیه Ùˆ پاپ Ùˆ اسق٠و کاردینال Ùˆ امثالهم در تاکتیکهای قدرتپرستی Ùˆ منÙعتخواهی Ùˆ تبهکاری Ùˆ جنایّتهای هدÙمند Ùˆ اغراض شخصی Ùˆ استمرار آتوریته ای خودشان بسیار متبØّر Ùˆ زرنگ Ùˆ شارلاتان Ùˆ ماراتن – Ù†Ùس باشند. آخوند در لایه ای از سایه ها Ùˆ مشتبهات Ùˆ Ùضاهای هرج Ùˆ مرجی Ùˆ بی نظمیهای ممتد Ùˆ اضطرابها Ùˆ دلشوره های گاه - گداری Ùˆ نااطمینانی Ùکری Ùˆ روØÛŒ مناسبات قلمی – Ú¯Ùتاری – نوشتاری Ùˆ مضØÚ©Ù‡ بازیهای رÙتاری Ù…ÛŒ تواند در هر اجتماعی به عالیترین Ùرم ممکن، اهدا٠و نیّتهای خود را به پیش ببرد Ùˆ به آنچه Ú©Ù‡ خواهانش Ù…ÛŒ باشد دست یابد. هیچ چیزی برای آخوندهای جماعت، دردناکتر Ùˆ Ùاجعه بارتر از این نیست Ú©Ù‡ از میدان « قدرتپرستی » رانده شوند Ùˆ از میزان « Ù†Ùوذ اقتدار Ùˆ آتوریته ÛŒ » آنها، سر سوزنی، کاسته یا کرانمند شود. آخوندها Ùˆ Ùقها Ùˆ مراجع تقلید به هیچ پرنسیپی معتقد نیستند؛ سوای پرنسیپ « مطلق اقتدار خواهی Ùˆ منÙعتپرستی خودشان » بدون هیچ شریک Ùˆ سهامدار دیگر. آخوند Ùˆ پاپ Ùˆ مشابهان آنها از شرکتهای انØصاری Ù…ÛŒ باشند Ú©Ù‡ هیچ « دویّت Ùˆ ثنویّتی » را نمی پذیرند Ùˆ Øاضر به رقابت با هیچکس نیز نیستند. تسخیر « خدا Ùˆ دین » در اجتماعات بشری به معنای « اتیکت Ùˆ داغ انØصاری زدن » به املاک تک، تک انسانهای روی کره زمین به نام « آخوند Ùˆ پاپ Ùˆ کاردینال Ùˆ خاخام Ùˆ امثالهم » Ù…ÛŒ باشد. به همین سبب، آن خدایی Ú©Ù‡ واØد شود، مومنان Ùˆ عابدان Ùˆ متولّیانش، همه بدون استثناء، غارتگر Ùˆ خبیث Ùˆ خونریز Ùˆ تروریست Ùˆ جنایتکار Ùˆ منÙعت پرست از آب در خواهند آمد مثل الله. خدایان نوری، خدایان واØدی Ù…ÛŒ باشند؛ یعنی خدایان آخوندی Ùˆ پاپی Ùˆ خاخامی هستند Ú©Ù‡ جهان را به ÙˆØشتگاه تبدیل کرده اند برای ارضای سوائق شهوانی Ùˆ آزخواهیهای سیری ناپذیر مومنان خود. استراتژی آخوند جماعت، همیشه روشن Ùˆ آشکار است؛ یعنی استراتژی اش همان « اقتدارخواهی مطلق Ùˆ منÙعت پرستی بی انتها » Ù…ÛŒ باشد؛ ولی تÙکّر سنجشگر Ùˆ بار آور بایستی بتواند آخوند را در تاکتیکهایش بشناساند Ùˆ رسوا کند از بهر نرسیدن مطلق آنها به قدرت Ùˆ واقعیّت نیاÙتن استراتژی آنها. ///