« از کعبه داران٠غارتگر و جانستان » / آریابرزن زاگرسی
1- چرا نسنجیدن رادیکال نظرات پیشکسوتان / طلایه داران / Ø®Ùسروان / بزرگان / انبیاء / متÙکّران / ÙیلسوÙان / دانشورزان Ùˆ امثال اینان ØŒ « خیانت به خویشتن Ùˆ نابود کردن شیرازه ÛŒ Ùرهنگ » Ù…ÛŒ باشد؟.
آریابرزن زاگرسی
تاریخ نگارش و ویرایش: بیست و هشتم ژانویه سال 2008 میلادی
« از کعبه داران٠غارتگر و جانستان »
[ وقتی Ù…Ùنکران Ùˆ لعن کننده گان جیÙÙ‡ ÛŒ دنیا از Øریص ترین Ùˆ بلعنده ترین دنیاپرستان روزگار Ù…ÛŒ شوند. ]
1- چرا نسنجیدن رادیکال نظرات پیشکسوتان / طلایه داران / Ø®Ùسروان / بزرگان / انبیاء / متÙکّران / ÙیلسوÙان / دانشورزان Ùˆ امثال اینان ØŒ « خیانت به خویشتن Ùˆ نابود کردن شیرازه ÛŒ Ùرهنگ » Ù…ÛŒ باشد؟.
تا زمانی Ú©Ù‡ ما ایرانیان، « رعایت خطا گوییها Ùˆ خطا نظریها Ùˆ چیز نویسیها Ùˆ Øرمتگزاری به ریش سÙیدی » پیشکسوتان Ùرهنگی Ùˆ کشوری را سر لوØÙ‡ ÛŒ مرام Ùˆ مسلک Ùردی خود Ù…ÛŒ دانیم، بی گمان، آگاهانه Ùˆ با قصد به امتداد Ùˆ دوام « Ùریب خوردنها Ùˆ قربانی شدن نسلهای ملّت خود »، شدّت Ùˆ وسعت نیز Ù…ÛŒ دهیم. یک ملّت، موقعی Ù…ÛŒ تواند از قعر Ùلاکتهای باهمزیستی به در آید Ùˆ راههای خردمندی را بپیماید Ú©Ù‡ Ø¢Øّادش بخواهند هنر « اندیشیدن با مغز خود را بÙهمند Ùˆ دریابند Ùˆ مسئولیّت تصمیمها Ùˆ کردارها Ùˆ Ú¯Ùتارها Ùˆ رÙتارهای خود را » با جان Ùˆ دل، بپذیرند. ولی ملّتی Ú©Ù‡ Ø¢Øّادش؛ بویÙÚ˜Ù‡ تØصیل کرده گان Ùˆ Ùعّالین دامنه ÛŒ پولیتیک از تقلیدی به تقلیدی دیگر، پیوسته در نوسان هستند، آن ملّت، هرگز Ùˆ هیچگاه، بیدار Ùˆ هوشیار Ùˆ خردمند انه نخواهد زیست Ú©Ù‡ نخواهد زیست.
کثیری از ما تصوّر Ù…ÛŒ کنیم عرصه ÛŒ « تقلید Ùˆ متابعتی » Ùقط در Øوزه های مذهبی Ùˆ اعتقاداتی هست Ú©Ù‡ واقعیّت Ùونکسیونالیستی Ùˆ عینی Ùˆ ملموس دارد. در Øالیکه تقلید Ùˆ دنباله روی Ù…ÛŒ تواند در تمام دامنه های نظری Ùˆ پراکتیکی Ùˆ Øتّا ادغامی از تئوری Ùˆ پراکتیک در لباس واقعیّتهای متنوّع Ùˆ رنگارنگ پدیدار شود. اینکه اساتید Ùˆ پیشکسوتان Ùˆ سردمداران یک سرزمین بیایند سخنانی را بگویند Ùˆ عدّه ای مطیع Ùˆ تابع بدون هیچ سنجشگری Ùˆ وارسی Ùˆ چرایی چند Ùˆ چون آنها به « بازگویی Ùˆ بازنویسی » سخنان چنان پیشکسوتانی رو آورند، پیداست Ú©Ù‡ همه Ùˆ همه از Ùاجعه ÛŒ « Øبل المتین تقلید » Øکایت Ù…ÛŒ کنند Ú©Ù‡ هنوز در وجود ریز Ùˆ دÙرشت تک، تک ما، نقش کلیدی Ùˆ Ùونکسیونالیستی خودش را اجرا Ù…ÛŒ کند؛ ولو هر کدام از ما با تØکّم Ùˆ قاطعیّت، سیصد Ùˆ شصت درجه، خلا٠آن را در انظار یکدیگر ادّعا کنیم.
تقلید Ùقط این نیست Ú©Ù‡ اشخاصی معمّم بیایند رساله های کیلویی بنویسند Ùˆ برای هر چیزی، Ùتواها Ùˆ اØکام قیراطی بتراشند Ùˆ Ù…Ùهر دقیانوسی خود را بر پای آن بکوبند؛ بلکه تقلید Ù…ÛŒ تواند با Ú©Ùت Ùˆ شلوار Ùˆ کراوات Ùˆ سه تیغه Ø§ØµÙ„Ø§Ø Ú©Ø±Ø¯Ù† سر Ùˆ صورت نیز به بقاء Ùˆ دوام خودش ادامه دهد. مرجع تقلید Ùˆ تابعین مقلّد Ù…ÛŒ توانند در Ùرمهای مختل٠و مکانهای متعدّد، وجود داشته باشند. هیچکس نمی تواند کلا٠سر در Ú¯Ù… « تقلید Ùˆ مرجع تقلید » را Ùقط به اخانید Ùˆ مساجد Ùˆ مذاهب ابراهیمی Ùˆ امثال اینها میخکوب Ùˆ Ù…Øدود کند. دانشگاهها Ùˆ اساتید خودی Ùˆ باختر زمینی نیز Ù…ÛŒ توانند دقیقا همان نقشهای « مقلّد سازی » را در رشته های مختل٠آموزشی / تØصیلی ایÙا کنند Ú©Ù‡ Øوزه های مذهبی اجرا Ù…ÛŒ کنند. در ماهیت Ùˆ کمیّت Ùˆ Ú©ÛŒÙیّت « مرجع تقلید Ùˆ مقلّدی » نیز هیچ تÙاوت Ùˆ تضادی بین رنگارنگی نامها Ùˆ مکانها نیست Ú©Ù‡ نیست؛ زیرا تا زمانی Ú©Ù‡ هر « مقلّدی » نکوشد تمام آنچه را در مکتبهای طلبه Ú¯ÛŒ آموخته است با دلیری Ùˆ گستاخی، واژگون Ùˆ متلاشی Ùˆ به دور اندازد، هرگز « انسانی جوینده Ùˆ پرسنده Ùˆ اندیشنده » نیز از آب در نخواهد آمد Ú©Ù‡ در نخواهد آمد؛ بلکه تمام عمرش همچون صÙØÙ‡ ÛŒ گراماÙونی خواهد بود Ú©Ù‡ Ú¯Ùته ها Ùˆ شنیده ها Ùˆ خوانده ها را بر Ù„ÙˆØ ÙˆØ¬ÙˆØ¯Ø´ ثبت Ù…ÛŒ کند Ùˆ به دیگران Ùقط انتقال Ù…ÛŒ دهد بدون آنکه بتواند یا با گستاخی بخواهد بر آنچه آموخته Ùˆ شنیده Ùˆ دیده Ùˆ خوانده باشد، خردلی Ùکر Ùˆ ایده Ùˆ سنجشگری بیÙزاید یا بکاهد یا در کلّ، خط بÙطلان بر آنها بکشد.
در مسئله ÛŒ تقلید، Ùرقی نمی کند Ú©Ù‡ « مرجع تقلید »، یک معمّم باشد. یا یک، استاد دانشگاه. یا یک متÙکّر Ùˆ Ùیلسو٠و پژوهشگر باختر زمینی. تقلید، بØØ« در ظواهر نیست؛ بلکه « بØØ« کاراکتر رÙتاری Ùˆ اندیشیدن » Ù…ÛŒ باشد. Ùقط از آخوند جماعت، تقلید کردن؛ مذموم نیست؛ بلکه هر نوع تقلیدی باید مذموم Ùˆ سنجشگری شود. یک مرجع تقلید، « رساله » Ù…ÛŒ نویسد. یک استاد دانشگاه نیز، « رساله / کتاب / جزوه » Ù…ÛŒ نویسد. طلبه ای / دانشجویی Ú©Ù‡ Ù…Øصولات قلمی Ùˆ Ú¯Ùتاری مراجع را الگوی بی چون Ùˆ چرای کاراکتر Ùˆ شیوه ÛŒ اندیشیدن خودش در هر زمینه ای به Øساب آورد، آن طلبه، یک مقلّد تمام عیار Ù…ÛŒ باشد؛ ولو بالاترین Ùˆ عالی ترین تیتل دانشگاهی را داشته باشد Ùˆ Ú¯Ùتارهایش نیز برای کثیری از دوستداران Ùˆ همقطاران Ùˆ رÙیقانش، Øجّت Ù…Øض به Øساب آیند. تقلید، تقلید است. شاخ Ùˆ دÙÙ… نیز ندارد. بازگویی Ùˆ بازخوری Ùˆ بازنویسی Ùˆ انتقال نصوص آکبندی / اØکامی دیگران Ùˆ تاسی کردن Ùˆ نقل قول آوردنهای Ù¾ÛŒ در Ù¾ÛŒ از Ú¯Ùتارها Ùˆ نوشتارهای اساتید اقدم Ùˆ امثال اینان، همه Ùˆ همه، تقلید Ùˆ تقلیدگری Ù…ÛŒ باشند. Ùکری Ùˆ ایده ای Ùˆ نظری Ùˆ آگاهی Ùˆ دانشی را Ú©Ù‡ من به تن خویش، نیندیشیده Ùˆ بازشکاÙÛŒ Ùˆ گواریده Ùˆ جذب وجود خودم نکرده باشم، هرگز Ùکر Ùˆ ایده Ùˆ نظری « اوریژینال » نیست Ùˆ پشیزی نیز ارزش ندارد؛ گیرم Ú©Ù‡ صدها Ùˆ هزاران « مرجعنامه Ùˆ کتابنامه Ùˆ دایرة المعار٠معتبر » به ضمائم آن نیز آویخته Ùˆ سنجاق شده باشند. هرگز صنار سی شاهی نمی ارزد Ú©Ù‡ نمی ارزد.
تلاش برای به در آمدن از پیله ÛŒ مغز Ùˆ مایه سوز تقلید بایستی انسان را به سوی « مستقل اندیشی Ùˆ دلاوری Ùˆ راستمنشی » سوق دهد؛ نه اینکه از زیر بار آتوریته هایی معمّم به در آورد Ùˆ یوغ تقلید مدرن ( ایضا نو سکولار Ùˆ مدرنیته ای! ) را بر گردن انسانها، میخکوب Ùˆ جوشکاری بکند. کسانی Ú©Ù‡ به راستی Ùˆ از جان Ùˆ دل در Ùکر « آزادی » Ù…ÛŒ باشند، نبایستی هیچ کجا نیز در به در به دنبال « مقلّد Ùˆ آمینگوی » بگردند؛ بلکه بایستی بکوشند Ú©Ù‡ ردّ پا Ùˆ رنگ Ùˆ نما Ùˆ صورتهای عجیب Ùˆ غریب « تقلیدگری » را در هر Ùرمی Ú©Ù‡ وجود دارد یا امکان بروزش هست با گستاخی Ùˆ رادمنشی برسنجند Ùˆ انسانها را بدانسو بیانگیزانند Ú©Ù‡ به شخصه در پاره کردن غÙÙ„ Ùˆ زنجیرهای متابعتی Ùˆ مقلّدی، پیشگام Ùˆ دلیر شوند Ùˆ روی پاهای مستقل اندیش Ùˆ مستقل مصمّم Ùˆ مستقل پاسخور بایستند Ùˆ پایداری کنند. ما اگر ریگی به Ú©Ùشمان نباشد Ùˆ در به در به دنبال Ù…ØÙلهای ماÙیایی قدرتپرست Ùˆ یارگیریهای همعقیده نباشیم، پس بایستی با رادمنشی Ùˆ عریانی تمام Ùقط برای « آزادی Ùˆ میهندوستی Ùˆ باغبانی Ùرهنگ باهمستانمان » تلاش کنیم؛ نه دونده Ú¯ÛŒ کردن Ùˆ چیز نویسی خرواری منتشر کردن برای جÙÙ„ Ùˆ پلاس مردم را عوض کردن Ùˆ بر گرده ÛŒ آنها همچنان Øاکم اقتلویی Ùˆ آمری شدن با اتیکتهای دهن Ù¾Ùر Ú©Ù†. به انسانها بایستی Ùقط آموزاند Ú©Ù‡ خودشان مغزی برای اندیشیدن Ùˆ خواستی برای گزینش راه Ùˆ روش زندگی Ùردی دارند Ùˆ به هیچ « مرجع تقلید Ùˆ پیشکسوت Ùˆ آتوریته Ùˆ آقا بالا سری » Ù…Øتاج نیستند؛ زیرا انسانی Ú©Ù‡ خودش بیندیشد، خودش نیز Ù…ÛŒ تواند « مرجع Ùˆ زاینده ÛŒ روش زندگی Ùردی اش » شود بدون آنکه وابسته Ùˆ آویزون دیگران باشد.
بØØ« « Ø´Ú©Ù‘ » به گرداگرد Ù…Øور « تسلیم شدن Ùˆ رضا به قضا دادن » نمی چرخد؛ بویژه در آن کرانه هایی Ú©Ù‡ نمی توان « به پاسخهای قانع Ùˆ مجاب کننده دست یاÙت Ùˆ همچنین هرگز نادانستنی ماندن پرسشهای استخوانسوز بشری ». بØØ« Ø´Ú©Ù‘ØŒ هیچ نظریّه ÛŒ کلیشه ای Ùˆ نصّی نیز نیست؛ بلکه Ø´Ú©Ù‘ØŒ آغازگاهی تلنگری هست برای اندیشیدن Ùˆ پرسشگری ÙلسÙÛŒ با مغز خود. روشی Ù…ÛŒ باشد برای جست – Ùˆ جوی Øقیقت Ú©Ù‡ به انسان، انگیزه ای نیرومند Ù…ÛŒ بخشد تا دلیر Ùˆ مصمّم بتواند برای « رسیدن به یقین Ùˆ اطمینان Ùˆ آگاهی Ùˆ دانش Ùردی » به آن، تکیه کند. بØØ« « Ø´Ú©Ù‘Ø› بویژه از نوع « رنه دکارتی » اش »، بر آن نیست Ú©Ù‡ در برابر « ایمان / دانش / ساینس / ویسنشاÙت / اپیستومولوژی »، توپ Ùˆ توپخانه ÛŒ پداÙندی برپا کند؛ بلکه بر عکس. روش « Ø´Ú©Ù‘ دار » Ù…ÛŒ کوشد با سرند کردن عقاید Ùˆ دیدگاهها Ùˆ سنّتها Ùˆ آداب Ùˆ رسوم Ùˆ نظریّه های مراجع Ùˆ تمام آن Ùضای Øاکم بر ذهنیّت اÙراد یک اجتماع، مرز بندی سنجشگرانه Ùˆ گویا کند؛ یعنی تمام آن چیزهایی Ú©Ù‡ در بستر Ùرهنگ Ùˆ تاریخ یک جامعه Ùˆ همچنین جوامع جهانی در طول تاریخ از نسلهایی به نسلهای دیگر، انتقال Ùˆ اÙزوده Ùˆ Ø¬Ø±Ø Ùˆ تعدیل شده Ùˆ به ارث رسیده اند Ùˆ آنها را به نام « Øقیقت مسلّم »، ارجگزاری Ùˆ پاسداری Ù…ÛŒ کنند.
زمانی Ù…ÛŒ توان از چیزی، « دانش / ساینس / ویسنشاÙت » داشت Ú©Ù‡ Ùرد، Ùرد ما به تن خویش با Ù…ØÚ©Ù‘ Ùهم Ùˆ شعور Ùˆ تجربیّات Ùˆ بررسیهای شخصی بتوانیم به « شناخت Ùˆ آگاهی Ùˆ دانش داشتن از چیزی »، کوشا Ùˆ رادمنش شویم. آنچه را Ú©Ù‡ به ما از کودکی تا دوران بلوغ، یاد Ù…ÛŒ دهند؛ Ú†Ù‡ در خانواده ها، Ú†Ù‡ در مدرسه ها Ùˆ دبیرستانها Ùˆ دانشگاهها Ùˆ Øوزه ها Ùˆ دانشکده ها Ùˆ موسسات آموزشی، همه ÛŒ اینها هنوز « دانش آزموده Ùˆ برسنجیده Ùˆ Ù…ØÚ© خورده ÛŒ شخصی » نیستند Ú©Ù‡ نیستند؛ زیرا خود من در باره ÛŒ چند – Ùˆ – چون آنها نیندیشیده Ùˆ داوری نیز نکرده ام. به جای آنکه بیاییم Ùقط طومار تایید Ùˆ تمجید کردن « Øرمتگزاری به اساتید Ùˆ پیشکسوتان ریش سÙید Ùˆ امثال اینها » را نشانه های Ùهم Ùˆ شعور بدانیم، بایستی بیاموزیم Ú©Ù‡ انسان، مادر زاد، ارجمند هست؛ ولی عقاید Ùˆ اÙکار Ùˆ دیدگاهها Ùˆ نظراتش، شایسته Ùˆ بایسته ÛŒ سنجشگری Ù…ÛŒ باشند. اساتیدی Ú©Ù‡ از بر سنجیدن نظراتشان، بند یقه ÛŒ خودشان Ùˆ شاگردانشان Ùˆ هوادارانشان تنگ Ù…ÛŒ شود، استاد نیستند؛ بلکه دیکتاتورهای مرجعی Ù…ÛŒ باشند Ú©Ù‡ صغارت Ùˆ Øقارت Ùˆ متابعتی Ùˆ ذلالت Ùˆ Øماقت تمام شنوندگان Ùˆ متابعین خود را از صمیم قلب، خواهان Ùˆ آرزومندند. Ùقط آنانی استاد جوینده Ùˆ اندیشنده هستند Ú©Ù‡ سنجشگران آراء خود را با دلیری، بستایند Ùˆ ارج گزارند.
به جای آنکه بیاییم Ú¯Ùتارهای ناپژوهیده Ùˆ نیندیشیده Ùˆ نا وارسیده ÛŒ پیشکسوتان را چشم Ùˆ گوش بسته بپذیریم Ùˆ به رسمیّت بشناسیم Ùˆ به دهان Ùˆ قلم آنها تاسی جوییم Ùˆ طوطی وار با تکرار مکرّرات، ذهنیّت Ùˆ روان خود را آلوده وخشک کنیم، نیک است با وجدانی بیدار به Ú©Ù…Ú© مغز خود Ùˆ دیدن با چشمان سنجشگر Ùˆ تیز بین Ùهم خود به سخن در آییم Ùˆ در زبان Ùˆ کلمات Ùردی به « دریاÙته های شخصی» بدون آنکه رعایت اØدی را بکنیم، با گستاخی رو آوریم. این است رمز Ùˆ راز « پرنسیپ Øقیقت جویی Ùˆ کاربست روشهای Ø´Ú©Ù‘ انگیزشی ».
چنین دلاوری Ùˆ راستمنشی از بهر کاربست « Ø´Ú©Ù‘ انگیزشی »، امکانیست Ú©Ù‡ تک، تک ما را Ù…ÛŒ تواند از در غلتیدن به دام خطاها Ùˆ Ùلاکتها Ùˆ مصیبتهای ارثیه ای Ùˆ قرن به قرن Ùˆ اØتمالا Øادث شونده در موقعیّتهای اکنون Ùˆ آینده، هشدار دهد Ùˆ بیدار نگاه دارد. چنین تلاشی به ما مدد Ù…ÛŒ کند تا همه چیز را « ریشه ای » به عنوان « تکیه گاههای نامطمئن Ùˆ ناکاویده Ùˆ ناپژوهیده » در نظر بگیریم Ùˆ هرگز اتیکت « Øقیقت نصّی Ùˆ هرگز خلل ناپذیر » به آنها نچسبانیم تا بتوانیم با گشوده Ùکری به امکانها Ùˆ اÙقهای رشد Ùˆ بالنده Ú¯ÛŒ Ùˆ Ùرهیخته Ú¯ÛŒ خودمان Ùˆ دیگر همنوعانمان، بال Ùˆ پر بدهیم Ùˆ همچنین دامنه های کسب دانشها Ùˆ آگاهیهای Ùردی Ùˆ اجتماعی را مهیّا کنیم Ùˆ وسعت دهیم.
تک، تک ما تا بر آن نباشیم Ùˆ سرسختانه تلاش سرسختانه نیز نکنیم Ú©Ù‡ هر Ú†Ù‡ زودتر، ذهنیّت Ùˆ روان خودمان را نه تنها از کلا٠برهوتی « تعلیم Ùˆ تعلّم مدرّسی / متابعتی » به در آوریم؛ بلکه زیر بار Øقارت آمیز Ùˆ سنگینی غÙÙ„ Ùˆ زنجیر « آتوریته ها » نیز نرویم، مطمئنا نسل اندر نسل، Øمّال خورجین خطا گوییها Ùˆ چیز نویسیها Ùˆ نظرات گمراه کننده ÛŒ آنها خواهیم ماند.
2- جارچی بی صدا و ندا:
[ .... بدان! کسانی Ú©Ù‡ نامØرمند، عمّامه به سَرند، اگر Ú†Ù‡ Ø·ÙÙ„ باشند. ولی عمّامه، هر Ú†Ù‡ بزرگتر باشد، صاØب آن، بیشتر نامØرم است. همچنین دیگر عÙلماء Ùˆ پیشنمازان Ùˆ Ø®Ùدّام مساجد Ùˆ روضه خوان Ùˆ واعظ Ùˆ تاجر Ùˆ کسانی Ú©Ù‡ به Øج رÙته باشند Ú©Ù‡ گریختن از ایشان، واجب است ....... ]
از کتاب: « کلثوم ننه » - / Ù…Ùلّا آقا جمال خوانساری / ص. 55
- ابوالعیناء را Ú©Ù‡ ظری٠عربست، یکی از بزرگ زاده گان بغداد Ú©Ù‡ دم از ظراÙت Ù…ÛŒ زد، Ú¯Ùت: « ما همیشه در ذکر مَساوی Ùˆ Ù‚Ø¨Ø§ÛŒØ ØªÙˆÛŒÛŒÙ… Ùˆ دمی از غیبت تو، خالی نیستیم ». ابوالعیناء Ú¯Ùت: « اگر این نمی Ú¯Ùتی، Øماقت تو، مرا معلوم نمی شد! ».
- شاعری Ù…Ùهمل گوی، پیش میرزا الغ بیگ Ù…ÛŒ Ú¯Ùت: « چون به خانه ÛŒ کعبه رسیدم، دیوان شعر خود را از برای تیمّن Ùˆ تبرّک در Øجرالاسود مالیدم ». ایشان Ùرمودند: « اگر در آب زمزم Ù…ÛŒ مالیدی، بهتر بودی! ».
- دشمن آدمی Ù…ÛŒ تواند سمت Ú†Ù¾ یا راست یا پشت آدم، کمین کند. Ùقط « Øری٠و رقیب » انسان هست Ú©Ù‡ روبروی آدمی Ù…ÛŒ ایستد.
.... ))) - شهوترانی « Ù…Ùلّا نصرالدّین » در مسجد:
« روزی، « Ù…Ùلا » از Ùرط شهوت به خود همچون مار Ù…ÛŒ پیچید Ùˆ برای Ùرو نشاندن لهیب شهوتش، به هر سویی، سرک Ù…ÛŒ کشید. از قضا در هول Ùˆ ولای چاره جویی، چشمش به ماچه الاغی اÙتاد Ú©Ù‡ در کوچه، سرگردان بود. Ù…Ùلّا، چنان Øرص شهوت بر Ù†Ùسش غالب بود Ú©Ù‡ ماچه الاغ در نظرش بسان Øوری بهشتی آمد. بی درنگ، اÙسار ماچه الاغ را در دست گرÙت Ùˆ سریع به داخل مسجد Ù…Øلّ شد Ùˆ بدون هیچ شرم Ùˆ Øیایی، ماچه الاغ را به کار گرÙت. Ù…Ùلّا در Øینی Ú©Ù‡ داشت شهوت خود را با آه Ùˆ ناله بر آن زبان بسته، انزال Ù…ÛŒ کرد، ناگهان مومنی وارد مسجد شد Ùˆ Ù…Ùلّا را در آن کار Ù‚Ø¨ÛŒØ Ø¯ÛŒØ¯ Ùˆ با تØقیر از ته گلویش، Ù…ØÚ©Ù…ØŒ خدویی بر زمین انداخت Ùˆ از راه خویش، باز پس رÙت. Ù…Ùلّا، وقتی آن عمل مرد را دید، خشمگین شد Ùˆ Ú¯Ùت: « Øی٠که دستم به کار است؛ Ùˆ گر نه ای کاÙر ملعون به تو، یاد Ù…ÛŒ دادم Ú©Ù‡ خانه ÛŒ خدا، جای ت٠انداختن نیست! ».
3- انسان در گستره ی امکانهای بالقوّه و معمّائی اش.
« اندازه ÛŒ خود را باز یاÙتن Ùˆ پاس داشتن »، یک ایده آل Ùˆ آرزوست. مابین کشمکش « اÙراط Ùˆ تÙریط » Ù…ÛŒ توان انسان را در اوج نیکیها Ùˆ ذلالت خباثتهایش شناخت Ùˆ ارزشیابی کرد؛ یعنی در گستره ÛŒ امکانهای ناکرانمندش Ú©Ù‡ منتظر تلنگری Ùˆ بوسه ÛŒ اهریمنی هستند. دیگری را دوست داشتن Ùˆ به او مهر ورزیدن، مستلزم آنست Ú©Ù‡ من در آغاز، دیگری را بشناسم Ùˆ با او، اÙت Ùˆ خیز داشته باشم تا بتوانم در پروسه ÛŒ آشنائیهای متقابل، یکدیگر را به رسمیّت بشناسیم Ùˆ ارج گزاریم. ولی نزدیک شدن به انسانها بدون آنکه از خود بپرسیم آیا چنین نزدیکی، ارزش Ùˆ آخر Ùˆ عاقبتی دارد یا نه؟؛ یعنی سنگ رو یخ شدن به دست انسانها. Ùروخته شدن به دست انسانها. آزرده Ùˆ شکنجه شدن Ùˆ جان باختن به دست انسانها. اسیر Ùˆ ذلیل Ùˆ Øقیر Ùˆ بدنام شدن به دست انسانها. غارت Ùˆ گرسنه Ùˆ تشنه Ùˆ خون آلود شدن به دست انسانها. ملعون Ùˆ منÙور Ùˆ رانده Ùˆ در قرنطینه شدن به دست انسانها. تیر باران Ùˆ اعدام Ùˆ Øبس Ùˆ Ù…Ùقود شدن به دست انسانها. آری! زیباست اگر Ùرد، Ùرد ما بتواند خودش را در لابیرنت چنین مناسباتی بیازماید Ùˆ خویشتن را به Ù…ØÚ©Ù‘ بزند تا ببینیم Ùˆ دریابیم Ùˆ بÙهمیم چرا آنانی Ú©Ù‡ به چنان تبهکاریها Ùˆ جنایتها Ùˆ رسوائیها در Øقّ همنوعان خود، اÙتخار Ù…ÛŒ کنند، وقتی خودشان به دام مناسبات ناخوشایند Ù…ÛŒ اÙتند، به ناگهان، وا Ù…ÛŒ روند Ùˆ تن به هر نوع، کاری Ù…ÛŒ دهند Ùˆ به تمام آن ایده آلها Ùˆ آرزوها Ùˆ آرمانها Ùˆ رویاهای خیال انگیز Ùˆ دلربای خود، پشت Ù…ÛŒ کنند Ùˆ واقعیّت پذیر شدنشان را زیر پا Ù…ÛŒ گذارند. آنچه در مناسبات بشری Ù…ÛŒ تواند مرا « آسایش Ùˆ امنیّت Ùˆ یقین » ببخشاید، هرگز « استدلالها Ùˆ اسناد Ùˆ مدارک Ùˆ اصول نظری Ùˆ تئوریکی Ùˆ مطلق علمی / ساینسی بودن مبانی اعتقاداتی Ùˆ Ùلان Ùˆ بیسار » نیستند؛ بلکه Ùقط « منش رÙتاری Ùرد، Ùرد انسانهاست » Ú©Ù‡ مرا Ù…ÛŒ توانند در نزدیک شدن Ùˆ شناختن Ùˆ مهر ورزیدن به همنوعانم، قانع Ùˆ مجاب کنند.
4- ریشه های تاریک Ùرهنگ.
در Ú©Ùنج Ùˆ کناره ها Ù…ÛŒ توان بسیاری چیزها را یاÙت Ú©Ù‡ بیرون از دامنه ÛŒ دید انسان هستند Ùˆ Ú†Ù‡ بسا تمام آن چیزهایی را Ú©Ù‡ ما Ù…ÛŒ خواهیم Ùˆ Ù…ÛŒ جوییم، همانانی باشند Ú©Ù‡ در « گوشه ها Ùˆ کناره ها » پراکنده شده اند Ùˆ ما هیچ، خبری از آنها نداریم یا در صدد Ú©Ø´Ù Ùˆ شناخت آنها نیز برنمی آییم. معمولا انسانها زمانی به کاویدن Ú©Ùنجها رو Ù…ÛŒ آورند Ú©Ù‡ عیان شده ها از سکّه، اÙتاده باشند. در گوشه ها Ùˆ Ú©Ùنجها Ù…ÛŒ توان چهره هایی را کش٠کرد Ùˆ شناخت Ú©Ù‡ از روی قصد Ùˆ عمد Ùˆ Øسادت به گوشه ها پرتاب Ùˆ رانده شده اند. ریشه های « باغ Ùرهنگ »، همواره در تاریکی « گوشه ها Ùˆ کناره » هاست Ú©Ù‡ خودش را در اعماق Ù…ÛŒ گستراند Ùˆ استمرار Ù…ÛŒ دهد. Ùرهنگ هر کشوری را آنانی، آبیاری Ùˆ باغبانی کرده اند Ùˆ همچنان Ù…ÛŒ کنند Ú©Ù‡ به « Ú©Ùنج Ùˆ کناره ها » اÙتاده اند؛ نه آنانی Ú©Ù‡ در مجامع Øکومتی Ùˆ Øزبی Ùˆ عقیدتی Ùˆ مذهبی Ùˆ ایدئولوژیکی Ùˆ آکادمیکی Ùˆ بارگاهی / Ù…ØÙÙ„ÛŒ Ùˆ سازمانی Ùˆ Ùرقه ای خود با ساز Ùˆ دهل در Ù…Ø¯Ø ÛŒÚ©Ø¯ÛŒÚ¯Ø±ØŒ به اØسنت! اØسنت! گویی Ùˆ مشاعره مشغولند.
5- بی اعتمادی و دوام آن.
« مار گزیده از ریسمان سیاه Ùˆ سÙید Ù…ÛŒ ترسه! ». من Ù…ÛŒ اندیشم Ú©Ù‡ بÙنمایه ÛŒ تجربی این ضرب المثل ایرانی از « سوختنی » Øکایت Ù…ÛŒ کند Ú©Ù‡ یک ملّت در مسئله ÛŒ « اعتماد کردن Ùˆ جانÙشانی Ùˆ پایداری Ùˆ از خود مایه گذاشتن برای خوبترین خوبان » به آن مبتلا شده است Ùˆ داغ سرخورده گیها Ùˆ Ùریبها Ùˆ Ùلاکتها Ùˆ بدبختیها Ùˆ ستمها Ùˆ زورگوییها Ùˆ آزار دیدنها را بر گرده ÛŒ خویش دارد Ùˆ زخم دردهای جانسوز آنها را هنوز Ù…ÛŒ چشد Ùˆ یاد از آن تجربه های تلخ، تمام وجودش را به آتش Ù…ÛŒ کشد. ملّتی Ú©Ù‡ Ùریب معتمدین Ùˆ طلایه داران Ùˆ کشور داران Ùˆ خوبترین خوبان خود را بخورد، آن ملّت به هیچکس، دیگر ÙˆÙا نخواهد کرد؛ ولو مدّعی، نامش « ÙˆÙادار » باشد. ///