منوچهرجمالی /Ø¯Ø±Ø¬Ù€ÙØ³ØªØ¬ÙˆÛŒ مـزه زنـدگی / بخش 2
سکولاریته
یا
بازگشت هاروت وماروت
Ø³ÙØ±Ù†Ø§ را ازسرگشادش نمیتوان نواخت . این شیوه Ú©Ù‡ ما سکولاریته را میخواهیم ØŒ نواختن سرنا ازسرگشادش هست
منوچهرجمالی
Ø¯Ø±Ø¬Ù€ÙØ³ØªØ¬ÙˆÛŒ مـزه زنـدگی
سکولاریته
یا
بازگشت هاروت وماروت
Ø³ÙØ±Ù†Ø§ را ازسرگشادش نمیتوان نواخت . این شیوه Ú©Ù‡ ما سکولاریته را میخواهیم ØŒ نواختن سرنا ازسرگشادش هست . چنین سکولاریته ای ØŒ ÙØ±Ø¯Ø§ ØŒ شبه سکولاریته ازآب درخواهد آمد . البته همه چیزهایمان تا کنون به همین علت ØŒ « شبه چیزها»از آب درآمده است . ما مشروطه خواستیم، ولی شبه مشروطه شد. ما انتخابات خواستیم ØŒ ولی شبه انتخابات شد . ما به Ùکرجمهوری Ø§ÙØªØ§Ø¯ÛŒÙ… ØŒ ولی سرانجام، شبه جمهوری شد . ما قانون خواستیم ØŒ ولی شبه قانون، یعنی شریعت ÙˆÙقه Ùˆ قرآن شد . ما دل به آزادی بستیم ØŒ ولی شبه آزادی گیرمان آمد . ما Ø±ÙØ±Ø§Ù†Ø¯Ù… خواستیم ØŒ ØŒ ولی شبه Ø±ÙØ±Ø§Ù†Ø¯Ù… ( Ø±ÙØ±Ù†Ø¯ÙˆÙ… میان جمهوری اسلامی وسلطنت ) گردید . چرا آنچه میخواهیم ØŒ شـبه(مانندای ) آن را Ù…ÛŒ یابـیـم ØŸ
چون همه چیزهارا، از روی تقلید میخواهیم ØŒ Ùˆ ازروی اندیشه ائی Ú©Ù‡ ازبÙÙ† خرد Ùˆ ÙˆÚ˜Ø±ÙØ§ÛŒ وجودخودمان جوشیده باشد نمیخواهیم . اصالت « خواستن» آنست Ú©Ù‡ ما « ازخود، بخواهیم » . نه آنکه چیزی را مانند دیگران بخواهیم ØŒ چون آنها « خواسته اند» . خواستن ما نیز، « شبه خواستن ØŒ یا مانندای خواستن » است. چون عقل گرائی ما ØŒ شبه عقل گرائیست . چون عقل ما هم ØŒ « شـبه عـقـل» است . ØØ§Ù„ا هم دنبال شبه سکولاریته میرویم . ولی این یک ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ØŒ یا ÙلسÙÙ‡ ای یا شیوه تÙکری هست Ú©Ù‡ هنگامی دلهاوروانها واندیشه های مردمان ØŒ به ویژه « عوام » را ربود ØŒ آنگاه سرنا ØŒ سرودی را مینوازد Ú©Ù‡ سکولاریته را Ù…ÛŒØ¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø¯ Ùˆ برقرار وپایدارمیسازد .
سکولاریته، هنگامی شبه سکولاریته نخواهد شد ØŒ Ú©Ù‡ پیآیند یک ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ یا یک شیوه تÙکر بنیادی، یا یک تÙکرÙلسÙÛŒ ØŒ جوشیده از خرد خودما باشد . سکولاریته را نباید ازغرب ØŒ قرض کرد ØŒ بلکه باید از نهاد ودل وروان عـوام خودمان ØŒ واز عـوام بودن هریک از خودمان ØŒ ÙØ±Ø§ جوشانید .
در«عـوام » هست Ú©Ù‡ سکولاریته ( زیستن ÙØ²Ù…انی ) ØŒ یا لائیسیته (= زندگی عمومی ومردمان غیر Ø±ÙˆØØ§Ù†ÛŒ) ØŒ بطورطبیعی ونهادی هست، Ùˆ Ùقط باید این رگ Ø®ÙØªÙ‡ عـوام ØŒ بسـیج ساخته شود . « عوام =layman» کیست؟
درهمه ما،عوام هست،هرچند نیزخودراازخواص امروز( روشنÙکران ) یا ازخواص دیروز(آخوندها) نیز بشماریم . انسان، تا آنجا Ú©Ù‡ طبق پسند طبع ØŒ وپسند دل ØŒ Ùˆ پسندخود( ازخودی خود ØŒ پسندیدن وطبق آن عمل کردن ) زندگی میکند ØŒ عـوام هست . عوام ØŒ طبق « پسند دل وپسندطبع خود » زندگی میکند ØŒ ازاین رو « زمانی » میزید ØŒ چون طبیعت ودل ( خون = زندگی = جیو) انسان، مستقیما به زمان پیوسته اند . زمان ØŒ برایش « گـَـشتن Ùˆ وشـتن » هست. آنانکه خود را خواص میشمارند ØŒ میکوشند Ú©Ù‡ طبق « عقل » زندگی کنند . عقل Ùˆ نور، طبق معیارهای ثابت یا آموزه وشریعت Ø³ÙØª وثابتی زندگی میکند، وخودرا بدین سان، ÙØ±Ø§Ø³ÙˆÛŒ زمان وبیرون از زمان ØŒ Ù…ÛŒ نهد .هرمÙهوم انتزاعی یا تجریدی، Ø¨Ù€ÙØ±ÛŒØ¯Ù‡ از زمان ØŒ ÙˆÙØ±Ø§Ø³ÙˆÛŒ زمانست . عقل ØŒ Ú†Ù‡ در ادیان نوری ØŒ ÙˆÚ†Ù‡ درمکاتب ÙلسÙی، درپی جستجوی میزانهای ثابت یا Ù…ÙØ§Ù‡ÛŒÙ… ثابت هست، تا همه اعمال Ùˆ ØØ±Ú©Ø§Øª Ùˆ اقدامات را با آن بسنجد Ùˆ بپذیرد یا ردکند . ازاینجاست Ú©Ù‡ ØªÙØ§ÙˆØª « خواست عـقلانه » و« پسندیدن » آغازمیگرد . تئوری « خواست عمومی واجتماعی » Ú©Ù‡ رÙوسـو آورد ØŒ بندرت کاربرد عملی Ùˆ واقعی داشته است . آنچه را « خواست ملی واجتماعی وعمومی » مینامند، درواقعیت، چیزی جز« پسند اجتماعی یا پسندعوام » نبود ونیست . هرخواستی نیزهنگامی کاراهست Ú©Ù‡ با« پسند» بیامیزد .
عـوام( وهرانسانی دربستراجتماعیش ) بنا برپـسند ØŒ زندگی وعمل میکند Ùˆ بندرت بربسترخواستش. Ú†Ù‡ بسا Ú©Ù‡ این « پسند» را رنگ وروی« خواست عقلی» میدهند .« پسندیدن » ØŒ وارونه عقل، Ú©Ù‡ معیارثابت Ùˆ روشن میسازد، « طبق هنگام Ùˆ گشت زمان، برمیگزیند» . پسندیدن با روان بودن زندگی کاردارد. بنا برپسند زیستن ØŒ Ù¾Ø°ÛŒØ±ÙØªÙ† چیزهائیست Ú©Ù‡ از تن Ùˆ روان Ùˆ ضمیرو طبع انسان باهم، بطورخود جوش، برخاسته . پسندیدن با نیازی کاردارد Ú©Ù‡ ناآگاهانه ازکـÙÙ„ وجود انسان ( کان ومعدن جان وهستی ) برمیخیزد .
چو آن چشمه بدید یت ، چرا آب نگشتید ؟
چون آن « خویش » بدیدیت ، چرا « خویش » ، پسندید ؟
چو در کـان نباتید ، ترش روی چرائید
Ú†Ùˆ درآب ØÛŒØ§ØªÛŒØ¯ ØŒ چرا خشک ونـژنـدیـد ( Ø§ÙØ³Ø±Ø¯Ù‡ اید) ØŸ
درپسندیدن ØŒ این کان ÙˆÚ©Ù„ وجملگی وجود یا جان انسانست Ú©Ù‡ به خود، پیکر میگیرد . ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران، استوار براین اصل بود Ú©Ù‡: Ú©Ù„ (= جان = سیمرغ Ùˆ بهمن )ØŒ گنج Ù†Ù‡ÙØªÙ‡ درهرÙـردانسانی هست . بدین علت بود Ú©Ù‡ « پسند این جان » ØŒ Ù…Ø¹ÛŒØ§Ø±Ø±ÙØªØ§Ø±ÙˆØ¨Ø±Ú¯Ø²ÛŒØ¯Ù† بود ØŒ نه خواستن طبق یک معیارثابت وروشن دریک کتاب مقدس( گاتا یا قرآن یا تورات وانجیل ) یا عـقـل معیارگذار . خـدا ØŒ چنین جان Ú©Ù„ÛŒ هست Ú©Ù‡ درهرضمیری هست . طبق پسند Ø±ÙØªØ§Ø±Ú©Ø±Ø¯Ù† ØŒ Ø±ÙØªØ§Ø±Ø¨Ù†Ø§ برپسند این Ú©Ù„ جان ( سیمرغ = خدا = بن Ú©Ù„ هستی) بود :
نباشد پسند جهان Ø¢ÙØ±ÛŒÙ† Ú©Ù‡ بیـداد جوید جهاندار Ùˆ کـین
این پسند جان یا جانان نیست Ú©Ù‡ ØÚ©ÙˆÙ…تگر، بیداد وکین بجوید . یا هنگامی ایرج ( ارز، ارتا هست Ú©Ù‡ همان سیمرغ میباشد ) میگوید :
پسندی وهمداستانی کنی که جان داری و جان ستانی کنی ؟
با داشتن جان ØŒ Ú©Ù‡ انسان درخود٠جانان ( Ú©Ù„ جان ) را دارد ØŒ چگونه میتواند « جان ستاندن » را بپسندد، Ùˆ همداستان ( همÙکروهمعقیده مواÙÙ‚ ) با قاتلان وستمکاران وجهاد خواهان بشود ØŸ انسان دراین پسند ØŒ درتضاد با جانان درخود، Ø±ÙØªØ§Ø±Ù…یکند، ÙˆÚ¯Ø±ÙØªØ§Ø±Ø¯ÙˆØ²Ø®(د٠ژ+اخـو=وجدان هراسناک ) میشود .
هرآن چیز، کان دورگشت ازپسند بدان چیز، نزدیک باشد گزند
با« دورشدن ازاین پسند » خود ، به « گزند = زندگی آزاری = ضد زندگی » نزدیک میشویم . این است که « پسـنـد » ، نقش بنیادی را دراخلاق اجتماعی و سیاسی و دینی درایران بازی میکرده است .
« پسـندیدن » ØŒ کشش نا آگاهانه طبیعت Ùˆ نهاد Ùˆ بÙÙ† بهمنی Ùˆ سیمرغی Ù‡Ø±ÙØ±Ø¯ انسانی بود . خدا ØŒ گشت در زمان است ØŒ Ùˆ این خدا ØŒ تبدیل به گشت در زمین ( تن ØŒ تنکرد= جسمانیات ومادیات ) میگردد . این خدای گـشتنده در زمان است Ú©Ù‡ درضمیر درون هرتنی درزمین ØŒ « Ù…ÛŒ پسندد » . « زمان» Ùˆ « زمین » ØŒ هردو ازریشه « زم » ساخته شده اند . چرا ØŸ چون رام جید ØŒ رام Ù†ÛŒ نواز، Ú©Ù‡ نام دیگرش « جی = زندگی واصل پیوند » است Ùˆ اصل جویندگی هست ،« زم» خوانده میشود . روز 28 را Ú©Ù‡ سق٠زمانست ( روزهای 28Ùˆ 29 Ùˆ30 سق٠زمان هستند) ØŒ اهل ÙØ§Ø±Ø³ Ú©Ù‡ خرمدین بودند ،« رام جید» مینامیدند، Ùˆ Ù„ÛŒ زرتشتیان آنرا « زامیاد= آرمئتی= زمین = اهل همه تن ها » میدانند. درست این سق٠زمان ØŒ رام ØŒ Ú©Ù‡ خدای زمان ( زروان ) Ùˆ زندگی ( جی = نام دیگر رام )است ØŒ Ú©Ù‡ به زمین میآید وزمین ( آرمئتی ) میشود . خدای زمان ØŒ Ú©Ù‡ خدای گشتن ورقصیدن( وشتن ) Ùˆ جشن ( نواختن Ù†ÛŒ ) بود ØŒ تØÙˆÙ„ به زمین Ù…ÛŒ ÛŒØ§ÙØª . این بود Ú©Ù‡ نهاد هرانسانی ØŒ گشتن زمان ØŒ رقصیدن Ùˆ موسیقی Ùˆ جشن را Ù…ÛŒ پسندید . انسان ØŒ ازتØÙˆÙ„ ( گشتن ) خوشش Ù…Ùیآمد .
روند« پسندیدن » ØŒ مانند« خواست عقلی » ØŒ روشن Ùˆ ثابت Ùˆ آگاهانه نیست . انسان چیزی را Ù…ÛŒ پسندد Ú©Ù‡ نزدیک Ùˆ Ø®Ù€ÙØ±Ø¯ Ùˆ گذرا Ùˆ کنونی هست، Ùˆ میتواندازاین « جزء »، پرتو خوشی، به Ú©Ù„ یا سراسر زندگیش بیÙکند . انسان در تغییر زمان ØŒ گذروÙنا نمی دید ØŒ بلکه وارونه آن ØŒ « متامورÙوز= دگردیسی = گشتن » Ùˆ « تولد تازه به تازه » میدید .
« عـوام » درعربی ، به نظراین پژوهشگر، به واژه « اوام » درپهلوی بازمیگردد، که به معنای« زمان » است، وعوام ، معرب « اوام » است . اعراب ، از واژه « عوام = اعوام » ، ریشه « عام » را ساخته اند . هم « اعوام » که معرب « اوام » است، به معنای سالها و زمانهاست، و هم خود واژه « عام » که ریشه آن بوده باشد ، به معنای « همگانی و تمام مردم » است ، به معنای « سال وزمان وروز» نیزهست .
تا « عام » نام سال بود ، شهر ، نام ماه
اقبال را نظر، بسوی « شهرو عام » نیست
همین واژه عام ( = زمان) ، معنای عموم و همگی مردم را نیزدارد
درآن مجلس که بهر عام کردند
میی همچون Ø´ÙÙ‚ درجام کردند( نظامی )
ازواژه « عام » و « عوام » و « اعوام » درعربی ، بخوبی میتوان اینهمانی آن را با « اوام = زمان » درپهلوی دید، و ازسوی دیگرگواه براینهمانی آن با « همگی مردم» است . عوام ( همگی مردم ) ، « اوام = زمانی ، با طبیعت٠زمان پسند » هستند .
عـوام layman= اوام است، چون خوشی Ùˆ شادی درگشتن زمان را Ù…ÛŒ پسندد . دکتراØÙ…د ØªÙØ¶Ù„ÛŒ ØŒ « اوامیگان» را به معنای «زمانیان » Ù…ÛŒÙهمد، Ùˆ به « مردم روزگار» ترجمه میکند. Ùˆ همزمان با آن Ù…ÛŒ بیند Ú©Ù‡ Ù…Ú© کنزی، پژوهشگر انگلیسی، همین واژه را « کارهای مربوط به آسایش » معنا کرده است . درست آمیزش این دومعنا، Ú©Ù‡ در ظاهر، ناجور باهمند ØŒ چهره اصلی « اوام = زمان » را مینمایند . زمان Ú©Ù‡ اینهمانی با رام ( جی واصل جشن وورقص Ùˆ پیوند اضداد Ùˆ آشتی دادن همه اضداد ) دارد ØŒ خوشی پسند است ØŒ نهاد وبن خوشی وجشن Ùˆ رقص است. زندگی( جی= رام) ØŒ اوام (= زمانی= رام ØŒ خدای زمان ) هست .
عوام ØŒ زمانی ( =اوامیگان ) هست . « عوام بودن » ØŒ بطورکلی، رغبت ÙØ±Ø§ÙˆØ§Ù† به زندگی درگذر زمان داشتن است. موبدان زرتشتی مانند علمای اسلام ØŒ « زندگی در زمان گذرا » را Ú©Ù‡ زمان ÙØ§Ù†ÛŒ باشد ØŒ کمتربها میدادند، Ùˆ دیگر گرانیگاه زندگی نمیدانستند ØŒ هرچند Ú©Ù‡ مانند قرآن ØŒ آنرا ØŒ لهو ولعب نیز نمیشمردند . این بود Ú©Ù‡ موبدان زرتشتی ØŒ مردمان عادی را « اوامیگان= زمانیان » میخواندند، Ú©Ù‡ واژه ای همانند « لائیک layman» هست، Ú©Ù‡ « لائیسیته » ازآن برخواسته است. مردمان روزگار، Ú©Ù‡ عوام یا « زمانیان » باشند، بربنیاد طبیعت زندگی انسان، «علاقه به زندگی درروند زمان » دارند Ùˆ دلشان به زندگی در زمان چسبیده است. خدای زمان ایران ØŒ رام ØŒ اصل زندگی ( جی = Ú˜ÛŒ ) بود . زندگی، زمان بود .
هزاره هاست Ú©Ù‡ کوشیده اند دل این عوام را ØŒ از « آسایش Ùˆ Ø±Ø§ØØª وخوشی زمانی » بکنند واورا به ÙØ±Ø§Ø³ÙˆÛŒ جهان Ùˆ آخرت ورستگاری درملکوت Ø¨ÙØ±ÛŒØ¨Ù†Ø¯ . به همین علت Ø±ÙˆØØ§Ù†ÛŒÙˆÙ† Ùˆ علمای دین Ùˆ خواص ØŒ عوام را کالانعام میدانستند. عبارت « عوام کالانعام » ØŒ خوارشمردن مردمان وخلق ØŒ برای دلبستگی آنان به زندگی در همین زمان گذرا بود. مردمان بهائم هستند ØŒ چون دل به خوشی در زمان Ù…ÛŒ بندند . بدینسان خوشزیستی در زمان، یک عمل ØÛŒÙˆØ§Ù†ÛŒ هست Ùˆ انسان ØŒ با لذت بردن ازاین خوشیها ØŒ ØÛŒÙˆØ§Ù† بیشعور وپست وگمراه میگردد . زندگی زمانی (= سکولار) ØŒ زندگی ØÛŒÙˆØ§Ù†ÛŒ( عوام = لائیک ) است .
عوام ØŒ ØÙ€ÛŒÙ€ÙˆØ§Ù†Ù€Ù†Ù€Ø¯ ! کسیکه عالم ÙˆÙقیه دین ومتقی Ùˆ زاهد Ùˆ موءمن Ùˆ ازخواص است، Ùˆ همیشه به آخرت ØŒ به قیامت وبه ÙØ±Ø¯Ø§ Ùˆ به زندگی Ø¯Ø±ÙØ±Ø§Ø³ÙˆÛŒ مرگ وبه عیش دربهشت میاندیشد Ùˆ البته ØÛŒÙˆØ§Ù† نیست . ØÚ©ÙˆÙ…ت ولایت Ùقیه وخلیÙÙ‡ Ùˆ امام ØŒ ØÚ©ÙˆÙ…ت برØÛŒÙˆØ§Ù†Ù‡Ø§Ø³Øª . ایجاد Ù†ÙØ±Øª Ùˆ بیزاری ÙˆØÙ‚ارت از زندگی درگیتی ØŒ Ú©Ù‡ بی مزه کردن زندگی در زمان گذرا باشد ØŒ بنیاد کار علمای دین ÙˆØ±ÙˆØØ§Ù†ÛŒÙˆÙ† ØŒ وایمان به غیب وآخرتست . ولی همان واژه « گـذر» Ú©Ù‡ درمتون زرتشتی ØŒ خوارشمرده میشود ØŒ از واژه « گشـتن » برآمده است، Ú©Ù‡ دراصل « وشتن » میباشد، ولی دارای Ù…ÙØ§Ù‡ÛŒÙ…ÛŒ متضاد با این خوارشماریست . ودرست همین واژه، برضد آنچه موبدان به « گذر» نسبت میدهند، به معنای « رقصیدن » Ùˆ « دوباره زنده کردن » Ùˆ « خوش گذشتن » Ùˆ « Ù…Ø²Ø§Ø Ú©Ø±Ø¯Ù† » است .
این تضاد Ù…Ùهوم « گـذر، به معنای Ùنا » با « گشتن» ØŒ به معنای « رقصیدن Ùˆ دوباره زنده شدن Ùˆ Ø´ÙØ§ÛŒØ§Ùتن Ùˆ خوش گذشتن » ازکجا سرچشمه میگیرد؟ این تضاد، به دوگونه جهان بینی برمیگردد Ú©Ù‡ در ایران، روبروی هم ایستاده بودند . تضاد سیمرغیان Ú©Ù‡ خرمدینان ومزدکیان باشند، با زرتشتیان ØŒ دردوگونه ارزشی بود Ú©Ù‡ به زمان Ùˆ تصویر خدایان زمان میدادند . مسئله آنها نیز درست همین مسئله سکولاریته یا لائیسیته امروزه ما بوده است .اهورامزدای زرتشتیان، خدای ÙØ±Ø§Ø³ÙˆÛŒ زمان بود ØŒ Ùˆ زمان را، ÙØ±Ø§Ø³ÙˆÛŒ گوهرخود Ù…ÛŒØ¢ÙØ±ÛŒØ¯ . به عبارت دیگر، گوهر اهورامزدا ØŒ بی زمان Ùˆ « ناگذرا» بود .
ولی چنانچه از تقویم (ماهروز) ایران، میتوان آشکارا دید ØŒ خدایان ایران همه بدون استثناء، خدایان زمان بوده اند . این نام خدایان نیست Ú©Ù‡ به هر روز داده اند ØŒ بلکه این خود خدا هست Ú©Ù‡ هرروز در روز دیگر، خدائی دیگر میشود . خدا ( ارتا ÙØ±ÙˆØ±Ø¯ یا ÙØ±ÙˆØ±Ø¯ÛŒÙ† ØŒ اصل گشتن وتØÙˆÙ„ Ùˆ متامورÙوزاست) اصل گشتن (= ÙØ±ÙˆØ±Ø¯= ÙØ±ÙˆÙ‡Ø±) بود . Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سیمرغیان ( خرمدینان)ØŒ خدائی ØŒ ÙØ±Ø§Ø³Ù€ÙˆÛŒ زمان نـبـود . بÙÙ† گیتی ØŒ هرروز، تØÙˆÙ„ Ù…ÛŒ ÛŒØ§ÙØªØŒ Ùˆ خدائی دیگر میگشت. هرروز ØŒ Ú¯Ù„ÛŒ دیگر میگشت . هر روز ØŒ Ù„ØÙ† یا دستانی دیگرازموسیقی میگشت . هر روز، شاخی دیگروتازه بر درخت زمان وزندگی میگشت . زمان ØŒ Ù…ÛŒ بالید Ùˆ ÙØ±Ø§Ø²Ù…ÛŒ ÛŒØ§ÙØª .
این درست وارونه Ù…Ùهوم « گذر وگشتن » در الهیات زرتشتی است ØŒ چون Ø§ÙØ²Ø§ÛŒØ´ شاخه بر درخت ØŒ وارونه روند Ùنا شدن هست . زمان نمیگذرد ØŒ بلکه « Ù…ÛŒ گشتد ØŒ Ù…ÛŒ وشتد = متامورÙوز Ù…ÛŒ یابد ØŒ دگردیس میشود » . هر روز، خدائی بود ØŒ Ùˆ ÙØ±Ø¯Ø§ØŒ این خدا ØŒ ÙØ§Ù†ÛŒ نمیشد، بلکه خدائی دیگر، « میگشت » . خرّمدینان ( سیمرغیان ØŒ زال زرو رستم وسام ) چنین خدائی داشتند . خدا، اصل گشتن Ùˆ متامورÙوز، « اصل ازنو، درصورتی دیگر زنده شدن وپیدایش ÛŒØ§ÙØªÙ† » بود ØŒ وچون زاده شدن ØŒ جشن بود ØŒ هر روز، خدائی تازه زاده میشد Ùˆ جشنی تازه باید برپا کرد . زمان ØŒ جشن مداوم بود . زمان ØŒ زما ( = پایکوبی وجشن عروسی ) بود ØŒ Ú©Ù‡ همان واژه « سماع » صوÙیه باشد . خدا یا بÙÙ† Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ زندگی، برغم دگرگون شدن درشکل ØŒ گوهر اصیل خود را نگاه میداشت . اصالت، درمتامورÙوزها Ùˆ دگردیسی ها ØŒ بجای میماند . خدا، گیتی میشد Ùˆ هرچیزی وجانی Ùˆ انسانی درگیتی میشد ولی به هرچه تغییرشکل Ù…ÛŒ ÛŒØ§ÙØª ØŒ همان اصالت را داشت . گیتی وانسان Ùˆ زمان ØŒ تابع خدائی ÙØ±Ø§Ø³ÙˆÛŒ زمان وگیتی نبودند .
« ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ » نیزپیکریابی همین اصالت بود . ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ هم ØŒ اصل ازخود روشن شدن ØŒ اصل ازخود جوشیدن Ùˆ اصل ازخود بودن ØŒ میباشد . این نیست Ú©Ù‡ جائی برای پدیده تابعیت ÙˆØØ§Ú©Ù…یت نیست . « مزه زندگی » ØŒ در Ø¯Ø±ÛŒØ§ÙØª اصالت خود( شیرابه ای Ú©Ù‡ مغزوجوهرو هسته جانست) است . « با ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ بودن » ØŒ مزیدن اصالت٠زندگی انسان، Ø¯Ø±ÙØ±Ø¯ÛŒØªØ´ است . انسان ØŒ درمی یابد Ú©Ù‡ کاریز(= ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ )است، وشیرابه وجوهرهستی اش ازخود Ø´ ØŒ میجوشد Ùˆ ازخودش ØŒ روشن میشود Ùˆ ازخودش، هست، وازخودش ØŒ مزه دارد .
با اهورامزدا ØŒ زمان ØŒ کرانمند شد . کرانیدن، به معنای ازهم گسستن وپاره شدن هست . با اهورامزدا ØŒ زمان Ú©Ù‡ همیشه میگشت، ولی درگشتن هایش به هم پیوسته بود ØŒ اکنون ازهم پاره پاره شد . Ùˆ دیگر، خدا، هرروز، خدائی دیگر نمیگشت . بدینسان ØŒ همه برهه های زمان ØŒ اصالت خود را از دست دادند . همه جانها، ازهم پاره شدند، Ùˆ طبعا ØŒ دیگر اصالت ØŒ ازیکی به دیگری، انتقال نمی ÛŒØ§ÙØª واصالت دست بدست Ù†Ù…ÛŒØ±ÙØªØŒ Ùˆ Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ ØŒ برابر با Ø¢ÙØ±ÛŒØ¯Ù‡ نبود .
با بریده شدن زمان ØŒ همه جانها ØŒ همه انسانها ØŒ همه چیزها ØŒ اصالت، یعنی نیروی ازخود شدن Ùˆ ازخود بودن Ùˆ ازخود روشن شدن را از دست دادند . همه عقیم ونازا شدند، Ùˆ طبعا همه، تابع Ùˆ مخلوق Ùˆ مطیع شدند. به عبارت دیگر، همه، بی مزه شدند . با این کرانیدن یا گسستن روند زمان ØŒ همه جانها ØŒ مخلوق وتابع شدند واصالت خود را Ú¯Ù… کردند . همه چیزها وجانها Ùˆ انسانها، بی مزه شدند، Ùˆ همه مشتاق تابعیت Ùˆ اطاعت ازاصل Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ ای ÙØ±Ø§Ø³ÙˆÛŒ وجود خود، گردیدند . همه نیاز به چاشنی Ùˆ ادویه پیدا کردند، تا زندگی بی مزه را با مزه کنند . همه نیازبه غایت Ùˆ معنا Ùˆ ØÙ‚یقت پیدا کردند ØŒ چون زندگیشان، مزه یا اصالت خودرا ازدست داده بود .
اینست Ú©Ù‡ اشتیاق آشکاریا پنهانی برای تابعیت ازغرب، یا هرآموزه Ùˆ مکتب ومذهبی ØŒ وکوشش برای آنکه خود را تابع غرب ویا تابع آموزه ای سازیم ØŒ بهترین گواه بر « Ùـقـدان ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ » است.
« ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯Â» ØŒ نیروی Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ú¯ÛŒ ویا « ازخود، روشن شدن » و« ازخود، جوشیدن »، یا بسخنی دیگر بیان اصالت هست . آنانکه امروزه به همه رسوبات گذشته ØŒ « ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯Â» میگویند ØŒ Ø§Ø²ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران Ùˆ معنائی Ú©Ù‡ این Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø Ø¯Ø§Ø±Ø¯ ØŒ بکلی بیخبرند . همین دست کشیدن از قرض کردن معنای « ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ » ازلغت نامه های خارجی ØŒ برداشتن نخستین گام در راه ٠شناخت ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ خود میباشد .
ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ØŒ کاریز( قـنات= سوم= وین= کت = کـتـز) ØŒ یا سرچشمه جوشش آبست Ú©Ù‡ «اصل روشنی Ùˆ آبادی Ùˆ مزه » شمرده میشده است . هر انسانی اینهمانی با کاریز= ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ داده میشده است. ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ØŒ بÙÙ† Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ است ØŒ نه چیزی Ú©Ù‡ درگذشته ها، ته نشین شده Ùˆ Ø³ÙØª وسخت گردیده ØŒ وباید مانند بـار، برپشت خود، ØÙ…Ù„ کرد .
« با ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ شدن » ØŒ به معنای « راه ÛŒØ§ÙØªÙ† به سرچشمه Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ú¯ÛŒ خود» هست، نه ØÙ…الی یک مشت آموزه ازاین Ùˆ ازآن . کسیکه ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ دارد ØŒ تابع نمیشود . هیچ اصلی، تقلید نمیکند . « انگیخته شدن از دیگری، به Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ú¯ÛŒ » ØŒ غیر ازتابع دیگری شدنست .
خود بودن ØŒ با ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ بودن ØŒ بازو گشوده بودن ØŒ برای « انگیخته شدن به Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ú¯ÛŒ خود » است . « خود بودن » ØŒ این نیست Ú©Ù‡ درب ضمیرو روان وخرد خود را به جهان Ùˆ به اÙکار دیگر وتجربیات دیگران ØŒ ببندیم، Ùˆ به درون لاک پشت عقیدتی یا ملیتی یا نژادی خود بخزیم . « دیگری » هم درست درگوناگوناگونیش باما ØŒ مارا به « خود Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†ÛŒ ØŒ Ùˆ ازخود جوشیدن Ùˆ ازخود روشن شدن » میانگیزد . کسی ØŒ « خود » هست Ú©Ù‡ درهای خرد وروان وضمیرش ØŒ به همه جهان، باز است .
همیشه « ذوق تابعشدن » ØŒ ذوق ومزه ÛŒØ§ÙØªÙ† از نابودکردن اصالت خود، بدست خود است. بهترین راه ØŒ برای بی مزه ساختن زندگی ØŒ آنست Ú©Ù‡ به ما یاد میدهند Ú©Ù‡ از نابود کردن بÙÙ† زندگی خود ØŒ مزه ببریم . ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ØŒ همیشه بیان « ازخود بودن ØŒ ازخود اندیشیدن ØŒ ازخود جنبیدن ØŒ از خود شاد شدن Ùˆ ازخود زیستن » است . ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ØŒ نیروی Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ú¯ÛŒ است Ú©Ù‡ ازیک « تخم تنگ وتاریک » ØŒ درخت بلند Ùˆ پرشاخ وبرگ وبرهستی را میرویاند . ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ØŒ نیروی Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ú¯ÛŒØ³Øª Ú©Ù‡ ازیک « سراندیشه پیش پا Ø§ÙØªØ§Ø¯Ù‡ » Ú©Ù‡ ازهمه نادیده Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ میشود ØŒ جهانها از شیوه های Ùکری ÙˆÙلسÙÛŒ وهنری میگستراند .
این نیروی گستراندن Ùˆ ÙØ±Ø§Ø® کردن Ùˆ پهنا بخشیدن یک سراندیشه ناچیزاست Ú©Ù‡ « Ø¢ÙØ±ÛŒØ¯Ù†Â» نامیده میشود . همه دراین نکته تنگ وتاریک Ùˆ ناچیز ØŒ هیچ نمی بینند، ولی یک Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ØŒ درست در«آن هیچ Ùˆ پوچ » ØŒ سرچشمه ای جوشان Ù…ÛŒ بیند Ùˆ میکـَند Ùˆ میکاود وبه آن میرسد .
« Ùـقـر» در Ø¹Ø±ÙØ§Ù† ØŒ وارونه آنچه همه میانگارند ØŒ به معنای « کندن Ùˆ ÛŒØ§ÙØªÙ† کاریزو چـشمه » است . Ùقر، کندن Ùˆ کاویدن Ùˆ «تهی کردن خود، از آموزه ها Ùˆ دانسته ها Ùˆ معلوماتیست Ú©Ù‡ بÙÙ† غنای مارا درزیر خود ØŒ دÙÙ† کرده Ùˆ پوشانیده است » ØŒ تا آب، ازچشمه خود بجوشد ØŒ Ùˆ درست درنوشیدن Ùˆ مزیدن این آبست Ú©Ù‡ « مزه زندگی » هست . آنچه را ما « خود » مینامیم ØŒ همین دانسته ها Ùˆ سنت ها Ùˆ آموزه هاست Ú©Ù‡ « آگاهبود» یا « خود آگاهی » نامیده میشود .
« Ùـقـر»، کندن Ùˆ تهی کردن ودور ریختن چیزهائی است Ú©Ù‡ ما تا Ø¨ØØ§Ù„ØŒ « خود » نامیده ایم . اینها هستند Ú©Ù‡ زندگی مارا بی مزه ساخته اند . این خود٠آگاه ما ØŒ از اسلام ساخته شده است . این خود آگاه ما، Ùˆ این آگاهبود ما، پیش ازآن از زرتشتیگری ساخته شده بود . این خود آگاه ما Ùˆ آگاهبود ما ØŒ ازاعتقاد مذهبی به مارکسیسم ساخته شده است . این خود آگاه ما وآگاهبود ما ØŒ از ناسیونالیسم غربی ساخته شده است . Ùقیرشدن ازاینها ØŒ « ازجا کندن خودآگاهی » میباشد Ú©Ù‡ البته دردناکست . ولی گشودن راه ØŒ به بÙÙ† Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ خود ØŒ با همین « کندن این خود ها ØŒ یا خود آگاهیها، یا خود بسیار روشن خود ØŒ بدست خود Ùˆ دور ریختن آنها بدست خود » است . ما دراین کندن خود آگاهیها ØŒ Ùˆ دورریختن آنها ØŒ « ØŒ Ø§ØØ³Ø§Ø³ Ùقیرشدن» میکنیم وازآن میترسیم ØŒ Ø¯Ø±ØØ§Ù„یکه ØŒ درست از آنچه بیگانه ازماست، میکاهیم ØŒ Ùˆ به سرچشمه غنای خود ØŒ نزدیکترمیشویم . مزه زندگی ØŒ درچشیدن سرچشمه غنای خود هست .
سیمرغ، سـرچشمه همه ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯Ù‡Ù€Ø§
سیمرغ ، دریائیست که کل همه آبها (شیرابه ها) است
ازاین دریا، کاریزی ( کانالی= ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ )
به تخم وجود هرانسانی ، کشـیـده شده است
درمیان این دریا، درختیست Ú©Ù‡ ÙØ±Ø§Ø²Ø´ خوشه ایست
که « کل همه جانها» است و سیمرغ نامیده میشود
Ùˆ تخمهایش را درگیتی Ù…ÛŒØ§ÙØ´Ø§Ù†Ø¯
وهرجاکه تخم به زمین Ø§ÙØªØ§Ø¯ØŒ به کاریزمتصل میشود
این تصویریست Ú©Ù‡ اندیشه « ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ » و« اصالت انسان= ارج » ØŒ ازآن پیدایش ÛŒØ§ÙØªÙ‡ است . این تصویر بسیارروشن وچشمگیررا چنان درمتون زرتشتی مغشوش وپریشان ساخته اند، تا کسی به اصل مطلب راه نبرد ØŒ چون درآن صورت ØŒ ایمان به Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ بودن اهورامزدا ( خدای Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ ) منتÙÛŒ میشود . Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ « Ú©Ù„ جهان » ØŒ یا« Ú©Ù„ چیزها درپیوستگی باهم »، « خدا » نامیده میشد . خدا ØŒ خالق Ú©Ù„ جهان نبود ØŒ بلکه Ú©Ù„ جهان ØŒ خدا بود . دراین تصویر، رابطه ÙØ±Ø¯ با Ú©Ù„ ØŒ یا رابطه « جزء با Ú©Ù„ » ØŒ رابطه تابعیت ÙØ±Ø¯ ازکل نبود .
جهان یا Ú©Ù„ یا خدا ØŒ روئیده Ùˆ آمیخته Ùˆ پیوسته با هر ÙØ±Ø¯ÛŒ Ùˆ هرجزئی بود . جهانی ØŒ خدائی ØŒ Ú©Ù„ÛŒ Ú©Ù‡ ÙØ±Ø§Ø³ÙˆÛŒ ما یا هرجزئی باشد، وجود نداشت . همه اجزاء Ùˆ Ø§ÙØ±Ø§Ø¯ØŒ در آمیختگی Ùˆ در رویندگی وبه هم بستگی ØŒ خدا یا جهان یا Ú©Ù„ بودند . خدا وانسان ØŒ یا جهان وانسان ØŒ یا Ú©Ù„ ÙˆÙØ±Ø¯ ØŒ بهم ودرهم آمیخته Ùˆ روئیده Ùˆ پیچیده Ùˆ Ø¨Ø§ÙØªÙ‡ به هم بودند. داستانی Ú©Ù‡ اسدی توسی از سنگ جزعی ( پیسه یمانی = نماد چشم وخرد) میآورد Ú©Ù‡ گرشاسپ درسیرو Ø³ÛŒØ§ØØªØ´ بدان برخورد میکند ØŒ درست Ù…ØØªÙˆØ§ÛŒ این اندیشه هست . میگوید اگر این سنگ ØŒ شکسته Ùˆ هزاران پاره نیز شود ØŒ باز درهرپاره اش، همان ویژگی هست Ú©Ù‡ درکل بوده است . همیشه اصل بینش میماند . هیچگاه درپاره Ùˆ پخش ÙˆÙØ±Ø¯ ÙØ±Ø¯ شدن ØŒ اصالت را از دست نمیدهد . در جزء ÙˆÙØ±Ø¯ ØŒ همان اصالتی هست Ú©Ù‡ درکل هست . این اندیشه سپس به Ø´Ú©Ù„ « برابر بودن Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ با Ø¢ÙØ±ÛŒØ¯Ù‡ » عبارت بندی میشود . این همگوهری خدا با انسان Ø¯Ø±Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ú¯ÛŒ واصالت ØŒ Ù…Ùهوم ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ را مشخص میسازد .
رد پای این اندیشه Ú˜Ø±ÙØŒ دربندهش باقی مانده است . دربندهش بخش نهم ØŒ پاره 151 میآید Ú©Ù‡ : « درخت بس تخمه میان دریای ÙØ±Ø§Ø®Ú©Ø±Øª Ø±ÙØ³ØªÙ‡ است ØŒ Ùˆ تخم همه گیاهان بدو است . باشد Ú©Ù‡ اورا نیکوپزشک ... Ú©Ù‡ همه پزشک خوانند . در زیر تنه آن ØŒ نه کوه Ø¢ÙØ±ÛŒØ¯Ù‡ شده است . آن کوه سوراخمند. نه هزارو نهصد ونو Ùˆ نه بیور( 1000) جوی درآن کوه بصورت راه آبی Ø¢ÙØ±ÛŒØ¯Ù‡ شده است Ú©Ù‡ آب ازآنجا ØŒ بدان جوی وگذر، ÙØ±Ø§Ø² رود به Ù‡ÙØª کشور زمین ØŒ Ú©Ù‡ همه آب دریای Ù‡ÙØª کشورزمین را چشمه ازآنجاست » .
هرچند Ú©Ù‡ درمتون زرتشتی ØŒ Ùقط تخم گیاهان به این درخت نسبت داده میشود ØŒ ولی دراصل ØŒ تخم همه جانداران بوده است . Ùˆ این شماره راه آبها ØŒ Ùقط بیان وجود بی نهایت کاریز( راه آب Ùˆ جوی Ù†Ù‡ÙØªÙ‡ ) است Ú©Ù‡ به سراسرگیتی آب را روان میکند . همه پزشک بودن این درخت ØŒ برای آنست Ú©Ù‡ دارای شیرابه Ùˆ جوهر همه گیاهان وهمه چیزهاست Ú©Ù‡ هر دردی را دارو میکند Ùˆ اکسیر Ùˆ توتیا تØÙˆÙ„ دهنده همه چیزهاست . این شیرابه است Ú©Ù‡ دراین کاریزها روانست . همین Ø¬ÙØª درخت ( بس تخمه ) وآب ( دریا ئی Ú©Ù‡ چشمه همه آبهاست )ØŒ باز در هرجائی Ú©Ù‡ درختی ( جانی ) هست ØŒ Ù†ÛŒØ²ØØ¶ÙˆØ±Ø¯Ø§Ø±Ø¯ . این Ø¬ÙØª آب وتخم ( گیاه ) ØŒ درهرجائی در Ø¬ÙØª « امرداد Ùˆ خرداد » پیکربه خود میگیرند .
اساسا امرداد ØŒ «همداد» نیز نامیده میشود Ú©Ù‡ همان معنای « همزاد = Ø¬ÙØª بهم چسبیده » را دارد. دربرهان قاطع دیده میشود Ú©Ù‡ یک نام خرداد نیر، « مـد » میباشد . این واژه ØŒ یا سبکشده واژه «مت= maetha » است Ú©Ù‡ به معنای « یک Ø¬ÙØª » Ùˆ « Ø§ØªØØ§Ø¯ واتصال » است یا همان واژه mada ,mad درسانسکریت است . درسانسکریت madaدارای معانی مستی، سرور، شادی ØŒ هیجان، الهام، شوق ØŒ میل جنسی ØŒ مشروب الکلی ØŒ غرور، ازخود راضی بودن ØŒ سوم ( هوم ) ØŒ عسل ØŒ رودخانه ØŒ نطÙÙ‡ مرد ØŒ چیز زیبا ØŒ مستی Ùˆ دیوانگی مجسم ØŒ خیش وادوات کشاورزی است . mad درسانسکریت به معنای مست شدن ØŒ الهام بخشیدن ØŒ مسرورشدن ØŒ Ø¨Ø±Ø§ÙØ±ÙˆØ®ØªÙ† ØŒ به نشاط آوردن ØŒ ازسرور آسمانی متلذذ شدن ØŒ جوشیدن Ùˆ غلغل شدن . mad-pati خداوند عصاره گیاه هوم است نام دوخدای ایندرا Ùˆ ویشنو است . mad-raaga خدای عشق است . خرداد نیز « هرو + دات » است Ùˆ هرو، همان Ù†ÛŒ یا هوم است Ùˆ هرو دات ØŒ به معنای آنچه ازنی پیدایش Ùˆ زایش Ù…ÛŒ یابد هست Ú©Ù‡ همان عصاره هوم باشد . درسانسکریت سوم یا هوم را مرغی بنام ساینا میآورد Ú©Ù‡ همان سیمرغ باشد . همچنین
Ùˆmadhu درسانسکریت ØŒ دارای معانی 1- عرق 2- شیره Ú¯Ù„ 3- عسل 4- بهار 5- ماه مارچ-آپریل است . آب وگیاه ØŒ Ø¬ÙØª همند Ùˆ همدیگررا میکشند Ùˆ گیاه، همیشه تشنه آبست. Ùˆ همین گیاه ( امرداد ) ØŒ پستانیست Ú©Ù‡ همه، شیرابه او را Ù…ÛŒ نوشند ومیمکند ومیمزند . مزیدن ØŒ مکیدن شیرازپستان است . اسدی درگرشاسپ نامه میگوید :
زمینست چون مادری مهرجوی همه رستنیها، چو پستان اوی
آب ØŒ معنای امروزه را نداشت. آب ØŒ به خون ØŒ به شیر وشیرابه گیاهان Ùˆ باده Ùˆ شبنم Ùˆ Ú¯ÙØªÙ‡ میشد ( بندهش ) . آب ØŒ جوهروشیرابه جهان هستی بود ØŒ چون همه هستی ØŒ سرشت گیاهی داشت . طبعا تخم یا گیاه انسانی ( مردم = مـر+ تخمه ØŒ مر= امر) تشنه آب یا تشنه شیرابه Ú©Ù„ جهان هستی بود . ازاین رو ØŒ این شیرابه Ú©Ù„ هستی، هردردی را درمان میکرد Ùˆ بیمرگی میآورد (بیمرگی= امرداد ØŒ خضر ØŒ همان خدر یا خدرلیاس میباشد، آب ØÛŒØ§Øª= امرداد Ùˆ خرداد ØŒ Ùˆ نوشین باده ØŒ یا باده ای Ú©Ù‡ بیمرگی میآورد ØŒ رام جید ØŒ جی یا اصل زندگیست). امرداد Ùˆ خرداد Ùˆ رام (= زÙهره ) ØŒ هرسه ØŒ اصل مزه هستند. هرسه ØŒ مزه شیرابه ÙˆØ§ÙØ´Ø±Ù‡ Ú©Ù„ درخت زندگی هستند . یکی ازنامهای درخت بس تخمه ( درخت سیمرغ ) hvaapa است Ú©Ù‡ تبدیل به واژه « خوب » امروزه شده است Ùˆ مرکب از دوبخش خواhva = تخم Ùˆaapa آپه = آب میباشد . درخت Ú©Ù„ هستی ØŒ خوب است ØŒ چون آمیغ تخم وآبست .
انسان، تشنه نوشیدن Ùˆ مزیدن شیرابه درخت بس تخمه یا دریای ÙØ±Ø§Ø®Ú©Ø±Øª هست . این دریا را دراردو وسانسکریت ØŒ « سمندر» مینامند Ú©Ù‡ نام دیگر سیمرغست . انسان نیازبه مزیدن وچشیدن Ùˆ گواریدن Ø§ÙØ´Ø±Ù‡ جهان هستی دارد .این تشنگی برای یا ÙØªÙ† شیره ÙˆØ§ÙØ´Ø±Ù‡ همه جهان جان ØŒ سپس تبدیل به Ù…Ùهوم « جستجوی آب زندگی » ویا « جستجوی ØÙ‚یقت » شد . Ø¯Ø±Ø¹Ø±ÙØ§Ù† ØŒ باده ( بگمز) ØŒ جانشین این Ù…Ùهوم ÙØ±Ø§Ú¯ÛŒØ±Â« آب » گردید Ú©Ù‡ شیرابه Ú©Ù„ هستی باشد.
« آب » Ùˆ « رس » ØŒ شیرابه ومان ÙÚ©Ù„ جانها
« آب » و « رس» ، اصل آمیـزش ( مهر)
آب و رس ، اصل « مزه » یا اصل آمیختن
« مزه » = آمیختن وهمآغوشـی
ازاین درخت Ú©Ù‡ آب دریا را مینوشد، تا خوشه سیمرغ ( جانان) Ø¨Ø±ÙØ±Ø§Ø²Ø´ بروید ØŒ کاریزی ( آبراهی= قناتی= چاهی) به هرجانی Ùˆ گیاهی ودرختی کشیده شده است. این شیرابه جهان جان ØŒ همه جانها را به هم Ù…ÛŒ پیوندد Ùˆ میآمیزد . « آب » Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران به معنای « شیرابه، یا مان ÙÚ©Ù„ هستی وجانها وگیاهها» بود .
چنانچه دربندهش( بخش نهم پاره 95 ) دیده میشود Ú©Ù‡ به « رودها» Ùˆ « آب چاهها» و« منی جانداران وانسان» Ùˆ « اشک » Ùˆ « خون جانوران ومردمان» و« روغن در جانوران وانسانها» Ùˆ « آب در زهدان جانوران وانسان» Ùˆ « آب زیرساقه گیاه Ú©Ù‡ همان آب کاریز» باشد ØŒ Ùˆ « شیره گیاهان » Ùˆ « شیرجانوران Ùˆ مردمان » ØŒ آب Ú¯ÙØªÙ‡ میشود .
و« همه این آبها » ØŒ در دوشکل جسمانی ( تنکردی ) Ùˆ Ø±ÙˆØØ§Ù†ÛŒ ( وخشائی ) از نو با رودها میآمیزند . این شیره Ú©Ù„ جانها Ú©Ù‡ « آب = آپه = آوه » نامیده میشود، تنها یک گوهر مادی نیست ØŒ بلکه هم گوهرجسمانی وهم گوهر Ø±ÙˆØØ§Ù†ÛŒ ( وخشائی) است . درآب یا شیرابه Ú©Ù„ هستی ØŒ جسمانی Ùˆ Ø±ÙˆØØ§Ù†ÛŒ باهم آمیخته Ùˆ همآغوشند ( میز= آمیز= آمیغ= مـزه ) . اینست Ú©Ù‡ «ابر باران دار» ØŒ Ú©Ù‡ دراصل « آب + ور= آب + بر» ØŒ برنده آب یا ØØ§Ù…له به آبست Ùˆ درشاهنامه ØŒ نماد سیمرغ میباشد ØŒ درهزوارش، « میزناک » نامیده میشود( یوستی ) Ú©Ù‡ به معنای « نا٠یا گوهرآب » است . آب ØŒ یا ابر، یا سیمرغ ØŒ خدای ایران ØŒ وارونه خدایان نوری ØŒ اصل Ùˆ گوهرآمیزش است . مهرکه از واژه « مت » برآمده ØŒ معنای « باهم Ø¬ÙØªÂ» ومتصل شدن را دارد . خدائی Ú©Ù‡ با گیتی ( گیاه وزمین وجانوروانسان Ùˆ.. ) میآمیزد ØŒ خدای مهرمیباشد . « مـزه » کردن هرچیزی ØŒ به معنای « آمیختن با آن چیزاست . مزه زندگی را در آمیزش با همه چیزها درگیتی میتوان شناخت ÙˆØ¯Ø±ÛŒØ§ÙØª . انسان در مزیدن مزه این زندگیست Ú©Ù‡ مهرش به گیتی ومردمان Ùˆ طبیعت ØŒ Ø´Ú©Ù„ به خود میگیرد . مزه زندگی ØŒ Ø¯Ø±Ø§Ù„ÙØª Ùˆ درانس Ú¯Ø±ÙØªÙ† Ùˆ پیوستن وممزوج شدن ÙˆØµØØ¨Øª با همه طبیعت وباهمه مردمانست .
به « خو » هرکسی درجهان ، دیگر است
ترا باوی ØŒ آمیزش اندر خور است ( ÙØ±Ø¯ÙˆØ³ÛŒ )
« مزه » ØŒ همان » آمیز، ومیز= آغوش » Ùˆ میختن ومیزتن ومیژتن است . « میزد » ØŒ بزم وجشن برای آمیزش است . درکردی به نماز« میژ » Ú¯ÙØªÙ‡ میشود ØŒ چون انسان میخواهد با خدا Ú©Ù‡ بÙÙ† هستی Ùˆ شیرابه همه جانها ست، بیامیزد، Ùˆ به مزه زندگی برسد. خرداد وامرداد Ú©Ù‡ سپس هاروت وماروت نامیده شدند، خدا، یا دواصل همزاد٠« مزه » هستند ØŒ به عبارت دیگر، خرداد وامرداد، اصل مزه درهرچیزی Ùˆ اصل خوشی در زندگی درآمیزش با گیتی هستند . مزه Ùˆ آمیزش ØŒ Ùقط با « نقد » کاردارد .
Ù…ÛŒÙÚ©Ù† وعده مستان به ÙØ±Ø¯Ø§ توئی ÙØ±Ø¯Ø§ وپس ÙØ±Ø¯Ø§ÛŒ مستان
یا مرادمن بده ØŒ یا ÙØ§Ø±ØºÙ… Ú©Ù† ازمراد
وعده ÙØ±Ø¯Ø§ رهاکن ØŒ یا چنان Ú©Ù† یا چنین
گرانیگاه زندگی ( جی ) ، مزیدن و رسائی و چشیدن و بسودن ، بی واسطه و مستقیم و نقد هست .
اندیشه توØÛŒØ¯ ÙˆÙˆØØ¯Øª Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ جداناپذیر ازاندیشه « آمیختن ومزه » است . اسلام ØŒ توØÛŒØ¯ را « یکی بودن خالقی » میداند Ú©Ù‡ ازهرگونه « آمیختگی با مخلوقش» میپرهیزد Ùˆ میگریزد . Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ چنین زندگی ØŒ بی مزه است . انسان وخدا باید همدیگر را بمزند ØŒ وباهم بیامیزند ØŒ تا ÙˆØØ¯Øª Ùˆ توØÛŒØ¯ ØŒ معنای ØÙ‚یقی خود را بدهد . درپیوستن Ùˆ آمیختن خدا با همه چیزها وبا انسانها است Ú©Ù‡ « یکتا جانی » Ø´Ú©Ù„ به خود میگیرد ØŒ نه در خدای خالقی Ú©Ù‡ ازهمان آغاز، گیتی را جدا ازگوهرخودش ØŒ خلق میکند .
توØÛŒØ¯ خالق در قرآن ودر اسلام ØŒ از دیدگاه ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ معنای « ثنویت » دارد . خالق ومخلوق دراسلام ØŒ دوهستی جدا ازهمند . تاره همین رابطه ØŒ تبدیل به « تثلیث = سه گانگی » میشود، Ùˆ سه تای « الله Ùˆ رسول یا واسطه Ùˆ مخلوق » Ú©Ù‡ ازهم بریده اند ØŒ به وجود میآیند . درست Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ سه تا یکتائی ØŒ معنای « عشق Ùˆ آمیزش» داشت . عشق است Ú©Ù‡ عاشق ومعشوق را باهم میآمیزد وآنهارا باهم یکی میسازد . خدا، این اصل آمیزنده ØŒ این مزه، این آب ØŒ این شیرابه Ú©Ù„ هستی بود .
این شیرابه و« مان » Ùˆ Ø§ÙØ´Ø±Ù‡ Ú©Ù„ هستی یا آب را ØŒ مولوی « جان » مینامد . «گی » ØŒ درواژه « جان = Ú¯ÛŒ یان » ØŒ به معنای تالاب آب نیزهست. این شیرابه یا مزه ØŒ ازخودش ØŒ شیرین یا بامزه است :
جان ، آب لطی٠دیده خود را درخویش ، دوچشم را گشاده
ازخودشیرین ، چنانکه شکر وزخویش به جوش، همچو باده
خلقان ، بنهاده چشم درجان جان ، چشم به خویش درنهاده
خود را هم خویش سجده کرده بی ساجد و مسجد و سجاده
هم برلب خویش، بوسه داده کای شادی جان و « جان شاده »
هرچیز، زهمدگر بزاید ای جان ، تو زهیچکس، نزاده
جان ، ازخودش شیرین است ، ازخودی خود ، مزه دارد . خودش، اصل مزه است . خودش ، غایت زندگیست .
ازاین رو خدا ØŒ دریائی ازشیرابه ٠مهربود Ú©Ù‡ با هرانسانی درکاریزی ØŒ بسته Ùˆ آمیخته بود، Ùˆ آب ( دریا ) Ú©Ù‡ خدا بود، با تخم ( انسان ) Ú©Ù‡ ازهمان خوشه سیمرغ ( خدا ) بود ØŒ میپیوست، وازاین پیوستگی وآمیزش Ùˆ مزیدن ومکیدن آب وتخم ØŒ شادی وروشنی Ùˆ بینش ØŒ پیدایش Ù…ÛŒ ÛŒØ§ÙØª . ارتا یا سیمرغ ØŒ درسه پیکر، اصل مزه ( اصل آمیختن ومهر) میشد . Ø¯Ø±Ø¬ÙØª خرداد ومرداد Ú©Ù‡ هاروت وماروت باشند، Ùˆ در رام ØŒ Ú©Ù‡ « جی = زندگی » هم نامیده میشود ØŒ Ùˆ خدای زمانست ØŒ Ùˆ اصل موسیقی Ùˆ شعر ورقص وشناخت است ØŒ Ú©Ù‡ درعربی ØŒ زÙهره نامیده میشود .
درجلد دوم روایات ÙØ§Ø±Ø³ÛŒ ( Ù‡Ø±Ù…Ø²ÛŒØ§Ø±ÙØ±Ø§Ù…رز ) ØµÙØÙ‡ 507 میآید Ú©Ù‡ خویشکاری خرداد Ùˆ امرداد ØŒ پیدایش همه گونه شیرینی Ùˆ مزه Ùˆ خوشمزگی Ùˆ خوشی ØŒ درآب Ùˆ گیاهان Ùˆ خورشهاست . درمتون پهلوی Ùˆ اوستائی دیده میشود Ú©Ù‡ خرداد ØŒ به « رسائی » ترجمه میگردد .
همچنین درستایش سی روزه ( اساطیر، رØÛŒÙ… عÙÛŒÙÛŒ ) درستایش رام میآید Ú©Ù‡ : « ....تو ØŒ رام ØŒ مینوی رامش خوارم ( مزه غذا= رامش خوردنی ) چونکه مردمان مزه خورش Ùˆ رامش ازچیز، دانند به راه تو ... خدای زروان زمان بیکرانه .... » . رام ،اصل رامش یا موسیقی خورش یعنی مزه هست . مزه ØŒ موسیقی وآهنگ خورش است . اینست Ú©Ù‡ باربد ØŒ دستانی را Ú©Ù‡ برای روز 28 رام جید میسازد ØŒ باده نوشین یا نوشین باده مینامد . رام ØŒ باده نوشین است . ومردم ØŒ روزپنجم را Ú©Ù‡ آرمئتی ( زمین ) باشد ØŒ نوش خور ( برهان قاطع ) مینامیدند . Ùˆ میدانیم Ú©Ù‡ زرتشتیان درست همان روز 28 Ú©Ù‡ اهل ÙØ§Ø±Ø³ØŒ رام جید مینامیدند ØŒ زامیاد مینامند Ùˆ آرمئتی میدانند . درست همین رام آسمانیست Ú©Ù‡ خودش آرمئتی زمین میشود . زمین ØŒ یا آرمئتی ØŒ همان « نوش خور» است Ú©Ù‡ « نوشین باده» را مینوشد . نوش Ú©Ù‡ به معنای خوشی ÙˆØ®ÙˆØ´ØØ§Ù„ÛŒ Ùˆ خرّمی است ØŒ نام رنگین کمان ( کمان بهمن ) است Ú©Ù‡ نام سیمرغست . Ùˆ « نوش گیاه Ùˆ نوشدارو » ØŒ مخلصه است ØŒ تریاقیست Ú©Ù‡ انسان را از هرگزندی ایمن میکند . همانسان Ú©Ù‡ شیرابه درخت ون وس تخمک ØŒ همه پزشک بود . بیمرگی وشادی ØŒ مزه رام ( جی = زندگی ) است . خرداد ( هاروت ) Ùˆ امرداد ( ماروت ) Ùˆ رام ( زهره ) سه چهره گوناگون ارتا یا سیمرغ ØŒ پیکریابی مزه ( اصل آمیزش Ùˆ شادی ) بودند .
خرداد و امرداد و رام ،
اصـل « ازخـود رسـی » هستند
« مسئله نـقـد بودن مـزه »
ازدریای ÙØ±Ø§Ø®Ú©Ø±Øª ØŒ شیرابه جهان جان ØŒ ازکاریزهای بیشمار، ازخود بسوی آماجهایشان ØŒ بسوی جانها روانند . بقول مولوی
ازچشمه جان ره شد درخانه هرمسکین
ماننده کاریزی ، بی تیشه وبی میتین ( کلنگ )
دررام یشت ØŒ پاره 43 میآید Ú©Ù‡ رام میگوید « جویند نام من است . ازآن روی جوینده نام من است Ú©Ù‡ من به هردو Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø´ سپند مینو Ùˆ Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø´ انگره مینو- Ù…ÛŒ رسم » . من ØŒ جی Ú©Ù‡ مادر زندگی Ùˆ اصل زمانم ØŒ گوهر جستجویم Ùˆ درجستجوهست Ú©Ù‡ به همه سرچشمه های Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ زندگی ( درالهیات زرتشتی این همزاد Ùˆ یوغ سپنتا مینو وانگره مینو ØŒ Ø´Ú©Ù„ تضاد به خود Ú¯Ø±ÙØª ) میرسم . من ØŒ Ú©Ù‡ مزه Ú©Ù„ زندگی هستم ØŒ ازخودم ØŒ به همه جانها میرسم . من ØŒ همانسان Ú©Ù‡ « ازخود ØŒ جویا یا جوینده هستم » ØŒ « ازخود ØŒ رسنده » نیزهستم . همانسان گوهرخرداد Ùˆ امرداد « رسائی » است ØŒ به سخنی دیگر، شیرابه جهانند Ú©Ù‡ ازخود ØŒ به همه میرسند . درسانسکریت، طی٠معانی « رس Ùˆ رسا » باقی مانده است . رس ØŒ هم زبان است ØŒ هم شیرابه همه گیاهانست ØŒ هم جوهرومغزوهسته هرچیز، هم درک Ùˆ Ø§ØØ³Ø§Ø³ است ØŒ Ùˆ هم مهرورزی Ùˆ عشق Ùˆ هم خوشی وشادی است. درواقع ØŒ ویژگی رس همزاد خرداد Ùˆ امرداد ØŒ پیوند دادن Ùˆ متصل ساختن انسان ØŒ با جوهرو شیرابه Ùˆ مزه چیزها Ùˆ ØÙ‚یقت چیزها درشادی ومهراست .
خدا یا سیمرغ ( ارتا ÙØ±ÙˆØ±Ø¯ ) ØŒ شیرابه هستی ØŒ ازخودش ØŒ میرسد ØŒ ازخودش ØŒ رسیدن است . به عبارت دیگر خرداد Ùˆ امرداد Ùˆ رام، اصل رسیدن هستند . اصل ملاقات کردن ØŒ ÛŒØ§ÙØªÙ† ØŒ نایل به مقصود وکام شدن ØŒ اصل وصول به جوهرومزه چیزها شدن ØŒ اصل رسیدن به هد٠، اصل Ø§Ù„ØØ§Ù‚ شدن به ØÙ‚یقت چیزها ØŒ اصل وصال با گوهرچیزها هستند.
این خوشی وشادی رسیدن به گوهر یا مزه چیزها ، درآئین نوشیدن سه نوشابه آمیخته دریک جام ، و دست بدست شدن آن جام ( دوستگانی ) ، نمایان میشد . کسانی که شیرابه گیاهان وآب وشیر را ازجام مینوشیدند ، جـزو اجتماع سیمرغی درمیآمدند .
با آمدن میتراس Ùˆ یهوه Ùˆ الله ØŒ رسم دیگری جانشین این شد . کسی عضو امت یا جامعه مقدس میشد Ú©Ù‡ ازگوشت ØÛŒÙˆØ§Ù†ÛŒ Ú©Ù‡ بشیوه مقدس Ø°Ø¨Ø Ø´Ø¯Ù‡ باشد ØŒ بخورد . « بریدن ØÛŒÙˆØ§Ù† » Ú©Ù‡ معنای کشتن ØÛŒÙˆØ§Ù† را دارد ØŒ Ùˆ خوردن ازاین گوشت جان ازهم بریده ØŒ موءمن را به امت یا جامعه مقدس میپوندد . بدینسان ØŒ « اصل بریدن = کشتن یا ذبØÂ» Ú©Ù‡ قداست ÛŒØ§ÙØªÙ‡ بود ØŒ جامعه مقدس یا امت مذهبی را بوجود میآورد .
این اصل بریدن ØŒ ØÙ‚ مزیدن گیتی ومهرورزیدن به گیتی را نیز مخدوش میسازد .Ø¯Ø±ØØ§Ù„یکه در نوشیدن ازجامی Ú©Ù‡ شیرو شیرابه گیاه Ùˆ آب، باهم آمیخته شده بود ØŒ 1- هم اصل مهرو2- هم اصل مزیدن زندگی درگیتی ØŒ بنیاد جامعه میشد . بدینسان خرداد Ùˆ امرداد Ùˆ رام ( زهره ) ØŒ برضد ساختار این ادیان بودند Ùˆ هرکدام بشیوه ای آنهارا بکنارمیزدند یا طرد Ùˆ تبعید میکردند .
تبدیل « اصل ازخـود رسـی »
به « اصـل هرگـز نارسـی »
تبدیل « اصل آمیزش و خوشزیستی »
به « دوزخ=زیستن درکنارخوشی ولی Ù…ØØ±ÙˆÙ… ازآن »
مزه زنـدگی، بسـیار نـزدیکـست
ولی هرگز، به آن نمیتوان رسید
خـلق دوزخ درگـیتی
برای موءمن ساختن مردم به آخرت ( مینو)
هرچه درتاریخ ØŒ اندیشیده ÙˆÚ¯ÙØªÙ‡ Ùˆ کرده شده ØŒ درآن اندیشه Ùˆ Ú¯ÙØªÙ‡ Ùˆ کرده ØŒ تنها آنچه مربوط به آن زمان گذشته است ØŒ اندیشیده Ùˆ Ú¯ÙØªÙ‡ Ùˆ کرده نشده است ØŒ بلکه پدیده ای نیز برای نخستین بار، امکان Ú¯ÙØªÙ† Ùˆ اندیشیدن Ùˆ پیدایش ÛŒØ§ÙØªÙ‡ است Ú©Ù‡ ارزش انسانی دارد . « اصل ازخود رسی » ØŒ Ú©Ù‡ درخرداد Ùˆ امرداد Ùˆ زÙهره ( رام ) پیکربه خود میگیرند ØŒ همان مسئله « نقد بودن » Ùˆ « سکولاریته = طبع زمانی داشتن » است Ú©Ù‡ امروز، گرانیگاه خواستها و« پسند ها » Ùˆ « آرزوها » شده است .
خرداد Ùˆ امرداد ØŒ آبراه اتصال دریای سمندر( خدا = شیرابه زندگی ÙˆØÙ‚یقت ) به هرانسانی ( درختی ) است . اینست Ú©Ù‡ درالهیات اسلام ØŒ هاروت Ùˆ ماروت ØŒ همیشه وارونه درچاه آویزان میشوند . رستم Ùˆ رخش هم درچاه Ø§ÙØªØ§Ø¯Ù‡ اند . پدر Ø¶ØØ§Ú© نیز Ú©Ù‡ وارونه پسرش ØŒ سرچشمه شیر برای همه مردمانست ØŒ ازاهریمن، درچاه انداخته میشود. چون چاه ØŒ آبراه Ùˆ کاریزیست Ú©Ù‡ خدا را به بÙÙ† Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ مردم وهرچه جانداراست میرساند . ازاین رو ØŒ ریشه درخت Ú©Ù‡ به آب در زیرزمین میرسد، نماد بیمرگی یا باز زائی همیشگی است . ازجمله Ø´Ú¯ÙØªÛŒ هائی Ú©Ù‡ گرشاسپ Ù…ÛŒ بیند ( گرشاسپ نامه ØŒ اسدی توسی ) درشهری Ú©Ù‡ مانند بهارخرّمست :
میانش درختی چو سروسهی که ازبار هرگز نگشتی تهی
هم ازبیخ او خاستی کیمیا Ø¨ÙØ¯ÛŒ برگ او ØŒ چشم را توتیا
ازبیخ این درخت ØŒ کیمیا میجوشید Ú©Ù‡ اکسیر باشد، Ùˆ یکی ازمعنای « رس یا رسا = خرداد » ØŒ اکسیراست . ودر برگ او( امرداد)ØŒ توتیائیست Ú©Ù‡ با چکاندن آن درچشمها ØŒ بینش به خوبی وبدی پیدایش Ù…ÛŒ یابد . این تصویر درخت است Ú©Ù‡ سپس در داستان آدم درتورات ØŒ تبدیل به دودرخت جدا ازهم ÛŒØ§ÙØªØŒ Ú©Ù‡ گوهرالهی را دربردارند Ùˆ با انسان ØŒ همسرشت وهمگوهر نیستند . یا سیامک در دخمه سیامک ( ØØµØ§Ø±ÛŒ Ú©Ù‡ درش را به هر تجاوزطلبی Ù…ÛŒ بندد ) به گرشاسپ میگوید :
من این هردو ( خورد وپوشش ) دارم که ایزد زبخت
یکی مهربان دایه کرد ، این درخت
Ú¯Ù‡ تشنگی ØŒ بخشد ازبیخم آب به گرما کند سایه ام Ø²Ø¢ÙØªØ§Ø¨
( سایه ØŒ معنای ÙØ±Ø´Ú¯Ø±Ø¯ دارد ØŒ رجوع به کتاب مولوی وسایه سیمرغ شود ) . چنانکه « درخت وس تخمک نیز ازبیخش » از آبراه Ùˆ چاه Ùˆ کاریز « خرداد Ùˆ امرداد » ØŒ آب به تخم هرجانی میرساند ØŒ Ùˆ Ø¨Ø±ÙØ±Ø§Ø²Ø´ ØŒ همه پزشک Ùˆ درمان هردردی است، Ùˆ اصل روشنائی است . ازآنجا Ú©Ù‡ زرتشت درگاتا ØŒ خرداد وامرداد را Ù¾Ø°ÛŒØ±ÙØªÙ‡ است ØŒ برای موبدان زرتشتی ØŒ راه چاره نمی ماند Ú©Ù‡ این دوخدا را با دستکاری Ùˆ ØØ°Ù برخی ØµÙØ§Øª Ùˆ قبول برخی ØµÙØ§ØªØŒ بپذیرند . ازمیانه اره کردن این خدایان، وازآنها دوخدای متضاد ساختن ØŒ تنها راه چاره بود ØŒ Ú©Ù‡ Ø¯Ø±ÙØ±ØµØªÛŒ دیگر ازآن سخن خواهد Ø±ÙØª .
ولی دراسلام ØŒ الهیات اسلامی مجبور بود راه چاره ای دربرخورد با این خدایان برگزیند ØŒ چون راه ٠« ایمان به غیب Ùˆ آخرت » ØŒ هنگامی گشوده میشد Ú©Ù‡ این « اصل ازخود رسیدن = اصل نقد بودن Ùˆ نقد خواستن مزه یا ØÙ‚یقت Ùˆ شادی زندگی درگیتی » متزلزل ومنتÙÛŒ گردد . ولی الهیات اسلام دربرخورد با همین « هاروت Ùˆ ماروت Ùˆ زÙهره » ØŒ یک چهره ازواقعیت اسلام را برجسته وچشمگیرساخت Ú©Ù‡ درقرآن به روشنی عبارت بندی نشده است . برای ایجاد رغبت به ایمان به آخرت Ùˆ جنت Ùˆ ÙØ±Ø¯Ø§ ØŒ باید به هرترتیبی Ú©Ù‡ شده در این دنیا ØŒ برنامه برای « خلق دوزخ » ریخت . بدون خلق مداوم دوزخ دراین دنیا ØŒ راه برای ایمان آوردن به آخرت Ùˆ مینو ØŒ گشوده نمیشود .
برای امید آوردن به بهشت درآخرت یا درآخرزمان ، باید دنیا را مرتبا، تبدیل به دوزخ و جهنم کرد . برای این کار، باید « اصل ازخود رسی » را تبدیل به « اصل هرگزنارسی » کرد .
هاروت Ùˆ ماروت Ùˆ زÙهره ØŒ باید تبدیل به اصل نارسیدنی ØŒ اصل نسیه ØŒ اصل دوزخ ( دÙÚ˜ + اخو ) گردند . اینست Ú©Ù‡ داستانهای هارت وماروت Ùˆ زÙهره در ØªÙØ§Ø³ÛŒØ±Ù‚رآن، Ùوق العاده ماهیت اسلام وقرآن را روشن Ùˆ چشمگیرمیسازند . دراین جا Ùقط بخشی ازاین داستان ØŒ Ú©Ù‡ عطاردرمصیبت نامه آورده ØŒ وشامل شیوه جالب برخورد اوبا این داستان Ùˆ هاروت وماروتست ØŒ آورده میشود تا هم گوهرخاموش ولی گویای اسلام ØŒ Ùˆ هم شیوه تÙکر ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ ایران دربرابرآن، شناخته شود . هاروت وماروت Ú©Ù‡ ÙØ±Ø´ØªÚ¯Ø§Ù† مقرب الله هستند، به دنیا میآیند Ùˆ عاشق زÙهره میشوند ØŒ Ùˆ دراثر لغزششان ØŒ درچاه آبی سرنگون آویزان میشوند Ú©Ù‡ زبانشان از آب ،به پهنای یک انگشت ØŒ دوراست .
تصویر جهنم Ú†Ù‡ درارداویراÙنامه ÙˆÚ†Ù‡ درقرآن ØŒ براساس شکنجه ها Ùˆ عذابهای بدوی وخشن قراردارند . ولی دراینجا ØŒ شکنجه Ùˆ عذاب دادن ØŒ اوج Ù„Ø·Ø§ÙØª ومتلازما ØŒ اوج قساوت را پیدا میکند . ازسوئی ØŒ هاروت وماروت ØŒ نیاز وجودی به آب ( شیرابه ومزه ÙˆØÙ‚یقت زندگی ) دارند ØŒ ولی این نیاز، دراثر نزدیکی Ùوق العاده Ùˆ دیدن آن ØŒ Ø§ÙØ²ÙˆØ¯Ù‡ وبر انگیخته میشود . ازسوی دیگر، رسیدن به این نیاز Ú©Ù‡ Ùوق العاده نزدیکست ØŒ دراثر وارونه آویخته شدن Ùˆ دراثر سلب امکان ØØ±Ú©Øª ØŒ غیرممکن ساخته شده است . ازسوی دیگر، هاورت وماروت Ú©Ù‡ دراصل، کاریز درنهاد هرانسانی هستند ØŒ این Ù…ØØ±ÙˆÙ…یت از« مزه زندگی Ùˆ ØÙ‚یقت زندگی » را پیآیند گناه خود میدانند . به مزه زندگی Ùˆ ØÙ‚یقت نمیتوانند برسند، چون گناهکارند.
درست این اندیشه ایست Ú©Ù‡ این ادیان درهرگونه سازمانی Ú©Ù‡ بسازند، شیوه کارشان قرارمیگیرد . انسان دردنیا ØŒ هرچند به مزه Ùˆ ØÙ‚یقت زندگی Ùوق العاده نزدیکست Ùˆ دراثر این نزدیکی ØŒ تشنگی دراو تبدیل به ØØ±ÛŒÙ‚ وجودی Ùˆ Ù…ØØ±ÙˆÙ…یت Ùˆ اضطراب زندگانی میگردد ØŒ ولی باید Ù…ØØ±ÙˆÙ…یت خود را ØŒ نتیجه دین خود، Ùˆ عمل خدای خود Ú©Ù‡ پای اورا بسته Ùˆ آویزان کرده ØŒ نداند ØŒ بلکه درست Ù…ØØ±ÙˆÙ…یت خود را ازمزه Ùˆ ØÙ‚یقت زندگی ØŒ پیآیند گناه خود بداند .
بدینسان ØŒ همه ادیان نوری ØŒ دست اندرکار خلق دوزخ در دنیا هستند . شیخ ÙØ±ÛŒØ¯ الدین عطار درمصیبت نامه ØŒ با آوردن یک بخش از داستان هاروت وماروت طبق ØªÙØ§Ø³ÛŒØ±Ø§Ø³Ù„امی( ازآیه 96 سوره البقره ) ØŒ ناگهان ورق را میچرخاند ØŒ Ùˆ ناگهان هویت اصیل هاروت وماروت ØŒ Ùˆ اندیشه ای Ú©Ù‡ درآن روزگاری Ù¾ÛŒÚ©Ø±ÛŒØ§ÙØªÙ‡ بوده است ØŒ Ùˆ زرتشتیها نیزآن را پوشیده Ùˆ تاریک ساخته بودند، برجسته Ùˆ آشکارمیسازد . درآغاز داستان هاروت وماروت را طبق درک اسلامی آن، چنین میآورد :
Ú¯ÙØª چون هاروت Ùˆ ماروت از گناه
Ø§ÙˆÙØªØ§Ø¯Ù†Ø¯ از ÙÙ„Ú© درقعر چاه
هر دوتن را سرنگون آویختند تا درون چاه ، خون میریختند
هردو تن را تشنگی درجان ÙØªØ§Ø¯ زانکه آتش دردل ایشان ÙØªØ§Ø¯
تشنگی، غالب چنان شد هردورا
کزغم یک آب ، جان شدهردورا
هردوتن از تشنگی میسوختند همچو آتس، تشنه ØŒ Ù…ÛŒØ§ÙØ±ÙˆØ®ØªÙ†Ø¯
بود از آب زلال آن قعر چاه تالب آن هردو، یک انگشت راه
نه لب ایشان ، برآنجا میرسید
نه زچاه آبی به بالا میرسید
سرنگون آویخته ، درت٠وتاب
تشنه میمردند ، لب بر روی آب
تشنگیشان گریکی بود ازشمار دربرآن آب، میشد صدهزار
برلب آب ، آن دوتن را خشک لب
تشنگی میسوخت جانها ، ای عجب
هر زمانی تشنگیشان بیش بود
وی عجب، آبی چنان ، درپیش بود
این تشنگی جانسوز Ú©Ù‡ اوج عذاب وشکنجه Ø¯Ø±Ù…ØØ±ÙˆÙ…یت از« شیرابه زندگی ومزه Ùˆ ØÙ‚یقت جهان » است ØŒ Ø¯Ø±ØªÙØ§Ø³ÛŒØ±Ù‚رآن ØŒ مجازات متناسب با گناهیست Ú©Ù‡ این Ø¯ÙˆÙØ±Ø´ØªÙ‡ کرده اند . ولی عطار دریک ضربه ØŒ چرخشی نا گهانی به موضوع میدهد، Ùˆ منش اصلی داستان خرداد وامرداد را ازسرزنده میکند Ùˆ میگوید :
تشنگان عالم کون ÙˆÙØ³Ø§Ø¯
« پیش دارند » ای عجب « آب مراد »
جـمـله درآبند و، کس آگاه نیست
یا نمی بینند ، یا خود ، راه نیست
« آب چاهی Ú©Ù‡ درآن هاروت وماروت سرنگون آویخته شده اند » ØŒ « آب مراد » یا عبارت دیگر، « مزه Ùˆ ØÙ‚یقت است Ú©Ù‡ هر انسانی، تشنه رسیدن بدان هست ومقصد وغایت زندگی اوست » .
عطار، مسئله گناه را به کنار میاندازد . انسان، نه تنÙ