چشمهای من، اقیانوس٠اشکهای ناچکیده اند. /آریابرزن زاگرسی

[ تو را براي آنکه بسان من نيستي، دوست مي دارم. در وجود تو، آن چیزی را دوست دارم که با من، همسان نيست.]
تاریخ نگارش و ویرایش: بیست و هشتم نوامبر سال 2007 میلادی
چشمهای من، اقیانوس٠اشکهای ناچکیده اند.
[ تو را براي آنکه بسان من نيستي، دوست مي دارم. در وجود تو، آن چیزی را دوست دارم که با من، همسان نيست.]
« آندره ژيد ( 1879 – 1951 Ù…. ) » / مائده هاي زميني / متن ÙØ±Ø§Ù†Ø³ÙˆÙŠ / نشر گاليمار.
1- « هوشنگ الذّنوزی ( ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ آیین ) »
انسان Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø´Ú¯Ø±ÛŒ بود. در زندگی، خیلی ساده Ùˆ بی شیله بود Ùˆ در Ùکر، خیلی عمیق Ùˆ صمیمی Ùˆ راستمنش. طنزی بسیار تلخ Ùˆ تند Ùˆ تیزی داشت. Ú¯ÙØªÙ†Ø¯ مسمومش کردن. Ùقط همین یه کتاب بسه Ú©Ù‡ نام Ùˆ یاد دلآویز او را در تاریخ Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ما، جاودانه ثبت کنه. کتاب: « هیچی! سیره ÛŒ مبارکه ÛŒ ØØ¶Ø±Øª امام خمینی » را میگم. از آغاز تا انتهای این کتاب، نه تنها پته ÛŒ تمام اون Ø·ÛŒÙØ§ÛŒÛŒ را روی آب ریخته Ú©Ù‡ ادّعای روشنÙکری Ùˆ ØªØØµÛŒÙ„ات آکادمیکی Ùˆ انترناسیونالگرایی Ùˆ مبارزات ضدّ امپریالیستی Ùˆ Ù…Ø²Ø®Ø±ÙØ§ØªÛŒ از این دست Ùˆ هارت Ùˆ پورتهای آنچنانی داشتن؛ بلکه خیمه ÛŒ بیابونپرستی رسولان Ùˆ مبلّغان بلاهت Ùˆ جهالت مومنان ØØ¬Ø±Ø§Ù„ذهنی Ùˆ عجوزه بزک Ú©Ù† اسلامیّت را نیز، دریده Ùˆ بر باد داده. طنز گزنده ÛŒ « الذّنوزی » همانا روانکاوی Ùˆ رسوا کردن مسئولیّت گریزیها Ùˆ نیندیشیدنهای اجتماع ØªØØµÛŒÙ„ کرده گان ماست Ú©Ù‡ هیچوقت خودشون را جزوی از مردمشون نمی دونن Ùˆ بیرق ØªØ§ÙØªÙ‡ ÛŒ جدا Ø¨Ø§ÙØªÙ‡ بودن را در همه جا عَلَم Ù…ÛŒ کنن Ùˆ مردم را اصلا لایق Ùˆ سنگبنای چیزی بودن نمی دون. کتاب « الذّÙنوزی »، شجره نامه ÛŒ ØªØØµÛŒÙ„ کرده گان Ùˆ مبارزان عرصه ÛŒ هوچیگری سیاسی است Ú©Ù‡ با غÙلتی خودخواسته به بر آمدن Ùˆ ØØ§Ú©Ù… شدن گیوتین اقتلویی « ضØÙ‘اک جماران »، مدد انترناسیونالیستی کردند. آنها Ú©Ù…Ú© کردند تا آن خبیث خونریز بیاید Ùˆ در معیّت ØØ±Ø§Ù…یان بی وجدانش، قصّاب ایرانیان شود. روضه خوانی چنان ضØÙ‘اکی را از زبان « الذّنوزی » بخوانید:
« ....لیکن من تعجّب Ù…ÛŒ کنم از برای این ضدّ انقلاب. اینطور نباشد Ú©Ù‡ توطئه ای باشند آنها Ùˆ یا Ú†Ù‡. Ø§ØµÙ„Ø§Ø Ø¨Ø§Ø´Ù†Ø¯ Ùˆ چیز نباشند. اتّکال باشند از برای خداوند تبارک Ùˆ تعالی. اسلام عزیز. اسلام عزیز اینطور است Ùˆ چطور است. لیکن آنها خو٠دارند از اسلام عزیز. مع الاس٠ما هم خو٠داریم از آنها. اینها Ùˆ چیزها. ØØ¶Ø±Øª رسول هم خو٠داشت از برای ضدّ انقلاب. لیکن داشت. گوش نباشند به اینها. اختلا٠نباشند به آنها. خاتمه بشوند به این توطئه ها. لیکن استکبار بازی Ù…ÛŒ دهد از برای اینها. مراعات باشند یا Ú†Ù‡. اینطور نباشد Ú©Ù‡ اشکال باشند Ùˆ یا چیز باشند. من موعظه Ù…ÛŒ کنم از برای آنها. اینطور نباشد Ú©Ù‡ چطور باشد. ØØ¶Ø±Øª ØµØ§ØØ¨ ارواØÙ†Ø§ لمقدمه Ø§Ù„ÙØ¯Ø§. امام زمان علیه السّلام. من Ù†ØµÛŒØØª Ù…ÛŒ کنم این امام زمان را. اینطور نباشد Ú©Ù‡ ظهور باشد Ùˆ یا Ú†Ù‡. ØØ¶Ø±Øª رسول هم اشکال بود. ولیکن مع الاس٠بود. این ریگان ( بخوانید جورج دبلیو بوش ) هم آمریکائی است. لیکن باشد. متØÙˆÙ‘Ù„ باشند اینها. توطئه نباشند Ú©Ù‡ چیز باشند. لیکن یا چیز. آنها. اختلا٠نباشند. لا شرقیه لا غربیه باشند. این اقشار. لیکن Ø§ØµÙ„Ø§Ø Ø¨Ø§Ø´Ù†Ø¯. اینها سیلی Ù…ÛŒ زنند از برای اسلام عزیز. یا Ú†Ù‡. Ùˆ قدس عزیز. شهدا ولیکن قبرستانها Ùˆ Ú†Ù‡ Ùˆ Ú†Ù‡. اینطور است Ú©Ù‡ چطور است. انگلیس هم استکبار است. لیکن به ما Ú†Ù‡ Ú©Ù‡ هست. من دعا Ù…ÛŒ کنم از برای ضدّ انقلاب. برگردند به آغوش اسلام عزیز. اینطور نباشد Ú©Ù‡ برنگردند. جنگ باشند با شیاطین. لیکن شهید بشوند. اینها. Ù…ØØ§Ú©Ù…Ù‡ بشوند اینها از برای Ø¶ÛŒØ§ÙØª خداوند تبارک Ùˆ تعالی Ùˆ Ú†Ù‡. والسّلام علیکم Ùˆ رØÙ…Ø© الّله Ùˆ برکاته. Ø±ÙˆØ Ø§Ù„Ù‘Ù„Ù‡ الموسوی الخمینی ( ص 421 ) »
اونوقت چنین انسان توانمند Ùˆ با استعدادی را مسموم Ù…ÛŒ کنن. آدم دلش Ù…ÛŒ گیره Ú©Ù‡ آخه توی این مملکت، چیکار باید کرد Ú©Ù‡ به تریج قبای کسی برنخوره. Ù…Ú¯Ù‡ میشه یه مملکتی را بدون سنجشگری رک Ùˆ پوست کنده، سر Ùˆ سامونم داد؟. کجای دنیا چنین کاری امکانپذیره؟. این Ú©Ù‡ نمیشه من دهانم را بدوزم Ùˆ صمّ بÙÚ©Ù… بمونم Ùˆ دیگرون شبانه روز برام تکلی٠تعیین کنن Ú©Ù‡ Ú†Ù‡ جوری قدم وردارم Ùˆ Ùکر کنم Ùˆ Ú†Ù‡ جوری Ù„ØØ¸Ù‡ های زندگیمو سپری کنم. آدم دلش از این Ù…ÛŒ سوزه Ú©Ù‡ مدّعیان آکادمیکر Ùˆ مثلا سیاسی Ùˆ روشنÙکر بودن!ØŸ اونقدر خودشان را به Ù†Ùهمی بزنن Ùˆ بیایند با Ù…ÙØªØ¹Ù‡ شدن برای شمشیر کشان Ùˆ رسولان خباثت Ùˆ جنایت Ùˆ ترور، بر آن باشند Ú©Ù‡ اشخاص با شعور Ùˆ Ùهمیده را خونه نشین Ùˆ ØØ¨Ø³ Ùˆ شکنجه Ùˆ اعدام Ùˆ دربدر کنن تا جا برای ابلهانی مثل خمینی Ùˆ میراثخوران Ú©ÙØªØ§Ø± ØµÙØªØ´ باز کنند. جدا Ú©Ù‡ زکی بر Ùهم Ùˆ شعور چنان مبارزان Ùˆ ØªØØµÛŒÙ„ بی ØØ§ØµÙ„ کرده گان اجتماع ما!.
2- « عبّاس نعلبندیان »
به همون اندازه نامتعار٠بود Ú©Ù‡ نمایشنامه ها Ùˆ داستانها Ùˆ دیگر نوشته هایش. Ú†Ù‡ در سبک نوشتاری. Ú†Ù‡ در چشم اندازی Ú©Ù‡ از زندگی Ùˆ هنر Ùˆ Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø´Ù‡Ø§ÛŒ Ùکری داشت. خیلی با استعداد بود. آخرش نیز دق مرگ شد Ùˆ خودکشی کرد. نه زمانه اش ارزش « نامتعار٠بودن Ùˆ دگر اندیشی Ùˆ تجربیات بی نظیر Ùکری او » را Ø¯Ø±ÛŒØ§ÙØª. نه زمانه ÛŒ بیش از سه دهه سپری شدن پس از خودکشی اش، چیزی از « نامتعار٠بودن او » Ø¯Ø±ÛŒØ§ÙØª . در تجربیاتش، از چیزهایی غریب، سخن نبود Ú©Ù‡ کسی Ù†Ùهمد؛ بلکه از چیزی سخن بود Ùˆ هست Ú©Ù‡ زندگی Ùˆ واقعیّت نو به نو شونده ÛŒ نسلهای متعدّد Ù…ÛŒ باشد. این جور ژرÙنگران، همانطور Ú©Ù‡ در زندگی ÙØ±Ø¯ÛŒØŒ تکرو Ùˆ تنها Ù…ÛŒ باشند، در زندگی هنری Ùˆ Ùکری نیز، تنها Ù…ÛŒ زییند Ùˆ تنها Ù…ÛŒ میرند. او یک، نابغه ÛŒ نابهنگام بود. ولی پس از کش٠شدن، همچنان نابهنگام Ùˆ گمنام Ùˆ ناپژوهیده مانده است. Ùقط با زØÙ…ات دوستدارانش بود Ú©Ù‡ میراث هنری او، آنهم به صورت پراکنده، گرد آوری شده Ùˆ هنوز ناتمام مانده است همانسان Ú©Ù‡ زندگی Ùˆ هنرش ناتمام ماند مثل تمام نام کتابهایش.
3- « اØÙ…د کسروی »
او را ترور کردند، آنهم در « دادگستری !ØŸ ». Ú©ÙØ´ØªÙ† او، Ú©ÙØ´ØªÙ† زندگی Ùˆ ارّه کردن شاخه ای عزیز Ùˆ پر بار از درخت ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایرانزمین بود. Ú©ÙØ´ØªÙ† او، Ú©ÙØ´ØªÙ† هر آن چیزی بود Ú©Ù‡ نشانه هایی از شعور Ùˆ Ùهم Ùˆ دانش Ùˆ ÙØ±Ù‡ÛŒØ®ØªÙ‡ Ú¯ÛŒ Ùˆ دانایی Ùˆ مسئولیّت Ùˆ آگاهی Ùˆ بیداری وجدان Ùˆ راد منشی Ùˆ پهلوانی داشت. Ú©ÙØ´ØªÙ† او، میدان دادن وسیع به خبیثان جانستان Ùˆ ضدّ آزادی Ùˆ خاصمان سر سخت زندگی Ùˆ جان بود. Ú©ÙØ´ØªÙ† او، بهانه ای بود برای رواج دادن Ø®Ø±Ø§ÙØ§ØªÛŒÚ¯Ø±ÛŒ Ùˆ تدریس Ùˆ تزریق مبانی عقیدتی بلاهت Ùˆ ØÙ…اقت Ùˆ جهالت ØªØØ¬Ù‘ری متشرّعین اسلامیّت. Ú©ÙØ´ØªÙ† او، رسواگر غÙلت کردنها Ùˆ ÙØ±ÛŒØ¨ خوردنها Ùˆ خواب آلوده Ú¯ÛŒ آنانی بود Ú©Ù‡ خود را « روشنÙکر Ùˆ مبارز » اجتماع Ù…ÛŒ دانستند . Ú©ÙØ´ØªÙ† او، تمسخر سیستمی بود Ú©Ù‡ تصوّر Ù…ÛŒ کرد در قلمرو کشور داری اش، چیزی به نام « ØÙ‚وق انسانها » نیز وجود دارد؛ ولی خبر نداشت Ú©Ù‡ « آتوریته ای نامرئی (= اقتدار آخوندها Ùˆ Ùقها Ùˆ مراجع تقلید Ùˆ ملّاها )Ø› ولی بسیار پر Ù†Ùوذ، اختاپوس وار بر چنان سیستمی، ØØ§Ú©Ù… Ùˆ جابر است. در سرزمینی Ú©Ù‡ قاتل، جرات بکند در « دادگاه!ØŸ بی داد ورزی » جانستانی کند Ùˆ سپس با Ø§ÙØªØ®Ø§Ø± بیاید ÙØ±ÛŒØ§Ø¯ بزند: « کسروی را Ú©ÙØ´ØªÛŒÙ…!. کسروی را Ú©ÙØ´ØªÛŒÙ…! »، آن اجتماع در Ùلاکت بی پرنسیپی ها Ùˆ پوسیده گیهای روØÛŒ Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ ÙØ±Ùˆ غلتیده است Ùˆ دیر زمانیست Ú©Ù‡ مرده Ùˆ Ùقط لاشه ای از او به جا مانده است. هر روز Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ گذرد کثیری از مردم ما در همداستانی با ضØÙ‘اکان خونریز، بر قتل Ùˆ Ø°Ø¨Ø ØÙ‚ارت آلود ÙØ±Ø²Ù†Ø¯Ø§Ù† برومند Ùˆ دلیر Ùˆ رادمنش Ùˆ دانشورز ایرانزمین، بیشتر صØÙ‘Ù‡ Ù…ÛŒ گذارند. چرا Ùˆ به Ú†Ù‡ دلیل؟. بر ما Ú†Ù‡ Ø±ÙØªÙ‡ است؟.
4- « بهرام صادقی »
سیگاری میان انگشتانش Ùˆ شالی دور گردنش Ùˆ پوزخندی غمناک بر لبانش Ùˆ چهره ای آرام Ùˆ با چشمانی ژر٠و پرسنده همچون سایه ای معمّایی در میان ما زیست Ùˆ همچون ابر بهاری از میان ما رخت بر بست. شاهکار بی مانندش Ú©Ù‡ با بسیاری از شاهکارهای نویسنده گان نامدار ادبیاّت جهان، پهلو به پهلو Ù…ÛŒ زند Ùˆ ØØªÙ‘ا در بسیاری از پاساژها بر آثار آنها Ù…ÛŒ چربد، همان « سنگر Ùˆ قمقمه های خالی » بود. سنگری Ú©Ù‡ « ØªØØµÛŒÙ„ کرده گان Ùˆ مبارزان عرصه ÛŒ سیّاسیگری در معنای وسیع با مغزهایی تهی Ùˆ سترون Ùˆ تابع (= قمقمه ) » به جنگ با واقعیّتهایی Ø±ÙØªÙ‡ بودند Ú©Ù‡ هیچ شناخت عمیقی از آنها نداشتند. طنز رسواگر Ùˆ پیام هشدار دهنده ÛŒ او را شاید انگشت شماری Ùهمیدند Ùˆ شاید همچنان، دیگرانی پیدا شوند Ú©Ù‡ بÙهمند. نثر او، تلخ بود. گونه ای طپش Ùˆ بی قراری درونی بود Ú©Ù‡ وقتی در کلماتش آشکار Ù…ÛŒ شد، خیلی خنده آور، جلوه Ù…ÛŒ کرد. خنده ای Ú©Ù‡ از بستر « دردهای عمیق ÙØ±Ø¯ÛŒÙ‘ت Ùˆ ÙلسÙÛŒ او » برخاسته بودند. کسانی Ú©Ù‡ او را از نزدیک Ù…ÛŒ شناختند، نیک Ù…ÛŒ دانستند Ú©Ù‡ « بهرام » از هر چیزی Ú©Ù‡ بوی « Ù…ØØ§ÙÙ„ به Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø Ø±ÙˆØ´Ù†Ùکری آنهم از نوع خیلی مترقّی اش » Ù…ÛŒ دهد، چقدر گریزان Ùˆ پرهیزکار است. اگر او را با آن Ù¾Ùلیور یخه اسکی Ùˆ سیگار لای انگشتان در ØØ§Ù„ قدم زن در گوشه ای Ù…ÛŒ دیدی، کاÙÛŒ بود Ú©Ù‡ با Ú¯ÙØªÙ† سلامی به او، راهش را کج کند Ùˆ از مسیری دیگر برود. او دق مرگ شد؛ آنهم از عارضه ÛŒ بغض « نامتعارÙÛŒ » Ú©Ù‡ در گلویش پیچیده بود Ùˆ سالهای سال هرگز نمی ترکید. دق مرگی او، خاموش شدن یکی از با استعدادترین نوابغ داستانویسی در عرصه ÛŒ میهنی / جهانی بود. یادش به جاودانه Ú¯ÛŒ نامش باد Ú©Ù‡ صمیمیّت Ùˆ صداقتی « بهرام منش » داشت.
5- « Ù…ØÙ…ّد مسعود »
از آن گلهای Ù…Ù†ØØµØ± به ÙØ±Ø¯ÛŒ بود Ú©Ù‡ در جهنّم همگونه گان رویید؛ ولی پَرپَر Ùˆ سوزانده شد. مایه های اصیل Ùˆ بسیار وزین در وجودش بود Ú©Ù‡ رقیبان Ùˆ ØØ§Ø³Ø¯Ø§Ù†Ø´ØŒ ØØ³Ø±Øª آنها را Ù…ÛŒ خوردند. او دلیر بود Ùˆ رادمنش. هم در سخن Ú¯ÙØªÙ†. هم در زیستن Ùˆ زندگی ÙØ±Ø¯ÛŒ اش. او را ترور کردند؛ آنهم آنانی Ú©Ù‡ در تمام رسانه های تبلیغاتی Ùˆ نوکر ØµÙØªÛŒ Ùˆ جاسوسی Ùˆ Ø®ÙˆØ¯ÙØ±ÙˆØ´ÛŒ خودشان از بامداد تا شامگاه، عربده Ù…ÛŒ کشیدند: « خلق ! خلق ! خلق! ». ÙØ±Ø¯Ø§ÛŒ همان روز نیز Ù…ÛŒ دیدند Ú©Ù‡ خلق آنها برای خریدن Ùˆ خواندن « مرد امروز »، به ص٠ایستاده Ùˆ نوبت خود را با شور Ùˆ شوق، انتظار Ù…ÛŒ کشیدند. او را ØÚ©ÙˆÙ…تگرانی Ú©Ù‡ مالک قدرت بودند، Ù†Ú©ÙØ´ØªÙ†Ø¯Ø› بلکه مدّعیانی ترور کردند Ú©Ù‡ از Ù…ØÙˆ Ùˆ سر به نیست کردن مثلا جهنّم مناسبات اجتماعی Ù…ÛŒ خواستند « بهشت سوسیالیسم » را برای « خلق » بسازند. ÙØ§Ø¬Ø¹Ù‡ ÛŒ « قلع Ùˆ قمع کردن تÙکّر مستقل Ùˆ نابالنده گیهای آن » در اجتماع ما، Ùقط Ù…ØØµÙˆÙ„ ØÚ©ÙˆÙ…تگران خاصم Ùˆ ضدّ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ نمی باشد؛ بلکه طی٠کثیر ØØ§Ø³Ø¯Ø§Ù† Ùˆ رقیبان Ú©Ù… مایه Ùˆ بی مایه Ùˆ نوکر ØµÙØª هستند Ú©Ù‡ « Ú©Ùمپلکس بغرنجهای سرسام آور اجتماعی » را به دلیل جاه طلبیها Ùˆ قدرت پرستیها Ùˆ ÙØ§Ù†ØªØ²ÛŒ باÙیهای بی جاذبه ÛŒ خود، شدّت Ù…ÛŒ دهند. Ú†Ù‡ کسانی Ù…ÛŒ توانستند آن روزها Ùˆ ØØªÙ‘ا همین روزها بپذیرند Ú©Ù‡ قاتل « زنده یاد Ù…ØÙ…ّد مسعود »، همان Ø§ÙØ³Ø± عزیز ØØ²Ø¨ توده ÛŒ روسیه Ù…ÛŒ باشد؛ یعنی رÙیق کبیر: « خسرو روزبه ».
6- « ÙØ±ÙˆØº ÙØ±Ù‘خزاد »
زنده یاد ÙØ±ÛŒØ¯ÙˆÙ† ÙØ±Ù‘خزاد با چشمانی گریان Ùˆ چهره ای Ù¾ÙØ± از ØØ³Ø±Øª در خانه ÛŒ یکی از دوستانم ØÚ©Ø§ÛŒØª کرده بود: « .... Ù…ÛŒ Ú¯ÙØªÙ†Ø¯ Ú©Ù‡ جنده اس. Ú©ÙØ³ Ù…ÛŒ ده اورت. شعرهاش، همه بند تنبونی هستن. خیلی رمانتیک Ùˆ سانتیمانتاله. همش در باره ÛŒ پایین تنه Ùˆ اندامش، Ú©ÙØ³Ø´Ø¹Ø± میگه. هیچ پخی نیس. شعراش همه چرتند. متعهد Ùˆ مترّقی نیستن. ». ولی همین شاعر بزرگ Ùˆ استثنایی را مگر چند Ù†ÙØ± بودند Ùˆ هنوز هستند Ú©Ù‡ بتوانند ارزش شخصیّت Ùˆ شعور بسیار ÙØ±Ù‡ÛŒØ®ØªÙ‡ Ùˆ Ùهم عمیق Ùˆ نازکخیال او را بÙهمند Ùˆ ارج گزارند؟. Ùقط انگشت شماری از انسانهایی همچون خودش بودند Ú©Ù‡ ژرÙنگری Ùˆ Ù„Ø·Ø§ÙØª Ø±ÙˆØ Ùˆ Ø¸Ø±Ø§ÙØªÙ‡Ø§ÛŒ انسانی « اشعار او » را شناختند Ùˆ ØªÙØ§ÙˆØª بسیار اساسی Ùˆ مایه ای آنها را از سیاه مشقهای هزاران چیز نویس دیگر، تمییز Ùˆ تشخیص دادند Ùˆ با Ø§ØØªØ±Ø§Ù…ÛŒ توصی٠ناپذیر در برابر دریای Ù…Ø¹Ø±ÙØª Ùˆ آدمیگری او به ستایشگری ایستادند. « ÙØ±ÙˆØº » در شعرهایش به جست – Ùˆ – جوی آن مرغزارهایی از مناسبات بشری Ùˆ Ø§ÙØª Ùˆ خیر با انسانهایی بود Ú©Ù‡ « زندگی » را در واقعیّت گوهری اش Ù…ÛŒ Ùهمیدند Ùˆ Ù…ÛŒ شناختند Ùˆ Ù…ÛŒ زیستند؛ نه بدانسان Ú©Ù‡ در چارچوبها Ùˆ شابلونها Ùˆ قالبهای مذهبی Ùˆ ایدئولوژیکی Ùˆ سنّتی Ùˆ آداب Ùˆ رسومی Ùˆ Ú†ÙØª Ùˆ بست شده در اØÚ©Ø§Ù… [ « = اخلاقیّات عام = Moral » ] باتلاقی از آن، سخن Ù…ÛŒ Ú¯ÙØªÙ†Ø¯ Ùˆ Ù…ÛŒ گویند Ùˆ هنوز غوطه ور در آن هستند. او Ù…ÛŒ دانست Ú©Ù‡ آغازگاه Ùˆ بستر Ùˆ خاک پر.رنده ÛŒ زندگی، همان « خواهشهای تن Ùˆ جان » آدمی Ù…ÛŒ باشند Ú©Ù‡ میوه ÛŒ درخت بالنده Ùˆ پرورده شده اش به « روØÛŒ گسترده دامن Ùˆ خیالاتی موسیقایی در Ø±ÙØªØ§Ø± Ùˆ سخن آدمی » مختوم Ù…ÛŒ شود. او Ù…ÛŒ دانست Ú©Ù‡ در اوج Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø´Ù‡Ø§ÛŒ ÙØ±Ø¯ÛŒ هست Ú©Ù‡ انسان به تخمه ای وامی گردد تا در باغچه ÛŒ « تن Ùˆ جان خویشتن » از نو، کاشته Ùˆ Ø´Ú©ÙˆÙØ§ شود.[ دستانم را در ØÛŒØ§Ø· باغچه Ù…ÛŒ کارم .... Ù…ÛŒ دانم سبز خواهم شد، سبز ]. زندگی برای او هرگز معنایی « خطّی Ùˆ زاد Ùˆ مرگی » نداشت؛ بلکه پروسه ای چرخ Ùˆ ÙÙ„Ú©ÛŒ بود Ú©Ù‡ در هر پدیده ای، شیرازه ÛŒ مهر گیاهی داشت Ùˆ به خود، پیکر Ù…ÛŒ Ú¯Ø±ÙØª. شعر او، شعر رقصهای پر شور Ùˆ ØØ§Ù„ آنات زندگی Ù…ÛŒ باشند Ú©Ù‡ همچون اسبهای ÙˆØØ´ÛŒ با یالهای Ø§ÙØ´Ø§Ù†Ø¯Ù‡ در زنبق درّه های « ÙØ±Ø¯ÛŒÙ‘ت Ùˆ اصالت اندیشیدن Ùˆ ÙˆÙØ§Ø¯Ø§Ø±ÛŒ به تن Ùˆ جان خویش » با جهان Ùˆ کائنات Ùˆ موجودات، پیوندی هارمونیک دارند. او شاعری بود Ú©Ù‡ « انسان بودن Ùˆ ÙØ±Ø¯ÛŒÙ‘تش » را با گستاخی Ùˆ دلیری سرود؛ نه مادینه Ú¯ÛŒ Ùˆ زنانه Ú¯ÛŒ جنسیّت خود را. او شاعری بود Ú©Ù‡ در جسم آدمی Ùˆ سوائق آن، بالگشایی Ø±ÙˆØ Ù¾Ø±Ù†Ø¯Ù‡ ÛŒ اوج نشین خود را بر ستیغ کوهستانها Ùˆ قلّه های رÙیع آزادی تجربه Ù…ÛŒ کرد. اروتیک برای او، مغزه ÛŒ زندگی Ùˆ آزادی بود. گستره ای Ú©Ù‡ گلهای آرزومند Ùˆ رنگارنگی رویاهایش Ù…ÛŒ توانستند Ø´Ú©ÙˆÙØ§ شوند Ùˆ رایØÙ‡ ÛŒ خود را بسان آبشاری بر کویر تشنه ÛŒ خواهشها Ùˆ آرزوها Ùˆ رویاهای او ÙØ±Ùˆ ببارند. برای همین نیز بود Ú©Ù‡ بر خلا٠کژبرداشتهای « اخلاقیستهای Ú©Ù… مایه Ùˆ بی مایه » Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ خواهند از اشعار Ùˆ شخصیّت Ù…Ù†ØØµØ± به ÙØ±Ø¯ او، « قدّیسه ای باکره » بسازند، ÙˆÛŒ با ØµØ±Ø§ØØªÛŒ لطی٠در اشعارش از « شادخواریهای زندگی » Ù…ÛŒ Ø³ÙØ±Ø§ÛŒØ¯. یادش به جاودانه Ú¯ÛŒ زندگی باد Ú©Ù‡ نامش هنوز « معنای سپیده دم آزادی » را ÙØ±Ù‘خنگار Ù…ÛŒ آراید.
7- « صادق چوبک »
مثل آنانی نبود Ú©Ù‡ « همگونه Ùˆ همعقیده ÛŒ یکدیگر » هستند. او، بدان گونه بود Ú©Ù‡ « خودش » Ù…ÛŒ اندیشید Ùˆ Ù…ÛŒ زیست. نامتعارÙÛŒ او را در « زبان داستان نویسی اش » نباید کاوید؛ بلکه در بستر شناساننده ÛŒ آن « واقعیّتهایی » بایستی جست – Ùˆ – جو کرد Ú©Ù‡ باز Ø¢ÙØ±ÛŒØ¯Ù‡ ÛŒ ذهنیّت Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø´Ú¯Ø± Ùˆ چشمان ژرÙنگر Ùˆ وجدان بیدار او بودند. او مناسبات انسانهای پیرامون خود را توصی٠نمی کرد؛ بلکه آن چیزهایی را به ما نشان Ù…ÛŒ داد Ú©Ù‡ « ØÙ‚یقت تلخ » روزمرگیهایمان بودند Ùˆ همچنان هستند Ùˆ در غیاب چنان عزیز از دست Ø±ÙØªÙ‡ ای، هنوز Ú©Ù‡ هنوزه، چنان واقعیّتهایی با ØØ§Ù„تی نکبت بار Ùˆ آزارنده، پابرجا هستند. در داستانها Ùˆ نمایشنامه های او Ù…ÛŒ توان جهانی را کش٠کرد Ú©Ù‡ پروسه ÛŒ پوسیده Ú¯ÛŒ خودش را Ø·ÛŒ کرده بود Ùˆ Ùقط ویرانه هایش به جا مانده بودند. در چنان آوارها Ùˆ ویرانشده گیها بود Ú©Ù‡ « نامتعارÙÛŒ نویسنده ای دریا Ùهم » در باتلاق همگونه گیهای ما عقب مانده گان به تقصیر، به تلاطم Ùˆ جنب – Ùˆ – جوش Ùˆ تکاپوهایی نو، به پا خاست. دوران او، دوران بلوغ Ø±ÙˆØ Ùˆ مغز Ùˆ استقلال Ùکر Ùˆ پرورشگاه Ùهم Ùˆ شعور ÙØ±Ø¯ÛŒÙ‘تها نبود؛ بلکه دوران « متابعتها Ùˆ دنباله رویها Ùˆ ایدئولوژی گرویها Ùˆ نوکر ØµÙØªÛŒÙ‡Ø§ Ùˆ ØØ²Ø¨ÛŒ نویسیهای بی مایه Ùˆ سوژه » بود. دوران Ú©ÙØ´ØªÙ† استعدادهای تکرو Ùˆ Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø´Ú¯Ø± Ùˆ مستقل بود. آنچه در داستانهای « زنده یاد صادق چوبک » به « ناتورالیسم »، تشبیه Ù…ÛŒ شود، خطاییست Ú©Ù‡ Ù…ØØµÙˆÙ„ همان دنباله رویهای ایدئولوژیکی Ù…ÛŒ باشد. در آثار « چوبک »، زندگی ملّتی ترسیم Ùˆ زنده Ù…ÛŒ شود Ú©Ù‡ از درون، متلاشی Ùˆ در امتداد زمان به باتلاقی متعÙّن در مناسبات اجتماعی تبدیل شده است. مهاجرت او از وطن، چیزی نبود سوای « تبعید تÙکّر Ùˆ Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø´Ú¯Ø±ÛŒ Ùˆ هنرمندی Ùˆ استعداد بار آور Ùˆ مسئولیّت Ùˆ بیدارچشمی » از سرزمینی Ú©Ù‡ با تمام تار – Ùˆ – پودش در ریزترین گوشه هایش نیز ریشه دوانیده بود. « صادق چوبک » را آنانی دقمرگ کردند Ú©Ù‡ هیچگاه ØªÙØ§ÙˆØª « دوغ را از دوشاب » نمی دانستند Ùˆ هنوز نیز نمی دانند. از استثناء ها Ú©Ù‡ برگذریم، اجتماع ØªØØµÛŒÙ„ کرده گان ما – مهم نیست Ú©Ù‡ کدام گرایش اعتقاداتی را داشته باشند – گشوده Ùکری Ùˆ Ùهم ÙØ±Ù‡ÛŒØ®ØªÙ‡ برای ارجگزاری Ùˆ Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ú¯ÙˆÛŒÛŒ به « نامتعارÙÛŒ Ùˆ ÙØ±Ø¯ÛŒÙ‘ت انسانها را » نداشت Ùˆ ندارد. گویا قاعده ÛŒ اجتماع ما بر این Ù…ØÙˆØ± Ù…ÛŒ چرخد Ú©Ù‡ استثناء ها را یکی یکی، شناسایی Ùˆ مطرود Ùˆ ملعون Ùˆ خاموش Ùˆ دقمرگ کنیم تا قاعده ÛŒ « همگونه Ú¯ÛŒ Ùˆ همعقیده ای Ùˆ هم مرامی »، هرگز آسیبی نبیند Ùˆ خارا سنگی خود را همیشه ØÙظ کند. زنده یاد « صادق چوبک » را با داستان تکاندهنده ÛŒ « شبی Ú©Ù‡ دریا Ø·ÙˆÙØ§Ù†ÛŒ شد. »، شناختم Ùˆ هنوز Ú©Ù‡ هنوز است با Ø§ØØªØ±Ø§Ù…ÛŒ صمیمی Ùˆ مهری به وسعت کهکشان با یاد Ùˆ مطالعه ÛŒ آثار او، به شوق Ùˆ ذوق Ù…ÛŒ آیم.
8- « Ù…ØÙ…ّد مصدّق »
در تمام آنچه تا کنون در باره ÛŒ او نوشته اند Ùˆ Ú¯ÙØªÙ‡ اند Ùˆ ثبت کرده اند، نمی توان ØÙ‚یقتی بی غل Ùˆ غش را در باره ÛŒ « واقعیّت چیستی Ùˆ راز قیام او »، کش٠کرد Ùˆ شناخت. از این رو، Ú©Ø´Ù Ùˆ شناخت « شخصیّت Ùˆ خاستگاه نبردهای زنده یاد Ù…ØÙ…ّد مصدّق » را بایستی در آن « آرمانها Ùˆ آرزوها Ùˆ ایده آلهایی » به دنبالش Ø±ÙØª Ú©Ù‡ شیرازه ÛŒ « ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ باهمستان ایرانزمین » را از کهنترین ایّام تا همین امروز Ùˆ ÙØ±Ø¯Ø§Ù‡Ø§ استوار نگاه داشته اند. سراسر کارها Ùˆ تلاشها Ùˆ سرکشیها Ùˆ اعتراضها Ùˆ کشمکشها Ùˆ ØØªÙ‘ا شکست جنبشهای ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ Ùˆ دقمرگی شخصیّتهایی امثال او را Ù…ÛŒ توان Ùقط از چشم انداز « اسطوره ÛŒ جمشید جم » در باره شان اندیشید Ùˆ داوری کرد؛ یعنی اسطوره ای Ú©Ù‡ ایده آل ایرانی از ÙØ±Ù…انروای دادگزار Ùˆ مهرگستر Ùˆ دارنده ÛŒ ÙØ±Ù‘ Ù…ÛŒ باشد. بیرون از چشم انداز اساطیری به شناختن Ùˆ کسب آگاهی درخور در باره ÛŒ قیام Ùˆ شکست جنبش او Ø±ÙØªÙ† باعث Ù…ÛŒ شود Ú©Ù‡ هر گونه قضاوتی به اغراض Ùˆ اهدا٠خاصّی آغشته Ùˆ چهره ÛŒ جنبش او ØŒ تیره Ùˆ تار شود. زنده یاد « مصدّق » در راستای واقعیّت پذیری آن آرمانهایی بود Ú©Ù‡ هزاره ها در تبعیدگاه سلاطین بی « ÙØ±Ù‘ » در زنجیر بودند Ùˆ مردم ایران در ÙØ±Ø§Ù‚ آنها، غزلها Ùˆ قصیده ها Ùˆ رباعیها Ùˆ ترانه های رنگارنگ Ù…ÛŒ سرودند تا در ÙØ¶Ø§ÛŒ اثیری آن سرایشها بتوانند ستمگریهای ØÚ©Ù‘ام بی لیاقت را تاب آوردند به امید آنکه، روزی روزگاری، « جمشید جم » از میان آنها بپا خیزد. خیزش Ùˆ جنبش Ùˆ شکست تلاشهای زنده یاد « Ù…ØÙ…ّد مصدّق » Ùˆ یارانش را بایستی Ùقط در امتداد اسطوره ÛŒ جمشید جم Ùˆ شیرازه ÛŒ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایرانزمین(= مهر Ùˆ داد Ùˆ راستی Ùˆ گزند ناپذیر جان Ùˆ زندگی ) پژوهید Ùˆ سنجشگری کرد. پژوهشهایی Ú©Ù‡ ÙØ±Ø§Ø³ÙˆÛŒ چنین معیارهایی نوشته Ùˆ منتشر شده باشند، همه بدون استثناء ÙØ§Ù‚د ارزش شنیداری Ùˆ مطالعاتی Ùˆ انگیزشی Ùˆ رستاخیزی هستند.
9- « ÙØ±ÛŒØ¯ÙˆÙ† ÙØ±Ù‘خزاد »
Ùقط ماÙیای Ùقاهتی نبود Ú©Ù‡ در « ترور شنیع Ùˆ ÙØ¬ÛŒØ¹ » این انسان « رادمنش Ùˆ ایراندوست Ùˆ دوست داشتنی Ùˆ بسیار با شعور »، دست داشت؛ بلکه صدی نود آنانی Ú©Ù‡ خود را « روشنÙکر Ùˆ مبارز سیاسی Ùˆ پرچمدار مثلا آزادی » Ù…ÛŒ دونستن Ùˆ هنوز Ù…ÛŒ دونن، از Ù„ØØ§Ø¸ Ùکری Ùˆ Ø±ÙØªØ§Ø±ÛŒ Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ Ùˆ روانی Ùˆ Ùیزیکی نیز در « ترور Ùˆ سکوت مغرضانه ÛŒ خود در باره ÛŒ زندگی Ùˆ دگراندیشی ÙØ±Ù‘خزاد » سهیم بودن. کاÙیه اون « شوی بسیار خوب Ùˆ رسواگر ماسک پلید ÙØ§Ø¬Ø¹Ù‡ ÛŒ Ùقاهتی » را در لندن ببینید تا متوجّه شوید Ú©Ù‡ « ÙØ±ÛŒØ¯ÙˆÙ† ÙØ±Ù‘خزاد »، Ú†Ù‡ انسان دلیر Ùˆ مهربانی بود. Ú†Ù‡ تهمتهایی Ú©Ù‡ به این انسان عزیز نزدند. Ù…ÛŒ Ú¯ÙØªÙ† جل٠و سبکه. کونیه. ورّاجه Ùˆ لوس Ùˆ لیم Ùˆ لهر. کسی اون شعور را نداشت Ú©Ù‡ بگه. بابا جون، زندگی خصوصی دیگرون به من چه؟. مهم اینه Ú©Ù‡ این انسان، استعدادها Ùˆ توانائیهای Ùکری Ùˆ ØØ§Ø¶Ø± جوابیهای رک Ùˆ پوست کنده Ùˆ ذوق Ùˆ سلیقه هایی داره Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ تونه بر شادمانیهای دیگران Ø¨ÛŒÙØ²Ø§ÛŒØ¯ Ùˆ آنها را ساعتهای متمادی خوش Ùˆ دلشاد Ù†Ú¯Ù‡ داره. چرا ما ارزش اینهمه ÙØ±ÙˆØ²Ù‡ های شوخ Ùˆ شنگ او را ندونیم Ùˆ لذّت ببریم از شادی Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†ÛŒÙ‡Ø§ÛŒ او . نه!. کلاه خودمون را قاضی کنیم Ùˆ بپرسیم در این گیتی پهناور، Ú†Ù‡ چیزی در تضاد با زندگیه؟. تروریسم Ùˆ خونریزی Ùˆ شکنجه گری Ùˆ جلّادی Ùˆ مستبدی یا همجنسگرا Ùˆ خوش Ùˆ شاد بودن Ùˆ توام با مهر ورز زیستن ØŸ. کثیری از ما ایرانیهای نجیب نما، هم خرما را Ù…ÛŒ خواهیم هم دنیا Ùˆ آخرت را. هم خدا Ùˆ دین Ùˆ مرام Ùˆ آداب Ùˆ ادّعاهای آبرومندی خود را Ù…ÛŒ خواهیم. هم عیّاشیگریها Ùˆ Ùˆ جنده بازیها Ùˆ ولگردیها Ùˆ لومپن بازیها Ùˆ قمار بازیها Ùˆ صدها کار ریز Ùˆ درشت از این دست را. آنهم Ú†Ù‡ جوری Ùˆ Ú†Ù‡ ریختی؟. با یه عمری زیر جÙÙ„ÛŒ به گا دادن خود در زیر ØØ¬Ø§Ø¨ Ùˆ نجابت نمایی Ùˆ ØªØ³Ø¨ÛŒØ Ú¯Ø±Ø¯Ø§Ù†ÛŒ Ùˆ اداهای اسلامی در آوردن به تعبیری Ú©Ù‡ « ایرج میرزا » میگه البته: « به Ú©ÙØ³ دادن همانا وقع نگذاشت .... Ú©Ù‡ با رو Ú¯Ø±ÙØªÙ†ØŒ Ø§Ù„ÙØª بیشتر داشت ».
باور کنید « اØÙ…دی نژادها » Ù…ØØµÙˆÙ„ همین نادانیها Ùˆ ØÙ…اقتهای زنگار Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ ÛŒ مغز Ùˆ روان ما هستند Ú©Ù‡ اینقدر در عرصه ÛŒ میهنی Ùˆ جهانی Ùˆ منطقه ای، ÙˆÙ‚ÛŒØ Ùˆ شدّاد Ùˆ خونخواه، جلوه Ù…ÛŒ کنن. ما اگه قدر آدمهای نایاب Ùˆ استثنائی مثل « ÙØ±ÛŒØ¯ÙˆÙ† ÙØ±Ù‘خزاد » را Ù…ÛŒ دونستیم، امروزه روز، ØØ§Ù„ Ùˆ روزمان خیلی زیبا Ùˆ Ú©Ù… دغدغه Ùˆ خالی از دردهای آزارنده Ù…ÛŒ بود. ولی دریغا! ما نه آن Ùهم را داریم Ú©Ù‡ زندگی Ùˆ دگرزیستی آدمها را اونجوری Ú©Ù‡ هستند Ùˆ دوست Ù…ÛŒ دارند پدیدار بشن، به رسمیّت بشناسیم Ùˆ ارج گزاریم، نه اون دلیری را داریم Ú©Ù‡ به چنان آدمایی « Ø¢ÙØ±ÛŒÙ† » بگوییم. ما از اون رندای زرنگ Ùˆ آب زیر کاه شده ایم. توی دلمون یه جور دیگه هستیم Ùˆ توی مغزمون، یه جور دیگه Ùکر Ù…ÛŒ کنیم Ùˆ ورد زبونمو نیز یه جورایی دیگه، زرت Ùˆ پرت Ù…ÛŒ کنیم برا همدیگه. چقدر خوبه آدما زبونشون Ùˆ Ùکرشون Ùˆ کردارشون، یکی باشه. در این غربت ÙˆØ§Ù†ÙØ³Ø§ØŒ منهای اون طی٠از دوستداران Ùˆ دوستان Ùˆ آشنایان « ÙØ±ÛŒØ¯ÙˆÙ† ÙØ±Ù‘خزاد » Ú©Ù‡ یاد او را همیشه گرامی Ù…ÛŒ دارند، تنها انسان با شعور Ùˆ رادمنشی Ú©Ù‡ با مسئولیّت Ùˆ آگاهی Ùˆ هدÙمند Ùˆ با مهری ستودنی به بزرگداشت خاطره ÛŒ دلاویز « ÙØ±ÛŒØ¯ÙˆÙ† ÙØ±Ù‘خزاد » همّت بی دریغ کرد، شاعر عزیز Ùˆ گرانمایه، « میرزا آقا عسگری ( مانی ) » بود. او واقعا سنگ تمام گذاشته است در گرامیداشت Ùˆ ارجگزاری به استعداد Ùˆ Ø´Ø±Ø§ÙØª Ùˆ کرامت Ùˆ ØÛŒØ«ÛŒÙ‘ت انسانی Ú©Ù‡ ناجوانمردانه ترور شد. Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù‡Ø§ÛŒ من بر « میرزا آقا عسگری » باد Ú©Ù‡ نه تنها درØÙ‚Ù‘ « ÙØ±Ù‘خزاد »، دادگزاری Ùˆ نام Ùˆ یاد او را « جاودانه » کرد؛ بلکه شعور Ùˆ Ùهم Ùˆ درایت Ùˆ بیداری خودش را نیز در عصر ØØ§Ú©Ù…یّت ضØÙ‘اکان خونریز Ùˆ خونخوار Ùˆ زندگی Ú©ÙØ´ Ùˆ جانستان با مهری سوگوار Ùˆ دوست داشتنی به ثبت رسانید. خواندن Ùˆ Ø¯Ø±ÛŒØ§ÙØªÙ† کتاب « خنیاگر در خون » را از دست ندهید Ùˆ همچنین تمام ویدئوها Ùˆ خاطره هایی Ú©Ù‡ از زنده یاد « ÙØ±ÛŒØ¯ÙˆÙ† ÙØ±Ù‘خزاد » به یادگار مونده اند.
10- « دلآرام مشهوری در آیینه ی رگ تاک »
اگر در تمام عمرش نیز هیچ کتابی دیگر ننویسد Ùˆ قلمش را نیز کنار بگذارد Ùˆ لام تا کام، ØØ±ÙÛŒ بر زبان نراند، همین تک کتاب بسیار شایان Ø¢ÙØ±ÛŒÙ† Ùˆ سنجیده Ùˆ ژرÙکاویده ÛŒ او، بس است تا ما بÙهمیم Ú©Ù‡ « تاریخ پژوهی Ùˆ تاریخ نویسی »؛ یعنی رادمنش بودن Ùˆ ÙˆÙØ§Ø¯Ø§Ø± ماندن به وجدان سختگیر Ùˆ ظریÙنگر Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒØ¯Ù‡ ÛŒ خود. کتاب « رگ تاک ( 2 جلد )/ دلآرام مشهوری / انتشارات خاوران / پاریس / 1379 شمسی »، کتابیست Ú©Ù‡ هر ایرانی باید آن را بخواند Ùˆ سطر به سطر آن را بÙهمد Ùˆ دریابد. اگر در سرزمین ما هستند « قلمزنهایی Ú©Ù‡ هنر Ùˆ Ø§ÙØªØ®Ø§Ø± Ùˆ استعداد خود » را هنوز در ØªØØ±ÛŒÙ Ùˆ تقلیب Ùˆ کتمان Ùˆ تØÙ‚یر Ùˆ پایمال کردن « داشته ها Ùˆ ØÙ‚ایق Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ Ùˆ آرمانها Ùˆ ایده آلها Ùˆ آرزوهای مردم » Ù…ÛŒ دانند Ùˆ خوشایند نویس ØÚ©Ù‘ام بی ÙØ±Ù‘ Ùˆ لیاقت Ù…ÛŒ باشند Ùˆ خروار خروار، کاغذها برای توجیه جنایتها Ùˆ تبهکارهای آنها سیاه Ù…ÛŒ کنند، Ùقط یک سطر کلام ÙØ±Ø²Ø§Ù†Ù‡ Ùˆ دلاورانه از زبان انسانهایی همچون « دلارام مشهوری » کاÙیست تا آن هجویّاتی را Ú©Ù‡ « قلم به دستان مزدور » Ù…ÛŒ نویسند Ùˆ منتشر Ù…ÛŒ کنند، خط بطالت Ùˆ پوچی بر سراسر آن بکشند. تاریخ نویسی Ú©Ù‡ نتواند « Ùهم Ùˆ شعور Ùˆ رادمنشی Ùˆ وجدان ÙØ±Ù‡ÛŒØ®ØªÙ‡ Ùˆ آموزش دیده ÛŒ خود » را در آثار ÙØ±Ø¯ÛŒ اش به دیگران نشان دهد، چنان تاریخ نویسی، یک سیاه مشق نویس Ù…ÛŒ باشد Ú©Ù‡ کانالهای تخریب Ùˆ ویرانگری « ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ یک اجتماع » را خواسته Ùˆ ناخواسته مهیّا Ù…ÛŒ کند. چنان مشق نویسانی در دستگاه ØÚ©Ù‘ام Ùقاهتی، بس بسیارانند. ولی « دلارام مشهوری » از آن طی٠مورّخان برجسته Ù…ÛŒ باشد Ú©Ù‡ تاریکترین Ùˆ اساسی ترین بخش تاریخ معاصر ما را با دلیری، کنکاوی کرده است. درسنامه ÛŒ تاریخی او، آشکار Ùˆ رسوا کردن آن چهره ها Ùˆ کانالهای مرموزیست Ú©Ù‡ تمام Ùلاکتها Ùˆ مصیبتها Ùˆ رنجهای لاعلاج مردم اجتماع Ùˆ قهقرایی سرزمین ایران را تا امروز رقم زده اند. سکوت مغرضانه ای Ú©Ù‡ تا امروز در برابر Ù…ØØªÙˆÛŒØ§Øª Ùˆ سنجشگریهای این « پژوهش بی مانند در تاریخ معاصر ما » از طر٠خیل کثیری با گرایشهای کلیشه ای شده است، خود به خود نشان Ù…ÛŒ دهد Ú©Ù‡ عمق ÙØ§Ø¬Ø¹Ù‡ بار پروسه ÛŒ « روشنگری Ùˆ نو زایی » در سرزمین ما، اسیر کدامین اهرمهای قطور « چیزنویسان Ø°ÛŒÙ†ÙØ¹ Ùˆ مثلا آکادمیکر Ùˆ نان به نرخ روز خوران » Ù…ÛŒ باشد Ùˆ گره کور « نیندیشیدنهای ØªØØµÛŒÙ„ کرده گان ما » با ÙØ±Ùˆ Ø±ÙØªÙ† در کدامین باتلاقهای مذهبی Ùˆ ایدئولوژیکی Ùˆ نظریّه ای، همچنان زنگار Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ØŒ پایدار مانده است. خواندن Ùˆ Ùهمیدن کتاب « رگ تاک » را هیچگاه از یاد نبرید. تک Ùˆ توکی پاساژهای مختصر از همان جملات آغازین کتاب Ù…ÛŒ توانند ارزشمندی سراسر Ù…ØØªÙˆÛŒØ§Øª آن را به Ø±Ø§ØØªÛŒ اثبات کنند:
[ .... Ø§Ù†ØØµØ§Ø± متولّیان اسلام بر « کتابت » تا یک قرن پیش، بزرگترین ضربه ÛŒ ممکن را بر هویّت Ùˆ ØØ§Ùظه ÛŒ تاریخی جامعه ÛŒ ایرانی وارد ساخته بود. از دیدگاه رساله نویسان عمّامه به سر، نه تنها تاریخ ایران پیش از ظهور اسلام ( عصر جاهلیّت !. ) قابل توجه نبود Ú©Ù‡ از آن پس نیز هر آنچه بیرون از ØÛŒØ·Ù‡ ÛŒ تسلط اسلام بر ایران گذشته، جزء « جریانات Ø§Ù„ØØ§Ø¯ÛŒ » بود Ùˆ تاریخ ایران، چیزی نیست جز تاریخ گسترش اسلام ناب Ù…ØÙ…ّدی Ú©Ù‡ به اراده ÛŒ الهی Ùˆ مبارزات Ù…Ø¯Ø§ÙØ¹Ø§Ù† اسلام راستین، قدم به قدم، پیش Ø±ÙØªÙ‡ است......... تهاجم ایدئولوژیک جریانات « Ú†Ù¾ » بر تاریخ Ùˆ هویّت ایرانی در راهگشایی این پیروزی اسلامی، نقش عمده بر عهده داشته است. ........ جهانبینی Ú†Ù¾ Ùˆ در درجه ÛŒ اول، تاریخنگری این جریان توانست نگرش اسلامی به تاریخ ایران Ùˆ Ø±ÙØªØ§Ø± ستیز جویانه با آن را جانی تازه بخشد. ............ همآوازی با نگرش اسلامی از سوی ایدئولوژیگرایان Ú†Ù¾ به تاریخ ایران، انتخابی آگاهانه Ùˆ هدÙمند در جهت نزدیکی به رهبری مذهبی بوده است ........ چپهای ایرانی با بهره گیری از قوانین جهانشمول مارکسیسم – لنینیسم در پرداختن تصویری Ù†ÙØ±Øª انگیز از ایران باستان ( نظام کاستی – شیوع برده داری – ÙØ³Ø§Ø¯ در بار – شیوه ÛŒ تولید آسیایی Ùˆ خزعبلات مشابه ) قلمها زدند Ùˆ ØÙ…له ÛŒ اعراب به ایران را هجوم « انقلابیون پا برهنه » به دستگاه ظلم Ùˆ ÙØ³Ø§Ø¯ توصی٠کردند. به « تازه مسلمانان ایرانی » مژده دادند Ú©Ù‡ « مارکس » در آثارش، اسلام را به عنوان « انقلاب Ù…ØÙ…ّدی » ستایش کرده است Ùˆ نه تنها در توجیه Ùˆ ØØªÙ‘ا ضرورت ØÙ…له ÛŒ اعراب به ایران سخن راندند Ú©Ù‡ در این زمینه از رساله نویسهای عمّامه به سر نیز ÙØ±Ø§ØªØ± Ø±ÙØªÙ†Ø¯ ...... در میان این « تاریخ نگاران » ØØªÙ‘ا یک Ù†ÙØ± را نمی توان ÛŒØ§ÙØª Ú©Ù‡ از دید ایرانیان Ùˆ Ù…Ù†Ø§ÙØ¹ تاریخی ایران به ØÙ…له ÛŒ اعراب نگریسته باشد. مطالعه ÛŒ تاریخهایی Ú©Ù‡ اینان نوشته اند، این سئوال را به ذهن خطور Ù…ÛŒ دهد Ú©Ù‡ آیا اینان اصلا ایرانیان بیش از اسلام را ایرانی Ù…ÛŒ دانستند؟. آن میلیونها تنی Ú©Ù‡ در طول دویست سالی Ú©Ù‡ لشگر اسلام، ایران را به خاک Ùˆ خون کشید، جان Ùˆ مال خود را از دست دادند، در کجای تاریخ ایران قرار دارند؟. .... تهاجم موÙّق اعراب، دلایل اجتماعی Ùˆ تاریخی عمیقتری از Ø§ÙØ³Ø§Ù†Ù‡ پردازی متولّیان اسلام داشته است. مهمترین این دلایل را باید در ویژه Ú¯ÛŒ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ شهر نشینی Ùˆ « مادرشاهانه ای = زنخدایی » جست – Ùˆ – جو کرد Ú©Ù‡ جامعه ÛŒ ایرانی را به گردونه ÛŒ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯Ù‡Ø§ از چهار سوی جهان آن روزگار بدل کرده بود ..... ]
11- « پرویز ناتل خانلری و عمر دو هزار و پانصد ساله اش »
بزرگمنش بود Ùˆ ÙØ±Ù‡ÛŒØ®ØªÙ‡ Ùˆ مسئولیّت پذیر. آموزگاری دلسوز بود Ùˆ در گستره ÛŒ « ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ آرایی »، بینشی بسیار ÙØ±Ø§Ø® دامنه داشت. بسان بÙنمایه ÛŒ شعر « عقابی » بود Ú©Ù‡ وص٠آن، « گوهر بزرگی جوی » خود او بود. ØØ§Ø³Ø¯Ø§Ù† زیادی داشت از جمله آن نمک به ØØ±Ø§Ù…انی Ú©Ù‡ ØØªÙ‘ا به شاگردی او Ø±ÙØªÙ†Ø¯ Ùˆ از چشمه ÛŒ جوشان شعور Ùˆ Ùهم Ùˆ دانش او ØŒ بهره برداریها کردند Ùˆ سپس با چیره شدن « ضØÙ‘اکیان » بر ایرانزمین به استقبال « قصّابان خونریز » Ø´ØªØ§ÙØªÙ†Ø¯ Ùˆ به دشنامگویی Ùˆ هرزه درایی بر ضدّ استاد خویش برخاستند تا عقده ÛŒ کمداشتها Ùˆ ØØ³Ø§Ø¯ØªÙ‡Ø§ Ùˆ بی مایه گیهای خود را با مجیزگویی ستمگران، ترضیه کنند Ùˆ « نام Ùˆ شخصیّت Ùˆ کرامت Ùˆ شعور بزرگ استاد خانلری » را Ù„Ú©Ù‡ دار کنند. ولی آن سیه مغزان ØØ§Ø³Ø¯ نمی دانستند Ú©Ù‡ « سیمرغ وجود استاد »، بسیار والامنش Ùˆ آزادمنش Ùˆ بهنواز Ù…ÛŒ باشد Ùˆ هرگز از بد پوزیهای « خسهای کاهکی » Ùˆ بالا نشستنهای تکبّری نخواهند توانست دریا دلی Ùˆ دریا شعوری را Ú©Ù‡ « استاد خانلری » بود، آلوده کنند. شاهکار بزرگ Ùˆ بی مانند « پرویز ناتل خانلری » همان ایده ÛŒ « سپاه دانش » بود Ú©Ù‡ نقش عظیمی در « ÙØ±Ø§ بالاندن شعور Ùˆ دانش Ùˆ آگاهی مردم میهنمان در پروژه های میهنی – آبادنی عصر پهلوی » Ø§ÛŒÙØ§ کرد Ùˆ « سربازان دیپلمه » را تا دور Ø§ÙØªØ§Ø¯Ù‡ ترین روستاهای ایرانی برای آموزش روستائیان، تشویق Ùˆ ترغیب Ùˆ اعزام Ù…ÛŒ کردند. ØØ¶ÙˆØ± او در وزارت ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ باعث شد Ú©Ù‡ آتش کینه توزیهای بی مایه گان ØØ§Ø³Ø¯ Ùˆ ستیزه جو Ùˆ متعه ÛŒ گرایشهای ایدئولوژیکی Ùˆ مذهبی در خصومت با نقش بسیار مثبت Ùˆ کارگشا Ùˆ اساسی ÙˆÛŒ در عرصه ÛŒ « ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایرانزمین »، بسیار شدّت بگیرد. آنچه باعث شد « استاد خانلری »، خانه نشین شود، هرگز خواست « شاهنشاهی پهلوی » نبود؛ بلکه زورگوییها Ùˆ کارشکنیهای رقیبان غبطه خور Ùˆ ØØ§Ø³Ø¯ Ùˆ نوکر ØµÙØª بیگانه گان بودند Ú©Ù‡ باعث شدند، او از مقام « وزارت ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ »، Ø§Ø³ØªØ¹ÙØ§ بدهد Ùˆ خانه نشین شود. ولی « سیمرغ درون او » از شعله های شوق Ùˆ شور Ùˆ اشتیاق به « ایرانزمین Ùˆ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ جهان آرای آن » هرگز ÙØ±Ùˆ کاسته نشد Ú©Ù‡ نشد Ùˆ تا آخرین Ù„ØØ¸Ù‡ های زندگی خویش در گستره ÛŒ « ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایرانزمین » به پژوهش غمخوارانه Ùˆ توام با سختگیری Ùˆ مسئولیّت ادامه داد Ùˆ آنقدر در این راستا، « ... بالا Ùˆ بالا Ùˆ بالاتر شد تا سرانجام، هیچ [= سیمرغ / عنقا ] شد. ». او در واپسین Ù†ÙØ³Ù‡Ø§ÛŒØ´ زیر لب به « زنده یاد سعیدی سیرجانی » Ú¯ÙØªÙ‡ بود Ú©Ù‡ من در این Ù„ØØ¸Ù‡ Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ میرم، « دو هزار Ùˆ پانصد سال » است Ú©Ù‡ عمر کرده ام. یادش Ùˆ نامش Ùˆ میراث گهر بارش، جاودانه باد! .
12- « بیژن Ù…Ùید »
استعداد Ùˆ نبوغ او Ùقط در Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø´ Ùˆ اجرای « نمایشنامه ها » نبود؛ بلکه هنرمندی Ùˆ مایه دار بودن او در شاخکهای ØØ³Ù‘اس شعور Ùˆ Ùهم Ùˆ بینش ژرÙنگرش بود Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ توانست تا تاریکترین Ùˆ ریزترین گوشه Ùˆ کناره های دردناک Ùˆ گریه آور « اجتماع ایرانزمین » را استشمام کند Ùˆ دریابد. شاهکار تکاندهنده Ùˆ جاودان او ( = شهر قصّه ) ØŒ آیینه ÛŒ تمام نمای آن Ù…ÙØ¹Ø¶Ù„ات کلیدی جامعه ÛŒ ایرانی Ù…ÛŒ باشد Ú©Ù‡ غÙÙ„ Ùˆ زنجیرهای سنگین به ذهنیّت Ùˆ روان انسانها را نشان Ù…ÛŒ دهد Ùˆ رسواگر آن سدّ ضخیمی Ù…ÛŒ باشد Ú©Ù‡ در برابر تØÙˆÙ‘لات Ùˆ ÛŒØ§ÙØªÙ† اÙقهای تازه به تازه در اجتماع ایرانی ایجاد کرده اند. « شهر قصّه »، ØÚ©Ø§ÛŒØªÚ¯Ø± غصّه ها Ùˆ جهالتها Ùˆ Ú©Ùمپلکسها Ùˆ مسائل جانسوز ماست. « قصه ÛŒ تنهایی ایرانزمین Ùˆ شیّادان زرنگ ØØ§Ú©Ù… بر آن » Ù…ÛŒ باشد. قصّه ای Ú©Ù‡ هنوز « اکنونبوده Ú¯ÛŒ » Ùˆ گویایی Ùˆ ÙØ²Ù‘لالی Ùˆ تاثیر آموزنده ÛŒ خود را هرگز از دست نداده است. تعمّق استدلالی Ùˆ طنز بسیار کوبنده ÛŒ « بیژن » با هارمونی دیالگوهایی Ú©Ù‡ معانی متناظر Ùˆ متناقض Ùˆ چند صدایی را همزمان انتقال Ù…ÛŒ دهند، شیواترین Ùˆ تاثیر گذارترین ÙØ±Ù…ÛŒ بود Ú©Ù‡ او برای پدیدار کردن « تجربیات بی واسطه ÛŒ خود » از مسائل Ùˆ Ùلاکتها Ùˆ بدبختیها Ùˆ دردهای مردم ایرانزمین به کش٠آن، موÙّق Ùˆ کامیاب شده بود.[ ... هر خری، شاعر نمیشه. هر شاعری، خر نمیشه! ] بعدها، روش او، سرمشق بسیاری از Ø§ÙØ±Ø§Ø¯ شد؛ ولی « بیژن Ù…Ùید » Ùقط یک Ù†ÙØ± بود Ùˆ « نامتعارÙÛŒ » او را، هیچکس نمی تواند مکرّر کند. یادش Ùˆ نامش، به مانده گاری هنرهایش باد!.
13- « کورش آریا منش ( رضا مظلومان ) »
غصیانگری بی همتا بود. بیدار وجدان بود Ùˆ آگاه. نگهبان جان Ùˆ زندگی بود. خنیاگر آوازهای شادخواری بود. از سلاله ÛŒ Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø´Ú¯Ø±Ø§Ù† Ùˆ همدردان بود. شور Ø¢ÙØ±ÛŒÙ† خوشمستیها در روزهای تاریک Ùˆ تلخ Ùˆ گزنده ÛŒ میهن اسیر شده در چنگال کانیبالیستها بود. آتشکده ای ÙØ±ÙˆØ²Ø§Ù† بود بر اوجگاه ایرانزمین. او خاری بود در استخوان بی مغز خاصمان جان Ùˆ زندگی. موکّلان Ùˆ شمشیرکشان باتلاق اسلامیّت، او را ترور کردند؛ زیرا رسالت Ùˆ ذات « خالق Ùˆ رسولشان » بر روی زمین، Ùقط ترور Ùˆ Ú©ÙØ´ØªØ§Ø± Ùˆ خونریزی Ùˆ آزار Ù…ÛŒ باشد. آنها زنده Ú¯ÛŒ Ùˆ ÙØ±Ø²Ø§Ù†Ù‡ Ú¯ÛŒ Ùˆ چراغ روشناییها را خاموش کردند تا همه جا را تاریکی ÙØ±Ø§Ú¯ÛŒØ±Ø¯ Ùˆ هیچکس نتواند « زشت سیمایی الله» را در ØØ§Ú©Ù…یّت ضØÙ‘اکوارش ببیند. آنچه شمشیر کشان الهی به دلیل Ùقر Ùکری Ùˆ سترونی ذاتی خود Ù†Ùهمیدند Ùˆ هنوز نمی Ùهمند، این بود Ú©Ù‡ « سیمرغ در شب خاکستر »، از هزار نای خوش آواز خویش، هزاران تخمه ÛŒ نوزایی خویش را در جهان ÙØ±Ø§Ù…ÛŒ گستراند. سیاهمغزان الهی، زنده یاد « کورش آریامنش » را سلّاخی کردند؛ ولی اکنون هزاران هزار « آریامنشها » در جهان به پا خاسته اند؛ زیرا او « تخمه ÛŒ سیمرغ گسترده پر » بود. یادش Ùˆ نامش Ùˆ آثارش Ùˆ پیامش به جاودانه Ú¯ÛŒ ایرانزمین باد!.
14- « صادق هدایت »
در باره ÛŒ کتابهایش Ùˆ شخصیّت نامتعار٠و بی نظیرش، زیاد نوشته اند Ùˆ هنوز Ù…ÛŒ نویسند؛ ولی به ندرت Ù…ÛŒ توان Ø§ÙØ±Ø§Ø¯ÛŒ را پیدا کرد Ú©Ù‡ تلاش کرده باشند در باره ÛŒ « Ù…ÙØ¹Ø¶Ù„ات Ùکری او » بیندیشند Ùˆ میزان Ùˆ کرانه های Ùهم Ùˆ شعور ÙØ±Ø¯ÛŒ خود را در شناخت Ùˆ سنجشگری « Ù…ÙØ¹Ø¶Ù„ات Ùکری او » بیازمایند Ùˆ به Ù…ØÚ© بزنند. اکثر کسانی Ú©Ù‡ با آثار Ùˆ زندگی Ùˆ نامه های « صادق هدایت » به گونه ای، خود را مشغول داشته اند، Ùقط چیزهایی را بازگویی Ùˆ تکرار کرده اند Ùˆ Ù…ÛŒ کنند Ú©Ù‡ « اعتقاد عام Ùˆ کلیشه ای در باره ÛŒ او Ùˆ آثارش » Ù…ÛŒ باشد. وقتی نیز « چیز نویسانی » پیدا شوند Ú©Ù‡ بخواهند در باره ÛŒ او، سیاه مشق نویسی کنند، Ø¨Ù„Ø§ÙØ§ØµÙ„Ù‡ « ناسیونالیسم !ØŸ » را در آثارش، Ú©Ø´Ù Ù…ÛŒ کنند. چنان « چیز نویسانی »، آن Ùهم Ùˆ شعور را ندارند تا بتوانند تمییز Ùˆ تشخیص دهند Ú©Ù‡ هرگونه « به خود آیی Ùˆ استقلال Ùˆ خویشباشی » در نخستین گامها، همواره با هر چیزی Ú©Ù‡ رنگ Ùˆ بویی از بیگانه گان را داشته باشد، مرز بندی Ù…ÛŒ کند تا Ú©Ù… Ú©Ù… با « پیدا کردن خودش » به Ú©Ø´Ù Ùˆ شناخت دیگران، ساعی Ùˆ راغب شود. شعور Ùˆ Ùهم ÙØ±Ù‡ÛŒØ®ØªÙ‡ Ù…ÛŒ خواهد تمییز Ùˆ تشخیص دادن چنین نکته ای. « صادق هدایت »، یک نویسنده ÛŒ ایرانی در معنای وسیع ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ÛŒ آن بود Ú©Ù‡ « وسعت Ùˆ ریشه ÛŒ بدبختیها Ùˆ رنجها Ùˆ بلاهتها Ùˆ مصیبتها Ùˆ مسائل Ùˆ Ùلاکتهای ایران Ùˆ مردمش » را در ریزترین جزئیاتش ØØ³Ù‘ Ùˆ استشمام Ùˆ در رگ Ùˆ Ù¾ÛŒ وجود خویش گواریده بود Ùˆ عصاره ÛŒ « دردهای میهن Ùˆ مردم سرزمینش » را در آثار بدیع Ùˆ تلخ Ùˆ گزنده اش واتابیده است. آثار او را بسیاری Ù…ÛŒ خوانند Ùˆ Ùقط به مقایسه ÛŒ شخصیّت Ùˆ ÙØ±Ø¯ÛŒÙ‘ت او با برخی از نویسنده گان جهان رو Ù…ÛŒ آورند Ùˆ آثارش را نیز در رده های خاصّی از آثار مشهور ادبیّات جهان، ارزشگذاری Ù…ÛŒ کنند. امّا هیچکس به خود زØÙ…ت نمی دهد Ú©Ù‡ از خویشتن بپرسد: « Ù…ÙØ¹Ø¶Ù„ات Ùکری هدایت »، کدامین زخمهای Ø±ÙˆØØ³ÙˆØ² را در وجود او ایجاد کردند Ùˆ چرا آنچه را Ú©Ù‡ او، تمییز Ùˆ تشخیص داده بود در هیچ کجا، « موضوع اندیشیدن Ùˆ سنجشگری معاصرانش Ùˆ نسلهای پس از او » نشد Ú©Ù‡ نشد؟. چرا؟. در باره ÛŒ « صادق هدایت »، بسیار زیاد قنطور Ù…ÛŒ شود؛ ولی دریغا از Ùقدان آن مغزهای بیدار چشمی Ú©Ù‡ « دردهای خوره سان Ø±ÙˆØ Ø§Ùˆ » را دریابند Ùˆ بÙهمند Ùˆ به راههای درمانگری انگیخته شوند. ÙØ±ÛŒØ§Ø¯ او را پس از سالها خاموشی اش هنوز هیچکس نشنیده است؛ وگر نه چطور ممکن بود Ú©Ù‡ « زخمهای درون او »، همچنان در سراسر میهن Ù†ÙØ±ÛŒÙ† شده، پابرجا Ùˆ خانمانسوز Ùˆ مستمر بمانند؟. چگونه؟.
15- « پرویز یاØÙ‚Ù‘ÛŒ »
او همین چند وقت پیش نبود Ú©Ù‡ Ù…ÙØ±Ø¯Ø› بلکه 28 سال پیش، او را « Ú©ÙØ´ØªÛŒÙ… ». ما او را در اوج نبوغ Ùˆ استعداد Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ Ú¯ÛŒ اش به « Ø¬ÙØ±Ù… Ùˆ اتّهام پنجه های آبشار سان داشتن Ùˆ شور انگیختنهای گسترده ÛŒ Ø±ÙˆØ Ù¾ÙØ± اشتیاقش » به قتل رساندیم. ما او را به اتّهام Ùˆ Ø¬ÙØ±Ù… تلاش « برای Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø´ آهنگهای روبخش Ùˆ رستاخیزنده ÛŒ مرده گان زندگی سوخته Ùˆ Ø§Ø±ÙˆØ§Ø Ù¾Ú˜Ù…Ø±Ø¯Ù‡ »، به هلاکت رساندیم. اتّهام او، « چشمه شدن برای Ø§ÙØ´Ø§Ù†Ø¯Ù† مهر ورزی Ùˆ شورانگیزی رقصهای بسیار شوق Ø¢ÙØ±ÛŒÙ† در ستایش از زندگی » بود. او را ما ملّت « خوبترین خوبان » Ú©ÙØ´ØªÛŒÙ… Ùˆ ØØªÙ‘ا سالهای سال به جنازه ÛŒ اعتکاÙÛŒ اش نیز نگاه نکردیم Ùˆ اهمیّتی به او ندادیم؛ زیرا ما همه Ú¯ÛŒ در « صÙو٠نیزه داران نکبت Ùˆ شرّ Ùˆ عزا ایستاده بودیم Ùˆ هنوز بی شرمانه با آخرین Ù†ÙØ³Ù‡Ø§ÛŒÙ…ان ایستاده ایم ». ما « شادی Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø§Ù† » را Ú©ÙØ´ØªÛŒÙ… تا « طبل نوØÙ‡ خوانی » را به صدا در آوریم Ùˆ زنجموره های ØÙ‚ارت Ùˆ صغارت خود را « سرود ملّی » کنیم. ما « خوبترین خوبانیم » Ú©Ù‡ متّهم به Ú©ÙØ´ØªÙ† نوابغ میهن Ù…ÛŒ باشیم؛ نه آن ØÙکّامی Ú©Ù‡ « دژخیمان Ùˆ ماموران غضّب الهی » هستند. Ú†Ù‡ انسانها Ùˆ Ú†Ù‡ خردمندان Ùˆ Ú†Ù‡ زیباییهایی Ú©Ù‡ ما ملّت به دست خود Ù†Ú©ÙØ´ØªÛŒÙ… Ùˆ سر به نیست نکردیم تا تابوت Ú©Ø´ « زندگی » باشیم؛ نه « باغبان زندگی ». ما اگر « هنر شناس Ùˆ هنرمند پرور » بودیم، اینگونه به دامچاله ÛŒ ØÙ‚ارتها Ùˆ صغارتها در سیطره ÛŒ خونریزترین مستبدان الهی، Ú¯Ø±ÙØªØ§Ø± نمی شدیم. ما بودیم Ùˆ هنوز هستیم Ú©Ù‡ « پرویز یاØÙ‚Ù‘ÛŒ ها » را با دستان خود Ù…ÛŒ Ú©ÙØ´ÛŒÙ…Ø› زیرا نه آن گوشها را داریم Ú©Ù‡ آوای « Ø±ÙˆØ Ù†ØºÙ…Ù‡ خوان دیگری » را بشنویم. نه آن Ùهم Ùˆ دریا دلی را داریم Ú©Ù‡ بر « هنرها Ùˆ استعدادها Ùˆ ÙØ±Ù‘ بی همتای Ù†Ø§Ù…ØªØ¹Ø§Ø±ÙØ§Ù† »، Ø¢ÙØ±ÛŒÙ† بگوییم. او، « تنها بود Ùˆ تنها زجر کشید Ùˆ تنها Ù…ÙØ±Ø¯ با یاوری ( = ویولن ) Ú©Ù‡ او را در تمام Ù„ØØ¸Ù‡ های قطره قطره Ù…ÙØ±Ø¯Ù†Ø´ » همپای غمگینی شعله های ققنوسی اش، تراژیک Ù…ÛŒ نواخت Ùˆ Ù…ÛŒ سرود. یادش Ùˆ نامش Ùˆ یادگارهایش، جاودانه باد!. ///