« از کعبه داران٠غارتگر و جانستان » / آریابرزن زاگرسی

1- چرا نسنجیدن رادیکال نظرات پیشکسوتان / طلایه داران / Ø®ÙØ³Ø±ÙˆØ§Ù† / بزرگان / انبیاء / متÙکّران / ÙÛŒÙ„Ø³ÙˆÙØ§Ù† / دانشورزان Ùˆ امثال اینان ØŒ « خیانت به خویشتن Ùˆ نابود کردن شیرازه ÛŒ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ » Ù…ÛŒ باشد؟.
آریابرزن زاگرسی
تاریخ نگارش و ویرایش: بیست و هشتم ژانویه سال 2008 میلادی
« از کعبه داران٠غارتگر و جانستان »
[ وقتی Ù…Ùنکران Ùˆ لعن کننده گان جیÙÙ‡ ÛŒ دنیا از ØØ±ÛŒØµ ترین Ùˆ بلعنده ترین دنیاپرستان روزگار Ù…ÛŒ شوند. ]
1- چرا نسنجیدن رادیکال نظرات پیشکسوتان / طلایه داران / Ø®ÙØ³Ø±ÙˆØ§Ù† / بزرگان / انبیاء / متÙکّران / ÙÛŒÙ„Ø³ÙˆÙØ§Ù† / دانشورزان Ùˆ امثال اینان ØŒ « خیانت به خویشتن Ùˆ نابود کردن شیرازه ÛŒ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ » Ù…ÛŒ باشد؟.
تا زمانی Ú©Ù‡ ما ایرانیان، « رعایت خطا گوییها Ùˆ خطا نظریها Ùˆ چیز نویسیها Ùˆ ØØ±Ù…تگزاری به ریش سÙیدی » پیشکسوتان ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ Ùˆ کشوری را سر لوØÙ‡ ÛŒ مرام Ùˆ مسلک ÙØ±Ø¯ÛŒ خود Ù…ÛŒ دانیم، بی گمان، آگاهانه Ùˆ با قصد به امتداد Ùˆ دوام « ÙØ±ÛŒØ¨ خوردنها Ùˆ قربانی شدن نسلهای ملّت خود »، شدّت Ùˆ وسعت نیز Ù…ÛŒ دهیم. یک ملّت، موقعی Ù…ÛŒ تواند از قعر Ùلاکتهای باهمزیستی به در آید Ùˆ راههای خردمندی را بپیماید Ú©Ù‡ Ø¢ØÙ‘ادش بخواهند هنر « اندیشیدن با مغز خود را بÙهمند Ùˆ دریابند Ùˆ مسئولیّت تصمیمها Ùˆ کردارها Ùˆ Ú¯ÙØªØ§Ø±Ù‡Ø§ Ùˆ Ø±ÙØªØ§Ø±Ù‡Ø§ÛŒ خود را » با جان Ùˆ دل، بپذیرند. ولی ملّتی Ú©Ù‡ Ø¢ØÙ‘ادش؛ بویÙÚ˜Ù‡ ØªØØµÛŒÙ„ کرده گان Ùˆ ÙØ¹Ù‘الین دامنه ÛŒ پولیتیک از تقلیدی به تقلیدی دیگر، پیوسته در نوسان هستند، آن ملّت، هرگز Ùˆ هیچگاه، بیدار Ùˆ هوشیار Ùˆ خردمند انه نخواهد زیست Ú©Ù‡ نخواهد زیست.
کثیری از ما تصوّر Ù…ÛŒ کنیم عرصه ÛŒ « تقلید Ùˆ متابعتی » Ùقط در ØÙˆØ²Ù‡ های مذهبی Ùˆ اعتقاداتی هست Ú©Ù‡ واقعیّت Ùونکسیونالیستی Ùˆ عینی Ùˆ ملموس دارد. در ØØ§Ù„یکه تقلید Ùˆ دنباله روی Ù…ÛŒ تواند در تمام دامنه های نظری Ùˆ پراکتیکی Ùˆ ØØªÙ‘ا ادغامی از تئوری Ùˆ پراکتیک در لباس واقعیّتهای متنوّع Ùˆ رنگارنگ پدیدار شود. اینکه اساتید Ùˆ پیشکسوتان Ùˆ سردمداران یک سرزمین بیایند سخنانی را بگویند Ùˆ عدّه ای مطیع Ùˆ تابع بدون هیچ سنجشگری Ùˆ وارسی Ùˆ چرایی چند Ùˆ چون آنها به « بازگویی Ùˆ بازنویسی » سخنان چنان پیشکسوتانی رو آورند، پیداست Ú©Ù‡ همه Ùˆ همه از ÙØ§Ø¬Ø¹Ù‡ ÛŒ « ØØ¨Ù„ المتین تقلید » ØÚ©Ø§ÛŒØª Ù…ÛŒ کنند Ú©Ù‡ هنوز در وجود ریز Ùˆ Ø¯ÙØ±Ø´Øª تک، تک ما، نقش کلیدی Ùˆ Ùونکسیونالیستی خودش را اجرا Ù…ÛŒ کند؛ ولو هر کدام از ما با تØÚ©Ù‘Ù… Ùˆ قاطعیّت، سیصد Ùˆ شصت درجه، خلا٠آن را در انظار یکدیگر ادّعا کنیم.
تقلید Ùقط این نیست Ú©Ù‡ اشخاصی معمّم بیایند رساله های کیلویی بنویسند Ùˆ برای هر چیزی، ÙØªÙˆØ§Ù‡Ø§ Ùˆ اØÚ©Ø§Ù… قیراطی بتراشند Ùˆ Ù…Ùهر دقیانوسی خود را بر پای آن بکوبند؛ بلکه تقلید Ù…ÛŒ تواند با Ú©ÙØª Ùˆ شلوار Ùˆ کراوات Ùˆ سه تیغه Ø§ØµÙ„Ø§Ø Ú©Ø±Ø¯Ù† سر Ùˆ صورت نیز به بقاء Ùˆ دوام خودش ادامه دهد. مرجع تقلید Ùˆ تابعین مقلّد Ù…ÛŒ توانند در ÙØ±Ù…های مختل٠و مکانهای متعدّد، وجود داشته باشند. هیچکس نمی تواند کلا٠سر در Ú¯Ù… « تقلید Ùˆ مرجع تقلید » را Ùقط به اخانید Ùˆ مساجد Ùˆ مذاهب ابراهیمی Ùˆ امثال اینها میخکوب Ùˆ Ù…ØØ¯ÙˆØ¯ کند. دانشگاهها Ùˆ اساتید خودی Ùˆ باختر زمینی نیز Ù…ÛŒ توانند دقیقا همان نقشهای « مقلّد سازی » را در رشته های مختل٠آموزشی / ØªØØµÛŒÙ„ÛŒ Ø§ÛŒÙØ§ کنند Ú©Ù‡ ØÙˆØ²Ù‡ های مذهبی اجرا Ù…ÛŒ کنند. در ماهیت Ùˆ کمیّت Ùˆ Ú©ÛŒÙیّت « مرجع تقلید Ùˆ مقلّدی » نیز هیچ ØªÙØ§ÙˆØª Ùˆ تضادی بین رنگارنگی نامها Ùˆ مکانها نیست Ú©Ù‡ نیست؛ زیرا تا زمانی Ú©Ù‡ هر « مقلّدی » نکوشد تمام آنچه را در مکتبهای طلبه Ú¯ÛŒ آموخته است با دلیری Ùˆ گستاخی، واژگون Ùˆ متلاشی Ùˆ به دور اندازد، هرگز « انسانی جوینده Ùˆ پرسنده Ùˆ اندیشنده » نیز از آب در نخواهد آمد Ú©Ù‡ در نخواهد آمد؛ بلکه تمام عمرش همچون ØµÙØÙ‡ ÛŒ گراماÙونی خواهد بود Ú©Ù‡ Ú¯ÙØªÙ‡ ها Ùˆ شنیده ها Ùˆ خوانده ها را بر Ù„ÙˆØ ÙˆØ¬ÙˆØ¯Ø´ ثبت Ù…ÛŒ کند Ùˆ به دیگران Ùقط انتقال Ù…ÛŒ دهد بدون آنکه بتواند یا با گستاخی بخواهد بر آنچه آموخته Ùˆ شنیده Ùˆ دیده Ùˆ خوانده باشد، خردلی Ùکر Ùˆ ایده Ùˆ سنجشگری Ø¨ÛŒÙØ²Ø§ÛŒØ¯ یا بکاهد یا در کلّ، خط Ø¨ÙØ·Ù„ان بر آنها بکشد.
در مسئله ÛŒ تقلید، ÙØ±Ù‚ÛŒ نمی کند Ú©Ù‡ « مرجع تقلید »، یک معمّم باشد. یا یک، استاد دانشگاه. یا یک متÙکّر Ùˆ Ùیلسو٠و پژوهشگر باختر زمینی. تقلید، Ø¨ØØ« در ظواهر نیست؛ بلکه « Ø¨ØØ« کاراکتر Ø±ÙØªØ§Ø±ÛŒ Ùˆ اندیشیدن » Ù…ÛŒ باشد. Ùقط از آخوند جماعت، تقلید کردن؛ مذموم نیست؛ بلکه هر نوع تقلیدی باید مذموم Ùˆ سنجشگری شود. یک مرجع تقلید، « رساله » Ù…ÛŒ نویسد. یک استاد دانشگاه نیز، « رساله / کتاب / جزوه » Ù…ÛŒ نویسد. طلبه ای / دانشجویی Ú©Ù‡ Ù…ØØµÙˆÙ„ات قلمی Ùˆ Ú¯ÙØªØ§Ø±ÛŒ مراجع را الگوی بی چون Ùˆ چرای کاراکتر Ùˆ شیوه ÛŒ اندیشیدن خودش در هر زمینه ای به ØØ³Ø§Ø¨ آورد، آن طلبه، یک مقلّد تمام عیار Ù…ÛŒ باشد؛ ولو بالاترین Ùˆ عالی ترین تیتل دانشگاهی را داشته باشد Ùˆ Ú¯ÙØªØ§Ø±Ù‡Ø§ÛŒØ´ نیز برای کثیری از دوستداران Ùˆ همقطاران Ùˆ رÙیقانش، ØØ¬Ù‘ت Ù…ØØ¶ به ØØ³Ø§Ø¨ آیند. تقلید، تقلید است. شاخ Ùˆ دÙÙ… نیز ندارد. بازگویی Ùˆ بازخوری Ùˆ بازنویسی Ùˆ انتقال نصوص آکبندی / اØÚ©Ø§Ù…ÛŒ دیگران Ùˆ تاسی کردن Ùˆ نقل قول آوردنهای Ù¾ÛŒ در Ù¾ÛŒ از Ú¯ÙØªØ§Ø±Ù‡Ø§ Ùˆ نوشتارهای اساتید اقدم Ùˆ امثال اینان، همه Ùˆ همه، تقلید Ùˆ تقلیدگری Ù…ÛŒ باشند. Ùکری Ùˆ ایده ای Ùˆ نظری Ùˆ آگاهی Ùˆ دانشی را Ú©Ù‡ من به تن خویش، نیندیشیده Ùˆ بازشکاÙÛŒ Ùˆ گواریده Ùˆ جذب وجود خودم نکرده باشم، هرگز Ùکر Ùˆ ایده Ùˆ نظری « اوریژینال » نیست Ùˆ پشیزی نیز ارزش ندارد؛ گیرم Ú©Ù‡ صدها Ùˆ هزاران « مرجعنامه Ùˆ کتابنامه Ùˆ دایرة المعار٠معتبر » به ضمائم آن نیز آویخته Ùˆ سنجاق شده باشند. هرگز صنار سی شاهی نمی ارزد Ú©Ù‡ نمی ارزد.
تلاش برای به در آمدن از پیله ÛŒ مغز Ùˆ مایه سوز تقلید بایستی انسان را به سوی « مستقل اندیشی Ùˆ دلاوری Ùˆ راستمنشی » سوق دهد؛ نه اینکه از زیر بار آتوریته هایی معمّم به در آورد Ùˆ یوغ تقلید مدرن ( ایضا نو سکولار Ùˆ مدرنیته ای! ) را بر گردن انسانها، میخکوب Ùˆ جوشکاری بکند. کسانی Ú©Ù‡ به راستی Ùˆ از جان Ùˆ دل در Ùکر « آزادی » Ù…ÛŒ باشند، نبایستی هیچ کجا نیز در به در به دنبال « مقلّد Ùˆ آمینگوی » بگردند؛ بلکه بایستی بکوشند Ú©Ù‡ ردّ پا Ùˆ رنگ Ùˆ نما Ùˆ صورتهای عجیب Ùˆ غریب « تقلیدگری » را در هر ÙØ±Ù…ÛŒ Ú©Ù‡ وجود دارد یا امکان بروزش هست با گستاخی Ùˆ رادمنشی برسنجند Ùˆ انسانها را بدانسو بیانگیزانند Ú©Ù‡ به شخصه در پاره کردن غÙÙ„ Ùˆ زنجیرهای متابعتی Ùˆ مقلّدی، پیشگام Ùˆ دلیر شوند Ùˆ روی پاهای مستقل اندیش Ùˆ مستقل مصمّم Ùˆ مستقل پاسخور بایستند Ùˆ پایداری کنند. ما اگر ریگی به Ú©ÙØ´Ù…ان نباشد Ùˆ در به در به دنبال Ù…ØÙلهای ماÙیایی قدرتپرست Ùˆ یارگیریهای همعقیده نباشیم، پس بایستی با رادمنشی Ùˆ عریانی تمام Ùقط برای « آزادی Ùˆ میهندوستی Ùˆ باغبانی ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ باهمستانمان » تلاش کنیم؛ نه دونده Ú¯ÛŒ کردن Ùˆ چیز نویسی خرواری منتشر کردن برای جÙÙ„ Ùˆ پلاس مردم را عوض کردن Ùˆ بر گرده ÛŒ آنها همچنان ØØ§Ú©Ù… اقتلویی Ùˆ آمری شدن با اتیکتهای دهن Ù¾ÙØ± Ú©Ù†. به انسانها بایستی Ùقط آموزاند Ú©Ù‡ خودشان مغزی برای اندیشیدن Ùˆ خواستی برای گزینش راه Ùˆ روش زندگی ÙØ±Ø¯ÛŒ دارند Ùˆ به هیچ « مرجع تقلید Ùˆ پیشکسوت Ùˆ آتوریته Ùˆ آقا بالا سری » Ù…ØØªØ§Ø¬ نیستند؛ زیرا انسانی Ú©Ù‡ خودش بیندیشد، خودش نیز Ù…ÛŒ تواند « مرجع Ùˆ زاینده ÛŒ روش زندگی ÙØ±Ø¯ÛŒ اش » شود بدون آنکه وابسته Ùˆ آویزون دیگران باشد.
Ø¨ØØ« « Ø´Ú©Ù‘ » به گرداگرد Ù…ØÙˆØ± « تسلیم شدن Ùˆ رضا به قضا دادن » نمی چرخد؛ بویژه در آن کرانه هایی Ú©Ù‡ نمی توان « به پاسخهای قانع Ùˆ مجاب کننده دست ÛŒØ§ÙØª Ùˆ همچنین هرگز نادانستنی ماندن پرسشهای استخوانسوز بشری ». Ø¨ØØ« Ø´Ú©Ù‘ØŒ هیچ نظریّه ÛŒ کلیشه ای Ùˆ نصّی نیز نیست؛ بلکه Ø´Ú©Ù‘ØŒ آغازگاهی تلنگری هست برای اندیشیدن Ùˆ پرسشگری ÙلسÙÛŒ با مغز خود. روشی Ù…ÛŒ باشد برای جست – Ùˆ جوی ØÙ‚یقت Ú©Ù‡ به انسان، انگیزه ای نیرومند Ù…ÛŒ بخشد تا دلیر Ùˆ مصمّم بتواند برای « رسیدن به یقین Ùˆ اطمینان Ùˆ آگاهی Ùˆ دانش ÙØ±Ø¯ÛŒ » به آن، تکیه کند. Ø¨ØØ« « Ø´Ú©Ù‘Ø› بویژه از نوع « رنه دکارتی » اش »، بر آن نیست Ú©Ù‡ در برابر « ایمان / دانش / ساینس / ÙˆÛŒØ³Ù†Ø´Ø§ÙØª / اپیستومولوژی »، توپ Ùˆ توپخانه ÛŒ پداÙندی برپا کند؛ بلکه بر عکس. روش « Ø´Ú©Ù‘ دار » Ù…ÛŒ کوشد با سرند کردن عقاید Ùˆ دیدگاهها Ùˆ سنّتها Ùˆ آداب Ùˆ رسوم Ùˆ نظریّه های مراجع Ùˆ تمام آن ÙØ¶Ø§ÛŒ ØØ§Ú©Ù… بر ذهنیّت Ø§ÙØ±Ø§Ø¯ یک اجتماع، مرز بندی سنجشگرانه Ùˆ گویا کند؛ یعنی تمام آن چیزهایی Ú©Ù‡ در بستر ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ Ùˆ تاریخ یک جامعه Ùˆ همچنین جوامع جهانی در طول تاریخ از نسلهایی به نسلهای دیگر، انتقال Ùˆ Ø§ÙØ²ÙˆØ¯Ù‡ Ùˆ Ø¬Ø±Ø Ùˆ تعدیل شده Ùˆ به ارث رسیده اند Ùˆ آنها را به نام « ØÙ‚یقت مسلّم »، ارجگزاری Ùˆ پاسداری Ù…ÛŒ کنند.
زمانی Ù…ÛŒ توان از چیزی، « دانش / ساینس / ÙˆÛŒØ³Ù†Ø´Ø§ÙØª » داشت Ú©Ù‡ ÙØ±Ø¯ØŒ ÙØ±Ø¯ ما به تن خویش با Ù…ØÚ©Ù‘ Ùهم Ùˆ شعور Ùˆ تجربیّات Ùˆ بررسیهای شخصی بتوانیم به « شناخت Ùˆ آگاهی Ùˆ دانش داشتن از چیزی »، کوشا Ùˆ رادمنش شویم. آنچه را Ú©Ù‡ به ما از کودکی تا دوران بلوغ، یاد Ù…ÛŒ دهند؛ Ú†Ù‡ در خانواده ها، Ú†Ù‡ در مدرسه ها Ùˆ دبیرستانها Ùˆ دانشگاهها Ùˆ ØÙˆØ²Ù‡ ها Ùˆ دانشکده ها Ùˆ موسسات آموزشی، همه ÛŒ اینها هنوز « دانش آزموده Ùˆ برسنجیده Ùˆ Ù…ØÚ© خورده ÛŒ شخصی » نیستند Ú©Ù‡ نیستند؛ زیرا خود من در باره ÛŒ چند – Ùˆ – چون آنها نیندیشیده Ùˆ داوری نیز نکرده ام. به جای آنکه بیاییم Ùقط طومار تایید Ùˆ تمجید کردن « ØØ±Ù…تگزاری به اساتید Ùˆ پیشکسوتان ریش سÙید Ùˆ امثال اینها » را نشانه های Ùهم Ùˆ شعور بدانیم، بایستی بیاموزیم Ú©Ù‡ انسان، مادر زاد، ارجمند هست؛ ولی عقاید Ùˆ اÙکار Ùˆ دیدگاهها Ùˆ نظراتش، شایسته Ùˆ بایسته ÛŒ سنجشگری Ù…ÛŒ باشند. اساتیدی Ú©Ù‡ از بر سنجیدن نظراتشان، بند یقه ÛŒ خودشان Ùˆ شاگردانشان Ùˆ هوادارانشان تنگ Ù…ÛŒ شود، استاد نیستند؛ بلکه دیکتاتورهای مرجعی Ù…ÛŒ باشند Ú©Ù‡ صغارت Ùˆ ØÙ‚ارت Ùˆ متابعتی Ùˆ ذلالت Ùˆ ØÙ…اقت تمام شنوندگان Ùˆ متابعین خود را از صمیم قلب، خواهان Ùˆ آرزومندند. Ùقط آنانی استاد جوینده Ùˆ اندیشنده هستند Ú©Ù‡ سنجشگران آراء خود را با دلیری، بستایند Ùˆ ارج گزارند.
به جای آنکه بیاییم Ú¯ÙØªØ§Ø±Ù‡Ø§ÛŒ ناپژوهیده Ùˆ نیندیشیده Ùˆ نا وارسیده ÛŒ پیشکسوتان را چشم Ùˆ گوش بسته بپذیریم Ùˆ به رسمیّت بشناسیم Ùˆ به دهان Ùˆ قلم آنها تاسی جوییم Ùˆ طوطی وار با تکرار مکرّرات، ذهنیّت Ùˆ روان خود را آلوده وخشک کنیم، نیک است با وجدانی بیدار به Ú©Ù…Ú© مغز خود Ùˆ دیدن با چشمان سنجشگر Ùˆ تیز بین Ùهم خود به سخن در آییم Ùˆ در زبان Ùˆ کلمات ÙØ±Ø¯ÛŒ به « Ø¯Ø±ÛŒØ§ÙØªÙ‡ های شخصی» بدون آنکه رعایت Ø§ØØ¯ÛŒ را بکنیم، با گستاخی رو آوریم. این است رمز Ùˆ راز « پرنسیپ ØÙ‚یقت جویی Ùˆ کاربست روشهای Ø´Ú©Ù‘ انگیزشی ».
چنین دلاوری Ùˆ راستمنشی از بهر کاربست « Ø´Ú©Ù‘ انگیزشی »، امکانیست Ú©Ù‡ تک، تک ما را Ù…ÛŒ تواند از در غلتیدن به دام خطاها Ùˆ Ùلاکتها Ùˆ مصیبتهای ارثیه ای Ùˆ قرن به قرن Ùˆ Ø§ØØªÙ…الا ØØ§Ø¯Ø« شونده در موقعیّتهای اکنون Ùˆ آینده، هشدار دهد Ùˆ بیدار نگاه دارد. چنین تلاشی به ما مدد Ù…ÛŒ کند تا همه چیز را « ریشه ای » به عنوان « تکیه گاههای نامطمئن Ùˆ ناکاویده Ùˆ ناپژوهیده » در نظر بگیریم Ùˆ هرگز اتیکت « ØÙ‚یقت نصّی Ùˆ هرگز خلل ناپذیر » به آنها نچسبانیم تا بتوانیم با گشوده Ùکری به امکانها Ùˆ اÙقهای رشد Ùˆ بالنده Ú¯ÛŒ Ùˆ ÙØ±Ù‡ÛŒØ®ØªÙ‡ Ú¯ÛŒ خودمان Ùˆ دیگر همنوعانمان، بال Ùˆ پر بدهیم Ùˆ همچنین دامنه های کسب دانشها Ùˆ آگاهیهای ÙØ±Ø¯ÛŒ Ùˆ اجتماعی را مهیّا کنیم Ùˆ وسعت دهیم.
تک، تک ما تا بر آن نباشیم Ùˆ سرسختانه تلاش سرسختانه نیز نکنیم Ú©Ù‡ هر Ú†Ù‡ زودتر، ذهنیّت Ùˆ روان خودمان را نه تنها از کلا٠برهوتی « تعلیم Ùˆ تعلّم مدرّسی / متابعتی » به در آوریم؛ بلکه زیر بار ØÙ‚ارت آمیز Ùˆ سنگینی غÙÙ„ Ùˆ زنجیر « آتوریته ها » نیز نرویم، مطمئنا نسل اندر نسل، ØÙ…ّال خورجین خطا گوییها Ùˆ چیز نویسیها Ùˆ نظرات گمراه کننده ÛŒ آنها خواهیم ماند.
2- جارچی بی صدا و ندا:
[ .... بدان! کسانی Ú©Ù‡ Ù†Ø§Ù…ØØ±Ù…ند، عمّامه به سَرند، اگر Ú†Ù‡ Ø·ÙÙ„ باشند. ولی عمّامه، هر Ú†Ù‡ بزرگتر باشد، ØµØ§ØØ¨ آن، بیشتر Ù†Ø§Ù…ØØ±Ù… است. همچنین دیگر عÙلماء Ùˆ پیشنمازان Ùˆ Ø®ÙØ¯Ù‘ام مساجد Ùˆ روضه خوان Ùˆ واعظ Ùˆ تاجر Ùˆ کسانی Ú©Ù‡ به ØØ¬ Ø±ÙØªÙ‡ باشند Ú©Ù‡ گریختن از ایشان، واجب است ....... ]
از کتاب: « کلثوم ننه » - / Ù…Ùلّا آقا جمال خوانساری / ص. 55
- ابوالعیناء را Ú©Ù‡ ظری٠عربست، یکی از بزرگ زاده گان بغداد Ú©Ù‡ دم از Ø¸Ø±Ø§ÙØª Ù…ÛŒ زد، Ú¯ÙØª: « ما همیشه در ذکر مَساوی Ùˆ Ù‚Ø¨Ø§ÛŒØ ØªÙˆÛŒÛŒÙ… Ùˆ دمی از غیبت تو، خالی نیستیم ». ابوالعیناء Ú¯ÙØª: « اگر این نمی Ú¯ÙØªÛŒØŒ ØÙ…اقت تو، مرا معلوم نمی شد! ».
- شاعری Ù…Ùهمل گوی، پیش میرزا الغ بیگ Ù…ÛŒ Ú¯ÙØª: « چون به خانه ÛŒ کعبه رسیدم، دیوان شعر خود را از برای تیمّن Ùˆ تبرّک در ØØ¬Ø±Ø§Ù„اسود مالیدم ». ایشان ÙØ±Ù…ودند: « اگر در آب زمزم Ù…ÛŒ مالیدی، بهتر بودی! ».
- دشمن آدمی Ù…ÛŒ تواند سمت Ú†Ù¾ یا راست یا پشت آدم، کمین کند. Ùقط « ØØ±ÛŒÙ Ùˆ رقیب » انسان هست Ú©Ù‡ روبروی آدمی Ù…ÛŒ ایستد.
.... ))) - شهوترانی « Ù…Ùلّا نصرالدّین » در مسجد:
« روزی، « Ù…Ùلا » از ÙØ±Ø· شهوت به خود همچون مار Ù…ÛŒ پیچید Ùˆ برای ÙØ±Ùˆ نشاندن لهیب شهوتش، به هر سویی، سرک Ù…ÛŒ کشید. از قضا در هول Ùˆ ولای چاره جویی، چشمش به ماچه الاغی Ø§ÙØªØ§Ø¯ Ú©Ù‡ در کوچه، سرگردان بود. Ù…Ùلّا، چنان ØØ±Øµ شهوت بر Ù†ÙØ³Ø´ غالب بود Ú©Ù‡ ماچه الاغ در نظرش بسان ØÙˆØ±ÛŒ بهشتی آمد. بی درنگ، Ø§ÙØ³Ø§Ø± ماچه الاغ را در دست Ú¯Ø±ÙØª Ùˆ سریع به داخل مسجد Ù…ØÙ„Ù‘ شد Ùˆ بدون هیچ شرم Ùˆ ØÛŒØ§ÛŒÛŒØŒ ماچه الاغ را به کار Ú¯Ø±ÙØª. Ù…Ùلّا در ØÛŒÙ†ÛŒ Ú©Ù‡ داشت شهوت خود را با آه Ùˆ ناله بر آن زبان بسته، انزال Ù…ÛŒ کرد، ناگهان مومنی وارد مسجد شد Ùˆ Ù…Ùلّا را در آن کار Ù‚Ø¨ÛŒØ Ø¯ÛŒØ¯ Ùˆ با تØÙ‚یر از ته گلویش، Ù…ØÚ©Ù…ØŒ خدویی بر زمین انداخت Ùˆ از راه خویش، باز پس Ø±ÙØª. Ù…Ùلّا، وقتی آن عمل مرد را دید، خشمگین شد Ùˆ Ú¯ÙØª: « ØÛŒÙ Ú©Ù‡ دستم به کار است؛ Ùˆ گر نه ای Ú©Ø§ÙØ± ملعون به تو، یاد Ù…ÛŒ دادم Ú©Ù‡ خانه ÛŒ خدا، جای ت٠انداختن نیست! ».
3- انسان در گستره ی امکانهای بالقوّه و معمّائی اش.
« اندازه ÛŒ خود را باز ÛŒØ§ÙØªÙ† Ùˆ پاس داشتن »، یک ایده آل Ùˆ آرزوست. مابین کشمکش « Ø§ÙØ±Ø§Ø· Ùˆ ØªÙØ±ÛŒØ· » Ù…ÛŒ توان انسان را در اوج نیکیها Ùˆ ذلالت خباثتهایش شناخت Ùˆ ارزشیابی کرد؛ یعنی در گستره ÛŒ امکانهای ناکرانمندش Ú©Ù‡ منتظر تلنگری Ùˆ بوسه ÛŒ اهریمنی هستند. دیگری را دوست داشتن Ùˆ به او مهر ورزیدن، مستلزم آنست Ú©Ù‡ من در آغاز، دیگری را بشناسم Ùˆ با او، Ø§ÙØª Ùˆ خیز داشته باشم تا بتوانم در پروسه ÛŒ آشنائیهای متقابل، یکدیگر را به رسمیّت بشناسیم Ùˆ ارج گزاریم. ولی نزدیک شدن به انسانها بدون آنکه از خود بپرسیم آیا چنین نزدیکی، ارزش Ùˆ آخر Ùˆ عاقبتی دارد یا نه؟؛ یعنی سنگ رو یخ شدن به دست انسانها. ÙØ±ÙˆØ®ØªÙ‡ شدن به دست انسانها. آزرده Ùˆ شکنجه شدن Ùˆ جان باختن به دست انسانها. اسیر Ùˆ ذلیل Ùˆ ØÙ‚یر Ùˆ بدنام شدن به دست انسانها. غارت Ùˆ گرسنه Ùˆ تشنه Ùˆ خون آلود شدن به دست انسانها. ملعون Ùˆ منÙور Ùˆ رانده Ùˆ در قرنطینه شدن به دست انسانها. تیر باران Ùˆ اعدام Ùˆ ØØ¨Ø³ Ùˆ Ù…Ùقود شدن به دست انسانها. آری! زیباست اگر ÙØ±Ø¯ØŒ ÙØ±Ø¯ ما بتواند خودش را در لابیرنت چنین مناسباتی بیازماید Ùˆ خویشتن را به Ù…ØÚ©Ù‘ بزند تا ببینیم Ùˆ دریابیم Ùˆ بÙهمیم چرا آنانی Ú©Ù‡ به چنان تبهکاریها Ùˆ جنایتها Ùˆ رسوائیها در ØÙ‚Ù‘ همنوعان خود، Ø§ÙØªØ®Ø§Ø± Ù…ÛŒ کنند، وقتی خودشان به دام مناسبات ناخوشایند Ù…ÛŒ Ø§ÙØªÙ†Ø¯ØŒ به ناگهان، وا Ù…ÛŒ روند Ùˆ تن به هر نوع، کاری Ù…ÛŒ دهند Ùˆ به تمام آن ایده آلها Ùˆ آرزوها Ùˆ آرمانها Ùˆ رویاهای خیال انگیز Ùˆ دلربای خود، پشت Ù…ÛŒ کنند Ùˆ واقعیّت پذیر شدنشان را زیر پا Ù…ÛŒ گذارند. آنچه در مناسبات بشری Ù…ÛŒ تواند مرا « آسایش Ùˆ امنیّت Ùˆ یقین » ببخشاید، هرگز « استدلالها Ùˆ اسناد Ùˆ مدارک Ùˆ اصول نظری Ùˆ تئوریکی Ùˆ مطلق علمی / ساینسی بودن مبانی اعتقاداتی Ùˆ Ùلان Ùˆ بیسار » نیستند؛ بلکه Ùقط « منش Ø±ÙØªØ§Ø±ÛŒ ÙØ±Ø¯ØŒ ÙØ±Ø¯ انسانهاست » Ú©Ù‡ مرا Ù…ÛŒ توانند در نزدیک شدن Ùˆ شناختن Ùˆ مهر ورزیدن به همنوعانم، قانع Ùˆ مجاب کنند.
4- ریشه های تاریک ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯.
در Ú©Ùنج Ùˆ کناره ها Ù…ÛŒ توان بسیاری چیزها را ÛŒØ§ÙØª Ú©Ù‡ بیرون از دامنه ÛŒ دید انسان هستند Ùˆ Ú†Ù‡ بسا تمام آن چیزهایی را Ú©Ù‡ ما Ù…ÛŒ خواهیم Ùˆ Ù…ÛŒ جوییم، همانانی باشند Ú©Ù‡ در « گوشه ها Ùˆ کناره ها » پراکنده شده اند Ùˆ ما هیچ، خبری از آنها نداریم یا در صدد Ú©Ø´Ù Ùˆ شناخت آنها نیز برنمی آییم. معمولا انسانها زمانی به کاویدن Ú©Ùنجها رو Ù…ÛŒ آورند Ú©Ù‡ عیان شده ها از سکّه، Ø§ÙØªØ§Ø¯Ù‡ باشند. در گوشه ها Ùˆ Ú©Ùنجها Ù…ÛŒ توان چهره هایی را کش٠کرد Ùˆ شناخت Ú©Ù‡ از روی قصد Ùˆ عمد Ùˆ ØØ³Ø§Ø¯Øª به گوشه ها پرتاب Ùˆ رانده شده اند. ریشه های « باغ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ »، همواره در تاریکی « گوشه ها Ùˆ کناره » هاست Ú©Ù‡ خودش را در اعماق Ù…ÛŒ گستراند Ùˆ استمرار Ù…ÛŒ دهد. ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ هر کشوری را آنانی، آبیاری Ùˆ باغبانی کرده اند Ùˆ همچنان Ù…ÛŒ کنند Ú©Ù‡ به « Ú©Ùنج Ùˆ کناره ها » Ø§ÙØªØ§Ø¯Ù‡ اند؛ نه آنانی Ú©Ù‡ در مجامع ØÚ©ÙˆÙ…تی Ùˆ ØØ²Ø¨ÛŒ Ùˆ عقیدتی Ùˆ مذهبی Ùˆ ایدئولوژیکی Ùˆ آکادمیکی Ùˆ بارگاهی / Ù…ØÙÙ„ÛŒ Ùˆ سازمانی Ùˆ ÙØ±Ù‚Ù‡ ای خود با ساز Ùˆ دهل در Ù…Ø¯Ø ÛŒÚ©Ø¯ÛŒÚ¯Ø±ØŒ به Ø§ØØ³Ù†Øª! Ø§ØØ³Ù†Øª! گویی Ùˆ مشاعره مشغولند.
5- بی اعتمادی و دوام آن.
« مار گزیده از ریسمان سیاه Ùˆ سÙید Ù…ÛŒ ترسه! ». من Ù…ÛŒ اندیشم Ú©Ù‡ بÙنمایه ÛŒ تجربی این ضرب المثل ایرانی از « سوختنی » ØÚ©Ø§ÛŒØª Ù…ÛŒ کند Ú©Ù‡ یک ملّت در مسئله ÛŒ « اعتماد کردن Ùˆ Ø¬Ø§Ù†ÙØ´Ø§Ù†ÛŒ Ùˆ پایداری Ùˆ از خود مایه گذاشتن برای خوبترین خوبان » به آن مبتلا شده است Ùˆ داغ سرخورده گیها Ùˆ ÙØ±ÛŒØ¨Ù‡Ø§ Ùˆ Ùلاکتها Ùˆ بدبختیها Ùˆ ستمها Ùˆ زورگوییها Ùˆ آزار دیدنها را بر گرده ÛŒ خویش دارد Ùˆ زخم دردهای جانسوز آنها را هنوز Ù…ÛŒ چشد Ùˆ یاد از آن تجربه های تلخ، تمام وجودش را به آتش Ù…ÛŒ کشد. ملّتی Ú©Ù‡ ÙØ±ÛŒØ¨ معتمدین Ùˆ طلایه داران Ùˆ کشور داران Ùˆ خوبترین خوبان خود را بخورد، آن ملّت به هیچکس، دیگر ÙˆÙØ§ نخواهد کرد؛ ولو مدّعی، نامش « ÙˆÙØ§Ø¯Ø§Ø± » باشد. ///