آتش جشن سده، شاد باد / اØÙ…د پناهنده

بده ساقی تو می از کوزه عشق
شود گلگون Ø±ÙØ®Ù… از باده عشق
آتش جشن سده، شاد باد
مقدمه:
روشنایی Ùˆ نور از مقولات پایه ای Ùˆ مبنایی ٠پندار نیاکانمان، در آغاز تاریخ بوده است. به همین منظور ØØ±Ú©Øª زندگی Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø´Ø§Ù† از طلوع Ø³ØØ± Ú©Ù‡ با آغاز برآمدن خورشید روشنایی بخش همراه است، شروع Ù…ÛŒ شد Ùˆ با شروع تاریکی، پایان Ù…ÛŒ Ù¾Ø°ÛŒØ±ÙØª.
شب همواره، نماد مرگ Ùˆ اهریمن را در باور پدران باستانی ما نشانده بود Ùˆ پیدایش آتش، پیروزی روشنایی را بر تاریکی Ùˆ جهالت Ùˆ تیرگی آواز داده بود. از پس ٠پیدایش آتش بود Ú©Ù‡ نیاکانمان توانستند دل تاریکی را بدرند Ùˆ در کنار آتش، ساغر را از باده پر کنند Ùˆ در اوج شادی Ùˆ شادمانی، خون رگ ٠تاک را در کام خود بریزند Ùˆ شب مستان را با ÙØ±ÙˆØº آتش، جلوه ای از شور Ùˆ شیدایی، طراوتی از عشق Ùˆ رعنایی Ùˆ Ù„Ø·Ø§ÙØªÛŒ به زلالی نور ٠نقره ÙØ§Ù… ٠ماه ٠تابان بر گونه های ارغوانی Ù Ø´ÙÙ‚ گون ببخشند.
با هم این دوبیتی را که از دل بر آمده است، بخوانیم:
بده ساقی تو می از کوزه عشق
شود گلگون Ø±ÙØ®Ù… از باده عشق
بریز در کام ٠من خون ٠رگ ٠تاک
شوم مستان، شبان در کوچه عشق
آتش نماد روشنایی، گرمایی Ùˆ انرژی، همواره مورد Ø§ØØªØ±Ø§Ù… نیاکانمان بوده است به ØØ¯Ù‘ÛŒ Ú©Ù‡ هرباره در کمال خضوع در برابر آتش به Ø§ØØªØ±Ø§Ù…ØŒ سرو وار Ù…ÛŒ ایستادند ونیایشی نمادین به جای Ù…ÛŒ آوردند.
خدای ایرانزمین اهورامزدا نام داشت اما آتش و روشنایی، نماد اهورایی.
از این جهت بود که نیاکانمان، سر ٠تعظیم به پیشگاه آتش خم می کردند و آن را در جان ودلشان گرامی می داشتند.
به همین دلیل است Ú©Ù‡ در کتاب دستور دالا آمده است" روشنایی در هر جلوه ای، خواه آتش ٠اجاق ٠خانه یا درخشندگی مطبوع خورشید در آسمان ٠لاجوردی یا تابش ٠نقره ÙØ§Ù… ٠ماه در ÙØ¶Ø§ یا چشمک ٠ستارگان در ÙÙ„Ú© ٠دوّار یا Ø´Ú©Ù„ های دیگر ٠انرژی Ú©Ù‡ هستی بخش Ù Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø´ اند، نمادی از اهورامزدا ا ست. Ø´Ú¯ÙØª آور نیست Ú©Ù‡ آشو زرتشت پیامبر ٠ایران ٠باستان، آتش را نماد ٠مقدس ٠دین Ùˆ روشنایی ٠اهورایی ٠خداوند دانسته است." (1)
Ø§ØØªØ±Ø§Ù… به آتش بقدری ÙØ±Ø§Ú¯ÛŒØ± است Ú©Ù‡ مرز انسانی را در Ù…ÛŒ نوردد Ùˆ اجرام آسمانی را به طوا٠دور ٠خورشیدها Ù…ÛŒ کشاند. Ùˆ ما انسانهای ٠کره ÛŒ خاکی به طور مداوم، خورشید روشنایی بخش Ùˆ انرژی گستر را، چرخشی مستانه Ù…ÛŒ زنیم بدون اینکه Ù„ØØ¸Ù‡ این چرخش عاشقانه را وا نهیم.
ØØ§Ù„ بگذاریم یاوه گویان Ùˆ بی مایگان، نیاکانمان را آتش پرست آواز دهند.
این قلم شادمان Ùˆ Ø³Ø±Ø§ÙØ±Ø§Ø² است Ú©Ù‡ چنین عاشقانه، هر Ù„ØØ¸Ù‡ ÛŒ زندگی اش را به دور آتش ٠خورشید، چرخشی مستانه Ù…ÛŒ زند Ùˆ نور را سلام Ù…ÛŒ کند.
Ùˆ Ú†Ù‡ زیباست Ùˆ زیبا منظر، Ú©Ù‡ دل ظلمت را با ÙØ±ÙˆØº آتش ٠ظلمت سوز، بدریم Ùˆ با ساغری از Ù…ÛŒ ٠ناب ٠ارغوانی در دست، خون رگ ٠تاک را در کاممان بریزیم Ùˆ با گونه های ٠انارگون ٠مستانه مان، آتش ٠گرما گستر را چرخشی جانانه زنیم Ùˆ روشنایی Ùˆ نور را سلامی عاشقانه کنیم.
ØØ§Ù„ بگذاریم یاوه گویان Ùˆ بی مایگان به دور خانه ای چرخش بزنند Ú©Ù‡ از آن ظلالت Ùˆ ظلمت، بیرون Ù…ÛŒ آید.
این بیجاره ها وعقب ماندگان نمی دانند که:
اگر آتش نمی بود
نوری وجود نمی داشت
واگر نور نمی بود
همگی مان می بودیم کور
ودنیای کور یعنی دنیای بی نور
در دنیای بی نور، ØÛŒØ§ØªØŒ Ù…ØÙ„ÛŒ از اعراب ندارد.
ØØ§Ù„ با این مقدمه Ù…ÛŒ پردازیم به یکی از جشن های شادمان ٠نیاکانمان Ú©Ù‡ با کش٠آتش آغاز شد Ùˆ سده نام Ú¯Ø±ÙØª.
جشن سده یا جشن آتش:
دبیرسیاقی می سراید:
آتش اندر دل " بهمن " چه بود، هست یقین
شرری کش ز پدر در دل هموار بود
این " سده " آتش Ø§ÙØ±ÙˆØ®ØªÙ‡ دارد، Ú©Ù‡ درست
لاله رخ، گرم اثر، عاشق کردار بود
گر Ú†Ù‡ این " آتش " ما اندک Ùˆ Ø®ÙØ±Ø¯Ø³Øª ولی
هست مشتی که نماینده خروار بود
" آتش جشن سده " آتش مهر وطن است
کاندرین ملک نخواهد که شب تار بود
خرم است این " سده " Ùˆ شادروان باد Ú©Ù‡ Ú¯ÙØª
شب ٠جشن سده را ØØ±Ù…ت بسیار بود
از نظر نجومی نیاکان ما در روزگاران بسیار کهن یا باستان، سال را به دو پاره تقسیم می کردند. ا- تابستان بزرگ 2- زمستان بزرگ
تابستان بزرگ شامل بهار Ùˆ تابستان ÙØ¹Ù„ÛŒ باضاÙÙ‡ ماه مهر از ÙØµÙ„ پائیز را شامل Ù…ÛŒ شد. اما زمستان بزرگ در برگیرنده ماههای آبان Ùˆ آذر Ùˆ ÙØµÙ„ زمستان امروزی بود.
نیاکانمان این جشن را که صد روز از زمستان گذشته بود و صد شب و روز مانده به نوروز یعنی روز دهم بهمن ماه، ماه خرد یا منش ٠نیک، برگزار می کردند. این جشن در ردی٠جشن های نوروز و مهرگان از کهن ترین اعیاد ایرانی است که پدران و مادران ما با شکوه هر چه تمامتر آن را در سراسر ٠پهن دشت ٠بیکران سرای ٠ایرانزمین با رقص و پایکوبی جلوه ای از شادی و سرور آتش گون می بخشیدند.
از نگاه Ùˆ نظر تاریخی، پیدایش آتش Ùˆ جشن " سده " را به هوشنگ شاه از پادشاهان پیشدادی نسبت Ù…ÛŒ دهند. بطوری ØÚ©ÛŒÙ… طوس - ÙØ±Ø¯ÙˆØ³ÛŒ نامدار - در اثر جاودانی Ùˆ ماندگارش شاهنامه، نقل Ù…ÛŒ کند، روزی هوشنگ شاه با همراهانش به سمت کوهی روان بودند Ú©Ù‡ ناگهان موجودی دراز، تیره تن Ùˆ سیاه رنگ دید Ú©Ù‡ در بالای سرش دوچشم ٠پر از چشمه ÛŒ خون داشت Ùˆ از دهانش Ù†ØÙˆØ³Øª Ùˆ تیرگی ÙØ¶Ø§ÛŒ جهان پیرامون را تیره Ùˆ تار کرده بود Ùˆ تنوره Ù…ÛŒ کشید تا با دندانی از زهر کشنده، در جان خرد ÙØ±Ùˆ برد.
یکی روز شاه ٠جهان سوی کوه
گذر کرد با چند کس هم گروه
پدید آمد از دور چیزی دراز
سیه رنگ و تیره تن و تیز تار
دو چشم از بر سر چو دو چشمه خون
ز دود ٠دهانش جهان تیره گون
هوشنگ شاه ابتدا نگاهی به این موجود بدخیم Ú©Ù‡ نماینده ٠تیره Ú¯ÛŒ Ùˆ اهریمن شب است، Ù…ÛŒ اندازد Ùˆ بعد با هوش Ùˆ هنگ Ùˆ خردمندی، سنگی از زمین بر Ù…ÛŒ گیرد Ùˆ آن را در Ú†Ù†Ú¯ خود مهار Ù…ÛŒ کند Ùˆ سپس با زور کیانی Ùˆ خرد ٠بیدار به سوی مار رها Ù…ÛŒ کند. تا بلکه آن را نابود کند. اما مار Ù…ÛŒ جهد Ùˆ سنگ به سنگ دیگری برخورد Ù…ÛŒ کند Ùˆ چون هردو سنگ از جنس سنگ ٠چخماق بودند، ÙØ±ÙˆØº ( جرقه ای ) از دل سنگ پدیدار Ù…ÛŒ شود. جرقه ÛŒ آتش به بوته های پیرامون سرایت Ù…ÛŒ کند Ùˆ ÙØ±ÙˆØº ٠آذرگون را به جان Ùˆ دل Ùˆ دیده Ùˆ خرد Ù…ÛŒ تاباند.
نگاه کرد هوشنگ با هوش و سنگ
Ú¯Ø±ÙØªØ´ یکی سنگ Ùˆ شد تیز Ú†Ù†Ú¯
به زور کیانی رهانید دست
جهانسوز مار از جهانجوی جست
بر آمد به سنگ گران سنگ خرد
همان و همین سنگ بشکست گرد
ÙØ±ÙˆØºÛŒ پدید آمد از هر دو سنگ
دل سنگ گشت از ÙØ±ÙˆØº آذرنگ
مار ÙØ±Ø§Ø± Ù…ÛŒ کند اما آتش ÙØ±ÙˆØ²Ø§Ù† Ù…ÛŒ شود Ùˆ نور Ù…ÛŒ گستراند Ùˆ انرژی Ù…ÛŒ بخشد. از این رویداد هوشنگ شاه شادمان Ù…ÛŒ شود Ùˆ خداوند را نیایش Ù…ÛŒ کند Ú©Ù‡ راز ٠آتش را به او آشکار کرده است. شادمان Ùˆ پیروز، هوشنگ شاه آتش را از همان هنگام کعبه خرد قرار Ù…ÛŒ دهد Ùˆ به میمنت، آن روز را جشن Ù…ÛŒ گیرد Ùˆ این سنت تا به امروز برجا مانده است.
نشد مار کشته ولیکن ز راز
ازین طبع سنگ آتش آمد ÙØ±Ø§Ø²
جهاندار پیش جهان Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†
نیایش همی کرد Ùˆ خواند Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†
Ú©Ù‡ او را ÙØ±ÙˆØºÛŒ چنین هدیه داد
همین آتش آن گاه قبله نهاد
سپس با تعظیم به نور جاودانی ٠ایزد، نیایشی در نهایت خرد به جای Ù…ÛŒ آورد. از اینکه ایزد چنین ÙØ±ÙˆØºÛŒ را به او نمایاند.
Ø¨Ú¯ÙØªØ§ ÙØ±ÙˆØºÛŒ است این ایزدی
پرستید باید اگر بخردی
شب ÙØ±Ø§ Ù…ÛŒ رسد Ùˆ تیرگی غلبه Ù…ÛŒ کند. اما هوشنگ شاه اینبار با آتش، بوته ها Ùˆ خس Ùˆ خاشاک را به بلندای کوهی، شعله ور Ù…ÛŒ کند Ùˆ با یاران خود در گرداگرد ٠شعله های Ø´ÙÙ‚ گون آتش ØÙ„قه Ù…ÛŒ زنند.
در پرتو ٠نور آتش به جشن Ùˆ پایکوبی Ù…ÛŒ پردازند Ùˆ ساغرها را از باده پر Ù…ÛŒ کنند Ùˆ لبی به میمنت Ùˆ این هدیه بزرگ طبیعت، تر Ù…ÛŒ کنند Ùˆ گونه ها را ارغوان نقش Ù…ÛŒ زنند. این جشن Ùˆ پایکوبی ÙØ±Ø®Ù†Ø¯Ù‡ را از Ù¾ÛŒ تهنیت Ù ÙØ±ÙˆØº آتش " سده " نامگذاری Ù…ÛŒ کنند.
این یادگار جشن آتش گون ٠" سده "، از هوشنگ شاه تا به امروز در سینه و وجدانهای تاریخی ایرانیان ثبت شده است و هرسال ایرانیان این جشن بزرگ شادمانی گستر را در پهن دشت ٠بیکران سرای٠٠ایران زمین جلوه هایی از نور و روشنایی و گرما و انرژی می بخشند.
این یادگار ٠پایدار، هرساله نام هوشتگ شاه را بر تارک ٠یاد Ùˆ اندیشه Ùˆ خرد Ùˆ وجدان های بیدار، آوازی دلکش را در ÙØ¶Ø§ÛŒ مطهر Ùˆ معطر دیار ٠یاران، سرزمین ایران، ترنم Ù…ÛŒ کند.
با چنین Ú©Ø´ÙÛŒ Ùˆ یا پیدا کردنی، هوشنگ شاه توانست جهان تاریک Ùˆ تیرگی را روشن Ùˆ آباد کند Ùˆ جهانی از مردمان را شاد Ùˆ شادمان گرداند. جهانی Ú©Ù‡ از پس چنین آباد کردنی از هوشتگ شاه به نیکی یاد کرد Ùˆ به نیکویی یاد Ù…ÛŒ کنند.
شب آمد بر Ø§ÙØ±ÙˆØ®Øª آتش Ú†Ùˆ کوه
همان شاه در گرد او با گروه
یکی جشن کرد آن شب و باده خورد
سده نام آن جشن ÙØ±Ø®Ù†Ø¯Ù‡ کرد
ز هوشنگ ماند این سده یادگار
بسی باد چون او دگر شهریار
کز آباد کردن جهان شاد کرد
جهانی به نیکی ازو یاد کرد
کش٠آتش Ú©Ù‡ سر چشمه انرژی است، تØÙˆÙ„ÛŒ شگر٠را در زندگی بشریت سبب شد. بطوریکه با ÙØ±ÙˆØº ٠آتش دل تاریکی را دریدند Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ Ùˆ تمدن بشریت را از پس ٠آن، پایه گزاری کردند.
با به Ú†Ù†Ú¯ آوردن ٠گوهر آتش Ùˆ انرژی ØØ§ØµÙ„ از آن، بشر توانست، ذرات ٠آهن ٠مخلوط با خاک Ùˆ سنگ را با ØØ±Ø§Ø±Øª آتش، ذوب کند Ùˆ از دل سنگ خارا، آهن را بیرون کشد.
نخستین یکی گوهر آمد به چنگ
به آتش ز آهن جدا کرد سنگ
سر مایه کرد آهن آبگون
کز آن سنگ خارا کشیدش برون
با شناختن این راه کار ٠جدا سازی آهن از سنگ معدن Ùˆ خاک، بشر تکنیک آهنگری Ùˆ یا چلنگری را پیشه خود کرد Ùˆ از طریق این ØØ±ÙÙ‡ Ùˆ شغل Ùˆ تکنیک توانست از آهن تولید کرده ارّه Ùˆ تیشه Ùˆ...بسازد.
چو بشناخت آهنگری پیشه کرد
از آهنگری ارّه و تیشه کرد
با ساختن چنین ابزاری، بشر توانست با آن، جانوران را شکار کند Ùˆ از گیاه خواری، توامان به گوشت خواری روی آورد. همچنین توانست با این ابزار درمقابل جانوران ÙˆØØ´ÛŒ از خود Ø¯ÙØ§Ø¹ کند.
بد نیست بدانیم که تا زمان کش٠آتش، خوراک مردمان آن زمان، میوه درختان و لباسشان از برگ گیاهان بود.
از آن پیش کاین کارها شد بسیج
Ù†Ø¨ÙØ¯ خوردنی ها جز از میوه هیچ
همه کار مردم نبودی به برگ
که پوشیدنی شان همه بود برگ
از این پس ارابه تکامل را قرار Ùˆ آرام، شایسته نبود Ùˆ اسب چابک سوار ٠تکامل، با سرعت ٠متناسب با زمان Ùˆ مکان، راه ٠ناهموار ٠تاریخ را پیمودنی سزاوار کرد Ùˆ قله های رÙیع Ù¾ÛŒØ´Ø±ÙØª Ùˆ دانش بشری را یکی بعد از دیگری ÙØªØÛŒ Ø¸ÙØ± پیما Ø·ÛŒ کردند. چاره اندیشیدند Ú©Ù‡ چگونه Ù…ÛŒ توانند دل دریاها را بشکاÙند Ùˆ رودها جاری نمایند Ùˆ زمین ها را آبیاری کنند.
زمین نشیمنگاهشان را وسعت دادند. باغ Ùˆ مزارع را به آن Ø§ÙØ²ÙˆØ¯Ù†Ø¯. کشاورزی را آغاز کردند Ùˆ تخم Ùˆ بذر را برای تولید نان Ùˆ قوت ٠روزانه در چراگاه ها پاشیدند Ùˆ Ùˆ Ùˆ ...الی آخر.
چو این کرده شد چاره آب ساخت
ز دریای ها رودها را بتاخت
به جوی و به رود آب ها راه کرد
به ÙØ±Ø®Ù†Ø¯Ú¯ÛŒ رنج کوتاه کرد
چراگاه مردم بدان بر ÙØ²ÙˆØ¯
پراکند پس تخم و کشت و درود
برنجید پس هرکسی نان خویش
بورزید و بشناخت سامان خویش
و...الی آخر.
از منظر دینی این جشن یاد آور اهمیت نور، روشنایی، آتش، انرژی و گرما است. نوری که از خدا جدا است و از خدا جدا نیست. قبله ای که در همه جا هست. زیرا هر جا نور است، خدا هم در آنجا است. همچنین روشنایی و مهر، همیشه با روشنایی بی پایان خدایی یکی بوده است.
چون نور که از مهر جدا هست و جدا نیست
عالم همه آیات خدا هست و خدا نیست
ما پرتو ØÙ‚یم Ùˆ هم اوییم Ùˆ نه اوییم
چون نور که از مهر جدا هست و جدا نیست
آیین جشن سده:
ØÚ©ÛŒÙ… عمر خیام در کتاب " نوروز نامه " Ù…ÛŒ نویسد:
" هرسال تا به امروز جشن سده را پادشاهان نیک عهد در ایران Ùˆ توران به جای Ù…ÛŒ آوردند، بعد از آن تا به امروز، زمان این جشن به دست ÙØ±Ø§Ù…وشی سپرده شد Ùˆ Ùقط زرتشتیان Ú©Ù‡ نگهبان ٠سنن باستانی بوده Ùˆ هستند این جشن باستانی را بر پا Ù…ÛŒ داشتند "
در تاریخ آمده است Ú©Ù‡ مردآویج زیاری به سال 323 هجری ( سده دهم میلادی ) این جشن را در اصÙهان، با شکوه ٠در خور سزاوار سده، برگزار Ù…ÛŒ کرد.
همچنین در زمان غزنویان این جشن دوباره رونق Ú¯Ø±ÙØª Ùˆ عنصری شاعر نامدار ایران در یکی از جشن های سده در برابر سلطان Ù…ØÙ…ود غزنوی قصیده ای در باره سده خواند Ú©Ù‡ آغاز آن با این بیت شروع Ù…ÛŒ شود:
سده جشن ملوک نامدار است
ز Ø§ÙØ±ÛŒØ¯ÙˆÙ† Ùˆ از جم یادگار است
همانطوریکه در سطور بالا به اشاره آمد جشن سده در صدمین روز Ù Ø·ÛŒ شده از زمستان ٠بزرگ، برگزار Ù…ÛŒ شد Ú©Ù‡ به ØØ³Ø§Ø¨ نیاکانمان 10 بهمن آن را جشن Ù…ÛŒ Ú¯Ø±ÙØªÙ†Ø¯. بطوریکه ÙØ±Ø®ÛŒ سیستانی در این باره Ù…ÛŒ سراید:
از پی تهنیت روز نو آمد بر شاه
سدهء Ù ÙØ±Ø® روز دهم بهمن ماه
چله بزرگ از اول دی ماه تا دهم بهمن را شامل Ù…ÛŒ شود Ùˆ بیست روز آخر بهمن هم در ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ عوام چله Ú©ÙˆÚ†Ú© است Ú©Ù‡ شامل بیست روز Ùˆ بیست شب است.
اوج سرما ی زمستان در چهار روز آخر ٠چله بزرگ و چها روز اول چله کوچک است که به چار چار شهرت دارد. و می گویند نمودار شدن و کش٠آتش نیز در چار چار روی داده است.
*****
اکنون مایل هستیم که برای بزرگداشت این جشن ٠شادمان، شما را به روستا های خراسان ببریم تا ببینیم که هموطنمان خراسانی ما این جشن را چگونه برگزار می کنند و سده را امسال با آنها به جشن بنشینیم.
روستاییان خراسانی به مدت سه روز یعنی از یازدهم تا سیزدهم بهمن به مناسبت جشن سده به شادی Ùˆ شادمانی Ù…ÛŒ پردازند. چرا Ú©Ù‡ سده بلندای سال شماریست Ú©Ù‡ از سویی، نشان Ù…ÛŒ دهد به نوروز جمشیدی پنجاه روز بیش نمانده Ùˆ بزودی زمستان سیاه، جای به بهار خواهد داد Ùˆ از سویی، دورنمای سد روزه ÛŒ برداشت خرمن را نمایان Ù…ÛŒ سازد. به همین دلیل پیش از ÙØ±Ø§ رسیدن جشن، از Ú©ÙˆÚ†Ú© Ùˆ بزرگ، پیاده Ùˆ سوار به کوه Ùˆ ØµØØ±Ø§ Ù…ÛŒ روند Ùˆ پشته هایی از خار Ùˆ خاشاک به روستا آورده Ùˆ پسینگاه روز دهم بهمن، بر بلندترین بام خانه گرد آمده Ùˆ بوته ها را روی هم انباشته کرده، Ùˆ وقتی Ú©Ù‡ خورشید غروب Ù…ÛŒ کند Ùˆ شب روستا را زیر چادر خود Ù…ÛŒ کشد، بزرگ خانواده، آتش به خرمن بوته ها Ù…ÛŒ زند. همینکه تابش ٠آتش دل ٠تاریکی را Ù…ÛŒ درد، ÙØ±ÛŒØ§Ø¯ ٠شادی Ùˆ شادمانی Ú©Ù‡ همراه با نیایشی ساده Ùˆ پاک است با پایکوبی Ùˆ دست Ø§ÙØ´Ø§Ù†ÛŒØŒ خواندن سرود سده را آغاز Ù…ÛŒ کنند:
آی سده، سده، سده
سد به غَله، پنجَه به نوروز
آی سده، سده، سده
سد به غله، پنجَه به نوروز
زنÙون بی Ø´Ùو، چَله به دَر Ø´ÙÙˆ ( زنان بی شوهر، عمر سرما تمام شد )
زنÙون Ø´Ùودار، به غم Ú¯Ø±ÙØªØ§Ø± ( زنان شوهردار ٠غم دار آغاز کار هستند )
سد به غَله، پنجَه بَه نوروز
Ø¯ÙØ®ØªÙŽØ±ÙˆÙ† Ø¯ÙØ®ÙŽÙ†Ù‡ØŒ د Ù Ùکر ٠جَمَئه، نوروز بی یمَه ( دختران در خانه به Ùکر رخت نوروزی هستند، نوروز آمد )
سد به غله، پنجه به نوروز
Ø¯ÙØ®ØªÙŽØ±ÙˆÙ† Ø¯ÙØ®ÙŽÙ†Ù‡ بَرَ Ø´ÙÙˆ مثلَه ( دختران در خانه برای شوهر Ù…ÛŒ نالند )
سد به غله، پنجه به نوروز
سَده در پشت دالÙو، بÙمیرَن غÙله دارو
( سده در پشت دالان کمین کرده است، Ù…ØØªÚ©Ø±ÛŒÙ† از غصه بمیرین، چون دیگر نمی توانند Ø§ØØªÚ©Ø§Ø± کنند )
سَده، سَده ما، Ù…ÛŒ شود گلهء ما ( جشن سده مال ماست Ùˆ تعداد گوسÙندان Ùˆ گله ما به سد Ù…ÛŒ رسد )
پس از آنکه تابش ٠آتش در پشت بام ها ÙØ±ÙˆÚ©Ø´ کرد، ØµØØ±Ø§ØŒ میدان ٠بروز شور Ùˆ هیجان جوانان Ù…ÛŒ شود. Ù…ÛŒ خوانند Ùˆ بوته های ÙØ±ÙˆØ²Ø§Ù† ٠آتش ٠به طناب بسته را به دور سر Ù…ÛŒ چرخانند. سالمندان به گرد آنان نشسته Ùˆ تماشاگر شادی Ùˆ شادمانی Ù…ÛŒ شوند. چون باور دارند Ú©Ù‡ تماشای سده سوزی Ùˆ آتش سده موجب تندرستی Ùˆ بهروزی است. با آتش سده به روی زمین، سختی های زمستانی کاهش پیدا Ù…ÛŒ کند Ùˆ زمین Ù†ÙØ³ Ù…ÛŒ کشد Ùˆ زندگی بهاری آغاز Ù…ÛŒ شود. این جشن سه روزه با شادی Ùˆ امید پایان Ù…ÛŒ یابد Ùˆ خاکستر آتش سده بر پشت بام ها باقی Ù…ÛŒ ماند. چرا Ú©Ù‡ باور هست اگر باران ببارد Ùˆ آب، خاکستر آتش سده را بشوید، سال خوبی در پیش است (1)
بنابراین در ایران ٠باستان Ùˆ در میان زرتشتیان ٠ایران، این جشن نزدیک غروب Ø¢ÙØªØ§Ø¨ با آتش Ø§ÙØ±ÙˆØ²ÛŒ آغاز Ù…ÛŒ شد Ùˆ امروز هم با همان سنت، کوپه هایی از بوته Ùˆ خار Ùˆ هیزم در بیرون شهر ÙØ±Ø§Ù‡Ù… آورده Ùˆ Ø¯Ø±ØØ§Ù„ÛŒ Ú©Ù‡ موبدان لاله به دست اوستا زمزمه Ù…ÛŒ کنند، بوته ها را روشن کرده Ùˆ مردمی Ú©Ù‡ در آن جا جمع شده اند، نماز ٠آتش ٠نیایش خوانده Ùˆ سپس دست یکدیگر را Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ به دور آتش Ù…ÛŒ چرخند Ùˆ شادی Ùˆ پایکوبی Ù…ÛŒ کنند.
آری برگزاری ٠آیین ٠این ÙØ±ÙˆØº ٠جاودانه، در ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران زمین از روزگار هوشنگ شاه تاکنون باقی مانده است Ùˆ آتش Ù ÙØ±ÙˆØ²Ø§Ù†ØŒ در دل شب های سیاه زمستانی آنچنان جلوه گر است Ú©Ù‡ به Ú¯ÙØªÙ‡ عنصری:
گر از ÙØµÙ„ زمستان است بهمن
چرا امشب جهان چون لاله زار است
در پایان این نوشته مایل هستم نیایش آتش را زینت بخش دل Ùˆ جان Ùˆ خرد همه هموطنانم بکنم. زیرا Ú©Ù‡ خود یکبار به مناسبتی این سرود را همراه هموطنان زرتشتی ام در روزهای پرواز وار جوانی ام در کنار آذرگاه ÙØ±ÛŒØ§Ø¯ کردم.
نیایش آتش:
درود بر تو ای آتش!
ای برترین Ø¢ÙØ±ÛŒØ¯Ù‡Ø¡ سزاوار ستایش اهورا مزدا!
به خشنودی اهورا مزدا، راستی بهترین نیکی است، خرسندی است.
خرسندی برای کسی که راستی را برای بهترین راستی بخواهد (3 بار)
بر می گزینم که مزدا پرست زرتشتی باشم و خدایان پنداری را زدوده، تنها به اهورا باور داشته باشم.
به تو ای آتش! ای پرتو اهورامزدا! خشنودی Ùˆ ستایش Ø¢ÙØ±ÛŒØ¯Ú¯Ø§Ø± Ùˆ Ø¢ÙØ±ÛŒØ¯Ú¯Ø§Ù†Ø´ برساد!
Ø§ÙØ±ÙˆØ®ØªÙ‡ باش در این خانه!
پیوسته Ø§ÙØ±ÙˆØ®ØªÙ‡ باش در این خانه! ÙØ±ÙˆØ²Ø§Ù† باش در این خانه! تا دیر زمان Ø§ÙØ²Ø§ÛŒÙ†Ø¯Ù‡ باش در این خانه!
به من ارزانی ده ای آتش! ای پرتو اهورامزدا! آسایش آسان! پناه آسان! آسایش ÙØ±Ø§ÙˆØ§Ù†!
ÙØ±Ø²Ø§Ù†Ú¯ÛŒØŒ Ø§ÙØ²ÙˆÙ†ÛŒØŒ شیوایی زبان Ùˆ هوشیاری روان Ùˆ پس از آن خرد بزرگ Ùˆ نیک Ùˆ بی زیان Ùˆ پس از آن دلیری مردانه، استواری، هوشیاری Ùˆ بیداری، ÙØ±Ø²Ù†Ø¯Ø§Ù† برومند Ùˆ کاردان، کشورداری Ùˆ انجمن آرا، بالنده، نیک کردار، آزادی بخش Ùˆ جوانمرد، Ú©Ù‡ خانه مراوده مرا Ùˆ شهر مرا Ùˆ کشور مرا آباد سازند Ùˆ انجمن برادری کشورها Ùˆ همبستگی جهانی را ÙØ±ÙˆØº بخشند.
راستی بهترین نیکی است، خرسندی است.
خرسندی برای کسی که راستی را برای بهترین راستی بخواهد (3 بار) (2)
این قلم در طول زندگی اش یکبار شاهد این جشن بوده است Ùˆ این سعادت را داشته Ú©Ù‡ در کنار زیبا رویان Ùˆ پری وشان ٠دیار یاران، در کنار آذرگاه دست در دست آنها ØÙ„قه بزند Ùˆ سرود آتش را زمزمه کند. آری در سال 1350 خورشیدی همراه تیم Ùوتبال لنگرود به اردوگاه ØªÙØ±ÛŒØÛŒ رامسر دعوت شدیم.
هر ساله از نقاط مختل٠ایران ورزشکاران، هنرمندان، هنر جویان، ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒØ§Ù† Ùˆ... در رشته های مختل٠به این اردوگاه دعوت Ù…ÛŒ شدند Ùˆ ØØ¯Ø§Ù‚Ù„ مدت یک Ù‡ÙØªÙ‡ در کارهای ØªÙØ±ÛŒØÛŒ Ùˆ هنری، در زمینه ورزش Ùˆ هنر، خودنمایی Ùˆ هنر نمایی Ù…ÛŒ کردند. آن سال ØØ¯ÙˆØ¯ دهها Ù†ÙØ± از دختران زیباروی Ùˆ طناز تهران Ú©Ù‡ همگی زرتشتی بودند، جلوه ای از زیبایی Ùˆ رعنایی را در ÙØ¶Ø§ÛŒ اردوگاه گستردند Ùˆ شهد عشق جوانی را چون عسل به کام ما جوانان تازه بدوران رسیده، شیرین کردند. در یکی از این روزهای پرواز وار جوانی همگی به دریای رامسر Ø±ÙØªÛŒÙ… Ùˆ پس از آبتنی در آب زلال دریا، در ساØÙ„ قلوه سنگی آن تن خود را با Ø¢ÙØªØ§Ø¨ گرما بخش آشنا کردیم. درشب آن روز همه ما در برنامه آن دختران زیبا روی زرتشتی شرکت کردیم. برنامه، نیایش آتش بود Ú©Ù‡ برای این کار تکه چوب ها را روی هم چیدند Ùˆ چون کوه بالا آوردند، طوری Ú©Ù‡ Ø§Ø±ØªÙØ§Ø¹ آن از زمین ØØ¯ÙˆØ¯ سه متر Ùˆ شعاع آن یک Ùˆ نیم تا دومتر Ù…ÛŒ شد. در مدار این تله چوب در ØÙ„قه اول دختران زرتشتی قرار Ú¯Ø±ÙØªÙ†Ø¯ Ùˆ در ØÙ„قات بعدی ما Ùˆ سایر میهمانان در صÙو٠منظم در ردی٠خود ایستادیم. در همین هنگام یکی از کارگزاران بر روی تله چوب Ù†ÙØª ریخت Ùˆ سپس با مشعل آن را مشتعل کرد. در ØØ§Ù„ÛŒ Ú©Ù‡ روشنایی آتش دل تاریکی را دریده بود صدای نیایش Ùˆ سرود دختران زرتشتی در ÙØ¶Ø§ÛŒ اردوگاه پیچید Ùˆ ما بدون اینکه بÙهمیم، سرود را با آنها زمزمه Ù…ÛŒ کردیم Ùˆ امروز Ø®ÙˆØ´ØØ§Ù„ هستم Ú©Ù‡ با آن زمزمه Ø±ÙˆØ Ù†ÛŒØ§Ú©Ø§Ù†Ù…Ø§Ù† را شاد کردم.
در پایان ٠این جشن شادی Ø¢ÙØ±ÛŒÙ† Ú©Ù‡ جان Ùˆ خرد هر ایرانی را از گرمای آتش به هم نزدیک Ù…ÛŒ کند، دلهامان را از کینه Ùˆ خشم کور پاک کنیم Ùˆ نهال دشمنی برکنیم Ùˆ درخت گرما بخش دوستی Ùˆ ØµÙØ§ را در دلها بنشانیم. باشد Ú©Ù‡ در پرتو این ÙØ±ÙˆØº ٠گرما بخش، از واگرایی در آییم Ùˆ به همگرایی برسیم. تا در پرتو ٠این یگانگی، بتوانیم این اهریمن ÙØ±ÙˆØ¯ آمده بر ÙØ±Ø§Ø² ایران زمین را از ریشه بخشکانیم.
در هم Ú†Ùˆ روزی Ù…ØØªØ±Ù…ØŒ در هم Ú†Ùˆ جشنی Ù…ØØªØ´Ù…
باید شمردن مغتنم، بر خیز ما را " می " بده
روزی خوش ٠دلکش بود، چون Ú¯ÙØªÚ¯Ùˆ ز " آتش " بود
آبی چو آتش خوش بود، مخصوص در آتشکده (مجد الاسلام کرمانی )
(1) بر Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ از مقاله " جشن آتش Ù " دوست ارجمند Ùˆ دانشمندم آقای دکتر تورج پارسی، Ú©Ù‡ ایشان هم از کتاب آقای ابراهیم شکورزاده ( عقاید مردم خراسان رویه 111 ) بهره جسته اند.
(2) بر Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ از مقاله " جشن آتش Ù" دوست ارجمند Ùˆ دانشمندم آقای دکتر تورج پارسی
* همچنین برای غنا بخشیدن ٠این نوشته از کتاب دکتر ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ مهر (دیدی نو از دین کهن یا ÙلسÙÙ‡ زرتشت) بهره جستم.
** شعرهای ÙØ±Ø¯ÙˆØ³ÛŒ از شاهنامه چاپ مسکو.
apanahan@t-online.de
apanahan@yahoo.de
parvaz نوشت