آریابرزن زاگرسی / ملّت صغیر در انتظار معجزه ی رهایی
تاج شاهی طلبی، گوهر ذاتی بنمای ..... ور خود از گوهر جمشید Ùˆ Ùریدون باشی ( ØاÙظ )
ملّت صغیر در انتظار معجزه ی رهایی
[ زمزمه هایی برای « امیر سپهر » ] ( 3 )
تاج شاهی طلبی، گوهر ذاتی بنمای ..... ور خود از گوهر جمشید Ùˆ Ùریدون باشی ( ØاÙظ )
« .... اگه ØاÙظه ام به خطا نرود، در کتاب « تاریخ طبری »، نقل است Ú©Ù‡ سران قریش، یه روز « Ù…Øمّد ابن عبدالله » را به دربار خودشون Ùرا خوندند Ùˆ از او پرسیدن: « منظورت از دینی Ú©Ù‡ عَلَم کرده ای چیه؟. چرا دست از این آشوبگریها Ùˆ سر تق بازیها برنمیداری؟. ما اصنام Ùˆ الاهان Ùˆ سنّتهای پدران Ùˆ اجدادمون را داریم، دیگه Ú†Ù‡ نیازی به این ادّعاهای تو؟» . Ù…Øمّد پاسخ میده: « با این دین من، Ù…ÛŒ تونید امپراطوری ایران را ابدالدّهر، خراجگزار خودتون کنید! ». با Ú¯Ùتن این ØرÙØŒ بلاÙاصله، چشمان سران قریش، برق Ù…ÛŒ زنه Ùˆ سائقه ÛŒ طمّاعیشون، شعله ور میشه Ùˆ لبیک گویان به بیعت با Ù…Øمّد رو Ù…ÛŒ آورند. من این Øکایت را آوردم تا بعضی از نتیجه گیریهای خودم را شالوده ریزی کرده باشم.
کثیر میلیونی از مردم هستن Ú©Ù‡ نمی تونن Ùˆ آن توانائیهای Ùکری Ùˆ نظری Ùˆ آموزشی را نیز ندارن Ú©Ù‡ بتونند یا بخوان Ú©Ù‡ « پرنسیپها Ùˆ اصلهای تÙکّرات ÙلسÙÛŒ Ùˆ کیهانشناختی Ùˆ آنتروپولوژیکی » را Øقیقتا بشناسند Ùˆ از چند Ùˆ چونشون سر در آورند Ùˆ آنها را ارزشگذاری کنند. اینه Ú©Ù‡ اونا به کتابی از اØکام / قوانین / پیشنویسها / اوامر / دستورها / Ùˆ غیره Ù…Øتاجند تا بتونند به عنوان نقش Ú©Ù…Ú©ÛŒ Ùˆ پراکتیکی برای رسیده Ú¯ÛŒ Ùˆ رتق Ùˆ Ùتق کردن مسائل روزمره Ùˆ مناسبات با یکدیگر، از اونا استÙاده کنن؛ بویژه در موقعیّتها Ùˆ وضعیّتهایی Ú©Ù‡ خیلی عاجل Ùˆ ضروری نیز هستند. اسلامیّت، دقیقا با پیش شرط ایمانخواهی Ùˆ تسلیم Ù…Øض شدن به اوامر الله Ùˆ زسول Ùˆ موکّلانش هست Ú©Ù‡ به چنان انسانهایی، وعده Ùˆ وعید « رهایی Ùˆ رستگاری از مسائلشون » را Ù…ÛŒ دهد. Ùراموش Ù†Ú©Ù† Ú©Ù‡ « رهایی Ùˆ رستگاری »، هرگز با « آزادی »، هیچ سنخیّت Ùˆ پیوندی نداره.
یه مسلمون مومن، آرزو میکنه Ú©Ù‡ روزی روزگاری از رنجهای دنیوی، رهائی یابد Ùˆ رستگار بشه Ùˆ پس از Ù…Ùردن نیز از عذاب اØتمالی اÙخروی، Ø´Ùاعت Øاصل کنه. ناگÙته نذارم Ú©Ù‡ مسملون جماعت به ذهنش خطور نمی کنه، از خودش بپرسه آخه رنجهای اÙخروی، از کجا اومدند؟. مسائل زیستی را میشه Ùهمید؛ ولی مسائل اÙخروی، دیگه Ú†Ù‡ صیغه ای هستن؟. Ù…Ú¯Ù‡ تا امروز در گوشه ای از این جهان پهناور، اونم از کهن ترین ایّام تاریخ تا همین دقایق در Øال سپری شدن، کسانی از ابناء بشر وجود داشته اند Ú©Ù‡ « آخرتی » را تجربه کرده باشن Ùˆ اخبار مسائل رنجزایش را برای اهل دنیا آورده باشند؟. کی؟. کجا؟. Ú†Ù‡ موقع؟. مومنان مقلّد Ùˆ تابع Ùˆ دنباله رو، همواره به « منادیان رستگاری Ùˆ رسولان Ùˆ قدّیسان Ùˆ ائمه ÛŒ رهائیبخش » Ù…Øتاجند؛ نه به متÙکّران Ùˆ ÙیلسوÙان Ùˆ سنجشگران Ùˆ هنرمندان Ùˆ شاعران Ùˆ نوازنده گان Ùˆ Ø¢Ùریننده گان هنرهای زیبا Ùˆ اÙسونگر.
یه مسلمون Ùقط در کندوی ایمان Ùˆ اجتماع امّت است Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ تونه ثقلگاهی را برای اØساس اعتماد به خودش Ùˆ کسب قوّه ÛŒ قلبی داشته باشه؛ اونم تا زمانی Ú©Ù‡ تسلیم بی قید Ùˆ شرط اوامر خالق Ùˆ رسول Ùˆ موکّلان الله باشه Ùˆ هرگز در هیچ کجا Ùˆ هیچ زمان Ùˆ در مقابل هیچ غیر معتقد Ùˆ نامومنی، به « پرنسیپها Ùˆ Ùروزه ها Ùˆ نیروی تمییز Ùˆ تشخیص Ùردی خودش » هرگز Ùˆ هرگز، استناد Ùˆ استدلال نکنه.
برای همین نیز، مسئله ÛŒ ایدئولوژیکی شدن مذهب Ùˆ دین Ùˆ مرام Ùˆ مسلک Ùˆ نظریّه ÛŒ آکادمیکی / ساینسی؛ یعنی همان سرکوب Ùردیّت Ùˆ شخصیّت Ùˆ کرامت Ùردی انسانها در راه ایمان آوردن به خالقی ماوراء الطّبیعی Ùˆ تسلیم اراده ÛŒ رسول Ùˆ موکلانش بدون هیچ سنجشگری Ùˆ تÙکّر Ùردی. همه ÛŒ اینا Ùقط Ùˆ Ùقط از توهّم « رهایی Ùˆ رستگاری » ریشه Ù…ÛŒ گیرن. چنین چیزی در اجتماعات بشری،موقعی امکانپذیر Ùˆ اجرا شدنی هست Ú©Ù‡ Ø·ÛŒÙÛŒ از قدرتپرستان Ùˆ جاه طلبان Ùˆ منÙعت پرستان نجومی یک اجتماع بر آن شوند Ú©Ù‡ ثروتهای مادّی Ùˆ معنوی Ùˆ پتانسیلها Ùˆ امکانهای استعدادی اÙراد یک ملّت را از برابر دیدگان Ùهم Ùˆ شعور Ùˆ سپس واقعیّت عینی زندگی اجتماعی، کتمان Ùˆ انکار Ùˆ منÙور Ùˆ سر به نیست کنند. « رهایی Ùˆ رستگاری » در اجتماعاتی Ù…ÛŒ تونه شعار Ùˆ برنامه ÛŒ Øکومتگران جاه طلب Ùˆ بی لیاقت Ùˆ غارتگر بشه Ú©Ù‡ مردم به Øضیض صغارت Ùˆ Øقارت Ùردی در غلتیده Ùˆ تسلیم شده باشند Ùˆ برای « آزادی از غÙÙ„ Ùˆ زنجیر نکبتهای Ùردی Ùˆ اجتماعی Ùˆ کشوری » Ùقط در انتظار منجی Ùˆ معجزه نشسته باشند. در باتلاق مالیخولیایی انتظار Ùˆ معجزه نیز Ùرقی نمی کنه Ú©Ù‡ ما به « مهدی موعود » اعتقاد داشته باشیم یا به قدرتمندانی ویرانگر در آنسوی آبها Ùˆ مرزهای سرزمین خودمون. یا شاید هم به موجوداتی از کرات دیگر. مسئله ÛŒ معجزه برای مومنان این نیست Ú©Ù‡ Ú†Ù‡ کسانی، او را رها Ùˆ رستگار Ù…ÛŒ کنن؛ بلکه مسئله برای هر مومنی، رستگار شدن از رنجهای دنیوی Ùˆ عذاب اÙخروی به طور کلّی Ù…ÛŒ باشه. خواه ناجی، « ولی عصر / امام زمان » باشه، خواه آمریکا Ùˆ اتّØادیه اروپا Ùˆ ناتو باشه. خواه گرایش پیدا کردن به سکولاریسم Ùˆ آته ایسم Ùˆ مدرنیته Ùˆ پست مدرنیسم Ùˆ انوع Ùˆ اقسام ایسمها باشه. خواه جان باختن در کوره ÛŒ رویدادهای طبیعی مثل زلزله Ùˆ طوÙان Ùˆ هاریکون!. اصل مسئله برای مومن، رهایی Ùˆ رستگاری از زندگی ملعون Ùˆ منÙور شده ÛŒ ماتریالیستی Ù…ÛŒ باشه.
ریشه ÛŒ ناپیدا؛ ولی کارکردی تمام این صغارتخواهی خودخواسته Ùˆ تسلیم شدنهای Øقارت آمیز از « امیدها Ùˆ اعتقاداتی » برمی خیزند Ú©Ù‡ ما به « تغییرات ناگهانی Ùˆ رادیکال » داریم Ùˆ در هر چیزی Ù…ÛŒ خواهیم ردّ پا Ùˆ نشانه ÛŒ معجزه Ùˆ جادوگری را کش٠کنیم Ùˆ نیروی آن را از بهر « رستگار شدن » به تله بیندازیم. چنان اعتقادات Ùˆ امیدهایی اثبات Ù…ÛŒ کنن Ú©Ù‡ Ùرد، Ùرد انسانهای معتقد به « خودشان »، اصلا Ùˆ ابدا متکّی نیستند Ùˆ به توانمندیها Ùˆ استعدادها Ùˆ نیروی اندیشیدن Ùˆ تصمیمگیری Ùردی خودشون نیز، یقین ندارند Ùˆ برای آزاد شدن از مشکلات Ùˆ Ùلاکتهای Ùردی Ùˆ اجتماعی Ùˆ کشوری به معجزه اعتقاد آورده Ùˆ تسلیم نیروی جادویی آن شده اند.
جانم برایت بگویم امیر عزیز Ú©Ù‡ برای برگذشتن از چنین برهوت هلاک کننده ای بایستی « ایده ها Ùˆ شالوده های Ùکری یک برنامه ÛŒ ژرÙاندیشیده » را برای Ø¢Ùرینش پایه های Øکومت / Ùرمانرایی Ùراسوی تضادهای مذهبی Ùˆ ایدئولوژیکی در سر پرورانید Ùˆ تلاش کرد به تمام طبقات Ùˆ قشرها Ùˆ لایه های متÙاوت Ùˆ متنوّع اجتماع، تÙهیم کرد Ùˆ آموزاند Ú©Ù‡ Øدّاقلی از اعتقاد Ùˆ اطمینان Ùˆ یقین به خود بایستی در وجود تک تک ما باشه تا بتوان نم نم با اتّکا به خویشتن Ùˆ آماده شدن از بهر همکاری Ùˆ مسئولیّت پذیری در کنار یکدیگر به آزاد شدن از توهّمات « رستگاری Ùˆ رهائی » دست یاÙت تا بتوان از این راه، مسائل Ùردی Ùˆ اجتماعی را با رایزنی Ùˆ هماندیشی Ùˆ همدردی Ùˆ همعزمی Ùˆ همپایی در کنار یکدیگه به منظور خشنودی Ùˆ شادزیستی خودمان Ùˆ Ùرزندانمان Ùˆ نسلهای آینده، واقعیّت پذیر کنیم.
ایده ÛŒ دمکراسی در هر اجتماعی زمانی Ù…ÛŒ تونه واقعیّت ملموس Ùˆ عینی Ùˆ مشهود داشته باشه Ú©Ù‡ هر Ùردی از همان اجتماع به مرØله ÛŒ « اعتماد Ùˆ اعتقاد Ùˆ اطمینان Ùˆ یقین Ùردی » رسیده باشه تا بتوند در ایجاد Ùضا Ùˆ گستره ÛŒ « آزادیهای اجتماعی » به تن خویش، سهیم Ùˆ شریک بشه Ùˆ Ú©Ù… Ú©Ù… از ایمان Øبل المتینی داشتن به « ناجی Ùراکائناتی یا Ùرا مرزی » با آگاهی Ùˆ هوشیاری Ùˆ بیداری، Ùاصله ÛŒ سنجشی بگیره. کسی Ú©Ù‡ هنور ذهنیّت خودش را نتونسته از توهّمات نجات Ùˆ رستگاری، خلاص کنه، هیچگاه نخواهد تونست در ایجاد Ùˆ تضمین Ùˆ دوام آزادیهای Ùردی Ùˆ اجتماعی، نقشی داشته باشه. انسان آزاد اندیش Ùˆ مستقل Ùکر باید بدوند Ùˆ بÙهمد Ú©Ù‡ مسائل زندگی را بایستی خودش به تن خویش Øلّ Ùˆ Ùصل کنه. در جامعه ای Ú©Ù‡ اÙرادش به چنین اعتقادی برسند، خیلی سریع Ù…ÛŒ توان بسیاری از مصیبتها Ùˆ Ùلاکتهای کشوری Ùˆ باهمزیستی را برطر٠کرد؛ زیرا اÙراد اجتماع در تنش با جلوه های متنوّع زندگی نخواهند بود Ùˆ Ù…ÛŒ دانند Ùˆ Ù…ÛŒ Ùهمند Ú©Ù‡ مسائل باهمزیستی را میشه به Ú©Ù…Ú© رایزنیهای یکدیگر، Øلّ Ùˆ Ùصل کرد.
Ùرق اجتماعات اسلامزده با بسیاری از جوامع دیگه در اینه Ú©Ù‡ برای مثال هر بودیستی Ù…ÛŒ تونه در مرØله ای از زندگی سیر Ùˆ سلوکی خودش به یک « بودا » واگردانده شود. ولی یه مسلمون با تمام اون عبادتها Ùˆ تسلیم شدنها Ùˆ صغارتها Ùˆ Øقارتها Ùˆ متابعتها Ùˆ همعقیده Ú¯ÛŒ Ùˆ نذر Ùˆ نیاز Ùˆ قربانیها Ùˆ مقلّدیها Ùˆ Øج رÙتنها Ùˆ امثالهم، آخر Ùˆ عاقبت، بایستی Ùقط Ùˆ Ùقط در انتظار منجی Ùˆ Ø´Ùیع باشه Ùˆ هرگز به آن « معراجی » نخواهد رÙت Ú©Ù‡ مثلا Ù…Øمّد رÙت. مسلمون جماعت در یک مناسبات مقلّدی Ùˆ مرجع تقلیدی از زادروزش تا مرگروزش، Øقیر Ùˆ تسلیم Ù…ÛŒ مونه بدون آنکه رنگ Ùˆ روی « آزادی Ùردی Ùˆ اجتماعی » را ببینه یا به تن خویش بزیید.
آره امیر عزیز. همه صØبت از Ø§ØµÙ„Ø§Ø Ø·Ù„Ø¨Ø§Ù† Ù…ÛŒ کنن. از Ùلان Ø¬Ù†Ø§Ø Ø¢Ø®ÙˆÙ†Ø¯ÛŒ Ú†Ù‡ Ú¯Ùت. Ùلان طلبه ÛŒ جاهل Øوزه، Ú†Ù‡ نظر داد. Ùلان آیت الله، Ú†Ù‡ Ú¯Ùت Ùˆ امثال این ØرÙها. هیچکس نمیگه Ùˆ تاکید نمی کنه Ú©Ù‡ این سیستم خونریز Ùˆ تبهکار الهی / Ùقاهتی، هیچ Øقّانیّتی نداره Ùˆ بایستی تمام دست اندر کاران اونا از ریز Ùˆ درشت به دلیل نسل Ú©Ùشیها Ùˆ خونریزیها Ùˆ جنایتها Ùˆ ترورها Ùˆ ستمگریها Ùˆ شکنجه ها Ùˆ Ùرهنگ ستیزیها Ùˆ امثال این گونه جنایتهای ÙˆØشتناک در پشت میز Ù…Øاکمه ÛŒ علنی بنشونند Ùˆ امکانهای به وجود آمدن آنها را برای همیشه در تاریخ ایران Ùˆ جهان، ناممکن Ùˆ سر به نیست کنند. هیچکس نمیگه Ú©Ù‡ این جنایتکاران Ù…Ùجرم، کلیدی ترین نقش را در قهقرائی Ùˆ نابودی Ùرهنگ ایران Ùˆ تاریخ Ùˆ واقعیّت زیستی مردمش داشته اند. هیچکس نمیگه Ú©Ù‡ این سیستم از پایه ریزان Ùˆ توسعه دهنده گان Ùˆ Øامیان ترور Ùˆ جانستانی در ایران Ùˆ جهان Ù…ÛŒ باشه. هیچکس نمیگه Ú©Ù‡ اینان شعور Ùˆ Ùهم Ùˆ لیاقت Ùˆ شایسته Ú¯ÛŒ برای Øتّا لایروبی Ùˆ تمییز کردن کانالهای Ùاضلاب را نیز ندارند؛ Ú†Ù‡ رسد به Ùرمانروایی کردن بر سرزمین « جمشید جم Ùˆ کوروش Ùˆ داریوش کبیر ».
امیر عزیز!. کلیّه ÛŒ Ùرمهای جنایتکاری Ùˆ تبهکاری Ú©Ù‡ در عرصه های مختل٠یک اجتماع، وقوع پیدا Ù…ÛŒ کنن، خواه در دامنه ÛŒ ارگانهای کشوری باشه. خواه در دامنه ÛŒ مناسبات اجتماعی اÙراد، همه Ùˆ همه با « اخلاÙیّات Øاکم بر ذهنیّت اÙراد همان اجتماع »، پیوندی مستقیم Ùˆ درهمسرشته Ùˆ کلیدی دارن. هیچ جنایتی نمی تونه بدون اخلاق توجیهی آن، واقعیّت پیدا کنه، Øتّا در ذهنیّت Ùˆ عالم تصوّرات آدمی. Øال چنان جنایتی Ú†Ù‡ در Øقّ یک یا چند Ù†Ùر باشه، Ú†Ù‡ در Øقّ یک ملّت به طور کلّی. « جنایت Ùˆ اخلاق توجیهی »، دو روی یه سکّه اند. اینه Ú©Ù‡ اخلاقیّات اسلامی متّکی به سر نیزه ÛŒ شمشیری « منکرات Ùˆ منهیّات با نظارت پراکتیکی گیوتین الهی »، کاتالیزاتور جنایتها Ùˆ تبهکاریها Ùˆ ستمگریها Ùˆ شرارتها Ùˆ غارتگریها Ùˆ Øقّ Ú©Ùشیها Ùˆ خونریزیها Ùˆ شکنجه گریها Ùˆ Ù…Øبوس Ùˆ توبیخ کردنها Ù…ÛŒ باشه. در جوامع اسلامزده Ùˆ ایدئولوژیکی، مسئله ÛŒ سرکوب Ùˆ واپس رانی Ùˆ ندید Ùˆ پایمال Ùˆ منÙور Ùˆ ملعون کردن سوائق طبیعی Ùˆ غرایز Ùˆ نیازهای انسانی Ùˆ خواهشهای تن در بدترین Øالت Ùردی به Ø´Ú©Ù„ جنایت در Øقّ قربانیهای اØتمالی بروز پیدا Ù…ÛŒ کنه از اÙراد خانواده گرÙته تا برو به بالا. در Øالتهای جمعی Ùˆ امّتی نیز به Ø´Ú©Ù„ Ù†Ùرت Ùˆ کینه توزی هیستریک Ùˆ سازمان داده شده در مقابل بخش عظیمی از اÙراد یک ملّت یا دولتها Ùˆ ملّتهای سرزمینهای دیگر، بروز پیدا Ù…ÛŒ کنه.
بیا امیر جان، برای راه چاره یاÙتن Ùˆ درمان این سرطان هولناکی Ú©Ù‡ به جان ایرانزمین Ùˆ مردمش اÙتاده است زیاد راههای Ù¾Ùر پیچ Ùˆ خم Ùˆ طول Ùˆ دراز را نپیماییم Ùˆ برای یه بار هم Ú©Ù‡ شده، سیخ تسمه کشیدن به گرده ÛŒ عوام Ùˆ بیسوادان ایرانزمین را بگردونیم Ùˆ Ùقط عوام را شاهراه Ùلاکتها Ùˆ بدبختیهای ایرانزمین ندونیم. بکوشیم این بار از زاویه ای دیگه به قضایا بنگریم Ùˆ ببینیم آیا به قول معرو٠،عوام هستن Ú©Ù‡ مقصرند یا نه، صدی نود مدّعیان تØصیل Ùˆ مبارزه Ùˆ دود چراغ خوردن Ùˆ دکتر Ùˆ مهندس Ùˆ پروÙسور Ùˆ امثالهم نیز از کلیدی ترین اهرمهای دوام Ùˆ ایجاد Ùلاکتهای قرن به قرن در ایران Ù…ÛŒ باشند. در نظر بگیر بØØ« « آموختن Ùˆ یادگیری » را. اگه بØØ« آموختن، Øول Ùˆ Øوش چیره شدن بر خطاها Ùˆ اشتباهات Ùˆ تØلیلهای غلط باشه Ùˆ تلاش برای اÙزودن بر Ùهم Ùˆ شعور Ùˆ درایت خود، پس بایستی دید مدّعیان مثلا تØصیل کرده تا Ú†Ù‡ اندازه ای آن Ùهم Ùˆ شعور Ùˆ درایت Ùˆ ذکاوت Ùˆ تیز Ùهمی Ùˆ بیش از همه Ùˆ مهمتر Ùˆ اساسی تر از هر چیز دیگری، آیا آن دلاوری Ùˆ رادمنشی را دارن Ú©Ù‡ بیایند صمیمانه Ùˆ با رو راستی به Ø§ØµÙ„Ø§Ø Ø®Ø·Ø§Ù‡Ø§ÛŒ خودشون Ùˆ اساتید اقدم Ùˆ غیره بکوشند یا نه؟. یکی دو تا مثال برایت Ù…ÛŒ آورم Ùˆ بیش از این، چوب در چاه تعÙّن Ùقر Ùˆ بدبختی بی استعدادی Ú©Ù… مایه گان وطنی نمی چرخونم Ú©Ù‡ بوی رسوائیها، بیش از این مشام جهانیان Ùˆ خودمون را نیازارد.
در نظر بگیر در تاریخ ایکس، زنده یاد « Ø°Ø¨ÛŒØ Ø§Ù„Ù„Ù‡ صÙا » Ú©Ù‡ آرزو Ù…ÛŒ کنم میلیونها نور اÙÚ©Ù† درودها بر قبرش بباره، اومد Ùˆ کتابی به نام « Øماسه سرائی در ایران » نوشت Ùˆ به غلط، « شاهنامه » را « Øماسه سرایی » نامید. همین خطا را هیچکس از میان اونهمه شاگردان پر ادّعای زنده یاد « صÙا » تا همین امروز، آن Ùهم Ùˆ شعور Ùˆ نیروی تمییز را نداشته اند تا نه تنها خطای استاد خودشون را متوجه بشن؛ بلکه آن دلیری را نیز از خودشون نشون بدهند Ùˆ دیدگاه استادشون را سنجشگری Ùˆ نقض کنند تا نه تنها اثبات کرده باشن Ú©Ù‡ شاگردان اصیل Ùˆ Ùهمیده ÛŒ استاد صÙا بوده اند؛ بلکه خودشون نیز دارای مغز Ùˆ نیروی تمییز Ùˆ تشخیص Ùردی هستن. ولی کو؟. کی؟. کجا؟. Ú†Ù‡ موقع؟. در کدام نشریه Ùˆ کتاب Ùˆ سخنرانی Ùˆ غیره Ùˆ غیره؟. من Ù…ÛŒ خوام بدونم، سنجشگری دیدگاههای اساتید Ùˆ بزرگان Ùˆ غیره، آیا توهین به آنهاست؟. Ú©ÛŒ Ú¯Ùته؟. اگه دم دستت کتاب « سبک شناسی » زنده یاد « بهار » هست، یه نگاهی به آن بینداز Ùˆ بعد برو در بØر تمام آن قلمسوزوندنها Ùˆ وقت تل٠کردنها Ùˆ کاغذ Øروم کردن تمام اونایی Ú©Ù‡ خود را « استاد Ùˆ ولی Ùˆ وکیل ادب Ùˆ Ùرهنگ ایرانی » Ù…ÛŒ دونند، ببین بین آنچه Ú©Ù‡ استاد بهار نوشته Ùˆ نسلهای پس از او، نشخوار Ùˆ تکرار کرده اند، اصلا Ùˆ ابدا Ù…ÛŒ تونی سر سوزن تÙاوت پیدا Ú©Ù†ÛŒ یا نه؟. همش Ùقط کپیه برداری از روی دست همدیگه بوده بدون آنکه اندیشه ای / ایده ای / سنجشی / یا امثالهم Ùزدی Ùˆ شخصی بر آن گنجینه ÛŒ همچنان دست ناخورده Ùˆ بکر Ùˆ هرگز ناپژوهیده Ùˆ نیندیشیده شده ÛŒ تاریخ Ùˆ میراث Ùرهنگ ایرانزمین اÙزوده باشند. جدّّی میگم.
اگه ای امیر عزیز، تونستی در این گیتی پهناور Ùˆ در میان اینهمه هارت Ùˆ پورت کنهای شاهنامه شناسی Ùˆ ایران شناسی، یه Ù†Ùر را پیدا Ú©Ù†ÛŒ Ú©Ù‡ Ú¯Ùته باشه « شاهنامه »، Øماسه سرایی نیست؛ بلکه آیینه ÛŒ تمام نمای « تراژدی باهمستان ملّت ایران » Ù…ÛŒ باشه، من یکی به تو، قول شر٠می دهم Ú©Ù‡ تمام آنچه را تا امروز نوشته ام، در برابر چشمانت به آتش بکشم Ùˆ لام تا کام نیز دیگه، سخنی نگویم Ùˆ ننویسم. از میان اینهمه استاد Ùˆ شاگرد، یه Ù†Ùر پیدا نشد Ú©Ù‡ Øداقل از خودش بپرسه، « سر بریدن برادران، کجایش با Øماسه، ارتباط داره؟. به دور اÙکندن زندگی، کجایش با Øماسه، همخوانی داره؟. در چاه انداختن بیژن، کجایش به Øماسه Ù…ÛŒ ماند؟. داستان سیاوش Ùˆ ریختن خونش، Ú†Ù‡ سنخیّتی Ùˆ تشابهی با Øماسه داره؟. آزخواهی کیکاووس Ùˆ تسخیر آسمان، Ú†Ù‡ ربطی به Øماسه داره؟. مغز جوانان مردم را خوردن، Ú†Ù‡ ربطی به Øماسه سرایی داره؟. Ùˆ Ùˆ Ùˆ Ùˆ Ùˆ ..... ».
این را Øالا داشته باش تا یه مثال دیگه برات بیارم از Ùقدان نیروی « Ùهمیدن Ùˆ کاربست شعور Ùردی پیشکسوتان Ùˆ بزرگان Ùˆ طلایه داران Ùˆ مدّعیان Ùˆ یسل کشان جامعه ÛŒ Ùرهنگی ( !ØŸ ) ایران ». جار Ù…ÛŒ زنند Ú©Ù‡ آقای « جلال خالقی مطلق »، بیش از سی Ùˆ پنج سال از عمر خودش را مثلا صر٠تصØÛŒØ Ùˆ تØشیه Ùˆ تعلیق نویسی بر سر « شاهنامه »، تل٠کرده است. Ù…Øصول این سی Ùˆ پنج سال برای « آقای خالقی مطلق » همین بوده Ú©Ù‡ ایشان پس از اونهمه سال عمر به بطالت Ùˆ پوچی گذروندن، یه ارزن منش Ùˆ رÙتار Ùˆ رادمنشی نه تنها از « Ùردوسی Ùˆ بÙنمایه های Ùرهنگ ایرانی » نیاموخته است؛ بلکه در تØقیر Ùˆ پایمالی Ùرهنگ ایرانی Ùˆ تمسخر چهره ÛŒ خجسته ÛŒ سخنسرای متÙکری مثل « Ùردوسی »، سنگ تمام گذاشته است. Ù…ÛŒ پرسی چطور مگه؟. خب امیر جان! برو اون روضه ای را Ú©Ù‡ برای اسم در کردن خودش در تهران در باره ÛŒ Ùردوسی، همین اواخر کرده است، یه نگاهی بکن. ببین دقیقا مثل من؛ دل Ùˆ روده ات بالا میاد یا نه؟. ایشون پس از سی سال Ùˆ اندی همنشینی با Ùردوسی توسی، تازه Ùهمیده اند Ú©Ù‡ « Ùردوسی »، ما ایرانیان را به « امانت داری »، توصیه Ùˆ ترغیب کرده است. ایشان آن رادمنشی Ùˆ دلیری را نداره تا Øداقل ار خودش بپرسه در سرزمین سیمرغ گسترده پری Ú©Ù‡ اکنون ضØّاکیان Ùقاهتی، Øاکم اقتلویی اش شده اند، چرا هیچ سخنی از پرنسیپ Ùرهنگ ایرانزمین Ú©Ù‡ از زبان شاهنشاه اسطوره ای اش (= ایرج شاه ) بر زبان رانده Ù…ÛŒ شود، لام تا کام، سخنی نیست Ú©Ù‡ نیست:
« پسندی و همداستانی کنی //// که جان داری و چانستانی کنی؟
میازار موری که دانه کش است /// که جان دارد و جان شیرین، خوش است ».
Ù…ÛŒ پرسم چرا « آقای خالقی مطلق » از چنین پرنسیپی، هیچ سخنی نمی گوید؛ آنهم جایی Ú©Ù‡ گیوتین الله بر شاهرگ وطن Ùˆ مردمش، Øاکم خونریز Ù…ÛŒ باشه؟. چرا؟. آیا ایشان را باید جزوء عوام به Øساب آورد یا جزوء خواص؟. Ùراموش Ù†Ú©Ù† Ú©Ù‡ طلایه داران Ùˆ پیشکسوتان Ùˆ خسروان Ùˆ کباده کشان Ùرهنگ Ùˆ زبان Ùˆ ادبیّات ایرانی، همینان Ùˆ امثال ایشون هستن. همینایی Ú©Ù‡ Ùهم Ùˆ شعورشون به اندازه ÛŒ Ø³Ø·Ø Ùکر Ùˆ شعور یه سپور ساده ÛŒ Ú©ÙˆÚ†Ù‡ پس Ú©ÙˆÚ†Ù‡ های بنگلادش نیز نمی رسه. دوست داری بازم برایت از این مثالها بیاورم. یا همین بسه؟. پس برو یه نگاهی هم به وبلاگ « استاد جلیل دوستخواه » بینداز. Ùاجعه ÛŒ سترونی Ùˆ بی Ùکری Ùˆ تکرار هزاران بار جویده Ùˆ لاستیک شده ÛŒ ØرÙهای اساتید اقدم را خودت یه مروری سرسری بکن تا مستÙیض شوی امیر جان!. بازم برایت مثال بگم؟. چرا مثلا « استاد یار شاطر » Ú©Ù‡ عمرشون دراز باد، هنوز متوجه نشده Ú©Ù‡ « ایرانیکا »، هیچ ربطی به تاریخ Ùˆ Ùرهنگ باهمستان ایرانی نداره Ùˆ یه کتاب « اطّلاعات عمومی » Ù…ÛŒ باشه Ùˆ Ùقط از چشم انداز « تØریÙات Ùˆ تقلیبات Ùˆ چشمان غربی » نوشته شده؛ آنهم به زبان انگلیسی برای مردم Ùارسی زبان!. من از تو Ù…ÛŒ پرسم آیا اینها چیزی تا امروز آموخته اند Ú©Ù‡ توقع داشته باشیم عوام مقلّد نیز باید چیزی بیاموزند؟. وقتی پیشکسوتان ما، استعداد آموختن ندارند، از عوام مقلّد، Ú†Ù‡ انتظاری داری امیر عزیز؟. تازه گرÙتیم Ú©Ù‡ اینان علّامه های دهرند، پس اینهمه چریدن در باغ Ùˆ بوستان ادب Ùˆ Ùرهنگ Ùˆ زبانهای ایرانی Ùˆ Ùیس Ùˆ اÙاده Ùروختن در مجامع باختر زمینی، دنبه اش Øداقل برای شخص چرنده Ùˆ مدّعی کو؟. سهم آنهمه چریدنهای بی Øاصل برای مردم ایران همان ولایت Ùقاهتی Ù…ÛŒ باشه Ùˆ رونق سلّاخ خانه ÛŒ قصّابان الهی اش.
آره امیر جان!. از ØرÙهای من، عصبانی نشو!. Ú©Ù‡ اگه بخوام مستراب رسوائیهای پیشکسوتان Ùˆ طلایه داران مملکت Ú¯Ù„ Ùˆ بلبل را بیرون بریزم، اونوقته Ú©Ù‡ کار به جاهای خیلی خیلی باریک نیز میکشه جانم Ùˆ منم Ú©Ù‡ خودت میدونی از اون تلخگویانی هستم Ú©Ù‡ خروارها قند Ùˆ شکر نیز نمی تونه یه ارزن از وجودم را شیرین کنن. بهتره Ú©Ù‡ مرده را چال کنیم Ùˆ ØرÙØ´ را نیز نزنیم. هان؟. چطوره؟. اینجا Ùˆ اونجا Ù…ÛŒ شنویم Ùˆ Ù…ÛŒ خوانیم Ùˆ Ù…ÛŒ بینیم Ú©Ù‡ ایرانیان در سراسر دنیا، صدی نودشون از Ú©ÙˆÚ†Ú© Ùˆ بزرگ در درس Ùˆ تØصیل Ùˆ تجارت Ùˆ شغل Ùˆ سهیم بودن در کلیدی ترین ارگانهای یه مملکت بیگانه، در رده ÛŒ بهترینها هستند. از دانشگاهش بگیر تا پزشکی Ùˆ مهندسی Ùˆ همینطور برو بالا. بر منکران چنین Øقیقتی باز به قول اخانید خبیث Ùˆ پلید، لعنتها باد!. ایرانی، Øتّا میلیونها دلار میده Ú©Ù‡ به کره ماه پرواز کنه؛ ولی Øاضر نیست هزار دلار به یه ناشر یا نویسنده، Ú©Ù…Ú© کنه تا بتونه کتابی را منتشر کنه. Øالا کتاب در هر زمینه ای Ú©Ù‡ میخواد باشه. یه نگاهی کنجکاو به آمار ایرانیها Ùˆ مشاغل Ùˆ میزان تØصیلات Ùˆ درجات آکادمیکی Ùˆ غیره ÛŒ آنها در کشورهای مختل٠کره زمین بینداز Ùˆ از خودت بپرس، چرا ملّتی Ú©Ù‡ اینهمه انسانهای با استعداد Ùˆ ساعی Ùˆ توانا در رشته های گوناگون داره، نزدیک به سه دهه است Ú©Ù‡ اینقدر ذلیل Ùˆ Øقیر Øکومت Ùقاهتی شده Ùˆ نمی تونه گامی ارزشمند برای متلاشی کردن اقتدار خونریز Ùقاهتی Ùˆ آبادانی Ùˆ آزادی میهن Ùˆ هنر کشور داری برداره؟. چرا؟. نه! جدّی Ù…ÛŒ Ú¯Ù…. ایرانی میاد سرمایه گذاریهای کلون Ù…ÛŒ کنه تا کشورهای خلیج Ùارس را آباد کنه، ولی Øاضر نیست، کوچکترین تلاشی برای ابادانی میهن خودش بکنه Ùˆ یه پاپاسی سوخته برای پیشرÙت Ùˆ سرÙرازی مردم میهن از خودش، خرج کنه Ùˆ مایه بذاره؟. وقتی هم با دلار Ùˆ یورو Ùˆ پوند Ùˆ ین به ایران میره، Ùقط در Ùکر خرید Ùˆ Ùروش Ùˆ معاملات میلیارد میلیاردی Ùˆ الواطگریهای آنچنانی Ù…ÛŒ باشه. اعتقاد راسخ داره Ú©Ù‡ گور بابای Øکومت Ùˆ آخوند Ùˆ دین Ùˆ منش Ùˆ Ùرهنگ Ùˆ تاریخ Ùˆ دنیا Ùˆ اقتصاد Ùˆ بازرگانی Ùˆ مسئولیّت Ùˆ غیره Ùˆ غیره. اصل برای اینگونه مهاجرین دو نبشه! ( هم از کاهدون خوردن Ùˆ هم از خورجین بلعوندن = اقامت در باختر Ùˆ کسب امتیازهایش + سÙر به وطن برای سود درو کردن از انباشته های خود )ØŒ Ùقط دم را غنیمت شمردنه. شاید دلیل این رÙتار ایرانی را بشه در همون « غرور Ùˆ هوش Ùˆ ذکاوت Ùˆ سرکشی Ùˆ هرگز رئیسی برتر از خودش ندیدن Ùˆ تن ندادن به پرنسیپها Ùˆ ضوابطی Ú©Ù‡ مسئولیّت خواه باشند »، کش٠کرد Ùˆ شناخت. شاید!. نمی دونم.
هیچکس به ذهنش خطور نمی کنه Ú©Ù‡ چرا ایرانی، سرزمین خودش را غارت Ùˆ ویران Ùˆ تاریخ Ùˆ Ùرهنگ مردم خودش را تØقیر Ùˆ تمسخر Ùˆ نابود میکنه تا سرزمینهای دیگه را آباد Ùˆ Ø´Ú©ÙˆÙا کنه؟ Ùˆ همچنین واسطه Ú†ÛŒ Ùˆ Ù…Øلّل وارداتی انواع Ùˆ اقسام بنجلهای عقیدتی Ùˆ نظری Ùˆ تئوریک Ùˆ زلم زیمبوئی بشه؟. چرا؟. برای چی؟. شاید ما ØªØ±Ø¬ÛŒØ Ù…ÛŒ دهیم Ú©Ù‡ اØمقها Ùˆ بی لیاقت ترینها بر سرنوشت خودمون Ùˆ میهنمون، Øاکم اقتلویی باشند تا بتونیم شاید Ùˆ اØتمالا Ùˆ امّا Ùˆ اگر از این راه نه تنها « بهترین بودن خودمون » را در هر Ú©ÙˆÛŒ Ùˆ برزنی Ùریاد بکشیم Ùˆ Ù¾Ùزهای با دبدبه Ùˆ کبکبه در مجامع بین المللی Ùˆ Øضور بی Øاضر یکدیگر بدهیم؛ بلکه همچنین آماجگاهی برای تمام اون مسئولیّت گریزیها Ùˆ گندکاریهای خودمون در میهن Ùˆ سراسر جهان داشته باشیم. این یعنی اینکه ما بتونیم شبانه روز بدون هیچ دغدغه ای بگوییم: « گور سرش!. ول Ú©Ù† بابا اسدالله!. اعصاب داری به خداااااااااا! »، Ùˆ Ù‡ÛŒ بتوبیم به دیگرون Ùˆ ملعون Ùˆ منÙور Ùˆ تمسخرشون کنیم Ùˆ به دنبال این باشیم Ú©Ù‡ کجا Ùˆ از Ú†Ù‡ طریقی میشه بر توبره توبره ÛŒ اسکناسهای باد آورده مون اÙزود. شاید دلیل اینکه ایرانی به اقتدار آخوند جماعت Ùˆ سیطره ÛŒ بیگانگان اینقدر متمایل Ùˆ در نهایتش بی اعتنا Ù…ÛŒ باشه، ریشه اش به همین « Øس غرور سخت سنگین Ùˆ غلیظ داشتن Ùˆ دنیا را به تخم Ú†Ù¾ خود نیز Øساب نکردن » باشه Ú©Ù‡ « خوبترین خوبان ما ملّت » را اینقدر بی پرنسیپ Ùˆ هردمبیل Ùˆ Ùرصت طلب Ùˆ هزار نبش بار آورده است. شاید!. من Ú©Ù‡ از بس در باره ÛŒ این لابیرنت روان ایرانی، Ùکر کردم Ùˆ بیل Ùˆ کلنگهای مطالعاتی زدم، مغز Ùˆ روان خودم Øالا دیگه مثل لابیرنتهای عصر Ùراعنه شده!.
بگذریم Ú©Ù‡ Ú¯Ùتن Øدیث مضØÚ© روزگار خودÙریبیهای ایرانی جماعت Ú©Ù‡ خود من نیز یکی از میلیونها Ù†Ùر این جمع پریشان Ù…ÛŒ باشم، Ù†Ú¯Ùتنش بهتره Ùˆ خوشمزه تر. ولی Ú†Ù‡ کنم Ú©Ù‡ Ùکر Ùˆ خیال، مرا رها نمی کنه، Øتّا اگه خودم را سخت به بی اعتنایی نیز بزنم، باز یه مویرگی از بیقراری Ùˆ غمگینی Ùˆ نگرانی به تمام آن آب شیرین دریای بی اعتنائیهایم، تلخی گزنده Ùˆ ناگوارایی میده.
از من بشنو ای امیر خوبم Ú©Ù‡ برای ساختن میهن Ùˆ سرÙرازی Ùˆ آسایش Ùˆ رÙاه Ùˆ خوشزیستی مردم بایستی تصوّر روشنی از Ù…Ùهوم « میهن » Ùˆ دلبسته Ú¯ÛŒ به آن داشت تا بتوان در Ùکر شیوه های رویارویی با مسائل Ùˆ Ù…Ùعضلات وطنی نیز بود. وقتی وطندوستی Ùˆ مهر به آب Ùˆ خاک را با برچسبهای ناچسبنده ÛŒ « ناسیونالیسم Ùˆ Ùاشیسم Ùˆ امثال این خزعبلات شوم »، بدنام Ùˆ ملعون Ùˆ منÙور Ù…ÛŒ کنند؛ پیداست Ú©Ù‡ چنان شعارنده گان به دنبال ایجاد Ùˆ سمنتبندی ذهنیّت انسانهای یک سرزمین در قالبهای مذهبی یا ایدئولوژیکی یا نظریّه ای آکبند ساینسی یا مرام Ùˆ مسلکی مصطÙائی Ù…ÛŒ باشند. هیچکس به خودش این زØمت را نمیده Ú©Ù‡ از خودش بپرسه اگه ایرانی، ناسیونالیست بود، پس آن « پرنسیپ Ùرهنگش » Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ Ú¯Ù‡: « بیا تا جهان را به بد نسپریم »، دیگه Ú†Ù‡ صیغه ایه؟. اگه ایرانی، ناسیونالیست بود، چرا استانهای کشور به نام قومهائیست Ú©Ù‡ از کهنسالترین ایّام تا همین امروز در ایرانزمین، بوده اند Ùˆ هستند Ùˆ اگر ایرانزمین در سیطره ÛŒ گیوتین الهی آخوندهای خونریز، آینده ای داشته باشه، البته خواهند زیست.
نه امیر جان، ما درد وطن نداریم؛ Ùˆ گرنه هیچگاه به دنبال ایدئولوژیها Ùˆ مذهبها Ùˆ مرام Ùˆ مسلکها Ùˆ نظریّه های وارداتی نمی رÙتیم Ùˆ شبانه روز نیز در بوق Ùˆ کرّنای « مسلمون بودن یا مارکسیست بودن یا کمونیست بودن یا زرتشتی بودن » Ùˆ امثال اینها نمی دمیدیم Ùˆ تمام همّ Ùˆ غمّ خودمون را صر٠این نمی کردیم Ú©Ù‡ با لجنمال کردن « میهندوستی Ùˆ تلاش برای در کنار یکدیگر زیستن » به غلظت اعتقادات گروهی Ùˆ Ùرقه ای Ùˆ سازمانی Ùˆ Øزبی Ùˆ Øکومتی خود، ایمان مطلق Ùˆ کور بیاوریم. انسان، وقتی هیچ وطنی نداره، عالیترین اعتقاداتش نیز، پشیزی ارزش ندارند؛ زیرا من بایستی در آغاز، ریشه در خاک میهنی زده باشم تا بتونم تخمه ÛŒ نهال اعتقادات Ùˆ نگرشهای خودم را در آن خاک، Ùرابالانم. ما با نابود کردن « میهن Ùˆ میهندوستی »، دهه هاست سرگیجه گرÙته ایم Ú©Ù‡ چرا مصیبتهای ایرانزمین، اینقدر قرن به قرن، دوام آورده اند Ùˆ هرگز نه تنها Ú©ÙˆÚ†Ú© ترین خللی در خاراسنگی مسائل Ùˆ بدبختیها ایجاد نمیشه؛ بلکه روز به روز بر ضخامت Ùˆ پیچیده Ú¯ÛŒ سر سام آور آنها نیز اÙزوده Ù…ÛŒ شود.
ما به دنبال رازشکاÙÛŒ « چرا؟ Ùˆ به کدامین دلایل ØŸ. »، اصلا Ùˆ ابدا نمی رویم. اصل برای همه ÛŒ ما اینه Ú©Ù‡ عقیده Ùˆ مذهب Ùˆ ایدئولوژی Ùˆ مرام Ùˆ مسلک Ùˆ نظریّه ای وارداتی را به ذهنیّت مردم، تزریق Ùˆ اماله کنیم Ùˆ سپس اونا را در سمت Ùˆ سوی سوائق Ùˆ غرایض Ùˆ مقاصد Ùرقه ای Ùˆ گروهی Ùˆ مذهبی Ùˆ عقیدتی خودمون، وادار به رÙتارها Ùˆ Ú¯Ùتارها Ùˆ کردارهای تصنّعی Ùˆ ریایی Ùˆ مزوّری کنیم. این Øقیقت تلخ Ùˆ هرگز کتمان نشدنی، تمام واقعیّت تلاشهای شبانه روزی کثیری از Ùعّالترین انسانهای سرزمین ماست. تعجّب Ù†Ú©Ù† Ú©Ù‡ چرا آخوندها در قدرت، دوام Ù…ÛŒ آورند Ùˆ قصّاب عقده ای مردم ایران هستند. اینان، هیچگاه ایرانزمین را دوست نداشتن Ùˆ به آن نیز، مهر نمی ورزیدند Ùˆ خاصم سر سخت آن در هر Ùرم Ùˆ Ø´Ú©Ù„ÛŒ اش بوده اند Ùˆ هنوز هستن. آنها Ùقط Ùˆ Ùقط برای مناÙع Ùˆ امتیازها Ùˆ اقتدار Ùˆ جاه طلبیهای ÙˆØشتناک Ùˆ توصی٠ناپذیر Ùˆ مذهب مخرّب Ùˆ خانمانسوز Ùˆ خونریز خودشون هست Ú©Ù‡ دل Ù…ÛŒ سوزونند Ùˆ شبانه روز، Ùتواها Ùˆ روضه ها Ùˆ اØکام Ùˆ تبهکاریها Ùˆ ساخت Ùˆ پاختهای ماÙیایی Ù…ÛŒ کنند. اینگونه تبهکاریهای آخوندی همینطور در دامنه ÛŒ مومنان به ایدئولوژیها Ùˆ نظریّه های آکبند آکادمیکی Ùˆ Ùرقه های عقیدتی جورواجور نیز Ù…ÛŒ تونه به Ø´Ú©Ù„ Ùˆ شمایل Ùˆ شیوه ÛŒ خودشون مکرّر بشه.
وقتی قرار باشه، معیار برای زیستن در وطن، مثلا ایمان Ùˆ اعتقاد داشتن به مذهب ( Ùˆ در اینجا Ùˆ واقعیّت جهنّمی ایران، اعتقاد به اسلامیّت شمشیر اقتلویی ) یا ایدئولوژیی یا نظریّه ای توتالیتری باشه، آنگاه دیگه هیچکس در Ùکر وطن Ùˆ مسائلش نخواهد بود. همه ÛŒ اونایی Ú©Ù‡ معتقدند در Ùکر این خواهند اÙتاد Ú©Ù‡ چطور Ù…ÛŒ تونند بر آمار همعقیده گان خودشون بیÙزایند Ùˆ به مبانی عقیدتی Ùˆ مذهبی خودشون تا نیرو در بدن دارن، تظاهر Ùˆ ریاکاری Ùˆ مزوّری کنند تا بیشتر بتونند امتیازخواهی Ùˆ واقعیّت پذیری سوائق آز خواهنده ÛŒ خود را از قدرت طلبی گرÙته تا ثروت اندوزی، امکانپذیر کنن Ùˆ هر کسی یا کسانی را Ú©Ù‡ در آن قالب مذهبی یا ایدئولوژیکی Ùˆ نظریّه ای نیز نیستند، قلع Ùˆ قمع Ùˆ Øقوق Ùˆ دار Ùˆ ندارشون را غارت Ùˆ مصادره Ùˆ نابود کنند. اونایی نیز Ú©Ù‡ هیچ عقیده ای به چنان مذهب Ùˆ ایدئولوژی ندارن، Ù…Øبورند در انظار دیگرون، ریاکاری Ùˆ تظاهر Ùˆ دروغگویی کنن. اینه Ú©Ù‡ سراسر جامعه میشه، اجتماع ریاکاران Ùˆ آدمهای هزار هزار نبشه مثل ایران امروز در سیطره ÛŒ Ùقاهتی.
همعقیده شدن Ùˆ Ùرو چلیدن در ØÙره ÛŒ مذهبی یا ایدئولوژیی یا نظریّه ای هیچگاه نخواهد تونست، یک سرزمین را زنده Ùˆ پایدار نگاه داره؛ زیرا اونایی Ú©Ù‡ Øاضر نیستن در چاه همعقیده Ú¯ÛŒ بیÙتند یا تسلیم اجبارها Ùˆ زورگوییهای معتقدان بشن، اونگاه خود به خود شیرازه ÛŒ وطن در میان تیغه های همعقیده خواهی Ùˆ همعقیده گریزی از هم Ù…ÛŒ گسلد Ùˆ امکانهای رشد Ùˆ Ø´Ú©ÙˆÙای اش نه تنها نابود میشه؛ بلکه آنچه را نیز در طول هزاره ها از گذشته گان به ارث مونده است، رو به قهقرائی Ùˆ نابودی خواهد رÙت. همعقیده شدن، مثل Ø¢Ùتی Ù…ÛŒ مونه Ú©Ù‡ به جان یه درخت بیÙته. پیداست Ú©Ù‡ Ú†Ù‡ بلایی بر سر اون خواهد اومد. همعقیده Ùˆ هم مذهب Ùˆ هم مرام Ùˆ هم ایدئولوژی شدن باعث میشه Ú©Ù‡ بین تمام Ø¢Øاد یک سرزمین تÙاوت Ùˆ تبعیض، گذاشته بشه Ùˆ مردم را به خودیها Ùˆ غیر خودیها Ùˆ مومنان Ùˆ زاهدان Ùˆ طاغیان Ùˆ نجسها Ùˆ Ú©Ùّار Ùˆ مشرکان Ùˆ مناÙقان Ùˆ Ù…Ùسدان Ùˆ امثالهم تقسیم Ùˆ معدوم کنه. در Øالیکه، یه خانواده، زمانی Ù…ÛŒ تونه، شیرازه اش مستØÚ©Ù… بمونه Ùˆ امید Ø´Ú©ÙˆÙایی Ùˆ رشد داشته باشه Ú©Ù‡ پدر Ùˆ مادر ( = Ùرمانروایی + دولت کثرتمند )ØŒ بین Ùرزندان خود؛ ولو یکی یا دو تا از اعضاء Øتّا معیوب باشند ØŒ هیچگاه Ùˆ هرگز، تÙاوت نذاره؛ بلکه تمام Ùرزندان را به هر Ø´Ú©Ù„ Ùˆ شمایل Ùˆ طبیعتی Ú©Ù‡ هستند، همشون را دوست بدارند Ùˆ برای زندگی Ùˆ خوشی Ùˆ شادمانی Ùˆ آموزش Ùˆ پرورش آنها بکوشند Ùˆ اØساس مسئولیّت از خود نشان دهند. همینطور هیچگاه تÙاوت جنسیّتی نیز مابین Ùرزندان نگذارند Ùˆ آنها را بدانسان Ú©Ù‡ هستند، دوست بدارند Ùˆ بپرورانند.
امیر عزیر!. من زمانی اØساس تعلّق به وطن Ù…ÛŒ کنم Ùˆ برای وجودش نگران هستم Ùˆ ÙˆÙادار به زمامداران Ùˆ مجری Ùˆ ارجگزار قوانینش خواهم شد Ú©Ù‡ تمام کشور داران Ùˆ مسئولان مملکتی هرگز در عقاید Ùˆ مذهب Ùˆ مرام Ùˆ مسلکم، چون Ùˆ چرا نکنن؛ بلکه بدونند Ùˆ بپذیرند Ú©Ù‡ عقاید من، به خودم مربوطند Ùˆ مسئله ÛŒ شخصی خودم هستند Ùˆ من به نام یه ایرانی Ùˆ شهروند مملکتم، این Øقّ مادر زادی را دارم Ú©Ù‡ در چند Ùˆ چون روشها Ùˆ سیاستهای Øاکمان بر سرنوشت کشورم، چون Ùˆ چرا Ùˆ سنجشگری کنم بدون آنکه جان Ùˆ زندگی ام به خطر بیÙته Ùˆ خردلی از Øقوق Ùردی Ùˆ اجتماعی ام به دلیل چنین رÙتاری، پایمال Ùˆ غارت بشه. عقایدی Ú©Ù‡ در پروسه ÛŒ زندگی ام Ù…ÛŒ تونم اونا را بدانسان Ú©Ù‡ دوست Ù…ÛŒ دارم در Ù…ØÚ© زدن با تجرببات نو به نو، یا لغو Ùˆ دور بریزم یا اینکه تجدید نظر کنم Ùˆ آنچه را به دردم Ù…ÛŒ خوره، بردارم Ùˆ آنچه را سدّ Ùˆ مانع راه زندگی ام میشه، به دور بریزم. در میهن زیستن نبایستی به زرتشتی بودن یا مسیØÛŒ بودن یا یهودی بودن یا مسلمان بودن یا مارکسیست بودن یا کمونیست بودن یا بهایی Ùˆ بابی Ùˆ شیخی Ùˆ غیره Ùˆ ذالک بودن منوط Ùˆ مشروط باشه. اصل برای باهمزیستی در وطن، بایستی Øّب وطن Ùˆ Øسّ Ùˆ مهر به ایرانی بودن Ùˆ مهمتر از همه، مسئولیّت نشان دادن در قبال چنین « اØساس میهندوستی » باشه. بیاموزیم Ùˆ بپذیریم Ú©Ù‡ هیچگاه عقاید Ùˆ مذاهب Ùˆ ایدئولوژیها Ùˆ مرام Ùˆ مسلکهای خودمون را، برتر Ùˆ مهم تر Ùˆ اساسی تر از « میهن Ùˆ تلاش برای بقاء Ùˆ دوام آن » ندونیم Ùˆ نشماریم. بÙهمیم Ú©Ù‡ برای ماندن Ùˆ آبادانی میهن بایستی Ùˆ Ù…ÛŒ توان از عقیده Ùˆ مذهب Ùˆ ایدئولوژی Ùˆ غیره Ùˆ ذالک خود Ùراگذشت Ùˆ وجود هرگز نامکرّر شونده ÛŒ یکدیگر را دریاÙت. بÙهمیم Ú©Ù‡ انسان، وجودیست Ùرای عقایدش Ùˆ مذهبش Ùˆ مرام Ùˆ مسلکش. بدانیم Ùˆ بÙهمیم Ùˆ بپذیریم Ú©Ù‡ انسان را در « تعلّق میهنی اش Ùˆ ارجمندی جان Ùˆ زندگی اش » به رسمیّت بشناسیم Ùˆ نگاهبان وجودش باشیم؛ نه از راه اتیکت اعتقادات Ùˆ مذهب Ùˆ قوم Ùˆ مرام Ùˆ مسلک Ùˆ نژاد Ùˆ زبان Ùˆ لهجه Ùˆ غیره اش.
امیر جان!ØŒ تا « خوبترین خوبان ما » نیاموزند Ùˆ با صمیمیّت Ùˆ دلاوری Ùˆ گستاخی بی مانند بر آن نباشند Ú©Ù‡ به « پرنسیپ میهندوستی Ùˆ نگاهبانی از جان Ùˆ زندگی انسانهای ایرانزمین » ارج گذارند Ùˆ چنین پرنسیپی، ملکه ÛŒ رÙتار Ùˆ Ú¯Ùتار Ùˆ منش پراکتیکیشان بشه Ùˆ سپس به Øول Ùˆ Øوش Ù…Øور بÙنمایه های « Ùرهنگ باهمستان ایرانیان = مهر Ùˆ داد Ùˆ راستی Ùˆ خدشه ناپذیری جان Ùˆ زندگی » رو بیاورند Ùˆ همبسته شوند، مطمئن باش Ú©Ù‡ دوام Ùعّال بودن شمشیر Ùˆ گیوتین الهی بر شاهرگ تمام نسلهای مردم ایران، Øاکم اقتلویی خواهد ماند تا روزی Ùˆ روزگاری Ùرا رسد Ú©Ù‡ برای همیشه Ùˆ ابد، نام کشور ایران Ùˆ ایرانی از کره زمین، بدون هیچ ردّ پایی، Ù…ØÙˆ Ùˆ ناپیدا بشه؛ طوری Ú©Ù‡ Øتّا در قصّه ها Ùˆ اÙسانه ها نیز هیچ نامی از او نباشه Ú©Ù‡ نباشه Ùˆ به همان Ùلاکتی درغلتد Ú©Ù‡ « سرزمین مصر » دچار شد؛ یعنی Ú¯Ù… شدن « هویّت Ùˆ تاریخ Ùˆ Ùرهنگ خودش ». آن روز، دیر نیست امیر جان. نزدیک به سی سال است Ú©Ù‡ واقعیّت پذیری گام به گام آن را در Ù…Øصولات قلمی Ùˆ رÙتاری Ùˆ Ú¯Ùتاری Ùˆ پراکتیکی « خوبترین خوبان ایرانزمین » در اقصاء نقاط ایران Ùˆ جهان Ù…ÛŒ بینیم Ùˆ Ù…ÛŒ شنویم Ùˆ Ù…ÛŒ خوانیم. بنابر این تا Ùرصتی دیگر، با آخرین Ù†Ùسهایم برایت آرزو Ù…ÛŒ کنم Ú©Ù‡ تا واپسین سوسوی چراغ امیدت، ایرانی بودن Ùˆ ایرانی زیستن Ùˆ ایرانی اندیشیدن Ùˆ ایرانی Ù…Ùردنت، خجسته Ùˆ پایدار بماند!. » ///
تاریخ نگارش: بیست و یکم ماه ژانویه سال 2008 میلادی
بابك نوشت