منوچهرجمالی / «چرا نوروز ،جشنی شد که انسان، دشمن خرد٠جشن ساز ٠خود شد »
چنانکه دیده میشود ، واژه های « گیاه» و « گیتی » و « جان= گیان »، دارای پیشوند « گی » هستند که نام خود سیمرغ بوده است (مرغی که پرهای ابلق دارد .
منوچهرجمالی
درسکولاریته، هرروزی،جشن است
درÙرهنگ ایران
هرروزی، نوروزاست
جشن، همیشه با« نوشدن » کاردارد
«چرا نوروز ،جشنی شد که انسان، دشمن خرد٠جشن ساز ٠خود شد »
روایت شاهنامه ازنوروز، روایتی ازموبدان زرتشتی در دوره ساسانیانست
معنای « سکولاریته» اینست که: زندگی در زمان ، جشن است. زندگی، خندیدن درزمانست.
جنبش زمان، برپا کردن جشن درهرروزیست. هرروزی ØŒ نوروز است . « زمان » ØŒ جایگاه Ùˆ سرچشمه ( زما = پایکوبی Ùˆ عروسی ) رقص Ùˆ وصال است .هرروزی ØŒ زمان ØŒ نو میشود Ùˆ نوشدن ØŒ جشن است . « نو» Ù…Ùهومیست Ú©Ù‡ با « زادن ازنو» کار دارد . چیزی نو است ØŒ Ú©Ù‡ زاده میشود، Ùˆ هر روزی ØŒ بنا برÙرهنگ ایران ØŒ زاده میشود .Øرکت زمان ØŒ جشن پیدایش Ùˆ زایش ØŒ درهرروزاست ØŒ نه ماتم Ùˆ سوگ٠« ناپایداری Ùˆ گذر Ùˆ Ùنای زمان » . روزی یا زمانی Ú©Ù‡ زاده میشود، توانائی Ø¢Ùریدن دارد . هر « زمانی » ØŒ « وَن» ØŒ یا « بند » ØŒ یا « یوغ = گردونه Ø¢Ùرینندگی= اصل عشق» یا « عروسی» است.جشن ٠عروسی در زمان ØŒ تبدیل به « جشن نوزائی زمان » میگردد . زمان ØŒ زنجیره به هم بسته عروسی Ùˆ زادن ØŒ عشق Ùˆ Ø¢Ùرینندگیست . Ùˆ این ØŒ درست غایتی است Ú©Ù‡ « جنبش سکولاریته » میخواهد به آن برسد . سکولاریته ØŒ میکوشد ØŒ برمÙهوم « Ùنای زمان » Ú©Ù‡ در ادیان نوری ØŒ در Ùکرو روان Ùˆ ضمیرمردمان جا انداخته اند، چیره گردد . تا این Ù…Ùهوم ØŒ دگرگون نگردد ØŒ درگیتی نمیتوان بهشت ساخت . ملتی میتواند گیتی را تبدیل به جشنگاه کند ØŒ Ú©Ù‡ Ù…Ùهوم زمانش را در Ùکر Ùˆ در روان Ùˆ درضمیر ØŒ دگرگون سازد. به همین علت ØŒ تغییر Ù…Ùهوم « جشن نوروز» ØŒ نقش بزرگی در آباد کردن جهان Ùˆ در جهان آرائی ( = سیاست ) دارد . اینست Ú©Ù‡ Ù…Ùهوم « جشن » ØŒ زیربنای جهان آرائی ( = سیاست) است . تغییرمÙهوم جشن Ùˆ نوزائی درÙکرو در روان ودرضمیر ØŒ جهان را میآراید . این Ùرهنگ جشن Ø¢Ùرینی است Ú©Ù‡ باید در کاریز هرضمیری بجوشد تا بتوان جهان را آراست ( کاریز=Ùرهنگ) .
نوروزی Ú©Ù‡ دیگر، روز نو نمÙÛŒ Ø¢Ùرید
نوبودن Ùنخستین روز، نوبودن Ùیکروز نبود . نوروز، روزی بود Ú©Ù‡ Ùطرتش « نو» بود ØŒ Ùˆ ازخود ØŒ نو میزائید . نوروز ØŒ با گذشت زمان ØŒ کهنه نمیشد ØŒ چون ویژگی « نوزائی » داشت . این Ù…Ùهوم بزرگ Ùˆ ژر٠، دیگر در روایتی Ú©Ù‡ درشاهنامه ازنوروز آمده ØŒ نیست . در شاهنامه ØŒ روایتی ازجشن نوروز آمده ØŒ Ú©Ù‡ درست برضد Ùرهنگ اصیل ایرانست . این روایت ØŒ زیر Ù†Ùوذ الهیات زرتشتی به وجود آمده است ØŒ Ùˆ وظیÙÙ‡ ما آنست Ú©Ù‡ برضد آن برخیزیم ØŒ واین تØری٠بنیادی را بزدائیم . الهیات زرتشتی دراین روایت ØŒ جشن نوروز را ØŒ متلازم با « روند هبوط انسان» میسازد . درجشن ØŒ تخم تباهی Ùˆ گناه نهÙته است . جشن پیروزی خرد ØŒ در باطن ØŒ بیان پیدایش دیو آز ÙˆÙزونخواهی Ùˆ کبر Ùˆ نخوتیست Ú©Ù‡ از خرد Ùˆ خواست انسانی پدیدارمیشود .
جشن پیروزیهای خرد Ùˆ خواست انسانی ØŒ بÙÙ† هبوط Ùˆ سقوط انسانست . جشن پیروزی خرد انسان ØŒ به شقه شدن انسان ازمیان ( به خود شکاÙتگی ØŒ Ùˆ ازخود بیگانگی ) میکشد . انسان ØŒ گوهری جدا Ùˆ گسسته از خدا دارد ØŒ ولی درجشن ØŒ درست به هوای « همگوهری با خدا » میاÙتد . جشن وسعادت، ویژگی گوهر خداست. Ùˆ در زندگی به جشن همیشه رسیدن ØŒ Ù†ÙÛŒ Ùاصله میان خدا Ùˆ انسانست . درجشن همیشگی ØŒ انسان ØŒ خدا میشود . جشن را باید درگیتی زدود ØŒ تا انسان ØŒ تÙاوت گوهرخود را از خدا دریابد . درروایت ٠شاهنامه ØŒ این روز، روزیست Ú©Ù‡ انسان باید درانتظار پیآمدهای شوم گناهی باشد Ú©Ù‡ ازکاربستن خردش در Ø¢Ùریدن مدنیت ØŒ پدیدار خواهد شد . نوروز، روز پیدایش گناهیست Ú©Ù‡ خرد انسانی ØŒ دچارآن میگردد . خرد انسانی ØŒ دراین روز ØŒ Ú©Ù‡ بÙÙ† همه روزهاست ØŒ با برترین گناه ÙˆÙجرمش ØŒ آلوده میشود . به سخنی دیگر، طبیعت Ùˆ Ùطرت خرد انسانی ØŒ آنست Ú©Ù‡ خود را سرچشمه مدنیت ÙˆØکومت Ùˆ سعادت درگیتی میداند ØŒ Ùˆ این ØŒ بزرگترین Ùجرم Ùˆ گناهست . این ØŒ اندیشه موبدان زرتشتی ازنوروز واز جشن نوروزی بود . ولی این اندیشه ØŒ درست برضد Ùرهنگ اصیل ایران بود. پیکار با « جشن نوروزی » ØŒ با دین اسلام آغازنشد ØŒ بلکه با همین موبدان آغازشد . نوروز ØŒ جشن زمان Ùˆ معنای زمانست ØŒ نه جشنی Ú©Ù‡ یادبود یک شخصیتی Ùˆ رسولی Ùˆ یک اتÙاق تاریخی باشد . منسوب ساختن جشن نوروز به اشخاص ØŒ نابود ساختن معنای اصیل زمان است . نوروز ØŒ « بÙÙ† زمان » بود . یعنی این روز ØŒ روز بعدی را از« خود» میزائید، Ùˆ روز بعد نیز، جشن تولد روز بعد را باید گرÙت . پس نوروز باخود ØŒ جشن تولد هر روزی را پس ازخود میآورد . خود زائی زمان Ùˆ طبعا گیتی Ùˆ خدا، درزمان بود . این یک اندیشه سکولار است .ازاینگذشته ØŒ اندیشه نوزائی ØŒ پیوسته به اندیشه « نو اندیشی Ùˆ رسیدن به بینش نوین » بود . با این اندیشه ØŒ « خود زائی Ùˆ خود Ø¢Ùرینی » ØŒ در گوهر هرجانی Ùˆ هرانسانی بود . ولی خدایان والاهان نوری ØŒ میخواستند Ú©Ù‡ « نیروی Ø¢Ùرینندگی را در خواست خود ØŒ متمرکزسازند Ùˆ منØصر به خود نمایند » . این بود Ú©Ù‡ میبایستی به هر Ù†Øوه ای شده است ØŒ معنای نوروز Ùˆ معنای جشن ØŒ ومعنای زمان را دگرگون سازند . این بود Ú©Ù‡ روز نخست را Ú©Ù‡ جشن نوزائی زمان ( Ùˆ گیتی Ùˆ خدا ) بود ØŒ با نخستین جرم Ùˆ گناه آمیختند، تا سراسر زمان ØŒ آلوده Ùˆ تباه بشود . درالهیات زرتشتی ØŒ این نخستین روز ØŒ روز ورود Ùˆ تازش اهریمن به گیتی میشود . او ØŒ ازهمان Ù„Øظه نخست ØŒ گیتی Ùˆ انسان را با گناه میآمیزد . این اندیشه در داستان جمشید درشاهنامه بازتابیده شده است .
برای شناختن Ù…Ùهوم Øقیقی « جشن نوروز»
و اینکه « هرروز، نوروز» است ،
باید « Ù…Ùهوم زمان » را درضمیرخود تغییر بدهیم
جشنهای ایران ØŒ همه « جشن های زمان » بوده اند . ولی سپس کوشیده شده Ú©Ù‡ ازآنها « جشنهای بزرگداشت اتÙاقات وزاده شدن یا پیروزی ٠بزرگان ... » بسازند ØŒ تا معنای اصیل « زمان » را بزدایند . « جشن زمان ØŒ به معنای آنست Ú©Ù‡ « Øرکت زمان » ØŒ بخودی خود ØŒ جشن دارد . پیشرÙت زمان ØŒ Ùˆ جنبش Ùˆ رویش Ùˆ اÙزایش جهان وجانست Ùˆ طبعا به خودی خود ØŒ جشن وشادیست . به عبارت دیگر، جشن ØŒ سکولاراست . جشن، بیان ٠« Øرکت زمان » است . اینکه سپس ØŒ به « جهان گذرا » ØŒ جان « سپنجی » Ú¯Ùتند ØŒ خوارشماری همان « سپنتا مینوئی » بود Ú©Ù‡ درگیتی ØŒ خود را میگسترد Ùˆ میاÙزود .« سپنج=سه پنج» ØŒ مانند « سپند= سه پند» ØŒ به معنای « سه خوشه Ùˆ سه تخم Ùˆ سه زهدانی » است Ú©Ù‡ بÙÙ† پیدایش جهان شمرده میشد . جهان سپنجی ØŒ همان جهان سپنتائی است Ú©Ù‡ « رویش Ùˆ زایش Ùˆ گسترش خدا در زمان Ùˆ درگیتی » میباشد . خدا ØŒ در زمان ØŒ خود را گیتی میکند (خودرا آسمان ابری Ùˆ آب Ùˆ زمین Ùˆ گیاه Ùˆ جانور Ùˆ انسان میکند Ùˆ در پایان باز، تخم خدا = سپند میشود » . خدا ØŒ از زمان Ùˆ ازگیتی Ùˆ از تØول Ùˆ نوشوی ØŒ جداشدنی نیست . تغییر Ùˆ تØول Ùˆ نوشوی ØŒ ویژگی خداست . با نسبت دادن جشنهای زمان ØŒ به اشخاص Ùˆ اتÙاقات تاریخی ØŒ خود زمان ØŒ دیگر جشن نداشت ØŒ بلکه عمل آن شخص یا اتÙاق آن Øادثه ØŒ معنا به زمان میداد . بدینسان خدا Ùˆ بÙÙ† Ø¢Ùریننده Ùˆ نوسازنده گیتی ØŒ از زمان Ùˆ گیتی ØŒ پاره Ùˆ گسسته ساخته میشد . ازاین پس ØŒ Øرکت زمان ØŒ گسترش روزبروزخود خدا نیست Ùˆ طبعا ØŒ جشن سازنیست ØŒ بلکه یک اتÙاق ØŒ یک عمل یا امر شخص هست Ú©Ù‡ جشن وسعادت وشادی میسازد . با چنین جشن هائی ØŒ Øرکت زمان ØŒ بیخدا میشود ØŒ Ùˆ ارزش خود را در تØول Ùˆ تغییر از دست میدهد . زمان ØŒ ازاین پس ØŒ گذرا یا Ùانی Ùˆ بی معنا میشود . تا ما معنائی را Ú©Ù‡ Ùرهنگ ایران ØŒ به زمان ( خودگستری بÙÙ† Ø¢Ùریننده جهان= سه پنت = سه پنج درزمان ) میداد نشناسیم ØŒ پدیده « جشن » Ú©Ù‡ درایران ØŒ « معنا Ùˆ غایت زندگی » بوده است ØŒ نخواهیم Ùهمید . غایت Ùˆ معنای زندگی انسان درÙرهنگ ایران ØŒ پیدایش همین بÙÙ† Ø¢Ùریننده ØŒ پیدایش همین « عشق ازلی خدایان دربÙÙ† هستی او » میباشد .
برای درک دقیق Ù…Ùهوم زمان، باید با همین « نوروز» آغازکرد . چون زمان ØŒ درÙرهنگ ایران ØŒ همیشه درتغییریاÙتن ØŒ « نو» میشود ØŒ و« پیشرÙت » میکند .« نوروز » برای ما ØŒ Ùقط یکروز، از سراسر روزهای سالست . البته پس از گذشتن نوروز، روزهای دیگر میآیند Ùˆ « آنچه روز نو » بوده است ØŒ کهنه Ùˆ بیات میشود ØŒ وباید سالی درانتظارنشست تا باز، یک روز نوروزی بیاید . درست این Ù…Ùهوم زمان ØŒ Ù…Ùهوم امروزی ما از زمانست ØŒ نه Ù…Ùهوم آنها از زمان . برای آنها ØŒ نوروز ØŒ تنها یکمین روز سال Ùˆ تنها یکروز از سال نبود . بلکه نوروز ØŒ بÙÙ† زمان Ùˆ زهدان زمان و« بند زمان» بود ØŒ Ú©Ù‡ روزبعدی را میزائید ØŒ میزوئید ØŒ میآÙرید . خود زائی Ùˆ خود Ø¢Ùرینی ØŒ درخود٠زمان بود . بدینسان مشخص میشود Ú©Ù‡ زمان ØŒ روند رویش Ùˆ بلندی یابی( تعالی =معراج) Ùˆ پیشرÙت Ùˆ Ùراخ شوی Ú©Ù„ گیتی بود ØŒ چون دراین جهان بینی ØŒ Ú©Ù„ جهان جان ØŒ ماهیت گیاهی داشت .
چنانکه دیده میشود ØŒ واژه های « گیاه» Ùˆ « گیتی » Ùˆ « جان= گیان »، دارای پیشوند « Ú¯ÛŒ » هستند Ú©Ù‡ نام خود سیمرغ بوده است (مرغی Ú©Ù‡ پرهای ابلق دارد . اینها همه گسترش یا پرهای او هستند . ازاین رو« گیاه » ØŒ تنها گیاه ØŒ به معنای امروزه نبود ØŒ بلکه آب Ùˆ زمین Ùˆ جانورو انسان Ùˆ خدا ØŒ همه ØŒ گوهر گیاهی داشتند . سیمرغ Ú©Ù‡ برÙراز درخت « ÙˆÙŽÙ† وس تخمک » Ù…ÛŒ نشیند ØŒ به معنای آنست Ú©Ù‡ سیمرغ ØŒ اینهمانی با تخمهای درخت زندگی دارد ØŒ Ùˆ خوشه ایست Ú©Ù‡ دارای همه تخمهای درخت هستی است . وقتی همه جهان هستی را گیاهی میگرÙتند Ú©Ù‡ ازیک بÙÙ† در زمان میروید ØŒ این تصویر ØŒ به Ú©Ù„ÛŒ با جهانی Ú©Ù‡ از« امر وخواست وکلمه ٠یک اÙلاه » خلق میشود ØŒ به Ú©Ù„ÛŒ Ùرق داشت . البته این تصویر، یک تصویر انتزاعی بود . تصویر نگاری نبود ØŒ بلکه « صورت ادیشی » بود . آنها درصورت ØŒ میاندیشیدند . ازجمله اینکه ØŒ تازه شوی یا Ùرشکرد ØŒ خویشکاری هرروزه این درخت زمان Ùˆ درخت هستی بود . Ù…Ùهوم رستاخیز یا Ùرشکرد ØŒ در «آخرالزمان » ØŒ اندیشه ای بود Ú©Ù‡ ادیان نوری جایگزین این Ù…Ùهوم ساختند ØŒ Ùˆ اندیشه اصلی را مسخ Ùˆ تØری٠ساختند . هرروز ØŒ شاخه ای تازه Ùˆ نو ازاین بÙÙ† میروید . این بÙÙ† ØŒ درهرچه میآÙریند ØŒ هست . ازاین رو هرچه میآÙریند ØŒ همانند Ùˆ برابر با او ØŒ نیروی Ø¢Ùرینندگی دارد . نیروی Ø¢Ùریننده یا نوشوی یا Ùرشکرد در هر جانی ØŒ درهرانسانی ØŒ درهر روزی Ùˆ زمانی هست . به سعادت Ùˆ شادی Ùˆ خوشی Øقیقی نباید صبرکرد تا پس ازمرگ ودرجائیکه زمان به آخر میرسد ( Ùراسوی زمان ) بدان رسید . سعادت Ùˆ شادی Ùˆ خوشی Øقیقی ØŒ همان گسترش Ùˆ رویش Ùˆ پیدایش در زمان است . سعادت Ùˆ شادی ØŒ همان Ùرشگرد Ùˆ نوشوی در هرروزی است . هر روزی ØŒ نوروزاست . هر روزی ØŒ رستاخیزاست . هر روزی ØŒ جشن Ùˆ سعادت Ùˆ شادی است . وما نیازبه Ùرشگرد روزانه در زمان Ùˆ درگیتی داریم . تصویر رستاخیزو بهشت در Ùراسوی زمان ØŒ باید در اÙکارها Ùˆ ضمیرها دور ریخته شود . ما نیاز به Ùرهنگی داریم Ú©Ù‡ Ùرشگرد یا رستاخیز را از Ùراسوی زمان ØŒ باز به روند زمان بازگرداند . این همان « جنبش سکولاریته » است . شادی Ùˆ جشن Ùˆ سعادت ØŒ پدیده ایست ضروری ØŒ در زمان Ùˆ از زمان . این نیاز است Ú©Ù‡ مارا بدان میکشاند Ú©Ù‡ درپی رستاخیزو Ùرشگرد Ùرهنگ ایران برویم ØŒ چون ما سعادت Ùˆ شادی Ùˆ بهی Ùˆ خوشی Ùˆ آشتی Ùˆ Ø´Ú©ÙˆÙائی نقد ØŒ در گیتی Ùˆ درزمان میخواهیم .
واین نیاز به « رستاخیزÙرهنگ اصیل ایران » ØŒ نیازیست Ú©Ù‡ جامعه را در ژرÙایش تکان داده Ùˆ ÙراگرÙته است ØŒ ودیگر جامعه را رها نخواهد کرد. این نیاز، نیاز نیرومند ØŒ به « جستجوی خود » است، Ùˆ انسان Ùˆ ملت ØŒ آنچیزیست Ú©Ù‡ از بÙÙ† ٠وجودش ØŒ میجوید . ولی برای برآوردن این نیاز، مردم درگامهای نخستین ØŒ گرÙتاریک Ù…Ùشت دروغ Ùˆ تØری٠میشوند. « هنروبزرگی وخرد Ø¢Ùریننده » مارا ØŒ هزاره ها تØقیرکرده اند ØŒ Ùˆ زشت ساخته اند Ùˆ گناه وجرم بزرگ خوانده اند ØŒ Ùˆ تا توانسته اند آنهارا نکوهیده اند . پدیده « جشن »، به ویژه « جشن نوروز » ØŒ Ú©Ù‡ درÙرهنگ ایران ØŒ « بÙÙ† زمان Ùˆ Ø¢Ùرینش» شمرده میشود ØŒ بکلی زشت Ùˆ تباه Ùˆ منÙÛŒ ساخته شده است . موبدان زرتشتی Ú©Ù‡ رابطه بسیارنا به هنجاری با جشن بطورکلی، Ùˆ جشن نوروز به ویژه ØŒ داشته اند ØŒ این پدیده را در روایتی Ú©Ù‡ ازدوره ساسانیان ØŒ بدست Ùردوسی اÙتاده است ØŒ به Ú©Ù„ÛŒ مسخ Ùˆ تØری٠ساخته اند . Ùˆ امروزه در درک معنای Ùجشن نوروز، Ùˆ برپا داشتن جشن نوروز، همه ازاین « بخش تØری٠شده شاهنامه » الهام میگیرند .
مسئله Øقیقت ØŒ همیشه مسئله « Ú©Ø´Ù Øقیقت در دروغ Ùˆ Ùریب » است . هر Øقیقتی Ùˆ Ùرهنگی ØŒ دراثر کششی Ú©Ù‡ دارد ØŒ بلاÙاصله از قدرتمندان Ùˆ قدرت پرستان ØŒ ابزاری برای پیشبرد هدÙهایشان ساخته میشود . Ùرهنگ ایران هم هزاره ها ابزار قدرتهای سیاسی Ùˆ دینی Ùˆ اقتصادی شده است Ùˆ ما با توده ای از این تØریÙات Ùˆ مسخسازیها روبروئیم . اینست Ú©Ù‡ باید راه Ùˆ روش Ù Ú©Ø´Ù Øقیقت را در دروع Ùˆ Ùریب Ùˆ مسخسازی پیداکرد. دلیری ØŒ جستجوی Øقیقت درست در Ùریبها Ùˆ دروغهاست . سیاست ØŒ با Ù…Ùشت برسر مردمان میکوبد ØŒ ولی Ùرهنگ ØŒ تلنگر به جانها میزند . سیاست ØŒ درÙرهنگ ØŒ ابزارقدرت Ù…ÛŒ بیند . Ùرهنگ ØŒ چشمه ایست Ú©Ù‡ از ژرÙای ضمیر مردمان میجوشد Ùˆ روان میگردد Ùˆ میخواهد ØŒ جهان را در آبیاری کردن ØŒ بیاراید. Ùرهنگ ØŒ درپی جهان آرائیست ( نظم در زیبائی وزیبائی درنظم خودجوش )ØŒ نه درپی سیاستمداری Ùˆ قدرتیابی وتهدید Ùˆ خشونت Ùˆ شکنجه گری .
برای شناختن Ù…Ùهوم Øقیقی« جشن نوروز»
باید «مÙهوم زمان » را در ذهن خود تغییر بدهیم
چناننکه آمد ØŒ جشنهای ایران ØŒ همه « جشنهای زمان» بوده اند، نه « جشنهای بزرگداشت اشخاص» ØŒ نه «جشن اتÙاقات بزرگ تاریخی » . Øرکت زمان ØŒ روند « زاده شده خدا یا سیمرغ یا رپیتاوین Ú©Ù‡ دخترجوان Ù†ÛŒ نواز میباشد » میباشد ØŒ پس زمان ØŒ به خودی خودش ØŒ جشن است، چون این خداست Ú©Ù‡ نوبه نو، زاده میشود ØŒ Ùˆ جشن زادن را میگیر. ما درجشن« زاد روز» ØŒ متوجه « کسی هستیم Ú©Ù‡ زاده شده است » . درØالیکه « زاج سور» ØŒ جشنی بوده است Ú©Ù‡ مادر هم، مرکزتوجه جشن بوده است . این جشن ØŒ همانسان جشن عمل زاینده Ùˆ همچنین جشن پیدایش زاده شده است . جشن زاد روز ØŒ باید جشنی باشد Ú©Ù‡ « مادروÙرزند باهم ØŒ جشن بگیرند . زاد روز، جشن Ø¢Ùریننده با Ø¢Ùریده باهمست. هر روزی ØŒ خدا ØŒ بهره ای ازگیتی وجان میشود Ùˆ این پیوند همیشگی میان خدا Ùˆ Ø¢Ùریده ØŒ جشن هردو باهمست . تا ما معنای Ùرهنگ خود را از « زمان » نشناسیم ØŒ پدیده « جش »، Ú©Ù‡ درایران « معنا Ùˆ غایت زندگی » بوده است ØŒ نخواهیم Ùهمید .
« نوروز» برای ما ØŒ یک روز از زمانست . نوروز، نقطه « آغاز روزهای دیگردرهرسالیست » Ú©Ù‡ بدنبال آن، یکی پس از دیگری میآید، ولی هیچیک ازآنها دیگر، ویژگی « نوبودن » ندارد . با نوروز، روزی Ú©Ù‡ نو باشد ØŒ پایان Ù…ÛŒ یابد . البته پس ازگذشتن ØŒ نوروز، هرچه روزها بیشتر میشوند، نوروز ØŒ دورترو کهنه ترمیشود ØŒ ونوروز، طبعا Ùراموش میشود، Ùˆ باید درانتظار سال دیگر Ùˆ نوروزی دیگر، Ùˆ « نوشدن طبیعت بطورکلی » درانتظارچشم به راه بود . با نوروز ØŒ « نوبودن » ØŒ پایان Ù…ÛŒ یابد . درست این Ù…Ùهوم زمان ØŒ Ù…Ùهوم آنها از زمان نبوده است . برای آنها ØŒ « نوروز» ØŒ تنها روز یکم سال تازه نبوده است ØŒ بلکه « بÙÙ† زمان » بوده است، Ú©Ù‡ روزهای بعدی ØŒ یکی پس از دیگری ØŒ ازآن بÙÙ† میرویند Ùˆ میزایند. درÙرهنگ ایران بطورکلی، Ø¢Ùریننده ØŒ برابر با Ø¢Ùریده است . Ø¢Ùریده ØŒ همان نیروی Ø¢Ùرینندگی را دارد Ú©Ù‡ Ø¢Ùریننده اش ØŒ داشته است . خالق Ùˆ مخلوق به Ù…Ùهوم ادیان نوری Ùˆ ابراهیمی ØŒ Ú©Ù‡ خالق ØŒ نا برابر با مخلوقست ØŒ Ùˆ قدرت خلاقه ØŒ منØصرا در وجود خالق میماند ØŒ درÙرهنگ ایران ØŒ وجود نداشته است . گیتی شدن خدا ØŒ یعنی اÙشانده شدن نیروی Ø¢Ùرینندگی ازخدا درگیتی ( درهمه جانها ) . خدا ØŒ درگیتی شدن) گی، در گیاه ودر گیان ودرگیتی شدن ØŒ یک معنای گیتی، نان است )ØŒ خدا میشود. ØŒ دو پدیده « روئیدن Ùˆ زائیدن »
نوروز ØŒ یک تخم Ùˆ بزر، بسخنی دیگر، « بÙÙ† »است، Ùˆ روزهای بعدی ØŒ شاخه هائی هستند Ú©Ù‡ ازاین« بÙÙ† » ØŒ میرویند .نوروز، بریده Ùˆ گسسته از « روزبعدی Ú©Ù‡ میآید » نیست ØŒ بلکه متصل به آنست ØŒ وازنیروی Ø¢Ùریینده Ú©Ù‡ درانجام نوروزهست ØŒ روزتازه ای زاده میشود . بدینسان مشخص میشود Ú©Ù‡ « زمان» ØŒ « روند روئیدن Ùˆ بلندی یاÙتن Ùˆ رشد Ùˆ پیشرÙت ÙˆÙراخی یاÙتن گیاهی» است . البته در Ùرهنگ ایران باهم بشیوه ای اینهمانی داده میشد ØŒ Ùˆ معنای « Ø¢Ùریدن » ازآن ØŒ گرÙته میشد .از نوروز ØŒ روزهای دیگر، میروید Ùˆ میزاید Ùˆ بسخنی دیگر، Ø¢Ùریده میشود Ùˆ میاÙزاید . در Ùرهنگ ایران ØŒ دو پدیده « روئیدن Ùˆ زائیدن » باهم آمیخته شده اند Ùˆ Ù…Ùهوم پیدایش Ùˆ Ø¢Ùریدن را پدید آورده اند . همیشه پدیده زائیدن ØŒ پدیده روئیدن را در ذهن برمیانگیزد ØŒ Ùˆ پدیده روئیدن ØŒ پدیده زائیدن را در ضمیر Ùرامیخواند . Ùˆ روئیدن Ùˆ زائیدن نیز ØŒ همیشه با « شادی Ùˆ جشن » آمیخته است . پیدایش یاÙتن بطورکلی در Ùرهنگ ایران ØŒ شادی زا Ùˆ رقص آور Ùˆ سرخوش کننده است . « هستی یاÙتن درگیتی ودرزمان » ØŒ « شادشدن » است . این اندیشه درست برضد ادیان ابراهیمی Ùˆ ادیان نوری Ùˆ بودائی است . با این اندیشه بنیادی ØŒ بنیاد ٠سکولاریته گذارده میشود .در Ùرهنگ ایران به « زمان، یا زمان بیکرانه » ØŒ زرون zarvan میگÙتند . ازسوئی به کاشتن، « زریتونتن » Ùˆ از سوی دیگر، به زائیدن zarhonitan زرهونیتن Ú¯Ùته میشد . اÙغانیها Ùˆ Ùرارودیها به ویار، یا آنچه زن بارداربشدت به آن هوس میکند ØŒ زروانه میگویند ØŒ Ùˆ به Ú¯Ù„ خیری، Ú©Ù‡ Ú¯Ù„ رام است ØŒ ورد الزروانی Ú¯Ùته میشود ØŒ Ùˆ « رام » ØŒ نخستین زاده سیمرغست . البته دراستان خراسان به واژه ٠« یکم » ØŒ زروَنه Ú¯Ùته میشود، چون مقصود ØŒ آنچه تازه زاده شده است میباشد .
پس بخوبی دیده میشود Ú©Ù‡ « زروان ØŒ یا زمان بیکرانه » با ترکیب روندهای روئیدن Ùˆ زائیدن کاردارد . اینکه به زروان ØŒ زمان بیکرانه میگویند ØŒ ما ازآن چنین Ù…ÛŒÙهمیم Ú©Ù‡ مقصود ØŒ زمان بی انتها ØŒ زمان بی آغاز Ùˆ بی پایان است . ولی « کرانیدن » هنوز درکردی ØŒ به معنای گسستن Ùˆ پاره کردن است . زمان بیکرانه ØŒ دراصل، به معنای « زمانی بوده است Ú©Ù‡ همه زمانها به هم چسبیده Ùˆ آمیخته اند، Ùˆ ازهمدیگر، پاره ناشدنی هستند . وقتی زمان را نمیشود ازهم گسست Ùˆ پاره کرد ØŒ هیچ چیزی Ùˆ هیچ جانی Ùˆ هیچ بخشی ازجهان را نمیشود ازهم پاره کرد ØŒ چون همه ازیک تخم میرویند . وقتی زمان را نمیشود ازهم گسست ØŒ دوجهان ( جهان گذرا Ùˆ جهان جاوید ) وجود ندارد . آسمان ØŒ گوهری جدا با زمین ندارد . روشنی از تاریکی ØŒ بریده نیست. خدا ØŒ ازگیتی بریده نیست . جهان جان ØŒ همه یک جهان است . همه بخشهای جهان ØŒ آسمان + آب + زمین + گیاه + جانور+ انسان + خدا ØŒ همه به هم متصل Ùˆ آمیخته اند . این اندیشه ایست Ú©Ù‡ سپس در عرÙان ایرانی زنده بجای میماند . وقتی خدا Ùˆ همه جهان جان به من متصلند ØŒ Ùˆ با من آمیخته اند ØŒ پس چرا من اØساس جداشدگی میکنم؟ پس چرا مردم ازهم جدایند ØŸ پس چرا خدا نیاز به واسطه دارد ØŸ پس چرا خالق ØŒ گوهری جز مخلوق دارد ØŸ پس چرا نام « جدائی » هست ØŸ وهرانسانی دراثر این اØساس پارگی Ùˆ جدائی Ùˆ غربتست Ú©Ù‡ مینالد، چون درواقع ØŒ او از جان Ùجهان Ùˆ ازخدا ØŒ جدا نیست . این همان « ازخود بیگانگی » است . دربÙÙ† خود هرانسانی ØŒ خود او، جان جهان Ùˆ خدا Ùˆ معنی Ùˆ غایت هست. این همان « جدا اÙتادن از نیستان نزد مولوی » است . مولوی جهان را دراین آمیختگی ودر اتصال انسان وجان با خدا ØŒ یا با بÙÙ† هستی Ù…ÛŒ بیند .
همه در بخت ØŒ Ø´Ú©Ùته ØŒ همه با لط٠تو Ø®Ùته
همه « دروصل » ØŒ بگÙته Ú©Ù‡ : خدایا تو کجائی ØŸ
همه همخوابه رØمت ØŒ همه پرورده نعمت
همه شه زاده دولت ، شده در دلق گدائی
چومن ØŒ این وصل بدیدم ØŒ همه Ø¢Ùاق دویدم
طلبیدم ØŒ نشنیدم Ú©Ù‡ Ú†Ù‡ بÙد نام « جدائی »
دراین جهان وصل ( Ú©Ù‡ جهان بی + کرانه است ) ØŒ این Øقیقت وصل Ùˆ آمیختگی وبهم بستگی را نشناختن Ùˆ Øس نکردن ØŒ Ùˆ دم ازجدائی زدن ØŒ مسئله بنیادی همه اÙراد است . درواقع ØŒ همه از اصالت خود ØŒ بیخبرند . همه باوجود آنکه دربÙÙ† یا درمیان خود، متصلند، ولی در آگاهبودشان ،اØساس انÙصال Ùˆ گسستگی ( کرانیدن ) میکنند . برای آنکه زمان ØŒ بریده Ùˆ کرانمند شده است . ما درآگاهبود خود، در Ùردیت خود، درعقل خود ØŒ در زمان کرانمند، زندگی میکنیم .
این Ù…Ùهوم « زمان بیکرانه » ازکجا آمده بود ØŸ واژه « زرونzrvan »، به معنای« بند Ù Ù†ÛŒ » هم هست .البته ØŒ معنای « زر» ØŒ دراصل ØŒ همان « Ù†ÛŒ » بوده است ØŒ چنانچه در ترکی به زر، « آلتون= آل+ تون » Ú¯Ùته میشود ØŒ Ú©Ù‡ به معنای« زهدان سیمرغ » است. به Ù†ÛŒ نهاوندی ØŒ زریره میگویند ( زر+ ایره = سه نای = سئنا ) .زمان ØŒ « بند های Ù†ÛŒ » است . این تصویر « بند Ù†ÛŒ » ØŒ در Ùرهنگ زنخدائی ایران ØŒ معانی بسیارژرÙÛŒ داشته است . بند Ù†ÛŒ ØŒ Ù…Øصل اتصال دوبخش نای بهمست . Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø Ù Â« بند نای » ØŒ به Ùاصله میان دوبند Ù†ÛŒ Ú¯Ùته میشود . این تصویربند نای ØŒ نقش بنیادی را در Ù…Ùهوم زمان، برای ایرانیان بازی میکرده است . درخت زمان Ú©Ù‡ درخت زندگی نیزهست ØŒ نائی بوده است Ú©Ù‡ Ù¾Ùراز بندهای Ù†ÛŒ است . آنها براین باوربودند Ú©Ù‡ این بند = ÙˆÙŽÙ† = بَن ØŒ اصل Ø¢Ùریننده هست . وقتی یک بخش روئید، Ùˆ به انجامش رسید ØŒ این بند= ون ØŒ پیدا میشود . و« انجام» یک چیزی ØŒ آخرو پایان Ùˆ انتهای آن چیز نیست ØŒ بلکه هرانجامی ØŒ جایگاه اتصال Ùˆ جایگاه Ø¢Ùرینندگیست . به سخنی دیگر،« کمال » یک چیز ØŒ نهایت Ùˆ پایان آن چیز نیست ØŒ بلکه « اصل میان = اصل Ø¢Ùریننده » است Ú©Ù‡ بخش دوم آن چیز را میآÙریند. Ù…Ùهوم « کمال » در ادیان نوری ØŒ به Ú©Ù„ÛŒ با Ù…Ùهوم « کمال » درÙرهنگ ایران ØŒ Ùرق دارد . در Ùرهنگ ایران ØŒ درکمال ØŒ بÙÙ† نوشوی هست . چنانچه همان واژه « انجام » ØŒ Ú©Ù‡ درÙارسی ØŒ به معنای پایان Ùˆ آخر است ØŒ درکردی ØŒ « هه نجامه » Ú©Ù‡ همان واژه است ØŒ به معنای « لولا » است . « هنج کردن » ØŒ به هم رسانیدن Ùˆ متصل ساختن دوچیزبه همست . انجام هرچیزی ØŒ آن جا نیست Ú©Ù‡ آنچیز، پایان Ù…ÛŒ یابد ØŒ بلکه آنجائیست Ú©Ù‡ به چیزدیگر، بسته ولولا میشود . انجام هربرهه ای از زمان ØŒ جائیست Ú©Ù‡ به زمان تازه ای ØŒ لولا میشود . اÙزوده براین ØŒ معنائی دیگرهم این نقطه اتصال داشته است Ú©Ù‡ ازبین رÙته است ØŒ این نقطه انجام ØŒ درست خودش، اصل Ø¢Ùریننده بخش تازه است . به همین علت « انجمن » Ú©Ù‡ « هنجمن » باشد ØŒ به معنای « مینوی متصل سازنده مردمان باهم + Ùˆ اصل Ø¢Ùریننده اندیشه های تازه در سنتزآنها با همدیگردرهمپرسی» است . Ùˆ « انگ » هم Ú©Ù‡ همان « تنبوشه یا ممرآب ازسÙالست » برای آنست Ú©Ù‡ جریان آب را ازیکجا به جای دیگر، متصل میسازد. به همین علت نیز به « شیره Ùˆ عصاره » Ú©Ù‡ ماده چسبنده Ùˆ متصل سازنده است ØŒ « انگ » میگویند ( انگبین ). Ùˆ « انگاردن Ùˆ انگاشتن » نیز ØŒ ازهمین هنجیدن Ùˆ انگیدن میآید، Ú©Ù‡ متصل ساختن تصاویر Ùˆ داستانها Ùˆ اتقاقات Ùˆ بخشها به همست . پس « انجام زمان» ØŒ آخر Ùˆ پایان Ùˆ نهایت زمان نیست ØŒ بلکه این انجام ØŒ ویژگی اتصال Ùˆ بسته شدن دارد ØŒ واÙزده براین ØŒ « انجام » ØŒ هنج Ùˆ هنگ (= آهنگ)ØŒ Ùˆ یژگی Ø¢Ùرینندگی هم دارد . زمان ØŒ هیچگاه پاره نمیشود ØŒ بلکه همیشه امتداد Ù…ÛŒ یابد . این به معنای آنست Ú©Ù‡ جان Ùˆ هستی ØŒ هیچگاه مرگ ندارد ØŒ بلکه آنچه هست ØŒ جان ØŒ همیشه ازخود ØŒ درانجام ØŒ خودرا ازنو میآÙریند . طبعا « نوروز» هم ØŒ همین ویژگی را دارد . « بند = ÙˆÙŽÙ† » معنای ژرÙتری دارد Ùˆ این معنا ØŒ در نامی Ú©Ù‡ منزل بیست Ùˆ دوم قمر داده شده است ØŒ باقی مانده است .
درمیان ٠منازل قمر، منزل بیست Ùˆ دوم ØŒ « بند» خوانده میشود Ùˆ درپهلوی همین منزل ØŒ « یوغ » نام دارد . بنابراین،« بند» ØŒ همان «یوغ» است . این برابری بند با یوغ ØŒ مارا به معنای اصلی راهبری میکند . هنوز نیز درÙارسی به « جÙت گاو Ú©Ù‡ بجهت زراعت یا بردن گردونه Ùˆ ارابه بکار برده میشود ØŒ Ú©Ù‡ همان یوغست ØŒ یک بند هم میگویند . ایرانیان براین باور بودند Ú©Ù‡ Ø¢Ùرینندگی ØŒ گردونه ایست – یایوغیست - Ú©Ù‡ دونیرو، Ú©Ù‡ همان سیمرغ Ùˆ بهرام باشند ( سپنتامینو+ انگره مینو)ØŒ آنرامیکشند ØŒ واین بند را « سیم = لاو = یوغ = جÙت Ø¢Ùرید= همزاد = درخت ذوالقرنین = گلچهره Ùˆ اورنگ = بهروج الصنم = اخوان= پیروز Ùˆ بهروز..» مینامیدند . انگره مینو ØŒ درÙرهنگ ایران ØŒ اصل زشتی Ùˆ تباهی نبود ØŒ ودر دین زرتشتی ØŒ چنین معنائی یاÙت .چنانکه « انجرک » Ú©Ù‡ همان « انگرک» باشد، مرزنگوش است Ú©Ù‡ Ú¯Ù„ ارتا واهیشت است Ùˆ « عنقر» هم Ú©Ù‡ همان « انگره » است ØŒ مرزنگوش ÙˆÚ¯Ù„ ارتاست. همزاد ( Ú©Ù‡ همان یوغ یا جÙت Ø¢Ùرید یا –لاو- باشد ) برای زرتشت والهیات زرتشتی ØŒ دو اصل متضاد خیروشرّمیشوند Ú©Ù‡ باهم درستیزند، چون بکلی ازهم « بریده Ùˆ گسسته وکرانمندند » . به عبارت دیگر، بÙÙ† جهان ØŒ Ú©Ù‡ بند و« ÙˆÙŽÙ† » یا « اصل عشق » بود ØŒ تبدیل به « بÙÙ† پارگی Ùˆ ستیزو نا پیوستنی» میشود . درØالیکه Ùرهنگ ایران انگره مینو Ùˆ سپنتا مینو را دونیروی گوناگون میدانست Ú©Ù‡ Ùقط در « هم آهنگی باهم » میتوانند بیاÙرینند Ùˆ دراین هم آهنگی ØŒ اصل خیر بودند . بدی وشرّ Ùˆ تباهی ØŒ هنگامی پدید میآید Ú©Ù‡ این دونیرو، « ناهم آهنگ » بشوند . این همآهنگی را ØŒ « اندازه » ØŒ Ùˆ آن ناهم آهنگی را « بی اندازه » مینامیدند. شرÙÙ‘ Ùˆ تباهی Ùˆ بدی درÙرهنگ ایران ØŒ یک اصل نبود ØŒ بلکه وقتی دواسب یا دوگاو Ú©Ù‡ گردونه را میکشند، باهم دیگر درنظم ندوند Ùˆ نتازند ( اندازه = هم تازه ) آنگاه بدی Ùˆ تباهی Ùˆ شرّ پیدایش Ù…ÛŒ یابد . بدین معنا درÙرهنگ ایران ØŒ نه اهریمن ØŒ به معنای الهیات زرتشتی وجود داشت ØŒ Ùˆ نه شیطان Ùˆ ابلیس به معنای یهودیت Ùˆ اسلام . عشق یا مهر درÙرهنگ ایران ØŒ همآهنگی است Ú©Ù‡ سرچشمه جنبش Ùˆ Ø¢Ùرینندگی Ùˆ نیکی است . اینست Ú©Ù‡ تصویر « یوغ یا جÙت Ø¢Ùرید یا بند » بیان همآهنگی Ùˆ اندازه است . زرتشت ومانی ØŒ این یوغ یا همزاد را تبدیل به دواصل متضاد تاریکی Ùˆ روشنائی ØŒ شرّ وخیر.. کردند Ùˆ با این برداشت از « همزاد یا یوغ » ØŒ دوتاگرائی ( ثنویت ) درتاریخ ایران ØŒ پیدایش یاÙت . بریدن ( کرانیدن) روشنی از تاریکی ØŒ Ú©Ù‡ همان کرانیدن زمان بود ØŒ به انواع « ثنویت ها » رسید Ú©Ù‡ برغم Ù…Øسناتش ØŒ پیچیدگیهای Ùراوان داشت . آن سه تا یکتائی ØŒ بیان « ÙˆØدت Ùˆ یگانگی کثرت درهمآهنگی » بود Ú©Ù‡ در Ù…Ùهوم « اندازه = باهم تاختن = هم روشی = همبغی » بازتابیده میشد . البته درک اجتماع Ùˆ جهان آرائی ( سیاست ) Ùˆ انسان Ùˆ Øقوق Ùˆ قوانین برپایه اصل همآهنگی( اندازه ) ØŒ ویژگی بنیادی Ùرهنگ ایران بوده است ØŒ Ú©Ù‡ با چیرگی الهیات زرتشتی ØŒ از همه گستره ها تبعید گردید . این اصل هم آهنگی واندازه است Ú©Ù‡ برضد « تمرکز Ùˆ انØصارقدرت Ùˆ انØصار Ø¢Ùرینندگی Ùˆ انØصاراصالت » است .
این بند یا یوغ یا همزاد یا سیم ØŒ بیان ٠بÙÙ† ٠« عشق همیشگی میان دونیروی کیهانی بود » Ú©Ù‡ در هرجانی وهرانسانی ØŒ هست . این« بستگی Ùˆ پیوند ØŒ میان دو اصل جهان » ØŒ اصل سوم شمرده میشد . درهر « بندی ازنی » ØŒ یا از زمان ØŒ میان دوبخش ØŒ این سه اصل، Ú©Ù‡ نماد عشق Ø¢Ùریننده باشد ØŒ بودند. پیوند این سه اصل باهم ØŒ بیان « عشق ازلی» بودند ØŒ Ú©Ù‡ زمان Ùˆ جهان جان Ùˆ انسان ازآن میروئید .
این بود Ú©Ù‡ پایان Ùˆ انجام روزها ØŒ « رام + بهرام + ارتا Ùرورد» در هرشبی بودند . اینها، بند Ùˆ Ù…ØÙ„ اتصال یک روز به روز دیگر بودند . هرروزی، یک بند نای بود Ú©Ù‡ انجامش ØŒ یک بند میروئید، Ùˆ ازاین بند ØŒ روز دیگر، پیدایش Ù…ÛŒ یاÙت ومیروئید . همینگونه ØŒ هرماهی، درپایانش این بند بود ØŒ Ú©Ù‡ یک ماه سی روزه را ØŒ به ماه سیروزه دیگر، Ù…ÛŒ بست ØŒ Ùˆ ماه دیگر ازهمین بند ØŒ ازهمین سه تای یکتا میروئید . همینسان در انجام زندگی انسان هم ØŒ مرگ نبود ØŒ بلکه سه روز پس از آنچه مرگ خوانده میشد ØŒ بند نائی بود ØŒ Ú©Ù‡ ازآن، زندگی تازه میروئید . اصل نوشوی Ùˆ رستاخیزنده Ùˆ Ùرشگرد ØŒ درخود Øرکت زمان Ùˆ جان Ùˆ انسان بود . قدرتی Ùراسوی او نبود Ú©Ù‡ نوکند Ùˆ رستاخیز بیاورد. کسی انتظار قائم Ùˆ مهدی Ùˆ صاØب الزمان را نمیکشید . این اندیشه های هوشیدر وهوشیدرماه Ùˆ سوشیانس را الهیات زرتشتی اختراع کرده است ØŒ چون اصالت Ùˆ Ø¢Ùرینندگی را ØŒ از جان انسانها Øذ٠کرده است . درواقع ØŒ زندگی Ùراسوی این گیتی نیز،امتداد همین زندگی درگیتی بود ØŒ Ùˆ جهان دیگر، پیوسته Ùˆ چسبیده با گیتی بود . البته درمیان هرÙرد انسانی نیز ØŒ همین بند یا یوغ یا سیمرغ Ùˆ بهرام بود ØŒ چنانکه « جم Ú©Ù‡ ییما » باشد، همان معنای «همزاد» را دارد، Ú©Ù‡ چنانکه Ú¯Ùته میشود ØŒ معنای دوقلو ندارد ØŒ بلکه به معنای « اصل مهریست Ú©Ù‡ میآÙریند » . درهرانسانی ØŒ این « ون » یا این « بÙÙ† Ø¢Ùریننده » هست، Ú©Ù‡ همیشه Ù…ÛŒ باÙد Ùˆ میریسد ( وَن، درکردی، به معنای نخ Ùˆ بند Ùˆ باÙت ) است . « ÙÙ‡ ناندن » به معنای نهادن اساس + ایجاد کردن+ Ú©ÙˆÚ© کردن ساعت است، تا ازسر زمان به راه بیÙتد . در بÙÙ† انسان، نیروی نو Ø¢Ùرینی ونیروی موءسس هست .
خوب دیده میشود Ú©Ù‡ دراین Ù…Ùهوم زمان ØŒ خبری Ùˆ اثری ØŒ از« گذرابودن = Ùنا »، به معنای نابود شدن Ùˆ Ú¯Ù… کردن Ùˆ از دست دادن نیست . دراین Ù…Ùهوم زمان ØŒ Ùقط رشد Ùˆ پیشرÙت Ùˆ گسترش خدا یا بÙÙ† جهان هست، وطبعا، سرچشمه شادی Ùˆ مهرهست .
ودرست « جم » Ú©Ù‡ « ییما» باشد، خودش همین « جÙت Ø¢Ùرید=همزاد» هست. Ùˆ درشاهنامه ØŒ این اندشه روئیدن جمشید از کیومرث ØŒ باقی مانده است . کیومرث ØŒ Ú©Ù‡ دراصل « گیامرتن » باشد ØŒ هرچند درالهیات زرتشتی ودرشاهنامه ØŒ یک شخص شده است، ولی درواقع ØŒ به معنای « گیاه مردم = مهرگیاه » بوده است Ú©Ù‡ همان « ون = بند = یوغ » یا بÙÙ† انسانست . به همین علت دیده میشود Ú©Ù‡ کیومرث درشاهنامه « اصل مهر، شمرده میشود Ú©Ù‡ همه کیهان اورا دوست میدارند ودد ودام همه گرد او جمع میشوند » . سیامک Ùˆ هوشنگ Ùˆ تهمورث ØŒ Ú©Ù‡ درشاهنامه به Ø´Ú©Ù„ سه شاه درآمده اند ØŒ همان « بند» میان کیومرث Ùˆ جمشیدند . سیامک ØŒ سیمرغست ØŒ هوشنگ ØŒ بهمن است، Ùˆ تهمورث ØŒ بهرام است . جمشید ( جم وجما ) ØŒ ازبهروج الصنم ØŒ یعنی بهروز Ùˆ سیمرغ Ùˆ بهمن Ú©Ù‡ میان آندوست ØŒ میروید . این اندیشه ها، برغم تØریÙاتی Ú©Ù‡ موبدان کرده اند ØŒ درنام گیاهان باقی میماند .
جم اسپرم از شاه اسپرم میروید . جم از« بÙÙ† کیهان = ازعشق بهرام Ùˆ سیمرغ = ازمهرگیاه » میروید .
رویش زمان( =وَخش) چه معنائی دارد ؟
وَخش ØŒ به معنای کلمه+ ÙˆØÛŒ + Ø±ÙˆØ Ø§Ø³Øª
Ùراموش نشود Ú©Ù‡ واژه روئیدن( درآلمانی wachsen) ØŒ در Ùرهنگ ایران، « وَخش » است . « واژه Ú©Ù‡ معنای Ú¯Ùتار را هم دارد Ùˆ آواز، از همین ریشه اند . برای اینکه بدانیم Ú©Ù‡ ایرانی ازاین واژه ØŒ Ú†Ù‡ ها درضمیرش تجربه میکرده است ØŒ باید نگاهی به طی٠٠معانی آن بکنیم . برای« ما» ØŒ همینکه میگوئیم ØŒ زمان ØŒ تخمی داشت، Ùˆ سراسر روزها ØŒ ازآن میروئیدند ØŒ یک تشبیه شاعرانه تلقی میشود . ولی آنها ØŒ Ú©Ù„ جهان را روئیده Ùˆ پیدایش یاÙته ازیک بÙÙ† میدانستند، وچنین معرÙتی را« بÙندهش » مینامیدند . ابرو آب Ùˆ زمین Ùˆ گیاه Ùˆ جانور Ùˆ انسان Ùˆ Øتا خدا ØŒ ازهمین تخم میروئیدند . درایران، Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø Â« بÙندهش» متداول بوده است ØŒ نه Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø Â« اسطوره » . مقصود ازبندهش این بود Ú©Ù‡ ØŒ روئیدن زمان ØŒ چیزی جز پیدایش Ú©Ù„ گیتی Ùˆ خدا یکی پس از دیگری ازیک بÙÙ† نیست . الهیات زرتشتی میکوشد Ú©Ù‡ اهورامزدا را Ø¢Ùریننده زمان سازد ØŒ Ú©Ù‡ به Ú©Ù„ÛŒ با اندیشه « رویش زمان ازیک بÙÙ† » Ùرق داشت .Øرکت زمان ØŒ رویش این تخم در زنجیره پیدایش هایش بود . اینست Ú©Ù‡ واژه « وَخش » ØŒ بیان یک تجربه ژر٠، از Ú©Ù„ کیهان Ùˆ طبیعت Ùˆ خدا Ùˆ انسان بود. مثلا به « Ú¯Ùتن » ØŒ وخش میگÙتند . Ú¯Ùتار ØŒ از بÙÙ† زمان در ژرÙای ØŒ میروید . Ú¯Ùتار ØŒ مانند امروزه ØŒ لق لقی نبود Ú©Ù‡ برسر زبان میآید Ùˆ با اندیشه Ùˆ کردار Ùˆ استواری ونهاد ØŒ کاری ندارد . Ú¯Ùته ØŒ از بÙÙ† انسان ØŒ ازبÙÙ† کیهان درانسان ØŒ میروئید . به همین علت نیز سپس به« کلام ایزدی » یعنی « ÙˆØÛŒ یا الهام » ØŒ وخش میگÙتند . ÙˆØÛŒ یا الهام ØŒ چیزی نبود Ú©Ù‡ ازآسمان ÙرواÙتد ØŒ یا جبرئیل یا Ø±ÙˆØ Ø§Ù„Ù‚Ø¯Ø³ Ùرود آورد ØŒ بلکه الهام Ùˆ ÙˆØÛŒ ØŒ تجربه پیدایش از بÙÙ† هستی درخود انسان بود . یک اندیشه ای Ú©Ù‡ از بÙÙ† انسان برمیخاست، ÙˆØÛŒ Ùˆ Ø±ÙˆØ Ø¨ÙˆØ¯ .« واخشیک » به معنای « روØانی » است . ازجمله به « Ø±ÙˆØ Â» یا « Ø±ÙˆØ Ø§Ù„Ù‚Ø¯Ø³ درمسیØیت » ØŒ وخش میگÙتند . Ø±ÙˆØ Ù…Ø§Ù†Ù†Ø¯ قرآن ØŒ به « امرالله در انسان ØŒ خلق نمیشد » . بلکه Ø±ÙˆØ ØŒ پیدایش این بÙÙ† ازهرانسانی بود .
آنها در« وخش » ØŒ پدیده های بزرگشدن Ùˆ پیشرÙت را درمی یاÙتند . انسان، موقعی پیشرÙت میکند یا بزرگ میشود Ú©Ù‡ ازبÙÙ†ÛŒ Ú©Ù‡ درتخم اوهست ØŒ بروید . این تخم زمان ØŒ در بÙÙ† هرجانی بود .
نه تنها ،« وخش » ØŒ نمو کردن Ùˆ رشد کردن بود ØŒ بلکه بالیدن Ùˆ پرواز کردن هم بود . این بود Ú©Ù‡ انسان ØŒ دارای « Ùره ورد = آنچه Ùرامی بالد » بود . Ùره ورد یا Ùروهر، به معنای « Ùرا روئیدن Ùˆ Ùرابالیدن » است . گیاه درÙرابالیدن ØŒ خوشه ای میشود Ùˆ این خوشه ØŒ مرغیست Ú©Ù‡ بسوی سیمرغ پروازمیکند . ازاین رو ØŒ بینش Ùˆ اندیشیدن ØŒ همیشه به Ø´Ú©Ù„ پرواز Ùˆ معراج انسان درک میشد . هرانسانی ØŒ دراندیشیدن Ùˆ یاÙتن بینش، به معراج میرÙت. معراج Ùˆ بینش انسانی ØŒ ازهم جدا ناپذیر بودند . معراج ØŒ خویشکاری برگزیده ای Ùˆ پیامبری نبود ØŒ بلکه ویژگی همه انسانها بود . بینش بنیادی هرانسانی ØŒ بینش معراجی بود .به قول مولوی:
تو مرغ چهارپری تا برآسمان پری
تو ازکجا وره بام و نردبان زکجا
همای ضمیر، مرغ ضمیر، همان قوای ضمیرند، Ú©Ù‡ بنا برÙرهنگ ایران ØŒ چهارتا یند ØŒ Ú©Ù‡ پرهای تخم انسان شمرده میشدند. تخم سیمرغ ØŒ درهرانسانی اÙشانده شده بود . هرکسی ØŒ رابطه مستقیم با بÙÙ† بینش کیهانی داشت ونیازبه نردبان( رسول Ùˆ انبیاءومظاهرالهی ندارد ) .
الهیات زرتشتی برضد این « پروازمستقیم هرانسانی، یا معراج هرانسان دربینش » بود . ازاین رو ØŒ برضد این « معراج بینش مستقیم انسانی »، بسیار میجنگیدند . چنا Ù†Ú©Ù‡ تØری٠این اندیشه از موبدان، درداستان جمشید Ùˆ داستان کاوس درشاهنامه دیده میشود .
در داستان کاوس درشاهنامه ØŒ معراج بینش به آسمان ØŒ گناه کبیره ساخته میشود . هیچ انسانی نباید به Ùکر « معراج به سیمرغ = ارتا Ùرورد » بیÙتد . این کار، Ùقط ویژه زرتشت است . در داستان جمشید درشاهنامه ØŒ معراج ØŒ کاری دیوی ساخته میشود . این دیوان، Ú©Ù‡ تباهکاران هستند ØŒ به Ùرمان جمشید ØŒ اورا به آسمان میبرند Ùˆ برمیگردانند . بینش جمشیدی Ú©Ù‡ ازخردش ØŒ مدنیت Ùˆ Øکومت را میسازد ØŒ با همکاری دیوان صورت Ù…ÛŒ پذیرد . شوم بختی جمشید درست ازهمین جا آغازمیشود Ú©Ù‡ به دیوان امر میکند ØŒ اورا به آسمان ببرند . او ØŒ خودش نمیتواند به آسمان پروازکند . او، چهارپر ضمیر را ندارد . جشن نوروز، Ú©Ù‡ این معراج بینش است ØŒ با همکاری دیوان ممکن میگردد . جمشید ØŒ قوای دیوان را بکار میبرد تا به معراج برود . به عبارت دیگر، بینشهای خردی Ú©Ù‡ برای Øکومتگری Ùˆ ایجاد مدنیت بکار برده است ØŒ همه آلوده با تاریکی دیوانست .
ما از واژه « وخش » سخن میگÙتیم . وخشیدن ØŒ « پروازکردن به آسمان » بود . اصلا واژه « خوشه » ØŒ همان « قوش » است Ú©Ù‡ یکی ازنامهای هماست . درترکی به هما ØŒ « بوغدایتو= بوغدای + دایتو) میگویند Ú©Ù‡ به معنای « خدای خوشه گندم » است . نام « درویش Ú©Ù‡ دری+ غوش » باشد همه به معنای « سه خوشه » است Ùˆ هم به معنای « سیمرغ = سه + مرغ » است . درویشان، پیروان سیمرغ بودند، Ú©Ù‡ همان « مغان Ùˆ خرمدینان» باشند .
مثلا سپاری ،خوشه گندم وجو است Ùˆ کبوتر، سپاروک نامیده میشود ( برهان قاطع ) Ùˆ نام منزل چهاردهم ماه ØŒ Ø¢Ùسپور است Ú©Ù‡ نشان رسیدن ماه به کمالش هست. تبدیل خوشه گیاه به مرغ Ùˆ پرواز ومعراج ØŒ در رسیدن گیاه به کمال ØŒ دراین سه واژه به خوبی نمایانست . این تجربه Ú©Ù‡ خوشه به آسمان میرود ØŒ در همان واژه « مینو » نیز میماند . تخم در زمین Ú©Ù‡ مینو است ØŒ بهشت Ùرازآسمان میشود ØŒ Ú©Ù‡ باز « مینو» است . آسمان ØŒ جایگاه « Ø¢Ùرینندگی تخم ØŒ بازروئی خوشه » است . خود واژه آس یا اس ( پیشوند آسمان ) ØŒ دربلوچی به معنای « آتش» است، Ùˆ درکردی « هاس » به خوشه کاردو Ú¯Ùته میشود .
همچنین « وََخش » ØŒ به معنای اÙروختن Ùˆ برق زدن Ùˆ زبانه کشیدن بکاربرده میشد . Ùˆ بالاخره به معنای «شکوÙÙ‡ کردن Ùˆ خودرا بازکردن Ùˆ گشودن » بود Ú©Ù‡ متلازم «خندیدن Ùˆ شادی کردن » است . دراین رابطه است Ú©Ù‡ میتوان « تجربه موسی را در کوه سینا = سئنا » Ùهمید . او خدا را در بوته اÙروخته Ù…ÛŒ بیند Ú©Ù‡ نمیسوزد . خدا درکوه سینا ØŒ همان سئنا بود Ú©Ù‡ زبانه وخوشه درخت زندگی است .
تخم زمان ØŒ در روئیدن ØŒ درآب شدن ØŒ در جان شدن درگیاه Ùˆ جانور Ùˆ انسان ØŒ میاÙزاید Ùˆ شادی میآورد Ùˆ میدرخشد . این بود Ú©Ù‡ در روئیدن ØŒ Ú©Ù„ زندگی ØŒ اØساس شادی میکرد . پیدایش بینش درانسان، اØساس رویش تخم ØŒ اØساس شادی ØŒ اØساس تعالی Ùˆ سبکشدگی Ùˆ پرواز به آسمان Ùˆ اØسای « همپرس شدن باخدایان درانجمن خدایان » را میکرد . این بود Ú©Ù‡ بینشی Ú©Ù‡ ازانسان میروئید Ùˆ میزائید ( دین ) ØŒ Ú©Ù‡ تجربه زایش خدا ازخود باشد ØŒ انسان را سرخوش Ùˆ شاد Ùˆ دیوانه میکند . واژه دین ØŒ هنوز درکردی دارای سه معنیست 1- آبستن 2- دیدن Ùˆ بینش 3- دیوانه
نوروز ØŒ بÙÙ† نوشدن هرروز، درهمه سال بود
Ú¯Ùته شد Ú©Ù‡ « نوروز» ØŒ یک روز از روزها نبود ØŒ بلکه « بÙÙ† همه روزها » بود . نوروز ØŒ ویژگی تازگی Ùˆ نوی داشت . نخستین تابش تخم زمان بود ØŒ طبعا ØŒ گوهر زمان را نشان میداد . گوهر زمان ØŒ همین « نوی Ùˆ تازگی » است . زمان ØŒ هرروز ØŒ نو Ùˆ تازه زائیده میشود . با نوروز ØŒ هرروزی Ú©Ù‡ میآمد ØŒ این ویژگی تازه زائی را داشت . این بود Ú©Ù‡ درÙرهنگ ایران ØŒ هرروز ØŒ روزجشن بود . هرروز ØŒ نوروز بود . بخوبی دیده میشود Ú©Ù‡ درهیچ برهه ای از زمان ØŒ تجربه گذرو Ùنا ( تجربه سکولاریته ) نیست .در هرشبی ØŒ رام Ùˆ بهرام Ùˆ ارتا Ùرورد ( سیمرغ ) باهم بودند ØŒ واینها ØŒ هم بÙÙ† زمان هستند ØŒ Ùˆ هم بÙÙ† جهان جان ( گیتی ) ØŒ Ùˆ هم بÙÙ† انسان( جمشید ) . هر روز، خورشید ازنو زاده میشد ØŒ هرروز ØŒ انسان ØŒ نو میشد . هرروز، جهان نو میشد . هرروزی سپیده دم ØŒ جشن تولد روز نوین بود . زمان ØŒ زنجیره به هم پیوسته نوزائی Ùˆ نو روئی Ùˆ رستاخیز Ùˆ Ùرشگرد بود . « سرشب تا میان شب » ØŒ جایگاه « بÙÙ† زمان» بود . پایان ماه سی روزه ØŒ پایان منازل قمر، بÙÙ† زمان قرار داشت . پایان سال شمسی ØŒ بÙÙ† زمان قرار داشت . سه سپهرÙرازآسمان ØŒ بÙÙ† زمان بودند .
این بود Ú©Ù‡ وارونه اندیشه « گذرا بودن گیتی درالهیات زرتشتی » ØŒ هرروز ØŒ روز نو روئی Ùˆ نو اÙزائی Ùˆ نوزائی Ùˆ طبعا جشن تازه بود . نوشوی ÙˆÙرشگرد ØŒ هر روز بود ØŒ Ùˆ مانند ادیان نوری ØŒ به آخرت یا پایان زمان یا Ùراسوی گیتی ØŒ تبعید نشده بود .
تبعید و طرد خدایان از زمان
از روزی Ú©Ù‡ الهیات زرتشتی ØŒ روزنوروز را ØŒ روز تاختن اهریمن به گیتی شمرد ØŒ جشن نوروز، Ùˆ « بÙÙ† زمان» ØŒ Ùˆ پدیده جشن بطورکلی ØŒ Ù†Ùرین کرده شد . گیتی ازهمان آغاز، با گناه Ùˆ دروغ Ùˆ تباهی آلوده میشود . دروغ Ùˆ دوروئی Ùˆ درد Ùˆ گناهدوستی با آب وگیاه وزمین Ùˆ جانور Ùˆ انسان ØŒ آلوده میگردد. با این عبارت در بندهش ( بخش پنجم ØŒ پاره 42 ) موبدان زرتشتی ØŒ معنای جشن Ùˆ نوروز Ùˆ بÙÙ† زمان را در Ùرهنگ ایران ØŒ دچارنÙرین کردند . میآید Ú©Ù‡ « او- اهریمن – چون ماری آسمان زیر این زمین را بسÙت Ùˆ خواست Ú©Ù‡ آنرا Ùراز بشکند. ماه Ùروردین ØŒ روزهرمزد به هنگام نیمروز درتاخت . آسمان آنگونه ازاو بترسید Ú©Ù‡ گوسپند ازگرگ » . با نوروز، در الهیات زرتشتی ØŒ اهریمن ØŒ گیتی را با تباهی Ùˆ گناه Ùˆ دوروئی Ùˆ زدارکامگی ( تجاوز خواهی Ùˆ پرخاشگری وتهدید ) میآلاید . نوروز، بÙÙ† تباه شدن گیتی Ùˆ ÙˆØشت زدگی جهان جانست . ناگهان ØŒ « جشن زادروز سیمرغ ،از عشق دربÙÙ† » ØŒ تبدیل به « بÙÙ† جنگ Ùˆ ستیزو دشمنی Ùˆ ترس» درسراسر جهان جان میگردد . نوروز، سرآغاز تباهی Ùˆ پلشتی Ùˆ شومی درگیتی ( در زمان گذرا ) میگردد . جشن نوروز، از موبدان زرتشتی ØŒ Ù†Ùرین میگردد ØŒ Ùˆ این Ù†Ùرین شدگی نوروز، در داستان جمشید در شاهنامه ØŒ بیادگارباقی مانده است ØŒ Ùˆ بکلی پدیده جشن Ùˆ زمان را درتاریخ ایران ØŒ تباه ساخته است . جشن نوروز، سرآغازهبوط انسان ØŒ سرآغاز « پشت کردن به خرد Ùˆ خواست انسان ØŒ در ساختن بهشت درگیتی » شده است . نوروز، روز رسیدن انسان به سرمستی Ùˆ غرور Ùˆ بیش از اندازه خواهی شده است . نوروز، روز پیدایش گناه اصلی انسان شده است Ú©Ù‡ خرد Ùˆ اندیشه Ùˆ بینش خود را مانند خدا ØŒ سازنده بهشت میداند. جشن نوروز ØŒ روز پیدایش « بÙÙ† گناه Ùˆ Ùجرم اصلی انسان» است Ú©Ù‡ علت هبوط او میشود ØŒ Ùˆ باید ازاین گناه بزرگ ØŒ توبه کند . این جرم « اندیشیدن باخرد خود برای ساختن Øکومت Ùˆ مدنیت » ØŒ علت « به دونیمه ارّه شدن = درخودشکاÙتگی= ازخود بیگانگی انسان » میگردد . در جنوب اسپانیا همین جشن نورزوز را ( Ú©Ù‡ همان Ostern=Eastern باشد ) درمسیØیت تبدیل به « هنگام Ú©Ùاره دهی Ùˆ توبه penitenzia » کرده اند . جشن درهمه ادیان نوری ØŒ Ú©Ùروشرک، Ùˆ برترین گناهست Ùˆ باید ازآن توبه کرد . بقول یکی از اندیشمندان آلمانی، جشن ØŒ بطورکلی ØŒ اوج Ú©Ùروشرک است. هرچه بیشتر درجامعه وملت ØŒ روزها Ùˆ زندگی Ùˆ غایت زندگی ØŒ تبدیل به جشن شود، جامعه سکولارتر میگردد . هنگامی ØŒ غایت Øکومت ØŒ ایجاد جشن اجتماعی شد ØŒ جامعه سکولارشده است . درست داستان شاهنامه ØŒ چنین روایتی از بزرگترین جشن ما ست ØŒ Ú©Ù‡ Ù…Ùهوم « بÙÙ† زمان » را معین میسازد، Ú©Ù‡ رابطه مستقیم با « جنبش سکولاریته » دارد. روایت ٠جشن نوروز درشاهنامه ØŒ Ú©Ù‡ زیر تاءثیر الهیات زرتشتی پیدایش یاÙته ØŒ بÙÙ† هبوط انسان ازاوج غروریست Ú©Ù‡ در پیروزیهایش ،ازکاربردخرد Ùˆ خواستش ØŒ یاÙته است . خردو خواست انسان، سرچشمه خوشیها Ùˆ پیروزیهائیست Ú©Ù‡ مستی نخوت Ùˆ غرور میآورند، تا بجائیکه انسان خودرا خدا میانگارد . انسان درجشن است ØŒ Ú©Ù‡ « منی میکند » . ولی « منی کردن » درÙرهنگ ایران ØŒ به معنای « اندیشیدن ØŒ بر پایه جستجو کردن Ùˆ پژوهیدن خود » است . واژه « منی کردن » را درÙرهنگ بکلی مسخ کرده اند . اندیشیدن (= منی کردن) ØŒ به معنای « تکبر انسان Ùˆ خود را همتای خدا دانستن Ùˆ شرک » دانسته میشود. خردورزیدن انسان برای ایجاد قانون Ùˆ نظام ØŒ شرک Ùˆ گناه اصلی انسان گردیده است . این Ú†Ù‡ جشن نوروزی است Ú©Ù‡ ما میگیریم! درواقع ØŒ این برترین گناه Ùˆ جرم انسانست Ú©Ù‡ خود ØŒ برپایه پژوهشهای خود بیندیشد ØŒ Ùˆ گیتی را اندیشه هایش آباد سازد . کاربرد خرد انسان، برای ساختن جشن زندگی در گیتی Ùˆ در زمان، برترین جرم Ùˆ گناه انسانست . Ùˆ این برترین جرم Ùˆ گناه جمشید بوده است Ú©Ù‡ خودش Ù…ÛŒ منیده است ÙˆØکومت را ( خشت Ùˆ خشتره ) را برپایه خرد انسانی خود میساخته است . انسانی Ú©Ù‡ خود، برپایه جستجو میاندیشد، کارخدائی میکند ØŒ Ùˆ این کار را نباید بکند ØŒ چون برترین جرم Ùˆ گناهست . با این داستان، Ú©Ù‡ همه نویسندگان ناÙهمیده ØŒ برای کوبیدن غرور انسان، در مقالات وسخنرانیها ØŒ درÙØ´ میکنند، بنیاد سکولاریته را نابود میسازند ØŒ Ú©Ù‡ آباد کردن گیتی با خرد Ùˆ خواست خود انسانست . اندیشیدن ØŒ دراین داستان جمشید ØŒ اصل همه گناهان Ùˆ جنایت ها ساخته میشود. بدینسان ØŒ یقین انسان را به خرد خودش ØŒ نابود میسازد Ú©Ù‡ توانائی خود را، در آباد سازی گیتی درمی یابد . درهر نوروزی ØŒ با روایت جشن نوروزی جمشیدی ØŒ بدون نقد Ù…Øتویات آن ØŒ این یقین ازخرد ورزی ٠خود است Ú©Ù‡ بنام « منی کردن انسان» همیشه Ù†Ùرین کرده میشود . انسان باید ØŒ از « خود اندیشی Ùˆ خواست بهشت وجشن سازی درگیتی Ùˆ در زمان » توبه کند، واگرخود، اندیشیده است ØŒ با شکنجه دادن خود ØŒ با دونیمه کردن خود ØŒ Ú©Ùاره چنین گناهی را بدهد . « منی کردن » ØŒ جÙرم Ùˆ گناه انسان نیست ØŒ بلکه نیندیشیدن Ùˆ تابع Ùˆ مقلد موبد Ùˆ آخوند بودن ( سلب نیروی خرد نواندیش ازخود ) بزرگترین گناه Ùˆ جرمست .
نگاهی کوتاه به داستان جمشید درشاهنامه
داستان جمشید در شاهنامه ØŒ دارای سه بخش گوناگونست . بخش آغازش ØŒ از ملØقات مهرگرایانست ØŒ Ú©Ù‡ آهن Ùˆ تیغ Ùˆ شمشیر برنده را هسته آئین خود ساخته بودند. Ùˆ ازآنجا Ú©Ù‡ جمشید ØŒ در Ùرهنگ زنخدائی ایران ØŒ نخستین انسان بوده ØŒ Ùˆ طبعا نماد Ùطرت Ùˆ بÙÙ† انسان بطورکلی بوده است ØŒ این کار، بدان معنا بوده است Ú©Ù‡ مهرگرایان ØŒ Ùطرت انسان را جنگ Ùˆ ستیزمیدانسته اند . البته الهیات زرتشتی نیز همین اندیشه را با تغییر گرانیگاه پذیرÙته است . میتراس ØŒ در نقشهای برجسته غرب ØŒ با تیغ دریک دستش Ùˆ آتش سوزان ØŒ در دست دیگرش زاده میشود . این نخستین تØری٠در داستانست Ú©Ù‡ باید دور ریخت . البته جشن دراین راستا ØŒ معنای « کام بردن از قربانی خونی » دارد . انسان، وقتی به امر خدا میکشد (= Ø°Ø¨Ø Ù…Ù‚Ø¯Ø³ ) آنگاه جشن میگیرد . همین جشن را میتراس با خدای خورشید باهم ØŒ درکناریک میزمیگیرند Ùˆ درست پوست گاوی را Ú©Ù‡ قربانی کرده اند ØŒ روی میز میاندازند Ú©Ù‡ سÙره جشنشان باشد. همین پوست گاو، یا « Ùگش » است Ú©Ù‡ کاوه برضد ضØاک Ú©Ù‡ همان میتراس است ØŒ بر سردرÙØ´ÛŒ میکند Ú©Ù‡ در اصل « درÙØ´ Ùگش » خوانده میشده است ØŒ Ùˆ سپس درÙØ´ کاویان شده است . همین جش میترائیست Ú©Ù‡ به ادیان ابراهیمی به ارث میرسد .دراین ادیان ØŒ خونریختن Ùˆ عذاب دادن به اراده اÙلاه ØŒ شادی آوروجشن است .
همچنین « ایجاد طبقات به وسیله جمشید » برای Ùطری ساختن طبقات است Ú©Ù‡ ساخته Ùˆ پرداخته موبدان زرتشتی بود ØŒ Ùˆ هیچ ربطی به Ùرهنگ اصیل ایران ØŒ Ùˆ هیچ ربطی به Ùردوسی نداØ