پرسه در تاریکی ØÙ‚یقتهای وطنی / آریابرزن زاگرسی
[ زمزمه هایی برای « امیر سپهر » ] ( 2 )
چیزی که در سرزمین ما باعث تاس٠عمیق می باشه، اینه که ما مردم، اساسا به مطالعه و کتابخوانی و کتاب هدیه دادن، ارزش و اهمیّتی نمی دهیم.
آریابرزن زاگرسی
تاریخ نگارش: دوازدهم ماه ژانویه سال 2008 میلادی
پرسه در تاریکی ØÙ‚یقتهای وطنی
[ زمزمه هایی برای « امیر سپهر » ] ( 2 )
« .... تجربه ÙŠ سالها انديشيدن Ùˆ مطالعات گسترده در باره ÛŒ معضلات ایرانزمين به من آموخت Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ توان در سایه ÛŒ صمیمیت Ùˆ دوستي Ùˆ رادمنشی با مسائلي گلاویز شد Ú©Ù‡ زندگی باهمستان را Ùلج Ùˆ Ù…Ù†ØØ· کرده اند. دگرگشتهای روØÛŒ هر انسانی با انسانی دیگه، ÙØ±Ù‚ Ù…ÛŒ کنن. مسائل Ùکری من از زمانی آغاز شدند Ú©Ù‡ تجربه ÙŠ آزادی ÙØ±Ø¯ÛŒ Ùˆ مسئولیت پذيری را با درد Ùˆ رنجی Ú©Ù‡ پيامد آن هست، همزمان تجربه کردم. ما در جامعه ÙŠ خود با کلاÙÙŠ سر در Ú¯Ù… رويارو هستيم Ú©Ù‡ انديشيدن در باره ÙŠ آن به شکيبايي Ùˆ Ø¸Ø±Ø§ÙØª خاصّي نياز داره. وقتي « دنيا » برای کثیری از آدما Ùقط Ù…ØÙ„Ù‘ گذر Ùˆ جان کندنهای بي ارزش باشه Ùˆ هول روز قيامت Ùˆ Ù…Ú©Ø§ÙØ§Øª الهي نیز اذهان انسانها را تسخير کرده باشه، اونوقته Ú©Ù‡ بايستي به گونه اي ديگه اندیشید Ùˆ Ø±ÙØªØ§Ø± کرد. « کار » بايستي ستوده بشه Ùˆ زندگي گيتايي ارجمند بشه تا بتوان نم نم به برطر٠کردن دشواريهاي باهمزیستی Ùˆ دخالتهای بی جای ØÙکّام در مسائل اجتماعی همّت کرد؛ آنهم به Ú©Ù…Ú© خود مردمي Ú©Ù‡ آن دشواريها را توليد مي کنند.
بر خلا٠باختر زمینیان Ú©Ù‡ ما به Ù†ÙØ¯Ø±Øª از آنها، چیزی Ù…ÛŒ آموزیم، در باره ÛŒ ØØ§Ø¯Ù‘ترین مسائل باهمزیستی Ùˆ کشور داری Ùˆ میهنی، معمولا یاد Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ ایم Ú©Ù‡ هر چیزی را یا « انکار مطلق » کنیم یا اینکه « تایید Ùˆ تصدیق مطلق ». ما به ذهنمون خطور نمی کنه Ú©Ù‡ چطور Ùˆ چگونه میشه در باره ÛŒ موضوعی / پدیده ای / رویدادی یا چیزی « اندیشید » بدون آنکه بخواهیم همون چیز را انکار یا تایید Ùˆ تصدیق مطلقش کنیم. در اجتماع Ùˆ گستره ÛŒ عجیب Ùˆ غریب ØªØØµÛŒÙ„ کرده گان Ùˆ ÙØ¹Ù‘الین سیاسی ایرانزمین یا « خدا Ùˆ دین » را به طور کلّی، انکار Ù…ÛŒ کنن یا اینکه « تایید Ùˆ تصدیق مطلق ». ØØ§Ù„ بگذریم از اینکه نیندیشیدن در باره ÛŒ موضوعات گوناگون باعث شده Ú©Ù‡ ما « ØªÙØ§ÙˆØªÙ‡Ø§ Ùˆ تمایزها Ùˆ تضادها Ùˆ تناقضهای تلنبار شده در نامیده ها » را از یکدیگر Ù†Ùهمیم Ùˆ تمیز Ùˆ تشخیص نیز ندهیم. این مسئله البته، خودش از پیامدهای نیندیشیدن در باره ÛŒ « موضوع » Ù…ÛŒ باشه. در ایران ما، در باره ÛŒ دو مسئله ÛŒ ØØ§Ø¯Ù‘ « خدا Ùˆ دین »، نه « Ù…Ùنکران » Ù…ÛŒ تونند بیندیشند، نه مومنان Ùˆ تصدیق کننده گان. دقیقا از همین Ùقدان « اندیشیدن » هست Ú©Ù‡ هیچ چیزی « ریشه دار Ùˆ پایدار » نیز نیست. از نوع ØÚ©ÙˆÙ…تها Ùˆ دولتها Ùˆ قوانین Ùˆ اصول Ùˆ ضوابط Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ تا کارکردها Ùˆ نقش کلیدی چهره های مختل٠و بی نظیر Ùˆ استثنائی شخصیّتها Ùˆ نویسنده گان Ùˆ پژوهشگران Ùˆ شاعران Ùˆ کثیری امثال اینان.
بیا Ùˆ از تمام آن منکران Ùˆ مومنان دعوت Ú©Ù† Ú©Ù‡ بدون انکار Ùˆ تصدیق در باره ÛŒ « چیستی » آنچه Ú©Ù‡ انکارش یا تصدیقش Ù…ÛŒ کنن Ùقط با مغز Ùˆ بر شالوده ÛŒ تجربیّات ÙØ±Ø¯ÛŒ Ùˆ زبان شخصی خودشون سخن بگویند. اگه تونستی یه Ù†ÙØ± را پیدا Ú©Ù†ÛŒ Ú©Ù‡ به چنین کاری توانا باشه، ØØªÙ…ا با تمام نیرویی Ú©Ù‡ در وجودت هست، بیا Ùˆ نام Ùˆ آثار چنان شخصی یا اشخاصی را Ù…ØÚ©Ù… بر سر من بکوب!. امکان نداره پیدا Ú©Ù†ÛŒ. امکان نداره؛ زیرا اندیشیدن در باره ÛŒ « چیستی » آنچه Ú©Ù‡ « ما نمی دانیم چیست؟ » Ùˆ Ùقط Ù…ÛŒ تونه انگیزه ای برای جست – Ùˆ – جو باشه، به دلیری Ùˆ گشوده Ùکری Ùˆ گسستن از هر نوع غÙÙ„ Ùˆ زنجیر اعتقاداتی Ùˆ پیش ÙØ±Ø¶Ù‡Ø§ÛŒ مثلا علمی Ùˆ آکادمیکری Ùˆ غیره باز بسته Ù…ÛŒ باشه Ú©Ù‡ در توان Ùˆ گستاخی Ùˆ شعور Ùˆ Ùهم هر ÙØ±Ø¯ÛŒ نمی تونی ردّ پاهایش را پیدا Ú©Ù†ÛŒ. نه!. ما اهل اندیشیدن نیستیم؛ زیرا Ùکر؛ یعنی بار دار کردن زهدان خود Ùˆ زاییدن نوزاد اندیشه ها Ùˆ ایده های ÙØ±Ø¯ÛŒ خود. یعنی کاری Ùˆ زØÙ…تی Ú©Ù‡ کثیری از مدّعیان Ùˆ یسل کشان میهنی با آن بیگانه اند Ùˆ ØØªÙ‘ا سر ستیز با آن دارند. ما ØªØ±Ø¬ÛŒØ Ù…ÛŒ دهیم Ú©Ù‡ انبار Ùˆ گونی Ùˆ کارتÙÙ† Ùˆ جعبه Ùˆ ØÙˆØ¶ Ùˆ خندق Ùˆ بشکه Ùˆ بندر « گرد آورنده Ùˆ کپیه Ú©Ù† Ùˆ ترجمه جاتی » باشیم؛ نه زاینده Ùˆ تولید کننده.
ÙØ±Ø¶ بگیر Ùˆ Ùقط در مخیله ÛŒ خودت مجسّم Ú©Ù† Ú©Ù‡ مثلا تمام « طی٠اسلامیستها از آخوند معمّمش Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ تا کت Ùˆ شلواری ÙÙÚ©Ù„ کراواتی اش »، همه Ùˆ همه در « دامنه ÛŒ شرّ » باشند. تازه این Ùقط یه ÙØ±Ø¶Ù‡ Ùˆ هرگز ØÙÚ©Ù… قطعی نیس. من Ù…ÛŒ خوام یه نتیجه گیری بکنم. در باره ÛŒ این ÙØ±Ø¶ Ú¯Ø±ÙØªÙ†ØŒ بارها Ùˆ بارها از زوایای گوناگون، Ø¨ØØ« کرده ام Ùˆ استدلالهایی را نوشته ام. ولی Ú©Ùˆ گوش شنوا؟. Ú¯Ø±ÙØªÛŒÙ… Ú©Ù‡ « اسلامیستها » در سرزمینی به نام « ایران سیاسی / جغراÙیایی بالاخص » Ùˆ در گستره ای دیگر به وسعت ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ به « طبقه ÛŒ اشرار »، تعلّق داشته باشند. اکنون پرسش من اینه: چرا آنانی Ú©Ù‡ خود را « خوب » Ù…ÛŒ دانند - نمی گویم « بهترین Ùˆ رادمنش ترین » - Ø› بلکه خیلی ساده، « خوب Ùˆ خودمونی Ùˆ میهندوست »، به کدامین دلایل ناپژوهیده Ùˆ نامکشو٠مانده، هنوز Ú©Ù‡ هنوزه، پس از نزدیک به سی سال علنیّت Ùˆ ÙØ¹Ù‘ال مایشاء بودن « گیوتین اقتلویی ØÚ©ÙˆÙ…ت Ùقاهتی » نمی توان در هیچ کجای این جهان پهناور، گردآمدی؛ ولو بیست Ù†ÙØ±Ù‡ از « چنان خوبانی » را پیدا کرد Ú©Ù‡ دمبشان به هیچ گرایش مطلقخواه Ùˆ توتالیترگرا بسته نباشه؛ بلکه مستقل اندیش Ùˆ مصمّم Ùˆ با مسئولیّت Ùˆ آگاهی Ùˆ Ø§ØØ³Ø§Ø³ میهندوستی، گرد یکدیگر متّØÙ‘د شوند از بهر کاری کارستان کردن. چرا؟. من Ù…ÛŒ خوام بدونم، آیا اگه از میان اینهمه مدّعیان، بیست Ù†ÙØ± دلیر رادمنش پیدا شوند Ú©Ù‡ بخواهند به ایران بازگردند Ùˆ با ایجاد ÙØ±Ø§Ú©Ø³ÛŒÙˆÙ†ÛŒ قاطع Ùˆ نیرومند به مقابله با ØÚ©ÙˆÙ…تگران Ùقاهتی بایستند بدون آنکه بخواهند از شیوه ها Ùˆ ابزارهای خشونتی Ùˆ خونریزی Ùˆ توØÙ‘Ø´ÛŒ اسلامیستها Ø§Ø³ØªÙØ§Ø¯Ù‡ کنند یا همچون آنان Ø±ÙØªØ§Ø± Ùˆ کردار Ùˆ Ú¯ÙØªØ§Ø± داشته باشن، آیا تصوّر Ù…ÛŒ Ú©Ù†ÛŒ چنین کاری Ù…ØØ§Ù„ Ùˆ ناممکنه؟. من Ù…ÛŒ تونم برای تو از لابلای ØµÙØØ§Øª تاریخ « پیکارگران بزرگ Ùˆ نامدار جهانی Ùˆ میهنی »، مثالها Ùˆ نمونه های درخشان بیاورم Ú©Ù‡ در جا، ØØ±Ùت Ùˆ موضعت را نقض کنم. چگونه است در این عصری Ú©Ù‡ امکانهات تکنیکی Ùˆ سمعی Ùˆ بصری اش بسیار سترگ Ù…ÛŒ باشن؛ طوری Ú©Ù‡ من به تنهایی Ù…ÛŒ تونم از یک ØÙجره ÛŒ دو متر مربعی با سراسر جهان انسانها Ùˆ کائنات در ارتباط Ùˆ پیوند مستقیم باشم، آنگاه یک گروه بیست Ù†ÙØ±Ù‡ ÛŒ مصمّم نتونند با پشتیبانی جهانی Ùˆ بالطبع کثیری از هم میهنان کارد به استخوان رسیده از دست ØÙکّام Ùقاهتی Ùˆ ارگانهای سرکوبگرشان برای « آزادی Ùˆ بهزیستی » یک مملکت کهنسال Ùˆ بزرگ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ مثل ایران، گامی بردارند؟. چگونه است؟.
وقتی بیست Ù†ÙØ± مصمّم شوند Ú©Ù‡ برای « آزادی Ùˆ آبادانی Ùˆ Ø³Ø±ÙØ±Ø§Ø²ÛŒ » ایران در کنار یکدیگر، Ù…ØªÙ‘ØØ¯ Ùˆ منسجم Ùˆ هماندیش Ùˆ همعزم به پا خیزند Ùˆ در یک روز مشخّص به تمام جهانیان Ùˆ مطبوعات Ùˆ تلویزیونها Ùˆ رادیوها Ùˆ امثالهم، ØØ±Ú©Øª Ùˆ بازگشت مصمّم خود را ابلاغ کنند Ùˆ در وطن مستقر شوند، من Ù…ÛŒ خواهم بدونم، Ú†Ù‡ خواهد شد؟. ØØªÙ…ا خواهی Ú¯ÙØª: « خب معلومه!. آخوندها توی همون ÙØ±ÙˆØ¯Ú¯Ø§Ù‡ØŒ همه را به دار خواهند زد! ». من Ù…ÛŒ گویم، Ú¯Ø±ÙØªÛŒÙ… Ú©Ù‡ اینگونه باشه. Ù…ÛŒ پرسم آیا دوام ØÚ©ÙˆÙ…ت Ùقاهتی Ú©Ù‡ روز به روز، سلّاخی مردم ایران را رسالت الهی خودش میدونه، با این واپس نشینیها Ùˆ قنطور نویسیهایی ÙØ§Ù‚د « پراکتیک Ø±ÙØªØ§Ø±ÛŒ »، راه به جایی نیز خواهند برد؟. آیا در میان اینهمه هزاران هزار مدّعیان عرصه ÛŒ سیاست Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ Ùˆ هنر Ùˆ پیشکسوتی Ùˆ مبارز هل من یزید Ùˆ غیره نمی توان « بیست Ù†ÙØ± » را پیدا کرد Ú©Ù‡ « ایرانزمین Ùˆ مردمش » را دوست بدارند Ùˆ به آنان مهر بورزند؟. پس یعنی همه ÛŒ این شعارها Ùˆ Ù‚Ù„Ù…ÙØ±Ø³ÙˆØ¯Ù†Ù‡Ø§ Ùقط لالایی خوندن برای خواب کردن همدیگه نیز نیست؛ بلکه بخارهای معده است Ú©Ù‡ Ù†ÙØ® آنها را در صدی نود وبسایتها Ùˆ روزنامه ها Ùˆ نشریه ها Ùˆ کتابها Ùˆ رادیوها Ùˆ تلویزیونها Ùˆ پالتاکها Ùˆ امثالهم سالهاست با گوشت Ùˆ پوست خود تجربه Ù…ÛŒ کنیم. Ù…Ú¯Ù‡ نه!ØŸ.
ØÙ‚یقت تلخ Ùˆ گزنده اینه Ú©Ù‡ « بزرگان ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ ایرانزمین در معنای وسیع آن » از شوربخت ترین انسانهای عصر خویش بوده اند. Ø¨ØØ« بر سر اتلا٠عمر Ùˆ مته به خشخاش گذاشتنهای آنان نیس Ú©Ù‡ Ú†Ù‡ بسا شادمانیهای ÙØ±Ø¯ÛŒ Ùˆ خوشدلیهای آنان همان « راهی » Ù…ÛŒ بوده است Ú©Ù‡ به تن خویش Ø±ÙØªÙ‡ اند Ùˆ جوینده گانی خویشاندیش را به Ø¢ÙØ±ÛŒØ¯Ù† راههای ÙØ±Ø¯ÛŒ انگیخته اند. Ø¨ØØ« بر سر، ÙØ¶Ø§Ø¦ÛŒØ³Øª Ú©Ù‡ با تمام سختجانیها Ùˆ خون دل خوردنهای قرن به قرن، هنوز Ú©Ù‡ هنوزه در اجتماع ایرانزمین به برکت « خشونتهای هولناک از سوی مدّعیان Ùˆ مالکان ØÙ‚یقتهای روضه ای »، واقعیّت وجودی Ù†ÛŒØ§ÙØªÙ‡ است. Ùلاکت مناسبات اجتماعی ما، خشونتگرائی Ùˆ ØªÙˆØØ´ مآبی بسیار بدوی Ùˆ آسیب زننده است Ú©Ù‡ نه تنها « ØÚ©Ù‘ام قدرت پرست Ùˆ جاه طلب » در طول تاریخ از کاربست آنها، هرگز پرهیز Ùˆ ابائی نداشته اند Ùˆ هنوز ندارند؛ بلکه در گسترش Ùˆ شیوع Ùˆ تخریبگری نیز، نقش مهمی را Ø§ÛŒÙØ§ کرده اند Ùˆ همچنان Ù…ÛŒ کنند. چیزی Ú©Ù‡ شنیدن Ùˆ آگاهی ÛŒØ§ÙØªÙ† از آن در میهن ما، مو بر تن آدم سیخ Ù…ÛŒ کنه، خصومت سر سختانه با هر آن چیزیست Ú©Ù‡ بوئی از « زندگی Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ » Ù…ÛŒ دهد Ùˆ نشانه ای از « آزادی Ùˆ وجدان ÙØ±Ø¯ÛŒ » دارد. من نمی دانم این چاه ØªÙˆØØ´Ú¯Ø±Ø§Ø¦ÛŒ Ùˆ خشونت بسیار آزارنده، کجا Ùˆ Ú†Ù‡ زمانی Ùˆ به دست Ú†Ù‡ کسانی به انتها خواهد رسید؟.
میدانی، انسان، زمانی Ù…ÛŒ تونه به « وضعیّتهای آرزویی Ùˆ ایده آلی Ùˆ آرمانی » برسه Ú©Ù‡ در آغاز، اصالت خودش را کش٠کرده Ùˆ پروریده باشه. وقتی ما هیچ « خود اصیلی » نداریم، به چیزی نیز نخواهیم رسید؛ سوای در جا زدن در همان باتلاق همگونه گان Ùˆ امّت ØµÙØªØ§Ù† Ùˆ همعقیده گانی Ú©Ù‡ قرنهاست در ته چاه بلاهتها Ùˆ رذالتهای آنها ÙØ±Ùˆ چسبیده ایم. در تمام اون سرزمینهایی Ú©Ù‡ بویی از تÙکّر Ùˆ روشنگری ذهنیّت Ùˆ روان آدمها به همّت متÙکّرانشون، واقعیّت پیدا کرده است، Ù…ÛŒ توان چهره هایی ساده Ùˆ پیش پا Ø§ÙØªØ§Ø¯Ù‡ را هر روز تجربه کرد Ú©Ù‡ در سرزمین ما، Ùقط Ø§ØªÙ‘ÙØ§Ù‚ Ø§ÙØªØ§Ø¯Ù† یک بار یا ØØªÙ‘ا دیدن خردلی نشانه از آن چهره ها، برایمان در ØÙÚ©Ù…ØŒ خساراتی بدتر از ÙØ§Ø¬Ø¹Ù‡ ÛŒ اتمی Ù…ÛŒ باشه. برای Ùهم مناسبات انسانها در چنان جوامعی Ùˆ تلاش برای ایجاد امکانهای زایشی Ùˆ پرورشی مناسباتی شایسته ÛŒ باهمزیستی در جوامع بسته Ùˆ Ù…ØªØØ¬Ù‘ر Ùˆ اسلامزده مثل ایران خودمون به « Ùهم Ùˆ شعور Ùˆ گستاخی Ùˆ ایده Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†ÛŒ Ùˆ ÙلسÙیدن Ùˆ سنجشگران رادیکال » Ù…ØØªØ§Ø¬ÛŒÙ…. ولی ØÚ©Ø§ÛŒØª ملموس مملکت را ببین Ú©Ù‡ Ùقط گریه آوره Ùˆ همه ÛŒ این زندگی آزاریها Ùˆ Ú©ÙØ´ØªÙ†Ù‡Ø§ÛŒ Ù¾ÛŒ در Ù¾ÛŒ از باتلاقی ØÚ©Ø§ÛŒØª Ù…ÛŒ کنند Ú©Ù‡ ما در چنگالش ÙØ±Ùˆ Ø®ÙØªÙ‡ ایم Ùˆ آن دلیری را نداریم Ú©Ù‡ اعتقادات بی مغز Ùˆ مایه ÛŒ یک ملّت را در رادیکالترین ÙØ±Ù… ممکن به « دامنه ÛŒ سنجشگری » ÙØ±Ø§ خوانیم Ùˆ سراسر آن اعتقادات Ùˆ ØÚ©ÙˆÙ…تهایی را رسوا کنیم Ú©Ù‡ « آزردن Ùˆ Ú©ÙØ´ØªÙ† زندگی » را سرلوØÙ‡ ÛŒ عقاید Ùˆ رسالتهای مزخر٠خود Ù…ÛŒ دانند. در جامعه ای Ú©Ù‡ Ø§ÙØ±Ø§Ø¯ مثلا ØÙ‚وقدان Ùˆ نویسنده Ùˆ یسل Ú©Ø´ Ùˆ غیره Ùˆ ذالک آن از نیش زهر آگین شرایع، اÙلیج شده اند Ùˆ نمی تونند به خود آیند Ùˆ ØØ±Ù اول Ùˆ آخر را Ùقط « موکّلان Ùˆ متشرعان اسلامیّت قیراطی » Ù…ÛŒ زنند، مناسبات انسانی در آن جامعه، مرض مزمن Ùˆ هلاک کننده ای Ù…ÛŒ باشد Ú©Ù‡ درمان آن، Ùهم Ùˆ شعور Ù…ÛŒ خواهد. جدا ننگمان باد Ú©Ù‡ با اعتقادات پوسیده Ùˆ چسبیده به وجودمان Ù…ÛŒ خواهیم « آزردن Ùˆ Ú©ÙØ´ØªÙ† زندگی » را « بر نگاهبانی کردن از زندگی Ùˆ پروراندن آن »، ارجØÛŒÙ‘ت دهیم. من مونده ام باور Ú©Ù†!. وقتی انسانی دوست نداره Ùˆ نمی خواهد Ùˆ تلاش نیز نمی کنه Ú©Ù‡ بر وسعت Ùˆ عمق Ø±ÙˆØ Ùˆ روان Ùˆ مغز خود Ø¨ÛŒÙØ²Ø§ÛŒØ¯ØŒ نمی توان او را به سیخ کشید که؟. Ù…Ú¯Ù‡ میشه؟. ما در ØØ¯Ù‘ Ùهم Ùˆ شعور خودمون، تلاش Ù…ÛŒ کنیم. دیگرانند Ú©Ù‡ باید میزان گشوده Ùکری Ùˆ پرنسیپهای ÙØ±Ø¯ÛŒ خودشون را آگاهانه متعیّن بکنند تا شمشیر کشان الهی Ùˆ غیر الهی بر گردن آنها، ØØ§Ú©Ù… جبّار نشوند.
میدانی، مسئله ÛŒ مهاجرت Ùˆ دوام طولانی شدن غربت Ú†Ù‡ از روی اجبار Ú†Ù‡ از ناگزیری به دلیل بر نتابیدن وضعیّت اجتماعی Ùˆ سیاسی ایران، همینطور نبود چشم انداز روشن Ùˆ امید بخش، Ù…Ø¨ØØ«ÛŒØ³Øª Ú©Ù‡ ذهنیّت کثیر زیادی از ایراندوستان Ùˆ پژوهشگران Ùˆ ØØªÙ‘ا خانواده های مهاجر را درگیر کرده. Ø¨ØØ« مهاجرت اجباری Ùˆ ماندن در سرزمین میزبان با Ø¨ØØ« بازگشت به وطن Ùˆ Ù¾Ø°ÛŒØ±ÙØªÙ† Ùˆ تن در دادن به شرایط ØØ§Ú©Ù… بر آن، Ø¨ØØ« دو بغرنج بنیانی Ùˆ زیستن در دو وطن Ù…ÛŒ باشه Ú©Ù‡ ایرانیان سرگردان به شدّت در عمق تاریک Ùˆ معمّایی آن ÙØ±Ùˆ Ø§ÙØªØ§Ø¯Ù‡ اند. در سرزمین میزبان، ما هر کجا Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ خواهد باشه، آزادی نسبی داریم؛ ولی با ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ Ùˆ تاریخ Ùˆ زبان ملّت میزبان بیگانه ایم. در سرزمین خودمان، ما ÙØ§Ù‚د آزادیهای ÙØ±Ø¯ÛŒ Ùˆ اجتماعی هستیم؛ ولی دارای تاریخ Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ مشترکی Ù…ÛŒ باشیم. در وطن عاریتی، آزادیم؛ ولی غریب. در وطن پدری، آشناییم Ùˆ خودی؛ ولی اسیر Ùˆ Ù…ØÚ©ÙˆÙ…. این مسئله، خود به خود به Ø¨ØØ±Ø§Ù†Ù‡Ø§ÛŒ هویتی، دامن Ù…ÛŒ زنه؛ بویژه جایی Ú©Ù‡ والدین از تاریخ Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایرانزمین، چیزی ندانند؛ سوای همان شنیده ها Ùˆ روایتها Ùˆ Ø§ØØ§Ø¯ÛŒØ« Ùˆ امثالهم.
چیزی Ú©Ù‡ در سرزمین ما باعث تاس٠عمیق Ù…ÛŒ باشه، اینه Ú©Ù‡ ما مردم، اساسا به مطالعه Ùˆ کتابخوانی Ùˆ کتاب هدیه دادن، ارزش Ùˆ اهمیّتی نمی دهیم. آنقدر Ú©Ù‡ به غذا Ùˆ پوشاک Ùˆ زلم زیمبو Ùˆ تجمّلات Ùˆ شکممون Ùˆ زیر شکممون ارجØÛŒÙ‘ت Ù…ÛŒ دهیم، به کوششهای ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ Ùˆ Ùکری Ùˆ هنری Ùˆ موسیقایی Ùˆ امثالهم بهایی نمی دهیم. چنین بدبختی، به میزان سواد داشتن Ùˆ نداشتن Ùˆ ØªØØµÛŒÙ„ Ùˆ امثالهم، هیچ ربطی ندارند. من خودم دوستانی دارم Ú©Ù‡ آکادمیکر Ù…ÛŒ باشند Ùˆ ØØªÙ‘ا یک روزنامه ÛŒ خبری نیز نمی خونند. وقتی بهشون میگی، چرا کتاب نمی خونید، خیلی بدشون میاد. میگن ما دکترا Ùˆ مهندسی Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ ایم بسه دیگه!ØŸ. جدّی Ù…ÛŒ Ú¯Ù…. اونوقت در جامعه ای Ú©Ù‡ آدمهای ØªØØµÛŒÙ„ کرده اش، اینا باشن، Ú†Ù‡ توقعی میشه از مردم معمولی داشت. Ù†Ø§Ú¯ÙØªÙ‡ نمونه Ú©Ù‡ ما بیشترین آسیبهای ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ Ùˆ میهنی را از طر٠همین Ø·ÛŒÙهای ØªØØµÛŒÙ„ کرده خورده ایم از پزشک بسیار ماهر Ùˆ چیره دستش بگیر تا بیا به دیپلم متوسطه دارش. من آدمایی را Ù…ÛŒ شناسم Ú©Ù‡ ØØ§Ø¶Ø±Ù†Ø¯ در عرض یک شب، هزار یورو خرج الواطیهای خود کنند؛ ولی ØØ§Ø¶Ø± نیستن پنج یورو بدهند کتابی بخرند Ùˆ اگر خودشون نیز نمی خونند به دیگران ØØ¯Ù‘اقل هدیه دهند. ما Ú©ÙØ´ØªÙ‡ ÛŒ خویشیم جانم.
Ù†Ø§Ø±Ø§ØØª نشو Ú©Ù‡ اینگونه Ù…ÛŒ نویسم. من یاد Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ ام Ú©Ù‡ از واقعیّتهای دم دست آغاز کنم؛ نه از لاطائلات باÙیهای مکتبی Ùˆ دانشگاهی Ùˆ ØÙˆØ²ÙˆÛŒ Ùˆ کتابی Ùˆ کذا. واقعیّت امروز ایران اینه Ú©Ù‡ به نام الله Ùˆ رسول Ùˆ کتابش، کشتارها Ùˆ ترورها Ùˆ غصب ØÙ‚وق ÙØ±Ø¯ÛŒ انسانها Ùˆ سرکوب Ùˆ غارت Ùˆ غارت Ùˆ غارت Ùˆ شمشیر Ú©Ø´ÛŒ Ùˆ شکنجه Ùˆ تبعید Ùˆ ‌آزار Ùˆ سانسور Ùˆ خصومت با وجدان ÙØ±Ø¯ÛŒ Ùˆ امثالهم Ù…ÛŒ شود. اون نظام Ùقاهتی Ú©Ù‡ اینقدر Ù…ÙØªØ¹Ù‡ گان Ú©Ù… مایه Ùˆ بی مایه Ùˆ بعضا مزدور با یابس Ùˆ طوبا باÙیهای شارلاتانیستی برایش توجیهات Ù…ÛŒ باÙن، هر ساله در مسئله Ú©ÙØ´ØªÙ† Ùˆ خونریزی Ùˆ آزار دگراندیشان، مقام اول یا دوم را در Ø³Ø·Ø Ø¬Ù‡Ø§Ù† Ù…ÛŒ آورد. من نمیام خودم را گول بزنم Ùˆ بر واقعیّت مملکتم خط بکشم Ùˆ بچسبم به مزخرÙگویی یه عده مزدور Ùˆ شارلاتان Ùˆ Ù…ÙØªØ¹Ù‡ ÛŒ ØÚ©ÙˆÙ…تچیان. بدبختی ما ایرانیها اینه، کاري را Ú©Ù‡ بايستي همين امروز به انجام برسونيم، به ÙØ±Ø¯Ø§ Ùˆ روزهاي ديگه ØÙˆØ§Ù„Ù‡ اش مي دهيم Ùˆ خبر نداريم Ú©Ù‡ هر روزي، مشکلات Ùˆ مسائل خودش را با خودش به همراه مياره. قرنهاست Ú©Ù‡ مسائل ايرانزمين روي همديگه تلبار شده اند Ùˆ مردم، بر طر٠و ØÙ„Ù‘ کردن اونا را به انقلابها Ùˆ رژيمهای غیبی! Ù…ØÙˆÙ‘Ù„ کرده اند. مشکلي را Ú©Ù‡ من امروز با آن، رويارو نشوم Ùˆ از پس آن بر نيايم، مطمئن باش Ú©Ù‡ صدها انقلاب Ùˆ رژيمهاي توتاليتر نيز از عهده ÙŠ اون بر نخواهند اومد. ما ملّت، عادت کرده ايم Ú©Ù‡ در هر گوشه Ùˆ خرابه، برينيم Ùˆ يواشکي از يه سوراخي نيز Ùلنگ را ببنديم Ùˆ توقع داشته باشيم Ú©Ù‡ ديگرون بيایند Ú¯Ù‡ ما را پاک کنند. نه ! عزيز جان !. ما ملّت، هر بلايي Ú©Ù‡ به سرمون مي ره از دست خوديهاست Ùˆ بس. اينا همش ØØ±ÙÙ‡ Ú©Ù‡ بيگانه ها مقصرند Ùˆ Ùلان Ùˆ بمان.
این گونه است Ú©Ù‡ در سیطره ÛŒ ØÚ©ÙˆÙ…تهای نوع Ùقاهتی نیز، ØØªÙ‘ا اگر کثیری از ما را روزانه، اسیر کنند Ùˆ آزار دهند Ùˆ Ù…ØÚ©ÙˆÙ… کنند، هیچکس در Ùکر اندیشیدن در باره ÛŒ اصل « مسئله ÛŒ ØÚ©ÙˆÙ…ت Ùˆ دولت Ùˆ کشور داری Ùˆ میهن Ùˆ مردم Ùˆ ØÙ‚وق انسانها » نیست Ùˆ آنانی نیز Ú©Ù‡ در Ùکر اسیران هستند برای آزادی اسیران به آش نذری پختن Ùˆ دعا Ùˆ جادو Ùˆ جنبل Ùˆ پخش شیرینی مشگل گشا Ùˆ ØÙ„وا Ùˆ خرما خیر کردن مشغول Ùˆ استغاثه کنان به هر ØØ¨Ù„ المتینی آویزان Ù…ÛŒ شوند. هیچکس « آزادی » را در معنای عریانی Ùˆ اینهمانی آنچه Ú©Ù‡ من Ù…ÛŒ اندیشم Ùˆ طبق آن باید Ø±ÙØªØ§Ø± کنم، در نمی یابد. تا زمانی Ú©Ù‡ شعارها Ùˆ نوشتارها Ùˆ سخنسرائیها Ùˆ هارت Ùˆ پورت کردنهای ما به رنگ واقعیّتهای ملموس Ùˆ ØØ³Ù‘ÛŒ Ùˆ عینی دم دست واگردانده نمی شوند، استمرار Ùˆ دوام ØØ§Ú©Ù…ان بی لیاقت Ùˆ ÙØ±Ù‘ بر زندگی Ùˆ هستی Ùˆ نیستی ما، اجتناب ناپذیر خواهد بود. در نظر بگیر در مملکتی با اون همه تاریخ Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ Ùˆ ØªØØµÛŒÙ„ کرده گان Ù†ÙØ®Ø¨Ù‡ اش، بیایند « دست Ùˆ پا Ùˆ گردن را قطع کنند Ùˆ چشم انسانها را در بیاورند Ùˆ آنها را از Ø§Ø±ØªÙØ§Ø¹Ø§Øª هولناک به پایین پرتاب کنند Ùˆ Ø¢ÙØªØ§Ø¨Ù‡ به دور گردن جوانان بیندازند Ùˆ باطوم Ùˆ تسمه Ùˆ شلّاق را به سراسر پیکر آنها ÙØ±Ùˆ آورند »؛ آنگاه طی٠مدّعیان از نویسنده Ùˆ استاد دانشگاه Ùˆ مبارز Ùˆ شاعر Ùˆ ÙØ¹Ù‘ال سیاسی اش نتونند کوچکترین اقدام انساندوستانه را پیش ببرند Ùˆ واقعیّت تلخ Ùˆ گزنده Ùˆ نکبتی Ùˆ هراس آور ØÚ©ÙˆÙ…تگران خبیث را از اقتدار ÙØ±Ùˆ اÙکنند.
در اجتماعی Ú©Ù‡ برای جان آدمیزاد تا شیر مرغ Ùقط Ùˆ Ùقط « شرایع قیراطی » یکی از بدوی ترین Ùˆ خشن ترین Ùˆ مزخر٠ترین Ùˆ کثی٠ترین مذاهبی (= اسلامیّت گیوتینی ) Ú©Ù‡ در زهدان « بربریّت Ùˆ ØªÙˆØØ´Â» به وجود آمده Ùˆ Ø´Ú©Ù„ Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ Ùˆ ØØ±Ù اول Ùˆ آخر را بزند، شرم آور است ادّعاهای آنچنانی کردن. بستن چشمان خود Ùˆ به کری زدن گوشهای خود در برابر چنین واقعیّتهای آزارنده، هیچ معنایی ندارد؛ سوای اینکه ØØ§Ú©Ù… Ùˆ Ù…ØÚ©ÙˆÙ…ØŒ اینهمانی دارند؛ ولو در اینهمانی داشتن با یکدیگر به Ø³Ø±ØØ¯ Ù†ÙØ±Øª از یکدیگر نیز رسیده باشند. من تا ذهنیّتم به مبانی اعتقاداتی یا ایدئولوژیی یا مذهبی مخرّب، غرقه نباشه، Ù…ØØ§Ù„ است Ú©Ù‡ ØÚ©ÙˆÙ…تگرانی بتوانند با جان Ùˆ زندگی Ùˆ هستی Ùˆ نیستی من، بازی کنند Ùˆ آن را ملک طلق خودشون بدونند. امکان ندارد. ذهنیّت Ø±ÙØªØ§Ø±ÛŒ Ùˆ زیستاری ما ایرانیان – مهم نیست کجا مقیم باشیم Ùˆ کدام ادّعاهای آنچنانی را داشته باشیم – تا امروز ثابت کرده است Ú©Ù‡ بی Ú©Ù… Ùˆ کاست تا خرخره در شرایع باتلاق اسلامیّت شمشیر اقتلویی ÙØ±Ùˆ Ø®ÙØªÙ‡ ایم Ùˆ تمام اداها Ùˆ اطوارها Ùˆ مدرن نما بازیهایمان Ùقط Ùˆ Ùقط « خود ÙØ±ÛŒØ¨ÛŒ » Ù…ÛŒ باشند Ùˆ خود ÙØ±ÛŒØ¨ÛŒ Ùˆ خود ÙØ±ÛŒØ¨ÛŒ.
آره امیر عزیز!. من به همه چيزي كه تا كنون شناخته ام Ùˆ تجربه كرده ام Ùˆ شنيده ام Ùقط مي خندم. برا اينكه آخر Ùˆ عاقبت آن چيزها را ديده ام. شايد پوزخند هايم از شناختهايم ريشه مي گيرن كه عمق ÙØ§Ø¬Ø¹Ù‡ ها را تجربه كرده ام Ùˆ در گوشه اي ساكت Ùˆ در خود خزيده ام. اينكه ميگن Ùلاني از Ù‡ÙØª دولت آزاده، ØÙƒØ§ÙŠØª منه . اينم كه مي بيني Ø±Ø§ØØª مي تونم در باره ÙŠ موضوعاتي مثل خدا Ùˆ دين Ùˆ انبيا Ùˆ سراي ديگر Ùˆ ØÙƒÙˆÙ…ت Ùˆ دولت Ùˆ سياست Ùˆ غيره Ùˆ غيره، دیدگاههایم را بنويسم، همه از همين آزاد Ùˆ رها شدن از كمپلكسها مي باشه. اين ØØ±Ùها را براي اونايي مي نويسم كه هنوز در چنبره ÙŠ اينگونه موضوعات اسيرند Ùˆ نمي تونن از بختك اونا Ø±Ø§ØØª بشن. اگر تمام مقالات Ùˆ پاره - انديشه هاي مرا وارسي كني، خواهی دید Ú©Ù‡ همشون در باره ÙŠ واقعيتهائي هستن كه تجربه كرده ام بدون آنكه بخواهم اØÚ©Ø§Ù… قطعی صادر کرده باشم. انسان، یه پرتگاه هولناک Ùˆ معمّایی در کائناته، ای امیر نیک مرام. من تا امروز با تته – تته گوییهایم خواسته ام عريان Ùˆ ساده بگويم كه Ú†Ù‡ مي انديشم. گوشه نشيني Ùˆ سكوت اسرار آميزم از پوچي Ùˆ بي معنائي بسياري چيزها نيست كه من شناخته ام Ùˆ تجربه كرده ام؛ بلكه از پرسشي نشات مي گيرند كه بي معنائي را در آن چيزهاي تجربه شده، كش٠كرده ام. برا همينه كه به همه چيز مي خندم Ùˆ پوزخند مي زنم Ùˆ به قول « عبید ذاکانی » : [ از خیر کسان، طمع بریده ام تا به ریش همشون بتونم بخندم ].
من خودم را در خدا Ùˆ دين Ùˆ زمان Ùˆ گذشته Ùˆ اكنون Ùˆ آينده Ùˆ هنر Ùˆ ادبيّات Ùˆ شعر Ùˆ ÙلسÙÙ‡ Ùˆ سينما Ùˆ غيره Ùˆ ذالك، دائم مي جويم Ùˆ نمي يابم خودم را. شايد گردآمد تمام آنچه كه مي جويم Ùˆ نمي يابمش، همان « خود مجهولی » باشه كه تنها در آنات انديشيدن همچون آذرخش، ناگهان پديدار مي شود Ùˆ در يك آن، خاموش مي شود. شايد!. اگر تنهائي نيهيلستي ام از بي ØÙˆØµÙ„گيها Ùˆ سرخوردگيها نباشه، مطمئن باش كه از ژرÙنگريها Ùˆ تجربيات عريان Ùˆ بي واسطه Ùˆ تلخي ريشه مي گيرن كه هيچ ايده آل Ùˆ اميد Ùˆ آرزويي را ÙØ±Ø§Ø³ÙˆÛŒ « واقعیّت تلخ اکنون » نيز برايم باقي نگذاشته اند. سالهاست كه نه به چيزي بازمانده ام Ùˆ نه در دام چيزي Ø§ÙØªØ§Ø¯Ù‡ ام. Ùقط خنده ام مي گيره از ØØ±Ú©Ø§Øª آناني كه هنوز هنر گسستن Ùˆ سبكبال Ùˆ چونان اسبان ÙˆØØ´ÙŠ Ø²ÙŠØ³ØªÙ† را نياموخته اند Ùˆ گستاخ نيستن كه به آزمونگري در گستره ÙŠ مجهولات Ùˆ نامنتظره ها Ùˆ Ø´Ú¯ÙØªÙŠÙ‡Ø§ رو آورند.
من ØØ±ÙÙ… اینه Ú©Ù‡ اگه بخوای آدمیگری Ùˆ انسانیّت Ùˆ ØÙ‚وق بشر را ارج بزاری، بایستی جانم یاد Ú¯Ø±ÙØª Ú©Ù‡ از عقاید نصّی Ùˆ ایدئولوژیها Ùˆ مذاهب Ùˆ امثال این صراطها به عنوان تنها نسخه ÛŒ درمان Ùلاکتهای اجتماعی، برا همیشه چشم پوشید Ùˆ ÙØ±Ø§ گذشت. آن آزادی Ùˆ Ù…ØØ¨Ù‘ت Ùˆ داد ورزی Ùˆ انسانیّت Ùˆ دوستی Ùˆ مهر ورزی Ú©Ù‡ در ظلّ عقیده Ùˆ ایدئولوژی Ùˆ مرام Ùˆ مسلک Ùˆ مذهب Ùˆ امثالهم بخواد اجرا بشه، باور کن، بیش از هر چیز دیگری در ØÙ‚Ù‘ انسانها، قساوت Ùˆ جنایت Ùˆ تبهکاری ایجاد خواهد کرد. نمونه ÛŒ ØÛŒÙ‘ Ùˆ ØØ§Ø¶Ø±Ø´ØŒ همین اسلامیّت با عدل الهی اش در ایرانزمین. برای آنکه انسان هم خودش را ببینه هم ديگران را، بايستي از سطØÙŠ Ú©Ù‡ همه در کنار يکديگر هستن، ÙØ§ØµÙ„Ù‡ بگيره. چنين ÙØ§ØµÙ„Ù‡ اي را یا بايد با به Ú˜Ø±ÙØ§ Ø±ÙØªÙ† به دست آورد يا با به بلنديها صعود کردن. کمتر کساني را مي توان ÙŠØ§ÙØª Ú©Ù‡ بخواهن Ø§ØØ³Ø§Ø³ ÙØ§ØµÙ„Ù‡ Ú¯Ø±ÙØªÙ† از ديگران را براي شناخت آنچه Ú©Ù‡ « خود » هستن، در سر بپرورانند. ولي انساني Ú©Ù‡ متوجّه ÙŠ « بود » خودش بشه Ùˆ با « خودش » گلاويزي Ùکري پيدا کنه، Ú©Ù… Ú©Ù… از ميدان ديد ديگران ناپديد ميشه با آنکه شدّت ØØ¶ÙˆØ± او، ملموس Ùˆ آشکاره. آنگاهه Ú©Ù‡ انسان مي تونه عمق بسياري از واقعيّتهايي را به عيان ببينه Ú©Ù‡ با هيچ کلامي نمیشه آنها را بيان کرد. منظورم عرياني واقعيّتهاي انسانهائیست Ú©Ù‡ شکنجه اي براي Ø±ÙˆØ Ø²ÙŠØ¨Ø§ پسند Ù…ÛŒ شوند. یعنی ابعادي Ú©Ù‡ زمختی اعتقادات کثیری از همنوعان ما را واتاب میدن؛ زیرا « از زایش Ùˆ پدیدار کردن زیبائیهای وجود خودشون »، عاجز Ùˆ ذلیلند.
من به ØÙ‚Ù‘ØŒ از دل بستن به کسي يا چيزي رميده ام Ùˆ ترسيده ام؛ زيرا نمي دانم آن Ú†Ù‡ را Ú©Ù‡ به آن دل بسته ام Ùˆ دوستش مي دارم تا Ú©ÙŠ Ùˆ چگونه باعث دلخوشيهاي من خواهد بود Ùˆ دل مرا با خود، همراه خواهد داشت. روزي Ú©Ù‡ بخواهم دل بکنم پاره هايي از وجودم به آن شخص يا چيز مي چسبند Ùˆ کنده نمي شوند. سالهايی عزیر Ùˆ هرگز بازنگشتنی از زندگي ام به دل بستن Ùˆ دل کندن سپري شده اند. از اين رو، قلبي پاره پاره دارم Ùˆ آوازي غمناک. درد مرا از زبان « کليم همداني » بشنو:
بدنامي ØÙŠØ§ØªØŒ دو روزي نبود بيش
گويم « کليم » با تو ،که آن هم، چه سان گذشت
يک روز، صر٠بستن دل شد به اين و آن
روز دگر، به کندن دل از جهان گذشت.
من مي انديشم Ú©Ù‡ « Ø§ØØ³Ø§Ø³ تنهايي » با « تنها بودن » بسيار Ù…ØªÙØ§ÙˆØª از يکديگر هستن. من در تنها بودن خويش، اين امکان را دارم Ú©Ù‡ با ديگران همسخن شوم Ùˆ Ù„ØØ¸Ù‡ هاي تنهايي خودم را سرشار از Ù„ØØ¸Ø§Øª شادي Ùˆ خوشزيستي Ùˆ Ú¯ÙØª – Ùˆ – شنودهاي ثمر بخش کنم. ولي بر « Ø§ØØ³Ø§Ø³ تنهايي » نمي توان با هيچ چيزي چيره شد. « Ø§ØØ³Ø§Ø³ تنهايي »، پايانيست بر هر Ù„ØØ¸Ù‡ اي Ú©Ù‡ بر انسان مي گذرد. Ù…ÙØ±Ø¯Ù† زمانيست Ú©Ù‡ انسان، آرزو دارد آن را خوش بزييد؛ ولی دست Ùˆ بالهایش بسته اند. نوعی پوزخند تلخ مرگ به « آنات زندگي » در هر ثانيه است. « Ø§ØØ³Ø§Ø³ تنهايي »، رنج Ùˆ درد پاره شدن Ùˆ بریدن از انسانها Ùˆ اجتماعيست Ú©Ù‡ « مرا » در مقام ÙŠÚ© انسان نامتعار٠و مستقل اندیش به رسميّت نمي شناسند Ùˆ از خودشان نمي دانند. جامعه اي Ú©Ù‡ Ø§ÙØ±Ø§Ø¯Ø´ نمي تونن دگرانديشان Ùˆ دگرگونه زيستن را تاب آورند، همونها نیز خیلی سریع به آلت قدرتپرستان Ùˆ ØØ§Ø³Ø¯Ø§Ù† جاه طلب تبدیل Ù…ÛŒ شوند تا انسانهاي ناهمگونه Ùˆ نامتعار٠و تکرو Ùˆ نیرومند Ùˆ مستقل اندیش را از دامن خود برانند Ùˆ به دور اÙکنند Ùˆ از این راه، يکدستي Ùˆ همگونه Ú¯ÛŒ Ø§ÙØ±Ø§Ø¯ اجتماع، دوام هميشگي داشته باشد.
دگرانديش Ùˆ دگرگونه زيستن، خیزش بلندی کوههائیهاست Ú©Ù‡ بر Ø³Ø·Ø ÛŒÚ©Ø¯Ø³Øª همگونه Ø±ÙØªØ§Ø± کردن اجتماع گله اي، ÙØ±Ø§Ø² Ùˆ نشيب ايجاد مي کند. از اين رو، تلاش برای واقعیّت پذیر شدن « آزادي » در اينگونه جوامع، ÙŠÚ© روند زايشي برای خیزش کوههای سر به ÙÙ„Ú© کشیده ÛŒ شخصیّتها Ùˆ ÙØ±Ø¯ÛŒÙ‘تهای نامتعار٠و مستقل اندیش Ù…ÛŒ باشد؛ نه ØØ±Ú©ØªÛŒ خلقتي Ùˆ تصنّعي برای همعقیده گرد آوردن. « آزادي » با زائيده شدن انسان در گيتي، عجين Ùˆ آميخته است. انسان در « آزادي » مي تواند سرچشمه ÙŠ « آسایش » در تمام ابعاد زندگي شود. من به نسلي تعلق دارم Ú©Ù‡ نه امروز را مي تواند بزييد نه آينده اي را ÙØ±Ø§ راه خودش مي بيند. برايم هر Ù„ØØ¸Ù‡ ای Ú©Ù‡ مي گذرد، ÙŠÚ© خاطره ÛŒ هولناک است. خاطره اي از آنچه Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ سوزاند Ùˆ تباه Ù…ÛŒ کند. من با يادآوري Ùˆ باز Ø¢ÙØ±ÙŠÙ†ÙŠ Ø®Ø§Ø·Ø±Ù‡ هايم، زنده بودن خودم را در ملعونیّتهای دور اÙکنده شدن، شبيه سازي مي کنم. نسل من، زنده بودن خودش را « Ù…ÙØ±Ø¯Ù† ÙˆØØ´ØªÙ†Ø§Ú© » در پيکري Ù…ØªØØ±Ù‘Ú© مي Ùهمد. اينست Ú©Ù‡ در جست – Ùˆ – جوي زندگي، به سوی اÙقهایی دیگه، نگاه Ù…ÛŒ اÙکنه تا در سپيده دم اميدها Ùˆ آرزوها Ùˆ خيالات شادي Ø¢ÙØ±ÙŠÙ†ØŒ آنگونه زندگي کنه Ú©Ù‡ آرزو مي کنه؛ نه بدانگونه Ú©Ù‡ ØÚ©ÙˆÙ…تگران انتظار دارند.
من انسان شکّاکی هستم Ú©Ù‡ به شکهایم، هیچگاه وانموندم Ùˆ اسیر Ùˆ تسلیم آنها نیز نشدم؛ بلکه همواره در جست Ùˆ جوی واقعیّت پذیر شدن آرزوها Ùˆ آرمانها Ùˆ امیدها Ùˆ خیالهای رنگین کمانی گیتائی ام بوده ام. اگر کسانی پیدا شوند Ú©Ù‡ بخواهند با لجاجت Ùˆ تØÚ©Ù‘Ù… Ùˆ خونریزی Ùˆ ستم Ùˆ Ø§Ø¬ØØ§Ù Ùˆ شانتاژگری بر آن باشند Ú©Ù‡ مبانی عقاید Ùˆ مذاهب Ùˆ ایدئولوژیها Ùˆ تزها Ùˆ نظریّه ها Ùˆ مرام Ùˆ مسلکهای خودشون را « پیش شرط آزادی » بشمارند، پیداست Ú©Ù‡ همانان از پایمال کننده گان Ùˆ خاصمان سر سخت « آزادی » خواهند شد Ùˆ صدها Ùˆ هزاران مثال از تاریخ بشر برای چنین استدلالی Ù…ÛŒ توانم از سراسر جوامع بشری Ùˆ بویژه ایرانزمین بیاورم؛ زیرا « آزادی »، هیچگاه شرط Ùˆ شروط نداشته است Ùˆ ندارد. هر گونه پیش شرط گذاشتن برای « آزادی »، نشانگر مقیّد Ùˆ ØªØØ±ÛŒÙ Ùˆ تقلیب Ùˆ متلاشی کردن آزادیست. آزادی، ÙØ¶Ø§ Ùˆ Ø¢ØªÙ…Ø³ÙØ± Ùˆ دامنه ای Ùˆ خاکی مستعد Ùˆ آزاد Ù…ÛŒ باشد Ú©Ù‡ تخمه ÛŒ وجود نامتعار٠نهال درخت آدمها Ù…ÛŒ توانند در آن ریشه بزنند Ùˆ Ø´Ú©ÙˆÙØ§ شوند Ùˆ به رنگ Ùˆ بوی خویشتن در آیند. یا ما تمام همّ Ùˆ غمّ خود را بایستی بر سر این بگذاریم Ú©Ù‡ ÙØ¶Ø§ÛŒ آزادی را گسترده تر Ùˆ Ù¾ÙØ± دامنه تر بیندیشیم Ùˆ بپرورانیم Ùˆ نگهبان آن باشیم Ùˆ هر چیزی Ú©Ù‡ بخواهد چنین ÙØ¶Ø§ÛŒÛŒ را تنگ Ùˆ مقیّد کند به دامنه ÛŒ سنجشگری رادیکال بکشانیم – خواه ØÙ‚یقتی مطلق ÙØ±Ø§Ú©Ø§Ø¦Ù†Ø§ØªÛŒ باشد. خواه نظریّه ای مطلق راسیونالیستی Ùˆ آکادمیکی باشد. خواه ØÙ‚یقتی Ø§Ù†ØØµØ§Ø±ÛŒ Ùˆ امثالهم. هر چیزی Ú©Ù‡ بخواهد « آزادی » را به رنگ Ùˆ روی خودش در آورد، آن چیز، خاصم Ø¨Ø§Ù„ÙØ·Ø±Ù‡ ÛŒ آزادی Ù…ÛŒ باشد. « مهاتما گاندی » Ù…ÛŒ گوید Ú©Ù‡ « هیچ راهی به سوی ØµÙ„Ø Ù†ÛŒØ³ØªØ› زیرا ØµÙ„ØØŒ خودش راه Ù…ÛŒ باشد. ». من Ù…ÛŒ اندیشم Ú©Ù‡ هیچ پیش شرطی نمی تونه آزادی را تضمین Ùˆ تامین Ùˆ نگاهبانی کند؛ آنهم در هر ÙØ±Ù…ÛŒ Ú©Ù‡ بخواهد به خودش، پیکر بگیره؛ زیرا « آزادی »، بالقوّه، « مجهوله » Ùˆ گوهر معمّایی وجود خود انسان نیز بدون شرط Ùˆ شروط Ù…ÛŒ باشه.
یک پرنده را ØØªÙ‘ا اگه بالهایش را نیز قیچی نکنن Ùˆ اونا در Ù‚ÙØ³ØŒ Ù…ØØ¨ÙˆØ³ کنن، هرگز نمی توان ادّعا کرد Ú©Ù‡ پرنده ای آزاد است Ùˆ Ù…ÛŒ تونه به هر گوشه ای از Ù‚ÙØ³ Ú©Ù‡ بخواهد بال بگشاید. من زمانی آزاد هستم Ú©Ù‡ در هیچ Ù‚ÙØ³ÛŒ Ù…ØÚ©ÙˆÙ… به زیستن Ùˆ ماندن نباشم تا بتونم با آزادی Ùˆ مسئولیّت ÙØ±Ø¯ÛŒ خودم به هر سویی Ú©Ù‡ دوست Ù…ÛŒ دارم Ùˆ آرزو Ù…ÛŒ کنم، بال پرواز گشایم یا ÙØ±ÙˆØ¯ آیم Ùˆ لختی بیاسایم . دهه هاست Ú©Ù‡ بیشینه شمار ØªØØµÛŒÙ„ کرده گان Ùˆ مبارزین عرصه ÛŒ سیاست در ایرانزمین Ùقط در سمت Ùˆ سوی « Ù‚ÙØ³ ساختن » برای مردم Ùˆ میهن بوده اند. Ø¨ØØ« تک Ùˆ توک استثناها را Ù†Ú©Ù† Ú©Ù‡ چنان استثناهایی بسان ستاره ÛŒ سهیل در تاریخ کژبختیهای مردم ما درخشیده اند؛ ولی همگونه گان Ùˆ ØÙکّام تبهکار، آنها را قلع Ùˆ قمع کرده اند. از چنان استثناهایی ÙØ¹Ù„ا بگذریم Ú©Ù‡ یاد از آنها نیز اگه ارزنی شعور داشته باشیم، بایست ما را شرمنده کنه Ú©Ù‡ اینقدر ذلیل Ùˆ ØÙ‚یر ØÚ©ÙˆÙ…تگران الهی Ùˆ Ùقاهتی شده ایم. جدّی میگم. زیاد ØØ§Ø´ÛŒÙ‡ نروم. داشتم Ù…ÛŒ Ú¯ÙØªÙ… Ú©Ù‡ آزادی در Ù‚ÙØ³ØŒ Ú†Ù‡ مصیبت هولناکیه. از Ù‚ÙØ³ اسلامیّت Ùˆ مذاهب تاق Ùˆ Ø¬ÙØª بگیر تا ایدئولوژیهای وارداتی Ùˆ نظریّه های سوپر آکادمیکی Ùˆ علمی نما. در میان اینهمه تاجرهای رنگارنگ، هیچکس به ذهنش خطور نکرده Ú©Ù‡ ما بایستی هنر « آزاد زیستن Ùˆ آزاد اندیشی » را بیاموزیم Ùˆ ØÙ‚یقت Ù…Ù†ØØµØ± به ÙØ±Ø¯ « اصالت خود » را بزییم. هر کسی از ما، پرنده ای در Ù‚ÙØ³ Ù…ØØ¨ÙˆØ³ عقیده Ùˆ مذهب Ùˆ ایدئولوژی Ùˆ نظریّه Ùˆ تز Ùˆ ادّعاها Ùˆ وعده Ùˆ وعیدهایش را Ù…ÛŒ خواهد. هیچکس در این باره نمی اندیشه Ú©Ù‡ وقتی اسلامیّت یا نمیدونم انواع Ùˆ اقسام « ایسمهای ماتیک سرخابی » یا Ùلان Ùˆ بیسار بخواهند پیش شرطی برای واقعیّت پذیری آزادی به ØØ³Ø§Ø¨ آیند، آنگاه همه ÛŒ مدّعیان با بیرقهای خودشون همانا در ØÙÚ©Ù… « Ù‚ÙØ³ » برای در بند Ùˆ Ù…ØØ¨ÙˆØ³ Ùˆ سر به نیست کردن آزادیهای ÙØ±Ø¯ÛŒ Ùˆ اجتماعی Ù…ÛŒ باشند. هر نوع ایمسی Ùˆ مذهب مطلقگرا Ùˆ نظریّه ÛŒ آکبند؛ ولو مروّجان Ùˆ مومنان Ùˆ Ù…Ø¯Ø§ÙØ¹Ø§Ù†Ø´Ø§Ù†ØŒ شبانه روز در بوق Ùˆ کرّنای « آزادی » بدمند، همه ضدّ « آزادی » هستند؛ زیرا « آزادی »، پرنسیپا ضدّ Ø´Ú©Ù„ Ùˆ قالب Ùˆ ÙØ±Ù… متعیّنی هست Ùˆ تنها « گستره ÛŒ امکانهای مجهول Ùˆ ÙØ¶Ø§ÛŒ جابجاییها Ùˆ تنوّعهای رنگارنگ » Ù…ÛŒ باشه؛ نه قالبهای ØØ§Ø¶Ø± Ùˆ آماده Ùˆ قیراطی از ÙØ±Ø§Ú©Ø§Ø¦Ù†Ø§ØªÛŒ اش بگیر تا زمینی ترینش.
تو، اگر میخواهی میزان Ùˆ ظرÙیّت مثلا اسلامیّت هارت Ùˆ پورتی را Ùˆ در اینجا Ùˆ اکنون وطن، واقعیّّت عینی Ùˆ ملموس Ùˆ ØØ§Ú©Ù… – اجرائی اش را برای « شکیبیدن آزادی ÙØ±Ø¯ÛŒ Ùˆ وجدان Ø®ÙˆÛŒØ´Ø¢ÙØ±ÛŒØ¯Ù‡ » برآورد Ú©Ù†ÛŒ Ùˆ بسنجی، بیا همین Ù‡ÙØªÙ‡ به جهانیان اعلان کنیم Ú©Ù‡ من Ùˆ تو در Ùلان روز؛ آنهم بعد از سالها دربدری Ùˆ Ù…ØÚ©ÙˆÙ… بودن در غربت اجباری بدون آنکه کوچکترین جرمی داشته یا آزاری به یه مورچه رسونده باشیم، بر آنیم Ú©Ù‡ به ایران مراجعت کنیم. اگه کسانی Ú©Ù‡ شبانه روز دارند از آن سÙّاکان Ùˆ سÙله گان بی لیاقت Ùˆ ÙØ±Ù‘ Ùقاهتی Ùˆ آن اسلامیّت شمشیر اقتلویی، Ø¯ÙØ§Ø¹ÛŒÙ‘ات اØÙ…قانه Ùˆ مغرضانه Ù…ÛŒ کنن، توانستند ثابت بکنند Ú©Ù‡ ØÚ©ÙˆÙ…ت Ùقاهتی Ùˆ اسلامیّت گیوتینی در همان ÙØ±ÙˆØ¯Ú¯Ø§Ù‡ØŒ مرا Ùˆ تو را دستگیر Ùˆ آزار Ùˆ به چار میخ نکشند، پس بدان Ùˆ مطمئن شو Ú©Ù‡ « شعارهای دهن Ù¾ÙØ± Ú©Ù† آنها »، شعار نیست؛ بلکه ØÙ‚یقت داره Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ گوین مثلا اسلامیّت شمشیر اقتلویی نیز Ù…ÛŒ تواند دگراندیشان Ùˆ ØØªÙ‘ا رادیکالترین سنجشگران خود را برتابد Ùˆ نه تنها ØÙ‚وق ÙØ±Ø¯ÛŒ Ùˆ اجتماعی آنها را غارت نمی کند؛ بلکه آنقدر « مسلمانان Ù…ØµØ·ÙØ§ÛŒÛŒ »، Ø§ÙØ±Ø§Ø¯ÛŒ با شعور Ùˆ Ùهمیده هستند Ú©Ù‡ نمی گذارند ØØªÙ‘ا یه تار مو نیز از سر Ù…Ø®Ø§Ù„ÙØ§Ù† خودشون کاسته بشه؛ Ú†Ù‡ رسد به اینکه جان Ùˆ هستی Ùˆ نیستی Ùˆ آبا Ùˆ اجداد آنها ÙØ¯Ø§ÛŒ شمشیر الهی شود!. این Ú¯ÙˆÛŒ Ùˆ این میدون امیر نازنین!. به قول آخوندا: « بسم الله! Ø¨ÙØ±Ù…ا ». نه امیر جان!. ÙØ±ÛŒØ¨ نخوریم. اگه چنین چیزی Ø§ØªÙ‘ÙØ§Ù‚ Ø¨ÛŒÙØªÙ‡ Ú©Ù‡ ناممکن بودنش با توجّه به وضعیّت سی سال Ø±ÙØªØ§Ø± Ùˆ Ú¯ÙØªØ§Ø± مدّعیان مثلا اپوزیسیون!ØŒ همچون خورشید تابان، معلوم Ùˆ روشنه، من به تو قول شر٠می دهم Ú©Ù‡ از همین جایی Ú©Ù‡ هستم تا اونجایی Ú©Ù‡ تو هستی، لخت Ùˆ عور، ورجه ورجه کنان بدوم Ùˆ هورا بکشم Ú©Ù‡ بالاخره اسلامیّت شمشیر اقتلویی، پس از هزار Ùˆ چهارصد سال خونریزیها Ùˆ Ú©ÙØ´Øª Ùˆ کشتارها Ùˆ غارتگریها Ùˆ ترورهای ÙˆØØ´ØªÙ†Ø§Ú© Ùˆ توصی٠ناپذیر، سرانجام از آن بدویّت ØªÙˆØØ´ÛŒ اش به در آمد Ùˆ پوست اندازی Ùˆ شمشیرش را ذوب Ùˆ معدوم کرد. البته چنین خوشخیالیهایی را در قصّه های ÙØ§Ù†ØªØ²ÛŒ نیز نمی توان متصوّر شد؛ Ú†Ù‡ رسد واقعیّت باهمزیستی. اسلامیّت Ùˆ بدیلهای ایدئولوژیکی آن، زمانی « آزادی Ùˆ وجدان ÙØ±Ø¯ÛŒ » دیگران را ارج خواهند گذاشت Ùˆ با ØØ±Ù…ت از دیگران، یاد خواهند کرد Ùˆ در کنارشان خواهند زیست Ú©Ù‡ هیچگاه، خودشان را مرکز Ùˆ Ù…ØÙˆØ± Ùˆ ØÚ©ÙˆÙ…ت Ùˆ عقل کلّ Ùˆ تنها صراط Ùˆ پیش شرط Ùˆ ØÙ‚یقت Ù…ØØ¶ نصّی Ùˆ خوشزیستی جنّت مکانی Ùˆ امثال این ÙØ±ÙˆØ²Ù‡ هایی Ú©Ù‡ « Ù…ØØµÙˆÙ„ آزادی » Ù…ÛŒ باشند، هرگز Ùˆ هرگز ندانند Ùˆ شعارش را نیز عربده Ú©Ø´ÛŒ نکنند.
دریغا Ú©Ù‡ کثیری از ایرانیان برغم داشتن تجربه های بسیار دلخراش Ùˆ خونین Ùˆ ÙˆØØ´ØªÙ†Ø§Ú©ØŒ همچنان خودشون را با این نامهای دلخوشکنکی ÙØ±ÛŒØ¨ Ù…ÛŒ دهند Ùˆ با کمال میل Ù…ÛŒ گذارند Ùˆ اجازه Ù…ÛŒ دهند Ú©Ù‡ ØÚ©ÙˆÙ…تگران ستمگر Ùˆ خونریز Ùˆ همچنین مدّعیان قدرت طلب بیایند Ùˆ آنها را به Ú©Ù…Ú© این Ø®ÙˆØ¯ÙØ±ÛŒØ¨ÛŒÙ‡Ø§ در Ù‚ÙØ³Ù‡Ø§ÛŒ رنگارنگ با برچسبهای دهن Ù¾ÙØ± کن، Ù…ØØ¨ÙˆØ³ Ùˆ اسیر کنند. درد Ùˆ پرسش کلیدی اینجاست Ú©Ù‡ ما نمی خواهیم در برابر تمام موانع Ùˆ سدها Ùˆ خاصمان « آزادی Ùˆ وجدان Ø®ÙˆÛŒØ´Ø¢ÙØ±ÛŒØ¯Ù‡ ÛŒ ÙØ±Ø¯ÛŒ »، مرز بندیهای Ùکری داشته باشیم؛ زیرا Ù…Ù†Ø§ÙØ¹ Ùˆ سوائق جاه طلبی Ùˆ قدرتپرستی Ùˆ همگونه خواه Ùˆ کوتوله مغزی را بر هر گونه آزادیی Ú©Ù‡ به زایش Ùˆ پرورش « نامتعارÙها Ùˆ شخصیّتها Ùˆ ÙØ±Ø¯ÛŒÙ‘تها » بیانجامد، Ø§Ø±Ø¬Ø Ù…ÛŒ دهیم. ما هنوز نمی خواهیم بپذیریم Ú©Ù‡ اسلامیّت، ضدّ آزادیست. انواع Ùˆ اقسام ایسمها Ùˆ مذاهب رهائیبخش نیز٠ضدّ آزادی هستند از Ø®Ø±Ø§ÙØ§ØªÛŒ اش Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ تا سوپر علمی Ùˆ آکادمیکی اش، همه بدون استثناء تا جایی Ú©Ù‡ رنگ Ùˆ Ùˆ روی « توتالیتری Ùˆ تمامیّتی » دارند از خاصمان Ùˆ Ù…ØÙˆ کننده گان هر نوع آزادی ÙØ±Ø¯ÛŒ Ùˆ وجدانی Ù…ÛŒ باشند. در وجود تک، تک آن مدّعیانی Ú©Ù‡ برای « آزادی Ùˆ وجدان ÙØ±Ø¯ÛŒ انسانها »، پیش شرطهای ÙØ±ÛŒØ¨Ù†Ø¯Ù‡ Ù…ÛŒ گذارند، چهره ای Ùˆ باریگادی Ùˆ Ù†ØÙ„Ù‡ ای Ùˆ نشانه ای Ùˆ Ø·ÛŒÙÛŒ از خاصمان بالقوّه ÛŒ « آزادی » را Ù…ÛŒ توان با تیز بینی Ùˆ ذکاوت، تمییز Ùˆ تشخیص داد.
کثیری از ما نمی خواهیم بر « ÙØ±Ø¯ÛŒÙ‘تهای نامتعار٠»، Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù‡Ø§ بگوییم؛ در نتیجه به دنبال قالبهای همگونه ساز Ù…ÛŒ گردیم. ما خشتمال قالبگرا هستیم Ùˆ تمام همّ Ùˆ غمّ خود را در این Ù…ÛŒ دانیم Ú©Ù‡ «خاک وجود » دیگران را آجری Ùˆ خشتی برای « Ù‚ÙØ³ آزادی » دیگران کنیم. آنانی Ú©Ù‡ ÙØ±ÛŒØ¨ « نامهای Ù¾ÙØ± دبدبه Ùˆ کبکه ÛŒ مختل٠» را راهی به سوی آزادیهای ÙØ±Ø¯ÛŒ Ùˆ وجدانی Ù…ÛŒ دانند، خبر ندارند Ú©Ù‡ به Ú†Ù‡ دامهایی ÙØ±Ùˆ خواهند Ø§ÙØªØ§Ø¯. ØÚ©Ø§ÛŒØª تک بیتیست Ú©Ù‡ « صائب تبریزی » Ú†Ù‡ نیکو سروده:
دشمن دوست نما را نتوان کرد علاج
شاخه را، مرغ Ú†Ù‡ داند Ú©Ù‡ Ù‚ÙØ³ خواهد شد.
خوبترین خوبان ما تا امروز در باره ÛŒ هر چیزی سخن Ú¯ÙØªÙ‡ اند Ùˆ خروارها کاغذ را سیاه کرده اند Ùˆ هزاران هزار ساعت، از طریق رادیوها Ùˆ تلویزیونها Ùˆ پالتاکها Ùˆ تلÙنها Ùˆ امثالهم، هوا را آلوده کرده اند؛ ولی هیچگاه، مسئله ÛŒ « آزادیهای Ùˆ وجدان ÙØ±Ø¯ÛŒ انسانها » را Ù…ØÙˆØ± Ø¨ØØ«Ù‡Ø§ Ùˆ کشمکشهای خود نگذاشته اند Ùˆ دهها سال است Ú©Ù‡ به دنبال زرق Ùˆ برق کردن انواع Ùˆ اقسام تزها Ùˆ نظریّه ها Ùˆ مذهبها Ùˆ ایدئولوژیها بوده اند. هر چیزی Ú©Ù‡ بخواهد پیش شرطی برای آزادی به ØØ³Ø§Ø¨ آید، آن چیز بی گمان، ایدئولوژی Ù…ÛŒ باشه Ùˆ اسارتگاه؛ ولو برای استتار کردن ایدئولوژی نبودنش به صدها دائرة المعار٠توجیهی استناد شود. ØÙ‚یقت عریان Ùˆ تلخ زندگی در جهان ماتریالیستی این است Ú©Ù‡ واقعیّتها Ùˆ موقعیّتهای گیتایی Ùˆ کیهانی از رویاهای پریشیده ÛŒ « مجهولی بی نام » ØÚ©Ø§ÛŒØª Ù…ÛŒ کنند Ú©Ù‡ در گوشه Ùˆ کنار کائنات، رخ Ù…ÛŒ دهند بدون آنکه رخدادها به سوی مقصدی یا اتراقگاهی یا ایستگاهی ÙØ±Ø§Ø³ÙˆÛŒ کائنات یا « سرای دیگر » یا نقطه ای در انتهای تاریخ، روان باشند. ایمان خشک Ùˆ خارا سنگی داشتن به شخصواره Ú¯ÛŒ خالقی یا قدرتی مرموز در طبیعت پیرامون خود Ùˆ سپس تئولوژیکی برانداز Ùˆ بررسی کردن رویدادهای گیتایی Ùˆ کیهانی Ùˆ اجتماعی باعث شده است Ú©Ù‡ در کثیری از کشورهای مشرق زمینی، « ÙØ±Ø¯ÛŒÙ‘تهای نامتعار٠و شخصیّتهای مستقل اندیش Ùˆ تکواره های قائم به ذات » در هر Ú©ÙˆÛŒ Ùˆ برزنی، ملعون Ùˆ منÙور Ùˆ تØÙ‚یر Ùˆ دست آخر، سر به نیست شوند تا استمرار Ùˆ دوام ØÚ©ÙˆÙ…تهای همگونه خواه Ùˆ امّتگرا Ùˆ توده ای تضمین شود.
ذهنیّت اسلامی، هر رویدادی را در کائنات Ùˆ گیتی از پیامدهای « مشیّت الهی Ùˆ قضا Ùˆ قدر » Ù…ÛŒ داند. در چارچوب چنین اعتقاداتی هرگز نمی توان « معنایی برای راسیونال Ø±ÙØªØ§Ø± کردن Ùˆ هماندیشی Ùˆ اتّخاذ تصمیمهای کلیدی از بهر کشور داری » پیدا کرد. هم از این روست Ú©Ù‡ « Ù…Ùنجی Ùˆ Ù…ØÙ„ّل مسائل » بایستی از ÙØ±Ø§Ø³ÙˆÛŒ کائنات یا از اعماق چاهی در ناکجا آباد جمکران به در آید Ùˆ یک تنه با کوه مشکلات در Ø¨ÛŒÙØªØ¯. اینگونه است Ú©Ù‡ Ùلج شدن نیروی رایزنی Ùˆ همÙکری Ùˆ همازمایی ÙØ±Ø¯ØŒ ÙØ±Ø¯ انسانهای یک سرزمین از پیامدهای « هیچ شماری خویشتن Ùˆ تسلیم Ù…ØØ¶ شدن به سرنوشت قهّار Ùˆ ØØ§Ú©Ù… » Ù…ÛŒ باشد Ùˆ تا زمانی Ú©Ù‡ انرژی چنین اعتقادی در خون رگهای انسانها جاری Ùˆ ÙØ¹Ù‘ال Ù…ÛŒ باشد، هیچ کاری را نمی توان پیش برد. Ù…ØÚ©ÙˆÙ… بودن در غÙÙ„ Ùˆ زنجیر جبریّتهای قضا Ùˆ قدری Ùˆ همچنین اعتقاد راسخ داشتن به سرنوشت، به معنای امکانهایی در واقعیّتهای « اینجا Ùˆ اکنون » نیست؛ بلکه به معنای وعده Ùˆ وعیدهای طلایی دادن به انسانها در « سرای دیگر » یا آینده ای بسیار بسیار دور Ùˆ پرت Ø§ÙØªØ§Ø¯Ù‡ Ù…ÛŒ باشد. به همین سبب، مردم معتقد در جوامع اسلامی در باره ÛŒ چند – Ùˆ – چون ریشه های اعتقادات Ùˆ مذاهب Ùˆ سنّتها Ùˆ آداب Ùˆ Ø§ØØ§Ø¯ÛŒØ« Ùˆ غیره، هرگز نمی اندیشند Ùˆ پرس – Ùˆ – جو Ùˆ Ø´Ú© Ùˆ سنجشگری نیز نمی کنند تا بتونند از این راه به راز Ùلاکتها Ùˆ مصیبتها Ùˆ بدبختیها Ùˆ سیه روزیهای خوشون Ù¾ÛŒ ببرند Ùˆ در صدد چاره بر آیند؛ بلکه خود را تسلیم نشئه Ú¯ÛŒ اعتقادات Ù…ÛŒ کنند تا از خندق Ùقر Ùˆ Ùلاکت Ùکری Ú©Ù‡ به آن درغلتیده اند در ظاهر گریخته باشند.
در جوامعی Ú©Ù‡ ذهنیّت اسلامی بر آنها غالب Ùˆ چیره ÛŒ تØÚ©Ù‘Ù…ÛŒ Ù…ÛŒ باشد، سخن Ú¯ÙØªÙ† از الهیات، Ø¨ØØ« تÙکّر Ùˆ ایده زایی Ùˆ ÙلسÙیدن نیست؛ زیرا در چنین جوامعی Ùقط « Ùقیه Ùˆ مجتهد Ùˆ قائد اعظم Ùˆ مرجع تقلید Ùˆ آخوند » است Ú©Ù‡ در مسائل اجتماعی Ùˆ ÙØ±Ø¯ÛŒ Ùˆ امّتی، نقشهای کلیدی / روضه ای / خطبه ای Ø§ÛŒÙØ§ Ù…ÛŒ کنند. یک Ùقیه یا مجتهد یا مرجع تقلید، شخصی Ù…ÛŒ باشه Ú©Ù‡ در باره ÛŒ « چیستی خدا Ùˆ دین »، هیچگاه Ùˆ هرگز لام تا کام سخنی نمی گوید؛ بلکه در باره ÛŒ « خدا Ùˆ دین » Ùˆ در ایران ما « الله Ùˆ اسلامیّت » به نام ØÙ‚یقت ازلی – ابدی Ùˆ هرگز جای چون Ùˆ چرا نداشتن Ùقط قنطور نویسیهای خرواری Ù…ÛŒ کند Ùˆ در تمام قنطور نویسیهای خروار خرواری نمی توان هرگز ردّ پای یک پرسش را ÛŒØ§ÙØª. Ùقط تا دلت بخواهد، جواب Ùˆ جواب Ùˆ جواب Ùˆ جواب؛ آنهم به پرسشهایی Ú©Ù‡ هرگز Ø·Ø±Ø Ù†Ø´Ø¯Ù‡ اند!. برای همین نیز هست Ú©Ù‡ در جوامع اسلامی از « ØªÙØ³ÛŒØ± Ùˆ ØªÙØ³ÛŒØ± Ùˆ ØªÙØ³ÛŒØ± Ùˆ ØªÙØ³ÛŒØ± Ùˆ ØªÙØ³ÛŒØ± » سخن Ù…ÛŒ رود. از تÙکّر Ùˆ ایده Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†ÛŒ Ùˆ بدعت Ùˆ نو اندیشی Ùˆ نو زایی، هرگز کوچکترین نشان مورچه سان نیز نیست Ú©Ù‡ نیست. تÙکّر Ùˆ ÙلسÙیدن در جوامع اسلامی Ùˆ زیر تیغ اراده ÛŒ توتالیتر خواه Ø®Ù„ÙØ§ÛŒ ØØ§Ú©Ù…ØŒ با تمام امکانها Ùˆ ابزارهای نظری Ùˆ Ùیزیکی به هر ÙØ±Ù…ÛŒ Ú©Ù‡ بخواهد آشکار شود، با خشونتی توصی٠ناپذیر، قلع Ùˆ قمع Ù…ÛŒ شود. آنانی Ú©Ù‡ به توهمّات مالیخولیایی دچار هستند Ùˆ از مثلا « ÙلسÙÙ‡ ÛŒ اسلامی!ØŸ » سخن Ù…ÛŒ گویند، پیداست Ú©Ù‡ نه، « ÙلسÙیدن » را Ù…ÛŒ شناسند نه کوچکترین شناختی از اسلامیّت دارند. تÙکّر ÙلسÙی، هرگز بر هیچ « دگمهای ازلی / ابدی » ØªÙØ³ÛŒØ± سازی نمی کند؛ بلکه « پرنسیپها Ùˆ اصلها » را از نو، در دامنه های بدیع Ùˆ دیگرسان، « باز اندیشی Ùˆ گسترده اندیشی Ùˆ تلطی٠اندیشی » Ù…ÛŒ کند بدون آنکه به روند اندیشیدنها، اتکیت ØÙ‚یقتهای ازلی / ابدی Ùˆ نصوص بدون لم Ùˆ بمّ بچسباند.
ØÚ©ÙˆÙ…تهای استبدادی Ùˆ الهی Ùˆ Ùقاهتی Ùˆ امثال اینها زمانی از ایرانزمین، Ù…ØÙˆ Ùˆ ناپدید خواهند شد Ú©Ù‡ تلاش برای « آزادی Ùˆ ÙلسÙیدن Ùˆ ایده Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†ÛŒ » با جان Ùˆ دل از سوی تمام نیروهای میهندوست Ùˆ « آزاد منش » با دلیری، پشتیبانی Ùˆ پخش Ùˆ گسترده شود. تا چنین کاری در واقعیّتهای دم دست، صورت به خود نگیره، ولایت Ùقاهتی، دوامش بر ØÙ„قوم مردم ایران Ùˆ ÙØ¹Ù‘ال مایشاء بودن گیوتین اقتلوئی اش مستدام خواهد بود Ùˆ دیر نیست آن روزی Ú©Ù‡ شاهد « شمع آجین کردن انسانها Ùˆ قطع کردن اعضاء بدن Ùˆ انداختن تکه های وجودشان در دیگهای مذاب Ùˆ همچنین دو شقّه کردن انسانها در ملاء عام Ùˆ ریختن روغن گداخته در ØÙ„Ù‚ متهمّان Ùˆ سوزاندن اعضای بدنشان Ùˆ پوست کندن Ùˆ بر سر دروازه ÛŒ شهر، آویزان کردن Ùˆ کلاه کاغذی بر سر گذاشتن Ùˆ سوار الاغ سیاه Ùˆ سÙید کردن Ùˆ در پوست خیگ چپاندن Ùˆ شیره ریختن بر سر Ùˆ پیکرشان Ùˆ سپس در زیر Ø¢ÙØªØ§Ø¨ سوزان گذاشتن از برنامه های رسمی Ùˆ تماشایی « ØÚ©ÙˆÙ…ت عدل الهی » در سرزمین جمشید جم Ùˆ سیمرغ گسترده پر » خواهیم بود Ùˆ خوبترین خوبان ما نیز مثل شصت سال گذشته ÛŒ پر Ø§ÙØªØ®Ø§Ø± Ùˆ مملوّ از متابعتهای مدرنیستی Ùˆ مقلّدی خود، به مشق نویسیهای خودشان در باره ÛŒ « سکولاریسم Ùˆ آته ایسم Ùˆ جامعه مدنی Ùˆ مدرنیته Ùˆ پست مدرنیسم Ùˆ قالَ این Ùیلسو٠و قالَ آن متÙکّر Ùˆ قالَ این پژوهشگر باختر زمینی » با جان Ùˆ دل، سعی بلیغ آکادمیکی / علمی / رزمی خواهند کرد. تا آناتی دیگر Ùˆ لختی درنگ بر این روزگار معمّایی ایرانی، دلت خوش باد امیر عزیز!. » ///
چیزی که در سرزمین ما باعث تاس٠عمیق می باشه، اینه که ما مردم، اساسا به مطالعه و کتابخوانی و کتاب هدیه دادن، ارزش و اهمیّتی نمی دهیم.
آریابرزن زاگرسی
تاریخ نگارش: دوازدهم ماه ژانویه سال 2008 میلادی
پرسه در تاریکی ØÙ‚یقتهای وطنی
[ زمزمه هایی برای « امیر سپهر » ] ( 2 )
« .... تجربه ÙŠ سالها انديشيدن Ùˆ مطالعات گسترده در باره ÛŒ معضلات ایرانزمين به من آموخت Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ توان در سایه ÛŒ صمیمیت Ùˆ دوستي Ùˆ رادمنشی با مسائلي گلاویز شد Ú©Ù‡ زندگی باهمستان را Ùلج Ùˆ Ù…Ù†ØØ· کرده اند. دگرگشتهای روØÛŒ هر انسانی با انسانی دیگه، ÙØ±Ù‚ Ù…ÛŒ کنن. مسائل Ùکری من از زمانی آغاز شدند Ú©Ù‡ تجربه ÙŠ آزادی ÙØ±Ø¯ÛŒ Ùˆ مسئولیت پذيری را با درد Ùˆ رنجی Ú©Ù‡ پيامد آن هست، همزمان تجربه کردم. ما در جامعه ÙŠ خود با کلاÙÙŠ سر در Ú¯Ù… رويارو هستيم Ú©Ù‡ انديشيدن در باره ÙŠ آن به شکيبايي Ùˆ Ø¸Ø±Ø§ÙØª خاصّي نياز داره. وقتي « دنيا » برای کثیری از آدما Ùقط Ù…ØÙ„Ù‘ گذر Ùˆ جان کندنهای بي ارزش باشه Ùˆ هول روز قيامت Ùˆ Ù…Ú©Ø§ÙØ§Øª الهي نیز اذهان انسانها را تسخير کرده باشه، اونوقته Ú©Ù‡ بايستي به گونه اي ديگه اندیشید Ùˆ Ø±ÙØªØ§Ø± کرد. « کار » بايستي ستوده بشه Ùˆ زندگي گيتايي ارجمند بشه تا بتوان نم نم به برطر٠کردن دشواريهاي باهمزیستی Ùˆ دخالتهای بی جای ØÙکّام در مسائل اجتماعی همّت کرد؛ آنهم به Ú©Ù…Ú© خود مردمي Ú©Ù‡ آن دشواريها را توليد مي کنند.
بر خلا٠باختر زمینیان Ú©Ù‡ ما به Ù†ÙØ¯Ø±Øª از آنها، چیزی Ù…ÛŒ آموزیم، در باره ÛŒ ØØ§Ø¯Ù‘ترین مسائل باهمزیستی Ùˆ کشور داری Ùˆ میهنی، معمولا یاد Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ ایم Ú©Ù‡ هر چیزی را یا « انکار مطلق » کنیم یا اینکه « تایید Ùˆ تصدیق مطلق ». ما به ذهنمون خطور نمی کنه Ú©Ù‡ چطور Ùˆ چگونه میشه در باره ÛŒ موضوعی / پدیده ای / رویدادی یا چیزی « اندیشید » بدون آنکه بخواهیم همون چیز را انکار یا تایید Ùˆ تصدیق مطلقش کنیم. در اجتماع Ùˆ گستره ÛŒ عجیب Ùˆ غریب ØªØØµÛŒÙ„ کرده گان Ùˆ ÙØ¹Ù‘الین سیاسی ایرانزمین یا « خدا Ùˆ دین » را به طور کلّی، انکار Ù…ÛŒ کنن یا اینکه « تایید Ùˆ تصدیق مطلق ». ØØ§Ù„ بگذریم از اینکه نیندیشیدن در باره ÛŒ موضوعات گوناگون باعث شده Ú©Ù‡ ما « ØªÙØ§ÙˆØªÙ‡Ø§ Ùˆ تمایزها Ùˆ تضادها Ùˆ تناقضهای تلنبار شده در نامیده ها » را از یکدیگر Ù†Ùهمیم Ùˆ تمیز Ùˆ تشخیص نیز ندهیم. این مسئله البته، خودش از پیامدهای نیندیشیدن در باره ÛŒ « موضوع » Ù…ÛŒ باشه. در ایران ما، در باره ÛŒ دو مسئله ÛŒ ØØ§Ø¯Ù‘ « خدا Ùˆ دین »، نه « Ù…Ùنکران » Ù…ÛŒ تونند بیندیشند، نه مومنان Ùˆ تصدیق کننده گان. دقیقا از همین Ùقدان « اندیشیدن » هست Ú©Ù‡ هیچ چیزی « ریشه دار Ùˆ پایدار » نیز نیست. از نوع ØÚ©ÙˆÙ…تها Ùˆ دولتها Ùˆ قوانین Ùˆ اصول Ùˆ ضوابط Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ تا کارکردها Ùˆ نقش کلیدی چهره های مختل٠و بی نظیر Ùˆ استثنائی شخصیّتها Ùˆ نویسنده گان Ùˆ پژوهشگران Ùˆ شاعران Ùˆ کثیری امثال اینان.
بیا Ùˆ از تمام آن منکران Ùˆ مومنان دعوت Ú©Ù† Ú©Ù‡ بدون انکار Ùˆ تصدیق در باره ÛŒ « چیستی » آنچه Ú©Ù‡ انکارش یا تصدیقش Ù…ÛŒ کنن Ùقط با مغز Ùˆ بر شالوده ÛŒ تجربیّات ÙØ±Ø¯ÛŒ Ùˆ زبان شخصی خودشون سخن بگویند. اگه تونستی یه Ù†ÙØ± را پیدا Ú©Ù†ÛŒ Ú©Ù‡ به چنین کاری توانا باشه، ØØªÙ…ا با تمام نیرویی Ú©Ù‡ در وجودت هست، بیا Ùˆ نام Ùˆ آثار چنان شخصی یا اشخاصی را Ù…ØÚ©Ù… بر سر من بکوب!. امکان نداره پیدا Ú©Ù†ÛŒ. امکان نداره؛ زیرا اندیشیدن در باره ÛŒ « چیستی » آنچه Ú©Ù‡ « ما نمی دانیم چیست؟ » Ùˆ Ùقط Ù…ÛŒ تونه انگیزه ای برای جست – Ùˆ – جو باشه، به دلیری Ùˆ گشوده Ùکری Ùˆ گسستن از هر نوع غÙÙ„ Ùˆ زنجیر اعتقاداتی Ùˆ پیش ÙØ±Ø¶Ù‡Ø§ÛŒ مثلا علمی Ùˆ آکادمیکری Ùˆ غیره باز بسته Ù…ÛŒ باشه Ú©Ù‡ در توان Ùˆ گستاخی Ùˆ شعور Ùˆ Ùهم هر ÙØ±Ø¯ÛŒ نمی تونی ردّ پاهایش را پیدا Ú©Ù†ÛŒ. نه!. ما اهل اندیشیدن نیستیم؛ زیرا Ùکر؛ یعنی بار دار کردن زهدان خود Ùˆ زاییدن نوزاد اندیشه ها Ùˆ ایده های ÙØ±Ø¯ÛŒ خود. یعنی کاری Ùˆ زØÙ…تی Ú©Ù‡ کثیری از مدّعیان Ùˆ یسل کشان میهنی با آن بیگانه اند Ùˆ ØØªÙ‘ا سر ستیز با آن دارند. ما ØªØ±Ø¬ÛŒØ Ù…ÛŒ دهیم Ú©Ù‡ انبار Ùˆ گونی Ùˆ کارتÙÙ† Ùˆ جعبه Ùˆ ØÙˆØ¶ Ùˆ خندق Ùˆ بشکه Ùˆ بندر « گرد آورنده Ùˆ کپیه Ú©Ù† Ùˆ ترجمه جاتی » باشیم؛ نه زاینده Ùˆ تولید کننده.
ÙØ±Ø¶ بگیر Ùˆ Ùقط در مخیله ÛŒ خودت مجسّم Ú©Ù† Ú©Ù‡ مثلا تمام « طی٠اسلامیستها از آخوند معمّمش Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ تا کت Ùˆ شلواری ÙÙÚ©Ù„ کراواتی اش »، همه Ùˆ همه در « دامنه ÛŒ شرّ » باشند. تازه این Ùقط یه ÙØ±Ø¶Ù‡ Ùˆ هرگز ØÙÚ©Ù… قطعی نیس. من Ù…ÛŒ خوام یه نتیجه گیری بکنم. در باره ÛŒ این ÙØ±Ø¶ Ú¯Ø±ÙØªÙ†ØŒ بارها Ùˆ بارها از زوایای گوناگون، Ø¨ØØ« کرده ام Ùˆ استدلالهایی را نوشته ام. ولی Ú©Ùˆ گوش شنوا؟. Ú¯Ø±ÙØªÛŒÙ… Ú©Ù‡ « اسلامیستها » در سرزمینی به نام « ایران سیاسی / جغراÙیایی بالاخص » Ùˆ در گستره ای دیگر به وسعت ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ به « طبقه ÛŒ اشرار »، تعلّق داشته باشند. اکنون پرسش من اینه: چرا آنانی Ú©Ù‡ خود را « خوب » Ù…ÛŒ دانند - نمی گویم « بهترین Ùˆ رادمنش ترین » - Ø› بلکه خیلی ساده، « خوب Ùˆ خودمونی Ùˆ میهندوست »، به کدامین دلایل ناپژوهیده Ùˆ نامکشو٠مانده، هنوز Ú©Ù‡ هنوزه، پس از نزدیک به سی سال علنیّت Ùˆ ÙØ¹Ù‘ال مایشاء بودن « گیوتین اقتلویی ØÚ©ÙˆÙ…ت Ùقاهتی » نمی توان در هیچ کجای این جهان پهناور، گردآمدی؛ ولو بیست Ù†ÙØ±Ù‡ از « چنان خوبانی » را پیدا کرد Ú©Ù‡ دمبشان به هیچ گرایش مطلقخواه Ùˆ توتالیترگرا بسته نباشه؛ بلکه مستقل اندیش Ùˆ مصمّم Ùˆ با مسئولیّت Ùˆ آگاهی Ùˆ Ø§ØØ³Ø§Ø³ میهندوستی، گرد یکدیگر متّØÙ‘د شوند از بهر کاری کارستان کردن. چرا؟. من Ù…ÛŒ خوام بدونم، آیا اگه از میان اینهمه مدّعیان، بیست Ù†ÙØ± دلیر رادمنش پیدا شوند Ú©Ù‡ بخواهند به ایران بازگردند Ùˆ با ایجاد ÙØ±Ø§Ú©Ø³ÛŒÙˆÙ†ÛŒ قاطع Ùˆ نیرومند به مقابله با ØÚ©ÙˆÙ…تگران Ùقاهتی بایستند بدون آنکه بخواهند از شیوه ها Ùˆ ابزارهای خشونتی Ùˆ خونریزی Ùˆ توØÙ‘Ø´ÛŒ اسلامیستها Ø§Ø³ØªÙØ§Ø¯Ù‡ کنند یا همچون آنان Ø±ÙØªØ§Ø± Ùˆ کردار Ùˆ Ú¯ÙØªØ§Ø± داشته باشن، آیا تصوّر Ù…ÛŒ Ú©Ù†ÛŒ چنین کاری Ù…ØØ§Ù„ Ùˆ ناممکنه؟. من Ù…ÛŒ تونم برای تو از لابلای ØµÙØØ§Øª تاریخ « پیکارگران بزرگ Ùˆ نامدار جهانی Ùˆ میهنی »، مثالها Ùˆ نمونه های درخشان بیاورم Ú©Ù‡ در جا، ØØ±Ùت Ùˆ موضعت را نقض کنم. چگونه است در این عصری Ú©Ù‡ امکانهات تکنیکی Ùˆ سمعی Ùˆ بصری اش بسیار سترگ Ù…ÛŒ باشن؛ طوری Ú©Ù‡ من به تنهایی Ù…ÛŒ تونم از یک ØÙجره ÛŒ دو متر مربعی با سراسر جهان انسانها Ùˆ کائنات در ارتباط Ùˆ پیوند مستقیم باشم، آنگاه یک گروه بیست Ù†ÙØ±Ù‡ ÛŒ مصمّم نتونند با پشتیبانی جهانی Ùˆ بالطبع کثیری از هم میهنان کارد به استخوان رسیده از دست ØÙکّام Ùقاهتی Ùˆ ارگانهای سرکوبگرشان برای « آزادی Ùˆ بهزیستی » یک مملکت کهنسال Ùˆ بزرگ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ مثل ایران، گامی بردارند؟. چگونه است؟.
وقتی بیست Ù†ÙØ± مصمّم شوند Ú©Ù‡ برای « آزادی Ùˆ آبادانی Ùˆ Ø³Ø±ÙØ±Ø§Ø²ÛŒ » ایران در کنار یکدیگر، Ù…ØªÙ‘ØØ¯ Ùˆ منسجم Ùˆ هماندیش Ùˆ همعزم به پا خیزند Ùˆ در یک روز مشخّص به تمام جهانیان Ùˆ مطبوعات Ùˆ تلویزیونها Ùˆ رادیوها Ùˆ امثالهم، ØØ±Ú©Øª Ùˆ بازگشت مصمّم خود را ابلاغ کنند Ùˆ در وطن مستقر شوند، من Ù…ÛŒ خواهم بدونم، Ú†Ù‡ خواهد شد؟. ØØªÙ…ا خواهی Ú¯ÙØª: « خب معلومه!. آخوندها توی همون ÙØ±ÙˆØ¯Ú¯Ø§Ù‡ØŒ همه را به دار خواهند زد! ». من Ù…ÛŒ گویم، Ú¯Ø±ÙØªÛŒÙ… Ú©Ù‡ اینگونه باشه. Ù…ÛŒ پرسم آیا دوام ØÚ©ÙˆÙ…ت Ùقاهتی Ú©Ù‡ روز به روز، سلّاخی مردم ایران را رسالت الهی خودش میدونه، با این واپس نشینیها Ùˆ قنطور نویسیهایی ÙØ§Ù‚د « پراکتیک Ø±ÙØªØ§Ø±ÛŒ »، راه به جایی نیز خواهند برد؟. آیا در میان اینهمه هزاران هزار مدّعیان عرصه ÛŒ سیاست Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ Ùˆ هنر Ùˆ پیشکسوتی Ùˆ مبارز هل من یزید Ùˆ غیره نمی توان « بیست Ù†ÙØ± » را پیدا کرد Ú©Ù‡ « ایرانزمین Ùˆ مردمش » را دوست بدارند Ùˆ به آنان مهر بورزند؟. پس یعنی همه ÛŒ این شعارها Ùˆ Ù‚Ù„Ù…ÙØ±Ø³ÙˆØ¯Ù†Ù‡Ø§ Ùقط لالایی خوندن برای خواب کردن همدیگه نیز نیست؛ بلکه بخارهای معده است Ú©Ù‡ Ù†ÙØ® آنها را در صدی نود وبسایتها Ùˆ روزنامه ها Ùˆ نشریه ها Ùˆ کتابها Ùˆ رادیوها Ùˆ تلویزیونها Ùˆ پالتاکها Ùˆ امثالهم سالهاست با گوشت Ùˆ پوست خود تجربه Ù…ÛŒ کنیم. Ù…Ú¯Ù‡ نه!ØŸ.
ØÙ‚یقت تلخ Ùˆ گزنده اینه Ú©Ù‡ « بزرگان ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ ایرانزمین در معنای وسیع آن » از شوربخت ترین انسانهای عصر خویش بوده اند. Ø¨ØØ« بر سر اتلا٠عمر Ùˆ مته به خشخاش گذاشتنهای آنان نیس Ú©Ù‡ Ú†Ù‡ بسا شادمانیهای ÙØ±Ø¯ÛŒ Ùˆ خوشدلیهای آنان همان « راهی » Ù…ÛŒ بوده است Ú©Ù‡ به تن خویش Ø±ÙØªÙ‡ اند Ùˆ جوینده گانی خویشاندیش را به Ø¢ÙØ±ÛŒØ¯Ù† راههای ÙØ±Ø¯ÛŒ انگیخته اند. Ø¨ØØ« بر سر، ÙØ¶Ø§Ø¦ÛŒØ³Øª Ú©Ù‡ با تمام سختجانیها Ùˆ خون دل خوردنهای قرن به قرن، هنوز Ú©Ù‡ هنوزه در اجتماع ایرانزمین به برکت « خشونتهای هولناک از سوی مدّعیان Ùˆ مالکان ØÙ‚یقتهای روضه ای »، واقعیّت وجودی Ù†ÛŒØ§ÙØªÙ‡ است. Ùلاکت مناسبات اجتماعی ما، خشونتگرائی Ùˆ ØªÙˆØØ´ مآبی بسیار بدوی Ùˆ آسیب زننده است Ú©Ù‡ نه تنها « ØÚ©Ù‘ام قدرت پرست Ùˆ جاه طلب » در طول تاریخ از کاربست آنها، هرگز پرهیز Ùˆ ابائی نداشته اند Ùˆ هنوز ندارند؛ بلکه در گسترش Ùˆ شیوع Ùˆ تخریبگری نیز، نقش مهمی را Ø§ÛŒÙØ§ کرده اند Ùˆ همچنان Ù…ÛŒ کنند. چیزی Ú©Ù‡ شنیدن Ùˆ آگاهی ÛŒØ§ÙØªÙ† از آن در میهن ما، مو بر تن آدم سیخ Ù…ÛŒ کنه، خصومت سر سختانه با هر آن چیزیست Ú©Ù‡ بوئی از « زندگی Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ » Ù…ÛŒ دهد Ùˆ نشانه ای از « آزادی Ùˆ وجدان ÙØ±Ø¯ÛŒ » دارد. من نمی دانم این چاه ØªÙˆØØ´Ú¯Ø±Ø§Ø¦ÛŒ Ùˆ خشونت بسیار آزارنده، کجا Ùˆ Ú†Ù‡ زمانی Ùˆ به دست Ú†Ù‡ کسانی به انتها خواهد رسید؟.
میدانی، انسان، زمانی Ù…ÛŒ تونه به « وضعیّتهای آرزویی Ùˆ ایده آلی Ùˆ آرمانی » برسه Ú©Ù‡ در آغاز، اصالت خودش را کش٠کرده Ùˆ پروریده باشه. وقتی ما هیچ « خود اصیلی » نداریم، به چیزی نیز نخواهیم رسید؛ سوای در جا زدن در همان باتلاق همگونه گان Ùˆ امّت ØµÙØªØ§Ù† Ùˆ همعقیده گانی Ú©Ù‡ قرنهاست در ته چاه بلاهتها Ùˆ رذالتهای آنها ÙØ±Ùˆ چسبیده ایم. در تمام اون سرزمینهایی Ú©Ù‡ بویی از تÙکّر Ùˆ روشنگری ذهنیّت Ùˆ روان آدمها به همّت متÙکّرانشون، واقعیّت پیدا کرده است، Ù…ÛŒ توان چهره هایی ساده Ùˆ پیش پا Ø§ÙØªØ§Ø¯Ù‡ را هر روز تجربه کرد Ú©Ù‡ در سرزمین ما، Ùقط Ø§ØªÙ‘ÙØ§Ù‚ Ø§ÙØªØ§Ø¯Ù† یک بار یا ØØªÙ‘ا دیدن خردلی نشانه از آن چهره ها، برایمان در ØÙÚ©Ù…ØŒ خساراتی بدتر از ÙØ§Ø¬Ø¹Ù‡ ÛŒ اتمی Ù…ÛŒ باشه. برای Ùهم مناسبات انسانها در چنان جوامعی Ùˆ تلاش برای ایجاد امکانهای زایشی Ùˆ پرورشی مناسباتی شایسته ÛŒ باهمزیستی در جوامع بسته Ùˆ Ù…ØªØØ¬Ù‘ر Ùˆ اسلامزده مثل ایران خودمون به « Ùهم Ùˆ شعور Ùˆ گستاخی Ùˆ ایده Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†ÛŒ Ùˆ ÙلسÙیدن Ùˆ سنجشگران رادیکال » Ù…ØØªØ§Ø¬ÛŒÙ…. ولی ØÚ©Ø§ÛŒØª ملموس مملکت را ببین Ú©Ù‡ Ùقط گریه آوره Ùˆ همه ÛŒ این زندگی آزاریها Ùˆ Ú©ÙØ´ØªÙ†Ù‡Ø§ÛŒ Ù¾ÛŒ در Ù¾ÛŒ از باتلاقی ØÚ©Ø§ÛŒØª Ù…ÛŒ کنند Ú©Ù‡ ما در چنگالش ÙØ±Ùˆ Ø®ÙØªÙ‡ ایم Ùˆ آن دلیری را نداریم Ú©Ù‡ اعتقادات بی مغز Ùˆ مایه ÛŒ یک ملّت را در رادیکالترین ÙØ±Ù… ممکن به « دامنه ÛŒ سنجشگری » ÙØ±Ø§ خوانیم Ùˆ سراسر آن اعتقادات Ùˆ ØÚ©ÙˆÙ…تهایی را رسوا کنیم Ú©Ù‡ « آزردن Ùˆ Ú©ÙØ´ØªÙ† زندگی » را سرلوØÙ‡ ÛŒ عقاید Ùˆ رسالتهای مزخر٠خود Ù…ÛŒ دانند. در جامعه ای Ú©Ù‡ Ø§ÙØ±Ø§Ø¯ مثلا ØÙ‚وقدان Ùˆ نویسنده Ùˆ یسل Ú©Ø´ Ùˆ غیره Ùˆ ذالک آن از نیش زهر آگین شرایع، اÙلیج شده اند Ùˆ نمی تونند به خود آیند Ùˆ ØØ±Ù اول Ùˆ آخر را Ùقط « موکّلان Ùˆ متشرعان اسلامیّت قیراطی » Ù…ÛŒ زنند، مناسبات انسانی در آن جامعه، مرض مزمن Ùˆ هلاک کننده ای Ù…ÛŒ باشد Ú©Ù‡ درمان آن، Ùهم Ùˆ شعور Ù…ÛŒ خواهد. جدا ننگمان باد Ú©Ù‡ با اعتقادات پوسیده Ùˆ چسبیده به وجودمان Ù…ÛŒ خواهیم « آزردن Ùˆ Ú©ÙØ´ØªÙ† زندگی » را « بر نگاهبانی کردن از زندگی Ùˆ پروراندن آن »، ارجØÛŒÙ‘ت دهیم. من مونده ام باور Ú©Ù†!. وقتی انسانی دوست نداره Ùˆ نمی خواهد Ùˆ تلاش نیز نمی کنه Ú©Ù‡ بر وسعت Ùˆ عمق Ø±ÙˆØ Ùˆ روان Ùˆ مغز خود Ø¨ÛŒÙØ²Ø§ÛŒØ¯ØŒ نمی توان او را به سیخ کشید که؟. Ù…Ú¯Ù‡ میشه؟. ما در ØØ¯Ù‘ Ùهم Ùˆ شعور خودمون، تلاش Ù…ÛŒ کنیم. دیگرانند Ú©Ù‡ باید میزان گشوده Ùکری Ùˆ پرنسیپهای ÙØ±Ø¯ÛŒ خودشون را آگاهانه متعیّن بکنند تا شمشیر کشان الهی Ùˆ غیر الهی بر گردن آنها، ØØ§Ú©Ù… جبّار نشوند.
میدانی، مسئله ÛŒ مهاجرت Ùˆ دوام طولانی شدن غربت Ú†Ù‡ از روی اجبار Ú†Ù‡ از ناگزیری به دلیل بر نتابیدن وضعیّت اجتماعی Ùˆ سیاسی ایران، همینطور نبود چشم انداز روشن Ùˆ امید بخش، Ù…Ø¨ØØ«ÛŒØ³Øª Ú©Ù‡ ذهنیّت کثیر زیادی از ایراندوستان Ùˆ پژوهشگران Ùˆ ØØªÙ‘ا خانواده های مهاجر را درگیر کرده. Ø¨ØØ« مهاجرت اجباری Ùˆ ماندن در سرزمین میزبان با Ø¨ØØ« بازگشت به وطن Ùˆ Ù¾Ø°ÛŒØ±ÙØªÙ† Ùˆ تن در دادن به شرایط ØØ§Ú©Ù… بر آن، Ø¨ØØ« دو بغرنج بنیانی Ùˆ زیستن در دو وطن Ù…ÛŒ باشه Ú©Ù‡ ایرانیان سرگردان به شدّت در عمق تاریک Ùˆ معمّایی آن ÙØ±Ùˆ Ø§ÙØªØ§Ø¯Ù‡ اند. در سرزمین میزبان، ما هر کجا Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ خواهد باشه، آزادی نسبی داریم؛ ولی با ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ Ùˆ تاریخ Ùˆ زبان ملّت میزبان بیگانه ایم. در سرزمین خودمان، ما ÙØ§Ù‚د آزادیهای ÙØ±Ø¯ÛŒ Ùˆ اجتماعی هستیم؛ ولی دارای تاریخ Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ مشترکی Ù…ÛŒ باشیم. در وطن عاریتی، آزادیم؛ ولی غریب. در وطن پدری، آشناییم Ùˆ خودی؛ ولی اسیر Ùˆ Ù…ØÚ©ÙˆÙ…. این مسئله، خود به خود به Ø¨ØØ±Ø§Ù†Ù‡Ø§ÛŒ هویتی، دامن Ù…ÛŒ زنه؛ بویژه جایی Ú©Ù‡ والدین از تاریخ Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایرانزمین، چیزی ندانند؛ سوای همان شنیده ها Ùˆ روایتها Ùˆ Ø§ØØ§Ø¯ÛŒØ« Ùˆ امثالهم.
چیزی Ú©Ù‡ در سرزمین ما باعث تاس٠عمیق Ù…ÛŒ باشه، اینه Ú©Ù‡ ما مردم، اساسا به مطالعه Ùˆ کتابخوانی Ùˆ کتاب هدیه دادن، ارزش Ùˆ اهمیّتی نمی دهیم. آنقدر Ú©Ù‡ به غذا Ùˆ پوشاک Ùˆ زلم زیمبو Ùˆ تجمّلات Ùˆ شکممون Ùˆ زیر شکممون ارجØÛŒÙ‘ت Ù…ÛŒ دهیم، به کوششهای ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ Ùˆ Ùکری Ùˆ هنری Ùˆ موسیقایی Ùˆ امثالهم بهایی نمی دهیم. چنین بدبختی، به میزان سواد داشتن Ùˆ نداشتن Ùˆ ØªØØµÛŒÙ„ Ùˆ امثالهم، هیچ ربطی ندارند. من خودم دوستانی دارم Ú©Ù‡ آکادمیکر Ù…ÛŒ باشند Ùˆ ØØªÙ‘ا یک روزنامه ÛŒ خبری نیز نمی خونند. وقتی بهشون میگی، چرا کتاب نمی خونید، خیلی بدشون میاد. میگن ما دکترا Ùˆ مهندسی Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ ایم بسه دیگه!ØŸ. جدّی Ù…ÛŒ Ú¯Ù…. اونوقت در جامعه ای Ú©Ù‡ آدمهای ØªØØµÛŒÙ„ کرده اش، اینا باشن، Ú†Ù‡ توقعی میشه از مردم معمولی داشت. Ù†Ø§Ú¯ÙØªÙ‡ نمونه Ú©Ù‡ ما بیشترین آسیبهای ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ Ùˆ میهنی را از طر٠همین Ø·ÛŒÙهای ØªØØµÛŒÙ„ کرده خورده ایم از پزشک بسیار ماهر Ùˆ چیره دستش بگیر تا بیا به دیپلم متوسطه دارش. من آدمایی را Ù…ÛŒ شناسم Ú©Ù‡ ØØ§Ø¶Ø±Ù†Ø¯ در عرض یک شب، هزار یورو خرج الواطیهای خود کنند؛ ولی ØØ§Ø¶Ø± نیستن پنج یورو بدهند کتابی بخرند Ùˆ اگر خودشون نیز نمی خونند به دیگران ØØ¯Ù‘اقل هدیه دهند. ما Ú©ÙØ´ØªÙ‡ ÛŒ خویشیم جانم.
Ù†Ø§Ø±Ø§ØØª نشو Ú©Ù‡ اینگونه Ù…ÛŒ نویسم. من یاد Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ ام Ú©Ù‡ از واقعیّتهای دم دست آغاز کنم؛ نه از لاطائلات باÙیهای مکتبی Ùˆ دانشگاهی Ùˆ ØÙˆØ²ÙˆÛŒ Ùˆ کتابی Ùˆ کذا. واقعیّت امروز ایران اینه Ú©Ù‡ به نام الله Ùˆ رسول Ùˆ کتابش، کشتارها Ùˆ ترورها Ùˆ غصب ØÙ‚وق ÙØ±Ø¯ÛŒ انسانها Ùˆ سرکوب Ùˆ غارت Ùˆ غارت Ùˆ غارت Ùˆ شمشیر Ú©Ø´ÛŒ Ùˆ شکنجه Ùˆ تبعید Ùˆ ‌آزار Ùˆ سانسور Ùˆ خصومت با وجدان ÙØ±Ø¯ÛŒ Ùˆ امثالهم Ù…ÛŒ شود. اون نظام Ùقاهتی Ú©Ù‡ اینقدر Ù…ÙØªØ¹Ù‡ گان Ú©Ù… مایه Ùˆ بی مایه Ùˆ بعضا مزدور با یابس Ùˆ طوبا باÙیهای شارلاتانیستی برایش توجیهات Ù…ÛŒ باÙن، هر ساله در مسئله Ú©ÙØ´ØªÙ† Ùˆ خونریزی Ùˆ آزار دگراندیشان، مقام اول یا دوم را در Ø³Ø·Ø Ø¬Ù‡Ø§Ù† Ù…ÛŒ آورد. من نمیام خودم را گول بزنم Ùˆ بر واقعیّت مملکتم خط بکشم Ùˆ بچسبم به مزخرÙگویی یه عده مزدور Ùˆ شارلاتان Ùˆ Ù…ÙØªØ¹Ù‡ ÛŒ ØÚ©ÙˆÙ…تچیان. بدبختی ما ایرانیها اینه، کاري را Ú©Ù‡ بايستي همين امروز به انجام برسونيم، به ÙØ±Ø¯Ø§ Ùˆ روزهاي ديگه ØÙˆØ§Ù„Ù‡ اش مي دهيم Ùˆ خبر نداريم Ú©Ù‡ هر روزي، مشکلات Ùˆ مسائل خودش را با خودش به همراه مياره. قرنهاست Ú©Ù‡ مسائل ايرانزمين روي همديگه تلبار شده اند Ùˆ مردم، بر طر٠و ØÙ„Ù‘ کردن اونا را به انقلابها Ùˆ رژيمهای غیبی! Ù…ØÙˆÙ‘Ù„ کرده اند. مشکلي را Ú©Ù‡ من امروز با آن، رويارو نشوم Ùˆ از پس آن بر نيايم، مطمئن باش Ú©Ù‡ صدها انقلاب Ùˆ رژيمهاي توتاليتر نيز از عهده ÙŠ اون بر نخواهند اومد. ما ملّت، عادت کرده ايم Ú©Ù‡ در هر گوشه Ùˆ خرابه، برينيم Ùˆ يواشکي از يه سوراخي نيز Ùلنگ را ببنديم Ùˆ توقع داشته باشيم Ú©Ù‡ ديگرون بيایند Ú¯Ù‡ ما را پاک کنند. نه ! عزيز جان !. ما ملّت، هر بلايي Ú©Ù‡ به سرمون مي ره از دست خوديهاست Ùˆ بس. اينا همش ØØ±ÙÙ‡ Ú©Ù‡ بيگانه ها مقصرند Ùˆ Ùلان Ùˆ بمان.
این گونه است Ú©Ù‡ در سیطره ÛŒ ØÚ©ÙˆÙ…تهای نوع Ùقاهتی نیز، ØØªÙ‘ا اگر کثیری از ما را روزانه، اسیر کنند Ùˆ آزار دهند Ùˆ Ù…ØÚ©ÙˆÙ… کنند، هیچکس در Ùکر اندیشیدن در باره ÛŒ اصل « مسئله ÛŒ ØÚ©ÙˆÙ…ت Ùˆ دولت Ùˆ کشور داری Ùˆ میهن Ùˆ مردم Ùˆ ØÙ‚وق انسانها » نیست Ùˆ آنانی نیز Ú©Ù‡ در Ùکر اسیران هستند برای آزادی اسیران به آش نذری پختن Ùˆ دعا Ùˆ جادو Ùˆ جنبل Ùˆ پخش شیرینی مشگل گشا Ùˆ ØÙ„وا Ùˆ خرما خیر کردن مشغول Ùˆ استغاثه کنان به هر ØØ¨Ù„ المتینی آویزان Ù…ÛŒ شوند. هیچکس « آزادی » را در معنای عریانی Ùˆ اینهمانی آنچه Ú©Ù‡ من Ù…ÛŒ اندیشم Ùˆ طبق آن باید Ø±ÙØªØ§Ø± کنم، در نمی یابد. تا زمانی Ú©Ù‡ شعارها Ùˆ نوشتارها Ùˆ سخنسرائیها Ùˆ هارت Ùˆ پورت کردنهای ما به رنگ واقعیّتهای ملموس Ùˆ ØØ³Ù‘ÛŒ Ùˆ عینی دم دست واگردانده نمی شوند، استمرار Ùˆ دوام ØØ§Ú©Ù…ان بی لیاقت Ùˆ ÙØ±Ù‘ بر زندگی Ùˆ هستی Ùˆ نیستی ما، اجتناب ناپذیر خواهد بود. در نظر بگیر در مملکتی با اون همه تاریخ Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ Ùˆ ØªØØµÛŒÙ„ کرده گان Ù†ÙØ®Ø¨Ù‡ اش، بیایند « دست Ùˆ پا Ùˆ گردن را قطع کنند Ùˆ چشم انسانها را در بیاورند Ùˆ آنها را از Ø§Ø±ØªÙØ§Ø¹Ø§Øª هولناک به پایین پرتاب کنند Ùˆ Ø¢ÙØªØ§Ø¨Ù‡ به دور گردن جوانان بیندازند Ùˆ باطوم Ùˆ تسمه Ùˆ شلّاق را به سراسر پیکر آنها ÙØ±Ùˆ آورند »؛ آنگاه طی٠مدّعیان از نویسنده Ùˆ استاد دانشگاه Ùˆ مبارز Ùˆ شاعر Ùˆ ÙØ¹Ù‘ال سیاسی اش نتونند کوچکترین اقدام انساندوستانه را پیش ببرند Ùˆ واقعیّت تلخ Ùˆ گزنده Ùˆ نکبتی Ùˆ هراس آور ØÚ©ÙˆÙ…تگران خبیث را از اقتدار ÙØ±Ùˆ اÙکنند.
در اجتماعی Ú©Ù‡ برای جان آدمیزاد تا شیر مرغ Ùقط Ùˆ Ùقط « شرایع قیراطی » یکی از بدوی ترین Ùˆ خشن ترین Ùˆ مزخر٠ترین Ùˆ کثی٠ترین مذاهبی (= اسلامیّت گیوتینی ) Ú©Ù‡ در زهدان « بربریّت Ùˆ ØªÙˆØØ´Â» به وجود آمده Ùˆ Ø´Ú©Ù„ Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ Ùˆ ØØ±Ù اول Ùˆ آخر را بزند، شرم آور است ادّعاهای آنچنانی کردن. بستن چشمان خود Ùˆ به کری زدن گوشهای خود در برابر چنین واقعیّتهای آزارنده، هیچ معنایی ندارد؛ سوای اینکه ØØ§Ú©Ù… Ùˆ Ù…ØÚ©ÙˆÙ…ØŒ اینهمانی دارند؛ ولو در اینهمانی داشتن با یکدیگر به Ø³Ø±ØØ¯ Ù†ÙØ±Øª از یکدیگر نیز رسیده باشند. من تا ذهنیّتم به مبانی اعتقاداتی یا ایدئولوژیی یا مذهبی مخرّب، غرقه نباشه، Ù…ØØ§Ù„ است Ú©Ù‡ ØÚ©ÙˆÙ…تگرانی بتوانند با جان Ùˆ زندگی Ùˆ هستی Ùˆ نیستی من، بازی کنند Ùˆ آن را ملک طلق خودشون بدونند. امکان ندارد. ذهنیّت Ø±ÙØªØ§Ø±ÛŒ Ùˆ زیستاری ما ایرانیان – مهم نیست کجا مقیم باشیم Ùˆ کدام ادّعاهای آنچنانی را داشته باشیم – تا امروز ثابت کرده است Ú©Ù‡ بی Ú©Ù… Ùˆ کاست تا خرخره در شرایع باتلاق اسلامیّت شمشیر اقتلویی ÙØ±Ùˆ Ø®ÙØªÙ‡ ایم Ùˆ تمام اداها Ùˆ اطوارها Ùˆ مدرن نما بازیهایمان Ùقط Ùˆ Ùقط « خود ÙØ±ÛŒØ¨ÛŒ » Ù…ÛŒ باشند Ùˆ خود ÙØ±ÛŒØ¨ÛŒ Ùˆ خود ÙØ±ÛŒØ¨ÛŒ.
آره امیر عزیز!. من به همه چيزي كه تا كنون شناخته ام Ùˆ تجربه كرده ام Ùˆ شنيده ام Ùقط مي خندم. برا اينكه آخر Ùˆ عاقبت آن چيزها را ديده ام. شايد پوزخند هايم از شناختهايم ريشه مي گيرن كه عمق ÙØ§Ø¬Ø¹Ù‡ ها را تجربه كرده ام Ùˆ در گوشه اي ساكت Ùˆ در خود خزيده ام. اينكه ميگن Ùلاني از Ù‡ÙØª دولت آزاده، ØÙƒØ§ÙŠØª منه . اينم كه مي بيني Ø±Ø§ØØª مي تونم در باره ÙŠ موضوعاتي مثل خدا Ùˆ دين Ùˆ انبيا Ùˆ سراي ديگر Ùˆ ØÙƒÙˆÙ…ت Ùˆ دولت Ùˆ سياست Ùˆ غيره Ùˆ غيره، دیدگاههایم را بنويسم، همه از همين آزاد Ùˆ رها شدن از كمپلكسها مي باشه. اين ØØ±Ùها را براي اونايي مي نويسم كه هنوز در چنبره ÙŠ اينگونه موضوعات اسيرند Ùˆ نمي تونن از بختك اونا Ø±Ø§ØØª بشن. اگر تمام مقالات Ùˆ پاره - انديشه هاي مرا وارسي كني، خواهی دید Ú©Ù‡ همشون در باره ÙŠ واقعيتهائي هستن كه تجربه كرده ام بدون آنكه بخواهم اØÚ©Ø§Ù… قطعی صادر کرده باشم. انسان، یه پرتگاه هولناک Ùˆ معمّایی در کائناته، ای امیر نیک مرام. من تا امروز با تته – تته گوییهایم خواسته ام عريان Ùˆ ساده بگويم كه Ú†Ù‡ مي انديشم. گوشه نشيني Ùˆ سكوت اسرار آميزم از پوچي Ùˆ بي معنائي بسياري چيزها نيست كه من شناخته ام Ùˆ تجربه كرده ام؛ بلكه از پرسشي نشات مي گيرند كه بي معنائي را در آن چيزهاي تجربه شده، كش٠كرده ام. برا همينه كه به همه چيز مي خندم Ùˆ پوزخند مي زنم Ùˆ به قول « عبید ذاکانی » : [ از خیر کسان، طمع بریده ام تا به ریش همشون بتونم بخندم ].
من خودم را در خدا Ùˆ دين Ùˆ زمان Ùˆ گذشته Ùˆ اكنون Ùˆ آينده Ùˆ هنر Ùˆ ادبيّات Ùˆ شعر Ùˆ ÙلسÙÙ‡ Ùˆ سينما Ùˆ غيره Ùˆ ذالك، دائم مي جويم Ùˆ نمي يابم خودم را. شايد گردآمد تمام آنچه كه مي جويم Ùˆ نمي يابمش، همان « خود مجهولی » باشه كه تنها در آنات انديشيدن همچون آذرخش، ناگهان پديدار مي شود Ùˆ در يك آن، خاموش مي شود. شايد!. اگر تنهائي نيهيلستي ام از بي ØÙˆØµÙ„گيها Ùˆ سرخوردگيها نباشه، مطمئن باش كه از ژرÙنگريها Ùˆ تجربيات عريان Ùˆ بي واسطه Ùˆ تلخي ريشه مي گيرن كه هيچ ايده آل Ùˆ اميد Ùˆ آرزويي را ÙØ±Ø§Ø³ÙˆÛŒ « واقعیّت تلخ اکنون » نيز برايم باقي نگذاشته اند. سالهاست كه نه به چيزي بازمانده ام Ùˆ نه در دام چيزي Ø§ÙØªØ§Ø¯Ù‡ ام. Ùقط خنده ام مي گيره از ØØ±Ú©Ø§Øª آناني كه هنوز هنر گسستن Ùˆ سبكبال Ùˆ چونان اسبان ÙˆØØ´ÙŠ Ø²ÙŠØ³ØªÙ† را نياموخته اند Ùˆ گستاخ نيستن كه به آزمونگري در گستره ÙŠ مجهولات Ùˆ نامنتظره ها Ùˆ Ø´Ú¯ÙØªÙŠÙ‡Ø§ رو آورند.
من ØØ±ÙÙ… اینه Ú©Ù‡ اگه بخوای آدمیگری Ùˆ انسانیّت Ùˆ ØÙ‚وق بشر را ارج بزاری، بایستی جانم یاد Ú¯Ø±ÙØª Ú©Ù‡ از عقاید نصّی Ùˆ ایدئولوژیها Ùˆ مذاهب Ùˆ امثال این صراطها به عنوان تنها نسخه ÛŒ درمان Ùلاکتهای اجتماعی، برا همیشه چشم پوشید Ùˆ ÙØ±Ø§ گذشت. آن آزادی Ùˆ Ù…ØØ¨Ù‘ت Ùˆ داد ورزی Ùˆ انسانیّت Ùˆ دوستی Ùˆ مهر ورزی Ú©Ù‡ در ظلّ عقیده Ùˆ ایدئولوژی Ùˆ مرام Ùˆ مسلک Ùˆ مذهب Ùˆ امثالهم بخواد اجرا بشه، باور کن، بیش از هر چیز دیگری در ØÙ‚Ù‘ انسانها، قساوت Ùˆ جنایت Ùˆ تبهکاری ایجاد خواهد کرد. نمونه ÛŒ ØÛŒÙ‘ Ùˆ ØØ§Ø¶Ø±Ø´ØŒ همین اسلامیّت با عدل الهی اش در ایرانزمین. برای آنکه انسان هم خودش را ببینه هم ديگران را، بايستي از سطØÙŠ Ú©Ù‡ همه در کنار يکديگر هستن، ÙØ§ØµÙ„Ù‡ بگيره. چنين ÙØ§ØµÙ„Ù‡ اي را یا بايد با به Ú˜Ø±ÙØ§ Ø±ÙØªÙ† به دست آورد يا با به بلنديها صعود کردن. کمتر کساني را مي توان ÙŠØ§ÙØª Ú©Ù‡ بخواهن Ø§ØØ³Ø§Ø³ ÙØ§ØµÙ„Ù‡ Ú¯Ø±ÙØªÙ† از ديگران را براي شناخت آنچه Ú©Ù‡ « خود » هستن، در سر بپرورانند. ولي انساني Ú©Ù‡ متوجّه ÙŠ « بود » خودش بشه Ùˆ با « خودش » گلاويزي Ùکري پيدا کنه، Ú©Ù… Ú©Ù… از ميدان ديد ديگران ناپديد ميشه با آنکه شدّت ØØ¶ÙˆØ± او، ملموس Ùˆ آشکاره. آنگاهه Ú©Ù‡ انسان مي تونه عمق بسياري از واقعيّتهايي را به عيان ببينه Ú©Ù‡ با هيچ کلامي نمیشه آنها را بيان کرد. منظورم عرياني واقعيّتهاي انسانهائیست Ú©Ù‡ شکنجه اي براي Ø±ÙˆØ Ø²ÙŠØ¨Ø§ پسند Ù…ÛŒ شوند. یعنی ابعادي Ú©Ù‡ زمختی اعتقادات کثیری از همنوعان ما را واتاب میدن؛ زیرا « از زایش Ùˆ پدیدار کردن زیبائیهای وجود خودشون »، عاجز Ùˆ ذلیلند.
من به ØÙ‚Ù‘ØŒ از دل بستن به کسي يا چيزي رميده ام Ùˆ ترسيده ام؛ زيرا نمي دانم آن Ú†Ù‡ را Ú©Ù‡ به آن دل بسته ام Ùˆ دوستش مي دارم تا Ú©ÙŠ Ùˆ چگونه باعث دلخوشيهاي من خواهد بود Ùˆ دل مرا با خود، همراه خواهد داشت. روزي Ú©Ù‡ بخواهم دل بکنم پاره هايي از وجودم به آن شخص يا چيز مي چسبند Ùˆ کنده نمي شوند. سالهايی عزیر Ùˆ هرگز بازنگشتنی از زندگي ام به دل بستن Ùˆ دل کندن سپري شده اند. از اين رو، قلبي پاره پاره دارم Ùˆ آوازي غمناک. درد مرا از زبان « کليم همداني » بشنو:
بدنامي ØÙŠØ§ØªØŒ دو روزي نبود بيش
گويم « کليم » با تو ،که آن هم، چه سان گذشت
يک روز، صر٠بستن دل شد به اين و آن
روز دگر، به کندن دل از جهان گذشت.
من مي انديشم Ú©Ù‡ « Ø§ØØ³Ø§Ø³ تنهايي » با « تنها بودن » بسيار Ù…ØªÙØ§ÙˆØª از يکديگر هستن. من در تنها بودن خويش، اين امکان را دارم Ú©Ù‡ با ديگران همسخن شوم Ùˆ Ù„ØØ¸Ù‡ هاي تنهايي خودم را سرشار از Ù„ØØ¸Ø§Øª شادي Ùˆ خوشزيستي Ùˆ Ú¯ÙØª – Ùˆ – شنودهاي ثمر بخش کنم. ولي بر « Ø§ØØ³Ø§Ø³ تنهايي » نمي توان با هيچ چيزي چيره شد. « Ø§ØØ³Ø§Ø³ تنهايي »، پايانيست بر هر Ù„ØØ¸Ù‡ اي Ú©Ù‡ بر انسان مي گذرد. Ù…ÙØ±Ø¯Ù† زمانيست Ú©Ù‡ انسان، آرزو دارد آن را خوش بزييد؛ ولی دست Ùˆ بالهایش بسته اند. نوعی پوزخند تلخ مرگ به « آنات زندگي » در هر ثانيه است. « Ø§ØØ³Ø§Ø³ تنهايي »، رنج Ùˆ درد پاره شدن Ùˆ بریدن از انسانها Ùˆ اجتماعيست Ú©Ù‡ « مرا » در مقام ÙŠÚ© انسان نامتعار٠و مستقل اندیش به رسميّت نمي شناسند Ùˆ از خودشان نمي دانند. جامعه اي Ú©Ù‡ Ø§ÙØ±Ø§Ø¯Ø´ نمي تونن دگرانديشان Ùˆ دگرگونه زيستن را تاب آورند، همونها نیز خیلی سریع به آلت قدرتپرستان Ùˆ ØØ§Ø³Ø¯Ø§Ù† جاه طلب تبدیل Ù…ÛŒ شوند تا انسانهاي ناهمگونه Ùˆ نامتعار٠و تکرو Ùˆ نیرومند Ùˆ مستقل اندیش را از دامن خود برانند Ùˆ به دور اÙکنند Ùˆ از این راه، يکدستي Ùˆ همگونه Ú¯ÛŒ Ø§ÙØ±Ø§Ø¯ اجتماع، دوام هميشگي داشته باشد.
دگرانديش Ùˆ دگرگونه زيستن، خیزش بلندی کوههائیهاست Ú©Ù‡ بر Ø³Ø·Ø ÛŒÚ©Ø¯Ø³Øª همگونه Ø±ÙØªØ§Ø± کردن اجتماع گله اي، ÙØ±Ø§Ø² Ùˆ نشيب ايجاد مي کند. از اين رو، تلاش برای واقعیّت پذیر شدن « آزادي » در اينگونه جوامع، ÙŠÚ© روند زايشي برای خیزش کوههای سر به ÙÙ„Ú© کشیده ÛŒ شخصیّتها Ùˆ ÙØ±Ø¯ÛŒÙ‘تهای نامتعار٠و مستقل اندیش Ù…ÛŒ باشد؛ نه ØØ±Ú©ØªÛŒ خلقتي Ùˆ تصنّعي برای همعقیده گرد آوردن. « آزادي » با زائيده شدن انسان در گيتي، عجين Ùˆ آميخته است. انسان در « آزادي » مي تواند سرچشمه ÙŠ « آسایش » در تمام ابعاد زندگي شود. من به نسلي تعلق دارم Ú©Ù‡ نه امروز را مي تواند بزييد نه آينده اي را ÙØ±Ø§ راه خودش مي بيند. برايم هر Ù„ØØ¸Ù‡ ای Ú©Ù‡ مي گذرد، ÙŠÚ© خاطره ÛŒ هولناک است. خاطره اي از آنچه Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ سوزاند Ùˆ تباه Ù…ÛŒ کند. من با يادآوري Ùˆ باز Ø¢ÙØ±ÙŠÙ†ÙŠ Ø®Ø§Ø·Ø±Ù‡ هايم، زنده بودن خودم را در ملعونیّتهای دور اÙکنده شدن، شبيه سازي مي کنم. نسل من، زنده بودن خودش را « Ù…ÙØ±Ø¯Ù† ÙˆØØ´ØªÙ†Ø§Ú© » در پيکري Ù…ØªØØ±Ù‘Ú© مي Ùهمد. اينست Ú©Ù‡ در جست – Ùˆ – جوي زندگي، به سوی اÙقهایی دیگه، نگاه Ù…ÛŒ اÙکنه تا در سپيده دم اميدها Ùˆ آرزوها Ùˆ خيالات شادي Ø¢ÙØ±ÙŠÙ†ØŒ آنگونه زندگي کنه Ú©Ù‡ آرزو مي کنه؛ نه بدانگونه Ú©Ù‡ ØÚ©ÙˆÙ…تگران انتظار دارند.
من انسان شکّاکی هستم Ú©Ù‡ به شکهایم، هیچگاه وانموندم Ùˆ اسیر Ùˆ تسلیم آنها نیز نشدم؛ بلکه همواره در جست Ùˆ جوی واقعیّت پذیر شدن آرزوها Ùˆ آرمانها Ùˆ امیدها Ùˆ خیالهای رنگین کمانی گیتائی ام بوده ام. اگر کسانی پیدا شوند Ú©Ù‡ بخواهند با لجاجت Ùˆ تØÚ©Ù‘Ù… Ùˆ خونریزی Ùˆ ستم Ùˆ Ø§Ø¬ØØ§Ù Ùˆ شانتاژگری بر آن باشند Ú©Ù‡ مبانی عقاید Ùˆ مذاهب Ùˆ ایدئولوژیها Ùˆ تزها Ùˆ نظریّه ها Ùˆ مرام Ùˆ مسلکهای خودشون را « پیش شرط آزادی » بشمارند، پیداست Ú©Ù‡ همانان از پایمال کننده گان Ùˆ خاصمان سر سخت « آزادی » خواهند شد Ùˆ صدها Ùˆ هزاران مثال از تاریخ بشر برای چنین استدلالی Ù…ÛŒ توانم از سراسر جوامع بشری Ùˆ بویژه ایرانزمین بیاورم؛ زیرا « آزادی »، هیچگاه شرط Ùˆ شروط نداشته است Ùˆ ندارد. هر گونه پیش شرط گذاشتن برای « آزادی »، نشانگر مقیّد Ùˆ ØªØØ±ÛŒÙ Ùˆ تقلیب Ùˆ متلاشی کردن آزادیست. آزادی، ÙØ¶Ø§ Ùˆ Ø¢ØªÙ…Ø³ÙØ± Ùˆ دامنه ای Ùˆ خاکی مستعد Ùˆ آزاد Ù…ÛŒ باشد Ú©Ù‡ تخمه ÛŒ وجود نامتعار٠نهال درخت آدمها Ù…ÛŒ توانند در آن ریشه بزنند Ùˆ Ø´Ú©ÙˆÙØ§ شوند Ùˆ به رنگ Ùˆ بوی خویشتن در آیند. یا ما تمام همّ Ùˆ غمّ خود را بایستی بر سر این بگذاریم Ú©Ù‡ ÙØ¶Ø§ÛŒ آزادی را گسترده تر Ùˆ Ù¾ÙØ± دامنه تر بیندیشیم Ùˆ بپرورانیم Ùˆ نگهبان آن باشیم Ùˆ هر چیزی Ú©Ù‡ بخواهد چنین ÙØ¶Ø§ÛŒÛŒ را تنگ Ùˆ مقیّد کند به دامنه ÛŒ سنجشگری رادیکال بکشانیم – خواه ØÙ‚یقتی مطلق ÙØ±Ø§Ú©Ø§Ø¦Ù†Ø§ØªÛŒ باشد. خواه نظریّه ای مطلق راسیونالیستی Ùˆ آکادمیکی باشد. خواه ØÙ‚یقتی Ø§Ù†ØØµØ§Ø±ÛŒ Ùˆ امثالهم. هر چیزی Ú©Ù‡ بخواهد « آزادی » را به رنگ Ùˆ روی خودش در آورد، آن چیز، خاصم Ø¨Ø§Ù„ÙØ·Ø±Ù‡ ÛŒ آزادی Ù…ÛŒ باشد. « مهاتما گاندی » Ù…ÛŒ گوید Ú©Ù‡ « هیچ راهی به سوی ØµÙ„Ø Ù†ÛŒØ³ØªØ› زیرا ØµÙ„ØØŒ خودش راه Ù…ÛŒ باشد. ». من Ù…ÛŒ اندیشم Ú©Ù‡ هیچ پیش شرطی نمی تونه آزادی را تضمین Ùˆ تامین Ùˆ نگاهبانی کند؛ آنهم در هر ÙØ±Ù…ÛŒ Ú©Ù‡ بخواهد به خودش، پیکر بگیره؛ زیرا « آزادی »، بالقوّه، « مجهوله » Ùˆ گوهر معمّایی وجود خود انسان نیز بدون شرط Ùˆ شروط Ù…ÛŒ باشه.
یک پرنده را ØØªÙ‘ا اگه بالهایش را نیز قیچی نکنن Ùˆ اونا در Ù‚ÙØ³ØŒ Ù…ØØ¨ÙˆØ³ کنن، هرگز نمی توان ادّعا کرد Ú©Ù‡ پرنده ای آزاد است Ùˆ Ù…ÛŒ تونه به هر گوشه ای از Ù‚ÙØ³ Ú©Ù‡ بخواهد بال بگشاید. من زمانی آزاد هستم Ú©Ù‡ در هیچ Ù‚ÙØ³ÛŒ Ù…ØÚ©ÙˆÙ… به زیستن Ùˆ ماندن نباشم تا بتونم با آزادی Ùˆ مسئولیّت ÙØ±Ø¯ÛŒ خودم به هر سویی Ú©Ù‡ دوست Ù…ÛŒ دارم Ùˆ آرزو Ù…ÛŒ کنم، بال پرواز گشایم یا ÙØ±ÙˆØ¯ آیم Ùˆ لختی بیاسایم . دهه هاست Ú©Ù‡ بیشینه شمار ØªØØµÛŒÙ„ کرده گان Ùˆ مبارزین عرصه ÛŒ سیاست در ایرانزمین Ùقط در سمت Ùˆ سوی « Ù‚ÙØ³ ساختن » برای مردم Ùˆ میهن بوده اند. Ø¨ØØ« تک Ùˆ توک استثناها را Ù†Ú©Ù† Ú©Ù‡ چنان استثناهایی بسان ستاره ÛŒ سهیل در تاریخ کژبختیهای مردم ما درخشیده اند؛ ولی همگونه گان Ùˆ ØÙکّام تبهکار، آنها را قلع Ùˆ قمع کرده اند. از چنان استثناهایی ÙØ¹Ù„ا بگذریم Ú©Ù‡ یاد از آنها نیز اگه ارزنی شعور داشته باشیم، بایست ما را شرمنده کنه Ú©Ù‡ اینقدر ذلیل Ùˆ ØÙ‚یر ØÚ©ÙˆÙ…تگران الهی Ùˆ Ùقاهتی شده ایم. جدّی میگم. زیاد ØØ§Ø´ÛŒÙ‡ نروم. داشتم Ù…ÛŒ Ú¯ÙØªÙ… Ú©Ù‡ آزادی در Ù‚ÙØ³ØŒ Ú†Ù‡ مصیبت هولناکیه. از Ù‚ÙØ³ اسلامیّت Ùˆ مذاهب تاق Ùˆ Ø¬ÙØª بگیر تا ایدئولوژیهای وارداتی Ùˆ نظریّه های سوپر آکادمیکی Ùˆ علمی نما. در میان اینهمه تاجرهای رنگارنگ، هیچکس به ذهنش خطور نکرده Ú©Ù‡ ما بایستی هنر « آزاد زیستن Ùˆ آزاد اندیشی » را بیاموزیم Ùˆ ØÙ‚یقت Ù…Ù†ØØµØ± به ÙØ±Ø¯ « اصالت خود » را بزییم. هر کسی از ما، پرنده ای در Ù‚ÙØ³ Ù…ØØ¨ÙˆØ³ عقیده Ùˆ مذهب Ùˆ ایدئولوژی Ùˆ نظریّه Ùˆ تز Ùˆ ادّعاها Ùˆ وعده Ùˆ وعیدهایش را Ù…ÛŒ خواهد. هیچکس در این باره نمی اندیشه Ú©Ù‡ وقتی اسلامیّت یا نمیدونم انواع Ùˆ اقسام « ایسمهای ماتیک سرخابی » یا Ùلان Ùˆ بیسار بخواهند پیش شرطی برای واقعیّت پذیری آزادی به ØØ³Ø§Ø¨ آیند، آنگاه همه ÛŒ مدّعیان با بیرقهای خودشون همانا در ØÙÚ©Ù… « Ù‚ÙØ³ » برای در بند Ùˆ Ù…ØØ¨ÙˆØ³ Ùˆ سر به نیست کردن آزادیهای ÙØ±Ø¯ÛŒ Ùˆ اجتماعی Ù…ÛŒ باشند. هر نوع ایمسی Ùˆ مذهب مطلقگرا Ùˆ نظریّه ÛŒ آکبند؛ ولو مروّجان Ùˆ مومنان Ùˆ Ù…Ø¯Ø§ÙØ¹Ø§Ù†Ø´Ø§Ù†ØŒ شبانه روز در بوق Ùˆ کرّنای « آزادی » بدمند، همه ضدّ « آزادی » هستند؛ زیرا « آزادی »، پرنسیپا ضدّ Ø´Ú©Ù„ Ùˆ قالب Ùˆ ÙØ±Ù… متعیّنی هست Ùˆ تنها « گستره ÛŒ امکانهای مجهول Ùˆ ÙØ¶Ø§ÛŒ جابجاییها Ùˆ تنوّعهای رنگارنگ » Ù…ÛŒ باشه؛ نه قالبهای ØØ§Ø¶Ø± Ùˆ آماده Ùˆ قیراطی از ÙØ±Ø§Ú©Ø§Ø¦Ù†Ø§ØªÛŒ اش بگیر تا زمینی ترینش.
تو، اگر میخواهی میزان Ùˆ ظرÙیّت مثلا اسلامیّت هارت Ùˆ پورتی را Ùˆ در اینجا Ùˆ اکنون وطن، واقعیّّت عینی Ùˆ ملموس Ùˆ ØØ§Ú©Ù… – اجرائی اش را برای « شکیبیدن آزادی ÙØ±Ø¯ÛŒ Ùˆ وجدان Ø®ÙˆÛŒØ´Ø¢ÙØ±ÛŒØ¯Ù‡ » برآورد Ú©Ù†ÛŒ Ùˆ بسنجی، بیا همین Ù‡ÙØªÙ‡ به جهانیان اعلان کنیم Ú©Ù‡ من Ùˆ تو در Ùلان روز؛ آنهم بعد از سالها دربدری Ùˆ Ù…ØÚ©ÙˆÙ… بودن در غربت اجباری بدون آنکه کوچکترین جرمی داشته یا آزاری به یه مورچه رسونده باشیم، بر آنیم Ú©Ù‡ به ایران مراجعت کنیم. اگه کسانی Ú©Ù‡ شبانه روز دارند از آن سÙّاکان Ùˆ سÙله گان بی لیاقت Ùˆ ÙØ±Ù‘ Ùقاهتی Ùˆ آن اسلامیّت شمشیر اقتلویی، Ø¯ÙØ§Ø¹ÛŒÙ‘ات اØÙ…قانه Ùˆ مغرضانه Ù…ÛŒ کنن، توانستند ثابت بکنند Ú©Ù‡ ØÚ©ÙˆÙ…ت Ùقاهتی Ùˆ اسلامیّت گیوتینی در همان ÙØ±ÙˆØ¯Ú¯Ø§Ù‡ØŒ مرا Ùˆ تو را دستگیر Ùˆ آزار Ùˆ به چار میخ نکشند، پس بدان Ùˆ مطمئن شو Ú©Ù‡ « شعارهای دهن Ù¾ÙØ± Ú©Ù† آنها »، شعار نیست؛ بلکه ØÙ‚یقت داره Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ گوین مثلا اسلامیّت شمشیر اقتلویی نیز Ù…ÛŒ تواند دگراندیشان Ùˆ ØØªÙ‘ا رادیکالترین سنجشگران خود را برتابد Ùˆ نه تنها ØÙ‚وق ÙØ±Ø¯ÛŒ Ùˆ اجتماعی آنها را غارت نمی کند؛ بلکه آنقدر « مسلمانان Ù…ØµØ·ÙØ§ÛŒÛŒ »، Ø§ÙØ±Ø§Ø¯ÛŒ با شعور Ùˆ Ùهمیده هستند Ú©Ù‡ نمی گذارند ØØªÙ‘ا یه تار مو نیز از سر Ù…Ø®Ø§Ù„ÙØ§Ù† خودشون کاسته بشه؛ Ú†Ù‡ رسد به اینکه جان Ùˆ هستی Ùˆ نیستی Ùˆ آبا Ùˆ اجداد آنها ÙØ¯Ø§ÛŒ شمشیر الهی شود!. این Ú¯ÙˆÛŒ Ùˆ این میدون امیر نازنین!. به قول آخوندا: « بسم الله! Ø¨ÙØ±Ù…ا ». نه امیر جان!. ÙØ±ÛŒØ¨ نخوریم. اگه چنین چیزی Ø§ØªÙ‘ÙØ§Ù‚ Ø¨ÛŒÙØªÙ‡ Ú©Ù‡ ناممکن بودنش با توجّه به وضعیّت سی سال Ø±ÙØªØ§Ø± Ùˆ Ú¯ÙØªØ§Ø± مدّعیان مثلا اپوزیسیون!ØŒ همچون خورشید تابان، معلوم Ùˆ روشنه، من به تو قول شر٠می دهم Ú©Ù‡ از همین جایی Ú©Ù‡ هستم تا اونجایی Ú©Ù‡ تو هستی، لخت Ùˆ عور، ورجه ورجه کنان بدوم Ùˆ هورا بکشم Ú©Ù‡ بالاخره اسلامیّت شمشیر اقتلویی، پس از هزار Ùˆ چهارصد سال خونریزیها Ùˆ Ú©ÙØ´Øª Ùˆ کشتارها Ùˆ غارتگریها Ùˆ ترورهای ÙˆØØ´ØªÙ†Ø§Ú© Ùˆ توصی٠ناپذیر، سرانجام از آن بدویّت ØªÙˆØØ´ÛŒ اش به در آمد Ùˆ پوست اندازی Ùˆ شمشیرش را ذوب Ùˆ معدوم کرد. البته چنین خوشخیالیهایی را در قصّه های ÙØ§Ù†ØªØ²ÛŒ نیز نمی توان متصوّر شد؛ Ú†Ù‡ رسد واقعیّت باهمزیستی. اسلامیّت Ùˆ بدیلهای ایدئولوژیکی آن، زمانی « آزادی Ùˆ وجدان ÙØ±Ø¯ÛŒ » دیگران را ارج خواهند گذاشت Ùˆ با ØØ±Ù…ت از دیگران، یاد خواهند کرد Ùˆ در کنارشان خواهند زیست Ú©Ù‡ هیچگاه، خودشان را مرکز Ùˆ Ù…ØÙˆØ± Ùˆ ØÚ©ÙˆÙ…ت Ùˆ عقل کلّ Ùˆ تنها صراط Ùˆ پیش شرط Ùˆ ØÙ‚یقت Ù…ØØ¶ نصّی Ùˆ خوشزیستی جنّت مکانی Ùˆ امثال این ÙØ±ÙˆØ²Ù‡ هایی Ú©Ù‡ « Ù…ØØµÙˆÙ„ آزادی » Ù…ÛŒ باشند، هرگز Ùˆ هرگز ندانند Ùˆ شعارش را نیز عربده Ú©Ø´ÛŒ نکنند.
دریغا Ú©Ù‡ کثیری از ایرانیان برغم داشتن تجربه های بسیار دلخراش Ùˆ خونین Ùˆ ÙˆØØ´ØªÙ†Ø§Ú©ØŒ همچنان خودشون را با این نامهای دلخوشکنکی ÙØ±ÛŒØ¨ Ù…ÛŒ دهند Ùˆ با کمال میل Ù…ÛŒ گذارند Ùˆ اجازه Ù…ÛŒ دهند Ú©Ù‡ ØÚ©ÙˆÙ…تگران ستمگر Ùˆ خونریز Ùˆ همچنین مدّعیان قدرت طلب بیایند Ùˆ آنها را به Ú©Ù…Ú© این Ø®ÙˆØ¯ÙØ±ÛŒØ¨ÛŒÙ‡Ø§ در Ù‚ÙØ³Ù‡Ø§ÛŒ رنگارنگ با برچسبهای دهن Ù¾ÙØ± کن، Ù…ØØ¨ÙˆØ³ Ùˆ اسیر کنند. درد Ùˆ پرسش کلیدی اینجاست Ú©Ù‡ ما نمی خواهیم در برابر تمام موانع Ùˆ سدها Ùˆ خاصمان « آزادی Ùˆ وجدان Ø®ÙˆÛŒØ´Ø¢ÙØ±ÛŒØ¯Ù‡ ÛŒ ÙØ±Ø¯ÛŒ »، مرز بندیهای Ùکری داشته باشیم؛ زیرا Ù…Ù†Ø§ÙØ¹ Ùˆ سوائق جاه طلبی Ùˆ قدرتپرستی Ùˆ همگونه خواه Ùˆ کوتوله مغزی را بر هر گونه آزادیی Ú©Ù‡ به زایش Ùˆ پرورش « نامتعارÙها Ùˆ شخصیّتها Ùˆ ÙØ±Ø¯ÛŒÙ‘تها » بیانجامد، Ø§Ø±Ø¬Ø Ù…ÛŒ دهیم. ما هنوز نمی خواهیم بپذیریم Ú©Ù‡ اسلامیّت، ضدّ آزادیست. انواع Ùˆ اقسام ایسمها Ùˆ مذاهب رهائیبخش نیز٠ضدّ آزادی هستند از Ø®Ø±Ø§ÙØ§ØªÛŒ اش Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ تا سوپر علمی Ùˆ آکادمیکی اش، همه بدون استثناء تا جایی Ú©Ù‡ رنگ Ùˆ Ùˆ روی « توتالیتری Ùˆ تمامیّتی » دارند از خاصمان Ùˆ Ù…ØÙˆ کننده گان هر نوع آزادی ÙØ±Ø¯ÛŒ Ùˆ وجدانی Ù…ÛŒ باشند. در وجود تک، تک آن مدّعیانی Ú©Ù‡ برای « آزادی Ùˆ وجدان ÙØ±Ø¯ÛŒ انسانها »، پیش شرطهای ÙØ±ÛŒØ¨Ù†Ø¯Ù‡ Ù…ÛŒ گذارند، چهره ای Ùˆ باریگادی Ùˆ Ù†ØÙ„Ù‡ ای Ùˆ نشانه ای Ùˆ Ø·ÛŒÙÛŒ از خاصمان بالقوّه ÛŒ « آزادی » را Ù…ÛŒ توان با تیز بینی Ùˆ ذکاوت، تمییز Ùˆ تشخیص داد.
کثیری از ما نمی خواهیم بر « ÙØ±Ø¯ÛŒÙ‘تهای نامتعار٠»، Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù‡Ø§ بگوییم؛ در نتیجه به دنبال قالبهای همگونه ساز Ù…ÛŒ گردیم. ما خشتمال قالبگرا هستیم Ùˆ تمام همّ Ùˆ غمّ خود را در این Ù…ÛŒ دانیم Ú©Ù‡ «خاک وجود » دیگران را آجری Ùˆ خشتی برای « Ù‚ÙØ³ آزادی » دیگران کنیم. آنانی Ú©Ù‡ ÙØ±ÛŒØ¨ « نامهای Ù¾ÙØ± دبدبه Ùˆ کبکه ÛŒ مختل٠» را راهی به سوی آزادیهای ÙØ±Ø¯ÛŒ Ùˆ وجدانی Ù…ÛŒ دانند، خبر ندارند Ú©Ù‡ به Ú†Ù‡ دامهایی ÙØ±Ùˆ خواهند Ø§ÙØªØ§Ø¯. ØÚ©Ø§ÛŒØª تک بیتیست Ú©Ù‡ « صائب تبریزی » Ú†Ù‡ نیکو سروده:
دشمن دوست نما را نتوان کرد علاج
شاخه را، مرغ Ú†Ù‡ داند Ú©Ù‡ Ù‚ÙØ³ خواهد شد.
خوبترین خوبان ما تا امروز در باره ÛŒ هر چیزی سخن Ú¯ÙØªÙ‡ اند Ùˆ خروارها کاغذ را سیاه کرده اند Ùˆ هزاران هزار ساعت، از طریق رادیوها Ùˆ تلویزیونها Ùˆ پالتاکها Ùˆ تلÙنها Ùˆ امثالهم، هوا را آلوده کرده اند؛ ولی هیچگاه، مسئله ÛŒ « آزادیهای Ùˆ وجدان ÙØ±Ø¯ÛŒ انسانها » را Ù…ØÙˆØ± Ø¨ØØ«Ù‡Ø§ Ùˆ کشمکشهای خود نگذاشته اند Ùˆ دهها سال است Ú©Ù‡ به دنبال زرق Ùˆ برق کردن انواع Ùˆ اقسام تزها Ùˆ نظریّه ها Ùˆ مذهبها Ùˆ ایدئولوژیها بوده اند. هر چیزی Ú©Ù‡ بخواهد پیش شرطی برای آزادی به ØØ³Ø§Ø¨ آید، آن چیز بی گمان، ایدئولوژی Ù…ÛŒ باشه Ùˆ اسارتگاه؛ ولو برای استتار کردن ایدئولوژی نبودنش به صدها دائرة المعار٠توجیهی استناد شود. ØÙ‚یقت عریان Ùˆ تلخ زندگی در جهان ماتریالیستی این است Ú©Ù‡ واقعیّتها Ùˆ موقعیّتهای گیتایی Ùˆ کیهانی از رویاهای پریشیده ÛŒ « مجهولی بی نام » ØÚ©Ø§ÛŒØª Ù…ÛŒ کنند Ú©Ù‡ در گوشه Ùˆ کنار کائنات، رخ Ù…ÛŒ دهند بدون آنکه رخدادها به سوی مقصدی یا اتراقگاهی یا ایستگاهی ÙØ±Ø§Ø³ÙˆÛŒ کائنات یا « سرای دیگر » یا نقطه ای در انتهای تاریخ، روان باشند. ایمان خشک Ùˆ خارا سنگی داشتن به شخصواره Ú¯ÛŒ خالقی یا قدرتی مرموز در طبیعت پیرامون خود Ùˆ سپس تئولوژیکی برانداز Ùˆ بررسی کردن رویدادهای گیتایی Ùˆ کیهانی Ùˆ اجتماعی باعث شده است Ú©Ù‡ در کثیری از کشورهای مشرق زمینی، « ÙØ±Ø¯ÛŒÙ‘تهای نامتعار٠و شخصیّتهای مستقل اندیش Ùˆ تکواره های قائم به ذات » در هر Ú©ÙˆÛŒ Ùˆ برزنی، ملعون Ùˆ منÙور Ùˆ تØÙ‚یر Ùˆ دست آخر، سر به نیست شوند تا استمرار Ùˆ دوام ØÚ©ÙˆÙ…تهای همگونه خواه Ùˆ امّتگرا Ùˆ توده ای تضمین شود.
ذهنیّت اسلامی، هر رویدادی را در کائنات Ùˆ گیتی از پیامدهای « مشیّت الهی Ùˆ قضا Ùˆ قدر » Ù…ÛŒ داند. در چارچوب چنین اعتقاداتی هرگز نمی توان « معنایی برای راسیونال Ø±ÙØªØ§Ø± کردن Ùˆ هماندیشی Ùˆ اتّخاذ تصمیمهای کلیدی از بهر کشور داری » پیدا کرد. هم از این روست Ú©Ù‡ « Ù…Ùنجی Ùˆ Ù…ØÙ„ّل مسائل » بایستی از ÙØ±Ø§Ø³ÙˆÛŒ کائنات یا از اعماق چاهی در ناکجا آباد جمکران به در آید Ùˆ یک تنه با کوه مشکلات در Ø¨ÛŒÙØªØ¯. اینگونه است Ú©Ù‡ Ùلج شدن نیروی رایزنی Ùˆ همÙکری Ùˆ همازمایی ÙØ±Ø¯ØŒ ÙØ±Ø¯ انسانهای یک سرزمین از پیامدهای « هیچ شماری خویشتن Ùˆ تسلیم Ù…ØØ¶ شدن به سرنوشت قهّار Ùˆ ØØ§Ú©Ù… » Ù…ÛŒ باشد Ùˆ تا زمانی Ú©Ù‡ انرژی چنین اعتقادی در خون رگهای انسانها جاری Ùˆ ÙØ¹Ù‘ال Ù…ÛŒ باشد، هیچ کاری را نمی توان پیش برد. Ù…ØÚ©ÙˆÙ… بودن در غÙÙ„ Ùˆ زنجیر جبریّتهای قضا Ùˆ قدری Ùˆ همچنین اعتقاد راسخ داشتن به سرنوشت، به معنای امکانهایی در واقعیّتهای « اینجا Ùˆ اکنون » نیست؛ بلکه به معنای وعده Ùˆ وعیدهای طلایی دادن به انسانها در « سرای دیگر » یا آینده ای بسیار بسیار دور Ùˆ پرت Ø§ÙØªØ§Ø¯Ù‡ Ù…ÛŒ باشد. به همین سبب، مردم معتقد در جوامع اسلامی در باره ÛŒ چند – Ùˆ – چون ریشه های اعتقادات Ùˆ مذاهب Ùˆ سنّتها Ùˆ آداب Ùˆ Ø§ØØ§Ø¯ÛŒØ« Ùˆ غیره، هرگز نمی اندیشند Ùˆ پرس – Ùˆ – جو Ùˆ Ø´Ú© Ùˆ سنجشگری نیز نمی کنند تا بتونند از این راه به راز Ùلاکتها Ùˆ مصیبتها Ùˆ بدبختیها Ùˆ سیه روزیهای خوشون Ù¾ÛŒ ببرند Ùˆ در صدد چاره بر آیند؛ بلکه خود را تسلیم نشئه Ú¯ÛŒ اعتقادات Ù…ÛŒ کنند تا از خندق Ùقر Ùˆ Ùلاکت Ùکری Ú©Ù‡ به آن درغلتیده اند در ظاهر گریخته باشند.
در جوامعی Ú©Ù‡ ذهنیّت اسلامی بر آنها غالب Ùˆ چیره ÛŒ تØÚ©Ù‘Ù…ÛŒ Ù…ÛŒ باشد، سخن Ú¯ÙØªÙ† از الهیات، Ø¨ØØ« تÙکّر Ùˆ ایده زایی Ùˆ ÙلسÙیدن نیست؛ زیرا در چنین جوامعی Ùقط « Ùقیه Ùˆ مجتهد Ùˆ قائد اعظم Ùˆ مرجع تقلید Ùˆ آخوند » است Ú©Ù‡ در مسائل اجتماعی Ùˆ ÙØ±Ø¯ÛŒ Ùˆ امّتی، نقشهای کلیدی / روضه ای / خطبه ای Ø§ÛŒÙØ§ Ù…ÛŒ کنند. یک Ùقیه یا مجتهد یا مرجع تقلید، شخصی Ù…ÛŒ باشه Ú©Ù‡ در باره ÛŒ « چیستی خدا Ùˆ دین »، هیچگاه Ùˆ هرگز لام تا کام سخنی نمی گوید؛ بلکه در باره ÛŒ « خدا Ùˆ دین » Ùˆ در ایران ما « الله Ùˆ اسلامیّت » به نام ØÙ‚یقت ازلی – ابدی Ùˆ هرگز جای چون Ùˆ چرا نداشتن Ùقط قنطور نویسیهای خرواری Ù…ÛŒ کند Ùˆ در تمام قنطور نویسیهای خروار خرواری نمی توان هرگز ردّ پای یک پرسش را ÛŒØ§ÙØª. Ùقط تا دلت بخواهد، جواب Ùˆ جواب Ùˆ جواب Ùˆ جواب؛ آنهم به پرسشهایی Ú©Ù‡ هرگز Ø·Ø±Ø Ù†Ø´Ø¯Ù‡ اند!. برای همین نیز هست Ú©Ù‡ در جوامع اسلامی از « ØªÙØ³ÛŒØ± Ùˆ ØªÙØ³ÛŒØ± Ùˆ ØªÙØ³ÛŒØ± Ùˆ ØªÙØ³ÛŒØ± Ùˆ ØªÙØ³ÛŒØ± » سخن Ù…ÛŒ رود. از تÙکّر Ùˆ ایده Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†ÛŒ Ùˆ بدعت Ùˆ نو اندیشی Ùˆ نو زایی، هرگز کوچکترین نشان مورچه سان نیز نیست Ú©Ù‡ نیست. تÙکّر Ùˆ ÙلسÙیدن در جوامع اسلامی Ùˆ زیر تیغ اراده ÛŒ توتالیتر خواه Ø®Ù„ÙØ§ÛŒ ØØ§Ú©Ù…ØŒ با تمام امکانها Ùˆ ابزارهای نظری Ùˆ Ùیزیکی به هر ÙØ±Ù…ÛŒ Ú©Ù‡ بخواهد آشکار شود، با خشونتی توصی٠ناپذیر، قلع Ùˆ قمع Ù…ÛŒ شود. آنانی Ú©Ù‡ به توهمّات مالیخولیایی دچار هستند Ùˆ از مثلا « ÙلسÙÙ‡ ÛŒ اسلامی!ØŸ » سخن Ù…ÛŒ گویند، پیداست Ú©Ù‡ نه، « ÙلسÙیدن » را Ù…ÛŒ شناسند نه کوچکترین شناختی از اسلامیّت دارند. تÙکّر ÙلسÙی، هرگز بر هیچ « دگمهای ازلی / ابدی » ØªÙØ³ÛŒØ± سازی نمی کند؛ بلکه « پرنسیپها Ùˆ اصلها » را از نو، در دامنه های بدیع Ùˆ دیگرسان، « باز اندیشی Ùˆ گسترده اندیشی Ùˆ تلطی٠اندیشی » Ù…ÛŒ کند بدون آنکه به روند اندیشیدنها، اتکیت ØÙ‚یقتهای ازلی / ابدی Ùˆ نصوص بدون لم Ùˆ بمّ بچسباند.
ØÚ©ÙˆÙ…تهای استبدادی Ùˆ الهی Ùˆ Ùقاهتی Ùˆ امثال اینها زمانی از ایرانزمین، Ù…ØÙˆ Ùˆ ناپدید خواهند شد Ú©Ù‡ تلاش برای « آزادی Ùˆ ÙلسÙیدن Ùˆ ایده Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†ÛŒ » با جان Ùˆ دل از سوی تمام نیروهای میهندوست Ùˆ « آزاد منش » با دلیری، پشتیبانی Ùˆ پخش Ùˆ گسترده شود. تا چنین کاری در واقعیّتهای دم دست، صورت به خود نگیره، ولایت Ùقاهتی، دوامش بر ØÙ„قوم مردم ایران Ùˆ ÙØ¹Ù‘ال مایشاء بودن گیوتین اقتلوئی اش مستدام خواهد بود Ùˆ دیر نیست آن روزی Ú©Ù‡ شاهد « شمع آجین کردن انسانها Ùˆ قطع کردن اعضاء بدن Ùˆ انداختن تکه های وجودشان در دیگهای مذاب Ùˆ همچنین دو شقّه کردن انسانها در ملاء عام Ùˆ ریختن روغن گداخته در ØÙ„Ù‚ متهمّان Ùˆ سوزاندن اعضای بدنشان Ùˆ پوست کندن Ùˆ بر سر دروازه ÛŒ شهر، آویزان کردن Ùˆ کلاه کاغذی بر سر گذاشتن Ùˆ سوار الاغ سیاه Ùˆ سÙید کردن Ùˆ در پوست خیگ چپاندن Ùˆ شیره ریختن بر سر Ùˆ پیکرشان Ùˆ سپس در زیر Ø¢ÙØªØ§Ø¨ سوزان گذاشتن از برنامه های رسمی Ùˆ تماشایی « ØÚ©ÙˆÙ…ت عدل الهی » در سرزمین جمشید جم Ùˆ سیمرغ گسترده پر » خواهیم بود Ùˆ خوبترین خوبان ما نیز مثل شصت سال گذشته ÛŒ پر Ø§ÙØªØ®Ø§Ø± Ùˆ مملوّ از متابعتهای مدرنیستی Ùˆ مقلّدی خود، به مشق نویسیهای خودشان در باره ÛŒ « سکولاریسم Ùˆ آته ایسم Ùˆ جامعه مدنی Ùˆ مدرنیته Ùˆ پست مدرنیسم Ùˆ قالَ این Ùیلسو٠و قالَ آن متÙکّر Ùˆ قالَ این پژوهشگر باختر زمینی » با جان Ùˆ دل، سعی بلیغ آکادمیکی / علمی / رزمی خواهند کرد. تا آناتی دیگر Ùˆ لختی درنگ بر این روزگار معمّایی ایرانی، دلت خوش باد امیر عزیز!. » ///