منوچهرجمالی /« مـزه زنـدگـی »

ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ Ùˆ الهیات زرتشتی ØŒ نه تنها دوپدیده گوناگون ازهمند ØŒ بلکه دو پدیده متضاد باهمند ØŒ ولی اضداد، معمولا به هم چسبیده اند
منوچهرجمالی
« مـزه زنـدگـی »
در ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران، در
1. خـرد بهمنی درهرانسانی ، و
2. مهر(بستگی ) با داد( ØÙ‚ وعدالت وقانون) ازخـرد انـسان ØŒ Ùˆ
3. Ø¢Ùـریدن مدنـیـّتـی Ú©Ù‡ درآن ØŒ
بیم و رزم ورشک ( نابرابری)وخشم وکین نیست ، پیدایش می یابد
این اندیـشه درÙـرهـنگ ایران، در
پیکریابی سیمرغ ( ارتا ÙØ±ÙˆØ±Ø¯)
درخرداد وامرداد ، عبارت بندی میشـد
ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ Ùˆ الهیات زرتشتی ØŒ نه تنها دوپدیده گوناگون ازهمند ØŒ بلکه دو پدیده متضاد باهمند ØŒ ولی اضداد، معمولا به هم چسبیده اند . ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران، در آموزه زرتشت ودرالهیات زرتشتی ØŒ هم بسیارتنگ وبسیارکاسته شده است، Ùˆ هم دربنیادش ØŒ واژگونه Ùˆ مسخ گردیده است.
ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ « مزه زندگی » را درچه پدیده هائی میجست ØŸ یا به سخنی دیگر، مزه زندگی درچه پدیده هائی در زندگی ÙØ±Ø¯ÛŒ Ùˆ اجتماعی ØŒ پیدایش Ù…ÛŒ یابد ØŸ پاسخ به این پرسش بسیارمهم را در متنی کوتاه ØŒ بنام « ماه ÙØ±ÙˆØ±Ø¯ÛŒÙ† ØŒ روزخرداد » Ù…ÛŒ یابیم . چرا در روز خرداد Ùˆ Ø¬ÙØª جداناپذیرش امرداد درماه ÙØ±ÙˆØ±Ø¯ÛŒÙ† ØŒ همه رویدادهای بنیادی Ú©Ù‡ آرمان زندگی انسان هستند ØŒ روی میدهند ØŸ آیا، این روز وماه ØŒ Ùقط معنای تاریخی وتقویمی دارند ØŸ یا بیان ارزشهای پایدار ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران، درگشت یا تØÙˆÙ„ زمان میباشند ØŸ
ازجمله متون پهلوی ØŒ متنی هست بنام « ماه ÙØ±ÙˆØ±Ø¯ÛŒÙ† ØŒ روزخرداد».
این متن کوتاه ØŒ ردپای اندیشه ای بزرگ Ùˆ بسیارکهن را Ø§Ø²ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران نگاه داشته است ØŒ هرچند Ù…ØØªÙˆÛŒØ§ØªØ´ ØŒ در راستای الهیات زرتشتی ØŒ دگرگونه ساخته شده ØŒ Ú©Ù‡ به آسانی میتوان آنهارا بازشناخت . ÙØ±ÙˆØ±Ø¯ÛŒÙ† ØŒ همان « ارتـاÙـرورد » است Ú©Ù‡ الهیات زرتشتی، این خدا را Ú©Ù‡ « جانان » میباشد ØŒ ازهم پاره پاره ساخته، Ùˆ به Ø´Ú©Ù„ « ÙØ±ÙˆÙ‡Ø±Ù‡Ø§ÛŒ پارسایان یا پرهیزکاران » برمیگرداند . الهیات زرتشتی ØŒ یک خدا را در« ارتا ÙØ±ÙˆØ±Ø¯Â» ØŒ Ù†ÙÛŒ میکند ØŒ Ùˆ همه « ÙØ±ÙˆÙ‡Ø±Ù‡Ø§ÛŒ جدا وبریده ازهم » را Ú©Ù‡ نماد « Ø§ÙØ±Ø§Ø¯ انسانی » هستند ØŒ جانشین آن «یک خدا» میسازد . « یک Ú©Ù„ با هم آمیخته Ø¯Ø±Ù…Ù‡Ø±ØŒØ§Ø²Ø§ÙØ±Ø§Ø¯Â» ØŒ تبدیل به « انبوه یا توده Ù Ø§ÙØ±Ø§Ø¯ موءمن وهمعقیده » میگردد . درالهیات زرتشتی ØŒ « ارتا ÙØ±ÙˆØ±Ø¯ » ØŒ خدا، به Ù…Ùهوم « آمیزش Ú©Ù„ انسانها = بشریت » ØŒ از بین برد Ù‡ میشود . ازاین پس ØŒ ارتا ÙØ±ÙˆØ±Ø¯ØŒ یا جانان ØŒ خدا نیست ØŒ بلکه اهورامزدا خداست ØŒ چون هیچ ÙØ±Ø¯ÛŒ Ùˆ انسانی با او نمیآمیزد ÙˆÙØ±Ø§Ø³ÙˆÛŒ زمان وگشت است . البته این پیآیند آموزه خود زرتشت است Ú©Ù‡ « خوشه بودن ارتا = ارتا وه خوشت » را انکارکرد Ùˆ اورا Ùقط « ارتا واهیشت » نامید .
در« ارتا Ùـرورد » Ú©Ù‡ همان سیمرغ عطار درمنطق الطیر باشد ØŒ همه جانها باهم میآمیختند ØŒ وباهم، یک جان ( یک ÙØ±ÙˆÙ‡Ø±= جانان ) میشدند . این« باهم آمیختن ÙØ±ÙˆÙ‡Ø±Ù‡Ø§ دریک ÙØ±ÙˆÙ‡Ø±Â» ØŒ با اندیشه پاداش Ùˆ مجازات ÙØ±Ø¯ÛŒØŒ پس ازمرگ درالهیات زرتشتی Ùˆ درخود آموزه زرتشت درگاتا، باهم ناسازگاربود . اگر همه ÙØ±ÙˆÙ‡Ø±Ù‡Ø§ درآن ÙØ±ÙˆÛŒØ¯Ø§Ø¯ مرگ، بازبلاقاصله دریک جان یا جانان به هم بپیوندند وبیامیزند ØŒ پس تکلی٠پاداش نیکیها Ùˆ Ú©ÛŒÙØ± بدیهای آن Ú†Ù‡ میشود ØŸ
ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ اصیل ایران، Ù…Ùهوم دیگری از« عمل Ùˆ پاداش عمل » داشت Ú©Ù‡ آموزه زرتشت والهیات زرتشتی . ازاین گذ شته ØŒ الهیات زرتشتی ØŒ پیوستن وآمیختن ÙØ±ÙˆÙ‡Ø±Ù‡Ø§ÛŒ انسانها را با اهورامزدا نمی Ù¾Ø°ÛŒØ±ÙØª .
ÙØ±ÙˆÙ‡Ø±Ù‡Ø§ ØŒ Ùقط در« پـیـش» اهورامزدا، ولی جدا وبریده ازاهورامزدا ØŒ ØØ¶ÙˆØ± Ù…ÛŒ ÛŒØ§ÙØªÙ†Ø¯ . « پیش یا ØØ¶ÙˆØ±Â» ØŒ برضد « آمیختن ویکی شدن گوهری با هم» است . این Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø Â« ØØ¶Ø±Øª » ØŒ Ú©Ù‡ درادبیات ما متدوالست، عبارت بندی همین « بریدگی Ùˆ ÙØ§ØµÙ„Ù‡ Ùˆ ناهمگوهربودن » است . البته خود Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø Â« ÙØ±ÙˆØ±Ø¯ » Ú©Ù‡ همان « ÙØ±ÙˆÙ‡Ø±Â» باشد، درخود ØŒ برضد چین تصویری از اهورامزدا هست ØŒ چون « ÙØ±ÙˆØ±Ø¯ » ØŒ « اصل گشتن به بالندگی ÙˆÙØ±Ø§Ø²ØŒ Ùˆ اصل متامورÙوزیا دگردیسی ،واصل آمیزنده » است . ÙØ±ÙˆÙ‡Ø±ÛŒØ§ ÙØ±ÙˆØ±Ø¯ ØŒ نمیتواند ØŒ Ùقط درپیش ÙˆØ¯Ø±ØØ¶ÙˆØ±ØŒ وبریده ازخدا یا ØÙ‚یقت یا بÙÙ† ØŒ بماند .
Ø¯Ø±ØØ§Ù„یکه برای سـام وزال زر Ùˆ رسـتم ØŒ ارتا ÙØ±ÙˆØ±Ø¯ ( ÙØ±ÙˆØ±Ø¯ÛŒÙ† ) ØŒ خدای مهر، به معنای « 1 - اصل آمیزنده Ùˆ2 - اصل تØÙˆÙ„ یابنده به انسانها » شناخته میشد ØŒ Ùˆ بنا برگرشاسپ نامه ØŒ گوراب این خانواده در« شهرسمندر» است، Ú©Ù‡ همان معنای « به جانان پیوستن همه ÙØ±ÙˆÙ‡Ø±Ù‡Ø§ » را دارد . ارتا ØŒ خوشه تخمهای انسانها ØŒ یا به عبارت دیگر، عنصر نخستینی بود Ú©Ù‡ درهرانسانی ØŒ Ø§ÙØ´Ø§Ù†Ø¯Ù‡ میشد، واین عنصرنخستین ØŒ بخودی خود Ùˆ ازخود ØŒ سرچشمه پیدایش انسان میشد . ارتا ØŒ خلق نمیکرد ØŒ بلکه گوهرخودش، به Ø´Ú©Ù„ « عنصر نخستین» ØŒ درهمه جانها وانسانها ØŒ Ø§ÙØ´Ø§Ù†Ø¯Ù‡ میشد، Ùˆ درهرجانی Ùˆ هرانسانی ØŒ به Ø¢ÙØ±ÛŒØ¯Ù‡ هایش، تØÙˆÙ„ Ù…ÛŒ ÛŒØ§ÙØª ( پسوند ورد ØŒ ورتن است Ú©Ù‡ گردیدن وگشتن Ùˆ متامورÙÙˆØ²ÛŒÙØªÙ† است، همان واژه Werdenآلمانی است Ú©Ù‡ به معنای « شدن» میباشد ). ارتا ØŒ اصل پیوند ÛŒØ§ÙØªÙ† در تØÙˆÙ„ ÛŒØ§ÙØªÙ† بود . ارتا ØŒ خدای « خود Ø§ÙØ´Ø§Ù† Ùˆ خود، تØÙˆÙ„ یابنده » بود Ú©Ù‡ « Ø¢ÙØ±ÛŒØ¯Ù† درجوانمردی یا مهر» باشد . اوست Ú©Ù‡ دیگری میشود . Ø¢ÙØ±ÛŒØ¯Ù† او، دیگرشدن ØŒ تØÙˆÙ„ ÛŒØ§ÙØªÙ† یا متامورÙوزخود اوست . اینست Ú©Ù‡ Ø¢ÙØ±ÛŒØ¯Ù‡ او، همان گوهرسیمرغ یا ارتا را دارد .
این بود Ú©Ù‡ ارتا ØŒ درتØÙˆÙ„ ÛŒØ§ÙØªÙ† به خدایان زمان ØŒ برهه های زمان را به هم Ù…ÛŒ پیوست، وخدایان درهرماهی ØŒ درختی ÙˆØ§ØØ¯ØŒ Ú©Ù‡ سی شاخه گوناگون میشد ولی دارای یک شیره وریشه وبن بود . توØÛŒØ¯ وشرک ØŒ Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ارتائی ØŒ مانند اسلام ویهودیت ØŒ پدیده های متضاد Ùˆ متناقض با هم نبودند . ارتا ØŒ مانند اهورامزدای زرتشت ØŒ خدای ÙØ±Ø§Ø³ÙˆÛŒ زمان نبود Ú©Ù‡ از« تØÙˆÙ„ وگشتن » بریده باشد. ارتـا، اصل یا Ú¯ÙˆÙ‡Ø±ØØ±Ú©Øª ( ØØ±Ú©Ø© = ارکه ) Ùˆ شادی Ø¯Ø±ØØ±Ú©Øª ( وشتن = رقص) بود . خدا ØŒ هرروز، خدائی دیگرمیگشت، ولی همان گوهربود . خدا ØŒ گیتی میشد ØŒ ولی درگیتی شدن ØŒ خدا میماند . خدا، انسان ØŒ میگشت . خدا ØŒ زمان میگشت . آنها ØŒ مسئله سکولاریته را نداشتند Ú©Ù‡ پیآیند بریدگی خدا ازگیتی هست .
ازجمله ارتا ÙØ±ÙˆØ±Ø¯ یا ÙØ±ÙˆØ±Ø¯ÛŒÙ† ØŒ در روز ششم ÙˆÙ‡ÙØªÙ… هرماه ØŒ تØÙˆÙ„ به Ø¬ÙØª Ùˆ همزاد « خـرداد وامـرداد » Ù…ÛŒ ÛŒØ§ÙØª ØŒ Ú©Ù‡ باهم ØŒ « اصل مزه زنـدگـی» بودند . سیمرغ (= خـرّم = Ùـرّخ = خدای جشن ساز) ØŒ مزه زندگی هرانسانی درگیتی میشد . انسان باید ومیتواند، خدا را در زندگی،هر روز وهرآن ØŒ مزه کند Ùˆ بچشد. بدون چنین مزیدنی، زندگیش ØŒ بی مزه ( بی معنا وبی ØÙ‚یقت ) است . در« ماه ÙØ±ÙˆØ±Ø¯ÛŒÙ† ØŒ روز خرداد» ØŒ این اندیشه دگردیسی ارتا یا ÙØ±ÙˆØ±Ø¯ÛŒÙ† ØŒ به اصل مزه زندگی باقی مانده است .
دراین متن ØŒ Ø¨Ø§ÙØª وساختار« مزه زندگی» ØŒ در « پیدایش های گوناگون ÙØ±ÙˆØ±Ø¯ÛŒÙ† در خرداد وامرداد » مشخص میگردد . Ú†Ù‡ پدیده هائی ØŒ مزه زندگی هستند؟ درهرکدام ازاین پیدایشها ØŒ چهره دیگرخود را Ù…ÛŒ یابد ØŸ
1- دگردیسی ÙØ±ÙˆØ±Ø¯ÛŒÙ† به خرداد Ùˆ امرداد ØŒ یکی ØŒ پیدایش « هوشنگ »، یا پیدایش Ù« آسن بغ = آسن خرد = خرد سنگی » ØŒ یا خردیست Ú©Ù‡ در باهم آمیختن، Ù…ÛŒØ¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø¯ Ùˆ روشنی Ùˆ بینش میآورد .
با این دگردیسی ÙØ±ÙˆØ±Ø¯ÛŒÙ† به خرداد وامرداد است Ú©Ù‡ جمشید ØŒ پیمان را از دوزخ( دوژ+ اخو ) باز میآورد . پیمان ØŒ چیزی جز« آسـن خرد، یا خرد سنگی » نیست. جمشید، ازسر، برای سامان دادن جهان ØŒ به آسن خرد ØŒ یا خرد بهمنی خود مراجعه میکند . جمشید Ú©Ù‡ بÙÙ† هرانسانی هست ØŒ درگوهرهرانسانی ØŒ ازاین خرد خود هست Ú©Ù‡ ÙØ±Ù…ان Ù…ÛŒ پذیرد . ÙØ±Ù…ان Ù¾Ø°ÛŒØ±ÙØªÙ† ØŒ جز ازخرد بهمنی خود ØŒ روانیست . ازهیچکس وهیچ قدرتی ومرجعی ØŒ جزاز خرد نهادی خود ØŒ نباید ÙØ±Ù…ان برد . اساسا ÙØ±Ù…ان ØŒ به معنای اندیشه Ùˆ هماندیشی وسگالش با Ú˜Ø±ÙØ§ÛŒ بهمنی خوداست . شهری Ùˆ جامعه ای Ú©Ù‡ مردمانش ØŒ با خرد بهمنی یا آسن خرد یا خرد هوشنگی خود ØŒ میاندیشند ØŒ آنجا شهر جمشید است، Ú©Ù‡ پیکریابی آرمانهای خرداد ( خوشباشی ) Ùˆ دیر زیستی و« لبریز زیستی » ( امرداد، با امشه پیوند دارد Ú©Ù‡ ØŒ پری ولبریزی وسرشاری است ) میباشد .برترین مرجع درساختن شهرآرمانی ØŒ آسن خرد درگوهرهرانسانی است . با دست یابی به «آسن خرد» Ú©Ù‡ «خرد بهمنی درهرانسانی» باشد ØŒ دوزخ ( دژ+ اخو = زندگی درخشم وکین ورشک وبیم ) تبدیل به زندگی « ÙØ±Ù‘Ø® = ÙØ±+ اخو، Ùˆ گستاخ = ویستا + اخو » میگردد . گستاخی ØŒ گشودن وگستردن بÙÙ† زندگی خود در گیتی هست . زندگی ØŒ هنگامی زندگی هست Ú©Ù‡ با ÙØ±Ù‘خی Ùˆ با گستاخی باشد( ÙØ±Ù‘Ø® = ÙØ±+ اخو ØŒ گستاخ = ویستا + اخو ) .
دگردیسی ÙØ±ÙˆØ±Ø¯ÛŒÙ† به خرداد Ùˆ امرداد در« داد » ÙØ±ÛŒØ¯ÙˆÙ† ØŒ چهره دیگر Ù…ÛŒ یابد . « داد» ØŒ Ú©Ù‡ ØÙ‚ Ùˆ عدالت وقانون باشد ØŒ پیکریابی ÙØ±ÙˆØ±Ø¯ÛŒÙ† در خرداد Ùˆ امرداد است .
وبالاخره سام نریمان ØŒ کسیست Ú©Ù‡ درآینده درهمین تØÙˆÙ„ ÙØ±ÙˆØ±Ø¯ÛŒÙ† ( سیمرغ ) به خرداد Ùˆ امرداد ØŒ جهان را از « اژی = اژدها » ØŒ رهائی خواهد داد.
پس مزه زندگی ØŒ Ø¢ÙØ±ÛŒØ¯Ù† اجتماع بر شالوده « خرد سنگی» یا « خرد بهمنی یا خرد هوشنگی » انسان هاست ØŒ Ú©Ù‡ درآن داد( ØÙ‚ وعدالت وقانون ) هست ØŒ Ùˆ دوزخ ( بیم Ùˆ خشم Ùˆ نابرابری Ùˆ کین وآزار) نیست . این سراندیشه های بزرگ ØŒ همه پیش از آمدن زرتشت ØŒ Ø§Ø²ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ مردمان ایران پیدایش ÛŒØ§ÙØªÙ‡ بودند ØŒ Ùˆ Ø§Ø²Ú¯ÙØªÙ‡ های زرتشت ØŒ سرچشمه Ù†Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ اند .اینست Ú©Ù‡ الهیات زرتشتی ØŒ این تصویردگردیسی یا متامورÙوز سیمرغ به خرداد وامرداد را Ú©Ù‡ آماج سعادت Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران هستند ØŒ به Ù…Ùهوم خشک وهالی « روز Ùˆ زمان» ØŒ کاسته ØŒ وازاصل ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒØ´ بکلی بریده ØŒ Ùˆ برای رویدادهای مهم در آئین زرتشتی بکار برده است، Ùˆ ملغمه ای دراین متن ÙØ±Ø§Ù‡Ù… آورده است.
در روز خرداد ØŒ در ماه ÙØ±ÙˆØ±Ø¯ÛŒÙ†
جمشید « درب ٠دوزخ را » می بندد
دوزخ ØŒ « دÙÚ˜ + اخـو » میـبـاشـد
رابطه« ارتا وخرداد وامرداد» با « اخـو»
« اخـو » ØŒ بÙÙ† Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ درهرانسانیسـت
Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران سه چهره « جمشید» Ùˆ « ÙØ±ÛŒØ¯ÙˆÙ†Â» Ùˆ « سام ØŒ پدرزال زر» ØŒ سه چهره بنیادی درنگهبانی زندگی وپرورش ( Ú˜ÛŒ = جی = زی = Ú¯ÛŒ ) زندگی هستند . برگزیدن میان Ú˜ÛŒ Ùˆ اژی ( زندگی Ùˆ ضد زندگی ) Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ،با زرتشت، آغاز نشده است . Ùقط زرتشت ØŒ برداشتی تازه Ùˆ دیگر گونه از مسئله « زندگی Ùˆ ضد زندگی » آورده است ØŒ Ú©Ù‡ درتضاد با ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ استوار بر « ارتا ÙØ±ÙˆØ±Ø¯ØŒ Ùˆ دگردیسی اش به گیتی » بوده است . ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ازهمان آغاز، برشالوده « اولویت زندگی » برهرچیز دیگری، ازجمله برقدرت وبرایمان ØŒ نهاده شده است.ارتا ÙØ±ÙˆØ±Ø¯ØŒ خودش،درهرجانی ØŒ نخستین عنصری(درسانسکریت اس asu= اخو axv= اوواuva = هوا hva= xvaخوا= درسانسکریت sva) میشود Ú©Ù‡ اصل Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ آن جان Ùˆ انسان وزندگی است. خدا، به Ø´Ú©Ù„ «عنصرنخستین» ØŒ تبدیل به Ù‡Ø±ÙØ±Ø¯Ø§Ù†Ø³Ø§Ù†ÛŒ میگردد . خدا، انسان را با امر، خلق نمیکند، بلکه خودش ØŒ تخم یا عنصرنخستینی میشود Ú©Ù‡ تØÙˆÙ„ به انسان Ù…ÛŒ یابد . جم، بÙÙ† همه انسانها ØŒ ازاین نخستین عنصر( ازارتا ÙØ±ÙˆØ±Ø¯ = سیمرغ ) پیدایش ÛŒØ§ÙØªÙ‡ است .
جمشید، در ماه ÙØ±ÙˆØ±Ø¯ÛŒÙ† وروزخرداد ØŒ درب دوزخ ( زندگی دربیم Ùˆ درقهروخشونت وتنگی ودرد ) را Ù…ÛŒ بندد ØŒ ونخستین مدنیتی را میسازد Ú©Ù‡ درآن رشک نیست ( برابری هست) Ùˆ اصل کین وخشم Ùˆ قهرو تهدید Ùˆ بیم درآن نیست ØŒ ودراین مدنیت ØŒ همه از مزه زندگی ØŒ بهره ورند . « مزه » ØŒ اصطلاØÛŒ دیگر برای « Ø¬ÙØª شدن Ùˆ آمیختن ویوغ شدن » هست . به عبارت دیگر، خرداد وامرداد Ú©Ù‡ رسیدن به شادی اززندگی Ùˆ سرشاری Ùˆ بیمرگی باشد، با خرد انسانی، واقعیت Ù…ÛŒ یابد . این اندیشه ØŒ درعباراتهای گوناگون باقی مانده است . درشاهنامه میآیدکه
چنین سال سیصد همی Ø±ÙØª کار ندیدند مرگ اندرآن روزگار
زرنج و زبدشان نبود آگهی میان بسته دیوان بسان رهی
« بدی»، Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران، برابر با Ù…Ùهوم درد Ùˆ آزار وقهروبیم است .
Ø¨ÙØ±Ù…انش مردم نهاده دوگوش ز رامش جهان بد پرآواز نوش
درکتاب داراب هرمزد یار شاعری زرتشتی ØŒ همین آرمان را در « بستن در دوزخ » بیان میکند Ú©Ù‡ جمشید،به ÙØ±Ù…ان اهورامزدا انجام داده است . البته ØŒ این اندیشه درست برضد کاریست Ú©Ù‡ اهورامزدای زرتشت کرده است. ولی « بستن درب دوزخ » ØŒ عبارتیست Ú©Ù‡ به ما یاری میدهد تا بسیاری از نکات گمشده را بازیابیم .
ازآن پس به ÙØ±Ù…ان پروردگار Ú†Ùˆ مردان گزیدش سخت کار
سوی چینود شد به امر خدای در دوزخش بست آن پا ک رای
به دروازه چنان Ù‚ÙÙ„ کرد Ú©Ù‡ نه Ù…Ù€ÙØ±Ø¯ درشهریاریش ØŒ مَـرد
مه ÙØ±ÙˆØ±Ø¯ÛŒÙ† بود خوردادروز Ú©Ù‡ بست آن ره اهریمن کینه توز
زابلیس و دیوان چو بربست راه بیامد به شادی ازآن جایگاه
بدینسان زرتشتیان ازسر، جمشید مطرود و ملعون و تبعید و«به دونیمه ا
رّه کرده شده »را ØŒ درجهان بینی خود Ù¾Ø°ÛŒØ±ÙØªÙ†Ø¯ . مردمان ایران ØŒ دلبسته جمشید وسام Ùˆ زال ر Ùˆ رستم بودند ØŒ هرچند اینان درتناقض با آموزه زرتشت Ùˆ الهیات زرتشتی بودند . ازاین رو، این پهلوانان Ùˆ سرمشقان بزرگ را Ú©Ù‡ آینه بزرگی Ùˆ زیبائی وشکوه زندگی بودند ØŒ به شیوه ای درآموزه خود بازگردانیده اند . همانسان Ú©Ù‡ اسلام درایران ØŒ تن به اینگونه پذیرشها داده است ودرآینده نیز ØŒ بیشتر خواهد داد .
ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ کاریزیست Ú©Ù‡ تراوش هایش ازدرزها Ùˆ شکاÙهای نادیدنی Ùˆ Ù†Ø§Ù…ØØ³ÙˆØ³ØŒ به « آنچه جلوه گردرمیدان قدرت وآگاهبود است » ØŒ میرسد . همین اندیشه درمتن کوتاه پهلوی Ú©Ù‡ نامبرده شد ØŒ چنین عبارت بندی میشود Ú©Ù‡ « ماه ÙØ±ÙˆØ±Ø¯ÛŒÙ† ØŒ روز خردا ØŒ جم ØŒ گیهان را بی بیم کرد، بی رزمان کرد » . « بیم Ùˆ رزم » ØŒ همان «دوزخ » یا « دژ+ اخو » میباشد .بیم ورزم « د٠ژ » است، Ùˆ « اخو ØŒ زندگی Ùˆ روان Ùˆ وجدان » میباشد . پس هنگامی ØŒ بیم Ùˆ دشمنی وستیزندگی وخشم ØŒ در زندگی Ùˆ در وجدان Ùˆ روان نبود، درب دوزخ ( دÙÚ˜ + اخو ) بسته شده است . دراندیشه وروان وضمیری Ú©Ù‡ بیم ورشک وکین وخشم بÙÙ† کرده است ØŒ آنجا دوزخست . انسانی Ú©Ù‡ درترس وتهدید زندگی میکند، در دوزخ هست . انسانی Ú©Ù‡ کین میورزد، در دوزخ هست . خدائی Ú©Ù‡ انسان را میترساند، درانسان، دوزخ میسازد . ØÚ©ÙˆÙ…تی Ú©Ù‡ با ترساندن ØŒ ØÚ©ÙˆÙ…ت میکند، خودش خالق دوزخ درهمین گیتی درانسانهاست .
چرا رویدادهای در روز خرداد Ùˆ درماه ÙØ±ÙˆØ±Ø¯ÛŒÙ† چنین اهمیتی دارد ØŸ خدایان ایران ØŒ دراصل ØŒ خدایان زمان بودند . اهورامزدای زرتشت ØŒ خدای ÙØ±Ø§Ø³ÙˆÛŒ زمان ( ÙØ±Ø§Ø³ÙˆÛŒ گذر Ùˆ گشتن= ناگذرا ) گردید . بدینسان دوجهان بینی کاملا متضاد درایران پیدایش ÛŒØ§ÙØª ØŒ Ú©Ù‡ هردو همان نامهای خدایان وروزها را ØŒ ولی با معانی ÙˆÙ…ØØªÙˆÛŒØ§Øª کاملا Ù…ØªÙØ§ÙˆØª ØŒ بکار میبردند . ازنامهای روزهای ماه ØŒ میتوان آشکارادید Ú©Ù‡ همه خدایان ایران، اینهمانی با زمان درماه دارند . زمان ØŒ چنانکه درشاهنامه در داستان زال زر دیده میشود، اینهمانی با رویش درخت داده میشود . بÙÙ† زمان ØŒ « ارتا ÙØ±ÙˆØ±Ø¯ = ÙØ±ÙˆØ±Ø¯ÛŒÙ† = نخستین عنصر» یا « سیمرغ » بود Ú©Ù‡ هرروز، شاخی دیگرازآن ÙØ±Ø§Ù…ÛŒ بالید.
این Ø§Ø±ØªØ§ÙØ±ÙˆØ±Ø¯ یا « ÙØ±ÙˆØ±ØªÛŒÙ†ØŒ Ú©Ù‡ نخستین عنصرو اصل تØÙˆÙ„ Ùˆ تغییرو خوشی Ùˆ بالیدن Ùˆ متامورÙوزو نوشوی Ùˆ ازسرزنده شوی» هست ØŒ در روزششم ØŒ چهره « خرداد » Ùˆ درروز Ù‡ÙØªÙ… ØŒ چهره « امرداد » پیدا میکند Ú©Ù‡ باهم ØŒ « اصل مزه زندگی » هستند . این سیمرغ ØŒ خودش هست Ú©Ù‡ خرداد وامرداد میشود . « سیمرغ » یا « بÙÙ† هستی، Ùˆ نخستین عنصری Ú©Ù‡ جهان ازآن پیدایش ÛŒØ§ÙØªÙ‡ » ØŒ خودش درخرداد وامرداد، مزه زندگی میشود . دراثر اینکه زرتشتیان این نامها را بکار میبردند ØŒ این دوجهان بینی متضاد ØŒ علت Ø¢Ø´ÙØªÚ¯ÛŒÙ‡Ø§ ودرهم ریختگیهاو مشتبه سازیهای ÙØ±Ø§ÙˆØ§Ù† گردیده است .
درجهان بینی سیمرغی = خرمدینی = مزدکی ØŒ زمان، گشتن خدا ØŒ یا زاده شدن خدا درهرروز به چهره دیگر، Ùˆ طبعا « جشن زایش خدا » درهرروزی بود . زمان، برای زرتشتی ØŒ در گذرائیش ( سپنجی بودن به معنای زرتشتیش ) درک میشد ØŒ وبرای خرمدین ومزدکی ویا زال زرو سام ØŒ در « جشن بودنش = سپنجی بودنش » درک میشد . سپنج دادن ØŒ جشن Ú¯Ø±ÙØªÙ† برای غریب تازه وارد بود . برای هرچه نو وبیگانه به ما وارد میشود ( مانند زمان نو ) باید جشن Ú¯Ø±ÙØª. سپنج ØŒ به معنای « یوغ » است Ú©Ù‡ نماد « Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ú¯ÛŒ برشالوده پیوند ÙˆØ¬ÙØª شدن» است.
بسته شدن « درب دوزخ » در روزخرداد درماه ÙØ±ÙˆØ±Ø¯ÛŒÙ† ØŒ رد پای اندیشه ای بزرگ را نگاه داشته است Ú©Ù‡ « پیوند گوهری ارتا Ùˆ خرداد Ùˆ امرداد » با « اخوAxu » بوده باشد . درمتن « ماه ÙØ±ÙˆØ±Ø¯ÛŒÙ†ØŒ روزخرداد » این نکته روشن تر میگردد ØŒ Ùˆ چنین میآید Ú©Ù‡ : « ماه ÙØ±ÙˆØ±Ø¯ÛŒÙ† ØŒ روز خرداد ØŒ جم ØŒ پیمان از دوزخ بیاورد ØŒ Ùˆ اندر گیهان به پیدائی آمده » . دراین روز، جمشید ØŒ پیمان را از دوزخ میآورد، Ùˆ با این پیمانست Ú©Ù‡ گیهان ØŒ بی بیم Ùˆ بی رزم Ùˆ بی رشک ( نا برابری وخشم وکین توزی ) میگردد . در ایادگارجاماسبیگ میآید Ú©Ù‡ : « او = جم ØŒ پیمان را ازآنان = پریان ØŒ بازستد » . البته پری( ÙØ±ÛŒ = عشق ) ØŒ همان سیمرغ است، وپریان ØŒ پیروان زنخدایان هستند . در روایات زرتشتیان، کوشیده میشود Ú©Ù‡ جمشید ØŒ آسن خرد » را Ú©Ù‡ تبدیل به « پیمان » شده است ØŒ از پریان، یا اهریمن Ú©Ù‡ آن را غصب وغارت کرده اند ØŒ باز ستاند . Ø¯Ø±ØØ§Ù„یکه جمشید ØŒ ÙØ±Ø²Ù†Ø¯ همین سیمرغست Ùˆ آسن خرد درگوهر اوست . همچنین درمتون زرتشتی میآید Ú©Ù‡ پیمان گیتی را اهریمن بلعیده بود، Ùˆ جمشید ار شکمش بازآورده است . باز همین رد پا ØŒ مارا به نکته دیگری راهبری میکند . Ø´Ú©Ù… ØŒ درست جایگاه خرداد Ùˆ امرداد است Ú©Ù‡ ازآشامیدنیها Ùˆ خورشها ØŒ نخستین آتش جان را درتن بر Ù…ÛŒØ§ÙØ±ÙˆØ²Ù†Ø¯ØŒ Ùˆ این گرمای آتش است Ú©Ù‡ درØÙˆØ§Ø³ ØŒ تبدیل به روشنائی بینش میگردد . الهیات زرتشتی ØŒ با پذیرش ØŒ اهورامزدا ئی Ú©Ù‡ روشنی بیکرانست ØŒ نمیتوانست پیدایش بینش وروشنی Ùˆ آسن خرد را ازشکم ( معده Ùˆ زهدان Ùˆ جگر) Ú©Ù‡ تاریکست ØŒ بپذیرد ØŒ Ùˆ بشیوه ای میکوشید « آسن خرد » را Ú©Ù‡ دراصل « خرد سنگی ØŒ یا خردی است Ú©Ù‡ درشناختن پدیده ها ازهمدیگر، آنهارا ازهم نمی برد Ùˆ جدا نمیسازد ØŒ بوده ØŒ درمعنائی تنگتر، ازسر بپذیرد . آسن خرد، یا خرد سنگی ØŒ درتضاد با اندیشه « همزاد = ییما = جم » است، Ú©Ù‡ زرتشت آن را بکلی ازهم جدا وپاره ساخته بود .
ازسوی دیگر، همکاری خرداد وامرداد درشکم ØŒ Ùˆ Ø§ÙØ±ÙˆØ®ØªÙ† آتش جان Ùˆ پیدایش روشنی وبینش اندامهای ØØ³ÛŒ Ú©Ù‡ یکراست، پدیده « اخو axu » را تشکیل میدادند، همان معنای «آسن = آسنگ = سنگ = امتزاج واتصال» را داشت Ú©Ù‡ اصل روشنی باشد . با چنین دستکاریها بود Ú©Ù‡ میشد ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سیمرغی یا «ارتائی» را تبدیل به « تئولوژی زرتشتی= الهیات زرتشتی » کرد.
زندگی ØŒ درگستاخی Ùˆ ÙØ±Ù‘خی است
Ù…Ùهوم دوزخ(= دÙÚ˜+ اخو)
وگستاخ ( ویستا+اخو) و« Ùـرّخ = Ùـر+ اخو » ØŒ
و رابطه آنها ،
با « تصویر انسان » Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران
نخستین عنصرجهان = ارتا ÙØ±ÙˆØ±Ø¯ ØŒ یا « پـران »
مستقیما ، تبدیل به چهارنیرو درانسان میگردد
( چهاربال پیدا میکند )
1- axu=ahu = اخو
2- daena = دین
3- baoda = بوی
4- urvan = روان
« نخستین عنصر» ØŒ به معنای ٠« اصل Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ » درهرجانی Ùˆ هرانسانی هست ØŒ Ùˆ چیزی نیست Ú©Ù‡ « مخلوق ÙØ®Ø§Ù„قی، ویا ساخته ÙØµØ§Ù†Ø¹ÛŒ » باشد . یا به سخنی دیگر، میان خدا با انسان ØŒ یا بÙÙ† هستس Ùˆ انسان ØŒ پیوند خالق با مخلوق نیست . چنین اندیشه ای با الهیات زرتشتی ØŒ سازگارنبود . ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران پیش ازآمدن زرتشت ØŒ براین استوار بود Ú©Ù‡ نیروهای چهارگانه ضمیر انسان Ú©Ù‡ 1- اخو Ùˆ2- دین Ùˆ3- بوی Ùˆ 4- روان باشند ØŒ چهارچهره « نخستین عنصر» یا « اصل Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ درهرانسانی » هستند. این اندیشه پس از پیدایش زرتشت نیز ØŒ باقی ماند . ولی الهیات زرتشتی ،« ÙØ±ÙˆØ±Ø¯Â» یا ÙØ±Ù‡ وشی را Ú©Ù‡ عنصر نخستین Ùˆ « ازخود، Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ » باشد ØŒ «از خود، Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†ÛŒÂ» یا ازاصالت ØŒ انداخت ( رابطه تØÙˆÙ„ یابی خدا را به عنصر نخستین، درهمان Ù…Ùهو Ù… « ارتا ÙØ±ÙˆØ±Ø¯ » Ú©Ù‡ دربالا آمد ØŒ ازبین برد ) . این نخستین عنصر، ارتا به ÙØ±ÙˆØ±Ø¯ یا ÙØ±ÙˆØ±Ø¯= ÙØ±ÙˆÙ‡Ø± یا پـران = ÙØ±Ø§Ù† یا ارج یا نریوسنگ یا وای بـه » یا درسانسکریت اسـوasu نامیده میشد . این نخستین عنصر، سپس بنام « اثیر» ØŒ معرو٠گردیده است .
این نخستین عنصر، یا اصل Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ØŒ « هوا ÛŒ جنبنده ØŒ یا باد ÛŒ Ú©Ù‡ خودش ØŒ آتش را Ù…ÛŒØ§ÙØ±ÙˆØ²Ø¯ » میباشد Ú©Ù‡ درسانسکریت هم « پران praana» Ùˆ هم « اسوasu» نامیده میشود . درسانسکریت « پران » دارای معانی جان ØŒ Ù†ÙØ³ ØŒ باد ØŒ باد زندگی ØŒ ØªÙ†ÙØ³ ØŒ اصل زندگی ØŒ Ø±ÙˆØ ØŒ پنج اندام ØÛŒØ§ØªÛŒ ØŒ ØÙˆØ§Ø³ خمسه ØŒ هوای ØªÙ†ÙØ³ شده ØŒ الهام شاعران ØŒ نام برهما وبشن دوخدای هند میباشد . این واژه به Ø´Ú©Ù„ « ÙØ±Ø§Ù† » درسغدی به Ù…Ùهوم نخستین عنصر Ùˆ در اوستا Ùˆ متون پهلوی درواژه « آتش درمردمان Ùˆ گوسپندان Ú©Ù‡ جانوران بی آزار» باشند ØŒ باقیمانده است .
این آتش جان ØŒ vohu-frayaanaوهو ÙØ±ÛŒØ§Ù† یا weh-franaftaarوه ÙØ±Ù†Ùتار خوانده میشود . دراین تصاویر، ما Ú¯Ù… میشویم ØŒ چونکه برای ما باد وآتش Ùˆ جان، چیزها جدا ازهمند . آنها باد را ØŒ هوای جنبان، یا« نا آرمیده» میدانستند، Ú©Ù‡ دروزیدن ØŒ آتش را Ù…ÛŒØ§ÙØ±ÙˆØ²Ø¯ . این هوای ازخود جنبان ٠آتش Ø§ÙØ±ÙˆØ² بود Ú©Ù‡ « ØØ±Ú©Øª دهنده همه چیزها » بود . نام دیگر این هوای ازخود جنبانی Ú©Ù‡ اصل ØØ±Ú©Øª همه چیزها ØŒ درسانسکریت ØŒ اسو asu نیزبود . همین واژه است Ú©Ù‡ دراوستا Ùˆ درمتون پهلوی اخوaxv شده است .
این بÙÙ† یا اصل ØØ±Ú©Øª وتØÙˆÙ„ همه چیزها ØŒ Ú©Ù‡ همه چیزها ازآن پیدایش Ù…ÛŒ یابند Ùˆ تØÙˆÙ„ یابی آن هستند ØŒ همان واژه « هوا hvaa » نزد هخامنشی ها است، Ú©Ù‡ معنای اصل وتخم وبÙÙ† همه چیزها رانیز دارد . واژه ÙØ±Ù‘Ø® farr- axv در ایرانی باستان farna-hvaa میباشد Ùˆ ازدوپسوند این واژه ØŒ میتوان اینهمانی axv اخو با واژه ٠هواhvaa را باهم ÛŒØ§ÙØª . این واژه سپس درعربی ØŒ بکاربرده شده است ØŒ وازآنجا Ú©Ù‡ هوا ( باد٠ازخود جنبانی Ú©Ù‡ آتش Ù…ÛŒØ§ÙØ±ÙˆØ²Ø¯ Ùˆ Ù…ÛŒØ¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø¯ واصل Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ هست )1- هم معنای جان Ùˆ2- هم معنای عشق را دارد ØŒ طی٠معانی خود را درعربی ÛŒØ§ÙØªÙ‡ است . هوا ( hvaa=axu) معنای تخم وبÙÙ† واصل زندگی را داشته است . درگرشاسپ نامه ØŒ درپرسش گرشاسپ از برهمن ( بهمن ) ØŒ بهمن ØŒ چنین پاسخ میدهد :
هوا ، هست « آرمیده باد » ، از نهاد
چو « جنبد هوا » ، نام ، گرددش ، « باد »
یکی بودن « هوا » با « باد » ، یا « وای به »
هرآن جانور ، کش « دمست » ، از هواست
به « دم » ، جان و تن ، زنده و با نواست
همه تخم ، درکشت ها ، گونه گون
Ú©Ù‡ ناراست Ø§ÙØªØ¯ ØŒ بود سر نگون
هوا ، درهمه ، زور و ساز آورد
سر هرنگون ØŒ زی ÙØ±Ø§Ø² آورد
هوا یا باد یا وای به ØŒ درتخمهای Ú©Ù‡ سرنگون به زیر خاک Ø§ÙØªØ§Ø¯Ù‡ اند ØŒ نیروی بالنده ایست Ú©Ù‡ سرآنها را به ÙØ±Ø§Ø² میآورد . زور، نیروهست Ùˆ « ساز» ØŒ اصل ترتیب دهنده Ùˆ تدبیرکننده Ùˆ تشکیل دهنده وبنا کننده Ùˆ پردازنده است . همینها، ویژگیهای « ÙØ±ÙˆÙ‡Ø±= ÙØ±ÙˆØ±Ø¯ » است ØŒ Ú©Ù‡ اصل Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ ایست Ú©Ù‡ چهارپر ازاو میرویند ØŒ یا تØÙˆÙ„ به چهارنیرو Ù…ÛŒ یابد .
اگرچندشان زآب خیزد بسیج هوا چون نباشد ، نرویند هیچ
ÙÙ„Ú© Ùˆ آتش Ùˆ اخترتابناک همه درهوا اند استاده پاک
این «هوا» هست Ú©Ù‡ همه را به ÙØ±Ø§Ø²Ù…ÛŒ بالاند ØŒ Ùˆ Ø¯Ø±ÙØ±Ø§Ø² میایستاند ØŒ به عبارت دیگر، هستی Ù…ÛŒ بخشد . هستی ØŒ ÙØ±Ø§Ø²Ø§ÛŒØ³ØªØ§Ø¯Ù† است . انسان، هست ØŒ چون سر راست میایستد .
زگیتی ØŒ هوا بد نخستین پدید خدای اندرو جنبشی Ø¢ÙØ±ÛŒØ¯
Ú†Ùˆ جنبید سخت ØŒ آن هوی Ø´Ú¯ÙØª
ببد باد Ùˆ زان باد ØŒ « آتش Ú¯Ø±ÙØª »
با جنبش باد ØŒ آتش Ø§ÙØ±ÙˆØ®ØªÙ‡ میشود . آتش Ø§ÙØ±ÙˆØ®ØªÙ† ØŒ به معنای ازنو Ø¢ÙØ±ÛŒØ¯Ù† Ùˆ ابداع هست . اینهمانی « آتش جان »، با « باد = پران = ÙØ±Ø§Ù† = اسو » در همان آتش « به ÙØ±Ù†Ùتار» ØŒ دیده میشود . عبارت « خدا درهوا، جنبش را Ø¢ÙØ±ÛŒØ¯ » ØŒ روایت زرتشتی است ØŒ ودراصل چنانچه خود واژه « ÙØ±Ù†Ùتار» گواه برآنست ØŒ این ØÙ„ول Ùˆ ظهور ارتا ÙØ±ÙˆØ±Ø¯ در آتش جان دربÙÙ† انسانست ( رجوع شود به جلد سوم زال زر یا زرتشت ).
درسانسکریت Asu= Sva
Axv = hvaa= هـوا
پسوند واژه ÙØ±Ù‘Ø® farr- axv درپهلوی Ú©Ù‡ «اخو» باشد ØŒ اینهمانی با پسوند همین واژه در ایرانی باستان farna-hvaa دارد Ú©Ù‡ hvaa هوا باشد . همچنین در واژه گستاخ vista- (h) uva درپهلوی Ú©Ù‡ اخو باشد ØŒ اینهمانی با همین واژه درپارسی باستان Ú©Ù‡ huva هووا = uva او وا دارد . دراین جهان نگری ØŒ همیشه « بÙÙ† یا تخم » ØŒ اینهمانی با « Ú©Ù„ » داده میشده است . دراوستا واژه دوزخ Ú©Ù‡ daozh- ahva باشد ØŒ درپسوندش ØŒ اخو، را به Ø´Ú©Ù„ ahvaاهوا دارد . چنانکه درسانسکریت ØŒ اسو ØŒ هم « دم ÙˆÙ†ÙØ³ » است Ùˆ هم زندگی وباد است . درپهلوی خور، هم خورشید است Ùˆ هم « جرقه آتش Ùˆ روشنی » است .« دم ÙˆÙ†ÙØ³Â» ØŒ بÙÙ† وتخم زندگی است ØŒ بÙÙ† باد است ( وای به ) Ùˆ جرقه آتش ØŒ بÙÙ† خورشید ÙˆÚ©Ù„ روشنائیست . این پیوستگی ØŒ سبب پیدایش برآیندهای گوناگونی میشد . یکی سبب پیدایش Ù…Ùهوم « ازخود بودن ØŒ ازخود شدن ØŒ ازخود، سرچشمه Ú©Ù„ شدن » میگردید .تخم وبÙÙ† ØŒ ازخود ØŒ Ú©Ù„ میشود . همان « اسو» Ú©Ù‡ دم Ùˆ Ù†ÙØ³ باشد ØŒ معنای « ØØ±Ú©Øª دهنده همه » را نیز داشت .« اسو» درسانسکریت، پنج بادی هست Ú©Ù‡ ØØ±Ú©Øª به Ú©Ù„ بدن میدهند . همین واژه است Ú©Ù‡ درپهلوی Ø´Ú©Ù„ « axvاخو» ودرایرانی باستان Ø´Ú©Ù„ «hvaa هوا » Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ است .
این هوا Ú©Ù‡ اصل ازخود جنبان Ùˆ ازخود جنباننده هست ØŒ درست همان « پـران یا سوا » هست Ú©Ù‡ آتش جانی را دربÙÙ† هرانسانی Ù…ÛŒØ§ÙØ±ÙˆØ²Ø¯ Ùˆ نخستین عنصر« ازخود Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ » هست . این Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø Ú©Ù‡ از« دم = Ù†ÙØ³Â» به کرداربن وتخم « باد = وای = اسو» برآمده ØŒ اصل « سرچشمه بودن ازخود = ازخود Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ بودن = ازخود روشن شدن ØŒ ازخود جنبیدن .... » میگردد . چنانکه دراوستابه آنچه ازخود درخشانست hva- raokhsha Ú¯ÙØªÙ‡ میشود Ùˆ به آنکه ازخود مهربان Ùˆ دوست دارنده ( دوست منش) است hva- vant Ú¯ÙØªÙ‡ میشود Ùˆ به نجات روان hvanvi( hva- anhva) Ú¯ÙØªÙ‡ میشود Ú©Ù‡ در ØÙ‚یقت به معنای « سرچشمه بینش بودن ازخود » است ØŒ چون درهزوارش همان معنای دین « اصل زایش بینش » را دارد . آنچه ازخود ØŒ خود را روشن Ùˆ بینا میسازد . به آنچه ازخود ایستا هست hva- khsta( staa ) Ú¯ÙØªÙ‡ میشود Ú©Ù‡ به معنای « ازخود ØŒ هست » است . طبق پسند خود hvaa-frita Ú¯ÙØªÙ‡ میشود . درپهلوی آنچه به خودی خود، وازخود روشن است xvaa - roshn Ú¯ÙØªÙ‡ میشود .
همین واژه درسانسکریت Ú©Ù‡ سوا svaa باشد ØŒ نام خدای ویشنو ( مظهر ایجاد ) Ùˆ دارای معانی خود ØŒ خویش ØŒ ذات ØŒ دوست است، Ùˆ به « Ø±ÙˆØ Ø§Ù†Ø³Ø§Ù† » Ú¯ÙØªÙ‡ میشود . Ø±ÙˆØ Ø§Ù†Ø³Ø§Ù† ØŒ « ازخود ØŒ هست » . درشکل sva-bhu به معنای قائم بالذات ØŒ ازخود موجود است Ùˆ به هرسه خدای هند ( برهما + ویشنو+ شیوا ) اطلاق میگردد . به خوبی دیده میشود Ú©Ù‡ « هوا = هوی » ØŒ یا « باد وآتش جانی » ØŒ « اصل ازخود بودن ØŒ ازخود ØŒ جنبیدن Ùˆ ازخود Ø¢ÙØ±ÛŒØ¯Ù† درانسان» بوده است .
جنگ با هـوای Ù†ÙØ³ ØŒ جنگ اخلاقی نبود
بلکه سر کوبی « اصالت انسان » بود
سکولاریته ، مسئله
یقین « ازخود بودن ، ازخود ، معیاربودن » انسانست
اینست Ú©Ù‡ همه ادیان نوری Ùˆ قدرتهای ØØ§Ú©Ù…Ù‡ ØŒ همه برضد این « اصل ازخود بودن ØŒ ازخود سرچشمه بینش Ùˆ روشنی بودن ... » میبایستی بجنگندو جنگیده اند وخواهند جنگید . نه تنها الله در قرآن ØŒ انسان را از تبعیت ازهوا منع میکند ( Ùˆ قل لا اتبع اهواءکم ØŒ 56 انعام 6 ) Ùˆ هرکسی Ú©Ù‡ درپی هوایش برود ØŒ گمراه شده میداند ( ومن اضل ممن اتبع هواه / 50 قصص 28 ) بلکه Ù…ØÙ…د ØŒ بوی میبرد Ú©Ù‡ « ازخود بودن » ØŒ خود را خدا شمردنست، Ùˆ ازاین رو میگوید « اراءیت من اتخذ الهـه هواه / 43 ÙØ±Ù‚ان 25 » . جنگ با هوای Ù†ÙØ³ ØŒ جنگ با شهوت Ùˆ ØØ±Øµ Ùˆ ÙØ³Ø§Ø¯ اخلاقی نبود ØŒ بلکه جنگ مستقیم ØŒ با « اصالت انسان » بود ØŒ Ú©Ù‡ « ازخود ØŒ اندیشیدن ØŒ ازخود ØŒ اندازه Ú¯Ø±ÙØªÙ† ومعیارشدن ØŒ ازخود ØŒ مبدع Ùˆ نوآور شدن » باشد . چرا ØŒ « هواhva = » ØŒ ازخود ØŒ سرچشمه روشنی Ùˆ نوآوری Ùˆ عمل بود ØŸ چون هوا Ú©Ù‡ « باد آرمیده باشد Ú©Ù‡ جنبش، نهادش هست » ØŒ همان « وای به = باد نیکو » است Ú©Ù‡ نام دیگرش « وای جوت گوهر» میباشد . واژه « جوت » ØŒ همان واژه Ù Ø¬ÙØª Ùˆ یوغ Ùˆ همزاد بهم چسبیده است، Ú©Ù‡ درالهیات زرتشتی ØŒ معنای وارونه اش را Ú©Ù‡ « ازهم جدا باشد » پیدا میکند . بادی Ú©Ù‡ Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ است Ùˆ Ù…ÛŒ جنبد Ùˆ Ù…ÛŒ جنباند ØŒ بدان علت« ازخود Ù…ÛŒ بجند Ùˆ سرچشمه جنباندنست » ØŒ چون سرشت « Ø¬ÙØªÛŒ Ùˆ همزادی » دارد . رد پای این اندیشه در این شعرمولوی نیز باقی مانده
آهن وسنگ ٠هــوا ، برهم مزن
کین دو میزایند، همچون مرد و زن
این اندیشه، متناظربا دو سوراخ بینی ( دو دمه = دو آتش Ø§ÙØ±ÙˆØ²) بود Ú©Ù‡ بنا Ø§Ø¨ÙˆØ±ÛŒØØ§Ù† درالتÙهیم ØŒ یکی منسوب به مریخ ( بهرام ) Ùˆ دیگری منسوب به زهره ( رام ) هست . رام وبهرام ØŒ در وای به باهم Ø¬ÙØªÙ†Ø¯ . چنانکه دربهرام یشت نیز دیده میشود Ú©Ù‡ نخستین Ø´Ú©Ù„ÛŒ Ú©Ù‡ بهرام پیدا میکند ØŒ باد است ( باد: اصل زندگی Ùˆ اصل مهر) . « وای به » ØŒ درواقع Ø¬ÙØª رام وبهرام ØŒ همآغوشی Ùˆ عشق نخستین هستند . ازاین رو « هوا » ØŒ دو برآیند « عشق » Ùˆ « ازخود، سرچشمه جنبش Ùˆ روشنی Ùˆ بینش بودن » را دارد . طبعا « هوا » ØŒ در برآیند « ازخود بودن ØŒ ازخود سرچشمه بودن » ØŒ ازادیان نوری ØŒ طرد Ùˆ Ù†ÙÛŒ میشود . مولوی با آنکه درغرلیاتش ØŒ انسان را به علت آنکه درخود ØŒ هم لیلی وهم مجنون، هم ویس Ùˆ هم رامین است ØŒ میزان ومعیار میشناسد، ولی درمثنوی ØŒ « هوا » را درهمان راستای قرآنی ØŒ Ù…ÛŒ نکوهد، Ùˆ تضا د آن را با ÙˆØÛŒ Ùˆ قرآن نشان میدهد .
منطقی کز ÙˆØÛŒ نبود، از هواست هم چوخاکی درهوا ودرهباست
آنچه گوید آن Ùلاطون زمان هین هوا بگذار Ùˆ رو بروÙÙ‚ آن
برهوا ، تاءویل قرآن میکنی پست و کژ شد ازتو، معنی سنی
Ø¯Ø±ØØ§Ù„یکه ØØ§Ùظ، معنای عشق را درهوا Ù…ÛŒ یابد
ما دردرون سینه ØŒ هوائی Ù†Ù‡ÙØªÙ‡ ایم
برباد اگررود دل ما ، زان هوا رود
یا در« هواداری، هوا خواهی »، هنوز این معنای عشق درهوا ، باقی مانده است. عطارگوید
به هوا داری Ú¯Ù„ ذره ØµÙØª در رقص Ø¢
کم ز ذره نه ای ، او هم زهوا میآید
مرغ دلم را که اوست مرغ هوا خواه دوست
لایق عشاق نیست ، صید هوا ساختن
یا سعدی دراین ابیات، معنای عشق را ازهوا درنظردارد :
ای Ú©Ù‡ Ú¯ÙØªÛŒ به هوا دل منه Ùˆ مهر مبند
من چنینم ØŒ تو برو Ù…ØµÙ„ØØª خویش اندیش
ای دل نه هزار عهد کردی کاندرطلب هوا نگردی ؟
همچنین سعدی، دراین شعر، هوا را به معنای بادی که درختان را به رقص میآورد ، واصل جنبش وجان بخشی است، بکارمیبرد .
تو گر به رقص نیایی ØŒ Ø´Ú¯ÙØª جانوری
ازاین هوا ، که درخت آمدسـت در جولان
( البته مقصودش، Ùقها وعلمای اسلام وزهاد بوده است )
اینکه Ø±ÙˆØ ÙˆØ±ÙˆØ§Ù† Ùˆ Ù†ÙØ³ ØŒ هوا = هوی خوانده میشد ØŒ چون عنصرنخستین وجود وبه ویژه ØŒ وجود انسان ØŒ ارکه = اسو= اخو = خوا = هوا= ÙØ±ÙˆØ±Ø¯ ( ÙØ±ÙˆÙ‡Ø±) شمرده میشد Ú©Ù‡ معنای « ازخود سرچشمه بودن ØŒ ازخود ØŒ اصل ØØ±Ú©Øª وروشنی بودن » داشت .
با زشت Ùˆ پلشت سازی این برآیند Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø Â« هوا = hva » Ú©Ù‡ اینهمانی با Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø Â« اخوaxv = اسوasu » Ùˆ با « Sva» Ùˆ «Xva » دارد ØŒ راه شناخت به بÙÙ† مایه ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ بسته میشود .
« اخوaxu» یا « هواhva » ØŒ معنای « ازخود بودن ØŒ ازخود ØŒ سرچشمه واصل جنبش وروشنی بودن » است .Xva roshn به معنای ازخود روشن است . نام روز نخست سال ØŒ Ú©Ù‡ روزیکم ماه ÙØ±ÙˆØ±Ø¯ÛŒÙ† باشد « روز ÙØ±Ù‘Ø® » نام داشته است ØŒ Ùˆ ÙØ±Ù‘Ø® نام خدای ایران است، Ùˆ زرتشتیان سپس نام اهورامزدا را به نخستین روز ماه داده اند Ùˆ جانشین نامهای « ÙØ±Ù‘Ø® Ùˆ خرم Ùˆ ریم » کرده اند . ØØ§Ùظ نیز غزلی درنیایش « ÙØ±Ù‘Ø® » این خدای ایران، سروده است .
ÙØ±Ù‘Ø® Ú©Ù‡ درپهلوی « ÙØ±farr+ اخوaxv» Ùˆ Ù€ ÙØ±Ù†Ù‡ farna+ هوا hvaa» درایرانی باستان میباشد از همین واژه « اخو » Ùˆ « هوا » ساخته شده است . گوهر این خدا ØŒ اخو یا هوا ) ØŒ ازخود هست ØŒ قائم بالذاتست . an-hva انهوا نیز به معنای « قائم بالذات وبه خودی خود» ØŒ وهمچنین به معنای « باطن وضمیریا درونه » هست.درونه انسان وضمیرش، واصل زایش بینشش ( دین ) ØŒ ان هوا ØŒ قائم بالذات است. ØÙ‚ گزند زدن به آن ازهمه قدرتها Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ شده است .
پیشوند ÙØ±Ù‘farr درپهلوی Ùˆ « ÙØ±Ù†Ù‡farna » در ایرانی باستان ØŒ همان واژه « پر» امروزه ما هست . واژه ÙØ±Ù†Ù‡ ØŒ همان واژه « parnaaپرنا » Ùˆ « پرنparn » درسانسکریت میباشد . پرنا ØŒ به پروبال مرغ Ùˆ برگهای درخت Ùˆ برگ Ú¯ÙØªÙ‡ میشود، Ùˆ « پرن » ØŒ سبزو تازه بودنست . Ø¯Ø±ÙØ§Ø±Ø³ÛŒ ØŒ پر ØŒ به پرتوو شعاع Ùˆ روشنی + Ùˆ برگ درخت + وپره چرخ + Ùˆ دامن Ùˆ کناره وپهلو ØŒ Ùˆ پری نیز Ú©Ù‡ بربن تیر تعبیه میکنند تا تیربه سرعت ØØ±Ú©Øª کند، Ùˆ در تتمه برهان، یکی ازمعانی « پر» رامعنای « Ø¬ÙØª شدن » میداند، Ú©Ù‡ همان « pairانگلیسی Ùˆ Paar آلمانی » باشد، همچنین به معنای پروازکردن Ùˆ به شتاب Ø±ÙØªÙ† است ØŒ Ùˆ به نوعی از نواختن Ùˆ خوانندگی Ùˆ نوا نیزمیگویند .
پس « Ùـرّخ » ØŒ نام خدای ایران ØŒ دارای این معانی هست:
1- ازخود و به خودی خود بالدارو پروازکننده( مبدء واصل جنبش درآسمان = مرغ )
2- ازخود ،گردونه ( چرخ ) رونده( مبدء و اصل جنبش ، آنچه خود ، ازخود درجنبش هست و می جنباند )
3- ازخود روشن وبا پرتو
4- ازخود گسترنده و دامنه یاب ( سیمرغ گسترده پر)
5- ازخود Ùˆ به خودی خود ØŒ Ø¬ÙØª ( = یوغ وهمزاد = ÙˆÛŒ = باز)
6- ازخود با نوا و آهنگ( اصل موسیقی )
7- ازخود و به خودی خود سبزو تازه( خضر) .
این ها ØŒ گوهر خدا، در ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ نخستین ایران بوده اند . دراین ویژگیها میتوان به خوبی دید Ú©Ù‡ نماد خدائی درایران ØŒ « پروازسریع مرغ » Ùˆ جنبش سریع چرخ ( گردونه – رته = ارتا ) بوده است . همچنین « گوهری دارد Ú©Ù‡ ازخود دامنه گیرو ÙØ±Ø§Ø® شونده است » . همچنین به خودی خود ØŒ Ø¬ÙØª Ùˆ یوغ وهمزاد است، Ùˆ همیشه ازخود سبزو تازه است . این ویژگیها درتضاد با تصویر اهورا مزدای زرتشت است .
همچنین جمشید ØŒ نخستین انسان دوره زنخدائی ØŒ Ú©Ù‡ « بÙÙ† همه انسانها» ØŒ و« تصویرانسان بطورکلی » میباشد ØŒ دارای همین ویژگی « ازخود روشن شونده وروشن کننده Ùˆ ازخود بیننده Ùˆ Ù…Ø¹Ø±ÙØª یابنده » یا اصل خرد هست . جمشید، ØŒ بÙÙ† همه انسانها ØŒ ÙØ±Ø²Ù†Ø¯ Ùˆ طبعا همگوهربا « ÙØ±Ù‘Ø® یا سیمرغ » است .
نه تنها انسان همگوهر با خدا ( ÙØ±Ù‘Ø® = خرّم ) است ØŒ بلکه زمین ( گیتی ) نیز، همگوهرباخداست . زمین Ùˆ جم ØŒ با هم هردو ÙØ±Ø²Ù†Ø¯ مستقیم « ÙØ±Ù‘Ø® = Ùـرّ + اخو » هستند . چون آرمئتی، Ú©Ù‡ اینهمانی با زمین دارد Ùˆ به عبارت بعدی ØŒ موکل زمین شمرده میشود ،« ÙØ±Ù‘Ø® زاد» ØŒ نامیده میشود ( برهان قاطع ) . آرمئتی ØŒ زمین ØŒ زاده Ø§Ø²ÙØ±Ù‘Ø® ( اخو ) هست . ازسوئی دیگر نام همین زمین Ú©Ù‡ آرمئتی باشد ØŒ جما ØŒ یعنی خواهرجم است . نام زمین درسانسکریت Ùˆ Ø¯Ø±Ø§ÙØºØ§Ù†ÛŒØŒ بنا بر زیرنویس دکترمعین در برهان قاطع ( زمین ) جما میباشد .
ازاین رو جمشید نیز، ÙØ±Ù‘Ø® زاد ØŒ ÙØ±Ø²Ù†Ø¯ ÙØ±Ù‘خ، وطبعا همگوهر ÙØ±Ù‘Ø® ( خرّم = سیمرغ ) است . این نکته هم از نام دیگر اودر وندیداد Ú©Ù‡ « هور چهر» است تائید میگردد . هور چهر دراوستا hvare cithra میباشد . این نام ØŒ امروزه چنین Ùهمیده میشود Ú©Ù‡ جمشید چهره Ùˆ قیاÙÙ‡ ای مانند خورشید داشته است . ولی « چیترا = چهره » ØŒ به معنای تخمه Ùˆ گوهر Ùˆ نژاد Ùˆ صورت نخستین Ùˆ اصل است . Ùˆ هور در سانسکریت svar (suvar ) دارای معانی خورشید ØŒ نور، درخشش ØŒ آسمان ØŒ بهشت ØŒ نام شیوا میباشد .
هنوز خورشید نزد همه ما ØŒ « خورشید خانم » است، یا به عبارت دیگر، خورشید ØŒ زنخدا بوده است . عبید زاکان این تصویر خورشید را بخوبی نگاهداشته است . خورشید ØŒ زنخدای مهر بوده است، Ùˆ ازاین رو همه بشر ØŒ بدون آنکه زورو سلاØÛŒ داشته باشد ØŒ سپاه او هستند، چون شهروند شهرمهرهستند، نه شهروند، شهری Ú©Ù‡ ØÚ©ÙˆÙ…تش، درمهر، زورو ارهاب وشکنجه Ùˆ تهدید Ù…ÛŒ بیند . جمشید ØŒ پسر خدای مهرهست Ú©Ù‡ دریک دستش جام Ù…ÛŒ دارد ØŒ ودردست دیگرش آلت موسیقی مینوازد :
سریر گاه چهارم که جای پادشهست
ÙØ²ÙˆÙ† زقیصر Ùˆ ÙØºÙور Ùˆ هرمز Ùˆ دارا
تهی زوالی و، خالی زپادشه دیدم
ولیک لشگرش از پیش تخت او برپا
ÙØ±Ø§Ø²Ø¢Ù† صنمی با هزار غنج Ùˆ دلال
چو دلبران دلا ویز و لعبتان خطا
Ú¯Ù‡ÛŒ به زخمه Ø³ØØ±Ø¢Ùرین زدی رگ Ú†Ù†Ú¯
Ú¯Ù‡ÛŒ Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ بردست ساغر صهبا
جمشید ØŒ ÙØ±Ø²Ù†Ø¯ صنم ( سن ØŒ سئنا = سین ) یا زنخدای مهرو زیبائی Ùˆ موسیقی نوازو ساقی است Ú©Ù‡ با یکدست باده شادی به جام همه بشرمیریزد وبا دست دیگر، آهنگ جش Ùˆ رقص برای همه بشرمینوازد . « هورچیتر» ØŒ به معنای ÙØ±Ø²Ù†Ø¯ Ùˆ تخمه خورشید ونورو آسمان وبهشت میباشد . جمشید، تخمه Ùˆ اصل روشنی Ùˆ اصل بهشت واصل آسمان است . درسانسکریت chitra- ratha Ú©Ù‡ گر دونه درخشان= دارنده گردونه روشن » است به خورشید Ùˆ ستاره قطبی Ùˆ « پادشاهان موکلان نغمه » Ú¯ÙØªÙ‡ میشود .
در روایتی Ú©Ù‡ دراوستا میآید ØŒ جمشید ØŒ ÙØ±Ø²Ù†Ø¯ ویونگهان vivanghaan خوانده میشود . او به پاداش آنکه نخستین کسی است Ú©Ù‡ Ø§ÙØ´Ø±Ù‡ هوم را بدست آورده ØŒ دارای ÙØ±Ø²Ù†Ø¯ جمشید میشود . هوم ØŒ چنانکه هنوز در برخی گویشها متداولست ØŒ نام ØÙ„Ù‚ وگلو ( گرو ) است Ú©Ù‡ Ù†ÛŒ باشد . پس از دوره زنخدائی ØŒ با « Ù†ÛŒ Ú©Ù‡ اینهمانی با زن داشت، Ùˆ زایش از زن ØŒ Ú©Ù‡ اینهمانی با موسیقی وجشن داشت » ØŒ دردسر داشتند . ازاین رو بجای آنکه Ú¯ÙØªÙ‡ بشود ØŒ جمشید از سیمرغ ( سئنا = نای به ) زائیده شد ØŒ Ú¯ÙØªÙ‡ میشد Ú©Ù‡ پدرش به پاداش ÙØ´Ø±Ø¯Ù† هوم ØŒ دارای ÙØ±Ø²Ù†Ø¯ÛŒ شد. بدینسان اصالت را از زن Ùˆ طبعا از زنخدا Ù…ÛŒÚ¯Ø±ÙØªÙ†Ø¯ .
درسانسکریت جم را پسرخورشید میدانند Ú©Ù‡viva- svant نامیده میشود. دراوستا نیز جمشید yima vivanhvaao نامیده میشود، Ú©Ù‡ به معنای جمشید ÙØ±Ø²Ù†Ø¯ ویوان هوائو باشد . پسوند « anhva » به همان واژه «hva هوا = اخو » بازمیگردد Ú©Ù‡ به معنای قائم بالذات وبخودی خود است Ú©Ù‡ متناظر با « svant=hvant » میباشد . پیشوند « vivaویوا » به واژه سانسکریت vi- bhaa برمیگردد ØŒ Ú©Ù‡ به معنای درخشان ØŒ روشن ØŒ شکوه ØŒ زیبائی Ùˆ بالاخره خورشید است . دراینصورت « ویوا+ انهو » به معنای ازخود روشن ØŒ به خودی خود زیبا ØŒ اصل شکوه وزیبائی Ùˆ روشنی . البته اگر بیشتردقیق بشویم نکات دیگر را نیز Ù…ÛŒ یابیم . bhaa به خودی خودش، به معنای روشنی ØŒ نور، درخشش ØŒ بهاء ØŒ جلال ØŒ خورشید هست . نکته جالب، پیشوند « ÙˆÛŒ =vi » هست . این واژه « ÙˆÛŒ » ØŒ دراصل همان معنای« Ø¬ÙØª بهم چسبیده» را داشته است ( دوتا باهم ) Ú©Ù‡ دراثر نماد Ø¬ÙØª ویوغ وهمزاد بودن ØŒ اصل وسرچشمه ØØ±Ú©Øª وروشنی Ùˆ Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø´ است .
این همان واژه « bi درزبان لاتین وزبان ÙØ±Ø§Ù†Ø³Ù‡ است. ولی سپس دراثر مبارزه با پدید Ø¬ÙØª Ùˆ یوغ وهمزاد ØŒ معنای « بی » امروزه ÙØ§Ø±Ø³ÛŒ ( بدون ØŒ مغایرومتضاد با ) Ùˆ جدا را ÛŒØ§ÙØªÙ‡ است . در واژه « ویو+ بها = ویوا » ØŒ ÙˆÛŒ ØŒ رد پای همان اصل Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ Ø¬ÙØªÛŒ است، Ú©Ù‡ البته به مرغ هم، به علت داشتن دوبال، اطلاق میشد . بدینسان دیده میشود Ú©Ù‡ جمشید، بÙÙ† انساها ØŒ ÙØ±Ø²Ù†Ø¯Â« ویوا+ انهو » یا آنکه « اصل قائم بالذات روشنی Ùˆ زیبائی وشکوه » است ØŒ Ùˆ طبعا همگوهر وهمسرشت با اوست . جمیشد ØŒ بÙÙ† انسان ØŒ اصل ازخود روشن شونده Ùˆ روشن کننده Ùˆ اصل ازخود بیننده Ùˆ ازخود، زیبا وبا شکوه است . درست همه ادیان نوری Ùˆ زرتشت درایران ØŒ برضد این تصویر انسان ØŒ برخاستند، Ùˆ آنرا مسخ Ùˆ سرکوب Ùˆ تیره Ùˆ زشت کردند .
با این ویژگی ازخود، روشن شدن وازخود اصل Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ بودنست Ú©Ù‡ بن انسان Ú©Ù‡ جمشید باشد ØŒ در ساختن بـÙÙ† مدنیت درگیتی « مزه زندگی » یا خرداد وامرداد را، واقعیت Ù…ÛŒ بخشد . این « ÙØ±Ù‘خی » هست Ú©Ù‡ با او درگیتی پیکربه خود میگیرد Ùˆ طبعا « ÙØ±Ù‘Ø® = hvaa + farna = hvant + farna» ØŒ چیزی جزضد « دوزخ = دژ + اخو » نیست. این «hva هوا » ØŒ ازخود بودن ØŒ ازخود روشن شدن Ùˆ بینا شدن ØŒ ازخود ØŒ بنیاد مدنیت را نهادن ØŒ ازخود ØŒ داد کردن ØŒ ازخود، بهشت را درگیتی ساختن ØŒ ازخود ØŒ همیشه سبزو تازه شدن ØŒ این ازخود ØØ±Ú©Øª کردن Ùˆ رقصیدن ØŒ این « هوا= اخو»، باید ازمیان بریده Ùˆ ارّ Ù‡ گردد . همین « هوا یا اخو » ØŒ Ú©Ù‡ پیآیند « سنگ بودن = همزادبودن= با خدا Ø¬ÙØª بودن = با زمین Ø¬ÙØª بودن » است ØŒ برترین گناه ØŒ یا گناه اصلی هست . برای خدایان نوری ( میتراس Ùˆ اهورامزدای زرتشت )ØŒ این گناه اصلی انسان (= جمشید) است Ú©Ù‡ با خردانسانی اش، به مزه زندگی دست مییابد. میتراس ( Ø¶ØØ§Ú©) جمشید را برای این گناهش، به دونیمه اره میکند( yimo kerenta ). ولی این سام نریمان هست Ú©Ù‡ Ø§Ø±ØªØ§ÙØ±ÙˆØ±Ø¯ (سیمرغ) وخرداد، تن اورا نزدیک کوه البرز پاسبانی میکنند ،تا درماه ÙØ±ÙˆØ±Ø¯ÛŒÙ† روز خرداد، باز برخیزد، Ùˆ Ø¶ØØ§Ú© ( اژی = ضد زندگی= دوزخ ) را بکـشـد Ùˆ جمشید ( یا انسان ) را ازنو، ازمزه زندگی کامیاب سازد. « هوا » Ú©Ù‡ « ازخود، سرچشمه واصل بودن است » ØŒ یا « منی کردن » Ú©Ù‡ « برپایه آزمایشهای خود ØŒ ازخود، اندیشیدن » است ØŒ باید زشت Ùˆ شرّ Ùˆ جرم Ùˆ جنایت شناخته شود ØŒ تا مردمان به آن پشت کنند .
هزاره هاست Ú©Ù‡ روشهای گریختن « ازخود Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†ÛŒ » ØŒ رمیدن « ازخود ØŒ اندیشیدن » ØŒ شوم وجنایت دانستن « درخود ØŒ سرچشمه داد ورزی را ÛŒØ§ÙØªÙ† » ØŒ ابلیسی شمردن « ازخود ØŒ ÙØ±Ù…ان Ù¾Ø°ÛŒØ±ÙØªÙ† » ØŒ هنر ÙˆÙØ¶ÛŒÙ„ت اجتماعی Ùˆ دینی Ùˆ سیاسی ساخته شده است .
هزاره هاست Ú©Ù‡ « ازخود ØŒ سرچشمه بودن = هوا » را گناه اصلی ساخته اند .« ÙØ±Ø® شدن » ØŒ ازخود ØŒ روشن شدن ØŒ ازخود ØŒ گسترده شدن( گستاخی ) ØŒ ازخود ØŒ بهشت Ùˆ آسمان را برروی زمین ساختن، گوهرخدای ایران ØŒ سیمرغست ØŒ Ú©Ù‡ در ÙØ±Ø²Ù†Ø¯Ø´ØŒ انسان ،سرشته شده است . خدایان نوری ØŒ همه ØŒ راه از خود گریزی Ùˆ « خود را در دیگری باختن » ØŒ صا٠وهموارساخته اند، Ùˆ « ازخود بودن » را « دوزخ ( دوژ + اخو ) ساخته اند .
ما دراعمال سیاسی Ùˆ اجتماعی ودینی وهنری Ùˆ ØÙ‚وقی خودمان ازبام تاشام ØŒ این « ازخود بودن » را دور میاندازیم . کار وعمل دینی Ùˆ اقتصادی Ùˆ سیاسی ØŒ Ú©Ù‡ همه به نام « سازندگی Ùˆ عمل گرائی » ستوده میشوند ØŒ چیزی جز این « ازخود گریزی » یا پرهیز « ازخود سرچشمه شوی » نیستند . ولی عمل واندیشه ÙˆÚ¯ÙØªØ§Ø±Ø¯Ø±Ùرهنگ اصیل ایران ØŒ هنگامی ارزش دارند Ú©Ù‡ پیکریابی « ازخود ØŒ سرچشمه Ú¯Ø±ÙØªÙ† = ÙØ±Ù‘خی » ØŒ « ازخود ØŒ ÙØ±Ø§Ø® شدن » باشند .
همه اطاعات دینی ویا اعمال ØØ²Ø¨ÛŒ ØŒ راههای گریزازخودشدن ( ÙØ±Ù‘خی ) هستند . ازخود سرچشمه Ú¯Ø±ÙØªÙ† ØŒ Ùˆ درعمل Ùˆ اندیشه Ùˆ Ú¯ÙØªØ§Ø±Ø®ÙˆØ¯ØŒ این سرچشمه را گستردن Ùˆ دامنه دادن ØŒ گستاخی است . گستاخی Ú©Ù‡ « ویستا + اخو » باشد ØŒ درست به معنای « گستردن اخو » ØŒ « سرچشمه را درخود ÛŒØ§ÙØªÙ† واین سرچشمه را گستردن » میباشد . ولی گستاخی ØŒ زمانهاست Ú©Ù‡ معنای مثبت خود را ازدست داده است، Ùˆ معنای « Ø§Ø²ØØ¯ خود پا ÙØ±Ø§ØªØ±Ù†Ù‡Ø§Ø¯Ù† » را ÛŒØ§ÙØªÙ‡ است . منیدن ( منی کردن ) Ú©Ù‡ اندیشیدن ازسرچشمه خود باشد ØŒ برترین جرم Ùˆ گناه شده است . هرکسی منی میکند ( ازخود ØŒ میآزماید ومیاندیشد ) ØŒ خود را به ناØÙ‚ ØŒ مانند خدا ØŒ مرجع میسازد . ولی خاطره اصالت انسان جمشیدی ØŒ Ú©Ù‡ « ازخود روشن بودن ØŒ ازخود ØŒ بهشت ساختن ØŒ ازخود ØŒ مدنیت ساختن » Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران بوده است ØŒ ÙØ±Ø§Ù…وش نگردیده است .
جام جم ØŒ درست نماد این « ازخود بودن ØŒ ازخود روشن شدن » هست . چون جام را ØŒ ازیکسو به «آینه »میگویند، Ú©Ù‡ دراصل از آهن ( آسن = سنگ ) میساخته اند ØŒ Ùˆ یا آنکه جام را بنا بربهمن نامه، ازسه مواد کانی میساخته اند . Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ به مواد کانی، Ú©Ù‡ Ùلزات وسنگهای قیمتی باشند ØŒ ایوخشتا= ayoxshusta Ù…ÛŒÚ¯ÙØªÙ‡ اند . این واژه دراصل aayoxtan است، Ú©Ù‡ به معنای Ø¬ÙØª کردن Ùˆ یوغ کردن به همست . Ùلزات ومواد کانی ØŒ دراصل نماد « همبستگی ومهر» بوده اند . به آسانی میتوان دید Ú©Ù‡ این واژه ،از ریشه یوغ yox ساخته شده است . Ùلزات ومواد کانی همه از« سنگ = آسن = آینه » زاده بودند، Ùˆ همه نماد اوج همبستگی Ùˆ Ø¬ÙØªÛŒ Ùˆ پیوندی Ùˆ همزادی بودند .
Ùˆ « یوغ = همزاد = سنگ » ØŒ اصل Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ú¯ÛŒ بطورکلی Ùˆ اصل وسرچشمه روشنی Ùˆ آب Ùˆ آتش شمرده میشد . ازاین رو ØŒ جام جم ØŒ درست بیان گوهر خود جم = ییما = همزاد ÙˆØ¬ÙØª بود Ú©Ù‡ اصل ازخود بودنست . بدین علت درجام جم ØŒ هویت ازخود سرچشمه روشنی Ùˆ بینش گوهر انسان ( =جم ) نماد خود را Ù…ÛŒ یابد .
دلی که غییب نمای است و جام جم دارد
زخاتمی Ú©Ù‡ دمی Ú¯Ù… شود ØŒ Ú†Ù‡ غم دارد ØŒ ØØ§Ùظ
گرت هواست که چون جم به سرّ غیب رسی
بیا وهمدم جام جهان نما Ù…ÛŒ باش ØŒ ØØ§Ùظ
آن کس که به دست جام دارد
سلطانی جم ØŒ مدام دارد ØØ§Ùظ
شمس تبریزی تو سلطانی وما بنده توئیم
لاجرم در دورتو ، باده به جام جم خوریم ، مولوی
ارّه چون Ø¨Ø±ÙØ±Ù‚ خواهد داشت جم ØŒ پایان کار
Ú¯Ø±ÙØ±Ùˆ خواهد ÙØªØ§Ø¯ از دست ØŒ جام جم رواست ØŒ عطار
اره کردن جمشید به دونیمه ØŒ برای سلب جام ( ازخودی خود ØŒ به Ù…Ø¹Ø±ÙØª رسیدن ) ØŒ ازاوست . تا انسان به دونیمه اره نشده است ØŒ ازخود ØŒ روشن وبینا میباشد . ازخود ØŒ Ù…ÛŒØ¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø¯ . ازخود ØŒ بهشت میسازد Ùˆ آسمان را به زمین میآورد Ùˆ ÙØ±Ù‘Ø® وگستاخست .
بررسی « مزه زندگی » ادامه دارد