منوچهرجمالی ------ما Ú©Ù‡ بـه آواز Ø³ÛŒÙ…Ù€ÙØ±Øº......
ما Ú©Ù‡ بـه آواز Ø³ÛŒÙ…Ù€ÙØ±Øº
سخن Ù…ÛŒÚ¯ÙØªÙ‡ ایم
چرا رقصیدن در اندیشیدن Ù
به آوازسیمرغ را
ÙØ±Ø§Ù…وش کرده ایم؟
بزرگترین آماج ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران، «زندگی کردن به کردارجشن» بود. زندگی درگیتی، باید « جشن همیشه تازه » باشد . هر روز از زندگی ØŒ باید ØŒ جشنی دیگرباشد. این آماج ØŒ باÙـت ٠« دین وخـدا » ØŒ وروش Ù« جهان آرائی = سیاست ÙˆØÚ©ÙˆÙ…ت» ØŒ Ùˆ ساختـار Ù« اقتصاد» را معین میسازد .« زمان »، هرروزجشنی دیگر، Ùˆ Ú¯Ù€ÙÙ„ÛŒ دیگر، Ùˆ آهنگ وترانه ای دیگر، Ùˆ خدائی دیگر میشود( آنچه Ú©Ù‡ امروز Ø¯Ø±Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø Ø³Ú©ÙˆÙ„Ø§Ø±ÛŒØªÙ‡ ØŒ عرضه میشود ) زمان وزندگی باهمند . زندگی، دگردیسی جشنی درزمان است . این آرمان ØŒ هنگامی واقعیت پذیر بود Ú©Ù‡ « بÙÙ† یا تخم جشن Ùهمیشه تازه شونده » Ú©Ù‡ « ÙØ±Ø´Ú¯Ø±Ø¯ » نامیده میشد ØŒ درگوهر هرانسانی باشد . پیشوند « ÙØ±Ø´Â» Ø¯Ø±ÙØ±Ø´Ú¯Ø±Ø¯ØŒ همان معنای « ÙØ±Ø´Ú© » درکردی را داشته است Ú©Ù‡ « آغوز Ùˆ پنیرمایه » میباشد . آغوز، شیرجانورتازه زائیده است Ùˆ مایه ،« اصل تØÙˆÙ„ دهنده» است .
« زندگی» ØŒ این« آماج یا مزه ویا معنا » را درخود، Ù†Ù‡ÙØªÙ‡ وپوشیده دارد . هیچکسی وهیچ قدرتی Ùˆ هیچ آموزه ای ومذهبی وعقیده ای وعلمی ØŒ Ø§Ø²ÙØ±Ø§Ø³ÙˆÛŒ انسان ØŒ به زندگی ØŒ مزه وغایت ومعنا نمیدهد . هرانسانی، آبستن به آنست .این تخم ØŒ همان زندگی بود Ú©Ù‡ « جی= Ú˜ÛŒ= زی » نامیده میشد، Ùˆ همین « جی= Ú˜ÛŒ= زندگی » ØŒ نام خود٠مادر ÙØ²Ù…ان واصل زندگی ØŒ « رام » بود ØŒ Ú©Ù‡ « خرّم Ùˆ ÙØ±Ù‘Ø® » هم نامیده میشد .
به عبارت دیگر، گوهرجداناپذیراز زندگی هرانسانی، خدا یا، اصل خرّمی Ùˆ ÙØ±Ù‘خی هست، Ùˆ بدینسان زندگی خرّم، قداست دارد، وخدائیست . خدا، چیزی جز« اصل همیشه تازه شوی زندگی ØŒ Ùˆ اصل جشن سازی همیشگی » نیست.
این بÙÙ† یا « تخم جشن همیشه تازه شونده » ØŒ ازخوشه ای بود Ú©Ù‡ « خوشه همه جانها، وهمه انسانها، یا همه هستان » بود ØŒ Ùˆ نام آن ØŒ « ارتای خوشه، یا سیمرغ، یا سئنا، یا سین، یا سن، یا صنم » بود، وتخم همین « خوشه جشن ساز» Ú©Ù‡ خدا باشد، درتن هرانسانی ØŒ تخم خودرا Ø§ÙØ´Ø§Ù†Ø¯Ù‡ Ùˆ کاشته بود . تخم ٠خوشه خدای جشن سازیا مطرب ØŒ نطÙÙ‡ در زهدان وجود هرانسانی شده بود. واژه های « خوشه » وخوش(= زهدان) Ùˆ قوش ( باز) یک واژه اند . همچنین « وشی » Ú©Ù‡ خوشه( کردی) باشد Ùˆ به معنای نوزائیست ØŒ درتبری به « باز» هم Ú¯ÙØªÙ‡ میشود . پروازپرنده ØŒ پیکریابی اندیشه ازنو، خوشه شوی ØŒ از سر، به کمال رسی ØŒ ازسر، اصل Ù†ÙˆØ¢ÙØ±ÛŒÙ†ÛŒ شوی بوده است . چنین ویژگی، گوهر خدا هست . همچنین Ø¯Ø±ØªÙ€ÙØ±Ú©ÛŒ ،« بوغدایتو»، نام هماست . این نام ØŒ دو معنا دارد . بوغدای + دایتی Ú©Ù‡ به معنای« خدای خوشه گندم » است . ودراین ترکیب Ù« بوغ + دایتی» ØŒ به معنای « Ù†ÛŒ – خدا» هست. نام دیگر هما درترکی « لوری قوش» هست Ú©Ù‡ به معنای مرغ ٠سرودگوی هست ( لوری دربرهان قاطع به معنای سرودگوی ) .
همچنین واژه « جشن » Ú©Ù‡ « یسنا = یز+ نا » باشد ØŒ دراصل، به معنای « سرود نای » است . معنائی Ú©Ù‡ الهیات زرتشتی به « یز، Ùˆ یزدان وایزد » میدهد ØŒ برای ØªØØ±ÛŒÙ ذهن ازگوهراصلی خدا است . ایزد Ùˆ یزد Ùˆ یزید Ùˆ یزدان ØŒ به معنای « خدای موسیقی وسرود وجشن » است. ایزد، اصل سرودن وجشن سازی Ùˆ خرّم سازی است . واژه « دین » هم Ú©Ù‡ « دا ئنا = داء + نای » باشد به معنای « نای، یا زهدان واصل نوازنده ØŒ Ùˆ اندیشنده ØŒ ÙˆØ¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ ØŒ Ùˆ شیردهنده ... » میباشد .ازاین رو هست Ú©Ù‡ دروندیداد ( اوستا ) مرغ « کرشیپ » هست Ú©Ù‡ دین را به شهرجمشید ( =جم ØŒ ÙØ±Ø²Ù†Ø¯ Ùنای است. شیت= جید= چیت، نای است )ØŒ نخستین انسان، Ú©Ù‡ ÙØ±Ø²Ù†Ø¯ سیمرغست ØŒ میآورد. این اصل وسرچشمه همیشه نوشوی زندگی است Ú©Ù‡ بنیاد گذار دین ØŒ یا بینش زایشی Ùˆ بینش جشنسازمیباشد .
« مرغ » ØŒ پیکریابی این« آرمان زندگی » بوده است . Ø§ÙØ³Ø§Ù†Ù‡ سازی سیمرغ یا عنقا ( عنق= Ù†ÛŒ= گردن ÙˆØÙ„Ù‚ هست ) یا هما (= هو+ مایه = مادربه ØŒ یا آب ÙØ¨Ù‡ØŒ آب، آوه یا آپه ØŒ معنای شیرابه Ú©Ù„ هستی را داشته است ) ØŒ پیکارپیروان میتراس Ùˆ موءمنان به اهورامزدای زرتشت ØŒ برضد این آرمان زندگی بوده است، Ùˆ هنوزنیز هست .
درهزوارش ( یونکر، ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ پهلوی) به مرغ ،« تنگوریا» Ú¯ÙØªÙ‡ میشود Ú©Ù‡ سپس درشکل « تنگـری » سبک شده است، Ùˆ نام خدا میباشد ( مرغ = خدا ) . مگر مرغ میتواند خدا باشد ØŸ « تن+ گوریا » ØŒ به معنای « زهدان همیشه نو Ø¢ÙØ±ÛŒÙ† » است . Ùˆ مرغmeregha ØŒ Ú©Ù‡ « مرmare+ غه gha» باشد به معنای «gha بندنی است، Ú©Ù‡ یک Ø¬ÙØªmare را به هم Ù…ÛŒ بندد، Ùˆ ازآنها یک یوغ، یا اصل Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ میسازد . « مر= امرamara» درسانسکریت دارای معانی 1- Ø¬ÙØª 2- سی وسه خدا(ÛŒ زمان ) 3- بیزوال وبیمرگ 4- سیماب 5- جایگاه اندر( وای) است . درکردی به انسان، مه ری ØŒ مه ره Ú¯ÙØªÙ‡ میشود Ùˆ این نشان میدهد Ú©Ù‡ واژه « مردم = انسان » ØŒ دراصل، « مر+ تخمه » بوده است ØŒ نه چنانچه الهیات زرتشتی جاانداخته وشکل « مرت + تخمه = تخم میرا » بدان داده است .پس « خدا » = مرغ ØŒ یا تنگوریا ØŒ به سخنی دیگر، « اصل همیشه تازه شوی وتازه Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†ÛŒÂ» ویا « ÙØ±Ø´Ú¯Ø±Ø¯ زندگی درگیتی » است. ÙØ±Ø´Ú¯Ø±Ø¯ درالهیات زرتشتی ØŒ به معنای « نوشوی در آخرالزمان Ùˆ درتن پسین » کاسته شده است ØŒ Ø¯Ø±ØØ§Ù„یکه دراصل، روند همیشگی زندگی درهمین گیتی بوده است، ÙˆØØ§Ø¯Ø«Ù‡ یکباره درپایان زمان نیست . غایت یا آماج زندگی ØŒ رسیدن به شادی Ùˆ خوشی، دربهشت پس اززندگی درگیتی ÙˆÙØ±Ø§Ø³ÙˆÛŒ گیتی نیست . زندگی در گیتی نیز، « زندگی درخدا، Ùˆ زندگی با خدا، Ùˆ زندگی Ø§Ø²Ø®Ø¯Ø§Ø¯Ø±Ú¯ÙˆÙ‡Ø±Ø®ÙˆØ¯ÙØ§Ù†Ø³Ø§Ù† » است . اینست Ú©Ù‡ این سراندیشه ØŒ درتصاویرگوناگونی مانده است .
اصل نوشوی همیشه زندگی ØŒ درآغاز به Ø´Ú©Ù„ تخمی ( دایره، یا Ú¯ÙˆÛŒ ) نشان داده میشود، Ú©Ù‡ دارای دوبال گسترده میباشد . سپس همین اندیشه ،به Ø´Ú©Ù„ مرغی با پرهای گسترده نگاشته میشود، Ùˆ بالاخره درنقوش برجسته تخت جمشید به Ø´Ú©Ù„ « انسان با بالهای گسترده »نقش میگردد . دوبال یا چهاربال یا شش بال یا هشت بال ØŒ همه دارای یک Ù…ØØªÙˆØ§ هستند Ú©Ù‡ « یوغ بودن = اصل Ù†ÙˆØ¢ÙØ±ÛŒÙ†ÛŒ بودن » باشد . ضمیرانسان، Ú©Ù‡ تخم سیمرغ باشد، چهارنیرو دارد، Ú©Ù‡ با چهاربال، نقش میشود:
تومرغ چهارپری تا برآسمان پـَرّی
تو ازکجا و ره بـام و نـردبان زکجا
درست آنچه مولوی میگوید Ú©Ù‡ « ضمیرهمائی انسان » ØŒ پیوند مستقیم وبیواسطه با سیمرغ دارد ØŒ ونیاز به نبی ورسول ÙˆØØ¬Øª Ùˆ خلیÙÙ‡ وامام ولایت Ùقیه ندارد، همین اندیشه درمغزموبدان زرتشتی نیز ØŒ علت « مقراض کردن بالهای ضمیرانسان» گردیده است . برپایه « بی بال ساختن ضمیرانسان = ÙØ±ÙˆÙ‡Ø±= ÙØ±ÙˆØ´ÛŒ » است Ú©Ù‡ پروازجمشید به آسمان درشاهنامه ØŒ « پروازی به یاری دیو واهریمن» گردیده است. خرد٠انسان ( جمشید ØŒ بÙÙ† همه انسانهاست )ØŒ یاروهمکار اهریمن است وبدینسان ØŒ بÙÙ† همه جشن های ایران ØŒ نوروز، بÙÙ† گناهکاری وهبوط انسان ومطرودیت انسان واره شدن انسان به دونیمه میگردد . موبدان زرتشتی در روایت جمشید درشاهنامه ØŒ خرد، انسان را همکاراهریمن وضد اهورامزدا میسازند . برپایه همین بی بال کردن ضمیرانسان ازموبدان زرتشتی است Ú©Ù‡ کاوس، دراثر اغوای اهریمن، به اندیشه معراج Ø±ÙØªÙ† با چهارعقاب Ù…ÛŒØ§ÙØªØ¯ØŒ وبدینسان دراثر این هوس بزرگ پیوند مستقیم ÛŒØ§ÙØªÙ† با خدا ØŒ گناهکارمیشود، ومجبور به توبه کردن میگردد، Ùˆ دست از«وصال مستقیم با خدا» میکشد . این بخش از زندگی کاوس، یک روایت زرتشتی است، Ú©Ù‡ برضد داستان اصلی بوده است . این تصویر ÙØ±ÙˆÙ‡Ø±( ÙØ±Ù‡ وشی= خوشه ÙØ±Ø§Ø²Ø¨Ø§Ù„نده = مرغ معراج = اصل ازنوشوندگی Ùˆ رابطه مستقیم با ØÙ‚یقت ) ØŒ آرمان زندگی همیشه جشن درگیتی بود، Ùˆ هیچ ربطی به « دین زرتشتی » ندارد ØŒ Ùˆ ØØªØ§ دین زرتشتی ØŒ چنانچه دیده شد، این پرها را برید Ù‡ Ùˆ دورانداخته است، تا انسان پیوند مستقیم با سیمرغ نداشته باشد، Ùˆ به « خوشه جانان= Ø§Ø±ØªØ§ÙØ±ÙˆØ±Ø¯= سیمرغ » نپیوندد . ازاین رودرمتون زرتشتی ØŒ « ÙØ±ÙˆÙ‡Ø±Ù‡Ø§ÛŒ جدا جدای پرهیزکاران وپارسایان » ØŒ همیشه جانشین واژه « ارتا ÙØ±ÙˆØ±Ø¯ » میگردد، Ú©Ù‡ سیمرغ باشد . ازاین پس موءمنان به زرتشت ØŒ Ùقط پس ازمرگ ،« درپیش = Ø¯Ø±ØØ¶ÙˆØ±Â» اهورامزدا جدا از او ØŒ میایستند، Ùˆ هرگز درگوهرشان به او نمی پیوندند، Ùˆ همخوشه با او نمیشوند . اهورامزدا ØŒ مانند ارتای خوشه ØŒ دیگر، خوشه نیست .
این اصل جشن سازی درگیتی Ùˆ در گشت ٠زمان ØŒ Ú©Ù‡ چیزی جز پیکریابی وگشتن Ùˆ وشتن ٠سیمرغ یا جی، درهرروز Ùˆ هرساعت وهرآن نبود، پس ازکیخسرو، Ú©Ù‡ ناگهان، روی از زندگی درگیتی برگردانید ØŒ تØÙˆÙ„ ÛŒØ§ÙØª ØŒ وبا لهراسب وپسرش گشتاسپ، Ú©Ù‡ دنباله رو اندیشه های کیخسرو شـدند ØŒ زمینه برای پیدایش زرتشت آماده شـد ØŒ Ùˆ زرتشت با اندیشه « همزاد بریده ازهم، Ùˆ متضاد با همش »، دوجهان بریده ازهم ( مینو وجهان استومند ) پدید آورد ØŒ ومعنای مرگ Ùˆ با آن ØŒ آرمان زندگی درایران ØŒ متزلزل شد، Ùˆ آماج رسیدن به جشن زندگی به پس از«زندگی درگیتی» انتقال ÛŒØ§ÙØª ØŒ Ùˆ « جشن » ØŒ Ú©Ù‡ معنای « همگوهرشدن ÙˆØ¬ÙØª ویوغ شدن با سیمرغ یا خدا » را داشت ØŒ ازبین برده شد . بدین سان، جنگ خانواده گشتاسپ، با خانواده سام وزال، آغازشد، Ú©Ù‡ درآن دو جهان بینی متضاد، باهم گلاویزشدند، Ùˆ جنگ میان « اهورامزدای زرتشت » ØŒ با « سیمرغ ،یا ارتای خوشه، یا مرغی Ú©Ù‡ نوای نای منقارش، همچند آهنگ یک ارکستربزرگ موسیقی بود، Ú©Ù‡ هوش مردمان از شنیدن آن میرمید » وازخوشی نعره های شادی وگریه میکردند ØŒ آغازگردید . سیمرغ ØŒ معنای« دین » را ØŒ دراین رنگارنگی آهنگهایش، ودرجشن سازی از زندگی ØŒ میدید . آرمان جشن همیشه درروند زمان دراین گیتی، مسئولیت بسیارسنگین برای قدرتمندان وقدرتخواهان ÙØ±Ø§Ù‡Ù… میآورد . این بود Ú©Ù‡ زشت سازی Ùˆ پلشت سازی « اصل جشن ساز زندگی، Ú©Ù‡ سیمرغ باشد»، آغازشد . Ù…Ùهوم « دین » Ú©Ù‡ جستجوی بینش برای تازه سازی وتازه شوی زندگی درگیتی بود ØŒ Ùˆ آنرا مرغی بنام « کرشیپ »، Ú©Ù‡ به معنای « نای Ø´ÛŒÙØªÙ‡ سازنده= نای آشوبگر » باشد، به شهرجمشید ( =جهان انسانی) آورده بود، Ú©Ù‡ همان سیمرغ یا ققنس یا هما یا عنقا بوده باشد، به مرغی کاسته شد Ú©Ù‡ Ùقط آموزه زرتشت را طوطی وار درشهرجمشید Ú©Ù‡ درآن هنوز خبری اززرتشت Ùˆ اهورامزدایش نبود، ازبر میخواند . بدینسان ØŒ ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ متعالی وژر٠ایران ØŒ ØªØØ±ÛŒÙ Ùˆ مسخ وسرکوب شد.
گرشاسپ Ú©Ù‡ سرسلسله خانواده سام وزال زر Ùˆ رستم میباشد، آزمونهای ژرÙÛŒ از « دیـن » داشته است ØŒ Ú©Ù‡ درگرشاسپ نامه اسدی رد پاهایش بخوبی باقیمانده است . با چیرگی آئین زرتشتی Ú©Ù‡ این پیشینه های دینی ØŒ به Ú©Ù„ÛŒ سرکوب میشد ØŒ این تجربه های درگرشاسپ نامه ØŒ Ø´Ú©Ù„ ØØ§Ø´ÛŒÙ‡ ÙˆÙØ±Ø¹ØŒ دربرابر زورآوری Ùˆ تنومندی Ùˆ پهلوانی گرشاسپ میگیرد. دراین آزمونهای گرشاسپ ØŒ میتوان پیدایش دین سیمرغی را بخوبی بازیـاÙـت.
درشاهنامه دیده میشود که زال زر، که سالیان دراز، ازشیر سیمرغ ( مام ودایه همه انسانها) نوشیده ، و ازاو پرورده شده بود :
اگرچند( زال زر ) مردم نـدیـد بÙـد اوی
زسیمرغ ØŒ Ø¢Ù…ÙØ®ØªÙ‡ بÙـد ØŒ « Ú¯ÙØª ÙˆÚ¯ÙˆÛŒ »
برآواز سیمرغ ØŒ Ú¯ÙØªÛŒ سخن ÙØ±Ø§ÙˆØ§Ù† خرد بود Ùˆ دانش ØŒ کهن
زبان وخرد بود و رایش درست به تن نیز یاری زیزدان بجست
زال زر ØŒ مستقیم ازخدا « شیوه Ú¯ÙØª ÙˆÚ¯ÙˆÛŒ یا همپرسی » را آموخته بود .او با خدا ØŒ همپرسی میکرد . به عبارت دیگر او ÛŒØ§Ø¯Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ بود با همه انسانها ( Ú©Ù‡ خوشه خدا هستند ) همپرسی کند، وباهمدیگر راز نوزیستی را بجویند . Ùˆ زال زر میتوانست به آواز سیمرغ ØŒ سخن بگوید. این عبارت Ú©Ù‡ زال زر به آواز سیمرغ سخن Ù…ÛŒÚ¯ÙØªÙ‡ است ØŒ Ú†Ù‡ معنائی دارد ØŸ ÙØ±Ø¯ÙˆØ³ÛŒ ØŒ با آنکه میدانسته معنای آن چیست ØŒ Ø§Ø²ØªÙˆØ¶ÛŒØ Ø¨ÛŒØ´ØªØ±Ø¢Ù† میگذرد . آنگاه از« خرد ÙØ±Ø§ÙˆØ§Ù† Ùˆ دانش کهن » او سخن میگوید. ( درباره دانش کهن وداستان کهن وکهن بطورکلی ØŒ مقاله ای جداگانه نوشته خواهد شد . کهن ØŒ به معنای اصیل وسرچشمه ایست ØŒ نه به معنای قدیمی وبسیارکهنه ) . دیده میشود Ú©Ù‡ ØŒ مسئله این نیست Ú©Ù‡ زال زر، ÙØ±Ø²Ù†Ø¯ خدا ØŒ از خدا ØŒ دستوری وامری Ùˆ تعلیمی میگیرد Ú©Ù‡ باید به انسانها انتقال بدهد . بلکه درکناروهمزیستی با خدا ØŒ ازخرد ÙØ±Ø§ÙˆØ§Ù† Ùˆ دانش کهن انسان ØŒ سخن میرود . این خرد ÙØ±ÙˆØ§Ù† Ùˆ این دانش کهن واین زبان گویا را زال زر ØŒ ازکجا آورد ØŸ انسان، خلیÙÙ‡ Ùˆ رسول خدا نیست، بلکه همبهره درخرد Ùˆ دانش سرچشمه ای ( کهن ) وشیوه پیوند یابی او Ø¯Ø±Ú¯ÙØª ÙˆÚ¯Ùˆ هست .
او نزد خدا ØŒ امرونهی کردن، Ùˆ یا « برخیزوبترسان= قوموا ÙØ§Ù†Ø°Ø± » یا « برو Ø¨ÙØ±Ø¹ÙˆÙ† چنین وچنان تهدید بکن » را یاد نمیگیرد ØŒ بلکه خدا با او سالهای سال ØŒ « Ù‡Ù†Ø±Ú¯ÙØª ÙˆÚ¯Ùˆ کردن » را ØŒ به کردارهمنشین وهمدم ویار ÙˆÙØ±Ø²Ù†Ø¯ خود ØŒ یاد داده است ØŒ Ú©Ù‡ با هرانسانی بدین شیوه بگوید، Ùˆ بگذارد Ú©Ù‡ انسانها، به او بگویند ØŒ Ùˆ درد دل همه را بشنود . خدا ØŒ به او « امرÙÛŒ ÙˆØÚ©Ù…ÛŒ ونهئی » نمیسپارد، Ú©Ù‡ برود ومردم را چون تازیانه ای Ø¨Ø±ÙØ±Ù‚شان بکوبد وبه ÙˆØØ´Øª اندازد Ùˆ اطاعت بطـلـبد . خدا ØŒ با انسان ØŒ Ú¯ÙØªÚ¯Ùˆ میکند . خدا ØŒ برای انسان بوسیله پیامبرانش ØŒ کتاب اوامرونواهی Ù†Ù…ÛŒÙØ±Ø³ØªØ¯ ØŒ بلکه Ù…ÛŒ نشیند، Ùˆ دست ازخدا بودنش میکشد ومقامات ØØ§Ø¬Ø¨ ودربان ومنشی Ùˆ سخنگو را ØØ°Ù میکند، Ùˆ خودش، بی این دارو دسته واسطه ها ØŒ کنارانسان Ù…ÛŒ نشیند Ùˆ یار انسان میشود، تا باهم بجویند وباهم بازی کنند Ùˆ باهم جشن بگیرند Ùˆ باهم درد دل بکنند، Ùˆ باهم دنبال ØÙ„ مسائل بگردند. وبه انسان، به کرداردارانده « خرد ÙØ±ÙˆØ§Ù† ØŒ با دانش کهن یا اصیل » ارج Ù…ÛŒ نهد .
او با انسان ØŒ به کردار موجودی جاهل ونادان Ùˆ Ø®Ø±ÙØª Ùˆ ÙØ§Ø³Ø¯ وکندÙهم Ùˆ گناهکاربرخورد نمیکند . این جا، ارج انسان درکنارخدا ØŒ Ø¯Ø±ÙØ±Ø§Ø²Ú©ÙˆÙ‡ ( کوه = نام خوشه پروین است ØŒ ÙØ±Ø§Ø²Ú©ÙˆÙ‡ البرز، نشیمن خدایان میباشد) ØŒ نموده میشود. ولی این Ú©Ù‡ ÙØ±Ø¯ÙˆØ³ÛŒ ØŒ با اشاره ٠کوتاه ولی بسیارگویا میگوید Ú©Ù‡ زال ØŒ به آوازسیمرغ ØŒ سخن Ù…ÛŒÚ¯ÙØª ØŒ یعنی Ú†Ù‡ ØŸ
این ØÙ‚یقت، در تجربه گرشاسپ از دیدار او ازسیمرغ، درجزیره اسکونه( گرشاسپ نامه اسدی توسی ) ØŒ برجسته Ùˆ آشکار میگردد، وما درمی یابیم Ú©Ù‡ زال، Ú†Ù‡ گونه سخن Ù…ÛŒÚ¯ÙØªÙ‡ است . سیمرغ ØŒ با آوازی Ú©Ù‡ همراه با نواختن ابزارموسیقیست ØŒ دلهارا میرباید Ùˆ این سرودها Ú©Ù‡ هوش مردمان را میرماند وآنهارا ازشادی ودر رقص دیوانه میکند ØŒ «دین » مینامد. سیمرغ ØŒ خدای طرب انگیزوشادی زا Ùˆ Ø¬Ø§Ù†ÙØ²Ø§Ø³Øª ØŒ نه خدای امردهنده ونهی کننده وقاهرو همه آگاه . گرشاسپ درسیرش درجهان ØŒ Ú©Ù‡ دارنده Ù…ØØªÙˆÛŒØ§Øª ÙØ±Ø§ÙˆØ§Ù† دین سیمرغیست ØŒ به جزیره اسکونه میرسد، Ùˆ درآنجا با برهمن ( = بهمن ) Ùˆ جندال ونیایشگاهشان آشنا میگردد
درآن خانه شد پهلوان Ø§Ø²Ø´Ú¯ÙØª بسی پیش یزدان نیایش Ú¯Ø±ÙØª
دوصد شمع درگرداو، Ø¨Ø±ÙØ±ÙˆØ®Øª به خروارها، مشک وعنبربسوخت
وزآن کوه ، با ویژگان سوی دشت درآمد یکی، گرد بیشه بگشت
زناگاه ØŒ دیدند مرغی Ø´Ú¯ÙØª
Ú©Ù‡ ازشخ آن Ú©Ù€ÙÙ‡ ØŒ نوا Ø¨Ø±Ú¯Ø±ÙØª
زسوراخ Ú†Ùˆ نای منقار اوی ÙØªØ§Ø¯Ù‡ درآن ØŒ بانگ بسیار اوی
منقارش،همانند نای بود (همگوهری باد، با نواازنای،وای به= نای به )
برآنسان که باد آمدش پیش باز همی زد نواها، به هرگونه ساز
ÙØ²ÙˆÙ†ØªØ±Ø²Ø³ÙˆØ±Ø§Ø®ØŒ پنجاه بود Ú©Ù‡ ازوی ØŒ دمـش را برون، راه بود
بهم ، صدهزارش خروش ازدهن همی خاست، هریک بدیگرشکن
تو Ú¯ÙØªÛŒ: دوصدبربط ÙˆÚ†Ù†Ú¯ ونای
به یک ره شدستند ، دستان سرای
ÙØ±Ø§ÙˆØ§Ù† کس ØŒ از خوشی Ù‘ ٠آن خروش
ÙØªØ§Ø¯Ù†Ø¯ Ùˆ زیشان ØŒ رمان گشت هوش
یکی زو همه نعره وخنده داشت یکی گریه ، زاندازه اندرگذاشت
ازنای منقارسیمرغ ،بیش ازپنجاه سوراخ بود Ú©Ù‡ هریکی ØŒ آهنگی دیگر مینواخت. آوازاو مانند یک ارکستر بزرگی با صدها ابزارموسیقی همنوازی کنند، بود . با شنیدن این آهنگ متنوع سیمرغ ØŒ بسیاری ازمردمان ازخوشی ØŒ هوش ازوجودشان میرمید وازخوشی این نواهای خدائی ØŒ میخندیدند Ùˆ میگریدند ومیخروشیدند . این بیان Ø¨Ø³ÛŒØ§Ø±Ø¸Ø±ÛŒÙØŒ از تجربه دیوانه شدن انسان ØŒ ازدیداربا خداست . این تجربه اصیل Ù ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران، از آمیزش خدا با انسان در طربست ØŒ Ú©Ù‡ « دین » نامیده میشد . این درست تجربه دینیست Ú©Ù‡ هم ازآتشکده های زرتشتی وسپس ازمساجد اسلامی ØŒ تبعید وطرد شد، Ùˆ درتنگنای شرایط این دوØÚ©ÙˆÙ…ت دینی ØŒ Ùقط درخانقاهها Ùˆ یا « گردهمآئیها درغارهای دور ازشهرها یا در زیرمینها » ØŒ ادامه ØÛŒØ§Øª داد . این شیوه سخن Ú¯ÙØªÙ† زال زر بوده است . سخنان او،« بادی بود Ú©Ù‡ ازنای منقار، نوا میشد» ویا بادی بود Ú©Ù‡ ازجنبش پر سیمرغ ØŒ میوزید Ùˆ آتش Ù…ÛŒØ§ÙØ±ÙˆØ®Øª ØŒ Ú©Ù‡ Ø¢Ø´ÙˆØ¨Ú¯Ø±ÙˆØ´ÛŒÙØªÙ‡ سازنده ٠گوهرانسانها بود . ازاین رو بود Ú©Ù‡ زال زر، درشاهنامه یا بهمن نامه، همیشه ازخانواده گشاسپ، متهم به Ø§ÙØ³ÙˆÙ†Ú¯Ø±ÛŒ ونیرنگ سازی میشود.
همین نواختن آهنگ هوشربا و« هوش رَمـان » ازسیمرغ یا مرغ ØŒ گوهر « دین » را ØŒ Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران معین میساخته است . درک « زیبائی وکشش درموسیقی» ØŒ گوهر دین Ø¨Ø´Ù…Ø§Ø±Ù…ÛŒØ±ÙØª . دین ØŒ بینشی است آهنگین، Ú©Ù‡ هرانسانی را چنان به رقص وشادی میانگیزد ومیکشد، Ú©Ù‡ هوش ازاو میرمد . درست این همان چیزیست Ú©Ù‡ Ø¹Ø±ÙØ§Ù† آن را به نام « سماع= زَما » ØŒ گوهر دین Ùˆ نمازمیشناخت . دراینجا این پرسش Ø·Ø±Ø Ù…ÛŒØ´ÙˆØ¯ Ú©Ù‡ چنین آهنگ ٠موسیقائی، Ú©Ù‡ هوش انسان را درشادی میرباید ØŒ بایستی با « خرد ÙØ±Ø§ÙˆØ§Ù† » ØŒ Ú©Ù‡ ویژه زال زر است ØŒ Ú©Ù‡ همگوهر سیمرغ میباشد ØŒ درتضاد است . چگونه میشود هم خردمند بود Ùˆ هم « غرق دربیهوشی » ØŸ . چگونه میتوان نیروی کشش زیبائی را با « خرد » باهم آمیخت . سیمرغ ØŒ خدائیست Ú©Ù‡ « نیروی کشش زیبائی » را درگوهر هرانسانی ØŒ با « خرد » باهم میآمیزد .
همین مسئله، هم Ø¯Ø±Ø¹Ø±ÙØ§Ù†ØŒ وهم در زندگی بطورکلی، Ù…Ø·Ø±ØØ³Øª. این بررسی Ø¨Ù„Ø§ÙØ§ØµÙ„Ù‡ دنبال خواهد شد. ولی درآغاز، همان پیوند گوهری مرغ را با « دین» رها نمیکنیم . مرغ ØŒ Ú©Ù‡ اصل همیشه نوشوی ÙˆÙØ±Ø´Ú¯Ø±Ø¯ است ØŒ پدید آورنده٠« دین میباشد ØŒ Ú©Ù‡ بینش بنیادی را Ú©Ù‡ آورنده اوج خوشیست ØŒ با خود میآورد »، Ùˆ ازاین رو یکی ازمعانی « دین »، در کردی ØŒ « دیوانگی » است .
مرغ ØŒ البته پیکریابی « باد نیک = دم = وای به » بود ØŒ Ú©Ù‡ « نای به » هم خوانده میشد . ازاین هست Ú©Ù‡ مرغ ،« باز= واز= وای » خوانده میشده است . این بود Ú©Ù‡ مرغ ØŒ دین را به شهرجمشید ØŒ میبرد . جمشید، در الهیات زرتشتی به یکی ازمجموعه شاهان، به شاه سوم ØŒ کاسته گردید ØŒ Ø¯Ø±ØØ§Ù„یکه Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سیمرغی ØŒ « نخستین انسان، وبÙÙ† همه انسانها » بوده است . این تاکتیکی برای Ú¯Ø±ÙØªÙ† اصالت از انسان بوده است . چنین تصویرانسانی Ú©Ù‡ ÙØ±Ø²Ù†Ø¯ مستقیم سیمرغ ØŒ Ùˆ نخستین همپرس با خدا میباشد ØŒ از زرتشت Ùˆ موبدانش ØŒ به کردار« تصویر انسان » پذیرÙـته نـشـد. ولی Ù…ØØ¨ÙˆØ¨ÛŒØª جمشی ØŒ میان ایرانیان چنان بود Ú©Ù‡ بدین آسانی نمیشد ØŒ اورا طرد وتبعید کرد. ازاین رو الهیات زرتشتی راههای گوناگون درپیش Ú¯Ø±ÙØªØŒ تا تصویر جمشید را Ú©Ù‡ « تصویر اصیل انسان Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران» بود ØŒ زشت وپلشت Ùˆ مطرود سازد.
هم توبه نامه برای او جعل کرد( Ú©Ù‡ نمونه توبه نامه های جعلی اسلامی شد ) ØŒ Ùˆ هم داستانها گوناگون اززندگی اوساخت، تا این تصویر را خدشـه دارسازد . همان داستان شاهنامه ازجمشید، یکی ازاین مسخسازیهاست، Ú©Ù‡ تصویرانسان وخرد انسان واصالت انسان را تا به امروز، زهرآلود ساخته است، وخواندن آن ØŒ بدون نـقـد ØŒ بسیارزیان آوراست . جمشید باخردش، مدنیت انسانی را میسازد، ولی همین خرد مدنیت ساز جمشیدی ØŒ همگام وهمکار« دیو واهریمن » میشود ØŒ تا به آسمان Ú©Ù‡ گستره خداست، تجاوزکند، Ùˆ خودرا، خداسازد، Ùˆ بدینسان جشن نوروز، جشن هبوط خردانسانی ØŒ به علت همکاری با اهریمن میگردد . ولی دروندیداد ØŒ متـنی Ú©Ù‡ ØØ§ÙˆÛŒ داستان جمشید است ØŒ متنی بسیارکهن است Ú©Ù‡ پهلو به متن گاتا یا ØØªØ§ پیش ازآن میزند . دراین متن میتوان دم خروس را کش٠کرد . دراین متن، میتوان دید Ú©Ù‡ اهورامزدا نخست با جمشید همپرسی میکند Ùˆ میخواهد Ú©Ù‡ « شغل پیامبری دین مزدیسنان » را به او بسپارد ØŒ ولی او نمی پذیرد . البته الهیات زرتشتی ØŒ جمشید را از« نخستین انسان بودن = بÙÙ† همه انسانها بودن » انداخته است . با Ø¯Ø±Ù†Ø¸Ø±Ú¯Ø±ÙØªÙ† اینکه جمشید ØŒ بÙÙ† همه انسانها ØŒ نخستین همپرس خدا بوده است ØŒ سراسر ØªØØ±ÛŒÙ ØŒ ÙØ§Ø´ میگردد ØŒ چون « دین » ØŒ چیزی جزهمین « همپرسی انسان با خدا » نیست . تناقضاتی Ú©Ù‡ ازاین داستان بچشم میخورد ØŒ هویت ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ اصیل ایران را روشن ومشخص میسازد . همانسان Ú©Ù‡ Ù…ØÙ…د درقرآن ØŒ آدم وابراهیم Ùˆ موسی Ùˆ ... را « مسلمان » میسازد ØŒ وهمانسان Ú©Ù‡ مارکسیست های ما نیز، به همین روش به تاریخ میپردازند ØŒ درشهرجمشیدی Ú©Ù‡ هیچگونه خبری از زرتشت درآینده نداشته اند ØŒ نیز باید مرغ کرشیپ ØŒ دین مزدا پرستی زرتشت را را بدان شهر برده باشد ! در وندیداد ØŒ ÙØ±Ú¯Ø±Ø¯ سوم ( 42 ) میآید Ú©Ù‡ «
ای دادارجهان استومند ( جهان مادی ) ! ای اشون
چه کسی دین مزداپرستی را بدان جا ، بدان خانه ای « ورجمکرد» بــرد؟
آنگاه اهورامزدا Ú¯ÙØª : ای سپیتمان زرتشت ØŒ « Ú©Ø±Ø´ÙØª مرغ » .
این Ú©Ø±Ø´ÙØª مرغ ØŒ باز یکی ازهنرنمائیها درمسخسازی برای Ú¯Ù… کردن رد پای سیمرغ میباشد . دارمستتر، Ú©Ø±Ø´ÙØª را به « تیزپرواز» ترجمه کرده Ùˆ اینهمانی با « آذرخش » داده است . ولی پازند آنرا « چخروای » میداند. « چخر» همان «چرخ وچرغ » است، Ú©Ù‡ به باشه ومرغ شکاری Ú¯ÙØªÙ‡ میشود، چون میچرخد ÙˆØÙ„قه میزند . ولی ترکیب « چرخ وای » ØŒ پوششیست Ú©Ù‡ آنچه Ù†Ù‡ÙØªÙ‡ ØŒ زودتر ÙØ§Ø´ میسازد ØŒ چون چرخ ØŒ معنای « آسمان ÙˆÙÙ„Ú© ØŒ و« ØÙ„قه زدن ودورچیزی گردیدن» و« رقصیدن » و« ریسیدن ÙˆØ¨Ø§ÙØªÙ† » راهم دارد . چرخ ØŒ به ØÙ„قه رقص Ùˆ « زمان ÙˆÙÙ„Ú© وقرن » « چرخ ÙÙ„Ú© » ودستگاه خرّاطی Ùˆ « کمان» و« طاق » Ùˆ « چرخشت » و« چرخ پنبه ریسی » و« چرخ زدن درویشان درهنگام سماع » Ú¯ÙØªÙ‡ میشود . مولوی گوید :
ماه دیدم، شد مرا سودای چرخ آن مهی نی کو بود بالای چرخ
زÙهره را دیدم همی زند Ú†Ù†Ú¯ دوش
ای همه چون دوش ما، شبهای چرخ
جان من با اختران آسمان رقص رقصان گشته درپهنای چرخ
Ø³Ø±ÙØ±ÙˆÚ©Ù† یکدمی ازبام چرخ تازنم من چرخها، درپای چرخ
آنگاه نام « چخروای= چرخ وای » ØŒ به Ù…Ùهوم اصلی Ú©Ù‡ « وای آسمان » ØŒ « وای ØÙ„قه زننده » ØŒ و« وای رقصنده ورقصاننده » و« وای ریسنده وباÙنده » « ووای درنگ خدای = خدای زمان » باشد ØŒ نزدیک میگردد . ولی« کــرشـیـپ» نامی Ú©Ù‡ درواستا موبدان بدان مرغ داده اند مرکب از« کره + شیپ » میباشد.« کره »، به معنای « Ù†ÛŒ » است . درسانسکریت به جوانه تازه نی، کریره kariraÚ¯ÙØªÙ‡ میشود . Ø¯Ø±ÙØ§Ø±Ø³ÛŒ به نای بزرگ ØŒ « کرنا » Ú¯ÙØªÙ‡ میشود . کره ØŒ همان غرهghra همان گراوgraw است Ú©Ù‡ Ù†ÛŒ میباشد ( شادغر) . « ماهی کر» دراوستا نیز همان دلÙین است Ú©Ù‡ دراثرهمانندی بینی اش به Ù†ÛŒ ØŒ « دخس » هم نامیده میشود ( دوخ = Ù†ÛŒ ) . دربختیاری چهارلنگ، به Ú¯Ù„ Ù†ÛŒ Ú©Ù‡ درمرداب میروید کرپی karpi Ú¯ÙØªÙ‡ میشود . درتبری به بیخ گلو « Ú©Ù€ÙØ±ØŒ یا خره » Ú¯ÙØªÙ‡ میشود Ùˆ درست xer-kere درتبری به معنای نای است. وپیشوند واژه کریز( کاریز) ØŒ همان کراست Ú©Ù‡ Ù†ÛŒ باشد ØŒ چنانچه گناباد Ú©Ù‡ وین آباد باشد ØŒ وین = Ù†ÛŒ به معنای کاریزاست. کریچ Ø¯Ø±ÙØ§Ø±Ø³ÛŒØŒ خانه Ú©ÙˆÚ†Ú© ازنی است . درکردی ØŒ کراک، سرخنای است
پسوند « شیب= شیپ = شیو » ØŒ ریشه واژه های Ø¢Ø´ÙØªÙ‡ ÙˆØ´ÛŒÙØªÙ‡ است. دربختیاری چهارلنگ شیونیدن به معنای زیرو رو کردن است. درکردی، شیواندن ØŒ پریشان کردن Ùˆ بهم زدن است. درکردی « شیو» به معنای 1- شخم زده 2- عذای پخته . شیپ به معنای بهمن Ùˆ سیلابست.« شیپه» به معنای موج Ùˆ شیهه اسب است . Ø¯Ø±ÙØ§Ø±Ø³ÛŒ ØŒ شیب به معنای « Ø¢Ø´ÙØªÙ‡ Ùˆ مدهوش Ùˆ سرگشته Ùˆ متØÛŒØ±Â» Ùˆ « دیوانه گشتن » Ùˆ پریشان است . Ø¯Ø±ÙØ§Ø±Ø³ÛŒ شیبانیدن ØŒ شیبیدن، به معنای آمیختن ØŒ مخلوط شدن ØŒ آمیخته شدن است . شپلیدن، صÙیر زدن Ùˆ Ø´ÛŒÙØªÚ¯ÛŒ Ùˆ دیوانگی کردنست .Ø¯Ø±ÙØ§Ø±Ø³ÛŒ ØŒ دو واژه « Ø´ÛŒÙØªÙ‡ ÙˆØ¢Ø´ÙØªÙ‡ » Ú©Ù‡ ازهمین ریشه برآمده اند ØŒ درادبیات ایران، Ù†Ùوذ ژرÙÛŒ داشته اند ØŒ Ú©Ù‡ دراصل معنای « منقلب شدن » داشته ند .
پس مرغ کرشیب ØŒ مرغیست Ú©Ù‡ با آهنگ نای منقارش ØŒ همه را Ø´ÛŒÙØªÙ‡ ÙˆØ¢Ø´ÙØªÙ‡ ودیوانه میسازد Ùˆ به جهان جذبه میکشد .این « کشش وجاذبه موسیقی Ú©Ù‡ درانسان، ایجـادمیـشـود »، نخستین تجلی یا پیدایش گوهرسیمرغ، یا خداست، وازاین رو ØŒ اصل دین شمرده میشود . «موسیقی Ùˆ عشق»، دوپدیده Ø¬ÙØª باهمند، Ú©Ù‡ گوهرخدا را مینمایند وانسان را به خدا، پیوند میدهند . سیمرغ یا خدا ØŒ با آهنگ ونوا، Ú©Ù‡ ازگوهروجودش برمیخیزد ØŒ همه را در وجد Ùˆ رقص وشع٠، Ø´ÛŒÙØªÙ‡ Ùˆ دلباخته Ùˆ مجذوب Ùˆ شیدا Ùˆ واله خود میکند . خدابا موسیقی ØŒ دل وروان وخرد انسانها را شخم میکند ØŒ Ùˆ نوایش ضمیرها به موج میآورد، Ùˆ زیروزبرمیکند . گرشاسپ دراین دیدار سیمرغ Ú©Ù‡ روزگاری Ùوق العاده اهمیت داشته است ØŒ دو تجربه بنیادی میکند، Ú©Ù‡ گوهر دین Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سیمرغیست . یکی آنکه خدا ( سیمرغ )ØŒ در نوای رقص ووجد وخوشی آور، پیدایش Ù…ÛŒ یابد، Ùˆ دیگرآنکه خود Ø´ØŒ با باد پرش، خودش را آتش میزند Ùˆ خاکسترمیشود، وباز ازخاکسترش، ازنو برمیخزد . این همان سراندیشه « ÙØ±Ø´Ú¯Ø±Ø¯ Ùˆ نوشوی » هست . سیمرغ (= مرغ ) ØŒ اصل ÙØ±Ø´Ú¯Ø±Ø¯ است . «خاکستر» Ú©Ù‡ دراصل « هاک+ استر» باشد ØŒ به معنای « Ø§ÙØ´Ø§Ù†Ø¯Ù† وپراکندن خوشه وتخم » است . این دوویژگی ØŒ دو برآیند گوهرسیمرغست . تجلی وپیدایش سیمرغ در1- آهنگیست Ú©Ù‡ جشنی میسازد Ú©Ù‡ گوهرانسان را منقلب میکند، Ùˆ انسان را ناگهان، Ø´ÛŒÙØªÙ‡ وعاشق اصل خود میسازد Ùˆ2- دراصل نوشوی Ùˆ ÙØ±Ø´Ú¯Ø±Ø¯ است . خدا دراین ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ØŒ دردادن امرونهی ودر قدرت نمائی، پیدایش نمی یابد.
ای عاشقان ای عاشقان ، آن کس که بیند روی او
شوریده گردد عقل او ØŒ Ø¢Ø´ÙØªÙ‡ گردد خوی او
معشوق را جویان شود ، دکان او ویران شود
بر رووسـر، پویان شود ، چون آب اندر جوی او
ازاول امروز، Ú†Ùˆ Ø¢Ø´ÙØªÙ‡ Ùˆ مستیم
Ø¢Ø´ÙØªÙ‡ بگوئیم Ú©Ù‡ Ø¢Ø´ÙØªÙ‡ شدستیم
آن باده که دادی تو و ،« این عقل » که ماراست
معذور همی دار ، اگر جام شکستیم
امروز سر زل٠تو مستانه Ú¯Ø±ÙØªÛŒÙ…
صد بار، گشادیمش و صد بار ببستیم
وقتست که خوبان همه دررقص درآیند
انگشت زنان گشته ، که ازپرده بجستیم
بالا همه باغ آمد وپستی همگی گنج
ما بوالعجبانیم ، نه بالا و نه پستیم
خاموش که تا هستی او کرد تجلی
هستیم بدان سان، که ندانیم ، « که ؟ هستیم ؟ »
هرچند پرستیدن Ø¨ÙØª ØŒ مایه Ú©ÙØ± است
ما Ú©Ø§ÙØ±Ø¹Ø´Ù‚یم ØŒ گراین بت نپرستیم
دگردیسی ØŒ یا متاموÙوز ٠خـدا( بÙÙ† Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ )
به آهنگهای گوناگون،که زندگی رامنقلب میسازند
سیمرغ ØŒ کسی را Ù†Ù…ÛŒÙØ±Ø³ØªØ¯ Ú©Ù‡ با پیامش یا با امرونهی اش ØŒ زندگانی قومی یا ملتی یا بشریت را از اسارت یا درد Ùˆ « اژی = اژدها» وستمکاران، نجات بدهد وانتقام ازستمکاران بگیرد ØŒ بلکه خودش ØŒ متاموزÙوز( ÙØ±Ú¯Ø±Ø¯ ) به آهنگهائی درضمیر همه انسانها Ù…ÛŒ یابد، Ú©Ù‡ همه را درجشن زندگی به رقص میآورد . « بادنیکو= وای به ØŒ Ú©Ù‡ اصل پیوند دهی Ùهمه گوناگونیها واضداد» است ØŒ تبدیل به آهنگهای گوناگون میگردد، Ú©Ù‡ هوش را میربایند ØŒ Ùˆ زندگی را بکلی دگرگونه میسازند . خدا، درآهنگهائی ازموسیقی ظهورمیکند، Ùˆ به خود، تن میگیرد ØŒ Ú©Ù‡ زندگی را به جشن تØÙˆÙ„ میدهند. موسیقی ورقص وآواز وشادی ØŒ نیایش خدا هست .
برآنسان که« بـــاد » آمدش پیش باز
همی زد نـواهـا ، به هرگونه ساز
ÙØ²ÙˆÙ†ØªØ±Ø²Ø³ÙˆØ±Ø§Ø®ØŒ پنجاه بود Ú©Ù‡ ازوی ØŒ دَمــش را برون، راه بود
دمه ØŒ آتش ÙØ±ÙˆØ²ØŒ یا اصل نوآوروتازه Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ است . دو دمه ØŒ بنا بر Ø§Ø¨ÙˆØ±ÛŒØØ§Ù† بیرونی درالتÙهیم ØŒ بهرام= مریخ، ورام = زÙهره هستند.
بهم ، صدهزارش خروش ازدهن همی خاست، هریک بدیگرشکن
تو Ú¯ÙØªÛŒ: دوصدبربط ÙˆÚ†Ù†Ú¯ ونای
به یک ره شدستند ، دستان سرای
ÙØ±Ø§ÙˆØ§Ù† کس ØŒ از خوشی Ù‘ ٠آن خروش
ÙØªØ§Ø¯Ù†Ø¯ Ùˆ زیشان ØŒ رمان گشت هوش
یکی زو همه نعره وخنده داشت یکی گریه ، زاندازه اندرگذاشت
ازآهنگها ونواها وآوازهای گوناگون سیمرغ یا خدا ،« هوش انسان میرمد» . این «هوش» درانسان Ú†Ù‡ پدیده ایست Ú©Ù‡ میآید Ùˆ میرود Ùˆ میگردد Ùˆ سرمیتابد Ùˆ بیدارمیشود، Ùˆ گاهی درانسان جمع وگاهی درانسان ØŒ پراکنده است ØŸ این هوش چیست Ú©Ù‡ ØÛŒØ±Ø§Ù† میشود ØŸ هنگامی پیرچنگی درمثنوی مینوازد:
ازنوایش مرغ دل، پرّان شدی
وزصدایش هوش جان، ØÛŒØ±Ø§Ù† شدی
این هوش چیست که مولوی میگوید آن را بگذاروآنگاه هوش دار!
هوش را بگذارو آنگه هوش دار
گوش را بربند و آنگه گوش دار
این هوش چیست که مولوی میگوید :
Ù…ØØ±Ù… این هوش، جز بیهوش نیست
مرزبان را مشتری جزگوش نیست
درست باید به بیهوشی رسید تا هوش ÛŒØ§ÙØª . درست هوش، بهترین مشتری وخریدار بیهوشی است. چرا ØŸ آیا این اندیشه مولوی، پیوندی با « رمیدن هوش انسانها ازنوای نای منقارسیمرغ » دارد ØŸ
یوه تماس Ú¯Ø±ÙØªÙ† انسان با خدا ØŒ Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران، بکلی با تماس انسان با خدا ØŒ Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ یونان، Ùˆ در شریعت یهود ومسیØÛŒØª واسلام، ÙØ±Ù‚ Ú©Ù„ÛŒ دارد. تماس انسان با خدا دریهودیت، دچارمرگ میگردد. Ù…ØÙ…د، ØØªØ§ ازپیدایش جبرئیل، دچارØÙ…له وغش Ùˆ ÙˆØØ´Øª میشد . Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ خدا، خودش، تØÙˆÙ„ به« جشن دروجود انسان» Ù…ÛŒ یابد. خودش اصل جشن، دروجود انسان میگردد . « هوش » Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ نماینده Ú†Ù‡ پدیده ای بوده است ØŸ
« هوش » ØŒ روند ٠پیدایش یا زایش ٠روشنی، از تاریکی ضمیرانسان بوده است . « Ø³ØØ±Ùˆ سپیده دم »، این مرØÙ„Ù‡ گذروگشت ٠تاریکی به روشنی را بیان میکرده اند. هربینش تازه ای از انسان، « روند Ù Ø³ØØ±ÛŒÂ» ØŒ « روند زاده شدن اززهدان » را دارد . این روند ٠آگاه شدن ازنو Ùˆ بیدارشدن ازنو را ØŒ « به هوش آمدن » Ù…ÛŒÚ¯ÙØªÙ†Ø¯ . سروش Ùˆ رشن ØŒ دوخدای Ø¬ÙØª باهم بودند، Ú©Ù‡ مامای بینش تازه ازبÙÙ† بهمنی انسان، به « پیش آگاهی ØŒ به بینش Ø³ØØ±Ú¯Ø§Ù‡ÛŒ » درانسان بودند .
بینش ØŒ یکراست ازتاریکی بÙÙ† خدائی انسان ØŒ به گستره روشنی نیمروزی آگاهبود وخردش ØŒ Ù†Ù…ÛŒØ§ÙØªØ§Ø¯ وپرت نمیشد . این « روند بیدارشدن ØŒ وآگاه شدن » ØŒ دردوخدای سروش ورشن عبارت بندی میشدند . میترائیسم Ùˆ زرتشت Ùˆ الهیات زرتشتی ØŒ با نقشهای گوناگون ÙˆÙ…ØªÙØ§ÙˆØª دادن به این دو ØŒ Ùˆ Ú©Ù… وبیش کردن نقش هرکدام ازآنها ØŒ الهیات خود را عبارت بندی میکردند .
این گاه میان شب تاریک ÙˆØµØ¨Ø Ø±ÙˆØ´Ù† را ØŒ اوشین گاه ushin» مینامیدند، Ú©Ù‡ ØØ§ÙˆÛŒ واژه « هوش » هست . موبدان زرتشتی، دیگربرای سروشی Ú©Ù‡ بینش را ازبÙÙ† هرانسانی بزایاند، جائی درالهیات خود نداشتند ØŒ چون ادعای پیامبری زرتشت Ú©Ù‡ خودش را نجات دهنده زندگی ازدردوآزار ( اژی= ضد زندگی ) میخواند ØŒ نداشتند . اینست Ú©Ù‡ دردویشت موجود درباره سروش، دم ویال سروش را به کردارپیامبراندیشه از« آسن خرد در بÙÙ† هرانسانی » بریده اند Ùˆ دور ریخته اند ØŒ وازاو، شیر بی یال وبی دم وبی چنگال وبی دندان ساخته اند. بدینسان انسان را ازخودجوشی خرد Ù…ØØ±ÙˆÙ… ساخته اند . سروش ØŒ « تنو منتره » است . موبدان ØŒ این Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø Ø±Ø§ به تجسم یابی اطاعت ÙˆÙØ±Ù…ان ترجمه میکنند . Ø¯Ø±ØØ§Ù„یکه سروش ØŒ تنها چیزی Ú©Ù‡ نبوده است ونمی باشد ØŒ همین پیکریابی اطاعت ÙˆÙØ±Ù…انبری درخود میباشد .
اساسا، « ÙØ±Ù…ان » ØŒ معنای اطاعت کردن را ندارد . با این ترÙندها ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران را ویران کرده اند . ÙØ±Ù…ان ØŒ اندیشه وسگالش هست . « مانتره » ØŒ به هیچ روی « ÙØ±Ù…ان » نیست . « تن »، به معنای زهدان Ùˆ سرچشمه است . « مانتره » درسانسکریت معانی اصلی خودرا نگاهداشته است : 1- آلت تÙکر 2- سخن 3- سرود 4- Ø´Ø¹Ø±Ø¹Ø±ÙØ§Ù†ÛŒ 5- ورد ÛŒ Ú©Ù‡ Ø§ÙØ³ÙˆÙ† میکند 6- مشورت 7- راز 8- تصمیم 9- نام ویشنو Ùˆ شیوا ØŒ دوخدای هند . پس سروش، زهدان پیدایش تÙکر وسخن وسرود Ùˆ مشورت Ùˆ راز وتصمیم Ùˆ خدا هست . ازهمین Ú©Ù‡ سروش ØŒ منتره درتن یا زهدان هست ØŒ وبه Ø´Ú©Ù„ اندیشه ورازپنهانی وتصمیم درمیآید ÙˆÙ†Ù‡ÙØªÙ‡ درگوش انسان زمزمه میشود ØŒ میتوان این « وجود Ø³ØØ±Ú¯ÙˆÙ†Ù‡ یا سپیده دمی » اورا Ø¯Ø±ÛŒØ§ÙØª .
این ابیاتی Ú©Ù‡ اسدی توسی ،ازچندوچونی آوازسیمرغ آورده است ØŒ سراسر ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ گمشده مارا درخود نگاه داشته اند، Ùˆ میتوان بخوبی پیوند وگره خوردگی ٠چند پدیده را باهم Ø¯Ø±ÛŒØ§ÙØª .
« دم » Ùˆ « وای = باد نیکو» Ùˆ « منقار= نای » Ùˆ « نوا Ùˆ آهنگ» Ùˆ « آتش ÙØ±ÙˆØ²ÛŒ » و« جوش وخروش» به هم پیوسته اند .
منقارسیمرغ ، نای است، وازآن بانگهای بسیارو گوناگون ،برون میآیند،
این « باد» است که دراین نای، تبدیل به نواها میشود .
این باد ØŒ همان «دم» سیمرغ هست، Ú©Ù‡ دراین Ù†ÛŒ Ú©Ù‡ سوراخهای ÙØ±Ø§ÙˆØ§Ù† دارد ØŒ صدهزارخروش میشود ØŒ Ùˆ ارکستری ازصدها بربط ÙˆÚ†Ù†Ú¯ ونای میگردد. یک دم، تبدیل به کثرت وتعدد صورتها وآهنگها میگردد . سپس درهمین داستان ØŒ «سیمرغ » ازباد پرخود، آتشی Ø¨Ø±Ù…ÛŒÙØ±ÙˆØ²Ø¯ Ú©Ù‡ اورا خاکسترکرده Ùˆ ازسربرمیخیزاند . باد یا دم ØŒ آتش ÙØ±ÙˆØ²Ø§Ø³Øª . البته همان واژه « وای » هست Ú©Ù‡ « واز= باز» شده Ú©Ù‡ به معنای مرغ است . باد نیکو یا وای به ØŒ مرغست.
این باد نیکوهست Ú©Ù‡ میدمد ومیوزد Ùˆ آهنگ Ùˆ نوا میشود Ùˆ دمه یا آتش ÙØ±ÙˆØ² میشود . سیمرغ در آهنگ ونای منقارش، ودر جنبش پرش ØŒ اصل باد است . دم (= دمه ) ویژگی آتش ÙØ±ÙˆØ²ÛŒ را دارد . آتش ÙØ±ÙˆØ²ØŒ معنای Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ ومبدع را داشته است . دم ØŒ Ù…ÛŒØ¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø¯ . دم ØŒ آهنگست . دم ( دودمه= دوبینی) پیوند بهرام ورام، یا « بÙÙ† Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ú¯ÛŒ جهان» است.
دم ، آوازنای وشیپوروکرناست که همه را بجنبش میآورد :
ازآوازسنج Ùˆ دم کرنای تو Ú¯ÙØªÛŒ بجنید میدان زجای
دم ، باداست
Ø¨Ø¯ÙˆÚ¯ÙØª طوس ای جهاندیده پیر هواگشت پاک ازدم زمهریر
دم ØŒ Ù†ÙØ³ÛŒ است Ú©Ù‡ مرده را زنده میکند . دم Ù…Ø³ÛŒØØ§Ø¦ÛŒ یا اینکه یهوه یا الله درآدم میدمند ØŒ همه وارث این تصویرند .
کسیکه خوش آواز Ùˆ خوشنوا وخوشخوانست، « خوشدم » است . بالاخره آهنگروزرگر، با دمه خود ØŒ آتش Ù…ÛŒØ§ÙØ±ÙˆØ²Ù†Ø¯ØŒ Ùˆ ازاین رو ØŒ عنقا یا سیمرغ Ùˆ بهمن Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ آتش ÙØ±ÙˆØ² یا آتش Ø§ÙØ±ÙˆØ² خوانده میشدند( برهان قاطع )ØŒ چون با دمشان، جهان را Ù…ÛŒØ¢ÙØ±ÛŒØ¯Ù†Ø¯ØŒ وچون دمشان ØŒ تنها « Ùوت٠خشک Ùˆ خالی » نبود ØŒ همه Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø´ را درجشن شادی ØŒ به جوش وخروش Ùˆ رقص ( چرخ ) میآوردند . اگر نگاهی به نخستین اشعارمثنوی بیندازیم درست همه این پدیده هارا باهم، جمع Ù…ÛŒ بینیم ØŒ Ùقط مولوی درنخستین ابیات مثنوی ØŒ مانند اسدی توسی ØŒ از برقص آمدن همه جمع Ùˆ جوش وخروششان، دمی نمیزند . ولی این آهنگ ونوای سیمرغ ØŒ درضمیرهرانسانی ØŒ هوش را میرماند ØŒ تا « کشش بسوی نوشوی ازسر، تا سیمرغ درانسان »، تا کشش به وصال با سیمرغ ØŒ ازسردروجود او برخیزد . دراین تجربه ØŒ همه انسانها درنهان انبازند . ولی مولوی درغزلی ØŒ مانند اسدی ØŒ جهانی بودن انگیزندگی Ù†ÛŒ را چنین به عبارت میآورد :
ای درآورده « جهـانی » را زپای
بانگ نای وبانگ نای و با نگ نای
چیست نی ، آن « یارشیرین بوسه را »
بوسه جای وبوسه جای و بوسه جای
Ù†ÛŒ Ùوجود هرانسانی، جایگاه بوسه ØŒ یا همبوسی با خداست. بوسه ØŒ بیان همآغوشی Ùˆ آمیزش سیمرغ با انسانست. خدا، به انسان از راه واسطه اش، امرونهی نمیدهد، بلکه مستقیما انسان را میبوسد(Ù…ÛŒØ³ÙØªØ¯= با او عشق میورزد ) .
آن نی بی دست وپا ، بستد زخلق
دست وپای و ، دست و پای و، دست وپای
دست وپا، یا اصل جنبش همه درآهنگ کشنده خدا، دررقصند
نی، بهانه است ، این نه برپای نی است
نیست الا « بانگ پـرّ آن همای »
این کشش ورقص جهانی را نباید به ØØ³Ø§Ø¨ Ù†ÛŒ نگذاشت ØŒ بلکه این ØŒ همان « بانگ پـرّ همای یا سیمرغ » است. نه، اینهم درست نیست
خود، خدای است ، اینهمه روپوش چیست؟
می کشد اهل خدا را تا خدای
همین تجربه را مولوی در مثنوی ØŒ درآغازکتاب، به Ø´Ú©Ù„ یک تجربه ÙØ±Ø¯ÛŒ انسانی بیان میکند . Ø¯Ø±ØØ§Ù„یکه امکان تجربه را ØŒ درهمه انسانها ØŒ درهمه جامعه ØŒ درهمه بشریت موجود میداند، Ú©Ù‡ باید بسیج ساخته شود. وصال به نیستان ØŒ درهمنوائی، درهمآوائی ØŒ درهمآهنگی نیستان ( خوشه جامعه ØŒ خوشه بشریت ) درهمه نای ها ØŒ درهمه انسانها با هم است . انسانها ØŒ هنگامی سیمرغ میشوند، Ùˆ به اصل خود میرسند Ú©Ù‡ همه با هم ØŒ هم آوا بشوند، Ùˆ همه باهم برقصند، Ùˆ همه باهم جشن بگیرند . سیمرغ ØŒ جشن جامعه باهم ØŒ جش بشریت باهمست .
بشنو این نی، چون ØÚ©Ø§ÛŒØª میکند از جدائیها، شکایت میکند
هرکسی که دورماند ازاصل خویش بازجوید روزگاروصل خویش
من به هرجمعیتی نالان شدم Ø¬ÙØª Ø¨Ø¯ØØ§Ù„ان ÙˆØ®ÙˆØ´ØØ§Ù„ان شدم
هرکسی از ظن خودشد یارمن از درون من نجست اسرارمن
سرّمن از ناله من دورنیست لیک چشم و گوش را آن نورنیست
تن زجان وجان زتن، مستورنیست لیک کس را دید جان دستورنیست
آتش است این بانگ نای Ùˆ ØŒ نیست باد (= Ùوت خالی )
هرکه این آتش ندارد ، نیست باد
آتش عشقست کاندر Ù†ÛŒ ÙØªØ§Ø¯ جوشش عشقست کاندرمی ÙØªØ§Ø¯
نی، ØØ±ÛŒÙ هرکی ازیاری برید پرده هایش ØŒ پرده های ما درید
همچونی، زهری وتریاقی که دید همچو نی، دمسازومشتاقی که دید
Ù†ÛŒ ØØ¯ÛŒØ« راه پرخون میکند قصه های عشق مجنون میکند
Ù…ØØ±Ù… این هوش ØŒ جز بیهوش نیست
مر زبان را مشتری جزگوش نیست
هرانسانی، Ù†ÛŒ است . نام هرانسانی، Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ ایران ØŒ « ئوز» بوده است Ùˆ هنوز دربسیاری ازلهجه ها Ùˆ زبانها به« من» ØŒ « از » میگویند Ú©Ù‡ سبکشده همین « ئوز= Ù†ÛŒ = ئوچ درکردی » است . سیمرغ ØŒ خوشه همه انسانها ØŒ ارکستر همه نای ها با همست . « وای به » Ú©Ù‡ همان « نای به » است ØŒ درجان همه انسانها میدمد ØŒ ونائی درضمیر همه انسانهاست . سیمرغ ØŒ خدائیست Ú©Ù‡ « مطرب همه جانهاست، Ú©Ù‡ با همه، در طرب میآید» ØŒ خدائیست Ú©Ù‡ با همه جشن جهانی را میسازد وبا همه میرقصد » .
سیمرغ ØŒ کیست وچیست ØŸ سیمرغ ØŒ خوشه بشریت ØŒ خوشه جامعه ØŒ نیستانیست Ú©Ù‡ همه نای ها باهم، ازگوهر خود میرویند، وخود را Ù…ÛŒØ¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯ . آواز او کجاست ØŸ ضمیر هرانسانی ØŒ نائی ازاین نیستانست . سیمرغ ØŒ درجان همه درآوازخواندن وسرودن Ùˆ نواختن Ùˆ دمیدن است . پس چرا ØŒ هیچکدام ازما این Ø¢ÙˆØ§Ø²Ø´ÛŒÙØªÙ‡ سازنده سیمرغ یا خدا را نمیشنویم ØŸ چرا باهم نمیخروشیم ØŸ چرا باهم نمیرقصیم ØŸ چرا باهم جشن نمیگیریم ØŸ چون هوش های ما ØŒ آگاهبودهای ما ØŒ عقل های ما ،همه با مذاهب وادیان Ùˆ مکاتب Ùˆ مسالک Ùˆ آموزه ها، Ø³ÙØª وسخت ومنجمد شده اند، Ùˆ به شکلهای منجمدشده درآمده اند، Ùˆ همه با تیغ برنده عقل ØŒ « روشن ساخته شده اند » . همه این هوشها وعقلها وآگاهبودها ØŒ دیوارو Ù‚ÙØ³ آهنین شده اند، Ú©Ù‡ نامش ØŒ « هویت » Ùˆ « شخصیت» و« ÙØ±Ø¯ÛŒØªÂ» است . همه این هوشها Ùˆ عقلها Ùˆ آگاهبودهای روشن ØŒ کارد وشمشیروتیغ برّنده Ùˆ قاطع وشکاÙنده ساخته شده اند .
ازاین روهست که این هوشها باید برمند ، تا انسانها ازنو، به هوش آیند . ازنو، بیدارشوند :
Ù…ØØ±Ù… این هوش ØŒ جز بیهوش نیست
هوش را بگذار، و آنگه هوش دار
گوش را بربند و، آنگه گوش دار
هوش، با تØÙˆÙ„ یا Ùـرشگرد ٠خرد وروان وضمیر، با آگاهشوی ازگونه ای دیگر، کاردارد، Ú©Ù‡ « هوش وعقل وآگاهبود Ùˆ روشنی های صÙلبشده » کهن ØŒ دگردیسی ( ÙØ±ÙˆØ±Ø¯ = ÙØ±Ú¯Ø±Ø¯ ) Ù…ÛŒ یابد ØŒ وازیکی به دیگری ØŒ کشیده میشود .
« زندگی» ، آنچه هیچگاه درخود، نمی گنجد
زندگی، اصل ÙØ³Ø±Ø´Ø§Ø±ÛŒ ولبریزی
سیمرغ ØŒ یا « کرشیپ، نائی Ú©Ù‡ با نواختن سرودش، هرانسانی را منقلب Ùˆ Ø´ÛŒÙØªÙ‡ میسازد» یا «همای= هو+ مای = مایه تخمیرکننده وآمیزنده Ùˆ زاینده ÙˆØ¢ÙØ±ÛŒÙ†Ù†Ø¯Ù‡ »، با « لبریزی وسرشاری جان یا زندگی » کاردارد. ازاین رو سیمرغ، یامرغ کرشیپ، آورنده یا« ØØ§Ù…له به دین » است ØŒ چون گوهر دین ( آبستنی Ùˆ زهدان بودن )ØŒ Ø¬Ø§Ù†ÙØ²Ø§Ø¦ÛŒ است .
روز23 هرماهی « دی به دین » میباشد ( Ø¢ØºØ§Ø²Ù‡ÙØªÙ‡ چهارم ماه )ØŒ Ùˆ به معنای آنست Ú©Ù‡ دین، همان خود ٠دی ( دین ØŒ همان زنخدای مادریا دایه یا سیمرغ ) است . این روزها( دی به آذر، دی به مهر، دی به دین ) ØŒ روزهای ØµÙØ±Ø¨ÙˆØ¯Ù†Ø¯ ØŒ Ùˆ دو روزپیاپی ØŒ دربرابرنهادن با یکی از منازل ماه ØŒ یکروز بشمار Ù…ÛŒØ±ÙØª . این روز 23 را مردم ( Ú©Ù‡ البته خرمدینان بوده اند )ØŒ « جـانÙـزای » میخواندند( برهان قاطع ) . دین، Ø¬Ø§Ù†ÙØ²Ø§ یا جان Ø§ÙØ²Ø§ هست . دین ØŒ Ø§ÙØ²Ø§ÛŒÙ†Ø¯Ù‡ زندگی است، جان را ازخود میرویاند ØŒ جانش ØŒ امتداد Ù…ÛŒ یابد ومیگسترد . Ø§ÙØ²ÙˆÙ†ÛŒ afzoonikih Ú©Ù‡ به معنای درترقی Ùˆ تزاید بودنست ØŒ ØµÙØªÛŒ است Ú©Ù‡ برای دادار( خدا ) بکار برده میشود( لغت نامه ÙØ±Ù‡ وشی ) .
چرا؟ این واژه « اÙ+ زای =zaay + af » هست. در Ø³ÙØºØ¯ÛŒ eb+zhoon به معنای جوانه ونسل است ( قریب، سغدی ) . « اÙ+ زای » ØŒ به معنای « ÙØ±Ø§ زائی ØŒ بیش زائی، ÙØ±Ø§Ø±ÙˆØ¦ÛŒ » است . درکردی ،« زایه» به معنای جنین، متولد شده Ùˆ بچه آورده است . درگزیده های زاداسپرم 3/ 78 میآید Ú©Ù‡ « آتش Ø§ÙØ²ÙˆÙ†ÛŒ را خود درگرودمان Ø¨ÛŒØ§ÙØ±ÛŒØ¯ .... ÙˆÙØ²Ø§ÛŒÙ†Ø¯Ú¯ÛŒ آن اینست Ú©Ù‡ هرگونه ای را درسرشت خود Ø¨ÛŒÙØ²Ø§ÛŒØ¯ ... » . « آتش Ø§ÙØ²ÙˆÙ†ÛŒÂ» ØŒ اصل همه آتشهاست Ú©Ù‡ همه چیزازآن روئیده میشود . درهزوارشها( یونکر، ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ پهلوی) میدانیم Ú©Ù‡ « گرو +دمن » Ø´Ú©Ù… ( زهدان ) است، Ùˆ « گرو + دمن » به معنای خانه ومنزل Ù†ÛŒ ( گرو = غرو =گراو) هست ( نیستان، نیزار) . «اÙـزودن » ØŒ امروزه به معنای جمع کردن ØŒ کاسته شده است ØŒ ولی دراصل معنای « Ø¢ÙØ±ÛŒØ¯Ù† ØŒ در راستای روئیدن وگسترش ÙˆØ§Ù…ØªØ¯Ø§Ø¯ÛŒØ§ÙØªÙ† وکشیده شدن خدا را » داشته است . ازاین رو نیزهست Ú©Ù‡ دراصل، ØµÙØª زنخدای ایران بوده است . پس سیمرغ ØŒ با آهنگ ونوا وموسیقیش ØŒ جان را به جوانه زدن ØŒ به ÙØ±Ø§ روئی Ùˆ ÙØ±Ø§Ø²Ø§Ø¦ÛŒ میکشد Ùˆ میانگیزد . سیمرغ ØŒ خدای مطرب، اصل جشن سازجامعه بشریست .
هرجانی، آبستن به سیمرغست Ú©Ù‡ « اصل ناگنجیدنی درهرجانی» هست . اینست Ú©Ù‡ زیستن ØŒ پیدایش جان درسرشاریش، درهمه ØÙˆØ§Ø³ Ùˆ درخرد ودرروان ودر ضمیراست.« موسیقی وعشق» Ú©Ù‡ دواصل ازهم جداناپذیرند ØŒ این تخم Ù†Ù‡ÙØªÙ‡ را به جنبش وبه گشایش Ùˆ به لبریزی Ù…ÛŒ انگیزند . « به هوش آمدن » ØŒ همیشه ازآنچه درآن، گنجانیده شده ایم ØŒ بیرون آمدنست .
می نگنجد جان ما درپوست ، از شادی تو
کاین جمال Ø¬Ø§Ù†ÙØ²Ø§ØŒ ازبهرما آورده ای
ساقیا برخاک ما ، چون جرعه ها میریختی
گرنمی جستی جنون ما ، چرا می ریختی
ساقیا آن لط٠کو ،کان روز همچون Ø¢ÙØªØ§Ø¨
« نور رقص انگیز» را ، بر ذرّ ها میریختی
« جنون یا دیوانگی » ØŒ این ØØ§Ù„ت درآگاهبود روشن خود ØŒ در عقل خود ØŒ درهوش عادی روزانه ØŒ دیگرنگنجیدن است . اصل زندگی Ú©Ù‡ سیمرغ باشد، همیشه درهرپوستی ØŒ خود را Ø¯Ø±Ù‚ÙØ³ Ù…ÛŒ یابد. زندگی ØŒ اصل ناگنجا درهرصورتی است . زندگی Ùˆ بینش وروشنی ØŒ اصل آبستنی همیشگیست . زندگی Ùˆ بینش، همیشه روند زایش از بیهوشی یا به هوش آمدن ØŒ از بیخودی به خود آمدن ØŒ Ùˆ از هوش به بیهوشی Ø±ÙØªÙ† ØŒ واز خود ٠تنگ ØŒ به « بیخودی زاینده شدن » Ø±ÙØªÙ† است . این تØÙˆÙ„ بینشی Ùˆ گوهری ØŒ دیگر به درد الهیات زرتشتی نمیخورد .
« برهه Ø³ØØ±ÙˆØ³Ù¾ÛŒØ¯Ù‡ دم » ØŒ Ú©Ù‡ میان تاریکی وروشنی است، وازتاریکی به روشنائی « میگذرد ومیگشتد » ØŒ برهه زنده درهرانسانیست Ú©Ù‡ بینش Ùˆ جان ٠زنده دارد . این بود Ú©Ù‡ سروش Ùˆ رشن درالهیات زرتشتی ØŒ Ùقط گماشته «گذر ازاین جهان به جهان دیگر» گشتند ØŒ وخویشکاری Ø¢ÙØ±ÛŒÙ†Ø´ بینش Ùˆ اندیشیدن را ازبÙÙ† خود انسان ا ز دست دادند ØŒ Ùˆ Ùقط به آورنده « ÙØ±Ù…ان اطاعت ازاهورا مزدا » کاسته گردیدند . Ø¯Ø±ØØ§Ù„یکه Ø¯Ø±ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ سیمرغی ØŒ انسان دربینش Ùˆ درزندگی ØŒ همیشه وضع آبستنی دارد . ÙØ±ÙˆÙ‡Ø±ØŒ همیشه روند گشتن است، Ùˆ همیشه انسان « در روند به هوش آمدن » است . ودرهوشی Ú©Ù‡ میماند، دربیهوشی ÙØ±ÙˆÙ…ÛŒØ§ÙØªØ¯ .
زندگی، همیشه ØŒ « گنجانیده شدن درصورتی Ùˆ ØØ¯ÛŒ Ùˆ اندیشه ای Ùˆ آموزه ای Ùˆ مذهبی » ØŒ Ùˆ سپس لبریزشدن Ùˆ ناگنجاماندن درآنست، Ú©Ù‡ آزادی باشد . ما را هرروز، در ØÙ‚یقتی میگنجانند ØŒ درمکتبی ازعقل میگنجانند ØŒ درمذهبی میگنجانند، درآموزه ای علمی، میگنجانند . ولی زندگی ØŒ اصل آبستنی یا اصل Ø¬Ø§Ù†ÙØ²Ø§Ø¦ÛŒØ³Øª . آنچه با تیغ برنده عقل، روشن شده Ùˆ خشکانیده Ùˆ Ø³ÙØª وسخت واستوارساخته شده ØŒ انطباق با منطق دارد ØŒ ولی زندگی نیست . بیهوش شدن Ùˆ به هوش آمدن ØŒ دوروند به هم پیوسته اند . نه اینکه انسان، یکبار برای همیشه از بیهوشی به هوش بیاید، Ùˆ همیشه درآن ØØ§Ù„ت بماند .هوش ØŒ « ماندن دریک ØØ§Ù„ت Ùˆ دوام داشتن یک ØØ§Ù„ت » نیست. درهر « به هوش آمدنی » اگر ما استواربمانیم ØŒ باز به جهان بیهوشی میرویم .
هوش، بیهوشی میشود . سیمرغ یا کرشیپ ØŒ اصل انقلاب کننده روان وضمیر وخرد وجانست. کرشیپ، انسان را درهرآنچه گنجیده ØŒ در هرپوستی ØŒ Ø¯Ø±Ù‡Ø±Ù‚ÙØ³ÛŒØŒ درهرصورتی Ú©Ù‡ هست، منقلب میسازد . این را « شیواندن ØŒ Ø´ÛŒÙØªÙ† ØŒ Ø´ÛŒÙØªÙ‡ ساختن » Ù…ÛŒÚ¯ÙØªÙ†Ø¯ . سیمرغ ØŒ در دین ØŒ اصل Ø´ÛŒÙØªÙ‡ شدن را ازهمان آغاز، درجان هرانسانی Ù…ÛŒ Ø§ÙØ´Ø§Ù†Ø¯ . خدا، اصل Ø¢Ø´ÙØªÙ‡ سازنده ØŒ اصل دگردیسی ومتامورÙوز ØŒ اصل شکستن شکلها وصورتها ØŒ اصل بیرون جستن از پرده ها هست . Ø¢Ø´ÙØªÙ‡ بودن Ùˆ Ø´ÛŒÙØªÙ‡ شدن ØŒ یک انقلاب Ú©Ù„ÛŒ گوهری Ùˆ ضمیری انسان بوده است .
از اول امروز، Ú†Ùˆ Ø¢Ø´ÙØªÙ‡ ومستیم
Ø¢Ø´ÙØªÙ‡ بگوئیم Ú©Ù‡ Ø¢Ø´ÙØªÙ‡ شدستیم
آن باده که دادی تو و ، این عقل که ماراست
معذور همی دار، اگر « جام شکستیم »
امروز ØŒ سر زل٠تو ØŒ مستانه Ú¯Ø±ÙØªÛŒÙ…
صد بار، گشادیمش و صدبار ببستیم
رندان خرابات ØŒ بخوردند Ùˆ Ø¨Ø±ÙØªÙ†Ø¯
مائیم