سرگذشت مه آلود! / ÙØ±Ù‡Ø§Ø¯ Ø¹Ø±ÙØ§Ù†ÛŒ – مزدک

ØÚ©Ø§ÛŒØª شهریار، ØÚ©Ø§ÛŒØª غریبی ست! ØÚ©Ø§ÛŒØªÛŒ ست Ú©Ù‡ آب به چشم آورده ØŒ دل را به درد Ù…ÛŒ خواند! شاعر Ùˆ انسانی، Ú©Ù‡ مچاله شده Ùˆ خرد Ù…ÛŒ شود Ùˆ از عاشقی شوریده، به مداØÛŒ لهیده تبدیل Ù…ÛŒ گردد! کسی Ú©Ù‡ یکی از زیباترین اشعار پارسی در مورد (( پدر )) را سروده است، تبدیل Ù…ÛŒ کنند به شاعری Ú©Ù‡ زمخت ترین Ù…Ø¯Ø Ø±Ø§ در مورد هاشمی Ø±ÙØ³Ù†Ø¬Ø§Ù†ÛŒ بسراید!
جاذبهء شخصیتی Ùˆ اندیشه بزرگان شعر ایران، گاهی آنچنان زیاد بوده است، Ú©Ù‡ ما را از کنکاش در ابعاد زندگی این Ø§ÙØ±Ø§Ø¯ØŒ Ùˆ چرائی کردار گوناگون ایشان، در عرصه های Ù…Ø®ØªÙ„ÙØŒ دور کرده است. بعنوان مثال، ما همواره در بررسی تاریخ ادبیات ایران، با تخطئهء ÙØ±Ø®ÛŒ سیستانی یا قا آنی بعنوان Ø§ÙØ±Ø§Ø¯ÛŒ Ù…Ø¯Ø§ØØŒ روبرو بوده ایم، اما کمتر به چرائی Ù…Ø¯Ø§Ø Ø´Ø¯Ù† این Ø§ÙØ±Ø§Ø¯ØŒ برخورده ایم.
گاهی نیز بسیار ساده Ù¾Ø°ÛŒØ±ÙØªÙ‡ ایم، Ú©Ù‡ بخشی از شاعران، درباری Ùˆ Ù…Ø¯Ø§Ø Ø¨Ø§Ø´Ù†Ø¯ØŒ Ùˆ بخش دیگر، (( معترض ))ØŒ Ùˆ در Ùقر Ùˆ بیچارگی، کله پا شوند !
Ùˆ اما ØÙ‚یقت چیست؟ ØÙ‚یقت اینستکه؛ داشتن یک زندگی معمولی، همراه با آرامش، در سرزمینی بنام ایران، هماره مشکل بوده است، Ú†Ù‡ رسد به اینکه در چنین سرزمینی، بخواهی بار ٠یک اندیشه را نیز بدوش Ú©Ø´ÛŒ Ùˆ ØØ§Ø¶Ø± نیز نباشی Ú©Ù‡ به قدرت ØØ§Ú©Ù…Ù‡ باج بدهی !!
بغیر از مقاطعی کوتاه، شاعر Ùˆ نویسندهء ایرانی، در سراسر تاریخ دراز این سرزمین ØŒ هماره مجبور بوده است، در سخت ترین شرائط از نظر اقتصادی ØŒ اجتماعی Ùˆ سیاسی ( Ùˆ پس از ورود اسلام به ایران، از منظر ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ ) بسر برده Ùˆ به تنهائی، بار ٠خلاقیت، تولید ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ØŒ Ùˆ انتقال اندیشه Ùˆ هنر را، از نسلی به نسل دیگر، بدوش کشد!...
Ú†Ù‡ بسیار بوده اند شاعران بزرگ Ùˆ با استعدادی Ú©Ù‡ در زیر چرخ دنده های Ùقر، خرد شده Ùˆ به باد ÙØ±Ø§Ù…وشی سپرده شده اند. Ú†Ù‡ بسیار شاعران ٠بزرگ ٠شورشگر Ùˆ گردنکشی که، در زیر تیغ تیز جنایتکاران Ùˆ ØØ§Ú©Ù…ان ÙˆØØ´ÛŒØŒ Ú¯Ø±ÙØªØ§Ø± آمده، یا سر به راه آرمان انسانی خود داده، یا تن به Ø®ÙØª سپرده، ذلت را، به Ù…Ø¯Ø Ù†Ø´Ø³ØªÙ‡ اند!
در تاریخ سه هزار سالهء اخیر ایران، ØØªÛŒ برای مدتی کوتاه، مشکل Ù…ÛŒ توان دوره ای را دید که، شاعر ایرانی، آزادانه بتواند دست بقلم برده، آنچه را در دل Ùˆ سردارد، به زبان آورده Ùˆ مکتوب گرداند. او همواره از جهات مختل٠تهدید Ù…ÛŒ شود، به زندان Ù…ÛŒ ÙØªØ¯ØŒ شکنجه Ù…ÛŒ شود، بر دار به رقص اش Ù…ÛŒ کنند، پوستش Ù…ÛŒ کنند Ùˆ Ù…ÛŒ سوزانندش، ØÚ©Ù… ارتداد Ù…ÛŒ دهندش ... تبعید Ù…ÛŒ شود، ... از کار بیکار شده، کتک Ù…ÛŒ خورد Ùˆ خوار Ù…ÛŒ شود! تو گوئی قرار است او سنگ زیرین آسیاب تاریخ این سرزمین باشد! دیوار او از همه کوتاهتر است. هر Ú©Ù‡ از راه Ù…ÛŒ رسد، اول مشت بر سر او Ù…ÛŒ کوبد!! در هرم ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ (( ضعی٠کشی ))ØŒ در پائین ترین Ø³Ø·Ø Ù‚Ø±Ø§Ø± دارد ... Ùˆ تنها زمانی از او یاد Ù…ÛŒ کنند Ú©Ù‡ در گور Ø®ÙØªÙ‡ باشد، آنهم اگر بلند اقبال باشد Ùˆ از وی، چیزی به کسی ماسیده باشد!!!
از جملهء این شاعران، Ú©Ù‡ به معنای واقعی، ØØ§Ù„ رقت انگیزی داشت Ùˆ گاهگاهی ØØ³ ترØÙ… Ùˆ Ù†ÙØ±Øª را، همزمان، در انسان بر Ù…ÛŒ انگیخت، Ù…ØÙ…د ØØ³ÛŒÙ† بهجت تبریزی، متخلص به (( شهریار )) بود!
شهریار، به معنای واقعی کلمه ØŒ شاعری بدبخت Ùˆ بیچاره بود! بیچاره از اینجهت Ú©Ù‡ خودش هم تا آخر عمر Ù†Ùهمید Ú©Ù‡ چکاره است؟! کسانیکه با شعر Ùˆ زندگی او Ùˆ شخصیت Ø§ØØ³Ø§Ø³Ø§ØªÛŒ Ùˆ ØØ³ لطی٠و دوست داشتنی اش، از نزدیک آشنایند، Ù…ÛŒ دانند Ú©Ù‡ وی، تا Ú†Ù‡ ØØ¯ ظری٠و شکننده بود Ùˆ آماده برای بالا بردن پرچم سÙید !
شهریار، نماد Ùˆ نمونهء شاعری است که، در تنگنای ÙØ´Ø§Ø±Ù‡Ø§ÛŒ اجتماعی Ùˆ اقتصادی Ùˆ سیاسی، آنچنان مچاله Ù…ÛŒ شود Ú©Ù‡ کیستی خویش را بطور کامل از دست داده Ùˆ تبدیل به موجودی قابل ترØÙ… Ù…ÛŒ شود! موجودی Ú©Ù‡ قدرت ØØ§Ú©Ù…ه، اول ÙˆÛŒ را Ù„ÙÙ‡ Ùˆ خمیر Ù…ÛŒ کند، سپس به Ø´Ú©Ù„ÛŒ Ú©Ù‡ خود Ù…ÛŒ خواهد ØŒ در Ù…ÛŒ آوردش، پس از آن، به ستایش ساخت دست خود Ù…ÛŒ پردازد! از ÙˆÛŒ مجسمه Ù…ÛŒ سازد، آرامگاه برایش برپا Ù…ÛŒ کند Ùˆ برای سالگردش، مراسم باشکوه! Ù…ÛŒ گیرد Ùˆ سطØÛŒ ترین مداØÛŒ های بی ارزشش را، بعنوان شعر ناب! به خورد خلق الله Ù…ÛŒ دهد!... Ùˆ از همه خنده دارتر، تعیین روز تولدش، بعنوان روز ملی شعر Ùˆ ادب؟! است، آنهم در سرزمین بزرگان شعر Ùˆ ادب جهان Ùˆ کسانی از زمرهء رودکی Ùˆ ÙØ±Ø¯ÙˆØ³ÛŒ Ùˆ خیام Ùˆ نظامی Ùˆ ØØ§Ùظ Ùˆ سعدی Ùˆ ناصر خسرو ومولوی Ùˆ عطار Ùˆ سنائی Ùˆ صائب Ùˆ ... هزاران ادیب برجستهء دیگر!
ببینید خود او راجع به بزرگترین ØÙ…اسه سرا Ùˆ شاعر جهان Ú†Ù‡ Ù…ÛŒ گوید؛
توÙنده از او ØÙ…يت Ùˆ Ø§ØØ³Ø§Ø³Ø§Øª
داننده راز Ø§Ù†ÙØ¬Ø§Ø± كلمات
Ø§ÙØªØ§Ø¯Ù‡ به روي نقشه‌هاي جنگي
ÙØ±Ù…انده جنگهاي ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÙŠ Ù…Ø§Ø³Øª
خلاق غرور قوميت ما
او شاعر ايده آل ما ÙØ±Ø¯ÙˆØ³ÙŠ Ø§Ø³Øª
(ديوان ـ‌ج 2 ـ ‌1116)
..........................................
او شاعر قهرمان ما ÙØ±Ø¯ÙˆØ³ÙŠ Ø§Ø³Øª
او را قلم آن كرد كه شمشير نكرد...
او كاخ زبان پارسي كرد بلند ...
او شاعر ايده‌آل ما ÙØ±Ø¯ÙˆØ³ÙŠ Ø§Ø³Øª
تصوير كند عشق Ùˆ ÙØ¯Ø§ÙƒØ§Ø±ÙŠâ€ŒÙ‡Ø§
والا منشي‌ها Ùˆ ÙØ¯Ø§ÙƒØ§Ø±ÙŠâ€ŒÙ‡Ø§
تصوير كند Ù…ÙØ§Ø®Ø± ايران را ...
(همانجا ـ ص 1118)
............................................
دنيا همه يك دهن به پهناي Ùلك
بگشوده به اعجاب Ùˆ به ØªØØ³ÙŠÙ† تمام
با هر چه زبان و ترجمان دل و جان
در گوش تو با دهان پر مي‌گويند:
ÙØ±Ø¯ÙˆØ³ÙŠ Ùˆ شاهنامه جاويدانند
(همانجا ـ 1121)
Ùˆ اما در سوی دیگر ٠این شخصیت سازی واژگونه از شهریار، کسانی قرار دارند، Ú©Ù‡ پلشتی های اندیشهء نژادپرستانهء خویش را، در پشت نام Ùˆ زبان مادری وی، پنهان کرده، از او چیزی Ù…ÛŒ سازند، Ú©Ù‡ به هرکسی شباهت دارد جز شهریار! کسی Ú©Ù‡ همواره به ایرانی بودن خود Ø§ÙØªØ®Ø§Ø± Ù…ÛŒ کرد Ùˆ بزرگان شعر Ùˆ ادب پارسی را Ù…ÛŒ ستود!
تو همايون مهد زرتشتي Ùˆ ÙØ±Ø²Ù†Ø¯Ø§Ù† تو
پور ايرانند و پاك آئين نژاد آريان
اختلا٠لهجه مليت نزايد بهر كس
ملتي با يك زبان كمتر به ياد آرد زمان
گر بدين منطق ترا Ú¯ÙØªÙ†Ø¯ ايراني نه ايي
ØµØ¨Ø Ø±Ø§ خواندند شام Ùˆ آسمان را ريسمان
( ديوان ـ ج 1 ـ ص 352)
......................................
اين قصيدت را كه جوش خون ايرانيت است
گوهر Ø§ÙØ´Ø§Ù† خواستم در پاي ايران جوان
شهريارا تا بود از آب، آتش را گزند
باد خاك پاك ايران جوان مهدامان
(ديوان ـ ج 1ـ ص 365)
..................................
در قعر هزار سالهء غار قرون
از كشور يادهاي يك قوم اصيل
كانجا قرق غرور قوميت اوست
يك منظره شكوهمندي Ø®ÙØªÙ‡ است
يك دورنماي Ø¯Ù„ÙØ±ÙˆØ² تاريخ
ايران قديم!
(ديوان ـ ج 2 ـ ص 1115)
بازماندگان Ùˆ نوادگان سلطان سنجر، چنگیز Ùˆ هلاکو Ùˆ تیمور Ùˆ خونخوارانی از این دست، Ú©Ù‡ در کشور های همسایه Ùˆ انگلیس Ùˆ آمریکا لانه کرده اند، از میان هزاران بیت شعر زیبا Ùˆ دلکش Ùˆ عمیق شهریار به زبان پارسی، به یک شعر آذری وی، Ú©Ù‡ Ø¨Ú¯ÙØªÙ‡Ø¡ خودش (( آنرا برای کسانی سروده است Ú©Ù‡ بیسوادند Ùˆ قادر نیستند ÙØ§Ø±Ø³ÛŒ را بÙهمند Ùˆ ØØ§Ùظ بخوانند ! )) آویزان شده، ØÛŒØ¯Ø± بابایه را تبدیل به بیرق عثمان Ù…ÛŒ کنند، تا سیاست کثی٠و ضد انسانی Ùˆ استعماری خویش را، ملبس به نام شاعر دردمند روزگار کنند، تا بلکه برای خویش، Ùˆ ØØ±Ú©Øª ضد ایرانی خویش، آبروئی بخرند Ùˆ مردم ایران را بر علیه یکدیگر ØªØØ±ÛŒÚ© کنند!
ØÚ©Ø§ÛŒØª شهریار، ØÚ©Ø§ÛŒØª غریبی ست! ØÚ©Ø§ÛŒØªÛŒ ست Ú©Ù‡ آب به چشم آورده ØŒ دل را به درد Ù…ÛŒ خواند! شاعر Ùˆ انسانی، Ú©Ù‡ مچاله شده Ùˆ خرد Ù…ÛŒ شود Ùˆ از عاشقی شوریده، به مداØÛŒ لهیده تبدیل Ù…ÛŒ گردد! کسی Ú©Ù‡ یکی از زیباترین اشعار پارسی در مورد (( پدر )) را سروده است، تبدیل Ù…ÛŒ کنند به شاعری Ú©Ù‡ زمخت ترین Ù…Ø¯Ø Ø±Ø§ در مورد هاشمی Ø±ÙØ³Ù†Ø¬Ø§Ù†ÛŒ بسراید!
از شاعری شاد Ùˆ عاشق پیشه، به شاعری غمگین Ùˆ Ù…Ø¯Ø§Ø ØªØ¨Ø¯ÛŒÙ„ Ù…ÛŒ شود، آنگونه Ú©Ù‡ دل آدم به ØØ§Ù„Ø´ Ù…ÛŒ سوزد Ùˆ آرزو Ù…ÛŒ کند Ú©Ù‡ هر Ú†Ù‡ زودتر بمیرد، بلکه کمتر خوار شود !!! این با کمال ØªØ£Ø³ÙØŒ ØÙ‚یقت است!!! Ùˆ Ú†Ù‡ ØÙ‚یقت تلخی ...
ØØ§Ù„ا Ú©Ù‡ Ø¨ØØ« مردن پیش آمد! بد نیست خاطره ای را هم Ú©Ù‡ زیاد بی ربط به این نوشته نیست، در اینجا بیاورم؛
روزی از روزها، دور Ùˆ بر بیست سال پیش، به جهت عیادت استاد Ø§Ø¨ÙˆØ§Ù„ØØ³Ù† ورزی، Ú©Ù‡ در آنزمان کسالت مختصری داشت، به منزل ایشان در بهجت آباد Ø±ÙØªÙ‡ بودم. تاجبخش هم بود. برای استاد، تصنی٠مرغ Ø³ØØ± را خوانده Ùˆ با سه تار نواخته بود، برای همین وقتی من وارد شدم، Ø§Ø¨ÙˆØ§Ù„ØØ³Ù† خان، Ø³Ø±ØØ§Ù„ بود....
استاد، چون از علاقهء من به هدایت مطلع بود، شروع کرد به تعری٠خاطرات Ùˆ ماجرا های مشترک خود با هدایت، Ú©Ù‡ نمی دانم Ú†Ù‡ شد، Ú©Ù‡ Ø¨ØØ« شهریار Ùˆ شرکت ÙˆÛŒ در کلاسهای Ø§ØØ¶Ø§Ø± روØ!ØŒ در ایام جوانی، پیش آمد، استاد Ú¯ÙØª: (( او ( شهریار ) از اول هم آدمی Ø®Ø±Ø§ÙØ§ØªÛŒ! Ùˆ متعصب بود. من Ùˆ بقیه دوستان، هیچوقت نتونستیم با این ویژگی اش کنار بیائیم. ولی Ø±ÙˆÛŒÙ‡Ù…Ø±ÙØªÙ‡ØŒ آدم با ØØ§Ù„ Ùˆ با ØµÙØ§Ø¦ÛŒ بود، باهم خیلی ØµÙØ§ کردیم... اهل بخیه بود!... )).
من Ú¯ÙØªÙ…:(( Ù…Ø¯Ø Ø§Ùˆ را در مورد آقا! خوندی؟)).
ورزی Ú¯ÙØª: (( Ø§ØªÙØ§Ù‚Ø£ چند شب پیش، ابراهیم ( استاد ابراهیم صهبا ) اینجا بود. ØµØØ¨Øª همین شعرش بود. پیرمرد خیلی دلخور بود. Ù…ÛŒ Ú¯ÙØª این ممد ØØ³ÛŒÙ† Ú©ÛŒ میخواد آدم بشه؟ نمی بینه مردم چقدر از وضعیت Ù†Ø§Ø±Ø§ØØªÙ†Ø¯ØŸ باز Ù…ÛŒ شینه این چرت Ùˆ پرت ها رو سر هم میکنه...)).
من Ú¯ÙØªÙ…: (( میخوام در باره Ø´ یک مقاله بنویسم ( با خنده ) به اسم شاعر شیره ای – Ù…Ø¯Ø§Ø ØØ±ÙÙ‡ ای! )).
استاد در ØØ§Ù„یکه سرÙÙ‡ Ù…ÛŒ کرد Ùˆ همزمان غش غش Ù…ÛŒ خندید، Ú¯ÙØª(( نه بابا، ولش Ú©Ù†. الان نه، بگذار برای بعد، شنیدم اینروز ها ØØ§Ù„Ø´ زیاد خوب نیست، گناه داره! بگذار برای بعد...)).
...
یادش را گرامی Ù…ÛŒ داریم، با خواندن Ù…Ø¯Ø§ÛŒØ Ø¨ÛŒ صÙلهء ÙˆÛŒ !!!
آذر ماه هزار و سیصد و هشتاد و شش
شیعیان دیگر هوای نینوا دارد ØØ³ÛŒÙ† --------- روی دل با کاروان کربلا دارد ØØ³ÛŒÙ†
Ø§Ø²ØØ±ÛŒÙ… کعبه جدش به اشکی شست دست ------مروه پشت Ø³Ø±Ù†Ù‡Ø§Ø¯Ø§Ù…Ø§ØµÙØ§ دارد ØØ³ÛŒÙ†... .
ستون عرش خدا قائم ازقیام Ù…ØÙ…د------- ببین Ú©Ù‡ سر بکجا Ù…ÛŒ کشد مقام Ù…ØÙ…د
بجز ÙØ±Ø´ØªÙ‡ عرش آسمان ÙˆØÛŒ الهی------- پرنده پر نتوان زد به بام Ù…ØÙ…د
به کارنامه منشور آسمانی قرآ Ù†-------- Ú©Ù‡ نقش مهر نبوت بود بنام Ù…ØÙ…د...
علی خامنه ای:
سروده هاى شهريار در دوران جوانى در وص٠اميرالمومنين على (ع) Ùˆ امام ØØ³ÙŠÙ† (ع) ØØ§ÙƒÙ‰ از اين عشق Ùˆ ارادت است. ضمن آن كه وى پس از پيروزى انقلاب اسلامى بدون هيچگونه توقعى اشعارى براى انقلاب Ùˆ بسيجيان سروده است.
شهریار در Ù…Ø¯Ø Ù‡Ø§Ø´Ù…ÛŒ Ø±ÙØ³Ù†Ø¬Ø§Ù†ÛŒ Ùˆ خطبهء نماز جمعه اش! :
اي غريو تو ارغنون دلم
سطوت خطبه‌ات ستون دلم
خطبه‌هاي نماز جمعه تو
نقشه ØÙ…له با قشون دلم
Ú†Ù‡ ÙØ³ÙˆÙ†ÙŠ Ø§Ø³Øª در ÙØ³Ø§Ù†Ù‡ تو
كه ÙØ³Ø§Ù†Ù‡â€ŒØ§Øª از او ÙØ³ÙˆÙ† دلم
با دلي لاله‌گون ترا گوشم
اي لبت لعل لاله گون دلم
چشم از نقش تو نگارين است
مي‌نگارد مگر بخون دلم
عقل من پاره مي‌كند زنجير
كه به سر مي‌زند جنون دلم
من هم از آن ÙÙ† Ùˆ Ùنون دانم
كه جنون زايد از Ùنون دلم
كلماتت Ú†Ùˆ تيشه ÙØ±Ù‡Ø§Ø¯
مي‌شكاÙند بيستون دلم
وز مواعظ كه مي‌كني آنگاه
صبر ميزايد از سكون دلم
انقلاب من از تو اسلامي است
كه ØØ±ÙŠÙÙŠ به چند Ùˆ چون دلم
گوهر شب چراغ Ø±ÙØ³Ù†Ø¬Ø§Ù†
اي چراغ تو رهنمون دلم
ÙƒÙه‌اي هم‌تراز خامنه‌اي
در ترازوي آزمون دلم
بازوان امام آنكه دگر
بي قرين است در قرون دلم
چشم اميدي و چراغ نويد
هم شكوهي و هم شكون دلم
در ركوع و سجود خامنه‌اي
من هم از دور سرنگون دلم
خاصه وقت قنوت او كز غيب
دست‌ها مي‌شود ستون دلم
او به يك دست و من هزاران دست
با وي Ø§ÙØ´Ø§Ù†Ù… از بطون دلم
عرشيان مي‌كنند ص٠به نماز
از درون دل و برون دلم
من بروني نيم خدا داند
كاين صلا خيزد از درون دلم
من زبان دلم ولي Ø§ÙØ³ÙˆØ³
بسكه بي همزبان زبون دلم
پيرم از چرخ واژگون و عليل
بشنو از بخت واژگون دلم
چون كماني خميده ايم ليكن
تيرآهي است در كمون دلم
طوطي عشقم و زبان از بر
جمله ماكان و ما يكون دلم
در ترازوي سنجشم مگذار
اي كم عشق تو ÙØ²ÙˆÙ† دلم
درس من خارج است Ùˆ ØØ§Ø´ÙŠÙ‡ نيست
كه دگر ÙØ§Ø±Øº از متون دلم
دگرم بخشي از تن و جان نيست
دل به جانان رسيده چون دلم
شهريارم لسان ØØ§Ùظ غيب
شعر هم شاني از شئون دلم
به نقل از پایگاه ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ – هنری اداره ارشاد آذربایجان شرقی:
در سال 1357 شهریار با ØØ±Ú©Øª توÙنده انقلاب اسلامی همصدا شد وبا اعتقاد راسخ وقلبی مالامال از عشق به امام خمینی (ره) دهه آخر عمر خود را سپری کرد، در اردیبهشت ماه سال 1363 تجلیل با شکوهی از استاد در تبریز بعمل آمد. استاد شهریار به Ù„ØØ§Ø¸ اشتهاردر سرودن اشعار Ú©Ù… نظیر در Ù…Ø¯Ø Ø§Ù…ÛŒØ± مومنان Ùˆ ائمه اطهار علیه السلام به شاعر اهل بیت (ع)شهرت ÛŒØ§ÙØª اوپس از یک دوره بیماری در 27 شهریور ماه 1367 دار ÙØ§Ù†ÛŒ را وداع ودر مقبرةالشعرا به خاک سپرده شد.
جوانی شمع ره کردم که جویم زندگانی را----- نجستم زندگانـــی را و گم کـردم جوانی را
anahid نوشت