آریابرزن زاگرسی / « تراژدی آزادی در ایرانزمین
Ú©ÙØ´ØªÙ‡ ÛŒ آن شاه خوبانم Ú©Ù‡ بهر صید٠دل ... سرکش Ùˆ عاشق Ú©ÙØ´ Ùˆ چالاک Ù…ÛŒ آید برون ( بابا ÙØºØ§Ù†ÛŒ شیرازی
Download the original attachment
آریابرزن زاگرسی
تاریخ نگارش و ویرایش: بیست و چهارم ماه مارس سال 2008 میلادی
« تراژدی آزادی در ایرانزمین »
[ Ú©ÙØ´ØªÙ‡ ÛŒ آن شاه خوبانم Ú©Ù‡ بهر صید٠دل ... سرکش Ùˆ عاشق Ú©ÙØ´ Ùˆ چالاک Ù…ÛŒ آید برون ( بابا ÙØºØ§Ù†ÛŒ شیرازی ) ]
1- ØÙ‚یقت Ùˆ قدرت.
کسانی Ú©Ù‡ ادّعای تملّک ØÙ‚یقتی را دارند با به کرسی نشاندن ØÙ‚یقت خود بر اریکه ÛŒ قدرت، اثبات Ù…ÛŒ کنند Ú©Ù‡ هیچ ØÙ‚یقتی را در دست ندارند؛ بلکه Ùقط نام ØÙ‚یقت را به ابزار ØØ§Ú©Ù…یّت خود بر ذهنیّت Ùˆ زندگی Ùˆ روان انسانهای یک سرزمین، تبدیل کرده اند. ØÙ‚یقتی Ú©Ù‡ به سوی قدرتگرایی توتالیتری متمایل باشد، ØÙ‚یقتیست Ú©Ù‡ در تضاد با زندگی Ùˆ جان انسانها به راه Ø§ÙØªØ§Ø¯Ù‡ Ùˆ شمشیر Ú©Ø´ شده است. ØÙ‚یقت تا زمانی ارزش ØÙ‚یقی دارد Ú©Ù‡ نه تنها به تسخیر Ùˆ تملّک « قدرت »، هیچ تمایلی نداشته باشد؛ بلکه در ستیز Ùˆ سنجشگری Ùˆ گلاویز شدن با « قدرتمدارانی Ú©Ù‡ در تضاد با جان Ùˆ زندگی » هستند، با مسئولیّت Ùˆ پشتکار Ùˆ دلیری، گلاویز شود. اسلامیّت در سرزمین ایران، ÙØ§Ù‚د ارزنی ØÙ‚یقت Ù…ÛŒ باشد؛ زیرا Ùقط ابزاریست برای قدرتپرستی Ùˆ جاه طلبی بی لیاقت ترین Ùˆ پلیدترین Ùˆ عقده ای ترین انسان نماها.
2- آمیختن در گداخته شدن.
تا چیزی از ØØ§Ù„ت انجماد در نیاید، هرگز جاری Ùˆ آماده ÛŒ آمیختن به چیزهای دیگر نیز نخواهد شد. اعتقادها Ùˆ آداب Ùˆ سنّتها Ùˆ نگرشها Ùˆ ایدئولوژیها Ùˆ مذاهب Ùˆ مرام Ùˆ مسلکهایی Ú©Ù‡ منجمد شده باشند، ØØ§Ù„تی خشن Ùˆ زمخت Ùˆ زندگی آزار به خود Ù…ÛŒ گیرند Ùˆ به جای آنکه بتوانند در خاک وجودی انسانها، ته نشین شوند Ùˆ آنها را شاداب کنند، به صورت نیزه های تند Ùˆ تیز در Ù…ÛŒ آیند Ùˆ به قلب انسانها ÙØ±Ùˆ Ù…ÛŒ روند Ùˆ جان آنها را Ù…ÛŒ گیرند. تا زمانی Ú©Ù‡ اعتقادات آدمی به اÙکار Ùˆ ایده های شاداب Ùˆ جاری Ùˆ روان، واگردانده نشوند، مناسبات انسانی نیز نیزه Ú©Ø´ÛŒ بر وجود یکدیگر خواهد بود؛ نه شاداب پروری خاک وجود یکدیگر.
3- ÙØ±Ù…انبری از خود.
« ÙØ±Ù‘ »، پدیده ای زایشی Ù…ÛŒ باشد Ùˆ از عمق تجربیات Ùˆ نگرشها Ùˆ ÙØ±ÙˆØ²Ù‡ های آدمی به پیرامون Ù…ÛŒ درخشد Ùˆ Ø§ÙØ´Ø§Ù†Ø¯Ù‡ Ù…ÛŒ شود. چیزی Ú©Ù‡ ویژه Ú¯ÛŒ تابشی / Ø§ÙØ´Ø§Ù†Ø¯Ù‡ Ú¯ÛŒ داشته باشد، Ù…ÛŒ تواند انسانها را نیز به یکدیگر پیوند بزند. از این رو، آنچه Ú©Ù‡ « زایشی Ùˆ تابشی » Ù…ÛŒ باشد به هیچ امریّه ای Ù…ØØªØ§Ø¬ Ùˆ ملزوم نیست؛ زیرا از خودش Ø§ÙØ´Ø§Ù†Ø¯Ù‡ Ù…ÛŒ شود Ùˆ بسان چشمه بر Ø§Ø·Ø±Ø§ÙØ´ تابیده Ùˆ پخش Ù…ÛŒ شود. « ÙØ±ÙˆØ²Ù‡ ÛŒ ÙØ±Ù‘ » را نمی توان تعلیم Ùˆ تدریس داد یا اکتساب کرد Ùˆ به ارث Ø¨ÙØ±Ø¯Ø› زیرا Ù…Ù†ØØµØ± به ÙØ±Ø¯ Ù…ÛŒ باشد Ùˆ یگانه Ùˆ انتقال ناپذیر هست. از انسان « ÙØ±Ù‡Ù…ند » Ù…ÛŒ توان به Ú©Ø´Ù Ùˆ پرورش « ÙØ±ÙˆØ²Ù‡ های ÙØ±Ù‘ÛŒ » در وجود خویشتن انگیخته شد. به همین دلیل، انسان Ùقط Ù…ÛŒ تواند از چیزی Ùˆ کسی « ÙØ±Ù…ان » ببرد Ú©Ù‡ زاییده ÛŒ چشمه ÛŒ جوینده Ùˆ کاونده Ùˆ اندیشنده ÛŒ وجود خودش باشد. هیچ قانونی Ùˆ بندی Ùˆ زندانی Ùˆ امریّه ای نمی تواند انسانها را « غلام ØÙ„قه به گوش اوامر خود » کند. انسان Ùقط از « سروش بیدار » وجود خودش هست Ú©Ù‡ بدون هیچ اجبار Ùˆ اکراهی Ù…ÛŒ تواند « ÙØ±Ù…انبرداری » کند.
4- ترس ، خاصم و ضدّ آزادی می باشد.
انسانها، زمانی Ø§ØØ³Ø§Ø³ آزادی Ù…ÛŒ کنند Ú©Ù‡ از هیچ چیزی نترسند؛ ولو آن چیزها، خدا Ùˆ ØÚ©ÙˆÙ…ت Ùˆ ارگانهای کشوری باشند. هر کجا Ú©Ù‡ انسانها، Ø§ØØ³Ø§Ø³ بدگمانی Ùˆ دلهره Ùˆ اضطرابهای روانی Ùˆ روØÛŒ Ùˆ Ùکری داشته باشند، همانجا نیز آزادی را Ù…ÛŒ توان Ù†Ùله Ùˆ انسانها را به Ø®Ùقانی آزارنده دچار کرد. ترس در وجود آدمی باعث Ù…ÛŒ شود Ú©Ù‡ تمام نیروهای کارساز Ùˆ ÙØ¹Ù‘ال Ùˆ واکنشگر در وجود انسان به یکباره Ùلج Ùˆ منجمد شوند. ترس در هر انسانی Ù…ÛŒ تواند واکنشهای بسیار خطرناکی را نیز ایجاد کند Ùˆ به لطمات Ùˆ آسیبهای جبران ناپذیری در عرصه ÛŒ اجتماع مختوم بشود. غریزه ÛŒ زندگی Ùˆ بقاء از چیزی Ú©Ù‡ بخواهد ترس را گسترش Ùˆ ØØ§Ú©Ù… کند، بسیار Ù†ÙØ±Øª دارد Ùˆ Ù…ÛŒ گریزد. ترساندن Ùˆ ایجاد ÙØ¶Ø§Ù‡Ø§ÛŒ دلهره Ùˆ ÙˆØØ´Øª از بزرگترین دلایل ناآرامیها Ùˆ کشمکشهای تخریبگر Ùˆ متلاشی کننده ÛŒ شیرازه ÛŒ اجتماع انسانها هستند. از این رو، در جوامعی Ú©Ù‡ ترس بر مناسبات انسانی، ØØ§Ú©Ù… Ùˆ ذینÙوذ باشد، نمی توان هیچ Ù¾ÛŒØ´Ø±ÙØªÛŒ را متوقّع Ùˆ آرزومند بود. ØÚ©ÙˆÙ…ت Ùقاهتی در سایه سار ÙØ¹Ù‘ال کردن گیوتین الهی، Ø§ÙØªØ®Ø§Ø± آن را دارد Ú©Ù‡ مروّج Ùˆ مبلّغ Ùˆ Ù…Ø¯Ø§ÙØ¹ Ùˆ توسعه دهنده ÛŒ « ÙˆØØ´Øª در اجتماع » باشد.
5- Ù†ÙØ±Øª از یکدیگر.
آنقدر Ú©Ù‡ ما ایرانیها در مسئله ÛŒ Ù†ÙØ±Øª از یکدیگر، سنگ تمام Ù…ÛŒ گذاریم Ùˆ تقلّاهای آنچنانی Ù…ÛŒ کنیم، ØØ§Ø¶Ø± نیستیم یک میلیونیوم آن تلاشهای Ù†ÙØ±Øª آلود را برای ارجگزاری Ùˆ رعایت ØØ±Ù…ت متقابل در ØÙ‚Ù‘ یکدیگر صر٠کنیم. با Ù†ÙØ±Øª Ù…ÛŒ توان سائقه ÛŒ انتقامخواهیهای خود را لذیذ Ùˆ دلچسب پنداشت؛ ولی در ارجگزاری به دیگران، نوعی « کمبود Ùˆ بی بو Ùˆ خاصیّتی خود » را Ø§ØØ³Ø§Ø³ Ù…ÛŒ کنیم. ÙˆØØ´Øª از Ù¾ÛŒ بردن Ùˆ شناختن « کمبودهای خود » Ùˆ اهمیّت ندادن به آنها باعث شده است Ú©Ù‡ ما ایرانیها در « انتخاب Ùˆ کاربست Ùˆ آشکارگری سائقه ÛŒ Ù†ÙØ±Øª » در خودمان با ØØ§Ù„تی جنونوار در برابر یکدیگر سنگربندی آزار دهنده ایجاد کنیم. ما در آزردن یکدیگر، نشئه ÛŒ انتقامخواهیها Ùˆ خاموش کردن لهیب ØØ³Ø§Ø¯Øª در وجود خودمان نسبت به دیگران Ù…ÛŒ شویم Ùˆ در ارجگزاری به یکدیگر، به خماری ØÙ‚ارت ÙØ±Ùˆ Ù…ÛŒ Ø§ÙØªÛŒÙ… به جای آنکه « هوشیاری Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ú¯ÙˆÛŒÛŒ » را در ذهنیّت Ùˆ روانمان دریابیم Ùˆ بیدار کنیم.
6- ÙØ±Ù…انروایی شایسته از پیامدهای « Ø¨Ø§Ù‡Ù…Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†ÛŒ » Ù…ÛŒ باشد.
در اجتماع ایرانی Ù…ÛŒ توان به یک ÙØ±Ù…انروایی شایسته دست ÛŒØ§ÙØªØ› اگر مسئولین Ùˆ تلاشگران آزادی Ùˆ روشنگری بتوانند دریابند Ùˆ بÙهمند Ú©Ù‡ بدون شناختن آنچه Ú©Ù‡ ما هستیم Ùˆ مغزه ÛŒ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯Ù…ان را Ù…ÛŒ Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø¯ØŒ نمی توان به شالوده ریزی برنامه هایی هدÙمند Ùˆ بار آور در کنار یکدیگر همگام شد. بÙنمایه های ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ هر کشوری Ù…ÛŒ گویند Ú©Ù‡ چگونه Ù…ÛŒ توان Ù…ØµØ§Ù„Ø Ø³Ø§Ø®ØªÙ† چیزی را از Ú˜Ø±ÙØ§ÛŒ همان ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ØŒ استخراج Ùˆ برای واقعیّت پذیری اش تلاش کرد. همچنان تاکیدها Ùˆ بازگوییهای مکرّر Ù…ÛŒ کنم Ú©Ù‡ « اسلامیّت »، پدیده ای ضدّ Ùˆ خاصم ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ است Ùˆ هیچ ربطی به مایه های ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایرانی ندارد Ùˆ Ø§ØªÙ‘ÙØ§Ù‚ا خاصم سر سخت ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایرانی نیز Ù…ÛŒ باشد. این را تاریخ نکبت بار Ùˆ مملوّ از خونریزی اش تا امروز، گواه Ù…ÛŒ دهد Ùˆ اثبات Ù…ÛŒ کند. از این رو، عوارض غالب شده بر ظواهر یک اجتماع را نبایستی با آنچه Ú©Ù‡ « ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯Ø´ » Ù…ÛŒ باشد، اینهمانی داد. ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ هر ملّتی در آن ایده آلها Ùˆ آرزوها Ùˆ آرمانها Ùˆ تصاویر اسطوره ای جمع Ù…ÛŒ شود Ú©Ù‡ در تمام دورانهای تاریخ بر ÙØ±Ø§Ø±ÙˆÛŒ ملّت، Ù…ÛŒ تابند Ùˆ مشعلدار ملّت در تاریکیهای زمان Ù…ÛŒ باشند. Ú©Ù… Ø§ØªÙ‘ÙØ§Ù‚ Ù…ÛŒ Ø§ÙØªØ¯ Ú©Ù‡ ما در باره ÛŒ « آنچه Ú©Ù‡ داریم با دلیری Ùˆ مسئولیّت بیندیشیم ». ما عادت کرده ایم Ú©Ù‡ Ùقط در Ùکر نداشته های خود باشیم Ùˆ اینکه چگونه Ù…ÛŒ توان « شبیه دیگران » شد Ùˆ به آن چیزهایی دست ÛŒØ§ÙØª Ú©Ù‡ دیگران دارند. اینکه آیا دیگران با داشته های خود، « دلشاد Ùˆ خوشدل » هستند، چندان مدّ نظر ما نیست؛ بلکه رسیدن Ùˆ مالک شدن همان چیزهای دیگران است Ú©Ù‡ آرام Ùˆ قرار را از ما Ù…ÛŒ رباید Ùˆ تمام همّ Ùˆ غم ما را به خود مشغول Ù…ÛŒ کند. ما Ù…ÛŒ توانیم ÙØ±Ù…انروایی خاصّ سرزمین خود را در یک همعزمی Ùˆ همآزمایی Ùˆ همکاری با یکدیگر Ø¨ÛŒØ§ÙØ±ÛŒÙ†ÛŒÙ…ØŒ چنانچه « داشته های ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سرزمین خود » را در آغاز بشناسیم Ùˆ بÙهمیم Ùˆ سپس به استخراج Ùˆ کاربست آنها در دامنه های مختل٠و ضروری، کوشش کنیم. از خود بپرسیم: « من چقدر خودم را Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ میهنم را Ù…ÛŒ شناسم؟ ».
7- جهان عجیب و غریب.
جهان، زمانی برای انسانها، عجیب Ù…ÛŒ شود Ú©Ù‡ هر ÙØ±Ø¯ÛŒØŒ خودش را در آن، غریب، Ø§ØØ³Ø§Ø³ کند. Ø§ØØ³Ø§Ø³ غربتی Ú©Ù‡ از ØØ¶ÙˆØ± Ùˆ Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø´ در جهان به انسانها سرایت Ù…ÛŒ کند، Ø§ØØ³Ø§Ø³ عجیبیست Ú©Ù‡ ما از شناختن Ùˆ Ùهم آن ناتوانیم؛ زیرا چنان ØØ³Ù‘ÛŒ به همآورد شدن با آنچه Ú©Ù‡ « واقعیّت ÙØ±Ø¯ÛŒ » ØŒ تک، تک ماست، گرایش دارد؛ یعنی واقعیّتهایی Ú©Ù‡ تک، تک ما را به سنجیدن Ùˆ شایسته بودن برای زندگی ÙØ±Ø§Ù…ÛŒ خوانند. ترس از آزمودن واقعیّت ÙØ±Ø¯ÛŒØŒ باعث Ù…ÛŒ شود Ú©Ù‡ ما Ø§ØØ³Ø§Ø³ غربت کنیم؛ ولی با آزمودن خود در مجهولزار زندگی هست Ú©Ù‡ ناگهان به Ø´Ú¯ÙØª انگیزی جهان، پس از تجربیات ÙØ±Ø¯ÛŒ خود Ù…ÛŒ رسیم. در جهانی Ú©Ù‡ من با آزمونهایم به Ø´Ú¯ÙØªÛŒÙ‡Ø§ÛŒ جور واجور مبتلا Ù…ÛŒ شوم، جهانیست Ú©Ù‡ Ø§ØØ³Ø§Ø³ غربت را از ذهنیّت Ùˆ روان آدمی Ù…ÛŒ شوید Ùˆ پاک Ù…ÛŒ کند؛ زیرا در « Ø´Ú¯ÙØªÛŒÙ‡Ø§ÛŒ آدمی » Ù…ÛŒ توان عناصر « شوخکاریهای زندگی » را تجربه کرد. جهان، میدانیست برای بازیهای Ø´Ú¯ÙØª انگیز « من Ùˆ تو ». چرا چنین میدانی Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ تواند زیبایی بازیگوشیهای شادی Ø¢ÙØ±ÛŒÙ† « من Ùˆ تو » را بر پرده ÛŒ تاریکیهای « غربتش » بیÙکند Ùˆ بنگارد، بایستی آن را به جهانی برای نکبت انباری ØÙ…اقتها Ùˆ بلاهتهای اعتقاداتی / مذهبی / ایدئولوژیکی همدیگر تبدیل کنیم؟. چرا؟.
8- راز نابرابری.
در جهان نمی توان پدیده ای را کش٠کرد Ùˆ شناخت Ú©Ù‡ با پدیده ای دیگر، « برابر » باشد. ایده ÛŒ « برابری » از ضعÙها Ùˆ نقصانها Ùˆ کمداشتها Ùˆ Ú©Ù… مایه گیها Ùˆ ÙˆØØ´ØªÙ‡Ø§ Ùˆ جهالتها Ùˆ ØØ³Ø§Ø¯ØªÙ‡Ø§ Ùˆ عقده های آن طی٠از Ø¢ØÙ‘اد بشر نشات Ù…ÛŒ گیرد Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ خواهند واقعیّت Ù…ØØµÙˆØ± Ùˆ Ù…ØØ¯ÙˆØ¯ بودن خود را کتمان کنند. نیرومندی به زاییده شدن، متمایل است Ùˆ چیزی را در خودش Ù…ÛŒ گوارد Ùˆ ذوب Ù…ÛŒ کند Ú©Ù‡ « نیرومند نیست ». Ù†Ø§Ú¯ÙØªÙ‡ نگذارم Ú©Ù‡ « نیرومندی » هرگز به معنای « قدرتمندی Ùˆ اقتدار » نیست Ú©Ù‡ نیست. این دو را نباید اینهمانی معنای Ùˆ تجربی داد. بنابر این، شعار « برابری » را Ù…ÛŒ توان برایش از نظر ØÙ‚وقی، تعریÙÛŒ راسیونالیستی در همان چارچوبهای ØÙ‚وقی نوشت؛ ولی از Ù„ØØ§Ø¸ « پرنسیپی » نمی توان به برابر بودن چیزی با چیز دیگر، اذعان داشت. ادّعا Ùˆ شعار « برابری »، یک شعار ÙØ±ÛŒØ¨Ù†Ø¯Ù‡ Ùˆ Ø§Ù†ØØ±Ø§ÙÛŒ Ùˆ ضدّ زندگیست Ú©Ù‡ به بهای نابودی Ùˆ متلاشی Ùˆ قلع Ùˆ قمع کردن نیرومندترین « دیوها Ùˆ گلادیاتورها Ùˆ تکروان Ùˆ پهلوانان » جوامع بشری تمام Ù…ÛŒ شود. آنانی Ú©Ù‡ « نیرومند زایشگر » نیستند از یَسَل کشان شعار « برابری » Ù…ÛŒ باشند.
9- از کهنه مانده گی منشها در نوروزهای مکرّر.
نوروز، نه یادگار نیاکان است. نه جشن باستانی ماست. نه کهنه میراث قرنهای وامانده. « نوروز » یک رویداد « کیهانی – گیتایی- انسانی » Ù…ÛŒ باشد Ú©Ù‡ ما Ùقط پوسته اش را تا امروز، جشن Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ ایم؛ نه Ù…ØØªÙˆØ§ Ùˆ مغزه ÛŒ انگیزنده Ùˆ بار آور آن را. در آنچه Ú©Ù‡ دم به دم، بی خبر از ما، نو Ù…ÛŒ شود Ùˆ چهره های دگرسان به خود Ù…ÛŒ گیرد، آنچه « کهنه » Ù…ÛŒ ماند، انسان است Ú©Ù‡ در همان چارچوبهایی Ø±ÙØªØ§Ø± Ù…ÛŒ کند Ùˆ سخن Ù…ÛŒ گوید Ùˆ Ù…ÛŒ اندیشد Ú©Ù‡ پیش از مرØÙ„Ù‡ ÛŒ گذار به سوی نوروز، Ù…ÛŒ زیسته Ùˆ Ø±ÙØªØ§Ø± Ù…ÛŒ کرده است. آنچه بر مدار رویداد « کیهانی – گیتایی » بایستی همپایی Ùˆ همخوانی خود را باز یابد، پروسه ÛŒ « نو شونده Ú¯ÛŒ انسان در منشهایش » Ù…ÛŒ باشد؛ نه در ظواهرش. ÙلسÙÙ‡ ÛŒ نوروز بر این پرنسیپ Ú˜Ø±ÙØŒ استوار است Ú©Ù‡ « انسان » در هر گشتاری از سال بایستی بکوشد Ú©Ù‡ به « طرØÛŒ نو از جهانمنشی خودش » انگیخته Ùˆ کوشا شود. چرا ما نمی توانیم هر سال، Ù…ØØªÙˆØ§ÛŒ آن چیزی را جشن بگیریم Ú©Ù‡ مدار « کیهانی – گیتایی » Ù…ÛŒ باشد؟. چرا؟.
10- سرخورده شدن از همدیگر.
گاهی آنچه باعث گریز ما از یکدیگر Ù…ÛŒ شود، در توقّعاتی ریشه دارد Ú©Ù‡ ما از یکدیگر داریم Ùˆ هیچکداممان نمی توانیم در ØÙ‚Ù‘ یکدیگر گذشت کنیم Ùˆ هر کداممان منتظرم Ú©Ù‡ دیگری پا پیش بگذارد Ùˆ ایثار کند آن چیزی را Ú©Ù‡ ما از ایثارش برای او، دریغ Ù…ÛŒ داریم. در توقّعات آدمها از یکدیگر به دشواری Ù…ÛŒ توان آنچه را Ú©Ù‡ بدون نیّت Ùˆ غرض Ùˆ سودجویی Ù…ÛŒ باشد از آنچه Ú©Ù‡ نیاز Ùˆ آرزو Ùˆ ضرورت انسانها است، تمییز Ùˆ تشخیص داد. گاهی ØÛŒÙ„Ù‡ گریهای آدمی آنقدر رنگ Ù„Ø·Ø§ÙØª به خود Ù…ÛŒ گیرند Ùˆ گرگ باران دیده Ù…ÛŒ شوند Ú©Ù‡ انسانها خودشان نیز نمی توانند ماهیّت توقعّات خود را از نیازهای خود، تمایز دهند. سرخورده گهای ما، Ù…ØØµÙˆÙ„ بدÙهمیهای ما در شناخت ماهیّت توقّعات ما از یکدیگر ریشه دارد Ú©Ù‡ مناسبات ما را ØØªÙ‘ا به خصومت Ùˆ Ù†ÙØ±Øª از یکدیگر نیز سوق Ù…ÛŒ دهند.
11- دشمن تراشی خودخواسته.
مردم بسیاری از کشورهای جهان آموخته اند Ú©Ù‡ با تکیه به تجارب Ùˆ تاریخ Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ Ùˆ تمدّن Ùˆ تØÙˆÙ‘لات اجتماعی سرزمین خود در راستای باهمزیستی مسالمت آمیز Ùˆ ØµÙ„ØØ¬ÙˆÛŒØ§Ù†Ù‡ Ùˆ دوستیهای چند جانبه ÛŒ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ – بازرگانی با دیگر سرزمینها تلاش کنند Ùˆ همواره بر دوستان خود Ø¨ÛŒÙØ²Ø§ÛŒÙ†Ø¯ تا نه تنها در امکانهای Ø±ÙØ§Ù‡ÛŒ مناسب Ùˆ Ù…Ú©ÙÛŒ بتوانند زندگی کنند؛ بلکه از متلاشی Ùˆ نیست Ùˆ نابود شدن سرزمین Ùˆ مردم خود نیز جلوگیری کنند. اقتدار Ùقاهتی از نخستین روزهای چپاول قدرت Ùˆ تلاش برای سیطره ÛŒØ§ÙØªÙ† بر وجدان Ùˆ ذهنیّت Ùˆ روان ایرانیان با دریا دریا خونریزی Ùˆ Ú©ÙØ´ØªØ§Ø± Ùˆ شکنجه Ùˆ ÙØ±Ø§Ø±ÛŒ دادن ایرانیان توانسته است تا همین امروز Ùقط « خصومتها Ùˆ دشمن تراشیها Ùˆ Ùلاکتها Ùˆ مصیبتها Ùˆ ØÙ‚ارتها Ùˆ منزوی Ùˆ تمسخر شدنها Ùˆ ÙØ±ÙˆÙ¾Ø§Ø´ÛŒ هنجارهای باهمزیستی Ùˆ قهقرایی ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ Ùˆ آموزش » را برای ایرانیان به ارمغان آورد. اگر Ø§ÙØªØ®Ø§Ø± Ùˆ هنر مردم دیگر سرزمینها در اینست Ú©Ù‡ Ø³Ø±ÙØ±Ø§Ø²ÛŒ مردم Ùˆ سرزمین خود را برنامه ÛŒ تمام کنشها Ùˆ واکنشهای کشورداری خود Ù…ÛŒ دانند، برعکسش در سرزمین ما، هنر Ùˆ Ø§ÙØªØ®Ø§Ø±Ù…ان در این است Ú©Ù‡ « ØÙ…اقتهای خود را » با بوق Ùˆ کرّنا Ùˆ جنجالهای سیاسی Ùˆ مطبوعاتی به گوش پرت Ø§ÙØªØ§Ø¯Ù‡ ترین موجودات سیّارات منظومه ÛŒ شمسی نیز برسانیم. ما Ø§ÙØªØ®Ø§Ø± خود Ù…ÛŒ دانیم در سیطره ÛŒ Ùقاهتی، صغارت Ùˆ جهالت جمعی خویش را جشن بگیریم Ùˆ برای امتداد بلاهتهای خود، آواز بخوانیم Ùˆ برقصیم Ùˆ عبادتهای الهی کنیم. آنچه ما را در قعر قهقرا میخکوب Ùˆ Ù…ØÚ©ÙˆÙ… کرده است، نشئه Ú¯ÛŒ بلاهت Ù…ÛŒ باشد؛ نه تراژدی واقعیّت.
12- ØÙ…اقت یا بهشت؟.
..... « مخبر السّلطنه ÛŒ هدایت » در کتاب « خاطرات Ùˆ خطرات » Ù…ÛŒ نویسد Ú©Ù‡: [ ..... Ùکر انسان، بهشت Ùˆ جهنّم او است؛ بسته به آنکه ذمّه پاک باشد یا آلوده. ]. اینکه اعتقادات Ùˆ اÙکار Ùˆ ایده های آدمی Ù…ÛŒ توانند همان « بهشت Ùˆ جهنّم » انسان باشند، Ø¨ØØ«ÛŒØ³Øª Ú©Ù‡ شاید به قدمت تاریخ تÙکّر باشد. تنها نکته ای Ú©Ù‡ برای من در این مسئله، Ù†Ù‡ÙØªÙ‡ Ùˆ ناگشوده مانده است Ùˆ تا کنون در جایی نخوانده ام Ú©Ù‡ اشخاصی به بازشکاÙÛŒ این مسله رو آورده باشند، اینست Ú©Ù‡ « چرا کثیری از انسانها به جهنّم بودن اÙکار Ùˆ اعتقادات Ùˆ مذاهب Ùˆ ایدئولوژیها Ùˆ نظریّه های خودشان، آگاه نیستند Ùˆ اگر هم آگاه Ù…ÛŒ باشند، چرا به سوختن در آتش هیزم چنان اعتقاداتی، پایبند Ù…ÛŒ مانند؟. ». این مسئله، مدّتهاست Ú©Ù‡ ذهن مرا بد جوری ÙØªÛŒÙ„Ù‡ پیچ کرده از جمله در تجربه ÛŒ آن با اعتقادات Ùˆ مسائل ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ – اجتماعی مردم خودمان. بسیاری از مردم ما در رده های مختل٠آموزشی Ùˆ Ø³Ø·Ø Ùکرهای Ù…ØªÙØ§ÙˆØª از یکدیگر با پیامد Ùˆ Ù†Ùوذ Ùˆ کاربست اعتقاداتی زندگی Ù…ÛŒ کنند Ú©Ù‡ تمام Ù„ØØ¸Ù‡ های آنها را Ùقط تلخ Ùˆ زهر آگین Ùˆ نکبتی Ù…ÛŒ کنند بدون آنکه چنان اعتقاداتی، ذرّه ای خوشی برای آدمها ایجاد کنند. با چنین تجربیات تکاندهنده Ùˆ آزارنده Ù…ÛŒ باشد Ú©Ù‡ کثیری از مردم ما، همچنان ØØ§Ø¶Ø± نیستند آن اعتقادات پوشالی Ùˆ منشاء آزارهای بدنی Ùˆ روانی را از ذهنیّت خودشان پاک کنند. برای من واقعا یک معمّا شده است Ú©Ù‡ تاریخچه ÛŒ ØØ¶ÙˆØ± Ùˆ نقش Ùˆ تاثیر بسیار مخرّب « آخوند جماعت » از کهنترین ایّام تا همین امروز در ادبیّات نوشتاری Ùˆ Ø´ÙØ§Ù‡ÛŒ Ùˆ ضرب المثلها Ùˆ تاریخ اجتماعی Ùˆ کشوری ما به کرّات در ØµØ±ÛŒØ ØªØ±ÛŒÙ† ÙØ±Ù… ممکن، آشکار Ùˆ رسوا شده است؛ ولی باز Ù…ÛŒ بینیم Ú©Ù‡ جهنّم ØØ¶ÙˆØ± آنها را مردم ما تاب Ù…ÛŒ آورند؟ آیا آنچه را Ú©Ù‡ مردم Ù…ÛŒ توانند تاب آورند Ùˆ سوختن هستی Ùˆ نیستی خود را به دست آنها با چشم Ùˆ گوشت Ùˆ پوست خود، تجربه کنند، بایستی « دلیل Ùˆ کلید ØÙ…اقت مردم » خواند یا برای آنها « بهشتیست Ú©Ù‡ Ùقط رنگ Ùˆ کاغذ دیواری جهنّم » را دارد؟. کدامیک؟.
13- آنچه پایدار نیست.
« سلطه گری » به معنای پایداری نیست. بسیاری چیزها Ù…ÛŒ توانند « مسلّط Ùˆ ØØ§Ú©Ù… قهّار Ùˆ جبّار Ùˆ قتّال » باشند؛ ولی دوام Ùˆ پایداری نداشته باشند. چیزی Ù…ÛŒ پاید Ú©Ù‡ به « سلطه گری Ùˆ قهّاریت توام با آن » هرگز Ù…ØØªØ§Ø¬ نباشد؛ بلکه همچون اکسیژن در تار – Ùˆ – پود هستی چیزهای دیگر، آمیخته Ùˆ درهمسرشته شود. آنچه را Ú©Ù‡ به مانند لباس بر تن دیگری، آویخته Ù…ÛŒ شود، نمی توان آن را « تن Ùˆ پیکر دیگری » دانست. بسیاری از چیزهایی Ú©Ù‡ ورد زبان انسانهاست یا انسانها از ÙˆØØ´Øª جان خود در برابر سلطه گری قهّار Ùˆ قتّال آنها برای ÛŒØ§ÙØªÙ† ÙØ±ØµØª گریز، سکوت کرده اند Ùˆ همچنان Ù…ÛŒ کنند، چیزهایی هستند Ú©Ù‡ هرگز بر قلب Ùˆ مغز انسانها، نقش نبسته اند؛ بلکه Ùقط بسان چرک Ùˆ غباری Ù…ÛŒ مانند Ú©Ù‡ بر ظواهر آنها ÙØ±Ùˆ نشسته اند. بدویّت اسلام Ùˆ موکّلان Ùقاهتی Ùˆ ریشدار Ùˆ بی ریش آن بسان چرکی زننده Ù…ÛŒ باشند Ú©Ù‡ زیبایی انسانها را مخدوش کرده اند. سنجشگری رادیکال Ùˆ ریشه برانداز اسلامیّت شمشیر اقتلویی؛ بویژه در ایرانزمین Ùˆ خاور میانه به معنای « لایروبی کردن طویله ÛŒ اوژیاس » Ù…ÛŒ باشد Ú©Ù‡ مردم بسیاری از جوامع جهانی، بیش از چهارده قرن است در لجنیّت چنان طویله ای با ÙˆØØ´ØªÙ†Ø§Ú©ØªØ±ÛŒÙ† متدهای سرکوب، غوطه داده Ù…ÛŒ شوند.
14- آخوند و تاکتیکهایش.
هیچ موجودی را نمی توان شناخت Ùˆ سراغ Ú¯Ø±ÙØª Ú©Ù‡ به اندازه ÛŒ آخوند Ùˆ Ùقیه Ùˆ پاپ Ùˆ اسق٠و کاردینال Ùˆ امثالهم در تاکتیکهای قدرتپرستی Ùˆ Ù…Ù†ÙØ¹ØªØ®ÙˆØ§Ù‡ÛŒ Ùˆ تبهکاری Ùˆ جنایّتهای هدÙمند Ùˆ اغراض شخصی Ùˆ استمرار آتوریته ای خودشان بسیار متبØÙ‘ر Ùˆ زرنگ Ùˆ شارلاتان Ùˆ ماراتن – Ù†ÙØ³ باشند. آخوند در لایه ای از سایه ها Ùˆ مشتبهات Ùˆ ÙØ¶Ø§Ù‡Ø§ÛŒ هرج Ùˆ مرجی Ùˆ بی نظمیهای ممتد Ùˆ اضطرابها Ùˆ دلشوره های گاه - گداری Ùˆ نااطمینانی Ùکری Ùˆ روØÛŒ مناسبات قلمی – Ú¯ÙØªØ§Ø±ÛŒ – نوشتاری Ùˆ مضØÚ©Ù‡ بازیهای Ø±ÙØªØ§Ø±ÛŒ Ù…ÛŒ تواند در هر اجتماعی به عالیترین ÙØ±Ù… ممکن، اهدا٠و نیّتهای خود را به پیش ببرد Ùˆ به آنچه Ú©Ù‡ خواهانش Ù…ÛŒ باشد دست یابد. هیچ چیزی برای آخوندهای جماعت، دردناکتر Ùˆ ÙØ§Ø¬Ø¹Ù‡ بارتر از این نیست Ú©Ù‡ از میدان « قدرتپرستی » رانده شوند Ùˆ از میزان « Ù†Ùوذ اقتدار Ùˆ آتوریته ÛŒ » آنها، سر سوزنی، کاسته یا کرانمند شود. آخوندها Ùˆ Ùقها Ùˆ مراجع تقلید به هیچ پرنسیپی معتقد نیستند؛ سوای پرنسیپ « مطلق اقتدار خواهی Ùˆ Ù…Ù†ÙØ¹ØªÙ¾Ø±Ø³ØªÛŒ خودشان » بدون هیچ شریک Ùˆ سهامدار دیگر. آخوند Ùˆ پاپ Ùˆ مشابهان آنها از شرکتهای Ø§Ù†ØØµØ§Ø±ÛŒ Ù…ÛŒ باشند Ú©Ù‡ هیچ « دویّت Ùˆ ثنویّتی » را نمی پذیرند Ùˆ ØØ§Ø¶Ø± به رقابت با هیچکس نیز نیستند. تسخیر « خدا Ùˆ دین » در اجتماعات بشری به معنای « اتیکت Ùˆ داغ Ø§Ù†ØØµØ§Ø±ÛŒ زدن » به املاک تک، تک انسانهای روی کره زمین به نام « آخوند Ùˆ پاپ Ùˆ کاردینال Ùˆ خاخام Ùˆ امثالهم » Ù…ÛŒ باشد. به همین سبب، آن خدایی Ú©Ù‡ ÙˆØ§ØØ¯ شود، مومنان Ùˆ عابدان Ùˆ متولّیانش، همه بدون استثناء، غارتگر Ùˆ خبیث Ùˆ خونریز Ùˆ تروریست Ùˆ جنایتکار Ùˆ Ù…Ù†ÙØ¹Øª پرست از آب در خواهند آمد مثل الله. خدایان نوری، خدایان ÙˆØ§ØØ¯ÛŒ Ù…ÛŒ باشند؛ یعنی خدایان آخوندی Ùˆ پاپی Ùˆ خاخامی هستند Ú©Ù‡ جهان را به ÙˆØØ´ØªÚ¯Ø§Ù‡ تبدیل کرده اند برای ارضای سوائق شهوانی Ùˆ آزخواهیهای سیری ناپذیر مومنان خود. استراتژی آخوند جماعت، همیشه روشن Ùˆ آشکار است؛ یعنی استراتژی اش همان « اقتدارخواهی مطلق Ùˆ Ù…Ù†ÙØ¹Øª پرستی بی انتها » Ù…ÛŒ باشد؛ ولی تÙکّر سنجشگر Ùˆ بار آور بایستی بتواند آخوند را در تاکتیکهایش بشناساند Ùˆ رسوا کند از بهر نرسیدن مطلق آنها به قدرت Ùˆ واقعیّت Ù†ÛŒØ§ÙØªÙ† استراتژی آنها. ///
Download the original attachment
آریابرزن زاگرسی
تاریخ نگارش و ویرایش: بیست و چهارم ماه مارس سال 2008 میلادی
« تراژدی آزادی در ایرانزمین »
[ Ú©ÙØ´ØªÙ‡ ÛŒ آن شاه خوبانم Ú©Ù‡ بهر صید٠دل ... سرکش Ùˆ عاشق Ú©ÙØ´ Ùˆ چالاک Ù…ÛŒ آید برون ( بابا ÙØºØ§Ù†ÛŒ شیرازی ) ]
1- ØÙ‚یقت Ùˆ قدرت.
کسانی Ú©Ù‡ ادّعای تملّک ØÙ‚یقتی را دارند با به کرسی نشاندن ØÙ‚یقت خود بر اریکه ÛŒ قدرت، اثبات Ù…ÛŒ کنند Ú©Ù‡ هیچ ØÙ‚یقتی را در دست ندارند؛ بلکه Ùقط نام ØÙ‚یقت را به ابزار ØØ§Ú©Ù…یّت خود بر ذهنیّت Ùˆ زندگی Ùˆ روان انسانهای یک سرزمین، تبدیل کرده اند. ØÙ‚یقتی Ú©Ù‡ به سوی قدرتگرایی توتالیتری متمایل باشد، ØÙ‚یقتیست Ú©Ù‡ در تضاد با زندگی Ùˆ جان انسانها به راه Ø§ÙØªØ§Ø¯Ù‡ Ùˆ شمشیر Ú©Ø´ شده است. ØÙ‚یقت تا زمانی ارزش ØÙ‚یقی دارد Ú©Ù‡ نه تنها به تسخیر Ùˆ تملّک « قدرت »، هیچ تمایلی نداشته باشد؛ بلکه در ستیز Ùˆ سنجشگری Ùˆ گلاویز شدن با « قدرتمدارانی Ú©Ù‡ در تضاد با جان Ùˆ زندگی » هستند، با مسئولیّت Ùˆ پشتکار Ùˆ دلیری، گلاویز شود. اسلامیّت در سرزمین ایران، ÙØ§Ù‚د ارزنی ØÙ‚یقت Ù…ÛŒ باشد؛ زیرا Ùقط ابزاریست برای قدرتپرستی Ùˆ جاه طلبی بی لیاقت ترین Ùˆ پلیدترین Ùˆ عقده ای ترین انسان نماها.
2- آمیختن در گداخته شدن.
تا چیزی از ØØ§Ù„ت انجماد در نیاید، هرگز جاری Ùˆ آماده ÛŒ آمیختن به چیزهای دیگر نیز نخواهد شد. اعتقادها Ùˆ آداب Ùˆ سنّتها Ùˆ نگرشها Ùˆ ایدئولوژیها Ùˆ مذاهب Ùˆ مرام Ùˆ مسلکهایی Ú©Ù‡ منجمد شده باشند، ØØ§Ù„تی خشن Ùˆ زمخت Ùˆ زندگی آزار به خود Ù…ÛŒ گیرند Ùˆ به جای آنکه بتوانند در خاک وجودی انسانها، ته نشین شوند Ùˆ آنها را شاداب کنند، به صورت نیزه های تند Ùˆ تیز در Ù…ÛŒ آیند Ùˆ به قلب انسانها ÙØ±Ùˆ Ù…ÛŒ روند Ùˆ جان آنها را Ù…ÛŒ گیرند. تا زمانی Ú©Ù‡ اعتقادات آدمی به اÙکار Ùˆ ایده های شاداب Ùˆ جاری Ùˆ روان، واگردانده نشوند، مناسبات انسانی نیز نیزه Ú©Ø´ÛŒ بر وجود یکدیگر خواهد بود؛ نه شاداب پروری خاک وجود یکدیگر.
3- ÙØ±Ù…انبری از خود.
« ÙØ±Ù‘ »، پدیده ای زایشی Ù…ÛŒ باشد Ùˆ از عمق تجربیات Ùˆ نگرشها Ùˆ ÙØ±ÙˆØ²Ù‡ های آدمی به پیرامون Ù…ÛŒ درخشد Ùˆ Ø§ÙØ´Ø§Ù†Ø¯Ù‡ Ù…ÛŒ شود. چیزی Ú©Ù‡ ویژه Ú¯ÛŒ تابشی / Ø§ÙØ´Ø§Ù†Ø¯Ù‡ Ú¯ÛŒ داشته باشد، Ù…ÛŒ تواند انسانها را نیز به یکدیگر پیوند بزند. از این رو، آنچه Ú©Ù‡ « زایشی Ùˆ تابشی » Ù…ÛŒ باشد به هیچ امریّه ای Ù…ØØªØ§Ø¬ Ùˆ ملزوم نیست؛ زیرا از خودش Ø§ÙØ´Ø§Ù†Ø¯Ù‡ Ù…ÛŒ شود Ùˆ بسان چشمه بر Ø§Ø·Ø±Ø§ÙØ´ تابیده Ùˆ پخش Ù…ÛŒ شود. « ÙØ±ÙˆØ²Ù‡ ÛŒ ÙØ±Ù‘ » را نمی توان تعلیم Ùˆ تدریس داد یا اکتساب کرد Ùˆ به ارث Ø¨ÙØ±Ø¯Ø› زیرا Ù…Ù†ØØµØ± به ÙØ±Ø¯ Ù…ÛŒ باشد Ùˆ یگانه Ùˆ انتقال ناپذیر هست. از انسان « ÙØ±Ù‡Ù…ند » Ù…ÛŒ توان به Ú©Ø´Ù Ùˆ پرورش « ÙØ±ÙˆØ²Ù‡ های ÙØ±Ù‘ÛŒ » در وجود خویشتن انگیخته شد. به همین دلیل، انسان Ùقط Ù…ÛŒ تواند از چیزی Ùˆ کسی « ÙØ±Ù…ان » ببرد Ú©Ù‡ زاییده ÛŒ چشمه ÛŒ جوینده Ùˆ کاونده Ùˆ اندیشنده ÛŒ وجود خودش باشد. هیچ قانونی Ùˆ بندی Ùˆ زندانی Ùˆ امریّه ای نمی تواند انسانها را « غلام ØÙ„قه به گوش اوامر خود » کند. انسان Ùقط از « سروش بیدار » وجود خودش هست Ú©Ù‡ بدون هیچ اجبار Ùˆ اکراهی Ù…ÛŒ تواند « ÙØ±Ù…انبرداری » کند.
4- ترس ، خاصم و ضدّ آزادی می باشد.
انسانها، زمانی Ø§ØØ³Ø§Ø³ آزادی Ù…ÛŒ کنند Ú©Ù‡ از هیچ چیزی نترسند؛ ولو آن چیزها، خدا Ùˆ ØÚ©ÙˆÙ…ت Ùˆ ارگانهای کشوری باشند. هر کجا Ú©Ù‡ انسانها، Ø§ØØ³Ø§Ø³ بدگمانی Ùˆ دلهره Ùˆ اضطرابهای روانی Ùˆ روØÛŒ Ùˆ Ùکری داشته باشند، همانجا نیز آزادی را Ù…ÛŒ توان Ù†Ùله Ùˆ انسانها را به Ø®Ùقانی آزارنده دچار کرد. ترس در وجود آدمی باعث Ù…ÛŒ شود Ú©Ù‡ تمام نیروهای کارساز Ùˆ ÙØ¹Ù‘ال Ùˆ واکنشگر در وجود انسان به یکباره Ùلج Ùˆ منجمد شوند. ترس در هر انسانی Ù…ÛŒ تواند واکنشهای بسیار خطرناکی را نیز ایجاد کند Ùˆ به لطمات Ùˆ آسیبهای جبران ناپذیری در عرصه ÛŒ اجتماع مختوم بشود. غریزه ÛŒ زندگی Ùˆ بقاء از چیزی Ú©Ù‡ بخواهد ترس را گسترش Ùˆ ØØ§Ú©Ù… کند، بسیار Ù†ÙØ±Øª دارد Ùˆ Ù…ÛŒ گریزد. ترساندن Ùˆ ایجاد ÙØ¶Ø§Ù‡Ø§ÛŒ دلهره Ùˆ ÙˆØØ´Øª از بزرگترین دلایل ناآرامیها Ùˆ کشمکشهای تخریبگر Ùˆ متلاشی کننده ÛŒ شیرازه ÛŒ اجتماع انسانها هستند. از این رو، در جوامعی Ú©Ù‡ ترس بر مناسبات انسانی، ØØ§Ú©Ù… Ùˆ ذینÙوذ باشد، نمی توان هیچ Ù¾ÛŒØ´Ø±ÙØªÛŒ را متوقّع Ùˆ آرزومند بود. ØÚ©ÙˆÙ…ت Ùقاهتی در سایه سار ÙØ¹Ù‘ال کردن گیوتین الهی، Ø§ÙØªØ®Ø§Ø± آن را دارد Ú©Ù‡ مروّج Ùˆ مبلّغ Ùˆ Ù…Ø¯Ø§ÙØ¹ Ùˆ توسعه دهنده ÛŒ « ÙˆØØ´Øª در اجتماع » باشد.
5- Ù†ÙØ±Øª از یکدیگر.
آنقدر Ú©Ù‡ ما ایرانیها در مسئله ÛŒ Ù†ÙØ±Øª از یکدیگر، سنگ تمام Ù…ÛŒ گذاریم Ùˆ تقلّاهای آنچنانی Ù…ÛŒ کنیم، ØØ§Ø¶Ø± نیستیم یک میلیونیوم آن تلاشهای Ù†ÙØ±Øª آلود را برای ارجگزاری Ùˆ رعایت ØØ±Ù…ت متقابل در ØÙ‚Ù‘ یکدیگر صر٠کنیم. با Ù†ÙØ±Øª Ù…ÛŒ توان سائقه ÛŒ انتقامخواهیهای خود را لذیذ Ùˆ دلچسب پنداشت؛ ولی در ارجگزاری به دیگران، نوعی « کمبود Ùˆ بی بو Ùˆ خاصیّتی خود » را Ø§ØØ³Ø§Ø³ Ù…ÛŒ کنیم. ÙˆØØ´Øª از Ù¾ÛŒ بردن Ùˆ شناختن « کمبودهای خود » Ùˆ اهمیّت ندادن به آنها باعث شده است Ú©Ù‡ ما ایرانیها در « انتخاب Ùˆ کاربست Ùˆ آشکارگری سائقه ÛŒ Ù†ÙØ±Øª » در خودمان با ØØ§Ù„تی جنونوار در برابر یکدیگر سنگربندی آزار دهنده ایجاد کنیم. ما در آزردن یکدیگر، نشئه ÛŒ انتقامخواهیها Ùˆ خاموش کردن لهیب ØØ³Ø§Ø¯Øª در وجود خودمان نسبت به دیگران Ù…ÛŒ شویم Ùˆ در ارجگزاری به یکدیگر، به خماری ØÙ‚ارت ÙØ±Ùˆ Ù…ÛŒ Ø§ÙØªÛŒÙ… به جای آنکه « هوشیاری Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ú¯ÙˆÛŒÛŒ » را در ذهنیّت Ùˆ روانمان دریابیم Ùˆ بیدار کنیم.
6- ÙØ±Ù…انروایی شایسته از پیامدهای « Ø¨Ø§Ù‡Ù…Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†ÛŒ » Ù…ÛŒ باشد.
در اجتماع ایرانی Ù…ÛŒ توان به یک ÙØ±Ù…انروایی شایسته دست ÛŒØ§ÙØªØ› اگر مسئولین Ùˆ تلاشگران آزادی Ùˆ روشنگری بتوانند دریابند Ùˆ بÙهمند Ú©Ù‡ بدون شناختن آنچه Ú©Ù‡ ما هستیم Ùˆ مغزه ÛŒ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯Ù…ان را Ù…ÛŒ Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø¯ØŒ نمی توان به شالوده ریزی برنامه هایی هدÙمند Ùˆ بار آور در کنار یکدیگر همگام شد. بÙنمایه های ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ هر کشوری Ù…ÛŒ گویند Ú©Ù‡ چگونه Ù…ÛŒ توان Ù…ØµØ§Ù„Ø Ø³Ø§Ø®ØªÙ† چیزی را از Ú˜Ø±ÙØ§ÛŒ همان ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ØŒ استخراج Ùˆ برای واقعیّت پذیری اش تلاش کرد. همچنان تاکیدها Ùˆ بازگوییهای مکرّر Ù…ÛŒ کنم Ú©Ù‡ « اسلامیّت »، پدیده ای ضدّ Ùˆ خاصم ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ است Ùˆ هیچ ربطی به مایه های ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایرانی ندارد Ùˆ Ø§ØªÙ‘ÙØ§Ù‚ا خاصم سر سخت ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایرانی نیز Ù…ÛŒ باشد. این را تاریخ نکبت بار Ùˆ مملوّ از خونریزی اش تا امروز، گواه Ù…ÛŒ دهد Ùˆ اثبات Ù…ÛŒ کند. از این رو، عوارض غالب شده بر ظواهر یک اجتماع را نبایستی با آنچه Ú©Ù‡ « ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯Ø´ » Ù…ÛŒ باشد، اینهمانی داد. ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ هر ملّتی در آن ایده آلها Ùˆ آرزوها Ùˆ آرمانها Ùˆ تصاویر اسطوره ای جمع Ù…ÛŒ شود Ú©Ù‡ در تمام دورانهای تاریخ بر ÙØ±Ø§Ø±ÙˆÛŒ ملّت، Ù…ÛŒ تابند Ùˆ مشعلدار ملّت در تاریکیهای زمان Ù…ÛŒ باشند. Ú©Ù… Ø§ØªÙ‘ÙØ§Ù‚ Ù…ÛŒ Ø§ÙØªØ¯ Ú©Ù‡ ما در باره ÛŒ « آنچه Ú©Ù‡ داریم با دلیری Ùˆ مسئولیّت بیندیشیم ». ما عادت کرده ایم Ú©Ù‡ Ùقط در Ùکر نداشته های خود باشیم Ùˆ اینکه چگونه Ù…ÛŒ توان « شبیه دیگران » شد Ùˆ به آن چیزهایی دست ÛŒØ§ÙØª Ú©Ù‡ دیگران دارند. اینکه آیا دیگران با داشته های خود، « دلشاد Ùˆ خوشدل » هستند، چندان مدّ نظر ما نیست؛ بلکه رسیدن Ùˆ مالک شدن همان چیزهای دیگران است Ú©Ù‡ آرام Ùˆ قرار را از ما Ù…ÛŒ رباید Ùˆ تمام همّ Ùˆ غم ما را به خود مشغول Ù…ÛŒ کند. ما Ù…ÛŒ توانیم ÙØ±Ù…انروایی خاصّ سرزمین خود را در یک همعزمی Ùˆ همآزمایی Ùˆ همکاری با یکدیگر Ø¨ÛŒØ§ÙØ±ÛŒÙ†ÛŒÙ…ØŒ چنانچه « داشته های ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سرزمین خود » را در آغاز بشناسیم Ùˆ بÙهمیم Ùˆ سپس به استخراج Ùˆ کاربست آنها در دامنه های مختل٠و ضروری، کوشش کنیم. از خود بپرسیم: « من چقدر خودم را Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ میهنم را Ù…ÛŒ شناسم؟ ».
7- جهان عجیب و غریب.
جهان، زمانی برای انسانها، عجیب Ù…ÛŒ شود Ú©Ù‡ هر ÙØ±Ø¯ÛŒØŒ خودش را در آن، غریب، Ø§ØØ³Ø§Ø³ کند. Ø§ØØ³Ø§Ø³ غربتی Ú©Ù‡ از ØØ¶ÙˆØ± Ùˆ Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø´ در جهان به انسانها سرایت Ù…ÛŒ کند، Ø§ØØ³Ø§Ø³ عجیبیست Ú©Ù‡ ما از شناختن Ùˆ Ùهم آن ناتوانیم؛ زیرا چنان ØØ³Ù‘ÛŒ به همآورد شدن با آنچه Ú©Ù‡ « واقعیّت ÙØ±Ø¯ÛŒ » ØŒ تک، تک ماست، گرایش دارد؛ یعنی واقعیّتهایی Ú©Ù‡ تک، تک ما را به سنجیدن Ùˆ شایسته بودن برای زندگی ÙØ±Ø§Ù…ÛŒ خوانند. ترس از آزمودن واقعیّت ÙØ±Ø¯ÛŒØŒ باعث Ù…ÛŒ شود Ú©Ù‡ ما Ø§ØØ³Ø§Ø³ غربت کنیم؛ ولی با آزمودن خود در مجهولزار زندگی هست Ú©Ù‡ ناگهان به Ø´Ú¯ÙØª انگیزی جهان، پس از تجربیات ÙØ±Ø¯ÛŒ خود Ù…ÛŒ رسیم. در جهانی Ú©Ù‡ من با آزمونهایم به Ø´Ú¯ÙØªÛŒÙ‡Ø§ÛŒ جور واجور مبتلا Ù…ÛŒ شوم، جهانیست Ú©Ù‡ Ø§ØØ³Ø§Ø³ غربت را از ذهنیّت Ùˆ روان آدمی Ù…ÛŒ شوید Ùˆ پاک Ù…ÛŒ کند؛ زیرا در « Ø´Ú¯ÙØªÛŒÙ‡Ø§ÛŒ آدمی » Ù…ÛŒ توان عناصر « شوخکاریهای زندگی » را تجربه کرد. جهان، میدانیست برای بازیهای Ø´Ú¯ÙØª انگیز « من Ùˆ تو ». چرا چنین میدانی Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ تواند زیبایی بازیگوشیهای شادی Ø¢ÙØ±ÛŒÙ† « من Ùˆ تو » را بر پرده ÛŒ تاریکیهای « غربتش » بیÙکند Ùˆ بنگارد، بایستی آن را به جهانی برای نکبت انباری ØÙ…اقتها Ùˆ بلاهتهای اعتقاداتی / مذهبی / ایدئولوژیکی همدیگر تبدیل کنیم؟. چرا؟.
8- راز نابرابری.
در جهان نمی توان پدیده ای را کش٠کرد Ùˆ شناخت Ú©Ù‡ با پدیده ای دیگر، « برابر » باشد. ایده ÛŒ « برابری » از ضعÙها Ùˆ نقصانها Ùˆ کمداشتها Ùˆ Ú©Ù… مایه گیها Ùˆ ÙˆØØ´ØªÙ‡Ø§ Ùˆ جهالتها Ùˆ ØØ³Ø§Ø¯ØªÙ‡Ø§ Ùˆ عقده های آن طی٠از Ø¢ØÙ‘اد بشر نشات Ù…ÛŒ گیرد Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ خواهند واقعیّت Ù…ØØµÙˆØ± Ùˆ Ù…ØØ¯ÙˆØ¯ بودن خود را کتمان کنند. نیرومندی به زاییده شدن، متمایل است Ùˆ چیزی را در خودش Ù…ÛŒ گوارد Ùˆ ذوب Ù…ÛŒ کند Ú©Ù‡ « نیرومند نیست ». Ù†Ø§Ú¯ÙØªÙ‡ نگذارم Ú©Ù‡ « نیرومندی » هرگز به معنای « قدرتمندی Ùˆ اقتدار » نیست Ú©Ù‡ نیست. این دو را نباید اینهمانی معنای Ùˆ تجربی داد. بنابر این، شعار « برابری » را Ù…ÛŒ توان برایش از نظر ØÙ‚وقی، تعریÙÛŒ راسیونالیستی در همان چارچوبهای ØÙ‚وقی نوشت؛ ولی از Ù„ØØ§Ø¸ « پرنسیپی » نمی توان به برابر بودن چیزی با چیز دیگر، اذعان داشت. ادّعا Ùˆ شعار « برابری »، یک شعار ÙØ±ÛŒØ¨Ù†Ø¯Ù‡ Ùˆ Ø§Ù†ØØ±Ø§ÙÛŒ Ùˆ ضدّ زندگیست Ú©Ù‡ به بهای نابودی Ùˆ متلاشی Ùˆ قلع Ùˆ قمع کردن نیرومندترین « دیوها Ùˆ گلادیاتورها Ùˆ تکروان Ùˆ پهلوانان » جوامع بشری تمام Ù…ÛŒ شود. آنانی Ú©Ù‡ « نیرومند زایشگر » نیستند از یَسَل کشان شعار « برابری » Ù…ÛŒ باشند.
9- از کهنه مانده گی منشها در نوروزهای مکرّر.
نوروز، نه یادگار نیاکان است. نه جشن باستانی ماست. نه کهنه میراث قرنهای وامانده. « نوروز » یک رویداد « کیهانی – گیتایی- انسانی » Ù…ÛŒ باشد Ú©Ù‡ ما Ùقط پوسته اش را تا امروز، جشن Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ ایم؛ نه Ù…ØØªÙˆØ§ Ùˆ مغزه ÛŒ انگیزنده Ùˆ بار آور آن را. در آنچه Ú©Ù‡ دم به دم، بی خبر از ما، نو Ù…ÛŒ شود Ùˆ چهره های دگرسان به خود Ù…ÛŒ گیرد، آنچه « کهنه » Ù…ÛŒ ماند، انسان است Ú©Ù‡ در همان چارچوبهایی Ø±ÙØªØ§Ø± Ù…ÛŒ کند Ùˆ سخن Ù…ÛŒ گوید Ùˆ Ù…ÛŒ اندیشد Ú©Ù‡ پیش از مرØÙ„Ù‡ ÛŒ گذار به سوی نوروز، Ù…ÛŒ زیسته Ùˆ Ø±ÙØªØ§Ø± Ù…ÛŒ کرده است. آنچه بر مدار رویداد « کیهانی – گیتایی » بایستی همپایی Ùˆ همخوانی خود را باز یابد، پروسه ÛŒ « نو شونده Ú¯ÛŒ انسان در منشهایش » Ù…ÛŒ باشد؛ نه در ظواهرش. ÙلسÙÙ‡ ÛŒ نوروز بر این پرنسیپ Ú˜Ø±ÙØŒ استوار است Ú©Ù‡ « انسان » در هر گشتاری از سال بایستی بکوشد Ú©Ù‡ به « طرØÛŒ نو از جهانمنشی خودش » انگیخته Ùˆ کوشا شود. چرا ما نمی توانیم هر سال، Ù…ØØªÙˆØ§ÛŒ آن چیزی را جشن بگیریم Ú©Ù‡ مدار « کیهانی – گیتایی » Ù…ÛŒ باشد؟. چرا؟.
10- سرخورده شدن از همدیگر.
گاهی آنچه باعث گریز ما از یکدیگر Ù…ÛŒ شود، در توقّعاتی ریشه دارد Ú©Ù‡ ما از یکدیگر داریم Ùˆ هیچکداممان نمی توانیم در ØÙ‚Ù‘ یکدیگر گذشت کنیم Ùˆ هر کداممان منتظرم Ú©Ù‡ دیگری پا پیش بگذارد Ùˆ ایثار کند آن چیزی را Ú©Ù‡ ما از ایثارش برای او، دریغ Ù…ÛŒ داریم. در توقّعات آدمها از یکدیگر به دشواری Ù…ÛŒ توان آنچه را Ú©Ù‡ بدون نیّت Ùˆ غرض Ùˆ سودجویی Ù…ÛŒ باشد از آنچه Ú©Ù‡ نیاز Ùˆ آرزو Ùˆ ضرورت انسانها است، تمییز Ùˆ تشخیص داد. گاهی ØÛŒÙ„Ù‡ گریهای آدمی آنقدر رنگ Ù„Ø·Ø§ÙØª به خود Ù…ÛŒ گیرند Ùˆ گرگ باران دیده Ù…ÛŒ شوند Ú©Ù‡ انسانها خودشان نیز نمی توانند ماهیّت توقعّات خود را از نیازهای خود، تمایز دهند. سرخورده گهای ما، Ù…ØØµÙˆÙ„ بدÙهمیهای ما در شناخت ماهیّت توقّعات ما از یکدیگر ریشه دارد Ú©Ù‡ مناسبات ما را ØØªÙ‘ا به خصومت Ùˆ Ù†ÙØ±Øª از یکدیگر نیز سوق Ù…ÛŒ دهند.
11- دشمن تراشی خودخواسته.
مردم بسیاری از کشورهای جهان آموخته اند Ú©Ù‡ با تکیه به تجارب Ùˆ تاریخ Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ Ùˆ تمدّن Ùˆ تØÙˆÙ‘لات اجتماعی سرزمین خود در راستای باهمزیستی مسالمت آمیز Ùˆ ØµÙ„ØØ¬ÙˆÛŒØ§Ù†Ù‡ Ùˆ دوستیهای چند جانبه ÛŒ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ – بازرگانی با دیگر سرزمینها تلاش کنند Ùˆ همواره بر دوستان خود Ø¨ÛŒÙØ²Ø§ÛŒÙ†Ø¯ تا نه تنها در امکانهای Ø±ÙØ§Ù‡ÛŒ مناسب Ùˆ Ù…Ú©ÙÛŒ بتوانند زندگی کنند؛ بلکه از متلاشی Ùˆ نیست Ùˆ نابود شدن سرزمین Ùˆ مردم خود نیز جلوگیری کنند. اقتدار Ùقاهتی از نخستین روزهای چپاول قدرت Ùˆ تلاش برای سیطره ÛŒØ§ÙØªÙ† بر وجدان Ùˆ ذهنیّت Ùˆ روان ایرانیان با دریا دریا خونریزی Ùˆ Ú©ÙØ´ØªØ§Ø± Ùˆ شکنجه Ùˆ ÙØ±Ø§Ø±ÛŒ دادن ایرانیان توانسته است تا همین امروز Ùقط « خصومتها Ùˆ دشمن تراشیها Ùˆ Ùلاکتها Ùˆ مصیبتها Ùˆ ØÙ‚ارتها Ùˆ منزوی Ùˆ تمسخر شدنها Ùˆ ÙØ±ÙˆÙ¾Ø§Ø´ÛŒ هنجارهای باهمزیستی Ùˆ قهقرایی ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ Ùˆ آموزش » را برای ایرانیان به ارمغان آورد. اگر Ø§ÙØªØ®Ø§Ø± Ùˆ هنر مردم دیگر سرزمینها در اینست Ú©Ù‡ Ø³Ø±ÙØ±Ø§Ø²ÛŒ مردم Ùˆ سرزمین خود را برنامه ÛŒ تمام کنشها Ùˆ واکنشهای کشورداری خود Ù…ÛŒ دانند، برعکسش در سرزمین ما، هنر Ùˆ Ø§ÙØªØ®Ø§Ø±Ù…ان در این است Ú©Ù‡ « ØÙ…اقتهای خود را » با بوق Ùˆ کرّنا Ùˆ جنجالهای سیاسی Ùˆ مطبوعاتی به گوش پرت Ø§ÙØªØ§Ø¯Ù‡ ترین موجودات سیّارات منظومه ÛŒ شمسی نیز برسانیم. ما Ø§ÙØªØ®Ø§Ø± خود Ù…ÛŒ دانیم در سیطره ÛŒ Ùقاهتی، صغارت Ùˆ جهالت جمعی خویش را جشن بگیریم Ùˆ برای امتداد بلاهتهای خود، آواز بخوانیم Ùˆ برقصیم Ùˆ عبادتهای الهی کنیم. آنچه ما را در قعر قهقرا میخکوب Ùˆ Ù…ØÚ©ÙˆÙ… کرده است، نشئه Ú¯ÛŒ بلاهت Ù…ÛŒ باشد؛ نه تراژدی واقعیّت.
12- ØÙ…اقت یا بهشت؟.
..... « مخبر السّلطنه ÛŒ هدایت » در کتاب « خاطرات Ùˆ خطرات » Ù…ÛŒ نویسد Ú©Ù‡: [ ..... Ùکر انسان، بهشت Ùˆ جهنّم او است؛ بسته به آنکه ذمّه پاک باشد یا آلوده. ]. اینکه اعتقادات Ùˆ اÙکار Ùˆ ایده های آدمی Ù…ÛŒ توانند همان « بهشت Ùˆ جهنّم » انسان باشند، Ø¨ØØ«ÛŒØ³Øª Ú©Ù‡ شاید به قدمت تاریخ تÙکّر باشد. تنها نکته ای Ú©Ù‡ برای من در این مسئله، Ù†Ù‡ÙØªÙ‡ Ùˆ ناگشوده مانده است Ùˆ تا کنون در جایی نخوانده ام Ú©Ù‡ اشخاصی به بازشکاÙÛŒ این مسله رو آورده باشند، اینست Ú©Ù‡ « چرا کثیری از انسانها به جهنّم بودن اÙکار Ùˆ اعتقادات Ùˆ مذاهب Ùˆ ایدئولوژیها Ùˆ نظریّه های خودشان، آگاه نیستند Ùˆ اگر هم آگاه Ù…ÛŒ باشند، چرا به سوختن در آتش هیزم چنان اعتقاداتی، پایبند Ù…ÛŒ مانند؟. ». این مسئله، مدّتهاست Ú©Ù‡ ذهن مرا بد جوری ÙØªÛŒÙ„Ù‡ پیچ کرده از جمله در تجربه ÛŒ آن با اعتقادات Ùˆ مسائل ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ – اجتماعی مردم خودمان. بسیاری از مردم ما در رده های مختل٠آموزشی Ùˆ Ø³Ø·Ø Ùکرهای Ù…ØªÙØ§ÙˆØª از یکدیگر با پیامد Ùˆ Ù†Ùوذ Ùˆ کاربست اعتقاداتی زندگی Ù…ÛŒ کنند Ú©Ù‡ تمام Ù„ØØ¸Ù‡ های آنها را Ùقط تلخ Ùˆ زهر آگین Ùˆ نکبتی Ù…ÛŒ کنند بدون آنکه چنان اعتقاداتی، ذرّه ای خوشی برای آدمها ایجاد کنند. با چنین تجربیات تکاندهنده Ùˆ آزارنده Ù…ÛŒ باشد Ú©Ù‡ کثیری از مردم ما، همچنان ØØ§Ø¶Ø± نیستند آن اعتقادات پوشالی Ùˆ منشاء آزارهای بدنی Ùˆ روانی را از ذهنیّت خودشان پاک کنند. برای من واقعا یک معمّا شده است Ú©Ù‡ تاریخچه ÛŒ ØØ¶ÙˆØ± Ùˆ نقش Ùˆ تاثیر بسیار مخرّب « آخوند جماعت » از کهنترین ایّام تا همین امروز در ادبیّات نوشتاری Ùˆ Ø´ÙØ§Ù‡ÛŒ Ùˆ ضرب المثلها Ùˆ تاریخ اجتماعی Ùˆ کشوری ما به کرّات در ØµØ±ÛŒØ ØªØ±ÛŒÙ† ÙØ±Ù… ممکن، آشکار Ùˆ رسوا شده است؛ ولی باز Ù…ÛŒ بینیم Ú©Ù‡ جهنّم ØØ¶ÙˆØ± آنها را مردم ما تاب Ù…ÛŒ آورند؟ آیا آنچه را Ú©Ù‡ مردم Ù…ÛŒ توانند تاب آورند Ùˆ سوختن هستی Ùˆ نیستی خود را به دست آنها با چشم Ùˆ گوشت Ùˆ پوست خود، تجربه کنند، بایستی « دلیل Ùˆ کلید ØÙ…اقت مردم » خواند یا برای آنها « بهشتیست Ú©Ù‡ Ùقط رنگ Ùˆ کاغذ دیواری جهنّم » را دارد؟. کدامیک؟.
13- آنچه پایدار نیست.
« سلطه گری » به معنای پایداری نیست. بسیاری چیزها Ù…ÛŒ توانند « مسلّط Ùˆ ØØ§Ú©Ù… قهّار Ùˆ جبّار Ùˆ قتّال » باشند؛ ولی دوام Ùˆ پایداری نداشته باشند. چیزی Ù…ÛŒ پاید Ú©Ù‡ به « سلطه گری Ùˆ قهّاریت توام با آن » هرگز Ù…ØØªØ§Ø¬ نباشد؛ بلکه همچون اکسیژن در تار – Ùˆ – پود هستی چیزهای دیگر، آمیخته Ùˆ درهمسرشته شود. آنچه را Ú©Ù‡ به مانند لباس بر تن دیگری، آویخته Ù…ÛŒ شود، نمی توان آن را « تن Ùˆ پیکر دیگری » دانست. بسیاری از چیزهایی Ú©Ù‡ ورد زبان انسانهاست یا انسانها از ÙˆØØ´Øª جان خود در برابر سلطه گری قهّار Ùˆ قتّال آنها برای ÛŒØ§ÙØªÙ† ÙØ±ØµØª گریز، سکوت کرده اند Ùˆ همچنان Ù…ÛŒ کنند، چیزهایی هستند Ú©Ù‡ هرگز بر قلب Ùˆ مغز انسانها، نقش نبسته اند؛ بلکه Ùقط بسان چرک Ùˆ غباری Ù…ÛŒ مانند Ú©Ù‡ بر ظواهر آنها ÙØ±Ùˆ نشسته اند. بدویّت اسلام Ùˆ موکّلان Ùقاهتی Ùˆ ریشدار Ùˆ بی ریش آن بسان چرکی زننده Ù…ÛŒ باشند Ú©Ù‡ زیبایی انسانها را مخدوش کرده اند. سنجشگری رادیکال Ùˆ ریشه برانداز اسلامیّت شمشیر اقتلویی؛ بویژه در ایرانزمین Ùˆ خاور میانه به معنای « لایروبی کردن طویله ÛŒ اوژیاس » Ù…ÛŒ باشد Ú©Ù‡ مردم بسیاری از جوامع جهانی، بیش از چهارده قرن است در لجنیّت چنان طویله ای با ÙˆØØ´ØªÙ†Ø§Ú©ØªØ±ÛŒÙ† متدهای سرکوب، غوطه داده Ù…ÛŒ شوند.
14- آخوند و تاکتیکهایش.
هیچ موجودی را نمی توان شناخت Ùˆ سراغ Ú¯Ø±ÙØª Ú©Ù‡ به اندازه ÛŒ آخوند Ùˆ Ùقیه Ùˆ پاپ Ùˆ اسق٠و کاردینال Ùˆ امثالهم در تاکتیکهای قدرتپرستی Ùˆ Ù…Ù†ÙØ¹ØªØ®ÙˆØ§Ù‡ÛŒ Ùˆ تبهکاری Ùˆ جنایّتهای هدÙمند Ùˆ اغراض شخصی Ùˆ استمرار آتوریته ای خودشان بسیار متبØÙ‘ر Ùˆ زرنگ Ùˆ شارلاتان Ùˆ ماراتن – Ù†ÙØ³ باشند. آخوند در لایه ای از سایه ها Ùˆ مشتبهات Ùˆ ÙØ¶Ø§Ù‡Ø§ÛŒ هرج Ùˆ مرجی Ùˆ بی نظمیهای ممتد Ùˆ اضطرابها Ùˆ دلشوره های گاه - گداری Ùˆ نااطمینانی Ùکری Ùˆ روØÛŒ مناسبات قلمی – Ú¯ÙØªØ§Ø±ÛŒ – نوشتاری Ùˆ مضØÚ©Ù‡ بازیهای Ø±ÙØªØ§Ø±ÛŒ Ù…ÛŒ تواند در هر اجتماعی به عالیترین ÙØ±Ù… ممکن، اهدا٠و نیّتهای خود را به پیش ببرد Ùˆ به آنچه Ú©Ù‡ خواهانش Ù…ÛŒ باشد دست یابد. هیچ چیزی برای آخوندهای جماعت، دردناکتر Ùˆ ÙØ§Ø¬Ø¹Ù‡ بارتر از این نیست Ú©Ù‡ از میدان « قدرتپرستی » رانده شوند Ùˆ از میزان « Ù†Ùوذ اقتدار Ùˆ آتوریته ÛŒ » آنها، سر سوزنی، کاسته یا کرانمند شود. آخوندها Ùˆ Ùقها Ùˆ مراجع تقلید به هیچ پرنسیپی معتقد نیستند؛ سوای پرنسیپ « مطلق اقتدار خواهی Ùˆ Ù…Ù†ÙØ¹ØªÙ¾Ø±Ø³ØªÛŒ خودشان » بدون هیچ شریک Ùˆ سهامدار دیگر. آخوند Ùˆ پاپ Ùˆ مشابهان آنها از شرکتهای Ø§Ù†ØØµØ§Ø±ÛŒ Ù…ÛŒ باشند Ú©Ù‡ هیچ « دویّت Ùˆ ثنویّتی » را نمی پذیرند Ùˆ ØØ§Ø¶Ø± به رقابت با هیچکس نیز نیستند. تسخیر « خدا Ùˆ دین » در اجتماعات بشری به معنای « اتیکت Ùˆ داغ Ø§Ù†ØØµØ§Ø±ÛŒ زدن » به املاک تک، تک انسانهای روی کره زمین به نام « آخوند Ùˆ پاپ Ùˆ کاردینال Ùˆ خاخام Ùˆ امثالهم » Ù…ÛŒ باشد. به همین سبب، آن خدایی Ú©Ù‡ ÙˆØ§ØØ¯ شود، مومنان Ùˆ عابدان Ùˆ متولّیانش، همه بدون استثناء، غارتگر Ùˆ خبیث Ùˆ خونریز Ùˆ تروریست Ùˆ جنایتکار Ùˆ Ù…Ù†ÙØ¹Øª پرست از آب در خواهند آمد مثل الله. خدایان نوری، خدایان ÙˆØ§ØØ¯ÛŒ Ù…ÛŒ باشند؛ یعنی خدایان آخوندی Ùˆ پاپی Ùˆ خاخامی هستند Ú©Ù‡ جهان را به ÙˆØØ´ØªÚ¯Ø§Ù‡ تبدیل کرده اند برای ارضای سوائق شهوانی Ùˆ آزخواهیهای سیری ناپذیر مومنان خود. استراتژی آخوند جماعت، همیشه روشن Ùˆ آشکار است؛ یعنی استراتژی اش همان « اقتدارخواهی مطلق Ùˆ Ù…Ù†ÙØ¹Øª پرستی بی انتها » Ù…ÛŒ باشد؛ ولی تÙکّر سنجشگر Ùˆ بار آور بایستی بتواند آخوند را در تاکتیکهایش بشناساند Ùˆ رسوا کند از بهر نرسیدن مطلق آنها به قدرت Ùˆ واقعیّت Ù†ÛŒØ§ÙØªÙ† استراتژی آنها. ///